0

بانک مقالات دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : ايثار و شهادت در ايران و جهان از اسطوره تا شخصيتهاي دراماتيك
منابع : اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد
موضوعات مقالات :تئاتر و ايثار و شهادت
ايثار ، از خود گذشتگي يا شهادت « كه اصطلاحي اسلامي است» عمري به درازاي عمر بشر دارد و كم و بيش در همة جوامع بشري و به اشكال مختلف تجلي يافته است. زيرا كه بشر هميشه و در همه حال به وجود افرادي نياز داشته است تا در شرايط سخت و دشوار زندگي ، ونيز در شب هاي طولاني و بلند ستم، يار و مددكار وي باشد. فرد يا افرادي كه با هبه كردن خون خود، زندگي تيره و وحشتناك آنان را مبدل به شادي و سر سبزي كند. اسطوره هايي كه بارفتار وكردار و گفتاري متفاوت وگاهي مجردو انتراعي ، از خود الگوئي ساخته كه تا جان باقي است از آنها به عنوان پشتوانه هاي مستقيم تاريخ يك ملت ياد خواهد شد .
بنايراين واژه ايثار و شهادت هماره واجد عظمت و احترامي است كه اين عظمت و احترام در مقاطعي ملازم قداست گرديده است. بدين معنا كه وقتي انساني به انگيزه برقراري ارزشهاي ناب بشري يا دفاع از ناموس، شرف و غيرت يا پاسداشت سنت هاي يك جامعه ، يا براي حفظ حريم باورهاي آن كشته شود ، به يكي از عاليترين درجات و مراتبي كه يك انسان ممكن است در سير تعالي خود نائل شود دست
مي يابد .
ليكن اگر اين كشته شدن يا ايثار در راه دين باشد، فرد براستي از والاترين منزلت انساني برخوردار گشته، با اين منزلت نه تنها ميان مردم خود بلكه آنچنان كه در كتب مقدس و بويژه كتاب آسماني مسلمانان از جانب پروردگار روايت مي شود، نزد ذات باري تعالي نيز از درجه اي به غايت بلند مرتبه برخوردار مي شود . چنان كه ميفرمايد:
« ولا تَحسَبَّنَ الذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللهِ اَمواتاً بَل اَحياءُ عِندَ رَّبِهِم يُرزِقُون »
يعني گمان مبر آنانرا كه در راه حق شهيد شده اند مرده اند، بلكه آنها زندگاني هستند كه نزد پروردگارشان متنعم به انعام او هستند .
بنابراين هر كس از هر طبقه و شغلي اگر در حين خدمتي كه در راه خداوند انجام مي دهد جان خود را از دست بدهد ، متصف به صفت شهيد مي گردد .
و اما اساس شهادت ، مجاهدت در راه خدا و اجراي فرامين اوست ، از اين رو تمام كساني كه به
گونه اي در راه بشريت خدمت كرده ، يا جهت احقاق حق يا آزادي ، يا مبارزه با ظلمي جان خود را از دست داده اند ، به مقام شهادت نائل مي شوند. همينطورند صاحبان انديشه يا دانشمندان و صنعتگراني كه در راه خدمت به بشريت جان باخته اند. در حقيقت اين افراد با از خـود گذشتـگي وايثـار و بـا سوختن و جـان در كف نهـادن محيطي فراهم كرده اند تا ديگران در كمال آرامش و آسايش به كار و تلاش خود بپردازند. به همين دليل است كه مي گويند، شهدا شمع محفل بشريتند . يعني آنها با شمع وجودشان شب هاي تاريك و ظلماني انسان راروشن كرده ، چونان چراغ مسير حركتشان را روشن
مي نمايند.
درحقيقت شهيد با پرتو نوروجود خود راه رابراي حركت و تلاش و جنب و جوش و آسايش ديگران مهيا مي سازد .كه در غير اينصورت ، يعني در تاريكي و ظلمت ناشي از جهل و بي خبري و ظلم و ستم و تجاوز ، مجالي براي حركت باقي نمي ماند .
بدينسان، چنان كه پيش تر اشاره شد ، در طول تاريخ و نزد همه اقوام و ملل ، ايثار و شهادت از مقام منيع و رفيعي برخوردار بوده است و هرگاه كسي با مجاهدت خويش و با نيت رضايت پـروردگـار و خدمت بـه انسان جـان خويش را از دست داده است، به مقام شهادت دست يافته است. اكثر اين
شهادت ها چه در غرب و چه در شرق بر سر استقرار عدالت صورت پذيرفته است . يعني ايثارگر يا شهيد بنا به تشخيص و تمييز شخصي ، احساس كرده است كه در جائي حقي ضايع شده يا عدالتي خدشه دار شده است و از اينرو براي استيفاي اين حق و يا تأمين عدالت از جان خود مايه گذاشته است و گاهي اين از خود گذشتگي آن قدر در روند اصلاح و تأمين صلح و امنيت و استقرار عدالت و آرامش موثر بوده است كه برخي از درام نويسان سعي كرده اند تا از طريق طرح اين مسأله در آثار خويش و پرداخت شخصيت ايثارگر، وي را جاودانه سازند. از اين دست است نمايشنامه هايي چون پرومته در زنجير ، آنتيگون ، ژاندارك ، ال سيد ، در غرب و شخصيت هائي چون سياوش وآرش و در رأس و سرآمد همه آنها نمايش تعزيه يعني نمايش شهادت سالار شهيدان در ايران. مگر نه آن است كه پرومته به خاطر عزت انسان و رهايي او از جبر طبيعت و گرم كردن و روشن نمودن زندگاني او خود را به مخاطره افكنده، سرانجام جان خويش بر سر اين ايثـار و از گذشتـگي مي گذارد؟ و مگر نه آن است كه با آتشي كه پرومته با بذل جان در اختيار بشر قرار مي دهد، زندگي مصيبت بار و توان فرساي سنگي او را رنگي از آرامش مي بخشد؟ در حقيقت پرومته با اين ايثار ، انسان ابتدائي و غارنشين و بي پناه اوليه را، واجد نيروئي مي سازد تا در پرتو آن از شكل غريزي و زبون اوليه بيرون آمده باذوب فلز و ساخت ابزارهاي فلزي از خشونت مهيبي بيرون آيد . پرومته اي كه بخاطر اين ايثار و شهادت مبدل به
اسطوره اي جاودانه مي شود چون شهيد جاودانه است. همينگونه است شخصيت آنتيگون ، او نيز به اعتبار اين بحث، ايثارگري است كه در راه احقاق حقي، جان به جان آفرين تسليم مي كند . يعني بر سر اجراي فراميني آسماني كه دفن جسد برادر است ، بي خوف از مرگ و قدرت جبار كرئون به مجاهدت پرداخته با ايـن جهـاد ، حـق تضيـع شدة برادر را استيفا مي نمايد. در حقيقت مي توان گفت كه شخصيت آنتيگون از منظرموضوع اين بحث شخصيتي ايثارگرانه است . زيرا او به خوبي از عاقبت كاري كه ميكند آگاهي دارد و اين آگاهي صفت مميزه هر مجاهد و هر انسان شهادت طلبي است. به همين دليل بايد گفت كه مرگ شهداء و ايثارگران بواسطة انجام عملي مخاطره آميز و از روي آگاهي ، سبب غم و اندوه تراژيك نمي گردد. بلكه مرگ آنهاسبب تعالي و عظمت روحشان مي شود . عظمتي كه ريشه در وقوف آنها از مرگ دارد . مگر نه آن كه رزمندگان جبهه هاي خون و شهادت ما نيز از همين خصيصه برخوردار بودند و با عبور آگاهانه از ميدان هاي مين دشمن دجال ، از خود آن چهره هاي حماسي را آفريدند؟ كـه اگـر چنين نبـود ، يعني رزمنده اي از روي سهو پاي بر ميني ميگذارد ، آن وقت عمل او مبدل به عملي حماسي و ايثـارگـرانـه نمي شد ومي داند كه چه مي كند . اما جان خود را بر سر آرمان و انديشه اش مي گذارد. و اين كاري است كه آنتيگون انجام مي دهد . يعنـي نسبت بـه عمل خـود كاملاً آگاه است. مي داند كه كرئون مردي ستم كاراست . مي داند كه او از انديشه هاي ناسيوناليستي و منطق زميني خود دست بر نخواهد داشت. مي داند كه او مردي جاهل و غافل است ، ليكن بر غم همة اين آگاهيها و با آگاهي از اينكه دفن جسد برادر ، ملازم مرگ او خواهد بود (زيرا كه كرئون چنين دستوري را صادر كرده است) بخاطر اجراي قوانين و فرمان آسماني دست به عملي مي زند كه غايت اش مرگ است . امااين مرگ ، مرگ ظاهري و جسماني است . و چنان كه مفهوم است او شهيدي زنده است كه اگر زنده نبود اينك از او سخني نيز درميان نمي بود.
از شخصيت هاي ديگر دراماتيك كه مي توان لفظ ايثارگر را در مورد وي بكار گرفت مي توان از ژاندارك سخن گفت. دختري كه در صدد نجات ميهن از زير يوغ استعمار انگليس است . اين شخصيت يعني ژاندارك ، به دليل ارتباطي كه با مذهب و به تعبير خود او با مريم مقدس دارد ، از قداستي برخوردار مي شود كه دو شخصيت پيشين از آن برخوردار نمي باشند، يعني ژاندارك بخاطر ارتبـاط مستقيمي كـه بـا مذهب دارد، از مصـاديق بارز شهدائي است كـه بخاطر امري قدسي جان مي بازند. ژاندارك ابتدا با تكيه و حمايت اين نيروها ، سپاه فرانسه را راهبري كرده ، استعمار انگليس را تا پشت دروازه ها پس مي راند . اما سرانجام بواسطة خيانت اصحاب دروغين كليسا ، با دشمنان و نيز زبوني و ضعف پادشاه و به خاطر ايستادگي و پاي فشاري بر باور ديني خود در آتش جهل و ستم مي سوزد . ليكن آنگونه كه بويژه در فيلم ژاندارك مشخص است ، زبانه هاي آتش حتي از كالبد جسماني او نيز دوري مي جويند و روح او به آسمان پرواز مي كند، شبيه پروازي كه مسيح مصلوب دارد .در حقيقت مسيح نيز شهيدي است كه جان خود را فداي رستگاري ، فلاح و آسايش انسان مي كند. جان مي بازد و آگاهانه تن به صليب مي سپارد تا موجب نجات بشريت گـردد .ليكن پس از ترك قفس تن به ملكوت اعلا رهسپار مي شود .يعني به نزد پروردگار مي رود تا در جوار او باشد . جايگاهي كه حافظ در كلامي به غايت زيبا و خيال انگيز آن را توصيف مي كند :
شكر آن را كه تو در عشرتي اي مرغ چمن به اسيران قفس مژدة گلزار بيار
مرغ همان جان شريف شهيد است كه از قفس تن آزاد شده به جايگاه برين خود رهسپار مي شود .جايگاهي كه هر كسي را توفيق حضور نيست چرا كه اصل اساسي اغتنام ، حضور جهاد است . جهاد في سبيل ا... . چنان كه مولا ميفرمايد : اِنَّ الجَّهادُِ بابُ مِن اَبوابِ الجَنَّه . همانا جهاد دري از درهاي بهشت است .
وژاندارك مجاهدي است كه سعي در رهايي كشورش از زير يوغ استعمارگران دارد . چنان كه
«ال سيد» و آرش به گونه اي ديگر از همين جهد برخوردارند . شخصيت و اسطورة آرش براي انسان ايراني آن قدر آشنا و ملموس است كه نيازي به تفسير حركت و عمل او احساس نمي شود. ليكن جهت تذكر مي توان گفت كه او نيز از زمرة شهداي اين مرز و بوم در مقطعي تاريخي است . مقطعي كه اگر چونان آرش هاي جنگ تحميلي جان بر سر تير نمي گذاشت ، پيكر عزيز و مقدس ميهن او مُثله شده بود (آن چنان كه در دورة قاجارها شد). اما ، اين شهيد دوران نه تنها مانع مُثله شدن اين اندام گرامي
مي شود. بلكه با پرتاب آن تير سرنوشت ساز كه بر بال جان و روح آرش نشسته است ، روان دشمن را آن چنان آشفته مي سازد كه تا قرن ها انديشه دست درازي به حريم مقدس وطن او را از سر بيرون كند.
چنان كه آرش هاي تنومند و سيما چهر ايران جنگ تحميلي چنين كردند. آرشاني كه (نه يك آرش) تيرهاي سهمگين خود را بر بال ملائك نشانده و بر سر دشمن خبيث فرود آوردند و پس از انهدام لاشه متعفن او در حاليكه بدستي جام بادة الهي داشتند و دست ديگر در زلف يار، در حاليكه درميدان عشق پايكوبي مي كردند، و غزل خوان به خانه دوست مي شتافتند. همان آرشاني كه مولايشان حسين بود و از او تبعيت مي كردند . مولائيكه به عنوان برترين چهرة حماسي تاريخ شناخته شده است . هم او كه با شهادت خود الگوي همه آزاد مردان عرصه نبرد حق و باطل گرديده. او كه منطق اش ، منطق عشق و شور ، سوختن و گداختن بود . آزاده اي كه با شهادت خود چونان مسيح با دم جان آفرين خود هستي دوبـاره اي بر كالبد اسلام و جوانان ايران دميد . هم او كه خود حماسه آفرين بود و سبب بزرگترين حماسه هاي بشري گرديد .حسيني كه بعنوان اسطوره اي راستين ، و نه اسطوره اي ساخت دست بشر و حاصل تخيل هنرمندانه ، عظمت تعزيه را در ايران رقم زده است . نمايشي كه به گفته شاردن عظيم ترين و باشكوه ترين ، حيرت انگيز ترين و واقعي ترين (بويژه در هنگام نبرد) نمايش تاريخ بشر است. ايـن تعزيه به رغم نمايشهاي مذهبي قرون وسطي در غرب، به دليل وجود عنصر ايثار و شهادت و نيز كنش حماسي قهرمان، يعني سالار شهيدان، از عظمتي برخوردار مي شود كه هيچ نمايش تعزيه ديگري در جهان به گرد آن نمي رسد . چرا كه همة هنرها در آن دست به دست يكديگر مي دهند تا شايد به كمك يكديگر قادر به تفسير و تبيين اين عمل شگفت باشند. ازاينرو، شعر، موسيقي ، ادبيات ، طراحي و حركت در كمپوزيسيون و تركيبي بديع جمع مي شوند تا به جهانيان اثبات كنند و هنري كه ريشه در ايثار و شهادت دارد، چونان مقام شهيد يكه و والاست و بخاطر عظمت ، بزرگي ، شگفتي و زيبائي است كه نبايد بر شهيد گريست و به راستي چنين است . زيرا كه كنش شهيد نه كنشي تراژيك است كه سبب خوف و رحم ما شود ونه عملي ملودراماتيك مي باشد كه زاري و اندوه ما را در پي داشته باشد. بلكه عمل و كنشي است حماسي. زيرا كه قهرمان از سرانجام كنش خود آگاه است واين تفاوت عمدة تراژدي و ملودرام با حماسه است . همان حماسه اي كه سيدالشهداء در روز عاشورا بدان دست يافت . حضرت در شب عاشورا اصحاب خويش را جمع كرده، خطاب به آنها چنين فرمود: « فَجمَع اصحابه عِند قُربِ الماء » آنها ر انزديك خيمه اي كه در آن مشكهاي آب بود جمع كرد . با اين آبها غسل كنيد و خود را بشوييد و بدانيد كه اين آخرين توشه شماست از آب دنيا. سپس فرمود : خداوند را ثنا مي گويم و شكر مي كنم . و در هر شرايطي كه قرار گيرم سپاسگزار او خواهم بود. سپس ادامه مي دهند كه : من اصحابي از اصحاب خودم بهتر و با وفاتر سراغ ندارم . اما به همه شما اعلان ميكنم كه اين قوم جز با شخص من با كس ديگري كار ندارند. اينها وجود مرا مزاحم خودشان مي دانند . از من بيعت مي خواهند كه من بيعت
نمي كنم. اگر من را از بين ببرند به هيچكدام شما كاري نخواهند داشت . اما شما با من بيعت كرده ايد و من به همه شما اعلان مي كنم كه بيعت خودم را از شما بر مي دارم . پس شما اجباري براي ماندن نداريد و مي توانيد برويد. چنان كه ملاحظه مي شود، امام به خوبي از كاري كه مي كنند مطلع مي باشند. هفتاد و دو تن در برابر چند هزار ياغي مسلح بديهي است كه هيچ منطقي جز منطق شهادت و حماسه پاسخگوي اين رو در رويي نمي باشد. و همين وقوف است كه تعزيه سيدالشهدا رامبدل به نمايشي
مي سازد بي بديل ، زيبا و كامل . زيرا كه واجد كمال معرفت ، عشق، ايثار ، شجاعت ، زيبائي ، ابهت و مردانگي است . عشق و زيبائي و معرفت و شجاعتي كه در هم مستحيل گشته تني واحد را بنام نمايش تعزيه رقم زده اند. نمايشي كه بواسطة وجود اين ويژگي زبانزد خاص و عام گشته ، بزرگان هنر نمايشي را چون مغناطيسي بخود كشانده است . مغناطيسي كه راز قدرتش در جهاد، ايثار و شهادت است . همان ايثاري كه گروتفسكي تحت تاثير هنر شرق و بويژه از آن تعبير سوختن دارد. يعني هنر پيشه بايد بسوزد و دوباره چون ققنوسي از درون خاكستر خود برخيزد . اين برخاستن از درون مرگ ، عكس برگردان پرواز روح شهيد است .
در حقيقت گروتفسكي از هنر پيشه مي خواهد كه بميرد و زنده شود . يعني تمامي تعلقات زندگي معمولي و روزمره را از خود دور كرده ، پاك و منزه شود يا يكپارچه روح شود. روحي كه بر جسم او احاطه كامل دارد. جسمي كه واجد نيازهايي است كه اگر زير سيطره آن روح منزه قرار نگيرد، درصدد تامين و اطفاء آن مي باشد . همان نيازهايي كه زندگي انسان را عزيز مي كند. بنابراين ، گروتفسكي از هنر پيشه مي خواهد كه با سوختن و مردن ، خود را براي مشاهده آماده سازد . زيرا كه هنر او نوعي عبادت است و هنر پيشه در حين بازي به مشاهده بنشيند و اين مشاهده در تعزيه تا آنجا پيش مي رود كه حماسه ساز ميدان آن ، فقط اورا مي بيند . نه خود را و نه دشمن چند هزارنفري را و براي اين مشاهدت ، نياز به شهادت دارد. بياد داريد تصوير آن دلاور اصفهاني را در صحنه شهادت ، يعني همين . يعني فقط اورا مشاهده كردن .

نويسنده: آقاي ابراهيميان
منبع: اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد

 
 
پنج شنبه 31 فروردین 1391  12:40 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : نقش فرهنگ شهيد و شهادت در نمايشنامه هاي تئاتر دفاع مقدس
منابع : داره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد
موضوعات مقالات :تئاتر و ايثار و شهادت
بي ترديد شهدا و نوع شهادتشان به طور خودآگاه يا حتي ناخودآگاه در بسياري از آثار فرهنگي ـ هنري هنرمندان و نويسندگان به سبب حضور در چنين فرهنگي تجلي مي يابد . موضوع شهيد و شهادت نيز در بسياري از نمايشنامه هاي پس از انقلاب توسط نمايشنامه نويسان ظهور و بروز يافته اما اينكه اين موضوع چگونه و به چه سان در اين آثار تصوير شده يا در چه تعداد از آثار بوده و چه حجمي از اين آثار را به خود اختصاص داده يا كداميك از نمايشنامه نويسان به اين موضوع بيشتر در آثار نمايشنامه نويسي خويش توجه كرده و پرداخته اند طبعاً نياز به بررسي و پژوهش دقيق و متمركز دارد. اما در اين پژوهش تلاش مي كنم ميزان توجه نمايشنامه نويسان تئاتر دفاع مقدس را به اين موضوع در ده دوره از برگزاري جشنواره سراسري تئاتر دفاع مقدس و با تمركز بر دوره دهم آن بررسي كنم و بر برخي از آثار اين نمايشنامه نويسان تمركز كرده و اين موضوع را در آنها مورد مداقه قرار دهم .
به نظر مي رسد جشنواره سراسري تئاتر دفاع مقدس انگيزه مناسب و فرصت مغتنمي براي نمايشنامه نويساني باشد كه دغدغه نوشتن در حيطه ايثار، فداكاري ، جانبازي و سلحشوري رزمندگان و دست اندركاران جنگ را دارند. اما جدا از آن هستند نمايشنامه نويساني كه
بي حضور و شركت در جشنواره هاي دفاع مقدس و نظير آن، دست به نوشتن دربارة جنگ يا دفاع مقدس و مسائلي كه متأثر از جنگ بوده، زده اند يا مي زنند و تلاش مي كنند به نوعي جلوه هاي شهيد ، شهادت و شهدا را در نمايشنامه هاي خويش به تصوير در آورند.
در اينجا اگر بخواهيم پرداختن به اين موضوع را در آثار نمايشنامه نويسان ده دوره جشنواره تئاتر دفاع مقدس مورد بررسي قراردهيم ، ابتدا لازم است به دو صورت اين آثار را دسته بندي كنيم :
1.نمايشنامه هايي كه به صورت مستقيم شهيد و شهادت ناشي از دوران دفاع مقدس را در خود منعكس كرده اند .
2.نمايشنامه هايي كه موضوع شهيد و شهادت در دوران دفاع مقدس را به طور غيرمستقيم يا مستتر در خود دارند .
از ميان تعداد بسياري از نمايشنامه نويسان تئاتر دفاع مقدس كه انصافاً بعضي از آنها بسيار قابل توجه بوده و از نظر تكنيك و فنون نمايشنامه نويسي و نيز محتوا قوتهاي لازم را داشته و ارزشمند در اين حيطه محسوب مي شوند، تنها چند اثر يا در واقع تعداد كمي از آثار اين نمايشنامه نويسان موضوع شهيد و شهادت را با قدرت و به درستي پرورش داده و به تصوير درآورده اند و در بقيه آثار ، نمايشنامه نويسان يا به سادگي از اين موضوع گذر كرده اند يا اين موضوع را در اثر خود حقنه كرده و يا با شعار و تكرار و كليشه درهم آميخته اند و يا توانسته اند اين موضوع را به درستي و آن طور كه بايد در اثر خويش پرورش داده و آن را به كمال برسانند. به اين منظور در ادامه تنها به آثار نمايشنامه نويساني مي پردازم كه اين موضوع را به درستي در اثر خود منعكس كرده و با توفيق نسبي از اين آزمون بيرون آمده اند.
باري لازم به گفتن است كه از خيل بسيار نمايشنامه نويسان جنگ و دفاع مقدس ، حدود شصت نمايشنامه نويس موضوع و فرهنگ شهيد و شهادت را به صورت مستقيم و
غير مستقيم در نمايشنامه هاي خود تجلي داده و دستمايه كارخود قرارداده اند . از ميان آنها
مي توانم به نمايشنامه نويساني همچون عليرضا نادري، سعيد تشكري،
سيد حسين فدايي حسين، عليرضا حنيفي، جمشيد خانيان، يعقوب صديق جمالي، فريبا چوپان نژاد، ميلاد اكبر نژاد، شهرام نوشير، چيترا نادري ، حميدرضا آذرنگ، مهرداد راياني،
عاطفه حسيني ، محمد چرمشير، نادر برهاني مرند، حسين نوري، سيد جواد هاشمي،
عبدالحي شماسي و فردوس حاجيان و نيز تعداد ديگري از نمايشنامه نويسان اشاره كنم كه تنها با نوشتن يك نمايشنامه به اين موضوع پرداخته اند . ازآن ميان سيد حسين فدايي حسين، عليرضا حنيفي، جمشيد خانيان وعليرضا نادري ، هم گوي سبقت را در عرصه
نمايشنامه نويسي دفاع مقدس و جنگ از ديگران ربوده اند و هم با پرداختن به اين موضوع در اين عرصه پيشتاز بوده اند. ديگراني كه در آثار خويش اين موضوع را قلمي كرده اند و سعي بسياري از خود نشان داده اند تا با پرورش و پرداخت شايسته و بايسته و به دور از شعار و نگاه آرمانگرايانه ، فرهنگ شهيد و شهادت را جلوه گر سازند، اگر چه ممكن است
به لحاظ كمّي ، تعداد محدود و معدودي از اين آثار را به خود اختصاص دهند، اما به لحاظ كيفي در حد و اندازه هاي استاندارد، قابل اعتنا و توجه هستند. آثاري همچون پچپچه هاي پشت خط نبرد نوشته عليرضا نادري ، پاييز نوشته نادر برهاني مرند، اين كدوم پنجشنبه است يا يك خواب گم نوشته حميدرضا آذرنگ، از خاطرات يك شهيد نوشته مهرداد راياني مخصوص ، همراه نوشته حسين نوري ، كودكان در حلبچه مي ميرند نوشته مليحه مرادي جعفري و مهمان سرزمين خواب نوشته چيستايثربي از آن جمله اند و در اين زمره به شمار مي روند. هر يك از اين آثار با زبان، سبك و نگاه خاص نوسينده يا نمايشنامه نويس تصويري از شهيد و شهادت را به طور مستقيم ارائه مي دهند و نويسندگان آنها تلاش مي كنند روايتي تأثيرگذار از موضوع شهادت و شهيد را بيان كنند كه يا برگرفته از واقعيت است يا واقعيت چنان با تخيل درهم
مي آميزد كه مخاطب آنرا مي پذيرد و باور مي كند و تأثيرات لازم را بر او (مخاطب) مي گذارد. به نوعي نمايشنامه نويس با در هم آميزي واقعيت و تخيل و دستمايه قراردادن فرهنگ شهيد و شهادت تلاش مي كند ياد و خاطره شهيدان را زنده كرده و تلاش هاي بي حد و اندازه و صادقانه آنان را به طور غير مستقيم بستايد و فراموش نكند.
در دهمين جشنواره سراسري تئاتر دفاع مقدس، سه نمايشنامه نوشتۀ جمشيد خانيان با
نام هاي درون پيراهن يحيي، اسماعيل اسماعيل و دهاني پر از كلاغ در بخشهاي صحنه اي و تلويزيوني به نمايش درآمد. درون پيراهن يحيي قصه سربازي جنوبي به نام يحيي را باز ميگويد كه به منطقه خورابه مي رود. جايي كه تمامي دوستانش در آنجا در دوران جنگ شهيد شده بودند.او به دنبال اين سفر و بر اثر اين حضور در آنجا متحول مي شود . پس از عقد آسيه، به جبهه ميرود، اما در آنجا از شركت در عمليات مي ترسد و بدين سبب دوستش به جاي او در عمليات شركت مي كند و به درجه رفيع شهادت نائل مي شود .
اسماعيل پس از اين اتفاق دچار عذاب وجدان مي شود .
نمايشنامه دهاني پراز كلاغ درباره دو برادر دوقلو است كه هميشه يكي از آنها برديگري برتري داشته است زمان جنگ فرصتي براي تلافي پيش مي آيد تا آن ديگري بر ديگري برتري يابد.

حميدرضا آذرنگ با نمايشنامه يك خواب گم كه بعدها با عنوان « اين كدوم پنجشنبه است» به اجراي عمومي درآمد، داستان روح چهار شهيد گمنام را در يك پنجشنبه در گورستان به تصوير در مي آورد. آنان در اين قبرستان شاهد اتفاقاتي بر روي قبرهاي خود مي شوند .
در نمايشنامه هاي ديگر اين جشنواره ، از سوي هر يك از نمايشنامه نويسان شركت كننده ، ديد خاصي به موضوع و فرهنگ شهيد و شهادت تجلي يافته است . نمايشنامه هايي همچون خاك معصوم و خاك آلوده هر دو نوشته سيّد حسين فدايي حسين، ناگهان پنجره اي سرد نوشته ميلاد اكبر نژاد ، شب و بچه ها نوشته محسن گودرزي ، وقتي زنگ بخوره نوشته سيد جواد هاشمي ، آمنه نوشته محمد نورايي و آ.ج.671ـ905 نوشته شهرام نوشير وجايي ديگر نوشته حقير از اين قبيلند. هرچند بعضي از اين آثار همچون آ.ج. 671ـ905 ، ناگهان پنجره اي سرد، شب و بچه ها و دهاني پر از كلاغ تنها در جشنواره هاي منطقه اي ( و نه سراسري) اين جشنواره به نمايش در آمدند و ظاهراً به لحاظ كيفيت اجرايي موفق به حضور در بخش
صحنه اي و نهايي اين جشنواره نشدند. نام بردن ازاين نمايشنامه ها در اينجا به دليل همان پرداخت مستقيم و غيرمستقيم به اين موضوع بوده است.
به عنوان مثال جمشيد خانيان در سه نمايشنامه خود به شكل غيرمستقيم به اين موضوعات پرداخته و حميدرضا آذرنگ برخلاف او مستقيماً شهدا و روح آنان را دستمايه كارخود قرارداده است . اين نمايشنامه اگرچه در جشنواره مورد توجه هيأت داوران قرارنگرفت ، اما هم در جشنواره و هم در اجراي عمومي با استقبال تماشاگران و منتقدان روبرو شد. به نظر
مي رسد تحليل درست موضوع از سوي اين نمايشنــامه نويسـان و شناخت و مطالعه آنان بر احوال خانواده هاي شهدا و يا هر يك از كساني كه با آنان پيش از شهادت شهدا روبرو
بوده اند منجر به توفيق اين آثار بوده است. دوري جستن از شعار دادن و پرهيز از پرداختهاي كليشه اي و تكراري و نگاه واقعگرايانه و تسلط بر موضوع و نيز پرداخت آن ، به رموز اين توفيقات افزوده است .
در پايان اين پژوهش چند نكته را براي پيشرفت نمايشنامه نويسي با موضوع شهيد و شهادت يادآور مي شوم و به دست اندركاران اين امر پيشنهاد مي دهم اگرمي خواهيم جلوه هاي شهادت و شهيد و شهـدا را در آثـار درام نويسي به شكـل درستي شـاهد باشيم ، ناگزيريم كـه نمـايشنامه نويسان را بيش از پيش دريابيم و حامي هميشگي آنان باشيم و از توجهات
دوره اي و مقطعي به اين مهم بپرهيزيم:
1.حمايتهاي مادي و معنوي از نمايشنامه و نمايشنامه نويس و تشويق نمايشنامه نويسان توسط افراد حقيقي و حقوقي و دولتي و غير دولتي .
2.تأسيس پژوهشكده نمايشنامه نويسي شهيد و شهادت و فرهنگ ايثار .
3.تأسيس كتابخانه تخصصي .
4.انتشار نمايشنامه هاي با موضوع فرهنگ شهيد و شهادت .
5.فراهم كردن زمينه اجراي نمايشنامه هاي با موضوع شهيد شهادت .
6.ايجاد زمينه هاي تحقيق و پژوهش بر روي اين موضوع براي نمايشنامه نويسان .
7.برگزاري جلسات نقد و بررسي و تحليل نمايشنامه هاي با موضوع شهيد و شهادت .
8.نمايشنامه خواني نمايشنامه هاي با موضوع شهيد و شهادت (با حضور كارشناسان، مسئولان، دست اندركاران بنياد شهيد و خانواده هاي شهدا و نمايشنامه نويسان و منتقدان)
9.انتشار نقد و تحليل و نيز پژوهش برروي آثار نمايشنامه نويسي با موضوع شهيد و شهادت.
اميد كه فرهنگ شهيد وشهادت در همه زمينه هاي فرهنگي و همه هنرها و به خصوص تئاتر و نمايشنامه نويسي به طور بايسته و شايسته مورد توجه قرار گيرد و تصويري واقعي و درست در آثار فرهنگي ـ هنري بازتابانيده شود .
نويسنده: صديقي
منبع: اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد

 
 
