0

بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 

 18 : نامه فرهنگستان آذر 1383; 6(4 (پياپي 24)):163-170.
 
عناصر واژگاني فارسي در زبان اردو
 
پناهي ثريا*
 
 
 

يکي از جنبه هاي جالب داد و ستد جامعه هاي زباني، علاوه بر وام گيري، دخالت زبان ميانجي است. رايج ترين فرايندي که در برخورد دو زبان رخ مي دهد مبادله عناصر واژگاني ميان آنهاست. هنگامي که سخنگويان زبانهاي گوناگون، در شرايط فرهنگي، سياسي و اقتصادي معين، در ارتباط نزديک قرار مي گيرند، بايد از وسيله مناسبي براي تفهيم و تفهم استفاده کنند (مدرسي 1386، ص 53-54، 84-85). در چنين مواردي، ممکن است زبان تازه اي نيز بر پايه عناصر زبانهاي موجود ساخته مي شود که زبان اردو را مي توان يکي از مصاديق بارز آن دانست. اردو زباني آميخته است و نقش ميانجي دارد.
به قول محمد حسين آزاد، محقق و زبان شناس هندي، نهال اردو در زمين سنسکريت روييد و در آب وهواي زبان فارسي رشد و نمو کرد (صديق خان شبلي1370، ص 69).
سابقه روابط ايران و شبه قاره به زماني پيش از آغاز تمدن آريائي در ايران و هند مي رسد. در اين بررسي، محدوده زماني مورد نظر متعلق است به دوره اسلامي که در تاريخ روابط ايران و شبه قاره جايگاه ممتازي دارد. نفوذ ايرانيان به سند، رفت و آمد کاروانهاي بازرگاني، لشکر کشيها و مهاجرتها از قرن سوم هجري به بعد اين روابط را پديد آورده است.
ورود غزنويان در اواخر قرن چهارم هجري به سرزمين شبه قاره و اقامت مسلمانان فارسي زبان مهاجر منجر گشت به هم زيستي جوامع فارسي زبان در کنار ديگر جوامع زباني رايج در آن خطه که به تدريج، با تفوق فارسي زبانان، به خصوص در طبقه حاکم، فارسي را به زبان رسمي حکومت تبديل کرد و هم در آن حال هندي زبان رايج ميان مردم بود. به اين ترتيب، زبان فارسي، طي قرون متمادي، در مجاورت زبانهاي رايج مناطق شمالي هند قرار گرفت (مجتبائي 1375، ص 541) ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 3 : نامه فرهنگستان تير 1383; 6(3 (پياپي 23)):20-35.
 
زبان معيار چيست و چه ويژگي هايي دارد؟
 
رضايي والي*
 
* دانشگاه امام حسین
 
 

هر زباني به مقتضاي شرايطي چون تعلق اهل آن به منطقه جغرافيائي و طبقه اجتماعي معين و جنسيت و قوميت و سن و تحصيلات سخن گويان داراي گونه هاي متعدد است، که از ميان آنها يک – و احيانا چند – گونه از اعتبار بيشتري برخوردارند و به عنوان زبان مشترک پذيرفته شده اند. کساني که اين گونه هاي خاص را به کار مي برند از منزلت ممتازي برخوردار مي گردند. از اين رو، سخن گويان ساير گونه ها به تقليد از زبان آنها گرايش پيدا مي کنند. اين گونه خاص زبان معيار ناميده و در جامعه شناسي زبان از آن بحث مي شود. با اين که اصلاح زبان معيار دير زماني است که در زبان شناسي و جامعه شناسي زبان رايج است، تعرف جامع و کاملي از آن به دست داده نشده است. تعريف زبان معيار همچون تعريف زبان و جامعه شناسي زبان داراي پيچيدگي ها و دشواري هاي خاص خود است. نگاهي گذرا به چند تعريف که براي اين اصطلاح پيشنهاد شده مطلب را روشن مي سازد ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 14 : نامه فرهنگستان آذر 1383; 6(4 (پياپي 24)):128-133.
 
فرهنگ فارسي مدرسه سپهسالار
 
ذاكرالحسيني محسن*
 
 
 

فرهنگ فارسي مدرسه سپهسالار، منسوب به قطران تبريزي، تصحيح علي اشرف صادقي، انتشارات سخن، تهران1380، 18+244+30 صفحه.
در سفر نامه ناصر خسرو (ص7) آمده است:
در تبريز، قطران نام شاعري را ديدم. شعري نيک مي گفت، اما فارسي نيکو نمي دانست. پيش من آمد. ديوان منجيک و ديوان دقيقي بياورد، و پيش من بخواند، و هر معني که او را مشکل بود، از من بپرسيد. با او گفتم، و شرح آن بنوشت. و اشعار خود بر من خواند.
در مقدمه بعضي نسخه هاي لغت فرس اسدي طوسي (ص1) آمده است:
ديدم شاعران را که فاضل بودند، وليکن لغات پارسي کم مي دانستند. و قطران شاعر کتابي کرد. و آن لغت ها بيشتر معروف بودند.
در مقدمه صحاح الفرس (ص8) آمده است:
اول کسي که به تربيت لغت فرس مشغول شد، و آن را به قيد کتابت مقيد گردانيد، حکيم قطران ارموي بود. اما او بيش از سيصد لغت ذکر نکرد. (نخجواني، ص8)
معلوم مي شود که حکيم قطران تبريزي، گوينده قرن پنجم هجري، فرهنگي حاوي سيصد لغت مشهور فارسي داشته است که، در مقدمه فرهنگ جهانگيري مير جمال الدين حسين انجو شيرازي (انجو شيرازي، ص5)، از آن به صورت «فرهنگ حکيم قطران»، و در کشف الظنون عن اسامي الکتب و الفنون (حاجي  خليفه، ص327) به صورت «تفاسير في لغه الفرس» ياد شده و مسلم است که تا قرن يازدهم هجري در دسترس اهل علم قرار داشته است، اما امروزه نشاني از آن به دست نيست ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 5 : نامه فرهنگستان تير 1383; 6(3 (پياپي 23)):47-50.
 
نگاهي به پايان نامه هاي دانشگاهي در زمينه خط فارسي (1353-1382)
 
ناصح محمدامين*
 
* دانشگاه بیرجند
 
 

همه کساني که به خط فارسي مي نويسند و مي خوانند با مسائل و مشکلات آن آشنايند. از دهه هاي پيشين صاحب نظران قواعدي براي اصلاح خط فارسي پيش نهاد کرده اند. اين مطالعات از قريب پنجاه سال پيش در دانشکده ادبيات دانشگاه تهران آغاز و سپس در مراکز انتشاراتي، از جمله انتشارات فرانکلين، پيگيري شد. متعاقبا در مرکز نشر دانشگاهي نيز شيوه نامه اي در اين باب تدوين و منتشر شد.
فرهنگستان زبان و ادب فارسي نيز، پس از مطالعات و مشاوره هاي متمادي (1372-1382) موفق شده است مصوبه اي با عنوان دستور خط فارسي به جامعه فرهنگي عرضه دارد. اخيرا نيز مقدمات اجرايي طرح فرهنگ املائي بر اساس دستور خط فارسي مصوب فرهنگستان آغاز شده است.
تاکنون مطالعات علمي چندي در باب خط فارسي در کتب، مقالات و سخنراني ها منعکس شده و بخش مهمي از پژوهش هايي که در اين زمينه صورت گرفته پايان نامه هاي تحصيلي اند که در دسترس علاقه مندان نيست.
مجموعه حاضر - به عنوان بخشي از نتايج يک طرح پژوهشي ميداني – شامل اطلاعات کتاب شناختي 26 عنوان رساله دانشگاهي است که از 9 مرکز آموزشي عالي دولتي و آزاد کشور در گروه هاي آموزشي رشته هاي زبان شناسي همگاني، زبان و ادبيات فارسي، آموزش زبان فارسي به غير فارسي زبانان، آموزش زبان انگليسي، روان شناسي فرهنگي و زبان هاي باستاني ارائه شده اند. اميد که اين مجموعه بتواند، ضمن بازنمائي تلاش هاي صورت گرفته، موجبات بسط و غناي تحقيقات تخصصي در اين زمينه را بيش از پيش فراهم سازد ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 2 : نامه فرهنگستان تير 1383; 6(3 (پياپي 23)):6-19.
 
داستان وارگي تاريخ بيهقي
 
رضي احمد*
 
* دانشگاه گیلان
 
 

تاريخ بيهقي را نمونه کامل بلاغت طبيعي زبان فارسي به شمار آورده اند و در توجيه چگونگي شکل گيري بلاغت در نثر بيهقي فراوان سخن گفته اند. گاه آن را محصول سبک زباني بيهقي دانسته اند – سبکي که در آن واژه هاي مناسب به مقتضاي کلام گزينش مي شوند، واژه هاي عربي و فارسي به صورت معتدل در هم مي آميزند و افعال کاربردهاي متنوعي مي يابند. گاه نيز بلاغت بيهقي و عامل رسايي و گيرايي نثر او را ناشي از کاربرد معتدلانه صنايع ادبي معرفي کرده اند.
واقعيت اين است که بلاغت در آثار ادبي متکلف امر اثرگذاري بر مخاطب است و آنچه بيهقي را از سايرين متمايز ساخته دغدغه او براي اثرگذاري بر خوانندگان است. راز زنده بودن، جذابيت و لذت بخشي تاريخ بيهقي را بايد در همين دغدغه او جستجو کرد.
بيهقي، در کنار دقت و وسواسي که در بازتاب دادن واقعي رويدادهاي تاريخي دارد، به خوانندگان کتابش نيز مي انديشد. مخاطب انديشي بيهقي موجب شده است تا او براي ايجاد کشش و همچنين براي باورپذير کردن محتواي کتابش از شگردهايي بهره جويد. بيهقي به خوبي مي داند که براي دستيابي به اين هدف و همچنين براي افزايش ميزان اثرگذاري کلامش بايد به مقتضاي حال مخاطبان توجه کند. به همين جهت، با در نظر گرفتن مسائل رواني و عاطفي خوانندگان، سعي مي کند ارتباطي صميمانه با آنان برقرار کند؛ مثلا، در جاي جاي کتاب، با فروتني از بابت درازگويي هايش عذرخواهي مي کند؛ با لحني احترام آميز از افراد ياد و درباره آنان واقع بينانه و منصفانه داوري مي کند. حتي درباره بوسهل زوزني که نسبت به بيهقي بدي کرده است بزرگ منشانه حرف مي زند. در چند جا خود را راستگو معرفي و تاکيد مي کند که محال است دروغ بنويسد و، براي آن که او را به دروغگويي و سطحي نگري متهم نکنند، مشخصات و ميزان ثقه بودن راويان را توضيح مي دهد و جايي که دليل محکمي بر سخن خود ندارد و حدس مي زند خواننده سخن او را نمي پذيرد با ذکر و الله اعلم بالصواب خود را در کنار خوانندگان قرار مي دهد. همه اين موارد بخشي از نشانه هاي توجه بيهقي به مقتضاي حال مخاطب است ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 7 : نامه فرهنگستان تير 1383; 6(3 (پياپي 23)):81-98.
 
«بعد»، نقش نماي گفتمان در زبان فارسي
 
مقدم كيا رضا*
 
* دانشگاه تهران
 
 

نقش نماهاي گفتمان، آن گونه که امروز در آثار زبان شناسان مي آيد، مقوله اي است نقشي – کاربردي. اولين با لوينسون (Levinson 1983, p. 88)، ذيل مبحث «مقوله هاي اشاري در گفتمان»، به وجود کلمات و عباراتي در زبان اشاره کرد که نقش آنها نشان دادن رابطه ميان يک گفته و گفته قبلي است. وي تاکيد کرد که اين عناصر در تعيين شرايط صدق و کذب گزاره اي که در پاره گفتار ميزبان آنها آمده باشد نقشي ندارند. از اين رو، مطالعه آنها در قالب معناشناسي شرط صدق ممکن نيست بلکه بايد آنها را در قالب ملاحظات کاربرد شناسي زبان بررسي کرد.
به دنبال اظهار نظر لوينسون، عده اي از محققان کوشيدند تا، با بسط رويکردهاي نظري به مطالعه نقش نماهاي گفتمان، ابعاد و زواياي کاربرد اين عناصر زباني را بررسي کنند. از جمله مهم ترين آنان مي توان به شيفرين
(Schiffrin 1987)، بليک مور (Blakemore 1987) و هانسن (Hansen 1998) اشاره کرد که، با توسل به مباني و ديدگاه هاي نظري گوناگون، سعي کرده اند رويکرد کارساز و قابل قبولي براي مطالعه نقش نماها فرمول بندي کنند. نگارنده، در بخش هاي بعدي اين مقاله، رويکرد هانسن را به اختصار معرفي و از آن براي بررسي کاربردهاي نقش نماي «بعد» در زبان فارسي استفاده خواهد کرد. اما قبل از آن لازم است به اختصار درباره حوزه کار و اهداف تحليل گفتمان سخن گفته شود ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 

 13 : نامه فرهنگستان تير 1383; 6(3 (پياپي 23)):140-143.
 
سندباد نامه جلال عضد
 
ذاكرالحسيني محسن*
 
 
 

سندباد نامه منظوم، جلال الدين عضد يزدي، به کوشش محمد جعفر محجوب، انتشارات توس، تهران ????، ?? + ??? + ?? صفحه.
داستان سندباد يکي از کهن ترين داستان هايي است که ظاهرا اصل هندي دارد و پيش از اسلام به زبان پهلوي و سپس، در 398 هجري، به فرمان امير نوح بن منصور ساماني، به قلم خواجه عميدالفوارس قنارزي، از پهلوي به فارسي دري ترجمه شده و رودکي آن را به نظم درآورده است. از اصل هندي، ترجمه پهلوي، ترجمه قنارزي، منظومه رودکي، همچنين از پندهاي سندباد (ماخذ منثور ازرقي)، و از صورت منظوم آن، سروده ازرقي هروي، امروزه نشاني در دست نيست و تاکنون نسخه هيچ يک از آنها به دست نيامده است. اما سند بادنامه، به نثر فارسي ظهيري سمرقندي، همراه با ترجمه اي کوتاه و عاميانه به زبان عربي، با تصحيح و مقدمه احمد آتش، نخست به سال 1948 در استانبول و، پس از آن، چند بار در تهران به چاپ رسيده است. خلاصه اي از داستان هم در ضمن طوطي نامه ضيا نخشبي آمده، که آن نيز چند بار در هند و ايران (آخرين بار به کوشش فتح اله مجتبائي و غلام علي آريا) به چاپ رسيده است. دستنويس حکايت سندباد به خط نستعليق و مورخ 1065 هجري، که به شماره 3/338 در انستيتوي آثار خطي تاجيکستان نگهداري مي شود، معلوم نيست کدام يک از روايت هاي اين داستان است. (فهرست نسخ خطي انستيتوي آثار خطي تاجيکستان، ج1، زير نظر سيد علي موجاني – امريزدان علي مردان، تهران 1376، ص333 – 334)
از اين داستان، روايت ديگري نيز به نظم فارسي سيد جلال الدين عضد يزدي (صراف) موجود است که با سينت پاس
(Sintpas) يوناني پيوندي محکم دارد ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 12 : نامه فرهنگستان تير 1383; 6(3 (پياپي 23)):136-139.
 
وامق و عذراي نامي اصفهان
 
ذاكرالحسيني محسن*
 
 
 

وامق و عذرا، ميرزا محمد صادق نامي، به کوشش رضا انزابي نژاد - غلامرضا طباطبايي مجد، مرکز نشر دانشگاهي، تهران ????، بيست و چهار+??? صفحه.
ميرزا محمد صادق موسوي اصفهاني، متخلص به «نامي»، منشي و وقايع نگار دولت کريم خان زند و شاعر خوش قريحه نيمه دوم قرن دوازدهم هجري است که در سال 1204 ق در گذشته است. وي مولف تاريخ گيتي گشاي (در تاريخ زنديه) است، که اول بار در 1357 با تصحيح و مقدمه شادروان سعيد نفيسي به چاپ رسيده است. همچنين پنج مثنوي به تقليد از خمسه نظامي گنجوي سروده، که خود آن را نامه نامي خوانده، و مشتمل است بر: درج گهر، خسرو و شيرين، ليلي و مجنون، وامق و عذرا، يوسف و زليخا.
از چهار مثنوي نامي، دستنويس هايي بر جاي مانده، اما از نسخه يوسف و زليخاي او نشاني در دست نيست (مقدمه وامق و عذرا، ص ده). در فهرست نسخ دارالکتب قاهره، پنجمين مثنوي نامه نامي (نسخه آن کتابخانه)، به جاي يوسف و زليخا، با عنوان ويس و رامين معرفي شده است (منزوي، فهرست نسخه هاي خطي فارسي، تهران 1351، ص 3261 و 3306) و، اگر اين عنوان درست باشد، ظاهرا احتساب يوسف و زليخا جزو نامه نامي اصلا سهو بوده است.
وامق و عذرا چهارمين مثنوي از خمسه نامي است که در 2716 بيت، در بحر رمل مسدس محذوف (يا مقصور)، سروده شده و چندين ساقي نامه در ضمن آن آمده است. در اين مثنوي، چنان که مصححين نيز نوشته اند، «زبان شاعر پخته و تصويرها دل پذير و استوار و در خور يک منظومه غنايي است» و بعضي نکات لغوي از آن مستفاد مي شود. (مقدمه وامق و عذرا، ص يازده) ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 

 9 : نامه فرهنگستان تير 1383; 6(3 (پياپي 23)):112-117.
 
در معني «آوازه»
 
منصوري فيروز*
 
 
 

در مقاله «واژه اي از ميان رودان» تاليف زهره زرشناس، مندرج در نامه فرهنگستان، دوره ششم، شماره اول (تير 1382) واژه آوازه به معناي «درياچه، آبگير بزرگ» وام واژه سغدي در زبان فارسي خوانده شده است. کاربرد واژه هاي اوز، اوزک، به تنهايي يا در ترکيبات، در تسميه مکان ها يا شهرهايي در ماورا النهر و مشرق ايران قرينه ديگري گرفته شده است بر وام واژه بودن آوازه سغدي در زبان فارسي. واژه هاي آب زه، حوض، آب زه، حوض، آبزن در زبان فارسي و اوزک و اوزلو در گويش هاي ايراني نيز احتمالا از مشتقات و گونه هاي همان واژه سغدي شمرده است.
با خواندن اين مقاله، مفيد حاصل ياددشت هايي را که طي مطالعات ممتد در باب واژه آوازه فراهم آورده ام به اين مناسبت عرضه دارم.
آوازه، واژه ساقط شده از فرهنگ ها، آبگير پهناوري را گويند که باران و آب هاي پاياني نهرها، باقيمانده آب گرمابه ها و کشتزارها و آسياب ها بدانجا ريزد و راکد ماند؛ مرغ و ماهي و ساير جانوران آبزي در اين آبگيرها را به عربي بطيحه (جمع: بطايح) خوانند.
مدلول واژه پارگين فارسي نيز همين است. اين واژه در زبان پهلوي، به صورت پارکن parken و در زبان ارمني نيز به صورت پارگن آمده است ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 11 : نامه فرهنگستان تير 1383; 6(3 (پياپي 23)):133-135.
 
نگاهي به مجموعه شعر «و ناگهان باران»
 
اقتصادي نيا سايه*
 
 
 

و ناگهان باران، از شاعران عراقي در تبعيد، از مجموعه «شعر مقاومت عرب»، ترجمه موسي بيدج، رابعه، تهران 1381، 176 صفحه.
و ناگهان باران جنگي است از سروده هاي شاعران عراقي در تبعيد. اين اثر، که سومين عنوان از مجموعه «شعر مقاومت عرب» است، مشتمل است بر مقدمه اي به نام «آواز خواني شبانه» به قلم مترجم و برگردان اشعار 23 شاعر عراقي. در ميان شاعران اين مجموعه نام هايي چون احمد مطر و نازک الملائکه به چشم مي خورد که خوانندگان فارسي زبان پيش تر نيز با ترجمه هايي از آثار آنان آشنا شده اند.
درباره ترجمه شعر و ميزان امانت داري در آن اتفاق نظر وجود ندارد. مع الوصف، صاحب نظران در يک اصل متفق القولند که محصول ترجمه شعر بايد خود شعر باشد. به عبارتي ديگر، شعر ترجمه نمي شود بلکه بازآفريني و بازسرايي مي شود، به گونه اي که حاصل کار در زبان مقصد را بتوان شعر خواند. با قبول اين اصل، مسئله ضرورت رعايت سبک شاعر در ترجمه حل مي شود. در باب مجموعه هاي حاوي اشعار شاعران متعدد، خواننده زبان مقصد توقع دارد تفاوت هاي سبکي در ترجمه منعکس گردد. براي اجابت اين تقاضا، مترجم بايد بکوشد از سبک شاعر و زبان او دور نيفتد و آن را به گونه اي، در زبان ترجمه، بازتاباند. اگر زبان شعر فخيم است اين فخامت در ترجمه نيز جلوه گر شود، اگر به زبان گفتار نزديک است در ترجمه نيز زبان زنده گفتاري اختيار شود و اگر با چاشني طنز آميخته است زبان ترجمه نيز طنز آميز باشد. و البته اين هر دو مقصود – حفظ شعريت و رعايت سبک در ترجمه شعر - وقتي حاصل مي شود که مترجم زبان آور و چيره دست باشد و هم با شاعران زبان مبدا انس و الفت و سنخيت روحي پيدا کرده باشد. حال اين سوال پيش مي آيد که، به حکم ماهيت شاعرانگي، ترجمه مجموعه و ناگهان باران، به چه ميزاني از اين حيث موفق بوده است؟ پيداست که اشعار 23 شاعر عراقي که در اين مجموعه گرد آمده به يک زبان و سبک نيست. حتي اگر همه اين شاعران از يک درد – درد وطن و غم غربت – سخن گفته باشند و درون مايه اشعار همه آنان اجتماعي – سياسي باشد، مي توان شعر آنها را فقط در محتوا به هم نزديک دانست، نه در صورت و زبان. بايد گفت که اين تفاوت صورت و زبان در ترجمه چنداني بازتاب نيافته است. مثلا السياب روستازاده با مصالح زندگي روستايي به بيان نيازها و خواسته هاي وطني مي پردازد، در حالي که در سروده هاي النواب از نمادهاي مذهبي براي بيان مکنونات شاعر بهره گيري شده است. اما، با يکدستي زبان مترجم اين تفاوت ها رنگ باخته اند. در مقدمه مترجم آمده است که احمد مطر اشيا و گفت و گوهاي يوميه را در شعر خود وارد کرده و زبانش سرشار از طنز است. اما، اين زبان در ترجمه به کلي دگرگون گشته و از گفت و گوهاي يوميه دور و از طنز خالي شده است و خاصيت «پلاکارد»ي را که به شعر او نسبت مي دهند ندارد. عبارت «از ستوهم فرياد برآوردم» يا «از خشم دلم کاستم» که مترجم در ترجمه شعر کوتاه پوزش به کار برده نه تنها از زبان زنده دورند بلکه فخيم جلوه مي کنند و بار زبان شعر را سنگين کرده اند. حاصل اين که خواننده با گزيده اي از اشعار 23 شاعر رو به روست، اما احساس مي کند که همه آنها سروده يک شاعرند و شاخص هاي شعرتک تک شاعران را باز نمي يابد ...

 
كليد واژه: 
 
 
 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 8 : نامه فرهنگستان تير 1383; 6(3 (پياپي 23)):99-111.
 
نگاهي انتقادي به ساختار داستاني منطق الطير
 
طاهري قدرت اله*
 
* دانشگاه پیام نور
 
 عطار در بين شاعران بزرگ ايران از همه به حکايت پردازي شهره بوده و در آثار منظوم و منثور وي هزاروهشتصد و هشتاد و پنج حکايت آمده است (فروزانفر، ص 51)، که نشان مي دهد اين فن يکي از اصلي ترين جنبه هاي فکري و هنري اوست.اگرچه عطار (مصيبت نامه، ص 365)، با وقوف بر اين امر، بر خويش مي بالد که در اين فن گوي سبقت از ديگران ربوده است، به نظر مي آيد چندان دقايق و نکات باريک داستان نويسي را، آن چنان که اصول و معيارهاي ساختاري مدون اين فن حکم مي کند، مراعات نکرده و نتوانسته است به حکايات خويش ساختاري منسجم و منطقي بدهد. شايد عطار خود بر اين ضعف آگاه بوده است. وي، در پايان منطق الطير، هشدار مي دهد که در اين اثر به دنبال زيبايي هاي شعري نباشند بلکه به معاني و اسرار نهفته در آن بنگرند:
در کتاب من مکن اي مرد راه                                          از سر شعر و سر کبري نگاه
از سر دردي نگه کن دفترم                                             تا ز صد يک درد داري باورم
گوي دولت آن برد تا پيشگاه                                           کز سر دردي کند اين را نگاه
هر که اين برخواند مرد کارشد                                        وان که اين دريافت برخوردار شد
اهل صورت غرق گفتار من اند                                      اهل معني مرد اسرار من اند
يکي از اشکالات اساسي ساختاري منطق الطير در انتخاب هدهد به مقام رهبري مرغان در سير و سلوک به سوي سيمرغ نمايان شده است – اشکالي که نه تنها به ساختمان منسجم داستان آسيب رسانده بلکه با يکي از عميق ترين مباني فکري اهل تصوف در تضاد است. با تشکيل انجمن مرغان براي يافتن پادشاه، معرفي کردن هدهد سيمرغ را به آنها، عذرهاي مرغان و پاسخ هاي هدهد، آگاهي مرغان از نسبت خويش با سيمرغ و ايجاد ميل و رغبت به سير و رسيدن به درگاه او، داستان به مرحله اي مي رسد که براي انتخاب رهبر قرعه مي کشند ...
 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 1 : نامه فرهنگستان اسفند 1383; 1(1 (پياپي 1)(ضميمه دستور)):5-11.
 
كلمات مركب ساخته شده با فعل
 
صادقي علي اشرف*
 
* دانشگاه تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسي
 
 

كلمات مركبي كه جزء‌ دوم آنها ستاك حال يا گذشته فعل است از رايج ترين انواع تركيب در زبان فارسي است. از نظر نقشي، رابطه جزء اول تركيب با جزء دوم، يعني ستاك فعل، بسته به لازم و متعدي بودن ستاك و حال يا گذشته بودن آن متفاوت است. در اين تركيبات، اگر ستاك فعل را به يك فعل صرف شده برگردانيم، جزء ديگر تركيب در حكم يكي از اجزاي اصلي جمله يا موضوعهاي فعل خواهد بود. آنچه در زير مي آيد طبقه بندي اين تركيبات بر اساس رابطه جزء غيرفعلي تركيب با جزء فعلي آن است.
اين تركيبات بر اساس رابطه جزء غيرفعلي تركيب با جزء فعلي آن است.
1 تركيباتي كه با ستاك حال ساخته شده اند. اين تركيبات به قرار زيرند:
1-1 تركيباتي كه جزء فعلي آنها از يك فعل متعددي معلوم و يا يك فعل لازم گرفته شده است. اين تركيبات معني فاعلي دارند و شامل انواع زيرند:
1-1-1 تركيباتي كه فعل آنها متعددي و جزء غيرفعلي آنها در حكم مفعول صريح براي جزء فعلي است. اين دسته از تركيبات رايج ترين نوع تركيبات ساخته شده با ستاك حال فعل است، زيرا مفعول صريح در جمله نزديك ترين عنصر به فعل است. اسمي كه در اينجا به عنوان جزء غيرفعلي تركيب به كار رفته، در صورتي كه در جمله معادل اين تركيب به كار رود، اسمي است با مفهوم جنس، مانند جواهرساز،‌ ميوه فروش، آشپز، دزدگير، كفش دوز، وطن پرست و غيره.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 2 : نامه فرهنگستان اسفند 1383; 1(1 (پياپي 1)(ضميمه دستور)):13-28.
 
وابسته هاي فعل در زبان فارسي بر اساس نظريه وابستگي
 
طبيب زاده اميد*
 
* دانشگاه بوعلي سينا، همدان
 
 

يكي از مهم ترين مباحث نحو عبارت است از تعيين تعداد و انواع وابسته هاي فعل. اين بحث نه تنها از حيث تعيين ويژگيهاي نحوي و واژگاني زبان اهميت دارد بلكه بر سمت و سوي مطالعات نحوي و نوع روشها و نتايج بررسيها نيز تاثير مي گذارد. به يك معنا، مي توان بحث درباره وابسته هاي فعل را از جمله بنيادي ترين مباحث نظري در نحو صورتگرا دانست. در اين مقاله، پس از بحث مختصري درباره برخي تفاوتهاي دستور وابستگي با دستور زايشي از حيث پرداختن به بحث وابسته هاي فعل،‌ مي كوشيم انواع اين وابسته را در زبان فارسي بر اساس دستور وابستگي بررسي كنيم و شباهتها و تفاوتهاي آنها را با هم شرح دهيم. در بخش سوم مقاله نيز به اختصار درباره ديدگاه متيوز (MATTHEWS 1981) در مورد وابسته هاي فعل سخن مي گوييم و مي كوشيم نظرات وي را در چارچوب دستور وابستگي نمايش دهيم. ما در اين مقاله به اصول كلي دستور وابستگي نظر داشته ايم و خود را محدود به مكتب خاصي نكرده ايم. در مجموع، مي توان گفت كه بيش از هر چيز از آرا بنيان گذار دستور وابستگي، يعني لوسين تني ير (TESNiERE 1953, 1959 1980) و دو تن از پيروان آلماني او، يعني هلبيگ (مخصوصا در (HElbiG und SCHENKLE 1991) و انگل (ENGEL 1994, 2002)، بهره برده ايم.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 3 : نامه فرهنگستان اسفند 1383; 1(1 (پياپي 1)(ضميمه دستور)):29-51.
 
پردازش دستوري زبان فارسي با رايانه
 
عاصي مصطفي*
 
* پژوهشگاه علوم انساني
 
 

موضوع اصلي در زبان شناسي رايانه اي پردازش زبان طبيعي است و هنگامي كه كارشناسان رايانه از پردازش زبان طبيعي سخن مي گويند اغلب مسايلي را عنوان مي كنند كه نشان مي دهند تمايز روشني ميان خط و زبان قايل نيستند. به سخن ديگر، در بسياري موارد، اين دو حوزه را در هم مي آميزند. بد نيست در آغاز به برخي از كاربردهاي رايانه در حوزه خط اشاره اي نماييم و سپس به نقش آن در حوزه زبان به ويژه ساخت واژه بپردازيم.
1 حوزه خط
1-1 غلط يابي املايي
يكي از ابزارهاي سودمندي كه واژه پردازها به تدريج از آن سود جستند، خطاياب يا غلط ياب املايي است.
در نسخه هاي جديد نرم افزار Word، براي متنهاي انگليسي، مي توان از كاراييهاي بالاي غلط ياب آن بهره گرفت. از چند سال گذشته، برخي از شركتهاي سازنده نرم افزار واژه پرداز فارسي كوشيدند نمونه هايي از چنين غلط يابهايي را براي فارسي به كار گيرند، از جمله پيشكار، زرنگار، گستره نگار و نقش.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 4 : نامه فرهنگستان اسفند 1383; 1(1 (پياپي 1)(ضميمه دستور)):53-57.
 
نگاهي تازه به صفت لياقت
 
منشي زاده مجتبي*
 
* دانشگاه شهيد بهشتي
 
 

در غالب كتابهاي دستور زبان فارسي، از نوع ئي/ يي سخن به ميان آمده است كه به مصدر فعل اضافه مي شود و صفت لياقت مي سازد. برخي از دستورنويسان، از جمله خانلري (1370) و خيام پور (1373)، سخني درباره صفت لياقت نگفته اند. ساير دستورنويسان به بيان يك يا دو جمله درباره آن اكتفا كرده اند. فرشيدورد (1382) مي گويد ي لياقت در واقع نوعي ي نسبت است؛ مثل گفتني و ديدني و تماشايي. قريب و ديگران (1355) گفته اند، يا ي نسبت گاهي مفيد لياقت و لزوم است؛ مانند سوختني و مردني و رفتني و ديدني. وحيديان كاميار (1379) تنها به بيان ساختمان آن بسنده مي كند، يعني مصدر + ي؛ مانند خوردني، رفتني. انوري و گيوي (1369) و،‌ ظاهرا به تبع آنان، نوبهار (1372) به توضيح بيشتري درباره انواع ساخت صفت لياقت پرداخته اند. به باور آنها، صفت لياقت شايستگي و لياقت را به موصوع خود نسبت مي دهد، مانند كتاب خواندني، فيلم ديدني. آنها از نظر ساخت به 5 نوع صفت لياقت قايل شده اند:
(1 مصدر + ي؛ مثال: رفتني، پوشيدني
(2 فعل امر؛ مثال: مگو (در اسرار مگو)
(3 بن مضارع + اك؛ مثال: خوراك،‌ پوشاك
(4 بن ماضي + گار؛ مثال: ماندگار
(5 بن مضارع + ا؛ مثال: روا (= رفتني).

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:12 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها