پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی
شعر زهد فارسي از آغاز در سه محور فكري اخلاق و شريعت و طريقت جلوه گر شده است. هم شعر زهد و هم تعاريف گوناگوني كه از زهد ارايه شده است پيوند آيين هاي ديگر با زهد اسلامي و نفوذ آنها را در زهديات نمودار مي سازد. با اين حال به نظر مي رسد كه زهد اسلامي مبتني است بر قرآن، حديث، و سيره رسول اكرم صلي اله عليه و آله و سلم و صحابه و خلفا. زهد تعاريف متعددي دارد: گاهي، به اعتبار كف نفس، عين ورع شمرده شده و به جاي آن به كار رفته با اين تفاوت كه در زهد از توجه به امور دنيوي و در ورع از گناهان پرهيز مي شود. به عبارت روشن تر، اهتمام در دو جهت زهد ناميده مي شود: روي گرداني از دنيا براي به دست آوردن آسايش عقبي؛ بسنده كردن به ناچيزترين بهره از حلال براي جلب خشنودي الهي. هدف زهد زدودن بدي ها و كژي ها از نفس و پرورش درون از طريق مجاهدات خاص است. زهد، در عين آنكه از مراحل تصوف است، به دليل تاثيري كه در تمركز قواي نفساني براي نيل به اهداف روحاني دارد، به طور عام در عرصه هاي اخلاقي جايگاه شاخصي يافته است. من باب مثال، در رساله «فتوت» سلمي (وفات: (412، آنجا كه سخن از آداب آيين فتيان است، مطالبي مشابه روش زهد يا نزديك به آن آمده است. (سلمي 2، ج 2 ، ص (209
نسخه قابل چاپ
اخيرا كتابي كم حجم به نام الهيات ترجمه، والتر بنيامين و رسالت مترجم به قلم اميد مهرگان منتشر شده كه خواندن آن براي همه مترجمان و صاحب نظران و علاقه مندان به ترجمه در ايران خالي از فايده نيست. در اين كتاب 143 صفحه اي، نويسنده، ضمن اشاره به نكاتي هوشمندانه درباره وضعيت ترجمه در ايران، نظريه والتر بنيامين درباره ترجمه را شرح مي دهد و شيوه بنياميني در ترجمه يعني لفظ گرايي بي حد و مرز يا، به قول نويسنده، راديكاليسم زباني را به عنوان شيوه درست ترجمه در شرايط سياسي - تاريخي جامعه ايران تجويز مي كند - شيوه اي كه در شرايط زباني و فرهنگي جامعه اي ديگر شكل گرفته و هرگز، حتي در كشوري كه در آن شكل گرفته، در عمل طرفداري نيافته است. نويسنده، در دفاع از اين نظريه، تا آنجا پيش مي رود كه كار مترجمان و آموزش ترجمه را عبث مي داند و حكم به تعطيلي ترجمه در معني عرفي آن مي دهد پيش از بحث درباره اين كتاب، لازم ديدم خلاصه اي از نظريه والتر بنيامين را بياورم تا خوانندگان بهتر بتوانند بحث را دنبال كنند. نظريه ترجمه والتر بنيامين، كه، در آن، لفظ گرايي بي حد و مرزي تجويز شده، نظريه منحصر به فردي است و بر پايه نظريه اي درباره زبان استوار است. نظريه بنيامين درباره زبان ريشه در عرفان يهود دارد. بنيامين، پيش از آنكه مقاله معروف خود «كار مترجم» را بنويسد، مقاله ديگري نوشته كه در آن نظر خود را درباره زبان بشري و زبان الهي توضيح داده است. در آن مقاله، بنيامين ميان دو ساحت بشري يعني ساحت زباني و ساحت فكري تمايز قايل شده است. از نظر بنيامين، مجموعه اي از مفاهيم كلي وجود دارد كه ساحت فكري انسان را تشكيل مي دهد. اين ساحت فكري كاملا مستقل از ساحت زباني است. اين دو ساحت با يكديگر مربوط اند اما ساحت زباني ساحت مفاهيم را كاملا نمي پوشاند يعني هر مفهوم لزوما به لفظ در نمي آيد. زبان هاي بشري همگي ناقص اند چون هر كدام فقط بخشي از مفاهيم را به لفظ در مي آورند.
آشنايي ما با پديده هاي مدرن غربي با نهضت مشروطه هم زمان بود. اسب و درشكه را كنار گذاشتيم و سوار ماشين شديم؛ قبا و آرخالق را دورانداختيم و كت و شلوار پوشيديم؛ مكتب خانه ها را بستيم و مدرسه هاي جديد راه انداختيم؛ زيلو و مخده را رد كرديم و به جايش مبل و كاناپه گذاشتيم؛ اشكنه و كله جوش و بزباش و قليه را رها كرديم و رفتيم سراغ ماكاروني و پيتزا و لازانيا. خلاصه، شديم آدم امروزي. اما به نظر مي رسد كه در بيشتر اين موارد به سطح و قالب بيشتر توجه كرديم تا به عمق و محتوا. يكي از مظاهر تمدن غربي دانشگاه هاي مدرن بود كه آن را نيز، همراه با بقيه ملزومات آكادميك، گرفتيم. به سبك غربي، دانشكده ها و موسساتي درون آنها تشكيل داديم. دانستيم كه دانشگاه فقط محل درس دادن و درس خواندن نيست، محل بحث و جدل نيز هست. با خبر شديم در دانشگاه هاي اروپا و آمريكا دانشجويان و استادان، از يك يا چند دانشگاه، دور هم مي نشينند و درباره موضوعي واحد بحث مي كنند و يا نوشته هاي خود را براي ديگران مي خوانند و به نظرها و انتقادات شنوندگان توجه مي كنند. اين محافل شكل اوليه همان چيزي بود كه بعدها به صورت سمينار، سمپوزيوم، كنفرانس، و كنگره درآمد. مقاله هايي كه در اين گونه مجالس آكادميك عرضه مي شد با مقالاتي كه، پيش از آن، در روزنامه ها و مجله ها انتشار مي يافت تفاوت داشت. ماهيت علمي موضوعات و استفاده از روش هاي علمي براي توضيح و تحليل آنها، به تدريج، واژگان و، مهم تر از آن، گفتمان متفاوتي براي اين مقالات ايجاد كرد. مقالاتي كه قبلا در روزنامه ها و مجله هاي غيردانشگاهي منتشر مي شد، از چند نظر، با مقالات دانشگاهي تفاوت داشت: موضوع عام تري داشتند؛ زبانشان غيرتخصصي و ساده بود؛ با مثال هاي بيشتري همراه بودند؛ و، بر خلاف مقاله هاي دانشگاهي، ملزم به رعايت ساختار ثابتي براي عرضه نبودند.
واژه نامه مكتب فارسي (هوي هوي گوآن يي يو) مجموعه واژه نامه هاي چيني به فارسي است كه در دوران سلطنت دو سلسله يوآن و مينگ براي آموزش زبان فارسي در چين تدوين شده است. نسخه هاي موجود اين مجموعه محفوظ در كتابخانه هاي جهان از دو نوع سي يي گوآن (يونگ له) و هوي تونگ گوآن است. نسخه هاي سي يي گوآن در دوران سلسله مينگ به تحرير درآمده اند. اين نسخه ها شامل واژه نامه با 1010 واژه، ضميمه واژه نامه، و 26 ارسال نامه اند. واژه نامه، بر اساس موضوع، به 18 باب تقسيم بندي شده و، در هر مدخل آن، اصل فارسي، برگردان فارسي به خط چيني، و معني به زبان چيني آمده است. ارسال نامه داراي متن چيني و ترجمه فارسي آن است. نسخه هاي هوي تونگ گوآن احتمالا در دوران سلسله يوآن تدوين شده است. در اين نسخه ها فقط واژه نامه با 674 واژه درج شده است. واژه نامه، بر اساس موضوع، به 17 باب تقسيم بندي شده و، در هر مدخل آن، واژه چيني و معادل فارسي آن با خط چيني آمده است. شناسايي اصل فارسي بعضي واژه ها چندان آسان نيست. 371 واژه از 674 واژه مندرج در اين نسخه ها با واژه هايي كه در نسخه هاي سي يي گوآن آمده اند مشترك است. بنابراين، هوي هوي گوآن يي يو مجموعا شامل 1313 واژه و 26 ارسال نامه است.
شيخ محمد علي موذن سبزواري خراساني از شعراي عهد صفويه و از مشايخ بزرگ سلسله ذهبيه، معروف به ذهبيه كبرويه، است. وي در عهد سلطنت شاه عباس دوم صفوي (1077-1052) مي زيست و در عصر خود از اكابر فضلا و عرفا بود. موذن، به روايت قصص الخاقاني، از اهالي مشهد و پدرش در آستان مقدس امام رضا عليه السلام مشغول خدمت بود. وي ابتدا نزد ميرمحمد زمان، مشهور به مجتهد، به كسب علوم ديني پرداخت. سپس به خدمت درويش حاتم زراوندي خراساني، از درويشان خردمند آن ديار و از بزرگان طريقت ذهبيه، روي آورد، و پس از رحلت او، خلافتش را بر عهده گرفت و به تاسيس خانقاه و ارشاد مريدان همت گماشت. در سال 1062، با جمع كثيري از مشهد مقدس و ساير شهرهاي خراسان براي اداي فريضه حج عازم مكه معظمه شد. پس از مدت ها اقامت در مشهد، بار ديگر در سال 1065، با جمع كثيري از فقرا، به زيارت خانه خدا شتافت. پس از بازگشت از سفر حج، مدتي معتكف خانقاه تصوف بود. سپس، در سال 1076، عازم اصفهان گرديد و در آنجا انزوا گزيد و به مطالعه كتب احاديث مشغول شد. (شاملو، ج 2، ص (185-184
مساله زمان و ماهيت آن از مهم ترين مسايلي است كه فكر انسان را به خود مشغول داشته است. پل ريكور، فيلسوف و اديب فرانسوي معاصر، در اثر فلسفي مهم خود، زمان و روايت، سه نظريه مطرح شده در باب زمان را بررسي كرده است: زمان در آرا قديس آوگوستينوس؛ پيكربندي زمان در آرا ارسطو؛ تاملات خود او كه حاصل نگرش نقادانه اوست به نظريات آوگوستينوس و ارسطو. قديس آوگوستينوس، در دفتر يازدهم اعترافات مساله بود و نبود زمان را پيش مي كشد و مي گويد ما هميشه از زمان چنان سخن مي گوييم كه انگار داراي بود است. مي گوييم: امور گذشته بوده اند؛ و امور حال درگذرند؛ و امور آينده خواهند بود. به تعبيري ديگر، همواره از زمان با عباراتي چون بود، هست، خواهد بود سخن مي گوييم. وي، در ايراد اشكال بر اين تلقي، مي پرسد: زمان چگونه ممكن است باشد، اگر گذشته ديگر نيست، حال مي گذرد، و آينده هنوز نيست. آوگوستينوس، در اين بحث جدلي، هر چند بود گذشته و آينده را به اعتباري تاييد مي كند، ماهيت وجودي آنها را به زمان حال وابسته مي داند. پرسش او اين است كه طور وجودي گذشته و آينده چيست و پاسخش اين است كه گذشته و آينده از طريق آنچه در زمان حال مي گوييم و مي كنيم وجود دارند: چيزهايي را نقل مي كنيم و معتقديم كه حقيقت دارند و رويدادهايي را پيشگويي مي كنيم كه مي پنداريم به همان صورت روي مي دهند و در اين كار پيوسته از تجربه زبان كمك مي گيريم. در اين ميان، روايت گذشته مستلزم حافظه است و پيش بيني آينده مستلزم انتظار. به يادآوردن تصويري است از گذشته و پيش بيني تصويري است از آينده و اين هر دو به حال تعلق دارد.
آقاي ذاكرالحسيني در مقاله خود با عنوان «آيا فرهنگ شيرازي طنز مي پرداخت؟» (نامه فرهنگستان، سال نهم (پاييز (1386، شماره 3، شماره مسلسل 35، ص (149-126، در انتساب چند اثر به ميرزا ابوالقاسم فرهنگ شيرازي، فرزند وصال شيرازي، تشكيك و به دلايلي آن را رد كرده اند. اين آثار به شرح زيرند: - قصيده اي در وصف پاريس كه سروده حاجي پيرزاده است و به غلط به فرهنگ نسبت داده شده است. - رساله سكنجبيه كه در سال 1312 در مجله ارمغان (سال چهاردهم، شماره 6 و 7) چاپ شده و عشرت شيرازي، نوه وصال، آن را از تاليفات فرهنگ شمرده است. آقاي ذاكرالحسيني نام نويسنده اين رساله را نتوانسته اند به دست آورند. شادروان علي اصغر حكمت، در ابتداي نسخه اي از آن كه به خط خود نوشته اند، آن را از ميرزا احمد وقار، پدر عشرت، دانسته اند. - رساله زخاريف يا الزخاريف (سال تاليف: 1278 ق) كه، در ابتداي آن، مولف خود را ابوهاشم بن الشيخ المفيد معرفي كرده است. اين رساله به سبك و سياق رساله سكنجبيه نوشته شده و اين هر دو رساله بايد از يك مولف باشد. زخاريف هنوز به چاپ نرسيده است. - ديوان هزل كه نسخه اي خطي از آن در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران محفوظ است و ناظم آن خود را هاشم يا ابوهاشم يا شيخ ابوهاشم بن مفيد معرفي كرده و نام پسر خود، داود، و برادر خود، شيخ تراب يا بوتراب، را در آن ذكر كرده است. پنج شش بيت از اين ديوان در مقاله آقاي ذاكرالحسيني نقل شده است، ضمنا، در آخر مقاله، اشاره اي به خانواده و فرزندان شيخ هاشم شده و شجره نامه آنها نيز درج شده است براي آنكه نشان داده شود چنين شخصي ساخته و پرداخته ذهني نيست.
موضوع يا بحث اصلي اين نوشتار سير واژه گزيني و نشيب و فراز آن در فرهنگستان زبان و ادب فارسي است. از شروع کار فرهنگستان در سال 1369 تا امروز که پايان نيمه اول سال 1387 است، هجده سال مي گذرد و، در تمامي اين مدت، فرهنگستان و اعضاي پيوسته و ديگر همکاران آن دل مشغول چندين مساله اساسي زبان و ادب فارسي از جمله معادل واژه هاي علمي و يا عمومي بيگانه در زبان فارسي بوده اند. اکنون حق آن است که آنچه در اين دوره بر فرهنگستاني ها در زمينه واژه گزيني گذشته و کارهايي که به سامان رسيده است بيش و کم يکجا و به صورتي انسجام يافته و تاريخي، اما به اختصار، گزارش شود. مطالب اين نوشته به دو بخش تقسيم شده است: بخش اول جهت گيري اساسي فرهنگستان را درباره واژه گزيني و معادل يابي در زبان فارسي بيان مي کند و بخش دوم سرگذشت واژه گزيني در فرهنگستان خواهد بود.
به راستي اگر در باغ بسياري از مباحث بسته شده باشد، در باغ شاهنامه هنوز بسته نيست. به سراغ شاهنامه اگر مي آييم، زادراهمان از هر گونه نبايد چنان پر باشد که براي ميوه هاي نوبر و غريب اين باغ، که گاهي کشفشان با پيش فرض هاي ما همخوان نيست، جايي نماند و، با همان زاد راه، تنها گشتي بزنيم و بي ارمغان باز گرديم. نخست بايد بدانيم شاهنامه چگونه اثري است - اثري با ويژگي هاي خاص که به لحاظ نوع شناسي آن را نمي توان به سادگي از مقوله هايي چون اسطوره، حماسه يا تاريخ شمرد: گويي همه آنهاست و هيچ يک از آنها نيست. اما مساله چندان هم غامض نيست. شاهنامه اثري است که، در قالب داستان سرايي به شيوه رمانس، در مطابقت با مفاهيم زمان خود، ويژگي هاي بديعي دارد. اين اثر، از سويي، از باورها و فرهنگ ايران، نه در قالب اصالت باستاني بلکه به صورتي ميانجي، خبر مي دهد و، از سوي ديگر، به لحاظ ادبي اين صورت ميانجي را به بهترين وجه منتقل مي سازد. در نظر داشتن اين ويژگي هاي ساختاري و کارکردي براي بررسي اثري ادبي از نوع شاهنامه اهميت بسيار دارد. شاهنامه را حماسه خوانده اند. اما آثار حماسي خصيصه اي مربوط به زمان سرايش دارند که در شاهنامه مصداق ندارد.
از اوان تکون و شکل گيري زبان فارسي نو به اين سو، همواره، در جنب اين زبان و لهجه رسمي آن، لهجه هاي متعدد محلي يا منطقه اي فارسي وجود داشته و بوميان فارسي نو را به اين لهجه ها به کار مي برده اند. ميان اين لهجه ها، از سويي، و لهجه رسمي زبان فارسي، از سوي ديگر، و هم ميان خود لهجه هاي محلي، به لحاظ ويژگي هاي آوايي و نواي گفتار همچنين برخي پايه واژه ها و عناصر صرفي، به طور محدود و مشخص، فرق هاي متقارن و منتظمي ديده مي شود به گونه اي که با تدوين دقيق آنها مي توان يکي از روي ديگري بازسازي کرد. ضمنا، از طريق همين فرق ها، مي توان به هويت هر لهجه پي برد. در عين حال، اين فرق ها، به خلاف فرق هاي گويشي، مانع برقراري ارتباط کاربران لهجه رسمي و لهجه محلي يا کاربران لهجه هاي محلي گوناگون، در حالتي که هر يک از آنان به لهجه خود سخن بگويد، نمي گردد.
مهدي اخوان ثالث در شعر مدرن فارسي چهره عجيبي است. از سويي اين شعر با نام او پيوندي ناگسستني يافته است و اين شعار نيست بلکه واقعيت است که، گذشته از علاقه بسياري از خوانندگان شعر مدرن فارسي به اشعار او، دلايل کاملا مشخص ديگري هم دارد. برخي از اين دلايل به شرح زيرند: - اخوان از جمله نخستين و بهترين شناسانندگان و مدافعان نيما و تحولي است که او در شعر فارسي پديد آورده بود. در اين باب، کافي است تنها از کار بزرگ اخوان در نشان دادن مکانيسم عروض نيمايي و ارتباط اين عروض با عروض شعر کلاسيک فارسي ياد کنيم. مقاله نبوغ آميز او درباره عروض نيمايي، «نوعي وزن در شعر امروز فارسي»، که براي نخستين بار در سال 1334 به چاپ رسيد (دوستخواه، ص 154)، از کليدهاي مهم در باز کردن در بسته شعر نيمايي و وزن آن بوده است.» (دستغيب، ص 250). آنان که نوشته هاي نظري نيما را درباره رفورمش مي شناسند و با ابهام نوميدکننده اين نوشته ها آشنا هستند خوب مي دانند که اخوان با مقاله نام برده، که بهترين معرف ساختار اوزان نيمايي بود، چه خدمت بزرگي به شاعران نيمايي و شعر مدرن فارسي کرد. اشعار اخوان در اوزان پاکيزه و بي نقص نيمايي مکمل عملي کار نظري او در ابهام زدايي از عروض نيما شد. - اخوان از شاعراني است که در ايجاد پيوند ميان شعر مدرن فارسي و زندگي مردم ايران بيشترين سهم را داشته اند.
کيهان شناسي، جان شناسي جديدترين کتاب ويليام چيتيک، استاد دانشگاه نيويورک، شعبه استوني بروک، در واقع ترکيبي و تلفيقي است از چند مقاله که پيش تر نوشته شده بود به اضافه فصل پنجم آن که جديد است. مولف در مقالات پيشين نيز تجديد نظر کرده و هر يک از آنها را به صورت فصلي از کتاب درآورده به طوري که پيوند موضوعي در ميان آنها به خوبي ملحوظ گشته است. بدين سان، انديشه و مضمون اصلي در ويرايش تازه پرورده تر، پخته تر و سخته تر عرضه شده است. اين، از يک نظر، نشان مي دهد که نويسنده از آغاز با انديشه اي بنيادي و ريشه دار و اصيل در کشمکش ذهني بوده که طرح و جمع بندي نهايي آن به زمان طولاني تري نياز داشته است. انديشه از مقوله فکرهاي سطحي و مقطعي و زودگذري نبوده که زماني به ذهن مي رسد و شتابزده مقالتي درباره آن نوشته مي شود و، پس از کوتاه مدتي، تاريخ مصرفش منقضي مي گردد. کيهان شناسي، جان شناسي در يک مقدمه و هفت فصل نگاشته شده است، با نثري استوار و خالي از تکلف و کلا روان و خواندني. البته، به اقتضاي درجه پيچيدگي مفاهيم و آرا، نثر کتاب نيز پيچيده تر مي شود که اين کاملا طبيعي و پذيرفتني است. همه مطلبي را نمي توان به نثري ساده، زودياب و به اصطلاح ’سهل الهضم‘ نوشت. اين را هم نبايد از ياد برد که درجه آشنايي خوانندگان با محتويات يک نوشته آن پيچيدگي را نسبي مي سازد.
به گواهي فرهنگ سعدي پژوهي (حسن لي 2، مقدمه)، تنها 17 مقاله از 123 مقاله نگاشته شده درباره سعدي مربوط به جنبه زيباشناختي سخن اوست. در مقالات ديگر، از مضامين، محتوا، نقد واژگاني و شرح مشکلات گلستان سعدي گفت و گو شده است. چنان که مي دانيم، عمده شهرت گلستان مديون هنرهاي کلامي است که در آن به کار رفته است. نزديک به نيمي از کل پژوهش هاي سعدي شناسي به گلستان اختصاص يافته که توجه خاص پژوهشگران را به اين اثر بي نظير نشان مي دهد. نه تنها اديبان و صاحب نظران بلکه عامه مردم نيز سخنان سحرانگيز سعدي را مي خوانند، زمزمه مي کنند، و از آن لذت مي برند. وجود بيش از چهارصد مثل ساير برگرفته از گلستان جايگاه مردمي آن را نشان مي دهد. در اين مقاله، کوشش شده است ظرايف و نکته ها و شگردهاي زباني و ادبي سعدي، با ارايه شواهد، بررسي و تحليل شود. بي گمان، در پرتو آشنايي با وجوه هنري سخن سعدي، از حلاوت سخن او بيشتر مي توان لذت برد.
در دوره ميانه يا روزگار ساسانيان، براي رفع نيازهاي علمي، به نگارش فرهنگ توجه شد. پديد آمدن متون متعدد در زمينه هاي گوناگون به زبان پارسي ميانه (پهلوي) باعث شد که براي استفاده از آنها نياز به فرهنگ اين زبان احساس شود. کهن ترين فرهنگ هاي زبان پهلوي به نام هاي اوئيم ايوک و فرهنگ پهلويک را به عصر ساسانيان نسبت مي دهند اما تاريخ نگارش آنها را مي توان در فاصله پايان آن عصر تا قرن سوم هجري جاي داد. وجه تسميه فرهنگ اوئيم ايوک اين است که نخستين سرواژه (مدخل) آن اوئيم، واژه اي اوستايي به معني «يک»، است و در مقابل آن ايوک، واژه اي پهلوي باز به معني «يک» آمده است. همچنان که از اين نام گذاري بر مي آيد، اين اثر يک فرهنگ اوستايي به پهلوي است. در اين فرهنگ، 1000 واژه اوستايي به 2250 واژه پهلوي برگردانده شده است. در آغاز آن آمده که «اين رساله براي شناختن سخنان و واژگان اوستايي است و اينکه زند (= ترجمه پهلوي) آنها چه و چگونه است». اين فرهنگ داراي 27 در (= باب) است و بر پايه موضوع - شمار و اعداد و برخي قيدها (در 1)، ضماير (در 2)، اندام تن و ويژگي آنها (در 3)، واژه هاي اوستايي بر پايه نخستين حرف آنها (بخشي از در 4 و درهاي 5 تا 24)، تاوان گناه و جريمه ها (در 25)، اندازه گيري زمان (در 27) - سامان يافته است. گردآورنده و مولف ناشناخته آن مي خواسته دشواري واژه هاي اوستايي را براي گزارشگران و مفسران اوستا آسان سازد. ارزش اين فرهنگ در آن است که واژه هاي مندرج در متون اوستايي عصر ساساني و پس از آن را که اکنون در دست نيست در بردارد. اين فرهنگ را، پس از نشر متون اوستايي به همت آنکتيل دوپرن (1805-1731)، مستشرق مشهور فرانسوي، در سال 1771، نخستين بار هوشنگ جي جاماسپ جي (تولد: (1833، دانشمند پهلوي دان هندي - پارسي تبار، به نام واژه نامه کهن زند - پهلوي در سال 1867 به چاپ رساند. سپس هانس رايخلت (1939-1877)، اوستاشناس آلماني، آن را به سال 1900 چاپ و منتشر کرد.
در سال 1634، اثري با عنوان Gulistan ou l’empire des roses (گلستان يا گل هاي سرخ)، تاليف سعدي، شهريار شاعران ترک [کذا] و ايراني، در يک جلد 166 صفحه اي به قطع رقعي، در پاريس به بازار آمد. اين نخستين آزمايش ترجمه اي، که تنها ترجمه و شرح چند پاره از اثر را در برداشت و کمتر از نيمي از متن اصلي را شامل مي شد، به قلم آندره دوريه بود که با ترجمه اي از قرآن نيز شناخته شده بود. چندي پس از آن، در سال 1651، گئورگ گنتس، رايزن ژان ژرژ دوم امير ساکس، متن و ترجمه لاتيني گلستان را در آمستردام، به نام لاتيني شده Gentius، به چاپ رساند. سه سال پس از او، آدام الشلگر، که به سمت ديلماج در هيات ديپلماتيک اعزامي فردريک سوم دوک شلسويگ – هولشتاين - گوتورپ به روسيه و ايران عضويت داشت و آشنايي خود با زبان فارسي را در مهد تکلم به آن کامل کرده بود، ترجمه اي از همين اثر سعدي را در سال 1654 منتشر ساخت و، به همين مناسبت، اولئاريوس لقب گرفت؛ وي، چنان که خود گفته، از پيرمردي ايراني به نام حق وردي «خداداد» کمک گرفته بود. اين حق وردي همراه جمعي بود که شاه ايران متقابلا و به رسم سپاسگزاري به نزد دوک فرستاده بود. اما بوستان، اثر ديگر سعدي، تنها با ترجمه اي به زبان هلندي شناخته شد که در سال 1688 در آمستردام به چاپ رسيد و مترجم آن معلوم نيست. ترجمه لاتيني تامس هايد همچنان چاپ نشده ماند. اين است چند و چون منابعي که لافونتن، سنسه، ولتر، پدر روحاني بلانشه، هردر، و گوته از آن بهره جستند.