پنج شنبه 31 فروردین 1391  12:40 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : مقايسه ي برخي جنبه هاي اقدام قهرمان كربلا حضرت امام حسين (ع) با هملت قهرمان نمايشنامه اي تراژيك
منابع : اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد
موضوعات مقالات :تئاتر و ايثار و شهادت
مقدمه
« آن گاه كه « دايدالوس » معمار سازنده ي بناي « لابيرنت » براي گريز از خشم شاه « مينوس »
بال هايي ساخت و با موم بر خود و فرزندش « ديكاروس » استوار ساخت ، به فرزند اندرز داد كه از پرواز به سوي خورشيد بپرهيز تا موم هاي اتصال دهنده ي بال هايت گداخت نشود. اما پسر چنان به سوي خورشيد اوج گرفت كه موم هاي واسطه از هم گداخت و او در آب هاي پرتلاطم دريا فرو غلتيد. »1
اين اسطوره ي يوناني در تصويري نمادين از خورشيد ـ پرواز ـ موم هاي سست اتصال دهنده ي زميني ـ ضرورت برخورد با ستم ـ طرح مفاهيمي چون جسارت ، شهامت ، و شوق پرواز به سوي خورشيد ، اين مرجع نوراني ـ نتيجه ي باشكوه بال پرواز گشودن ، يعني فروافتادن در درياي پرتلاطم را كه هم نشانه ي به خطر افتادن است و هم نماد پاك و مطهر شدن و هم هويت جاودان و وسيع يافتن ـ و بالاخره رسيدن به سرانجام كار ، يعني ايثار جان در راه هدف ، با روشني و زيبايي تمام مي نمايد و بازمي گويد.
اگر اين معنا از ايثار را كه گفته شد : « منفعتِ غير را بر مصلحت خود مقدم دانستن و اين كمال
درجه ي سخاوت است. »2 بپذيريم ، مي توانيم از خودگذشتگي براي ديگران را به عنوان جلوه اي از آرمان و ارزش ، فداشدن و ايثار معنا كنيم. در نگاهي وسيع تر مي توان دو منظر ايثار ، يكي براي تمنيات و اهداف زميني و ديگري ايثار براي آرمان هاي الهي را منظور كرد و نيز تركيب اين دو را در نظر گرفت كه بي شك مفهوم عميق تر از خودگذشتن را در بنياني خواهيم يافت كه اتكايش به اعتقادات ماورايي و براي خداوند قادر باشد. چرا كه در اين صورت ، نثار جان و موجوديت براي آدميان ، به عنوان آيات الهي را نيز شامل خواهد شد.
اما يكي از ملزومات ايثار ، انتخاب موضع در جهت يكي از دو سوي درگيري است. آن چه كه از درگيري و ستيزه مي دانيم اين است كه درگيري نيازمند دو سوي منازعه مي باشد و عمل يكي از اين نيروهاي مقابله كننده ، طغيان در برابر اراده اي است كه عامل آن خودخواهي و افزون طلبي ، و حاصل آن كينه ورزي و اختلاف خواهد بود. آن چه كه سبب ايثارگري فرد مسئوليت پذير جامعه مي گردد بروز چنين شرايطي است كه نجات نوع بشر را اجتناب ناپذير مي سازد و سبب مي شود تا افرادي خاص و با انگيزه هاي عام در پي رسيدن به ثبات مطلوب يعني همان اصل برابري ، برادري يا همان دموكراسي (به عنوان نشانه هاي عالي اهداف انساني) برآيند و به ايثار جان و مال و هستي خويش مبادرت ورزند. آن شرايط و اين اقدام ضرورتي است كه مقابله ي با باطل را به عنوان امري غيرقابل سرپيچي معرفي مي كند و از وجدان هاي آگاه و مسئوليت پذير مي خواهد تا با اقدامي سنجيده ، براي دستيابي به منفعت همگاني برخاسته و در تأمين خوشبختي بشريت بكوشند.
طراحي « آرمان شهر » كه از ديرباز و در تمدن هاي شاخصي چون تمدن اژه اي يونان3 و تمدن آريايي ايران4 ؛ مطرح گرديده نيز به عنوان ابتكاري در طراحي شهر مطلوب ، در همين راستاست و هدف طراحانش تصور شرايطي است كه آدميان بتوانند در آن شرايط ، با آرامش و بي نيازي بزيند. در ارايه ي اين طرح به عنوان اقدامي نظري و حتي خيالي براي تأمين خوشبختي بشر ، نشاني از ايثار به آن معنا كه منظور نظر ماست وجود ندارد و صرفاً برنامه ريزي براي رسيدن به شرايط مطلوب توجه شده است.
در حوزه ي انديشه ي اسلامي ـ شيعي ، زماني كه اين گرايش آرماني مطرح مي گردد ، تنها به اظهارنظر و نظريه بسنده نمي شود ، بلكه بلافاصله دستورالعمل اعتقادي و عملي سرشار از اميدِ دستيابي به آن ، با حضور يك ناجي كه قدم در راه نهاده ، ناظرِ اكنون است ، و سرانجام مي آيد ، ارايه مي گردد : « اين گرايش حاصل تأملات فلسفي يا استنتاجات عقلي صرف به روش فيلسوفان نيست ، بلكه پشتوانه ي آن احاديث و اخباري است كه ظهور مهدي (ع) را در آخرالزمان بشارت
داده اند ... به هنگام احوال مردم و اوضاع متزلزل قيام كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد. چنان كه از ظلم و ستم پر شده باشد و ساكنان آسمان و زمين از حكومت او راضي خواهند بود. »5
اگرچه تكامل يافته ترين شكل اعتقاد به ظهور يك ناجي در اعتقاد شيعي وجود دارد ، اما پيشينه و گستردگي و حقيقت اين باور را مي توان از بدوي ترين انديشه ها ، تا ناب ترين اديان الهي همچون زرتشت6 و مسيحيت7 هم يافت.
هر چند با اين نگرش ، اميد به نجات ، با ظهور يك ناجي تضمين مي شود ، اما اين امر ، مسئوليت ما را در مقابله ي با بي عدالتي و ستم مرتفع نمي سازد ، و آن چه كه از انسان ها خواسته مي شود پرواز مدام به سوي همان خورشيدي است كه نور مطلق عدالت است. بي آن كه هراسي از فروافتادن در درياي پرتلاطم خطر احساس شود. چرا كه افتادن ايثارگرايانه در چنان دريايي ، دستيابي به حيات واقعي و جاودان است. آن چنان كه قطره ي كوچك آب با پيوستن به دريا ، حياتي مستمر و جاودان ، و هويتي به مراتب والاتر و ماناتر از پيش مي يابد.
اين مقاله نيز ضمن توجه به مطالب پيش گفته ، موضوع خويش را به اشتراك ها و تفاوت هاي اقدام ايثارگرايانه ي دو قهرمان ، در دو واقعه ي خونبار و تراژيك اختصاص داده است. يكي از اين وقايع ، اتفاقات تاريخي صحنه ي كربلاست كه در محرم سال 61 هجري در كربلا رخ داد و در نتيجه ي آن ، حضرت امام حسين (ع) و 72 تن از يارانشان جان خويش را در راه دين خدا ايثار نمودند. و ديگري نمايشنامه ي هملت است كه در سال هاي 1600-1601 قمري توسط ويليام شكسپير (1563-1616) ، نمايشنامه نويس شهير انگليسي نوشته شده است و در آن جا نيز قهرمان اثر ، هملت جوان ، جان خويش را در راه هدف و آرمانش نثار مي كند. از جمله دلايلي كه سبب انتخاب اين دو واقعه ي برخوردار از ساختار دراماتيكي و تراژيك بسيار توانا شده ، اشتهار هر دو واقعه در جهان است. به طوري كه يكي از وقايع به عنوان پوياترين الگوي ظلم ستيزي همه ي جوامع بشري مطرح شده و به بقاي اسلام و تشيع ياري جدي رسانيده است ، و ديگري به عنوان
عالي ترين و قدرتمندترين نمايشنامه هاي همه ي اعصار و قرون مطرح و معرفي گرديده است و در هر دو اثر ، اقدام خونبار و همراه با ايثار جان براي رسيدن به آرمان و هدف ، به صورتي كاملاً جدي و برجسته رخ داده است.
با توجه به اين كه سال هاي متمادي در كشور ما ، به ويژه در دانشكده هاي تئاتر به حق بر
قابليت هاي قدرتمند آثار شكسپير ، اين استاد بي رقيب تاريخ نمايشنامه نويسي تأكيد گرديده و خصوصاً نمايشنامه ي هملت به عنوان يك مورد مثالي از زواياي گوناگون مورد بررسي قرار گرفته است ، در اين مقاله كوشش گرديده تا ضمن بررسي اشتراكات و تفاوت هاي اين اثر ، و نيز واقعه ي عظيم كربلا ، بر اين نكته تأكيد شود كه واقعه ي تاريخي كربلا از اهداف و توانمندي هاي مفهومي به مراتب والاتر ، غني تر و تأثيرگذارتري برخوردار است و قهرمان واقعي آن به دليل اتكاء به منويات الهي از يك سو و اهداف انسان دوستانه اش از سوي ديگر ، از جذابيت و تأثيرگذاري فوق العاده اي برخوردار است كه در صورت توجه وسيع تر و تخصصي تر به ساختار اين واقعه ، مي توان از آن در مسير ارتقاء زندگي بشر بهره ي بسيار حاصل كرد.
اينك برخي از برجسته ترين اشتراك ها و تفاوت هاي موجود در ميان اين دو واقعه كه به نگرش ، موضع و چگونگي اقدام دو قهرمان ايثارگر مربوط مي شود مطرح و مقايسه مي گردد. شايد كه با اين اقدام ابتكاري پويايي و طراوت واقعه ي كربلا به پيشوايي حضرت امام حسين (ع) ، به جامعه ي
جهاني ، خصوصاً هنرمندان جهان و ايران بيش از پيش شناسانده شود و از اين راه شرايطي فراهم آيد كه اقدام آن حضرت به عنوان عالي ترين الگوي ايثار و شايسته ترين موضوع براي آثار دراماتيك مانا ، مورد استفاده قرار گيرد.
اقدامات ايثارگرايانه ي هملت
ابتدا به برخي اقدامات ايثارگرايانه ي « هملت » ، مي پردازيم.
موضوع اين اثر به اقدامات هملت جوان در جستجو براي كشف واقعيت مرگ پدر و خون خواهي او مربوط مي شود و اين كشف ، و اقدام براي دفاع از شرافت و رهايي روح پدر از سرگرداني ، به عنوان هدف اصلي اين قهرمان مطرح مي گردد. نخستين ويژگي هملت جوان ناآگاهي اوليه ي وي نسبت به آن چه كه در ارتباط با به قتل رسيدن پدر رخ داده ، مي باشد كه با ظهور روح پدر ، اين ناآگاهي به آگاهي بدل مي شود. يعني اين روح هملت بزرگ است كه در ملاقات با فرزند ، چگونگي به قتل رسيدنش در خواب و توسط كلاديوس را مطرح مي كند. به اين ترتيب هملت ابتدا از وقوع اتفاق بي خبر است.
نكته ي دوم اين است كه پس از آن كه هملت از به قتل رسيدن پدر مطلع مي شود ، به تريدي مستمر دچار مي گردد. اين ترديد تا اجراي نمايش « تله موش » و حتي زماني پس از آن همچنان و به صورت عدم اطمينان وي از صحت هويت و ادعاي روح ادامه مي يابد. از آن جا كه انديشه ي مسيحي به دو نوع روح مثبت و خبيث اعتقاد دارد ، پس ممكن است روح ظاهر شده ، روح خبيثي بوده باشد كه به قصد فريب هملت جوان رخ نموده است. آن چنان كه به هنگام رفتن هملت جوان به سوي روح ، هوراشيو او را از اين كار باز مي دارد : « نه ، البته نرويد ... قربان هرگز چنين كاري نكنيد. قربان مبادا شما را فريب داده به كنار سيلاب ها ، يا به قله هاي سهمناك صخره ي معجوجي كه بر دريا مشرف است ببرد و از آن جا ناگهان تغيير هيأت داده به شكل وحشت انگيزي درآيد كه شايد شما را از عقل بيگانه كند و به ديوانگي بكشاند. »8
سومين نكته ، به اعتقادات ديني هملت مربوط مي شود. گرچه هملت از اعتقادات ديني برخوردار است اما به دليل دارابودن ويژگي هاي خاص انسان عصر رنسانس ، نگرش ديني و اخلاقي وي با ترديد و شك همراه است. يكي از شاخص ترين مستندات اين ادعا ، جملاتي است كه هملت در
بيانيه ي معروف اين اثر يعني « بودن يا نبودن » بازگو مي كند.
چهارمين ويژگي هملت تعلقات زميني و دنيايي قهرمان است. هملت عاشق اوفلياست. اما آن گاه كه اوفليا را براي همراهي در مسير آرماني اش ناتوان مي يابد ، كنارش مي نهد و به تنهايي ، پا در راه پرمخاطره مي گذارد.
تعلق زميني ديگر هملت ، ادامه ي تحصيل دانشگاهي او در خارج از دانمارك است. پس اين علاقه را با عمو و قاتل پدر ، و پادشاه كنوني دانمارك يعني كلاديوس در ميان مي گذارد ولي با مخالفت او مواجه شده و به ناچار در دانمارك مي ماند.
علاقه ي ديگر هملت ، علاقه ي به مادر است. كرترود كه از علت به قتل رسيدن هملت بزرگ بي خبر است ، به همسري قاتل همسر پيشين درمي آيد و حتي به دليل درك نكردن علت غمگيني پسرش ، او را سرزنش هم مي كند. هملت ، هم از مادر رنجيده است و هم آن كه عواطف فرزنديش سبب تعلقش به وي مي شود.
همچنين است اشتياق هملت به حكومت. يعني به طور طبيعي هملت جوان مي بايست به حكومت
مي رسيد. در حالي كه او پس از بازگشت به دانمارك ، مشاهده مي كند حكومت پس از مرگ هملت بزرگ ، توسط عمو غصب شده و اين فرصت از او دريغ گرديده است.
پنجمين و ششمين ويژگي هملت عدم ارتباط او با مردم و تنها بودن وي است. هملت به مردم هم علاقمند است. اما او قهرماني تنهاست و هيچ كس ، حتي يك نفر از مردم سرزمينش را در كنار خويش ندارد. تنها كسي كه با هملت همراه است ، هوراشيوست كه توسط شكسپير به عنوان محرم راز مورد استفاده قرار مي گيرد تا مخاطبان اثر ، از منويات هملت مطلع گردند. تنها كسي كه به هملت مي پيوندد ، مادرش گرترود است. اين پيوستگي نيز در آخرين لحظات اثر رخ مي دهد و هيچ تأثيري در روند اقدامات قهرمان ندارد و سرانجام هم با مرگ گرترود بر اثر نوشيدن سم خاتمه مي يابد. به اين ترتيب هملت قهرماني يكه و تنهاست.
به عنوان هفتمين و هشتمين ويژگي مي توان گفت آرمان ظلم ستيزي و دفاع از شرافت هملت به امري شخصي بدل مي گردد و تنهايي هملت و قهرمان پروري اين شخصيت به صورت كاملاً فردي مطرح مي شود. گرچه در تعبيري گسترده و نمادين از اين قهرمان و اقداماتش ، هملت به عنوان « وجدان آگاه بشر » براي برچيدن حاكميت ظلم مطرح مي شود و حركت او از اين زاويه ، به حركت ظلم ستيزانه ي حضرت امام حسين (ع) شبيه مي گردد ، و نيز اگرچه هملت هم ، از اعتقادات ديني برخوردار است و در اين نمايشنامه بارها به اين نكته اشاره مي شود و از اين جهت هم مي توان گفت بين اعتقادات وي با اعتقادات حضرت امام حسين (ع) شباهت وجود دارد ، اما شك هملت كه از نوع خاص انسان رنسانسي است ، بين منويات اين قهرمان ، و اهداف والاي حضرت امام حسين (ع) به عنوان يك قهرمان ديني ، فاصله ي بسياري ايجاد مي كند.
هملت بنا به اظهار خود كه در زمان دعوت شدن براي دوئل با لايرتيس مي گويد : « اگر تقدير من اين است پس بايد بروم. »9 قدم در راهي مي نهد كه كلاديوس وي را وادار به آن مي كند. بي آن كه قصد كشتن لايرتيس را داشته باشد يا آن كه آرماني فرازميني و ماورايي را براي اقدامات خود طراحي كرده باشد. پس او جان خويش را صرفاً بر سر كشف واقعيت مرگ پدر مي نهد و بنا به توصيه ي روح پدر ، به كشتن قاتل او اقدام مي كند.
در طرح نهمين ويژگي مي توان به يكي ديگر از مشتركات دو قهرمان اشاره كرد. كه استمرار حركت توسط نيروهاي پس از خود ، با هدف افشاي وقايع و مشخص شدن جانشين قهرمان براي ادامه ي راه مي باشد. شخصي كه بعد از قهرمان حقايق را بيان خواهد كرد و نيز شخصي ديگر كه راه وي را استمرار خواهد بخشيد. در هملت اين هوراشيو است كه مسئوليت بيان حقايق پنهان به او واگذار مي گردد ، اما هوراشيو از شخصيتي منفعل و متزلزل برخوردار است و حتي در لحظات باقيمانده تا جان سپاري هملت ، اقدام به خودكشي هم مي كند! كه اين اقدام او با ممانعت هملت مواجه شده و هملت وي را از اين كار بازمي دارد. علاوه بر اين هوراشيو ، فقط دوستي معتمد است كه به هملت خيانت نمي كند ، و رازش را افشا نمي نمايد. اما در مقابل از شخصيتي محتاط برخوردار است. به طوري كه در چند جاي اثر مي كوشد تا مانع اقدامات هملت شود.
اما شخصيتي كه قرار است به جانشيني هملت گمارده شود ، « فوتينبراس » مي باشد. شاهزاده اي كه به عكس هملتِ مردد ، اهل عمل است و براي تسخير سرزميني مي رود كه : « به اندازه ي پوست گردويي است و حتي براي كشته شدگان جنگ هم جاي كافي ندارد. »10 هملت در آخرين صحنه و لحظاتي قبل از مرگ ، و در گفتگوي با هوراشيو ، خود فوتينبراس را برمي گزيند :
« هملت : ... پيش گويي مي كنم كه فوتينبراس به پادشاهي دانمارك انتخاب خواهد شد. من در اين دم مرگ به او رأي مي دهم. »11
در خصوص به جا ماندن ضد قهرمان يا از بين رفتن او به عنوان دهمين ويژگي ، در هملت ، كلاديوس ضد قهرمان ، پيش از هملت و توسط خود هملت به قتل مي رسد. و به اين ترتيب نويسنده شرايط مطلوب را براي استقرار حق و حاكميت شايسته فراهم مي كند. پس در هملت با كشته شدن كلاديوس ، ظلم خاتمه مي يابد ، و با آمدن فوتينبراس ، اميد دستيابي به حاكميت صالح ايجاد
مي شود. با چنين طراحي اي اميدي واحي مبني بر از بين رفتن ستم و مطلوب شدن شرايط ايجاد مي گردد در حالي كه آن چه كه پس از قتل هملت جوان صورت مي پذيرد ، حضور نابهنگام و يكباره ي شخصيتي است كه هيچ ارتباطي با وقايع رخ داده براي قهرمان اصلي نداشته و حضور او حضوري بي رابطه با وقايع پيشين است. مگر آن كه بگوييم فوتينبراس پاره ي دوم وجود هملت است. يعني شكسپير پاره ي اول وجود هملت جوان را امكاني براي ايجاد بستر آگاهي رساني و رفع ظلم قلمداد كرده ، و پاره ي دوم را كه فوتينبراس باشد ، به صورت به حاكميت رسيدن حاكم
اقدام كننده و اهل عمل ، تجلي بخشيده است.
يازدهمين ويژگي نمايشنامه ي هملت را به نحوه ي برخورد با پيكر كشته شدگان اختصاص
مي دهيم. در صحنه ي پاياني نمايشنامه ي هملت چهار نفر كشته مي شوند. نخست گرترود مادر هملت است كه گرفتار توطئه ي كلاديوس شده ، مسموم مي گردد و جان مي بازد. سپس نوبت به لايرتيس مي رسد كه با شمشيري كه خود زهرش را تأمين كرده مسموم شود و بميرد. در ادامه نوبت به كلاديوس مي رسد كه پس از افشاي توطئه اش توسط لايرتيس با شمشير هملت به قتل
مي رسد. و بالاخره هملت جوان كه بر اثر شمشير مسموم جان مي بازد. در نمايشنامه اشاره اي به برخورد با سه جنازه ي اول نمي شود ولي در ارتباط با هملت جوان ، بنا به دستور فوتينبراس ، اين جنازه بايد با احترامات به خاك سپرده شود و هيچ گونه بي احترامي نسبت به آن انجام نمي گيرد.
خصوصيات قهرمان برجسته ي واقعه ي كربلا
اينك به همين ويژگي ها در واقعه ي تاريخي كربلا و نيز به خصوصيات قهرمان برجسته ي آن حضرت امام حسين (ع) مي پردازيم.
نخستين ويژگي حركت واقعه ي كربلا ، آگاهي و انتخاب آگاهانه ي قهرمان والاي آن است.
آن چه كه از اقدام حضرت امام حسين (ع) به عنوان يك واقعه ي تاريخي ، ونه ساخته و پرداخته ي ذوق آدمي در يك داستان خيال انگيز و جذاب مي دانيم آن است كه حضرت با آگاهي كامل ، و در نتيجه بر اساس انتخاب آگاهانه از آن چه كه در انتظار ايشان بود ، به ميدان نبرد و ايثار جان ، پا نهادند و در تمامي مراحل عمل نيز با پيش آگاهي كامل به اين مهم اقدام نمودند. يكي از نشانه هاي عيني اين پيش آگاهي ، به چهره كشيدن عبا (يا تاريك كردن فضا) ، پيش از مبارزه است كه
حضرت امام حسين (ع) با اين اقدام ، عاقبت مواجهه ي با باطل را يادآور مي شوند و از كساني كه مايل نيستند در اين راه جان ببازند ، مي خواهند تا راه زندگي اين جهاني در پيش گيرند و جان خويش از مهلكه به در برند. چون ايشان مي دانستند كه اين راه ، راه از خود گذشتن و ايثار جان در راه خدا است.
از جمله مستندات الهي بودن اقدام حضرت ، به اظهارات رسول گرامي اسلام حضرت محمد (ص) در زماني كه حضرت امام حسين (ع) كودك بودند ، و از به شهادت رسيدنشان خبر دادند ، مربوط است. پس حضرت مام حسين (ع) به خوبي مي دانند كه چه مي خواهند و چرا قدم در اين راه
نهاده اند. ايشان حتي از عاقبت كار نيز مطلعند و در هيچ زمان از اقدامشان ، هرگز ترديد نمي كنند.
دومين ويژگي ، علت اصلي عمل حضرت امام حسين (ع) يعني قدم نهادن در اين مسير است.
همان طور كه پدر بزرگوارشان حضرت علي (ع) شهادت را به جان خريدند و با« فزت و رب الكعبه » پوشش جهان خاكي از تن به در كردند ، رخت عافيت بر قامت پوشاندند و رستگاري را با
اقامت گزيدن در جوار معبود ، بر جان خريدند ؛ حضرت امام حسين (ع) نيز سر بر آرمان نهاده و به ظلم ستيزي و قيام عليه طغيان كنندگان در مقابل حق مطلق ، يعني ذات پاك احديت اقدام كردند. جديت اين اقدام تا آن حد بود كه به همراه عزيزترين عزيزانشان ، ايثارگرايانه در راه حق جان باختند و جان يافتند. پس ويژگي ديگرحركت حضرت امام حسين (ع) شهادت در راه خداوند و دين او با اعتقاد قاطع ، و بي كمترين ترديد بود.
سومين ويژگي خاص قيام حضرت ، تضمين سعادت امت اسلام است. گرچه شهادت مظلومانه ي يكي از مخلص ترين بندگان خداوند ، بسيار دردناك و غمگنانه است ، اما وقتي به « چرا » يي اين حركت مي انديشيم ، عظمت اين حركت و نتايج حاصل از آن چنان چشمگير است كه موجبات استمرار پويايي اسلام ، و مباهات و فخر بشريت به ويژه شيعيان نيز مي شود. آن چنان كه حتي بوداييان و اهل تسنن ساكن جزاير كارائيب هم با بهره گيري از جنبه هاي ظلم ستيزانه ي حركت حضرت امام حسين (ع) ، در ماه محرم به سوگ مي نشينند و عزاداري مي كنند. به اين ترتيب كاملاً مشخص است كه امام حسين (ع) به هيچ وجه با انگيزه ي شخصي و مطامع اين جهاني جانشان را نثار نكردند و در نهايت امر رستگاري مردم كه رضايت خداوند را در آن مي ديدند ، به عنوان هدف پيگيري نمودند.
چهارمين ويژگي از ويژگي هاي اقدام حق طلبانه ي حضرت امام حسين (ع) بريدن كامل از جهان خاكي است. ايشان به طور طبيعي تعلقات عاطفي ويژه اي نسبت به خاندان و وابستگان خويش
داشته اند ، در مصاف با دشمن و براي احقاق حقي كه خداوند دستورش را صادر فرمودند ، نه تنها جان پاك خويش ، كه جان تمام عزيزاني را كه امكان حضور در اين كارزار داشتند را هم در راه معبود نثار نمودند. به اين ترتيب پشت كردن به دنياي فاني ، و ايثار جان و مال و عزيزان شاخصه و الگويي والا براي همه ي جهانيان تثبيت كرده و به جا گذاشتند.
نترسيدن از مرگ را مي توان پنجمين شاخصه ي قيام آن حضرت برشمرد. با اين استدلال محكم و پذيرفته شده كه مرگ اين جهاني سرآغاز زندگي ابدي است ، نترسيدن از مرگ ، به عنوان يك ويژگي از ويژگي هاي ايثارگرايانه ي حضرت امام حسين (ع) مطرح مي باشد و با تأكيد ايشان مبني بر اين كه : « اگر مسلمان نيستيد ، لااقل آزاده باشيد. » ، جهت اين نترسيدن و مرتبت و منزلت ايثار ، بسيار شفاف عيان مي گردد.
همچنين است ششمين ويژگي در توجه به ايثار حضرت ، يعني عنايت خاص به امت بازمانده ، بازماندگاني كه اين ايثار و جانبازي و شهادت براي آنان است و نتيجه اش نصيبشان خواهد شد. حضور حضرت زينب (س) پس از شهادت برادر براي آن است كه اقدامات ايثارگرايانه ي آن بزرگوار و ديگر عزيزانش را به گوش مسلمين ، كه نه ، در گوشِ جانِ جهانيان آزاده و آزادي طلب فرياد زنند. مبادا كه بر اثر ناآگاهي از حركت عظيم امام حسين (ع) نتيجه ي مقتضي ، از آن حاصل نگردد. همچنين است حضور حضرت امام سجاد (ع) كه به دليل بيماري ، امكان حضور در ميدان جانبازي را نيافتند و به اين ترتيب مسئوليت استمرار و پيگيري امامت به ايشان واگذار گرديد.
بي دليل نيست كه اقدامات و نيز هجران خواني حضرت زينب (س) ، حجم قابل ملاحظه اي از اقدامات واقعه ي كربلا ، و نيز اقدامات پس از آن را شامل مي شود. چرا كه حركت
حضرت زينب (س) حركتي تكميلي و ضروري است ، تا اولاً آگاهي دهي لازم از آن چه كه واقع شد ، به مردمان و امتي كه بازمانده اند صورت پذيرد و ثانياً با بيان مظلوميت امام حسين (ع) و يارانش ، بنيان ظلم طاغي سست گردد و هدف اين حركت كه استقرار اراده ي خداوند و پويايي دين او است حاصل آيد. آن چنان كه « چلكوفسكي » در بررسي واقعه ي كربلا در تعزيه ي ايران مي نويسد :
« ... اين امر عقيدتي به هيچ وجه تنها به بُعد مذهبي محدود نمي شود ، بلكه بعد سياسي و
طبيعي گرايانه را نيز شامل مي گردد و سرگذشت حماسي آل علي از بسياري جهت شبيه ايران بزرگ از كربلا و كوفه تا قفقاز ، آسياي مركزي ، افغانستان و شمال هند است كه بارها مورد هجوم گروه هاي مهاجم واقع شد ولي با داشتن وحدت فكري داخلي رشته هاي سنت يك فرهنگ بي همتا را تا امروز حفظ كرده است. »12
هفتمين ويژگي قهرمان بي نظير صحراي كربلا علني بودن اقدامات ايشان است. سخنان
حضرت در ميانه ي ميدان و مواجهه ي علني و بدون پرده پوشي از اعتقاد راسخشان به حق بودن و براي خدا حركت كردن و در نتيجه برخورداري از حمايت خداوند نشان دارد.
هشتمين و نهمين ويژگي واقعه ي كربلا حضور مردمان در كنار حضرت و نيز اعتقاد جدي مردم و وابستگان عاشق و معتقد به حضرت امام حسين (ع) و آرمان هاي ايشان است. گرچه در مقايسه با فراواني لشكر دشمن ، تعداد ياران حضرت بسيار كم است ، اما بر اساس باورهاي ديني ، اعتقاد جدي اين ياران سبب كثرتشان مي شود. علاوه بر اين ، وجود نيرويي غيرمسلمان چون وهب نصراني و مادرش كه هر دو در معركه ي جنگ به اسلام مي گروند ، بر اعتقادي و الهي بودن حركت صحه مي گذارد و بر همراهي مردم با حركت امام حسين (ع) تأكيد مي كند.
دهمين ويژگي وقايع كربلا تنها نبودن قهرمان آن و حضورشان در جمع مشتاقان است. اين ويژگي به تعلق خاطر عاشقانه ي تمامي وابستگان حضرت امام حسين (ع) به ايشان مربوط
مي شود. به طوري كه عليرغم شدت فشارهاي وارده از سوي دشمن ، حضرت در ميان خانواده ي بزرگوارشان نه تنها احساس تنهايي نمي كنند كه از پشتيباني هاي جنگي و عاطفي خالصانه و عاشقانه ي وابستگان نيز بسيار بهره مند مي گردند.
به عنوان يازدهمين ويژگي ، به نحوه ي برخورد نيروهاي مقابله كننده با حضرت امام حسين (ع) و پيكرهاي مطهر ديگر شهداي كربلا توجه مي كنيم. برخورد با پيكرهاي شهداي صحراي كربلا ، برخوردي ددمنشانه است. سربريدن ، سر بر نيزه بردن ، اسب تاختن و ... اقدامات غيرانساني اي است كه دشمنان حضرت امام حسين (ع) به آن ها مبادرت مي ورزند كه البته اين اقدامات به امكاني براي تحريك احساسات مسلمانان و مخالفت هاي بعدي آنان بدل مي گردد تا آن جا كه سرانجام با قيام مختار به نتيجه مي انجامد. اما اقدامات انجام شده نسبت به پيكره ي شهدا ، اقداماتي غيرالهي است و با هيچ انديشه ي انساني قابل توجيه نيست.
و اما دوازدهمين ويژگي از ويژگي هاي خاص وقايع كربلا ، به جا ماندن ضد قهرمان است.
به اين ترتيب كه ضد قهرمان واقعه ي كربلا پس از شهادت قهرمان ، به زندگي خويش ادامه
مي دهد ، و سِمت قبلي اش را پي مي گيرد. او مي ماند تا خود و در طي زمان ، به افشاي اهداف پليدش بپردازد. يكي از نكات مهم به جا ماندن ضدقهرمان واقعه ي كربلا ، واقعي بودن شرايط است به طوري كه انديشه ي واقعه دچار شعارزدگيِ مبتني بر اتمام حضور شخصيت و انديشه ي
ضد حق نمي شود و اعلام مي گردد ضدقهرمان و طاغي همواره وجود دارد و به همين دليل در اين راه مسئوليت انسان ها در مقابله ي با باطل و ايثار و جان و مال و تعلقات اين جهاني تمامي ندارد.
و بالاخره سيزدهمين ويژگي قيام حضرت امام حسين (ع) كه نشانه ي ديگري از حقانيت ايشان محسوب مي شود ، پيوستن يكي از سرداران سپاه دشمن به لشگر حضرت و به شهادت رسيدن او در ركاب امام حسين (ع) است. حُر كه ابتدا به متوقف كردن امام و يارانش اقدام مي كند ، سرانجام به عدالت حضرت پي مي برد و به ايشان ملحق مي گردد.
جمعبندي ويژگي هاي قهرمان واقعه ي كربلا
در مجموع مي توان اين ويژگي هاي خاص را در ارتباط با قهرمان واقعه ي كربلا
حضرت امام حسين (ع) و اهداف و اقدامات ايشان برشمرد : اعتقادات قاطع و فاقد هر گونه ترديد به خداوند ، و عدم پيوستگي به جهان خاكي وفداكردن همه ي تعلقات دنيايي براي رسيدن به رستگاري واقعي ، يعني پيوستن به حضرت حق تعالي ـ روحيه ي علني و عمليِ ظلم ستيزي قهرمان ـ حضور مردم ، حتي مردم غيرمسلمان و نيز نيرويي از نيروهاي دشمن در همسويي با اقدام قهرمان و
انديشه ي الهي او (مردماني اندك در زمان اقدام حضرت و مردمان بسيار در زمان طولاني پس از اقدام) ـ پيش آگاهي قطعي قهرمان از آن چه كه قرار است اتفاق افتد و انتخاب راه و برخورداري از ارده ي مصمم براي تسليم در برابر خداوند و جان باختن با هدف انجام فرامين الهي باورداشتن اقدام قهرمان توسط همه ي وابستگان و همسويي قاطع آنان با اقدامات قهرمان ـ تعلق خاطر قهرمان به وابستگانش و به شهادت رسيدن اكثر آنان در شرايطي كه اين تعلق خاطر دو سويه با حدت و شدت وجود داشته است ـ تلاش در جهت رستگاري مردمان و نه با هدف و انگيزه ي شخصي ـ
دل بريدن از جهان خاكي و خرسندي از به شهادت رسيدن و تلقي رستگاري از آن ـ باور اين امر كه اين اقدامات بايد سبب آگاهي مردمان براي مقابله ي با ستم و پويايي دين شود ـ اعتقاد به اين نكته كه بازماندگاني خاص موجبات استمرار حركت را فراهم مي آورند ـ قدرتمند بودن دشمن به لحاظ برخورداري از همه ي امكانات حاكميت ، كثرت نيروي جنگي و فزوني ثروت از يك سو و قدرتمند بودن قهرمان به دليل برخورداري از پشتيباني الهي و افراد معتقد و مصمم ـ علني بودن اقدام قهرمان در مواجهه ي با دشمن و اجتناب از هر گونه پرده پوشي و پنهان كاري.
جمعبندي ويژگي هاي قهرمان نمايشنامه ي هملت
اما در مورد هملت ، به عنوان برجسته ترين نمايشنامه ي همه ي قرون و اعصار مي توان
ويژگي هاي ياد شده ي زير را جمع بندي و ارايه كرد :
اعتقادات ماورايي همراه با ترديد قهرمان ـ وجود دلبستگي هاي زميني و اين جهاني ـ برخورداري از انگيزه ي شخصي براي مواجهه با دشمن پيش رو ـ عدم آگاهي از شروع واقعه و نيز نتيجه ي عمل ـ پوشاندن اقدامات در پس نقاب وانمودي به جنون ـ عدم ارتباط قهرمان با مردم و
در عين حال تمايل به آگاهي آنان از آن چه رخ داده است فقط براي آگاهي از محق بودن قهرمان و نه حركتي براي رستگاري ـ نبود تعلق خاطر علني و حمايت كننده ي كارساز از سوي وابستگان و رنجش قهرمان از وابستگان حتي مادر و كسي كه براي همسري برگزيده است و عدم برخورداري قهرمان از حمايت هاي الهي.
به نظر مي رسد مقايسه ها و بررسي هاي از اين دست مي تواند خودباوري لازم را در
نمايشنامه نويسان ايراني به وجود آورد يا افزايش دهد تا با شناخت بيشتر نسبت به قابليت هاي بسيار بالا و والايي كه در اقدام باشكوه ، حق طلبانه و ايثارگرايانه ي حضرت امام حسين (ع) وجود داشته است ، نگارش نمايشنامه هايي كه با ديد تحليلي به جوانب گوناگون واقعه ي كربلا بپردازد ، اقدام كنند و به اين ترتيب حجم قابل ملاحظه اي از نمايشنامه هاي توليد شده و در دست توليد كشورمان را آثاري از اين دست به خود اختصاص دهد.
نويسنده : حسن دولت آبادي
منبع: اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد

 
 
پنج شنبه 31 فروردین 1391  12:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : لزوم ارتباط با فرهنگ ايثار در جامعه توسط تئاتر
منابع : اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد
موضوعات مقالات :تئاتر و ايثار و شهادت
به نام آنكه يگانه گفت بشود و شد. و جهان از عرصه نبود به عرصه بود پا نهاد. و اين تولد نمايشي شد از قدرت لايزال او در ديده آنانكه انديشه مي كنند.
اين اتفاق حكايتي بس طويل از بودنها و از آمدنها و نيامدنها و در نهايت از ماندگاري يادگارها را در زيباترين كتاب نمايش خود براي بشر نگاشت .
و آن را به امين ترين خود سپرد تا به امانت در ميان مردمان رواج دهد .
آنچه در زندگي بشري و تفحصهاي او بيشتر به چشم مي آيد، چگونه جاودانه شدن و ماندگاريست .
و شايد اين نگرش به خاطر خليفه الهي بودن انسان است.
اما چون ماندگاري فيزيكي در اين ساختار جهاني امريست ناممكن.
و بنا به حكم ازلي: كل نفس ذاعقه الموت . پس بي شك نابودي ظاهري بر جسميت و هرآنچه كه هست حاكم است . مخصوصاً انسان.
پس بايد راهي براي رهايي از اين نابودي در تمامي سطوح زندگي پيدا كرد. جستجو ها و تفكرات بيشمار، به اين پايانه رسيده: كه جز به جاودانگي انديشه و دستاوردهاي آن به عنوان جاودانگي نبايد به چيز ديگر دستاويز شد.
پس براي رهائي از مرگ ظاهري انسان بايد در پي جاودانه كردن انديشه هائي باشد كه در طول زمان به دست آورده . اكثر آيات الهي نيز در رمز و كنايه همين زنگ خطر را به صدا
درمي آورند كه در پي جاودانه بودن انديشه باشيد.
اما اين ماندگاري انديشه يك سوي قضيه مي باشد. و سوي ديگر آن چيست ؟ و براي چه امريست ؟ تاريخ در طول تداوم خود ثابت كرده كه انديشه هائي به تعداد آدمهاي آمده و رفته اين كره خاكي زائيده شده. ولي مسئله اين است چه هجمه اي از اين تفكرات توانسته اند خود را بازمانه همساز كنند. تا بي نهايت ماندگاري را حفظ كنند و رمز اين ماندگاري در چه چيزي است؟ و خصوصيات آن بايد داراي چه توازن و اندازه اي باشد؟
نكته بعدي اين كه بسياري از اين انديشه ها توانسته اند خود را با زمان پيش ببرند. و در هر عصر خودي نشان بدهند . اما آيا تماميـت آنها در يك درجه بندي قرار مي گيرند؟ و در اين امر تا چه اندازه اي در ذهن و روح جامعه رسوخ پيدا كرده اند؟ و ماندن را به چه بهايي براي خود خريده اند؟ و يا اينكه چه عواملي نجات دهنده يك انديشه مي باشد .
و اين نكته آخر مهمترين وجه ماندگاري انديشه است كه در ادامه بحث به آن خواهيم پرداخت.
هر انديشه اي زماني مي تواند پا به عرصه وجود بگذارد كه، راهي را براي خروج از تاريكي به درون، پيدا كند.
و معمول بر اين است كه بازكردن هر راهي جبراً منتهي به ويراني راهي ديگر مي شود. در شكل ساده تر بايد چيزي در هم شكسته شود تا شكلي تازه سر از تخم بيرون آورد. انديشه هائيكه به نوعي تاريخ زندگي بشري را به شدت تحت تاثير خود قرارداده اند و آن را دچار تحول و دگرگوني كرده اند. خود در پي يك تحول و انقلاب عظيم متولد شده اند. و به معنائي ، اتفاقي شگرف رخ داده تا آن نگاه ، با آن زاويه خاص كه تاثير گذار بر همه رفتارهاي اجتماعي بشر بوده پا به عرصه وجود نهاده .
چون مبحث صحبت درباره فرهنگ ايثار و شهادت و چگـونـه بيـان كـردن آن بـا زبـان نمـايشي مي باشد .
من اين بحث را با اشارات و الگوبرداري از واقعه كربلا مورد بررسي قرار مي دهم . كه اميد بتوانم تا حدودي كمكي باشم در راه اين فرهنگ سازي در جامعه .
واقعه عاشورا در ظاهر يك واقعه جنگي تاريخ بشريست مانند تمامي وقايع جنگي كه در مقطعي آغاز و در مقطعي پايان مي پذيرد و بعد از مدتي بايد چون ديگر وقايع جنگي به موزه خاطرات منتقل شود و يا بعضي عناصر ابتكاري جنگي آن ، در جنگهاي بعدي استفاده شود.
اما ميبينم كه در واقعيت اين چنين نمي شود . و اين واقعه شكلي كلي تر و جهان شمولي تري به خود ميگيرد و در تمامي طول تاريخ همراه انديشه بشري حركت مي كند. چرا؟ و اين همان سئوالي است كـه اگـر پـاسخ صحيحي به آن داده شـود. خود راه گشـاي ايـن مبحث خـواهد بـود كه چگـونه مي توانيم فرهنگ ايثار و شهادت را به دور از هرگونه شعار و دافعه در متن ادبيات نمايشي و در نهايت در اجراهاي آن به دست آوريم .
واقعه عاشورا به قضاوت تاريخ اتفاقي نيست كه در يك بامداد رخ داده و در يك غروب پايان پذيرفته باشد . زيرا اثرات فرهنگي آن دقيقاً بعد از پايان اين نبرد خود را آشكار مي كند و در ادامه اسارت حقايق تازه تر چون سبزه بعد از زمستان از عمق ذهن هاي سنگ شده خود را نشان ميدهند.
و براي دريافت اين دست آوردها بايد نخست سر وقت آدمهاي اين حادثه رفت. كه چگونه درگير شدند؟ و در اين درگير شدن بيشتر به چه انديشيدند؟ و اين انديشيدن را در آن برهه چگونه به نمايش گذاشتند ؟
آيا اينان از آن دست مردماني هستند كه به چاه روز مرگي افتاده باشند و از سر ناچاري تن به درگيري داده باشند؟
يا اينكه عمق بازنگري و نمايش رسالت اوليه را احساس كردند؟ كه اگر اين باشد ! ؟ پس به نوعي نيز تكليفي براي ما باقي ماندگان عرصه هشت سال دفاع مقدس تعيين كرده اند.
به قضاوت مقتل نويسان و وقايع نگاران اين نكته آنان از سر ناچاري درگير اين ماجرا شده اند. از آغاز مردود اعلام مي شود. زيرا آدمها به اختيار اين قضيه را پذيرا مي شوند و مي پذيرند كه مرگ را راحت قبول كنند تا انديشه اي پايدار بماند و خـود رهبر كربـلا نيـز در آغـازين سخن خـود به اين نكته اشاره دارد كه : اگر دين جدم جز به كشته شدن من پا نمي گيرد پس اي شمشيرها مرا دريابيد و يا مرا در ميان گيريد.
خوب رهبريت اين نهضت، خود در پي جاودانه كردن انديشه اي است كه پيش از او پا به عرصه وجود نهاده و براي گسترش اين انديشه چه كساني زخم خورده اند و چه سرمايه هائي هزينه شده است .
و كمي دورتر را كه نگاه مي كنيم مي بينيم كه كليت اين جريان به اصل و مبدائي بر ميگردد كه سرچشمه آفرينش است و در واقع اين اپيزود اول است و مهم ترين وجه اين واقعه فرهنگي در اپيزود دوم مي باشد. وآن اينكه اين جريان فكري كه متولد شده در طول رشد خود بـا چه عارضه ها و بلايايي دست به گريبان است كه بايد براي رفع آنها چاره انديشي بشود. كه اگر غيراز اين باشد تمامي زحمات بي حاصل جلوه خواهد كرد.
اگر عاشورا به عنوان يك الگو در مورد فرهنگ شهادت و حفظ آرمـانهـا مدنظر باشد كه هست ! مي بينيم كه از همان لحظات پاياني واقعه، اين تبليغ توسط آدمهاي باقي مانده شروع مي شود. حتي نخستين اين تبليغات ، براي كساني است كه خود شاهد اين جريان بوده اند. يعني در كوره اين ماجرا دست و پا ميزده اند. حال چه در جبهه مخالف و چه جبهه موافق ولي دور از آتش درگيري . اينجا ناچارم كه به اتفاقات مشترك بين واقعه كربلا و جريان هشت سال دفاع مقدس بپردازم . تا در پايان كه نتيجه گيري اين بحث پايان مي پذيرد قضيه ملموس تر شود .
در كتاب « تكليف است برادر » و يا « بمو » و « صاعقه » از انتشارات بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس بحث هائي وجود دارد كه جاي تحمل و تعمق بيشتري را مي طلبد و محور آن بحثها به آغاز جنگ تحميلي سپاه كه تازه شكل گرفته بر مي گردد كه سپاه تازه شكل گرفته براي جذب نيرو در دفاع از آرمانهائي كه خود اين ملت براي به دست آوردنش چه رنجهايي را تحمل كرده دچار چه مشكلاتي مي شود .
و حتي در تهيه مهمات براي دفاع نيز طوري با آنها برخوردمي شود كه گويي يك نيروي خارجي و غير ايراني درگير اين قضايا مي باشد.
در بدو ورود حسين ابن علي(ع) نيز اين تبليغ پخش و منتشر مي شود كه حسين(ع) و يارانش نيروهاي خارجي هستند و خود ابا عبدا... به ناچار در طول سفر خود به هر جا كه مي رسد و با هر كارواني كه برخورد مي كند درباره نهضت خود بحث و گفتگو را آغاز مي كند تا ضمن تفهيم رسالت حركت خود ازآنها مي خواهد دركمال آزاد فكري با اين نهضت همكاري كنند وبعد مشخص مي شود خيلي از كسانيكه سر به سجده دارند حسين ابن علي(ع) را مسلمان نمي دانند و شايد اين قضيه را هم كم و بيش شنيده و يا خوانده باشيد كه : زمانيكه حضرت علي (ع) در محراب ضربت مي خورد بسياري بانگ مي زنند كه مگر علـي هم نماز مي خوانده خوب اين نتيجه درست تبليغ كردن دشمن مي باشد و رمز پيروزي او.
در واقعه خرمشهر و زمانيكه دست شهيد جهان آرا براي دريافت كمك از هر سويي كوتاه
مي شود بنا به روايت اشخاص باقي مانده و بنا به اسناد منتشر شده ، ايشان ناچار مي شود تا از حربه تبليغي پيشوايان مذهبي خود الهام گرفته و عمل نمايد.
پس تعدادي از خواهران خرمشهري را مامور مي كند تا به حضور حضرت امام برسند و صداي مظلوميت خرمشهر را بگوش ايشان برسانند . اين خواهران مامور مي شوند در طي مسير خرمشهر تا تهران در هر جا كه صلاح دانستند اين صداي مظلوميت را حتي در نماز جمعه بگويند تا شايد كمكي برسد و شهر از سقوط نجات پيدا كند .
و اگر نگاهي نمايشي به اين قضيه فوق داشته باشيم مي بينيم كه اين تبليغ و افشاگريها در چهار چوب يك تئاتر خياباني و يا نقالي براي خود جا و مكان باز مي كند و قابل عرضه در اين ژانـرهـا مي شود.
همچنانكه حضرت زينب (س) نيز در حركت كاروان بعد از واقعه كربلا شروع به افشاگري و بيان اهداف حركتي برادرش مي كند تازه آن وقت است كه مردم هوشيار مي شوند كه چه
فاجعه اي اتفاق افتاده كـه بـه دنبـال اين افشاگريها در طول زمان نهضت هاي خون خواهي حسين ابن علي(ع) شكل مي گيرد.
بيان اين قضيه و ماندگاري آن به علت اين است كه اين قضيه شكلي نمايشي و سنتي به خود مي گيرد و از تماميت امكان هاي نمايشي مرسوم براي بيان واقعه كمك گرفته مي شود و چون اين جريان در بطن مردمي رسوخ پيدا مي كند. در واگويي قصه هاي كربلا خود مردم نويسنده، كارگردان و بازيگر آن مي شوند. چون يك آئين و اين آئين به بهانه هاي مختلف اجرا و در اذهان جا مي گيرد .
تلخي قضيه خرمشهر و شايد بيشتر نقاط مرزي ايران در اوائل دفاع ، آن زمان شدت مي گيرد كه در گرماگرم نبرد، اين دفاع نه تنها توسط دشمن كم رنگ جلوه داده مي شد بلكه شايد بسياري از دوستان هم ناخواستـه به اين آتش هيزم اضافه مي كردند . به نحوي كه گاهي اين شـك به وجود مي آمد كه اين يك جنگ واقعي است يا يك درگيري ساده مرزي؟
در واقع نبرد دلسوزانه رزمندگان در دوجبهه بال باز مي كند . يكي اينكه بايد بجنگند و يكي اينكه به بعضي ها بفهمانند كه ما در حال نبرد هستيم و اين شكل دوم تلختر.
اكنون با اين فاصله تاريخي چكار بايد كرد؟
آدمهاي اين مقطع درگير بمباران تبليغي رسانه هايي هستند كه به راحتي تن پوش هر واقعيتي را پوستين وارونه مي كنند . اين از يك سو و از سوي ديگر مسائل عديده اقتصادي در اين برهه مزيد بر علت گشته تا يك فرهنگ شكل گرفته به دست فراموشي سپرده شود.
در اين راستا مجبورم كه پرانتزي ديگر باز كنم و اين موضوع را به اجمال هم كه شده نگاهي بيندازم و آن رسالت سازمان و ارگاني عظيم به نام آموزش و پرورش ميباشد. اما قبل از بيان آن پرانتز خاص ، بايد ياد كنيم از تمامي شهداي آموزش و پرورش اعم از دانش آموز و يا استاد و ياد اين بزرگان جاودان باد.
آيا غير از اين است كه دبستان منزل دوم هر فردي ميباشد كه در آينده بايد چرخي از هزار چرخ اقتصادي و فرهنگي و سياسي اين كشور را بچرخاند؟ كه سرچشمه آن آموزش و پرورش ميباشد. مسئله اين است كه اين ارگان پايه ريز آينده فكري ، سياسي و اخلاقي اين كشور در راستاي ماندگاري و نشر اين دستاورد هشت ساله چه كار شاخصي را انجام داده ؟ شايد يك نگاه به متون تدريسي حل مسئله را راحتر كند .
اين ارگان در مواد تدريسي خود فقط در فاز ادبيات چه كاري را تاكنون انجام داده كه فردا بتواند آنرا به عنوان سندي ارائه كند و بگويد كه من هم در برپايي اين نهضت و تداوم اين فرهنگ پايداري تلاش خود را كرده ام . اما آنچه كه در ذهن باقي مي ماند درسهايي است كه در اوائل ورود هر كسي به محيط آموزشي به او آموزش داده ميشود. اگر جا، جاي صفحات ادبي به نحوي از خاطرات و اتفاقات ثبت شده در جريان دفاع بنا به شرايط سني و مقطع تحصيلي استفاده بيشتري مي شد . امروز اين فاصله احساس نمي گرديد . امروزه ديگر آن دانش آموز عنوان نمي كرد كه همت كيست ؟ جهان آرا ايراني بود ؟
قضيه ايكه دريافت و پذيرش اين فرهنگ را در جامعه كم رنگ كرده، شايد اين قضيه باشد كه: ما تنها به بزرگداشت يا د شهدا پرداخته ايم نه اينكه اين كار غلط است ! بلكه چرا اين بزرگداشت برگزار مي شود؟ و اين كه اين اشخاص كه به خاطر آنها بزرگداشت برگزار شده چرا به اين كارها دست زده اند. از اهم مسائل است .
و قضيه ديگر ، فاصله گرفتن از اين شهدا به اين شكل كه ، گاهي در مباحث و يادمانها از آنان طوري صحبت مي شود كه اين تصور پيش مي آيد كه آنها زميني نبوده و دسترسي به آنها امكان ناپذير است . درحاليكه آنها نيز آدمهائي از همين جنس آدمهاي كوچه و خياباني هستند كه هر روز آنها را مي بينيم و در تماس دور و نزديك با آنها هستيم ، بدون اينكه تصوري
غير زميني از آنها داشته باشيم .
و اگر اين اصل نخست در ادبيات و سپس در نمايش مورد نظر واقع بگيرد . چون اشخاص ديگري كه در نمايشهائي غير جنگي مي بينيم. آنگاه نزديكي به اين دست آدمها شروع مي شود .
بنياد شهيد چندين دوره جشنواره تئاتر راه انداخت، در آنها سعي كرده تا به نحوي اين رسالت را دنبال كند. يعني در عين اينكه فرزندان شهدا را درگير كار هنري كرده سعي داشت تا از اين طريق كمكي به ماندگاري آن رسالت هائيكه اين شهدا دنبال كردند، بنمايد .
اما اين جشنواره ها هم كه نمي دانم هم ادامه دارد يا نه ؟ خالي از اشكال نبود كه بايد خود اين مبحث نيز جداگانه مورد پژوهش و بررسي قرار گيرد .
و اين بررسي در اين راستا باشد كه آيا اين جشنواره ها توانسته آنچه كه مدنظر مسئولين بوده رسالت لازمه را به انجام برساند؟ و يا اينكه در روند اين كار نياز به چه سرمايه هاي علمي ديگري وجود دارد ؟
نمايش در فطرت خود زيباترين وسيله بيان و در عين حال وسيله اي براي تخليه فشار هاي روحي خاصي است كه ناخوداگاه بر انسان سنگيني مي كند . حال چرا بايد اين نيروي قوي در پيچ و خم درست درك نكردن دستور العملها نابود شود !
يكي از اشكالاتي كه به اين جشنواره وارد بود اين بود كه شركت در اين جشنواره مختص مدارس شاهد بود يك ! و دوم اين كه حداقل چيزي كه مشاهده مي شد . عدم استفاده از نيروهاي متخصص در امر نمايش براي آموزش بود آنهم در سطح شهرستانها .

1- جشنواره هاي تئاتر فرزندان شاهد كه توسط معاونت فرهنگي بنياد شهيد برگزار مي شد.
ما هشت سال را پشت سرگذاشته ايم كه فرهنگي را به وجود بياوريم به نام فرهنگ پايداري ! اگر فرهنگ عاشورا ماندگار شد فقط به اين خاطر است كه به عنوان يك فريضه در اذهان از نسلي به نسل ديگر منتقل شد .
و بيشترين علت ماندگاري، شيوه ايست كه براي آن انتخاب شده يعني شيوه نمايش .
زيرا نه تنها به تجربه بلكه به قضاوت علم هم ، كلمات اگر در وضعيت نمايشي قرار بگيرند بيشتر در ذهن ماندگاري پيدا مي كنند . دانش آموز امروزي ما چه مطلبي از گذشته تحصيلي خود در رابطه با مسئله مورد نظر، با خود به زندگي اجتماعي و خانوادگي امروزيش آورده ؟
در گذشته كه رسانه ها اين چنين گستردگي نداشت .
دسته هاي تعزيه و پرده خواني به مناسبت هاي مختلف در كوي و برزن ها به بيان وقايع كربلا مي پرداختند.
و يا در قهوه خانه ها مراسم نقالي و شاهنامه خواني تداوم داشت و يك شاهنامه خوان در عين اينكه پايه و اساس قصه اش را داستانهاي حماسي تشكيل مي داد ولي در لابه لاي اين حماسه گريزي نيز به سلحشوري بزرگان دين مي زد.
تماميت اينها دست به دست هم داده اند و فرهنگي را به وجود آورده اند كه نتيجه اش سلحشوري نيروهاي رزمنده در جبهه هاي امروزي بود و آنها با شناخت و آگاهي به اين گذشته پربار برنامه ريزي اخلاق جنگي را پي ريزي مي كردند .
باز روي سخن را به طرف آموزش و پرورش و در زاويه ديگر به طرف كساني بر مي گردانم كه بشكلي داعيه فرهنگ سازي را در اين كشور به يدك مي كشند.
بي شك ملتي كه از گذشته خود و شيوه ماندگـاري خود بي خبر است هميشه مورد هجوم باقي مي ماند .
اين هجوم در گذشته شكلي فيزيكي تري داشت و امروز شكل فرهنگي به خود گرفته و چون ضحاك مار به دوش در پي تخليه مغز نسل جوان است .
و اين نسل كه اگر اغراق نكرده باشم ارتباط خود را با گذشته و شكل گيري آن بهتر است بگوئيم گم كرده ، تا اينكه بگوئيم قطع كرده . بايد تحولي تازه براي آن انديشد.
بغير از تعدادي آثار چاپ شده از طريق ارگانهاي ذيربط در امور جنگ درباره ايثـارگريها و رشادت ها و سختي هاي آن دوران ، آنهم در تيراژي محدود و با اين وضعيت كتاب خواني در ايران ! و اينكه جوانان اگر مطلبي هم ميخوانند فقط در محدوده كتابهاي كنكور است و
رنگين نامه ها . چگونه انتظار داريد كه آن گذشته و شيوه زندگي و تفكر به اين نسل منتقل شود .
بعد از گذشت دو دهه از آغاز انقلاب و پايان دفاع مقدس با كمال تاسف جاي مقالات و داستانهايي از اين دست در ادبيات مدرسه اي ما خاليست و اگر از سر ناگزيري هم مطلبي
گفته شده با نام «جنگ» به ثبت رسيده .
چرا نبايد اين واقعيت آشكار كه اين ملت دفاع كردند نه جنگ در اذهان گنجانده نشود . هنوز اين نكته ظريف ، يعني بين جنگ و دفاع فاصله است براي اذهان روشن نشده .
وقتي از اذهان حرف مي زنيم منظور ذهن و نگاه جوانان است . به عنوان يك معلم با اين واقعيت تلخ بارها مواجه شده ام هنوز دفاع مردمي ايران در قبال يك تهاجم گسترده در ادبيات ما راه باز نكرده و روز به روز و ساعت به ساعت از مبدا دور مي شويم .
چه رسانه اي مي تواند اين فاصله را پر كند ؟ اين سوالي اساسي است كه بايد به آن پاسخ داد. پاسخي كه كاربري آن به رسميت شناخته شده باشد .
بي شك در داستان نويسي و ادبيات نمايشي ، كشورهاي ديگري از ما پيشي گرفته اند و اين پيشي گرفتن در نتيجه علل بسيار مهمي از جمله شناخت خوب مردم آن سرزمينها از فرهنگهاي خود، اساطير خود و در نهايت توجه خاص به ادبيات مذهبي است/ بسياري از فيلمها و نمايشهاي غير ايراني اگر به آشكارا در تبليغ اين نوع ديدگاه ها نمي پردازند ، ولي در لابه لاي متون خود و ساختارهاي هنري به اين پنجره نگاهي دارند و از همه مهمتر حمايتهايي است كه به اشكال مختلف از به وجود آورندگان آثار ميشود .
هزينه هاي هنگفتي سرازير مي شود تا تصويري از ورود يك توپ گرد به داخل يك دروازه توري در صفحات تلويزيون و روزنامه ها جان بگيرد كه در پسوندش آن هوراها و داد و قيل ها را در رسانه هاي نوشتاري و تصويري داشته باشيم .
همين نوجوان كه طومار بلند اسامي آدم هائي را حفظ است كه در سرتاسر دنيا مي گيرند تا پابه توپ بزنند ، ديگر در هيچ كجاي ذهنش جاي خالي براي حفظ اسامي كساني كه از آن سوي كردستان تا خرمشهر را نگهبان و دروازه بان بودند آنهم با پوست و گوشت خود ، ندارد.
چون به نوعي خود ما هم اين اسامي را درذهن مان ثبت نكرديم مگر فقط براي برگزاري هفته يا روزي مخصوص در سال .
مگرنه اين است كه درجنگ و دفاع، زندگي جريان عادي خود رامي گذراند. بچه ها به دنيا
مي آيند . آنهائيكه عمرشان به پايان رسيده خواهند مرد و كساني كه جفتي براي خود پيدا
كرده اند در تلاشند تا به او برسند .
خانه هاويران مي شود واز همان لحظه ويراني نقشه آباد كردنش در ذهن صاحبش نقش
مي گيرد. بسياري از كسان به خانه بر نمي گردند و در نتيجه بسياري از نگاه ها تا ابد به در دوخته مي ماند .
بسياري با تني پر از يادگار مقاومت برمي گردند و فقط در دل خود شادند كه مردانه جنگيدند و دفاع كردند و شايد كم كم بي وفائيها باعث مي شود كه دراصل كاري كه انجام داده اند شك كنند.
آيا اين بودن ها نمي تواند موضوع ادبي و يك ژانر ادبي نمايشي باشد ؟
يكي از اثرات نمايشي كردن اين نوع وضعيتها اين است كه نمايش به خاطر هم نفس بودن با تماشاچي خود از شكلي زنده تر كمك مي گيرد و باور پذيري را بيشتر مي كند و از همه مهمتر انسان موجودي است كه هميشه در پي ديدن و لمس كردن حركتها بوده و نمايش اين خلاء را براي او پر كرده اما پيش از اين بايد كاري ديگر را و شايد هم موازي ، اين كار انجام داد و آن اينكه در پژوهش ها روشن شود كه علت گريز مردم از ديدن نمايش هائي با موضوعات جنگي چيست ؟
و اينكه وضعيت و موقعيتي ايجاد شود، تا نويسندگان و كساني كه علاقه مند به اين ژانر هستند فرصت مطالعاتي بي دغدغه اي داشته باشند. به دور از بعضي مشكلات اقتصادي و غيره ... زيرا همچنان كه يك كشور به نيروي نظامي ، پزشكي ، مهندسي و غيره نياز دارد به نيروهائي كه جهت دهنده باشند و به شكلي نگهبان ميراثهاي اخلاقي و فرهنگي باشند دارد و كمال بي انصافي است كه بگوئيم مردم اين فرهنگ را تمام و كمال به دست فراموشي سپرده اند.
اشكال از اينجاست كه ما نتوانسته ايم آن تشنگي را درست دريابيم و آب را آنچنان كه شيوه سيراب كردن يك تشنه است در گلوي ذهني او سرازير كنيم .
مردم مي خواهند در جريان وقايع فرهنگي قرار بگيرند. اما نه به طور رسمي و اطو كرده .
سالن هاي نمايش خالي است ! امري آشكار ! بنياد شهيد بايد كانالي ديگر را براي نفوذ به اين جبهه پيدا كند.
شايد، ايجاد كانونهاي نويسندگان ، راه اندازي جشنواره اي با مضامين به شرط پشتوانه اجراي آزاد در شهرهاي مختلف، ايجاد كانونهاي محلي نمايشي به دور از تكلفها و سختگيري ها و يا به معناي درست درك نكردن مسائل نمايشي توسط مسئولين شهرستان، استفاده و بهره وري از نيروهاي متخصص و داراي سابقه در امر نمايش به عنوان برنامه ريز .
و نبايد فراموش كرد كه محيط آموزشي پرورش دهنده نيروهاي آتي اين كشور است . سرمايه گذاري در اين امر و راه اندازي گروه هاي نمايش در مدارس بدون در نظر گرفتن اينكه آيا با مدارس شاهد در ارتباط هستند يا نه .
با آرزوي موفقيت براي خانواده بزرگ تئاتر و كسانيكه به نحوي در گسترش فرهنگ
انسان سازي تلاش مي كنند .

نويسنده: عليرضا حنيفي
منبع: اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد

 
 
پنج شنبه 31 فروردین 1391  12:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : نقش و رسالت هنر در مانايي شهد و شاهد
منابع : اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد
موضوعات مقالات :تئاتر و ايثار و شهادت
در قرن نهم عبيدا... بن محمد بن چاچي(شاشي ) معروف به خواجه احرار ( م 895 هـ. .ق ) در شرح رباعي زيباي ابوسعيد در رساله (حورائيه) نگاشته و بنا به نقل از مرحوم بهمنيار كه در خاتمه (اسرارالتوحيد) افزوده است، خواجه احرار در شرح خويش آورده است كه : اين رباعي ياد دهنده است آن حالي را كه ارواح محبان در آن حال به صدهزار ذوق و شوق رجوع به حق سبحانه خواهندبود . و حورا را فرشتگاني كه در حال مرگ بر انسان نازل مي شوند، نگار اشاره به روح انساني است، رضوان نماد عقلي است كه پاسبان بهشت دل است، خال سياه نشانه مذلت و خواري و انكسار است، كه در دل شخص درحال مرگ ظاهر مي شود، ابدال نماد قواي انساني كه در حال تحول است و منظور از مصحف، حقيقت و مظهريت انسان است و چنگ زدن ايشان، اشاره به آويختن قواي انساني به روح است .
براستي لحظه عجيبي است كه خواجه تعبير مي كنند، آيا لحظه ، لحظه تسليم امانت است، يا سرسودن عاشق بر آستان معشوق، و نبايد با تأكيداتي كه بر عرض و جوهره آدمي شده و حقيقت او كه همان شدن است و پران گشتن ، بدانجا كه آنچه در وهم نايد آن شدن، و يا بايد گفت آدمي هيچ نيست مگر علقه و صبغه اي كه چون او را نكشند و بدين لحظه نرسد، بي شك مردار شود؟ تا جايي كه در تفسير لوح ازلي و ابدي سالكان طريقت و دردي كشان عرصه معرفت، شرط رسيدن و شدن را رهايي از قيد هر بندگي و گردن به اطاعت او نهادن دانسته اند. زيرا كمال حريت را در بندگي او يافته اند و لذا هر چه عبدتر، آزادتر و عمل به تكاليف فقط به قصد قربت است و سر در گرو دوست نهادن ، تا چه فرمايد؟
حكماي اسلامي و مجتهدين علوم ديني اين بندگي را عين آزادگي و راست قامتي دانسته اند، چنانكه درباره عالم و اشياء محسوسات و اشيائي ك داراي ظاهر و باطن هستند و حتي انسان را نيز شامل مي شود نظر داده اند .
در ميان حكماي ياد شده حكيم ابوعلي سينا نظر معروفي دارد، او مي گويد:
كه حقيقت هر شي وابسته به وجود آن است و معرفت شي در آخر كار، همان معرفت به وجود آن و مقام منزلت آن در مراتب كلي شي وجود است. كه همين منزلت تعيين كننده صفات كيفيات آن است. هر چيز در عالم از آن جهت كه هست وجود دارد ... ولي خلاء يا وجود محض كه مبداء و خالق همه چيزهاست، نخستين حلقه در يك سلسله پيوسته نيست، بنابراين پيوستگي جوهري يا عرضي موجودات جهان ندارد بلكه خدا بر عالم مقدم است و نسبت به آنها جنبه تعالي دارد .
بي جهت نيست كه علماء فرزانه و صاحب كمال در حق اين رابطه و تلاش براي اتصال بدين حلقه بسيار گفته اند، از جمله عطار نيشابوري كه سروده است:
عاشقاني كز نسيم دوست جان مي پرورند جمله وقت سوختن چون عود خام مجمرند
و يا :
عـاشقـانِ بـه هـوش بـاز آينـد پيش معشــوق در نمــاز آينــد
و ايضاً
هر كه دايم نيست ناپرواي عشق او چـه دانـد ، قيمت سـوداي عشـق
مجاهدان روز و عابدان شب اين معني را خوب فهميده اند، و چه خوش پا در عرصه محراب و ميدانگاه عشق نهاده اند، زيرا بانگ عند ربهم يرزقون، برگوش جان و دلشان رسيده، در سير
عباد الي ا... و در جاده مستقيم كوشيدند و آزاد و سبكبار كوچيدند و در مسير خود نشانه هايي براي بازماندگان قافله بر جاي نهادند، تا هر كه خواست بازاد مسافر دنيا به سراي عقبا رحل اقامت برگزيند، صراط بيايد و در شب ديجور تنهايي طعمه گرگ درون و بيرون نگردد. زيرا شهداء با خون سرخ و علماء با ، مدادشان در هر دوره و زمان اين نشانه ها را در مسير بشريت قرار مي دهند.
اما براستي ياد و خاطره آنها زنده نگاهداشتن، كافي است؟ و يا بايد كاري كرد كه رغبت جمعي به سوي شدن مسير در صراط شهداء افزوني يابد. بي شك تلاش براي پررنگ كردن آرمانها و اعلام ديدگاههاي شهداء از موقعيت ويژه اي برخوردار است كه تلاش عظيمي را مي طلبد. و هنر اين آينه تمام نماي جهان آفرينش مي تواند مسئوليت مهم و خطيري را در اين عرصه به عهده گيرد. يادمان نرود كه امام شهدافرمودند، هنر دميدن روح تعهد در كالبد آدمي است، چه تعهدي بيش از تعهد به دادار يكتا و عرض نياز به پيشگاه بي نياز؟
نكته ظريفي گاه بين منتقدين آثار هنري مطرح بوده كه مسأله جدال انگيز قهرمانان آرماني و آرمان سازي هنري نبايد ما را از كنكاش و تلاش در اين راه باز دارد. البته بيشترين توجه اين منتقدين به مقوله باورپذيري مخاطب است و تلاش مي كنند تا نگاه هنرمندان را نيز بدان سو جهت دهند .
براي تنوع هم كه شده از صاحبنظران ، فلاسفه، و هنرمندان كه در دنياي هنر شناخته شده اند و حتي گاه سبقه مذهبي داشته يا نداشته اند، براي تبيين بيشتر موضوع نمونه هايي را ذكر مي كنم.
گوركي مي نويسد: انسان بايد هميشه يك قهرمان باشد. هر عصر مردي را به وجود آورده است كه اصيل ترين خصوصيات منافع حياتي و نيازهاي احساسي دوران خويش را در او خلاصه كرده است. خصوصياتي كه در يك انسان معمولي وجود داشته در يك قهرمان بسيار بزرگ و خوب نيز بخوبي ترسيم گرديده است. شخصيت هاي قهرمان زندگي، مانند شخصيت هاي آرماني در هنر، يك نمونه الهام بخش هستند، كه در تاريكي مي درخشند، و راه آينده را روشن مي كنند، آنها ( تجسم آرمان ) هستند و توانايي آشكار نمودن آينده را دارند. به علاوه آنها راستين و واقعگرايانه هستند مردم از چنين قهرماناني كوركورانه تقليد نمي كنند بلكه بخاطر آن حقيقت تاريخي كه در آنها هست، آنها را به رسميت مي شناسند .
همچنين درباره آرمان و جانشيني اين آرمان ها با ديگر آرمان (قهرمانان) چنين مي نويسد: زندگي به سوي كمال پيش مي رود و آرمان رهنمون آن است، آرماني كه هنوز هستي نيافته ـ اما معتقديم كه حصول آن ممكن است .
فراموش نكنيم كه واقعيت هميشه تجسم مادي يك آرمان است. در حقيقت خلق و آفرينش قهرمانان و يا تثبيت آنان در آثار هنري ، خصوصاً قهرمانان مثبتي كه نمايشگر انسان نويني هستند كه با نمونه خود الهام بخش ميليونها نفر خواهند بود ، وظيفه اي است كه داراي اهميت تاريخي بزرگي است و بار مسئوليت آن بر دوش هنرمندان است.
روژه گارودي نيز مي نويسد: اين كه بنام واقعگرايي خواستار شويم، كه يك اثر هنري بايد واقعيت روزانه را به طور كامل منعكس كند، مسير تاريخي عصر و مردم را طراحي كند وجريانات اصلي آن عصر و گسترش آني آن را بيان كند، اين خواستي است فلسفي و نه زيبايي شناسانه و ماياكوفسكي مي گويد: در بطن همه آنها انگيـزش وجـود دارد و سنجش چگونـگي سرايندگي به وسيلـه جامعه . اين انگيزش نمي تواند بگذارد كه هنرمندان نسبت به مسائل مربوط به آينده بي اعتنا بمانند و چنين مسائلي را (غيرهنري) قلمداد كنند .
هنر بزرگ و نوين از رويارويي دنياي نو و گسترش آتي بشريت ملهم است و به اين رويا نه با آفرينش افسانه ها، بلكه با تجليل و تبلور واقعيت كنوني در روند گسترش پيوسته آن و با تحليل و تبلور شخصيت هاي واقعي معاصر، بيان مي بخشد. تنها هنري كه شالوده اش انديشه علمي متعهد باشد قادر است بشريت را در انجام وظايف تاريخي كه در پيش دارد ياري دهد، و در ساختمان جامعة مورد نظر و مهمتر از همه، آموزش انسانيت به انسان مساعدت جويد.
آناتولي دريموف زيباشناس معروف روس نظر جالبي دارد او نيز مدعي است : آفرينش شخصيتهايي كه تجسم بخش آرمان هاي بزرگ هستند هميشه يك خصيصه متمايز هنر بوده است، مشروط بر اينكه هنرمند از مسئوليت خود نسبت به جامعه آگاه بوده و نبض مردم را در دست داشته باشد. آرمان توسط واقعيت و يا دقيق تر واقعيت اجتماعي معين مي گردد. اما اين آرمان به هيچ وجه يك تصوير آينه وار نيست . زيرا تمام وجوه زندگي را بازتاب نمي كند، بلكه فقط
حياتي ترين، با ارزش ترين و مطلوب ترين و عاليترين وجه اخلاقي را مي نمايد . پس براي بيان
عالي ترين تجليات زندگي ، با ارزش ترين وسيله و پيشروترين شيوه هاي انتقال مفاهيم و همانا ابزار هنري در اوج مطلوبيت و كمال بيان اهداف مورد نظرند.
تجربه نشان داده است، انسان براي حيات خود به آرمان نيازمند است ، اين آرمان هر قدر
شريف تر، و انساني تر، امكان درك و همسويي با آرمان ياد شده امكان پذيرتر خواهد بود و همين آغاز راهي است كه حتي گستره آن مي تواند به دنياي فرا واقعيت نيز كشيده شود.
البته تخيل نقش بزرگتري را در كار هنرمند بازي مي كند، آشكار ساختن خصايص انسان آينده (انساني آرماني) در زندگي روزانه و معاصران شخص نه تنها حق هنرمند حقيقي است ، بلكه وظيفه اوست ، (هنرمند) بر اين خصايص در كارش تأكيد مي كند، آرمان را با تمام زيبايي اش به مردم نشان مي دهد كه زمينه ساختن شخصيت اجتماعي (آرماني) و دستمايه شدن براي ديگران مي تواند باشد.
هنرمند در حقيقت با گشودن دريچه هاي نوين هنري امكان وزش هواي تازه و ديده شدن زندگي از منظري را فراهم مي سازد، كاري كه لازمه شدن است و اين چگونه بودن را معني مي بخشد و اگر اين نبـاشد در غياب يك آرمـان به حـد كـافي نيرومند ، حقيقت سهـواً يا تعمـداً دگـرديسه مي شود و يا كاركرد خود را از دست مي دهد .
كعبه توئي نه كعبه زمزم توئي نه زمزم سعي صفا و مروه بي تو صفا ندارد
نويسنده: دكتر احمد جولايي
عضو هيئت علمي دانشگاه بوشهر
منبع: اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد

 
 
پنج شنبه 31 فروردین 1391  12:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : مفهوم تئاتر مقاومت و نسبت آن با تئاتر سياسي
منابع : اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد
موضوعات مقالات :تئاتر و ايثار و شهادت
موضوع تئاتر مقاومت ، مبحث تازه اي نيست ، هر چند بحث نظري درباره ي آن در ايران به نظرم كاملاً تازه مي آيد. درابتدا ، لازم است اشاره شود كه تئاتر سياسي با تئاتر مقاومت فرق بسيار دارد و از آن تفاوت تر تئاتر تبليغاتي است.
تئاتر سياسي
تئاتر سياسي به گونه اي انتقادي و مبارز ، رابطه ي فرد فرهيخته و معترض و آگاه را با جامعه و نظامي كه بر او حكومت مي كند توضيح مي دهد ، مناسبتهايش را شرح مي دهد و دلايل انتقادآميزش را نسبت به ناهنجاريها و نابرابريهاي اساسي جامعه به روشني ارائه مي دهد و آنها را در پرتو نگرش مترقيانه به نقد مي كشد. در حالي كه ، تئاتر مقاومت ارتباطي به رابطه ي فرد روشنفكر يا معترض با نظام ندارد و مسائل و ارزشهاي اجتماعي را از منظر انتقادي نمي نگرد ، بلكه ، اين تئاتر نشان دهنده ي رابطه ي كل جامعه است با نيرويي كه از بيرون آن را تهديد مي كند. پس اين دو مقوله از پايه متفاوتند و نبايد آنها را يكي دانست.
به طور كلي ، درونمايه هاي تئاتر سياسي عبارت است از :
1.تضادهاي درون جامعه يا ستيزمرامي
در هر جامعه ، طبقه هاي مختلف با اهداف ، برنامه ها و تعريفهاي سياسي خاص خود ، مطالبات خود را بيان مي كنند ، چالشهاي خود را دامن مي زنند ، به جنگ هم برمي خيزند و ديدگاههاي خود را در همه ي عرصه ها از جمله آثار نمايشي بيان مي دارند. مطالبات كارگران و طبقه ي متوسط از همه حادتر است.
2.تلاش براي كسب عدالت اجتماعي
هنرمند معترض بر تمام كم و كسريهايي كه در احقاق حقوق اجتماعي ، فردي ، و غيره وجود دارد ، انگشت مي گذارد. او براي دستيابي به نوعي عدالت و نه مساوات مي جنگد ، زيرا در جهان هرگز مساوات رخ نخواهد داد ، اما تقسيم عادلانه تر امكانات ميسر است ، زيرا هيچ جامعه اي نيست كه در آن نيرو يا نيروهايي براي تحقق اين مفهوم تلاش نكرده و يا نجنگيده باشند. بنابراين ، رابطه ي تحليلي ـ انتقادي فرد با كل ارزشهاي فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي نظام و انتقادهايي كه بر سياستهاي آن دارد، از موضوعات هميشگي و جدي تئاتر سياسي است ، زيرا انگشت نهادن بر كژيها ، انحرافها و مفاسد اجتماعي از مهم ترين اهداف هنرهاي متعالي در همه ي دورانهاست. اثري را نمي توان دست نشان كرد كه از اين موضع گيري دور باشد. حتي ، آنهايي كه سكوت مي كنند ، سكوتشان نوعي تأئيد كردن است، چون موضع نگرفتن و يا هر گونه سكوت به نحوي نشانه ي موافقت ضمني و هماهنگي است.
3.ستايش آزادي
ستايش كرامت انساني و دفاع از فرديت از ديگر ارزشهاي مستتر در درون تئاتر سياسي است. من جامعه اي را نمي شناسم كه براي آزادي مبارزه نكرده باشد ، زيرا هر نوع توسعه ي فرهنگي ، فكري ، اخلاقي و رشد انساني تنها در سايه ي رشد و شكوفايي آزادي ممكن است.
4.نوانديشي
انگشت نهادن بر تمام ساختارها ، تعاريف يا نيروهايي كه كهنه هستند و قابليت انعطاف و تطبيق با جهان نوين را از دست داده اند و ديگر كاركرد ندارند ، از ديگر وظايف تئاتر سياسي است. زيرا ، تلاش و پيشرفت براي انطباق بهتر خود با جهان نوين و كوشش براي دستيابي به يك زندگي برتر و بهتر از اهم وظايف اين تئاتر است. جدال عليه ديوانسالاري ، و دستگاههاي عريض و طويلي كه به جاي خدمت به انسان ، همچون بختك بر سر او افتاده اند و تنها نيروهاي كارآمد را منفعل مي كنند ، بودجه ها را مي بلعند و توان سازندگي ندارند ، از ديگر تمهاي هميشگي و ماندگار اين تئاتر به شمار مي رود. بنابراين ، تئاتر سياسي ، تئاتري انتقادي ، معترض و آگاه است كه به روشني
هرچه تمام تر در امور دخالت مي كند تا واقعيتها را تغيير دهد و در نتيجه تفكر و تحليل مي آموزد و در همه ي سطوح رابطه ي انسان با جامعه و نظام حاكم بر او را تجزيه و تحليل مي كند.
تئاتر مقاومت
اگر هدفِ تئاتر سياسي تصحيح امور داخلي يك جامعه و دستيابي به نظامِ اجتماعي ، سياسي ، فرهنگي ، اخلاقي و انساني تر است ، در عوض تئاتر مقاومت ، به جاي انتقاد به حراست از اين جامعه برمي خيزد. زيرا اگر در تئاتر سياسي ما بر افتراق افكار و جدايي طبقات تكيه مي كنيم ، در تمام تئاترهاي مقاومت دنيا بر وحدت ملي تكيه مي شود. زيرا صحبت از تناقضات دروني نيست ، بلكه بحث يك جنگ بيروني است. بنابراين ، اگر تئاتر سياسي مقوله اي دروني و به عبارت ديگر يك اختلاف خانوادگي است ، تئاتر مقاومت در عوض هميشه از ماهيت جامعه ، فرهنگ و نظامي سخن به ميان مي آورد كه از بيرون به آن حمله شده است و توده هاي مردم و دستگاههاي ذيربط دولتي و نظامي تلاش مي كنند در برابر اين تهاجم مقاومت كنند و نگذارند آنچه از نظر اقتصادي ، فرهنگي ، سياسي و اخلاقي در طي قرنها ساخته اند ، نابود شود. بنابراين ، بزرگ ترين هدف تئاتر مقاومت ، بسيج كردن هر چه بيشتر افراد و همسو كردن آنها با خود است. از اين نظر تئاتر مقاومت بر نيروهاي كارآمدي تكيه مي كند كه بتواند در كمترين زمان ممكن جلوي بيشترين خطر را بگيرد.
درونمايه هاي چندگانه ي تئاتر مقاومت به شرح زير است :
1.افشاي جنگ
محتواي تئاتر مقاومت پيش از هرچيز مخالفت با جنگ و نشان دادن كراهت آن است. لازم است توضيح دهم كه جنگ دو تعريف يا دو حالت بيشتر ندارد :
1-جنگ تدافعي ، كه جنگي عادلانه است. در سراسر دنيا و در تمام طول تاريخ هيچ كشوري نيست كه آن را ستايش نكرده باشد. كسي كه به او حمله شده ، حق مشروع ، انساني و بزرگ خود مي داند كه همه ي نيروهاي انساني ، اقتصادي ، فرهنگي و سياسي اش را بسيج كند و به دفاع از ارزشهاي خود برخيزد.
2-جنگ تجاوزكارانه ، كشوري با توجيهي به ظاهر منطقي به سرزمين و مردمي حمله
مي كند و البته بهترين توجيه ها را هم براي قانع كردن مردم خود پيدا مي كند ، تا به جنگش از نظر تبليغاتي مشروعيت ببخشد. اين توجيه ها و تبليغات همواره در طول تاريخ سهمگين تر از خود جنگها بوده است.
بر خلاف جنگ تدافعي ، جنگ تجاوزكارانه مورد تأئيد هيچ كشور و فرهنگي نيست مگر كشور مهاجم. تنها نازي ها بودند كه از ايده ي خودشان در جنگ جهاني دوم دفاع كردند. هنگامي كه شوروي به مجارستان يا چك و اسلواكي حمله كرد ، تنها بلوك شرق از حمله ي او به دفاع برخاست. امريكا هم كه به ويتنام لشكركشي كرد ، جهان به مذمتش پرداخت.
بنابراين از جنگهاي تجاوزكارانه ، كسي نمي تواند دفاع كند. حتي به رغم بهاي گزافي هم كه
مي پردازند ، سرانجام كار متجاوزان همان طور كه تاريخ نشان داده ، چيزي جز شكست و شرمساري نبوده است. در عوض كشوري كه به آن حمله شده است با همه ي وجود از خود به دفاع برخاسته و با اين اقدام منطق كشور متجاوز را با زورش ، هم زمان درهم شكسته است. بنابراين ، جنگ عليه تجاوزگر و اشغالگر مهم ترين چيزي است كه تئاتر مقاومت بايد بحث آن را پيش كشد.
2.مبارزه با استعمار
مبارزه عليه استعمار يكي ديگر از مفاهيمي است كه در روزگار ما نمونه و كاركرد بسيار دارد و دست كم در قرن بيستم در تاريخ فرهنگ و تفكر بشري جايگاه ممتازي دارد.
از مهم ترين فصلهاي درخشان تئاتر مقاومت آثاري است كه در دفاع از استعمارشدگان ، افراد خود آن ملت نوشته اند و به استعمارگران از زاويه ي فرهنگ و هنر و نمايش يورش آورده اند. امروزه با اينكه استعماربه شكل كهن خود باقي نمانده و به شكل نويني درآمده است ، بازهم تلاشهايي در زمينه ي تئاتر صورت مي گيرد كه منعكس كننده ي همان روحيه ، سياست و ارزشهاست. هنوز هم درام نويسان در دنيا عليه استعمار افريقا قلم مي زنند. علاوه بر امه سه زر كه يك نمونه ي هميشگي و الگوي عالي تئاتر مقاومت افريقاست ، مي توان از لوروا جونز نام برد كه نمايشنامه هاي بسياري در مورد تبعيض سفيدها عليه سياهان امريكا به نگارش درآورده و از مطالبات نژادي و حقوق حقه ي اجتماعي اين قشر مهم جامعه ي امريكا دفاع كرده است.
نمونه ي بعدي تئاتر مقاومت گروههاي مكزيكي ساكن امريكا با نام چيكانو است. آنها شهروندان دست چندمي هستند كه به صورت قاچاقي در امريكا زندگي مي كنند و غالباً حق كار ، اقامت ، زناشويي و غيره را ندارند. آنان جملگي از سرخپوستان اصلي ساكن مكزيك هستند كه به دليل فقر و نداشتن كار به امريكاي شمالي مهاجرت كرده اند.
از نمونه هاي جذاب ديگر مي توان از كارهايي نام برد كه روشنفكران و هنرمندان عرب ، عليه استعمار فرانسه و استعمارگران انگليسي به رشته ي تحرير درآورده اند. كاتب ياسين ، نويسنده ي الجزايري با نمايشنامه ي « محمد چمدانت را بردار » و چند كار درخشان ديگر ، تنها يكي از آنهاست. نويسندگان ديگري هم هستند كه آسياسي يا افريقايي نيستند ، اما ماهيت تجاوزكارانه ي كشورهاي امپرياليست را افشا كرده اند. يكي از آنها كه چند اثر ضد استعماري نگاشته پيتر وايس ،
نمايشنامه نويس آلماني الاصل سوئدي است كه با نمايشنامه ي « واو مانند ويتنام » ، دخالت امريكا در ويتنام را محكوم مي كند. يا با نمايشنامه ي « سرود مترسك پرتقالي » ، پانصد سال استعمار كشور پرتقال در موزامبيك و آنگولا را افشا و رسوا مي كند. يا كاتب ياسين كه با الهام از موقعيت تاريخي كشور خود ، نمايشنامه ي « مردي با صندلهاي كائوچويي » را نوشته است كه زندگاني هوشي مين و تاريخ پنجاه سال مبارزه ي مردم ويتنام عليه امريكا و اروپاست. در زمينه ي خلق نمايشهاي ضداستعماري باز هم از روشنفكراني اروپايي مي توان نام برد كه در حكم وجدان بيدار بشريتند ، نويسندگاني چون آرمان گاتي فرانسوي كه در تقبيح عمل ناجوانمردانه ي امريكا در ژاپن بعد از فروريختن بمب اتمي بر هيروشيما و ناكازاكي ، لك لك ها را نوشت و دهها اثر ديگردرباره ي چين و گواتمالا و غيره. همه ي اين آثار براي دفاع از ماهيت كلي فرهنگ ، تفكر، اقتصاد ، هويت و انسانيت يك ملت ستمديده است.
بنابراين تئاتر مقاومت تئاتري است كه تجزيه نمي پذيرد ، روح وحدت بخش را جست و جو
مي كند و سعي دارد ارزشهاي بزرگي را كه به آنها حمله شده ، تشريح كند و ضمن برجسته كردن جنبه هاي زيبا و انساني ملت مظلوم ، در حقانيت او داد سخن بدهد.
3.آموزش توده ها
يكي از مهم ترين مفاهيم موردنظر اين نوع تئاتر ، آموزش توده هاست. آموزش كساني كه
نمي دانند به راستي در گذشته و در لحظه ي نبرد و بحران چه روي داده است. در همه ي مثالهاي پيشين درام نويس براي دستيابي به عنصر وحدت و روح جمعي ، بر هويت ، تاريخ ، فرهنگ و نژاد كشور ستمديده براي مقابله كردن با دشمن بزرگ و بيگانه تكيه كرده است. آموزشي كه در اينجا داده
مي شود ، آموزشي صرفاً دولتي و رسمي نيست ، بلكه ملي است و اغلب در چهارچوب ارزشها ، مناسبتها يا جشنهاي تاريخي ـ مردمي ، زمينه اي ملموس و مأنوس و جامع براي شرح حوادث بزرگ تاريخي را فراهم مي آورد. در اينجا ديگر زندگاني كوچك شخصيتهاي پراكنده و افراد جزء ابداً موردنظر نيست. اگر هم به زندگاني كوچكي توجه كنند و درباره ي آن بنويسند يقيناً در حد
« نمونه ي نوعي » و براي رسيدن به آن معضل ملي و تضاد بزرگ است. از اين نظر آموزش امر كوچكي نيست. انتقال اطلاعات به شكلي صادقانه براي تنوير افكار عمومي و براي روشن ساختن كساني كه از حقايق بي خبرند از مهم ترين اهداف تئاتر مقاومت است.
براي نمونه مي توان از روسيه نام برد. روس ها ، در سال 1920 ، در سومين سالگرد
انقلاب اكتبر 1917 ، با كارگرداني سه كارگردان بزرگ : اِورينف ، كوگل و پتروف ، نمايش گرفتن
كاخ زمستاني را با صد هزار بازيگر اجرا كردند. بخشي از ارتش سرخ ، بازيگر اين نمايش بود. بازآفريني نمايشي اين واقعه ي تاريخي در محل و در لحظه ي تاريخي خود ، تأثير بي سابقه اي در توده هاي تماشاگر گذاشت. اجراي اين نمايش را خود مردم و براي مردم انجام دادند تا حوادث بزرگ گذشته هرچه بيشتر و بهتر شناخته شود. در اين اجرا نه تفاوتي ميان حال و گذشته باقي مانده بود ، نه فرقي ميان بازيگر و تماشاگر ، و نه هيچ گونه جدايي بين صحنه و سالن. در اينجا تئاتر مساوي تاريخ بود.
نمونه ديگرفرانسه است. باز هم ، در 1920 ، و در سالروز انقلاب كبير فرانسه ، نابغه اي چون
« فيرمن ژميه » ، از بزرگ ترين كارگردانان و نظريه پردازان تئاتر مردمي ، براي آموزش ارزشهاي انقلاب فرانسه ، بزرگ ترين تئاتر ها را به وجود آورد. او كه پيش تر با تكيه بر سنت جشنهاي تاريخي ـ مردمي فرانسه ، كه خود زاده ي جشنهاي انقلابي است ، به كرات در آمفي تئاترهاي بزرگ و سيركهاي عظيم به اجراهاي شگفت انگيز و استثنايي دست زده بود ، در سالروز انقلاب ، كه هم زمان با پايان يافتن جنگ جهاني اول و سربلند بيرون آمدن فرانسه بود ، اين دو اتفاق بزرگ تاريخي را يكي كرد و براي آموزش توده هاي مردم ، دست به خلاقيتهاي خيره كننده و نمايشهاي عظيم زد. هدف ژميه تنها آموزش ، يادآوري يا يك راه پيمايي باشكوه نمايشي نبود ، بلكه بالاتر از همه اينها ، نشان دادن اراده ي عمومي و قدرت انكارناپذير توده هاي مردم در لحظه هاي سرنوشت ساز تاريخي بود.

تئاتر تبليغي
به دليل برخي شباهتها عده اي تئاتر تبليغي را به غلط تئاتر سياسي يا تئاتر مقاومت مي دانند ، در حالي كه اين تئاتر از اين دو مفهوم بسيار دور است.
در يك جمله مي توان گفت تئاتر تبليغي ، تئاتر بدي است ، زيرا هدف ، محتوا و زيباشناسي آن آدمهاي برده ي قدرت تربيت مي كند نه آدمهاي آزاده و باهوش. به دليل حقنه كردن مطالب جهت دار ، اين تئاتر بدون هيچ گونه بحث و تعارف ، مخاطبان خود را گول مي زند. زيرا آنها را
« ايدئولوژي زده » مي كند ، بي آنكه مباني آن ايدئولوژي در نزد مخاطبان خود گامي بردارد.
به تجربه ثابت شده است در هر كشوري كه تئاتر تبليغي به شكل افراطي آن پيگيري شده ، معمولاً نتايج عكس به بار آورده است و مردم به مرور نمايش را پس زده و ديگر آن را تعقيب نكرده اند. زيرا اين تئاتر به اندازه ي كافي تماشاگران خود را اقناع نمي كند و به شخصيت و تفكر آنها توجهي نمي كند. چون به جاي كار روي درك و شعور بيننده ، بيشتر روي هيجانها و توهم هاي لحظه اي او كار كرده است. از اين رو ، در هر جايي كه ، اين روش اتخاذ شده ، در درازمدت ، محكوم به شكست بوده است. به همين سبب تئاتر تبليغي هميشه كوتاه مدت است و عمر زيادي نمي كند. چون تماشاگران به سرعت درمي يابند اهداف ديگري غير از هنر نمايش تعقيب مي شود. آگاهي و خلاقيت هنري در پشت كار نيست ، و معمولاً كسي يا قشري نفعي دارد و با سوء استفاده اي كه از هنر نمايش مي كند ، علناً به دنبال آن نفع است. بديهي است كه اين نفع به سود قشرهاي مردم و ملت و جمع نيست ، چون اساساً در پي بالابردن سطح تفكر و شناخت آنان نيست. اين نوع تئاتر اغلب با سرپوش نهادن بر حقايق ، ذهنها را منحرف مي كند و در حكم مسكني موقتي ظاهر مي شود كه جلوي دردي بزرگ را گرفته باشد ، يا نشان دهنده ي آن است كه مصلحت حكم مي كند هنرمندِ سفارش پذير و مخاطبِ ناآگاه يا بي تفاوت ، به طور مشترك يكديگر را گول بزنند ، در خفا دروغي را باور كنند و يا بر حقيقتي چشم بپوشند.
از مجموعه ي مطالب فوق چنين نتيجه مي گيريم كه بايد اين سه نوع تئاتر را دسته بندي كرد و
هر كدام را در جاي خود شناخت و به كار برد. حال اگر بتوان تئاتر سياسي ـ انتقادي را با تئاتر مقاومت پيوند زد ( كه كاري سخت اما شدني است ) مي تواند بهترين ابتكار و خلاقيت ممكن در
زمينه ي تئاتر اجتماعي و ملي باشد. تئاتري كه هم زمان هم معترض و آگاه است و هم تماشاگراني تربيت مي كند هوشيار و دانا ، كه در ضمن قادرند در وقايع تلخ و ناخشنود روزگار خود هم دخالت كنند و تا آنجا كه ممكن است واقعيتها را تغيير دهند. در اين زمينه آثاري كه صرفاً تماشاگران را به هيجان مي آورد و آنها را احساساتي مي كند ، كار چندان مهمي انجام نمي دهد. اصل تفكر ، تحليل و شناخت است.
روش
1.فاصله ي زماني
اغلب آثاري كه هنرمندان بسياري از كشورها براي دفاع از حقانيت خود ، تئاتر مقاومت خلق
مي كنند ، دو دسته است :
–دسته ي اول آثاري است كه در لحظه به وجود مي آيد. مثل اغلب نمايشهايي كه در طول مدت جنگ هشت ساله ي ايران و عراق به وجود آمد. اين آثار براي تهييج بيشتر جوانها ، پركردن جبهه ها و برانگيختن روح جسارت و مردانگي آنهاست. هدفش بسيج فوري و بيشتر نيروها و دستيابي به پيروزي نزديك است چون نبايد جبهه ها خالي شود. در نتيجه از رشادتها ، از حسن سلوك و از ايثارها دادسخن داده مي شود. در اين مقطع لحن برتر ، لحن هيجاني و احساسي است ، اقناع كردن فوري است. تقريباً تجزيه و تحليلي صورت نمي گيرد.
–دسته ي دوم آثاري است كه با فاصله ي زماني خلق مي شود. بهترين آثار درباره ي جنگ ، يا يك بحران بزرگ مدتها بعد نوشته مي شود. در آن لحظه ، شايد هيجان و احساسات تند نگذارد آدمي ابعاد مختلف مسئله را ببيند يا جوانب گوناگونش را تجزيه و تحليل كند و نكات مثبت و منفي آن را يادآور شود. تصوير تحليلي ، درخشان و واقع بينانه از جنگ جهاني دوم كم كم آثار آموزنده ي تحليلي و دقيق راجع به جنگ را به وجود آورد. در آنجا هم در لحظه ، اثر بزرگي آفريده نشد. به همين دليل انتظار اين است كه بهترين آثار درباره ي جنگ ايران و عراق ، در اين روزها و سالها ، به وجود نيايد. زيرا هنوز اتفاق بزرگي را كه از سر گذرانديم ، به درستي هضم نشده است. هنوز آن تحليل روشنگرانه اي كه به درد نسلهاي آينده بخورد و آنها را در انتخاب روشهاي زندگيشان ياري دهد ، به نگارش درنيامده است. حتي در لحظه و در طول سالهاي جنگ هم به رغم همه ي امكانات مادي و معنوي ـ ( در اينجا پوزش مي طلبم از همه ي كساني كه زحمت كشيده كار فيلم ، تئاتر و يا داستان و قصه كرده اند ) ـ هنوز اثر درجه ي يكي در زمينه ي ايثار و مردانگي جوانان ما نوشته و ساخته نشده است كه به دور از لحن هيجاني و توأم با تحليل و تفكر باشد.
2. شيوه ي اجرا
نكته ي حائز اهميتي كه در تئاتر سياسي و تئاتر مقاومت در ايران به آن كم پرداخته اند ،
روش اجرايي است. با هر روش اجرايي نمي توان تئاتر سياسي يا تئاتر مقاومت كار كرد. اين نوع نمايش شيوه ي خاصي مي طلبد ، شيوه اي كه بايد قبل از هر چيز توهم تماشاگر را بزدايد. در شيوه ي ضد توهمي اين نوع نمايشها ، لحن خطابي است و معمولاً بين صحنه و سالن فاصله اي وجود ندارد ، بلكه ارتباط شكل مستقيم دارد.
نمونه ي عالي اين شيوه ، تكنيك تهييجي ـ تبليغي است. در اين شيوه گروههاي مخالف در مكانهاي عمومي مانند خيابان ، كارخانه يا دانشگاه به سرعت نمايشي تند و كوتاه را با كمترين وسايل ممكن اجرا مي كنند و قبل از اينكه پليس يا افراد مزاحم سر برسند و مانع كارشان شوند وسايل را با شتاب برچيده و به سرعت از محل دور مي شوند. در نتيجه نمي توان در اين شيوه ي مهيج و سياسي و ناپايدار، ريزكاريها يا پيچ و خم روان شناسي قضيه را رعايت كرد. به همين دليل مجريان ، مستقيماً وارد بحث مي شوند. مقدمه اي در كار نيست ، جزئياتي وجود ندارد ، تنها خطوط درشت ماجرا و اصل پيام مورد توجه است. در اين روش همچنين براي تأثير بيشتر و فوري و قاطع تر تماشاگران تنها از هنر بازيگري استفاده نمي كنند ، بلكه از فيلم ، عكس ، روزنامه ، موسيقي و عروسكهاي بزرگ هم كمك مي گيرند.
نان و عروسك ، گروه پيتر شومان ، كه يك تئاتر خياباني معترض به دخالت امريكا در ويتنام
بود ، مدتها از طريق تظاهرات خياباني و با خلق عروسكهاي بزرگ به عمو سام ، حاكمان نظامي ، سياسي و اقتصادي امريكا مي پريد. با اين ابتكار ، او عرصه ي خيابانها را به تئاتري زنده و خودجوش تبديل كرده بود.
نمونه ي ديگر شوروي است. شوروي نيز در زمان جنگ با آلمان ، در شرايطي به سر مي برد كه با بيست ميليون كشته ، از هر نظر در مضيقه و محاصره ي روزافزون بود و حتي تا آخرين پيچ
كارخانه هايشان را باز كرده و به پشت جبهه انتقال داده بودند. در آن سختي و فشار جانكاه ، مردم حتي نان هم نداشتند و افزون بر اينها در زمينه ارتباطات هم از هرگونه كاغذ ، روزنامه ، تلفن يا ديگر وسايل ارتباط جمعي محروم بودند. درست در اين شرايط بود كه هنر نمايش پا به ميدان گذاشت و هنرمندان اين رشته به جبران كمبودها و حفظ ارتباطات ، روزنامه ي زنده اجرا كردند. در اينجا بازيگران ، به طور روزمره ، اخبار را به شكل نمايش درمي آوردند و با عنوان روزنامه ي زنده همه جا اجرا مي كردند.
بنابراين ، تئاتر مقاومت چيزي نيست كه ما براي اولين بار كشف كرده باشيم. كشورهاي ديگر نيز
بنا به ضرورت و در نقاط عطف تاريخشان ، براي بيان رشادتها ، اعتراضها ، حقانيتها ، سربلندي و حراست كشورشان ، و نيز در مرحله و شرايطي ديگر براي دفاع از آزادي ، كرامت انساني ، فرديت انسان و دفاع از حقوق حقه انساني ، به اين هنر متوسل شده و بنا به ذوق و ابتكار خود روشهاي قاطع ، مهيج و كوبنده اي را در چهارچوب تئاتر پيدا كرده اند و از اين طريق نه تنها به جامعه ي خود خدمت كرده و توان روحي مردم را بالا برده و ميزان مقاومت ملي را افزايش داده اند ، بلكه از ارزشها و نيروي سازنده ي انسان هم در حد بسيار شرافتمندانه اش به دفاع برخاسته اند.

نويسنده : دكتر قطب الدين صادقي
منبع: اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد

 
 
پنج شنبه 31 فروردین 1391  12:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : مفهوم ايثارگري و تطبيق آن با درام معاصر
منابع : اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد
موضوعات مقالات :تئاتر و ايثار و شهادت
يكي از منابع ارجاع نويسنده به موضوع دفاع مقدس ، خاطرات و مستندات جنگ است. در بررسي اين اسناد دو موضوع مهم جلوه گر است :
1-ايثار ، 2- شهود.
ايثار در ذهن واژه اي است كه مفاهيمي چون از خود گذشتن ، به خاطر ديگران فداكاري نمودن ، در راه خدا قدم برداشتن و در راه خدا جهاد كردن را در بر دارد و اوج ايثار ، از جان گذشتنگي و شهادت است.
شخصيتي كه داراي ويژگي ايثار است ، لحظاتي از شهود را تجربه مي كند. هر چند كه تجربه ي شهود را فقط از دل خاطرات مي توان بيرون كشيد و مستندات عيني مثل تصاوير و فيلم هايي كه از زمان جنگ باقي است فاقد اين موضوع «يعني ثبت لحظه شهود» اند.
در عالم واقع مي توان مدعي بود كه عرصه جنگ تحميلي از طرفي فرصت بروز ايثارگري رزمندگان و به تبع آن ، كسب تجربه شهود توسط آنان بوده شايد از اين منظر ما ايراني ها
جنگ 8 ساله را دفاع مقدس مي ناميم و بسياري به آن باورمنديم. اما اين اتفاق در نمايشنامه هاي دفاع مقدس چگونه رخ مي دهد؟
بررسي اجمالي آثار ، حاكي از اين است كه متأسفانه نويسنده در نشان دادن اين مقوله خاص «شهود» عاجز مانده است. اين مقاله سعي دارد در حد وسع به دلايل ناتواني نويسنده در ارائه اثر دراماتيك با مقوله «شهود» بپردازد.
آيا هيچ اثر دراماتيكي در باب شهود در تاريخ نمايشنامه نويسي ايران و جهان خلق نشده كه امروزه بعنوان نمونه ، مدل يا الگو قرار گيرد؟

خوشبختانه نمونه هايي هر چند نادر اما موجودند. در نمايشنامه هملت ، مشهورترين اثر
«ويليام شكسپير» درام نويس مطرح تاريخ ادبيات دراماتيك ، مسأله شهود نمايان شده و نمايشنامه با رؤيت «روح يك شاه مرده» توسط هملت آغاز مي شود.
كالبد شناسي اين اثر حاكي از اين است كه اولين مهره پيش برنده كه به قول «ديويد بال» ضربه به مهره بعدي مي زند ، همين تجربه شهودي است كه هملت آن را مي گذراند پس ترديد آغاز
مي شود ، اما شكسپير كه كاملاً در بستر «رئال» يا واقعيت مي نويسد اين تجربه را چنان واقعي و قابل لمس ارائه مي كند كه كوچكترين شكي براي مخاطب و تماشاگر باقي نمي ماند. او با تمهيد رؤيت مجدد روح توسط هملت به همراه دوستان نزديك وي بر اين امر صحه مي گذارد اما اين تمهيد به تنهايي دليل موفق بودن اين اثر نيست بلكه قوي ترين پرداخت دراماتيك را در منظر شخصيت پردازي اثر ارائه مي كند. تجربه شهود آنچنان با روحيات و رفتار «هملت» هماهنگي دارد كه هيچ خللي در باور تماشاگر از «شهود» وي به وجود نمي آيد. از ديدگاهي بسياري از صاحبنظران ، هملت را محصول «دوره گذار» مي نامند ؛ چرا كه او شخصيتي است كه به خرد و تجربه انساني متوسل مي شود و اتفاقاًً كشمكشي بطني در دل همين تقابل «شهود» و «منطق» شكل مي گيرد ، حال آنكه در ظاهر قضيه نيروي مانع ، «عموي او» محسوب مي شود كه در نهايت منجر به جدال فيزيكي شده و توسط هملت كشته مي شود.
در نمايشنامه مكبث ، اثر معروف ديگر شكسپير هم گونه اي از شهود به نمايش درمي آيد.
در آن جا جادوگران جنگل ، مكبث را از آينده خويش باخبر مي سازند. اين امر بار ديگر نيز بعد از قتل شاه توسط او تكرار مي شود. در اين جا نيز غيب گويي باعث برانگيختن نيروي دروني مكبث براي دست يازيدن به خيانت مي شود ؛ لذا وجود «ليدي مكبث» همسر وي و وسوسه گري هاي او براي مكبث تنها ، ما به ازاي بيرونيِ ميل به خون و خيانت محسوب مي شود كه به قول شكسپير نطفه خيانت در دروني ترين بخش وجود ، مأمن گزيده و در انتظار برانگيختگي و بروز است.
نمونه ديگر ، وجود پيشگو در نمايشنامه اديپ شاه است و رازگويي او يك نيروي دروني ديگر يعني خشم آميخته به غرور به سرنوشت محتوم را در درون اديپ برمي انگيزد و او را به فرار ، قتل و اعمال ديگر وا مي دارد كه از ديدگاه برخي نقادان ، اين خصلت «تيرانيكي» اديپ است كه تراژدي را موجب مي شود ؛ نه ميل او به دانستن حقيقت. پس اديپ شاه قبل از اينكه يك انسان حقيقت جو باشد يك ترسوي خودخواه است اما نيروي ترس و غرور توأمان در درون او به گونه اي توسط «سوفكل» پرداخته مي شود كه از وي يك ابرانسان مي سازد. همان گونه كه شكسپير از هملت يا مكبث ، انسان هايي با ابعاد پيچيده مي سازد كه همچنان هنرمندان بازيگر صاحب نام در آرزوي ايفاي نقش اين شخصيت هاي ماندگار تلاش مي كنند.
اما هاماريتا چيست؟ شايد بتوان گفت آن نيروي بطني و دروني كه شخصيت را به كشمكش با ساير نيروهاي دروني و بيروني وا مي دارد يا به اصطلاح دراماتورژيست ها ، نقص تراژيك شخصيت موجب خلق اثر دراماتيك مي شود.
بررسي نمونه هاي معروف دنيا چون اديپ ، الكترا ، مِده آ و ... ، از آثار يونان قديم و هملت ، مكبث ، شاه لير و اتللو از آثار شكسپير و مرگ فروشنده ، خانه عروسك ، گوريل پشمالو ، دشمن مردم و ... از خوش ساخت نويس ترين هاي معاصر ، مشخص مي كند كه در ساختار ارسطويي ، هاماريتا يا نقطه ضعف شخصيت منجر به شكل گيري درام و تراژدي مي شود. بنابراين هر چند در تقسيم بندي ستيز يا كشمكش به شيوه مرسوم از 6 ساحت " آدمي عليه سرنوشت ، آدمي عليه طبيعت ، آدمي عليه آدمي ، آدمي عليه خود ، آدمي عليه جامعه و جامعه عليه جامعه " سخن به ميان مي آيد ، اما به نظر مي رسد كه اين تقسيم بندي ، لايه سطحي كشمكش است و كشمكش در بطني ترين شكل خود بين دو نيروي پيش برنده و بازدارند در درون خود شخصيت اتفاق مي افتد. لذا اگر به دنبال رفع نقص و ضعف آثار نمايشي دفاع مقدس هستيم ، شايد ناگزير باشيم به كي از
شيوه هاي مرسوم درام نويسي يعني خلق درام منطبق بر ساختار ارسطويي متوسل شويم چرا كه اين شيوه ، شناخته شده ، ملموس و داراي نمونه هاي عيني متعددي است كه توسط آن ، موفقيت در خلق آثاري از اين دست تضمين بيشتري خواهد داشت.
شايد بتوان در حيطه آثار نمايشي كه در قالب فيلمنامه ارائه شده و به مسأله شهود نزديك شده و تا حدي موفق عمل كرده. به فيلمنامه طنز «ليلي با من است» به كارگرداني كمال تبريزي اشاره كرد ؛ اين فيلمنامه با خواب همسر صادق آغاز مي شود كه خبر از اصابت گلوله به صادق در خط مقدم جبهه دارد و صادق كه از تقدير خود گريزان است ، در نهايت بدان دچار مي شود. لذا شروع و تلنگر اوليه با «رؤياي صادقه» يعني اتفاق شهودي را تأييد مي كند و اثر را قابل باور مي سازد.
در نمايشنامه «سه روز ابدي» نوشته دكتر ابراهيميان نيز اين تلاش شهود است. نيمه اول نمايشنامه مبتني بر ساختار ارسطويي به درستي عمل مي كند. از نيمه دوم ، ساختار ، اندكي متزلزل مي شود و در نهايت ، باورمندي مقوله شهود براي مخاطب با قوت لازم عمل نمي كند.
همان گونه كه اشاره شد ، شهود بعنوان يك رويداد آني بايد منطبق بر شخصيت پردازي صحيح باشد تا در باور تماشاگر رسوخ كند. لذا شناخت شخصيت هاي شهودي در حيطه دفاع مقدس گريزناپذير است.
رزمندگان اسلام افرادي هستند كه اغلب كيفيت ، زمان و مكان مرگشان را پيش بيني مي كنند. چرا كه به گونه اي در خواب يا در «آني بين خواب و بيداري» اين امر به آنها الهام شده است ؛ پس به استقبال شهادت مي روند و برخورد آنان با مقوله مرگ به گونه اي كاملاً متفاوت «عاشقانه و مجنون وار» است و نه با ترس و در ناشي از وابستگي به دنيا و حتي ، نه يك مرگ طبيعي آن گونه كه «اوشو» ياد مي كند : «همچون ميوه اي رسيده كه زمان افتادن آن از درخت فرا رسيده و اين مستلزم زندگي پرثمري است كه رها شدن و نه كنده شدن را به همراه دارد.» شهادت براي يك رزمنده ، فراتر از رها شدن طبيعي است. او قبل تر ، از مرگ خويش آگاه است و براي به آغوش كشيدن مرگ لحظه شماري مي كند و شوق فراوان دارد. مرگ آگاهي دقايقي قبل از شهادت يا حتي روزها ، هفته ها ، ماه ها يا سالها پيش به او الهام شده است او اين توان شهودي نه به خاطر داشتن علم و آگاهي ، جايگاه اجتماعي خاص و منطق والاي رزمنده ، بلكه به خاطر داشتن صداقت ، سادگي و بي پيرايه بودن اوست.
شايد لازم باشد خود نويسنده علاوه بر مطالعه در باب شهود تا حدي دست به تجربه بزند تا حقيقت موضوع برايش قابل لمس باشد. چرا كه شهود ، يك وضعيت نادر و تا حدي دست نيافتني است و فرد براي رسيدن به آن ناگزير به خرق عادت ، ترك ورزمرگي ، پرهيز از قراردادن ذهن در وضعيت هاي تكثر و تقابل ، تمركز زدايي ذهن از كميت و متمركز شدن بر كيفيت است. و نيز شرطي كردن ذهن با تكرار وضعيت متمركز و كيفي ، از راه هاي رسيدن به آنِ شهودي است. شايد بتوان گفت اين شيوه ها شروط لازم يا مراحل اوليه براي كسب تجربه شهودند اما شرايط اصلي ، كافي و تمام كننده. دو عنصر ايمان كامل (توكل) و رهايي از خود (از خود گذشتن) هستند. اگر جبهه جنگ را بعنوان يك موقعيت در نظر بگيريم ، ماهيتاً انسان را در وضعيت ها ياوليه شرايط كسب شهود قرار مي دهد چرا كه جنگ ، موقعيتي اضطراري است كه حالاتي چون سستي و عادات غلط مثل تمركز بر موضوعات غيرضروري را از بين مي يبرد و به لحاظ مكاني ، تكثر را به حداقل مي رساند ؛ يعني يك رزمنده با دشت ، كوه ، خاكريز و در نهايت ادوات جنگي مواجه است نه با مُدهاي مختلف لباس ، اتومبيل ، آپارتمان ، لوكس گرايي ، زن و ... بنابراين تمركز و آگاهي او براي رفع توقعات و تمنيات جنسي ، رفاه ، يا امتيازات اجتماعي چون شغل ، جايگاه ، شهرت و غيره به كار گرفته نمي شود بلكه پرهيز و زهد كاملاً طبيعي بدون تحمل و تحميل بر جسم و روح اتفاق مي افتد. پس به خودي خود تبعاتي مانند رفع حالاتي نفساني از جمله روزمرگي ، فخرفروشي و تقابل خواسته ها را به دنبال دارد. اما دو شرط كافي كه عبارت از ايمان و ايثار است ، ويژگي تمام افراد در تمام جنگ ها محسوب نمي شود. مخصوصاً در تقسيم بندي دو جبهه ، همواره يك گروه در جبهه حق (مدافع خاك ، ناموس ، هويت و استقلال ملت) و يك گروه در جبهه باطل (مهاجم به خاك ، ناموس و هويت ملت ها) قرار دارند ... پس دو ويژگي ايمان و ايثار در رزمندگان گروه اول ديده مي شود. اما جنگ عراق عليه ايران چون در تداوم انقلاب اسلامي (انقلاب ايدئولوژيك) اتفاق مي افتد ، يك شاخصه ديگر به آن اضافه مي شود و آن ، اعتقاد و باور ديني و ايدئولوژيكي است كه فراتر از خاك ، ميهن و مردم است. لذا تبلور ايمان به گونه اي ديگر است و مشخصاً رنگ و بوي مكتب امام حسين (ع) ـ سومين امام شيعيان ـ را دارد و منبعث از نهضت حسيني يعني عاشوراست كه عبارت از ايثار و از جان گذشتگي و شهادت در راه خداوند و عمل به تكليف ديني و نپذيرفتن ذلت و حقارت است. البته مورد آخر يعني تن به حقارت ندادن يك ملت ، در جنگ هاي ديگر دنيا نيز به چشم مي خورد اما به طور مثال هيچ جنگي در سراسر اروپا با هر نقطه ديگر دنيا در جهت پيروي از مكتب
حضرت عيسي (ع) به منصه ظهور نرسيده كه ايثارگري آن حضرت تا حد مصلوب شدن و عروج را سرلوحه دفاع خود قرار دهد. هر چند مبارزات فردي و اجتماعي منبعث از اين تعاليم به وجود آمده ، اما اين مبارزات بيشتر در عرصه انقلاب ها و در راستاي تغيير و تحول اجتماعي براي برقراري عدالت بوده مثل مبارزه سياه پوستان عليه نژادپرستي و ... اما در ايران «انديشه حسيني» ، هم در انقلاب ايران و هم در دفاع 8 ساله آن كاملاً مشهود است. لذا در خلق درام كه يكي از عناصر مهم آن «شخصيت» است و يكي از عناصر مهم و پويا و پيش برنده در شخصيت ، «نيروي دروني» است كه او را به نبرد با نيروهاي ديگر دروني يا بيروني وا ميدارد. اين ويژگي خاصي كه منجر به آفرينش مود و اتمسفر نمايش از جنس ايثار و شهود مي شود. در آثار دفاع مقدس خواه و ناخواه متبلور خواهد شد ، مشروط بر اينكه نوسنده به تكنيك و ساختار درام كاملاً مسلط و آشنا باشد. در غير اين صورت دو گونه اثر در حيطه دفاع مقدس به وجود خواهند آمد : 1- آثاري به لحاظ پرداخت كاملاً ضعيف كه باورپذيري تماشاگر را به صفر مي رساند و مخاطب با ديدن اين آثار نسبت به موضوع ايثار ، شهادت و شهود دچار پس گرايي و دلزدگي مي گردد. 2- آثاري مستحكم كه نگاه نقادانه به جنگ داشته و آن را از ديدگاه يك معضل اجتماعي كه آسيب هاي رواني و اجتماعي فراواني را به دنبال دارد ، روايت مي كنند. كه هر چند به خودي خود وجود آثار از گونه دوم براي درك تبعات جنگ تحميلي و ثبت آن در تاريخ و ذهن ملت ها ضروري است و خود نشان مهم تري بر عمق فاجعه تحميل جنگ بر ملت ما محسوب خواهد شد ، اما نگاه صِرف از اين منظر منجر به از دست رفتن تماميت دفاع مقدس و ويژگي خاص آن يعني «ايثار و شهادت و شهود» در اذهان مردم خواهد شد كه اين خود لطمه اي بزرگتر به اجتماع زده و يك معضل جديد اجتماعي تحت عنوان
«نفع طلبي و خود را ديدن» در مقابل «ايثار و خود را نديدن» به وجود مي آيد كه تبعات
جبران ناپذير و طولاني مدت آن بر تنه اجتماع و هويت ملي و مذهبي ، در تمام ابعاد فردي و اجتماعي خواهد ماند. اميد آن كه نويسندگان دفاع مقدس به دور از شتاب زدگي و سطحي نگري با ديدي عميق و ژرف نگري افزون تر نسبت به گذشته ، شروع به خلق نمايشنامه هاي دفاع مقدس كنند كه در آن ، اتمسفر و فضاي نمايش سرشار از ايثار و ايمان باشد تا انسان مدرن گرفتار در چنبره كثرت را به مشاركت در كسب تجربه زيباي شهود رهنمون سازد كه اين ميل در مخاطب امروز هنر ، به نهايت رسيده و از آن ، به «عطش سيري ناپذير مخاطب براي فهم حقيقت» ياد
مي شود كه اين ميل منبعث از نياز مخاطب امروز براي رسيدن به وضعيت آرام و ماندگار و گريز از وضعيت بي قراري و اضطراب بشري است.

نويسنده: عاطفه حسيني
منبع: اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد

 
 
پنج شنبه 31 فروردین 1391  12:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : مفهوم ايثار در آثار نمايشي جهان
منابع : اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد
موضوعات مقالات :تئاتر و ايثار و شهادت
مفهوم ايثار در آثار نمايشي جهان

نظريه پردازان براي پيدايش و ضرورت ايجاد هنر نمايش در جامعه ي بشري ، همواره از دو نظريه « روايت » و « آئين » نام مي برند. آنها روايت را سرچشمه ي اوليه ارتباط انسانها با همديگر ، و در ذات خود امري « حماسي » تلقي مي كنند ، زيرا جوهره ي آن را انتقال « دانش و تجربه » از فردي به افراد ديگر و از نسلي به نسل هاي بعد مي دانند و بر اين باورند كه ماحصل اين روند افزايش آگاهي ، دانش و نيرومندي انسان در تسلط هر چه بيشتر او بر طبيعت و جهان پيرامون است. امام تفسير آنان از مقوله ي « آئين » به كل از نسخ ديگري است ، چون بر اين باورند آئين ها مراسم و مناسكي هستند كه در حكم جامعه اي منزه بر تن اسطوره مي پوشانند و اسطوره نيز به فرد ، واقعه و يا داستاني گفته مي شود كه منشأ ايزدي يا ماوراء طبيعي دارد. اعتقاد نظريه پردازان اين است كه آئين نه براي چيرگي بر طبيعت و جهان پيرامون ، بلكه از سر تواضع و فروتني ، براي تقرب و يكي شدن با آن و كرنش در برابر نيروهاي ماوراء طبيعت است ، زيرا آن را از هر نظر بزرگتر و زورمندتر از انسان مي دانند ؛ و مي افزايند همه ي آئين هاي عالم در مركزخود قهرماني قديس و بزرگ دارند كه چون نمادي مقدس ، الگوئي برتر و پيوسته جاويد براي همه ي انسانها و همه ي دورانهاست. او « قرباني » مقدسي است كه به قيمت نابودي فيزيكي خود ، به دفاع از حق و نيكي و ارزشهاي مثبت برمي خيزد ؛ آنهم درست در هنگام و هنگامه اي كه ارزشها در حال رنگ باختن ، و اصول انساني در حال انقراض اند. از اين نظر او ـ آن قرباني مقدس ـ با پايبندي و وفاداري به آن اصول و ارزشها ، قداست آنها را زنده مي كند و درستي شان را يكبار ديگر يادآور مي شود و بدين ترتيب مانع انحراف و كجروي جامعه خواهد شد ، تا انحراف و كجروي بعدي ، تنها ضمن ارزشها ، حافظ تداوم و اعتبار مجدد آنها ، هموست. بنابراين شهيد مقدس ، الگوي فكري و رفتاري در همه ي جوامع كهن است و به يمن وجود اوست كه ارزشهاي مثبت و پايدار جامعه در هر دوره اي پاسداري مي شوند ، بهمين علت عملكرد و جايگاه او نقشي اساسي در تنظيم و تحكيم روابط فرد و جمع ، و قوام و وحدت اجتماعي بازي مي كند.
نكته ي ديگري كه توضيح آن در اينجا از هر نظر لازم مي نمايد ، تشريح مفهوم خود كلمه ي
« ايثار » است. ايثار در اينجا نه به معناي صرف نظر كردن از « اضافات » دارايي خود ، و بخشيدن آن جزء زائد و نالازمي است كه از آنِ ما در حيطه ي توانايي معمول و روزمره ي ماست ، بلكه به درستي « بخشيدن » و « هبه كردن » آن بخش اساسي و حياتي ، و پاره ي غيرقابل انكار و اغماضي است كه به تن و روح و جان و جهان ما وابسته است.
بنابراين ايثار كردن يعني از حق طبيعي ، اساسي ، اوليه و حياتي خود گذشتن و آن را در راه ديگري و ديگران روا داشتن و فداكردن ، بدون كوچكترين چشمداشت و توقع متقابل. به عبارت ديگر « ايثار » گونه اي قرارداد و معامله ي پاياپاي نيست. از اين نظر اگر در پشت واژه ي « ايثار » عظمت و شكوهي وجود دارد كه همگان آن را مي ستايند ، بدرستي ناشي از اين سخاوت بزرگ ، بدون توقع و يكسويه اي است كه در نگاه و روح و تفكر ايثارگر نهفته است و او آن را نه براي گرفتن پاداش و عوض مادي ، يا ترفيع و ترقي دنيوي ، بلكه براي آرامش روح و روان خود و پاسخ گفتن به نيازهاي دروني ، اعتقادي و انساني خويش انجام مي دهد.
در هنرهاي نمايشي ، گذشت و ايثارگري يا فداكاري فرد در راه ديگران بعنوان درونمايه اي جذاب و تأثيرگذار ، از ديرباز موردتوجه درام نويسان بزرگ بوده است و در اين زمينه بسياري از نويسندگان آثاري زيبا آفريده اند. پس از بررسي اجمالي اين گونه نمايشنامه ها مي توان بر اساس ويژگي هاي موضوعي آنها را در شش بخش دسته بندي كرد :
1- ايثار عاشقانه :
در اينجا سخن از عشق فردي است و دوست داشتن ديگري. اوري پيد درام نويس كلاسيك يوناني در پنج قرن پيش از ميلاد مسيح ، به رغم همه ي عقايد ضدزني كه دارد ، با نوشتن نمايشنامه
« آلسست » از ايثار عاشقانه و جانبازي مهرآميز زني به نام « آلسست » سخن در ميان مي آورد كه به هنگام مرگ ناگهاني شوهرش « آدمِت » ، براي نجات جان او كه تا سرحد مرگ دوستش
مي دارد ، مي پذيرد تا به جاي همسرش تن به مرگ بسپارد و داوطلبانه به سراي باقي بشتابد. اوري پيد با طرح اين ايثار عاشقانه بدين گونه عشق و مهر زناشوئي را در بالاترين حد ممكن تقديس و تحسين مي كند.
در ادوار و سبكهاي گوناگون تاريخ تئاتر كم نيستند آثار تغلزي و زيبائي كه در آن عاشق به جاي معشوق مي ميرد يا پس از مرگ او بيدرنگ به زندگاني خود پايان مي بخشد. رومئوژوليت اثر شكسپير يا « تريستان و ايزوت » اثر « واگنر » و « ژوزف بديه » از اين گونه آثار داراي ايثار عاشقانه است كه شهرت جهاني دارند.
2- ايثار خانوادگي :
نمونه ي ديگر اين نوع ايثار براي حفظ و بقاي خانواده است. محسن يافاني در نمايشنامه ي
« تله » با ترسيم كردن از خود گذشتگي جذاب قهرمان تحصيلكرده و جوان نمايشنامه ي خود ، به نحوي دراماتيك نشان مي دهد كه چگونه به عوض ادامه تحصيل و تأمين آتيه ي درخشاني كه به يمن استعدادش در پيش روي اوست ، او سرانجام مي پذيرد در شهر كوچك خود و با حقوقي مختصر به كاري كم اهميت تن در دهد زيرا پدر و مادر پير و خواهر كوچك و برادر نيازمندش ، به كار و كمك مالي او سخت نيازمندند. او با انتخابي سخت و تلخ همه ي آينده درخشانش را قرباني تأمين نيازهاي اجتماعي خانواده اش مي كند و با ايثاري ملموس و واقع گرايانه ، همه ي آينده و آرزوهاي خود را به سود نزديكان خويش فدا مي كند.
3- ايثار سياسي :
در اينجا دامنه ي بهره ورانِ ايثار قهرمان نه يك تن يا جمع يك خانواده ، بلكه گروهي مبارز با يك عقيده و مرام سياسي مشخص اند. ايثار قهرماناني از اين دست ، مفهوم مبارزه با فساد و تباهي طبقه يا حكومتي دارد كه از نظر آنان ظالم و مردود است در اين نوع ايثارگري كه سرشار از محروميت و درد و شكنجه هاي فراوان است ، فرد ايثارگر اغلب با فداكردن خود عده اي يك آينده ي تابناك در پرتو آرمانش را براي سايرين رقم مي زند. اين قهرمان علاوه بر اين كه يك سر و گردن از ديگران بالاتر است ، شجاع ، آگاه و خستگي ناپذير هم هست. قهرمان نمايشنامه « مادر » اثر برتولت برشت يا شخصيت « دانكو » در « قلب فروزان دانكو » اثر گوركي نمونه هايي
از اين دست اند.


4- ايثار ملي :
چهارمين گونه ي ايثار كه در همه ي فرهنگها و سرزمين هاي جهان نمونه هاي فراواني از آن
مي توان يافت ، ايثار و از خودگذشتگي در راه ميهن است. در اينجا اغلب شخصيتهاي معروف و بزرگ ، و گاه عادي و كوچك ، در موقعيت هاي دشوار و پيچيده اي قرار مي گيرند كه ناچار
مي شوند براي پاسداري از زبان و دين و خاك و تاريخ نياكان ، به نبرد در مقابل دشمن بشتابند و خويشتن را فدا كنند و با هبه كردن جانِ خويش از ارزشهاي ملي ، شرف و آزادگي ميهن خود به دفاع برخيزند. نمايشنامه هاي « ماريانا پيندا » اثر گارسيا لوركا ، « در پوست شير » اثر شون اوكيسي و « آرش » نوشته ي بهرام بيضائي ، از اين دست آثارند. طرفه آن كه در اين هر سه اثر ، شخصيت هاي مبارز ، در ابتدا افرادي كوچك و عادي اند و به دور از انگيزه هاي بزرگ ملي ؛ ولي تدريجاً در اثر آگاهي بيشتر و تأثيرات مثبت و منفي ديگران ، انگيزه ي فردي آنان به انگيزه ي جمعي تبديل مي شود و در نهايت منشأ حركت و عملي مي شوند كه حتي از قهرمانان بزرگ هم برنمي آيد.
5- ايثار عرفاني :
عرفان درك خدا و جهان هستي از راه طريقت است و جوهري سخت تغزلي و شاعرانه دارد. رهرو در اينجا به دنبال سلوك و راهي است منزه و پيوسته تا در آن اندك اندك بر ضعف هاي خود چيره گردد و تا آنجا پيش مي رود كه قرار است به « حق » برسد. يعني به قول عطار يكي از سي مرغي شود كه به « سيمرغ » مي رسد. حد آرماني و ايده آل اين رهرو به انسان خدائي رسيدن و فرياد « اناالحق » سر دادن است. صرف نظر از مباحث نظري طريقت ، آنچه كه جلوه عيني و بيروني اين سلوك بشمار مي آيد و در فرهنگ كهن و در زندگاني روزمره ي ما بازتاب فراوان دارد ،
ارزش و اهميت دو مفهوم « فروتني » و « مروت » است ، كه بعنوان « عرفان عملي » فرهنگ ايراني ، ما تجلي اين هر دو مفهوم را در راه و رسم « پهلواني » و « عياري » مي توانيم ببينيم و بشناسيم. گفته ي عارف بزرگ « ابوالحسن خرقاني » كه مي گويد : « هر كه از در درآمد نانش دهيد و از ايمانش مپرسيد » ، يا شعر زيباي مولانا كه مي فرمايد :
« از تو هزار سال ره است تا مسلماني هزار سال دگر تا به حد انساني »
مصداق واقعي كردار فروتنانه ي پهلوانان و مروت عياران ماست.
ايثار و گذشت پورياي ولي ، و فداكاري همه ي شخصيت هاي مشابه كه نسخه هاي ثاني او بشمار مي روند ، تجلي چنين ايثار عارفانه اي است. در نمايشنامه « پهلوان اكبر مي ميرد » اثر بيضائي مثلاً ، ما چنين ايثار عارفانه اي را به خوبي مشاهده مي كنيم. در نمايشنامه هاي ژاپني نيز كه از عرفان « ذن بوديسم » الهام مي گيرند ، از اين دست ايثار عرفاني ـ پهلواني ، و سامورائي وار ، به وفور يافت مي شود.
6- ايثار ديني :
انگيزه ي بزرگ قهرمان در اين گونه آثار نه فردي است ، نه خانوادگي ، نه عاشقانه ، نه نژادي و نه ميهني. او هر آنچه انجام مي دهد براي اثبات ايمان ، تقرب به پروردگار و تسليم شدن در برابر مشيت اوست. او با پشت كردن به زرق و برق دنيا ، در پي اثبات آنست تا حيات مادي را كوتاه و ناپايدار ، جهان مينويي را جاودانه ، و زندگاني زميني را نيز تنها مقدمه اي براي رسيدن به عالم عقبي نشان دهد. بنابراين تحكيم ايمان ، حقانيت دين ، تبليغ اخلاق ديني و تأكيد بر معاد و وعده هاي بهشت و دوزخ ، از اهم انگيزه هاي اوست و براي درستي و بر حق بودن آنها هم حاضر است حتي جانش را نيز فدا كند. تي . اس . اليوت شاعر و درام نويس بزرگ انگليسي در درام « قتل در كليساي جامع » و ژان آنوي نمايشنامه نويس نامي فرانسوي در اثر معروفش « بكت » ، هر دو اشاره به ايثار و شهادت مذهبي فردي مي كنند كه در اثر « بازيابي » هويت ، از كفر و لهو و لعب، به پاكي و خلوص و ايمان مذهبي مي رسد و در راه حقانيت آن هم داوطلبانه جان مي بازد.
نمايشنامه هاي « پل كلودل » درام نويس بزرگ فرانسوي با عنوان « صلوۃ ظهر » ، « بشارت به
مريم » يا « كفشهاي ساتن » نيز در راستاي همين ايثار و شهادت مذهبي است. همچون تمام
مؤلف خوانان در شبيه خواني ايراني ، همه ي قهرمانان اين دسته آثار عملكرد ديگري جز فداكردن خود راه آرمانهاي ديني شان نمي شناسند. و هيچ هم براي شان اهميت ندارد اگر فوراً به پيروزي نرسند ، زيرا آنان همچون قهرمانان تراژيك يونان باستان بر اين اعتقادند ، ممكن است در كوتاه مدت شكست بخورند اما در درازمدت پيروزي معنوي و قطعي از آنِ آنان است.

بعنوان نتيجه :
ايثار و فداكاري همه ي قهرمانان ايثارگري كه در شش دسته ي بالا برشمرديم ، نه از سر سادگي است ، نه حماقت و نه حسابگري.
آنان موجوداتي جاهل ، ضعيف النفس يا گول خورده نيستند. عمل آنها آگاهانه ، و انتخاب راهشان تحليلي و برخاسته از همه ي شور و شعوري است كه از زندگاني و هويت خود بدست آورده اند.
آنان دلي صاف ، روحي روشن ، و ايماني راسخ دارند ، و نيك مي دانند سعادت و نيك بختي با
جاه طلبي هاي فردي و فزونخواهي هاي معمول بدست نمي آيد. از اينرو سعادت خود را با اعتقادات ، ارزشها و آرمانهاي راستين مردمان ديگر پيوند زده اند. بنابراين همان گونه كه « اريش فروم » در كتاب « هنر عشق ورزيدن » مي گويد : عمل آنان بعنوان عشق حقيقي « هبه كردن و دادن » است نه « گرفتن و دريافت كردن » چيزي! زيرا آنان از خود مي گذرند اما هرگز چيزي به خود اضافه
نمي كنند. اگر هم چيزي فراچنگ آورند يقيناً معنوي است و از جنس «« امتيازات مادي » نيست.
گفتن اين نكته از اين نظر داراي اهميت است چون در قرن بيستم كم نبودند گرايش هاي افراطي و فاشيستي كه براي تسخير دنيا و گسترش دامنه فتوحات خود ، ميليونها تن را با انواع تبليغات و
وعده هاي گوناگون فريفتند و دهها مدينه فاضله و پاداش و امتياز به آنان وعده دادند كه جملگي كاذب و دروغ و ضدارزش بودند. در حالي كه كار ايثارگران راستين ، بي ترديد خود همان
« ارزش » و « معنويت » و « عشق » خالص است.

نويسنده: دكتر قطب الدين صادقي
منبع: اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد

 
 
پنج شنبه 31 فروردین 1391  12:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : ارزشمندي و تأثير خاطره نويسي دفاع مقدس بر روند نمايشنامه نويسي
منابع : اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد
موضوعات مقالات :تئاتر و ايثار و شهادت
الف ـ خاطره نويسي ؛ ثبت رويدادهاي پيرامون
با اعتقاد بر اينكه ادبيات به دو گونه ي تخيلي و غير تخيلي يا مستند تقسيم مي شود ، نوشتن خاطرات در بخش دوم اين تقسيم بندي قرار مي گيرد و به لحاظ ارزشمندي ، در رديف اسناد مكتوب و يا منتشر شدۀ يك دوره تاريخي به حساب مي آيد. بنابراين ، خاطره نويسي مانند تاريخ نگاري ، زندگي نامه نويسي و ... نوعي نوشته است كه نويسنده در آن ، سعي در بازنمايي وقايع يا رويدادهايي را دارد كه با چشم خود ديده و با گوش خود شنيده و يا نسبت به آن اطمينان داشته است. به گونه اي كه وقتي خواننده اي آن را مي خواند و يا مي شنود ، بتواند با به كار انداختن قوه ي تصور خود ، آن رويدادها يا وقايع را در ذهنش تصوير كند. بديهي است كه در اين تعامل ، نويسنده ي خاطره و يا تنظيم كننده ي آن نيز بايد توان كافي براي توصيف و تشريح رويدادها را داشته باشد. به اين منظور نويسنده بايد راه و روش نگارش را به خوبي بشناسد و در به خدمت درآوردن كلمات و عبارات و در نتيجه زبان نگارش ، اشراف كافي داشته باشد.
اينگونه است كه در خاطره نويسي نيز ماننده زندگي نامه نويسي ، معمولاً دو شيوه ي كلي مرسوم است ؛ يا اينكه شخص ، خود نويسنده ي خاطرات خويش است و يا نويسنده اي ، تنظيم و نگارش خاطرات را به عهده مي گيرد.
ب ـ دفاع مقدس ؛ رويدادي با اهميت ويژه
اكنون وضعيتي را در نظر مي گيريم ، كه طي آن فرد يا افرادي در رويدادي حضور يافته اند و مايلند كه شرح ما وقع را به اطلاع افرادي كه در آن رويداد حضور نداشته اند ، برسانند.
فارغ از انگيزه هاي فردي يا خصوصي كه موجب مي شود ، يك رويداد به واسطه شرح يا توصيف يك خاطره ، ثبت و ضبط شده و در نهايت ماندگار شود ، گاهي اوقات يك رويداد هم از نقطه نظر تاريخي و هم جامعه شناختي آنچنان اهميتي پيدا مي كند كه جمع كثيري از افراد را درگير خود مي سازد. در واقع بعضي رويدادها آنچنان گستردگي دارند كه شوون گوناگون فردي و اجتماعي را در يك جامعه به وسعت يك كشور تحت تأثير قرار مي دهند.
از جمله چنين رويدادهايي كه به لحاظ تاريخي به دوره معاصر متعلقند ، پيروزي انقلاب اسلامي و سپس وقوع جنگ تحميلي و دفاع مقدس است. كه هر دو ، رويدادهايي بنيادين و تأثيرگذار در تاريخ تحولات سياسي و اجتماعي دنيا بوده اند و آثار و تبعاتي را از خود به جاي گذارده اند كه مي توان آنها را در تمامي عرصه هاي زيستي مشاهده كرد.
در اين ميان ، ادبيات ، فرهنگ و هنر از چنين رويدادهايي متأثر شده و هنرمندان و نويسندگان چه در طول سالهاي پيروزي انقلاب اسلامي و چه پس از آن در هشت سال دفاع مقدس ، دست به آفرينش آثاري زده اند كه در حيطه ادبيات ، هر دو نوع غير تخيلي و تخيلي را شامل مي شود و بخش عمده اي از آنها ، آثاري مكتوب است كه در قالب خاطرات ارائه شده است.
نكته ي جالب توجه اين است كه بخش عمده اي از آثار درخشان ادبي در گونه هاي رمان ، داستان ، نمايشنامه و ... بر اساس خاطرات شنيدني يا خواندني افراد درگير در رويدادهايي همچون انقلاب اسلامي و دفاع مقدس آفريده شده اند. بدين معني كه نويسنده ي آنها يا خود در آن رويداد حاضر نبوده و يا جزئيات آن را به خاطر نداشته و يا اصولاً نكته اي قابل تأمل و توجه برايش پيش نيامده كه از آن انگاره اي جنيني بسازد تا به آفرينش اثري قابل قبول منجر شود ، بنابراين به سراغ خاطرات ديگران رفته و با مشاهده و تحقيق و عميق شدن در آن ، دست به آفرينش زده است.
جان كلام اينكه برخي رويدادها كاملاً بسندگي آن را دارند كه براي انواع و اقسام هنرمندان با ديدگاه هاي گوناگون و طيف متنوعي از سلايق ، منبعي پرفيض و بركت براي آفرينش هاي ادبي و هنري باشند. كه در اينجا مقصود ما جنگ تحميلي و دفاع مقدس است.
ج ـ نمايشنامه نويسي ؛ آفرينشي متفاوت
هر چند نمايشنامه نويسي در زمره ادبيات تخيلي قرار مي گيرد و در اصل يكي از انواع ادبي است ، اما در اجرا و با عنايت به ديدگاه و تحليل كارگردان و عوامل اجرايي تكامل مي يابد. بنابراين نمايشنامه نويس در خلق يا آفرينش اثر خود با هر موضوعي نيازمند شيوه اي از شخصيت پردازي است كه با شخصيت پردازي در انواع ادبي ديگر همچون رمان و داستان كوتاه تفاوت هاي اساسي دارد و بي ترديد دشوارتر است. زيرا كه اشخاص در نمايشنامه با گشاده دستي و حوصله فراوان و امكان ويژه نويسندگان انواع داستاني توصيف نمي شوند. بلكه گفتار و كردار آنهاست كه شخصيت پردازيشان را شكل مي دهد ، حتي در گفتار نيز ، توصيف شخصيت از زبان خودش (مگر در موارد استثنائي) ضعف ساختاري به حساب آمده و نمايانگر كم تواني نويسنده است.
به اين ترتيب نمايشنامه نويس ابتدا بايد اشخاصي را كه مي خواهد و يا ضرورت دارد وارد دنياي اثر خود كند ، بشناسد و تصويري روشن و همراه با جزئيات از آنها داشته باشد و اين شناخت به دست نمي آيد مگر اينكه يا خود آنها را در دنياي واقعي از نزديك ديده باشد تا بتواند بر مبناي واقعيت ف اشخاصي ملموس و باورپذير بسازد و يا درباره شان به اندازه كافي خوانده ، شنيده و ديده باشد.
به غير از شناخت اشخاص ، آگاهي بر رويداد موردنظر و تجزيه و تحليل جزئيات آن براي نمايشنامه نويس ضرورت پيدا مي كند.
د ـ طرح يك پرسش مهم
اكنون زمان طرح پرسشي مهم است ؛ اگر نمايشنامه نويسي تمايل پيدا كند تا درباره ي دفاع مقدس نمايشنامه اي بنويسد ، نيازمند ايجاد چه شرايطي است؟
اين نويسنده ي فرضي ، طبق آنچه در سطور پيشين گفته شد ، نيازمند شناخت ماجرا ، اشخاص و ايجاد زبان نمايشي مناسب براي ديالوگ نويسي است. بنابراين مي بايست خود را در فضاي رويدادهاي دفاع مقدس تصور كند ، تا بتواند بر اين اساس رويداد موردنظر خود را تبديل به كنش و واكنش دراماتيك ساخته و به منظور و هدف خود برسد.
با عنايت به امكان حضور نويسنده در دوران دفاع مقدس ، يكي از فرضيه ها اين است كه وي توفيق حضور در اين آوردگاه مقدس را داشته و با رجوع به خاطرات خود ، فضاي آن دوران با بار ديگر در ذهن خود بازسازي كرده ، ماجراهاي فرعي و اصلي را به ياد مي آورد ، گفت و شنودهاي رزمندگان را در ذهنش مرور مي كند ، سپس دست به قلم شده و اثر خود را مي آفريند.
فرضيه ديگر اين است كه نمايشنامه نويس خود امكان حضور در دفاع مقدس را نداشته است و يا زماني طولاني از اين رويداد مي گذرد و عملاً چنيني امكاني منتفي مي شود ، در اين صورت نمايشنامه نويس نيازمند در ك و شناخت رويدادها ، اشخاص و ديگر موارد ضروري براي نگاشتن اثر است كه بتواند ، بازتابي مؤثر از رويداد عظيم دفاع مقدس باشد.
در اينجا ذكر مطلبي در خصوص چگونگي آفرينش اثر هنري ضروري است.
هنرمندان در هر عرصه اي از آفرينش آثار هنري ، مواد آفرينش اثر خود را از محيط پيرامون خود دريافت مي كنند ؛ چه آن دسته كه پيرو و معتقد به بازنمايي طبيعت و انسان به همان شكلي كه موجود است (طبيعت گرايي و واقعگرايي) مي باشند. و چه هنرمنداني كه ماده را صرفاً مجملي براي آفرينش آثاري قرار مي دهند كه در دسته بندي مكتب هاي غيرواقعگرايانه (نمادگرايي ، گزاره گرايي و ...) قرار مي دهند.
در هر دو صورت مذكور خاستگاه آفرينش هنر ، مشاهده هنرمند در محيط پيرامون خود است و به اعتقاد نگارنده آثار هنري قابل تأمل و ارزشمند حاصل نگاه مستقيم هنرمند و يا دريافت هاي بلاواسطه ي او از محيط پيرامون است كه اگر محيط پيرامون رويداد گاهي تاريخي داشته باشد و يا مربوط به زماني از گذشته دور يا نزديك باشد ، هنرمند مي بايست مواد موردنظر خود را از خاطرات افراد قابل اعتماد اخذ كند ، در غير اين صورت آثاري كه از روي تجربه آفرينشگري ديگران ، بار ديگر آفريده شونده اصطلاحاً آثار دست دوم و به تعبير ديگر كليشه اي به شمار مي روند.
با عنايت به اين مطلب ، در تمامي عرصه ها عموماً و در عرصه آفرينش نمايشنامه ، هنرمند يا نويسنده ضرورتاً بايد در مرحله مشاهده ، دقيق و درست عمل كند و در جايي كه مشاهده رويداد عملاً غيرممكن است ، رجوع به خاطرات افرادي كه آن رويداد را لمس كرده اند ، بهترين و گاهي تنها راه ممكن است.
هـ ـ راهكارها و راهبردها
براي بهره مندشدن از خاطرات بازمانده از دفاع مقدس ، نخستين قدم براي نمايشنامه نويس ، ورودي تمام عيار به قلمرو خاطرات رزمندگان اعم از شهداي گرانقدر ، آزادگان ، جانبازان و افرادي است كه در اين رويداد حاضر بوده اند و سپس با انگيزه هاي گوناگون ، تلاش كرده اند ، آن را به ثبت برسانند.
خوشبختانه مراكز و نهادهاي متعددي در مسير ثبت و ضبط و انتشار خاطرات دفاع مقدس آثار بسياري را عرضه كرده اند ، كه دسترسي به آنها چندان دشوار نيست و بلكه با سهولت امكان پذير است. بنابراين چنانچه نويسنده اي تمايل پيدا كند كه اثري در ارتباط با دفاع مقدس بنويسد ، مي تواند خود را در درياي خاطرات به جاي مانده از اين دوران باشكوه غرق سازد و به قدر وسيع خود از آن بهره مند شود. گواينكه در دوران كنوني ، شنيدن خاطرات از زبان يادگاران دفاع مقدس نيز امكان پذير است.
در مرحله نگارش اثر نيز با توجه به اصول اقتباس ، راه هاي گوناگوني براي برداشت از خاطرات موجود است. گاهي ، برخي خاطرات آنچنان جذاب و داراي نقاط اوج و فرود كم نظيري هستند كه با كمي تغيير ، از دل آنها طرح هايي محكم براي نوشتن نمايشنامه بيرون مي آيد و گاهي نيز از دل يك خاطره ، انگاره اي ساخته مي شود كه در نگاه اول ، هيچ وجه مشتركي با خاطره موردنظر ندارد ، اما توانسته است نمايشنامه نويس را به دركي متفاوت و بديع برساند.
در اين قسمت ، با آوردن نمونه هايي از خاطرات منتشر شده ، به معرفي و بررسي سه عنصر مهم نمايشنامه نويسي ؛ يعني طرح ، شخصيت پردازي و ديالوگ نويسي مي پردازيم ، تا نظر علاقه مندان به نگارش نمايشنامه در اين وادي را به بهترين منابع دست اول از روايت دفاع مقدس جلب كنيم.
1-طرح
يكي از مهمترين اجزاء نمايشنامه ، طرح است كه در آن خط سير اصلي نمايشنامه مشخص و روابط علي معلوم مي شود. در صورتي كه طرح از استحكام كافي برخوردار باشد و در بطن خود عناصر مهمي چون تعليق و نقطه اوج و آغاز و پايان مناسبي را داشته باشد ، مي توان به آفرينش اثري با ساختاري مطلوب اميدوار بود. خاطرات به طور بالقوه داراي طرح هايي مناسب براي ايجاد چجنين ساختاري هستند. به نمونه هايي كه در پي مي آيد. توجه كنيد :
« همه مان را انداختند توي يك اتاق كه پنجره نداشت و فقط روي در آهني ، يك دريچه بود. تا صبح چند باري آمدند و از آن دريچه نگاهي به ما كردند و رفتند. لابد مي ترسيدند ديوارها را سوراخ كرده و فرار كنيم.
هواي داخل اتاق سرد بود. با صلاحي ، يكي از پتوهاي عراقي را كشيديم رويمان. يك ساعتي خوابم برد و خوب ديدم. ديدم كه يك جاي خيلي بزرگي است. سرگذاشته بودم روي زانوهايم و با صداي بلند گريه مي كردم. در آن حين يكي آمد و دستش را كشيد روي سرم و گفت : « چرا گره مي كني؟ » بي آنكه سرم را بلند كنم. احساس كردم كسي كه بالاي سرم ايستاده ، چهره نوراني اي دارد. گفتم : « نمي بيني افتاديم دست اجنبي ها؟ » جاي زخمهاي دستبند را نشانش دادم و گفتم : « خيلي اذيتمان مي كنن. »
با صداي آرامش بخش گفت : « اشكاتو پاك كن. گريه نكن. نترس. نمي تونن كاري بكنن. دوباره مي رن ايران. »
در اين نمونه به غير از خط سير ماجرا كه طرح را شكل مي دهد ، فضاسازي نيز به ياري قوه تصور مي آيد و انگاره هاي متفاوتي را براي نگارش نمايشنامه در ذهن نويسنده ايجاد مي كند.
به نمونه ي ديگر كه مربوط به روزهاي آغازين جنگ و فتح خرمشهر است توجه كنيد :
« گمرك هم ماجرايي بود. بسته هاي كالا شده بودند دردسر ؛ مي رفتي مي ديدي پشت بسته ها يك سري آدم هست. تا بخواهي مطمئن شوي عراقي اند يا ايراني ، دخلت آمده بود. بسته هاي كالا هم خوب بود ، چون جلوي عراقي ها را مي گرفت ؛ نمي توانستند سرشان را بيندازند پايين و بيايند جلو ؛ هم بد بود. چون عراقي ها راحت پشتش مخفي مي شدند ... عراقي ها سه روز همه كار كردند كه گمرك را بگيرند و نتوانستند. از همه طرف مي آمدند جلو. اما بچه ها از يك جا مي زدند مي رفتند تا پشت عراقي ها ، آنها هم از ترس دوباره گمرك را خالي مي كردند. شايد ده بار گمرك دست به سدت شده بود. شهر ديگر تقريباً مخروبه بود. از بسجنت آباد را با خمپاره و توپخانه مي زندن ، شهدا را مي بردند آبادان. بيمارستان هم كاملاً از كار افتاده بود. آب و برق قطع بود. اگر كسي مثل بهنام محمدي پيدا مي شد كه از شط براي بچه ها آب بياورد ، آورده بود و گرنه آب خوردن هم پيدا نمي شد. »
در اين نمونه نيز مي توان انگاره هايي جذاب براي آفرينش يافت و ني زاشخاصي كه از آنها نام برده مي شود خود مي توانند شخصيت محوري آثاري بشوند كه در دنياي نمايشنامه آثار شخصيت محور خوانده مي شوند.
عموماً راويان خاطرات ، خود در بطن رويدادها حضور دارند و توصيف كننده يا نويسنده ي خاطرات هستند ، بنابراين كردار و گفتار آنها ، خواننده را به لايه هاي متفاوت و زيرين شخصيتشان هدايت مي كند و در واقع هم دنياي بيرون و هم دنياي درون آنها را براي خواننده به نمايش مي گذارد. از سوي ديگر، كساني كه توسط راوي توصيف مي شوند نيز بسياري اوقات از دوستان نزديك و يا همقطاران وي هستند كه در طول بازيگويي خاطره ، بخش هاي گوناگون شخصيت آنها توصيف شده و اگر نويسنده اي قصد نوشتن نمايشنامه اي برمبناي اين اشخاص داشته باشد ، مي تواند تكه هاي مختلف را كنار هم قرار داده و در نهايت تصوير نسبتاً واضحي از شخصيت پيدا كند.
بعضي اوقات نيز شيوه ي روايت به گونه اي است كه تنظيم كننده ي خاطرات ، مانند نويسنده ي رمان ، شخصيت محوري خاطره را توصيف مي كند.
به اين نمونه توجه كنيد :
« سيد علي اكبر در قم به دنيا آمد ولي شناسنامه اش را از طالقان گرفتند. تا پنجم ابتدايي در قم درس خواند و مدرك ششم ابتدايي قديم را در قزوين گرفت.
پس از بازگشت دوباره به قم ، رشته ي رياضي را در دبيرستان هاي دين و دانش و حكيم نظامي خواند و ديپلم گرفت. هوش سرشارش باعث شد كه دايي اش حجت الاسلام سيد علي غروي به او پيشنهاد كند كه به هزينه اي او به آلمان رفته و ادامه ي تحصيل دهد. اما ابوترابي علاقه مند بود وارد حوزه ي علميه شود. براي آن كه از اصرارهاي دايي دور شود با كسب اجازه از پدر به مشهد مقدس عزيمت كرد و شروع به تحصيل علوم حوزوي كرد.
سالهاي طلبگي در مدرسه ي نواب مشهد بسيار سخت بود. او به خاطر شهريه ي ناچيزي كه مي گرفت مجبور بود نان سنگك خريده سپس آن را خشك كند و بخورد. تنها غذاي او خيلي وقت ها همين تكه نان هاي خشك سنگك بود. اما با شور و اشتياق در بحث هاي حوزوي شركت فعال داشت و از طلبه هاي باهوش و معروف مدرسه ي نواب بود. شبي كه قرار بود روز بعد معمم بشود ، دچار ترديد شد كه آيا لياقت پوشيدن لباس روحانيت را دارد يا نه. همان شب خواب عجيبي ديد. در عالم رؤيا ديد كه بالاي مزار پدربزرگش آيت ا... سيد محمدباقر علوي قزويني ايستاده است كه ناگهان قبر او باز شد و آب زلالي با ماهي هاي سرخ زيبايي از ميان قبر جوشيد. بدن پدربزرگ همراه با جريان آب روي سطح آب آمد. بدن بر سطح آب غوطه مي خورد و ماهي هاي زيبا دور آن شنا مي كردند. »
2-شخصيت پردازي
يكي ديگر از عناصر بسيار با اهميت در آفرينش نمايشنامه ، شخصيت پردازي است.
نمايشنامه نويس بايد زوايي پنهان و آَكار اشخاصي را كه وارد دنياي نمايش مي كند ، بشناسد و بخش هايي را كه لازم است ، در تار و پود اثر خود تنيده و خلق و خوهاي آنها را در كردار و گفتار و با توجه به طرح اثر متجلي سازد.
از دشواري هاي كار نمياشنامه نويس اين است كه وي عرصه اي بسيار تنگ تر از دنياي رمان و حتي داستان كوتاه دارد و نمي تواند اشخاص خود را صرفاً از زبان خود اشخاص و ديگران معرفي كند ، بلكه وي نيازمند توانمندي هايي در زمينه به ويژه ديالوگ نويسي است كه در بخش ديگر به آن اشاراتي مي شود.
اما هنگامي كه خاطرات اشخاص حاضر در رويداد از سوي نمايشنامه نويس مطالعه و مرور مي شود ، وي اين امكان را دارد كه اگر نتوانسته است در واقعيت رويداد حاضر باشد ، از طريق روايت حاضران در رويداد ، پي به ويژگي هاي اشخاص حاضر در آن ببرد.
به نمونه ي زير توجه كنيد :
« راستي ، امير خواجه افضلي هم در اين گردان بود. او را در طبقه خودشان يافتم. وسايلش را جمع كرده ، كوله امداد بر كول ، دنبال لنگه پوتين خودش مي گشت. از داخل كيسه اش مقدار زيادي كاغذ و نامه درآورد و گفت اينها نامه هايي است كه برايم فرستاده اند و حالا يك مرتبه به دستم رسيده است. امير ، بچه سر و زبان داري است. در حين كار عق نمي ماند و تو سري خور نيست. اين مايه خوشحالي است. دوست داشت به گردان مالك بيايد. يك خبر خوشحالي كننده كه در مورد او شنيدم ، اين است كه پدر و مادرش به در پادگان آمده بودند تا او را ببينند. آن برادر كه قضيه را مشاهده كرده ، مي گويد كه پدر و مادر امير مي خواستند به يزد بروند. به اين فكر مي افتند كه برويم انديمشك ؛ شايد بتوانيم امير را ببينيم. خدا واقعاً به اين خانواده و به اين بچه صبر داده است. از طرفي ، هم امير با تمام مشكلات روحي و جثه ضعيف و آن همه سختي هايي كه در گردان حمزه مي بيند ، باز مقاومت كرده است. مثلاً امشب كه اين گردان جا كن مي شود ، در حالتي است كه چند روز پيش در مهران پدافندبوده است. »
در نمونه اي كه خوانديد ، راوي خاطره ، بخش هاي مهمي از شخصيت امير خواجه افضلي را توصيف كرده و توضيحاتي داده است كه براي نمايشنامه نويس ، مي تواند بسيار بااهميت باشد. قطعاً هنگامي كه نمايشنامه نويس مايل باشد بر اساس چنين شخصيتي ، درامي بيافريند ، پژوهش مي كند و اطلاعات خود را درباره وي و يا اشخاص مشابه تكميل مي سازد.
به نمونه ديگري كه درباره اسراي ايراني زن است توجه كنيد :
« صديقه فياضي كه دانشجوي پرستاري بود از ابتداي جنگ در اتاق عمل كار مي كرد. او كمك زيادي به من كرد و اسامي وسايل و چگونگي كاركردن با آنها را در اتاق عمل به من ياد داد. وقتي عمل شروع مي شد ، صديقه فياضي با سرعت زيادي كار مي كرد و خيلي وقت ها هم عصبي مي شد. و اگركم كاري يا سستي مي ديد با صداي بلند تذكرمرداد. كار را خيلي جدي مي گرفت و هيچ فرصتي را از دست نمي داد ... . »
ناگفته پيداست كه اطلاعات ذكر شده درباره اشخاص در خاطرات از ارزشمندي بسياري برخوردار است زيرا كه حاصل مشاهدات مستقيم و دور از تخيل راويان خاطرات است و درست به همين دليل براي نمايشنامه نيسان اهميت فراواني پيدا مي كند.
3-ديالوگ نويسي
نتيجه تلاش نمايشنامه نويس پس از پي ريزي طرح يا ماجرا و شناخت و پردازش اشخاص ، در ديالوگ نويسي نمود مي يابد. و لازم است كه بدانيم ، ديالوگ ، صرفاً گفت و گو يا گفت و شنودهاي روزمره نيست. بلكه قلمي توانا لازم است كه گفت و گوهاي معمولي ، تبديل به ديالوگ شود. مثلاً اينكه ديالوگ خوب ، چند ويژگي دارد ؛ از جمله ماجرا را پيش مي برد ، اشخاص را معرفي مي كند ، چالش هاي دروني و بيروني را مي سازد و ... .
اما به هر حال شرط اول براي فهم و درك ديالوگ ، شنيدن گفت و گوهاي روزمره است و ثبت و ضبط آنها در حافظه تا زماني كه به كار آيد. به اين ترتيب نمايشنامه نويس ، در ميان مردم و در رويدادهاي گوناگون محيط پيرامونش ، گوشي شنوا و دقيق دارد و حتي برخي نويسندگان ، دفترچه هاي كوچه يادداشتي دارند كه در آن گفت و گوهاي جذاب روزمره را يادداشت مي كنند اگر نويسنده اي بنا به هر دليلي نتوانسته باشد ، گفت و گوهايي خاص در رويدادهايي ويژه مثل دفاع مقدس را خود از نزديك بشنود ، خاطره نويسان آنها را نقل كرده اند و به بخش مهمي از نيازمندي هاي نمايشنامه نويس پاسخ داده اند. به اين نمونه دقت كنيد :
« بهروز و ستوان راه افتادند ، رفتند پيش سرهنگ. سرهنگ توي سنگر دراز كشيده بود ؛ سنگر توي باغچه ي كنار پل.
-جناب سرهنگ ،هيچ كس تو شهر نيست. فقط يه تعداد از بچه هاي شهر مونده ن. عراقيا تا فلكه ي شهدا اومده ن جلو. يه فكري بكنيد.
-چي كار كنيم؟ شش صد نفر نيرو اومده پشت پل. راهي نيست.
-جناب سرهنگ امشبو هم بايد جلوشون وايسيم ... پس لااقل به بچه ها بگين پل رو ول نكنن. يه وقت مارو جا نذارن.
-نه ، مطمئن. اگه خبري شد اطلاع مي دم.
بهروز و ستوان برگشتند پيش سربازها. ستوان بچه هايش را تقسيم كرد. از فلكه ي دروازه تا پل ، سر هر كوچه چند نفر گذاشت. خيال بهروز كمي راحت شده بود. مي شد كمي استراحت كرد. خستگي امانشان را بريده بود. رفتند مقرّ تكاورها ، نزديك مسجد جامع. دو ساعت نشده بود كه ستوان آمد.
-آقاي مرادي! آقاي مرادي! يك ساعته دنبالت مي گردم. مگه نمي دوني چي شده؟
-نه ، چي شده؟
-سرهنگ گفته عقب نشيني.
-عقب نشيني؟ بريم پيش سرهنگ ببينم.
-ديگه ديره. بايد هر كس تو شهر هست خبر كنيم. تا هوا روشن نشده بايد شهرو خالي كرد.
-چرا شهرو خالي كنيم؟ چهل تا نيرو اين جاست. چهل نفر مي دوني يعني چي؟
-خب دستوره. مي گي چي كار كنم؟
-دستور چيه؟ چه دستور؟ دستور عقب نشيني بايد به موقعش باشه. الان هنوز نصف شهر دست ماست. كجا بريم؟ برو به سرهنگ بگو نيرو بفرسته.
-گفتم. ميگه نيرو نمي آد. ميگه پل تو ديد و تير عراقياس. تكاورا هم مي خوان برن اون طرف آب. »
باز هم تأكيد مي شود كه عبارات ذكر شده ، گفت و گوهايي تقريباً واقعي است كه در بطن رويداد ـ با كمي ويرايش از سوي راوي ـ انجام شده است و اين ويژگي مهم را دارد كه طبيعت رويداد را آن گونه كه هست مي نماياند. قطعاً در آفرينش نمايشنامه ، نويسنده پردازش هاي ويژه اي را انجام مي دهد تا اين عبارات را به ديالوگ تبديل كند.

نويسنده: رحمت اميني
عضو هيأت علمي دانشكده هنر و معماري
منبع: اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد

 
 
پنج شنبه 31 فروردین 1391  12:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : بررسي جايگاه زنان ايثارگر در ادبيات نمايشي دفاع مقدس
منابع : منبع: اداره امور هنرهاي نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد
موضوعات مقالات :تئاتر و ايثار و شهادت
هر چند زماني كه نويسنده قلم را واسطه ذهن مي كند مي خواهد شخصيتي زاده شود و او با لذت تمام موجود متولد شده را به جهانيان عرضه كند اما نويسنده دوران مشقت باري را قبل از تولد شخصيت طي مي كند كه اگر شكل گيري جنين (شخصيت) با مراقبت آگاهانه صورت نپذيرد موجود تولد يافته ناقص و نامتناسب خواهد بود لذا نويسنده موظف به يادگيري و تسلط به روشهاي مراقبت از جنين (شخصيت) است اين مقاله سعي دارد از منظرگاهي ديگر به يكي از روشهاي شخصيت پردازي تمركز كند و در قياس ، به جايگاه زنان ايثارگر در نمايشنامه هاي دفاع مقدس دستيابي نسبي داشته باشد :
شخصيت اصلي آيا كنش گر است يا واكنشي؟! به عبارت ديگر بين محركات محيطي و شرائط و موقعيتي كه نويسنده خلق مي كند شخصيت از آزادي انتخاب برخوردار است يا صرفاً واكنش نشان
مي دهد. اگر شخصيت كنش گراست لاجرم از چهار عنصر اساسي تخيل (خلاقيت) ، خودآگاهي ، وجدان (توان تشخيص) و اراده مستقل برخوردار است. و اگر واكنشي است دچار يكي از گونه هاي نگرش جبرگرايانه است او يا مبتلا به جبرگرائي ژنتيكي است و وراثت و خلقت بدوي خود را مسبب سرنوشت پيش آمده مي داند يا از جبرگرائي رواني رنج مي برد حتي اگر خود بدان آگاه نباشد به عبارت ديگر شرائط دوران كودكي و رفتار پدر و مادر و خانواده را مسبب وضعيت بن بست وار خود تلقي مي كند و يا دچار جبرگرائي محيطي است و شرائط كاري ، تحصيلي ، اجتماعي و محيطي را مسبب انفعال خود مي بيند در هر صورت شخصيتي كه بر اساس جبرگرائي خلق مي شود در نهايت قرباني است نه قهرمان ، چنانكه نمونه هاي فراواني در تئاتر معاصر از آثار يوجيل اونيل ، آرتور ميلر ، تنسي ويليامز ، ساموئل بكت ، ژان پل سارتر و ... مي توان نام برد كه اساساً هاماريتا يا نقطه ضعف شخصيت در شكل گيري باور است لذا اساس ديدگاه اين نوع شخصيتهاي با سرنوشت غمبار را جبرگرائي تشكيل مي دهد بنابراين سرنوشت محتوم اين گونه شخصيت يا ماندن در وضعيت انفعال است يا خودكشي است در اين نمايشنامه ها وضعيت انفعال در شخصيت واكنشي به دو صورت نمود پيدا مي كند يا فرد محكوم و كشته مي شود مثل شخصيت (ينك) در «گوريل پشمالو» چرا كه اين كاراكتر فاقد خلاقيت لازم براي بدست گرفتن ابتكار عمل است لذا اقدامات عصيان گرا يا نه او كاري از پيش نمي برد و منجر به مرگ او مي شود. و يا كاراكتر در وضعيت مونوتن (يكنواخت) يا اصطلاحاً پوچ گرايانه خود مي ماند مانند دوولگرد نمايشنامه « در انتظار گودو » نوشته ساموئل بكت كه فقدان اراده مستقل از آنها شخصيتهاي منفعلي مي سازد كه به انتظار در رسيدن « گودو » بسنده مي كنند. مصداق وضعيت خودكشي شخصيت پيله ور در مرگ فروشنده اثر آرتور ميلر مي باشد. اما اگر شخصيت كنش گر باشد عنصر پيش برنده نمايشنامه را تشكيل مي دهد و به مرور با ادامه داستان يا وضعيتي كه نوسنده براي شخصيت كنش گر ايجاد مي كند از حلقه نگراني شخصيت محوري كاسته شده و به حلقه نفوذش افزوده مي شود او اين رونده بالندگي را با توسل به آخرين آزاديهاي خود يعني كوچكترين اقدامات ممكن انجام مي دهد. در اين نوع پرداخت اساساً شخصيت اصلي يك قهرمان است هر چند به وضعيت تراژيك دچار شود نمونه شخصيتهاي كنش گر در دوره هاي مختلف درام نويسي نمايان مي شود از نمايشهاي كلاسيك يونان قديم شخصيت هاي الكترا ، اديب و مده آ شخصيت هاي نمايشنامه هاي به همين اسم نوشته سوفوكل و ارپيد از دوران نئوكلاسيك شخصيت هملت ، ژوليوس سزار شخصيتهاي نمايشنامه هاي به همين نام از ويليام شكسپير ، شخصيت نورا در خانه عروسك نوشته ايپسن
درام نويس معاصر ، همه كاراكترهاي كنش گرند كه ابتكار عمل را بدست مي گيرند.
اما اينكه يك سري كاراكترها جايگاه قهرمان را در ذهن تماشاگر پيدا مي كنند و گروهي ديگر از اين دست منفور تماشاگراند به استپ ها يا پلكان بلوغ شخصيت مربوط مي شود اساساً شخصيت كنش گر شخصيت مستقل است و وضعيت انفعال را نمي پذيرد اما اگر در استقلال خود به بلوغ كامل رسيده باشد و اصطلاحاً شخصيت داراي استقلال راستين باشد قهرمان بوده و دلهاي تماشاگران را مسحور خود خواهد ساخت مثل شخصيت هملت اما اگر پيوستار بلوغ متعلق به شخصيت از محور صعودي برخوردار نباشد دچار استقلال انحرافي شده و به اصطلاح از آن دست كاركترهاي بيرحمي خواهد بود كه هدف آنها وسيله را توجيه مي كند همچون ژوليوس سزار كه با مرگ اين شخصيت تماشاگر تسكين پيدا مي كند.
اما پياده كردن اين منظرگاه در پرداخت شخصيتهاي دفاع مقدس كمرنگ است بويژه در پرداخت شخصيت زن كه اغلب وضعيت انفعالي دارد و فداكاري زن در جايگاه همسر شهيد ، همسر جانباز يا آزاده چنگي به دل نمي زند چرا كه شخصيت اصولاً خانواده محور ، سنت محور يا همسر محور است. و كانون فكري او را اصول تشكيل نمي دهد به عبارتي گذشت او در سايه ترس از دست دادن (همسر و فرزند) يا بي آبروشدن يا بي ارزش شدن از ديدگاه جامعه است لذا متأسفانه آثاري كه بتواند از زن مدل يا الگوي سمپاتي ارائه نمايد در نمايشنامه هاي دفاع مقدس به چشم نمي خورد حال آنكه انسان كنش گر انسان اصول محور است و دست به هر انتخابي مي زند كاملاً آگاهانه و قابل دفاع بوده و از تعادل لازم برخوردار است اين وضعيت بالانس و تعادل است كه در ناخودآگاه تماشاگر تأثير مي گذارد و مخاطب شخصيت اصلي را به عنوان قهرمان مي پذيرد و از او مدليزاسيون مي كند. غايتي كه تعداد كثيري از نويسندگان دنبال مي كنند غافل از اينكه از ابزار لازم براي خلق چنين شخصيتي شناخت كافي ندارند. اميد اينكه اين مقاله بتواند به قدر وسع خود كمكي هر چند ناچيز به روند خلق شخصيتهاي ماندگار در آثار دفاع مقدس بنمايد چرا كه حقيقت وقايع جنگ از زنان ايثارگر اين سرزمين اسراري را در دل خود پنهان دارد كه اگر توسط هنرمند كشف و ثبت گردد خود الگوئي جديد در شخصيت پردازي و تحول در ساختار نمايشنامه نويسي معاصر ايران و جهان خواهد بود.

نويسنده : عاطفه حسيني
منبع: اداره امور هنري و نمايشي معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد

 
 
پنج شنبه 31 فروردین 1391  12:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : زندگي ديني در دنياي مادي(2)
موضوعات مقالات :جهانيان و ايثار و شهادت
مقدمه
انسان در اين دنيا قرار داده شده تا آمادگي ملاقات پروردگار را در آخرت داشته باشد. در حقيقت دار دنيا محل سعي و تلاش براي رسيدن به زيبايي هاست و براي همين است كه انسان خيلي زود از لذت هاي دنيا زده مي شود زيرا هيچ كدام از اين لذتها ارضا كننده ميل نامحدود او نيست و جز آن نامحدود عظيم هيچ كس پاسخگوي انسان نمي تواند باشد.

دنيا دار نشانه هاست كه ظرفيت لازم براي تشنگي درك خداي متعال بوجود آيد همچون بچه اي كه در رحم مادر رشد مي كند و دوران كودكي اش را طي مي كند تا توانايي گذراندن زندگي دنيايي خود را داشته باشد. دنيا نمايشگاه نشانه هاي خداست پس بسيار محترم است.

ضمن اينكه خلقت دنيا و زندگي ما از سوي خداست و يك توحيدگرا اتفاقات و حوادثي كه در زندگي اش خارج از اختيار خودش مي افتد را از سوي خدا دانسته و هيچ گاه ناشكري يا چرايي در هديه اي كه خدا به او داده است نمي كند. همينطور مي توان در تمام اجزاي زندگي خدا را وارد كرد.

تا بحال فكر كرده ايد اگر خدا را در زندگي دنيايي خود در نظر نگيريم هيچ فرقي بين زندگي انسان و حيوان نيست.



نگرش دينداران به ثروت و سرمايه داري
در عرف دينداران توجهي منفي نسبت به سرمايه داري و موضوع ثروت وجود دارد و بطور معمول سرمايه دار شخصي حرام خوار، مفسد و ظالم تلقي مي شود. البته براي اين نگرش عرفي شواهدي، هم در تاريخ و هم امروزه وجود دارد چنانكه سلاطين و پادشاهان در تمام فرهنگ ها و اديان به جمع آوري ثروت از طبقات محروم جامعه مبادرت ورزيده و مخالفان و معترضين را دستگير و شكنجه مي كردند. امروز نيز ثروت مندترين كشورهاي دنيا قدرتمندترين آنها در اسلحه و فعاليتهاي نظامي است كه به كشورهاي فقير لشكركشي كرده و ثروتهاي طبيعي را چپاول مي كنند. تنها فرقي كه شكل ستمگري با تاريخ دارد اينستكه امروز به نام دموكراسي و آزادي و حق انسانيت حمله مي كنند و اينكه شكنجه گري تنوع بيشتري نسبت به گذشته پيدا كرده است اما همچون گذشته فقيران و محرومان برده هاي ثروتمندان و طبقه حاكم هستند.

اين چپاولگري ها حتي در نقطه اي از زمان و مكان يعني در قرون وسطاي اروپا به نام دين انجام مي گرفت و طبقه حاكم قضاي الهي را سبب محروم بودن و برده بودن فقيران عنوان مي كردند، از اين حيث به ثروت بيشتري دست مي يافتند و محرومان را در جهالت خود نگه مي داشتند و اين شد كه كارل ماركس، فيلسوف و جامعه شناس آلماني قرن نوزدهم، دين را افيون توده ها خواند.

از طرف ديگر در عرف دينداران پيوندي عميق با فقيران و محرومان وجود دارد و حتي برخي از انديشمندان مادي گرا(ماترياليست) وجود دين را در جهت تسلي خاطر محرومان مي دانند. اكثر پيامبران الهي يا عالمان ديني از طبقه فقير جامعه بوده و نسبت به ظواهر دنيوي برائت مي جستند. در صدر اسلام نيز فشارهاي كفار و مشركين حجاز بر مسلمانان سبب فقري در بين ايشان شد به طوري كه اصحاب صفه در مدينه براي نماز خواندن از لباس قرضي استفاده مي كردند. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در فرمايشي فقر را افتخار خود دانسته و از اينرو آنرا مدح مي كنند.« الْفَقْرُ فَخْرِي وَ بِهِ أَفْتَخِر» (بحار الانوار، ج69 ص30) و در روايت ديگري حشر با مساكين را از خداوند مسئلت مي كند. «اللَّهُمَّ أَحْيِنِي مِسْكِيناً وَ أَمِتْنِي مِسْكِيناً وَ احْشُرْنِي فِي زُمْرَةِ الْمَسَاكِينِ» (همان)

اما اين حوادث و اينگونه روايات موجب تضاد ميان دينداري با ثروتمند بودن و همچنين رابطه علّي ميان فقر و مومن بودن يا كافر بودن نيست و بايد به حقيقت خلقت دنيا در تكامل انسان توجه كنيم. در روايتي از امام صادق عليه السلام مي خوانيم: «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً...» (امالي صدوق ص177) برخي ها از اين روايت استفاده كرده و مي گويند در اولويت نياز هاي بشري معيشت و ثروت حرف اول را مي زند و الا دينداري وجود نخواهد داشت. در پاسخ بايد خاطرنشان كرد كه اسلام در جايي پا گرفت كه بسياري از مسلمانان يعني مهاجران در حالي كه ثروت مند بودند امكانات و ثروتشان را بخاطر مسلمان شدن از دست دادند و اتفاقا در دين خود بسيار محكم و پابرجا ماندند. از طرف ديگر اين روايت در مقام بيان حصر نيست بلكه حضرت مي فرمايد: نزديك است بخاطر فقر عده اي كافر شوند. بله اگر شخصي با فقر و ناداري صبر كرد و مسلمان بود معلوم نيست پسر او هم با اين فقر و ناداري صبر كرده و امكان به خطا رفتن او بسيار است چنانچه در جامعه خود نيز شاهد برخي از بزهكاري ها بعلت كمبود شغل و گراني هستيم.

به هر حال دنيا محل عبادت و تلاش براي عبوديت پروردگار است و مي تواند بسيار مكان مقدسي قرار گيرد اما چون دار دنيا محل آزمايش و اختيار مي باشد پس مي توان از فرامين الهي سرپيچي كرده و اين عالم را فاسدترين عوالم قرار داد و همه اينها به انسان بستگي دارد كه فرموده اند: «شرف المكان بالمكين».

انسان وقتي سرپيچي مي كند و به غرور مبتلا مي شود كه از تمتعات و نعمتهاي دنيوي بسياري برخوردار باشد و وقتي در طوفان ها و بلاها گرفتار است از خدا ياد مي كند كه اين جريان تبديل به عادتي در ميان بشر شده است. همانطور كه قرآن مي فرمايد: « وَإِذَا مَسَّكُمُ الْضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَي الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الإِنْسَانُ كَفُورًا» (اسرا/67) و هنگامي كه در دريا ناراحتي به شما برسد، جز او، تمام كساني را كه (براي حل مشكلات خود) مي‏خوانيد، فراموش مي‏كنيد؛ اما هنگامي كه شما را به خشكي نجات دهد، روي مي‏گردانيد؛ و انسان، بسيار ناسپاس است! و براي همين است كه فرموده اند شكر بر نعمت بسيار سخت تر از صبر بر بلايا و سختيها ست.



دنيا طلبي و آخرت طلبي متضاد ويا موافق؟
اگر توجه انسان در زندگي دنيا به خدا باشد و دنيا را محل رشد و آمادگي خود براي زندگي ابدي آخرت بداند استفاده و بهره برداري او از امكانات دنيوي بسيار متفاوت با انساني خواهد بود كه دنيا را محل خوش گذراني، و موفقيت در آنرا جمع آوري ثروت مي داند.

شايد اين بيان گهربار معصوم نگرش خوبي براي ما نسبت به كار در دنيا دهد، امام حسن عليه السلام مي فرمايند: «وَ اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَدا» (بحار الأنوار ج‏44 ص139) براي دنيا بنحوي كار كن كه گويا، دائما ميخواهي در دنيا باشي (پس اگر يكي از كارهاي دنيوي بتأخير بيفتد بعدا وقت داري كه آن را انجام دهي) ولي براي عالم آخرت بنحوي كار كن كه گويا، فردا خواهي مرد (و فرصتي براي انجام دادن آن نخواهي داشت). بنابراين روايت عمل انسان در دنيا به دو هدف دنيايي و آخرتي تقسيم مي شود و
مردم در دنيا دو گونه كار مي كنند: يكي در دنيا براي دنيا كار مي كند و دنيا چنان او را به خود مشغول داشته كه به آخرتش نمي پردازد و مي ترسد كه بازماندگانش گرفتار فقر شوند و حال آن كه خود از دنيا در امان نيست. چنين كسي عمر خود را به سود ديگران تباه مي كند و آن ديگر در دنيا براي آخرتش كار مي كند، سپس بهره ي او از دنيا بي هيچ رنجي به دستش مي آيد. چنين كسي نصيب خود از دنيا و آخرت فراهم آورد و مالك دو سرا مي شود: در نزد خدا آبرومند است و هر حاجت كه از او خواهد برآورد.

پس هر كس براي آخرت خود كار كند به اين معنا نيست كه دنيا و آسايش در آنرا از دست مي دهد همچنين كه احاديث و رواياتي در ترغيب به تلاش و كار براي خانواده و تامين رزق داريم. انسان بايد براي امرار معيشت و گذران زندگي خود كار و تلاش كند تا عزتمند و باآبرو باشد. اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايند: «الْكَادُّ عَلَي عِيَالِهِ مِنْ حَلَالٍ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّه» (من لا يحضره الفقيه ج‏3 ص168‏ ح3631) در اين روايت شريف كه بطور مكرر از معصومين عليهم السلام نقل شده اجر و پاداش كسي كه براي خانواده اش روزي حلال كسب مي كند برابر اجر جهادگران در راه خداست. بنابراين مي توانيم ادعا كنيم هيچ كاري صرفا دنيايي نبوده و از اجر آخرتي هم برخوردار است. بطور كلي وقتي انسان بر مبناي عقل سليم و وحي عمل مي كند قطعا زندگي او در دنيا، به آباداني دنيا و آخرتش مي انجامد مگر اينكه از هوي و هوس خود تبعيت كند و با طمع ورزي و نافرماني خدا به ضلالت كشيده شود.
اكنون كه درك هم جهتي زندگي دنيا و آخرت براي ما حاصل شد بايد به اين سوال پاسخ دهيم كه چگونه مي توان زندگي خود را براساس عقل و وحي پي ريزي كرد؟ چگونه مي توان به برخورداري از نعمتهاي دنيوي نائل شد در حالي كه مومن ترين افراد هم نسبت به پروردگار بود؟

نويسنده: سيد عبدالرسول علم الهدي

 
 
پنج شنبه 31 فروردین 1391  11:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : هاليوود يا اسلام!
موضوعات مقالات :جهانيان و ايثار و شهادت
از آنجايي كه انسان هدفي را در زندگي خود دنبال مي كند و در بدست آوردن آن هدف به روابط با ديگران مي پردازد، ارتباطات اجتماعي شكل مي گيرد و انسانها نيازهاي خود را در اين ارتباطات جستجو مي كنند، و چون انسان ها در صورت يافتن قدرت به هم ظلم مي كنند و از حق خود بيشتر مي طلبند قانون ها و حكومت ها شكل گرفته تا همه در مساوات به رفع نيازهاي خود بپردازند.

هر نظامي داراي چارچوبهاي فكري-مفهومي است كه از آن به ايدئولوژي نام مي برند. ايدئولوژي ها بعد از ترسيم نظام زندگي بشر براساس هدف مورد نظر به طرفداران مكتب خود الگوهايي عيني براي پيروي كردن ارائه مي دهند. نظام سرمايه داري هم كه در توليد صنعت فرهنگ سابقه اي ديرينه دارد در فيلمها و بازيهاي توليدي براي كودكان و نوجوانان به ارائه الگوهايي مي پردازد كه آن هم توجيه اقتصادي دارد.

فيلمهايي چون مرد عنكبوتي batman، مرد خفاشي batman و... به مدلي از انسان نجات بخش جامعه و رهايي مردم از سياهي ظلم و خشونت مي پردازد. تمام صنايع فرهنگي در جريان اين الگوسازي قرار مي گيرد. در ابتدا فيلمي ساخته شده و بعد بازي رايانه اي و عكسهاي شخصيت اول بر روي لباسها و سپس هنجاري شدن مدل راه رفتن و رفتار و نگاه،... انسان كمال يافته اي كه در فيلم معرفي شده در فرهنگ عوام قرار مي گيرد. شايد تابه حال دقت نكرده باشيد كه بيشتر فيلمهاي هاليوودي در جريانهاي مختلف كه به نقد اجتماعي و تخيلي برخي از مشكلات جوامع انساني مي پردازند با پرداختن به انساني نجات بخش كه از قدرتهاي مافوق طبيعي برخوردار است خواهان معرفي منجي براي بشريتند.

اما هميشه بايد از خود سوال كنيم كه چقدر اين انسان كامل دست يافتني است و چگونه مي توان از او تبعيت كرد؟ در پاسخ به چنين سوالي بايد گفت نجات بخش در تمام اين فيلمها فقط تخيل انسانهاست و يا لااقل سناريوهاي از پيش تعيين شده در قهرمان سازي افرادي مجعول كه از واقعيت هاي اجتماعي جهان بشري بسيار فاصله دارند و شايد توليد اين گونه الگوها و فيلمها فقط مرهمي بر زخمهاي التيام نيافته بشري كه در همه عصرها به دنبال منجي و گم شده اي مي گردد باشد.

بايد توجه داشت كه فرهنگ و تمدني همچون ايران اسلامي پر است از قهرمانهايي كه نه در خيال همچون رستم و سهراب بلكه در واقعيت همچون خميني و همت و باكريها و ستارخان و ميرزاكوچك خان با ايستادگي در مقابل ظلم و ستم قدرتمندان بارها و بارها حادثه آفريني كرده اند و هزار و اندي سال است كه منتظر منجي واقعي بشري هستيم. گستره تمدني و عمق فرهنگي ايران زمين بقدري داراي وسعت است كه فرهنگهاي ديگر براي پر كردن خلأ چنين گستره اي به تخيل پردازي در قهرمانها پرداخته و يا فرهنگ ايران زمين را در فيلمهايي همچون سيصد مورد تخريب قرار مي دهند. البته علل بسياري در تهاجم فرهنگي به ايران وجود دارد كه بايد به آنها پرداخت.

با استدلالي منطقي كه برخاسته از روشهاي عقلاني است مي توان پيروي از انسان كامل را اثبات كرد. انسان مخلوق است و جهان آفرينش محيط برآن پس انسان قدرت بر كشف همه حقايق را ندارد همچنانكه انيشتين يكي از بزرگترين انديشمندان دنيا مي گويد: نسبت تمام كشفياتي كه تاكنون بشر كرده به مجهولاتش به اندازه قاشق آبي نسبت به دريا ست. همچنين انسان خود مخلوق است و از فرداي خويش هم آگاه نيست پس چگونه مي تواند به سعادت خود پي برد، بنابراين برنامه زندگي خود را بايد از خالق خود كه هم بر او هم بر عالم آفرينش احاطه دارد و علم او به زمان و مكان مقيد نيست بگيرد.

دين اسلام از همان ابتداي بعثت نبي مكرم ايشان را بعنوان انسان كامل معرفي كرده و از مسلمانان پيروي از تمامي حركات و اقوال او را خواستار است چنانكه مي فرمايد: « لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيرا»(احزاب/21) مسلّماً براي شما در زندگي رسول خدا سرمشق نيكويي بود، براي آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مي‏كنند. همچنين قرآن كريم در تبيين اجراي فرامين پيامبر مي فرمايد: «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَي* إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحي‏ »(نجم/3) وهرگز از روي هواي نفس سخن نمي گويد و آنچه مي‏گويد چيزي جز وحي كه بر او نازل شده نيست‏. با استناد به اين دو آيه عصمت در تمام اعمال و رفتار و گفتار نبي اكرم وجود دارد و دست يابي به زندگي سعادت مندانه جز با پيروي از ايشان مقدور نمي باشد.

تعريف كمال‏
كمال، صفت وجودي است كه براي هر موجودي متناسب با آن و متناسب با غايت آن، معنا مي‏شود؛ بنابراين، كامل بودن هر چيزي به‏صورت خاص بايد تعريف شود. انسان كامل غير از حيوان كامل و غير از فرشته كامل و... است؛ ولي مي‏توان اين گونه نتيجه گيري كرد كه «كمال، فعليّت يافتن استعدادها و قوّه‏ها است».

به اقتضاي طبيعت و آفرينش هر پديده‏اي، استعدادها و توانمندي‏هاي ‏او معيّن، و فعليت يافتن آن‏ها تعريف مي‏شود، و كمال او عينيّت مي‏يابد؛ چرا كه هر ماهيتي به حسب اقتضاي ذاتي خود، فقط با اوصاف خاصّي‏سنخيت، و استعداد همان دسته از كمالات را دارد. به تعبير شيخ رئيس، ابن سينا: هر موجودي، زمينه‏ها و استعدادهاي وصول به فعليت‏هايي را دارد كه متناسب ‏با آن شي‏ء و سازگار با طبيعت و سرشت و استعدادهاي دروني او است. (ابن‏سينا، الانتشارات و التنبيهات‏)

كمال جويي و سعادت‏طلبي، گرايش طبيعي، غريزي و فطري (ذاتي‏) هر موجودي است و همه تلاش‏ها به منظور پاسخگويي به ‏اين ميل ذاتي و اشباع خواسته فراگير همه پديده‏ها است. موجودات‏ نباتي، براساس اقتضاي طبيعي، حركت كمالي خود را دنبال مي‏كنند.عامل حركت به سوي كمال در حيوانات براساس حبّ ذات و نشأت ‏گرفته از الهام غريزي است؛ امّا در انسان، كمال و عينيّت يافتن استعدادها و توانمندي‏هاي متضاد و متناوب، جز در پرتو انتخاب و گزينش و تلاش مجاهدانه و همراه با زحمت تحقّق نمي‏يابد. (ر.ك: ‏انشقاق (84): 6) برخلاف ديگر موجودات، كمال انساني ‏اكتسابي است و جز با اراده و خواست توأم با مبارزه با موانع و حركت ‏عملي براي فعليت بخشيدن به همه استعدادها و توانمندي‏هاي ‏فطري‏اش تحصيل نمي‏شود؛ پس بحث از كمال موجودات ديگر آسان‏است؛ امّا بحث از كمال انسان چندان آسان نيست.

شهيد مطهري مي‏گويد: انسان تنها موجودي است كه خودش از خودش تفكيك‏پذير است؛ يعني ما نمي‏توانيم سنگي داشته باشيم كه سنگي نداشته باشد يا گربه‏اي داشته باشيم فاقد گربگي؛ سگي داشته باشيم فاقد سگي؛ پلنگي فاقد پلنگي. هر پلنگي در دنيا آن‏ خصلت‏هايي را كه پلنگي مي‏ناميم دارد به سهم غريزه؛ ولي اين انسان است كه ‏انسان بودن خودش را ندارد و بايد تحصيل بكند و انسان بودن هيچ مربوط به‏ جنبه‏هاي زيستي و بيولوژيكي نيست. ... انسانيت يك امري است وراء زيست‏شناسي. (مطهري، انسان كامل، ص 155 و 156).

كمال خواهي، يك گرايش اصيل و مستقل و البتّه فطري و ذاتي است كه همه افراد انسان واجد استعداد و قوّه آن مي‏باشند و انسانيت و كمال او به ميزان فعليت ‏بخشيدن اين استعداد مي‏باشد. انسان در بدو آفرينش از نظر جسمي (مانند ديگر موجودات‏) فعليت خاص خود را دارد؛ چشم دارد؛ گوش دارد؛ زبان‏دارد...؛ امّا از نظر شخصيتي و انسانيت در بدو تولّد هيچ‏گونه فعليتي ندارد و تنهااستعداد و توانمندي و داراي ظرفيت‏هاي عظيمي است كه اين استعدادها وظرفيت‏ها جز با حركت ارادي و آگاهانه و همراه با مشقت و جهاد خود انسان‏اشباع نگرديده و به فعليت نمي‏رسد.

شما سراغ هر موجودي برويد مي‏بينيد، خودش براي خودش به عنوان يك صفت ‏انفكاك‏پذير نيست...؛ ولي اين انسان است كه ممكن است يك انساني باشد منهاي انسانيت براي اين‏كه آن چيزهايي كه ما آنها را انسانيت انسان مي‏دانيم، آن‏ چيزهايي كه به انسان شخصيت مي‏دهد (نه آن چيزهايي كه ملاك شخص ‏انسان است‏) اين‏ها اوّلاً يك سلسله چيزهايي كه با ساختمان مادّي انسان ‏درست نمي‏شود چون غير مادّي است و ثانياً آن چيزهايي كه ملاك انسانيت ‏انسان است و به انسان شخصيت مي‏دهد، فضيلت مي‏دهد و ملاك فضيلت انساني ‏انسان است به دست طبيعت ساخته نمي‏شود به دست هيچ كس ساخته نمي‏شود فقط و فقط به دست خود انسان ساخته مي‏شود... (همان: ص 71 و 72).


دين روش زندگي سعادتمندانه را ترسيم مي كند و حتي در جزئي ترين مراحل زندگي فردي انسان وارد مي شود. دستوراتي كه در مورد نظافت ظاهري و طهارت وارد است يا مستحباتي كه در مورد خواب و لباس پوشيدن و راه رفتن وجود دارد همه و همه براي تمايز بخشيدن بين زندگي انساني و حيواني است. حال آيا انسان كامل معرفي شده از سوي اسلام در آسمانهاست يا انسان برتري كه هاليوود با نيروهاي تخيلي معرفي مي كند؟؟!
در اينجا اين سوال پيش مي آيد كه با تغيير اقتضائات زندگي و شرايط زماني و مكاني و رشد نيازهاي زندگي انساني چگونه مي توان از رفتارهاي 14 قرن پيش تبعيت كرد؟ در پاسخ بايد گفت كه نيازهاي حياتي در زندگي انساني هميشه وجود داشته و هست، اما پديده هايي همچون تكنولوژي بوجود آمده در عصر كنوني برخي تغييرات را در جوامع انساني بوجود آورده در اينجا با سوال ديگري مواجه مي شويم كه چگونه مي توان از انسان كامل در 14 قرن پيش براي عصر حاضر الگوبرداري كرد؟ براي پاسخ به اين سوال هم بايد گفت، انسان در مواجه با پديده هاي جديد در زندگي خود بايد به موشكافي پديده ها بپردازد و از جزئيات و الزامات يك پديده باخبر شود آنگاه در رجوع به انسان كاملي كه توانسته بخوبي آنرا احصاء و فهم كند به روش زندگي برتر در جهان حاضر پي برد.

دوباره با سوال ديگري مواجه مي شويم كه آيا توانسته ايم همه ابعاد زندگي انسان كامل را بفهميم؟ خوب در اينجا هم بايد اظهار داشت كه مجتهد وظيفه فقهي زندگي سعادتمندانه يعني به عبارت ديگر حداقل هايي كه بايد در زندگي يك فرد مسلمان و مومن رعايت شود را دارد پس در احكام از فقيه پيروي مي كنيم اما باز هم بايد به بازشناسي عملكرد و رفتار معصوم بپردازيم، البته آنچه كه امام عصر (عليه السلام) در مورد رجوع به راويان حديثشان امر كرده اند بايد گفت رواه حديث همان هاييند كه در حوادث بوجود آمده توانسته اند رويكرد معصومانه امام را فهميده و انسانها را به آن هدايت و رهبري كنند لذا در غيبت امام زمان با رجوع به ولي فقيه مي توان به پيروي از انسان كامل نائل شد.
نويسنده :سيد مهدي حسيني

منابع:

1) مطهري، مرتضي. انسان كامل. تهران، صدرا

2) حاجي‏صادقي، عبدالله. انسان كامل در انديشه مطهر. قم، قبسات، شماره 30و31.

 
 
پنج شنبه 31 فروردین 1391  11:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : بررسي تحليلي – تطبيقي عملكرد سازمانهاي جهاني و كشورها در خدمت رساني به خانواده هاي قربانيان جنگ
كلمات كليدي : نظام خدمات رساني Servicing System) )سازمان هاي جهاني (Organization universal ) ، مقايسه و تطبيق (Comparation ).
انواع مقالات :علمي و فرهنگي
نويسنده :  عبدالحميد ضيايي
موضوعات مقالات :جهانيان و ايثار و شهادت
 

چکیده

آگهی از دانش و دستاوردهای علمی (تئوریک) و نیز کارکردهای عملی (پراتک) سایر اقوام و ملل، بی شک ما را در بهبود و ارتقاء کیفیت خدمات رسانی به خانواده های شاهد و نیز ترویج فرهنگ ایثار و شهادت یاریگر خواهد بود.

هیچ فرد با قومی را در جهان معاصر نمی توان یافت که بتواند خود را مستغنی از سایرین تلقی نموده و بی عبور از سنگلاخ های ناهموار دانش و کنش، دچار توهم خودشیفتگی شده و به نفی دستاوردهای بشری  بپردازد. استفاده از تجارب عالیه سایر ملل نوعی تعاطی و تبادل مثبت فرهنگی بوده و باعث تقویت بنیان های دولت/ ملت می گردد.

در این پژو هش کوشش بر این بوده است که مواضع و نیز رویکردهای عملی برخی از کشورها و مقایسه و تطبیق کیفیت خدمات رسانی به خانواده های قربانیان جنگ با شناسایی و تبیین شود تا این که در سیاست گزاری های کلان و برنامه ریزی سیاسی و فرهنگی کشور که به نوعی با تعیین متدولوژی معیشتی شهروندان مرتبط است، نیز چنین رویکردی منظور گردد.

مقدمه

بی تردید تبین و تعبیه یک نظام و سیستم خدمات رسانی عملگرا و کارآمد، مستلزم غور و تعمق در تجارب پشت سر نهاده شده و عبرت آموزی از حسنات و کژیهای آن ها خواهد بود. هر سیستم نیز واجد پاره ای پیشفرض ها و اصول مدون و تعریف شده است که بدون شناخت آن، نمی توان از ثمرات و میوه های آن سیستم برخوردار شد.

کمتر کشوری را می توان یافت که در حافظه تاریخی خود، تجربه حداقل یکبار جنگ را ثبت نکرده باشد. جنگ صرف نظر از مسائل ارزشی و احقاق حقوق انسلنی، هرگز مرود خواست هیچ ملتی نبوده است. لکن زمانی که کشوری در موضع دفاع از امنیت  منافع ملی خود قرار گیرد و ناگزیر از جنگ گردد آن گاه این جنگ نه یک ستیز بلکه دفاعی مشروع و ارجمند محسوب می شود. صیانت از بقایا و دست آوردهای این نبردها نیز مسبوق به سابقه ای دراز در خلال تاریخ بشری می باشد.

احداث موزه های گوناگون و به نمایش گذاشتن آثار به جای مانده شخصی رزمندگان و فرماندهان معروف و مشهور، آلات و ادوات جنگی، احداث مجسمه ها و سنگ نوشته های حاوی اطلاعات یا نام درگذشتگان جنگ، تابلوهای نقاشی، بناهای یادبود، حفظ آثاری از تخریب شهرها، مانند بناهایی در استالینگراد ناشی از تجاوزات نازیها و یا ساختمان بمب اتمی هیروشیما به نشانه جنایات گسترده آمریکا، نوشتن صدها و هزاران نمایشنامه، فیلمنامه، رمان، کتاب و خاطرات راجع به وقایع جنگ، خلق سریالهای گوناگون تلوزیونی، فیلمهای سینمایی و تئاترهای جنگی، تهیه و تنظیم سمفونیها، سرودها و مارشهای جنگی، همه نشان دهندۀ تلاش و کوشش انسانها برای حفظ و نگهداری ارزشها و آثار جنگ ها به شمار می رود. در این مقاله و مجال اندک، می کوشیم تا بخشی از این جد وجهدهای انجام شده در کشورها مختلف را صورتبندی و به تفکیک مداخل معنوی و معیشتی تبین و تدوین کنیم. بی شک بسیاری از کشورها در این پژوهش از قلم افتاده اند و باید در پژوهشی گسترده به شرح اقدامات و عملکردهای مثبت آنان پرداخته شود.

ابعاد خدمات رسانی در کشور چین

کشور چین ارائه خدمات قربانیان جنگ را در قالب بیمه تأمین اجتماعی قرار داده است که علاوه بر پرداخت هزینه از سوی دولت، از کمک های مردمی نیز بهره می گیرد.

ایجاد مراکز خدمات رسانی متعدد در سطح کشور در چین شامل موار ذیل می باشد:

الف) اشتغال:

-          تضمین شغل برای نظامیانی که نشان ردیف دوم لیاقت را احراز کرده اند.

-          پیگیری استخدام معلولین و حل مشکلات آن توسط این مراکز.

-          ایجاد مراکز تولیدی یا تجاری خودیاری برای معلولین.

-          ب) درمان :

-          - تاسیس و اختصاص بیمارستان های مخصوص نظامیان داوطلب، ایثارگران آسیب دیده ذهنی و...

 

پ)فرهنگی:

-  ایجاد باشگاه هایی برای معلولین ردیف اول یا ویژه

-  ساختن بناهای یادبود جان باختگان

ت)خدمات عمومی :

-  ایجاد آسایشگاه های خاص برای معلولان و نظامیان سالمند بدون فرزند

- ارائه خدمات اضافی به هنگام حوادث غیره متقربه

- معافیت مالیاتی موسسات تولیدی که 50%نیروی آ«ان معلولین هستند.

- معافیت مالیات بر درآمد موسساتی که 35% نیروی آنان معلولین هستند.

ث) مستمری و حقوق :

- پرداخت مستمری به جان باخنگان و خانواده ای آنان
- پرداخت کمک هزینه به جان باختگان و خانواده های آنان.

نظام خدمات رسانی کشور فرانسه

الف) حقوق مستمری :

پرداخت مستمری با توجه به درصد معلولیت، تا100% و با توجه به درجه نظامی یا سربازی.

-          به جانبازان، بالاتر از 100% فوق العاده مستمری پرداخت می گردد.

-          مستمری مجروحیت تا 3سال و برای بیماری تا 9 بصورت موقت می باشد پس از آن در صورت ادامه تبدیل به مستمری دائم میگردد.

-          برای معلولین قطع عضو شدید، اضافه مستمری تحت عنوان«مددمعاش» پرداخت میگردد.

-          پرداخت مستمری به خانواده های مجروحین و معلولین.

-          پرداخت بازنشستگی جانبازی پس از 65 سالگی.

-          استفاده از تسهیلات « صندوق تعاون پیری» پس از 60 سالگی ( کاهش سن بازنشستگی)

-          پرداخت کمک«پیش بازنشستگی» به جانبازان در هند و چین و آفرقای شمالی در صورت بیکاری طولانی مدت.

ب) اشتغال:

- حق دستیابی به مشاغل عمومی رزرو شده بر اساس کنکور ویژه.

پ) درمان:

- درمان معلولین و مجروحین و بیماران نظامی.

ت) حمل و نقل:

- معافیت مالیاتی مستمری دریافتی.

استفاده از حمایت ها، وام ها و کمک های معنوی در قالب سازمانی به ام «دفتر ملی جانبازان » برای جانبازان- همسر و فرزندان در تمام عمر.

-          استفاده از خنه های بازنشستگی .

-          استفاده از انیستیتو ملی معلولان برای اسکان موقت یا دائم معلولان.

-          ج) فرهنگی

-          اعطای « کارت جانبازان».

-          اعطای کارت « صلیب سرخ»

-          اعطای عنوان «قدردانی ملت» به جانبازان درارای کارت.

ابعاد خدمات رسانی در کشور کویت

الف) رفاهی

-          ایجاد مرکزی برای رسیدگی به امور فرزندان شهدا بنام مکتب الشهید از ابتدایی ترین تا بالاترین نیازهای آنها.

ب) فرهنگی

- بزرگداشت یاد و خاطرۀ شهدا در مناسبتهای مختلف.

- برگزاری برنامه های متنوع فرهنگی – اجتماعی- تفریحی، دینی، ورزشی.

- بازدید از فرزندان شهداء در روز عید فطر و عیادت بیماران و تقدیم هدایا.

ایجاد ورزشگاه مخصوص خانواده شهدا.

برگزاری جشن تقدیر از فرزندان موفق شهدا.

برگزاری نماز جماعت برای خانواده شهدا در مسجد بزرگ دولتی در شب قدر.

پ)رفاهی – اجتماعی

- رسیدگی به امور و مشکلات همسران شهدا

- فعال کردن نقش فرزندان از طریق مشارکت در برنامه های اجتماعی.

استخدام وآموزش مددکاران اجتماعی مختلف جهت بررسی امور خانواده شهدا.

ایثارگران ملی دارای انجمن های مستقل و مجمعی از این انجمن هاست که شامل انجمن آازادی کره، بازنشستگان از کار افتاده، خانوده های داغدیده در جنگ، همسران کشته شدگان، نهضت جانبازان، دمکراسی، نهضت دمکراسی خانواده های داغدیده، وحدت دانشجویان دواطلب، تیز هوشان ارتش کره و نهضت دمکراسی بوده که هر یک از این انجمن ها در نواحی مختلف دارای تشکیلات ناحیه و اداره می باشند که برخی فعالیت های خدماتی و فرهنگی از طریق این انجمن ها صورت می پذیرد.

ایثارگران ملی جمهوری کره در سال 1991 رقمی بالغ بر 174896 نفر بوده که قریب 46906 نفر ارتشیان و معلولینی که در حال خدمت کشته شده اند و قریب 7400 نفر خانواده های داغدیده ارتش و پلیس و قریب 1800 نفر قربانیان  19 آوریل و حدود 4363 نفر مسئولین درجه داران بازنشسته و 346 نفر معلولین مخالف کمونیسم و 852 میهن پرستان دارای نشان شایستگی می باشند.

محور فعالیت های خدماتی و ضوابط آن به شرح ذیل می باشد :

1-      سیاستهای بیمه ای وضعیت معیشتی مناسب (پرداخت غرامت حقوق و مستمری، انواع غرامت فوق العاده)

2-      کمک های آموزشی ( کمک هزینه ها، شهریه تحصیلی، بورسیه دانشجویان)

3-      کاریابی(شغل یابی، کارورزی، مشاوره و راهنمایی، کاریابی و اشتغال زایی)

4-      کمکهای پزشکی

5-      کمک هزینه مسکن(نحوه واگذاری واحدهای مسکونی، وام مسکن)

فرهنگی: اعطای نشان شایستگی ملی

این نشان برای کسانی است که در جنگ شرکت داشته اند شامل:

1-      ایثارگران ملی : کشته شدگان یا معلولین جنگ ژاپن و یا حرکت 14 اوت 1945.

-          کشته شدگان ارتش و پلیس و معلولین آنها.

-          کشته شدگان یا معلولین غیر نظامی عالیرتبه.

-          دریافت کنندگان نشان لیاقت ملی.

2-      خانواده های داغدیده ایثارگران ملی شاما : همسران – فرزندان و والدین.

3-      سایر ذی نفعان : بازنشستگان و معلولین جنگ – معلولین اسیر و مدافعان کره شمالی.

بیمه

یکی از عوامل مؤثر در هدایت زندگی ایثارگران  به سمت رفاه  و آسایش پرداخت غرامت، کاریابی، تعلیم و تربیت، کمکهای پزشکی و تثبیت وامها از طریق بیمه است.

1-      غرامت: که مرکز ثقل سیستم اعطای نشان شایستگی است شامل حقوق و مستمری، فوق العاده، فوق العاده کلان.

1-      الف) حقوق و مستمری، معمولی ترین نوع غرامت است که پایه حقوق و مستمری برای همه ثابت است. اما اضافه حقوق و مستمری بر حسب  نوع ایثارگری متفاوت است.

2-      ب) فوق العاده زندگی مواردی است که بسته به نیاز ایثارگر ارائه می شود مثل فوق العاده پرستاری شامل حال مجروحین شدید که به پرستار نیاز دارند و یا اعضای مصنوعی با عنوان فوق العاده اعضای مصنوعی برای ایثارگران قطع عضو.

 

1-      ج) فوق العاده کلالن : شامل «غرامت مرگ» به ایثارگران ملی و خانواده های آنان در زمان مرگ پرداخت می شود و « غرامت سرباز» به پلیس نظامیهایی که در حال خدمت کشته می شوند و یا « غرامت پناهندگان» که به پناهندگان دیگر کشورها پرداخته می شود.

برناتمه های سال آینده : افزایش غرامت : سطح غرامتها بر اساس شاخصهای اجتماعی و میانگین مزد کارگران غیر نظامی.

افزایش اضافه حقوق : جهت رفاه بیشتر ایثارگران.

بهبود سیستم فوق العاده غرامت : تعیین روشهای بهتر پرداخت.

2-      کمکهای آمورشی : از سال 1961 آغاز شد و ادامه دارد که شامل کمک هزینه، شهریه تحصیلی و بورسیه .

2-الف) معافیت شهریه : ایثارگران ملی، همسرن و فرزندان آنان از پرداخت ورودی و سایر هزینه ها در مقاطع تحصیلی دبیرستان و دانشگاه معاف می باشند.

2-ب )  پرداخت بورسیه : کسانی که صلاحیت ورود به مقاطع تحصیلی دبیرستانی و بالاتر را دارند چه در داخل و چه در خارج بورسیه می شوند.

طی 30 سال گذشته فارغ التحصیلان استفاده کننده  بالغ بر 420 هزار نفرند که 200هزار نفر مقطع راهنمایی، بیش از 170هزار نفر دبیرستان و بیش از 55 هزار نفر در مقطع دانشگاه میباشد ( آمار مربوط به سال 1991 میباشد.)

3-      کاریابی : به ایثارگران ملی راهنمائیهای شغلی و آموزشی پیشه وری ارائه می شود.

3-الف ) شغل یابی : استخدام ایثارگران بعهده دولت می باشد و ادارات محلی 20%  از کل نیروی انسانی مورد نیاز را به ایثارگران تخصص می دهد. سازمانهای اقتصادی دولتی و خصوصی موظفند 5 تا9% کل نیروی انسانی مورد نیاز خود را از ایثارگران بگیرند.

3-ب) کارورزی : به کمک دولت مرکزی، محلی یا بخش خصوصی آموزش لازم جهت متقاضیان کار که تخصص فنی دارند در زمینه های مکانیک و الکترونیک داده میشود.

3 تا 10% سهمیه ورودی بخشهای دولتی و خصوصی به ایثارگران و خانواده های آنها اختصاص دارد.

بطور متوسط برای تعداد74500 متقاضی کار درآمدی بالغ بر 2/1 میلیون دلار که 37/1 برابر غرامت میباد توسط دولت پرداخت میشود که مبلغ کل آن بالغ بر 4/643 میلیارد «وون» معادل 8/88 میلیارد دلار میباشد.

استخدام دولتی 18% (12989نفر) شرکتهای مدیریتی 26% (19491 نفر) و شرکتهای عمومی 56% (41986نفر) جمعاً 74466 نفر.

4-      کمکهای پزشکی : مراقبتهای پزشکی از مهمترین ضرورتهای زندگی معلولین ایثارگر میباشد و کلیه ایثارگران می توانند از سرویسهای پزشکی و بیمارستانهای مجهز استفاده کنند.

4-الف) بیمارستانهای بازنشستگان از سال 1961 احداث و در حال افزایش است بطور یکه از 740 تختخواب در سال 61 به بیش از 1600 تختخواب تا سال 93 رسیده است که بیش از 48000 نفر را تحت پوشش قرار داده ، در این بیمارستان ها کلیه خدمات برای هر نوع بیماری رایگان میباشد و افراد تحت پوشش آنها شامل معلولین، مین پرستان (شرکت کنندگان در جنگ و حرکت 19 آوریل).

4-ب) برای خانواده داغدیده ایثارگران و نظامیان دارای نشان ملی تخفیف 60% برقرار است.

4-ج) عرضه اعضای مصنوعی : بیمارستانهای فوق اعضای مصنوعی را در دسترس معلولین قرار می دهندو معلولینی که ماشینهای مجهز به دستگاههای مصنوعی را خریداری می کنند از پرداخت مالیات معاف می باشند.

4-د) برگزاری مسابقات ورزشی : به منظور بالا بردن روحیه و توان جسمی معلولین مسابقات ورزشی در رشته های شنا، تنیس روی میز، تیراندازی، پرتاب نیزه برگزار می شود.

افزایش بیمارستان تا 2860 تخت و تجهیزات پزشکی معادل 14 میلیون وون (2 میلیون دلار) و خدمات رسانی به خانواده ها.

5-            کمک هزینه مسکن

5-الف) کسانی که فاقد مسکن هستند با واگذاری واحد مسکونی، وام مسکن، خرید و یا اجاره، تأمین میشوند. ایثارگران دارای مسکن کمک هزینه توسعه و تعمیرات بصورت وام از سال 1965 تا 1990 به تعداد 61386 نفر یعنی 72% ایثارگران واحد مسکونی واگذار شد.

5-ب) 3تا5% آپارتمانهای کمتر از 85 متر مربع به ایثارگران اختصاص می یابد.

5-ج) در زمان خرید یا احداث ساختمان وامهای بلند مدت 7 تا 20 ساله با بهره 4% پرداخت می شود.

تامین مسکن 4500 خانواده از سال 90 تا سال 96 و 3000 هلتئلدع لز 97 تا 2000

6-      وام جهت طرحهای خودگردان اشتغال زا

6-الف) وزارتخانه جهت اشتغال طرحهای خودگردان به ایثارگرانی که مشکل کاریابی دارند وامهای طولانی مدت با بهره بسیار کم در خصوص کشاورزی، تجارتهای کوچک و احداث کارگاه و کارخانه پرداخت می کند.

6-ب) وام کشاورزی 10 ساله با بهره 5 درصد ، وام تجارت خرید 7 ساله با بهره 6 درصد و وام اضطراری حوادث غیره متقربه و جشنها و عزاداریها و مراقبتهای پزشکی 3ساله با بهره 6%.

افزایش اعتبارات از 50 میلیارد وون (7 میلیارد دلار) به 80 میلیارد وون (2/11 میلیارد دلار) تا سال 95 افزایش سقف اعتباررات از 3 تا 7 میلیون وون به 4 تا 11 میلیون وون تا سال 93 (هر وون تا سال 93 (هر وون 14% دلار میباشد.)

7-            آموزش و پرورش : جهت بالا بردن ارج و منزلت ایثارگران و به منظور خود اتکایی ایشان دوره های آموزشی متنوعی برای آنها در نظر گرفته شده است.

1-7) دوره های آموزشی کوتاه مدت 4 روزه و 3 تا 6 روزه سالانه برای 4200 نفر تدارک دیده شده است . این دوره ها بصورت کار ورزی می باشد.

ابعاد خدمات رسانی کشور کرواسی

الف) مسکن

معلولین و مجروحین و خانواده های قربانیان جنگ فاقد مسکن حق دریافت مسکن یا اعتبار برای ساخت مسکن دارند.

شهرداری ها مسئول یافتن خانه مناسب برای آنان واگذاری زمین و آماده سازی آن هستند.

ب) درمان

دریافت کمک هزینه پزشکی بصورت ماهیانه، متناسب با درصد معلولیت.

معلولین درجه یک، 29 درصد پایه کمک هزینه

معلولین درجه دو، 23درصد پایه کمک هزینه.

معلولین درجه سه، 14 درصد پایه کمک هزینه.

معلولین درجه 4 درصد پایه کمک هزینه.

حق استفاده از آب درمانی در صورت تجویز پزشک برای معلولین و مجروحین

حقوق و مستمری

دریافت حقوق زمان سلامت توسط معلولین و مجروحین تا پایان درمان.

پس از درمان معرفی به بیمه  برای تشخیص میزان توانایی کاری آنان.

اگرحقوق کار جدید از حقوق کار قبلی کمتر بود  ما به تفاوت توسط بیمه پرداخت گردد.

پرداخت مستمری بازنشستگی ارتش در صورت عدم توانایی برای اشتغال.

دریافت مستمری ارتش بر اساس حقوق آخرین درجه فرد کشته شده توسط خانواده وی( صد در صد حقوق)

همسر و مادر از سن 40 سالگی وپدر از سن 50 سالگی حق استفاده از حقوق وی را دارند.

استفاده از بیشترین میزان مستمری بیکاری متناسب با زمان حضور در جبهه، برای فرزندان کشته شدگان و معلولین و مجروحین، اسراء و رزمندگان.

حضور بیش از سه ماه در جبهه از 156 روز بیمه بیکاری استفاده کنند.

حضور بیش از چهار ماه از 208 روز بیمه بیکاری استفاده کنند.

حضور بیش از پنج ماه در جبهه از 260 روز بیمه بیکاری استفاده کنند.

حضور بیش از شش ماه در جبهه از 312 روز بیمه بیکاری استفاده کنند.

حضور بیش از هفت ماه در جبهه از 364 روز بیمه بیکاری استفاده کنند.

حضور بیش از هشت ماه در جبهه از 416 روز بیمه بیکاری استفاده کنند.

حضور بیش از ده ماه در جبهه از468 روز بیمه بیکاری استفاده کنند.

پرداخت مستمری به خانواده کشته شدگان در جنگ 70%  به پدر یا مادر یا همسر در صورتی که به تنهایی استفاده می کنند و در صورت استفاده مشترک 100% .

ت) آموزش

حق بهره مندی از تحصیل بدون کنکور در مدارس و دانشگاه  به شرط دارا بودن شرایط علمی.

حق بهره مندی از بورسیه.

دولت صندوقی جهت تأمین هزینه بورسیه افراد تشکیل دهد.

استفاده از کتب درسی رایگان.

اولویت استفاده از خوابگاه.

ث) امتیازات اجتماعی

اولویت اشتغال در سازمان های دولتی برای معلولین، مجروحین و رزمندگان، اسراء و فرزندان کشته شدگان  در جنگ.

معافیت از پرداخت هرگونه عوارض و مالیات.

اولویت در خرید اماکن تجاری و کارگاهی به شرط عدم فروش در صورتی که از مستمری برخوردار نباشند.

وارد کردن ماشین آلات صنعتی بدون پرداخت حق گمرکی.

معافیت از پرداخت هزینه خدمات قضایی.

دو برابر حضور در جبهه جزء سابقه کار محسوب می گردد.

ج) خدمات عمومی

پرداخت هزینه ایاب و ذهاب به استثناء هواپیما برای رفتن به مراکز درمانی.

اولویت در استفاده از خانه سالمندان.

استفاده از امکانات وزارت مسکن و تردد جهت معلولین ویلچری یا نابینا.

چ ) خودرو

معلولین و مجروحین دارای 100% نقص عضو هر هفت سال یکبار از طرف وزارت دفاع خودرو دریافت می کنند.

سایر معلولین و مجروحین حق وارد کردن خودرو بدون مالیات و گمرکی دارند .

استفاده از تخفیف مالیاتی برای رزمندگان متناسب با حضور در جبهه.

خانوادۀ این افراد  حق وارد کردن خودرو یکبار بدون پرداخت مالیات دارند.

 

ابعاد خدمات رسانی کشور عراق

دولت عراق افزان بر قوانینی که مجازات سنگین را برای افرادی که از حضور در جبهه های جنگ خودداری میکردند تصویب کرده بود قوانینی را برای ترغیب مردم برای شرکت در جنگ تصویب کرده است و مطابق این قوانین امتیازات ویژه ای به نظامیان و نیروهای مردمی حاضر در جنگ تعلق می گرفت. این امتیازات عبارتند از :

مسکن

واگذاری منزل یا آپارتمان به همسر و فرزندان و در صورت تجرد  به والدین فرد کشته شده.

واگذاری مسکن استیجاری به پدر تا پایان عمر و فرزندان تا سن 23 سالگی، فرد کشته شده که اجازه آن را دولت می پردازد.

واگذاری زمین به خانواده کشته شده در صورتی که منزل  یا واحد مسکونی به اندازه کافی نبوده و وی قبلاً زمین نگرفته باشد و پرداخت 000/10 درهم معادل 000/30 دلار را به صورت اولویت.

اگر بیش از یک کشته داشته باشد زمین وسعت بیشتری دارد.

اگر بیش از دو کشته داشته باشند می توانند در استان محل سکونت خود بجای زمین واحد مسکونی بگیرند.

بخشودن تمام بدهی منزل یا زمین فرد کشته شده.

معافیت از پرداخت مالیات و عوارض ساخت زمین.

تخصص مناطق خاصی برای اسکان معلولین جنگ.

اجازه فروش خانه یا زمین به وارث کشته شده.

حقوق و مستمری

افزایش حقوق ازنشستگی برای بازماندگان کشته شدگان؛ یک کشته 20% و دو کشته 100% افزایش

پرداخت وام ازدواج به مبلغ 000/3 درهم یا 000/9 دلار معلول مجرد نظامی 000/2 دینار برای معلول مجرد غیر نظامی.

افزایش حقوق بازنشستگی فرد کشته با درجه سروان تا سرهنگی و با درجه ستوان تا سرگردی.

کسانی که با نیروی مسلح در جنگ همکاری داشته اند بازماندگانشان می توانند از مزایای بازماندگان نیروی نظامی بهره مند گردند.

پرداخت مزایا و حقوق به همسران معلولین نابینای جنگی.

معلولین 100% از حقوق و مزایای کشته شدگان در جنگ برخوردارند.

درمان

معالجه معلولین جنگ و خانواده های آنها و بازماندگان جنگ رایگان میباشد.

خودرو

به همسر یا پدر فرزند فرد کشته شده یک تویوتا تعلق می گیرد.

یک دستگاه تویوتا با معافیت گمرک و با قیمت تجاری به همسر یا فرزندان و در صورت تجرد به پدر کشته شده تعلق می گیرد. اگر خودرو نگیرند و فرد کشته شده افسر باشد000/5 دینار واگر افسر نباشد 000/3 دینار.

یک دستگاه تویوتا با معافیت گمرکی و با قیمت تجاری به افسران شاغل در جنگ تعلق می گیرد. اگر وی خودرو نگیرد وافسر باشد 000/10 دینار و اگر افسر نباشد000/6 دینار دریافت می کند.

فرهنگی

نام گذاری یک روز به نام شهید (10/9 هرسال) و برگزاری مراسم خاص در آن روز مثل:

افتتاح پروژه ها

برگزاری مراسم خاص در رسانه ها.

نصب تاج گل در سطح شهر.

برگزاری نماز غایب در مسج و معابد.

تجلیل از کشته شده ها در زنگ اول مدرسه.

اعطای نشان ها رافدین، انقلاب، قادسیه،شجاعت، امتیازاتی که به حاملان نشان ها تعلق می گیرد

عبارتند از:

رافدین درجه 1

بیمه عمر مجانی به ارزش 000/100 دینار.

پذیرش فرزندان وی در دانشگاه بدون کنکور.

معالجه وی و خانواده اش به رایگان در داخل و خارج از کشور.

واگذاری یک قطعه زمین به مساحت 500/12 متر بع رایگان.

عضویت افتخاری تمام باشگاهها.

دعوت برای مراسم ملی.

اولویت در دریافت مسکن اگر فاقد مسکن باشند.

مسافرت رایگان وی و افراد خانواده یک نوبت در سال با قطار درجه یک و هواپیما.

رافدین درجه 2

بیمه عمر مجانی به ارزش 7500 دینار.

معالجه رایگان وی وافراد خانواده در داخل و خارج کشور.

واگذاری یک قطعه زمین به رایگان به مساحت 12500 متر.

عضویت افتخاری تمام باشگاهها.

مسافرت مجانی او و خانواده با راه آهن درجه یک و هواپیما یک نوبت در سال

رافدین درجه 3

بیمه عمر مجانی به ارزش 5000 دینار.

واگذاری قطعه زمین مجانی به مساحت 12500 متر.

تخفیف 75% در مسافرت او و خانواده اش با قطار درجه یک و هواپیما، یک نوبت در سال.

نشان انقلاب.

از امتیازات نشان رافدین درجه 1 و2 برخوردارند.

درصورت خیانت به انقلاب و انحراف از آن نشان و امتیازات آن پس  گرفته می شود.

نشان قادسیه

از امتیازات رافدین درجه 1 و2 و3 بهره مند هستند.

نشان شجاعت که دارای دو نوع نظامی و غیر نظامی است.

ارجحیت در اتصابات

خودرو تویوتا با معافیت گمرکی و عوارضی در یک نوبت.

افرادی که استحقاق دریافت نشانها را دارند :

رئیس چمهور و فرمانده نیروهای مسلح، معاون فرمانده نیروهای مسلح، رئیس ستاد ارتش= رافدین درجه 1

معاون رئیس ستاد ارتش، فرمانده سپاه، بازرس کل نیروهای مسلح، دبیر کل وزارت دفاع، فرمانده نیروی هوائی، فرمانده نیروی دریایی، افسر با درجه سپهبد = رافدین درجه 2

فرمانده لشکر، افسر با درجه سرلشگر، رئیس ادارات ستاد ارتش = رافدین درجه 3

فرمانده تیپ، فرمانده پایگاه هوایی یا دریایی، افسر با درجه سرتیپ،رئیس ادارات در تیپ = رافدین درجه 4

فرمانده یک دسته بزرگ نظامی، اسرا با درجه سرهنگ = رافدین درجه 5

معلولان جنگ که بالاتر از 60% معلولیت دارند = نشان شجاعت

تأسیس سازمانی برای حمایت از معلولین جنگی زیر نظر دفتر ریاست جمهوری که درمان، آموزش و نفریح و غیره معلولین را بر عهده دارد.

خدمات عمومی

معافیت جانبازان و خانواده های تحت تکفل و بازماندگان از پرداخت هزینه حمل و نقل در بغداد و در سطح کشور به استثناء هواپیما و راه آهن.

بخشودگی کلیه بدهی ها به جز بدهی به بانک رافدین.

آموزش

ورود بدون کنکور به دانشگاه برای فرزندان و برادران تحت تکفل فرد کشته شده.

اسکان و غذای این افراد رایگان است.

تشکیل کمیته ای مخصوص به نامه تأسیس مجتمع های علمی برای فرزندان کشته شدگان جنگ زیر نظر معاون اول نخست وزیر و با ریاست وزیر مسکن.

ورود بدون شرط معدل و کنکور فرزندان و همسران کشته شدگان و مفقودین در تمامی دانشکده ها و دانشگاه ها.

قانون ورود به دانشگاه تا 2 سال پس از کشته شدن یا مفقودین در تمامی دانشکده ها و دانشگاه ها.

قانون ورود به دانشگاه تا 2 سال پس از کشته شدن یا مفقود شدن معتبر است و پس از آن 5 امتیاز به آنها تعلق می گیرد.

در صورت مردودی 2 سال پشت سرهم فرزندان و برادران کشته شده یا اسیر و مفقود الاثر اجازه داده می شود برای سال سوم هم در همان کلاس درس بخوانند.

به برادران و خواهران (غیر تحت تکفل) فرد کشته شده 5 امتیاز بیشتر از سایر افراد متقاضی ورود به دانشگاه تعلق می گیرد.

موضوع خدمات : امتیازات تشویقی

مسکن:

واگذاری مسکن برای خانواده کشته شده در استان محل زندگی.

به پدر کشته شده و فرزند تا23 سالگی واحد مسکونی استیجاری بطور رایگان واگذار می شود.

در صورت عدم تأمین خانه یا واحد مسکونی زمین به ورثه یا پدر ( درصورت تجرد) با ده هزار دینار معادل30000دلار) بدون سیر مراحل پرداخت میشود که همگی از مالیات معاف است.

در صورت داشتن زمین مبلغ 30 هزار دلار پرداخت می شود.

منزل مسکونی قبلی قابل تغییر به منازل مسکونی خانوده کشته شدگان است.

حقوق مستمری :

حقوق بازنشستگی بازماندگان کشته شده 20% و برای 2 کشته 100% افزایش می یابد.

حقوق بازنشستگی سروان تا سرهنگی و ستوان تا سرگردی ادامه پیدا می کند.

وام ازدواج 3000 دینار معادل (9000 دلار).

درمان :

معالجه مجانی خانواده کشته شدگان و معلولین جنگ.

خودرو

به همسر یا پدر کشته شده یا فرزند او یک تویوتا تعلق می گیرد در صورت فوت آنها به ورثه کشته شده مبلغ آن قیمت تجاری محاسبه می شود.

چنانچه خودرو دریافت نکنند برای بازماندگان افسران 1000 دینار (30000 دلار) و غیر آن « 6000 دینار فرهنگی :

روز 10/9 هر سال روز شهید است.

در این روز افتتاح پروژه ها.

برگزاری مراسم  خاص در رسانه ها.

نصب تاج گل.

برگزاری  نماز غایب در مساجد و معابد.

تجلیل از کشته شده ها در زنگ اول مدارس.

نشان هایی که به افراد داده می شود:

1-رافدین 2- انقلاب 3- قادسیه صدام 4- شجاعت

امتیازات نشانها بسته به نوع و درجه آنها شامل موارد ذیل است:

بیمه عمر مجانی 10000 دینار (سی هزار دلار) یا 7500 دینار یا 5000 دینار.

پذیرش فرزندان دردانشگاهها بدون کنکور.

معالجه مجانی.

واگذاری یک قطعه زمین به مساحت 12500 متر مجانی(کشاورزی).

عضویت افتخاری در تمام باشگاهها. یک سفر مجانی خود وخانواده از نوع درجه 1.

دریافت خودرو بدون عوارض گمرکی.

خدمات عمومی :

افراد تحت تکفل کشته شده از پرداخت هزینه حمل و نقل داخلی بغداد معاف هستند و حمل نقل داخل کشور به جز راه آهن و هواپیما کلاً مجانی است.

آموزش :

فرزندان کشته شده و برادران تحت تکفل او بدون کنکوروارد دانشگاه و دانشکده فنی میشوند و هزینه اسکان و غذا بر عهده دولت است.

کمیته ای به نام کمیته مخصوص تأسیس، مجتمع های علمی برای فرزندان کشته شدگان جنگ زیرنظر معاون اول نخست وزیر و با ریاست مسکن تشکیل میشود.

فرزندان و همسران کشته شدگان و مفقودین در تمامی دانشگاهها و دانشکده های کشور بدون شرط معدل پذیرفته می شوند.

قانون ورود به دانشگاه برای 2 سال از کشته یا مفقود شدن معتبر است پس از آن 5 امتیاز دریافت می کند.

ابعاد خدمات رسانی کشور سوریه

الف) مسکن

تخصص وام برای خرید منزل و...

اولویت در خرید مصالح ساختمانی.

واگذاری رایگان مسکن معلولین درجه اول، از خانه های متعلق دولت و شهرداری ها.

واگذاری رایگان مسکن در صورت اخراج از خانه سازمانی.

امتیازعضویت در تعاوین های مسکن و غیره.

زمین مجنی برای ساختن خانه و...

ب) خدمات عمومی :

نصب رایگان و بدون نوبت تلفن.

پرداخت 50% خدمات عمومی مثل آب و برق و غیره.

معافیت 50% محافظت از منزل.

استفاده از مرخصی فصلی سالانه و امکان استفاده از مرخصی اضافی تا سقف 30 روز با توجه به شرایط جانبازی.

خرید بلیط بازدید از مسابقات ورزشی و کنسرت و وسائط نقلیه بدون نوبت.

پذیرش بدون نوبت آنها در آسایشگاه عمومی سالمندان.

استفاده از مرخصی اضافه برای معالجه و تأمین معاش آنان( معلولین درجه 1 و2)

دوره کار آموزی در محل کار – دوره ارتقای مهارت کار با حفظ 100% حقوق.

پ)درمان :

برخورداری رایگان از بیمارستانها و درمانگاههای ویژه پس از سن بازنشستگی.

تأمین داروی مجانی برای معلولین و تخفیف برای مبارزان.

ساخت و تعمیر دنادن عاریتی بطور رایگان.

تأمین رایگان اعضای مصنوعی بدن.

استفاده از آسایشگاه جهت معالجه بطور رایگان.

ت)خودرو :

تحویل وسیله نقلیه رایگان به معلولین گروه 1 با تعیین نوع خودرو و زمان استفاده مشخص توسط دولت (نابینا یا قطع دو دست) و در صورت لزوم حق رانندگی با کسی است که با وی زندگی می کند.

امتیاز واگذاری خودروی رایگان به معلول دیگر.

امتیاز دریافت پول خودروی اهدایی بجای آن.

پرداخت هزینه  بنزین و تعمیرات و تهیه لوازم یدکی و غیره

ث)مستمری :

استفاده از مزایای تأمین حقوق بازنشستگی و پرداخت مالیات بر اساس قوانین .

پرداخت 100% حقوق به عنوان مدد معاش از کار افتادگی به معلولین جنگ به مدت 4 ماه متوالی یا 5 ماه در طول سال.

ج)آموزش :

پذیرش بدون آزمون در دانشگاه و آموزشگاههای فنی دولتی و غیره.

پرداخت کمک هزینه تحصیلی.

چ)حمل و نقل :

رفت و آمد مجانی با وسایط نقلیه عمومی به استثنای تاکسی برای معلولین درجه 1 و همراه وی ( اتوبوس، قطار، کشتی در شهر و در اطراف شهر)

رفت و آمد مجانی با هواپیما، قطار، کشتی و غیره سالی یکبار برای معلولین درجه 2(همراه 50% تخفیفدارد)

معلولین درجه 3 دو سال یکبار مجانی سالی یکبار با 50% تخفیف

ابعاد خدمات رسانی کشور ژاپن

مستمری دوران معلولیت :

شرایط پرداخت مستمری

1-      دوره خدمت قابل احتساب به منظور شمول دریافت مستمری بدون توجه به طول دوره خدمت

2-      یماری یا مصدومیت ناشی از کار.

3-      پرسنل نیروهای مسلح چنانچه معلولیت غیر ناشی از کار بوده مثل جنگ.

حقوق بر اساس موار ذیل است :

الف)بیماری یا مصدومیت شدید :

1-      مستمری بازنشستگی از 150, 50(3/1) مبلغ سالانه حقوق در زمان بازنشستگی معمول بیشتر خواهد بود.

2-      مبلغ معینی بابت طبقات مختلف به شرح ذیل در نظر گرفته می شود : هزار ین

طبقه ویژه

 تا

(7/1)*

454/5

طبقه 1

545/4

طبقه 2

743/3

طبقه7

766/1

 

3-      به مقرری سالانه طبقه ویژه 270 هزار ین و طبقات 1 و2 سالانه 210 هزار ین تضافه می شود.

ب)مصدو میت یا معلولیت جزئی :

مبالغ ذیل به 4 گروه بطور ثابت بدون در نظر گجرفتن رتبه و گروه شخص تعلق می گیرد :

گروه 1

606/1ار هزار ین

گروه 2

289/1

هزار ین

گروه 3

037/1

هزار ین

گروه 4

916

هزار ین

ج)مصدومیت بدون معلولیت :

برای این گروه از 7/1 9*4157 هزار ین شروع می شود تا 707 هزار ین در سال می رسد.

د)بازنشستگانی که معلولیت آنها در جدول «طبقه» هر یک از گروههای فوق مرتبط باشد 192 هزار ین برای همسر 66 هزار ین  اولاین دو عائله تحت تکفل و 24 هزارین برای هر عائله تحت تکفل مازاد بر دو نفر اول دریافت خواهد کرد  و بازنشستگانی که معلولیت آنها در جدول «گروه » باشد مبلغ 192 هار ین برای همسر دریافت خواهد کرد.

2- مستمری بازماندگان :

این مستمری به همسران، فرزندان (زیر سن قانونی) – والدین – فرزندان بالغی که ناتوان جسمی دارند – پدر بزرگ و مادر بزرگ تعلق می گیرد.

نحوه محاسبه ک موارد ذیل در صورت تعلق با یکدیگر جمع می شود.

1-      50% مستمری بازنشسته

2-      مبلغ تضمینی مستمری 70% حقوق بازنشستگی

3-      مستمری فوق العادع

-          همسر با دو فرزند و بیشتر 8/216 هزار ین

-          همسر و با یک فرزند 6/149 هزار ین

-          بیوه بالای 60 سال 6/149 هزار ین

4-      برای مرگ ناشی از کار نصف مبلغ مستمری (ردیف 1) در عددی بین 3/2 تا 61/4 ( متناسب با میزان حقوق ) ضرب و حاصل به مبلغ حقوق اضافه میشود. حداقل میزان مستمری این قسمت900/ 857/1 این میباشد.

5-      حداقل(900/473/1) ین بر اساس فوت « گروه»  در اثر معلولیت اضافه می شود.

6-      همچنین مبالغ دیگری بر اساس نوع فوت و طبقه یا گروه به بازماندگان فوت پرداخت می شود.

7-      به مبالغ فوق تعدیل شاخصهای مالی دولت ژاپن اضافه می شود.

نظام خدمات رسانی در کشور ارمنستان

مفهوم پیشکسوتان جنگ  : کسانی که در جنگ میهن شرکت کرده اند چه در ارمنستان اقامت دائمی دارند و یا موقتی و اتباع خارجی که تابعیت ارمنستان ندارند بر اساس موافقتنامه های بین المللی.

حقوق تأمین اجتماعی پیشکسوتان :

درمان

دریافت امداد رایگان پژشکی و خدمات پزشکی در چاچوب سفارشات دولتی.

دریافت اعضای مصنوعی رایگان طبق مقررات دولت.

اعزام خانواده های شهدا جهت درمان به خارج از کشورو ارائه کمک به آنان . ( این امتیاز به دیگر افراد نیروهای مسلح نیز داده می شود).

رسیدگی ویژه به معلولین مسن خانواده شهدا  و یا واگذاری امکانات برای ساخت.

واگذاری منازل ارزان قیمت یا تسهیلات  به خانواده شهید برای ساختمان سازی.

تخفیف 50% هزینه  اجاره آپارتمان و هزینه های  جنبی مثل آب، برق، تلفن و...

حقوق و مستمری و معیشتی

پرداخت ماهانه 1750 درام بصورت افتخاری این مبلغ از سال 2000 به دو برابر افزایش یافته.

اعطای یک درجه تشویقی یه شهید (مزایا به خانواده اش تعلق می گیرد).

واگذاری وسایل منزل بطور مجانی یا قیمت ارزان.

مشارکت خانواده های شهدا در تمام کارخانه جات و کارگاههای دولتی.

فرهنگی

نامگذاری خیابانها، اسامی تیپها و پادگانها به نام شهدا.

تشویق و اعلام اسامی و حضور خانواده های شهدا در مراسم، جشنها و بازدید رئیس جمهور از ایشان.

ارائه خدمات برای دیدار از اماکن تفریحی و حضور در مراسم ملی در جایگاه مخصوص.

تشویق، تشکیل و تنظیم برنامه مسئولین عالیرتبه برای دیدار خانواده شهدا در مراسم و اعیاد ملی و تجلیل از معلولین.

اعطای مدال و هدایا در مراسم و جشن های مذهبی به فرزندان شهدا و افزایش حقوق و مزایای آنان.

آموزشی

اضافه کردن5% نمره جبرانی برای ورود به دانشگاه های فرزندان شهدا و ایثارگران.

امتیازات ویژه ای برای تحصیل در خارج از کشور.

ارائه اولویت های آموزشی به خانواده ها و ایجاد کار برای توانمند کردن آنها.

عمومی

استفاده مجانی از انواع مختلف وسائط نقلیه (عمومی)

دریافت برگۀ مأموریت با شرایط ممتاز بر حسب مقررات پیش بینی شده دولت ارمنستان.

تقسیم بندی خانواده های شهدا و ایثارگران و معرفی به واحدهای اداری جزء و رسیدگی به آنها.

مساعدت رئیس جمهور به صنودق جمعیت ایثارگران و شهدا به میزان 10 میلیون تومان.

تهیه بلیطهای مجانی یه با تخفیف های ویژه برای مسافرت خانواده ای شهدا و ایثارگران از هواپیما و یا شرکتهای حمل و نقل.

ابعاد خدمات رسانی کشور لیبی

کشور لیبیبرای حمایت از قربانیان جنگ، در سال 1991، قانونی را  در خصوص حقوق و مزایای جانبازانی که زندگی خود را در راه ادای واجبات نثار کرده اند، وضع نموده است. مطابق این قانون تمامی شهروندانی (نظامی یا غیرنظامی) که در راه ادای واجبات زندگی خود را نثار کرده اند باید تا رسیدن به سن بازنشستگی در ارگان ها و نهادهای گوناگون بکار گرفته شوند و مانند سایر افراد از حقوق و مزایای مالی و غیر برخوردار گردند. همچنین حقوق و مزایای شهیدان بایستی به خانواده های آنها پرداخت گردد و فرزند آنها برای ورود به مراکز علمی از اولویت برخوردار باشند. هزینه اجرای این قانون تماماً به عهده خزانه کل نهاده شده است.

در تاریخ 17/11/1342 ه. ق . جهت تقویت و امداد رسانی و سامان بخشی به این خدمات، سازمانی به نام « کمیته دائمی امداد رسانی» که یک انجمن خیریه ذینفع  و با ضمانت مالی مستقل است با شعار «کمک به نیازمندان جهان» به مرکزیت طرابلس و امکان ایجاد شعب در داخل و خارج کشور لیبی، تشکیل و حمایت تمامی نیازمندان جنگی، حوادث و غیره را فرا می گیرد. از اهداف مهم این کمیته امداد رسانی، هماهنگی تلاش ها برای کمک های انسانی ارتباط مستقیم با نیازمندان جهان، تسهیل مأموریت امداد رسان، دریافت درخواست های مربوط به کمک رسانی، تنظیم برنامه های کمک رسانی و فراهم ساختن امکانات لازم و...میباشد.

ساختار دائمی کمیته امداد رسانی

تمامی اعضای جلسه شورای ملی افراد خیر می باشند که داوطلبانه در آن شرکت می کنند.

کمیته دائمی را یک جلسه برگزار می کنند و در صورت ضرورت جلسه فوق العاده نیز برگزار می گردد.

دبیر خانه کمیته هفته ای یک جلسه برگزار می کند و جلسه شورای ملی هر شش ماه یکبار برگزار میگردد.

اهم وظایف کمیته دائمی :

برنامه ریزی کارها.

تصویب بودجه سالیانه و تأیید گزارشهای مالی و تسویه حساب ها.

طرح اصلاح اساس نامه.

صدور سیستم مالی و اداری لازم جهت سهولت انجام کارها در کمیته.

ایجاد دستگاه های ضروری برای فعالیت های کمیته طبق طرح دبیرخانه کمیته.

تقدیم جوائز و لوح تقدیر به موسسه ها و هیئت ها و افراد خیر.

اهم وظایف دبیرخانه کمیته

اجرای قرار دادها و مصوبات کمیته دائمی.

حضور در نشست های کمیته دائمی.

آماده سازی بودجه سالیانه و عرضه آن بر کمیتۀ دائمی.

طرح سیستم مشخص و قرار دادهای سازمان یافته برای کمیته.

اهم وظایف شورای ملی

راهنمایی افراد داوطلب به انجام خیر برای همکاری و شرکت فعالانه در کمک به آسیب دیدگان جنگ و غیره.

تشویق قشرهای مختلف جهان به شرکت در برنامه های کمک رسانی.

برگزاری دوره های کارآموزی برای عملیات کمک رسانی.

تمامی اعضای کمیته بطور داوطلبانه در طرح امداد رسانی فعالیت می کنند.

نیازهای ملی کمیته از سازمان ها و مؤسسه های زیر ت/دمین می گردد.

سازمان هلال احمر عربی لیبی

سازمان دعوت اسلامی جهانی.

جشن عمومی ارشاد و راهنمائی

صندوق تأمین اجتماعی

مجمع عمومی اوقاف

سایر پشتیبانی و حمایت های دولت از کمیته.

این کمیته می تواند از کمک های نقدی و غیر نقدی افراد و موسسه ها و کمیته ها و غیره استفاده کند.

موضوع خدمات : تشکیل کمیته دائمی امداد رسانی

اهداف کمیته

هماهنگ کردن تلاش های مربوط به تقدیم کمک های انسانی  به چناهندگان جنگی

ارتباط مستقیم با آسیب دیگان و نیازمندان جهت کمک به آنان.

ارتباط با موسسه ها و هبءتهای دولتی همزمان با هماهنگی کارهای متعلق به کمک رسانی.

تسهیل مأموریت کسانی که مأمور به انجام کارهای کمک رسانی می شوند.

تنظیم برنامه های کمک رسانی و فراهم کردن امکانات لازم.

تسهیلات :

بکارگیری شهروندانی که زندگی خود را در راه ادای واجبات نثار کردند.

در اختیار گذاشتن حقوق و مزایا به خانواده شهیدی که قبلاً سرپرستی خانواده خود را بر عهده داشته است.

پذیرش فرزندان شهید در مؤسسات علمی.

ابعاد خدمات رسانی کشور آمریکا

از آنجائیکه دولت و سازمان های وابسته به آن هیچ نوع خدمات را بدون در خواست به افراد ارائه نمی دهند، همچنین در غالب موارد، اقدام انفرادی به دلیل عدم آگاهی از قوانین و راهکارهای موجود، نیز فقدان حمایت کافی و ... محکوم به شکست است، عده ای از سربازان معلول جنگ جهانی اول اقدام به تأسیس انجمنی به نام انجمن سربازان قدیمی معلول آمریکایی» برای برخورداری از مزایای قانونی و نیز رایزنی برای تصویب قوانین خاص و حمایت از قربانیان جنگ، در سال 1920 نمودند. این انجمن سرانجام در سال 1933 توسط کنگره آمریکا به رسمیت شناخته شد و از آن هنگام تاکنون با شعار «ساختن زندگی بهتر برای سربازان قدیمی آمریکایی» مشغول فعالیت استو توانسته دو ایری را در سراسر آمریکا و پورتوریکو ایجاد نماید که به « تنجمن های ایالتی مشهورند».کلیه خدماتی که توسط این انجمن به اعضاء ارائه می گردد رایگان می باشد و اعضاء صرفاً مبلغی را د رآغازبعنوان «حق عضویت» می پردازند. سربازان معلولی که می خواهند از خدمات این انجمن بهره گیرند می بایست به عضویت اینانجمن در محل زندگی خود در آیند و این عضویت مادام العمر می باشد.

مطابق اساسنامه انجمن دارای هیچ بودجه دولتی نمی باشد، اما می تواند از کمکهای دولتی و غیر دولتی استفاده کند و تقریباً تمامی کسانی که در انجمن فعالیت می کنند خود از سربازان قدیمی معلول می باشند که به صورت داوطلبانه در آن خدمت می کنند.

انجمن برای پیشبرد اهداف خود دوره های کارآموزی برای دواطلبان برگزار می کند، نیز از برجسته ترین وکلا در پایتخت و سایر شهرها برخوردار است. کمیته های گوناگونی مانند کمیته مالی، کمیته اجرایی امور گوناگون را زیر نظر انجمن و با تأیید آن، انجام می دهد.

شرایط استفاده از خدمات انجمن

سربازانی می توانند از این خدمات بهره گیرند که حداقل 90 روز خدمت کرده باشند و دست کم یک روز آن را در جنگ بوده باشند.

همچنین معلولیت آنها می بایست توسط کارشناسان کامل و دائمی تشخیص داده شود. یعنی این افراد نمی توانند تا پایان عمر کاری درآمد زا داشته باشند.

فرهنگی

در بعد فرهنگی برای زنده نگه داشتن فداکاری های سربازان قدیمی معلول از طریق انجمن فعالیت های گوناگون صورت می گیرد از جمله :

تأسیس ایستگاه رادیو و تلوزیون  مخصوصوبه سربازان قدیمی معلول آمریکایی.

چاپ و انتشار نشریات مخصوص

برگزاری مراسم تشییع و تدفین سربازان معلول و دفن در گورستان ملی.

ارج نهادن به فداکاری های آنها توسط عیادت از پدر روحانی که یکی از اعضاء کمیته اجرایی انجمن است از بیماران و آسایشگاه های مخصوص

خدمات مشورتی

انجمن با آموزش مددکاران دواطلب می توانند راهنمائیهای تربیتی، حقوقی نیز معرفی وکلای برجسته جهت پیگیری مشکلات سربازان، به آنها ارائه نماید.

معیشتی

شناسایی افرادی که از درآمد کافی برخوردار نیستند و تحت پوشش قرار دادن آنها از طریق بیمه و پرداخت مستمری و بازنشستگی.

پرداخت غرامت و معلولیت، پرداخت درآمد اضافی برای زندگی همسطح با دیگران با توجه به تعداد افراد تحت تکفل.

پرداخت مقرری پس از مرگ به بازماندگان سربازان معلول، استفاده از پانسیون، از جمله خدماتی است که توسط انجمن انجام می گیرد.

درمان

172 مرکز درمانی کارمددرسانی درمانی به سربازان را به عهده دارند که سالانه یک میلیون ساعت کار دواطلبانه برای بیماران توسط مدد کاران انجام می گیرد که آمار استفاده کنندهاز این خدمات سالانه 000/200نفر میباشد.

مراقبت های روحی و روانی از معلولین.

مراقبت های پزشکی.

انتقال بیماران به مراکز درمانی ویژه ای « ادراه مزایای سربازان قدیمی» که در این راستا حدود 000/600مأموریت و 20 میلیون مایل رانندگی در سال گذشته انجام گرفته است.

اشتغال

مشاورین انجمن برای اشتغال سربازان قدیمی معلول، خدمات مشورتی و آموزشی ارائه داده و اقداماتی را نیز برای اشتغال مناسب با وضعیت جسمی و روحی سربازان انجام می دهند به نحوی که شغل مورد نظر از نظر سود دهی نیز مناسب باشد. همچنین برای جابجایی شغلی به این افراد کمک هایی ارائه می گردد.

اسکانشناسائی سربازان قدیمی بی خانمان و کمک به آنها از دیگر وظایفی است که انجمن انجام می دهد.طبق آمار هر شب 000/275 نفر سرباز جایی را برای خوابیدن ندارند و سالانه 000/500 نفر سرباز از نعمت خانه محروم هستند. در این راستا مددکاران انجمن ضمن شناسایی این افرادخدمات گوناگونی از جمله معرفی به پانسیون های خاص و دیگر مراکز نیز تهیه مسکن مناسب به این افراد ارائه می دهند.

آموزش

در بخش آموزش، انجمن بیشتر به آموزش مهارتها برای کاریابی می پردازد تا معلولین بتوانند مهارت لازم را برای کار مناسب بیاموزند و در صورت لزوم گواهی نامه ای که برابر با برنامه های دانشگاهی 4-2 ساله است نیز به آنان اعطاء می کنند.

معیشتی

رسیدگی به سربازان قدیمی آمریکایی که با مشکلات معیشتی مواجه هستند، بوسیله جستجو، شناسایی و تحت پوشش قرار دادن، پرداخت غرامت معلولین، مزایای مرگ، مستمری، اشتغال

ایجاد اشتغال متناسب با وضعیت جسمی از طریق مراکز کاریابی توسط انجمن و تعاونی و معرفی شغل های پرسود.

مسکن

تهیه مسکن مناسب برای سربازان قدیمی تحت پوشش که فاقد مسکن هستند و یا معرفی به پانسیون ها و دیگر مراکز بطور رایگان.

فرهنگی

ارج نهادن به فداکاری های سربازان و یادبود آنها توسط پدر روحانی از طریق عیادت بیماران، تشییع و تدفین خاص برای اعضا(افراد تحت پوشش)، فعالیت های تبلیغاتی از قبیل تهیه روزنامه محلی، ایستگاه رادیویی مختصر، فرستنده تلوزیونی مخصوص و نشریات رسمی انجمن برای جلوگیری از به فراموش سپرده شدن سربازان قدیمی و معلولین.

خدمات عمومی

حمل و نقل ناتوانان به هرمیزان جهت رسیدن به مراکز درمانی و...توسط تعاونی.

خدمات مشورتی

راهنمایی های تربیتی – حقوقی – معرفی وکیل و پیگیری مشکلات سربازان.

فرمان رسیدگی به وضع درمان معلولین خصوصاً مصدومین شیمیایی.

آموزش برنامه ریزی آموزشی برای سربازان قدیمی و یا معلولین برای کاریابی بیشتر و با هدف اشتغال زایی

تمامی موارد فوق برای اعضاء (سربازان و خانواده های آنها) رایگان می باشد و منابع مالی آن بصورت ایالتی جمع آوری و هزینه می شود.

ابعاد خدمات رسانی کشور اسپانیا

درمان

معلولین جنگی از درجه 1تا5 برای هرنوع بیماری کلاً معاف و از درجه 6 تا 8 درمان ناشی از معلولیت از پرداخت هزینه درمان معاف می باشند(8 گروه برای معلولیت در نظر گرفته شده است)

حقوق

افزایش حقوق و بازنشستگی برای معلولین استخدام دولت و سازمان های دولتی و برقراری حقوق بازنشستگی برای غیر آنها.

خدمات عمومی

حمل و نقل – قطار

30% تخفیف بدون محدودیت دفعات

100% تخفیف برای مدد کار همراه معلول

10% تخفیف بلیط چهار بار در سالبرای مغلول درجه 2

10% تخفیف بلیط دوبار در سال برای معلول درجه 3 تا 8

حمل و نقل شهری : تخفیف آبنومان مجانی طبق مصوبه هر استان، فرمانداری یا شهرداری محل اقامت.

خدمت سربازی

معافیت اولین و دومین فرزند معلول درجه 1 و 2 در صورت درخواست والدین.

مددکاری

معلولین شدید در صورت نیاز 1 یا 2 همراه به عنوان مددکار در اختیار خواهند داشت.

اهم وظایف کمیتۀ دائمی

برنامه ریزی کارها.

تصویب بودجه سالیانه و تأیید گزارشهای مالی و تسویه حسابها.

طرح اصلاح اساسنامه.

صدور سیستم مالی واداری لازم جهت سهولت انجام کارها در کمیته.

ایجاد دستگاههای ضروری برای فعالت های کمیته طبق طرح دبیرخانه کمیته.

تقدیم جوائز و لوح تقدیر به مؤسسه ها و هیئت ها و افراد خیر.

اهم وظایف دبیر خانه کمیته.

اجرای قرار دادها و مصوبات کمیتۀ دائمی.

حضور در نشست های کمیتۀ دائمی.

آماده سازی بودجه سالیانه و عرضه آن بر کمیتۀ دائمی.

طرح سیستم مشخص و قرار دادهای سازمان یافته بری کمیته.

اهم وظایف شورای ملی

راهنمایی افراد دواطلب به انجام خیر برای همکاری و شرکت فعالانه در کمک به آسیب دیدگان جنگ و غیره.

تشویق قشرهای مختلف جهان به شرکت در برنامه های کمک رسانی.

شرکت در برنامه های تبلیغاتی جهت دعوت مردم به کمک رسانی.

برگزاری دوره های کارآموزی برای عملیات کمک رسانی.

تمامی اعضای کمیته بطور دواطلبانه در طرح امداد رسانی فعالیت می کنند.

نیازهای ملی کمیته از سازمانها و موسسه های زیر تأمین می گردد :

سازمان هلال احمر عربی لیبی/ سازمان دعوت اسلامی جهان/ جشن عمومی ارشاد و راهنمائی صندوق تأمین اجتماعی/ مجمع عمومی اوقاف/ سایر پشتیبانی و حمایت های دولت از کمیته.

تبین نموداری و چکیدۀ بررسی تطبیقی ارائه خدمات

نام کشور /شرح خدمات

فرانسه

هندوستان

کانادا

پاکستان

کره جنوبی

کوبا

استرالیا

آلمان

مشترک المنافع

مسکن

+

-

+

+

+

+

-

-

-

درمانی

+

+

+

+

+

+

-

+

-

آموزشی

+

+

+

+

+

+

-

+

-

اشتغال و کاریابی

+

+

+

+

+

-

+

-

حوق ومزایا

+

+

-

+

+

-

-

-

تعاون و امور اجتماعی

+

+

+

+

+

-

-

-

پرورشی و فوق برنامه

+

+

+

+

+

-

+

+

عمومی

-

+

+

-

+

+

+

+

لازم به ذکر است که کشورهای کره جنوبی، فرانسه و کانادا در ارتباط با قربانیان جنگ وزارتخانه هایی دارند و کشور پاکستان، مدیریت رفاه و توانبخشی دارد که تحت پوشش ستاد ارتش می باشد. کشورهای مشترک المنافع دارای کمسیونی تحت پوشش حکومت سلطنتی انگلیس و کشور کوبا نیز دارای اداره امنیت و تأمین اجتماعی است.

بررسی تطبیقی خدمات رسانی کشورها در خصوص مسکن

ردیف

نام کشور

شرح خدمات

1

فرانسه

*رفع مشکلات مربوط به مسکن و همچنین دریافت حق مسکن و در اختیار گذاشتن خانه های بازنشستگی به معلولین و بازماندگاه خانواده های قربانیان جنگ.

2

هندوستان

*انجام پروژه های احداث مسکن به منظور واگذاری به خانوده های قربانیان جنگ

*واگذاری زمین به خانواده های قربانیان جهت احداث مسکن.

3

کانادا

*واگذاری مسکن دولتی به معلولین جنگ و استفاده رایگان از آنها.

*پرداخت وام مسکن منطبق با قانون اسکان ملی معلولین و بازماندگان خانواده های قربانیان جنگ.

*تنظیم برنامه های وام مسکن اهدایی به معلولین و بازماندگان خانواده های قربانیان توسط بخش خصوصی و دولتی.

4

پاکستان

*واگذاری مسکن به صورت اقساط به مستخدمین نظامی و انتقال رایگان به همسر متوفی.

*پرداخت کمک هزینه مسکن به خانوده های داغدیدۀ بدون مسکن (به مبلغ4000 روپیه)

*تمام خانواده های داغدیده تحت پوشش مسکن قرار دارند.

*برنامه طرحهای مسکونی جهت خانواده ها که 5 درصد آن ویژه همسران است.

5

کره جنوبی

*فاقد ین مسکن، واحدهای مسکونی(آپارتمان) واگذار می شود و یا وام مسکن بلند مدت (7تا20ساله با بهره 4 درصد) پرداخت می گردد و به کسانی که مسکن دارند، هزینه تعمیرات و توسعه،به صورت وام اعطاء می شود.ضمناً 3 تا5 درصد از مجتمع های آپارتمانی با مساحت کمتر از 84 متر مربع که بخش دولتی یا خصوصی آنها احداث می کنند، به وزارت امور میهن پرستان و معلولین جنگ واگذار می شود.

*تاکنون به 931 و 24 خانوار، خانه های معمولی و 325 و 24 خانواده آپارتمان واگذار شده است.

*پرداخت کمک هزینه اجاره مسکن و تعمیرات از سال 1965 تا1991 به 15931نفر و 624 خانوار.

*تعداد 61386خانوار از سال 1965 تا 1992 از کمک هزینه مسکن بهره مند شده اند.

واگذاری منازل مسکونی به 72 درصد از خانواده های قربانیان جنگ تا پایان سال 1990

*اختصاص دادن دولت مرکزی یا محلی، 3تا5 درصد از آپارتمان های با مساحت کمتر از 85 متر مربع را به وزارت امور میهن پرستان و معلولین جنگ.

*پیش بینی تأمین 3500 تا 4500 واحد مسکونی تا سال 1996

اسکان 720 خانواده در 26 دهکده ایثارگران ملی

بررسی تطبیقی خدمات رسانی کشورها در خصوص خدمات درمانی

ردیف

نام کشور

شرح خدمات

1

فرانسه

کمکهای فوری پزشکی و درمانی رایگان که برای معلولین،  حق مستمری ایجاد می کند.

2

هندوستان

*استفاده از امکانات بیمارستان به صورت رایگان.

*استفاده از بیمه عمر و بیمه ارتش

3

کانادا

*ارائه خدمات پزشکی به معلولین از جمله جراحی، دندانپزشکی و اعضای مصنوعی بدن و...

*ارائه خدمات رفاهی و اجتماعی به معلولین و وابستگان  و افراد ذیحق

4

کوبا

*ارائه خدمات درمانی ویژه به فرزندان قربانیان.

*تأمین و پرداخت هزینه های درمانی کارگران در اوقات بیماری و یا تصادفات.

5

کره جنوبی

*کلیه ایثارگران ملی از سرویسهای پزشکی و بیمارستان های مجهز به طور رایگان استفاده می کنند.همچنین جهت مراقبت از سالمندان، بازنشستگان و اشخاصی که بیماریهای مزمن دارند در بلند مدت خدمات پزشکی ارائه می شود، ضمناً هزینه ایاب و ذهاب از بیمارستان تا محل اقامت پرداخت می گرددو اعضای مصنوعی مورد نیاز معلولین بدون پرداخت مالیات تقبل می شود.

*4 بیمارستان با ظرفیت 1580 تختخواب با کلیه امکانات و تجهیزات پزشکی

*48000 نفر از میهن پرستان و بازنشستگان تحت پوشش خدمات درمانی رایگان می باشد.

*انجام مراحل درمانی در بیمارستانهای بازنشستگان ملی.

*تخفیف هزینه درمانی در بیمارستانهای بازنشستگان ملی.

*تعداد 757 و 713 نفر از 1961 تا 1991 از خدمات پزشکی و درمانی با هزینه دولت استفاده کرده اند.

*ارائه خدمات درمانی و توانبخشی در بنگاه امور رفاهی ایثارگران ملی کره.

 

بررسی تطبیقی خدمات رسانی کشورها در خصوص فرهنگی، آموزش هنری

ردیف

نام کشور

شرح خدمات

1

فرانسه

*انجام فعالیت های پژوهشی به منظور پاسداری از خاطرات قربانیان جنگ و جانبازان.

*پرداخت هزینه های مربوط به آموزش فنی و حرفه ای و کار آموزی

*تدوین، تجلیل و حفظ  خاطرات و ارزشهای جنگ.

2

هندوستان

*اعزام فرزندان قربانیان جنگ به دانشکده های فنی، مهندسی و پزشکی به منظور تحصیلات تکمیلی.

3

پاکستان

*تخصیص سهمیه پذیرش در دانشگاهها به فرندان از کارافتادگان در حین خدمت.

4

کره جنوبی

*کمک هزینه آموزشی از سال 1960 بیشتر به دانش آموزان تا مقطع دیپلم و نیز به صورت بورسیه دانشجویی پرداخت می شود.

*ایثارگران ملی، همسران و فرزندان قربانیان از پرداخت شهریه ورودی و سایر هزینه های تحصیلی( متوسطه دانشگاه)معاف هستند. ضمناً بورسیه تحصیلی خارج از کشور در صورت احراز شرایط پرداخت می گردد.

*برگزاری کنفرانس های فرهنگی و علمی در داخل و خارج از کشور به منظور بررسی و تحقیق تاریخچه جنبش آزادی بخش .

*فارغ التحصیلانی که از کمک هزینه تحصیلی و آموزشی استفاده کرده اند، در سال های 1991،1983،1963 به ترتیب برابر با 3832،16455، 89 457 نفر هستند.

*فاغ التحصیلانی طی 30 سال گذشته در مقاطع راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه به ترتیب 169882، 195275، 54622 نفر می باشند که از کمک هزینه تحصیلی و آموزشی استفاده کرده اند.

بررسی تطبیقی خدمات رسانی کشورها در خصوص اشتغال و کاریابی

ردیف

نام کشور

شرح خدمات

1

فرانسه

*ارائه شغلهای مناسب و تضمینی به معلولین و بازماندگان خانواده های قربانیان جنگ همراه با آموزشهای حین خدمت.

*ارجحیت و اولویت استخدام در بخش دولتی تحت قانوان حرفه های رزرو شده.

*پرداخت وامهایی به منظور ایجاد حرفه و شغل.

*پذیرایی از مستمری بگیران جنگ، غیر جنگ و معلولین در 10 مدرسه بازآموزی حرفه ای با قابلیت پذیرش 2200 کارآموز.

2

هندوستان

*واگذاری زمین به خانواده های قربانیان جنگ جهت کار و تولید در بخش کشاورزی.

3

کانادا

بررسی حقوقی معادن روباز وسطحی، جهت واگذاری به معلولین و بازماندگان خانواده های قربانیان جنگ.

4

پاکستان

*واگذاری زمینهای کشاورزی جهت کار و اشتغال به خانواده های قربانیان جنگ.

5

کره جنوبی

*دوایر تابعه دولت موظفند 20 درصد از نیروی انسانی مورد نیاز خود را از ایثارگران ملی و خانواده های آنان انتخاب نمایند. برای ایثارگران ملی هزینه های کاریابی و آموزش ضمن خدمت پرداخت می شود و برای کسانی که فاقد تحصیلات باشند در موسسات کارورزی خدمات تخصصی ، حرفه ای ارائه می شود.

*به منظور اشتغال در مشاغل تجاری کوچک، کشاورزی و احداث کارخانه، وام های بلند مدت با بهره کم به شرح ذیل اعطاء می شود :

- وام خرید زمین کشاورزی با بازپرداخت 10 ساله و بهره 5 درصد.

- وام بازرگانی با بازپرداخت 7 ساله و بهره 6 درصد.

- وام حوادث غیره متقربه مراسم (جشن و سوگواری) ودرمانی با بازپرداخت 3 ساله و بهره 6 درصد.

-حمایت از اشتغال فرزندان حضانتی ایثارگران ملی.

*اختصاص 5 تا 9 درصد کل نیروی انسانی مورد نیاز سازمانهای اقتصادی دولتی و خصوصی به ایثارگران و شایستگان ملی.

*74500 نفر متقاضی راهنمایی شغل از نمایندگی های مختلف دولتی و خصوصی بوده اند.

*پرداخت وام جهت استفاده از مشاغل خود گردان.

*تعداد مراجعه کنندگان راهنمای شغلی و آموزش های حرفه ای از سال 19641 تا 278875، 1991 نفر بوده اند.

*تعداد 4200 نفر کارآموز ، در سال دوره های کار آموزی می بینند.

 

بررسی تطبیقی خدمات رسانی کشورها در خصوص حقوق و مستمری

ردیف

نام کشور

شرح خدمات

1

فرانسه

*ترکیب خانواده های مشمول حقوق  و مستمری به شرح زیر است.

-همسر ان قربانیان جنگ.

- فرزندان و فرزند خواندگان قربانیان جنگ.

- والدین قربانیان جنگ.

- پرداخت حقوق و مستمری بازنشستگان  جنگ.

*حقوق و مستمری به نظامی معلولین، بیوه زنان، والدین و یتیمان با تأمین رفاه اجتماعی سالمندان.

*پرداخت حقوق و مستمری به نظامیان و قربانیان غیر نظامی جنگ.

*حمایت مادی و معنوی از 3700000 نفر مشمولین قانون و مستمری نظامیان معلول و قربانیان جنگ.

2

هندوستان

*پرداخت مستمری به بازماندگان قربانیان جنگ بر مبنای آخرین حقوق استحقاقی قابل پرداخت در حال اشتغال.

*استفاده از قابلیت های نیمه بهاء هواپیما، قطار و اتوابوس.

3

کانادا

*هیأتی به نام بررسی حقوق بازنشستگان اعضاء سابق نیروهای مسلح، پلیس سلطنتی و نیروهای مردمی دوران جنگف مسئول رسیدگی به درخواست ها و تدویم قوانین مربوط به ا مور معلولین و صدور حکم در موارد خاص است.

*برآورد غرامت  برای اسرای جنگ و وابستگان آنان.

4

کوبا

*حمایت اقتصادی از قربانیان جنگ و وابستگان آنان.

*پرداخت مستمری و حقوق بازنشستگی به خانواده های قربانیان جنگ با توجه به تعداد فرزندان و...

5

کره جنوبی

*پرداخت حقوق و مستمری یکسال به آسیب دیدگان حوادث و جنگ ها.

*پرداخت فوق العاده غرامت به بی بضاعت ها و معلولین و بازماندگان خانواده های قربانیان جنگ.

*پرداخت غرامت مرگ به بازماندگان کشته شدگان در جنگ ها.

*پرداخت افزایش سطح غرامت بر اساس شاخص های اجتماعی و میانگین حقوق کارکنان غیر نظامی.

بررسی تطبیقی خدمات رسانی کشورها در خصوص تعاون و امور اجتماعی

ردیف

نام کشور

شرح خدمات

1

فرانسه

*کمکهای فوری به خانواده هایی که در باز پرداخت وامها دچار مشکل شده اند.

*حمایت مادی و معنوی از فرندان جانبازان و قربانیان جنگ به طریق پرداخت وام های اجتماعی.

*استفاده از 15 آسایشگاه بازنشستگی سالمندان با ظرفیت 1150 نفر با شرایط ذیل :

- حداقل سن 60 سال.

- 80 تا 90 درصد هزینه توسط آسایشگاه پرداخت می شود.

-استفاده از 10 آسایشگاه ویژه جهت سالمندان از کار افتاده.

*اعطای بازنشستگی سربازی، بازنشستگی تعاونی سربازی به جانبازان و خانواده های قربانیان جنگ.

*تأمین رفاه و کمک های اجتماعی و مالی ویژه به خانواده  و بازماندگان قربانیان جنگ.

*پرداخت هزینه های تشییع جنازه به خانواده های بازماندگان و قربانیان جنگ.

*مشارکت در تأمین و پرداخت هزینه های نگهداری خانواده ها در مواقعی که سلامت آنان ایجاب می کند و هزینه ها فراتر از حد مستمری باشد.

 

کوبا

*ارائه خدماتی نظیر کالای اساسی و وجوه نقدی  به خانواده های کم درآمد قربانیان جنگ.

*تأمین اجتماعی ویژه برای از کار افتادگان جنگ.

*برنامه کمک رسانی و حمایت اجتماعی ازکار افتادگان خانواده ها .

 

پاکستان

*رفاه همسران  وابستگان قربانیان جنگ.

*پرداخت فوق العاده معیشتی به همسران قربانیان جنگ.

*پرداخت فوق العاده ویژه به همسران نظامیان.

*پرداخت مقرری ماهیانه به فرزندان قربانیان جنگ تا سن 21 سالگی.

*پرداخت مخارج غیر مترقبه خانواده های قربانیان جنگ.

*پرداخت نقدی 450000 روپیه به خانواده های قربانیان جنگ (غرامت جنگ).

 

کره جنوبی

*واگذاری قبور به درگذشتگان ایثارگران ملی.

*نگهداری کودکان بی سرپرست ایثارگران ملی از پرورشگاه تا مرحله دانشگاه.

 
 
پنج شنبه 31 فروردین 1391  11:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : جهاني شدن معناي زندگي و فرهنگ ايثار و شهادت
كلمات كليدي : جهاني شدن، معناي زندگي، ايثار وشهادت
موضوعات مقالات :جهانيان و ايثار و شهادت
در اين نوشتار ابتدا به تبيين پديدة جهاني شدن و مولفه ها و اقسام آن پرداخته مي شود، آنگاه از معناي زندگي سخن گفته مي شود و سپس دامنة سخن به ارتباط اين دو مقوله با فرهنگ ايثار و شهادت كشانده مي شود.
«جهاني شدن» (Globalization) اصطلاحي ناظر به يك واقعيت عيني و خارجي است كه در آن حيثيت فاعلي و ارزشي مدنظر نيست. در مقابل «جهاني سازي» (Globalizing) اصطلاحي ناظر به حيثيت فاعلي و ارزشي پديده يا وضعيت جهاني شدن است. جهاني شدن فرآيندي است در ارتباط با چهار حوزه : 1- حوزه فني: در اين حوزه از وقوع و شكل گيري انقلاب علمي و صنعتي سوم سخن مي رود. در اين مرحله نظام جهاني اطلاعات (WORLD INFORMATION ORDER) از چند طريق شكل مي گيرد: الف- ارتباطات كامپيوتري و تلفني ب- ارتباطات ماهواره اي ج- شبكه هاي برون مرزي تلويزيوني وراديويي 2- حوزه اقتصاد: با جهاني شدن اقتصاد، حاكميت و دخالت دولت در اقتصاد ملي تضعيف مي شود و در مقابل، آنچه برجسته و تقويت مي گردد نقش شركت هاي چندمليتي است. 3- حوزه سياست: در حوزه سياست شاهد پيدايي و بسط و گسترش روزافزون نهادهاي سياسي بين المللي و يا موثر در سياست بين المللي هستيم كه گاه تصميم سازي در عرصة ملي را با چالش مواجه مي كنند. 4- حوزه فرهنگي: در حوزه فرهنگ شاهد تقارب و به تعبير دقيق تر انتقال فرهنگ ها هستيم.
جهاني شدن يك برنامه يا يك پديده طبيعي؟ بحث مهمي كه امروزه مطرح است آن است كه آيا با يك پديده طبيعي با نام «جهاني شدن» روبروييم يا يك برنامه طراحي شده و هدفمند. برخي معتقدند جهاني شدن مولود طبيعي و جبري پاره اي علل و عوامل فني است اما در مقابل برخي ديگر برآنند كه اين وضعيت برنامه اي طراحي شده براي تحقق اميال غرب است. به نظر مي رسد كه هر دوي اين نظرها بازتاب وجهي از واقعيت است. غرب چه چيزي را انتقال مي دهد؟ برخي معتقدند آنچه انتقال مي يابد «پست مدرنيسم» و برخي معتقدند «مدرنيسم» است اما از آنجا كه پست مدرنيسم ادامه و نقد كاستيهاي مدرنيسم است، ديدگاه اول به واقع نزديك تر است. عناصر اساسي مدرنيسم عبارتست از: 1- عقل گرايي 2- اومانيسم 3- سكولاريسم 4- آزادي. غرب در اين روند انتقال، بحران هاي دامنگير خود را هم به ديگر جوامع انتقال مي دهد كه عبارتند از : 1- بحران معرفتي 2- بحران اخلاقي
3- بحران رواني.
معناي زندگي: بحث از معناي زندگي از بحث هاي جديد در كلام جديد و كاملاً زيربنايي است. برخي اين بحث را فوري و قوي ترين بحث براي آدمي مي دانند. در معناي زندگي ممكن است سه چيز اراده شده باشد: 1- ارزش زندگي 2- هدف زندگي 3- كاركرد زندگي. در مفهوم اول، بحث بر سر آن است كه زندگي بايستني است يا نابايستني؟ سؤال ديگر آنكه آيا زندگي ارزش ذاتي دارد يا نه؟ زندگي براي زندگي است يا براي چيز ديگري؟ آن چيز ديگر مي تواند معرفت، عشق، عدالت، زيبايي، قدرت، خدا و . . . باشد. فرهنگ ايثار و شهادت بر اين نكته تأكيد مي ورزد كه زندگي ارزش ذاتي ندارد. ارزش اصيل و ذاتي زندگي در خدا و رضايت او و بندگي اوست. چنين فرهنگي مؤلفه هاي متعددي دارد كه يكي از آنها زندگي عزيزانه است. توجه به معبود و درباختن همه چيز براي او از اصول اين فرهنگ است. تبيين علمي و منطقي مباني فرهنگ ايثار و شهادت و نوع نگاه آن به زندگي و معناي آن مي تواند در فراگير شدن اين فرهنگ در عصر جهاني شدن و پوچي بشر معاصر راهگشا باشد. والسلام

نويسنده: سيد محمدرضا طالبيان
استاد حوزه ي علميه قم

 
 
پنج شنبه 31 فروردین 1391  11:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : جهاني شدن ، مكر استعمار براي حل شدن فرهنگ شهادت در فرهنگ غالب
انواع مقالات :علمي و فرهنگي
موضوعات مقالات :جهانيان و ايثار و شهادت
جهاني شدن ، مكر استعمار براي حل شدن فرهنگ شهادت در فرهنگ غالب


حريم بستري از آرامش را براي افراد به همراه مي آ ورد و دروازه هاي اين حريم هرگز به روي نامحرمان باز نخواهد شد و اما جامعه بزرگ انساني در هر كشور چگونه حريمي مي تواند داشته باشد ؟!


معمولا فرهنگ و ارزش هاي معنوي / دژ حياتي يك ملت است . اگر دروازه هاي اين دژ بر روي بيگانگان باز شود و به تصرف معيارها و هنجارهاي ديگران در آيد آن ملت ناخود آگاه پاسدار منافع مهاجمان ِ پنهان ِ فرهنگي مي شود .

اين روزها مساله جهاني شدن از مهمترين دغدغه هايي است كه صاحب نظران را به تفكر واداشته است زيرا جهاني شدن بر سرنوشت همه فرهنگ ها اثر مي گذارد به ميزاني كه به نظر مي رسد جهاني شدن به هويت و به دين نيز آسيب خواهد رساند .

بي هويتي پيامد گريز ناپذير روند كنوني جهاني سازيست با تاثيراتي كه جهاني شدن بر هويت فرهنگي افراد مي گذارد به تدريج شاهد حل شدن اين فرهنگها در فرهنگ غالب خواهيم بود .

و اما جوان امروز ضرورتا بايد ريشه در فرهنگ خودي داشته باشد تا بر اساس آن بتواند هويت فرهنگي اش را تشكيل دهد و لازمه اين امر شناخت آن فرهنگ و عقيده به آن و يافتن مشتركاتي ميان خود و فرهنگ ملي است .
فرهنگ ديني براي اعتلا و سربلندي خويش متضمن بهترين مكانيزمهاست كه موجب سربلندي و اقتدار آن مي شود و فرهنگ شهادت طلبي از زير مجموعه هاي فرهنگ ديني است و از بهترين و قوي ترين مكانيزمها در اين راستاست .
فرهنگ ايثار و شهادت فرهنگي است كه بدون خودخواهي و خود محوري و با آزاد انديشي و رسوخ در اعماق قلب جوانان همراه است .
1
در عصري كه خطرعبور استعمار از دژهاي محكم فرهنگي وجود دارد فقط كافي است كه فرهنگ ايثار را بشناسيم و به آن متعهد بمانيم . انتقال فرهنگ شهادت و ايثار به جوانان نتايج ارزشمندي دارد كه در جامعه جاري مي شود و به راستي كه اگر فرهنگ ايثار نبود اسلام زنده نمي ماند و امنيت جامعه از بين مي فت . بنا بر اين حفظ ياد و نام شهدا اين روز ها از واجبات ديني به شمار ميرود .

و اما هنر يكي از ابزار هاي فرهنگي يك جامعه است . ابزاري كه در عصر جهاني شدن مولفه هاي فرهنگي يك جامعه مانند ايثار و شهادت را ترسيم مي كند. بايد توجه داشت در زماني كه بحران بي هويتي مشكل امروز بشريت است عزت و كرامت انساني چگونه تعريف مي شود .

تاسي به فرهنگ ايثار و شهادت مي تواند جلوه ملموس و بارزي از هويت اسلامي و ديني و انساني در جوانان جامعه امروز باشد . براي مردمي با فرهنگ ايراني ، زندگيِ آزاد و مستقل با حفظ و ترويج فرهنگ شهادت امكان پذيرتر خواهد بود و نبايد از اين مسئله هم غفلت كرد كه نبرد حق و باطل نبردي همه جانبه است و تاسي به اين فرهنگ غني اسلامي بود كه پير و جوان چون سدي استوار در برابر ظلم ايستادند و همين باعث شد تا در جنگ تحميلي بر ايران عده قليلي بر عده كثيري پيروز شوند تا ملت ايران نمونه بارز اين آيه شريفه باشد كه (( كم من فئته قليله غلبت فئه كثيره باذن ا... )) .

دشمنان ايران بعد از شكست در جنگ تحميلي متوجه شدند با روحيه شهادت طلبي كه در فرزندان پاكباخته حضرت روح ا... (ره) وجود دارد مهمترين ابزار براي شكست اين امت حمله به اعتقادات آنان است لذا جهاني سازي مكر استعمار بود براي تعريف ديگري از انسان و هويتي ديگر بخشيدن به جوان امروز .

يكي از بهترين مكانيزم هاي دفاعي در برابر خطرهاي جهاني شدن اين است كه اين پيامد را به فرصتي در جهت پيشبرد اهداف انقلاب اسلامي تبديل كنيم . يعني جاري كردن ارزش هاي متعالي انساني در تمام طول تاريخ مانند جاري شدن فرهنگ حسيني در ميان امتها.

واما هر تلاشي كه براي لحاظ كردن فرهنگ غنيِ ايثار وشهادت توسط فرهنگ سازان در برنامه هاي فرهنگي جامعه صورت گيرد نياز به سرمايه گذاري كمي و كيفي در اين زمينه دارد زيرا در جهان امروز لحظه به لحظه به تعداد پايگاههاي ضد ارزشي افزوده مي شود .

در عرصه جهاني سازي وقتي هويت انسانها توسط استعمار گران فرهنگي گرفته مي شود انسانهاي بي هويت ابزارهايي در دستان استعمار مي شوند تا به هر سمت و سويي كشانده شوند . لذا حفظ فرهنگ ايثار و شهادت در جهت شكوفا كردن فطرت پاك انساني و رسيدن به كرامت انساني احساس مي شود ، فقط كافي است به جواناني كه در اين زمينه رغبتي دارند كمي اعتماد كنيم و اطلاعات درست و ابزار مناسبي براي مرور فرهنگ شهادت در اختيار انها قرار دهيم.


سهيلا حقاني

منبع : معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شعيد در استان خراسان شمالي

 
 
پنج شنبه 31 فروردین 1391  11:05 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها