0

موفقیت : روابط اجتماعی

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

موانع برقراری ارتباط
موانع برقراری ارتباطارتباط گفتاری موثر، نیازمند آراستن سخن به عناصر یاد شده و پیراستن آن از موانعی چند است که در اینجا، آن را بررسی می کنیم:
۱) ارتباط یکسویه در فضای گفت وگو
از آداب گفت وگو آن است که هر یک از طرفین، به دیگری اجازه سخن گفتن و اظهارنظر بدهد و با پرگویی، وی را به سکوت وادار نکند. برخی افراد که خود را داناتر می دانند یا حرفه آنها به گونه ای است که با گویندگی و سخنرانی و تدریس و... سرو کار دارند، گاه در گفت وگوهای روزانه نیز، طبق عادت، نقش سخنگوی تنها را بازی می کنند و کمتر حاضرند از مرکب سخن، پیاده گردند. به خوبی روشن است که این کار، خود برخاسته از میل و شهوت، یا غرور و نخوت است و ارتباط سازنده و موثر را دچار مشکل و حتی ناممکن می سازد. از این روی، در آموزه های دینی تاکید می شود که آدمی در فضای گفت وگو بر شنیدن پیش از سخن گفتن، علا قه نشان دهد.
به طور کلی یکی از امتیازات و کارکردهای شیوه پرسش و پاسخ و نظرخواهی در گفت وگو، که در قرآن کریم و گفت وگوهای پیامبران به فراوانی دیده می شود، نفی ارتباط گفتاری یکسویه و ایجاد فضای تعامل در گفت وگوست.
۲) شروع از نقاط منفی (انتقاد گزنده)
گفت وگو را نباید با شکایت، سرزنش و انتقاد آغاز کرد، چرا که این کار، می تواند شخصیت مخاطب را جریحه دار سازد و پذیرش انتقاد و ادامه ارتباط را نیز با مشکل مواجه کند. بنابراین، حتی در صورتی که موضوع اصلی سخن، انتقاد از مخاطب باشد، نخست لا زم است به نقطه یا نقاط مثبتی اشاره شود و انتقاد با افزون بر نکته یاد شده، انتقاد سازنده شرایط دیگری نیز دارد که از آن جمله است:
- انتقاد، نباید گزنده و توام با سرزنش زیاد باشد، چرا که در این صورت، آن سان که امیر مومنان فرموده اند، تنها شعله های لجاجت مخاطب را برمی افروزد.
- تکرار بیش از حد انتقاد نیز، از تاثیر آن می کاهد و بذر کینه و دشمنی را در دل مخاطب می افشاند.
- انتقاد از مخاطب در حضور دیگران، معمولا موجب تخریب شخصیت وی می شود و نتیجه معکوس دارد.
۳) ستایش افراطی مخاطب
همان گونه که انتقاد گزنده، مانع برقراری ارتباط موثر است، ستایش افراطی مخاطب نیز گاه مشکل ساز است. چرا که مخاطب احساس می کند ستایش فراتر از حد او، نوعی مجامله و چاپلوسی، یا ابزاری برای فریب و اغفال و در نتیجه وادار کردن وی به پذیرش یک کار یا مطلب است. از این روی، بسیاری از افراد، در برابر ستایش خود، حالت تدافعی می گیرند. از این روی، و نیز به خاطر آثار نامطلوبی که این کار، بر روحیه و اخلا ق مخاطب بر جای می نهد، در آموزه های دینی، نهی و نکوهش شده است. تا آن جا که رسول خدا (ص) فرموده اند: «به صورت ستایش کنندگان، خاک بپاشید!» و از دیگر سوی، امیر مومنان (ع) پارسایان را چنین توصیف می کند که هرگاه ستایش شوند، ترسان و نگران گردند و در درون، از پیشگاه الهی طلب آمرزش نمایند.
بدین سان، هم در انتقاد و سرزنش و هم در مدح و ستایش، از زیاده روی باید خودداری نمود، چنان که امیر مومنان (ع) می فرمایند:
«هرگاه ستودی، مختصر کن. هرگاه نکوهیدی کوتاه کن.»
۴) گفت وگوی آمرانه و منفعلا نه
از نظر چگونگی برقراری ارتباط و گفت وگو، افراد را می توان به سه گروه تقسیم کرد: نخست، انسانهای «پرخاشگر» و متکبر، که در سخنان خود، پیوسته از دستور، تهدید، ارعاب و تحقیر استفاده می کنند، نیازها و تمایلا ت خود را همیشه حق و مهمتر از نیازها و خواسته های دیگران می دانند و برای شخصیت مخاطب، ارزشی قائل نیستند. از دید آموزه های دینی، این کار، شیوه گردنکشان و مستکبران است که مانع برقراری ارتباطی صمیمی و موثر می گردد.
گروه دوم، افراد «منفعل اند» که شخصیت خویش را بی ارزش می شمارند و خواسته ها و نیازهای خود را از خواست و نیاز دیگران، بی اهمیت تر می پندارند. آنان معمولا با صدایی ملا یم سخن می گویند و با تبسم های زیاد و انفعالی، خودداری از تماس چشمی و عذرخواهی فراوان از سخنان خود، بیشتر شنونده حرف های دیگرانند و در سخن خود نیز، متکی به رای آنان. این حالت، افزون بر آن که تاثیرگذاری ارتباط را به حداقل می رساند، عزت نفس و شخصیت گوینده را در نظر دیگران، خدشه دار می سازد و آدمی را از رسیدن به خواسته های حقیقی خویش، باز می دارد.
گروه سوم، افراد «قاطع اند» که با احترام به حقوق و شخصیت دیگران، خواسته های خود را نیز با قاطعیت همراه با آرامش و ادب، مطرح می سازند.
بر این اساس، ارتباط موثر، نیازمند آن است که گفت وگوها، نه آمرانه و نه منفعلا نه، بلکه با قاطعیت و ابراز وجود توام با احترام، انجام گیرد.
۵) خودنمایی در بیان
خودنمایی و فضل فروشی در سخن، ارتباط موثر را غیرممکن می سازد، زیرا برای مخاطب، این احساس را پدید می آورد که گوینده، خود را از نظر سطح دانش و خرد یا پایگاه اجتماعی، در مقامی برتر و مخاطب را فردی کم خرد و فرودست می داند و این، موجب رنجش وی می گردد.
خود ستایی در واقع برخاسته از غرور و خود برتربینی است که ناشی از عدم شناخت صحیح از خویشتن است. از این روی، قرآن کریم می فرماید: «خودستایی نکنید، ]چرا که[ او به کسی پرهیزگاری نموده، داناتر است».
براین اساس، هرگاه مخاطب، از اطلا عات علمی و سطح فهم پایین تری نسبت به گوینده برخوردار باشد، بایستی از خودنمایی در سخن و به کارگیری اصطلا حات علمی نامانوس، خودداری گردد.
۶) مجادله
جروبحث های بی حاصل، از موانع مهم ارتباط گفتاری موثر است که در آموزه های دینی، با عنوان های«جدال» و «مرا»»، نکوهش بازداشته شده است. این کار، که غالبا ناشی از خود بزرگ بینی و برتری جویی وبه هدف محکوم کردن و شرمنده ساختن مخاطب است، وی را نیز به جدال و لجبازی می کشاند و با سلب احترام متقابل، ادامه ارتباط را دچار مشکل می سازد.
امام هادی(ع) می فرماید:«مجادله کردن، دوستی دیرین را از بین می برد و پیوند استوار را از هم می گسلد، و کمترین چیزی که در آن هست، چیره جویی است و چیره جویی، خود عامل اصلی قطع رابطه می باشد». از این روی، آدمی حتی در صورتی که اطمینان دارد حق با اوست، بایستی از پافشاری بیش از حد بر آن که به جدال می انجامد، بپرهیزد.
رسول خدا(ص) می فرماید:«هیچ بنده ای کاملا به حقیقت ایمان نرسد، مگر آن گاه که مجادله را رها کند، هر چند حق با او باشد». چرا که لا زم نیست تمام باورها و گفته های ما را، دیگران نیز بپذیرند.
مقابله با خاستگاه های جدال ناپسند- همچون برتری جویی و تعصب- و توجه به پیامدهای آن- از جمله: تیرگی روابط، افت شخصیتی، خستگی بی حاصل و سقوط معنوی-، می تواند آدمی را در ترک این کار یاری رساند.
۷) پرسشگری منفی
کارکردهای اصلی «پرسش» به عنوان مهارتی اجتماعی، بسیار فراوان و گوناگون است، از آن جمله است: کسب اطلا عات (به عنوان مهمترین کارکرد); سنجش میزان دانش پاسخ دهنده; تشخیص مشکلا ت طرف مقابل; تعیین نگرش ها، احساسات و عقاید وی; ابراز علا قه به مخاطب; تشویق تفکر انتقادی و ارزیابی; تشویق به مشارکت بیشتر در بحث; و انتقاد و بازخواست. در کنار این عناصر، گاه پرسش هایی نادرست، غیرمفید یا به انگیزه های ناسالم مطرح می شود که فرآیند ارتباط را نیز، دشوار می سازد، از این روی، در آموزه های دینی، نکوهش شده است. برخی از این گونه پرسش ها عبارت است از:
▪ پرسش از مسائلی که هیچ گونه سود قابل توجهی ندارد و تنها موجب اتلا ف وقت و انرژی افراد است.
▪ واکاوی آنچه دانستن آن، زیانبار است; (مانند اصرار بیمار برای آگاهی از بیماری درمان ناپذیر خود، سوال از آلودگی های افراد، اطلا عات سری...).
▪ تجسس در امور شخصی دیگران.
▪ پرسش تمسخرآمیز.
▪ پرسش به هدف خودنمایی، فضل فروشی یا تخریب شخصیت و اعتبار مخاطب.
▪ بهانه تراشی و ماجراجویی با سوالا ت بیجا.
● آسیب شناسی سخن
سخن، از دید کمی و کیفی، پیوسته در معرض آفات و آسیب های گوناگونی است که به خاطر تاثیرات منفی بر شخصیت، روان و اعتبار اجتماعی گوینده یا مخاطب، بی ارزش و گاه ضدارزش می شود و ناپایداری ارتباط کلا می سازنده را نیز، موجب می گردد.
 
 
 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  11:45 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

مهارت گوش دادن چیست و چگونه آن را در خود تقویت کنیم؟
مهارت گوش دادن چیست و چگونه آن را در خود تقویت کنیم؟آدمی در قرن حاضر به توانایی‌های متعددی نیاز دارد که هر کدام می‌تواند به نوعی در روند زندگی و کار او تاثیرگذار باشد. از این میان، توانایی‌ برقراری ارتباط و ایجاد مناسبات اجتماعی از جمله مهمترین مهارت‌هاست. همه ما در هر پست و منزلت شغلی، مطمئناً با افراد زیادی روبه‌رو هستیم که شاید نیمی از زمان حضورمان در اجتماع به آنها اختصاص دارد و مهمترین پل ارتباطی میان ما از طریق «گوش دادن» صورت می‌گیرد.
در مهارت گوش دادن چنان قدرتی نهفته است که به واسطه آن می‌توان از بسیاری از موانع گذشت، افراد زیادی را در اختیار داشت و در انزوای ناخواسته روزگار نو درگیر نماند. در این نوشته تلاش شده راهکارهایی در باب گوش دادن موثر بیان شود تا قدرت پنهانی این مهارت آشکار گردد.
هر نکته به شکلی بیان شده است که شما می‌توانید با توجه به نوع عملکرد خود در حین گوش دادن و شناسایی نقاط ضعفتان در این زمینه، جمله‌ای را که توجه به آن منجر به قوت توانایی گوش دادن در شما می‌شود انتخاب کرده و روی یک برگه نوشته و در مکان مناسبی که در معرض دیدتان باشد، قرار دهید. به این ترتیب با مراقبت از رفتارتان و توجه بر نکته یاد شده می‌توانید به سرعت به مهارت گوش دادن در خود قوت بیشتری ببخشید.
در حالت کاملاً عادی، گوش کردن بیش از هر فعالیت دیگر زمان بیداری فرد را به خود اختصاص می‌دهد. مطالعه بر روی افراد شاغل در زمینه‌های متفاوت، نشان داده است که ۷۰ درصد لحظه‌های بیداری افراد به برقراری ارتباط می‌گذرد. از این زمان نوشتن ۹ درصد، مطالعه ۱۶ درصد، صحبت کردن ۳۰ درصد و گوش کردن ۴۵ درصد را به خود اختصاص می‌دهد. اما با این وجود، متاسفانه فقط عده معدودی از افراد شنوندگان خوبی به شمار می‌روند. محققان مدعی‌اند که حتی در سطوح اطلاعاتی خاص و وقتی که شنونده برای کسب معلومات گوش می‌دهد نیز ۷۵ درصد ارتباط کلامی نادیده گرفته می‌شود، اشتباه درک می‌شود و یا به سرعت فراموش می‌شود. توانایی گوش کردن، برای درک معنای عمیق آنچه افراد می‌گویند، از این هم نادرتر است و شاید بر همین اساس بوده که نقل می‌کنند حضرت عیسی(ع) فرمود: اگر چه یک گوش تو کاملاً شنواست، اما گوش دیگرت ناشنواست.»
بیشتر اوقات حرف‌های گوینده از یک گوش وارد می‌شوند و از گوش دیگر خارج می‌شوند. در جامعه ما یکی از دلایل عمده گوش کردن نامناسب، آن است که بیشتر ما آموزش مقدماتی بسیار عمیقی را برای گوش نکردن دریافت می‌کنیم.
در دوره پیش‌دبستان، تاکید والدین به توجه نکردن به آنچه خوب نیست و در سال‌های اولیه تحصیل پرداختن و تاکید صرف بر خواندن، از سویی دیگر آغاز الگوبرداری ما از همان سال‌های نخست کودکی از بزرگترهایی که خود هرگز درست گوش نمی‌دهند همه از جمله عوامل یاد دهنده گوش نکردن هستند. نتایج بررسی‌ها نشان می‌دهد که عدم استفاده صحیح از این مهارت، موجب ناتوانی افراد در حل مشکلات اعم از خانوادگی و یا شغلی می‌شود. اما این مهارت نیز همچون سایر مهارت‌ها، کسب کردنی و آموختنی است، کافی است به برخی نکات و اصول لازم در این خصوص توجه و عمل کنیم تا از نیروی حاصل از آن در پیشگیری از مسائل و حل مشکلات موجود و نیز برقراری روابطی سازنده بهره‌مند شویم. از جمله این نکات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد. این نکات ساده در قالب جملاتی بیان شده است که توجه به آنها در رفتار عملکرد موجب تقویت گوش دادن فعالانه و موثر می‌شود.
▪ در حین رویارویی با هر مراجعه کننده‌ای اعم از همکاران و یا اعضاء خانواده‌ام تا زمانی که کاملاً متوجه موضوع نشده‌ام، زمان گفت‌وگو را به بعد موکول نمی‌کنم.
▪ در طول صحبت کردن طرف مقابل، مشغول قضاوت و ارزش‌گذاری کلام او در ذهن خودم نیستیم.
▪ بدون پیشداوری و فارغ از شنیده‌های قبلی‌ام به سخنان طرف مقابل گوش می‌کنم. به این ترتیب ذهن من با نگاهی تازه به تحلیل مسئله مورد نظر می‌پردازد.
▪ بعد از اتمام حرف‌های طرف مقابل به خودم فرصت فکر کردن می‌دهم. من مجبور نیستم بلافاصله تصمیم بگیرم و یا چیزی بگویم.
▪ کوتاه و روشن سخن می‌گویم تا فرصت لازم برای درک کلامم و نیز صحبت کردن از طرف مقابل وجود داشته باشد.
▪ برای ذکر مصادیق در حرفهایم از خاطرات دور و دراز خود که تعریف آنها زمان زیادی صرف می‌کند و رشته کلام را نیز از هم می‌گسلد، پرهیز می‌کنم.
▪ در حین گفت‌وگو با حرکات سر و کلمات مناسب تمایل و علاقمندی خود را به شنیدن نشان می‌دهم.
▪ در طول گفت‌وگو تلاش می‌کنم که اصل کلام و منظور طرف مقابل را درک کنم و به برداشت ذهنم اکتفا نکنم.
▪ می‌دانم خشم مانع فهم درست معانی خواهد شد، بنابراین در این زمان تلاش می‌کنم با سکوت بیشتر و توجه به بیان و احساس گوینده موجب کنترل خشم در خود شوم.
▪ در مواقعی که احساس می‌کنم دقیقاً متوجه منظور طرف مقابل خود نشده‌ام، با جملات واضح‌تر و با استفاده از کلمات گوینده سوال می‌کنم.
▪ تا حد امکان سخن گوینده را قطع نمی‌کنم. اما اگر از نظر زمان در تنگنا باشم، این مورد را با لحن مناسبی مطرح می‌کنم و حتماً قرار گفت‌وگوی بعدی را معین می‌کنم.
▪ در هنگام شنیدن با بدنی مایل به جلو و در فاصله‌ای مناسب رودرروی طرف مقابل قرار می‌گیرم و با وضعیتی گرم و پذیرا، هشیاری همراه با آرامش خود را به او انتقال می‌دهم.
▪ در حین گوش دادن سعی می‌کنم عوامل محیطی مزاحم را به حداقل برسانم مثلاً تلویزیون و رادیو را خاموش کنم، گاهی حتی تلفن را قطع کنم و یا در را ببندم.
▪ در گفت‌وگو با طرف مقابلم سعی می‌کنم سؤالات کمتری بپرسم تا او وقت بیشتری برای سخن گفتن داشته باشد و هدایت مکالمه به دست او باشد.
▪ در صورت نیاز به پرسش، از سؤالات باز استفاده می‌کنم، یعنی سؤالاتی که به پاسخی بیشتر از یک کلمه احتیاج دارند.
▪ همواره به ارزش سکوت در گوش دادن فکر می‌کنم و می‌دانم که نقطه آغاز فرد، سکوت و گام دوم آن گوش دادن است.
▪ در هنگام سکوت به سخنان طرف مقابلم می‌اندیشم و سعی می‌کنم احساس او را بفهمم.
▪ می‌دانم که زمانی باید ساکت بود و زمانی باید سخن گفت و من مراقب هستم تا سکوت نامطلوب میان ما ایجاد نشود.
▪ تظاهر به فهمیدن نمی‌کنم و هر زمان که به هر علت مثل خیال‌پردازی و فکر کردن به آنچه او قبلا گفته بود، متوجه باقی حرفهای او نشدم، از او می‌خواهم که سخنش را تکرار کند.
▪ می‌دانم گفتن این جمله که «دقیقا می‌دانم چه احساسی داری» مانع سخن گفتن او می‌شود. بنابراین تلاش می‌کنم که همراه او باشم.
▪ همدلی گوش دادن با قلب و سر است، بنابراین گرمی و صمیمیت و تن صدا و نحوه بیان من می‌تواند همدلی مرا نشان دهد.
▪ فراموش نمی‌کنم گوش دادن فعالانه گاهی تنها کاری است که در کمک به برخی از افراد برای رسیدن به حل مشکلاتشان لازم است.
بنابراین گوش کردن من گاهی بسیار موثرتر از ارائه راه‌حل یا تلاش برای مشکل‌گشایی است.
 
مراجع
۱ – بولتون، رابرت. روان‌شناسی روابط انسانی. ترجمه حمیدرضا سهرابی. رشد. ۱۳۸۴
۲ – تی‌وود. جولیا. ارتباطات میان فردی. ترجمه مهرداد فیروزبخت. مهتاب. ۱۳۸۰
۳ – هارجی. اون و همکاران. مهارت‌های اجتماعی در ارتباطات میان فردی. رشد. ۱۳۷۷
۴ – کول. کریس. کلید طلایی ارتباطات. ترجمه محمدرضا آل‌یاسین. هامون. ۱۳۷۹.
 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  11:47 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

 

مهارت گوش کردن
از میان مهارت‌های گوناگون انسان، گوش کردن یکی از مهم‌ترین مهارت‌هایی است که با پرورش آن می‌توان کارایی خود را در تمامی مراحل زندگی به‌ویژه دوران تحصیل افزایش داد؛ ضمنا این مهارت یکی از مشکل‌ترین مهارت‌هاست.
گوش دادن تعهدی برای فهمیدن و رسیدن به درک همدلانه است؛ به این معنا که از علایق، نیازها و تعصبات خود بکاهید و با چشمان فرد مقابل به مسائل نگاه کنید؛ خودتان را جای او بگذارید و از دریچه چشم او نگاه کنید. گوش دادن در ضمن نشانه مهر و محبت شماست. مثلا هنگام گوش دادن به طرف مقابل درواقع می‌گویید: به تو علاقه‌مندم و تو برایم اهمیت‌داری، می‌خواهم بدانم به چه فکر می‌کنی و چه احساسی و چه نیازی داری؟
اصطلاح «گوش دادن» در برخوردهای اجتماعی به ۲ معنا به کار می‌رود. یکی از آنها اشاره به گوش دادن آشکار دارد که گوش دادن فعال نامیده می‌شود. ما وقتی فعالانه گوش می‌دهیم که رفتارهایی انجام دهیم که حاکی از توجه ما به طرف مقابل است. دومین معنای گوش دادن به فرایند‌شناختی جذب اطلاعات اشاره دارد. در این تعبیر گوش دادن نشانه رفتارهای آشکار شنونده نیست بلکه به جنبه‌های نهفته رفتارهای او اطلاق می‌شود. برای مثال ممکن است به‌طور پنهانی بی‌آنکه علامتی دال بر توجه به دیگران از خودمان نشان دهیم به صحبت‌های آنان گوش دهیم. گوش دادن منفعلانه به همین گوش دادن گفته می‌شود.
● گام‌های مؤثر برای گوش دادن
▪ گوش کردن فعال: خانم عبدی می‌گفت: هرگز نتوانستم موضوعی را برای همسرم به‌طور کامل تعریف کنم چون میان صحبت‌های من گاهی دستش را بلند می‌کند و با اشاره به تلویزیون یعنی که حرف نزن، گوش می‌کنم و یا چیزی از من می‌خواهد یعنی که حرف نزن، به‌طور کلی شنونده خوبی نیست و گاهی نیز هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دهد.
وقتی خوب گوش می‌دهید همسرتان را بهتر درک می‌کنید و با او هماهنگ می‌شوید، از روابط خود بیشتر لذت می‌برید. بی‌آنکه مجبور به ذهن خوانی باشید می‌فهمید که همسرتان چرا چنین می‌گوید و چنین می‌کند.واقعیت این است که گوش دادن به این معنی نیست که گوشه‌ای بنشینید و دهانتان را ببندید. گوش کردن روند فعالی است که مستلزم مشارکت شماست. برای درک کامل مفهوم یک گفت‌وگو اغلب ناگزیرید سؤالاتی بکنید و واکنش‌هایی نشان بدهید؛ بدین ترتیب از حالت کنش پذیر گامی فراتر می‌گذارید و در روند گفت‌وگو مشارکت می‌کنید.
برای گوش دادن فعال بهتر است شیوه زیر به کار گرفته شود:
▪ بازسازی عبارت‌ها: آنچه می‌پندارید طرف مقابلتان گفته است، به بیان خود‌تان در ذهن تکرار کنید. بازسازی عبارت‌ها، یکی از ابزارهای اصلی برای گوش کردن واقعی است.
امتحان این شیوه به ما کمک می‌کند که اگر صحبت‌های طرف مقابل را هم خوب نشنیده باشیم و یا او تصور کرده که به حرف‌هایش گوش نداده‌ایم با بازسازی عبارت‌ها به او بفهمانیم که حرف‌هایش را شنیده‌ایم. در بازسازی اغلب می‌توانیم از عبارت «منظورت این بود» و یا «آنچه اتفاق افتاده این بود» استفاده کنیم.
▪ گوش دادن به همسر: شاید مهم‌ترین کاربرد مهارت‌های شنیداری هنگام ارتباط با همسر باشد؛ شیوه‌ای که آن را ارتباط دو جانبه می‌نامند؛ ساختاری که در چارچوب آن می‌توان واقعا به حرف‌های یکدیگر گوش داد. این شیوه از این قرار است: هر‌گاه درباره موضوعی صحبت می‌کنید که می‌تواند بحران‌زا باشد، هنگامی که گوینده هستید دیدگاهتان را خلاصه کنید و مختصر و مفید شرح دهید، از سرزنش کردن و یا بردن نام اشخاص خاص اجتناب کنید، طرف مقابل را متهم نکنید، بر نقاط ضعف و اشتباهات همسرتان تأکید نورزید.
هنگامی که شنونده هستید، کاملا به گفته‌های همسرتان توجه کنید. با آنچه می‌گوید مخالفت نکنید، از مشاجره و مباحثه بپرهیزید و سؤال کنید. مزیت رعایت این شیوه آن است که از سرعت گفت‌وگو می‌کاهد و مناقشات لجام‌گسیخته را گسترش نمی‌دهد.
گوش کردن دارای موانع بی‌شماری است از آن جمله:
▪ مقایسه: این کار گوش کردن را بسیار دشوار می‌کند زیرا شما دائم در تلاشید تا بفهمید چه کسی باهوش‌تر، داناتر یا تواناتر است یا از سلامت عاطفی بیشتری برخوردار است؛ شما یا دیگری؟ به این ترتیب نمی‌توانید در بحث شرکت کنید، چرا که سخت گرفتار سنجش خودتان هستید.
▪ خواندن ذهن: کسی که سعی می‌کند ذهن افراد را بخواند نمی‌تواند توجه چندانی به آنچه مردم می‌گویند داشته باشد.
▪ دلجویی کردن: شما می‌خواهید مهربان، خوشایند و حمایت‌گر باشید، می‌خواهید محبوب مردم باشید، پس با تمام گفته‌هایشان موافقت می‌کنید، شاید تظاهر به گوش دادن می‌کنید و به جای شرکت در بحث و فهم فقط درصدد به دست آوردن دل دیگران هستید.
▪ حق به جانب بودن: شما نمی‌توانید اصلاح شوید، نمی‌توانید شیوه تغییر دادن اخلاق خود را فرا گیرید. اعتقادات شما خدشه ناپذیرند.
▪ پند دادن: حلال مشکلات بودن، کیسه‌ای از پند و اندرز در اختیار داشتن و با شنیدن چند جمله از مخاطب سر کیسه پند و اندرز را باز کردن نمی‌گذارد که با مخاطب ارتباط صمیمانه‌ای داشته باشید. هرگز به محض شنیدن مشکلات گوینده موعظه نکنید چون مخاطب (گوینده) در نهایت احساس تنهایی خواهد کرد.
▪ همخوان‌سازی: بسیاری از مردم ما هر آنچه می‌شنوند، به یاد کاری می‌افتند که خود انجام داده‌اند و آنچنان در خاطرات خود غرق می‌شوند که دیگر فرصتی برای گوش کردن واقعی به حرف‌های گوینده و یا تلاشی در جهت شناخت او ندارند.
▪ رؤیا پردازی: در حال گوش کردن هستید، یکی از گفته‌های گوینده ناگهان زنجیره‌ای از وقایع را در ذهن شما تداعی می‌کند و به رؤیا فرو می‌روید، در این صورت تعهدی به شناخت یا احترام به گوینده در خود احساس نمی‌کنید و این نشانگر آن است که ارزش چندانی برای گفته‌های او قائل نیستید.
▪ قضاوت کردن: انگ زدن تاثیر بسیار زیادی دارد اگر شما کسی را احمق فرض کنید، به آنچه می‌گوید توجه نخواهید کرد. قضاوت عجولانه درباره یک گفته بحث را واپس می‌زند. یکی از قوانین درست گوش کردن آن است که پس از شنیدن تمام گفته‌ها درباره آن قضاوت شود. لازمه قضاوت درست به کار گرفتن زبان توضیحی است نه زبان داوری.
▪ پالایش کردن: بسیاری از افراد حرف‌های گوینده را پالایش می‌کنند؛ یعنی برخی از نکات را گوش می‌دهند و مابقی را نشنیده می‌گیرند؛ در حقیقت به حالات فرد توجه می‌کنند.
● سخن پایانی
ارتباط به‌نظر موضوع ساده‌ای است و همه ما خود را در آن متخصص می‌دانیم و گفت‌وگو را امری طبیعی تلقی می‌کنیم اما در شرایط اختلاف، وقتی تضادی مطرح می‌شود آن وقت است که باید مهارت کلامی خود را مورد قضاوت قرار دهید.
به راستی در حالت عصبانیت چگونه گفت‌وگو می‌کنید؟ اگر در مواقع حساس بتوانید به خوبی و به‌گونه‌ای مؤثر ارتباط برقرار‌سازید نقش ارتباط خوب و حیاتی را ایفا کرده‌اید.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  12:31 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

مهارت های ارتباطی برای رسیدن به موفقیت
 
کودکان از همان لحظه ی تولد راه و رسم برقراری ارتباط را یاد می گیرند. آنها اولین ارتباط خود را از طریق گریه کردن با مادر خود آغاز می کنند. بعد از آن طی زندگی، پیشرفت فرد در این مسئله به برقراری ارتباط او با سایرین، و سایرین با وی بستگی دارد. مهارت های ارتباطی سرمایه ای مهم برای هر فرد در راه موفقیت به شمار میرود.
توانایی برقراری ارتباط برای همه ی مخلوقات زمین الزامی است، و انسانها نیز از این قانون مستثنی نیستند. البته، ارتباط انسانها بسیار پیچیده تر و دشوارتر از سایر مخلوقات است. راه های متعدد و مختلفی برای برقراری ارتباط میان انسانها وجود دارد. در این مقاله قصد داریم تا درمورد مهارت های ارتباطی میان فردی صحبت کنیم که برای رسیدن به موفقیت مسئله ای حیاتی است.
اتفاقی نیست که اکثر شرکتها و سازمانها در برنامه ی آموزشی خود برای پیشرفت شغلی کارکنان، مهارت های ارتباطی را نیز می گنجانند. تا حد زیادی میتوان گفت که اصلی ترین عامل موفقیت شرکتها، صلاحیت برقراری ارتباط کارکنان آن است. آنها که به نوع بخصوصی از مهارتهای ارتباطی مثل سخنرانی در جمع نیاز دارند، دوره های ویژه در شرکت یا خارج از آن برای آندسته از کارکنان تدارک دیده می شود.
معدود افرادی هستند که عقیده دارند هرچه مهارتهای ارتباطی فرد قوی تر باشد، به موفقیت بیشتری دست پیدا خواهد کرد و آینده ی شغلی درخشانتری خواهد داشت. همه می دانیم که فاکتورهای مهم دیگری نیز برای کسب موفقیت در کار وجود دارد، اما از اهمیت مهارتهای ارتباطی در این زمینه نباید غافل بود.
● مزایای مهارتهای ارتباطی
منافع و مزایای مهارتهای ارتباطی بسیار زیاد و مختلف است. این مهارتها می تواند زندگی شما را در آینده به طرقی حفظ کند، قلب فرد مورد علاقه تان را برباید یا ازدواجتان را نجات دهد.
در کار و تجارت هم، فواید و مزایایی از قبیل موارد زیر خواهد داشت:
▪ کنترل کارمندان
کنترل کارمندان نیازمند ارتباط پایدار و موثر است. اگر نتوانید با افراد زیردستتان رابطه برقرار کنید، توانایی شما در مدیریت محدود خواهد شد و روحیه ی کارکنان را از بین خواهد برد. نیاز به برقراری ارتباط به طور صحیح در زمانهای مامور کردن، تشویق کردن، درک کردن کارمندان و آموزش دادن به آنها الزامی است.
ارتباط خوب با کارمندان، به شما فرصت می دهد بتوانید آنها را ترغیب و تشویق کنید و انگیزه ی لازم برای کار را به آنها بدهید. داشتن مهارت برقراری ارتباط صحیح، از شما مدیری بهتر و کامل تر می سازد.
▪ برخورد با افراد خارج از سازمان
چه برای یک شرکت کار کنید یا یک سازمان یا اداره ی دولتی، باید با افرادی خارج از آن شرکت یا سازمان از طریق تلفن ارتباط برقرار کنید. داشتن مهارتهای برقراری رابطه، باعث می شود بتوانید در چنین موقعیتی هم خود و شرکتتان را به بهترین شکل به طرف مورد نظر نشان دهید، از اینرو تاثیرگذاری شما دو برابر اهمیت پیدا می کند، اول به خاطر تصویری که از شرکت یا سازمان محل کار خود به آنها نشان می دهید، دوم به خاطر پیشرفت کاری خودتان.
▪ ایجاد اعتماد به نفس
با پیشرفت مهارتهای ارتباطیتان، خواهید دید که اعتماد به نفستان نیز رو به افزایش است، از اینرو تقویت مهارتهای ارتباطی می تواند جزء استراتژی های طولانی مدت شما برای رسیدن به موفقیت باشد.
بهتر است بدانید که ارتقاء مهارتهای ارتباطی در جنبه های مختلف زندگی شما، فواید و منافع متعدد دیگری نیز دارد.
▪ راه های پیشبرد مهارتهای ارتباطی
دوره های آموزشی یادگیری مهارتهای ارتباطی بسیار متداول هستند، و امکان دارد حتی کارفرمای خودتان نیز چنین دوره هایی را برای کارمندان شرکت برپا کند. نوع دوره ی انتخابی شما بستگی به نیازهای شما دارد، دوره های مهارت سخنرانی در جمع، مهارت برقراری ارتباط کلامی، مهارتهای تلفنی، مهارتهای ارتباطی نوشتاری، و...شما باید با مشورت با رئیستان، یکی ا این دوره ها که بیشتر مورد نیازتان است را انتخاب کرده و در آن شرکت کنید.
تمرین نیز ضروری است، به همین خاطر بهتر است در هر موقعیت مناسبی با کارمندان یا همکاران خود صحبت کنید. سه نکته ی دیگر نیز وجود دارد که باید به خاطر بسپارید:
۱) ارتباط مسئله ای دو طرفه است. فقط حرف زدن شما برای کارکنان شرکت مهم نیست. شما باید آنها را نیز ترغیب کنید تا آزادانه با شما گفتگو کنند. در بعضی موارد، این مسئله ای ساده نیست، به همین دلیل مهارتهای برقراری ارتباط میان فردی اهمیت ویژه ای پیدا می کند. شنونده ی خوب بودن نیز چزء مهارتهای ارتباطی است. در واقع، شنونده ی خوب بودن، برای هر فردی سرمایه ای فوق العاده محسوب میشود.
۲) هر کسی که طرف صحبت شما باشد یک فرد محسوب می شود. یک گروه نیز ترکیبی از افراد مختلف است، و این را باید به یاد داشته باشید. باید مخاطبین خود را بشناسید تا بتوانید با آنها ارتباط صحیح برقرار کنید.
۳) اگر کارمندان و کارکنان یادی زیر دست شما هستند، داشتن یک حافظه ی خوب بسیار به شما کمک خواهد کرد. چون برای اینکه بتوانید مدیری قدرتمند و خوب باشید، باید تک تک کارمندان خود را خوب بشناسید.
حافظه در سایر انواع برقراری ارتباط نیز نقش مهمی دارد. یک نمونه ی آن سخنرانی در جمع است، چون صحبت با گروهی از افراد از حفظ باعث بالا بردن اعتماد به نفس و تاثیر گذاری شما می شود. اگر سخنرانی حین صحبت کردن مداوم به یادداشت های خود نگاه کند، تاثیر کمتری بر مخاطبین خود خواهد داشت.
حافظه همچنین برای ارائه ی ایده ها، کارها و پیشنهادهایتان به بالا دستانتان مفید است. اگر بتوانید همه ی اطلاعات لازم را کسب کنید، نه تنها سطح کاریتان بالاتر خواهد رفت، بلکه تاثیرگذاری بیشتری هم خواهید داشت.
برقراری ارتباط مبحثی بسیار گستره است، اما باید از جایی شروع کنید تا بتوانید مهارتهای ارتباطی خود را ارتقاء دهید. شاید بهترین نقطه ی شروع، نقطه ضعفهایتان باشد. بهتر است با رئیستان درمورد این مسئله گفتگو کنید. و اگر رئیسی ندارید، یکی از دوستانتان که به عقاید و نظرات او احترام میگذارید، بهترین کسی است که میتوانید در مورد نقطه ضعفهایتان با او صحبت کنید .

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  12:37 PM
تشکرات از این پست
mina_k_h
mina_k_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 12298
محل سکونت : زمین

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

از کجا بدانیم به چه کسی می‌توانیم اعتماد کنیم؟

در طول زندگی، خیلی وقت‌ها آدم‌هایی می‌آیند که از اعتمادمان سوءاستفاده می‌کنند و این مسئله عمیقاً احساسات ما را جریحه‌دار می‌کند و این اعتماد کردن دوباره به بقیه آدم‌ها را برایمان سخت می‌کند. دوست دارید بدانید از کجا باید بفهمید که به چه کسی می‌توانید اعتماد کنید؟

1. به آدمها یک فرصت دهید. مقایسه کردن آدم‌ها با آدمهای قبل و روابط با روابط قبل خیلی ساده است. حتی اگر این آدمی باشد که به اعتمادتان خیانت کرده باشد. اما باید بدانید که همه آدمها یکجور نیستند یا دوست ندارند درس بگیرند. نمی‌توانید تا آخر عمرتان همانطور فکر کنید، درغیراینصورت هیچوقت نمی‌توانید به هیچکس فرصتی برای اعتماد بدهید. همه آدمها حداقل یکبار ارزش اعتماد کردن را دارند پس منصف باشید و یکبار این فرصت را به آنها بدهید. از گذشته بعنوان دلیلی برای نداشتن ذهنی باز و مثبت استفاده نکنید. گذشته گذشته است، شما در زمان حال قرار دارید.

2. به درستی با آنها حرف بزنید. وقتی می‌خواهید خودتان اعتماد دیگران را جلب کنید هم باید همین کار را بکنید. وقتی بتوانید به درستی با دیگران حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید ودرمورد افکار و احساسات درونی هم بیشتر بدانید، راحت‌تر می‌توانید به کسی اعتماد کنید.

3. بیشتر درمورد آدمها بدانید. این فقط درمورد خصوصیات و ویژگی‌های ظاهری آنها مثل جایی که بزرگ شده‌اند یا رنگ موردعلاقه‌شان نیست. فهمیدن درمورد آدمها، اینکه چه چیز احساسات، عواطف و امیالشان را مشخص می‌کند قدم بسیار مهمی در ایجاد اعتماد است. شما نمی‌توانید واقعاً شروع به اعتماد به کسی کنید مگراینکه واقعاً او را بشناسید. درواقع، تازمانیکه به نقطه‌ای برسید که بتوانید اعمال و رفتار آنها را پیش‌بینی کنید. پس آدمها را آزمایش کنید و بشناسید. موقعیت‌های مختلف را یادداشت کنید و ببینید می‌توانید حدس بزنید که در آن موقعیت چه می‌کردند یا چه نمی‌کردند. اگر نمی‌دانستید یعنی هنوز آنها را خوب نمی‌شناسید و نمی‌توانید به آنها اعتماد کنید.

4. ببینید با دیگران چطور رفتار می‌کنند. یک فاکتور بسیار مهم در تعیین اینکه کسی شایسته اعتماد است یا خیر، طریقه رفتار و برخورد او با دیگران است. آدمهایی که این فرد را می‌شناسند چطور با او رفتار می‌کنند؟ آیا این آدم از آندسته افراد است که حس خوب و گرمی در دیگران ایجاد می‌کند؟ یا بقیه همیشه با او مشکل دارند؟

5. همه آدمها اشتباه می‌کنند. دادن فرصت دوباره به آدمها هیچ اشکالی ندارد. باید بفهمید که واقعاً چرا یک نفر به اعتمادتان خیانت کرده است. موقعیت را درست درک کنید و خودتان را درست جای آن فرد بگذارید. باید بفهمید چه چیزی او را تحریک به دروغ کرده است یا چرا باعث شده به شما خیانت کند. گاهی‌اوقات آدمها از روی ترس یا بخاطر اذیت نکردن دیگران کارهایی را انجام می‌دهند. وقتی موقعیت را خوب درک کنید و سعی کنید درمقابل همان درک را نشان دهید، به آن فرد دوباره اعتماد می‌دهد و باعث می‌شود بتوانید دوباره در آینده به او اعتماد کنید.

6. آیا درس می‌گیرند؟ برای این مورد، درست مثل مورد سوم، باید شناخت بیشتری درمورد آدمها پیدا کنید. آیا کسی است که به توصیه دیگران گوش می‌دهد؟ آیا آدمی است که از اشتباهات خود درس می‌گیرد و همان باعث رشد و پیشرفتش می‌شود؟ اگر فهمیدید که چنین آدمی نیست، آنوقت متوجه می‌شوید که اگر یکبار به شما خیانت کند، درس نمی‌گیرد که دفعه بعد این کار را نکند. اما آدمهایی که از اشتباهات خود درس می‌گیرند، شایسته دادن یک فرصت دوباره هستند.

7. از اعتماد کردن به آدمهای خودمحور خودداری کنید. این بزرگترین نشانه است که بفهمید کسی شایسته اعتماد شما هست یا نه. اگر فرد موردنظرتان آدم خودمحوری باشد، احتمال 99% وجود دارد که به اعتماد شما خیانت کند. مگراینکه یاد بگیرند و تلاش کنند که خودخواه نباشند (که بسیار نادر است)، آنوقت شاید بتوانید به آنها اعتماد کنید. البته همه ما آدمیم و خیلی وقت‌ها خودخواه می‌شویم. منظورمان آندسته از افراد که تابحال زحمت فکر کردن به نیازهای دیگران را به خود نداده‌اند. اینها آدمهایی خودمحور و خودخواه هستند که هر کاری برای برآوردن نیازهای شخصی خودشان انجام می‌دهند. این می‌تواند شامل دروغ گفتند و خیانت به اعتماد دیگران هم شود.

غصه هایت را با «ق» بنویس

تا همچون قصه فراموش شوند...

 

شنبه 4 شهریور 1391  1:11 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

مهارت های برقراری ارتباط مطلوب
مهارت های برقراری ارتباط مطلوبیکی از مقوله‌های چالش برانگیز د‌ر د‌نیای مد‌رن امروزی، چگونگی ارتباط با مرد‌مانی است که هر روز با آنان مواجه می‌شویم. این موضوع شاید‌ د‌ر د‌هه‌های گذشته به اند‌ازه امروز چند‌ان بحث‌برانگیز نبود‌ه است، چه آنکه جهان کهن با خود‌ رسم‌ها و هنجارهایی به همراه د‌اشت که ارتباط نیز جزء لاینفک آن محسوب می‌شد‌؟، اما اینک د‌نیای صنعتی و انبوه اعمال روزانه این امکان را به سهولت ایجاد‌ نمی‌کند‌، د‌ر نتیجه چگونه ارتباط برقرار کرد‌ن یکی از د‌شوارترین فرایند‌های ارتباطی است.
راهکارهای زیر می‌تواند‌ شما را د‌ر این فرایند‌ د‌شوار یاری د‌هد‌:
● ایجاد‌ شرایط مناسب برای مخاطب
برای بحث کرد‌ن، نیاز است که تمامی شرایط روحی، جسمی، فیزیکی و محیطی فرد‌ را د‌ر نظر بگیریم به گونه‌ای که این عوامل ثانویه باعث پیش د‌اوری و یا قطع بحث نشود‌، شرایط باید‌ آن‌چنان مناسب باشد‌ که فرد‌ خود‌ اشتیاق به اد‌امه صحبت د‌اشته باشد‌. ما می‌توانیم برای بهتر استفاد‌ه کرد‌ن از این عامل مهم ارتباطی، گفتگو د‌ر محیط‌های سرسبز د‌ر نظر بگیریم یا یک محیط آرام د‌ر کنار یک آبشار یا رود‌خانه را به فرد‌ پیشنهاد‌ کنیم. زمانی که فرد‌ی به چنین محیطی د‌عوت می‌شود‌، خود‌ را برای صحبت آماد‌ه کرد‌ه است و د‌ر واقع تا آماد‌ه نباشد‌ این د‌عوت را قبول نمی‌کند‌. د‌ر نتیجه با قبول این د‌عوت، شما می‌توانید‌ برای انجام یک گفت وگو شرایط را مناسب بد‌انید‌.
● کسب اطلاعات د‌رباره موضوع
د‌ر شروع گفت‌وگو سعی کنیم از موضوعات جد‌ال‌آفرین و پرخاشگر صحبت نکنیم. مثلاً زمانی که د‌ر یک محیط د‌لباز هستیم اول سعی کنیم د‌رباره طبیعت و محیط صحبت کنیم و بعد‌ وارد‌ بحث شویم. د‌ر ضمن برای صحبت د‌ر مورد‌ یک موضوع باید‌ اطلاعات و معلومات نسبت به آن را د‌اشته باشیم و یک شناخت نسبی هم قبلاً از طرف مقابل خود‌ بد‌ست آورد‌ه باشیم.
● گفتگو همراه با حس همد‌رد‌ی
بعد‌ از صحبت کرد‌ن د‌ر مورد‌ اطرافمان و یا موضوعاتی که بحث‌انگیز نیست، می‌توانیم با کلمات «خب، از آن موضوع چه خبر؟»، «بگو ببینم چطور شد‌؟» و با یک احساس همد‌رد‌ی شروع به صحبت کنیم و وارد‌ موضوع اصلی شویم. ما باید‌ به گونه‌ای این بحث را سر بگیریم که هم بتوانیم مفاهیمی را که د‌ر ذهن ماست انتقال د‌هیم و هم اشتیاقی ایجاد‌ کنیم که فرد‌ به اد‌امه بحث تمایل نشان د‌هد‌. برای این کار لازم است منافع شخص مقابل را د‌ر نظر بگیریم و سعی نکنیم صحبت‌های ما مقاومت فرد‌ را برانگیزد‌.
حتی اگر د‌ر شروع احساس کرد‌یم که فرد‌ د‌ر حال مقاومت کرد‌ن است با همد‌رد‌ی و فاش کرد‌ن د‌رونیات فرد‌، مقاومت او را کاهش د‌هیم. ما باید‌ آنقد‌ر اطلاعات د‌رباره موضوع بحث د‌اشته باشیم تا بتوانیم با فرد‌ همد‌رد‌ی کنیم و خود‌مان را جای او بگذاریم و به د‌رونیات ذهنی او پی ببریم. به زبان عامیانه متوجه شویم که او اکنون د‌ر چه فکری است و زمانی که ما بتوانیم فکرش را د‌ریابیم با بیان چیزی که او د‌رصد‌د‌ پنهان کرد‌نش است مقاومت او را می‌شکنیم.
● تعریف و تمجید‌
سعی کنیم د‌ر صحبت کرد‌ن از نقاط مثبت فرد‌ شروع کنیم. مهم نیست د‌رجه این نقاط مثبت د‌ر فرد‌ به چه اند‌ازه‌ای است. مهم این است که این نقاط برای ما چقد‌ر مهم است. یعنی ما می‌توانیم با بزرگ شمرد‌ن این نقاط مثبت، او را برای شکوفا کرد‌ن آن تشویق کنیم و د‌ر واقع فرد‌ را به سمتی رهنمود‌ کنیم که خود‌مان علاقه د‌اریم و می‌خواهیم بحث مان به آن سمت اد‌امه یابد‌. مثلاً به او بگوییم «شما خیلی انتقاد‌پذیر هستید‌» و برای این که خود‌ فرد‌ از این صفت خود‌ مطمئن شود‌ یک مثال برای او بزنید‌ و بگویید‌: «من توجه کرد‌م زمانی که به شما می گوییم این طرز رفتار با فرزند‌تان د‌ر میان جمع د‌رست نیست، شما به جای اینکه ناراحت شوید‌ و یا حتی از د‌ست من عصبانی شوید‌، سعی می‌کنید‌ رفتارتان را با کود‌کتان تغییر د‌هید‌». د‌ر این مثال فرد‌ ممکن است آنقد‌ر از د‌ست کود‌کش خسته شد‌ه باشد‌ که نخواهد‌ واکنش نشان د‌هد‌. ولی تعبیری که ما از رفتارش می‌کنیم، فرد‌ را به تغییر رفتار سوق می‌د‌هد‌ و این نوعی تقویت است که د‌ر گفت‌وگوها مؤثر واقع می‌شود‌.
● آگاهی از حس مخاطب نسبت به خود‌
ما باید‌ از حسی که فرد‌ نسبت به ما د‌ارد‌، آگاه باشیم و از این حس برای اد‌امه گفت وگو استفاد‌ه کنیم. سعی کنیم بد‌انیم فرد‌ به چه اند‌ازه‌ای به ما علاقه د‌ارد‌ و با توجه به این علاقه ما می‌توانیم به نفع شخص صحبت کنیم. زیرا زمانی که نفع شخصی خود‌ را د‌ر نظر نمی‌گیریم و د‌ر عوض منافع او برایمان محترم است، به فرد‌ احساس راحتی د‌ست می‌د‌هد‌ و می‌د‌اند‌ که کسی حامی او هست و موضوع را می‌پذیرد‌.
● خود‌فاش‌سازی
د‌ر اد‌امه بحث برای اینکه موضوع روشن شود‌، باید‌ یک مثال زند‌ه د‌ر مقابل فرد‌ نشان د‌هیم، می‌توانیم یکی از مشکلات خود‌مان و یا مشکل یک فرد‌ نزد‌یک را که هر د‌و طرف می‌شناسند‌. البته با اجازه فرد‌ ثالث ـ بازگو کنیم. این موضوع باعث می‌شود‌ که فرد‌ مشکل خود‌ را یگانه مشکل د‌نیا ند‌اند‌ و یا حتی با راه‌حل‌هایی که د‌یگران برای مشکل خود‌ د‌ر پیش گرفته بود‌ند‌ و موفق شد‌ند‌، مشکل خود‌ را حل کند‌.
● مخاطب خود‌ را د‌وست د‌اشته باشید‌
ما باید‌ سعی کنیم آنقد‌ر احساس همد‌لی و همرنگی با مخاطب د‌اشته باشیم که د‌ر ضمیر ناخود‌آگاه، او را د‌وست د‌اشته باشیم و علاقه‌مند‌ باشیم به اینکه مشکل‌اش را حل کنیم. کارل آر. راجرز را بیشتر به خاطر کار د‌ر روان‌د‌رمانی می‌شناسند‌ و این کار او د‌ر شکل‌گیری نظریه‌اش نیز تأثیر د‌اشته است. او معتقد‌ بود‌ که برخی روابط د‌ر زند‌گی روزمره، موجب افزایش کارکرد‌ مناسب روانی می‌شود‌. د‌ر بحث ارتباطات می‌گوید‌ برای د‌اشتن یک بحث سالم و اد‌امه یافتن آن به ۳ اصل اساسی باید‌ توجه کرد‌:
ـ پذیرفتن فرد‌ بد‌ون قید‌ و شرط
ـ همد‌لی و همد‌رد‌ی
ـ صد‌اقت و همرنگی
● پذیرفتن فرد‌ بد‌ون قید‌ و شرط
یعنی فرد‌ را با تمامی خوبی‌ها و بد‌ی‌ها بپذیریم و برای پذیرفتن آن شرطی نگذاریم. مثلا نگوییم چون شخصی پولد‌ار نیست، نباید‌ با او د‌ر مورد‌ این مسأله صحبت کرد‌ و یا اگر احساس کنیم که عقید‌ه او با عقاید‌ ما د‌ر یک خط سیر نمی‌کند‌، با او وارد‌ مذاکره نشویم. ما باید‌ یاد‌ بگیریم که هر کسی را با هر توانایی و شرایطی بپذیریم. یعنی زمانی که با او صحبت می‌کنیم به جز موضوع بحث و یا مشکل به چیز د‌یگری توجه نکنیم و سو گیری ند‌اشته باشیم؛ این یعنی پذیرش بی‌قید‌ و شرط.
● همد‌لی، همد‌رد‌ی
سعی کنیم با او همد‌رد‌ی کنیم، خود‌مان را جای او بگذاریم و احساسش را د‌رک کنیم. اگرچه احساس، انتقال د‌اد‌نی نیست ولی با اند‌کی سعی می‌توانیم د‌ر جایگاه فرد‌ قرار بگیریم، این بد‌ان معنا نیست که اگر فرد‌ به اند‌ازه ای ناراحت است که گریه می‌کند‌ ما هم با او گریه کنیم، بلکه با حالت غمگینی خود‌ می‌توانیم حالت غم‌انگیز او را د‌رک کنیم. بعضی اوقات می‌توانیم با سر تکان د‌اد‌ن، حرف‌های او را تأیید‌ کنیم و حتی با تکرار حرف او می‌توانیم به او بفهمانیم که به حرفهایش گوش می‌د‌هیم.
● صد‌اقت و همرنگی
ما باید‌ یک رابطه‌ای را ایجاد‌ کنیم که صد‌اقت و همرنگی جزء ارکان اصلی باشد‌. باید‌ این اطمینان را به فرد‌ بد‌هیم که همه حرف‌هایی که زد‌ه می‌شود‌، همه با صد‌اقت است و د‌روغی وجود‌ ند‌ارد‌. باید‌ فضایی به وجود‌ آورد‌ه شود‌ که اعتماد‌ و اطمینان د‌ر آن حاکم باشد‌ و فرد‌ بد‌اند‌ که این حرف‌ها از ته د‌ل گفته می‌شود‌ و همچنین این اطمینان را به مخاطب بد‌هیم که این حرفها به گونه راز هیچ گاه بر ملاء نمی‌شود‌.
د‌ر پایان این ارکان چیزی که خیلی مهم است، پیش د‌اوری نکرد‌ن است. ما نباید‌ قبل از این که با مخاطب صحبت بکنیم د‌رباره او نظر د‌هیم و همچنین نباید‌ د‌ر نتیجه‌گیری بحث ، سوگیری د‌اشته باشیم. یعنی نظر خود‌مان را القاء کنیم و جمع‌بند‌ی بحث را فقط از آن جنبه که خود‌مان می‌بینیم، انجام د‌هیم. علاوه بر مسائلی که ذکر شد‌، عواملی د‌یگر د‌ر یک ارتباط مؤثر وجود‌ د‌ارد‌.از جمله اینکه ما باید‌ یک ارتباط غیرکلامی با مخاطب به وجود‌ آوریم. خود‌ این ارتباط به ۳ د‌سته تقسیم می‌شود‌:
ـ وضع بد‌نی ـ تماس چشمی ـ لبخند‌
● وضع بد‌نی
هنگامی که افراد‌ از لحاظ هیجانی، عصبی و ناراحت‌ هستند‌، د‌ر حالتی ناآرام. با د‌ستانی به هم فشرد‌ه و گره خورد‌ه‌گویی که د‌ر برابر باد‌ مقاومت می‌کنند‌، می‌ایستند‌ یا می‌نشینند‌. وضعیت آرمید‌ه یا تنید‌ه احتمالا از سوی د‌یگران به عنوان علامتی د‌ال بر علاقه یا بی‌علاقگی نسبت به آنها تلقی می‌شود‌، خم‌شد‌ن به سمت جلو با حالتی که زاویه ملایمی د‌ارد‌، شاید‌ علاقه‌مند‌ی یا توجه است. تکیه به عقب و زاویه باز نسبت به جلو، علامت بی‌علاقگی یا علاقه کم است. خم شد‌ن به سمت جلو و همراه با حالت خود‌مانی و گشود‌ه به طرف مقابل این علامت را می‌د‌هد‌ که به صحبت خود‌ اد‌امه د‌هد‌.
● تماس چشمی
هنگامی که کسی مشغول شنید‌ن است، نسبت به زمانی که مشغول صحبت است، تماس چشمی بیشتری برقرار ساخته و آن را حفظ می‌کند‌. همین طور زمانی که کسی طرف مقابل را د‌وست د‌ارد‌، تماس چشمی بیشتری برقرار می‌شود‌. افزایش تماس چشمی (اما نه خیره شد‌ن، که ممکن است علامت مخالفت و عناد‌ تفسیر شود‌) می‌تواند‌ علامتی برای تشویق د‌یگری باشد‌. د‌وختن چشم‌ها به کف اتاق می‌تواند‌ علامتی باشد‌ برای آن که د‌یگری حرف خود‌ را قطع کند‌. افزایش تماس چشمی نیز می‌تواند‌ نشانه صمیمیت باشد‌، اما خیرگی د‌ائمی ممکن است باعث ناراحت کرد‌ن طرف مقابل شود‌.
● لبخند‌
افراد‌ی که لبخند‌ می‌زنند‌، معمولاً جذاب‌تر از افراد‌ د‌یگر د‌رجه بند‌ی می‌شوند‌، حتی زمانی که به افراد‌ د‌رجه‌بند‌ی‌ کنند‌ه بگوییم مواظب تأثیر لبخند‌ بر ارزیابی خود‌ باشند‌.
● استفاد‌ه از علائم غیرکلامی برای بهبود‌ ارتباط
به یک معنا، مهارت‌های خوب گوش فرا د‌اد‌ن را می‌توان مهارت‌های خوب تماشا کرد‌ن د‌انست. اگر به علائم غیرکلامی طرف مقابل توجه کرد‌ه و آن را د‌رست تفسیر کنید‌، می‌توانید‌ پیام کلی آن فرد‌ را کاملتر د‌رک کنید‌. به عنوان یک شنوند‌ه، زبان بد‌نی شما پیام‌هایی به گویند‌ه ارسال می‌د‌ارد‌. شما می‌توانید‌ مقد‌اری اعتماد‌ ارائه کرد‌ه و فضایی فراهم آورید‌ که نشان می‌د‌هد‌ خواهان شنید‌ن آن چیزی هستید‌ که او می‌خواهد‌ به شما بگوید‌. چنین وضعیتی با استفاد‌ه از حالت بد‌نی باز و آرمید‌ه، تمایل به سوی جلو، تماس چشمی خوب و تکان د‌اد‌ن سر د‌ر زمان‌های مختلف به د‌ست خواهد‌ آمد‌.
به یک معنای د‌یگر، مهارت‌های خوب صحبت کرد‌ن عبارتند‌ از مهارت‌های خوب رفتار کرد‌ن. شاید‌ بخواهید‌ از این موضوع مطمئن شوید‌ که نکند‌ زبان بد‌نی شما به جای تقویت پیام کلمات‌تان، آن را تضعیف می‌کند‌. اگر شد‌ت آهنگ صد‌ایتان را متوسط کرد‌ه و تماس چشمی خوبی برقرار کنید‌، شاید‌ احتمال جد‌ی گرفتن تقاضای شما بیشتر شود‌. اما صد‌ای آرام با چشمانی روبه پایین چنین حالتی را ند‌ارد‌.علائم غیرکلامی می‌توانند‌ مانع ارتباط روشن و صریح شوند‌، اما این نیز د‌رست است که آنها می‌توانند‌ صراحت یک ارتباط را تسهیل کنند‌.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  1:38 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

مهارت های توجه
 
مردم عادی مایلند که ارتباط را فرایندی کلامی تلقی کنند اما دانشجویان علوم ارتباطات اغلب متقاعد می شوند که ارتباط ، بیشتر غیر کلامی است .بر اساس پژوهش ها ، رایچ ترین برآورد آن است که ۸۵ درصد ارتباطات ما را ارتباطات غیر کلامی تشکیل می دهد !
بنابر این ، توجه یا جنبه غیر کلامی گوش کردن ، زیر بنای اصلی این فرایند است.توجه کردن به معنای احتصاص توجه جسمی به فرد دیگر است .
گاهی اوقات ، من از توجه به عنوان گوش کردن با تمام بدن یاد میکنم. توجه کردن ، ارتباطی غیر کلامی است که نشان می دهد شما به فرد در حال صحبت،دقیقا گوش می دهید . مهارت های توجه کردن شامل حالت درگیر بودن ، تحرک جسمانی مناسب ، تماس چشمی و محیط غیر مزاحم است
● اثرات توجه و عدم توجه
توجه اثربخش ، کارایی بسیار زیادی در روابط بشری دارد . توجه کردن ،به طرف مقابل نشان می دهد که شما به او و صحبت هایش علاقمندید . به همان نسبت که توجه نکردن مانع صحبت گوینده می شود ، این مهارت ، بیان مهم ترین موضوعات موجود در ذهن و قلب او را تسهیل می کند.
آلن آیوی و جان هینکل پیامدهای توجه را در یک دوره دانشگاهی روان شناسی توصیف می کنند . آنان رفتار توجه آمیز را به شش دانشجو آموزش دادند و سپس از جلسه درسی که توسط یک استاد میهمان اداره می شد فیلم برداری ویدیویی کردن . دانشجویان ، رفتارهای یک دانشجوی بی توجه به کلاس را
آغازکردند و استاد بدون آگاهی از برنامه تعیین شده برای آنان ، صحبت خود را آغاز کرد. سخنرانی او بر یادداشت هایش متمرکز بود.
دراین مرحله ، استاد از هیچ نوع حرکات بیانگری استفاده نکرد و با توجه اندکی که به دانشجویان نشان می داد ، فقط به صورتی یکنواخت و ملال انگیز صحبت کرد. اما پس از آن که علامت از پیش تعیین شده به دانشجویان داده شد و آنان توجه فیزیکی و عمدی خود را آغاز کردند ، درعرض ۳۰ ثانیه ، سخنران درسی زنده را به وجود آورد.
توجه ، به تنهایی توانست کل جریان کلاس را تغییر دهد اما دانشجویان پس از دریافت علامتی دیگر دوباره توجه فیزیکی خود را متوقف کردند و سخنران پس از تلاشی بی حاصل برای تداوم پاسخ دانشجویان ، همان شیوه سخنرانی غیر چذاب آغاز کلاس را از سر گرفت.
● حالت درگیر بودن
از آنچا که زبان بدن یا تن ،اغلب با صدایی رساتر از واژه ها صحبت می کند ، حالت درگیر بودن ، برای گوش کردن اهمیتی بسزا دارد.
خم شدن به سمت گوینده ، در مقایسه با تکیه کردن به عقب یا لم دادن بر روی مبل ، انرژی و توجه بیشتری را انتقال می دهد. اغلب افراد نه تنها تمایل دارند خود را به جلو خم کنند که در صندلی هایشان نیز رو به جلو می نشینند . اما بر عکس ، بعضی شنوندگان چنان به صندلی هایشان تکیه می دهند که همچون جنازه هایی نشسته و خشک ، به نظر می آیند . و این حالتی است که برای گوینده بسیار ضدانگیزه است!
رودرروی شخض دیگر بودن یعنی قرار گرفتن شانه راست شما مقابل شانه چپ او – کمک می کند که درگیر بودن خود را به او انتقال دهید . عبارت رایج ( او برخوردی سرد با من داشت ) نشان دهنده بی تفاوتی و عدم پذیرشی است که آن را می توان از طریق قرار نگرفتن د رروبه روی فرد دیگر انتقال داد.
حالت دیگری از روبه روی فرد دیگر بودن ، قرارگرفتن در سطح چشمی یکسان با گوینده است. این موضوع ، به خصوص اگر شما برای گوینده ، مظهر قدرت ، پدر یا مادر ، معلم یا رئیس باشید اهمیت بیشتری
دارد . نشستن بر روی لبه میز ، در حالیکه طرف مقابل روی صندلی نشسته است و یا ایستادن در موقعی که او نشسته است ، می تواند مانع مهمی برای تماس بین فردی باشد.
حفظ یک وضعیت باز و پذیرا ، مانند دست به سینه نبودن و پا روی پا نینداختن ، بخش مهم دیگری از قیافه درگیر بودن است . دست به سینه بودن و پا روی پا انداختن ، اغلب انتقال دهنده پیام بسته بودن و حالت
دفاعی داشتن است.
رعایت یک فاصله مناسب با گوینده ، جنبه بسیار مهمی از گوش کردن است . فاصله زیاد ، مانع ارتباط می شود.
حرکت مناسب بدن ، برای خوب گوش کردن ضروریست . فرانکلین ارنست ، روان پزشک ، در کتاب خود با عنوان چه کسی گوش می دهد ؟ می نویسد:
گوش کردن ، حرکت کردن است . گوش کردن ، حرکت داده شدن توسط شخص گوینده است، به صورت جسمی یا روانی . فرد بی تحرکی را که به گوینده خیره شده است می توان به شکلی معتبر به عنوان
شخصی ارزیابی کرد که گوش نمی دهد . هنگامی که حرکت قابل مشاهده فرد کاهش یافته است و میزان پلک زدن چشمش کمتر از یکبار در شش ثانیه افت کرده است ، گوش دادن ، از نظر عملی متوقف شده است.
تماس چشمی اثربخش بیانگر میل و علاقه به گوش کردن است . این کار شامل تمرکز آرام چشم شنونده بر گوینده و تغییر گاه به گاه مسیر چشم از صورت او به بخش های دیگر بدن مثل دست در حال حرکت ، و
سپس برگرداندن نگاه به صورت تا برقراری مجدد تماس چشمی می باشد. تماس چشمی ضعیف هنگامی روی می دهد که شنونده نگاه خود را از گوینده بر می گیرد، یا به شکلی ثابت و مات به او خیره می شود، و یا به محض آن که گوینده او را نگاه می کند ، او به جای دیگری می نگرد.
تماس چشمی گوینده را قادر می سازد که میزان پذیرش خود و پیامش را از جانب شما ارزیابی کند . این کار کمک می کند که او مشخص سازد وقتی در کنار شما قرار می گیرد تا چه حد امنیت دارد.
اما مورد دیگری که به همین اندازه اهمیت دارد آن است که شما می توانید از طریق تماس چشمی ، معنایی عمیق تر کلام گوینده را بشنوید .
در واقع ، اگر گوش کردن اثربخش را به معنای راهیابی به اعماق وجود فرد دیگر و درک تجربه او از دیدگاه خودش تلقی کنیم ، یکی از بهترین راه های ورود به این دنیای درونی را دریچه چشم افراد خواهیم یافت . رالف والدوامرسون گفته است: چشم انسان ها نیز به اندازه زبانشان حرف می زند ، با این تفاوت که زبان چشم این مزیت را دارد که بدون نیاز به فرهنگ لغت ، در سراسر جهان قابل درک است.
در جامعه ما برای برقراری ارتباط بین فردی اثربخش ، توانایی ایجاد تماس چشمی مناسب ضروری است . گاهی اوقات نمی توان از آن زیاد استفاده کرد زیرا دیگران احساس ناراحتی می کنند. با وجود این ،تماس چشمی اغلب یکی از مؤثرترین مهارت های مربوط به گوش کردن است.
● توجه روانی
بیشترین چیزی که از یک شنونده انتظار می رود حضور روان شناختی اوست . زیرا از او انتظار می رود که واقعا به خاطر گوینده ، در آن موقعیت حاضر شده باشد. توجه فیزیکی بر حضور روانی می افزاید .
وقتی من در محیط مناسبی قرار می گیرم ، تماس چشمی کافی و تحرک جسمی مناسبی دارم و قیافه درگیر بودن خود را حفظ می کنم ، معمولا توجه روان شناختی ام نیز بیشتر می شود . چرا که توجه فیزیکی من به فرد دیگر کمک می کند تا حضور روانی مرا هر چه بیشتر احساس کند.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  1:39 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

مهارتهای ارتباطی
 
علت انتقاد ناپذیری ما ایرانیها حک شدن معادله «اشتباه کردن = آدم بدی بودن» در ذهنمان است.کیفیت ارتباط شخص با شخص این کیفیت می تواند مخرب و یا سازنده باشد.
● ساز و کارهای بقا و تمدن:
ساز و کارهای بقا، جنگ و گریز و هیجانهای بنیادی ترس، خشم، انزجار، غم، عشق و تعجب را در ما و حیوانات به ودیعه گذاشته است. این هیجانها همگی اخباری درونی هستند که به ما برای حفظ بقا کمک می کنند. از این روی، هر هیجان و احساس، پیام مهمی از درون است تا حرکت ما را در جهت سازش و
تعالی تسهیل کند. در دنیای امروز تبدیل هیجانهای بنیادی به مسأله گشایی سازنده، و نه جنگ و گریز مسأله اصلی ماست. اندیشه و زبان به بشر امکان داده است با مسائل و مشکلات به نحو سازنده ای برخورد کند، عواطف و احساساتش را شناسایی، متمایز، و بازسازی نماید و با همنوع خود برای حل اختلاف، همکاری و درک متقابل به گفتگو بپردازد.
▪ یادگیری روشهای مؤثر گفتگو و ارتباط برقرار کردن از چهار بعد اهمیت دارد:
ـ نخست برخی افراد و مشاغل هستند که نحوه ارتباط برقرار کردن در آنها اهمیت خاصی دارد (مدیران، پزشکان، معلمان و تجار). مهارت مدیر در برقراری ارتباطات اثر بخش در نحوه عملکرد وی اثر مستقیمی دارد.
ـ دوم ناتوانی در برقراری ارتباط سازنده یکی از مؤلفه های اساسی اختلالات و ناراحتی های روانی است. ـ سوم، موفقیت هر فردی در زندگی در قالب رسیدن به اهدافی معنا می یابد که در امور شغلی، اجتماعی، خانوادگی و شخصی خود تعیین کرده است. یکی از لوازم موفقیت در مفهومی کلی، به توانایی فرد دربرقراری ارتباطات اثر بخش و کارآمد بستگی دارد. در نهایت مفهوم ارتباط تنها بعدی بیرونی و اجتماعی ندارد. ارتباط با خود نیز یکی از اموری است که نیازمند توجه و یادگیری است. از
این روی یادگیری اینکه چطور به نحو سازنده ای با خودمان ارتباط برقرار کنیم، یکی از ابعاد مهم آموزش مهارتهای ارتباطی است و در واقع زیربنای ارتباطات دیگر است.
● سبکهای ارتباط بین شخصی:
اولین قدم در جهت مهندسی رفتارها در ارتباطات بین شخصی، شناسایی الگوی ارتباطی خود و فردی است که با او رابطه دارید. یک رابطه انسانی رضایت بخش، رابطه ای است که در آن سه مؤلفه در هم تنیده صمیمیت، مراقبت و آزادی وجود دارد. مراد از صمیمیت اعتمادی است که امکان درک کردن و درک شدن را فراهم می کند. مراد از مراقبت کمک به رشد و رضایت فرد مقابل است. در نهایت در یک رابطه رضایت بخش، آزادی و خود مختاری، در مقابل مهار و کنترل، وجود دارد.
▪ چهار مؤلفه سبکهای برقراری رابطه عبارت است از:
۱) صداقت،
۲) صراحت،
۳) احترام متقابل
۴) مهارگری.
ـ صداقت در معنای عرفی راستگویی و در تضاد با دروغ است. اما در معنای دقیق تر و عملیاتی تر هماهنگیِ سه زبان بدن، زبان گفتار، و زبان لحن را صداقت گویند.
ـ مراد از صراحت نیز روشن و مستقیم بودن پیامهایی است که بین دو فرد رد و بدل می شود.
ـ احترام متقابل به معنای ارزشگذاری، پذیرش فردیت، و حفظ حریم شخصی و انسانی خود و فرد مقابل است.
ـ مؤلفه آخر هر ارتباطی خود مختاری در برابر کنترل است. در هر رابطه میزان آزادی و اختیاری
که ما به فرد مقابل در نحوه عمل می دهیم درجات متفاوتی دارد.
● بر اساس چهار مؤلفه یاد شده در ارتباطات، می توان چهار سبک یا الگوی ارتباطی را از هم متمایز کرد.
▪ قاطعیت: برقراری ارتباط صادقانه،صریح، تؤام با احترام متقابل و اصیل، و حود مختاری متقابل(برد-برد).
▪ پرخاشگری: برقراری ارتباط صادقانه، نیمه صریح (مستقیم و مبهم)، بدون احترام متقابل، و کنترل فرد مقابل (برد-باخت).
▪ سلطه گری:
برقراری ارتباط غیر صادقانه، غیر صریح(غیر مستقیم و مبهم)، تؤام با احترام ظاهری و کنترل فرد مقابل (برد-باخت). سلطه پذیری: برقراری ارتباط غیر صادقانه، غیر صریح (غیر مستقیم و مبهم)، تؤام با
احترام (گاهی ظاهری و گاهی اصیل) به فرد مقابل و خود مختاری فرد مقابل (باخت-برد). آنچه باعث می شود افراد را در این چهار الگوی رفتاری مقوله بندی کرد، فروانی ظهور این رفتارهاست نه تطبیق کامل با هر یک از الگوها.
قاطعیت یک الگوی ارتباطی آرمانی است و نباید تصور کرد می توان فردی بود که در تمام موقعیت های زندگی خود قاطعانه رفتار می کند. نکته قابل توجه در افراد قاطع توانایی برخورد مسأله مدار است. قاطعیت هنر انتقال روشن و محترمانه اینکه من کی هستم، در چه موقعیت قرار دارم و دوست دارم چطور با من رفتار شود، است.
● تحول سبکهای ارتباطی:
افزون بر اهمیت برخورد صادقانه، صریح، صمیمی، و محکم با کودکان و به طور کلی زیردستان، باید از تفکر و رفتار پیچیده برای رفع سوء تفاهم ها در روابط، اجتناب کرد. سعی کنید همچون کودکان اصل را برابراز ساده و روشن افکار و احساسات خود قرار دهید. آنچه جوهر سالم ارتباط صداقت را در بزرگسالی از ما می گیرد، تشویق رفتار غیرصادقانه، تنبیه صداقت، مشاهده رفتارهای غیرصادقانه، و فریب فرد
در جهت کنترل می باشد. فراموش نکنید کودک ماندن هنر مردان بزرگ است.
● شیوه« بودن» یاری بخش در ارتباط بین شخصی:
مؤلفه های این شیوه را می توان به صورت زیر صورت بندی کرد:
۱) اصالت و هماهنگی:
اصالت نیازمند هماهنگی درون و برون است و این هماهنگی نیازمند آگاهی داشتن از افکار و احساساتی است که در درون ما جاری می شوند. هماهنگی و اصالت ممکن است به تجربه ابراز خشم، نگرانی، کسالت، علاقه و به طور کلی دامنه ای از احساسات مختلف منتهی می شود که در کوتاه مدت ممکن است آرامش حالم بر رابطه را بر هم زند، اما در بلند مدت تداوم رابطه و رفع سوء تفاهم را به همراه دارد .
۲) احترام نامشروط:
یعنی حفظ حرمت افراد حتی در شرایطی که از دست آنها عصبانی هستیم و یا قصد برخورد و تنبیه آنها را داریم.
۳) درک و همدلی: تلاش برای حس کردن تجارب فرد مقابل و شرط ضروری آن تشخیص صحیح افکار و احساسات جاری در درون اوست
۴) ایجاز در گفتار: مراد از آن اقتصادی کردن گفتگو ها با استفاده از حداقل کلمات برای منتقل کردن حداکثر پیام، به نحوی که مخل پیام نباشد، است.
آنچه سبب فقدان ایجاز می گردد، عبارت است از: اضطراب، فقر دانش، کم رویی، نداشتن فکر و دیدگاهی روشن قبل از بیان مطلب، و گم شدن هدف گفتگو.
● هنر گوش دادن، تجلی عملی ارتباط یاری بخش:
هنر گوش دادن به معنای توانایی شناخت صحیح و عمیق افکار و احساسات فرد مقابل و لمس کردن آنهاست. نباید آن را بر اساس کمیت شنونده بودن و صبوری معنا کرد. ممکن است شما یک دقیقه به گفته های یک فرد با کیفیت بالا گوش دهید و واکنش مناسبی نیز در آن مدت کوتاه نشان دهید. توجه به زبان بدن، حفظ ارتباط چشمی، توجه به کیفیت صدا، دنبال کردن رد کلام گوینده، تشویق وی به صحبت، استفاده بجا از پرسش های باز، روشن و خلاصه کردن گفته های گوینده و انعکاس وضعیت احساسی وی مجموعه مهارتهایی هستند که امکان شناخت و لمس افکار و احساسات فرد مقابل را فراهم می کند. مهارت در این مؤلفه ها مهمترین قدم در جهت برقراری ارتباطهایی است که به طور متقابل یاری بخش اند.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  1:39 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

مهارت‌های برقراری ارتباط
مهارت‌های برقراری ارتباطدر برقراری ارتباط در انتخاب و کاربرد واژه ها و جمله ها بسیار سنجیده عمل کنیم:
۱) از واژه های بی طرفانه استفاده کنیم:
باید از واژه هایی استفاده کرد که ارتباط را به سوی رسیدن به هدف هدایت کنند. مثلا سریع به جای ناگهانی، متغیر به جای ناپایدار، انعطاف پذیر به جای دهن بین و...
۲) از جمله های مثبت استفاده کنیم:
جملا ت دارای بار مثبت و منفی هستند که باید از جملا ت با بار احساس منفی استفاده نکنیم. مثلا به جای «این قدر تو حرف هایم ندو!» از جمله «اجازه بدهید حرف هایم را تمام کنم!» استفاده کنیم. یا به جای جمله «این قدر از زیر کار در نرو!» از جمله «با وجود این که مقدار زیادی کار روی میز دارید، مشغول روزنامه خواندن هستید؟» استفاده کنیم.
۳) از واژه ها و جملا ت دقیق استفاده کنیم:
برای صحبت کردن با کارکنان از واژه ها و جمله های دقیق استفاده کنیم. یک واژه و جمله ای که به کار می بریم باید دارای شش خصوصیت زیر باشد:
- صراحت: کلمه ها و جمله ها روشن و صریح باشند تا بتوانند منظور ما را به طرف مقابل منتقل کنند.
- کوتاه بودن: مطالب را کوتاه و مختصر بیان کنیم تا طرف مقابل شوق شنیدن را از دست ندهد.
- دقیق بودن: پیام خود را کامل و دقیق بیان کنیم.
- مودبانه بودن: رفتار زاییده رفتار است. پس اگر مودبانه صبحت کنیم، فرد مقابل نیز مودبانه به ما پاسخ خواهد داد.
- صحیح بودن: پیام هایی که به فرد مقابل ارائه می کنیم باید صحیح باشند.
- مملوس بودن: مطالب و پیام های ما باید عینی و ملموس باشند.
● چگونه مهارت های ارتباطی مستقیم را تقویت کنیم؟
اثرگذارترین روش ارتباطی، ارتباط مستقیم (چهره به چهره) است. بیشتر مدیران به این نتیجه رسیده اند و کوشش می کنند کارها را به روش حضوری با کارکنان در میان بگذارند. ارتباط حضوری یا چهره به چهره هنگامی کاملا تاثیرگذار خواهد بود که بعضی نکات ویژه را رعایت کنیم. این نکات موجب تسهیل برقراری ارتباط و درک پیام ما از سوی کارکنان مخاطب خواهند شد. مهم ترین آنها عبارتند از:
۱) پرهیز نکردن از لهجه:
سعی کنید لهجه خود را پنهان نکنید، اما توجه داشته باشید که باید واضح صحبت نمایید. اگر همکاران و ارباب رجوع گفته های شما را به آسانی درک نمی کنند، پس آرام تر صحبت کنید.
۲) تقویت فنون گفت وگو:
فنون گفت وگو را تمرین و تقویت کنید. به علا وه، افراد را با نامشان صدا بزنید. همواره سوال کنید، علا قه نشان دهید و با دقت گوش کنید.
۳) قطع نکردن صحبت طرف مقابل:
هیچ وقت صحبت های طرف مقابل را قطع نکنید، مگر این که از موضوع بحث خارج شده باشد. چنانچه فردی با مکث و به کندی صحبت می کند، جمله های او را تمام شده تلقی نکنید. با حرکت لب، حرف های وی را تکرار نکنید. او را برای ادامه صحبت کمک ننمایید و همواره صبور باشید.
۴) تقویت کردن شیوه بیان:
نه تنها صحبت هایتان در خاطره ها می ماند، بلکه شیوه بیان شما نیز در اذهان ثبت می شود. در این راستا، از لحن تند و خشن اجتناب ورزید و هرگز با کارکنان با لحن تحقیرآمیز صحبت نکنید. هنگام صحبت با مسوولا ن با لحن چاپلوسانه نیز صحبت ننمایید.
۵) تند و بلند صحبت نکردن:
هیچ گاه خیلی تند یا خیلی بلند صحبت نکنید. اگر احساس می کنید آهنگ صدایتان یکنواخت است، یک نفس عمیق بکشید و کوشش نمایید با قدرت بیشتری هنگام صبحت کردن هوا را بیرون بدهید.
۶) برقراری ارتباط با نگاه کردن:
سعی کنید با نگاه کردن ارتباط برقرار کنید. البته به طرف مقابل زیاده از حد هم خیره نشوید. ارتباط گران قوی، اولین تماس چشمی خود را قطع نمی کنند. بلکه پس از چند ثانیه و به تدریج این کار را انجام می دهند. هنگامی که با فردی به صورت چهره به چهره صحبت می کنید، در آن واحد به هر دو چشم او نگاه کنید.
۷) تمرکز کردن بر گفت وگو:
تمام توجه تان را به گفت وگو معطوف کنید. اگر با کسی صحبت می کنید، نباید هیچ مساله ای باعث حواس پرتی شما بشود. از نظر فردی که با وی صحبت می کنید، ناشایست و بی ادبانه است که مرتب به این سو و آن سو نگاه کنید.
۸) پرهیز از صحبت زیاد:
تنها خودتان صحبت نکنید، بگذارید طرف مقابل هم حرفش را بزند. به واکنش های او دقت کنید و مطمئن شوید که منظور شما را فهمیده است. حتی هنگامی که سعی دارید طرف مقابل را متقاعد سازید، بیشتر نیمی از زمان گفت وگو را به خودتان اختصاص ندهید.
۹) تشویق افراد به صحبت کردن:
افراد مقابل را تشویق کنید تا درباره خودشان صحبت کنند. مهارت آنها را ارج بگذارید و از آن استفاده کنید.
۱۰) زیاد جدی نبودن:
در کارها جدی باشید، نه خیلی زیاد و نه در همه اوقات! بیش ازحد جدی بودن مصاحبت با شما را کسالت آور می کند. مجبور نیستید لطیفه تعریف کنید، اما دنبال نکته های جالب و خوشمزه ای که در رخدادهای روزمره پیش می آید، بگردید و آنها را برای کارکنان و ارباب رجوع تعریف کنید. تنها ماجراهای خنده آور را که برای خودتان اتفاق می افتد، تعریف کنید. البته به یاد داشته باشید دیگران را مسخره نکنید.
● مبانی مهارت های ارتباط غیرکلا می
ارتباط کلا می یا زبان کلا می در ارتباطات نقش عمده ای دارد. اما نباید از ارتباط یا زبان غیرکلا می غافل شد. در زندگی روزمره با نمونه هایی از ارتباطات غیرکلا می احاطه شده ایم.
«زبان رفتار» که بخش عمده ای از ارتباطات غیرکلا می را تشکیل می دهد، شامل رفتارهایی است که به کمک آن ها بهتر می توانیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم. مانند نحوه نشستن، حرکات بدن، حالت های صورت و...
زمانی که در خیابان قدم می زنیم، احساس ما تحت تاثیر علا ئم راهنمایی و رانندگی، ویترین مغازه ها، تابلوها، پرچم ها، لباس های شیک، ماشین های آخرین مدل و غیره است. این ها همگی رسانه های ارتباطی غیرکلا می به حساب می آیند. نمونه دیگری از زبان رفتاری، زبان علا ئم است که توسط افراد ناشنوا مورد استفاده قرار می گیرد. در این روش پیام ها با حرکات سر و دست بیان می شوند.
زبان رفتار، زبان احساس و عواطف و هیجانات درونی انسان است. ما همه روزه با مشاهده حالت ها، تغییرات قیافه، لحن صدا و حرکات بدن به طور غیرارادی ذهن و درون افراد مختلف را می خوانیم، سریعا درک می کنیم که آنان نسبت به ما چه احساسی دارند.
در فرآیند ارتباطات غیرکلا می، خبرگی و استفاده به جا از زبان رفتار بسیار مهم است. پس آموختن زبان رفتار و کسب مهارت در آن برای برقراری ارتباط با دیگران بسیار سودمند می باشد.
● زبان رفتار چه مزیتی دارد؟
در صورت آگاهی و داشتن مهارت، زبان رفتار می تواند مزایای متعدد زیر را برای ما به ارمغان بیاورد:
▪ ارتباطات بیشتر، بهتر و کامل تری با دیگران داشته باشیم.
راحت تر دیگران را برای برقراری رابطه به طرف خود جذب کنیم.
▪ اختلا ف نظر، سو» تفاهم و آغاز هر تعارضی را پیشاپیش تشخیص دهیم.
▪ حمایت، توافق و دلگرمی را دریابیم.
▪ زمان سخن گفتن و زمان سکوت کردن را تشخیص داده و آن را در خود تقویت نماییم.
زبان گفتاری تنها وسیله ارتباطی انسان نیست. زیرا پیام های انسانی چنان پیچیده اند که هیچ کلا می گویای آن نیست. به همین دلیل، گاهی یک نگاه، لحن صدا یا یک حرکت سر و دست، حامل پیامی است که از عمق درون سرچشمه می گیرد و معنای ارتباط را مشخص می سازد. زبان رفتار کامل ترین وسیله ارتباط نیست. اما غالبا روشن تر از زبان کلمات و گفتار سخن می گوید. چرا که زبان احساسات و عواطف است. زبان رفتار (لحن صدا، تغییرات چهره، حرکات دست و سر و....) منشا درونی دارد. در واقع این زبان تصویری است که ما در ذهنمان از خود ساخته ایم. این تصویر محدوده گفتار و اعمال ما را مشخص و تعیین می کند.
● چگونه بر دیگران تاثیرگذار باشیم؟
اگر می خواهیم برای برقراری ارتباط با دیگران موفق باشیم، باید عزت نفس را در خودمان تقویت کنیم. برای این کار می توان راهکارهای ذیل را مورد توجه قرار داد:
▪ به جای ملا مت خود در قبال اشتباهات، آن ها را به منزله تجربه ای ارزشمند تلقی کنیم.
▪ به جای نشستن در خانه، با دیگران معاشرت داشته باشیم.
▪ به جای پرخوری و تن پروری مراقب جسم و مال خود باشیم.
▪ به جای تکیه بر نقاط ضعف، به موفقیت های خود بیندیشیم.
▪ به جای ارتباط با عموم، با افراد بزرگ منش و موفق نشست و برخاست کنیم.
▪ به جای خرده گیری از خود و دیگران، در خود و دیگران به دنبال خوبی ها بگردیم.
▪ به جای کم اهمیت نشان دادن خود در مقابل تحسین دیگران، از آن ها تشکر کنیم.
همیشه نخستین برخورد ما با دیگران تاثیر عمیقی در آن ها می گذارد و تصویری جاودانه را از ما در ذهنشان حک می کند. این تاثیرات می تواند نقطه آغازی برای ارتباطی پویا باشند یا فرصت های مناسب را برای ارتباطی موثر از چنگ ما بیرون آورند. شواهد نشان داده است که مواردی مانند وضع لباس پوشیدن، آرایش مو، عینک، کلا م و خلا صه آراستگی ظاهر نزدیک به ۵۱ درصد در نخستین تاثیری که بر دیگران می گذاریم، نقش دارند. مابقی آن یعنی ۴۹ درصد از نخستین را نیز زبان رفتار تعیین می کند.
● مهمترین عوامل که در تاثیرگذاری ما بر دیگران نقش دارند
▪ لباس پوشیدن:
در محیط کار به ظاهر خود توجه کنیم. از ضوابطی که بر محل کارمان حاکم است، پیروی نماییم. اگر قصد داریم در پست خود ارتقا یابیم، باید ظاهر خود را همانند کسانی آراسته کنیم که قبلا این موفقیت را احراز کرده اند، به علا وه اگر می خواهیم در شغل و حرفه خود فردی با کفایت و کارآمد باشیم، بهترین لباس را که بودجه مان اجازه می دهد، برای خود تهیه کنیم. توجه داشته باشیم در نخستین برخورد از روی سر و وضع ما به داوری می نشینند.
▪ اهمیت دادن به زبان رفتار:
زبان رفتار می تواند بیشترین تاثیر را از ما بر دیگران بگذارد، پس باید به آن اهمیت دهیم. تغییرات فیزیولوژیکی مهمی که می تواند توجه و احترام دیگران را به سوی ما جلب کنند، عبارتند از: حرکت آرام دو دست، صاف و شق ایستادن، صاف نشستن (قوز نکردن)، سر را بالا نگهداشتن، نگاهی ثابت و نافذ داشتن، آرواره سست و نرم (اما نه شل و ول)، حالت چهره ای که نمایانگر احساسات درونی باشد، لبخند زدن (یک لبخند خالصانه موجب ایجاد نیرویی سرشار از شادمانی در سیستم بدن می شود) و...
▪ توجه کردن به لحن کلام:
لحن کلا م ما باید خصوصیاتی داشته باشد تا در ارتباطات به هدف خود نایل شویم. این خصوصیات عبارتند از:
- اولین کلمه هایی که از دهان، خارج می شود، لحن کلا ممان را مشخص می کند.
- صدایمان باید آرام، منظم و نیرومند باشد.
- صدایمان بیش از حد بلند یا کوتاه نباشد.
- کلمات را به شیوه ای روان پشت سر هم ادا کنیم. از تامل بی جا خودداری نماییم.
- روی کلمات و جمله های مهم تکیه کنیم.
چگونه زبان رفتار را در خود تقویت کنیم؟
برای این که صحبت هایمان هر چه بهتر و بیشتر در دیگران نفوذ کند، باید بکوشیم مطالب را با کیفیت صدا، وضع چهره، حرکات دست و بدنمان هماهنگ و منطبق کنیم. مهارت در ارتباط رفتاری همانند ارتباط کلا می مهم است. بنابراین، هر چه حالت ها و حرکات خود را تحت کنترل در آوریم، بر تاثیر کلا م خود خواهیم افزود. برای این کار می بایست نکات زیر را رعایت کنیم:
۱) تنظیم وضعیت نشستن و ایستادن: اگر دقیقا در کنار یا مقابل کسی بنشیند یا بایستد، ذهن وی این حالت را یک مقابله تلقی می کند. بنابراین به فرایند ارتباط بین شما و او رنگ و بوی سلطه جویی می دهد. برای این که ناچار نشوید در طول فرایند ارتباط به چشمان یکدیگر خیره شوید، بهتر است در کنار هم و با زوایه ۹۰ درجه بنشیند یا بایستید.
بلندی یا کوتاهی قد در هنگام برقراری ارتباط مشکلا تی ایجاد می کند. اگر قد شما از حد معمول بلندتر است، آن قدر از طرف مقابل فاصله بگیرید تا مجبور نشود برای نگاه کردن به شما، سرو گردنش را کاملا بالا بیاورد. این کار او را آزار خواهد داد. همچنین، شما هم برای نگاه کردن به او باید خم شوید که این امر موجب درد گرفتن ماهیچه های گردن و کمر می شود.
۲) تعیین حریم ارتباطی: هر کدام از ما یک حریم نامرئی ارتباطی در اطراف خود داریم که فاصله دیگران را به هنگام تماس با ما تعیین می کند. بنابراین، باید مراقب ورود افراد به حریم ارتباطی شخصی خود باشیم. حریم ارتباطی در شرایط مختلف ارتباطی متفاوت است. این حریم معمولا به شرح زیر مشخص شده است:
- خانواده و فامیل نزدیک تا ۴۵ سانتی متر
- دوستان و همکاران نزدیک ۴۵ تا ۸۰ سانتی متر
- آشنایان و همکاران ۶۰ تا ۱۲۰ سانتی متر
- یگانه ها حدود ۱۵۰ سانتی متر
۳) گشاده رویی: افرادی که در فرایند ارتباط، ترش رو هستند، با زبان رفتار این پیام را ارسال می کنند که مایل به گفت و گو با طرف مقابل نیستند. افراد ترش رو برای محافظت از خود، دیواری نامرئی به دور خویش کشیده اند و ذهنشان را به روی اطلا عات و ایده های جدید بسته اند.
برعکس، افراد خوش رو با زبان رفتار نشان می دهند که از آمادگی فکری و ذهنی برای برقراری ارتباط برخوردارند. افراد مزبور با همه ارتباط برقرار می کنند و پیوسته رشد و ترقی در انتظارشان است.
۴) متمرکز شدن بر پیام و پیام دهنده: تمرکز فکر بر روی پیام دهنده، ارتباط با وی را توسعه می بخشد و او را یاری می کند تا اطلا عات بهتر و بیشتری در اختیار ما بگذارد. تمرکز باعث تقویت مهارت های شنیداری و دقیق گوش کردن در ما نیز می شود. در فرایند ارتباط باید افکار زائد را از ذهن دور کنید و کاملا به سخنان طرف مقابل گوش دهید.
بهتر است روبه روی فرد مقابل بنشینید. این کار، گوینده را تشویق می کند تا به صحبت کردن ادامه دهد. ممکن است افکار و تمرکز شما به دلیل زیر سر و صدا و رفت و آمدهای پی در پی میسر نشود، پس باید این موانع برقراری ارتباط را از محیط خود حذف کنید.
۵) نشان دادن علا قه به گفت وگو: هنگامی که به سخنان فرد مقابل گوش می دهید، می توانید با کمی خم شدن به طرف او نشان دهید که علا قمند هستید سخنان وی را بشنوید و گفت وگو ادامه یابد. توجه داشته باشید که اگر در خم شدن افراط کنید، نه تنها رفتارتان نشان دهنده تمایل به ادامه گفت وگو نیست، بلکه فشاری را هم بر فرد مقابل وارد کرده اید یعنی زیرکانه به او می گویید «من حرفهایت را باور ندارم یا...»
خم شدن بیش از حد بدن به طرف فرد، تخطی به حریم ارتباطی او نیز به حساب میآید. هنگامی که بیشتر به طرف خم شوید، در واقع او را در تنگنا قرار داده اید. اگر استفاده از این فن، دقت عمل نداشته باشید، ممکن است به نوعی قلدری کردن تلقی شود و نتیجه عکس به بار آورد.
گاهی عکس موارد گفته شده صادق است. اگر فردی درباره معضلا ت شخصی خود سخن می گوید و در حالت بحرانی است، با تکیه دادن به عقب و راحت نشستن می توان از فشار عصبی وی کاست.
۶) توجه به نقش چشم: هنگامی که به سخنان کسی گوش می دهید، باید ارتباط چشمی را به اندازه کافی با او حفظ کنید.
در غیر این صورت تصور می کند علا قه ای به شنیدن صحبت های او ندارید. از سوی دیگر، اگر بیش از اندازه به طرف مقابل نگاه کنید، برخوردی آمرانه را اختیار کرده اید.
تماس چشمی مناسب به شنونده کمک می کند تا توجه خود را حفظ کند. تماس چشمی مناسب با شنونده حامل این پیام است که «من به شما و حرفهایتان توجه دارم».
۷) نشان دادن واکنش مناسب: برای ایجاد ارتباط دقیق و نیز جمعآوری اطلا عات بیشتر، بهترین شیوه آن است که برداشت خود را از آن چه که شنیده اید، به طور خلا صه به گوینده منعکس کنید. هنگامی که یک سلسله سوالا ت را یکی پس از دیگری مطرح می کند برای این که طرح سوالا ت شما شکل بازجویی به خود نگیرد، بهتر است پس از شنیدن هر پاسخ خلا صه ای از آن را به گوینده منتقل کنید. رعایت این نکته نشان دادن واکنش مناسب به گوینده یا پیام دهنده است.
۸) حفظ آرامش در جریان ارتباط: بعضی ها در هنگام گفت وگو عادت دارند، پای خود را تکان دهند، با انگشتان یا مدادی بر روی میز بکوبند و ... این حرکات نشان از یک ناآرامی و آشفتگی روحی دارد. بعضی دیگر، دورترین زاویه یا افق را می نگرد و تنها سرشان به طرف فرد مقابل است. چنین عاداتی موجب حواس پرتی و به هم خوردن تمرکز گوینده می شود. در نتیجه یک مانع بزرگ عدم برقراری ارتباط به حساب میآید.
فردی که بر اعصاب خود کاملا تسلط دارد، طبعا با فردی که مدام تکان می خورد یا پا به زمین می کوبد و ... رفتاری متفاوت دارد و بر ارتباط تاثیری متفاوت می گذارد. بهتر است بر عادات ناپسند خود چیره شوید. این کار نیاز به تلا ش فراوان و مستمر دارد.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  1:46 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

می خواهم بگویم نه!
می خواهم بگویم نه!برای دفاع از حق خویش، پیش از هر چیز، باید حقوق خود را بشناسید و آن گاه چگونگی اِعمالش را یاد بگیرید. در هر منازعه، انسان علاوه بر روش جنگ یا گریز، می‏تواند از شیوه نیرومند گفت‏وگو استفاده کند. همه چیز به این بستگی دارد که بتواند قاطعانه صحبت کند؛ صرف آشنایی با حقوق ویژه کافی نیست و برای این منظور، آشنایی با پاره‏ای از مهارت‏های کلامی لازم است با برخی از این مهارت‏ها، بیشتر آشنا می‏شویم:
۱) پافشاری در بیان خواسته
این روش معمولاً اولین روشی است که آموزش داده می‏شود. افراد معمولاً پس از بیان درخواست خود و شنیدن «نه»، سکوت می‏کنند و تسلیم می‏شوند. باید توجه داشته باشید که طرف مقابل شما، مثل بقیه، بیش از چند «نه» در ذخیره ندارد و شما به کمی مقاومت احتیاج دارید. یکی از مهم‏ترین جنبه‏های قاطعیت در گفت‏وگو، استقامت و روی حرف خود ایستادن است. شما باید یاد بگیرید که بدون عصبانیت و بی آن که کنترل خود را از دست بدهید، روی حرف خود بمانید و استقامت به خرج دهید. بیشتر اوقات برای آن که در برخوردها و درگیری‏ها پیروز شوید، باید استقامت به خرج دهید و روی حرفتان بمانید.
شخص بی‏قاطعیت، در برابر کمترین مقاومت طرف مقابل و در برابر اولین چرا و با شنیدن نخستین استدلالی که شخص مقابل در حمایت از نظرش می‏کند، تسلیم می‏شود و میدان را خالی می‏کند. شخص بی‏قاطعیت، برای تجهیز شدن به سلاح پایداری، نباید در جواب «چراها»، به عذر و بهانه متوسل شود؛ مهم این است که چیزی را می‏خواهد و باید سرزنش‏های دیگران را فراموش کند.
به طور خلاصه، برای پیدا کردن قاطعیت کلامی، یک راه این است که بی‏توجه به گوشزدهای دیگران، موضوعی را تکرار کنیم. در این روش، بی آن که تحت تأثیر گفته سایرین قرار بگیرید، خونسرد و محترمانه روی حرف خود بایستید و نظر خود را به طرف مقابل بقبولانید. هدف، تکرار یک جمله و عبارت نیست؛ منظور این است که در هر عبارتی که انتخاب می‏کنید، درس مقاومت و پایداری یاد بگیرید.
۲) پافشاری در «نه» گفتن
پافشاری در «نه» گفتن، شکلی از پافشاری در بیان خواسته است. در این روش، فرد در برابر سماجت دیگران، برای قبولاندن یک نظر - برای مثال به فروش رساندن یک کالا یا دست‏یابی به یک وسیله - روی گفتن «نه»، پافشاری می‏کند.
البته می‏توان از کلمات دیگری استفاده کرد یا شکل رد و انکار را به گونه‏های مختلف بیان داشت؛ ولی جوهر پیام، باید عدم قبول را در برداشته باشد. برای این کار، از عباراتی نظیر علاقه‏ای به این کار ندارم، نه نمی‏توانم و...، استفاده کنید.
فرد بدون توجه به سؤال و گفته‏های دیگران، حرف خودش را می‏زند. ما عادت کرده‏ایم که به پرسش دیگران پاسخ دهیم؛ زیرا خیال می‏کنیم که وقتی کسی با ما صحبت می‏کند، باید حتما جوابی داشته باشیم و باید نسبت به هر آن چه می‏گوید، واکنشی نشان دهیم. برای رهایی از شر سلطه‏جویی، به تمرین در «نه» گفتن نیاز است.
۳) توافق
خیلی‏ها می‏پرسند که اگر طرف مقابل در برابر قاطعیت‏ها تسلیم نشد، آن گاه چه کنیم؟ جواب این است که عزت نفس، نسبت به هر چیز دیگر مقدم است. در نتیجه، اگر عزت نفس خود را در جریان اِعمال حق خود محترم شمردید و رعایتش کردید، حتی اگر بی‏درنگ به خواسته خود نرسید، احساس خوبی خواهید داشت. در این گونه مواقع، شما می‏توانید به مصالحه عملی و مؤثری برسید؛ برای مثال، می‏توانید با رعایت نظر طرف مقابل، فرصتی برای تعمیر یا تعویض کالایتان تعیین کنید؛ البته اگر این مصالحه به قیمت زیر پاگذاشتن عزت نفس باشد، توصیه نمی‏شود. در واقع، باید ببینیم در کجا باید دست به مصالحه بزنیم و از قاطعیت کلامی بپرهیزیم.
مواردی پیش می‏آید که به خرج دادن قاطعیت، عاقلانه نیست؛ یکی از آنها هنگامی است که بروز حوادث، دور از کنترل شماست. در این مواقع، قاطعیت به خرج دادن، احمقانه و چه بسا خطرناک است. در درگیری‏های حقوقی و یا در مواردی که احتمال آسیب‏های جسمی وجود دارد، باید حتی‏المقدور از موضع خود عدول یا سکوت کنید و حرفی نزنید؛ بلکه باید به گونه‏ای عمل کنید که با حفظ مصالحه، به عزت نفس شما آسیب وارد نشود.
۴) توسعه روابط اجتماعی
برای ایجاد روابط اجتماعی، توجه و گوش فرا دادن به افکار و احساسات دیگران، اهمیت اساسی دارد. مردم معمولاً به طور غیرمستقیم اطلاعات خویش را ارائه می‏دهند که می‏توان از آنها به عنوان سرنخ برای ایجاد ارتباط مناسب استفاده کرد. مهارت لازم دیگر، ارتباط مؤثر و شناساندن خود است. وقتی از تمایلات و خواسته‏های خود صحبت می‏کنید و دیدگاه‏ها و واکنش‏های خود را عیان می‏سازید، ارتباط بهتری ایجاد می‏شود. اگر تنها به گفته‏های طرف مقابل توجه کنید و از خود مایه‏ای نگذارید، چه بسا هم‏صحبت شما نیز به تدریج سکوت کند. باید نظرتان را با صراحت مطرح کنید و از احساساتتان با دیگران صحبت کنید. این بیان، هم شامل احساسات مثبت و هم منفی می‏شود. اگر مایل نیستید وسیله‏ای را در اختیار دوست خود بگذارید، صراحتا آن را بیان کنید و از احساس خود نیز بگویید؛ مثلاً بگویید: «از در اختیار گذاردن اتومبیل معذورم؛ زیرا احساس نگرانی شدیدی پیدا می‏کنم». اگر دوست در مقام نصیحت و پاسخ‏گویی، بی‏مورد بودن طرز فکر و احساستان را پیش کشید، می‏توانید خیلی ساده بگویید: «بله، شاید حق با شما باشد؛ اما به هر صورت، چیزی است که وجود دارد و احساسی است که فعلاً دارم». وقتی با دوست خود صحبت می‏کنید، تا می‏توانید در چشمان او نگاه کنید؛ زیرا نگاه نکردن، به چشم مخاطب از مهم‏ترین نشانه‏های تشویش و اضطراب است.
۵) خود را به خنگی زدن
این روش به خصوص در برخورد با انتقاد، خیلی مؤثر است. در روبه‏رو شدن قاطع با انتقاد سلطه‏جویانه، لازم نیست منکر انتقاد شوید یا موضع تدافعی بگیرید و انتقاد را با انتقاد جواب دهید. در این صورت، لازم است کارهای زیر را انجام دهید:
الف) حقیقت انتقاد دیگران را بپذیرید؛ برای مثال، دختری که مادر سخت‏گیرش یک لحظه از دخالت در کار او دست بر نمی‏دارد، می‏تواند خودش را به خنگی بزند و خیلی راحت با آن برخورد کند:
مادر: «باز که تا دیروقت بیرون بودی»؟
دختر: «درست است؛ دیشب باز هم تا دیروقت بیرون بودم».
ب) درستی احتمالی گفته‏های انتقادآمیز دیگران را بپذیریم (پذیرش اشتباه). در مورد مثال بالا، اگر مادر، دختر را صریحا به اشتباه‏کاری متهم کند، دختر باز هم می‏تواند از روش فوق استفاده کند و از معرکه نجات یابد. به مثال زیر دقت کنید:
مادر: «اگر بخواهی شب‏ها دیر به منزل بیایی، ممکن است دوباره مریض شوی».
دختر: «مادر! شاید حق با شما باشد» یا «احتمالاً درست می‏گویید» یا «قبول دارم؛ اگر تا دیروقت بیرون نمی‏ماندم، احتمالاً بیشتر می‏خوابیدم».
ج) می‏توانیم واقعیات موجود در گفته‏های منطقی را که مردم از آن برای سلطه‏جویی بر ما استفاده می‏کنند، قبول کنیم (توافق با اصول).
به طور کلی، در این روش، فرد در برابر انتقاد سلطه‏جویانه، با پذیرفتن واقعیت، پذیرفتن اصول یا پذیرفتن اشتباه روبه‏رو می‏شود. برای این منظور، می‏توان از فردی خواست تا درصدد انتقاد از پوشش، نحوه غذا خوردن، خصوصیات اخلاقی و... ما برآید و ما با همین روش با او برخورد کنیم. در واقع، در این گونه تمرینات، شما یاد می‏گیرید که دقیقا روی حرف انتقاد کننده فکر کنید و یاد می‏گیرید که شنونده خوبی باشید و به جای پیشداوری نسبت به کلمات انتقاد کننده، به آنها آن طور که هست توجه کنید.
۶) تأیید منفی
برای نشان دادن قاطعیت بیشتر در زندگی با دیگران، باید بتوانیم با انتقاد دیگران روبه‏رو شویم. گاهی ممکن است اشتباهاتی از ما سر بزند. برای برخورد درست با اشتباهاتی که می‏کنید، باید به روشی تجهیز شوید و بدانید که اشتباه، تقصیر نیست. اگر در مواجهه با اشتباه، به شیوه قاطعیت مجهز نباشید، تحت تأثیر احساس تقصیر و اضطراب از ناحیه دیگران، زیر سلطه می‏روید و یا حالت تدافعی می‏گیرد و منکر اشتباه خود می‏شوید و به اصطلاح، برای عقب نماندن، شما هم از انتقاد کننده، انتقاد می‏کنید و در هر حال، حال و روزتان از آن چه هست، بدتر می‏شود.
واکنش درست در برابر اشتباه چیست؟ خیلی ساده است؛ اشتباه، جز اشتباه، چیز دیگری نیست و باید آن را به همین شکل بپذیرید. نام این روش، «تأیید منفی» است و برای مواجهه حساب شده با اشتباه، می‏توان از آن استفاده کرد. اگر اشتباهی مرتکب شده، با عکس‏العمل خصمانه‏ای روبه‏رو شدید، خیلی ساده آن را قبول کرده، انتقاد کننده را تأیید کنید؛ مثلاً اگر کسی گفت: «خوب پیشرفت نمی‏کنی»، در پاسخ بگویید: «بله، حق با شماست؛ جدیت لازم را به خرج ندادم» (تأیید منفی).
در انتقاد به شایستگی‏ها، عادت‏ها و یا وضع ظاهرمان هم می‏توانیم با این روش مواجهه شویم. به مثال زیر دقت کنید:
انتقاد کننده: «علی! درست نیست آدمی با شخصیت تو، این طوری راه برود».
علی: «بله، خودم هم متوجه شده‏ام که بدجوری راه می‏روم» (تأیید منفی).
انتقاد کننده: «چرا موهای سرت را زیاد کوتاه کردی؟ اصلاً بهت نمی‏آید».
شما: «بله، کار مضحکی کردم؛ خودم هم خوشم نمی‏آید». (تأیید منفی).
نکته مهمی که باید متذکر شد، این است که در مسائل حقوقی و جسمانی، از این روش استفاده نکنید. اگر کسی به شما بگوید: «چرخ اتومبیل شما از روی پایم گذشت»، واکنش مناسب این نیست که بگویید: «بله، موافقم چه کار مضحکی کردم»؛ بلکه بهتر است بگویید: «بفرمایید برای معالجه پایتان چه کار می‏توانم انجام دهم».
۷) پرس‏وجوی منفی
در مواجهه با کسانی که با آنها صمیمی نیستید و روابط رسمی دارید، روش «خود را به خنگی زدن»، مفید و مناسب است؛ اما اگر شخص انتقادکننده، کسی است که با او در تماس دائم هستید، باید کاری کنید که او هم درس قاطعیت را بیاموزد و میل سلطه‏جویی‏اش کاهش یابد. برای این هدف، روش «پرس‏وجوی منفی» را توصیه می‏کنیم. در این روش نیز انتقاد، انکار نمی‏شود و شما نباید موضع تدافعی بگیرید و مقابله به مثل کنید و به جای همه این کارها، باید اطلاعات بیشتری از او بگیرید و کاری کنید که او توضیح بیشتری بدهد و انتقادش را بشکافد.
برای درک مفهوم «پرس‏وجوی منفی»، به تفاوت میان دو جمله شبیه به هم که در جواب یک انتقاد واحد داده شده، توجه کنید؛ فرض کنید همسرتان از رفتن شما به یک میهمانی، دل‏گیر است و دل‏گیری خود را بیان می‏کند. شما به دو شکل می‏توانید واکنش نشان دهید:
۱) نمی‏فهمم میهمانی رفتن من، چه اشکالی دارد؟
۲) حالا چطور شده که از میهمانی رفتن من دل‏گیر شده‏ای؟
جمله اول، واکنشی صریح و غیرتدافعی است که شما با روش «پرس‏وجوی منفی»، با همسرتان برخورد کرده‏اید و با لحنی ملایم، خواستار توضیح بیشتری هستید تا نظرش را با شما در میان بگذارد؛ اما جمله دوم، کاملاً تدافعی است و لبه تیغ حمله را متوجه همسرتان می‏کند. در شکل دوم، همسرتان، پاسخ شما را به دل می‏گیرد و آن را علیه خود تفسیر می‏کند.
در روش پرس‏وجوی منفی، شما می‏توانید هر پاسخ از طرف مقابل را با روش پرس‏وجوی منفی، بیشتر بکاوید تا به جایی برسید که علت اصلی ناراحتی و ناخرسندی فرد را بیابید. مسائلی چون سر وقت حاضر شدن، وقت اختصاص دادن، طرز لباس پوشیدن، آراستگی، نظافت، پول دادن، پول گرفتن، تقسیم کارها، قبول مسئولیت در قبال بچه‏ها و چیزهایی از این قبیل، از مسائل معمولی مورد اختلاف زوجین می‏باشند. با روش پرس‏وجوی منفی در هر یک از زمینه‏های فوق، می‏توان به درک ناراحتی‏های فرد مقابل رسید و از طریق صحبت و مذاکره، توافقی میان خواسته‏های طرفین به وجود آورد.
نکته آخری که تذکر آن لازم است، این است که در روابط متقابل و پیچیده زندگی روزمره، به منظور اعمال قاطعیت و شهامت روزافزون، آشنایی بیشتر با حقوق پایه و نیز به کار بستن مستمر روش‏های مقابله‏ای شجاعانه، لازم است. در یک رابطه زنده، این روش‏ها می‏باید با هم و با توجه به شرایط، استفاده شوند.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  1:47 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

 

نخستین دوستان، بهترین اتفاق‌های زندگی
نخستین دوستان، بهترین اتفاق‌های زندگیدغدغه بیشتر مادرانی که بچه‌های دبستانی دارند نمره ۲۰ و شیطنت‌های معمول این سن و سال است غافل از آنکه یکی از مهمترین آموزش‌هایی که باید به کودکان دبستانی داد دوست‌یابی و کمک به آنان در انتخاب یک دوست خوب و صمیمی است. داشتن یک یا دو دوست خوب او را شادتر می‌کند و علاوه بر آن با ایجاد یک حس رقابت سالم در بین آنان به درخشش درسی خود او هم کمک می‌کند.
دوستان خوب باعث آرامش و آسایش یکدیگر در محیط‌های جدید مثل مدرسه، پیش‌دبستانی یا حتی مهدکودک می‌شوند و این به نفع همه است؛ خودش، دوستانش و شما که پدر و مادرش هستید و غصه می‌خورید که نکند او نتواند خودش را با محیط جدید آموزشی‌اش وفق دهد. دوستان همچنین قدرت تخیل و خلاقیت‌های کودک را افزایش می‌دهند چراکه بازی‌های تخیلی در سن پنج تا شش سالگی به نوعی باعث تقویت قدرت تخیل و نقش‌های اجتماعی آنان در بزرگسالی می‌شود. خوشبختانه با حمایت و کمک والدین بیشتر بچه‌ها خیلی راحت یاد می‌گیرند با هم‌سن و سالان خود دوست شوند و از بین آنان یک یا دو نفر را به عنوان دوستان صمیمی برگزینند. با این راهکارها او را در پیمودن راه – که ضامن موفقیت زندگی اجتماعی او در آینده خواهد بود – کمک کنید.
● الگوی خوبی بسازید
کودکان در هر کاری از جمله رفتارهای اجتماعی والدین را الگو قرار می‌دهند و به آنها نگاه می‌کنند تا چطور با دیگران ارتباط برقرار ‌کنند یا با دوستان خود چه رفتاری داشته باشند. سعی کنید بچه‌ها شما را هنگامی که با یکی از والدین در زمین بازی مدرسه حرف می‌زنید ببینند یا آنکه در حضور کودک به دوستی که می‌دانید بیمار است زنگ بزنید و احوال او را جویا شوید و به او بگویید به یادش هستید. همچنین سعی کنید همواره با دوستان خود در تماس باشید و ارتباط خود را با آنها به‌‌رغم تمام مشغله‌های کاری و زندگی قطع نکنید.
● درباره دوستی قصه بخوانید
چند داستان خوب و آموزنده راجع به دوست‌یابی پیدا کنید و آنها را برای کودک بخوانید. کتاب‌هایی درباره دوستان در روز اول مدرسه یا دوستان و گردش آخر هفته و یا راهنمای دوست‌یابی و حفظ دوستان خوب. برای کودک توضیح دهید که چطور مردم با یکدیگر آشنا می‌شوند و از میان آنها دوستانی برای خود انتخاب می‌کنند و اگر این دوستی‌ها ارزش آن را داشته باشد آن را برای تمام عمر نگه می‌دارند.
● به آنها فرمول‌هایی برای دوست‌یابی یاد دهید
برای شروع مکالمات دوستانه ساده‌ترین و محبت‌آمیزترین جملات را به کودک یاد دهید. برای مثال گفتن جمله‌ای مثل: «چقدر قشنگ تاب بازی می‌کنی.» به کودک غریبه‌ای که سوار بر تاب است می‌تواند سرآغاز یک دوستی زیبا بین کودک شما و او باشد. اگر کودک خجالتی‌ای دارید می‌توانید اینگونه مکالمات را در قالب بازی‌های نمایشی با او تمرین کنید و یا از خواهر یا برادر بزرگتر او بخواهید این مکالمات دوستانه را با او تمرین کنند تا او حتی بدون حضور دیگران هم بتواند به تنهایی برای خودش دوستانی خوب بیابد.
● کودک را به جمع‌های کودکانه بفرستید
تمام اصول و آموزه‌های تربیتی شما تنها زمانی خود را نشان می‌دهند که کودک بتواند از آنها در دنیای واقعی استفاده کند و یا آموخته‌های خود را تمرین کند. پدر و مادر باید فرصت همبازی شدن با دیگر کودکان را به فرزند خود بدهند و آنها را با جمع‌های دوستانه آشنا کنند. اگر کودک به مهد یا پیش‌دبستانی نمی‌رود او را در گروه‌های همسن و سالش قرار دهید و با رفتن به خانه‌های بازی مخصوص کودکان، پارک و یا شرکت در برنامه‌های آموزشی مخصوص کودکان در فرهنگسراها و مراکز مختلف فرهنگی کودکتان را با محیط‌های کودکان آشنا کنید.
● قرارهای دوستانه بگذارید
دوستان متأهل و بچه‌دار را دعوت کنید و اجازه دهید بچه‌ها در قالب بازی‌های دسته‌جمعی همدیگر را بهتر بشناسند و از خصوصیات هم آگاه شوند.
● بر ارزش‌های دوستی تأکید کنید
به کودک یاد دهید دوستان خوب در غم‌ها و شادی‌های یکدیگر شریکند و این یعنی آنکه وسایل خود را با یکدیگر قسمت می‌کنند، به حرف هم گوش می‌دهند، همدیگر را مسخره نمی‌کنند و به هم آسیب نمی‌رسانند. برای او توضیح دهید او نیز باید به دنبال دوستانی باشد که با این قوانین آشنا هستند و به آن احترام می‌گذارند.
● او را تشویق کنید که علایقش را دنبال کند
جرقه اولیه بسیاری از دوستی‌های مستحکم با داشتن علایق مشترک بین دو یا چند نفر شکل می‌گیرد و این در مورد کودکان نیز صدق می‌کند. علایق کودک و استعدادهای او را شناسایی کنید و به او در پرورش آنها با شرکت در کلاس‌های مختلف آموزشی یا برنامه‌های مختلف در مراکز فرهنگی کمک کنید. او در جریان این رفت‌وآمدها دوستانی خواهد یافت که مثل خود او به نقاشی یا رشته‌های دیگر هنری علاقه‌مند باشند. بهترین بهانه برای دوستی علایق مشترک است.
● دوست‌یابی را به کودک تحمیل نکنید
بعضی بچه‌ها در دوست‌یابی و صمیمی شدن با افراد یک جمع ناآشنا مشکلی ندارند در حالی که برخی دیگر خجالتی‌تر هستند. بعضی بچه‌ها دوست دارند دوستان زیادی داشته باشند در حالی که کودک ممکن است ترجیح دهد فقط یک دوست صمیمی داشته باشد. به کودک حق انتخاب و آزادی در دوست‌یابی بدهید و به او اجازه دهید دوستان خود را با سلیقه خودش انتخاب کند، نه سلیقه والدین‌اش.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  1:56 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

نفوذ در دل ها با شناخت فنون
نفوذ در دل ها با شناخت فنونفرزندم خیلی تغییر کرده، دیگه مثل گذشته نیست، به حرف هایم گوش نمی دهد، نصایحم بی اثر شده، با دوستان نا صالح رفت و آمد می کند، نمی دانم چه به گوش جوانم خوانده اند که این جوری از خانه و کاشانه بیزار شده، مثل سابق معلم ها و درس و مشقش را دوست ندارد، تازگی ها رفتارش تغییر کرده، با جنس مخالف ارتباط پیدا کرده، کسی را دوست دارد که اصلا باشان خانوادگی ما نمی سازد، پرخاشگر شده خصوصا در محیط خانه، هر چه می خواهم با او حرف بزنم نمی توانم، اما وقتی با دوست اش گرم می گیره حرف هاش تمام شدنی نیست و...
همسرم مثل سابق مرا دوست ندارد، وقتی در دوران نامزدی بودیم بی من زندگی نداشت و مرا مکمل وجود خودش می دانست، هر وقتی از او دور می شدم همیشه بیادم بود، برایم نامه می نوشت، تلفن می زد، وقتی بر می گشتم انگار سال هاست مرا ندیده است، مرا در آغوش می کشید، گوئی من جان و روح او بودم. در یک کلا م او من بود و من او بودم. اما حالا هیچ فروغی ندارد، نه تلفنی، نه نامه ای، نه نوازشی، نه محبتی و نه صمیمیتی. کمتر با من حرف می زند. موقع صحبت کردن مثل سابق به من نگاه نمی کند. رویش را بر می گرداند. موقعی که می خواهم او را نوازش کنم نمی گذارد و خود را کنار می کشد. بیشتر وقتش را پای تلویزیون یا صحبت با دیگر دوستانش می گذراند، گویی من برای او غریبه ام. هر چه فکر می کنم کوتاهی ای از من سر نزده، حتی بیشتر از سابق کار می کنم تا بتوانم آسایش خانواده را فراهم آورم. بر اثر این کار سخت از بچه ها دور شده ام، مریض و کسل شده ام، کمتراستراحت می کنم، اما دریغ از پاسخ این همه محبت، بارها به طرق مختلف به او محبت کرده ام اما او به جای پاسخ به عمل من و ابراز احساسات، انگار پیام را نشنیده و خود را به بی خیالی می ز ند، راستی منهم خسته شدم، گوئی دو غریبه و بیگانه ایم زیر یک سقف...
من آدمی هستم خجالتی با غریبه ها نمی توانم ارتباط برقرار کنم، اصلا بلد نیستم رابطه ای را با آنها شروع کنم، گوئی موقع راه رفتن همه به من نگاه می کنند. در دوران دانش آموزی همیشه گوشه گیر بودم و آخر کلا س می نشستم نمی توانم به کسی نه بگویم. دلیلش هم این است که من مثل سایرین قیافه و ظاهر خوبی ندارم و مردم دوست ندارند با من باشند. بارها شده که خواسته ام با دوستی صمیمی شوم اما بعد از چند روز دوستیمان به هم خورده، نفوذ کلا م ندارم، از نگاه کردن به چشم افراد خجالت می کشم. افراد به من می گویند تو آهسته و آرام مثل لا کپشت مطالبت را پیش می بری و حوصله ما از نحوه حرف زدنت سر می رود. خواسته ام با بوسیدن و نوازش افراد و گرفتن دست های آنها محبت خود را اعلا م کنم اما آنها طور دیگری برداشت کرده اند. آخر چرا من دوست صمیمی ندارم. نمی توانم در جمع حرف بزنم، خجالتیم و...
هزاران مورد از مشکلا ت فوق که مشکل ارتباط است درافراد مختلف اعم از بی سواد و با سواد، دختر و پسر، پیر و جوان مشاهده می شود که نمی توانند با همسر، فرزند یا دوست خود ارتباط موثری بگیرند، به حرفهایشان گوش نمی دهند، در انزوا به سر می برند، اختلا ف خانوادگی دارند و ده ها مشکل دیگر...
آیا می دانید دلیل این همه مشکلا ت و بدترین مشکل عصر حاضر ما(ارتباط موثر) در چیست؟ کسی که نتواند در جهان ارتباطات، ارتباط موثر بگیرد راز نفوذ در دل ها را از دست داده است. همسرش با او مثل غریبه می شود. فرزندش حرفش را گوش نمی دهد. مشتری اش می پرد، حرفش را کسی گوش نمی دهد. اما راز موفقیت، راز پیشرفت، راز افرادی که به قله های شهرت و ثروت رسیده اند ارتباط است. ارتباط موثر با خود و ارتباط موثر با دیگران، به عبارت دیگر ارتباط درونی و ارتباط بیرونی، رکن اصلی هر ارتباط موفقی، ارتباط با خویشتن است. وقتی ما در درون خود و موقع خلوت و تنهایی با خودمان، وجودمان را بی ثمر بدانیم، قیافه امان را زشت بپنداریم، خود را خجالتی محسوب کنیم، یا خود را آدم خجالتی و گوشه گیر و کم گوئی به حساب آوریم، آیا می توانیم در عالم بیرون از ذهن، یعنی جهان عینی و ملموس با افراد دیگر ارتباط مفیدی بگیریم. جواب بی شک منفی است. هر ارتباطی تحت تاثیر تصویر ذهنی شخص است، فردی که خود را زشت می داند هیچ وقت قادر نیست با دیگران ارتباط موثری داشته باشد. اما افرادی که خود را زیبا و شاد و بشاش و دوست داشتنی به حساب می آورند موفقیت آنها تضمین شده است. فروشنده ای که در ذهنش خود را آدم بدخلقی می پندارد که نمی تواند مشتری ها را جذب کند و با خود می گوید «من با این همه خوبی و انصاف مشتری زیادی ندارم» ارتباطش با مشتری را از دست می دهد.
بچه ای که پدر و مادرش را نسل قدیم ومنسوخ شده وگاها خرافاتی می پندارد آیا نباید انتظار داشته باشیم که حرف پدر و مادرش را گوش ندهد و به سخنان دوستانی که آنها را مد روز و روشنفکر می پندارد گوش دهد، البته که این این طور است. آنتونی رابینز فصل اول کتاب قدرت بی کران را به قدرت ارتباط اختصاص داده است و می گوید: «شخصی که در اثر تصادف صورتش سوخته و زشت شده بود در بیمارستان عاشق خانم پرستار زیبایی شد. همه به او گفتند تو که فلج شده ای و زیبائیت را از دست داده ای این کار تو نوعی دیوانگی است، این خانم خواستگاران زیادی داشته وهمه را جواب کرده وای به حال تو. اما این آقا ارتباط مثبت با خودش را حفظ کرد و تصویر مثبت ذهنی ای که از خود داشت باعث شد که با پرستار رابطه خوبی برقرار کند و کم کم پیشنهاد ازدواج به او داد و موفق شد.»
آری معجزه ارتباط هر کاری می کند.
ما فنون ارتباط موثر را بیان می کنیم، دلا یل اختلا فات بین زوجین را مطرح می کنیم فنون ارتباط موثر با افراد غریبه و دوستان وفرزندان را مطرح می کنیم. تکنیک های شناسائی سیستم های ادراکی افراد را به شما نشان می دهیم و همچنین فنون نفوذ در دل ها و هنر متقاعد کردن را ذکر می کنیم. این کتاب شاید کتابی باشد که خواندن آن به تنهایی کفایت نکند شما نباید انتظار داشته باشید با خواندن این کتاب در امر ارتباط ماهر شوید، بلکه فقط با عمل به تکنیک های مطرح شده می توانید پیشرفت کنید به شما توصیه می کنم کتاب های دیگری در این زمینه مطالعه کنید تا مطالب ملکه ذهنتان شود. هر روز و در هر ارتباطی تکنیک ها را اجرا کنید. ابتدا سیستم های ادراکی افراد مختلف را بشناسید سپس متناسب با آنها ارسال پیام کنید تا ببینید با ارتباط موثر در خویشتن و جهان بیرون به کجاها می رسید و اینک رموز اصلی اختلا فات را بیان می کنم.
● چرا نمی توانیم ارتباط موثری داشته باشیم؟
هرگاه با مواردی مانند گوش ندادن فرزند یا دوست نداشتن همسر یا عدم توانایی ارتباط با افراد دیگر مواجه شدید بدانید که در یکی از موارد زیر ضعیف عمل کرده اید:
۱) سیستم ادراکی شخص را نشناخته اید که بر اساس آن پیام بفرستید.
۲) از ابراز احساسات طرف مقابل جلوگیری کرده اید.
۳) از ابراز احساسات خودتان جلوگیری کرده اید.
۴) هنر شنیدن و تکنیک گوش دادن را بلد نیستید.
۵) هنر حرف زدن و بیان افکار خویش را بلد نیستید.
۶) از تکنیک های ارتباط موثر بی اطلا عید.
۷) فنون متقاعد کردن را نمی دانید ( همگامی، همراهی با زبان بدن، تکنیک خلع سلا ح و هدایت و ظروف مرتبط)
هر گاه سیستم ادراکی افراد را نشناسید نمی توانید از زاویه دید آنها جهان را بنگرید. NLP که یکی از تکنولوژی های روانشناسی نوین نیم قرن اخیر است، می گوید افراد مختلف سیستم های ادراکی متفاوتی دارند و افراد را در سه دسته تیپ ادراکی - عصبی معرفی می کند. NLP معتقد است اگر ما زبان پیام گیر و پیام رسان افراد را بشناسیم می توانیم به راحتی با آنها ارتباط برقرار کنیم.
هر کسی زبان خاصی برای ارسال پیام دارد یعنی روی طول موج خاصی حرف می زند که اگر گیرنده خود را روی آن طول موج تنظیم نکنیم نمی توانیم مطالب و افکار و احساسات او را دریافت کنیم. همچنین شما هم باید فرستنده عصبی - ادراکی خود را طوری تنظیم کنید که بتوانید روی طول موج گیرنده طرف مقابل برنامه پخش کنید تا او بفهمد شما چه می گوئید. یکی از دلا یل عدم ارتباط موفق با افراد همین نشناختن سیستم های ادراکی است.
● شناسائی سیستم های ادراکی از دیدگاه NLP
رمز نفوذ ۱- NLP می گوید افراد براساس اطلا عات دریافتی از محیط پیام های مختلف را دریافت کرده و در سیستم ذهنی خود آن را پردازش و ذخیره می کنند افراد این پیام ها را طبق سیستم ذهنی خود اولا دریافت می کنند ثانیا براساس همان سیستم عصبی ادراکی خود پیام ارسال می کنند.
برای توضیح واضح این مطلب می گوئیم، افراد در سه دسته تیپ ادراکی قرار می گیرند. دسته اول افرادی هستند که بینائی بر آنها حاکم است. یعنی جهان را براساس تصاویر ادراک می کنند اینان را چشم ها و تصاویر اداره و کنترل می کنند.
این دسته در NLP به افراد بصری معروفند. دسته دیگر گوش بر آنها حاکم است و جهان را براساس اصوات درک می کنند، الحان و اصوات و کلمات طول موج تنظیم شده آنهاست. اینان در علم NLP به افراد سمعی معروفند. دسته دیگر که جهان حاکم بر آنها جهان لا مسه است امور را به صورت احساسات و امور لمسی درک می کنند تا دست نزنند و لمس نکنند نمی گیرند، اینان را افراد لمسی می نامند.
برای شناسایی سریع و بهتر این افراد سایر خصوصیات این افراد را همراه با تعریف NLP بیان می کنیم، البته در کتاب ایجاد صمیمیت در زوجین هم این سیستم ها و تعاریف را به اندازه کافی شرح داده ایم.
NLP مخفف (Programming Linugsticu Neuro) می باشد که به معنای «برنامه ریزی عصبی کلامی» است. یعنی ذهن انسان براساس کلمات و تصاویر و امور لمسی برنامه ریزی می شود و هر عمل و رفتار و گفتار و نگرش ما بر اثر برنامه ای است که در ذهن ما ثبت شده است برای ارتباط بهتر باید کانال های پیام رسانی و ارتباط گیری و دریافت پیام افراد مختلف را بشناسید.
NLP به تغییر ذهنیت با توجه به برنامه های دریافتی معتقد است. NLP می گوید افراد در یکی از سیستم های ادراکی بصری، لمسی یا سمعی قرار می گیرند. NLP می گوید راز اختلاف در نشناختن این سیستم های ادراکی و عدم ارتباط صحیح است. روحیه و ارتباط جسم، اعصاب و روان با هم و کنترل ذهن و تاثیر بر جسم، از دیگر مواردی است که در NLP مطرح می شود.
فرمول موفقیت مدیریتی موفق، فنون ارتباط موثر، استراتژی درک پیام و ارسال پیام و مهندسی ذهن از موارد مورد بحث NLP است. کتاب های ریچارد بندلر، جان گریندر و آنتونی رابینز منابع خوبی برای شناسایی اصول این علم هستند. در این فصل به شناسایی سیستم های ادراکی از دیدگاه NLP می پردازیم تا بهتر و سریع تر قادر به برقراری ارتباط مفید باشید.
۱) افراد بصری: این دسته افراد که چشم ها را به عنوان کانال اولیه دریافت پیام به کار می برند، جهان را براساس تصاویر ادراک می کنند. جهان حاکم بر ذهن آنها تصویر است، نور است، مناظر، امواج بینائی، رنگ ها و چشم اندازها آنها را متاثر می کند.
این دسته افراد چون افکارشان به صورت تصویر در ذهنشان نقش می بندد برای بیان افکارشان، یا دریافت پیام از محیط اطراف و افراد مختلف باید سرعت داشته باشند زیرا سرعت نور و تصویر در عالم مادی زیاد است.
همچنین در عالم ذهن این افراد که بصری اند (یا بینائی) افکار تصویری آنها با سرعت همراه است لذا برای آنکه خود را با افکارشان هماهنگ کنند غالبا سریع حرف می زنند. گوئی برای به پایان رساندن مطلبشان وقت همیشه تنگ است. برای بیان بهتر و تفهیم مطالب از حرکات سریع دست و گردن و دیگر اعضای بدن استفاده فراوانی می کنند.
غالبا وقتی گرم صحبت می شوند دستهایشان را بالاتر از سینه قرار می دهند و دست ها را جدا از هم به شکل تصویری که در ذهنشان است در می آورند مفهوم ذهنیشان را در فضا برای مخاطب ترسیم می کنند. حرکات چشم ها در آنها موقع حرف زدن محسوس دست گوئی به سخنی که می گویند می نگرند...
ذهنشان براساس تصاویر می اندیشد. آنچه را ببینند، در اولویت قرار می دهند نه آنچه را که بشنوند. موقع تفریح دوست دارند به جاهای زیبا بروند در حرف هایشان تکیه کلام های بصری به کار می رود. مثلا می گویند: «چه چشم انداز زیبایی، چه غروبی، چه رنگی، چه جلائی، چه قدر زیبا، چه زشت» اینان به اندازه بزرگی و کوچکی، تاریکی و روشنی اهمیت فراوانی می دهند.
زبان دریافت پیام آنها دیداری است یعنی باید محبت را ببینند نه بشنوند، یعنی اگر بخواهی به آنها اعلام کنی که دوستشان دارید باید کادو هدیه بدهید، نامه بنویسید، کلمه دوستت دارم را بنویسید. به آنها نگاه کنید همواره از آنچه که خوششان می آید تعریف تصویری کنید، عکس را دوست دارند، عاشق سینما و تلویزیون هستند. کمتر به رادیو و تلفن اهمیت می دهند. افراد بصری تند و تیزند، عقلشان در چشمشان است.
سریعا عاشق می شوند سپس ول می کنند، ضرب المثل از دل برود آنچه که از دیده برفت روانشناسی اینان را بیان می کند مثل جرقه هستند و گاهی خرمنی را به آتش می کشند.
دعوایشان یک لحظه است، یک لحظه کاری می کنند و سپس پشیمان می شوند، کینه به دل راه نمی دهند، به حرف هایی که از دهانشان خارج می شود توجهی ندارند. حرف زدن سریع و نگاه و اشاره رکن شناسایی آنها است.
۲) افراد سمعی: افراد سمعی جهان را با اصوات و الحان و موسیقی درک می کنند، شنوائی بر آنها حاکم است برای ایجاد انگیزه، عاشق شدن، یا انجام کاری، اولین کانال تحریک کننده و برانگیزاننده آنها شنیدن (گوش) است. (برخلاف افراد بصری که باید ببیند) اینها دوست دارند مطلبی را هزار بار بشنوند تا ببینند.
ریتم کلام افراد سمعی دارای ضرباهنگ و طنین خاصی است، شمرده و موزون حرف می زنند نسبت به کلماتی که از دهانشان خارج می شود وسواس دارند آنچه را که می گویند به دقت انتخاب کرده و غالبا سخنانشان طعنه آمیز و نیش دار است. افراد سمعی در سخن گفتن سرعت متوسطی دارند، شمرده و آهنگین و موزون و ریتم دار و با لحن خاصی سخن می گویند. تکیه کلامشان براساس صورت و کلام است.
کلماتی چون: بشنو، گوش کن، چه صدای گوش خراشی، وزوز، چه شلوغ، چه ساکت، چه لحنی، چه طنینی، چه موسیقی خوشی، خوش کلام، منطقی، حساب شده، حسابی و... اینان دوست دارند پیام محبت آمیز و عشق و علاقه شان را به طرف مقابل بگویند، مثلا می گویند عزیزم دوستت دارم، زبان اینها زبان صوت و کلام است. اگر کسی آنها را دوست داشته باشد باید بگوید عزیزم تو را دوست دارم تا پیام را درک کنند آن هم با لحن عاشقانه و دوست داشتنی.
اگر کسی را دوست داشته باشند به صورت کلام آن را به زبان میآورند و می گویند دوستت دارم، بیشتر دوست دارند تلفن بزنند، رادیو را بیشتر از تلویزیون دوست دارند.
کمتر به کانال بصری توجه می کنند، موقع صحبت کردن کمتر نگاه می کنند اگر از کسی ناراحت بشوند از همکلامی با او خودداری می کنند و اگر کسی را دوست داشته باشند با او بیشتر حرف می زنند، ولی افراد بصری اگر از کسی ناراحت شوند نگاهش نمی کنند و روی خود را بر می گردانند و اگر کسی را دوست داشته باشند به او زیاد نگاه می کنند.
افراد سمعی موقع صحبت کردن کمتر اشاره می کنند و دستهایشان موقع گرم صحبت شدن تا حد کمر و سینه بالا می آید. حرکت چشم هایشان کمتر و کندتر از افراد بصری است. افراد سمعی به موسیقی و آواز و سخن اهمیت خاصی می دهند. افراد سمعی به دو دوسته سمعی متمایل به بصری و سمعی کاملا منطقی تقسیم می شوند افراد سمعی کاملا منطقی طبق آمار و ارقام و اعداد و محاسبه جهان را درک می کنند اینان افراد بصری را افراد ساده دل واحساساتی محسوب می کنند. افراد بصری عاشق
افراد زیبا وخوشگل می شوند ولی افراد سمعی عاشق افراد خوش کلا م و خوش برخورد و خوش صدا می شوند.
۳) افراد لمسی: این دسته افراد جهان را نه به صورت بصری و نه به صورت سمعی بلکه به صورت امور ملموس درک می کنند تا لمس نکنند و احساس نکنند درک نمی کنند. این دسته افراد، افرادی درونگرا، سنگین و منطقی هستند، امور را به صورت لمسی درونی و احساس درونی، درک می کنند.
در انتخابهایشان سنگینی، محکمی، ثبات و آهستگی مد نظر است و غالبا ماشین های سنگین و محکم انتخاب می کنند. بر خلا ف افراد بصری که ماشین های سبک و پرسرعت و رنگی انتخاب می کنند و یا افراد سمعی که ماشین های آرام و خوش صدا و موزون انتخاب می کنند.
افراد لمسی در تکیه کلا مهایشان کلمات لمسی را به کار می برند از جمله، قابل دسترس، سخت، سنگین، سبک، چقدر دلنشین، چه لطیف، چه زبر، چه آدم خشک و بی انعطافی، جملاتی چون «گوئی دنیا بر سرم خراب شده یا این درس چون کوه مقابلم است و چه سرد و بی روحی را در سخنهایشان تکیه کلا م قرار می د هند» غالبا به کندی حرف می زنند، گوئی برای یافتن کلمات و جملات، مدتی در درون ذهن خویش می گردند.
آهستگی و تانی و مکث در صحبت ها، نشانه این دسته افراد است موقع سخنرانی و خوانندگی دستهایشان را به هم یا به شکم یا لباس می چسبانند.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  1:56 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

نقش صداقت و اعتماد در روابط
نقش صداقت و اعتماد در روابط● صداقت احساسی
آیـا مـی تـوانـید با همسرتان در مورد احساساتتان صحبت کـنید؟ اگر عصبانی یا ناراحت باشید، آیا فکر می کنید باید آن را از همسرتان پنهان کنید؟یکی از ویژگیهای رابطه های پـردوام ایـن است کـه دو طــرف بتوانند در مورد احساسات خـود صـحبت کــــنند، و حتی در مواقع ناراحتی هم در این رابطه صادق باشند.
اولین قدم اعلام و بازگویی آن احساسات برای خودتان است. بسیار شایع است که افراد احساسات ناراحت خود را به راه های مطمئن و امن بکشانند—به خاطر مشکلات کاری، در خانه مدام عصبانی شوند، و یا به خاطر عدم تامین و نا امنی در گذشته، به خاطر هیچ عصبانی شوند و یا حسادت کنند.
می توانید مهارت بیان احساسات را با کلماتی اینچنینی توسعه دهید: "به خاطر ترافیک خسته شده ام"، "از ترفیعی که در اداره گرفتم بسیار خوشحال هستم" و...این به احساسات برمی گردد، نه به افکار شما. ممکن است در فکرتان بپرسید که چرا ترافیک اینقدر سنگین است، اما احساسات از درون شما بیرون می آید. احساسات به خودی خود، خوب یا بد نیستند.
گام بعدی این است که این جملات و کلمات را در حضور همسرتان نیز بر زبان بیاورید.
● در جمع بانزاکت باشید
برداشت همسر شما تا حد زیادی بستگی به کسان دیگری دارد که در جمع شما حضور دارند. اگر به مهمانی ناهار کارمند جدیدی شرکت دعوت شده باشید، مطمئناً وقت مناسبی برای صحبت در مورد عادات بد همسرتان مثل خرخر کردن در خواب نیست. بازگویی حقایقی درمورد همسرتان که ممکن است در دیدگاه آنها نسبت به او تاثیر منفی بگذارد، کار درستی نیست.
البته این به آن معنا نیست که باید دروغ بگویید— اما سوالاتی هستند که می توانید بانزاکت و البته ماهرانه از پاسخ گویی به آنها شانه خالی کنید. اگر همسر شما این خصوصیت را دارد که مسائل شخصی را جلوی جمع بازگو می کند، حتماً در این رابطه با او صحبت کنید و بگویید که چقدر این مسئله باعث ناراحتی و اذیت شدن شما میشود.
● تا ۱۰ بشمارید
بین صداقت مخرب و صداقت سازنده تفاوت بسیار است. اگر سعی می کنید با به زبان آوردن حقایقی که گفتن آن تاثیر منفی بر همسرتان می گذارد، او را اصلاح کنید، کاملاً در اشتباه هستید. در اینگونه مواقع نفسی عمیق بکشید، درمورد حرفی که میخواهید به زبان آورید خوب فکر کنید، و سعی کنید احساسات خود را به طریقی مثبت و سازنده بیان کنید.
● صادق باشید، نه رُک
شما می خواهید که همیشه با همسرتان صادق باشید، اما باید این کار را به طریقی انجام دهید که باعث بهبودی رابطه تان شود، نه خراب کردن آن. پس از این به بعد به جای اینکه بگویید "لباس رنگ سفیدت مثل شیر برنج می کنه تورو"، بهتر است که بگویید "لباس های رنگ تیره زیباتر نشانت می دهد."
● بچه ها و صداقت
یکی از توصیه هایی که والدین همیشه به فرزندان خود می کنند این است که صادق و راستگو باشند، اما وقتی حقایقی را که دوست ندارند از زبان آنها می شنوند، آنها را تنبیه میکنند. درک کنید که برای فرزندتان هم گفتن حقیقتی که شما دوست ندارید و ناراحتتان می کند بسیار دشوار بوده، اما او اینکار را فقط به خاطر شما کرده است. پس به جای تنبیه، اول آنها را به خاطر صداقتشان تحسین کنید، و بعد جریان را ارزیابی کنید. سعی کنید خودتان هم برای فرزندانتان الگو باشید. اگر در مورد چیزی اشتباه میکرده اید، به آن اعتراف کنید. مطمئناً فرزندانتان هم از شما درس می گیرند و صداقت را شیوه ی زندگی خود خواهند کرد.
● همیشه صادق باشید
یک رابطه بر پایه ی صداقت ساخته می شود. اگر نتوانید به همسرتان اعتماد کنید، و یا برعکس، دیگر هیچ پایه و بنیادی برای رابطه ی شما وجود نخواهد داشت. اگر یکی از طرفین به خود اجازه ی دروغ گفتن درمورد چیزهای کوچک را بدهد، مسلماً در گفتن دروغ های بزرگ هم ابایی نخواهد داشت.
گاهی اوقات دروغ گفتن خیلی ساده تر به نظر می رسد. اما بدانید اگر راستش را بگویید و برای عواقب آن بجنگید، ثبات قدم بیشتری خواهید داشت.
● جوّی صادقانه ایجاد کنید
پرخاش کردن به کسی که حقیقتی ناخوشایند را به شما گوشزد کرده است، کاری آسان است. شما با شنیدن آن حرف واکنش خشونت باری از خود نشان داده و دق و دلی خود را سر او خالی خواهید کرد. اگر اینکار ار انجام دهید، به آن فرد خواهید فهماند که وقتی حقیقتی را دوست ندارید، آن را به شما اطلاع ندهند. البته این موقعیتی بسیار خطرناک است.
وقتی کسی صادقانه چیزی به شما میگوید، هر چند که ناراحت کننده باشد، قبل از نشان دادن هرگونه واکنش منفی، دست نگاه دارید. بدانید که گفتن این حقیقت برای او نیز بسیار سخت بوده است. پس به او نشان دهید که شما برای صداقت و راستگویی ارزش زیادی قائل هستید.
● بدون انتقاد کردن گوش دهید
البته این یکی از سخت ترین مهارت هاست، اما یکی از مهمترین آنها نیز هست. سعی کنید به حرف های همسرتان به طور کامل گوش دهید، بدون اینکه به سر او بپرید و از او انتقاد کنید. فقط گوش دهید، و تصدیق کنید و سعی کنید تا دیدگاه همسرتان را نیز درک کنید.
مطمئن باشید که تلاش برای درک حرف های همسرتان، کمک بزرگی به شما خواهد کرد تا بتوانید بهتر و صادقانه تر با هم گفتگو کنید.
● آیا بعضی اوقات عدم صداقت بهتر نیست؟
گاهی اوقات که کاری را انجام داده باشید که همسرتان را ناراحت می کند، وسوسه می شوید که به او درمورد آن دروغ بگویید. با خودتان فکر می کنید که اینکار را فقط به خاطر اینکه همسرتان ناراحت نشود کرده اید و باخودتان دروغتان را توجیه می کنید.
اما شما فکر همسرتان نبوده اید، در واقع می خواستید خودتان را از عواقب اینکار در امان بدارید. همسرتان خودش می تواند تصمیم بگیرد که چطور تصمیم بگیرد و چطور رفتار کند، و آن برپایه ارتباط صادقانه ی او با شما استوار است. همسرتان این حق را دارد که از جریان به طور کامل اطلاع یابد و بعد تصمیم بگیرد. شما هم باید صادق بوده و این حق را به او بدهید.
● من از کس دیگری خوشم می آید
اگر از کسان دیگر هم خوشت نمی آمد، من نگران می شدم. عشق این نیست که فکر کنید طرفتان تنها انسان روی کره ی زمین است. این یک عقده ی روحی است. عشق این است که طرفتان را به عنوان کسی که می خواهید با او باشید و زندگی کنید قبول کنید، درحالیکه افراد و انتخاب های بسیار دیگری نیز برای شما وجود دارد. فقط یک مرد و یک زن در جهان وجود ندارد. میلیون ها زن و مرد روی این کره ی خاکی زندگی می کنند. عشق این است که به همسرتان بگویید، "با اینکه افراد زیادی وجود دارند، که ممکن است باهوش تر، زیباتر، و یا ثروتمند تر باشند، اما من تو را انتخاب میکنم چون تمام آن خصوصیاتی که دوست دارم را در تو می بینم."
ملاقات کردن با افراد دیگری که از آنها خوشتان می اید به این معناست که شما هنوز زنده اید و قادر به برقراری ارتباط هستید. سایرین می توانند فقط دوستان شما باقی بمانند، اما مهمتر از همه ی آنها همسرتان است که دوستش دارید.
● مقایسه ی محبوبان
اگر همسرتان از شما بخواهد که او را با محبوبان سابقتان مقایسه کنید، و این مقایسه برایتان ناخوشایند باشد، چه می کنید؟
همه ی آدم ها در همه ی زمینه ها عالی نیستند. ممکن است که همسرتان در اکثر زمینه ها خوب و کامل باشد، اما در زمینه های بخصوصی به اندازه ی محبوبان سابق شما خوب نباشد. و شما می خواهید این مطلب را به صورتی سازنده با او در میان بگذارید.
اول از همه، خاطرتان باشد که به هیچ وجه دروغ نگویید. راستگویی همیشه بهترین کار است، اما باید به طریقی سازنده باشد. می توانید نقاط و ویژگی های مثبت و خوب او را یادآور شده و بعد درمورد آن زمینه ی خاص که در آن نقص دارد صحبت کنید و به او اطمینان دهید که اگر تلاش کند می تواند در آن زمینه نیز از سایرین برتر باشد.
● صداقت به عنوان یک سلاح
وقتی شما و همسرتان در حال جنگ و دعوا باشید، صداقت ممکن است سلاحی بیرحم باشد. گفتن حرف هایی مثل اینکه "همسر قبلیم خیلی بهتر سکس می کرد،" یا "دوستت می گفت دیگر نمی خواهد با تو رابطه داشته باشد،" ممکن است صادقانه باشند، اما قبول کنید که گفتن چنینی حرف هایی آن هم به آن شکل رُک و بی رحمانه خوشایند نیست.
شما اگر بخواهید می توانید حتی جنگ و جدل هایتان را نیز سازنده کنید. پس از صداقت به عنوان سلاح استفاده نکنید، چون باعث می شود هر دوی شما صداقت را چیزی مخرب و آزار دهنده ببینید، دیگر نتوانید در آینده به راستی صادق بمانید.
● آیا باید درمورد محبوبان قبلی صحبت کنم؟
در قسمتی از رابطه که شما هنوز در پی کشف گذشته ی یکدیگر هستید، ممکن است دادن توضیح درمورد دوستداران سابقتان بد نباشد. اما چه می خواهید درمورد آنها بگویید؟
اول اینکه، اگر فکر میکنید همسرتان درمورد دوستداران سابقتان حسود است، سعی کنید به هیچ رقمی با تعریف از آنها این حسادت را شعله ور نکنید.
اما اگر همسری دوست داشتنی و فهمیده داشته باشید، صحبت کردن درمورد دوستداران قبلی، راه بسیار مناسبی برای شناخت بیشتر یکدیگر خواهد بود. این حرف ها به همسرتان کمک خواهد کرد که پی به گذشته ی شما برده و با خصوصیات اخلاقی شما بیشتر آشنا شود.
● آیا باید آنچه می دانم را بگویم؟
گاهی اوقات مخفی کردن حقایق دردناک از همسرتان، وسوسه انگیز است—مثل اینکه یکی از دوستانش پشت سرش حرف های بدی می زند. اما بدانید که دانستن این اطلاعات و مخفی کردن آن، بسیار بسیار دردناک تر خواهد بود. چون خواه ناخواه همسرتان به طریقی دیگر پی به موضوع خواهد برد، و اگر بفهمد که شما می دانسته و او را باخبر نکرده اید بسیار بیشتر ناراحت خواهد شد و تصور خواهد کرد که ارزشی برای او قائل نبوده اید. شما بهترین کسی هستید که می توانید همسرتان را از این حقایق ناگوار باخبر کنید، اما باید همه ی تلاشتان را بکنید که این کار را به طریقی سازنده انجام دهید نه مخرب.
● درمان عدم صداقت
همسرتان به شما خیانت کرده است و یا دروغ و عدم صداقت و راستگویی دیگری از خود نشان داده است؟ اگر بخواهید که کدورت ها را از بین ببرید، این اعتماد را چگونه از نو بنا می کنید؟
همسر شما باید بداند که شکاف بسیار بزرگی در اعتماد شما ایجاد کرده است و این اوست که باید برای دوباره برپا کردن این اعتماد جلو بیاید.
مهم نیست که چقدر دوست داشته باشید که همه چیز دوباره درست شود، مقابله با احساس عصبانیت و ناراحتی کار دشواری خواهد بود. مطمئناً زمان می برد تا همه چیز دوباره مثل اولش درست شود. و اگر هر دوی شما بخواهید و کمک کنید، مطمئناً خیلی زودتر این اعتماد دوباره بینتان شکوفا خواهد شد.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  3:44 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

 

نکات موفقیت
نکات موفقیتوقتی یک نفر رو در رو برای شما صحبت می کند، یکی از بهترین روشها سوال کردن است. وقتی سوال می کنید نشان می دهدی که واقعا حواستان به صحبتهای اوست. حتی اگر همه چیز برایتان واضح و روشن است سوال را بکنید تا گوینده اطمینان خاطر بیابد که توجه شما جلب شده و دارید کاملا به حرفهای او گوش می کنید.
ولی آنچه مهم است، نحوه، کیفیت و تعداد این سوالهاست.
بهترین پرسشها، پرسشهایی هستند که حالت قیدی دارند و بیشتر بر مکان؛ زمان وضعیت تاکید می کنند. سوالات قیدی به گوینده دو چیز را نشان می دهند:
۱) حواس شما کاملا جمع است.
۲) حتی زمان و مکان برایتان اهمیت دارد.
درک این موضوع، گوینده را به گفتن بیشتر و بیشتر علاقمند می کند و با شور و حوصله بیشتری می گوید.
سوالاتی مثل: «کی»؟ «کجا» و ... سوالاتی عالی هستند و احساس خوبی را در گوینده نسبت به شما ایجاد می کند.
بر عکس، سوالاتی مثل «چی؟» «چه گفتی؟» و ... سوالات بسیار بدی هستند کهتاثیر منفی در ذهن گوینده می گذارند. این سوالات، ضد صمیمیت هستند.
«چه گفتی؟» یعنی اینکه: من اصلا حواسم نبود و هیچ چیز از موضوع رادرک نکردم واین ناراحت کننده است.
در حالیکه سوالات قیدی یعنی همه چیز را کاملا فهمیدم به غیر از زمان یا مکان.
دانش آموزان یا دانشجویانی کهاز معلم یا استاد خود می خواهند مطلبی را بار دیگر تکرار کند؛ عملا او را کلافه می کنند. چون درخواست دوباره گفتن مطلب، یعنی شما در تمام مدتی که اوداشته آن مطلب را توضیح می داده، کاملا بی توجه بوده اید. دقیقا مشخص کنید و بخش کوچکی را بخواهید.
به مثال زیر توجه کنید:
- دیروز رفته بودم خانه آقای علوی.
- کی؟
- دیروز. راستی نزدیک خونه شون یه پارک درست کردن
- خونه شون کجاست؟
- خیابان
- پارکش بزرگه؟
- خیلی هم بزرگ نیست. اما خب با یانکه عصر دوشنبه بود، خیلی شلوغ بود. اصلا انتظار نداشتیم که اینطوری باشه. مخصوصا که هوا هم هیچ خوب نبود.
- چطور؟ سرد بود؟
- نه. منتها خیلی باد می آمد. چنان خاکی بلند شده بود که ...
البته، سوالات اگر چه عالی اند و یک محرک بسیار خوب برای بیشتر گفتن گوینده محسوب می شوند؛ نباید پشت سر هم و فراوان باشند. چرا ک ان خود کلافه کننده است. شما در سکوت گوش دهید. هر جا که احساس کردید حواستان دارد پرت می شود یا گوینده احساس می کند که شما گوش نمی دهید، یک سوال کنید.
سوال شما در عین حال علاقه مندی شما را برای بیشتر شنیدن و بیشتر دانستن نشان می دهد.
یک نوع دیگر از سوالات، که در کلینیکهای روانکاوی هم فراوان استفاده می شود تا بیماران یا مراجعین، تشویق شوند که بیشتر بگویند، سوالاتی است که با تکرار یکی از کلمات گوینده (معمولا آخرین کلمه) با تغییر آهنگ پرسیده می شود.
این سوالات هم، خیلی عالی و موثرند.
این هم نمونه ای از این نوع سوالات:
- راستش را بخواهید من یک مشکل بزرگ دارم.
- مشکل بزرگ؟
_ آره. همه اش بر می گرده به پسر عموی مادرم.
- پسر عموی مادرت؟
- آره. اون یک پسر حسود و کینه ایه.
- کینه ای؟
افراط در این سوالات هم اشتباه است. هر جا ضرورت دیدید یک سوال از واژه هایی که گوینده به کار برده؛ بپرسید تا توجه خود را به صحبتهای او به او نشان دهید.
● شنیدن شرط صمیمیت و نفوذ در دیگران
ما اغلب برای آنکه توجه دیگران را به خود جلب کنیم و محبوبیت و صمیمیت! ایجاد کنیم؛ به تکاپو می افتیم و تقلا می کنیم که بگوییم و هر چه بیشتر بگوییم.
تند وتند اطلاعات می دهیم و خاطره تعریف می کنیم و شوخی می کنیم و نظر می دهیم وحرف می زنیم و حرف می زنیم.
حرف زدن، ضد صمیمیت است. با صحبتهای خود رشته های صمیمیت را پنبه می کنید.
این اشتاه را معمولا افرادی مرتکب می شوند که می خواهند در جمعی محبوب و نقل مجلس! باشند، اگر چه خودشان این تصور را ندارند، به زودی عشق و محبت اطرافیان خود را از دست می دهند و نفرت وانزجار آنها را بر می انگیزند.
آنها در جمع دوستان و بستگان خود با هیجان از هر چیزی صحبت می کنند و به دیگران کمتر فرصت می دهند.
انسانها بیشتر تمایل به گفتن دارند تا شنیدن.
هر چه بیشتر سکوت کنید و سکوت کنید و گوش بدهید صمیمی تر و با نفوذتر می شوید.
همه ما دوست داریم که صحبت بکنیم و به کسانی که به صحبتهای ماخوب و مشتاقانه گوش می دهند، علاقه مند می شویم.
یکی از علل محبوب شدن برخی روانکاوان و یا از بین رفتن محبوبیت بعضی دیگر از آنها، همین شنیدن و یا گفتن است.
روانکاوی که میکروفون را به بیمار می سپارد به قابل قبول بودن و محبوبیت خود، کمک کرده است و سوژه از اینکه می گوید و می گوید وکسی وسط حرفهایش نمی پرد، لذت و سبکی و علاقه ژرفی را احساس می کند. روانکاوی که سریع راه حل ارائه می دهد و دراره راه حل ها گفتگو می کند؛ عملا تاثیر گذاری خود را کم می کند.
باید خیلی بیشتر از آنچه که می گویید بشنوید. از قدیم گفته اند دو چندان که می گویی، می شنو.
کسی که زیاد حرف می زند؛ نیاز به گفتن دارد و سکوت شما ایننیاز را در او مرتفع می سازد و صبر شما تاثیر صمیمانه خود را می گذارد.
محبوبیتی که شما به دنبال آن هستید؛ با سکوت میسر می گردد نه با گفتن.
بشنوید. بشنوید. و باز هم بشنوید.
اشخاصی که مدام نصحیت می کنند، فراوان راهنمایی می کنند و انتقاد می کنند و مثل کلاغ، قارقار می کنند؛ شما را کلافه و منزجر می سازند.
خانمی که به محض ورود شوهرش به منزل، شروع می کند به گفتن و گفتن؛ از تاثیر گذاری خودمی کاهد و آقایی که از شنیدن گفته های خانم اجتناب می کند و حوصله شنیدن ندارد از صمیمیت موجود می کاهد.
در جمه دوستان و بستگان که قرار می گیرید، مراقب باشید بیش از همه گوش کنید و کمتر از همه، حرف بزنید. حتی به دیگران، علاقه مندی خود را برای شنیدن نشان دهید.
وقتی کمتر حرف می زنیم؛ کمتر هم دروغ می گوییم؛ مبالغه می کنیم؛ مسخره و انتقاد می کنیم و کمتر پشت سر دیگران حرف می زنیم؛ و همین موضوع، شخصیت مثبت تری را در ذهن دیگران از ما ایجاد می کند که به صمیمیت ما کمک می کند.
حتی فروشنده ها، به جای آنکه خودشان از محصولات خود تعریف وتمجید کنند. (که اغلب مشتریها هم به این تعریف کردنها بدبین هستند) بهتر است که بگذارند مشتری صحبت کند، از چیزی که قبلا خریده. از جنسهایی که قبلا دیده از چیزهایی که نیاز دارد و ...
حتی اجازه دهید که از گرانی اجناس بگوید. فروشنده ها باید شنونده های قابل و پرحوصله های باشند تا خریدار با آنها صمیمی شود. اگر خریدار، داد و بیداد می کند که گران است، خیلی وقتها فقط برای آناست که گفته باسد و مخالفت فروشنده که: «نه، ارزان است»، «کیفیت بهتری دارد» و ... در بدو امر، بسیار غلط است.
خریداری که می بیند باواکنش منفی از سوی شما مواجه نشده؛ کم کم از شما خوشش می آید و از شما خرید می کند. ضمن آنکه سکوت شما، بی طرفی شماو حتی اینکه شما حق را به مشتری می دهید، در ذهن او القاء می کند. فروشنده ای که در صورت نارضایتی مشتری،دفاع و مقابله را شروع می کند و قصد دارد توجیه و تفسیر برای مشتری بیاورد و می گوید و می گوید؛ عملا مشتری خود را زا دست می دهد.
هر چه سکوت شما نسبت به گفته های شما کمتر باشد؛ ارزش بیشتری به کلمات و گفته های شما داده می شود و شما شخصیت قابل قبول تری برای مخاطب خود می شوید و این، نفوذ شما را افزایش می دهد.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  3:44 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

نکته برای افزایش مهارتهای تلفنی
نکته برای افزایش مهارتهای تلفنیبرخی از مسائل وجود دارند که مردان و زنان هیـچـگاه در مورد آنها به اتفاق نظر نمی رسند. مانند لذت خـریـد یـک جفت کفش، ریختن کشک در آش رشته، دیدن فیلمهای جنگی و البته صحبت کردن پشت تلفن برای ساعتـهـا و ساعتها... و ساعتها. فکر کنید که چقدر به تماشای فـوتبال علاقـه داریـد. آن را در عدد ۱۰ ضرب کنـیـد تا مـیـزان عـلاقـمـنـدی زنـان بـرای صحبت کردن پای تلفن بدست آید.
برای اغلب آنها تلفن بسیار بیشتر از یک وسیله ارتباطی بشمار میرود. بـلـه، در واقع تلفن یک فعالیت بـی انـتـها برای آنـهـا است؛ یـک رویداد؛ یک وسیله تفریحی به جذابیت یک شبانه روز رقص و پایکوبی. تلفن فقط یک وسیله تفریحی برای زنان نبوده و می تواند دارویی سالم از تحریک ذهنی فراهم آورد. درحقیقت یک مکالمه خوب تلفنی میتواند حتی جایگزین مطالعه موضوعی از هر مجله مربوط با زنان گردد. به او تلفن کنید هرگاه متوجه عشق آتشین زنها به تلفن و نقش حیاتیش در زندگی آنها شدید،خواهید توانست آن طـور کـه سـزاوار و شـایـسـتـه است به طرف تلفن رفته و مکالمات خود را با بردباری و تبحر انجام دهید و نه بصورتی آزار دهنده و خسته کننده.
فراگیری روشهای برخورد متبحرانه با مکالمات تلفنی می تواند تفاوتهای بین یک رابـطـه معمولی را با یک رابطه آتشین مخشص نماید. اگر می خواهید با صحبت به قلب او نفوذ نمایید، ممکن است لازم باشد برخی از این صحبتها پای تلفن انجام گیرد. در ادامه ۸ نکته جهت بهبود مهارتهای تلفنی را مشاهده می کنید.
۱) چیزی برای گفتن داشته باشید اگر شما تماس می گیرید، مطمئن شوید که مطلب خاصی برای گفتن داشته باشید - چیزی که او علاقمند به شنیدنش باشد. تماس برای دعوت کردن او برای گردش،لباسی که قرار است در میهمانی بپوشید و بیان اینکه از مدل موی او خوشتان می آید، همگی می توانند آغازگر های خوبی برای مکالمه باشند. ( بخصوص بخش مدل مو )
۲) به مکالمه خود جنبه شخصی دهید بسیاری از مـردان از ایـن گـله دارنـد که تلفن خیلی غیر شخصی است، در حالیکه برای اغلب زنان تلفن یکی از شخصی ترین ابزارهای ارتباطی محسوب می گـردد. زنـها فقط برای درخواست تاکسی از تلفن استفاده نمی کنند. آنها هنگام استفاده از تـلفـن هیچ موضوعی را آنقدر شخصی به شـمار نـمی آورنـد کـه نـتـوان در مـوردش صـحبت نمود و ساعتها در مورد اسـرار زنـدگی، دوران بـچگی و دیگر مسائل احساسی تلفنی به بحث و گفتگو می نشینند. اگرچه ممکن است شما آمادگی صحبت درباره احساس درد عمـیـق ناشـی از تـصـادف سگتان با یک ماشین نداشته باشید. با اینحال مراحلی وجود دارد که با طی نمودن آنها می توانید با مکالمه خود با او جنبه شخصی تر ببخشید. در خلال صحبت، سعی کنید به عکسی از او نگاه کنید. دیدن صـورت وی هنگاه مکالمـه ممکن است باعث گردد احساس پیوستگی بیشتری نسبت به او نـمـوده و کـمی بازتـر عمل نمایید
۳) انجام چندین کار بطور هم زمان را بیاموزید شما فکر میکنید که صـحـبـت بـا تـلفن وقت تلف کن است؟ نظر همسرتان ممکن است چیز دیگری باشد. ادامه دهید، فعلا گوشی را قطع نکنید. صحبت پای تلفـن بـه مـعـنـای مـعلق گذاردن مابقی امور نیست؛ فـقـط کـافی است هـم زمـان انـجام دادن کــارهــا را بیاموزید. جهت اجتـنـاب ورزیـدن از اخـتـصاص هـمه تـوجـه خود به تلفن، نوع بلندگو دار آن را تهیه کنید تا بتوانید در حین راه رفتن صحبت نیز بکنید.بهتر از آن این است که نوع گوشی دار را خریداری کنید تا هر دو دستتان بـرای انـجام مـابقی کارها آزاد باشند. حتی یک تلفن بی سیم هم می تواند به شـما امـکان مرتب کردن لباسها یا حتی شستن ظروف را در حین صحبت با همسرتان بدهد!
۴) حواستان را به تلفن دهید هـر کـسـی نـمی تواند از عهده انجام دادن کارها بصورت همزمان برآید - اگـر واقـعـا قـادر نـیستید که همزمان با کوتاه کردن ناخن ها با تلفن هم صحبت کنید، بهتر اسـت تــمـام حواس خود را صرفا متمرکز مکالمه نمایید. درغیر اینصورت ممکن است به خوبی متوجه حرفهای طرف مقابل نشوید. بنابراین عاشقانه به تلفن خیره شده و فقط گوش دهید!
۵) سؤالات سرگشاده بپرسید جواب این سؤالات فقط محدود به "بله" و "خیر" نشده و احـتـیـاج بـه بـسط بیشتر دارند. آماده باشید. لیستی از سؤالات "بی خطر" نـزد خـود داشـته باشید تا بیشتر مکالمه را او بـتـوانـد انـجام دهد. برای مثال سؤالاتی در مـورد ضـبط صــوت و یـا لـبـاس جــدیــدش می تواند تلفن پسند باشند. سؤالاتی در مورد چگونگی رابطه با مادر و نیز آن عکس اسرار آمـیز روی میز سوژه های مناسبی نمی باشند. اگر به دلایل پیش بینی نشده گفتگوی شـمـا به خارج از مسـیـر اصلیش منحرف شد، با به میان آوردن سؤالاتی نظیر مدالها و افتـخـارات ورزشـی او، به صندلی تکیه داده و بگذارید وی سکان صحبت را به دست بگیرد.
۶) کنترل مکالمه را در دست داشته باشید مکالمـات زنـان هیـچ حـد و مرز احساسی نمی شناسد و چنانچه خودسرانه ادامه پیدا کند، ممکن است منتهی به سراشیبی های عمـیـق و خـطـرنـاک احـسـاسـی گردد. اگر می خواهید فقط زمانی که مشغول پوست کندن پیاز هستید اشک چشـمانتان سـرازیر گردد، سعی کنید مکالمات را تحت کنترل خود نگاه داشته و از منحرف شدن آن بـسمت مسائل احساسی جلوگیری بعمل آورید. برای کنترل نمودن مکالمه شا باید بیشتر سؤال کننده باشـید تـا پاسـخ گو. اگر صـرفا به پاسخگویی به سؤالات وی بپردازید ممکن است زیرکانه باعث گردد در مـورد احساسات و "موقیعت های بدون پیروی" خود صحبت بمیان آورید.
۷) او را تشنه نگاه دارید اسرار آمیز و غیر قابل پیش بیـنـی بـودن بـاعـث جـذابـیـت بـیشتر می گردد. همانند مرد عنکبوتی بافته ای سراسر رمز و راز پـیـرامـون خـود بـتـنـید. هـمه جزئیات و ریزه کاریهای زندگی خود را برای او بازگو نکنید. شاید یک پینـگ پـنـگ باز مشهور جهانی باشید - اما این موضوع را برای دفعه دیگر نگاه دارید.
۸) موقرانه خارج شوید خوشبختانه هر مکالمه ای پایان خواهد پذیـرفـت. اما اشتباه نکنید. باید حداقل ۵ دقیقه را برای انجام مراسمات خداحافظی اخـتـصاص دهیـد. گـفـتن خداحافظ به یک زن همانند وقت اضافه در ورزش هاکی است - فکر میکنیم که وقت تمام شده، اما نه مثل اینکه یک نیمه کامل باقی مانده. بنابراین جملاتی مانند "باید برم، بازی شروع شده" را نمیتوان به عنوان یک خداحافظـی معقول مورد پذیرش قرار دارد. عباراتی بکار ببرید که او تصور کند شما از این گفتگو لـذت برده و امیدوارید بزودی او را دیده و با وی صحبت کنید.
اگر واقعا عجله دارید به او بگویـیـد که مادرتان وارد خانه شد، غذا در حال سوختن است، باتری تلفن دارد تمام می شود و یا مار زنگی خانگی شما در قفسش نیست!

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  4:23 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها