0

زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

 
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

جان توزو ویلسون

 

 

جان توزو ویلسون یک ژئوفیزیکدان و زمین شناس کانادایی بود که به خاطر مشارکت و سهم انکار ناپذیرش در انگاره زمین ساخت صفحه ای تحسین جهانی را برانگیخت.
وی عقیده داشت لایه های صلب خارجی زمین که از پوسته و قسمتی از گوشته بالایی تشکیل شده و سنگ کره نامیده می شود به قطعات یا صفحات زیادی شکسته شده و آزادانه بر روی سست کره حرکت می کنند. وی به عنوان نمونه ای برای نظریه اش جزایر هاوایی را مثال زد، جایی که به عنوان یک صفحه زمین ساختی درطول اقیانوس آرام گسترده شده است و به آرامی به سمت شمال غرب و بر روی یک نقطه داغ گوشته ای ثابت، در حال حرکت است و یک ردیف از آتشفشان ها را به دنبال هم پدید آورده است. ویلسون همچنین مبدع ایده گسل های تبدیلی می باشد. این گسل ها یک نوع از مرزهای اصلی صفحات زمین ساختی می باشند که در امتداد آنها دو صفحه به صورت افقی از کنار یکدیگر عبور می کنند (مانند گسل سن آندریاس).
ویلسون در 24 اکتبر 1908 از یک خانواده مهاجر اسکاتلندی در اوتاوای کانادا به دنیا آمد. وی اولین دانشجوی رشته ژئوفیزیک در کل کانادا بود که از کالج ترینیتی در دانشگاه تورنتو در سال 1930 فارغ التحصیل شد.
وی مدارک متنوع دیگری را نیز از کالج سنت جان در دانشگاه کمبریج دریافت کرد. دوران اوج تحصیلات آکادمیک وی زمانی بود که دکترای زمین شناسی را در سال 1936 از دانشگاه پریستون دریافت کرد. بعد از کامل نمودن تحصیلاتش وی برای خدمت در جنگ جهانی دوم به ارتش کانادا فراخوانده شد و درنهایت با درجه سرهنگی از ارتش بازنشسته شد. وی عضو انجمن سلطنتی کانادا و انجمن های سلطنتی لندن و ادینبرو بوده است. ویلسون ریاست کالج اریندیل در دانشگاه تورنتو را نیز به عهده داشته است. او مدال اوینگ و مدال بوچر را از اتحادیه ژئوفیزیک امریکا و مدال پنروز را از انجمن ژئوفیزیک امریکا و مدال وگنر را از اتحادیه اروپایی ژئوفیزیک، مدال ولاستون را از انجمن زمین شناسی لندن و جایزه وتلسن را از دانشگاه کلمبیا، مدال قرن کانادا و یکصد و بیست و پنجمین مدال سالیانه کانادا را  به پاس فعالیت های ارزنده اش دریافت نمود.
وی در 15 آوریل 1993 در تورنتو کانادا درگذشت. اتحادیه ژئوفیزیک کانادا جایزه ای با عنوان " مدال جان توزو ویلسون" را به افتخار وی به دستاوردهای ارزشمند دانشمندان ژئوفیزیک اهدا می نماید. 
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:39 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

جیمز هال

 

 

هال یک زمین شناس و دیرین شناس امریکایی بود. وی دارای اعتبار فراوانی در چینه شناسی بود و نقش موثری در توسعه دیرینه شناسی آمریکا ایفا نمود.
هال در 12 سپتامبر 1811 در هینگهام ماساچوست به دنیا آمد. پدر و مادرش دو سال قبل از انگلستان به آنجا مهاجرت کرده بودند. با بزرگ شدن وی علاقه به تحصیل علم نیز در وی شکل گرفت و والدینش او را در موسسه پلی تکنیک رنسلر که به تازگی و برای تحصیل دانش آموزان نخبه تاسیس شده بود و بر روی علم تمرکز داشت، ثبت نام کردند. وی دانش آموز آموس ایتون و ابنزر امونز دو تن از زمین شناسان برجسته شد. هال در سال 1832 با درجه عالی فارغ التحصیل و در سال 1833 لیسانس خود را گرفت و برای تدریس شیمی و بعدا زمین شناسی در موسسه رنسلر باقی ماند.در سال 1836 یک برنامه تحقیقات چند ساله برای جمع آوری اطلاعات زمین شناسی و تاریخ طبیعی نیویورک به تصویب رسید. از نظر اکتشافی ایالت به چهار ناحیه تقسیم شد و هال به عنوان زمین شناس دستیار به همراه استادش ابنزر امونز که مسئول ناحیه دوم بود، انتخاب گردید.
هال در نخستین قدم به مطالعه ذخایر آهن در کوهستان آدیروندک  پرداخت. در سال بعد تحقیقات ادامه یافت و هال برای کمک در ناحیه چهارم در غرب نیویورک انتخاب شد. سایر زمین شناسان برجسته که در این مطالعات همکاری داشتند شامل لاردنر ونوکسم و تیموتی کنراد بودند. همکاری این افراد با یکدیگر باعث توسعه چینه نگاری نیویورک و ایجاد یک استاندارد برای نامگذاری تقسیمات چینه نگاشتی بر مبنای جغرافیای محلی گردید.در پایان تحقیقات در سال 1841، هال دیرین شناس ایالت نامیده شد. در سال 1843 وی گزارش نهایی اش را در مورد تحقیقات ناحیه چهارم زمین شناسی با عنوان "زمین شناسی نیویورک، ناحیه چهارم" به چاپ رساند و مورد تحسین همگان قرار گرفت. وی تمام آسایش و وقتش را وقف زمین شناسی چینه نگاری و دیرین شناسی بی مهرگان کرده بود و در این را اعتبار فراوانی کسب کرده بود.
هال یک آزمایشگاه در آلبانی نیویورک ساخت که به مهمترین مرکز  مطالعه و پرورش برای زمین شناسان و دیرین شناسان مشتاق تبدیل شد. بسیاری از دانشمندان برجسته دوره کارآموزی خود را با جیمز هال آغاز کردند. فیلدینگ مییک، چارلز والکوت و جوسیا ویتنی از جمله شاگردان برجسته وی بودند. بعد از کار در نیویورک، هال مطالعاتش را به سایر نواحی امریکا گسترش داد. در سال 1850 وی در مطالعات زمین شناسی در شمال میشیگان و ویسکانسین مشارکت داشت و اولین ریف های فسیل را در امریکای شمالی یافت. وی از سال 1855 تا 1858 به عنوان زمین شناس ایالت ایووا و از سال 1857 تا 1860 در ایالت ویسکانسین منسوب گردید. به علاوه چند ایالت دیگر نیز در تحقیقات زمین شناسی خود از هال به دلیل زبردستی و راهنمایی اش کمک گرفتند. در سال 1866 وی مدیر موزه تاریخ طبیعی نیویورک گردید. در سال 1893 وی به عنوان رئیس زمین شناسی ایالت نیویورک انتخاب شد. بین سال های 1847 تا 1894 هال 13 جلد از " دیرین شناسی نیویورک " را که بر پایه مشاهدات و دستاوردهایش در صحرا بود منتشر نمود. این کار عظیم متشکل از 4500 صفحه و 1000 صفحه تصویری بود.
به علاوه وی بیش از 30 کتاب دیگر و بیش از 200 مقاله نوشت و در نگارش چندین کتاب و مقاله در مورد زمین شناسی همکاری داشت. وی یکی از اعضای موسس آکادمی ملی علوم و اولین رئیس انجمن زمین شناسی امریکا بود. وی یکی از بنیان گذاران همایش های بین المللی زمین شناسی و نایب رئیس این همایش ها در پاریس، بولونیا و برلین بود. وی به عنوان یکی از 50 عضو خارجی انجمن زمین شناسی لندن در 1848 انتخاب شد و در سال 1858 مدال ولاستون را دریافت کرد. در 1884 وی به عنوان مخبر آکادمی علوم فرانسه انتخاب گردید. وی در سن 85 سالگی  برای شرکت به همایش بین المللی زمین شناسی و همچنین شرکت در یک سفر علمی به کوه های اورال به سن پترزبورگ سفر کرد. وی دو سال بعد در 7 آگوست 1898 در سن 87 سالگی در نیوهمپشایر درگذشت و در گورستان روستای آلبانی در نیویورک به خاک سپرده شد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:40 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

آندریا موهوروویچیک

 

 

وی در 23 ژانویه 1857 در روستای ساحلی ولوسکو اطریش متولد شد. پدر وی آهنگر و سازنده لنگر کشتی بود. آندریا تحصیلات ابتدایی خود را در روستای محل تولدش گذراند و برای ادامه تحصیل به دبیرستانی در شهر مجاور رفت. وی در سن 15 سالگی به زبان های ایتالیایی، انگلیسی و فرانسوی احاطه کامل داشت و بعدها آلمانی، لاتین و یونانی را نیز آموخت.
او تحصیلات دانشگاهی خود را در ریاضی و فیزیک در دانشگاه فلسفه پراگ در سال 1875  و زیر نظر یکی از استادانش پروفسور ارنست ماچ، به پایان رساند. وی فعالیت خود را در سال 1879 با آموزگاری در دبیرستان زاگرب و دبیرستان اوسیک آغاز کرد. در اول نوامبر 1882 آندریا آموزش را در مدرسه ملوانی باکار در نزدیکی ریکا آغاز نمود و 9 سال در آنجا ماندگار شد. کار در آن مدرسه برای آغاز فعالیت علمی وی بسیار مشکل بود. در آنجا بود که وی اولین تماس مستقیمش را با علم هواشناسی برقرار نمود. چیزی که او را جذب این علم کرده بود، یک ایستگاه هواشناسی در باکار بود. وی در سال 1887 کار ساخت دستگاه هایی را که خود طراحی کرده بود، برای مشاهده منظم و اندازه گیری سرعت افقی و عمودی ابرها آغاز نمود. وی پدر معنوی بسیاری از دانش آموزان فقیر و مستعد بود که آنها را برای ادامه تحصیل در مدرسه ملوانی سلطنتی در باکار انتخاب می کرد.
موهوروویچیک در سال 1891 بنا به درخواست خودش به دبیرستانی در زاگرب منتقل شد و از اول ژانویه 1892 به عنوان رئیس رصدخانه هواشناسی زاگرب انتخاب گردید. وی در این محل مشاهدات هواشناسی خود را ادامه داد و ایستگاه های هواشناسی را در کل کرواسی گسترش داد. آندریا به مشاهده و مطالعه پدیده های غیر طبیعی هواشناسی از جمله گردباد تورنادوی 31 مارچ 1892 در نوسکا که یک قطار باربری 13 تنی را به همراه 50 مسافر به فاصله 30 متر پرتاب کرده بود پرداخت و به طور همزمان به تدریس ژئوفیزیک و نجوم در دانشگاه ادامه داد. اطلاعات انباشته شده ی مشاهداتش از ابرها پایه خوبی برای رساله دکترای او پدید آورد. وی پایان نامه اش را با عنوان " مشاهدات ابرها، دوره های ابری روزانه و سالیانه در باکار" را در دانشگاه زاگرب ارائه نمود و در سال 1893 دکترای فلسفه را از این دانشگاه دریافت نمود.
در مارچ 1892 موهوروویچیک مشاهدات نجومی ستاره های عبوری از نصف النهار گریک را برای تعیین دقیق زمان آغاز نمود. در روزهای آغازین آپریل 1893 وی شبکه ای از ایستگاه ها را برای تعقیب طوفان ها تاسیس نمود. وی گردباد ویجور را در نزدیکی بازما در سال 1898 مطالعه نمود. در آغاز سال 1899 وی پروژه ای را برای تحقیق در مورد باد بورا و مهار انرژی آن آغاز نمود و در همان سال پناهگاه هایی را برای دفاع در برابر کولاک در ناحیه یاسکا ایجاد نمود. در 1893 وی عضو ناظر و در سال 1898 وی عضو دائم آکادمی علوم و هنرهای یوگسلاوی در زاگرب گردید.
در 1901 وی به ریاست هواشناسی کرواسی و اسلاونی منصوب شد و این اداره را از نظر پرسنل و تجهیزات به استانداردهای اروپا رساند. وی همچنین به مطالعه اقلیم زاگرب اقدام نمود و در آخرین مقاله اش در هواشناسی در سال 1901 به بحث در مورد کاهش دمای اتمسفری با افزایش ارتفاع پرداخت.  در نهایت وی به تدریج مشاهدات و مطالعاتش را به سایر زمینه های ژئوفیزیک از جمله زلزله شناسی، ژئومغناطیس و ثقل سنجی گسترش داد.
وی به زلزله شناسی علاقه زیادی پیدا نمود. آندریا تعدادی زلزله نگار یافت که بعد از رویداد زمین لرزه 8 اکتبر 1909 دره کوپا با رومرکزی در 39 کیلومتری جنوب شرق زاگرب از کار افتاده بودند. وی توجه ویژه ای بر روی گسترش امواج لرزه ای با عمق کم در سرتاسر کره زمین نمود و پی برد که وقتی یک زمین لرزه رخ می دهد دو نوع موج طولی و عرضی با سرعت های مختلف درون خاک منتشر می شوند. وقتی که این امواج لرزه ای به مرز لایه هایی با جنس های مختلف می رسند، مانند نوری که به شیشه برخورد می کند، منعکس و منکسر می شوند. وی با بررسی داده های لرزه ای موجود در 12 ایستگاه لرزه نگاری به کمک همکارانش ثابت کرد که زمین از یک لایه سطحی تر بر روی یک هسته درونی تشکیل شده است.
موهوروویچیک با محاسباتش توانست ضخامت تقریبی لایه بالایی را 54 کیلومتر (امروزه مشخص شده است که ضخامت پوسته از حدود چند کیلومتر در کف اقیانوس ها تا حدود 70 کیلومتر در زیر بلندترین کوه ها متغیر است) تخمین بزند. وی در مطالعاتش اولین کسی بود که یک ناپیوستگی را بر مبنای تغییر سرعت امواج لرزه ای در بین پوسته و گوشته زمین در نظر گرفت که به نام ناپیوستگی موهوروویچیک یا "موهو" شناخته شد. وی که از 1893 تا 1917 موضوعات مختلفی از ژئوفیزیک و ستاره شناسی را در دانشکده فلسفه زاگرب تدریس می نمود، در سال 1910 مقام افتخاری پروفسور را دریافت نمود. سرانجام وی در سال 1921 بازنشسته و در 18 دسامبر 1936 درگذشت و در گورستان میروگوج زاگرب به خاک سپرده شد. زلزله شناس برجسته سوئدی ام. بس یکی از 13 محقق برجسته زلزله شناسی در دوره 1900 تا 1936 از شاگردان آندریا موهوروویچیک بوده است. به افتخار این دانشمند برجسته در سال 1970 یکی از دهانه های برخوردی در ماه با قطر 77 کیلومتر  و در سال 1996 نام یک سیارک به شماره 8422 به نام وی نامگذاری شدند و تمبری به یادبود وی به چاپ رسید.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:41 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

ابوبکر کرجی

 

 

یکی از شگفت انگیزترین سکوت های تاریخ علم، نادیده انگاشتن نام دانشمندی برجسته در دانش ریاضی و زمین شناسی است که همروزگار با ابوریحان بیرونی، زکریای رازی و پورسینا می زیسته و 32 سال پیش از ابوریحان زندگی را بدرود گفته، اما کسی او را به اندازه‌ی آن سه تن نمی شناسد!
این ریاضیدان و زمین شناس و مهندس بزرگ «ابوبکر محمدبن حسین (یا حسن) کرجی» دانشمند ایرانی قرن چهارم و پنجم هجری است که اطلاع دقیق از سال تولد وی در دست نیست. کرجی از مردم شهر کرج در نزدیکی تهران بوده و تحصیلات خود را در شهر ری که آن زمان مرکز دانشمندان اسلامی بوده است به اتمام می رساند و سپس برای آشنایی با دانشمندان دیگر و تحصیلات تکمیلی به بغداد سفر می کند و در کرخ بغداد ساکن می شود.
در تاریخ او را با نام کرخی هم شناخته اند که این مساله یک اشتباه بزرگ تاریخی است. اصل این اشتباه تاریخی از آنجاست که «فرنتس وپکه» در سال 1825 میلادی به نسخه ای خطی از کتاب الفخری تالیف کرجی دست یافت و چون در کتاب مذکور محل تحصیلات تکمیلی کرجی، کرخ ذکر شده بود وپکه هم او را کرخی نامید و در کتابی که به تفسیر الفخری نوشت در این کتاب نام او را ابوبکر کرخی ذکر کرد. کتاب وپکه نظر به اهمیتی که داشت بین مورخان ریاضی معروف شد و از آن پس همه مورخان نسبت ابوبکر محمد بن حسین کرجی را به صورت کرخی نوشتند تا اینکه در سال 1934 میلادی دانشمند ایتالیایی «لوی دلاویدا» طی مقاله ای اثبات کرد که این ریاضیدان کرجی است و یک ایرانی است نه عراقی. پس از انتشار این مقاله که مورد قبول محققان واقع شد، همه مولفان از آن پس نام او را در زمره دانشمندان ایرانی می نویسند.
کرجی در بغداد در زمان تصرف این شهر توسط آل بویه به تحصیل مشغول بوده و با فرزند «عضدالدوله دیلمی بهاءالدوله» و وزیر وی ارتباط برقرار می سازد و حتی کتاب خود «الفخری فی صناعه الجبر و المقابله» را به نام «فخر الملوک» وزیر بهاء الدوله تالیف می کند. کرجی در حدود سال 403 ه. ق به زادگاه خود کرج باز می گردد و کتاب «انباط میاه الخفیه» (استخراج آبهای پنهان زمین) را به نام «ابوغانم معروف  ابن محمد» وزیر دانشمند ایرانی تالیف می کند.
در ریاضیات و هندسه، کرجی بیش از آنکه مرتبط با سنت‌های هندسی یونانی بوده باشد بیشتر با ریاضیات شرقی میانه، که خوارزمی نیز بدان گرایش داشته، ارتباط داشته است. در جبر، کرجی پا را از خوارزمی نیز فراتر می‌گذارد و خویشتن را فقط به معادلات جبری درجه‌ی دوم محدود نکرده بلکه به معادلات از درجات بالاتر نیز می‌پردازد.
نخستین جواب‌های جبری و عددی (مثبت) برای معادلات از نوع ax2n+bxn را کرجی تعیین کرده است. در ارتباط با این معادلات بوده که وی به اعداد اصم (گنگ) برخورد کرده و در اینجاست که نوآوری اندیشه‌ی وی به منصه‌ی ظهور رسیده است.
متاسفانه در ایران هیچ منبع مهمی از کرجی وجود ندارد، فقط چند میکروفیلم از آثاری منسوب به کرجی در دانشگاه تهران موجود است. نخستین کتاب کرجی «الفخری فی صناعه الجبر والمقابله» است. این کتاب از جهت تاریخ ریاضیات مهم است زیرا علاوه بر اینکه بسیاری از مطالب آن در زمان خود نو و تازه بوده است، با شرح چگونگی محاسبات جبری آغاز شده که در کتاب های جبر پیش از وی دیده نشده است. چندین نسخه خطی از این کتاب در پاریس، استانبول و قاهره موجود است. دومین کتاب این دانشمند «الکافی فی الحساب» است. بر این کتاب دو شرح نوشته شده است که نسخ خطی هر دو شرح آن و اصل کتاب در کتابخانه های استانبول و کشور آلمان موجود است.
سومین کتاب کرجی که باز هم یکی از تالیفات مهم تاریخ علم ریاضیات است، «البدیع فی الحساب» است. این کتاب نشان دهنده نمو و پیشرفت علم جبر تا اوایل سده پنجم نزد دانشمندان مسلمان است. مقدمه آن توسط دلاویدا به ایتالیایی ترجمه شده است. چهارمین کتاب این دانشمند «علل حساب الجبر و المقابله» است که این کتاب هم مشتمل بر 5 باب در مورد ضرب مجذورات، جذرها و جمع و اعمال دیگر روی آنها است. اصل این کتاب در آنکارا و آکسفورد نگهداری می شود که نشان از فهم ریاضیات این دانشمند در فراتر از زمان خود دارد. پنجمین کتاب کرجی «مختصر فی الحساب المساحه» است که اطلاعی از مطالب مورد بحث کتاب در دست نیست و طبق گفته بروکلمان ریاضیدان، یک نسخه از اصل این کتاب در کتابخانه اسکندریه مصر موجود است. ششمین تالیف این ریاضیدان، «الاجذار» نام دارد که از این کتاب فقط عکس هایی در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است. هفتمین اثر کرجی را خود وی «حساب الهند» نام نهاده که در کتاب «بدیع فی الحساب» خودش به آن اشاره کرده، ولی نسخه ای از آن به دست نیامده است. هشتمین اثر وی «المسائل ولاجوبه فی الحساب» است که در مورد مسایلی در علم حساب و جبر و جواب های آنها است که نسخه اصلی این کتاب هم در پاریس نگهداری می شود.
نهمین کتاب وی «العقود و الابنیه»، که تنها نامی از آن مانده است. این کتاب دربرگیرنده‌ی گفتارهایی پیرامون خانه سازی، پل سازی، قلعه سازی، و کندن کاریز و . . .  بوده است. دهمین اثر و بزرگترین شاهکار کرجی کتاب «انباط میاه الخفیه» (استخراج آبهای پنهان زمین) است. کرجی در این پژوهش ارزنده پیرامون دیده‌های خود در بسیاری از شهرهای ایران همچون ساوه و اصفهان گفتگو می‌کند و همچون بسیاری از دانشمندان ایرانی به آموزه‌هایی از دانش زمین می‌پردازد که برخی از آنها چندین سده پس از او از زبان دانشمندان اروپایی شنیده شد : کرویت زمین، قوه‌ی جاذبه، قوانین تعادل و حرکت. اما بی گمان برترین نگرش های علمی کرجی در این کتاب پیرامون شناخت گونه‌های خاک و زمین و آب‌های زیرزمینی است.
پروفسور مهدی فرشاد درباره‌ی آبشناسی کرجی می‌نویسد : «کرجی را نه فقط دانشمندی در علوم ریاضی، هندسه و مکانیک بلکه می‌توان چهره‌ی تابناک در تاریخ مهندسی ایران و جهان به شمار آورد. در زمینه‌ی پیدایش آب ‌های زیرزمینی و طریق استخراج آب‌ های زیرزمینی، کرجی تئوری‌ها و روش‌ها و اختراعات بدیعی داشته است. کرجی جریان آب را از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر به وجود اختلاف سطح بین دو نقطه وابسته می‌دانست.»
از نوشته‌های کرجی در این کتاب چنین برمی‌آید که او پیرامون ویژگی‌های فیزیکی خاک و کاربرد مهندسی آن نیز دانش فراوانی داشته است. برای نمونه او از راه بهره‌وری از خاک رس برای آب بندی و ساختن «سدهای خاکی» و نیز «روش‌های فشرده کردن خاک» سخن رانده است. همچنین گفتار کرجی در جایی دیگر کتاب نشانگر آشنایی او با قوانین هیدرولیک است.
کرجی همچنین در ساختن روش‌ها و ابزارهای اندازه‌گیری نیز جایگاه والایی را در تاریخ مهندسی داراست. او در کنار بررسی ابزارهای اندازه‌گیری درازا(طول)، بلندا (ارتفاع)، زاویه و دستورهای نقشه برداری و گزینش راه قنات، اختراع‌های خود را که دربرگیرنده‌ی تراز و چند وسیله‌ی اندازه گیری دیگر است، بررسی می‌کند. کرجی سطح تراز و آنچه را که امروزه در گونه‌ای از نقشه برداری با نام «ژئوئید» می‌شناسیم، به خوبی می‌شناخته، زیرا بر این باور است که اگر زمین، درست کروی شکل، و بدون پستی و بلندی باشد، آب در آن جریان پیدا نمی‌کند و اگر سطح آب بالاتر از خشکی باشد، زمین همچو دریای یکسانی می‌شود و یا اگر سطح آب پایین‌تر از خشکی باشد، آب در دل زمین بدون جریان خواهد بود و در هر دو گونه‌ی یاد شده، سطح آب و خشکی همراستا می‌باشند.
حدود 30% کتاب استخراج آب‌های پنهانی به نقشه ‌برداری اختصاص دارد. به احتمال قوی کرجی نخستین کسی است که نقشه برداری زمینی را مطرح کرده است. وی برای هدایت راستا و شیب کف قنات روش‌هایی ارائه کرده که از نظر اصول ریاضی درست منطبق بر آن چیزی است که امروز در نقشه برداری‌های زیرزمینی اجرا می‌شود و تفاوت اندک آنها در اجرا، به دلیل ابزارهایی مثل تئودولیت است که در آن زمان موجود نبوده است.
در کتاب های فارسی که نام کرجی در آن درج شده نیز اطلاعات زیادی در مورد نحوه و چگونگی زندگی وی درجه نشده است، اما آنچه مشهود است این است که کرجی با تالیف بیش از 10 کتاب در تاریخ زندگی علمی خود که مشخص نیست چند سال بوده، شخصی پرکار و پرتلاش بوده است.
از نظر ریاضیدانان بزرگ جهان، کارهای کرجی بدان علت اهمیت دارد که نشان دهنده تنها نظریه مربوط به محاسبات جبری در میان مسلمانان است. وی تاثیرگذارترین دانشمند مسلمان در علم ریاضیات بعد از خوارزمی بود. رهیافت جدید وی به همت پیروان و جانشینان او و ساموئل بسط یافت. آثار وی بر ریاضیدانانی چون «لئوناردو فیبوناتچی» ایتالیایی و «لوی بن گرسون» تاثیر زیادی داشته است.
وجود نام این دانشمند ریاضیدان به مدت دو دهه در دایره المعارف علوم نیویورک نشان از شهرت جهانی این مرد بزرگ دارد که متاسفانه در کشور ما ناشناخته مانده است. آنچه مسلم است کرجی یکی از هزاران دانشمند بزرگ ایران زمین بوده است که امروزه حتی از مدفن وی نیز اطلاعی در دست نیست.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:42 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

 

آلفرد وگنر

 

 

آلفرد لوتار وگنر در اول نوامبر 1880 در برلین متولد شد. وی دکترای خود را در سال 1904 در رشته ستاره شناسی از دانشگاه برلین دریافت کرد. وی بر پایه مطالعاتی که داشت مجذوب نظم هواشناسی گردید.
وی با دختر یکی از مشهورترین هواشناسان به نام ولادمیر کوپن ازدواج کرد. وی از اولین پیشگامان ثبت اطلاعات آب و هوایی در آسمان و با استفاده از بالن بود و جبهه های هوایی را بوسیله بالن دنبال می کرد. سخنرانی های وی به کتاب های درسی استاندارد در هواشناسی تبدیل شدند و مدت ها تحت عنوان "ترمودینامیک اتمسفر" به تدریس آنها پرداخته شد.
وی استاد دانشگاه ماربورگ بود و در سال 1911 زمانی که وی در کتابخانه دانشگاه مشغول مطالعه بود پی به شباهت فسیل های شناخته شده در لایه های زمین شناسی قسمت هایی شد که در حال حاضر توسط اقیانوس از یکدیگر جدا شده اند. وی به شباهت مرز قاره ها به یکدیگر توجه کرد و بیان داشت به نظر می رسد که قاره ای بزرگ توسط یک اره مویی در طول مرز کنونی بریده شده است. اما برای اثبات این ادعا وگنر باید به جمع آوری شواهدی می پرداخت تا فرضیه خود را ثابت کند. وی اعتقاد داشت که بر اساس شواهد فسیلی یک ابرقاره در 200 میلیون سال قبل وجود داشته که به قطعات مختلف و قاره های کوچکتر تقسیم شده است.
وگنر از عوارض زمینی، فسیل ها و آب و هوا به عنوان شواهد پشتیبان فرضیه خود در مورد اشتقاق قاره ها استفاده کرد. مثال هایی از عوارض زمینی مانند رشته کوه های آفریقا و امریکای جنوبی که پس از کنار هم قرار دادن دو قاره در یک خط قرار می گرفتند، همچنین لایه های ذغال دار در اروپا که با لایه های ذغال دار امریکای شمالی تطابق داشتند ارائه شد. وگنر متوجه شده که فسیل های خزندگان مانند مزوساروس و لیستروساروس در محل هایی یافت می شوند که امروزه توسط اقیانوس از یکدیگر جدا افتاده اند و خزندگان نمی توانسته اند این مسیر طولانی را شنا کرده باشند.
پس وگنر نتیجه گرفت که آنها در یک سرزمین واحد در کنار هم زندگی می کرده اند. از سال 1912 وی آشکارا به دفاع از انگاره "اشتقاق قاره ای" پرداخت و بیان داشت که قاره های امروزی در ابتدا به یکدیگر متصل بوده و یک سرزمین واحد را تشکیل می داده اند. در سال 1915 وگنر در کتاب "منشا قاره ها و اقیانوس ها" انگاره خود را منتشر کرد و نام "پانگه آ"( به معنی همه سرزمین ها) را برای ابرقاره اولیه انتخاب نمود. وی در این کتاب شواهد فراوان و متنوعی را از علوم مختلف برای انگاره خود بیان کرد. انگاره وی در دهه 1920 گسترش یافت و شواهد مبسوطی به آن افزوده گردید. آخرین شواهد مربوط به مشاهدات مهمی از اعماق اقیانوس هایی بود که از نظر زمین شناسی بسیار جوان بودند و علم اقیانوس شناسی بود.
آلفرد وگنر برای  توضیح چگونگی اشتقاق قاره ها و دور شدن آنها از هم انگاره ای تحت عنوان " گریز از مرکز" ارائه داده بود که بعدا ثابت شد که اشتباه است. این انگاره بیان می داشت که نیروی گریز از مرکز حاصل از حرکت دورانی زمین به دور خود باعث می شود قاره های سنگین به سمت استوا حرکت کنند. وی اعتقاد داشت که این عامل در ترکیب با نیروی حاصل از کشش جزر و مدی (جاذبه خورشید و ماه) علت اصلی اشتقاق قاره ها هستند.
با توجه به شواهد زیاد و اتفاقی که وگنر برای انگاره اش جمع آوری کرده بود اما وی نتوانسته بود تا مکانیزم متقاعد کننده ای را برای آن ارائه دهد. بنابراین تنها تعداد کمی از دانشمند ان از ایده های او پشتیبانی کردند که از آن جمله می توان به الکساندر دوتویت از افریقای جنوبی و آرتور هلمز از انگلستان اشاره کرد. در سال 1924 ویرایش امریکایی انگاره وگنر منتشر شد و انجمن زمین شناسان نفت امریکا (AAPG)  کنفرانسی را در مخالفت با فرضیه اشتقاق قاره ای ترتیب دادند.
 در دهه 1930 فرضیه وگنر به کلی مردود و برای 30 سال مهجور گردید. در دهه 50 و 60 میلادی با توسعه علوم زمین و پیشرفت مطالعات و دستگاه ها، شواهد برجسته ای از گسترش بستر اقیانوس ها به همراه آنومالی های مغناطیسی متقارن در اطراف پشته های میان اقیانوسی کشف شد. این شواهد به سرعت فرضیه اشتقاق قاره ای را زنده و مستقیما باعث ایجاد انگاره "زمین ساخت صفحه ای" گردید و آلفرد وگنر به سرعت به عنوان پدر یکی از مهم ترین انقلاب های علمی قرن بیستم  شناخته شد.
وگنر عضو گروهی بود که برای مطالعه چرخش هوای قطبی به گرینلند اعزام شدند. وگنر در آخرین سفرش در نوامبر 1930، به همراه همکارش راسموس ویلامسن ناپدید شد و جسد وی در 12 می 1391 پیدا شد. دلیل مرگ وی سکته قلبی در اثر فشار بالا عنوان گردید. وی می گفت: "علم یک فرایند جمعی است و ممکن است در یک زمان طولانی تر از عمر انسان اتفاق بیافتد. اگر من بمیرم، یکی جای من را خواهد گرفت و اگر تو بمیری یکی جای تو را. چیزی که مهم است به نتیجه رسیدن علم است".
به یاد این دانشمند بزرگ، موسسه ای برای مطالعات قطبی و دریایی در سال 1980 در آلمان به نام وی ایجاد شد. دره های برخوردی شهاب سنگ هایی در ماه و مریخ به نام وگنر ثبت شدند و سیارکی با نام وی با عنوان 29227 Wegener نامگذاری گردید.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:44 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

جان توزو ویلسون

 

 

جان توزو ویلسون یک ژئوفیزیکدان و زمین شناس کانادایی بود که به خاطر مشارکت و سهم انکار ناپذیرش در انگاره زمین ساخت صفحه ای تحسین جهانی را برانگیخت.
وی عقیده داشت لایه های صلب خارجی زمین که از پوسته و قسمتی از گوشته بالایی تشکیل شده و سنگ کره نامیده می شود به قطعات یا صفحات زیادی شکسته شده و آزادانه بر روی سست کره حرکت می کنند. وی به عنوان نمونه ای برای نظریه اش جزایر هاوایی را مثال زد، جایی که به عنوان یک صفحه زمین ساختی درطول اقیانوس آرام گسترده شده است و به آرامی به سمت شمال غرب و بر روی یک نقطه داغ گوشته ای ثابت، در حال حرکت است و یک ردیف از آتشفشان ها را به دنبال هم پدید آورده است. ویلسون همچنین مبدع ایده گسل های تبدیلی می باشد. این گسل ها یک نوع از مرزهای اصلی صفحات زمین ساختی می باشند که در امتداد آنها دو صفحه به صورت افقی از کنار یکدیگر عبور می کنند (مانند گسل سن آندریاس).
ویلسون در 24 اکتبر 1908 از یک خانواده مهاجر اسکاتلندی در اوتاوای کانادا به دنیا آمد. وی اولین دانشجوی رشته ژئوفیزیک در کل کانادا بود که از کالج ترینیتی در دانشگاه تورنتو در سال 1930 فارغ التحصیل شد.
وی مدارک متنوع دیگری را نیز از کالج سنت جان در دانشگاه کمبریج دریافت کرد. دوران اوج تحصیلات آکادمیک وی زمانی بود که دکترای زمین شناسی را در سال 1936 از دانشگاه پریستون دریافت کرد. بعد از کامل نمودن تحصیلاتش وی برای خدمت در جنگ جهانی دوم به ارتش کانادا فراخوانده شد و درنهایت با درجه سرهنگی از ارتش بازنشسته شد. وی عضو انجمن سلطنتی کانادا و انجمن های سلطنتی لندن و ادینبرو بوده است. ویلسون ریاست کالج اریندیل در دانشگاه تورنتو را نیز به عهده داشته است. او مدال اوینگ و مدال بوچر را از اتحادیه ژئوفیزیک امریکا و مدال پنروز را از انجمن ژئوفیزیک امریکا و مدال وگنر را از اتحادیه اروپایی ژئوفیزیک، مدال ولاستون را از انجمن زمین شناسی لندن و جایزه وتلسن را از دانشگاه کلمبیا، مدال قرن کانادا و یکصد و بیست و پنجمین مدال سالیانه کانادا را  به پاس فعالیت های ارزنده اش دریافت نمود.
وی در 15 آوریل 1993 در تورنتو کانادا درگذشت. اتحادیه ژئوفیزیک کانادا جایزه ای با عنوان " مدال جان توزو ویلسون" را به افتخار وی به دستاوردهای ارزشمند دانشمندان ژئوفیزیک اهدا می نماید. 
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:45 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

جیمز هال

 

 

هال یک زمین شناس و دیرین شناس امریکایی بود. وی دارای اعتبار فراوانی در چینه شناسی بود و نقش موثری در توسعه دیرینه شناسی آمریکا ایفا نمود.
هال در 12 سپتامبر 1811 در هینگهام ماساچوست به دنیا آمد. پدر و مادرش دو سال قبل از انگلستان به آنجا مهاجرت کرده بودند. با بزرگ شدن وی علاقه به تحصیل علم نیز در وی شکل گرفت و والدینش او را در موسسه پلی تکنیک رنسلر که به تازگی و برای تحصیل دانش آموزان نخبه تاسیس شده بود و بر روی علم تمرکز داشت، ثبت نام کردند. وی دانش آموز آموس ایتون و ابنزر امونز دو تن از زمین شناسان برجسته شد. هال در سال 1832 با درجه عالی فارغ التحصیل و در سال 1833 لیسانس خود را گرفت و برای تدریس شیمی و بعدا زمین شناسی در موسسه رنسلر باقی ماند.در سال 1836 یک برنامه تحقیقات چند ساله برای جمع آوری اطلاعات زمین شناسی و تاریخ طبیعی نیویورک به تصویب رسید. از نظر اکتشافی ایالت به چهار ناحیه تقسیم شد و هال به عنوان زمین شناس دستیار به همراه استادش ابنزر امونز که مسئول ناحیه دوم بود، انتخاب گردید.
هال در نخستین قدم به مطالعه ذخایر آهن در کوهستان آدیروندک  پرداخت. در سال بعد تحقیقات ادامه یافت و هال برای کمک در ناحیه چهارم در غرب نیویورک انتخاب شد. سایر زمین شناسان برجسته که در این مطالعات همکاری داشتند شامل لاردنر ونوکسم و تیموتی کنراد بودند. همکاری این افراد با یکدیگر باعث توسعه چینه نگاری نیویورک و ایجاد یک استاندارد برای نامگذاری تقسیمات چینه نگاشتی بر مبنای جغرافیای محلی گردید.در پایان تحقیقات در سال 1841، هال دیرین شناس ایالت نامیده شد. در سال 1843 وی گزارش نهایی اش را در مورد تحقیقات ناحیه چهارم زمین شناسی با عنوان "زمین شناسی نیویورک، ناحیه چهارم" به چاپ رساند و مورد تحسین همگان قرار گرفت. وی تمام آسایش و وقتش را وقف زمین شناسی چینه نگاری و دیرین شناسی بی مهرگان کرده بود و در این را اعتبار فراوانی کسب کرده بود.
هال یک آزمایشگاه در آلبانی نیویورک ساخت که به مهمترین مرکز  مطالعه و پرورش برای زمین شناسان و دیرین شناسان مشتاق تبدیل شد. بسیاری از دانشمندان برجسته دوره کارآموزی خود را با جیمز هال آغاز کردند. فیلدینگ مییک، چارلز والکوت و جوسیا ویتنی از جمله شاگردان برجسته وی بودند. بعد از کار در نیویورک، هال مطالعاتش را به سایر نواحی امریکا گسترش داد. در سال 1850 وی در مطالعات زمین شناسی در شمال میشیگان و ویسکانسین مشارکت داشت و اولین ریف های فسیل را در امریکای شمالی یافت. وی از سال 1855 تا 1858 به عنوان زمین شناس ایالت ایووا و از سال 1857 تا 1860 در ایالت ویسکانسین منسوب گردید. به علاوه چند ایالت دیگر نیز در تحقیقات زمین شناسی خود از هال به دلیل زبردستی و راهنمایی اش کمک گرفتند. در سال 1866 وی مدیر موزه تاریخ طبیعی نیویورک گردید. در سال 1893 وی به عنوان رئیس زمین شناسی ایالت نیویورک انتخاب شد. بین سال های 1847 تا 1894 هال 13 جلد از " دیرین شناسی نیویورک " را که بر پایه مشاهدات و دستاوردهایش در صحرا بود منتشر نمود. این کار عظیم متشکل از 4500 صفحه و 1000 صفحه تصویری بود.
به علاوه وی بیش از 30 کتاب دیگر و بیش از 200 مقاله نوشت و در نگارش چندین کتاب و مقاله در مورد زمین شناسی همکاری داشت. وی یکی از اعضای موسس آکادمی ملی علوم و اولین رئیس انجمن زمین شناسی امریکا بود. وی یکی از بنیان گذاران همایش های بین المللی زمین شناسی و نایب رئیس این همایش ها در پاریس، بولونیا و برلین بود. وی به عنوان یکی از 50 عضو خارجی انجمن زمین شناسی لندن در 1848 انتخاب شد و در سال 1858 مدال ولاستون را دریافت کرد. در 1884 وی به عنوان مخبر آکادمی علوم فرانسه انتخاب گردید. وی در سن 85 سالگی  برای شرکت به همایش بین المللی زمین شناسی و همچنین شرکت در یک سفر علمی به کوه های اورال به سن پترزبورگ سفر کرد. وی دو سال بعد در 7 آگوست 1898 در سن 87 سالگی در نیوهمپشایر درگذشت و در گورستان روستای آلبانی در نیویورک به خاک سپرده شد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:46 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

آنا فروید

 

 

آنا فروید دختر کوچک زیگموند فروید در سال 1895 در شهر وین چشم به دنیا گشود و درسال 1982 در لندن وفات یافت. فروید نام او را مثل سایر فرزندانش به خاطر استمرار خاطره خویشاوندان و دوستان برگزید. فروید درباره انتخاب نام فرزندان خود گفته بود : من به این نکته پای بند بودم که انتخاب نام فرزندا نم تابع مد روز نباشد بلکه یادآور خاطره عزیزانی باشد که آنها را از دست داده ایم. با دادن نام آنها به کودکان گویی دوباره به زندگی بازگشته اند. آیا برای ما تنها جاویدان شدن داشتن فرزندان نیست؟
 
آنا فروید زندگی خود را وقف روان تحلیل گری کودکان کرد. او روان تحلیل گری را در وین آموخت.تحلیل آموزشی وی همواره به صورتی اسرار آمیز باقی ماند. احتمال دارد که قسمتی از این تحلیل را از پدرش زیگموند فروید به عده گرفته باشد. آنا فروید روان تحلیل گری کودکان را بنیان نهاد. وی در کنفرانس های آموزشی وین شرکت کرد و از سال 1937 اداره یک کودکستان تجربی مخصوص کودکان فقیر را در وین به عهده گرفت.
 
پس از مهاجرت به انگلستان در سال1940 به تاسیس پرورشگاههای هامستد پرداخت. یعنی نهادی برای کودکان یتیم یا کودکانی که از والدینشان جدا شده بودند. مشکلات اواخر زندگی فروید غالبا بر دوش دختر وی آنا سنگینی کردند و او این بار سنگین را در مدت پانزده سال پایانی زندگی پدرش به گونه ای تحسین آمیز به دوش کشید. آنا در سال 1932 به دلیل بیماری پدرش خطابه او را که باید در خانه گوته به مناسبت اعطای جایزه گوته از طرف شهر فرانکفورت به فروید ایراد می گردید قرائت کرد.
 
برای مثال آنا فروید نشان داد که کودکان به تدریج از خود محوری یعنی بی توجهی به کودکان دیگر فاصله می گیرند و نسبت به همکلاسی های خود نگرش و موضع دیگری محوری اتخاذ می کنند و با آنها مثل انسانهای واقعی رابطه برقرار می کنند.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:48 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

الکساندر رومانوویچ لوریا

 

 

الکساندر رومانوویچ لوریا، بنیان‌گذار علم نوروسایکولوژی (روانشناسی عصبی) است. روان شناس روسی در۱۶ ژوئن، ۱۹۰۲ در شهر کازان روسیه شهرکی دانشگاهی در شرق مسکو متولد شد، او در سن ۱۶ سالگی به دانشگاه کازان راه یافت و در سن ۱۹ سالگی مدرکش را از همین دانشگاه دریافت نمود، در دوران دانشجویی بر روی کارکرد دوره زندگی روانی کار کرد. تحقیقات اولیه ی او بر روی مشاهدات نظریات زیگموند فروید درباره ی وضعیت غیر عادی فکر و فعالیت های خسته کننده ی ذهن بود. مطالعات او سال هاست که ارزش و اعتبار خود را حفظ کرده و هنوز در تحقیقات محققان دنیا مورد استفاده قرار می گیرد.
در سال ۱۹۲۳ مطالعات سودمندش بر روی پیش بینی زمان واکنش و فرایند های فکری با توجه به بافت شغلی افراد و زمینه های محیطی موقعیت روان شناسی را در مسکو تغییر داد. لوریا خود را پیرو اندیشه‌های کارل مارکس می‌دانست. در سال ۱۹۳۰ همراه با آغاز به کار استالین در روسیه لوریا خودش را از جامعه ی علمی کنار کشید و به مدرسه ی پزشکی وارد شد، جایی که زمینه ساز ارتقاء تخصصش در زمینه ی زبان پریشی بود.
با شروع جنگ جهانی دوم و جنگ اتحاد جماهیر شوروی و ظهور بیماری های روانی و عصبی مختلف در میان مردم که به شکل های مختلف بروز می کرد، اهمیت کارهای لوریا برای درمان آسیب های مغزی بیشتر نمود پیدا کرد.
در سال ۱۹۴۰ برخی خط ‌شناسان به یادگیری روان‌شناسی پرداختند. اتحاد خط ‌شناسان و روان ‌شناسان از نظر پژوهشی مفید بود و کاربردهای کلینیکی خط‌ شناسی توسعه یافت. در همین سال، الکساندر لوریا، روان‌شناس روس، استفاده از دستخط برای تعیین محل آسیب ‌های مغزی را مورد مطالعه قرار داد. در سال ۱۹۵۰ دوباره به مطالعات عصب شناسی خود بازگشت و مطالعات گذشته اش را پی گیری نمود و تا پایان عمر به بررسی های خود در زمینه ی نوروسایکولوژی ادامه داد و در سال ۱۹۷۷ بر اثر عارضه ی قلبی درگذشت.
از او آثاری در مورد فلسفه علم، پروسهٔ آموختن و فراموش کردن، کندذهنی، و تشریح این‌که چگونه آسیب به قسمت‌های معینی از مغز، بر رفتار خاصی از انسان تأثیر می‌گذارد، به جا مانده است. لوریا اعتقاد به یک روش کیفیتی خاص برای تشخیص داشت و اصولاٌ مخالف یک روش استاندارد و خاص در تمامی موارد بود. او اعتقاد داشت که کارایی نوروپسیکولوژی به هیج عنوان با روش های کمی قابل اندازه گیری نیست.
LNNB مخفف  نوعی مقیاس تست استاندارد است که برای پژوهش و ارزیابی در مورد اشخاص ناتوان از نظر نوروپسیکولوژی مورد استفاده قرار می گیرد. این تست بر پایه فعالیت های لوریا که فعالیت های مفید و سازنده ای را در مورد کارایی مغز چه در سطح تئوری و چه در سطح درمانی انجام داد بنا شده است. بنابراین، اگرچه نام او بر این روش گذاشته شده است اما سهم او از این روش تنها در بخش تئوری بوده است. به علاوه، LNNB تاحدی بر پایه تحقیقات نوروپسیکولوژی لوریا و روشهای اندازه گیری ایجاد شده توسط کریستینسن در سال ۱۹۷۵ بوجود آمده است. این تست شامل مواردی است که لوریا در مصاحبات درمانی خود انجام می داد که برخی از آنها در LNNB نیز مورد استفاده قرار گرفته است.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:55 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

فیلیپ پینل

 

 

وی در 20 آوریل سال 1745 بدنیا آمد. هنگامی که به طبقه بندی بیماریها می پرداخت، به امراض روحی علاقه مند شد. سابقا در اغلب آیین ها ، چنین می پنداشتند که دیوانگان افرادی هستند که اجنه و شیاطین و ارواح در آنها حلول کرده اند و همه نوعی احترام برای آنها قائل بودند، ولی درمانی صورت نمی گرفت.
بیمارستانهایی هم که بعدا برای دیوانگان به وجود آمد بی شباهت به زندانهای اعمال شاقه نبود. حتی اشخاص به اصطلاح عاقل ، غالبا رفتن به آنجا و سر به سر گذاشتن با آنها و تماشای حرکات عجیب و غریب آنان را نوعی تفریح و سرگرمی می دانستند.
پینل در کتاب خود موسوم به بیماریهای روانی چنین متذکر شد که دیوانگی هم نوعی بیماری است، منتهی بیماری از نوع روان نه جسم ، و باید آنها مداوا شوند. و همیشه همان توجهی را که نسبت به مداوای مبتلایان به امراض جسمی به عمل می آورد، نسبت به آنان نیز معمول می داشت.
به علاوه وی نخستین کسی بود که گزارشهای مربوط به بیماران روانی را ثبت می کرد. گرچه در آن عصر روش وی مورد قبول قرار نگرفت، لیکن نیم قرن بعد جای خود را در علم پزشکی باز کرد. فروید با کارهای خود نظریه های مربوط به بیماران روانی را تا حد زیادی بسط داد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:55 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

فرانسیس گالتون

 

 

گالتون با کارهای خود درباره مسائل مربوط به وراثت ذهنی و تفاوت ‌های فردی در ظرفیت یا توان انسانی، روح تکامل را به نحو مؤثر در روانشناسی دمید. پیش از تلاش‌های گالتون، پدیده تفاوت ‌های فردی به عنوان موضوعی مناسب برای مطالعه در روانشناسی مورد توجه قرار نگرفته بود. در این زمینه تنها تلاش‌های پراکنده‌ای، به ویژه توسط وبر، فخنر و هلمهولتز صورت گرفته بود. این افراد در نتایج آزمایشی خود تفاوت ‌های فردی را گزارش کرده بودند ولی به نحو نظام ‌یافته به بررسی آن نپرداخته بودند. وونت و تیچنر تفاوت‌های فردی را بخشی از روانشناسی به حساب نمی‌آوردند.
گالتون از هوشی فوق‌العاده (هوش بهرش 200 تخمین زده شده است) و اندوخته‌ای از اندیشه‌های بدیع برخوردار بود. معدودی از زمینه‌هایی که او مورد بررسی قرار داد عبارت‌اند از: 
اثر انگشت (که نیروی پلیس از آن برای مقاصد شناسایی استفاده کرد)، مد، توزیع جغرافیایی زیبایی، وزنه ‌برداری و کارآیی عبادت. او همچنین صورت اولیه‌ای از چاپگر دور تایپ، وسیله‌ای برای باز کردن قفل‌‌ها و پیرامون بین را که به او امکان می‌داد به هنگام تماشای رژه از بالای سر جمعیت اوضاع را ببیند، ابداع کرد. 
گالتون در سال 1822 نزدیک بیرمنگام انگلیس متولد شد و کوچکترین فرزند از نه فرزند خانواده بود. پدرش بانکدار موفقی بود که خانواده ثروتمند و دارای مقام برجسته اجتماعی او اشخاص مهم در همه زمینه‌‌ها عمده نفوذ ـ دولت، کلیسا و ارتش ـ را شامل می‌شد. 
گالتون در 16 سالگی، با اصرار پدرش، تحصیل پزشکی را در بیمارستان عمومی بیرمنگام شروع کرد. او به عنوان کارآموز برای پزشکان کار می‌کرد؛ قرص‌‌ها را توزیع می‌کرد، کتاب‌های پزشکی را مطالعه می‌کرد، شکسته ‌بندی می‌کرد، انگشتان را قطع می‌کرد، دندان می‌کشید، به کودکان واکسن می‌زد، با خواندن آثار کلاسیک خود را سرگرم می‌ساخت. اما، روی هم رفته تجربه خوشایندی نبود و تنها فشار مداوم پدرش او را در آنجا نگه می‌داشت. 
یک حادثه در اثنای این کارآموزی پزشکی کنجکاوی ذهنی گالتون را نشان می‌دهد. گالتون می‌خواست تأثیر داروهای گوناگون در داروخانه را یاد بگیرد، لذا شروع کرد به خوردن دوز اندکی از هر دارو و یادداشت کردن واکنش خود، این کار را به شیوه‌ای نظام یافته با داروهایی شروع کرد که زیر حرف «A» قرار داشتند. 
این ماجراجویی علمی به حرف «C» یعنی خوردن روغن کرچک هندی، اسهال آور قوی، پایان یافت. گالتون پس از یکسال خدمت در بیمارستان، تحصیلات پزشکی خود را در کینگز کالج لندن ادامه داد. یکسال بعد نقشه‌اش عوض شد و در ترینیتی کالج دانشگاه کمبریج ثبت ‌نام کرد و در آنجا با مجسمه نیم‌تنه‌ای از اسحاق نیوتن در مقابل بخاری دیواریش علاقه خود را به ریاضیات دنبال کرد.
اگرچه آشفتگی‌های ذهنی شدید در کار او وقفه ایجاد کردند، سرانجام توانست درجه دکترای خود را بگیرد. دوباره به تحصیل پزشکی، که حالا به نحو شدید از آن متنفر بود، برگشت، تا اینکه مرگ پدر او را از این حرفه خلاص کرد. 
مسافرت و کاوشگری توجه گالتون را به خود معطوف داشت. در سرتاسر آفریقا سفر کرد و گزارش سفرهای خود را منتشر ساخت، از انجمن سلطنتی جغرافیا مدال گرفت. در سال‌های 1850 بنا به گفته خود، به خاطر ازدواج و ضعف سلامتی، مسافرت را متوقف ساخت، اما علاقه‌مندی به کاوش را حفظ کرد و یک کتاب راهنما با نام هنر مسافرت نوشت. هیأت‌های اعزامی برای سایر کاوشگران سازمان می‌داد و درباره زندگی در اردو برای سربازانی که به منظور وظایف در آن سوی دریاها آموزش می‌دیدند سخنرانی می‌کرد.
بیقراری، این بار گالتون را به سوی هواشناسی و طراحی ابزارهایی برای ثبت اطلاعات مربوط به هوا هدایت کرد. او یافته‌های خود را در کتابی خلاصه کرد که اولین تلاش برای جدول‌ بندی الگوهای آب و هوایی در مقیاس بزرگ محسوب می‌شود. 
وقتی که عموزاده‌اش چارلز داروین کتاب درباره منشاء انواع را منتشر ساخت، گالتون بلافاصله توجه خود را به این نظریه جدید معطوف ساخت. در ابتدا جنبه زیست ‌شناختی تکامل او را به خود جذب کرد و او تأثیرات انتقال خون بین خرگوش‌‌ها را مورد پژوهش قرار داد تا مشخص سازد که آیا خصوصیات اکتسابی می‌توانند به ارث برسند یا نه.
اگرچه جنبه ژنتیکی نظریه تکامل مدت زیادی او را به خود علاقه‌مند نساخت، کاربردهای اجتماعی آن کار بعدی گالتون را هدایت کرد و نفوذ او را بر روانشناسی جدید رقم زد. 
اولین کتاب مهم گالتون در روانشناسی نبوغ ارثی بود که در 1869 منتشر شد. (وقتی که داروین این کتاب را خواند به گالتون نوشت که هرگز در تمام عمرش چیزی جالب‌تر یا اصیل‌تر از آن را نخوانده بود).
گالتون در این کتاب سعی داشت نشان دهد که عظمت یا نبوغ فردی در خانواده‌‌ها به حدی رخ می‌دهد که نمی‌توان آن را صرفاً با تأثیرهای محیطی تبیین کرد. تز (اندیشه) او به اختصار این بود که مردان شایسته پسران شایسته دارند. (در آن زمان دختران، برای کسب شایستگی شانس اندکی داشتند مگر از طریق ازدواج با فردی مهم). 
بیشتر مطالعات شرح‌حالی که گالتون در این کتاب گزارش کرده پژوهش‌هایی درباره اسلاف دانشمندان و فیزیکدانان با نفوذ بوده‌اند. داده ‌های او نشان می‌دادند که هر فرد مشهوری نه فقط نبوغ کلی بلکه شکل خاصی از نبوغ را به ارث می‌برد. برای مثال، یک دانشمند بزرگ در خانواده‌ای متولد شده بود که از نظر علمی مقام والایی داشت. 
هدف نهایی گالتون این بود که تولد افراد شایسته‌تر یا مناسب‌تر را تشویق و تولد افراد نامناسب را منع کند. برای کمک به رسیدن به این هدف، علم به نژادی را بنیان گذاشت. این علم با عواملی سر و کار دارد که ممکن است ویژگی‌های ارثی نژاد انسان را بهبود بخشند. استدلال او این بود که همانند حیوان‌های اهلی انسان‌‌ها را نیز می‌توان با انتخاب مصنوعی اصلاح کرد. اگر افراد با استعداد قابل ملاحظه انتخاب شوند و نسل بعد از نسل به جفت‌گیری بپردازند نژاد بسیار سرآمدی عاید خواهد شد.
او پیشنهاد کرد که برای انتخاب زنان و مردان استثنایی جهت تولید مثل انتخابی آزمون‌های هوش تهیه و تدوین شود و توصیه کرد به کسانی که نمره بالا می‌آورند برای ازدواج و بچه‌دار شدن مشوق‌های مالی داده شود. (خود گالتون فرزندی نداشت؛ برادرانش هم نداشتند. به ظاهر مشکل ژنتیکی بود).
گالتون در تلاش برای تأیید نظریه به نژادی خود مسائل مربوط به اندازه‌گیری آمار را دنبال کرد. در کتاب نبوغ ارثی، با دسته ‌بندی مردان شایسته در نمونه خود به طبقاتی بر طبق فراوانی سطح توانایی آنان در جامعه آماری، مفاهیم آماری را در مسائل وراثتی به کار بست. داده ‌های او نشان دادند که مردان شایسته در مقایسه با مردان متوسط از احتمال بیشتری برای داشتن پسران شایسته برخوردارند.
نمونه او 977 مرد مشهور را شامل می‌شد که نسبت شایستگی آنان یک بر 4000 بود. براساس تصادف، انتظار می‌رفت که این گروه فقط یک خویشاوند برجسته داشته باشد؛ درعوض 332 مورد از آن وجود داشت. احتمال شایستگی در بعضی خانواده‌‌ها به اندازه کافی بالا نبود که گالتون بتواند تأثیر محیط برتر، فرصت‌های آموزشی بهتر، یا مزایای اجتماعی تأمین شده برای فرزندان خانواده‌های شایسته‌ای را که او مطالعه کرد جدی تلقی کند. او استدلال می‌کرد که شایستگی ـ یا فقدان آن ـ تابعی از وراثت است نه فرصت. 
گالتون کتاب ‌های مردان انگلیسی اهل علم (1874)، وراثت طبیعی (1889) و بیش از 30 مقاله درباره مسائل وراثت نوشت. در سال 1901 مجله بایومتریکا را شروع کرد، در سال 1904 آزمایشگاه به نژادی را در یونیورسیتی کالج لندن تأسیس کرد و سازمانی را برای ترغیب اندیشه اصلاح ‌نژادی بنیان گذاشت. 
پژوهش گالتون درباره تصویرسازی ذهنی اولین کاربرد وسیع پرسشنامه روانشناختی را مشخص می‌سازد. از آزمودنی‌ها خواسته می‌شد صحنه‌ای را، مانند میز صبحانه ‌شان در همان روز، به خاطر بیاورند و سعی کنند تصویرهایی از آن را فرا بخوانند. به آنان گفته می‌شد مشخص سازند که آیا این تصویرها محو هستند یا واضح، روشن هستند یا تیره، رنگی هستند یا بدون رنگ و الی آخر. گالتون از اینکه اولین گروه آزمودنی او، که علم آشنا بودند اصلاً تصاویر واضحی را گزارش نکردند، شگفت‌زده شد! حتی بعضی از آنان مطمئن نبودند که گالتون درباره چه چیزی صحبت می‌کرد. 
گالتون با استفاده از نمونه بزرگتری از جمعیت، گزارش‌هایی از تصاویر واضح و متمایزتری که مملو از رنگ و جزئیات بودند، به دست آورد. او یافت که تصاویر ذهنی زنان و کودکان عینی‌تر و با جزئیات بیشتری بودند. او مشخص کرد که تصویرسازی ذهنی، همانند بسیاری خصوصیات دیگر، به صورت بهنجار در جمعیت پراکنده است. 
کار گالتون در مورد تصویرسازی ذهنی، مانند بسیاری از پژوهش‌های او، ریشه در تلاش او برای نشان دادن شباهت‌های ارثی داشت. او یافت که احتمال وجود تصاویر ذهنی مشابه بین خواهر و برادر بیشتر از افرادی است که با هم خویشاوند نیستند.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:56 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

اریکسون

 

 

اریکسون در شهر فرانکفورت آلمان در خانواده ای دانمارکی به دنیا آمد. او نخست تحصیلات هنری خود را در فلورانس ایتالیا دنبال کرد و می خواست استاد هنر شود. سپس در وین که آموزش کودکان چند خانواده امریکایی را به عهده گرفته بود به دیدار فروید و چند تحلیلگر دیگر نایل آمد. از آن پس به مطالعه روان تحلیل گری در موسسه روان تحلیل گری وین پرداخت و در 1933 از این موسسه فارغ التحصیل شد. هنگامی که هیتلر در آلمان به قدرت رسید اریکسون به امریکا مهاجرت کرد و در 1939 شهروند امریکایی شد. او در امریکا در چندین مرکز راهنمایی و پرورشی و دانشگاههای مختلف فعالیت کرد و در عین حال به پژوهش های شخصی خود ادامه داد. اریکسون هنگامی که به استادی دانشگاه هاروارد منصوب شد به انسان شناسی وقوم شناسی روی آورد و به مطالعه قبایل بومی سیو وهورن پرداخت. چندی بعد در برکلی تحول کودکان را با تکیه بر این اصل که کودکان در حین بازی کردن با عروسک هایشان افکار واحساسات ناهشیار خویش را آشکار می سازند مورد مطالعه قرار داد. شهرت اریکسون به دلیل نوشته های عمقی درباره تحول کودک، تحول مفهوم بحران های هویت وتغییر و توسعه نظریه روانی-جنسی فروید است.
 
از آثار مهم اریکسون باید به کتب زیر اشاره کرد : کودکی وجامعه (1950)، لوتر نوجوان (1958)، بینش ومسولیت (1964)، هویت : نوجوان وبحران (1968)، حقیقت گاندی(1969).
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:57 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

آبراهام مازلو

 

 

آبراهام مازلو بنیانگذار و رهبر معنوی جنبش روانشناسی انسانگراست. او قویاً نظریات شخصیت ‌شناسی فروید را به طور کامل نقد کرد.
آبراهام مازلو در سال ۱۹۰۸ در نیویورک به دنیا آمد. دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشت. مازلو معتقد بود که هر شخصی با نیازهای غریزی به دنیا می‌آید که به رشد، پیشرفت و شکوفایی می‌رسد. مازلو معتقد بود برای شکوفایی نیازهای انسانی باید یک سلسله مراتب طی شود :
۱) دسته اول نیازهای فیزیولوژیکی (غذا و آب)،
۲) دسته دوم نیازهای ایمنی،
۳) دسته سوم تعلق‌پذیری و عشق،
۴) دسته چهارم احترام،
۵)دسته پنجم نیاز به خودشکوفایی.
مازلو معتقد است اول نیازهای دسته‌های پایین باید برآورده شود و بعد نیازهای سطح بالاتر تا اجازه شکوفا شدن نیازهای انسانی فراهم شود. تصور مازلو از ماهیت انسان، خوشبینانه است. او بر اراده آزاد و مستقل هر شخص تاکید می‌کند و از شیوه‌های فرافکن در تحلیل روانی افراد بهره می‌برد. مازلو عقده حقارت را در خود از میان برد و مکانیزم عمل جبران را به جای آن قرار داد تا بتواند به راحتی و تفکر روشن با مشکلات مقابله کند. وی در سال ۱۹۷۰ از طرفداران خود خداحافظی کرد و به تاریخ روانشناسی پیوست.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:58 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

آبراهام مازلو

 

 

آبراهام مازلو بنیانگذار و رهبر معنوی جنبش روانشناسی انسانگراست. او قویاً نظریات شخصیت ‌شناسی فروید را به طور کامل نقد کرد.
آبراهام مازلو در سال ۱۹۰۸ در نیویورک به دنیا آمد. دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشت. مازلو معتقد بود که هر شخصی با نیازهای غریزی به دنیا می‌آید که به رشد، پیشرفت و شکوفایی می‌رسد. مازلو معتقد بود برای شکوفایی نیازهای انسانی باید یک سلسله مراتب طی شود :
۱) دسته اول نیازهای فیزیولوژیکی (غذا و آب)،
۲) دسته دوم نیازهای ایمنی،
۳) دسته سوم تعلق‌پذیری و عشق،
۴) دسته چهارم احترام،
۵)دسته پنجم نیاز به خودشکوفایی.
مازلو معتقد است اول نیازهای دسته‌های پایین باید برآورده شود و بعد نیازهای سطح بالاتر تا اجازه شکوفا شدن نیازهای انسانی فراهم شود. تصور مازلو از ماهیت انسان، خوشبینانه است. او بر اراده آزاد و مستقل هر شخص تاکید می‌کند و از شیوه‌های فرافکن در تحلیل روانی افراد بهره می‌برد. مازلو عقده حقارت را در خود از میان برد و مکانیزم عمل جبران را به جای آن قرار داد تا بتواند به راحتی و تفکر روشن با مشکلات مقابله کند. وی در سال ۱۹۷۰ از طرفداران خود خداحافظی کرد و به تاریخ روانشناسی پیوست.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  8:59 AM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

ب.ف.اسکینر

 

 

ب.ف.اسکینر در یکی از شهرکهای پنسیلوانیا دیده به جهان گشود. در سال 1931 دکترای خود را در رشته روانشناسی هاروارد دریافت کرد.وی یکی از پرکاربرد ترین پژوهشگران و روانشناسان امریکایی است که آثار پژوهشی فراوانی در زمینه روانشناسی به ویژه یادگیری انتشار کرده است.مهمترین آنها عبارتند از: والدن دو(1948) علم و رفتار آدمی(1953) رفتار کلامی(1957) تکنولوژی آموزش(1968) فراسوی آزادی وتشخیص(1971).
 
اسکینر را می توان معروفترین و موثرترین نماینده مکتب رفتارگرایی در نیمه دوم قرن بیستم دانست.آنچه تحت عنوان شرطی شدن فعال در نظریه وی از آن یاد می شود،در حقیقت عینی ترین شکل تاکید روی رفتار مشهود و ملموس را نشان می دهد.اگر چه اسکینر علاقه عمیقی که به ادبیات وزبان دارد آثاری شیرین وجالب نظیر والدن دو دارد. ولی کار مهم او کارهای تجربی وتحلیلی اوست که روی مسایل رفتاری انجام داده است.ابتدا در هاروارد و بعدا در دانشگاه مینه سوتا سیستمی رفتاری را پایه گذاری کرد که تمام نظریات وکاهای بعدی او بر آنها متکی است.دو اصل کلی و مهم سیستم اسکینر عبارتند از: برنامه های تقویت و شکل دادن.
 
وی که در کتاب والدن دو روش تعلیم و تربیتی و یادگیری جدیدی را پیشنهاد می کند که به نظر او بمراتب از روش آموزش معمولی بهتر است.در این روش معلمان مجبور نیستند وقت خود را صرف کنند تا رسمها و عادتهای فرهنگی و عقلانی را که کودک در محیط خانه یاد گرفته به آداب و رسمهای محیط دبستان تبدیل کنند.در این روش یادگیری کلاس درس وجود ندارد،زیرا هر کس می داند که آمادگی و توانایهای کودکان مختلف به یک نسبت رشد نمی کند.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
دوشنبه 20 خرداد 1392  9:00 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها