0

بانک مقالات دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : نبرد براي آزاد سازي خرمشهر 1/3/61 تا 4/3/61 (شرح تفصيلي رخداد هاي روزهاي اول تا سوم خرداد 1361)
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
روز 1/3/61 درگيري كماكان به صورت تبادل آتش ادامه داشته و يگان هايي از قرارگاه هاي فجر و فتح و نصر كه بايستي در عمليات فتح خرمشهر شركت نمايند به تكميل تغيير گسترش و شناسايي و ساير اقدامات لازم براي كسب آمادگي مشغول بودند.
ساعت پنج و پنجاه دقيقه بامداد، مجتمع پتروشيمي ماهشهر توسط چهار فروند هواپيماي عراقي مورد هجوم قرار گرفت و خسارات سنگيني به بار آمد و بيش از 30 نفر مجروح شدند.
پس از ده روز كه از دومين تلاش ناموفق نيروهاي ما براي فتح خرمشهر مي گذشت سرانجام با يك ساعت تاخير در ساعت بيست و دو و سي دقيقه روز (1/2/61) سومين تلاش آفندي قرارگاه كربلا به منظور آزاد سازي خرمشهر با رمز (بسم الله قاصم الجبارين يا محمد بن عبدالله (ص) ) آغاز گرديد.
دشمن در مقابل تك غافلگير كننده نيروهاي خودي در منطقه غرب خرمشهر و پل نو، مجبور به ترك خاكريزهاي دفاعي خود يكي پس از ديگري شد.
در ساعت سه و چهل و پنج دقيقه با مداد روز 2/3/61 قرارگاه فتح به جاده آسفالته خرمشهر ـ شلمچه رسيد و مشغول باز شدن به طرف پل نو بود. فجر 3 هنوز به جاده نرسيده بود. از قرارگاه نصر، نصر 2 به جاده آسفالته رسيده بود ولي نصر 3 به علت برخورد با ميدان مين متراكم توام با مقاومت شديد دشمن، زمين گير شده بود، اين منطقه كه در حوالي شرق شلمچه قرار داشت همان منطقه اي بود كه قرارگاه نصر در روزهاي 20 و 21 ارديبهشت ماه نتوانسته بود به آن جا دسترسي پيدا كند و در واقع منطقه مستحكم مواضع دشمن محسوب مي شد.
در ساعت چهار و سي دقيقه بامداد روز 2/3/61 نيروهاي دشمن تحت فشار شديد
يگان هاي خودي به حوالي نهر خين عقب رانده شدند و ارتباط زميني نيروهاي مستقر در خرمشهر با نيروهاي مستقر در منطقه شلمچه قطع گرديد و دشمن فقط روي جاده خاكي حاشيه نهر خين رفت و آمد مي كرد.
در ساعت شش و پانزده دقيقه روز 2/3/61 قرارگاه فتح، خرمشهر را محاصره كرد. فجر 3 به پل نو رسيد و به طرف شط العرب پيشروي مي كرد. نصر 2 در حال الحاق با نصر 3 بود. نصر 3 نيز جاده دژها را اشغال كرده و در جنوب جاده آسفالته خرمشهر ـ شلمچه با دشمن به شدت درگير بود.
در ساعت 2 بعد از ظهر روز مذكور فجر 3 به رودخانه شط العرب رسيد و فتح نيز به سواحل اروند رود دسترسي پيدا كرد و به اين ترتيب اين دو قرارگاه ماموريت واگذاري در دستور جزء به جزء شماره 9 را با موفقيت انجام دادند.
در برابر تك سريع و غافلگيرانه نيروهاي ما، دشمن دچار وحشت و سرگرداني شديد شد و نتوانست عكس العمل مناسبي نشان دهد. ارتباط يگان هاي دشمن با يكديگر قطع و فرار افسران و درجه داران و سربازان از منطقه خرمشهر گوياي از هم پاشيدگي سازمان يگان هاي دشمن در خرمشهر بود.
نصر 2 كه در نخلستان ها درگير پيكاري سخت و سنگين با دشمن بود خود را تا 5/1 كيلومتري شط العرب جلو كشيد و تلاش مي كرد با تصرف سرپل دشمن در شمال نهر خين، پل شناور عراق روي اروند را بدست آورده ارتباط عراق را با منطقه خرمشهر از اين طريق نيز قطع كند. نيروهاي متجاوز در تلاش براي برقراري ارتباط مجدد با نيروهاي محاصره شده در خرمشهر نمي خواستند آخرين اميد خود را از دست بدهند و لذا با مقاومت شديد و استفاده از نخلستان ها، مانع از پيشروي نصر 2 بودند. نصرهاي 2 و 3 در عمليات خود موفق شدند بيش از 563 نفر را اسير، تعدادي تانك را منهدم و يك فروند بال گردان دشمن را كه بعلت نقص فني فرود آمد به غنيمت در آورند.
در دستور جزء به جزء شماره 9 به قرارگاه قدس دستور داده شده بود كه همزمان با عمليات در جبهه خرمشهر با اقدام به تك هاي محدود ضمن درگير كردن دشمن تلاش نمايد كه در صورت امكان خط دژها را در منطقه محوله يا قسمتي هايي از آن تامين نمايد.
در اجراي اين دستور قدس 1 و قدس 4 همزمان با آغاز تك در جبهه خرمشهر در مناطق مربوطه دست به تك زدند. قدس 1 پس از مدتي پيشروي به علت عدم برخورد با دشمن و طولاني شدن مسير با هماهنگي فرماندهان سپاه و ارتش به مواضع اوليه مراجعت نمود اما قدس 4 با دشمن درگير شده و گزارش نمود كه پس از 5/2 ساعت درگيري موفق به انهدام 18 دستگاه تانك و به اسارت در آوردن 8 نفر و به غنيمت گرفتن يك دستگاه تانك سالم و وارد آوردن تلفات زياد به دشمن شده است. قدس 4 نيز ساعت سه و نيم بامداد به علت نداشتن مواضع مناسب و باز بودن جناحين به مواضع اوليه خود مراجعت نمود.
گزارشات اطلاعاتي واصله نشان مي داد كه دشمن اقدام به برداشتن بخشي از نيروهاي خود در مقابل قرار گاه قدس و اعزام آنان به منطقه خرمشهر نموده و لذا عمده قواي متجاوز در مناطق مرزي طلايه، كوشك احتمالاً به پشت خط دژهاي عقب نشيني نموده است لذا ساعت بيست و يك و سي دقيقه (2/3/61) قرارگاه قدس به قدس هاي 1 و 4 دستور داد كه در مناطق محوله مجدداً پيشروي نمايند. قدس 1 بدون برخورد با دشمن 6 كيلومتر پيشروي و درخاكريزهاي پس از پاسگاه شهابي مستقر گرديد و به اين ترتيب مناطق از دست داده شده در اثر هجوم دشمن به گروه رزمي محمدي در مورخه 24/2/61 مجدداً تصرف شد.
قدس 4 با عقب نشيني دشمن از تپه كوشك (واقع در شمال غربي پاسگاه كوشك) تپه مذكور را تصرف و قسمتي از خط دژها در منطقه قدس 4 تامين گرديد.
نتيجه عمليات روز 2/3/61 بسيار درخشان بود و مي توان گفت كه قرارگاه كربلا به هدف خود كه احاطه كامل خرمشهر بود رسيد و اين شهر بدون ترديد در آستانه سقوط قطعي قرار گرفته بود.
اسراي دشمن در اين روز به حدود 2830 نفر بالغ گرديد كه در ميان آن ها 56 افسر ديده مي شد. يگان هايي از دشمن كه در منطقه بين نهر عرايض و شلمچه مستقر بوده و به ميزان زياد منهدم شده و اسير داده بودند به اين شرح بود:
تيپ 22 پياده لشكر 8ـ تيپ 33 نيروي مخصوص ـ گردان تانك قعقاع ـ تيپ 9 گارد مرزي ـ تيپ 13 گارد مرزي ـ تيپ 48 پياده لشكر 11ـ گردان 3 تيپ 37 پياده لشكر 7 ـ گردان تانك شرحيل ـ تيپ 10 گارد مرزي ـ تيپ 138 گارد مرزي ـ يگان هاي ارتش خلقي.
برابر پيام هاي استراق سمع شده از دشمن، اندكي پس از آغاز اين عمليات، فرماندهان اغلب يگان ها در پيام هاي خود درخواست اجازه عقب نشيني مي كردند. پرسنل
يگان هاي درگير اكثراً مبادرت به فرار نموده يا تن به اسارت مي دادند بعضي از افراد دشمن كه فراركرده بودند از نيمه راه برگشته و در ساير مناطق خود را تسليم مي كردند.
علي رغم فعاليت شديد نيروي هوايي دشمن در بمباران مناطق درگير عمليات، نيروي هوايي خودي نيز تلاش فراوان در پشتيباني هوايي از يگان ها را انجام داد. به طوري كه قبلاً هم در بيان عملكرد نيروي هوايي در اين عمليات بيان شد هواپيماهايي كه ماموريت بمباران و انهدام پل شناور صدام روي شط العرب را داشتند چون در هدف گيري پل دچار مشكلاتي شده بودند مناطق تجمع دشمن را در آنسوي رودخانه مورد اصابت قرار دادند. نيروي هوايي مي گويد برابر اطلاعاتي كه بدست آمده معلوم شده كه در اين بمباران يك پاسگاه فرماندهي دشمن در حوالي شلمچه هدف قرار گرفته و صدام حسين كه در اين پاسگاه حضور داشته مجروح مي گردد.
در اواخر روز 2/3/61 قرارگاه كربلا پس از بررسي آخرين وضعيت و موفقيت قرارگاه هاي فجر 3 و فتح در احاطه كامل خرمشهر، مصمم به وارد كردن نيروهاي خودي به شهر و پاكسازي آن از وجود دشمن گرديد لذا با صدور دستور جزء به جزء شماره 10 دستور اجراي آن را به يگان ها صادر نمود.
در اين دستور به فجر 3 دستور داده شد تيپ 33 المهدي را كه در شكستن خاكريزهاي پدافندي دشمن در نهر عرايض و پل نو كفايت فراوان از خود نشان داده بود در اختيار فتح (تيپ 14 امام حسين (ع) + تيپ 8 نجف اشرف) قرار داده و خود به پدافند از منطقه محوله در كرانه اروند ادامه دهد. و به قرارگاه فتح (ياد شده) ماموريت ورود به خرمشهر و پاكسازي شهر از نيروهاي دشمن داده شد. قرارگاه نصر ماموريت يافت كه به پدافند در سمت باختر و شلمچه ادامه داده ضمن انهدام سرپل موجود دشمن در شمال نهر خين (منطقه اي كه قسمت انتهايي پل شناور صدام در آن قرار داشت) پاتك هاي دشمن را از سمت منطقه شلمچه و از منطقه سرپل نهر خين به سمت خرمشهر (كه براي شكستن حلقه محاصره و الحاق با نيروهاي محاصره شده صورت مي گرفت) دفع نموده وهر گونه پيشروي دشمن را از غرب به شرق سد نمايد.
ساعت 3 بامداد روز 3/3/61 يك دستگاه پل شناور پي. ام. پي در منطقه مارد روانه گرديد و عناصري از تيپ 23 نوهد به آنسوي رودخانه وارد شدند.
در تاريكي شب، تعدادي از افراد دشمن در خرمشهر با استفاده از قايق و عبور از اروند رود اقدام به فرار نمودند كه تعدادي از اين قايق ها توسط تكاوران نيروي دريايي از بخش اشغال نشده . خرمشهر هدف قرار گرفته و سرنشينان آن غرق شدند. در حالي كه نيروهاي متجاوز در خرمشهر در محاصره كامل قرار گرفته و دست به فرار و تسليم زده بودند راديو عراق در برنامه فارسي خود اعلام داشت كه:
«نيروهاي خميني تلاش نمودند كه با تك شب گذشته، خود را به محمره (خرمشهر) نزديك نمايند كه با مقاومت شديد نيروهاي ما مواجه شدند و در حال حاضر تلاش
مي نمايند كه از دو طرف شمال شرق كارون و شمال غربي محمره در دوستون به شهر نزديك شوند ولي بدانند كه نيروهاي مستقر در شهر كاملاً مقاومت كرده ضمن اين كه نيروهاي المنصور در حال حركت و كمك به آن ها مي باشند.»
دشمن درساعت ها ي سه و پنجاه دقيقه و يازده صبح و يك و نيم بعد از ظهر روز 3/3/61 از سمت شلمچه به يگان هاي نصر 2 و نصر 3 دست به تك زد و ظاهراً تلاش
مي كرد كه از طريق جاده شلمچه ـ خرمشهر حلقه محاصره خرمشهر را بكشند ولي
يگان هاي نصر 3 دلاورانه پايداري كردند و تك دشمن را با وارد كردن تلفات و ضايعات دفع نمودند.
يگان هاي نصر 2 تلاش مي كردند كه سرپل 5/1 كيلومتري دشمن را در شمال نهر خين در هم شكسته و خود را به رودخانه شط العرب برسانند اما مقاومت شديد دشمن در نخلستان هاي موجود در اين سرپل، تلفات سنگيني بر نصر 2 ( بويژه تيپ 27 محمد رسول الله (ص)) وارد نمود و دشمن موفق گرديد كه سر پل خود را حفظ و از دست يابي نصر 2 به پل شناور صدام جلوگيري نمايد.
در حالي كه يگان هاي قرارگاه فتح خود را براي ورود به خرمشهر و پاكسازي آن آماده مي كردند نه تنها هيچگونه قرائني از پدافند و مقاومت شديد نيروهاي محاصره شده ديده نمي شد بلكه دسته دسته نيروهاي دشمن يا در حاشيه غربي شهر خود را تسليم كرده و يا در شرق خرمشهر با عبور از پل مارد تن به اسارت مي دادند.
ساعت 9 و پانزده دقيقه روز 3/3/61 دشمن با نيروهاي خود در سرپل نهر خين و
يگان هاي تقويتي كه با استفاده از پل شناور به اين منطقه وارد شده بودند در سمت شمال اين سرپل به منظور تصرف و آزاد سازي جاده مرزي خرمشهر ـ خين ـ حدود (جاده خاكي مرزي در جنوب جاده خرمشهر ـ شلمچه و موازي با آن ) دست به تك شديد زد تا بتواند نيروهاي محاصره شده در خرمشهر را نجات دهد. موج تك هاي دشمن كه هر بار با تلفات و ضايعات زياد دفع مي گرديد چندين بار با شدت تكرار و سرانجام دشمن كه از اين عمليات نتيجه اي عايد نكرده بود به يگان هاي درگير خود در اين تك ها (تيپ 30 و 36 زرهي و تيپ 25 مكانيزه و چند تيپ پياده) دستور داد كه به مواضع دفاعي خود عقب نشيني نمايند. در پيام هايي كه از دشمن در اين عمليات استراق سمع گرديد وحشت، اضطراب، نااميدي و عدم تمايل به جنگ و تمرد در بين يگان هاي دشمن به كرات ملاحظه گرديد.
يگان هاي نصر 2 و فجر 3 در مقابل تك هاي ذكر شده دشمن پايداري بسيار شايسته اي از خود نشان دادند.
ساعت يازده صبح روز 3/3/61 در حالي كه درگيري شديدي بين نيروهاي خودي و دشمن به شكلي كه فوقاً اشاره شد در شمال نهر خين جريان داشت و دشمن در صدد شكستن حلقه محاصره خرمشهر بود يگان هاي قرارگاه فتح از سمت غرب و خيابان كشتارگاه وارد شهر شدند. مقاومت دشمن بسيار ضعيف و تقريباً هيچ بود. فقط مقاومت بسيار جزيي در ناحيه گمرك خرمشهر در كناره اروند رود وجود داشت كه به سرعت منهدم گرديد. ساعت 12 نيروهاي ما از سه طرف شمال، شرق و غرب وارد شهر شدند، دشمن كه 24 ساعت در محاصره كامل قرار داشت راهي جزء اسارت و يا فرار و كشته شدن نداشت و گروه گروه به اسارت در آمدند نيروهاي عراقي به صورت ستون در حالي كه دست هاي خود را بالا گرفته بودند براي اسير شدن مي آمدن نيروهاي موجود در شهر به طور كلي عناصري از 14 تيپ و تعدادي گردان مستقل و نيروهاي جيش الشعبي بودند، ساعت 2 بعد از ظهر خرمشهر به طور كامل تصرف و پرچم جمهوري اسلامي ايران بر فراز مسجد جامع و پل تخريب شده خرمشهر به اهتزاز در آمد و اين شهر كه ساعت چهار بعداز ظهر روز 4 آبان ماه سال 1359، پس از سي و پنج روز پايداري به اشغال دشمن در آمده بود سرانجام ساعت دو و بيست دقيقه بعد از ظهر سوم ارديبهشت ماه 1361 پس ازنوزده ماه اسارت (578 روز) به دست فرزندان غيور اين مرز و بوم كه براي رهايي اين شهر از چنگال متجاوز سر از پا نشناخته و خون پاك خويش را بيدريغ ايثار نموده بودند آزاد گرديد.
در ساعت 5 بعد از ظهر سرهنگ معين وزيري كه از داخل شهر بازديد كرده بود اظهار داشت، شهر بكلي ويران شده و مملو از جنازه عراقي ها است.
نيروهاي خودي هر كدام كيسه اي در دست دارند و به جمع آوري غنايم مي پردازند به هيچ عنوان منطقه كنترل نمي شود. ازدحام به حدي است كه آمبولانس ها به زحمت حركت مي نمايند. همه جا حكايت از خلق حماسه، ايثار، از خود گذشتگي و شجاعت فرزندان ايران اسلامي دارد.
خبر رعد آساي فتح خرمشهر به سرعت برق همه جا پيچيد و موج عظيمي از هيجان و خوشحالي سراسر كشور را فرار گرفت و مردم در خيابان ها با روشن كردن چراغ ها و به صدا در آوردن بوق اتومبيل هاي خود به جشن و پايكوبي پرداختند و غرور اين ملت بزرگ كه با اشغال خرمشهر بدست عراقي ها جريحه دار شده بود با همت و غيرت فرزندان فداكار اين كشور التيام گرفته و شعار (خرمشهر ما مي آييم) واقعيت يافت و خرمشهر كه در دوران اشغال (خونين شهر) شده بود دوباره، خرمشهر ناميده شد.
تعداد اسراي تخليه شده از خرمشهر به بيش از دوازده هزار تن بالغ گرديد كه در ميان آن ها 268 نفر افسر وجود داشت. شخصيت هاي زير جزو اسراء بودند:
سرهنگ ستاد خميس فرمانده تيپ 44 و فرمانده منطقه خرمشهر.
سرهنگ ستاد عطا محي الدين عباس فرمانده تيپ 20 ماموريت ويژه.
سرهنگ ستاد عبدالستار حامد محمود فرمانده تيپ 9 گارد مرزي.
سرهنگ ستاد ناظم خياط فرمانده تيپ 238 پياده.
پايين بودن روحيه وفقدان شايستگي رزمي افراد دشمن و ضعف فرماندهان عراقي در هدايت يگان ها براي يك دفاع موثر، سبب گرديد كه نيروهاي متجاوز مستقر در خرمشهر علي رغم برتري مطلق عددي پرسنل و تجهيزات بر نيروهاي خودي و دارا بودن مواضع بسيار مستحكم و سازمان يافته پدافندي، هيچ گونه مقاومتي از خود نشان نداده و با خفت و خواري بسيار تسليم شوند.
قرارگاه كربلا براي انهدام سرپل دشمن در شمال نهر خين و انهدام پل شناور صدام به قرارگاه فجر 3 دستورداد تا قبل از ساعت 6 بعد از ظهر روز 3/3/61 يك گردان از نيروهاي خود را در اختيار قرارگاه نصر 2 قرار دهد.
پانزده دقيقه بعد از نيمه شب، نصر 2 كه در عمليات روز جاري خود به 500 متري اروند رود رسيده بود اينك با در اختيار گرفتن يك گردان از فجر 3 و يك گردان ديگر از نصر 7 به منظور دستيابي به خط دژها در جنوب جاده شلمچه و هم چنين تخريب پل دشمن روي شط العرب اقدام به تك نمود. ابتدا موفق گرديد يگان هاي دشمن را غافلگير نمايد ولي بعد از مدتي با مقاومت شديد دشمن مواجه شد.
در ساعت چهار و چهل دقيقه يكي از يگان هاي نصر 2 به خط دژها نزديك شد و يگان ديگر به پل روي نهر خين (آخرين قطعه از پل 4 قسمتي شناور صدام روي شط العرب) رسيده. ده دقيقه بعد پل به تصرف در آمد و يگان هايي از نصر 2 با عبور از اين پل وارد جزيره بوارين (متعلق به عراق) شدند. آتش دشمن روي جزيره بوارين بسيار شديد بود به طوري كه در ساعت هفت بامداد به نصر 2 دستور داده شد. به منظور اجتناب از تلفات بيشتر، جزيره بوارين را تخليه و به پشت نهر خين بازگشته و پل روي نهر مزبور را تخريب نمايد.
همزمان با تخليه جزيره بوارين دشمن در منطقه دژهاي جنوب شلمچه به طرف شرق تك نمود كه با فداكاري و پايداري دلاورانه نصر 2 (گردان 169 پياده) دشمن با تحمل تلفات و خسارات سنگين مجبور به عقب نشيني گرديد. تلفات وارده به نصر 2 در عمليات نهر خين و جزيره بوارين قابل ملاحظه بود.
با فتح خرمشهر در 3/3/61 و وصول نصر 2 به حوالي خط دژها در جنوب شرقي شلمچه و هم چنين به كرانه نهر خين در 4/3/61 قرارگاه كربلا با در نظر گرفتن وضعيت و توان نيروي خودي اتمام مرحله سوم و به طور كلي پايان عمليات «الي بيت المقدس» را اعلام و تكميل ماموريت و تامين هدف هاي طرح عملياتي كربلا 3 را به طور كامل به پس از بازسازي و تجديد سازمان و تغيير گسترش نيروهاي خود موكول نمود. و دراجراي اين منظور آخرين دستور جزء به جزء را در عمليات بيت المقدس به شماره 11 در 5/3/61 صادر نمود.
در اين دستورآخرين وضعيت به شرح زير اعلام شده بود:
قرارگاه عملياتي كربلا در جنوب در اجراي طرح كربلا 3 با عبور موفقيت آميز و تاريخي خود از رودخانه كارون كه به عنوان يك حركت تاكتيكي ـ استراتژيكي برجسته و غرور آفرين نيروهاي نظامي ما براي هميشه ثبت گرديده است به انهدام نيروهاي عمده دشمن در غرب كارون و تامين و آزاد سازي خرمشهر توفيق يافته و بيش از 6000 كيلومتر مربع از سرزمين هاي اشغال شده ميهن ما از لوث وجود متجاوزين عراقي پاك گرديده، با تامين اهداف تعيين شده، اين كه به منظور ادامه اجراي طرح كربلا 3 و ماموريت واگذاري به طور كامل، تغيير در گسترش و باز سازي نيروهاي ما براي حصول آمادگي هر چه بيشتر ضرورت دارد.
لازم به توضيح است كه در طول جنگ ايران و عراق به علت وسعت و گستردگي مناطق عملياتي و كمبود نيرو و تراكم ماموريت ها، عقب كشيدن يگان هاي نظامي براي استراحت و بويژه تجديد سازمان غير مقدور بود و تلاش مي گرديد كه اين منظور با دادن ماموريت هاي بالنسبه سبك تر حاصل گردد و به بيان واضح تر واحدهاي نظامي هميشه در جبهه قرار داشتند و زمان استراحت و تجديد سازمان آن ها مثلاً موقعي بود كه يك ماموريت پدافندي به آن ها ارجاع شود البته اگر در زير باران گلوله هاي دشمن كه به نام تبادل آتش توپخانه معروف شده است و تك هاي گاه و بيگاه دشمن استراحت و تجديد سازمان، مفهوم واقعي خود را داشته باشد.
پس از پايان عمليات بيت المقدس (4/3/61) كه يگان هاي ما در اين منطقه تا شروع عمليات آفندي آتي به حال پدافند در آمدند. استعداد يگان هاي بسيج مردمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تقليل يافته و مي توان گفت كه بار سنگين پدافند از مناطق آزاد شده را تقريباً يگان هاي ارتش به عهده گرفتند.
آخرين لحظات دشمن در خرمشهر:
براي آن كه وضعيت دشمن پس از محاصره خرمشهر بهتر روشن شود ذيلاً چند پيام مبادله شده بين فرمانده منطقه خرمشهر و فرمانده لشكر 11 پياده عراق كه توسط
پست هاي استراق سمع خودي دريافت و كشف گرديد عيناً نقل مي شود:
1ـ از : لشكر 11 پياده جهت اطلاع
به : فرماندهي منطقه خرمشهر فرمانده سپاه 3
موضوع: دستورالعمل تخليه خرمشهر در آخرين لحظات
تاريخ 23/5/82 (مطابق با 2/3/61)
«كليه واحدهاي زير امر را جمع آوري كنيد. كليه نيروهاي باقي مانده در خرمشهر اعم از ارتشي، پليس، ماموريت ويژه، جيش الشعبي را جهت شكستن محاصره جمع آوري كرده و در يك يا دو منطقه با دشمن جنگيده و محاصره را شكافته واحدهاي فوق را آزاد كنيد اين عمل با تماس يا ستون پياده اي كه از طريق دهكده ولي عصر پيشروي مي نمايد انجام خواهد پذيرفت.
فرمانده منطقه خرمشهر مسئول عقب نشيني كليه واحدهاي زير امر بوده و در صورتي كه كسي از آن ها باقي بماند مسئوليت آن را فرمانده منطقه خرمشهر متحمل مي گردد. فرمانده منطقه خرمشهر بايستي اين ماموريت را انجام دهد.
«سرهنگ ستاد خميس مخيلف به جاي سرهنگ احمد زيدان كه كشته شده است، فرمانده منطقه خرمشهر مي باشد.
تخليه جسد سرهنگ احمد زيدان بهر صورت كه باشد و نيز شكستن حلقه محاصره، به عهده فرمانده جديد مي باشد اين ماموريت فردا صبح انجام مي پذيرد.
فرمانده لشكر 11
2ـ از : فرمانده منطقه خرمشهر
به : فرمانده لشكر 11
تاريخ 23/5/82
در پاسخ به پيام شما اعلام مي دارم كه واحدها از ساعت شانزده امروز 23/5/82 (برابر با 2/3/61) از طريق آب، شروع به تخليه خرمشهر كرده اند. به جز با قايق نمي شود واحدها را نجات داد. جسد سرهنگ احمد زيدان در منطقه ممنوعه مين گذاري قرار گرفته. واحدهاي مهمات ندارند. جنگيدن و شكستن محاصره عملياتي بسيارمشكل است، انجام اين عمليات به دليل عدم وجود رزمنده و مهمات غير ممكن است، ما را مطلع سازيد.
فرمانده منطقه خرمشهر. سرهنگ ستاد خميس مخيلف
3ـ از: فرماندهي منطقه خرمشهر
به : تيپ 9 گارد مرزي / تيپ 113/ گردان 9 نيروي مخصوص / گردان 2 تيپ 48
تيپ شرطه (پليس)
جهت اطلاع فرماندهي لشكر 11
كليه واحدهاي زير امر خود را اعم از ارتشي ـ جيشي الشعبي، شرطه، ماموريت ويژه جمع آوري كرده و هيچ يك از آن ها را ترك نكيند.
حلقه محاصره را شكسته و با ستون پياده كه در حال پيشروي از طريق دهكده ولي عصر مي باشد الحاق كنيد. شكستن محاصره از سمت چپ جاده خرمشهر شلمچه صورت مي گيرد و واحدهاي عمل كننده گردان 9 نيروي مخصوص و تيپ شرطه و در جناح راست گردان 2 تيپ 48 و تيپ 113 و باقي مانده تيپ 9 گارد مرزي خواهند بود.
زمان شروع عمليات و اجراي ماموريت ساعت 6 صبح خواهد بود.
فرمانده منطقه خرمشهر
سرهنگ ستاد خميس مخيلف
4ـ از : فرماندهي منطقه خرمشهر
به : فرمانده لشكر 1
موضوع گزارش وضعيت تا ساعت 30 10
تاريخ : 24/5/82 (برابربا 3/3/61).
1ـ وضعيت هر لحظه بدتر مي شود. عده اي از پرسنل جيش الشعبي و نيروي مخصوص به دشمن تسليم شدند.
2ـ دشمن هر نيم ساعت يكبار تك مي كند.
3ـ مهمات حتي براي يكساعت ديگر كفايت نمي كند.
4ـ تصميمات فوري خود را ابلاغ كنيد.
سرهنگ ستاد خميس. فرمانده منطقه خرمشهر
لازم به توضيح است كه سرهنگ ستاد خميس مخيلف كه فرماندهي نيروهاي خرمشهر را به عهده داشت پس از ورود نيروهاي ما به خرمشهر به همراه تعدادي ديگر از فرماندهان دشمن به اسارت در آمدند. عمل الحاق نيروهاي دشمن از طريق دهكده ولي عصر با محاصره شدگان خرمشهر به علت مقاومت نيروهاي ما در مقابل تك هاي دشمن كه براي اين منظور از منطقه نهر خين صورت مي گرفت مقدور نگرديده و كليه نيروهاي باقي مانده در خرمشهر به اسارت در آمدند.

خلاصه اي از دست آوردهاي نظامي عمليات بيت المقدس به زبان آمار و ارقام
* كل مناطقي كه در اشغال دشمن بود 5400 كيلومتر مربع
* مناطق آزاد شده در مرحله اول عمليات حدود 700 كيلومتر مربع
*مناطق آزاد شده در مرحله دوم عمليات حدود 400 كيلومتر مربع
*مناطق آزاد شده جفير در اثر عقب نشيني دشمن حدود3900 كيلومتر مربع
* جمع مناطق آزاد شده در مراحل اول و دوم عمليات حدود 5000 كيلومتر مربع
(تا تاريخ 22/2//62)
* مناطق آزاد شده در مرحله سوم علميات 380 كيلومتر مربع به علاوه شهر خرمشهر
* طول خطوط مرزي كه در اشغال دشمن بود حدود 180 كيلومتر
*خطوط مرزي آزاد شده در مرحله دوم عمليات حدود17 كيلومتر
*خطوط مرزي آزاد شده در مرحله سوم حدود 15 كيلومتر
* خطوط مرزي آزاد شده در اثر عقب نشيني هاي دشمن
حدود 135 كيلومتر (شرق هورالعظيم ـ بين كوشك ـ طلايه و بين كوشك تا كيلومتر 25)
* خطوط مرزي باقي مانده در دست دشمن حدود 10 كيلومتر (در حوالي نقاط مرزي طلايه قديم و كوشك و شلمچه)
* تعداد اسراي روز اول عمليات (تامين سرپل) 3096 نفر (66 نفر افسر)
* تعداد كل اسرا تا پايان مرحله دوم 5541 نفر (168 افسر)
* تعداد اسراي خرمشهر 13873 نفر (268 افسر)
* تعداد كل اسراي عمليات بيت المقدس 19414 نفر
* تلفات دشمن (كشته و زخمي) 16000 نفر (برآورد شده)
*خسارات و ضايعات وارده به دشمن (اقلام عمده):
هواپيما (برابر اعلام نهاجا) 60 فروند (53 فروند تاييد شده ـ 7 فروند تاييد نشده)
بال گردان 3 فروند
تانك و نفربر 418 دستگاه
خودرو 49 دستگاه
*غنايم بدست آمده از دشمن: (اقلام عمده)
بال گردان 1 فروند
تانك و نفربر 105 دستگاه
خودرو 56 دستگاه
جنگ افزارهاي سبك و نيمه سنگين، تجهيزات و مهمات. به مقدار زياد

*يگان هاي زير درمرحله سوم عمليات بيت المقدس در منطقه خرمشهر منهدم گرديدند:
تيپ 20 ماموريت ويژه ـ تيپ 9 گارد مرزي ـ تيپ 10 گارد مرزي.
تيپ 22 پياده ـ تيپ 44 پياده ـ تيپ 48 پياده ـ تيپ 605 پياده تيپ 238 پياده ـ تيپ 113 پياده.
*علاوه بر يگان هاي فوق از نيروهاي مشروحه زيرين نيز كه تماماً يا قسمتي از آن ها در منطقه خرمشهر بودند تعداد زيادي كشته و يا اسير شدند.
تيپ 420 پياده ـ تيپ 23 نيروي مخصوص ـ تيپ 28 پياده ت تيپ 23 پياده ـ تيپ 104 گارد مرزي ـ گردان پليس قادسيه ـ گردان كماندويي مقداد ـ پليس محلي ـ يگان هاي ارتش خلقي ـ گردان مخابرات لشكر 11 ـ گردان مهندسي لشكر 11ـ گردان 214 توپخانه ـ يگان هايي از مركز آموزش بصره.
• يگان هايي از دشمن كه در منطقه قرارگاه فجر (عمليات آفندي اميرالمومنين) (11/2/61 تا 16/2/61) متحمل تلفات و خسارات سنگين شدند عبارتند از:
• تيپ 416 پياده ـ گردان كماندويي قادسيه ـ تيپ 31 نيروي مخصوص.

• لشكر هاي دشمن كه در عمليات بيت المقدس به سختي آسيب ديدند عبارتند از:
لشكر 5 مكانيزه، لشكر 3 زرهي، لشكر 9 زرهي، لشكر 6 زرهي، لشكر 11 پياده، لشكر 7 پياده، تيپ 10 زرهي.

• تلفات نيروهاي خودي (ارتش) در عمليات بيت المقدس بشرح زير است:
شهيد 1628 نفر (افسر 84، درجه دار 323، سرباز1214 ـ غيرنظامي 7)
مجروح 7290 نفر (افسر 345، درجه دار 1451، سرباز5485 ـ غيرنظامي 9)
گمشده 153 نفر (افسر 5، درجه دار 19، سرباز129)
اسير 56 نفر (افسر 5، درجه دار 6، سرباز45)
• از تلفات وارده به نيروهاي بسيج مردمي، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ـ جهاد سازندگي، اطلاي در دست ما نيست.
نيروي هوايي مجموعاً در عمليات بيت المقدس 20849 نفر مجروح را از ارتش و سپاه به بيمارستان هاي سراسر كشور تخليه نموده است.
• خسارات تجهيزاتي ما عمدتاً تا شامل چهار فروند هواپيما و 4 فروند بال گردان مي باشد و ضايعات وارده به تانك ها ـ خودروها و ساير تجهيزات اقلام بسيار كوچكي بوده كه در مقايسه با وسعت عمليات و ميزان انهدام دشمن ناچيز مي باشند.
منابع و ماخذ
نويسنده: سرتيپ نصرت الله معين وزيري
1ـ پرونده هاي عملياتي طرح كربلا 3: آرشيو معاونت اطلاعات و عمليات نزاجا.
2ـ جلد چهارم كتاب نقش ارتش در 8 سال دفاع مقدس مولفين: سرتيپ 2 ستاد بختياري و سرتيپ 2 ستاد معين وزيري؛ ناشر، سازمان عقيدتي سياسي ارتش جمهوري اسلامي ايران.
3ـ گفته هاي فرماندهان و افسران ستادهاي عملياتي شركت كننده در عمليات بيت المقدس (آرشيو سازمان حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس آجا.
4ـ خاطرات و گفته هاي شهيد امير سپهبد صياد شيرازي.
5ـ خاطرات و يادداشت هاي سرتيپ 2 معين وزيري و سرتيپ 2 بختياري به عنوان افسران عمليات قرارگاه كربلا3.
6ـ مدارك و اسناد اغتنامي از دشمن.
7ـ كتاب خرمشهر در اسناد ارتش عراق؛ كاظمي ـ اصغر: ناشر دفتر ادبيات و هنر و مقاومت حوزه هنري.
نويسنده: سرتيپ نصرت الله معين وزيري

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  9:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : امام خميني (ره) و مسأله جنگ و صلح در طول هشت سال دفاع مقدس
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
مقدمه:
همانطور كه بارها تكرار شده است و ميدانيم جنگ تحميلي عليه ايران به ابتكار آمريكا و توسط عراق آغاز شد. از يك نگاه آمريكا حق داشت همه تلاشخود را براي تغير دوباره حكومت ايران به كار گيرد. آرنولد توينبي ميگويد: بديهي است كه ذهن آدمي از خلاء روحي و معنوي كراهت دارد و اگر بر مردمي يا جامعهاي اين بدبختي فرود آيد كه سرچشمه زلال الهامات و اميدهايي كه زماني بدانها دلبسته بوده است از دست بدهد دير يا زود در صدد تصرف نخستين مائدهاي كه فراراهش قرار گيرد برخواهد آمد و حتي اگر اين مائده خشن و فريبنده باشد تصاحب آن را به محروميت ترجيح خواهد داد.
آمريكا نيز حكايت چنين جامعهاي را دارد كه ذكرش در اين جملات ميرود.
اگر آغاز سرمايهگذاري آمريكا در ايران را 28 مرداد 1332 در نظر بگيريم حكومت آمريكا در طي 25 سال با تمام توان و امكانات ايران را و فقط ايران را به عنوان استراتژيكترين نقطه منطقه ـ از نظر نقاط ساحلي در جنوب و شمال و مركزيت در ميان كشورهاي منطقه و مرزهاي طولاني با شوروي و ... تحت پوشش مادي و معنوي قرار داده بود. تمام اميدهاي طولاني مدت خود را به رژيم حاكم بر ايران بسته بود و يكي از پايه هاي اصلي آينده جهاني شدن و نقش آمريكا در تحولات بينالملل را نيز ايران قرار داده بود. حال انقلابي ضد آمريكايي نه تنها همه امكانات مادي را كه براي منظورهاي فوق فراهم شده بود تصاحب كرد بلكه شعار جدي نفي آمريكا در صحنه بينالملل را هم سرلوحه سياست خود قرار داد.
از اين منظر كه به تحولات سالهاي آخر دهه 1970 مينگريم آمريكا بايد به هر طريق ممكن ـ حتي جنگ ـ تا قبل از استقرار كامل انقلاب اسلامي به اين كابوس وحشتناك پايان ميداد. از طرفي هم آمريكا ميدانست كه انقلاب اسلامي از جهات متعدد با ساير نمونههاي مشاهده و مطالعه شده انقلابهاي جهان متفاوت است. بنابراين غيرقابل پيشبيني بودن انقلاب را خطري بزرگتر ارزيابي ميكرد با توجه به اينكه ايران هم هر روز بر آرمانها و اهداف بينالمللي خود تأكيد مينمود.
ريچارد نيكسون سياستمدار كهنهكار آمريكا در مورد انقلاب ايران ميگويد:« افسانهاي كه درباره انقلاب ايران گفته ميشود اين است كه اين انقلاب از فساد شاه و سركوب پليس و فقر تودهها ناشي ميشد اين ديدگاه خطاست. در حكومت شاه وضع ايران از تمام كشورهاي منطقه سواي اسرائيل بهتر بود. جوانان از اين انقلاب حمايت كردند نه براي اينكه خواهان آزادي ، شغل ، مسكن و لباس بهتر بودند چون چيزي را ميخواستند تا به آن بيش از ماديگرايي معتقد باشند. پس از انقلاب مردم ايران همان چيزي را بدست آوردند كه انقلاب قول داده بود. اينكه آنها تصور ميكردند به چه چيزي دست خواهند يافت كاملا روشن نيست اما جاي انكار نيست كه انقلاب اسلامي يك انقلاب واقعي انديشهها را ارايه داد و آنها آن را با عشق و ايمان پذيرفتند». همين نامعلوم بودن خواستهانقلاب ايران براي جهان غرب و اتكاي اركان انقلاب برايمان و قواعد غيرمادي ترس از آنرا بيشتر ميكرد.

2ـ سالهاي آغازين جنگ
اگر به خاطر بياوريم با سپري شدن مدت كوتاهي از جنگ پيش بينيها از پايان خوش هجوم ناگهاني عراق و شكست چند روزه ايران به تلخي يأس براي هم پيمانان صدام بويژه آمريكا مبدل شد. رهبريهاي حضرت امام خميني (ره) باعث شد كه جنگ عامل پيوند و انسجام روزافزون گردد و حلقه اتحاد مردم حول رهبري ايشان روز به روز تنگتر شود تا افرادي كه با اين جريان همسو نبودند در خارج اين دايره قرار گيرند. بنيصدر به عنوان يكي از مهمترين عوامل شكستهاي شش ماهه ايران در فروردين ماه 59 عزل شد و معادلات سياسي و نظامي ايران شكل تازهاي به خود گرفت. عزل بنيصدر ، افشاي توطئهها ، وقايع تكان دهنده پياپي مثل ترورها و بمبگذاريها همه و همه حقانيت خط امام و مظلوميت آنرا اثبات ميكرد . امام نيز بعد از هركدام از وقايع دلخراش در پيامي به مردم آنها را اميدوارتر ميكردند و لزوم خشكاندن ريشه تهاجمات را واجبتر. در يك نگاه آماري به صحيفه امام (ره) حجم بيانات و پيامهاي امام به مردم ايران تا قبل از سال 63 و بخصوص در اولين سالهاي جنگ چندين برابر سالهاي بعد است كه نشان از سياست كنترلي حضرت امام در شرايط بحراني آنروزها دارد.
ساير مسؤولان هم هر روز به مردم گوشزد ميكردند علت اينكه تاكنون نتوانستيم در امر جنگ گشايشي حاصل كنيم كارشكنيها و خيانتهاي بنيصدر بوده و امروز فصل جديدي در اين نبرد آغاز شده است. فضاي فكري كه آن روزها بر ذهن عموم مردم ايران حاكم شده بود علت مضاعفي شد بر مقبوليت خط امام تا مردم را به انسجامي فوقالعاده برساند. در ميان نيروهاي نظامي هم بركناري بنيصدر عاملي شد براي نزديكي سپاه و ارتش در آن مقطع زماني چرا آنها ريشه اختلافات را خشكيده ميديدند و ضرورت وحدت را نيز لازم. همين عوامل براي پيروزيهاي مكرر رزمندگان اسلام كفايت ميكرد.
وقتي امام خميني (ره) در مقام فرماندهي كل قوا بر لزوم شكسته شدن حصر آبادان تأكيد كردند ماشين پيشروي ايران در مسير بازپسگيري مناطق اشغالي شروع به حركت كرد. پس از عمليات ثامنالائمه كه به محاصره آبادان پايان داد در عمليات طريقالقدس رزمندگان اسلام بستان را آزاد كردند. دهلاويه ، غرب شوش و دزفول در عمليات بزرگ فتحالمبين آزاد شد و در نقطه اوج پيروزيها در عمليات بيتالمقدس خرمشهر نيز آزاد گشت. همه اين عملياتها به صورت مشترك و هماهنگ ميان نيروهاي ارتش و سپاه اعم از زميني و هوايي اجرا ميشد.
ضعف تسليحاتي عراق ، نداشتن توقع چنين پيروزيهايي از ايران و حضور گسترده نيروهاي مردمي در جبهه باعث شد كه تنها عكسالعمل عراق در مقابل بازپسگيريهاي مناطق اشغالي توسط ايران تسريع در عقبنشيني و فرار از منطقه باشد. در طول قريب به 9 ماه بدوت حتي يك شكست همه عملياتهاي ايران به پيروزي منجر ميشد و در اين مدت نسبتا طولاني هر روز بر وحدت و انسجام و روحيه ملت ايران افزوده ميگشت و ايمان آنها به رهبري امام و اخلالص مسؤولان هر روز بيشتر از روز قبل ميشد. تصور ميزان پتانسيل قدرت مردم ايران در پايان بهار سال شصت و يك هم اكنون بار يما بسيار دشوار است.

3ـ جنگ يا صلح مسأله پس از فتح خرمشهر
85% از مناطق اشغالي پس از چهار عمليات بزرگي كه ذكر آنها شد آزاد گشت و تها حدود 2500 كيلومتر مربع از خاك ايران كه البته در امتداد خط مرزي واقع شده بود در دست عراق باقي ماند. اين امتداد طولاني كه عمدتا در ارتفاعات بودند و تسلط عراق بر آنها بيچون و چرا بود را نيروهاي ما نتوانستند آزاد كنند و از جهتي هم نقاط مهمي به حساب ميآمدند زيرا نيمي از مرز مشترك دو كشور از قصر شيرين تا چزابه و نيز طلائيه و كوشك تا شلمچه و دو شهر مهران و نفت شهر در اشغال دشمن متجاوز بود.
هر چند به جز نفت شهر كه پايان جنگ در دست عراق باقي ماند رزمندگان اسلام همه مناطق ديگر را در طي سالهاي بعد آزاد كردند ولي اصرار عراق به نگه داشتن اين مناطق بعد از عقبنشينيها يكي از عمده دلايل بدبيني رجال سياسي ايران در سال شصت و يك به مفهوم صلح بود. اما از طرف ديگر فشارهاي بينالمللي براي پذيرش صلح آغاز شد. عراق خود را در همه محافل و مجامع صلحطلب معرفي ميكرد و ايران را گرم كننده آتش جنگ.
حضرت امام در آنروزها به وضوح در باب صلحخواهي ايران اظهار نظر ميكردند. ايشان در موارد متعدد ميفرمودند كه «ما صلح ميخواهيم خيلي هم ميخواهيم» و يا «دنيا بداند كه ما حاضريم صلح كنيم» اما واقعيت اين بود كه ايران ادامه گلولهباران توپخانه عراق و خالي نكردن مناطق اشغالي را نشان فريبكاري آنها رژيم و مغاير با پيشنهاد آتشبس و صلح ميدانست. از طرفي هم متوقف كردن حركت پرشور نيروهاي مردمي به صلاح نبود چرا كه اولا در صورت نياز دوباره بوجود آوردن آمادگي و روحيه موجود غيرممكن بود و ثانيا اينكه اصلا خود مردم و بخصوص رزمندگان هم در شرايط رو به جلو و پيروزيهاي پياپي عزم را جزم يكسره كردن كار جنگ و رژيم عراق كرده بودند و دستور توقف و بدتر از آن صلح بدون در نظر گرفتن آن همه خسارت و شهيد و مجروح و مناطق در دست اشغال از سوي آنها قابل پذيرش نبود و به فرموده امام يك ملت انقلابي را هم نميتوان كنترل كرد و تحمل بعضي رفتارها از هر كه باشد را ندارند. جهتگيري عموم رجال سياسي نظامي نيز همين بود كه تا د رموضع قدرتيم و موتور جنگ بر روي دور پيروزيافتتاده تكليف آنرا معين كنيم.
اما پيروزيها و پيشرويها و بازپسگيري مناطق اشغالي در سال 61 ايران را در موقعيتي قرار داد كه تصميمگيري درباره نحوه ادامه جنگ را دشوار ميكرد. اما دستور داده بودند كه پس از رسيدن به مرزها پيشروي متوقف شود. نيروهاي مردمي زيادي طبق آمار و اطلاعات سپاه از آغاز عملياتهاي چهارگانه تا پايان فتح خرمشهر به منطقه سرازير شدند به صورتي كه منحني جذب نيرو رشد فوقالعادهاي را نشان ميداد فشارهاي بينالمللي هم براي تحميل صلح به ايران هر روز رو به افزايش بود. هنوز بخشي از مناطق كشور در اشغال دشمن بود و بازپسگيري آنها هم غيرممكن و در اين شرايط بود كه عراق پيشنهاد صلح را مطرح ميكرد.
قاعدتا پس از شكستهاي پيدرپي و عقب نشينيها بايد عراق در موضع انفعال و ضعف قرار ميگرفت و به شرايط ايران تن ميداد ولي در پيشنهادهاي صلح اصلا به اين موضوع توجهي نميشد. فقط مقصود آتشبس بود ولاغير . مثل همان هفته دوم جنگ كه عراق درخواست آتشبس ميداد در حالي كه به اندازه يك استان كشور را در تصرف داشت و مقامات ايراني هم گفتند كه تا زماني كه يك سرباز عراقي در خاك ايران باشد فكر كردن به صلح هم بيمعناست و ما از طولاني شدن جنگ هم هراس نداريم. اين بار هم در عموم پيشنهادهاي صلح اكثر شرايط ايران از جمله تعين متجاوز، حالي كردن مناطق اشغالي ، تعيين دقيقمرزها پرداخت غرامت و …. ناديده گرفته ميشد. بنابراين طبيعي بود كه به حكم عقل و منطقل چنين صلحي پذيرفته نشود.
در اين شرايط بودكه حضرت امام ضمن اينكه مثل هميشه بر صلح عادلانه تأكيد كردند بار ديگر پيش شرطهاي ايران براي صلح را اين گونه تعيين كردند، «ما همان مطلبي كه از اول گفتيم، همه دولتمردان ما همان مطلب را ميگويند بايد بيقيد و شرط اينها بيرون بروند … بايد تمام ضررهايي كه به ما وارد كردهاند ما حالا مقدارش را نميدانيم كارشناس بايد بيايد بگردد و مقدارش را معلوم كند كه چقدر مقدارش اس آن هم بايد تحقق پيدا كند و بايد مجرم هم معلوم بشود كه چه كسي است» به اين ترتيب پذيرش صلح از طرف ايران منوط به شرايطي شد كه عراق و جامعه بينالملل به آنها تن نميدادند.
اما نگهداشتن نيروهاي متجاوز عراقي بر سر مرزهاي جنگ براي ايران خالي از ضرر نبود از جمله:
1ـ3) حمله نكردن به دشمن درحالي كه او هم توان هيچگونه تهاجمي را نداشت آرامشي بر منطقه جنگي حاكم ميكرد كه جز ايجاد خستگي و تضعيف روحيه ثمري براي ارتش و سپاه ايران نداشت چرا كه هر روز نيروهاي آماده و پر انرژي ما بايد منتظر مينشستند تا شايد اگر حملهاي شد مقاومت كنند.
2ـ3) عراق فرصت كار و بدست ميآورد تا با استفاده از آرامش حاكم بر ترميم نيروي زميني ازكار افتاده خود بپردازد.
3ـ3) توپخانه دوربرد عراق از نزديكترين نقطه به مرز خاك ايران را هدف قرار ميداد در صورتي كه اگر نيروهاي عراقي كمي عقبتر رانده ميشدند برد توپها كفايت هدفگيري خاك را نميكرد.
4ـ3) باز پسگيري مناطق اشغالي از درون خاك خودمان غيرممكن بود چرا كه نيروهاي عراقي بر ارتفاعات مستقر بودندو هر گونه حمله از طرف ما با شكست مواجه ميشد.
5ـ3) تضميني وجود نداشت كه آينده در موقعيتي بهتر از اين موقعيت قرار گيريم و از نظر نظامي بهترين فرصت بوجود آمده بود. فرماندهان جنگ هر روز دلايل خود را كه بخشي از آنها ذكر شد خدمت امام مطرح ميكردند و مصرانه درخواست داشتند كه ايشان اجازه ورود به خاك عراق را صادر نمايند. پس از چندي كه امام دلايل را كافي و حجت را تمام ديدند مجوز لازم را دادند. به اين ترتيب بود كه تعقيب متجاوز و به موازات آن تلاش براي آزادسازي سومار و مهران آغاز شد.

4ـ پيشروي درخاك عراق
در ابتداي تابستان 61 اول عمليات رمضان طراحي و به اجرا در آمد و به دنبال آن هم عمليات والفجر مقدماتي و والفجر 1 كه در مجموع به موفقيت چنداني هم همراه نبودند. ولي همين نبردهاي ابتداي كه در طول 6 ماه صورت گرفت تغيير شگرفي در مواضع كليه بخشهاي انقلاب اسلامي نسبت به جنگ بوجود آورد. تأثيرگذاري سياست بر جنگ و اختلاف نظر مسؤولان سياسي و فرماندهان نظامي در اين دوره كاملا آشكار است.
در بخش سياسي كشور تأثير مستقيم اين نبردها اين بود كه در تصور آسان بودن پيشروي سريع در خاك عراق ترديدهاي جدي بوجود آورد و مسؤولين كشور كه تنها به انگيزه كسب پيروزيهاي نظامي به منظور دريافت امتيازاتت سياسي با ادامه جنگ موافق بودند از آن پس به هر چه كوتاهتر شدن جنگ و هر چه بيشتر شدن امتيازات دريافتي از عراق ميانديشيدند. در حالي كه عراق جنگ را به عنوان مسأله اصلي خود تلقي ميكرد در ايران نگها به جنگ به چشم واقعهاي موقت و زودگذر بود و تأثير مستقيم اين نگاه اين بودكه استراتژي بزرگ كشور استراتژي نظامي نبود بلكه دنبال كردن راهكارهاي ديپلماتيك براي رسيدن به صلحي شرافتمندانه و در كنار آن دفاع از كشور در حد نياز بود. طولي نكشيد كه يكسري از شخصيتهاي سياسي شروع به بيان حرفهايي مبني بر پايان دادن به جنگ كردند. برخي ميگفتندهمان پس از فتح خرمشهر بهتر بود صلح را ميپذيرفتيم و يكسري ديگري ميگفتند هنوز هم دير نشده و هماكنون زمان مناسبتتر است. اما اين اظهارنظرها در حالي بيان ميشد كه عراق همانطور كه ذكر شد جنگ را در رأس مسايل كشورش قرار داده بود. گلولهباران مناطق مرزي تا حد توان ، تجاوزات هوايي ، مقامات جدي در مناطق اشغال شده خاك ايران و اخبار موثق از تقويت منابع انساني و تجهيزات نظامي همگي مؤيد اين موضوع بودند بنابراين مسلم بود كه پذيرش صلح در قالب قطعنامه 514 سازمان ملل براي ايران چند پيامد داشت:
الف. از دست دادن مناطق اشغالي خاك ايران به بهانه ادعاي عراق در مورد اروند.
ب. مشخص نشدن متجاوز و بالطبع عدم توانايي غرامت خواهي
ج. تجهيز ارتش عراق و حمله مجدد
بر اين اساس بود كه براي مسؤولان كشور مشخص شدكه ادامه جنگ پيشرويهاي بيشتر و تحت فشار گذاشتن عراق و بالطبع جوامع بينالملل از اين طريق تنها راه دادخواهي در دنياي بيرحمي بود كه ايران مظلومترين كشور آن به حساب ميآمد.

5ـ موضع امام در قبال ادامه جنگ
در آستانه عمليات رمضان قطعنامه 514 توسط سازمان ملل تنظيم شد كه در آن موضوع تعيين متجاوز پرداخت غرامت اصلا نيامده بود و فقط كمي به مسايل مرزي پرداخته بودند. دكتر محمدجواد لاريجاني قائم مقام وزير خارجه وقت ميگويد «وقتي با آيتالله خامنهاي و حجتالاسلام هاشمي رفسنجاني و مهندس ميرحسين موسوي به اين نتيجه رسيديم كه سعي كنيم به نوعي آتشبس را بپذيريم خدمت حضرت امام رسيديم ايشان فرمودند آتشبس ضروري است منتهي بايد مسأله مشخص بشود و آن اينكه مسؤول تجاوز معرفي شود. آتشبس كه بد نيست».
مسؤولان درجه يك نظام هم ميدانستند كه اين آتشبس نه دوامي دارد و نه ارزشي اما جو موجود و ترس از پيامدهاي طولاني شدن جنگ نيز آنها را در فضايي پر از شك و ترديد قرار داده بود. اگر به همان ترتيب زمان ميگذشت و مسؤولان در عالم ترديد باقي ميماندند هم دامنه اختلافات بيشتر ميشد و هم اينكه به ازاي هر روز از نظر نظامي به نوعي ايران يك گام از دشمن عقب ميماند.
امام در آن زمان با رهبري قاطع خويش موضع صحيح كه همان بسيج امكانات براي ادامه جنگ تا رسيدن به نتيجهاي قابل قبول بود را تقويت و تثبيت كردند و به اگر و اماها پايان دادند. ايشان باز هم بر موضع هميشگي خويش كه از ابتداي جنگ داشتند تأكيد كردند: «از اول من گفتهام كه ما به شرط اينكه پيروز بشويم به ميدان نيامدهايم ما براي اداي يك وظيفه اسلامي ، وجداني ، ملي وارد شدهايم در اين ميان» اينطور نگاه تكليفي به جنگ باعث مي شود كه افراد هم خود را مكلف ببينند و بعد ارزيابي كنندكه به حكم وظيفه چه نقشي را بايد ايفا نمايند و بالطبع تأثير مثبتي در همكاري و مشاركت مردم در جنگ داشته است. از آنجا كه نمونه آرماني ما شيعيان سيره ائمه (ع) ميباشد امام با مثالي به تعميم سيره عملي امام علي (ع) پرداخته و ميفرمايند: «فرض كنيم كه حضرت امير (ع) امروز د رايران بود و رييس دولت بود وملاحظه ميكرد كه يك جمعيتي صدام و آنهايي كه با او موافقند يعني همه دولتهاي دنيا به استثناي بعضي اين هجوم كرده است به ايران و خرابي كرده است و نفوس مردم را تلف كرده است و آواره كرده است و غارت كرده است…. اميرالمؤمنين با اين كشوري كه در معرض خطر است چه ميكرد؟ همه افراد را ميفرستاد جنگ با فشار اموال اشخاصي كه ثروتمند بودند و اينها را ميگرفت و ميفرستاد و اگر نميرسيد عباي خويش را ميداد، عباي من را هم ميداد ، كلاه شما را هم ميداد براي حفظ كشور اسلام براي حفظ نواميس خود اين مردم». وقتي مردم از زبان مرجعي كه در جايگاه ديني و سياسي حضرت امير (ع) در زمان خود نشسته است اينگونه ميشنوند اگر به آن امام معصوم اعتقاد قلبي و به اين رهبر مشروع التزام عملي داشته باشند ـ كه عموم مردم ايران در آن زمان داشتند. حتما به همه فرامين رهر خويش جامعه عمل خواهند پوشاند.
ايشان در پاسخ به اتهام جنگ طلبي ايران در تشريح اوضاع همه كارها را در راستاي دفاع قلمداد كرده ، ميگويند «براي دفاع از كشور خودمان و دفاع از ملت مظلوم خودمان وارد عراق شديم براي اينكه نگذاريم هر روز آبادان و اهواز و اينجاها مورد حمله آنها واقع بشود و مورد توپهاي دور برد آنها و موشكهاي آنها باشد و ميخواهيم اينها را به حدي برسانيم كه نتوانند اين كار را بكنند».
اما از آنجا كه نميخواستند ـ و به صلاح كشور هم نبودـ كه خللي در انسجام مردم ايجاد شود آنهايي را پس از عزم ملي براي دفاع از كشرو هنوز هم دم از صلح ميزدند به شدت تخطئه كردند. در تاريخ معاصر ايران داستاني كه چندين بار در مقاطع مختلف تكرار شده علم شدن مليگرايي و خلق پرستي در مقابل پرچم اسلام است و متأسفانه در عموم دفعات و با قدرت زياد ضرباتي گاه جبران ناپذير بر جبهه اسلام وارد كرده است. در سالهاي مورد نظر ما هم كساني كه از شجاعت و خطرپذيري كمي برخوردار بودند باز هم از اين حربه استفاده كرده و قرباني شدن ملت و ميهن را مستمسك مخالفت و كارشكني خود قرار دادند. امام نيز كه تفاومت مشهودي با همه رهبران اسلامي در طول تاريخ ايران داشتند به هيچ وجه كوتاه نيامده و در پاسخ راجع به آنها گفتند «آنهايي كه از ما ميخواهند با صدام صلح كنيم و به جنگ ادامه ندهيم آنها صلح آمريكايي ميخواهند بعضي از آنها سر تا قدمشان آمريكايي است و از عمال شاه سابق بودند و حالا اسلامي شدهاند و براي وطنشان و براي حفظ خون مردم وطنشان ناله ميكنند و اشك تمساح ميريزند». در مجموع امام جنگ را مشروعيت ديني بخشيده و بالاتر اينكه تقديس كردند ايشان در همان اوايل بارها و بازها جنگ را رحمتاللهي و عامل رستگاري تشيع معرفي كردند و از حضرت امير نقل ميكردند كه :«ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله الخاصه اوليائه» مردم ايران هم از عمق وجود به كلام امام ايمان داشتند و رزمندگان اسلام بر خود ميباليدند كه امامشان آنها را از مجاهدين ميداند و نه قاعدين.
به اين شكل بودكه امام وحدت و انسجام ملي و احول مسأله جنگ بوجود آوردند و با رهبري ايشان بود كه آن روز عموم مردم ايران پذيرفتند «ما امروز در رأس مسايلمان جنگ است. اگر يك روز غفلت كنيم حمله خواهد كرد» من به ملت ايران عرض ميكنم كه به همه مصمم باشيد و مجهز … براي جنگ بيشتر مهيا شويد كه دفاع از اسلام است ، دفاع از نواميس مسلمين است . دفاع از قرآن كريم است، دفاع از ملت ايران است و ملتهاي ديگر است و ما بايد با قدرت بايستيم و هيچ عقبنشيني نكنيم». تعميم تأثيرات جنگ به ساختار فرهنگي جامعه و در ارتباط مستقيم گذاشتن آن با ارزشهاي حاكم مثل اسلام ، نواميس قرآن ، ملت و …. هنري غيرقابل انكار در رهبري حضرت امام است. چرا كه جريان تبديل شدن ارزش به هنجار و همچنين جريان دروني شدن ارزشها و هنجارها زماني كه آنها با ارزشهاي قديمي و هنجارهاي دروني افراد در ارتباط تنگاتنگ قرار گيرند بسيار كوتاه ميگردد. نتايج تحقيقات مختلف عموما به عنوان تأييدي بر اين نظريه است كه «اهداف سازمان در عمل تنها زماني قابل دستيابي است كه اين اهداف به سطح ساختارهاي كوچك وغيررسمي انتقال داده شود و به ارزشها و ملاكهاي حاصل تغيير شكل يابند». و چيزي كه در رابطه با انتظارات و توافق وكارآيي سازمان ميـوان به نحو مثبت ارزيابي كرد اين است كه «تركيب و ادغام رهبري و رسمي و غيررسمي بهترين نتيجه و ثمره را به بار ميآورد».

6ـ جنگ تبليغاتي
1ـ6) عمليات تبليغاتي عراق عليه ايران
عراق از ابتداي جنگ در مقابل فشار تبليغاتي كه از جانب ايران وارد ميشد و به عتل عمق اثر بخشي كلام امام بر مردم عراق و حتي ارتش آن كشور سعي در مشروعيت بخشيدن به صدام و حزب بعث داشت. آنها براي ملت خويش چهرهاي منفي از ايران ترسيم ميكردند و صدام را ابرمرد و منجي معرفي مينمودند. همه تلاشحزب بعث اين بود كه صدام در مقابل ايدئولوگ و نجات دهنده اعراب معرفي شود. همچنين به موازات اين تلاش مضاعفي را براي تخريب جمهوري اسلامي ايران و مسؤولان آن بويژه حضرت امام مصروف ميداشت. عده محورهاي تبليغات دولت عراق عليه ايران به طور خلاصه به شرح زير ميباشد:
ـ ضد اسلامي بودن ايرانيان و بخصوص دولت ايران
ـ آتشپرست و مجوس بودن مردم ايران
ـ قتل عام اسراي عراقي در ايران
ـ اعزام كودكان 9 ساله به جبهه بدون آموزش و بدون اسلحه
ـ تعطيل كردن مدارس و فرستادن اجباري دانشآموزان به علت كمبود نيرو
ـ استفاده ابزاري از جنگ براي سركوب رقباي داخلي
ـ به خدمت گرفتن اجباري اقوام غيرفارس مثل كرد و ترك و لر
ـ ارتباط با اسرائيل و آمريكا
هرچند عمده اين تبليغات در اثر اغراق زياد خيلي قابل پذيرش نبود ولي در برخي موارد هم فشار تبليغاتي رژيم و عراق براي ايران دردسر زا ميشد حتي مثلا سازمان ملل و سازمان جهاني حقوق بشر و مورد فرستادن كودكان به جنگ كرارا به ايران تذكر ميدادند.

2ـ6) ايران و جنگ تحميلي
امام تا آنجا كه ممكن بود شايعات اساسيتر و حساستر را بيجواب نميگذاشتند مثلا در مورد رابطه ايران با آمريكا و اسرائيل كه به ميزان وسيعي در كل جهان بخصوص منطقه پخش شده بود فرمودند «ما تا آخر ايستادهايم و با آمريكا روابط ايجاد نخواهيم كرد مگر اينكه آدم بشود و از ظلم كردن دست بردارد. ... مع ذالك ميبينيد شياطين ... ميگويند ايران با اسرائيل و آمريكا رابطه دارد» و يا در مورد اسلامخواهي و مسلماني صدام به شهيد كردن علما توسط او اشاره ميكنند و به عنوان يك شاهد عيني از عملكرد او ميگويند «صدام از زماني كه من در نجف تبعيد بودم در بين مردم به عنوان مخالف اسلام و جلادي و خونخواري معروف بود ... وقتي رييس جمهور شد به اسم اينكه ايران و ايرانيها فارس و مجوسند با تحريك آمريكا از زمين و دريا و هوا به ايران حمله كرد»
اما به طور كلي ايران به اندازه عراق در بعد تبليغاتي موفق نبود چون اولا خود ايران هيچ رسانه فعال و بينالمللي نداشت و ثانيا هيج كشوري با اين خصوصيت حامي ايران نبود حجتالاسلام حكيم كه از فضايي خارج از ايران ميتوانست به تحولات بنگرد گفته است « كليه رسانه هاي غربي تلاش ميكنند ايران را به انزوا بكشانند و تا حدودي هم موفق شدهاند ولي متأسفانه ايران در معرفي چهره واقعي انقلاب موفق نبوده است».

7ـ ردپاي آمريكا و مسير ادامه جنگ
گردانندگان سياست آمريكا يا به قول سي.رايت ميلز همان برگزيدگان قدرت آن كشور كه عمدتا صهيونيست هستند پيش از آنكه به منافع حكومت آمريكا درجنگ ايران و عراق فكر كنند با توجه به تأثير مثبت اين منازعه بر حيات سياسي نامشروع رژيم صهيونيستي آتش آنرا بر افروخته و گرم نگه ميداشتند.
اسحاق شامير در همان سالها گفته بود. اين جنگ بايد ادامه پيدا كند زيرا ادامه آن به طولانيتر شدن عمر اسرائيل كمك ميكند». اين اظهارات صريح و بيشرمانه مؤيد تحليل ايران بود كه علت جنگ را ترس از به خطر افتادن منافع اسرائيل در منطقه پس از سقوط حكومت پهلوي ميدانست . تمام تلاش آمريكا اين بود كه جنگ را در حالتي بينابين نگه دارد براي بدست آوردن نتايجي از قبيل اينكه:
ـ بتواند هر روز منطقه را از خطر ايران بترساند تا جمهوري اسلامي روز منزويتر شود
ـ بتواند در گرماگرم جنگ به كشورهاي حوزه خليج فارس اسلحه و ادوات نظامي بفروشد
ـ در سطح جهاني ايران را به جايي برساند كه چاره اي جز دوستي با آمريكا نداشته باشد.
مقامات آمريكايي بنابر اظهارات خودشان ميديدند كه «ايران منابع اندكي در اختيار دارد، از نظر ديپلماتيك منزوي است و از نظر سلاح در مضيقه» كه همه اين شرايط براي منافع آنها ارضا كننده خواهد بود. با نگاه به اين شرايط بودك ه بعدها آمريكاييها اعتراف كردند «ما در ابتدا ميگفتيم بگداريد ايران و عراق هر چه قدر ميخواهند به جان يكديگر بيفتند».
يك نكته مهم را بايد در اينجا مدنظر قرار داد و آن اينكه هدف آمريكا فقط برقراري جنگ بود نه شكست ايران. آمريكا جنگ ايران و عراق را در توازن ميخواست چرا كه از منظر آمريكا سقوط ايران ممكن بود باعث تجربه كشور يا حاكم شدن حزب توده و بالطبع شوروي گردد و از طرفي پيروزي عراق هم مطلوب نبود چرا كه ممكن بود عراق را تبديل به قدرت مطلق منطقه بكند و اين تهديدي براي كشورهاي عربي و بالطبع منافع جهان غرب در اين منطقه بود.

1ـ7) حمايتهاي آمريكا از عراق
پس از پيشرويهاي ايران حفظ توازني كه از آن سخن گفتيم نياز به قدرتمند شدن عراق داشت. در همين راستا آمريكا حمايتهاي آشكار خود از رژيم عراق را آغاز كرد. برژينسكي مشاور امنيتملي كارتر گفت «آمريكا بايد در جهت متوقف كردن انقلاب اسلامي كاملا از رژيم عراق پشتيباني كند و با صدام روابط فوقالعاده برقرار كند، ماسكي وزير امور خارجه آمريكا با ديدار وزير خارجه عراق در نيويورك مذاكراتي انجام داد ، كيسينجر مخفيانه به عراق سفر كرد ، كنگره آمريكا به درخواست دولت ، عراق را از ليست حاميان تروريست حذف كرد تا بتواند سلاح به آن كشور بدهد و تصويب كرد كه 9 ميليارد دلار اعتبار براي عراق طي سالهاي 82 تا 85 اختصاص داده شود. 2/1 ميليارد دلار هم از طرف دولت به شركتهاي خصوصي وام اعطا شد تا خط لوله نفت عراق را از طريق اردن احداث كنند. سيا هم موظف شده بود اطلاعات ماهوارهاي خود را از ايران در اختيار عراق قرار دهد.

2ـ7) جنگ نفتكشها اولين حضور نظامي آمريكا
آغاز اقدامات عملي آمريكا بر ضد ايران جنگ نفتكشها بود كه با يك طراحي حساب شده نتايج بسيار مطلوبي براي آمريكا به بار آورد. جنگ نفتكشها با كمك فرانسه در سال 62 آغاز شد. آنها عراق را با هواپيماهاي سوپر استاندارد فرانسوي تجهيز كردند كه به عراق توانايي ميداد با موشكهاي اگزوسه نفتكشهاي ايران را هدف قرار دهد

1ـ2ـ7) تأثير جنگ نفتكشها بر ايران
الف ـ كاهش توليد و صدور نفت كه چون عمده درآمد ايران از فروش نفت بود باعث كاهش شديد درآمدها ميشد
بـ افزايش هزينههاي توليد و استخراج نفت
ج ـ افزايش هزينههاي صدور به خصوص حق بيمه محمولات و حق سورشارژ كشتيهاي تجاري
دـ افزايش صدور نفت اعراب حوزه خليج فارس و كم رنگ شدن نقش ايران در بازار نفت

2ـ2ـ7) تأثير جنگ نفتكشها بر عراق
الف ـ كاهش قيمت نفت و افزايش هزينهها يصدور كه نتيجهاش كاهش درآمدها بود
ب ـاحتياج بيشتر عراق به كمكهاي آمريكا و حاميان عرب كه خود 3 نتيجه داشت
ج ـ صدام بيشتر تابع آمريكا ميشد
د ـ شيخنشينهاي خليجفارس با افزايش درآمد بيشتر خود را مديون آمريكا ميدانستند
هـ اعراب با كمكهاي خود به عراق هر روز صدام را وامدارتر و دستهاي خود را آلودهتر به جنگ ميكردند
اين برنامه از پيش طراحي شده پس از اجرا علاوه بر همه منافع فوق بهانهاي هم بدست آمريكا داد تا براي كنترل از نزديك جنگ وارد خليجفارس شود و آن بهانه اسكورت كشتيهاي كويتي به درخواست آن كشور با توجه به ناامني خليجفارس بود.

8ـ امام خميني و انديشه اتحاد اسلامي
حضرت امام بر اساس تحليل خود از منطقه ذرهاي اميد به هيچ يك از حكومتهاي اطراف نداشتند. نداي ايشان در عرصه بينالملل فرايد مظلوميت ملت انقلابي ايران بود، ايشان با دلي آكنده از درد ميفرمودند. ما در منطقهاي به زندگي مرگبار خود ادامه ميدهيم كه اكثر حكما آن چشم و گوش بسته تحت فرمان آمريكا به جنايات اسرائيل و حزب بعث عراق مشروعيت ميدهند و يا در جمع مهمانان خارجي دهه فجر فرموده ما كشورمان ، كشوري است كه جز خداوند تبارك و تعالي پناهي ندارد، اين فرياد مظلوميت خود عامل ديگري بر وحدت مردم بود زيرا بر خلاف قبل از انقلاب كه وسعت جنايات آمريكا بواسطه ، رژيم پهلوي نياز به روشنگري رهبران انقلابي داشت اين بار چنگال خونين قدرتهاي ستمگر جهانيرا همه مردم بالاي سر تك تك خودشان احساس ميكردند و هر روز بر حقانيت موضع خودشان كه خط امام بود بيشتر پي ميبردند كه نتيجهاش انسجام مضاعف بود.
امام بارها سران عرب منطقه را نصيحت كرده بودند ولي آنها هر روز از مواضع اسلامي و ضد اسرائيلي خويش عقبنشيني ميكردند. كشورهاي عربي از آنجا كه قدرت خود را بسيار كمتر از آن ارزيابي ميكردند كه بتوانند در مقابل غرب قد علم كنند ـ شايد درسي بود كه از جنگ 6 روزه با اسرائيل گرفتند ـ خود را ناچار ميديدند در زير علم قدرتي بزرگتر باشد. امامدر دفاعات متعدد آنها را به حمايت از ايران و وحدت با ديگر مسلمين دعوت كرده بودند ولي بيش از آنكه به اسلام ايمان داشته باشند از آمريكا ميترسيدند. حتي دولت خودگردان فلسطين كه همان حيات دوباره خود را مديون انقلاب اسلامي ايران بود. از ابتدا جنگ اعلام بيطرفي كرد دولتي كه نه بسط يدي داشت و نه قدرتي.
شيوخ عرب آنقدر مرعوب قدرت آمريكا شده بودند كه هر روز طرحي را براي صلح با اسرائيل دست و پا ميكردند. يك روز معاهده كمپ ديويد در روز ديگر طرح 8 مادهاي فهد. امام خميني پس از فتح خرمشهر با ادبيات سياسي خاصي خطاب به اعراب كه ناشي از نااميدي نسبت به اصلاح آنان بود صريحا آنها را تهديد كردند تا اگر به دامن اسلام پناه نميآورند لااقل با خيال آسوده هم جذب آمريكا نشوند. ايشان در پيامي كه به مناسبت فتح خرمشهر صادر كردند در مورد همان طرحها فرمودند. «ما خطر بزرگ براي كشورهاي اسلامي خصوصا حرمين شريفين ميدانيم. اسلام به ما اجازه سكوت نميدهد. و يا در آستانه حج و زماني كه زمزمههاي ـ مبني بر محروم كردن ايران از آن بود فرمودند «من به حكومتهاي اطراف خليج و به حكومتهاي منطقه هشدار ميدهيم كه دست از مخالفت با ايران و مساعدت با صدام بردارند .... ننشينند در كاخهاي بزرگ خودشان و خيال كنند كه حالا كه در كاخ هستيم پس به ايران هم ميتوانيم چه بكنيم. خدا نكند كه امسال حجاج ايراني نروند به مكه و خدا نكند كه اين اسباب نشوند كه اسلام و مسلمين انفجار در آنها حاصل بشود و ديگر نه شيخي وجود پيدا بشود و نه از بستگان آمريكا»
جهان غرب از اتحاد احتمالي دنياي اسلام هراس داشت امام اين را ميدانستند و مدام تذكر ميدادند. آمريكا ميترسد چنانچه صدام از بين برود .... ملت عراق يك حكومتي خودش تأسيس ميكند موافق ميل خودش اسلامي و اگر ايران و عراق به هم پيوند پيدا كنند و اتصال پيدا كنند ساير اين كشورهاي كوچولويي كه در منطقه هست آن هم به اينها ميپيوندند و آمريكا از اين منطقه ارزخيز كه براي او حاضر است هزاران لشكر خودش را از بين ببرد محروم خواهد شد» با اين تحليل بود كه خطاب به اعراب ميگفتند: «شماها چه داعي داريد كه دايما دم از اين ميزنيد كه ايران خطر است براي ما؟ ايران خطر است براي آمريكا ايران خطر است براي شوروي ، نه براي شما ، ايران رحمت است براي شما»

9ـ شرايط و وقايع سالهاي 62 تا 65
1ـ9) همانطور كه قبلا اشاره شد پيروزيهاي بعد از فتح خرمشهر و پيشرويهاي درون خاكعراق آنقدر چشمگير نبود. طبق اطلاعات و آمار سياه مثلا در يكي از موفقترين عملياتهاي بزرگ يعني خبر حدود 40% از اهداف مورد نظر تأمين شد. بعد از آن هم هر روز به علت تجهيز عراق مقابله دشوارتر ميشد با در نظر گرفتن اينكه ايران هم مجبور بود به جز جبهه غرب و جنوب بخشي از نيروي خود را صرف مقابله جنگ نفتكشها در خليج فارس كند.

2ـ9) آمريكا پس از فتح خرمشهر براي اينكه ايران را دچار تشتت نيرو كند و از قدرت پيشروي ايران در عراق بكاهد توسط اسرائيل حمله به جنوب لبنان را ترتيب داد. توقع هم اين بودكه ايران به خاطر حساسيت خاصي كه روي لبنان دارد بخشي از نيرو و تجهيزات خود را به آنجا منتقل كند. امام هر چند به زعم خودشان دير ولي واقعا خيلي زود اين مسأله را دريافته بودند. ايشان در يك سخنراني فرمودند: «آمريكا ـ يك توطئه ديگري عميقتر اجرا كرده است كه در اين توطئه ما هم يك قدري باز ميخورديم و او اين است كه يك نقطهاي كه پيش ما خيلي بزرگ است و ما نسبت به او حساسيت زياد داريم آن غائله را پيش آورد تا اينكه ملت ما را از آن مطلبي كه در كشور خودش ميگذرد و از آن جنگي كه در كشورخودش ميگذرد غافل كند، قضيه هجوم اسرائيل به لبنان» و بعد به عنوان اينكه تكليف دولت و ملت ايران را در اين زمينه مشخص كرده باشند فرمودند «بايد همه ملت ما و همه دولتمردان ما توجه به اين معنا داشته باشند كه در عين حال كه ما لبنان را با ايران از حيث مصالح و مفاسد جدا نميدانيم لكن نبايد كاري بكنيم كه نتوانيم هم لبنان را و هم ايران را نجات دهيم ... ما راهمان اين است كه بايد از راه شكست عراق دنبال لبنان برويم».
البته از كمكهاي مخفي و موضعگيري صريح نسبت به اين موضوع هيچگاه حكومت ايران و خود حضرت امام غافل نشدند. مثلا در پاسخ به تبليغات حكومت عراق براي صلح ميگفتند «صلحطلبي شما مثل صلحطلبي اسرائيل است ـ يعني واد شده است و شهرهاي لبنان را گرفته است و حالا ميگويد كه با ما بياييد ديگر آتش بس كنيم». و اين نشان ميداد كه هنوز لبنان براي ايران يك دغدغه است.

3ـ9) در كنار تحريمهايي كه عليه ايران اجرا ميشد بلوكغرب ميكوشيد تا با در اختيار گذاشتن فنآوريهاي پيشرفته نظامي و سلاحهاي كشتار جمعي عراق را هر چه بيشتر تقويت كند كه در نتيجه بمباران تأسيسات اقتصادي ايران در همين ايام شكل گستردهتري به خود گرفت. به موازات اين حمايتها ابرقدرت شرق هم عملا و به شدت با ايران بر سر دشمني افتاد. شوروي در ابتداي جنگ هر چند حمايتي از ايران نميكرد ولي در فهرست پشتيبانان تمام عيار صدام هم قرار نداشت. چرا كه به عنوان قدتر مقابل آمريكا نميخواست در اين جنگ با او هم پيمان شود. شايد اين تصور را هم روسها داشتند كه در صورت پيروزي ايران از منفع منطقه بينصيب نمانند. اما پس از چندي آشكارا تغيير موضع داده و كمكهاي شاياني به حكومت عراق كردند. اين تغيير موضع چند علت داشت:
الف ـ ايران به خواستهروسها مبني بر حمايت نكردن مجاهدين افغاني تن نداد.
ب ـ شوروي از آمريكا بر سر موضوع افغانستان امتيازاتي گرفت تا يكه تاز آن منطقه باشد و در قبال آن عراق را ياري كند.
جـ انحلال حزب توده در سال 62 و دستگيري سران آن هم براي شوروي بسيار گران تمام شد. زيرا اركان اصلي اين حزب همه جاسوس روسها در ايران بودند و اعترافات و محاكمه آنها نه تنها شوروي را آزاد ميداد بلكه آينده منافع آن دولت در ايران را در پردهاي از ابهام فرو ميبرد.
در مجموع شوروي پس از اين چرخش ابتدا نيروي هوايي عراق را مجهز به ميگهاي 25 كرد كه با آن نيرو قدرت ميداد بالاتر از سقف برد پدافند هوايي ايران پرواز كنند و به سادگي در آسمان شهرهاي ايران خصوصا تهران ظاهر شد، و بمباران نمايند. و در حركت بعد هم ليبي را وادار كرد تا كارشناسان نظامي خود را پس از خرابكاري در سيستم هدايت موشكهاي زمين به زمين اسكاد و موشكهاي زمين به هوايسام از ايران خارج كند كه اولا قدرت مقابله موشكي ايران از بين ميرفت و ثانيا از كار افتادن موشكهاي زمين به هوا پدافند هوايي تهران را بسيار ضعيف كرده بود كه باعث قدرت ميگهاي عراقي ميشد.
البته پس از چندي كارشناسان ايراني در ميان ناباوري همگان اين موشكها را راهاندازي كردند ولي خسارات و تلفات اين دوره بيش از اندازه بود. حكومت عراق هم چون به هيچ مرا ميپايند نبود با بيرحمي تمام اهداف غيرنظامي را تخريب ميكرد. توينبي ميگويد: جنگهاي مليگرايانه بيرحمانهتر از جنگ هاي مذهبي است زيرا موضع يا بهاه دشمنها كمتر معنوي و بيشتر مادي است». بگذريم از اينكه نه تها اهداف عراق مليگرايانه نبود بلكه حزبي و تابع منافع آمريكا بود و بالطبع با وحشيگري تمام به ايران هجوم ميآورد.

10ـ وضعيت داخلي ايران پس از فتح خرمشهر
بعد از حذف بنيصدر ديگر هيچ نظارتي بر عملكردها نبود كه اين دو علت داشت يكي اعتماد مسؤولان رده بالاي نظام به يكديگر و ديگري شرايط بحراني جنگ و لزوم يكدستي فضاي سياسي.
امام با هدف تمركز دادن سياست داخلي بر جگ به عنوان پشتيباني قاطع از اركان نظام فرمودند، من اعلام ميكنم به همه ملت كه امورز مخالفت با دولت ، مخالفت با مجلس ، مخالفت با جمهوري اسلامي، مخالفت با ارگانهايي كه در جمهوري اسلامي است مخالفت با اسلام است و موجب تباهي در اين كشور و اين ملت است.
در اثر اين حمايت بيچون و چرا كمكم تفكري بر كشور حاكم شد كه هرگونه انتقاد و تخرب را عين كفرتلقي ميكرد. بنابراين هيچ ارزيابي از عملكردها ارايه نميشد. از طرف ديگر هر روز مسؤولان و برنامهريزان نظامي عدم توفيقات را به عوامل خارجي نسبت ميدادند و مسؤولان اقتصادي مشكلات را به جنگ، در نتيجه فضايي بوجود آمده بود كه هيچ مسؤول ايراني خطا كار به حساب نميآمد. البته بسته بودن فضاي سياسي لازمه شرايط جنگ بود ولي تعطيلي باب انتقاد آفتي بود در جهت خودمحوري مسؤولان. همگان در طي سالهاي جنگ آنقدر به اين فضا عادت كرده بودند كه مثلا وقتي نخستوزير شنيد كه شايد چند وزيرش را مجلس سوم رأي نگيرند استعفا كرد. البته با تذكر امام كه نظارتهاي قانوني را حق همه و مثبت دانستند مهندس موسوي استسعفايش را پس گرفت ولي توجه به اين مثال به عنوان نمونه، گوشياي از فضاي آن روزها را ترسيم ميكند.
بعد از فرسايشي شدن جنگ كم كم اختلافات بوجود آمد و تقريبا مرزها مشخص بود هر چند كه مرزبنديهاي فكري و اقدامات عملي به صورت زيرزميني شكل ميگرفت. امام كه از اين اختلافات كاملا مطلع بودند هر از گاهي به مسؤولان تذكر ميدادند كه بايد اين بار بزرگ را به منزل برسانيم و در اين راه متحد باشيم و گرايشي خاص به اين گروه و آن گروه نداشته باشيم».
سست شدن آرمانهاي اوليه انقلاب و سوءاستفاده برخي سودجويان كه در بحثهاي دولتي فعال بودند باعث شد كه فسادهايي از قبيل احتكار يا اختلاس كم كم نمايان شود. اضافه شدن اين مشكلات بر اقتصاد بيمار كشور باعث ميشد كه با تمام تلاشي كه دولت در جهت رفاه مردم اعمال ميكرد مشكلي به نام تورم گريبانگير كشور شود، يكي از نتايج طبيعي تورم آشكار شدن شكافهاي اقتصادي و پيدايش اختلاف طبقاتي بود.
امام هيچگاه در اين دوران منكر مشكلات نبودند يكي از خصوصيات مؤثري كه رهبر را به افراد تحت رهبري نزديك ميكند اين است كه او در مقام خود نشان دهد كه مشكلات مردم را درك ميكند و از آنها آگاه است. امام با بيان اينكه «از حيث گراني ما هم نگران هستيم، از اين گراني همه نگران هستند اما چاره چيست؟» خود و مردم را در يك جايگاه قرار ميدادند. به عبارت ديگر ضمن قبول مسأله لاينحل بودن آن را با توجه به شرايط صريحا ميگفتند و اميد بيهوده نميدادند. تأثير اين برخورد بر مردمي كه از عمق وجود به رهبر خود ايمان دارند باور مشكلات ، تحمل آنها و ياري رهبري ميباشد. و از طرفي ديگر امام هميشه مردم را به ياد آرمانهاي انقلاب ميانداختند. ميفرمودند «ملتي كه براي شهاد ميرود ملتي كه زن و مردش عاشق شهادت هستند ديگر از اينكه فلان چيز كم است فلان چيز زياد است نمينالد ... نرخش كم باشد ، نرخش زياد باشد».
كلام امام تسكيني بود بر دردهاي مردم و باعث ميشد كه تأثير اين شرايط بر مردم بريدن از امام و انقلاب نباشد بلكه نهايتا وقتي از زبان مسؤولان مشكلات را ناشي از جنگ ميشنوند كم كم از آن سرد شوند. ولي تأثير اين وضعيت بر مسؤولان مهمتر بود چرا كه در عين ناباوري طبقه جديدي در كشور بوجود آمد كه سابقه انقلابي داشتند. شعار انقلابي هم ميدادند ولي از امكانات رفاهي نسبتا بهتري برخوردار بودند. اثر منفي اين واقعيت انكار ناشدني بر مردم از تأثير فشار اقتصادي آنها بسيار بيشتر بود. امام خميني در اين زمينه هميشه تذكرات را به مسؤولان گوشزد ميكردند. ميفرمودند «بايد افراد متوجه اين معنا باشند كساني كه واقعا دلشان براي اسلام ميتپد و براي كشورشان متوجه اين معنا باشند كه پست ميزان نيست مقام ميزان نيست ....». ايشان بخصوص به روحانيت سفارش ميكردند كه «من از دو جهت نگران هستم يك جهتي كه زيطلبگي در بين ما ضعيف بشود يا از بين برود يك جهت ديگر هم اينكه مبادا خداي نخواسته اختلاف پيدا بشود كه هر دو اينها از باب اينكه شما در جايي واقع شدهايد كه مردم به شما توجه دارند و شما ارشاد ميخواهيد بكنيد مردم را مبادا يك وقتي به واسطه خارج شدن ماها از زيطلبگي مردم را از ما منصرف كنند كه انصراف از روحانيت منتهي ميشود به انصراف از اسلام».

11ـ امام با فرمايشي شدن جنگ مقابله ميكنند.
فرسايشي شدن جنگ و شرايطي كه ذكر آنها گذشت غير از اينكه در مردم احساس خستگي بوجود ميآورد 2 نتيجه ديگرهم داشت: اول اينكه همه مسؤولان كشور چون طي چند سال برنامههاي خود را با جنگ هماهنگ كرده بودند كم كم به آن عادت كرده و ديگر در برنامهريزيها نگاهشان به جنگ مانند نگاه به يك عنصر هميشگي در حاشيه بقيه مسايل و مسؤوليتها بود. و دوم اينكه رزمندگان و بخصوص داوطلبين بسيجي كه در جبههها در شرايط نه حمله و نه دفاع قرار گرفته بودند و تنها فعاليتشان به غير از مقاطع خاص و كوتاه عمليات ـ عموما شركت در درگيريهاي كوچك بود، آتش شور و اشتياقشان آرام آرام فروكش ميكرد و از شرايط حاكم بر جنگ خسته ميشدند. افت روحيه رزمندگان از اطمينان فرماندهان به نگه داشتن جنگ در توازن ميكاست. زيرا «روحيه بالا و خوب نبرد واحدهاي مختلف نظامي در شرايط جنگي به عنوان يك شكل ظاهري مضاعفي از انضباط تلقي ميشود». و از بين رفتن نظم يگانها ممكن بود ضايعات جبران ناپذيري به جبهه خودي بزند. مجموعه اين شرايط باعث ميشد كه به طور كلي جنگ در ايران كم كم عليرغم صلاح كشور و خواست امام در حاشيه قرار گيرد. از آنجا كه انسجام اجتماعي مردم حول مسأله جنگ بود با كم رنگ شدن نقش آن در حيات كشور وحدت مردم نيز دستخوش آسيب ميشد.
امام در اين مقطع مدام تذكر ميدادند كه مسؤولين مراقب شرايط باشند. ايشان هميشه وحدت مسؤولين را گوشزد ميكردند كه نمونههايي از آن ذكر شد و بعد نيز خواهد آمد به ائمه جمعه نيز سفارش ميكردند « مردم را در صحنه حاضر نگه داريد» و آرزو ميكردند كه: «من اميدوارم كه اين مردم با بيشتر در صحنه باشند و از جنگ خسته نشوند. جنگ در اسلام يك امري بوده كه از آن وقتي كه اسلام حكومت پيدا كرده جنگ همراهش بود». خطاب به رزمندگان ميفرمودند. همانطور كه اشخاص حول كعبه ميگردند و عبادت ميكنند شماهم در سنگرهايتان عبادت ميكنيد ... من هر شب به شما دعا ميكنم». يا ميگفتند «حكم اسلام اين است امروز». از جايگاه مرجع مذهبي نيز ضمن بيان اينكه «قضيه جنگ امروز براي همه ما اهميتش بيشتر از فروع دين است» در پاسخ به استفتائات ، جنگ را بر زيارت مكه، اذن پدر و مادر و ادامه درس طلاب مقدم دانستند.
مجموعه اين مواضع حضرت امام مقاومتي بسيار مؤثر بود در برابر آن امواج فرمايشي كه مطمئنا بخشي از زمينه پيروزيهاي سال 65 را بايد در اينجا جستجو كرد.

12ـ اختلافات ارتش و سپاه
از عمليات فتحالمبين به بعد جنگ در شب انجام ميشد و بدون استفاده از قواي زرهي و با حضور گسترده نيروي انساني همراه با ايثارگريهاي سپاه و بسيج. با اينكه به قول كاستن به قول جامعهشناس برجسته جنگ. بيترديد جنگ براي داوطلب از جاذبه خاصي برخوردار است زيرا او با روي گشاده آن را ميپذيرد و براي دفاع از يك آرمان وارد جنگ ميشد» اما هيچ كدام از شرايطي كه ذكر شد با اصول منظم و كلاسيك جنگ همخواني ندارد.
به تدريج نياز نيروهاي رزمي و عملا نياز جبهه به تخصصهاي نظامي كم كم از بين رفت. همين موضوع باعث شد به مرور زمان ابتكار عمل در خط مقدم بدست سپاه نيفتد و نيروي زميني ارتش كه در مدت طولاني پس از آزادسازي خرمشهر پتانسيل بالاي خود را در اولين عملياتهاي آزادسازي با موفقيت به ارا گذاشته بود. در جبهههاي مياني محدود شده و عملا به نوعي سرگرم جنگ گردد. اگر به موضوع فوق نكات زير را هم بيفزائيم ـ كه براي كوتاهتر شدن كلام به طور خلاصه به آنها اشاره ميشود ـ نگاه ما دقيقتر خواهد بود.
ـ خط استراتژي دقيق و از پيش تعيين شده نظامي جز در چند عمليات بزرگ
ـ كوچك بودن صحنههاي عمليات در بسياري از موارد تا آن حد كه طراحي استراتژيك را غير ممكن ميكرد
ـ صرفهجويي در استفاده از امكانات زرهي به علت تحريم تسليحاتي و فشار اقتصادي
ـ تشكيل شدن بدنه ارتش از سرباز بر خلاف داوطلب بودن نيروهاي تحت فرماندهي سپاه
ـ كسب مجوز توسط سپاه براي گرفتن سرباز و جذب سربازهاي انقلابيتر و محروم شدن ارتش از آنها كه بالطبع ايجاد دوگانگي بيشتر در روحيه ارتش و سپاه ميكرد.
ـ دستگيري فرمانده نيروي دريايي ارتش (ناخدا يكم افضلي) و فرمانده جبهه مياني نيروي زميني (سرهنگ عطاريان) به جرم عضويت در حزب توده و جاسوسي براي شوروي كه باعث متهمتر شدن ارتش به دور بودن از انقلاب و فاصله گرفتن از سپاه كاملا انقلابي شد.
امام به اين موضوع توجه جدي داشتند. بيانات و پيامدهاي ايشان در طي سالهاي نيمه دوم جنگ مالامال از تذكرات در اين موارد است. ميفرمودند « شما توانستيد در مقابل تمام قدرتهاي عالم بايستيد و تا اين روح برادري محفوظ است ... شما محفوظيد» «اگر بناباشد كه يك وقت خداي نخواسته ارتش بگويد من سپاه هم بگويد من بسيج هم بگويد من آن روز است كه فاتحه همهتان خوانده شده است». ايشان به فرمانده سپاه ميگفتند « هميشه به سپاه سفارش كنيد .... با ارتشي ها با برادري رفتار كنند» و در پاسخ به شهيد محلاتي نماينده خود در سپاه كه در مورد اقدام براي جلوگيري از گروهگرايي سؤال كرده بودند مرقوم كردند: «در اين امر كه با سرنوشت سپاه سر و كار دارد با قاطعيت و بدون ملاحظه از احدي انجام گيرد».
هر چند تدابي رامم كاهش دهنده بخشي از مشكلات بخصوص كم توجهي سپاه به ارتش بود ولي واقعيت اين بود كه ابتكار عمل جنگ در دست سپاه بود نه ارتش. بنابراين احساس ميشد كه هم سپاه بايد امكانات بيشتري داشته باشد و هم منظمتر عمل كند. در همين راستا امام به سپاه دستور دادند كه تحت نظارت آيتالله خامنهاي از بعضي امكانات ارشت استفاده كند» همينطور در ششمين سال جنگ حكم تشكيل 3 نيروي مجزاي زميني ، هوايي و دريايي را به سپاه ابلاغ كردند.

13ـ ايستادگي امام در مقابل تهاجمات تبليغاتي
1ـ13) امام و عرصه بينالمللي
در آن سالفشارهاي تبليغاتي جهان غرب بر ايران به شكل همه جانبه ادامه داشت و همانطور كه ذكر شد ايران به علت نداشتن تريبون در دفاع از خود و اشاعه تفكر صحيح انقلاب اسلامي و رساندن نداي مظلوميت خوش به جهانيان ناموفق بود. ولي امام در حد امكان سعي ميكردند كه اگر ايران نميتواند تأثير مثبتي ر اين وضع داشته باشد اقلا اثر منفي نيز نگذارد. مثلا ايشان با درايت خاص خود پس از اينكه يكسري بمبگذاري ، هواپيما و كشتيربايي توسط رسانههاي بينالملل به ايران نسبت داده شد و يك نفر در راديو ايران از سر خشم و خودسرانه از اين اقدامات ابراز رضايت كرده بود با موضعگيري تندي فرمودند « راديو نبايد همينطوري ، بيتوجه و بدون فهم يك مسايل را بگويد و ايرانرا مفتضح كند ... چطور يك مطلبي كه برخلاف عواطف دنياست، برخلاف اسلام است، برخلاف عقل است ما ميتوانيم تأييد بكنيم؟ از يك جايي يك دستهاي را بردارند ميروند، به يك دسته ديگر مينگذاري ميكنند در يك جايي مينگذاري كردن معنايش اين است كه عدهاي اصلا گناهي ندارند آنها هم از بين بروند، چطور اسلام اجازه اين را ميدهد؟ چطور ايران اجازه اين را ميدهد ... لكن ببينيد ما در چه گرفتاري هستيم كه هر مطلبي كه واقع ميشود گردن ما ميگذارند». اين موضعگيريهاي سريع و صريح امام باعث ميشد تا رسانههاي خارجي به موضوعات ديگري بپردازند و كمتر روي اين مسايل مانور دهند.

2ـ13) امام در عرصه داخلي
در طي سالهاي نيمه دوم جنگ و بخصوص 64 به بعد حركت خزنده و به احتمال زياد غيرهماهنگ شدهاي محسوس بود كه جنگ و مشروعيت آن را زير سئوال ميبرد. بخشي از اين جريان تلاش ميكردند كه براي تأثير بيشتر موضاع خود را به بزرگان مذهبي حتي مراجعي نظير آيات عظام گلپايگاني و مرعشي نسبت دهند. امام در راه خنثي كردن اين القائات هم نقش بسيار مؤثري داشتند. البته ايشان مطمئن بودند كساني كه چنين مواضعي ميدارند از علما و مراجع طراز اول نيستند چرا كه اولا آنها اگر حرفي باشد مستقيم و بيهياهو ميگويند و ثانيا اينكه خود آقايان مراجع هم پس از پخش شايعات تكذيبيه صادر ميكردند. از آنجا كه قويترين ابزار پخش شايعات و اخبار بعد از راديو و تلويزيون ـ كه در اختيار حكومت است ـ مطبوعات ميباشند امام ابتدا در تعيين تكليف اصحاب قلم فرمودند: روزنامهها بايد مسايلي كه پيش ميآيد نظر كنند يك وقت انتقاد است يعني انتقاد سالم اين مفيد است يك وقت انتقام است نه انتقاد اين نبايد باشد». همچنين ايشان كساني را كه با استفاده از اسلام به تفرقهافكني ميپرداختند با تندي خطاب قرار داده و فرمودند: نبايد از قرآن سوء استفاده كرد و آنهايي كه با رژيم ما مخالف هستند .... يا آخوندهاي درباري يا آخوندهاي بدتر از آخوندهاي درباري بگويند اين مخالف قرآن است. خير اين موافق قرآن است اگر كسي بگويد با فاسد جنگ نكنيد مخالف قرآن است». ايشان اختلافافكنيها را گناهي بزرگ شمرده و ميگفتند يك كلمه اختلاف انگيز در يك همچو موعقي كه اسلام در معرض خطر كفر است اين از گناهاني است كه نميشود به اين زودي ازش گذشت»
در شرايطي كه انتقادهاي بنياني در قالب شايعات و اخبار نسبت به جنگ وارد ميگشت امام هر از گاهي به تبيين علت و انگيزه و تكليفي كه باعث ادامه جنگ ميشد ميپرداختند به عنوان نمونه و براي اينكه ما نيز امروز يك بار ديگر تكليف ولايت شيعي را در قبال كفر مروركرده باشيم به يكي از اين موارد اشاره ميكنيم. اين جملات را حضرت امام در پاسخ به كساني كه شعار «جنگ جنگ تا پيروزي» را خلاف اسلام و قرآن و نوعي قدرت طلبي تحت لواي دين ميدانستند در جمع مسؤولان كشوري و لشكري فرمودند:«اگر ما امروز جنگ ميكنيم و جوانهاي ما ميگويند جنگ جنگ تا پيروزي اينطور نيست كه اينها يك امري بر خلاف قرآن ميگويند. اين يك ذرهاي است .... آني كه قرآن ميگويد بيشتر از اين حرفهاست اينكه ما ميگوييم به اندازه حدود خودمان ميگوييم چون ارموز با فرض كنيد كه صدام يا باكساني كه مؤيد صدام هستند جنگ داريم، در اين محيط ناقص ميگوييم كه جنگ جنگ تا پيروزي خداي تبارك و تعالي چون نظرش به اول و آخر است تا آخر نظر دارد ميگويد كه جنگ تا رفع فتنه ، غايت رفع فتنه است. يعني ما اگر پيروز هم بشويم يك كمي فتنه را كم كرديم اگ رما به جاي ديگر هم پيروز بشويم با زكي جاي كمي پيروزي حاصل شده است اگر همه دنيا را هم ما فرض كنيد كه جنگ بكنيم و پيروز بشويم باز همه دنياي عصر خودمان را پيروز درست كرده ايم و قرآن اين را نميگويد . قرآن ميگويد جنگ تا رفع فتنه بايد رفع فتنه از عالم بشود بنابراين غلط فهمي است از قرآن كه كسي خيال كند كه قرآن نگفته است جنگ جنگ تا پيروزي ... بالاتر از اين را گفته است».
همچنين ايشان همه روز به مناسبتهاي مختلف به تكريم و تعظيم شهدا و اسراء و مفقودين و خانوادههاي آنها ميپرداختند رزمندگان را ستايش ميكردند و ميفرمودند: «من وقتي كه فكر ميكنم جوانهاي ما كه در جبههها اينطور زحمت ميكشند خجالت ميكشم كه چرا اينجا نشستهام». اي نمونهاي از جملاتي است كه باعث ميشد جان بركفان بسيج با ايمان به مراد خويش به حضور قدرتمند خود در جبههها ادامه دهند و در زمانيكه همه دنيا دنبال اين بودند كه آتشبس را بر ايران تحميل كنند به پيروزيهاي چشمگيري دست يافتند. حضرت امام پيش از آنكه پتانسيل دوبارهاي را كه به جبههها داده بودند به حركت درآورند هرگونه صلح بدون در نظر گرفتن شرايط ايران را نامشروع قلمداد كردند. «ما از تاريخ بايد ياد بگيريم به حضرت امير تحميل كردند، مقدسين تحميل كردند ... به حضرت امير حكميت را و تحميل كردند آنكه بايد حم بشود بعد كه حضرت امري با فشار اينها نتوانست ميخواستند بكشندش اگر نكند ... اين ابتلا را حرت امير داشت الان نظير او را ما داريم ... ما از آن قضيه بايد عبرت بگيريم و زير بار حكميت نرويم»
در ماه رمضان سال 65 كه مخالفان نا آگاه جمهوري اسلامي به بهانه حرام بودن جنگ در ماه رمضان پيشنهاد آتشبس عراق را صحه ميگذاشتند، حضرت امام ضمن مخالفت جدي با اين حرف فرمودند «مهلت بدهيد به اين جنايتكار كه در ماه مبارك تجهيز كند خودش را و بعد از ماه مبارك بدتر از اول حمله كند ... ماه رجب ماه حرام است نه ماه رمضان ماه رمضان ماه جنگ است»
توده انقلابي ايران به حمايت و تأييد بيش از پيش امام پرداختند پس از راهپيماييهاي مكرر به عنوان بيعت دوباره ايشان سمينار « لبيك يا امام» رگزار شد كه امام خطاب به اعضاي آن سمينار فرمودند «مسؤولين و فرماندهان ارتش و سپاه بسيج با استفاده از امكانات مادي و معنوي خود با تزلزل سخت و عميق حاكم بر پيكر پوسيده عراق در جبهههاي جنگ خصوصا در نبرد قهرمانانه فاو به نبرد قهرمانانه خود و مقاومت تا سقوط صداميان ادامه دهند».
در همين زمان به طور غير منتظرهاي توازن نظامي در جنگ به نفع ايران تغيير كرد. سپاه كه اولين عمليات مستقل از ارتش را طراحي كرده بود براي اجراي موفق آن نياز به تقوت نيروي انساني پياده نظام داشت كه با اعزام بزرگ سپاهيان محمد (ص) مهيا شد. سپاه توانست 140 گردان وارد صحنه عمليات والفجر هشت كند و طي 75 روز جنگ با ارتش عراق منطقه ازاد شده فاو را حفظ نمايد. پس از آنكه هر دو جبهه ايران و عراق مشغول ترميم ضربات سنگين نبرد دو ماه و نيمه خود بودند سپاه با دومين عمليات بزرگ در منطقه مهران با نام كربلا يك در دو جبهه ابتكار عمل را به دست گرفت و سوار بر جنگ شد. بار ديگ رارتش عراق در لاك دفاعي فرو رفت و همه اندك نيروي باقي مانده خود را براي دفاع در برابر تهاجمات كوچك و منطقهاي ذخيره كرد.

14ـ استراتژي جديد تحميل صلح
بعد از اين بود كه آمريكا در نتيجه جنگ ترديد جبهه كرد. ريچارد نيكسون در كتاب فرصت را در يابيم به صورتي كاملات واضح استراتژي آن روز آمريكا را بيان كردهاست:ايالات متحده نميـواند از بحرانهاي جاري در خليج فارس خود را دور نگه دارد آنچه امروز جنگ ايران و عراق اتفاق ميافتد بر توانايي ما در دفاع از منطقه در قبال مداخله شوروي در آينده عميقا تأثير ميگذارد. اگر جنگي وجود داشته باشد كه در آن ايالات متحده شكست هيچ يك از دو طرف را نميتوانسته تحمل كند جنگ ايران و عراق است. شكست عراق به سلطه بنيادگرايان ايراني بر كويت وعربستان و سرتاسر منطقه منجر خواهد شد. در اين جنگ ما بايد به دنبال راه حلي باشيم كه صلح بدون پيروزي را به بار آورد هر چند هيچ تصوري درباره توانايي ديپلماتهايمان باري جامه عمل پوشاندن سريع به اين هدف نداريم . ما بايد دوستانمان را در خليج فارس تقويت كنيم.... ما بايد آماده و حاضر باشيم برا يهر حملهاي عليه ناوهايمان به اقدام تلافي به مثل شديد عليه هدفهاي نظامي و اقتصادي ايران دست بزنيم».
واقعا ترديد نيكسون در مورد توانايي ديپلماتهايشان براي تحميل صلح به ايران بسيار هوشمندانه است چرا كه آنان ناتواني خود را در ماجراي سفر مك فارلين به ايران اثبات كردند. اين اقدام آمريكا كه به منظو رختم جنگ بدون تحميل هزينهها و مخاطرات نظامي در بخش كوچكي ا زحاكميت اين كشور طراحي شد پس از شكست آنقدر بر اعتبار بينالمللي ايالات مت حده خدشه وارد كرد و آنقدر مناسبات سياسي و بخصوص نظامي ايران را دستخوش تغيير قرار داد كه در تاريخ انقلاب اسلامي از اهميت بسيار ويژهاي برخوردار است. سعي ميشود بدون تفصيلهاي اضافه و آمار و اطلاعات غير لازم در د نياز اين ماجرا و تبعات آن بررسي شود.

2ـ14) ماجراي مك فارلين
جمهوريخواهان محافظه كار آمريكا كه طراحي اين ديپلماسي را بر عهده داشتند تصور ميكردند در شراطي كه ايران براي تجهيز و تغمير سلاحهاي خود كه عموما آمريكايي بودند نياز مبرم به اسلحه و قطعات يدكي ادوات نظامي دارد با فروش مستقيم سلاح به ايران ، زمينه برقراري رابطه و ختتم ديپلماتيك جنگ فراهم شدني است. به همين منظور در چهار مرحله محمولههاي سلاح توسط هواپيما به ايران منتقل شد كه به همراه سومين محموله مك فارلين و 3 نفر ديگر با هدايايي مثل انجيل امضا شده به دست ريگان ، كيكي كه به صورت كليد تهيه شده بود و يك اسلحه كمري با گذرنامه ايرلندي به تهران آمدند. وقتي كه موضوع را به اطلاع امام رساندند ايشان مع مذاكره مستقيم كردند و به همين ع لت چند نفر از نيروهاي امنيتي براي بررسي جوانب امر و كسب اطلاعات با آنها در حدود 3 ساعت ديدار كردند. ايران به همين قدر بسنده كرد و پس از 5 روز هيأت آمريكايي از ايران اخراج شدند.
در آمريكا جز عدهاي معدود كسي از اين جريان مطلع نبود و بالطبع از آن سو خبري در اين رابطه مطرح نشده بود در ايران هم نيازي احساس نميشد كه خبر پخش شود چرا كه به قدري ماجرا مشكوك بود كه شايد حتي جمهوري اسلامي متهم به عقبنشيني سياسي و تلاش براي مذاكره ميشد. از طرفي ازدواج بحران تسليحاتي ايران هر چه بود اين سفر ناموفق مقامات آمريكايي حداقل نتيجهاش براي ايران ترميم و تجهيز قواي تسليحاتي جنگ بود. ولي منافق كهنهكار مهدي هاشمي با نفوذي كه در بيت قايم مقام رهبري داشت خبر را به دست آورد و در اختيار رسانههاي خارجي مخالف ايران (اولين باره الشراع لبنان) قرار داد. اين عمل او كه مسلما به منظور ايجاد تفرقه در ميان مسؤولان نظام انجام گرفت با چنان برخورد هوشمندانهاي از سوي امام و مسؤولان درجه يك نظام روبرو شد كه نه تنها توطئه تفرقه را خنثي كرد بلكه به سياست خارجي و اعتبار بينالمللي آمريكا نيز ضربات سختي وارد آورد.
پس از مطرح شدن خبر اين سفر آمريكا رسما خبر را تكذيب كرد و شايد از ايران هم توقع همين را داشت اما امام آقاي هاشمي رفسنجاني را مأمور كردند جريان را رسما مطرح كند. ايشان هم به شكل مبسوطي در سخنراني 13 آبان مقابل لانه جاسوسي و خطبه نمازجمعه پايان همان هفته ماجرا را تشريح كرد.
اولين نتيجه افشاي اين خبر بر اساس اسناد و مدارك اعتراض رسمي وزارت خارجه ايرلند به آمريكا بود. همچنين علاوه بر دموكراتهاي آمريكا طيف وسيعي از جمهوريخواهان آن كشور به انتقاد از ريگان پرداختند. رسانهها يآن كشور هر روز خبرها و تحليلهاي متعددي عليه اين سياست شكست خورده ارايه ميدادند. نيويورك تايمز نوشت ريگان هيچ گاه تا اين حد زبان بسته و بياعتنا و مغاطهكار ديده نشد و بيبي سي گفت ريگان چهارمين نفري است كه بعد از شاه و كارتر و صدام توسط امام خميني ساقط ميشود.
رييس جمهور آمريكا در فشار همه جانبهاي قرار گرفته بود خواستار توقف انتقادات شد و گفت كه به اندازه كافي تي از دولت خود شنيده است. مك فارلين پس از آنكه به اشتباه فاحش خودشانا عتراف كرد طي 2 نوبت در سنا مورد بازجويي قرار گرفت و بعد هم به اتفاق مشاور سياسي ريگان از كار بركنار شدند.
با اينكه آمريكاييها در اين ديپلماسي به هيچ يك از اهداف خود دست نيافتند و اعتبار سياسي خوش را هم لكهدار كردند اما در آن روز ريگان يكي از راههايي را انتخاب كرده بود كه واقعا نفع آمريكا در آن بود ولي در اجراي آ» موفق نشد. نكسون ميگويد: «اينكه چرا ما د ركنار كمك تسليحاتي به عراق به ايران هم كمك كرديم بايد دانست دولت ريگان كار درستي كرد چرا كه ما ميخواستيم در اين جنگ هيچ كدام پيروز نباشند فقط اشتباه ما اين بود كه عراق را بيش از حد نگه داشتن توازن جنگ با ايران مسلح كرديم». كيسينجر هم در همان روزها گفته بود «تلاش رييس جمهور آمريكا در دوستي با ايران قابل ستايش است زيرا ارتباط باايران به نفع آمريكاست»
حداقل منافع آمريكا رد رابطه داشتن با ايران پايان دادن به جنگ بود جنگي كه ديگ رادامه يافتن آ» به صلاح آمريكا نبود به چند علت:
الفـ ايران علبه نسبي پيدا كرهد بود و امكان داشت پيروز شود.
بـ جنگ هزينه زيادي به اقتصاد آمريكا تحميل ميكرد.
ج ـ ايران جنگ را وسيلهاي براي بدست آوردن ا عتبار بينالمللي خوش قرار داده بود و كشورهاي به ظاهر كم اهميت و كوچك دنيا كم كم گرايش به ايران پيدا ميكردند و اين آغاز يك خطر بود.
2ـ14) مواضع امام در قبال مسأله مك فارلين:
حضرت امام در دو جهت به موازات هم در قبال اين مسأله موضعگيري كردند:
1ـ2ـ14) امام اين موضوع را از بركات الهي قلمداد كرده و در عظمت ايران و رسوايي آمريكا فرمودند: رييس جمهور آمريكا در اين رسوايي بايد عزا بگيرد و كاخ سفيد مبدل به سياه شود ـ اگرچه هميشه بوده است ـ آنهايي كه ميگفتند .. قطع رابطه ميكنيم... امور زمعلوم شدكه با عجز و ناله در پيشگاه اين ملت آمدهاند» و بعد در تحليلي زيبا مشكل دنياي غرب را نشناختن نظام جمهوري اسلامي و برخورد كردن با آن بر اساس عرف بينالملل كه آمريكا را ابرقدرتي بيچون و چرا ميشناخت دانستند «آني كه ادعا ميكند كه اگر به من به شوروي رفته بودم رييس شوروي 3 مرتبع ديدن من ميآمد گمان ميكند اينجا هم شوروي است. اينجا كشور اسلام است ... اينجا كشور رسول خداست ... اينجا بسيجيهاي ما و امت ما شرافت دارند بر تمام كاخ نشينهاي عالم و همه كساني كه .... گمان ميكنند كه بايد عالم پيش آنها خاضع باشد».
اين برخورد امام اولا دشمني را كه دنيا تلاش ميكرد غولي شكستناپذير معرفي شود در چشم مردم ايران خرد و حقير كرد و ثانيا اينكه يك بار ديگر ارزشهاي اصيل اسلامي و نقش محوري امت در اسلام و جمهوري اسلامي را يادآوري نمود . كه باعث اعتماد بيشتر مردم به رهبر و نظام و منسجم شدن حول اهداف و آرمانهاي جمهوري اسلامي ميگرديد .
2-2-14 جلوگيري از بروز اختلافات داخلي
در همان روزهاي نخست پس از افشاي ماجرا چند نماينده مجلس با نوشتن نامهاي از دولت در مورد اين مسأله توضيح خواستند كه از ؟ نامه اينگونه برداشت ميشد كه دولت بدون توجه به آرمانهاي انقلاب و حق ملت با آمريكا به مذاكره نشسته است . برخورد امام با اين مسأله از مواضع خاص حيات و رهبري ايشان محسوب ميشود . با اينكه تعداد نويسندگان نامه به تعداد انگشتان دو دست نميرسيد حضرت امام آنقدر صريح و تند برخورد كردند كه پيش بيني آن خيلي دشوار بود . شايد علت آن حساسيت موضوع ، تصميم بر خشكاندن ريشه اختلافات و از بين بردن فضاي نااميدي در كشور بود . ايشان فرمودند : " چرا اينقدر ما عقب افتاده هستيم ؟ چرا ما بايد به واسطه اغراض نفسانيه اين قدر خودمان را ببازيم ؟ .... من هيچ توقع نداشتم از بعض اين اشخاص ولو بعضيشان در نظر من پوچند لكن از بعضي از اين اشخاص كه سابقه دارند توقع نداشتم كه در اين زمان كه بايد فرياد بزنند سر آمريكا فرياد ميزنند سر مسئولين ما.... در يك همچو مسأله مهمي كه بايد همه شما دست به هم بدهيد و ثابت كنيد به دنيا كه ما وحدت داريم ، وحدت ما اينطور شده است .... چرا ميخواهيد دو دستگي ايجاد كنيد ؟ چه شده است شما را ؟ كجا داريد ميرويد ؟ اين تذهبون .... لحن شما در آن چيزي كه به مجلس داديد از لحن اسرائيل تندتر است . از لحن خود كاخ نشينان آن جا تندتر است .. من بعضي تان را ميشناسم شما اينطور نبوديد .

15 . فضاي سياسي ايران در آخرين سالهاي جنگ
قبلا ذكر شد كه به علت فرسايشي شدن جنگ و طولاني شدن آن در محافل داخلي جنگ در حاشيه قرار گرفت . هر چه از زمان وقوع انقلاب دور ميشديم اختلاف نظرها و عملكردها ظهور و بروز بيشتري پيدا ميكرد . اختلافات تا آنجا پيش رفت كه در آستانه انتخابات سومين دوره مجلس شوراي اسلامي در درون جامعه روحانيت مبارز كه بعد از انحلال حزب جمهوري پايگاه مسؤولان اصلي نظام محسوب ميشد انشعاب بوجود آمد. تمام دغدغه امام در طي سالهاي رهبريشان حفظ وحدت مسؤولان و جلوگيري از اختلافات از راه نصيحت و دستور و يا حتي تنبيه بود كه به طور پراكنده به بعضي از آنها اشاره شد. ايشان هميشه متذكر مي شدند كه ، اگر اين وحدت از دست برود ما برميگرديم ، همان رژيم فاسد . يا همه نواميسها و زحمت هاي انبياعليهم السلام به باد فنا خواهد رفت .
اما عليرغم همه اين گوشزدها اختلافات روز به روز افزايش مييافت تا جايي كه در زمان شمارش آراي مرحله دوم انتخابات مجلس آنقدر فضا آلوده و مشكوك بود كه امام يك نماينده شخصا در ستاد انتخابات تعيين كردند . و در پايان حكمي كه به اين منظور به آقاي محمدعلي انصاري ابلاغ كردند آوردند " خداوند همه را به راه راست هدايت كند و از شر شيطان نفس نجات دهد " كه گوياي موضع امام و وضعيت آنروز است . همچنين ايشان پس از اطمينان از صحت انتخابات و مشخص شدن تعلل شوراي نگهبان در نامهاي كه دستور تعجيل در اعلام صحت انتخابات را به آن شورا دادند مرقوم كردند ، هيچ گاه ميل نداشتم در مورد انتخابات مسأله اي بگويم ولي اوضاع را به صورتي ديدم كه اگر پا در مياني نميكردم به اصل نظام و اسلام آن هم درشرايط كنوني صدمه ميخورد .
همانطور كه ذكر شد كم كم فسادهاي بي سابقهاي هم بخصوص در زمينههاي اقتصادي آشكار ميگشت . اين مسائل باعث ميشد امام تذكراتي را بدهند كه شايد كسي تصور نميكرد هيچ وقت در جمهوري اسلامي رهبر انقلاب مجبور به گفتن چنان حرفهايي شود . ايشان در مورد بيتالمال و مصرف آن ، هواي نفس ، پست و مقام و ..... مرتب به مسئولان تذكر ميدادند و نسبت به جدا شدن مسؤولان از مردم گله مند بودند . خود حضرت امام به عنوان الگوي مسؤوليت در جمهوري اسلامي در همان سالهاي عمر مباركشان طي تذكري به رييس صدا و سيما فرمودند " من مدتهاست كه وقتي ميبينم راديو – تلويزيون را هر وقتي بازش ميكنم از من اسم ميبرد خوشم نميآيد .... اين كه راديو تلويزيون دست ماها باشد اما آن بيچارهها كه كار ميكنند هيچ چيز دستشان نباشد ولي ما كه هيچ كاره هستيم دست ما باشد به نظر من صحيح نيست .... من ميل ندارم ديگران خودشان ميدانند . " مجله آخر حكايت از گله مندي ايشان از ديگراني ميكند كه ايشان روش آنها را نميپسندند .

16. ايران در ميان فشارهاي همه جانبه
همانطور كه پيش از اين اشاره شد تصميم آمريكا براي خاتمه جنگ پس از سال 65 قطعي شد . عدم موفقيت در پياده كردن صلح از راه مذاكره مستقيم با ايران و رسوايي ناشي از آن عزم آمريكا را براي ختم جنگ قوت بخشيد و باعث شد آمريكا مجموعهاي از فعاليتهاي عمدتا غير انساني را براي پايان دادن به جنگ انجام دهد كه فهرست وار بيان ميشود .
1-16 – فشارهاي اقتصادي و تبليغاتي شامل :
الف – كمك اقتصادي و نظامي پيش از پيش به عراق از جمله تكميل 4 خط لوله انتقال نفت ، تجهيز عراق به سلاحهاي شيميايي و در اختيار گذاشتن اطلاعات ماهوارهاي مورد نياز به آن كشور .
ب – تشديد تحريمها و فشار سياسي و تبليغاتي عليه ايران از راههاي :
ج – تعطيلي بيشتر دفاتر خريد سلاح ايران در سراسر دنيا
د – فشار از طريق شوروي به چين كه بهترين راه تهيه اسلام ايران بود .
ه- كاهش شديد قيمت نفت و تلاش نسبتا موفق در قطع خريد نفت از ايران توسط عمده كشورهاي مصرف كننده
و- گنجاندن درخواست ختم فوري جنگ در بيانيه اجلاس 7 كشور صنعتي در ونيز .
ز- منظور كردن راههاي تحريم و تهاجم نظامي عليه ايران در صورت نپذيرفتن صلح در قطعنامه 598
ح – پيدا كردن راههاي مخفي تهيه سلاح ايران و مسدود كردن آنها
ط – فشار تبليغاتي از راه متهم كردن ايران به بمب گذاري و خرابكاريهاي اقصي نقاط جهان
2-16 – جنايات و اقدامات نظامي عليه ايران در قالبهاي :
الف – اقدامات نظامي در خليج فارس : اولين بار به بهانه برخورد يكي از ناوهاي آمريكا به مين و انهدام يك نفتكش كويتي توسط ايران و ساقط شدن هليكوپتر آمريكايي متجاوز به حريم هوايي ايران توسط فعاليتهاي تندرو ايراني ، پايانه نفتي رشادت و ميدان نفتي رسالت پس از 20 دقيقه مهلت براي تخليه نيروي انساني با يكصد گلوله توپ يك ناو آمريكايي كاملا منهدم شد و بالغ بر نيم ميليارد دلار خسارت به بار آورد . بار ديگر به بهانه برخورد يك ناو با مين كه به سختي آسيب ديد سكوهاي سامان و سبحان و نصر محاصره و منهدم گرديدند و خسارتي در حدود 1 ميلياد دلار وارد شد. همچنين در اثر حملات پراكنده موشكي ناوهاي سهند و سبلان و ناوچه جوشن صدمات فراواني ديدند . نكته مهم اين بود كه دولت ريگان بعد از اكثر اين تهاجمات موضع ميگرفت و آنها را اجراي دستورات خود قلمداد ميكرد .
ب – عراق دور تازهاي از جنگ شهرها را آغاز كرد. در اين دوره كه برد موشكهاي عراق توسط تكنسينهاي خارجي افزايش يافته بود تهران نيز مورد حملات موشكي وسيع قرار گرفت .
ج- عراق به عنوان زنگ خطري جديد براي ايران در عمليات والفجر 10 و در منطقه حلبچه دست به بمباران گسترده شيميايي زد كه تهديدي جدي براي ايران محسوب ميشد .
د- شايد فجيعترين جنايات اين سالها ساقط كردن هواپيماي مسافربري ايران از آسمان خليج فارس بود كه طي آن 290 نفر مسافر بي دفاع به شهادت رسيدند و دولت آمريكا در مقابل به فرمانده ناو مهاجم ، نشان اعطا كرد . نكته مهم پس از اين حادثه مشخص شدن عزم بينالمللي عليه ايران بود چرا كه در پي فاجعهاي چنين دلخراش و غير انساني رييس سازمان ملل متحد فقط به يك اظهار تأسف بسنده كرد و پي گيريهاي جمهوري اسلامي هم به هيچ كجا نرسيد .
ه- وضعيت نظامي جنگ در آخرين سال
قبلا ذكر شد كه ايران بعد از فتح فاو توازن جنگ را به سود خود تغيير داد . در هشتمين سال جنگ بنابر آمار 4725 كيلومتر مربع از خاك عراق در تصرف ايران بود در حالي كه عراق تنها 1070 كيلومتر مربع از مناطق اشغالي را همچنان حفظ كرده بود .
از تابستان سال 66 تلاش براي طرحريزي يك عمليات بزرگ و يكسره كردن كار جنگ توسط ايران آغاز شده بود ولي چند عامل باعث به تعويق انداختن آن شد .
الف – اجراي عمليات در تابستان جنوب بسيار دشوار بود .
ب – دولت ايران با توجه به تحريم و حتي بسته شدن راههاي مخفي تهيه تسليحات نميتوانست تجهيزات لازم را فراهم كند .
ج- از همه مهمتر اينكه اتكاي سازمان رزم سپاه به نيروي انساني باعث شده بود كه براي چنين عملياتي درخواست حداقل 500 گردان پياده نظام را بكند در هفتمين سال جنگ با توجه از دست دادن حدود نيم ميليون از كارآمدترين نيروها – شامل شهدا ، آزادگان ، مفقودين و جانبازان – عملا بسيج اين حجم نيرو غيرممكن بود . ضمن اينكه بايد توجه كه ايران براي نگه داشتن توازن جنگ در همان برتري نسبي هم از نظر نيرو با مشكل روبرو بود تا چه رسد به عملياتي گسترده . حتي در آن سالها نيروهاي داوطلب بسيجي را هم كه به شكل آزاد يا از ارگانهاي مختلف با مرخصيها و مأموريتهاي مدت دار به جبهه اعزام شده بودند با كسب مجوز از امام در جبههها نگه داشتن و اجازه برگشت به آنها نميدادند .
در آن روزهايي كه نيروهاي ايران بيشتر در جبهه شمالي جنگ فعال بودند در جبهه جنوبي يعني منطقه عمومي فاو تقريبا هيج درگيري وجود نداشت . اما در همين مدت عراق قواي نظامي خود را به حدود شش برابر افزايش داده بود كه با حملهاي گسترده و غافلگيركننده در منطقه جنوبي توازن جنگ را كاملا تغيير داد .
از طرفي ديگر پس از پيشرويهاي گسترده ايران بخصوص در فتح فاو جهان غرب به اين نتيجه رسيد كه امتيازاتي هم در انعقاد صلح به ايران بدهد تا شايد جمهوري اسلامي از اين طريق به پذيرش آن ترغيب شود كه در همين راستا وقتي قطعنامه 598 به تصويب رسيد بندهايي در جهت تعيين آغازگر جنگ ، برآورد خسارت ، محكوميت كاربرد سلاحهاي شيميايي و تجاوز به مناطق مسكوني در آن گنجانده شد . به همين علت نسبت به همه بيانيهها و قطعنامههاي قبلي از مزاياي زيادي برخوردار بود . اما پس از آن هم تا پايان جنگ ايران خواستار اضافه كردن بحث تعيين و تنبيه متجاوز به قطعنامه بود ولي شرايط بحراني و ترس از بروز فاجعهاي غير قابل جبران باعث شد جمهوري اسلامي ايران قطعنامه 598 را به رغم عدم تأمين همه خواستههايش در تاريخ 27/4/67 بپذيرد.
18 – امام در چالشهاي پذيرش قطعنامه
پذيرش قطعنامه پس از هشت سال جنگ ، با آنهمه اصرار ايران بر دستيابي به خواستههاي مشروعش ، با شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه و .... در حالي كه به ظاهر بخش زيادي از مسايل حل نشده باقي مانده بود خيلي دشوار به نظر ميآمد و در ميان گذاشتن و حل كردن اين موضوع با مردم هم بسيار سخت بود . بايد مردم در آن هجمه تبليغاتي درك ميكردند كه بيهوده هشت سال مقاومت نكردهاند . امام كه از ابتداي جنگ گفته بودند ما براي عمل به تكليفمان است كه ميجنگيم چرا كه خداوند از ما خواسته است از حكومت اسلام و قرآن دفاع كنيم و ما تهاجم نميكنيم بلكه با حد توان دفاع خواهيم كرد يك بار ديگر با تأكيد مجدد بر اين ديدگاه و تحليل جنگ و صلح از اين منظر مسأله پذيرش قطعنامه را هم براي ملت ايران كه ذرهاي از ايمان و ارادتشان به آن رهبر كبير كم نشده بود هموار كردند .
2 روز پس از پذيرش قطعنامه حضرت امام در پيامي بسيار طولاني به مناسبت سالگرد فاجعه مكه مطالب خود راجع به پذيرش قطعنامه را با مردم در ميان گذاشتند .
ايشان پس از بيان اينكه " كمربندهايتان را ببنديد كه هيچ چيز تغيير نكرده است و امروز روزي است كه خدا اينگونه خواسته است و ديروز آنگونه خواسته بود " . آوردند : " قبول قطعنامه كه حقيقتا مسأله بسيار تلخ و ناگواري براي همه خصوصا براي من بود اين است كه من تا چند روز قبل معتقد به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجراي آن ميديدم ولي بواسطه حوادث و عواملي كه از ذكر آن فعلا خودداري ميكنم و به اميد خداوند در آينده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامي كارشناسان سياسي و نظامي سطح بالاي كشور كه من به تعهد و دلسوزي و صداقت آنها اعتماد دارم با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع كنوني آنرا به مصلحت انقلاب و نظام ميدانم و خدا ميداند كه اگر نبود انگيزهاي كه همه ما و عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قرباني شود هرگز راضي به اين عمل نميبودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود اما چاره چيست كه همه بايد به رضايت حق تعالي گردن نهيم و مسلم ملت قهرمان و دلاور ايران نيز چنين بوده و خواهد بود ." بعد با تشكر از همه كساني كه در ارتباط با جنگ زحمت كشيده اند ارزش و مقام آنها را اينگونه ارج نهادند كه " در آينده ممكن است افرادي آگاهانه يا از روي ناآگاهي در ميان مردم اين مسأله را مطرح كنند كه ثمره خونها و شهادتها و ايثارها چه شد .... ما براي درك كامل ارزشها و راه شهيدانمان فاصله طولاني را بايد بپيمائيم . ... مسلم خون شهيدان انقلاب و اسلام را بيمه كرد .... خوشابحال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانوادههاي معظم شهدا و بدا بحال من كه هنوز ماندهام و جام زهر قبول قطعنامه را سركشيدم .... آنهايي كه به هر دليلي از اداي اين تكليف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و ديگران را از آتش حادثه دور كردند مطمئن باشند كه از معامله با خدا طفره رفتهاند ... شما ميدانيد كه من با شما پيمان بسته بودم كه تا آخرين قطره خون و آخرين نفر بجنگم اما تصميم امروز فقط براي تشخيص مصلحت بود و تنها به اميد رحمت و رضاي او از هر چه گفتم گذشتم و اگر آبرويي داشتم با خدا معامله كردم ... " حضرت امام براي رفع هر گونه اتهام كه ممكن بود در قالب قدهاي علمي يا خبرهاي محرمانه و تحليلهاي سياسي ارايه شود تذكرات ديگري نيز در باب پذيرش قطعنامه فرمودند از جمله اينكه به اتكاي خودمان بوده و كشوري دخالت نداشته و خودشان در جريان همه امور بودهاند . بعد هم ايشان پيام تاريخي خود را با دعا براي خانواده شهدا و شفاي جانبازان و آرزوي بازگشت اسرا و مفقودين به پايان رساندند .
اين جملات قويترين مسكن بر آلام ستم كشيدگان جنگ تحميلي بود . آرامشي كه حرفهاي امام به انسان ميدهد و امروز هم حتي پس از سالها محسوس باعث شد كه مردم ايران با رضايت دروني صلح را هم با اعتقادات ديني و انقلابي خود تطبيق داده و بار ديگر حول كلام و راه رهبر خويش بر سر مفهومي ديگر منسجم گرديدند . طولي نكشيد كه قدرت اين انسجام آشكار گرديد . پيش بيني امام مبني بر احتمال تجاوز دوباره دشمن و لزوم مهيا بودن براي دفاع آن درست از كار در آمد و يك بار ديگر وحدت مردم ايران و پيروي از رهبرشان باعث شد حملهاي به منظور پيشروي سريع از مسير كرمانشاه به سمت تهران طراحي شده بود و در ابتداي مرداد ماه 67 آغاز شد ظرف كمتر از يك ماه با حضور سيل آساي نيروهاي مردمي كه حتي خارج از تصور فرماندهان نظامي خودمان بود با شكست روبرو شد. عمليات مرصاد هم تأييد كلام امام بود مبني بر پايان نيافتن دشمنيها و هم تأييد ملت بود از آن جهت كه هميشه در صحنه خواهند بود .
ملت ايران و امامشان تا آخرين روزي كه در كنار يكديگر بودند اعتقاد وفاداري خويش به ارزشهاي دفاع مقدس را بارها به اثبات رساندند . در صحيفه امام مؤيدي بر اين نكته ديده شد كه ذكر آن در بخش انتهايي نوشته خالي از لطف نيست .
خانمي از طلاب علوم ديني و شاغل در كميته امداد با اينكه شوهر خود را از دست داده بود و چهار فرزند خويش را سرپرستي كرد يك دستبند طلا و حقوق 6 ماهش را كه براي رفع نيازهاي ناشي از جنگ نذر كرده بود براي امام ميفرستد و ايشان ضمن بيان اينكه مبلغ معادل آنرا جايگزين ميكنند طلا و پول را به او هديه كرده و مرقوم ميكنند . من در مقابل اينهمه محبت و صفا غير از تشكر و دعا كار نميتوانم انجام دهم . "
امام امت هم در مقابل از آرمانهاي انقلاب و مجاهدتهاي ملت ذرهاي عدول نكرده و تا پايان عمر مباركشان بر اين موضع خويش ثابت قدم ماندند . از جمله وقتي قائم مقام رهبري كه عرفا بالاترين مقام كشور بعد از ايشان محسوب ميشد در آخر بهمن 67 كم لطفي بزرگي در حق رزمندگان جنگ و دفاع مقدس آنان كرد حضرت امام در لابلاي پيام به مهاجرين آوردند " من بارها اعلام كردهام كه با هيچ كس در هر مرتبهاي باشد عقد اخوت نبستهام " و پس از چند روز عملا اثبات كردند .
اما بي شك نبايد انكار كنيم كه چگونگي و چرايي ختم جنگ و پذيرش قطعنامه را هنوز هم به شكل دقيقي نمي شود بررسي كرد چرا كه عمده مسايل و خبرهاي دقيق را مسؤولان به دلايل امنيتي و يا ساير دلايلي كه خودشان ميدانستند با مردم در ميان گذاشتند . آقاي هاشمي رفسنجاني به عنوان يكي از گردانندگان اصلي جنگ براي بيان واقعيتهاي اين مسأله بارها وعده آيندهاي را داده كه هنوز هم محقق نگرديده است . ولي نكته قابل توجه اين است كه اكثريت توده مردم ايران هنوز هم جهاد هشت ساله خود را مقدس دانسته و ارزشهاي آنرا چه به شكل رسمي و چه غير رسمي تكريم ميكنند كه ادامه اين تكريم و تعظيم ارزشها خود جهادي است كه هنر خاصي ميطلبد . خداوند جهادگران اين عرصه را هم موفق و منصور بدارد .

نويسنده: محسن جلالي فراهاني

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  9:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : سخنان حضرت امام خميني درباره جنگ تحميلي با محوريت حماسه مقاومت
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
برگرفته از كتاب شريف صحيفه نور

هجوم صدام و مقاومت ملت ايران

آن ها غافل گيرانه به ما هجوم آوردند و از دريا و زمين و هوا به ما حمله كردند و مقدار زيادي از كشور ما را تصرف نمودند و به خرابي و قتل و غارت شهرهاي ما و ملت مظلوم ما پرداختند كه اين نيز از اسباب بزرگ براي رعب و وحشت ما و آرامش و سكون براي مهاجمين به كشور ما بود. آيا آن چه خداوند تعالي مي فرمايد: «وَقَدَفَ في قُلوُبِهِمُ الرُّعبَ فَريقاً تَقتُلُونَ وَ تَاسِروُنَ فَريقا» مصداق ظاهرش در فتح مبين متحقق نيست؟ آيا آيه «هوالذي انزل اسكينه في قلوب المومنين» مصداق ظاهرش رزمندگان اين جبهه نيست؟ مگر آن چه در صدر اسلام واقع شد و موجب فتح لشكر اسلام گرديد جز اين ها بود؟ آيا در ظرف يك هفته آن چه تاكنون شمارش شده است بيش از پانزده هزار اسير و هزاران مقتول و هزاران مجروح و آن همه غنايم جنگي امري عادي است؟ آيا فوج فوج تسليم در مقابل عده اي غير معادل با خصم امري عادي و طبيعي است؟ 12/1/61
تحريك صدام براي حمله به ايران

صدام را وادار كردند كه به اين كشور اسلامي حمله كند و از زمين و هوا و دريا حمله كرد به ما و بعضي از اشخاصي كه آن وقت سردمدار بودند، خيانت كردند به اين كشور و در عين حالي كه اطلاع داشتند، چيزي نگفتند. لكن همين صدامي كه حمله كرد به كشور ما، با اسم اسلامي و اين كه با گبرها مي خواهيم مبارزه كنم، با اين اسم خودش را آرايش مي داد. 14/1/61

متجاوز نبودن ايران درجنگ

به اسم اين كه ايران و ايراني ها فارس و مجوسند، با تحريك امريكا، از زمين و دريا و هوا به ايران حمله كرد، و ملت ما وقتي كه متوجه گشت، همراه با قواي مسلح اسلام،
آن ها را متوقف ساخت. و الان هم كه سال سوم جنگ نزديك است، صدام مهاجم و ما هميشه در حال دفاع بوده ايم. ما برحسب حكم اسلام و قرآن و عقل نمي توانيم كه دفاع نكنيم. آن ها هر روز به شهرهاي ايران و برروي مردم بي دفاع، بمب و يا موشك
مي اندازند و تا زماني كه آن ها اين گونه تجاوز مي كنند، ما دفاع خواهيم كرد.
... اينها با كمك راديوهاي بيگانه تبليغ مي كنند كه ايران مي خواهد كشورهاي خليج فارس را بگيرد. ما همان گونه كه مكرر گفته ايم، شارع مقدس به ما اجازه چنين كاري را
نمي دهد، اما اين كه مسلمين از جان و مال و نواميس خود دفاع كنند، اين را هم خدا و هم عقل و هم شرع اجازه مي دهد. ما ملت مظلومي هستيم و از شما مي خواهيم در مسائل مربوط به ما تحقيق كنيد.17/6/61

صدام و حزب بعث عامل تجاوزات

در طول اين چند سال جنگ تحميلي، براي آنان و حتي سازمان هايي كه تا ديروز به حمايت از صدام برخاسته بودند به خوبي آشكار گرديده است كه تنها كسي كه در اين جنگ عامل آن همه تجاوزها و شرارت ها، كشتارها، و نا امن كردن درياها، و حمله به هواپيماهاي غير نظامي، و استفاده از بمب هاي شيميايي و نقض حقوق و قوانين
بين المللي است، شخص صدام و «حزب بعث» عراق است. 15/1/65

خيال خام صدام در تصرف ايران
اين يك خيال خامي است كه صدام (در) سرِ خودش پخته بود كه ايران را با يك هفته از بين خواهد برد او در يك هفته نتوانست كه خوزستان كه يك تكه اي از ايران است به دست بياورد. و جز ننگ و نفرت در بين تمام مسلمين و تمام مستضعفان جهان چيزي براي خودش نياورد. و او الان به حال عصبي و ديوانگي هر طوري كه شده است
مي خواهد يك پيروزيي پيدا كند ولو نسبي. 5/10/59

تهديدات صدام حاصل خيالات باطل

صدام گفته است كه چنان چه به مقاصد من عمل نكنيد، من بيشتر از اين كشور شما را خراب مي كنم. تو هر چه توانستي كرده اي و هر چه بتواني مي كني و بيشتر از آن هم نتوانستي كه بكني، نه اين كه نخواستي بكني. تو اگر بتواني تمام مسلمين ايران را خواهي كشت، لكن اين خيال باطلي بود كه كردي و گمان كردي كه ملت ايران بي تفاوت است، اگر تو هجوم بياوري به كشورش و ارتش ايران ضعيف و ناتوان است.
ملت و ارتش به تو فهماند كه مساله آن طور كه تو حساب كرده بودي و آن طور كه قدرت هاي بزرگ حساب كرده بودند، نبود و همان وقت كه تو هجوم كردي و ناگهان هجوم كردي، جلوي تو را گرفتند و پس از آن يك قدم هم پيش نيامدي و حالا هم هر روز عقب تر خواهي رفت.20/1/60


تصرف خوزستان و مراكز نفتي آن
صدام زماني به دروغ پيشنهاد صلح مي كرد كه ايران زير تاخت و تاز صداميان خونخوار بسر مي برد، او با اين مقصد شيطاني تصميم داشت هر چه زودتر خوزستان را تصرف نموده و با در دست داشتن منابع بزرگ نفتي و حمايت قدرت هاي جهانخوار، منطقه را به آتش و خون بكشد، چرا كه ديو سركش نفس حيواني او حد و مرزي نمي شناسد و تا منطقه از لوث وجود او پاك نشود روي امنيت نخواهد ديد. همه مي دانيم كه هر روز دست صدام به خون صدها نفر مردم مظلوم ما آغشته است. 21/11/61


خوزستان مورد ادعاي صدام
آخر شما آن صفحه صحبت هايشان را پهلوي هم بگذاريد، آن روز مي گويد
اينها مجوس هستند، چه، ما مي خواهيم برويم چه بكنيم، بگيريم اين جاها را چه بكنيم اين عربستان، عربستان است بايد ما بياييم چه بكنيم، براي عربستان اسم مي گذارند و
نمي دانم اهواز را با «حاي» «حُطّي» مي نويسند و اين ها. آن روزي كه هجوم مي كنند آن حرف را مي زنند. امروزي كه تو دهني خورده اند براي اين كه فرصت پيدا بكنند دوباره هجوم كنند، ادعا مي كنند كه آقا ما صلح طلبيم. 1/10/62


مقابله با متجاوز به حكم قرآن
صدام در طول اين مدت مرتب مي گفت: «صلح» و صلح او عبارت از اين بود كه خوزستان به او داده شود. ما الان هم صلح را مي خواهيم، به شراط اين كه آدم متجاوز سرجايش بنشيند. ملت ما ايستاده و در صحنه است تا به خواسته هاي مشروع خود دست يابد، زيرا عراقي ها به كشور ما آمده اند و هر كجا را كه گرفته اند با بمب خراب كرده اند، به طوري كه الان بسياري از شهرها و دهات غرب و جنوب به تل خاكي تبديل گرديده است. حرف ما اين است كه متجاوز بايد غرامت ما را بدهد و اشخاص با صلاحيت بيايند و متجاوز را تشخيص داده و مجازات كنند. ما هرگز به مردم عراق تعدي نكرده ايم. در حالي كه نيروهاي ما مي توانند بغداد و يا بصره را بزنند، ولي اين كار را نمي كنند. شما تحقيق كنيد و ببينيد كه آن ها هر روز آبادان و بعضي از شهرهاي ديگر ما را مي زنند و مردم بي دفاع ما را كشته و مي گويند ما نظامي ها را مي كشيم.17/6/61

ورود به خاك عراق تجاوز نيست
ما امروز در حال دفاع هستيم، گو كه تبليغات خارجي بر ضد ما هر چه باشد. لكن شما مي دانيد كه الان بعضي از شهرهاي ما و بعضي از زمين هاي ما در دست دشمن است، و شهرهاي مرزي ما هر روز در زير توپ هاي دوربرد و موشك هاي دشمن است و بر همه ي ما واجب است كه دفاع كنيم از كشور خودمان، و دفاع اين است كه ما دشمن را تا آن جا برسانيم و برانيم كه نتواند با موشك هاي خودش شهرهاي ما را بكوبد. رفتن در خاك عراق نه هجمه به عراق است، دفاع از اسلام و كشور اسلامي است. نظير اين كه اگر يك كسي در خارج منزل شما بايستد از داخل خانه خودش سنگپراني كند و موجب خسارت جاني و مالي بشود، اگر شما وارد بشويد در منزل او، شما هجمه نكرديد به او، شما مي خواهيد دفاع كنيد از خودتان. ما هيچ وقت بناي هجوم به يك كشوري نداريم. ما بناي دفاع داريم از يك متعدي و از يك هجمه گرو از يك خدانشاس كه در خارج، وقتي نتواند در داخل، وارد بشود و كاري بكند، با توپ هاي دوربردشان و موشك ها از خارج از جاهاي دور مي اندازد و كشور ما را ويران مي كند و عزيزان ما را مي كشد. ما در حال دفاع هستيم گو كه اين تبليغات خارجي مي گويند كه نه شما وارد شديد در كشور ديگري. از اول جنگ تا حالا كه آن ها وارد بودند صحبتي نبود، حرفي نبود، اشكالي نبود، نه در سازمان ها و نه در رسانه هاي گروهي. امروز كه ما براي دفاع از خودمان مي خواهيم اين را تا جايي ببريم كه نتواند به ما خسارت وارد كند، ما هجوم كرديم به عراق؟! طبع آن هايي كه تبليغ بر ضد اسلام مي كنند همين است. بنا براين، ما چون مدافع هستيم بر همه ي ما يك امر واجب است، منتها هر كسي دفاع را به يك نحوي بايد بكند.21/1/62

جنگ در راس همه امور
امروز، روزي است كه تمام مردم بايد از شهرهاي خود دفاع كنند و به شهرهاي
جنگ زده كمك نمايند. امروز، روزي است كه بر تمام ملت واجب است با سربازان و پاسداران اسلام و ايران همكاري لازم و نزديك داشته باشند. امروز، روزي است كه عشاير عزيز و غيور ما از مرزهاي كشورشان بايد دفاع نمايند. امروز، روزي است كه ملت ما بايد دست در دست سپاه و ارتش نجيب و دلير گذاشته و به دشمنان بفهمانند كه بر فرض محال اگر وارد شهري شدند، تازه با مردمي مسلح و جنگجو مواجه خواهند شد كه از وَجب به وجب شهرشان دفاع مي نمايند. امروز، روي است كه روحانيون ما در شهرها بايد روح شهامت و شجاعت و شهادت را در كالبد مردم ما بدمند كه بحمد الله دميده شده است. امروز، روز اتحاد و يگانگي است و اين هم از الطاف بزرگ و تاييدات الهي است كه درست برخلاف تصور و خواسته فتنه انگيزان و جنگ افروزان، همه
توطئه ها و جنگ ها، به اتحاد و يك پارچگي ملت بيدار و زنده ما در برابر قدرتها
مي انجامد، و ان شاء الله تعالي براي هميشه فكر تجاوز و سركوبي انقلاب عظيم اسلامي ما را از سر اين كوته فكران و خيره سران بيرون خواهد برد.5/7/59
عزت و شرف ما در جنگ
حضرات آقايان! در هر نقطه كه هستند مردم را براي جنگ و درگيري با امريكا و اذناب خون خوارش چون عراق آماده كنند كه جنگ، جنگ است و عزت و شرف ميهن و دين ما در گروه همين مبارزات است، و ميهن از جان عزيزتر ما، امروز منتظر است تا يكايك فرزندان خود را براي نبرد با باطل مهيا سازد. 5/7/59

تقدير از ايستادگي اهالي غرب و جنوب كشور
خوزستان دين خودش را به اسلام ادا كرد. خوزستان براي اسلام و براي ارزش هاي انساني و براي شرافت خود و كشور خود كوشش كرد و كوشش مي كند و مردانه ايستاده است و شهداي بزرگوار خود را نزد خداي تبارك و تعالي فرستاد. خوزستان در اين عرصه ي تهاجم باطل به حق و دفاع حق و در برابر باطل پيشقدم است و اسوه است از براي ساير اهالي كشور، غرب و جنوب اسوه هستند از براي ساير كشور...
مبارك باد بر اهالي خوزستان و بر اهالي جنوب و غرب اين خدمتگزاري و اين جان نثاري و اين پايداري. كساني كه در آن جا رفت و آمد دارند و براي اين طرفي ها صحبت
مي كنند از روحيه عظيم بزرگ شما اهالي خوزستان و اهالي جنوب و غرب صحبت هاي زياد مي كنند و شما را به اين روحيه بزرگ ستايش مي كنند. و من اميدوارم كه ملت ايران با اين روحيه بزرگي كه دارد به تمام قدرت هاي فاسد غلبه كند و من اميد آن دارم كه بزودي كشور ما از لوث اين جنايت كاران پاك شود و دوستان ما در هر جا هستند به محل خودشان برگردند. و تنفر و عيب بر دشمنان اسلام و دشمنان شما و رحمت و عزت و شرف بر شما برادران و خواهران و رحمت بر شهداي شما.13/1/60
تقدير از پيروزي عمليات شكستن حصر آبادان
تيمسار سرتيپ فلاحي، تيمسار سرتيپ ظهير نژاد و جناب آقاي محسن رضايي ـ ايدهم الله تعالي
تلگراف شما در خصوص فتح بزرگ كه خداوند تعالي نصيب ارتش، نيروي هوايي و هوانيروز، سپاه پاسداران، بسيج، ژاندارمري فداييان اسلام، و ساير نيروهاي مردمي فرموده و محاصره آبادان به طور كامل شكسته شده است و اصل گرديد. اينجانب اين پيروزي بزرگ را به فرماندهان تمامي نيروهاي مسلح و به سربازان ارجمند و سپاهيان نيرومند تبريك مي گويم. و اميد است اين سرافرازي ها را كه براي اسلام و ميهن فراهم مي كنند منظور نظر مبارك ولي الله الاعظم، بقيه الله ـ ارواحناله الفداء... باشد . و آخرين پيروزمندي را كه بيرون راندن نيروهاي متجاوز كافر از سرزمين هاي ميهنمان است، ملت شريف بزودي مشاهده كند. اينجانب به اسم ملت بزرگ ايران از رزمندگان دلير ارتش و سپاه و ديگر قواي مسلح ـ ايدهم الله تعالي ـ تقدير و تشكر مي كنم. از خداوند متعال توفيق، نصرت و عظمت اسلام و مسلمين و به خصوص نيرواهي مسلح اسلامي و خواستار است. 5/7/60
تبريك به رزمندگان پيروز خرمشهر
با تشكر از تلگرافاتي كه در فتح خرمشهر به اينجانب شده است، سپاس بي حد برخداوند قادر كه كشور اسلامي و رزمندگان متعهد و فداكار آن را مورد عنايت و حمايت خويش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصيب ما فرمود. اينجانب با يقين به آن كه ما النصر الامن عندالله از فرزندان اسلام و قواي سلحشور مسلح، كه دست قدرت حق از آستين آنان بيرون آمد و كشور بقيه الله الاعظم ـ ارواحنا لمفد مه الفداء ـ را از چنگ گرگان آدمخوار كه آلتهايي در دست ابرقدرتان خصوصاً امريكاي جان خوارند بيرون آورد و نداي «الله اكبر» را در خرمشهر عزيز طنين انداز كرد و پرچم پر افتخار «لااله الاالله» را بر فراز آن شهر خرم ـ كه با دست پليد خيانت كاران قرن به خون كشيده شده و «خونين شهر» نام گرفت ـ (بيافراشت) تشكر مي كنم. و آنان فوق تشكر امثال من هستند. آنان به يقين مورد تقدير ناجي بشريت و بر پاكننده عدل الهي در سراسر گيتي ـ روحي لتراب مقدمه الفداء ـ مي باشند. آنان به آرم مارميت اذرميت ولكن الله رمي مفتخرند.
مبارك باد و هزاران بار مبارك باد بر شما عزيزان و نور چشمان اسلام اين فتح و نصر عظيم كه با توفيق الهي و ضايعات كم و غنايم بي پايان و هزاران اسير گمراه و مقتولين و آسيب ديدگان بدبخت كه با فريب و فشار صدام تكريتي، اين ابر جنايت كار دهر، به تباهي كشيد، شده اند، سرافرازانه براي اسلام و ميهن عزيز افتخار ابدي به هديه آورديد. و مبارك بارد بر فرماندهان قدرتمند كه فرماندهان چنين فداركاراني هستند كه ستاره درخشنده پيروزي هاي آنان بر تارك تاريخ تا نفخ صور نور افشاني خواهد كرد. و مبارك باد بر ملت عظيم الشان ايران اين چنين فرزندان سلحشور و جان بركفي كه نام آنان و كشورشان را جاويدان كردند. و مبارك باد بر اسلام بزرگ اين متابعاني كه در دو جبهه جنگ با دشمن باطني و دشمنان ظاهري پيروزمندانه و سرافراز امتحان خويش را دادند و براي اسلام سرافرازي آفريدند. 3/3/61

تقدير از عمليات بيت المقدس
طلوع آفتاب سوم شعيان كه سالروز طلوع شمس معنويت و پاسدار اسلام و مجدد حيات قرآن كريم و نجات بخش امت خاتم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از شب تاريك به عصر ظلماني حكومت جائرانه، يزيديان كه مي رفت تا قلم سرخ بر چهره نوراني اسلام كشد و زحمات طاقت فرساي پيامبر بزرگ اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و مسلمانان صدر اسلام و خون شهداي فداكار را به طاق نسيان سپارد و به هدر دهد، برهمه ي مسلمانان جهان و شيعيان خط سرخ امامت و ملت فداكار در صحنه ايران بزرگ و رزمندگان در راه هدف مقدس و خصوص سپاه پاسداران عزيز كه اين روز عظيم الشان را براي خود انتخاب نموده اند مبارك باد و امروز كه نويد پيروز حق را بر باطل و جنود الله را بر جنود شيطان، با پيروزي هاي بزرگ پي در پي ـ خصوصاً بيت المقدس كه از شاهكارهاي عظيم كم نظير جنگ ها بوده است مي دهد، مبارك تر و پر بركت تر است.
... سپاه در جبهه هاي دفاع مقدس از اسلام و ميهن اسلامي، با وحدت و انسجام كامل با ارتش معظم و بسيج عزيز و ژاندارمري و عشاير مكرم و ساير قواي نظامي و انتظامي و مردمي، چون صفي آهنين و بنياني مرصوص پايداري نموده و دشمنان اسلام و بشريت را از ميدان هاي نبرد مفتضحانه رانده است، و براي خود و اسلام و ميهن معظم ايران افتخارهايي آفريده است كه تاريخ فراموش نخواهد كرد، و حضرت بقيه الله ـ ارواحنا لتراب مقدمه الفداء ـ از نظر مبارك نخواهد يزد، و پروردگار ـ جل و علا ـ برخدمتگزاران به اسلام و ميهن اسلامي، كه اين رزمندگان بحمدالله تعالي از آنانند، رحمت و بركت خود را دريغ نخواهد فرمود.
اي عزيزاني كه مجالس ذكر و دعا و مناجات شما در شب ها چون شب عاشورا به ملكوتيان نورافشاني مي كند، و چون ستاره اي درخشان در جبهه ها مي درخشد، و روزتان چون روز عاشورا در مقابل يزيديان استقامت مي نمايد، قدر اين شب هاي معنوي و عرفاني و اين روز سلحشوري و افتخار آميز را بدانيد كه خداي بزرگ شما را براي نصرت خويش انتخاب فرموده و امثال مارا لايق اين خوان نعمت و رحمت و معنويت و فداكاري ندانسته است. 6/3/61

رهبر ما طفل دوازده ساله است
رهبر ما آن طفل دوازده ساله اي است كه با قلب كوچك خود كه ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجك خود را زير تانك دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد. 22/11/59
اشاره است به شهيد محمد حسين فهميده، نوجوان سيزده ساله اي كه از همان روزهاي آغاز حمله صدام به ايران اسلامي نداي امام خميني را لبيك گفت و علي رغم سن كم با اصرار و شگردهاي متعهدانه اش در دفاع از خرمشهر شركت نمود و در شرايطي كه دشمن سرمست پيشروي هاي اوليه براي تصرف خرمشهر با تانك ها هجوم آورده بود. وي با شهامت اعجاب انگيز خود نارنجك به كمر بست و خود را زير چرخهاي تانك دشمن انداخت. اين حادثه كه در مهر ماه 1359 اتفاق افتاد به عنوان سمبل ايمان، رشادت و روحيه شهادت طلبي سپاهيان اسلام در برابر كافران بعثي در تاريخ جنگ تحميلي ثبت گرديد. اضافه مي شود كه خانواده اين شهيد كه اهل قريه سراحه قم مي باشند در زمان جنگ تحميلي در شهرستان كرج ساكن بودند و اين شهيد عزيز بسرعت خود را از كرج به خطوط مقدم جبهه در حوالي خرمشهر رساند. اين خانواده متدين توفيق آن را داشتند كه پس از شهادت حسين، فرزند ديگرشان داوود را نيز روانه جبهه نمايند و افتخار تقديم دو شهيد را نصيب خود فرمايند.

تبريك به مردم خوزستان
من به شما اهالي خوزستان و ساير مرزنشيناني كه مورد تهاجم واقع شديد تبريك عرض مي كنم و تذكر مي دهم به شما دو جمله از كتاب خدا را: لكيلا تاسوا علي ما فاتكم و لا تفر حوابما آتيكم. اين تعليم خداي تبارك و تعالي است به انسان ها از اول تا آخر كه در پيشامدها چنان چه پيشامدي بود كه براي شما ضرري داشت، به حسب ظاهر و
چشم هاي ظاهر بين، شما محزون نباشيد، كه اينها ضرر نيست. نه تاسف بخوريد و نه محزون باشيد. براي آن چيزي كه از دستتان رفته است، براي اين كه به ظاهر از دست رفته است و در واقع آن ها باقي هستند و براي شما شرافت تحصيل كرده اند و نه فرحناك باشيد براي چيزهايي كه به دست مي آيد از دنيا، براي آن كه آن چه از دنياست فاني است و آن چه براي خدا تقديم مي شود باقي و ابدي است. و اين شهدا زنده هستند و در پيش خداي تبارك و تعالي : عندربهم يرزقون، آن ها الان در درگاه خداي تبارك و تعالي روزي هاي معنوي و روزي هاي هميشگي را به آن نايل شدند و آن چه كه از خدا بود تقديم كردند و آن جان خودشان بود، تسليم كردند و خداي تبارك و تعالي آن ها را پذيرفته است و مي پذيرد و ماها عقب مانديم. ما بايد تاسف بخوريم كه نتوانستيم اين راه را برويم آنها پيشقدم بودند و رفتند و به سعادت خود رسيدند و ما عقب مانديم و نتوانستيم در اين قافله سير كنيم و در اين راه راهرو باشيم. ما از خدا هستيم همه، همه عالم از خداست، جلوه خداست و همه عالم به سوي او برخواهد گشت. پس چه بهتر كه برگشتن اختياري باشد و انتخابي و انسان انتخاب كند شهادت را در راه خدا و انسان اختيار كند موت را براي خدا و شهادت را براي اسلام. خداوند تمام شهداي راه اسلام را و تمام كساني كه در راه اسلام معلوم شدند در راه اسلام خانمان خودشان را از دست دادند، در راه اسلام به آوارگي رسيده اند، خداوند تمام آن ها را به سعادتهاي ابدي برساند.
اين مصيبت ها بر همه ي ما وارد است و آن شرافتي كه اين جوان ها تحصيل كردند براي انسانيت است، شرافت انساني است ارزش انساني را اين ها به ثبوت رساندند؛ خدايشان رحمت كند و خدايشان بپذيرد.
و من به تمام بازماندگان اين شهدا، به همه ي آن ها، هم تسليت عرض مي كنم و هم تبريك مبارك باد بر اهالي خوزستان و براهالي جنوب و غرب اين خدمتگزاري و اين جان نثاري و اين پايداري. كساني كه در آن جا رفت و آمد دارند و براي اين طرفي ها صحبت مي كنند از روحيه ي عظيم بزرگ شما اهالي خوزستان و اهالي جنوب و غرب
صحبت هاي زياد مي كنند و شما را به اين روحيه بزرگ ستايش مي كنند. و من اميدوارم كه ملت ايران با اين روحيه بزرگي كه دارد به تمام قدرت هاي فاسد غلبه كند و من اميد آن دارم كه بزودي كشور ما از لوث اين جنايت كاران پاك شود و دوستان ما در هر جا هستند به محل خودشان برگردند. و تنفر و عيب بر دشمنا اسلام و دشمنان شما و رحمت و غزت و شرف برشما برادران و خواهران و رحمت بر شهداي شما. 13/1/60

مقاومت مردم خوزستان در جنگ
همه مي بينيم كه در خوزستان و آن جاهايي كه مركز جنگ و آن همه بساط هست، مردم چطور مقاوم هستند.
من وقتي جماعت هاي روز جمعه بعضي از بلاد خوزستان را، مثل آبادان و اهواز اينها را و دزفول و اينها را مي بينيم واقعاً پيش خودم يك مباهاتي مي كنم كه ما يك همچه جاهايي را داريم. اسلام يك همچه مناطقي را دارد، منطقه اي كه هر آتش دارد بمباران
مي شود، جماعتش به آن قدرت، امام جماعت هايش به آن قدر صحبت مي كند، جمعه اش به آن طور با عظمت ايجاد مي شود. جمعه اي كه در بلاد جنگي ايجاد مي شود غير
جمعه اي است كه در تهران يا در قم يا در جاهاي ديگر ايجاد مي شود، آن جا يك خاصيت خاصي دارد جمعه هاي اين بلاد جنگي، روحيه به ايران مي دهد، روحيه به ارتش مي دهد.14/11/60

مفهوم صلح شرافتمندانه
ما از روز اولي كه به ما هجوم شده است و ما به دفاع برخاسته ايم، يك افرادي در مملكت ما زمامدار بودند كه اين ها همه صلح را مي خواستند، لكن نه صلح صدامي را صلح انساني را، صلح الهي را، اينها مي خواستند كه وقتي كه با يك كشوري صلح كنند، همان طوري كه با اهالي آن كشور اينها برادر هستند با آن دولت و آن كشور هم برادر باشند. لكن باكي ما برادر باشيم؟ با كسي كه آن هم در هجومش و آن همه جناياتش مي گويد من صلح طلبم؟! ... ما باز هم تكرار مي كنيم اين معنا را كه ما يك مردمي هستيم كه براي خاطر اسلام دفاع داريم مي كنيم، هجوم به ما شده است و هجوم را دفاع مي كنيم و از اول هم همين بود، لكن در عين حال از اول هم صلح طلب بوديم ـ و صلح يكي از اموري است كه ما به تبع اسلام قبول كرديم، صلح اسلامي، صلحي كه برادر مي شوند بعد از صلح ـ و ما طالب اين صلح هستيم... تمام هيات هايي كه اينجا آمدند از اول و بعد هم شايد بيايند، مي بينند كه ما يك صحبت فقط داريم: ما صلح را قبول داريم، ما صلح را استقبال مي كنيم، لكن يك صلح شرافتمندانه اسلامي، صلحي كه بايد بفهمند كه متجاوز چه كرده است، صلحي كه بايد خسارات اين كشور جبران بشود، نه صلحي كه از آن طرف بگويد: صلح، از آن طرف بفرستد و توپ ها را ببندد به مردم بي گناه بي چاه. تاريخ 11/7/61

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  9:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : بازتاب هاي بين المللي عمليات بيت المقدس
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
نتايج عمليات بيت المقدس و به ويژه فتح خرمشهر انعكاسي جهاني داشت و اخبار مربوط به اين پيروزي در صدر گزارشات و تفسيرهاي سياسي و نظامي رسانه هاي گروهي جهان قرار گرفت. ناظران وتحليل گران رويداهاي جنگ تحميلي، اين عمليات را به عنوان نقطه عطفي در جنگ ايران و عراق مي شناختند و بر اين امر اذعان داشتند كه ايران از نظر نظامي در موضع برتري نسبت به عراق قرار گرفته است. عدم پذيرش شرايط بر حق ايران براي آتش بس از سوي عراق و تسامح مجامع بين المللي و وجود جريانات سياسي و نظامي در منطقه و جهان، كه تلاش مي كردند تا جمهوري اسلامي ايران به حقوق حقه خود نرسد، لزوم تعقيب متجاوز و مجازات او را پيش از پيش آشكار ساخت.
روز 15 خرداد ماه سال 1361 و پس از چند روز سكوت، نيروي هوايي عراق مناطق مسكوني چند شهر از جمله ايلام را بمباران نمود و در اين شهر مردم بي دفاع را كه به مناسبت سالگرد پانزدهم خرداد راهپيمايي مي كردند، به خاك و خون كشيد. در اين روز ارتش صهيونيستي رژيم اشغالگر قدس، تجاوز گسترده خود را به جنوب لبنان و به ويژه اردوگاه هاي فلسطيني آغاز كرد و روز بعد اين مناطق را اشغال نمود.
روند رو به رشد پيروزي هاي نظامي ايران بر نيروهاي متجاوز عراق امري نبود كه از ديد دشمنان انقلاب اسلامي مخفي مانده باشد و بعد از پيروزي رزمندگان اسلام در عمليات بيت المقدس، موفقيت جمهوري اسلامي ايران در تعقيب متجاوز در آن سوي مرزها بسيار محتمل بود و قرائن و شواهد حاكي از ضعف نيروهاي نظامي عراق در مقابله با رزمندگان اسلام بود. تجاوز اسرائيل به جنوب لبنان رويدادي بود كه مي توانست توجه ايران اسلامي را از ادامه جنگ با عراق به سوي لبنان جلب نمايد تا بدين وسيله زماني براي تنفس و تجديد قوا براي نيروهاي عراقي فراهم گردد. لذا اقدام تجاوزكارانه رژيم اشغال گر قدس به جنوب لبنان، بدون ارتباط با سرنوشت جنگ تحميلي نبود و بي ترديد چنين مسئله اي در ارزيابي ها و محاسبات طراحان تجاوز اسرائيل به لبنان، مد نظر قرار گرفته بود.
جمهوري اسلامي ايران بلافاصله اقدام اسرائيل در تجاوز به جنوب لبنان را محكوم كرد و اعلام نمود كه در حمايت از مردم لبنان و مبارزان فلسطيني آمادگي دارد تا همه گونه كمكي را به عمل آورد. رئيس جمهوري وقت ايران طي پيامي آمادگي ايران را براي همكاري نظامي با سوريه در دفع تجاوز اسرائيل اعلام كرد. در روز 17 خرداد ماه سال 1361، تيپ 58 پياده تكاور كه در حال تغيير مكان به جبهه ي كرمانشاه بود به دزفول مراجعت نمود تا براي اعزام به سوريه آماده شود. تيپ 27 پياده محمد رسول الله (ص) از سپاه پاسداران نيز براي اعزام به سوريه تعيين گرديد.
يگان هاي اعزامي به سوريه «نيروهاي قدس» نامگذاري شدند و در روز 27 خرداد ماه اولين گردان از تيپ 58 و يگان هايي از تيپ محمد رسول الله (ص) به سوريه عزيمت نمودند.
از نظر طراحان تجاوز اسرائيل به جنوب لبنان، جمهوري اسلامي ايران براي حمايت از مسلمانان لبنان و مبارزان فلسطيني، ناگزير خواهد بود قسمتي از توان نظامي خود را به مقابله با اقدامات تجاوز كارانه اسرائيل اختصاص دهد و ضرورت مبارزه با اسرائيل را بر ادامه جنگ با عراق مقدم شمارد و سركوبي رژيم صدام حسين را به بعد از دفع تجاوز اسرائيل به لبنان موكول نمايد. بديهي است كه هر گونه حركتي از اين مسير، تاثير چشمگيري در كاهش يا حتي توقف فشار نظامي ايران برعراق داشت و به رژيم بغداد فرصت و امكان مناسبي مي داد كه خود را از مهلكه نجات دهد و در صورت عدم واكنش ايران اسلامي در مقابل تجاوز اسرائيل و جنوب لبنان چنين تبليغ مي گرديد كه جمهوري اسلامي برخلاف خط مشي اعلام شده خود مبني بر لزوم مبارزه با اسرائيل حتي با درگير نگاه داشتن عراق مانع از اين گرديده كه آن كشور به كمك ساير اعراب در مبارزه با صهيونيست ها برخيزد، چرا كه عراق مدعي بود كه آماده مقابله نظامي با تجاوز اسرائيل به لبنان است اما ادامه جنگ ايران عليه عراق مانع از اين كار است و لذا عراق با توسل به اين بهانه خود را از درگيري با اسرائيل معاف مي كرد بدون آن كه از جانب ساير كشورهاي عربي مورد سرزنش قرار گيرد.
تجاوز اسرائيل به لبنان هم چنين ايران را در فشار كشورهاي همسايه و دوست خود قرار مي داد تا براي مبارزه با تجاوز اسرائيل به جنگ خود با عراق خاتمه دهد و يا قبول آتش بس همراه با ساير كشورهاي مسلمان و عرب به مبارزه با دشمن مشترك برخيزد.
در ساعت يك بامداد روز بيستم خرداد ماه راديو و تلويزيون عراق خبري منتشر كرد مبني بر اين كه مجلس شوراي انقلاب عراق تصويب نموده است كه نيروهاي عراقي بدون هيچ گونه قيد و شرطي ظرف دو هفته از ايران خارج و به طور يك طرفه اعلام آتش بس گردد و از هم اكنون به نيروهاي عراقي دستور آتش بس داده شده است. در اين خبر علت اين اقدام، فرا خواندن نيروهاي عراق براي جنگ با اسرائيل ذكر شده بود. اما گزارشاتي كه از طريق پست هاي استراق سمع و ساير منابع اطلاعاتي پس از انتشار اين خبر دريافت گرديد حاكي از آماده باش صد در صد نيروهاي عراقي در جبهه ها بود.
اما حضرت امام خميني (ره) با روش بيني پيامبر گونه خود فرمودند و هشدار دادند كه مبادا بخواهند با بازي دادن ما در مسئله لبنان، عراق را از تنگناي فعلي نجات دهند و مانع از پيروزي ايران اسلامي بر عراق شوند و لذا بايستي توجه داشت كه مسئله لبنان در موضوع جنگ ايران و عراق تاثيري نداشته باشد. ايشان سپس استراتژي «راه قدس از كربلا مي گذرد» را اعلام فرمودند.
در پي رهنمودهاي حضرت امام خميني (ره)، فرمانده نيروي زميني در جلسه توجيه گفتند: ضمن اعزام نيرو به سوريه و شركت فعال در هرگونه عمليات عليه تجاوز اسرائيل به لبنان همگام با سوريه، جنگ با عراق را نيز با سرعت و جديت دنبال نموده و تا موقعي كه عراق به شرايط ايران گردن نگذارده است در تصميم ايران داير به ادامه جنگ تغيير رخ نخواهد داد و اين موضوع كه عراق عنوان يك عمل فريب كارانه از سر موضع ضعف و اين كه خود را به شكست قطعي نزديك مي بيند، و نوعي اغتنام فرصت و گريختن از مهلكه چيز ديگري نيست، لذا ايران اسلامي ضمن پرداختن به مسئله لبنان و اعزام نيرو به سوريه مسئله اصلي را كه جنگ با عراق است فراموش نكرده و اقدامات آماده شدن براي عمليات بدون هيچ گونه وقفه و ترديدي ادامه دارد.
قرارگاه كربلا به منظور جلوگيري از هر گونه غافلگيري به يگان هاي خود در سراسر جبهه دستور داد كاملاً مراقب و هوشيار بوده و هر گونه قرايني دال بر آتش بس را در منطقه، يا عقب نشيني نيروهاي عراقي مشاهده نمودند سريعاً گزارش نمايند. بنابر گزارشات دريافتي از يگان ها، از ساعت ده و سي دقيقه بامداد روز بيستم خرداد آتش توپخانه دشمن قطع گرديد.
فرداي آن روز، نيروي زميني طي دستور العملي، در زمينه مقاصد اصلي عراق از اعلان آتش بس يك طرفه به كليه يگان ها هشدار داد. اين پيام براي پايان دادن به ابهامات و شايعات و تصوراتي به وجود آمده بود، به شرح زير منتشر گرديد:
«از بررسي مسايل سياسي چنين استنباط مي گردد كه امريكا و حكومت هاي ارتجاعي منطقه براي نجات صدام، نقشه حيله گرانه اي طرح نموده و مرتباًخروج نيروهاي عراقي را از مرزهاي ايران عنوان مي نمايند و اسرائيل نيز به منظور همكاري با آنان اقدام به حمله به لبنان را نموده و با اين عمل مي خواهند ميليون ها دلار خسارات وارده به كشور جمهوري اسلامي ايران و خون هزاران شهيد را پايمال نمايند ولي غافل از اين امر هستند كه ايثارگران ايراني نه تنها فريب اين گونه دسيسه كاري ها را نخورده بلكه ضمن آزادي مناطق تحت اشغال ارتش متجاوز عراق، براي آزادي فلسطين نيز پيش قدم خواهند بود. عليهذا دستور فرماييد ضمن ابلاغ مراتب فوق به فرد فرد پرسنل و اعلام اين كه هنوز جنگ پايان نگرفته است، يگان ها با آمادگي كامل موارد زير را مورد توجه خاص قرار داده و اخبار و اطلاعات غلط و فريبنده بيگانه درآمادگي رزمي آنان تاثيري نگذارد.
1ـ يگان هاي مستقر در مناطق عملياتي قرارگاه كربلا، قرارگاه قائم آل محمد (ص) و قرارگاه جنوب ضمن پدافند از مواضع متصرفي، آمادگي اجراي تك براي تامين خط مرز در منطقه كوشك، طلايه، شلمچه و فكه را داشته باشند.
2ـ يگان هاي مستقر در منطقه غرب ضمن گزارش هر گونه جابه جايي، آمادگي اجراي طراح هاي پيش بيني شده را بنا به دستور داشته باشند و از فعاليت ضد انقلاب در منطقه جلوگيري نموده و طرح هاي پاكسازي مناطق مربوطه را اجرا نمايند».
روز بيست و سوم خرداد ماه نيروهاي عراقي در ارتفاعات حمرين پرچم سفيد برافراشتند و شهر موسيان را تخليه و به پشت مرزهاي بين المللي و ارتفاعات حمربن عقب نشيني نمودند. قرارگاه قائم گزارش نمود قرائني دال بر عقب نشيني دشمن در منطقه چزابه نير مشاهده گرديده است و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ناحيه كرمانشاه اعلام كرد كه نيروهاي عراقي از منطقه دشت ذهاب تا پشت ميله هاي مرزي بيشگان عقب نشسته اند.
نيروي زميني به كليه يگان هاي مستقر در جبهه ها دستور داد با مراقبت دائم از منطقه فعاليت هاي دشمن را زير نظر قرار داده و مناطق تخليه شده را سريعاً اشغال و ضمن حفظ تماس خود با دشمن از عقب نشيني آزادانه آن ها جلوگيري نمايند.
از روز بيست و سوم تا 30 خرداد ماه هيچ گونه درگيري و فعاليتي در جبهه ها به جز تبادل سبك و پراكنده آتش، آن هم در بعضي از نقاط گزارش نگرديد. اما جبهه قرارگاه نصر (شلمچه) از شدت آتش بيشتري برخوردار بود. گزارشات اطلاعاتي و تفسير آخرين عكس هاي هوايي همه حاكي از تقويت نيروهاي دشمن در شلمچه، پاسگاه كيلومتر 25، كوشك و طلايه قديم بود و تجزيه و تحليل فعاليت هاي دشمن در اين منطقه نشان از تقويت و تحكيم هر چه بيشتر پدافند در شرق بصره چه از نظر نيرو چه از نظر ايجاد موانع و توسعه مواضع مي داد.
در ساعت 20:00 روز 30 خرداد ماه صدام حسين رئيس جمهوري عراق در يك سخنراني طولاني راديو تلويزيون در بغداد اعلام نمود كه رژيم اين كشور در آستانه تشكيل اجلاس سران كشورهاي غير متعهد در بغداد، به منظور نشان دادن حسن نيت خود در خاتمه دادن به جنگ با ايران و هم چنين آمادگي براي مبارزه با اسرائيل از تاريخ 31 خرداد ماه ظرف مدت ده روز نيروهاي خود را از خاك ايران خارج خواهد كرد.
صدام حسين در سخنان خود به قصد فريب مردم عراق از واقعيت جنگي كه او و رژيم حاكم بر بغداد آتش آن را برافروخته بودند رياكارانه به تحريف حقايق پرداخت و تلاش نمود شكست هايي را كه در ميدان هاي جنگ تحمل كرده و انهدام و عقب رانده شدن نيروهايش را در خوزستان به عنوان يك عقب نشيني تاكتيكي و نشان دادن حسن نيت براي آتش بس و مقاصد صلح طلبانه توجيه كند. پس از پايان سخنراني صدام حسين كه از راديو و تلويزيون عراق پخش مي شد نيروهاي عراقي در سراسر جبهه شروع به تيراندازي هوايي با سلاح هاي سبك و شليك گلوله هاي منور كردند تا بدين وسيله شادي خود را از اعلام آتش بس دروغين نشان دهند.
روز بعد فرمانده نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران در يك جلسه توجيهي كه براي فرماندهان يگان ها در قرارگاه كربلا تشكيل شد ضمن اعلام اين مطلب كه جنگ هنوز پايان نگرفته است دستور داد در صورت عقب نشيني دشمن به پشت خطوط مرزي و تا زماني كه اقدام خصمانه اي از طرف نيروهاي عراقي به عمل نيامده است از اجراي آتش درگذار خط مرز خودداري گردد. اما فعاليت هاي دشمن در داخل خط مرز و مناطق اشغالي باقي مانده بايستي كماكان تحت مراقبت مداوم قرار داشته و اين فعاليت به شدت سركوب شوند و يگان ها ضمن حفظ تماس خود با دشمن مواضع تخليه شده را سريعاً اشغال نمايند.
عقب نشيني عمومي يگان هاي دشمن كه ظرف ده روز گذشته مقدمات آن فراهم شده بود از روز 31 خرداد آغاز شد و اكثر مناطق اشغالي تخليه گرديد. عقب نشيني عراق يك عقب نشيني كامل و در حقيقت به پشت خط مرز نبود بلكه نيروهاي دشمن علي رغم تبليغات و سر و صداي بسيار در اين مورد نه تنها پاره اي از مناطق اشغالي را كماكان حفظ نمودند بلكه در ساير نقاط، هم روي خط مرز و يا اندكي جلوتر مستقر شده و مناطق وسيع مرزي را به اين ترتيب با آتش و ديده باني تحت كنترل قرار دادند كه اين عمل با عقب نشيني به مفهوم واقعي آن مغايرت داشت. مناطق عمده اي كه عراق در اين عقب نشيني كماكان در اشغال خود نگه داشت در جبهه غرب عبارت بودند از ارتفاعات آهنگران، خسروي، نفت شهر، منطقه مهران و در جبهه جنوب فكه و شلمچه.

عقب نشيني تقريباً عمومي عراق از مناطق اشغالي خود در ايران، نه به منظور آماده كردن نيروهايش براي جنگ با اسرائيل و دفاع از لبنان بود و نه براي ابراز حسن نيت در آستانه اجلاس سران كشورهاي غير متعهد، بلكه علت واقعي آن بود كه متجاوز برآورد نموده بود كه ادامه توقف نيروهايش در خاك ايران دير يا زود به انهدام آن ها منجر خواهد گرديد و اين درسي بود كه از نحوه عملكرد نيروهاي عراقي در نبردهاي
ثامن الائمه، طريق القدس و فتح المبين آموخته و در نبرد بيت المقدس با تلخي بسيار به اين واقعيت پي برده بود، در واقع عراق با عقب نشيني و اميد به آتش بس در صدد برآمده بود كه از انهدام بيشتر نيروهاي خود در اين جنگ جلوگيري نمايد.
با عدم قبول شرايط عادلانه جمهوري اسلامي از سوي عراق براي خاتمه دادن به جنگ تبادل آتش و درگيري ها كه فروكش كرده بود مجدداً شدت يافت و سرانجام روز 22 تير ماه سال 1361 و درست دو ماه بعد از نبرد بيت المقدس، نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران، عمليات طرح ريزي شده كربلا 4 را با نام نبرد رمضان در شرق بصره آغاز كردند.

منبع:
تحليل عمليات بيت المقدس، سرتيپ نصرالله معين وزيري، هيات معارف جنگ، سال 1382

نويسنده: سرتيپ نصرت الله وزيري

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  9:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : خرمشهر چگونه خونين شهر شد؟
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
ارتش عراق پس از ناكامي در اشغال سريع استان خوزستان، تصرف خرمشهر و آبادان را - كه تسلط كامل او را بر اروند رود محقق مي ساخت - به عنوان هدف اصلي برگزيد. به همين منظور، نيروهاي خود را در منطقه عمومي خرمشهر تقويت كرد. لشكر 3 زرهي محور عملياتي خرمشهر و آبادان را تحويل گرفت و تيپ 33 نيروي مخصوص را مامور اشغال خرمشهر كرد. در مقابل، نيروهاي مدافع بدون داشتن تجهيزات كافي و مناسب، اما با اراده اي استوار، مصمم در محورهاي ورودي شهر براي مقابله با هجوم دشمن آماده بودند. از صبح روز 1359/7/7، دشمن پس از اجراي آتش سنگين و انبوه روي محورهاي پل نو و پليس راه، حمله خود را از هر دو محور آغاز كرد. در محور پل نو، يك گردان نيروي مخصوص عراقي در مقابل حدود 60 پاسدار قرار گرفت كه به عقب رانده شد؛ اما پيشروي واحدهاي زرهي عراق به سمت منطقه دوربند موجب شد مدافعان با اين احتمال كه ممكن است در محاصره كامل دشمن قرار گيرند، با حركت به سمت نخلستان هاي جنوب جاده شلمچه تا دوربند عقب نشيني كردند. متقابلاً، عراقي ها نيز قبل از اين منطقه متوقف شدند. در محور پليس راه نيز پيشروي دشمن به سمت شهر با پايداري رزمندگان خودي متوقف شد و عراقي ها تا سيل بند و انبارهاي عمومي عقب رانده شدند.

اولين هجوم به بندر و گمرك

در روزهاي 8 و 1359/7/9، دشمن پس از اجراي آتش سنگين توپخانه و بمباران شهر، حمله ديگري را از سمت شمال و غرب به طرف شهر آغاز كرد. در محور پليس راه، حركت دشمن كه از سمت شرق جاده اهواز - خرمشهر به طرف شهر و پادگان دژ آغاز شده بود، با اجراي آتش توپخانه و حمله نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران، متوقف شد و دشمن ناچار عقب نشيني كرد. در محور جاده شلمچه، عراقي ها تا كشتارگاه پيش آمدند و تعدادي از مدافعان شهر را كه در خانه هاي اين منطقه موضع گرفته بودند، با تانك، خمپاره اندازها و توپ هاي خود گلوله باران كردند. حدود ساعت 11، دشمن با تصور اينكه هرگونه مانعي را نابود كرده است، پيشروي خود را شتاب بخشيد، ليكن عمليات شهادت طلبانه 5 تن از رزمندگان، قواي زرهي عراق را به عقب راند. در محور بندر نيز در حالي كه حدود 20 عراقي از سمت جنوب غربي به محوطه بندر نفوذ كرده بودند، تانك ها و نيروهاي مخصوص عراقي با عبور از خط آهن به سوي درسنتاب گمرك سرازير شدند و رزمندگاني را كه در مقابل در فيليه كمين كرده بودند، غافلگير كردند. 24 تن از رزمندگان با موضع گيري در اين محوطه، حدود ساعت 13 در حالي كه تانك ها و نيروهاي دشمن نزديك شده بودند، آنها را هدف گرفتند و نبردي نابرابر آغاز گرديد. در اين درگيري حدود 60 تن از نيروهاي عراقي به همراه چندين تانك موفق شدند به داخل محوطه بندر نفوذ كنند، اما 13 پاسدار - كه از قبل در آن محوطه مستقر بودند - با رشادت راه را بر آنان بستند. در اين نبرد سرانجام با سرسختي رزمندگان در دفاع از بندر، دشمن ناچار شد با تحمل تعدادي كشته و زخمي تا پاسگاه خين عقب نشيني كند.
عقب نشيني دشمن تا پل نو

از صبح روز 1359/7/10، دشمن طرح ديگري را در دو محور بندر و جاده شلمچه براي نفوذ به شهر اجرا كرد. در محور بندر، عراقي ها در دام رزمندگان كمين كرده در محوطه بندر گرفتار شدند و تا هنگام عصر در آنحا درگير بودند. نيروهاي خودي پس از ساعت ها مقاومت در برابر هجوم تانك ها و زره پوش ها و انبوه آتش دشمن، در حالي كه سلاح چنداني در اختيار نداشتند، با عبور از زير اسكله ها، بندر را به سوي مسجد جامع ترك كردند. متقابلاً، دشمن با تسلط بر محوطه بندر، چند تانك خود را از طريق درسنتاب تا نزديكي ميدان راه آهن روانه كرد. در محور جاده شلمچه، دشمن هم زمان با هجوم نيروهايش به چهار راه كشتارگاه، آتش سنگين توپخانه را بر منطقه پليس راه، كشتارگاه، و راه آهن فرو ريخت و با استقرار چند تانك در منطقه دوربند رزمندگاني را كه در محور پليس راه موضع گرفته بودند، هدف آتش مستقيم تانك ها قرار داد. در اين هنگام مدافعاني كه در محور كشتارگاه مستقر بودند، تانك جلودار دشمن را منهدم كردند و تكبير گويان آتش بي وقفه اي را به سوي متجاوزان شليك كردند، در پي آن، دشمن را كه هراسان مي گريخت تا صددستگاه تعقيب كردند. دشمن با سازماندهي نيروهايش دوباره حمله كرد. نبردي ديگر آغاز شد كه سرانجام آن عقب نشيني تانك هاي دشمن تا پل نو بود. بعدازظهر اين روز نيز بخشي از قواي زرهي دشمن كه در 150 متري جنوب ميدان راه آهن مخفي شده بودند منهدم و يا به عقب رانده شدند.
پيشروي دشمن در محور بندر
دشمن كه تا روز 1359/7/11 از اروند رود تا شمال پادگان دژ مستقر شده بود، در اين روز نيز براي اشغال خرمشهر سخت كوشيد، ليكن بر اثر مقاومت دليرانه مدافعان، به هدف خود نرسيد. در شامگاه روز بعد، تعدادي از واحدهاي عراقي به نقاط درگيري رسيدند و در سپيده دم روز 1359/7/13 از محور بندر، جاده شلمچه و پليس راه حمله ديگري را آغاز كردند كه در محور بندر با تحمل تلفات فراوان تا ساختمان هماهنگي بندر (سي بي اس) پيش آمدند. در محور شلمچه، نيروي مهاجم با مقابله مدافعان به عقب رانده شدند. در محور پليس راه تجاوزگران به نزديكي پادگان دژ رسيدند.
عقب نشيني دشمن از محور بندر
عصر روز 1359/7/14، نيروهاي خودي متشكل از تعدادي پاسدار و ارتشي به ساختمان هماهنگي بندر (سي بي اس) يورش بردند و عراقي ها را از اين منطقه عقب راندند، سپس در نيمه شب با حمله به مقر فرماندهي دشمن در پل نو، طي شبيخوني، تعدادي از تانك ها، نفرات و تجهيزات عراقي را منهدم كردند.
پيشروي دشمن در بندر و جاده شلمچه
در آغاز روز 1359/7/15، مجدداً عراقي ها از دو سمت بندر و جاده شلمچه وارد عمل شدند كه در محور بندر در يك درگيري سنگين با تحمل ده ها كشته و زخمي توانستند به ساختمان هماهنگي بندر برسند و آنجا را اشغال كنند. در محور جاده شلمچه نيز دشمن حدود 200 متر جلوتر آمد.
پيشروي دشمن در بندر و خانه هاي پيش ساخته
در روز 1359/7/16، دشمن علاوه بر دو محور بندر و جاده شلمچه، محور ديگري در سمت خانه هاي پيش ساخته گشود و هم زمان از هر سه محور به طرف شهر هجوم آورد. ستون هاي سمت شمال جاده شلمچه و محور خانه هاي پيش ساخته با مقاومت كمي روبه رو شدند، ليكن ستون هاي سمت جنوب جاده شلمچه و محور بندر، درگير نبردي بسيار سخت شدند. در اين درگيري، دشمن تا مسجدي كه در نزديكي بندر قرار دارد، پيش آمد. همچنين، در اين روز گزارش شد كه يك گروهان عراقي به سوي كارون رفته تا روي آن پل احداث كند.
حمله به پادگان دژ
در سپيده دم روز 1359/7/17، نيروهاي دشمن بار ديگر از همان محورهاي روز گذشته هجوم آوردند و با اجراي آتش مستقيم تانك روي مواضع نيروهاي خودي و قرارگاه آنها (مسجد) سرانجام اين قرارگاه را تصرف كردند. در اين روز پادگان دژ نيز مورد هجوم قرار گرفت كه با دفاع نيروهاي ارتش جمهوري اسلامي، عراقي ها به عقب گريختند. روز 1359/7/18 درگيري با سلاح سبك و آتش توپخانه ادامه داشت، اما تغييري در مواضع طرفين ايجاد نشد.
عبور از كارون و بستن جاده آبادان - اهواز
دشمن از ابتدا در صدد بود تا با عبور از رود كارون آبادان را محاصره كند، ليكن به دليل عدم پيشروي مورد انتظار در ساير جبهه ها اين امر تحقق نيافت و قواي دشمن زمين گير شدند؛ اما هنگامي كه تصرف خرمشهر و آبادان به عنوان هدف اصلي مورد نظر قرار گرفت و از آنجا كه دشمن مانع اصلي براي اشغال خرمشهر را مقاومت مدافعان مي ديد، درصدد برآمد تا با عبور از رود كارون و انسداد جاده اهواز - آبادان حلقه محاصره خرمشهر را تنگ تر كند و فشار سخت تري بر مدافعان آن وارد آورد. دشمن با اين هدف، در صبح روز 1359/7/19 با عبور از پلي كه در منطقه مارد نصب كرده بود، از كارون گذشت، سپس با استقرار در اطراف جاده اهواز - آبادانف راه را بر خودروهايي كه راهي اهواز بودند، بست و بيش از 200 مرد را به اسارت گرفت و زنان و كودكان را آواره كرد. به اين ترتيب، مسير اصلي پشتيباني مدافعان خرمشهر قطع شد و قواي دشمن در امتداد جاده به سمت جنوب به پيشروي خود ادامه دادند. عبور دشمن از كارون و دستيابي او به جاده اهواز - آبادان، از يك سو گشايشي اساسي براي نيروهاي متجاوز - كه طي 20 روز گذشته پشت دروازه هاي خرمشهر گرفتار شده بودند - ايجاد كرد و از سوي ديگر، سرآغاز مشكلات و فشارهايي بيش از گذشته بر رزمندگان خرمشهر بود، زيرا علاوه بر بسته شدن عقبه آنها، بخشي از نيروها و تجهيزاتي كه مي توانستند آنان را ياري و پشتيباني كنند. مي بايست به دفاع از آبادان مي پرداختند. همچنين با عبور دشمن از كارون، توپخانه ايران كه در محل تلاقي كارون و بهمنشير مستقر بود، ناچار عقب نشيني كرد و رزمندگان خرمشهر از پشتيباني آتش اندك توپخانه نيز محروم شدند. همچنين در اين روز در مقابله اي كه رزمندگان اسلام با عراقي ها در محور جاده شلمچه به عمل آوردند، نيروهاي مهاجم را تا منطقه دوربند عقب راندند. در جاده اهواز نيز 12 نفر از نيروهاي دشمن اسير شدند.
ورود دشمن به كوي طالقاني
در روز 1359/7/20 با پيشروي مهاجمان در محور بندر، نبرد شديدي درگرفت كه عراقي ها با تحمل تلفات فراوانف متوقف شدند. با آغاز روز بعد، درگيري در همه محورها شروع شد و ستون هاي دشمن با پشتيباني آتش سنگين توپخانه پيش آمدند و سرانجام توانستند در شام گاه اين روز بخش غربي شهر (از منطقه پليس راه تا ايستگاه راه آهن) را اشغال كنند. سپس اولين ستون نيروهاي عراقي وارد كوي طالقاني شدند و با استقرار سريع در ساختمان هاي مرتفع رديف هاي اول، علاوه بر تسهيل هجوم ستون هاي زرهي و مكانيزه خود به پادگان دژ و جاده كمربندي و تامين جناح آنها، زمينه ادامه پيشروي نيروهاي ويژه در كوي طالقاني و دسترسي به مركز شهر را فراهم آوردند.
تلاش دشمن براي تصرف ساختمان اداري گمرك
در روز 1359/7/22 نيروهاي دشمن سعي مي كردند با پيشروي در محور بندر به ساختمان اداري گمرك دست يابند، ليكن با مقاومت مدافعان متوقف شدند. در ساير محورها نيز دشمن براي شكستن مقاومت مدافعان و تحكيم جاي پاي متصرفه و استقرار در مواضع مناسب تلاش مي كرد.
سقوط پادگان دژ و بستن جاده آبادان - ماهشهر
در حالي كه نبردي شديد در خرمشهر ميان متجاوزان عراقي و مدافعان جريان داشت، دشمن توانست با تصرف پادگان دژ تا خيابان كمربندي پيش آيد و در محور بندر نيز ساختمان اداري گمرك را اشغال كند. همچنين تعدادي از واحدهاي ارتش عراق به منظور تنگ كردن حلقه محاصره در روز 1359/7/23 ضمن بستن جاده آبادان - ماهشهر، به شهر آبادن نزديك شدند.

نبرد شديد در شهر (خرمشهر، خونين شهر شد)
صبح روز 1359/7/24 درگيري ها با شدت بيشتري آغاز شد و تا اواسط روز با از خود گذشتگي مدافعان از پيشروي عراقي ها جلوگيري شد. بعد از ظهر اين روز پس از ورود يگاني از دشمن به خيابان چهل متري و استقرار تيربارهايي در چند نقطه و موضع گيري تك تيراندازها در ساختمان هاي مشرف بر اين خيابان، محور مركزي شهر و اصلي ترين راه پشتيباني و تردد نيروهاي درگير در كوي طالقاني، كوي بندر و ورزشگاه بسته شد.
با انتشار سريع خبر دستيابي دشمن به خيابان چهل متري و تلاش او براي رسيدن به پل خرمشهر، تعدادي از رزمندگان به سوي اين خيابان شتافتند. در ساعات پاياني روز، نبرد سختي در گرفت كه ابتدا متجاوزان با توجه به استقرارشان در نقاط سركوب و نيز در اختيار داشتن تجهيزات كامل با پشتيباني انبوه آتش، در موضع برتر بودند، ليكن مدافعان به آنها نزديك شدند و به شدت به دفاع پرداختند و با وجود تحمل شهيدان و مجروحان بسيار، شمار فراواني از عراقي ها را به هلاكت رساندند. به اين ترتيب، خرمشهر از سقوط حتمي نجات يافت و به پاس خون هاي پاكي كه براي حفظ آن بر زمين ريخت، خونين شهر ناميده شد.

انتقال صحنه نبرد از مركز به مدخل شهر
از صبح 1359/7/25، نبرد خياباني در جاده كمربندي، كوي طالقاني و بندر ادامه يافت. با توجه به حساسيت محور شمالي، به خصوص جاده كمربندي كه دشمن توان بيشتري را در آنجا به كار گرفته بود، باقي مانده نيروهاي پاسدار و ديگر رزمندگان خونين شهر به كمك پاسداران و نيروهاي اعزامي از ساير شهرها، با استقرار در نقاط مختلف به مقابله با دشمن پرداختند. نيروهاي ارتش نيز براي جلوگيري از پيشروي متجاوزان از سمت گمرك، تلاش مي كردند. در روز 1359/7/26، نيروهاي عراقي پشت ايستگاه راه آهن، كشتارگاه و جاده كمربندي مستقر بودند و درگيري شديدي بين دو طرف ادامه داشت. هر چه بيشتر از زمان مي گذشت، نيروهاي مدافع در مضيقه بيشتري قرار مي گرفتند و با شهادت هاي پي در پي و جراحت هاي شديد، از تعداد آنها كاسته مي شد.
تنگ تر شدن حلقه محاصره شهر
از روز 1359/7/27 فشار يگان هاي متجاوز شديدتر شد. رزمندگان كه از احتمال سقوط محور مركزي شهر (خيابان چهل متري)، مسجد جامع و پل نگران بودند، با همان تعداد اندك در اطراف محور مركزي و راه هايي كه به آن ختم مي شد و مسير هايي كه از جاده كمربندي به پل مي رسيد و نيز در كوي طالقاني موضع گرفتند. عراقي ها با پيشروي تدريجي در محور مركزي، از يك طرف به فلكه آتش نشاني و از طرف ديگر به خيابان هاي اطراف گل فروشي نزديك مي شدند و از محور كمربندي نيز خود را به خيابان هاي آرش و عشاير رساندند. تعداد يگان هاي مهاجم، وجود مسيرهاي متعدد براي نفوذ، شمار اندك مدافعان، نبودن فرماندهي واحد، نداشتن سازمان و نظم لازم، همه و همه موجب شد تا فشارهاي سختي بر مدافعان شهر وارد آيد، چندان كه اگر كسي از گلوله ها و تركش هاي دشمن آسيب نمي ديد، حتماً بر اثر خستگي شديد و نرسيدن آب و غذا از پاي در مي آمد، يا به دليل نداشتن هماهنگي، ممكن بود هنگام تاريكي شب، رزمندگان خودي مقابل يكديگر قرار گيرند، يا درنگ براي تشخيص نيروي خودي از دشمن، موجب سوء استفاده متجاوزان مي شد كه ضايعات بيش تري به بار مي آورد. عراقي ها نيز با راهنمايي عناصر ضد انقلاب داخلي، در تاريكي شب نفوذ خود را گسترش مي دادند، گاهي اوقات از اطراف مواضع مدافعان مي گذشتند و پشت سر آنها قرار مي گرفتند. با اين همه رزمندگان اجازه نمي دادند متجاوزان به راحتي نفوذ كنند، به گونه اي كه دشمن براي هر قدم پيشروي متحمل تلفات و خسارات سختي مي شد.
با پيشروي دشمن از محورهاي متعدد در روز 1359/7/28، مسجد جامع كه پايگاه اصلي پشتيباني مدافعان بود، زير آتش متمركز خمپاره هاي عراقي قرار گرفت و شماري شهيد يا مجروح شدند. اوضاع پشتيباني نيز چندان بحراني شد كه رزمندگان حتي در مضيقه نان نيز قرار گرفتند، اين در حالي بود كه نفوذ دشمن در نقاط مختلف و به كارگيري قواي تازه نفس در محورهاي متعدد، دفاع از شهر را بسيار دشوار كرده بود.
كاهش توان مدافعان
در روزهاي 1359/7/29 تا 1359/8/1، تانك هاي دشمن پشت پادگان دژ و اطراف راه آهن و پشت گمرك استقرار يافته و از آنجا نقاط اشغال نشده شهر را گلوله باران مي كردند كه بر اثر آن، بسياري از نقاط شهر از جمله بازار در آتش سوخت. در اين اوضاع، عراقي ها با پيشروي در خيابان چهل متري، به اطراف مسجد امام صادق (ع) رسيدند، در حالي كه جنگ خانه به خانه ادامه داشت. رزمندگان در مسيرهاي اصلي كه از جاده كمربندي به ميدان فرمانداري (خيابان هاي آرش و عشاير) منتهي مي شد، مستقر شده بودند تا از نفوذ بيش تر دشمن و تسلط او بر پل جلوگيري كنند. متقابلاً دشمن كه از جاده كمربندي و چهل متري بسيار پيشروي كرده بود در حوالي فرمانداري مستقر شده بود. در چنين وضعيتي كه تسلط قواي دشمن بر خرمشهر كامل مي شد، از مدافعان شهر فقط تعدادي اندك زنده مانده بودند.
هجوم نهايي دشمن
طرح هجوم نهايي به خونين شهر، از بامداد 1359/8/2 به اجرا درآمد. تشديد فشار تجاوزگران، توان مدافعان را - كه با تمام وجود مقاومت مي كردند - كاهش مي داد و اندك اندك آنها را به عقب مي راند. دشمن موفق شد ساختمان فرمانداري را اشغال كند و با استقرار در ضلع شمالي پل، نيروهاي مدافع را كه در سمت شمال غربي پل تا مسجد جامع حضور داشتند، به محاصره در آورد. اما تلاش رزمندگان براي ضربه زدن به دشمن به منظور آزادسازي پل، همچنان ادامه داشت تا اين كه موفق شدند در اوايل شب عراقي ها را عقب برانند و ساختمان فرمانداري را آزاد كنند.

آخرين روز مقاومت
مدافعان شهر از فراط خستگي حدود ساعت 4 صبح روز1359/8/3 براي استراحت به ساختمان فرمانداري برگشتند. هنوز چشمان آنها گرم نشده بود كه متوجه حضور دشمن در نزديكي خود شدند. تعدادي عراقي روي ساختماني در 500 متري آنها نفوذ كرده بودند. رزمندگان با تيرباري كه روي ساختمان فرمانداري كار گذاشته بودند، به مقابله برخاستند. طولي نكشيد كه تانك هاي دشمن از خيابان عشاير وارد شدند و محل استقرار رزمندگان را هدف قرار دادند. مهمات رزمندگان رو به اتمام بود و گلوله براي مقابله با تانك ها در اختيار نداشتند. آنها خود را به ميدان فرمانداري رساندند و در آنجا موضع گرفتند، سپس يكي از آنان آخرين گلوله هاي آر.پي.جي را به سمت تانك جلودار دشمن شليك كرد و آن را به آتش كشيد. اما دشمن به پيشروي خود ادامه داد و بر ساختمان فرمانداري و پل بزرگ شهر مسلط شد. عراقي ها با استقرار در ساختمان فرمانداري و ديگر ساختمان هاي مجاور، نه تنها هر جنبنده اي را روي پل زير آتش خمپاره اندازها و تيربارهاي خود مي گرفتند، بلكه از تردد قايق در رودخانه كارون نيز جلوگيري مي كردند. در محور چپ نيز عراقي ها از صبح همين روز (1359/8/3) به 30 متري مسجد جامع رسيده بودند. حدود 15 تن از رزمندگان مي كوشيدند خود را به پشت ساختمان فرمانداري برسانند و با هجوم به دشمن، پل را آزاد كنند تا نيروهاي كمكي با عبور از آن به منطقه درگيري وارد شوند. تعدادي نيز در كوچه اي نزديك مسجد امام صادق (ع) موضع گرفته و با متجاوزان درگير شده بودند، ليكن پس از مدتي ناچار شدند تغيير موضع دهند، درگيري ادامه داشت تا اينكه با فرا رسيدن شب دستور عقب نشيني و ترك شهر به مدافعان ابلاغ شد. اين دستور براي اغلب رزمندگان باقي مانده در شهر پذيرفتني نبود.
سرانجام، رزمندگان با اين اميد كه در اندك زماني با تجديد قوا و آمادگي بيشتر به شهر باز مي گردند و دشمن متجاوز را بيرون مي رانند عقب نشيني از شهر را پذيرفتند. سپس تعدادي از مدافعان تصميم گرفتند در نقاطي كه ميسر است، مستقر شوند و مهمات خود را به سوي دشمن شليك كنند تا هم امكان مطلع كردن و جمع آوري نيروهايي كه احتمالاً از دستور عقب نشيني بي خبر بودند فراهم شود، هم اينكه با مشغول كردن دشمن، عقب نشيني نيروها تسهيل گردد. اين كار در حد مقدور انجام شد. سپس چند تن براي خداحافظي از مسجد جامع به آنجا رفتند؛ در حال وداع با حسرت به حياط و شبستان مي نگريستند؛ گاهي به گوشه اي خيره مي ماندند، گويي شهيدي از هم رزمان خود را به ياد مي آورند يا وجود او را حس مي كردند. دقايقي بعد دردمندانه از مسجد بيرون آمدند و به آرامي به سوي كاروان رفتند، حدود 200 تن از رزمندگان در كنار اين رود نشسته بودند تا به آن سوي رود بروند. در طول شب رزمندگان در چندين گروه از خرمشهر خارج شدند و تا پيش از دميدن سپيده صبح، انتقال آنان پايان پذيرفت.
رزمندگان ديگري نيز در شهر بودند كه از دستور عقب نشيني خبر نداشتند. تعدادي از آنها، صبح روز 1359/8/4 متوجه اين دستور شدند و پس از شليك مهمات خود به طرف دشمن، حدود ساعت 10 به ساحل جنوبي كارون رفتند. تعداد ديگري هم در شهر باقي مانده بودند كه راه خروج شان بسته شده بود. آنها تا چند روز بعد به طور پراكنده موفق شدند از طريق كارون عقب نشيني كنند.
و اشغال خرمشهر
روز چهارم آبان 1359 را بايد روز پايان حماسه خونين شهر ناميد؛ حماسه اي كه در 34 روز جلوه كرد، اما بي گمان فداكاري ها و ايستادگي تحسين برانگيز مدافعان خونين شهر در برابر ارتش متجاوز و مجهز به انواع جنگ افزارها، در تاريخ و در خاطر انسان هاي حق جو و ظلم ستيز جاويد خواهد ماند. چهارم آبان 1359 روز اشغال شهري است كه مدافعانش با نبرد و تلاش شبانه روزي كوشيدند با اداي تكليف الهي خود، دشمن را از گسترش تجاوز به ايران اسلامي باز دارند. خرمشهر اشغال شد، ليكن حماسه ها، ايستادگي ها و جانبازي هايي آفريد كه اولاً افتخاري بزرگ را در تاريخ اين مرز و بوم به ثبت رساند. ثانياً اين مقاومت اعتماد به نفسي را براي اردوي خودي به ارمغان آورد كه دست مايه رزمندگان براي بيرون راندن دشمن از سرزمين اسلامي ايران گرديد.

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  9:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : خرمشهر چگونه آزاد شد؟
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
مدتي پس از اشغال خرمشهر، ركود محسوسي بر جبهه ها حاكم گرديد. تا اينكه در تاريخ 1359/10/15 اولين عمليات با نام "نصر" براي آزادسازي اين شهر انجام شد كه مرحله اول آن موفقيت هاي بسياري داشت، ليكن چون براي حفظ دست آوردها و ادامه عمليات تدابير سنجيده اي منظور نشده بود، مراحل بعدي آن اجرا نشد و نيروهاي عمل كننده به مواضع قبلي خود بازگشتند.
در تاريخ 1359/10/20 نيز عمليات ديگري با نام "توكل" در شمال آبادان انجام شد تا با عقب راندن نيروهاي دشمن از شرق كارون و تعقيب آنها در غرب اين رودخانه تا نوار مرزي، هم آبادان از حصر درآيد، هم خرمشهر آزاد شود. در اين عمليات نيز اگر چه نيروهاي خودي در يكي از محورها موفق شدند، اما الحاق نشدن يگان ها با يكديگر و نيز پيش بيني نكردن تدابير پدافندي، سبب عقب نشيني نيروها گرديد. سرانجام پس از تغيير و تحول در فرماندهي كل قواي مسلح - كه موجب تحول در مديريت جنگ شد - سلسله طرح هايي براي آزادسازي مناطق اشغالي در دستور كار فرماندهان نظامي قرار گرفت كه 3 طرح آن براي شكست حصرآبادان، آزادسازي بستان، آزادسازي منطقه غرب شوش و دزفول در قالب 3 عمليات ثامن الائمه (ع)، طريق القدس و فتح المبين با موفقيت اجرا شد.
منطقه عمومي غرب كارون - از جمله خرمشهر - آخرين منطقه مهمي بود كه همچنان در اشغال عراق بود. بنابراين، از يك سو فرماندهان نظامي ايران براي اجراي عمليات در اين منطقه اشتراك نظر داشتند، از سوي ديگر عراق نيز كه طراحي عمليات براي آزادسازي خرمشهر را پس از عمليات فتح المبين حتمي مي دانست، با در نظر گرفتن اهميت اين شهر و تاثير آن در روحيه ارتش خود و خلل ناپذير نشان دادن اراده فرماندهي نظامي و نيز جايگاه آن در دفاع از بصره، به ضرورت حفظ اين منطقه معتقد بود.

آغاز عمليات بيت المقدس

در حالي كه قواي عراق در منطقه عمومي خرمشهر تقويت مي شد، عمليات بيت المقدس در ساعت 00:55 بامداد 1361/2/10 با قرائت رمز مبارك يا علي ابن ابيطالب (ع) براي آزادسازي خرمشهر آغاز شد. نيروهاي رزمنده - كه از ساعت ها قبل در انتظار فرمان حمله بودند - در تمام محورهاي عمليات به دشمن حمله ور شدند. در محور قرارگاه قدس، هوشياري دشمن و وجود استحكامات متعدد، موجب شد نيروها تنها قسمتي از منطقه جنوب رودخانه كرخه كور را به عنوان سرپل تصرف كنند. در محور قرارگاه فتح، يگان ها پس از عبور از كارون خود را به جاده اهواز - خرمشهر رساندند و به ايجاد استحكامات و جلوگيري از نقل و انتقال و تحرك دشمن در اين جاده پرداختند. نيروهاي قرارگاه نصر نيز اگر چه پيشروي كردند، اما نتوانستند با نيروهاي قرارگاه فتح الحاق كنند. دشمن با درك محورهاي عمليات قواي ايران و اهداف آنان، پس از سازمان دهي نيروهايش، پاتك كرد. اولين پاتك سنگين دشمن در محور قرارگاه قدس و از جنوب رودخانه كرخه كور شروع شد كه پس از ساعت ها درگيري، اين پاتك خنثي گرديد. در محور قرارگاه فتح نيز در حالي كه نيروها در حاشيه جاده مستقر بودند، دشمن از عدم الحاق بين دو قرارگاه فتح و نصر استفاده كرد و با رخنه در شكاف ميان قرارگاه ها، فشار شديدي بر نيروهاي ايران وارد آورد.
دشمن نيروهايش را در غرب جاده اهواز - خرمشهر و در نزديكي مرز و حوالي شلمچه سازمان داده و مي كوشيد نيروهاي ايران را از پشت جاده عقب براند. اين جاده تنها موضعي بود كه رزمندگان مي توانستند با استقرار در پشت آن، با پاتك هاي دشمن مقابله كنند.

پاتك دشمن براي تصرف جاده شروع شد؛ نبردي سخت درگرفت. رزمندگان اسلام به نبرد با تانك ها پرداختند. در اين درگيري اگر چه تانك هاي عراقي توانستند قسمتي از جاده را تصرف كنند و روي آن مستقر شوند، ليكن با مقاومت رزمندگان اين استقرار دوام نياورد و دشمن با شكست اين پاتك ناچار به عقب گريخت.
در پايان روز اول، وضعيت كلي عمليات به اين ترتيب بود كه قرارگاههاي نصر و فتح، سرپلي به مساحت 800 كيلومتر مربع را تصرف كرده بودند. قرارگاه قدس نيز به غير از دو محور، در بقيه محورها نتوانسته بود از رودخانه كرخه كور عبور كند.
ترميم رخنه اي كه به طول 10 كيلومتر روي جاده اهواز - خرمشهر وجود داشت و مي توانست به الحاق كامل قرارگاه نصر با قرارگاه فتح بينجامد و همچنين تصرف اهداف مرحله اول قرارگاه قدس در دستور كار شب دوم عمليات قرار گرفت كه با انحام آن، در برخي محورها رخنه هاي موجود ترميم شد، ليكن تا 48 ساعت بعد همچنان برخي از رخنه ها باقي بود تا اينكه سرانجام پس از 5 روز، خط سرپل از كيلومتر 68 تا كيلومتر 103 تثبيت و كليه رخنه ها ترميم شد.
مرحله دوم عمليات ( استقرار در شمال خرمشهر)
در اين مرحله از عمليات مقرر گرديد كه قرارگاه هاي فتح و نصر از جاده اهواز - خرمشهر به سمت نوار مرزي پيشروي كنند و قرارگاه قدس نيز به صورت محدود براي تصرف نقطه اي به عنوان سرپل در جنوب رودخانه كرخه كور و درگير كردن لشكرهاي 5 و 6 عراق در آن منطقه اقدام كند، سپس آن نقطه را گسترش دهد. عمليات در ساعت 22:30 روز 1361/2/16 آغاز شد.
نيروهاي قرارگاه فتح، در همان ساعات اوليه به جاده مرزي رسيدند. يگان هاي قرارگاه نصر نيز با اندكي تاخير و تحمل فشارهاي شديد دشمن، به مرز رسيدند و با قرارگاه فتح الحاق كردند.
اگر چه دشمن با اجراي پاتكي شديد و سنگين توانست 6 كيلومتر از مواضع از دست داده را باز پس گيرد، ليكن با مشاهده مسير پيشروي نيروهاي ايران به طرف مرز، لشكرهاي 5 و 6 را به عقب كشاند تا ضمن جلوگيري از محاصره و انهدام آنها، خطوط پدافندي بصره و خرمشهر را هر چه بيش تر تقويت كند. در پي اين عقب نشيني - كه از ساعات اوليه روز 1361/2/18 آغاز شد - نيروهاي قرارگاه قدس ضمن تعقيب نيروهاي دشمن، تعدادي از آنها را كه از قافله عقب مانده بودند، به اسارت خود درآورند و در نتيجه، جاده اهواز - خرمشهر (تا انتهاي جنوب منطقه اي كه قرارگاه نصر به عنوان سرپل تصرف كرده بود) و نيز مناطقي همچون جفير، پادگان حميد و هويزه آزاد شدند.

مرحله سوم عمليات (در آستانه ورود به خرمشهر)

با پيدايش اوضاع جديد و آگاهي از آشفتگي دشمن، تصميم گرفته شد با وجود خستگي مفرط رزمندگان - كه بر اثر چند مرحله پيشروي توام با نبردهاي شديد شبانه روزي با دشمن ايجاد شده بود - در اجراي مرحله سوم عمليات تعجيل شود. در اين مرحله از عمليات مقرر شد قرارگاه فتح در عمق 6 كيلومتري نوار مرزي نيروهاي دشمن را منهدم كند؛ قرارگاه نصر نيز ضمن پاك سازي منطقه حد فاصل جاده خرمشهر - اهواز تا نهر عرايض از وجود دشمن، در منطقه شلمچه پيشروي كند؛ قرارگاه قدس هم ماموريت يافت در منطقه كوشك، طلاييه، دشمن را تا پشت مرز عقب براند. عمليات در ساعت 22 روز 1361/2/19 آغاز شد و هر چند تلفات و خسارات سنگين بر دشمن وارد آمد، ليكن هوشياري و تمركز نيروهاي عراقي در خطوط پدافندي موجب شد رزمندگان اسلام نتوانند به اهداف تعيين شده در اين مرحله از عمليات دست يابند.
مرحله چهارم عمليات (آزادسازي خرمشهر)
پس از مرحله سوم عمليات بي درنگ فرصت لازم در اختيار يگان ها قرار گرفت تا به بازسازي و تجديد سازمان نيروهاي خود بپردازد. در اين ميان قرارگاه فجر نيز با سه تيپ پياده وارد منطقه شد. سپس در جلسات متعددي عمليات مرحله چهارم به اين شكل طراحي شد كه قرارگاه نصر با حركت در امتداد مرز به سمت جنوب، ضمن بستن جاده شلمچه، خود را در محور نهر خين به اروند رود برساند؛ قرارگاه فجر در جناح مياني و در امتداد نهر عرايض به سمت اروند رود پيشروي كند؛ قرارگاه فتح نيز در امتداد جاده اهواز - خرمشهر و براي آزادسازي خرمشهر وارد عمل شود.
عمليات در اين مرحله از ساعت 22:30 روز 1361/3/1 آغاز شد. قرارگاه نصر در امتداد مرز پيشروي كرد و موفق شد جاده شلمچه را مسدود كند. قرارگاه فجر نيز توانست ضمن تامين پل نو، نيروهايش را به اروند رود برساند. اما قرارگاه فتح به دليل حساسيت و هوشياري دشمن نتوانست به اهداف مورد نظر دست يابد و با روشن شدن آسمان، در منطقه پليس راه جاده خرمشهر - اهواز متوقف شد. به اين ترتيب، محاصره خرمشهر كامل شد، اما نيروهاي دشمن همچنان در داخل شهر مقاومت مي كردند. دشمن براي خارج كردن نيروهايش از محاصره در محدوده پل نو و نهر عرايض از سمت غرب (شلمچه) و شرق (خرمشهر) چندين بار پاتك كرد؛ ليكن با مقاومت يگان هاي ايراني مستقر در منطقه مزبور، اين پاتك ها به شكست انجاميد. سپس دشمن نيروهاي خود را از شمال شرقي خرمشهر به درون شهر آورد تا توان خود را براي حفظ اشغال خرمشهر تقويت كند.
صبح روز 1361/3/3 حلقه محاصره خرمشهر تنگ تر شد و انبوه نيروهاي دشمن كه 2 روز محاصره در هوايي گرم طاقت شان را به سر آورده بود. مقاومت را بي تاثير دانستند و با خروج از مواضع خود در تمام شهر، در چند ستون طولاني و كنار هم به سوي پليس راه آمدند و در حالي كه تكبير مي گفتند و شعار الموت لصدام و دخيل الخميني سر مي دادند، خود را تسليم كردند.
به اين ترتيب، خرمشهر كه پس از 34 روز مقاومت در برابر دشمن در تاريخ 1359/8/4 اشغال شده بود. بعد از 575 روز و طي 25 روز عمليات در ساعت 11 صبح روز 1361/3/3 آزاد شد. همچنين، در اين عمليات - كه به آزادسازي 5038 كيلومتر مربع از اراضي اشغال شده انجاميد - هويزه، پادگان حميد و جاده اهواز - خرمشهر نيز آزاد شد و در اختيار رزمندگان جمهوري اسلامي ايران قرار گرفت.

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  9:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : مقاومت مردمي و شكست طرح پيروزي برق آسا
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
جنگ ايران و عراق يكي از طولاني ترين و پرهزينه ترين درگيري هاي نظامي در تاريخ معاصر (قرن بيستم) رويداد تلخي بود، با ابعاد و تاثيرات منطقه اي و گسترده جهاني؛ جنگي كه در بستر مجموعه اي از عوامل و زمينه هاي متفاوت تاريخي و سياسي شكل گرفت.
با هجوم وحشيانه دشمن به خرمشهر و ادامه پيشروي به قصد اشغال اين شهر آرام آرام خرمشهر به صورت نظامي در مي آيد وهمه مردان و زنان دلاور اين شهر آماده يك مقاومت حماسي وسرنوشت ساز مي شوند.
در روز2/7/59 حدود 200 نفر به شهادت رسيدند و عده زيادي مجروح شدند. نتيجه هجوم 3روز دشمن شهادت 480 غيرنظامي از زن و مرد و كودك جراحت بسياري از مردم و ويراني ساختمانها بود.
بسياري از انبارها و تاسيسات طعمه حريق شده بودند. اغلب ادارات بدون تخليه امكانات و اسناد تعطيل شده بود. هرچند گاه يكي از آنها دستخوش حمله دشمن مي شود. برخي از اركان ارگانها بي وقفه در تلاش براي انجام اقدامات ضروري و امداد رساني هستند.
ترك شهر توسط خانواده ها وكساني كه توان مقابله ندارند همچنان ادامه داشت. اما عده بسياري هم تصميم به دفاع گرفته و به نداي امام (ره) لبيك گفتند.
با نزديك شدن دشمن به دروازه هاي شهر هركس كه امكاناتي در اختيار داشت به ميدان مي آورد تا گوشه اي از بار جهاد و مبارزه را بر عهده گيرد. آنها كه سلاحي داشتند رودرروي دشمن قرار گرفتند و آن كس كه دستش خالي بود در پي يافتن سلاحي يا برداشتن اسلحه به زمين افتاده اي يا درصدد پشتيباني جهاد گران بود. گروه هاي امداد تشكيل شده و رسيدگي به مجروحين و آسيب ديدگان را به عهده گرفتند.
نزديك شدن مهاجمين بعثي به شهر نشانگر عدم وجود سازماندهي براي دفاع از مرز و نبز آشكار شدن ضعف نيروهاي نظامي مدافع نقاط مرزي بود. ستاد عمليات خرمشهر (ستاد جنگ) نه فرمانده توانايي داشت كه از امكانات موجود بهره لازم را ببرد و واحدهاي از هم گسيخته ارتش و زاندارمري را سازماندهي كند و از سرعت دشمن بكاهد و نيز نيروهاي مردمي را به كار گيرد و نه نيروي سازمان يافته ديگري در اختيار داشت كه جانشين يگانهاي منهدم شده كند. لذا پس از 3 روز خرمشهر مورد تهديد اساسي قرار مي گيرد.
ماموريت تصرف وپاكسازي خرمشهر به گردانهاي هشتم و نهم از تيپ 33 نيروي مخصوص واگذار شده بود. اين نيروها بر مبناي فرماندهي سپاه سوم مدافعان شهر را اندك و فاقد روحيه پنداشته وتصور مي كردند كه ماموريت پاكسازي را حداكثر طي چند ساعت و با موفقيت به پايان خواهند رساند. گردان هشتم نيروي مخصوص در خط مقدم درگيري و به دنبال آن گردان نهم پس از چند روز درگيري در منطقه مرزي در تاريخ 7/7/59 پانصد متري پل نو رسيدند.
اولين مقاومتهاي شديد رزمندگان اسلام دراين منطقه ضايعات و خسارات قابل توجهي به نيروهاي دشمن وارد ساخت. ايجاد موانع متعدد و به دنبال آن كندي در پيشروي موجب شد تادشمن در خرمشهر را به گردان نهم محول كند. علاوه بر اين به منظور تصرف پل نو وتسهيل در پيشروي به سمت خرمشهر گردان تانك "الحسن" وابسته به تيپ 6 زرهي از لشكر 5 مكانيزه عراق به منطقه اعزام شد و به پيشروي به سمت پل نو و درگيري در حوالي "سوله ها" اقدام كرد. اما تلاش جديد دشمن نيز نتيجه مطلوب در پي نداشت. لشكر 3عراق براي عبور از رودخانه كارون در انتظار پيشروي تيپ 33 نيروي مخصوص و گردان تانك الحسن به سمت خرمشهر و تامين جناه چپ لشكر بود. عدم موفقيت تيپ 33 از يك سو و ضرورت پيشروي سريع تر به سمت خرمشهر از سوي ديگر وضعيت جديدي را براي دشمن به وجود آورد. دشمن پس از بررسي راهكارهاي مناسب بندر خرمشهر را بعنوان محور پيشروي در دستور كار قرار داد.
جمع بندي نيروهاي مهاجم در اولين مرحله از تهاجم و مواجه شدنشان با مقاومت نيروهاي خودي در مرز خرمشهر و در حد فاصل مرز تا پل نو و نيز در پل نو نشان دهنده تغيير ذهنيت دشمن بود كه در ابتداي دست يابي به شهر را سهل مي پنداشته و مقاومت را بسيار ناچيز و اندك براورد كرده بودند. بدين ترتيب گردان هشتم حمله خود را بسوي بندر خرمشهر آغاز كرد. عدم حضور مدافعين خرمشهر در بندر موجب سهولت پيشروي نيروهاي دشمن در ابتداي حمله در اين محور گرديد.
فرماندهي لشكر 3 كه در اين زمان ضمن پيشروي در شمال سيل بند خرمشهر در انتظار گشودن دروازه هاي شهر بود با دريافت گزارش پيشروي در بندر ضمن استقبال از وضعيت بوجود آمده دستور ادامه پيشروي در همين محور را صادر كرد. همچنين مقرر گرديد كه درگيريهاي محدودي در جاده شلمچه به سمت خرمشهر انجام شود تا نيروهاي داخل بندر بتوانند به سهولت به حركت خود ادامه دهند.
مدافعين خرمشهر نيز بلافاصله پس از اطلاع از ابعاد و گسترش تحركات جديد دشمن بخشي از نيروهاي خود را به داخل بندر اعزام و به حمله و مقاومت در برابر دشمن مبادرت كردند. در اين هنگام عملا درگيري با نيروهاي دشمن به تناسب محورهاي تهاجم در سه منطقه روي جاده شلمچه در شرق پل نو در داخل بندر خرمشهر و روي سيل بند خرمشهر متمركز شده بود. رزمندگان اسلام در بندر خرمشهر با حمله به نيروهاي دشمن موجب عقب نشيني آنها تا پل نو شدند و در نتيجه اين يورش دليرانه رعب و وحشت شديدي بر دشمن مستولي شد. در اين وضعيت فرمانده نيروهاي دشمن در خرمشهر ضمن تقاضاي كمك از لشكر 3 ضمن قول مساعدت مبني بر اعزام نيروهاي كمكي بر لزوم حفظ موقعيت مذكور تاكيد نموده و دستور پيشروي به داخل شهر را به نيرويي مركب از گردان تانك ابولحسن و گردان 3مكانيزه از تيپ 15 مكانيزه و گردان 1 از تيپ 49 ابلاغ كرد. نيروهاي تقويت شده دشمن موفق به ورود در مدخل شهر شدند. در همين زمان نيروي دشمن در داخل بندر نيز همچنان به تلاش براي پيشروي ادامه مي داد.
ورود دشمن به دروازه خرمشهر سبب تغيير محورهاي مقاومت شد.
طوري كه بخشي از نيروها در كشتارگاه و بخشي ديگر در ساختمان هاي كوي طالقاني و بخشي نيز در راه آهن درگير شدند.
نصور دشمن تا اين زمان اين بود كه با ورود به دروازه هاي شهر مقاومت مدافعان شهر در هم شكسته و شهر سقوط خواهد كرد ولي در كمال ناباوري خود را با مقاومت شگفت انگيز و قهرمانانه اي مواجه ديدند.
روز دهم مهرماه 59 براي مدافعين خرمشهر علي رغم سختي و دشواري فراوان روز موفقي محسوب مي شد. در اين روز جنگ تن و تانك در آستانه خرمشهر در گرفت.
درميدان راه آهن مدافعين شهر چون صاعقه بر تانك هاي دشمن فرود آمده و با پرتاب نارنجك وكوكتل مولوتف آنها را يكي پس از ديگري منهدم كردند و دشمن كه با تقويت نيروهايش در نظر داشت كه با يك خيز بلند شهر را تصرف نمايد عليرغم تصرف كشتارگاه و ورود به ميدان راه آهن مجددا متحمل شكست شد و اقدام به عقب نشيني كرد. شدت و سرعت رزمندگان اسلام كنترل نيروهاي شكست خورده و متوحش دشمن را از دست فرماندهان آنها خارج كرده بود.
برخي از عناصر دشمن تا حوالي پل نو فرار كرده بودند.
هرچند شهامت رزمندگان اسلام در تمام دوران مقاومت در خرمشهر ستودني و غيرقابل توصيف بود اما روز دهم مهرماه جلوه ديگري داشت. در اين روز شكستي تلخ و ناگوار به نيروهاي دشمن تحميل و در جمع رزمندگان جشن و سروري معنوي حاكم شد. در پي پيدايش وضعيت جديد دشمن ضمن تقويت نيرو و روحيه فرماندهان خود مصم گرديد كه پيشروي را هر چند در قالب هاي كوتاه ادامه دهد لذا براساس طرح ريزي جديد در سپيده دم 13/7/59 تهاجم سنگيني را آغاز كرد و پس از تلاش فراوان تنها موفق به 50 متر پيشروي در داخل بندر شد و اين بار نيز تحمل ضايعات فراوان از يك سو و يورش رزمندگان اسلامبه قرارگاه تيپ 33از سوي ديگر دشمن را از پيشروي باز داشت.
با اين وضعيت دشمن مجددا اقدام به تقويت نيروهاي خود كرد تعجيل لشكر3 براي اشغال خرمشهر و پيوستگي اين اقدام با عبور نيروهايش از رودخانه كارون و تصرف آبادان موجب شد تا فرماندهان لشكر در پايان روز 13مهر با تشكيل يك جلسه فوري بر ضرورت پيشروي سريع و اشغال شهر تاكيد نمايند.
حمله نيروهاي عراق برابر طرحي جديد اغاز گرديد اما مقاومت مردم بار ديگر دشمن را متوقف كرد و عراقي ها به ميزان بسيار در اين مرحله براي ورود به داخل خرمشهر چند علت اساسي داشت:

1- عدم شناخت دقيق از اوضاع داخل شهر.
2- حضور رزمندگان اسلام در داخل شهر ومشكلات ناشي از مقاومت آنان و نيز هراس دشمن از جنگ شهري
3- خالي شدن پشت سر يگانها، در صورت ورود به داخل شهر و امكان دور خوردن و محاصره نيروها در داخل شهر و نيز احتمال تفرقه يگان ها از يكديگر.

با توجه به اين مشكلات و وضعيت موجود، سر لشكر عبد الرحمان پيشنهاد كرد، نيروهايي از جيش الشعبي براي كنترل مناطق اشغالي در نظر گرفته شوند و تيپ 26 زرهي نيز تحت امر او قرار گيرد.
بر همين اساس طراحي كه شامل تهاجم از چند محور و سازماندهي جديد نيروها بود به تصويب رسيد. ويژگي اصلي اين مرحله از تهاجم، استفاده دشمن از آتش پشتيباني پر حجم، همزمان با آغاز حمله در 16/7/59 بود. اجراي آتش سنگين، خسارات فراواني را بر خرمشهر وارد كرد و ستونهاي عظيم دود حاصل از آتش سوزيهاي متعددف آسمان شهر را سياه نمود.
طي اين مرحله، نيروهاي دشمن ضمن پيشروي داخل بندر، به مركز شهر نيز نزديك شده و ساختمان هاي پيش ساخته را به تصرف درآوردند، اما جاده خرمشهر – اهواز همچنان در تصرف نيروهاي خودي قرار داشت.
به دنبال پيشروي نيروهاي عراقي در ساختمانهاي پيش ساخته در شمال و در فاصله حدود يك كيلومتري پليس زاه خرمشهر، تدريجا مقاومت در خرمشهر ابعاد تازه تري به خود گرفت. در ابتداي امر كمتر از 10 نفر از مدافعين خرمشهر در ساختمانهاي پيش ساخته عليه دشمن مقاومت مي كردند ولي با آغاز پيشروي عراقي ها در اين محور، نيروهاي تكاور ارتش و افراد بومي خرمشهر به همراه ساير نيروها روانه منطقه شدند. فشار سنگين دشمن در اين محور، موجب گرديد تا مدافعين خرمشهر، سرانجام اقدام به عقب نشيني كرده و در حوالي پليس راه خرمشهر استقرار يابند.
دشمن بين روزهاي 14 تا 16 مهر، پس از تقويت و سازماندهي جديد توانست به داخل شهر نفوذ كند، ولي مسجد جامع شهر به صورت پايگاه مقاومت و سازماندهي نيروها، همچنان در اختيار رزمندگان اسلام بود.
پل خرمشهر نيز به عنوان محل اتصال بخشهاي غربي و شرقي شهر، جهت تامين عقبه نيروهاي خودي، در تسلط مدافعين شهر قرار داشت. پيشروي دشمن با خيزهاي كوتاه، با وجود تحمل خسارت و ضايعات سنگين ادامه داشت و مدافعين شهر علي رغم تغيير مواضع همچنان مقاومت مي كردند. دشمن نيز به دليل عدم موفقيت قابل توجه و چشمگير نيروهايش در ساير محورهاي تهاجم در جبهه جنوب و از طرفي نياز حاكمان بغداد به دستاوردي كه بتواند بر مبناي آن تهاجم به جمهوري اسلامي را توجيه نمايد، همچنان براي تصرف خرمشهر تعجيل داشت و اصرار مي ورزيد. به اين ترتيب رژيم عراق كه قصد داشت سه روزه خوزستان را اشغال كند و به سرعت به اهداف خود برسد با گذشت چند روز از آغاز تهاجم و به كارگيري بخش اعظم ارتش عراق، نه تنها در اشغال استان خوزستان موفقيتي كسب نكرده، بلكه پشت دروازه هاي خرمشهر مجبور به توقف شدند. لذا با شكست طرح اوليه رژيم عراق (طرح پيروزي برق آسا) در جنگ عليه جمهوري اسلامي كه با از جان گذشتگي رزمندگان و بسياري از مردم نقاط مرزي، به خصوص مردم خرمشهر كه سد محكمي در مقابل هجوم گسترده ارتش عراق ايجاد كردند حاصل شد.
رژيم عراق در هفتمين روز جنگ هماهنگ با پشتيبانان جهاني خود در شوراي امنيت سازمان ملل پيشنهاد آتش بس مي دهد. شوراي امنيت در تاريخ 6/7/59 اولين قطعنامه (قطعنامه 479) را در مورد جنگ عراق عليه ايران صادر كرد و ضمن آن خواستار توقف جنگ شد.
در اين قطعنامه اشاره اي به متجاوز و لزوم عقب نشيني متجاوز به پشت مرزهاي بين المللي نشده بود.
در هفتمين روز جنگ، صدام حسين، رئيس جمهور عراق پيشنهاد آتش بس فوري و آغاز مذاكره كرد. به اين ترتيب شكست طرح پيروزي برق آساي رژيم عراق اعلام شد و دشمن در صدد برآمد با پيشنهاد آتش بس، آمادگي لازم را براي ادامه جنگ گسب كند و يا صلح خفت باري را به جمهوري اسلامي تحميل نمايد.
دلاور مردان خرمشهري در آغاز جنگ تحميلي 35 روز با كمترين مهمات و پشتيباني قهرمانانه، زير باران گلولههاي خمپارهو توپ و تهاجم تانكهاي دشمن بعثي مردانه ايستادند و يكي پس از ديگري شهد شهادت را چشيدند، عزيزاني كه خون سرخ و مطهرشان خرمشهر را خونين شهر ساخت.
از آن پس بت شكنان زمانه بر در و ديوار شهر نوشتند: "خونين شهر ما ميآييم".

خرمشهر پس از 35 روز محاصره در روز 4 آبان ماه 1359 اشغال شد واشغال آن 20 ماه به طول انجاميد تا
در روز 3 خرداد ماه 1361 در عمليات بزرگ بيت المقدس به ميهن عزيزمان بازگشت.
نويسنده: سيد ابراهيم نقوي

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  9:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : گزيده اي از سيره هاي عملي شهيد محمد حسين فهميده
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
خوش اخلاق
شهيد فهميده بسيار خوش برخورد و خنده رو بود و با همه با چهره اي باز وگشاده برخورد مي كرد . خيلي زود با افراد مي جوشيد وگرم وصميمي مي شد. نسبت به همه به خصوص در برابر بزرگترها مودب بود واحترام مي گذاشت.
شاگرد علي (ع)
اسير عراقي دراز كشيده بود . حسين اوركت خود را از تن در آورد و زير سر سرباز عراقي قرار داد.

شيفته علم و شاگرد نمونه
به مدرسه ودرس خواندن علاقه وافري داشت و غيرازكتب درسي كتب ديگري را نيز مطالعه ميكرد . سطح هوش او بسيار خوب بود و معمولا در كلاس درس را ياد مي گرفت و هميشه شاگرد اول تا سوم بود.

حماسه ها ودليري هاي نظامي
1) شنيده بود كه عراقي ها دارند از طرف پل نو مي آيند. رفت و با اصرار دو تا نارنجك گرفت و به سرعت به سمت آنها حركت كرد . حسين با ديدن عراقي ها فورا روي زمين دراز كشيد. انها در حالي كه با مسلسل داشتند به سمت بچه ها شليك ميكردند جلوتر آمدند. حسين ضامن نارنجك رت كشيد و آنرا جلوي پاي سربازان دشمن انداخت و آنها را به درك واصل كرد . سپس رفت دو تا مسلسل آنها را برداشت و به طرف نيروهاي خودي برگشت . قبل از همه فرمانده اش را ديد . فرمانده وقتي كه حسين را با ان قيافه و اسلحه ها ديد از خوشحالي حسين را بغل كرد .
2) عراقي ها رئي يكي از ماشينها يك مسلسل نصب كرده بودند ويك مسلسل چي پشت آن نشسته بود ومدام به سمت بچه ها شليك ميكرد و بچه ها مظلومانه داشتند شهيد مي شدند . حسين طاقت نياورد . يكي از شيشه هاي كوكتل مولوتف را به طرف ماشين پرت كرد . شيشه كوكتل انگار درست افتاد وسط ماشين . ناگهان ماشين با صداي مهيبي آتش گرفت و چند تااز نيروهاي دشمن از بين رفتند . بچه ها ازشادي تكبير مي گفتند.

رضاي خدا
فرمانده اش ازش پرسيد با رضايت پدرو مادرت آمده اي جبهه ؟ گفت : " با رضايت خدا اومدم .خداگفت برو سر مرز كمك به بچه ها . منم اومدم " اين حرفو كه زد يكدفعه ولوله اي در مسجد جامع به پا شد.شيخ شريف صلوات فرستاد و پيشاني اش را بوسيد . فرمانده سپاه خرمشهر هم بغلش كرد . سرش را فشرد به سينه اش و بغض كرده گفت:" بنازم به غيرتت مرد" و دوباره اشك توي جشمانش حلقه زد.
خرمشهر و تانكهاي دشمن
خرمشهر در آستانه سقوط بود. از 150 پاسدار خرمشهر فقط بيست نفر مانده بودند . به آنها هم دستور عقب نشيني داده شده بود . ازآن بيست نفر هم تعداد زيادي شهيد و زخمي شده بودند . تانكهاي دشمن داشتند مي امدند كه از روي جنازه هاي شهدا و زخمي ها رد بشوند. حسين با سختي و زحمت زياد دوستش محمدرضا را كه زخمي شده بود به پشت خط رساند و گفت:" نارنجك داري؟" محمد رضا گفت بي فايده است . با نارنجك نميشه اين تانكها را منفجر كرد . تنها راهش اينه كه بشه يك دفعه هفت – هشت تا نارنجك را با هم منفجر كرد . اين هم كه غير ممكنه . حسين گفت :" يعني اگر پشت سر هم بندازمشون باز هم تاثير نداره؟" محمد رضا گفت فكر نمي كنم يكي يكي قدرتشون كمه . ناگهان فكري به ذهن حسين رسيد . بعد رو به محمدرضا گفت :" سلام مرا به پدر ومادرم برسان وبگو حلالم كنند."
حسين نارنجك ها را رديف به كمرش بست و خداحافظي كرد و به سمت 5 تانك عراقي كه در حال پيشروي بودند دويد كه ناگهان تيري به پايش خورد و زخمي شد. اما سريع خود را به تانك پيشرو رسانيد و روي زمين در مقابل تانك دراز كشيد . تسمه هاي تانك به روي كمرش رسيد ودر يك چشم به هم زدن با خرد شدن استخوانهايش ناگهان انفجاري عظيم رخ داد و تانك با حدود 30 خدمه اش منفجر و حسين نيز تكه تكه شد.
با انفجار تانك دشمن گمان ميكند حمله اي صورت گرفته و روحيه خود را مي بازد وبا سرعت هر چه تمامتر تانكها را رها كرده و شروع به فرار مي كند . در نتيجه حاقه محاصره شكسته شده و پس از مدتي نيروهاي كمكي هم سر مي رسند وبا اين حركت دشمن اميدش را براي تصرف آبادان به گور ميبرد . جالب اينكه خبرشهادت و ايثار حسين در مدارس باعث شد تا دانش آموزان زيادي خودرا به جبهه برسانند.

منبع:
آرشيو اطلاعات شهداي خرمشهر – بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس شهرستان آبادان

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  9:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : نگاهي اجمالي بر آغاز جنگ تا فتح خرمشهر
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
نظام انقلابي براي حفظ و تثبيت خود و نيز حفظ مشروعيت انقلابي ، مي بايست كار آمدي خود را در اداره و حل جنگ نشان مي داد، در غير اين صورت و نيز چنانچه قادر به آزاد سازي سرزمين ها نمي بود، مي بايست در سازش ديپلماتيك علاوه بر تن دادن به شروط دشمن، خود نيز قدرت را واگذار كرده و از آرمان هاي انقلابي عدول مي كرد.
به گزارش خبرگزاري مهر آغاز جنگ عليه جمهوري اسلامي ايران و حمله به دولتي كه هنوز مستقر نشده و ساختارهاي قديم و جديد آن به طوركامل سمت وسوي خود را بازنيافته فشار بسيار زيادي را به جمهوري اسلامي وارد ساخت. در اين ميان، مهمترين مسئله، در هم ريختگي نيروهاي مسلح سنتي وعدم شكل گيري و مسلح نشدن نيروهاي نظامي انقلابي (سپاه و بسيج) بود كه اين امكان را براي دشمن فراهم كرد تا به آساني به هدف هاي بزرگي دست يابد. با اين حال وجود دو عامل مانع از آسيب ديدن نظام جمهوري اسلامي شد: نخست، انگيزه انقلابي مردم و دوم، رهبري مقتدر و شايسته حضرت امام خميني؛ اين عوامل علاوه بر غلبه بر وضعيت انفعالي و آزاد سازي مناطق اشغالي ، در دوره تنبيه متجاوز و ورود به داخل خاك عراق و همچنين تا پايان جنگ در مهار بحران ها و حوادث بزرگ كارساز بودند.
در حالي كه بخش هاي وسيعي از سرزمين ايران به ويژه مناطق نفت خيز كه شاهرگ اقتصادي كشور به شمار مي رفتند در اشغال دشمن قرار داشتند، نظام انقلابي براي حفظ و تثبيت خود و نيز حفظ مشروعيت انقلابي ، مي بايست كار آمدي خود را در اداره و حل جنگ نشان مي داد، در غير اين صورت و نيز چنانچه قادر به آزاد سازي سرزمين ها نمي بود، مي بايست در سازش ديپلماتيك علاوه بر تن دادن به شروط دشمن، خود نيز قدرت را واگذار كرده و از آرمان هاي انقلابي عدول مي كرد.

در اين راستا، شكاف در راس قدرت و يكپارچه نبودن حاكميت مانع بزرگي به شمار مي رفت. عدم تطابق هدف هاي رئيس جمهور مخلوع وقت با افكارعمومي و نيز دوگانگي آن با دولت ، برتري نظامي در صحنه جنگ را با مشكل جدي مواجه ساخته بود، به ويژه آنكه ارتش نيز در اختيار رئيس جمهور قرار داشت. با وجود اين وضعيت روانه شدن نيروهاي حزب اللهي و مردمي به جبهه، در ابتدا توانست از پيشروي بيشتر عراق جلوگيري كند. كار آمدي اين نيروها به اندازه اي بود كه توانستند دشمن را تا 35 روز ، از دستيابي به خرمشهر ناكام بگذارند و از تسلط كامل ارتش عراق بر آبادان جلوگيري نمايند.


مرحله آزاد سازي ناموفق

پس از مرحله جنگ چريكي و مردمي ، ارتش با فرماندهي رئيس جمهور مخلوع وقت عمليات هاي كلاسيك را براي آزاد سازي سرزمين هاي اشغالي ، آغاز كرد. نخستين عمليات ارتش در 23 مهر 1359 در محور دزفول (جسر نادري ) انجام شد كه موفقيتي در پي نداشت. عمليات دوم به نام هويزه ، در 15 دي 1359 انجام شد، اما اين عمليات نيز با موفقيت روبه رو نشد و با وجود انهدام اوليه دشمن، به دليل توان بالاي زرهي ارتش عراق ، صحنه نبرد عليه ايران مغلوبه شد و دشمن توانست تعداد زيادي تانك و تجهيزات ارتش ايران را از آن خود كند. عمليات سوم در 20 دي 1359 درمحور جاده ماهشهر - آبادان صورت گرفت. در اين عمليات كه رهبري آن با ارتش بود، 30 درصد از نيروهاي شركت كننده، رزمندگان سپاه بودند. به دليل پيروي نيروها از روش كلاسيك و عدم وجود توازن ميان ارتش عراق و ارتش ايران، اين عمليات نيز به شكست انجاميد. از اين پس ، تعدادي عمليات غير كلاسيك و محدود نيز انجام شد كه موفقيت هاي نسبي در پي داشت و به تدريج موجب كادر سازي و افزايش اعتماد به نفس در نيروهاي خودي براي تصميم گيري هاي بزرگ تر شد.

نيروهاي عراقي در خرمشهر

بحرانهاي داخلي
پس از شكست عمليات هاي كلاسيك به رهبري بني صدر ، رئيس جمهور جنگ را از جبهه ها به داخل كشور كشاند. اتحاد وي با گروهك تروريستي منافقين ، موجب تشديد درگيري و چالش در درون حكومت و به راه افتادن جنگ مسلحانه دركشور شد كه شهادت بسياري از مردم كوچه و بازار و همچنين شماري از برجسته ترين نيروهاي انقلابي ، همچون آيت الله بهشتي ، حجت الاسلام باهنر و آقاي رجايي را در پي داشت. در اين وضعيت جبهه هاي جنگ دومين هدف توجه ملي به شمار مي رفت، نظام سياسي كه موجوديت خود را از ناحيه دشمن بيروني درخطر مي ديد، نخست مي بايست خود را ازتعرض دشمن داخلي نجات داده و حفظ مي كرد. بنابراين، با عزل رئيس جمهور از قدرت و سركوب سازمان مجاهدين خلق(سازمان منافقين)، بحران فروكش كرد و امكان رويكرد مجدد به مسئله جنگ فراهم شد. با اين تفاوت كه اين بار ، با يكپارچگي حاكميت و امكان نيروهاي انقلابي براي ايفاي نقش در صحنه نبرد، زمينه بيرون راندن ارتش عراق بيش از پيش فراهم شد.

شروع سلسله عمليات هاي موفق موسوم به " طرح كربلا"
در وضعيت جديد ، سپاه و بسيج در كانون تصميم گيري و اقدام حضور يافتند و با بهره مندي از توان ارتش ، دور جديدي از عمليات هاي نظامي را طراحي كردند و قرارگاه مشترك ارتش و سپاه، سلسله عمليات " طرح كربلا" را به اجرا گذاشت. هنوز سه ماه از ماجراي خرداد 1360 ( بحران داخلي ) نگذشته بود كه عمليات ثامن الائمه (ع) در 5 مهر 1360 در محور آبادان و با هدف شكستن محاصره اين شهر، با موفقيت كامل انجام شد. اين پيروزي كه بيش از هر چيز، مرهون روش جديد در جنگ بود و با اتكا به روش هاي مردمي وغيركلاسيك انجام شده بود، همچنين وحدت و همدلي نيروهاي مسلح در آن نقش داشت زنگ خطر جدي براي ارتش عراق به شمار مي رفت.
پس از اين عمليات نيروهاي خودي بدون از دست دادن زمان و با جمع كردن نيرو و تجهيزات، عمليات دوم را با نام " طريق القدس" در محور بستان و در 8 آذر 1360 انجام دادند. مهمترين ويژگي اين عمليات، گذاشتن فلش حمله از زمين هاي رملي بود كه دشمن بر اساس روش كلاسيك امكان حمله از اين محور را منتفي مي دانست. اما چنين شد و با آزاد شدن شهر« بستان» پيروزي بزرگ ديگري به دست آمد. اين موفقيت، فرماندهان ارتش و سپاه را بر آن داشت كه به اجراي عمليات ادامه دهند و از شوك وارد شده به دشمن به گونه اي شايسته بهره برداري كنند. از اين رو ، طي سه ماه ، سپاه تلاش زيادي براي افزايش تيپ ها و لشكرهاي خود به كار بست تا نبرد بعدي بزرگتر از عمليات گذشته طراحي و اجرا شود. به ويژه آنكه پيروزي هاي قبلي ، موجب افزايش روحيه و تجربه نيروها شده بود. بدين سان فرماندهان مصمم شدند در اسفند ماه 1360 عمليات ديگري را آغاز كنند؛ اما پيشدستي عراق و حمله به " چزابه" موجب به تعويق افتادن زمان عمليات شد.
حمله عراق چنان سنگين و ادامه دار بود كه احتمال لغو عمليات نيز مي رفت. اما استقامت نيروها و فرماندهان موجب شد، حمله عراق مهار شود و بدين ترتيب عمليات فتح المبين در فروردين 1361 و همزمان با نخستين روزهاي عيد نوروز، آغاز شد. عمليات فتح المبين در مقايسه با عمليات قبلي (طريق القدس) از وسعت بيشتر و هدف هاي مهمتري برخوردار بود. همچنين براي اين عمليات نيرو و امكانات بسيار بيشتري فراهم شده بود. در مجموع رزمندگان اسلام پس از هشت روز نبرد با دستيابي به هدف هاي مورد نظر، به بزرگترين پيروزي جنگ دست يافتند. شوق و شور ناشي از اين فتح بزرگ نظامي تمام كشور را فرا گرفت و امام خميني (ره) اين حماسه بزرگ را « فتح الفتوح» ناميدند و متواضعانه فرمودند: " من بر دست و بازوي رزمندگان بوسه مي زنم و بر اين بوسه افتخار مي كنم".

فتح الفتوح مقدمه آزادي خرمشهر
پس از عمليات فتح المبين يك گام ديگر تا آزاد سازي كامل مناطق استراتژيك ايران باقي مانده بود و آن ، آزادي خرمشهر به عنوان نماد توازن سياسي - نظامي بود كه بدين ترتيب ، استراتژي عراق و متحدان بين المللي و منطقه اي آن به طور كامل به شكست مي انجاميد و اراده ديني و ملي ملت ايران در سخت ترين شرايط تاريخي ( كه در دوران معاصر نظير نداشت) تحقق مي يافت. بدين ترتيب عمليات بيت المقدس با هدف آزاد سازي خرمشهر در 10 ارديبهشت 1361 تنها 40 روز پس از عمليات فتح المبين آغاز شد. اما حساسيت و اهميت هدف هاي ايران و عراق در اين منطقه موجب شد كه عمليات به مدت 25 روز به دراز بكشد. ولي درنهايت رزمندگان اسلام ، درحالي كه در شرايط بسيار دشوار آب و هوايي ( گرماي سخت تابستان جنوب) مي جنگيدند در اوج اقتدار، خرمشهر را آزاد كردند. عمليات بيت المقدس از نظر توان ارتش عراق، وسعت منطقه درگيري و نيز موانع بسيار، چنان بزرگ و شگفت انگيز بود كه امام خميني (ره) هشتم خرداد 1361 فرمودند: " فتح خرمشهر يك مسئله عادي نبود، اينكه 15 الي 20 هزار نفر به صف براي اسارت بيايند و تسليم شوند مسئله عادي نيست، بلكه مافوق طبيعت است".

تغيير موازنه به نفع جمهوري اسلامي ايران

پيروزي هاي دوران آزاد سازي كه در چهارعمليات و درمدت 9 ماه تحقق يافت، موازنه نظامي - سياسي را به نفع ايران تغييرداد. مهمتر از آن چند عمليات اين دوره، يكي پس از ديگري از جنبه نيروي انساني و يگان هاي درگير و همچنين گستره جغرافيايي، دامنه وسيع تري يافت و نتايج هر كدام از آنها ، ضمن آنكه هدف هاي ديگري را تكميل مي كرد، به طور مستقل نيز از اهميت ويژه اي برخوردار بود .
همچنين تسلسل عمليات هاي موسوم به " كربلا" به گونه اي طراحي شد كه هدف هاي اساسي و كلان را دنبال كند. عمده ترين اين هدف ها عبارتند از : آزاد سازي مناطق اشغالي و انهدام ارتش عراق كه پس از پايان دوره آزاد سازي تقريبا به طوركامل تحقق يافت. سرزمين هاي اشغالي جنوب كشور كه مهمترين برگ برنده عراق به شمار مي رفت. كاملا آزاد شد.
در عمليات فتح المبين و بيت المقدس 34000 تن از نيروهاي عراق به اسارت رزمندگان اسلام در آمدند. همچنين تنها در عمليات بيت المقدس 16000 تن از آنها كشته شدند. علاوه بر اين ، در اين دو عمليات ، 511 دستگاه تانك و نفربر ، 38 فروند هواپيما و 80 قبضه توپ از ارتش عراق منهدم شد و شماري بيش از اين ( به جز هواپيما) به غنيمت در آمد. بدين ترتيب دوره اول با ناكامي دشمنان در برابر اراده خدا و ملت به پايان رسيد درحالي كه جنگ نيز مي توانست پايان يابد. اما تصميم قدرت هاي بزرگ به استمرار حمايت از عراق و خرد كردن اراده انقلابي در ايران ، موجب شروع دوره دوم جنگ در خاك عراق شد.

نويسنده: محمد لاريجاني

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  9:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : ناگفته هايي از حماسه مقاومت
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
- بدون شك نگاهي هر چند كوتاه به برخي نكات بارز و مهم جنگ ، خالي از لطف نبوده و چه بسا انسان را براي مطالعه بيشتر در زمينه مورد نظر تشويق و تحريص نمايد.

عراق پيش از حمله متجاوزانه به خاك ايران نقشه هايي در كتاب هاي درسي مدارس چاپ كرده بود كه از خوزستان ايران به عنوان «عربستان» نام برده به جاي آبادان نوشته شده بود «آبدانا» به جاي خرمشهر «محمره» به جاي سوسنگرد «خواجيه» و به جاي اهواز «الاحواز» .
مهرماه سال ۵۹ هنگامي كه ارتش تا دندان مسلح عراق در برابر تعداد كمي از رزمندگان محلي مستقر در خرمشهر زمينگير شد و ۴۵ روز تلفات داد تا بتواند شهر را بگيرد در توجيه مقاومت سپاه و نيروهاي مردمي در خرمشهر، راديو عراق براي اين كه بر اين افتضاح عظيم ارتش عراق سرپوش بگذارد اعلام كرد «مقاومت نيروها در خرمشهر در اثر ترس از جوخه هاي اعدامي است كه به منظور اعدام افراد فراري از جبهه در پشت سر نيروهاي ايراني تشكيل شده است.»
عراق براي اشغال خرمشهر در پاييز سال ۱۳۵۹ كه فقط ده ها تن از بچه هاي سپاه و بسيج و مردم محلي با كمترين سلاح و مهمات در آن بودند ۴۵ روز پشت دروازه هاي خرمشهر جنگيد و تلفات داد.

- در عمليات «بيت المقدس» ارديبهشت خرداد سال ۱۳۶۱ كه منجر بر آزادسازي شهر خرمشهر و مناطق وسيعي از جنوب كشور شد ، ارتش عراق به جاي گذاردن ۱۶ هزار كشته و زخمي و ۱۹ هزار اسير، مجبور به فرار شد.

- در عمليات «بيت المقدس» ۵۴۰۰ كيلومتر مربع از اراضي جمهوري اسلامي از جمله مراكز مهمي چون شهر خرمشهر، هويزه و پادگان حميد، طي ۲۵ روز نبرد سخت توسط رزمندگان اسلام از اشغال دشمن آزاد گرديد.

- خرداد سال ۶۱ رزمندگان اسلام فقط در يك روز و نيم نبرد در خرمشهر، كه ده ها هزار سرباز عراقي مجهز به پيشرفته ترين سلاح، تانك و تجهيزات در آن مستقر بودند، اين شهر را آزاد كردند.

- درعمليات بزرگ فتح المبين، تبليغات عراق از «تارومارشدن ۱۲ لشكر ايران» ، در حملات موفق عراق و «به كنترل گرفتن اوضاع جبهه هاي شوش و دزفول» سخن گفت و در عمليات بيت المقدس كه به آزادسازي خرمشهر انجاميد، عراق از «وارد آوردن خسارات سنگين به نفرات و تجهيزات ايراني ها» و «سركوب نيروهاي ايراني و به اسارت گرفتن آن ها» سخن به ميان آورد.


- عراق در سال ۶۱ سنگين ترين ضربه ها را از ايران خورد كه عمده آن فتح خرمشهر بود. در آن سال، رژيم متجاوز صدام، هر لحظه كار خود را تمام شده مي دانست ولي با كمك هاي تسليحاتي و مالي كشورهاي غربي از جمله آمريكا اين ضعف را جبران كرد.
صدام در مراسم اعطاي نشان به «حميد شعبان» فرمانده نيروي هوايي عراق، در اين باره گفته است:
- سال ۱۹۸۲ م (۱۳۶۱) براي ما سال خيلي دشواري بود. در آن سال مجمره (خرمشهر) عقب نشيني كرديم كه از بوق و كرناهاي ايران، آهنگ اشغال بصره و اشغال سرزمين هاي عراق شنيده مي شد. به زعم همه اين ها، تصميم گرفتيم فقط از بغداد دفاع كنيم. چون با خود گفتيم بايد به فكر آن لحظه بود كه سربازان ايراني به پيش مي تازند و به سوي بغداد مي آيند. از اين رو گارد رياست جمهوري را فقط براي دفاع از بغداد بسيج و آماده كرديم.
بنا داشتيم گارد رياست جمهوري را در اطراف شهر بغداد مستقر كنيم تا بتواند در خارج از پايتخت همراه با پرسنل ديگر ارتش با دشمن پيكار كند. »


- ارديبهشت سال ۱۳۶۱ در هنگامه عمليات بيت المقدس و آزادي خرمشهر،» الكساندر هيگ «وزير جنگ آمريكا به وزراي پيمان « ناتو » گفت:«پيروزي هاي ايران منافع آمريكا را به خطر انداخته است».


- هنگامي كه ارتش عراق پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ از سوي ايران، مجدداً به خاك ايران تجاوز كرد و تا ديوارهاي خرمشهر پيش آمد، حضرت امام خميني(ره) در پيامي به فرمانده كل سپاه بر ضرورت حفظ خرمشهر تاكيد كرده و فرمود:«اينجا نقطه شكست و پيروزي اسلام يا كفر است. بايد متر به متر جنگيد. اينجا نقطه اي است كه حيات سپاه و عدم حيات سپاه در همين جاست ».

منبع: روزنامه همشهري ، ويژه نامه سالروز آزادي خرمشهر سال 84

نويسنده: علي رضا حسيني

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  9:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : در آستانه اقتدار وضعيت جنگ تا فتح خرمشهر
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
آغاز جنگ عليه جمهوري اسلامي ايران و حمله به دولتي كه هنوز كاملاًمستقر نشده و ساختار جديد آن به طور كامل سمت و سوي خود را بازنيافته فشار بسيار زيادي به جمهوري اسلامي وارد ساخت. در اين ميان، مهم ترين مسأله در هم ريختگي نيروهاي مسلح سنتي و عدم انسجام نيروهاي نظامي انقلابي (سپاه و بسيج) بود كه اين امكان را براي دشمن فراهم كرد تا به فكر حمله به كشورمان بيفتد. با اين ، وجود دو عامل اساسي مانع از آسيب ديدن نظام جمهوري اسلامي شد: نخست، انگيزه انقلابي مردم و دوم، رهبري مقتدر و شايسته حضرت امام خميني رضوان الله تعالي عليه.اين عوامل علاوه بر غلبه بر وضع انفعالي و آزادسازي مناطق اشغالي، در دوره تنبيه متجاوز و همچنين تا پايان جنگ در مهار بحران ها و حوادث بزرگ كارساز بودند.
در حالي كه بخش هاي وسيعي از سرزمين ايران بويژه مناطق نفت خيز كه شاهرگ اقتصادي كشور به شمار مي رفتند در اشغال دشمن قرار داشتند، نظام انقلابي براي حفظ و تثبيت خود و نيز حفظ مشروعيت انقلابي، بايد كارآمدي خود را در اداره و حل جنگ نشان مي داد. در غير اين صورت و نيز چنانچه قادر به آزادسازي سرزمين ها نمي بود، بايد در سازش ديپلماتيك علاوه بر تن دادن به شروط دشمن، خود نيز قدرت را واگذار كرده و از آرمان هاي انقلابي عدول مي كرد.
در اين راستا، عدم تطابق هدف هاي رئيس جمهوري مخلوع وقت (بني صدر) با افكار عمومي برتري نظامي در صحنه جنگ را با مشكل جدي مواجه ساخته بود. با وجود اين وضع روانه شدن نيروهاي مردمي به جبهه، در ابتدا توانست از پيشروي بيشتر عراقي ها جلوگيري كند. كارآمدي اين نيروها به اندازه اي بود كه توانست دشمن را تا ۳۵ روز، از دستيابي به خرمشهر ناكام بگذارد و از تسلط كامل ارتش عراق بر آبادان جلوگيري كند.
بحران هاي داخلي
پس از شكست عمليات كلاسيك به رهبري بني صدر، رئيس جمهور وقت جنگ را از جبهه ها به داخل كشور كشاند. اتحاد وي با گروهك تروريستي منافقين، موجب تشديد درگيري منافقين عليه مردم و سران نظام اسلامي شد كه شهادت بسياري از مردم كوچه و بازار و همچنين شماري از برجسته ترين نيروهاي انقلابي همچون آيت الله بهشتي، حجت الاسلام والمسلمين باهنر و شهيد رجايي را در پي داشت. در اين وضع، جبهه هاي جنگ دومين هدف ملي به شمار مي رفت، نظام سياسي كه موجوديت خود را از ناحيه دشمن بيروني در خطر مي ديد، نخست بايد خود را از تعرض دشمن داخلي نجات داده و حفظ مي كرد. بنابراين، با عزل بني صدر از قدرت بحران فروكش كرد و امكان رويكرد مجدد به مسأله جنگ فراهم شد. با اين تفاوت كه اين بار، با يكپارچگي و امكان نيروهاي انقلابي براي ايفاي نقش در صحنه نبرد، زمينه بيرون راندن ارتش عراق بيش از پيش فراهم شد.
شروع سلسله عمليات موفق موسوم به «طرح كربلا»
در شرايط جديد، سپاه و بسيج در كانون تصميم گيري و اقدام حضور يافتند و با بهره مندي از توان ارتش، دور جديدي از عمليات نظامي را طراحي كردند و قرارگاه مشترك ارتش و سپاه، سلسله عمليات «طرح كربلا» را به اجرا گذاشت. هنوز۳ ماه از ماجراي خرداد ۱۳۶۰ (بحران داخلي) نگذشته بود كه عمليات ثامن الائمه (ع) در ۵ مهر ۱۳۶۰ در محور آبادان و با هدف شكستن محاصره اين شهر، با موفقيت كامل انجام شد. اين پيروزي كه بيش از هر چيز، مرهون روش جديد در جنگ بود و با اتكا به روش هاي مردمي انجام شده بود و همچنين وحدت و همدلي نيروهاي مسلح در آن نقش داشت،زنگ خطر جدي براي ارتش عراق به شمار مي رفت. پس از اين عمليات نيروهاي خودي بدون از دست دادن زمان و با جمع كردن نيرو و تجهيزات، عمليات دوم را با نام «طريق القدس» در محور بستان و در ۸ آذر ۱۳۶۰ انجام دادند. مهم ترين ويژگي اين عمليات، گذاشتن فلش حمله از زمين هاي رملي بود كه دشمن براساس روش كلاسيك، امكان حمله از اين محور را منتفي مي دانست اما چنين شد و با آزاد شدن شهر بستان، پيروزي بزرگ ديگري به دست آمد. اين موفقيت، فرماندهان ارتش و سپاه را بر آن داشت كه به اجراي عمليات ادامه دهند و از شوك وارد شده به دشمن به گونه اي شايسته بهره برداري كنند. از اين رو، در ۳ ماه، سپاه تلاش زيادي براي افزايش تيپ ها و لشكرهاي خود به كار بست تا نبرد بعدي، بزرگ تر از عمليات گذشته طراحي و اجرا شود. بويژه آن كه پيروزي هاي قبلي، موجب افزايش روحيه و تجربه نيروها شده بود. بدين سان، فرماندهان مصمم شدند در اسفندماه ،۱۳۶۰ عمليات ديگري را آغاز كنند؛ اما پيشدستي عراق و حمله به «چزابه» موجب به تعويق افتادن زمان عمليات شد. حمله عراق چنان سنگين و ادامه دار بود كه احتمال لغو عمليات نيز مي رفت. اما استقامت نيروها و فرماندهان موجب شد، حمله عراق مهار شود و بدين ترتيب، عمليات فتح المبين در فروردين ۱۳۶۱ و همزمان با نخستين روزهاي عيد نوروز آغاز شد. عمليات فتح المبين در مقايسه با عمليات قبلي (طريق القدس) از وسعت بيشتر و هدف هاي مهم تري برخوردار بود. همچنين، براي اين عمليات نيرو و امكانات بسيار بيشتري فراهم شده بود. در مجموع، رزمندگان اسلام پس از هشت روز نبرد، با دستيابي به هدف هاي مورد نظر، به بزرگ ترين پيروزي جنگ دست يافتند. شوق و شور ناشي از اين فتح بزرگ نظامي، تمام كشور را فرا گرفت و امام خميني (ره) اين حماسه بزرگ را «فتح الفتوح» ناميدند و متواضعانه فرمودند:
«من بر دست و بازوي رزمندگان بوسه مي زنم و بر اين بوسه افتخار مي كنم»
فتح الفتوح مقدمه آزادي خرمشهر
پس از عمليات فتح المبين، يك گام ديگر تا آزادسازي كامل مناطق استراتژيك ايران باقي مانده بود و آن، آزادي خرمشهر به عنوان نماد توازن سياسي ـ نظامي بود كه بدين ترتيب، استراتژي عراق و متحدان بين المللي و منطقه اي آن به طور كامل به شكست مي انجاميد و اراده ديني و ملي ملت ايران در سخت ترين شرايط تاريخي (كه در دوران معاصر نظير نداشت) تحقق مي يافت. بدين ترتيب، عمليات بيت المقدس با هدف آزادسازي خرمشهر در ۱۰ ارديبهشت ۱۳۶۱ تنها ۴۰ روز پس از عمليات فتح المبين آغاز شد. اما حساسيت و اهميت هدف هاي ايران و عراق در اين منطقه موجب شد كه عمليات به مدت ۲۵ روز به درازا بكشد. ولي در نهايت رزمندگان اسلام، در حالي كه در شرايط بسيار دشوار آب و هوايي (گرماي سخت جنوب) مي جنگيدند، در اوج اقتدار، خرمشهر را آزاد كردند. عمليات بيت المقدس از نظر توان ارتش عراق، وسعت منطقه درگيري و نيز موانع بسيار، چنان بزرگ و شگفت انگيز بود كه امام خميني (ره) هشتم خرداد ۱۳۶۱ فرمودند:
«فتح خرمشهر يك مسأله عادي نبود، اين كه ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر به صف براي اسارت بيايند و تسليم شوند مسأله عادي نيست، بلكه مافوق طبيعت است.»
تغيير موازنه به نفع جمهوري اسلامي ايران
پيروزي هاي دوران آزادسازي كه در چهار عمليات و در مدت ۹ ماه تحقق يافت، موازنه نظامي ـ سياسي را به نفع ايران تغيير داد. مهم تر از آن چند عمليات اين دوره، يكي پس از ديگري از جنبه نيروي انساني و يگان هاي درگير و همچنين گستره جغرافيايي، دامنه وسيع تري يافت و نتايج هر كدام از آنها، ضمن آن كه هدف هاي ديگري را تكميل مي كرد، به طور مستقل، نيز از اهميت ويژه اي برخوردار بود. همچنين، تسلسل عمليات موسوم به «كربلا» به گونه اي طراحي شد كه هدف هاي اساسي و كلان را دنبال كند. عمده ترين اين هدف ها عبارتند از: آزادسازي مناطق اشغالي و انهدام ارتش عراق؛ كه پس از پايان دوره آزادسازي تقريباً به طور كامل تحقق يافت. سرزمين هاي اشغالي جنوب كشور كه مهم ترين برگ برنده عراق به شمار مي رفت، كاملاً آزاد شد. در عمليات فتح المبين و بيت المقدس ۲۴ هزارتن از نيروهاي عراق به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند. همچنين، تنها در عمليات بيت المقدس ۱۶ هزار تن از آنها كشته شدند. علاوه بر اين، در اين دو عمليات، ۵۱۱ دستگاه تانك و نفربر، ۳۸ فروند هواپيما و ۸۰ قبضه توپ از ارتش عراق منهدم شد و شماري بيش از اين (به جز هواپيما) به غنيمت درآمد. بدين ترتيب دوره اول با ناكامي دشمنان دربرابر اراده خدا و ملت به پايان رسيد.

تهيه و تدوين: روابط عمومي مركز مطالعات و تحقيقات

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  9:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : خرمشهرفرهنگ نامه مقاومت و ايثار
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
خرمشهر فرهنگنامه مقاومت و ايثار، دليري و شهامت و عشق و ايمان رزمندگان ۸سال دفاع مقدس است.
اين شهر در منطقه جنوب خوزستان نزديكترين شهر از راه خشكي و آبي به عراق است.
لذا نيروهاي عراقي از همان روزهاي اول جنگ تحميلي هلهله كنان با تصور اينكه در مدت كمي خرمشهر سقوط خواهدكرد، حمله خود را از مسير شلمچه آغاز كردند. اما طولي نكشيد كه با مقاومت غيرقابل انتظار جوانان اين شهر و نيروهاي ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي روبرو شدند و جنگي تمام عيار و خانه به خانه درگرفت. بيست و پنجمين روز نبرد از شديدترين روزهاي درگيري بود، زيرا يگانهاي متعدد دشمن با پشتيباني تانك ها و زره پوشها كه به شهر نفوذ كرده بودند، در محورهاي مختلف سنگر به سنگر با به شهادت رساندن يامجروح كردن رزمندگان تا بعدازظهر مواضع ما را يكي پس از ديگري تصرف كردند. در نتيجه به مركز شهر (پل خرمشهر) تسلط يافتند. ولي يورش شجاعانه حماسازان خرمشهر در عصر همين روز بارديگر خرمشهر را از سقوط حتمي نجات داد و نيروهاي دشمن عقب رانده شدند. اين مقاومت حماسي دلاور مردان رزمنده، نام خرمشهر را به خونين شهر تبديل كرد. اما فشار روزافزون آتش توپخانه، خمپاره، تانك هاي سرمست و بمبارانهاي لحظه به لحظه هوايي باعث شد كه خرمشهر پس از ۳۵روز مقاومت جانانه به تصرف نيروهاي عراقي درآيد.
نيروهاي دشمن در طول يكسال و نيم تجاوز خود، طي يك رشته عمليات مهندسي پيچيده آن را به صورت يكي ازمحكمترين مواضع پدافندي خود درآورده بودند. واحدهاي مهندسي تابع سپاه سوم ارتش عراق با تخريب سيستماتيك قسمت اعظم شهر وايجاد ميادين مين و كانالهاي زيرزميني، چنان ساختار دفاعي مستحكمي در اين شهر ايجاد كرده بودند كه به فرض احتمال نفوذ نيروهاي ايراني در كليه مواضع و استحكامات پيرامون و داخل خرمشهر، باز او قادر بود در صورت لزوم وارد يك جنگ شهري طولاني با نيروهاي ايراني شود. حتي براي جلوگيري از فرود چتربازان ايراني تيرآهن، ماشين هاي سوخته و نخلها را قطع كرده با فاصله معيني در حوالي خرمشهر علم كرده بود.
پس از اتمام عمليات فتح المبين بلافاصله تخريب مناطق مسكوني خرمشهر توسط واحدهاي مهندسي سپاه سوم عراق به طور جدي آغاز گرديد به گونه اي كه صداي انفجارهاي مهيبي در شرق رودخانه كارون شنيده مي شد. احداث استحكامات در داخل شهر و نحوه تخريب و مين گذاري آن به منظور ممانعت از ورود ما، از شمال و شرق شهر به طور جدي دنبال مي شد.
صدام فكر مي كرد با تصرف خرمشهر و آبادان مي تواند به آرزوي ديرينه خود يعني تسلط كامل براروند برسد، تا اينكه پس از ۱۹ماه اشغال در مرحله سوم عمليات بيت المقدس در تاريخ ۶۱‎/۳‎/۳ با رمز «ياعلي بن ابيطالب(ع)» خرمشهر آزاد شد. بيشترين اسير در طول ۸سال دفاع مقدس يعني هجده هزار نفر از نيروهاي عراقي در اين عمليات به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند.
از نقاط مهمي كه به عنوان يادهاي سبز در خاطرات رزمندگان و مردم ما باقي مانده است، مي توان ميدان مقاومت، مسجد جامع، شلمچه، بندرگمرك خرمشهر، پل خرمشهر، پل نو، نهرعرايض، نر خين و … را نام برد.

منبع: معاونت عمليات فرهنگي
اداره فرهنگي سپاه پاسداران

 
 
 
شنبه 13 خرداد 1391  9:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : خرّمشهر، شهري كه از خون خرّم گرديد
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
خرمشهر شهري است به وسعت تمام ايران و برابر تمامي ارزشهايي كه شهيدان براي پايداري آن خون پاك خويش را نثار كردند. در روز آزادي خرمشهر، بهروز مرادي شهيد سرافراز اين شهر بر روي تابلوي ورودي آن چنين نوشت: به خرمشهر خوش آمديد جمعيت 36 ميليون نفر، يعني خر مشهر تمام ايران است و كربلاي خونرنگ اين مرز و بوم مي‏باشد و در آغوش خود پنجاه هزار نخل سرجدا دارد كه هر كدام نشانه رحمتي هستند بر اين ديار.
در اين شهر خونين، در هر كوي و برزن آن، آلاله‏اي سرخ پرپر گرديده است تا شهر براي بار ديگر رنگ سبز خرّمي به خود گيرد، نماد ايثار و مقاومت را مي‏توان در اين ناحيه نظاره‏گر بود، نخل‏هاي آن مأذنه‏هاي بلند تاريخ استواري، پايداري و شجاعت اين سرزمين‏اند كه اگر به سخن درآيند از فداكاري دلير مرداني به خون خفته حكايت مي‏كنند و آن روزهاي پرالتهاب را ترسيم خواهند نمود، اين درختان از ايامي حكايت مي‏كنند كه در هر قدم و هر لحظه‏اي پيكر شهيدي بر زمين آرام گرفت و روح پاكش به سوي عرش و ملكوت پرواز كرد، نخل‏هاي بي سر خرمش هر زبان گوياي مظلوميت و غربت بسيجيان اين شهرند كه در هميشه تاريخ در گوش ما زمزمه خواهند كرد:
ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه‏
هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه‏

خرمشهر همان شهر عشقي است كه بسياري از سالكان حماسه آفرين با قطرات خون خويش آن را پيمودند و يك شبه راه صدساله را در نورديدند:
اين طايفه از تبار عشقند همه‏
جان سوخته از شرار عشقند همه‏
ديباچه عمرشان به خون رنگين است‏
زنهار كه پاسدار عشقند همه‏

خرمشهر قبل از جنگ تحميلي در رديف يكي از مناطق ممتاز ايران و حتي خاورميانه به شمار مي‏رفت اين ديار بركرانه اروند رود و همسايه ديوار به ديوار آبادان از تمامي امكانات مناسب براي يك زندگي پوياي شهري استفاده مي‏كرد، راه آهن پرتحرّك و فعّال كه مبدأ راه آهن جن وب بود، فرودگاه بزرگ و بين‏المللي كه روزانه متجاوز از شصت پرواز در آن انجام مي‏گرفت. بندري فعّال و استراتژيك كه سرآمد بنادر ايران و حتي منطقه آسياي جنوب غربي بود، صاحبان كشتي‏ها علاقه داشتند براي باربري و توقّف در اسكله‏هاي رودخانه اين شهر لحظاتي در اين سامان بياسايند. بندري كه شاهرگ حياتي ورود و خروج و چرخه اقتصاد ايران بود. شهري با مساجد با صلابت، حسينيه‏هاي متعدّد، مردماني مشتاق به خاندان طهارت به نحوي كه خرمشهر را به نجف ثاني مبدّل كرده بود، شهري با بهترين آب آشاميدني كه كشاورزي نيز در آن رونق فزاين ده‏اي داشت. اين بندر سوق الجيشي دوبار توسط استعمارگران به اشغال در آمد، يكي توسط دولت عثماني در سال 1262 ه.ش (1883 ميلادي) و ديگر در سال 1235 ه.ش (1856 م) كه متجاوزان انگليسي آن را متصرف گرديدند.(1)
مردمي صميمي و متدين در اين شهر روزگار مي‏گذرانيدند تا آن كه رژيم بعثي حاكم بر عراق آسايش آنان را با تحريك استعمار جهاني و براساس محاسبه‏اي غلط، برهم ريخت. توفان تهاجم‏
ماهها پيش از يورش و تهاجم سبعانه رژيم استبدادي حاكم بر عراق، خرمشهر دستخوش بحران‏هاي سياسي و امنيتي بود، قواي مهاجم از مدّت‏ها قبل نيروهاي خود را براي فتح اين شهر ساماندهي نموده و با توزيع سلاح و مهمات و تشديد تبليغات سياسي و رواني زمينه را براي به ره‏برداري از نيروهاي موسوم به خلق عرب آماده كرده بودند. درگيري‏هاي مرزي كه در گذشته كم و بيش رخ مي‏داد در نيمه اول سال 1359 ه.ش شكل شديدي به خود گرفت و در حجم و فواصل آن تغييرات محسوسي بوجود آمد و همين امر سبب اعزام بخشي از نيروهاي سپاه به مرز خرّمشهر گر ديد.
در پي طراحي تهاجم نظامي عراق به سرزمين ايران، لشكر تقويت شده 3 زرهي عراق پس از آن كه تيپ 33 نيروي مخصوص نيز تحت امر آن قرار گرفت در تاريخ 31 شهريور 1359 به دنبال ده روز درگيري در مرز خرمشهر و هم زمان با حمله سراسري، يورش خود به اين شهر را آغاز كرد. مأمو ريت تصرّف و پاكسازي خرمشهر را به گردان‏هاي هشتم و نهم از تيپ مذكور واگذار كرده بودند، اين نيروها بر مبناي القاءات فرماندهي سپاه سوم مدافعان شهر را اندك و فاقد روحيه پنداشتند و تصوّر مي‏كردند كه مأموريت استيلا بر اين شهر را حداكثر طي چند ساعت و با موفقيت به پايان خواهند رساند. امّا مقاومت جانانه و دليرانه رزمندگان اسلام كه خود حماسه‏اي بي‏نظير در تاريخ سال‏هاي دفاع مقدّس به شمار مي‏آيد. ضمن كند كردن سرعت پيشروي دشمن و نيز وارد آوردن ضايعات و خسارات قابل توجّه، هشداري بود به فرماندهان ارتش بعث عراق كه ورو د به خانه شيران چندان هم كه گمان مي‏كردند سهل و ساده نبود. دشمن بعثي كه در ابتدا تصرّف اين شهر را بسيار ساده و در دسترس پنداشته بود و بر همين اساس تنها دو گردان مخصوص را جهت اجراي مأموريت مزبور اختصاص داده بود، عملاً ناگزير گرديد به منظور مقابله با مدافع ين سلحشور و مظلوم خرّمشهر بيش از دو لشكر را بكار گيرد. بدين ترتيب رزمندگان اسلام طي 34 روز جنگ تمام عيار با دشمن تا بُن دندان مسلح تا آخرين لحظات با مقاومت و جانفشاني خود، حديثي حماسي و انقلابي و در عين حال غم‏انگيز و مظلومانه‏اي را رقم زدند و تاريخي پرا فتخار و درخشان از خويشتن برجاي نهادند. آري پس از سي و چهار روز نبرد تن به تن، خانه به خانه اقلّيتي مظلوم و شجاع با اكثريتي متوحش و متجاوز، سرانجام خونين شهر در سوم آبان 1359 به اشغال ناجوانمردانه ارتش بعث عراق درآمد و در شامگاه سوم آبان به مدافعين دستور عقب نشيني داده شد و از اوايل بامداد روز بعد، آخرين مدافعين با عبور از كارون به سوي بخش جنوبي خرمشهر عقب نشست.
هجوم غافل گيرانه دشمن و اين كه شهروندان خرمشهري تاكنون جنگي تمام عيار آن هم با سلاح‏هاي مدرن روز نديده بودند به مردم امان آن را نداد كه حتي لباس‏هاي خود را به همراه ببرند و اصولاً حوادث به شكلي بود كه به كسي اجازه نمي‏داد در فكر اموال و حتّي حفظ جانش با شد، روزهاي آغازين تهاجم، اين شهر را به فضايي آغشته به آتش و خون مبدّل ساخت. خمپاره‏ها و خمسه خمسه‏هاي دشمن رعب و هراس ايجاد مي‏نمود، حتي بيمارستان‏ها از جنايات بعثي‏ها مصون نبود، بدين گونه خرمشهر خونين شهر شد. مدافعان شهر با سازماندهي نيروهاي مردمي به دف اع پرداختند، خيانت و نفاق داخلي نيز به آشفتگي اوضاع دامن مي‏زد و وقعي به درخواست‏هاي فرمانده شجاع و دلير سپاه خرمشهر شهيد محمد جهان آراء نمي‏گذاشت.
فرمانده سپاه وقت خوزستان - علي شمخاني - با توجّه به اين كه اقدامات مكرّر سپاه منطقه براي تهيّه امكانات، تجهيزات و نيروي لازم، براي نجات خرمشهر نتيجه‏اي نداد و از جانب مسؤولين همكاري لازم به عمل نيامده بود و علاوه بر خرمشهر، آبادان نيز در معرض سقوط قرار داشت، در روز سوّم آبان 1359 طي نامه‏اي به دست اندكاران اجرايي چنين نوشت: و انزلنا الحديد فيه بأس شديد، مسؤولين، مسلمين به داد ما برسيد، چه بگويم كه شما را به تحرّك وادارم، اين را بگويم كه از 150 پاسدار خرمشهر تنها سي‏نفر باقي مانده است و ما مي‏توانيم خون ين شهر را با سي‏خمپاره براي مدّتي نگه داريم و امروز سي تفنگ نداريم و در حالي كه اين سازمان رسمي شناخته شده كشور از نظر سلاح در مضيقه نگاه داشته شده است برخي جريانهاي ضد انقلاب و منافق با امكانات فراوان بر عليه ما بسيج گرديده‏اند. اسراي پاسدار يا از پشت ت يرباران شده‏اند يا زير تانك‏ها له گرديده‏اند. پناهندگان عراقي همواره ترس نيروهاي دشمن را از پاسداران انقلاب به عنوان يك معجزه الهي مطرح مي‏كنند. سلاح را به دست صالحين بدهيد، تا بحال دشمن حسرت گرفتن يك اسلحه كمري را از پاسداران به دل داشته و خواهد داشت، م ا شهداي زنده فراوان داريم، ما برپا دارندگان كربلاي سي روزه خونين شهريم، ما بهشت را زير سايه شمشيرها مشاهده مي‏كنيم، شهداي 25 روزه ما هنوز دفن نشده‏اند.(2)
محسن رضايي - فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي - نيز خاطرنشان نموده است. نيروهاي سپاه و داوطلب مردمي با كمك عدّه‏اي از برادران ارتشي با توجّه به محدوديت‏هاي بني صدر در خرمشهر مقاومت مي‏نمودند. دشمن فكر نمي‏كرد وقتي خرمشهر در محاصره است نيرويي بتوا ند با تنها پل آن كه زير بمباران شديد است اين كار را صورت دهد اگرچه همه مي‏دانستند با آن حجم تهاجم خرمشهر در حال سقوط است ولي مقاومت نيروهاي حزب اللهي همچنان ادامه داشت و همين مقاومت جدّي مانع از پيشروي دشمن گرديد و موجب شد متجاوزان نتوانند به سرعت آبادان و اهواز را تسخير كنند، نظر سپاه اين بود كه نبايد شهرها را از دست داد و اين كه بني صدر مي‏گفت: زمين بدهيم و زمان بگيريم مورد قبول نبود زيرا مقاومت در شهرها تأثير جدّي در سست نمودن تصميم دشمن و خنثي كردن نقشه‏هاي آنان داشت و اين موضوع به اثبات رسيد و تحلي ل گران اعلام نمودند با وجود حمله‏هاي شديد متجاوزين، به اهداف خود نرسيده‏اند زيرا خرمشهري كه در 12 كيلومتري مرز است به سهولت تصرّف نشد و با اين وصف چطور بعثي‏ها مي‏خواهند نواحي مركزي ايران را به تصرّف درآورند همين كه سپاهيان صدامي، مدّت 35 روز پشت دروازه‏ هاي خرمشهر توقف كردند، دشمن حساب كار خود را كرد، آن‏ها فكر نكرده بودند كه مردم مي‏توانند در مدّت كوتاهي سازماندهي شوند و آن چنان پايداري و رشادت نشان دهند.(3)
آري خرمشهر، حكايت مقاومت روزهاي نخست جنگ تحميلي و سرگذشت سلحشوراني است كه با دست خالي، متجاوز مسلح را در بيش از يك ماه نبرد به روز سياه نشاندند و جسم خود را سنگر كردند تا از كيان اسلامي و سرزمين ايران دفاع كنند. ارتش بعثي در فكر تصرّف سريع اين شهر و از آنجا محاصره و تسخير آبادان بود، همچنين رؤيايي هجوم همه جانبه به دشت‏هاي خوزستان و سيطره بر اهواز را در ذهن مخدوش خويش مي‏پرورانيد امّا هيچ وقت فكر نمي‏كرد در خرمشهر تلفات سنگيني را متحمل شود و چون موفق نشدند از طريق جاده شلمچه و صد دستگاه و انبارهاي عموم ي، بندر شهر را تصرّف كنند ناگزير گرديدند شهر را دور بزنند كه در آنجا هم مردم چون سدي استوار در برابر دشمن قرار گرفتند. با كدام معيار مي‏توان جنگ نابرابر تفنگ را با سلاح‏هاي سنگين و پيشرفته و ارتشي كار آزموده و تعليم ديده به قياس نشست و اگر نبود خيانت كسا ني كه دل در تعلّقات دنيا داشتند و مشغول هواي نفس بودند دشمن كينه توز براي هميشه نابود ومأيوس مي‏گرديد. وقتي بخشي از خرمشهر اشغال گشت دلاوران، سنگرهاي مقاومت را به آن سوي كارون و اروند بردند و به انتظار روزهاي فتح و ظفر نشستند البته آنان از خيانت منافقين و ليبرال‏ها كه به ظاهر براي دفاع از انقلاب آمده بودند و در باطن مي‏خواستند مقاومت نيروهاي ارزشي را مخدوش سازند، رنج فراوان مي‏بردند. طلوع صبح صادق‏
خرمشهر قهرمان پس از 35 روز مقاومت قهرمانانه، به دست دژخيمان بعثي اشغال شده است، 575 روز از تسخير ديار لاله‏هاي خونين مي‏گذرد، در و ديوار شهر به خون پاك جوانان غيور آغشته گرديده است عطر دل‏انگيز گلهاي بهاري طراوتي خاص را ترسيم نموده است. از زمان تجا وز و سرانجام زمين گير شدن دشمن در مناطق اشغالي تا آغاز تهاجم گسترده رزمندگان اسلام كه به آزادسازي مناطق اشغالي منتهي گرديد، يك سال و نيم طول كشيد. طي اين مدت اساساً تداوم حضور نيروهاي اشغالگر در نواحي جنوب غربي و غرب ايران بر اين فرض قرار داشت كه نيروهاي مسلّح ايران فاقد قابليت و توانايي لازم براي انهدام و بيرون راندن آنها از مناطق متصرفه مي‏باشد. ضمن اين كه طي اين مدّت تحرّك چشمگيري كه منجر به آزادسازي اين مناطق بشود صورت نگرفت و همين امر در شگل‏گيري ذهنيت دشمن مؤثر بود، همچنين اميدواري دشمن به تحولاتي كه در جبهه داخلي تحت عنوان تلاش‏هاي جبهه متحد ضد انقلاب به رهبري بني‏صدر صورت مي‏گرفت منجر به اين تلقي گرديده بود كه تأثيرات ناشي از بي‏ثباتي داخلي به هيچ وجه امكان سازماندهي مناسب نظامي را براي جمهوري اسلامي ايران فراهم نخواهد آورد بنابراين تحولاتي كه منجر به آزادسازي مناطق اشغالي شد از يك سو باورها و اميدهاي دشمن را كه با تكيه بر آنها بر تداوم حضور در نقاط متصرفه اصرار داشت درهم ريخت. از سوي ديگر اوضاعي را پديد آورد كه دشمن مي‏بايست در مورد استمرار حضور خود در نواحي اشغالي و يا عقب نشيني از اين مواضع تصميم مقتضي اتخاذ مي‏كرد شرايطي چون نقش بارز و برجسته فرماندهي كلّ قوا، تغيير اوضاع داخلي، تحول روحي و معنوي مردم، گسترش سازمان رزم سپاه، همكاري و هماهنگي نيروهاي ارتشي و سپاهي، خلاقيت و ابتكار در صحنه‏هاي نبرد كه با اخلاص و فداكاري رزمندگان توأم گرديد و نيز عدم درك دشمن از وضع جديد، اوضاع حاكم بر جبهه‏هاي نبرد را دگرگون ساخت و ايران با بيرون راندن دشمن از مناطق اشغالي توان سياسي نظامي خود را به نمايش گذاشت. در ساعت 30 دقيقه بامداد دوم فروردين 1360 عمليات فتح المبين با رمز مبارك يا زهرا(سلام اللّه عليه ا) آغاز گرديد و در مدت ده روز طي چهار مرحله در غرب دزفول، شوش و نيز منطقه غربي رودخانه كرخه انجام پذيرفت كه طي آن 2500 كيلومتر مربع از خاك ايران اسلامي شامل دهها بخش و روستا و جاده مهم دزفول - دهلران آزاد گرديد. و شهرهاي دزفول، انديمشك، شوش و برخي مراكز مهم از تيررس آتش توپخانه دشمن خارج گشت. دشمن پس از اين عمليات بلافاصله تخريب مناطق مسكوني خرمشهر را بطور جدّي آغاز كرد و به گونه‏اي كه صداي انفجارهاي مهيب بطور مكرّر از شرق رودخانه كارون شنيده مي‏شد. احداث استحكامات در داخل شهر و نحوه تخريب و مين گذاري آن، به منظور ممانعت از ورود نيروهاي اسلام به داخل شهر از ناحيه شمال و شرق به طور جدّي دنبال شد و در واقع اشغالگران مي‏خواستند اين شهر را به دژي مستحكم و غير قابل نفوذ تبديل نمايند و به هر نحو ممكن از باز پس‏گيري آن جلوگيري كنند. در پي پيروزي كامل نيروهاي مسلّح ايران در عمليات مزبور راهبرد هجوم از طرف رزمندگان برآيند تكميلي خود را طي كرد، با روشن شدن راهبرد ادامه دفاع مقدس، طرح عملياتي به مراتب بزرگتر و وسيع‏تر از عمليات فتح المبين آماده اجرا شد. انتخاب منطقه‏اي همچون جنوب اهواز در جاده‏اي به طول 130 كيلومتر، حد فاصل بين اهواز - خرمشهر و محورهاي گسترده‏اي از غرب اهواز تا جنوب و از جنوب تا شرق آن عظمت كم‏نظير اين عمليات را به اثبات مي‏رساند، منطقه‏اي كه كاملاً مسطح بوده و داراي موانعي چون رودخانه و نخل‏هاي گسترده است كه به لحاظ نظامي و نبردهاي زميني، بسيار خطرناك و آسيب‏پذير براي نيروهاي عمل كننده مي‏باشد، امّا به لطف خداوند و تلاش نيروهاي سلحشور، تمامي مراحل آن با پيروزي كامل به انجام رسيد. منطقه عمليات بيت المقدس با وسعت 5400 كيلومتر مربع از شمال به كرخه نور و هويزه، از جنوب به اروند رود و خرمشهر، از شرق به رود كارون و از غرب به هور العظيم و دژ مرزي عراق محدود مي‏گرديد، نقاط حسّاس و راهبردي كه در طرح اين عمليات وجود داشت عبارت بودند از: بندر خرمشهر، اروند رود، جفير، رود كرخه نور، جاده آسفالته اهواز - خرمشهر و رود كارون كه در بين آنها خرمشهر منطقه‏اي بود كه به دليل اشغال هيجده ماهه، دشمن بعثي به تصور باطل خود، آن را تسخيرناپذير تلقي مي‏كرد و با استفاده سياسي از اشغال اين شهر، مي‏كوشيد خود را اداره كننده و فاتح اصلي جنگ نشان دهد و از اين رهگذر اقتدار خود را در عرصه نظامي به ج هانيان ثابت كند.
عمليات بيت المقدس در سه مرحله صورت گرفت، مرحله اوّل در ساعت سي دقيقه بامداد 10 ارديبهشت 1361 با رمز علي بن ابيطالب(عليه السلام) در منطقه عملياتي جنوب غربي اهواز و شمال خرمشهر آغاز گشت. نيروهاي پياده با عبور برق آسا از مواضع گوناگون و با انهدام جنگ افزار ها و استعدادهاي ارتش متجاوز 800 كيلومتر مربع از خاك اشغال شده را آزاد كردند و يگان‏هاي زرهي با استفاده از پل‏هاي شناور از كارون عبور كرده، به غرب آن مي‏رسند. نفرات پياده و شكارچيان تانك با حمايت يگان‏هاي زرهي خود را به بخش هايي از جاده مهم اهواز - خرمشهر مي‏رسانند و سرانجام رزمندگان با به هلاك رسانيدن تعداد زيادي از بعثي‏ها در اطراف خرمشهر به تثبيت مواضع مي‏پردازند.
دومين مرحله از عمليات، در تاريخ 16 ارديبهشت 1361 با هجومي گسترده از محور جنوب و شمال منطقه آغاز شد در محور جنوبي قسمت هايي از جاده‏اي كه توسط پاتك دشمن اشغال شده بود آزاد گرديد و رزمندگان اين بار موفق شدند كليه خطوط را در دست گيرند، قواي مسلّح با درهم ك وبيدن اشغال گران لحظه به لحظه به پيروزي‏هاي خود مي‏افزايند و دژهاي به ظاهر تسخيرناپذير دشمن يكي پس از ديگري با نداي تكبير و هجوم بي‏امان فتح مي‏شوند نيروهاي عمل كننده پس از نبردهاي سنگين از شمال منطقه درگيري، از محور كرخه عبور كرده، به حوالي مرزهاي بين المللي مي‏رسند و با جهشي بلند از جاده اهواز - خرمشهر و استقرار در 17 كيلومتري نوار مرزي، شهر هويزه را از تصرف دشمن آزاد مي‏نمايند. پادگان حميد، جاده مورد اشاره، ايستگاه حسنينه و جفير نيز به تصرف سپاهيان اسلام درآمد.
سومين مرحله عمليات كه با رمز مبارك محمد بن عبداللّه (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) در ساعت 30/12 دقيقه بامداد اول خرداد 1361 آغاز گشت كه در نخستين ساعات خاكريزهاي اول و دوم دشمن در منطقه نور و شلمچه توسط لشكر نصر سقوط كرد و لشكر فجر از نهر عريض عبور نمود ، با فشار گاز انبري نيروهاي ايراني، ارتش بعثي به سرعت به سوي پل تداركاتي اروند رود گريخت و حدود پنج هزار نفر اسير و تعداد زيادي تانك و نفربر منهدم و يا به غنيمت درآمد، رزمندگان، خصوص لشكر امام حسين (عليه السلام) پل‏هاي تداركاتي اروند رود را تصرّف و يا من هدم كردند و با اين عمليات درخشان حلقه محاصره تكميل گرديد. در گرماگرم جنگ لشكر نصر سپاه پاسداران به تعقيب پس مانده متجاوزان پرداخت و با موشك باران شديد آنها را درهم كوبيد. نيروهاي هوايي قهرمان و شجاعان هوانيروز با بمباران مكرر عقبه و شكار هواپيماهاي دشمن و نيز تانك‏هاي آنان، عرصه را بر آنها تنگ نمودند. به هنگام ظهر اوّلين درگيري براي ورود به خرمشهر انجام شد و به رغم مقاومت سرسختانه بعثي‏ها، قواي اسلام پس از سه روز نبرد خونين در ساعت 50/13 بعداز ظهر سوم خرداد 1361، خرمشهر را از چنگال متجاوزان آزاد نمود، ر زمندگان پس از پاك سازي شهر به تعقيب دشمن پرداختند و آنها را تا محور شلمچه - بصره وادار به فرار نمودند.(4)
آري به تعبير قرآن كريم: فَوَقَعَ الحَقُ وَ بَطَلَ ماكانوا يَعمَلُون، فَغُلِبُوا هُنا لِكَ و انقَلِبُوا صاغِرين، عَسي رَبُّكُم اَن يُهلِكَ عدوّكُم و يَستَخلِفكُم فِي الاَرضِ فَيَنظُر كَيف تَعمَلُون(5)؛ يعني: پس حق به ثبوت رسيد و كارهاي آنان باطل شد. در ه مان جا مغلوب شدند و خوار و زبون بازگشتند، اميد است كه پروردگارتان دشمنان شما را هلاك كند و شما را در روي زمين جانشين او نمايد، آنگاه بنگرد كه چه مي‏كنيد. پژواك پيروزي‏
هنوز سه روز از آغاز سومين ماه از دومين سال جنگ نگذشته بود كه طبل پيروزي نواخته شد و سرزمين خسته خرمشهر كه به دليل خون‏هاي پاك جوانان غيور خود خونين شهر نام گرفته بود در آغوش مام وطن جاي گرفت و بدين گونه 575 روز پس از تجاوزي ناجوانمردانه توسط ديو سي رتان سيه روز، صبح ظفر فرا رسيد و اشك شوق بر گونه‏هاي مشتاقان حقيقت جاري شد، موج پيروزي بر كوي و برزن شهرها و روستاهاي ايران جاري شد، كارون همچنان پايدار و مقاوم پيش مي‏رفت و اروند رود خروشان‏تر از هميشه مي‏خراميد.
امام خميني در فراز پيامي كه به مناسبت عمليات بيت المقدس و فتح خرمشهر صادر فرمودند، نوشتند: «سپاس بي‏حد برخداوند قادر كه كشور اسلامي و رزمندگان متعهد و فداكار آن را مورد عنايت و حمايت خويش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصيب ما فرمود و با يقين به آن كه «ما ا لنصر الّا من عند اللّه» از فرزندان اسلام و قواي سلحشور و مسلح كه دست قدرت حق از آستين آنان بيرون آمد و كشور بقية اللّه الاعظم ارواحنا لمقدمه الفدا را از چنگ گرگان آدمخوار كه آلت هايي در دست ابرقدرتان خصوصاً آمريكاي جهانخوارند بيرون آورد و نداي اللّه اكبر را در خرمشهر طنين انداز كرد و پرچم پر افتخار لا اله الّا اللّه را بر فراز آن شهر خرّم كه با دست پليد جنايتكاران... به خون كشيده شد و خونين شهر نام گرفت تشكر كنم.»(6)
فتح خرمشهر ثمراتي ثمين به دنبال داشت زيرا موقعيت نظامي و استراتژيكي جنگ تحميلي را وارد مرحله‏اي تازه نمود و نيروهاي اسلام با تكرار تهاجمات گسترده و بي‏امان خود در مراحل بعدي پيروزي‏هايي ديگر را براي ملت مسلمان به ارمغان آوردند، با اين فتح غرور آفرين خون ي تازه در شريان‏هاي اين سرزمين جاري گرديد و سلحشوران مسلمان با روحيه بسيار قوي‏تر از گذشته به ادامه دفاع از مرزهاي اين كشور و تداوم عمليات و باز پس‏گيري مناطق اشغالي از چنگال دشمن متجاوز پرداختند. كمر رژيم بعثي عراق در اين عمليات درخشان درهم شكست و از آن پس حاميان وي در منطقه كمكهاي خود را چندين برابر افزايش دادند تا او را براي مدّتي ديگر بر سرپا نگه دارند، آمريكاي جهانخوار و ساير ابرقدرت‏ها نيز حساب كار خود را كردند آنان كه قبل از فتح خرمشهر تصوّر مي‏نمودند عراق خواهد توانست پس از پيروزي بر ايران جايگز ين رژيم دست نشانده سابق ايران گردد و حافظ منافع آنان در منطقه شود اما با اين پيروزي تمامي معادلات سياسي آنان درهم ريخت و بعد از آن تمام تلاش آنان معطوف به حفظ صدام و جلوگيري از سقوط او گرديد. از اين جهت سوم خرداد سال 1361 همواره در تاريخ كشور ايران اسلام ي يادآور حماسه‏اي پرشور و فراموش نشدني و تداعي كننده رشادت‏ها و فداكاري‏هاي دليران اين مرز و بوم بوده و خرمشهر به عنوان سمبل مقاومت در تاريخ دفاع مقدس به شمار آمد و به فرمايش مقام معظم رهبري حضرت آية اللّه خامنه‏اي «حماسه (آزاد سازي) خرمشهر و عمليات عظيم بيت المقدس در تاريخ اين كشور خواهد ماند، هم در آن روزي كه اين حادثه اتفاق افتاد و هم هر وقتي كه اين گونه حوادث براي افكار مردم تشريح بشود و توضيح داده بشود. اين جور حوادث وسيله‏اي مي‏شود براي تجديد حيات ملّي، براي آسان كردن راه عزت و عظمت يك ملّت».(7)
در خاتمه بايد از حماسه آفرينان به خون خفته‏اي كه در اين فتح بزرگ نقشي ارزشمند داشتند يادي نمود: شهيد صياد شيرازي، شهيد حسين خرازي، شهيد حاج محمد ابراهيم همت، شهيد مهندس حاج محمود شهبازي، شهيد محمد جهان آراء، شهيد حسن باقري(غلامحسين افشردي)، شهيد احمد با بايي، شهيد بهمن نجفي، شهيد علي اصغر بشكيده، شهيد حبيب اللّه مظاهري، شهيد احمد متوسليان، شهيد بهروز مرادي، شهيد سيد عبدالرضا موسوي و...
اين نوشتار را با رباعي ذيل به پايان مي‏بريم:
آزاد شدي ولي نه آسان به خدا
آباد شدي ولي نه از آب و هوا
آزاد شدي و خرّم آباد شدي‏
با خون شهيدان و دم روح خدا(8) پي‏نوشت‏ها: - 1. بررسي مراكز فرهنگي شهرهاي استان خوزستان، كتاب دوم خرمشهر، ص 16 - 14.
2. برگي از حماسه (ويژه بيستمين سالروز حماسه آزاد سازي خرمشهر)، خرداد 1381، ص 11
3. گفتگو با سردار سرلشكر محسن رضايي، روزنامه ايران، سال اول، شماره 88، ص 8.
4. مجله پيام انقلاب، شماره 85، 7 خرداد 1363، ص 14، روزنامه اطلاعات 3 خرداد 1378، شماره 21630، ص 4 و 5، كارنامه عمليات سپاه اسلام در هشت سال دفاع مقدس، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، ص 25 26؛ گذري بر دو سال جنگ، دفتر سياسي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، ص 16 0 - 139.
5. سوره اعراف، آيات 118، 119، 129.
6. روزنامه اطلاعات، شماره 22202، ص 2(بخش ضميمه)
7. برگي از حماسه، ص 2.
8. شعر از ابوالفضل فيروزي متخلّص به نينوا مي‏باشد.

نويسنده: غلامرضا گلي زواره‏؛ نماد ايثار و مقاومت

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  9:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : پايان بن بست
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
بي شك بررسي عوامل و زمينه هايي كه سبب شد جمهوري اسلامي پس از يك دوره ناكامي نظامي و بحران سياسي بتواند با طراحي عمليات بيت المقدس كه منجر به آزادسازي خرمشهر شد، ضمن شكستن بن بست جنگ و حل بحران سياسي وضعيت كلي جنگ را با آزادسازي مناطق اشغالي به سود خود تغيير دهد يكي از مهمترين مسائلي است كه به نظر مي رسد در سالگرد پرشكوه اين آزادي بايد مورد توجه و كنكاش نسلي قرار گيرد كه خاطره و مرور آن حماسه بزرگ را تنها با تورق در برگهاي تاريخ و دقت در آن مي تواند جست وجو كند.
به عبارت ديگر در مرحله اي كه به عقيده ناظران و تحليل گران، نظام جمهوري اسلامي به بحران سياسي داخلي و بن بست نظامي گرفتار شده بود و هيچ گونه راه حلي فراروي خود نداشت. چگونگي زمينه هاي تحول در جنگ با تبديل شدن وضعيت بحراني به وضعيت با ثبات سياسي و دستيابي به پيروزيهاي نظامي و خلق حماسه آزادسازي خرمشهر هدف اين نوشتار است. كه با توجه به مسائل سالهاي ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ يعني آنچه تا آزادسازي خرمشهر و اندكي پس از آن در جنگ اتفاق افتاد به اختصار بيان مي شود.
آغاز جنگ عليه ايران و حمله به دولتي كه هنوز مستقر نشده و ساختارهاي قديم و جديد آن به طور كامل سمت و سوي خود را باز نيافته و يا تعريف نشده بودند، فشار بسيار زيادي را به جمهوري اسلامي وارد ساخت. در اين ميان، مهم ترين مسأله، درهم ريختگي نيروهاي مسلح سنتي و عدم شكل گيري و مسلح نشدن نيروهاي نظامي انقلابي (سپاه و بسيج) بود كه اين امكان را براي دشمن فراهم كرد تا به آساني، به هدف هاي بزرگي دست يابد. با اين حال، وجود دو عامل، مانع از سرنگون شدن نظام جمهوري اسلامي شد: نخست، انگيزه انقلابي مردم و دوم، رهبري مقتدر و شايسته. اين عوامل علاوه بر غلبه بر وضعيت انفعالي و آزادسازي مناطق اشغالي، در دوره تنبيه متجاوز و ورود به داخل خاك عراق و همچنين تا پايان جنگ در مهار بحران ها و حوادث بزرگ كارساز بودند. چيرگي بر بحران بزرگي همچون بحران امنيت داخلي، تحريم اقتصادي، كاهش شديد درآمدهاي نفتي، حمله موشكي و هوايي به شهرها، ماجراي مك فارلين، جانبداري آشكار شوراي امنيت سازمان ملل و قدرت هاي بزرگ جهاني از عراق و درگيري نظامي آمريكا در خليج فارس، كه هر يك براي از پا در آوردن يك نظام سياسي بسنده مي كردند، بدون وجود عوامل ياد شده، ميسر نبود.
در حالي كه بخش هاي وسيعي از سرزمين ايران، به ويژه مناطق نفت خيز كه شاهرگ اقتصادي كشور به شمار مي رفتند در اشغال دشمن قرار داشتند، نظام انقلابي براي حفظ و تثبيت خود و نيز حفظ مشروعيت انقلابي، مي بايست كارآمدي خود را در اداره و حل جنگ نشان مي داد، در غير اين صورت و نيز چنانچه قادر به آزادسازي سرزمين ها نمي بود، مي بايست در سازش ديپلماتيك علاوه بر تن دادن به شروط دشمن، خود نيز قدرت را واگذار كرده و از آرمان هاي انقلابي عدول مي كرد.
در اين راستا، شكاف در رأس قدرت و يكپارچه نبودن حاكميت مانع بزرگي به شمار مي رفت. عدم تطابق هدف هاي رئيس جمهور (بني صدر) با افكار عمومي و نيز دوگانگي آن با دولت، برتري نظامي در صحنه جنگ را با مشكل جدي مواجه ساخته بود، به ويژه آن كه ارتش نيز در اختيار رئيس جمهور قرار داشت. با وجود اين وضعيت روانه شدن نيروهاي حزب اللهي و پايين دستان جامعه به جبهه، در ابتدا توانست از پيشروي بيشتر عراق جلوگيري كند. كارآمدي اين نيروها به اندازه اي بود كه توانستند دشمن را تا ۳۵ روز، از دستيابي به خرمشهر ناكام بگذارند و از تسلط كامل ارتش عراق بر آبادان جلوگيري كنند.
پس از مرحله جنگ چريكي و مردمي، ارتش با فرماندهي رئيس جمهور (بني صدر)، عمليات هاي كلاسيك را براي آزادسازي سرزمين هاي اشغالي، آغاز كرد. نخستين عمليات ارتش در ۲۳ مهر ۱۳۵۹ در محور دزفول (جسر نادري) انجام شد كه موفقيتي در پي نداشت. عمليات دوم به نام هويزه، در ۱۵ دي ۱۳۵۹ انجام شد، اما اين عمليات نيز با موفقيت روبه رو نشد و با وجود انهدام اوليه دشمن، به دليل توان بالاي زرهي ارتش عراق، صحنه نبرد عليه ايران مغلوبه شد و دشمن توانست تعداد زيادي تانك و تجهيزات ارتش ايران را از آن خود كند. عمليات سوم در ۲۰ دي ۱۳۵۹ در محور جاده ماهشهر - آبادان صورت گرفت. در اين عمليات كه رهبري آن با ارتش بود، ۳۰ درصد از نيروهاي شركت كننده، رزمندگان سپاه بودند، به دليل پيروي نيروها از روش كلاسيك و عدم وجود توازن ميان ارتش عراق و ارتش ايران، اين عمليات نيز به شكست انجاميد. از اين پس، تعدادي عمليات غير كلاسيك و محدود نيز انجام شد كه موفقيت هاي نسبي در پي داشت و به تدريج موجب كادرسازي و افزايش اعتماد به نفس در نيروهاي خودي براي تصميم گيري هاي بزرگ تر شد. در حقيقت، پس از شكست عمليات هاي كلاسيك به رهبري بني صدر، رئيس جمهور جنگ را از جبهه ها به داخل كشور كشاند. اتحاد وي با سازمان مجاهدين خلق، موجب تشديد درگيري و چالش در درون حكومت و به راه افتادن جنگ مسلحانه در كشور شد كه شهادت بسياري از مردم كوچه و بازار و همچنين شماري از برجسته ترين نيروهاي انقلابي همچون آيت الله بهشتي، حجت الاسلام باهنر و آقاي رجايي را در پي داشت. در اين وضعيت، جبهه هاي جنگ دومين هدف توجه ملي به شمار مي رفت، نظام سياسي كه موجوديت خود را از ناحيه دشمن بيروني در خطر مي ديد، نخست، مي بايست خود را از تعرض دشمن داخلي نجات داده و حفظ مي كرد. بنابراين، با عزل رئيس جمهور از قدرت و سركوب سازمان مجاهدين خلق، بحران فروكش كرد و امكان رويكرد مجدد به مسأله جنگ فراهم شد. با اين تفاوت كه اين بار، با يكپارچگي حاكميت و امكان نيروهاي انقلابي براي ايفاي نقش در صحنه نبرد، زمينه بيرون راندن ارتش عراق بيش از پيش فراهم شد.
در وضعيت جديد، سپاه و بسيج در كانون تصميم گيري و اقدام حضور يافتند و با بهره مندي از توان ارتش، دور جديدي از عمليات هاي نظامي را طراحي كردند و قرارگاه مشترك ارتش و سپاه، سلسله عمليات «طرح كربلا» را به اجرا گذاشت. هنوز سه ماه از ماجراي خرداد ۱۳۶۰ (بحران داخلي) نگذشته بود كه عمليات ثامن الائمه (ع) در ۵ مهر ۱۳۶۰ در محور آبادان و با هدف شكستن محاصره اين شهر، با موفقيت كامل انجام شد. اين پيروزي كه بيش از هر چيز، مرهون روش جديد در جنگ بود و با اتكا به روش هاي مردمي و غيركلاسيك انجام شده بود و همچنين وحدت و همدلي نيروهاي مسلح در آن نقش داشت، زنگ خطر جدي براي ارتش عراق به شمار مي رفت. پس از اين عمليات نيروهاي خودي بدون از دست دادن زمان و با جمع كردن نيرو و تجهيزات، عمليات دوم را با نام «طريق القدس» در محور بستان و در ۸ آذر ۱۳۶۰ انجام دادند. مهم ترين ويژگي اين عمليات، گذاشتن فلش حمله از زمين هاي رملي بود كه دشمن بر اساس روش كلاسيك، امكان حمله از اين محور را منتفي مي دانست، اما چنين شد و با آزاد شدن شهر بستان، پيروزي بزرگ ديگري به دست آمد. اين موفقيت، فرماندهان ارتش و سپاه را بر آن داشت كه به اجراي عمليات ادامه دهند و از شوك وارد شده به دشمن به گونه اي شايسته بهره برداري كنند. از اين رو، طي سه ماه، سپاه تلاش زيادي براي افزايش تيپ ها و لشكر هاي خود به كار بست تا نبرد بعدي، بزرگ تر از عمليات گذشته طراحي و اجرا شود. به ويژه آن كه پيروزي هاي قبلي، موجب افزايش روحيه و تجربه نيروها شده بود. بدين سان، فرماندهان مصمم شدند در اسفند ماه ،۱۳۶۰ عمليات ديگري را آغاز كنند؛ اما پيشدستي عراق و حمله به «چزابه» موجب به تعويق افتادن زمان عمليات شد. حمله عراق چنان سنگين و ادامه دار بود كه احتمال لغو عمليات نيز مي رفت. اما استقامت نيروها و فرماندهان موجب شد، حمله عراق مهار شود و بدين ترتيب، عمليات فتح المبين در فروردين ۱۳۶۱ و هم زمان با نخستين روزهاي عيدنوروز، آغاز شد. عمليات فتح المبين در مقايسه با عمليات قبلي (طريق القدس) از وسعت بيشتر و هدف هاي مهم تري برخوردار بود. همچنين، براي اين عمليات نيرو و امكانات بسيار بيشتري فراهم شده بود. در مجموع، رزمندگان اسلام پس از هشت روز نبرد، با دستيابي به هدف هاي مورد نظر، به بزرگ ترين پيروزي جنگ دست يافتند. شوق و شور ناشي از اين فتح بزرگ نظامي، تمام كشور را فرا گرفت و امام (ره) اين حماسه بزرگ را «فتح الفتوح» ناميدند و متواضعانه فرمودند:
«من بر دست و بازوي رزمندگان بوسه مي زنم و بر اين بوسه افتخار مي كنم.»
پس از عمليات فتح المبين، يك گام ديگر تا آزادسازي كامل مناطق استراتژيك ايران باقي مانده بود و آن، آزادي خرمشهر به عنوان نماد توازن سياسي - نظامي بود، كه بدين ترتيب، استراتژي عراق و متحدان بين المللي و منطقه اي آن به طور كامل به شكست مي انجاميد و اراده ديني و ملي ملت ايران در سخت ترين شرايط تاريخي (كه در دوران معاصر نظير نداشت) تحقق مي يافت. بدين ترتيب، عمليات بيت المقدس با هدف آزادسازي خرمشهر در ۱۰ ارديبهشت ۱۳۶۱ آغاز شد. اما حساسيت و اهميت هدف هاي ايران و عراق در اين منطقه موجب شد كه عمليات به مدت ۲۵ روز به درازا بكشد. ولي در نهايت رزمندگان اسلام، در حالي كه در شرايط بسيار دشوار آب و هوايي (گرماي سخت تابستان جنوب) مي جنگيدند، در اوج اقتدار، خرمشهر را آزاد كردند. عمليات بيت المقدس از نظر توان ارتش عراق، وسعت منطقه درگيري و نيز موانع بسيار، چنان بزرگ و شگفت انگيز بود كه امام خميني (ره) هشتم خرداد ۱۳۶۱ فرمودند:
«فتح خرمشهر يك مسأله عادي نبود، اينكه ۱۵ الي ۲۰ هزار نفر به صف براي اسارت بيايند و تسليم شوند مسأله عادي نيست، بلكه مافوق طبيعت است.»
پيروزي هاي دوران آزادسازي كه در چهار عمليات و در مدت ۹ ماه تحقق يافت، موازنه نظامي - سياسي را به نفع ايران تغيير داد. مهم تر از آن چند عمليات اين دوره، يكي پس از ديگري از جنبه نيروي انساني و يگان هاي درگير و همچنين گستره جغرافيايي، دامنه وسيع تري يافت و نتايج هر كدام از آنها، ضمن آن كه هدف هاي ديگري را تكميل مي كرد، به طور مستقل، نيز از اهميت ويژه اي برخوردار بود. همچنين، تسلسل عمليات هاي موسوم به «كربلا» به گونه اي طراحي شد كه هدف هاي اساسي و كلان را دنبال كند. عمده ترين اين هدف ها عبارتند از: آزادسازي مناطق اشغالي و انهدام ارتش عراق؛ كه پس از پايان دوره آزادسازي تقريباً به طور كامل تحقق يافت. سرزمين هاي اشغالي جنوب كشور كه مهم ترين برگ برنده عراق به شمار مي رفت، كاملاً آزاد شد. در عمليات فتح المبين و بيت المقدس ۳۴۰۰۰ تن از نيروهاي عراق به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند. همچنين، تنها در عمليات بيت المقدس ۱۶۰۰۰ تن از آنها كشته شدند. علاوه بر اين، در اين دو عمليات، ۵۱۱ دستگاه تانك و نفربر، ۳۸ فروند هواپيما و ۸۰ قبضه توپ از ارتش عراق منهدم شد و شماري بيش از اين (به جز هواپيما) به غنيمت درآمد. بدين ترتيب دوره اول با ناكامي دشمنان در برابر اراده خدا و ملت به پايان رسيد و در حالي كه جنگ نيز مي توانست پايان يابد، اما تصميم قدرت هاي بزرگ به استمرار حمايت از عراق و خرد كردن اراده انقلابي در ايران، موجب شروع دوره دوم جنگ در خاك عراق شد.
تغيير استراتژي ها
استراتژي ايران، تنبيه متجاوز
پس از فتح خرمشهر و برتري سياسي - نظامي ايران، كه يكي از اهداف آن، پايان درگيري بود، پيش بيني مي شد كه زمينه اتمام جنگ فراهم آيد و قدرت هاي بزرگ پايان جنگ را به طور جدي و با در نظر گرفتن عدالت و تنبيه متجاوز پي گيري كنند، همان گونه كه در مورد بسياري از جنگ هاي بين المللي چنين شد. اما، با وجود اين تصور، آمريكا و غرب در راستاي حفظ حكومت عراق و فشار بر جمهوري اسلامي تلاش هاي خود را آغاز كردند. در واقع، آمريكا به عنوان عضو برتر شوراي امنيت سازمان ملل، بدون توجه به خواسته هاي قانوني ايران، در پي تحميل مذاكره بدون شرط بر اين كشور بود. افزون بر اين، قدرت هاي بزرگ به دليل موضع برتر جمهوري اسلامي ايران، مايل بودند، مذاكرات در شرايطي انجام شود كه جمهوري اسلامي فاقد برتري نظامي باشد.
از سوي ديگر، به دليل سابقه تاريخي و شخصيت صدام حسين، ايران صلح بدون تضمين لازم را نمي پذيرفت، زيرا هيچ اعتمادي به دولت عراق نداشت. روشن بود كه عراقي ها به دليل قرار گرفتن در موضع ضعف، مسأله صلح را مطرح مي كردند. در حالي كه هيچ تغييري در ماهيت رفتار سران اين كشور مشاهده نمي شد. شواهدي چون: پافشاري عراق بر خواسته هاي قبلي، عدم پذيرش قرارداد ۱۹۷۵ - م الجزاير، حضور در بخشي از خاك ايران و ادامه حملات (به جز در زمين) اين ادعا را اثبات مي كرد. بنابراين، تلاش عراق و مجامع بين المللي و كشورهاي منطقه براي طرح مسأله صلح، نه از روي اعتقاد، بلكه به دليل شرايط حادي بود كه آنها را در موضع ضعف قرار داده و منافع شان را تهديد مي كرد. لذا، در مورد صلح جدي نبودند و هدف اصلي آنها گرفتن زمان از جمهوري اسلامي و چيرگي بر شرايط دگرگون شده بود. در اين راستا، شوراي امنيت سازمان ملل هيچ گونه توجهي به نظرات ايران نكرد و در ادامه تأييد تجاوز عراق و اشغال خاك ايران، اين بار نيز به شكل ديگري درصدد نجات عراق از اين مهلكه برآمد.
از سوي ديگر، با توجه به برتري مطلق ايران در اين زمان، تصميم گيرندگان سياسي و فرماندهان نظامي حاضر نبودند، بدون دستيابي به كمترين امتياز، كه تنبيه متجاوز و گرفتن غرامت بود، قرارداد پايان جنگ را امضا كنند، زيرا افكار عمومي و آيندگان اين تصميم را اقدامي غير عقلاني تفسير مي كردند، حال آن كه مسؤولان در تصميم خود، بايد ماهيت ضد سلطه و ضد امپرياليستي انقلاب اسلامي را نيز در نظر مي گرفتند. به طور كلي، مفهوم قدرت و واقع بيني سياسي نشان مي دهد، نبايد در موضع قدرت، به شرايط دشمن تن داد، بلكه بايد اراده انقلابي را بر آن تحميل كرد. از اين رو، هدف اصلي ايران از ورود به خاك عراق و ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، وادار كردن جامعه بين المللي به تنبيه متجاوز بود، تا از اين رهگذر، به قدرت سياسي انقلاب، خدشه وارد نيايد. در اين باره، محسن رضايي، فرمانده سابق سپاه پاسداران، مي گويد:
«استراتژي رسمي ايران، پس از آزادي خرمشهر، انجام يك عمليات براي پشتوانه مذاكرات سياسي، تعيين شد. البته در ذهن فرماندهان و رزمندگان مطرح بود كه اگر فرصت پيش آمد، تا بصره و بغداد پيش بروند. اما اين استراتژي مبناي برنامه ريزي ساختارهاي كشور نبود. هدف و شرط مذاكرات سياسي نيز از طرف رهبري، تنبيه صدام (متجاوز) و گرفتن غرامت، تعيين شد. امام مواظبت مي كردند كه [اين استراتژي] حداقل حتماً رعايت شود، اما خود را محدود نمي كردند و از نظر تبليغي و سياسي و رابطه با رزمندگان، هدف هاي بالاتري را عنوان مي كردند؛ زيرا تصميم گيرندگان سياسي، بيش از حداقل را از لحاظ اقتصادي قابل تحمل نمي دانستند. بنابراين، عمليات ها براي پيروزي سياسي طراحي شد. اما ما هر چه جلوتر رفتيم، ملاحظه كرديم كه بايد طرح كاملي براي كشور داشته باشيم و با اين جهت گيري، حداقل هم به دست نمي آيد، ولي هر چه براي گرفتن اين امكانات و براي اين هدف تلاش شد، مسؤولين موافق نبودند.»
رضايي مي افزايد:«امام به نتيجه بخش بودن استراتژي حداقل، اعتماد نداشتند؛ از اين رو در صحبت خود با رزمندگان، سقوط صدام حسين را عنوان مي كردند.»
بي گمان، تنبيه متجاوز و گرفتن غرامت كه امنيت سياسي و اقتصادي را در پي داشت، تنها با اقدام در زمين ميسر بود و وضعيت حاكم بر نظام بين المللي كه حاكميت زور و عاري بودن از جنبه هاي عقلايي و انساني بود، بستر حقوقي احقاق حق را از بين برده بود.
هدف ديگر از ورود به خاك عراق، رهايي از شرايط نه جنگ نه صلح بود؛ كه ادامه آن براي ايران بسيار گران تمام مي شد و دشمن نيز زمان لازم را به دست مي آورد. بالاخره، موضوع مهم ديگري كه در ترغيب جمهوري اسلامي براي ورود به خاك دشمن مؤثر بود، از هم گسيختگي ارتش عراق و اوضاع نابسامان داخلي اين كشور بود. پس از فتح خرمشهر، شكاف و عدم انسجام موجود ميان مردم، ارتش و حكومت بعثي كاملاً به چشم مي خورد و اين مسأله دورنماي روشني را براي اقدام نظامي ايران ترسيم مي كرد.
با در نظر گرفتن عوامل بالا، طبيعي است كه طرف برتر، منتظر اقدام واسطه ها نمانده به تنهايي به احقاق حقوق خود اقدام كند. براي دستيابي به هدف هاي ياد شده، طي جلساتي كه با حضور حضرت امام (ره)، مسؤولان سياسي و فرماندهان نظامي برگزار شد، استقرار در پشت اروندرود به عنوان هدف، جهت ورود به خاك عراق تعيين شد و براي تحقق اين هدف، اقدام نظامي در دستور كار قرار گرفت.
استراتژي آمريكا، فشار بر ايران
در پي پيروزي هاي چشمگير ايران و از هم گسيختگي غيرقابل وصف عراق، توازن نظامي و سياسي به طور كامل به نفع ايران تغيير كرد و جنگ كه بر اساس مهار و تعديل ايران آغاز شده بود، بر عكس، موجب اقتدار جمهوري اسلامي شد. ايالات متحده آمريكا، به عنوان قدرت برتر بين المللي كه در اين نزاع، نقش اصلي را داشت، بيش از ساير واحدهاي سياسي متضرر شد و منافع امپرياليستي اش به شدت در معرض خطر قرار گرفت. روزنامه لوس آنجلس تايمز در دوم مه ۱۹۸۲ ميلادي (۱۳۶۱‎/۲‎/۱۲) به نقل از كارشناسان آمريكايي نوشت:
«[امام] خميني كه به بزرگ ترين پيروزي نظامي دست يافته است، سه هدف را دنبال مي كند كه قطعاً موجبات نگراني را در سراسر منطقه نفت خيز خليج فارس و فراتر از آن فراهم خواهد كرد. اين سه هدف عبارتند از: ۱- به قدرت رساندن اكثريت شيعي در عراق؛ ۲- اخذ ميلياردها دلار پول به عنوان غرامت از كشورهاي ثروتمند خليج فارس از جمله عربستان كه از عراق حمايت مي كند؛ ۳- مهم تر از همه براي غرب، ايجاد تئوكراسي اصالت گرايان ايراني با تركيبي از شور مذهبي و نهضت ناسيوناليستي به عنوان نيروي حاكم در خليج فارس. هدف هاي ايران مفاهيم شومي براي آمريكاييان داشت.»
همچنين هنري كسينجر، سياستمدار آمريكايي گفت:
«اگر عراق جنگ را برده بود، امروز نگراني و وحشت در خليج فارس نبود و منافع ما در منطقه به آن اندازه كه اينك در خطر قرار دارد دچار مخاطره نمي شد.»
بنابراين از نظر آمريكا وضعيت موجود جنگ، تهديدي براي منافعش بود و به هيچ روي حاضر به پذيرفتن ايران در موضع پيروز و برتر نبود. لذا استراتژي خود را در برابر جنگ بر اساس مديريت بحران پايه گذاري كرد و در صدد برآمد: ۱- از پيشروي هاي ايران جلوگيري كند؛ ۲- با فرسايشي كردن جنگ، فشار بيشتري به ايران وارد كند؛ ۳- مذاكره بدون نتيجه را بر ايران تحميل كند؛ ۴- به عراق بيشتر نزديك شده و از اين كشور حمايت جدي تري به عمل آورد؛ ۵- متحدان منطقه اي را براي كمك بيشتر به عراق ترغيب كند.
استراتژي آمريكا، با حفظ هدف خود، بسته به تحولات صحنه جنگ و پيچيده تر شدن انديشه طراحي عملياتي در فرماندهان ايران، و نيز وضعيت ارتش عراق در رويارويي با حملات رزمندگان، روش ها و منابع جديدي را مورد استفاده قرار داد و مرحله به مرحله، حمايت از عراق در ابعاد گوناگون توسعه يافت.
به نظر برخي كارشناسان، حمله اسرائيل به جنوب لبنان، پس از فتح خرمشهر، يكي از تدابير آمريكا براي خروج عراق از تنگناي طاقت فرسا و سخت نظامي بود. در شرايطي كه تحولات صحنه جنگ، تصميم گيري را در سطح منطقه اي و بين المللي به شدت تحت تأثير قرار داده بود، رژيم اشغالگر قدس در اقدامي پيش بيني نشده كه تا آن زمان سابقه نداشت، به جنوب لبنان حمله كرد. بحراني شدن اوضاع جنوب لبنان - براي مدتي محدود - به عنوان يك مسأله مهم سياسي، جبهه هاي جنگ را تحت تأثير قرار داد. به طور طبيعي، رويداد لبنان بدون ارتباط با پيروزي هاي رو به گسترش جمهوري اسلامي نبود. اسرائيل با اين اقدام، از يك سو قصد داشت، زمينه هاي لازم را براي فشار آوردن بر ايران در سطح جهان اسلام فراهم كند و مانع پيشروي هاي بعدي ايران شود و از سوي ديگر، تأثير پيروزي هاي نظامي ايران بر شيعيان جنوب لبنان و فلسطيني ها، موجب نگراني اين رژيم شده بود و اشغال جنوب لبنان مي توانست تا اندازه اي اين نگراني را كاهش دهد. همچنين، اين اقدام، زمينه مناسبي را فراهم كرد تا عراق با طرح كردن لزوم حمله به اسرائيل، ايران را در موضع انفعال قرار داده و يا دست كم در حمله بعدي ايران تأخير ايجاد كرده و تب و تاب جنگ در داخل كشور را به سوي ديگري منحرف نمايد، تا به اين ترتيب، اين كشور بتواند ارتش خود را بار ديگر سازماندهي كرده و آرايش دفاعي خود را مبتني بر شرايط جديد پياده كند.
از سوي ديگر در پي پيروزي هاي نظامي ايران در جنگ، دور جديدي از شكست هاي سياسي آمريكا در منطقه خليج فارس و خاورميانه - پس از تسخير ماجراي سفارت آمريكا (لانه جاسوسي)، شكست آمريكا در حمله به طبس و ناكامي كودتاي نوژه - آغاز شد. از اين رو، اقدام نظامي اسرائيل، نوعي قدرت نمايي در برابر انقلاب اسلامي تلقي مي شد. اين اقدام با آنكه موجب شد، براي مدت كوتاهي ذهن فرماندهان نظامي ايران به لبنان معطوف شود اما، زمينه گسترش انقلاب اسلامي و درگيري نزديك آن با آمريكا و اسرائيل در لبنان فراهم شد و پس از آن نيز لبنان به صحنه اي استراتژيك براي اعمال فشار انقلاب اسلامي بر آمريكا تبديل شد، كه اوج اين درگيري در انفجار مقر تفنگداران آمريكا در لبنان نمايان است. در مجموع، درك عميق امام خميني (ره) از شرايط سياسي و تبيين استراتژي «راه قدس از كربلا مي گذرد»، مانع از آن شد كه تب و تاب جنگ فروكش كند و ايران در دام آمريكا و اسرائيل گرفتار شود. از اين رو، با آن كه اعزام نيرو به لبنان بنا به تصميم امام (س) انجام شد اما از فرعي شدن جنگ تحميلي جلوگيري به عمل آمد و بار ديگر ذهنيت تصميم گيرندگان سياسي و فرماندهان نظامي كشور متوجه جنگ شده و عمليات رمضان با كمي تأخير طراحي و اجرا شد.
جمعبندي و نتيجه گيري
در دوره پس از فتح خرمشهر، روند جنگ - به خصوص در پي تلاش هاي عراق - از نظر هدف، روش و منابع، به گونه اي بنيادي، تغيير كرد. در سطح كلان، استراتژي نظامي دو طرف درگير، ماهيت جديدي به خود گرفت. بر پايه اين تغييرات، تحولات داخلي ايران و عراق و تعيين سياست هاي اصلي نيز دستخوش دگرگوني شد. عراق با محور قرار دادن مقابله نظامي و به كارگيري تمام امكانات و ساختارهاي كشور در جنگ، توانايي هاي خود را به گونه فزاينده اي بالا برد. اين تصميم و اقدام كه به دليل درك به خطر افتادن و تهديد بقاي نظام سياسي آن كشور صورت گرفت، در عمل مؤثر واقع شد و توانست، از پيشروي هاي جمهوري اسلامي جلوگيري كند. در مقابل، ايران اقدام نظامي را با هدف تنبيه متجاوز در پيش گرفت.
در سطح عملياتي، ايجاد استحكامات عمق دار و توسعه سازمان رزم (از لحاظ تجهيزات و نيروي انساني) مهم ترين اقدام عراق در مقطع جديد به شمار مي رفت كه به تدريج، كيفيت و كميت اين دو عامل افزايش يافت. علاوه بر اين، توانايي هاي ديگر عراق مانند آتش، قدرت هوايي، تحرك و سرعت عمل در جابه جايي و نقل و انتقال و انضباط فرماندهي، كه در دوران قبل از فتح خرمشهر نيز وجود داشت، در اين دوره به ميزان قابل ملاحظه اي افزايش يافت. آموزش، به عنوان مركز ثقل اين توانايي ها، اهميت بيشتري پيدا كرد، و در سطوح مختلف، مورد توجه قرار گرفت.
در مقطع جديد، عراق علاوه بر افزايش و برتري نظامي خود در كاربرد هماهنگ ميان موانع، آتش، استفاده از نيروي هوايي و به كارگيري يگان هاي احتياط و پاتك كننده نيز انسجام لازم را به دست آورد.
در صحنه درگيري، به دليل وجود همين عوامل، ارتش عراق توانست عمليات رمضان، والفجر مقدماتي و والفجر ۱ را با ناكامي مواجه سازد. در عمليات رمضان خلأ به وجود آمده در جناح شمالي نيروهاي ايراني، عراق را از بزرگ ترين شكست نظامي نجات داد. شكست در عمليات رمضان موجب آغاز دوراني سخت براي ايران شد.
از سوي ديگر، در جبهه خودي، درك جديد، از شرايط و تحولات بنيادي ايجاد شده در جنگ، ضروري بود. مهم ترين مؤلفه هاي اين دوره، شناخت از زمين و دشمن بود تا در طرح ريزي عملياتي و انتخاب هدف هاي عمق دار مورد توجه قرار گيرند. اين مسأله يكي از عوامل اصلي عدم موفقيت نيروهاي خودي به شمار مي رفت. انتخاب هدف هاي عمق دار باعث مي شد، نيروها، براي پاكسازي و الحاق در شب، با كمبود زمان روبه رو شوند، و با توجه به زمين مسلح، به سختي (آن هم به طور ناقص) به هدف موردنظر برسند. از همه مهم تر، فرماندهي يگان ها نيز تمام توجه خود را به آن معطوف مي كردند و اين مسأله از لحاظ رواني مانع از آن مي شد كه جوانب ديگر صحنه درگيري در تصميم گيري ها و هدايت عمليات مورد توجه قرار گيرد. در چنين شرايطي، عمليات به صبح كشيده مي شد و در اين زمان، ايجاد استحكامات پدافندي و تشكيل خط دفاعي ميسر نبود و مواضع به دست آمده در معرض تهديد يگان هاي زرهي و پياده دشمن قرار مي گرفت. بدين ترتيب، استحكامات دشمن به عنوان عامل اصلي و انتخاب هدف هاي عمق دار به عنوان عامل جانبي، مهم ترين برگ برنده نيروهاي خودي، يعني «عمليات در شب» را از آنها سلب مي كرد. و اين، همان خواست دشمن بود كه، امتياز توان لازم را براي جنگ در روز داشت. در تدابير جديد دشمن، سلب زمان، دوركردن نيروهايش از دسترس رزمندگان اسلام در شب كه با تاكتيك هاي ضد پياده همراه بود، جزو مهم ترين عناصر استراتژي عملياتي عراق به شمار مي رفتند. از اين رو، مواجهه نيروهاي خودي با دشمن به روش گذشته، به دليل نقاط قوت جديد دشمن و نقاط ضعف جبهه خودي، موجب شد عمليات ها ناموفق بمانند.
در سطح تاكتيكي، شكست هاي سال دوم جنگ، فرماندهان عراقي را واداشت كه در اين باره چاره انديشي كنند. بي گمان، آنها با بسياري از تاكتيك هاي رزمندگان اسلام مانند حمله از جناح، دور زدن و دسترسي به عقبه ها و توجه به عمق، شناسايي قوي و غيره آشنا بودند. از اين رو، در دوره جديد نبرد، با توجه به تجربيات گذشته، دست به اقداماتي زدند. يكي از اين اقدامات، تشكيل خط هاي به هم پيوسته و توجه بيشتر به خط هاي حساس بود. عراقي ها خط هاي دفاعي خود را به ميزان قابل ملاحظه اي تقويت كردند و هر يگان موظف بود به طور مستمر، وضعيت خود را در ابعاد گوناگون ترميم كند. اقدام ديگري كه بسيار با اهميت بود و از عوامل عدم موفقيت رزمندگان به شمار مي رفت، حفر كانال به جاي احداث خاكريز در بسياري از مواضع پدافندي حساس بود. اين كار، علاوه بر آن كه به عنوان يك مانع، زمان و توان زيادي از نيروهاي خودي مي گرفت آنها را از عارضه آماده اي كه بتوانند در صبح عمليات از آن به عنوان موضع دفاعي استفاده كنند، محروم مي ساخت. همچنين، از ديگر اقدامات عراق، دفاع پوششي و گذاشتن كمين در جلو موانع بود. به طور كلي، عوامل ديگري از اين دست، موجب شدند در شب عمليات، نيروهاي خودي زمان را از دست بدهند و نبودن اين امتياز كه در عمليات هاي قبلي وجود داشت، مسأله اي بود كه بايد براي آن چاره انديشي مي شد.
در هر حال به دليل توانايي هاي جديد عراق، نفوذ در خط هاي ارتش آن بسيار دشوار بود و با توجه به نداشتن عكس هوايي، اطلاعات تاكتيكي مناسبي از دشمن وجود نداشت. در حالي كه عراق به دليل قدرت هوايي و داشتن ستون پنجم، اطلاعات خوبي از جبهه خودي در اختيار داشت. همچنين، در جبهه خودي، به پيروي از روش عمليات هاي گذشته، نيروها به پاك سازي خط توجه كمتري كرده و تمام تلاش خود را به پيشروي در عمق معطوف مي كردند. اين مسأله باعث مقاومت دشمن شده و ارتباط نيروهاي خودي در عمق را با نيروهاي در خط قطع مي كرد. ضعف آموزش تاكتيكي، عدم انضباط سازماني، عدم توجه به عمليات هاي چريكي به عنوان عامل رواني مؤثر بر دشمن و نداشتن خط پدافندي همچون عراق، از ديگر عواملي هستند كه در ناكام ماندن عمليات نيروهاي خودي مؤثر بودند.
در بررسي عوامل كيفي جنگ، بعد از فتح خرمشهر، چند موضوع بايد مورد توجه قرار گيرد؛ نخست، جابه جايي جغرافيايي در ادامه جنگ و تأثير آن بر نيروي انساني دو طرف. ورود به خاك عراق، به طور طبيعي باعث شد، انگيزه نيروهاي دشمن، با توجه به تعصبات ملي، براي جنگيدن بيشتر شود، كه در اين ميان فعاليت اداره توجيه سياسي ارتش عراق در زمينه تبليغات و توجيه سازمان يافته، مؤثر بود. دوم، تأثير عقب نشيني و ناكامي در عمليات ها بر روحيه نيروهاي خودي است. با آغاز دوران سخت جنگ و مشاهده قدرت دشمن، رزمندگان و فرماندهان نيروهاي مسلح در مقايسه با شرايط مشابه در سال هاي ابتداي جنگ، زودتر از گذشته تصميم به عقب نشيني مي گرفتند.
سومين موضوع كه مهم ترين عامل در اين سطح است، غرور ناشي از پيروزي هاي قبلي و كم رنگ شدن نگرش توحيدي در اداره ميدان جنگ مي باشد. اين عامل به ويژه پس از عمليات والفجر ۱ در جلسه اي كه به منظور جمعبندي و بررسي نظامي جنگ از آغاز تا سال ۱۳۶۱ صورت گرفت، مورد تأكيد تمام فرماندهان سپاه قرار گرفت، و همه آنها اذعان داشتند كه در جنگ نابرابر با عراق، مسأله اول، ايمان، اخلاص و توحيد است. فرمانده وقت سپاه (محسن رضايي) در اين باره گفت:
«در ديدار فرماندهان با حضرت امام (ره)، وقتي جنبه هاي گوناگون مسأله از جمله اين عامل مطرح شد، امام (ره) فرمود: «اين (عدم الفتح والفجر مقدماتي) سيلي اي بود كه خدا به شماها زد كه حواستان را جمع كنيد.»
فرمانده سپاه افزود:
«امام پس از مشاهده ناراحتي فرماندهان و تضعيف روحيه آنها، در ملاقات با بنده و چند تن ديگر از فرماندهان اظهار داشتند: «چرا ناراحت هستيد، حضرت امير در جنگ صفين شكست سخت سياسي خورد اما نيفتاد، حضرت امير دوباره بلند شد. نكند روحيه تان تضعيف بشود. ما براي تكليف داريم مي جنگيم … همان طور كه نماز مي خوانيم و روزه مي گيريم، همان طور كه نماز و روزه واجب است. شايد هم خيلي از جزئياتش را هم نفهميم براي چيست، اما تكليف مان اين است و احساسي از خدا و معاد و خلقت داريم و تلقي از دنيا داريم، لذا مي بينيم كه عبادت بايد بكنيم، تكليف مان را هم داريم انجام مي دهيم و نبايد روحيه مان را از دست بدهيم. »
چهارم، واگرايي ارتش و سپاه؛ با ادامه جنگ در داخل خاك عراق، نخستين اختلاف نظر بين دو نيرو پديدار شد كه در انتخاب منطقه جبال حمرين و فكه - چزابه براي عمليات والفجر مقدماتي، وسعت بيشتري گرفت. در پايان عمليات والفجر مقدماتي و والفجر ،۱ مسأله وحدت فرماندهي مهم ترين اختلاف نظر ارتش با سپاه در مورد انجام عمليات ها بود. اين مسأله موجب واگرايي نسبي ارتش و سپاه شد. به هر حال تيرگي روابط ارتش و سپاه در حالي بود كه به دليل گذشت كمي از دوران آزادسازي، نسبت به توان واقعي اين دو نهاد درك روشني وجود نداشت.
موضوع پنجم، عدم حضور جدي مسؤولان سياسي در جنگ است. سايه دوران تفوق نظامي بر عراق مانع از آن بود كه تصميم گيرندگان سياسي، تحولات به وجود آمده در صحنه جنگ و توانايي هاي جديد ارتش عراق را مورد توجه قرار دهند. هنوز، تصور مي شد كه مي توان مانند گذشته به پيروزي رسيد. احتمالاً اين مسأله تا حدودي كاهش توان نظامي و قدرت مقابله با ارتش عراق را در پي داشت.
از جنبه سياسي، آمريكا با وجود حمايت از عراق در دوره آزادسازي، پس از ورود ايران به خاك عراق و احتمال سقوط دولت بعث، استراتژي متوقف كردن پيشروي هاي ايران، فرسايشي كردن جنگ و تحميل مذاكره به ايران را به عنوان محور تصميم گيري هاي خود در ارتباط با جنگ ايران و عراق در پيش گرفت. از سوي ديگر، رفت و آمدهاي ديپلماتيك مقامات ايالات متحده به عراق و كشورهاي منطقه گسترش يافت و آمريكا بطور علني اعلام كرد كه سياست اين كشور، جلوگيري از سقوط عراق و پيشگيري از پيروزي ايران است.
شوروي نيز در اين مقطع به جانبداري از عراق پرداخت و فروش سلاح به اين كشور را از سرگرفت. اين مسأله موجب تيرگي روابط ايران و شوروي شد. چندي بعد حزب توده در ايران منحل اعلام شد و عناصر اصلي آن دستگير شدند و در پي اخراج ۱۸ ديپلمات روسي از جمهوري اسلامي، روابط دو كشور بر اثر تأثير اين عوامل در مدت كوتاهي به سردي گراييد.
سازمان هاي بين المللي هم به طور كلي، در راستاي منافع عراق موضع گيري كردند، به ويژه، شوراي امنيت سازمان ملل، پس از ۲۲ ماه سكوت (زماني كه عراق خاك ايران را در اشغال داشت) به درخواست اردن و حمايت آمريكا، تشكيل جلسه داد و طي قطعنامه ،۵۱۴ خواستار آتش بس و خاتمه فوري همه عمليات هاي نظامي شد.
به طور كلي، مهم ترين نتيجه گيري فرماندهان نظامي، به ويژه فرماندهي سپاه از شرايط نبرد پس از فتح خرمشهر آن بود كه بايستي در چگونگي ادامه نبرد، تغييرات اساسي انجام پذيرد.
مأخذها:
تنبيه متجاوز - حسين اردستاني - مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي
نرگس السادات امجد

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  9:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : بررسي عمليات بيت المقدس از زبان شهيد حسن باقري
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
حوادث و پديده هاي جنگ تحميلي عراق عليه ايران، اگر از زبان فرماندهان نظامي درگير در صحنه عمليات بيان شود، حاوي اطلاعات و واقعيات مهمي است كه در شناخت ابعاد جنگ اهميت خاصي دارد، به ويژه آن كه اين بررسي در متن حادثه صورت گرفته باشد. بدين منظور مركز مطالعات و تحقيقات جنگ جمعبندي و تحليل شهيدحسن باقري را در عمليات بيتالمقدس كه از سند شماره 6025 اين مركز تهيه شده، ارائه ميكند.
پس از روزهايي كه قرار بود عمليات خرمشهر انجام شود، طرح عمليات به اين صورت شد كه از آبادان به سمت خرمشهر نيرو بيايد، قرارگاه فتح، خرمشهر را محاصره كند و قرارگاه فجر، عرايض را تأمين كند و قرارگاه نصر، در امتداد دژ پايين بيايد و منطقه اروندرود را تأمين كند.
نكتهاي كه وجود داشت و از نظر نظامي حدس زده ميشد، اين بود كه عراق در سه كيلومتري شلمچه - كه ما هستيم - هيچگونه ضدحملهاي انجام نميدهد و خيلي راحت رفت و آمد ميكند و اهميت زيادي به رفت و آمدها نمي دهد، تخمين زده ميشد كه عراق اقدام به احداث پلي روي اروندرود كرده، طول و عرض آن هم زياد است، ولي قطعاً در اين حد فاصل، پلي براي عراق وجود دارد. عراق مطمئن است منطقه تحت اشغالش را حفظ ميكند، البته، صدام شمال خرمشهر را كه بين مارد و جاده آسفالتي بود، رها كرد و از طرف جنوب به يك خاكريز آمد و در آن جا مستقر شد و ديگر هيچ نشانهاي از اين كه عراق عقبنشيني كند و خرمشهر را تخليه كند وجود نداشت، به خصوص با عكس هوايي كه گرفته شد، اين حدس به يقين مبدل شد كه عراق در (اروند) در حدود شش كيلومتري شرق شلمچه پلي احداث كرد.
شناساييهايي نسبت به سربند عراقي ها انجام شد، در بعضي محورها، سيم هاي تلفن در خط خودمان و خط دشمن كشيده شد و ميدان هاي مين پاكسازي و قرار شد كه عمليات در مرحله آخر انجام شود، عمليات در ساعت 22:30 شب آغاز شد. مشكل اين مرحله از عمليات به آن دليل بود كه خط عمليات سراسري بود، يعني در حدود دوازده، سيزده كيلومتر حدود شش نفر نيرو كه مي خواستند به اين خط بدهند به هيچ وجه مسائل هماهنگي رعايت نميشد. نيرو هم صبر نمي كرد، براي اين كه بقيه نيروها در منطقه بودند، عراق هم جلوي سربند سيم خاردار و مين گذاشته بود... .
تيپ حضرت رسول (ص) اولين نيرويي بود كه به سربند رسيد و با تيپ 22 عراق درگير شد و به داخل نفوذ كرد. تيپ دزفول با مشكلاتي از قبيل ميدان مين و آتشي كه عراق روي دشت داشت با يك مقدار تأخير توانست به مواضع دشمن نفوذ بكند و در ادامه دژ حركتش را به سمت پايين انجام داد و در تقاطع دژ و جاده آسفالت به صورت نيروهاي پدافندي مستقر شد.
تيپ حضرت رسول (ص) به دليل اين كه كمي صبر كرد تا تيپ دزفول بيايد، نتوانست خودش را به پل عراق در روي اروند برساند و تمام سعي بر اين شد كه خاكريز در شمال خين زده بشود و به موازات خين پدافند بكنيم، به دليل اين كه امكانات كم بود، نيروها زير پل بودند، براي همين در فاصله 48 ساعت بعد از آغاز عمليات، زير جاده آسفالت مجدداً به تيپ دزفول واگذار شد، در ضمن دژ تا جاده آسفالت بلند و قابل قبول بود، به سمت خين، فاصله دژ بيشتر از سه سانتي متر نبود و لازم بود كه جنوب جاده آسفالت به تيپ دزفول و قسمت غربي و جنوبي جاده كه به موازات خين بود به نصر دو واگذار شود.
در سمت جنوب جاده آسفالت - كه دژ و خاكريزش را بلند كردند - تيپ دزفول مستقر شد، بعد تيپ حضرت رسول (ص) با تيپ دو لشكر يك خط موازي را در خين تشكيل دادند، در حدود سه شب بعد از آغاز عمليات، قرار شد كه تهاجمي براي انهدام پل و تأمين خين صورت گيرد، اما تهاجم دير آغاز شد، بنابراين، نيروها به پل حمله كردند و توانستند پل را پيدا كنند و به داخل جزيره (بوارين) بروند، ولي عراق در جزيره بوارين، نيروي پياده زيادي گذاشته بود؛ زيرا حدس زيادي ميزد كه ما بخواهيم از سمت پل به بصره برويم، ولي از طرفي نمي خواست كه پل را خراب كند.
در اين جا، دو حدس زده ميشد، نخست اين كه حفظ جزيره بوارين براي عراق مفيد بود و اگر ما به اين جزيره مي رسيديم، عراق تأمين شط العرب را از دست ميداد، مسئله دوم اين بود كه عراق درصدد بود هميشه يك جناح جنوبي را در صحنه عمليات داشته باشد كه اگر خواستيم عمليات را به سمت غرب ادامه دهيم او بتواند براي تهديد نيروهاي اسلام از جناح جنوبي استفاده كند، آنها نيروها را با فشار بيرون زدند، ولي گفته مي شد كه روي پل، پنجاه كيلو مواد گذاشتهاند كه با پرتاب يك توپ و انفجار مواد منفجره پل نيز منفجر شده است.
مسلم است كه پل اصلي اروند در اختيار عراقيهاست، عراقيها براي رفت وآمد تا جزيره بوارين از پل استفاده ميكنند، وضعيت كنوني عراق در شمال خين خط خيلي ضعيفي است، نيروي پياده مقابل خودش را مين گذاري كرده و به آن صورت آن جا را خطري تهديد نميكند، عراق بيشتر براي تهديد جناح جنوبي عمليات، شمال خين را نگه داشته است، كار ديگري كه درباره خين كرده بود اين كه خاكريز جنوب خين را - كه سمت خودش است - حدود سه متر بلند كرده و خاكريز سمت ايران را يك مقدار تراشيده و به پايين آورده بود، به طوري كه نيروها نميتوانستند براي شمال خين مستقيماً خط پدافندي داشته باشند.
**گزارش وضعيت تيپ 46 فجر
مسئلهاي كه من داشتم، اين بود كه قضيه خرمشهر با اطمينان انجام شود، مشكلاتي كه در طول اين عمليات داشتيم به دليل وجود حالت اضطراب در بين بچهها بود، اين نظر كه اگر عمليات خراب شود قضيه چه خواهد شد اين بود كه همه تلاشها براي اين بود كه مسئله به صورت محكم انجام شود. ما مطمئن بوديم به حول و قوه خداوند، قضيه خرمشهر حل خواهد شد، طرحي كه داده مي شد طوري نبود كه يك فرد فقط براي انجام آن كار كند، نه، چيزهاي ديگري است كه بايد به خاطر آنها كار كرد.
خلاصه قرار شد كه ما از عمليات (برون مرزي) صرفنظر كنيم، اگر تيپ قرارگاه فتح كارآيي دارد، بيايد خرمشهر را محاصره كند، طوري كه ممكن است محاصره قوي شود و مطمئن شوند كه كسي از خرمشهر بيرون نميرود. از طرف ديگر، قرارگاه فتح بيايد نهر عرايض را تأمين كند، براي اين كه كار تأمين بدون اشكال باشد و با ضد حملههاي عراق از سمت غرب مواجه نشوند، قرارگاه نصر هم يك مدت ادامه منطقه دژ را تأمين كند كه عراق نتواند عكسالعملي يا عملياتي انجام بدهد.
عراق با اين كه مي دانست چهارده هزار نفر از نيروهايش در خرمشهر هستند، نتوانست هيچگونه ضد حملهاي را در منطقه غرب و شلمچه انجام دهد، براي اين كه نيروهاي ما اين اجازه را به (عراق) نميدادند. البته، طرح به صورت كلاسيك نبود، براي همين هم برادران ارتش با اين طرح موافق نبودند، هنوز هم كه هنوز است ميگويند طرح، طرح خوبي نبود.
**شرح مسائلي كه در طول اين عمليات مطرح بود
قرارگاه فتح مسئول محاصره خرمشهر بود. هم چنين، فاصله دژ و مرز عراق حدود دو كيلومتر بود كه اين دو كيلومتر از نظر زمين هيچ اجازهاي را به عراق نمي داد. شنيديم كه عراق نتوانست ضدحملهاي را براي آزاد كردن خرمشهر انجام بدهد و نيروها را از المنصور به منطقه مي آوردند، در ضمن لشكر هفت پياده عراق هم بود، ولي ديديم كه لشكر هفت پياده را نتوانست وارد عمل بكند، مي خواست از طريق پل اروند بياورد وارد عمل كند، ولي به دليل باريك بودن معبر منطقه و تشكل كامل نيروهاي اسلام ،از نيروهاي پياده نيز نتوانست استفاده كند و به لطف خداوند خرمشهر آزاد شد.
تهيه و تدوين: روابط عمومي مركز مطالعات و تحقيقات جنگ

 
 
 
شنبه 13 خرداد 1391  9:59 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها