0

موفقیت : روابط اجتماعی

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

گذر از سلطه پذیری و قاطعیت
آیا احساس می كـنـید دیگران مـدام حـق و حقوق شما راتضـیـیع كـرده و شـمـا را مورد اجحاف قرار می دهند؟
آیا از دسـت افراد سلطه گر به ستوه آمده اید؟ آیا اجازه میدهید دیـگـران از شـمـا بـهـره كشـی كنند و شما اغلب اوقات در مـقابشان كوتاه می آیید؟ و آیا در موقعیت برد-باخت شما بازنده میـشـوید؟ نحوه برخورد دیگران با شما دقیقا همان گونه ای است كه شما اجازه می دهـیـد بـاشـد، بــنابراین كـافیـست نـگرش و رفـتـار خـود را اصـلاح كنید تا به تبع آن رفتـار دیـگران بـا شمـا تـغییر یابد. ۴ نوع رفتار و یا موضع گیری نقش تعیین كننده و عمده ای در روابط بین فردی بازی میكنند.
۱) رفتار منفعل(PASSIVE BEHAVIOUR): افراد منفعل و یا سلطه پذیر معمولا خیلی نجیب و مودب میباشند
ـ از طرد شدن هراس دارند
ـ مطیع و سر بزیر هستند
ـ از جریحه دار شدن احساسات دیگران و یا برانگیختن خشم آنان هراسانند
ـ مدام در پی خوشنود سازی دیگرانند
ـ از تعارضات، برخورد و رویارویی ها گریزانند
ـ معمولا دیدگاهها، احساسات و خواسته های خود را بیان نمیكنند
ـ اغلب اوقات نیازهایشان برآورده نمیشود
ـ معمولا به اهداف خود نایل نمیگردند
ـ اعتماد بنفس پایینی دارند
ـ دیگران بدرستی نمیدانند كه اینگونه افراد خواهان چه چیز هستند و به چه چیز علاقه مند میباشند
ـ اظهارات اینگونه افراد معمولا پوزش آمیز، فاقد اعتماد بنفس، مبهم، غیر مستقیم و كنایه آمیز است
ـ به دیگران اجازه میدهند برایشان تصمیم بگیرند و تعیین تكلیف كنند
ـ حق انتخاب را به دیگران میدهند
ـ به حقوق فردی خود ناآشنا بوده و یا در احقاق و مطالبه آنها ناتوانند
ـ برای خود ارزش و حرمتی قائل نیستند
ـ قدرت "نه" گفتن ندارند
ـ در تصمیم گیری مستقل ناتوان و درمانده هستند
ـ دیگران به آسانی حقوق آنان را نادیده گیرفته و پایمال میكنند
ـ در درون خود احساس ناكامی و خشم دارند و معتقدند دیگران آنطور كه باید آنها را درك نكرده و یا به آنها توجه نمیكنند
ـ زود تسلیم شدن، طفره رفتن، كمرویی و بی قراری از دیگر خصوصیات افراد منفعل است
ـ افراد منفعل در برابر انتقادات دیگران مضطرب و آشفته میشوند
ـ افراد منفعل خود را دست كم میگیرند و بیشتر به دیگران بها میدهند تا به خودشان
ـ افراد منفعل ارزش خود را كمتر از دیگران میدانند و براحتی تسلیم خواست دیگران میشوند.
▪ افراد منفعل چنین می اندیشند:
۱) دیگران مهمتر، باهوشتر و بهتر از من هستند.
۲) دیگران من را دوست ندارند، چرا كه من لایق دوست داسته شدن نیستم.
۳) دیدگاهها و عقاید من بی ارزش و بی اهمیت هستند.
۴) من بایستی درهر كاری كه انجام میدهم كامل و بی نقص باشم و گرنه یك شكست خورده مطلق هستم.
۵) آسایش و امنیت در سكوت كردن، مخالفت نكردن و عدم بروز احساسات و افكار است.
▪ نحوه صحبت كردن و وضعیت بدنی افراد منفعل:
۱) افراد منفعل هنگام صحبت كردن از برقراری تماس چشمی اجتناب میكنند.
۲) در حضور دیگران حالت بدنی سست، خمیده و قوز كرده دارند.
۳) لحن صدای آنها خیلی آرام، آهسته، منقطع و مردد بوده و با مكث زیاد همراه است.
▪ احساسات افراد منفعل:
۱) اضطراب
۲) درماندگی
۳) خشم از دست خود و دیگران
۴) ناكامی
۵) افسردگی.
▪ تاثیر گذاری افراد منفعل بروی دیگران:
احساس گناه، برتری و ترحم دیگران را برمی انگیزند. افراد منفعل نزد دیگران از احترام و اعتماد برخوردار نمیباشند.
▪ تداوم موضع منفعل منجر میگردد به:
۱) افسردگی: خشمهای فروخورده فرد، خود را بصورت افسردگی بروز میدهد. احساس درماندگی و عدم كنترل بر زندگی.
۲) نفرت و بیزاری: فرد از دست افرادی كه وی را مورد سوء استفاده و بهره جویی قرار داده اند خشمگین و منزجر میشود.
۳) ناكامی: چقدر من بی عرضه هستم؟ چرا اجازه میدهم دیگران اینگونه من را طعمه و قربانی خود سازند؟ چه آسان دیگران از من سوء استفاده میكنند.
۴) خشونت:خشمهای انباشته شده بطور انفجاری خود را بروز میدهند.
۵) تضعیف روابط
ـ اضطراب
ـ كناره گیری فرد
ـ ناراحتی های جسمی مانند: سردرد، زخم معده و فشار خون بالا.
۲) رفتار پرخاشگر-منفعل(PASSIVE-AGGRESSIVE): اینگونه افراد بطور منفعل و غیر مستقیم پرخاشگری میكنند
ـ از برخورد و رویارویی مستقیم اجتناب می ورزند
ـ اما تمام تلاش خود را میكنند تا بطریقی رفتار غیر منصفانه دیگران را تلافی كنند
ـ و یا بطور غیر مستقیم با دیگرا ن لجبازی كرده و نافرمانی میكنند
به این سناریو توجه كنید: خانمی هنگام خروج از منزل به شوهر خود میگوید كه لباسها را اتو بزند، مرد نیز با پاسخ: "باشه حتما" می پذیرد. اما پس از ترك منزل مرد لباسها را اتو نمیزند. و یا رییس اداره با كارمند خود بد رفتاری میكند، كارمند خشمگین كه قادر نیست رودررو مقابل رییس خود بایستد، در غیاب رییس خود از انجام وظایف محوله خود سرباز زده و یا به اموال اداره و یا رییس خود خسارت وارد میسازد.
۳) رفتار پرخاشگرانه (AGGRESSIVE): افراد پرخاشگر خودمحور، بی ملاحظه، خودخواه و سلطه گر میباشند
ـ افراد پرخاشگر منحصرا به حق و حقوق، احساسات و نیازهای خود تمركز داشته و توجه میكنند و حقوق دیگران را نادیده میگیرند
ـ این افراد تهدید كننده، زورگو، پر توقع و مغرور میباشند
ـ افراد پرخاشگر ظاهری فریبنده و اغوا گر داشته و نیاز مبرمی به حفظ قدرت و جایگاه خود دارند
ـ قلدری، آزارگری، ارعاب گری از دیگر خصوصیات افراد پرخاشگر است
ـ افراد پرخاشگر بصورت كلامی ویا فیزیكی با قدرت نمایی و تهدید به خشونت و انتقام جویی بر دیگران تفوق و تسلط می یابند
ـ افراد پرخاشگر ممكن است در كوتاه مدت به خواسته های خود دست یابند اما در بلند مدت از تعداد دوستان آنها كاسته و به تعداد دشمنان آنان افزوده میگردد-فریاد كشیدن، به هم كوفتن درها، ناسزاگویی، تمسخر كردن، پوزخند زدن، قطع مكرر صحبت دیگران، تكان دادن مشتها حین صحبت كردن، انداختن تمام تقصیرات به گردن دیگران، از دیگر خصوصیات اینگونه افراد است-از نظر افراد پرخاشگر هیچ كس حق ندارد با آنها مخالفت كند-افراد پرخاشگر از واژه های "من" و باید" بسیار استفاده میكنند-افراد پرخاشگر ارزش خود را بیشتر از دیگران میدانند.
▪ نحوه صحبت كردن و وضعیت بدنی افراد پرخاشگر:
۱) با صدای بلند صحبت میكنند.
۲) به دیگران خیره میشوند و چشم غره میروند.
۳) محكم و استوار و دست به سینه مقابل دیگران می ایستند. و معمولا به فضای شخصی دیگران تجاوز میكنند.
▪ احساسات افراد پرخاشگر:
۱) برتری
۲) كنترل گر
۳) همیشه حق بجانب
۴) شاكی و معترض.
▪ تاثیر گذاری افراد پرخاشگر بروی دیگران:
دیگران در مقابل افراد پرخاشگر حالت دفاعی بخود میگیرند، میرنجند و تحقیر میشوند و احساس خشم، ترس وانتقا مجویی آنان بر انگیخته میگردد.
۴) رفتار قاطع و یا جراتمندانه(ASSERTIVE): قاطعیت یعنی بیان احساسات، دیدگاهها، نیازها و خواسته ها بطور مستقیم، صادقانه، غیر مبهم و صریح
ـ قاطعیت یعنی احترام به حقوق دیگران و خود بطور برابر
ـ قاطعیت یعنی دستیابی به موقعیت "برد-برد"
ـ افراد قاطع ارزش خود را برابر با دیگران میدانند.
▪ قاطعیت یعنی:
ـ دفاع از حقوق مشروع خود با وجود انتقادها، مقاومتها و پرخاشگریها.
ـ بیان عقاید و دیدگاههای خود در ضمن محترم شمردن نظرات دیگرن بدون احساس گناه، خجالت و مرعوب شدگی.
ـ داشتن مهارت ابراز وجود.
ـ رد درخواستهای نابجا بدون رودربایستی و احساس خجالت.
ـ قدرت "نه " گفتن بدون احساس گناه و شرمساری.
ـ مطرح كردن درخواستها و یاری طلبیدن.
ـ شناخت حقوق فردی و چگونگی دستیابی و احقاق آنها.
ـ رعایت انصاف و عدالت متقابل.
ـ رد كردن دعوت دیگران با قاطعیت و بدون رودربایستی و احساس خجالت و شرمساری.
ـ توانایی اعتراض كردن و انتقاد كردن بطور سازنده و سالم.
ـ توانایی تحسین و تمجید كردن از دیگران بدون چاپلوسی و صادقانه.
ـ توانایی آغاز كردن، تداوم بخشیدن و خاتمه دادن به گفتگو با قاطعیت.
ـ صراحت، صلابت، صداقت و احترام متقابل شالوده رفتار قاطعانه است.
ـ دریافت و دادن بازخوردهای صادقانه.
ـ ابراز خشم و دیگر احساست منفی بطور سالم.▪ نحوه صحبت كردن و وضعیت بدنی افراد قاطع:
۱) لحن صدای آرام، قاطع و محكمی دارند.
۲) تماس چشمی مناسبی برقرار میكنند.
۳) ژستی ریلكس و دوستانه و در عین حال با صلابت دارند.
▪ احساسات افراد قاطع:
ـ اعتماد بنفس
ـ احترام به خود
ـ هدف گر
ـ كامیاب
ـ آرامش خاطر.
▪ اثر گذاری افراد قاطع بروی دیگران:
ـ دیگران در حضور افراد قاطع احساس ارزشمندی بیشتری دارند. و در مقابل، دیگران نیز برای افراد قاطع احترام قائل بوده و به آنان اعتماد بیشتری دارند.
ـ یك تفاوت عمده افراد قاطع با افراد منفعل و پرخاشگر، قابل پیش بینی بودن رفتار آنهاست.
ـ فرد قاطع در می یابد كه بطور طبیعی با برخی افراد ناسازگار و با برخی افراد سازگار است. بنابراین از طرد شدن نمی هراسد. از منظر وی طرد شدن برسمیت شمردن همین ناسازگاری اجتماعی با یك فرد خاص بوده و نه بازتابی از ارزشهای وی بعنوان یك انسان.
▪ حقایقی در باره قاطعیت:
۱) هنگامی كه از حقوق خود دفاع میكنید در واقع به خود و دیگران بها میدهید و احترام دیگران را بیشتر نسبت به خود بر می انگیزید.
۲) زندگی كردن به گونه ای كه هیچگاه دیگران را نرنجانیم، دست آخر هم خودمان و هم دیگران، رنجیده خاطر خواهیم شد.
۳) گذشتن و دست كشیدن از حقوق خود، به دیگران می آموزد كه به حقوق شما احترام نگذاشته و با شما بد رفتاری كنند.
۴) هنگامی كه شما به دیگران نمی گویید كه رفتار نامناسب آنها چه تاثیر منفی ای بر شما می گذارد، در واقع فرصت تغییر و اصلاح را از آنها سلب میكنید.
۵) تا زمانی كه حقوق دیگران را نقض نكرده باشید، شما حق دارید ابراز عقیده كنید.
۶) قاطعیت نیز نوعی مهارت است كه به تمرین و ممارست نیاز دارد. قاطعیت نیز دارای محدودیتهای خاص خود میباشد برای مثال شما نباید با یك فرد بیمار و ناخوش با قاطعیت برخورد كنید بلكه بایستی با مراعات حال وی از برخی از حقوق خود بگذرید.
▪ چگونه قاطع باشیم:
۱) در وهله نخست از حقوق فردی خود آگاهی یابید.
۲) خود فاش سازی سالم و صحیح را بیاموزید.
۳) پافشاری و سماجت لازمه قاطعیت میباشد.
ممكن است تقاضاهای معقول و بحق شما با مقاومت روبرو شده و بی پاسخ باقی بمانند. یك راهكار مناسب در این مواقع پافشاری قاطعانه است به این صورت كه بدون آنكه عصبانی شوید،برنجید و یا صدای خود را بلند كنید با خونسردی و صلابت مكررا در خواست خود را تكرار كنید. صرفنظر از شگردهایی كه افراد برای منصرف كردن شما بكار میبندند، تا اجابت تقاضاهای خود و دستیابی به حقوق مشروع خود بجنگید.
۴) وضعیت بدنی و زبان جسمانی (بدن) شما دو مولفه بسیار مهم در برخورد قاطعانه شما با دیگران میباشند. زبان بدن شما میبایست مطمئن و توام با آرامش باشد. تماس چشمی مستقیم با مخاطب خود برقرار كنید اما خیره نشوید.
هنگامی كه به چشمان فرد مقابل خود نگاه نمیكنید، خود را آسیب پذیر و سلطه پذیر مینمایانید. حالت چهره شما بایستی با پیام ارسالی شما همخوانی و هماهنگی داشته باشد. لحن و آهنگ صدای شما نیز به همین ترتیب. با ژستی ریلكس، محكم و پذیرنده در مقابل دیگران بایستید. خود را از موقعیتهای منفعلانه رهایی بخشید، مثلا هنگامی كه شما نشسته و طرف مقابل شما ایستاده باشد، فرد مقابل شما در موقعیتی برتر و مسلط تر نسبت به شما قرار خواهد داشت. هنگام صحبت كردن با دیگران از تكان دادن بی مورد دستها و پاهای خود كه اضطراب، تردید، ترس و عدم اعتماد بنفس شما را آشكار میسازند جدا خودداری كنید. جدیت بایستی در چهره شما موج بزند.
۵) لحن و آهنگ صدا نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. لحن صدای شما بایستی خنثی باشد و بار احساسی نداشته باشد. قاطع، محكم و آرام صحبت كنید. لرزش صدا یك عامل منفی در برقراری ارتباط قاطعانه است. با صدای رسا و شمرده صحبت كنید. مكث ها را هنگام صحبت كردن حذف كنید. مانند " اِ اِ.." و یا "اوم...". با تردید و بلاتكلیفی صحبت نكنید .واژه های "نمیدانم.." و"فكر كنم..." را كمتر بكار برید.
۶) مواضع سست اتخاذ نكنید. پوزش خواستن مكرر از اقتدار شما میكاهد.
۷) بدون احساس شرم، خجالت و بی كفایتی تعریف و تمجید دیگران را بپذیرید. با متانت و وقار تنها با عبارت"متشكرم" تعریف و تمجید دیگران را پاسخ گویید. هرگز خود را كوچك و بی اهمیت فرض نكنید. مثلا وقتی كه كسی از لباس شما تعریف میكند كه "چه لباس قشنگی پوشیدی" پاسخ ندهید كه "این لباسو من ۳ ماه كه دارم" و یا هنگامی كه فردی از زحمات شما قدردانی میكند به وی پاسخ ندهید كه"نه كاری نكردم" و یا "وظیفم بود".
۸) از متهم كردن و ملامت دیگران بپرهیزید و همواره سعی كنید با تمركز بر مشكلات راه حل مناسبی برای آنها بیابید. بجای محكوم كردن، تشویق كنید و پیشنهاد ارائه دهید.
۹) طوری درخواست نكنید كه پاسخ منفی بشنوید. جای اینكه بگویید "چرا پنجره رو باز نمیكنی" بگویید"ممكن لطفا پنجره رو باز كنی".
۱۰) از قضاوت كردن بپرهیزید و به حقایق بپردازید. بجای اینكه بگویید: "متنی كه تایپ كردی خیلی مزخرفه" بگویید: "تایپ شما نیاز به بازنگری دارد".
۱۱) قاطعانه و مصمم"نه" بگویید. اگر مایل بودید توضیح مختصری از علت رد تقاضای خود بدهید، اما بیش از حد خود را توجیه نكنید. توجیه كردن، بهانه تراشی و عذر خواهی بیش از حد و بی مورد از اقتدار شما میكاهد.
۱۲) بمنظور اجتناب از تعارض و برخورد با لبخند زدن، سر تكان دادن و تائید طرف مقابل، تظاهر به توافق نكنید.
۱۳) از فرضیات و پیش داوریها اجتناب ورزید. گمان نكنید كه از پیش میدانید فرد مقابل شما چه میخواهد بگوید و یا انگیزه هایش چه چیزهایی میباشند.
۱۴) از دیگران انتظار نداشته باشید بدون آنكه كلامی دم بزنید افكار شما را بخوانند.
۱۵) هرگز كسی را با پیامدهای خاصی تهدید نكنید. تنها پیامد رفتار وی را گوشزد كنید. چرا كه اگر تهدیدات خود را عملی نسازید از اعتبار و اقتدار شما كاسته خواهد شد.
۱۶) تا میتوانید روشن، مشخص، صریح و خاص تقاضاها، افكار و احساسات خود را مطرح سازید.
۱۷) چنانچه مطلبی را میخواهید با كسی در میان بگذارید، مستقیما و بدون واسطه با همان فرد خاص صحبت كنید. اگر میخواهید به"علی" حرفی را بزنید به "محمد" نگویید كه پیغام شما را به "علی" بدهد. از طفره رفتن نیز خودداری كنید.
۱۸) هیچگاه در حضور جمع از فردی انتقاد نكنید. هیچگاه در حضور دیگران كسی را نصیحت نكنید.
۱۹) پیام های خود را مالك گردید. جملات خود را با ضمیر "من" آغاز كنید.
۲۰) اگر ایده و پیشنهادی دارید بدون ترس، شرمساری و خجالت داوطلبانه آن را مطرح سازید.
۲۱) از عقاید و حقوق خود دفاع كنید، حتی اگر دیگران با شما هم عقیده نباشند. اجازه ندهید دیگران عقیده خود را به شما تحمیل كنند. مگر اینكه از استدلال منطقی برخوردار باشند.
۲۲) درخواستهای نابجا و غیر منطقی را رد كنید.
۲۳) در صورت نیاز از دیگران تقاضای كمك كنید.
۲۴) اگر احساس كردید قانون و یا سنتی غیر منصفانه و نا معقول است، از زیر سوال بردن آن بیم نداشته باشید.
۲۵) به دیگران فرصت اظهار عقیده بدهید و به عقایدشان احترام بگذارید.
۲۶) بجای اینكه بگویید: "شما اشتباه میكنید". بگویید: "من با شما موافق نیستم".
۲۷) جای اینكه بگویید: "فكرت خیلی احمقانه است" بگویید: "تو فكرهای عجیبی در سر داری اما من تصور نمیكنم كه عملی باشند".
۲۸) از رفتار دیگران انتقاد كنید و نه از خودشان. بجای اینكه بگویید: "تو خیلی شلخته و بی نظمی" بگویید: "این پرونده ها را چرا درست سر جایشان قرار ندادی"
۲۹) از عبارت "تو باید" استفاده نكنید و جای آن بگویید:"من فكر میكنم بهتر باشد كه.."
۳۰) مراحل فرایند قاطعیت:
ـ توصیف رفتار: "وقتی تو دیر به خانه بازمیگردی"
ـ توصیف تاثیر رفتار بر شما: "من خیلی ناراحت میشوم و حوصلم سر میرود"
ـ همدلی كردن: "میدونم كه برات سخته و خیلی سرت شلوغه اما.."
ـ بیان خواسته های خود: "ازت میخوام وقت بیشتری را با من بگذرانی"
ـ ارائه راه حلهایی برای مسئله: "بهتر یك جوری برنامه كاری تو تنظیم كنی كه زودتر به خانه برگردی"
ـ نشان دادن پیامدها: "دیر به خانه بازگشتن تو ما را از هم دور میكند" و "اگر ببینم باز هم دیر به خانه برمیگردی من هم در رابطه یمان تجدید نظر خواهم كرد"
▪ قاطعیت به ما كمك میكند تا احساس بهتری نسبت به خود داشته باشیم.
▪ قاطعیت به ما كمك میكند تا اعتماد بنفسمان را رشد دهیم.
▪ قاطعیت به ما كمك میكند تا روابط صادقانه و سالمی داشته باشیم.
▪ قاطعیت به ما كمك میكند تا بر موقعیتهای روزمره كنترل و تسلط بیشتری داشته باشیم.
▪ قاطعیت به ما كمك میكند تا از سلطه جویی ها و سوء استفاده های دیگران پیشگیری بعمل آوریم.
 
 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  9:44 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

 

گریز از مرداب تنهایی با همنشینی
گریز از مرداب تنهایی با همنشینیاین روزها دیگر خصوصاً در شهرهای بزرگ شاید دیگر کمتر برای کسی تعجب آور باشد که شخصی تنها زندگی کند. شرایط زندگی که معمولاً در نتیجه وضعیت شغلی و مسائل مربوط به امرار معاش افراد بوجود می آید، موجب شده بسیاری از مردم به تنهایی زندگی کرده و در زندگی خصوصی شان تنهایی را تجربه کنند.
این گروه از مردم دو دسته هستند: یک دسته را افرادی تشکیل می دهند که خودشان تنها زندگی کردن را بنا به شرایط و یا بر اساس تمایل انتخاب کرده اند و دسته دیگر کسانی هستند که تنهایی شان نه با اختیار آنها، بلکه بر اثر عوامل مختلف دیگر رقم خورده است.
دانشجویانی که در دانشگاه شهر دیگری تحصیل می کنند و مردان یا زنانی که بدون خانواده شان برای کار به منطقه دیگری از کشور و یا خارج از کشور می روند و به تنهایی زندگی می کنند، نمونه ای از افرادی هستند که بر حسب شرایط و یا با تصمیم خودشان تنها زندگی کردن را انتخاب کرده و به آن تن داده اند.
دکتر مهدیس کامکار درباره این گروه می گوید:«این شرایط از دو جنبه قابل بررسی است؛ اگر شخص به تصمیم خود و با تمایل و رضایت، تنها زندگی کردن را انتخاب کرده باشد، در اوضاع بهتری زندگی خواهد کرد. اما اگر شرایط بوجود آمده، برخلاف میل فرد بوده و با نارضایتی او همراه باشد، سازگاری برای او سخت خواهد بود. در هر دو مورد، آنچه بیش از همه بر سطح سازگاری شخص و زمان موردنیاز برای آن تأثیر می گذارد، میزان وابستگی او به زندگی با افراد دیگر و حد نیازش به همراهی دیگران است.»
شکی نیست که هر یک از ما در هر صورت به وجود کسانی که همراه و همدرد ما باشند نیاز داریم؛ کسی که در خانه منتظر آمدنمان باشد و شماره تلفنش اولین شماره ای باشد که در دفترچه تلفن موبایل مان وارد می کنیم. برای سازگاری با شرایط جدیدی که تنها زندگی کردن، ویژگی آن است، شخص نیاز دارد یک مرحله گذار را طی کند تا بدون صدمات روحی و عاطفی، برای مدتی ـ چه معلوم و چه نامعلوم ـ خود را برای این تنهایی آماده سازد.
● قالبی جدید
در این میان کسانی هم هستند که به دلایل مختلف تصمیم می گیرند علی رغم حضور خانواده شان، آن جمع را ترک کرده و در خانه دیگری به تنهایی زندگی کنند. اما چرا آنها به این شرایط رو می آورند؟ بعضی افراد حتی با وجود دشواری شرایط، انجام این تصمیم را بر زندگی با دیگران ترجیح می دهند و معمولاً به دست آوردن تجربیات جدید و مستقل را علت تصمیم خود می خوانند. دکتر کامکار دلایل متعددی را موجب تصمیم این افراد می داند:«گاهی شرایط روانی مساعدی در خانواده حکمفرما نیست و در نتیجه فرد نه تنها در مسائل شخصی، بلکه در محیط کار و تحصیل نیز دچار مشکل می شود. بنابراین او به جای تلاش برای یافتن راه حل مشکلات خانواده اش، در واقع از آنها فرار کرده و خود را از منافع و مزایای حضور دیگران در کنارش نیز محروم می کند. در این حالت فرد قالب جدیدی را برای زندگی خود انتخاب می کند که آمادگی لازم برای ورود به آن را به علت نداشتن زمان و آگاهی کافی، پیدا نکرده است. این نکته در مورد کسانی که زندگی در کنار خانواده شان را در حالی رها می کنند که مشکل خاصی ندارند نیز، صدق می کند. دختر یا پسر جوانی که تا به امروز درگیر دغدغه های معیشتی و جنبه های گوناگون چرخاندن چرخ زندگی نبوده است، نمی تواند تنها با دلخوش کردن به بعضی مزایای ظاهری تنها زندگی کردن که در میان مردم به «زندگی مجردی» معروف است، مستقل زندگی کند. این فرد به مرور زمان متوجه خواهد شد که در بسیاری زمینه ها حضور دیگران در کنار یکدیگر بوده که شرایط مساعد را برای همه اعضای خانواده فراهم آورده است. در عین حال زندگی مجردی برای مدت کوتاهی و با نظارت و یاری خانواده می تواند فضایی را برای شخص ایجاد کند تا لایه های پنهان زندگی را که تا آن وقت توجهی به آنها نداشته ببیند و پیش تجربه هایی برای زندگی مشترک به دست بیاورد.»
به نظر می رسد حتی در نابسامانی ها و ناهنجاری های زندگی صنعتی در قرن بیست و یکم، به ندرت بتوان کسی را یافت که اهمیت زندگی خانوادگی، به عنوان نمونه ای از زندگی اجتماعی را برای انسان زیر سؤال ببرد.
فاران حسامی، کارشناس ارشد مشاوره، معتقد است خانواده و روابط فرد در زندگی شخصی، برای یادگیری و تمرین ارتباطات اجتماعی فضای مناسبی را در اختیار او قرار می دهد: «ارتباط نزدیک با حداقل یک نفر دیگر در زندگی شخصی، گذشته از تأثیرات روحی و روانی آن، روش های برقراری ارتباط بهتر با دیگران را به انسان می آموزد. مطمئناً اگر این پیوند و ارتباط، سیر طبیعی و نرمالی داشته باشد، از بسیاری جنبه های آن می توان برای استحکام و بهبود روابط دیگر الگوبرداری کرد.» حضور مدوام کسی که مرجع مشورت و یاری ـ در هر سطحی ـ باشد، این فکر را مهمان دائمی ذهن شخص می کند که همواره این امکان را دارد تا لذت و رنج شادی ها و غم هایش را با او تقسیم کند.
● مزیت همنشینی
آنچه به عنوان مزیت زندگی خانوادگی و ارتباط عاطفی در قالب صحیح، همه مردم را نیازمند آن می کند، حضور فرد یا افرادی است که نیاز انسان به محبت کردن و در مقابل، محبت دیدن را مرتفع می سازد، در مشکلات و سختی ها، همراه و همفکر است، به او آرامش می دهد و در کمترین حالت ممکن، منافع و شرایطش با منافع و شرایط شخص گره خورده است. در این صورت، زندگی با یک دوست واقعی نیز می تواند بسیار بهتر از تنها زندگی کردن باشد.
دکتر احمد عبداللهی، جامعه شناس، افزایش تمایل به زندگی مجردی در جامعه را نتیجه این می داند که افراد زمان کافی برای شناخت یکدیگر ندارند: «زندگی در کنار دیگران، وقتی از آنها شناخت کافی نداشته باشید و همچنین به هر دلیلی نتوانید برای این کار زمان کافی اختصاص دهید، به تدریج دشوارتر خواهد شد. این که افراد یک جامعه برای جلوگیری از عواقب این وضعیت، ابتدا در زندگی شخصی و سپس در زندگی اجتماعی، از یکدیگر دوری کنند، نه تنها دردی را دوا نمی کند، بلکه عمق مشکل را بیشتر کرده و در نتیجه، از بین بردن آن نیازمند زمان و نیروی بیشتری می شود. برای حل این مسئله بایستی آنچه بین ما فاصله می اندازد را بشناسیم و حس های درونی خود برای تمایل به تنها بودن را نیز تجزیه و تحلیل کرده و ریشه هایش را پیدا کنیم.»
● تنهایی تحمیلی
دسته دوم افرادی که تنها زندگی می کنند را کسانی تشکیل می دهند که تنهایی شان نه با اختیار آنها، بلکه بر اثر عوامل مختلف دیگر پیش آمده و بر آنها تحمیل شده است. زنان یا مردانی که از همسرشان، جدا شده و یا با مرگ او روبه رو می شوند، عموماً یا تنها زندگی کردن را انتخاب می کنند و یا مجبور به وفق دادن خود با آن می شوند.
کسانی که طلاق عامل تنها ماندن آنها بوده است، در شرایط سخت تری قرار دارند. آنها احساس می کنند که به هر دلیل، در ارتباط با شخص دیگری و زندگی با او شکست خورده اند و بنابراین فقط این توانایی را دارند که تنها زندگی کنند. ترحم و دلسوزی اطرافیان در برابر این اشخاص، معمولاً حس گریز از دیگری را در آنها تقویت می کند، بنابراین تنهایی را در هر شرایطی می پذیرند و ترجیح می دهند.
دکتر حسین اسکندری، روانشناس، درباره شرایط روحی و اجتماعی این اشخاص می گوید: «شخصی که به یکباره با تنهایی مواجه می شود، ممکن است دچار تزلزل در تصمیم گیری و عدم اعتماد به نفس شود. مواجهه با تنهایی بر حسب حدود آن و شرایط روحی و اجتماعی فرد، متفاوت است. تنهایی یک دانشجو در خوابگاه، تنهایی زنی که شوهرش را از دست داده و دوباره با خانواده پدری اش زندگی می کند و تنهایی مردی که همسرش فوت کرده و قوم و خویش دیگری ندارد، با یکدیگر فرق دارند. بر همین اساس روش های سازگاری با آنها نیز متفاوت است، زیرا بر حسب حد وابستگی افراد و میزان علاقه شان به یکدیگر تغییر می کند.»
کارشناسان معتقدند تنهایی به جز تأثیرات روانی، ممکن است آسیب پذیری جسمی افراد را نیز افزایش دهد. یک تیم پژوهشی در دانشگاه تورنتو در پژوهش جدید خود دریافته است تنهایی باعث می شود انسان ها بیشتر احساس سرما کنند. اگر چه اکثر ما گاهی اوقات نیاز داریم ساعت هایی را به تنهایی بگذرانیم، برای خود خلوتی داشته باشیم و همچنین توانایی های خود را در خودکفایی و استقلال بسنجیم، اما به نظر روانشناسان، همنشینی با عزیزان و ارتباط سالم و مؤثر با دیگران، نعمت بزرگی است که جز در شرایط خاص و به اجبار نباید از آن صرف نظر کرد.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  9:45 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

گوش دادن فعال
گوش دادن فعال● مقدمه
گوش دادن فعال یافتن معنای گفتار دیگران در ذهن خود است. با این تعریف شنیدن با گوش دادن متفاوت است. شنیدن فعالیتی جسمی است و نیازی به یادگیری ندارد، چرا که دستگاه شنیداری ما غیرارادی در اثر برخورد با صداها ، تحریک شده و شنیدن احساس می‌شود. اما گوش دادن فعالیتی ذهنی است که نیازمند یادگیری است و تا به آن توجه نکنیم ادراک نمی‌شود. ما با گوش‌های خود می‌شنویم، اما با مغزمان گوش می‌دهیم.
● فواید و کارکردهای گوش دادن
▪ تمرکز بر پیام‌های دیگران
▪ برداشت کامل و درک مناسب‌تر منظور دیگران
▪ ابراز علاقه ، نگرانی و توجه به دیگران.
▪ تشویق دیگران به بیان و ابراز آزادانه و صادقانه مسائل خود.
▪ تقویت ارتباط و تعامل خود با دیگران
▪ افزایش تفاهم ما با دیگران
▪ جلوگیری از سوء تفاهم‌ها
▪ افزایش قدرت یادگیری
▪ کمک به خودآگاهی و گسترش شناخت از خود و دیگران
▪ افزایش روحیه‌ مشارکت جویی و کار گروهی
● مهارت‌های اساسی گوش دادن فعال
▪ مهارت توجه
یعنی توجه جسمی و غیر کلامی به طرف مقابل ، که به او نشان دهد دقیقا به صحبت‌های او گوش می‌دهیم. مثلا هنگام گوش دادن با بدنی مایل به جلو ، در فاصله‌ مناسب ، رو در روی گوینده قرار گرفته و نگاه ما تا شعاع نیم متری صورت گوینده باشد، ضمن پرهیز از رفتارهای حواس پرت کن (بازی با کلید و سکه و...) سعی کنیم شنونده‌ای خشک و بی‌حرکت نباشیم و محیط گفتگو را از عوامل مزاحم و ترس آور دور کنیم.
▪ مهارت پی‌گیری
گاهی گوینده نگران و هیجان‌زده است که در حالت‌های چهره ، تن صدا و رفتارهای او نمایان می‌شود، در این صورت بایستی بدون زورگویی او را به صحبت کردن دعوت کنیم. مثلا با استفاده از جملات در باز کن (امروز سرحال به نظر نمی‌رسی! خب ! – بعد چی شد! – ادامه بده ! ) با استفاده از کلمات تشویقی کوتاه (هوم – درسته – بله و ...) با استفاده از سوال‌های کوتاه و باز و یا حتی گاهی سکوت توام با توجه و مشاهده‌ی او می‌تواند این موانع را از میان بردارد.
▪ مهارت انعکاسی
یعنی انعکاس توضیحات و احساسات و معانی درک شده از گوینده به خود او ، که نشان دهنده‌ درک و فهم و پذیرش او نزد شنونده است.
● راهکارهای عملی گوش دادن فعال
برای درک بیشتر گوینده به علایم غیرکلامی (زبان بدن) او توجه کنیم.
خود را به جای گوینده قرار داده و سعی کنیم دنیا را از دیدگاه او ببینیم و درک کنیم.
با طرح سوالاتی از خود ، حساسیت گیرندگی‌مان را افزایش دهیم. مثلا ( چرا او حالا این موضوع را به من گفت؟ ، منظور او چیست؟ ، نکات اصلی حرف او چیست ؟ و...)
به یاد داشته باشیم که سرعت متوسط تکلم انسان بین ۱۲۵ تا ۱۷۵ کلمه در دقیقه است. در صورتی که سرعت متوسط تفکر انسان بین ۴۰۰ تا ۸۰۰ کلمه در دقیقه است. از این فرصت برای پردازش اطلاعات گوینده خوب استفاده کنیم.
عوامل حواس پرتی را به حداقل برسانیم از جمله: بازی کردن با کلید و سکه ، تکان خوردن یا حالت عصبی ، ضرب گرفتن روی میز با انگشتان ، جا به جا شدن مکرر ، تماشای تلویزیون ، سر تکان دادن به عابرین ، روزنامه خواندن و ...
ارتباط چشمی مناسب برقرار کنیم. نه آن قدر خیره شویم که گوینده را معذب کنیم و نه آن قدر به او نگاه نکنیم که تصور کند به ارتباط با او علاقه‌ای نداریم.
موانع فیزیکی را از بین ببریم. مثلا در دفتر کار خود، از پشت میز بیرون آمده و در کنار او بنشینیم و صحبت کنیم.
بهتر است به گونه‌ای بنشینیم که بدن ما کمی متمایل به جلو و به طرف گوینده باشد.
احساسات درک شده‌اش را به او انعکاس دهیم. مثلا ( گویا موضوعی باعث خوشحالیت شده ؟! ، غمگین به نظر می‌رسی ! و ...)
با بیان عباراتی گوینده را به ادامه‌ی صحبت تشویق کنیم. مثلا (خب خب! ، بعد چی شد؟ ، جدی ؟! ، واقعا ؟! و ...)
گوینده را با سؤالات پی در پی بمباران نکنیم که احساس کند مورد بازجویی قرار گرفته است.
در گوش دادن به مطالب مهم ، از یادداشت‌برداری نکات کلیدی غفلت نکنیم.
درک خود را از احساسات گوینده بیان کنیم. مثلا (به نظرم این موضوع شما را ناراحت کرده !)
گاهی موضوعات مهم مطرح شده را به گوینده یادآور شویم تا میزان درک خود را مورد ارزیابی قرار دهیم. مثلا ( چند دقیقه اجازه دهید ببینم درباره چه چیزهایی صحبت کردیم ، اول ....)
منظور گوینده را با کلمات خودش به او انعکاس دهیم.
برای خوب گوش دادن و درک بهتر گوینده ضروری است تلاش نماییم برخی خصوصیات و توانایی‌ها را در خود افزایش دهیم، برای مثال تحقیقات نشان داده است که: کسانی که خزانه واژگان غنی‌تری دارند، شنوندگان بهتری هستند، کسانی که پیشرفت تحصیلی بهتری دارند، توانایی گوش دادن آنها نیز بیشتر است، زنان در تفسیر و تشخیص پیام‌های غیرکلامی از مردان کارآمدترند، معمولا افراد درونگرا ، شنوندگان بهتری هستند، تا وقتی که گوینده مطلب خود را تمام نکرده و یا منتظر پاسخ نیست، سخن او را قطع نکنیم.
موقع شنیدن سخنانی که خوشایند ما نیست و یا مخالف خواسته‌ها و تمایلات و افکار ما هستند، صبر و شکیبانی از خود نشان داده و با علایم کلامی و غیرکلامی نامناسب از خود عکس‌العمل نشان ندهیم.
عوامل مزاحم را از محل گفتگو دور کنیم، مانند : (خاموش کردن رادیو ، تلویزیون ، ضبط صوت ، در صورت ضرورت قطع تلفن و یا نصب و یا نصب کاغذی بر روی در اتاق با عنوان لطفا مزاحم نشوید).
● مثبت اندیشی
ذهن آدمی کارگاه تولید فکر است، که از منبعی به نام ضمیر ناخودآگاه ، سرچشمه می‌گیرد. ضمیر ناخودآگاه نمی‌تواند خوب را از بد و درست را از غلط تشخیص دهد ولی چنان قدرتی دارد که اگر از آن غافل شویم، می‌تواند سرنوشت ما را بدست گرفته و آن را به هر جایی که دوست دارد ببرد. در حقیقت نوع و کیفیت افکار و اندیشه آدمی سازنده نوع و کیفیت زندگی انسان بسازد. همچنانکه اندیشه‌ منفی و یا‌س‌آور می‌تواند جهنمی در زندگی او خلق کند. انسان‌ها همان خواهند شد که در اندیشه آنند، بنابراین آینده هر کس در گرو چگونگی نگرش او به زندگی است.
موفق‌ترین انسان‌ها کسانی هستند که توانسته‌اند در ذهن خود اندیشه‌های مثبت داشته باشند: آنان که می‌پندارند «قادر نیستند» در واقع مثبت‌نگری را کنار گذاشته و در جنبه‌های منفی وقایع تمرکز کرده‌اند. خانواده کانون یادگیری چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن است. در خانواده مثبت‌اندیش ، اعضای خانواده خود را قادر و توانا می‌دانند و نگاهشان به دیگران آکنده از مهر و عاطفه است. چنین خانواده‌هایی ، قادر خواهند بود هر ناممکنی را به ممکن تبدیل کنند و توفیق و کامکاری را نصیب خود نمایند. ضمن آشنایی با راهکارهای تفکر مثبت بیاییم با زیبا، مثبت ، خلاق ، هدفمند و امیدوارانه اندیشیدن، موفقیت و شادکامی را به زندگیمان دعوت کنیم.
 
 
 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  9:54 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

گوش دادن هنر است
گوش دادن هنر استآیا می خواهید دوستان فراوانی داشته باشید؟ روابط خانوادگی خود را محکم‌تر کنید و از زندگی خود لذت ببرید؟ گوش سپردن به روش صحیح سبب می‌شود تا شما دوستان فراوانی به دست آورید. روابط خانوادگی تان را بهبود بخشید، در شغل و حرفه خود منافع فراوانی به دست آورید و کسب و کار خود را رونق دهید. همچنین گوش دادن به سخنان دیگران باعث می‌شود که آنان از بودن با شما لذت ببرند و همه جا قدم به قدم در کنارتان باشند. شاید شما جزء کسانی باشید که دائماُ به خود می‌گویید ، وای خدای من! چقدر باید به سخنان دیگران گوش داد. اما آیا می‌دانید که در حقیقت این چنین نیست؟
اکثر ما انسان‌ها اغلب شنوندگان خوبی نیستیم. دلیلش این نیست که ما تنبل هستیم و نسبت به دیگران احساس تعهد نمی‌کنیم و یا چیزهایی نظیر این، بلکه فقط دلیلش این است که گوش دادن برای ما، بسیار مشکل است برخلاف آن که اکثر مردم اعتقاد دارند شنونده خوبی هستند. بنابراین اگر چه روابط خانوادگی و دوستانه مستقیماً به مهارت گوش سپردن مرتبط است اما اکثر نصایحی که ما در مورد بهبود و تقویت گوش دادن‌مان می‌شنویم، موثر نخواهد بود زیرا اغلب این نصایح بر پایه ابعاد تخصصی گوش دادن از قبیل: واکنش نشان دادن، نگاه کردن، پرسیدن سؤالاتی در زمینه سخنان طرف مقابل و همچنین قطع نکردن سخنان شخص هنگام صحبت کردن متمرکز است. تمامی این روش‌ها خوب و مفید هستند اما گوش سپردن فقط با اجرای این امور انجام نمی‌پذیرد و البته معمولاً این روش‌ها ما را در بهتر گوش سپردن یاری نمی‌کنند. پس بهتر است دقت کنیم که آیا به راستی ما شنونده خوبی هستیم؟
● کاری سراسر فعالیت و جنب جوش
در حالی که به نظر می‌رسد گوش دادن کاری عاری از هرگونه فعالیت و تحرک باشد، اما اگر شنونده آن را به درستی اجرا کند، در حقیقت چندین مرحله فعال و پر جنب و جوش در حال انجام است.
● گوش دادن فقط شنیدن نیست
اگر چنین بود، قطعاً انسان می‌توانست آن را به رایانه‌ها آموزش دهد. اما مهارت گوش سپردن به فرد کاری است که فراتر از شنیدن سخنان است. به طوری که رایانه‌ها هیچ‌گاه قادر نیستند حرف افراد را بشنوند. گوش دادن فقط شنیدن سخنان مردم نیست بلکه مواردی نظیر توجه به اینکه گوینده کیست. دیدگاه او نسبت به زندگی و جهان چیست، می‌خواهد چه کاری انجام دهد، چه امیالی دارد، چه مسائلی نگرانش می‌کند، احساساتش چگونه است، از شخص شنونده چه انتظاری دارد و مواردی نظیر این است. بنابراین، اگر می‌خواهیم شنونده خوبی باشیم، فقط با شنیدن سخنان دیگران نمی‌توانیم به این هدف دست یابیم. ما باید جزئیات و جوانب بسیار ظریفی را در نظر بگیریم که دیدنی نیستند اما بسیار مهم‌اند. به همین دلیل تشخیص اینکه چه کاری سبب می‌شود شنوندگان ماهر موفقیت به دست آورند، بسیار مشکل است زیرا تمام آنچه که در سر و دیگر اعضای بدن آنها روی می‌دهد، دیدنی و قابل مشاهده نیست.
● گوش دادن برای شناختن احساسات افراد
مردم زمانی که صحبت می‌کنند، همواره افکار، آرزوها و تمایلات خود را آشکار می‌سازند. اکثر اوقات، نه گوینده و نه شنونده هیچ یک به این مسائل نهفته و مهم پی نمی‌برند، اما اینها به راستی وجود دارند. اما از سوی دیگر، شنونده خوب و ماهر اغلب به جزئیات مسائل، احساسات و امیال بازگو نشده توجه دارد و زمانی که این نکات ظریف و دقیق را می‌شنود، با گوینده در مورد آنها چه به صورت کلامی و یا غیرکلامی همدردی می‌کند. گوینده اغلب ابراز می‌داردکه «اوه! تو واقعاً می‌دانی که من چه احساسی دارم!» و یا «خدای من! تو واقعاً درک می‌کنی که چه اتفاقی برایم افتاده است؟»
● افزایش دانش
اگر از انسان شناخت دقیقی نداشته باشید، نمی‌توانید شنونده خوبی باشید و منظور انسان به معنای واقعی آن است. چگونه می‌توان چنین درک و شناختی را به دست آورد؟ هر قدر در مورد زندگی اطلاعات بیشتری داشته باشید، می‌توانید شنونده ماهرتری باشید. اما اگر آگاهی کاملی در مورد اشخاص ندارید، نمی‌توانید به درستی آنان را درک کنید. اگر می‌خواهید شنونده خوبی باشید، افق‌های دید و شناخت خود را گسترش دهید. تا می‌توانید به مطالعه کتاب‌های متعدد داستانی و غیرداستانی بپردازید. نوار گوش دهید. در سخنرانی‌ها، سمینارها و کارگاه‌های آموزشی متعددی شرکت کنید. مهم نیست که چقدر می‌دانید و چقدر باهوش هستید، اما همواره سعی کنید بیشتر بیاموزید.
● خیلی محترمانه و با آرامش گوش دهید
یکی از مهم‌ترین رموزی که از طریق آن می‌توان شنونده خوبی شد، این است که همواره در سخنانی که دیگران به زبان می‌آورند، به دنبال مطلبی قابل تأیید و احترام باشید. اغلب اوقات، زمانی که به سخنان دیگران گوش می‌دهیم، به دنبال خطاها و نقاط ضعف آنان می‌گردیم. اغلب چه با ذکر مطلبی و یا با سکوت خود، عقاید، احساسات، نگرش‌ها و نظرات دیگران را رد می‌کنیم. اما هیچ کس تمایل ندارد که دیگران با او مخالفت کنند. همه ما می‌خواهیم دیگران با نظرات ما موافقت کنند و یا حداقل به افکار و احساسات ما احترام بگذارند و آنها را تأیید کنند. حتی اگر نظرات و نگرش‌های ما بر پایه و اساس نادرستی قرار دارند، ما از دیگران انتظار داریم که برای این عقاید و احساسات که برای خودمان کاملاً معنی‌دار است، ارزش قائل شوند. اگر شما باعث می‌شوید که دیگران تصور کنند به عقایدشان احترام نمی‌گذارید، این امر سبب می‌شود تا آنان احساس کنند شما شنونده خوبی نیستید.
برای مثال، والدین اغلب زمانی که با فرزندان‌شان صحبت و تبادل‌نظر می‌کنند، در گوش دادن به صحبت‌های آنها دچار اشتباه می‌شوند و فکر می‌کنند که آنها «بزرگسالان کوچک» هستند. اما در حقیقت این چنین نیست. کودکان مانند بزرگسالان فکر نمی‌کنند، احساس نمی‌کنند و دلیل و برهان نمی‌آورند. مراحل تفکر و استدلال آنها کاملاً متفاوت از بزرگسالان است. آنها آن گونه که ما در مقابل محرکها عکس العمل نشان می‌دهیم، نیستند. آنان به نتایج و ثمرات کارهایی که انجام می‌دهند، توجهی ندارند. همچنین هیچ تمایلی ندارند که مطالب برایشان مفصلاً توضیح داده شود.
● بدون توجه به اینکه خودتان چگونه عکس‌العمل نشان می‌دهید، گوش کنید
اگر شما کاملاً به آنچه که دیگران می‌گویند یا احساس می‌کنند، توجه نکنید، در هر سطحی که باشید به سختی می‌توانید شنونده خوبی باشید. اغلب اوقات زمانی که مردم با ما صحبت می‌کنند، افکار و عقاید خودمان به سراغ‌مان می‌آیند. فکر می‌کنیم اگر ما بودیم، چگونه فکر می‌کردیم و یا چه احساسی داشتیم. اما برای آنکه بتوانید شنونده خوبی باشید، باید این افکار را رها کنید و کاملاً به صحبت‌های طرف مقابل‌تان گوش بسپارید. شماباید کاملاً سخنان و احساسات درونی افراد را درک کنید. نکته مهم دیگری که وجود دارد این است که نباید در مورد نکات مهم و ارزشمندی که در گفتار دیگران وجود دارد، پیش داوری و یا نسنجیده قضاوت کنیم. بسیار اتفاق افتاده است که با توجه به تجاربی که قبلاً داشته‌ایم، به سخنان شخصی گوش می‌دهیم و فکر می‌کنیم که هیچ نکته مفیدی در کلام او وجود ندارد. بنا بر این به سخنانش توجهی نمی‌کنیم و تظاهر می‌کنیم که کاملاً حرف‌هایش را شنیده‌ایم. کودکان برخلاف بزرگسالان، زمانی که از موضوعی لذت نمی‌برند، به وضوح احساسات خود را نشان می‌دهند. زیرا آنها هنوز مهارت تظاهر کردن به بسیاری از امور را نیاموخته‌اند.
● نشانه‌های مشکلات را در سخنان افراد جستجو کنید
راز مهم دیگر برای خوب گوش سپردن این است که همواره به دنبال یافتن مشکلات و مصائبی باشید که در سخنان افراد وجود دارند. متأسفانه اغلب مردم زمانی که با شما مشکلی دارند و ناراحت هستند و یا زمانی که قصد ندارند انتظارات شما را برآورده کنند، به شما مستقیماً نمی‌گویند. آنان اغلب از مطرح کردن موضوع نگران و ناراحت هستند و یا می‌خواهند از مواجهه و رویارویی اجتناب کنند. اما به نکته‌هایی در مورد ناراحتی و عصبانیت‌شان اشاره می‌کنند. حتی گروهی نیز بر این عقیده‌اند که با شما به طور مستقیم ارتباط برقرار می‌کنند. بنابراین زمانی که متوجه نکاتی که اشاره می‌کنند، نمی‌شوید، آنها دلیل می‌آورند که شما واقعاً تمایلی به گوش دادن ندارید و یا واقعاً توجهی به سخنان آنان نمی‌کنید. در روابط شخصی نیز زمانی که کاری را نادرست انجام داده‌ایم و یا در روابط مان با والدین خود قصور کرده‌ایم، ممکن است آنان نکات ظریفی را به ما گوشزد کنند. ممکن است آنان کاملاً واضح و مستقیماً این موارد را بازگو نکنند اما انتظار دارند که ما اشارات آنان را دریابیم، تعبیر کنیم و روش اصلاحی را در کار و رفتارمان پیش بگیریم.
● با خوش‌بینی و مثبت‌گرایی گوش دهید
بسیاری از افراد قربانی تفکرات و احساسات منفی خود می‌شوند. زمانی که این قبیل اشخاص با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند، این افکار منفی سر بر می‌آورند و حتی ممکن است این افراد تمایل داشته باشند که دیگران این تفکرات و احساسات منفی را تأیید و با آنان همدلی کنند. اما شنونده خوب کسی است که اگر چه فردی با بیان و کلمات منفی با او سخن می‌گوید اما او به این تفکرات منفی با دید مثبت گوش فرامی‌دهد. مثلاً ممکن است برای ابراز همدردی با شخص گوینده چنین بگوید: «اوه، خدای من! توفان خانه ات را خراب کرده و تمام دارایی ات از بین رفته است، غم بزرگی است اما خدا را شکر که خودت هنوز زنده و سلامتی.» و یا بگوید: «خدای من! این واقعاً فجیع است اما نگران نباش پس از گذشت ۶ ماه قطعاً فراموش خواهی کرد که چنین اتفاقی افتاده است.»
شما می‌توانید با فرد مصبیت‌زده کاملاً ارتباط برقرار و با او همدردی کنید. اما همچنین می‌توانید با دید مثبت و توجه به نقاط قوت و توانایی‌های درونی‌اش سخنانش را بشنوید و راهنمایی‌اش کنید. گاهی اوقات برخی از مردم شدیداً به منفی‌گرایی تمایل دارند، به‌طوری که حتی خصلت‌های انسانی خود را فراموش می‌کنند. شما به عنوان یک شنونده خوب، می‌توانید با تدبیر، در زمان مناسب و به‌طور کاملاً سنجیده‌ای خصوصیات مثبت و خوبشان را به آنان یادآوری کنید. زمانی که اصل وجودی مثبت و خوب فردی را تایید و تصدیق می‌کنید، اغلب او از این حمایت شما قدردانی می‌کند.
بگذارید مردم دریابند که شما می‌دانید آنان تا چه اندازه در حوادث و شرایط حساس زندگی افرادی شجاع، متهور و با اراده هستند و در این شرایط گوش سپردن به سخنان آنان کاری بس پرفایده است. گاهی ممکن است برخی از افراد از اینکه شما استعدادهای ارزشمند آنان را ذکر می‌کنید، خوشحال نشوند. اما اغلب آنان از اینکه شما به آنها اظهار عشق، محبت و حمایت کرده‌اید، قدردانی می‌کنند و از دیگران می‌خواهند که همواره شما را دوست بدارند. آنها احساس می‌کنند که شما با عمق وجودشان ارتباط برقرار کرده اید و این عمل شما را با ارزش می‌دانند؛ حتی اگر به وضوح از شما تشکر و یا قدردانی نکنند.
علاوه بر این زمانی که شما خود را عادت می‌دهید که استعدادها و صفات خوب افراد را دریابید، خصوصیات انسانی خود را نیز تقویت می‌کنید. بنابراین اگر بار دیگر خودتان گرفتار بدبینی شدید، قادر خواهید بود با دقت بیشتر به خوش‌بینی و صفات خوب انسانی خود رجوع کنید. بهتر است بدانید که فقط دانستن اینها سبب نمی‌شود شما آنها را به کار ببندید. هر قدر بیشتر به این نکات مهم می‌اندیشیم و هر قدر که بیشتر سعی می‌کنیم این موارد را در زندگی به‌کار بندیم، فکر می‌کنیم که شنونده ماهرتری شده‌ایم. سعی کنید همواره این نکات را به‌خاطر داشته باشید و مهارت گوش دادن خود را تقویت کنید. قطعاً روابط شخصی و اجتماعی تان روز به روز بهتر و مستحکم‌تر خواهد شد.
 
 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  10:03 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

 

گوش دادن، ابزاری ارزشمند در برقراری ارتباطات
اصولاً معلمی که علاقه‌مند به توسعه ارتباط با فراگیرندگان خود است، علاوه بر آنکه گوینده خوب و فعالی در کلاس درس است، شنونده خوبی نیز هست و بدین ترتیب ارتباط را دو طرفه و پایدار می‌کند.
بطور کلی گوش دادن فعال یکی از ابزارهای مهم و ارزشمند در برقراری روابط انسانی است. در حقیقت گوش یکی از کانالهای برقراری ارتباط میان دو نفر است.
بسیاری از مشکلات و آلام از طریق گوش دادن شنیده و درک می‌شوند و به همین ترتیب نسبت به حل آن اقدام می‌گردد.‌
معلّمی که توانایی گوش دادن دارد، فردی با حوصله و دارای ملاحظات انسانی است که با گوش دادن خود آمادگی لازم را برای پذیرش انسانهای دیگر اعلام می‌کند.
گوش دادن و داشتن مهارت در شنیدن مطالب کودکان، نوجوانان و جوانان در مدارس و مراکز آموزشی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. گوش دادن یکی از ابزارهای مشکل‌شناسی در مدارس است که باید با وسواس زیاد روی آن کار کرد و مهارتهای لازم را برای بهره‌گیری از آن به دست آورد.
برای روشن‌تر شدن مفهوم و اهمیت گوش دادن و نقش آن در برقراری ارتباط انسانی در زیر به برخی از کاربردهای آن اشاره می‌شود:
۱) گوش دادن به عنوان نشانه‌ای از پذیرش و احترام‌
بطور کلی، هرگاه برای کسی احترام قائل باشیم و او را مهم بدانیم، به سخنانش گوش می‌دهیم و هر زمان که کسی برای ما اهمیت نداشته باشد،‌با کم‌توجهی به گفته‌هایش یعنی با خوب گوش ندادن از کنارش می‌گذریم.
معلمی که فراگیرندگان را دوست دارد و وجود آنها را ارزشمند می‌داند، دلایل زیادی برای گوش دادن به سخنان آنان می‌یابد و نوعی بردباری و آمادگی برای شنیدن در او به وجود می‌آید.
معلمی که خوب گوش می‌دهد، یعنی کسی که آمادگی پذیرفتن فراگیرندگان، دیگر معلمان، مسئولان و اولیاء را دارد.
در حقیقت معلم با گوش دادن خود به طرف مقابل می‌فهماند که او برای انجام وظیفه خود آماده شنیدن هر مطلب یا اطلاعات مفیدی است.‌
‌۲) گوش دادن به عنوان راهی برای تخلیه روانی‌
بررسی دردها، رفع مشکلات، تخلیه روانی، آرام‌سازی و متعادل کردن افراد از نظر عاطفی و روانی از وظایف مهم معلم است. گوش دادن، به یک معنی یعنی وجود امکان تخلیه روانی و راحت شدن ازآلام برای همه آنها که مشکلی بر روان آنها سنگینی می‌کند.
۳) گوش دادن به عنوان راهی برای شکوفایی استعدادها و توسعه افکار‌
همه انسانهایی که از هوش و استعداد بالایی برخوردارند، الزاماً بستر مناسبی برای به کارگیری هوش و استعداد بالای خود و شکوفا ساختن آن پیدا نمی‌کنند. گاهی اوقات، گوش شنوایی برای درک اینکه در وجود آنها چیزهای باارزشی وجود دارد نیست.
چنین فراگیرنده‌ای احساس تنهایی می‌کند و نمی‌داند که چگونه از استعدادهایش استفاده کند. از این رو معلم باید دریچه دلش را به روی آنهایی که چیزی در وجود خود دارند و می‌خواهند آن را به دیگران ابراز کنند، باز کند. افراد در هنگام سخن گفتن، افکار خود را نظم می‌دهند و اندیشه خود را رها می‌سازند. بدین ترتیب گوش دادن یکی از راههای اساسی دستیابی به توسعه ذهن و اندیشه است.
البته این مساله متفاوت از گوش دادن به پاسخ فراگیرندگان در مقابل پرسشهای شفاهی معلم در کلاس درس است.
۴) گوش دادن راهی برای حل مساله و مشکل‌گشایی
کسانی که قدرت تحمل‌ دیگران را دارند و می‌توانند با صبر و بردباری به سخنان دیگران گوش دهند، بدون تردید نسبت به کسانی که این ویژگی را ندارند، بهتر می‌توانند از مشکلات و مسائل دیگران آگاه شوند.
شاید این بهترین روشی باشد که در آن افراد بتوانند بدون ترس و دغدغه مسائل خود را با معلم در میان بگذارند.
تا کسی سخن نگوید و کسی آن سخن را نشنود، چگونه می‌توان به اسرار، مکنونات و مشکلات او پی برد. با توجه به آنکه اساسی‌ترین وظیفه معلمان و مربیان حل مشکلات فراگیرندگان است، آنها باید برای درک این مشکلات از هر جهت آمادگی کامل برای گوش دادن به درددلها و مشکلات آنها را داشته باشند.
۵ ) گوش دادن راهی برای قضاوت و ارزشیابی درست از دیگران‌
معمولاً همه ما دوست داریم درباره افراد به ارزشیابی و قضاوت بپردازیم. با خوب گوش کردن به توضیحات و صحبتهای فراگیرندگان می‌توانیم از بروز قضاوتهای نادرست و پیش‌داوریهای غلط جلوگیری نماییم. گوش دادن فعال یکی از روشهایی است که منجر به کسب مهارت گوش دادن می‌شود و از پیش‌داوریهای غلط معلمان که سبب اختلال در برقراری ارتباط می‌شود، می‌کاهد.
بدین وسیله با استفاده از فن گوش دادن فعال، معلم می‌تواند تمام دیدگاهها و مکنونات طرف مقابل را درک کند.
مهارت گوش دادن فعال بر کیفیت روابط با دیگران اثر می‌گذارد.
در این رابطه چنانچه به نکات زیر توجه شود، مهارت گوش دادن افزایش می‌یابد و نهایتاً منجر به استحکام روابط انسانی میان معلم و سایر افراد در محیط آموزشی می‌شود، شنونده فعال دلیلی برای گوش دادن دارد.‌
شنونده خوب کسی است که در سخنان یک نفر ولو آنکه موضوعی جالب و در زمینه‌ای خاص نباشد ، به دنبال معنا و ارزش بگردد. بالعکس، شنونده بد، بعلت فقدان علاقه اولیه مایل به دلیل‌تراشی و عدم توجه به سخنان طرف مقابل است.‌
▪ شنونده فعال از قضاوت سریع اجتناب می‌ورزد
شنونده خوب کسی است که به جای قضاوت روی چند کلمه اول گوینده، تمام گفته‌های او را می‌شنود و روی تمام پیام فرستنده متمرکز می‌شود تا مفهوم واقعی کلام او را دریابد.
▪ شنونده فعال از مطلب منحرف نمی‌شود
کسی که بطور فعال گوش می‌دهد، به علل مختلف مانند سروصدا، وجود مناظر و مردم، از انحراف اجتناب می‌ورزد و بر سخن گوینده کاملاً متمرکز باقی می‌ماند.
● تامل در پاسخ‌
شنونده فعال خود را مقید می‌کند تا پیش از ارائه پاسخ، صحبتهای گوینده را بشنود و کاملاً درک کند.
▪ بازسازی کلمات و محتوا
شنونده فعال به دنبال بازسازی کلمات، محتوا، احساسات و بیانات فرستنده است. او سعی می‌کند برای گفته‌ها ساختاری مناسب که در آن قالب، از کلمات و محتوای درستی استفاده شود، بسازد.
این کار مخصوصاً در مواقعی که پیامها عاطفی و مبهم است، ضرورت بیشتری دارد.
● درک موضوعات مهم:
شنونده فعال در پی یافتن و کشف موضوعات اساسی و مهم فرستنده از نظر مفهوم محتوا و احساسات کلی است که در پیامها ملحوظ است.
نکته آخر گوش دادن فعال به وجود ویژگیهایی در شنونده بستگی دارد که عبارتند از:
- شنونده باید در شرایط خوب جسمی و روحی باشد.
- شنونده نباید مشغله ذهنی و عاطفی داشته باشد.
- شنونده باید از پیش‌داوری بپرهیزد.
- شنونده باید صبور بوده و وقت کافی داشته باشد.
- شنونده باید فضای مناسبی را برای گفتگو انتخاب کند.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  10:04 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

گوشَت را به همسرت بسپار!
گوشَت را به همسرت بسپار!یكی از مهارت‏های مهم اجتماعی، توانایی برقراری ارتباطی مؤثر و مناسب با دیگران است. این مهم، حاصل نمی‏شود؛ مگر با توجه به دیگران كه یكی از راه‏های آن، خوب گوش كردن است. درك نظرات و احساسات دیگران و تمركز همراه با احترام به آن چه می‏گویند، یكی از مهم‏ترین روش‏های برقراری ارتباط میان افراد است. علاوه بر این، شنونده خوب بودن، كلید حل بسیاری از مسائل و مشكلات ما در زندگی است.
این امر، در زندگی زناشویی، از اهمیت دوچندانی برخوردار است؛ به گونه‏ای كه حتی می‏توان گفت یكی از دلایلی كه باعث می‏شود بسیاری از ازدواج‏ها منجر به شكست شوند، ناتوانی در برقراری ارتباط و درك هر یك از دو طرف نسبت به طرف مقابل است. نداشتن گوش شنوا، یكی از دلایل مهمی است كه باعث می‏شود همسران، یكدیگر را عصبانی و آزرده سازند.
● تعریف گوش كردن‏
گوش كردن، به معنای شنیدن صدا نیست. شنیدن، یك فرآیند فیزیولوژیكی است كه عبارت است از ارتعاش امواج در گوش میانی و فرستادن محرك‏های الكتروشیمیایی، از گوش میانی به ساختار مركزی شنوایی مغز؛ اما گوش كردن، شامل توجه دقیق به صدا و دریافت چیزی است كه می‏شنویم.
● عوامل مؤثر در خوب گوش ندادن‏
۱) مشغله ذهنی‏
داشتن مشغله ذهنی، یكی از عوامل گوش ندادن به سخن شخص مقابل است. بارها برایمان پیش آمده كه ذهن، درگیر یك مطلب علمی یا مشكلی است و در این زمان، اگر ما مورد خطاب واقع شویم، غالباً یا متوجه نمی‏شویم یا اینكه درصد دقت و گوش كردن ما بسیار پایین است.
۲) بی‏رغبتی‏
بی‏رغبتی نیز موجب گوش نكردن می‏شود. بی‏رغبتی عوامل مختلفی دارد كه برخی از آنها عبارتند از:
الف) تنفر از ظاهر و قیافه شخص گوینده؛ گاهی اوقات، عدم آراستگی ظاهر، موجب بی‏رغبتی در شنیدن می‏شود. از این رو، در اسلام، توصیه‏هایی در این‏باره، به زنان و مردان شده است.
ب) دائمی بودن محرك؛ برای مثال، همسرانی كه مرتب نق می‏زنند.
ج) استفاده از كلمات نامأنوس.
ه) بی‏علاقگی به موضوع بحث.
۳) عدم تمركز
مغز به طوری باورنكردنی، قوی و فعال است. ما در دقیقه، ۱۲۰ تا ۱۵۰ كلمه بر زبان می‏آوریم؛ اما مغز می‏تواند در هر دقیقه، ۴۰۰ تا ۸۰۰ كلمه تولید كند. این امر، می‏تواند گوش دادن را به نظر خیلی راحت و آسان جلوه دهد؛ اما در حقیقت، این مسئله، تأثیر معكوس دارد؛ چون ممكن است سرگرم گوش كردن كلمات گوینده‏ای شویم؛ اما هنوز مقداری از زمان مغز اضافه بیاید. گاهی ممكن است همسری به علت آرام صحبت كردن همسر خود، دچار عدم تمركز گردد.
۴) پیش‏داوری‏های غلط و پرش به سوی نتایج‏
گاهی اوقات همسران بدون توجه به صبحت‏های طرف خود، پیش‏داوری كرده، به سرعت نتیجه می‏گیرند. به بیان دیگر، حرف در دهان گوینده می‏گذارند. این امر، یكی از دلایلی است كه موجب می‏شود ما هنگام صحبت با افرادی كه به آنها نزدیك هستیم، به ویژه همسران، ارتباط ضعیفی برقرار كنیم؛ چون مطمئن هستیم كه چه می‏خواهند بگویند و به آن چه می‏گویند، به دقت توجه نمی‏كنیم و حتی گاهی اوقات اصلاً نمی‏شنویم كه چه می‏گویند.
شما باید سعی كنید كه به جای تمام این پیش‏داوری‏ها، شنونده خوبی باشید و قبل از پایان سخنان طرف مقابل، در مورد او، پیش‏داوری و قضاوت نكنید. لازم است عقاید همسر خود را قبل از اینكه در مورد او قضاوت كنید، به خوبی درك كنید؛ یعنی ابتدا خوب گوش كنید و وقتی مطمئن شدید كه متوجه منظور طرف مقابل شده‏اید، آن وقت آنها را ارزیابی كنید.
● چگونه شنونده بهتری شویم؟
برای تحقق این كار، امور زیر را انجام دهید:
۱) پیام‏های مهم طرف مقابل را كشف كنید.
هنگام صحبت كردن همسرتان، كاملاً به حرف‏های او گوش دهید و اگر نكته مبهمی بود، حتماً سؤال كنید؛ چون از این طریق، هیچ نقطه ابهام و سوءتفاهمی باقی نمی‏ماند.
۲) گوش دادن را جدی بگیرید.
همیشه نخستین قدم برای رشد و توسعه، آگاهی فردی است. كوتاهی‏ها و قصور خود را در نقش یك شنونده، تحلیل كنید و تصمیم بگیرید كه بر آنها فائق آیید. شنوندگان خوب، به همین صورت متولد نشده‏اند؛ بلكه آنها در زمینه آموزش گوش كردن مؤثر و قوی، كاركرده‏اند. خوب گوش كردن، مثل هوش، فرهنگ یا موقعیت اجتماعی، دست به دست، منتقل نمی‏گردد؛ بلكه این مسئله مانند هر مهارت دیگر، از تمرین و انضباط فردی به دست می‏آید.
۳) از مهارت توجه استفاده كنید.
مهارت توجه، یعنی توجه جسمی و غیركلامی به طرف مقابل كه به او نشان دهد دقیقاً به صحبت‏های او گوش می‏دهید. هنگام گوش دادن، با بدنی مایل به جلو و در فاصله‏ای مناسب، رودرروی گوینده قرار بگیرید؛ به طوری كه نگاهتان تا شعاع نیم متری صورت گوینده باشد. در این حال، ضمن پرهیز از رفتارهای حواس پرت كن، مانند بازی با كلید و غیره، سعی كنید شنونده‏ای خشك و بی‏حركت نباشید و محیط را از عوامل مزاحم دور كنید. بنابراین، با نشان دادن عكس‏العمل‏های مناسب، مانند تكان دادن سر، نگاه كردن به گوینده و ابراز كلماتی مانند آره، بله و.. نشان دهید كه با تمام وجود، به همسرتان گوش می‏دهید. مردان باید به این نكته توجه بیشتری داشته باشند؛ زیرا آنها عادت دارند در سكوت به مطلبی گوش دهند و از ابراز عكس‏العمل، غافل می‏شوند. این سكوت، بر زن‏ها گران تمام می‏شود و تصور می‏كنند كه همسرشان به آنها گوش نمی‏دهد. بنابراین، آقایان برای این كه متهم به بی‏توجهی نشوند، باید دقت بیشتری كنند!
۴) مهارت پی‏گیری را به كار برید.
گاهی گوینده، نگران و هیجان‏زده است كه این موضوع، در حالت‏های چهره، تُن صدا و رفتارهای او نمایان است. در این صورت، بایستی بدون زورگویی، او را به صحبت كردن دعوت كنیم؛ برای مثال، از عبارت‏های خوب، بعد چی شد، ادامه بده، درسته و یا از سؤال‏های كوتاه استفاده كنید. گاهی حتی سكوت توأم با توجه و مشاهده، می‏تواند این موانع را از میان بردارد.
۵) مهارت انعكاسی را مورد استفاده قرار دهید.
مهارت انعكاس، یعنی انعكاس توضیحات، احساسات و معانی درك شده از گوینده به خود او به گونه‏ای كه نشان دهنده درك، فهم و پذیرش او نزد شنونده باشد. گاهی اوقات، این كار، باعث رفع سوءتفاهم می‏گردد.
۶) برخی مواقع، فقط گوش كنید.
یكی از ویژگی‏های فطری زنان این است كه به ارتباط، بهای زیادی می‏دهند. گاهی اوقات، زنان بر خلاف مردان، نیازمند صحبت در مورد مشكلاتشان هستند و در پی دریافت راه‏حل از سوی همسران خود نیستند. مردانی كه دوست دارند زندگی شیرینی داشته باشند، باید به این نكته مهم، توجه داشته باشند. حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید:
از نشانه‏های بزرگواری و آقایی این است كه انسان نسبت به گوش سپردن به شكایت و ناله دردمند، تحمل و صبر داشته باشد».
۷) به تماس چشمی بیشتر توجه كنید.
شاید مهم‏ترین علامت توجه شنودی شما به همسرتان، تماس چشمی باشد؛ البته باید از افراط و تفریط دوری كنید و نباید به گوینده خیره شوید كه از آن، تعبیر به رفتار تهاجمی شود. از طرف دیگر، نباید به طوری مستمر، به این طرف و آن طرف یا بالا و پایین نگاه كنید كه به عدم علاقه تفسیر گردد. شنوندگان مؤثر، به طور مستمر، خیره نمی‏شوند؛ ولی تماس چشمی بیشتری نسبت به شنوندگان نامؤثر، برقرار می‏كنند.
۸) از سدها و موانع ارتباطی زیر، به طور جدی پرهیز كنید:
الف) دستور دادن، تهدید كردن و ترساندن.
ب) موعظه، نصیحت و سخنرانی كردن.
ج) قضاوت و انتقاد كردن.
د) ارائه دلایل منطقی و راه حل.
و) تحقیر، توهین و ناسزا.
در پایان، باید متذكر شد كه وقتی واقعاً هنر گوش دادن را فرا می‏گیرید، افكار و احساسات خودتان را كنار بگذارید تا آن چه همسرتان می‏گوید، بشنوید و در راه نگریستن به چیزها، از دیدگاهی متفاوت گام بردارید. هر رابطه، از دو فرد متفاوت درست می‏شود. باید تصمیم بگیرید و سعی كنید كه خود را به جای همسرتان بگذارید و فقط یك دقیقه، آن گونه كه او می‏بیند، بنگرید. واكنش شما نسبت به آن چه او می‏بیند، متفاوت است. خوب شنیدن و خوب فهمیدن، نزدیكی را بهبود می‏بخشد.
وقتی زن بداند شما احساس او را درك می‏كنید نه این كه تنها به سخنش گوش می‏دهید. احساس رضایت خواهد داشت. در این حال، او نیز در مقابل، می‏خواهد كاری كه از دستش برمی‏آید، انجام دهد تا شما را خشنود كند.
برای مطالعه بیشتر، به كتاب‏های زیر مراجعه كنید.
۱) مبانی مدیریت رفتار سازمانی، علی رضاییان.
۲) هنر سخنرانی، ترجمه ساده حمزه و باباطاهر علی‏زاده.
۳) همسر اگر این گونه می‏بود، راضیه محمدزاده.
۴) چراغ دل زنت را روشن كن، الن كریدمن، ترجمه عباس چینی.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  10:16 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

 

گوش‌دادن؛ پایه ارتباط مؤثر با دیگران
گوش‌دادن؛ پایه ارتباط مؤثر با دیگراندانشمندان علوم ارتباطات معتقدند مهارت گوش‌دادن، پایه ارتباط مؤثر با دیگران است. نشسته‌اید رو‌به‌روی دوست صمیمی‌تان، دارید خاطرات یک‌سال پیش را با هم مرور می‌کنید؛ خاطرات روزهایی که داشتید زیر فشار‌های خانوادگی و درسی، له می‌شدید. دارید همه موضوع‌هایی که آن موقع در موردش حرف می‌زدید و درد دل می‌کردید را یکی یکی به ذهن می‌آورید. هیجان آن روزهای تلخ در ذهنتان تازه می‌شود. همین‌طور که دارید حرف می‌زنید، یکدفعه متوجه می‌شوید که دوست شما چند تا از مهم‌ترین چیزهایی که آن روزها برایتان اتفاق افتاده را به یاد ندارد. مطمئن‌اید که در مورد آن موضوع‌ها برایش خیلی حرف زده‌اید. اولین چیزی که به ذهنتان می‌رسد چیست؛ اینکه دوست شما حرف‌هایتان را گوش نداده است؟
چه حسی به شما دست می‌دهد؟ حالا جایتان را با هم عوض کنید. می‌خواهید بدانید چطور می‌توانید فعالانه‌تر به حرف‌های دوستتان گوش دهید؟
«گوش‌دادن با شنیدن فرق می‌کند.» این اولین جمله‌ای است که استادان رشته‌های روان‌شناسی، مشاوره و البته خبرنگاری در درس‌های فنون مصاحبه می‌گویند. آنها نگران این هستند که دانشجویان‌شان در آینده به حرف‌های مراجعان یا مصاحبه ‌شوندگان‌شان خوب گوش ندهند و خوب گوش‌ندادن برای این شغل‌ها یعنی فاجعه. اما اگر کمی لنز دوربین‌مان را باز‌تر کنیم، می‌بینیم که در همه رابطه‌هایی که بین ۲ نفر جریان دارد، خوب گوش ندادن می‌تواند رابطه را به تباهی بکشاند. حالا این جمله اول مطلب یعنی چه؟ چه فرقی هست بین گوش‌دادن و شنیدن؟ بهترین جواب، شاید یک عبارت مشهور است که بارها در ادبیات کلاسیک خودمان تکرار شده است؛ «گوش جان». وقتی کسی با «گوش جان» به حرف‌های شما توجه می‌کند، دقیقا دارد ایدئال متخصصان علوم ارتباطات را اجرا می‌کند؛ یعنی فعالانه دارد به اطلاعات کلامی شما گوش می‌دهد. اما اگر بخواهیم تریپ علما را بگیریم و فرق‌های گوش‌دادن و شنیدن را بگوییم کار کمی مشکل می‌شود. در ساده‌ترین حالت می‌شود گفت شنیدن یک فرایند جسمی و مکانیکی و گوش‌دادن یک فرایند ذهنی است. به بیان پیچیده‌تر (!)، شما می‌توانید از انتشار امواج صوتی توسط دستگاه کلامی گوینده تا درک آن کلام توسط شنونده، مراحلی را در نظر بگیرید. در شنیدن، این مرحله تا برخورد امواج صوتی به گوش گیرنده پیش می‌رود و متوقف می‌شود؛ مثلا شما در پیاده‌روی شلوغی راه می‌روید و همهمه آدم‌های دور و بر را می‌شنوید؛ اما فقط می‌شنوید و نمی‌فهمید که چه چیزی می‌گویند.
وقتی که شما حرف کسی را گوش می‌دهید، مراحلی که گفتیم تا آخر اجرا می‌شوند؛ یعنی امواج صوتی احساس شده به وسیله گوش، توسط مغز پردازش می‌شوند و می‌توانید معنای حرف‌های طرف را بفهمید، آنها را تفسیر کنید، ارزش گفته‌هایش را زیر و بالا کنید، آنها را یک جای مغزتان save کنید و در نهایت پاسخی به حرف‌هایش بدهید. مهارت گوش‌دادن به چه دردی می‌خورد؟ خب، به درد زندگی‌کردن. شما در هر جایی از زندگی‌تان که بخواهید با یک نفر رابطه داشته باشید، باید بتوانید حرف‌هایش را به خوبی گوش دهید. گوش‌دادن عمیق و همراه با همدلی به حرف‌های دوست صمیمی یا همسر، گوش‌ دادن دقیق به حرف‌های استاد یا معلم، گوش‌دادن همراه با ارزیابی به حرف‌های کارکنان یک سازمان در صورتی که مدیر جایی باشید، نمونه‌هایی از کنش‌های ارتباطی هستند. اما اگر بخواهیم خیلی کلی‌تر و بدون توجه به موقعیت‌های خاص بگوییم گوش‌دادن چه فایده‌ای دارد، گفتن یک جمله کافی است؛ گوش‌دادن خوب به معنی توجه به دیگران است. تصور کنید رابطه‌ای که در آن طرف مقابل احساس کند که شما به او توجه داشته‌اید، چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد. وقتی شما با خوب گوش‌دادن به حرف‌های طرف مقابلتان توجه می‌کنید، قبل از هر چیز به خودتان کمک می‌کنید تا برداشت کاملی از حرف‌های او داشته باشید. در مقابل، طرفتان متوجه می‌شود که شما به حرف‌هایش علاقه دارید و نگران او هستید. این قضیه به نوبه خودش باعث می‌شود که طرف مقابلتان تشویق شود در مورد خودش با صراحت و آزادی بیشتری حرف بزند. هرچه که یک نفر راز‌هایش را راحت‌تر بیان کند، رابطه هم صمیمانه‌تر می‌شود؛ پس در نهایت، گوش‌دادن خوب موجب صمیمیت بیشتر می‌شود و این دور مثبت همچنان ادامه پیدا می‌کند.
حالا قضیه را بر عکس کنیم؛ تصور کنید که رئیس شما، استاد شما، همسر شما یا حتی زیردست شما متوجه شده باشد که شما قسمتی از حرف‌هایش را گوش نداده‌اید؛ شما موقعیت‌های شغلی فراوانی را از دست می‌دهید، همسرتان از دست شما عصبانی می‌شود، جر و بحث‌های بی‌دلیلی به خاطر دفاع شما از خودتان راه می‌افتد و خلاصه اینکه مشکلات خفنی به خاطر نداشتن مهارت گوش‌دادن برایتان پیش می‌آید. احتمالا در ذهن شما هم خاطراتی از این گوش‌ندادن‌ها و لو رفتن‌ها زنده شده است. در واقع همان‌طور که در شماره‌های قبل هم توضیح دادیم، ما می‌توانیم فرایندهای ذهنی مثل گوش‌دادن را مدیریت کنیم؛ یعنی خود ما هم می‌دانیم که چه موقع داریم به حرف یک نفر، درست و حسابی گوش می‌دهیم و کی حواسمان در هپروت است؛ دقیقا مثل موقعی که یک کتاب دستمان گرفته‌ایم و می‌خواهیم بخوانیم‌اش اما گاهی فقط کلمات را می‌بینیم؛ منتها فرق گوش‌دادن و خواندن این است که کتاب بی‌زبان وقتی می‌فهمد ما درست نمی‌خوانیم‌اش کاری از دستش بر نمی‌آید ولی در گوش‌دادن، ما معمولا با یک آدم سر و کار داریم و یک رابطه زنده و معلوم است که به طرف مقابلمان برمی‌خورد اگر بفهمد به او گوش نمی‌دهیم. گوش‌دادن همزمان به ۲ منبع صوتی، معمولا به یکی از آنها گند می‌زند.
حتما شما هم مجری‌های مسابقات زنده تلفنی تلویزیون را دیده‌اید که وقتی دارند به پیام‌های اتاق فرمان گوش می‌دهند، به طرز تابلویی حرف‌های کسی که پشت تلفن است را متوجه نمی‌شوند. دل‌مشغولی‌ها و درگیری‌های ذهنی هم می‌تواند جلوی خوب گوش‌کردن را بگیرد. وقتی ذهن ما خیلی مشغول است، در واقع بیشتر داریم به صدای ذهن خودمان گوش می‌دهیم تا صدای طرف مقابل. گوش‌دادن فعال یا منفعل؟ بعضی وقت‌ها ما داریم با جان و دل به حرف‌های طرفمان گوش می‌دهیم اما کار خاصی انجام نمی‌دهیم که این گوش‌دادن را به طرف مقابل نشان دهیم؛ سرمان را پایین انداخته‌ایم و گوش‌هایمان را تیز کرده‌ایم و گوش می‌دهیم و درک می‌کنیم. در این نوع از گوش‌دادن با اینکه شما اخلاقا دارید گوش می‌دهید اما به طرف مقابل‌تان حس خوبی را منتقل نمی‌کنید. شما او را در یک موقعیت مبهم قرار داده‌اید که نه می‌تواند متهمتان کند که به حرف‌هایش گوش نمی‌دهید و نه نشانه‌هایی از گوش‌دادن می‌بیند. در این حالت به جای اینکه ذهن طرفتان درگیر حرف‌های خودش و ادامه‌دادن آنها شود، درگیر این ابهام لعنتی می‌شود و معمولا ترجیح می‌دهد که حرف‌هایش را زودتر تمام کند یا اینکه احتمالا از شما بپرسد که آیا به حرف‌هایش گوش می‌دهید یا نه. این حرف شما که «گوشم پیش شماست» هم معمولا دردی را دوا نمی‌کند و بیشتر اعصاب طرف را به هم می‌ریزد. روان‌شناسان به این نوع گوش‌دادن تقریبا بی‌فایده می‌گویند «گوش‌دادن منفعل». در مقابل در گوش‌دادن فعال، علاوه بر اینکه ما دل و جانمان را به خدمت گوش‌دادن گرفته‌ایم، طوری رفتار می‌کنیم که این گوش‌دادن به طرفمان منتقل شود.
از سر تکان دادن‌های معروف خبرنگاران گرفته تا برگرداندن خلاصه‌ای از حرف‌های طرف به خودش، می‌تواند نشانه گوش‌دادن ما باشد. فقط یادتان باشد که نه خودتان را گول بزنید و نه طرفتان را. اینکه شما بدون گوش‌دادن به حرف‌های طرف، فقط سرتان را تکان دهید یا لبخند بزنید، بالاخره شما را لو می‌دهد. طرف خنگ که نیست، بالاخره یک جایی متوجه می‌شود که حرف‌های دردناکش با لبخند شما نمی‌خواند یا اینکه تکان‌دادن سرتان وقتی که حرف‌های طرف تمام شده، بی‌معنی است. راه‌هایی برای تقویت مهارت گوش‌دادن راستش را بخواهید، قبل از هر چیز باید گفت که خوب گوش‌دادن بیشتر از هر چیز به منش و شخصیت آدم‌ها بستگی دارد. خیلی از ما بدون اینکه کوچک‌ترین چیزی در مورد مهارت‌های ارتباط مؤثر در کتاب‌های بازاری موفقیت خوانده باشیم، در بین دوستانمان به عنوان سنگ صبور مشهوریم. سنگ‌صبور بودن بیشتر از هر چیز به خاطر این حفظ شده است که ما به خوبی به حرف‌های طرفمان گوش داده‌ایم و با ذات انسانی‌مان توانسته‌ایم آنها را منتقل کنیم. نوشتن این راه‌ها، بیش از هر چیز، کمک به منظم‌کردن این توانایی‌های ذاتی این‌گونه آدم هاست و کمتر از همه، به درد آدم‌هایی می‌خورد که شخصیت شنونده‌ای ندارند و مدام می‌خواهند آدم‌های دیگر حرف هایشان را بشنوند:
۱) وقتی که اصلا حسش را ندارید گوش ندهید خب بنده خدا، چرا تعارف می‌کنی؟ وقتی ذهن خودت درگیر یک مسئله شخصی است، چرا وقتی دوست‌ات زنگ می‌زند و می‌خواهد درد دل‌های بدون فوریتش را بگوید، قبول می‌کنی؟ تاکید می‌کنم اگر فوریتی برای شنیدن این حرف‌ها وجود ندارد، خیلی ساده است که گوش‌دادن خوب به آنها را به چند ساعت بعد یا یک روز بعد منتقل کنید.
۲) به زبان بدن طرفتان توجه کنید همه چیز را که آدم‌ها توی کلامشان نمی‌گویند؛ شما وقتی که می‌بینید یک نفر دستش را مشت کرده و دارد با ناخن‌هایش پدر پوست دستش را در می‌آورد، دیگر نیازی نیست که بشنوید «من خشمگینم». تابلو است آدمی که مدام پاهایش را تکان می‌دهد، تپق می‌زند و کف دستش عرق کرده اضطراب دارد و چفت‌کردن دهان شاید نشان طفره رفتن از زدن بقیه حرف‌ها باشد. خانم‌ها معمولا بهتر این علامت‌ها را می‌گیرند. به هر حال برای گوش‌دادن بهتر، باید به این علامت‌ها توجه کنید و مستلزم این است که شما موقع شنیدن به طرف نگاه کنید.
۳) در مورد گفته‌های طرف مقابلتان حرف بزنید نه درباره خودتان. حتما شما هم تجربه داشته‌اید که تا کسی حرفی می‌زند تجربه‌های مشابه او یا فرق‌های خودمان با او به ذهنمان می‌آید. این تا حدی طبیعی است؛ بالاخره آدم است و خودخواهی‌هایش! اما مهم این است که آن فکر‌ها را به زبان نیاوریم. وقتی که هدف گوش‌دادن به طرف است، باید کاری کنیم که او به حرف‌هایش ادامه دهد نه اینکه با گفتن تجربه‌های مشابه‌مان، جریان حرف‌هایش را قطع کنیم.
۴) با کلامتان به طرف بفهمانید دارید توجه می‌کنید بعد از هر چند جمله، یک جوری به طرفتان بفهمانید که دارید به حرف‌هایش گوش می‌دهید. مثلا می‌توانید نظر خودتان را در مورد تاثیری که این گفته‌ها می‌توانند بر هیجان طرف داشته باشند بگویید. مثلا «این اتفاق‌هایی که می‌گویی، باید غمگین‌ات کرده باشند» یا اینکه «خیلی سخته نه؟» یا اینکه بعد از شنیدن چند موضوع مختلف، خلاصه‌ای از حرف‌های طرف را به خودش بر گردانید؛ مثلا بگویید «خب، این‌جور که من فهمیدم تو این مشکلات‌رو داری». سؤال‌کردن برای اینکه طرف حرف‌هایش را دقیق‌تر یا با تفصیل بیشتری بگوید هم حکایت از گوش‌دادن ما دارد. غیر از اینها، کلیشه‌های «خب، خب» و «بعد چی شد» هم هستند که خودتان می‌دانید که تکرار بیش از حدشان چقدر لوس و دردآور است. یادتان باشد گفتن یک «خب» همراه با یک خنده کوچولو در موقع شنیدن یک مطلب با مزه، به هزار «بعد چی شد» بدون احساس می‌ارزد.
۵) با بدنتان به طرف بفهمانید دارید به حرف‌هایش گوش می‌دهید این یکی را دیگر همه بلدند. سری که هر از گاهی به طرف پایین حرکت می‌کند، بدنی که به جلو مایل شده (به خاطر اینکه نزدیک‌ترشدن گوش به گوینده، استعاره از بیشتر گوش‌دادن است) و چشمی که فعالانه به چشم گوینده خیره شده است، همه نشانه‌های بدنی توجه‌کردن هستند. البته در مورد چشم هم باید حواستان به سطح فرهنگی و عقاید مذهبی جنس مخالف‌تان باشد. یادتان باشد که همه این علائم بدنی بدون گوش‌دادن هم می‌توانند آشکار شوند و برعکس. به قول سعدی؛ «دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست/ تا نفهمند رقیبان که تو منظور منی!».
۶) با گفت‌وگوهای درونی، ذهنتان را مدیریت کنید خودتان بهتر می‌دانید که وسط حرف‌های دیگران ما با خودمان حرف می‌زنیم؛ مونولوگ‌های درونی‌ای مثل اینکه «منظورش چیست؟»، «الان می‌خواهد چه حرف‌هایی بزند؟» و... می‌توانید با این مونولوگ‌ها فرایند حرف‌های طرف مقابلتان را بهتر تحلیل کنید. فقط یادتان باشد که سرعت زیادتر تفکر نسبت به تکلم است که چنین اجازه‌ای به شما می‌دهد. آن‌قدر غرق حرف‌های ذهن خودتان نشوید که از شنیدن حرف‌های طرف مقابلتان عقب بمانید.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  10:17 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

مـحبـوب‌ قلـب‌هـا باشیـد
مـحبـوب‌ قلـب‌هـا باشیـدانسان موجودی است که برای زندگی اجتماعی آفریده شده و هنگامی که احساس کند دوست‌داشتنی و مورد پذیرش نیست، احساس بدبختی و تیره‌بختی می‌کند، واقعیتی که شامل من، تو و همه مردم دنیا می‌شود.
● برای ایجاد روابطی دوستانه و شادی بخش چه باید کرد؟
در دنیایی بزرگ با مردمی زندگی می‌کنیم که آرزومند گرمای دوستی، شادی، لبخند و همراهی ما هستند و هنگامی می‌توانیم این موهبت‌ها را به خود و دیگران هدیه دهیم که یک قانون طلایی را به کار ببندیم.
حتماً شنیده‌اید که باید با دیگران به گونه‌ای رفتار کرد که مورد پسند آنها است، اما شاید این نکته کلیدی را نشنیده باشید که هرگز نمی‌توان کسی را مجبور کرد همین کار را متقابلاً در برابر شما انجام دهد، این همان قانون طلایی است که سیاست شادزیستن نامیده می‌شود. انجام این قانون به شخصیتی آماده، پرورش یافته و یکدلی و انتقال فکر نیاز دارد؛ نه توانایی برای قرار گرفتن در جای دیگری و احساس کردن احساسات او.
تا همین اواخر مرسوم نبود که آدم‌ها رفتارهایشان را مورد بررسی و کند و کاو قرار دهند و آنها را با روش‌های علمی توصیه شده بسنجند، امّا این کار می‌تواند کمک بزرگی باشد برای کشف اینکه مردم چه دوست دارند؛ چه می‌خواهند و به چه چیزهایی نیاز دارند؟
با این روش فرد می‌تواند دریابد که چگونه در مقابل دیگران ظاهر شود و به آنها واکنش نشان دهد. برای انجام این کار باید چشمتان را روی حقایق باز کنید. رفتارهایتان باید تغییرپذیر و توانایی‌هایتان قابل بسط و گسترش یافتن باشد.
روان‌شناسان، رفتارهای اجتماعی متعددی را مورد بررسی قرار دادند تا دریابند چه‌چیزهایی موجب ایجاد حس دوستی می‌شود و قابلیت دوست داشته شدن در جمع را برای فرد ایجاد می‌کند. این مطالعه عاداتی را در بر می‌گرفت که می‌توانند با اراده و تصمیم جدی فرد تغییر کنند.
البته باید این نکته ضروری را مورد توجه قرار داد که پیش از آنکه شما بتوانید دوست خوبی برای دیگری باشید، باید خود را دوست بدارید و نیازهای خود را بشناسید و در برطرف کردن آنها بکوشید.
شادی و نشاطی که از درون شما بجوشد و رفتاری که سرشار از اعتماد به نفس باشد، بدون تردید به توانایی حضور مثبت‌تان در جمع می‌افزاید. برای به حداقل رساندن اصطکاک خود با دیگران و افزایش میزان محبوبیت خود میان افراد ۹ توصیه زیر را به کار ببندید:
▪‌ راه کمک به دیگران را پیدا کنید! نسبت به همه کس مهربان، همدل و سرشار از حس یاری و یاوری باشید، چرا که ممکن است روزی سرنوشت شما در دستان آنها قرار گیرد و یا حداقل دوستی به حلقه دوستان‌تان اضافه شود.
▪ به آنچه می‌گویید عمل کنید! دوستان‌تان هنگامی به شما اعتماد خواهند کرد که ببینند شما آنچه را که می‌گویید، انجام می‌دهید. آنها همچنین توقع دارند که شما آن را به بهترین شکل ممکن انجام دهید. هیچ چیز نباید مهم‌تر از قولی که می‌دهید، باشد.

وقتی شما به شکلی ذهنی و اخلاقی به قول‌هایی که می‌دهید پایبند باشید. پلی‌بین خودتان و موفقیت می‌زنید.
▪ بردبار باشید و کم انتقاد کنید! واقعیت این است که همه اشخاص نکات قابل انتقادی دارند و ممکن است کارهایی انجام دهند که از نظر شما ناپسند باشد، اما شما زمانی نسبت به دیگران موفق‌تر خواهید بود و دشمنان کمتری خواهید داشت که آن ها را آن طور که هستند، بپذیرید.
▪ سعی نکنید بر دیگران حکم‌فرمایی کنید! هیچ‌کس دوست ندارد که به عنوان فردی ضعیف به حساب بیاید.
توانایی‌هایش به هیچ گرفته شود و همیشه به او بگویند چه کاری را چگونه انجام دهد.
اگر شما دائماً خواسته‌های خود را به دیگران تحمیل کنید، با به وجود آوردن حس برتری جویی و سلطه‌طلبی، در منزل یا محیط کار دیگران را از خود دور می‌کنید.
▪ معلومات‌تان را به رخ نکشید! هر فردی دوست دارد در دید دیگران مهم و ارزشمند به نظر بیاید. پس هنگامی که شما تلاش می‌کنید این احساس را به فردی تقدیم کنید، بهترین موقعیت را در روابط ایجاد و ادب و نزاکت خود را متجلی کرده‌اید، اما اگر تلاش کنید با فضل‌فروشی، خود را فرد مهمی نشان دهید اگر چه ممکن است دیگران شما را به خاطر دانش‌تان تحسین کنند اما شما را دوست نخواهند داشت.
بهتر است مورد علاقه باشید تا مورد تحسین. توجه کنید کسی که تلاش می‌کند تا اطلاعات خود را به رخ شما بکشد، شاید دارد تلاش‌می‌کند احساس عمیق خود کم‌ بینی در سایر زمینه‌ها را مخفی کند، او به دلسوزی و همدلی شما نیاز دارد. اگر شما دائماً خواسته‌های خود را به دیگران تحمیل کنید، با به وجود آوردن حس برتری‌جویی و سلطه‌طلبی، در منزل یا محیط کار دیگران را از خود دور می‌کنید.
▪ هرگز به گونه‌ای رفتار نکنید که گویی شما بالاتر و برتر از اطرافیان‌تان هستید! اگر خداوند به شما توانایی‌های برتری بخشیده است، برای آن است که در رشد و ارتقای آن بکوشید و از مواهب آن بهره‌مند شوید. اگر تلاش می‌کنید تا این برتری‌ها را به رخ اطرافیان‌تان بکشید، متاسفانه یک جزیره کوچک تنها خواهید شد و در جمع مجبورید مدام سر به این سو و آن سو بچرخانید تا شاید شنونده‌ای برای حرف‌هایتان پیدا کنید. این سرنوشت در انتظار همه کسانی است که دروغ می‌گویند و بدون وقفه مبالغه می‌کنند. مراقب باشید. زمانی ممکن است شما هم فریاد بزنید و کسی به یاری‌تان نیاید.
▪ با گوشه و کنایه صحبت نکنید! اگر شما بتوانید شرایط حاکم بر جمع و حال و حوصله افراد دور و برتان را درک کنید، روابط شخصی شما، مانند یک سفر دریایی نرم و آرام خواهد شد. زمانی ممکن است یک پاسخ کنایه‌آمیز بتواند توفانی از خنده به راه بیندازد، اما باید متوجه باشید این شادی زودگذر باعث دلخوری و دلتنگی فرد دیگری نشود.
▪ مردم را مسخره نکنید! اشتباه کردن جزء لاینفک رفتار بشری است و هیچ‌چیزی به اندازه مسخره شدن به خاطر آن اشتباه، فرد را مورد اذیت و آزار قرار نمی‌دهد. مسخره کردن سبب می‌شود فرد احساس حقارت کند.
این کار اهانت بزرگی است به اندازه‌ای که گاهی وقت‌ها زمان زیادی طول می‌کشد تا شخص بتواند فرد مسخره‌کننده را ببخشد.
 
 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  10:30 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

 

مانند یک میلیونر رفتار کنید
مانند یک میلیونر رفتار کنیدپس شما هم بالاخره به درآمد خوبی دست پیدا کرده اید و می خواهید آنرا به همه دنیا نشان دهید. باید هم اینگونـه باشد.
اما اگر پولداری را در خریدن یک اتومبیل زرق و برقی، کت و شلوار شیک و شبهای پر خرج در شهر می دانیـد، در تفکر خود تجدید نظر کنید. یک فرد ثروتمند زیرک برای از پیش بردن ثروتش کار می کند، بنابراین آنرا عاقلانه بنمایش می گذارد. اگر فقط خود نمایی کنید، طولی نخواهد کشید که به جرگه هزاران هزار بدهکار دیگر خواهید پیوست. البته نکات زیر باید بر طبق درآمدتان تنظیم گردد. با اینـحـال بوسیله اقتباس نمودن عادات میلیونرهـا می تواند به یکی از آنها تبدیل شوید.
۱) ریسک کنید ریسک کردن بخشی از کسب درآمد است.
هر سرمایه گذاری به شما خواهد گفت که هر قدر ریسکی بزرگتر باشد، میزان سرمایه برگشتی بالقوه آن بیشتر خواهد بود. افراد با برگزیدن راه امن پولدار نمی شوند. این مخاطره طلبی های حساب شده و دقیق است که میتواند یک شخص را به نتیجه برساند. اگر برای خود بیشتر میخواهید، باید سربازی شجاع باشید. اطرافیان شما را بدلیل استفاده از فرصتهای مخاطره آمیزه و در عین حال سودآور مورد تحسین قرار خواهند داد.
۲) هوشیارانه سخاوتند باشد هوشیارانه سخاوتمند بودن بدان معنا نیست که باید برای همه افرادی که دور و برتان هستند نوشیدنی بخرید. کشیده شدن بسوی چنین عاداتی شما را مستقیما راهی مسکین خانه خواهد کرد. برای دوستان و همکارانتان ریخت و پاش کنید، اما نه بطور همیشگی و فقط هر از چندگاهی. اگر قدرشناس بوده و ارزشش را داشته باشند، این سخاوتمندی شما را بخاطر سپرده و روزی دو برابر آنرا جبران خواهند کرد. نوعدوست و خیرخواه دیگران باشید؛ پرداختن پول به افراد مستحق میتواند منجر به سرشناسی و شناخت شما گردد. کمک هزینه های تحصیلی و وجوه خدا پسندانه همیشه منتسب به افراد سخاوتمند میباشند. در این صورت میتواند خواستار معافیت مالیاتی نیز بشوید.
۳) با افراد ممتاز جامعه ارتباط برقرار کنید ارتباط یک مسئله است، ارتباط با افراد شایسته مسئله ای دیگر. شما باید حداکثر تلاش خود را برای نزدیک شدن به افرادی که دارای نقدینگی و گردش مالی بالایی میباشند بکار بندید. آنها را تماشا کرده، از آنها بیاموزید و سعی کنید به بخشی از گروه آنها تبدیل شوید.
توسط آمیختن با نخبگان میتوانید کتابچه ای حاوی مشخصات و خصوصیات افراد سرآمد برای خود تهیه کنید. حتی ممکن است به اطلاعاتی مفید که منجر به درآمد بیشتر شما گردد دست یابید.
۴) بر سرمایه گذاری های خود نظارت کنید ثروت مستلزم کار و تلاش است. دارایی ها همانند کودکان میباشند. اگر مراقبشان نباشید ممکن است ناگهان سرکشی کنند. پلهو به پهلو با شرکتهایی که در آنها سهام دارید حرکت نموده و نحوه عملکرد آنها را مورد بررسی قرار دهید. مجلات، نشریات و مقالات اقتصادی را مورد مطالعه قرار دهید. از کارشناسان و مشاوران مالی کمک بگیرید. با این عمل اطلاعات پولی خود را غنی و پر بار خواهید نمود: یک خصوصیات ضروری برای میلیونرها.
۵) دور اندیشی را پرورش دهید انسان میلیونر خواسته های خود را برآورده میکند چرا که دیدگاه شگفت انگیزی نسبت به فرصتها دارد. او روند کار را در حال توسعه می بیند و میتواند اتفاقات سودمند بعدی را پیش بینی کند. این پیش گویی لزوما ذاتی و بالفطره نبوده بلکه بوسیله مطالعات مداوم در مورد بازار که منجر به تبدیل دانش به حس ششم میگردد، بوجود می آید. چشمهای خود را برای فرصتهای ایجاد درآمد تیز کنید.
۶) امور را محول کنید شما نمی توانید در هر کاری شماره یک باشید، اما میتوانید بهترین وکالت دهنده باشید. بجای اتلاف وقت برای آموختن همه چیز، افراد ماهر را برای انجام کارها مورد استفاده قرار دهید. اگر مشکل مالیاتی دارید، آنرا به دست یک حسابدار زبده بسپارید. اگر مسئله ای قانونی وجود دارد، یک وکیل استخدام کنید. پول بطرز صحیحی خرج خواهد شد زیرا از اتلاف وقت شما جلوگیری نموده و از بروز اشتباهات احتمالی ممانعت بعمل خواهد آمد. واگذاری امور خصوصیت اصلی یک مدیر خوب بشمار میرود. این را بخاطر داشته باشید
۷) متمرکز بمانید انسان ثروتمند برای خود ماموریتی شفاف با اهدافی استوار در نظر میگیرد. او نگاهی مصصم و پایدار به نتیجه کارش داشته و هرگز از مسیر خود تغییر جهت نمی دهد. همین کار را انجام دهید: دیدگاه شخصیتان و نحوه رسیدن به آنرا بنوسید. هرگاه در مشکلات کوچک روزانه گرفتار آمدید، آن اهداف را به خود یادآوری کنید. به هر مسئله ای که برخورد کنید، دیدگاهتان شما را با انگیزه نگاه خواهد داشت.
۸) خریدهای خود را ارتقاء دهید آنچه را که سزاوارش هستید به خود بدهید: یک اتومبیل جدید، بهترین اتاقی که میتوانید در یک هتل رزو کنید، یا واگن درجه یک در قطار. با اینکه یک میلیونر پولش را عاقلانه خرج میکند، میداند خوب است که انسان با خودش همیشه خوش رفتاری داشته باشد. ۹- سرگرمیهای بخصوصی داشته باشید ثروت مترادف است با مهارت. اگر مهارت خاصی نداشته باشید بسختی میتوانید در زمره افراد نخبه و ممتاز قرار بگیرید. بنابراین خود را با سرگرمیهای مختلف مشغول کنید تا در چنین موقعیتی قرار بگیرید. عضو یک باشگاه درجه یک بیلیارد یا بولینگ شوید. از رستوران، نوشیدنیها و امکانات خوب آنجا لذت ببرید.
زمانیکه بهترین هستید و بهترینها را انجام میدهید بسیار بیشتر مورد احترام و توجه قرار خواهید گرفت. پول به دنبالش خواهد آمد وانمود کنید تا بدستش آورید. این نکته کوچک تقریبا در مورد همه چیز صحت دارد و موفقیت نیز مستثنی از آن نیست. اگر میتوانید همگی عادات گفته شده در بالا را در زندگی خود اعمال کنید، نگرش مورد نیاز را کسب خواهید نمود.
پول جذب افرادی میشود که میدانند چگونه باید با آن رفتار کنند.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  10:31 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

مبارزه با دیو درون
مبارزه با دیو درونوقتی باخبر می شوید یکی از دوستان قدیمی تان خودروی زیبا و تقریبا مدل بالایی خریده، گلویتان کیپ می شود و از شنیدن خبر ازدواج یکی از آشنایان که اتفاقا کم سن تر از شما است، آن قدر لجتان می گیرد که دلتان می خواهد بزنید زیر گریه! همین اتفاق ممکن است هنگامی روی بدهد که نامه ارتقای همکارتان را روی میز ببینید! اگر دچار این حالت ها شدید متاسفانه باید اعتراف کرد که شما مبتلا به حس ناخوشایند حسادت شده اید و با این احساس بیش از همه به خودتان ضربه می زنید.
حسادت از اول تاریخ و پنداری همزاد انسان بوده و کمتر کسی را می توان یافت که در زندگی ( حتی برای لحظه ای کوتاه) دچار این حس نشده یا این حس را از سوی اطرافیانش تجربه نکرده باشد.
بیشتر انسان ها دوست دارند بهتر و برتر از دیگران باشند و چنانچه فرد فقط احساس کند دیگران بهتر از او هستند و خودش در رده پایین تری قرار دارد، از حسادت رنج می برد.
کارشناسان علوم رفتاری و روانشناسان بر این باورند که عزت نفس به اعتماد به نفس سبب می شود .فرد در هر شرایطی خودش را ارزشمند بداند و به دیگران حسادت نکند. حسادت منحصر به مادیات نیست هر چیزی می تواند باعث ایجاد حسادت شود گاهی انسان ها در انجام کار خیر و کمک به سایرین هم دلشان می خواهد از دیگران بهتر باشند و همین موضوع سبب بروز حسادت می شود.
چه طور دیو درون را از خود برانیم؟
اکثر ما ممکن است گاهی در زندگی از حسادت رنج ببریم. ارتقای شغلی دوستان و یا همکاران، خودروی جدید همسایه و یا حتی لباس تازه دوستمان ممکن است سبب حسادت ما باشد. برای بیشتر مردم، حسادت، احساسی زودگذر و مقطعی است اما برخی مواقع حسادت آن اندازه قوی و شدید است که نشاط فرد را می گیرد و بر معاشرتش با دیگران تاثیر منفی می گذارد. به هر روی چنانچه کمی تا قسمتی حسود می شوید مراحل توصیه شده در زیر به شما کمک می کند تا بر حس حسادت چیره شوید.
● گام نخست: چنانچه دچار حس حسادت شدید خودتان را سرزنش نکنید بلکه ریشه ها و دلایل حسادت تان را شناسایی کنید. از توجیه رفتارتان دست بردارید. شاید گاهی وقت ها بتوانید برای حسادتان دلیل قانع کننده ای بیابید اما در بیشتر موارد خود حسادت مانع از دیدن واقعیت می شود.
● دومین گام: با بالا بردن اعتماد به نفس تان، حسادت از شما دور خواهد شد چرا که حسادت در نتیجه عدم اطمینان افراد به خودشان ایجاد می شود نه اعمال و یا رفتار دیگران ،بنابراین از همین امروز شروع کنید. خواندن کتاب و کمک گرفتن از مشاور در صورت لزوم آغاز مناسبی برای درمان است!
● سومین گام: اگر پیش از این به کسی حسادت نشان داده اید با دقت بیشتری به تبعات منفی حسادت در زندگی تان توجه کنید. اجازه ندهید این حس ناخوشایند بر روابط شما با دیگران تاثیر منفی بگذارد.
● چهارمین گام: به جای حسادت کردن در حق خواهر و برادر و دوستان می توانیم به وجود آنها افتخار کنیم چرا که در این صورت قادرند بهتر از شما حمایت کنند.
حسادت به چیزی که دیگران دارند گاه شما را عصبی، خشمگین و افسرده می کند.
● پنجمین گام: همواره باید شکرگذار نعمت های خدادادی باشیم و برای بهتر شدن مان بکوشیم، حسادت هنگامی زاده می شود که فرد احساس کند آنچه دارد کمتر از آن چیزی است که باید داشته باشد.
● ششمین گام: یاد بگیرید در لحظه هایی که دچار حسادت می شوید پیش از آن که این بیمارگونه تمام وجودتان را بگیرد، آن را تجزیه و تحلیل کنید. به این فکر کنید که چه ضعف یا کمبودی در وجودتان سبب به وجود آمدن این حس شده است. قدر خودتان را بدانید چرا که شان شما اجل تر و بالاتر از آن است که به حس حسادت آلوده شود!

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  10:33 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

 

مثبت اندیشی
امروزه ما در دنیایی زندگی می کنیم که ناگزیرازارتباط وبرخورد با دیگران هستیم آنچه مسلم است که هیچ کس قادر نیست بدون کمک ومساعدت وارتباط با دیگران ، نیازهای معمولی خود را برطرف سازد .حال سئوالی که اینجا مطرح می شود این است که چگونه باید با دیگران ارتباط برقرار کنیم وجهت افزایش این ارتباط چه کارهایی باید انجام دهیم یا اینکه چه کارهایی نباید انجام دهیم.
در معاشرت باید با روی گشاده ونرمی ومهربانی با همه رفتار نمود وتند خویی با هرکس که باشد بد است .اگر خود را در سطح دیگران قرار دهیم واز زبان آنها برای انتقال نقطه نظرهای خود استفاده کنیم ،اغلب به نتیجه دلخواه می رسیم وبا دیگران در سطح خود آنها ظاهر شدن همان برقراری ارتباط موثرمی باشد .بعضی ها گمان می کند که ارتباط فقط شامل حرف زدن ،نوشتن ویا بحث کردن است ، اینها از عناصر مهم ارتباطی هستند ولی در واقع ارتباط را رفتاری می گوییم که پیامی در خود دارد که توسط طرف مقابل ما درک می شود، خواه شفاهی باشد یا غیر شفاهی ،آگاهانه یا ناآگاهانه ، عمدی و…. ولی اگر ادراک شود ،جنبه پیام ارتباطی پیدامی کندوهمین عدم درک پیام رابطه رامختل،معشوق ونارسامی سازد. ارتباطات عامل ومنشا بسیاری از شادیها وغصه ها و رنجها زندگی است ، زندگی شاد ، زندگی سرشار از دوستی است . روشن است که با افراد متفاوت ، رفتارهای متفاوتی خواهیم داشت تاکید بر خصوصیات مشترک ارتباط را موثر می کند ، ما انسانها با یکدیگر مشترکات فراوان داریم ،با کمی تمرین می توان خود را همراه دیگران بیابیم و با آنها دوست وهم رای شویم.
● شیوه های افزایش ارتباط خود با دیگران :
۱) صریح وصادق بودن:
سعی کنیم در روابط خود با دیگران صریح وصادق باشیم ، در گفته های خود صریح وصمیمی باشیم واز هر نوع ابهامی اجتناب کنیم ، چون اگر منظور خود را با صراحت بیان نکنیم طرف مقابل ما به اشتباه می افتد وبه حدس وگمان متوسل می شود واز واقعیت دور می گردد.
۲) احساسات خود را بیان کردن:
بااحساس خود روراست باشیم ، سعی کنیم مشکلات زندگی واحساساتی که داریم،باهمسر وشریک وباطرف مقابل خوددر میان بگذاریم .حتی اگر گمان کنیم که باعث ناراحتی آنها میشود اگر می خواهیم با طرف مقابل خود ارتباطی معقول ومنطقی بر پایه تفاهم داشته باشیم ، بهترین روش روراست بودن است واحساس خود را باوی در میان گذاشتن است .اگر مشکلی را حل نشده باقی بگذاریم ویا موضوعی را که مداقه وگفتگو در باره آن الزامی است به میان نکشیم ، مثل این است که دمل چرکین ودردناکی را سرجایش گذاشته وبه حال خود رها کرده باشیم .
۳) زمینه مشترک ونکات مشابه را یافتن :
درجست وجوی زمینه های مشترک باشیم، سعی کنیم در ارتباطمان بیشتر ا نکات مشترک ومشابه را بیابیم . اهداف ونیازها ونگرانیها را از نظر او نگاه کنیم وبرای اینکه شرایط طرف مقابل را درک کنیم باید اموراو را از دید ونظر او ببینیم وبا پرس وجو ، از اموری که نگرانی او باعث شده ، متوجه گردیم ،همین نکات مشترک زمینه های مساعدی هستند که شالوده همدلی ووحدت وتفاهم را برروی آن می توان بنا کرد ، عبارتی مثل : ((من وتو هردو همین را می خواهیم ))را می توان بیان نمود.
۴) همدلی وهمدردی کردن:
سعی کنیم با شخص احساس مشترک داشته باشیم . شادی وغم خود به حساب آوریم وموقعی که او احساس غم می کند ما نیز با او همدرد وهم غم شویم وبالعکس مساعی ما این باشد که سیستم حسی فردارتباط برقرار کنیم .
۵) شنونده خوبی بودن:
شنونده خوبی باشیم وگوش کردن را یاد بگیریم .گوش کردن به سخن وکلام دیگری موجب می شود تا او در نهایت آرامش خیال ، به طور واقع ، منویات قلبی واحساسات خود را با ما در میان بگذارد وبرایمان احترام قائل شود وآماده شنیدن نظرات ما شود.
۶) سیستم روحی افراد را شناختن وتقلید از آنها:
برای این کار باید به دقت به افراد چشم بدوزیم وبه سخنان آنها به دقت گوش فرا دهیم وببینیم غالبا" از چه نوع کلماتی استفاده می کنند آنگاه با استفاده از همان نوع کلمات ، تقلید از لحن صدا،حالات وحرکات چشم ها به گونه ای با آنها نحوه فکر وعملکرد ذهنی شان مطابق باشد.
۷) شخصیت افراد در نظر گرفتن:
باید ببینیم طرف مقابل ما چه شخصیتی دارد ، برون گراست یا درون گرا ، برای صمیمیت با درون گرایان باید ببینیم چه ایده ها وارزشهای برای آنها اهمیت دارد و آنگاه بکوشیم تا با توجه به چارچوبهای ذهنی شان با آنها رفتار کنیم وصحبت کنیم وبالعکس ، برای همدلی با برون گرایان به آنها نشان دهیم که آنچه می گویند وعمل می کنند با اندیشه ورفتار مردم هماهنگ است.
۸) تقویت نمودن عزت نفس :
برای تقویت عزت نفس خودباید با تعمق در ژرفای وجود از دنیای پیچیده درون خود آگاه شویم ، به کاستی هایمان پی ببریم ، جهت گیری هایمان را در قبال رویدادهای مردم وشرایط گوناگون بشناسیم وبه فکر اصلاحشان باشیم وبا کمک حرمت نفس وارزشی که برای خودمان قائل هستیم حق انتخابمان چندبرابرمیشود وارتباطمان با دیگران به نحو چشمگیری بهبود می یابد .
۹) محترم شمردن احساس طرف مقابل :
همواره رفتاری احترام آمیزداشته باشیم واحساس طرف مقابلمان رامحترم بشماریم،کوچک کردن همدیگر،به خصوص درحضور دیگران درمناسبات وروابط ،اثرتخریبی دارد،رفتار توام باظرافت وملایمت نه فقط شامل رفتار مودبانه می شود،بلکه صفا وصداقت واقعی واعتمادکامل نیز در بردارد.
۱۰) سکونت نمودن :
سکوت پیامی اعجاز گر در امر ارتباط است ویکی از جنبه های مهم ارتباط است ، مشروط بر اینکه حاوی پیامی باشد، سکوت می تواند در مناسبات انسان عشق ورضایت وخشنودی وتفاهم دوگانه واحساسها را منتقل سازد.
۱۱) عدم افراط در موعظه:
منظورمان را به صورت سخنرانی ونصیحت خشک تو خالی بیان نکنیم . موعظه می تواند جنبه افراطی ومخرب درروابط داشته باشدومابایدسعی کنیم حداعتدال رانگاه داریم وبرای سخنانمان ارزش قائل شویم وجایی که ازمانظرمی خواهند ، نظر بدهیم .
۱۲) وقت وموفقیت شناس بودن :
یادبگیریم که چه وقت شوخی وچه وقت جدی باشی،هیچگاه طرف مقابلمان رادست نیدازیم ،ازگفتن جملات وکلماتی که باراخلاقی وفرهنگی مناسبی ندارنددربیان منظورمان ، خوداری نماییم ،شوخی کردن بایدباتوجه به موقعیت وزمان خاصی باشد .
۱۳) مخالف نمودن به شیوه مناسب :
یاد بگیریم که چگونه بدون بحث وجدلهای مخرب ، مخالفت خود را نشان دهیم ، جرو بحثها غالبا" بابلند کردن صدا ، دادوفریاد ، خشم وغضب ، همراه است . بحث وجدلها تا حدود زیادی تحت تاثیر گرایشات وخلق وخوی افراد درگیر مباحثه قرار می گیرد .اکثریت مردم فاقد روحیه خود پسندانه افراطی هستند ، به این علت با تسلطی که بر نفس خود دارند می توانند از درگیری واهانت خود داری کنند .کسی که می خواهد شمارا خشمگین کندتاازکوره در برویدبهترین راه مقابله باآن برگزیدن روشن سازنده به جای عکس العمل وروش مخرب ومنفی است که اوبه آن توسل جسته است .
۱۴) یکی بودن قول و عمل :
سعی کنیم قول وعملمان یکی باشد .هنگامی که خودمان برای گفته های خود ارزش قایل نیستیم ، چه انتظاری می توان داشت که دیگران قولها وسخنان ما را محترم بشمارند .هنگامی که ما قول می دهیم کاری را انجام دهیم سعی کنیم آن را به مرحله عمل برسانیم واگر ناتوان در انجام آن هستیم هرگز خود مکلف به وعده ای که از عهده آن بر نمی آییم ، نکنیم روراست وصادقانه بگوییم نمی توانیم .پس برای اینکه دیگران را به خوبی درک کنیم باید بتوانیم اطلاعات را به خوبی از آنها کسب کنیم واین امر منوط به توانایی ما در دقیق گوش کردن ، دقت نظر ، همدلی ، طرح سئوالات مفید وسودمند واحترام متقابل است . احترام با سیستم حسی فرد دیگر ، مشاهده همه چیز از نگاه او وسر در آوردن از نیازها وعلایقش به ما کمک می کند که اطلاعات را به نحوی دریافت کنیم که به سهولت قایل فهم وهضم باشد . دو عامل اساسی ارتباط ، همان درک شدن ودرک کردن است .
زندگی یک مسابقه صرف نیست،می توانیدبا اشخاص به گونه ای رفتار کنید که هرکس خودرا یک برنده در نظر بگیرد واحساس پیروزی کند. شرایط پیروز شدن یکی وباختن دیگری هرگز به نفع کل نیست. همگام شدن نه تنها روی دیگران ، بلکه روی ما نیز تاثیر قابل ملاحظه ای بر جای می گذارد .وقتی با دیگران همگام می شویم در واقع به دورن آنها می رویم ودر ذهن آنهاجا می گیریم ودر ارتباطمان باید سعی مان در افزایش وارتفاء بیش ازبیش این رفتارهاباشدودرنتیجه تجربه ای از آنها پیدا کنیم.همگام شدن موثربه ماامکان می دهد با دیگران برخورد همدلانه وبه یاد ماندنی داشته باشی.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  10:34 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

محبت و دوستی
● اگر می خواهید دوستتان بدارند، دوست بدارید و دوست داشتنی هم باشید.
● ما نمی توانیم فقط برای خودمان زندگی کنیم ؛ هزاران رشته ما را به همنوعانمان پیوند می دهد. به یاری همین رشته های حساس است که اعمال ما منتقل می شود وبه صورت واکنش به ما باز می گردد.
● در این جهان نیاز به دوست داشتن و ستایش شدن ، بیش از نیاز به نان است .
● دوست داشتن نیز نظیر عبادت کردن، همچنان که عمل است یک نیروی شفا دهنده و خلاّق نیز به شمار می آید.
● شما می توانید با علاقه مند شدن به مردم در طی دو ماه آن قدر دوست پیدا کنید که درعرض دو سال نمی توانید همان تعداد را به خود علاقه مند سازید.
● با زبان خوش و مهربانی می توانید فیلی را با مویی بکشید.
● روش و دستورالعملی وجود ندارد، شما دوست داشتن را فقط با دوست داشتن یاد می گیرید.
● تا زمانی که انسان بتواند ستایش کند و دوست بدارد جوان می ماند.
● جای تأسف است که کسی ما را دوست نداشته باشد. ولی تأسف بالاتر از آن ، این است که قادر نباشیم دوست بداریم.
● با نیکی کردن به دشمنانت آنها را به دوست تبدیل کن.
● خوشرویی و چهره ی گشاده وسیله کسب محبت است.
● بین خود و خویشانتان تجدید محبت کنید ، اگر چه با سلام کردن باشد.
● خردمندان کسانی هستند که بدی ها را با خوبی رفع می کنند و به این ترتیب نفرت ها را به دوستی تبدیل می کنند.
● دین عین محبت و محبت عین دین است .
● صمیمیت راستین تنها در صورتی نیرویی مثبت است که آمیزه قدرت ها و نیروهای شخصی با دیگران و به منظور رشد و کمال مدام هر یک از آنها باشد.
● گر مردم یکدیگر را دوست می داشتند تمام مسائل انسانیت حل می شد.
● آن که همواره به حقیقت توجه دارد، با همنوع خود به مهربانی رفتار می کند.
● محبت را به هیچ چیز تشبیه نتوان کرد. زیرا هیچ چیز لطیف تر از محبت نیست.
● یک هدیه با ارزش که هرگز فراموش نمی شود مهربانی و محبت است.
● قایق محبت حتی بر کوه صعود می کند.
● در جهان ، یگانه مایه نیکبختیِ انسان ، محبت است.
● زندگی اگر با عاطفه و محبت درآمیخته نباشد گوارا و زنده نخواهد بود.
● کلمات مهرانگیز ممکن است کوتاه باشند، اما طنین رسایی دارند.
● بهترین وسیله برای دفع دشمنان ازدیاد دوستان است.
● ایجاد حس دوستی و صمیمیت ، زمینه ساز امنیت است.
● برای برقراری رابطه دوستانه و رسیدن به حسن تفاهم ، طرح و حل اختلافات ، مفیدتر از سرپوش گذاشتن بر روی آنهاست.
۲۷) خنده صادق ترین واکنش انسان است که تحت اختیار او نیست، خنده هدیه بهشت و مهربانی خداوند است و سبب ایجاد و تقویت دوستی می شود.
● اگر با دوستی و محبت زندگی کنید زندگی در دنیای امن را می آموزید.
● اگر با توافق زندگی کنید دوست داشتن خود را می آموزید.
● برای دوست داشتن ، فرصت های نامحدودی وجود دارد و همه ما نیز استعداد ابراز آن را داریم.
● ین تصور که شاید زمان بهتر و مناسب تری برای دوست داشتن وجود داشته باشد، برای بسیاری از مردم به بهای عمری تأسف خوردن تمام شده است.
● غلب ما با خود بیگانه ایم؛ نمی دانیم که هستیم و از سایر بیگانگانی که نمی دانند چه کسی هستیم می خواهیم که ما را دوست بدارند.
۳۳) در زندگی فقط یک سعادت وجود دارد: محبت کردن و مورد محبت واقع شدن .
● هر خرد و مذهب کهن چیزی مشابه را به شما می گوید ؛ فقط برای خودتان زندگی نکنید، برای دیگران نیز زندگی کنید. به درون خود فرو نروید، زیرا خود به زندانی گرفتار خواهید شد که رهایی ندارد.
● راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد هر لحظه آن چیز از دست برود.
● ما مردم را به اندازه کارهای خوبی که برای ما کرده اند دوست نمی داریم، بیشتر برای کارهای خوبی که برای آنها کرده ایم دوست داریم.
● دوست داشتن را از دست می دهند.
● با دقت گوش کردن به دیگران باعث می شود بفهمند که شما آنها را دوست دارید و این کار باعث ایجاد اطمینان می شود، یعنی همان چیزی که اساس یک ارتباط دوستانه است.
● هر چه بیشتر سعی کنید که عزت نفس را در دیگران افزایش دهید ، خودتان را نیز بیشتر دوست خواهید داشت و برای خودتان احترام بیشتری قائل خواهید شد.
● برای ایجاد و حفظ روابط دوستانه باید اول خودتان یک فرد دوست داشتنی باشید.
● حساسیت بیش از حد یا شخصی کردن مسائل یکی از دلایل اصلی بروز مشکل در برقراری روابط با دیگران است.
● هر چه بیشتر تلاش کنید که به زور رابطه خوبی با دیگران ایجاد کنید کمتر موفق خواهید شد.
● برای ایجاد یکی رابطه خوب کافی است فقط راحت باشید، خودتان باشید و از لحظاتی که با دیگران هستید لذت ببرید.
● کلیدِ داشتن روابط خوب با دیگران پذیرش آنها به همان صورتی است که هستند.
● هر چقدر خودتان را بیشتر دوست داشته باشید ، بهترعمل می کنید و هر چقدر بهترعمل کنید خودتان را بیشتر دوست خواهید داشت.
● وست داشتن بدین معناست که خوشبختی خودمان را در خوشبختی دیگران بدانیم .
● سی به حساب می آید که دیگران را به حساب آورد.
● مهمترین ارزش های زندگی در وجود کسانی است که دوستشان دارید و کسانی که دوستتان دارند.
● دوست داشتن بدین معناست که خوشبختی خودمان را خوشبختی دیگران بدانیم.
● دوست آن است که با تو راست گوید، نه آن که دروغ تو را راست انگارد.
● دوستان را در خلوت توبیخ کنید و در ملاء عام تحسین .
● دوست از در بیرون کنند، اما از دل بیرون نکنند.
● دوست را دشمن توان کرد، ولی دشمن را دوست گردانیدن دشوار بود.
● دوست واقعی آن است که پشت سر دوست هم صدیق باشد.
● دوستِ همه کس ، دوست هیچ کس نیست .
● دوستی بی سبب می شود، دشمنی بی سبب نمی شود.
● دوستی معلول نیازمندی های بشر است .
● محبت دیده را کور و گوش را کر می کند.
● میوه درخت تواضع ، دوستی و ثمره کشت تکبر ، دشمنی است.
● بدترین دوستان آن است که هنگام آسایش با تو پیوسته و روز سختی از تو گسسته باشد.
● رای یکدیگر هدیه فرستید تا محبت ها زیاد شود .
● فاداری نشانه صفا و محبت است .
● شرط مصاحبت و دوستی ، کم کردن مخالفت است .
● محبت دیده را کور و گوش را کر می سازد .
● بکوشید هر روز بیش از روز دیگر شکاف های موجود میان دیگران و خود را به پیوند دوستی و الفت مبدل سازید .
● شما می توانید با اطرافیان خود بر اساس وجوه مشترکی که دارند پیوند دوستی برقرار کنید .
● نگذار اختلافی کوچک با یک دوست ، به دوستی عمیقت با او لطمه بزند.
● قبل از همه خود را دوست داشته باشید تا بتوانید محبت خود را به دیگران اشاعه دهید چون از چیزی که ندارید نمی توانید ایثار کنید .
● با برقراری صمیمیت و دوستی ، دنیای بزرگتری برای خود می سازید . شما در کنار هم رشد می کنید و شکوفا می شوید ولی هرگز در هم مستهلک نمی گردید .
● ابراز مهر و دوستی کار آسانی است ، این در واقع ما هستیم که مشکل و پیچیده می باشیم.
● اگر دو ماه مجذوب دیگران باشید ، دوستان بیشتری به دست خواهید آورد تا این که دو سال بکوشید دیگران را مجذوب خود کنید .
● مهربانی که به کلام در آید ، پدید آورنده اطمینان خواهد بود .
● مهربانی که به بخشش بینجامد ، پدید آورنده عشق خواهد بود .
● دوست یابی با علاقه مند شدن به دیگران تحقق می پذیرد ، نه با جلب علاقه دیگران .
● دوستی واقعی گیاهی است که به آرامی رشد می کند
● ادت باشد زمانی که صرف عمیق تر کردن دوستی با یک نفر می شود ، هرگز هدر نمی رود.
● نگامی که مهربانی می کنیم ، بر شأن دیگران می افزاییم ، و این اساس دوست داشتن است.
● دوست وفادار داروی شفا بخش زندگی است.
● از بین دوستان آنانی را برگزینید که دیدگاه متفاوتی با شما دارند اما خوش بین و مثبت اندیش هستند.
● آنچه که به پروردگار مدیونیم دوست داشتن دیگران است.
● وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش هم یک دوست واقعی باشد.
● آن که نمی تواند با خودش دوست و هم صحبت باشد در این دنیا غریب است.
● دشمنی کسی را در دل راه مده که تو را همیشه غمگین دارد.
● دل دوستان آزردن، مراد دشمنان برآوردن است.
● دوست تو کسی است که هرگاه کلمه حق از تو بشنود خشمناک نشود.
● دوستی و دشمنی اشخاص احساساتی قابل دوام نیست.
● غریب در دنیا کسی است که دوست ندارد.
● از دوست نباید بیش از آن خواست که از نسیم صبح و بوی گل توقع داریم.
● اگر دوست تو مرتکب خطایی شد از دوستی او صرف نظر مکن زیرا که انسان در معرض خطا است. تا می توانی دوست برای خودت آماده کن نه از برای مالت.
● اگر به دوستی علاقه مندی او را آزار نرسان که از چشم او می افتی .
● انسان قبل از این که بتواند دیگران را دوست بدارد باید قدری به خودش علاقه داشته باشد.
● رای برقراری روابط دوستانه طرح و حل اختلافات ، مفیدتر از سرپوش گذاردن بر روی آنهاست.
● ترس بیش از یک ثانیه کارگر نیست، دوستی یک عمر پایدار است.
● چون دوستی اختیار کنی در حال غضب وی را امتحان کن ، اگر با انصاف باشد دوستی را شاید و اگر نه از وی برحذر باش.
● دوست داشتن بدون امید بازهم خوشبختی است .
● دل دوستان آزردن مراد دشمنان برآوردن است.
● دوستی با افراد بد مانند سایه بامدادی است که در هر ساعت رو به کاهش می گذارد، دوستی با افراد نیک مانند سایه عصر است که تا غروب آفتاب رو به افزایش می گذارد.
● دوستان عبارت از خانواده هایی هستند که انسان اعضای آن را به اختیار انتخاب کرده است.
● دوستان دو گونه اند : یکی آنان که همیشه شما را می خندانند ، از ایشان خیری نخواهید دید . دیگر آنان که عیب شما را می گویند و شما را به تفکر وا می دارند ، قدر ایشان را بدانید.
● دوست صادق آن است که در غم و شادی ما شریک باشد . خوشبختی ما را دو برابر کند و یک نیمه از رنجمان را به دوش کشد.
● دوست واقعی ضعف شما را ستایش نمی کند بلکه می کوشد قدرت و نیروی شما را بیدار سازد.
● دوستی اگر به خاطر جلب نفع باشد دوستی نیست بلکه تجارت است.
● دوستی مانند اسناد کهنه است ، قدمت تاریخ آن را قیمتی می کند.
● دوستی کیفیتی است روحی که دو جسم را به هم می پیوندد . برای بقای دوستی ، باید فضیلت و ارزش یکدیگر را بشناسیم و به یکدیگر به دیده احترام بنگریم.
● دوستی ازدواج دو روح است و در آن طلاق جایز نیست.
● ستان واقعی در خدمتگذاری و فداکاری رقیب و حریف اند و هیچ پاداشی نمی خواهند.
● ستانت باید مانند کتاب هایی که می خوانی کم باشند و برگزیده.
● دوست آن است که در مصیبت از کنار نرود.
● کسی که صدقه می دهد دوستی و رفاقت درو می نماید.
● اگر دوستانی نتوانند گناهان کوچک یکدیگر را اغماض کنند نخواهند توانست دوستی خود را به جایی برسانند.
● محبت بزرگتر از قانون است.
● با محبت می توان دنیا را تسخیر کرد.
● بیهوده از دیگران انتظار محبت نداشته باشید . این محبت را شما باید در دل دیگران ایجاد کنید.
● در هیچ جا و هیچ موقع دشمن نمی تواند به محبت غلبه کند.
● شادی حقیقی نصیب کسانی است که قلبی مالامال از محبت دارند.
● قایق محبت حتی بر کوه صعود می کند.
● کسی که برای محبت حدودی قائل می شود اصلاً معنای محبت را نفهمیده است.
● کلیدی که همه دشواری ها را در زندگی خواهد گشود محبت است.
● محبت تلخکامی ها را شیرین و یأس را به امید و غم را به شادی و بدبختی را به خوشبختی تبدیل می کند.
● محبت پژمردگان را شاداب، ناتوان را توانا، گمراهان را هدایت، مأیوسان را امیدوار و خسته دلان را جان می بخشد.
● محبت را فراموش نکنید و آن را ناچیز نشمارید.
● محبت داروی شفا بخش قلب های شکسته و روان های ناتوان است.
● مهربانی رشته زرینی است که افراد اجتماع با آن به یکدیگر پیوسته می شوند.
● مهربانی زمانی است که لال می تواند با آن سخن گوید و کر می توان آن را بشنود و بفهمد.
● وقتی شما نسبت به دیگران مهربان هستید، یعنی به خودتان مهربانترید.
● به خاطر یک گل سرخ ، باغبان نوکر هزار خار می شود.
● تمام تعقلات اندیشه های مرد به یک محبت زن نمی ارزد.
● گوهر، بی مالش صیقل نمی پذیرد و آدمی بی محبت .
● یک کلمه محبت آمیز می تواند فصل زمستان انسان را گرم کند.
● فلک با تابش خورشید پاداش مهربانی را می دهد.
● شمشیری علیه محبت و مهربانی وجود ندارد.
● وقتی شما نسبت به دیگران مهربان هستید ، یعنی به خودتان مهربانترید.
● مهربانی همچون عسلی است که نیش نامهربانی را در دیگری کند می کند.
● وقتی مقصد دوستان جداست ، رفاقت آنها برفناست.
● در هیچ جا و هیچ موقع دشمن نمی تواند بر محبت غلبه کند.
● فایده همکاری و دوستی این است که توانایی های شما را دو یا چند برابر می کند .
● با کارهای کوچک هم می توانید محبت خود را نشان دهید و لزومی ندارد قدم های بزرگ بردارید .
● برخورد محبت آمیز است که اوضاع را روبه راه می کند ، بدون اظهار لطف و یا نوازش ، شاید مانند حیوان می شدیم .
● قدر آدمی نسبت به جبر زمانه اش جدی باشد، همیشه نیاز به دوستی دارد که بتواند بدون تکلف و ساده لوحانه با او برخورد کند.
● رِ ظاهر سرسخت هر انسانی فردی نهفته است که خواهان تمجید و دوست داشتن است.
● اگر خواهی کم دوست نباشی، کینه دار مباش .
● دوستی ، ناگسسته ترین پیوندها ، و دانش برترین افتخارات است.
● دوست آن است که در نبودن انسان حق دوستی را رعایت کند .
● غریب کسی است که دوست نداشته باشد
 
 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  11:14 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

محبوب دل ها باشید
محبوب دل ها باشیدانسان موجودی است که برای زندگی اجتماعی آفریده شده و هنگامی که احساس کند دوست داشتنی و مورد پذیرش نیست،احساس بدبختی و تیره روزی می‌کند. واقعیتی که شامل من. تو و همه مردم دنیا می‌شود. برای ایجاد روابطی دوستانه و شادی بخش چه باید کرد. ما در دنیایی بزرگ. با مردمی زندگی می‌کنیم که آرزومند گرمای دوستی، شادی، لبخند و همراهی ما هستند و هنگامی می‌توانیم این موهبت‌ها را به خود و دیگران هدیه دهیم که یک قانون طلایی را به کار ببندیم. حتما شنیده‌اید که باید با دیگران به گونه‌ای رفتار کرد که مورد پسند آنها است اما شاید این نکته کلیدی را نشینده باشید که هرگز نمی‌توان کسی را مجبور کرد همین کار را متقابلا در برابر شما انجام دهد، این همان قانون طلایی است که سیاست شاد زیستن نامیده می‌شود. انجام این قانون به شخصیتی آماده و پرورش یافته و یکدلی و انتقال فکر نیاز دارد؛ به توانایی برای قرار گرفتن در جای دیگری و احساس کردن احساسات او.
تا همین اواخر مرسوم نبود که آدم‌ها رفتارهایشان را مورد بررسی و کند و کاو قرار دهند و آنها را با روش‌های علمی توصیه شده بسنجند. اما این کار می‌تواند کمک بزرگی باشد برای کشف اینکه مردم چه دوست دارند؛ چه می‌خواهند و به چه چیزهایی نیاز دارند؟ با این روش فرد می‌تواند دریابد که چگونه در مقابل دیگران ظاهر شود و به آنها واکنش نشان دهد. برای انجام این کار باید چشم‌تان را روی حقایق باز کنید. رفتارهایتان باید تغییرپذیر و توانایی‌هایتان قابل بسط و گسترش یافتن باشد. روان‌شناسان، رفتارهای اجتماعی متعددی را مورد بررسی قرار دادند تا دریابند چه‌چیزهایی موجب ایجاد حس دوستی می‌شود و قابلیت دوست داشته شدن در جمع را برای فرد ایجاد می‌کند. این مطالعه عاداتی را در بر می‌گرفت که می‌توانند با اراده و تصمیم جدی فرد تغییر کنند. البته باید این نکته ضروری را مورد توجه قرار داد که پیش از آنکه شما بتوانید دوست خوبی برای دیگری باشید. باید خود را دوست بدارید و نیازهای خود را شناخته و در بر طرف کردن آنها بکوشید.
شادی و نشاطی که از درون شما بجوشد و رفتاری که سرشار از اعتماد به نفس باشد. بدون تردید به توانایی حضور مثبت‌تان در جمع می‌افزاید.
برای به حداقل رساندن اصطکاک خود با دیگران و افزایش میزان محبوبیت خود میان افراد ۹ توصیه زیر را بکار ببندید:
▪ راه کمک به دیگران را پیدا کنید: نسبت به همه کس مهربان، همدل و سرشار از حس یاری و یاوری باشید چرا که ممکن است روزی سرنوشت شما در دستان آنها قرار گیرد و یا حداقل دوستی به حلقه دوستان‌تان اضافه شود.
▪ به آنچه می‌گویید عمل کنید: دوستان‌تان هنگامی به شما اعتماد خواهند کرد که ببینند شما آنچه را که می‌گویید. انجام می‌دهید، آنها همچنین توقع دارند که شما آن را به بهترین شکل ممکن انجام دهید. هیچ چیز نباید مهم‌تر از قولی که می‌دهید. باشد. وقتی شما به شکلی ذهنی و اخلاقی به قول‌هایی که می‌دهید پایبند باشید. پلی‌بین خودتان و موفقیت می‌زنید.
▪ بردبار باشید و کم انتقاد کنید: این واقعیتی است که همه اشخاص نکات قابل انتقادی دارند و ممکن است کارهایی انجام دهند که از نظر شما ناپسند باشد اما شما زمانی نسبت به دیگران موفق‌تر خواهید بود و دشمنان کمتری خواهید داشت که آن ها را آنطور که هستند. بپذیرید.
▪ سعی نکنید بر دیگران حکم فرمایی کنید: هیچ‌کس دوست ندارد که به عنوان فردی ضعیف به حساب بیاید. توانایی‌هایش به هیچ گرفته شود و همیشه به او بگویند چه کاری را چگونه انجام دهد. اگر شما دایماً خواسته‌های خود را به دیگران تحمیل کنید، با به وجود آوردن حس برتری جویی و سلطه طلبی. در منزل یا محیط کار دیگران را از خود دور می‌کنید.
▪ معلومات‌تان را به رخ نکشید: هر فردی دوست دارد در دید دیگران مهم و ارزشمند به نظر بیاید. پس هنگامی که شما تلاش می‌کنید این احساس را به فردی تقدیم کنید. بهترین موقعیت را در روابط ایجاد و ادب و نزاکت خود را متجلی کرده‌اید، اما اگر تلاش کنید یا فضل فروشی. خود را فرد مهمی نشان دهید اگر چه ممکن است دیگران شما را به خاطر دانش‌تان تحسین کنند اما شما را دوست نخواهند داشت. بهتر است مورد علاقه باشید تا مورد تحسین، توجه کنید کسی که تلاش می‌کند تا اطلاعات و دانش‌اش را به رخ شما بکشد. شاید دارد تلاش‌می‌کند احساس عمیق خود کم‌ بینی در سایر زمینه‌ها را مخفی کند، او به دلسوزی و همدلی شما نیاز دارد.
اگر شما دایماً خواسته‌های خود را به دیگران تحمیل کنید، با به وجود آوردن حس برتری جویی و سلطه طلبی. در منزل یا محیط کار دیگران را از خود دور می‌کنید.
▪ هرگز به گونه‌ای رفتار نکنید که گویی شما بالاتر و برتر از اطرافیان‌تان هستید: اگر خداوند به شما توانایی‌های برتری بخشیده است. برای آن است که در رشد و ارتقای آن بکوشید و از مواهب آن بهره‌مند شوید. اگر تلاش می‌کنید تا این برتری‌ها را به رخ اطرافیان‌تان بکشید. متاسفانه یک جزیزه کوچک تنها خواهید شد و در جمع مجبورید مدام سر به این سو و آن سو بچرخانید تا شاید شنونده‌ای برای حرف‌هایتان پیدا کنید. این سرنوشت در انتظار همه کسانی است که دروغ می‌گویند و بدون وقفه مبالغه می‌کنند. مراقب باشید. زمانی ممکن است شما هم فریاد بزنید و کسی به یاری‌تان نیاید.
▪ با گوشه و کنایه و متلک صحبت نکنید: اگر شما بتوانید شرایط حاکم بر جمع و حال و حوصله افراد دور و برتان را درک کنید. روابط شخصی شما. مانند یک سفر دریایی نرم و آرام خواهد شد. زمانی ممکن است یک پاسخ کنایه‌آمیز بتواند توفانی از خنده به راه بیندازد. اما باید متوجه باشید این شادی زودگذر باعث دلخوری و دلتنگی فرد دیگری نشود.
▪ مردم را مسخره نکنید: اشتباه کردن جزء لاینفک رفتار بشری است و هیچ‌چیزی به اندازه مسخره شدن به خاطر آن اشتباه. فرد را مورد اذیت و آزار قرار نمی‌دهد. مسخره کردن سبب می‌شود فرد احساس حقارت کند. این کار اهانت بزرگی است به اندازه‌ای که گاهی وقت‌ها زمان زیادی طول می‌کشد تا شخص بتواند فرد مسخره کننده را ببخشد.
 
 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  11:14 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

من می ترسم، نمی توانم حرفم را بزنم
من می ترسم، نمی توانم حرفم را بزنممشکلات مختلف قاطعیت چه چیزهایی هستند؟
چگونه می‎توان به اختلاف بین قاطعیت و پرخاشگری پی برد؟
ایستادگی چه زمانی درست است و چه وقتی نادرست؟
چگونه می‎توان اصول آموزش قاطعیت را در رفتار خود مورد استفاده قرار داد؟
مانند هر چیز دیگر زندگی، چگونگی قاطعیت را نمی‎توان در سیاه و سفید طبقه‎بندی کرد، ولی به طور کلی افراد دارای مشکل را می‎توان به هفت گروه اساسی تقسیم کرد. انواع مشکلات قاطعیت
۱) فرد ترسو اجازه می‎دهد آلت دست قرار گیرد. نمی‎تواند حرفی بزند و در تمام مواقع انفعالی و صبور است. هر اندازه حالت ترس و عدم اتخاذ تصمیم داشته باشید همیشه نقطه‎ای وجود دارد که می‎توانید تغییرات را از آن جا شروع کنید.
۲) شخصی که مشکلات ارتباطی دارد. تصریح می‎کنم که قاطعیت دارای چهار مشخصه‎ی رفتاری صراحت و آشکاری، صداقت و تناسب است. ممکن است شما در یکی یا سه جزء آن توانایی نداشته باشید، ولی غالباً در یکی فاقد قاطعیت هستید.
ارتباط غیر صریح و آشکار: تمایل به زیاده‎گویی دارید و فاقد صراحت هستید. به جای این که به شوهرتان بگویید «چون از جلو سوپرمارکت رد می‎شوی ممکن است دو کیلو گوشت بخری»؟ می‎گویید «می‎دانم امروز به سلمانی می‎روی. راستی از خیابان سی و هشتم می‎گذاری»؟ مستقیماً تقاضا نمی‎کنید شوهرتان هم نمی‎داند چه می‎خواهید، به این خاطر آن چه می‎خواهید به دست نمی‎آورید. تمرین بیان مطالب به طور مستقیم و ساده و بدون شاخ و برگ می‎تواند الگوی رفتاری شما را تغییر دهد. ارتباط غیر صادقانه و قاطعیت دروغی: ظاهراً قاطعیت نشان می‎دهید، ولی در گفتارتان صداقت ندارید. شما می‎گویید «از دیدنت خوشحالم، مدت‎هاست که به تو فکر می‎کنم»، در حالی که این طور نیست و طرف این را می‎داند. این امر نمی‎تواند نزدیکی و صمیمیت ایجاد کند.
ارتباط نامتناسب: مسئله‎ی درستی را در وقت نامناسب مطرح می‎کنید. مثلاً موقعی که شوهرتان درباره‎ی روز سختی که در اداره داشته صحبت می‎کند، شما اشتباهات او را به میان می‎کشید و بحث می‎کنید. ممکن است شما صریح و صادق باشید، ولی رفتار ساده‎لوحانه و غیر بالغانه‎ی شما در روابط ایجاد مشکل کند و به جای نزدیکی ایجاد فاصله نماید.
۳) نیمه قاطعیت: افراد ممکن است در یک بخش قاطعیت موفق شوند و در قسمت دیگر شکست بخورند. ممکن است بتوان احساسات دلسوزانه‎ی خود را هر جا ابراز کرد، ولی به طور کلی نتوان احساسات خود را نشان داد. مردی ممکن است در اداره کاملاً حالت انفعالی داشته باشد، ولی در خانه مانند یک دیکتاتور رفتار کند یا این که در اداره یا ارتباطات اجتماعی قاطع باشد، ولی در مقابل همسرش نتواند قاطع عمل کند. تشخیص مرز قاطعیت خیلی باریک است. شما ممکن است در کار قاطع باشید، ولی با یک سرپرست، یک زیردست، یا فقط یک شخص به خصوص این طور نباشید. ممکن است شما در روابط فرد با فرد قاطع باشید، ولی در مقابل عده‎ای چنین نباشید. مثلاً خانمی با همه قاطع است، ولی در مقابل خدمتکاری که هفتگی برای او کار می‎کند این طور نیست یا بعضی از افراد در مقابل همه قاطع هستند به جز مادرزنشان.
۴) شخص با نقص رفتاری. بعضی‎ها نمی‎توانند تماس چشم در چشم برقرار کنند، با کسی حرفی بزنند و برخوردی داشته باشند، یا سر صحبت را باز کنند. این مهارت‎های قاطعیت را می‎توان یاد گرفت.
۵) شخص با موانع به خصوص: بعضی‎ها می‎دانند چه می‎توانند بکنند و قدرت انجام آن را هم دارند، ولی ترس از طرد شدن، خشم، کنجکاوی، انتقاد، نزدیکی، یا دلسوزی مانع از انجام کار آن‎ها می‎شود.
▪ ایده‎های نادرست: فرق بین تجاوز و قاطعیت را نمی‎دانید. می‎دانید چگونه کاری را انجام دهید، اما حق خود را در انجام آن مورد سؤال قرار می‎دهید.
▪ داشتن نظر اشتباه نسبت به واقعیات اجتماعی: انواع گوناگون روابطی را که با افراد مختلف وجود دارد درک نمی‎کنید. فکر می‎کنید با یک غریبه باید مانند یک دوست رفتار کرد. هیچ وقت به نظرتان نمی‎رسد که با غریبه مانند یک غریبه و با دوست مانند دوست باید رفتار کرد. به طور مثال یک بیمار جدید اعلام کرد «من به کسی اعتماد نمی‎کنم». تحقیقات نشان داد که او به کسانی که پول دارند یا دارای اطلاعات اقتصادی هستند اعتماد می‎کند.
▪ اشتباه او: فکر می‎کرد چون نمی‎توان در همه چیز به کسی اعتماد کرد، پس باید به کسی اعتماد نکرد.
داشتن یک ایده‎ی اشتباه در واقعیت روان‎شناختی: شما در مورد نگرانی نگران هستید، در مورد اضطراب مضطرب می‎شوید، درک نمی‎کنید که در مواقعی، زندگی مشکلاتی پیش می‎آورد و اضطراب واکنش مناسبی است.
▪ مردی با یک سلسله مشکلات نزد من آمد: اخیراً پدرش به طور ناگهانی فوت کرده بود، همسرش به علت سرطان تحت عمل جراحی قرار گرفته بود، به تازگی کارش را از دست داده بود و پسرش هم زندانی شده بود. چون به خاطر این چیزها افسرده و ناامید شده بود فکر می‎کرد عصبی است. طبیعی است وقتی که زندگی این طور صریح حرف می‎زند شخص مضطرب و ناراحت می‎شود. به هر حال به جای گفتن این که «خوب من در موقعیت بدی هستم به همین علت ناراحتم» نتیجه می‎گیرید که «چون عصبی هستم خیلی نگرانم، پس بهتر است در فکر این امر باشم». به خاطر توجه به اختلال عصبی مانع خودانگیختگی خویش می‎شوید. در مواردی مانند آن چه ذکر کردم مطمئناً بهتر است به خویشاوندان و دوستان متوسل شوید تا به درمان‎گر.
▪ ندادن استقلال رأی به دیگران: فکر می‎کنید به خاطر دلایل منطقی‎تان دیگری نیز باید با شما هم عقیده باشد، ولی غالباً دیگری به علت نیازها، احساسات، و گرفتاری‎هایش نمی‎تواند با شما هم عقیده باشد. احساس می‎کنید تا زمانی که کار درستی انجام می‎دهید باید موفق و پیروز باشید: اگر این طور نشود عیب و علتی در کار شماست. واقعیت بدین صورت عمل نمی‎کند. شما ممکن است درخواست اضافه حقوق بکنید و مستحق آن هم باشید، ولی وضع اقتصادی مؤسسه‎ی شما امکان پرداخت اضافه حقوق را نداشته باشد.
۶) شخص دارای عادات مزاحم: چون یاد گرفته‎اید کارها را به طور نادرست انجام دهید ممکن است در کاری که می‎خواهید انجام دهید مشکل داشته باشید. من این عادات مزاحم را «سندرم ساندویچ بادام زمینی» می‎نامم. من برای بیمارانم این سندرم را با بیان داستان دو کارگری که با هم ناهار می‎خورند شروع می‎کنم. یکی سفره‎ی خود را باز کرد و ساندویچ خود را برداشت و گازی به آن زد و گفت: «اوه، دومرتبه ساندویچ بادام زمینی! من از ساندویچ بادام زمینی متنفرم». رفیقش به او گفت: «چرا به همسرت نمی‎گویی برای ناهارت این ساندویچ را درست نکند»؟ مرد اولی پاسخ داد: «همسرم! من ساندویچم را خودم درست می‎کنم». اگر بدانید رفتار ناخواسته‎ی شما چیست ممکن است توانایی تغییر آن را داشته باشید. اما ممکن است بدانید رفتار ناخواسته‎ی شما چیست، ولی هرگز به فکر تغییر آن نیفتید و به خوردن ساندویچ بادام زمینی ادامه دهید. سرگذشت «بیژن» که اخیراً دکترای خود را گرفته به علت مشکل شغلی نزد من آمد. او از درس دادن در کالج لذت می‎برد، اما اخیراً کارش را خسته کننده و کسالت‎آور می‎دید. مذاکرات ما روشن ساخت که این امر از موقعی که پایان نامه‎ی دکترای خود را می‎نوشت شروع شد. چون خیلی گرفتار بود نمی‎توانست خود را کاملاً برای کلاس آماده کند، به این خاطر هر چه به نظرش می‎رسید تدریس می‎کرد. بعد از اتمام پایان‎نامه این عادت جدید خود را ادامه داد. «بیژن» متوجه شد این دروس نامرتب و سطحی است. وقوف بر این امر باعث ایجاد عدم رضایت و افسردگی او شد. این نکته به نظرش نرسیده بود که در این مورد کاری بکند. من داستان ساندویچ بادام زمینی را برای او گفتم. او قبول کرد که آماده ساختن دوباره دروس کلاس برای او امکان دارد. در وسط ترم بعدی تلفنی به من اطلاع داد که با آن کار لذت درس دادن دوباره برگشته است.
۷) فردی که با فرزندان خود مشکل قاطعیت دارد: پدران و مادران می‎خواهند فرزندانشان با قاطعیت رشد کرده افراد با عزت‎نفسی شوند، ولی آن‎ها از درک این مطلب غافلند که مهارت‎های مختلف قاطعیت لازم است تا شخص مستقل شود و بتواند با دیگران روابط نزدیک برقرار کند؛ ضمناً آن‎ها نمی‎دانند که مشکلات قاطعیت آن‎ها چگونه روی فرزندانشان اثر می‎گذارد. پدران و مادران باید نمونه‎ی درست و صحیحی باشند. اگر فرزندتان ببیند شما به خود احترام می‎گذارید، برای منافع خود ایستادگی می‎کنید، صداقت نشان می‎دهید او هم یاد می‎گیرد این کارها را بکند. اگر شما در عمل خود را قاطع نشان ندهید، هر نوع گفتاری که داشته باشید و هر راهنمایی که بکنید باعث قاطعیت او نخواهد شد. دو نکته را به یاد داشته باشید:
الف) شما ممکن است به طور کلی کاملاً قاطع باشید ولی با فرزندانتان مشکل داشته باشید، چون می‎خواهید از تکرار بحث‎ها و عدم موافقت‎هایی که بین شما و والدینتان وجود داشته جلوگیری کنید.
ب) اگر خودتان زندگی کاملی داشته باشید کمتر به نیابت از طرف آن‎ها عمل می‎کنید و به آن‎ها امکان می‎دهید تا خودشان راهشان را پیدا کنند.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  11:19 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط اجتماعی

 

من نیش می زنم, پس هستم
من نیش می زنم, پس هستمآزار کلامی عبارت است از کلماتی مهاجم و آسیب رساننده که به دروغ از کسی سخن می گویند یا باعث می شوند شخص کذبی را باور کند.
● مشخصه های عمومی آزار کلامی
۱) آزار کلامی جریحه دار کننده و درد آور است؛ به خصوص که مورد انکار هم قرار بگیرد. وقتی استنباط همسر از آزار کلامی نادیده گرفته شده و به واقعیت وی هم هیچ اعتباری داده نشود، بخشی از رنج زن به سردرگمی او منتهی خواهد شد.
۲) آزارکلامی ماهیت و تواناییهای زن را مورد حمله قرار می دهد. زن ممکن است کم کم به این باور برسد که یک جای کارش ایراد دارد یا توانایی انجام خیلی از کارها را ندارد.
۳) آزار کلامی یا آشکار است (شلیک های خشم، ناسزاگویی و دادن القاب ناجور) یا پنهان و بسیار بسیار نامحسوس (مثل شستشوی مغزی). آزار کلامی آشکار، معمولأ سرزنش آمیز و منتقدانه است و در نتیجه باعث گیجی زن می شود. آزار کلامی پنهان که نوعی تهاجم مخفی است، حتی گیج کننده تر است. هدف این است که زن بدون آن که بویی ببرد، به کنترل درآید.
۴) تحقیر در قالب آزار کلامی ممکن است به طریقه ای بسیار بی غل و غش و با دلواپسی ادا شود. به نمونه ای که نرگس برایم تعریف کرد، توجه کنید: وقتی شوهرم آرام و با ملاحظه به من گفت: «دلیل واقعی این که ما هیچ وقت راجع به یک کتاب صحبت نکرده ایم این است که معنی بعضی از عبارتهای پیش پا افتاده را که یک امریکایی متوسط هم می فهمد، تو نمی فهمی، فکر کردم شاید دلیل این که ما در ارتباطمان آن قدر دچار اشکال هستیم، همین باشد و شدیدأ ناراحت و مأیوس شدم؛ از همه بدتر، علت همه ی ناراحتیهایم به گردن خودم افتاده بود!
۵) آزار کلامی، فریبکارانه و کنترل کننده است. معمولأ زن از این که شوهرش او را فریب می دهد یا کنترل می کند، بی خبر است. با این همه، ممکن است متوجه شود که زندگی اش زمین تا آسمان با چیزی که در سر می پرورانده است، تفاوت دارد و آن قدرها که دلش می خواست، خوشحال نیست.
۶) آزار کلامی موذیانه و غافلگیر کننده است. آزار کلامی، زن را به طریقی مورد بی اعتنایی، بی احترامی و تحقیر قرار می دهد که:
الف) معمولأ بدون آن که خود بداند، مناعت طبعش به تدریج کاهش می یابد.
ب) بدون آن که بداند، اتکا به نفس خود را از دست می دهد.
ج) ممکن است به طور خودآگاه یا ناخودآگاه سعی کند رفتارش را چنان تغییر دهد که باعث ناراحتی شوهرش نشود و در نتیجه دیگر خودش هم ناراحتی نکشد.
د) ممکن است به طور نامحسوسی بدون آن که خود بداند، شستشوی مغزی شود. همان طور که «فرشته» توصیه می کند: شما هرگز بر اساس آنچه دوستانتان می بینند و به زبان می آورند و چیزهایی که شوهرتان راجع به خودش و رابطه تان می گوید، قادر نیستید بگویید مورد آزار کلامی واقع می شوید. شما نسبت به آن شرطی می شوید، گیج و منگ به دور خود می چرخید و بعد نمی فهمید چه دارد به سرتان می آید.
۷) آزار کلامی غیرقابل پیش بینی است.
غیرقابل پیش بینی بودن، یکی از مشخصه های مهم آزار کلامی است. زن - همان طور که قبلأ شرح دادیم - در اثر گوشه و کنایه ها، زخم زبانها، سیخونکهای غضبناک، تحقیرها یا اظهار نظرهای جریحه دار کننده، جا می خورد و دچار ضربه و عدم تعادل روحی می شود. زن هر قدر هم باهوش، نکته سنج یا دقیق باشد، هرگز نه واقعأ می تواند آن را پیش بینی کند و نه اکثرأ سر درمی آورد چرا این برخوردهای ناراحت کننده پیش می آیند و اصلأ چگونه باید جلوی آنها را گرفت.
۸) آزار کلامی، مقوله ای است مربوط به روابط بین دو نفر. وقتی یک زوج در باره ی مسأله ای واقعی جر و بحث می کنند، مثلأ این که چطور بچه ها را تربیت کنند یا چه مدت را جدا از یکدیگر یا با هم باشند، هر دو ممکن است احساس خشم کنند، ولی هر دو می توانند بگویند: «این چیزی است که از دست آن عصبانی هستم...» یا «این چیزی است که می خواهم» و در نتیجه اگر طرفین نیت خوبی داشته باشند،‌ مسأله حل می شود. در یک رابطه ی آزارنده از نظر کلامی، هیچ ضدیت خاصی وجود ندارد. مسأله فقط آزار رساندن است و این مسأله ای نیست که حل بشود، به عبارتی تعطیل پذیر نیست.
۹) آزار کلامی، پیامی مضاعف در بردارد. بین آنچه شوهر بر زبان می آورد و آنچه واقعأ احساس می کند، ناهماهنگی وجود دارد. به عنوان مثال، ممکن است در عین خرده گیری از همسرش صادق و بی تکلف به نظر بیاید، یا ممکن است بگوید: «بنده عصبانی نیستم» در حالی که خون جلوی چشمانش را گرفته و از فرط عصبانیت مثل لبو سرخ شده یا مثلأ همسرش را برای شام بیرون ببرد و از اول تا آخر شام حالتی سرد، بی اعتنا و نچسب به خود بگیرد.
و حال بشنویم از زبان خانمها: «می گوید مرا دوست دارد و می گوید هرچه دلش خواست می تواند به من بگوید» «می گوید نظر همه برایش محترم است،‌ ولی به من خرده می گیرد، از من انتقاد می کند و نظرات و احساسات مرا قبول ندارد» «می گوید آدم آرام و آسان گیری است، اما روزی نیست که ناراحت و عصبانی نباشد» «می گوید حامی من است، در حالی که من احساس می کنم با وجود او تنها و منزوی هستم».
۱۰) آزار کلامی معمولأ پیشرونده است و از نظر شدت، تواتر و تنوع رو به افزایش می رود. به عنوان مثال، در اوایل، فرد آزارنده ممکن است با تحقیرهایی که شکل شوخی به خود گرفته اند یا با دریغ داشتن جواب، همسرش را اذیت کند. کم کم سایر اشکال آزار کلامی اضافه می شوند. (این اشکال را تحت عنوان دسته بندیهای آزار کلامی در ذیل آورده ایم). در موارد بسیار متعددی، آزار کلامی به آزار جسمانی تغییر سطح می دهد. آزار جسمانی با هل دادنها، تنه زدنها و ... تو سری زدنهای اتفاقی به شکل نامحسوسی آغاز می شود و کم کم به کتک کاری واقعی منجر می شود. یکی از خانم ها می گفت که این اواخر وقتی او و شوهرش نزدیک هم می ایستادند، که مثلأ به نقشه ای نگاه کنند، می دید که شوهرش عمدأ روی پای او ایستاده است. وقتی صدایش درمی آمد، شوهرش طوری رفتار می کرد که گویی اصلأ متوجه نشده است و این عمل بارها و بارها تکرار شد. همچنان با شدت یافتن آزار کلامی به سمت آزار جسمانی، فرد آزارگر ممکن است فضای همسرش را اشغال کند. یکی از خانم ها می گفت، هربار که با یک فنجان قهوه و بالش در یک صندلی قرار می گرفت و بنابر پیشامد یا کاری، لحظه ای اتاق را ترک می کرد، موقع برگشتن می دید که شوهرش در صندلی او جا خوش کرده است. او می گفت فرقی نمی کرد من در چه صندلی یی می نشستم. شوهرم همیشه از خالی کردن آن صندلی خودداری می کرد
. بعدها او متوجه شد که وقتی می خواهد به یخچال یا ظرف شویی نزدیک شود، شوهرش جلوتر از او پیشقدم می شود. توجه به تغییر ماهیت آزار کلامی به آزار جسمانی مهم است، زیرا تجربه ی بالینی درمانگرانی که به درمان زنان کتک خورده مبادرت می کنند، نشان می دهد که همه ی زنان کتک خورده قبلأ از نظر کلامی تحت آزار و اذیت قرا ر می گرفته اند.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
شنبه 4 شهریور 1391  11:31 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها