0

زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

 
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

یوهان آلرت بوده

 

 

 
وی در ۱۹ ژانویه ی سال ۱۷۴۷در هامبورگ متولد شد، آلرت بوده فرزند یک حسابدار بود. او علاقه ی زیادی به محاسبه ی علمی داشت این علاقه و مهارتی که در تعلیم و یاد دادن داشت باعث شد که وی یکی از مشهور ترین معلم های نجوم شود.
او به دنبال تشویق و راهنمایی بزرگان و دانشوران هامبورگی در ۱۹سالگی توانست کتاب راهنمایی شناخت آسمان پر ستاره را چاپ کند، انتشار این کتاب سبب شهرت وی گشت و طرفداران زیادی برای علم نجوم ایجاد کرد او به دعوت یوهان لامبرت به رصد خانه ی نجومی فرهنگستان برلین رفت.
او برای تهیه ی نقشه ی دقیق آسمانی به وی کمک کرد او مدیر رصد خانه ی برلین شد و به عضویت رصد خانه ی برلین در آمد. آلرت بوده در سال ۱۸۰۱ فهرستی از موضوع ستارگان را چاپ کرد.
نوشته ی آلرت بوده برای جبران کمبود ها و نواقص رصد خانه ها بود. شهرت وی به دلیل قانونی است که درباره ی فوصل نسبی سیارات ارئه کرد بود.
آلرت بوده نویسنده ای بود که از عقاید هرشل، کانت، لامبرت مبنی بر نا متناهی بودن فضا و تولد و مرگ ستارگان حمایت کرد او سه بار ازدواج کرد و سرانجام در ۲۳ نوامبر ۱۸۲۶ چشم از جهان گشود.
 

 

که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 14 خرداد 1392  10:46 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

ادموند هالی

 

 

ادموند هالی در هشت نوامبر 1656 در هاگرستون لندن در یک خانواده اشراف‌زاده و متمول چشم به جهان گشود. پدرش کارخانه صابون‌سازی داشت. ادموند از همان دوران طفولیت زیر نظر مربیان درباری تحت تعلیم و تربیت قرار گرفت و از چهار سالگی علاقه خود را به دانستن ریاضیات نشان داد. او غرق در خوشی و ثروت پدر بود. بعد از ادموند، دو فرزند دیگر پا به دامن این خانواده گذاشتند، ادموند صاحب یک خواهر و یک برادر شد. ندیمه‌ها و دایه‌ها برای رفاه حال بچه‌های هالی شب و روز در خانه‌ای مجلل کار می‌کردند. مادر ادموند نیز همچون زنان متمول انگلیسی همیشه در حال رفت و آمد به مهمانی‌ها بود و توجهی به کودکانش نداشت. ادموند نسبت به خواهر و برادرش، پسری بااحساس و مهربان بود و آرزو داشت نیمی از روز را سر بر زانوی مادر بگذارد و دست نوازشگر مادرش را بر سرش حس کند، اما مادر وقت اینگونه کارها را نداشت و کلا مسئولیت تربیتی و نگهداری فرزندانش را به ندیمه‌هایش سپرده بود.ادموند برای تحصیل علم به مدرسه اشراف‌زاده‌های سنت پائول لندن فرستاده شد. او در مدرسه در دروس ریاضیات بهترین نمره را می‌گرفت و در سن 16 سالگی توانست دیپلم خود را با بالاترین رتبه دریافت کند.
در بازگشت به وطن از دوستان بسیار نزدیک نیوتن شد. وی معتقد بود که دنباله دارها مانند سیارات احتمالا" دارای مدار بیضوی هستند. این بدان معنا بود که دنباله دارها را می توان ردیابی نمود و بازگشت آنها را محاسبه و حتی پیش بینی کرد. هالی با کمک قانون جاذبه نیوتن پیش بینی کرد که دنباله داری که در سالهای 1607 و 1682 از کنار زمین گذشت در سال 1758 باز خواهد گشت. دنباله دار مزبور در سال 1759 بازگشت یعنی یک سال دیرتر، زیرا از مجاورت مشتری رد شده بود و جاذبه نیرومند مشتری از سرعت آن کاسته بود. بنابراین دنباله دار مزبور به افتخار او دنباله دار هالی نامیده شد.
ادموند در سال 1682 یک رصد‌خانه کوچک در آبلینگتون واقع در شمال لندن برپا کرد تا بهتر و بیشتر بتواند در این زمینه فعالیت کند. در ضمن به نوشتن چند کتاب برگرفته از نظریات و مشاهداتش پرداخت.
ادموند به این نتیجه رسید که ستارگان دنباله‌دار تفاوتی با ستارگان معمولی ندارند. او پیش‌بینی کرد هر 75 الی 78 سال یک ‌بار ستاره هالی در فراز آسمان زمین مشاهده می‌‌شود. این فرضیه وی که ستارگان دنباله‌دار همانند سیارات به دور خورشید می‌‌چرخند مورد تایید واقع شد. هالی در سال 1682 با یکی از دوستان دوران کودکی‌اش ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو پسر و یک دختر بود.
او تفاوت‌های بین شمال جغرافیایی و شمال مغناطیسی اطراف کره زمین را مورد بررسی قرار داد به این امید که اطلاعات حاصله بتواند برای یافتن طول جغرافیایی مورد استفاده دریانوردان قرار گیرد. سپس به مقام معاونت دبیر کلی انجمن سلطنتی لندن نایل شد. ادموند مطالعات زیادی را روی بادهای 30 درجه عرض شمالی و جنوبی خط استوا و بادهای موسمی نیز انجام داد. وی نتیجه مطالعات خود را درباره نوسانات مغناطیسی منتشر کرد.
ادموند هالی تنها به ستارگان فکر نمی‌‌کرد بلکه سعی در تخمین سن زمین داشت. او اظهار داشت که می‌‌توان از روی مقدار شوری آب اقیانوس‌ها سن زمین را محاسبه کرد. در ضمن به اثبات تو خالی بودن زمین پرداخت. هالی در سال 1692 اعلام کرد که انسان در خارجی‌ترین لایه از سه لایه مرکزی که همراه یک هسته داخلی سازنده زمین است، زندگی می‌‌کند. طبق این محاسبه‌ها حدود چهل درصد درون زمین چیزی ندارد و فضای خالی می‌‌باشد. اشتباه هالی از آن‌جا ناشی شد که وی برای چگالی کلی زمین از عدد غلط استفاده کرد و به این دلیل به چنین نتیجه‌ای رسید که زمین در تمام بخش‌های خود تو خالی است. البته دانشمندان بعد از هالی نظریه او را تصحیح کردند و به شناسایی لایه‌های زمین پرداختند.
هالی در سال 1678 اسحاق نیوتن را متقاعد و راضی ساخت تا یافته‌هایش را تحت عنوان اصول ریاضی فلسفه طبیعی به چاپ برساند. این کتاب دربرگیرنده جزییاتی در مورد نحوه محاسبه مدار چرخشی ستاره دنباله‌دار 1680 بود. او تجربه دوستی با نیوتن را ارزشمند می‌‌دانست و از نیوتن آموخته‌های زیادی را کسب کرد.
هالی به دلیل علاقه به ریاضیات و آمار، مسئولیت جدول‌های آماری مرگ و میر و زاد و ولد در انگلیس را به دست گرفت و با ارائه اصولی برای محاسبه بیمه ‌های عمر و مستمری سالانه، خدمت بزرگی به دولت کرد. دولت سلطنتی نیز وی را به مقام ناظر مالی انجمن سلطنتی منصوب کرد. هالی دو سال در این منصب به کار مشغول شد. بار دیگر هوای ماجراجویی و سفر با کشتی به سرش زد. لذا در 19 آگوست 1698 فرماندهی کشتی پارامور متعلق به نیروی دریایی سلطنتی را به عهده گرفت و سفر دریایی‌اش به روی آب‌های اقیانوس اطلس دو سال به طول انجامید. او  نوسانات مغناطیسی را اندازه گرفت و نمودارهای اقیانوسی را با دقت تمام رسم کرد. این نمودارها و اطلاعات بعدها مورد استفاده ملاحان و ناخدا های کشتی‌های دریایی قرار گرفت. هالی بعد از بازگشت از سفر دریایی همه اندوخته‌هایش را به صورت کتابی منتشر کرد. در زمانی‌که هالی در سفر دریایی به سر می‌‌برد پسر بزرگش بر اثر تب حصبه که آن دوران شایع بود جان خود را از دست داد و غم سنگینی را بر قلب هالی و همسرش گذاشت.
هالی مردی فعال و بااراده بود. او همزمان در چند جای مختلف کار می‌‌کرد. دولت از وی می‌‌خواست که به ماموریت‌های دیپلماتیک به تمام اروپا سفر کند تا از دانشگاه‌های دیگر کشورها بازدید داشته باشد.
در هشت ژانویه 1704 هالی به عنوان استاد ریاضیات و هندسه در دانشگاه آکسفورد منصوب شد و تا پایان عمرش در این مقام باقی ماند و یک سال بعد درباره یافته‌ها و تحقیقاتش در مورد ستاره‌های دنباله‌دار کتابی نوشت که بازگشت یک ستاره‌ دنباله‌دار را در سال 1758 پیش‌بینی کرد. در سوم نوامبر 1713 دبیر کل انجمن سلطنتی لندن شد و بعد عنوان ستاره ‌شناس سلطنتی را از آن خود کرد و در رصدخانه سلطنتی واقع در گرینویچ تا پایان عمر ساکن شد. او در آن‌جا مشاهدات دقیق و منظمی از حرکات ماه در یک چرخه چند ساله داشت. ادموند هالی این دانشمند ریاضیدان و ستاره ‌شناس و زمین ‌شناس در 14 ژانویه 1742 در سن 86 سالگی در گرینویچ به علت کهولت و ضعف جسمانی، زندگی را بدرود گفت.
چند سال بعد همه مقالات دانشگاهی وی توسط پسر کوچکش به صورت کتابی به چاپ رسید و مورد استفاده دانشجویان رشته ریاضیات، نجوم و زمین‌شناسی دانشگاه آکسفورد قرار گرفت.
اکنون نیز به یاد ادموند هالی، ستاره دنباله‌دار، حفره ‌ها، کوه‌های ماه و مریخ و ایستگاه تحقیقاتی در قطب جنوب را به نام او گذاشته‌اند.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 14 خرداد 1392  10:47 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

جان دایر

 

جان دایر ستاره شناس در دانمارک متولد شد و در سال 1874 برای کار در رصدخانه ی بزرگ لرد راسل به ایرلند مهاجرت کرد، رصدخانه ای که با تلسکوپ عظیم 72 اینچی اش از زمان تکمیل تا تخریب آن دقیقا قبل از جنگ جهانی اول بزرگترین تلسکوپ جهان بوده است.
دایر در طول رصدهایش به این نکته دست یافت که دیگر زمان به روز رسانی فهرست سر جان هرشل (GC) یا کاتالوگ عمومی سحابی ها که در سال 1864 منتشر شده بود، فرارسیده است.تنها یک دهه بعد از انتشار کاتالوگ عمومی تعداد بسیار زیادی سحابی و کهکشان کشف شده بودند و تعداد زیادی از لیست های مختلف در حال ارائه بودند، بنابراین تهیه یک لیست رصدی  برای چک کردن این موضوع که آیا جرم تازه یافت شده قبلا ثبت شده است یا نه، کار بسیار مشکل و وقت گیری بود.
او یک لیست مکمل برای فهرست GC شامل 1000 جرم جدید را در سال 1878 و فهرستی دیگر را در سال 1886 پیشنهاد داد، که جامعه منجمان سلطنتی آن را به نام NGC یا فهرست عمومی جدید اجرام غیر ستاره ای، جایگزین فهرست GC کرد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 14 خرداد 1392  10:47 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

ابوالعباس فضل بن حاتم نیریزی

 

 

ابوالعباس فضل بن حاتم نیریزی در نیمه دوم قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری می زیسته . او در نیریز ، شهری کوچک در جنوب شیراز فعلی متولد گردید . در زمان خلافت متوکل سال 891 میلادی هنگامی بود که وی در شورشهایی علیه خلیفه شرکت کرد . 
پس از سقوط متوکل در اثر شورشهای مردمی و همچنین پس از خلافت معتمد ، معتضد به خلافت رسید . معتضد اصلاحات در مدیریت کشور و مسائل مالی در راس کارهای خود قرارداد . نیریزی در راستای کارهای خلیفه ، فعالیتهای گسترده ای در دوران خلافت ده ساله او انجام داد و کمک زیادی برای خلیفه بود او حتی بعضی از تالیفات خود را بنام او و وزرای او نوشته ، از جمله رساله " فی احدااث الجبر " و کتاب معرفته الات برای قاسم این عبیدالله بن موسی وزیر معتضد نوشته است . 
مسلم است که قسمت فعال دوران زندگی او بخصوص فعالیتهای علمی و تحقیقی او در بغداد بوده است . لبن ندیم وقایع نگار قرن دهم میلادی فضل را یک منجم و ستاره شناس متبحر میداند . او شاهد این ادعای خود را کتاب مجسطی بطلمیوس می داند که فضل دو کتاب راجع به آن نوشته است .همچنین دو  کتاب دیگر او مربوط به علم نجوم و رصد خانه است . ابن قبطی بیشتر تحقیقات فضل را در زمینه هندسه میداند . ابن نونس ستاره شناس مصری نیز فضل را عالم و مبتکر علم هندسه دانسته است . ابوریحان بیرونی در چندین موضع از فضل نام برده و در بسیاری از موارد به آرا او استناد کرده است مثلا در کتاب " قانون مسعودی " و " اثارالباقیه " و " رساله افراد واقال فی امر اطلا " 
حکیم عمر خیام در رساله مودرات از فضل یاد کرده و دستاوردهای او را ستناد کرده است کما الدین فارسی ریاضیدان و نورشناس معروف ایرانی در کتاب " تنقیح المناظر " از کارهای فضل نام برده است . 
کما الدین فارسی روایتی دارد که در زمان المعتضد خلیفه عباسی قوس و قزحی دیده شده که طبقه تیره رنگ و سیاهی در آن دیده می شد . این موضوع باعث وحشت خلیفه و وزرایش شد . به فضل رجوع کردند . وی به طریق علمی برای آنها توضیح داد که علت این موضوع این است که خورشد از زوایای مختلف به قطرات معلق در هوا می تابد انعکاس و تقاطع مضاعف که نور را درقطره آب تجزیه میکند باعث می شود که رنگ آبی که یکی از رنگهای تجزیه شده است به طور مضاعف روی هم قرار گیرد و در نتیجه به صورت تیره رنگ دیده شود و هیچ ارتباط به بد شومی ندارد . این تشخیص در ان زمان با عدم امکانات نوعی اختراع بحساب می آید . 
خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب شکل القطاع از فضل نام برده و معتقد است که فضل از جمله ریاضیدانان بوده است. بزرگان و اندیشمندان اروپائی درباره فضل نوشته اند . از جمله سارتن مینویسد که اولین بار اصطلاح ظل معکوس را که معادل TAN است بوسیله فضل کشف شده است ولی شواهدی در دست است که قبل از فضل نیز شخصی بنام حبش حاسب این اصطلاح را به کاربرده است . 
تالیفات فضل نیریزی :
1 - شرح کتاب اصول اقلیدس 
2 - رساله فی بیان 
3 - تفسیر کتاب المجسطی 
4 - زیج کبیر 
5 - زیج صغیر 
6 - اسطرلاب کروی 
7 - کتاب ظاهرات الفلک 
8 - معرفه الات 
9 - رساله فی احداث الجو 
10 - مقاله فی حوادث القرانات 
11 - فی تخطیط ساعات زمانیه 
12 - رساله فی سمت القبله 
13 - تفسیر کتاب الاربعه بطلمیوس 
شرحی مختصر بر برخی آثار نیریزی : 
1 - الفصل فی تخطیط ساعات زمانیه : کتاب نیریزی درباره رسم خطوط بر روی صفحه ساعتهای خورشیدی برای هر عرض جغرافیائی خاص . از این کتاب تنها یک  نسخه موجود است . 
2 - اسطرلاب کروی : این کتاب درباره گونه ای از اسطرلاب نوشته شده و از چهار فصل تشکیل شده است به عقیده جرج سارتن در کتاب مقدمه ای برتاریخ علم این کتاب مهمترین تالیف مسلمانان درباره اسطرلاب کروی است ، دانشمندان آلمان " ریمان " درباره این کتاب تحقیق مفصلی انجام داده است . 
3 - مقاله فی حوادث القرانات : این کتاب که به نام خلیفه " المکتفی باالله " ( 263 تا 259 ) نوشته شده ، در موضوع ستاره بینی میباشد . 
4 - شرح نیریزی بر اصول اقلیدس : مهمترین اثر ریاضی یونان اصول اقلیدس است که حدود 300 سال پیش از میلاد در 13 مقاله تالیف شد اقلیدس در این اثر مباحث هندسه مسطحه مقدماتی ، تناسب ، اعداد ، مقادیر گنگ و هندسه فضائی را به شیوه منسجم عرضه میکند او درآغاز کتاب تعریفها و اصول متعارفی و اصول موضوع را آورده و سپس قضیه ها و ترسیمهائی در ترتیب منطقی عرضه میکند . این کتاب بر تاریخ ریاضیات تا قرن 19 میلادی تاثیر عظیمی گذاشته است هرچند که اقلیدس اصول را به عنوان متنی برای استفاده همکارانش و نه بعنوان کتاب بررسی هندسه تالیف کرد. برخی از مباحث اصول ، دشوار یا مبهم هستند . نیریزی یکی از نخستین ریاضیدانان دوره اسلامی بود که شرحی بر دست کم ده مقاله نخست این اثر نوشت بخش اعظم شرح نیریزی بر 6 مقاله نخست اصول بصورت نسخه عربی موجود است . در مورد شرح نیریزی بر مقاله دوم اصول راجع به نظریه مقادیر گنگ سردرگمی زیادی وجود دارد . تاریخ نگاران ریاضیات بنا به دلایلی در مورد مولف دوم این شرح مقاله دهم تردید هائی دارند . نیریزی شرح خود را به این قصد نگاشته است که آنچه اقلیدس تعریف کرده است بحثهائی درباره ساختار قضیه هندسی " اثباتها" ئی برای برخی از اصول موضوع اقلیدسی . یادداشتها یا صورتهای دیگری برای قضیه های اصول و مانند آن شرح نیریزی در اواخر قرن 19 میلادی ( 13 هجری ) توجه تاریخنگاران اروپائی ریاضیات را بخود جلب کرد . نیریزی همچنین صورت جالب دیگری برای برهان قضیه فیثاغورس از ثابت ابن تره بیان کرده است.
ترجمه لاتینی شرح نیریزی بر اصول ظاهرا در سده های میانه رواج چندانی نداشته است اما دو عالم از میانه قرن سیزدهم میلادی به نامهای آلبرتوس کبیر و راجر بیکن به مطالعه آن پرداختند . البرتوس کبیر کتابی در هندسه نوشت که اساسا تفسیری از مقاله های اول تا چهارم اصول همراه با مقدمه های فلسفی و شرح ریاضی است البرتوس در این کتاب در بسیاری از مطالب فنی نیریزی تاثیر پذیرفته است . البرتوس در متن نیریزی اصلاحاتی اعمال کرد . راجر بیکن نیز که در حوالی سال 1215 میلادی در انگلستان به دنیا آمد و در اکسفورد تحصیل کرد آثار زیادی نوشت او شیفته ریاضیات بود . او خلاصه ای از هندسه تالیف کرد و آن را در پایان کتاب خود بنام کلیات ریاضی "comminia matematica" افزود . راجر بیکن در این خلاصه پنج بار از نیریزی نام می برد همچنین چند برهان ساده از شرح نیریزی را نقل میکند و بحثی درباره هندسه نظری و عملی را که نیریزی از سیمپلیکیوس گرفته است میآورد. پس شرح نیریزی بر راجر بیکن و آلبرتوس کبیر اثر گذاشت به این معنی که به وسیله آنها خوانده شد و مطالعه گردید و آلبرتوس کبیر اصلاحاتی در آن اعمال کرد . 
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 14 خرداد 1392  10:48 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

سوزان جاسلین بل برنل

 

 

سوزان جاسلین بل برنل در 15 جولای 1943 در شهر بلفاست در ایرلند شمالی به دنیا آمد. او کاشف نوع جدیدی از ستاره به نام پالسار (ستاره تپنده) است و یکی از دانشمندان مطرح تاریخ فیزیک ستاره ‌ها به ‌شمار می‌آید.
پدرش معمار رصدخانه آرما بود که در حومه شهر قرار داشت و سوزان اغلب اوقات با او به رصدخانه می رفت.مصاحبت با کارکنان رصدخانه، سوزان را از همان کودکی شیفته اخترشناسی کرد. او پس از اتمام دبیرستان به دانشگاه گلاسکو رفت و اولین دختری بود که اجازه یافت در یک رشته علمی آموزش ببیند. او مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته فیزیک از دانشگاه گلاسکو اخذ کرد و بعد از آن برای ادامه تحصیل به دانشگاه کمبریج رفت و مدرک دکترایش را از آنجا گرفت.
جاسلین بل در کمبریج، زیر نظر آنتونی هویش، ساخت رادیوتلسکوپ بزرگی را برای رصد اختروش ها آغاز کرد. ساخت این رادیوتلسکوپ که ارائه ای عظیم متشکل از 2 هزار آنتن دوقطبی در زمینی به مساحت تقریبی دو هکتار بود و در طول موج 7/3 متری کار می کرد، دو سال تمام طول کشید. در نهایت در ماه جولای 1967 کار رصد آسمان با این رادیوتلسکوپ جدید آغاز شد.
علائم رادیویی دریافت شده از اعماق آسمان توسط این رادیوتلسکوپ به کمک قلم های آغشته به مرکب بر روی کاغذهای ثبات متحرک مخصوصی ثبت می شد. جاسلین بل باید در هر هفته تقریباً یکصد متر نمودار ثبت شده بر روی کاغذ ثبات را به دقت تحلیل کند.
در یکی از شب های تابستان در ماه آگوست، جاسلین بل به یک سیگنال رادیویی عجیب برخورد کرد. تحلیل سیگنال نشان می داد که احتمالاً از یک منبع رادیویی چشمک زن در پهنه آسمان حاصل شده است. طی هفته های بعد نیز این منبع رادیویی اسرارآمیز همچنان به چشمک زدن خود ادامه داد. برای تحلیل دقیق تر این منبع به دستگاه ثباتی نیاز بود که کاغذ را با سرعت بسیار بیشتری عبور دهد. متأسفانه ساخت این دستگاه کمی طول کشید و منبع از حوزه دید آسمان محل خارج شد.
اواخر نوامبر بود که منبع دوباره از سوی دیگر آسمان پدیدار شد. رصد این منبع با سیستم ثبات جدید، بسیار شگفت انگیز بود. این منبع کیهانی اسرارآمیز تقریباً هر 3/1 ثانیه یک پالس منظم از خود گسیل می کرد. خبر این کشف حیرت انگیز، در میان اخترفیزیکدان ها غوغایی برپا کرد. به زودی مشخص شد که این منبع ناشناخته در واقع یک ستاره نوترونی در حال دوران است که در هربار چرخش خود، پرتوهایی را همانند یک فانوس دریایی عظیم در پهنه کیهان گسیل می کند.
 بدین ترتیب جاسلین بل اولین تپ اختر شناخته شده توسط انسان را صید کرده بود. از آن زمان تاکنون چند صد نمونه دیگر از این فرفره های کیهانی کشف شده اند که سریع ترین آنها در هر ثانیه هزار بار به دور خود می چرخد.رئیس این گروه تحقیقاتی این اکتشاف خانم بل را ادامه داد و موفق به دریافت جایزه نوبل شد.
اگرچه او سهمی از جایزه نوبل نبرد اما بعد از آن، جوایز و افتخارات فراوانی را به‌دست آورد. از جمله این جوایز، جوایز مهمی نظیر جایزه اوپنهایمر، جایزه انجمن سلطنتی نجوم، جایزه انجمن اخترشناسی امریکا و دکترای افتخاری دانشگاه هاروارد به جاسلین بل اهدا شد. او هم اکنون نیز در انواع طول موج ها، جست و جوی خود را در پهنه کیهان ادامه می دهد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 14 خرداد 1392  10:49 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

آپولونیوس

 

 

ریاضیدان و ستاره شناس یونانی که از (٢۵٠ـ ٢٢٠ ق م )درشهر پرگا در آسیای صغیر (ساحل جنوبی ترکیه امروزی) در زمان سلطنت بطلمیوس به دنیا آمد. آپولونیوس در موزیوم علم و دانش را فرا گرفت.
آپولونیوس اتحاد ثلاثه‌ای را که دانشمندان بزرگی مانند ارشمیدس و  اقلیدس به وجود آورده بودند را کامل کرد. هر چند که از نظر مقام هم شأن اقلیدس و ارشمیدس نیست، ولی او کسی است که هندسه یونانی را کامل کرد. او همانند اقلیدس کتابی در زمینة هندسه تألیف کرد. موضوع این کتاب در زمینة قطوع مخروطی است که در اصل در هشت کتاب بود.
در این کتاب از سه نوع منحنی بحث شده است که اقلیدس در کتابش نامی از آنها نبرده است. هندسه متعارف از دایره و کثیرالاضلاع ‌ها گفتگو می‌کند و سه منحنی دیگر به نام بیضی ـ سهمی و هذلولی را نیز مورد بحث قرار می‌دهد و همة آنها از تقاطع سطحی مخروطی با یک صفحه به وجود می‌آیند و دلیل نامگذاری آنها به قطوع به همین دلیل است.
کتاب آپولونیوس که از این منحنیات بحث و گفتگو می‌کند به نام مقاطع مخروطی است.
قطوع مخروطی آپولونیوس تا مدتهای مدید مورد قبول واقع نشد و گروهی از دانشمندان آن را فقط روشی برای تمرین ورزیدگی فکری در زمینة ریاضی می‌دانستند اما بعدها در زمان کپلر و نیوتن به اهمیت آن پی بردند.
 
 نام‌هایی که این ریاضی‌دان بزرگ برای این منحنی‌ها انتخاب کرد، در روزگار ما نیز معمول است و رواج دارد و اختلاف زیادی میان تئوری های او و آنچه در کتابهای جدید نوشته شده وجود ندارد.
 
گرچه براساس مدل بطلمیوس  به مشاهده آسمان می پرداخت ولی توانست به درستی حرکت رجعی مریخ و دیگر سیارات را توجیه کند. او معتقد بود که سیارات حول خورشید می چرخند و خورشید نیز حول زمین. او در یک کتاب در زمینه نورشناسی نشان می‌دهد که آیینه کروی نمی تواند پرتوهای موازی نور را به یک نقطه هدایت کند ولی آیینه سهموی می تواند. او به تکمیل نوعی ساعت آفتابی که خطوط ساعتی آن روی یک سطح مخروطی کشیده شده بودند هم پرداخت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 14 خرداد 1392  10:50 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

ورا روبین

 

 

ورا روبین در 23 جولای 1928 در شهر فیلادلفیا به دنیا آمد. او از همان کودکی شیفته دنیای اسرارآمیز ستاره ها بود، به طوری که شب ها به زحمت بیدار می ماند تا چرخش تدریجی صورت های فلکی را حول ستاره قطبی از پنجره اتاق خواب خود که رو به شمال باز می شد، تماشا کند.
روبین در سن 17 سالگی وارد دانشگاه واسار شد و سه سال بعد با مدرک کارشناسی اخترشناسی از آنجا فارغ التحصیل شد. او جز به ادامه تحصیلاتش در دانشگاه پرینستون که در آن زمان به مرکز اخترشناسی معتبری در سطح جهان تبدیل شده بود، به چیز دیگر نمی اندیشید. بنابراین با اشتیاق فراوان، تقاضانامه ای را برای دریافت فرم های ثبت نام در دوره تحصیلات تکمیلی به دانشگاه پرینستون ارسال کرد، اما این فرم ها هیچگاه به دستش نرسید چرا که پرینستون تا سال 1971، زنان را در دوره های تحصیلات تکمیلی خود نمی پذیرفت. بدین ترتیب روبین سرانجام به دانشگاه کورنل رفت. در کورنل به او چندان اهمیت نمی دادند.
او زن بود و گذشته از آن، گروه اخترشناسی کورنل در آن دوران، گروه کوچکی بود که تنها دو مدرس داشت. اما از آنجایی که وی بیشتر در فیزیک کار کرده بود، این فرصت را به دست آورد تا با هانس بته – که بعدها به سبب تشریح واکنش های گداخت هسته ای در خورشید، جایزه نوبل گرفت – درس مکانیک کوانتومی پیشرفته را بگذراند. روبین الکترودینامیک کوانتومی را نیز از ریچارد فاینمن مشهور فراگرفت. روبین پس از اتمام دوره کارشناسی ارشد، برای گرفتن دکترا به دانشگاه جورج تاون رفت. تز دکترای او در مورد نحوه توزیع کهکشان ها در جهان بود.
پس از اتمام دکترا وارد بخش اخترشناسی موسسه تحقیقاتی کارنگی در واشنگتن شد و در آنجا بود که تحقیق بر روی چرخش کهکشان های مارپیچی را آغاز کرد، تحقیقی که نهایتاً یکی از بزرگ ترین معماهای فیزیک از دل آن سر برآورد.
ورا روبین و همکارش کنت فورد آهنگ های دوران عده ای از کهکشان های دور را در رصدخانه ملی کیت پیک آریزونا اندازه گرفتند. آنان این کار را با اندازه گیری جا به جای دوپلری خوشه های نورانی ستاره های جای گزیده در درون هر کهکشان واقع در فاصله های گوناگون از مرکز کهکشان انجام دادند. یافته های آنان شگفت انگیز بود؛ تندی مداری ستاره ها در کناره مرئی بیرونی کهکشان در حدود تندی مداری ستاره های واقع در نزدیکی مرکز کهکشان بود.
چنانچه نتایج نشان می دهد اگر تمام جرم کهکشانها با نور مرئی نمایش داده شود چیزی نیست که ما انتظار دیدنش را داشته باشیم. نقش یافته شده توسط روبین و فورد هم آن چیزی نیست که ما در منظومه شمسی پیدا می کنیم. برای مثال تندی مداری پلوتو (دور ترین سیاره از خورشید) فقط در حدود یک دهم تندی مداری عطارد (نزدیک ترین سیاره به خورشید) است.
تنها توجیه درباره یافته های روبین و فورد که با مکانیک نیوتونی سازگار است این است که یک کهکشان شامل نوعی ماده است خیلی بیشتر از آنچه می بینیم. در واقع بخش مرئی یک کهکشان فقط نمایشگر 5 تا 10 درصد جرم کل کهکشان است. علاوه بر این مطالعات مربوط به چرخش کهکشانی و بسیاری مشاهدات دیگر ما را به این نتیجه می رساند که جهان سرشار از ماده ای است که ما نمی توانیم آن را ببینیم.
اندازه گیری های روبین نشان داد که کهکشان ها با چنان سرعتی در حال چرخشند که قاعدتاً باید تاکنون مضمحل می شدند. پس باید ماده ای ناشناخته و تاریک، فضای درون کهکشان ها را پر کرده باشد تا با نیروی گرانش خود، از اضمحلال کهکشان ها جلوگیری کند. اینگونه بود که معمایی به نام «ماده تاریک» پا به عرصه فیزیک گذاشت، ماده ای اسرارآمیز و ناشناخته که 90 درصد جرم کل جهان را تشکیل می دهد اما ما هنوز هم از ماهیت آن هیچ نمی دانیم.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 14 خرداد 1392  10:50 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

هرمان باندی

 

 

هرمان باندی، اخترشناس، ریاضی دان، فیلسوف علم و از چهره های سرشناس ترویج معرفت علمی در جامعه، در سال ۱۹۱۹ در وین به دنیا آمد. وی تابعیت کشور انگلیس را پذیرفت و به مقام مشاور علمی دولت انگلیس درآمد. باندی واضع یکی از مهمترین نظریه ها در زمینه کیهان شناسی است که رقیب نظریه کنونی مه بانگ به شمار می آید.
هرمان باندی در دوره دانشجویی تحت نظر آرتور ادینگتن، فیزیکدان مشهور انگلیسی در دانشگاه کیمبریج به تحصیل پرداخت و در سال ۱۹۴۱با فرد هویل اخترشناس سرشناس انگلیسی در کیمبریج و یک همکار وینی دیگر به نام تامس گولد، نهاد تحقیقاتی پیشرفته ای را در حوزه اخترفیزیک بنیاد نهاد. در دهه ۱۹۳۰ دو فیزیکدان مشهور آلمانی هانس بیت و کارل فردریش وایتزکر با استفاده از یک مدل جدید نشان دادند در دمای بالای درون ستارگان، فرایند جوش هسته اتفاق می افتد و اتم های هیدروژن با پیوستن به هم اتم هلیم بوجود می آورند و جرم اضافی ناشی از این فرایند بر مبنای رابطه ای که اینشتین ارائه کرده بود به انرژی تبدیل و موجب نورافشانی و گرمازایی ستارگان می شود. این مدل تازه فرد هویل و ری لیتن را تشویق کرد تا مدل قدیمی تری را که به وسیله آرتور ادینگتن درباره نحوه گرما زایی و نورپراکنی ستارگان ارائه شده بود را مورد ارزیابی دوباره قرار دهند و مدل جدیدی به جای آن پیشنهاد کنند.
باندی به اتفاق همسرش که یکی از دانشجویان دکتری هویل بود، مدل اخیر را ساده تر کرد و آن را در مورد ستارگانی که دارای ساختار شیمیایی یکنواخت نبودند بسط داد. مدل ساده شده باندی نیز مدتی بعد به وسیله یکی از شاگردان خود او به نام راجر تیلر دقیق تر شد. باندی که از قریحه ریاضی خوبی برخوردار بود این توانایی را در بررسی مساله دینامیک گازها مورد استفاده قرار داد و مقاله مهمی درباره «تقارن کروی، انباشتگی گازهای بین ستاره ای به وسیله یک ستاره مستقر در درون یک توده ابر با استفاده از اعمال محدود نیروی جاذبه» انتشار داد. همکاران باندی فرد هویل و لیتن در مقاله ای در این زمینه که پیشتر به چاپ رسانده بودند استدلال کردند که نیروی جاذبه آزاد شده از رهگذر انباشته شدن تدریجی گازها در خورشید موجب می شود دمای تاج خورشید تا یک میلیون درجه سانتیگراد بالا برود. دیدگاه تازه تر درباره گرم شدن تاج خورشید دایر بر این است که انرژی متفرق شده از بخش های درونی تر خورشید به سطح آن انتقال می یابد و موجب گرم شدن و انبساط تاج خورشید می شود. مدل پیشنهادی باندی برای توضیح این نکته کاملا مفید واقع شد.
اما مهمترین نظریه پیشنهادی باندی که در آن با هویل و گولد شریک است نظریه ای کیهان شناسانه موسوم به «حالت پایدار» است. بر اساس این نظریه هرچند رصدهای صورت گرفته از کهکشان ها حکایت از آن دارد که کهکشان های دور دست در حال دور شدن از زمین هستند و این امر نشانه منبسط شدن کیهان است اما از آنجا که در کل کیهان دائما ماده تازه خلق می شود، چگالی متوسط ماده در تمام کیهان ثابت باقی می ماند. کیهان بر مبنای این مدل نه دارای آغاز است و نه پایان دارد، بنابراین سنی برای آن نمی توان تعیین کرد.
هرمان باندی در مقام فیلسوف علم عمیقا تحت تاثیر فلسفه علم هموطن خود کارل پوپر قرار داشت و با پیروی از نظریه ابطال پذیری پوپر بر این نکته تاکید می ورزید که نظریه ای که در باب نحوه تطور کیهان ارائه کرده نظریه ای علمی است و نه متافیزیکی. زیرا می توان با استفاده از آن پیش بینی های دقیق علمی عرضه کرد و خود این پیش بینی ها نیز در معرض آن قرار دارند که در صورت نادرست بودن به وسیله شواهد تجربی ابطال شوند. باندی بر مبنای همین رهیافت دقیق به فلسفه علم، زمانی که در سال ۱۹۶۵ شواهد کیهان شناسانه تازه ای در باب امواج زمینه ای به دست آمد که با نظریه مه بانگ قابل توضیح و تبیین بود اما با نظریه حالت پایدار توضیح آن مقدور نبود، اعلام کرد که از این نظریه دست برداشته و آن را در پرتو این یافته های تجربی «ابطال شده» تلقی می کند. زمانی که چند سال بعد همکار دیرین او فرد هویل روایت تازه ای از نظریه حالت پایدار را ارائه کرد، باندی از پذیرش آن خودداری ورزید و آن را فاقد کفایت علمی خواند.
میراث علمی باندی در حوزه کیهان شناسی و اخترفیزیک بسیار غنی است و کمیتها و مفاهیم متعددی به واسطه کشفیات یا پیشنهادهای او به نام خود وی ثبت شده که از آن میان می توان به مفهوم «امواج باندی»، «تابع خبر باندی»، «گروه باندی-متزنر-ساش» و «وارونه تولمان-باندی» اشاره کرد. باندی از سال ۱۹۵۱ در کنار فعالیتهای علمی به ریاست مرکزی منصوب شد که بعدها به آژانس فضایی اروپا تبدیل گردید. در سالهای بعد او به مقام مشاور ارشد وزارت دفاع و وزارت انرژی انگلیس و رییس مرکز مطالعات زیست - محیط منصوب شد و به دنبال سیلاب گسترده ای که در سال ۱۹۵۳ انگلیس را فرا گرفت، طرح دیواره های دفاعی متحرک رودخانه تایمز را پیشنهاد کرد که اکنون سپر اصلی محافظ شهر لندن در برابر سیل و طغیان رودخانه تایمز به شمار می آید. باندی به مسوولیت اجتماعی دانشمندان و آموزش علم به عامه توجه زیادی داشت و از آزادی اندیشه و رویکردهای کثرتگرایانه در مسائل نظری دفاع می کرد و بر صداقت روشنفکری تاکید می ورزید. برخی از آثار علمی هرمان باندی به زبان فارسی نیز ترجمه شده است.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 14 خرداد 1392  10:51 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

آلکسی کلود کلرو

 

 

آلکسی کلود کلرو، ریاضی‏دان فرانسوی در 29 ژانویه سال 1713 در شهر پاریس به دنیا آمد. پدرش معلم ریاضیات بود. وی از کودکی دارای هوش و استعداد فراوان بود به طوری که در ده سالگی کتاب آنالیز عناصر بی‌نهایت کوچک را مطالعه کرد و در سیزده سالگی رسالات و مباحثی درباره ریاضی نگاشت.
در سال 1729 آکادمی علوم پاریس مقاله استادانه‌ای راجع به «منحنیات دو انحنائی» انتشار داد که باعث تعجب بسیار ریاضیدانان گردید و چون مقاله بدون امضاء بود ریاضی‌دانان فکر کردند نویسنده، دانشمندی پیر و گوشه‌گیری است، ولی وقتی معلوم شد نویسنده یک پسر شانزده ساله به اسم آلکسی کلرو است، بسیار متعجب‌ گشتند. تالیف این رساله، آغاز ترقی علمی او بود که باعث شد، وی در 18 سالگی به عضویت آکادمی علوم فرانسه انتخاب شود. کلرو از آن پس به طور جدی به کارهای علمی روی آورد و تحقیقات مثمر ثمری را به نتیجه رساند.
در قرن هجدهم، آلکسی کلرو و لئونهارت اویلر برجسته ترین ریاضی‌دانانی بودند که هندسه سه‌ بعدی را گسترش دادند. بخصوص کلرو معلوم ساخت که یک رویه را می‌توان با معادله‌ای بر حسب سه مختصش نشان داد و برای توصیف خمی در فضا، دو تا از این گونه معادله‌ها لازم است. او ایده‌هایش را در کتاب «تحقیق درباره خم‌های با خمیدگی مضاعف» در 1731 مطرح کرد، وی در این کتاب معادلات چندین رویه درجه دوم از قبیل کره، استوانه، هذلولی وار و بیضی‌وار را آورد. توجه او در نهایت معطوف به شکل زمین بود که فکر می کرد نوعی بیضی وار باشد. وی راهی برای تعیین و تثبیت شکل زمین از راه آزمایش به دست آورد که نیروی گرانش یا جاذبه زمین را در نقاط مختلف با اندازه‏گیری زمانِ نوسان آونگ اندازه‏گیری کرد. کلرو هم‏چنین در باب حرکات ماه نیز تحقیقات جالبی به عمل آورد.
وی تاثیرات کشش جاذبه سیاره زهره بر زمین را نیز حساب کرد و آن را با نیروی جاذبه و کشش ماه مقایسه نمود. آن‏گاه از تلفیق این نظر با نتایج تحقیقاتی یکی از دانشمندان هم عصر خود، نخستین رقم نسبتاً صحیح را برای جرم سیاره زهره و ماه را به دست آورد. پیروزی بزرگی که نصیب کلرو شد، محاسبه تاثیر جاذبه سیاره مشتری و زحل بر ستارگان دنباله‏دار بود و پس از محاسبات طولانی، چنین نتیجه گرفت که هر دو سیاره عظیم زحل و مشتری، باعث کندی حرکت ستارگان دنباله‏دار می‏شوند.
کلرو دانشمندی بود که لذت‌های مجالس و محافل معاشرت را نیز مانند علوم دوست می‌داشت و کوشش داشت این دو را با هم نزدیک سازد. آلکسی کلود کلرو سرانجام در 4 ژوئن 1765 در 52 سالگی درگذشت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 14 خرداد 1392  10:52 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

ماریا میچل

 

 

ماریا در سال ۱۸۱۸ در جزیره زیبای نان تاکت در سی مایلی دماغه کاد ماساچوست به دنیا آمد. ماریا سومین فرزند از ۱۰ فرزند خانواه میچل بود. اگرچه ماریا بعدها یکی از بزرگترین دانشمندان آمریکایی شد ولی در شروع تحصیل، دانش آموز خوبی نبود. او در ۹ سالگی وارد اولین مدرسه دولتی نان تاکت شد. در آن زمان دانش آموزان می بایست فهرست طولانی کلمات را به حافظه بسپارند که این کار برای ماریا دشوار بود. به زودی آقای میچل مدرسه شخصی خود را که مطابق میل ماریا برنامه ریزی شده بود، راه اندازی کرد. ماریا در این مدرسه قادر بود به مشاهده اطرافش بپردازد و سوالات مورد نظرش را بپرسد. پدر ماریا در رشد شخصیت ماریا تاثیر زیادی داشتند.
ماریا در ۱۶ سالگی، آموزش رسمی را به پایان رساند و مدرسه خصوصی خود را تاسیس کرد. در ۱۷ سالگی شغل کتاب داری فرهنگستان نان تاکت به ماریا پیشنهاد شد. ماریا در ۲۸ سالگی ستاره دنباله دار میچل را کشف کرد. در آن زمان فردریک (پادشاه دانمارک) نشان طلائی را برای اولین کاشف ستاره های دنباله دار «دوربینی» در نظر گرفته بود و ماریا یک سال بعد از کشف ستاره دنباله دار خود نشان را بدست آورد. ماریا به سرعت به شهرت رسید. او اولین ستاره شناس زن آمریکایی در واقع اولین ستاره شناس آمریکایی بود. در سال ۱۸۴۸ به عضویت آکادمی هنر و علوم آمریکا پذیرفته شد. در بحبوحه درگیریهای اجتماعی، او نماد اولین زن در علوم و ریاضیات شناخته شد و تا ۹۵ سال بعد از آن هیچ زن دیگری نتوانست به آکادمی راه یابد. در سال ۱۸۵۰ به اتفاق آرا به عنوان اولین عضو مونث انجمن توسعه علوم آمریکا انتخاب شد و بی درنگ به جنبش حقوق زنان در تحصیلات آموزش عالی پیوست. او علاوه بر نشان طلایی دانمارک، دو نشان افتخار از کالج هانوور در سال ۱۳۵۸ و از دانشگاه کلمبیا در سال ۱۸۸۷ دریافت کرد. کالج زنان «رانجرز» دکترای افتخاری به ماریا اهدا کرد.
ماریا درباره زندگی اش نوشت : «بهترین چیزی که می توانم از زندگی ام بگویم این است که جدی و پرکار بودم و بهترین چیزی که در مورد من گفته می شود، این است که من چیزی نبودم، وانمود نمی کردم». ماریا در کریسمس ۱۸۸۸ بازنشسته شد و در سال ۱۸۸۹ در لین، ماساچوست درگذشت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 14 خرداد 1392  10:53 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

شارل مسیه

 

 

شارل مسیه در 26 ژوئن سال 1730 در لوران فرانسه به دنیا آمد. او دهمین پسر از یک خانواده ی ثروتمند با 12 کودک بود. احتمالاً واقعه‌ی ظهور د‌‌نباله‌د‌‌اری بزرگ که شش د‌‌ُم د‌‌اشت و نیز کسوفی حلقوی که د‌‌ر زاد‌‌گاه او معلوم بود‌‌ د‌‌ر علاقه‌ی ایام جوانی او به نجوم تأثیر بسزا د‌‌اشته است. وی د‌‌ر سال 1751 به پاریس مهاجرت کرد‌‌ و به د‌‌لیل خط تحریری زیبایش به استخد‌‌ام منجم نیروی د‌‌ریایی، ژوزف نیکولا ‌‌دلیسل د‌‌رآمد‌‌. نزد‌‌ د‌‌لیسل او به ثبت د‌‌قیق وقایع نجومی که همراه با او رصد‌‌ می‌کرد‌‌ مشغول شد و‌‌ این دقیقا همان مقدمه ای بود که منجر به وجود آمدن فهرست معروف اجرام غیر ستاره ای او شد. مسیه اولین رصدش را به عنوان یک ستاره شناس در سال 1753 آغاز کرد و اولین رصدش هم گذر عطارد بود.
 
مسیه برای اولین بار دنباله دار هالی را کشف کرد و مسیرش را به تد‌‌قیق ضبط و ثبت کرد‌‌، اما به دلیل دیر رساندن خبر کشف آن به رصدخانه ی مرکزی پاریس افتخار کشف آن به ادموند هالی رسید. مشاهده ی دنباله دار هالی او را برای رصد کردن دنباله دارهای دیگر تشویق کرد که نتیجه ی آن کشف حدود 15 دنباله دار جدید می باشد.
 
مسیه که با هدف کشف دنباله دارها در رصدخانه مارین مشغول رصد بود، در تاریخ 28 آگوست 1758 بطور کاملا اتفاقی متوجه جرمی در آسمان شد که تصور کرد یک دنباله دار است، اما این جرم مه آلود اصلا حرکت نداشت. این جرم سحابی خرچنگ در نزدیکی ستاره زتا-ثور بود که به عنوان اولین جرم مسیه با عنوان M1 ثبت شد با قدر مجموع 8. مسیه برای این‌که چنین اجرام غیر ستاره ای را با دنباله دارها اشتباه نگیرد شروع به یافتن و فهرست کردن اجرام غیر ستاره ای کرد.
 
مسیه در سال 1765 فهرستی از 41 جرم غیر ستاره ای را منتشر کرد که از این تعداد 17 یا 18 تای آن را خودش کشف کرده بود و بقیه را ستاره شناسانی دیگر کشف کرده بودند. در مارس 1765 دو سحابی M42 و M43 در جبار، خوشه کندوی عسل M44 در سرطان و خوشه پروین M45 در صورت فلکی گاو با ثبت مسیه به عنوان جرم غیر ستاره ای، تعداد اجرام غیر ستاره ای به عدد 45 رسید. در 1774 این فهرست با تائید آکادمی علوم پاریس منتشر شد.
 
تا سال 1783 مسیه با همکاری پیر مشن فرانسوی و همراهانش بارناباس اوریانی ایتالیایی و نیکلاوس لاسیا 55 جرم غیر ستاره ای دیگر را ثبت کردند. صدمین جرم فهرست مسیه یکماه پیش از آنکه ویلیام هرشل سیاره اورانوس را کشف کند، ثبت شد. پیر مشین همکار مسیه در طول سال های 1783 تا 1784، سه جرم دیگر را به فهرست مسیه اضافه کرد.
 
در حدود 140 سال بعد ستاره شناس فرانسوی فلاماریون یک کپی از کاتالوگ 103 جرم غیر ستاره ای مسیه را بدست آورد و با رصد M104 (کهکشان کلاه مکزیکی) در سنبله، تعداد اجرام مسیه را به عدد 104 رساند. در 1947 هلن سایرهوگ ستاره شناس کاناداییM105 ،M106 و M107را رصد کرد. این اجرام را پیش از آن پیر مشین رصد کرده بود اما برای او غیرستاره ای بودن این اجرام نامعلوم بود، برای همین آن ها را در فهرست مسیه ثبت نکرده بود. و اما M108و M109 را چند سال بعد گینگریچ استاد تاریخ نجوم دانشگاه هاروارد رصد کرد و آخرین جرم فهرست مسیه را هم کنت جونز در 1966 به فهرست اضافه کرد که این جرم M110، قمر کوچکتر کهکشان آندرومدا (M31) است.
 
به این ترتیب فهرست اجرام غیر ستاره ای مسیه کامل شد. اما باید بدانید که اکنون کاتالوگ مسیه تنها کاتالوگ اجرام غیر ستاره ای نیست. در سال های اخیر کاتالوگ هایی مثل NGC و IC تالیف شده اند که بسیار کامل تر از کاتالوگ مسیه هستند. ولی خوب است بدانید که اجرام مسیه هم عضو این دو کاتالوگ مذکور هستند.
 
در سال 1806، ناپلئون بناپارت، نشان صلیب لژیون د‌‌ونور را به مسیه اعطا کرد‌‌ و مسیه د‌‌ر پاسخ به این کار او، د‌‌نباله‌د‌‌اری را که د‌‌ر سال 1769، سال تولد‌‌ ناپلئون، کشف کرد‌‌ه بود‌‌ به نام ناپلئون خواند‌‌.
 
سرانجام د‌‌ر نیمه شب د‌‌وازد‌‌هم آوریل سال 1817، شارل مسیه د‌‌ر سن 87 سالگی رخت از د‌‌نیا برکشید‌‌ و د‌‌ر گورستان پر لاشز د‌‌ر پاریس د‌‌فن شد‌‌. منجم هم‌قطار او ژروم د‌‌و لالاند‌‌، د‌‌ر سال 1775 صورت فلکی را به نام او، Custos Messium یا «سَمّاک مسیه» نام نهاد‌‌ه بود‌‌ که شامل ستارگان مرزی قیفاووس و ذات‌الکرسی و زرافه است. بعد‌‌ها د‌‌هانه‌ای را د‌‌ر ماه و سیارکی را هم که د‌‌ر 16 ژانویه‌ی 1996 کشف شد‌‌ه بود‌‌ به نام او نام نهاد‌‌ند‌‌.
 
او د‌‌ر طول حیات خود‌‌ بیش از چهل د‌‌نباله‌د‌‌ار کشف کرد‌‌ و به همین خاطر د‌‌ر زمان حیات خود‌‌ به این امر بیشتر شهره بود‌‌ و تنها پس از مرگش بود‌‌ که فهرستش، د‌‌یگر کارهای علمی او را تحت‌الشعاع قرار د‌‌اد‌‌. علاقه‌ی او به د‌‌نباله‌د‌‌ارها به حد‌‌ی بود‌‌ که لویی پانزد‌‌هم، پاد‌‌شاه وقت فرانسه، او را «موش د‌‌نباله‌د‌‌ارها» لقب د‌‌اد‌‌ه بود‌‌! [موش د‌‌ر برخی از کشورهای اروپا نماد‌‌ فضولی و سرک کشید‌‌ن است.]
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 14 خرداد 1392  10:54 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

دسیدریوس اراسموس

 

 

دیدیه اراسم معروف به «دسیدریوس اراسموس»، فیلسوف بزرگ هلندی و دانشمند فدایی متون یونانی که یکی از نامدار‌ترین انسانگرایان قرن شانزدهم بود، بیست و هشتم اکتبر سال ۱۴۶۶م در روتردام هلند به‏دنیا آمد. اراسموس فرزند نامشروع یک کشیش بود. پدر و مادر او در کودکی اراسموس درگذشتند و خانواده‌ای سرپرستی او را بر عهده گرفتند. اراسموس در دوران تحصیل خود نشان داد که حافظه‌ای فوق‌العاده دارد و بسیاری از آثار نویسندگان باستانی را از حفظ بود.
 
اراسموس در سن هفده سالگی علی‌رغم میل خود به یک دیر سپرده شد اما بعد از چند سال صومعه را ترک کرد تا تعالیم مسیحیت را در پاریس بیاموزد. او که از گذراندن این دوره‌ها خسته و دلمرده شده بود، به تدریس خصوصی و خواندن ادبیات کلاسیک روی آورد.
 
وی علاقه‌ زیادی به مطالعه‌ کتاب‌های ادبی باستان داشت و تدریجاً در این امر تبحر ویژه‌ای یافت. اراسموس برای مدتی به پاریس رفت و به سال ۱۴۹۷م عازم آکسفورد شد و به مطالعه در ادبیات یونانی پرداخت. در این هنگام بود که با بسیاری از اعیان و اشراف انگلیس و نیز تامس مور - کشیشی انگلیسی که در زمره‌ رفرمیست‌های انگلستان محسوب می‌شود - آشنایی پیدا کرد.
 
در سال ۱۴۹۹م با جان کولت - انسانگرای اهل آکسفورد - ملاقات کرد. کولت چنان تأثیری بر اراسموس گذاشت که راهب هلندی تصمیم گرفت زبان یونانی بیاموزد و به یکی از دانشمندان انسانگرا تبدیل شود. در عرض چند سال، اراسموس به هدفش رسید و راهی را پیش گرفت که او را به یکی از مهم‌ترین انسانگرایان قرن شانزدهم اروپا تبدیل کرد.
 
اراسموس در کمبریج به تدریس ادبیات یونانی پرداخت، به فرانسه و ایتالیا رفت و با ژان دومدیچی - که بعد‌ها با نام لئون دهم به مقام پاپی دست یافت - آشنا شد. اراسموس در شهر پادوا از سرزمین ایتالیا به طبع برخی آثار خود پرداخت و طی سال ۱۵۰۹م از ایتالیا به انگلستان عزیمت کرد. پادشاه وقت انگلیس - یعنی هانری هشتم - از دوستان اراسموس بود.
 
اراسموس در این سفر مدت ۷ سال در انگلستان اقامت گزید و در ایامی که در منزل دوستش تامس مور به‌سر می‌برد، کتاب «در ستایش دیوانگی» را تألیف نمود. از انگلستان به هلند رفت و آخرین سال‌های زندگی‌اش را در شهر بال سوئیس گذراند. اراسموس در آنجا گوشه‌گیری پیشه کرد و به تألیف و مکاتبه با بسیاری از چهره‌های فرهنگی و سیاسی زمان خود پرداخت.
 
کتاب «در ستایش دیوانگی» به عبارتی ختم می‌‏شود که نه هجو است و نه سرزنش: «دین حقیقی، تأسی به صفا و سادگی عیسی علیه‏السلام است.» از آراسموس آثار دیگری نیز به‏جای مانده است که «تربیت یک شاهزاده مسیحی» و «آباء کلیسا» از آن جمله‏اند. دیدیه اراسم معروف به «دسیدریوس اراسموس»، سرانجام در تاریخ یکم دسامبر سال ۱۵۳۶ میلادی در سن هفتاد سالگی درگذشت.
 
• آثار اراسموس قلمرو گسترده‌ای را دربرمی‌گیرد که برخی از آن‌ها بیانگر آراء او درخصوص رفرماسیون مذهبی می‌باشد. اراسموس ترجمه‌ جدیدی از انجیل از زبان یونانی به لاتین انجام داد و نیز تفسیر‌هایی از انجیل ارائه کرد که مورد توجه مارتین لو‌تر قرار گرفت اما خشم کلیسای کاتولیک را علیه او برانگیخت. یکی از آثار اراسموس که هنگام اقامت در دیر آن را نگاشته است، کتاب «ضدوحشی‌ها» (آنتی-بربریک) است. این کتاب که دفاعیه‌ فصیح از فرهنگ مشرکان باستانی است، پس از تألیف در دهه‌ پنجاه عمر اراسموس منتشر گردید. آثار اراسموس جزو اولین کتاب‌های پرفروش اروپا بود. کتاب‌های او توجه عامه مردم را - که در آن زمان تعداد افراد باسوادشان رو به افزایش بود - به خود جلب کرد. وجود چاپخانه‌ها باعث شد که کتاب‌های وی در دسترس مردم قرار بگیرد. برای مثال، کتاب «در ستایش دیوانگی» فوراً یکی از کتاب‌های پرفروش شد و طی مدت زندگی نویسنده‌اش با شمارگان هزار نسخه، ۴۲ مرتبه تجدید چاپ شد و فروشش تنها از انجیل کم‌تر بود.
 
• اراسموس یکی از چهره‌های نام‌آور جریان رفرماسیون مذهبی در قرن شانزدهم غرب است. در واقع می‌توان گفت اراسموس به‌واسطه حرکت به سوی اغراض اومانیستی در بستر دین مسیحیت حتی بر مارتین لو‌تر نیز مقدم بوده است. اراسموس را «شاهزاده‌ اومانیست» نیز نامیده‌اند که این امر بیش‌تر به‌سبب نقشی است که او در دوره‌ رنسانس به نفع تفکر اومانیستی بازی کرده است. اگرچه اراسموس و مارتین لو‌تر هر دو از بانیان و بنیان‌گذاران رویکرد مدرن به دین مسیحیت هستند، اما تفاوت‌هایی نیز مابین این دو وجود دارد. در یک بیان کوتاه شاید بتوان گفت رویکرد رفرمیستی اراسموس معتدل‌تر و میانه‌روانه بوده است. درواقع از اواخر قرون وسطی، کلیسا و مسیحیت کاتولیک گرفتار انحطاط ویرانگری گردیده بود، کشیش‌ها اغلب به فساد مالی و دنیاطلبی مبتلا شده بودند و ظاهرگرایی و دوری از عمق معنوی تعالیم حضرت عیسی (ع) رواج یافته بود. بی‌تردید چنین وضعیتی نیازمند اصلاح بود و همین امر علی‌الظاهر اغراض اراسموس و لو‌تر جهت ایجاد رفرم در کلیسا را توجیه می‌کرد. اما واقعیت این بود که نگرش اصلاح‌طلبانه‌ اراسموس و لو‌تر مایه‌های اومانیستی داشت که بسط و گسترش آن می‌توانست روح معنوی و دینی تعالیم حضرت عیسی (ع) را مسخ نماید. درحقیقت، اصلاحات پروتستانتیستی اراسموس و لو‌تر - که به مسخ جوهر دینی مسیحیت می‌انجامید - اگر برای کلیسای کاتولیک خطرناک‌تر از فساد کشیشان نبود، چیزی در حد آن بود چرا که روح آموزه‌ها و اصلاحات مدنظر اراسموس و شدید‌تر از آن مارتین لو‌تر تماماً اومانیستی بود. اراسموس اگرچه به کلیسای کاتولیک ایمان داشت اما معتقد به انجام یک سلسله اصلاحات در نظام کلیسای کاتولیک بود. البته مخالفت و انتقاد اراسموس از کلیسای کاتولیک آن‌قدر رادیکال و ریشه‌ای نبود که به جدایی از کلیسای کاتولیک - نظیر لو‌تر - بینجامد، اما به هر حال آنچه اراسموس می‌گفت با روال عادی باور‌ها و سلوک کشیشان کاتولیک هماهنگ نبود.
 
می‌توان ویژگی‌های اصلی آراء اراسموس را این‌گونه برشمرد: ۱- «اراسموس برای ادبیات و فرهنگ یونان و روم باستان اهمیت بسیاری قائل بود و به تعامل و ارتباط مشترک مابین خرد مشرکان و مسیحیان اعتقاد داشت.» ۲- «اراسموس از تن دادن به اقتدار کلیسا سر باز می‌زد اما خواهان حفظ وحدت کلیسای کاتولیک بود.» ۳- «اراسموس اعتقاد داشت کتاب مقدس باید در اختیار همه باشد و هر فرد می‌تواند راهنما و راهبرد دینی خود باشد و بدین‌سان مقام روحانیت مسیحی را تضعیف می‌کرد.» ۴- «اگرچه برخی انتقادات اراسموس به مفاسد کشیش‌ها و انحطاط کلیسای کاتولیک درست بود اما در اندیشه‌ وی نحوه‌‌ای گرایش آشکار به سمت اومانیسم وجود داشت که او را بیش از پیش اسیر رویکرد مدرن می‌کرد. به تعبیر مارتین لو‌تر درباره‌ اراسموس گویا که: او به انسان بیش‌تر می‌پردازد تا به خدا.» ۵- «اراسموس از شیفتگان ادبیات و فرهنگ مشرکان باستان - یونانیان و رومیان باستانی - بود و مدعی بود که صورت کامل فلسفه‌ باستانی در مسیحیت ظاهر گردیده است.»
 
اراسموس را باید یکی از چهره‌های متقدم رفرماسیون و اومانیسم مسیحی دانست که گرایش میانه‌رو در رفرماسیون مذهبی اروپا را نمایندگی می‌کرد. او خواهان صلح و وحدت کامل در اروپا بود و مروج رویکرد پلورالیستی مدارای بین ادیان - که در قرن هجدهم میلادی رواج یافت - به‌شمار می‌رفت.

 

که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 14 خرداد 1392  10:56 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

جان دیویى

 

 

جان دیویى، روان‏‌شناس و مربی و فیلسوف امریکایى در بیستم اکتبر ۱۸۵۹م در ورمونت امریکا به‏دنیا آمد و تحصیلات اولیه را در روستای محل تولدش فرا گرفت. او قبل از بیست سالگی در رشته‏ فلسفه‏ دانشگاه ورمونت فارغ‏التحصیل شد و پس از اخذ دکترای فلسفه، در دانشگاه کلمبیا به تدریس پرداخت.
 
دیویى مدتی در چین به‏سر برد و به مردم آن سرزمین، طریقه‏ تعلیم و تربیت جدید آموخت. زمانی نیز در ترکیه حضور داشت تا گزارشی از وضع تعلیم و تربیت را جمع‏آوری کند. جان دیویى فیلسوفی بود که پشتکار سستی‏ناپذیر یک کشاورز را با شوق یک آزادی‏خواه بی‏مبالات در هم آمیخته و در راه دگرگون کردن سیاست و فرهنگ متأخر امریکایى به‏ویژه آموزش و پرورش نوین، تلاش می‌‏نمود. از این‏روست که مردم، او را به‏عنوان بنیان‏گذار آموزش و پرورش مترقی می‌‏شناسند.
 
وی اعتقاد داشت که فلسفه، مشتی انتزاعات نیست که از ذهنیت محض سرچشمه گرفته باشد بلکه بنیانی اجتماعی دارد، بنابراین نیرویى اجتماعی است. فلسفه‏ی دیویى به اصالت وسیله موسوم است. در این فلسفه، وجوه و صورت‏های فعالیت‏های انسانی، وسائلی هستند که انسان برای حل مسائل نفسانی و اجتماعی خود برانگیخته است. چون این مسائل همواره در تغییرند، وسائلی که در حل آن‏‌ها نیز به‏کار می‌‏روند باید تغییر کنند.
 
دیویى آموزش از راه تجربه و عمل، به مقتضای احتیاجات محصل را جانشین روش تعبدی و توسل به حافظه می‌‏دانست. نوشته‏های دیویى مصداق پیروزی معنا بر سبک است. عبارت‏های آن پیچیده و تکراری و جمله‏‌هایش ناهموار و بیانش خشک و سخت است. لیکن زیر این ظاهر ناامید کننده، نه‌تنها دریایى از تفکرات بنیادی، بلکه گنجینه‏ای از اعتقادات تند نهفته است.
 
به ‏اعتقاد دیویى، وظیفه‏ فلسفه در آینده این است که ذهن انسان‏‌ها را درمورد تضاد‌ها و منازعات زمان خود روشن سازد. هدف این فلسفه آن است که تا آن‏جا که در حیطه‏ امکان انسانی است، به وسیله‏ای برای پرداختن به این تضاد‌ها بدل شود. دیویى بر این عقیده بود که کمال، هدف غایى نیست بلکه فرایند مستمر کامل شدن، بالغ گردیدن و تهذیب یافتن، هدف زندگی است.
 
از دیویی آثار متعددی به‏جای مانده که «طرح یک نظریه‏ انتقادی در اخلاق»، «مطالعاتی در نظریه‏ منطقی»، «دموکراسی و تعلیم و تربیت»، «تجربه و طبیعت» و «در جست‏وجوی یقین» از آن جمله است. جان دیویی، سرانجام در تاریخ یکم ژوئن سال ۱۹۵۲ میلادی در سن نود و سه سالگی درگذشت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 14 خرداد 1392  10:57 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

توماس آکویناس

 

 

توماس آکویناس (نام صحیحش توماس آکوئینی) بزرگترین فیلسوف و متکلم دوره قرون وسطی است. وی اواخر سال 1224 یا اوایل سال 1225 میلادی در قلعه روکاسکا در منطقه اکینیو در نزدیکی شهر ناپل، در خانواده ای اشرافی به دنیا آمد. اگر بخواهیم بر اساس لقبش که «گاو نر زبان بسته»، است حکم کنیم باید بگوییم که او نسبتا فربه بوده است. ویل دورانت می‌گوید: دوستانش وی را گاو بزرگ زبان بسته سیسیل لقب داده بودند.
پدرش فئودال منطقه اکینو بود و توماس را که کوچکترین فرزندش بود، در پنج سالگی به دیر فرستاد، به امید آنکه روزی رئیس آن دیر شود. توماس در آن دیر که «مونته کاسینو» نام داشت، به عنوان طلبه به تحصیل پرداخت تا در آینده راهب گردد. در سال 1239 میلادی برای ادامه تحصیلات به دانشگاه ناپل رفت و در آنجا فنون یا هنرهای هفتگانه را فرا گرفت.
در سال 1334 میلادی به فرقه رهبانی- دو مینیکی پیوست. این عمل او با مخالفت شدید خانواده اش مواجه شد. برادرانش برای جلوگیری از پیوستن او به این فرقه حتی یکسال او را زندانی کردند، ولی توماس از عقیده اش برنگشت و پس از آزادی، به این فرقه ملحق شد. دومینیکیان او را به پاریس فرستادند. توماس، در دانشگاه این شهر نزد آلبرت کبیر به تحصیل پرداخت و همراه او در سال 1248 میلادی به دانشگاه تازه تاسیس شده کلن رفت.
در سال 1252 میلادی، آلبرت کبیر با اعلام اینکه مطلب بیشتری نمی تواند به توماس بیاموزد، وی را برای ادامه تحصیلات به پاریس فرستاد و توماس در دانشگاه شهر پاریس به تحصیل و تدریس پرداخت. در سالهای 54 ـ 1252 میلادی، در رابطه با تفسیر کتاب مقدس، مدتی آموزش دید و طی سالهای 1256 ـ 1254 میلادی، کتاب «جمل پطروس لو مباردوس» را تفسیر و تدریس کرد.
توماس آکویناس در سال 1256 میلادی با اتمام تحصیلاتش، درجه استادی در الهیات را از دانشگاه پاریس اخذ کرد و یکی از دو کرسی اختصاص داده شده به دو مینیکیان را به دست آورده و استاد کلام در دانشگاه پاریس شد. وی پس از سه سال به ایتالیا بازگشت و طی سالهای 1259 تا 1268 میلادی در حوزه های علمیه و دربار پاپ در شهرهای انانیی، ارویتو، رم و ویتربو به تدریس و تحقیق پرداخت. وی در این سالها ارتباط نزدیکی با دربار پاپ داشت و در سازمان دادن و تدوین دروس مدارس دو مینیکی بسیار کوشید.
در سالهای 1268 تا 1272 میلادی در پاریس اقامت گزید و پس از آن به ناپل بازگشت. او در اواخر سال 1273 میلادی تدریس و تحقیق و تالیف را کنار گذاشت و در سال 1274 میلادی هنگامی که به شهر لیون، برای شرکت در شورای عام کلیسای کاتولیک، سفر می کرد، در یک دیر درگذشت.
توماس مهمترین فیلسوف فلسفه مسیحی است که در فلسفه بعد از خود تاثیری بسیار زیاد گذاشت. از میان مطالب کلیدی آکویناس در باب الهیات، نکات زیر از اهمیت خاصی برخوردار است و شایسته است به طور خلاصه به آن اشاره شود:
1. راه‌های پنج‌گانه اثبات وجود خدا؛
2. پیوند میان ایمان و عقل؛
3. اصل تمثیل که یک اصل الهیاتی در باب شناخت خدا بوسیله مخلوقات بدست می‌دهد.
گاو زبان بسته سیسل، در خلاصه الهیّات، پنج راه اثبات خدا را بیان می‌کند، که شالوده استدلال‌هایش در پی‌گیری سلسله علت‌ها تا سرمنشاء آن و یکی دانستن آن با خداست.
او در الهیات می‌گوید: «نخستین و بدیهی‌ترین راه، را برهان حرکت است ...؛ زیرا محال است، چیزی از جهت واحد و به ‌شیوه واحد هم محرّک باشد و هم متحرک. ... از این‌رو باید به محرک اول پرداخت؛ که همه می‌دانند خداست.
دومین راه از علت تامّه می‌آید ... امکان ندارد که چیزی علّت خودش باشد ... از این‌رو باید به اولین علّت تامّه اعتراف کنیم، که همه آن را خدا می‌نامند.
راه سوم از امکان و وجوب وجود گرفته می‌شود ... باید به موجودی اعتراف کنیم که وجوبش در خودش است ... این موجود را خدا می‌نامند.
چهارمین راه از تدرّجی است، که در اشیاء یافت می‌شود .... باید چیزی باشد که علّت  همه خوبی‌ها وکمالات باشد. ما این چیز را خدا می‌نامیم.
پنجمین راه از نظم جهان گرفته می‌شود ... موجودی با شعور وجود دارد؛ که چیزهای طبیعی را به سوی غایتشان هدایت می‌کند و ما این موجود را خدا می‌نامیم.»
در بحث عقل و ایمان آنسلم، متاله بزرگ قرن 11، معتقد بود که ایمان بر فهم مقدّم است و می‌گفت: «ایمان بیاور تا بفهمی!» امّا آکویناس در تحقیقات خود ثابت کرد که عقل غریزی و ایمان مراتب مختلف سرشتی هستند؛ که متمّم و مکمّل یکدیگرند. از نظر او عقل فقط می‌تواند به‌حقایقی مانند وجود خدا، مشیّت الهی و مانند این‌ها دست یابد؛ اما به‌حقایقی مانند تجسم خدا، تثلیث و مانند آن دسترسی ندارد و تنها از راه ایمان به وحی و کتاب مقدّس می‌توان به آن‌ها دست یافت!
اساسی‌ترین اندیشه در باب سخن گفتن از خدا اصل تمثیل است. مثلا در جمله «خدا پدر ماست»، آکویناس معتقد است که این را باید بدان معنا دانست که خدا از پاره‌ای جهات  شبیه پدر بشری است و از دیگر جهات چنین نیست.
با این‌همه، بسیاری از نظریات آکویناس رد شده و یا با تردید جدی مواجه شده‌اند؛ مثل این‌که از یک‌طرف او می‌گوید، هیچ چیز را که مورد قبول عقل نیست، نمی‌توان به‌وسیله ایمان قبول کرد، ولی در جای دیگر باورهایی مانند تثلیث و تجسّم  را با این‌که مخالف عقل است، صرفا با ایمان می‌پذیرد؛ اما نباید از این نکته غافل شد که آکویناس، سعی بسیاری برای عقلانی کردن تثلیث از خود بروز داد و نخستین کسی بود که تثلیث را با عقل همراه ساخت. در مورد راه‌های پنج‌گانه اثبات خدا نیز بعضی از منتقدان وی در قرون وسطی، مثل دانز و آکمی، انتقاداتی را وارد کرده اند.
آکویناس آثار بسیاری به نگارش درآورده است. آثار او شامل تفاسیری بر کتاب مقدس، مقالات فلسفی و الاهیاتی و تفاسیری بر آثار ارسطو می‌شوند؛ اما دو اثر از آثارش از اهمیت زیادی برخوردارند:
1. مجموعه‌ای علیه کفار؛ این کتاب برای پیروان مکتب‌های غیر مسیحی به نگارش در آمده و براساس فلسفه و عقل است و به کتب مقدس هنگامی استناد می‌کند، که موضوع مورد بحث از پیش توسط عقل اثبات شده باشد. در همین راستا آکویناس خدا و صفات او را اثبات می‌کند و ثابت می‌کند که هرکس، ارسطو و منطقش را می‌پذیرد، باید به‌ مسیح ایمان بیاورد؛ زیرا منطق ارسطویی و الهیّات مسیحی به یک خانه دو طبقه شبیه است: فلسفه ارسطویی بنیان و طبقه نخست و الهیّات مسیحی طبقه دوم آن را می‌سازد.
2. مدخل الهیات؛ او در این کتاب، که مهم‌ترین اثرش محسوب می‌شود، الهیّات آگوستینی را با مفاهیم و اصطلاحات فلسفه ارسطویی بیان می‌کند.
تأثیر توماس آکویناس بر تاریخ تفکر کلیسای کاتولیک را نباید دست کم گرفت. او با آراء منحصر به‌فرد خود توانست به‌خوبی در کلیسای کاتولیک جا باز کند. نفوذ و درخشندگی او در پیوند میان منطق و دین چنان بود، که در قرن نوزدهم، هنگامی که کلیسای کاتولیک روم، به‌دنبال پاسخ‌گویی به منتقدان جدید دین بود، لئوی سیزدهم(وفات1904)، احیای مطالعه آثار او را بهترین و مؤثرترین روشی دانست که الهیّات کاتولیک به‌وسیله آن می‌تواند از عهده مسائل دنیای جدید برآید.
از وی آثار مهمّ دیگری به‌جای مانده؛ که اکنون از بهترین تحریرات کلیسای کاتولیک روم می‌باشند. از جمله «کلیاتی در رد مشرکان» و «کلیات الهیات». آکویناس در رساله اول، براهین مهمّی در تأیید ایمان مسیحی به‌سود مبلغانی که در میان یهودیان، مشغول تبلیغ بودند و در رساله دوم، تحقیقی مبسوط درباره ابعاد مهم الهیات مسیحی ارائه کرد.
هم‌اکنون از آکویناس به‌عنوان یکی از قدیسان کلیسای کاتولیک یاد می‌شود.
منابع:
سایت رشد
پژوهشکده باقرالعلوم (ع)
 
برای آشنایی بیشتر با آراء و افکار فلسفی توماس آکویناس به ادامه مطلب مراجعه فرمائید.
 
آراء و افکار فلسفی توماس آکویناس
 
توماس آکویناس بزرگ ترین فیلسوف و متکلم دوره قرون وسطی است. او در فلسفه خود، ارسطو و فلسفه او را برگزید. توماس در پی آن بود که فلسفه ارسطو را که در نظرش فلسفه ای صحیح بود، طوری تقسیر کند که کاملا با اصول مسیحیت سازگار باشد.
وی اعتقاد داشت که بین آنچه فلسفه و عقل به ما می آموزد با آنچه که وحی یا ایمان مسیحی می آموزد، هیچ اختلافی وجود ندارد. مسیحیت و فلسفه ی صحیح، یک چیز را می گویند؛ با این تفاوت که عقل فقط تا قسمتی از راه را می تواند برود و این وحی الهی است که تمام راه را برایمان روشن می سازد. وظیفه اساسی فلسفه این است که خدمتگزار دین و جوابگوی شبهات باشد.
توماس آکویناس با الهام گرفتن از بحث ماده و صورت ارسطوئی گفت: ماده، وجود بالقوه و صورت، وجود بالفعل است. وقتی صورت ها با ماده جمع می شوند، انواع و اجناس و افراد مستحق می شوند.( و به عبارت دیگر، موجودات به وجود می آیند.)
ماده جنبه نقص وجود و صورت جنبه کمال آن است. صورت ها هرچه به ماده نزدیک تر باشند، انواع و افرادشان بیشتر شده و هر چه روبه کمال بروند، از تکثر دور و به وحدت نزدیک تر می شوند. اگر این سیر ادامه یابد، می رسیم به صورت صورت ها یعنی صورت بی ماده که خداوند است و تغییر در او راه ندارد. توماس آکونیاس دربحث خود درباره خداوند، چندین برهان برای وجود خداوند ذکر می کند.
به اعتقاد او، عالم آفرینش بهترین عوالم ممکن است، زیرا اگر کاملترین عوالم نباشد،
می بایست در حکمت الهی نقص وجود داشته باشد و این امکان ندارد. توماس آکونیاس عقیده داشت صورت موجودات همواره درذهن خداوند موجودند و این صورتهایی که در ذهن خدا هستند، سر چشمه اصلی وجود خارجی موجودات در این جهان هستند؛ یعنی در آغاز، موجودات این جهان، صورتهایی در علم خداوند بوده و سپس در عالم خارج موجود می شوند و افراد و محسوسات را تشکیل می دهند.
همچنین، موجودات عالم طبیعت مراتب دارند. هر مرتبه نسبت به رتبه بالاتر خود ماده و نسبت به مراتب زیرین حکم صورت را دارد. به همین ترتیب، حیات طبیعی انسان نسبت به حیات روحانی او مانند نسبت قوه به فعل است. او بیان میکند که نفس انسان پیش از ولادت موجود نیست، اما پس از مرگ باقی است. به اعتقاد او غایت زندگی، سعادت است و تنها با کسب فضایل اخلاقی و در سایه فیض وتفضل الهی می توان به آن رسید.
عالم، عالم اختیار واراده انسان، آزاد است. اما این اراده پایبند اصل نیکی است؛ به عبارت دیگر، اراده انسان بالضروره مایل به نیکی است. البته قوای شهوانی انسان مایل به بدی است و گناهکاری از همین قوا سرچشمه می گیرد. بین این دو، یعنی اراده انسانی و قوای شهوانی همیشه تعارض وجود دارد.
توماس در زمینه های مختلفی بحث کرده است که برای اطلاع از آنها می توانید نگاه کنید به:
·        نظریه شناخت توماس آکونیاس
·        عقل و ایمان در نظر توماس آکونیاس
·        خداشناسی توماس آکونیاس
·        وجود شناسی توماس آکونیاس
·        اخلاق در نظر توماس آکونیاس
·        سیاست و جامعه در نظر توماس آکونیاس
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 14 خرداد 1392  11:08 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

بندتو کروچه

 

 

بندتو کروچه بزرگ‏‌ترین فیلسوف معاصر ایتالیایى در ۲۵ فوریه ۱۸۶۶م در ایتالیا به‌‏دنیا آمد. وی در نوجوانی، خانواده‏اش را در یک زلزله از دست داد و خود نیز دوازده ساعت زیر آوار مدفون ماند. اثر این مسئله، بعد‌ها در شکل‌‏گیری اندیشه او تأثیر نهاد و تا پایان عمر، مخالف هرگونه انقلاب بود. کروچه پس از آن به دانشگاه رم رفت ولی تحصیلات خود را بدون اخذ درجه‏ای‌‌ رها کرد.
 
او ضمن مطالعه کتابی درباره کارل مارکس، نظریه‏‌پرداز آلمانی، با مقولات فلسفه آشنا شد اما به‌‏دنبال فلسفه‏ای بود که نه برای تخریب که به‌‏دنبال نجات بشریت باشد. به این ترتیب، کروچه تصمیم گرفت که خود به تدوین یک نظام فلسفی بپردازد که مبتنی بر جاه‏طلبی‏های مادی نباشد بلکه بر پایه آرزوهای معنوی آدمی استوار باشد.
 
کروچه معتقد بود که این بررسی را باید شخصی به‌‏عمل آورد که در جریان امور باشد. هیچ فیلسوف برج عاج‏نشینی که از توفان‏های زندگی در امان و برکنار بوده است نمی‌‏تواند غم کشتی‌‏شکستگی و دل‏افسردگی و نیز شجاعت آدمی را دریابد. کروچه مشتاق آن بود که خویشتن را به وسط توفان بیفکند تا بتواند از نزدیک و از روی مشاهده شخصی، کوشش و ستیز بشریت را مطالعه کند.
 
کروچه به مدت دو سال وزارت فرهنگ ایتالیا را بر عهده داشت و تلاش نمود تا تجدید حیاتی در اندیشه مردم پدید آورد و سلامت را به دنیای ناسالم بازگرداند. او در دوره دیکتاتوری موسولینی خانه‏نشین شد اما دست از احیا و نشر آزادی برنداشت. وی ارزش‏های حیات را بالا‌تر از ارزش‏های مادی می‌‏دانست و نظریه عدالت را در قالب مفاهیم جدید اقتصادی بیان می‌‏کرد.
 
کروچه یک‏بار بر ضد فاشیست‏‌ها اعلامیه چاپ کرد درنتیجه، فاشیست‏‌ها خانه‏اش را غارت کردند ولی کاری به فعالیت‏های مطبوعاتی او نداشتند. زیرا معتقدات او کم و بیش فاشیستی بود. فلسفه کروچه پر از تناقضات است. وی از یک طرف آزادی‌‏خواه است و از سوی دیگر فاشیست، از یک سو به خدا حمله می‌‏کند و از دیگر سو، مسیحیت و نهضت مسیحی را بزرگ‏‌ترین انقلاب تاریخ بشریت می‌‏داند چرا که انسان را به راه جدید از زندگی سوق داده است.
 
کروچه گرچه اعتقاد چندانی به ادیان نداشت اما معتقد بود تا زمانی که دینی دیگر هم‏شأن یا بر‌تر از مسیحیت ظهور نماید، باید مسیحی باقی بماند. وی تا پایان عمر به تعلیم این فلسفه پرداخت که باید دشمنان را دوست گردانید و با راهنمایی آن‏‌ها از نفاق به صلح، به مجازات آن‏‌ها پرداخت. مهم‏‌ترین اثر کروچه، «فلسفه روح» نام دارد که در چهار جلد تحت عناوین زیبایی‏‌شناسی، منطق، فلسفه سلوک و تئوری تاریخ منتشر شد. بندتو کروچه سرانجام در تاریخ بیستم نوامبر سال ۱۹۵۲ میلادی در سن هشتاد و شش سالگی درگذشت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
سه شنبه 14 خرداد 1392  11:09 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها