0

بانک مقالات بینایی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 7 : بينا پاييز 1382; 9(1 (پي در پي 33)):52-56.
 
بروز خانوادگي فلج مادرزادي ماهيچه مايل فوقاني
 
فروردين مجيد*,بني هاشمي سيدعلي,سعادت مصطفي
 
* شيراز، بيمارستان خليلي، دانشگاه علوم پزشكي شيراز
 
 

هدف: تعيين وضعيت انتقالي ژنتيكي فلج مادرزادي ماهيچه مايل فوقاني.
روش پژوهش: هشت بيمار از 3 خانواده (الف، ب و ج) كه مبتلا به فلج مادرزادي ماهيچه مايل فوقاني بودند تحت بررسي قرار گرفتند. يك بيمار از هر خانواده به علت انحراف چشم و كج گرفتن سر به درمانگاه مراجعه نمود. با توجه به وجود سابقه خانوادگي، همه اعضاي در دسترس خانواده اين بيماران، مورد معاينه كام چشمي قرار گرفتند. فلج مادرزادي ماهيچه مايل فوقاني براساس نتايج آزمون alternate prism cover و Bielschowsky head tilt و نيز سابقه وجود علايم از اوان كودكي و عدم سابقه ضربه به سر تشخيص داده شد.
يافته ها: در خانواده الف، پدر خانواده و دختر و پسر وي مبتلا به فلج مادرزادي ماهيچه مايل فوقاني سمت چپ بودند. يكي از خواهران پدر خانواده نيز داراي تايخچه كج گرفتن سر به سمت راست بود ولي براي معاينه حاضر نشد. در خانواده ب، سه بيمار از دو نسل متوالي مبتلا به فلج مادرزادي يك طرفه ماهيچه مايل فوقاني بودند. پدربزرگ و يك مرد ديگر اين خانواده نيز داراي تاريخچه كج گرفتن سر بودند ولي براي معاينه حاضر نشدند. در خانواده ج، مادر و دختر وي مبتلا به فلج مادرزادي ماهيچه مايل فوقاني سمت چپ بودند. چهار نفر از اين بيماران توسط نويسندگان مورد جراحي قرار گرفتند؛ در هيچ كدام از آنها شل بودن شديد يا فقدان تاندون ماهيچه مايل فوقان مشاهده نشد. در خانواده هاي الف و ب، انتقال بيماري به صورت اتوزومي غالب ديده شد.
نتيجه گيري: لازم است در هر بيمار مبتلا به فلج مادرزادي ماهيچه مايل فوقاني، انتقال ژنتيكي در نظر گرفته شود و اعضاي خانواده وي نيز معاينه شوند.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 8 تیر 1391  8:55 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 13 : بينا پاييز 1382; 9(1 (پي در پي 33)):106-111.
 
نورگ زايي كوروييدي در زمينه آنژيوييد استريك در فردي مبتلا به بتاتالاسمي ماژور
 
مراديان سيامك*,احمديه حميد
 
* تهران، پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد، مركز تحقيقات چشم، دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي
 
 

هدف: معرفي يك بيمار مبتلا به تالاسمي ماژور كه دچار نورگ زايي كوروييدي (CNV) در زمينه آنژيوييد استريك (AS) شده است.
معرفي بيمار: بيمار خانمي 41 ساله است كه با كاهش بينايي چشم راست، 2 ماه بعد از ضربه خفيف به سر، به درمانگاه شبكيه مراجع كرد. بيمار، مورد شناخته شده بتاتالاسمي ماژور ميباشد كه در معاينات باليني و آنژيوگرافي با فلورسين، تشخيص نورگ زايي زير شبكيه اي در زمينه آنژيوييد استريك در چشم راست برايش داده شد.
نتيجه گيري: آنژيوييد استريك يك عارضه نسبتا شايع در بيماران بتاتالاسمي ماژور ميباشد و انجام معاينات چشمي بايد يكي از اجزاي اصلي بررسي اين بيماران باشد. از طرفي شيوع برخي از ضايعات شناخته شده سودوزانتوما الاستيكوم مثل كلسيفيكاسيون عروقي در اين كم خوني، بيماران را در خطر حوادث عروقي قرار ميدهد كه ارزيابي توسط متخصصان مربوطه را مي طلبد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 8 تیر 1391  8:56 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 

 14 : بينا پاييز 1382; 9(1 (پي در پي 33)):112-116.
 
همراهي هيپرپرولاكتينمي با نورگ زايي محيطي شبكيه و علايم عصبي
 
رمضاني عليرضا*,احمديه حميد
 
* تهران، پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد، مركز تحقيقات چشم، دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي
 
 

هدف: گزارش يك مورد همراهي هيپرپرولاكتينمي با پيدايش عروق جديد محيطي در شبكيه و علايم عبصي.
معرفي بيمار: خانمي 35 ساله با شكايت كاه شديد مراجع كرد. در معاينه، خونريزي زجاجيه در چشم چپ و عروق جديد در محيط شبكيه هر دو چشم ديده شد. بيمار سابقه علايم عصبي، تعادلي و شنوايي را نيز ذكر ميكرد. بررسيهاي سيستميك، به جز بالا بودن پرولاكتين خون كه به علت آن چند سال تحت درمان بوده است، يافته مهم ديگري را نشان ندادند.
نتيجه گيري: يافته هاي اين بيمار علاوه بر اين كه بر همراهي نورگ زايي محيطي شبكيه به شكل بيماري Eales با علايم عصبي، تعادلي و شنوايي تاييد ميكند؛ براي نخستين بار احتمال ارتباط آن را با هيپرپرولاكتينمي نيز مطرح مي نمايد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 8 تیر 1391  8:56 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 5 : بينا تابستان 1382; 8(4 (پي در پي 32)):320-326.
 
ويژگيهاي مبتلايان به يووييت بعد از جراحي آب مرواريد و عوارض مربوط به آن
 
جعفري نسب محمدرضا*,محمدپور مهرداد,جوادي محمدرضا,سمناني محمداشرف,انيسيان آرش
 
* پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد، مركز تحقيقات چشم، دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي
 
 

هدف: تعيين ويژگيهاي مبتلايان به يووييت بعد از جراحي آب مرواريد و عوارض مربوط به آن و ديد نهايي در بيماران مراجعه كننده به بيمارستان لبافي نژاد تهران طي سالهاي 81-1379.
روش پژوهش: تحقيق به روش آينده نگر و توصيفي بر روي مبتلايان به يووييت بعد از جراحي آب مرواريد انجام شد. بيماران، افرادي بودند كه بعد از جراحي آب مرواريد دچار علايم درد چشم، كاهش ديد يا نورگريزي شدند و توسط جراح مربوط به عنوان يووييت بعد از عمل، تحت درمان با استروييد قرار گرفتند و بهبود يافتند. سپس اين بيماران به طور متوالي جهت انجام مطالعه معرفي شدند و تحت بررسي قرار گرفتند. ويژگيهاي سن، جنس، بيماري زمينه اي، نوع جراحي، نوع لنز، نوع ويسكوالاستيك، زمان بروز التهاب و شدت التهاب در آنها در اولين مراجعه، بررسي و ثبت شد. در مرحله دوم مطالعه، بيماران جهت بررسي دوباره، دعوت شدند و از نظر ديد نهايي و عوارض يووييت مورد بررسي قرار گفتند.
يافته ها: از ميان 126 بيمار كه با تشخيص يووييت بعد از عمل مورد بررسي قرار گرفتند، 64 نفر (50.8 درصد) مرد و 62 نفر (49.2 درصد) زن بودند. متوسط سن بيماران 14.9±58 سال بود. در 72 مورد (57.1 درصد) عملPE+PCIOL ، در 51 مورد (40.5 درصد) عمل ECCE+PCIOL و در 3 مورد (2.4 درصد) لنزكتومي با كارگذاري IOL صورت گرفت. ويسكوالاستيك مصرفي در همه موارد از جنس متيل سلولز و در اكثر موارد 86.5) درصد) با نام تجاري Coatel بود. لنز مصرفي در همه موارد از جنس PMMA بود. متوسط زمان بروز التهاب، 15.4 روز بعد از جراحي بود و بيشترين فراواني را شروع در روز 12 بعد از عمل داشت. بيشترين ميزان التهاب در بيماران ديابتي ديده شد. در مرحله دوم پژوهش، 110 بيمار مراجعه كردند كه فاصله معاينه بار دوم تا جراحي در آنها بين 3 ماه تا 30 ماه يا بهتر و در 24 مورد (21.8 درصد) 20.40 تا 20.80 بود. در 10 مورد 9.1) درصد) نيز ديد نهايي كمتر از 20.80 بود كه به خاطر گلوكوم، بيماريهاي شبكيه يا اسكار قرنيه بودند. از نظر عوارض بعد از عمل، 38 بيمار (34.5 درصد) PCO داشتند كه 10 مورد (9.1 درصد) نياز به كپسولوتومي با ليزر ياگ داشتند و 4 مورد (3.6 درصد) دچارCME  باليني بودند كه با درمان بهبود يافتند.
نتيجه گيري: يوييت بعد از جراحي گرچه ممكن است در مرحله حاد موجب نگراني بيمار و پزشك گردد ولي با درمان استروييد قابل كنترل است و عوارض آن معمولا باعث كاهش دايم ديد نميگردند.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 8 تیر 1391  8:56 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 
تغييرات توپوگرافيك قرنيه بعد از جراحي باكلينگ اسكلرا
 
كريميان فريد*,كوهستاني نسيم,مراديان سيامك,مشايخي آرمان,انيسيان آرش
 
* تهران، پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد،‌ مركز تحقيقات چشم، دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي
 
 

هدف: تعيين تغييرات قرنيه بعد از جراحي باكلينگ اسكرا براساس يافته هاي ويديوكراتوگرافي.
روش پژوهش: اين مطالعه به روش بررسي موارد مداخله اي (interventional case-series) انجام شد. بيماران مراجعه كننده به بيمارستان لبافي نژاد، از بهمن 1380 لغايت آبان 1381 كه با تشخيص جداشدگي رگماتوژن شبكيه (RRD) تحت جراحي باكلينگ اسكلرا (بدون انجام عمل داخل چشمي زجاجيه و شبكيه) قرار گرفتند، بررسي شدند. بيماران داراي سابقه عمل قبلي با كلينگ اسكلرا، بيماريهاي قابل مشاهده قرنيه در معاينه اسليت لمپ و يا سابقه انجام هر جراحي بر روي آن چشم در شش ماه گذشته، از جمله جراحيهاي داخل چشمي زجاجيه و شبكيه، از مطالعه حذف شدند. اين بيماران پس از باكلنيگ اسكلرا براساس ميزان و وسعت جراحي به 4 گروه تقسيم شدند؛ گروه الف) باند حلقوي + باكل سيركومفونس 360 درجه، گروه ب) باند حلقوي + باكل قطعه اي، گروه ج) باكل شعاعي و گروه د) باكل سيركومفرنس موضعي. از تمام بيماران قبل از عمل و سپس يك ماه و سه ماه پس از آن، ويدئوكراتوگرافي با دستگاه Tomey (TMS-1) انجام شد. هر بار ميزان آستيگماتيسم قرنيه اي، متوسط كراتومتري، SRI، SAI، PVA برحسب لاگمار (LogMAR) ارزيابي گرديد.
يافته ها: از 56 بيماري كه وارد مطالعه شدند، 39 بيمار داراي پيگيري و ارزيابي نهايي و كامل بودند كه 29 نفر مرد (74.4 درصد) و 10 نفر زن (25.6درصد) بودند. متوسط سن اين افراد 20±50.35 سال بود. سه نفر (7.65 درصد) در گروه (الف)، 30 نفر (76.92 درصد) در گروه (ب)، 4 نفر (10.25 درصد) در گروه (ج) و 2 نفر (5.12 درصد) در گروه (د) قرار گرفتند. ميزانSRI ، SAI و PVA (بر حسب لاگمار) قبل از عمل در كل بيماران در مقايسه با يك ماه و سه ماه پس از عمل، افزايش معني داري داشت. افزايش ميزان سيلندر قرنيه اي بعد از عمل، معني دار نبود. متوسط كراتومتري پس از عمل، افزايش معني داري نشان نداد. نتايج به دست آمده در گروه (ب)، مشابه كل بيماران بود. در گروه هاي (الف)، (ج) و (د) نيز متغيرهاي فوق پس از عمل، افزايش نشان داده بودند ولي به علت تعداد كم نمونه ها، قابل تحليل آماري نبودند.
نتيجه گيري: بعد از عمل جراحي باكلينگ اسكلرا، آستيگماتيسم نامنظم در قرنيه ايجاد ميشود كه ميتواند تا سه ماه بعد از آن باقي بماند و يكي از علل كاهش ديد بيماران بعد از عمل، وجود آستيگماتيسم نامنظم است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 8 تیر 1391  8:56 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 

 8 : بينا تابستان 1382; 8(4 (پي در پي 32)):341-344.
 
اثر متوكلوپراميد خوراكي در كاهش تهوع و استفراغ ناشي از آنژيوگرافي با فلورسين
 
فرهي فريدون*,خاتمي نيا غلام رضا,استاديان فرشاد
 
* اهواز، بيمارستان امام خميني، دانشگاه علوم پزشکي اهواز
 
 

هدف: تعيين اثر متوكلوپراميد خوراكي در مقايسه با دارونما در كاهش تهوع و استفراغ ناشي از آنژيوگرافي با فلورسين .(FA)
روش پژوهش: مطالعه به روش كارآزمايي باليني دوسوكور بر روي 400 بيمار مراجعه كننده به بخش چشم بيمارستان سيناي اهواز كه پس از معاينه نياز به FA داشتند، انجام شد. بيماران به طور تصادفي در دو گروه 200 نفري درمان (متوكلوپراميد) و شاهد (دارونما) قرار گرفتند. همه بيماران به طور تصادفي در دو گروه يك ساعت قبل ازFA ، يك قرص 10 ميليگرم متوكلوپراميد يا يك قرص دارونما دريافت كردند و سپس 5 ميلي ليتر از محلول 10 درصد فلوريسن، ظرف 6-4 ثانيه تزريق شد. عوارض تهوع و استفراغ طي 30 دقيقه بعد از تزريق، بررسي و ثبت گرديد.
يافته ها: محدوده سني بيماران 95-12 سال با ميانگين 51.7 سال و انحراف معيار  14.1سال بود. بيماران شامل 60 درصد مرد و 40 درصد زن بودند. در گروه متوكلوپراميد، دو مورد استفراغ (1 درصد) و در گروه دارونما، 10 مورد استفراغ (5 درصد) روي داد P=0.01) و (OR=5.21. در گروه متوكلوپراميد، 19 مورد تهوع (9.5 درصد) و در گروه دارونما، 30 مورد (15 درصد) تهوع روي داد كه اختلاف دو گروه معني دار نبود(P=0.09) .
نتيجه گيري: مصرف يك قرص 10 ميليگرم متوكلوپراميد يك ساعت قبل ازFA ، به طور قابل توجهي باعث كاهش استفراغ ناشي از اين روش ميشود ولي بر روي تهوع ناشي از آن، تاثير قابل ملاحظه اي ندارد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 8 تیر 1391  8:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 9 : بينا تابستان 1382; 8(4 (پي در پي 32)):345-348.
 
گزارش يك مورد عوارض چشمي بروسلوز
 
لاشييي عليرضا*,معنويت مسعودرضا,عظيمي رضا
 
* تهران، ميدان قزوين، بيمارستان فارابي، دانشگاه علوم پزشکي تهران
 
 

هدف: معرفي يك بيمار مبتلا به بروسلوز كه دچار عوارض چشمي دوطرفه شده است.
معرفي بيمار: بيمار خانم 21 ساله اي است كه 3 هفته بعد از تشخيص ابتلا به بروسلوز، دچار افت دو طرفه بينايي شد. در معاينه بيمار، علايم نوريت اپتيك دو طرفه، خونريزي پره رتينال و اسكوليت عروق شبكيه ديده شد. به رغم درمان با داروهاي ضد بروسلوزو استروييد سيستميك، بيمار دچار آتروفيدو طرفه عصب بينايي و افت شديد بينايي شد.
نتيجه گيري: بيماري بروسلوز ميتواند ضايعات متنوع چشمي از جمله نوريت اپتيك ايجاد كند. لذا معاينه چشم در جريان بررسي بيماران بروسلوزي توصيه مي شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 8 تیر 1391  8:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 11 : بينا پاييز 1382; 9(1 (پي در پي 33)):96-101.
 
نشت مايع مغزي - نخاعي هنگام داكريوسيستورينوستومي
 
باقري عباس*,نقيب الذاكرين جليل,ميردهقان سيدعلي
 
* تهران، پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد، مركز تحقيقات چشم، دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي
 
 

هدف: گزارش يك مورد نشت مايع مغزي - نخاعي (CSF) هنگام داكريوسيستورينوستومي (DCR) در بيمار مبتلا به سندرم موبيوس و داراي سابقه مننگوآنسفالوسل.
معرفي بيمار: بيمار، خانم 12 ساله مبتلا به سندرم موبيوس است كه در بدو تولد، به دليل مننگوآنسفالوسل، تحت جراحي قاعده جمجمه توسط جراح مغز و اعصاب قرار گرفته بود و 10 و 12 سالگي، به دليل انسداد مجاري اشكي، در مركز لبافي نژاد تحت جراحي DCR سمت چپ و سپس سمت راست قرار گرفت. بيمار حين جراحيها دچار نشت CSF شد كه به خوبي كنترل گرديد.
نتيجه گيري: در مواردي كه سابقه جراحي و ضربه در ناحيه اطراف ريشه بيني وجود دارد، در صورت نياز به جراحي دستگاه اشكي؛ چشم پزشك بايد از نظر برخورد با نشت مايع مغزي - نخاعي و درمان آن، آمادگي داشته باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 8 تیر 1391  8:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 8 : بينا پاييز 1382; 9(1 (پي در پي 33)):57-64.
 
نتايج معاينات چشمي در رانندگان وسايط نقليه عمومي در كرمان
 
شريفي علي*,نيكيان يداله,آژ علي جان
 
* تهران، پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد، مرکز تحقيقات چشم، دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي - دانشگاه علوم پزشكي كرمان
 
 

هدف: بررسي وضعيت بينايي و بيماريهاي چشمي رانندگان وسايط نقليه عمومي در استان كرمان در سال 80-1379.
روش پژوهش: در يك مطالعه مقطعي، وضعيت بينايي 1500 نفر از رانندگان وسايط نقلطه عمومي برون شهري شاغل در بخش حمل و نقل كالا و مسافر استان كرمان بررسي شد. افراد مورد بررسي به طور تصافي از بين رانندگان وسايط نقليه عمومي توسط سازمان پايانه ها انتخاب و معرفي گرديدند و معاينه آنها توسط يك نفر چشم پزشك انجام شد. ديد 10.8 يا بيشتر، ديد طبيعي در نظر گرفته شد.
يافته ها: ميانگين سن رانندگان 38±10.5 سال بود. با افزايش سن، وضعيت بينايي بدتر ميشد و بدترين وضعيت بينايي در افراد 55 ساله و بالاتر ديده شد. در 14.2 درصد موارد، رانندگان قبل از معاينات از عينك استفاده مي كردند. در 25.1 درصد موارد، رانندگان نياز به عينك داشتند(P<0.0001) . در 13 درصد موارد، ديد چشم راست و در 13.2 درصد موارد، ديد چشم چپ كمتر از 8.10 بود. پس از اصلاح عيوب انكساري، اين ارقام به ترتيب به 9.3 و  3.7درصد كاهش يافت(P<0.0001) . در چشمهايي كه ديد كمتر از 10.10 داشتند؛ با اصلاح عيوب انكساري، ميانگين ديد برحسب لاگمار، در چشم راست از 0.47به 0.16 (يعني از 3.10 به 7.10) و در چشم چپ از 0.4 به 0.14 (يعني از 4.10 به 7.10) بهبود يافت(P=0.0002) . رانندگان در 1.9 درصد كاهش يافت(P<0.0001) . علت اصلي كاهش ديد در 70.3 درصد موارد، عيب انكساري بود. علل بعدي كاهش ديد عبارت بودند از بيماري ماكولا 12.3) درصد)، آمبليوپي (7.4درصد)، آب مرواريد (4.1 درصد) و بيماري قرنيه ( 4.1درصد).
نتيجه گيري: بسياري از رانندگان، ديد مناسب جهت رانندگان را ندارند. شايعترين علت كاهش ديد، عيب انكساري است كه با عينك قابل اصلاح مي باشد. وضعيت بينايي در افراد مسن، بدتر است. به منظور كاهش موارد رانندگي با ديد ناكافي، معاينات چشمي به صورت دوره اي به وسيله چشم پزشك و به فواصل كمتر از آنچه جهت تعويض گواهينامه انجام ميشود، ضروري است. به ويژه در افراد مسن و افرادي كه ديد كمتر از 10.10 دارند، اين معاينات بايد در فواصل كوتاه تري انجام شوند.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 8 تیر 1391  8:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 1 : بينا تابستان 1382; 8(4 (پي در پي 32)):287-296.
 
گلوكوم زاويه باز، گلوكوم مشكوك و هيپبتانسيون چشمي در اربيتوپاتي گريوز
 
بهروزي زهره*,محمدربيع حسين,عزيزي فريدون,دفتريان نارسيس,اردشيري مريم,محرابي يداله
 
* تهران، ولنجك، خيابان تابناك، بيمارستان طالقاني، مركز تحقيقات غدد درون ريز و متابولیسم، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
 
 

هدف: تعيين شيوع گلوكوم زاويه باز(OAG) ، گلوكوم مشكوم (GS) و هيپرتانسيون چشمي (PHT) در مبتلايان به اربيتوپاتي گريوز باليني مراجعه كننده به يك كلينيك خصوصي فوق تخصصي غدد در سالهاي 1380 و 1381 و مقايسه آنها با گروه شاهد همزمان.
روش پژوهش: اين مطالعه مقطعي ـ تحليلي دو گروهي، با نمونه گيري آسان و مستمر، بر روي مبتلايان
به اربيتوپاتي گريوز باليني و گروه شاهد با همسان سازي سني و جنسي با گروه مبتلا، انجام شد. اربيتوپاتي گريوز براساس معاينات باليني و پيراباليني و تأييد فوق تخصصي غدد مجري طرح، تشخيص داده مي شد. گروه شاهد از همراهان بيمار مراجعه كننده به درمانگاه چشم بيمارستان امام حسين (ع) كه سابقه هيچگونه بيماري تيروييدي واربيتوپاتي را در گذشته و حال نداشتند، انتخاب شدند. از شركت كنندگان، معاينات كامل چشمي به عمل آمد و اندازه گيري فشار چشم در نگاه روبه رو، دست كم در دو نوبت در زمانهاي مختلف شبانه روز انجام شد. در صورت وجود هرگونه اختلال عصب بينايي، ميدان بينايي و جهت رد موارد نوروپاتي فشارنده عصب بينايي(CON)  و CT ـ اسكن و يا MRI اربيت به عمل آمد. در نهايت، تشخيصOAG ، OHT و GS براساس تغييرات شاخص و رد ساير علل گذشته مي شد. همه بيماران حداقل دو بار در فواصل دو ماه، تحت معاينات كامل قرار مي گرفتند. طبقه بندي مراحل مختلف اربيتوپاتي گريوز براساس طبقه‌بندي NOSPECS و نيز مرحله فعاليت بيماري انجام شد.
يافته ها: از گروه مبتلا به اربيتوپاتي گريوز، 117 بيمار
در سنين 13.4±39.9 سال شامل 233 چشم و از گروه شاهد 120 فرد در سنين 14.2±39 سال شامل 240 چشم وارد مطالعه شدند. شيوعOAG ،GS  و OHT در گروه اربيتوپاتي گريوز، به ترتيب 2.5 درصد، 2.1 درصد، 8.5 درصد بود. در گروه شاهد 2 چشم (0.8 درصد) مبتلا به OAG مشاهده شد. تفاوت شيوع OAG در دو گروه از لحاظ آماري معني دار نبود اما شيوع OAG و GS در مجموع، در گروه اربيتوپاتي گريوز بيشتر از گروه شاهد بود (P<0.02) و نيز شيوع OHT با يا بدون آسيب عصب بينايي در گروه اربيتوپاتي گريوز از گروه شاهد بيشتر بود(P<0.001)  در گروه اربيتوپاتي گريوز، 10 چشم (4.3 درصد) مبتلا به CON بودند كه از اينها در 5 چشم (2.1 درصد)، فشار داخل چشمي بالا نيز مشاهده شد. تمام موارد مبتلا به OAG و GS در گروه اربيتوپاتي گريوز، در مرحله 3 يا بالاتر طبقه بندي NOSPECS قرار داشتند. مرحله فعال اربيتوپاتي گريوز با شيوع بيشتر، در افراد مبتلا به OHT مشاهده شد (P<0.001) در OAG و GS چنين يافته اي مشاهده نگرديد.
نتيجه
گيري: شيوعOAG ، GS و OHT، در گروه مبتلا به اربيتوپاتي گريوز بيشتر از افراد عادي است، توصيه مي گردد كه معاينات معمول چشم پزشكي در مبتلايان به اربيتوپاتي گريوز به ويژه در مراحل طبقه بندي NOSPECS و مراحل فعال بيماري، انجام شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 8 تیر 1391  8:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 2 : بينا تابستان 1382; 8(4 (پي در پي 32)):297-302.
 
كاربرد ليزر ديود به روش تماسي در ماكولوپاتي هيپوتوني متعاقب عمل ترابكولكتومي همراه با ميتومايسين ـ C
 
اميني حيدر*,غفاري الينا,اسلامي يداله,عبدالهي علي,زارعي رضا
 
* ميدان قزوين، بيمارستان فارابي، دانشگاه علوم پزشكي تهران
 
 

هدف: تعيين اثر كاربرد ليزر ديود به روش تماسي در ماكولوپاتي به دنبال عمل ترابكولكتومي همراه با ميتومايسين ـ C در بيماران گلوكومي، در بيماستان فارابي تهران طي سالهاي 81-1379.
روش پژوهش: اين مجموعه موارد مداخله اي (interventional case series) بر روي بيماراني انجام شد كه به دنبال ترابكولكتومي همراه با ميتومايسين ـ  C، دچار هيپوتوني (IOP<6 mmHg) به همراه كاهش بهترين ديد اصلاح شده و يا ساير علايم چشمي مرتبط با هيپوتوني (ادم ديسك، چين خوردگي ماكولا، جدا شدگي مشيميه) شدند. بيماران به مدت يك ماه پيگيري شدند و در صورت عدم رفع علايم، وارد مطالعه شدند. ليزردرماني به وسيله پروب G (پوب گلوكوم) با ليزر ديود به صورت تماسي در سطح يا اطراف بلب انجام شد. همه بيماران حداقل به مدت دو ماه بعد از درمان پيگيري شدند و معيار پاسخ به درمان، فشار داخل چشمي 6 ميليمتر جيوه يا بيشتر به همراه بهبود يا عدم تشديد علايم ماكوماپاتي در زمان دو ماه پس از درمان در نظر گرفته شد.
يافته ها: در مجموع 8 بيمار (6 مرد و 2 زن) وارد مطالعه شدند. فشار داخل چشمي بيماران قبل از درمان، 1.3±4 ميليمتر جيوه با دامه 5-1 ميليمتر جيوه و دو ماه بعد از درمان، 3.5±10.12 ميليمتر جيوه با دامنه 16-4 ميليمتر جيوه بود. يافته هاي فوندوس قبل و بعد از عمل، تفاوتي نداشتند. درمان در 7 بيمار (معدل 87.5 درصد) موفقيت آميز بود (100-65 درصد: (CI%95 در هيچ مورد عوارضي از قبيل سوراخ شدن بلب، بروز آب مرواريد و نشت از بلب مشاهده نشد. تنها در يك مورد جهت كنترل فشار داخل چشمي بعد از درمان، از قطره تيمولون 0.5 درصد استفاده شد.
نتيجه گيري: به كارگيري ليزر ديود به روش تماسي احتمالا ميتواند به عنوان روشي موثر و كم عارضه در درمان ماكولوپاتي هيپوتوني متعاقب عمل ترابكولكتومي همراه با ميتومايسين ـ C استفاده شود. جهت تعيين دقيق تر ميزان اثربخشي و عوارض احتمالي، انجام كارآزمايي باليني با حجم نمونه بيشتر و پيگيري طولاني تر توصيه ميگردد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 8 تیر 1391  8:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 3 : بينا تابستان 1382; 8(4 (پي در پي 32)):303-310.
 
مقايسه كوتويموكسازول و روش كلاسيك در درمان توكسوپلاسموز چشمي
 
سهيليان مسعود*,صدوقي محمدمهدي,دهقان محمدحسين,بهبودي حسن,سمناني محمداشرف,انيسيان آرش
 
* تهران، پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد، مركز تحقيقات چشم، دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي
 
 

هدف: مقايسه برنامه درماني كلاسيك (پريمتامين، سولفاديازين و پردنيزولون) و درمان با كوتويموكسازول همراه با پردنيزولون در درمان توكسوپلاسموز چشمي.
روش پژوهش: تحقيق به روش كارآزمايي باليني يك سوكور بر روي 59 بيمار مبتلا به توكسوپلاسموز چشمي با درگيري خارج فاصله 500 ميكروني از مركز ماكولا كه به طور تصادفي در دو گروه كلاسيك (29 نفر) و گروه كوتريموكسازول (30 نفر) قرار گرفتند، انجام شد. مدت درمان 6 هفته بود. معاينات شامل اندازه گيري حدت بينايي، التهاب قدام زجاجيه و فوندوسكوپي، هر هفته انجام ميشد. همچنين پادتن ضدتوكسوپلاسما IgG)، (IgM به روش اليزا براي همه بيماران اندازه گيري شد. عكسبرداري شبكيه نيز در روز اول و پايان هفته ششم درمان انجام شد. بيماران دست كم به مدت 6 ماه پيگيري شدند.
يافته ها: بيماران شامل 36 مرد (61 درصد) و 23 زن (39 درصد) بودند كه گروه كلاسيك شامل 18 مرد (62 درصد) و 11 زن (38 درصد) و گروه كوتريموكسازول شامل 18 مرد (60 درصد) و 12 زن (40 درصد) بود. ميانگين سن بيماران در گروه كلاسيك 7.4±23.5 سال و در گروه كوتريموكسازول 11.7±26.6 سال بود. مدت پيگيري در گروه كلاسيك 3.8±14.9 ماه و در گروه كوتريموكسازول 4.5±13.3 ماه بود. اندازه ضايعه در پايان هفته ششم در گروه كلاسيك 61 درصد و در گروه كوتريموكسازول 59 درصد كاهش يافت كه اين تفاوت معني دار نبود. حدت بينايي اوليه و ميزان بهبود بينايي بعد از درمان بين دو گروه تفاوتي نداشت. يك بيمار در هر گروه دچار عارضه دارويي شد. ميزان عود با پيگيري متوسط 14 ماه 6.7 درصد بود كه تفاوتي بين دو گروه از اين نظر نيز وجود نداشت.
نتيجه گيري: تجويز كوتريموكسازول همراه با پردنيزولون در توكسوپلاسموز چشمي از نظر كاهش اندازه ضايعه و بهبود بينايي به جز در موارد درگيري در فاصله 500 ميكروني از مركز ماكولا ميتواند به جاي درمان كلاسيك به كار رود. براي قضاوت قويتر، انجام مطالعات بيشتر و با طراحي دوسوكور و جورسازي بيماران از نظر اندازه ضايعه توصيه ميشود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 8 تیر 1391  8:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 4 : بينا تابستان 1382; 8(4 (پي در پي 32)):311-319.
 
تاثير تزريق زيرتنوني كاربوپلاتين در درمان بيماران مبتلا به رتينوبلاستوم داخل چشمي
 
كارخانه رضا*,محمدي ناصح,شمس هرمز,وثوق پروانه,رضايي منصور,ولايي ناصر
 
* دانشگاه علوم پزشكي تهران
 
 

هدف: تعيين تاثير تزريق زير تنوني كاربوپلاتين در بيماران مبتلا به رتينوبلاستوم داخل چشمي مراجعه كننده به بيماران فارابي تهران طي سالهاي 1381-1379.
روش پژوهش: تحقيق به روش كارآزمايي باليني مشابه سازي شده دوسوكور و تصادفي انجام شد. پس از معاينه چشمي كامل زير بيهوشي و اطمينان از عدم متاستاز خارج چشمي، بزرگترين قطر قاعده و ارتفاع تومور در فوندوسكوپي بر اساس واحد قطر ديسك تخمين زده شد و ارتفاع تومور در اكوگرافي براساس ميليمتر ثبت گرديد. سپس چشمها براساس طبقه بندي Reese-Ellsworth در 10 بلوك و در داخل هر بلوك به طور تصادفي در يكي از دو گروه قرار گرفتند. يك گروه تنها شيمي درماني سيستميك (شاهد) و يك گروه علاوه بر شيمي درماني سيستميك، تزريق زيرتنوني كاربوپلاتين (مورد) هم دريافت كردند. هردو گروه حداقل 6 دوره شيمي درماني سيستميك دريافت نمودند و در گروه مورد، حداقل 4 بار تزريق زيرتنوني كاربوپلاتين نيز انجام شد. معاينات بعدي هر 6 تا 8 هفته تكرار ميشد. با كاهش حجم تومور، درمان كانوني (فوكال) با ليزر فوتوكوآگوليشن و كرايوتراپي در صورت لزوم به عمل ميآمد. در صورت عدم پاسخ به درمان و پيشرفت بيماري، چشم تخليه ميشد.
يافته ها: تحقيق بر روي 35 تومور در 17 چشم از 13 بيمار انجام شد. دو گروه از نظر سن، جسن، سمت درگيري، مرحله بيماري، نوع شيمي درماني سيستميك، تعداد جلسات شيمي درماني و مدت پيگيري، مشابه بودند. در گروه شاهد، 19 تومور در 8 چشم و در گروه مورد، 16 تومور در 9 چشم مورد بررسي قرار گرفتند. در پايان مطالعه، ميزان كاهش ارتفاع تومور در فوندوسكوپي در گروه شاهد 23.28±46.92 درصد و در گروه مورد 63.12±17.4 درصد بود. ميزان كاهش ارتفاع تومور در اكوگرافي، در گروه شاهد 57.22±12.86 درصد و در گروه مورد 29.85±61.73 درصد بود. همچنين ميزان كاهش قطر قاعده تومور در گروه شاهد 19.6±47.32 درصد و در گروه مورد 28.92±38.8 درصد بود. ميزان كاهش اندازه تومور در دو گروه تفاوت آماري معني داري نداشت. در پايان پيگيري، در گروه شاهد يك چشم (12.5 درصد) و در گروه 3 چشم (33.3 درصد) تخليه شدند. در 4 چشم از گروه مورد، ضخيم شدن ملتحمه ديده شد.
نتيجه گيري: تزريق زير تنوني كاربوپلاتين همراه با شيمي درماني سيستميك در مقايسه با شيمي درماني سيستميك به تنهايي، تاثير بيشتري در درمان رتينوبلاستوم داخل چشمي ندارد. توصيه مي شود مطالعاتي با حجم نمونه بيشتر در اين زمينه صورت گيرد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 8 تیر 1391  8:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 10 : بينا تابستان 1382; 8(4 (پي در پي 32)):349-351.
 
يك مورد لنفوم اربيت با درگيري عصب بينايي و تظاهر به صورت ورم ملتحمه مزمن
 
انتظاري سيدمرتضي*,نوروزي حميد,ولايي منصور
 
* تهران، پاسداران، بوستان 9، بيمارستان دكتر لبافي‏نژاد، مركز تحقيقات چشم، دانشگاه علوم پزشكي شهید بهشتی
 
 

هدف: گزارش يك مورد نادر از لنفوم اربيت كه با درگيري ملتحمه به صورت ورم ملتحمه همراه با گرفتاري رتروبولبر اطراف عصب بينايي تظاهر نموده است.
معرفي بيمار: مرد 55 ساله اي با شكايت از قرمزي و تورم چشم راست به چشم پزشك مراجعه كرده و تحت درمان ورم ملتحمه قرار گرفته بود ولي به علت عدم پاسخ به درمانهاي معمول و بزرگتر شدن ضايعه و كاهش ديد چشم راست، به بيمارستان امام حسين (ع) ارجاع گرديد. در معاينه ته چشم متوجه اثر فشاري توده اي از پشت كره چشم بر روي شبكيه شديم. دوباره CT ـ اسكن اربيت و اكوگرافي انجام شد كه يك توده رتروبولبر را در اطراف عصب بينايي نشان داد. جهت تشخيص قطعي نمونه برداري انجام شد كه در گزارش آسيب شناسي، لنفوم اربيت B cell با درجه پايين تاييد شد و بيمار با اين تشخيص تحت پرتودرماني قرار گرفت.
نتيجه گيري: لنفوم ملتحمه اي بايد در تشخيص افتراقي ورم ملتحمه اي مزمن در نظر گرفته شود. قرمزي و تورم ملتحمه اي كه به درمانهاي معمول جواب نميدهد، بايد به فوريت تحت نمونه برداري قرار بگيرد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 8 تیر 1391  8:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 7 : بينا تابستان 1382; 8(4 (پي در پي 32)):334-340.
 
اثر كلونيدين خوراكي در پيشگيري از افزايش فشار چشم بعد از جراحي آب مرواريد تحت بي هوشي عمومي
 
روحاني محمدرضا*,برجيان بروجني شهرام,عرفانيان سليم رضا
 
* زاهدان - مركز فوق تخصصي چشم پزشكي الزهرا (س)، دانشگاه علوم پزشكي زاهدان
 
 

هدف: تعيين اثر تجويز كلونيدين خوراكي قبل از عمل در پيشگيري از افزايش فشار داخل چشمي (IOP) پس از جراحي آب مرواريد به روش خارج كپسولي با گذاشتن لنز داخل چشمي، تحت بيهوشي عمومي.
روش پژوهش: پژوهش به روش كارآزمايي باليني دوسوكور بر روي 62 چشم از 62 بيمار مبتلا به آب مرواريد ناشي از افزايش سن انجام شد. بيماران به طور تصادفي به دو گروه كلونيدين و دارونما تقسيم شدند. دو ساعت قبل از عمل، به گروه كلونيدين به ميزان 5 ?g/kg و به گروه دارونما، قرص مشابه بدون ماده موثر داده شد. بيمار و جراح، هيچ كدام از نوع داروي مصرفي آگاهي نداشتند. همه بيماران توسط يك جراح و زير بيهوشي عمومي، توسط خود جراح آب مرواريد به شيوه سنتي خارج كپسولي با گذاشتن لنز داخل چشمي اتاق خلفي بدن استفاده از ماده ويسكوالاستيك قرار گرفتند. فشار چشم عمل شده، پيش از عمل و در ساعات 6،12و24 بعد از عمل، توسط خود جراح و به وسيله تونومتر تماسي گلدمن اندازه گيري شد. موارد IOP بالاتر از 21 ميليمتر جيوه، هيپرتانسيون چشمي در نظر گرفته شدند.
يافته ها: هر گروه شامل 18 مرد (58 درصد) و 13 زن (42 درصد) بود. سن بيماران گروه كلونيدين، 7.59±64.1 سال و گروه دارونما، 66.12±8.02 سال بود. IOP قبل از عمل در گروه كلونيدين، 3.42±14.03 و در گروه دارونما 1.88±12.19 ميليمتر جيوه بود (P=0.001) تغييرات IOP در ساعات 6، 12 و 24 نسبت به قبل از عمل، در گروه كلونيدين معني دار نبودند ولي در گروه دارونما در همه مقاطع،IOP  بيماران افزايش يافته بود .(P<0.001) افزايش بيشتري در ميانگين IOP گروه دارونما در ساعات 6و12 بعد از عمل (3.19±4.7 و 4.25±5.77 ميليمتر جيوه، به ترتيب) نسبت به گروه كلونيدين (3.62±0.06 و 4.55±0.41 ميليمتر جيوه، به ترتيب) در مقايسه با IOP قبل از عمل وجود داشت.(P<0.003)  تفاوت معني داري در ميانگين IOP در 24 ساعت بعد از عمل بين دو گروه وجود نداشت (گروه كلونيدين 3.96±15.4 و گروه دارونما 3.41±16 ميليمتر جيوه). البته در مقايسه با قبل از عمل؛ IOP در گروه كلونيدين، به ميزان 4.64±1.38- ميليمتر جيوه تغير نمود (P=0.107) ولي در گروه دارونما به ميزان 2.92±3.8+ ميليمتر جيوه افزايش يافت (P<0.001) و تفاوت تغيير ميانگين IOP بعد از 24 ساعت نيز در دو گروه معني دار بود. در گروه كلونيدين، 3 مورد 9.7) درصد) و در گروه دارونمايه، 8 مورد (25.8درصد) دچار هيپرتانيسيون چشمي شدند(P=0.09) .
نتيجه گيري: يك نوبت كلونيدين خوراكي به ميزان5 ?g/kg ، دو ساعت قبل از عمل، اثر قابل توجهي در پيشگيري از افزايش فشار داخل چشمي بعد از جراحي آب مرواريد زير بيهوشي عمومي، به ويژه در 12 ساعت اول بعد از عمل دارد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 8 تیر 1391  8:58 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها