عنوان : نگاهي به فرهنگها و ديدگاههاي مربوط به شهادت
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
مفهوم جنگ و شهادت طلبي بررسي تاريخ زندگي انسان نشان مي دهد كه تاكنون بيشتر تضاد منافع، سازمانها، قدرتها و عقيده ها با توسل به زور، جنگ و درگيري حل شده است. در واقع، چنين به نظر مي رسد نسخه ي اصلي و منحصر به فرد تزاحم انسانها، فقط در اعمال پرخاشگرانه نهفته است. يك بررسي ساده روشن مي كند كه از قرنها زندگي انسان بر روي زمين، فقط دويست و هفتاد سال آن بدون وجود جنگ گذشته است. جنگ و ديگر مفاهيم همبسته به آن با تعبيرهاي گوناگون و از ديدگاههاي مختلفي مورد نقد و توصيف قرار گرفته اند. در اين مقاله بر اين هستيم كه به اين مقوله بپردازيم
مقدمه
در ازاي تاريخ بشر همواره بقا و ادامه ي زندگي او در گرو زنده ماندن و ابقاي نسل و حفظ و نگهداري جمعيتهاي آدمي بوده است. اين ادامه ي زندگي در شرايط گوناگون وابسته به گذشت و فداكاري عده اي از انسانها بوده است كه منافع جمعي را به منافع فردي خويش برتري مي دادند. در پاره اي موارد، اين فداكاري به شكل كاملاً متفاوتي نمود مي كرده است، يعني؛ حفظ منافع جمع بسته به با ارزشترين دارايي ـ جان و زندگي ـ فرد بستگي داشته است. گذشت اين افراد از جان و اهداي آن در راه منافع جمع كه ريشه در اعتقاد آنها دارد، جلوه هايي انساني از گذشت و ايثار است. در اين راه، منافع كلّي جمع در فرهنگهاي مختلف مي تواند متفاوت باشد، اين تفاوت مي تواند درونمايه هايي مانند اعتقادهاي ديني، وطن پرستي، قوم پرستي و... را در بر داشته باشد. مفهوم جنگ و شهادت طلبي بررسي تاريخ زندگي انسان نشان مي دهد كه تاكنون بيشتر تضاد منافع، سازمانها، قدرتها و عقيده ها با توسل به زور، جنگ و درگيري حل شده است. در واقع، چنين به نظر مي رسد نسخه ي اصلي و منحصر به فرد تزاحم انسانها، فقط در اعمال پرخاشگرانه نهفته است. يك بررسي ساده روشن مي كند كه از قرنها زندگي انسان بر روي زمين، فقط دويست و هفتاد سال آن بدون وجود جنگ گذشته است. جنگ و ديگر مفاهيم همبسته به آن با تعبيرهاي گوناگون و از ديدگاههاي مختلفي مورد نقد و توصيف قرار گرفته اند. «جنگ» واژه اي است كه به برخوردهاي مسلحانه و خشونت آميز ميان دو يا چند دولت يا گروه حاكم اطلاق مي شود (عميد زنجاني، 1368). از ديدگاه علم مردم شناسي، جنگ پديده اي طبيعي و اجتماعي است كه زندگي انسان را در برمي گيرد. تقريبا تمام تمدنهاي معروف، در اثر جنگ از بين رفته اند و همه ي تمدنهاي جديد نيز، با جنگ پا به عرصه ي وجود نهاده اند. اگر اين نظريه را قبول كنيم، در واقع، جنگ را جزئي از تكامل اجتماعي دانسته ايم و تأثيرات تاريخي آن را براي فرهنگ، مهم به شمار آورده ايم (انصاري، 1375). البته بايد به اين نكته اشاره كرد كه؛ جنگ تحت تأثير جنبه هاي گوناگون اعتقادي جنبه هاي زشت و زيبايي پيدا مي كند، اين مفاهيم بسته به زمينه ي فرهنگي و تبليغي در بسترهاي گوناگون قومي، ديني، جغرافيايي و سياسي معناي متفاوتي را ايجاد مي كند. اين رفتار در فرهنگهايي كه به صورت مثبت به جنگ و شهادت نگاه مي كنند آميزه اي از شجاعت، ايثار و از خودگذشتگي را در بردارد. «شجاعت» رفتاري است غيرمعمولي با هدف چيره شدن بر آنچه كه بيشترين فشار رواني را بر فرد وارد مي كند. آنچه كه بيشترين فشار را تحميل مي كند، معمولا به ارزيابي ذهني بستگي دارد. طبق تعريف شجاعت، فرقي ميان شجاعت فيزيكي و اخلاقي وجود ندارد. طبق نظر ريچاردسون، تهديدي كه دوستان يك فرد مي شوند، نخستين فشاري است كه در نظر فرد تصوّر مي شود (نوعي تمايل محيط محور). بدين نحو، ايثارگري براي آنها نخستين انگيزش براي روحيه ي جنگاوري و بي گمان براي اعمال جسورانه ـ شهادت ـ است، (شاليت،1 1373). دگرگوني تفكر، نخستين و جالبترين تغييري است كه در زمان جنگ به وجود مي آيد. قيود اجتماعي دگرگون مي شوند. مقدس و نامقدس تغيير مي كند و حدود آنها بسرعت دستخوش تحوّل مي شود. استحاله ي ارزشها به طور منظم و ناگهان، به وسيله ي جنگ صورت مي گيرد. جنگ به محض اعلان، ما را به جهان اخلاق نويني وارد مي كند (گاستون، ترجمه ي فرخجسته، 1368). اين ورود به جهان ارزشهاي نوين از مرگ پديده اي مثبت مي سازد و افراد را تشويق به مرگ در راه عقيده و آرمان مي كند. در اصل، شهادت دادن جلوه اي خاص و معنوي به پديده مرگ داوطلبانه و هدفمند است. روحيه ي شهادت طلبي امر ساده اي نيست كه به آساني در درون هر كسي جوشش كند. پيدايش اين روحيه در ميان افراد مسلمان و پيروان ديگر اديان و فرهنگهاي گوناگون بشري، نياز به مراحل، آداب و مناسكي دارد كه شخص شهادت طلب، پيش از شهادت بايد آنها را طي كند. در اينجا براي توضيح حالتهاي روحي يك فرد داوطلب و مراحلي كه او بايد طي كند تا به رزمنده اي ايثارگر و آماده جانبازي مبدل شود، از اصطلاح براي جامعه شناسي مناسك گذاري2 ياري مي گيريم. اين اصطلاح نخستين بار توسط آرنولد وان گنپ3 در سال 1960 در اثري با همين نام مطرح شده است. براي توصيف برخي از تحولهاي عمده در زندگي انسان، مانند حوادث مربوط به زندگي انسان به بلوغ، ازدواج، انتخاب شغل و قرار گرفتن در آستانه ي مرگ به كار برده مي شود. انسان در هر يك از اين تحولها، از يك منزلت به منزلت ديگري گذر مي كند و در طي آن، صاحب امتيازها، وظيفه ها و موقعيت ديگري مي شود. گپ، اين اصطلاح را با تأكيد بر جوامع ديني و سنتي بررسي كرد و چنين باور داشت كه انسان به موجب تحوّل دروني، در اين مناسك داراي سه مرحله متوالي است. 1) مرحله ي انفصال؛ كه در طي آن فرد از جامعه ي خود جدا مي شود. 2) مرحله ي گذر يا برزخ؛ كه در طي آن ديگر نه به جامعه و نه به مرحله ي پيشين وابسته است و نه در حالت انزوا و تنزّل به سر مي برد. 3) مرحله ي اتصال؛ كه در طي آن فرد وارد مرحله ي جديد، دنياي جديد و موقعيتي با منزلتهاي جديد مي شود (ساروخاني، 1370). شهادت، به حكم اينكه عملي آگاهانه و اختياري است و در راه هدفي مقدس است و از هرگونه انگيزه ي خودگرايانه منزه و مبراست تحسين انگيز و افتخارآميز است. شهادت قداست خود را از اينجا كسب مي كند كه فدا كردن آگاهانه ي تمام هستي خود است در راهي هدف مقدس (سليمي، 1368). شهادت طلبي در فرهنگها شهادت طلبي مفهومي مقدس است كه در وهله ي نخست ريشه در دين دارد. تاريخ نشان داده است كه ايدئولوژي هايي كه ريشه در دين داشته اند موثرترين و بيشترين انگيزها را در افراد ايجاد كرده اند. اين مفهوم به مردم ياري مي رسانده است تا در برابر تجاوز، ستم و ظلم متجاوزان ايستادگي كنند و نتايج را به نفع مصالح عمومي مردم به اتمام برسانند. بي گمان يكي از مهمترين ويژگيهاي شهادت طلبي جوهر ذاتي شجاعت، حماسه آفريني و فداكاري است. ويژگيهاي فوق، رابطه اي نزديك و ساختاري با اين مفهوم و فرهنگ مقدس دارد. واژه ي «شهيد» در فرهنگهاي گوناگون با اختلاف معنايي و بينشي ژرفي همراه است. اين تفاوت معنايي بيش از همه ريشه در اعتقادهاي مذهبي ـ فرهنگي دارد. براي مثال؛ در غرب به شهيد «ماريتر» مي گويند كه برگرفته شده از ريشه ي مورت به معناي مرگ و مردن است. اين واژه در كشورهاي اسلامي به معناي ديگري به كار مي رود. در كشورهاي اسلامي ريشه ي واژه ي شهيد به معناي حضور، حيات، گواه و نمونه، حيّ و حاضر برگزيده شده است. اما اين به معناي اين نيست كه در اين فرهنگها اصول و آرمانهاي مشتركي وجود نداشته باشد. با توجّه به مقايسه ي اين مفهوم در هر فرهنگ و ديدگاهي مي توان نقاط مشتركي را در آنها مشاهده كرد. بنابر آنچه از فرهنگهاي گوناگون برمي آيد؛ شهادت به معناي كلي در جوامع مختلف مفاهيم هم ريشه اي را دربرمي گيرد؛ اين مفاهيم تحت تأثير نوع فرهنگي، ادبي، ديني و آموخته هاي تاريخي قرار دارد، به هر حال، اين مفاهيم از نظر جامعه شناختي ريشه ي مشترك دارد. شهادت در غرب شهادت در شواليه گري در اروپا همراه با جريان جنگجويي و آيين دلاوري يكي از جلوه هاي معنوي جنگ تحت تعاليم مسيحيت رشد كرد. اين جريان كه در اواسط قرون وسطي به وجود آمد، منشا تاثير بسياري در زندگي فرهنگي و هنري و روابط سياسي اجتماعي اروپاييان شد. شواليه ها با شعار معروف «جوانمردي و از خودگذشتگي» و همچنين «دفاع از مظلوم» پا به عرصه ي تاريخ گذاشتند. چنين كه مشخص است اعتقادها و ارزشهاي دين مسيحيت به وسيله ي شواليه ها مورد توجه بوده است. آنها با مفاهيمي چون عزّت، شرافت و شجاعت به استقبال مرگ مي رفتند (شاعري، 1381). اين تصوير از شهادت پس از آغاز صنعتي شدن رو به تضعيف نهاد و مفاهيم ديگري جايگزين آن شد. فرهنگ شهادت در فرهنگ غرب پس از دو جنگ جهاني اوّل و دوّم بعد ضعيفتري از مفاهيم آييني و ديني را به همراه داشت. در اين دوران، مفهوم شهادت به شكل ديگري مورد تأكيد قرار گرفت و بيشتر مفاهيمي مانند شجاعت، وطن پرستي و مبارزه با خشونت و بيرحمي را در برمي گرفت. در اين دوره، با گسترش رسانه هاي صوتي و تصويري و حجم گسترده ي تبليغات رسانه هاي همگاني اين مفاهيم به افكار عمومي القا مي شد. شهادت در مسيحيت در دين مسيحيت مفهوم شهادت با شهادت حضرت عيسي(ع) و برخي از پيروانش آميخته است. بربنياد باور برخي از مسيحيان، مسيح از دشمني و توطئه ي زعماي دين يهود نسبت به خود آگاهي داشت و خود را براي شهادت آماده ساخته بود. برطبق روايتي، او در واپسين نشستي كه با حواريون ترتيب داده بود شركت كرد. سپس رئيس كاهنان عدّه اي را به دنبال عيسي فرستاد و يهوداي اسخريوطي او را به گروهي كه با شمشير به سراغ او آمده بودند تحويل داد (شاعري، 1381). برخي بر اين باورند كه براساس انجيل، مصلوب كردن عيسي مسيح منسوب به هيروديس پادشاه قوم يهود است. همچنين ديگر پيروان حضرت عيسي نيز داراي نقش مهمّي در فرهنگ شهادت در مسيحيت هستند. پولس حواري كه دومين مبلّغ مسيحيت است، در انتشار و تعاليم مسيحيت بسيار كوشش كرد. او بارها به زندان گرفتار شد و در نهايت به دست روميان كشته شد (رابرتسون، ترجمه ي توفيقي، 1378). در دين مسيح به اين نكته تأكيد مي شود كه شهادت مسيح(ع) به اين دليل بود تا تمامي گناهان بشر با شهادت مسيح(ع) پاك شود. در سال 64 ميلادي قديمي ترين شهادت گروهي مسيحيان در شهر روميه الكبري صورت گرفت. در عهد امپراتوري نرون و بعد از آن تا مدّت يك قرن حكام رومي غالبا مسيحياني را كه از پرستش تمثال امپراتور سرباز مي زده اند را به فجيع ترين صورتي به قتل مي رسانيدند. مدتهاي مديدي روميان به شكل رسمي با آيين عيسوي و تعاليم معنوي و عقايد خداپرستانه مخالفت مي كردند. امپراتوراني مانند؛ ماركوس اورليوس (161 ـ 180 ميلادي) سپتيموس سورس، كارلا و ماكسيموس به سركوبي نهضت مسيحيت پرداختند. بسياري از بزرگان مسيحيت در زمان امپراتور دكيوس به خاطر اينكه حاضر نشدند در برابر تمثال او قرباني تقديم كنند به شهادت رسيدند. والريانوس بسياري از اموال كليسا را به تصرف درآورد و بسياري از روحانيون و كشيشان برگزيده را به قتل رسانيد. در زمان ديوكلتيانوس (303 ميلادي)نمازخانه ها ويران شد و كتب مقدس اوراق آنها سوزانده شد و اموال كليسا مجددا مصادره شد واسقف ها و كشيشاني كه از تقديم قرباني در برابر تصوير امپراتور سرباز زدند طعمه شمشيرها شدند و عامه ي ترسايان را وادار به سجده در برابر تمثال قيصر كردند (شاعري، 1381). جالب است كه در مسيحيت كشته شدن در راه خدا يكي از نشانه هاي تقديس و نزديكي به خداوند است و اين مفهوم داراي ارزش والايي است. شهادت در شرق شهادت در ايران باستان نخستين مفهوم شهادت در دين زرتشت با شهادت پيامبر ايران باستان پايه گذاري شد؛ در زماني كه سن زرتشت به هفتاد و هفت سالگي مي رسيد و او پادشاه ايراني گشتاسپ را از دادن خراج به پادشاه توراني ارجاسب منع كرد و چون چنين شد، در دومين حمله ي تورانيان به بلخ، خرابي بسياري به آن شهر وارد شد. در اين هنگام، گشتاسپ در پايتخت نبود و چون ايرانيان هزيمت يافتند، زرتشت در آتشكده ي انوش آذر براي پيروزيشان دعا مي كرد. يكي از تورانيان به نام توربرادروش1 از پشت به زرتشت حمله كرد و او را به شهادت رسانيد (رضي، 1380). مفهوم شهادت بعدها توسط روش مذهبي زرتشت و همچنين حماسه هاي ديني و آييني زرتشت به وسيله ي پيروانش با آيين جنگاوري، دلاوري، سلحشوري و برخورد با دشمن، تركيب شد و سرلوحه ي روحيه ي شهادت طلبي شد. از جان گذشتگي و ايثار در راه هدفها و ارزشهاي جامعه در فرهنگ و ادبيات و قلمرو پهلواني و حماسي ايران باستان جلوه اي زيبا دارد. حماسه، فداكاري، سربازي، جانبازي، مقابله با نامردميها و ناپاكيها و بر حذر داشتن از جور و ستاندن حق محرومان مبارزه با بيدادگران و پاسداشت قهرمانان از ويژگيهاي بارز انسان آرماني و اسطوره اي ايران باستان است (شاعري، 1381). اين مفاهيم بعدها توسط تاريخ و ادبيات ايراني تكرار شد. در تاريخ ادبيات باستان ايران از پهلوانان و بزرگمردان بسيار ياد شده است؛ اين مفاهيم توسط فردوسي به زيبايي به تصوير كشيده شده است. در ميان سه دوره ي مشخص در شاهنامه (1ـ اساطيري، 2ـ پهلواني، 3ـ تاريخي9) قسمت اوّل، دوره ي اساطيري از پادشاهي طهمورث، جمشيد، ضحاك و ظهور فريدون داراي ارزش كمتري از مطالب حماسي است. دوره ي دوّم عهد پهلواني و داراي ارزش حماسي بسيار است. در دوره ي سوم داستانها بيشتر پيوندي را ميان مفاهيم اسطوره اي و تاريخي برقرار مي كند (شاهنامه ي فردوسي). به طور مشخص در بخش دوّم شرايط و روحيات سلحشوران و پهلوانان و همين طور روحيه ي شهادت طلبي آنها از سوي فردوسي به تصوير كشيده شده است. شماري از تاريخ نگاران پيشينه ي آيين و رسم عياري و جوانمردي در ايران را به روزگاران پيش از اسلام ارجاع داده و معتقدند؛ در برابر فشارهاي طبقاتي و اجتماعي و حكومتهاي استبدادي شماري از گروههاي اجتماعي ظهور كردند كه مظهر از جان گذشتگي و مبارزه با اختيارات شناخته شدند. رستم دستان در بسياري از داستانهاي شاهنامه به مثابه قهرمان ملّي جلوه اي از بندگي يزدان و تمسك به آيين جوانمردي و مظهر فضيلت و آزادگي و عدالت جويي و عامل تنبيه پادشاهان خيره سر است. در دروه هاي بعدي، شهادت بزرگان در بخش سوم شاهنامه به چشم مي خورد. معروفترين اين موارد كشته شدن سياوش است. در اين بخش از شاهنامه كشته شدن قهرمانان ملي آغاز مي شود و قسمتهاي تاريخي نمايان مي گردد (شاهنامه ي فردوسي). آنچه در مفاهيم ايران باستان شايان مشاهده است، نزديكي و قرابت بسيار نزديكي است كه شهادت طلبي با مفاهيم شهادت در ساير فرهنگهاي شرقي دارد. شهادت در اسلام شهادت در اسلام از ظهور دين اسلام آغاز شد. اين مفهوم، بويژه در دوران تبليغ دين اسلام، از سوي محمد(ص) مشخص و نمايان است. شهادت و پايمردي بسياري از ياراني كه در ابتداي تبليغ به دين اسلام گرويده بودند، باعث شد مفهوم شهادت در دين اسلام از تقدّس ويژه اي برخوردار شود. مفهوم و واژه ي شهادت در دين اسلام همراه با ارزشهاي ديني ظهور پيدا كرد. نمونه هاي بارز اين فداكاريها به وسيله ي پيامبر اكرم(ص) صورت گرفت، او بارها به وسيله ي دشمنان تهديد شد و مورد حمله قرار گرفت تا جايي كه بارها تا مرز شهادت پيش رفت، امّا از اهداف خود دست نكشيد. بسياري از ياران حضرت در اين راه به شهادت رسيدند، از جمله شهداي صدر اسلام مانند؛ عمار ياسر، سميه، جعفر طيار، حمزه سيدالشهدا، حارثه، مقداد و… اين شهادت طلبي بعد از پيامبر اكرم(ص) همچنان ادامه داشت. علي(ع) بارها با شجاعت به دل دشمن مي زد و روحيه ي شهادت طلبي را به ياران خود مي آموخت. ياراني مانند اويس قرني كه در ركاب حضرت به شهادت رسيدند از جمله مريدان حضرت بودند (سبحاني، 1371). روحيه ي شهادت طلبي در مذهب شيعه با ظهور حسين(ع) به اوج خود رسيد و يكي از الگوهاي مهّم و تأثيرگذار در تحولهاي عمده ي تاريخي و سياسي براي نسلهاي بعدي شد. از جمله ي قيامهاي بعدي قيام مختار بود كه پس از قيام امام حسين و در راستاي قيام عاشورايي روحيه ي شهادت را ترويج و اشاعه داد. در اسلام هر فردي شايستگي مجاهد بودن را ندارد. خداوند اين در را فقط به روي دوستان خاص خويش گشوده است. مجاهدين بالاتر از اين هستند كه بگوييم مساوي با اولياءا... هستند، مجاهدين مساوي با خاصه ي اولياءا... هستند. شهادت از نظر اجتماعي، يعني از آن نظر كه به جامعه اش تعلق دارد، پديده اي است كه در زمينه ي خاص و به دنبال رويدادهايي كه رخ مي دهد يا به دنبال خود مي آورد نيز، بايد سنجيده شود (سليمي، 1368). در مذهب شيعه، الگوي بزرگ شهادت به وسيله ي امام حسين(ع) و يارانش ارائه شده كه تأثير عميق و بزرگي در پيروان آن حضرت دارد. در واقع، در دين اسلام كشته شدن در راه خداوند و باور به خداوند يكي از با ارزشترين كارهاي نيك است و داراي ثواب بزرگ است. اين مفهوم، در مذاهب گوناگون اين دين مورد تأييد است. مجموعا، در اسلام مفهوم شهادت بالاترين درجه ي ايثار و فداكاري در راه خداوند به شمار مي رود. شهادت در يهود در دين يهود مفهوم شهادت همراه با مقاومت، صبر و استقامت است؛ چنانچه اين موضوع در مورد پيروان دين يهود نمايان است. يكي از پيامبران قوم اسراييل كه شهيد شد «ارمياي نبي» بود، او از كشته شدن نهراسيد و به احتمال زياد تحت شكنجه جان خود را از دست داد. همچنين، در تاريخ اديان به شهادت زكريا(ع) در عهد قديم و از جمله تلمود و تواريخ ديني ديگر از جمله انجيل متي نقل شده است. همچنين مي توان به شهادت حضرت يحيي(ع) نيز اشاره كرد. در تاريخ اديان از يهوديان جان بر كفي نام برده مي شود كه در جانبازي و غيرتمندي شهره بودند. اين فرقه كه قيام كردند، فرقه اي به نام زلوت ها ـ غيرتمندان ـ بودند. آنها از كشته شدن هراسي نداشتند و در اهداي جان خود و آشنايان خويش درنگ نمي كردند. آنها عقيده داشتند كه هراس از مرگ نبايد سبب شود كه هيچ انساني را به عنوان سرور خود بدانند (بي ناس، ترجمه ي حكمت، 1373). در دين يهود، شهادت و كشته شدن در راه احياي دين و مبارزه با بي عدالتي و به ظلم هم كيش از مفاهيم پيوسته و همبسته با شهادت و كشته شدن در راه اعتقاد است. شهادت در ژاپن از دير باز وطن پرستي و احساسهايي مانند پرستش آب و خاك و ارادت و فرمانبرداري از امپراتور در ميان مردم ژاپن وجود داشت. اين اعتقاد ژاپني ها ريشه در آيين آنها «شينتو» داشت. در آيين شينتو احترام به كشور و مذهب از اصول كلّي اعتقاد است. در قرون وسطاي ژاپن اعتقاد به مذهب شينتو با مفاهيم جنگاوري و دلاوري در هم آميخته شد و آيين جديدي به نام «بوشيدو»1 را به وجود آورد. اين آيين ها بعدها منشاء تحول بزرگي در اخلاق و رسوم اين ملت شد. قانون بوشيدو قوانين خاصي داشت كه عبارت بودند از: 1) وفاداري به امپراتور 2) حق شناسي نسبت به وطن و امپراتور 3) فداكاري نسبت به امپراتور تا سر حد اهداي جان 4) عدالت طلبي 5) صداقت 6) شرف؛ يعني مرگ را بر ننگ ترجيح دادن. بر طبق اين مفهوم شكست و اسارت به دست دشمن ننگ محسوب مي شد؛ بنابراين هر جنگاور ـ سامورايي ـ دو شمشير با خود حمل مي كرد؛ يكي شمشيري بلند كه براي جنگ با دشمن به كار مي رفت و ديگري شمشيري كوتاه كه براي خودكشي در مواقع شكست از آن استفاده مي شد. اين مفهوم كه تن ندادن به ننگ و خودكشي مقدس بود به هاراگيري معروف بود (شاعري، 1381). در تاريخ معاصر ژاپن مفاهيم از خودگذشتگي و نپذيرفتن ننگ در ميان ارتش ژاپن ديده مي شد. اين روحيه بويژه در ميان سربازان ژاپني در جنگ جهاني دوم عليه امريكايي ها ديده شد. آنها تا آخرين نفس مبارزه مي كردند. برخي از خلبانان ژاپني با پوشيدن لباسهاي سفيد عزاداري، شب پيش از حمله به ناوهاي امريكايي خود را براي حمله به دشمن آماده مي كردند. آنها در آخرين پرواز عملياتي، خود را به ناوهاي دشمن مي زدند و خود را فدا مي كردند؛ اين گروه به داوطلبان مرگ يا كامي كازه1 معروف بودند (گاستون، ترجمه، فرخجسته، 1368). در كلّ، آنچه اين روحيه ي مرگ طلبي و شهادت خواهي را توجيه مي كند، حفظ حيثيت، دوري از خواري طلبي، روحيه ي وطن پرستي و باور به مفاهيم فرهنگي و آييني است. مفهوم شهادت طلبي از ديدگاه روان شناسي ديدگاه روان كاوي روان شناسان، فيزيولوژيست ها، رفتارشناسان حيوانات،2 و فلاسفه در مورد اينكه آيا پرخاشگري پديده اي غريزي و ذاتي است يا بايد فراگرفته شود، توافق ندارد. اين موضوع تازه اي نيست و قرنها مورد توجه، بحث و گفت وگو بوده است. ژان ژاك روسو (1762) از بشر وحشي پاك نهاد تصويري ارايه كرد كه نشان مي داد انسان در حصار قيود اجتماعي مجبور به پرخاشگري مي شود (ارونسون، ترجمه ي شكركن، 1373). در ديدگاه روان كاوي، نظريه ي فرويد به مثابه اصلي ترين ديدگاه معروف است. فرويد دو غريزه را بنياد غرايز انسان مي دانست؛ غريزه ي مرگ3 و غريزه ي زندگي،4 او بر اين باور بود كه انسان با يك غريزه ي مرگ زاده مي شود. هنگامي كه اين غريزه متوجه درون شود، به صورت تنبيه خويشتن ظاهر مي شود، و در موارد افراطي خود را به صورت انتحاري نشان مي دهد. هنگامي كه اين غريزه متوجه بيرون مي شود، به صورت خصومت، تخريب، و كشتار تجلي مي كند. نحوه ي كاركرد غريزه ي مرگ در نظريه ي فرويد در نمودار (1) مشخص شده است. خودكشي غريزه مرگ نمودار (1) كاركرد غريزه ي مرگ در نظريه فرويد فرويد معتقد بود كه؛ اين نيروي پرخاشگر بايد به گونه اي تخليه شود وگرنه انباشته شده و سبب بيماري مي شود. اين مفهوم را مي توان به يك نظريه ي هيدروليك تشبيه كرد. مشابهت در اين است كه فشار آب در ظرف بالا مي رود. اگر نيروي پرخاشگرانه اندك اندك از بين نرود گونه اي انفجار به وقوع مي پيوندد. طبق نظر فرويد، وجود جامعه به مثابه ابزاري براي مهار كردن اين غريزه و ياري به انسان در والايش آن لازم است، يعني اينكه انسان را ياري مي دهد تا نيروي مخرب اين غريزه را به رفتاري پسنديده و يا حتي مفيد تبديل كند. ديدگاه رفتارگرايي در اين ديدگاه، كليه ي رفتار هر موجود زنده اي حتي انسان تحت تأثير محيط است، و اين محيط اطراف انسان است كه كلّيه ي رفتار او را شكل مي دهد. برطبق اين ديدگاه، مي توان با پاداش و تقويت رفتار انسان را شكل داد. بربنياد نظريه ي يادگيري رفتاري هر رفتاري كه از انسان سربزند و با تقويت همراه شود، تكرار خواهد شد. نمودار (2) چگونگي شكل گيري رفتار را از ديدگاه رفتاري نشان مي دهد. رفتار تقويت تكرار رفتار نمودار(2) چگونگي شكل گيري رفتار را از ديدگاه رفتاري در ديدگاه رفتارگرايي مفاهيمي چون ايثار، فداكاري، نوع دوستي و... رفتارهايي هستند كه به واسطه ي محيط اجتماعي و فيزيكي بيروني مورد تقويت قرار گرفته اند (اسكينر، ترجمه ي سيف، 1374). برطبق اين ديدگاه، شهادت طلبي نيز مفهومي است كه تحت تأثير اين تقويتهاي اجتماعي قرار گرفته است؛ يعني، شهادت طلبي رفتاري است كه به وسيله ديگران ـ گروههاي اجتماعي، فرهنگ، مذهب و باورهاي ملي ـ مورد توجه، پاداش و تقويت قرار مي گيرد. اسكينر بر اين باور است كه تمامي رفتارهاي ما تحت تأثير مستقيم يا غير مستقيم تقويت كننده هاي گوناگون است. در اصل، آنچه رفتارهاي ما را شكل مي دهد رفتاري است كه مورد تقويت محيط اطراف قرار گرفته است. ديدگاه انسان گرايي اين گروه از روان شناسان با ديده ي انساني به مسائل جامعه و انسان نگاه كرده اند. ابراهام مزلو از جمله روان شناساني بود كه با ديد انساني به مباحث مربوط به انسان نگاه مي كرد. او براي تفهيم مسائل انساني مفهوم سلسله مراتب نيازها را عنوان كرد. وي پنج نياز را در اين سلسله مراتب قرار داد و عنوان كرد انسان در شرايط عادي اين سلسله مراتب را طي مي كند تا به مراحل بالاتر و نيازهاي بعدي و در نهايت به خودشكوفايي1 برسد. سلسله مراتب نيازها براساس نظريه مزلو در نمودار (3) نشان داده شده است. خودشكوفايي نياز به احترام از طرف خود و ديگران نياز به تعلق داشتن و عشق نيازهاي ايمني ـ امنيت، نظم و ثبات نيازهاي فيزيولوژيكي ـ آب، غذا، جنس نمودار (3) سلسله مراتب نيازهاي مازلو از نظر مزلو فرايند تحوّل به سوي خودشكوفايي مستلزم گذر از ساير نيازهاست. او دو نوع انگيزش را عنوان مي كند؛ انگيزش از نوع D و انگيزش از نوع B يا فرا انگيزش.1 در اصل، افراد خودشكوفا انگيزش از نوع B را مورد توجه قرار مي دهند. ممكن است اين افراد براي كاري كه در رده ي بالاي نيازي قرار دارد رده هاي پايين تر نياز ها را فدا كنند. حتّي ممكن است فرد جان خود را براي آرمانهاي سطح بالاتر فدا كند (مزلو، ترجمه ي رضواني، 1372). بنابراين شهادت طلبي در ديدگاه مزلو يعني؛ گذر از نيازهاي مادي و رسيدن به مراتب بالاتر معنوي و اين ويژگي در افراد خودشكوفا ديده مي شود. او بر اين باور است كه؛ افراد خودشكوفا دارايي ويژگيهايي هستند كه با افراد عادي جامعه متفاوت است. او اين ويژگيها را به ترتيب زير عنوان مي كند. 1) ادراك بسيار كارآمد از واقعيت، 2) پذيرش خود و ديگران و طبيعت به طور كلّي، 3) خودانگيختگي، سادگي و طبيعي بودن، 4) تمركز روي مشكلات به جاي تمركز روي خود، 5) نياز به استقلال، 6) احساس درك تازه و مداوم، 7) تجربه هاي اوج و عرفاني، 8) علاقه ي اجتماعي، 9) روابط بين فردي، 10) خلاّق بودن، 11) ساختار منشي دموكراتيك، 12) مقاومت در مقابل فرهنگ پذيري. مزلو براين باور بود كه؛ افراد بسيار كمي به خودشكوفايي مي رسند امّا اين افراد موجب تحوّل در جامعه خواهند شد (شولتز، ترجمه ي كريمي و همكاران، 1377). در واقع، مفهوم خودشكوفايي گاهي موجب مي شود تا فرد نيازهاي مادي و ابتدايي را كه حيات و زندگي او را تأمين مي كند به خطر بيندازد تا به نيازهاي سطح بالاتر و معنوي جامع عمل بپوشاند. در مورد شهادت طلبي نيز اين خودشكوفايي فرد است كه او را به ترك نيازهاي اوليه ي حيات براي رسيدن به بعد معنوي ترغيب مي كند. مفهوم شهادت طلبي از ديدگاه جامعه شناسي ديدگاه كاركردگرايي نظريه ي كاركردگرايي ـ فونكوسيوناليستي ـ اصولا تجلي تفكر دوركيم1 است كه البته زمينه ي آن به اندام گرايي باز مي گردد. در اين ديدگاه، جامعه اندامواره يي است كه هر عضو آن داراي كاركردي معين و مشخص است. در روند كاركردگرايي نوين، جامعه شناسان در پي مقايسه بدن با جامعه نيستند. بلكه به نظر كاركردگرايان بقاي هر جامعه به علت ساختار و فوايد آن است. دوركيم نظريه ي خود را درباره ي علل و انگيزه هاي خودكشي بر پايه ي همبستگي اجتماعي1 پايه ريزي كرد. از نظر دوركيم دو نوع همبستگي وجود دارد: 1) همبستگي مكانيكي2 بر بنياد ارزشها، اعتقاد ها، سنتها و هنجارهاي مشترك شكل گرفته است. 2) همبستگي ارگانيكي3 كه بربنياد تقسيم كار و وابستگي متقابل و وجود مجموعه اي از تكاليف و حقوق متقابل استوار است كه باعث پيوند اشخاص با يكديگر مي شود. مزلو مفهوم خودكشي را تشريح مي كند و بر اين باور است كه؛ خودكشي يك پديده ي فردي نيست بلكه تحت تأثير نيروهاي اجتماعي شكل مي گيرد. او به بررسي ويژگيهاي صفات و ايمان در انسجام گروهي مي پردازد. مزلو مفهوم خودكشي را با توجيه نرخهاي گوناگون و منظم خودكشي در گروههاي مذهبي يا شغلي و انسجام و همبستگي در ميان اعضاي آنها پرداخته است (شاعري، 1381). دوركيم خودكشي را به صور گوناگون دسته بندي كرد كه عبارتند از: 1) خودكشي خودخواهانه4: هنگامي كه رابطه ميان فرد و جامعه تضعيف مي شود او در حاشيه قرار مي گيرد و سرگردان مي شود و فشارهاي اجتماعي قادر به كنترل رفتارهاي خود ويرانگرانه ي او نيست. بنابراين، او دست به خودكشي خودخواهانه مي زند. در جوامعي كه فردگرايي و استقلال خواهي بيشتر رواج دارد، اين گونه خودكشي بيشتر صورت مي گيرد. 2) خودكشي جبرگرايانه (فاتاليستيك)1: اين گونه از خودكشي حاصل احساس نوعي ناتواني است و آن حالتي است كه فرد قادر نيست زير سلطه و تأثير محيط فرهنگي و اجتماعي خود نباشد. 3) خودكشي بي هنجاري (آنوميك)2: اين گونه از خودكشي در جوامعي رخ مي دهد كه هنجارها و قوانين فرهنگي پذيرفته شده مراعات نمي شود و بي نظمي و بي هنجاري مشاهده مي شود. 4) خودكشي دگرخواهانه3: از گونه ي احساس همبستگي و وابستگي و احساس وظيفه ي اخلاقي شديد نسبت به گروه يا جامعه ناشي مي شود و به خاطر اينكه فرد ميان منافع خود و منافع گروه تعارضي نمي بيند، خود را فداي جمع مي كند. بنابراين اين خودكشي از احساس همبستگي و انسجام بسيار قوي نسبت به جامعه و يا گروه ناشي مي شود چرا كه فرد ارزشها و هنجارهاي گروه خود را فدا و قرباني مي كند. در بحرانهاي شديد، جنگها و انقلابهاي اجتماعي كه انسجام اجتماعي، يگانگي و احساس همدردي ميان افراد جامعه بيشتر مي شود اين نوع خودكشي افزايش مي يابد. اين نوع خودكشي كه حاصل تضعيف فرديت و افزايش درجه ي مفرط انسجام گروهي است خودكشي دگرخواهانه نام دارد (دوركيم، ترجمه ي پرهام، 1369). دوركيم اين مسئله را مورد اشاره قرار مي دهد كه؛ خودكشي دگرخواهانه در ميان افسران بيشتر از سربازان وظيفه است. او اين موضوع را چنين تفسير مي كند كه؛ افسران خود را با قواعد نظامي وقف داده اند و در اهداف اين نظام ذوب شده اند. در هر حال اين نوع خود كشي ـ شهادت ـ در عرف و فرهنگ عمومي مردم مذموم و منفور نيست بلكه امري مقدس و حتي واجب است. ديدگاه تفسيرگرايي (تفهيمي) در اين ديدگاه، باور بر اين است كه كلّ شرايط موجود در جهان شامل قواعدي جهان شمول است كه مي توان رفتار انسانها را تبيين، كنترل و پيش بيني كند. اين جامعه شناسان به اثبات گرايان ـ پوزيتيويست ـ معروف شدند. معروف ترين فرد از ديدگاه تفسيرگرايي ماكس وبر1 است؛ به نظر وبر در همه ي كنشها از جمله شهادت طلبي، در فراي عمل افراد نيتها و انگيزه هايي وجود دارد كه بايد به آنها توجه كرد. مفهوم مورد نظر وبر «كاريزما» است. كاريزما پاسخي است معنايي كه فرد براي معنا بخشيدن به زندگي اجتماعي و فردي خود نشان مي دهد و اين مسئله تعهد به نوعي رفتار را در پيش خواهد داشت. در اصل، او نقش و اهميت فرهنگ را در شناخت مفهوم شهادت طلبي بسيار مهم مي داند. بربنياد كاريزما مي توان گفت كه؛ ابزارگرايي عقلي و اومانيسم عصر حاضر موجب كمرنگ شدن مفاهيم معنوي شده است. ديدگاه مبادله اي اين ديدگاه به اين مسئله اشاره داردكه رفتارهاي انسان از نوع مبادله اي است يعني چيزي مي دهد و چيزي مي گيرد. در اين مبادله، منفعت فردي كه موجب سود شود مورد توجه است. در اينجا مسئله مورد توجه اين مطلب است كه در اين ديدگاه رفتار ديگر خواهان2 توجيه مي شود. يكي از پاسخها اين است كه ديگر خواهان در پي نوعي رضايت معنوي هستند، هر چند مستلزم خسران مالي باشد. امّا چنين گرايشي موجب خوشحالي و رضايت شخص را فراهم مي كند. بربنياد چنين نظريه اي، ديگرخواهي از موارد بسيار نادر در رفتار انساني است (شاعري، 1381). در اين ديدگاه برخي از مفاهيم يادگيري از ريخت روان شناختي و برخي استثناها مورد توجه است و با آن سعي مي شود رفتار شهادت طلبي مورد توجيه قرار گيرد. در ديدگاه مبادله، آنچه مورد توجه است رويه ي يك داد و ستد است از نوع و شيوه اقتصادي؛ در اصل، اين ديدگاه شهادت طلبي را گونه اي معامله مي داند و بيشتر بر جنبه مادي و كمتر بر جنبه ي معنوي تأكيد دارد. نظريه ي تضاد1 اين ديدگاه تحت تأثير كارل ماركس2 به وجود آمد. ماركس بر بنياد نگرشي كه به جهان داشت و با عنايت به فلسفه اي كه بدان قايل بود و برداشت ويژه اي كه از فلسفه داشت، دگرگوني و تحوّل همه چيز را ناشي از تضاد ميان پديده ها مي دانست. او سياستمداري علاقه مند به جامعه ي سوسياليستي مبتني بر آرا و افكار خود بود؛ افكاري كه در بوته ي فلسفه ي ماتريالسم ديالكتيك و ديالكتيك تاريخي حرارت ديده بود. او مفاهيم دگرگوني اجتماعي را با جهت گيري سوسياليستي مطرح كرد. در ديدگاه مادي گراي ماركس مبارزه با سرمايه داري مبارزه اي بي امان است كه در آن براي تحقق اتوپياي كمونيستي كشتن و كشته شدن و مرگ نيز جايز است، چرا كه آخرين حد مبارزه كشتن و كشته شدن است. در اين درگيري مداوم و مستمر ميان گروهها و طبقه ها كه گاهي پنهان و اكثرا آشكار و خشونت آميز و مرگبار است، سرانجام نظم موجود دچار فروريزي مي شود و نظم اجتماعي جديدي به وجود مي آيد. از آنجا كه در عصر ماركس آلترناتيو مؤثري در برابر نظام سرمايه داري وجود نداشت، بسياري از مردم مبارز با شور و شعف اين ديدگاه را پذيرفتند و سوسياليست هاي نوين و نهضتهاي كمونيستي به طور مستقيم از آثار او الهام گرفتند. البته آنچه مفهوم شهادت و فرهنگ وابسته به آن را در اين ديدگاه توجيه مي كرد مبارزه با ظلم، بيداد، تبعيض، ذلت و خواري با ديدگاهي كاملا مادي بود (سبحاني، 1369). در مجموع، ديدگاه تضاد با يك روش كاملا ماترياليستي به مفهوم شهادت طلبي نگاه مي كند و مي كوشد با يك بعد معنوي كه به ديدگاه مادي مي دهد و آن همانا فداكاري براي همنوع است رفتار شهادت طلبي را توجيه كند. منابع و مأخذ: 1. ارونسون، ا. روانشناسي اجتماعي، ترجمه ي شكركن، 1373، تهران: انتشارات رشد. 2. اسكينر، ب، ا. فرا سوي آزادي و شأن، ترجمه ي سيف، ع، ا. 1374. تهران: انتشارات آزاده. 3. انصاري، ا. (اجمالي بر؛ مردم شناسي جنگ). 1375، (مجموعه مقالات ارايه شده در كنگره ي بزرگداشت سرداران و بيست و سه هزار شهيد استان اصفهان)، اصفهان: ناشر لشكر 14 امام حسين(ع) استان اصفهان. 4. بي ناس، ج. تاريخ جامع اديان. ترجمه ي حكمت، ع، ا. 1373. تهران: انتشارات علمي و فرهنگي. 5. رابرتسون، آ، چ. عيسي اسطوره يا تاريخ. ترجمه ي، توفيقي، ح. 1378. تهران: انتشارات علمي و فرهنگي. 6. رضي، ه. 1380. زرتشت پيامبر ايران باستان. تهران: انتشارات بهجت. 7. دوركيم، ا. درباره تقسيم كار اجتماعي. ترجمه ي، پرهام، ب. 1369. تهران: انتشارات اميركبير. 8. ساروخاني، ب. 1370. دايره المعارف علوم اجتماعي (جلد اوّل). تهران: انتشارات كيهان. 9. سبحاني، ح. 1369. نگرشي بر تئوري ارزش. تهران: انتشارات اميركبير. 10. سبحاني، ج. 1371. فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام. تهران: انتشارات معشر. 11. سليماني درچه، ب. (نگرشي جامعه شناختي به بسيج و نقش آن در امنيت و توسعه ي ملي). 1375، (مجموعه مقالات ارايه شده در كنگره ي بزرگداشت سرداران و بيست و سه هزار شهيد استان اصفهان)، اصفهان: ناشر لشكر 14 امام حسين(ع) استان اصفهان. 12. سليمي، ح. 1368. روان شناسي نظامي. تهران: انتشارات شركت بين المللي نشر و تبليغ بشري. 13. شاليت، ب. روان شناسي رزم و درگيري. ترجمه، ناشر. 1373. تهران: انتشارات صرير. 14. شاعري، م، ح. 1381. جامعه شناسي شهادت طلبي و انگيزه هاي شهيدان. تهران: انتشارات شاهد. 15. شولتز، د. نظريه هاي شخصيت. ترجمه، كريمي، ي. جمهري، ف. نقشبندي، س. گودرزي، ب. بحيرايي، ه. نيكخو، م، ر. 1377. تهران: انتشارات ارسباران. 16. عميد زنجاني، ع، ع. (بازشناسي جنبه هاي تجاوز و دفاع). 1368، (مجموعه مقالات ارايه شده در كنفرانس بين المللي تجاوز و دفاع)، تهران: 19ـ17 مرداد ماه 1376 17. فردوسي، ا. شاهنامه فردوسي. متن چهار كتاب اصلي و سه داستان الحاقي. 1369. تهران: انتشارات اميركبير. 18. كوزر، ل. زندگي و انديشه بزرگان جامعه شناسي. ترجمه، ثلاثي، م. 1380. تهران. انتشارات چهر. 19. گاستون، ب. جامعه شناسي جنگ. ترجمه فرخجسته، ه. 1368. تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامي. 20. مزلو، ا. انگيزش و شخصيت. ترجمه ي رضواني، ا. 1372. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوي.