عنوان : روشهاي سامانه مند تئاتر مقاومت ( از متن تا اجرا )
نويسنده : محمود رضا رحيمي
موضوعات مقالات :نمايشنامه و دفاع مقدس
پیش سخن
کره زمینی که ما در آن زندگی می کنیم ، قسمتی از منظومه شمسی است . آدمی برای زندگی خود ، " سامانه ( SYSTEM ) های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی " خاصی به وجود آورده است . هر روز از " سامانه های گوناگون اقتصادی همچون فروشگاه های شهروند و وسایل حمل و نقل درون و برون شهری " بهره می بریم . گاه از سامانه های داخلی بدن خود ، مانند سامانه گوارش رنج می بریم . مهمترین دستگاه بدن ما ، مهمترین دستگاه بدن ما ، یعنی دستگاه مغز و سامانه مرکزی اعصاب ، سامانه اسرار آمیزی در درون ما است که به کنترل نحوه حیات ما می پردازد .
در نظر اول ، همه این سامانه هایی که بر شمردیم ، بسیار متفاوت با یکدیگر جلوه می کنند . پس چرا ما همه آنها را با نام " سامانه " می خوانیم ؟ سببش این است که همه آنها از یک لحاظ با یکدیگر شباهت دارند . البته همه آنها دستگاههایی هستند که از قسمت های گوناگون تشکیل شده اند اما همه این قسمت ها به یکدیگر وابسته اند و با هم روابط متقابل دارند . رجوع به فرهنگ دهخدا و معین نیز بر تعابیری از سامانه به معنای ندل ، روش و طریقه اشاره دارد که به این ترتیب می توان از همین ابتدا دانست که برای هر منظور و یا جهت رسیدن به هر مفهوم می توان از سامانه های متعدد بهره گرفت و هر سامانه قاعدتا به رد و یا تأیید سایر سامانه ها نمی پردازد . جان پارکر در کتاب ساختار بندی می گوید : ... نظام ها صرفاً چنین تلقی می شدند که به دنبال ایجاد تمایز هستند ؛ در حالی که انسجام را به منظور بقا حفظ می کردند.
با این همه ، کلمه " سامانه " خالی از ابهام نیست . زیرا با آنکه ما معنی آن را می دانیم ( یا خیال می کنیم که می دانیم ) ، بسیار دشوار است که بتوانیم تعریف روشن و دقیقی از آن به دست دهیم . به همین دلیل ، پیش از آنکه کلمه " سامانه " را تعریف کنیم ، بهتر است اندکی بیشتر درباره ملزومات و استعمال آن سخن بگوییم .
سازمان ( Organization )
پیش از آنکه سامانه مطرح شود ، ابتدا باید سازمانی وجود داشته باشد تا با جای دادن ، چیدن و نظم بخشیدن به عوامل و عناصر در خود به ارائه سامانه های متعدد ، همسو اما با هدفمندی های گوناگون بپردازد . پس از سازمان نیز نیاز ثانویه ای مطرح می شود و آن ، مجموعه دانسته ها و دانستنی ها یعنی « دانش » ( Knowledge ) است . نقش دانش در سازمان ها ، به ما نشان خواهد داد که کار را از نخستین روز هفته چگونه آغاز می کنیم تا دانش در سازمان ما کاراتر شود ، و بر آن اساس بتوان با استفاده از فن آوری ، خلاقیت و نوآوری در بهبود کارآیی ( efficiency ) و اثر بخشی ( effectiveness ) فرآیندهای سازمان ، گام های مؤثری برداشت . برای رسیدن به اهداف فوق ، علاوه بر استفاده مؤثر از مدیریت دانش ( knowledge management ) یعنی قدم سوم ، می بایست روش های عقایی نو آور شدن ( tough – minded ways to get innovative ) را به کار گیریم . اسباب و علل نیز بسیار اهمیت دارند ، چرا که آن زیر ساختی در سامانه هستند که بیشترین سهم و مسئولیت را در پیدایش نشانه ها و علائم یا به عبارت دیگر مشکل و مسئله سامانه به عهده دارند و اگر شناخته و ادراک شوند ، می توان از طریق آنها ، تغییرات بنیادی و پیشرفت واقعی در سامانه را به وجود آورد .
در این خصوص ریچارد هارلند از قول میشل فوکو تنها مطلبی را که به عنوان تاریخ اپیستمه ( دانایی ساختمند ) ها در کتاب ابر ساختگرایی ارائه می دهد نظم چیزهاست در سه حوزه مطالعه زبان ، مطالعه مبادله اقتصادی و مطالعه اندامواره هایی زنده ( سامانه ها ) . فوکو پنج اپیستمه شش قرن گذشته را به ترتیب تقدم رنسانس ، کلاسیک ، مدرن ، پسامدرن و ساختار گرایی می داند که از این میان تنها انقلاب قرن بیستم را که تا کنون ادامه پیدا کرده است ، بسیار مهم و متفاوت می داند . تئاتر مقاومت نیز از فراشدهای همین قرن است و نیازمند بررسی سه حوزه نام برده شده : زبان در متن نمایش ، مطالعه مبادله اقتصادی در تلاشهایی که این حرکت را به سبد روزانه مردم اضافه کرده و آن را حفظ و مراقبت کند و مطالعه اندامواره های زنده در احیای سامانه هایی که بتواند این کش و قوس ها را در راستای فرهنگی خود پویا و زنده نگاه دارد ؛ تعمیم این حوزه ها نیز شامل سه بخش سازمانی ، احیای متون و ایجاد جعبه های سیاه برای طی مسیر فرایندی به صورت ثابت و نه مقطعی خواهد بود . این یعنی تلاش سامانه گی تئاتر مقاومت به سوی جدا شدگی از سایر سامانه هیا تئاتری روزو و رسیدن به اپیستمه ای منفرد و مستقل و از آن خود .
مقدمه
سامانه ( منظومه ، و دستگاه هم گفته شده است ؛ مثل : منظومه ء شمسی ـ Solar system ، و دستگاه معادلات خطی ـ System of linear equations ) همچیده ای از عناصر همپیوسته ای است که یک تمامیت یگانه را تشکیل می دهند . چنین ترکیب و همچیده ای معمولاً مجموعه ای سامانمند و منظم را درست می کند و به همین رو به آن سامانه می گویند که از واژه پارسی سامان به معنی نظم و ترتیب گرفته شده است . به بخشی از یک سامانه که خود جزئی از یک سامانه دیگر باشد ، زیر سامانه می گویند . یک سامانه معمولاً در بر گیرنده بخش ها و عناصری است که به هم پیوسته شده اند تا جریان و روند داده ها ، ماده یا انرژی را آسانتر سازند . یک سامانه معمولاً واحدهایی دارای بر همکنش دارد که برای آنها می توان الگوهای ریاضی تشکیل داد . که بعد به آن می پردازیم .
سامانه ها به طور کلی در چند صورت ساخته شده اند : یا کائناتی و کهکشانی هستند ، یا سلولی و یاختگی ، یا بیولوژیکی مانند انسان و حیوان ، یا اجتماعی مثل کارخانه ها و احزاب ، یا ادغام اجتماعی و بیولوژیکی مانند انسانی که اتوموبیل یا کشتی و یا هواپیمایی را براند که به عنوان سامانه های انسان و ماشین معرفند و یا سامانه های طبیعی در اطراف جانوران و انسان ها که بدون دخالت انسان نیز می توانند به وجود آیند مثل رودخانه ها و جنگل ها .
تعاریف زیادی برای سامانه ارائه شده است که یکی از دلائل این تنوع ، دیدگاه و نوع سامانه های مورد مطالعه توسط ارائه کننده تعریف است . در اینجا ، چند مورد از آنها ارائه می شود :
سامانه ، مجموعه ای از اجزاء است که در یک رابطه منظم با یکدیگر فعالیت می کنند .
سامانه ، مجموعه ای از اجزاء مرتبط است که در راستای دستیابی به مأموریتی خاص همچنین نوع و نحوه ارتباط بین آنها بوجود آمده باشد .
سامانه ، مجموعه ای است از متغیرها که بوسیله یک ناظر ( Observer ) انتخاب شدهاند . این متغیرها ممکن است اجزاء یک ماشین پیچیده ، یک ارگانیسم یا یک موسسه اجتماعی باشند .
طبق تعریف فوق که توسط اشبی در سال 1960 در کتاب VONBERTALAFFY ROSS ASHBY , TEORIA GENERAL DE SISTEM از نشر comperrainmediata ارائه شده ، برای ارائه سامانه ، سه موضوع متفاوت وجود دارد :
یک واقعیت ( شی ء مشاهده شده یا لایه پیشامتنی ( post read ) که در تئاتر مقاومت مشتمل بر جنگ و پیامدهایش تا زمان حاضر است .
یک برداشت ( درک ) از واقعیت که به لایه دریافت هنرمند در زمان برخورد با موضوع اول و به وجود آمدن و حتی تخیل در زمینه های آینده و در راستای تفمر رویایی آن در اثر هنری در مرحله متنی ( text ability ) است .
یک بیان ( نمایش ) از برداشت صورت گرفته که در مبحث ما به لایه اجرایی و در منصه ظهور قرار گرفتن برداشت از واقعیت ( perform ability ) اطلاق می شود .
اشبی ، اولی را Machine ، دومی را System و سومی را Model می نامید .
سامانه ، بخشی از جهان واقعی است که انتخاب و آن را در ذهن خود به منظور در نظر گرفتن و بحث و بررسی تغییرات مختلفی که تحت شرایط متفاوت ممکن است در آن رخ دهد ، از بقیه جهان جدا می کنیم .
تعریف راسل ایکاف از سامانه :
سامانه مجموعه ای از دو یا چند عنصر ( element ) است که سه شرط زیر را داشته باشد : هر عنصر سامانه بر رفتار و یا ویژگی های کل ( whole ) سامانه ، موثر است .
به عنوان مثال رفتار اجزایی و منظم اداری تئاتر مقاومت می تواند در شاخه های ابتدایی جذب مشارکت هنرمندان تا نگهداری آنها و نیل آننا به محصول که به استفاده همه جانبه و بی کم و کاست از دانششان بر می گردد ، تا اجرای نمایش ( تعیین و تبیین فرایند ) و به جا گذاشتن تأثیر بر تمامیت تشکیل این نهاد را به عنوان کل تحت تأثیر قرار دهد . بین عناصر سامانه از نظر رفتاری و نوع تأثیر بر کل سامانه ، وابستگی متقابل وجود دارد .
یعنی نحوه رفتار هر عنصر و نیز نحوه تاثیر هر عنصر بر کل سامانه ، به چگونگی رفتار حداقل یک عنصر دیگر از ساامنه بستگی دارد . به عنوان مثال نبود یک عامل سازمانی و یا تأخیر آن در هر تشکلی ، در محصول تأثیر مستقیم دارد .
هر زیر مجموعه ای از عناصر آن مجموعه تشکیل شود ، بر رفتار کل سامانه مؤثر است و این تاثیر ، بستگی به حداقل یک زیر مجموعه دیگر از سامانه دارد . به عبارت دیگر اجزای یک سامانه چنان به هم مرتبط اند که هیچ زیر گروهی از آنها را نمی توان به طور مستقل تشکیل داد . مثلاً نمی توان یک یاز فرمول ها و یا عناصر یافت شده و آزمایش شده در سامانه فرایند متن تا اجرای تئاتر مقاومت را در نمایش خانوادگی و یا بولوارها به کار بست . به نوعی همچون دور هر منوتیکی که هر عنصری از هرمینیون در ادامه به تمامیت پیام خاص بر می گردد و یا به عبارت دیگر س در سینی با س در سیب یکی نیست .
تعریف فوق ، یکی از تعاریف عمیق و دقیق سامانه است که درک آن نیاز به تعمق دارد . نتایجی که از تعریف فوق در مورد سامانه می توان گرفت :
1. هر سامانه ، یک کل است که نمی توان آن را به اجزاء مستقل تقسیم نمود .
2. هر جزء سامانه ، ویژگی هایی دارد که اگر از سامانه جدا شود ، آنها را از دست می دهد . به عنوان مثال رشادت در جبهه به عنوان جزئی از سامانه دفاع مقدس ، اگر از جبهه جدا باشد ، در منزل شخصی به همان صورت کارایی ندارد .
3. هر سامانه ، ویژگی هایی دارد که در هیچ یک از اجزاء بطور مستقل وجود ندارد . به عنوان مثال ، انسان به عنوان یک سامانه می تواند بخواند و بنویسد که هیچ یک از اجزاء بدن ، به تنهایی قارد به این کار نیستند .
4. وقتی سامانه به اجزاء مستقلی تقسیم شود ، برخی از ویژگی های ضروری خود را از دست می دهد .
5. اگر اجزاء یک موجودیت ( entity ) با یکدیگر تعامل نداشته باشند ، تشکیل یک مجموعه می دهند نه یک سامانه . به عبارت دیگر ، مشخصه مهم یک سامانه ، تعامل و ارتباط است و ویژگی های اصلی سامانه از تعامل اجزاء بدست می آید نه از رفتار مستقل اجزاء . به عنوان مثال اگر قطعات یک خودرو را به صورت منفک در یک مکان کنار یکدیگر قرار دهیم ، تشکیل خودرو نخواهند داد .
بخش یکم اجزاء
فرایند ( process )
این سامانه ها دارای یک و یا دسته ای از فعل و انفعالاتی اند که داده ها را به باز داده ها تبدیل می کنند . این دسته از فعل و انفعالات ، « فرایند ، process » ها هستند . گاهی فرآیند را « جعبۀ تبدیل transformation » یا « جعبه سیاه black box » می نامند ، زیرا در این مرحله یا در داخل این قسمت ، عملیاتی انجام می شود که ممکن است قسمتی از آن یا حتی همۀ اش برای انسان یا بیننده ، ناشناخته باشد . به عنوان مثال دانشگاه ، تمام داده ها مثل دانشجوها ، مدرسین و اساتید ، بودجه و تجهیزات ، به خاطر عمل آموزش به کار می روند . فرآیند ، همان تغییراتی است که در دانشجویان انجام می شود و به موجب آن ، آن چه را قبلاً نمی دانستند با پیگیری و راهنمایی مدرسین و اساتید به مدد ابزار آموزشی تعبیه شده در دانشگاه ها به دانش تبدیل و در صدد آموختنشان بر می آیند . چنین فعل و انفعالاتی نیز خود نیازمند الگوهایی همچون دلالت ترکیب بندی ( configurations ) بین هستی ها مطابق الگوی ژاک دریدا و یا تأمل ( meditation ) در دیگاه عارفانی چون کی یرکیگراد ، الگوی رایانه ای ساختار گرایان ، بر هم زدن و تضعیف نظام های متوالی در دستگاههای فکری در دستگاه فکری هگل ، همانند سازی نیروی دنیای ذهنی و نیروی دنیای مادی بر مبنای نظم اسپینوزایی و ...
« فرایند » زمان بر است و قادر به خلاصه شدن و یا حرکت در مسیر میان بر نیست . همچنین نمی توان هیچ قسمتی از آن را و یا یکی از چندین فرایندی که در یک سامانه وجود دارند محدود کرد . اسلاومیر ژیژک در مثالی از مبحث « هوموسیکر به همسایه » در مورد سامانه اقتدار و دفاع نیروهای فلسطینی این چنین می گوید : واقعیت صدها توهین روزانه سامانهاتیک کوچک ـ و نه خیلی کوچک ـ که بر فلسطینی ها روا می شود ـ اینکه فلسطینی ها و حتی اسرائلیی های عرب تبار ( که رسما شهروند کامل اسرائیل هستند ) در تقسیم آبد ، معاملات ، دارایی ها و غیره از امتیاز کمتری برخور دارند . امام مهمتر از آن سیاست خرد سامانهاتیک ناظر بر تحقیر روانی است ..... چگونه می شود انتظار داشت که نیروی های فلسطینی ، حداقل از اقتدار در چشم جمعیت فلسطینی داشته باشند ، آن هم وقتی که با حملاتی که به آنان می شود هر روز تحقیر می شوند ....
باز خور ( Feedback )
بازخور یا پس خوراند یکی از مکانیسم هایی است که در اغلب سامانه ها به گونه ای موجود است . ترموستاتها ساده ترین دستگاه های مکانیکی هستند که با مکانیسم بازخور عمل می کنند . ترموستاتها با افزایش یا کاهش دما ، اقدام به قطع یا وصل دستگاه می کنند . برخی موشکهای رها شده از هواپیما از طریق باز دریافت برخورد امواج رادار ، مسیر خود را اصلاح می کنند . در سامانه های طبیعی نیز نظام بازخور وجود دارد . موجودات زنده با دریافت نشانه های هشدار ، رفتار خود را تغییر می دهند . رابطه یک ارگانیسم زنده و محیط آن ، ارتباطی دو جانبه و مبتنی بر اصل بازخور است . یک ارگانیسم زنده و محیط خودش تاثیر می گذارد . مکانیسم بازخور معمولا با مکانیسم کنترل همراه است . راننده ای که هدایت یک اتومبیل را برعهده دارد ، اطلاعاتی را از طریق حواس خویش از مسیر ، دریافت و با آن ، اطلاعات اتومبیل را کنترل می کند . بازخوردهایی که راننده ، پیوسته از محیط می گیرد ، او را در تصمیم هایش قبل از پیچاندن فرمان ، کم یا زیاد کردن سرعت و ترمز بموقع یاری می دهد .
طبق این تعریف ، عوامل و عناصر سامانه هایی که دارای سامانه های طول بوده و هر کدام ، عناصر و عوامل سامانه های عرضی خود را نیز در بر می گیرند ( سوای تعاریف زیر مجموعه ها و تاثیراتشان بر هم ) هر کدام به صورت کاملاً مستقل از هم به ایجاد بازخور پرداخته و سپس طبق فرایندهای درون سامانه ای مستقل ، مورد سنجش و کنترل قرار می گیرند . در تئاتر مقاومت نیز ما با اینگونه سامانه های طولی و عرضی بسیار سر و کار داریم : سامانه اداری ، که خود از سامانه های عرضی روسا ، کارمندان در ایجاد پرونده ها و پی گیری امور و سامانه هنرمندان که هر کدام از سامانه های متعددی چون نویسندگی ، کارگردانی ، بازیگری و سایر عناصر اجزایی تشکیل شده اند . با این تعریف تمام این سامانه ها باید به سه مقوله ، سنجش و کنترل بازخورها بپردازند . هر کدام از این سامانه ها در مسیر فرایندی خود طبق کتاب نشانه شناسی پی یرگیرو ( ص 78 و 79 ) به ساخت نشانه های مستقل خویش مبادرت می ورزند ؛ یعنی برخی می توانند از نظامهایی دلبخواهی ( قسمت اول مثال فوق ) و برخی از نظامهای شمایلی ( قسمت دوم مثال فوق ) و غیره تبعیت کنند .
تعریفی دیگر از بازخور : بازخور ، فرایندی است که طی آن یک سیگنال ، از زنجیره ای از روابط علی ، عبور کرده تا اینکه مجددا بر خودش تاثیر بگذارد . با توجه به نوع تاثیر مجدد ، دو نوع بازخور وجود دارد :
بازخور مثبت : افزایش ( کاهش ) یک متغیر ، نهایتا موجب افزایش ( کاهش ) بیشتر آن متغیر شود .
بازخور منفی : افزایش ( کاهش ) یک متغیر ، نهایتا موجب کاهش ( افزایش ) آن متغیر می گردد .
مثال : یک تغییر به سمت طنز در موضوعیت متون ارائه شده به تئاتر مقاومت رادر نظر بگیرید . این تغییر ممکن است منجر به فعالیت های مختلفی شود . مثلا افکار نویسنده حاضر را به سمت شوخی ها و لبخندها و شادی های جبهه ها و یا آن چیزهایی که موجبات وجد و سرور خانواده های شهدا و جانبازان می شود بکشاند . فعالیت این تغییر ممکن است موجب وقوع و گسترش خیلی از فرایندها و مطالعات خاص آن و تحقیقات گسترده تری در زمینه آن تغییر شود . مثلا همین نگاه به طنز ممکن است به سطحی شدن و غیر شمولیت پذیری متون یا موجب پوسیدگی و گسستگی متون دراماتیک نیز در آینده منجر شود . اما هیچ یک از اینها تاثیر بازخور روی وضعیت فعلی متون دراماتیک ندارند . فعالیت مهم متون دراماتیک از دید ما ( به عنوان تحلیلگر ) تشعشع فضای شاد در اجراهاست که موجب افزایش شادی سرایی ها در نوشته های مقاومت می شود . یعنی یک تغییر در موضوعیت متون تئاتر مقاومت ، نهایتا موجب افزایش شادمانی ها و فرهنگ شادی در تئاتر مقاومت شد .
بخش دوم : انواع
محیط سامانه ( System Environment )
سامانه به قسمتی از جهان گفته می شود که در حال بررسی است . این قسمت به وسیله مرزهایی ، از محیط اطراف خود جدا می شود . این مرزها می توانند فیزیکی یا فرضی باشند . بقیه جهان ، محیط نامیده می شود . محیط سامانه را عوامل تشکیل می دهد که در خارج از سامانه قرار می گیرند . شناسایی محیط و عوامل محیطی به سادگی انجام نمی گیرد . زیرا مرز سامانه با محیط ، مرزهای ظاهری آن نیست . طبق تعریف چرچمن ، محیط ، عوامل و اشیائی را شامل می شود که در رابطه خود با سامانه ، موثر و غیر قابل تغییرند . او به مدیران توصیه می کند در رابطه با شناسایی عوامل محیطی دو سوال مطرح کنند : اول اینکه ، آیا عامل مورد نظر ، سامانه را متاثر می سازد یا خیر ؟ اگر پاسخ این سوال مثبت باشد ، سوال دوم را دین سان مطرح می سازد : آیا سامانه قادر به تغییر آن عامل است ؟ بعبارت دیگر می تواند آن محدودیت یا مانع را از پیش پای فعالیت های خود بردارد ؟ در صورتی که پاسخ سوال دوم منفی باشد ، آن عامل ، یک عامل محیطی است .
تعریف محیط ، بستگی به ناظر و منظور دارد . به عنوان مثال ، یک اجرا در تئاتر مقاومت ، برای یک کارگردان با تمام اجزاء ، یک سامانه است . ولی برای متخصص انفجار ، فرایند استفاده از مواد منفجره ، یک سامانه و اجرا و محل اجرا محیط آن است . برای یک طراح گریم ، سامانه حرارتی و برقی ، نامربوط هستند ( جزئی از سامانه و محیط آن ، نیستند . )
سامانه بسته ( Closed System )
سامانه ای است که محیط ندارد . به عبارت دیگر ، سامانه ای است که هیچ تعاملی با هیچ عنصر خارجی ندارد . در سامانه های فرهنگی سامانه بسته کارکرد ندارد .
حالت سامانه ( State of a System )
مجموعه ویژگی های یک سامانه را در هر لحظه از زمان ، حالت سامانه در آن لحظه می گویند . حالت سامانه همچون کارکردهای ویژه نمایشی ( dramatic function ) یا انگیزه های اجرایی ( perform motivity ) است .
سامانه ایستا
سامانه ای است که یک حالت بیشتر ندارد . هیچ رویدادی در آن رخ نمی دهد . سامانه اتوموبیل با سرنشین که در مجموعه سامانه های انسان و ماشین است ، فقط برای حمل و نقل استفاده می شود و رویدادی غیر از حمل و نقل در آن اتفاق نمی افتد . سامانه ایستا در سامانه های فرهنگی پویا شمولیت ندارد . اما شامل سامانه های آیینی و سنت ها می شود . البته عده ای معتقدند که تأثیر آیین ها در شرکت کنندگان ( تماشاگران ) ، خود گویای پویا بودن آنهاست اما همین عده نمی توانند منکر نبود رویداد در این گونه های نمایشی باشند .
سامانه دینامیک
سامانه ای است که حالت آن در طول زمان تغییر کند . در این سامانه رویداد وجود دارد . دینامیک یا استاتیک بودن یک سامانه بستگی به ناظر و منظور دارد . به عنوان مثال یک سازه فلزی ممکن است از دید ما استاتیک و از دید یک مهندس سازه ، دینامیک باشد . به سامانه قبل رجوع کنیم : همان سامانه ایستا که آن را در نمایش های آیین مثال زدیم ، می تواند در نگاه یک عضو شرکت کننده یا کسانی که مراسم را انجام می دهند دینامیک باشد در حالی که در نگاه ما استاتیک خواهد بود .
سامانه هومواستاتیک ( Homeostatic System )
یک سامانه استاتیک است که عناصر و محیط آن دینامیک باشند . این نوع سامانه ها در برابر تغییراتی که در محیط آنها و نیز در برابر اختلال هایی که از درون بر آنها وارد آید ، واکنش نشان داده و این واکنش در برابر خنثی سازی تغییر است . به عنوان مثال یک ساختمان را در نظر بگیرید که دمای درون خود را در برابر تغییر دمای محیط ثابت نگه می دارد . بدن انسان نیز که سعی می کند دمای درونی خود را در میزان مشخصی ثابت نگه دارد ، از این دیدگاه یک سامانه هومواستاتیک است .
بخش سوم ارکان
سامانه های اجتماعی در برابر سیاست ها مقاومت می کنند
در بسیاری از موارد ، تلاش برای حل یک مشکل در یک سامانه اجتماعی ، آن را بدتر می کند . خط مشی ها ، اثرات جانبی پیش بینی نشده ایجاد می کنند . تصمیمات ما موجب عکس العمل دیگران می شود که می خواهند توازنی را که ما بر هم زده ایم ، برگردانند . فارستر این پدیده ها را " رفتار غیر شهودی سامانه های اجتماعی " می نامد . این پویایی های ( dynamics ) پیش بینی نشده ، منجر به مقاومت در برابر سیاست ها می شود : پاسخ سامانه ، مداخله ها با با تأخیر ، تضعیف یا شکست مواجه می کند . ببینیم عبارت " ضد شهودی " یعنی چه ؟ ویکی پدیا می گوید ضد شهودی یعنی موقعیتی که وقتی با شهود یا حس خام ما ارزیابی می شود ، غلط به نظر می رسد . یافته های علمی وقتی ضد شهودی نامیده می شوند که احساسات ، شهود و سایر فرآیندهای شناختی خارج از عقلانیت قیاسی ، آنها را غلط می پندارند . از آن مهم تر این ، مقاله تاثیر گذار جی فارستر با عنوان " رفتارهای ضد شهودی سیستم های اجتماعی " است که وی در آن مثال های متعددی از سیاست های شهودی و رفتار غیر شهودی سیستم اجتماعی را بر می شمارد .
برای توضیح علت ناتوانی مغز ما در فهم رفتار ضد شهودی سیستم های پیچیده ، موارد متعددی ارائه شده است . این سیستم ها عمدتا از مکانیسم فیدبک و حلقه های بسته استفاده می کنند که منجر به آن رفتار دینامیکی می شوند که ذهن ما عادت به اندیشیدن در آن چارچوب ندارد ؛ تعداد متغیرهایی که ذهن در یک لحظه می تواند ردیابی کند محدود است ؛ فاصله زمانی بین وقوع یک پدیده و ظهور نتایج بعدی ، طولانی تر از حدی است که ذهن انسان ، قادر به ردیابی درست آن باشد ؛ ( مثلا در سیستم های محیط زیستی ) رابطه بین متغیرها معمولا به شکل مشتق یا انتگرال است که ذهن ما آموزش کافی برای تصور رفتار آن ندارد . رفتار بازیگران در قالب یک بازی است که فهم تبادل آن بسیار مشکل است . و الخ . همه اینها باعث می شود که گاه حدس های اولیه و شهودی ، با رفتار عینی این سیستم ها تفاوت ( گاه بزرگ ) داشته باشد . نقش ابزارهای مفهومی ، نمودارها و معادلات ریاضی ، این است که تعامل اجزای سیستم را یک جا جمع میکند و بخشی از ضعف ذهنی ما را جبران می کند .
در اقتصاد ، موارد رفتار شهودی زیادی است . یک مورد بسیار ساده و معمول آن ، اثرات ناشی از تغییر قیمت کالاها است . تغییر قیمت یک کالا به طور همزمان ، هم اثر درآمدی دارد و هم اثر جانشینی که در خلاف جهت هم عمل می کنند و تحلیل درست برآیند نهایی این دو نیرو ، بدون نوشتن معادلات دقیق ریاضی و بررسی های کمی ، تقریباً غیر ممکن است . مدل های جست وجو در اقتصاد صنعتی نمونه دیگری هستند که با وارد کردن یک هزینه جست و جوی کوچک به سیستم و تحلیل بازی های شکل گرفته در آن ، به یک باره نتایجی بسیار متفاوت از حدس اولیه را نشان می دهند که در مطالعات تجربی هم تایید می شود . شهودی که در این جا اسم می بریم شهود بعد از مدل سازی ( Ex Post Intuitio ) است ( نگاه شود به موضوعیت سوم رای اشبی در پی ریزی یک سامانه ) و تفاوت قابل توجهی با شهودی دارد که صرفاً از روی تصور ذهنی رفتار سیستم بدون استفاده از یک مدل روشن به دست می آید .
جان استرمن در کتاب معروف خود « پویایی سامانه » ترجمه دکتر شهرام دربانی میزایی و دیگران ، مثالی دارد که در آن نرخ تولد در کشور رومانی در اواخر دهه 1960 را مورد توجه قرار می دهد . نرخ تولد ( در هر سال برای هر 1000 نفر ) در سطح پایینی در حدود 15 تولد برای هر 1000 نفر بود . به دلایل گوناگونی از قبیل غرور ملی و هویت قومی ، نرخ پایین تولد به عنوان مشکل بزرگی از سوی دولت دیکتاتوری نیکولا چائوشسکو مورد توجه قرار گرفت . این رژیم به سمت طراحی سیاستهای تحمیلی برای تحریک نرخ تولد و رشد جمعیت گرایش یافت . واردات وسایل جلوگیری از بارداری ، غیر قانونی شد ؛ برنامه های تبلیغاتی در تمجید از خانواده های بزرگ ، داشتن فرزند زیاد را به عنوان وظیفه وطن پرستانه اشاعه می داد ؛ و در این میان ، مالیات کم برای خانواده های بزرگ ، عامل محرک به شمار می رفت . سقط جنین که به طور آزادانه از سال 1957 از طریق سامانه مراقبت بهداشت دولتی ، برای متقاضیان در دسترس بود ، در اکتبر 1966 ممنوع گردید .
نتیجه این سیاستها به سرعت و برجسته خوا را نشان داد ؛ بدین صورت که نرخ تولد به سرعت به حدود 40 تولد به ازای هر 1000 نفر در سال افزایش یافت و با کشورهایی که سریعترین رشد را داشتند ، برابری کرد . این سیاست ، ظاهرا به موفقیت های محسوس و مؤثری دست یافت ، ولی ظرف ماههای بعد نرخ زاد و ولد رو به کاهش گذاشت . اواخر 1970 ، فقط 4 سال بعد از اجرای این سیاست ، میزان زاد و ولد به زیر 20 تولد به ازای هر 1000 نفر کاهش یافت که نزدیک به سطح نرخ ها قبل از مداخله و اعمال سیاست بود . اگر چه این سیاست به صورت تحمیلی ادامه داشت ، اما میزان زاد و ولد همچنین در سیر نزولی بود و در سال 1989 به 16 تولد به ازای هر 1000 نفر رسید که تقریباً معادل همان نرخ تولدی است که رژیم را به سیاست تحمیلی سوق داده بود . در اینجا باید پرسید که " چه اتفاقی افتاد ؟ " .
سامانه از طریق روش هایی که رژیم پیش بینی نمی کرد ، به مداخله پاسخ داد . مردم رومانی به روش هایی در جهت مقابله با این سیاست دست یافتند . آنها روش های گوناگون کنترل زاد و ولد را اجرا نمودند . از جمله ، قرص های ضد بارداری و سایر وسایل جلوگیری از بارداری را به صورت قاچاق ازدیگر کشورها وارد کردند . زنان بیچاره به دنبال روش های زیرزمینی برای سقط جنین رفتند و چنین روش هایی را یافتند . بیشتر این روش ها ناجور و غیر بهداشتی بود و منجر به سه برابر شدن میزان مرگ و میرها به علت مسائل ناشی از سقط جنین از 1965 تا 1967 گردید . بدتر اینکه شمار مرگ مرگ نوزادان بین سالهای 1966 و 1967 بیش از 300 افزایش یافت و نرخ مرگ و میر کودکان 20 بالا رفت . در نتیجه ، این سیاست تقریبا بلافاصله بعد از اجرای آن ، کاملا غیر موثر بود .
اما پیامدهای پیش بینی نشده ، به شکست سیاست جمعیتی ، خاتمه نیافت . مردم رومانی در بین فقیرترین کشورهای اروپا ، خانواده های کوچکی داشتند زیرا نمی توانستند از عهده مخارج خانواده های بزرگ برآیند . مراقبت از بچه ، برای بعضی از خانواده ها مقدور نبود و خیلی ها مجبور بودند با خانواده های بزرگشان در آپارتمان های کوچک و شلوغ زندگی کنند . یافتن شغل بسیار سخت بود و درآمدها در سطح پایینی قرار داشتند . افراد زیادی که نمی توانستند بچه های خود را تحت حمایت قرار دهند ، آنها را به پرورشگاه یتیمان سپردند . سیاست حکومت مانع کنترل بارداری توسط مردم رومانی نشد ، بلکه منجر به رنجش و خشم شدید مردم در برابر سیاست های مداخله جویانه رژیم گردید . در سال 1989 وقتی دیوار برلین فرو ریخت و رژیم خودکامه اروپای شرقی سرنگون گردیدند ، رومانی تنها کشوری بود که درآن ، انقلاب مخملی ، قهر آمیز بود . چائوشسکوی منفور و همسرش توسط جوخه های مرگ ، اعدام گردیدند و بدن های خونین آنها در حالی که این صحنه های از تلویزیون پخش می شد در حیاط کاخ ریاست جمهوری رها شده بود . قانون ممنوعیت سقط جنین ، نخستین قانونی بود که توسط حکومت جدید منسوخ گردید . میزان کم زاد و ولد ، باز هم کمتر شد . در اواسط دهه 1990 ، جمعیت رومانی به دلیل کمتر شدن تولدها از مرگ و میرها ، در حال کاهش بود .
کودکان رومانی بزرگترین قربانیان سیاست افزایش جمعیت بودند . طی سالهای اجرای سیاست افزایش جمعیت ، هزاران کودک ، تحت مراقبت پرورشگاه ها قرار گفتند . این کودکان بدون توجه به نیازهای اساسی آنها ( و نه عشق که همه ما به آن نیاز داریم و سزاوار آن هستیم ) ، مثل حیوانات در قفس نگهداری می شدند . مواد غذایی به قدری کمیاب بود که تزریق خون به عنوان مکمل غذایی ، امری عادی بود . از آنجایی که سرنگ ها مکررا مورد استفاده قرار می گرفت ، بیماری همه گیر ایدز به سرعت در بین کودکان شیوع یافت . اثرهای جانبی سیاست شکست خورده افزایش جمعیت ، چنان سایه شومی بر بهداشت و سعادت تمامی ملت انداخت که طی چندین نسل ادامه یافت .
حال به یک مثال از آیین تسمباگاها که در کتاب « نظریه اجرا » ی شخنر آمده نیز اشاره و آن را با مثال قبلی قیاس می کنیم : مراسم کایکوی اهالی تسمباگا ، در مناطق کوهستانی پایوآ گینه نو ، جشنواره یکساله ای است که در کونج کایکو ... به اوج خود می رسد .... طی سالهای 1962 تا 1963 ناحیه تسمباگا شاهد حضور سیزده گروه محلی دیگر در پانزده نوبت ، بدون احتساب پایان عظیم نهایی ـ یا همان کونج کایکو ـ بود . برای اطمینان از موقعیت کایکو ، جوانان تسمباگایی به مناطق همجوار اعزام می شدند تا شروع نمایش ها را اعلام کنند ـ و از تأخیری که گروههای شرکت کننده داشتند خبر بیاورند ؛ در چنین مواردی اجرای برنامه ها به تعویق می افتاد . در یک روز کایکو با استحمام شرکت رقصندگان که جملگی مرد بودند ، آغاز می شد ؛ سپس آنها ساعتها وقت صرف پوشیدن لباس و آرایش چهره و بدن خود می کردند . در کایکو خود آرایی امری دقیق ، ظریف و پر زحمت بود . رقصندگان هنگامی که آماده می شدند در زمین های مسطح و کوبیده شده ، گرد می آمدند تا برای لذت شخصی و نیز برای تمرین قبل از آمدن مهمانهایشان برقصند . مهمان ها ورود خود را از طریق آواز خواندن اطلاع می دادند ـ صدای ورود آنها را می شد به خوبی قبل از آنکه دیده شوند ، شنید . تا این زمان بسیاری از تماشاگران از جمله مردان ، زنان و کودکان روستاهای همجوار ، جمع شده بودند . این تماشاگران برای تماشا و تبادل اجناس آمده بودند . در نهایت رقصندگان محلی به موضع مسلطی درست در بالای محوطه رقص عقب می نشینند ، .... مهمانها بی سر و صدا به دروازه شهر نزدیک می شوند ، در حالی که پیشاپیش صف مردانی که بسته های جنگی را با خود حمل می کنند و تبرهایشان را در هوا می چرخانند ، با انجام نوعی رژه مخصوص جنگی خاص و سپس پا کوبیدن و .......
این اجرا تکنیک های جنگ را به سرگرمی تبدیل کرده است . همه قدامات و صداهای اصلی ، از جنگ اقتباس شده یا مستقیما از آن اخذ شده بود . و همه افراد حاضر در آن به وضوح چنین درکی از آن داشتند ... پیش از غروب مراسم متوقف شد و غذایی که در مرکز محوطه مراسم گرد آورده شده بود ، توزیع و خورده شد . ... دوباره مراسم تا صبح ادامه پیدا کرد و هنگام طلوع آفتای محوطه مراسم تبدیل به یک بازار شده بود ... برنامه های سرگرم کننده کایکو نوعی نمایش آیینی است ـ این برنامه ها صرفا انجام دادن کاری نیستند بلکه نمایشی از انجام دادن کارند . به علاوه ، این نمایشگری ، هم واقعی است و هم نمادین . این سرگرمی ، محملی است برای شکل گیری یک بازار .
در اینجا نیز به خوبی مشخص است که تسمباگایی ها برای تغییر سامانه ایستای این مراسم ، دست به ترکیب آن با سامانه اقتصادی زده اند و بدین صورت به یک سامانه هومو استاتیک که دارای مکانیزم و حرکت است در اجرای آیین رقص اولیه رسیده و در نهایت نیز همین سامانه را در پایان این داد و ستد کالا به یک سامانه دینامیک رسانیده اند . بر طبق گفته های شخنر در میان این داد و ستد کالایی ، چند وقتی است که پول هم رایج شده است ؛ یعنی عناصر این سامانه قابل تغییرند . در صورتی که اگر تمرکز فقط بر روی رویداد آیینی باشد ، هیچگاه تعاملی چند سویه از این دست به وجود نخواهد آمد .
همین مثال را اگر با روزهای نهم و دهم ماه محرم و برپایی تعزیه های مردمی در کوی و برزن ایران مقایسه کنیم ، به سامانه ای نا خود آگاه که توسط مردم ایجاد شده ، می رسیم که شباهتهای زیادی به این مراسم دارد . در اینجا نیز غذای نذری و خرید وسایل شبیه خوانی توسط مردم و شرکت عظیم تمام قشرها جامعه در سینه زنی ها حاکی از رسیدن به یک سامانه دینامیک است . پس سوگواری های مذهبی نیز در میان آحاد مردم ما نهادینه و سامان مند شده تا همواره مردم را به زندگی سوق دهد و در اینجا نیز هر گونه تمرکز گرایی نفی می شود .
تمرکز بر رویدادها یکی از علل مقاومت در برابر سیاست ها است . جهان بینی رویداد گرا event oriented worldview ) منجر به اتخاذ رویکرد رویداد گرا (event – oriented approach ) در حل مسائل می شود . شکل زیر ، چگونگی تلاش انسان برای حل مسائل در اغلب موارد را نشان می دهد .

انسان وضعیت را بررسی و آن را با اهداف مقایسه می کند . فاصله بین وضعیت مطلوب و درک انسانی از وضعیت فعلی ، مسئله اش را تعریف می کند . به عنوان مثال فرض کنید رجوع هنرمندان به سازمان شما در فصل گذشته ، نرخ پایین تری از معادلات شما را در بر گرفته ، اما هدف سازمان شما جلب بالاتری از معادلاتتان را دنبال می کرده است . پس از آن ، گزینه های مختلفی را برای حل مسئله در نظر می گیرید . ممکن است محدوده موضوعات را افزایش دهید تا تقاضا تحریک شده و سهم رجوع بین اشخاص متعددی با افکار متفاوت افزایش یابد ، معاونت روابط عمومی را با شخص پرتکاپویی جایگزین کنید یا اقدامات دیگری انجام دهید . بهترین گزینه ای را که می دانید انتخاب و اجرا می کنید و منجر به یک نتیجه بهتر می شود ( یا حداقل شما امیدوارید که این گونه باشد ) ممکن است به افزایش مراجعات مواجه شوید : مسئله حل شد .
سامانه در برابر راه حل شما عکس العمل نشان می دهد : وقتی مراجعات شما افزایش می یابد ، رقبا محدودیت هایشان را کاهش می دهند و مراجعه مجدداً افت می کند . راه حل دیروز تبدیل به مسئله امروز می شود . ما همچون استاد خیمه شب بازی نیستیم که بر یک سامانه بیرونی اثر بگذاریم . ما درون سامانه قرار داریم . بازخور وجود دارد : نتایج اقدامات ما ، تعیین کننده وضعیتی هستند که در آینده با آن مواجهیم . وضعیت جدید ، ارزیابی ما از مسئله و تصمیمات فردایمان را تغییر می دهد . (شکل زیر را ببینید)

مقاومت در برابر سیاستها بوجود می آید چون ما اغلب ، بازخورهای عمل کننده در سامانه را به طور کامل درک نمی کنیم . وقتی اقدامات ما ، وضعیت سامانه را تغییر می دهند ، دیگران واکنش نشان می دهند تا توازن بر هم خورده را برگدانند . اقدامت ما همچنین ممکن است اثرات ایجاد کنند .

ما اغلب چنان از " اثرات جانبی " صحبت می کنیم که گویا مشخصه ای از واقعیت هستند . اما اینگونه نیست . در دنیای واقعی ، هیچ اثر جانبی وجود ندارد و فقط اثرات وجود دارد و وقتی ما اقدامی انجام می دهیم ، اثرات متعددی بوجود می آید . اثراتی را که قبلاً به آنها فکر کرده ایم یا مفید بوده اند ، اثرات اصلی یا اثرات مورد نظر می نامیم . اما اثراتی که پیش بینی نمی کردیم ، اثراتی را که با بازخور بوجود آمدند تا سیاست ما را خنثی کنند و اثراتی که به سامانه آسیب رساندند ، ادعا می کنیم که اثرات جانبی هستند . اثرات جانبی ، مشخصه ای از واقعیت نیستند بلکه نشانه ای از درک محدود و ناقص ما از سامانه اند .
اثرات جانبی پیش بینی نشده ، بوجود می آیند زیرا ما اغلب چنان عمل می کنیم که گویا علت و معلول ، همیشه از نظر زمانی و مکانی به هم متصل اند . در حالی که در سامانه های پیچیده ای نظیر مراکز شهری ، کسب و کارها ف جامعه و اکو سامانه ، اغلب بین علت و معلول ، فاصله زمانی و مکانی بسیاری وجود دارد . به عبارت دیگر ، نشانه های بیماری سامانه ها و اسباب و علل این بیماری ها به لحاظ زمانی و مکانی الزاماً نزدیک هم نیستند . منظور از نشانه ها ، علائم و شاخص هایی است که نشان دهنده مسئله و مشکلی در سامانه اند . مانند اعتیاد به دارو ، بیکاری ، گرسنگی کودکان ، کم شدن سفارش و سود دهی .
ایکاف مثال دیگری دارد : نتایج یک تحقیق منتشر شده در آمریکا ( مربوط به سال 1976 ) نشان داد وقتی عرضه هروئین کم می شود ، تعداد جنایت ها افزایش می یابد . وقتی عرضه هروئین کاهش یابد احتمال دارد شما قربانی یک دزدی یا جیب بری توسط یک فرد معتاد باشید . بیشتر مردم فکر می کنند اگر مبارزه با هروئین افزایش یابد ، خیابان ها امن تر می شوند ولی تحقیقات نشان داد : اگر قیمت واحد هروئین از به افزایش یابد ( در یک ماه ) جنایات مرتبط با افزایش درآمد ( revenue – raising crime ) که با نرخ 11000 مورد در ماه بوده اند به 12000 مورد در ماه افزایش می یابند . در کوتاه مدت اگر مبارزه با قاچاقچیان افزایش یابد ، عرضه هروئین کم می شود که این باعث افزایش قیمت هروئین و در نتیجه ، افزایش پول مورد نیاز جهت رفع نیاز معتادان می گردد و این نیز به معنی افزایش جنایات مذکور است .
بخش چهارم : مداخلات
آیین
اولین عنصر مداخله در بحث سامانه مندی تئاتر مقاومت و البته نگاه اصلی این مقاله ، آیین است . در اینجا به تعاریفی از دکتر حسن خجسته برداشته شده اشاره می شود .
واژه آیین ( منسک ) در معانی مختلف به کار رفته است ؛ برخی از تعاریف این واژه به شرح زیر است :
( کولب و گولد ، 1376 ) مراد از آیین ، جنبه هایی از رفتار رسمی مجاز است که پیامد فن آورانه مستقیم ندارد . معمولا این « جواز » را سنت فرهنگی به دست می دهد ، اما شاید در مواردی هم ساخته و پرداخته خود جوش فرد باشد . به این معنا بیشتر کردارهای « دینی » و « جادوگرانه » آیینی است ، اما کاربرد مفهوم آیین ، محدود به زمینه های دینی و جادوگرانه نیست . کردارهای آیینی از آن رو که گویای چیزی از موقعینی هستند ، « نمادین » به شمار می روند اما لزوما قصدی را دنبال نمی کنند ، یعنی " آیین گزار " ضرورتا بر آن نیست که وضعی را تغییر دهد .
واژه آیین در آغاز به معنای آداب و رسوم بود اما بعدها به معنای اختصاصی رسوم دینی یا جادوگرانه به کار گرفته شد . از این رو آیین اشاره ای است به مناسک ثابت رفتار دینی که هر مجموعه عقایدی که می تواند با چنین مناسکی همراه باشد ، فرق دارد . برخی نویسندگان مسیحی عالم دین ، ritul ( آیین ) را همان Liturgy ، یعنی اشکال مجاز عبادت عمومی ، می دانند . سپس واژه های دیگری چون ceremony ( مراسم ) فرق می گذارند . از این رو ، آیین را ، در دانشنامه ی علوم اجتماعی ، « رفتار رسمی مجاز در مواقعی که اختصاص به هر روزینه تکنولوژیکی ندارد » دانسته اند . اما مراسم « یک رشته اعمالی رسمی است .... که اهمیت استثنایی موقعیتی را نشان می دهد . » کاربردهای علمی این تعاریف به سختی قابل تفکیکی است ؛ برخی نویسندگان می گویند که آیین نه تنها رسمی است بلکه قصدی را نیز دنبال می کند . از این نظر ، آیین مانند آداب سلوک ، وجه رسمی رفتار است که درست دانسته می شود ، اما بر خلاف آن ، به طور تلویحی بر اعتقاد به عمل نیروها یا عوامل برتر از طبیعی نیز دلالت دارد . لیج در زمینه های کمابیش مشابهی بر دیدگاه دورکیم درباره اعمال مقدس ( rites : آداب ) و اعمال دنیوی ( فن آورانه ) خرده می گیرد ؛ تقریبا هر عملی که بنابر هر روزینه سنتی انجام می گیرد ، جنبه نمادین خود را دارد که می توان گفت چیزی از وضع اجتماعی برگزار کنندگان را آشکار می کند . همین جنبه مهم نمادین هر روزینه است که لیچ آن را آیین می خواند . در نظر انسان شناسان و علمای مسیحی ، مراد از آیین ، همواره رسوم اجتماعی است که بنا بر سنت از مشروعیت برخوردار است اما برخی نویسندگان روانکاوی ، واژه آیین را در معنای دیگری به کار می برند و می گویند مراد از آن ، رفتار مجاز و پر ریزه کاری است که به طور خود جوش ساخته و پرداخته افراد ـ برای مثال روان نژادهای وسواسی ـ است . در یک تعریف دیگر ، مناسک اساسا « نمایش یک فعل » است و به عنوان عمل نمایشی این واقعیت را آشکار می کند که شرکت کنندگان در آیین ، درگیر فعالیتی هستند که از طریق آن ، خویستن خود را شکل می دهند ؛ در طول اجرای مناسک ، فاعل و فعل یکی می شوند و اجرا کنندگان و آیین گزاران از طریق اعمال آیینی ، متحول می شوند و این حرفه ادامه می یابد . مناسک ، رفتاری رسمی است که دارای نظم زمانی است و از این لحاظ با کارهای روزمره تفاوت پیدا می کند . شاید بتوان گفت ویژگی مناسک این است که مانند یک چارچوب عمل می کند ؛ مناسک نوعی مرزبندی ارادی و آگاهانه است . در جریان اجرای مناسک ، بخشی از رفتار یا افعال آدمیان یا جنبه هایی از زندگی یا مقطعی از زمان ، انتخاب و در مورد آن تأمل و ژرف اندیشی می شود . مناسک به لحاظ ماهیت می تواند دینی ، غیر دینی و حتی ضد دینی باشد . در واقع مناسک همانند ظرفی است که حاوی چیزی باشد . واژه مناسک اغلب در ارتباطی نزدیک و تنگاتنگ با فعالیت دینی تعریف شده است ؛ از این منظر می توان گفت منایک ، در تعریف وسیع ، فعالیتی است که موجب گذار و انتقال آدمی از جهان فانی به جهان دیگری می شود که در آن هر روز ، زندگی تحول می یابد . اغلب تحولاتی که مناسک ایجاد می کند ، فوق امور نمادین است . مناسک به زندگی روزمره آدمی نیز تسری پیدا می کند و مردم را بر آن می دارد که جهان را با نگاهی دیگر بنگرند و به شیوه دیگری در آن به فعالیت بپردازند . مناسک ، مبانی تجربه شده ای را متحول می کند که مردم زندگی روزمره خود را بر آن می نهند .
انواع مناسک
مناسک و آیین ها را می توان به دو نوع کلی تقسیم کرد :
1 ـ مناسک دینی
2 ـ مناسک و آیین های غیر مذهبی
مناسک و آیین های دینی ، خود شامل دو نوع هستند :
1 . مناسک و آیین های دینی واجب الاجرا : در دین تصریح آشکاری بر چگونگی اعمال این نوع مراسم صورت گرفته و حتی ویژگی های زمانی و مکانی آن ، گاه توأما و گاه به تنهایی ، مشخص شده است . برای مثال به مناسک حج مسلمانان می توان اشاره کرد که چگونگی اعمال و افعال و زمان و مکان خاص آن به روشنی تعیین شده است .
2 . مناسک و آیین های غیر واجب : این نوع مناسک به استناد مصرحات دینی و با توجه به مقدسات اعتقادی به وجود می آید .
انواع مناسک و آیین های غیر دینی
1 . آیین های رسمی یا دولتی : شامل انواع جشن ها ، سالگردها و مراسم سالیانه ای است که دولت ها برگزار می کنند . ویژگی این نوع مناسک و آیین ها آن است که دولت و نهادهای رسمی و سازمانی ، متکفل انجام امور آنها هستند . اگر دولت یا سازمان مربوط از امکانات کافی و مدیریت مناسب برخوردار باشد ، این مراسم در سطحی وسیع و احیاناً مناسب برگزار خواهد شد . در غیر این صورت دامنه اجرای آن در کمیت و کیفیت ، تنزل خواهد یافت .
2. مناسک و آیین های قومی ، محلی ، یا منطقه ای : که بزرگان قبایل و طوایف و سران ایلات یا مسؤولان محلی و منطقه ای ، آنها را برگزار می کنند .
3 . مناسک و مراسمی که هر ساله برگزار می شود : جشن نیکوکاری ، که هر ساله کمیته امداد امام خمینی با همکاری صدا و سیما و با کمک سازمان ها و انجمن های خیریه برگزار می کند ، از این نوع به شمار می رود ؛ این مراسم به مرور عمومیت پیدا کرده است ، اما بقای آن بستگی به حضور دائم موسسات فوق دارد . زیرا اگر سرمایه گذاری مادی و غیر مادی آنها نباشد ، امکان برگزاری از بین می رود .
4. مناسک و مراسم ملی یا قومی که توده های مردم در دوره های زمانی خاص اجرا میکنند : جشن خرمنکوبی ، نوروز و چهارشنبه سوری ، گونه هایی از این مناسک و مراسم هستند که بقا و بپایداری آنها در جامعه بسیار زیاد است و از بین رفتن آنها معلول شرایط خاصی است . این مراسم حتی گاهی به رغم آن که کارکرد خود را از دست داده اند ، همچنین در جامعه ـ با تغییراتی ـ مشاهده می شوند نظیر چهارشنبه سوری ، سه نوع اول این مناسک و مراسم ، هر چند به ظاهر عمومیت یافته و پایدار شده اند ، نمی توانند موجبات انسجام و همبستگی دائمی را فراهم کنند . زیرا ارتباط بین مردم و آنها موقت و ناپایدار است و میانجی و برگزار کننده آنها نهادهای رسمی هستند . جشن های رسمی یا ملی یا انواع دیگر مراسم ، سازو کاری هستند که بین آرزوهای فردی و آرمان های جمعی پیوند برقرار می کنند اما این پیوند باید به طور طبیعی در بطن مراسم و اجرای مناسک اتفاق بیفتد . میانجی های رسمی و نهادها و سازمان های دولتی ، مانع این پیوند طبیعی می شوند و چون نقش مهمی دارند ، وجود هر گونه سستی یا فتور در نقش آنها ، اجرای مناسک و مراسم را با مشکل مواجه می کند و حتی ممکن است آنها را از بین ببرد .
ایرانیان همیشه مشوق شادی ، جشن و سرور و ستایش پاکی ها بوده اند . در مطالعه سنتهای قدیم ایرانیان در می یابیم که در گذشته جشن های فراوانی برگزار می شده که امروزه به غیر از یکی دو جشن نام بسیاری از آنها نیز فراموش شده است . کثرت جشن ها ، هم به دلیل یادآوری وقایع مهم زندگانی معنوی و باورهای دینی بوده است و هم امکانی برای نزدیکی بیشتر انسان ها برای مقابله با سختی ها و نیروهای شر .
بخش پنجم : شرح
هنرمند همواره ناظر بر رفتارها و تولیدات آیینی مردم بوده ؛ سپس سعی کرده است به عنوان حمایت گر از تولیدات مردمی ، در حفظ و ماندگاری آن بکوشد . نگاهی به مراسم تعزیه به خوبی ادعای فوق را ثابت می کند .
به عنوان مثال در سیاست های تئاتری ، گروه های تعزیه را از مکان های اصلی خود به مکان های مجازی آورده تا این نمایش را در جایی دیگر به منصه ظهور برساند . در یک نگاه سامانه مند ، در نتیجه این عمل ، یک سامانه دینامیک به یک سامانه ایستا مبدل شده است . از طرفی نیز هنرمند ، همواره شگفت زده اتفاقاتی بوده که بی اشتراک هنرمندانه توسط خود مردم افتاده و فقط هنرمند آن را تعریف کرده و در خط کشی های خود قرار داده اما در تولید اسباب و لوازم و ایجاد مسیر فرایندی آن نقشی نداشته است . به یاد بیاورید زمانی را که شبیه پوشان تعزیه از ساعت مچش و عینگ آفتابی و شلوار جین استفاده کردند و در تعاریف هنرمند نسبت به این نمایش ، تغییراتی به وجود آوردند که هیچ کدام عملی نبود اما علمی شد . قطعا در زمینه سامانه مند کردن تئاتر مقاومت که بر طبق بیانیه چهارمین کمیسیون نقد و پژوهش تئاتر مقاومت ، مهمترین مسائل حوش علوم انسانی و شمولیت پذیری تمامی مبارزات ایران زمین اعلام می شود . التقاط همین دو مورد یعنی رسیدن به یک سامانه مستقل برای تئاتر مقاومت .
اصولا به متون تئاتر مقاومت می توان دو نوع نگاه کرد : متونی که در احیای مو به موی لحظات جنگ به رشته تحریر درآمده اند و متونی که به آسیب ها و مسائل پس از جنگ پرداخته اند . هر دو نوع این متون از ساختارهای نمایشی غربی بهره می برند و قصد ایجاد تفکر در تماشاگر دارند . از این حیث تمامی این دو نوع متون قابلیت ارائه به سایر جشنواره ها را نیز داشته که ارائه نیز شده است . می دانیم که هر اپیستمه ای نیاز به دانش و اسباب و وسایل خود را دارد و از طرفی نیز اگر اسباب و وسایل تئاتری مرسوم را به شبکه ساختمند دانایی تئاتر مقاومت تزریق کنیم ، آن را چیزی برابر همان تئاترها کرده ایم . بر این اساس باز می گردیم به این مورد که آیا لازم است تئاتر مقاومت را از تئاترهای مرسوم به لحاظ سازمانی جدا کنیم ؟ و با این که در رقابت با سایر تئاترها صریح بگوییم کمترین ضررش مناسبتی کردن آن است که سامانه را به سمت ایستایی پیش می برد . چون قبلا نیز آمد که هیچ سامانه ای اگر درست و با فرایندهای خودش و بر اساس اپیستمه قائم به ذاتش طراحی و پیاده شود ، سامانه دیگری را به مخاطره نمی اندازد و خود نیز به مخاطره نمی افتد . یا اینکه بخواهیم با ایجاد کانالهایی برای یک طرز اندیشیدن خاص توسط هنرمندان برسیم که به این ترتیب مقاومتهای بسیاری در برابر سیاست متخذه در محیط سامانه تولید کرده ایم و بنابراین بازخور کم می شود و بر نمی توانیم آن را به حساب تاثیرات جنبی سامانه بگذاریم ؛ یک سامانه تاثیرات جنبی ندارد . از طرفی نیز نمی توانیم از نبود متون نمایشی گله کنیم چرا که برای نمایشنامه نویس ، سامانه تحریر متن نمایشی ، یافتن موضوع را بر نمی تابد بلکه مسأله اش یافتن تلنگری است بر دریای بیکران تخیلش . تخیل را اگر از منظر اسلامی بنگیرم قطره ای ست از ذات باریتعالی که در تمام انسانها موجود است و بر اساس تعریف علامه محمد تقی جعفری آن بستری است که رودخانه را در خود جای می دهد ؛ اثر آن همواره بر زمین هست ، هر چند که جریان آب کم شود . آب این رودخانه جان است و جان از آن انسان و در تصرف خداوندگار که نسبت به محدوده دانایی های هر انسان در تصرف اوست .
گاهی می شود انسان را به یاد ذخایر بسیار زیاد ذاتی وی انداخت . در زمینه متون تئاتر مقاومت یکی از ذخایر ، تاریخ چند هزار ساله رزم در کشورمان است . آیین همچون تعزیه ، خود هماوردی است در تأیید این مهم ، اما تعزیه نیز برای مردمی شدن ، مسیری طولانی پیمود و اکنون حافظ بسیاری از خصوصیات ایرانیان است . به این مثال توجه کنید : سال 1387 برای خطه های جنگزده ، سال گردشگری بود عده زیادی از مردم به سرزمین های جنوب و جنوب غربی ایران رفتند . در این میان ، سامانه هومواستاتیک مردم این خطه در نحوه زندگی اعم از پوشش ، خورد و خوراک ، تنقلات و شرینجات و نشان های آداب و رسوم ، آیین هایی را به گردشگران عرضه کرده که در نظام سامانه ای اقتصادی آنها قابل توجیه است . حال تمرکز این مقاله بر این سویه است که با طراحی آیینی که در گیرنده تمامی رزمهای به حق ایران بوده ، می تواند به جای سامانه حافظ حالت ( State – Maintaining System ) که سامانه ای است که نه هدف و نه روش رسیدن به هدف را خودش انتخاب نمی کند بلکه از قبل در ساختار آن سازمان گنجانیده شده است و این سامانه فقط در برابر تغییرات عکس العمل نشان می دهد ( مثل همان سامانه اقتصادی ) و در نهایت آنچه این سامانه انجام می دهد بطور کامل بستگی به رویداد علت رفتار و ساختار آن دارد ) ، سامانه ای هدف جو ( Goal – Seeking System ) که سامانه ای است که هدف را خودش انتخاب نمی کند اما روش رسیدن به هدف را خود انتخاب می نماید و هدف این سامانه رسیدن به حالت مشخصی است و قادر به انتخاب رفتار است و اگر حافظه داشته باشند ، می توانند در طول زمان کارایی خود را افزایش دهند . را در دستور کار خود قرار دهد . همچون کاری که سال ها پیش شهید مرتضی آورینی با گزارش از منطقه های جنگی پس از جنگ و شهرام نوشیر و خانواده اش با اجرای نمایش در خطه های جنگزده انجام دادند .
( شهرام نوشیر رزمنده و هنرمند تئاتری از مازندران در اواخر دهه هفتاد با خانواده اش یعنی همسر و پسرش در اکثر خطوط جنگی با چند تکه استخوان و خاکی که سمبل شهدای جنگ 1359 ایران بود چرخید و نمایش اجرا کرد )
این دو نمونه ، نشان دهنده پتانسیل موجود در زمینه های مقاومت به سوی موقعیت آیینی در رسیدن به یک سامانه دینامیکی است که قدرت مواجهه با تماشاگرانش را دارد که غیر نیتمند ( non intentional ) به تماشا نشستند و شرکت کننده شدند تا با این دو صورت آیینی ، تبادلی داشته باشند . لازم است بدانیم صورت آیینی این دو نمونه ، بر می گردد به تعریف از مناسک و آیین های غیر دینی که دولتها و یا سازمانها و یا مردم ، آنها را به وجود می آورند . مثل جشن نیکوکاری .
حالا چرا نمی گوییم از سامانه های هدفمند بهره برد ؟ چون در این گونه سامانه ها رسیدن به اهداف ، بسیار بلند مدت است و ممکن است در اثر بازخورهای به وجود آمده و نبود فرصت کافی برای محاسبه و کنترل بازخورهای سامانه ، قبل از رسیدن به هدف و هم روش نابودی گراییده شود . سامانه هدفمند ( Purposeful System ) هم هدف و هم روش رسیدن به هدف را خودش انتخای می نماید . انسانها مشهورترین مثال این نوع سامانه هستند . انسان این سامانه را در اثر حیات خویش و با صرف زمان در هدف جویی های متعدد به دست آورده است . رفتار یک موجود هدفمند ، هرگز تماما از بیرون تعیین نمی شود و حداقل بخشی از آن ناشی از انتخاب و تصمیم خود موجود است . سامانه هدفمند حتی تحت شرایط از آن ناشی از انتخاب و تصمیم خود موجود است . سامانه هدفمند حتی تحت شرایط ثابت محیطی نیز می تواند هدفش را تغییر دهد . جشن نیکوکاری ( مشارکت بین کمیته امداد امام خمینی و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ) نیز در ابتدا هدفجو بود و سپس با محاسبه دقیق بازخورها و عبور از سامانه کنترل کننده ( منترل توسط این دو سازمان ) به سامانه کنترل شونده ( کنترل توسط مردم ) هدفمند شد . حال پس از تعیین مسیر و تأمین فرایند و سازماندهی لازم به همراه به دست آوردن دانش لازم سامانه هدفجو که بسیار به محیط بستگی دارد ، اسباب و وسایل سامانه هدفمند نیز شکل می گیرد و حتی پس از رسیدن به آن می توان پیکره عناصر این سامانه را با سامانه های کنترل کننده ، سامانه های کنترل شونده و ترموستاتها تا سامانه آرمانمند ـ ( Ideal – Seeking System ) سامانه ای که به جای هدف ، یک آرمان را دنبال می کند ـ نیز دنبال کرد .
در این حالت اپیستمه یک امر آزمایشگاهی و مجرد نیست ، بلکه این نظام ساختمند دانش با گذشت زمان و در عرصه عموم به تدریج شکل گرفته و مقتدر می شود . پس باید سازمان با دانش بدست آمده و فرایندهای هنری غیر قابل اندازه گیری هنر جمعی مبتنی بر تخیل متن و اجرا در هنرمندانش ـ نه بر اساس ساختارهای غربی و خرد صحنه که بر اساس یک آیین هر ساله ـ به نابرابری دینامیکی ایجاد شده در بین مردم و هنرمندان همچون ارتباط بین رقصندگان تسمباگا و مردم و داد و ستد بین آنها دامن بزند که شامل سامانه های دینامیک رفتارهای هنری و سامانه های هومواستاتیک مردم و با طراحی سامانه ای سازمان خواهد بود .
در این مسیر شکل دهی سامانه های پاسخگو ( responsive ) در میان هر کدام از سامانه ها با پاسخ هایش ( response ) در ایجاد عکس العمل ها ( reaction ) در رویدادهای ( event ) احتمالی ، کمک شایانی در راستای ماندگاری سامانه تئاتر مقاومت می کند .
شخنر در مورد این نابرابری به وجود آمده در مراسم کایکوی اهالی تسمباگا در مطلبی با عنوان ترانسفورمنس ها می گوید : درابتدا مردم ، طلبکار و رقصندگان ، بدهکارند اما در نهایت و با تقسیم غذا ، مردم بدهکار شده و رقصندگان طلبکار و همین نابرابری به وجود آمده در این آیین ، آن را که موجب وحدت اهالی آنجا می شود همیشه زنده نگاه می دارد ، چرا که آنها معتقدند کسانی که به کایکوی ما می آیند به جنگهای ما هم می آیند .
حال به مراسم بعد از ظهر تاسوعا در قورتان جنوب ایران اشاره می کنم که چگونه عزاداری سیدالشهداء با مراسم زار آن خطه اذعام شده و بر رونق و خاص بودن آن افزوده است . به طوری که اصل عزاداری مبنی بر زنده نگه داشتن یاد و حماسه کربلا و ابراز عشق و ارادت خود به امام حسین ( ع ) ، حضرت ابوالفضل ( ع ) و شهیدان کربلا و وحدت کلیه اهالی روستا بوده است . اهالی قورتان نیز بنا بر سنت دیرین که متأثر از احترام آنان به سادات ، علما و بزرگان می باشد به عزاداری ، زنجیر زنی ، دعا و تعزیه خوانی می پردازند .
مراسم عزاداری روستای قورتان علاوه بر پاسداشت ، احترام و بزرگداشت سید و سالار شهداء و اصحاب و انصارش ، کلاً یک وحدت و انسجام و همبستگی را نیز در کل اهالی روستا حفظ کرده و یکی از اهدافی که در زمانی که این عزاداری را بنا نهادند ، همین موضوع بوده است .
نتیجه
سامانه بندی هر تشکلی با دانش مربوط و تحت برنامه ریزی سازمانی ، به ارائه زمینه های مساعد برای شکل دهی فرایندهایی متناسب با اسباب و وسایل متناسب و دانایی ساختمند منحصر به فرد آن سامانه خواهد پرداخت . این سامانه به سازمان مطبوع ، قدرتهای بسیار علمی و قابل پیش بینی می دهد .
تئاتر مقاومت نیز با بررسی دانشمندانه آیین ها و مراسم و مناسک ایران و ادغام آن در مضمونهای رزمی و جنگی ، خصوصا هشت سال دفاع مقدس می تواند به سامانه های متعددی که مشارکت مردمی را افزایش دهد دست یابد . سپس از طریق دست یابی به حس اطمینان بیش از پیش مردم به وسیله سپردن آیین مقاومت به آنها ، به اپیستمه ذاتی و منحصر خویش دست یافته و با گذشت زمانن بتواند با محاسبه تمام جوانب ، سامانگی خویش را تقویت و تصحیح کند .
آیین ها توسط همین تعامل مستقیم با مردم همواره در نزد آنها باقی و محترم بوده اند . تئاتر مقاومت نیز می تواند با استفاده از آیین های متعدد ایران ، به مراسم و مناسکی دست پیدا کند که پویا و زنده بوده و حائز مشخصه تمام رزم ها و جنگ ها و دفاع های به حق این خطه باشد و سلحشوری های همیشگی مردم را در پاسداشت خطه و مرزهای خود توسط خودشان ـ و نه فقط سمبولیک بلکه برای تمکین وحدت همیشگی آنها ـ به نمایش بگذارد .
به قول لوسین گلدمن ( ص 370 ) یک مسأله مهم .... عبارت است از گذر از پژوهش فردی و سازمان نیافته ، به پژوهشی روشمندتر و به ویژه جمعی ، پس این مقاله نیز وقتی توسط دیگر اندیشمندان و هنرمندان ، به مجموع برسد به سامانه اصلی خویش رسیده است .
منابع:
1. پارکر- جان،ساختاربندی، امیرعباس سعیدی پور،آشیان،اول،1385
2. پوینده- محم جعفر،لوسین گلدمن،چشمه، اول، 1376
3. ژیژک- اسلاوی، به برهوت حقیقت خوش آمدید،فتاح محمدی، هزاره سوم،اول، 1385
4. شکنر- ریچارد، نظریه اجرا، مهدی نصرالله زاده،سمت، اول، 1386
5. ضیمران- محمد، ژاک دریدا و متافیزیک حضور،هرمس،اول، 1379
6. گیرو- پیر،نشانه شناسی، محمد نبوی،آگه، اول، 1380
7. هارلند- ریچارد، ابر ساختگرایی،فرزان سجودی،حوزه هنری، اول، 1380.
پیوست یکم
ارائه دو جدول- یکی مقایسه بین تفکر مکانیستی و تفکر سامانه ای و دیگری مقایسه بین سودمندی آیین و سرگرمی تئاتر در موخره ارائه می شود. به این صورت می توان از برخی شباهت ها نتایجی جالب توجه گرفت و هرگونه آمیختگی سامانه های آیینی و هنری را امکان پذیر دانست:
جدول یکم:مقایسه تفکر مکانیستی و تفکر سامانه ای
|
تفکر مکانیستی
|
تفکر سامانه ای
|
|
1. پدیده مورد نظر را به اجزا آن تجزیه کن
2. رفتار و ویژگی های هر جزء را بطور جداگانه شناسایی کن
3. تعاریفی را که از شناخت اجزا به دست آورده ای با یکدیگر ترکیب کن تا تعریف کل را بدست آوری
|
1. سامانه بزرگتری را که پدیده مورد نظر تو جزئی از آن است،شناسایی کن
2. رفتار کل مجموعه را بشناس
3. رفتار پدیده مورد نظر را در مفهوم نقش یا کارکرد آن در قالب سامانه بزرگتر تعریف کن
|
|
در تفکر مکانیستی
|
در تفکر سامانه ای
|
|
1. سامانه را از پیرامونش جدا می سازیم و تنها به شناسایی و تعریف عوامل و اجزاء آن می پردازیم
|
1.سامانه را درون محیطش بررسی می کنیم
|
|
2. اهمیت روابط متقابل اجزاء را بررسی می کنیم.
|
2. آثار ناشی از روابط متقابل اجزاء را می بینیم.
|
|
3. هدف ما روشن ساختن جزئیات است
|
3.هدف اصلی ما درک کل سامانه است
|
|
4. هربار تنها یک متغیر را تغییر می دهیم.
|
4.هر بار چند متغیر مختلف را با هم تغییر می دهیم
|
|
5. سامانه را مجزا و مستقل از زمان می بینیم
|
5.سامانه را در زمان واقعی بررسی می کنیم
|
|
6. نتیجه کار بررسی ما برنامه ریزی جزء به جزء فعالیت هاست
|
6.نتیجه کار ما برنامه ریزی مجموعه با در نظر گرفتن کل هدف هاست.
|
|
7. جزئیات را می شناسیم،هدف ها کاملا روشن نیستند.
|
7.هدف ما کاملا روشنند و شناخت دقیق جزئیات مطرح نیست.
|
جدول دوم: مقایسه آیین و تئاتر
|
سودمندی آیین
|
سرگرمی تئاتر
|
|
محوریت نتایج و ثمرات
|
محوریت
|
|
در پیوند با یک دیگری غایب
|
تنها برای افراد حاضر در محل
|
|
زمان نمادین
|
تأکید بر زمان حال
|
|
اجرا کننده تسخیر شده در حالت خلسه
|
اجرا کننده می داند مشغول انجام چه کاری است
|
|
تماشاگران مشارکت می کنند
|
تماشاگران نگاه می کنند
|
|
تماشاگران باور می کنند
|
تماشاگران درک و تحسین می کنند
|
|
جلو نقد گرفته می شود
|
از نقد استقبال می شود
|
|
خلاقیت جمعی
|
خلاقیت فردی
|
پیوست دوم: تحولات دانشگاه MIT در باب تفکر سامانه ای
پس از جنگ جهانی دوم، سه جهش در دانشگاه MIT بوجود آم که هر یک 10 سال به درازا کشید. در این جهش ها اندیشه و علم، پیشرفت های بزرگی کردند و دنیا، با شناخت هایی جدید- از سایبرنتیک ( Cybernetics)گرفته تا حادترین مسئله روز یعنی محدودیت رشد اقتصادی- آشنا شد.
در جریان بسط و نشر و حرکت و تحول افکار و آراء، رشته های گوناگون دانش ، از روشها و لغات و اصطلاحات یکدیگر استفاده می کنند و به این ترتیب زمینه های بکر و دست نخورده بارور می شوند.
در سال های 1940 تا 1950 رابطه میان ماشین و ارگانیسم مورد مورد مطالعه قرار می گیرد. در این دوران مفاهیمی همچون بازخور(feedback) که تا آن زمان درمورد ماشین ها به کار می رفت، درمورد ارگانیسم نیز به کار رفتند و راه پیدا شدن دو دانش جدید یعنی اتوماسیون و انفورماتیک هموار شد.
در دهه 1940 چندین سمینار ( بیش از ده مورد) برگزار شد که در آنها متخصصینی از رشته های مختلف ( از مکانیک و الکترونیک تا زیست شناسی و فیزیولوژی و ریاضیات) شرکت جستند و به تبادل اطلاعات و نظریات پرداختند. دانشمندان کم کم دریافتند که برخی مسائل فقط با همکاری متخصصان رشته های مختلف قابل حل اند. به عبارت دیگر، بررسی و حل برخی مسائل به دیدگاهی فراتر از دیدگاه یک رشته خاص نیاز دارد.
در سال 1948 کتاب " سایبرنتیک" ( علم مربوط به چگونگی ارتباطات در انسان و ماشین) توسط وینر( wiener Norbert) منتشر شد. وینر استاد درس ریاضی دردانشگاه MIT بود که در پروژه ساخت و به کارگیری دستگاه های نشانه گیری خودکار برای توپ های ضدهوایی با همکاری مهندس جوانی به نام جولی ین بیگلاو( Julian biglow )شرکت جست و به دنبال آن، شباهت هایی بین ناهنجاری های رفتاری در این دستگاه ها و بعضی اختلالات در بدن انسان( که در پی آسیب دیدگی مخچه به وجود می آیند) پیدا کردند.
بررسی های انجام شده در آن زمان نشان می داد اگر مخچه انسان آسیب ببیند،بیمار قادر نخواهد بود حتی لیوان آب را بر دارد و بنوشد، آنقدر لرزش دست های بیمار زیاد می شود که سرانجام محتوای لیوان را به بیرون خواهد ریخت. با توجه به شباهت این اختلال با اختلال موجود در دستگاههای هدفگیری خودکار هواپیما،نتیجه گرفتند که برای کنترل حرکاتی که جهت به انجام رساندن مقصودی معین انجام می شوند، اولا باید اطلاعاتی در دست داشت و ثانیا این اطلاعات باید در مدار بسته ای گردش کنند. در این مدار بسته، نتایج و آثار حرکات و فعالیت ها ارزیابی و سپس بر اساس تجارب گذشته، حرکات بعدی معین می گردد. بدین ترتیب باز خور منفی( negative feedback ) مطرح شد که هم در تجهیزات و هم در انسان به کار می رفت.
در سال 1948 کتاب " نظریه ریاضی ارتباطات" نیز توسط شانون(shannon) منتشر شد و دو کتاب فوق مبنای سایبرنتیک و نظریه اطلاعات قرار گرفتند.
در دهه 1960 در زمینه سایبرنتیک و دینامیک سامانه پیشرفت های مهمی بوجود آمد. جی فارستر( jay forrester) در سال 1961 به سمت استادی در مدرسه مدیریت دانشگاه MIT برگزیده شد و مبحث دینامیک صنعتی( dynamics industrial) را بوجود آورد. هدف او از طرح این موضوع آن بود که سازمانها و موسسات صنعتی را همانند سامانه های سایبرنتیک بنگرد و از راه شبیه سازی( simulation) نحوه کارشان را دریابد. او در سال 1964 دینامیک صنعتی را به سامانه های شهری نیز تعمیم داد و دینامیک شهری( urban dynamics ) را مطرح نمود و به دنبال آن در سال 1971 با انتشار کتاب دینامیک جهان(world dynamics ) ،رشته دینامیک سامانه ها ( dynamics system ) را بنیان نهاد.
تحولات متدولوژی علم:
طبق دیدگاه دوم،شیوه های تفکر را به سه گروه تقسیم می کنند:
1. کل گرایی اولیه:
این شیوه تا رنسانس روش غالب تفکر بود. این دوره را دوران حاکمیت فلسفه ها و وجود علامه ها( که از هر موضوعی مقداری می دانستند) می شناسند. در این دوران به زنجیره علت ها اعتقاد داشتند اما خیلی سریع به خدا می رسیدند( علت های وسطی بسیاری را حذف می کردند).
انسانها خیلی چیزها را می دیدند اما توجیهی برای آنها نداشتند و آن را علت نهایی( خدا) متصل می کردند. در قرن شانزدهم همه رویدادهایی را که از شناخت آن عاجز بودند به خدا نسبت می دادند. چرا محصول از بین رفت؟ خدا خواست. چرا زمین می لرزد؟ مشیت پروردگار است. چه چیز عامل نگهداری ستارگان است؟ خدا.
یک اشکال عمده کل گرایی این بود که رشد نداشت.
2. جزء گرایی:
تفکر جزء گرا از زمان تمدن های باستانی وجود داشته است و آن را برخاسته از اندیشه فلاسفه یونان باستان می دانند. تفکر جزءگرا هر پدیده ای را ابتدا به اجزاء کوچک تر تقسیم می کند و می خواهد با مطالعه رفتار هر یک از اجزاء به رفتار پدیده اصلی دست یابد. به عبارتی رفتار پدیده اصلی را حاصل جمع رفتار اجزاء آن می داند. رنه دکارت، فیلسوف فرانسوی(1596- 1650) که خود از طرفداران این نظریه است، اصولی را برای آن وضع کرده است. دکارت می گوید شخص باید در برخورد با هر پدیده ای از اصول زیر پیروی کند:
a. تنها چیزی را بپذیرد که برایش حقیقتی روشن باشد
b. هر مسأله ای را حتی الامکان به اجزاء و عناصر کوچکتر تجزیه کند
c. کار خود را با بررسی ساده ترین عنصر آغاز نماید سپس به تدریج و با شیوه های منظم، به مطالعه عناصر پیچیده تر بپردازد تا سرانجام به ویژگی های پدیده اصلی پی ببرد یا دلایل رفتار خاص آن پدیده را دریابد.
وقتی شیئی ناشناخته ای به بچه بدهید اجزاء آن را از هم جدا می کند تا بفهمد چگونه کار می کند. یعنی با درک این که اجزا چگونه کار می کنند، سعی می کند درکی از کل به دست آورد.
روش فوق، یک فرآیند سه مرحله ای است:
1) چیزی که باید شناخته شود تجزیه می گردد.
2) تلاش می گردد رفتار اجزاء جدا شده از یکدیگر، درک شود.
3) تلاش می شود درک مربوط به اجزاء جهت درک کل، مونتاژ گردد.
پس از رنسانس، روش فوق روش غالب و فراگیر علمی شد و به آن تحلیل گویند. در این دوران، دانشمندان، جزء کوچکی را انتخاب می کنند و به آن دقیق می شوند. این روش چنان غالب شد که ما امروزه" تحلیل یک مسأله" را با " تلاش جهت حل یک مسأله برابر می گیریم. اگر از اکثر ما روشی جایگزین برای روش تحلیل بخواهند، در می مانیم. مشاهده و آزمون دو اصل مهم در این دوران است.
طبق روش تحلیل، برای درک یک چیز، باید آن را بصورت فیزیکی یا مفهومی تجزیه کنیم. سؤال این است که اجزاء را چگونه بفهمیم؟ جواب: اجزاء را نیز تجزیه کنید.
سؤال بعدی که مطرح می شود: آیا این فرایند انتهایی دارد؟
برای کسی که معتقد باشد درک کامل جهان امکان پذیر است، جواب سؤال فوق مثبت خواهد بود. اجزاء نهایی را عنصر( element) می نامند. اگر چنین اجزائی وجود داشته باشند و ما بتوانیم آنها و رفتارشان را درک کنیم، درک کامل جهان ممکن خواهد شد. اعتقاد به امکان تقلیل( reduce) هر واقعیت به عناصر نهایی بخش ناپذیر را reductionism گویند.
تأثیر روش فوق را در تاریخ تمام علوم می توان مشاهده کرد:
در فیزیک و شیمی: اعتقاد بر این بود که همه اشیاء فیزیکی قابل تقلیل به ذرات غیر قابل تقسیم ماده به اتم هستند. ( مربوط به قرن 19 و جان دالتون)
اعتقاد بر این بود که اتمها دو ویژگی درونی به نام ماده و انرژی دارند. فیزیکدانان تلاش کردند درک خود از طبیعت را بر اساس درک خود از این عناصر بنا نمایند.
شیمیدانان نیز عناصر شناخته شده را در جدول تناوبی قرار دادند.
در زیست شناسی: تمام موجودات زنده قابل تقلیل به یک عنصر به نام " سلول" هستند یکی از مباحثی که در برخی از رشته ها( مثل روانشناسی و جامعه شناسی) در مورد آن بحث فراوان شد، این بود که عنصر در آن رشته چیست.
یکی از مشکلاتی که در جزء گرایی به وجود آمد، این بود که دانشمندان با هم مرتبط نبودند. هر کدام یک جزء را گرفتند و دستاوردهای رشته های مختلف با هم همخوانی نداشت.
وقتی عناصر چیزی را تعیین و درک نمودیم، ضروری است این درک را در جهت درک کل،مونتاژ نماییم. برای این کار نیاز به تشریح روابط بین اجزا یا چگونگی تعامل آنها داریم. در عصر ماشین اعتقاد بر این بود که فقط رابطه علت و معلولی( cause- effect) برای شرح تعاملات کافی است. به عبارت دیگر اعتقاد بر این بود که هر چیزی، معلول یک علت است و شانس یا انتخاب معنی ندارد. علت معلول را به طور کامل مشخص می کند. اعتقاد فوق را تعین گرایی( determinism) گویند.
طبق تعریف وقتی رابطه علت و معلول بین دو چیز وجود دارد،بدین معنی است که علت برای معلول شرط لازم و کافی است. معلول بدون این علت رخ نمی دهد. اگر علت وجود داشته باشد،حتما معلول هم وجود خواهد داشت.
در این دوران تلاش شد پدیده های طبیعی را بدون استفاده از مفهوم محیط درک نمایند. مثلا در قانئن" سقوط آزاد اجسام" اصطلاح" آزاد" بمعنی سقوط بدون تأثیرات محیطی است. تحقیقات معمولا در آزمایشگاه انجام می شود که کمک می کند از محیط تأثیر نگیریم.
تفکری که از تحلیل استفاده نموده و معتقد به determinism و reductionism باشد، تفکر مکانیستی ( mechanistic) نامیده می شود. طبق این تفکر دنیا به صورت یک ماشین در نظر گرفته می شود و معتقد است رفتار جهان به وسیله ساختار داخلی آن و قانون علیت قابل تعیین است.
تفکر مکانیستی در علوم نجربی موجب پیشرفت های بسیاری شد و علوم رشد کردند. به تدریج تفکر مکانیستی در علوم انسانی و مدیریت نیز به کار رفت ولی ماهیت موضوع این علوم به گونه ای بود که با تفکر مکانیستی سازگار نبود.
نظریه سامانه ها:
نظریه سامانه ها در سال 1940 بوسیله برتالنفی مطرح شد. برتالنفی مخالف تقلیل گرایی بود و نظریه خود را تحت عنوان نظریه سامانه های عام( general systems theory) منتشر کرد.
نظریه سامانه ها بر این اصل استوار است که:
در عمق تمام مسائل یک سری اصل و ضابطه موجود است که بطور افقی تمام نظام های علمی را قطع می کند و رفتار عمومی سامانه ها را کنترل می نماید. یعنی می توان به یک سری از اصول و ضوابط اولیه دست یافت که تعریف کننده رفتار عمومی سامانه ها صرفنظر از نوع آنهاست.این بدان معنا نیست که یک تئوری عمومی بتواند جایگزین تئوری های خاص نظام های علمی مختلف گردد، بلکه فقط سعی دارد به صورت یک هدایت کننده( مانیتور) عمل نماید. کوشش برای دیدن کل، اصل ادعایی است که روش سامانه ها در برخورد با مسائل برای خود قائل است.
بیش از 100 نظام مختلف علمی( discipline) وجود دارد که هر کدام دنیا را از دید خود می بینند. اما طبیعت، مسادل را به نحوی که دانشگاهها خود را تقسیم کرده اند، تقسیم بندی نکرده است. بلکه هر مسأله دارای ابعاد و جنبه های مختلفی است که درک آن احتیاج به یک دید چند بعدی دارد.
ولی آنچه در واقعیت رخ داد، کم شدن تدریجی ارتباط بین علوم مختلف در طول زمان بود. بنابر این ضرورت ایجاد رشته هایی که ماهیت میان رشته ای داشته باشند، حس شد. رشته هایی همچون مهندسی پزشکی( بیوالکتریک و بیومکانیک) فیزیک پزشکی، بیوشیمی و ... دراثر همین احساس ضرورت بوجود آمدند. در این رشته ها، جمع شدن دیدگاههای مختلف، باعث هم افزایی ( synergy) می شود.
بعنوان مثال، در بسیاری ازرشته ها مفهوم ارتباط یک چیز با محیطش وجود دارد. مثل الکترون، اتم، مولکول، سلول، گیاه،حیوان، انسان، خانواده، قبیله، شرکت، دانشگاه،هرکدام از موارد فوق تحت تأثیر محیط خود هستند و با آن ارتباط دارند.
منبع: کتاب نت گمشده/ مجموعه مقالات چهارمین همایش پژوهشی تئاتر مقاومت/ به کوشش و ویرایش محسن بابایی ربیعی/انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس