0

بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 8 : نامه فرهنگستان اسفند 1383; 1(1 (پياپي 1)(ضميمه دستور)):93-129.
 
زبان فارسي و نظريه هاي زباني: در جستجوي چارچوبي براي تدوين دستور جامع زبان فارسي
 
دبيرمقدم محمد*
 
* دانشگاه علامه طباطبايي
 
 

زبان شناسي امروز شاهد تحولات بسيار عظيم و عميقي است. نمود اين تحولات را مي توان در نظريه هاي ساختاري، نقشي / كاركردي، شناختي، و نقشي - رده شناختي گوناگون مشاهده كرد. در اين عرصه، زبان شناسي علاقه مند به مسايل زبان فارسي همواره از خود مي پرسد «كدام يك از اين نظريه ها مي تواند براي توصيف و تبيين داده هاي زبان فارسي كارآمد باشد؟» و «آيا مي توان از دستاوردهاي اين نظريه ها در تدوين دستور جامع زبان فارسي بهره جست؟» از آنجا كه در پانزده سال گذشته درباره تكواژ را در چارچوب نظريه هاي ساختاري و نقشي / كاركردي گوناگون بحث شده است (از آن جمله اند: كريمي 1989، 1990، 2003، دبيرمقدم 1369، 1992، قمشي 1997، شكوهي و كيپكا 2003، وپال (2003 و در اين مدت تحولات نظري عمده اي مرتبط با مبحث را در نوشتگان زبان شناسي صورت گرا و نقش گرا رخ داده است (مانند ريتزي 1997، هليدي 1994/ 1985، لمبركت 1994، نيكولااوا 2001، بوورز 1993، 2001، (2002، بررسي و نقد اين آثار مبناي پاسخ به دو پرسش فوق قرار گرفته است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 15 : نامه فرهنگستان تير 1383; 6(3 (پياپي 23)):148-152.
 
تبصره بر تبصره (درباره سفينه تاج الدين احمد وزير)
 
ذاكرالحسيني محسن*
 
 
 

پس از چاپ حروفي بياض تاج الدين احمد وزير (قم، 1381 شمسي)، نقدي بر آن نوشتم که در نامه فرهنگستان (شماره 21، تير1382) به چاپ رسيد. استاد ارجمندي آقاي دکتر سليم نيساري در آن نوشته به ديده عنايت نگريستند و «تبصره اي» بر آن نوشتند که در شماره بعدي نامه فرهنگستان (شماره 22، بهمن1382) چاپ شد. افاضات ايشان را با اشتياق تمام خواندم و از نکته سنجي هاي ايشان مستفيض و منت پذير شدم. اما توضيح چند نکته مندرج در آن نوشته را ضروري يافتم که اميدوارم بار ديگر با حسن نظر ايشان و خوانندگان گرامي تلقي شود ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 18 : نامه فرهنگستان تير 1383; 6(3 (پياپي 23)):196-201.
 
اصلاح شناسي و مهندسي دانش
 
فلبر هلموت*
 
 
 

اصلاح شناسي، از طريق مفهوم، که بخشي از دانش است، با مهندسي دانش رابطه نزديک دارد. رابطه اين دو از اين امر آشکار است که، در سطح نظري، علم اصطلاح شناسي بخش اصلي علم شناسي است و، در سطح عملي، اصطلاحات پايه اصلي مهندسي دانش است. در شبکه مفاهيم، واژه هايي را که به مفاهيم اطلاق مي شوند اصطلاح مي نامند. اصطلاحات، در پرتو ساختار نظام مندشان، چارچوب آرايش و نظم دهي دانش و لازمه آن و نظام هاي خبره است. در مرکز اين نظام ها، بنيادهاي ساختمند دانش، يعني واقعيت ها، قاعده ها و راهبردهاي حل مساله، جاي دارند.
علم اصطلاح شناسي، از ديدگاه عملي، با مثلث شي – مفهوم – نماد سر و کار دارد و در جست و جوي راه حل هايي براي مسائل اصطلاح شناسي است. منطق نيز، که شاخه اي از علم شناسي است، از ديدگاهي نظري، علاوه بر اين مثلث، مثلث واقعيت – گزاره – جمله و نيز استنتاج را بررسي مي کند که هم به مهندسي دانش و هم به معرفت شناسي – که بخش اصلي علم شناسي است – مربوط است.
بدون اصطلاحات دقيق علمي نمي توان در علم و فناوري پيشرفت خوبي داشت. در قرن هجدهم، لاووآزيه، خالق نامگان شيمي، خاطر نشان کرد که علوم تجربي از واقعيت هاي بسيار و انگاره هايي که از طريق اين واقعيت ها حاصل مي شوند و کلمه ها تشکيل مي يابند. هرگاه انگاره هايي که به کلمه ها مربوط اند درست نباشند، واقعيت ها معتبر نخواهند بود. شوخارد، زبان شناس مشهور، بر اين باور بود که تيرگي اصطلاحات، مانند مه در دريانوردي، خطرناک است و خطر بيشتري هم دارد، چون به ندرت تشخيص داده مي شود. نمادهاي مفاهيم، يعني واژه ها يا نمادهاي نوشتاري، بايد بدون ابهام بر مفاهيم، که به اشياي دنياي خارج صورت ذهني مي دهند، اطلاق شوند. براي اين که بتوان اين نمادها را بدون ابهام بر مفاهيم اطلاق کرد، بايد مفاهيم را، با استفاده از ويژگي هاي کيفي اشيا، در درون شبکه مفاهيم توصيف کرد. در سازمان هاي علمي و فني و حرفه اي، اين کار را متخصصان هر رشته در گروه هاي اصطلاحات انجام مي دهند. البته نمي توان به نقش فعاليت آنها در کمک به جامعه اطلاعاتي آينده زياده بها داد. متاسفانه، تاکنون پذيرش اين نوع فعاليت ها و حمايت از آنها ضعيف بوده است. چون، در هر زبان، شمار عناصر واژگاني براي ساخت هاي ترکيبي (ستاک ها و وندها) فقط به چند هزار مي رسد و شمار مفاهيم در حوزه هاي متعدد از يک ميليون فراتر مي رود. در اين صورت، بديهي است که به سختي مي توان واژه ها را بدون ابهام بر مفاهيم اطلاق کرد ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 5 : نامه فرهنگستان بهمن 1383; 1(3 (ضميمه گويش شناسي)):57-63.
 
بررسي واژه هاي دام داري در گويش كلهري
 
ملكي ناصر*
 
* دانشگاه رازي كرمانشاه
 
 

ايل كلهر از بزرگ ترين ايلات كرد ايران است كه از ديرباز در كوهپايه هاي زاگرس سكونت داشته اند. مسكن و محل كوچ ايل كلهر در دوره هاي مختلف تاريخي بنا بر استعداد ايلي و قدرت محلي آنان، از لحاظ وسعت و حدود، متفاوت بوده است. اين محدوده را از جنوب شهر كرمانشاه تا حوالي بغداد و از سومار و نفت شهر تا خانقين و مندلي بايد در نظر داشت. سرزميني كه زيستگاه ايل كلهر، در حال حاضر، بدان محدود شده است به دو ناحيه سردسيري و گرمسيري تقسيم مي شود.
جامعه روستايي كلهر، با تمام پيشينه يكجانشيني، به دليل گله داري، هنوز داراي خصوصيات زندگي كوچ نشيني است. گله داران، حتي اگر يكجانشين باشند، موقع لازم، خانه و كاشانه را رها مي كنند و همراه گله به دامان سرسبز طبيعت پناه مي برند تا دام خود را در مراتع سرسبز بچرانند. با توجه به وسعت منطقه كرمانشاهان و تنوع آب و هوايي كه وضعيت ويژه و با اهميتي را براي دام داران اين ناحيه فراهم آورده است، در همه مناطق ييلاقي و قشلاقي اين استان مراتع وسيعي وجود دارد كه يكي از بهترين ضروريات زندگي چوپاني و دام پروري است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 6 : نامه فرهنگستان بهمن 1383; 1(3 (ضميمه گويش شناسي)):64-81.
 
بررسي پي بستهاي ضميري در گويش دلواري
 
واحدي لنگرودي محمدمهدي,ممسني شيرين
 
 
 

بخش دلوار، منطقه اي در غرب استان بوشهر، از توابع شهرستان تنگستان است كه در فاصله 36 كيلومتري جنوب شرقي شهر بوشهر، در حاشيبه خليج فارس قرار دارد. جمعيت اين بخش، شامل شهر دلوار و روستاهاي مجاور آن، قريب به 25000 نفر است.
گويش دلواري، مانند ساير گويشهاي استان بوشهر، نظير دشتي و دشتستاني، از جمله گويشهاي ايراني نو و از شاخه جنوب غربي است. (نك. رضايي باغ بيدي،
(1380. گويش دلواري، گونه نوشتاري و رسمي ندارد و تاكنون، هيچ گونه تحقيق زبان شناختي و حتي غيرزبان شناختي بر روي آن صورت نگرفته است. در اين مقاله به توصيف يكي از ويژگيهاي جالب آن، يعني نظام ضماير شخصي پرداخته شده است. به نظر مي رسد اين نظام ضماير، كه بازمانده از گونه هاي كهن زبان فارسي ميانه است،‌از جهاتي چند حايز اهميت باشد. از جمله اين موارد، ويژگي ارگتيو و بازتاب آن در ضماير شخصي است. اما آنچه دراين مقاله بدان پرداخته خواهد شد عبارت است از معرفي، توصيف و تحليل ساختواژي و نحوي پي بستهاي ضميري در گويش دلواري. در اين تحقيق با مقايسه گونه هاي متصل و آزاد ضماير شخصي، به تشريح توزيع و رفتار نحوي اين ضماير پرداخته و به پرسشهاي زير، حتي الامكان، پاسخ داده خواهد شد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 1 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1383; 1(2 (پياپي 2)(ضميمه گويش شناسي)):2-3.
 
گويش هاي ايراني: پاسداران فرهنگ ايراني
 
رضايي باغ بيدي حسن*
 
 
 

امروزه طنين دلنشين زبان ها و گويش هاي ايراني را در جاي جاي ايران زمين مي توان شنيد. قرن هاست كه مادران پاك نهاد اين مرز و بوم واژه ها، حكايت ها، ضرب المثل ها و ترانه هاي اصيل ايراني را در قالب گويش هايي چون آراني، آشتياني، آمره اي، ابوزيدآبادي، آبيانه اي، اردستاني، افتري، اناركي، الويري، بادرودي، بختياري، بشاگردي، بلوچي، بهديني، بيابانكي، بيدگلي، پاپوني، تاتي، تاري، تالشي، تفرشي، جوشقاني، خوانساري، خوري، دشتستاني، دواني، زفره اي، سدهي، سرخه اي، سمناني، سنگسري، سويي، سيوندي، فروي، فريزندي، قهرودي، كردي، كشه اي، كفراني، كهكي، گزي، گوراني، گيلكي، لارستاني،‌ لاسگردي، لري، لكي، مازندراني، محلاتي، مهرجاني، ميمه اي، ناييني، نطنزي، وانشاني، ورزنه اي، و فسي، و يدري و يرندي، يا در قالب لهجه هاي شيريني چون اصفهاني، بيرجندي، تهراني، قائني، كرماني،‌ مشهدي، نيشابوري، همداني و يزدي در گوش فرزندان دلبند خود زمزمه مي كنند. هنوز نواي دلرباي زبان ها و گويش هاي ايراني را در خارج از مرزهاي ايران، از تركستان چين در شرق (سريكلي) تا اقصا نقاط آسياي صغير در غرب (كردي)، و از ماوراي قفقاز در شمال (آسي) تا حاشيه جنوبي خليج فارس (كمزاري) مي توان شنيد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 2 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1383; 1(2 (پياپي 2)(ضميمه گويش شناسي)):4-6.
 
چند سروده طبري، نيشابوري و بهلوي
 
افشار ايرج*
 
 
 

به دو مناسبت: چاپ كردن جلد اول از مسايل پاريسيه شادروان محمد قزويني - كه تاكنون به چاپ آن موفق نشده بودم - و دست يافتن به جنگ خطي مورخ 651 (تاريخ مذكور زير يكي از اجزاي آن در صفحه 153) متعلق به كتابخانه آيه اله مرعشي در قم به چند دوبيتي محلي دست يافته ام و چون انتشار آنها را براي پژوهيدن و كاويدن گويش شناسان سودمند مي دانم متن آنها را به همان وضعي كه در جاي خود آمده و رعايت دقيق در مورد بي نقطگي كلمات در اينجا به چاپ مي رساند:
الف) منقولات محمد قزويني در مسايل پاريسيه
در نسخه نظامي كتابخانه ملي پاريس
(Suppl. Pers. 1817)، بين مخزن الاسرار و خسرووشيرين قريبا 22 رباعي خيام مسطور است، با خطي غير از خط كابت اصلي نظامي كه در سنه 763 نوشته شده، ولي باز خطي قديم است و گويا، اگر درست خوانده باشم، رقم محو شده آخر ابيات در حدود 911 هجري نوشته شده است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 
صفت فاعلي مركب مرخم
 
طباطبايي علاالدين*
 
 
 

در زبان فارسي، واژه هاي مرکب بسياري وجود دارد که دستوريان سنتي آنها را صفت فاعلي مرکب مرخم مي نامند، مانند ميهن پرست، خودبين، خداشناس. چنان که مي بينيم، ساختمان ظاهري اين واژه ها چنين است:
اسم + ستاک حال
ضمير مشترک + ستاک حال
نخستين پرسشي که در باره اين صفت ها مطرح مي شود اين است که آيا جز دوم آنها - مثلا بين درخودبين- ستاک حال است يا صفت فاعلي مرخم؟ چنان که مي دانيم، در دستورهاي سنتي، اين جز را صفت مرخم به شمار مي آورند:
ممکن است از آخر صفت فاعلي مختوم به نده پسوند نده را حذف کنيم و آن را به جاي صفت به کار بريم... در اين صورت، آن را صفت فاعلي مرخم يا مخفف گوييم و در اين حال قبل از بن مضارع کلمه اي مي آوريم که با آن بن مضارع تشکيل يک صفت واحد بدهد. مانند سخن گو که اصل آن سخن گوينده بوده است.
به گمان اين نگارنده، دلايلي وجود دارد که نشان مي دهد نظر دستوريان سنتي قرين صحت است. براي دفاع از اين ادعا، لازم است با ساختار نحوي و معنائي صفت هاي مرکب فارسي آشنا شويم ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 8 : نامه فرهنگستان بهمن 1382; 6(2 (پياپي 22)):108-124.
 
بررسي ساختار فعل هاي جعلي در فارسي ميانه و فارسي دري
 
منصوري يداله*
 
 
 

ساختار فعل در زبان فارسي ميانه (پهلوي) به دو شيوه قابل بررسي و مطالعه است و دسته بندي و سامان مندي آن در دو دستگاه فعلي زير امکان پذير است:
1-فعل هاي اصلي 2. فعل هاي موسوم به جعلي
1-فعل هاي اصلي
سير تحول زباني و تاريخي اين گونه فعل ها نشان مي دهد که آنها بازمانده دستگاه فعلي زبان هاي ايراني باستان (فارسي باستان - اوستائي) اند که تحت قواعد و نظام خاصي به فارسي ميانه، سپس، از آن زبان به فارسي دري رسيده اند.
اين ساختار در دو دستگاه فعلي ماضي و مضارع نمودار گشته است.
ماده ماضي: اين ماده در فارسي ميانه و سپس در فارسي دري بازمانده صفت هاي فاعلي يا مفعولي ايراني باستان است. مثال:
فارسي دري آورد؛ فارسي ميانه
?wurd؛ مشتق از ايراني باستان ?-br-ta- از ريشه bar- به معني «بردن، حمل کردن»
فارسي دري کند؛ فارسي ميانه
kand-؛ مشتق از ايراني باستان kan-ta- از ريشه kan- به معني «کندن، حفر کردن»
فارسي دري آمد؛ فارسي ميانه
?mad؛ مشتق از ايراني باستان ?-gma-ta- از ريشه gam- به معني «حرکت کردن».
ماده مضارع: اين ماده در فارسي ميانه و، به تبع آن، در فارسي دري نيز، تحت نظام آوايي و تحول ساختاري، از ماده هاي گوناگون ايراني باستان (ماده مضارع، ماده مجهولي، ماده سببي، ماده آينده و ...) مشتق شده است:
فارسي دري بر-؛ فارسي ميانه
bar-؛ مشتق از ايراني باستان bar-a- از ريشه bar- به معني «بردن، حمل کردن»
فارسي دري سراي-؛ فارسي ميانه
sr?y؛ مشتق از ايراني باستان sr?w-aya- از sr?w-، صورت بالانده ريشه sraw- به معني «سرودن، شنيدن».
فعل هاي اصلي در فارسي ميانه و آنگاه در فارسي دري، به همين شيوه، سامان مند و قانون مندند و زبان، در اين مورد، سير تاريخي و دگرگوني دروني خود را به گونه طبيعي پيموده است. اما موضوع اصلي اين گفتار دستگاه فعلي دوم (افعال موسوم به جعلي) است ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 9 : نامه فرهنگستان بهمن 1382; 6(2 (پياپي 22)):125-127.
 
شخصيت باباطاهر
 
معدن كن معصومه*
 
* دانشگاه تبریز
 
 

باباطاهر عارفي سوخته دل، عاشقي سرگشته، و رندي قلندر است. در ميان همه عنوان ها، شايد سوته دل مناسب ترين عنوان براي او باشد. او خود نيز بارها خويشتن را با اين صفت معرفي کرده است:
نواي ناله غم اندوته دونو    عيار قلب خالص بوته دونو
بوره سوته دلان وا هم بناليم   که قدر سوته دل دل سوته دونو
شعر باباطاهر تسکين دهنده دل هاي بي قرار و ترانه هاي دلنشين او ورد زبان عامه اهل ذوق به خصوص کساني است که از درس و مکتب فارغ و کلامشان آسوده از زحمت انگشت کسان است. نغمه هاي سوزناک و عاشقانه او را بارها از زبان کشت کاران و چوپانان و پيشه وران، از زن و مرد و بزرگ و کوچک، شنيده ايم و شايد دوبيتي بسيار مشهور ز دست ديده و دل هر دو فرياد را، که چه بسا صورت تازه تر سروده او باشد، از زمزمه هاي شاعرانه اهل ذوق و دل سوختگان محبت بتوان شمرد.
مستندترين خبري که از باباطاهر در دست داريم روايتي است در راحه الصدور راوندي که از ملاقات طغرل سلجوقي با وي در همدان حکايت و به توصيه باباطاهر به طغرل در باب عدالت اشاره دارد:
شنيدم که، چون سلطان طغرل بک به همدان آمد، از اوليا سه پير بودند- باباطاهر و باباجعفر و شيخ حمشا - کوهکي است بر در همدان آن را خضر خوانند، بر آنجا ايستاده بودند؛ نظر سلطان بر ايشان آمد. کوکبه لشکر بداشت و پياده شد و با وزير ابونصر الکندري پيش ايشان آمد و دست هاشان ببوسيد. باباطاهر پاره اي شيفته گونه [= مجنون وار] بودي. او را گفت: اي ترک، با خلق خدا چه خواهي کرد؟ سلطان گفت: آنچه تو فرمايي. بابا گفت: آن کن که خدا مي فرمايد؛ آيه ان الله يامر بالعدل و الاحسان [نحل: 90]. سلطان بگريست و گفت: چنين کنم. بابا دستش بستد و گفت: از من پذيرفتي؟ سلطان گفت: چنين کنم. بابا سر ابريقي شکسته، که سال ها از آن وضو کرده بود، در انگشت داشت، بيرون کرد و در انگشت سلطان کرد و گفت: مملکت عالم چنين در دست تو کردم، بر عدل باش ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 3 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1383; 1(2 (پياپي 2)(ضميمه گويش شناسي)):7-16.
 
واژه هاي ويژه كشتي و كشتيراني در گويش بوشهري
 
حاجياني فرخ*
 
* دانشگاه شيراز
 
 

استان بوشهر با 27653 كيلومترمربع مساحت، در امتداد 625 كيلومتر از ساحل خليج فارس، بين مدار 27 تا 30 درجه و 14 تا 16 دقيقه عرض شمالي و 50 تا 52 درجه و 56 تا 58 دقيقه طول شرقي، در جنوب غربي ايران قرار گرفته است. اين استان از شمال به استان خوزستان و قسمتي از استان كهگيلويه و بويراحمد، از شرق به استان فارس، از جنوب شرقي به قسمتي از استان هرمزگان و از جنوب و غرب به خليج فارس محدود است. مركز استان بوشهر، شهر بوشهر است كه در مدار 29 درجه و 20 دقيقه عرض شمالي و 50 درجه و 55 دقيقه طول شرقي در راس شبه جزيره اي صدفي - مرجاني به شكل مثلثي مختلف الاضلاع فرو رفته است. شهر بوشهر 1447 كيلومتر مربع وسعت و 205244 نفر جمعيت دارد و آب و هواي آن گرم و مرطوب است.
استان بوشهر از جهت تنوع و گوناگوني گويش ها در خور توجه است. گويش هاي اين استان را مي توان به دو شاخه شمالي و جنوبي تقسيم كرد. گويش هاي شمالي، شامل دشتستاني، ديلمي، ليراوي و گناوه اي و، گويش هاي جنوبي، شامل بردستاني، بوشهري، جمي و دشتي است.
مردم شهرستان بوشهر به گويش بوشهري سخن مي گويند. گويش بوشهري يكي از گويش هاي ايراني نو و از گروه گويش هاي جنوبي كرانه خليج فارس است. ويژگي هاي آوايي و ساخت دستوري اين گويش نشان مي دهد كه به شاخه زبان هاي ايراني جنوب غربي تعلق دارد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 4 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1383; 1(2 (پياپي 2)(ضميمه گويش شناسي)):17-36.
 
ساخت غيرشخصي در گويش گيلكي شهرستان لاهيجان
 
درزي علي,داناي طوسي مريم
 
 
 

جملات غيرشخصي به جملاتي گفته مي شود كه فعل آنها با فاعل جمله مطابقت ندارد و شناسه فعلي اين جمله ها از نظر صوري سوم شخص مفرد است. در گيلكي در اين گونه جملات به همراه گروه اسمي ابتداي جمله // «را» و در صورت وجود ضمير، آن ضمير به صورت ضمير مفعولي ظاهر مي شود. براي نمونه مي توان به جمله زير اشاره كرد:
(1) ma t??na تشنه هستم.
هدف از اين پژوهش تعيين نقش نحوي گروه اسمي ابتداي اين گونه جملات در چارچوب نظريه حاكميت و مرجع گزيني (چامسكي،
1981، (1986 است. در بخش نخست اين مقاله توصيف مختصري از گويش گيلكي ارايه مي شود. در بخش اول، به ترتيب، به ضماير گيلكي، وضعيت فاعل، ساختمان فعل و ترتيب كلمات در اين گويش اشاره مي شود و در بخش دوم مروري بر مطالعات قبلي در زمينه ساخت غيرشخصي در زبان فارسي خواهيم داشت. در بخش سوم ابتدا به توصيف ساخت غيرشخصي در گيلكي معاصر و سپس به بررسي اين فرضيه كه گروه اسمي ابتداي ساخت هاي مورد بحث فاعل زيرساختي است مي پردازيم.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 5 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1383; 1(2 (پياپي 2)(ضميمه گويش شناسي)):37-53.
 
خرما در فرهنگ مردم كرمان
 
سلامي عبدالنبي*
 
 
 

مقاله پيش رو دومين قسمت از مجموعه مقالات خرما در فرهنگ مردم جنوب ايران است. اولين قسمت آن با عنوان «خرما در فرهنگ مردم خشت و دلوار» دو منطقه از مناطق خرماخيز فارس (شهرستان كازرون) و بوشهر، در اولين شماره مجله گويش شناسي به چاپ رسيد.
مقاله حاضر بحثي در فرهنگ مردم مناطق مختلف خرماخيز استان كرمان باز مي كند و خرما را در فرهنگ مردم آن سامان مورد توجه قرار مي دهد.
مناطق گرمسيري استان كرمان (بم، جيرفت، كهنوج، شهداد، حاجي آباد، نرماشير و طارم) از ادوار گذشته تا به حال در زمينه كاشت، داشت و برداشت خرما سابقه طولاني داشته اند.
اطلاعات گردآوري شده در مورد خرما در بم تحقيق ميداني نگارنده بوده و اطلاعات ديگر مناطق استان از آثار مختلف گردآوري شده است. اهم اين آثار عبارت اند از:
- اسلام نيك نفس دهقاني، بررسي گويش جيرفت و كهنوج، مركز كرمان شناسي،
1377؛
- ابوالقاسم پورحسيني، فرهنگ لغات و اصطلاحات مردم كرمان، مركز كرمان شناسي،
1370

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 7 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1383; 1(2 (پياپي 2)(ضميمه گويش شناسي)):66-89.
 
گذشته نقلي در لهجه ها و گويش هاي ايراني
 
كلباسي ايران*
 
* پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي
 
 

درباره وجود شناسه سوم شخص مفرد در ستاك گذشته افعال ايراني و استفاده از صفت مفعولي به جاي ستاك گذشته در بعضي از لهجه ها و گويش هاي ايراني، نگارنده دو مقاله با عنوان هاي «شناسه سوم شخص مفرد در مصادر فارسي» و «تحليل فعل ايراني با ديدي نو» به رشته تحرير درآورده است كه اولي در مجله فرهنگ (ويژه زبان شناسي)، انتشارات پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي (1375)، چاپ شده و دومي در مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد (1376) منتشر شده است.
در مقاله اول به اين نتيجه رسيده ام كه چون گونه اي از شناسه سوم شخص مفرد در ستاك گذشته افعال ايراني وجود دارد شناسه سوم شخص مفرد در زمان گذشته ساده كليه افعال ايراني صفر
(?) است، مانند raft-? («رفت» در فارسي معيار) و در مقاله دوم اين نتيجه برايم حاصل شد كه آن دسته از گويش هاي ايراني كه سوم شخص مفرد زمان گذشته ساده را با شناسه صفر به كار نمي برند، در حقيقت، به جاي ستاك گذشته از صفت مفعولي استفاده مي كنند، مانند buxurd-e («خورد» در گيلكي رشت).

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 8 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1383; 1(2 (پياپي 2)(ضميمه گويش شناسي)):90-95.
 
واژه ها و اصطلاحات مربوط به انار در گويش كلهري
 
ملكي ناصر,يارمرادي داريوش
 
 
 

گيلانغرب از توابع استان كرمانشاه است و در جنوب غربي آن قرار دارد. در جهت شمالي آن و در حدفاصل بين گيلانغرب و سرپل ذهاب منطقه اي به نام گلين واقع شده كه سخنوران آن به گويش كلهري از زبان كردي تكلم مي كنند.
منطقه گلين در كنار رودخانه كفراور قرار گرفته كه از شانه هاي سر به فلك كشيده كوه هاي قلاجه سرچشمه مي گيرد. اين رود پرآب و پيچ در پيچ نياز كشاورزي منطقه را تامين مي كند. روستاهاي منطقه در آغوش دره واقع شده اند و كوه هاي بلند ديواره هايي مستحكم در دو طرف برافراشته اند. طبيعت اين منطقه چشم انداز بكر و معصومانه اي دارد و اغلب مردم اوقات فراغت خود را در آغوش سرسبز آن سپري مي كنند. وجه تسميه گلين نيز به دليل همين سرسبزي و خرم بودن آن است.
گلين با داشتن جمعيتي بالغ بر
2800 نفر، از چند روستاي كوچك به نام هاي سرباغ گلين، نجارگلين، چمن گلين، شاهمرادي گلين و انجاورود گلين، به صورت به هم پيوسته تشكيل شده است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:19 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها