پاسخ به:مقالات روانشناسی
هدف اين پژوهش، مقايسه ويژگي هاي شخصيت و راهبردهاي مقابله اي دانشجويان داراي پرونده در کميته انضباطي دانشگاه با دانشجويان عادي است. در اين پژوهش که از نوع علي - مقايسه اي است، دو گروه از دانشجويان (دانشجويان داراي پرونده در کميته انضباطي دانشگاه = 76 نفر و دانشجويان عادي = 76 نفر) با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي ساده انتخاب شدند و از طريق پرسشنامه جمعيت شناختي، پرسشنامه شخصيتي نئو فرم کوتاه (NEO-FFI) و پرسشنامه راهبردهاي مقابله اي لازاروس و فولکمن مورد ارزيابي قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش آماري تحليل واريانس چندمتغيره (MANOVA) تحليل گرديد. نتايج پژوهش نشان داد که بين دانشجويان داراي پرونده در کميته انضباطي دانشگاه با دانشجويان عادي، در صفات شخصيتي و راهبردهاي مقابله اي تفاوت معني دار وجود دارد، و نمرات دانشجويان داراي پرونده در کميته انضباطي، در نوروتيسيزم (P<0.000) و راهبرد مقابله اي هيجان مدار (P<0.01) به طور معني داري بالاتر از دانشجويان عادي، و در توافق پذيري (P<0.000)، باوجدان بودن (P<0.000)، و راهبرد مقابله اي مساله مدار (P<0.02)، پايين تر از دانشجويان عادي بود. يافته هاي پژوهش، شواهد تجربي براي اين فرض که صفات شخصيتي، و راهبردهاي مقابله اي مي توانند بر رفتارهاي مجرمانه در دانشجويان داراي پرونده در کميته انضباطي دانشگاه موثر باشند، فراهم کرد.
نسخه قابل چاپ
هدف اصلي پژوهش حاضر بررسي تاثير آموزش نوروفيدبک بر حافظه کاري بود، که به صورت نيمه آزمايشي انجام شد، در اين پژوهش دو گروه آزمايش و پلاسيبو وجود داشت. بدين منظور از بين دانشجويان يک زبانه (فارسي زبان) دانشگاه تبريز که داوطلب شرکت در پژوهش بودند 30 نفر که معيارهاي لازم را جهت انتخاب نهايي داشتند، انتخاب شد، و در نهايت به طور تصادفي در 2 گروه آزمايش وپلاسيبو (هرکدام 15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمايشي به مدت 2 ماه تحت 20 جلسه آموزش با نوروفيدبک قرار گرفت و گروه پلاسيبو نيز طي 20 جلسه جلوي مانيتور مي نشستند بدون اينکه آموزش نوروفيدبک دريافت كنند. دانشجويان هر دو گروه (آزمايشي و پلاسيبو) در دو مرحله پيش و پس از آموزش با پرسشنامه آزمون فراخناي حروف-ارقام مورد ارزيابي و مقايسه قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحليل کوواريانس تجزيه و تحليل شدند. نتايج بيانگر اين بود که آموزش نوروفيدبک تاثير معني داري بر حافظه کاري دارد.
پژوهش حاضر به منظور بررسي اثر گذشت زمان و اطلاعات حاشيه اي و محوري بر حافظه فلاش بالب انجام شده است. در اين پژوهش با استفاده از نمونه گيري خوشه اي چندمرحله اي 545 نفر از افراد در سطح شهر تهران انتخاب شدند سپس با استفاده از پرسشنامه ارزيابي حافظه فلاش بالب (FBQ) عملكرد آزمودني ها در اين حافظه مورد بررسي قرارگرفت. داده ها با استفاده از آزمون t و خي دو بررسي شد. نتايج نشان دادند بين اطلاعات حاشيه اي و محوري در تشكيل حافظه فلاش بالب تفاوت وجود دارد. همچنين نتايج نشان داد كه گذشت زمان تاثيري بر حافظه فلاش بالب نداشته است. مي توان نتيجه گرفت که اطلاعات محوري بهتر از اطلاعات حاشيه اي يادآوري گرديد.
پژوهش حاضر شامل دو مطالعه است که به بررسي رابطه بين توانايي دست يابي به موارد شرح حال اختصاصي از حافظه و نشانه هاي PTSDمي پردازد. مطالعه اول شامل يک گروه از مبتلايان به PTSD ناشي از جنگ، به عنوان گروه آزمايشي و دو گروه کنترل (Non-PTSD و سالم) بوده و مطالعه دوم، بر روي بيماران سرطاني مبتلا به PTSD و گروه کنترل سالم انجام شده است. گروه ها در متغيرهاي سن و هوش همتا شدند. آزمودني ها به دنبال تکميل مقياس تجديدنظر شده تاثير رويداد (IES-R)، سياهه افسردگي بک (BDI)، سياهه اضطراب بک (BAI)، و مقياس هوش تجديدنظر شده وکسلر بزرگسالان (WAIS-R)، به تکميل آزمون حافظه شرح حال (AMT) و مصاحبه حافظه شرح حال (AMI) پرداختند. نتايج مطالعه اول نشان داد که در گروه هاي داراي سابقه تروما کاهش اختصاصي بودن خاطرات در AMT و AMI با استرس پس از سانحه وسيع تر همراه مي باشد و در بين اين گروه ها نيز، افرادي که داراي نشانه شناسي شديدتري بودند، نواقص حافظه وسيع تري نشان دادند. يافته هاي مطالعه دوم حاکي از آن بود که بيماران سرطاني مبتلا به PTSD، در مقايسه با گروه کنترل، قادر به بازيابي جزئيات رويدادي و معنايي کمتري در مورد گذشته شخصي خود مي باشند. آنهايي که نشانه شناسي شديدتري داشتند، خاطرات اختصاصي کمتري را از حافظه بازيابي نمودند. داده هاي هر دو مطالعه بر اساس فرضيه دستيابي توافقي به مواد شرح حال اختصاصي در افراد مبتلا که منعکس کننده يک فرآيند تنظيم اثر مي باشد، بحث شده اند.
محققين بر اين باورند که آموزش ايمن سازي در برابر استرس بر مديريت استرس تاثير مثبت دارد. هدف اين پژوهش، بررسي تاثير آموزش ايمن سازي در برابر استرس بر مديريت استرس و علايم حياتي در بيماران قلبي تحت عمل جراحي است. براي اين منظور 40 بيمار قلبي انتخاب وسپس به 2 گروه 20 نفري تقسيم شدند. گروه ها از نظر ويژگي هاي دموگرافيک با همديگر گشتند. سپس گروه آزمايش مداخله آموزشي را براي 8 جلسه دريافت کردند. نتايج تحليل واريانس اندازه گيري هاي مکرر نشان مي دهد که کاربري آموزش ايمن سازي در برابر استرس قادر است مديريت استرس و علايم حياتي (فشارخون پايين) بيماران مبتلا به انسداد عروق کرونر قلبي منتظر عمل جراحي و جراحي شده را بهبود بخشد. اين يافته ها، تلويحاتي براي انجام مداخلات روانشناختي در موقعيت هاي جراحي داشته و سودمندي اين نوع مداخلات را در توانمندسازي افراد تحت عمل جراحي نشان مي دهند.
هدف اين مطالعه بررسي ويژگي هاي روانسنجي آزمون 84 سوالي بهزيستي روانشناختي ريف و همکاران بود. اين آزمون داراي 6 مولفه خودمختاري، هدفمندي در زندگي، تسلط بر محيط، رشد شخصي، ارتباط مثبت با ديگران، پذيرش خود مي باشد که پژوهشگران مختلف در خصوص ويژگي هاي روانسنجي و ساختار سازه اي آن ديدگاه هاي متفاوتي دارند. براي رسيدن به اين مهم 376 نفر از بين دانشجويان رشته هاي مختلف کارشناسي و ورودي هاي مختلف با بهره گيري از نمونه گيري چندمرحله اي انتخاب و آزمون روي آن ها اجرا شد. براي تحليل داده ها از آلفاي کرونباخ و تحليل عاملي تاييدي استفاده گرديد. نتايج نشان دادند ضريب پايايي دروني (آلفاي کرونباخ) اين آزمون براي تمام مولفه ها بيش از 0.70 است که بر اين اساس ابزار مناسبي است. علاوه بر اين بررسي روايي سازه ابزار فوق از طريق تحليل عاملي تاييدي نشان داد، مدل شش عاملي پيشنهادي سازندگان در قياس با مدل هاي يک و سه عاملي برازش بهتري داشته و در اين نمونه نيز مورد تاييد است. بر اين اساس، از اين مقياس مي توان براي سنجش وضعيت بهزيستي روانشناختي دانشجويان کارشناسي بهره گرفت.
برخي از مطالعات حاکي از اين مي باشند که بيماران وسواسي-اجباري و هم افسرده نقايص شناختي و نوروپسيکولوژيک نشان مي دهند، اما برخي از پژوهشگران (موريتز، 2001) اين فرضيه را مطرح کرده اند که نقايص نوروپسيکولوژيک بيماران وسواسي- اجباري به دليل وجود اختلال همزمان نشانه هاي افسردگي است. اين مطالعه درصدد بررسي اين فرضيه است که در سه مولفه کارکردهاي اجرايي (بازداري، تغيير آمايه و به روزرساني حافظه فعال) بين اين گروه ها تفاوت وجود دارد. در راستاي هدف پژوهش با استفاده از پرسشنامه SCL-90 ،30 دانشجوي افسرده و 30 دانشجوي وسواسي انتخاب و با گروه کنترل مورد مقايسه قرار گرفتند. براي تشخيص اختلالات مورد نظر از آزمون افسردگي بک و آزمون وسواسي- اجباري مادزلي استفاده شد. بيماران مبتلا به وسواسي- اجباري که در آزمون بک نمره بالاتر از 20 دريافت کرده بودند از مطالعه کنار گذاشته شدند. تحليل داده هاي به دست آمده نشان داد که در زمينه بازداري، بين گروه کنترل با گروه هاي بيمار تفاوت معنادار وجود دارد. همچنين بين گروه وسواسي- اجباري و افسرده نيز تفاوت معنادار وجود داشت، بدين صورت که در افسرده ها شدت نقص بيشتر بود. در متغير تغيير آمايه نيز بين افراد سالم و بيماران تفاوت وجود داشت ولي شدت نقص ها در گروه افسرده بيشتر از وسواسي- اجباري بود. در زمينه به روزرساني حافظه فعال نيز گروه سالم با بيماران تفاوت داشتند، اما بين افسرده ها و وسواسي- اجباري ها تفاوتي وجود نداشت. يافته هاي مطالعه حاضر نشان دادند که هم بيماران افسرده و هم بيماران وسواسي- اجباري در مولفه هاي سه گانه دچار آسيب هستند. اما بيماران افسرده در بيشتر زمينه ها نقص شديدتري نسبت به بيماران وسواسي- اجباري نشان مي دهند.
پژوهش حاضر با هدف پيش بيني نقش عوامل مربوط به ادراک از ساختار كلاس درس در انگيزش چيرگي (تبحر) دانش آموزان راهنمايي با روش همبستگي انجام گرفت. آزمودني هاي پژوهش، شامل 300 دانش آموز (150 دانش آموز پسر و 150 دانش آموز دختر) بودند که به وسيله نمونه گيري تصادفي خوشه اي چندمرحله اي از نواحي آموزش و پرورش تبريز انتخاب شدند. از پرسشنامه هاي ساختار اهداف کلاس درس بلک بورن و پرسشنامه هدف گرايي تحصيلي بوفارد، وزيو، رومانو، کوئينارد، بوردليو و فيلبو براي جمع آوري اطلاعات استفاده شد. براي تجزيه و تحليل اطلاعات روش هاي آماري تحليل رگرسيون گام به گام و تحليل مسير به کار رفت. نتايج پژوهش نشان داد که تکاليف جالب و برانگيزاننده کلاس درس مهم ترين پيش بيني کننده انگيزش چيرگي (تبحر) دانش آموزان است. اين متغير 12% درصد از واريانس انگيزش هدف چيرگي (تبحر) را تبيين مي کند.
هدف از اين تحقيق بررسي ارتباط آمادگي براي يادگيري خود-رهبر و نگرش تفکر انتقادي با عملکرد تحصيلي دانشجويان دانشگاه تبريز بود. جامعه آماري اين تحقيق تمام دانشجويان کارشناسي دانشگاه تبريز بوده که 346 دانشجو در رشته هاي مختلف تحصيلي با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي خوشه اي چندمرحله اي به عنوان نمونه انتخاب شدند. روش پژوهش توصيفي از نوع همبستگي است. براي اندازه گيري متغيرها از مقياس آمادگي براي يادگيري خود-رهبر (SDLR)، پرسشنامه نگرش تفکر انتقادي کاليفرنيا (CCTDI) و ميانگين نمرات پيشرفت تحصيلي دانشجويان استفاده گرديد. داده هاي به دست آمده با استفاده از نرم افزار آماريSPSS مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. آزمون همبستگي پيرسون نشان داد: بين مولفه هاي آمادگي براي يادگيري خود-رهبر، نگرش تفکر انتقادي و عملکرد تحصيلي دانشجويان رابطه مثبت و معني دار وجود دارد. آزمون t مستقل نشان داد که بين دانشجويان دختر و پسر در نمره کلي يادگيري خود-رهبر و نگرش تفکر انتقادي تفاوت معني دار وجود ندارد، همچنين تحليل واريانس چندگانه (MANOVA) عدم تفاوت هاي جنسيتي را در مولفه هاي يادگيري خود- رهبر نشان داد. تحليل رگرسيون چندگانه مشخص کرد که خودپنداره و نگرش تفکر انتقادي به طور مثبت عملکرد تحصيلي را پيش بيني مي کنند.
هدف پژوهش حاضر بررسي ويژگي هاي شخصيتي و رواني و ميزان شيوع اختلالات رواني در تبدل خواهان جنسي متقاضي تغيير جنسيت است. بدين منظور تعداد 25 تبدل خواه جنسي (14 متقاضي مذکر به مونث و 11 متقاضي مونث به مذکر) مراجعه کننده به سازمان پزشکي قانوني کشور در تهران و 25 نفر از افراد عادي مذکر و مونث به روش داوطلبانه و غيرتصادفي، ولي همتاسازي شده از نظر سن، جنس، وضعيت تاهل، و ميزان تحصيلات مورد آزمون قرار گرفتند. جهت جمع آوري داده ها نيز از پرسشنامه چندوجهي شخصيتي مينه سوتا فرم (MMPI-2) 2استفاده شد. نتايج به دست آمده با استفاده از شاخص هاي آماري ميانگين، انحراف معيار و آزمون t مستقل تجزيه و تحليل شد. نتايج پژوهش نشان داد که 1) ميانگين نمرات گروه تبدل خواهان جنسي به طور معنادار بالاتر از گروه افراد عادي است. 2) ميانگين نمرات گروه مردان تبدل خواه جنسي بالاتر از ميانگين نمرات گروه مردان عادي است. 3) ميانگين گروه زنان تبدل خواه جنسي بيشتر از گروه زنان عادي بوده است. 4) ميانگين گروه مردان تبدل خواه جنسي بيشتر از گروه زنان تبدل خواه بوده است. بر اساس يافته هاي پژوهش مي توان نتيجه گرفت که عوارض و اختلات موجود در افراد تبدل خواه جنسي، به عنوان يک گروه خاص که با مشکلات خانوادگي، اجتماعي، استرس ها و فشارهاي رواني ناشي از اختلال معتنابه روبه رو هستند، قابل توجيه و تفسير دانست.
پژوهش حاضر با هدف تعيين رابطه بين دلبستگي به پدر، مادر و همسالان و جدايي روان شناختي دانشجويان جديدالورود دانشگاه تبريز با روش پيماشي انجام گرفت. براي اين منظور 220 دانشجوي کارشناسي ترم اول با روش نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه هاي دلبستگي والدين و همسالان (آرمسدن و گرين برگ، 1987) و پرسشنامه جدايي روان شناختي (هافمن، 1984) را تکميل کردند. براي ارزيابي روابط بين مقياس هاي فرعي دلبستگي والدين و همسالان (مولفه اعتماد، ارتباط و بيگانگي) و خرده مقياس هاي جدايي روان شناختي (استقلال نگرشي، هيجاني، تعارضي وکنشي) از تحليل همبستگي کانونيک بهره گرفته شد. نتايج تحليل نشان داد که بعد استقلال هيجاني از مادر و استقلال تعارضي از پدر در بين دانشجويان دختر و پسر به طور معنادار متفاوت است. هم چنين بين ارتباط مثبت پدر و جدايي روان شناختي دانشجويان دختر و پسر رابطه مثبتي وجود دارد، اما ارتباط منفي مادر و همسالان با فقدان استقلال تعارضي والدين و استقلال نگرشي مادر در بين دانشجويان پسر همراه بود. نتايج ديگر حاکي از آن است که در بين دانشجويان دختر، بين اعتماد و بي توجهي همسالان، ارتباط مثبت با پدر و اعتماد بالاي او از يک طرف و فقدان استقلال تعارضي و کنشي مادر و استقلال نگرشي پدر از سوي ديگر رابطه معناداري مشاهده گرديد.
هدف مطالعه حاضر بررسي نقش عوامل تعيين کننده در سلامت اجتماعي دانشجويان دانشگاه تبريز بود. بدين منظور 384 دانشجو (212 پسر، 172 دختر) از بين دانشجويان دانشگاه تبريز به روش تصادفي خوشه اي چند مرحله اي انتخاب شده و سپس پرسشنامه سلامت اجتماعي کي يس را تکميل نمودند. براي تجزيه و تحليل داده هاي به دست آمده، از روش تحليل واريانس يکطرفه و آزمون t گروه هاي مستقل استفاده شد. نتايج به دست آمده نشان داد که بين دانشجويان رشته هاي مختلف فقط در خرده مقياس شکوفايي اجتماعي در سطحp<0.05 تفاوت معناداري وجود دارد. بررسي هاي بيشتر نشان داد که دانشجويان گروه علوم انساني خودشکوفايي اجتماعي بيشتري از گروه فني- مهندسي نشان مي دهند. نتايج تحليل داده هاي مربوط به متغيرهاي قوميت، تحصيلات والدين و وضعيت اجتماعي - اقتصادي نشان داد که متغيرهاي مذکور تاثيري بر سلامت اجتماعي دانشجويان مورد مطالعه ندارند. همچنين در زمينه متغير جنسيت، نتايج آزمون t حاکي از آن است که بين دختران و پسران در هيچ يک از خرده مقياس هاي سلامت اجتماعي تفاوت وجود ندارد، يعني جنسيت تاثيري بر سلامت اجتماعي دانشجويان ندارد.
علايم و نشانه هاي اختلال نقص توجه / بيش فعالي مي تواند تعامل والدين و عملکرد خانواده را تحت تاثير قرار دهد. هدف از پژوهش حاضر نيز مقايسه عملکرد خانواده هاي داراي فرزند پسر مبتلا به اختلال نقص توجه / بيش فعالي با گروه کنترل بوده است. بدين منظور 29 نفر از مادران کودکاني که با استفاده از مصاحبه باليني و پرسشنامه CSI-4 تشخيص نقص توجه / بيش فعالي دريافت کرده اند، ابزار سنجش خانواده را تکميل کردند. اين کودکان به صورت تصادفي خوشه اي چندمرحله اي از نواحي پنج گانه آموزش و پرورش شهرستان تبريز انتخاب شده بودند. گروه مقايسه نيز شامل مادران کودکان عادي بود که کودکانشان از بين دانش آموزان همان مدارس انتخاب شده و مادران از نظر سن، ابعاد خانواده و تحصيلات با گروه اصلي همتا شده بودند. تحليل داده هاي به دست آمده نشان داد که بين عملکرد خانواده در خانواده هاي داراي کودک مبتلا به اختلال نقص توجه / بيش فعالي و گروه کنترل در بعد حل مساله و پاسخدهي عاطفي در سطح p<0.05، و آميزش عاطفي در سطحp<0.001 و کنترل در سطح 0.001 تفاوت معنادار وجود دارد.
در اين مقاله پرسشنامه 6 عاملي شخصيت HEXACO-PI-R که از مطالعات فرهنگ واژگان ساختار شخصيت در 7 کشور جهان استخراج شده است از نظر ساختار عاملي، پايايي و اعتبار مورد بررسي قرار گرفته است. پرسشنامه شخصيتي 6 عاملي HEXACO-PI-R داراي 24 مقياس صفات است و 6 عامل شخصيتي صداقت - فروتني(H) ، هيجان پذيري(E) ، برون گرايي(X) ، توافق(A) ، وظيفه شناسي (C) و باز بودن به تجربه (O) را در بر مي گيرد. اين مطالعه از نوع زمينه يابي بوده و جامعه آماري پژوهش را دانشجويان مقطع کارشناسي دانشگاه هاي وزارت علوم و فناوري تشکيل مي دادند. نمونه مورد مطالعه 711 نفر دانشجو (302 نفر مذکر و 409 نفر مونث) از 5 دانشگاه کشور (شهيد بهشتي، اصفهان، تبريز، کرمان و شهرکرد) بودند. در اين مطالعه همچنين ساختار 6 عاملي پرسشنامه HEXACO-PI-R در دانشجويان ايراني مورد تاييد قرار گرفت. همچنين همه مقياس هاي پرسشنامه پايايي هاي دروني بالايي منطبق بر ساختار 6 عامل فرض شده و اعتبار همگراي کافي با متغيرهاي خارجي نشان دادند. اين مطالعه نشان داد که پرسشنامه 6 عاملي شخصيت HEXACO-PI-R ابراز مناسبي براي سنجش ابعاد مختلف شخصيت در جامعه دانشجويي کشور است. بررسي اعتبار اين پرسشنامه در سطح جمعيت عمومي پيشنهاد مي شود.
هدف از اين پژوهش تعيين ميزان اثربخشي واقعيت درماني گروهي بر نگرش نسبت به مصرف سيگار است. جامعه مورد مطالعه شامل كليه دانش آموزان پسر پايه اول منطقه 2 شهر تبريز است. با استفاده از روش نمونه گيري خوشه اي تك - مرحله اي 48 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوري داده ها از پرسشنامه نگرش نسبت به مصرف سيگار استفاده شد و واقعيت درماني گروهي در بين گروه آزمايشي طي 10 جلسه، هر جلسه به مدت يك ساعت و چهل و پنج دقيقه انجام پذيرفت و جهت تجزيه و تحليل داده ها از آزمون t گروه هاي مستقل و آزمون t گروه هاي همبسته استفاده شد. نتايج پژوهش نشان داد كه نگرش نسبت به مصرف سيگار دانش آموزاني كه واقعيت درماني گروهي در بين گروه آزمايشي را دريافت كرده اند به طور معني دار و منفي، پايين تر از نگرش دانش آموزاني است كه واقعيت درماني گروهي را دريافت نكرده اند به عبارت ديگر واقعيت درماني گروهي در كاهش نگرش مثبت بالاي دانش آموزان پسر نسبت به مصرف سيگار تاثير دارد.