فصل دوازدهم
(1)پس مضطرب شد تمام شهر از اين كلمات.
(2) و شتاب كردند همه بسوي هيكل تا ببينند يسوع را كه داخل آن شد تا نماز كند؛ تا اينكه جاي بر ايشان تنگ آمد.
(3) پس پيش رفتند كاهنان بسوي يسوع وگفتند:اين طايفه مي خواهد ببيند تو را وبشنود از تو؛ پس بالاي اين سكو شو. هر گاه عطا فرمايد خداي تو را كلمه اي، پس تكلم كن به آن به نام پروردگار.
(4) پس بالا شد يسوع به آنجايي كه كاتبان عادت داشتند سخن گفتن در آنجا را.
(5) چون اشاره كرد به دست، اشاره اي براي خاموشي، دهان بگشود و فرمود:
(6) ((مبارك است نام خداي پاك كه از بخشايش و مهرباني خويش اراده نمود و آفريد آفريدگان خود را تا تمجيد نمايند او را.
(7) مبارك است نام خداي پاك كه خلق فرمود نور جميع پاكان و پيغمبران خود را قبل از همه ي چيز ها تا بفرستد آنها را براي خلاصي عالم؛ چنانكه تكلم فرموده بواسطه ي بنده ي خود داوود كه فرموده: پيش از ستاره ي صبح در روشني پاكان آفريدم تو را.
(8)مبارك است نام خداي پاك كه آفريد فرشتگان را تا او را خدمت كنند.
(9) مبارك است خدائي كه قصاص فرمود و سرافكنده نمود شيطان و پيروان او را كه سجده نكردند از براي آنكه دوست داشت خداي اينكه سجده كرده شود براي او.
(10) مبارك است نام خداي پاك كه آفريد انسان را ازگل زمين و گردانيد او را قيم بر اعمال خود .
(11)مبارك است نام خداي پاك كه راند انسان را از فردوس؛ زيرا او نافرماني كرد از فرمان هاي پاكيزه ي او را.
(12) مبارك است نام خداي پاك كه به رحمت خود نظر فرمود به شفقت به اشك هاي آدم وحوا، پدر ومادر جنس بشري.
(13) مبارك است نام خداي پاك كه قصاص فرمود به عدل قابيل، كشنده ي برادرش.فرستاد طوفان را بر زمين و سوزاند سه شهر بدكار را و زد مصر را و غرق نمود فرعون را در مجر احمر و پراكنده نمود جمعيت دشمنان طايفه ي خود را و ادب فرمود كافران را و قصاص فرمود غير توبه كاران را.
(14) مبارك است نام خداي پاك كه شفقت فرمود بر آفريدگان خود؛ پس فرستاد بسوي ايشان پيغمبران خود را تا راه روند بر حق و نكويي او.
(15)آنكه رهانيد بندگان خود را از هر شري و عطا فرمود به ايشان اين زمين را چنانكه وعده فرموده بود پدر ما ابراهيم و پسر او تا ابد.
(16)پس عطا فرمود به ما ناموس پاكيزه ي خود را بر دست بنده ي خود موسي، تا نفريبد ما را شيطان. برتري داد ما را بر همه ي طوايف.
(17)ليكن اي براذران ! چه كنيم تا مجازات نشويم بر گناهان خود؟))
(18) پس درآن هنگام سرزنش نمود يسوع طايفه رابه سخت ترين درشتي؛ زيرا ايشان فراموش نموده بودند كلمه ي خداي را و سپرده بودند خودشان را به غرور تنها.
(19) سرزنش نمود كاهنان را بجهت اهمال ايشان خدمت خداي را ،و بجهت حرص ايشان .
(20)سرزنش فرمود نويسندگان را؛ زيرا ايشان تعليم داده بودند تعليم هاي فاسد را و ترك نموده بودندشريعت خداي را.
(21)سرزنش فرمود علما را ؛زيرا ايشان باطل نموده بودند شريعت خداي را به واسطه ي تقليدهايشان .
(22)پس تاثير نمود كلام يسوع در طايفه ؛تا آنجا كه ايشان همه به گريه در آمدند؛از كوچكشان تا بزرگشان و استغاثه مي نمودند رحمت او را و زاري مي نمودند به سوي يسوع تا دعا كند براي ايشان .
(23) مگر كاهنان و رؤساي ايشان ،آنانكه نهان داشتند در آن روز عداوت با يسوع را؛ زيرا او اينگونه تكلم فرمود بر ضد كاهنان و كاتبان وعلما؛ پس مصمم شدند بر قتل او .
(24)ليكن ايشان سخن نگفتند به كلمه اي از ترس طايفه، كه او را قبول نمودند به پيغمبري خداي .
(25) بلند كرد يسوع دستهاي خود را به سوي پروردگار و دعا نمود.
(26)پس گريستند طايفه و گفتند :چنين باشد اي پروردگار ، چنين باشد!
(27)چون به آخر رسيد دعا ،فرود آمد يسوع از هيكل و سفر كرد همان روز اورشليم با بسياري از آنانكه پيروي او نمودند .
(28) پس سخن گفتند كاهنان در ميان خودشان به بدي درباره ي يسوع.
منبع: http://313havvari.blog.ir/post/Download%20gospel%20nearest%20Bible%20to%20Islam