0

بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 1 : نامه فرهنگستان آذر 1381; 5(4 (پياپي 20)):2-13.
 
استاد دكتر جواد حديدي (1381-1311)
 
روح بخشان عبدالمحمد*
 
 
 

استاد دکتر جواد حديدي، عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي، درساعت 9 صبح روز دوشنبه 29 مرداد 1381، در تهران درگذشت و جنازه او روز بعد، پس از تشييع از برابر مسجد دانشگاه تهران، در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
دکتر حديدي از چند سال پيش به بيماري سرطان مبتلا شده بود که، بر اثر آن، به ناچار، چند بار در ايران و فرانسه به عمل جراحي تن در داد؛ اما بيماري ريشه کن نشد، حتي شيمي درماني نتيجه اي نداد. وي، از اواسط ارديبهشت امسال، خانه نشين شد، در حالي که با روحيه اي قوي به مقاومت در برابر با آن ادامه مي داد. متاسفانه، کوشش ها و درمان و داروها نتوانست بيمار را نجات دهد و او يک ماهه آخر عمر را سراسر در رنج گذراند.
دکتر حديدي خصوصيت ها و صفاتي داشت که کمتر کسي يکجا از همه آن ها برخوردار مي شود. يکي از صفات بارز و ممتاز او نظم و انضباط بود که،  چه در زندگي اجتماعي، چه در خانواده و چه در محيط کار، ظاهر مي شد. يک نمونه ساده اما بارز اين نظم و انضباط «زندگي نامه فرهنگي» اوست که خودش تهيه و چند بار حک و اصلاح کرده است، و ما آن را به دنبال اين گزارش نقل مي کنيم...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 3 : نامه فرهنگستان آذر 1381; 5(4 (پياپي 20)):38-64.
 
چند بيت تازه از منوچهري و بعضي نكات ديگر
 
صادقي علي اشرف*
 
 
 

دانشمند محترم، آقاي دکتر محمد دبير سياقي، تاکنون ديوان منوچهري را دو بار تصحيح کرده اند. تصحيح نخست ايشان در سال 1326 منتشر شد و پس از آن چهار بار، با تغييراتي، در سال هاي 1338، 1347، 1356 و 1363، مجددا به چاپ رسيد. در سال 1370، تصحيح ديگري از اين ديوان به همت انتشارات زوار منتشر شد که، درصفحه دو، نوبت چاپ آن چاپ اول قيد شده است. بعد از اين تاريخ نيز اين تصحيح يک بار ديگر به چاپ رسيد که ظاهرا اين تجديد طبع بدون هيچ گونه تغييري بوده است. طبق احصاي بنده، تصحيح دوم کتاب نسبت به چاپ سوم از تصحيح اول – که دراختيار نگارنده است – 38 بيت اضافه دارد. تعدادي از اين ابيات مربوط به نسخه اي از ديوان منوچهري است که در سال 1051 نوشته شده و در اختيار برادر مرحوم دهخدا بوده، ولي در اصل به خود دهخدا تعلق داشته است؛ يادداشتي بر برگ اول آن و نکته اي که در زير مي آيد اين مطلب را تاييد مي کند. آقاي دکتر دبير سياقي تفاوت ها و اضافات اين نسخه را، در صفحات سي و هفت تا پنجاه از تصحيح اول ديوان (1363)، نقل کرده اند.
آقاي دبير سياقي، پس از چاپ تصحيح اول کتاب، نمونه هايي چاپي آن را به نظر مرحوم استاد فروزانفر رسانده بودند و ايشان درباره تعدادي از ابيات ديوان حدس هايي زده بودند که ايشان اين تصحيحات را، در چاپ هاي بعدي، به متن کتاب برده اند. سپس، يادداشت ها و «حدس ها»ي مرحوم دهخدا را نيز از حواشي نسخه خود استخراج کرده و غالب آنها را در متن کتاب درج کرده اند. منتقل کردن اين گونه تصحيحات حدسي و گاه ذوقي به متن، در تدوين متن هاي انتقادي، بي شک با روش مرسوم تصحيح انتقادي و علمي متون سازگاري ندارد. يک متن انتقادي عيني فقط بايد به نسخه هايي متکي باشد که مصحح بر اساس آنها کتاب را تصحيح مي کند. هر گونه حدس و احتمال درباره صورت کلمات و عبارات متن، ناگزير، بايد در حاشيه قيد شود. تنها در مواردي که، در نتيجه سهو القلم کاتب، غلطي آشکار در متن پيدا شده يا کلمه اي، هنگام کتابت، از قلم افتاده باشد مصحح مي تواند متن را تغيير دهد. اما، در مورد ديوان منوچهري و «تصحيحات» مرحوم دهخدا نکته ديگري هست و آن اين که دهخدا نسخه مورخ 1051 را در اختيار داشته و مقدار زيادي از آنچه را در حاشيه نسخه خود آورده، و به عنوان «تصحيح» دهخدا به چاپ هاي تصحيح اول ديوان راه يافته، از اين نسخه نقل کرده است. نمونه اين گونه منقولات را در صفحات سي و هفت تا پنجاه و سه مقدمه چاپ پنجم مي توان ديد. احتمالا وي به بعضي نسخه هاي ديگر ديوان يا به جنگ ها و مجموعه هاي ديگري نيز دسترسي داشته است و صورت هاي مضبوط در اين نسخه ها را در ذهن داشته و در حاشيه نسخه خود از ديوان منوچهري نقل کرده است. اين نکته در مورد تصحيحاتي که دهخدا در اشعار منقول در لغت فرس اسدي انجام داده، و آقاي دکتر دبير سياقي آنها را به متن چاپ خود از لغت فرس منتقل کرده اند، نيز کاملا صدق مي کند. نگارنده، هنگام تصحيح لغت فرس اسدي، متوجه شد که تمام اين «تصحيحات» منقول از نسخه هاي ديگر لغت فرس يا از فرهنگ هاي ديگر است که دهخدا، بدون هيچ گونه قيدي و اشاره اي، در حاشيه نسخه چاپي خود نقل کرده بوده است...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 5 : نامه فرهنگستان آذر 1381; 5(4 (پياپي 20)):76-84.
 
القاب زنان اشرافي در نوشته هاي سغدي
 
زرشناس زهره*
 
* پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
 
 

زبان و فرهنگ دو مقوله متاثر از يکديگرند. زبان، به عنوان جزئي از فرهنگ جامعه، هم در ساختار و اجزاي خود و هم در کاربرد، از ارزش هاي فرهنگي جامعه تاثير مي پذيرد و حتي، در مراتبي، با آنها شکل مي گيرد و متقابلا در تکوين و توسعه فرهنگ و هويت بخشيدن نقش تعيين کننده دارد. در روند طولاني و تدريجي تحول، ارزش هاي فرهنگي زبان، به عنوان يکي از اجزاي نسبتا ديرپاي فرهنگي، هر چند در برابر فشار براي تغيير تا حدودي پايدارتر است، دنباله رو اين تحولات است و در پي تحولات اجتماعي مي توان تغييرات تدريجي زباني را نيز انتظار داشت. با اين همه، زبان نه تنها نشان دهنده نگرش فرهنگي سخنگويان معاصر است که نگرش فرهنگي گذشتگان را نيز مي نماياند. متن ها و داستان هاي کهن منابع ارزشمند و در خور توجهي هستند براي بررسي برخي مسائل فرهنگي.
در اين مقاله، از خلال پاره اي نوشته هاي سغدي، به مقام زن در ايران و نگرش نياکان ما به زنان توجه و نشان داده شده است که زنان در تاريخ فرهنگ اين مرز و بوم از حرمت و اعتبار والايي برخوردار بوده اند و اين معني در بعضي از متون سغدي بازتاب يافته است.
در آثار اصيل زبان سغدي يا در متن هاي سغدي بودايي و ماني و مسيحي که از زبان هاي ديگر به زبان سغدي ترجمه شده اند، به ويژه در نامه ها و اسناد به دست آمده از کوه مغ و در نوشته هاي روي سکه ها، مجموعه اي از عناوين و القاب براي مراتب و درجات اجتماعي و جود دارد که به دسته بندي هاي نجيب زادگان زمين دار مربوط مي شده است. اين القاب، که در جامعه سغديان ثبات و قوام يافته بودند، به صور گوناگون در منابع مکتوب منعکس گشته اند. در اين مجموعه، القابي نيز مختص بانوان داراي منزلت هاي اجتماعي گوناگون ديده مي شود. در مقاله حاضر، چند لقب مربوط به زنان اشراف بررسي مي شود...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 : نامه فرهنگستان تير 1382; 6(1 (پياپي 21)):179-183.
 
واژه اي از ميان رودان
 
زرشناس زهره*
 
* پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
 
 

در متن سغدي مانوي (HENNiNq 1945, p.471) M127 عبارت زير ديده مي شود:

Imzyx?[?]wz[y] wm?t?tyy w?yy c[y]ndr iii kp[y?]t wm?t?nd...

به معناي «آبگير بزرگي بود و آنجا اندر، سه ماهي بودند ...»

واژه ??wzy، در اين عبارت، به وضوح به معني «درياچه، آبگير، حوض» است (HENNiN?1940, p.51).

بيلي (BAilEy 1979?h?s???) واژه ختني h?ysi?? به معناي «چشمه، فواره»، مشتق از fra-v?z-ana، به معناي «محل جهيدن، جوشيدن و فواره زدن»، را با واژه ??w?z(h) سغدي بودايي، به معناي «آبگير، درياچه»، مشتق از ?-v?z-a، سنجيده است. وي ريشه ، به معناي «جاري شدن، دويدن، رفتن»، را براي اين واژه پيشنهاد کرده است.

واژه سغدي ??wzyy به صورت وام واژه هاي زير به زبان فارسي رسيده است:

-        آوازه، به معناي «آبگير، بطيحه»؛ «نام دژي در ترکستان».

-        آوازه، آوازه و اوز، به معناي «چشمه، آبگير، حوضچه، رودخانه، بطيحه».

در حدود العالم، دو بار از آوازه بيکند نام برده شده است.

در هدايه المتعلمين في الطب، يکي از قديمي ترين کتب طبي فارسي، آمده است:

و آب جند کونه بوذ: يکي آب باران بوذ ... و چهارم آب درياها بوذ تلخ و شور و زعاق و آب بارکين ها (= پارگينه ها) و بطايح و اوزها. (ص 158-159)

در تکمله الاصناف، چندين واژه به معناي «آوزه» آمده است، براي نمونه:

الاوقه        آوزه مثل الغدير (ص8)

الفيض       آوزه (ص339)

المخاضه    آوزه (ص437)

در گويش مردم فردوس، شهري در شمال شرقي ايران در استان خراسان، اوزک کرسي گودال يا حوضچه کوچکي است که در آن آتش مي نهند و کرسي را روي آن قرار مي دهند.

اوز يا از در ترکيبات زير آمده که نام مکان هايي در ماورا النهر، سرزمين زبان سغدي، است: ازاب (نام شهر)، اوزکند (نام شهر و نام رودخانه) و اوزکث (نام ده).

کاربرد واژه اوز، آوزه، اوزک و يا آوازه به تنهايي يا در ترکيبات، به عنوان اسمي براي ناميدن مکان ها يا شهرهايي در ماورا النهر و مشرق ايران، قرينه ديگري است بر اين که ??wzyy وام واژه اي سغدي است در زبان فارسي.

 

 

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 11 : نامه فرهنگستان تير 1382; 6(1 (پياپي 21)):163-165.
 
خمسه المتحيرين
 
ذاكرالحسيني محسن*
 
 
 

انتشار ترجمه فارسي خمسه المتحيرين، به کوشش دوست گرامي مهدي فرهاني منفرد و به همت نامه فرهنگستان، خدمت فرهنگي ارزنده اي است که يکي از مهم ترين اسناد ادبي قرن نهم هجري را در اختيار اهل تحقيق گذاشته و ياد يکي از خادمان صادق فرهنگ و ادب اين مرز و بوم، شادروان محمد نخجواني، را زنده کرده است. طرفي از اين اثر، به ويژه منظومات آن را از نظر گذراندم و اشتباهاتي ديدم که ذيلا به ذکر آنها مي پردازم:

-        به تصريح مترجم و مصحح، اين ترجمه در سال 1319 انجام يافته، اما بر روي جلد و صفحه عنوان 1320 آمده است.

-        مترجم، در مقدمه و موخره، تاريخ اسفند 1319 آورده که قيد «اسفند» و نيز سال هاي حيات مرحوم نخجواني، از شمسي بودن اين تاريخ حکايت دارد، اما مصحح، در مقدمه، 1319 هجري قمري آورده است.

-        مصراع «کردم اصلاح آن من از خط خوش» (ص 17، بيت سوم)، به صورت «کردم اصلاح آن من از خط خويش» صحيح است.

-        در بيت «ني کلکت شکر معني را کرده چو نيشکر از جوف برون» (ص 21، قطعه آخر)، «چون نيشکر» صحيح است.

-        در بيت «قصه کوته شب دراز مرا     پاره پاره به روز آورده» (ص 22، بيت سوم)، اضافه «قصه» به کلمه بعد، به اقتضاي وزن و معني نادرست و نشانه اضافه زايد است.....

 

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 11 : نامه فرهنگستان آذر 1381; 5(4 (پياپي 20)):141-146.
 
نگاهي به دنياي خاقاني
 
ذاكرالحسيني محسن*
 
 
 

معدن کن، معصومه، نگاهي به دنياي خاقاني، مرکز نشر دانشگاهي، تهران، ج1، 1375؛ ج2، 1377؛ ج3، 1378، ده + هفده + شانزده + 791 صفحه.
اين تحقيق موضوع پايان نامه دکتري مولف در رشته زبان و ادبيات فارسي بوده که به راهنمايي دکتر منوچهر مرتضوي در دانشگاه تبريز به انجام رسيده است. انگيزه اين تاليف در مقدمه چنين بيان شده است:
جاذبه هاي فراوان شعر خاقاني موجب شد که نگارنده به بررسي فرهنگي و اجتماعي و تاريخي و جغرافيايي ديوان خاقاني روي آورد و با تجزيه و تحليل اين ديوان مباحث و فوايد پراکنده را کشف و گردآوري و با ترکيب آنها به صورت ابواب و فصولي چند، بکوشد تا اشعار پراکنده و مشهور به دشواري و اغلاق خاقاني را به اجزاي پيکر واحد و جان داري از حيات اجتماعي روزگار خاقاني تبديل کند و وحدت و نظم جهان خاقاني و عرصه فرهنگي و اجتماعي گسترده اين سخنور بزرگ را نشان دهد و تجربه اي از تحقيق در شئون فرهنگي و اجتماعي و تاريخي يک مجموعه ادبي را با تدوين نتايج آن بيان نمايد. هر چند بايد صادقانه اعتراف کنم که هنوز در پايان کار خود را در دامنه هاي قلل رفيع و بدايات عرصه هاي پهناور شناخت اين جهان وهم انگيز مي يابم و، با همه کوشش که در اين بررسي و تحقيق کرده ام، کاري سزاوار وسعت و شکوه جهان پهناور شاعر شروان و درخور انتظار صاحب نظران انجام نداده ام. (ص 4)
مولف اين کتاب را بر اساس ديوان خاقاني، تصحيح شادروان ضيا الدين سجادي، تدوين کرده و از تصحيح مرحوم عبدالرسولي نيز بهره برده است. در اين تحقيق، انديشه ها، عواطف و زندگي ادبي و خانوادگي شاعر و نيز اوضاع فرهنگي، اجتماعي، تاريخي و جغرافيايي روزگار خاقاني و محيط پيرامونش از ديوان وي استخراج شده و ذيل هفت عنوان کلي، در سي و سه بخش: زندگي خاقاني، صحنه آسمان در ديوان خاقاني، طب، بهداشت، موسيقي، باورها، سوگواري، عروسي، آرايش زنان، اعياد، بزم ها، باده گساري، مشاغل، بازي ها و سرگرمي ها، شکار، سفر، معاملات، البسه، اطعمه، کشاورزي، گوشه هايي از اوضاع و احوال اجتماعي، تعليم و تعلم، کودکان، رسوم و تشريفات خسروان، قصر و ايوان، مناصب، درم خريدگان، داوري و مسائل مربوط به آن کبوتران نامه بر، چشم انداز مسائل ترسايي و يهودي و زردشتي، اشارات تاريخي و جغرافيايي، طرايف بلاد، و نوادر حکايات و اشارات، گردآمده و سپس بخش سي و چهارم شامل بعضي مطالب متفرقه به آن افزوده شده است...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 15 : نامه فرهنگستان تير 1382; 6(1 (پياپي 21)):184-192.
 
واژه سغدي ?) ???n? )و رابطه آن با «آيين» و «آيينه» در زبان فارسي
 
ملاك بهبهاني اميد*
 
* پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي
 
 

بررسي متن هاي سغدي از زبان مبلغان مانوي در آسياي ميانه نگارنده را به يک رشته پژوهش در زمينه داد و ستدهاي فرهنگي واداشته است. اين پژوهش ها، به لحاظ سرشت مطالعات فرهنگي، که زبان و تاريخ و جامعه شناسي و ادبيات را در بر مي گيرد، به سير و سفر واژه ها و مفاهيم خاص يک فرهنگ به ديار فرهنگ هاي ديگر نيز مي پردازد. جستار ما، در باره خاستگاه اين واژه سغدي و سير تحول آن در ديگر زبان هاي ايراني، حاصل اين مطالعات است.

با بررسي ريشه شناختي واژه هاي سغدي مانوي، اين واقعيت انکارپذير روشن مي شود که مانويت، هرچند در اصول با آيين زردشتي ناهمگوني هاي بسيار داشته، در جزئيات داراي وجوه مشترکي بوده است. بررسي چند واژه در متن هاي سغدي مربوط به تاريخ نهادها و تشکيلات ديني مانويان ما را به اين نتيجه گيري مهم مي رساند که واژه هاي سغدي، که در واژگان متن هاي گوناگون سغدي (بودايي- مسيحي) معنايي عام داشته اند، در سغدي مانوي، زير نفوذ ديگر باورهاي موثر در مانويت، معاني خاصي پذيرفته اند، به طوري که مي توان برخي از آنها را واژه عالمانه، يعني ويژه طبقه عالم و روحاني، تلقي کرد. اين پديده را، در تاثيري که باورهاي ديرين زردشتي بر نوگروندگان به آيين مانوي گذاشته است، مي توان مشاهده کرد.

پيش از اين، با هدف يافتن اين تاثيرات، در مقاله «واژه عالمانه بوي، گواهي ديگر بر نفوذ باورهاي زردشتي در آيين ماني» يکي از اين موارد را بررسي کرديم (بهبهاني 1376، ص 99-111). اينک واژه سغدي مانوي (??'yn'k)(?) ???n? (قريب 1374، ص100) را مطالعه مي کنيم....

 

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 16 : نامه فرهنگستان تير 1382; 6(1 (پياپي 21)):193-205.
 
پژوهشي در باب القاب تهمورث زيناوند، ديوبند، ديباوند، زيباوند
 
ابريشمي محمدحسن*
 
* دانشگاه علوم پزشكي شهيدبهشتي-تهران – پاسداران – بوستان نهم –بيمارستان لبافي نزاد – مرکز تحقيقات چشم
 
 

دانشمندان و مورخان غربي، طي دو قرن اخير، در باب منشا و پيشينه بسياري از پديده هاي فرهنگي و کشاورزي، اظهار نظر کرده اند. آنان، از جمله، سومريان را مخترع خط و چينيان را مبتکر استحصال ابريشم شمرده اند. به روايت منابع ايراني و برخي ماخذ اسلامي، سرآغاز بسياري از مظاهر عصر اساطيري ديوان و پيشداديان و ايران زمين مهد آن بوده است. به روايت شاهنامه و ديگر منابع، ابداع خط به عصر تهمورث باز مي گردد و استحصال ابريشم و اختراع سلاح به جانشين او، جمشيد، نسبت داده شده است. بنابر اين روايات، نخستين انسان کيومرث بوده است. پس از او، هوشنگ ملقب به پيشداد، سپس تهمورث و، پس از او، جمشيد نخستين شهرياران ايران زمين بوده اند. پيشداديان، مخصوصا تهمورث و جمشيد، با نوآوري ها و اقدامات داهيانه، بر بوميان زيرک پلنگينه پوش مستقر در جنوب درياي خزر، يعني ديوان مازندران، پيروز شده اند. شهرياران پيشدادي، با بهره گيري از دانش ها و فنون ديوان، پايه هاي فرهنگ و مدنيت را پي ريزي کرده اند. بر اساس برخي از همين روايات، ديوان آفريدگاني تنومند و هوشيار و مبتکر با نيروهاي فوق العاده و ترفندهاي افسانه اي (تنوره کشيدن، فضا پيمايي، ساخت سلاح و گرمابه، استخراج کاني ها و گوهرها و مرواريد و استحصال ابريشم و انگبين و بوي هاي خوش و افزارها، ابداع رموز خط) بوده اند. مع الوصف، آنان در ستيزه هاي سخت با تهمورث و در نبردهاي سنگين با جمشيد، شکست خوردند و به بند کشيده شدند و، براي رهايي، ناگزير گشتند که دانش و فن خود را به شهرياران فاتح بياموزند. از جمله، فن نگارش رموز و نشانه ها (خط) را به تهمورث و فن استحصال ابريشم (ديبا) را به جمشيد آموختند. در بيشتر منابع، از جمشيد به عنوان مخترع جنگ افزار و به بندکشنده ديوان و برپادارنده جشن و مراسم نوروز ياد شده است. در همين منابع، تهمورث با القابي چون ديباوند و ديوبند و زيباوند معرفي شده است. برخي از دانشمندان و ايران شناسان غربي و، به پيروي از آنان، بعضي از دانشمندان و محققان ايراني، ضبط درست لقب تهمورث را زيناوند به معناي «تمام سلاح» ذکر کرده و ضبط هاي ديباوند و ديوبند و زيباوند را مصحف آن دانسته اند. به گمان نگارنده براي اين دعوي دلايل کافي و استواري اقامه نشده است؛ زيرا، به سهولت نمي توان ضبط ديوبند را، که در همه نسخه هاي خطي اصيل و معتبر شاهنامه و متون کهن ديگر (گرشاسب نامه، بهمن نامه، کوش نامه، نوروز نامه، فارس نامه و جز آن) براي لقب تهمورث آمده است مصحف «زيناوند» شمرد. همچنين، بدون ارائه دلايل مستند و شواهد کافي نمي توان ضبط هاي «ديباوند» و «زيباوند» را- که، به عنوان القاب تهمورث، در برخي از نسخ خطي اصيل و معتبر منابع کهن ايراني و اسلامي (پهلوي، فارسي، عربي) مندرج است مصحف دانست. از همه اينها گذشته، لفظ «زيناوند» در هيچ يک از منابع لغت فارسي، از قديم ترين ايام تا پايان دوره قاجاريه، ثبت نشده است و، به احتمال قوي، در نسخ خطي اصيل منابع فارسي و عربي نيز نيامده است....

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 17 : نامه فرهنگستان تير 1382; 6(1 (پياپي 21)):206-218.
 
پنجاه گفتار از دينكرد ششم، دايره المعارف اخلاق ايراني
 
قادري تيمور*
 
* دانشگاه بوعلي سيناي همدان
 
 

پيش از آن که به بحث در باره «دينکرد ششم» بپردازيم، جا دارد که به مجموعه هفت جلدي دينکرد نظري، هر چند اجمالي، بيفکنيم- مجموعه اي که به ترجمه کامل يا تجزيه و تحليل موشکافانه آن توجه کافي نشده است. اين اثر دايره المعارف کاملي است حاوي مطالبي در رشته هاي علمي و معارف رايج در عهد ساساني. همچنين شرح زندگي و تولد اسطوره اي زردشت و فهرستي از فرگردهاي از دست رفته اوستايي در دوره هاي کهن. بايد گفت که اين مجموعه از دشوارهاي زباني خالي نيست، از جمله عبارات طويل و گه گاه بدون فعل که دشواري ترجمه و تفسير پاره هايي از آن را دو چندان مي سازد (تفضلي 1377، ص128-138). اما، مشکلات زباني «دينکرد ششم» نسبت به بخش هاي ديگر اين مجموعه کمتر است ضمن آن که گفتارهاي آن شيريني خاص دارد و مشتمل بر پند و اندرزهايي است که چه بسا انگيزه رغبت به مطالعه آن باشد.

در نظري کلي، اين اثر، مانند بندهشن، مطالبي بس قديم تر از ديگر متون پارسي ميانه در بر دارد. تاليف آن را به دو موبد بزرگ زردشتي، آذرفرنبغ فرخزادان و آذرباد اميدان، نسبت مي دهند. فرخزادان موبد پارس بود. وي در عهد مامون (خلافت: 198-218 ق)، خليفه عباسي مي زيسته است. گفته مي شود که بخش هاي اوليه دينکرد اثر اين موبد است. اما تاريخ حيات آذرباد اميدان چندان مشخص نيست. وي احتمالا بايد همان موبد اميدان باشد که پسرش، اسفنديار (موبد بزرگ)، در سال 936 ميلادي در گذشته است. از اين موبد در بندهشن نام برده شده و از معاصران موبد زاد اسپرم است. آذرباد اميدان کار فرخزادان را تکميل کرد و بخش هاي بعدي را به دينکرد افزود. مندرجات بخش يا دفتر سوم بيشتر در دفاع از دين مزديسنا است. اعظم مطالب دفتر چهارم در شرح عقايد زردشتي است. هر دو دفتر گزارش بهدين مزديسنان است. در دفتر پنجم پرسش هايي مطرح مي شود که آذرفرنبغ، موبد بزرگ، به آنها پاسخ مي گويد. طراحان اين پرسش ها پيروان دين زردشتي اند. در جنب اين پرسش و پاسخ ها، يک سلسله مسائل اخلاقي نيز مطرح مي شود. طرح کننده پرسش هايي که آذرفرنبغ به آنها پاسخ مي گويد ظاهرا در متن به نام هاي يعقوب و بوخت ماره اند. در دفتر ششم، موضوع اين مقاله، نيز مسائل اخلاقي طرح شده است که به شرح آنها خواهيم پرداخت. دفتر هفتم، اشارات فراوان به اوستا دارد، و مروري است بر تاريخ جهان از انسان اوليه، کيومرث، تا روز قيام و معاد. در دفتر هشتم، به طور کامل، از 19 نسک اوستايي سخن گفته مي شود. سرانجام، در دفتر نهم، به شرح سه بخش از نسک هاي گاهان پرداخته مي شود.....

 

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 2 : نامه فرهنگستان آذر 1381; 5(4 (پياپي 20)):14-37.
 
برخي از ويژگي هاي زباني و نمونه هايي از اصطلاحات حقوق اداري و ديواني در سه قانون مهم مجلس اول دوره مشروطه
 
حبيبي حسن*
 
 
 

در جستجوي اصطلاحات و تعبيرات و تبيين و تحليل ساخت «زبان حقوقي» ايران، نمي توان و نبايد تنها به بررسي متون قوانين پرداخت، بلکه مجموعه مقررات ديگر، يعني مصوبات هيات دولت، آيين نامه هاي مصوب وزارتخانه ها و ديگر دستگاه هاي اجرايي، بخشنامه ها و هم چنين احکام صادر از محاکم و نيز اسناد محاضر و، سرانجام، نوشته هاي حقوق دانان را هم بايد مد نظر داشت. تدوين و تصويب قوانين به شيوه کنوني ، يعني به صورت نظام يافته و تابع تشريفات معين بيش و کم تعريف شده، داراي تقريبا صد سال سابقه (از زمان استقرار مشروطيت در ايران) است. تدوين و تصويب قانون به شکل جديد موجب به وجود آمدن متون ديگر متکي به قانون، يعني تصويب نامه ها و مقررات ديگر گرديد. بدين ترتيب، بررسي زبان حقوقي، حتي در اين دوره صد ساله، بدون تحقيق در اين مجموعه پر حجم از مدارک و اسناد کامل نخواهد بود و اين پژوهش  نيز دراز دامن و دشوار است و تاکنون نيز شيوه انديشيده اي براي اين مطالعه و تحقيق عرضه نگرديده و طرحي براي اين گونه بررسي ها درانداخته نشده است.
اگر مبدا حرکت را در خصوص اين بررسي ابتداي مشروطيت بگيريم دوره اول مجلس شوراي ملي نخستين و مهم ترين عزيمتگاه آن و قوانيني که حاصل کار آن و قوانيني که حاصل کار آن مجلس بوده است نخستين و مهم ترين متوني هستند که بايد بررسي شوند. با توجه به دستاوردهاي اين بخش است که مي توان و بايد به تحليل قوانيني پرداخت که بعد از آن به تصويب رسيده يا با اتکاي به آنها مقررات ديگر از سوي مراجع مختلف تدوين و تصويب شده اند...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 10 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1381; 5(3 (پياپي 19)):126-142.
 
نظري اجمالي به آثار اسماعيل فصيح (6)
 
اجاكيانس آناهيد*
 
 
 

فرار فروهر
رمان شگفت انگيز فرار فروهر (1372) با ساختاري بسيار بديع و کم نظير بيانگر شيفتگي اسماعيل فصيح به پيام هاي دين زردشت است که، پيش از اين، در داستان جاويد به وضوح و در جاي جاي ديگر آثارش، در قالب اشارات کوتاه و غيرمستقيم، مشهود بوده است.
نويسنده نه تنها به ستايش روح و جوهره دين زردشت مي پردازد بلکه، با نگاهي جهان شمول و از منظري تاريخي و فرهنگي، سير رشد و بالندگي و سپس تضعيف اين تعاليم را پي مي گيرد و تاثيرات آن را در فرهنگ و ادب ايران و جهان عجين مي داند. بستر تاريخي رمان نشان از پژوهشي مشتاقانه دارد و مطابقت آن با داستان زندگي قهرمان رمان به شيوه اي طنزآميز از خلاقيت نويسنده حکايت مي کند...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 6 : نامه فرهنگستان آذر 1381; 5(4 (پياپي 20)):85-96.
 
پيشوند نفي در زبان فارسي
 
شقاقي ويدا*
 
* دانشگاه علامه طباطبایی
 
 

سخن گويان هر زبان، در گفتار روزمره، براي مبادله پيام هاي گوناگون و افاده معاني، به شيوه هاي متنوعي متوسل مي شوند. بررسي شيوه هاي استفاده از امکانات حوزه هاي زبان اين واقعيت را نمايان مي سازد که سخن گويان همه زبان هاي به صرفه جويي در گفتار، زمان صرف شده براي آن و صرف حداقل انرژي گرايش دارند که در زبان شناسي به اصل کم کوشي موسوم است. از طرف ديگر، اهميت سرعت در قرن حاضر و نياز به ارائه حداکثر اطلاعات با استفاده از حداقل داده هاي زباني ايجاب مي کند که اهل زبان از صورت هاي هم سان احتراز کنند. جنسن (1991)، به نقل از کيپارسکي، اصل اجتباب از هم معنايي را مطرح مي سازد. به موجب اين اصل، هيچ قاعده واژه سازي نمي تواند واژه اي هم معني با يکي از واژه هاي موجود زبان توليد کند. اما، با مطالعه زبان فارسي، در مي يابيم که براي ساختن واژه هاي داراي معناي منفي يا متضاد بيش از يک نوع پيشوند نفي در اختيار فارسي زبانان است که به پايه افزوده مي شود تا واژه اي نو بسازد و اين از اصل کم کوشي و اقتصاد به دور است. از اين رو، در اين مقاله، در حوزه صرف به مطالعه يکي از اجزاي ساختاري موسوم به پيشوند مي پردازيم و از بين تمام انواع آن نيز فقط يک نوع، يعني پيشوند نفي، بررسي خواهد شد. تلاش خواهيم کرد تا، ضمن بررسي انواع پيشوندهاي نفي در زبان فارسي، روشن سازيم که چرا براي مدلولي واحد چند وند متفاوت به کار مي رود و آيا کاربرد اين پيشوندها با هم تفاوت دارد و اگر چنين است هر کدام چه نقشي بر عهده دارند و، بر اين اساس، آيا مي توان آنها را دسته بندي کرد و بافت و کاربرد هر يک را مشخص ساخت. به اين منظور، تک تک وندهاي نفي در زبان فارسي معرفي و بافت کاربرد آنها مشخص مي گردد...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 7 : نامه فرهنگستان آذر 1381; 5(4 (پياپي 20)):97-108.
 
نوآوري هاي عبيداله عبيدي در دستور زبان فارسي
 
رادفر ابوالقاسم*
 
* پژوهشگاه علوم انسانی
 
 

برخي اديبان و محققان زبان فارسي در شبه قاره و بعضا ايران بر اين باورند که دوران اورنگ زيب عالمگير (1068 - 1118)، آخرين فرمانرواي مقتدر تيموري هند، به دلايلي چون حمله نادر به هند و تعصب مذهبي اورنگ زيب، تسلط انگليسي ها، عصر انحطاط و زوال زبان و ادبيات فارسي در اين سرزمين بوده است. گروهي ديگر، به خلاف، برآن اند که آن عصر، از اين حيث، نه تنها دچار زوال و رکود نبوده بلکه در برخي زمينه ها، به ويژه در زمينه نثر فارسي، قرين اعتلا و شکوفايي بوده است. حتي در اين زمان است که بعضي پژوهشگران، سهم هندوان را در ارتقاي زبان و ادبيات فارسي بيش از گذشته مي دانند. رقعات عالمگيري اورنگ زيب از نمونه هاي جالب توجه انشاي فارسي در اين دوره به شمار مي آيد. اشعار زيب النسا، دختر اورنگ زيب، نمودار ذوق شاعره اي تواناست. بيدل شاعر معروف هم زاده اين عصر است.
گفتني است که اورنگ زيب اولين فرمانرواي تيموري است که در کار اداري سمت واقعه نويس و سوانح نگار را مقرر کرد. کتاب بيست وسه جلدي فتاواي عالمگيري هم زير نظر وي نوشته شد که حدود هفتصد نفر از علماي عصر او در تدوين آن سهيم بودند.
پس از فوت اورنگ زيب، با آن که زوال حکومت تيموري آغاز گرديد، زبان فارسي از رواج باز نايستاد. غالب (وفات: 1869) شاعر معروف اين عصر است که به زبان هاي فارسي و اردو شعر مي گفت. از او آثار متعددي به نظم و نثر فارسي به جا مانده است. شاعران فارسي گوي مانند محمد شبلي نعماني و غلام قادر گرامي و، از همه مهم تر،علامه اقبال لاهوري در ترويج و گسترش زبان فارسي کوشش هاي بسيار کردند و به قول گرامي:
در ديده معني نگران حضرت اقبال                                  پيغمبريي کرد و پيمبر نتوان گفت
...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 8 : نامه فرهنگستان آذر 1381; 5(4 (پياپي 20)):109-119.
 
شمس المعالي نيريزي و آثار او
 
شمس محمدجواد*
 
 
 

از ميان شخصيت هاي فرهنگي عصر قاجاريه، ميرزا اسحاق شمس المعالي نيريزي به جهات متعدد شاخص است. وي، به گواهي معاصران و آثارش، علاوه بر آشنايي با فقه و اصول و تفسير و فلسفه و رياضي و نجوم، خوش نويس و اديبي توانا و شاعري ذواللسانين بوده است. اطلاعات درباره شرح حال او از دو طريق به دست مي آيد. يکي آثار به جا مانده از خود او و ديگر از منابع و تذکره هاي هم عصر او. اين منابع، به ويژه از آن جهت که برخي از مولفان آنها، با شمس المعالي مجالست و موانست داشته اند، حايز اهميت بسيار است. مهمترين آنها عبارت اند از : المدايح المعتمديه از محمد علي بهار اصفهاني؛ گنج شايگان از ميرزا طاهر اصفهاني متخلص به شعري؛ حيفه الشعرا از احمد ديوان بيگي شيرازي و تذکره مرآت الفصاحه از داور، شيخ مفيد بن ميرزا نبي شيرازي.
از او با القاب و عناوين بلندي ياد کرده اند. وي در گنج شايگان (503 - 504) چنين توصيف و تعريف شده است:
هو الحبر الهمام و البحر الزاخر الطمطام، اصل الحکمه و قانون الادب، شمس المعالي اسحاق شيرازي، حکيمي است فرزانه و هنرمند دانا و بي مانند، عارف به جوامع تفسير و تاويل، واقف به بدايع اجمال و تفصيل، جامع مراتب زهد و علم و حاوي مراسم قدس و فضل ... هرسطري از افکار دلپذيرش شطري است از حقايق ژرف و هر حرفي از تحقيقات بي نظيرش طرفي است از معاني شگرف، دقيقه هاي معانيش در لباس حروف، چو در سياهي شب، روشني پروين است. به علم درست نويسي در تمام خطوط چنان ماهر و مربوط است که از نسخ و نستعليق و ثلث و رقاع و ريحان و شکسته، آنچه از خامه اش مي تراود و بر نامه مي نگارد، بر روي صفحه مانند طره طرا برغره غرا مسلسل است و دلربا، و لطايف معاني در آن الفاظ و مباني چون آب حيات است درظلمات، روشن و جانفزا...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 4 : نامه فرهنگستان آذر 1381; 5(4 (پياپي 20)):65-75.
 
روابط متقابل زبان هاي ايراني و هندي باستان و ميانه
 
رضايي باغ بيدي حسن*
 
 
 

زبان هاي ايراني و هندي باستان و ميانه واژه هاي مشترک فراواني دارند که به پيشينه مشترک آنها باز مي گردد، اما، واژه هايي را نيز مي توان يافت که از يکي به ديگري راه يافته اند. يکي از کهن ترين واژه هاي دخيل سنسکريت در اوستا نام خاص – gaot?ma است. در بند شانزدهم فروردين يشت، از زايش مردي سخن به ميان آمده که خواهد توانست «از مناظره با گوتمه پيروز به در آيد». اين نام، در ريگ ودا، به صورت – gotama آمده است. او يکي از هفت عارف (rsi-) بزرگ هند باستان و سراينده سرودهاي 74 تا 93 از کتاب نخست ريگ ودا بوده است. بوداي معروف نيز از خاندان گوتمه نامي بوده و، از اين رو، لقب gautama داشته است. شايد گوتمه مذکور در فروردين يشت را بتوان همان بودا دانست؛ زيرا آيين بودا، از ديرباز، در استان هاي شرقي ايران شناخته شده بود و از رقيبان دين زردشتي به شمار مي آمد.
تاثير زبان سنسکريت را در ترکيب اوستايي
hapta h?ndu- «هفت رود» نيز مي توان مشاهده کرد. در بند هجدهم از فرگرد نخست ونديداد «هفت رود» پانزدهمين سرزميني خوانده شده که اهوره مزدا آفريده است. همين ترکيب در سنسکريت به صورت sapta sindhavah آمده و در ريگ ودا هم سابقه دارد. برخي واژه ايراني باستان -hindu را – که در اوستا به صورت هاي hindu- و h?ndu- و در کتيبه هاي فارسي باستان به صورت hindu- آمده - دخيل از -sindhu هندي باستان مي دانند که قاعده ابدال s به h در زبان هاي ايراني در آن اعمال شده است؛ اما، چنان که تيمه به درستي نشان داده، hindu ايراني باستان و -sindhu هندي باستان را بايد بازمانده -sindhu هند و ايراني دانست که هم ريشه هايي نيز در ديگر زبان هاي هند و اروپايي دارد...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:46 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها