در متن سغدي مانوي (HENNiNq 1945, p.471) M127 عبارت زير ديده مي شود:
Imzyx?[?]wz[y] wm?t?tyy w?yy c[y]ndr iii kp[y?]t wm?t?nd...
به معناي «آبگير بزرگي بود و آنجا اندر، سه ماهي بودند ...»
واژه ??wzy، در اين عبارت، به وضوح به معني «درياچه، آبگير، حوض» است (HENNiN?1940, p.51).
بيلي (BAilEy 1979?h?s???) واژه ختني h?ysi?? به معناي «چشمه، فواره»، مشتق از fra-v?z-ana، به معناي «محل جهيدن، جوشيدن و فواره زدن»، را با واژه ??w?z(h) سغدي بودايي، به معناي «آبگير، درياچه»، مشتق از ?-v?z-a، سنجيده است. وي ريشه ، به معناي «جاري شدن، دويدن، رفتن»، را براي اين واژه پيشنهاد کرده است.
واژه سغدي ??wzyy به صورت وام واژه هاي زير به زبان فارسي رسيده است:
- آوازه، به معناي «آبگير، بطيحه»؛ «نام دژي در ترکستان».
- آوازه، آوازه و اوز، به معناي «چشمه، آبگير، حوضچه، رودخانه، بطيحه».
در حدود العالم، دو بار از آوازه بيکند نام برده شده است.
در هدايه المتعلمين في الطب، يکي از قديمي ترين کتب طبي فارسي، آمده است:
و آب جند کونه بوذ: يکي آب باران بوذ ... و چهارم آب درياها بوذ تلخ و شور و زعاق و آب بارکين ها (= پارگينه ها) و بطايح و اوزها. (ص 158-159)
در تکمله الاصناف، چندين واژه به معناي «آوزه» آمده است، براي نمونه:
الاوقه آوزه مثل الغدير (ص8)
الفيض آوزه (ص339)
المخاضه آوزه (ص437)
در گويش مردم فردوس، شهري در شمال شرقي ايران در استان خراسان، اوزک کرسي گودال يا حوضچه کوچکي است که در آن آتش مي نهند و کرسي را روي آن قرار مي دهند.
اوز يا از در ترکيبات زير آمده که نام مکان هايي در ماورا النهر، سرزمين زبان سغدي، است: ازاب (نام شهر)، اوزکند (نام شهر و نام رودخانه) و اوزکث (نام ده).
کاربرد واژه اوز، آوزه، اوزک و يا آوازه به تنهايي يا در ترکيبات، به عنوان اسمي براي ناميدن مکان ها يا شهرهايي در ماورا النهر و مشرق ايران، قرينه ديگري است بر اين که ??wzyy وام واژه اي سغدي است در زبان فارسي.
|