0

مقالات تخصصي ايثار و شهادت

 
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : تأملي فقهي بر فرهنگ عمليات استشهادي
كلمات كليدي : ايثار، شهادت، اسلام، فقه، عمليات استشهادي، عمليات انتحاري.
نويسنده :  علي اكبر ايزدي فرد ,  مير حسين كاويار
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چكيده
«فرهنگ ايثار و شهادت» از ويژگي هاي اديان الهي به ويژه دين مقدس اسلام است. اساساً ايثار و فداكاري و از خود گذشتگي فقط در منطق اديان الهي مفاد و مفهوم پيدا مي كند. مكتبي كه جهان را منحصر به عالم طبيعت مي داند و عالم غيب و حساب و كتاب و قيامت را انكار مي كند، دليلي ندارد پيروان خود را به ايثار فرا بخواند. هيچ مكتب مادي نمي تواند پيروان خود را بي آنكه انتظار متقابلي از ديگري داشته باشد، به فداكاري دعوت كند. زيرا تنها معيار و ميزان «نفع خويش» است و بس. اگر گذشتن از مال و بخشيدن آن به ديگران هم در اين بينش با تكلفاتي قابل توجيه باشد، از جان گذشتگي به خاطر ديگري هيچ توجيه معقولي ندارد. ايثار و از جان گذشتگي تنها در مكاتبي قابل توجيه است كه فراتر از زندگي در اين دنيا، اعتقاد به زندگي جاويدان در آخرت نيز در آن مطرح باشد. كسي مي‏تواند اهل ايثار و فداكاري باشد كه به سعادتي براي خود پس از مرگ معتقد باشد و به خاطر رسيدن به مقام قرب الهي از خود بگذرد. استقبال از شهادت كه اوج ايثار و فداكاري و از جان گذشتن است تنها از انساني سر مي‏زند كه به عالم غيب و آخرت معتقد باشد؛ از همين رو حضرت امام خميني، رهبر فقيد انقلاب اسلامي در سال هاي آغازين پس از
پيروزي انقلاب فرمودند كه مبادا فريب شعارهاي دروغين مكاتب مادي را بخوريد. ايشان شعارهاي «ايثار و از جان گذشتگي» رهبران كمونيسم را فريبه كاري و بازي‏گري مي‏دانست كه به منظور فريب دادن و بهره‏كشي از ساده‏لوحان سر داده مي‏شود(صحيفه ي نور، ج 2، 5 و 18؛ ج 4، 252). «عمليات شهادت‏طلبانه» در اين مقاله به اقدامي اطلاق مي‏شود كه شخصي با قصد قربت و با علم به شهادت و با هدف ضربه زدن به دشمن، به انجام آن مبادرت مي‏ورزد و در اين راه كشته شود. در تاريخ اسلام و سيره ي اولياي الهي بالاخص سالار شهيدان حضرت امام حسين(ع) و يارانش، نمونه ي اين اقدام به چشم مي‏خورد و امروزه نيز با شيوه ي جديد در ممالك اسلامي وجود دارد. در اين مقاله تلاش شده است با تفكيك عمليات استشهادي از عمليات انتحاري، مشروعيت شهادت‏ طلبي در آيات، روايات، سيره ي معصومان و لسان فقهاي شيعه و سني را مورد بررسي قرار دهيم.
1. مقدمه و طرح مسأله
بدون شك يكي از رمزهاي موفقيت برق‏آساي اسلام در رسيدن به اهداف خود و گشودن قلب هاي انسان هاي شيفته ي حقيقت و دژهاي مستحكم سرزمين هاي مختلف در كمتر از نيم قرن، «فرهنگ ايثار و شهادت‏طلبي» در اين مكتب است. در مكتبي كه جهاد در راه خدا پلي براي رسيدن به «احدي الحسنيين» است، شكست معنا و مفهومي ندارد. مكتبي كه بتواند پيروانش را به گونه‏اي تربيت كند كه نبرد با دشمن و كشته شدن را رسيدن به سعادت ابدي بدانند، از هيچ قدرتي هراس نخواهد داشت و هيچ مانعي قادر نخواهد بود او را از رسيدن به اهدافش باز دارد و در ميانه ي راه متوقف سازد. تعاليم اسلام منطبق بر فطرت پاك انساني است؛ ازاين رو هر قدرتي كه مانع رسيدن اين تعاليم به مخاطبانش شود، با چنين روحيه‏اي از ميان برداشته مي‏شود. ملتي كه از شهادت استقبال كند، آمادگي لازم را براي ايثار و فداكاري و از خود گذشتگي در راه اهداف خويش داشته باشد، هميشه عزيز و سربلند بوده و مورد تحسين همه ي انسان هاي منصف و آزاده است. هيچ كس ملت ترسو و زبون و سست ‏عنصر را كه به خاطر دل بستگي به دنيا و زندگي چند روزه تن به هر پستي و ذلتي مي دهد، تحسين نمي‏كند. چنين قوم و ملتي هميشه مورد سرزنش مردم است. اسلام هيچ‏گاه به ضرب شمشير در جهان پيش نرفته، اين مكتب آن قدر تعاليم و ارزش هاي انساني دارد كه دل هاي پاك را به خود جلب و جذب كند، و نيازي ندارد كه به زور سرنيزه بر مردم حكم براند. وجود روح ايثار و شهادت‏طلبي در مسلمانان صدر اسلام حكايت از آن دارد كه آنان با رضايت كامل و عشق و علاقه پيرو اين مكتب بودند، هيچ‏گاه كسي با اجبار، دل درگرو مكتب و آييني نمي‏سپارد و براي آن جان فشاني نمي‏كند. دشمنان به خوبي اين رمز پيروزي را شناسايي كرده و در طول تاريخ تلاش كردند، مردم را از اين فرهنگ رهايي‏بخش جدا سازند. هيچ بعيد نيست اتهامي كه پاره‏اي از مستشرقين به اسلام وارد ساختند و گفتند: اسلام با شمشير گسترش يافت، با همين قصد و انگيزه صورت گرفته باشد. اگر از زورمداران و ستم‏پيشگان بگذريم، آشنايان با تاريخ نيك مي‏دانند كه بسياري از مردم دنيا با طيب خاطر به اسلام گرويدند و اين آيين پاك را پذيرفتند.
اما بسا كه براي جدا كردن مسلمين از فرهنگ جهاد و شهادت چنين اتهامي را مطرح كرده باشند تا مسلمين براي دفع اين اتهام سخن از جهاد و مبارزه به ميان نياورند. چنان كه بعضي از ساده ‏لوحان و به اصطلاح روشن فكران در اين دام گرفتار آمدند. براي آنكه در برابر تبليغات مسيحيت كه خود را طرفدار صلح و آشتي معرفي مي‏كنند، به خيال خود از اسلام دفاع نمايند، با «جهاد» قهر كردند و سخن گفتن از جهاد و مبارزه را كوبيدن بر طبل جنگ خواندند. چنان كه حاكمان ستم گر اموي و عباسي كه به چيزي جز رياست و قدرت نمي‏انديشيدند، تفكر «حرمت مبارزه با حكومت» را حتي اگر حاكم، جائر و ستم گر باشد، ساختند و پرداختند و روحانيان بي‏هويت را براي ترويج آن به كار گرفتند.
مبارزه ي حاكمان جائر با مكتب سالار شهيدان حسين بن علي(ع) و همه ي مظاهر آن به خوبي نشان گر آن است كه دشمن به خوبي از رمز موفقيت مسلمين آگاه شده و تمام تلاش خود را براي مقابله با آن به كار بسته است. روزي امويان نهضت عاشورا را «خروج عليه اميرالمؤمنين يزيد» خواندند تا مردم را فريب دهند و بتوانند كاروان حسيني را سركوب كنند(طبري، ج 3، 296)، روز ديگر عباسيان به منظور از بين بردن كانون جهاد و مبارزه عليه ظلم و بي‏عدالتي قبر مطهر آن حضرت را منهدم كرده و حريم حرم مطهر را شخم زدند(همان، ج 9، 185)، روزي ديگر با ايجاد اختلاف و نزاع ميان مسلمانان به قتل شيعيان و عزاداران حسيني پرداختند و خود پشت صحنه به رقص و پايكوبي پرداختند(ابن اثير، ج 9، 2.8). روزي ديگر استعمارگران و چپاول گران عالم به ريشه‏كن كردن مظاهر نهضت حسيني پرداخته و از برگزاري هر مجلس و محفل عزاداري ممانعت به عمل آوردند و توسط ايادي خود هم چون رضاخان ميرپنج در ايران، آتاترك در تركيه و امين‏الله خان در افغانستان با شعاير مذهبي به مبارزه برخاستند(مكي، ج 6، 279). روز ديگر در سرزمين هاي اشغالي فلسطين صهيونيست ها كنگره ي شيعه‏شناسي تشكيل داده و خواستار مبارزه با مظاهر نهضت حسيني و فرهنگ شهادت از يك سو و جلوگيري از گسترش فرهنگ انتظار ظهور مهدي موعود(عج) از سوي ديگر شدند. امروز نيز در غزه، به نسل كشي آوارگان بي پناه فلسطيني مي پردازند.
نهضت «شهادت‏طلبي» مسلمانان را كه از ظلم و بي‏عدالتي مستكبران عالم كاسه ي صبرشان لبريز شده، تروريسم مي‏خوانند تا با فريب افكار عمومي بتوانند آنان را قتل عام كنند. منطق امروز استكبار جهاني كاملا بر منطق امويان در كشتار كاروان حسيني در سال 61 هجري منطبق است. آن روز شهادت‏طلبي حسينيان را خروج عليه حكومت مشروع خوانده و آنان را متهم به خروج از اسلام مي‏كردند، امروز نيز شهادت‏طلبان پيرو امام حسين(ع) را تروريست مي‏خوانند كه با ترور بي‏گناهان، حقوق بشر و آزادي و عدالت- كه به ادعاي آنان اصول اخلاق آمريكايي است- را زير سؤال مي‏برند!(نامه ي شصت تن از روشن فكران آمريكايي در دفاع از سياست هاي جنگ طلبانه ي دولت مردان آمريكا در سال 138. ش).
اين مقاله در صدد است به بررسي «عمليات استشهادي» با استناد به مباني فقهي بپردازد و به پاره‏اي از شبهاتي كه در اين زمينه مطرح مي‏شود، پاسخ گويد و با تبيين زواياي مختلف اين مسأله نشان دهد كه «عمليات شهادت ‏طلبانه» شيوه ي نويني از قيام شهادت ‏طلبانه ي امام حسين(ع) و يارانش در كربلاست. در كربلا امام حسين(ع) و ياران باوفايش با علم و آگاهي از اين كه در برابر دشمن تا دندان مسلح به شهادت خواهند رسيد، با هدف دفاع از دين و راه و روش رسول خدا(ص) و مبارزه با ظلم و بي‏عدالتي و تسلط افراد نالايقي كه صلاحيت رهبري جامعه اسلامي را نداشتند، ايستادند و جان خود را فدا كردند. نه تنها هيچ كس با هر عقيده و مسلكي آنان را به خاطر اقدام شهادت‏ طلبانه‏شان سرزنش نكرد، بلكه آنان الگويي براي بشريت در طول تاريخ گشتند. تا ملت‏هاي تحت ستم و مستضعف براي دفاع از موجوديت خود در برابر متجاوزان جنايت‏پيشه، با عشق به لقاي الهي از مرگ و شهادت استقبال كنند، زيرا راهي مؤثر براي دفاع جز فداكردن جان ندارند. پرسش محوري مقاله اين است كه فقه پوياي اسلام چه تبييني از عمليات استشهادي دارد؟
2. ماهيت عمليات استشهادي
عمليات شهادت‏ طلبانه به معناي عام آن به اقدامي اطلاق مي‏شود كه شخصي با قصد قربت و با علم به شهادت و با هدف ضربه زدن به دشمن به انجام آن مبادرت مي‏ورزد و در اين راه كشته شود. در تاريخ اسلام و سيره ي اولياي الهي بالاخص سالار شهيدان حضرت امام حسين(ع) و يارانش، نمونه ي اين اقدام به چشم مي‏خورد. از آنجا كه عمليات استشهادي از نظر شكلي به انتحار و خودكشي شباهت دارد، عده‏اي آن را جايز نمي‏دانند. دلايلي كه در اين مقاله مورد استناد قرار مي‏گيرد، مشروعيت و فضيلت عمليات استشهادي به معناي عام را اثبات مي‏كند و طبعاً شامل عمليات استشهادي به معناي خاص آن هم مي‏شود، اما چون شبهات به نوع جديدي از عمليات استشهادي متوجه است، قلم به سمت و سوي اثبات اين نوع عمليات خاص معطوف مي‏شود. حقيقت اين است كه مشروعيت چنين عملياتي در مكتب تشيع كه پيروان آن افتخار انس با مكتب سيدالشهدا(ع) را دارند، آشكار است، اما به لحاظ پاره اي از سؤالات و ابهامات، در ميان اهل سنت، نيازمند تبيين و پاسخ گويي است. گروهي از علماي اهل سنت به خاطر ابتلا به اين سؤالات، با تكيه بر مباني فقه اهل سنت به دفاع از آن برخاسته‏اند. براي آنكه با تكيه بر مباني فقه اهل بيت نيز مشروعيت و فضيلت اين نوع عمليات روشن شود و ابهامات و سؤالات بر طرف گردد، به بررسي اين موضوع مي‏پردازيم، هر چند در خلال بحث به قراين و شواهدي هم اشاره خواهيم كرد كه بنا بر مباني اهل سنت و پيروان آن مذاهب قابل توجيه است.
3. وجوه افتراق عمليات استشهادي با عمليات انتحاري
دقت در عمليات شهادت‏طلبانه نشان مي دهد كه اين رفتار هم از جهت «قصد و انگيزه»، هم از جهت «هدف و غايت» و هم از نظر «آثار و پيامدها» با انتحار تفاوت اساسي دارد. غفلت از شكاف عميقي كه ميان اين دو گونه رفتار و عاملان آن وجود دارد، سبب شده كه عده‏اي آن را با «انتحار» اشتباه كنند. كسي كه به مبارزه با دشمن قيام مي‏كند، گاهي در اين مبارزه به دست دشمن كشته مي‏شود و گاهي نيز در اقدامي كه براي ضربه زدن به دشمن انجام مي دهد، خود نيز كشته مي‏شود بدون اين كه كشته شدن او مستقيما به دست دشمن باشد. در اين نوع دوم ابهام بيش تر است و از نظر عده اي جايز نمي‏باشد. به نظر مي‏رسد كه اين تفاوت نبايد موجب شود كه نوع دوم را انتحار و خودكشي بناميم زيرا:
اولا: قصد و انگيزه ي اقدام كننده، اعلاء كلمة الله و دفاع از ايمان و اعتقاد و مقدسات دين و سرزمين اسلامي است، به همين دليل به شرف شهادت نائل مي‏شود.
منطقه ي استراتژيك عمليات استشهادي مطلقاً ويژگي دفاعي دارد و بدين سان تابع ديدگاه عمومي شيعه در باب جهاد دفاعي مي باشد(فيرحي، 113).
ثانياً: هدفش از جنبه ي شخصي نيل به فوز عظيم شهادت و سعادت ابدي است و از جنبة اجتماعي كشتن يا مجروح ساختن دشمن و ضربه زدن به او، ايجاد رعب و وحشت در جبهه ي دشمن و روحيه بخشيدن به مسلمانان است.
ثالثاً: چنين شخصي از جنبه ي فردي داراي قدرت و قوت روحي، شجاعت و شهامت و ايمان و اعتقادي راسخ است كه با آگاهي كامل قدم در اين ميدان مي‏گذارد.
در حالي كه شخصي كه خودكشي مي‏كند، در هيچ يك از ابعاد سه گانه ي ياد شده كم ترين شباهتي به مجاهد في سبيل الله ندارد؛ نه قصد و انگيزه‏اش الهي است، نه در مقام دفاع از ايمان و اعتقاد ديني است بلكه عمل او نشانه ي بي‏ايماني يا ضعف ايمان است كه با ارتكاب عمل خودكشي و گناه كبيره گرفتار عذاب الهي مي‏شود، هدفي نيز جز خلاصي از گرفتاري هاي روحي خود ندارد. از جنبه ي اجتماعي نيز كم ترين تأثيري در رشد اجتماع يا مقابله با دشمن ندارد. اساساً چنين فردي با خود مشكل دارد. شخص ضعيف النفسي است كه براي گريز از مشكلات و گرفتاري ها و واقعيات زندگي به حيات خود خاتمه مي دهد.
پس عمليات استشهادي نوع دوم را نمي‏توان خودكشي به معناي مصطلح آن شمرد بلكه مصداقي از عمليات استشهادي به معناي عام آن است، البته با تفاوتي كه اين تفاوت حكم ‏مسأله را دگرگون نمي‏سازد، بلكه از جهاتي بر نوع اول برتري دارد.
4. ادله ي مشروعيت عمليات استشهادي
الف. آيات قرآن
«جهاد در راه خدا» عنواني است كه بر تلاش و مبارزه با دشمن اطلاق مي شود؛ اين كه گروهي از مؤمنان با جان و مال خويش با خدا معامله مي كنند و در مقابل بذل جان و مال بهشت جاويدان الهي را دريافت مي كنند، بر چنين افرادي هم صدق مي كند. قبل از بررسي اين دليل چند نمونه از آيات قرآن را كه درباره ي جهاد با تعابير مختلفي وجود دارد، مي آوريم. اين آيات با توجه به اطلاقي كه دارند علاوه بر شهادت ناظر به عمليات استشهادي نيز مي باشند:
«ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرآن و من اوفي به عهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم»(توبه /111).
در اين آيه از معامله ي گروهي از مؤمنان با خدا سخن گفته شده كه «جان و مال خود را به خدا تقديم مي‏كنند و در مقابل بهشت جاويدان الهي را دريافت مي‏كنند»، «در راه خدا مي‏جنگند، مي‏كشند و كشته مي‏شوند». اين دو تعبير و عنوان، شامل هر دو گروهي كه در سطرهاي پيشين معرفي كرديم، مي‏شود؛ هم كسي كه به قصد قربت به ميدان جهاد و شهادت قدم مي‏گذارد و به دست دشمن شهيد مي‏شود و هم كسي كه با همين انگيزه به مصاف با دشمن مي‏رود و براي نابودي جمعي از دشمنان اقدامي مي‏كند كه خودش هم در ضمن كشته مي‏شود. هر دو با خداوند عقدي منعقد مي‏كنند تا بر اساس آن جان و مال خود را با بهشت ابدي معامله كنند. بلكه مي‏توان صدق مفهوم «اشتراء» به معناي خريد جان و مال مؤمن توسط خداوند در برابر بهشت(قرطبي، ج 8، 268-267) را در عمليات استشهادي روشن‏تر يافت چون حقيقتاً جانش را به خدا مي‏فروشد.
«و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد»(بقره/ 2.7).
اين آيه نيز شبيه آيه ي قبلي است كه بعضي از انسان ها براي رضايت الهي جان خود را فدا مي‏كنند و به او واگذار مي‏نمايند.
«جاهدوا باموالكم و انفسكم في سبيل الله ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون»(توبه/ 41).
در اين آيه به همه ي مردم دستور مي دهد كه با اموال و جآن هاي خودتان در راه خدا جهاد كنيد كه خير شما در آن است. «جهاد با مال و جان» نيز عنواني است كه بر هر دو گروه ياد شده، منطبق است. كسي كه به عمليات شهادت‏طلبانه اقدام مي‏كند، حقيقتاً در راه خدا مجاهده مي‏كند؛ هم انگيزه‏اش الهي است و هم هدفش ضربه زدن به دشمنان خدا و ياري دين اوست. اطلاق لفظ «جهاد في سبيل الله» شامل چنين فردي هم مي‏شود.
«ما كان لاهل المدينه و من حولهم من الاعراب ان يتخلفوا عن رسول الله و لا يرغبوا بانفسهم عن نفسه ذلك بانهم لا يصيبهم ظما و لا نصب و لا مخمصه في سبيل الله و لا يطئون موطئاً يغيظ الكفار و لا ينالون من عدوّ نيلا الا كتب لهم به عمل صالح ان الله لا يضيع اجر المحسنين»(توبه/ 12.).
در اين آيه ي مباركه از اين كه مسلمانان از دستور رسول خدا سرپيچي نموده و براي حفظ جان خود پيامبر را حمايت نكنند و بدين وسيله از جان آن حضرت چشم بپوشند، اظهار ناخشنودي شده و آن را زيبنده ي مسلمانان ندانسته است. سپس از پاداشي كه از ره گذر تحمل تشنگي، خستگي و گرسنگي در راه خدا و مقاومت در برابر ضربات دشمن نصيب مسلمانان خواهد شد، سخن مي‏گويد. بديهي است وقتي كه مسلمانان مجاز نباشند براي حفظ جان خود، از جان پيامبر كه در معرض خطر قرار مي‏گيرد، بگذرند و موظف باشند براي حمايت از پيامبر فداكاري نموده و از جان خود بگذرند و مشكلات را تحمل نمايند، به طريق اولي چنين وظيفه‏اي را در راه حفظ دين و حمايت از راه و رسم پيامبر و هدف آن حضرت بر عهده دارند. پس جانبازي در راه دين خدا نه تنها مانعي ندارد، بلكه وظيفه ي مسلمانان بوده و از بهترين اعمال به شمار مي‏رود و يكي از مصاديق بارز جانبازي در راه دين خدا انجام «عمليات استشهادي» براي ضربه زدن به دشمنان است(نك: مدير شانه چي، 137-135).
«و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدوكم»(انفال/ 6.).
اين آيه به مسلمانان امر مي‏كند كه هر قدر توان داريد، از نيروي انساني و ادوات جنگي تدارك ببينيد كه در برابر مشركان همواره مهيا باشيد(طبرسي، ج 2، 555). در بعضي از روايات «قوه» را توان تيراندازي و در بعضي ديگر دژهاي مستحكم معنا كرده‏اند(همان). در بعضي ديگر با رنگ سياه خضاب كردن محاسن معنا كرده‏اند(شيخ صدوق، ج 1، 123). روشن است كه روايات بيانگر بعضي از مصاديق «قوه» است كه متناسب با عصر نزول آيه مي‏باشد(نك: مدير شانه چي، 153-152).
«ترهبون به عدو الله و عدوكم» به منزله علت اين دستور است، يعني به منظور ترساندن دشمنان خدا و دشمنان خود هميشه آماده باشيد. برخي از فقهاء نتيجه گرفته‏اند كه «هر چه به آن ترساندن حاصل شود، خوب است»(ميرزاي قمي، ج 1، 393).
نتيجه آنكه، عناويني كه در آيات ياد شده مطرح است و درباره ي مجاهدان راه خدا به كار رفته مانند «جهاد با جان»، «معامله با خدا و خريدن بهشت و رضاي الهي در برابر بذل جان»، «آمادگي نظامي به منظور ايجاد رعب در دل دشمن»، «ضرورت فداكاري و جان بازي در راه حمايت از پيامبر و دين خدا» همگي درباره ي كساني كه با قصد قربت و مقابله با دشمنان دين خدا به عمليات استشهادي اقدام مي‏كنند، صادق است.
ب. روايات
علاوه بر آيات قرآن، روايات فراواني وجود دارد كه به روشني بر مشروعيت و فضيلت عمليات استشهادي دلالت مي‏كند. هم در منابع شيعي و هم در منابع اهل سنت نمونه‏هاي فراواني را مي‏توان يافت. مسلمانان براي رسيدن به برترين نيكي ها كه شهادت در راه خداست، سر از پا نمي‏شناختند. امام صادق(ع) برترين جهاد را جهادي مي‏شمارد كه مركب شخص پي شود و خونش در راه خدا به زمين ريخته شود(حرعاملي، ج 15، 12). پيامبر اكرم(ص) نيز محبوب‏ترين قطره نزد خداي متعال را قطره ي خوني مي‏شمارد كه در راه خدا بر زمين مي‏ريزد:
«ما من قطره احبّ الي الله عزّ و جلّ من قطره دم في سبيل الله»(همان، ج 15، 14).
اولياي دين نه تنها مردم را به دفاع از ايمان و اعتقاد و ارزش هاي ديني دعوت مي‏كردند، بلكه دفاع از جان و مال و ناموس را نيز لازم شمرده و حتي استقبال از خطر جاني را در راه دفاع از جان و ناموس و جان نزديكان نيكو شمرده و كسي را كه در اين عرصه كشته شود، شهيد خوانده‏اند:
«من قتل دون عياله فهو شهيد، من قتل دون ماله فهو بمنزله الشهيد»(همان، ج 15، 121-12.).
از امام رضا(ع) سؤال كردند كسي كه در سفر اهل و عيالش را به همراه دارد و عده‏اي به آنان طمع مي‏كنند، آيا بايد در دفاع از آنان بايستد هر چند بترسد كه به قيمت جانش تمام شود؟ حضرت فرمود: بله بايد بايستد و دفاع كند(همان، ج 15، 122).
دسته ي ديگر احاديثي است كه از عشق و علاقه ي اولياي الهي به شهادت سخن مي‏گويد. از رسول خدا(ص) نقل شده كه فرمودند:
«و الذي نفسي بيده لوددت اني اقتل في سبيل الله ثم احيا فاقتل ثم احيا فاقتل»(بخاري، ج 6، 93).
قسم به كسي كه جانم در دست اوست، دوست داشتم كه در راه خدا كشته شوم، سپس زنده گردم، دوباره كشته شوم، بار ديگر زنده شوم و مجدداً كشته شوم.
چه اين كه از امام علي بن ابي‏طالب(ع) نيز نقل شده كه حضرت عشق و علاقه ي خود را به مرگ و شهادت بيش از علاقه ي كودك شيرخوار به پستان مادر توصيف نموده است:
«و الله لابن ابي‏ طالب آنس بالموت من الطفل بثدي امّه»(نهج البلاغه، خطبة 5).
شبيه اين جملات از ائمه و اولياي ديگر نيز نقل شده است. امام حسين(ع) علاقة خود به شهادت را در قالب اين بيت ابراز فرمودند:
«و ان يكن الابدان للموت انشئت فقتل امري‏ء بالسيف في الله اجمل»(موسوعه كلمات الامام الحسين(ع)، 499).
اگر بدنها براي مرگ آفريده شده، پس كشته شدن انسان با شمشير در راه خدا، بهتر و زيباتر است.
شبيه اين جملات توسط اهل بيت و ياران امام حسين(ع) در شب عاشورا نيز ابراز شد. هنگامي كه امام بيعت خود را از اصحاب خود برداشت، يكي پس از ديگري با بيان جملاتي كه از عشق به شهادت ناشي مي‏شد، به حضرتش ابراز وفاداري كردند. فرزندان عقيل از اين كه امام را در برابر دشمن تنها بگذارند، تبرّي جسته و اظهار داشتند: «به خدا سوگند چنين نمي‏كنيم، جان و مال و خانواده ي خود را فداي تو مي‏كنيم و به همراه تو با دشمن مي‏جنگيم تا كشته شويم». مسلم بن عوسجه نيز گفت: «هرگز از تو جدا نمي‏شوم، حتي اگر سلاح جنگي در اختيار نداشته باشم، دشمن را با سنگ مورد حمله قرار مي‏دهم تا با تو كشته شوم». سعيد بن عبدالله حنفي نيز گفت: «به خدا سوگند اگر بدانم كه كشته مي‏شوم، سپس زنده مي‏گردم، آن گاه زنده زنده مرا مي‏سوزانند و خاكسترم را بر باد مي دهند، و هفتاد مرتبه اين حادثه تكرار مي‏شود، هرگز از تو جدا نمي‏شوم تا در راه تو كشته شوم، چرا چنين نكنم، در حالي كه يك مرتبه كشته خواهم شد و به كرامت ابدي خواهم رسيد». ديگر اصحاب و اهل بيت آن حضرت نيز سخناني شبيه به آن را ابراز كردند(همان، 4.1-4..). در روز عاشورا نيز با عمل خويش گفتار خود را مبني بر عشق به شهادت به اثبات رساندند.
ج. سيره ي پيامبر و اولياي خدا
روشن تر و گوياتر از كلمات پيامبر اكرم(ص) و اولياي الهي، سيره ي آن بزرگواران است كه دليل قاطعي بر مشروعيت و فضيلت شهادت‏طلبي است. بسياري از پيامبران الهي در راه احياي دين خدا در برابر مستكبران ايستادند و با علم به اين كه در اين راه جان خود را فدا خواهند كرد، عقب نشيني نكرده و شهادت در راه خدا را با افتخار در آغوش گرفتند، زكريا و يحيي دو پيامبر الهي در راه حراست از ارزش هاي الهي و حق و عدالت و دفاع از بانوي صالح عصر خويش حضرت مريم(س) به دست يهوديان سركش به طرز فجيعي به شهادت رسيدند. پيامبر اسلام در جنگ ها چنان به قلب دشمن حمله مي‏كرد كه اصحاب آن حضرت بر جان او بيمناك مي‏شدند و به شهادت علي(ع) در كوران جنگ كه به پناهگاهي نياز داشتند، به آن حضرت متوسل شده و در پناه ايشان قرار مي‏گرفتند(طبري، ج 2، 135). چه اين كه امام علي(ع) نيز از آغاز تا لحظه شهادت با مرگ زندگي مي‏كرد و در انتظار شهادت لحظه شماري مي‏نمود. در شب هجرت رسول خدا(ص)(ليله المبيت) به امر آن حضرت در بستر وي قرار گرفت تا پيامبر بتواند از آسيب دشمن در امان باشد بدون آنكه بداند به سلامت خواهد بود(تاريخ يعقوبي، ج 2، 39).
علي(ع) به نقل يكي از مورخان اهل سنت مي‏فرمايد: در جنگ احد وقتي شايعه ي قتل رسول خدا(ص) پيچيد من كه مطمئن بودم پيامبر از جنگ نمي‏گريزد، هنگامي كه او را در جمع كشتگان نيافتم، فكر كردم شايد خداوند به خاطر رفتار ما او را به آسمان برده باشد، لذا تصميم گرفتم به جنگ ادامه دهم تا به شهادت برسم. غلاف شمشيرم را شكستم و شروع به جنگ كردم. دشمن كه مرا اين گونه مصمم ديد، راه مقابلم را گشود، ناگاه چشمم به رسول خدا افتاد كه رو به‏رويم ايستاده، فرمود: يا علي! تو چرا فرار نمي‏كني؟ عرض كردم: كجا روم و شما را تنها بگذارم، به خدا قسم از شما جدا نخواهم شد تا كشته شوم يا خدا تو را پيروز گرداند(طبري، ج 2، 514). در همين جنگ بود كه شمشير آن حضرت شكست و پيامبر شمشير خود «ذوالفقار» را به علي داد و جمله معروف «لا فتي الا علي و لا سيف الا ذوالفقار» ميان زمين و آسمان ندا داده شد(مجلسي، ج 2.، 87).
وقتي آيه ي مباركه «أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا آمنّا و هم لا يفتنون»(عنكبوت/ 1) نازل شد، از آن حضرت نقل شده كه مي‏دانستم در زمان رسول خدا فتنه‏اي رخ نخواهد داد و اين فتنه مربوط به بعد از وفات پيامبر است. درباره ي فتنه از آن حضرت سؤال كردم و توضيحاتي به من داد. عرض كردم: آيا شما در جنگ احد به من نويد شهادت نداديد؟ آيا من بايد زنده باشم و منتظر آن فتنه باشم؟ فرمود: تو آن زمان را درك خواهي كرد ولي پس از آن به فيض عظيم شهادت نايل خواهي شد(نهج البلاغه، خطبة 156).
ماجراي نهضت امام حسين(ع) در كربلا و وضعيت اهل بيت و اصحاب ايشان و عشق به شهادت در راه خدا و استقبال از آن با علم به شهادت و خوشحالي آنان در شب عاشورا همگي گواه صادقي است بر مشروعيت و فضيلت شهادت‏طلبي و استقبال از مرگ.
در بسياري از موارد ياد شده با اطمينان مي‏توان گفت كه آن بزرگواران خود در سلسله ي علل و اسباب شهادت خويش قرار دارند، و شايد مهم ترين علت و سبب مرگ و شهادت آنان، رفتارشان و شيفتگي شان از شهادت باشد. حتي يكي از تحليل هاي قوي و معتبر از قيام ابا عبدالله(ع) اين است كه آن حضرت چون مي‏دانست با حيات خود نمي‏تواند اسلام را از خطر حكومت بني‏اميه نجات دهد، با مرگ و شهادت خويش اين مهم را تحقق بخشيد و مشعل هدايت بشر و اسوه ي مبارزه با ظلم و بي‏عدالتي شد.
در ماجراي داستان اصحاب اخدود روايتي در منابع اهل سنت نقل شده كه امين‏الاسلام طبرسي نيز در تفسير شريف مجمع‏البيان آن را نقل نموده و ماجرا از اين قرار بود: «صهيب از رسول خدا نقل مي‏كند كه، در قصه ي اصحاب اخدود پادشاهي ستمگر بود كه روزي سخت بيمار شد. جواني داراي كرامات كه بيماران لاعلاج را شفا مي‏داد در آن شهر زندگي مي‏كرد. ولي ايمان و اعتقادي به پادشاه كه خود را ربّ مردم مي‏دانست، نداشت و به پروردگار عالم ايمان داشت. او را براي معالجه نزد شاه مي‏برند. شاه مي‏پرسد: آيا مي‏تواني مرا شفا دهي؟ پاسخ مي دهد: من كسي را شفا نمي‏دهم، من فقط دعا مي‏كنم و پروردگار عالم شفا مي دهد. پادشاه بر مي‏آشوبد كه مگر ربّ تو من نيستم؟! پاسخ مي دهد: نه، كسي ربّ من است كه ربّ تو نيز هست. هر چه از او مي‏خواهد كه دست از اين اعتقاد بردارد، نمي‏پذيرد. دستور مي دهد جوان را به بالاي كوهي برده و از آنجا به زمين پرتاب كنند. وقتي او را به بالاي كوه مي‏برند، از درگاه خدا مي‏خواهد كه ماموران را به سزاي اعمالشان برساند. همه ي ماموران به پايين سقوط مي‏كنند و او سالم نزد پادشاه باز مي‏گردد. وقتي از ماجرا جويا مي‏شود، جوان پاسخ مي دهد كه پروردگار عالم آن ها را مجازات كرد. بار ديگر دستور مي دهد كه او را با كشتي به دريا برده و به قعر دريا بيفكنند. اين بار نيز با دعاي جوان ماموران هلاك مي‏شوند و به نزد پادشاه باز مي‏گردد. وقتي ماجرا را جويا مي‏شود جوان مي‏گويد: پروردگار عالم آنان را مجازات نمود. آنگاه به پادشاه مي‏گويد: اگر مي‏خواهي مرا به قتل برساني بايد دست و پايم را با طناب به درختي ببندي، مردم را هم به تماشا فرا بخواني، تير و كمان به دست بگيري و بگويي: به نام پروردگارِ اين جوان، آن‏گاه تير را از كمان خارج كني تا من كشته شوم. پادشاه به توصيه ي او عمل مي‏كند و با اصابت تير به قلب جوان كشته مي‏شود. مردم با مشاهده ي اين صحنه و شنيدن جمله‏اي كه از دهان پادشاه خارج مي‏شود، همگي با صداي بلند مي‏گويند: ما هم به پروردگار اين جوان ايمان آورديم. و بدين وسيله جوان با قرباني كردن خود مردم را هدايت مي‏كند. پادشاه هر چه مردم را تهديد مي‏كند، سودي نمي‏بخشد»(طبرسي، ج 5، 465-464). از اين كه اين جوان- كه احتمالا به قرينه ي بعضي از روايات از پيامبران سرزمين حبشه بوده(مجلسي، ج 14، 445-438)- خود را براي هدايت مردم فدا مي‏كند و در واقع خود اسباب قتلش را فراهم مي‏سازد، پيامبر نيز اين داستان را نقل كرده و نسبت به بخش آخر آن مخالفتي نمي‏كند، مي‏توان فهميد كه فدا كردن جان خود براي اهداف والا مجاز است.
د. ساير اصول و قواعد
فقهاء در بحثهاي متنوع فقهي با استناد به دلايل معتبر، فتاوايي داده‏اند كه مشروعيت عمليات استشهادي از آن ها استفاده مي‏شود. به نظر ما بعضي از موارد ذيل مي‏تواند دليل و بعضي صرفاً مؤيدي بر مطلب باشد:
1. جواز قتل بي‏گناهاني كه دشمن در جنگ سپر قرار مي دهد: فقهاء در كتاب «الجهاد» بحثي دارند كه اگر دشمن در مصاف با مسلمانان گروهي از اسراي مسلمين يا عده‏اي از زنان و كودكان يا افراد سالخورده را كه خونشان محترم است(محقون‏الدم هستند) سپر قرار دهد به طوري كه غلبه بر آنان بدون از ميان برداشتن اين گروه امكان‏پذير نباشد، آيا مسلمانان مجازند كه ابتدا بي‏گناهان را به قتل برسانند تا بتوانند دشمن را از پاي در آورند؟ همه ي فقها به اين سؤال پاسخ مثبت مي دهند و برخي جواز قتل آنان را مورد اتفاق بين مسلمانان مي‏شمارند، گرچه در برخي از زواياي آن اختلافاتي وجود دارد، اما اصل فتواي جواز مورد اتفاق است.
برخي تنها در صورت ضرورت آن را تجويز مي‏كنند(الزحيلي، 89)، برخي در صورتي كه پيروزي بر دشمن متوقف بر كشتن آنان باشد، اجازه مي دهند(علامه حلي، 51)، بعضي ديگر در صورت شعله‏ور شدن جنگ اين عمل را جايز مي‏شمارند(ابن براج، ج 1، 3.2؛ علامه حلي، ج 1، 486)، بعضي ديگر در صورتي جايز مي‏دانند كه مجاهد مسلمان قصدش از هجوم به افرادي كه سپر قرار داده شده‏اند، كشتن آنان نباشد(نجفي، ج 21، 7.). صاحب ‏جواهر در اين باره مي‏گويد: «اگر كفّار زنان و كودكان را سپر خويش قرار دهند، بايد دست نگاه داشت مگر آنكه در حال شعله‏ور شدن جنگ به چنين عملي دست بزنند كه در اين صورت ادامه ي جنگ جايز خواهد بود، هر چند به قتل زنان و كودكان بيانجامد به خصوص وقتي كه دست نگاه داشتن مسلمانان خوف پيروزي دشمن را در پي داشته باشد. هم چنين اگر دشمن گروهي از اسراي مسلمين را سپر قرار دهد، در صورتي كه جهاد با دشمن جز با حمله به اسيران ممكن نباشد، حمله جايز است هر چند به قتل آنان بيانجامد». سپس مي‏افزايد: «حتي اگر جهاد با دشمن بر تعرض به آنان هم متوقف نباشد، به مقتضاي اطلاق روايت تعرض به اسيران جايز است»(همان، ج 21، 7.-68).
سؤال اساسي اين است كه از «جواز قتل افرادي كه به وسيله ي دشمن سپر قرار داده شده‏اند» چگونه مي‏توان به «جواز عمليات استشهادي» رسيد؟
فقهاء در مباحث فقهي سؤالي مطرح كرده‏اند و آن اين كه اگر فردي را تهديد كنند كه به شخص بي‏گناهي صدمه ي مالي يا جاني بزند، آيا شخص مُكرَه مجاز است به چنين كاري مبادرت ورزد؟ پاسخ داده‏اند: اگر او را به قتل تهديد كنند كه به ديگري صدمه ي مالي بزند يا او را مجروح سازد، مانعي ندارد كه با اكراه بدان تن دهد، اما اگر از او بخواهند ديگري را بكشد، حق ندارد براي حفظ جان خود ديگري را به قتل برساند(محقق حلي، ج 4، 2..-199).
آيا از اين مطلب نمي‏توان استفاده كرد كه «حرمت جان ديگري» به مراتب بيش از «حرمت جان آدمي» است؟ اگر بتوان چنين نتيجه‏اي گرفت، آيا نمي‏توان از جواز قتل افراد سپر شده در فرض ضرورت يا شعله‏ور شدن جنگ(بنابر اختلاف اقوال) جواز قتل را در عمليات استشهادي براي رسيدن به هدفي والاتر استفاده كرد؟ اگر انسان مجاز است در شرايطي خاص براي ضربه زدن به دشمن و غلبه بر او افراد بي‏گناهي را به قتل برساند، چرا مجاز نباشد براي رسيدن به همين هدف خود را فدا كند؟ از طرف ديگر به نظر ما عمليات استشهادي در حالت اضطرار رواست.
ابن زهره از فقهاي قرن ششم «جواز قتل دشمن» را به هر وسيله‏اي كه اميد پيروزي در آن باشد، مجاز مي‏شمارد مانند آتش زدن، به منجنيق بستن و روش هاي ديگر، حتي اگر در ميان دشمن مسلماناني هم حضور داشته باشند كه در شرايط عادي نمي‏توان آن ها را به قتل رساند. فقط كشتن دشمن را با سمّ جايز نمي‏داند(ابن زهره، 254). بعضي از فقهاء آن را هم جايز مي‏دانند منتهي مكروه مي‏شمارند(جواهر الكلام، ج 21، 67). اگر از اين استدلال هم بگذريم، صاحب ‏جواهر بياني دارد كه مطلب را به روشني تبيين مي‏كند و جاي ابهامي باقي نمي‏گذارد. وي پس از بيان ديدگاه خود در يك جمع ‏بندي، ضابطه‏اي را تعيين مي‏كند كه بسيار حائز اهميت است. مي‏گويد: «خلاصه ي سخن آنكه كشتن كافر حربي واجب است. هرگاه رسيدن به اين مقصود بدون ارتكاب مقدمه ي حرامي ممكن باشد، بي‏درنگ انجام مي‏گيرد، ولي اگر بر انجام مقدمه ي حرامي متوقف باشد، خطاب وجوب با خطاب حرمت تعارض پيدا مي‏كنند. اگر هيچ كدام بر ديگري برتري نداشت، شخص مخير است كه يكي را انتخاب كند. شايد مراد اصحاب از جواز ارتكاب مقدمه ي حرام نيز همين مطلب باشد»(نجفي، ج 21، 7.-69).
بنابراين بيان عمليات شهادت ‏طلبانه حتي اگر خودكشي هم باشد كه عملي حرام است، اما چون عمل واجب اهمّي چون ضربه زدن به دشمنان و سركوب آنان و دفاع از كيان اسلام بر آن متوقف است، ارتكاب آن مجاز و لازم خواهد بود و چنانچه از نظر اهميت بر ترك حرام(خودكشي) برتر نباشد، باز هم شخص مخير است كه يكي از آن ها را انتخاب كند. يا فعل حرامي را مرتكب شود تا فعل واجب ترك نشود يا از ارتكاب حرام صرف نظر كند هر چند فعل واجب ترك گردد. اصل در عمليات استشهادي، حالت اضطرار است و اين اضطرار با اختيار منافاتي ندارد. نقطۀ مقابل اختيار، اكراه است.
چنان كه يادآور شديم، عمليات استشهادي اساساً خودكشي و فعل حرام نيست تا چنين تعارضاتي پيش بيايد. چنان كه در كلمات بعضي از فقهاء اين نكته مورد توجه قرار گرفته و پس از اين خواهد آمد.
2. جواز قتل كساني كه در جنگ نقشي ندارند: يكي ديگر از مباحث كتاب «الجهاد» حرمت قتل كساني است كه در جنگ نقشي ندارند، زنان، كودكان و سالخوردگان، اعم از اين كه به عنوان سپر انساني استفاده شوند يا نه. پيامبر اكرم(ص) از حمله به افراد ياد شده نهي فرموده‏اند(حر عاملي، ج 15، 65-64). در عين حال در صورتي كه پيروزي بر دشمن بر حمله به آنان و كشتن ايشان متوقف باشد، جايز خواهد بود(علامه حلي، قواعد الاحكام، ج 1، 486). علامه ي حلي در اين مسأله ادعاي اجماع كرده است(نجفي، ج 21، 73). هم چنين شبيخون زدن به دشمن كه در شرايط عادي مجاز نيست، در شرايط خاص و استثنايي مجاز شمرده شده است. برخي آن را در صورت ضعف مسلمانان از مقابله با دشمن تجويز كرده‏اند(ابن براج، ج 1، 3.2؛ ابن ادريس، ج 3، 7).
استدلال به ادله ي جواز قتل چنين افرادي در عمليات استشهادي به همان كيفيتي است كه در مبحث قبلي- جواز قتل سپرهاي انساني- گذشت.
3. وجوب دفاع به هر قيمت و كيفيت: بحث ديگري كه در كتاب «الجهاد» وجود دارد، وجوب دفاع در برابر دشمن است كه به جان و مال و ناموس و سرزمين اسلامي حمله كرده است. فقهاء هيچ شرطي را براي وجوب چنين دفاعي لازم ندانسته‏اند. بر خلاف جهاد ابتدايي كه وجوبش مشروط به شرايطي است، جهاد دفاعي حتي قصد قربت هم لازم ندارد(كاشف الغطاء، ج 4، 337). بر آزاد و بنده، كوچك و بزرگ، پير و جوان، زن و مرد، سالم و بيمار، نابينا و ناشنوا در صورت نياز، واجب است كه هر طور كه مي‏توانند از جان و مال و ناموس و سرزمين اسلامي خود دفاع كنند و اگر در اين راه كشته شوند، شهيدند. وجود امام يا اذن او هم در جهاد دفاعي معتبر نيست(نجفي، ج 21، 17-14). صاحب‏ جواهر در خصوص دفاع از جان مي‏نويسد: «دفاع از جان به هر كيفيتي كه ممكن باشد، واجب است حتي اگر بداند كه يكي دو ساعت يا كمتر از آن نمي‏تواند از خود دفاع كند، باز هم كافي است و دفاع واجب است»(نجفي، ج 41، 655). اين بيان كه حاكي از اهميت حفظ جان در برابر دشمن است، در مقايسه با حفظ مال است. در روايات نقل شده كه پيامبر(ص) و علي(ع) سفارش فرمودند: مالتان را فداي حفظ جانتان كنيد و جانتان را فداي حفظ دينتان(بحار الانوار، ج 65، 212). معلوم مي‏شود كه از نظر اهميت ، حفظ دين و حفظ سرزمين اسلامي بر حفظ جان برتري دارد چنان كه حفظ جان بر حفظ مال برتر است. براي افراد غيرتمند حتي حفظ ناموس بر حفظ جان نيز تقدم دارد(نجفي، ج 21، 655). و اگر كسي جانش را فداي دفاع از ناموسش كند نه تنها مورد سرزنش قرار نمي‏گيرد، بلكه عقلاي عالم او را تحسين مي‏كنند.
اصولا عمليات استشهادي ماهيت دفاعي دارد و براي اخراج دشمن از سرزمين اسلامي و جلوگيري از تجاوز و پيشروي او انجام مي‏شود. قطعاً هر ملتي مايل است با كم ترين خسارت دشمن را از سرزمين خود اخراج كند. تا كسي مجبور نشود دست به چنين عملياتي نمي‏زند. گرچه شخص مجاهد با اين عمل به سعادت ابدي مي‏رسد، اما اجتماع از فقدان آن ها خسارت مي‏بيند و لذا تا ضرورت پيش نيايد، سرمايه‏هاي انساني خود را به سهولت از كف نمي دهد.
مسأله ي دفاع از خانه و كاشانه و سرزمين اسلامي در برابر اشغال گران و متجاوزان به قدري روشن است كه نياز به توضيح دفاعي بودن آن نيست؛ ازاين رو به هيچ شرطي مشروط نيست و بر همگان دفاع به هر كيفيتي كه بتوانند لازم بوده و يك تكليف عقلي و شرعي است.
حتي اگر از مشروعيت ابتدايي عمليات استشهادي نيز صرف نظر كنيم، اين اقدام از سوي مؤمنان عكس‏العملي در برابر جنايات متجاوزان است. وقتي متجاوزان به كشتن مسلمانان و ويران كردن خانه و كاشانه ي آنان اقدام مي‏كنند و از هيچ جنايتي ابا ندارند، اقدام به چنين عملياتي جنبه ي بازدارندگي دارد. قرآن كريم نيز به مقدار ضرورت اجازه ي مقابله به مثل را صادر كرده است:
«فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم»(بقره/ 194)؛ «و لكم في القصاص حياه يا اولي الالباب لعلكم تتقون»(بقره/ 179).
آيا هيچ ملتي افراد جان بر كف خود را كه براي بيرون راندن متجاوزان فداكاري مي‏كنند، سرزنش مي‏كند؟
مقوله ي دفاع «به هر قيمتي» و «به هر كيفيتي» حق غير قابل انكار هر ملتي است. همان طور كه هر فردي در محيط خانة خود در برابر سارقان مي‏ايستد و اگر جانش را در راه حمايت از خانواده‏اش فدا كرد، مورد تحسين قرار مي‏گيرد و هم چنين اگر پدر و مادري براي نجات جان فرزند خويش خود را به قلب خطر بيفكنند و بدانند كه جانشان را در اين راه فدا خواهند كرد، در عين حال اقدام به چنين عملي كنند، نه تنها مورد سرزنش قرار نمي‏گيرند، بلكه همه ي مردم از هر كيش و آييني آنان را تحسين مي‏كنند؛ هر ملتي نيز حق دارد در برابر متجاوزان بايستد و فداكاري كند. اگر انسان مجاز است جانش را فدا كند تا فرزندش را از خطر مرگ نجات دهد، چرا نتواند و مجاز نباشد جانش را براي نجات دينش، امت و سرزمين اسلامي قرباني كند؟ آيا در جنگ جهاني دوم كه خلبانان ژاپني در مصاف با آمريكايي‏هاي متجاوز با هواپيماي خود به ناوهاي جنگي آمريكا زده و با انجام اين عمليات خود را فدا مي‏كردند تا ضربه‏اي بر دشمن وارد سازند، از سوي ملت ها تحسين نشدند؟ هر ملتي چنين خلبانان شجاعي را تحسين مي‏كند. در منطق همه ي ملت ها چنين انسان هايي قهرمان و ايثارگرند. در منطق اسلام نيز كسي كه در دفاع از اهل و عيالش به دست سارقان كشته شود، شهيد است(حرعاملي، ج 15، 121-12.). چه رسد به كسي كه در دفاع از آرمان هاي مقدسش به دست دشمن متجاوز كشته شود. در اين منطق علاوه بر آنكه جامعه از آثار اين فداكاري بهره‏مند مي‏شود، شخص ايثارگر نيز به سعادت ابدي مي‏رسد. ازاين رو «فداكاري و جانبازي» با سهولت بيش تر و اطمينان خاطر انجام مي‏گيرد. در منطق اسلامي كسي تن به شهادت مي دهد كه احساس كند با مرگ سرخ خويش بيش از حياتش به امت اسلامي خدمت مي‏كند و زماني به استقبال مرگ مي‏رود كه آن را بهترين گزينه براي ضربه زدن به دشمن و بهترين راه سعادت بيابد.
4. لزوم استقامت تا شهادت: در كتاب «الجهاد» بحثي وجود دارد كه آيا فرار از ميدان جنگ جايز است يا نه؟ فقها با استناد به آيه ي مباركه ي «اذا لقيتم فئه فاثبتوا»(انفال/ 47) فرار را حرام شمرده‏اند مگر در شرايطي خاص كه مثلا سپاه دشمن بيش از دو برابر تعداد مسلمانان باشد كه اميد به پيروزي نباشد. محقق حلي در «شرايع‏الاسلام» مي‏نويسد: «لا يجوز الفرار اذا كان العدوّ علي الضعف او اقلّ الا لمتحرّف كطالب السعه او موارد الحياه او استدبار الشمس او تسويه لامته او لمتحيز الي فئه قليله كانت او كثيره»(شرايع الاسلام، ج 1، 311). روشن است آنچه كه محقق با الهام از آية مباركه «يا ايها الذين امنوا إذا لقيتم الذين كفروا زحفاً فلا تولّوهم الادبار و من يولّهم يومئذ دبره الا متحرفاً لقتال او متحيزاً الي فئه فقد باء بغضب من الله و ماواه جهنم و بئس المصير»(انفال/ 16-15) استثناء كرده، در حقيقت فرار از جنگ محسوب نمي‏شود.
برخي از فقها اين ضابطه را اين گونه تكميل كرده‏اند كه ملاك دو برابر بودن تعداد مشركين نيست به طوري كه اگر تعداد آن ها بيش از آن بود استقامت لازم نباشد، بلكه اين معيار در صورتي است كه طرفين از نظر اوصاف و خصوصيات نزديك به هم باشند(نجفي، ج 21، 63).
به هر تقدير بر اساس ضابطه ي ياد شده فرار حرام است، حتي اگر احتمال قوي دهد كه در اين جنگ كشته خواهد شد، باز هم مجاز به فرار از جنگ نيست به دليل لزوم استقامت در آيه ي ياد شده، علامه ي حلي در فرضي كه احتمال كشته شدن در دو صورت ماندن و گريختن يكسان باشد، باز هم ماندن و استقامت كردن را ترجيح داده است(تذكره الفقهاء، ج 9، 6.).
حتي در صورتي كه شخص احتمال قوي بدهد كه در جنگ كشته خواهد شد، محقق حلي و محقق اردبيلي باز هم فرار را جايز ندانسته و در اين فتوا كه استقامت را مطلقاً لازم شمرده‏اند به آيه مباركه «اذا لقيتم فئة فاثبتوا» استدلال كرده‏اند(شرايع الاسلام، ج 1، 311؛ مجمع الفائده و البرهان، ج 7، 452). شهيد ثاني در توجيه اين فتوا معتقد است كه «استقامت تا سر حد مرگ» نه تنها هلاكت نيست بلكه رسيدن به حيات جاويدان اخروي است، بنابراين اساساً تعارضي بين اطلاق دو آية مباركه «اذا لقيتم فئه فاثبتوا» و «ولا تلقوا بايديكم الي التهلكه» كه عده‏اي توهم كرده‏اند، نيست(شهيد ثاني، ج 3، 23).
صاحب‏جواهر «وجوب استقامت» را در فرض دو برابر بودن يا كمتر بودن تعداد دشمنان از تعداد مسلمانان حتي در صورتي كه احتمال قوي دهد كه كشته مي‏شود، به علامه در ارشاد، تحرير و تذكره، فاضل مقداد در تنقيح، و شهيد ثاني در مسالك و ديگران نسبت داده، صاحب رياض نيز آن را به اكثر اصحاب نسبت داده است. صاحب‏جواهر علي رغم قول به جواز فرار از ميدان جنگ در فرض ياد شده، خود وجوب استقامت را با استناد به اين دلايل ترجيح داده است:
- آية شريفه «اذا لقيتم فئه فاثبتوا»؛
- نصوصي كه بر حرمت فرار از جنگ دلالت دارند و آن را از گناهان كبيره مي‏شمارند؛
- بناي جهاد بر جانبازي است كه نزد خداوند متعال حيات ابدي است «و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله... »(آل عمران/ 169)؛
- واجب كردن استقامت مسلمانان در برابر مشركان كه از نظر تعداد دو برابر آن ها هستند، خود احتمال كشته شدن را افزايش مي دهد خصوصاً در مواردي كه دشمن شجاع‏تر و از نظر قوت قلب قويتر باشد.
وي سپس به قائلين جواز فرار با استدلال به قاعده ي حرج، چنين پاسخ مي دهد: «در جهاد كه مجاهد في سبيل الله با شهادت به حيات ابدي و سعادت جاويد مي‏رسد، چه حرجي متصور است؟! در حالي كه سيدالشهدا در كربلا با هفتاد و دو تن در برابر سي هزار تن از سربازان دشمن(كه اين تعداد كم ترين رقم در روايات ماست) ايستادگي كرد»(نجفي، ج 21، 62-61).
5. جواز حمله به قلب لشكر دشمن: يكي از مباحثي كه علماي اهل سنت در بحثهاي تفسيري و فقهي مربوط به جهاد مطرح كرده‏اند، پاسخ به اين سؤال است كه آيا يك نفر مي‏تواند با علم يا ظن به اين كه با حمله كردن به قلب لشكر دشمن به شهادت مي‏رسد، به اين عمل شهادت‏طلبانه اقدام كند يا نه؟
علماي اهل سنت با استناد به مواردي از سيره ي مسلمانان در جنگ هاي مختلف، اين عمل را با شرايطي جايز شمرده‏اند، حتي امام محمد غزالي آن را مورد اتفاق علما شمرده كه اختلافي در آن وجود ندارد(غزالي، ج 7، 26).
قرطبي كه از مفسران شهير اهل سنت است در تفسير آيه «و لا تلقوا بايديكم الي التهلكه» مي‏نويسد: «مانعي ندارد كه مرد مسلماني به تنهايي به لشكر عظيمي حمله كند، مشروط بر اين كه توان چنين حمله‏اي را داشته باشد و قصدش الهي بوده و در صدد اعلاء كلمه ‏الله باشد و مصالح چنين اقدامي بر مفاسدش ترجيح داشته باشد، در اين صورت كار او از بهترين اعمال بوده و جانش را براي كسب رضايت الهي فدا كرده است كه معناي سخن خداوند است. «و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد». وي در ادامه، ماجراي حمله ي يكي از مسلمانان را به لشكر روميان در قسطنطنيه نقل مي‏كند كه با رفتن او گروهي از مسلمانان اقدام او را به هلاكت افكندن خود تلقي كردند كه در قرآن نهي شده است. ابو ايوب انصاري در مقام دفاع از او بر آمده و در تفسير آيه ي مورد نظر آنان چنين گفت: «اين آيه درباره ي ما انصار مدينه نازل شد و شأن نزول آن اين بود، وقتي كه اسلام رشد و گسترش يافت، ما مردم مدينه گمان كرديم كه ديگر اسلام نيازي به اموال ما ندارد، ازاين رو قصد داشتيم از انفاق در راه خدا بپرهيزيم. اين آيه ي مباركه نازل شد: و انفقوا في سبيل الله و لا تلقوا بايديكم الي التهلكه»، بدين معنا كه با ترك انفاق در راه خدا خود را به هلاكت نيفكنيد(قرطبي، ج 3، 21). مقصود ما اين نيست كه آيه ي مباركه را از معناي عام خود به مورد شأن نزول منحصر سازيم، بلكه مقصود اين است كه هلاكت در منطق قرآن با هلاكت در منطق افراد عادي تفاوت دارد. در كتب تاريخ رواياتي هم در اين زمينه به چشم مي‏خورد. از آن جمله اين كه يكي از اصحاب در جنگ بدر به رسول خدا عرض كرد: «اي رسول خدا! چه عملي از بنده، پروردگار عالم را خشنود مي‏كند؟ فرمود: فرو رفتن او در ميان لشكر دشمن، در حالي كه برهنه است»(مجلسي، ج 19، 339). آن مسلمان با شنيدن اين جمله سپرش را به زمين انداخت و آن قدر جنگيد كه به شهادت رسيد.
با بررسي اقوال فقهاي اهل سنت در اين بحث مي‏توان به اين نتيجه دست يافت كه كسي كه با ظن يا يقين به شهادت، به تنهايي به قلب سپاه دشمن حمله كند، در صورتي كه اين اقدام را به اخلاص و انگيزه ي الهي انجام دهد و با اين عمل عده‏اي از لشكريان دشمن را به هلاكت برساند يا مجروح سازد، در دل آنان رعب و وحشت اندازد، و باعث تقويت جبهه ي مسلمين شود، جايز است. قرطبي و ابن قدامه تنها با شرط نخست اين اقدام را تجويز كرده‏اند و نيازي به شرايط ديگر احساس نكرده‏اند. چون طلب شهادت امر مشروعي بوده و نيازي به ترتّب آثار ديگر ندارد به خصوص آثاري كه خارج از اختيار انسان است. از ادله، نيز نمي‏توان شرايط ديگر را اثبات كرد. البته پذيرفته‏اند كه فقهاء نيز اين شرايط را از قواعد عامه ي جهاد استخراج كرده‏اند، ولي احكام خاص جهاد منحصر به حمله‏اي كه داراي چنين شرايطي باشد، نيست. ازاين رو غلط شمردن حمله ي فاقد شرايط ياد شده را «ظلم در حق مجاهدان راه خدا» شمرده‏اند. البته دست زدن به حمله‏اي را كه به حال مسلمانان مفيد نباشد و صرفاً حس شهادت‏طلبي شخص را بر آورده سازد، ترك اولي دانسته‏اند(مجموعة اسئله متعلقه باحكام الجهاد و الجواب من علماء القسام، 37. نك: سايت اينترنتي «كتائب الشهيد عز الدين القسام»).
فقهاي شيعه در بحث جهاد بسياري از فروع را مورد بحث قرار نداده‏اند، به نظر مي‏رسد علت آن انزواي شيعه در طول تاريخ و عدم حضور آنان در عرصة حكومت و اجتماع و مورد ابتلا نبودن مباحث مربوط به جهاد بوده است. معمولا حكومتها نيز در اين زمينه‏ها به فتاواي علماي اهل سنت نياز داشتند و به ايشان مراجعه مي‏كردند. اما مي‏توان از اصول و قواعد و ادله، حكم چنين مواردي را به دست آورد.
تنها در اين موضوع رواياتي در تفسير آيه ي شريفه «لا تقتلوا انفسكم ان الله بكم رحيما و من يفعل ذلك عدواناً و ظلما فسوف نصليه ناراً و كان ذلك علي الله يسيرا»(نساء/ 3.-29) نقل شده و شأن نزول آيه را كساني شمرده‏اند كه به تنهايي به سپاه دشمن حمله مي‏كردند و بدين وسيله دشمن بر آنان سلطه پيدا كرده و به هر كيفيتي كه مايل بود ايشان را به قتل مي‏رساند. بديهي است با وجود موارد فراواني از اين نمونه‏ها در صدر اسلام و مهم تر از آن سيره ي رسول گرامي اسلام(ص) در جنگها و اميرالمؤمنين علي(ع) و اصحاب با وفاي آن حضرت و سيره ي امام حسين(ع) و اهل بيت و ياران آن بزرگوار در كربلا نمي‏توان اين عمل را نامشروع تلقي كرد، و در جواز آن ترديدي نمي‏توان كرد. تنها نكته‏اي كه وجود دارد آن است كه چنين حملاتي بايد حساب شده و با هدف الهي و ضربه زدن به دشمن باشد. ازاين رو رواياتي از قبيل آنچه مورد اشاره قرار گرفت بايد بر حملات متهورآن هاي حمل شود كه افراد با تشخيص خود و حساب نشده و بدون هماهنگي با فرماندهان جنگ و خودسرانه انجام مي‏دادند و به جاي ضربه زدن به دشمن، به سهولت كشته شده و باعث تضعيف روحيه ي مسلمين مي‏شدند. شايد مقيد ساختن اين عمل به «عدوان و ظلم» نيز گوياي همين نكته باشد كه نبايد استقبال از مرگ مصداق «عدوان» و «ظلم» باشد. به هر تقدير اگر فرض را بر جواز حمله به قلب دشمن گرفتيم، چگونه مي‏تواند در مورد بحث ما مورد استفاده قرار گيرد؟ سؤالي كه در اين جا مطرح است آن است كه در حمله ي يك نفر به تنهايي به قلب لشكر دشمن- هر چند با علم يا ظن به كشته شدن انجام مي‏گيرد- شخص مجاهد في سبيل الله به دست دشمن كشته مي‏شود هر چند خود با حمله اين زمينه را براي دشمن فراهم مي‏كند. اما در عمليات استشهادي شخص اقدامي مي‏كند كه هم خود به شهادت مي‏رسد و هم گروهي از دشمنان را هلاك مي‏سازد، در حقيقت با دست خود خويشتن را به شهادت مي‏رساند. چگونه مي‏توان از جواز آن گونه حمله‏ها به جواز اين گونه اقدامات رسيد؟
پاسخي كه از اين سؤال داده‏اند آن است كه گرچه در نوع اول شخص مجاهد راه خدا «سبب قتل خويش» است و دشمن «مباشر قتل او» و در اين اقدام شهادت‏طلبانه ي شخص مجاهد، راه خدا هم سبب است و هم مباشر قتل خودش، ولي در اين مورد هم دشمن مسبب اصلي چنين اقداماتي از سوي مسلمانان مظلوم است. و از نظر ادله هم تفاوتي ميان اين دو وجود ندارد. شهيد آن كسي است كه در مصاف با دشمن به شهادت برسد، چه به دست دشمن، چه به دست خود، شخص در هر دو شيوه جهاد مي‏كند، مي‏كشد و كشته مي‏شود. سببيت و مباشريت دخالتي در صدق عناويني چون «جهاد»، «شهادت» و امثال آن ندارد. همه ي عناصري كه در صدق جهاد و شهادت معتبر است، درعمليات شهادت‏طلبانه نيز وجود دارد. شخص با انگيزه ي الهي و با هدف ضربه زدن به دشمن و جلوگيري از تعدي و تجاوز او به جان، مال، ناموس و سرزمين اسلامي به مصاف دشمن مي‏رود و با اين اقدام ضربه‏اي سنگين بر پيكر دشمن وارد مي‏سازد. رعب و وحشت در دل او مي‏افكند و باعث تقويت روحيه ي مسلمين مي‏شود. آيا اگر كسي در ميدان جنگ اشتباهاً به جاي آنكه به دست دشمن كشته شود، با تير يكي از نيروهاي خودي كشته شود، شهيد نيست؟ هيچ كس در شهادت چنين فردي ترديد ندارد. مروري بر جملات حضرت امام خميني، فقيه وارسته ي عصر در ماجراي شهادت شهيد حسين فهميده، نوجوان سيزده ساله كه در عملياتي شهادت‏طلبانه به شهادت رسيد، نشان مي دهد كه از ديدگاه ايشان نه تنها او شهيد است، بلكه الگوي امت اسلامي است، با آنكه شهادت او ظاهراً تأثيري در جلوگيري از سقوط خرمشهر به دست دشمن بعثي عراق نداشت اما انهدام تانك دشمن، ضربه‏اي به دشمن بود. ايشان فرمود: «رهبر ما آن طفل دوازده سال هاي است كه با قلب كوچك خود كه ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگ تر است، با نارنجك خود را زير تانك دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد»(صحيفه ي امام، ج 14، 73).
6. حفظ اسرار نظامي تا سر حد مرگ: اگر كسي اسرار مهمي در دل داشته باشد و در جنگ اسير شود و بداند كه در برابر شكنجه‏هاي دشمن تاب و مقاومت ندارد و بالاخره مجبور خواهد شد كه اسرار را فاش كند و بدين وسيله ضربه ي سنگيني بر پيكر جبهه ي اسلامي وارد شود- مثلا- بر اثر افشاي اسرار جان صدها تن از مسلمانان به خطر بيفتد و عملياتي نظامي با شكست مواجه شود، آيا چنين فردي مي‏تواند وقتي تحملش به پايان رسيد، به حيات خود هم خاتمه دهد؟
پاسخ دادن به اين سؤال بسيار دشوار مي‏نمايد. از يك سو مجوّز خودكشي صادر كردن با توجه به حرمت قطعي اين عمل كار دشواري است، از سوي ديگر اجازه ي چنين عملي را ندادن كه به كشته شدن صدها تن از مسلمانان منتهي مي‏شود و شكستي بر پيكر اسلام و مسلمين وارد مي‏گردد، كار آساني نيست. فقهاي اهل سنت اين بحث را مطرح كرده و بعضي از علماي معاصر آنان حكم به جواز صادر كرده‏اند اما مشروط به شرايطي از آن جمله اين كه:
- اسرار بسيار مهمي باشد كه با فاش شدن آن ها شكست سنگيني بر پيكر مسلمين وارد شود؛
- در دست دشمن به گونه‏اي اسير باشد كه هيچ راه گريزي براي او نباشد و اگر قبل از اسير شدن باشد، مي‏تواند آن قدر مقاومت كند كه به شهادت برسد و اسير دشمن نگردد؛
- قصدش راحت كردن خود از شكنجه ي دشمن نباشد بلكه دفع ضرر عظيم از مسلمين باشد(الزحيلي، 15.-145).
ظاهراً در فقه شيعه صريحاً بحثي با اين عنوان وجود ندارد اما به نظر مي‏رسد كه از باب «الضرورات تبيح المحظورات» مي‏توان جواز كشتن خويش را در شرايطي خاص و بسيار استثنايي صادر كرد. زيرا اقدام به ضرري است از روي ضرورت براي جلوگيري از ضرر بزرگتري كه اسلام و مسلمين را تهديد مي‏كند و فرض هم بر اين است كه راه گريز ديگري وجود ندارد.
شبيه اين فرع را علامه ي حلي در «تذكره» مطرح كرده و آن اين كه اگر احتمال قوي دهد بر اين كه در جنگ اسير خواهد شد، بهتر اين است كه تن به اسارت ندهد و آن قدر بجنگد كه شهيد شود و خود را براي اسارت تسليم نكند تا در اسارت گرفتار كفار نشود و مجبور نگردد به استخدام آنان در آيد(علامه ي حلي، ج 9، 59). حال چرا مجاهد راه خدا نتواند از باب ضرورت و ناچاري تن به عمليات استشهادي بدهد؟
7. جواز مراجعه ي مستحقّ حد و قصاص به حاكم: يكي از مباحثي كه در كتاب «الحدود و القصاص» مطرح است آن است كه اگر كسي به خاطر ارتكاب عملي مجرمانه مستحق اجراي حد يا قصاص باشد و به چنگ عدالت گرفتار نشود، آيا مجاز است خود را به حاكم شرع معرفي كرده و خواستار اجراي حد يا قصاص براي خود شود تا از عذاب الهي در قيامت ايمن باشد؟ هر چند بنابر اين بوده كه اگر كسي در خفا مرتكب عملي مجرمانه شده باشد كه مستحق جريان حد است، بهتر است كه به درگاه خدا توبه كند و اگر حقي از كسي تضييع شده، جبران نمايد، اما اگر نزد حاكم آمد، كسي او را سرزنش نمي‏كند بلكه به خاطر ايمان به روز قيامت و ترس از عذاب خدا و شجاعت در جهت استقبال از مجازات او را تحسين مي‏كنند كه قدمي در راه جبران گناهش برداشته است، اگر مجرم براي آنكه به مجازات برسد مجاز است، خود را به پاي چوبه‏دار برساند، چرا مجاهد راه خدا براي رضاي حق و با هدف ضربه زدن به دشمن نتواند اقدام به عمليات شهادت‏طلبانه نمايد؟
برخي از علماي اهل سنت از قاعده‏اي سخن گفته‏اند كه انسان مي‏تواند براي مصلحتي بالاتر خود را به قتل برساند، چنان كه در جنگ احد بعضي از اصحاب پيامبر براي محافظت از جان آن حضرت خود را به خطر افكنده و جانبازي كردند. اين سخن نظير همان قاعده‏اي است كه پيشتر از صاحب‏جواهر نقل كرديم، بعيد نيست كه اين نكته نيز مؤيدي بر بحث ما باشد.
نتيجه گيري:
غرض ما از بر شمردن موارد فوق از فقه اهل سنت و شيعه اين نبود كه يكايك آن ها را دليل مستقلي براي جواز و مشروعيت عمليات استشهادي قلمداد كنيم، هر چند بعضي از آن ها دليل قاطعي بر مورد بحث ما و برخي مؤيد خوبي است، اما غرض اين است كه نشان داده شود عمليات استشهادي مصداقي در تاريخ مسلمين و حتي ساير ملل دارد. ممكن است برخي از موارد ياد شده بنابر مبناي قياس- كه از منابع استنباط در مذهب اهل‏سنت است- راست بيايد و بنابر مذهب اماميه قابل توجيه نباشد، اما به نظر ما از مجموع اين موارد مي‏توان با اطمينان از جواز مشروعيت، بلكه از فضيلت و ارزش عمليات استشهادي سخن گفت.

منابع و مآخذ
-قرآن كريم.
-نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، چاپ دوم.
-ابن اثير جزري، عزّ الدين، الكامل في التاريخ، تصحيح محمد يوسف الدقاق، دارالاحياء التراث العربي، بيروت، 14.8 ق/ 1989 م.
-ابن ادريس، ابو منصور محمد، السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي، ج 3، چاپ در سلسله الينابيع الفقهيه، علي اصغر مرواريد، بيروت، مؤسسه ي فقه الشيعه، چاپ اول، 1413 ق.
-ابن براج، عبدالعزيز، المهذب، ج 1، مؤسسه ي النشر الاسلامي، قم، 14.6 ق.
-ابن جرير الطبري، تاريخ الامم و الملوك(تاريخ طبري)، ج 2، 3 و 9، مؤسسه الاعلمي، بيروت.
-ابن زهره الحلبي، غنيه النزوع الي علمي الاصول و الفروع، تحقيق الشيخ ابراهيم البهادري با نظارت شيخ سبحاني، نشر مؤسسه الامام الصادق(ع)، قم، چاپ اول، محرم 1417 ق.
-احمد بن ابي يعقوب بن جعفر، تاريخ يعقوبي، ج 2، مؤسسه و نشر فرهنگ اهل بيت(ع)، قم.
-اردبيلي، احمد، مجمع الفائده و البرهان، ج 7، تحقيق اشتهاردي عراقي و يزدي، جامعه المدرسين، 14.3 ق.
-بخاري، امام ابو عبدالله محمد بن اسماعيل، صحيح البخاري، ج 6، دارالفكر، 14.1 ق.
-زحيلي، محمد، العمليات الاستشهاديه في الميزان الفقهي، دمشق، دارالفكر، چاپ چهارم، 1422ق.
-شهيد ثاني، زين الدين الجبعي العاملي، مسالك الافهام في شرح شرايع الاسلام، قم، دارالهدي للطباعه و النشر، چاپ سنگي، رحلي.
-شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه الي تحصيل مسايل الشريعه، ج 15، دارالاحياء التراث العربي، بيروت، چاپ پنجم، 14.3 ق.
-شيخ صدوق، ابوجعفر محمد بن بابويه قمي، من لا يحضره الفقيه، ج 1، قم، جامعه ي مدرسين حوزه ي علميه.
-طبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2 و 5، تهران، مكتبه العلميه الاسلاميه.
-علامه حلي، تبصره المتعلمين في احكام الدين، مجمع الذخائر الاسلاميه، قم.
-همو، قواعد الاحكام، ج 5، مؤسسه نشر اسلامي، قم، 1419ق.
-همو، تذكره الفقهاء، ج 9، مكتبه المرتضويه لاحياء الاثار الجعفريه، تهران، چاپ سنگي، قطع رحلي.
-غزالي، امام محمد، احياء العلوم، ج 7، بيروت، دارالمعرفه، 14.2ق.
-فيرحي، داود، دفاع مشروع، ترور و عمليات شهادت طلبانه در مذهب شيعه، فصلنامه ي شيعه شناسي، سال دوم، شماره 6، تابستان 1383، صص 126-1.9.
-قرطبي، ابو عبدالله محمد بن احمد انصاري، تفسير قرطبي(الجامع لاحكام القرآن)، ج 3و 8، مصر، دارالكتب المصريه، 1354 ق.
-اشف الغطاء، الشيخ الجعفر الغطاء، كشف الغطاء، ج 4، النشر المهدوي، اصفهان.
-كليني، ابو جعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق، اصول كافي، ج 2، كتابفروشي اسلاميه، تهران، چاپ چهارم، 1392 ق.
-مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج 14، 19، 2. و 65، مؤسسه الوفاء، بيروت، چاپ دوم، 14.3ق/ 1983 م.
-محقق حلي، ابوالقاسم نجم الدين جعفر بن الحسن، شرايع الاسلام في مسايل الحلال و الحرام، ج 1و 4، تهران، انتشارات استقلال، چاپ سوم، 14.3 ق.
-محقق قمي، ميرزا ابوالقاسم، جامع الشتات، ج 1، انتشارات كيهان، چاپ اول، بهار 1371.
-مدير شانه چي، كاظم، آيات الاحكام، نشر سمت، تهران، چاپ دوم، 138..
-مكي، حسين، تاريخ بيست سالة ايران، ج 6، انتشارات علمي، تهران، چاپ ششم، 138..
-موسوي الخميني، روح الله، صحيفه ي نور، ج 2، 4 و 14، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار، قم، چاپ دوم، 1379.
-نجفي، شيخ محمد حسن، جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام، ج 21 و 41، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، 1365 ش.
-موسوعه كلمات الامام الحسين(ع)(فرهنگ جامع سخنان امام حسين)، ترجمه سيد محمود مدني، محمود شريفي، محمود احمديان، حسين زينالي و علي مويدي، نشر امير كبير، قطع وزيري، بهمن 1386.
-الموسوعات الفقهيه، ج 6، وزاره الاوقاف و الشئون الاسلاميه، بيروت، لبنان، 14.3ق.


شنبه 2 بهمن 1389  12:46 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : گرايش جانبازان نسبت به مواد مخدر: راه حل ها و راه بردها جهت پيش گيري
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چكيده
در جامعه ما معمولاً علاقه كمي به بررسي انتقادي شرايط زندگي جانبازان ابراز شده و در عوض بر بيماريهاي مزمن و معلوليت به عنوان يك مقوله بهداشتي و سلامتي تمركز گرديده است. آمارهاي مربوط به جانبازان نشان مي دهد كه اين سرمايه هاي عظيم انقلاب در معرض برخي از آسيب هاي اجتماعي– نظيرگرايش به اعتياد مواد مخدر- مي باشند كه نيازمند توجه و تحقيق جدي در اين زمينه مي باشد. همچنين، رابطه بين رفتار و نگرش پيچيده است، يعني نمي توان با دانستن نگرش شخصي رفتار معيني را در او پيش بيني كرد. در حال حاضر هيچ نوع درمان قاطعي براي اعتياد به مواد وجود ندارد. تغيير نگرش هاي جانبازان نسبت به مصرف مواد مخدر نخستين گام در فرآيند تغيير رفتار اعتياد آور و كاهش گسترش اين نوع رفتار انحرافي است. در اين جا، با توجه به محدوديتهاي جدي كه در ارائه راه حل براي مسايل اجتماعي وجود دارد، سعي مي شود راه حل ها و راهبردهايي در جهت كنترل و پيشگيري گرايش به مصرف مواد مخدر در ميان جانبازان ارائه شود.
مقدمه
كشت ترياك در ايران تا پيش از انقلاب اسلامي، متناسب با شرايط و مناسبات داخلي و خارجي ايران فرازو نشيب هايي داشته است. در گذشته مسأله ي ورود مواد
مخدر از مرزهاي شرق كشور با هدف تامين مصرف داخلي و ترانزيت آن به مقصد اروپا و امريكا همواره يكي از مشكلات امنيتي و انتظامي بوده است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي كشت ترياك به طور كلي ممنوع شده و ليكن همسايگي ايران با دو كشور پاكستان و افغانستان، كه عمده ترين توليد و عرضه كنندگان مواد مخدر در سطح بين المللي هستند، از يك سو و قاچاق مواد مخدر از مقصد اين كشورها و كشورهاي آسياي جنوب شرقي به مقصد غرب و اروپا ازسوي ديگر، ايران را به منطقه ي مهم و استراتژيك مواد مخدر تبديل كرده است. واقع شدن مراكز مهم توليد و قاچاق مواد مخدر در اطراف ايران و اين كه مواد توليد شده به هر وسيله ي ممكن مي بايست به بازارهاي مصرف در اروپا و آمريكا انتقال يابد، ازجمله چالش هاي جدي براي ايران محسوب مي شود. اين حمل و نقل به ناچار از درون كشورهاي مسير انجام مي گيرد و ايران از نقطه نظر جغرافيايي، در مسير ترانزيت مواد مخدر به سوي غرب قرار دارد و لذا مي توان گفت كه مسأله ي ترانزيت از جمله عوامل اصلي گسترش مواد مخدر و اعتياد در داخل كشور است. آشنايي قاچاقچيان بين المللي به مسير ايران و همكاري قاچاقچيان ايران و قرار گرفتن ايران در مجاورت دو منطقه ي مهم هلال طلايي و مثلث طلايي، ايران را به يكي از دالان هاي مهم ترانزيت مواد مخدر در جهان تبديل كرده است. در واقع، ايران به علت هم جواري و داشتن طولاني ترين مرز مشترك با دو كشور توليد كننده ي مواد مخدر(يعني افغانستان و پاكستان) پيوسته در معرض تهديد سوء مصرف مواد مخدر بوده است. به طوري كه، از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون بيش از 3 ميليون نفر در ارتباط با جرايم مواد مخدري دستگير شده اند، كه دستگيري حدود 7/2 ميليون نفر از آن ها طي 15 سال اخير(82- 1368) بوده است. 65 درصد از اين تعداد دستگيري ها را معتادان و 34 درصد آن ها را افراد قاچاقچي تشكيل مي دهند. بر اساس آمارهاي ستاد مبارزه با مواد مخدر، مجموع كشفيات مواد مخدر جمهوري اسلامي ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي(82- 1358) تقريباً معادل 466. تن مي باشد و اگر اين ميزان مواد مكشوفه را حداكثر معادل 2. درصد مواد مخدر ورودي به داخل كشور تصور نماييم، مي توان گفت كه حدود 233.. تن مواد مخدر در طول 25 سال گذشته به منظور مصرف داخلي و ترانزيت به كشورهاي اروپايي- آمريكا وارد كشور شده است.
فعاليت هاي بنياد شهيد از بدو تأسيس، اساساً به دو دوره ي مجزا تقسيم مي شود كه درعين حال، اين دو دوره، مكمل يك جريان پويا بوده اند. در دوره ي نخست فعاليت هاي بنياد شهيد، ما شاهد خدمت رساني به خانواده هاي مكرم شاهد در قالب حمايت هاي اقتصادي و اجتماعي، امور سرپرستي خانوارها، هدايت تحصيلي و شغلي فرزندان شاهد و دستگيري از پدران و مادران شهداي گران قدر مي باشيم، كه به موقع خود و به سهم خود، داراي نقش مهمي در دور نگاه داشتن آسيب هاي اقتصادي از اين عزيزان بوده است. با ادغام بنياد شهيد و بنياد جانبازان، دور جديدي از فعاليت هاي بنياد شهيد و امور ايثارگران، با عنايت خاص به امور جانبازان آغاز شد، كه اين روند هم چنان ادامه دارد. در اين دوره، عمده فعاليت بنياد به ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، احيا و تقويت ارزش هاي دوران انقلاب و دفاع مقدس ، مقابله با تهاجم فرهنگي دشمن و برقراري پيوندهاي عميق با ايثارگران معطوف گشت. در اين زمينه بنياد شهيد و امور ايثارگران، ابتدا با روي آوردن به سياست هاي فرهنگي، نظير كمك به تأسيس حسينيه هاي شهيد، كوشيد تا ياد و نام عزيزاني را كه با بذل جان، به بقاي نظام اسلامي كمك كرده بودند، زنده نگاه داشته و درس هاي ايثار و فداكاري شهدا و جانبازان و اعتقادشان را به فرزندان آنان منتقل نمايد. فعاليت هاي از اين دست، در كنار تداوم خدمت رساني اقتصادي و اجتماعي نظير حمايت شغلي جانبازان، خدماتي بودند كه همواره به عنوان سياست هاي كلي بنياد مدنظر قرار داشته است.
جانبازان در ايران كه درصد عمده اي _ حدود نيم ميليون نفر _ از جمعيت ايران را به خود اختصاص داده اند، با مشكلات روان شناختي و اجتماعي متعددي روبه رو هستند. طي جنگ تحميلي 8 ساله تعدادي از ايثارگران با انواع آسيب هاي ناشي از جنگ به صورت جانباز انقلاب اسلامي درآمدند كه هر كدام با درجات مختلف دچارمعلوليت گرديدند و پس از آن با مشكلات زيادي مواجه شدند و پرونده ي پزشكي اين عزيزان مبين مشكلاتي است كه جانبازان با آن مواجهند. آمارهاي مربوط به جانبازان نشان مي دهد كه اين سرمايه هاي عظيم انقلاب در معرض برخي از آسيب هاي اجتماعي– نظيرگرايش به اعتياد مواد مخدر- مي باشند كه نيازمند توجه و تحقيق جدي در اين زمينه مي باشد. مطالعات نشان داده است كه اصلاح نگرش افراد در باره اعتياد از نگرش مثبت به نگرش منفي مي تواند از گرايش و ابتلاي آنان به اعتياد جلوگيري كند.
راه حل ها و راه بردها جهت پيش گيري ازگرايش و ابتلاي جانبازان به مواد مخدر:
عوامل متعددي در اتيولوژي سوء مصرف و اعتياد موثر هستند كه در تعامل با يكديگر منجر به شروع مصرف و سپس اعتياد مي شوند. درك كليه ي علل و عوامل زمينه اي موجب مي شود تا روند پيش گيري، شناسايي، درمان و پي گيري به طور هدف مند طرح ريزي شود. متأسفانه به علت پيچيدگي پديده ي اعتياد، درمان و پيش گيري كاري بسياري مشكل به نظر مي رسد و پيچيدگي پديده ي اجتماعي اعتياد باعث شده است كه راه بردهاي كنترل استفاده از مواد نيز گوناگون باشد. با اينحال همان طوري كه بهترين تبيين براي علل اعتياد يك مدل تركيبي است كه مجموعه اي از علل را شامل مي گردد، بهترين راه مبارزه با اعتياد نيز فقط يك راه نيست. بلكه بايستي در يك زمان چندين راهبرد مورد استفاده قرار گيرد. لازم به ذكر است كه گرايش جانبازان به مواد مخدر را نمي بايستي از بستر اجتماعي آن در جامعه جدا نمود و درك علل گرايش جانبازان به مواد مخدر مستلزم شناخت عوامل بيروني جامعه نيز مي باشد. از جمله عوامل بيروني كه مي تواند نقش مهمي در تبيين تغييرات ميزان گرايش نسبت به مواد مخدر در ايران داشته باشد عبارتند از: كشت وسيع و توليد انبوه مواد مخدر در افغانستان، گستردگي مرزي با پاكستان و افغانستان، ميزان انسداد، استحكام و كنترل مرزهاي شرقي كشور، قاچاقچيان بين المللي و منطقه اي، بازار پررونق مواد مخدر در كشورهاي اروپا، امريكا و آفريقا، مجاورت با مراكز تجاري منطقه اي از جمله دبي و بحرين و مسأله ي تطهير پول، وجود مشتركات قومي، فرهنگي و خويشاوندي در مرزهاي شرقي كشور، سودآوربودن قاچاقچيان مواد مخدر و سرريزشدن مواد مخدر در داخل كشور به واسطه ي ترانزيت آن از خاك ايران. به عبارت ديگر، تبيين گرايش نسبت به مواد مخدر در ايران بسيار پيچيده تر از آن چيزي است كه در وهله ي اول به نظر مي رسد؛ زيرا، همان گونه كه بدان اشاره شد، عوامل بيروني بسياري وجود دارند كه بررسي آن ها بسيار دشوار و بعضاً غير ممكن مي باشد. سازمان هاي جنايي بين المللي با تقسيم مناطق جهان، راه بردهاي جديدي براي توسعه ي بازار مواد مخدر تدوين نموده اند. حدود هفتاد درصد توليد جهاني ترياك و هشتاد درصد مواد مخدر مشتق از ترياك در اروپا از طريق افغانستان تامين مي شود. به بيان ديگر، كنترل ترانزيت مواد مخدر به علل گوناگون به يك مسأله ي استراتژيك و فراملي تبديل شده است. ميلياردها دلار عوايد قاچاق مواد مخدر به سيستم بانكي غربي سپرده مي شوند و اكثر بانك هاي بزرگ بين المللي به پول شويي مبالغ هنگفت دلارهاي مواد مخدر مشغولند. در نتيجه، تجارت بين المللي مواد مخدر كه سود سالانه آن به ده ها ميليارد دلار سر مي زند به اندازه ي تجارت نفت اهميت پيدا كرده است.
نكته ي ديگري كه ذكر آن ضروري مي نمايد اين است كه نبايد مسايل اجتماعي را با بيماري جسمي، يكسان تلقي نموده و انتظار داشت به مانند تجويزهايي كه در علم طب براي درمان بيماري ها صورت مي گيرد، مسايل اجتماعي نيز بدين سهولت حل شوند و نظم اجتماعي برقرار گردد. كاركرد اصلي جامعه شناسي، اين است كه سعي مي كند نشان دهد چه چيزي در جامعه در حال اتفاق افتادن است و لذا نقد تحليلي از جامعه ارائه مي كند. در اين جا، با توجه به محدوديت هاي جدي كه در ارائه ي راه حل براي مسايل اجتماعي وجود دارد، سعي مي شود پيشنهادهايي در جهت كنترل گرايش به مصرف مواد مخدر در ميان جانبازان ارائه شود.
1) درگير نمودن جانبازان در مشاغل مختلف و فعاليت هاي عرفي جامعه: تلاش براي حل مشكل اشتغال جانبازان شناسايي شده و نيازمند شغل و رفع كمبود امكانات فرهنگي، ورزشي، تفريحي براي جانبازان ضروري است. كمبود امكانات لازم براي ارضاي نيازهاي طبيعي، رواني و اجتماعي جانبازان موجب گرايش آنان به كسب لذت و تفنن از طريق مصرف مواد و عضويت در گروههاي غير سالم مي شود. با توجه به اين كه 7. در صد از جانبازان يا حالت اشتغال دارند و يا بيكار هستند، لذا درگيري و مشغوليت آن ها در فعاليت هاي عرفي مانع ازگرايش آنان به مواد مخدر خواهد شد. اشتغال سبب مي شود فرد زمان كمتري براي ارتكاب رفتار بزه كارانه داشته باشد. محتمل است كه مهم ترين تفاوت بين كساني كه بزه كار مي شوند و آن هايي كه مرتكب آن نمي شوند، اين است كه افراد غير بزه كار امكانات لازم براي انجام فعاليت هاي عرفي و تفريحات سالم را در اختيار دارند، درحالي كه بزه كاران فاقد چنين امكاناتي هستند. بسياري از تحقيقات پيشين اعم، از تحقيقات داخلي و خارجي وجود رابطه ي مستقيم بين مشغوليت فرد در فعاليت هاي عرفي جامعه و عزت نفس را نشان داده اند. پاره اي از مطالعات با هدف توضيح مكانيسم اين رابطه انجام شده است كه نتايج آن ها عمدتا حاكي از احساس پذيرش اجتماعي، حمايت و اعتمادي است كه فرد از سوي افراد جامعه دريافت مي كند كه در نهايت منجر به افزايش عزت نفس در او مي شود. در واقع، در سطح كلان جامعه نيز مي توان گفت كه مشكلات مربوط به تحرك نزولي، مثل بيكاري با مشكلات مرتبط با كار، احتمال تخلفات مرتبط با مواد مخدر را افزايش داده است. بيكاري يك متغير جمعيتي است كه مي توان آن را به آنومي نيز نسبت داد، زيرا بيكاري مي تواند موجب گسيختگي از نقش هاي اجتماعي و روابط براي اشخاص بيكار و هم چنين ساير كساني كه در آن جامعه هستند، شود. از اين رو است كه انتظار مي رود بيكاري يا جرايم مواد مخدري و مرتبط باشد. در واقع، رابطه ي ميان بيكاري و گرايش به مواد مخدر را مي توان در وهله ي اول به روابط بين متغيرها در ميان اشخاص نسبتاً جوان نسبت داد. شايد جوان ترها نسبت به كساني سال مند ترند، به احتمال بيكاري آسيب پذيري بيشتري دارند؛ چرا كه، سال مندان احتمالا در موقعيت شغلي خود جا افتاده تر هستند و لذا جرايم مواد مخدري جوآن ها را بيشتر از سال مندان تهديد مي كند. بنابراين، از آن جا كه بيكاري مي تواند به افزايش تنش هاي خانوادگي، مشاجره و خشونت، افسردگي و نااميدي، انزوا، تغيير در ساختار نقشي در درون خانواده، فقر مالي و محروميت، از دست دادن عزت نفس و خودباوري، احساس كهتري يا تركيبي از اين ها منجر شود، با گرايش به مواد مخدر مرتبط است. هم چنين، براساس تئوري انسجام اجتماعي درگيري در اجتماعات موجود در جامعه، پيامدهاي مثبت را به مراه دارد. برعكس، عدم درگيري در اين اجتماعات داراي پيامدهاي منفي است. ادغام افراد در ساختارهاي اجتماعي براي آن ها حمايت اجتماعي فراهم مي كند كه در هنگام مواجهه با جريآن هاي فشارزاي رواني آن ها را از مصونيت برخوردار مي كند. ازاين رو هرچه جاي گيري افراد در ساختارهاي اجتماعي- حمايتي بيشتري باشد آن ها بيشتر برخوردار از حمايت اجتماعي حاصل از جاي گيري در آن ساختارها هستند. جاي گيري ساختاري كه بيانگر ميزان انسجام يافتگي است مصونيت افراد را در برابر آسيب پذيري هاي متفاوت افزايش مي دهد.
مشغوليت را مي توان ميزان اشتغال فرد به كنش هاي هم نواساز مثل اشتغال، عضويت در باشگاه هاي ورزشي و انجمن هاي ادبي، فرهنگي و غيره دانست. اشتغال جانبازان بر اين فرض استوار است كه درگيري در فعاليت هاي مورد قبول جامعه، موجب مي شود وقت و آزادي محدود فرد صرف شده ، و نتواند به سراغ عمل بزه كارانه برود. اشتغال به كار، تحصيل، ورزش كردن، سرگرمي و تفريح، فعاليت هاي مشاركتي در محله، مسجد، سازمان ها، دانشگاه هاوادارات و مشاغل ديگر از اين نوع فعاليت ها است. رابطه ي معكوس ميان وضعيت اشتغال و گرايش به مصرف مواد مخدر نه صرفاً به دليل اين است كه فرد زمان كافي براي مصرف مواد مخدر ندارد، بلكه از آن رو است كه با جذب شدن فرد در فعاليت هاي عرفي، تمايل او به مصرف مواد مخدر كم مي شود. به عبارتي با اشتغال، جانبازان نيازي به مصرف مواد مخدر در خود احساس نمي كنند. بنابراين، درگير نمودن جانبازان در مشاغل مختلف، فعاليت هاي عرفي جامعه، بارور نمودن اوقات فراغت جانبازان و توسعه و تقويت و حمايت از فعاليت هاي ورزشي جانبازان، ضروري است.
در طول جنگ جهاني دوم، تقريبا نيم ميليون معلول به نيروي كار بريتانيا پيوستند و چند ماه بعد از پايان جنگ، دولت بر الزامات اجتماعي كار معلولين- به خصوص كساني كه در زمان جنگ آسيب ديدند- تاكيد كرد. بحث سياست اشتغال در دهه 194. تصميم دولت بريتانيا را براي ورود معلولين به نيروي كار براي مدت كوتاه زمان جنگ نشان مي دهد. تفكر رسمي در قانون اشتغال معلولين در سال 1944 وارد شد كه تركيبي از فعاليت هاي تقاضا محور و عرضه محور را ترويج مي كرد. نمونه اي از اين قانون، طرح سهميه بندي بود كه در آن كارفرماياني كه دست كم نياز به 2. نيرو داشتند مي بايست حداقل 3 درصد از نيروي كار مورد نيازشان را از مراكز جديد اشتغال معلولين تامين مي كردند. طرح سهميه بندي 1944 با مجوز قانون تبعيض معلوليت بعد از 51 سال يعني در سال 1995 كاملا منسوخ شد.
در جامعه ي ما معمولا علاقه كمي به بررسي انتقادي شرايط زندگي جانبازان ابراز شده و در عوض بر بيماري هاي مزمن و معلوليت به عنوان يك مقوله ي بهداشتي و سلامتي تمركز گرديده است. اشتغال نه چندان جدي جانبازان آنان را در شرايط بسيار نامساعدي قرار مي دهد، چرا كه آن ها نسبت به افراد ديگر جامعه، كمتر مولد در نظر گرفته مي شوندو حضور كم رنگ در بازار كار، محروميت گسترده تر آن ها را موجب مي شود. به همين دليل به عنوان غير مولد و نيازمند، محكوم به كناره گيري از جامعه هستند. متاسفانه هنوز به جاي اين كه بر بهبود شرايط كاري و افزايش حمايت از كاركنان جانباز تاكيد شود، بر روي بازنشستگي پيش از موعد آنان تاكيد مي گردد و به جنبه ي ضرورت اجتماعي كار جانبازان توجهي نشده است. درحالي كه بايستي بر فراهم كردن كار براي كساني كه مي توانند و فراهم كردن امنيت براي كساني كه نمي توانند كار كنند تاكيد نمود. از اينرو، تفكر دوباره به فعاليت هاي انساني و ارزش و پايگاه اجتماعي كاركنان جانباز، ايده بازسازي و فرمول بندي مجدد مفهوم كار و ارزش يابي مجدد اشكال فعاليت براي جانبازان از اهميت ويژه اي برخوردار است.
2) ضروري است راه كارهاي نويني درجهت كاهش ميزان اعتياد در ميان افراد تحت پوشش بنياد به خصوص فرزندان شاهد تعبيه نمود. در اين راستا، پيشنهاد مي گردد تا مراكز" مشاوره و پيش گيري از اعتياد در بنياد شهيد و امور ايثارگران" تشكيل گردد و اهداف اصلي اين انجمن پيش گيري از اعتياد فرزندان شاهد و جانبازان، پيش گيري از اعتياد مبتني بر خانواده، سم زدايي جانبازان معتاد با داروها و روش هاي مختلف، و توانمندسازي جانبازان معتاد بهبود يافته، پژوهش، درمان و انجام برنامه هاي پيش گيرانه در ميان افراد تحت پوشش بنياد به خصوص فرزندان شاهد مي تواند باشد. لذا، در اين راستا تأمين نيروي انساني متخصص، تشكيل بانك اطلاعاتي در خصوص اعتياد ايثارگران، تأمين اطلاعات از طريق شناسايي و برقراري ارتباط با منابع اطلاعاتي، پژوهش هاي همه گيرشناختي و سبب شناختي ايثارگران، شناسايي و به كارگيري ابزار مناسب پيش گيري، طراحي برنامه هاي پيش گيري با رعايت انعطاف و تنوع لازم و نهايتا نظارت بر حُسن اجراي برنامه هاي پيشگيري از اعتياد ايثارگران از طريق ارزش يابي حسن اجرا ضروري است. كاركردهاي اصلي مراكز مشاوره و پيش گيري از اعتياد در بنياد شهيد و امور ايثارگران عبارتند از:
الف) حصول اطمينان از عدم بازگشت به اعتياد.
ب) عدم تثبيت هويت معتاد: مادامي كه استفاده كنندگان از مواد مخدر منزوي و طرد مي شوند، احتمالا فرد معتاد بيگانه تر و منحرف تر مي شود. البته ممكن است انزواي اجباري منحرفين ضروري باشد. ليكن اين كه پس از ترك اعتياد نيز فرد معتاد از سوي جامعه طرد مي شود و مورد پذيرش قرار نمي گيرد، باعث مي گردد كه وي پايگاه منحرف بودن را بپذيرد و متناسب با اين اين پايگاه نقش خود را ايفا كند، لذا وي به احتمال زياد مجدداً به دام اعتياد خواهد افتاد. ازاين رو، مشاوران رواني و مددكاران اجتماعي مراكز نظارت و مشاوره مي توانند مانع از تثبيت هويت معتاد شوند او را به كار و تلاش در جامعه تشويق نمايند.
ج) جلوگيري از گسيختگي خانواده: كمك و نيز مشاوره رواني با فرد معتاد يا حتي افراد خانواده او، مي تواند نقش موثري در جلوگيري از نابساماني هاي خانوادگي و بروز طلاق(كه خود از عوامل زمينه ساز ابتلاء به اعتياد است) داشته باشد. پيوستگي به خانواده بر روي تعلق خاطر افراد متمركز است. بنابراين تعلقات رواني و عاطفي افراد كه ضمن پيوستن با ديگران مهم شكل مي گيرد و به اين ارتباط شكل مي دهد، علت عدم ارتكاب او به رفتارهاي انحرافي است. در واقع فرد به دليل توجه و علاقه اي كه به ديگران مهم دارد، اين احساس در او به وجود مي آيد كه به خواسته ها و تمايلات آن ها پاسخ داده، نظر مثبت آن ها را به خود جلب كند، ازاين رو كمتر احتمال دارد به نقض هنجارهاي اجتماعي و اخلاقي بپردازد. از اين رو، در سطح كلان نيز كاركردگرايان مدعي اند كه جرايم مواد مخدري واكنشي است به تضعيف هنجارهاي اجتماعي. از نظر كاركردگرايان، هرچه جامعه پيچيده تر شود و تحولات اجتماعي با سرعت بيشتري روي دهند، هنجارها و ارزش هاي اجتماعي مبهم تر شده و به وضعيت آنوميك خواهد انجاميد. آنومي ممكن است در مقياس اجتماعي به وجود آيد و به فشارهاي اجتماعي و ناهم سازي هاي هنجاري ختم شود و موجبات جرايم مواد مخدري را فراهم آورد. بنابراين طبق رويكرد كاركردي- ساختي، جرايم مواد مخدري واكنشي است به نبود پيوند بين فرد و جامعه و تضعيف شدن وفاق جمعي در مورد هنجارهاي مقبول اجتماعي. به عبارت ديگر، در سطح كلان جامعه، گرايش به مواد مخدر يك ملازم تغييرات ساختاري است كه در فرآيند توسعه ي اقتصادي، زمينه ي بروز بيشتري پيدا مي كند. در جوامع سنتي- كه بر حسب تفوق اجتماعي علقه هاي خويشاوندي تعريف مي شود- سن، جنس و اصل و نسب خانوادگي، براي تعيين و تشخيص نقش اهميت اساسي دارند. از اين رو، هويت اجتماعي كه در اين گونه جوامع مبتني بر پايگاه محول است، كم تر در معرض تهديد و آسيب پذيري مي باشد. اما در جوامع صنعتي، توسعه ي اقتصادي نهادهاي سنتي خويشاوندي و نظام نقش هاي محول آن را از بين برده و نقش هايي را كه مستلزم مهارت، سواد و خلاقيت هاي فردي هستند، جاي گزين نموده است. لذا، هنگامي كه در تعيين نقش هاي اجتماعي، موفقيت جاي گزين پايگاه محول و آداب مي شود، در اين صورت تهديدهاي هويتي ناشي از شكست نقشي، احتمالا بيشتر مي شود. اين ممكن است بتواند تبيين كند كه چرا در كشورهاي توسعه يافته، افراد بيشتري به مواد مخدر پناه مي برند. ميزان بالاي جرايم مواد مخدري، احتمالا در جوامع يا گروه هايي به چشم مي خورد كه فرد به خوبي با واحد اجتماعي بزرگ تر ادغام نشده است. به تعبير دوركيمي، در واحدهاي اجتماعي بزرگ با وجدان جمعي ضعيف، افراد در دنبال كردن علايق شخصي خويش به هر نحوي كه بخواهند آزاد هستند. چنين فردگرايي بي قيد و بندي احتمالا منجر به نارضايتي هاي شخصي قابل توجهي خواهند انجاميد، كه باعث سوق دادن افراد به ارتكاب جرايم، از جمله جرايم مواد مخدري، خواهد شد. قابل ذكر است تحقيقات بسياري قبل از اين رابطه ي بين پيوستگي به خانواده و رفتارهاي انحرافي را تاييد كرده اند. دل بستگي عموما دلالت دارد بر رابطه ي عاطفي اي كه فرد نسبت به ديگران مهم در خود احساس مي كند. طبيعي است كه هرچه اين رابطه قوي تر باشد، فرد هنجارهاي عرفي را كه عموما نزد از سوي اين گروه ها پذيرفته شده و تبليغ مي شود، بيشتر مي پذيرد و باور مي كند. از يك سو باور با بحث جامعه پذيري پيوند تنگاتنگي دارد و از سوي ديگر جامعه پذيري يعني يادگيري و آموزش ارزش ها و هنجارها، به توسط گروه هاي مرجع صورت مي گيرد. بنابراين پيوستگي به خانواده، قبول ارزش ها و هنجارهاي اجتماعي را نيز تسهيل مي كند. همان طور كه كاپلان معتقد است، فرد رفتارهايش را برطبق رضايت از خود شكل مي دهد. بواقع او نياز دارد كه به بالاترين نگرش مثبت نسبت به خود برسد و نگرش هاي منفي خود را كم كند. اين نشان مي دهد براي فرد اهميت دارد كه بتواند در گروه هاي مرجع(نظيرخانواده) ارزيابي مثبتي درباره خود ايجاد كند. حال آنكه پيوستگي به خانواده يعني ارتباط و علاقه به آن مي تواند باعث شود كه فرد احساس خود ارزش مندي كه نياز دارد را كسب كند. در سطح كلان نيز مي توان گفت، اجتماع هاي با ثبات، كه در آن روابط نزديك و صميمي وابستگي را اشاعه مي دهد و افراد عادت كرده اند كه دائما خود را نيازمند محيط اجتماعي بدانند، هنگامي كه الگوي روابط و پيوندهاي نزديك و صميمي بين افراد و منبع حمايتي آن ها مورد تهديد واقع شود، بيشتر در معرض رفتارهاي انحرافي قرار مي گيرند. از اين رو، مي توان انتظار داشت كه بالا بودن گسيختگي علقه هاي خانوادگي و پيوندهاي دوستي و احساس عدم حمايت اجتماعي به نوبه ي خود به منزله ي شرايط مستعد كننده ي بروز گرايش به مواد مخدر مي باشد.
د‍(نظارت اجتماعي رسمي مستمر توسط بنياد: مراجعه ي اجباري فرد معتاد به مراكز نظارت مشاوره، به معناي اعمال نظارت اجتماعي رسمي مستمر بر رفتار اين گونه افراد مي باشد و اين امر خود موجب تصحيح رفتار و ممانعت از ابتلاء مجدد به اعتياد مي شود.
ه) اعمال سيستم تشويق و تنبيه: بدين معني كه در صورت عدم بازگشت به اعتياد، اين مراكز مي توانند با توجه به بودجه اي كه در اختيار آن ها گذارده مي شود پاداش هاي مادي و معنوي مناسبي را به منظور تشويق در نظر گيرند. از سوي ديگر در صورت ابتلاء مجدد به اعتياد مي توان آنان را مجازات نمود.
و) فراهم شدن زمينه ي لازم براي مطالعات پانل: تأسيس چنين مراكزي و مراجعه ي اجباري افراد به اين مراكز باعث مي شود تا زمينه ي لازم جهت سنجش تاثير عامل زمان فراهم شود. از اين طريق، هم دگرگوني هاي مرتبط با عقايد، نگرش ها و حالات سنجيده مي شود و هم تغيير در رفتار، عادات و … به سنجش نهاده مي شود. درواقع، با استفاده ازاين روش، نه تنها مي توان حركت يا تغيير را شناخت(سطح وصفي)، بلكه مي توان علت يا علل تغييرهاي حاصل شده در عقايد يا رفتار(يا هر دو) در فرد مورد مطالعه مورد شناسايي قرار داد(سطح علي يا تبييني).
ز) ممانعت از برچسب خوردن: برچسب خوردن افراد به عنوان منحرف در سوق دادن آن ها به سوي انحراف نقش به سزايي دارد. فرد از دو سوي مورد فشار قرار مي گيرد: يكي درون فرد و حالات رواني وي، ديگري محيط زندگي اجتماعي است. با استمداد از مراكز" مشاوره و پيش گيري از اعتياد در بنياد شهيد و امور ايثارگران"، مي توان فرد معتاد را پس از سم زدايي از لحاظ رواني آماده سازند تا زندگي عادي را هم چون ديگران در پيش گيرد. از سوي ديگر به افراد پيرامون او و به ويژه خانواده وي آموزش ها و تذكرات لازم داده شود كه وي را به عنوان فرد عادي نگريسته شود.
3) بسياري از مشكلاتي كه مددكاران بنياد در رابطه ي با اعتياد جانبازان با آن مواجه هستند به نگرش هاي جانبازان مربوط مي شود. رابطه بين رفتار و نگرش پيچيده است، يعني نمي توان با دانستن نگرش شخصي رفتار معيني را در او پيش بيني كرد. در حال حاضر هيچ نوع درمان قاطعي براي اعتياد به مواد وجود ندارد. تغيير نگرش هاي جانبازان نسبت به مصرف مواد مخدر، نخستين گام در فرآيند تغيير رفتار اعتياد آور و كاهش گسترش اين نوع رفتار انحرافي است. بنابراين، بررسي چگونگي شكل گيري نگرش ها مهم است و شايد از همه مهم تر دگرگوني آن هاست. جانبازاني كه نگرش هاي مثبت و يا خنثي به مواد مخدر دارند، احتمال مصرف و اعتيادشان بيش از كساني است كه نگرش منفي دارند. اين نگرش هاي مثبت در ميان جانبازان معمولا عبارتند از: رفع دردهاي جسمي و خستگي، كسب آرامش رواني، توانايي مصرف مواد بدون ابتلا به اعتياد. نيرومندي يك نگرش به متغيرهاي چندي بستگي دارد، كه از جمله مهمترين آن ها تجربه مستقيم است. به عبارت ديگر يكي از راه ها براي كسب نگرش درباره مواد مخدر در واقع مصرف آن است و شواهد قابل توجهي وجود دارد مبني بر اينكه نگرش هايي كه بدين طريق كسب مي شوند از نگرش هاي اكتسابي دست دوم قويتر و زنده تر مي باشند. ازاين رو، چون نگرش جانبازان معتاد نسبت به مواد مخدر عمدتا از راه تجربه مستقيم– به جاي سرمشق گيري و الگوبرداري– بوده است، لذا دشوارتر مي توان نگرش آنان را نسبت به مواد مخدر عوض نمود. به منظور برقراري ارتباط هاي متقاعد كننده ئ مؤثر براي تغيير نگرش هاي جانبازان معتاد و جانبازاني كه نگرش هاي مثبت و يا خنثي به مواد مخدر دارند لازم است عواملي را كه بر گستره ي تغيير نگرش مؤثرند در نظر گرفته شوند. چهار عنصر اصلي پيام هاي متقاعد كننده عبارتند از:
۱- ويژگي هاي برقرار كننده ي ارتباط با جانبازان معتاد:
- قابل قبول بودن مددكاران برقرار كننده ي ارتباط با جانبازان معتاد، به تخصص مددكاران بستگي دارد. جانبازان معتاد احتمالا به كسي كه فكر مي كنند يك متخصص است خيلي بيش تر متقاعد مي شوند. از اين رو، پيشنهاد مي شود از متخصصين پزشكي براي برقراري ارتباط و تغيير نگرش جانبازان معتاد استفاده شود.
- قابليت اعتماد به شخص برقرار كننده ي ارتباط با جانبازان معتاد: اگر جانبازان معتادي كه ترك اعتياد داشته اند به ارائه ي پيام هايي درباره پيامدهاي فاجعه آميز اعتياد بپردازد به قابليت اعتماد آنان نزد جانبازان معتاد افزوده مي شود. در واقع، شباهت پيام دهنده به پيام گيرنده نيز مهم است. اگر برقرار كننده ي ارتباط به علت شباهت با مخاطبانش مورد محبت قرار گيرد، اين موضوع متقاعد كنندگي وي را افزايش خواهد داد. پژوهش ها نشان مي دهند كه افراد معتاد وقتي توسط افرادي داراي شرايط مشابه ياري شوند، اغلب وضع بهتري مي يابند. يكي ازعلل موفقيت گروه هاي خوديار، همانند " الكلي هاي گمنام و معتادان گمنام، همين موضوع است. اعضاي اين گروه ها را منحصراً معتاداني تشكيل مي دهند كه به طور منظم، به منظور كمك به يكديگر براي ترك اعتياد، جلسه تشكيل مي دهند.
۲- ويژگي هاي ارتباط با جانبازان معتاد:
- تكرار و تماس مكرر با جانبازان معتاد منجر به تغيير نگرش جانبازان معتاد مي شود و با درگير كردن عواطف جانبازان معتاد مي توان نگرش آن ها را بهتر تحت تاثير قرار داد. در واقع، براي آنكه تغييري در نگرش و رفتار جانبازان معتاد ايجاد كنيم، ابتدا بايستي اطلاعات و آگاهي هاي شناختي در باره مضرات مواد مخدر به جانباز ارائه شود و سپس در مرحله ي دوم آن چه بايد اتفاق بيفتد، تحريك عاطفي است.
۳- ويژگي هاي جانبازان معتاد:
جانبازي كه خود را دست كم مي گيرد آسان تر تحت تأثير پيامي متقاعد كننده قرار مي گيرد تا جانبازي كه درباره خود نظري بلند دارد. زيرا، اگر شخصي به خودش علاقه مند نباشد ارزش زيادي براي عقايد خود قائل نيست. در نتيجه اگر عقايد وي به مبارزه طلبيده شود، ممكن است خيلي هم بي ميل نباشد كه تسليم شود. ازاين رو، با آگاهي از ميزان عزت نفس جانبازان معتاد، مددكار بهتر مي تواند نسبت به تغيير نگرش اقدام كند. مطابق نظريه ي عزت نفس و بزه كاري كاپلان، وقتي گروه هاي مرجع فرد را تاييد كرده و احساس خودارزش مندي را در او ايجاد مي كنند، وي جذب اين گروه ها شده و نيازي به عضويت در گروه همالان منحرف، در خود احساس نمي كنند. درحالي كه روي آوردن فرد به رفتارهاي انحرافي با انگيزه ي بدست آوردن يك جاي گزين صورت مي گيرد، جاي گزيني كه بتواند نياز او را به احساس خود ارزشمندي(عزت نفس) بر طرف كند. در حوزه مطالعات مربوط به حمايت اجتماعي و عزت نفس و گرايش به رفتارهاي انحرافي، مطالعات نشان مي دهند كه حمايت اجتماعي با عزت نفس ارتباط دارد. در اين مطالعات پايين بودن عزت نفس به عنوان فقدان يا كاهش حمايت اجتماعي از دو بُعد مطرح است، يكي تأثير مستقيم حمايت اجتماعي و ديگري تأثير غيرمستقيم آن. در بُعد تأثير مستقيم، صرف وجود حمايت اجتماعي از ايجاد زمينه هاي بروز اختلال رواني جلوگيري مي كند و حمايت اجتماعي موجب فراهم شدن شرايط سلامت رواني مي شود. هرچه حمايت اجتماعي بيشتر باشد متناظر با آن ميزان عزت نفس بيشتر است و بالعكس. بعبارتي داشتن حمايت اجتماعي كمتر با ميزان عزت نفس كمتر ارتباط دارد. بستري كه حمايت اجتماعي در آن شكل مي گيرد و گستره و ميزان آن را تعيين مي كند، روابط اجتماعي است كه افراد در قالب تعاملات با يكديگر دارند. اين روابط اجتماعي در شكل ساختارهاي حمايتي و كاركردهاي حمايتي داراي تأثيرات مستقيم و غيرمستقيم بر عزت نفس اند. تغييرات منفي و كاهش در روابط اجتماعي با تقليل حمايت اجتماعي شرايط كاهش عزت نفس و گرايش به رفتاهاي انحرافي– از جمله گرايش به مواد مخدر _ را فراهم مي كنند.
۴- رسانه يا وسيله ي پيام:
تلويزيون شايد نيرومندترين وسيله پيام رساني در كشور ما باشد. تسلط كامل دولت بر اين رسانه، امكان استفاده از اين رسانه را در جهت تبليغ ارزش ها و ديدگاه هاي موافق با سوء مصرف مواد را از بين برده است. اين موضوع به ويژه از ديدگاه افراد در معرض خطر سوء مصرف مواد يا گروههاي مورد اعتماد آنان حائز اهميت مي باشد و ممكن است به نوعي مانع رواني- اجتماعي در راه مقبوليت و كارايي اين رسانه تبديل شود. نشريات غير دولتي و نشرياتي كه منابع پيام رساني علمي و تخصصي مستقل محسوب مي شوند، شايد بتوانند منبع قابل اعتمادتر و مقبول تري براي تغيير نگرش جانبازان معتاد باشند.

منابع و مآخذ
- Agnew, Robert and Petersen, David M(1989) Leisure and Delinquency, Social Problems, Vol. 36, No. 4, PP. 332-349.
- Akers, R. L. , & Lee, G. (1999). “Age, Social Learning and Social Bonding in Adolescent Substance Use”. Deviant Behavior: An Interdisciplinary Journal. 2.(1), pp. 1–25.
-Ambert, Anne–Marie(1982). “Drug Use in Separated / Divorced Persons: Gender, Parental Status, and Socio–Economic Status”. Social Science and Medicine. 16, pp. 971–976.
- Amoateng, Acheampong Yaw & Bahr, Stephen J. (1986). “Religion, Family and Adolescent Drug Use”. Sociological Perspectives. 29(1), pp. 53–76.
- Bourque, Linda B. et al. (1991). “Demographic & Health Characteristics of Heavy Marijuana Smokers in Los Angeles Country”. The International Journal of the Addiction. 26(7), pp. 739-755.
- Charvat, Jeffrey Lynn(1997). “Attitudes Toward Drugs and Drug Control:Ideological Basis and Implications for Prevention”. (Ph. D. Thesis). University of Missouri- Kansas City
- Faupel, Charles E. (1998). “Heroin Use, Crime and Employment Status”. Journal of Drug Issues. 18(3), pp. 467–479.
- Graham, Nanett(1996). “The Influence of Predictors on Adolescent Drug Use: An examination of Individual Effects”. Youth & Society. 28(2), pp. 215-235.
- Hawdon, James E(1999). Daily Routines And Crime using Routine Activities, Youth & Society, Vol 3., N. 4, PP. 395-415.
- Kandel, Denise and Mark Devies(1991). “Friendship Networks, Intimacy, and Illicit Drug Use in Young Adulthood: A Comparison of Two Competing Theories”. Criminology. 29, pp. 441-467.
- Kuhn, Joseph Bernard(2...). Assessing the Relationship between Drug Use and Serious Violence: A Multi- Causal Approach. State University of New York at Albany.
- Kurst Swanger, Karel A. (1997). "The Drug Control Debate: A Comparison of Urban Policies and Results(Urban Communities Substance Abuse Policy, War on Drugs)". (Ph. D. Thesis). State University of New York at Binjhamton.
- Palacios, Wilson Raul(1997). "Explicatings the Drug- Crime Relationship(Drug use offenders)". University of Miami. (Ph. D. Thesis).
- Petter, Michael David(1997). "Links between Peer Group Affiliation Family Functioning and Adolescents Risk- Taking Behavior". (Ph. D. Thesis). University of


شنبه 2 بهمن 1389  12:46 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : عرفان و شهادت؛ پيوند دو فرهنگ*
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
1.عرفان و معرفت قلبي
عرفان از نظر لغوي به معني شناختن، شناسايي و آگاهي است. اما در معناي اصطلاحي عبارت است از معرفت قلبي كه به وسيله كشف و شهود(نه بحث و استدلال)، حاصل مي شود. برخي مفسران به آن علم وجداني هم مي گويند. در واقع عرفان دانشي است كه موضوع آن معرفت خداوند و راه‏هاي دست يابي به آن است. عارفان راستين، اعتقاد دارند كه هر فردي براي رسيدن به حقيقت، بايد سير و سلوكي داشته باشد تا به اندازه ظرفيتش بتواند از حق آگاه شود. به معناي ديگر مي توان گفت عارف در صدد است همچون امير مؤمنان كه فرمود:«ما رأيت شيئا الاّ رأيت الله قبله و بعده و معه» هميشه شاهد حق تعالي باشد و به معناي واقعي، تجسم اين شعر باباطاهر باشد كه گفت:
به دريا بنگرم دريا ته وينم (تو بينم)
به صحرا بنگرم صحرا ته وينم
به هر جا بنگرم كوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا ته وينم
2.عرفان و انواع آن
عرفان دو نوع است؛ نظري و عملي. عرفان نظري؛ مجموعه معارفي درباره شناخت خدا و نقش او در هستي و ارتباط انسان با خدا و شناخت ابعاد الهي انسان و منازل و مقامات سلوك و سفر انسان سير الي الله و امثال آن است. عارفان بزرگ در طول تاريخ صدها كتاب عرفاني تأليف كرده و به يادگار گذاشته‏اند، اما در بين همه آثار عرفان نظري، برخي كتاب ها اكنون متن درسي حوزه هاي علميه قم و ديگر حوزه‏هاي بزرگ هستند؛ مانند: «فصوص الحكم» اثر ابن عربي با شرح قيصري، «تمهيد القواعد» اثر صائن الدين ابن تركه و «مصباح الانس» اثر ابن فناري. امام خميني، رهبر كبير انقلاب اسلامي هم علاوه بر تحصيل اين كتاب‏ها و تدريس آن تعليقه‏اي بر فصوص الحكم نوشته اند و تجليل وي از ابن عربي در نامه‏شان به گورباچف، نشانه احترام و اهتمامي است كه به ايشان و عرفان نظري داشته است. اما عرفان عملي، سلوك رفتاري، و تلاش‏هاي مستمر يك سالك است كه با مناجات‏هاي فراوان و رسيدن به مقام فناء حاصل مي شود. دست يابي به اين نوع عرفان راه و روشي جز سلوك ظاهري و باطني به همراه يك پير راه آزموده ندارد و اگر در تاريخ نگاه كنيم؛ انگشت شمارند انسان هايي كه به مدارج بالاي عرفاني دست يافته اند. از ميان چهره‏هاي برجسته عرفان در چند دهه اخير مي توان از سيدعلي قاضي، آيت الله شاه آبادي، علامه طباطبايي، سيد احمد آشتياني، آقا ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي و... نام برد و سير و سلوك آنها را در پس گفتارهايشان مشاهده نمود.
3.تصوف اسلامي زماني كه عرفان به يكي از علوم بشري تبديل شد، مانند بسياري علوم رايج شاخه هاي مختلفي پيدا كرد و به نوعي دچار تكثر شد. از ميان شاخه هاي مختلف عرفاني ، «تصوف» معروف ترين است. اين شاخه عرفاني كه آبشخور بسياري از جريان ها و انشعاب هاي ديني و غير ديني است، در حقيقت روشي از انديشه و عمل است كه باطن آن را عرفان و عبادت و مناجات و زهد تشكيل مي دهد. اما تصوف در اسلام به صدها فرقه بزرگ و كوچك تقسيم شده كه معمولاً هر فرقه بزرگ به چندين فرقه كوچك منشعب شده است؛ به همين دليل ده‏ها فرقه صوفي شيعه و ده‏ها فرقه صوفي سني داريم كه معروف‏ترين آن فرقه‏ها عبارتند از: قادريه، نقشبنديه، چَشتيّه، كبرويّه، نعمت اللهي ، نوربخشيه، حيدريه، ملاقبيّه و بكتاشيّه. و از بزرگان صوفيه كه نام آن ها در تاريخ آمده است مي توان به اين ها اشاره كرد: حسن بصري، ابراهيم ادهم، فضيل عياض، ذوالنون مصري، بايزيدبسطامي، جنيد بغدادي، حسين بن منصور حلاج، ابوالحسن خرقاني، ابوسعيد ابوالخير، باباطاهر همداني، خواجه عبدالله انصاري، شيخ بهايي، عين القضات همداني، امام محمد غزالي، شيخ نجم الدين كبري، شيخ شهاب الدين سهروردي، مولانا جلال الدين محمد مولوي، شاه نعمت الله ولي و...
با اين وجود بسياري از منتقدان تصوف، از آن جهت كه اين شاخه عرفاني مشتمل بر تزكيه نفس و حصول معرفت است، آن را ستوده اند، اما بسياري از فرقه هاي آن، به دليل انحراف از خط اصلي، دچار نواقصي شده اند كه ايجاد آداب خرافي، ايجاد كسب و كار براي بسياري از شيادان كه خود را به لباس مرشدان مي آرايند، بي توجهي نسبت به شريعت، احكام، تكاليف ديني و رساله‏هاي عمليه و تقليد از مراجع تقليد و همچنين دوري و عدم انجام وظايف انقلابي و سياسي به بهانه دوري از دنيا و مشاغل دنيوي از آن جمله اند كه البته: «اين رشته سر دراز دارد...»
4.شهادت و قداست شهيد مطهري در مقاله شهادت خود مي نويسد: «شهادت از آن جهت كه كشته شدن است، قداست ندارد بسياري از كشته شدن هاست كه «نفله» شدن است و احياناً به جاي اينكه افتخار باشد ننگ است.»
وي در تعريف اقسام مرگ به شهادت اشاره مي كند و مي نويسد: «مرگي شهادت است كه انسان با توجه به خطرات احتمالي، ظني، يقيني و يا فقط به خاطر هدفي مقدس و انساني و به تعبير قرآن «في سبيل الله» از آن استقبال مي كند.» وي شهادت را داراي دو ركن اساسي مي داند: يكي اينكه در راه خدا و في سبيل الله باشد، هدف مقدس داشته باشد و انسان بخواهد جان خود را فداي هدف نمايد و ديگر اينكه آگاهانه صورت گرفته باشد. به همين دليل شهادت به حكم اينكه عملي آگاهانه و اختياري است و در راه هدفي مقدس است، تحسين برانگيز و افتخار آميز به شمار مي آيد و عملي قهرمانانه تلقي مي شود. در ميان انواع مرگ وميرها، تنها اين نوع مرگ است كه از حيات، زندگي برتر، مقدس تر، عظيم تر و فخيم تر برخوردار است.
شهيد مطهري در اثبات اين نظر خود به روايتي از رسول اكر حضرت محمد صلي الله عليه وآله وسلم اشاره مي كند و مي نويسد: «سه كس كشته شوند؛ يكي مردي كه با جان و مال خود در راه خداوند جهاد كرد تا آنكه در نبرد با دشمن كشته شد، چنين فردي شهيدي است كه خداوند او را مورد آزمايش قرار داده و در بهشت خواهد بود.... او در زير سايه عرش خداوند است و فقط پيامبران به سبب پيامبري خويش بر چنين كسي برترند.
دومي، آن است كه از گناهان خويش بترسيد و با جان و مال خود در راه خدا جهاد كند و با دشمن به نبرد بپردازد و به شهادت برسد. اين شهادت موجب پاك شدن او از گناهان است، زيرا شمشير جهاد در راه خدا، گناهان را از بين مي برد. چنين كسي مي تواند از هر يك از درهاي بهشت كه اراده كند، وارد آن شود. سوم منافق است كه با جان و مال خويش بجنگد و با دشمن روبرو شود و در اين حال كشته شود. اين فرد در آتش خواهد بود، زيرا شمشير نفاق را از بين نمي برد.
5. عرفان و شهادت؛ ريشه در يك خاك
دو مقوله عرفان و ايثار و شهادت پيوندي بنيادين دارند. در حقيقت شهادت را مي توان در شمار همان فنايي به شمار آورد كه عرفا
مي خواهند از طريق سير و سلوك به آن دست پيدا كنند چرا كه فنا در نزد عرفا خالي شدن از صفات مادي و خصايل زشت انساني است. مگر شهادت جز پاكبازي و دست شستن از تعلقات چيز ديگري است؟ با نگاهي به وصيت نامه شهدا يا خاطرات شان بر ما معلوم مي كند كه اين افراد نيز مثل عرفاي بزرگ دست از تعلقات مادي شسته بودند و در جبهه هاي 8 سال دفاع مقدس راهي را طي كردند كه عرفاي بزرگ ما در طول زندگي شان با مشقت و سختي آرزومند آن بودند. به هر حال شهادت در راه حق، نعمتي است كه نصيب هر كسي نمي شود. اين شهادت در عرفان، فنا معنا شده و در جنگ هاي مذهبي شهادت. جالب اينكه در هر دو حالت آنچه كه مورد تأكيد قرار مي گيرد جاودانه شدن فرد است. منظورعرفا از فنا يعني فاني شدن و در آميختن عارف با حق كه اين معني مطابق روايات و برخي آيات قرآن از مقام شهادت است كه براي شهيد جايگاهي جاوداني قايلند و او را زنده جاويد ناميده اند.
سردبير
--------------------------------
* تيتر مطلب برگرفته از كتابي به همين نام، از دكتر محمدرضا سنگري است.


شنبه 2 بهمن 1389  12:48 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : عرفان و شهادتي كه رنگ تغزل دارد
كلمات كليدي : عرفان. عاشورا. بازگشت به عشق. اهل بيت. انقلاب. غرب ستيزي. روشنفكري. اسطوره. حماسه
نويسنده : محمدرضا سنگري
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
نگارنده در اين مقاله سعي در واشكافي ادبيات عرفاني بعد از انقلاب دارد و در اين راه از تأثيرات عاشورا و تحولاتي كه اين قيام بزرگ در ادبيات انقلاب و دفاع مقدس داشته است سخن مي راند. وي همچنين با تبيين شعرهايي كه از طريق دعوت به شهادت بخشي از دفاع مقدس را رقم زده است به سراغ وضعيت و حال و هواي شاعران امروز رفته و از آنها سخن گفته است. در اين مقاله سعي شده است تا حد ممكن جريان هاي شعري معاصر كه به انقلاب و دفاع مقدس ختم شد، مورد بررسي و نقد قرار گيرند.

خلاصه مقاله نگارنده در اين مقاله سعي در واشكافي ادبيات عرفاني بعد از انقلاب دارد و در اين راه از تأثيرات عاشورا و تحولاتي كه اين قيام بزرگ در ادبيات انقلاب و دفاع مقدس داشته است سخن مي راند. وي همچنين با تبيين شعرهايي كه از طريق دعوت به شهادت بخشي از دفاع مقدس را رقم زده است به سراغ وضعيت و حال و هواي شاعران امروز رفته و از آنها سخن گفته است. در اين مقاله سعي شده است تا حد ممكن جريان هاي شعري معاصر كه به انقلاب و دفاع مقدس ختم شد، مورد بررسي و نقد قرار گيرند.
اشاره
محمدرضا سنگري اول آبان 1333 در شهر شوش متولد شده و فارغ التحصيل دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران است. شعرهاي دكتر سنگري تاكنون به صورت پراكنده در برخي از نشريات چاپ شده است. او تا به امروز در بسياري از همايش هاي سراسري شعر دفاع مقدس و شب هاي شعر دفاع و مقاومت حضور داشته و در جلسات متعدد آن به نقد و بررسي شعر دفاع مقدس و ادبيات پايداري پرداخته است. كتاب «بررسي ادبيات منظوم دفاع مقدس» اين نويسنده كه در سه جلد نوشته شده به عنوان برترين كتاب سال دفاع مقدس شناخته شده است. گفتني است سنگري در حال حاضر ساكن تهران بوده و ضمن تدريس در دانشگاه ها، سردبير مجله رشد زبان و ادبيات فارسي است. همچنين با سازمان پژوهش و تأليف كتب درسي همكاري دارد. از آثار او مي توان به اين عناوين اشاره كرد: «سوگ سرخ»، «حنجره معصوم»، «زبان و ادبيات فارسي پيش دانشگاهي در جلدهاي متعدد»، «آيينه داران آفتاب»، «پرسه در سايه خورشيد»، «كرشمه هاي قلم»، «يادهاي سبز» و «پيوند دو فرهنگ عاشورا و دفاع مقدس».

انقلاب ها، ذائقه انسان ها و نگاه و تلقي آنان را نسبت به جهان، جامعه و خويشتن تغيير مي دهند و همين دگرگوني، دگرگوني در «زبان و احساس» و حتي در قلمرو «قالب و شكل» را نيز در پي دارد. انقلاب بزرگ صنعتي در اروپا، انقلاب ماركسيستي در شوروي و انقلاب مشروطه در ايران، نمونه هاي روشني هستند كه گواه حضور تفكر تازه در عرصه اجتماعي و فروريختن باورهاي قبلي و در نتيجه آفريدن هنر و ادبياتي متناسب با فضاي تازه و نيازهاي تازه هستند. در عصر مشروطه، گسترده شدن افق نگاه شاعر و نويسنده به دليل تجربه هاي تازه اجتماعي، ظهور موضوعاتي تازه و بي سابقه يا كم سابقه را در حوزه ادبيات باعث مي شود و قلمرو سرودن و نوشتن را وسعت مي بخشد، عرصه اي كه پيش از آن حساسيت هيچ نويسنده و شاعري را برنمي انگيخت. پرداختن به مسأله آزادي، بروز احساسات ملي و وطن گرايانه، طرح نابساماني هاي اجتماعي و دردها و رنج هاي رنجبران و كارگران و بهره گيري از قالب هاي نوين مانند تصنيف ها، نمايشنامه ها، رمان ها و... پديده هايي هستند كه پيش از آن سابقه نداشته اند. گرچه فضاي ادبي و هنري به شدت متأثر از فرهنگ فرنگ است و شيفتگي ها و غرب باوري ها بر شيوه زندگي و نگرش جامعه و در نتيجه بر سياست، اقتصاد، وضعيّت فكري و فرهنگي جامعه اثر گذارده است، اما در اين دوران و پس از آن است كه مفاهيم عرفاني رنگي ديگر پيدا مي كنند و شاعران جاي زهد و گوشه نشيني را با حماسه و نبرد و مقاومت و مردم باوري پر مي كنند. در ميان تمام تحولات يك قرن اخير، انقلاب اسلامي واقعه اي بزرگ، تحولي بنيادين و آرماني در جامعه ما بوده و هست . يكي از تأثيرات بزرگ انقلاب اسلامي ايران، ايجاد تحولات معنايي گسترده و عميق در شعر شاعران است. اين انقلاب با تأثير از حماسه عرفاني عاشورا جان تازه اي به ادبيات بخشيد، تا جايي كه مي توان تأثير شعر برخي شاعران را بر ايجاد حماسه هاي ماندگار در دفاع مقدس بررسي كرد. در زير نگاهي به وضعيت شعر پيش و پس از انقلاب مي اندازيم، وضعيتي كه بيشتر از هر چيز رنگ حماسه و عرفان اجتماعي در آن آشكارتر است. بازگشت به عشق عارفانه دوره پيش از انقلاب، سرودن شعر گناه آلود(كفرگونه) و در كنار آن غزل عاشقانه زميني، فراگير و گسترده در سروده شاعران به چشم مي خورد. در سروده هاي برخي شاعران گاه به حوزه مقدّس ترين ارزش هاي ديني حمله مي شد. همان گونه كه در قلمرو رمان ها و داستان هاي اين زمان همين ويژگي موج مي زد. دو جناح روشنفكر غرب گرا و روشنفكران شرق گرا با تفكرات مادّي، با زبان طنز و كنايه و تمسخر و گاه صريح و روشن، باورهاي مذهبي را به سخره مي گرفتند و در كنار آن، خيل شاعران از بيان عريان ترين و بي پرده ترين لحظه ها و صحنه هاي جنسي و التذاذهاي جسمي پروايشان نبود. در عصر انقلاب، عشق عارفانه با بهره گيري كم رنگ تر از اصطلاحات رايج عرفان سنتي دوباره شعر را باز مي يابد. در دوران اوج گيري مبارزه، عشق هماره با شهادت، خون، ايثار و وصال محبوب و... همراه است. اين دست سروده ها با عاشقانه ترين حماسه تاريخ اسلام يعني عاشورا امتزاج و پيوند مي يابند و با آميزه اي از عشق و حماسه، فضايي تازه و بابي نو در شعر انقلاب مي گشايند. شيرمردا به تو در بيشه آهن چه گذشت؟ بر تو در حجم شب دشنه و دشمن چه گذشت؟ پشت آن پنجره منفعل از تابش ماه بر تو اي اختر پاك شب ميهن چه گذشت؟ زير آوار جنون آور شلاق و سكوت چه به روح تو فرود آمد و بر تن چه گذشت؟ بر دلت؛ - روزنه عاشق خورشيد بهار- در سيه چال بدون در و روزن چه گذشت؟ بر لبت: در دل تاريك ترين لحظه عشق جز پيام گل و آينده روشن چه گذشت... (بهمن صالحي، اين سروده درباره زندانيان سياسي پس از آزاد شدن در بهمن 1357است. ) شعر در سال 1357 بايد پيش از اين كاويده و مطالعه و شناسانده شود. گرچه در حوزه هاي ديگر ادبي مانند قصه نويسي (قصه كودكان، نوجوان و بزرگسالان)، طنز، شعارگويي و شعارنويسي، سرود و... ميدان تحقيق فراخ است و متأسفانه كاري درخور و شايسته انجام نپذيرفته است. با اين همه، پيشتر از آن كه آثار اين دوره محو و گم و فراموش شود بايد با دقت و وسواس، و رها از سمت گيري ها و حبّ و بغض هاي متداول دقيقاً مطالعه و بررسي گردد. عاشورا نماد عرفان و شهادت در شعر ادبيات عاشورا را به چند بخش مي توان تقسيم كرد. بخشي از اين «ادبيات در عاشورا»ست كه در جريان حركت اباعبدالله اتفاق مي افتد. نامه ها، اشعار، سروده ها و نيز رجزها و خطبه هاي بسياري وجود دارد كه «ادبيات عاشورا» را تشكيل مي دهند و بسيار هم شايسته تأمل و تدقيق و بررسي هستند. بخش ديگر «ادبيات از عاشورا»ست، ادبياتي كه به فاصله بسيار كمي بعد از واقعه كربلا آغاز مي شود. نخستين كساني كه بعد از اين واقعه دست به سرودن شعر زدند، كساني بودند كه با وجود دعوت حضرت امام حسين(ع)، درآن لحظات تاريخي به ياري امام نيامدند. يكي از اين افراد عبيدالله بن حر جعفي بود كه در قصر بني مقاتل نزديك كربلا، امام او را دعوت كرد كه متأسفانه به اين دعوت جواب رد داد. اين شخص بعدها پشيمان شد و يك مجموعه مرثيه سرود كه بر مزار اباعبدالله به عنوان «ديوان عبيدالله بن حر جعفي» مكتوب شده است. سروده ها و ادبيات عاشورايي به فاصله بسيار كمي پس از واقعه عاشورا متولد شد. از جمله در سروده هايي كه حضرت سكينه(س) دارد. يا سروده هايي كه فاطمه صغري(س) دارد و چه سروده هايي كه شاعران ديگر در اين باره دارند كه عمده اين سروده ها به همان قرن هاي اول و دوم هجري. مربوط مي شود. اوج گيري اين سروده ها را در قرن هاي سوم و چهارم و پنجم هجري مي توان در ادبيات عرب پيدا كرد. اما در ادبيات فارسي، بعد از قرن پنجم است كه شعر عاشورايي متولد مي شود و نمونه هايش را در تاريخ ادبيات مي بينيم و اوج آن را هم در ادبيات فارسي قرن هفتم مي توان مشاهده كرد. براي مثال مي توان از آثار سيف فرغاني، سنايي وديگر شاعران اين دوران نام برد كه در ميان ديوان هاي شعري شان نمونه هايي از اشعار عاشورايي وجود دارد. در دوران بعد هم شاعران ديگر، از جمله مولانا و عطار اشاراتي به اين واقعه كرده اند. اوج اين بازتاب را در آثار شاعران دوره صفويه مي توان ديد. در دوره هاي بعد هم كه ديگر شعر عاشورايي از لحاظ كمي و كيفي به اوج درخشش رسيد كه اين اوج را هم در عصر قاجار مي توانيم ببينيم. عاشورا وجوه مختلف دارد؛ وجوه گوناگوني كه در ادبيات گذشته زبان فارسي كمتر ديده مي شود. يك وجه يا يك ضلع واقعه عاشورا «سوگ» است. اين واقعه تراژدي بزرگي است كه در تاريخ ملل جهان اتفاق افتاده و ثبت شده است. در اثر اين واقعه گل هاي باغ پيامبر(ص) در يك روز پرپر شدند و بهترين انسان هاي همه اعصار در آن روز به شهادت رسيدند و در قساوت بارترين حادثه به يك كودك ۶ ماهه حتي رحم نكردند. اين تراژدي در شعر بيشتر متبلور شده و چهره نشان داده و شاعران را بيشتر متأثر كرده است. بهترين سروده اي كه در اين زمينه مي شناسيم و در تاريخ و فرهنگ ما حضور فراوان داشته، تركيب بند مشهور محتشم كاشاني است. شاعري كه از همين منظر به واقعه كربلا نگريسته و سوگ و سوز كربلا را در اين اثر مطرح كرده است. بعد ديگر يا وجه ديگر واقعه عاشورا، پيام و درس هاي كربلاست؛ درس هاي اخلاقي و اجتماعي كه اين وجه در ادبيات فارسي گذشته ديده نشده است. تقريباً تا روزگار ما جاي آن در شعر فارسي خالي بود؛ يعني اديبان ما در آثارشان از اين منظر به حادثه كربلا نگاه نكرده بودند، درحالي كه حادثه كربلا پر از درس هاي لطيف اخلاقي و انساني است كه هم در حوزه خانوادگي و هم درحوزه اجتماعي مي توان از آن ها بهره گرفت. وجه سوم يا ساحت ديگر واقعه كربلا، ساحت عارفانه آن است. كربلا تجلي گاه عشق انسان به محبوب و معبود است. جلوه هاي عاشقانه و عارفانه را در اين رويداد مي توان مشاهده كرد. كه اين بعد در مقاطعي در ادبيات ما بازتاب يافته است. مثلاً چنين نگاهي را مولانا در غزليات خود داشته و در شعر «كجاييد اي شهيدان خدايي » از اين منظر به موضوع پرداخته است. بارزترين جلوه آن را هم در كتاب گنجينه اسرار عمان ساماني مي توان ديد. اين اثر نسخه اي بي بديل در تاريخ ادبيات ماست. بعد از او نير تبريزي هم شعرهايي از اين منظر سروده است. ديگران هم به اين جنبه حادثه عاشورا پرداخته اند، اما هيچ يك سروده اي همسنگ و همتراز كار عمان ساماني ارائه نكرده اند؛ كاري كه ساماني در دوره قاجار ارائه داد. وجه چهارم واقعه عاشورا ساحت حماسه است. كربلا نمونه شگفت و پر شكوه قهرماني انسان هاست. انسان هايي كه در عطش و تنگناي نبرد، شكوهمندانه و ايثارگرانه در برابر ظلم و جور ايستادند و از ايمان و اعتقاد خود دفاع كردند. اين جلوه را در شعر معاصر و در شعر بعد از انقلاب به خوبي مي توان ديد. يكي از بهترين سروده هايي كه اين نگاه حماسي را دربردارد، شعر ارزشمند «خط خون» سروده دكتر موسوي گرمارودي است. اما ابعاد ديگر عاشورا در شعر بعد از انقلاب ازجمله در مثنوي بسيار مشهور علي معلم، نمونه اي است كه اضلاع چندگانه واقعه عاشورا را بازتاب مي دهد. آن مثنوي اين گونه شروع مي شود: روزي كه در جام شفق مل كرد خورشيد‎ در خشك چوب نيزه ها گل كرد خورشيد‎... در اين مثنوي هم وجه سوگ را مي توان ديد، هم پيام را، هم رنگ حماسه و عرفان را. گنجشك و جبراييل زنده ياد دكتر سيدحسن حسيني از نمونه هاي ديگر است كه همه اين اضلاع و ساحات را در خويش نموده است. دفاع از اهل بيت(ع)؛ چهره اي از ادبيات حماسه و مقاومت ايرانيان بيش و پيش از اقوام ديگر با اهل بيت آشنا و شيفته و باورمند آنها بوده اند. «كسايي مروزي» (شاعر قرن چهارم) در منقبت و ستايش و دفاع از امام علي(ع) مي گويد: فهم كن گر مؤمني فضل اميرالمؤمنين فضل حيدر، شيرمردان، مرتضاي پاكدين فضل آن كس كز پيامبر بگذري فاضل تر اوست فضل آن ركن مسلماني امام المت‍ّقين... سيصد و هفتاد سال از وقت پيغمبر گذشت سير شد منبر ز نام و خوي سكين و تكين منبري كآلوده گشت از پاي مروان و يزيد حق صادق كي شناسد وآن زين العابدين مرتضي و آل او با ما چه كردند از جفا يا چه خلعت يافتيم از معتصم يا مستعين كآن همه مقتول و مسمومند و مجروح از جهان وين همه ميمون و منصورند اميرالفاسقين اي «كسايي» هيچ منديش از نواصب وز عدو تا چنين گويي مناقب، دل چرا داري حزين؟ ابيات اين قصيده گواه رنج بزرگ او از ستايش سلاطين غزنوي (سك‍ّين) و وصف زيبارويان (تكين) و فراموش شدن نام پيامبر و فرزندانش و غصب منبري است كه روزي جايگاه پيامبر بود. رنج و دردهاي خاندان پيامبر، خوشگذراني خلفاي عباسي و دشمني مخالفان، علاوه بر اينكه بيانگر غم هاي شاعرند، تصويري از اوضاع سياسي، اجتماعي و فرهنگي قرن چهارم ايران نيز به دست مي دهند. اين خود نمونه اي از عرفان شاعراني دارد كه زندگي و شعرشان را وقف اهل بيت(ع) كرده بودند. شاعر بزرگ قرن پنج «ناصرخسرو قبادياني» از شاخص ترين و برجسته ترين شاعراني است كه از اهل بيت دفاع مي كند و فضايل و برتري هاي خاندان علي(ع) را برمي شمارد: بهار دل دوستدار علي هميشه پر است از نگار علي... از ام‍ّت سزاي بزرگي و فخر كسي نيست جز دوستدار علي فردوسي شاعر بزرگ همين عصر، خود را پيرو راه علي(ع) مي داند و مي گويد: بر اين زادم و هم بر اين بگذرم يقين دان كه خاكِ پيِ حيدرم و اين در دوراني است كه اتهام به شيعه بودن، براي كشتن كافي بوده است و به تعبير «بيهقي» انگشت در جهان كرده، قرمطي مي جستند. بي ترديد در هيچ دوره اي از ادبيات تاريخي ما به وفور امروز-چه از نظرگاه تكثر فرم و قالب و چه محتوا و درون مايه و چه نگاه هاي تازه به اهل بيت- سروده نمي توان يافت. اگر با محورهاي موضوعاتي چون موعود سروده ه، (شعر انتظار)، عاشورايي ها، شعر رضوي و... به جمع آوري آثار بپردازيم بي گمان در هر زمينه مي توان ده ها دفتر سروده هاي شاخص و در خشان سامان داد. تأثير نمادهاي عرفاني عاشورا بر شعر شاعران انقلاب و جنگ نهضت كربلا، تنها جانمايه سروده هاي آتشين، طوفان برانگيز، ظلمت ستيز و بيدادشكن نيست كه در قلمرو عرفان و سلوك، و ارايه سرمشق در عشق و پاكباختگي نسبت به معشوق، هماره مضمون سروده هاي عميق عارفانه بوده است. در ادبيات عصر انقلاب و در روزهاي آتش و خون، شعارها مايه از كربلا مي گرفت. كودكان شهيد كه در صفير گلوله جان مي باختند چونان «علي اصغر» و نوجوانان و جوانان به نام «قاسم» و «اكبر» و پيران نيز نام «حبيب» مي يافتند. روزهايي كه سربازان به اشارت امام(ره) پادگان ها را رها كردند «حر زمان خويش» لقب يافتند و زناني كه بي باكانه، رسواگر تباهي و سياهي مي شدند عنوان «زينب» به خود گرفتند. در هشت سال ايستادن و مقاومت آفريدن صحنه هايي شگفت و حماسه رنگ، نيز همه چيز رنگ كربلا داشت، پيشاني بند ها به «يااباعبدالله»، «مسافر كربلا»، «كربلا ما مي آييم» و ... آذين يافته بود. شب هاي حمله، رنگ و بوي شب عاشورا داشت. صبح ها، زيارت عاشورا و همه گاه و همه جا زمزمه نام حسين(ع) و نسيم عشق حسين (ع) مي وزيد. وقتي شانه هاي صبور شهر، مسافران شهر عشق و پاره پاره هاي مطهر جبهه را تا گلزاران شهيدان حمل مي كرد، وقتي شهيدي بر مي گشت و سر نداشت يا ايثارگري دست هايش در آسمان جبهه پرواز كرده بود، تنها و تنها با ياد كربلا خاطر داغديدگان را تسلا مي بخشيدند. پس فرهنگنامه جبهه به عاشورا و كربلا پيوند مي خورد و اگر جز اين بود، حماسه هايي از اين رنگ و ايستادن هايي اين چنين شكوهمند اتفاق نمي افتاد. پيوند و گره خوردگي فرهنگ جبهه با فرهنگ عاشورا و سرشار بودن شعر انقلاب به خصوص سروده هاي هشت سال دفاع مقدس از عناصر عاشورايي ايجاب مي كند كه كربلا را در آيينه سروده ها، رجزها و سوگ سرودها دريابيم. سروده ها و رجزهاي صحابه در كربلا و نيز زمزمه هاي امام حسين(ع)، مجالي هستند تا بتوان وجوه اشتراكي ميان ادبيات منظوم دفاع مقدس و ادبيات كربلا يافت، و عرفان را در سوگ سرودها و بيان حماسه هاي جاويد آن ها بررسي كرد. بي شك اگر پايداري، استقامت و جهاد را يكي از لوازم اصلي سيروسلوك انسان بدانيم، ادبيات دفاع مقدس ما كه گوشه چشمي به حماسه عاشورا دارد، نمونه بارز شعر عرفاني و رهايي بخش خواهد بود. بيگانه ستيزي و غرب ستيزي (مبارزه با روشنفكري و خودباختگي) بازگشت به خويشتن كه به شكل جدي و دقيق قبلاً توسط سيّدجمال و اقبال لاهوري و سپس در سخنراني ها و نوشته هاي دكتر شريعتي مطرح شده بود به قلمرو شعر نيز راه يافت. پيش از انقلاب، سهم هيچ كس در ستيز با روشنفكري - روشنفكران بي درد و خودباخته - در حوزه شعر، به اندازه ي شاعران متعهد و روشن انديش مسلمان نيست. گرچه برخي شاعران ديگر نيز از بي تحركي و بي دردي اينان ناليده اند: مرداب هاي الكل با آن بخارهاي گس مسموم انبوه بي تحرّك روشنفكران را به ژرفناي خويش كشيدند و موش هاي موذي اوراق زرنگار كتب را در گنجه هاي كهنه جويدند. و در جاي ديگر صريح تر و تلخ تر و گزنده تر: من مي توانم از فردا در پستوي مغازه ي خاچيك بعد از فروكشيدن چندين نفس از چند گرم جنس دست اوّل خالص و صرف چند باديه پپسي كولاي ناخالص و پخش چند يا حق و يا هو وغ وغ و هوهو رسماً به مجمع فضلاي فكور و فضله هاي فاضل روشنفكر و پيروان مكتب داخ داخ تاراخ تاراخ بپيوندم... ( فرخزاد، فروغ، «تولدي ديگر» چاپ هفدهم 1370، انتشارات مرواريد، ص 91، ص140.) در سروده هاي طاهره ي صفارزاده، موسوي گرمارودي، ميرزازاده، حميد سبزواري و برخي شاعران كه در اين دوران هنوز نام و آوازه اي ندارند -مستقيم و غيرمستقيم - ستيز با روشنفكري محسوس و چشمگير است. بي هويتي، بريدگي از فرهنگ جامعه، بي دردي و نشستن در حاشيه حادثه ها و به تحليلي تحليل رفته بسنده كردن، شناسنامه ي روشنفكران است كه با سرانگشت شعر ورق مي خورد: هم اكنون كه نعش تو را به ناكجا مي برند او در كافه اي نشسته و ودكا مي نوشد و مرگ تو را تحليل علمي مي كند... بر او ببخش خواهرم! روشنفكر است. ( موسوي گرمارودي، علي «در فصل سرخ مردن» ص 2.) مروري بر سروده هاي زنده ياد سلمان هراتي، محمدرضا عبدالملكيان، زنده ياد دكتر سيد حسن حسيني و دكتر قيصر امين پور، فضاي بازگشت به خويش و ارزش هاي گم شده در هيئت دغدغه اي مقدس بيان مي كند. گاه اين گريز از روشنفكري ايمان سوز خود را در روستا ستايي نشان مي دهد. روستا و قريه، نماد دنياي صميمي و بي آلايش و آرماني شاعرند درست مثل دنيايي كه در شعر «آب را گل نكنيم» سهراب سپهري مي توان يافت. انديشه ها و مضامين مذهبي در طول دوران مبارزه و پس از پيروزي انقلاب اسلامي، هويت مذهبي انقلاب، موجي وسيع و گسترده از مضامين و واژگان و در بياني كلي تر فرهنگ اسلام را به فراخناي شعر كشانيد. شعر از آيات و روايات سرشار بود. ستايش و يادكرد از چهره هاي درخشان تاريخ اسلام به ويژه ابوذر، عمار، حرّ، سميّه، مالك اشتر و مبارزان و مجاهدان و شهيدان بزرگي چون جلال آل احمد، دكتر شريعتي و... در سروده هاي اين دوره احساس مي شد. احساسات شورانگيز مذهبي در تار و پود شعر تنيده بود و سروده ها با بهره وري از اين انديشه ها و طرح حماسه شكوهمند عاشوراي حسيني به تهييج و تحريك عواطف مي پرداخت. در شعر دهه شصت وهفتاد، حضور انديشه هاي مذهبي در هيئت دغدغه ها و نگراني رنگ باختن ارزش چهره مي نمايد. شاعران دلواپس غفلت اند، تشويش و فراموشي دستاوردهايي را دارند كه شهيدان و مبارزان به ارمغان آوردند. درد، درد ناديده گرفتن زخم ها و اشك ها و آه هاست كه نمونه هاي شاخص اين گونه سروده ها را در آثار سلمان هراتي، عليرضا قزوه، سيدحسن حسيني، محمدرضا آغاسي و نسل دوم و سوم شعر انقلاب مي توان ديد. طرح چهره هاي ملّي و اسطوره هاي تاريخي گرچه طرح چهره هاي ملّي و اشاره به اسطوره ها كم فروغ تر از انديشه هاي مذهبي در سروده هاي انقلاب چهره مي نمايد اما اشعار اين دوره خالي از اين مسائل نيست. اشاره به داستان ضحّاك، كاوه ي آهنگر، سياووش و كاربرد واژگان ديو، اهريمن و.... در شعر و اشعار مردم شنيده مي شود. در برخي از سروده ها و «سرودها» و شعارها، مصراع ها و ابياتي از گذشتگان نيز به كار مي رفت كه مصراع «ديو چو بيرون رود فرشته درآيد» از آن جمله است. احياي برخي مضامين شعر مشروطيت و استفاده از سروده هاي شاعران برجسته عصر مشروطه كه مضامين ملّي در شعر آن ها وجود دارد مانند فرّخي يزدي، نسيم شمال، عارف و عشقي در لابه لاي شعارها و سروده ها به چشم مي خورد. اين ويژگي در سال هاي آغازين انقلاب كمتر است اما در دهه هفتاد عناصرملي و اسطوره اي در شعر شاعران فراوان ديده مي شود. جالب تر آن است كه شاهد نوعي همنشيني ميان چهره هاي مذهبي و ملي در شعر هستيم. مردم گرايي و مردم باوري در شعر سال هاي اختناق، نوعي نفرت و ناباوري نسبت به مردم احساس مي شود. شايد مشاهده بي تفاوتي ها، در خود خزيدن ها، نظاره گر بي درد حادثه ها و فاجعه ها بودن ، دستاويز تاختن به مردم است. به دليل همان يأس كه پيش تر از آن سخن رفت، شاعران نسبت به فرداي اين مردم چنان يأس زده و ناباورند كه گاه بالحني تند و شكننده با آنان سخن مي گويند: مردم، گروه ساقط مردم دلمرده و تكيده و مبهوت در زير بار شوم جسدهاشان از غربتي به غربت ديگر مي رفتند و ميل دردناك جنايت در دست هاشان متوّرم مي شد (فروغ فرخزاد، تولّدي ديگر، ص 92) شعر شاملو از نا اميدي مطلق و لحن پرخاشگرانه نسبت به مردم لبريز است. در مجموعه هواي تازه و باغ آينه از اين دست سروده ها فراوان مي توان يافت. بعدها نعمت ميرزازاده در مجموعه «سحوري» پاسخي نرم به او داد: نفرين مباد جنگل آتش گرفته را اين رهروان ديده شبيخون وز چشم زخم اهرمن از هم گسيخته ديگر سزاي سرزنشي نيستند، مرد! هرگز مباد نفرت از اين مردم... (ميرزازاده، نعمت «سحوري» چاپ اول، انتشارات رواق، 1357، ص 102 و آوازهاي نسل سرخ، عبدالجبار كاكايي - روزنامه ي اطلاعات. ) شعر، در دوره انقلاب، شهر اميدواري است؛ شعري كه از بن بست زمستان، ديوار، قفس و ... سخن نمي گويد. شعر رهايي، رفتن و رسيدن است. هر چند دل تنگي هاي بعدي شاعرانه و دلواپسي هاي شاعران، اندك نشاني از سردي و تاريكي دارد اما اين سردي، يأس نيست، نگران فروغلتيدن جامعه به دامان ركود، بي دردي و سكون است. احياي حماسه و عرفان در هشت سال دفاع مقدس فضاي حماسه، فضاي نبرد و ستيز و خون و مرگ است. در چنين فضايي صدايي جز چكاچاك شمشيرها و صفير تيرها و نعره مردان جنگي رانبايد شنيد. اندوه نيز –البته اندوهي حماسي- گاه پس از مرگ پهلوانان ديده مي شود كه به مقتضاي فضاي حماسه، رنگ و بوي تغزلي به خود نمي گيرد. فضاي غزل –برخلاف حماسه- فضايي نرم و غنايي است؛ فضاي تأمل هاي دروني، سير در انفس، ستايش زيبايي ها و عظمت هاي درون و بيرون و به هر حال متفاوت با حماسه. شرايط سال هاي جنگ و تلفيق دو ويژگي لطافت و صلابت حركات، در شعر نيز نمود پيدا كرد و غزل ظرف مناسبي شد تا اين فرصت شكوهمند را به نمايش بگذارد. حق تقدم در اين راه از آن نصرالله مرداني شاعر نام آشناي كازروني است. «مرداني» با بهره گيري از اسطوره هاي پهلواني شاهنامه، مضامين حماسي عاشورا و تركيب و تلفيق اين دو و استفاده از واژگان درشتناك همراه با واژگان غزل، در القاي فضا و فرهنگ جبهه كوشيد و غزلي رارقم زد كه در روزهاي حادثه و حماسه، نقشي بزرگ در پويايي و ترسيم جريان جنگ و دفاع مقدس داشت. سروده مشهور: از خوان خون گذشتند صبح ظفر سواران پيغام فتح دادند آن سوي جبهه ياران معرف اين ويژگي غزل است. در غزل زير تمام ويژگي هايي را كه بر شمرديم قابل مشاهده است. تصويرهاي مكرر، نمادها و اسطوره ها مانند كاوه، منيژه، جادوگر، بيژن و ... غزل را با حماسه در آميخته است. مي آيد از ديار بهاران سپاه گل بر سر نهاده دختر صحرا كلاه گل با جنبش دلاور جنگل، چريك باد در خون كشد به بيشه شب پادشاه گل آرد دوباره رايت خونين به اهتزاز برگورلاله هاي جوان دادخواه گل با بانگ پر طنين ظفر، كاوه بهار فرمان «داد» آورد از بارگاه گل طبل نبرد مي زند امشب امير ابر دارد سر ستيز مگر با سپاه گل همخوابه در حصار چمن با صبا شدن در دادگاه حادثه باشد گناه گل درياب اي منيژه جادوگر نسيم با سحر عشق بيژن شبنم ز چاه گل يك كهكشان ستاره ميخك شكفته است در آسمان سبز به اطراف ماه گل دست كريم ابر برافشانده بي شمار الماس هاي روشن باران به راه گل بيدار مانده چشم من آن سوي شب هنوز در انتظار آمدنت اي پگاه گل «نصر الله مرداني» در سال هاي پس از دفاع مقدس نيز مي توان سروده هايي از اين دست يافت. هر چند فضاي ديروزين نيست، اما آتش نهفته در خاكستر قلب ها، بروز و ظهوري به رنگ و روشني ديروز دارد. لعابي از حماسه با اندوهناكي غزل در هم آميخته و تلفيق حماسه و غزل را باعث شده است: هلا رها شده در باد پير تنها گرد غريب واژه شب هاي بي ستاره سرد به شانه هاي ستبرت عقيق زخم كه ماند كدام حادثه ات بال و پر شكست اي مرد؟ كدام واقعه در خود خراب كرده تو را كدام صاعقه آتش به خرمنت آورد تو آن تناور سرسبز آن حكايت سرخ تو اين شكسته دلتنگ اين ترانه زرد سمند سركشت آن سوي دشت هاي غرور تفنگ خالي ات آواز مي دهد با درد به يادآر شكوه قبيله ات را باز ببين شقاوت نامردمان چه با او كرد به پاي خيز و به ياد تمام يارانت كه نيستند ز خاك ستم برآور گرد «سيروس اسدي» نگراني و دلواپسي نسبت به خويش نظاره شهيداني كه بر تخت روان دست ها و با سوگ، سوز و صبوري بدرقه مي شوند و حضور عاشقان و پاكبازان نوجواني كه در جبهه ها حماسه مي آفرينند، شاعران را به درنگ در خويش مي كشد. تا خود را با رزمندگان اندازه بگيرند و فاصله خود تا آنان را دريابند. در چنين شرايطي شعر، فريادي است كه شاعر بر سر خويش مي كشد. اين خود متهم كردن در نو سروده ها نيز فراوان ديده مي شود. سلمان هراتي، قيصر امين پور، عليرضا قزوه، محمدرضا عبدالملكيان، سيدضياء الدين شفيعي، حسين اسرافيلي، ساعدباقري و بسياري ديگر از شاعران در سروده هاي خويش اين نهيب و فرياد را هماره بر سر خويش مي كشند و اندوهناك و نگرانِ ماندن و رسوب خويش اند. در زير برخي از شعرهاي اين شاعران را به عنوان حسن ختام اين مطلب مي خوانيم. چه زنم لاف رفاقت، نه غمم چون غم توست نه از آن گرم دلي هيچ نشاني است مرا گو بسوزد تنه خشك مرا غم، كه به كف برگ وباري نبود دير زماني است مرا «ساعد باقري» در اين بهار شكوفايي، كسي به فكر شكفتن نيست دل من است كه وامانده است، دل من است كه از من نيست شكسته بال ترينم من، شكسته، خسته همينم من همين كه هيچ در او شوقي، به پر كشيدن و رفتن نيست چه شد كه در شب خاموشي، زگردباد فراموشي ميان كوچه دلهامان، چراغ عاطفه روشن نيست «عليرضا قزوه» دوش ياران خبر سوختنش آوردند صبح خاكستر خونين تنش آوردند يارب! اين كشته عريان كدامين عرصه است؟ كه ز بازار تجرد كفنش آوردند اين گلي بود كه از خلوت خوشبوي بهار بهر پرپر شدن اندر چمنش آوردند ساحت سرخ اجابت ز شفاخانه وصل مرهم تازه داغ كهنش آوردند آن كه چون سرو سهي بدرقه شد با گل اشك اينك از معركه چون نسترنش آوردند صحنه حادثه سرشار شد از بوي عروج وقتي از مصربلا پيرهنش آوردند به سراپرده نوراني قربش بردند آن كه چون شمع در اين انجمنش آوردند «زكريا اخلاقي» گاه پيدا و گاه پنهانند بازي آفتاب و بارانند سرخوشاني كه در سماعي سرخ پاي كوبان و دست افشانند گر نسيمي ز سوي دوست رسد باغي از برگ هاي لرزانند برگ ها مي روند شاد، ولي زخم ها روي شاخه مي مانند گر چه گل دسته دسته پرپر شد باز از اين دست گل، فراوانند «قيصر امين پور» ياران چه غريبانه، رفتند از اين خانه هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه بشكسته سبوهامان، خون است به دل هامان فرياد و فغان دارد، دردي كش ميخانه هر سوي نظر كردم، هر كوي گذر كردم خاكستر خون ديدم، ويرانه به ويرانه افتاده سري سويي، گلگون شده گيسويي ديگر نبود دستي، تا موي كند شانه تا سر به بدن باشد، اين جامه كفن باشد فرياد اباذرها، ره بسته به بيگانه لبخند سروري كو، سرمستي و شوري كو هم كوزه نگون گشته، هم ريخته پيمانه آتش شده در خرمن، واي من و واي من از خانه نشان دارد، خاكستر كاشانه اي واي كه يارانم، گل هاي بهارانم رفتند از اين خانه، رفتند غريبانه «پرويز بيگي حبيب آبادي»
دكتر محمدرضا سنگري نويسنده، شاعر و پژوهشگر دفاع م
منبع:فصلنامه شاهد انديشه

 


شنبه 2 بهمن 1389  12:49 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : ايثار و شهادت طلبي و نقش آن در امنيت ملي
نويسنده :  علي منصور سمائي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
<>

چکیده
     از خودگذشتگي و فداکاري براي آرمانهاي اسلامي و انقلابي بسيار ارزشمند است؛ به طوري كه تا وقتي  اين خصلت همگاني نشود و محدودة فراگيري آن گسترش نيابد، همواره خطرات فراواني، امنيت و آرامش عمومي را تهديد مي‌کند. همه و همه مديون فداکاري و از خودگذشتگي نسلي پويا و جان برکفيم. در طول تاريخ ايثارگران بسياري از کيان مملکت دفاع کردند و جانبازي‌هاي فراواني براي دفاع از ميهن انجام شد، اما تاريخ جز هشت سال دفاع جانانة ايرانيان، هيچ‌گاه رشادت ملتي را به ياد ندارد که از مرزهاي ميهن و اقتدار مذهبي‌اش چنين دفاع کند، و لحظه‌اي از اين آرمان کوتاه نيايد.
     اين مقاله به « ايثار و شهادت طلبي و نقش آن در امنيت ملي » مي‌پردازد. امنيت بدون ايثار و فداکاري پايداري چنداني ندارد. کسي که به ايثار و از خودگذشتگي اعتقاد راسخ قلبي نداشته باشد، در انتخاب بين منافع ملي و منافع شخصي، دومي را بر مي‌گزيند و آنچه منافع او را - هرچند زودگذر - به دنبال داشته باشد، ترجيح مي‌دهد.
     ايثار علاوه بر منافعي که براي جامعه دارد، نفعي والاتر و برتر براي فرد به دنبال دارد و آن تعالي روح و ترفيع درجات اوست. روح ايثارگر چنان اوج مي‌گيرد که شايستگي درجة شهادت نصيبش مي‌شود، که درک آن براي بسياري غير ممکن و دور از ذهن است. کساني هم که خالصانه گام در اين مسير رشد و تعالي مي‌گذارند، تنها با خداوند معامله مي‌کنند، روحشان به درجه‌اي از ايمان مي‌رسد که فقط خداوند را خريدار آن مي‌بينند و از کساني که براي امنيت آنان، جان خويش را ايثار مي‌کنند، توقع پاداش ندارند.

امنيت

امنيت ، در لغت به معني در امان بودن ، ايمني ، بي ترسي ، آرامش و آسودگي (فرهنگ عميد) است؛ يا به عبارت ديگر، به حالت فراغت از هرگونه تهديد يا حمله و يا آمادگي براي رويارويي با هر تهديد و حمله اطلاق مي شود. معمولاً در علوم سياسي و حقوقي ، امنيت به پنج نوع تقسيم مي شود : فردي ، اجتماعي ، ملي ، بين المللي و جمعي (Collective Security) تقسيم شده است.
در مفهوم امنيت دو نوع نگرش وجود دارد : نگرش سنتي و نوين . در نگرش سنتي دولت ها منشأ اصلي تهديد و مسؤول اوليه برقراري امنيت هستند. براين اساس ، امنيت به صورت حفاظت فيزيکي از دولت در مقابل تهديدهاي خارجي تعريف مي شود، اما در نگرش نوين امنيت رابطة مستقيمي با فرهنگ ، اقتصاد ، سياست ، اجتماع و زندگي اجتماعي ، شرايط زيست محيطي ، دفاعي و ... دارد.
 
امنيت ملي
امنيت ملي، به حالتي اطلاق مي شود كه هر ملت فارغ از تهديد از دست دادن تمام يا بخشي از جمعيت ، دارايي و خاك خود به سر مي برد(فرهنگ و امنيت ملي،1386).
پيچيده ترين و مهمترين مؤلفه امنيت ملي در هر کشور ، امنيت فرهنگي است. براي کشوري که هويت فرهنگي آن ، مؤلفه اصلي تلقي مي شود ، اين امر اهميت بيشتري خواهد داشت.
تهديدات فرهنگي که از آن به عنوان تهاجم فرهنگي يا تهديد نرم ياد مي شود، به دنبال ايجاد انواع بحران هاي فرهنگي ـ سياسي در جامعه براي دستيابي به اهداف و اغراض سياسي است. هدف اصلي اين نوع تهديد ، سلب اراده و روحيه مقاومت ، تغيير در نگرش ها و باورها ، تأثيرگذاري بر انديشه ها و آرمان ها و ايجاد تغيير و تزلزل در آن ها و به تسليم کشاندن ملت هاي قوي در برابر خواست و ارادة آنان است.
امروزه موثرترين، کارآمدترين، کم هزينه ترين و درعين حال خطرناک ترين و پيچيده ترين نوع تهديد عليه امنيت ملي يک کشور « تهديد نرم1» است، زيرا مي توان با کمترين هزينه بدون لشکرکشي و مقاومت هاي فيزيکي به هدف رسيد. تهديد نرم به « روحيه » به عنوان يکي از عوامل قدرت ملي خدشه وارد مي کند ، عزم و اراده ملت را از بين مي برد و مقاومت و دفاع از آرمان  و سياست هاي نظام را تضعيف مي کند. فروپاشي رواني يک ملت، مقدمه اي براي فروپاشي سياسي- امنيتي و ساختارهاي آن است.
در مبارزة مستقيم ( تهديد سخت ) تجهيزات ، خاکريزها و حدود مرزهاي مملکت ، آشکار و حوزة دفاع از آنها بر همگان مشخص است. اين روش مبتني بر زور و قدرت و اجبار است ، در حالي که تهديدِ نرم مبتني بر اقناع و القاي افکار و انديشه هاست. در مبارزة مستقيم هدف تخريب و حذف فيزيکي حريف و تصرف و اشغال سرزمين است، در حالي که در تهديد نرم هدف تأثيرگذاري بر انتخاب ها ، تصميم گيري ها و الگوهاي رفتاري حريف و در نهايت، تغيير هويت هاي فرهنگي يک ملت است.
 
تعريف شهادت
«يكى از بهترين و حيات بخش‏ترين سرمايه‏هايى كه در تاريخ تشيع وجود دارد ، شهادت است» (شريعتي،202:1386)
در فرهنگ اسلامي شهادت مرگي نيست که به کسي تحميل شود؛ « شهادت مرگ دلخواهى است كه مجاهد با همه آگاهى و همه منطق و شعور و بيدارى و بينايى خويش ، خود انتخاب مى‏كند! »(همان: 195 و 192) يک درجه است و راهي ميان بر براي صعود است.
به قول دکتر شريعتي شهادت دو گونه است : يک نوع آن شهادت حمزه اي و نوع ديگرش شهادت حسيني است. حمزه براي مبارزه آماده شده و براي شکست دادن دشمن رفته است. او و ساير همرزمان شهيدش آمادة شهادت بودند، ولي براي شکست دشمن رفته اند. شهادت هم نصيب آنها شد و نزد خداوند ارج و قرب فراوان خواهند يافت.

« شهادت حسينى كشته شدن مردى است كه خود براى كشته شدن خويش قيام كرده است ... امام حسِين‏ عليه السلام از مقولة ديگرى است ؛ او نيامده است كه دشمن را با زور شمشير بشكند ، خود پيروز شود ، و بعد موفق نشده و يا در يك تصادف يا ترور توسط وحشى ، كشته شده باشد. اين ‏طور نيست. او در حالى كه مى‏توانسته است در خانه‏اش بنشيند و زنده بماند ، به پا خاسته و آگاهانه به استقبال مردن شتافته و در آن لحظه ، مرگ و نفى خويشتن را انتخاب كرده است... امام حسين‏ -عليه السلام- يك شهيد است كه حتى پيش از كشته شدن خويش به شهادت رسيده است ؛ نه در گودى قتلگاه ، بلكه در درون خانه خويش ، از آن لحظه كه به دعوت وليد - حاكم مدينه - كه از او بيعت مطالبه مى‏كرد، « نه » گفت. اين « نه » طرد و نفى چيزى بود كه در قبال آن ، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه، حسين شهيد است.»(همان:216،222و223)

تنها راه پيروزي براي حسين (ع) شهادت است. البته، شهادت حسينى شرايط خاص خود را مى‏طلبد. وقتى ظلم ، انحطاط و انحراف همه گير مى‏شود و ارزش‏هاى والاى انساني و اسلامى زير پا گذاشته مي شود و موعظه‏ها بر گوش‏هاى سنگين كارگر نمي شود ؛ حسين (ع) با علم به عدم توانايى خود در پيروزى ظاهرى بر دشمن ، باز هم به پيشواز مرگ مى‏رود و با انتخاب شهادت ، درست ترين كارى را كه مى‏شد كرد ، انجام مى‏دهد. براي امام حسين (ع) هم آگاهي دادن مردم و هم دوام دين مطرح است ، و طبق دريافت امام ، اين مهم فقط به همين شيوه حاصل مي شد ؛ « شهادت حسيني. » کدام عقلي مي تواند درک کند که کشته شوي و داعية پيروزي در سر بپروراني ؟! فقط بايد حسين (ع) باشي و عشقت به فرياد رسيده باشد که بتواني اين پيروزي بزرگ را درک کني.  
 
فرهنگ ايثار و شهادت
 براي اين که کشوري بتواند امنيت ملي خود را تأمين کند، بايد داراي قدرت ملي بالايي باشد. هرچه ميزان تهديدات بيشتر متوجه آن کشور باشد، بايد در مقابل اين تهديدات، قدرت ملي بيشتري توليد کند.
در هر جامعه اي قدرت ملي به عواملي بستگي دارد ؛ از اين عوامل مي توان منابع ، سرزمين ، فرهنگ ، تجهيزات ، منابع اقتصادي و .... را نام برد. امروزه در حوزة سنجش قدرت ملي ، نقش مردم و تأثيرگذاري آن بر رويکردها و عملکردهاي کشورها ، نقشي اساسي و تعيين کننده است ؛ اين که چگونه مي انديشند ، نسبت به حکومت چه ديدي دارند ، چه انگيزه هايي نسبت به اهدف خود دارند ، تا چه اندازه حاضرند در راه رسيدن به آرمان هاي ملي و اعتقادي مقاومت و ايستادگي کنند و...  . درواقع، فرهنگ و باور ، ارزش ، جهان بيني و نوع تفکر و نگرش مردم يک کشور جايگاه ويژه اي در ارزيابي قدرت ملي براي تأمين امنيت ملي به شمار مي رود. 
 جامعه اي در تأمين امنيت ملي خود موفق تر است که در کنار برخورداري از تجهيزات و امکانات مادي ، مردمانش نيز داراي روحية صبر ، بردباري و تحمل سختي ها باشند و در راه رسيدن به اهداف ملي از جان خود نيز بگذرند و کشته شدن در راه حفظ آرمان ها را يک ارزش بدانند . از اين رو، مي توان گفت چنين جامعه اي شکست ناپذير است و به خوبي مي تواند در مقابل دشمن به پيروزي برسد و آن را شکست دهد.
البته، اساسا بحث مردمي با اعتقادات مذهبي اسلامي و بخصوص مذهب متعالي شيعه و در حکومتي که حکومت اسلامي ناميده مي شود، با سايرين بسيار متفاوت است. مردمي که الگوي کاملي از ايثار و شهادت طلبي در راه رسيدن به اهداف و آرمان هاي اعتقادي دارند، چندين گام از ديگران پيشترند. امام حسين -عليه السلام- که الگوي کامل ايثار است و شهادت را تنها راه حفظ دين جدش مي داند ، شمشيرها را دعوت مي کند تا او را دريابند.2
امروزه مسأله مهم اين نيست که کشوري با هواپيما ، زيردريايي ، کلاهک هسته اي يا موشک مي تواند امنيت ملي خود را تأمين کند، بلکه عموما کشوري مي تواند امنيت ملي خود را تأمين کند که مردمانش داراي روحية مقاومت ، ايثار و فداکاري باشند، و حاضر شوند با انگيزه بسيار بالا در برابر دشمنان متجاوز ايستادگي کنند. امنيت بدون ايثار و فداکاري پايداري چنداني ندارد. کسي که به ايثار و از خودگذشتگي اعتقاد راسخ قلبي نداشته باشد، در انتخاب بين منافع اعتقادي ـ ملي و  منافع شخصي ، دومي را برمي گزيند و آنچه را که منافع او را -هرچند زودگذر- به دنبال داشته باشد، ترجيح مي دهد، و جامعه اي که سست اراده و فاقد روحية مقاومت ، ايثار و فداکاري باشد و به هر نحوي نگران از دست دادن جان خود باشد، به راحتي از دشمن شکست مي خورد و در نهايت امنيت ملي اين جامعه مخدوش خواهد شد.
در مجموع از خودبيگانگي، خدا را فراموش کردن و در بند دنيا گرفتارشدن، از مهمترين موانع در بسط و ترويج فرهنگ مقاومت ، ايثار و شهادت در جامعه است. آن چيزي که اساسا فرهنگ مقاومت را تهديد مي کند، عدم وجود روحية بردباري ، صبر ، شکيبايي و روحية پايداري در مقابل دشمنان است.     
 مسلما باور اين مطلب موجب مي شود متوليان امنيت جامعه براي توليد قدرت ملي به شکل غيرمستقيم براي اين مقوله سرمايه گذاري ويژه اي کنند و به حوزة فرهنگ سازي براي ايجاد و تقويت روحية  مقاومت ، ايثار و شهادت طلبي نگاه ويژه اي داشته باشند؛ يعني اگر بنا باشد براي امنيت ملي در بخش صنايع دفاعي و تجهيزات سرمايه گذاري شود ، جنگ افزارهاي لازم خريداري و آموزش لازم به نيروها داده شود ، طبيعي است که به طور همزمان بايد براي فرهنگ سازي مقاومت ، ايثار وشهادت طلبي نيز سرمايه گذاري کرد.
زماني که تهديداتي از بيرون ، ارزش ها و منافع حياتي يک کشور را تهديد کنند، آحاد مردم آن جامعه نقش اصلي را در تأمين امنيت ملي ايفا مي کنند. هر فرهنگي که در جامعه حاکم باشد، در نيروهاي مسلح آن جامعه نيز متبلور و نمايان مي شود. از اين رو، اگر فرهنگ حاکم در کشوري ايثار ، شهادت ، مقاومت و ايستادگي باشد، به طور طبيعي در همة ارکان آن کشور نيز ظاهر خواهد شد.
نمونة عملي روحية ايثار و شهادت طلبي در دوران هشت سالة دفاع مقدس جلوه گر است. نيروهاي مردمي در کنار نيروهاي نظامي دوشادوش هم با متجاوزان مبارزه کردند و ذره اي از خاک مقدس جمهوري اسلامي ايران را به دشمن ندادند. آنها در راه رسيدن به شهادت از يکديگر پيشي مي گرفتند و جان خويش را با خداوند معامله مي کردند. اينان الگوهاي هميشه جاودان ايثارگري و شهادت طلبي هستند که تاريخ اين مرز و بوم هرگز آنها را از ياد نخواهد برد. 
 
تاثير شهادت  و روحية شهادت طلبي بر امنيت ملي
شهادت از دو طريق مي تواند بر امنيت تأثير گذار باشد. اولين تأثير ايثار و شهادت و فرهنگ شهادت طلبي بر مقوله امنيت به مفهوم سنتي آن است. روحيه شهادت طلبي هم نقش بازدارندگي دارد و دشمن را از تهاجم باز مي دارد و هم باعث مي شود در هنگامة هجوم، جوانان و مردان اين ديار به ميدان جنگ شتافته ، از حريم اسلام حراست و پاسداري نمايند. تجربه اکثر کشورها نيز نشان مي دهد که هرگاه روحيه ايثار و فداکاري در ميان مردم ضعيف بوده است، دشمن نه تنها در تهاجم خود موفق بوده، بلکه توانسته است بخش هايي از خاک کشور مورد هجوم را نيز از آنان جدا نمايد. از اين رو، روحية فداکاري و شهادت طلبي سد محکمي در برابر تهاجم دشمن به شمار مي آيد.
اما مهمترين تأثيري که فرهنگ ايثار و شهادت بر امنيت کشور دارد، تأثير فرهنگي و نرم است. فرهنگ شهادت و شرح حال زندگي و رشادت هاي شهدا در صورتي که بتواند به زيبايي به نسل جوان منتقل شود، مي تواند نسلي مؤمن تربيت نمايد که در هنگامة خطر مانند پيشينيان خود به ميدان جهاد و شهادت بشتابند.
فرهنگ شهادت هم به جهت بازدارندگي، امنيت کشور را از تهـاجم نـظامي تأمين مي کند و هم با عطرآگين کردن فضاي کشور و مقابله با تهديدات نرم دشمن ، باعث تربيت نسلي مؤمن و شهادت طلب مي گردد که در هنگامه خطر به دفاع از اسلام مي پردازند.
     نشر فرهنگ ايثار و شهادت همچنين مي تواند نسلي شجاع و ايثارگر تربيت نمايد تا مانند شهدا در ميدان جهاد علمي نيز نقش آفريني کنند. از اين رو، دستگاه هاي فرهنگي کشور بايد کوشش کنند با معرفي هر چه بيشتر شهدا به نسل جوان ، آنان را با فداکاري هاي اين شهدا آشنا نمايند و اين کار را مقدمه تربيت جوانان و سازندگي کشور قرار دهند.
 
بازتعريفي از مفاهيم « ايثار و شهادت»
با توجه به تعاريف ارائه شده دربارة ايثار و شهادت، مي‌توان نتيجه گرفت كه ايثار، گذشتن است. گذشتن از خويش براي ديگري ؛ نوعي انفاق است، امّا انفاق كجا و ايثار كجا. ايثار بسيار بالاتر و والاتر از انفاق است. چون وقتي انفاق مي‌كني كه نياز خودت را برطرف كرده باشي، ولي وقتي ايثار مي‌كني، آنچه را كه خود نياز داري، مي‌بخشي. خودخواهي را كنار مي‌گذاري و همنوعت را بر خودت ترجيح مي‌دهي. وقتي ايثار مي‌كني؛ يعني به خدا اعتماد مي‌كني. شايد در زندگي‌ات هميشه خدا را در نظر داشته باشي و هميشه از او ياري بگيري و به زبان ، توكل و تكيه‌ات به خدا باشد، ولي تا ايثار نكني و دستت را از آنچه كه داري، تهي نكني و داشته‌هايت را با ديگران تقسيم نكني و در انديشه‌هاي آنان شريك نشوي، معني اعتماد به خدا را نمي‌فهمي. آنچه را كه دادي، فقط او مي‌تواند جبران كند.
ايثار جان در راه خدا بالاترين درجة ايثار است. كسي كه جانش را با خداوند معامله مي‌كند، درجه‌اي والا بر دوشش مي‌زنند و آن درجة شهادت است. او شهيد مي‌شود و به شهود مي‌رسد.
- حيف شد، جانش را از دست داد. جوان بود. هنوز از زندگي لذتي نبرده بود . . .!  شايد نگاه دنيايي به شهادت سخناني بهتر از اين كلام نباشد، اما او شهيد شده و به معشوقش رسيده است. او عاشق بود و عشق كار خودش را كرد.
شهيد خود را فدا مي‌كند تا خلقي به آسايش برسند. انساني كه در راه خدا قدم برمي‌دارد و روحش به تعالي مي‌رسد،‌ رها مي‌شود. هيچ پاداشي نمي‌تواند او را ارضا كند. اصلاً روحش در اين دنيا نمي‌گنجد، نمي‌تواند بماند، اگر بماند گرفتار عذاب است، ديگر دنيا زندان اوست، بايد هجرت كند تا به آرامش برسد. خداوند بهترين پاداش را به او مي‌دهد؛ شهادت.
 

«پرسش نامه»
« نمونة فرمي که در اختيار شرکت کنندگان در نظر سنجي قرار گرفت »
ايثار و شهادت از جمله مفاهيم آشنا و پر كاربرد فرهنگ ايراني ـ اسلامي است. از شما سرور ارجمند خواهشمنديم به اين سؤالها (در قالب پرسشنامه)‌ كه با اين موضوع مرتبط است، پاسخ دهيد.
تذكر: اگر يكي از گزينه­ها نظر شما را جلب نمي­كند، مي­توانيد دو يا چند گزينه را انتخاب كنيد، اما گزينه­ها را با شماره اولويت­بندي كنيد.
1ـ مفهوم ايثار و شهادت شما را به ياد چه چيزي مي­اندازد؟
الف) دفاع مقدس                                         ب) صلح و امنيت            
ج) جنگ و مبارزه                            د)
2ـ وجود روحيه ايثارگري در جامعه باعث ............... مي شود.
الف) خودباوري                                                      ب) پرخاشگري و جنگ      
ج) امنيت فردي و اجتماعي                            د) امنيت ملّي و سازش ناپذيري در برابر قدرت‌ها
3ـ كسي كه ايثار و شهادت را سرلوحة امورش قرار مي‌دهد:
الف) هميشه پيش‌قدم است و بيشترين ضرر در كارها متوجه او مي‌شود.
ب) هميشه پيشقدم است و بيشترين نفع در كارها متوجه او مي‌شود.           
ج) هميشه پيش‌قدم است و با اين جلوداري به درجة بالايي از ايمان مي‌رسد.
د) هميشه پيشقدم است و باعث تعالي خود و جامعه‌اي مي‌شود كه در آن زندگي مي‌كند.
 
 
4ـ «امنيت ملّي» در ساية چه چيزي به وجود مي‌آيد:
الف) نيروي نظامي ـ مقتدر               ب) پرداختن به امور داخلي و عدم دخالت در مسائل جهاني
ج) وجود روحية ايثارگري و شهادت‌طلبي 
د) دوستي با قدرت‌هاي بزرگ جهاني و حركت در مسير آنها
5 ـ جامعه‌اي كه ايثارگران و شهادت‌طلبانش را بزرگ مي‌دارند:
الف) در اجر آنان شريكند      ب) باعث گسترش روحية ايثارگري و شهادت‌طلبي مي‌شوند
ج) باعث تعالي اجتماع و سبب دلگرمي آنان در ادامة اين راه مي‌شوند.
د) كار بيهوده انجام مي‌دهند.
6 ـ براي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت چه راهكاري را مناسب مي‌دانيد:
الف) تبليغات گستردة راديويي و تلويزيوني و . . . .        
ب) برگزاري همايش‌هاي تجليل از ايثارگران
ج) شناساندن ايثارگران و شهيدان جنگ تحميلي با نوشتن داستان‌هاي جذاب از آن‌ها يا گنجاندن آن در كتاب درسي
د) پاسخ‌هايي غير از اين سه گزينه (بنويسيد.)........................................
7 ـ «شهادت»:
الف) فاني شدن است؛ نوعي مردن
ب) كشته شدن در راه خدا؛ تعالي روح
ج) درجه‌اي بالاتر از مردن، ولي نتيجه يكي است: «مردن»
د) كشته شدن در راه خدا، رسيدن به قلة افتخار در دنيا و بالاترين مقام در آخرت
8 ـ «شهادت»:
الف) از دست دادن جان شيرين است.   ب) به دست آوردن درجه‌اي است كه فقط به عدة معدودي داده مي‌شود.
ج) به دست آوردن درجه‌اي است كه به هر كس كه بخواهد داده مي‌شود.                 د) نوعي ايثار است.
9ـ اگر شما از ايثارگران و خانوادة شهدا بوديد (يا هستيد) چه انتظاري از جامعه داشتيد؟
الف) اگر احترام نمي گذارند، بي‌احترامي نكنند.               ب) بايد احترام بگذارند، چون از جان خويش براي آسايش آنها مايه گذاشته‌ايم.             ج) احترام گذاشتن به ما مهم نيست،‌ مهم حفظ ارزش‌هاست.  د) هيچ انتظار نداشتيم.
10ـ در شرايط كنوني اگر جنگي بين ايران و كشوري بيگانه درگيرد، چه مي‌كنيد:
الف) نظاره‌گر آن خواهم بود تا ببينم چه مي‌شود.             ب) خود و اطرافيانم را براي حضور در ميدان نيرد آماده مي‌كنم.               ج) در پشت جبهه فعاليت مي‌كنم.    د) وظيفة نيروهاي نظامي دفاع در مقابل تجاوزات است.
با سپاس از شما دوست گرامي كه با سعة صدر به سؤالهاي مطرح شده، پاسخ گفته ، ياريمان كرده‌يد. اين پرسشنامه فقط براي انجام تحقيق در زمينة «ايثار و شهادت‌طلبي و نقش آن در امنيت ملي» تهيه گرديده است.
با سپاس فراوان ـ علي منصورسمايي
 
 
نتايج نظرسنجي بر اساس درصد پاسخگويي شركت‌‌كنندگان
رديف
الف
ب
ج
د
ساير
1
70
10
10
ــ
10
2
20
ــ
20
40
20
3
ــ
ــ
10
70
20
4
10
10
60
ــ
20
5
ــ
20
70
ــ
10
6
10
ــ
60
20
10
7
ــ
10
ــ
90
ــ
8
ــ
10
10
60
20
9
ــ
ــ
80
ــ
20
10
ــ
50
40
10
ــ
 
1ـ 10% از شركت‌كنندگان در نظرسنجي مشتركاً گزينه‌هاي الف و ج را انتخاب كردند.
2ـ 10% از شركت‌كنندگان در نظرسنجي مشتركاً الف و ج و 10% گزينه‌هاي الف و د را انتخاب كردند.
3ـ 10% از شركت‌كنندگان در نظرسنجي د و ب و 10% ديگر گزينه‌هاي ج و د را برگزيدند.
4 ـ 20% از شركت‌كنندگان در نظرسنجي ج و الف را انتخاب كردند.
5 ـ 10% از شركت‌كنندگان در نظرسنجي ب و ج را انتخاب كردند.
6 ـ 20% از شركت‌كنندگان در نظرسنجي گزينة د را برگزيدند و مسائلي از قبيل عمل به شعائر و گسترش عدالت در جامعه، آسيب‌شناسي دفاع مقدس و فرهنگ ايثار و شهادت را عنوان كردند.
7 ـ --------
8 ـ 10% از شركت‌كنندگان در نظرسنجي ج و د و 10% ديگر گزينه‌هاي د و ب را انتخاب كردند.
9 ـ 20% از شركت‌كنندگان در نظرسنجي گزينه‌هاي ج و د را انتخاب كردند.
10ـ --------
 
نتايج تحليلي نظرسنجي
با توجه به نظرسنجي انجام شده، اكثر افراد شركت‌كننده در نظرسنجي با شنيدن واژه هاي ايثار و شهادت به ياد دفاع مقدس مي‌افتند. وجود روحية ايثارگري در جامعه را سبب امنيت ملي و سازش‌ناپذيري در برابر ابرقدرت‌ها و امنيت فردي و اجتماعي مي‌دانند. بيشتر  افراد كسي را كه ايثار و شهادت را سرلوحة امورش قرار مي‌دهد،‌ باعث تعالي خود و جامعه‌اي مي‌دانند كه در آن زندگي مي‌كند. به عقيدة اين افراد  امنيت ملي در ساية «نيروي نظامي مقتدر» و «وجود روحية ايثارگري و شهادت‌طلبي» به وجود مي‌آيد.
اكثر آنها جامعه‌اي كه ايثارگران و شهادت‌طلبانش را بزرگ مي‌دارند، باعث تعالي آن اجتماع و سبب دلگرمي اين افراد در ادامة اين راه مي‌دانند. براي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت اين راهكارها را پيشنهاد كردند:
1ـ شناساندن ايثارگران شهيدان جنگ تحميلي با نوشتن داستان‌هاي جذاب از آن‌ها و گنجاندن آن در كتاب هاي درسي؛
2ـ تبليغات گستردة راديويي و تلويزيوني و . . . ؛
3ـ عمل به شعائر و گسترش عدالت در جامعه؛
4ـ آسيب‌شناسي دفاع مقدس و فرهنگ ايثار و شهادت .
بيشتر شركت‌كنندگان در نظرسنجي اگر از ايثارگران و خانوادة شهدا بودند، چه مي كردند ، از اجتماع انتظار احترام گذاشتن نداشتند و حفظ ارزش‌ها را مهمتر از اين احترام مي‌دانستند. نيمي از اين افراد در صورت بروز جنگ ميان ايران و يكي از كشورهاي بيگانه، خود و اطرافيانشان را به حضور در جنگ آماده مي‌كنند و تعدادي نيز در پشت جبهه به فعاليت مي‌پردازند.
 
اقدامات لازم براي تقويت روحية شهادت طلبي در جامعه   
 الف) خداشناسي و صداقت مسؤولانِ جامعه ، از مهمترين مسائل در يک جامعة اسلامي است. با رعايت اصل صداقت با مردم ، رعايت عدالت در گفتار  و عمل ، حذف روابط و برقراري ضوابط انساني و اسلامي ، اعتماد مردم به نظام اسلامي جلب شده ، حفظ آن را ، همانند حفظ جان و ناموس خويش، حتي برتر از آن مي بينند. 
ب) حفظ و حراست از ارزش هاي معنوي در جامعه و شناساندن ارزش هاي ايثارگري و شهادت طلبي دفاع مقدس از مهمترين وظايف است. بايد به فکر اقداماتي بود تا روحية ايثارگري را در سطح جامعه به صورت فرهنگ در آورد. جامعه نيازمند آن است که ارزش هاي ايثارگري و دفاع مقدس بين همة مردم رواج پيدا کند و فرهنگ عمومي جامعه شود. اين فرهنگ متعلق به گروه و دستة خاصي نيست و رواج عمومي آن باعث حفظ امنيت و ثبات مي شود. بايد بسترهاي لازم را براي گسترش و رواج آن فراهم کرد.
ج) تلاش مناسب و فعال براي باورپذير کردن ارزش هاي دفاع مقدس از طريق اجتناب جدي از تبليغاتي کردن آنها و در نظر گرفتن انواع مخاطبان.
د) به کارگيري هنرهاي گوناگون به منظور حفظ و اشاعة فرهنگ ايثارگري و روحية شهادت طلبي. استفاده از قالب هاي بديع هنري به منظور بازآفريني فرهنگي ارزش هاي دفاع مقدس در عين حفظ روح کلي آنها.
ه) تبيين نظام جامع فرهنگي کشور به منظور ايجاد هماهنگي کامل ميان بخش هاي فرهنگي، با ديگر بخش هاي جامعه از طريق مهندسي فرهنگي و مديريت آن.
و) اطلاع رساني درست ، سريع و مناسب از مسائل مختلف جامعه براي آحاد مردم، از طريق وسايل ارتباط جمعي و رسانه هاي ديداري ، شنيداري ، گفتاري و نوشتاري.
ز) اقدام عملي براي از ميان بردن خودبيني ها در ادارة جامعه و جلوگيري از به کارگيري شخصي منابع و امکانات عمومي و استفادة ابزاري از دين.
ح) اقدام مؤثر براي از ميان بردن مظاهر متنوع ضدارزشي و شبيخون فرهنگي در سطوح مختلف جامعه که حتي برخي تحت عنوان ارزش ها تبليغ و ترويج مي شود.
ط) آموزش و پرورش يا تعليم و تربيت غيرمستقيم ، هنري و جذاب مطالب و مباحث عيني و عملي فرهنگ ايثار، از جمله برشمردن برجستگي هاي ايثارگري و خدمتگزاري ، اسرار شهادت طلبي و تفاوت آن با مرگ طبيعي ، تبيين اصل دفاع مشروع در اسلام و حقوق بين الملل معاصر ، توضيح تلازم متناسب در حق و تکليف ، لزوم حفظ اصل امنيت و احساس امنيت ، توجه به ادبيات اثرگذار داستاني ، فيلم ها ، تئاترها ، اردوها ، بازديدها و... که با نوعي تعادل و البته تفاهم همراه باشد.
ي) لزوم آسيب شناسي ايثارگري و ايثارگران.
ک) برخي اقدام هاي ديگر، نظير چاپ مجموعه مقالات ، راه اندازي فصلنامه فرهنگ ايثار ، برقراري ارتباطات مکاتبه اي ، راه اندازي سايت و وبلاگ هاي مختلف در اين باره ، ايجاد دبيرخانه علمي دائمي ، تشکيل انجمن زنان هنرمند ، عدم توجه به جنسيت و... .
 
جمع بندي نهايي
مفاهيم ايثار و شهادت از مفاهيم ارزشمند و از تعاليم بلند اسلامي نشأت گرفته است. فردي كه خويش را در همة امور به خداوند مي سپارد و از او ياري مي جويد ، روحش را تعالي مي بخشد و دل از اين عالم خاكي بر مي كشد، ديگران را بر خود مقدم مي دارد و براي رضاي خدا از جان خويش مي گذرد. خداوند هم دوستدارچنين بندگاني است.3 او ميهمان ويژة خداوند در بهشت است.
وجود روحية ايثار و شهادت طلبي جداي آن كه روح را متعالي و خدايي مي كند ، سبب حفظ و امنيت جامعه مي شود و آن را در برابر خطرات مختلف محافظت مي كند. امنيت اجتماعي و ملي در ساية وجود اين روحيه به دست مي آيد.
در جامعة ما با بروز جنگ و دفاع مقدس، روحية شهادت طلبي و ايثار جان در دل و جان همه مردم اين سرزمين ريشه دوانده است، اما براي ثبات و تقويت اين روحيه و ايجاد شناخت در نسلي جديد كه نه تنها در آن برهه از زمان حضور نداشت، بلكه اکنون مورد آماج حملات تبليغاتي دشمنان نيز قرار گرفته است، بايد به سختي تلاش كرد.
همه در قبال اين مهم مسؤوليم و بايد همة کوشش خويش را براي تقويت اين روحيه در جامعه به كار گيريم.

پي نوشت ها
1-  تهديد نرم مجموعه اقداماتي است كه باعث دگرگوني هويت فرهنگي و الگوهاي رفتاري مورد قبول يك نظام سياسي شود. «تهديد نرم» نوعي سلطه در ابعاد سه گانه حكومت، اقتصاد و فرهنگ است، كه از طريق استحاله الگوهاي رفتاري در اين حوزه ها، ايجاد شده، نمادها و الگوهاي نظام سلطه جايگزين آنها مي گردد. با اين نگرش، تمامي تحولاتي كه موجب شود تا اهداف و ارزش هاي حياتي يك نظام سياسي به خطر افتد، يا باعث ايجاد تغيير ودگرگوني اساسي در عوامل تعيين كننده هويت ملي و ديني يك كشور شود، «تهديد نرم» به شمار مي آيد.
2-  «ان کان دين محمد لم يستقم الا بقتلي ، فياسيوف خذيني.» اگر دين محمد (ص) جز با کشته شدنم پايدار نمي ماند ، پس اي شمشيرها مرا دريابيد. « امام حسين (ع) »
3-   «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد.» بقره؛ 207: بعضی مردانند که از جان خود در راه رضای خدا درگذرند و خدا دوستدار چنین بندگانی است.
4-  منابع و مآخذ
1-     اخوان کاظمي ، بهرام .(1385). امنيت در نظام سياسي اسلام ، کانون انديشه جوان.
2-     جعفري ، محمد تقي .(1380). امام حسين (ع) شهيد فرهنگ پيشرو انسانيت ،قم: مؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفري.
3-     حسين خاني ، نوراله .(1379). خورشيد بر نيزه ، نشر خيراله ؛ نشر مسعي.
4-     حکيمي ، محمد رضا .(1382). عاشورا مظلوميتي مضاعف ؛ سخناني از محمدرضا حکيمي ، انتشارات دليل ما.
5-     رازاني ، احسان .(1383).پيامد هاي حضور نظامي آمريکا در عراق بر امنِيت ملي جمهوري اسلامي ايران ، انتشارات سازمان عقيدتي سياسي نيروي انتظامي، معاونت سياسي.
6-     روشن دل ، جليل .(1374). امنيت ملي و نظام بين المللي ،تهران: سمت.
7-     شريعتي ، علي .(1386). حسين وارث آدم ،تهران: نشر قلم.
8-     صحفي ، محمد .(1380). ژئوپلتيک فرهنگي و مسئله امنيت ، انتشارات شمسا.
9-     قنواتي ، عبدالرحيم .(1377). شريعتي و تاريخ اسلام ؛ نگاهي به رويکرد و آثار دکتر شريعتي در زمينه تاريخ اسلام : به ضميمه پاسخ به نقدي بر اسلام شناسي ( درسهاي مشهد)، نشر صالح.
10- مطهري ، مرتضي .(1363). حماسه حسيني ، ج2 ،قم: انتشارات صدرا .
11- وحيدي صدر ، مهدي. (1386). فرهنگ الفبايي عاشورا و شهادت ، انتشارات ميراث ماندگار، چاپ اول.
 
 
منابع اينترنتي:
حيات .(28/2/87). امنيت ملي و فرهنگ ايثار و شهادت. 
http://www.hayatnews.ir/
شبکه ملي مدارس ايران (رشد) ،.(بي تا). امنيت ملي.
http://daneshnameh.roshd.ir/
باشگاه 6m نشريه اي براي مديران صنعت ايران.(1/11/86). فرهنگ و امنيت ملي.
http://www.sheshmim.com/
 


شنبه 2 بهمن 1389  12:52 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : زيبايي شناسي در فرهنگ ايثار و شهادت
كلمات كليدي : زيبايي شناسي، فرهنگ ايثار و شهادت، زيبايي ها، ترويج فرهنگ ايثار و شهادت.
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چكيده
زيباشناسي در لغت نامه دهخدا به شناخت زيبايي اطلاق شده است و آن رشته اي از روانشناسي است كه هدف آن جمال و هنر است و درباره مجموعه انفعالات و احساسات دروني و زيبايي و زشتي است. زيبايي ها به دو بخش عمده مادي و معنوي تقسيم مي شوند و زيبايي شناسي در فرهنگ ايثار و شهادت؛ يعني عبور از خود و به خدا رسيدن، و تماشاگر جلوه حق بودن و نظر به وجه الله. هر آنچه رنگ خدايي داشته باشد، زيباست وآنچه در تعاريف از نوع پديدارشناسي باشد، احتياج به آرايه ندارد.
اهداف انجام اين تحقيق، تبيين زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت از ديدگاه جامعه علمي و دانشگاهي، بررسي وجه مشترك آنان از تعاريف و خاطرات جبهه و جنگ، بررسي راهكارهاي ترسيم و ارائه زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت و نقش جامعه علمي در ارائه اين فرهنگ است. آسيب شناسي روش هاي فعلي در ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت، و بررسي لزوم وجود واحد درسي دانشگاهي مرتبط با فرهنگ ايثار و پايداري و جايگاه فعلي زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت از ديگر اهداف اين تحقيق بوده است.
لزوم تشكيل اتاق فكر براي به توافق رسيدن بر سر كليد واژه ها و كاركردي نمودن آنها، معجزه قلم و قدرت هنر در به تصوير كشيدن و ترسيم ارزش هاي جبهه و جنگ،
فرا مكان و فرازماني بودن تأثير واقعيت هاي جبهه و جنگ به دور از هرگونه مغالطه كاري و تفريط و افراط و آشنايي با ادبيات جوانان امروزي، از ديگر ديدگاه هاي مشترك جامعه آماري است. كه بسترساز پذيرش زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت از طرف جامعه جوان كنوني است.
روش تحقيق در اين پژوهش، استفاده از پرسشنامه بود كه در آن ده پرسش درزمينة زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت مطرح شد كه پنج پرسش به صورت مشترك و بقيه متناسب با موقعيت فردي و اجتماعي جامعه آماري است.
شايان ذكر است كه جامعه آماري در اين تحقيق بيست نفر بوده اند كه وجه مشترك همة آنها در درجه اول؛ علمي و دانشگاهي بودن آنها و در درجه دوم؛ آشنا بودن با مسايل و امور مرتبط با فرهنگ ايثار و شهادت بوده است.
نتايج اين تحقيق نشان داد كه متأسفانه برخي موارد جايگاه ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت، با جايگاه واقعي و متناسب با فرمايش هاي مقام معظم رهبري و بزرگان عرصه فرهنگ، علم و هنر و نيز فرصت هاي موجود در اين زمينه فاصله دارد و يا به قولي گاهي زياد فكر كردن نشانه آدم هاي بي حال و بي رمق است كه جربزه كار كردن ندارند؛ مثل برخي كه نمي خواهند براي ارزش دادن به جنگ و انقلاب به رغم امكانات و سرمايه هاي مادي و معنوي موجود هزينه اي بپردازند؛ چه رسد به اينكه بخواهند زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت را كه ريشه عميق فلسفي، عرفاني، اخلاقي، اجتماعي و الهي در فرهنگ زيباي عاشوراي 61 هجري دارد و مصداق بارز جمله بزرگ بانوي صبر و استقامت زينب كبري(س)،"ما رايتُ الّا جَميلاً " است، به تصوير بكشند.
البته، برخي برنامه ها و راهكارهاي ارائه شده نيز نشان دهنده تلاش مسؤولان و دلسوزان اين عرصه به منظور نهادينه شدن فرهنگ زيباي ايثار و شهادت است.

مقدمه:
سخن گفتن از شهيدان و فداكاري و ايثار آنان آن هم در شهري كه افتخار تقديم 23 هزار شهيد بزرگوار به اسلام و انقلاب را دارد، شهري كه هم اكنون 118 شهيد گمنام دوران دفاع مقدس را در گلستان شهداي خود در آغوش گرفته است و در استاني كه در 50 نقطة آن مقبرة شهداي گمنام وجود دارد، كار آساني نيست( نشريه عبرتها، 1387). از طرفي، تأكيد مقام معظم رهبري در مورد گراميداشت ياد شهدا، آن هم به صورت يك راهبرد حقيقي براي ملت، نه صرف احساسات خشك و خالي،ضرورت هماهنگي و همكاري ارگانها و سازمانهاي دولتي و غير دولتي را بر اين امر مهم آشكار مي سازد. با گذاري اجمالي به عملكرد مسؤولان و ارگانهاي سرنوشت ساز و تأثيرگذار بر امر ترويج فرهنگ دفاع مقدس، به اين نتيجه مي رسيم كه گاهي كوتاهي هايي در زمينه تبليغ و ترويج فرهنگ زيباي ايثار و شهادت وجود دارد كه تنها عمل به همان راهكار راهبردي كه مورد تأكيد مقام معظم رهبري نيز هست، مي تواند تا حد زيادي مسؤولان امر را در رسيدن به نتايج مثبت و مؤثر در اين زمينه ياري نمايد. كافي است كه آنها و ارگانهاي مربوطه به جاي صرف هزينه هاي گزاف براي برگزاري همايش ها و سمينارهاي تكراري و بي تأثير، با همتي بالا و البته هماهنگ و متناسب با شأن والاي شهداي انقلاب و اسلام، به برنامه ريزي هاي مصوب، برنامه هاي به روز و نيز متناسب با نسل جوان امروزي كه درصد بيشتري از مخاطبان جامعه را شامل مي شوند، اقدام نمايند.
اما اهميت هشت سال دفاع مقدس و مقاومت، ايثارگريها و رشادت هاي ملت غيور ايران اسلامي تا آنجا اهميت دارد كه در تعبير آن مقام معظم رهبري حضرت آيت اله خامنه اي فرموده اند:"مسألة دفاع مقدس و آنچه در اين دوران بروز كرد، يك مسألة عادي نيست، براي همه ملتها اين طور است. درمورد ملت ما به دلايل گوناگون بيشتر از ديگران است. لذا اين را نمي شود جزو روال عادي زندگي ملتها به حساب آورد. دوران دفاع مقدس براي ملت ما ظرفيت و موقعيتي بود كه اين ملت بتواند اعماق جوهره خود را در ابعاد مختلف نشان دهد و نشان داد.
دورة سختي براي يك كشور، چه سختي جنگ باشد، چه سختي اقتصادي باشد، چه فشارهاي گوناگون سياسي باشد، دورة نشان دادن ظرفيت هاست كه اين ملت چقدر ظرفيت دارد، چقدر قابليت اظهار وجود دارد، چقدر لياقت بقا دارد، لذا بهترين آثار هنري هم كه انسان نگاه مي كند يا بخشهاي زيباي بهترين آثار هنري، مربوط به همين دوره هاي اين كشورهاست.
شما اگر به آثار داستاني كه وجود دارد، نگاه كنيد، شيرين ترين و هنرمندانه ترين نوشته هاي هنري و رمانهاي بزرگ مربوط به بخش هايي است كه ملتي دارد كار بزرگي از اين قبيل انجام مي دهد.«جنگ و صلح»تولستوي مربوط به مقاومت عجيب مردم روسيه است در مقابل حملة ناپلئون و حركت عظيمي كه مردم مسكو انجام دادند براي ناكام كردن ناپلئون......
مهمترين آثار رماني مربوط به دوران حساس يك ملت است، كه در آن وقت اين ملت توانسته ظرفيت خودش را نشان دهد. شايد نقاشي ها هم همين طور باشد. البته، بنده در نقاشي به عنوان يك بيننده هم حتي سر رشته خوبي ندارم، اما گمان مي كنم تا آن حدي كه شنيدم، زيباترين يا بخشي از زيباترين نقاشي هاي بزرگ دنيا مربوط به صحنه هاي جنگ است، مثلاً صحنة جنگ «واترلو» و صحنه هاي گوناگون ديگر." (بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي)

روش ها: روش تحقيق و يا به عبارتي، ابزار تحقيق استفاده از پرسشنامه تشريحي در قالب ده سؤال در زمينة زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت بود كه پنج سؤال به صورت مشترك و بقيه متناسب با موقعيت فردي و اجتماعي جامعه آماري است. شايان ذكر است جامعه آماري در اين پژوهش بيست نفر بودند كه وجه مشترك تمام آنها در درجه اول: علمي- دانشگاهي بودن آنها و در درجه دوم: آشنا بودن با مسايل و امور مرتبط با فرهنگ ايثار و شهادت بود. از ميان پرسشنامه هاي توزيع شده، 19 پرسشنامه بازگردانده شد كه شامل 4 پرسشنامه فرزندان شاهد،7 پرسشنامه اساتيد و مدرسان دانشگاه و8 پرسشنامه مسؤولان استان اصفهان، شهرستان نجف آباد و متولّيان آشنا با مسايل و مشكلات مرتبط با فرهنگ ايثار و شهادت بود.

زيبايي شناسي در قرآن، احاديث و در فرهنگ ايثار و شهادت:
آنچه كه بر همگان آشكار و بديهي است، اين است كه خداوند جل و جلاله زيباست و زيبايي ها را دوست دارد. در عرفان اسلامي هم خداوند همة زيبايي است، لذا در اين وادي آنچه زيبايي ناميده مي شود، كيفيتي ملكوتي دارد؛ يعني پيرو سنت تغييرناپذير الهي است. بنابراين، مباحث زيباشناسانه هم تغيير ناپذيرند. پس هنر ديني، تابع قوانين تغييرناپذير الهي است. و از آنجايي كه جنگ ما درهشت سال دفاع مقدس هم هنري وصف ناشدني است، به تعبير مقام معظم رهبري اين جنگ، يك گنج ناتمام بود، اين ديگر هنر ديني ماست كه بتوانيم اين گنج را استخراج كنيم. همان گونه كه امام سجاد عليه السلام توانست همان چند ساعت، گنج عاشورا را استخراج كند. امام باقر عليه السلام و ائمه بعد از ايشان هم استخراج كردند و آنچنان اين چشمه جوشان را جاري نمودند كه هنوز هم جاري است و هميشه در زندگي مردم منشأ خير بوده است. همچنين زيبايي هايي كه در قرآن، روايات و احاديث به آن اشاره شده است، به طور كلي به دو جنبه مادي و معنوي تقسيم مي شوند: الف- مادي كه شامل مواردي مانند زيبايي انسانها، زيبايي آسمان، زيبايي جانداران و زيباييهاي مصنوعات بشري و هنري مي شود؛ ب- زيبايي هاي معنوي كه شامل مواردي مانند صبر و استقامت، زيبايي عقل، زيبايي علم، نيت زيبا، زيبايي عفو و گذشت مي شود(سايت كانون گفتمان قرآن) .
زيبايي شناسي از نظر فلسفي به حوزه اي از فلسفه اطلاق مي شود كه به زيبايي و چيستي مي پردازد، و فلسفه در پي آن است تا زيبايي و امر زيبا را خوب بشناسد و حقيقت و مشخصات آن را تعيين كند.
همچنين واژه استتيك؛ يعني زيبايي شناسي در زبان يوناني به معناي ادراك حسي به كار مي رفت. در واقع، اولين بار فيلسوفان طبيعت انديش يونان لفظ(Aisthesis) را براي تبيين ادراك اشياء و پديده هاي محسوس به كار گرفتند و در نتيجه بر اساس اين ديدگاه، زيبايي شناسي چيزي نيست جز آنچه كه با ظهور و نمايش خود سبب پيدا شدن و برانگيخته شدن حالات احساسي نزد انسان مي شود و يا به عبارتي، اين حالات حسي انسان است كه اصيل است و ملاك شناخت زيبايي به شمار مي آيد.
اما براي متفكران و حكماي مسلمان، بحث زيبايي و جمال فراتر از ادراكات حسي انسان است، زيرا هم مبدأ زيبايي متعالي فراتر از حس و احساس آدمي است و هم نحوه ادراك آن فراتر از حوزة ادراكات حسي است. بنابراين، با دقت در اين تعاريف به روشني مي توان دريافت كه زيبايي شناسي در تفكرمتعالي اسلامي، معنايي فراتر از صورت ظاهري دارد و نه تنها زيبايي محسوس، بلكه اساس زيبايي معنوي را نيز در برمي گيرد.
هر پديده و يا رويدادي كه رنگ خداوند سبحانه و تعالي را داشته باشد، زيباست. صميميت، معصوميت و خلوص، ويژگي بارز چنان چيزي است. هيچ يك از ايثارگران براي خلق زيبايي به ميدان نرفته بودند. نيت ساده " اداي تكليف" آنها را به ميدان نبرد كشانده بود. از اين منظر تصوري از چهره امام حسين عليه السلام در هنگامه بعداز ظهر عاشورا كارگشاست(مجيدي آهي،1387).
درادامه اين تعابير مي توان به زيبايي شناسي در فرهنگ زيباي عاشوراي 61 هجري اشاره كرد كه سراسر اين فرهنگ زيبايي و زيبايي شناسي است. از وقايع دشت كربلا، هلاكت ياران امام حسين عليه السلام، يزيد، عطش آن حضرت و صبر آن امام بزرگوار كه به تعبيري در قرآن كهيعص (آيه 1 سوره مبارك مريم) ناميده مي شود (اسماعيلي يزدي،1385).
به تعبير زيباي مقام معظم رهبري، دفاع مقدس طرحي از عاشوراي حسيني است. ايشان واقعه عاشورا را بسيار درخشان تر و عظيم تر از هشت سال دفاع مقدس عنوان نموده اند كه هيچ حادثه اي را نمي توان با فداكاري آن نصف روز عاشوراي حسيني از لحاظ عظمت قياس كرد. اما بالاخره جنگ را نيز طرحي از همان عاشورا دانسته كه نمي از همان يم است. حال اگر همين نصف روز عاشورا و حادثه كربلا در تاريخ ما و در طول 1400 سال، چنين اثري گذاشته است، چرا فكر نكنيم كه جنگ هشت ساله ما مي تواند براي سالهاي متمادي در داخل جامعه منشأ اثر باشد؟
در تعريفي ديگر، زيبايي در فرهنگ ايثار و شهادت به تماشاي جلوه حق تعالي كه« مِمّا يدرك و لا يوصَف» است و در تعريف نمي گنجد، اطلاق شده است كه با تماشاي همين جلوه، ايثارگران جبهه هاي هشت سال دفاع مقدس توانستند از همه چيز ببرند و عزيزترين ها را فدا كنند. اين همان جلوه است كه وقتي يوسف عليه السلام تماشايش نمود، فرمود: معاذالله و خداوند آن جلوه را برهان ربّه تعبيرش فرموده است(عباسيان،1387). در ادامه اين تعريف، مي توان به زيبايي صبر در قرآن به عنوان يكي از شاخصه هاي زيبايي شناسي معنوي اشاره كرد كه قرآن كريم در آيه 18 سوره يوسف مي فرمايد: " فصبرٌ جميلً" و چه بزرگ و زيباست آن روح كه با انگيزه هاي بي اساس و غير منطقي خود را نمي بازد و تلخي صبر و بردباري پرده اي روي روحش كشيده است.
در فرهنگ ايثار و شهادت مقصود از زيبايي شناسي، نه زيبايي شناسي مادي، بلكه زيبايي معنوي است و رسيدن به مقامات عاليه انساني و عرفاني. بنابراين، اگر حتي بخواهيم به اين پديده جنبه مادي بدهيم، از آنجايي كه همه پديده ها جلوه خداست و همان طور كه خدا زيباست، پس جلوه هاي او هم زيبايند و از اين منظر نيز در فرهنگ ايثار و شهادت زيبايي و پديده هاي زيبايي شناسي نيز پسنديده است و در اين فرهنگ همه چيز زيباست" (مهدوي نژاد، 1387).
برخي نيز معتقدند هر چند "جنگ به خودي خود كلمه اي ناپسند است و آثار مخربي دارد، ولي در جنگ بين حق و باطل، سراسر جبهه حق آغشته به زيبايي ايثار و جلوه هاي خدايي است و در جبهه باطل هيچ زيبايي وجود ندارد. همه اش زور است و تهديد. ايثارگريها و جان خود را فداي ديگران كردن از صدر اسلام تا دفاع مقدس وجود داشته است. در صدر اسلام و در ظهر عاشورا ياران امام حسين عليه السلام جلو صف ايستادند تا امام حسين عليه السلام به درگاه معبود نماز به جاي آورد و در زمان جنگ نيز فرزندان خميني (ره) براي باز كردن معبر روي مين و سيم خاردار رفته ، به اوج رسيدند" (نژادحسيني،1387).
برخي نيز زيبايي در فرهنگ ايثار و شهادت را عاليترين شيوه حركت و اقدام براي رسيدن به يك هدف متعالي مي دانند كه مي تواند براي مثال سركوب كردن دشمن خدا و حاكم كردن حاكميت الله باشد و نيز مجاهدت و كوشش در حد تقديم جان را زيبايي در ايثار و شهادت دانسته ، معتقدند: "چه چيز زيباتر از اينكه انسان بدون هيچ چشم داشت و حتي تقديم عزيزترين دارايي خود؛ يعني جان ، نگاه مشتاقش به رضايت معبود و خالق خويش باشد (قاهري،1387) .
در همين زمينه اظهار شده است كه ايثار و شهادت خود زيبايند. آنچه مهم است، پيراستن موانعي است كه اين زيبايي بتواند بازنمود كند. اين موانع يكي غفلت مخاطبين است كه آفت بزرگي است و يكي بي سليقه منعكس شدن اين مفاهيم توسط مروجين آن. زيبايي شناسي در فرهنگ ايثار و شهادت احتياجي به آرايه ندارد، بلكه احتياج به پيرايه دارد(مطيع، 1387).
اما برخي هم ايثار وشهادت را دو بحث جداگانه دانسته اند؛ به اين معنا كه برخي ايثار كردند و در نتيجه پاداشي از طرف دوست به آنها داده شد كه شهادت بود. روزي پرچمي بلند شد، ندايي سرداده شد، آنگه بزمي برپا شد و سر خوان اين بزم شهادت تقسيم مي كردند. فرشتگان كه هميشه از بالا به خاكيان نظاره مي كنند در بهت ماندند، ديدند كه سيل عظيم انسانهاي وارسته به بالا سير مي كنند. آنها ديدند كه در اين بزم خيلي ها به دنبال سبقت گرفتن از يكديگر هستند. زيبايي ايثار و شهادت يعني اينكه انسانها از بندها رها شده اند و چشمانشان به يك سو و دلهاشان به يك عشق مي طپد؛ آنهم عشق به الله و انتظار براي شهادت. زيبايي ايثار و شهادت؛ يعني سربلند شدن در آزمون و امتحان الهي كه به روايتي معروف، شهيدان برندگان واقعي و هميشگي اين آزمون و امتحان بودند.
هنوز هم اين امتحان و آزمون الهي در ميان خاكيان و انسانهاي زميني برپاست، اما متأسفانه به دليل روزمرگيها، لياقت اينكه آدميان در اين آزمون نمره قبولي بگيرند، بسيار كم است(سبك خيز، 1387).
در ديگر تعابير و تعاريف به موارد مشتركي اشاره شده است كه در زير به برخي از آنها اشاره مي شود:
عشق به خدا و وطن، از جان و مال و فرزند گذشتن. از خود گذشتگي و رقابت براي رسيدن به معبود، حفظ ارزشهاي ديني يا فنا شدن انسان براي نيل به سرچشمه نور و نزديك شدن به هستي مطلق.

راهكارهاي ترسيم و ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت:
ترويج به طور كلي به صورت مستقيم يا غير مستقيم و يا به شكل رو در رو يا غير حضوري انجام مي پذيرد. ترويج حضوري همچون سخنراني ها، برگزاري همايش ها، كنفرانس ها، كنگره ها و روضه خواني ها، ترويجي هستند كه مروج و مخاطب رو در رو با هم مواجه مي شوند و پيام و مفهوم ارائه شده بي واسطه به سمع و نظر مخاطب مي رسد و بازخورد و بازتاب اين پيام ارائه شده قابل مشاهده است؛ اما در ترويج غير حضوري مروج، پيام و مفهوم خود را در قالب رسانه اي به سمع و نظر مخاطب مي رساند، همچون كتاب، نمايشنامه، فيلم، راديو، تلويزيون و روزنامه. در اين گونه ترويج كه پيام چه به شكل مستقيم و يا غير مستقيم به مخاطب انتقال مي يابد، امكان اينكه بازتاب همزمان نظرات و احساسات مخاطبان به مروجين برسد، وجود ندارد. در ارائه راهكارهاي ترسيم و ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت ديدگاههاي و راهكارهاي متفاوتي ارائه شده است.«اين راهكارها را مي توان به دو محور اصلي و تخصصي در آموزش تقسيم بندي كرد كه شامل مواردي همچون عدالت جويي و عدالت خواهي، بيان صفات انسان خداگونه و اخلاق متعالي و خدايي، حق گروي و حق گويي و شاهد بودن بر عظمت و قدرت پروردگار، جستجوي رضاي خداوند و نيز تأكيد بر تفكر تحليلي و منتقدانه، آشنا كردن دانشجويان با مفاهيم حقيقي شهادت و عناصر سازنده آن، فاصله گرفتن از كتاب محوري، توجه به برنامه درسي پنهان و اقدامات تربيتي غيرمكتوب مي شود»(سيادت، 1387).
گاهي نيز از نياز برنامه هاي ترويجي به تعدادي كليد واژه مدون سخن گفته شده است؛ يعني ابتدا در جايي، در يك اتاق فكري، عده اي از متخصصين بر سر اين كليد واژه ها و دامنه آنها به توافق برسند و آن را تدوين و مستند نمايند. پس از آن يك بانك اطلاعاتي واقعاً روزآمد، از خاطرات و مستندات و آثار توليدي لازم است كه اطلاعات بر اساس كليدواژه هاي فوق قابل بازيابي باشد و از جايگاهي معين و معتبر در دسترس همه قرار گيرد. آنگاه مي توان به برگزاري جشنواره هاي حتي بين المللي و درزمينه هاي مختلف هنري، علمي و ...دل بست كه هدف نهايي آن كاركردي كردن اين كليد واژه ها در حوزه اي وسيع باشد(مجيدي آهي،1387).
اما آنچه در ديدگاه برخي اساتيد و مسؤولان امور ايثارگران مشترك بود اينكه، مسؤولان و مروجان و سخنرانان در اين عرصه بايد خود عامل به عمل باشند و بتوانند به عنوان الگوي عملي به ارزشهاي دفاع مقدس و ايثارگران ارج نهند و بتوانند با اين كار شناخت، ايمان، عمل به فرهنگ ترويج ايثار و شهادت را اشاعه دهند تا به تبع آنان، عموم جامعه موظف به ترويج اين فرهنگ شوند(مهدوي نژاد، احمدي نيا، 1387).
از جمله ديدگاههاي مشترك در راستاي ترسيم و ارائه راهكارهاي عملي مي توان به موارد زير اشاره نمود:
- بيان نمودن و نشان دادن اين فرهنگ به مردم و افراد مختلف جامعه به صورت زيركانه و با ظرافتهاي ويژه؛ به گونه اي كه افراد ترغيب شوند، نه اينكه در مقابل آنان موضع بگيرند(اسدي،1387).
- شنيدن خاطرات از زبان كساني كه خودشان حضور داشته اند. استفاده از همان فن بيان و سخنوري؛ البته با لحاظ نمودن تمام شرايط. به تصوير كشاندن فداكاريها و ايثارگريهاي رزمندگان با استفاده از معجزه قلم.
- كار كردن بر روي وصيت نامه شهدا و ارائه آن در قالب پيام به دانشجويان. ترويج فرهنگ كتاب و كتابخواني در نسل جوان، كه ناگزير به سمت خواندن كتابهاي و روايتهاي زيباي فرهنگ ايثار و شهادت هدايت شود و خود رزمندگان نيز بايد نويسندگان را در اين عرصه كمك نمايند: "1- ايجاد عشق و علاقه به فرهنگ ايثار و شهادت؛ 2- معرفت و شناخت كافي براي راويان و اهالي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت؛ 3- صداقت و امانتداري؛ 4- عرضة زيباي فرهنگ ايثار و شهادت" (قاهري،1387) .
همچنين وجود الگوهاي عملي يكي از مؤثرترين، كم هزينه ترين و بزرگترين راهكار براي ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت عنوان شده است. كساني كه با اين فرهنگ بيگانه اند، تنها با بيان ياد و خاطره اين عزيزان نمي توانند آن را درك كنند، ولي اگر يادگاران آن فرهنگ، به خوبي وارد ميدان فرهنگ ايثار و شهادت شوند، مي توانند رسالت ترويج و تبيين زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت را انجام دهند(سبك خيز،1387) .

چگونگي تبيين زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت توسط جامعه علمي – دانشگاهي و ديگر ارگانها:
به اين سؤال كه جامعه علمي- دانشگاهي چگونه مي تواند رسالت خود را در تبيين و ترسيم زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت به انجام برساند، پاسخ هاي متعدد و البته مشابهي داده شده است كه برخي از آنها در حال اجرا هستند، اما برخي ديگر فقط در قالب شعار مطرح شده است و به جاي اينكه در حوزه عمل و به صورت كاركردي باشند، فقط در قالب پيشنهاد و ارائه ظاهري تجلي مي يابند كه هيچ گونه بازدهي در جامعه نداشته است.
در همين رابطه به به نقش مطبوعات و رسانه هاي كشور در ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت اشاره شده است كه با نام امثال شهيد سيدمرتضي آويني چه بايد كرد و چه گفت؟(مجيدي آهي،1387).
شايد منظور از اين گفته همان صحبت هاي مهدي كلهر (مشاور هنري رياست محترم جمهوري) درباره مجموعه روايت فتح است كه: "روايت فتح، تجربه موفقي براي ارائه اين نظريه بود. روايت فتح در كلام مكتوب بيان كننده اين بينش و زيبايي شناختي جديد انقلاب اسلامي و فراتر از زيبايي شناسي موجود غربي بود. روايت فتح در گويش يا نريشن نيز برخلاف راه و روش هاي موجود لحني عاشقانه و بسيار آرام و نرم داشت. هيچ شتابي و هيچ هيجاني و هيچ ترسي كه لازمه ميادين جنگ بود، در آن ديده نمي شد. بعدها اين زيباشناسي جديد در تصوير برداري روايت فتح نيز قابل رؤيت بود."
مطبوعات كشور ما در بهترين حالت داراي مخاطب و مشتري خاص هستند. گويي آنقدر كه نام مطبوعات در جامعه شنيده مي شود، مطالب آنها خوانده نمي شود. شايد بتوان به نقش مطبوعات در شكل گيري اهميت مضمون مورد نظر در ديگر رسانه ها توجه نمود و بالقوه براي آن نقشي در نظر گرفت و تازه در اينكه متوليان محترم امور فرهنگي موفق شده باشند و يا سعي كرده باشند موضوع ايثار و شهادت را به صورت يك فرهنگ عرضه نمايند، ترديد جدي وجود دارد و به قولي، متأسفانه مطبوعات فقط نقش ناقل و پوشش دهنده را در زمينه ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت دارند" (مجيدي آهي،1387).
جهت دهي فعاليتها و تحقيقات و طرح هاي پژوهشي، برگزاري جشنواره ها و يادواره ها در قالب برنامه هاي جذاب و تأثيرگذار ، تشكيل جلسات و ميزگردهاي پرسش و پاسخ با رعايت بردباري و منطق، تدوين متون درسي و برنامه ريزي پرمحتوي، متون متنوع، عميق و پرجاذبه با محتواي عزتمندي و شهادت طلبي نيز گامي در جهت دهي اذهان دانشجويان به سمت فرهنگ ايثار و شهادت است. (سيادت، 1387).
موارد ذيل از جمله راهكارهاي ارائه شده در تبيين زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت است:
- معرفي جنگ نبايد ساده لوحانه و غير فرهيخته باشد، بلكه بايد عميق و بر اساس ارزشها باشد.
- دانشگاه و ديگر ارگانها مي توانند بايد با عملكرد خود اين امر را تأييد كنند، وگرنه اگر كسي از فرهنگ ايثار و شهادت سخن بگويد، اما رفتارش با گفتارش موافق نباشد، تبيين آن اثر بخش نيست و يا اثر تام و تمام ندارد.
- تبيين و ترسيم زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت بايد به صورت فرهنگ در جامعه نهادينه شود و رزمندگان با مردم ارتباط چهره به چهره داشته باشند.
- استفاده از روش هاي متنوع، جذاب و متناسب با موقعيت افراد دانشگاهي و نيز بهره گيري ظريف اساتيد و مدرسان دانشگاه از مثالهاي مرتبط با فرهنگ ايثار و شهادت؛
-زنده نگه داشتن ياد و خاطره شهدا با ارائه برنامه هاي مستمر؛
-افزايش پتانسيل پذيرش فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه و مخاطبان دانشگاه؛
- نهادينه نمودن فرهنگ احترام گذاشتن نهادن به شهدا، حرمت نهادن به خانواده هاي شهدا و به ارزشهاي مقدس توسط جامعه دانشگاهي؛
- تقويت بنية فرهنگي و علمي در رابطه با فرهنگ ايثار و شهادت، برگزاري مداوم و مستمر اردوهاي راهيان نور با برنامه ريزي هاي مدون و جامع؛
- استفاده از رسانه هاي تصويري در قالب فيلم هاي كوتاه داستاني و مستند، رسانه هاي هنري و رسانه هاي مكتوب در قالب كتاب رمان و …
آنچه كه بيش از همه و در حال حاضر براي تبيين زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت لازم و ضروري است، استفاده ابزار ظريف، لطيف و تأثيرگذار هنري بر روي جامعه و خصوصاً نسل جوان امروزي است كه به گفته اي،"هنر يك شيوه بيان است، يك شيوه ادا كردن است. منتهي، اين شيوه بيان از هر تبيين ديگر درست تر، دقيق تر و نفوذ آن ماندگارتر است. (احمدي نژاد،1385).

بررسي لزوم وجود واحد درسي – دانشگاهي مرتبط با فرهنگ ايثار و شهادت و پايداري:
با توجه به رشد فزاينده در عصر اينترنت و ارتباطات و نيز ايجاد رشته هاي مختلف و متنوع در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي، جاي خالي دروس ايثار و مرتبط با پايداري در دانشگاهها، محافل و منابع درسي ما كاملاً مشهود است.
در حال حاضر، آنچه كه به عنوان يكي از شاخصه هاي مهم در پيشرفت ترويج فرهنگ ايثار و شهادت مطرح است ايجاد ارتباط تنگاتنگ و مستمر ميان ارگانها و ادارات و وزارتخانه ها و خصوصاً آموزش عالي كشور است كه از جمله راههاي رسيدن به اين مهم مي توان به وجود واحد درسي مرتبط با فرهنگ ايثار و شهادت در اين خصوص اشاره كرد.
اما متأسفانه به رغم وجود پتانسيل هاي مادي و معنوي و تأكيد اساتيد، مسؤولان كشور و مجامع علمي بر روي اين موضوع تاكنون هيچ گونه درسي با عنوانهاي مرتبط با فرهنگ ايثار و پايداري در دانشگاهها تعريف نشده است.
لزوم وجود واحد درسي در اين زمينه مناسب و ضروري است تا با كالبدشكافي مقولة ايثار و شهادت و تبيين وجوه مختلف و آثار متنوع در جامعه، بر غناي شناختي آن براي نيل به هدف ترويج فرهنگ ايثار و شهادت افزوده شود(سيادت،1387).
ضروري بودن اين امر بر مسؤولان و متولّيان امور كاملاً آشكار است تا جايي " كه در سال 1385 بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس فعاليت هايي را در جهت تعامل با دو سازمان آموزش و پرورش و سازمان تهيه و تدوين كتب درسي و آموزشي در سال 84 انجام داد و قرار شد كه با تشكيل سه بنياد در بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس و دعوت از كارشناسان در زمينه هاي مختلف شعر، خاطره، داستان و تاريخ، پيشنهادهاي مناسب و به روز در وزارتخانه ارائه شود."...
در اين زمينه به تعيين 34 واحد درسي و كالبدشكافي آن توسط شوراي علمي در دو دانشگاه كرمان و تهران اشاره شده است كه رشته ادبيات پايداري مي تواند در همه موضوعات مرتبط با اين رشته حرفي براي گفتن داشته باشد.
با نگاهي به ايجاد رشته هاي مختلف و متفاوت درسالهاي اخير در دانشگاهها و نيز با توجه به گسترش مراكز مختلف دانشگاهي در قالب دولتي و غيردولتي، انتفاعي و غير انتفاعي، روزانه و شبانه و فراگير و ...، متأسفانه هنوز از راه اندازي رشته هاي مرتبط با فرهنگ ايثار و شهادت هيچ خبري نيست و يا اينكه هنوز كه هنوز است به صورت منسجم و يكپارچه و به صورت حتي دو واحد درس عمومي - اختياري و ... در دانشگاهها ارائه نمي شود.
همچنين به پيشنهاد راه اندازي موضوع "بينا رشته اي" در دانشگاهها با سرفصل هايي از رشته تاريخ- علوم سياسي و ادبيات اشاره شده است كه محوريت آن همان ادبيات پايداري و دفاع مقدس است كه در بسياري از جنگ ها پيش زمينه هاي سياسي و مطامع اشخاص در آن دخيل بوده ، باعث مي شود كه علاوه بر رشته تاريخ، رشته علوم سياسي را نيز وارد حوزه ادبيات نماييم. در اين ميان چيزي كه بيشتر به دنبال آن هستيم و از حوزه هاي تاريخ و سياست عبور مي كند، ادبيات است. زيباييها، ظرايف و گفتني هاي ادبيات دفاع مقدس در نظم و نثر نهفته و آنچه در اين سه رشته مهم است، عرصه ادبيات خواهد بود. با همة اين صحبت ها و ارائه آمار و كارهاي انجام شده، معاونت ادبيات مشكلاتي را در سال 1385 پيش رو داشت و معتقديم كه اين موضوع، مشكل مشترك سازمان هاي علاقه مند به موضوع دفاع مقدس است. در ادامه، از نگاه كلان متولّيان ادبيات دفاع مقدس سخن گفته شده است كه اگر چه اين موضوع هميشه پشت تريبونها تقديس و تجليل مي شود، اما در محل توجه واقعي نيست و اين مشكل مشترك حوزه هنري، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، بسيج، بنياد شهيد و امور ايثارگران و بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس است.
اگر بخواهيم ادبيات دفاع مقدس را براي امروز و آيندگان حفظ كنيم، در وهلة اول آموزه هاي تأثيرگذار اين فرهنگ را بايد در شخصيت فردي و حقوقي مرور كنيم و به فطرت اوليه خود بازگرديم(حسام،1386).
در همين راستا ، برخي به ضرورت راه اندازي دو واحد درسي به نام مباني دفاع مقدس، به منظور زنده نگه داشتن ياد و خاطره روزهاي هشت سال دفاع مقدس تأكيد دارند(رحيم صفوي1387).
اما بعضي نيز معتقدند با وجود درسي به نام انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، كه در حال حاضر به عنوان دو واحد درسي آزاد- عمومي ارائه مي شود، ديگر نيازي به ايجاد درسي با اين عناوين نيست، البته، به شرطي كه مباحث مورد نظر در فرهنگ ايثار و شهادت به عنوان سرفصل اين دروس در آن طرح شده باشد(رامشت،1387).
با وجود اين، دوباره اين سؤال مطرح است كه وقتي بسياري از مسؤولان و دلسوزان حوزه ادبيات و پايداري و مسؤولان نظام، به اهميت وجود دروسي با محتواي ادبيات پايداري و مقاومت در دانشگاهها پي برده اند و حتي مسائل و مشكلات و موانع موجود را شناسايي نموده اند، چرا از راه اندازي چنين رشته هايي در دانشگاهها و موسسات آموزش عالي خبري نيست؟
اما با نگاهي به دستاوردهاي هشت سال دفاع مقدس، وصاياي شهيدان ، دست نوشته ها و ديگر سرمايه هاي مادي و معنوي، گاهي احساس مي شود كه متأسفانه به رغم وجود اين امكانات، استفاده لازم و در خور شأن از اين سرمايه ها نمي شود.

جايگاه فعلي زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت و فاصله آن با جايگاه واقعي :
يكي ازبهترين شيوه هاي تأثيرگذاري در زمينه هاي مختلف علمي، فرهنگي و هنري مرتبط با ادبيات ايثار و مقاومت، نداشتن فاصله ميان جايگاه واقعي موضوع مطرح شده، با جايگاه ارائه شده آن توسط مسؤولان امر است.
هشت سال جنگ تحميلي اين فاصله ها را به حداقل خود رساند و با پايان يافتن جنگ تحميلي و نيز اندكي بعد با رحلت امام خميني-رحمة الله عليه- اين فاصله افزايش يافت(خاني،1387)، اما با نگاهي گذرا به عملكرد دانشگاهها و ديگر ارگانها، گاهي ديده مي شود كه عدم ترسيم برنامه هاي كيفي توسط ارگانهاي مرتبط با اين موضوع، عدم ارائه راهكارهاي ثابت و مدون در زمينه زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت، اكتفا نمودن دانشگاهها به اجراي برنامه هاي كليشه اي و تكراري، نبود برنامه هاي منظم در اين زمينه، معرفي ننمودن الگوهاي ايثار و شهادت به جوانان و نسل جوان امروزي و گاهي نيز تفاوت در عملكرد مسؤولان و ارگانهاي مربوطه در ترسيم و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، فاصله ها را افزايش داده است. مثال بارز اين ادعا اكتفا نمودن دانشگاه اصفهان در سند راهبردي اعتلاي فرهنگي دانشگاه به احداث حرم الشهداء است. كه در مقايسه با ديگر برنامه ها، مفاد و بند و تبصره هاي اين سند، نمود مناسبي ندارد. متأسفانه، در اين سند نه تنها برنامه جامع و مدوني در زمينه ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت ارائه نشده است، حتي نامي از ايجاد واحد درسي با عناوين مرتبط با فرهنگ ايثار و شهادت و مقاومت و پايداري نيز نشده است، در حالي كه در اين سند به ايجاد دو واحد درسي براي آشنايي با تمدن اسلامي و نيز راه اندازي رشته ي زيبايي شناسي و حكمت هنر اسلامي اشاره شده است. سؤال اساسي اين است كه آيا تمدن اسلامي ما چيزي جدا يا فراتر از فرهنگ ايثار و رشادت است؟! يا زيبايي هاي ايثار و شهادت چيزي جداي از هنر اسلامي است؟!
تأثيرگذاري فرهنگ ايثار و شهادت، حتي در ساده ترين نوع خود كه برگزاري نمايشگاه است تا جايي است كه اريك آزاريان، هموطن عزيز مسيحي در بازديد از نمايشگاه غرفه دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري اصفهان در17 مهرماه سال 1381 با اينكه شاعر نبودند، ابياتي را در وصف شهيدان مي سرايد و به توصيف حاج ابراهيم همت مي پردازد! بد نيست در اينجا به دست نوشته ايشان در تعريف شهيد همت اشاره كنيم: "تقديم به شهيدي كه به عنوان فرمانده كفشهاي همرزمان خود را واكس مي زد و لباسهايشان را مخفيانه مي شست. او را نمي شناسم ..عكسش را ديده ام... مي گويند اسمش شهيد حاج ابراهيم همت است.." به اين معنا كه حتي برگزاري نمايشگاه هم هنوز هم مي تواند تأثير خود را داشته باشد.
ما چه كرده ايم؟ آيا جاي خالي دروس مرتبط با فرهنگ ادبيات پايداري و نيز برپايي نمايشگاه دايمي در كنار حرم الشهداي دانشگاه اصفهان، به فرض اينكه هزينه داشته باشد، سرمايه گذاري در زمينه ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت نيست؟!
براي مثال، اگر تنها به يكي از دست نوشته هاي شهيد حسين علم الهدي كه در آستانه آغاز سال نو براي خواهرش نوشته است، به عنوان الگوي زندگي امروزي بنگريم، بسياري از مشكلات اقتصادي، اخلاقي، خانوادگي، مذهبي و اعتقادي ما حل خواهد شد. اين در حالي است كه نسل جوان امروزي يا شناختي از شهيد علم الهدي ندارند و يا مسؤولان محترم اقدام به معرفي اين الگوهاي برتر زندگي ننموده اند.
مقام معظم رهبري در مورد شهيد محمود كاوه، به شيوايي بيان نموده اندكه: «يك لشكر را يك جوان بيست و چهار– پنج ساله اداره مي كند، در حالي كه در هيچ جاي دنيا يك افسر به اين جواني پيدا نمي شود كه يك لشكر را اداره كند» و نيز فرمودند:" الان چند سالي است كه كتابهايي درباره سرداران و فرماندهان باب شده و مي نويسند. بنده هم مشتري اين كتابها هستم و مي خوانم. بعضي از اين ها را من خودم از نزديك مي شناختم. آنچه درباره شان نوشته شده، روايت هاي صادقانه و بسيار تكان دهنده است. آدم مي بيند برخي از اين شخصيت هاي برجسته، در لباس كارگر به ميدان جنگ شتافتند. اين استاد عبدالحسين برونسي، قبل از انقلاب يك بنّا بود و با بنده هم مرتبط بود. شرح حالش را نوشته اند، من توصيه مي كنم و واقعاً دوست دارم شماها هم بخوانيد. اسم اين كتاب خاك هاي نرم كوشك است. قشنگ هم نوشته شده است"(مقام معظم رهبري،1385).
پس ما نه الگو كم داريم و نه راهكار و نه منابع ادبيات مقاومت وايثار، شايد بهتر بود به جاي صرف هزينه هاي گزاف و تهيه نماهنگ و سي دي هاي يكبار مصرف، تنها به سخنان رهبر معظم انقلاب به عنوان يك راهكار عمل مي نموديم.
اين روزها مهمترين حرفهاي عالم انگار همين حرفهاي به ظاهر بديهي است مثل اينكه شهداي ما راه امام حسين(ع) را پيمودند. منتظر چه هدف و ايده خاصي هستيم كه از يك جايي شروع كنيم. در اين دوره و زمانه هيچ حرف مهم، اصلي و تأثيرگذاري وجود ندارد كه بديهي نباشد. شايد مشكل ما امروز چيز ديگري است. اين به آن معني نيست كه به كار فرهنگي و تذكر ارزشهاي انقلاب و دفاع مقدس نياز نداشته باشيم؛ آن هم در روزهايي كه اين همه ماهواره و راديوي بيگانه و كانال هاي تلويزيوني ضد انقلاب، سايت رايانه اي، نشريات منافق و ... شيپور دست گرفته اند و بر آتش جنگ با ارزش ها مي دمند و بر پايه هاي هر چه باور و هر چه از جنس ايمان و تقدس است، مي كوبند.
كار فرهنگي كردن براي بچه هاي جبهه و جنگ واجب است، اما بايد مواظب سياسي كاران باشيم. ما با دو رويكرد در مورد دفاع مقدس رو به رو هستيم: يك گروه كه جنگ را تمام شده مي پندارند و يك گروه كه بنا به وصيت امام مي دانند تا ظلم و بي عدالتي در جهان هست، جنگ ادامه دارد و تا وقتي جنگ هست، ما هم هستيم.
مهم نيست كجا باشيم، اينكه در كنار چه كسي و پشت سر چه كسي و رو به روي چه كساني قرار داريم، مهم است. پيام شهدا همين است كه: خدا همه بندگان را مي بيند و عالم محضر خداست." (رجبي،1387)
پس همه ما، فرقي نمي كند با چه عنوان، مدرك، دين و مذهب باشيم، بايد در حد توان خود و با درايت تمام براي ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت هزينه كنيم و يادمان باشد كه مقام معظم رهبري نيز بسيار به مطالعه و ترويج كتابهاي مرتبط با اين فرهنگ تأكيد داشته اند. از جمله آنها مي توان به كتابهاي ساكنان مُلك اعظم، خاكهاي نرم كوشك و حكايت زمستان، حرمان هور و ....اشاره نمود كه مطالعه هر كدام از آنها دنيايي از زيبايي هاي ايثار و مقاومت و جهاد است.

ميزان پذيرش زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت از طرف جامعه جوان كنوني :
اكثر پاسخ هاي جامعه آماري به اين سؤال كه آيا جامعه جوان كنوني پذيرش زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت را دارد، منوط به درست معرفي كردن و نشان دادن واقعيت هاي حماسه ايثار و شهادت به اين جامعه و داشتن درك متقابل جوانان از اين واقعيت ها، سخن گفتن به زبان روز و با ادبيات خود جوانان است .
" لازمه پذيرش اين مهم از طرف جوانان، ارزش دادن به مظاهر اخروي و معنوي است، ولي اگر جوان به ارزشهاي دنيوي و ظاهري دلبسته شد، ديگر پذيرش زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت را ندارد، چون كه به فرمايش حضرت امام خميني، راه دنيا و آخرت دو مقوله اي هستند كه نزديكي به يكي باعث دوري از ديگري است. بها دادن به ارزشهاي انساني و الهي لازمه پذيرش اين فرهنگ است. متأسفانه، مادي گرايي غربي تا اندازه اي در جامعه جوان ما رسوخ كرده است، كه علت آن يا كوتاهي متولّيان و مسؤولان و كارگزاران و يا تبليغات گستردة شياطين عالم است(احمدي نيا،1387).
معرفي ابعاد عميق معنوي، معرفتي و نه بيان صرفاً احساسي و تخيلي، نداشتن باور كاذب توسط جوانان و نيز باور آنچه روايتگران اين عرصه به جامعه جوان عرضه مي كنند، عدم وابستگي به فرهنگ غرب، نداشتن تعلقات مادي صِرف، عامل به عمل بودن مروجان اين فرهنگ و تبيين درست اين فرهنگ توسط افرادي كه خود شناخت كافي و درست از اين فرهنگ دارند، از ديگر راههايي است كه مي تواند جوانان را در پذيرش اين فرهنگ و زيبايي هاي ايثار و شهادت ياري نمايد.
ارزش هاي اخلاقي در فطرت آدمي ريشه دارند و اين عامل مهم و اساسي، بيدار كننده فطرت نهفته و خواب آلوده آدميان و هدايتگر آن در مسيري صحيح و هدفي ارزشمند است. انقلاب اسلامي با هدف تجديد حيات اسلام، عامل بيداري فطرت در خواب و گرفتار در طبيعت مسلمين بود. با اين انقلاب و در جريان اين انقلاب، فرهنگ عميق اسلامي فرصت بروز و ظهور يافت. از سوي ديگر ، تجاوز به حريم پاك سرزمين اسلامي، زنگ خطري بود كه مردم را به حفظ و حراست از پيشينه ارزش ها و باورهاي فرهنگي خويش واداشت. اين پيشينه، عمدتاً در آموزه هاي ديني و فرهنگ اسلامي ريشه داشت.
شرايط جنگ و دفاع مقدس، تبلور عملي و تجلي عيني همه ارزش هاي متعالي انساني بود. ارزش ها درجنگ شكوفا شد و واقعيت عملي يافت. در عرصه فرهنگ بسيج و دفاع مقدس، عشق و عرفان، دلاوري و مردانگي، شجاعت و حماسه، ايثارگري و از خود گذشتگي، ايمان به هدف و اطمينان به پيروزي و در يك كلمه ارزش هاي اصيل اخلاقي انساني ظهور يافت و تجلّي پيدا كرد. شهادت طلبي يكي از تجليات معنادار ايثارگري است كه در دفاع مقدس بروز واقعي يافت. همين روحيه شهادت طلبي است كه درحال حاضر، انتفاضه فلسطينيان را زنده نگه داشته است. آن فرهنگ مقدس ايثارگري را چگونه بايد حفظ كرد و به نسل آينده انتقال داد؟
در اين عرصه، غفلت از تحقيقات بنيادين و زيربنايي و اكتفا به كارهاي روبنايي و صوري خطر آفرين است. بايد به تحقيقات بنيادين و زيربنايي و كاربردي در كنار كارهاي روبنايي و ظاهري توجه كرد.فراموش نكنيم كه از بنيادها،كاربردها برمي خيزد. ايجاد جو هيجان و عاطفه خوب است، اما كافي نيست. عاطفه مكتبي هميشه بايد همراه با آگاهي عقيدتي باشد. عاطفه و احساس بدون عقلانيت، نوعي يك بعدي نگري را رواج خواهد داد. هم پرداخت هيجاني و عاطفي و هم پرداخت عقلاني لازم است. رويكرد عاطفي و احساسي در كنار رويكرد عقلاني بايد مطرح شود. بازتوليد فرهنگ ايثار از طريق اسطوره سازي و اسوه پردازي در قالب هنرمندانه و زيبا لازم است تا با مشاهده رفتار از آن، الگوسازي و در نتيجه، الگوپذيري مناسب صورت گيرد.
ايثارگري يك ارزش است؛ مقوله اي برتر و متعالي كه انقلاب و جنگ آن را متبلور و عيني كرد. چه كنيم تا فرهنگ ايثارگري بماند، عميق تر شود، غبار نگيرد و به نسل هاي بعدي منتقل شود (برزنوني،1385).
نكته اي كه در اينجا قابل توجه است، اينكه آيا تعامل بين نسل انقلابي، يا به عبارتي نسل ديروز با نسل امروز كه جوانان هستند، وجود دارد يا نه؟
اگر جمعيت كشور را در دو مقطعي كه به نام نسل قديم و نسل جديد موسوم است تحليل كنيم، مسأله تا حدي روشن خواهد شد. در نسل قديم (انقلابي) جمعيت جوان كه جمعيتِ « ايثار آفرين» و «شهيد ساز» به شمار مي رفت بخش اعظم جمعيت آن روز كشور را تشكيل مي دادند؛ يعني جمعيت ايثار آفرين نسبت به جمعيت اثرپذير بسيار زياد بود و ديگر اينكه فضاي معنوي انقلابي و فضاي انسان ساز دفاع مقدس، بر جمعيت جوان و نوجوان اثر مثبت گذاشته است و براي اثرگذاري آن موانع اندك و غير اساسي وجود داشت. در نسل حاضر، جمعيت جوان كشور حدود 70 درصد كل جمعيت را تشكيل مي دهد كه اين نسبت به گذشته بسيار افزايش يافته است و از طرف ديگر، فضاي فرهنگي كشور نه تنها حال و هواي دفاع مقدس را ندارد، بلكه فرهنگي متضاد (تضاد فرهنگ ارزشي و غير ارزشي) حاكميت دارد كه هر جواني را براي تصميم گيري دچار ابهام و اشكال مي كند. نكته مهمتر اينكه نسل ايثارگر گذشته با جمعيتي اندك مي خواهد بر جمعيتي عظيم (نسل امروز) اثرگذار باشد. اين مهم به طور طبيعي حاصل نمي شود، زيرا نسل جوان (جمعيتي بيشتر) از نسل غيرجوان (جمعيت كمتر) اثرپذيري كمتري خواهد داشت. لذا توجه به نكات زير مفيد خواهد بود: 1. ميزان وجود و يا خلأ مناسبات نسلي بايد اندازه گيري شود؛ يعني با انجام تحقيقات پيمايشي معلوم گردد وضعيت فعلي مناسبات چگونه است، تا هرگونه برنامه ريزي در اين زمينه منطبق با واقعيت باشد. در حال حاضر، ديدگاههاي متعدد و گاه متضادي وجود دارد مبني بر اينكه گسست وجود دارد يا پيوست؟
2. انتقال فرهنگ ايثار و شهادت بايد متناسب با لايه هاي مناسبات نسلي باشد. اگر نتيجه تحقيقات معلوم شد كه در وضعيت شكاف قرار داريم يا در وضعيت پيوست، نوع و ميزان تأثيرگذاري فرهنگ ايثار و شهادت را بايد با وضعيت به دست آمده منطبق كرد. بهتر است نسل امروز را به طبقه هاي مختلف تقسيم بندي كرد و به روش آسيب شناسي معلوم كرد چند درصد از جوانان در وضعيت شكاف و چند درصد در وضعيت تفاوت قرار دارند.
3. تبيين نوع گسست بسيار مهم است. اگر گسست فرهنگي نسبت به گسست اجتماعي داراي اولويت باشد، پرداختن به جنبه هاي معنوي و عرفاني ايثار و شهادت بسيار مهم خواهد بود كه دراين صورت ترويج ابعاد اعتقادي و معنوي ايثارگران و شهيدان نسل گذشته و حال بيشتر تأثير خواهد داشت؛ ولي اگر گسست اقتصادي از اهميت بالاتري برخوردار باشد، ترويج ابعاد معنوي نمي تواند جوابگوي نياز نسل امروز باشد، بلكه در انتقال فرهنگ ايثار و شهادت به جنبه هاي اقتصادي نظير قناعت، صرفه جويي، عدم وابستگي به دنيا و ... بايد توجه كرد.
4. گفته شد به واسطه تركيب جمعيتي گذشته و حال نمي توان انتظار داشت مناسبات نسلي حالت عادي و طبيعي را طي نمايد، بلكه به «كار ويژه اساسي» نياز است. اگر نسل انقلابي توانست بر راحتي بر نسل قبلي (نسل قبل از انقلاب) اثر بگذارد و با كمترين برنامه ريزي و امكانات، فرهنگ انقلاب گسترش يابد، به اين علت بود كه جمعيت انقلابي بسيار بيشتر از جمعيت نسل ما قبل بود؛ هر چند علل ديگري نيز وجود دارد كه از بحث خارج است. در شرايط كنوني حالت معكوسي وجود دارد؛ يعني همان نسل انقلابي مي خواهد بر نسل ما بعد (نسل جوان) اثر بگذارد، در حالي كه جمعيتي كمتر از آن دارد؛ بديهي است انتقال فرهنگ ايثار و شهادت به راحتي مقطع و دوره قبلي نيست، بلكه چندين برابر تلاش را مي طلبد كه پارامترهاي زير دخالت دارند:
1. جمعيت كمتر در برابر جمعيت كثير؛ 2. وجود فرهنگ ضد ارزشي و تبليغ آن؛ 3. كمرنگ شدن و سپري شدن فضاي معنوي گذشته؛ 4. غيرفعال شدن نسل انقلابي به واسطه ميانسال بودن. اگر بخواهيم فرمول رياضي براي اين مسأله درست كنيم، بايد ضرب در چهار كنيم، كه مفهوم آن اين است كه تلاش برنامه ريزي شده بايد چهار برابر گردد، ولي صحيح آن است كه به توان چهار برسانيم كه دراين صورت 16 = 24 خواهد شد، يعني 16 برابر تلاش دوره جنگ مورد نياز است؛ 5. «ايثار آفرينان گذشته» و «شهادت طلبان دفاع مقدس» نمي توانند خود را در محيط گذشته احساس كنند و انتظار داشته باشند تا نسل امروز محيط گذشته را احساس كنند و يا نسل امروز محيط گذشته را درك نمايد، بلكه شهادت طلبان بايد در فكر ايجاد محيط مجازي باشند تا نسل امروز از شهادت و عمليات استشهادي لذت ببرد. پيوند نسل ها زماني ميسر خواهد شد كه نياز نسل هاي ديروز و امروز و ادبيات آن با يكديگر پيوند داشته باشد. بديهي است نمي توان با نيازگذشته و ادبيات گذشته ارتباط نسلي برقرار نمود، بلكه بايد فرهنگ گذشته را با ادبيات نوين مطرح ساخت(خاني،1387).

راههاي ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت توسط اساتيد و رزمندگان و ....:
حوزه ترويج فرهنگ ايثار و شهادت به نوعي دچار آسيب هاي خاص خود است؛ آسيب هايي كه از مروج و پيام ارسالي اش گرفته تا وسايل ارتباطي و مخاطبانش را در بر مي گيرد. براي رفع اين آسيب ها بايد بين مروجان اين فرهنگ با مخاطبان اين ترويج نزديكي يا تشابه برقرار گردد. واضح است هر چه مهارتهاي لغوي و يا زباني، گرايش و طرز تفكر، معلومات و اطلاعات، خصوصيات اجتماعي و فرهنگي بين مروجين و مخاطبان اين حوزه نزديكتر باشد، شاهد ارتباطي صحيح تر خواهيم بود. امروزه شاهد آن هستيم كه مروجان فرهنگ ايثار و شهادت، اعم از بنياد شهيد، بنياد جانبازان و مستضعفان، ائمه جمعه، روضه خوانان مساجد، بنياد حفظ آثار دفاع مقدس و... نتوانسته اند در انتقال محتواي پيام شهدا و به نحو احسن موفق باشند.
اساتيد دانشگاه، مدرسان جامعه علمي، رزمندگان، فرزندان شهدا و متولّيان امر بر اين باورند كه موارد زير از جمله راههاي ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت است: خوب درس دادن، بموقع سر كلاس حاضر شدن، فراموش كردن حاشيه ها و به اصول پرداختن، ياد نمودن از اسوه هاي ايثار و شهادت مطابق شرايط كلاس و اختصاص بخشي از نمره دروس عمومي و مرتبط با فرهنگ ايثار وشهادت به مطالعه و تلخيص اين منابع، بيان مناسب افتخارات دوران هشت سال دفاع مقدس، تلاش در جهت ريشه اي عمل كردن و فرهنگسازي ارزش هاي ايثار و شهادت، به تصوير كشاندن خاطرات و شرح فداكاري رزمندگان هشت سال دفاع مقدس، ترسيم و بيان واقعيت ها و ديده هاي جبهه و جنگ متناسب با زبان مخاطبان، بيان بموقع خاطرات هشت سال حماسه و ايثار در كلاسهاي درس و تعريف خاطرات و زيبايي هاي اين فرهنگ با شركت در اردوي راهيان نور، تلاش فرزندان شاهد به منظور الگوي مناسب بودن براي جوانان و ترويج عملي رفتار شهيدان، تبيين فرهنگ زيباي ايثار و شهادت در كلاسهاي درس و مشاوره ها، البته با ايجاد آمادگي قبلي در مخاطبان، زنده نگه داشتن فرهنگ مقدس ايثار و شهادت و ترغيب ديگران به سوي اين فرهنگ، استفاده هنرمندانه اساتيد از خاطرات دوران جبهه و جنگ و بيان مثل هاي ايثار و شهادت،ديدار از خانواده هاي معظم شهدا، به تصوير كشيدن صحنه هاي جبهه و جنگ، برگزاري سخنراني ها و همايش هاي مختلف و دعوت از صاحب نظران و سرداران جنگ.

ويژگيها و خصوصيات مروجان فرهنگ ايثار و شهادت:
اينكه كار ترويج فرهنگ ايثار و شهادت و تبيين زيبايي هاي آن منوط به قشر خاصي است و يا تمام افراد جامعه موظف به انجام اين وظيفه هستند، از ديگر مباحثي است كه در ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت مطرح است.
در ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت، حداقل مديريت و رهبري بايد با افراد خاص و فرهيخته باشد، چون اين رسالت و موضوع پيش پا افتاده اي نيست، درست مانند امر به معروف و نهي از منكر، كه ديدگاه قرآن هم همين است «ولتكُن مِنكُم اُمة» يعني يك گروه خاص تربيت شده و فرهيخته بايد رهبري نمايند كه هم فهم عميق داشته باشند، هم ابزار و هنر را خوب بشناسند(مطيع،1387).
برخي هم معتقدند كه تمام آحاد جامعه مي توانند مروج فرهنگ ايثار و شهادت باشند و بايد اين رسالت را انجام دهند، اما ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت به طور كامل و دقيق از عهده كساني برمي آيد كه خوب سخن بگويند، سخن خوب بگويند، خود اهل زيبايي بوده و زيبايي ها را لمس كرده باشند و در سخن گفتن صادق باشند(عباسيان،1387).
جنگ يك افسانه نيست، يك واقعيت حماسي است. رزمندگان و بچه هاب جبهه و جنگ بهترين و مؤثرترين راه ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت هستند. ارتباط چهرة به چهره مردم با كساني كه جنگ را از نزديك ديده و واقعيت هاي آن را لمس كرده اند، تأثير بسزايي در اشاعة اين فرهنگ مقدس دارد(رستگار،1387).
در اين ميان، برخي ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت را وظيفة همه آحاد جامعه مي دانند، همان گونه كه بيان فرهنگ ايثار و شهادت در عاشوراي حسيني فقط مخصوص اهل منبر و موعظه نيست. بعضي موسيقي هاي ساخته شده در زمينة فرهنگ عاشورا از هزاران خاطره گويي و مداحي مؤثرتر است كه به بيان ديگر، مي توان به نقش معجزه گونه هنر موسيقي در اين زمينه اشاره داشت(قاهري،1387).
جالب اينجاست كه بيش از يك چهارم جامعه آماري، ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت را وظيفه افراد خاص در جامعه دانسته اند كه اين امر بر حساسيت موضوع و اهميت اين رسالت اشاره دارد. با كمي تأمل در پاسخ هاي مذكور مي توان به ويژگيها و خصوصيات يك مروج حوزه ايثار و شهادت اين گونه اشاره كرد:1. برخورداري از اطلاعات كافي و مناسب براي ارائه به مردم؛ 2. بين قول و عمل او تضادي وجود نداشته باشد تا خود بتواند به عنوان الگوي عملي مناسبي باشد؛ 3. عملاً از خودگذشتگي و ايثار را در زندگي شخصي و اجتماعي خود به كار بندد؛ 4. از تجارب كافي برخوردار باشد و به شيوه هاي گوناگون تبليغ آشنا باشد؛ 5. انگيزه هاي او متعالي و نسبت به مفاهيم تبليغي خود پايبند و ثابت قدم باشد؛ 6. از هر گونه غلو و جعل در تبليغ پرهيز نمايد؛ 7. مفاهيم تبليغي او با زبان جوانان و ادبيات امروزي منطبق باشد؛ 8. مفاهيم را به بهترين شكل و روش در زمان و مكان مناسب به مردم انتقال دهد؛ 9. در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت به بيان واقعيت هاي زيباي جنگ بپردازد؛ 10. زيبايي هاي جبهه و جنگ و ايثار و شهادت را از نزديك ديده و برخي از آنها را لمس كرده باشد.

آسيب شناسي روشهاي فعلي در ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت:
در آسيب شناسي شيوه هاي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت بايد همة عواملي را كه موجب محدود شدن و يا ايجاد اختلال در فرآيند اين ارتباط هستند، بررسي و تجزيه و تحليل كرد.
همه ملتها به جانبازان و سلحشوران كشته شدة خود به ديده احترام مي نگرند و البته، شيوه هاي اين تقدس گرايي و احترام مي تواند متفاوت باشد، اما نفس عمل يكي است. در كشور ما در اين چندين ساله آرام آرام شاهد كم رنگ شدن فرهنگ تكريم به شهدا و ايثارگران هستيم كه اين امر يك شبه يا به وسيله يك عامل به وجود نيامده است. قطعاً در فرآيند زمان و تحت تأثير عوامل فرهنگي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، همگام با تحولات جهاني است كه چنين امري نمود پيدا كرده است.از آنجا كه بررسي عوامل مذكور كاري كاملاً تخصصي است، در اين زمينه فقط به برنامه هاي فرهنگي مرتبط با ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت اشاره مي شود كه بسيار كم هزينه بوده، اما تأثيرگذاري شان در خور و شايان توجه است. لذا مسؤولان امر با كمي برنامه ريزي و توجه مي توانند به ارائه اين برنامه ها بپردازند.
- ترويج فرهنگ كتاب و كتاب خواني با برنامه ريزي هاي كلان در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي در زمينه فرهنگ ايثار و شهادت كه يكي از توصيه هاي مؤكد مقام معظم رهبري نيز هست؛
- آغاز به كار جدي انجمن نويسندگان و خبرنگاران دفاع مقدس در استانها و خصوصاً در استان اصفهان؛
- برگزاري جلسات منظم، مستمر و البته بنيادين بنياد شهيد، كميته ايثارگران و دانشگاهها در جهت روشن نمودن افكار جامعة علمي و سوق دادن جامعه دانشگاهي به سمت ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت.

بحث و نتايج:
فطرت انسانها در اصل زيبا پسند است، اما عقل ظاهري گاهي اوقات در تعيين مصداق اشتباه مي كند و براي اينكه اين راه به ناكجا آباد نرسد و انسان در طي طريق دچار مشكل نشود، هميشه از عهد ازل تا ابد خداي سبحان واسطه هايي را براي نيل به اهداف عاليه انساني قرار داده است تا انسان در زندگي و طي آن دچار سرگشتگي و حيران نشود. در بحث زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت، نيز كه يكي از حساسترين و كارآمدترين مباحث روز است، همين گونه است. با نگاهي اجمالي بر دستاوردهاي مادي و معنوي هشت سال دفاع مقدس و در زمينه هاي مختلف فرهنگي، علمي، هنري و ...به خوبي مي توان دريافت كه خوشبختانه در اين زمينه هيچ گونه كمبودي وجود ندارد. خود شهدا، رزمندگان و خانواده هاي آنان مصداق بارز راهبراني هستند كه مي توانند به خوبي و مانند همان واسطه هاي الهي بهترين راه را به ما نشان دهند تا خداي ناكرده راه را به اشتباه نرويم. شهداي انقلاب ما برترين الگوهاي هنري در عرصه تبيين زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت هستند. كساني كه هنرمندانه رفتند، هنرمندانه شهيد شدند؛ هنرمندانه جنگيدند و هنرمندانه ماندند. آنچه امروزه جامعه جوان و دانشگاهي ما تشنه آن است و بايد هر چه سريعتر در قالب برنامه هاي زيباي هنري به آنها ارائه شود، شناسايي الگوهاي زنده اين عرصه است. فرقي نمي كند چه شهدا، چه خانواده هاي آنان، چه رزمندگان و حتي آثار علمي و فرهنگي و عرفاني آنان. بايد نسل جوان دانشگاهي ما بدانند خرازي ها، باكري ها، همت ها، كاظمي ها، آويني ها، زين الدين ها، چمران ها،حاج بصير ها، زينعلي ها، صنعتكار ها، املاكي ها، محمدي ها، صيادشيرازي ها، بابايي ها، دوران ها، شايسته فر ها، برونسي ها، كاوه ها، محمدعلي پور ها و ... كه بوده اند و چرا با وجود گذشت بيش از دو دهه و مقرون به سه دهه از شهادتشان هنوز هم كه هنوز است، مقام معظم رهبري بر خواندن زندگينامه ها، آثار و دست نوشته هايشان تأكيد دارند؟!
ما بايد خيلي مراقب باشيم تا خداي ناكرده در زمره افراد بي دردي نباشيم كه به دنبال شهادتي بي درد هستند، غافل از اينكه شهادت را جز به اهل درد نمي هند، چون جماعتي كه يك عمر مرده اند، يك لحظه هم شهيد نخواهند شد. بايد هميشه يادمان بماند كه شهادت را در جنگ نمي دهند، بلكه در مبارزه مي دهند، اگر جزو اين افراد قرار گرفتيم. تازه معلوم است كه به دنبال نهادينه شدن و نهادينه كردن فرهنگ زيباي ايثار و شهادت هستيم و آغاز مسؤوليت ما از همين جا شروع شده است. از جايي كه ريشة عميق فلسفي، عرفاني، اخلاقي، اجتماعي، الهي و حتي هنري در فرهنگ زيبايي عاشوراي 61 هجري دارد و ادامه ترويج زيبايي هاي فرهنگ ايثار و شهادت در دهه شصت هجري و قيام عاشوراي حسيني است.
قدرداني:
از همكاري و راهنمايي هاي ارزنده و بي شائبه اساتيد، دانشجويان، مسؤولان ادارات و ارگانهاي شهرستان نجف آباد كه با پاسخ به سؤالهاي تشريحي پرسشنامه مرا ياري نمودند، صميمانه سپاسگزارم. همچنين از زحمات و همراهي پدر بزرگوارم در تمامي مراحل نوشتن مقاله و نيز راهنمايي هاي همكار گرامي، آقاي علي درستكار كه با تهيه و معرفي كتاب گرانقدر "سحاب رحمت"، انگيزة نوشتن اين مقاله را چند برابر نمودند، صميمانه قدرداني مي نمايم.

منابع:
1- احمدي نژاد، محمود.(26/9/85). جام جم آنلاين.
2- احمدي، احمد، مدير دفتر امور ايثارگران و شاهد دانشگاه اصفهان، گفتگو با نگارنده.
3- احمدي نيا،مسعود، رزمنده، مدير بنياد شهيد و امور ايثارگران شهرستان نجف آباد، گفتگو با نگارنده.
4- اسدي، زهرا، فرزند شهيد، دانشجوي كارشناسي ارشد دانشگاه اصفهان، گفتگو با نگارنده.
5- اسماعيلي يزدي، عباس.(1385). سحاب رحمت، چاپ هفتم.
6- اصل دست نوشته در بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس استان اصفهان موجود است.
7- برزنوني، محمد علي.(1385). جام جم آنلاين،26 آذرماه .
8- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار پيشكسوتان جهاد و شهادت و خاطره گويان دفتر ادبيات و هنر و مقاومت،1/6/86.
9- چاووشي، الهام، فرزند شهيد، دانشجوي كارشناسي ارشد، كارمند دانشگاه علوم پزشكي اصفهان، گفتگو با نگارنده.
10- حسام، حميد.(1386). نشريه داخلي قلم، شماره 21، خرداد ماه.
11- خاني، مهدي.(1387). پايگاه اطلاع رساني نويد شاهد ، 16 مرداد ماه.
12- رامشت، محمد حسين، رئيس دانشگاه اصفهان، گفتگو با نگارنده.
13 - رجبي، مريم، تهيه كننده و نويسنده برنامه رايحه عشق، كارمند صدا و سيماي مركز اصفهان، گفتگو با نگارنده.
14- رستگار، مجيد، رزمنده و جانباز، كارمند دانشگاه آزاد اسلامي واحد نجف آباد، گفتگو با نگارنده.
15- سايت باشگاه انديشه.
16- سايت نويد شاهد.
17- سايت كانون گفتمان قرآن، زيبايي در قرآن و روايات.
18- سبك خيز، فاطمه، فرزند شهيد، كارمند دانشگاه اصفهان، گفتگو با نگارنده.
19- سلكي، ليلا، فرزند شهيده، كارمند دانشگاه اصفهان، گفتگو با نگارنده.
20- سيادت، سيد علي ، عضوهيأت علمي دانشگاه اصفهان، گفتگو با نگارنده.
21- صالحي، صادق، رزمنده، رئيس سابق اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان نجف آباد، گفتگو با نگارنده.
22- طريقت، محمد حسين، سايت رشد.
23- عاكف، سعيد، حكايت زمستان، چاپ نهم.
24- 1385).ساكنان ملك اعظم، چاپ ششم.
25- عباسيان، حسين، رزمنده، معاون سياسي و اجتماعي فرمانداري شهرستان نجف آباد، گفتگو با نگارنده.
26- قاهري، يوسف، رزمنده، پاسدار سپاه ناحيه نجف آباد، گفتگو با نگارنده.
27- گام بلند دولت نهم (رهنمودهاي مقام معظم رهبري)، مركز تحقيقات اسوه .
28- دهخدا، لغت نامه.
29- مجيدي آهي، نادر، سرپرست روزنامه كيهان در استان اصفهان، گفتگو با نگارنده.
30- مطيع، مهدي، مدير كل امور فرهنگي دانشگاه اصفهان.
31- بيانات مقام معظم رهبري، در جمع فيلمسازان و كارگردانان صداوسيما، 23/3/85.
32- مهدوي نژاد، رضا، رزمنده، عضوهيأت علمي دانشگاه اصفهان، گفتگو با نگارنده.
33- موحدي، احمدرضا، رزمنده، هيأت علمي دانشگاه اصفهان، گفتگو با نگارنده.
34- نژادحسيني، عباسعلي، رزمنده، كارمند دانشگاه آزاد اسلامي واحد نجف آباد، گفتگو با نگارنده.
35- بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس.(1386). نشريه داخلي قلم، شماره 21، خرداد ماه.
36- نشريه عبرتها، شماره دوم، 20/7/87..
37- نشريه يالثارات الحسين، 5/5/79.
38 - يحيي صفوي، سيدرحيم 6/7/87 مشاور مقام معظم رهبري در نيروهاي مسلح، 6/7/87


شنبه 2 بهمن 1389  12:52 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : شهيد در قرآن
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چكيده
واژه شهيد در قرآن كريم فراوان به چشم مي خورد. تحقيق درباره آن چنان اقتضا دارد كه در آغاز معني لغوي اش را مورد بحث و بررسي قرار دهيم:
شهيد از اسماء حسناي الهي است و در لغت به معني كسي است كه در گواهي دادن خود امين باشد و نيز گفته اند: شهيد به معني كسي است كه هيچ چيز از علم او پوشيده نيست و به معني حاضر هم به كار رفته است.
در بيان ديگر آمده است: شهيد بر وزن فعيل و صيغه مبالغه است؛ وقتي علم به طور مطلق و بدون قيد در نظر گرفته شود، بر ذاتي كه به آن متصف شده عليم اطلاق مي شود و چنانچه مقصود، اطلاع از امور نهاني باشد، متصف به آن را خبير مي گويند و هر گاه اطلاع از امور ظاهر مراد باشد، از آن به شهيد تعبير مي كنند . در اين مقاله به جايگاه شهيد در كلام خداوند، قرآن كريم پرداخته مي شود.

گاهي شهيد به معني شاهد و گاهي به معني مشهود مي آيد و شاهد كسي است كه خبر قاطعي را بيان مي كند و فرموده خداوند تعالي «وَ اَشْهِدُوا اذا تبايعتم و لايضار كاتب و لاشهيد » به همين معني است.
گاهي شهيد و شاهد به معني حاضر است؛ چنان كه خداوند متعال مي فرمايد : «فمن شهد منكم الشهر فليصمه »: يعني «من حضر وطنه في الشهر فليصمه».
و در برخي موارد به معني حجت و راهنما مي آيد و آيه : «لتكونوا شهداء علي الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا » بر اين معني دلالت دارد.
چرا به كسي كه در راه خدا كشته مي شود، «شهيد» مي گويند؟ چنان كه مي دانيم، بر كسي كه خود را در راه خدا فدا كرده است و براي رسيدن به رضا و وصال محبوب از هستي خود، در اين عالم صرف نظركرده و از تمام لذائذ مادي دست كشيده است، «شهيد » اطلاق مي كنند. در وجه تسميه آن وجوه مختلفي ذكر شده كه از جمله آنها وجوه زير است:
الف ـ از آن جهت «شهيد» را «شهيد» گفته اند كه خداوند و فرشتگان گواهي مي دهند كه او اهل بهشت است .
ب ـ «شهيد» را «شهيد» مي گويند براي آن كه در روز قيامت از وي مي خواهند كه با پيامبر (ص) دربارة اعمال و كردار امم پيشين شهادت بدهد.
ج ـ چون او زنده است؛ چنان كه گويي شاهد و حاضر است و مي بيند.
د ـ براي آن كه كرامتها و نعمتهايي را كه به سبب كشته شدنش در راه خدا برايش آماده شده، مي بيند.
هـ ـ به دليل آن كه در راه گواهي دادن به حق و در راه امري كه براي خداست، قيام كرده؛ به گونه اي كه هستي خود را در آن راه از دست داده ، راهنماي ديگران است.
و ـ فرشتگان هنگام كشته شدن گواهي دهند كه او درراه خدا كشته شده است و در نزد او حاضرند.
از بررسي معاني فوق برمي آيد كه شهيد بر وزن فعيل است كه گاهي به معني فاعل و گاهي به معني مفعول به كار مي رود؛ از اين جهت «مشهود» است كه خداوند و فرشتگان به خلوص نيت و پاكي او شهادت مي دهند، و به اين مناسبت شاهد و شهيد كسي است كه حاضر است و كرامتها و الطاف بي پايان خداوندي را براي خودش مشاهده مي كند و به قيام خود مردم را راهنمايي كرده و بر حق و حقيقت گواهي داده است و در راه تحقق آن استقامت ورزيده تا كشته شده است.
معاني شهيد در قرآن
در آيات مباركه قرآن كريم 55 بار كلمه «شهيد» و «شهداء» ذكر شده كه به معني گواه ، حجت، حاضر و آگاه و در يك مورد به معني مقتول در راه خدا به كار رفته است ؛ چنان كه در آيه «و كذلك جعلناكم امه وسطا لتكونوا شهداء علي الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا » به معني حجت و راهنما، و در آية «و ان منكم لمن ليبطئن فان اصبتكم مصيبه قال قد انعم الله علي اذ لم اكن معهم شهيدا » به معني حاضر و درآيه «قل كفي بالله شهيدا بيني و بينكم و من عنده علم الكتب » به معني كسي كه از همه چيز آگاه است، به كار رفته است . و آيه «شهد الله انه لا اله الا هو و الملئكه و اولوا العلم قائما بالقسط » به معني اخبار از روي علم است.
و در آيه «و لايأب الشهداء اذا ما دعوا » به معني گواه است.
از آياتي كه در ذيل آورده مي شود، برمي آيد كه در قرآن مجيد از «شهيد» به مقتول «في سبيل الله » تعبير شده است:

1-و لاتقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموت بل احياء ….
2- و لاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله اموتا بل احياء ….
3-و من يقتل في سبيل الله فيقتل او يغلب فسوف نؤتيه اجراً عظيما….
4-انّ الله اشتري من المؤمنين انفسهم و أمولهم بانّ لهم الجنه يقتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون...
و مي توان گفت درقرآن تنها آيه اي كه در آن بر مقتول في سبيل الله «شهيد» اطلاق شده، اين آيه است : و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا.
جمهور مفسران فريقين در اين آيه «شهدا» را به مقتول في سبيل الله تفسير كرده اند:
فخر رازي درتفسير اين آيه چنين آورده است: «شهيد بر وزن فعيل به معني فاعل است و او كسي است كه گاهي با دليل و بيان و زماني با سلاح به صحت دين خدا گواهي مي دهد. پس شهدا كساني هستند كه به عدالت قيام كرده اند و خداوند از آنان در قرآن ياد كرده و فرموده است:
شهد الله انّه لا اله الا هو و الملئكه و اولوا العلم قائما بالقسط
از آن جهت به كسي كه در راه خدا كشته شده شهيد مي گويند كه جانش را در راه ياري دين خدا فدا كرده و بدين وسيله شهادت داده است كه خداوند و دستورهايش، حق و غير او باطل و نابودشدني است. كسي كه در دنيا به سبب بذل جانش به حق و حقيقت گواهي دهد، شايستگي پيدا مي كند كه در آخرت از طرف خداوند، در زمرة كساني باشد كه بر ديگران گواه است».
از ابن عباس نقل شده كه در آيه فوق از «النبيين» حضرت محمد (ص) اراده شده و مقصود از «الصديقين» حضرت علي و حضرت جعفر و حضرت حمزه و حضرت امام حسن و امام حسين عليهم السلام، هستند.
و نيز مفسران ديگر از قبيل شيخ طوسي و صاحب مجمع البيان و محمدبن جرير طبري و ديگران، در تفسير اين آيه گفته اند كه منظور از «شهداء» كسي است كه در راه خدا براي رضاي او به منظور برقراري حق كشته شود.
از شرح فوق و از آنچه مفسران در تفسير آيه مورد بحث ذكر كرده اند، برمي آيد كه به كسي كه در راه خدا به قتل رسيده، «شهيد» اطلاق شده است. و نيز از روايات فراواني معلوم مي شود كه پيامبر(ص) لفظ شهيد را درباره كسي به كار مي برده است كه در راه خدا به قتل رسيده است؛ از جمله روايات زير:
الف - «قال رسول الله (ص) : ما يجد الشهيد من ألم القتل الّا كما يجد أحدكم من ألم القرصه» : شهيد درد قتل را احساس نمي كند، مگر به اندازه اي كه يكي از شما درد نيشگون را احساس مي كند.
ب ـ عتبه بن عبدالسلمي از رسول خدا(ص) روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: كشته شدگان بر سه گونه اند: يكي از آنها مؤمني است كه با جان و مالش در راه خدا جهاد كرده و هنگامي كه با دشمن برخورد مي كند، به جنگ ادامه مي دهد تا كشته شود. پيامبر (ص) دربارة اين گونه افراد فرمود: او شهيد آزمايش شده اي است كه در سراپردة (كرامت و رحمت) زير عرش خداوند است كه پيامبران جز از لحاظ رتبة نبوت بر او برتري ندارند.
ج ـ درجنگ بدر هنگامي كه عتبة بن ربيعه پاي عبيده بن الحارث را قطع كرد و حضرت علي و حمزه ـ عليهماالسلام ـ او را از ميدان نبرد به نزد پيامبر (ص) آوردند؛ در اين هنگام او از پيامبر(ص) پرسيد آيا من شهيد نيستم؟ آن حضرت فرمود: بلي.

اولين شهيد در اسلام
مفسران در تفسير آيه شريفه «من كفر بالله من بعد ايمانه؛ الا من اكره و قلبه مطمئن بالأيمان » ؛ دربارة شأن نزول آن گفته اند كفار قريش عمار ياسر و پدر و مادرش را گرفتند و تحت شكنجه و آزار قرار دادند، و گفتند از دين خود دست برداريد . پدر و مادرش حاضر نشدند كه از دين اسلام دست بردارند و از پيامر گرامي تبري بجويند؛ و اين دو مقدمترين شهيد در اسلام هستند.
اما عمار در ظاهر از روي اكراه، از دين اسلام تبري جست و سپس گريان به خدمت رسول خدا آمد و قضيه را براي آن حضرت بازگو كرد. پيامبر(ص) اشكهايش را پاك كرد و به او فرمود: اگر بار ديگرهم ترا گرفتند و از تو خواستند كه تبري بجويي، تبري بجوي.

هدف شهادت در اسلام
چنان كه معلوم است، پيامبر اكرم(ص) پيش از آن كه به پيامبري مبعوث شوند، با هيچ كس خصومت و دشمني نورزيده بودند، بلكه همگي او را دوست مي داشتند و از محبوبيت و احترام فوق العاده اي برخوردار بود، به گونه اي كه همگي او را به «امين» ملقب ساخته بودند و در هنگام تجديد بناي كعبه و نصب حجرالاسود مردم به حكمت آن حضرت راضي شدند. بعد از آن كه آن حضرت به پيغمبري مبعوث شد، با آنكه دعوتش بر اتحاد و هماهنگي پايه گذاري شده بود و هر گونه تعصبات نژادي و قومي را نفي مي كرد؛ -بني هاشم چه آنان كه به وي ايمان آورده بودند و چه آنان كه ايمان نياورده بودند- همه از او دفاع و حمايت مي كردند. وجود پيامبر عظيم الشأن در ميان ايشان يك افتخار و عظمت بسيار مهم به حساب مي آمد؛ اما اين امر براي ساير طوايف، بويژه بني اميه كه با بني هاشم رقابت ديرينه داشتند، بسيار ناگوار و ناراحت كننده بود كه قهرأ دشمنيهاي گذشته و عداوتهاي پيشين را تجديد و دامنه تضاد را وسيعتر مي كرد و در نتيجه به واسطه رونق و پيشرفت سريع اسلام، افزايش مي يافت.
عداوتها و كينه ورزي هاي قريش به صورتهاي گوناگون ظاهر مي شد و از هر گونه آزار و اذيتي نسبت به مسلمانان فروگذار نبودند؛ در ابتدا به تحقير و اهانت مسلمانان با انتشار اشعار هجو و توهين آميز و سپس به شكنجه و آزار آنان پرداختند. : مسلمانان از اين اوضاع ناراحت شده و چه بسا با ديدن صدمه ديده، به شكايت خدمت پيامبر(ص) مي آمدند و گاهي اجازه مي خواستند كه مقابله به مثل كنند و با مشركان مبارزه كنند، اما آن حضرت مي فرمود: مأمور به جنگ نشده ام.
هنگامي كه پيامبر(ص) به مدينه تشريف بردند، با استقبال گرم مردم آن سامان اعم از مسلمان و غيرمسلمان مواجه شدند و در مدت اندكي روابط دو قبيله اوس و خزرج كه مدتهاي متمادي با هم نزاع داشتند، به دوستي و مهرباني مبدل گشت. و بين مهاجران و انصار عقد برادري برقرار شد.
به طور كلي، مي توان گفت وضعيت مسلمين در اين شهر، رضايتبخش بود، اما كفار مكه از ضديت با اسلام دست برنداشته ، پيوسته درصدد آزار و اذيت مسلمانان و ضربه زدن به اسلام بودند و مسلمانان مكه از آنان عذاب و شكنجه مي ديدند و از طرف ديگر، دارايي و ثروت مهاجران در اختيار كفار قرار گرفته بود . از همه مهمتر، اين كه مسلمين از زيارت خانه كعبه و انجام مناسك حج محروم شده بودند و چون در مدينه مراحل اوليه حكومت اسلامي ايجاد شده بود و مسلمين داراي حيات سياسي شده بودند، لازم بود كه به آنان دستور داده شود كه از حق سياسي و اجتماعي خود دفاع كنند.

اهداف قانون جهاد و دفاع
در هنگامي كه شرايط و مقتضيات فوق فراهم گشته بود، دربارة جهاد اين آيه نازل شد:
«أذن للذين يقتلون بانّهم ظلموا و انّ الله علي نصرهم لقدير الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان يقولوا ربنا الله و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيرأ »:
به كساني كه (كفار) با آنان جنگ مي كنند، اجازه داده شده ]كه از حق خود دفاع كنند[ به آن جهت كه مورد ستم قرار گرفته اند و همانا خداوند مسلماً بر ياري كردن آنان تواناست؛ آن كساني كه بنا حق از وطن خود آواره شده اند ]و گناهي ندارند[ ؛ جز اين كه مي گويند پروردگار ما خدا ]ي يكتا[ است. و اگر خداوند(خطر و فساد) گروهي را بوسيلة گروه ديگر برطرف نكند، همانا ديرها و كليساها و معابد يهود و مساجدي كه در آن پيوسته نام خدا برده مي شود، ويران مي گشت.
سپس اين آيه نازل شد:
«وقاتلوهم حتي لاتكون فتنه و يكون الدّين كلّه لله »
با كفار بجنگيد تا آشوبي نماند و به طور كلي دين از آن خدا باشد.
اين آيات غرض و هدف جهاد و شهادت را براي ما روشن مي سازد؛ آيه هاي اول دلالت دارد بر اين كه پيكار و فداكاري در اسلام به منظور برطرف كردن ستم و دفاع از عبادت و مراكز عبادت و روي كار آمدن مردم شايسته و با ايمان است و آية اخير هدف پيكار و تلاش در راه خدا را رفع فتنه و همگاني شدن دين خدا معرفي كرده است.
در آياتي كه ذيلا نقل مي شود، برخي از اهداف جهاد و شهادت بيان شده است:
1-اقدام عليه پيشوايان كفر و ريشه كن كردن آنان:
«فقاتلوا ائمّه الكفر انّهم لا ايمان لهم لعلّهم ينتهون »
2-رفع كيد و خدعة شيطان صفتان و توجه دادن به اين كه اولياي شياطين نمي توانند درمقابل مسلمين استقامت ورزند:
«فقاتلوا اولياء الشيطان انّ كيد الشيطان كان ضعيفا »
3-مبارزه با پيمان شكني و كساني كه با زور و قلدري رفتار مي كنند و به پيشواي مسلمين ستم روا مي دارند:
«الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم و همّوا بأخراج الرسول »
4-مردم را وادار كردن به مراعات حُرُمات و حدود الهي و ايمان به خدا و اجراي عدالت و برقراري نظم در اجتماعات بشري و برطرف ساختن بي ديني:
«قاتلوا الذين لايؤمنون بالله و لاباليوم الآخر و لايحرّمون ما حرّم الله و رسوله و لايدينون دين الحق…. »
5-بسيج عمومي براي مبارزه با شرك و بت پرستي و اشاعة توحيد:
«و قاتلوا المشركين كافّه كما يقاتلونكم كافه »

عظمت شهيد
چنان كه در اول مقاله اشاره شد، شهيد كسي است كه حقيقت را درك كرده و به آن آگاه شده است و جز حق و حقيقت امر ديگري را در نظر ندارد و همه چيز جز رضاي پروردگار از ديدگاه او بي اعتبار و بي ارزش است. او جوياي «احدي الحسنين» است و چنين نيست كه لذايذ مادي و مشتهيات نفساني او را از شرافت و فضيلت جاودانه باز دارد و در پرتگاه حيوانيت سقوط كند.
او آن چنان وجود با ارزشي است كه در رديف پيامبران و صديقين قرار گرفته و از نعمتهاي بي كران الهي برخوردار است.
او آن قدر ايثار و گذشت كرده است كه براي دستور معبود خويش آنچه را كه از همه چيز برايش ارزش تر است؛ يعني هستي خود را در طبق اخلاص نهاده و در راه او نثار كرده است.
او براي پيوستن به ابديت و نايل شدن به رضاي آفريدگار خويش تلاش مي كند تا اين كه از اين كالبد مي رهد و به لقاي محبوبش مي رسد و آن وقت است كه شاهد مقصود را در آغوش مي گيرد و سرور و ابتهاج به او دست مي دهد. و سخناني از قبيل «فزت و رب الكعبه» و «الرفيق الاعلي خير مستقراً و احسن مقيلاً» را بر زبان جاري مي سازد.
او مسلماً در نزد خداوند وجودي بسيار با ارزش و محبوب و پسنديده است؛ زيرا براي خشنودي و اعتلاي دين او جان، بر كف نهاده تا سرانجام در راهش شهيد شده است.
پاكبازان ذروة افتخار و شرافت و پويندگان لقا و مكرمت به ظواهر نمي نگرند و اين دنيا را همچون گذرگاهي مي دانند كه بايد از آن عبور كنند تا به سر منزل مقصود برسند و آرزو دارند كه هر چه زودتر طي طريق كرده، آگاهانه به عالمي كه از لحاظ نعمت و رفاهيت با اين دنيا قابل قياس نيست، راه يابند.
آن كه كشتن پيش چشمش تهلكه است
و آن كه كشتن پيش چشمش فتح باب
نهي «لاتلقوا» بگيرد او به دست
سـارعـوا آيـد ورا انـدر خـــزاب

مثنوي
پيكارگر و كسي كه در راه خداوند براي رسيدن به رضاي او و شهادت در راهش تلاش مي كند، هر زحمت و رنجي را كه تحمل كند، خداوند برايش اجر و پاداش منظور مي دارد و مقام و رتبت او را بالا مي برد؛ چنان كه فرموده است: «به مجاهدان راه خدا هيچ تشنگي و رنج و گرسنگي نمي رسد و (نيز) به هيچ مكاني كه كفار را به غيظ (و غضب) مي آورد، گام نمي نهند و از دشمن هيچ آسيبي نمي يابند، مگر اين كه خداوند به ازاي آنها عمل صالحي براي ايشان (در نامه عملشان) مي نويسد»
در سال دوم هجرت به فرماندهي ابوجهل سپاه انبوهي به بهانة حفظ كاروان تجارتي قريش از تعرض و دستبرد مسلمين، به سوي مدينه به راه افتاد و در محل «بدر» اطلاع يافتند كه آن كاروان بدون اين كه با خطري مواجه شود، به سلامت به طرف مكه رفته است. ابوجهل بيكباره تصميم خود را علني كرد و رسماً به مسلمين اعلان جنگ داد.
اين جنگ از همه جهت به نفع مسلمين پايان يافت و اين، اولين صف آرايي و دفاع مسلمين در مقابل كفار بود، و قريب هفتاد تن از كافران كشته شدند و نيز چهارده تن از مسلمانان كه شش نفر آنان از مهاجران و هشت تن ديگر از انصار بودند، به درجة رفيع شهادت نايل شدند.
ابن عباس گفته است پس از جنگ بدر مردم مي گفتند فلان كس و فلان كس مردند. خداوند ايشان را از اين گفتار نهي فرمود: «و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احياء و لكن لاتشعرون».
و از مفسران ديگر نقل شده است كه كفار و منافقان مي گفتند: مردم براي رضايت خاطر محمد (ص) بدون فايده و بي جهت خود را به كشتن مي دهند كه آية فوق نازل شد.
و نيز در آية ديگر آمده است: «و لا تحسبنّ الذين قتلوا في سبيل الله اموتا بل احياء عندربهم يرزقون فرحين بما اتاهم الله من فضله، و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف عليهم و لا هم يحزنون»
همانا كساني را ]كه از روي خلوص نيت[ در راه خدا كشته شده اند، مردگان مپنداريد، بلكه ايشان زنده اند و نزد پروردگار خويش در حالي كه شادمانند به آنچه خداوند از ]كرم و[ فضلش به ايشان عطا كرده، از روزي و نعم برخوردارند و خوشحال مي شوند به كساني كه از پس ايشانند و ]هنوز[ به ايشان ملحق نشده اند كه هيچ گونه ترسي بر ايشان نيست و اندوهگين نمي شوند.
در اين جا، سؤالي پيش مي آيد و آن اين است كه همه مردم پس از اين عالم در عالم برزخ زنده اند و زنده بودن در عالم ديگر به شهيد اختصاص ندارد، پس چرا خداوند ايشان را به اين خصيصه متصف ساخته است؟
در جواب مي گوييم: اولاً آيه در مقام رد اعتقاد كساني است كه مي گفتند اصحاب محمد (ص) بدون جهت و فايده خود را به كشتن مي دهند و از نعمت حيات محروم مي سازند.
ثانياً تخصيص شهدا به زنده بودن به آن جهت است كه حيات ايشان با حيات ديگران بسيار تفاوت دارد؛ يعني شهدا يك نوع حياتي دارند كه ويژة خودشان مي باشد و از هر جهت داراي چنان جلال و عظمت و شكوهي است كه زندگي ديگران را نمي توان با زندگي آنان مقايسه كرد. و چنان كه از مفاد «عند ربهم» بر مي آيد، خداوند متعال به آنان توجه خاصي دارد و فهميده مي شود كه براي آنان مقامي است فوق تصور
ماست و به گونه اي است كه بدون واسطه از رحمت و لطف و كرامت خداوند بهره مند مي شوند.
آنچه اين مدعا را ثابت مي كند، سرگذشت مؤمن آل ياسين است كه در قرآن مجيد از آن ياد شده است. آنگاه كه او مردم را به پيروي از حق دعوت مي كرد، به اعدام محكوم گشت. مردم تماشاگر را ديد كه شادي مي كنند و از حقايق بي اطلاعند؛ در آن وقت كه او موقعيت و كرامت خود را در نزد خداوند دريافته بود و فرشتگان رحمت را مي ديد كه او را احاطه كرده اند و آن همه ارزش و كرامت برايش فراهم شده، گفت: اي كاش قوم (غافل) من مي دانستند كه چگونه پروردگارم مرا مورد آمرزش قرار داده است. «قال يا ليت قومي يعلمون بما غفرلي ربي و جعلني من المكرمين».
چنانكه از معني «بما غفرلي ربي» بر مي آيد، خداوند كسي را كه شهيد مي شود، بدون واسطه و بدون اينكه وسيله اي در كار باشد، مورد غفران و اكرام و انعام خويش قرار مي دهد.
از اين بيان معلوم مي شود كه شهدا به گونه اي مورد عنايت و توجه خداوند هستند كه لياقت آن را پيدا كرده اند كه دربارة آنان گفته شود: ايشان در نزد پروردگار خود هستند و بدون واسطه از نعم الهي برخوردارند و جلال و عظمت كبريايي را نظاره گرند.
شهدا به واسطة كساني كه پس از ايشان مي آيند، خوشحالند. مفسران دربارة سبب خوشحالي ايشان وجوهي را ذكر كرده اند:
الف ـ خوشحالند، چون به ايشان مژده مي دهند كه خويشان و برادران ديني شان به درجه رفيع شهادت مي رسند و به نزد ايشان مي آيند و با هم از كرم و فضل بي پايان الهي بهره مند مي شوند.
ب ـ شادي ايشان به اين جهت است كه مي دانند خويشاوندان و دوستانشان كه در دار دنيا هستند، مطيع خداوند هستند و چون تقوا و اطاعت پروردگار را پيشه كرده اند، بزودي به آنان ملحق مي شوند و انيس و نديمشان خواهند بود.
ج ـ محتمل است شادماني ايشان براي اين باشد كه آنان زودتر از ديگران به فيض عظيم شهادت نايل شده اند.
د ـ ممكن است به اين سبب شادمان باشند كه عده اي پس از ايشان مي آيند كه از نعمت شهادت برخوردار نشده اند؛ اما آنان كه اين موهبت نصيبشان شده است، خوشحالند.
هنگامي كه ساحران دربار فرعون به حقيقت دعوت حضرت موسي (ع) پي بردند و به درستي سخنانش اعتقاد پيدا كردند، فرعون ايشان را تهديد كرد كه: «از هر يك از شما يك دست و يك پا را به عكس (يعني مثلاً دست راست را با پاي چپ) قطع مي كنم، آنگاه همه تان را به دار مي آويزم. آنان چون حقيقت را دريافته بودند و نعمتهايي را كه بدون واسطه از پروردگارشان به ايشان مي رسد، با نور ايمان مشاهده مي كردند؛ در جواب گفتند: هيچ ضرر و رنجي بر ما نيست ]و در راه رضاي محبوب تحمل شكنجه هاي بسيار دشوار و جان باختن اهميت ندارد[ همانا ما به سوي پروردگارمان بازگشت مي كنيم» و در نزد او از نعم بي پايان بهره مند مي شويم.
معلوم است كه مجموعة شناختهاي آدمي در محيط زندگي اش شخصيت او را مي سازد و شناخت عبارت است از رابطة آگاهانة هر انساني كه او با شيء يا شخص يا فكر خارجي برقرار مي كند. وقتي كه شخص با افراد، حركات، پديده ها و اشيا و افكار ديگر ارتباط ذهني و وجودي پيدا كرد؛ اين ارتباط در وي انعكاسي به وجود مي آورد و اين انعكاس جز ذاتش مي شود و شخصيت او را تشكيل مي دهد؛ در نتيجه خوبي و بدي اش به خوبي و بدي مجموعة افراد و اشخاص و ايده ها و مفاهيم و مسائلي بستگي دارد كه پيرامونش وجود دارد و او با آنها ارتباط برقرار كرده است.اين ارتباط ممكن است جنبة تاريخي داشته باشد؛ به اين معني كه اگر كسي مثلاً به وسيلة كتاب و مطالعه با احوال و اقوال امام حسين (ع) ارتباط ذهني و احساسي پيدا كند، آن حضرت جز شناخته شده ها و سپس جزء خصوصيات شخصي اش مي شود.
بنابراين، آن مطلوبها و مفاهيم خارجي كه ما با آنها ارتباط داريم، جز ذات و شخصيت وجودي ما و به اصطلاح وجود ما هوي ما هستند و به همان ميزان كه ما قسمتي از وجود خودمان را در اختيار امري قرار مي دهيم، آن قسمت جز همان امر شده، به آن ملحق مي شود؛ مثلاً براي ما عدالت تقدس دارد و از جمله مفاهيمي است كه بر اثر ارتباط و تماسمان با آن، جزء شخصيت ما شده است؛ در اين حال هرگاه مثلاً مقداري از پولهايي را كه به من تعلق دارد، در راه تحقق عدالت انفاق كنم؛ آن پول تقدس عدالت را به خود مي گيرد، در صورتي كه تا هنگامي كه نزد من بود فقط همان مقدار پول بود. همچنين اگر آن پول در راه اطعام مساكين مصرف شود، ارزش اطعام مساكين به آن مقدار پول مصرف شده انتقال مي يابد. اما اگر در راه عياشي و لذات پست حيواني هزينه شود، به ارزش تبديل نمي شود؛ حتي ممكن است از ارزش مادي آن هم كاسته شود.پس در اين جا به يك قانون پي مي بريم و آن اين كه هر چيز به ميزاني كه در راه امري فدا مي شود، ارزش آن را به خود مي گيرد و در همان حالي كه نفي مي شود، اثبات هم مي شود.
بنابراين، «شهيد» كسي است كه تمام وجود خويش را يكجا در راه افكار مقدسي فدا مي كند كه اصل و منشأ آن تقدسي است كه همه به آن اعتقاد دارند. پس طبيعي است كه تمام تقدسهاي آن افكار و اهداف يكجا به وجود فدا شده اش انتقال يابد.
كسي كه خدا را از روي خلوص عبادت مي كند و بر آن مداومت مي ورزد، آن قدر شرافت و قداست پيدا مي كند كه صحيح است او را به خدا نسبت دهند و بگويند دست او دست خدا و گوش و زبان و چشم او گوش و زبان و چشم خداست و اين بدان جهت است كه توجه به خدا و استمرار بر طاعت او بدان گونه انقلاب در او به وجود آورده كه عظمت خداوند به او نسبت داده مي شود و معنويت ارتباط با خدا او را تحت تأثير قرار مي دهد.
حديثي كه از امام باقر ـ ع ـ نقل شده، همين معني را مي رساند ومي فهماند كه آدمي بر اثر ارتباط با خدا و پرستش مقامي را احراز مي كند كه شرافت و قداست خداوندي به او انتقال مي يابد.
... انّ الله جلّ جلاله قال: ما يقرب اليّ عبد من عبادي بشيء احب اليّ مما افترضت عليه و انه يتقرب اليّ بالنافله حتّي احبه فاذا احببته كنت سمعه الّذي يسمع به و بصره الّذي يبصر به، و لسانه الّذي ينطق به، ويده الّذي يبطش بها ان دعاني اجبته و ان سألتي أعطيته»
انساني كه در راه حق و حقيقت و در راه افكار عاليه اش شهيد مي شود، وجود مادي خودش را نفي مي كند، امّا به صورت يك منبع فضيلت و يك مركز شرافت و عظمت وجود خود را اثبات مي كند. هنگامي كه افكار عالي انساني و حقايق در حال افول و از بين رفتن باشد و به دست فراموشي و تحريف سپرده شود و نزديك باشد كه از خاطره ها محو شود؛ اگر كسي با نفي خويش آنها را احيا كند، اين فرد به آن حقايق و فضايل تبديل مي شود و همواره با مردم است و در اجتماعات حاضر و همه دربارة او سخن مي گويند و از اين جهت است كه بر او «شهيد» اطلاق شده و اين شايستگي را پيدا كرده است كه درباره او گفته شود او حاضر و جاويد و در نزد خداوند از نعمتها بهره مند است و چون به فضيلت و شرافت صرف مبدل شده، محبوب همگان شده است.

حق شهيد
تمام افرادي كه به بشريت به گونه اي خدمت كرده اند، خواه از راه علم، خواه از راه اقتصاد و كشاورزي، خواه از راه ارشاد، خواه به وسيله كشف و اختراع، خواه از راههاي ديگر، همه و همه بر جوامع انساني و بر افراد، حقي دارند؛ اما هيچ كس به اندازة «شهيد»، داراي حق نيست. او از همه بيشتر بر همگان حق دارد و به همين جهت است كه بيشتر از همه در ميان مردم محبوبيت پيدا كرده و در دل آن ها جاي گرفته است، و اين به آن سبب است كه همة گروههايي كه به گونه اي به بشريت خدمت مي كنند، رهين فداكاري «شهيد» هستند، اما شهيد مديون ايشان نيست، يا اگرهست، در سطح بسيار نازل مديون آنان است؛ زيرا تمام اقشار اجتماع براي ابراز لياقت و به كار انداختن استعدادهاي خود و خدمت كردن به اجتماع به محيط مساعد و آرام و آزاد نيازمندند تا بتوانند خدمات خود را ارائه دهند. اين «شهيد» است كه با فداكاري و از خود گذشتگي و با ايثار وجود خويش فضايل و مكارم و آزادي را در اجتماع احيا مي كند و به آنها رونق مي بخشد.به سخن ديگر، خون «شهيد» است كه نهال معدلت و آزادي را مي كارد و آن را سرسبز و خرم نگاه مي دارد.اگر در مقاطع خاص افرادي نباشند كه براي خدا در راه برقراري فضيلت و احياي حق و حقيقت قيام كنند و از هستي خود بگذرند، شرافت و انسانيت و كمال در ميان جوامع بشري رخت برخواهد بست و انسان ها به ورطة حيوانيت و رذايل سقوط خواهند كرد.
خداوند در قرآن مجيد به اين مضمون اشاره نموده است:« و قاتلوهم حتي لاتكون فتنه»
و در آية ديگر مي فرمايد: «ولو لا دفع الله الناس بعضهم لهدّمتْ صوامع و بِيَع»
از معني اين گونه آيات چنين برمي آيد كه به وسيلة پيكار و جهاد و شهادت در راه حق، فتنه و آشوب برطرف مي شود و عبادتگاهها و مراكز شرافت و فضيلت پابرجا مي ماند و زمينه براي رشد انسانها جهت رسيدن به كمال مطلوب فراهم مي شود.
شهيد همچون شمعي است كه خودش مي سوزد و فاني مي شود تا ديگران را از نوري كه به قيمت جانش تمام شده بهره مند كند. آري، شهدا خود را فدا مي كنند تا قافلة انسانيت، دور از هر گونه جنجال و مزاحمت و موانع بتواند به مقطع نهايي خود برسد و زندگي سعادتمندي داشته باشد.
شاهدي گفت به شمعي كامشب
شمع خنديد كه بس تيره شدم
پي پيوند گهرهاي تو بس
خرمن عمر من ار سوخته شد
در و ديوار مزين كردم
تا ز تاريكيت ايمن كردم
گهر اشك بدامن كردم
حاصل شوق تو خرمن كردم

پروين اعتصامي

آري؛ دربارة شهيدان همين بس كه بگوييم خداوند به حق آنان اعتراف كرده و در اوايل سوره محمد(ص) فرموده است: «والذين قتلوا في سبيل الله فلن يضلّ اعمالهم»: «و كساني كه در راه خدا كشته شده اند، هرگز پروردگار ]پاداش[ اعمالشان را ضايع و باطل نمي گرداند» بلكه ثواب شهادتشان را به نحو اكمل و اتم به آنان مي رساند.

شهادت در امم پيشين
موضوع جهاد و شهادت در راه حق، پيش از آن كه تحت قوانين و مقررات الهي و ديني درآيد، امري طبيعي و معمولي است. خداوند متعال در وجود انسان نيرويي به نام نيروي غضب آفريده است. حتي بايد گفت كه هر موجود زنده اي اين خصيصه را دارد كه اگر رشد و كمال وجود او با سقوط و خطر مواجه شود، تا سر حد امكان از خود دفاع مي كند تا موانع را از سر راه ترقي و تكامل خود بردارد. خداوند متعال در قرآن كريم به اين معني اشاره فرموده و فهمانده است كه موضوع پيكار در راه برقراري فضيلت امري عادي و يك سنت الهي است.
و كايٍّ من نبيٍّ قاتل معه ربّيون كثيرء فما وَهَنُوا لما أصابهم في سبيل الله و ما ضَعُفُوا و ما استكانوا و الله يُحِبُّ الصّابرين .
مقصود اين است كه پيكار و شهادت در راه حق اختصاص به شما مسلمانان نداشته، بلكه امري همگاني و طبيعي است كه در ميان امم پيشين نيز متداول و معمول بوده است؛ لذا فرموده است: «و چه بسيار پيامبراني كه همراه ايشان خداي پرستان بسياري كارزار كردند و بر اثر مشقات و سختيهايي كه در راه خدا به آنان رسيد، سستي نورزيدند و ضعف و خواري از خود نشان ندادند و خداوند صبر كنندگان را دوست دارد.»
در كتب مسيحيان و يهوديان نيز در مواردي دربارة «شهيد» و كسي كه براي هدف مقدس براي رضاي خدا كشته مي شود؛ گفتگو شده است.در «قاموس مقدس» آمده است: «شهيد شخصي را گويند كه جان خود را براي شهادت بر راستي ببازد».
در كتاب «اعمال رسولان» (باب 22، قسمت 20) چنين آمده است:« و هنگامي كه خون شهيد تو «استيفان» را مي ريختند من نيز ايستاده، و رضا بدان دادم و جامه هاي قاتلان او را نگاه مي داشتم.»

فوز عظيم و رستگاري جاودانه شهيد
چنان كه پيش از اين بيان كرديم، ملتي كه بخواهد با افتخار و آبرومند زندگي كند، چاره اي جز اين ندارد كه ايثار و گذشت داشته باشد و حتي از بذل جان در راه فضيلت و شرافت و رسيدن به هدف خويش دريغ نورزد؛ در اين وقت است كه عزت و سعادت دنيا و آخرت نصيبش مي شود و در غير اين صورت، بايد لباس مذلّت بر تن كند و به خواري و رقيّت و پريشاني گردن نهد و چون در اين دنيا به وظيفه خود كه جهاد و ايثار در راه خدا است، عمل نكرده، به عذاب الهي گرفتار مي شود.
خداوند مي فرمايد:
«يا ايها الذين ءامنوا هل ادلّكم علي تجارةٍ تنجيكم من عذاب اليم تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدونَ في سبيل الله بأموالكم و أنفسكم ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنّاتٍ تجري من تحتها الانهر و مساكِنَ طيبه في جنات عدن ذلك الفوز العظيم و أخري تحبّونها نصر من الله و فتح قريب و بشّر المومنين» : «اي كساني كه ايمان آورده ايد، آيا مي خواهيد شما را به تجارتي راهنمايي كنم كه از عذابي دردناك نجاتتان دهد؟ آن تجارت اين است كه به خدا و رسولش ايمان آوريد و در راه خدا با اموال و جانهايتان جهاد كنيد. اين براي شما بهتر است اگر بناي فهميدن را داشته باشيد؛ خداي تعالي گناهانتان را مي آمرزد و شما را به بهشتهايي داخل مي كند كه از زير درختانش نهرها روان است و در مسكنهاي پاكيزه در باغهايي عدن و جاودانه وارد مي شوند و اين همان رستگاري بزرگ است و سود ديگر اين تجارت كه آن را دوست مي داريد، نصرتي است از خدا و فتحي نزديك. و اي پيامبر مؤمنين را مژده بده».
بديهي است كه استفهام در اين آيه جنبة پيشنهاد دارد كه متضمن معني امر است و نيز در اين آيه ايمان به خداوند و جهاد و شهادت در راه او تجارتي به حساب آمده كه سرمايه اش جان آدمي و سود آن رهايي از عذاب دردناك است. و اين آيه به معناي آيه «انّ الله اشتري من المؤمنين» است كه شرح آن بيان شد.
امام صادق(ع) فرمود: «يا من ليست له همه، انه ليس لابد انكم ثمن الا الجنه فلاتبيعوها الا بها» و ذكر الطبرسي ان الاصمعي انشد للصادق(ع) هذه الابيات:
اثا من بالنفس النفيسه ربها
اذا ذهبت نفس بدنيا اصبتها
بها نشتري الجنات ان ابايعتها
فليس لها في الخلق كلهم ثمن
فقد ذهب الدنيا و قد ذهب الثمن
بشيء سواها ان ذلكم غبن

اي كساني كه (بي خبريد و) شما را (تلاش و) همتي نيست (بدانيد كه) براي ابدانتان (و فدا كردن جسم و لذات زودگذر) هيچ بهايي جز بهشت نيست، پس آن را جز به بهشت نفروشيد.
طبرسي آورده است كه اصمعي براي امام صادق(ع) اين اشعار را خواند:
داد و ستد مي كنم به نفس نفيس با پروردگارش. بنابراين، در تمام آفرينش براي نفس ]من[ بهايي نيست (و هيچ چيز با آن برابري نمي كند) هرگاه جان ]با اين عظمت[ در مقابل اين كه به دنيا ]ي ناقابل[ برسم، از بين برود، ]در اين صورت[ دنيا و جان ]بسيار ارزشمند[ از بين رفته است ]كه در برابر جان از دست رفته نتيجه اي عايد انسان نگشته و دچار خسران شده است[. به نفس ]و جهاد در راه خدا[ بهشتها را خريداري مي كنيم ]و[ اگر آن را بجز بهشت بفروشيم، در اين معامله مغبون شده ايم.
در نهج البلاغه آمده است: «الا حرّ يدع هذه اللماظه لأهلها الا ليس لانفسكم ثمن الا الجنه». آيا آزاده اي هست كه اين ته ماندة ]بسيار اندك[ دنيا را رها كند؟ همانا براي روانهايتان بهايي جز بهشت نيست، بنابراين آنها را بجز بهشت به چيز ديگري نفروشيد.
سنگ بينداز و گهر مي ستان
در عوض فاني خوار و حقير
خاك زمين مي ده و زر مي ستان
نعمت پاكيزه و باقي بگير

در بيان حقيقت اين داد و ستد خداوند خود را مشتري و ما را فروشنده و مورد معامله را جان و مال معرفي فرموده است. بزرگان و محققان در اين باب سخنان نغز و دلپسندي را اظهار داشته اند؛ از آن جمله يكي از صاحبدلان گفته است: بيع با بايع و مشتري و دلال و ثمن و مبيع بستگي دارد. مشتري خداي كريم و دلّال محمد مصطفي(ص) و بايع بندة مؤمن ديندار و مبيع جان و مال او، و ثمن دارالقرار؛ «فنعم المشتري الرب الرحيم و نعم الدلّال الرسول الكريم و نعم الثمن جنه النعيم و حبّذا المؤمن الّذي بذل نفسه و ماله في سبيل خالقه العليم».
بيع و شراء خداوند با مؤمنان است، زيرا كافر او را نشناسد و هر كه كسي را نشناسد، ثمن جليل به عوض متاع ناچيز و حقير به او نمي دهد و دلال تا محبت بايع را نداند، متاع او را به ثمن عالي نمي فروشد؛ پس در اين داد و ستد، پيروي شريعت و عمل به دستورهاي خداوند لازم است تا به موجب آية شريفة «فاتّبعوني يُحْبِبْكُم الله» كالاي ناقابل به ثمني بس ارزشمند فروخته شود و فوز عظيم حاصل آيد.
اينك سخن را با ذكر حديثي از رسول اكرم(ص) به پايان مي بريم: «وددت ان لاتخرج سريه او جيش الا و انا معهم و لكن لااجد ما أحملهم و لاتطيب أنفسهم بالتخلف عنّي ولوددت أن أقاتل في سبيل الله تعالي حتي أقتل ثمّ أحيي ثم اقتل» : دوست دارم كه هيچ گروه و لشكري به سوي كفار نرود، مگر اين كه با مردم باشم ]و با هم به جهاد برويم[ اما به وسيلة سواري پيدا نمي كنم ]كه ايشان را با خود ببرم[ و خوش ندارند كه با من نباشند. دوست دارم كه در راه خدا جنگ كنم تا كشته شوم، بعد زنده گردم سپس كشته شوم.
چنان كه واضح است، اين حديث اهميت نيل به شهادت و كشته شدن در راه خدا را گوشزد مي كند و مي فهماند كه اين موضوع به آن اندازه ارزشمند است كه رسول خدا(ص) آرزو مي كند كه چند بار در راه خدا كشته شود.
السابقون الي المكارم و العلي
لولا صوار مهم و وقع نبالهم
والحائزون غداً حياض الكوثر
لم يسمع الآذان صوت مكبر

الحمد لله اولا و آخراً

منابع و مآخذ
1ـ اعيان الشيعه، تأليف سيد محسن الامين، ط، سال 1403 هـ .ق.
2ـ البرهان في تفسير القرآن، للسيد هاشم بن السيد سليمان، ط، سال 1302 ، متوفاي سال 1107 يا 1109.
3ـ التبيان في تفسير القرآن لابي جعفر محمد بن حسن الطوسي متوفاي سال 460، طبع نجف ـ مطبعه النعمان.
4ـ تفسير نور الثقلين، لعبد علي بن جمعه الحويزي، متوفاي سال 1112 ، ط، قم، مطبعه الحكمه.
5ـ تاريخ جامع اديان، نوشتة «جان ناس» ترجمة علي اصغر حكمت، ط 3.
6ـ حسين وارث آدم از دكتر علي شريعتي طبع فروردين 1360.
7ـ سنن الدارمي لابي محمد عبدالله بن عبدالرحمن، متوفاي 255، مجلد 2، ط، دمشق، سال 1349 هـ.ق.
8ـ الصافي في تفسير القرآن مجيد، لمحمد بن شاه مرتضي، متوفاي سال 1091، ط، سال 1366 هـ.ق.
9ـ في ظلال القرآن للسيد قطب، ط، 2.
10ـ «قاموس كتاب مقدس» ترجمه و تأليف «هاكس» ط. بيروت، سال 1928 ميلادي.
11ـ كتاب اعمال رسولان، ط، لندن، سال 1895 ميلادي.
12ـ الكامل في التاريخ لابي الحسن علي بن ابي الكرم محمد بن محمد المعروف با بن الامير متوفاي سال 630 يا 638 ، ط. دارالفكر بيروت، سال 1374 هـ.ق.
13ـ گنجينه اي از تلمود، تأليف راب آكهن، ترجمه امير فريدون گرگاني، ط. مهر، 1350.
14ـ لسان العرب، لابي الفضل جمال الدين محمد بن مكرم متوفاي سال 711 ، ط قم.
15ـ مفاتيح الغيب يا (التفسير الكبير)، لمحمد بن عمر بن حسين مشهور به فخر رازي، متوفاي 606، ط. بيروت.
16ـ منهج الصادقين في الزام المخالفين، لملا فتح الله بن شكرالله كاشاني، متوفاي 988 ، ط. افست، كتابفروشي اسلاميه.
17ـ المنار، تقريرات شيخ محمد عبده، متوفاي سال 1323 هـ.ق كه بوسيلة شاگردش محمد رشيد رضا، به رشتة تحرير درآمده است.
18ـ مجمع البيان، لابي علي الفضل بن حسن الطبرسي، متوفاي 548، ط. افست تهران.
19ـ المبسوط للسرخسي، محمد بن احمد بن ابي بكر، متوفاي سال 490 يا 484 يا 483، ط. سال 1324
20ـ نهج البلاغه، تأليف سيد رضي متوفاي 406، پاورقي و توضيح دكتر صبحي صالح.
21ـ نبردهاي محمد(ص)، نوشتة دكتر نصرة الله بختورتاش، چاپ سال 1351.
22ـ النهايه في غريب الحديث و الاثر، لابي السعادات مبارك بن ابي الكرم محمد بن محمد المعروف با بن الاثير متوفاي 606 هـ.ق.
23ـ وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، تأليف محمد بن الحسن الحر العاملي، متوفاي 1104 ، ط. كتابفروشي اسلاميه، تهران.


شنبه 2 بهمن 1389  12:52 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : فرا تحليل تحقيقات انجام شده پيرامون ميزان سازگاري خانوادگي خانواده هاي شاهد و ايثارگر
كلمات كليدي : خانواده هاي شاهد و ايثارگر، سازگاري خانوادگي، فراتحليل
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
<>

چکیده

هدف: هدف از انجام این پژوهش، فرا تحلیل تحقیقات انجام شده پیرامون میزان سازگاری خانوادگی خانواده‌های شاهد و ایثارگر است. برای دستیابی به این هدف، يك سؤال اصلی در مورد سازگاری خانوادگی‌خانواده‌های شاهد و ایثارگر و يك سؤال فرعی در مورد تأثیر متغیر جنسیت بر سازگاری خانوادگی این خانواده‌ها طرح شد.

روش: به منظور پاسخگویی به پرسش‌هاي فراتحلیل، از مجموعه پژوهش ‌های انجام شده درباره سازگاری خانوادگی خانواده‌های شاهد و ایثارگران در سطح کشور، پنچ  پژوهش که از لحاظ روش شناختی مورد پذيرش  بود و ملاک‌ های درون گنجی را داشت، برای انجام فرا تحلیل انتخاب شد.

نتایج: براساس نتایج این فراتحلیل، اندازه اثر مربوط به میزان سازگاری خانوادگی خانواده‌های شاهد و ایثارگر متوسط بود (216/0). بر اساس نتایج این فراتحلیل، شهادت یا جانبازی پدر بر سازگاری خانوادگی خانواده‌های شاهد و ایثارگر، تأثیر متوسطی داشته است.همچنین اندازه اثر مربوط به تأثیر جنسیت بر سازگاری خانوادگی (078/0)، در سطح متوسط با سازگاری خانوادگی خانواده‌های شاهد و ایثارگر رابطه داشت. بنابر این، بر اساس نتایج این فراتحلیل، جنسیت فرزندان خانواده‌های شاهد و ایثارگر بر میزان سازگاری خانوادگی آنها تأثیر اندکی داشته است.

مقدمه

خانواده محوری ترین محیط تربیتی است که در حفظ سلامت روانی، اجتماعی و جسمی فرد نقش بسزایی دارد.

     خانواده کوچکترین نهاد اجتماعی است که حاصل پیوند مشروع زن و مرد است و با تولد فرزندان تکمیل می‌شود. مجموعه‌ای پویا، فعال، جهت‌دار و منظم است که در آن برای هریک از اعضای آن نقش و پایگاهی وجود دارد. تعادل و سلامت خانواده منوط به ایفای نقش صحیح و بموقع تمام اعضای آن است. اعضای خانواده به انضمام وظایف آنها مجموعاً سیستم خانواده را تشکیل می‌دهند. موقعیت هریک از اعضای خانواده تعیین‌کننده نقش و وظیفه اوست(پارسونز[1]، 1956).

     در نظام خانوادگی سالم ایفای نقشها هم سالم هستند. خانواده به عنوان یک واحد، شامل تأثیرات کل بر روی اجزاء و یا هر کدام از اجزاء بر یکدیگر یا جزء روی کل است. در نتیجه، تعاملات درون خانواده یکی از مهمترین عوامل تعیین کننده سلامت روانی است.  در بررسی تعاملات درون خانواده، روابط پدر و مادر با یکدیگر، روابط والدین با فرزندان و روابط فرزندان با یکدیگر مطرح است و هر یک از این روابط به سهم خود آثار ویژه ای بر شخصیت و بهداشت روانی فرد دارد. 

     در محیط گرم و دوستانه خانواده که در آن پدر، مادر و اعضای دیگر خانواده دارای روابط خوب و صمیمانه هستند، معمولاً کودکان سالم و با شخصیتی مثبت و فعال بار می آیند و بر عکس خانواده از هم پاشیده، زندگی در محیطهای آلوده، عدم مراقبت صحیح و دقیق والدین به دلیل فقدان یکی از والدین یا سایر علل و بی توجهی به تعلیم و تربیت  فرزندان، اساس کجرویها و ابتلاء به مشکلات روانی و شخصیتی را تشکیل می دهد(ستوده، 1379).

     یکی از عوامل خطر ایجاد آسیب روانی در نوجوانان "عوامل خانوادگی" از جمله طبقه اجتماعی پایین، تعارض خانوادگی،  نابسامانی خانواده، انحراف در روابط خانوادگی، پیوستگی ضعیف والد –کودک و بیماری روانی اعضای خانواده است. سبک فرزند پروری  و کیفیت تعامل والد – کودک نیز از جمله عوامل مهم هستند(کاپلان وسادوک[2]،2000).

     در سامانه تربیتی خانواده، والدین نقش اساسی و سرنوشت سازی در زندگی فرزندانشان دارند و فقدان و غیبت هر کدام از آنها اثری مخرب بر فرزندان و خانواده می گذارد (کرامتی، مرادی و کاوه، 1384).

     روانشناسان و جامعه‌شناسان در مورد اینکه کدام یک از والدین نقش مهمتری در رشد اجتماعی و شخصیتی فرزندان دارند، اختلاف نظر دارند، ولی اکثر آنها متفق القول هستند که وجود هر دو والد برای رشد اجتماعی- روانی و شخصیتی سالم فرزندان ضروری است(رهنما و علیین،1384).

     در این زمینه، گاهی بر نقش مادر بسیار تأکید می شود، درحالی که اخیراً  اهمیت نقش پدر نیز مورد توجه قرار گرفته است(کرامتی، مرادی و کاوه، 1384).

     طبق نظر فروید، پدر نقش اساسی در سالهای اولیه زندگی کودک بر عهده دارد و تحول وجدان و همانند سازی  در نقش جنسی از مهمترین آثار آن است. برخی از محققان پس از فروید بر نقش پدر در کنار مادر در سالهای اولیه زندگی تأکید کرده اند ، اما از نظر آنان، پدر علاوه بر نقش معمولی خود ؛ یعنی حمایت از مادر، نقش ویژه ای نیز بر عهده دارد که عبارت است از تکوین پایه های اساسی بخشی از شخصیت کودک که متوجه واقعیت است. از این لحاظ، آسیبهای روانی ناشی از فقدان پدر می تواند در شکل گیری شخصیت کودک تأثیر عمده داشته باشد. رفتارگرایان معتقدند پدر از طریق یادگیری بر تحول وجدان و همانند سازی جنسی کودک  اثر می گذارد. بندورا و والتر[3] اظهار می دارند که" نظریه تقلید " بهتر از "نظریه همانندسازی"  رفتار کودک را توجیه می کند. نظریه نقش پارسونز و بیلر[4] نقشی ابزاری برای پدر قايلند؛ یعنی مسؤولیت اولیه پدر این است که وسیله و رابطی میان خانواده  و جامعه باشد(آدامز[5]،1369).

     هنگام تولد، نقش مادر در زندگی کودک همه جانبه است، اما نقش پدر که هنگام تولد کودک ناچیز است،همزمان با کاهش نقش مادر افزایش می یابد، به طوری که در حدود هفت سالگی نقش هر دو والد برابر می شود(بای دیو[6]،1988).

     میشوکسی معتقد است که سهم کودک از مادر، محبت  و از پدر اقتدار و تسلط است(خدیوی زند،1373).

 پدر عامل اقتدار و نظم خانواده است و مادر عامل پیوند صلح آمیز اعضای خانواده است(باقری و عطاری، 1370). 

     وقتی کودک به اندازه کافی بزرگ شد، پدر را عضو بسیار مهم در ایجاد نظم، ثبات و محور اصلی در گردش خانواده به شمار می آورد، زیرا در می یابد رفع نیاز او و سایر اعضای خانواده  اغلب به دست پدر صورت می گیرد. ارزشهای مثبت خانواده بیشتر به روابط نزدیک کودک با پدر وابسته است تا مادر. پدر بیشتر می کوشد بر پسر اعمال قدرت کند و مادر بر دختر. گرچه پدر معمولاً به اندازه مادر در دختران خود نفوذ ندارد، ولی وجود پدر مهربان و دلسوز نیز به  اعتماد به نفس و سازگاری دختر کمک مؤثری است(پارسا، 1370).

     تحقیقات نیزمعمولاً از این دیدگاه سنتی که خانواده های تک والدی محیط زیان بخشی برای رشد سالم کودکان هستند، حمایت می کند؛ یعنی کودکان خانواده های تک والدی بیشتر در معرض خطر مشکلات روانشناختی، تحصیلی و رفتاری هستند. تبیین های اخیر  در مورد علت این مسأله روی سه نکته عمده متمرکز شده اند: غیبت والد، مشقت اقتصادی و تعارض زناشویی( اوسوبمپا[7] ،1995). نتایج تحقیقات متعدد (برای مثال، آیین‌افروز و عبدالهی، 1373؛ سیلدین[8]، 1971 و میرلو، 1981) نشان داده است که وجود هر دو والد و ایفای نقش صحیح آنها برای رشد اجتماعی و شخصیتی مطلوب فرزندان لازم است(رهنما و علیین،1384).

     فوت یکی از اعضای خانواده، بویژه پدر ساختار خانواده را متزلزل می کند(پارسونز، 1964). هم تغییر و تحول کودک و هم نقش پدر ماهیتاً چند وجهی هستند. پدر ممکن است تأثیراتی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم و از طریق مادر یا از طریق نظام کلی خانواده  بر کودک داشته باشد(نجاتی،1371).

     بررسی های انجام شده در زمینه نقش پدر، حاکی از آن است که واکنش کودک به حضور و غیبت پدر نیز مانند واکنش او در برابر حضور و غیبت مادر است، با این تفاوت که وابستگی به پدر کندتر شکل می گیرد (چاک[9] ، 1976).

     کودکانی که پدر خویش را به دلیل مرگ از دست داده اند، در مقایسه با سایر کودکان محروم از پدر وضعیت بهتری دارند. همین طور در بین این عده آنهایی که پدرشان، در راه اهداف والا و ارزشهای مورد احترام خانواده و جامعه جان خود را از دست داده اند(به شهادت رسیده اند)، کمتر در معرض آسیب هستند. باید توجه داشت که واکنش فرزندان شاهد نسبت به از دست دادن و فقدان پدر با واکنش کودکان و نوجوانانی که پدر خود را بر اثر مرگ طبیعی و مواردی غیر از شهادت از دست داده اند، متفاوت است. وجود نگرش مثبت نسبت به شهادت و اعتقادات مذهبی باعث می شود که فقدان پدر برای فرزندان و از دست دادن همسر برای مادر، کمتر آسیب رساننده باشد و تا حدودی موجبات تسلی خاطر آنها را فراهم سازد(کرامتی، مرادی و کاوه، 1384).

     با این حال، کودکان شاهد نیز با وجود این که از حمایتهای اجتماعی و اقتصادی برخوردار هستند و مرگ پدر آنها به دلیل شهادت، جنبة ارزشی دارد، در مقایسه با کودکان عادی بیشتر در معرض خطر ابتلا به مشکلات رفتاری و روانی هستند(شهشهایی،1365؛ حاتمی،1369و سهرابی،1369).

     نتایج پژوهشها نشان داده است که دانش آموزان شاهد نسبت به دانش آموزان عادی، از امکانات زندگی و روابط خانوادگی، کمتر راضی هستند و سازگاری اجتماعی و فردی کمتری نشان می دهند (مکوندی، نجاریان وشکرکن، 1371؛ محمدی،1371).

     البته، عواملی از قبیل سن فرزندان به هنگام فوت یکی از والدین، جنسیت والد از دست رفته و جنسیت کودک در تعیین میزان فشار روانی مؤثر است. آثار فقدان پدر  تا حد زیادی متأثر از میزان وابستگی فرزندان به پدر، سن، جنس، تحصیلات مادر، میزان وابستگی به مادر، حضور یا عدم حضور ناپدری دارد. از سوی دیگر، نشان داده شده است که تأثیر فقدان پدر بر پسران بیش از دختران است(چاپمن،1977).

     شاید بتوان چنین گفت که چون پسران والد همجنس خود را از دست می دهند، نسبت به دختران در موقعیت حساستری قرار می‌گیرند. شهادت پدر گذشته از این که فرزندان را از داشتن یک منبع حمایتی مهم محروم می کند، پسران را نیز فاقد الگوی نقش پذیری می سازد(کرامتی، مرادی و کاوه، 1384).

     از طرف‌دیگر، وجود فردی معلول در خانواده، فضای روانی خانواده را تحت تأثیر قرار می دهد و بر روابط میان اعضا نیز اثرگذار خواهد بود. عوامل متفاوت  ایجاد کننده معلولیت نیز آثار متفاوتی بر شخصیت فرد معلول و خانوادة وی خواهد داشت. مجروحان جنگی علاوه  بر معلولیت، جنگ را نیز تجربه کرده اند(افروز و ویسمه، 1380).

     جانبازان با شدیدترین تنیدگیها روبه رو بوده اند  و گروهی از آنان علاوه بر تنیدگیهای شدید مربوط به حضور در میدانهای جنگ، تنیدگی ناشی از آسیب و نقص جسمانی ایجاد شده در جنگ را تا پایان عمر به همراه دارند که خود باعث ایجاد اختلالاتی در سازگاری آنها می گردد(متینی صدر،1370).

     گزارش شده است که مسائل مربوط به عصبانیت، ابراز هیجان، اعتماد  و تعارض زناشویی در میان سربازان خط مقدم در مقایسه با سربازان دیگر بیشتر مشکل زا است ( پنک و همکاران[10]،1981) و در میان سربازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه(PTSD) در مقایسه با سربازان غیر مبتلا شدیدتر است(روبرتز و همکاران[11]،1982؛  کارول و همکاران[12]،1985؛  نزو وکارنوال[13]، 1987 و کولکا و همکاران[14] ، 1988).

     در ایران نیز جانبازان که جمعیت آنها نسبتاً زیاد- حدود نیم میلیون نفر-  است(بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی،1375)، با مشکلات روانشناختی و اجتماعی متعددی روبه رو هستند(افروز و ویسمه، 1380). 36% جانبازان قطع عضو تاریخچه ای از اختلالات روانپزشکی از افسردگی خفیف تا اختلال استرس پس از سانحه را دارند(ابراهیم زاده و همکاران[15]،2006).
 

     بدیهی است که عدم سلامت روانی یا جسمی پدر، خانواده را از وضعیت طبیعی خویش خارج ساخته وآسیب پذیری اعضا، بویژه فرزندان را در برابر بیماری های روانی افزایش می دهد(افروز و ویسمه، 1380).

     معلولیت ناشی از قطع نخاع در جانبازان، یکی از مواردی است که در بسیاری مواقع کل خانواده را متأثر می سازد و بر انسجام آن اثر نامطلوب گذاشته ، چه بسا موجب بروز ابهام  و تضاد در ایفای نقشهای خانوادگی می گردد (متینی صدر،1370). قطع نخاع فرد باعث خستگی زیاد در ایفای نقش خانواده و روابط خانوادگی می گردد(نورس،1999).

     همین طور بررسی متون نشان می دهد که اختلال استرس پس از ضربه (PTSD)  در سربازان به دنبال در معرض خشونت مستقیم قرار گرفتن، بر روابط  خانوادگی و سازگاری روانشناختی اعضای خانواده های آنها تأثیر می گذارد(گالوسکی و لیونز[16]، 2004). بخصوص علايم کرختی و برانگیختگی این سربازان پیش بینی کننده ناراحتی خانواده است؛ ضمن اینکه به میزان کمتری عصبانیت سربازان با ارتباطات خانوادگی توأم با وحشت و آسیب زایی ثانوی در اعضای خانواده همراه است. برای مثال، نشان داده شده که خانواده های بازماندگان مرد جنگ ویتنام که به PTSD مبتلا هستند، در مقایسه با خانواده های آنهایی که مبتلا به PTSD نیستند، سطوح بالاتری از مشکلات شدید و عمیق در انطباق خانوادگی و زناشویی، مهارت های والدی و رفتار خصمانه را نشان می دهند(لاندی ، فیلد، مک بریت، آبرامز و کاراوی[17]، 1997).

     نتایج پژوهش اورکات، کینگ و کینگ[18](2003) نشان داد که کیفیت ارتباط با مادر، استرس زاهای مرتبط با جنگ و شدت علايم PTSD ارتباط مستقیمی با بروز خشونت سربازان ویتنامی نسبت به همسر دارد. دیویدسون و میلور[19] (2001) با مقایسه50 کودک دارای پدر سربازPTSD با 50 کودک از خانواده های شهروندان عادی، دریافتند که تأثیر PTSD پدرسرباز بر عملکرد خانواده، بویژه در مورد ناتوانی خانواده هم در بروز پاسخهای هیجانی مناسب و هم در زمینه کفایت حل مسأله در محیط خانواده و خارج از خانواده، معنی دار است. نتایج پژوهش راویس، سیگال و کاروز[20](1997) نشان داد که سن کودک، جنس کودک،  زمان مرگ والد، طول مدت بیماری والد، وجود همشیرها و
 
 الگوهای ارتباطی بین والدین از پیش بینی‌کننده های سازگاری کودک با فقدان والد هستند. ووردن و سیلورمن[21](1996) در پژوهشی تأثیر مرگ والد روی سازگاری کودکان سنین مدرسه را 4 ماه، 1 سال  و2سال بعد از مرگ والد ارزیابی نمودند. 19% کودکان داغدیده یک سال بعد از مرگ والد و 21% آنها2 سال بعد از مرگ والد مشکلاتی جدی داشتند. برژیسکی و ساناکی[22] (1996) در تحقیقی روی 1000 نفر دریافتند که پسرانی که پدر آنها غایب هستند، به علت علاقه فزاینده آنها به رقابت پسرانه، در مقایسه با پسرانی که پدر آنها غایب نیستند، بیشتر درگیر قانون شکنی می شوند و نافرمانی های شدیدتری نشان می دهند که می تواند به بلوغ زودتر آنها مرتبط باشد. نتایج بررسی جردن و همکاران[23](1992) نشان داد که خانواده های سربازان ویتنامی مبتلا به PTSD در مقایسه با خانواده های سربازانی که مبتلا به PTSD نبودند، به طور قابل ملاحظه ای سطح بالاتری از مشکلات شدید و فراگیر در زمینه سازگاری زناشویی و خانوادگی، مهارتهای فرزند پروری و رفتار خشونت آمیز را نشان می دادند. نشان داده شده که فرزندان سربازان درگیر جنگ رو در رو که به PTSD مبتلا شده بودند، در مقایسه با فرزندان سربازان درگیر جنگ رو در رو که به PTSD مبتلا نشده بودند، بیشتر پرخاشگری، بزهکاری و بیش فعالی نشان می دهند(پارسونز  و همکاران،1990).

     در پژوهش احمدی(1383)، 36%  زنان همسر شهیدی که ازدواج مجدد کرده بودند، دچار ناسازگاری زناشویی بودند و ازدواج 16% از آنها در حال فسخ شدن بود. تنها متغیری که با سازگاری زناشویی ارتباط داشت، سن زنان بود. ملازاده، منصور، اژه ای و کیامنش(1381) در پژوهشی دریافتند که بین سازگاری زناشویی فرزندان شاهد و فرزندان افراد عادی تفاوت وجود دارد و سازگاری زناشویی فرزندان شاهد با سبکهای رویاروگری آنها رابطه دارد. رحیمی(1381) دریافت که بین میزان ناسازگاری دختران و پسران شاهد دبیرستانی تفاوت معنی داری وجود ندارد؛ بین تعداد فرزندان شاهد در خانواده و میزان ناسازگاری آنها رابطه معنی داری وجود ندارد؛ بین وجود ناپدری و ناسازگاری رابطه معنی داری وجود دارد؛ و بالاخره بین سطح سواد مادر و میزان ناسازگاری فرزندان شاهد رابطه ای وجود ندارد. نامدار پور(1379) در تحقیقی دریافت که دانش آموزان غیر شاهد واجد پدر نسبت به دانش آموزان شاهدی که مادرشان ازدواج مجدد نکرده است، سازگاری کمتری نشان می دهند. یافته های پژوهش عبد امامی(1377) حاکی از آن است که ساز گاری دختران شاهدی که ناپدری ندارند، در مقایسه با دختران شاهد واجد ناپدری، بیشتر است. یافته های این پژوهش همچنین نشان داد که بین سازگاری و متغیرهای حجم خانوار، شغل مادر، تحصیلات او، سن نوجوان به هنگام ازدواج مجدد مادر، سن نوجوان به هنگام شهادت پدر، نوع مالکیت محل سکونت، میزان درآمد خانوار، میزان شرکت افراد در اجتماعات و میهمانی های خانوادگی، تعداد دوستان، تعداد فعالیت های گروهی و موفقیت تحصیلی، رابطه وجود دارد.

     مبانی نظری و پیشینة تحقیق اهمیت سنجش میزان سازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر و عوامل مؤثر بر شدت آن و اتخاذ راهبردهای مناسب برای پیشگیری از این ناسازگاریها را بیش از پیش روشن می سازد.

     با توجه به آنچه مطرح شد، این تحقیق با استفاده از روش فراتحلیل در پی پاسخگویی به این سؤال است که میزان سازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر در کشور چقدر است و جنسیت چه تأثیری بر میزان سازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر دارد؟ با انجام این تحقیق، شناختی کلی از متغیرهایی که بیشترین همبستگی را با سازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر دارند، به دست می آید و امکان برنامه ریزی برای تعدیل و کنترل این متغیرها  و شناسایی افراد یا گروه های در معرض خطر به منظور اتخاذ تدابیر درمانی لازم برای آنها  و در کل طراحی الگوی کاربردی جهت افزایش سازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر، فراهم‌ می گردد.

 

سؤالات پژوهش

سؤال اصلی

با توجه به تحقیقات انجام شده میزان سازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر چقدر است؟

سؤال فرعی

آیا با توجه به تحقیقات انجام شده در خانواده های شاهد و ایثارگر، بین دوجنس از نظر میزان سازگاری خانوادگی تفاوت وجود دارد؟

روش پژوهش

در این تحقیق با توجه به هدف پژوهش از روش فراتحلیل استفاده شده است. فراتحلیل روشی آماری است برای بررسی کمی و ترکیب نتایج تحقیقات مشابه، اما مستقل از یکدیگر(شارون ونرمند[24]،1999). فراتحلیل، تحلیل تحلیلها یا تحلیل مجموعه ای از نتایج مطالعات جداگانه به منظور ترکیب یافته‌هاست (وولف[25]، 1986) . فراتحلیل عملی آماری برای ترکیب نتایج به منظور دستیابی به یک جمع بندی است( کار[26]،2002 و کورتز[27]،2002). امروزه فراتحلیل جایگاه ویژه ای در عرصه پژوهش به خود اختصاص داده است(ازکیا و توکلی،1382).

     فرا تحلیل از مؤلفه های زیر تشکیل شده است(به نقل از عابدی، 1383):

·        جستجوی جامع برای تمامی تحقیقات قابل اجرا و عملی ؛

·        معیار صحیح و مورد اطمینان برای انتخاب مقالات و پژوهشهای قابل شمول ؛

·        به دست آوردن اندازة اهمیت تأثیر هر متغیر ؛

·        روشی برای ترکیب نتایج تمامی پژوهشها و مقالات.

در فراتحلیل اصل اساسی عبارت است از محاسبه اندازه اثر برای تحقیقات مجزا و جداگانه و برگرداندن آنها به یک ماتریس مشترک(عمومی) و آنگاه ترکیب آنها برای دستیابی به میانگین تأثیر (عابدی، 1380) . اندازه اثر نشان دهنده میزان یا درجه حضور یک پدیده در جامعه است. با در دست داشتن آماره هایی مانند X2 ، t وF  می توان  شاخش اندازه اثر مربوط به آنها(r) را برآورد کرد.

     براساس نظر کوهن[28] (1988) برای شاخص r اندازه اثرهای 1/0، 3/0 و 5/0 به ترتیب کوچک، متوسط و بزرگ قلمداد می شود(جدول 1):

 

            جدول 1: تفسیر اندازه اثر کوهن

 

اندازه اثر
r
کم
1/0
متوسط
3/0
زیاد
5/0

              منبع: آنکم[29](2005)

جامعه آماری پژوهش

جامعه آماری پژوهش، پایان نامه های کارشناسی ارشد و دکترا، پژوهشهای انجام شده توسط دستگاههای اجرایی و تحقیقات چاپ شده در مجلات علمی-پژوهشی بودند که در طول بیست سال گذشته (1365-1385) در زمینه سازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر انجام شده اند  و حجم نمونه نسبتاً بزرگی داشته و  از لحاظ روایی و پایایی ابزار اندازه گیری و روش نمونه گیری شرایط لازم را داشته اند.

نمونه و روش نمونه گیری

در این فرا تحلیل، تمام پژوهشهایی که از لحاظ روش شناختی شرایط لازم را احراز کرده اند، به کار رفته است؛ یعنی از همه طرحهای پژوهشی، پایان نامه ها و مقاله هایی که ملاک های درون گنجی را داشته اند، استفاده شده است. تعداد این تحقیقها پنج عدد بوده است.

     معیارهای درون گنجی[30] این پژوهش عبارت بودند از:
 

1- موضوع پژوهش سازگاری خانوادگی باشد؛

2-خانواده های شاهد و ایثارگر در آنها  مورد بررسی قرار گرفته باشند؛

3 -بررسی در قالب یک مقایسه گروهی انجام گرفته باشد.

     معیارهای برون گنجی[31] این پژوهش عبارت بودند از:
 

1-موضوع پژوهش مسأله ای غیر از سازگاری خانوادگی باشد؛

2- خانواده های شاهد و ایثارگر در آن بررسی نشده باشند؛

3- بررسی در قالب یک طرح همه گیر شناسی یا مطالعه موردی انجام شده باشد و در آن دو یا چند گروه باهم مقایسه نشده باشند.

 

ابزار اندازه‌گیری

در این فراتحلیل برای جمع آوری اطلاعات از ابزارهای زیر استفاده شده است:

منابع دست اول: در این پژوهش تحقیقات مربوط به موضوع پژوهش که ملاکهای درون گنجی را داشتند مورد استفاده قرار گرفتند.

فهرستوارة تحلیل محتوا: از این فهرستواره(چک لیست) برای انتخاب پایان نامه ها ، طرحها ی تحقیقاتی و مقاله های پژوهشی دارای ملاکهای درون گنجی و استخراج اطلاعات لازم برای انجام فراتحلیل از محتوای آنها استفاده شد. صرفاً پژوهشهایی برای فراتحلیل انتخاب شدند که روایی و پایایی آنها محرز شده بود.

 

شیوة اجرا و مراحل انجام پژوهش

مراحل اجرای این فرا تحلیل عبارت بود از: 1- تعریف مسأله پژوهش؛2- کدگذاری تحقیقات؛ 3- بیان تفصیلی معیارهای انتخاب پژوهشها؛4- جستجوی تحقیقات انجام شده در زمینة سازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر؛ 5- انتخاب تحقیقات برای فراتحلیل؛ 6- ارزیابی طرحهای تحقیقاتی، پایان نامه ها و مقالات پژوهشی؛ 7- خلاصه کردن نتایج؛ 8- محاسبه اندازه های اثر؛ 9- تدوین سؤالها و فرضیه های پژوهشی فراتحلیل؛ 10- تجزیه و تحلیل توصیفی پژوهشها؛ 11- توصیف و تفسیر اندازه های اثر و12- ترکیب مطالعات و انتخاب نوع تحقیق.

 

روش تحلیل داده‌ها

با توجه به این که پژوهش های مربوط به موضوع سازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر که برای انجام فراتحلیل گرد آوری شد، هیچ کدام اندازه های اثر را گزارش
 
نکرده بودند، در این فراتحلیل آماره های پژوهشهای مختلف بر رویکرد هانتر و اشمیت[32] به شاخص r تبدیل شد و سپس اندازه های اثر محاسبه شده،  با استفاده از جدول راهنمای تفسیر اندازه اثر کوهن برای شاخص r تفسیر شد.

 

نتایج

سؤال اصلی: با توجه به تحقیقات انجام شده میزان سازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر چقدر است؟

 

 

 

 

 

جدول2 : میانگین و انحراف استاندارد اندازه اثر تأثیر وضعیت پدر ( شاهد، جانباز، فوت شده، عادی) بر ناسازگاری خانوادگی

 

 

                   شاخصهای
                        آماری
مطالعات     
مستقل                      متغیر
                                   وابسته
تعداد
مطالعات
N
میانگین اندازه
اثر
r
انحراف استاندارد
اندازه  اثر
SDr
خطای  استاندارد
اندازه  اثر 
SEr
 
 
z
 
وضعیت پدر
 (شهید، جانباز، فوت شده، عادی)
 
 
 
 
ناسازگاری خانوادگی
 
 
 
 
5
 
 
 
 
216/0
 
 
 
 
1858/0
 
 
 
 
0056/0
 
 
 
 
571/35
             

   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  جدول2 میانگین و انحراف استاندارد اندازه اثر تأثیر وضعیت پدر ( شاهد، جانباز، فوت شده، عادی) بر ناسازگاری خانوادگی خانواده را نشان می دهد.

     بر اساس اطلاعات جدول بالا، بهترین برآورد از تأثیر متغیر  مستقل( وضعیت پدر) بر متغیر وابسته (ناسازگاری خانوادگی) برابر با  216/0  است که بر اساس جدول تفسیر اندازه اثر کوهن، متوسط ارزیابی می شود. بنابراین، می توان گفت كه بر اساس نتایج این فراتحلیل، شهادت یا جانبازی پدر بر ناسازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر، تأثیر متوسطی داشته است.

 

سؤال فرعی: آیا با توجه به تحقیقات انجام شده در خانواده های شاهد و ایثارگر بین دو جنس از سازگاری خانوادگی تفاوت وجود دارد؟

جدول 3 : میانگین و انحراف استاندارد اندازه اثر مربوط به تأثیر جنسیت بر ناسازگاری خانوادگی فرزندان خانواده های شاهد و ایثارگر

 

 

                   شاخصهای
                        آماری
مطالعات     
مستقل                  متغیر
                             وابسته
تعداد
مطالعات
N
میانگین اندازه
اثر
r
انحراف استاندارد
اندازه  اثر
SDr
خطای  استاندارد
اندازه  اثر 
SEr
 
 
z
 
جنسیت
 
 
ناسازگاری خانوادگی
 
 
 
2
 
 
078/0
 
 
0721/0
 
 
0034/0
 
 
941/22
             

     جدول3 میانگین و انحراف استاندارد اندازه اثر مربوط به تأثیر جنسیت  بر ناسازگاری خانوادگی فرزندان خانواده های شاهد و ایثارگر را نشان می دهد.

     بر اساس اطلاعات جدول بالا، بهترین برآورد از تأثیر متغیر مستقل( جنسیت) بر متغیر وابسته (ناسازگاری خانوادگی فرزندان خانواده های شاهد و ایثارگر) برابر با 078/0 است که بر اساس جدول تفسیر اندازه اثر کوهن، پایین تر از متوسط ارزیابی می شود. بنابراین، می توان گفت بر اساس نتایج این فراتحلیل جنسیت فرزندان خانواده های شاهد و ایثارگر بر ناسازگاری خانوادگی آنها تأثیر کمی داشته است.

 

بحث و نتیجه گیری

 در مورد سؤال اصلی براساس میانگین اندازه اثر به دست آمده که برابر با 216/0 است، نتیجه گرفته می شود که  وضعیت پدر (شاهد، جانباز، فوت شده، عادی ) بر ناسازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر تأثیر دارد و این تأثیر طبق جدول تفسیر کوهن متوسط ارزیابی می شود. یافته های مربوط به  فراتحلیل این سؤال پژوهشی نتایج پژوهشهای پیشین را تأیید می نماید. نتایج پژوهش ملازاده و همکاران(1381) نشان داد که بین سازگاری زناشویی فرزندان شاهد و فرزندان افراد عادی تفاوت وجود دارد.  

     ناسازگاری با اطرافیان، ناسازگاری اجتماعی، سرکشی و عصیان، اختلال در برخوردها و روابط، بی اعتنایی نسبت به دیگران، خودنمایی و جلب توجه، رفتار مزوّرانه و تقلّب که نوعی عقده تکانی است، اهمال در نظافت و بی توجهی به وضع ظاهر و همراهی با گروه منحرف، از جمله پیامدهای مرگ پدر است(قائمی،1370).

     حتی کودکان شاهد نیز  با این که از حمایتهای اجتماعی و اقتصادی برخوردار هستند و  مرگ پدر آنها به دلیل شهادت، جنبه ارزشی دارد، در مقایسه با کودکان عادی بیشتر در معرض خطر ابتلا به مشکلات رفتاری و روانی هستند. (شهشهایی،1365؛ حاتمی،1369و سهرابی،1369).

     علاوه براین، بررسی متون نشان می دهد که اختلال استرس پس از ضربه (PTSD) در سربازان به دنبال در معرض خشونت مستقیم قرار گرفتن، بر روابط خانوادگی و سازگاری روانشناختی اعضای خانواده های آنها تأثیر می گذارد(گالوسکی و لیونز، 2004). قطع نخاع فرد نیز باعث خستگی زیاد در ایفای نقش خانواده و روابط خانوادگی می گردد(نورس،1999).

     در مورد سؤال فرعی براساس میانگین اندازه اثر به دست آمده که برابر با 078/0 است، نتیجه گرفته می شود که  جنسیت بر ناسازگاری خانوادگی فرزندان خانواده های شاهد و ایثارگر تأثیر دارد و این تأثیر طبق جدول تفسیر کوهن پایین تر از حد  متوسط ارزیابی می شود. یافته های مربوط به فراتحلیل این سؤال پژوهشی نتایج پژوهشهای پیشین را تأیید می نماید.یافته های پژوهش رحیمی(1381) نشان می دهد که بین میزان ناسازگاری خانوادگی دختران و پسران شاهد دبیرستانی تفاوتی وجود ندارد.

     تحقیقات انجام شده نشان می دهد که دانشجویان دختر محروم از پدر در برقراری رابطه عاشقانه با جنس مخالف با مشکلاتی روبه رو هستند (شیل[33]، 1981؛ فلک فولر، مالین، میلر و اچسون[34]، 1980).

 


منابع و مآخذ

1.       احمدی، خدابخش.(1383). " بررسی مقایسه ای وضعیت ازدواج مجدد و آثار آن در بهداشت روانی همسران شهدا و همسران متوفیان"، مجله دانشور رفتار، سال یازدهم، شماره7، 35-45.

2.       آدامز.جی.میلز.اس.(1369). روانشناسی کودکان محروم از پدر، ترجمه باقری و عطاران، تهران: انتشارات تربیت.

3.       ازکیا، مصطفی و توکلی، محمود.(1385). "فراتحلیل مطالعات رضایت شغلی در سازمانهای آموزشی: بررسی و ترکیب نتایج پایان نامه های کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاههای دولتی شهر تهران" ، نامه علوم اجتماعی، شماره 27، 1-26.

4.       افروز، غلامعلی و ویسمه، اکبر.(1380). " بررسی رابطه میزان افسردگی فرزندان  پسر جانبازان و نحوه ارتباط با پدرانشان"، مجله روانشناسی و علوم تربیتی، سال سی و یکم، شماره 2،35-50.

5.       آیینه افروز، نیره و عبداللهی،حمید رضا .(1373).  بررسی اثر فقدان پدر در پیشرفت تحصیلی و رشد اجتماعی فرزندان شاهد در طرح پراکنده، استان مرکزی: شورای تحقیقات آموزش وپرورش.

6.       باقری، رضا و عطاری، عباس .(1370). عوارض ناشی از جنگ، اصفهان: انتشارات بهار.

7.       بنیادجانبازان ومستضعفان انقلاب اسلامی .(1375). جزوه اطلاعات و آمار بنیاد جانبازان.

8.       پارسا، محمد.(1378). روانشناسی رشد، تهران: انتشارات بعثت.

9.       حاتمی، محمد .(1369). بررسی میزان شیوع انواع اختلالات رفتاری در کودکان شاهد محروم از والدین در مقطع ابتدایی مستقر در مجمع شبانه روزی بنیاد شهید، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، تهران: دانشگاه تربیت مدرس.

10.    خدیوی زند، محمد مهدی.(1373). مباحث اساسی روان شناسی تربیتی  خانواده، انتشارات تربیت.

11.    رحيمي، ناهيد.(1381). بررسي‌ ناسازگاري‌هاي‌ خانوادگي‌ فرزندان‌ دختر و پسر شاهد مشغول‌ به‌ تحصيل‌ در مقطع‌متوسطه‌ شهرستان‌ بيرجند در سال‌ تحصيلي ‌ 81-80.، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد واحد بیرجند.

12.    ستوده، هدایت اله .(1379). جامعه شناسی انحرافات(آسیب شناسی اجتماعی)، تهران: انتشارات آوای نور.

13.    سهرابی، فرامرز .(1369). بررسی اختلالات رفتاری نوجوانان شاهد محروم از پدر، پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران: دانشگاه تربیت مدرس.

14.    شهشهایی، شهین .(1365). بررسی اختلالات رفتاری در دانش آموزان شاهد و غیر شاهد مقطع اول راهنمایی، پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران: دانشگاه علامه طباطبایی.

15.    عبد امامی، رضا .(1377). بررسی مقایسه ای میزان سازگاری فرزندان دختر شاهد در خانواده هایی  که مادران آنها ازدواج مجدد داشته و آنهایی که مادرانشان ازدواج مجدد نداشته اند، پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران: دانشگاه شاهد.

16.    کرامتی، هادی، مرادی، علیرضا و کاوه، منیژه .(1384). "بررسی و مقایسه کارکرد خانواده و سیمای روانشناختی فرزندان شاهد"، فصلنامه نوآوری های آموزشی،سال چهارم، شماره 11، 108-89..

17.    متینی صدر، محمدرضا.(1370). بررسی افسردگی و تمایلات خودکشی  در جانبازان بستری در آسایشگاههای تهران و مقایسه آن با جانبازان قطع نخاع  بستری در منزل و افراد سالم، پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران: دانشگاه علوم پزشکی ایران، انستیتو روانپزشکی تهران.

18.    محمدی، غلام عباس.(1371). " بررسی اثر فقدان پدر بر سازگاری فردی، اجتماعی و موفقیت تحصیلی گروهی از دانش آموزان شاهد و مقایسه آن با دانش آموزان عادی"، نشریه تازه های تحقیق، دوره 1، شماره 3.

19.    مکوندی، بهنام،  نجاریان، بهمن،  شکرکن،حسین.(1371). مقایسه عملکرد تحصیلی دانش آموزان پسر شاهد با دانش‌آموزان پسر واجد و فاقد پدر در مدارس ابتدایی، پژوهش دولتی چاپ نشده. اهواز: دانشگاه شهید چمران.

20.    ملازاده، جواد، منصور،محمود، اژه ای، جواد و کیامنش، علیرضا .(1381). "سبکهای رویاروگری و سازگاری زناشویی در فرزندان شاهد"، مجله روانشناسی، سال ششم، شماره 3، 275-255.

21.    نامدارپور، فهیمه.(1379). بررسی تنوع و فراوانی مشکلات رفتاری، عاطفی، خانوادگی، تحصیلی و...دانش آموزان دبیرستانی شاهد و غیر شاهد واجد و فاقد پدر، شورای تحقیقات سازمان آموزش و پرورش استان اصفهان.

22.    نجاتی، حسین.(1371). نقش تربیتی پدر در خانواده، تهران: انتشارات ژرف.

 

23.    Ankem,K.,(2005).Approaches to meta-analysis: A guide for LIS researchers. Library &   Information Science Research, 27,2, 164-176.

24.    Bay dev,N.(1988).Effect of parental separation and reentry in to union on the emotional well being of children. Journal of Marriage and Family,50, 967-981.

25.    Bereczkei,T., and Csanaky,A.(1996). Evolutionary pathway of child development - Lifestyles of adolescents and adults from father-absent families. Human Nature-an Interdisciplinary Biosocial Perspective,7, 3, 257-280 .

26.    Carr, A.B.(2002). Systematic reviews of the literature: The overview and meta-analysis, Dental Clinics of North America, 46,  79–86.

27.    Davidson,A.C., and Mellor,D.J.(2001).The adjustment of children of Australian Vietnam veterans: is there evidence for the transgenerational transmission of the effects of war-related trauma?  Australian and New Zealand Journal of Psychiatry,35,3,345-351.

28.    Ebrahimzadeh,M.H., Fattahi,A.S., Nejad,A.B.(2006). Long-term follow-up of Iranian veteran upper extremity amputees from the Iran-Iraq War (1980-1988). Journal of  Trauma-Injury Infection and Critical care, 61,4, 886-888.

 

29.    Fleck,J.R. Fuller,C.C., Malin, S. Z., Miller, D.H. ,Acheson, D.P. (1980). Father psychological absence and heterosexual behavior, personal adjustment and sextyping in Adolescent Girls. Adolescence,15,60,897-600.

30.    Galovski,T., Lyons,J.A.(2004).Psychological sequence of combat violence: A review of the impact of PTSD on the veteran's family and possible interventions.Aggression and Violent Behavior,9,5, 477-501.

31.    Jordan,B.K,, Marmar,C.R., Fairbank,J.A., Schlenger,W.E., Kulka,R.A. Hough,R.L. and Weiss,D.S.(1992). Problems in Families of Male Vietnam Veterans. With Posttraumatic Stress Disorder. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 60, 6, 916-926.

32.    Kaplan,H and Sadock,B.(2000).Comprehensive Textbook of Psychology.7th ed. Baltimore.Lippincott Williams & Wilkins.

33.    Koretz,R.L.(2002). Methods of meta-analysis: An analysis, Current Opinion in Clinical Nutrition and Metabolic Care, 5, 467–474.

34.    Kulka, R. A., Schlenger, W. E., Fairbank, J. A., Hough, R. L., Jordan, B.K., Marmar, C. R. and Weiss, D.S. (1988). Contractual report of ®ndings from the national Vietnam veterans readjustment study: Vol. I. Executive summary, description of ®nds, and technical appendices. Research Triangle Park, NC: Research Triangle Institute.

35.    Lundy,B, Field,T., McBride,C., Abrams,S., and Carraway,K.(1997). Child psychiatric  patients interactions with their mothers. Child Psychiatry Human development,27,4, 231-240.

36.    Nezu, A. M. and Carnevale, G. J. (1987). Interpersonal problem solving and coping reactions of Vietnam veterans with posttraumatic stress disorder. Journal of Abnormal Psychology, 96, 155-157.

37.    Orcutt,H.K., King,L.A., and King,D.W.(2003).Male – perpetrated violence among Vietnam veteran couples: Relationship  with vetern's early life  characteristics, trauma, and PTSD symptomatology.Journal of Traumatic Stress,16,4, 381-390.

38.    Owsubempah, J.(1995).  Information about the absent parent as a factor in the well-being of children of single-parent families. International Social Work, 38 ,3, 253-275 .

39.    Parsons,T.(1964).The social system. New York: Free press.

40.    Parsons,T.(1956).Social structure  and personality. New York: Free press.

41.    Penk, W. E., Robinowitz, R., Roberts, W. R., Patterson, E. T., Dolan, M. P. and Atkins, H. G. (1981).Adjustment differences among male substance abusers varying in degree of combat experience in Vietnam. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 49, 426- 437.

42.   Raveis,V.H., Siegel,K., and Karus,D.(1999). Children's psychological distress following the death of a parent . Journal of Youth and Adolescence,28,2,165-180.

43.    Roberts, W. R., Penk, W. E., Gearing, M. L., Robinowitz, R., Dolan, M. P. and Patterson, E. T. (1982). Interpersonal problems of Vietnam combat veterans with symptoms of posttraumatic stress disorder. Journal of Abnormal Psychology, 9, 444- 450.

44.    Sharon, L., &  Normand ,T.(1999). Tutorial in Biostatistics : Meta- analysis formulating , evaluating combining  and reporting ; Statistic in medicine ,18, 321- 359.

45.    Shill,M.(1981).Castration fantasies and assertiveness in father- absent males. Journal of Psychiatry,44,3, 263-272.

46.    Wolf, F.(1986). Meta- analysis, London: Sage Publication.

47.    Worden,J.W., and Silverman,P.R.(1996).Parent death and the adjustment of school- age children.  Journal of Death and Dying,33,2, 91-102.

 

 


 

 


 

 

 

 

[1] - Parsons

[2] - Kaplan and Sadock

[3] - Bandura and Walter

[4] - Billse

[5] - Adams

[6] -Baydew

[7]- Owusubempah

 2- Silidin

[9] - Chak

[10]- Penk et al

[11] - Roberts et al

[12]- Carroll et al

[13] - Nezu and Carnevale

[14] - Kulka et al

[15] -Ebrahimzadeh and et al 

[16]- Galovski and Lyons

[17] - Lundy, Field, McBride, Abrams and Carraway

[18] -Orcutt, King and King

[19] -Davidson and Mellor

[20]-Raveis, Siegel and Karus 

[21]- Worden and Silverman

[22]- Bereczkei, and Csanaky

[23] -Jordan etal

[24] - Sharon &  Normand

[25] - Wolf

[26]- Carr

[27]- Koretz

[28] -Cohen

2- Ankem

 

[30] -inclusive criteria

[31] -exclusive criteria

[32] -Hunter  & Schmidt

[33]-Shill

[34]-Fleck , Fuller, Malin,  Miller and Acheson


شنبه 2 بهمن 1389  12:52 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : تجلي معنويت ، ايثار و شهادت در شعر دفاع مقدس(نمونه : سروده هاي فريد)
كلمات كليدي : انقلاب اسلامي، دفاع مقدس، فريد، محتوا، شهادت
نويسنده :  محمود براتي ,  مريم نافلي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
انقلاب اسلامي ايران به عنوان واقعه اي بزرگ، تحولات عظيم اجتماعي، سياسي و فرهنگي را به همراه داشت . تأثير شگرف اين تحولات را به وضوح مي توان در ادبيات پس از انقلاب، به ويژه شعر شاعران مشاهده كرد، تا آنجا كه شعر پس از انقلاب و هشت سال دفاع مقدس با سروده هاي پيش از انقلاب كاملاً متفاوت است. با اندكي تأمل در شعر شاعران اين دوره، ويژگي ها و خصوصيات متعددي را مي توان مشاهده كرد . دگرگوني در محتوا و استفاده از مضامين جديد، از جمله ويژگي هايي است كه در شعر شاعران انقلاب و دفاع مقدس موج مي زند . غفلت ستيزي، دعوت به بيداري ، بازگشت به خويشتن ، انتظار موعود ، بازگشت به عشق آسماني، بيان رنج و محروميت طبقات فرودست، نكوهش رياكاران و صاحبان زر و زور، پيوند حماسه و عرفان، ياد شهيدان و عروج آنان، اندوه و حسرت بازماندن از شهدا ، بازتاب شهادت و وفات ياران انقلاب، انعكاس فرهنگ جهاد و شهادت، حضور مذهب و نمادهاي آن، شهادت طلبي و... از جمله درونمايه هايي است كه محتواي اين سروده ها را تشكيل مي دهد.
قادر طهماسبي- فريد- از شاعران ممتاز انقلاب و دفاع مقدس است كه بسياري از شاخصه هاي شعر در سروده هاي او دگرگون مي شود . اين تحول و دگرگوني در محتواي اشعار او نمود درخور توجهي دارد. او با نگاه تازة خود به مسائل مذهبي و اجتماعي شعر را به گونه اي ديگر مي آفريند. غزل در نگاه او عرصه اي است براي بيان مفاهيم مختلفي، همچون حماسه، منقبت و مصائب ائمه و اوليا، ياد شهدا، شهادت طلبي و... . وي براي بيان چنين مفاهيمي حدود ابيات غزل را مي شكند و رستاخيزي عظيم در عرصة غزل آشكار مي سازد. البته، چنين مضاميني تنها محدود به غزليات او نيست، در مثنوي ها و اشعار نيمايي او نيز شاهد كاربرد چنين مفاهيمي هستيم.
در اين مقاله مضاميني همچون ايثار، شهادت، شهادت طلبي و... در سه دفتر: پري- ستاره ها، پري شدگان و پري بهانه ها مورد بحث قرار مي گيرد .
مقدمه :
انقلاب اسلامي با گذشت تنها چند دهه تحولاتي عظيم در عرصة ادبيات منظوم ايران به جاي گذاشت، به گونه اي كه نظاره گر تحولات آشكار در سبك شعر اين دوران هستيم. اگر چه نام سبكي خاص و مشخص براي شعر انقلاب و دفاع مقدس در نظر گرفته نشده است و حتي برخي آن را فاقد سبكي آشكار مي دانند، با اين حال ويژگي ها و خصوصيات متعددي براي اين نوع شعر در نظر گرفته شده است. ادبيات انقلاب و دفاع مقدس، زير مجموعة ادبيات پايداري و مقاومت است، ادبياتي كه از زشتيها و پلشتي هاي بيداد داخلي يا تجاوزگر بيروني در حوزه هاي مختلف سياسي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، با زباني هنري و اديبانه سخن مي گويد. يكي از پرجلوه ترين و بارزترين ويژگي هاي شعر انقلاب و دفاع مقدس تحول و دگرگوني در عرصة محتواست و براستي همين ويژگي، اين نوع ادبيات را از ساير مقوله هاي ادبي متمايز مي سازد. يأس ، سرخوردگي ، و نااميدي در اشعار قبل از انقلاب جاي خود را به اميد ، نويد و بشارت پيروزي مي دهد. تمامي اقشار جامعه به مبارزه و ايستادگي در برابر ظلم و ستم فرا خوانده مي شوند. ايثار و جان بخشي، شهادت و شهادت طلبي در جايگاه والاترين مفاهيم معنوي قرار مي گيرد و شاعر با قلم خويش به جنگ بي هويتي نسل رفاه زده و غافل از درد و رنج ملت مي رود (سنگري،1381: 271). انديشه هاي ديني و مذهبي، بويژه فرهنگ عاشورا، جهان بيني شاعران را تحت تأثير قرار مي دهد. شهادت و شهادت طلبي، ياد ياران انقلاب، عروج شهدا، حسرت بازماندن از شهدا، با آغاز جنگ تحميلي پررنگ تر و با اقتداري بيش از گذشته در شعر انقلاب به ظهور مي رسد.
در اين مقاله، ابتدا مضامين و محتواي اشعار قبل از انقلاب بررسي گرديد و پس از آن به ويژگي هاي شعر انقلاب و دفاع مقدس و درونمايه هاي آن پرداخته شد. سپس براي نمونه از اين دگرگوني محتوايي در شعر انقلاب و دفاع مقدس، سه دفتر پري ستاره ها ، پري شدگان و پري بهانه ها،سروده هاي شاعر انقلاب، فريد بررسي شد و مضامين و درونمايه هاي فوق از آنها استخراج و به عنوان شاهد ذكر گرديد.

محتوا و مضامين در اشعار قبل از انقلاب
براي بررسي و تأمل دقيق محتوايي اشعار انقلاب و دفاع مقدس ، مضامين و محتواي اشعار دوران قبل از انقلاب را به طور خلاصه بررسي مي كنيم. دكتر شفيعي كدكني شعر فارسي معاصر را در هفت دوره مورد بررسي مي كند:
1)دورة قبل از مشروطيت؛ 2)دورة مشروطيت؛ 3)دورة رضاخاني (حدود 1300-1320)؛ 4)شهريور 1320 تا كودتاي مرداد 1332؛ 5)كودتاي 1332 تا 1340؛ 6)1340 تا 1349 ؛ 7)1349 تا 1357(شفيعي كدكني،17،18:1359)
در دوران قبل از مشروطيت، آنچه بيش از همه توجه مخاطبان را به خود معطوف مي سازد، حجم گسترده اي از محتواي اشعار است كه به مدايح شاهان ، اميران و شاهزادگان اختصاص يافته ، تا حدي كه اين حجم گسترده، پند و اندرزهاي اندك و كليشه اي شاعران را در خود محو مي سازد. شاعر اين دوران كاملاً تحت نفوذ دين و شريعت است. در اشعار غنايي اين دوره كليت معشوق را بوضوح مي توان ديد و تصوف اين دوران نيز تنها تكرار مكررات است .
دوران مشروطيت بارزترين دوران ادب پايداري در ايران تا عصر انقلاب اسلامي است. در اين دوره، علاوه بر اينكه شاهد عرصة ستيز عليه بيدادگري حكومت، تبعيض و بي عدالتي و جهل و بي قانوني هستيم، به آشكار مخالفت با مظاهر ديني و شعاير مذهبي را مي توان مشاهده كرد (سنگري ،1381: 289). در اين دوران، ادبيات ايران به سوي مردمي شدن گام برداشت؛ تا آنجا كه همچون سلاحي در خدمت اهداف و مقاصد سياسي و اجتماعي مردم قرار گرفت. شعر اين دوران شاهد دگرگوني هاي ژرفي در قلمرو محتواست. ورود احساسات ، عواطف شخصي و خصوصي در فضاي شعر – چيزي كه در دوران قبل از مشروطيت مشاهده نمي شد – و توجه شاعران به اجتماع و سرودن اشعار انتقادي ، سياسي، اجتماعي از جمله موضوعات تازه اي است كه در بطن مشروطيت رشد مي كند (محمدخان؛106:1383).
بسياري از مضامين و درونمايه هايي كه در شعر دوران مشروطيت جلوه گر شد، در آشنايي ايرانيان با فرهنگ و تمدن مغرب زمين خلاصه مي شود. مفاهيمي همچون آزادي به معني دموكراسي غرب ، وطن ، قانون ، تعليم و تربيت نوين ، توجه به علوم و فنون جديد ، شكل گيري ادبيات كارگري ، آزادي زن ، غرب و صنعت غرب، دوري از نفوذ دين ، فقدان تصوف ، انتقادهاي سياسي و...از جمله شاخص ترين درونمايه هاي اشعار اين دوران است.
امروزه نويسندگان و صاحب نظران با نگاه هايي متفاوت به شعر مشروطه مي نگرند. نادر نادرپور بر آن است كه: « در آن زمان شعري كه از لحاظ لفظ و معني تازه باشد و روح انقلاب را با حال شاعر درآميزد، آفريده نشد و اشعار آن روز ما بيشتر به مقالات روزنامه ها شباهت يافت .» رضا براهني معتقد است: « متعهد بودن ، نيازمند سابقه اي تاريخي و اجتماعي است و مشروطيت و شاعرانش سازندگان واقعي اين سابقة تاريخي هستند و اگر از نظر شعري نتوانسته باشند احترام شاعران بعد از خود را برانگيزند، بدون شك از نظر سابقة ذهني اجتماعي بايد مورد احترام همة شاعران جديد روزگار ما باشند.» (ناصر،1382: 2-3).
در دوران رضاخان با آنكه برخي از مضامين اشعار دوران مشروطه ادامه پيدا مي كند، با اين حال به علت سانسور و فشار شديد ديكتاتوري رضاخاني، بسياري از اين مضامين از صحنة شعر رخت برمي بندد و در شعر اين دوران ديگر شاهد ادبيات كارگري و يا وطن پرستي و انتقادهاي سياسي مشروطه نيستيم.
اين جو خفقان آلود شعر را به طرف نوعي نمادگرايي و سمبليسم(Symbolisme) هدايت مي كند و از اين هنگام واژه هاي نماديني همچون شب ، ديو ، جنگل ، نور ، دريا ، نسيم ، خورشيدو... در شعر شاعران جلوه گر مي شود(اكبري،7:1371).
از شهريور 1320 تا كودتاي مرداد 1332 شاهد رشد انديشه هاي سوسياليستي هستيم. ستايش صلح و دشمني با جنگ، از جمله تم هاي اشعار اين روزگار است. انتقادهاي سطحي دوران رضاخان به انتقادهاي بنيادين تبديل مي شود، گويي شاعر بي خبر از جهان اطراف با جنگ جهاني از خواب بيدار مي شود و درگيري امپرياليسم را در سراسر جهان مي نگرد . از جمله خصلت هاي شعر اين دوران مي توان به نگراني شاعر نسبت به پيرامونش اشاره كرد (شفيعي كدكني،59:1359-61).
از 1332 تا 1340 نوعي يأس و نااميدي بر انديشة شاعران سايه مي افكند كه بي ترديد نتيجة شكست 28 مرداد 1332 است كه بر حجم وسيعي از روشنفكران سايه افكند. تفكر و انديشة شاعر به مرگ و حتي ستايش آن ، حاكي از نااميدي عجيب و غريبي است. شايد به همين علت شاعر اين روزگار از هوشياري، ستيز و مبارزه مي گريزد و حتي به انكار و ستيزه با اصول سنتي اخلاق حاكم بر جامعه - خواه در شكل ديني و خواه در شكل عرف- مي رود تا آنجا كه گاه اين ستيزه، با نوعي كفرگويي و تجاهر به فسق مي آميزد(شفيعي كدكني،62:1359-70).
از 1340 تا 1349 - سياهكل- شاهد گسستگي شاعر از علائق سنتي اش هستيم ؛ از كليت معشوق ديگر خبري نيست. تصوفي جديد در ادبيات پارسي شكل مي گيرد كه كاملاً تحت تأثير شرق دور - چين و ژاپن - است. شاعر اين زمان در مسائل اجتماعي متفكر است. او سعي مي كند براي مشكلات راه حل هاي عاقلانه اي بيابد. درگيري اميد و نااميدي دوران قبل نيز كمرنگ تر مي شود(شفيعي كدكني،1359: 76-80).
از 19 بهمن 1349 تا 22 بهمن 1357 ستايش قهرمانان جنگ مسلحانه، وصف شكنجه هاي زندانيان و ميدانهاي اعدام، در هم كوبيدن همة عوامل يأس و نااميدي و در انتظار آمدن چيزي مثل بهار، درونمايه هاي شعر شاعران را به خود اختصاص مي دهد. دريا ، موج ، صخره ، ارغوان ، شقايق ، ستارة قرمز ، تفنگ و طوفان، از جمله پركاربردترين عناصر سازندة ايماژهاي شعري اين دوران است(شفيعي كدكني، 90:1359).

ادبيات منظوم انقلاب، دفاع مقدس و درونمايه هاي آن
ادبياتي كه پس از انقلاب متولد شد و در اين چند دهه صورت و معناي خويش را از مفاهيم و اصطلاحات برخاسته از آن كسب نمود، با عنوان ادبيات انقلاب شناخته و معرفي شده است. شعر انقلاب، شعري مردمي است؛ شعري كه پس از انقلاب همگام و همراه با مردم گام برداشت و به نوعي تاريخ انقلاب را به تصوير كشيد. تجاوز عراق به ايران و آغاز دفاع مقدس تأثيري شگرف بر شعر انقلاب گذاشت تا آنجا كه ادبيات منظوم جنگ و دفاع مقدس در بطن شعر انقلاب متجلي شد.
شعر جنگ به لحاظ زماني ، حد فاصل بين شروع تجاوز عراق-1359- تا روز پذيرش قطعنامة 598 -1367- را در بر مي گيرد و از جهت درونمايه، تشويق و تكريم دوست و تحقير و تهديد دشمن، همچنين تقويت روحية سلحشوري، ملي و ديني براي حفظ وطن و انقلاب است(حسيني،1387). شعر دفاع مقدس بر خلاف شعر جنگ در محدودة زماني خاصي نمي گنجد. تمامي آثار منظوم هنگام نبرد و بعد از آن در زمان صلح در قلمرو شعر دفاع مقدس است. امروزه بسياري از بزرگان ادب فارسي ، دفاع مقدس را به علت تأثير عميق آن بر ادبيات ايران، يكي از مهمترين ويژگي هاي شعر انقلاب به شمار مي آورند. از جمله خصوصيات و ويژگيهاي شعر انقلاب به موارد زير مي توان اشاره كرد:
1-انعكاس معارف و مضامين اسلامي؛ 2- توجه به غزل و تجلي حماسه و مرثيه در آن؛ 3- پيوند حماسه و عرفان؛ 4- انتظار منجي عالم؛ 5- ورود مسائل اجتماعي سياسي به شعر انقلاب ؛6- غفلت ستيزي و دعوت به بيداري؛ 7- بازگشت به عشق آسماني عرفاني؛ 8- بازگشت به خويشتن و مبارزه با طبقة روشنفكر غربزده؛9- روي آوردن به مفاهيم انتزاعي- به علت استفادة وسيع از مفاهيم ديني و عرفاني؛10- روي آوردن به قالب هاي سنتي شعر فارسي؛ 11- استفاده از تمليحات ديني و ايماني؛ 12- فقدان هويت سبكي مشخص؛ 13- دفاع مقدس؛ 14- دگرگوني محتوا .
از مهمترين ويژگي هاي شعر انقلاب مي توان به دگرگوني محتوايي آن اشاره كرد، كه البته هشت سال دفاع مقدس و تداوم جنگ با فراز و نشيب هاي متوالي اش در محتواي صادقانة آن بسيار مؤثر بود. دكتر خانلري شعر فاقد محتواي تازه را شعر نمي داند. در نظر ايشان« شعر خوب شعري است كه حاوي معني تازه و زيبايي باشد و اين معني در مناسبترين و زيباترين قالب بيان ريخته شود» (شكيبا ،1370: 351). از طرفي، زبان و ذهن در ارتباطي تنگاتنگ با يكديگر به سر مي برند و زبان تكراري شاعر حاكي از تكراري بودن جهان بيني اوست . مضامين متفاوت شعر انقلاب و دفاع مقدس در مقايسه با ديگر ادوار شعر فارسي از تفاوت جهان بيني شاعران اين گونه اشعار سخن مي گويد. شاعر اين دوره تعهد و پيام را سرلوحة هنر خويش قرار مي دهد و از فرد گرايي و بيان مسائل شخصي كناره مي گيرد؛ من شاعر به من اجتماعي تبديل شده، بسياري از وقايع اجتماعي، سياسي، مذهبي به صورتهاي مختلف در قالب هاي متفاوت رخ مي نماياند. خداگرايي، سير الي الله، تعالي روح، پيكار با ظالم، شهيد و شهادت، ياد امام، آگاهي مردم، غفلت ستيزي، ترس از كمرنگ شدن ملاك ها و ارزش هاي انقلاب، اصالت دادن به ارزش هاي متعالي اسلامي- انساني از محورهاي عمدة محتواي شعر انقلاب و دفاع مقدس به شمار مي رود.
شعر انقلاب پيوند عشق ، عرفان و حماسه است. عرفان در اين گونه اشعار از اعتدالي آشكار برخوردار مي شود. صوفيگري هاي يأس آلود، مريد تراشي ها، انتظارهاي طاقت فرساي بي عمل در اين گونه اشعار نمودي ندارد. عرفان در شعر انقلاب در مبارزه با طاغوت و در ميدان آتش و گلوله و خون ، در سنگرها و جبهه هاي نور در برابر ظلمت رقم مي خورد(اكبري،1371: 16). تلفيق حماسه و عرفان را به صورت آشكار در غزل انقلاب مي توان مشاهده كرد. در اين قالب، حماسه با بعد زميني اش و عرفان با بعد آسماني اش آنچنان با هم پيوند مي خورد كه تكاپو، ستيز و حركت، با اوج و اخلاص عارفانه در هم مي آميزد و غزل عرفاني متولد مي شود (ياحقي،1374: 256). در شعر عارفانة انقلاب، عشق با شهادت، ايثار، خون و وصال محبوب مي آميزد و سپس با حماسه و عاشوراي حسيني همراه مي شود. عاشورا، جنگ تحميلي ، شهادت ، مبارزات انترناسيوناليستي ، قدس و فلسطين از جمله مضامين و انديشه هاي حماسي شعر انقلاب است.
استفادة پررنگ از تلميحات مذهبي و اسلامي از جمله وقايع عاشورا و مصائب كربلا ، نقشي بسزا در دگرگوني محتوايي شعر انقلاب داشته است، تا آنجا كه رد پاي اين تأثير را در عناصر و واژگان شعري شاعران انقلاب نيز مي توان مشاهده كرد.

تجلي فرهنگ جهاد و شهادت در اشعار فريد
فريد از شاعران برجسته و ممتاز دفاع مقدس و انقلاب اسلامي است. او در سال 1331 در ميانه به دنيا آمد ، دبستان و دبيرستان را در همين شهر پشت سر گذاشت. اقامتهاي كوتاه و بلندي در شهرهاي شيراز ، مشهد ، زاهدان ، كرمان ، يزد ، اردكان و تبريز داشت. بعد از اين اقامت هاي كوتاه و بلند، در اصفهان ساكن شد و تشكيل خانواده داد. ابتدا با كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان همكاري كرد و پس از آن با جهاد دانشگاهي اصفهان، همكاري اش را ادامه داد. در طول سالهاي 61 تا 68 چند داستان كوتاه را نوشت و اشعارش در مجلات، نشريات و گاه در مجموعه ها- از جمله مجموعة شكوفه هاي فرياد جهاد دانشگاهي اصفهان- منتشر مي شد. سالهاي پس از جنگ به تهران رفت. در تهران نيز مجموعه هايي با عنوان عشق بي غروب ، گزينه هاي ادبي نيستان و روزي به رنگ خون را منتشر كرد. در سالهاي 1385 و 1386 سه مجموعه شعر، با عنوان هاي پري ستاره ها ، پري بهانه ها و پري شدگان را به چاپ رسانيد كه مبناي تحقيق ماست.
فريد نيز همچون ديگر شاعران شعر دفاع مقدس، مضامين و انديشه هاي انقلابي ، اجتماعي ، مذهبي و عرفاني خويش را در قالب هايي همچون غزل ، مثنوي و نيمايي به عرصة ظهور رسانده است. اين شاعر انقلاب دربارة موضوع و محتواي اشعار خويش چنين سخن مي گويد: « شهادت طلبي، فرهنگ انتظار ، عدالت خواهي و ظلم ستيزي از مهمترين موضوعات شعر آييني است. موضوعاتي كه من سعي مي كنم درونمايه هاي شعرم را بر آنها بنا نهم... دفاع مقدس بخشي از آيين ماست و اشعاري كه در زمينة ايثار و دفاع مقدس سروده مي شوند، بخشي از اشعار آييني ما را تشكيل مي دهند...» (حيات،1387). به راستي
غزل ها، مثنوي ها و اشعار نيمايي او گواه راستين سخنان اوست. او چنان غزل را به حماسه پيوند مي دهد كه گويي تحرك و جوشش حماسه را به روح غزل مي دمد و تلاطمي عظيم در قالب غزل به تصوير مي كشد:
بخوان حماسه، كه چابك سوار همت ما بر آن سر است به اصل و تبار برگردد
بيار مركب بي زين و جوشن بي پشت
كه مرد نيست كه از كارزار برگردد
از اين مدافعه بي فتح بر نمي گرديـم
مگر كه مركب ما بي سوار برگردد
بريز بادة ايثار، كز دماغ تهـي سـت
كـسي كزين شب مي هوشيار برگردد
اميد سرزدة من! خـــداي من تا چند
ز خمـسراي شهادت خمار برگردد؟
چنان در آتشم امشب كه در حــريم دلم
اگر چـمد نفسي، داغــدار برگردد!
«فريد» سوي تو مي آيد اي نهايت سرخ
ار اين سـفر نكند شرمسار برگــردد؟
(طهماسبي، 1385الف: 187،188)
با توجه به فضاي حاكم بر اشعار فريد، با اندكي تأمل، زمان سرودن آن را مي توان مشخص كرد. در پاره هايي از ابيات و سروده ها - مانند ابيات فوق- گويي شاعر در عين واقعه و رخداد شهادت قرار گرفته است و در برخي ديگر، افسوس و دريغ شاعر از نرسيدن به كوچ سرخ را نظاره گريم، كه از پايان جنگ تحميلي و خاتمه يافتن دفاع مقدس حكايت مي كند:
رفيقان، رسم همدردي كجا رفت؟
جوانمردان، جوانمردي كجا رفت ؟
مرا اين پشت مگذاريد بي تاب
گناهم چيست؟ پايم بود در خواب
اگر دير آمدم مجروح بودم
اسير قبض و بسط روح بودم
در باغ شهادت را مبنديد
به ما بيچارگان زان سو مخنديد
(طهماسبي، 1386: 37)
فريد در ابيات خويش آنچنان شهيد، ايثار و شهادت را به تصوير مي كشد و در شعر خويش برجسته مي سازد كه گويي شجاعت را در مخاطب مي پروراند و او را به صحنة مبارزة حق عليه باطل فرا مي خواند.
دوباره اشك به چشم فرشتگان رقصيد
مگر كه شانه به زلفي به خون تنيده زدند
(همان :107)
«فريد»!چنگ خروشم كه دست غيبي عشق
براي نغمة ايثار كرده ميزانم
(همان :240)
هست تا ميانبري چو مرگ سرخ
پشت راه وصل را دو تا كنيد
(همان : 219)
مرا به تهمت بي همتي ميازاريد
كه بسته نوبت ايثار ، راه جولانم
(همان ، 238)
فرهنگ جهاد ، شهادت و ايثار در اشعار فريد با انديشه ها، مضامين و تصاوير گوناگوني به تصوير در آمده است. در پاره اي ابيات روح شاعر پرنده اي بي تاب، در آرزوي كوچ سرخ است و مرگ را همچون گدايي جواب مي كند و خود را به آغوش شهادت مي سپارد- در سروده هاي زمان جنگ- و در برخي ديگر در حسرت و اندوه زميني ماندن و به اوج نرسيدن غوطه ور مي شود؛ از جمله در سروده هاي بعد از پايان دفاع مقدس:
قسم به اوج كه پرواز سرخ خواهم كرد
در اين ميانه مرا گرچه بال و پر بسته است
(همان : 210)
مرگ اگر در زند به ديدارم
اين گدا را جواب خواهم كرد
آخرين شعله هاي خونم را
هدية انقلاب خواهم كرد
(همان : 196)
كجاست مرگ سرخ تا جدا كنم
ز موم تن ، حساب شهد ناب را
«فريد» عاشقانه هديه مي كنم
به جامهاي تشنه اين شراب را
(همان : 256)
قامت بالا بلندي چون شهادت ، اي دريغ
آبشاري بود و در مرداب آغوشم نريخت
(همان :258)
اميدم پشت آن دروازه مانده ست
به كوچ سرخ داغم تازه مانده ست
(طهماسبي ،1386 :24)
شهادت نردبان آسمان بود
شهادت آسمان را نردبان بود
چرا برداشتند اين نردبان را ؟
چـرا بستند راه آسمان را؟
مرا پايي به دست نردبان ماند
مرا دستي به بام آسمان ماند
تو بالا رفته اي من در زمينـم
برادر ! روسياهم شرمگينم
مرا اسب سپيدي بود روزي
شهادت را اميدي بود روزي
(همان : 37و38)
صبر كن اي دل شكسته صبر كن !
يا به پيشواز رو
مرگ سرخ عاشقانه را !
(طهماسبي ،1385 ب: 56)
شهادت در نگاه فريد از چنان حسن و جمالي برخوردار است كه گويي شاعر معشوق و محبوب خويش را نظاره گر است. معشوق كلي غزل هاي سبك خراساني و عراقي، در ابيات غزل او پرده از چهره بر مي گشايد و در هيأت شهيد و شهادت جلوه گر مي شود:
چه شد كه بر دل من چون ترانه اي غمگين
دوباره داغ شهادت نشست و پنهان شد؟
به خانة دلم آن باغ خلسه پنجره اي
گشوده بود ولي باز بست و پنهان شد
بدين بهانه كزين پس هميشه پيش توام
تمام آينه ها را شكست و پنهان شد
(طهماسبي،1385 الف : 245)
ميخانه اي كه در نظر حافظ و بسياري از شاعران عارف پارسي، تجلي گاه نور، حقيقت و راستي است، در دريچة نگاه فريد در شهادت نمايانگر مي شود:
در ميخانه را گيرم كه بستند
كليدش را چرا يا رب شكستند؟
(طهماسبي،1386: 39)
ياد شهدا و اندوه و حسرت از دست دادن ايشان همراه با نام و ياد واقعة كربلا از ديگر نمودهاي فرهنگ شهادت در اشعار فريد است:
زمينه ساز ظهورند شاهدان شهيد اگر چه هجرتشان داغ بر جگر بسته است
(طهماسبي ،1385الف: 209)
هرگاه كربلا به مكاني قدم زند
من زينبانه بر شهدا گريه مي كنم
(همان: 33)
گيرم از ني ناله را بيرون كنم
داغ گل پيراهنان را چون كنم؟
(طهماسبي،1386: 29)
روزهاي بي غبار
روزگار كوچ هر پرنده اي كه بوي عشق را شنيد
روزهاي با شهادت آشنا شدن، گريستن
با چنين بهانه زيستن
روزهاي التماس ، نامه خواستن ز مادر و پدر، گريختن
رضا شدن
روزهاي آفتابي جدا شدن ، گريستن ، رها شدن
راهي قرارگاه كربلا شدن، به راه عشق نازنين فدا شدن
ماندگار باد بر كتاب ذهن روزگار
برگهاي زرنوشت سرنوشت ما
(طهماسبي ، 1385ب: 38)
فريد در برخي ابيات ، بويژه مرثيه هايي كه در سوگ ائمه و بزرگان دين سروده است ، به مقام والاي شهادت نظر مي افكند و با بياني رسا ديگران را به آن فرا مي خواند:

داده بود انگشتري را بر گداي ديگري
داد جان را بر شهادت لطف حيران علي
(طهماسبي، 1385الف: 178)
از شكاف زخم ، جان را داد با شرمندگي
بر فقيري چون شهادت ، لطف عريان علي
(همان ،179)
از تب حسرت زليخاي شهادت بارها
پيرهنها چاك زد در يوسفستان علي
(همان ، 181)
از چه مرگ سرخ را شيرين نباشد كام و لب
خورده عمري روزي شيرين از احسان علي
(همان ، 182)
زود با شهادت آشنا شويد
مرگ را به حال خود رها كنيد
(همان ، 219)
هست تا ميانبري چو مرگ سرخ
پشت راه وصل را دو تا كنيد
روشن است راه خانة هدف
جان خويش را در آن فدا كنيد
(همان ،219)
دغدغه و نگراني شاعر از فراموشي شهدا و ياد و خاطرة آنان، ابياتي استفهامي در ديوان او به جاي گذاشته است ، كه بي ترديد اين ابيات بعد از دفاع مقدس سروده شده است.
گر نماند به گوشة جگري
داغي از لاله ها چه بايد كرد ؟
راستي دوستان ! اگر روزي
پنبه شد رشته ها، چه بايد كرد ؟
( همان، 270)
چند بار از خويش پرسيدم كه آيا مي توان
با همين چشمان نان بين بر شهيدان گريه كرد؟
(همان ، 59)
نتيجه گيري :
از جمله ويژگي هاي بارز ادبيات منظوم انقلاب و دفاع مقدس دگرگوني محتوايي آن است. يكي از شاخصه هاي اين دگرگوني به رشد مفاهيم و انديشه هاي ديني - اسلامي، منتهي مي شود. ظهور تصاوير و مفاهيم نويني از فرهنگ جهاد و شهادت، عروج شهيدان، دريغ و افسوس از دست نيافتن به مقام شهادت و... از جمله دستاوردهاي رشد همين مفاهيم و انديشه هاي ديني است. ظهور و تبلور اين انديشه ها در هنر شعر و در عرصة زبان، بي ترديد تأثيري شگرف بر جهان بيني مذهبي، اسلامي و انقلابي مردم كشورمان دارد، بويژه در زمان جنگ در تشحيذ و تقويت روحية سلحشوران ميدان ها نبرد نقشي بسزا و نمادين ايفا كرده است.

پي نوشتها:
1-براي مطالعة بيشتر ر.ك: (ياحقي،1374 : 253-257) ؛ (اكبري،1371: 11-16) ؛ (كاكايي، 1376: 4-7) ؛ (اوليايي،1373: 44-57)؛ (تجليل ،1373: 91-98) ؛(اكبري ، 1373: 13-19)، (جوادي نيا، 1377: 56-69) ؛(رحمدل ، 1373: 204 و 205) .
2-از ديگر نمونه هاي آن مي توان به اين موارد اشاره كرد: (طهماسبي ، 1385 الف: 238،239،240،219،216،) ؛ (طهماسبي، 1386: 42-36، 51،75،62،63 ،64).
3-از ديگر نمونه هاي آن مي توان به اين موارد اشاره كرد: (طهماسبي ، 1385 الف: 42، 254، 85، 210 ،187 ، 188، 218، 72 ،189 ،34 ) ؛ (طهماسبي ،1386: 29-33 ، 86 ، 36-42 ، 76 ).
4- همچنين : (طهماسبي ،1385الف: 180-182 ،176).

فهرست منابع
1-اكبري ، منوچهري .(1371). نقد و تحليل ادبيات انقلاب اسلامي، بخش اول شعر،ج1، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي ، بي جا.
2-(1373).«نگاهي به شعر انقلاب نور»، مجموعه مقاله هاي سمينار بررسي ادبيات انقلاب اسلامي، 3-5 ديماه 1370، قم: ناشر، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت).
3-اوليايي، مصطفي.(1373).«عناصر ويژة سبكي و زباني ادبيات انقلاب اسلامي»، مجموعه مقاله هاي سمينار بررسي ادبيات انقلاب اسلامي، 3-5 ديماه 1370،قم: ناشر، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت).
4-تجليل، جليل.(1373). «ويژگي هايي از شعر انقلاب»، مجموعه مقاله هاي سمينار بررسي ادبيات انقلاب اسلامي (3-5 ديماه 1370)، قم: ناشر سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت)
5-حسيني ، حسن.(1387). تعريف شعر جنگ ،www.bonyadedefa.com ،24 تير.
6-حيات.(1387). شاعر دفاع مقدس در گفتگو با حيات ، www.hayat.ir،28 خرداد.
7-رحمدل ، غلامرضا.(1373). « حماسه در شعر انقلاب مختصري در تاريخ تكوين حماسه»، مجموعه مقاله هاي سمينار بررسي ادبيات انقلاب اسلامي، 3-5 ديماه 1370، قم: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت).
8-جوادي نيا، مجتبي.(1377).«نگاهي به شعر انقلاب اسلامي»، مجموعه مقالات (ج1) كنگرة بررسي تأثير امام خميني (س) و انقلاب اسلامي بر ادبيات معاصر، 18 تا 20 مهر 1377 اصفهان، ناشر مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني (س).
9-سنگري، محمدرضا.(1381).« ادبيات پايداري(مقاومت)»، مجموعه مقاله هاي نخستين گردهمايي پژوهشهاي زبان و ادبيات فارسي (بهمن ماه 1380)، تدوين محمد دانشگر ،نشر انجمن علمي زبان و ادبيات فارسي با همكاري مركز بين المللي تحقيقات زبان و ادبيات فارسي و ايرانشناسي دانشگاه تربيت مدرس.
10-شفيعي كدكني،محمد رضا.(1359). ادوار شعر فارسي از مشروطيت تا سقوط سلطنت، تهران: توس.
11-شكيبا ، پروين.(1370). شعر فارسي از آغاز تا امروز ، تهران: هيرمند.
12-طهماسبي ، قادر.(1386). پري بهانه ها، تهران: سورة مهر.
13-(1355 الف). پري ستاره ها ( مجموعه غزل )، تهران: سورة مهر.
14-(1385 ب). پري شدگان ( مجموعه شعر )، تهران سورة مهر.
15-كاكايي ، عبدالجبار.(1376). آوازهاي نسل سرخ نگاهي به شعر معاصر ايران از 1357تا 1367، بي جا: عروج.
16-محمد خان ، محمد نور.(1383). فكر آزادي در ادبيات مشروطيت ايران، اسلام آباد مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان.
17-ناصر ، محمد. (1382). تحول موضوع و معنا در شعر معاصر،تهران :نشر نشانه با همكاري شوراي گسترش زبان و ادبيات فارسي.


شنبه 2 بهمن 1389  12:53 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : بررسي راهكارهاي تحقق اهداف سند چشم اندار ايران 1404 در زمينه فرهنگ ايثار وشهادت
كلمات كليدي : ايثار وشهادت، سند چشم انداز بيست ساله، ايران 1404 ،فرهنگ ايثار
نويسنده :  محسن فرمهيني فراهاني
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
<>

 
    چکیده
 اهداف نهايي سند چشم انداز رسيدن به توسعه است . درسند چشم انداز ويژگي هاي ايران توسعه يافته ترسيم شده است. این سند به عنوان نقطه عطفي در سازماندهي حركت كلي كشور، افق پيش روي قوا، دستگاهها، نهادها و مردم درفضاي بیست ساله آينده را به تصوير کشیده، جهت گيري كلان كشور را درعرصه هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، امنيتي و دفاعي ترسیم می کند و به خلق آينده اي مطلوب و مناسب مي نگرد.
      در بعد فرهنگي سند، متغيرها ومؤلفه هايي همچون «جامعه اخلاقي، نوانديشي، پويايي فكري و اجتماعي،‌ تأثيرگذار بر همگرايي اسلامي ومنطقه اي براساس تعاليم اسلامي وانديشه هاي امام (ره)، جامعه اي ايثارگر، مؤمن، متعهد به انقلاب و نظام اسلامي، شكوفايي ايران و مفتخر به ايراني بودن، متكي به اصول اخلاقي و ارزش هاي اسلامي، ملي وانقلابي، الهام بخش، فعال و مؤثر درجهان اسلام با تحكيم الگوي مردم سالاري ديني» پيش بيني شده است، ليكن براي تحقق اهداف سند چشم انداز، بويژه در بعد تقويت فرهنگ ايثار وشهادت بيش ازهرچيز به برنامه ريزي صحيح و گسترده و درك كامل نيروهاي انساني مؤثر براي اين امر، ازجمله مديران سطح كلان و مديران مياني و نهايتاً تمام مسؤولان و متولّیان فرهنگي و تربيتي وكساني كه دغدغه رشد فرهنگ ديني اسلامي دارند، نياز است.
     مقاله حاضر تلاشي در اين جهت است وبدین منظور، الگويي هفت مرحله اي را پيشنهاد مي نمايد وهر مرحله را به تفكيك بررسي و الزامات آن تشريح خواهد كرد.
 
مقدمه
 سند چشم انداز جهت گيري خرد و كلان كشور را درعرصه هاي فرهنگي ، اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي ، امنيتي و دفاعي در بر مي گيرد و نه فقط به پيش بيني آينده، بلكه به خلق آينده اي مطلوب و مناسب مي نگرد. اين سند به عنوان نقطه عطفي در راهبردها و سازماندهي حركت كلي كشور ، افق پيش روي همه قوا، دستگاهها ، نهادها و مردم درفضاي بیست ساله آينده را به تصوير مي كشد. محورهاي اصلي سند چشم انداز به شکل های مختلف تقسیم شده است. برای مثال، سياهپوس‌(1358) محورهاي اصلي سند چشم انداز را از دريچه ديگري مي نگرد وبه مواردي همچون « توسعه ،‌علم و فناوري ، دفاع و امنيت، ‌تأمين اجتماعي، اخلاق ، رقابت، تعامل منطقه اي، ‌تعامل جهان‌، همسويي برنامه ها و بودجه ها اشاره مي كند، كه هدف كلي آن توسعه يافتگي كشور تا سال 1404 است. جلال آبادي (1358) محورهاي اساسي سند چشم انداز را شامل موارد زير مي داند: رشد مستمر و پايدار ، توسعه مبتني بر دانايي، هم پيوندي فعال با اقتصاد جهاني، رقابت پذيري اقتصاد امنيت انساني و اجتماعي ، امنيت ملي، ارتقای كيفيت سطح زندگي ، توسعة محيط زيست و توسعة پايدار، توسعه فرهنگي ، توسعه مديريت، امنيت و توسعه قضايي.
 مشكيني (1358) نيز معتقد است كه اين سند به عنوان گام نخست ،‌چهار محور را سرلوحة برنامة بلند مدت نظام اسلامي قرارداده است:
1-     هويت اسلامي ـ انقلابي؛
2-     توسعه همه جانبه؛
3-     احراز جايگاه نخست درمنطقه؛
4 -الهام بخشي درجهان اسلام.
فرهنگ به لحاظ تحلیل عناصر آن ،غالبا به دو جزء مادی وغیر مادی تقسیم می شود. در جدول زیر اجزای آن نشان داده شده است(ابوالقاسمی و سجادی،1384):
فرهنگ
فرهنگ مادی
فرهنگ غیر مادی
      فناوری
ارزش ها
هنجارها
باورها
نگرش ها
   نمادها
 
    از مهمترین اهداف توسعة فرهنگی که مورد توافق اکثر کشورهای عضو یونسکو –از جمله ایران- قرار گرفته است، می توان به موارد زیر اشاره کرد (همان منبع):
 
 
 
 
 این اهداف در هر کشور با توجه به ماهیت آن شکلی خاص خواهد یافت. برای مثال، تقویت هویت فرهنگی در ایران کاملا با هویت دینی و اسلامی پیوند خورده است و بینش توحیدی بر تمام شؤون و عرصه های فردی واجتماعی حاکم است…  . عوامل مؤثر بر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت  متعددند كه با هم ارتباط مستقيم دارند، ازجمله عوامل فرهنگي، اقتصادي، سياسي و بين‌المللي. اين عوامل-چه به شكل مستقيم و چه غير مستقيم مي‌توانند فضايي را به وجود آورند كه زمينه‌هاي از خودگذشتگي و ايثار  را باعث شوند و يا مانع ارتقای آن گردند.
     آنچه مسلم است، فرهنگ، اساس و بنیاد پیشرفت وتعالی انسانهاست. امام خمینی (ره ) فرهنگ را مبدأ همه خوشبختی ها و بدبختی های یک ملت می داند. فرهنگ زیر ساخت توسعه و نشان دهندة اصالت یک ملت است. بديهي است مهمترين بعد فرهنگي در كشور ما، مؤلفه هاي ديني اسلامي است كه با فرهنگ ايثار وشهادت پيوند خورده است.آنچه مسلم است، حفظ روحية ايثار وشهادت، وگراميداشت ياد وخاطرة ايثارگران  وظيفه ای انساني – اسلامي است وتك تك مردم و افراد جامعه در قبال آنها وظيفه ديني و ملي دارند. در واقع، با افزايش روحيه ايثار و از خود گذشتگي در جامعه، هويت ملي و احساس تعلق به آن افزايش مي يابد.
 
چشم انداز و ویژگی های آن
چشم انداز عبارت است از آرمان های قابل دستیابی جامعه در بلند مدت که متناسب با ارزش ها و آرمان های نظام و مردم تعیین می گردد. در واقع، چشم انداز نوعی نگاه بلند مدت به اهداف آرمانی و بلند پروازانه ای است که در بستر زمان تحقق می یابد. چشم انداز به مثابه روح در کالبد طرح و برنامه هاست و با ایجاد تصویری ذهنی به ترسیم آینده طرح ها و برنامه ها می پردازد. "نی نوس" معتقد است یک چشم انداز خوب،چشم اندازی است که مبتنی بر و اقعیات ،جذاب وقابل وثوق باشد(ني نوس ،1377)
 
محورهاي (ابعاد) اساسي سند چشم انداز و جايگاه فرهنگ ایثار وشهادت درآن
ابعاد اساسي سند چشم انداز
مؤلفه ها و متغيرهاي هر بعد
 
بعد اقتصادي
رشد پرشتاب و مستمر اقتصادي ، توسعة كارآمد ، برخورداري از رفاه دوري ازفقر، رسيدن به اشتغال كامل، ارتقاي نسبي سطح درآمد سرانه، رسيدن به اشتغال كامل ، توزيع مناسب
 
 
 
بعد فرهنگي
جامعه اخلاقي، نوانديشي، پويايي فكري و اجتماعي ،‌تأثيرگذار بر همگرايي اسلامي ومنطقه اي براساس تعاليم اسلامي وانديشه هاي امام (ره) ،جامعه اي ايثارگر، مؤمن، متعهد به انقلاب و نظام اسلامي ، شكوفايي ايران و مفتخر به ايراني بودن، متكي به اصول اخلاقي و ارزش هاي اسلامي، ملي وانقلابي ، الهام بخش، فعال و مؤثر درجهان اسلام با تحكيم الگوي مردم سالاري ديني، ‌برخورداري از دانش پيشرفته، توانا درتوليد علم و فن آوري
 
 
بعد اجتماعي
انضباط، روحيه تعاون و سازگاري اجتماعي، برخورداري از وجدان كاري،‌عدالت اجتماعي، آزادي هاي مشروع ،‌حفظ كرامت و حقوق انسانها، بهره مند از امنيت اجتماعي و قضايي، امن ، برخوردار ازسلامت و امنيت گرايي، تأمين اجتماعي ، فرصت هاي برابر، نهاد مستحكم خانواده ، به دور ازفساد ،‌ تبعيض ،‌بهره مند از محيط زيست مطلوب، ‌برخورداري از وجدان كاري
 
       بعد سياسي
       
داراي تعامل سازنده و مؤثر با جهان اسلام براساس اصول عزت، حكمت و مصلحت، ‌مستقل ، مقتدر با سامان دفاعي مبتني بر بازدارندگي همه جانبه و پيوستگي مردم و حكومت ، داراي الگوي مردم سالاري ديني
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 درسند چشم انداز «ايران كشوري توسعه يافته با جايگاه اول اقتصادي ، علمي وفناوري درسطح منطقه ، با هويت اسلامي و انقلابي درجهان اسلام وبا تعامل سازنده و مؤثر درروابط بين الملل است (سند چشم انداز ،1382) که اهدافی همچون جامعه اخلاقي جامعه اي ايثارگر، مؤمن، متعهد به انقلاب و نظام اسلامي را تعقیب می کند ، براي رسيدن به اين اهداف اساسي، نهادهای دینی و فرهنگی به طور بالقوه يكي ازمحوري- ترين و تعيين كننده ترين نهاد ها درتحقق اهداف سند چشم انداز محسوب مي شود، اما ايفاي نقش مناسب دراين زمينه مستلزم دارا بودن رهنمودها و خطوط كلي درقالب برنامه جامع توسعه فرهنگی  است، ليكن دستيابي به اهداف فرهنگ ایثار و شهادت ملحوظ در سند چشم انداز، بيش ازهرچيز نيازمند برنامه ريزي صحيح و گسترده ودرك كامل نيروهاي انساني، ازجمله مديران سطح كلان و مديران مياني و نهايتاً تمام مديران  دینی وفرهنگی از اهميت مقولات فرهنگ ایثار وشهادت در اين سند است:
     محورهاي اساسي و مؤلفه هاي اصلي چشم انداز را مي توان به شكل هاي مختلف تقسيم بندي كرد. برای مثال، دريك تقسيم بندي ابعاد سند به چهار بعد اقتصادي، فرهنگی،‌اجتماعي، سياسي قابل تقسيم است كه هربعد داراي مؤلفه ها و متغيرهاي زير است
 
منبع : برگرفته شده از سند چشم انداز جمهوري اسلامي ايران ،1382                                                      
 
كاركردها
مؤلفه ها
متغيرها
احساس همبستگي اجتماعي
اهميت كاري، خانواده  مذهب
اهتمام به بهبود كيفيت توليد تقويت
 روحيه كارآفريني تقويت ابتكار
تقويت روحيه كاري
تقويت وجدان كاري
 
هنجارهاي اجتماعي
بهبود رفتارهاي اجتماعي
انضباط اجتماعي
ارزشهاي اجتماعي
تقويت روحيه ايثار
تقويت روحيه قناعت
تقويت روحيه درستكاري
دينداري
تقويت فضايل اخلاقي و ايمان
اهتمام به امر به معروف و نهي ازمنكر
باورهاي سياسي
ترويج روحيه ظلم ستيزي و مخالفت با سلطه گري استكبار جهاني
تقويت وحدت و هويت ملي مبتني بر اسلام و انقلاب
تحكيم مباني مردم سالاري ديني
احساس عدالت، آزادي و امنيت
آزادي
نهادينه كردن آزادي هاي مشروع
آگاهي بخشي و قانونمند كردن آزادي هاي مشروع
احساس بهبود و آسايش
احساس بصيرت اجتماعي
روحيه اميد به آينده
بهبود و آسايش فردي
بهبود رفتارهاي فردي
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
     بعضي ازمؤلفه و متغيرها را مي توان دردو يا سه بعد قرارداد، ليكن احصای مؤلفه و متغيرهاي درهربعد چارچوب راهنما براي هدفگذاري ، سياستگذاري درهر بعد را فراهم مي آورد. تحول اقتصادي ، سياسي ، اجتماعي و فرهنگي براي رسيدن به چشم انداز مستلزم آن است كه مؤلفه ها ومتغيرهاي اصلي اين نظام هاي چهارگانه به صورت سيستمي و منسجم ومتعامل ديده شود. در مورد جامع و مانع ديدن اين ابعاد و تقدم و تأخر و اهميت هريك ازاين ابعاد ،‌نظريه ها و مدل هاي بسياري ارائه شده است، اما به نظر مي رسد بعد فرهنگي به علت انعكاس ارزشها و باورهاي مشترك اعضاي جامعه از اهميت و تقدم ويژه ای برخوردار است ، چرا كه ارزشها و باورها هستند كه به اهداف جامعه و طراحي و استقرار ساختارهاي اجتماعي وسياسي جهت مي دهند. الگوي توسعه ملي مبتني بر فرهنگ و آموزش و پرورش ،‌چارچوب راهنمايي براي تعامل ابعاد فراهم مي آورد. حضرت امام (ره) درتبيين جايگاه ونقش استراتژيك فرهنگ درتوسعه ملي مي فرمايند:« فرهنگ مبدأ همه خوشبختي و بدبختي هاي ملت است و دررأس همه اصلاحات ، اصلاح فرهنگ است:» بديهي است كه  یکی از مهمترين شاخص ها و مؤلفه های فرهنگي ، توسعه فرهنگ ایثار وشهادت  است که حاوی صفات و ارزشهاي ديني و ملي است.
     با نگاهي به مؤلفه هاي  سند جشم انداز به وضوح مي توان به جايگاه مؤلفه هايي همچون جامعه اي ايثارگر، مؤمن ، متعهد به انقلاب و نظام اسلامي ، شكوفايي ايران و مفتخر به ايراني بودن و جامعه ای متكي به اصول اخلاقي منبعث از تعاليم اسلامي وانديشه هاي امام (ره) ، اشاره کرد.
     جدول زير مؤلفه ها و متغيرهاي فرهنگي را از بعد ديگري نشان مي دهد:
مؤلفه ها ومتغيرهاي فرهنگي برگرفته از سياستهاي كلي در سند چشم انداز بيست ساله جمهوري اسلامي  ايران
(سند چشم انداز: 5-10)
 
 
 

 

تقویت هویت فرهنگی

 

 

حفظ میراث فرهنگی

 

 

تقویت مشارکت فرهنگی

 

 

ارتقای همکاری های بین اللملی

 

 

 

 
ارائه الگو
در سند چشم انداز بیست ساله جمهوري اسلامي ايران ودر برنامه های توسعه، همواره بر توجه به امر فرهنگ ایثار و شهادت تأکید شده است. اولوبت به امر  فرهنگ ایثار و شهادت تقريباً درتمام ابعاد اين برنامه ملي ، ‌به گونة چشمگيري محسوس است. براين اساس الگوي پيشنهادي شامل موارد زير است:
 
1-   ترسيم هدف نهايي سند وابعاد اساسي آن
اهداف نهايي سند چشم انداز رسيدن به توسعه است. درسند چشم انداز ويژگي هاي ايران توسعه يافته ترسيم شده است. ابعاد اساسي كه بايد براي رسيدن به اين هدف كلي مدنظر قرارگيرد، همان طور كه قبلاً نيز اشاره شده است به شكل هاي مختلفي بيان شده است برای مثال در بعد اقتصادي، ‌ايران آينده رشد يافته ، داراي اشتغال كامل و سطح درآمد بالا، ‌در بعدسياسي، فعال و مؤثر درجهان اسلام و داراي ‌تعامل سازنده با جهان و در بعد سياست داخلي مستقل وبرخوردار از امنيت همه جانبه، دربعد اجتماعي ، برخورداد از رفاه و عدالت اجتماعي وسرمايه اجتماعي بالا، از بعد فرهنگي و آموزشي،‌تربيت انساني مؤمن و متعهد ايثارگر، متعهد به انقلاب و نظام اسلامي و به لحاظ علمي جامعه دانايي محور و پيشرفت خواه و برخوردار از تكنولوژي پيشرفته و پيشگام درجنبش نرم افزاري مدنظر است.
 
2-    شناسايي و تشخيص متغيرهاي  مرتبط با فرهنگ ایثار وشهادت در سند
با مطالعه و آناليز سند چشم انداز مي توان متغيرهاي  مرتبط با فرهنگ ایثار وشهادت را شناسايي كرد. ازآنجا كه شناسايي اين متغيرها به صورت هاي مختلف ممكن است صورت گيرد، بهتراست كميته اي مركب از صاحبنظران حوزه فرهنگ ایثار وشهادت و آشنا به مضامين سند چشم انداز اين متغيرها را شناسايي كنند. برای مثال، دريك بررسي اجمالي مي توان متغيرهاي  فرهنگ ایثار وشهادت سند را به شرح زير اعلام كرد:
 
-ایجاد جامعه ای ایثارگر ؛
- ایجاد جامعه ای مؤمن، ورضایتمند و مسؤوليت پذير؛
-رشد فرهنگ (دینی)؛
- رسیدن به توسعه ای مناسب با مقتضیات فرهنگی (دینی)؛
-  رسیدن به موفقبت الهام بخش در جهان اسلام؛
- رسیدن به توسعه ای متناسب با هویت اسلامی و انقلابی؛
-ایجاد جامعه ای مفتخر به ایرانی بودن؛
- ایجاد جامعه ای به دور از فقر، فساد، تبعیض؛
- مردم سالاری دینی؛
-جامعه اخلاقي؛
-حفظ كرامت انسان.
 
     نگاهي به موارد فوق نشان مي دهد برخي متغيرهای فوق، همچون جامعه اي متكي به اصول اخلاقي و ارزشهاي ديني ملي و انقلابي ،‌حفظ كرامت انسان، جامعه اي مسؤوليت پذير و مؤمن ، تربيت انسان فعال، تنها متولی تحقق آنها نهاد های فرهنگی مرتبط با فرهنگ ایثار وشهادت نیستند، بلکه همکاری سایر حوزه ها بویژه نهاد های آموزشی و نظام تعلیم وتربیت را نیز می طلبد. برخی از اهداف هم در چند بعد قابل طرح هستند و ماهیتی بین بخشی دارند  و برای تحقق آنها تلاش در ابعاد مختلف، همچون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را می طلبد.
 
3- هماهنگي برنامه هاي توسعه كشوري با اهداف سند چشم انداز دربخش فرهنگ ایثار وشهادت
سند چشم انداز فاقد زمان بندي دستيابي به اهداف فرهنگی ، در چهار برنامه پنج ساله است تا برمبناي كوتاه مدت پنج ساله بتوان در پايان هردوره ميزان دستيابي به اهداف چشم انداز را مشخص كرد. درحقيقت، برنامه- ريزي توسعة فرهنگی، از جمله فرهنگ ایثار وشهادت بايد جزيي از برنامة توسعه اقتصادي ، اجتماعي وفرهنگي باشد و به تعبیر دیگر، باید فضای حاکم بر برنامه ریزی کشور در سطوح مختلف باشد .
     لازم است ميزان هماهنگي اهداف بخش توسعة فرهنگ دینی در عرصة فرهنگ ایثار وشهادت دربرنامه چهارم و سایر برنامه های توسعه با اهداف درنظر گرفته شده درسند چشم انداز بررسي شود. ارتباط منطقي سند چشم انداز و سياستهاي كلي برنامة چهارم سند توسعه به بهترين وجه ممكن درنامه مورّخ 11/9/82 رهبر معظم انقلاب در پي ابلاغ سند چشم انداز بیست ساله به شكل زيرانعكاس يافته است: " ... اينك سياستهاي كلي برنامه چهارم كه نخستين برنامه دوران بيست ساله است، برابر اصل 110 قانون اساسي ابلاغ مي گردد." كه اشاره وتأكيد بر در راستا بودن برنامه هاي توسعه با برنامه هاي سند چشم انداز است.
 
4- طراحي يك پلان عملياتي (برنامه هاي اجرايي)
از منظر صاحبنظران، اجزاي يك چشم انداز الهام بخش با رويكرد فرهنگي ، دربرگيرندة رسالت ها (missions)، بيانية چشم انداز (Vision statement)، بيانية ارزشها، اهداف بلند مدت و كوتاه مدت (goals and objectives)، استراتژي ها و تاكتيك ها (strategies and tactics) و پلان اجرايي (implementation) است (Nichols.2000).
     درصورتي كه نتوان براساس چشم انداز و رسالت هاي آن اقدام به طراحي يك پلان عملياتي نمود، كارآمدي ، واقع گرايي و توان بالفعل چشم انداز به چالش كشيده مي شود. نكتة مهم اين است كه اهداف و رسالت هاي مورد نظر ، بايد حتماً براساس ارزش ها و باورهاي بنيادي همان جامعه و فرهنگ تدوين شود. تصويب و ابلاغ چشم انداز ملي، نخستين گام درتوفيق كشور به حساب مي آيد. گام بعدي دراين زمينه، تهية برنامه هاي اجرايي است كه درآن واحدهاي مختلف موظف به اجراي چشم انداز سازمان خود درراستاي سند ملي شوند.
     دراين زمينه لازم است اهداف كلان سند چشم انداز در بعد« فرهنگ ایثار و شهادت» به اهداف خردتري تقسيم شود و اين اهداف خرد به صورت زمان بندي ،‌قابل اجرا و مدّون گردند و دراختيار سازمان ذي ربط قرارگيرند تا مسؤوليت هرسازمان مشخص شود.
 
5- فرهنگ سازي زمينه ساز اجراي برنامه
چشم انداز بايد به خوبي وبه طريقي الهام بخش به اطلاع تمام متولّیان فرهنگی كشور، بویژه  مدیران درگیر در عرصه مختلف فرهنگ ایثار و شهادت  برسد. بايد اطمينان حاصل نمود كه همه افراد، خصوصاً افراد، اثرگذار و دست اندركار، چشم انداز سند در زمينة فرهنگ ایثار و شهادت  را درك کرده و با جنبه هاي مختلف آن آشنا شده اند. حمايت اصحاب فرهنگ ازچشم انداز بدون اطلاع رساني و تبيين آن غيرممكن است.
     فلسفه ايجاد فهرست نرم افزاري كه مدنظر و تأكيد نظام معظم رهبري نيز هست، دريك معنا به مفهوم تعيين اولويت بندي هاي شناخت مراحل موازي و متوالي و فعاليت هايي است كه بايد دراين مسير مشخص شود ودراين زمينه نقش فرهنگ سازي كليدي است. درواقع، نقطة آغاز حركت نرم افزاري را مي توان ازهمين مسأله آغازكرد؛ يعني ايجاد وفاق و تفاهم ملي نسبت به اين كه بهترين بهره وري از ظرفيت علمي موجود چيست؟ خوشبختانه، در كشور ما مردمي بودن مقولة ايثار وشهادت نعمتي اساسي است.
    برای تحقق اهداف چشم انداز در ابعاد مختلف، ازجمله ابعاد فرهنگی ، چشم انداز داراي الزاماتي است كه باید شناسايي شود. اين الزامات به شرح ذيل است(جدول زير):
 
نمودار (1) الزامات تحقق اهداف چشم انداز بیست ساله                             
 
تحقق اهداف چشم انداز
مديريت
نرم افزار
سخت افزار
مغز افزار
برنامه ريزي
آمايش سرزمين
هموارسازي
فرهنگ سازي
تجهيزات
زيرساخت ها
نيروي انساني
دانش
                   
                                                  (قهرماني و كريمي ،1385)
     با توجه به نمودار فوق ، الزامات تحقق سند چشم انداز را مي توان به سه دسته نرم افزار، سخت افزار ومغزافزار تقسيم كرد. دراين ميان، فرهنگ سازي ، هموار سازي ، آمايش سرزمين و برنامه ريزي در زمرة اقدامات نرم افزاري قرارمي گيرد . تجهيزات و زيرساخت را نيز مي توان در زير مجموعة اقدامات سخت افزار قرار داد و سرانجام دانش  ونيروي انساني، ازجمله اقدامات مغزافزاري محسوب مي گردد. دراين ميان، نقش مديريت براي برنامه ريزي ، سازماندهي ،‌ هدايت ، هماهنگي و كنترل فعاليت ها ي مرتبط با عرصه ايثار وشهادت حياتي است، چرا كه اين مهم (تحقق سند چشم انداز) جز در ساية گسترش هوشمند و درايت مديران كلان و خرد  در عرصة ايثار وشهادت و مديران كلان نهاد هاي ديني محقق نمي شود.
 
6- تدوين شاخص هاي مناسب براي هريك ازمتغيرها ی فرهنگ ایثار وشهادت براساس مباني تئوريك وارزشي
شاخص ها ، معيارهاي اندازه گيري ميزان دسترسي به اهداف هستند. درواقع، همان فانوس هاي دريايي هستند كه راه و روش رسيدن به هدف را مشخص مي نمايند. لذا نوع انتخاب شاخص بسيار مهم است و لزوماً نيازمند مبناي تئوريك قوي و مستدل بر پايه ارزشهاي جامعه است . شاخص ها بايد كاملاً منطبق با هدف (متغيرها) درچارچوب نظام ارزشي كشور و با مبناي تئوريك غني و مستدل انتخاب شوند.باكمك اين شاخص ها مي توان ميزان موفقيت سياست ها و تحقق اهداف را مورد سنجش قرار داد و ازطرف ديگر، انتخاب غلط شاخص ، آغاز سيكل معيوبي است كه رهايي ازآن بسيار سخت و دشوار است.
بدين لحاظ لازم است شاخص هاي مناسب براساس مباني تئوريك و ارزشي جامعه انتخاب و يا ساخته شود وسپس شاخص ها توسط مراجع ذي صلاح براي ايجاد وفاق و همدلي تصويب شود. اين شاخص ها بايد كاملاً با اهداف و ويژگيهاي سند چشم انداز در زمينة فرهنگ ایثار و شهادت و همچنين با ارزشهاي والاي انقلاب ونظام جمهوري اسلامي مطابقت داشته باشد.
     از جمله شاخص ها ومولفه هاي فرهنگ ايثار وشهادت- كه تعدادي از آنها در سند هم آمده – به موارد زير می توان اشاره كرد:گذشت وفداكاري،شهادت،آزادگي وجهاد،شجاعت،شفاعت وصبر،مروت، عشق حسيني،لعنت و برائت از مشركين و...
 
 7- تعيين منطق ، نحوه محاسبه، روش جمع آوري داده ها و مقاطع سنجش واندازه گيري شاخص هاي مرتبط با فرهنگ ایثار وشهادت
     ارتباط بين متغيرها و ويژگيهاي شاخص درجدول زيرآمده است. براساس مدل ارزيابي واهداف توسعه اجتماعي هزاره سوم تنظيم شده در سازمان ملل لازم است براي هرمتغير درنظر گرفته شده براي اهداف تربيتي و آموزشي گام هاي زير برداشته شود(Human Development Report, 2003):
1-     تعريف شاخص؛
2-     استدلال ومنطق شاخص (Rationale) وارتباط شاخص با اهداف اجرايي و آرماني؛
3-     نحوه محاسبه؛
4-     برنامه آماري مورد استفاده و روش جمع آوري داده ها؛
5-     مقاطع سنجش واندازه گيري؛
بر اين اساس، براي متغير هاي سند چشم انداز در زمينة فرهنگی، مي توان به موارد زير (جدول) اشاره كرد:
 

 
ويژگيهاي شاخص
متغيرها
تعريف
استدلال
روش محاسبه
روش جمع آوري داده ها
مقاطع سنجش
- ایجاد جامعه ای ایثارگر
 
 
 
 
 
- ایجاد جامعه ای مؤمن، و رضایت مند و مسؤوليت پذير
 
 
 
 
 
-رشد فرهنگ (دینی)
 
 
 
 
 
- رسیدن به توسعه ای مناسب با مقتضیات فرهنگی (دینی)
 
 
 
 
 
-  رسیدن به موفقیت الهام بخش در جهان اسلام
 
 
 
 
 
- رسیدن به توسعه ای متناسب با هویت اسلامی وانقلابی
 
 
 
 
 
- ایجاد جامعه ای مفتخر به ایرانی بودن
 
 
 
 
 
- ایجاد جامعه ای دور از فقر،فساد ،تبعیض
 
 
 
 
 
- مردم سالاری دینی
 
 
 
 
 
-  جامعه اخلاقي
 
 
 
 
 
- حفظ كرامت انسان
 
 
 
 
 
 
 
 
نتيجه گيري:
ابلاغ سند چشم انداز ملي توسط مقام معظم رهبري درآبان ماه سال 1382 ، نقطه عطفي در راهبري و ساماندهي حركت كلي كشور، ازجمله در زمينة فرهنگ ایثار وشهادت در جهت اهداف متعالي انقلاب اسلامي فراهم آورد. اين سند بايد به مثابه روح در كالبد همه طرح ها و برنامه ها و تحولات آموزشي كشور به گونه ای عمل كند كه در سال1404، ايران به كشوري توسعه يافته با جايگاه اول اقتصادي ، علمي و فناوري درمنطقه تبدیل شود. و بتواند جامعه اي ايثارگر، مؤمن، متعهد به انقلاب و نظام اسلامي تربیت  کند. در اين راستا لازم است توقعاتي كه از بخش های مختلف نظام در اين زمینه وجود دارد ، شناسايي شود و اقدامات عملي توسط برنامه ريزان برای انجام اين توقعات فراهم گردد. با توجه به اين امر، در اين مقاله ابعاد اساسي سند چشم انداز و جايگاه فرهنگ ایثار و شهادت درآن شناسايي شد و بر اين اساس، الگويي طرح ريزي گرديد كه بتوان به اهداف مد نظر سند  در زمینة رشد و تقویت فرهنگ ایثار و شهادت دست يافت. فرهنگ ایثار به ما می آموزد که محدود نگاه نکنیم و همه چیز را با مادیات نسنجیم و بر اساس ارزشهای انسانی و آرمان های الهی عمل کنیم. چنین نگاهی ما را به قدرتی بی انتها و لایزال متصل می سازد. داشتن چنین دیدگاهی به فعالیت های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جهت می بخشد و به انسان نیرویی دوچندان می دهد. از سوی دیگر، گسترش فرهنگ ایثار باعث افزایش روحیه تعاون و همکاری میان مردم می شود و تنها در این صورت است که جامعه به سعادت دست می یابد.
 
 
 
عناصر اين الگو در نمودار زير آمده است:
 

 

پيشنهاد ها :
براي تحقق اهداف سند چشم انداز در زمينة  ترويج فرهنگ ايثار وشهادت مي توان موارد پيشنهادي زير را مطرح كرد:
1-   بايد مصالح فرهنگی، بويژه فرهنگ ايثار وشهادت برتمام مصالح سياسي ، اجتماعي و اقتصادي سند چشم انداز حاكم شود و به تعبير ديگر، الگوي توسعه و پيشرفت اجتماعي بايد با مصالح فرهنگی و ديني حاكم برجامعه سازگار باشد و قوانين و مصالح اجتماعي با عنايت به مصالح فرهنگی و ديني تعريف وتدوين شوند.
2-     لازم است مديران عرصة فرهنگ ايثار وشهادت ويژگهاي خاص و برجسته اي همچون آگاهيهاي همه جانبه  صبر مدبرانه ، ولايت پذيري شهادت طلبي، تحصيل اخلاص، خود سازي، نظم و برنامه ريزي، امانت داري ، صداقت و تاريخ شناسي  داشته باشند تا بتوانند نقش مؤثری در ارتقا وترويج فرهنگ ايثار وشهادت داشته باشند وفضاي مناسب را براي اين امر فراهم آورند.
3-   بايد مسؤوليت ترويج فرهنگ ايثار وشهادت را براي همة افراد و نهادهاي ديني و اجتماعي به يك معنا، ولي به درجات مختلف اثبات كرد. دراين زمينه هماهنگي  نهادهای ديني و فرهنگی با آموزش و پرورش وآموزش عالي  وسازمان های غیر دولتی درراستاي تحقق اهداف  فرهنگ ايثار وشهادت سند چشم انداز ضروري است.
4- از آنجا كه هيچ سيستم ارزيابي وگزارش دهي درخصوص عملكرد سند چشم انداز پيش بيني نشده است، پيشنهاد مي گردد وجود مركزي با اختيارات مناسب كه بتوانند هرآنچه براي اجراي سند دربخش ترويج  فرهنگ ايثار وشهادت لازم است، انجام دهد و از پراكنده كاري ها جلوگيري نمايد. ازجمله اختيارات اين مركز مي تواند جمع آوري اطلاعات ، پيشنهاد اقدامات اصلاحي ، ايجاد تعهد به تحقق چشم انداز ، دروني كردن آن ، ارزيابي ميزان تحقق اهداف و ... باشد.
5- پياده سازي اهداف فرهنگی سند در زمينة ايثار وشهادت الزامات فراواني دارد كه اغلب آنها به يكديگر وابسته و پيوسته هستند. تبيين مفهوم جامع و گسترده از مؤلفه ها ي ديني و فرهنگی سند، بويژه در بخش ايثار وشهادت نيازمند شناخت نظريه ها ، رويكردها ، اولويت ها و روش تحقق آنهاست. بنابراین، توصيه مي شود پژوهش محوري در فرهنگ ايثار وشهادت برجسته تر شود. با پژوهش محوری و با انجام تحقیقات کاربردی و بنیادی در حوزه فرهنگ ایثار و شهادت  مي توان مسیرهای آینده حرکت را مشخص ساخت..
6- الزامات سند چشم انداز در زمينة فرهنگ ايثار وشهادت با هدف گذاري كمي وعملياتي طوري تهيه شود كه با آمدن ورفتن وزير ومسؤولان فرهنگی، روي آنها اعمال سليقه صورت نگيرد . لازمه اين امر،تدوين اهداف وشاخص هاي كمّي است.
7- چشم انداز توسعه كه نگرش نظام مند و سيستماتيك به تغييرات مطلوب اقتصادي، اجتماعي ، فرهنگي و سياسي كشور است ، مبتني بر آرمان هايي است كه درافق بیست ساله درقالب چهار برنامة ميان مدت توسعه تحقق مي يابد. لذا درزمينة ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، هماهنگي بين برنامه هاي توسعه و انطباق آنها با اهداف سند چشم انداز ضروري است.
8- درسند چشم انداز بر« هويت » به عنوان  يكي از اصلي ترين مؤلفه هاي تربيتي و فرهنگي تأكيد شده است. درمتن سند آمده است ايران كشوري توسعه يافته است... با هويت اسلامي و انقلابي. ازآنجا که بخشي ازاين هويت بخشي درنظام آموزشي صورت مي گيرد، ضروري است بين هويت هاي سه گانة اسلامي، ايراني و انقلابي به عنوان سه مؤلفه هويتي تشكيل دهنده جوهرة فرهنگي سند چشم انداز نگريسته شود، چرا كه غفلت از اين امر مي تواند ازسه هويت مكمل ايراني، اسلامي و انقلابي ، سه هويت متعارض پديدآورد كه بخش قابل توجهي ازسرمايه هاي فرهنگي را بر باد دهد.
9- همان طور كه در ارائه الگو هم اشاره شد، لازم است هريك ازمتغيرها واهداف كلان سند چشم انداز در بعد فرهنگ ايثار وشهادت ، به اهداف خردتري تقسيم شود و اين اهداف خرد به صورت زمان بندي ، قابل اجرا و مدون گردند ودراختيار سازمان هاي ذي ربط قرارگيرند تا مسؤوليت هرسازمان مشخص گردد و امكان ارزيابي آن را فراهم آورد.
10- محوريت برنامه در عرصة ترويج فرهنگ ايثار وشهادت ،بايد توسط مردم باشد. در واقع، وظيفة اساسي نهاد هاي ديني‌ بايد مردمي كردن كليه برنامه ها وحمايت حداكثري از حضور مردم در برنامه باشد.
11-تعليم وتربيت غير مستقيم وجذّاب مطالب ومباحث علمي وعملي فرهنگ ايثار وشهادت تأثير بيشتري دارد . در اين راستا، نقش آموزش عالي وآموزش وپرورش در ترويج فرهنگ ايثار وشهادت  بي بديل واساسي است.
 

منابع:
1- ابوالقاسمی،سجادی.(1384).پژوهشی در چالش های توسعه فرهنگ دینی با نگاه به آینده،تهران: انتشارات عرش پژوه:
2- سند چشم انداز درافق 1404.(1382)." بیانات مقام معظم رهبري"، سازمان مديريت و برنامه ريزي.
3- مشكيني ، بهمن .(1385). «جوانان ؛ سرمايه اجتماعي واهداف سند چشم انداز » مجموعه مقالات همايش ملي سند چشم انداز جمهوري اسلامي ايران درافق 1404 ، ج 5 .
4- سياهپوش ، امير عباس.(1385). «بررسي فرايند توسعه براساس سند چشم انداز»، مجموعه مقالات همايش ملي سند چشم انداز جمهوري اسلامي درافق 1404، ج 3.
5- جلال آبادي ، اسداله.(1385)." موانع پيش رو سرمايه گذاري درسند چشم انداز بيست ساله كشور" مجموعه مقالات همايش ملي سند چشم انداز جمهوري اسلامي درافق 1404 ، ج3.
6- قهرماني ، محمد و كريمي صمدي ، عليرضا.(1385)."« توسعه مديريت ؛ چالش بنيادين تحقق اهداف سند چشم انداز بيست ساله كشور»"، مجموعه مقالات همايش ملي سند چشم انداز جمهوري اسلامي ايران درافق1404، ج5.
7- ني نوس ، برت.(1377). رهبري بصير، ترجمه محمد ازگلي و برزو فرهي ، تهران: انتشارات دانشگاه  امام حسين(ع).
8- قنبري ، علي.(1385)." سند چشم انداز دربستر برنامه هاي توسعه و قانون اساسي "ازمجموعه مقالات همايش كلي سند چشم انداز ايران 1404 ، ج2.
.9- UNESCO institute for statistics , march 11 , 2003
10- Human Development Report (2003) : Millennium Development goals: a­ concept among nations to end human development program(UNDP):NewYork.
11- Nichols,F (2000) Strategic planning :What every manager must know,NewYork.
 


شنبه 2 بهمن 1389  12:53 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : مفهوم شناسي اسلامي «ايثار» و «شهادت »
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چكيده
نوشته پيش رو نگاهي است مفهوم شناسانه به«ايثار» و «شهادت» كه دو مرتبه كمال وجود انساني هستند. در بخش نخست آن مفهوم لغوي و اصطلاحي «ايثار» و «شهادت» از نگرگاه اهل لغت بررسي شده است. آنگاه با رويكردي قرآني و روايي اين دو وا‍ژه را برمي رسيم. سپس «ايثار» و «شهادت» را از نگرگاه دو مفسر بزرگ قرآن در الميزان و مجمع البيان رصد كرده ايم و در پايان ويژگي هاي شهادت و مراتب آن كه مراتب كمال انسان است را بيان مي نماييم و با بيان اين كه «شهادت» حركتي است رو به تكامل و هدفدار و جايگاهي است اكتسابي كه براي كسب آن مقدماتي لازم است در فرايند اثبات ادعاي ذكر شده تا آنجا كه نوشته گنجايش داشته است از آيات قرآني كه خاستگاه مفهوم «ايثار» و «شهادت» است استفاده كرده ايم و جهت تاكيد از جلوه هاي آمده در روايات و سخنان معصومين بهره برده ايم.

مقدمه
از ديدگاه اسلام فدا كردن جان به طور آگاهانه و انتخاب گرايانه در راه آرماني مقدس و پاك كه به تعبير قرآن «في سبيل الله» ناميده مي شود1، «شهادت » نام دارد، و كسي كه به چنين مقامي دست مي يابد، «شهيد » است2.البته پذيرفتن مرگ هنگامي ارزشمند است و قداست دارد كه از سويي آگاهانه باشد و از سوي ديگر، رضايت و خشنودي خداوند را در پي داشته باشد. 3.آنكه در راه رسيدن به آرمان مقدسي گام بر مي دارد و مبارزه مي كند و سختي ها را تحمل مي كند و نهايت تلاش و همت خود را تا حد ايثاركردن جان به كار مي گيرد، خداوند وي را از ديگران به عنوان «مجاهد در راه خدا» برتر مي داند و پاداشي عظيم برايش در نظر مي گيرد، چنان كه در قرآن آمده است:
•«خداوند مجاهداني را كه با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان برتري بخشيده است.»4
•پيامبر(ص) نيز چنين انساني را بهترين مردم مي داند و مي فرمايد:«بهترين مردم كسي است كه نفس خود را در راه خدا نگه داشته و با دشمنانش جهاد مي كند و خواهان مرگ يا كشته شدن در ميدان جنگ است»5.
به يقين فرق است بين كسي كه مرگ را عاشقانه در آغوش مي كشد و با رسيدن به وعده گاه «شهادت » به كمال خويش مي رسد،6 با آن كسي كه مرگ به سراغ او مي آ يد و با اكراه و ترس جان مي دهد. پس مي توان گفت:«شهادت » برخاستن، رفتن، كوشش و رسيدن به قله كمال است .
و ما از اين رهگذر بر آنيم تا «شهادت » را به عنوان يك عمل و «فرآيند تكاملي» و حاصل آن را به عنوان «كمال و سعادت» باز بشناسانيم.چنانكه معمار نظام «شهادت » در دنياي معاصر امام خميني (ره) خود فرمودند: « «شهادت » براي مُسلم، براي مؤمن سعادت است»7.
واژگان رايج را چون قدرت تفسير مفهوم بلند و ژرف «شهادت » نيست و از طرفي براي رساندن عمق مفهوم «شهادت » ناچارم از آنها استفاده كنم، از اين رو از به كاربردن الفاظ و كلماتي مانند «مرگ» براي فهم «شهادت » شرم دارم، چون قرآن از كاربرد لفظ «مرگ و مرده» براي «شهادت » شديدا منع كرده است8؛امّا چاره اي نيست كه در مقام پژوهش و نزديك شدن به مفهوم «شهادت » از اين الفاظ استفاده كنم. واژگان ناقص همچون پياله هاي كوچك اند, مي خواهند از خُم سرشار و اقيانوس بي پايان مفهوم «شهادت » با صبر و حوصله و اندك اندك قطرات مفاهيم را به ظرف دل و ذهن ما بريزند تا آرام آرام و جرعه جرعه عمق درياي «شهادت » را به ساحل باريك فهم بشري منتقل كنند. معتقدم اگر بدون مقدمه به سراغ حقيقت مفهوم «شهادت » برويم، نه تنها عظمت آن را به درستي درنمي يابيم، بلكه بر سرگردانيمان خواهد افزود، چرا كه رواق مقدّسي همچو «شهادت» را سزاوار نيست بدون آستان بوسي وارد شد.
مسلمانان مي گفتند ما ايمان آورديم، اما خداوند فرمود تا ايمان به درون دلتان وارد نشده باشد، ادعاي ايمان نكنيد9.پس از آن خداوند مؤمنان را تشويق به هجرت و صبر و جهاد نمود10 و باب جهاد براي همه و هميشه نبود كه بتوانند از آن بهره مند گردند، زيرا خداوند تنها برخي را به اين نعمت مخصوص گردانيده بود (جهاد دروازه اي است كه خداوند آن را به روي بندگان مخصوص خود گشوده است)11. در نتيجه رسيدن به مرتبه «شهادت » تنها براي اهلش آسان است.در اين نوشته در پي يافتن راهي هستيم كه در هر حال مسير رسيدن به مقصد شهادت را براي اهلش هموار و قابل درك سازد.بازشناخت مفهوم «شهادت » كليد حلّ مسائل غامضي است كه سيستم هاي بشري تا كنون به سختي توانسته اند راه حلّي براي آن بيابند.و از طرفي «شهادت » و ترويج فرهنگ ناب و قدرتمند «شهادت » آنچنان داراي پتانسيل پيشبرنده اي در ميان جوامع فعلي بشري است كه بسياري از دشمنان اسلام براي مهار و حتي از بين بردن و انحراف آن در سطح كلان و دركلاس سياست هاي بين المللي براي آن سياست گذاري مي كنند 12.

بخش اول مفهوم شناسي لغوي« ايثار و شهادت»
در اين بخش برآنيم تا دو واژه«ايثار» و «شهادت» را ابتدا از نظر لغوي و سپس از جهت كاربرد قرآني بكاويم و درپايان اين بخش «شهادت » از نگاه صاحب الميزان را پي مي گيريم.
مفهوم لغوي ايثار
ايثار به معني:
بذل كردن ؛ ديگري را بر خود برتري دادن ؛ سود ديگري را بر سود خود مقدم داشتن؛ و به معني قُوت لازم و مايحتاج خود را بر ديگري بخشيدن است13.
مفهوم قرآني ايثار
ايثار به معناي مقدم كردن ديگران بر خود در چندين جاي قرآن به كار رفته است، از جمله در:
•(نازعات:37-39)«امّا آن كسي كه طغيان كرده، و زندگي دنيا را مقدم داشته، مسلّما دوزخ جايگاه اوست.»14
•يوسف: 91:«گفتند:خداوند تو را بر ما برتري بخشيده است.»15
•اعلي:16:«ولي شما زندگي دنيا را مقدم مي داريد.»16
•حشر: 9:«و آنها را بر خود مقدم مي دارند؛ هرچند خودشان بسيار نيازمند باشند.»
خداوند آيه اخير را در مقام ايثار گري امام علي(ع) نسبت به شخص نيازمندي يادآور شده است كه حضرت طعام و قوت شبانه خود و خانواده اش را در حالي كه سخت بدان نياز داشت، به وي داد و شب را گرسنه به سربردند17 و چنان عمل كرد كه موجب مدح خداوندي شد18.
از بررسي كاربرد لفظ ايثار در قرآن چنين به دست مي آيد كه ايثار به معناي مقدم داشتن ديگران برخود به كار مي رود.
بدون مفهوم شناسي «ايثار» واژه «شهادت » غريب خواهد بود.آنكه را از مرز ايثار گذر نكند، به رواق«شهادت » راهش نمي دهند.اما به لحاظ گنجايش مقاله همين مقدار كفايت مي كند كه بدانيم ايثار همطراز با ديگر فرايض ديني است كه از آن رهگذر انسان مي تواند به مراتب عالي انساني برسد و مورد مدح و تعظيم خداوند واقع گردد.

مفهوم لغوي «شهادت »
تعابير به كار رفته براي واژه «شهادت » را ميتوانيم چنين خلاصه كنيم:
گواهي دادن؛ حاضر بودن؛19 كشته شدن در راه خدا20 حضور21؛ مشاهده و معاينه؛ 22
نظر اهل لغت را براي فهم معناي واژه« شهادت» مرور مي كنيم:
راغب اصفهاني ماده (شهد) را به معني شهود مي داند و «شهادت » را به حضور معنا كرده است؛ حضور همراه با مشاهده با بَصَر يا با بصيرت23. ايشان شهود را به معني حضور مجرّد و «شهادت » را به همراه مشاهده اُولي مي داند.جمع شاهد در اين صورت «شُهود و اَشهاد» است و جمع شهيد« شهداء»( وَالشُّهَدَاءُ عِندَ رَبِّهِمْ)24؛واژه شهداء بيست بار در قرآن آمده است.
صحاح مشاهده را به معني معاينه گرفته است25 .

اقرب الموارد گويد:شهيد آن است كه هيچ چيز از علمش غايب نيست26.امّا ظاهر عموم از خود لفظ فهميده نمي شود، بلكه از كلمات ديگر مانند«كلّ» فهميده مي شود، مثل(وَأَنْتَ عَلَي‏ كُلِّ شَي‏ءٍ شَهيدٌ»:و تو بر هر چيز گواهي»27« إِنَّ اللَّهَ عَلَي‏ كُلِّ شَي‏ءٍ شَهِيدٌ»:خداوند بر هر چيز گواه و از هرچيز آگاه است:28.

«شهادت » در اصطلاح
در اصطلاح رايج «شهادت » به معني كشته شدن و قتل در راه خداوند است.هرچند قلمرو معاني اين واژه در «فقه»،« قضا»،«كلام» و «عرفان اسلامي» بسيار متنوع است، امّا مورد نظر ما معناي رايج اسلامي آن است.

مفهوم قرآني «شهادت »
در فرهنگ قرآني از «شهادت » با تعبير«قتل في سبيل الله»(كشته شدن در راه خدا)ياد شده است؛ چنان كه خداوند فرموده است:
زندگي جاويدان: (و به آنها كه در راه خدا كشته مي شوند، مرده نگوييد؛بلكه آنان زنده اند، ولي شما نمي فهميد)29.
زنده اند:(هرگز گمان مبر كساني كه در راه خدا كشته شدند,مردگانند!بلكه آنان زنده اند)30
معامله با پروردگار:خداوند مشتري اموال و جانهاي كساني است كه در راه خدا مي جنگند. در سوره توبه آمده است: خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را خريداري كرده، كه]در برابرش[ بهشت براي آنان باشد31.
اين فداكاري و از جان گذشتگي در راه خدا و دين نهايت رستگاري انسان مؤمن است و آنان كه جان خويش را بر سر دين مي نهند،هم به كاميابي ابدي در آخرت مي رسند، هم شهادتشان سرچشمه الهام والگوي فداكاري براي ديگران محسوب
مي شود.

ايثار و شهادت از نگاه صاحب مجمع البيان
•مرده يا شهيد؟: و به آنها كه در راه خدا كشته مي شوند، مرده نگوييد؛بلكه آنان زنده اند، ولي شما نمي فهميد32.
در شأن نزول آيه «شهادت » آمده است كه ابن عباس مي گويد: اين آيه در مورد كشته شدگان جنگ بدر نازل شد و در روز بدر چهارده نفر كشته شدند، شش نفر از مهاجرين و هشت نفر از انصار و مردم مي گفتند فلاني و فلاني مردند پس خداوند اين آيه را نازل كرد و دستور داد از آن بعد به كساني كه در جنگ در راه خدا و «في سبيل الله»كشته مي شوند مرده نگويند، بلكه آنها بايد با واژه «شهيد» نامبرده شوند33.
•سبيل الله:در معناي سبيل الله در اين آيه صاحب مجمع البيان معتقد است سبيل همان طريق است و سبيل الله يعني طريق مرضات خداوند, راه هايي كه رضايت خداوند، در آن است.و به جهاد از اين رو سبيل الله گفته اند كه راهي است به سوي ثواب هاي خداوند.
•مرده كيست؟:مرده آن است كه به ضلالت و گمراهي رفته باشد:«آيا كسي كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم و نوري برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود، همان كسي است كه در ظلمت ها باشد و از آن خارج نگردد؟»34خداوند در اين آيه ضلالت را به منزله موت و نابودي گرفته است و هدايت را به منزله حيات و زندگي .
در تأييد اعتقاد به زنده بودن شهيدان و اطاعت كنندگان خدا اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد:
•پرواز زندگي:«صاحبان مال و دارايي هاي دنيوي هرچند در قيد حيات باشند، مرده اند؛ امّا عالمان دين زنده اند هر چند جسمشان در بين مردم نيست، اما آثار هدايتشان در قلب ها موجود است» 35.و شهيد هر چند كه با جسم از ميان جامعه پر مي كشد، امّا با بال هاي معنوي اش بر فراز آسمان زندگي ابدي در پرواز است36.
«شهادت » از نگاه صاحب الميزان
علامه طباطبايي(ره) در مورد دلالت آيات شريفه قرآن بر آن چيزي كه ما در ذهنمان از «شهادت » داريم؛ «يعني كشته شدن در معركه و ميدان نبرد» به طور مستقيم از آيات برداشت نكرده است، بلكه به دلالت ضمني آن را ثابت نموده است.
•«وَكَذلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَي النَّاسِ وَيكُونَ الرَّسُولُ عَلَيكُمْ شَهِيداً »:«و شما را نيز امّت ميانه اي قرار داديم]در حدّ اعتدال، ميان افراط و تفريط [تا بر مردم گواه باشيد؛و پيامبر هم بر شما گواه باشد)37 صاحب الميزان مي فرمايند:
1)«امت وسط» يعني آن امت ميانه اي كه به وسيله آن اعمال فرد فرد امت را مي سنجند و مقياسي خواهد بود براي سنجش افرادي كه افراط و تفريط كرده اند.
2)و از اين بابت اين امت«شهيد» بر ديگر مردمان ناميده مي شوند.
3)و نبي(ص) كه فرد اكمل از اين مردمان است، بر خود اين مردمان«شهيد» است.
4)در اين صورت پيامبر (ص) ميزان خواهد شد38.
واژه «شهادت » كه در اينجا آمده، حقيقتي از حقايق قرآني است كه در آيات زيادي در قرآن مجيد ذكر شده است، مانند آيات:(نساء:41؛نحل:84؛زمر:69).هم در آيه مورد بحث بقره:143 و هم در مابقي آياتي كه اشاره شد واژه «شهادت » به طور مطلق ذكر شده است.و اطلاق واژه «شهادت» هم دلالت بر دو معنا دارد:شهادت بر اعمال امّت و تبليغ رسولان و فرستادگان پروردگار بر امتها و بر اين نسبت(اطلاق) واژه «شهادت» قرايني از قرآن داريم:
قرينه اول: اعراف:6 «به يقين هم از كساني كه پيامبران به سوي آنها فرستاده شدند، سؤال خواهيم كرد ؛و هم از پيامبران سؤال مي كنيم»39
قرينه دوم: مائده:117 40 ؛«و تا زماني كه در ميان آنها بودم مراقب و گواهشان بودم اما زماني كه مرا از ميانشان برگرفتي تو خود مراقب آنها بودي و تو بر هر چيز گواهي».
قرينه سوم: نساء159: «و هيچ يك از اهل كتاب نيست كه پيش از مرگش به او]حضرت مسيح[ ايمان مي آورد و روز قيامت بر آنها گواه خواهد بود»41.
و اما حقايق و اعمال و معاني نفسانيه مانند كفر، ايمان، فوز، خسران به دليل آيه: «خداوند شما را به خاطر قسم هايي كه بدون توجه ياد مي كنيد، مؤاخذه نخواهد كرد، اما به آنچه دلهاي شما كسب كرده، مؤاخذه مي كند»43انسان مكلّف به شهادت بر اعمال باطني نيست.
حاصل برداشت علامه از آيات و الفاظ «شهادت » كه در آن آيات ذكر شده آمده بود، اين است كه شهادت را اگر در اينجا بخواهيم حمل بر اين معنا بكنيم كه اين امت بر ديني هستند كه جامع كمال جسماني و روحاني است، اين برداشت خلاف ظاهر آيات شريفه خواهد شد و براي فرار از حمل واژه شهادت بر خلاف ظاهر آيات بايد آن را به معناي ديگري بگيريم،
و آن معناي ديگر آن است كه بگوييم «شهادت» در اين آيات بر معناي :«حقايق اعمال مردم در دنيا» از سعادت و يا شقاوت و رد و قبول و انقياد و تمرّد آنها و «ارائه دادن اين حقايقِ اعمال در روز قيامت» حمل مي شود. و روشن است اين لياقت كه كسي حقايق اعمال امت را آگاه باشد، بداند و روز قيامت بر آن شهادت بدهد، شامل حال همه افراد امت نيست، و اين كرامت و درجه اي است كه شامل حال همه افراد امت نيست، و خداوند بعضي را به آن اختصاص مي دهد. دليل اين انحصار هم آيه شريفه 61 سوره نساء است كه مي فرمايد: «و كسي كه خدا و پيامبر را اطاعت كند،(در روز رستاخيز) همنشين كساني خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده؛از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان؛و آنها رفقاي خوبي هستند»44 و نيز در آيه 7: فاتحه الكتاب:«راه كساني كه آنان را مشمول نعمت خود ساختي»45.
و اين شهيد بر امت بودن طوق افتخار و نعمتي است كه هر كس را نصيب نخواهد شد.و بنابراين معناي آيه شريفه:«شهداء علي الناس» اين گونه خواهد شد كه اين امت شهيده خواهد بود؛ يعني:در اين امت كساني هستند كه شاهد بر اعمال امتند و رسول هم بر آنان شهادت خواهد داد و در نتيجه اين امت واسطه بين مردم و بين پيامبر(ص) خواهند بود كه به تنهايي مقام بزرگي است46.
در اينجا چند نكته از تفسير اين آيه شريفه برداشت مي شود كه ملاحظه آن نكته ها ما را به فهم عميق تر مفهوم شهادت راهنمايي خواهد كرد.
اگر خداوند امتي را به عنوان ((امت وسط))منصوب كند، آنها خواهند توانست به مقام «شهادت » برسند، چنانچه آن امّت رابط بين پيامبر(ص) و مردم بشوند و دو جنبه جسمي و روحي مردم را تقويت نمايند، راه براي رسيدن به مقام «شهادت » باز خواهد بود.«شهادت » از شؤون امت اسلامي بر شمرده مي شود. زنده شدن در قيامت تنها امتياز شهيدان نيست، بلكه امتيازات زيادتري هم دارند كه به برخي از آنها اشاره مي كنم:
امتياز اول: «شهادت بر اعمال» مردم ديگر، مقامي است براي «شهيدان» از امت فقط47.
امتياز دوم: «شهيد» بر ديگران اين است كه حق دارد ديگران را «شفاعت» كنند 48.
امتياز سوم: شهيدان« اول داخل بهشت» شوند؛در حالي كه هركسي بايد پس از طي مراحل سخت و پاسخ گويي هاي لازم وارد بهشت شوند49.
امتياز چهارم:شهيدان در نزد پروردگارشان «روزي مي خورند»50.

بخش دوم:ايثار و شهادت از ديدگاه روايات اسلامي
در بخش دوم «ايثار و شهادت از ديدگاه روايات اسلامي بررسي مي شود، و در اين ميان ماهيت و ثمرات و آثار شهادت به اجمال توصيف خواهد شد.
«شهادت » از ديدگاه روايات
در علت نامگذاري «شهادت » دلايل متعددي ذكر شده است:
1)حضور:شهيد را شهيد گفته اند بدان جهت كه فرشتگان رحمت خدا در صحنه «شهادت » «حضور» مي يابند51.
2)گواهي:خدا و رسول به بهشتي بودن شهدا «گواهي» مي دهند52.
3)همراهي انبياء: شهيد در قيامت همراه انبياء بر امتهاي ديگر گواهي مي دهد53.
4)حاضر:شهيد «زنده و حاضر» است به مقتضاي«أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يرْزَقُون»54َ:(آنان زنده اند,و نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند )
5)قيام:شهيد «به شهادت حق قيام ميكند» تا كشته شود55.
6)قلّة فضايل: شهادت قلّة فضايلي است كه اوليا دين همواره از خداوند آرزوي آن را داشته اند56.
در دعاها مكرر از خداوند درخواست «شهادت » شده است57
و روايات بسياري درباره «شهادت » و جايگاه «شهادت » از جانب معصومين  وارد شده است.از جمله رسول خدا (ص) مي فرمايند: (بالاتر از هر نيكي نيكي است تا انسان در راه خدا كشته شود. پس چون در راه خدا كشته شد بالاتر از آن نيكي, نيكي نيست)58.

نتيجه بررسي شهادت در روايات
از بررسي اجمالي سخنان ائمه  در مورد مفهوم «شهادت » برداشت مي شود كه فرموده اند:
•برترين مرگ: «شهادت » (برترين مرگ) است59
•هترين قطره: (قطره خون شهيد نزد خدا از بهترين قطرات است)60
•آمرزش: «شهادت »(موجب آمرزش همه گناهان بغير از دَين مي شود)61
•مصونيت: شهيد از سوال قبر مصون است و فشار قبر ندارد62
•همراه حوريان: شهيد در بهشت با حوريان همآغوش است66
•شفاعت: شهيد حق شفاعت دارد63
•اولين بهشتي: شهدا از اولين كساني هستند كه وارد بهشت ميشوند64
•بلند مرتبگي: و همه به مقام شهيدان غبطه ميخورند65
•اولياء قيامت : شيخ مفيد «شهادت » را مقامي والا ميداند و معتقد است آنكه در راه خدا صبر و مقاومتي كند تا آن حد كه خونش ريخته شود روز قيامت از امناي والا مرتبه الهي محسوب مي شود66
•تماشاگر وجه الله: نظر به وجه الله از خصوصيات شهيد است و اين نتيجه نفي بعد لجني از وجود خويش و رسيدن به خلود و قداست كامل در سايه «شهادت » است 67.
•كمال: در مكتب خاندان وحي«شهادت » مطلوب و معشوق آنان است و امامان(ع) يا مقتول و يا مسموم بوده اند و مرگشان «شهادت » بوده است68.پس امامان معصوم(ع) به مقصود خود كه همان كمال است، رسيده اند.
گرچه جان ائمه(ع) و اولياي خدا و بندگان خالص عزيز است، ولي دين خدا عزيزتر است. بنابراين جان بايد فداي دين گردد تا حق زنده بماند و اين همان “سبيل الله”است.
شما راه خدا را باز كرديد «شهادت » را شما آغاز كرديد
به خون خفتيد تا آئين بماند فدا كرديد جان تا دين بماند69
براي برداشت و دريافت عميق تر مي توانيد مجموعه روايات مربوط به «شهادت » و فضيلت شهداء را از جمله در منابعي كه در پي نويس آمده است، مراجعه و مطالعه كنيد70.
آنچه در مقام توصيف مفهوم «شهادت»آمد، برخي به عنوان مقدمه «شهادت » ,بعضي مصداق «شهادت » و برخي هم از باب شرح اسم بود. «شهادت» ؛ امّا حقيقتي است ماوراي همه اينها كه شهيد به آن مقام مي رسد؛ يعني مقام «شهادت » به معناي جايگاهي است كه از آن جايگاه همه چيز برايش مشهود است و او شاهد خواهد بود، و با رسيدن به اين مقام است كه ماسواي «شهادت » را با «شهادت » حاضر نيست عوض كند.

امام حسين(ع) و «شهادت »
در دوران سيدالشهداء(ع) شرايطي پيش آمده بود كه جز با حماسه «شهادت » بيداري امت فراهم نمي شد و جز با خون عزيز ترين انسانها نهال دين خدا جان نمي گرفت71. اين بود كه امام(ع) و اصحاب شهيدش لازم ديدند طراوت و سرسبزي اسلام را تامين و تضمين كنند و اين سنّت همچنان در تاريخ باقي ماند و «شهادت » درس بزرگ و ماندگار عاشورا براي همه نسلها وعصرها گشت.به فرموده امام خميني(ره) «خط سرخ «شهادت » خط آل محمد(ص) و خط علي(ع) است و اين افتخار از خاندان نبوت و ولايت به ذريه طيبه آن بزرگواران و به پيروان خط آنان به ارث رسيده است72.

«شهادت » چيست؟
در اينجا با توجه به آشنايي لغوي، قرآني و روايي با واژه «شهادت» مي توانيم باز تعريفي متناسبتر از شهادت داشته باشيم.
1.”شهادت» رسيدن به خير و سعادت است.
2.«شهادت» برخاسته از طاعت است.
در پايانِ نامه اي كه حضرت علي(ع) براي مالك اشتر آن هنگام كه او را به امارت مصر منصوب كرد، چنين نگاشت:
«من از خداوند كه رحمتش فراگير است و قدرت زيادي بر بخشش هر رغبتي دارد، طلب مي كنم كه عاقبت من و تو را به سعادت و «شهادت » ختم گرداند»73.هرچند كه شهادت كمال و سعادت است، امّا شهيد لازم نيست به طور حتم در معركه و نبرد به قتل برسد و به مرتبه و مقام «شهادت » نايل آيد، بلكه به فرمايش رسول اكرم(ص) :« اگر از روي صدق و راستي مقام «شهادت » را طلب كند خداوند به او عطا مي كند»74.
از اين بيان بر مي آيد كه «شهادت » مقام و جايگاه مخصوصي است.صرف مردن در راه خدا نيست، فقط كشته شدن و قتل در راه خدا نيست، بلكه كشته شدن و مردن در راه خدا از مطمئن ترين راههايي است كه به آن مقام منتهي مي شود.اما ممكن است بدون كشته شدن هم خداوند آن مقام را به طالبش ارزاني دارد.چنان كه ممكن است كسي توسط سلاح هم از پا در بيايد، اما به مقام و منزلت مخصوص شهيد نرسد، و چه بسا فردي كه بر فراش خويش بميرد و در نزد خداوند صديق و شهيد به حساب بيايد75. شواهدي بر اين ادعا وجود دارد.
روايت اول: شخصي نزد رسول اكرم(ص) آمد و عرض كرد:يا رسول الله جوان پر انگيزه اي هستم و قصد دارم جهاد كنم .حضرت (ص)فرمودند:«خوب برو و جهاد كن كه چند خاصيت دارد:اگر در حال جهاد كشته شدي، در زمره زندگان جاويد در مي آيي كه نزد خداوند روزي مي خورند؛چنانچه در اين راه مرگ تو را دريافت، اجر و پاداشت بر خداوند است و در صورتي كه از جهاد زنده بازگشتي، آمرزيده مي شوي، مانند روزي كه از مادر تولد يافتي».در اينجا بود كه عرض كرد يا رسول الله اما من پدر و مادر پيري دارم گمان مي كنند كه با بودن من آرامش و پناه بيشتري دارند و دوست ندارند كه راه دور بروم و از آنها جدا شوم؟آنگاه حضرت(ص) فرمودند:«با والدينت بمان كه هر لحظه اي از آن برتر از يك سال جهاد است».76
روايت دوم:از(ع) از رسول اكرم(ص) در مورد عبدالله ابن رواحه نقل شده است، در حالي كه بيمار بود و در بستر رو به موت بود، مردم گفتند:«يا رسول الله(ص) جاي بسي تعجب است كه ايشان در غير موطن «شهادت » در حال مردن است و «شهادت » نصيبش نشد و به مرگ طبيعي از دنيا مي رود.» حضرت پرسيدند: به نظر شما به چه كسي از امت من شهيدگفته مي شود؟گفتند: مگر شهيد كسي نيست كه در ميدان نبرد در راه خدا كشته مي شود؟ پيامبر اسلام(ص) در پاسخ فرمودند: اگر چنين بود، در آن صورت شهيدان از امت من بسيار اندك مي شدند77.
سخن خداوند:در وصف اين دسته از افرادي كه به مقام والاي «شهادت » بدون قتل و مردن مي رسند، خداوند در سوره حديد 19 فرموده است:«كساني كه به خدا و رسولانش ايمان آوردند،آنها صدّيقين و شهداء نزد پروردگارشانند؛براي آنان است پاداش اعمالشان و نور ايمانشان.»
پس مقام «شهادت» غير از مرگ و قتل عادي است، و از مرتبه اي بلندتر از آنها برخودار است.و مرگ در راه خدا از دست رفتن و فوت نيست، بلكه زندگي است.آن كسي كه ميدان دفاع از دين خدا و جهاد در راه خدا را ترك مي كند، به درد دين نمي خورد.او معلوم مي شود «شهادت» را نشناخته است. او خيال مي كند مرگ يعني نابودي و مي پندارد ماندن براي او بهتر است.او نمي داند كه«همانا مرگ پلي است كه شما را به سوي ديگر عبور مي دهد»79.حسين ابن علي(ع) مي فرمايد:«مرگ پلي بيش نيست؛ اين طرفش دنيا، آن طرفش بهشت! اين پل شما را از دنيا به بهشت مي رساند»80. رسول خدا(ص) در مورد علي ابن ابيطالب (ع) فرمودند: «علي(ع) كسي است كه در جنگ پياپي حمله مي كند و در قاموس او واژه فرار معنا ندارد، در جنگي نيست كه برود و پيروز برنگردد،او هميشه پيروز جنگ بود»81.

راه سعادت
پس اگر نتيجه ايثار و «شهادت » پا برجا ماندن دين خداست، راه به درستي راه سعادت است.آنجا كه انسان ديندار پاي ماندن با بي ديني و رفتن با دينداري برايش به ميان ميآيد، آنكه اهل ايثار و گذشت است و ايمان به راه خودش و درستي هدفش دارد، لحظه اي درنگ را روا نمي دارد و در طي اين مسير گوي سبقت را از ديگران خواهد ربود.در اين دوراهي است كه عاقل رزق تضمين شده آخرت و زندگي ماندگار و حقيقي را بر ماندن به طور موقت و باشرايط تنگ و زجر آور دنيوي ترجيح مي دهد و رزق در جوار پروردگار را مي پسندد و اين معامله اي است كه ترجيح دارد.
•اول اينكه ماندن در همسايگي و در حضور خداوند است.
•دوم اينكه مورد پسند خداوند بزرگ عالم است و ترجيح خواست خدا بر خواست انسان خودش امتياز دارد، و به قول شاعر اهل دل:
يكي درد و يكي درمان پسندد يكي وصل و يكي هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم ان كه جانان مي پسندد82
•سوم اينكه:شهيد رضايت پروردگار را مي خواهد و رضوان و رضايت حق براي او از همه چيز بالاتر است83.
هر چند بسياري مي پندارند كه مرده آخرش مرده است!اما خداوند چنين پنداري را قبول ندارد و آن را نفي كرده و مي فرمايد:«اي پيامبر، هرگز گمان مبر كساني كه در راه خدا كشته شدند مردگانند؛ بلكه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند.»84

«شهادت » سعادت است
امام حسين (ع) در هنگام حركت به سوي كربلا اشعاري را مي‏خواند، كه نقل شده پدر بزرگوارشان هم همين اشعار را گاهي مي خواندند:
«اگر چه دنيا زيبايي ها و دوست داشتني هايي دارد، دنيا آدم را به طرف خودش‏ مي‏كشد، اما خانه پاداش الهي، خانه آخرت، خيلي از دنيا زيباتر و جذّاب تر است، خيلي از دنيا بالاتر و عاليتر است.»
«اگر مال دنيا را آخر كار بايد گذاشت و رفت، پس چرا انسان آن را در راه خدا انفاق نكند، و اگر اين بدنهاي ما ساخته شده است كه در آخر كار بميرد، پس چرا در راه خدا با شمشير قطعه قطعه نشود»85
و چنين نگرشي به مفهوم «شهادت » خود نيروي محركه اي است براي انسان معتقد به «شهادت » براي پيش رفتن براي طي مسير و براي رسيدن به اهداف عالية انسانيت.و راه «شهادت » هميشه براي مسلمانان باز است، هرچند تنور جهاد و نبرد در راه دفاع از اسلام گاه شعله ور است و گاه خاموش، اما مقام و موقعيت «شهادت » ثابت است و چيزي نيست كه دستخوش متغيرهاي بيروني شود. از امام چهارم (ع) نقل شده است كه فرمودند: شيعيان ما همه از صدّيقين و شهداء هستند. راوي مي گويد از امام (ع) پرسيدم: چگونه چنين چيزي ممكن است، در حالي كه بيشتر شيعيان در فراش خود مي ميرند؟ حضرت فرمودند: آيا در قرآن سوره حديد اين آيه را نخوانده اي:«و كساني كه به خدا و فرستادگان او ايمان دارند، آنها در زمره صدّيقين و شهداء هستند و در حضور پروردگارند؟عرض كردم مثل اينكه اصلا اين آيه را نخوانده بودم.امام(ع) فرموند:اگر بنا باشد شهيدان آن طوري كه تو مي گويي باشند، تعداد شهيدان بسيار محدود وكم خواهد بود»86 آيه اي كه مي گويد:«خداوند به مهاجر و مجاهد در راهش از هنگام خروج از منزلش به قصد جهاد و ياري دين خدا ثواب مي دهد»87، در اينجا معناي روشنتري خواهد داشت و در اين صورت آيه مي فرمايد :حركت در راهي كه در هر نقطه اي از آن درجه اي است و هر كس به هردرجه و مرتبه اي از آن كه برسد، سعادتمند است.

بخش سوم:ويژگي هاي «شهادت»
•«شهادت » مرتبه عالي كمال
شهيد در واقع به عاليترين درجه و مرتبه اي از كمال مي رسد كه ممكن است يك انسان پس از سالها مجاهدت و رياضت و تحمل مشقت فراوان به آن دست يابد؛ چه آنكه انگيزه شهيد عشق الهي و رسيدن به معبود است و نتيجه تحول و دگرگوني دروني وي است88.
•«شهادت » مفهومي اثباتي است
«شهادت » تنها قرباني شدن نيست، بلكه در وراي فدا شدن يك منطق و فلسفه كامل انساني و رهايي بخش آزادمنشانه وجود دارد، و به خاطر اختياري بودنش صاحب ارزش والايي در اسلام است.
شهيد از علايق رسته، چون حق را مشاهده كرده است و ديگر باكي از مرگ ندارد، چون مرگ را نابودي نمي بيند. و اين بينش در حقيقت اوج عرفان و معرفت است:
از پاي تا سرت همه نور خدا شود در راه ذوالجلال چو بي پا و سرشوي89

«شهادت» حركت است و مرگ تسليم
«شهادت» از جنس سكون نيست، از جنس حركت و تكاپو است. «شهادت » ايستايي نيست، بلكه جنبش و تلاش است. «شهادت » كوشش براي رسيدن به يك هدف بالا و متعالي است كه با نشستن و آرامش و سكون به دست نمي آيد:

•عمل به ايمان است
امام صادق(ع) فرمودند:«ايمان نيست مگر به عمل و عمل از ايمان است»لاغري ديگر يك رؤيا نيست و ايمان به ثبوت نمي رسد مگر آنگاه كه عملي در كار باشد»90. در اين مسير همه چيز تعريف مخصوص به خودش را دارد. مفاهيمي مانندايمان، هجرت، صبر، جهاد و ايثار) گرچه همخانواده با واژه «شهادت » اند، اما از جنس شهادت نيستند.«شهادت» راهي است به كمال، اما با دانستنش چيزي عايدمان نمي شود، بايد آن راه را رفت تا به بلنداي فضايل انساني و اوج سعادت يعني همان «شهادت » رسيد.
•راه «شهادت » باز است
«شهادت » يك فرآيند كوربي نظم و سردرگم نيست كه به طور تصادفي كسي بتواند به آن برسد؛بلكه برآيندي است از سامانة حكيمانه اس كه به توسط حكيم مطلقي طراحي و اجرا مي شود، و از آن پس محصولي مانند شهيد عدالت(ع) ,و شهيد راه آزادگي(ع)و شهيد غربت مدينه و شهيد مظلوميت طوس از نمونه برون دادهاي اين سيستم است. پس از گذشت چندين قرن باز همين سامانه است كه به مثابه دشمنان دين خدا رفته و با بازتعريف «شهادت » براي عناصر زمان خويش شهيدان انقلاب اسلامي ايران و شهيدان جبهه هاي كربلاي ايران را به پيشگاه احديت تقديم مي كند.پس اگر راه رسيدن به سعادت ايمان و عمل است، و «شهادت » هم كمال است و سعادت ؛پس مي توان گفت راه «شهادت » براي هميشه باز است و كسب آن مقام براي همه آزاد .گر گدا كاهل بوَد تقصير صاحب خانه چيست؟!هر كه را شوق رستگاري در سر است,راه «شهادت » در پيش روست.و چنانچه شيريني اين دنيا برايش پرجاذبه تر باشد، اسباب ماندن فراهم است.و اين نداي پروردگار است كه فرمود:
•«اي كساني كه ايمان آورده ايد، چرا هنگامي كه به شما گفته مي شود كه به سوي جهاد در راه خدا حركت كنيد، بر روي زمين سنگيني مي كنيد و سستي به خرج مي دهيد!؟آيا به زندگي دنيا به جاي آخرت راضي شده ايد؛ با اينكه متاع زندگي دنيا در برابر آخرت جز اندكي نيست.»91
•«اي كساني كه ايمان آورده ايد!آمادگي خود را در برابر دشمنان حفظ كنيد؛و در دسته هاي متعدد، يا به صورت دسته واحد، طبق شرايط هر زمان و هر مكان به سوي دشمن حركت كنيد»92
•«آنها كه در راه خدا هجرت كردند، و از خانه هاي خود بيرون رانده شدند،بيقين گناهانشان را مي بخشم؛و آنها را در باغ هاي بهشتي، كه از زير درختانش نهر ها جاري است،وارد مي كنم»93.

مراتب كمال
همان طور كه تحصيل مراتب دنيوي نياز به زحمت و تلاش و حركت دارد، رسيدن به جايي كه از آن نقطه جايگاه «شهادت » براي ما محسوس و مشخص باشد و بتوانيم آن را درك كنيم، امري ضروري است.گذشتن از اين دروازه و رسيدن به آن «نقطه كمالي» كه در اينجا نام آن را«شهادت» مي ناميم، نيازمند داشتن چند پيش نياز است كه از آن به «مراتب كمال» مي توان تعبيركرد.

كمال انساني چيست؟
استاد علامه حسن زاده آملي -حفظه الله- در خصوص كمال انساني مي فرمايد: «انسان كامل ثمره شجره وجود و كمال عالم هستي و غايت حركت وجوديه و ايجاد است.«نحن صنايع الله والنّاس بعد صنايع لنا»94غايت قُصوي ايجاد عالم و تمام و كمال آن انسان است، و غايت وجود انسان به فعليت رسيدن دو قوه عقل نظري و عقل عملي او؛ يعني از قوه به فعل و از نقص به كمال برسند.عقل نظري آنگاه به فعليت مي رسد كه از علم به مرتبت عقل مستفاد كه اتّصال به مفارقات و مشاهدات معقولات است، نائل آيد.و عقل عملي آنگاه به فعليت مي رسد كه از عمل، به درجه عدالت، حدّ توسط اخلاق متضادّ حاصل از تعلق بدن واصل گردد»95.اشاره خوبي است براي اثبات اين موضوع كه «شهادت» مي تواند از مراتب كماليه هستي باشد، زيرا حركت وجوديه انسان در مراتبي مي تواند به غايت و كمال برسد كه يكي از آنها مرتبه «شهادت » است.

شناخت هدف
اميرالمؤمنين علي(ع) به كميل مي فرمايند:«هيچ حركت و فرآيندي نيست، مگر اينكه تو در آن نياز به شناخت و معرفت داري»96.و از آنجا كه «شهادت » حركت به سمت كمال است، براي رسيدن به آن نياز به عنصر ضروري شناخت است. با چشم باز و ديد ژرف مي توان به مرتبه والاي «شهادت » نگريست و با پيمودن مقامات لازمه به تحصيل آن پرداخت.
•«آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريده ايم، و به سوي ما باز گردانده نمي شويد؟»97
•«من جنّ و انس را نيافريدم، جز براي اينكه عبادتم كنند و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند»98
زماني كه انسان به خدا اعتقاد دارد و «كمال مطلق» را به عنوان هدف براي خويش انتخاب كرده است، تمام فعاليت هايش را در جهت او معطوف مي دارد و براي همة كوششهايش هدف و معناي واحدي «الله» را در نظر مي گيرد، و هر چه ايمان و اعتقادش در اين راه بيشتر باشد، رفتار منسجم تر و منظم تري را دارد.

انجام عمل صالح
براي به فعليت رسيدن يك عمل مراحل مختلفي به عنوان مقدمه لازم است رعايت شود:
1.شناخت هدف؛
2.دوم حركت؛
3.استمرار و دوام انگيزه در آن حركت.

الف.تعيين هدف
از آنجايي كه غايت همه آفريدگان خداوند است، هر پديده و مخلوقي در راه رسيدن به اين هدف حركت كند، اميد رسيدن به كمال در آن وجود دارد، و تنها آن دسته از اعمالي كه در جهت «وجه الله» سير مي كند، سودمند و نتيجه بخش خواهد بود و اموري كه داراي اين هدف نيستند محكوم به فنا هستند.
«همه چيز هلاك شدني است، مگر آنچه رو به سوي او دارد99.بي خود انسان هلاك نمي شود. كسي كه به سوي هلاكت در حركت است، دستاوردش هلاكت است و هر كس كه به سوي تكامل حركت مي كند، دستاوردش كمال خواهد بود.

هدفدار بودن «شهادت»
در آغازين گام به سوي مقام «شهادت » هدف بايد معلوم و شناخته شده باشد.ما در اينجا از آن هدف به «كمال» تعبير مي كنيم100؛ راهي است به سوي ورود در جمع صالحين و خوبان و داخل شدن در گرد آنان كه در جهان برتر به سر مي برند و آنان عليين هستند.وادي «شهادت » از همه بديها به دور است و كمتر كسي را براحتي در آن جا مي دهند و پذيرش مي نمايند.
اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايند:«جهاد مرتبه اي بالاست كه همه به آن مرتبه نايل نمي شوند و اين موهبتي است كه خداوند براي خوبان از دوستان خويش ارزاني داشته است.» 101
پس مي توان نتيجه گرفت كه شهيداني كه در معركه و در كارزار جانشان را در دفاع از اسلام ايثار مي كنند، مقام كمال را دريافته اند.گاهي انسان با زبانش، گاهي با بيانش، گاهي با قدمش، و گاهي با قلمش از دين دفاع مي كند.همه اينها نوعي به دفاع برخاستن از كيان دين و مذهب است و همه ارزش است،امّا؛ و زماني فرا مي رسد كه تمام هستي اش را براي حفظ دين خدا تقديم مي كند، و آنگاه ارزشي بالاتر از آن نيست.

ب.حركت:عمل صالح
بعد از شناخت هدف؛شرط ديگر توفيق و پيشرفت در راه تكامل عمل صالح است102
•«پس هر كسي كه اميد به ديدار پروردگارش دارد، به عمل صالح
مي پردازد» انساني كه در انتظار ديدار خالقش است، نه تنها بدون فعاليت و تحرك نيست، بلكه انتظار براي او بدين معناست كه با شتاب به عمل صالح بپردازد. و حتي در اين زمينه دستور سبقت داده شده است.» 124
•«و كساني را كه اميد به ملاقات ما ندارند، رها ميكنيم تا در طغيانشان سرگردان مانند.»104

ج.اميدواري
«تأثير اميدواري در رسيدن به تكامل».اميد نيروي محرك انسان براي تلاش و پيشرفت و عمل است.انسانها هر يك به اميد نفعي در حركتند، خواه اين نفع در بهره اي حيواني باشد و خواه در كمالي معنوي و متعالي.نفع انسان در اين است كه هماهنگ با ساير مخلوقات تلاش خود را در جهت كمال متمركز كند، چرا كه همه هستي به سوي كمال در حركت است.اساس خلقت نيز بر اين نهاده شده است تا انسانها سودي برند.
چنان كه در حديث قدسي آمده است:
•«من خلق را آفريده ام تا از من نفعي برند و نيافريدم تا من از ايشان منتفع گردم105.
•«تسبيح مي گويد براي خدا، به سوي خدا مي رود آنچه در آسمانها و زمين است و اوست عزّتمند و حكيم»106 .
و در اينجا شهيد قبل از رسيدن به كمال انساني و سعادت و «شهادت » به خوبي برايش روشن است كه:
•اين «شهادت » معامله اي است كه با خدا انجام مي دهد.
•هيچ خسارت و زياني در اين معامله و تجارت با خدا وجود ندارد.107.
•شخصي كه اين مسير را پشت سر گذاشته ، به مقام« شهود» برسد. از آن موقعيت به «وجه الله» كه جلوه اي است از كمال حق مي نگرد و از اين نگريستن هرگز ملول نخواهد شد.شاهد هميشگي و مشهود نيز ابدي خواهد بود.تماشاگهي است كه بسياري را به وسوسه انداخته تا براي رسيدن به آن شوق و اشتياق وصف ناپذيري از خود بروز دهند و بگويند:« پروردگارا، بسيار مشتاق هستيم به لذّت ديدارت».

نتيجه گيري
«شهادت» اوج هرم ارزش هاي انساني است .غير شهيدان را بر بلنداي اين قله راه نيست، زيرا هركس را آن مقدار مرتبه مي دهند كه خود برايش زحمت كشيده و رنج برده است. شهادت مرتبه اي بسيار والا از مراتب كمال انساني است و همه مراتب انساني كه به طور طبيعي لازم به طي كردن و كسب كردن است، تنها از طريق مقدماتي حاصل مي شود كه انسان آن را طي مي كند.بدون درنورديدن مسافت بسيار طولاني بين آغاز و انجام انسان، هيچ كس قادر به رسيدن به جايگاه ارزنده و رفيع«شهادت»نيست و اين برآيندي است از سيره حسيني و علوي كه دست آموزان آموزه هاي الهي بودند و ثابت كردند كه شهادت هديه اي است در عوض زحمت هاي شيفتگان مقام حق كه در راه رسيدن به طريقش هستي خويش را نيز هزينه مي كنند،زيرا آگاهند كه حاصل سعي و تلاششان رضايت حق است كه از آن بالاتر مقامي نيست.

منابع و مآخذ
1-ابن ابي الحديد، عبدالحميد بن هبه الله.(1404ه).شرح نهج البلاغه، قم، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي.
2-ابن منظور، جمال الدين محمد بن مكرم.(1997 م). لسان العرب، لبنان، بيروت: دار صادر للطباعه و النشر.
3-اخوان الصفا. (1405 ه). رسائل اخوان الصفا، قم: مكتب الاعلام الاسلامي.
4-اِربلي، علي بن عيسي بن ابي الفتح. (1421 ه): كشف الغمه في معرفه الائمه: بيروت: دارالأضواء، چاپ اول.
5-الهي قمشه اي، مهدي. (1387 ش). كليات دوبيتي هاي بابا طاهر عريان، تهران: انتشارات سعدي، چاپ اول.
6-انصاري، محمد علي. (بي تا). نهج البلاغه، قم: انصاري.
7-جرّ، خليل. (1382ش). فرهنگ لاروس عربي-فارسي «ترجمه: طبيبيان، سيد حميد»، تهران: موسسه انتشارات امير كبير، چاپ چهاردهم.
8-جوهري، اسماعيل بن حمّاد. ( 1404ه ). ال‍ص‍ح‍اح في اللغه ، بيروت: دارالعلم للملايين.
9-حاجي ابوالحسني نرگاني، عبدالحسين. (1386ش). نردبان تكامل (فرهنگ شهادت)، قم: صبح صادق، چاپ اول.
10-حافظ شيرازي، شمس الدين محمد. ( 1384). ديوان حافظ شيرازي (به اهتمام قزويني، محمد؛ غني، قاسم)، تهران: انتشارات ارمغان طوبي، چاپ سوم.
11-حرّ العاملي، محمد ابن الحسن. (1391 ق). وسايل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، بيروت: دار احياء التراث العربي، چاپ چهارم.
12-ح‍س‍ن زاده آم‍لي ، ح‍س‍ن . (۱۳۷۹ ش). ان‍س‍ان ك‍ام‍ل از ديدگ‍اه ن‍ه‍ج ال‍ب‍لاغ‍ه، ت‍ه‍ران : ب‍نياد ن‍ه‍ج ال‍ب‍لاغ‍ه .‏
13-حسيني دشتي، سيد مصطفي. (1385 ش). معارف و معاريف دائرة المعارف جامع اسلامي، تهران: جامع اسلامي، موسسه فرهنگي آرايه.
14-خميني، روح الله. (1385 ش). صحيفه امام (بيانات، پيام ها، مصاحبه ها، احكام، اجازات شرعي و نامه ها)، تهران: موسسه تنظيم نشر آثار امام خميني(ره)، چاپ اول.
15-(1372 ش). چهل حديث، تهران: موسسه تنظيم نشر آثار امام خميني(ره)، چاپ سوم.
16-خوري شرتوني لبناني، سعيد. (1403 ه). اقرب الموارد في فصح العربيه و الشوارد، قم: مكتبه آيت الله مرعشي النجفي.
17-الراغب الاصفهاني، ابي القاسم الحسين بن محمد بن المفضل .(1404 ه ). المفردات الراغب في غريب القرآن، بي جا: دفتر نشر الكتاب، چاپ دوم.
18-شريعتي، علي. ( 1385 ش). شهادت، ت‍ه‍ران: ق‍ل‍م ، چاپ دوم.
19-طباطبايي، سيد محمد حسين.(1393 ه).الميزان في التفسير القرآن،قم:دارالكتاب الاسلامي،چاپ سوم.
20-طبرسي، فضل ابن الحسن .(1379 ه). مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت :دار احياء التراث العربي.
21-طبرسي، فضل بن حسن بن فضل.(1385 ه). مشكوة الانوار في غررالاخبار، نجف اشرف: انتشارات كتابخانه حيدريه.
22-طوس‍ي، اب‍وج‍ع‍ف‍ر م‍ح‍م‍د ب‍ن ح‍س‍ن. (1365 ش). تهذيب‏الأحكام، تهران: دارالكتب الاسلاميه.
23-عبدالباقي، محمد فؤاد. (1384 شمسي). المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم، قم: انتشارات اسلامي. چاپ ششم.
24-عميد، حسن. (1383 ش). فرهنگ فارسي عميد، تهران: موسسه انتشارات امير كبير، چاپ سي ام.
25-فيض الاسلام، سيد علينقي. (1366 ش). ترجمه و شرح صحيفه كامله سجاديه، تهران: انتشارات فيض الاسلام، تجديد چاپ.
26-قرشي، سيد علي اكبر. (1361). قاموس قرآن، تهران: دارالكتب الاسلامي، چاپ سوم.
27-كليني، محمد بن يعقوب بن اسحاق. (1375 ش). الاصول من الكافي، تهران: دارالكتب الأسلاميه، چاپ ششم.
28-گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم (ع) «ترجمه: مؤيدي، علي». (1385ش). فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)، قم: نشر معروف، چاپ سوم.
29-متقي ، ع‍ل‍ي ب‍ن ح‍س‍ام ال‍دي‍ن. (1424 ه). ك‍ن‍ز ال‍ع‍م‍ال في س‍ن‍ن الاق‍وال و الاف‍ع‍ال، ب‍ي‍روت: دارال‍ك‍ت‍ب ال‍ع‍ل‍م‍ي‍ه .
30-مجلسي، محمد باقر. (1423 ه). بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار(ع)، بيروت: دارالتّعارف للمطبوعات، چاپ اول.
31-محدثي، جواد. (1383). فرهنگ عاشورا، قم: نشر معروف، چاپ هفتم.
32-محقق، محمد باقر. (1359 ش). نمونه بيانات در شأن نزول آيات، تهران: انتشارات اسلامي، چاپ دوم
33-محمدي ري شهري، محمد. (1362 ش). ميزان الحكمه، قم: مكتب الاعلام الاسلامي.
34-مختاري پور، حسن. (1385 ش). نيايش هاي آسماني، اصفهان: نشر سرو چمان، چاپ اول.
35-مطهري، مرتضي. (1379 ش). قيام و انقلاب مهدي (ع)، تهران: انتشارات صدرا، چاپ بيست و يكم.
36-مفيد، محمد بن محمد بن نعمان. (1413 ه). اوائل المقالات، قم: كنگره جهاني هزاره شيخ مفيد.
37-مكارم شيرازي، ناصر. (1378 ش). ترجمه قرآن مجيد، قم: انتشارات اميرالمؤمنين، چاپ اول.
38-نراقي، احمد. (1386 ش). معراج السعاده، تهران: انتشارات گلي، چاپ اول.
39-نوري الطبرسي، ميرزا حسين. (1408 ه): مستدرك الوسائل، قم: مؤسسه آل البيت (ع).
40-ورام، مسعود بن عيسي. (1385 ش). مجموعه ورام «آداب و اخلاق در اسلام»، قم: بنياد پژوهشهاي اسلامي، چاپ سوم.


شنبه 2 بهمن 1389  12:54 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : نامه هاي جاودانه، وصيت نامه به عنوان يك قالب نوشتاري
كلمات كليدي : وصيت نامه، قالب نوشتاري، نوع ادبي، عامل زمان، جامعه شناسي ادبيات، ساختار بيروني و دروني وصيت نامه
نويسنده :  سندس صادقيان
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
چكيده
در بررسي پديده هاي ادبي، موضوع وقايع تاريخي و اجتماعي، اهميت فراواني دارد. به همين علت در بحثهاي تئوري ادبيات، مقولۀ جامعه شناسي ادبيات و ادبيات تاريخي موضوعيت پيدا مي كند. مفهوم نوع در تئوري انواع در دوره هاي مختلف و پس از ظهور وقايع و شخصيت هاي مهّم تغيير مي كند. پديدۀ جنگ در عصر حاضر بر مقوله هاي فكري و به تبع آن، مقوله هاي ادبي تأثير بسيار ژرفي گذاشته است. اين پديده، به عنوان عامل بسيار مهمي در تحولات ادبي بايد بررسي و شناخته شود.
يكي از نوع هاي ادبي كه با شروع جنگ، در عصر حاضر تولدي دوباره يافته است، قالب ادبي وصيت نامه است. وصيت نامه در ادبيات فارسي و در كتاب هاي «انواع ادبي»، هنوز به عنوان قالبي مستقل، معرفي نشده است، درحالي كه اين قالب نوشتاري در دوران هشت سال دفاع مقدس هزاران بار استفاده شد و در برانگيختن جوانان براي ادامۀ جنگ و نهادينه كردن آرمانهاي انقلاب، نقش مهمّي به عهده داشت. در پژوهش حاضر، با بررسي بيش از دو هزار وصيت نامه و مجموعه هاي نوشتاري رزمندگان، وصيت نامه به عنوان قالب ادبي مستقل معرفي شده است؛ قالبي كه زير مجموعۀ هيچ نوع نوشتار ديگري نيست و ساختار قابل تعريف و منحصر به فردي دارد. پيكره شناسي وصيت نامه و تحليل ساختار بيروني و دروني اين قالب يا نوع نوشتاري، از بخشهاي ديگر پژوهش حاضر است.
هدف اين پژوهش، فراخواني نظريه پردازان ادبي، به «جاي دادن قالب وصيت نامه»، در كنار قالب هاي مستقل ادبي و پديده شناسي انواع ادبي هشت سال دفاع مقدس است.

گوارا باد بر اين شهيدان لذت انس و همجواريشان با انبياي عظام و اولياي كرام و شهداي صدر اسلام و گواراتر بر آنان باد نعمت رضايت حق كه : « رضوان من الله اكبر » و اينك ما و شما مانده ايم كه وارث آن رسالتيم و حامل آن امانت . امام خميني
با سلام و درود به ارواح پاك شهيدان هشت سال دفاع مقدس و تمامي شهيدان راه حقيقت و آزادي و اداي خضوع و فروتني به سالار شهيدان امام حسين و ياران راستين آن حضرت و با سپاس از كساني كه اين فرصت زيباي هم -انديشي و هم سخني دربارة شهادت و از خود گذشتگي را فراهم كردند .
از زماني كه گفتگو دربارة " انواع ادبي " در ايران صورتي رسمي يافته و وارد تعليمات رسمي و دانشگاهي شده است، مدت زيادي نمي گذرد. در سال هاي اخير ، اين مسأله، موضوع سخن كتاب هاي بسياري قرار گرفته است و تعداد مقالات و كتاب هايي كه به شناسايي قالب ها و انواع ادبي پرداخته اند، در خور توجه و اعتنا هستند . كتاب هايي را كه در اين زمينه ترجمه شده است، نيز نبايد از نظر دور داشت.
در اين كتاب ها سعي شده انواع و قالب هاي نوشتاري فرهنگ و ادب فارسي معرفي شود . طبيعي است كه همة اين كتاب ها دربارة به رسميت شناختن يك نوع ادبي يا تاريخ پيدايي و رواج يك نوع يا قالب، دقيقاً متفق القول نيستند، چرا كه اصولاً دربارة پيدايش و به رسميت شناختن بسياري از انواع ادبي نمي توان به درستي دليل و تاريخي مشخصي ذكركرد .
طبع انسان به دلايلي تقريباً مشخص به سويي كشيده مي شود و به آثاري توجه مي كند كه در زمان هاي ديگر از نظر دور بوده است. اين ميل ممكن است تا مدتي برقرار بماند و سپس رو به تحليل برود. دربارة تحليل روان شناختي و علل اجتماعي و سياسي پيدايي انواع ادبي سخن هاي بسياري مي توان گفت.
ازجمله رويكردهايي كه در شناخت و بررسي مقوله هاي ادبي كاربرد فراوان دارد، جست و جو در پديده هاي ادب با ملاحظة ربط و نسبت رخدادها و وقايع تاريخي- اجتماعي در آنهاست. بدين روي مقولة« جامعه شناسي ادبيات » و ادبيات تاريخي در سلسله مباحث تئوري ادبيات، موضوعيت پيدا مي كند( كمري ، 1373: 11 ).
ظهور يك اعجوبة ادبي يا يك رخداد تاريخي مي تواند در ايجاد يا دگرگوني يك نوع ادبي نقش قابل توجهي داشته باشد .
« يكي از مسائل مهم تئوري انواع(Genre Theory )اين است كه مفهوم نوع، بعد از ظهور نويسندگان بزرگ تغيير مي كند و به طور كلي مي توان گفت كه انواع در اعصار مختلف ، دستخوش تغيير مي شوند» ( شميسا، 1370،27 ).
تعداد زيادي از قالب ها و انواع ادبي در بين كتاب هايي كه به بررسي نوع و قالب هاي ادبي پرداخته اند ، مشترك است و بسياري از علماي ادب در به رسميت شناختن آن انواع و قالب ها هم نظر هستند، قالب هايي مانند غزل ، قصيده ، رباعي و.... و انواعي همچون حماسه ، ادبيات غنايي و... .
در ادبيات مكتوب فارسي ، قالب ها ي نثر ، كمتر مورد توجه و شناسايي واقع شده اند . اين در حالي است كه قالب هاي نظم فارسي بسيار مورد توجه و دقت اديبان بوده اند و هر گونه استفاده يا تغييري در اين قالب ها از نظر دور نمانده است. علاوه بر اين، كتاب هاي جديدي كه دربارة قالب هاي ادبي نگاشته شده اند؛ تقسيم بندي هاي خود را غالباً به تبعيت از گذشتگان ارائه داده اند و به همين لحاظ، كاركرد هاي جديد قالب هاي نوشتاري در نثر جديد چندان مطالعه نشده است.
يكي از قالب هايي كه در زبان و ادب فارسي تا به امروز چندان توجهي بدان نشده و در بررسي انواع از آن سخني گفته نشده، قالب يا نوع ادبي " وصيت نامه " است .
وصيت نامه احتمالاً بنا به نوع و علل نام گذاري در زيرِ مجموعة انواع نامه ها ( و احتمالاً نوع رسمي نامه ها ) قرار مي گيرد. حدود و ويژگي هاي اين نوع نوشته در كتاب هاي ادبي تبيين و مشخص نگرديده است. اين در حالي است كه در طول تاريخ وصيت نامه هاي ارزشمندي از بزرگان علم و ادب و سياست و... برجاي مانده است و شايسته است مانند هر اثري از اين بزرگان مورد شناسايي ماهوي قرار گيرد .
در ادبيات عرب اين نوع نوشتاري در قالبي جداگانه و تحت عنوان " وصايا " معرفي و شناخته شده است و كتاب هايي نيز در اين زمينه نگاشته شده . گاه بخش هايي از كتاب هايي سترگ به اين عنوان اختصاص يافته است ، مانند آنچه در كلام راستين مولاي متقيان علي (ع)، نهج البلاغه بيان شده و يا سفارش هايي از نبي اكرم ( ص) كه با عنوان هايي همچون « وصايا الرسول » گردآوري شده است .
شايان ذكر است كه تعريف ادباي عرب از وصيت نامه، شايد چندان قابليت انطباق دقيق با عنوان وصيت نامه در ادبيات فارسي را نداشته باشد . در ادبيات عرب صورت هايي شفاهي نيز از اين موضوع مورد نظر بوده است . به پيروي از ادبيات عرب، چند كتاب با موضوع مجموع وصايا و سفارش هاي بزرگان و همچنين وصيت نامه هاي مكتوب اين افراد در ادبيات فارسي نيز نگاشته شده، مانند: وصايا الرسول و الائمه رسولي محلاتي و گنجينة وصايا سيد محمد نحوي و... .
اما اين قالب در مجموعة آثار گذشتة ادب فارسي چندان مورد توجه و شناسايي واقع نشده و به عنوان يك قالب نوشتاري داراي ماهيت و اسلوب مشخص، معرفي نشده و اگر هم ذكري از آن به ميان رفته، به عنوان زير مجموعة قالب هاي اصلي ديگر به آن اشاره اي گذرا شده است، درحالي كه در ادب فارسي وصيت نامه هاي بسياري وجود دارد كه از جهات بسياري (علمي، ادبي، اجتماعي، سياسي ، عقيدتي و...) در خور توجه و اعتنا هستند.
مي توان گفت تعريفي كه گذشتگان ما از وصيت داشته اند، با تعريف امروزيان متفاوت است . وصيت نامة امروز، با يك سفارش شفاهي پيش از مرگ كه در گذشته صورت مي گرفت، بسيار متفاوت است. درطول تاريخ به انواع مختلف وصيت نامه هايي با شكل هاي متفاوت - اعم از شعر و نثر - ارائه شده است . بدين لحاظ جا دارد كه وصيت را با عنواني مستقل مورد شناسايي قرار دهيم و حتي فراتر از يك قالب ، آن را به عنوان نوعي مستقل و مشخص كه داراي زير مجموعه هايي نيز هست، معرفي و شناسايي كنيم.
از جمله دلايلي كه براي كم اعتنايي به قالب نوشتاري وصيت نامه از سوي علماي ادب مي توان برشمرد، موارد زير است :
1 – شايد مهمترين دليلي كه باعث مي شود وصيت نامه يك قالب ادبي و نوشتاري مستقل به شمار نيايد، اين است كه غالب نويسندگان وصيت ، " نويسنده " با معناي متعارف آن نيستند و منظورشان از نوشتن وصيت، خلق يك اثر ادبي نبوده است .
2- در گذشته وصيت بيشتر شفاهي بوده است و در مواردي نادر و مگر از سوي بزرگان علم و ادب و صاحبان مال و مكنت ، اين متن مكتوب نمي شده است . بنابراين، اثري تا به طور رسمي و دائم صورت مكتوب نيابد، نمي تواند مورد بررسي قالبي قرار گيرد .
3- در گذشته بيشتر جنبه هاي مادي موارد وصيت، مورد نظر بوده است و شايد همين امر باعث شده است كمتر به ساختار دروني و محتوايي آن توجه شود.
4 – اين قالب نوشتاري در طول زندگي هركس فقط يك بار مورد استفاده قرار مي گيرد و يك بار استفاده از يك قالب آن را محدود نشان مي دهد.
5 - شايد محدوديت دفعات استفاده از اين قالب، باعث شده است كسي كه به نوشتن وصيت مي پردازد ، شناخت ساختاري آن را ضروري نداند و به همين لحاظ ، ساختار بيروني و دروني اين قالب نيز چندان مورد تجزيه و تحليل علماي علم ادب قرار نگرفته است .
6 – اين نوع نوشته ها، جنبه اي شخصي و خصوصي دارد و در بسياري مواقع، مخاطب اين نوع نوشته ها ،تعداد زيادي از انسان ها نيستند .
البته، شايد دلايل ديگري نيز براي به رسميت نشناختن وصيت نامه به عنوان يك قالب نوشتاري مستقل وجود داشته باشد، اما دلايل بسياري نيز مي تواند وجود داشته باشد كه ما از علماي ادب بخواهيم وصيت نامه را به عنوان قالبي مستقل بازشناسي كنند. پيش از ذكر اين دلايل دربارة اهميت ماهيتي وصيت نامه نكاتي را يادآور مي شويم؛ با تأكيد بر اين نكته كه منظور از وصيت نامه در اين مقاله ، وصيت نامة شهداي هشت سال دفاع مقدس است :
از آن جايي كه پديدة جنگ و رواج وصيت نامه نويسي و شهادت تعداد بسياري از رزمندگان بيدار دل در عصر حاضر، در پيدايي و رواج اين قالب نقش عمده اي دارد؛ شايسته است به اين قالب نوشتاري كه از آثار فرهنگي جنگ است، با در نظر قرار دادن« عامل زمان به عنوان پديد آورندة انواع ادبي » ديد و نگرش تازه اي داشته باشيم و دربارة مستقل بودن و پديده شناسي اين قالب يا نوع ادبي بيشتر تأمل و گفتگو كنيم.
امام راحل (ره) در بارة اثر بخشي اين وصيت نامه ها مي فرمايد:« اين وصيت نامه ها انسان را مي لرزاند و بيدار مي كند». ( رجبي، 1380 : 223 ) و همچنين در جايي ديگر مي فرمايند:« اين وصيت نامه هايي كه اين عزيزان مي نويسند را مطالعه كنيد، پنجاه سال عبادت كرديد. خدا قبول كند، يك روز هم يكي از اين وصيت نامه ها را بگيريد مطالعه كنيد و تفكر كنيد. از اين ها قدري تعليم و تعلم پيدا كنيد » ( بنيادشهيد كردستان ،1380:مقدمه ).
با اين توصيف بايد پرسيد در بين ديگر قالب هاي نوشتاري، كدام قالب به اين قوت و قدرت توانسته است پيام خود را بيان كند ؟ و آيا نويسندة يك وصيت نامه ، هم ارز با يك نويسندة معمولي است ؟
شهيد چمران دربارة نويسندة وصيت مي گويد : كسي كه وصيت مي كند ، آدم ساده اي نيست ؛ بزرگترين مقامات عملي را گذرانده، سردي و گرمي روزگار را چشيده؛ از زيباترين و شديد ترين عشق ها برخوردار شده ؛ از درخت لذات زندگي ميوه چيده ؛ از هرچه زيبا و دوست داشتني است، برخوردار شده و در اوج كمال و دارايي همه چيز خود را رها كرده و به خاطر هدفي مقدس ، زندگي دردآور و اشكبار شهادت را قبول كرده است( رجبي ،1380 :16).
در طول تاريخ وصيت هايي از سوي بزرگان دين و فرهنگ نوشته شده است كه بر جنبه هاي عقيدتي و فكري صاحب وصيت تأكيد ورزيده است و براي مشتاقان به يادگار مانده است . شايد وصيت نامه هاي شهيدان دوران دفاع مقدس نيز از اين دست وصيت نامه ها باشد. در حقيقت، وصيت نامة شهيدان دوران هشت سال دفاع مقدس هر كدام وصيتي از جنس وصيت خواص است. اگر چه وصيت نامة شهيدان، با وصيت نامه هاي خواص شباهت هاي بسياري دارد، اما با اين حال با توجه به دلايل رواج وصيت نامه نويسي و ساختار دروني اين نوع نوشتاري ، مي تواند گونه اي مستقل به شمار آيد، چرا كه اين وصيت نامه ها كه شاهكاري از حماسه و ايثار است، به گونه اي جديد و با نيتي بديع نگاشته شده و در تداوم جنگ و تهييج جوانان به ادامة جنگ و وفاداري به آرمان هاي شهيدان تأثير غير قابل انكاري داشته است .
در طول هشت سال دفاع مقدس اين قالب نوشتاري مورد اعتنا و توجه خاصي قرار گرفت. رزمندگان بلافاصله با رفتن به جبهه با عشق به شهادت، وصيت نامة خود را تنظيم مي كردند. گاه با شروع هر عملياتي وصيت نامه اي جداگانه مي نوشتند و از آن جايي كه اين وصيت ها جنبه اي معنوي و اعتقادي داشته است؛ رزمندگان براي تأكيد به
آرمان هايشان بارها و بارها از اين قالب براي بيان آرمان هاي معنوي خود بهره مي جستند. به همين دليل، گاه از هر شهيد چند متن مكتوب به عنوان وصيت نامه برجاي مانده است و اين شهيدان مكرم گاه براي دوستان ، اعضاي خانواده و ملت ايران وصيت نامه هايي جداگانه نوشته اند .
وصيت نامه هاي رزمندگان اسلام شاهكار نوشتاري است. در گوشه هايي از اين درياي پر معني به ادبيات غنايي نزديك مي شويم ، آن جا كه يك شهيد به بيان احساس خود راجع به عشق به محبوب ازلي ، امام حسين ، و عشق به شهادت و امام راحل « ره » مي پردازد ؛ نمونه اي كامل و بي نظير از ادبيات غنايي را در پيش روي داريم و از سويي
جلوه گري ادب حماسي را در آيينة اين نوشتار مي بينيم . آن جا كه يك مجاهد راه حق دربارة ايمان و يقين به راه و هدف خود مي نويسد و از سر تحقير دشمن را مورد خطاب قرار مي دهد و او را به رزم بي امان فرا مي خواند ؛ سراسر حماسه است و شجاعت . ادبيات تعليمي نيز جايگاهي ويژه در اين درياي معني دارد . اضافه بر بخش هاي ياد شده وصيت نامه سراسر تعليم، اندرز، آموزش ، فراخواني مردم به الگو قرار دادن قيام امام حسين(ع) و سفارش به تقوا و اجراي احكام الهي است .
در ادامه، با تأكيد به تعدادي از موارد ياد شده، دلايل زير را براي به رسميت شناختن قالب وصيت نامه اضافه مي كنيم:
1- امروزه وصيت نامه به شيوه اي جديد و متفاوت با قرون گذشته نوشته مي شود. در حقيقت اين نوع ادبي در طول تاريخ دچار دگرگوني هايي شده است و عنوان« وصيت » يا « وصايا » ي گذشتگان ما هم به سبب شباهت هاي صوري و هم به دليل شباهت هاي معنايي و ساختار دروني با « وصيت نامه» امروز تفاوت دارد. در گذشته وصيت ، غالباً به صورت شفاهي بيان مي شد و در مواردي اندك ، نوشته مي شد، اما امروزه فقط نوع مكتوب آن رسميت دارد و رايج است.
در دوران دفاع مقدس شهيدان به طور رسمي وصيت نامة خود را مي نوشتند، حتي پيش از حمله ها، فرم هاي وصيت نامه توزيع مي شد و رزمندگاني كه احياناً از سواد كافي برخوردار نبودند ؛ با ياري رزمندگان ديگر وصيت نامة خود را مي نوشتند ( بنياد شهيد استان كردستان، 1380 : 10 ). البته، شهيدان وصيت هايي شفاهي نيز داشته اند كه در اين جا مورد بحث نيست.
2– براي نوشتن يك اثر وجود يك نويسنده به معناي متعارف آن ضروري نيست . از آن جايي كه منظور از « وصيت نامه » در اين مقاله وصيت نامة شهداست ، بايد اظهار كرد كه شايد همة رزمندگان شهيد ، اديب نبودند، اما در نوشتن وصيت نامه تا جايي كه توانسته اند به درستي و استواري كلام خود انديشيده اند. بسياري از شهيدان دانش آموز و دانشجو بوده اند و با درستي و اهميت كلام به نسبت آشنا بوده اند و براي افزايش اثرگذاري به استواري كلام خود انديشيده اند . علاوه براين، در بين اين آثار نوشته هايي به چشم مي خورد كه نشان دهندة دقت بسيار نويسنده به رواني و زيبايي كلام خود است . وصيت نامه آخرين كلام باقي مانده از آنان است و قرار است پس از مرگ آنان بين مردم منتشر شود. بنابراين، غالب وصيت نامه ها ، با كلماتي شيوا و روشن و تأثير گذار نگاشته شده اند.
تعدادي از اين نوشته ها شاهكار كلام نوشتاري هستند . به خاطر همين نمونه ها هم مي توان يك نوع و قالب مستقل براي وصيت نامه در نظر گرفت.
3- رزمندگان با مخاطب قرار دادن همة مردم سعي در بيان عقايد خود از اين طريق و تهييج مردم براي ادامة جنگ داشته اند. وقتي به جنبة تأثير گذاري نوشته اي تا بدين حد توجه شود ، حتماً بايد آن را صورتي از نوشتار هدفدار به شمار آورد، نه نوشته اي اتفاقي و بي برنامه.
4– رزمندگان هنگام نوشتن وصيت نامه ، حتماً به صورت و ساختار بيروني توجه داشته اند. اين توجه گاهي به صورت ناخودآگاه و بر اثر مطالعة وصيت هاي ديگر شهدا بوده است. ساختار اين قالب در جان و ذهن رزمندگان نشسته و در هنگام نوشتن بر قلم آنان جاري شده است. در بسياري مواقع، وصيت نامه ها ، قالب بيروني مشخصي دارد. هم اكنون نيز كتابچة وصيت براي افراد عادي و وصيت هاي معمول در بازار مطبوعات و تأليفات موجود است .
5- وصيت نامه ها مانند ديگر قالب هاي نوشتاري از يك شخصيت قابل تعريف برخوردارند؛ به اين ترتيب كه اجزاي يك وصيت نامه را مي توان تشريح كرد و آن ها را از يك ديگر باز شناخت و با ديگر وصيت ها تطبيق داد.
6- اگر براي به رسميت شناختن و به شمار آوردن يك نوع يا قالب ، تعداد كاربرد يك اثر مورد نظر باشد ؛ وصيت نامه هاي شهيدان دفاع مقدس از نظر تعداد ، بسيار قابل توجه هستند. به تعداد شهيدان دوران دفاع مقدس وصيت نامه نوشته شده و همان طور كه اشاره شد، حتي تعدادي از شهيدان بيش از يك مورد وصيت مكتوب دارند. اين در حالي است كه بعضي انواع ادبي كه در كتاب ها به عنوان يك نوع شناخته شده اند، هيچ وقت از نظر تعداد قابل قياس با اين مقدار وصيت مكتوب هشت سال دفاع مقدس نيستند.
7– يك بار نوشتن و استفاده از اين اثر نمي تواند دليلي براي بي توجهي به اين قالب باشد. خيلي از آثار ماندگار فارسي نيز در طول عمر پديدآورندگانشان يك بار به كار برده شده اند، مانند سفرنامة ناصر خسرو.
8- وصيت نامه، سندي رسمي و معتبر است. وقتي نوشته اي از نظر رسمي و قانوني مورد اعتبار است، چرا نبايد از سوي اديبان مورد توجه و امعان نظر قرار گيرد ؟
9 - وصيت نامة شهدا شكل بيروني و شكل دروني قابل تعريفي دارد ، حدود و اوصافش مشخص است و با نوع قديم آن وجوه مشتركي وجود دارد ؛ با اين حال قالبي سراسر ابتكار، حس برانگيز و تأثير گذار است و در چهارچوب قراردادها نگنجيده است. وصيت نامة شهيدان تابلويي است از مراحل تكامل و مسير معنوي يك انسان. در بحث انگيزه شناسي به وجود آمدن يك اثر بايد به اين نكته اشاره كنيم كه هدف رزمندگان هشت سال دفاع مقدس از نوشتن وصيت نامه در طول تاريخ كم نظير وحتي بي نظير است . هدف آنان از نوشتن وصيت، فرياد پيام خونين براي نوع بشر است . به تعبيري مي توان گفت وصيت نامه فرياد بلند انسانيت راستين است كه براي همة اعصار باقي است. در اين قالب نوشتاري هدف فقط بيان حقايقي است كه يك انسان پيش از مرگ بدان ها وقوف مي يابد ، بيان و نوشتن يك اثر شعاري وتقليدي نيست .
10 - در اين وصيت نامه ها، بجز مواردي اندك به موارد مادي زندگي اشاره اي نشده است . حتي در اين بخش نيز سراسر ايثار و بخشش است كه به چشم مي خورد . در وصيت نامة شهيد محسن گردن صراحي آمده است : مقدار پولي كه از سپاه بابت حقوق دريافت شده را جمع آوري كرده و به صندوق سپاه باز گردانيد و كتاب هاي موجود مرا در خانه به يكي از مساجد و مراكز مورد نياز واگذار كنيد. يك عدد كفن طواف داده شده در حرم امام رضا (ع ) در قسمت بالاي قفسه اطاق منزل دارم ، چون سه يا چهار سال از زمان فروش ( خريد ) آن گذشته و خمس آن را نداده ام ، خمس آن را به هر مقدار كه هست بپردازيد. مبلغ 600 تومان نزد تعاوني مدرسة عالي شهيد مطهري و مبلغ ديگر در رسالة همراه من موجود است ، همة آن ها را به حساب جبهه و جنگ واريز كنيد. كلية لباس و وسايلي كه مربوط به جبهه نزد من است را پس از شهادتم تحويل مراكز نظامي بدهيد ... ( رجايي، 1378: 283 ). شهيد مزروعي مي نويسد : خمس مالم را داده ام و بدهكار كسي نيستم . فقط از مهرية همسرم مقداري ممكن است بدهكار باشم. هرچه بدهكارم بپردازيد..(سازمان آموزش و پرورش اصفهان، 1381: 261 ). شهيد حسن پورگونه مي نويسد : من نه به كسي بدهكارم و نه طلبكار و آن يك مقدار پول را هم كه دارم ، خودتان مي دانيد...( مرتضوي قهوي، 1381 : 274 ). شهيد محمد رضا خوشبخت نيز در نامة جاودانة خود مي نويسد: فقط خواهش من از شما اين است كه بعد از شهادتم بدهي هايم را بپردازيد و از آن ها عذر خواهي كنيد كه نتوانستم زودتر بدهي ام را بپردازم و خمس مابقي دارايي اندكم را بدهيد و باقي مانده در اختيار پدرم مي ماند كه در راه اسلام خرج كند(مرتضوي قهوي ، 1381 : 260 ).
11 – رزمندگان نوشتن وصيت را ادامة رسالت خود مي دانستند و مانند خود جهاد، نوشتن وصيت را براي خود واجب به حساب مي آوردند. به عبارتي، وصيت نامه بيانية جهاد يك شهيد به شمار مي آيد. شهيد حافظ صادقيان مي نويسد : در ابتداي امر مايل به نوشتن چيزي به نام وصيت نامه نبودم، ولي تكليف اقتضا مي كرد كه بنويسم . شهيد احمد جوهر
مي نويسد: در اين لحظه قلم در دستم سنگيني مي كند و نمي داند چگونه بر اين كاغذ سفيد كوچك نقش بندد، ولي من با خودم فكر مي كنم كه شايد حركات اين قلم بر روي اين ورق كوچك و سفيد ، مانند قطرات خونم ، باعث آگاهي بعضي از افراد جامعه و همشهريانم شود ( رجايي ، 1378: 285 ).
12 – نوشتن وصيت فقط براي زمان خود شهيد و براي اطرافيان شهيد نيست. شهدا مي دانستند كه وصيت آنان پيامي است براي آيندگان و مطمئن بودند يكي از ابزاري كه ياد حماسه و دليري را به خوبي در اذهان تثبيت مي كند، مكتوب كردن آرمان هايي است كه براي آن از جان خود گذشته اند و در حقيقت، وصيت اقراري است مكتوب به درستي راه و هدفي كه به خاطر آن كشته شده اند. شهيد معصوم نيك رنجبر مي نويسد: تنها طرف صحبتم اميدان آيندة انقلاب هستند. آن روز كه پشت ميز نشسته و كتاب تاريخ را ورق زدند، وقتي كه به عكس سنگر يا ديگر برنامه هاي جبهه مي رسند و نگاهشان را جلب مي كند، تنها به ساختمان سنگر يا به جسم ظاهر رزمندگان نينديشند. بلكه بدانند كه سنگرهاي آنان معبد و محل راز و نياز و شب زنده داري هايشان بوده است ... ( رجايي ، 1378: 277)
اين موارد ، نكته هايي است كه براي شناختن وصيت نامه به عنوان يك قالب مستقل به نظر مي رسد.
البته، بايد اذعان داشت كه اظهار نظر دربارة قالب ها و انواع ادبي درعرصة ادبيات مقاومت، نيازمند پژوهش و كار تحقيقي عميقي است كه اين مهم هنوز چندان حاصل نشده است، اما با توجه به دلايل ذكر شده و براي زنده نگاه داشتن ياد و خاطرة شهيدان و آرمان هاي آنان، در بحث انواع ادبي وصيت نامه مي تواند به عنوان يك قالب جديد مطرح
شود؛ قالبي مستقل كه زير مجموعة هيچ نوعي نوشتاري ديگري نيست.
براي اثبات سخن خود دربارة ساختار بيروني و دروني وصيت نامه، بيش از دو هزار وصيت نامة شهيدان هشت سال دفاع مقدس را بررسي نموديم. اجزاي زير را مي توانيم تشكيل دهندة پيكرة بيروني وصيت نامه قلمداد كنيم:
1- نام خدا و ذكر آيات مقدسي كه بر جهاد و ايثار مال و جان وشهادت تأكيد دارند.
2 - مقدمه : در مقدمه غالباً اقرار به درستي راه و اقتدا به سالار شهيدان و نيايش و مناجات با خداوند متعال مطرح شده است .
3- متن اصلي : مضمون اصلي وصيت ، پيام يك مجاهد راه خداست و متن اصلي وصيت نامه در اين بخش بيان مي شود .
4- پيام ها، يادكرد از خانواده و دوستان، طلب حلاليت از آنان، بخصوص از مادر و در خاتمه در بعضي موارد اشاره به مسائل مالي و خانوادگي .
در مورد ساختار دروني و موضوع يابي وصيت نامه هاي شهيدان، خوشبختانه كتاب هاي زيادي تأليف شده، از جمله مهمترين مضمون هاي وصيت نامه موارد زير است:
الف- نيايش ها : بخش اصلي اين وصيت نامه ها به نيايش با معشوق ازلي اختصاص دارد . در بخش نيايش ها ، اين موارد مطرح شده است : 1 – حمد و سپاس : بيان احساس امتنان و سپاس از خداي متعال و نعمت هاي الهي؛ 2 – اقرار و اعتراف : اعتراف به تقصيرات ، گناهان ، سستي ها ، ضعف ها و...؛ 3 – اعتذار و پوزش : عذر خواهي از اشتباهات و خطاهاي گذشته؛ 4 – طلب مغفرت: پس از اقرار به گناه و عذر خواهي از خطاها نوبت به طلب بخشش از درگاه خداي متعال مي رسد؛ 5 – استمداد : طلب ياري و مدد الهي در رسيدن به اهداف و توفيق پيمودن راه و مسير انتخاب شده؛
6 – بيان هدف و انگيزه يكي از موضوعاتي كه در اكثر وصيت نامه هاي شهدا و بويژه در بخش نيايش ها به چشم مي خورد ، بيان هدف و علت حضور در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل است كه با مخاطب قرار دادن خداي متعال و به شهادت گرفتن حضرتش به آن اشاره مي كنند؛ 7 – بيان احساس درون : ابراز حالات دروني و دغدغه هاي باطني و دلواپسي ها؛ 8 – روحية جمع گرايي : دعا براي ديگران و توصيه هاي اخلاقي ، اجتماعي ، سياسي ، و ... نسبت به ديگران ، بيانگر روحية جمع گرايي شهداست؛ 9 – يقين و پيش آگاهي : از مهمترين مباحث مطرح شده در وصيت نامه هاي شهدا كه وجه تمايز آن با وصيت نامه هاي ساير انسانهاست، موضوع يقين و آگاهي آنها نسبت به آيندة خود و انسانهاست، موضوع يقين و آگاهي آنها نسبت به آيندة خود و شهادتشان در راه خداست، به طوري كه آنها به مرحله اي از يقين و اطمينان رسيده اند كه بر شهادت خويش شاهدند و فدا شدن خود را به چشم دل مي بينند( مختاري پور، 1358 :16).
2- اقرار به انتخاب آگاهانه و اقتدا به امام حسين ، شباهت انقلاب اسلامي با قيام امام حسين(ع) ، دعوت از باز ماندگان به الگو قرار دادن حضت زينب ( س ) و.... يكي از مهمترين موضوعات وصيت نامه هاي شهداست .
3 – سفارش در مورد پيروي از امام خميني ( ره ) : تأكيد بر الگو پذيري از امام ، اطاعت از امام ، تداوم راه امام ، حمايت از امام ، خط امام ، دعا به امام ، عشق و ارادت به امام ، قدر داني و اداي دين نسبت به امام ، امام به عنوان نايب امام زمان ( عج ) (رفيعي، 1379 ، : 1)؛
4 – پيام ها و سفارش ها : هدف اصلي از نوشتن وصيت ، مكتوب كردن پيامي است كه خون يك شهيد مي تواند براي همة انسان ها داشته باشد. شهيد فتح الله ابراهيمي مي نويسد : اگر خوني پيام نداشته باشد، در تاريخ گنگ مي ماند (ابوالحسني ؛ 1386 : 17 ) از جملة اين پيام ها تأكيد بر انتخاب آگاهانه ، سفارش به ادامه جنگ تا تحقق اهداف مورد نظر ، حمايت از انقلاب، دعوت از مردم به شناخت حقايق اسلام و اتحاد و... است .
براي بازشناسي وصيت نامه به عنوان يك قالب مستقل بايد به طور دقيق ساختار بيروني و دروني اين نوع نوشته ها را بررسي كرد كه البته مجالي نيست . فقط بايد اذعان كرد كه حق مطلب آن گونه كه بايد، ادا نشده و نتوانسته ام به سفارش برادرشهيدم، حافظ صادقيان كه « كار را درست تحويل دهيد » عمل نمايم و اين به سبب رفعت مقام شهادت و آثار آن و از سويي ديگر، كمي بضاعت علمي مطرح كنندة موضوع است . اين نوشته فقط دعوتي از نظريه پردازان فرهنگ و ادب براي باز شناسي قالب هاي ويژه ي ادبيات پايداري است .
سخن امام بيانگر نهايت ناتواني ما در بيان حقيقت مطلب است آن جا كه مي فرمايد :
« با كدام قلم و بيان ، مي توان از عزيزاني كه سنگرهاي جنگ را به محراب مسجد و معراج الي الله تبديل كرده اند ثناكرد . گيرم كه قلم فرسايان هنرمند بتوانند ميدان هاي شجاعت و دلاوري آنان و قدرت و جسارت فوق العادة آنان را در زير آتش مسلسل ها و توپ ها و تانك ها ترسيم نمايند ، و نقاشان و هنر پيشگان بتوانند پيروزي هاي هنرمندانة آنان را در آن شب هاي تار در مقابل موشك ها و بمب افكن هاي دشمن غدار و عبور از پيچ و خم هاي سيم هاي خاردار و كوه هاي سر به فلك كشيده و بيرون كشيدن دشمنان خدا از سنگرهاي بتوني مجهز به جهازهاي پيشرفته را مجسم نمايند، آن بعد الهي – عرفاني و آن جلوة معنوي رباني كه جان ها را به سوي خود پرواز مي دهد و آن قلب هاي ذوب شده در تجليات الهي را با چه قلم و چه هنر و چه بياني مي توان ترسيم كرد ؟ »

منابع و مآخذ
حاجي ابوالحسني، عبدالحسين .(1386). نردبان تكامل ، نشر صبح صادق.
رجايي، غلامعلي.(1387). سيرت شهيدان ،تهران: نشر شاهد.
رجبي، پروين.(1380). وصايا ، انتشارات زنده رود .
رسولي محلاتي، سيد هاشم .(1379). وصاياالرسول و الائمه ،تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
رفيعي ، محمود .(1379). امام در كلام شهدا ، نشر شاهد.
سازمان آموزش و پرورش استان اصفهان .(1381). يادمان شهداي فرهنگي استان اصفهان، اصفهان ، بهار.
شميسا ، سيروس.(1370).انواع ادبي ، تهران: انتشارات باغ آينه.
كمري ، عليرضا .(1373). خاطره نويسي و خاطره نگاشته ها ، انتشارات حوزة هنري سازمان تبليغات اسلامي.
مختاري پور ، حسن.(1385). نيايش هاي آسماني ، اصفهان: نشر سرو چمان.
مرتضوي قهي، مرتضي.(1381). ياد ياران و صحبت عاشقان مسجد المهدي ، تهران.
معاونت فرهنگي و پژوهشي بنياد شهيد انقلاب اسلامي كردستان .(1380). حديث جاودانه، تهران: انتشارات عابد.
نحوي ، سيد محمد.(1374). گنجينة وصايا ،تهران: انتشارات اسلامي


شنبه 2 بهمن 1389  12:55 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : بررسي نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما در حفظ و تقويت فرهنگ ايثار و شهادت
كلمات كليدي : ايثار، شهادت، دانشجويان، شبكه هاي سراسري سيما، سازمان صدا و سيما.
نويسنده :  آزاده شاهين ,  مظفر چشمه سهرابي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت

 
چکيده
هدف از اين پژوهش، بررسي نقش برنامه هاي شبکه هاي سراسري سيما در حفظ و تقويت فرهنگ ايثار و شهادت از ديدگاه دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي- واحد خوراسگان در سال تحصيلي1386-1385است. بدين منظور، پرسشهاي تحقيق در خصوص موضوع در چهار مؤلفه :«گرايش جوانان به ارزشهاي ايثار و شهادت »، «تقويت روحيه ايثار»  «تقويت روحيه شهادت» و «الگو سازي و اسطوره سازي مطلوب پيرامون ارزشهاي ايثار و شهادت در جامعه» تدوين گرديد.
     روش تحقيق مورد استفاده در پژوهش حاضر توصيفي - پيمايشي است. جامعه آماري اين پژوهش، مشتمل بر 10023 دانشجوي دانشگاه آزاد اسلامي- واحد خوراسگان است که در نيمسال دوم سال تحصيلي 1386-1385 مشغول به تحصيل هستند که از بين آنها 300 نفر بر اساس روش نمونه گيري تصادفي ساده انتخاب شدند.
      ابزار اندازه گيري اين پژوهش پرسشنامة محقق ساخته، شامل دو بخش است که با استفاده از طيف پنج درجه اي ليکرت رتبه بندي شد. پايايي پرسشنامه با ضريب آلفاي کرونباخ 95% محاسبه گرديد.
      براي تجزيه وتحليل آماري داده ها از دو سطح آمار توصيفي (فراواني، درصد، نمودار و ميانگين) و استنباطي(آزمون هاي t تک متغيره، تحليل واريانس يکطرفه،T مستقل وT2 هتلينگ) استفاده شد و اين نتايج به دست آمد:
      ازنظر پاسخ دهندگان نقش شبکه هاي سراسري سيما برمؤلفه هاي فرهنگ ايثار و شهادت؛ يعني گرايش جوانان به ارزشهاي ايثار و شهادت با ميانگين (17/3)،تقويت روحية ايثار با ميانگين(15/3)، تقويت روحيه شهادت با ميانگين(19/3)، الگو سازي و اسطوره سازي در جامعه با ميانگين (22/3)، بيش از سطح متوسط ارزيابي شده است.
 
مقدمه
فرهنگ ايثار و شهادت با اثرگذاري بر فضاي فکري و ذهني جوانان باعث مي شود دو نسل قديم و جديد درک مشترکي از جامعه و جهان و نيز فلسفه زندگي پيدا نمايند. هر چند ممکن است مناسبات آشکار نباشد، ولي در دراز مدت اثر مشهود خواهد داشت. نوع ديگر تأثير اين که فرهنگ ايثار و شهادت بايد باز توليد شود، در غير اين صورت اگر اين مفاهيم را به نسل امروز انتقال ندهيم، فرهنگ ايثار و شهادت محدود شده، کاربرد آن در عصر حاضر و آينده کمتر خواهد شد. اما اگر در اين باز توليد فرهنگ سازي مطلوبي صورت گيرد و بستر مناسبي براي الگو سازي ايثار و شهادت برنامه ريزي خواهد شد ، از طرفي فرهنگ ايثار و شهادت را به نسل امروز منتقل کرده ايم و مناسبات نسلي را برقرار نموده ايم و از طرفي ديگر، فرهنگ نوين ارزشهاي شهادت را در استمرار چنين فرهنگي تضمين نموده ايم. ارزش هاي ايثار و شهادت از طريق اسطوره سازي مي تواند به نسل امروز بياموزد که براي تعيين مسير زندگي خود از ميان الگوهاي متعدد، الگوهاي جذاب را سرمشق قرار دهند. بديهي است هر اندازه اسطوره ها و اسوه ها هنرمندانه و در قالب زيبا مطرح شوند، الگو گيران بيشتري را جذب خواهند کرد، در غير اين صورت الگو گيران به دنبال ديگر الگوهاي جذاب خواهند رفت . اگر فرهنگ شهادت بتواند زيبايي دروني و ظاهري خود را افزايش دهد به همان اندازه مي تواند مورد توجه الگو گيران قرار گيرد و اين ارتباط و پيوندي که در نتيجه الگوها و اسوه ها به وجود مي آيد تعامل بين نسلي، بلکه نسلهاي متمادي را برقرار خواهد کرد. .
   از جمله رسانه هاي مؤثر و کارآمدي که مي تواند نقش اساسي در اسطوره سازي و الگو سازي داشته باشد تلويزيون است ، که با پخش برنامه هاي مناسب مي تواند ارزشها ، هنجارها و رفتار مردم را تحت تأثير خود قرار دهد. با توجه به نياز نسل جوان جهت الگويابي مناسب در جامعه، مسأله اصلي اين است که برنامه هاي تلويزيون به عنوان رسانه ملي بايد در جهت غني سازي محتواي برنامه هاي خود تلاشهاي جدي انجام دهند تا بتوانند ارزشهاي ايثار و شهادت را به نحو مطلوبي در برنامه هاي خود انعکاس دهند. لذا، پژوهش حاضر به بررسي نقش برنامه هاي شبکه هاي سراسري سيما در حفظ  ايثار و شهادت از ديدگاه دانشجويان، مي پردازد. بنابراين ، سؤال اساسي اين است که برنامه هاي شبکه هاي سراسري سيماي جمهوري اسلامي ايران چه نقشي در حفظ و تقويت فرهنگ ايثار و شهادت داشته و تا چه اندازه در ايفاي آن موفق بوده است .
 
ضرورت تحقيق
 ايران به عنوان يک کشور با گذشته تاريخي- مذهبي، افکار و انديشه هاي گوناگوني دارد که هويت ملت ما را تشکيل مي دهد. پديده فرهنگ ايثار و شهادت که بخشي از اين فرهنگ است، بايد در هماهنگي و تقويت و احترام ديگر موارد فرهنگ مثل وطن دوستي، احترام به انديشه ها هماهنگ باشد تا بتواند به بقاي خود ادامه داده ، تأثير روزافزون بر جامعه داشته باشد.
     انتقال فرهنگ ايثار و شهادت بايد متناسب با لايه هاي مناسبات نسلي باشد و نوع و ميزان تأثير گذاري فرهنگ ايثار و شهادت منطبق با وضعيت کنوني بررسي گردد. اين انتقال بايد در ابعاد گوناگون بررسي شود. در بعد معنوي و عرفاني ، ايثار و شهادت بايد به ترويج ابعاد اعتقادي و معنوي ايثارگران و شهيدان نسل گذشته و حال پرداخت در صورت گسست اقتصادي در جامعه تنها ابعاد معنوي نمي تواند پاسخگوي نياز نسل امروز باشد. پس بايد در انتقال فرهنگ ايثار و شهادت به جنبه هاي اقتصادي نظير قناعت، صرفه جويي، عدم وابستگي به دنيا پرداخت. لذا به واسطه ترکيب جمعيتي گذشته و حال نمي توان انتظار داشت مناسبات نسلي حالت عادي و طبيعي را طي کند، بلکه نياز به کار اساسي است و لذا فرهنگ ايثار و شهادت نياز به باز توليد فرهنگي دارد تا در قالبي جديد پاسخگوي نياز هاي جامعه در ابعاد مختلف باشد.
  تلويزيون هم مي تواند همرنگ گرايي و دنباله روي را و هم ناهمرنگ گرايي و عدم پيروي از جمع را اشاعه دهد . از اين جهت تلويزيون اساساً بازتابي است از جو فکري جامعه. وقتي جامعه فقط گرايش به وضع موجود دارد، تلويزيون هم به وضع موجود کمک مي کند، ولي وقتي جامعه از پيشرفت سرخورده و تمدن وارد مرحله بحران شد، تلويزيون هم اين سرخوردگي را دامن مي زند (کازنو، 1364).
  با توجه به اين موارد، تلويزيون نقش مؤثري درجهت دهي به افکار عمومي ايفا مي کند و با برنامه سازي مطلوب تأثير عمده اي بر جامعه گذاشته و در اين عرصه فرهنگ سازي نمايد، لذا ضرورت مسأله تحقيق به لحاظ حساس و اثر گذار بودن رسانه تلويزيون و نقشي که در حفظ و تقويت فرهنگ ايثار و شهادت دارد قابل بررسي است. بر اين اساس پژوهش حاضر، در نظر دارد تا ديدگاههاي دانشجويان را در زمينه بررسي نقش اين رسانۀ ملي تجزيه و تحليل كند. نتايج اين پژوهش مي تواند در تصميم گيري هاي برنامه ريزان فرهنگي و آموزشي در صدا و سيما نقش بسزايي داشته باشد به عبارتي، تدوين محتواي مناسب جهت برنامه هاي فرهنگي، اجتماعي شبکه هاي صدا و سيما منوط به نتايج اين دست از پژوهشها است.
 
اهداف تحقيق
هدف کلي اين پژوهش تعيين نقش برنامه هاي شبکه هاي سراسري سيماي جمهوري اسلامي ايران در حفظ و تقويت فرهنگ ايثار و شهادت است.
اهداف جزئي تحقيق عبارتند از:
1. تعيين نقش برنامه هاي شبکه هاي سراسري سيماي جمهوري اسلامي ايران در گرايش جوانان به ارزشهاي ايثار و شهادت ؛
2. تعيين نقش برنامه هاي شبکه هاي سراسري سيماي جمهوري اسلامي ايران در تقويت روحيه ايثار در جامعه ؛
3. تعيين نقش برنامه هاي شبکه هاي سراسري سيماي جمهوري اسلامي ايران در تقويت روحيه شهادت در جامعه ؛
4. تعيين نقش برنامه هاي شبکه هاي سراسري سيماي جمهوري اسلامي ايران در الگو سازي و اسطوره سازي مطلوب پيرامون ارزشهاي ايثار و شهادت .
 
سؤال هاي تحقيق
سؤال اصلي پژوهش اين است که آيا برنامه هاي شبکه هاي سراسري جمهوري اسلامي ايران در حفظ و تقويت فرهنگ ايثار و شهادت نقش داشته اند؟
همچنين تحقيق در جستجوي پاسخي براي اين سؤال هاست:
1) آيابرنامه هاي شبکه هاي سراسري سيماي جمهوري اسلامي ايران در گرايش جوانان به ارزشهاي ايثار و شهادت نقش داشته است ؟
2) آيابرنامه هاي شبکه هاي سراسري سيماي جمهوري اسلامي ايران در تقويت روحيه ايثار در جامعه نقش داشته است؟
3) آيابرنامه هاي شبکه هاي سراسري سيماي جمهوري اسلامي ايران در تقويت روحيه شهادت در جامعه نقش داشته است ؟
4) آيابرنامه هاي شبکه هاي سراسري سيماي جمهوري اسلامي ايران در الگو سازي و اسطوره سازي مطلوب پيرامون ارزشهاي ايثار و شهادت. نقش داشته است ؟
 
ادبيات تحقيق
كاركرد رسانه ها در اين عرصه بار ديگر نقش آنها را در انسجام و شكل گيري زندگي اجتماعي و روابط برخاسته از آن ياد آور مي شود. «گزاف نيست اگر ادعا كنيم امروزه بدون رسانه ها زندگي اجتماعي مقدور نخواهد بود. بر اين اساس در جهان كنوني فرايند ارتباط جمعي به واسطه اي كه همان رسانه است، صورت مي پذيرد. رسانه ها افراد را در فضايي نمادين و متفاوت از دنياي روزمره گرد مي‌آورند و به اين ترتيب كليتي مفروض را به نام مخاطبان رسانه ها ايجاد مي كنند» (نيكو،1381:13).
  البته اين كليت به كمك رسانه ها وحدت يافته ، ماهيتي همبسته و ملي مي گيرند. اهميت همين موضوع است كه نگاه نظريه پردازاني چون «كويل» و«بلامر»را به بررسي نياز هاي مخاطب رسانه معطوف مي سازد؛ يعني ارتباط شخصي، هويت شخصي و كسب اطلاع. «رابين» در بررسي خود به رابطه ميان انگيزه تماشاي تلويزيون و الگوي تماشا در بين بزرگسالان پرداخت. او رفتار تماشاي تلويزيون را تنها تحت تاثير انگيزه اي منفرد و جدا شده نمي داند، بلكه عقيده دارد مخاطب مي تواند با انگيزه هاي گوناگون مرتبط با يكديگر، به تلويزيون روي آورد. در بررسي هاي گوناگون انجام شده در فرهنگ هاي مختلف ، ارتباط بين نياز هاي خاص با رسانه اي خاص به طرق گوناگون ترسيم شده است. اما الگوي مدور «كاتز» و همكارانش را مي توان گوياترين الگو در اين زمينه دانست. اين محققان براي آن كه به اين سؤال پاسخ دهند كه چرا مردم براي برآوردن نيازي خاص، رسانه اي را بر رسانه اي ديگر ترجيح مي دهند، تحقيقي را با نمونه اي بزرگ انجام دادند و از پاسخ گويان خواستند، نياز هاي مرتبط با رسانه را (بر مبناي احساس خودشان) نام ببرند و بگويند كدام رسانه، بهتر اين نياز را بر آورده مي كند. الگوي مطرح شده اين محققان نشان مي دهد که هر رسانه از نظر برآوردن نيازهاي رسانه اي مخاطبان، با رسانه هاي مجاورش، بيشترين شباهت را دارد؛ به اين معنا که سينما از يک رو شبيه کتاب است و از سوي ديگر شبيه تلويزيون، و روزنامه از يک سو با کتاب و از سوي ديگر با راديو مشابهت دارد (نيکو، 1381 :83-88) .
   از اين روي، تسلط بر افکار عمومي به رسانه ها قدرت تغيير و تحول در جامعه را مي بخشد و اين تغيير در صورت رويکرد عقلايي و همسويي رسانه ها ، مثبت و توسعه گرا خواهد بود.
     مخاطبان رسانه بر اثر نوع شخصيت، تحصيلات، رشد عقلاني، روحيه (از نظر گوشه گير يا فعال بودن) و ميزان بارورمندي به امور ماوراء طبيعي در طيف گسترده اي قرار مي گيرند. يک طرف اين طيف گسترده، انفعال و در سوي ديگر آن فعال بودن، يعني گزينش گري با اراده و تحليل گري بوده است. البته دايره انتخاب‌هاي مخاطب فعال، محدود است و خود نيز از اين نکته آگاه است، ولي مهم اين است که ما در اين فضاي جديد براي مخاطب، شأني از آگاهي و گزينش گري بدانيم. اين امر نتيجه اي گرانبها در پي دارد و ما را به سمت رسانه اي هدايت مي کند که هم از قابليت هاي تکنيکي برخوردار است و هم بر مبناي انسان شناسي ديني و ارزش هاي الهي استوار است. نتيجه اين است که در توليد برنامه هاي رسانه اي از لحظه ايجاد ذهنيت تا آخرين مراحل توليد اين اصل مهم را حاضر مي دانيم که مخاطب در سيطره و اراده ما نيست. وي موجودي عاقل، گزينش گر و داراي احساسات و دوستدار زيادي است و همه اين ها را با هم مي خواهد (حسني، 1385 : 196) .
     در دنياي کنوني، فرهنگي که قادر نباشد عناصر فرهنگي مفيد را جذب و عناصر غير مفيد را دفع کنند، همانند يک ارگانيزم زنده، بعد از مدتي فرهنگ مقابل را تخريب مي کند، ارزش ها و هنجارهاي آن را ناديده مي انگارد و با غلبه و تهاجم درصدد جايگزيني ارزش ها و عناصر مورد نظر خويش است. در اين وضعيت تهاجمي، هنجار فرستادن لزوماً با شگردها و ابزار هاي مختلف ،قدرت تفکر، انتخاب و گزينش را از طرف مقابل سلب مي کنند. زمينه ساز اين وضعيت، تبديل شدن احساس پوچي و بي هويتي به يک احساس همگاني و فراگير در جامعه و بحران هويت افراد است و در پي خود ورود فرهنگ بيگانه را به همراه خواهد آورد(حاجي حسيني،1381).
     فراگرد انتقال هم در داخل جامعه و هم بين جامعه ها عملي مي شود. تماس هاس فرهنگي بين گروهها و جوامع موجب اشاعه برخي ويژگيها مي گردد. به طور کلي هر گونه شرايطي که در آن، تماس بين دو نفر يا دو گروه يا دو فرهنگ متفاوت صورت بگيرد، مي تواند بر فرآيند انتقال فرهنگي دلالت داشته باشد، زيرا تماس هاي فرهنگي بين گروهها و جوامع موجب اشاعه برخي ويژگي هاي فرهنگي مي شود، بنابراين اشاعه يک امر متقابل اجتماعي است که در اثر آن جامعه ها و گروهها به مبادله و اخذ ويژگي هاي فرهنگي يکديگر مي پردازند (قلي زاده،1379) .
     ترويج و اشاعه فرهنگ ايثار و شهادت کارکردهاي مثبت اقتصادي و فرهنگي زيادي دارد. کارکردهايي که با نهادينه شدن روحيه از خود گذشتگي و در نظر گرفتن جمع، شاهد پايان تنازع بقا در عرصه زندگي اقتصادي و سياسي خواهيم بود. در چنين بستري فرهنگ جمع گرايي جلوه گر مي گردد و ارجحيت منافع ملي بر منافع فردي، قومي زياد به رسميت مي رسد .
 
پيشينه تحقيقات داخلي
با توجه به فقدان پيشينه مشابه با موضوع تحقيق، پژوهشگر بر آن شد تا پيشينه هاي تحقيق مندرج در موضوع تحقيق را به تفکيک تحقيقاتي که پيرامون نقش شبکه هاي سراسري سيما در مرحله اول و حفظ و تقويت فرهنگ ايثار و شهادت در مرحله دوم انجام شده است، بپردازد.
     تحقيقاتي که پيرامون نقش شبکه هاي سراسري سيما انجام پذيرفته، عبارتند از:
     برجعلي، (1380) در پژوهشي با عنوان «بررسي عملکرد صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران در راستاي تحقق اهداف طرح شاهد» به ارزيابي عملکرد صدا و سيما در قالب اساسنامه مصوب (که مي بايست با همکاري بنياد شهيد انقلاب اسلامي در قالب گروه سيماي شاهد به اجرا درآيد) پرداخته است. روش هاي ارزيابي مورد استفاده عبارتند از: تحليل مضموني فيلمها و توليدات گروه سيماي شاهد، استفاده از اظهار نظر کارشناسان هنري فيلم و سينما كه در اين راستا از دو پرسشنامه نظرخواهي از بينندگان و مخاطبان برنامه هاي گروه شاهد، در دو سطح خانواده هاي شاهد و غير شاهد استفاده شد. برخی از يافته هاي پژوهش عبارتند از:
     الف. نتايج تحليل مضموني فيلم هاي گروه سيماي شاهد حاکي از موفقيت نسبي گروه در اين زمينه بوده است؛
     ب. برنامه هاي سيماي شاهد تجليل از مقام شهدا و معرفي اسوه هاي شاهد و حمايت معنوي از خانواده آنها نشان داد که تا حد بالاي متوسط موفقيت داشته است؛
     ج. نتايج در مورد آشنايي فرزندان و خانواده هاي شاهد به ارزش ها و رسالت هاي خويش نشان مي دهد گروه سيماي شاهد در اين زمينه ضعيف بوده است؛
     د. نتايج به دست آمده در خصوص تلاش به منظور شکل گيري و ظهور فرهنگي نوين در قبال خانواده هاي شاهد نشان داد که عملکرد گروه سيماي شاهد ضعيف بوده است.
     درفشي (1382)، تحقيقي با عنوان «نقش رسانه هاي گروهي در ترويج فرهنگ شهادت» را انجام داده است. هدف کلي پژوهش حاضر بررسي نقش رسانه هاي گروهي در ترويج فرهنگ شهادت است. اين پژوهش به بيان تعريف مفهوم فرهنگ شهادت، ارائه راهکارهايي در ترويج فرهنگ شهادت و نماياندن فرهنگ شهادت به جوانان و نسل جديد مي پردازد. روش تحقيق از نوع پيمايشي است. جامعه آماري شامل تمامي شهروندان شهر تهران در سال 82 بوده است. نتايج حاکي از آن است که بين برنامه هاي تلويزيون و ترويج فرهنگ شهادت طلبي رابطه معني داري وجود دارد. بين مطالب مطبوعات و ترويج فرهنگ شهادت طلبي رابطه معني داري وجود دارد. بين فعاليت هاي بنياد شهيد و ترويج فرهنگ شهادت طلبي رابطه معني داري وجود دارد. بين تجليل از خانواده هاي شهدا و ترويج فرهنگ شهادت طلبي رابطه معني داري وجود دارد.
     تحقيقاتي که پيرامون ايثار و شهادت صورت گرفته است، به شرح زير است:
     معدني (1378)، در تحقيق خود با عنوان «مقدمه اي بر مفهوم شهادت و شيوه هاي ترويج آن» مطالعه تطبيقي ابعاد و کارکردهاي شهادت را با مفاهيم جامعه شناسي فرهنگ مورد مطالعه کتابخانه اي قرار داده و از يافته هاي تحقيق اين است که همان طور که فرهنگ داراي ابعادي است، فرهنگ شهادت نيز داراي ابعاد مادي و معنوي است، همچنين کارکردهاي مختلف اجتماعي سياسي و فرهنگي در فرهنگ شهادت وجود دارد و تمامي ويژگي هاي سه گانه فرهنگ (عام ولي خاص، ثابت ولي متغير، اجباري ولي اختياري) را در بر مي گيرد.
     شاعري (1379)، در پايان نامه کارشناسي ارشد خود تحت عنوان " انگيزه هاي مؤثر بر شهادت طلبي " به بررسي محتواي وصيت نامه هاي شهداي فرهنگي استان گلستان اعم از معلمان، مربيان، کارمندان، دانشجويان و.... پرداخته است. جامعه آماري وصيت نامه هاي شهداي استان گلستان است که از مجموعه 90 نفر از شهداي فرهنگي اين استان 52 نفر وصيت نامه داشته اند. شايان ذکر است که اين وصيت نامه ها به شيوه محتوا مورد مطالعه قرار گرفته است. نتايج حاصل از اين تحقيق بيانگر اين است که شهادت طلبي از انگيزه هاي معنوي متغيرهاي خداخواهي همچون عشق به خدا، پيروي از دين و قرآن و متغيرهاي دگرخواهي همچون وطن دوستي، نوع دوستي و مصاديق خوديابي، مواردي همچون عدم وابستگي به دنيا، احساس تکليف و ميل به جاودانگي است که البته خدا خواهي بيشترين امتياز را در بين متغيرهاي تحقيق کسب کرده است.
پيشينه تحقيقات خارجي
بوتل (1995)، در پايان نامه دکتراي خود به نام شهادت در ادبيات جنگ کوشش کرده است که قرائتي نو از شهادت، از منظر انسان شناسي و جامعه شناسي مطرح کند و اين تحقيق از معدود تحقيقاتي است که در خارج از کشور دربارة شهادت انجام شده است و محور اساسي تحقيق او اين است که در متلاشي شدن پيوند اجتماعي بر اثر ظهور ناگهاني تجدد در جامعه ايران با رجحان بخشيدن به فرد مصرف گرا ، تعرض فرد با جامعه را موجب شد و در نهايت مجموعه اجتماعي جامعه سنتي را در پي آورد . جامعه اي که فرد را تحت فشار قرار مي دهد، در آن اميال و آلودگي و ناکامي فراوان است. از سوي ديگر حس گناهکاري و مجرم بودن را در فرد بيدار مي کند و اغراق در مفهوم گناه را مطرح مي سازد. پيامد اين چنين حسي استقبال از شهادت و گريز از دنيايي است که ضد ارزش و سرشار از گناه و آلودگي است.
 
روش شناسي تحقيق
اين تحقيق از نوع توصيفي - پيمايشي است. جامعه آماري آن مشتمل بر کليه دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي- واحد خوراسگان (10023 نفر)  است که در نيمسال دوم سال تحصيلي 1386-1385 مشغول به تحصيل بودند و از بين آنها 300 نفر بر اساس روش نمونه گيري تصادفي ساده انتخاب شدند. ابزار اندازه گيري اين پژوهش پرسشنامة محقق ساخته شامل دو بخش است که با استفاده از طيف پنج درجه اي ليکرت رتبه بندي شد. پايايي پرسشنامه با ضريب آلفاي کرونباخ 95/ محاسبه گرديد.
   تجزيه و تحليل داده هاي اين پژوهش در دو سطح آمار توصيفي و استنباطي با استفاده از نرم افزارهاي كامپيوتري انجام شده است. در سطح آمار توصيفي از مشخصه هاي آماري نظير فراواني، درصد، ميانگين،انحراف معيار و در سطح آمار استنباطي از آزمون هايي نظير آزمون t تك متغيره، t هتلينگ، t مستقل و تحليل واريانس استفاده شده است .
 
يافته هاي پژوهش
به منظور درک بهتر نتايج تحقيق، يافته هاي پژوهش به دو گروه يافته هاي توصيفي و تحليلي تقسيم شدند که در زير به شرح  هر دسته پرداخته مي شود.
 
يافته هاي توصيفي پژوهش
الف. تحليل ويژگي هاي جمعيت شناسي
 جدول 1. توزيع فراواني و درصد نمونه هاي آماري بر حسب جنسيت
 
نمونه
فراواني
درصد
زن
167
6/59
مرد
113
4/40
جمع
280
100
 
بر اساس يافته هاي جدول 1، 6/59 درصد از نمونه هاي آماري زن و 4/40 درصد مرد بوده اند.
 
 
جدول 2. توزيع فراواني و درصد نمونه هاي آماري بر حسب درجۀ تحصيلي
مدرک تحصيلي
فراواني
درصد
کارداني
24
6/8
کارشناسي
228
4/81
کارشناسي ارشد
23
2/8
دکتري
5
8/1
جمع
280
100
 

 
 
 
 
 
 
     بر اساس يافته هاي جدول2 ،6/8 درصد از نمونه هاي آماري در مقطع کارداني، 4/81 درصد در مقطع کارشناسي، 2/8 درصد در مقطع کارشناسي ارشد و 8/1 درصد  در مقطع دکتري بوده اند.
 
ب. تحليل سؤالها
سؤال اول تحقيق: نقش برنامه‎هاي شبکه‎هاي سراسري سيماي جمهوري اسلامي ايران در گرايش جوانان به ارزشهاي ايثار و شهادت چگونه است ؟ 
  
                                جدول 3. توزيع فراواني و درصد پاسخ سوالهاي مربوط
 
سوال
مؤلفه ها
بي جواب
خيلي كم
كم
متوسط
زياد
خيلي زياد
ميانگين
 
1
آشنايي با فضائل اخلاقي شهداء و ايثار گران
فراواني
0
13
26
115
90
36
39/3
درصد
0
4/6
3/9
1/41
1/32
9/12
3
گسترش روحيه آزاد منشي
 
فراواني
8
17
58
109
65
23
98/2
درصد
9/2
1/6
7/20
9/38
2/23
2/8
5
احياي هويت ديني
 
فراواني
9
17
46
108
75
25
06/3
درصد
2/3
1/6
4/16
6/38
8/26
9/8
8
دفاع از  امنيت ملي
فراواني
4
24
48
103
77
24
06/3
درصد
4/1
6/8
1/17
8/36
5/27
6/8
12
احترام و تکريم مقام شهداو ايثار گران
فراواني
5
15
54
99
71
35
40/3
درصد
8/1
4/5
3/19
4/35
4/25
5/12
13
معرفي قيام عاشورا
 
فراواني
2
11
50
69
91
62
48/3
درصد
7 /0
9/3
9/17
29
5/32
1/22
15
تقويت وفاق اجتماعي و انسجام فرهنگي
فراواني
13
18
71
102
53
23
83/2
درصد
6/4
4/6
4/25
4/36
9/18
2/8
23
آشنايي با ويژگي هاي برجسته شهدا با توجه به وصاياي آنها
فراواني
6
19
63
87
68
37
08/3
درصد
1/2
8/6
5/22
1/31
3/24
2/13
25
اطاعت از ولايت فقيه
 
فراواني
5
23
35
74
70
73
42/3
درصد
8/1
2/8
5/12
4/26
25
1/26
26
تقويت روحيه مشارکت اجتماعي و ملي
فراواني
2
15
39
94
81
49
37/3
درصد
7/0
4/5
9/13
6/33
9/28
5/17
28
ترويج فرهنگ و انديشه اسلامي در دنيا
فراواني
10
32
47
93
63
35
97/2
درصد
6/3
4/11
8/16
2/33
5/22
5/12
33
هويت ملي و تاريخي
فراواني
2
42
45
84
72
35
02/3
درصد
7 /0
15
1/16
30
7/25
5/12
     بر اساس يافته هاي جدول 3،  بيشترين ميانگين نمرۀ پاسخ ها مربوط به سؤال 13 « معرفي قيام عاشورا » با 48/3 و شمارۀ  25 « اطاعت از ولايت فقيه با 42/3 درصد و کمترين ميانگين مربوط به سؤال شمارۀ 15 « تقويت وفاق اجتماعي و انسجام فرهنگي » با 83/2 درصد بوده است.
 
     سؤال دوم تحقيق: نقش برنامه هاي شبکه هاي سراسري سيما در تقويت روحيه ايثار در جامعه چگونه است؟
جدول 4. توزيع فراواني و درصد پاسخ سؤالهاي مربوط به نقش برنامه هاي شبکه هاي سراسري سيما
در تقويت روحيه ايثار در جامعه
 
سوال
مؤلفه ها
بي جواب
خيلي كم
كم
متوسط
زياد
خيلي زياد
ميانگين
 
7
روحيه از خود گذشتگي
 
فراواني
3
17
49
101
79
31
17/3
درصد
1/1
1/6
5/17
1/36
2/28
1/11
12
روحيه مقاومت و ايستادگي در برابر مشکلات
فراواني
5
15
54
99
71
35
30/3
درصد
8/1
4/5
3/19
4/35
4/25
5/12
17
روحيه نوعدوستي
 
فراواني
3
20
58
88
77
34
13/3
درصد
1/1
1/7
7/20
4/31
5/27
1/12
20
روحيه وطن دوستي
 
فراواني
2
19
36
78
84
61
45/3
درصد
7 /0
8/6
9/12
9/27
30
21
34
احساس مسؤوليت در برابر ديگران
فراواني
4
27
47
109
68
25
09/3
درصد
4/1
6/9
8/16
9/38
3/24
9/8
37
حفظ وحدت اسلامي در رويارويي با تعارض ها
فراواني
4
18
46
101
67
44
21/3
درصد
4/1
4/6
4/16
1/36
9/23
7/15
38
مقابله با ريا و تملق
 
فراواني
9
50
63
86
46
26
67/2
درصد
2/3
9/17
5/22
7/30
4/16
3/9
40
انگيزه ثابت قدمي در حفظ اعتقادات ديني
فراواني
1
22
44
95
80
38
23/3
درصد
4 /0
9/7
7/15
9/33
6/28
6/13
  
  نتايج جدول 4. نشان مي دهد بيشترين ميانگين نمرۀ پاسخ ها مربوط به سؤال شمارۀ 20 «روحيه وطن دوستي» با 45/3 و سؤال شمارۀ 37 «حفظ وحدت اسلامي در رويارويي با تعارض ها »با ميانگين 21/3 و کمترين ميانگين مربوط به سؤال شمارۀ 38 « مقابله با ريا و تملق » با 67/2 بوده است.
 
     سؤال سوم تحقيق : نقش برنامه‎هاي شبکه‎هاي سراسري سيما در تقويت روحيه شهادت در جامعه چگونه است؟
جدول 5. توزيع فراواني و درصد پاسخ مربوط به نقش برنامه هاي شبکه هاي سراسري سيما در تقويت روحيه شهادت در جامعه
 
 
 
بر اساس يافته هاي جدول 5. بيشترين ميانگين پاسخ ها مربوط به سؤال شمارۀ 21 « دفاع از امنيت ملي» با 56/3 و سؤال شمارۀ 36 « دفاع از آرمانهاي انقلاب اسلامي» با 48/3 و کمترين ميانگين مربوط به سؤال شمارۀ 19 « مبارزه با عنصر شرک و الحاد» بوده است.
 
     سؤال چهارم تحقيق : نقش برنامه‎هاي شبکه‎هاي سراسري سيما در الگو سازي و اسطوره سازي مطلوب پيرامون ارزشهاي ايثار و شهادت چگونه است؟
 
جدول 6. توزيع فراواني و درصد پاسخ سؤالهاي مربوط به نقش برنامه هاي شبکه هاي سراسري سيما در الگو سازي و اسطوره سازي مطلوب پيرامون ارزشهاي ايثار و شهادت
 
 
 يافته‎هاي جدول 6 نشان مي دهد بيشترين ميانگين نمره پاسخ ها مربوط به سؤال شمارۀ 14« آشنايي با شهداي انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي» با 58/3 و سؤال شمارۀ 31 «الگوپذيري از واقعه کربلا»، با 46/3 و کمترين ميانگين مربوط به سؤال شمارۀ 22 « الگو پذيري از شخصيت هاي برجسته تاريخي» با 95/2 بوده است.
 
يافته هاي تحليلي پژوهش
سؤال اول : نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيماي جمهوري اسلامي در گرايش جوانان به ارزشهاي ايثار و شهادت چگونه است؟
 
                           جدول 7. مقايسه ميانگين نمره نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما در گرايش
                                            جوانان در ارزشهاي ايثار و شهادت با ميانگين فرضي 3
 
 
سؤال اصلي
ميانگين
انحراف ‎معيار
s
خطاي ‎معيار
Se
تك‎ متغيره
t
گرايش جوانان به ارزش هاي ايثار و شهادت
17/3
630/0
37
64/4
 
     براساس يافته هاي جدول7، t مشاهده شده از مقدار بحراني جدول در سطح خطاي 05/0 بزرگتر است. بنابراين، برنامه هاي شبكه سراسري سيما در گرايش جوانان به ارزشهاي ايثار و شهادت بيش از سطح متوسط نقش داشته است.
 
     سوال دوم : نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما در تقويت روحيه ايثار در جامعه چگونه  است ؟
 
                                    جدول 8. مقايسه ميانگين نمره نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما
                                                   در حفط تقويت روحيه ايثار در جامعه با ميانگين فرضي 3
 
سؤال اصلي
ميانگين
انحراف‎معيار
s
خطاي‎معيار
Se
تك‎متغيره
t
تقويت روحيه ايثار
15/3
820/0
049/0
26/3
     براساس يافته هاي جدول 8،  t مشاهده شده از مقدار بحراني جدول در سطح خطاي   05/0 بزرگتر است، پس مي توان گفت نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما در حفظ و تقويت روحيه ايثار در جامعه بيش از حد متوسط بوده است.
 
     سؤال سوم : نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما در تقويت روحيه شهادت در جامعه چگونه است؟
جدول 9. مقايسه ميانگين نمره نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما
 
                                                   در حفظ تقويت روحيه شهادت در جامعه با ميانگين فرضي 3
 
سؤال اصلي
ميانگين
انحراف‎معيار
s
خطاي‎معيار
Se
تك‎متغيره
t
تقويت روحيه شهادت
19/3
691/0
041/0
7/4
   
 يافته هاي جدول9، نشان مي دهد كه t مشاهده شده از مقدار بحراني جدول در سطح خطاي   05/0 بزرگتر است، بنابراين برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما در حفظ و تقويت روحيه شهادت در جامعه بيش از حد متوسط نقش داشته است.
 
     سؤال چهارم : نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري در الگوسازي و اسطوره سازي مطلوب در جامعه چگونه است؟
 
                                       جدول 10. مقايسه ميانگين نمره نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما
                                           در الگوسازي و اسطوره سازي مطلوب در جامعه با ميانگين فرضي 3
سؤال اصلي
ميانگين
انحراف‎معيار
s
خطاي‎معيار
Se
تك‎متغيره
t
الگو سازي و اسطوره سازي مطلوب درجامعه
22/3
727/0
043/0
14/5
     براساس يافته هاي جدول10، t مشاهده شده از مقدار بحراني جدول در سطح خطاي 05/0 بزرگتر است، پس مي توان گفت نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما در الگوسازي و اسطوره سازي مطلوب، بيش از حد متوسط بوده است.
 
                                   جدول 11. مقايسه ميانگين نمره نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما
                                                 در حفظ تقويت روحيه ايثار و شهادت بر حسب جنسيت
p
t
زن
مرد
                                                                                                                                                                                               جنسيت
سؤالها
s
 
s
 
593/0
535/0
626/0
19/3
638/0
15/3
نقش برنامه هاي شبکه هاي سراسري سيما در گرايش جوانان به ارزشهاي ايثار و شهادت چگونه است؟ 
774/0
287/0
885/0
17/3
715/0
14/3
نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما در تقويت روحيه ايثار در جامعه چگونه است؟
725/0
352/0
688/0
18/3
699/0
21/3
نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما در تقويت روحيه شهادت در جامعه چگونه است؟
897/0
129/0
712/0
22/3
752/0
216/3
نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري در الگوسازي و اسطوره سازي مطلوب در جامعه چگونه است؟
 
 
     براساس يافته هاي جدول 11، t مشاهده شده در سطح 05/0£ P معنادار نبوده است. بنابراين، بين نظرات دانشجويان بر حسب جنسيت تفاوت معنادار وجود ندارد.
 
                              جدول 12. مقايسه ميانگين نمره نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما
                                          در گرايش از نظر دانشجويان با توجه به مقطع تحصيلي
 
 
                                                    مقطع تحصيلي
 
سؤالها
كارداني
كارشناسي
ارشد
دكترا
F
P
 
S
 
S
 
S
 
S
نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيماي جمهوري اسلامي در گرايش جوانان به ارزشهاي ايثار و شهادت چگونه است؟
44/3
619/
15/3
603/
20/3
771/
54/3
695/0
69/1
168/
نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما در تقويت روحيه ايثار در جامعه چگونه است؟
40/3
660/
15/3
845/
08/3
682/
53/3
695/0
862/
462/
نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما در تقويت روحيه شهادت در جامعه  چگونه است؟
44/3
761/
19/3
678/
06/3
727/
60/3
541/0
56/1
199/
نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري در الگوسازي و اسطوره سازي مطلوب در جامعه چگونه است؟
51/3
754/
20/3
703/
25/3
775/
50/3
835/0
29/1
278/
 
     نتايج جدول12، نشان مي‎دهد f مشاهده شده در سطح 05/0 p≤ معنادار نبوده است. بنابراين، بين نظرات دانشجويان با توجه به مقطع تحصيلي در خصوص نقش شبكه هاي سراسري سيما در حفظ و تقويت فرهنگ ايثار و شهادت تفاوت معناداري وجود ندارد.
                                                         
 
                                        جدول 13. مقايسه ميانگين نمره نقش برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما
                                             در حفظ و تقويت فرهنگ ايثار و شهادت بر حسب رشته تحصيلي
     براساس يافته‎هاي جدول13، f مشاهده شده در سطح 05/0 p≤ معنادار نبوده است بنابراين، بين ديدگاه دانشجويان در خصوص نقش برنامه‎هاي شبكه‎هاي سراسري سيما در گرايش ايثار و شهادت تفاوت معناداري وجود ندارد.
                                                            
 
جدول 14. مقايسه ميانگين ساعات استفاده از برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما
از نظر دانشجويان مرد و زن
p
t
زن
مرد
                   جنسيت
ساعات
s
 
S
 
444/0
566/0
52/2
99/2
04/2
21/3
روز
005/
83/2
6/17
01/17
4/16
94/22
هفته
001/0
98/3
0/69
8/63
50/98
4/106
ماه
 
     نتايج جدول 14 نشان مي دهد، t مشاهده شده در خصوص ميزان استفاده از برنامه ها در طول هفته و ماه در سطح 05/0£ P معنادار بوده است. بنابراين، بين ميزان زمان استفاده از برنامه ها و جنسيت تفاوت وجود دارد.
                                                          
 

 

                                       جدول15. مقايسه ميانگين آشنايي با سخنگويان با فرهنگ ايثار و شهادت
                                                             از طريق برنامه هاي شبكه هاي سراسري
برنامه ها
عنوان برنامه ها
فراواني
درصد
ميانگين
سريالهاي تلويزيوني
ليلي با من است
205
2/73
7/80
سفر به چزابه
245
5/87
خاك سرخ
228
4/81
فيلم سينمايي
خداحافظ رفيق
257
8/91
5/85
از كرخه تا راين
233
2/83
آژانس شيشه اي
227
7/81
برنامه هاي مستند
روايت فتح
211
4/75
7/82
كوله پشتي
252
90
 
     يافته هاي جدول 15. نشان مي دهدكه آشنايي با فرهنگ ايثار و شهادت به ترتيب اولويت از طريق برنامه‎هاي مستند با ميانگين 7/82 ، فيلم‎هاي سينمايي با 5/85 و سريالهاي تلويزيوني با 7/80 درصد بوده است.
 
 
بحث و نتيجه گيري
با توجه به طرح مباحثي چون فضائل اخلاقي شهدا و بيان ارزشهاي ماندگاري فرهنگ آنان، ارزشهايي همچون گسترش روحيه آزاد منشي و احياي هويت ديني و ملي گسترش يافته است و بستر مناسبي ايجاد گرديده که در انعكاس ارزشهاي ايثار و شهادت، جهت گرايش جوانان ارائه نموده است و اين نكته حائز اهميت است كه با توجه به گسست نسلي كه بين نسل جوان و نسل گذشته انقلاب وجود دارد، برنامه هاي شبكه ها توانسته اند نياز سنجي مطلوبي را در زمينه تطابق سازي با نيازهاي جوانان صورت دهند و موجبات گرايش آنان را به برنامه هاي مربوط به ايثار شهادت فراهم آورند. به نظر مي رسد برنامه ريزان و متوليان برنامه هاي سيما با بهره گيري از کارشناسان علمي، که مطالعات تخصصي جامعه شناختي بر روي ارزش هاي منبعث از فرهنگ ايثار و شهادت و همچنين مطالعات روانشناختي بر شخصيت و نيازها و علاقه مندي هاي آنان انجام داده اند، مي تواند بستر مناسبي را براي گرايش مخاطبان جوان خود فراهم نمايد، در حقيقت، اين کارشناسان مي توانند نيازهاي متناسب با سير تکاملي انسان را بررسي نموده، برنامه ريزي هاي ارزنده و مؤثري در جهت جذب جوانان نسبت به ارزش هاي ايثار و شهادت ايجاد و برنامه هاي پيشنهادي خود را با توجه به اين مراحل سازمان دهي نمايند. همچنين استفاده از خود جوانان در برنامه ها به جذابيت اين مقوله مي افزايد.
  با توجه به نتايج فوق مي توان گفت شبكه هاي سراسري سيما با ارايه مطلوب برنامه ها تا حد قابل توجهي، روحيه ايثار را كه عمده مباحث فرهنگ ايثار و شهادت است، در جامعه گسترش داده است. در واقع، تلويزيون با استفاده از قالبهاي جذاب رسانه اي توانسته است با شناخت و پردازش صحيح از مصاديقي كه روحيه ايثار را منتقل مي‌كند، همچون تقويت روحيه از خود گذشتگي ، روحيه نوع دوستي، روحيه وطن دوستي، حفظ وحدت اسلامي در رويايي با تعارضهاي داخلي و خارجي، انگيزه ثابت قدمي در حفظ اعتقادات اسلامي و روحيه مقاومت در مقابل مشكلات را در جامعه گسترش دهد. به نظر مي رسد که تمامي ملل، به نوعي مقوله ايثار را در فرهنگ خود به عنوان امري قابل ستايش و مقدس مي شمرند. اين نکته مهم، فرصت مناسبي است که مي توان در جهت مزاياي جهاني شدن فرهنگ از آن در جهت از خود گذشتگي و آزاد منشي و ضابطه مندي در جامعه سود جست. برنامه های سیما می تواند با فرهنگ سازي مطلوب در اين زمينه، جامعه را در جهت گسترش اصلاحات اجتماعي سوق دهد.
  نتايج به دست آمده از پژوهش با يافته هاي حاصل از سؤال سوم تحقيق نشان مي دهد که برنامه‌هاي شبکه هاي سراسري سيما در حفظ و تقويت روحيه شهادت مؤثر بوده است. با توجه به مطالعات گسترده اي که توسط پژوهشگران در حيطه فرهنگ شهادت صورت گرفته است، مي توان با توجه به وصيت نامه هاي شهدا که نمود عيني افکار و عقايد آنهاست و همچنين مصاديقي که در فرهنگ شهادت وجود دارد، برنامه هاي سيما اين فرهنگ را به نوعي غير مستقيم به مخاطبان خود ارائه دهد که اين نکته مي تواند با برنامه هايي در قالب هاي متنوع و جذاب مطرح گردد. البته استفاده از شخصيت هاي برجسته هنري نيز در تحقق اين امر مؤثر خواهد بود.
     با توجه به نتايج به دست آمده مي توان گفت انعكاس اسطوره سازي پيرامون فرهنگ ايثار وشهادت در برنامه هاي شبكه هاي سراسري سيما، به نحو مطلوبي بوده است. تلويزيون با توجه به ديدگاه دانشجويان، تا حد زيادي توانسته است در اين تطابق سازي و نگرش اقتضايي پيرامون فرهنگ ايثار و شهادت موفق باشد،كه البته با توجه به تنوع الگوها و اسطوره هاي موجود در فرهنگ ايراني- اسلامي ايرانيان، اين مقوله از جهت نياز مخاطب مطرح مي گردد، كه فعاليتهاي شبكه هاي سراسري سيما نشان دهندة عملكرد قابل قبول اين رسانه، بسترسازي صحيح جهت الگوسازي و اسطوره سازي مطلوب است. البته حساسيت و اهميت موضوع به علت ارائه الگوها و اسطوره هايي است كه متناسب با نياز جامعه باشند و مورد قبول و پذيرش مردم قرارگيرند. منابع و مآخذ
1- برجعلي ، محمود .(1380). بررسي عملکرد صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران در راستاي تحقق اهداف طرح شاهد، پايان نامه پژوهشي به راهنمايي سيد ابراهيم طباطبايي.
2- بياباني ، غلامحسين .(1384). نقش وسائل ارتباط جمعي در امنيت اجتماعي. فصلنامه مطالعات اجتماعي. شماره اول،انتشارات آشنائي.
3- حسيني ، سجاد .(1384). آسيب شناسي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت ، مجموعه مقالات علمي و ادبي روز ملي مقاومت. شمار9ه 1 ، صص 78 – 96 .
4- دادگران ، سيد محمد .(1379). مباني ارتباط جمعي . تهران : فيروزي .
5- رفيع پور ، فرامرز .(1372). وسائل ارتباط جمعي، مجلۀ دانشکدۀ ارتباط جمعي ، تهران.
6- ساروخاني ، باقر .(1367). جامعه شناسي ارتباطات . تهران : اطلاعات .
7- شاعري ، محمد حسين .(1379). انگيزه هاي مؤثر بر شهادت طلبي، پايان نامه کارشناسي ارشد دانشگاه علامه طباطبايي دانشکده علوم اجتماعي ، به راهنمايي محمد ابراهيم موحدي.
8- ـــــ ، محمد حسين .(1381). جامعه شناسي شهادت طلبي و انگيزه هاي شهيدان . تهران : شاهد.
9- کازنو ، ژان .(1364). جامعه شناسي وسائل ارتباط جمعي. تهران : اطلاعات .
10- ـــــ .(1364). قدرت تلويزيون. ترجمه علي اسدي ، تهران : امير کبير.
11- محسنيان راد ، مهدي .(1375). انقلاب ، مطبوعات و ارزشها، سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي .
12- محمودي ، سميه .(1385). بررسي تطبيقي فرهنگ ايثار و شهادت در اسلام و مقايسه با ساير فرهنگ ها، به راهنمايي رباني دانشگاه اصفهان ، دانشکده علوم اجتماعي.
13- مک لوهان ، مارشال .(1377). براي درک رسانه ها ، مترجم سميه آذري ، تهران : مير عماد.
14- معتمد نژاد ، کاظم .(1385). وسائل ارتباط جمعي ، چاپ سوم ، دانشکده علوم ارتباطات اجتماعي .
15- معدني ، سعيد .(1378). مقدمه اي بر مفهوم فرهنگ شهادت و شيوه هاي ترويج آن، طرح پژوهشي به راهنمايي حاجي زاده.
16- نيکو ، مينو .(1381). شناخت مخاطب تلويزيون ، تهران : سروش.
 
 


شنبه 2 بهمن 1389  12:55 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : سهم بودجه فرهنگي كشور در گسترش فرهنگ ايثار و شهادت
كلمات كليدي : فرهنگ، ايثار و شهادت، برنامه ريزي فرهنگي، برنامة توسعه، بودجة فرهنگي
نويسنده :  مهدي شاه نوروزي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
<>

چکیده
     ايران اسلامي به علت داشتن هويت ديني و اعتقادي خود که از پايه هاي اصلي تمدن و فرهنگ پر بار اين کشور بزرگ است، منشأ پيدايش چشمه هاي وسيع و جوشان علم و دانايي و حماسه هاي جاودانه مقاومت و پايداري همراه با اخلاق و فضيلت هاي انساني بوده است که با اتصال و پيوند به انقلاب اسلامي، زمينه ساز گسترش فرهنگ ناب اسلامي بر مبناي توحيد و آرمان هاي ملي و مذهبي شده است. فرهنگ ايثار و شهادت، کليد فتح و گسترش اين فرهنگ و ضامن حفظ، بقا و ترويج ارزش هاي انساني در عرصه هاي مختلف است. ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، يکي از اهداف و سياست هاي فرهنگي جمهوري اسلامي مصوّب شوراي عالي انقلاب فرهنگي در جلسه 288 در سال 1371 است که به عنوان زير بخش حوزة فرهنگ در نظام برنامه ريزي فرهنگي در برنامه هاي توسعه کشور مورد توجه قرار گرفته است. در اين راستا، نهادهاي فرهنگي بر اساس قوانين سالانه بودجه مکلّف به اجراي سياست هاي فرهنگي و از جمله ترويج فرهنگ ايثار و شهادت هستند. اعتبارات حوزه فرهنگ در قوانين سالانه بودجه در فصل امور اجتماعي به منظور تحقق اهداف فرهنگي جمهوري اسلامي تعريف شده است. سهمي از اين اعتبارات مربوط به حوزه فرهنگ ايثار و شهادت است که قوانين برنامه، نهادهايي را نيز بدين منظور مکلّف نموده است. هدف  از پژوهش حاضر، بررسي بودجه و اعتبارات حوزه فرهنگ در طول برنامه هاي توسعه جمهوري اسلامي ايران (84-1368) و مقايسه آن با بودجه عمومي دولت و بررسي سهم بودجه فرهنگي در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت است. براي دستيابي به اين هدف، با بررسي قوانين برنامه هاي توسعه و قوانين بودجه به عنوان جامعه آماري از روش تحليل محتوا استفاده شده است.
     نتايج پژوهش نشان مي دهد که سهم بودجه فرهنگي در مقايسه با بودجه عمومي کشور از رشد نسبي برخوردار بوده است و همزمان با توسعة نهادهاي فرهنگي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت بر آن تأکيد شده و بخشي از اعتبارات دستگاه هاي فرهنگي به اين موضوع اختصاص يافته است.
 
مقدمه
ایران اسلامی به دلیل هویت دینی و اعتقادی خود از پایه های اصلی تمدن و فرهنگ جهانی است. فرهنگ این مرز و بوم منشأ پیدایش چشمه های وسیع و جوشان علم ودانایی و حماسه های جاودانه مقاومت و پایداری همراه با اخلاق وفضیلت های انسانی بوده است که در دهه های اخیر با اتصال وپیوند به انقلاب اسلامی ،زمینه ساز گسترش فرهنگ ناب اسلامی بر مبنای توحید و آرمان های ملی و مذهبی است. فرهنگ ایثار وشهادت کلید فتح وگسترش این فرهنگ وضامن حفظ،بقا وترویج ارزشهای انسانی در عرصه های مختلف است. ترویج فرهنگ ایثار وشهادت یکی از اهداف وسیاست های فرهنگی جمهوری اسلامی مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسه 288 در سال 1371هجری شمسی است که به عنوان زیر بخش حوزه فرهنگ در نظام برنامه ریزی فرهنگی در برنامه های توسعه کشور مورد توجه قرار گرفته است. در این راستا نهادهای فرهنگی بر اساس قوانین سالانه بودجه مکلف به اجرای سیاست های فرهنگی واز جمله ترویج فرهنگ ایثار وشهادت هستند. اعتبارات حوزه فرهنگ در قوانین سالانه بودجه در فصل امور اجتماعی به منظور تحقق اهداف فرهنگی جمهوری اسلامی تعریف گردیده است.سهمی از این اعتبارات مربوط به حوزه فرهنگ ایثار وشهادت است که قوانین برنامه نهاد هایی را نیز بدین منظور مکلف نموده است.با بررسی اعتبارات فرهنگ ایثار وشهادت و نسبت آن با بودجه عمومی دولت ، امکان قضاوت در خصوص جایگاه فرهنگ ایثار وشهادت در بودجه های کشور فراهم خواهد شد.
 
بیان موضوع
     بودجه و اعتبارات عامل مهمی در تحقق اهداف و سرعت بخشيدن به فعاليتها و برنامه های اجرایی کشور است . بودجه فرهنگی کشور بخشی از بودجه عمومی دولت است که در زیر بخش بودجه امور اجتماعی و در سر فصل بودجه فصل فرهنگ و هنر در نظر گرفته شده است.سهم بودجه فرهنگی در مقایسه با بودجه عمومی دولت با استناد به قوانین بودجه سالانه و بودجه سال1387 حدود 24./ است.(شاه نوروزی ، 1387 :194). بخشی از بودجه کشور براساس تکالیف بودجه به ترویج فرهنگ ایثار وشهادت اختصاص دارد که در اختیار نهادها و سازمانهایی قرار می گیرد که قانون خود آنها را معین نموده است.با توجه به رقم اندک اعتبارات حوزه فرهنگ و فعالیت های گسترده ای که در این حوزه تعریف شده است،  بی تردید سهم ناچیزی در این بخش هزینه گردیده است. در عین حال، روند رو به رشد اعتبارات فر هنگی نسبت به بودجه عمومی دولت امکان بهره گیری بیشتر از بودجه فرهنگ به ترویج فرهنگ ایثار و شهادت را فراهم می آورد.
 
هدف
هدف از مقاله حاضر، بررسی بودجه فرهنگی کشور در طول سالهای پس از دفاع مقدس براساس برنامه های توسعه جمهوری اسلامی ایران و قوانین سالانه بودجه و بررسی سهم بودجه فرهنگی ونسبت سهم آن به بودجه عمومی دولت و همچنین بررسی سهم بودجه ترویج فرهنگ ایثار وشهادت و نسبت آن به بودجه فرهنگی است.
روش
پژوهش حاضر، با هدف بررسی سهم بودجه ترویج فرهنگ ایثار وشهادت  در بودجه و اعتبارات فرهنگي در برنامه های توسعه جمهوری اسلامی ایران و با استفاده از روش تحليل محتوا ، توصيفي و تحليلي انجام گرفته است.
مفاهیم و اصطلاحات
فرهنگ: اصطلاح فرهنگ از نظر تنوع مفاهيم و وسعت معاني چنان ابعاد گسترده اي دارد که دستيابي به تعريفي جامع از آن عملاً غير ممکن گرديده و با توجه به ابعاد آن شايد تاکنون بيش از 200 تعريف از فرهنگ ارائه شده است .
     ويليامز[1] فرهنگ را يکي از دو يا سه واژه اي مي داند که بيشترين پيچيدگي را در زبان انگليسي دارد(ويليامز،1976 : 76 ) .
     باروفسکي[2]معتقد است که تلاش هاي معطوف به تعريف فرهنگ« شبيه تلاش براي به چنگ آوردن باد »است. اين تسبیه جذاب بر اين امر دلالت دارد که دستيابي به يک تعريف جامع از فرهنگ تا چه اندازه دشوار است ( باروفسکي ، 1998 :64 ).
      بي ترديد، تعاريف و معاني گوناگوني از فرهنگ ارائه شده است. در عین حال، آنچه مهمتر از مفهوم و معني فرهنگ است، کارکرد و فعاليت هايي است که آنها را فعاليت هاي فرهنگي مي دانيم و زمينه ساز رشد و ارتقاي سطح فکري ، اخلاقي و عاطفي جامعه متناسب با فرهنگ ديني و انساني است .
     امام خميني (ره) معتقدند که والاترين و بالاترين عنصري که در موجوديت هر جامعه دخالت اساسي دارد . فرهنگ آن جامعه است . اساساً فرهنگ هر جامعه هويت آن جامعه را تشکيل مي دهد ( صحيفه نور ، 1370).
     در کنفرانس جهاني درباره سياست هاي فرهنگي ( مکزيکو[3]، 1982) بر سر تعريف زير از فرهنگ توافق شد : «در کلي ترين مفهوم ، فرهنگ را مي توان کل پيچيده اي از خصيصه هاي متمايز روحاني، مادي، فکري و عاطفي دانست که ويژگي هاي يک جامعه يا گروه اجتماعي به شمار مي آيند و نه تنها هنر و ادبيات، بلکه شيوه هاي زندگي، حقوق اساسي انسانها، نظام هاي ارزشي و سنت ها و باورها را در بر مي گيرند( اجلالي .1379 : 18 ).
برنامه ریزی فرهنگی: واژه برنامه ريزي فرهنگي نيز مثل واژه ي فرهنگ كاربرد گسترده اي دارد كه با مجموعه اي از وظايف و رشته هاي مختلف از جغرافياي انساني گرفته تا سياستگذاريهاي اجتماعي و مديريت عمومي و حتي با برنامه ريزي راهبردی در پيوند است در هر حال برنامه ريزي كاربرد روش علمي در سياستگذاري است
(دان ليوي1 ، 1991 ).
برنامه ريزي فرهنگي استفاده راهبردی از منابع فرهنگي به منظور توسعه يكپارچه شهرها ، مناطق و كشورها تعريف شده است ( دي ام يو2 ، 1995).
برنامه ريزي فرهنگي ، اصطلاحي است که اگر چه در برخي کشورهاي پيشرفته ساليان زيادي است که مد- نظر برنامه ريزان قرار گرفته است ولي در کشور ما سابقه چنداني ندارد و مروري به جايگاه بخش فرهنگ در چند برنامه کلان اقتصادي ، اجتماعي کشور که در سالهاي قبل و بعد از انقلاب اسلامی اجرا شده است ، صحت اين ادعا را روشن مي کند  ( کرماني ، 1384).
در مجموع مي توان برنامه ريزي فرهنگي را تعيين اهداف،خط مشي هاي فرهنگي ، شناسايي ابزارها و امکانات مورد نياز و راهکارهاي اجرايي براي دستيابي به اهداف تعريف شده نظام فرهنگي حاکم در دورة زماني مشخص به منظور ارتقا و تغيير نگرش ها، باورها و فرهنگ عمومي جامعه دانست.
برنامه توسعه:منظور از برنامه توسعه ،برنامه ریزی های کلان است که برای رشد و ارتقاي سطح کمی و کیفی کلیه امور اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی،  با بررسی ابزار و امکانات لازم در یک دوره زمانی مشخص تدوین می گردد.
بودجه فرهنگی:اعتبارات فرهنگي ، بودجه هاي اختصاصي فصل فرهنگ و هنر است كه در قوانين سالانه بودجه دولت در سر فصل امور اجتماعي بودجه عمومي دولت منظور شده است .
ترویج فرهنگ ایثار وشهادت در سیاست های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران
شوراي عالي انقلاب فرهنگي در جلسه شماره 288 خود در تاريخ 20 / 5 / 71 براي نخستين بار سياست هاي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران را به تصويب رساند . هر چند سياست هاي تدوين شده بسيار خلاصه و حاوي مجموعه اي کلي از عناوین است که خود نيازمند شرح و تفسيرند و نقدهايي بدين سبب و همچنين ابهامات موجود بر آن وارد است ، با اين حال، تعيين و تدوين سياست هاي فرهنگي خود زمينة تعيين مسير و حرکت فرهنگي کشور را فراهم نموده است و تا حدودي مي تواند از برخي اختلاف هاي نظری در امر اجرا جلوگيري نمايد .
     در مقدمة اين مصوبه سياست فرهنگي چنين تعريف شده است : « سياست فرهنگي در حقيقت همان توافق رسمي و اتفاق نظر مسؤولان و متصديان امور در تشخيص ، تدوين و تعيين مهمترين اصول و اولويتهاي لازم الرعايه در حرکت فرهنگي است . سياست فرهنگي را مي توان اصول راهنماي کارگزاران فرهنگي و مجموعه علايم و
نشانه هايي دانست که مسير حرکت را نشان مي دهد . به عبارت ديگر، نوعي دستورالعمل فرهنگي است که روشنگر حرکت است » (شوراي عالي انقلاب فرهنگي ،1371). در اين مصوّبه همچنين سياست فرهنگي به معناي عام و عرفي آن، به مجموعه اي از اهداف ،  مباني ، اصول ، اولويتها و خط مشي اجرايي گفته مي شود .
     در بند 3 اهداف سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران چنین آمده است:"تکیه و تأکید بر آرمانها و ارزشهای معنوی و فرهنگ اسلامی و حفظ و ترویج فرهنگ بسیجی و تقویت روحیه ایثار و فداکاری در راه ارزشهای اسلامی با توجه به لزوم درک مقتضیات و تحولات زمان و همچنین تقویت نقاط قوت و رفع نقاط ضعف و مهیا شدن برای مواجهة صحیح و همه جانبه با ضرورتها و تحولات (شورای عالی انقلاب فرهنگی ، 1371:مصوبه 288).
     در ادامه، این مصوبه به منظور تحقق اهداف سیاست های فرهنگی کشور ابزار و امکانات مورد نیاز را پیش بینی نموده است. همچنین در بند 44 امکانات آمده است:"تأسیس وتقویت موزه های بزرگ و کوچک جنگ در مرکز و مناطق کشور و ساختن بناهای یادبود و حفظ اسناد و آثار و نیز تدوین و تکمیل تاریخ دفاع مقدس" که راهکاری در راستای ترویج فرهنگ ایثار وشهادت است.
 
ترویج فرهنگ ایثار وشهادت در قوانین برنامه های توسعه جمهوری اسلامی ایران
الف- قانون برنامه اول توسعه
برنامه اول توسعه جمهوری اسلامی ایران در سال 1362 تهیه شد که به دلیل شرایط جنگ ،  امکان اجراشدن پیدا نکرد . با پایان یافتن جنگ تحمیلی در سال 1367 ، این برنامه با اصلاحاتی جهت اجرا به دولت ابلاغ شد . اولویت بازسازی کشور به دلیل خرابی های حاصل از جنگ تحمیلی از یک سو و عقب ماندگی های کشور در نقاط مختلف از سوی دیگر، سبب گردید تا نگاه برنامه ریزان در قانون برنامه اول توسعه به حوزه فرهنگ تحت تأثیر قرارگیرد.علی رغم آن که انقلاب اسلامی ایران ، انقلاب ارزشی و فرهنگی بوده است، تنها تبصره 25 قانون برنامه اول دولت را مکلف به تأسیس نظام متحد و هماهنگ امور فرهنگی و تبلیغی کشور نمود (شاه نوروزی،1387 :99).
     یکی از اهداف کلی برنامه اول ، گسترش کمی و ارتقاي کیفی فرهنگ عمومی در جامعه است که برای تحقق این امر در قانون، خط مشی هایی را تعریف نموده است. براي دستیابی و تقویت فرهنگ ایثار و شهادت در قانون برنامه اول بهبود و گسترش پژوهش ، حفاظت ،احیا و استفادة مجدد و معرفی میراث فرهنگی کشور و آثار و ارزشهای فرهنگی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس مورد تأکید قرار گرفته است.
 
ب- قانون برنامة دوم توسعه
     در تبصره های 56،57،58،59،60 و61 برنامه دوم توسعه ،  دولت به ارتقای کمی و کیفی فرهنگ عمومی مکلف شده است.بخش فرهنگ در برنامه دوم توسعه ،  همانند برنامه اول ،  از جایگاه مستقلي برخوردار نیست و تنها با گرایش تقویت تفکر و گرایش دینی و ترویج ارزش های انقلاب اسلامی متمایز گردیده است..
     اهداف کلان در برنامه دوم در حوزه فرهنگ توسعه یافته است وبا نگاه و توجه ویژه به نسل جوان،تقویت هویت ملی و دینی و هدایت آنان در عرصه های ایمان مذهبی و فرهنگی مورد تأکید قرار گرفته است.شناساندن دشمنان داخلی و خارجی و تقویت روح مقاومت به نسل جوان از خط مشی های اساسی در برنامه دوم توسعه است.گسترش فرهنگ ایمان ، معنویت و مقاومت در کلیه نیروهای مسلح و آحاد جامعه، یکی دیگر از خط مشی های برنامه دوم در راستای تقویت بنیه دفاعی کشور در حد نیاز بیان شده است.
     قانون برنامه دوم به منظور تقویت و ترویج ارزشهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ، اولویت دادن به ایثارگران و خانواده های معظم شهدا ، آزادگان و بسیجیان در استفاده از تسهیلات عمومی کشور را گامی در جهت حفظ و تکریم ایشان و حرکتی در مسیر تقویت فرهنگ ایثار و شهادت تلقی کرده و نهادهای دولتی و غیر دولتی را مکلف نموده است تا با رعایت این اولویت ها ، یاد و خاطره حماسه سازان دوران مقدس را به عنوان فرهنگ غالب در جامعه حفظ کنند.
 
ج-برنامه سوم توسعه
برنامه سوم توسعه نگاه واقع بینانه تری نسبت به برنامه های اول و دوم به مسایل فرهنگی دارد. در این برنامه، بخش فرهنگ از جایگاهي مستقل برخوردار است. فصل 21 قانون برنامه به حوزة فرهنگ پرداخته است.
     ماده 159 قانون برنامه به موضوع ترویج فرهنگ ایثار و شهادت پرداخته است. در این ماده اشاره شده است:"برای اعتلای معرفت دینی و قرآنی و بهره گیری از اندیشه های والای حضرت امام خمینی (ر ه )و رهنمود های مقام معظم رهبری ،در تحکیم مبانی فکری ارزشهای انقلاب اسلامی و فرهنگ جهاد و شهادت در جامعه، بویژه نسل جوان و نوجوان ،سازمانها و نهادهایی را که از بودجه عمومی استفاده می کنند ، مکلف نموده است که در این مسیر اقداماتی را انجام دهند(مجموعه قوانین ،1384 : 248).
     در این قانون اشاره شده است که :"وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی موظف است به منظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و بزرگداشت یاد شهیدان و تجلیل از ایثارگران و حماسه سازان دفاع مقدس ، اعطای تسهیلات ویژه در فعالیتهای فرهنگی هنری به خانواده های مغظم شاهد و ایثارگران با همکاری بنیاد شهید و بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی و بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس ، طرح مناسبی را تهیه و به هیئت وزیران ارایه کند"(مجموعه قوانین،1384 : 249).
     طرح ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در سال 1381 شمسی با پیشنهاد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در هیأت دولت به تصویب رسید.
 
د- برنامه چهارم توسعه
جامعیت بخش فرهنگ در برنامه چهارم در قیاس با برنامه های پیشین بیانگر حرکت عقلانی و خردمندانه در نظام برنامه ریزی کشور است. اهداف کلان و کلی در برنامه های قبل به اهداف جزیی و اجرایی و قابل دسترس در برنامه چهارم ،  میزان توفیق برنامه را افزایش داده است.از طرفی، تدوین آیین نامه های اجرایی در بخش فرهنگ در اولین سال برنامه، امکان تحقق اهداف فرهنگی و از جمله فرهنگ ایثار وشهادت را عملی تر ساخته است.
     فصل نهم از بخش چهارم قانون برنامه چهارم توسعه، به حوزه فرهنگ و صیانت از هویت و فرهنگ اسلامی-ایرانی پرداخته است و این بخش از نظر کمی و کیفی از رشدي جهشی در مقایسه با برنامه های قبلی برخوردار است.
     ماده 106 برنامه دولت را مکلف به اقداماتی در راستای تعمیق و تحکیم مبانی ارزشهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نموده و علاوه بر تنفیذ قوانین برنامه سوم ، استمرار طرح ترویج فرهنگ ایثار و شهادت را متذکر شده است(مجموعه قوانین ،1384 :1385).
     ماده 113 قانون برنامه چهارم طرح کاربرد نمادها و نشانه ها و آثار هنری و همچنین ایجاد موزه های دفاع مقدس را در راستای تجلی و توسعة مفاهیم و نمادهای هویت اسلامی ایرانی مورد تأکید قرار می دهد.
 
طرح ترویج فرهنگ ایثار و شهادت
هیأت وزیران در جلسه مورخ1/2/1381 بنا به پیشنهاد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و به استناد بند (د) ماده 159 قانون برنامة سوم توسعة اقتصادی ، اجتماعی ،و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران آیین نامه طرح ترویج فرهنگ ایثار وشهادت و بزرگداشت یاد شهیدان و تجلیل از ایثارگران حماسه ساز دفاع مقدس و اعطای تسهیلات فرهنگی به خانواده های معظم شاهد و ایثارگران را به تصویب رسانید.
     در این آیین نامه که مشتمل بر 7 ماده است، علاوه بر تعيین نهادها و دستگاههای متولّی امور ایثارگری، به تفصیل وظایف هر یک از دستگاهها مشخص شده است .
 
 
راهکارهای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت براساس خط مشی های برنامه های توسعه
در برنامه های توسعه جمهوری اسلامی ایران تقویت و ترویج فرهنگ ایرانی اسلامی با تکیه بر آرمانهای اخلاقی و ارزش های انسانی از توجه و اولویت خاصی بر خوردار است. در این راستا، قانونگذار برای تحقق ودستیابی به اهداف مد نظر و از جمله ترویج فرهنگ ایثار و شهادت مواردی را در  متن برنامه ها به دستگاهها و نهادهایی که به نحوی از اعتبارات و بودجه عمومی دولت استفاده می کنند، متذکر شده است که به موارد زیر می توان اشاره نمود:
     -انجام مطالعات مستمر و همه جانبه در زمینة بهره گیری از علوم و فن آوریهای نو  در تحکیم مبانی فرهنگ ایثار و شهادت(ماده 159 برنامه سوم )؛
     -ایجاد زمینة مشارکت دانشجویان دوره های تحصیلات تکمیلی در پژوهش های مرتبط با فرهنگ ایثار (ماده 159) ؛
     -افزایش اثربخشی فعالیت های فرهنگی با بهره گیری از انواع هنرها (ماده 159)؛
     -تحقیق و ارزیابی مستمر اثر بخشی فعالیتهای فرهنگی به منظور ارتقای بهره وری منابع و امکانات موجود (ماده 159)؛
     -ساخت و تولید برنامه های مستند ،سریال و فیلم های سینمایی توسط صدا و سیما و نهادهای سینمایی (ماده 159)؛
     -برگزاری یادواره ها و یادمان های شهیدان و تجلیل و تکریم از خانواده های معظم شاهد و ایثارگر(ماده 159)؛
     -شناساندن دشمنان داخلی و خارجی و تقویت روح مقاومت(مجموعه قوانین ،1384 :132)؛
     -اولویت دادن به ایثارگران و خانواده های شاهد ، آزادگان و بسیجیان در استفاده از تسهیلات عمومی ؛
     -فراهم نمودن امکان حضور بیشتر ایثارگران در عرصه های سیاسی، قضایی و اجرایی کشور (مجموعه قوانین ،1384 :144)؛
     -تامین نیازمندی های خانواده های شاهد و ایثارگر و ارتقاي سطح زندگی ایشان (مجموعه قوانین،1384 :144)؛
     -حمایت مادی و معنوی و قضایی از ایثارگران در کلیه صحنه های انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران؛
     -گسترش فعالیت های رسانه های ملی و ارتباط جمعی در بسط آگاهی های عمومی؛
     -تهیه و تدوین طرح ترویج فرهنگ ایثار وشهادت؛
     -کاربرد نمادها و نشانه های فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه (ماده 113 برنامة چهارم)؛
     -احداث موزه و برپایی نمایشگاههای دفاع مقدس.
کارگزاران ترویج فرهنگ ایثار و شهادت 
کارگزاران فرهنگي نهادها و افرادي هستند که انتشار فرهنگ را تسريع مي کنند و به آن جان مي بخشند . آنها مروّجان فرهنگ يا از جهت ديگر، واحدهاي خط اول جبهه در تحقق بخشيدن به سياستهای فرهنگي هستند.
     کارگزار فرهنگي کسي است که خود را وقف انتشار فرهنگي به گسترده ترين صورت آن نمايد و نگهدار معيارهاي فرهنگي باشد که خود به نشرشان مي پردازد. اصلي که در ثبت فعاليت هاي کارگزاران قرار دارد، آن است که فرهنگ را حقيقتاً در دسترس همگان قرار دهند، نه فقط آن را به مقياس وسيع انتشار دهند ، بلکه مخاطباني بسيار براي آن فراهم آورند (پهلوان ، 1381 : 57 ) .
     در راستای سیاست های فرهنگی و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، نهادهای مردمی و غیر دولتی در دوران دفاع مقدس، از جمله پایگاههای بسیج ،کانون های فرهنگی مساجد و بخشهای فرهنگی سازمانها و نهادها و ادارات دولتی با انجام فعالیت های فرهنگی، فضای جامعه را با سیاست های دفاعی کشور همراهي می نمودند که با پایان یافتن جنگ تحمیلی و ضرورت حفظ آثار و ارزشهای به جای مانده از دوران دفاع مقدس، بنیاد حفظ و آثار ارزشهای دفاع مقدس در سپاه پاسداران تشکیل گردید. این نهاد نوپا در مسیر سیاست های کلان سپاه ماموریت هایی را انجام می داد.
     همزمان با تدوین ، تصویب واجرای قوانین توسعه جمهوری اسلامی ایران، طرح ترویج فرهنگ ایثار وشهادت مطرح گردید که به استناد قانون برنامة سوم توسعه، نهادهایی به صورت رسمی توسط قانون مکلف به اجرای طرح های ترویج فرهنگ ایثار وشهادت گردیدند. در ماده 1 آیین نامه طرح ترویج فرهنگ ایثار وشهادت و بزرگداشت یاد شهیدان و تجلیل از ایثارگران حماسه دفاع مقدس و اعطای تسهیلات فرهنگی و هنری به خانواده های معظم شاهد وایثارگر نهادهای متولی ایثارگری چنین تعریف شده اند:"منظور از دستگاههای متولی ایثارگری ، بنیاد شهید انقلاب اسلامی ، بنیاد مستضعفان وجانبازان انقلاب اسلامی ، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، ستاد آزادگان و نیروی مقاومت بسیج می باشد( بابازاده ، 1382 :2).
     علاوه بر دستگاههایی که در طرح ترویج فرهنگ ایثار متولی فرهنگ ایثارگری هستند، سازمان ها و  نهادهایی به عنوان دستگاههای همکار تعریف شده اند که منظور، دستگاههایی هستند که در خصوص فرهنگ ایثار و شهادت و یا تجلیل از ایثارگران می توانند زمینه سازی و تصمیم گیری موثری را فراهم نمایند.
 

بودجه و اعتبارات فصل فرهنگ و هنر

بودجه و اعتبارات عامل مهمي در تحقق اهداف و سرعت بخشيدن به فعاليتهاي اجرايي در برنامه هاست . در اين خصوص، براي دستيابي به ميزان اعتبارات فصل فرهنگ و هنر با مراجعه به اسناد و مدارك سازمان برنامه و بودجه ، قوانين سالانه بودجه ، بودجة فصل استخراج گرديده كه در جدول شمارة 4-15 ارائه شده است .
 
جدول 1-بودجه فصل فرهنگ و هنر در برنامه هاي توسعه
 

برنامه
بودجه عمومي دولت
بودجه امور اجتماعي
بودجه فصل فرهنگ وهنر
اول
65862
33446
435
دوم
412179
189686
6273
سوم
1455280
441831
14600
چهارم
2610507
817234
56886
 
 
 
 
 
 
 
 
جدول2 -بودجه و اعتبارات فرهنگ در سالهاي برنامه هاي توسعه
 
سال
بودجه عمومي دولت
رشد
درصد
بودجه امور اجتماعي
رشد
درصد
بودجه فصل فرهنگ و هنر
رشد
درصد
1368
4734
-
2360
-
22
-
1369
6191
77/30
3282
39
31
9/40
1370
9278
86/49
4455
74/35
47
6/51
1371
15183
64/63
8539
67/91
86
97/82
1372
30476
72/100
14810
43/73
249
53/189
1373
38507
35/26
18888
53/27
365
58/46
1374
60039
91/55
27621
25/46
644
53/176
1375
63469
02/6
28411
86/2
891
54/38
1375
82466
54/29
32016
68/12
941
6/5
1377
95020
22/15
37093
85/15
1802
49/91
1378
110995
81/16
45657
08/23
1995
49/8
1379
127816
15/15
61062
74/33
1682
68/15-
1380
164266
51/28
73318
07/20
1486
65/11
1381
273288
33/66
80200
38/9
2521
65/69
1382
370956
76/35
105069
31
4070
44/61
1383
5019014
9/39
122182
28/16
4841
94/18
1384
537859
63/3
131427
5/7
10226
23/111
1385
572950
52/6
198415
96/50
11700
41/14
1386
636213
11
173549
53/12
13777
75/17
1387
863485
72/35
313843
8/80
21183
75/53
نكته : ارقام مندرج در جدول فوق از قوانين سالانه بودجه و سالنامه آماري مركز آمار ايران در معاونت برنامه ريزي و راهبردی رياست جمهوري استخراج شده است .
 
 
                                
 
نمودار 1
 
جدول شماره 3-نسبت بودجه فرهنگ و هنر و امور اجتماعي به بودجه عمومي دولت
 
سال
نسبت بودجه اجتماعي به بودجه دولت
نسبت بودجه فرهنگ به بودجه دولت
68
49/0
004/
69
53%
005/
70
48%
005/
71
56%
005/
72
48%
008/
73
49%
009/
74
46%
010/
75
44%
013/
76
38%
011/
77
38%
018/
78
41%
017/
79
47%
013/
80
44%
009/
81
29%
009/
82
28%
010/
83
23%
009/
84
24%
019/
85
34%
020/
86
27%
021/
87
36%
024/
 
با استناد به جدول شماره3 اعتبارات و بودجه، ميزان رشد اعتبارات حوزه فرهنگ نسبت به امور اجتماعي و بودجه عمومي دولت روند صعودي را نشان مي دهد. نسبت اعتبارات  امور اجتماعي  از ابتداي  سال اول برنامه به برنامه بودجه عمومي دولت  روند نزولي دارد، در حالي که نسبت بودجه فصل فرهنگ وهنر به بودجه عمومي دولت علي رغم  بعضي افزايش و كاهشهاي محدودي، در برخي از سال هاي برنامه روند صعودي نسبي را طي کرده است و از 004/0 در سال 68 بودجه عمومي به 02/0 در سال 87 افزايش يافته است.
     همچنين با استناد  به جدول شماره 1 بودجه، رشد اعتبارات برنامه هاي  توسعه در بودجه عمومي وامور اجتماعي  قابل ملاحظه است، ولي رشد 289 درصدي بودجه برنامه چهارم با توجه به اينکه سال 88 در اين اعتبارات ملاحظه نگرديده است، بيانگر رشد نسبي وقابل قبولي درحوزه فرهنگ وهنر است،  در حالي که رشد بودجه امور اجتماعي در مقايسه با  برنامه هاي قبل کاهش داشته ، افزايش بودجه فصل فرهنگ وهنر از برنامه چهارم در مقايسه با برنامه سوم با بيش از دوبرابر از رشد مطلوبي به نظر مي رسد.
 
بودجه واعتبارات ترویج فرهنگ ایثار وشهادت
اعتبارات فرهنگ ایثار وشهادت به استناد بند (د) ماده 159 قانون برنامه سوم توسعه در قوانین سالانه بودجه به نهادهای بنیاد حفظ آثار وارزشهای دفاع مقدس وحوزه فرهنگی بنیاد شهید وامور ایثارگران اختصاص یافته است. هر چند اعتباراتی در همین راستا به نهادهای دیگری، چون بنیاد مستضعفان و جانبازان ، ستاد آزادگان و بسیج نیزتخصیص یافته است، ولی از آنجا که بنیاد مستضعفان و جانبازان زیر نظر رهبری  واز محل اعتبارات خود اداره می شده است ،در قوانین سالانه بودجه سر فصل اعتبارات برای این نهاد در نظر گرفته نشده است.از طرفی،  با ادغام سه نهاد ایثارگری ، بنیادشهید ،بنیاد جانبازان و ستاد آزادگان در نیمه دوم سال 1383 و تشکیل بنیاد شهید و امور ایثارگران انقلاب اسلامی ،در حال حاضر بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس و بنیاد شهید و امور ایثارگران را می توان متولیان ترویج فرهنگ ایثار و شهادت دانست.
     قوانین برنامه های توسعه جمهوری اسلامی و همچنین مصوبه هیأت وزیران در سال 1381 و تدوین آیین نامه طرح ترویج، کلیه دستگاههای عمومی کشور را که از اعتبارات و بودجه دولتی استفاده می کنند ،  مکلف به توسعه و ترویج فرهنگ ایثار وشهادت براساس سیاست های فرهنگی جمهوری اسلامی مصوب سال 1371نموده است. بر این اساس بخشهای نامشخصی از اعتبارات دستگاههای دولتی و غیر دولتی، از جمله بسیج ، صدا وسیما ، سازمانهای فرهنگی و هنری و حوزه های فرهنگی وزارتخانه ها ونهاهای دولتی، در راستای تحقق اهداف کلان فرهنگی و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت هزینه می شود.احصاي  این اعتبارات به دلیل نامشخص بودن میزان آن دشوار است.
     از مجموع اعتبارات تخصیصی به ترویج فرهنگ ایثار وشهادت و با بررسی قوانین سالانه بودجه ، جدول شماره 4 با استخراج اعتبارات حوزه فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران و بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس طراحی و ارایه گردیده است.
 
 
 
جدول شماره 4 - بودجه و اعتبارات ترویج فرهنگ ایثار و شهادت                 ارقام به میلیون ریال
سال
بنیاد شهید
درصد رشد
بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس
درصد رشد
1373
7/1
__
__
__
1374
2
5/17
1/7
__
1375
5/2
25
5/7
5
1376
3
20
5/16
220
1377
5
66
16
03/-
1378
8
60
17
6
1379
7/8
9
23
37
1380
25
80
18
20-
1381
100/7
2800
21
18
1382
100/7
-
27
30
1383
100/7
-
35
30
1384
000/20
285
147/571
900
1885
240/51
256
880/91
60
1386
000/19
258-
880/91
0
1387
333/1
30-
__
 
 
نکته: ارقام جدول از قوانین سالانه بودجه استخراج گردیده است.
منابع مندرج در جدول بنیاد شهید مربوط به سرفصل فعالیتهای فرهنگی و ترویج ایثار و شهادت قوانین بودجه است. که در فواصل سالهای 1381 – 1382و 1383 بدون تغییر بوده و این ارقام با سایر فعالیتهای فرهنگی منظور شده است.
با استناد به جدول شماره 4چنین استنباط می شود که میزان اعتبارات ترویج فرهنگ ایثار و شهادت از سال 1374 بتدریج افزایش یافته است . این اعتبارات در حوزه فرهنگی بنباد شهید از 2 میلیون ریال به 1333میلیون ریال در سال 1387 افزایش یافته که رشد 6 هزار درصدی را نشان می دهد.اگر چه رشد یکسانی در میزان افزایش اعتبارات در طول سالهای متوالی دیده نمی شود، ولی رشد جهشی اعتبارات در سال 1384 و پس از آن، بیانگر نگاه ویژه دولت نهم به ترویج فرهنگ ایثار و شهادت است. این نگاه در مورد اعتبارات بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس نیز صدق می کند. بودجه بنیاد از 7میلیون ریال در سال 1374 به 91880 میلیون ریال در سال 1386 رسیده است که رشد 13 هزار درصدی را نشان می دهد.افزایش و رشد اعتبارات در سالهای 1384 وپس از آن با اعتبارات قبل از آن قابل مقایسه نیست.
جدول شماره 5-نسبت سهم بودجه فرهنگ ایثار و شهادت به بودجه عمومی دولت و بودجه فرهنگی کشور
 
 
 
سال
نسبت بودجه فرهنگ به بودجه دولت
نسبت بودجه فرهنگ ایثار و شهادت (بنیاد شهید) به بودجه دولت
نسبت بودجه بنیاد حفظ آثار به بودجه دولت
نسبت بودجه ترویج فرهنگ ایثار به بودجه فرهنگی کشور
1374
01/
000003/
00001/
001/
1375
012/
000004/
00001/
0008/
1376
011/
0000036/
00002/
002/
1377
018/
0000052/
000016/
0009/
1378
017/
0000072/
000015/
0008/
1379
012/
0000068/
000018/
001/
1380
009/
000015/
00001/
0012/
1381
009/
0026/
000008/
0008/
1382
01/
002/
000007/
0006/
1383
009/
00015/
0000007/
0007/
1884
019/
0037/
06/
5/5
1385
02/
009/
02/
8/
1386
021/
003/
015/
7/
1387
024/
00015/
__
__
 
     جدول شماره 5  نسبت سهم بودجه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت را به بودجه عمومی دولت و بودجه فرهنگی کشور نشان می دهد. در این جدول ،  رشد نسبی بودجه عمومی دولت در فواصل سالهای 1374 تا 1387 مشهود است و از 01/ سال 1374 به 024/ در سال 1387 می رسد. این نسبت در اعتبارات حوزة فرهنگی بنیاد شهید از رشد بالایی برخوردار است.
 
 
نتیجه گیری
فرهنگ به عنوان سرمایه مادی و معنوی متراکم شده جوامع ، اصلی ترین عامل حفظ و تقویت هویت ملی ، دینی و تاریخی مردم یک کشور است. با این دیدگاه، فرهنگ از حیث ویژگی ها و کارکردها ی آن در دو سطح مادی و معنوی قابل بررسی است . بر این اساس، فرهنگ در برنامه های توسعه مورد توجه برنامه ریزان کلان جامعه قرار دارد و حوزه فرهنگ با پیش بینی امکانات و ابزار ،  جایگاه خود را در نظام برنامه ریزی و بودجه ای حفظ کرده است. در قوانین برنامه های توسعه و قوانین سالانه بودجه به منظور دستیابی به اهداف و سیاست های فرهنگی ، اعتبارات خاصی در نظر گرفته شده است .
     به منظور تحقق اهداف توسعه و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت ،  بخشی از اعتبارات عمومی دولت به این حوزه اختصاص یافته است که در ردیف اعتباری نهادهای متولی ایثارگری در نظر گرفته شده است. با تصویب طرح ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در سال 1381 و افزایش تدریجی اعتبارات آن ، امکان گسترش فرهنگ ایثار و شهادت در عرصه های مختلف جامعه فراهم آمده است .هر چند قضاوت در میزان اعتبارات تخصیصی با حجم و همچنین میزان ثمر بخشی فعالیت ها کمی دشوار است، ولی می توان امیدوار بود که رشد نسبی اعتبارات ،  زمینه توسعه این فعالیت ها را فراهم نماید.
     با استناد به جدول شماره 4 ، نسبت بودجه بنیاد شهید به بودجه عمومی دولت از 000003/ در سال 1374 به 00015/ در سال 1387رسیده است که بیانگر رشدی بالغ بر 50 برابر است.رشد سهم بودجه بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس نسبت به بودجه عمومی از 00001/ در سال 1374 به 015/ در سال 1386 رسیده است که رشد 1500 برابری را نشان می دهد که بسیار قابل ملاحظه است.
     نسبت بودجه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت به بودجه فرهنگی کشور نیز بیانگر افزایش و رشد قابل ملاحظه ای است. با استناد به جدول شماره 5  ، نسبت بودجه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت به بودجه فرهنگی کشور از 001/ در سال 1374 به 7/ در سال 1386 می رسدکه رشد700 برابری را نشان می دهد.این رشد در طول سالهای 1374 تا 1383 به صورت نسبی است که با افزایش جهشی در سالهای 1384  و پس از آن بیانگر توجه ویژه دولت به این حوزه در اعتبارات است.
     سهم اعتبارات فرهنگی در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت گر چه اندک است، ولی رشد جهشی آن در سالهای اخیر بیانگر نگاه ویژه برنامه ریزان به کارکرد فرهنگ ایثار و شهادت در حفظ هویت ملی و ارزشهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است.
    به نظر می رسد جدای از افزایش اعتبارات حوزه فرهنگ ایثار و شهادت ، باید با بازنگری در اقدامات و فعالیتهای انجام گرفته ، میزان ثمر بخشی هر یک از فعالیتها را مورد سنجش قرار داد و با تشکیل ستاد های هماهنگ کننده فعالیتها در این حوزه ، همکاری و تعامل نزدیکی بین نهادها و سازمانهای متولی فرهنگ ایثار و شهادت فراهم آورد تا ضمن پرهیز از موازی کاری ، با بهره گیری از فن آوریهای نوین و فرصت های حاصل در عرصه جهانی شدن به معرفی این فرهنگ به سایر جوامع اهتمام نمود.
 
 
 

منابع و مآخذ
1- اجلالي ، پرويز. (1379). سياست گذاري و برنامه ريزي فرهنگي در ايران، تهران: انتشارات آن.
2- بابازاده ،پرویز .(1382). آیین نامه طرح ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، تهران: نشر شاهد.
3- پهلوان ، چنگيز . (1382). فرهنگ شناسي ، تهران : نشر قطره.
   4- دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي.(1371).مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي ، مصوبه شماره 288.
    5- سازمان مديريت و برنامه ریزی.(1368). قانون برنامه اول توسعه ، اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي.
    6- (1384).قانون برنامه چهارم توسعه ، اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي.
    7- (1374).قانون برنامه دوم توسعه ، اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي.
    8-(1387-1368).سالنامة آماری، تهران: مرکز آمار ایران.
    9- (1378-1368). قوانين سالانة بودجه.
  10- سازمان مديريت و برنامه و بودجه.(1375). قانون برنامه سوم توسعه، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي.
11-  شاه نوروزی ، مهدی . (1387 ). برنامه ریزی فرهنگی پس از انقلاب اسلامی ایران،پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشگاه آزاد اسلامی خوراسگان.
   12- شوراي عالي انقلاب فرهنگي.(1371). سياستهاي فرهنگي درايران مصوبه شماره 288 .
    13-  شوراي عالي انقلاب فرهنگي.(1371).مجموعه مصوبات،تهران: دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي.
14- كرماني ، عليرضا .(1384). تأملي بر مفهوم برنامه ريزي فرهنگي ، روزنامه شرق، شماره 483 . 
15- مجموعه قوانین برنامه اول ، دوم ، سوم و چهارم توسعه اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران.(1384).تهران: انتشارات جنگل .
16-  وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي،.(1370). صحيفه نور.(1370)0ج 3.
17-    Borofsky،Robert، (1998)، Cultural Possibilties in Unesco  world culture Report (1998a)، pp.64-75.
18-  Dmu، (1995) ، Course Prospects for MA in European Centeral Planning . leicestor Montrat university.
19-  Dunleavy ، P، (1999) ، Democracy Bureacracy and Public Choice Economic Explanation in Political Science، hemel Hompstead ، Harvester Wheatsheaf.
20-   Williams، Raymond، (1976)، key word ، A Vocabulary of Culture and society، London ، Fontana.
 

1-Willams.R

2-Borofsky.R
3-Mexico 
 


شنبه 2 بهمن 1389  12:56 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : يادي از دفاع مقدس
كلمات كليدي : جنگ، صلح، دفاع ، گلوله
انواع مقالات :علمي و فرهنگي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
مقدمه و زمينه
در كالبد شناسي قدرت نظامي ، روح ميلتاريستي در مفهوم اشد خود، قويترين قدرت در جوامع غربي است كه كليد منابع قدرت را در شكل سازمان، شخصيت و مالكيت بخود اختصاص داده و تمام ابزارهاي قدرت را در نمود اقناعي ، تشويقي و تنبيهي بكار مي بيند.
و اين در حاليست كه برخي جامعه شناسان جنگ با پيشداوري و ذهنيت منفي ، پديده جنگ را در قالب و ماهيتي يكسان و بطور كلي بعنوان واقعيتي شوم ، زشت ،زانيار ، ضد تكاملي تلقي نموده اند. تاجائيكه بوتول gaston bouthoul عقيده دارد تمام جنگها لجنزار خون آلود حكام قصاب مي باشند كه جنگجويان را گوسفندوار به قربانگاه مي فرستند و جنگ طلباني اوديپ دارند جنگ را عقلائي جلوه مي دهند.
امورز كه به بهانه هاي واهي و با ادعاهاي دروغين صلح و امنيت منطقه و حقوق و آزادي بشر و كشف و خنثي سازي سلاحهاي هسته اي ، ملل محروم جهان و بالاخص منطقه هرروز بارتلخ و سنگين گلوله ها ، خمپاره ها و سلاحهاي ÷يشرفته را تحمل مي كنند، چهره واقعي مدعيان دروغين رفاه و دمكراسي و صلح روشنتر مي شود و بيش از پيش، زشت و غيرانساني بودن تجاوز و جنگ سلطه جويان استكبار آشكار مي گردد.
ابن خلدون در مقدمه تاريخ خود ، جنگ و دفاع را جزو خوي طبيعي بشر مي داند كه هيچ ملت و طايفه اي از آن بي بهره نيستند اما انواع جنگها را در 4 نوع اصلي از هم متمايز مي سازد:
1- جنگ رقابتي عشاير
2- هجوم ملل وحشي براي كسب معاش
3- جهاد يا جنگ مقدس
4- جنگ دولتها بر ضد مخالفان داخلي
و بعد نوع اول و دوم را از نوع جنگ هاي ستمكاري و فتنه انگيزي و بقيه انواع را در قالب جنگهاي عادلانه يا جنگ مقدس برمي شمارد. البته بطور مسلم اطلاق جهاد بر نوع چهارم قبل ترديد است.
يك حكم كلي ديگر در ستيزه شناسي كه ملاك تمايز را بر ماهيت جنگها بنا مي كند، در تفسير نهايي، جنگ دفاعي و جنگ تجاوزكارانه را از صور باطني جنگ در جوامع بشري ميداند و مفهومي كلي و عام براي دفاع قائل است. ماهيت تجاوز در هر جنگ امري نامشروع و مذموم است. همانطور كه اگر صلح پذيرش ذلت و اقياد در برابر دشمن باشد در هر جامعه اي به طور طبيعي محكوم به شكست است. اسلام دين شمشير است براي دفاع از دين ، كشور، ناموس، ارزشها و عدالت و از طرف ديگر دين صلح و دوستي است و پيام آور رحمت ، و اين كمال اسلام است كه اصل را بر شرايط و هويت جنگ و ستيزه قرار مي دهد و براي هرنوع جنگ و يا صلح ، حكم مطلق و ذاتي قائل نمي شود.
حتي در كشورهايي مانند سوئيس كه در جهان بعنوا جامعه اي مبتني بر صلح پايدار شناخته شده است. طبق اسناد موجود ، اصول آمادگي دفاعي در شكل عمومي خود، اجتماع تام سياسي را در بر مي گيرد و اين در حاليست كه تمدن فرامدرن قرن بيستم مسابقه تسليحاتي و توليد جنگ افزارهاي هسته اي را در نهايت درجه خود به راه انداخته است.
جهاد دفاعي به مفهوم دفاع در مقابل دشمنان متجاوز براي حفظ استقلال و حاكميت دولت و كشور اسلامي است و بر تمام افراد واجب است به وظيفه اسلامي خويش با همه وسايل و امكانات خود براي حفظ كشور قيام كنند و حتي وجوب آن منوط به وجود اما يا نايب اما و اجازه آنها هم نيم باشد ودر هر شرايط با وقوع تجاوز بيگانه ، تكليف شرعي حاصل مي گردد، زيرا شركت در امر جهاد تدافعي يا جنگ دفاعي هيچگونه قيد و شرطي نداشته و بر جميع مسلمين واجب است. ور واقع ترس از هجوم دشمن و خطر استيلاي آن بر جان و مال و شهرها و مرزهاي كشور اسلامي و يا احتمال بروز سلطه سياسي، اقتصادي و تجاري، با هر شيوه ووسيله دفاعي حتي شيوه مبارزه منفي و تحريم عناصر و مظاهر و كالاهاي دشمن به دفاع همه جانبه ، اقدام نمايند. علاوه بر افراد ، وجوب اين امر بر تمام دول و كشورهاي اسلامي نيز تكليف است كه چنانچه يك كشور اسلامي در معرض خطر هجوم بيگانگان بقاشد بياري او بشتابند و بطور يكپارچه اقدام به دفاع نمايند تا خطر بطور كامل برطرف گردد. جهاد ابتدائي نوعي ديگر انواع جنگ دراسلام است كه عبارتست از كشورگشايي و فتح ممالك براي دعوت كفار و مشركين به دين اسلام و برپايي عدالت و احكام الهاي در اجتماعات بشري و بر تمام مردان حائز شرايط لازم واجب است به امر امام در اين جهاد شركت نمايند و دولت اسلامي را مساعدت كنند.
دفاع مشروع استثنائيست مهم بر اصل غير قانوني بودن نوسل به خشونت كه طي آن در شرايط معين ، حق دفاع ز خود و ديگران با وسايل و ابزار هاي لازم مشروع شناخته شده است تا با انجام آن وقوع تجاوز فعلي و يا خطر قريب الوقوع آن دفع و خنثي گردد. باري دفاع مقدس تعبير جنگ عادلانه نيز لحاظ گرديده است.
خلاصه مقاله يادي از دفاع مقدس
هنگاميكه در 31 شهريور سال 1359 برابر با 22 سپتامبر 1980، رژيم بعثي عراق به انگيزه ي گسترش حوزه ي نفوذ سياسي جنگي ناعادلانه و همه جانبه را با 12 لشكر پياده، 15 تيپ مستقل، 366 فروند هواپيما،400 بالگرد، 5400 تانگ و نفربر ، 4000 قبضه پدافند ضد هوايي و با حداكثر توان نيروهاي زميني ، هوايي و دريايي، عليه ايران آغاز كرد، هيچ مرجع بين المللي وجود نداشت كه ادعاهاي اين، كشور را مورد ارزيابي يا قضاوت قرار دهد. زيرا پديده ي رو به گسترش انقلاب اسلامي در آن تاريخ با ضوابط جاري و پذيرفته شده ي دولتهايي كه نظم بين المللي مستقر را پذيرفته بودند همخوان نمي نمود.
تجاوز عراق به ايران جنگي نابرابر بود كه يك طرف متجاوز و غاصب به طور سرسام آوري از همه گونه كمك اقتصادي و نظامي برخوردار و تابن دندان مسلح شده بود و يك طرف مورد تجاوز بدون هيچ گونه حمايت بين المللي و تنها با توكل به خدا و بسيج همگاني مردم از تماميت ارضي ميهن خود دفاع كرد.
جنگ را به نحوي كه مقام معظم رهبري فرمودند:
اينها حمله كردند و در اين حمله نتوانستند حتي يك وجب از خاك ايران را جدا كنند و نتوانستند ايران اسلامي را دچار اضطراب فكري و عقيدتي نميند.
به حق اين نبرد كه فرازي در تاريخ ماست طولاني ترين نبردها با استبكار جهاني است كه 2 برابر جنگ جهاني اول (1918-1914)و 1/5 برابر جنگ جهاني دوم ( 1945-1939) طول كشيد.
جنگ اساسا مستقيم يا غيرمستقيم توانهاي روحي و مادي كشورهاي درگير را در درازمدت تحليل مي بد و اين امر نيز از جمله اهدافي بود كه با تحقق آن ممكن بود كه انرژي انقلاب اسلامي تا حدودي مهار گردد. يكي از مهمترين پيامدهاي جنگ رشد نارساييها و مشكلات اقتصادي بود زيرا با شروع جنگ تحميلي و بمباران پالايشگاه آبادان و ساير مراكز نفتي عملا توليد و صدور نفت ايران كه مهمترين منبع درآمد ارزي كشور محسوب مي شد كاهش يافت و در دراز مدت با افزايش هزينه هاي ضروري براي استمرار جنگ مجبور به توسل به ذخاير ارزي براي جبران هزينه هاي جاري شده و از سوي ديگر در كنار تخريب منابع اقتصادي و عمراني، ميليونها آواره جنگي بالاجبار از چرخه ي فعاليتهاي اقتصادي خارج شده و عملا تامين زندگي آنها به عهده ي دولت گذاشت شد.
با اين همه در طول جنگ هرچند مردم بطور روزمره با پاره اي از مشكلات دست و پنجه نرم مي كردند، اما رفته رفته با اجراي سياستهاي خاص اقتصادي وضعيت به گونه اي شد كه مردم با آن به هماهنگي و سازش رسيدند و هنوز هم وقتي در گوشه و كنار صحبت مي شود مردم از آن روزها به خوبي ياد مي كنند.
هشت سال دفاع مقدس سبب گشت كه شهادت با همه ي زوايايش در اين سرزمين جلوه گر شود و خيل دلير مردان باري حفظ دين و آيين و ناموس و سرزين خويش از جان بگذرند و به قيامي شگرف برخيزند كه حاصل آن سرافرازي و سربلندي ملت مسلمان ايران بود. نكته بسيار مهم آن است كه در طول نبردهايي كه در قرن اخير در اين سرزمين ، به وقوع پيوست همگي سرافكندگيها و زيانهاي عظيمي به بار آورده است.
اين مساله به خصوص در زمان حكومت قاجار عينيت بيشتري دارد. در اين جنگها و نبردها قسمتهاي عظيم و با اهميتي از پيكره ي ايران جدا شد و تحت سلطه بيگانگان درآمد كه مردم ايران را براي هميشه در حسرت آنها گذاشت اين اتفاقات به عنوان خاطراتي دردناك و غمباردر حافظه ي تاريخي ملت ايران باقي مانده وخواهد ماند. اما دراين جنگ هشت ساله ، به يمن غيرت و شكوه و شور ديني و اخلاص و ايثار جوانان و نظاميان در اين سرزمين ، حتي وجبي از خاك ميهن اسلامي در دست دشمن قرار نگفت و دشمني كه بخشهاي مهمي از كشور اسلامي را تصرف كرده بود، مجبور گشت تا خاك خويش را واگذار و عقب نشيني نمايد.
ااستراتژي كلي جمهوري اسلامي ايران در جنگ ، بدست آورن صلحي پايدار و شرافتمندانه بود ولي نظام بين الملل هيچ گاه براي تحقق چنين صلحي قدم پيش نمي گذاشت وهمه ي تلاشش جلوگير از پيروزي ايران در جنگ بود.
شناخت مجاوز و پرداخت غرامت از شرطهاي اصلي ايران براي پايان جنگ بود و بدون اين دو، هيچ صلح پايداري صورت نمي پذيرفت ، اگر عراق به راحتي از جنگ فارغ مي شد. هيچ تضميني وجود نداشت كه غائله ديگري برپا نكند: همانطور كه حمله به كريت اين امر را اثبات رساند. پس عراق بايد متحمل هزينه هاي سياسي و اقتصادي تجاوز خود مي شد تا بار ديگ فكر تجاوز در سر نپروراند.
بالاخره جنگ متوقف شد اما دستاوردهاي عظي دفاع مقدس سرمايه ي هنگفتي استكه بهاي مجاهدتها و ايثارگريهاي شهداي گرانقدر اسلام و رهبري كم نظير حضرت امام (ره) بدست آمده است و برگزاري هفته ي دفاع مقدس يادآور دلاوريهاي مردان و زنان بزرگي است كه با ايثار و از خود گذشتگي ، تلاشها و نقشه هاي شوم دشمنان اسلام و استقلال جمهوري اسلامي را نقش برآب كردند.
خاطره ي دلاورمردان ما در طول هشت سال دفاع مقدس هيچگاه از خاطه نسل كنوني محو نخواهد شد و وظيفه ي آينده انتقال دهند. مبادا با فاصله گرفتن از آن سالهاي پرشور حماسه و خون و خطر و بهانه ي ضرورت هاي توسعه و يا تاثير رفاه از ارزشهاي والاي انقلاب اسلامي فاصله بگيريم.
مبادا از ارزشها فقط در شعارها ياد كنيم ولي در روش زندگي بر محور سود و لذت مادي بيشتر با يكديگر در نزاع با شيم و مبادا فساد تدريجي و دنيازدگي موجب استحاله نظام و دوري از شعارهاي اوليه انقلاب گردد.
مبادا دشمن سرخورده ارتعرض نظامي و ناكام و مايوس از تصرف سرزمينمان در جان ما رخنه كرده و قلبها و مغزهاي جوانانمان راتسخير كند. مبادا توجه به شاخصهاي توسعه در قالب هاي تقليدي ما را از مناسيتهاي اجتماعي و اخلاقيات و فرهنگ غني اسلامي – انقلابي خود غافل نمايد. مبادا آما و آرمان شهدا را فراموش كنيم.
شهيدان رفته اند و ما مانده ايم ! چه زيبا رفته اند و چه تنها مانده ايم!
ماندنمان را، حياتمان را، آزاديمان را، مديون آنانيم!
چشمهاي روشنشان ، عكس هاي گويايشان به ما خيره شده اند
به راستي چه مي خواهند؟ چه مي پرسند؟ چه مي گويند؟
مي گويند: چه كرده ايم ؟؟؟ با وصيتهايشان، با سفارشهايشان،
با يادگاري هايشان، با شاهدهايشان، با ميزها و مقامها و پستهايي
كه از اقبال خون آنها به مارسيده است.
بسم رب الشهدا و الصديقين
"جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدني نيست جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ م جنگ ايمان و رذالت بود و اين جنگ ازآدم تا ختم زندگي وجود دارد . مامظلوميت خويش وستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ايم. ما در جنگ پرده از چهره ي تزوير جهانخواران كنارزده ايم. ما در جنگ دوستان و دشمنان را شناخت ايم . ما در جنگ به اين نتيجه رسيده ايم كه بايد روي پاي خودمان بايستيم."
حضرت اما خميني (ره)
هنگاميكه در 31 شهريور سال 1359 برابر ب 22 سپتامبر 1980، رژيم بعثي عراق به انگيزه ي گسترش حوزه ي نفوذ سياي جنگي ناعادلانه و همه جانبه را با 12 لشكر پياده، 15 تيپ مستقل ، 366 فروند هواپيما، 400 بالگرد، 5400 تانگ و نفربر، 4000 قبضه پدافند ضدهوايي و با حداكثر توان نيروهاي زميني ، هوايي و دريايي، عليه ايران آغاز كرد، هيچ مرجع بين المللي وجود نداشت كه ادعاهاي اين كشور را مورد ارزياب يا قضاوت قرار دهد.زيرا پديده ي رو به گسترش انقلاب اسلامي در آن تاريخ با ضوابط جاري و پذيرفته شده ي دولتهايي كه نظم بين المللي مستقر را پذيرفته بودند همخوان نمي نمود.
رژيم عراقي به هردليلي كه جنگ را آغاز كرده باشد ، با اين اقدام نسنجيده ضمن مهار انرژي بيكراني كه نقلاب اسلامي در ايران آزاد كرده بود باعث تامين منافع سياسي- اقتصادي قدرتهاي بزرگ جهاني شد. بدين ترتيب ناسيوناليسم افراطي رژيم صدام حسين كه وسوسه ي رهبري جهان عرب و حاكميت بر خليخ فارس را در او تحريك مي كرد، همسويي آشكاري با سياستهاي سلطه طلبانه قدرتهاي بزرگ پيدا نمود.
به همين جهت رهبري انقلاب اسلامي از آغاز اين جنگ را نهايتا جنگي داست كه آمريكا بر دوملت ايران و عراق تحميل كرده است و در آغاز حمله عراق به خيال باطل خود در انديشه ي تسخير سه روزه ي ايران بود و از استراتژي جنگ سريع پيروي كرد و به صراحت اعلام نمود كه قصد دارد خوزستان را به اشغال خود درآورد و حتي مهمترين هدف آنها اين بود كه نظام نوپاي جمهوري اسلامي را به سقوط بكشانند و انقلاب اسلامي را مهار كنند.
آنها با ياوه سرايي ظرف مدت سه روز قرار نوشيدن چاي در تهران را با خبرنگاران خارجي گذاشتند!
اهداف عراق از تهاجم سراسري
1- جبران عقده ي حقارت تاريخي، امضاي قرارداد الجزاير با وجود مزاياي فراوان آن براي صدام سخت ناراحت كننده بود. زيرا با وجود همه ي مبالغه گوييها مجبور شد در برابر خواست ايران كه پيوسته خواستار استقرار حاكميت خود در ساحل شرقي شط العرب بود تسليم شود و اين براي او غيرقابل تحمل بود.
2- تجزيه ي ايارن با جدا كردن استا خوزستان ؛ با اشغال خوزستان _كه آن را عربستان مي خواند)، عراق هم مرز دريايي خود را وسعت مي داد و هم منطقه بسيار حاصلخيزي را به همراه ذخاير عضيم نفت و گاز در اختيار مي گرفت. طارق عزيز معاون نخست وزير عراق اعلام كرد: وجود پنج ايران كوچكتر بهتر از يك ايران واحد خواهد بود و ما از شورش ملتهاي ايران پشتيباني و همه ي سعي خود را متوجه تجزيهي ايارن خواهيم كرد و صدام نيز در سال 1360 طي مصاحبه اي با روزنامه كويتي الابناء گفت: در ايران پنج مليت مختلف وجود دارد كه بايد به نوعي به آنها خودمختاري داده شود. ما از برادران خود در عربستان (خوزستان) دفاع مي كنيم.
3- براندازي نظام جمهوري اسلامي ؛ آمركيا و دولتهاي مرتجع از همان روزهاي اول انقلاب احساس خطر نموده و تحقير آمريكا در اشغال لانه ي جاسوسي و شكست طلسم شكست ناپذيري آمريكا، شيطان بزرگ را عليه انقلاب اسلامي بسيج كرد در اين ميان صدام كه قصد داشت به جاي شاه مخلوع ايران ژاندارمي منطقه را در دست بگيرد ، خود را براي نبرد كه نتيجه ي آن سرنگون كردن نظام جمهوري اسلامي ايران بود آماده كرد. در واقع هدف اصلي تجاوز رژيم عراق سرنگون كردن نظام جمهوري اسلامي بود. طه يسين رمضان معاون نخست وزير عراق طي مصاحبه اي با الثوره در 7 مهر 1359 تاكيد مي كند: اين جنگ به دليل عهد نامه 1975 و يا چند صد كيلومتر خاك و يا نصف شط العرب نيست، اين جنگ براي سرنگوني رژيم جمهوري اسلامي است. در واقع درخواست لغو قرارداد 1975 صرفا بهانه اي براي آغاز تهاجم به ايران بود و برقراري سلطه ي عراق بر شط العرب و خوزستان و سرنگوني رژيم نظام جمهوري اسلامي از اهداف اصلي تهاجم عراق بشمار مي رود.
4- ايفاي نقش ژاندارم منطقه، صدام حسين براي تثبيت نقش خود بعنوان ژاندارم خلج فارس در بهمن ماه 1358 به انتشار منشور ملي اقدام كرد، وي مي گويد: به عقيده ي ما تعهد كشورهاي خليج به اين منشور به عنان تعيين كننده ي چاچوب كلي روابط فيمابين ، امينت خلج را تامين مي كند. نگهبان امنيت خليج، فرزندان خليج و كشورهاي آن مي باشند. او تجاوز عراق به ايران را دفاع از ملت عرب، كشورهاي خليج فارس و حفظ ويژگي عربي بودن خليج فارس عنوان مي كرد. وي در سخنراني راديويي خود در 28 سپتامبر 1980 گفت: اين جنگ تنها براي ما نيست بلكه بيشتر براي تمام اعراب و نيز ويژگي عربي بودن خليج است.
5- رهبري جهان عرب؛ صدام جنگ عراق عليه ايران را قادسيه دوم يا قادسيه صدام ناميد و در 28 سپتامبر 1980 خطاب به مردم عراق گفت : ما بايد شمشيرهاي علي خالد و سعدابن ابي وقاص را براي مانند با اين گروه ستمگر و آموختن درس هاي تاريخي جديد به آنها همانند نبرد باشكوه قاسيه از نيام برآوريم.نبرد باشكوه قادسيه تكبر و خودخواهي خسروپرويز را نابود و موانع اسلام را از ميان برداشت و بي ديني و ناداني و تجاوز را در اين منطقه ريشه كن كرد و ارتش دلير ما در زين القوس و سيف سعد نيز اين كار را انجام داد. او در مصاحبه اي در 23 اسفند 62 خطاب به اعراب گفت: ما كه برادرانتان هستيم و به نمايندگي از سوي شما، دفاع از سرزمين اعراب را آنگونه كه در خور است به عهده خواهيم گرفت.
6- ادعا در مورد جزاير سه گانه ايران در خليج فارس ؛ مقامات عراق بارها در سخنان خود به مساله جزاير سه گانه ايراني ابوموسي ، تنب بزرگ و كوچك اشاره كرد و خواستار استرداد آنها شده بودند كه اين يمساله 6 ماه قبل از آغاز تجاوز به ايران روند شتاب آلودي به خود گرفت . صدام حسين در تير ماه 1359 اظهارداشت : اكنون كه توان بازپس گرفتن جزاير و امكان به دست آوردن موردي كه آن را باز خواهيم گرفت (به نام آن اشاره نكرد) داريم پس چه دليلي وجود دارد كه سكوت كنيم. تجاوز عراق به ايارن جنگي نا برابر بود كه يك طرف متججاوز و غاصب به طور سرسام آوري از همه گونه كمك اقتصادي و نظامي برخوردار و تا بن دندان مسلح شده بود و يك طرف مورد تجاوز بدون هيچ گونه حمايت بين المللي و تنها با توكل به خدا و بسيج همگاني مردم از تماميت ارضي ميهن خود دفاع كرد.
جنگ را به نحوي كه مقام معظم رهبري فرمودن:
اينها حمله كردند ولي در اين حمله نتوانستند حتي يك وجب از خاك ايران را جدا كنند و نتوانستند ايران اسلامي را دچار اضطراب فكري و عقيدتي نمايند.
به حق اين نبرد كه فرازي در تاريخ ماست طولاني ترين نبردها با استكبار جهاني است كه 2 برابر جنگ جهاني اول (1918- 1914) و 1/5 برابر جنگ جهاني دوم (1945- 1939) طول كشيد. جنگ اساسا مستقيم يا غيرمستقيم توانهاي روحي و مادي كشورهاي درگير را در دراز مدت تحليل مي برد و اين امر نيز از جمله اهدافي بود كه با تحقق آن ممكن بود كه انرژي انقلاب اسلامي تا حدودي مهار گردد. يكي از مهمترين پيامدهاي جنگ رشد نارسائيها و مشكلات اقتصادي بود زيرا با شروع جنگ تحميلي و بمباران پالايشگاه آبادان و ساير مراكز نفتي عملا توليد و صدور نفت ايارن كه مهمترين منبع درآمد ارزي كشور محسوب مي شد كاهش يافت و در دراز مدت با افزايش هزينه هاي ضروري براي استمرار جنگ مجبور به توسل به ذخاير ارزي براي جبران هزينه هاي جاري شده و از سوي ديگر در كنار تخريب منابع اقتصادي و عمراني ، ميليونها آواره جنگي بالاجبار از چرخه ي فعاليتهاي اقتصادي خارج شده و عملا تامين زندگي آنها به عهده ي دولت گذاشته شد.
با اين همه در طول جنگ هز چند مردم بطور روزمره با پاره اي از مشكلات دست و پنجه نرم مي كردند، اما رفته رفته با اجراي سياستهاي خاص اقتصادي به گونه اي شد كه مردم باآن به هماهنگي و سازش رسيدند و هنز هم وقتي در گوشه و كنار صحبت مي شود مردم از آن روزها به خوب ياد مي كنند.
هشت سال دفاع مقدس سبب گشت كه شهادت با همه ي زوايايش در اين سرزمين جلوه گر شود و خيل دلير مردان براي حفظ دين و آيين و ناموس و سرزمين خويش از جان بگذرند و به قيامي شگرف برخيزند كه حاصل آن سرافرازي و سربلندي ملت مسلمان ايارن بود.
نكته بسيار مهم آن است كه در طول نبردهايي كه در قرن اخير در اين سرزمين به وقوع پيوست ههمگي سرافكنده گيها و زيانهاي عظيمي به بار آورده است. اين مساله به خصوص در زمان حكومت قاجار عينيت بيشتري دارد . دراين جنگها و نبردها قسمتهاي عظيم و با اهميتي از پيكره ي ايران جدا شد و تحت سلطه ي بيگانيگان درآمد كه مردم ايران را براي هميشه در حسرت آنها گذاشت و اين اتفاقات به عنوان خاطراتي دردناك و غمبار در حافظه ي تاريخي ملت ايران باقي مانده و خواهد ماند.
اما در اين جنگ هشت ساله ، به يمن غيرت و شكوه و شور ديني و اخلاص و ايثار جوانان و نظاميان در اين سرزمين ، حتي وجبي از خاك ميهن اسلمي در دست دشمن قرار نگرفت و دشمني كه بخشهاي مهمي از كشور اسلامي را تصرف كرده بود ، مجبور گشت تا خاك خويش را واگذار و عقب نشيني نمايد.
از اين جاست كه اهميت كار عظيم آن مردان مرد، سرداران بي سرو اهميت خون شهداء آشكار مي شود گوئيا كه آنها با خون خويش گرداگرد اين سرزمين ، سدي استوار بنا كردند و خون درخشانشان اين سرزمين را حفظ كرد.
شهر خونين من، آن شير شكارانت كو؟
به سلام آمده ام، هاي سورانت كو؟
هر وجب خاك تو اندر گرو خوني بود
تو كه آزاد شدي ، وامگذارانت كو؟
در واقع مهمترين نتيجه مقاومت عظيم مردم ايران در مقابل تهاجم عراق، حفظ تماميت ارضي، ممانعت از جدايي بخشهاي مهم و حياتي خاك سرزمين عزيزمان است. درهر صورت پيامد مهم بين المللي دفاع و مقاومت ما اين بو كه دولتهاي مختلف جهاني حتي دشمن قسم خورده ي ما يعني آمريكا ، ديدگاه ديگري نسبت به ما پيدا كرد به طوري كه آمريكا نمي خواهد در يك جنگ دراز مدت با ايران درگير شود چرا كه ايرانيان با تجربياتي كه در طول هشت سال مقاومت كسب كردند به راحتي قادر به ايستادگي و مقابله هستد.
به اعتراف همه ي دنيا، آنچه بعنوان پيروزي و افتخار در جبهه هاي رزم ايثارگران راه حق و حقيقت جلوه گر شد ف حاصل حضور تمامي مردمي است كه با درك مسائيل مهم و انقلاب و جنگ ، با بذل جان و مال خويش و با اتحاد و يگانگي، به همراه قواي مسلح كشور به ميدان تلاش و مقاومت آمدند و عرصه را بر تمامي داشمنان اسلام و جمهوري اسلامي ايران تنگ كردند. حضرت امام راحل در اين باره فرمودند:
"در طول تاريخ نظيري نتوانستيم پيدا كنيم كه بچه هاي كوچك ، جوانهاي نيمسال ، زنها و پيرزن ها، عروسها و دامادها همه با هم در جبهه حاضرند و صحنه ي جنگ ، صحنه ايست كه ملت همه در آن حضور دارند از جان جبهه نير تمامي تلاش خود را براي تجهيز و آمادگي فرزندان از جان گذشته خود بكار گرفته و با نثار جان خويش و فرزند خود ، برگهاي زريني به تاريخ پرافتخار اسلام افزودند و در يك جمله مي توان هشت سال دفاع مقدس را اينگونه تعبير نمود كه دوران جنگ، اوج افتخار ملت قهرمان ايران است."
جنگ تحميلي عراق عليه جمهوري اسلامي در 27 تيرماه 67 با پذيرش قطعنامه 598 از طرف ايران متوقف شد اين قطعنامه در شرايطي در شوراي امنيت تصويب شد كه برتري ايران در طراحي عمليات هاي ابتكاري محرز شده بود و عمليات هاي بزرگ و سرنوشت سازي چون والفجر 8 كربلاي 5 ثابت كرد كه ايران مهارشدند نيست و قادر است شرايطي غيرقابل پيش بيني ، پيروزي هاي استراتژيكي بدست آورد.
درباره ي مواضع ايران نسبت به قطعنامه ي 598 مي توان گفت كه اين قطعنامه حاوي نكات مثبتي بود و برخي از خواسته هاي ايران در اين قطعنامه وجود داشت از جمله:
تاكيد سازمان ملل به بررسي آغازگر جنگ، برآورد خسارات، محكوميت كاربرد سلاح شيميايي و بمباران مناطق مسكوني با توجه به اين مسائل، ايران اين قطعنامه را برخلاف قطعنامه هاي قبلي رد نكرد. لذا در 22 مرداد 66 پاسخي را به شرح ذيل به سازمان ملل ارسال كرد:
قطعنامه بدون مشورت و نظر ايران تدوين شده است، نظرات صريح ايران در آن لحاظ نشده است.
ايران رايزني هايي را با دبير كل سازمان ملل جهت ايجاد تضمين لازم باري احقاق حقوق ايران آغاز و در جهت اجرايي كردن قطعنامه تلاش فراواني نموده و به موفقيت هايي نيز دست يافت تا دو بند شناسايي متجاوز و پرداخت غرامت در اولويت قرار گيرد، اما اقدامات قدرتهاي بزرگ به ويژه آمريكا مانع از تحقق اين خواسته گرديد و ايران به ناچار قطعنامه را بدون اولويت هاي مورد نظر پذيرفت.
امام خميني (ره) نيز در عين پذيرش قطعنامه آن را به نوشيدن جام زهر تعبير نمودند.
استراتژي كلي جمهوري اسلامي ايران
استراتژي كلي جمهوري اسلامي ايران در جنگ ، بدست آوردن صلحي پايدار و شرافتمندانه بود ولي نظام بين الملل هيچگاه براي تحقق چنين صلحي قدم پيش نمي گذاشت و همه ي تلاشش جلوگيري از پيروزي ايران در جنگ بود.
شناخت متجاوز و پرداخت غرامت از شرط هاي اصلي ايران براي پايان جنگ بود و بدون ايندو ، هيچ صلح پايداري صورت نمي پذيرفت ، اگر عراق به راحتي از جنگ فارغ مي شد، هيچ تضميني وجود نداشت كه غائله ديگري برپا نكند. همانطور كه حمله به كويت اين امر را به اثبات رساند. پس عراق بايد متحمل هزينه هاي سياسي و اقتصادي تجاوز خود مي شد تا بار ديگر فكر در سر نپروراند.
بالاخره جنگ متوقف شد اما دستاوردهاي عظيم دفاع مقدس سرمايه ي هنگفتي است كه به بهاي مجاهدتها و ايثارگريهاي شهداي گرانقدر اسلام و رهبري كم نظير حضرت امام (ره) بدست آمده است و برگزاري هفته دفاع مقدس يادآور دلاوريهاي مردان و زنان بزرگي است كه با ايثار و از خودگذشتگي ، تلاشها و نقشه هاي شوم دشمنان اسلام و استقلال جمهوري اسلامي را نقش برآب كردند.
خاطره ي دلاورمردان ما در طول هشت سال دفاع مقدس هيچگاه از خاطر نسل كنوني محو نخواهد شد و وظيفه نويسندگان و هنرمندان است كه با آثار خود ياد و خاطره ي آن مجاهدتها را همواره زنده نگاه داشته و به نسلهاي آينده انتقال دهند. مبادا با فاصله گرفتن از آن سالهاي پرشور حماسه و خون و خطر و به بهانه ي ضرورتهاي توسعه و يا تاثير رفاه از ارزشهاي والاي انقلاب اسلامي فاصله بگيريم.
مبادا از ارزشها فقط در شعارها ياد كنيم ولي در روش زندگي بر محور سود و لذت مادي بيشتر با يكديگر در نزاع باشيم و مبادا فساد تدريجي و دنيازدگي موجب استحاله نظام و دوري ازشعارهاي اوليه انقلاب گردد.
مبادا دشمن سرخورده از تعرض نظامي و ناكام و مايوس از تصرف سرزمينمان در جان ما رخنه كرده و قلبها و مغزهاي جوانان و نوجوانانمان را تسخير كند. مبادا توجه به شاصهاي توسعه توسعه در قلبهاي تقليدي م را از مناسبهاي اجتماعي و اخلاقيات و فرهنگ غني اسلامي – انقلابي خود غافل نمايد. مبادا آمال و آرمان شهداء را فراموش كنيم.
شهيدان رفته اند و ما مانده ايم!
چه زيبا رفته اند و چه تنها مانده ايم!
حياتمان را ، آزاديمان را ، مديون آنانيم!
چشمهاي روشنشان ، عكسهاي گويايشان به ما خيره شده اند
به راستي چه مي خواهند ؟ چه مي پرسند؟ چه مي گويند؟
مي گويند : چه كرده ايم ؟؟؟
با وصيتهايشان، با سفارشهايشان،
با يادگارهايشان ، باشاهدهاشان،
با ميزها و مقامها و پستهايي
كه از اقبال خون آنها به ما رسيده است
منابع:
- گالبرايت، جان كنت، كالبدشناسي قدرت- ص 217
- جامعه شناسي ، اگ برن و نيم لف، جامعه شناسي تي باتومور، جامعه شناسي آنتوني گيدنز
- ابن خلدو ، عبدالرحمن – مقدمه ابن خلدون ، ج 1، صص 518و519
- شهيد مطهري ، مرتضي ، سيري در سيره ائمه اطهار ، ص 59
- سيد قطب ، حسن البنا مودوي، فلسفه جهاد در اسلام ، ترجمه محمد خضري ص 22و 68
- شهيد مطهري، مرتضي ، سيره ي نبوي ، صص 132-134
- امام خيني (ره)، جنگ و جهاد ص 130
- ميشل كلر ، جنگ بي پايان – مجتمعهاي نظامي و صنعتي، عليرضا ازغندي، سياستهاي علوم محض- دانيال گرينبرگRymond Aron&war
- امام خميني، تحرير الوسيله ، ص 485 – امام خميني كشف الاسرار صص 229-230-
- اشراق ، محمد كريم، تاريخ و مقررات جنگ دراسلام، ص 247
- آقاپور، سيد مهدي، درآمدي بر جامعه شناسي دفاع مقدس و نيروهاي ايثارگر ، ص 41 Interoduhion to sociology of holy defence
- ماده 33 قانون مجازات اسلامي – مصوب كميسيون امور قضايي مجلس شوراي اسلامي 21 مهر 61 – به نقل از مباني سياست- عبدالحميد ابولحمد ص 346
- درويشي ، فرهاد ، ريشه هاي تهاجم ، جلد اول تهران، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ص 35
- دروديان ؛ محمد ، جنگ بازيابي ثبات جلد دوم تهران ، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ، ص 83
- لطف الله زادگاه، علي رضا ، پاسخ به اهامات جنگ ، جلد دوم
مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي چاپ هشتم زمستا 80 ص 18- 46
- برگي از حماسه ، ويژه بيستمين سالروز حماسه آزادي خرمشهر ، خرداد 81 ، ص 4
- خبرگزاري جمهوري اسلامي ، گزارشهاي ويژه 5/7/1359 – سري مجلات شاهد
باذكرصلوات خوبان پيامبراسلام حضرت محمد (ص) و خاندان پاكش و درود و رحمت بي پايان خداوند برامام عزيزوشهداي گرانقدراسلام
اپتو متريست فريبا احمدي مدرس دانشگاه


دوشنبه 4 بهمن 1389  5:19 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها