0

زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

 
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

آنتون وان

 

 

آنتون وان که نام کامل وی آنتون وان لونهوک است از سوی بسیاری از زیست‌شناسان به عنوان پدر علم میکروبیولوژی شناخته می‌شود. این دانشمند برجسته که سال 1632 در دلف هلند چشم به جهان گشود عمدتا به خاطر ابداع لنزهای مخصوص میکروسکوپیکی شهرت یافته است.
 
دانش وی در زمینه شیشه‌ها و ساختار تشکیل‌دهنده آنها، وی را به فهم دقیق چگونگی طراحی و ساخت ریزلنزهای میکروسکوپیکی از الیاف شیشه‌ای رهنمون ساخت. این محقق که همواره ارتباط نزدیکی با سایر دانشمندان کشورهای مختلف اروپایی داشت، یافته‌های خود را با روی باز با سایر جوامع علمی مطرح می‌کرد. ارتباط علمی وی با جامعه سلطنتی انگلیس از جمله همکاری‌های پر سر و صدای تحقیقاتی وان با سایر کشورهای جهان محسوب می‌شد. تمرکز اصلی دانش میکروبیولوژی چیزی نیست جز مطالعه ریزارگانیسم‌ها و همچنین مطالعه دقیق‌تر سیستم ایمنی بدن انسان. برای انجام چنین مطالعاتی به ابزارهای لازم آن نیز نیاز هست که لنزهای شیشه‌های قدرتمند و میکروسکوپ‌هایی که از آنها استفاده می‌کنند از جمله مهم‌ترین این ابزارها به شمار می‌آیند.  چه بسا در صورت نبود این شیشه‌ها امکان مشاهده و بررسی ریزارگانیسم‌ها وجود ندارد. آنتون وان نخستین فردی در دنیا محسوب می‌شود که توانست نگاه دقیقی به ریزارگانیسم‌ها داشته باشد. وی در ادامه تحقیقات خود موفق به کشف ارگانیسم‌های یوکاریوتیک یا همان تک سلولی‌ها شد و از آن مهم‌تر این‌که دنیا را با سلول‌های قرمز خونی آشنا کرد.
 
اگر بخواهیم مهم‌ترین شاهکارهای این زیست‌شناس را به اختصار معرفی کنیم ابتدا باید به کشف Infusoria (نوعی جلبک تک سلولی) در سال 1674 اشاره کنیم. وی باکتری را نیز در سال 1676 کشف کرد و در سال بعد آن اسپرماتوزوا یا همان سلول اسپرم را شناسایی کرد. کشف فیبرهای عضلانی در سال 1682 نیز یکی دیگر از نقاط عطف زندگی علمی این زیست‌شناس به شمار می‌آید. او در طول زندگی خود بیش از 500لنز نوری ارائه کرد و جالب این‌که بالغ بر 250میکروسکوپ متنوع نیز ساخت، اما در حال حاضر تنها 9 دستگاه از این مجموعه وجود دارد. قدرتمندترین میکروسکوپ مجموعه وی قادر به بزرگنمایی تا 500 درجه هستند. آنتون وان گرچه با مراکز علمی مختلفی در ارتباط بود، اما دانش ساخت لنزهای قدرتمند خود را به همراه خود به گور برد تا این‌که سال 1957 دانشمندی با استفاده از یکسری اطلاعات پراکنده، نسخه تازه‌ای از مطالعات این دانشمند برجسته تهیه کند.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:43 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

ماریا مریان

 

 

سیصد سال پیش، علم زیست شناسی، هنوز در مراحل اولیه تکامل بود. کتب علمی آن زمان اژدها و کرگدن ها را به عنوان جانوران تلقی می کردند، در صورتی که حشرات جزء شیاطین محسوب می شدند. پروانه ها هم حتی به عنوان موجودات شیطانی شناخته می شدند، ولی خانم مریان زندگی خود را وقف شناسایی رفتار حشرات کرد.
 
اشتیاق به تحقیق درباره انواع حشرات، در مریان، بعد از بازدید از مزرعه پرورش کرم ابریشم، به وجود آمد و بلافاصله به جمع آوری و پرورش انواع حشرات، کرم ابریشم و سوسکها پرداخت. بعد از مشاهدات گوناگون روی انواع حشرات، مریان به این نتیجه رسید که تغییر شکل کرم به پروانه که تا به حال تنها در مورد کرم ابریشم شناخته شده بود، حال پدیده ای عمومی است. ماریا، بعد از ازدواج با یکی از همکارانش به نام ژان گراف، کارهای تحقیقاتی خود را نیز ادامه داد. وی یک مدرسه کوچک برای نقاشی و گلدوزی دایر کرد و برای این مدرسه نیز کتاب هایی انتشار داد که در زمان خود بی نظیر بود.
 
در کنار فعالیتهای متعدد، مریان به عنوان زیست شناس حشرات، کارهای علمی زیادی انجام داد. در سال 1683 نخستین کتاب بزرگ او چاپ شد: تغییر شکل کرم پروانه و تغذیه خاص آواز گل گیاه.علاوه بر آن پنجاه صفحه مسی قلم کاری شده با انواع پروانه ها، در همه مراحل تکامل و نوع غذا و تخم نیز تهیه کرد. نمایش و توضیحات دقیق این اثر، به عنوان کاری بسیار ارزشمند شناخته شد و مریان به زودی در زمره زیست شناسان معروف قرار گرفت. در سال 1685 میلادی دومین قسمت از کتاب فوق با پنجاه صفحه مسی قلم کاری شده دیگر ظاهر شد.
 
استواری و ثبات قدمی که مریان در کارهای علمی و تحقیقاتی خود داشت، در زندگی خصوصی او کمتر دیده می شد. در سال 1699 از شوهرش جدا شد. چند سالی با دو دختر خود تنها زندگی کرد و سپس با آنها به آمستردام رفت و از آنجا در آوریل 1701 با دختر بزرگ خود دوروتا روانه مسافرتی بزرگ شد. به کشور سورینام در ساحل شمالی جنوب آمریکا رفت و در آنجا به اتفاق دخترش به نقاشی و مطالعه روی حشرات آن منطقه پرداخت. بیماری مالاریا، مریان را مجبور به بازگشت کرد. سه سال تمام طول کشید تا نتایج مشاهدات و اطلاعات جمع آوری شده اش را به رشته تحریر در آورد.
 
مسائل مالی مانع کاهای علمی مریان بود. همواره ناگزیر بود برای هزینه زندگی، کارهایی را بپذیرد که چندان مورد علاقه اش نبود. کتاب او با عنوان تکامل حشرات سورینام که در سال 1705 منتشر شد، بزرگترین کار علمی او محسوب می شود. در این کتاب جانوران و گیاهانی معرفی شده بودند که کاملا ناشناخته بودند.
 
ماریا زیبیلیاد مریان در تاریخ 1717 به سبب سکته قلبی فوت کرد. هنر، دانش و عشق به موجودات زنده سراسر زندگی او را در بر می گرفت. کتابهای او با وجود اشتباهات جزئی، به عنوان کتابهای مرجع حشره شناسی مورد استفاده قرار می گیرند.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:43 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

کامیل گرن

 

 

دکتر کامیل گرن، دامپزشک - باکتریولوژیست و ایمونولوژیست برجسته فرانسوی در بیست و دوم دسامبر ۱۸۷۲م در خانواده‌ای متوسط به‏دنیا آمد و پدرش را در سال ۱۸۸۲م - یعنی زمانی که ده ساله بود - بر اثر ابتلا به بیماری سل از دست داد.
 
وی در دانشکده‏ دامپزشکی آلفورت از ۱۸۹۲ تا ۱۸۹۶ در رشته‏ دامپزشکی به تحصیل پرداخت و هم‏زمان با تحصیل، دستیار دامپزشک و پاتولوژیست معروف آن دانشکده (ادموند نوکارد) هم بود. در سال ۱۸۹۷ به انستیتو پاستور لیل فرانسه پیوست و در آنجا با رئیس انستیتو که پزشک، باکتریولوژیست و ایمونولوژیستی فرانسوی به‏نام آلبرت کالمت بود همکار شد.
 
گرن در ابتدا فعالیت خود را بر تهیه‏ پادزهر در برابر گزش مار و واکسن ضد آبله متمرکز نمود و پس از مدتی موفق شد با استفاده از خرگوش، تکنیک تولید و نیز روش‏سنجش کیفی حدت واکسن‎ها را ارتقا دهد. وی در سال ۱۹۰۰، رئیس آزمایشگاه شد و سپس از ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۵ و نیز از ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۸، خود را وقف تحقیق برای ساخت واکسن علیه میکروب سل کرد و تا زمان درگذشت کالمت در سال ۱۹۳۳ با او همکار بود.
 
گرن در سال ۱۹۰۵، موفق شد باسیل سل گاوی را کشف کند که می‌‎توانست حیوانات را بدون ایجاد بیماری مقاوم کند. از این پس وی با همکاری کالمت، روش‏هایی را برای تقلیل و کاهش حدت مایکوباکتریوم با پاساژهای متعدد در محیط کشت ابداع کرد.
 
در سال ۱۹۰۸، نتیجه‏ این تحقیقات و فعالیت‌ها به بار نشست و واکسن تولید شد و به افتخار نام این دو دانشمند، «باسیل کالمت - گرن» (موسوم به BCG) نامگذاری شد. پس از ۲۳۰ پاساژ، سرانجام در سال ۱۹۲۱ آن‏‌ها به واکسن مؤثری برای استفاده‏ انسان دست پیدا کردند.
 
در سال ۱۹۲۸، گرن به پاریس رفت تا ریاست بخش سل انستیتو پاستور را به عهده بگیرد. وی در سال ۱۹۳۹ نایب رئیس کمیته‏ ملی مقابله با سل در فرانسه و سال ۱۹۴۸ نیز رئیس اولین کنگره‏ بین‏المللی BCG شد. البته گرن مسئولیت‎های متعدد دیگری نظیر ریاست آکادمی دامپزشکی فرانسه، آکادمی پزشکی و غیره را هم در کارنامه‏ خود دارد.
 
دکتر کامیل گرن - که افتخار دامپزشکان جهان است و فعالیت‎های ارزشمند وی منجر به نجات جان بسیاری از مردم شده - سرانجام پس از عمری تحقیق و خدمت در تاریخ نهم ژوئن سال ۱۹۶۱ میلادی در سن هشتاد و نه سالگی در پاریس درگذشت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:44 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

ژرژ کوویه

 

 

کالبدشناسی تطبیقی در فرانسه طی دوران انقلابی 1790 تا 1815 به رهبری ژرژ کوویه به سطحی عالی ارتقا یافت. در آن دوران کوویه علاقه وافری به تاریخ طبیعی پیدا کرد و به جمع آوری، تشریح و ترسیم حیوانات ساحلی پرداخت. وی به واسطه تشویق های فردی به نام «اتی این ژوفرواسنت هیلر» به پاریس آمد و ابتدا در مدرسه مرکزی دانشکده فرانسه و سپس به عنوان استاد کالبد شناسی تطبیقی در باغ نباتات به کار گمارده شد. وی در مدت کوتاهی به عنوان بزرگترین کالبد شناس فرانسوی شناخته شد.
مقایسات او درباره جانوران عصر حاضر باعث علاقه اش به سنگواره ها شد و نظریه انقلاب در آفرینش را ارائه کرد که با معتقدات مذهبی و مشاهدات او درباره توالی و توارث انواع مختلف حیوانات خویشاوند مطابقت داشت. وی در زمینه دیرین شناسی مهره داران و در عین حال کالبد شناسی تطبیقی و تاریخی طبیعی رهبری برجسته و سرشناس شد.
از نخستین دستاورد های کوویه در زمینه کالبد شناسی تطبیقی، مطالعات او درباره فیل ما قبل تاریخ (ماموت) و رابطه آن با فیلهای عصر حاضر بود، به گونه ای که وی توانست با قطعات ناقصی از استخوانهای جمع آوری شده، یک فیل کامل را از نو سر هم کند.
کوویه با دانش وسیعی که از کالبدشناسی تطبیقی تمام گروههای حیوانات داشت، تصمیم گرفت همانند برخی از متأخران خود به ویژه لینه به نظام دهی و طبقه بندی کامل سلسله حیوانات بپردازد. لینه حیوانات را بر مبنای اختصاصات خارجی شان دسته بندی کرده بود، در حالیکه کوویه طبقه بندی خود را بر اساس ساختار بدن حیوانات و بستگی ها و نسبت های آن با بخشهای داخلی شان قرار داد و نخستین کسی بود که در یک نظام طبقه بندی از کالبدشناسی تطبیقی استفاده کرد.
او در کتاب «تاریخ طبیعی حیوانات» (1798) که شامل طرحی برای طبقه بندی سلسله حیوانات به چهار گروه بزرگ بود، کشفیات خود را منتشر ساخت.
در دسته بندی فرمانروایی حیوانات نیز این نظر ارسطو که سلسله حیوانات سلسله ای تصاعدی است که بر مبنای میزان «رویندگی» و «روح حیوانی» قرار دارد، رهنمای کوویه بود. کوویه دو اندام اصلی کارکرد های حیوانی تشخیص داد : یکی قلب و سیستم گردش خون، که تصور می کرد مرکز «کارکرد های رویندگی» یعنی رشد و تولید مثل؛ و دیگری مغز و نخاع که تصور می کرد وظیفه دار «کارکرد های حیوانی» یعنی حرکت فعال و سیستم عضلانی هستند. 
نظریه دیگر کوویه که بر آن رد پای اصول ارسطویی مشهود است، نظریه ارتباط متقابل بخشها و اندام هاست. کوویه به مطالعه بخش ها و اندام های مختلف بدن حیوانات به طور مستقل اکتفا نمی کرد، بلکه می خواست چگونگی ارتباطات موجود بین آنها را نیز دریابد. او به ارتباط تنگاتنگ میان ساختارهای داخلی و خارجی حیوانات و ارتباط متقابل میان ساختار ها و عادات زندگی آنها پی برد و مشاهده کرد اندام ها به تنهایی دارای هیچ کارکردی نمی باشند و به طور مجزا و منفرد بی مصرف هستند؛ این اندام ها صرفا جزئی از یک کل زنده اند. برای مثال حیوانات گوشتخوار دارای دید خوبی هستند، می توانند با سرعت بدوند، چنگال هایی برای صید و نگاه داشتن طعمه خود دارند و برای پاره کردن شکار دارای دندانهای تیز با موقعیت مناسب در آرواره هستند.
کوویه مشاهدات و نظریه های خود در مورد فسیل ها را یکجا در کتابی که عنوان ترجمه انگلیسی آن «تحقیق درباره استخوانهای فسیل» (1825)است، فراهم آورد؛ این کتاب سنگ بنای علم دیرین شناسی شد. وی در زمینه کالبد شناسی تطبیقی و دیرین شناسی مهره داران سرآمد دوران خود بود.
کوویه از لحاظ فلسفی مترقی تر از سایرین بود، زیرا طرح آفرینش موجودات را به گونه ای طبیعی تر ترسیم ساخته و برای فسیل ها توضیحی طبیعی ارائه کرده بود. فرضیه نا پخته تحولات و تغییرات جهشی و ناگهانی (کاتاستروفیسم کوویه) که پیش از مقبولیت عام مفهوم تکامل، مطرح شد و فرمول بندی گردید بر هیچکدام از دیگر فرضیات مطرح شده ارجحیت نداشت. متأسفانه تأثیر شگرف و درخشان کوویه به عنوان خطیب، نویسنده و طراح، سالهای سال پس از مرگش باعث پایدار ماندن اشتباهش شد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:45 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

ژان هانری فابر

 

 

ژان هانری فابر نخستین فرد یک خانواده روستـایی بی نوایی بود کـه در سال 1823 در یـکی از روستاهای (آویرون) در فرانسه به دنیا آمد. وقتی چهارساله شد پدر و مادرش از شدت فقر او را به خانه پدر بزرگش فرستادند. اما آنها نیز حوصله بچه داری نداشتند، لذا کودک بدون سرپرست بزرگ شد.
سالهای کودکی را به میل خود در باغستان ها و کشتزارها گذرانید. شوقی که به گیاهان و جانوران داشت مانع از این شد که دل به درس ببندد، لذا معلمان وی او را تنبل و ولگرد می شمردند. او همواره از درس و مدرسه بیزار بود.
در هفده سالگی ترک تحصیل کرد و در کشتزارها مشغول کارگری شد .اما در عین حال همچنان به گیاهان و جانوران علاقه مند بود. گاهی نیز به مطالعه اشعار می پرداخت. روزی شنید در شهر (آوین یون)، دبیرستانی تعدادی آموزگار را به رایگان تربیت خواهد کرد. فابر که شوق تحصیل در او جوشش کرده بود خود را به آنجا رسانید و آمادگی خود را برای ادامه تحصیل در شاخه علوم اعلام کرد، تجربیات و مطالعات خود را به مسئولان دبیرستان معرفی کرد و پذیرفته شد.
در این دوره تحصیلی دست از مطالعه کتابهای علوم و مطالعه طبیعت نشست و از سر تفنن، زبان های یونانی و لاتین را می آموخت.
در نوزده سالگی دبیرستان آموزگار پروری را به پایان برد و در یکی از آموزشگاهای شهر کاپاتراس پیشه معلمی اختیار کرد و همچنان به مطالعات خود در زمینه فیزیک، شیمی و ریاضی ادامه می داد.
در بیست و یک سالگی ازدواج کرد اما درآمدش کفاف زندگی او را نمی داد، به سختی زندگی می کرد اما غم نمی خورد، زیرا خوشی های مبتذل زودگذر را به چیزی نمی گرفت. آنچه او می خواست و به دنبال آن بود، علم، دانش و کنجکاوی در طبیعت بود.
هنوز شیفته طبیعت بود، به ویژه زندگی حشرات را خیلی دوست می داشت چندان به حشره شناسی عشق می ورزید که یکبار حقوق یک ماه خود را جهت خرید یک کتاب در زمینه حشرات پرداخت.
به سبب شوقی که به حشرها داشت همکلاسیانش او را (پروانه) نامیدند و شاگردان فارغ از نمره و امتحان در کلاس او گرد می آمدند و عاشقانه به درسهای او گوش جان می سپردند و از راهنمایی های او بهرمند می شدند.
فابر به این مقام هم قانع نشد. شور هیجان مطالعه طبیعت باز هم در وجود او شعله ور بود، لذا (کا ریان تراس) را ترک کرد و در جزیره ای دور افتاده (کورس) با حقوق نا چیز معلم فیزیک شد و به یاری یک گیاه شناس ورزیده و یک جانور شناس نامی، در مطالعه نمود های طبیعت کوشید.
متاسفانه پس از چندی به بیماری مالا ریا دچار شد و از سر اجبار به فرانسه باز گشت.در فرانسه با آنکه توانست از شعبه زیست شناسی دانشگاه تولوز مدرک تحصیلی دریافت کند، شغل مناسبی نیافت و به ناچار در دبیرستان به تدریس پرداخت و مدت بیست سال در آن سمت باقی ماند.
پژوهش های فابر زیست شناسان فرانسه و سایر کشور های پیشرفته اروپا را تکان داد. طبیعت شناسان از کارهای او الهام گرفتند و حتی داروین بزرگ در گشایش برخی از دشواریهای خود از او یاری خواست و او را یک (محقق بی نظیر) خواند.
در دوره پادشاهی ناپلئون سوم وزیر فرهنگ فرانسه فابر را به پاریس دعوت کرد و نشان پر ارج لژون دونور را به وی تقدیم کرد. مقرر شد که فابر در پاریس بماند و معلم ویژه فرزندان ناپلئون سوم شود، اما او نپذیرفت و از پاریس پر هیاهو بیرون رفت.
پس از سقوط ناپلئون سوم، کلیسائیان که طبیعت شناسی را خطری برای خرافه آموزی سود بخش خود می دیدند، فابر را مورد حمله قرار دادند. چون نمی توانستند صریحا علم و علم پروری را محکوم کنند، بهانه تراشیدند و شایعه کردند که فابر دختران را مانند پسران به کلاس خود راه می دهد و با آموزش های خود، ایشان را از شریعت روی گردان می کند، لذا دشمن اخلاق انسانی و معنویت است.
مردم بیدار به این سفسطه خندیدند، زیرا روشن بود که علم آموزی نه محل شریعت است و نه لطمه ای به اخلاق انسانی یا معنویت و یا انسانیت می زند. اما نفوز شیطانی متعصبان کار خود را کرد، فابر را در سن چهل و هفت سالگی از درس دادن بازداشتند و راه معاش را بر او بستند.
فابر صبور و بردبار، خم به ابرو نیاورد، زیرا شرایط زمان خود را می شناخت. در زمان او جامعه از ظلم و بی داد دیوان سالاران و دین سالاران مسیحی نرسته بود، کما اینکه در همین زمان هم در آمریکا معلمی را به جرم تدریس نظریه تکامل محاکمه و محکوم کردند.
دانش وران اروپا زبان به اعتراض گشودند و استوارت میل، فیلسوف نامدار انگلیسی که با فابر دوستی داشت، با کمک های خود قسمتی هزینه زندگی فابر را تامین کرد.
پس از آن زندگی فابر به سختی و تنگدستی می گذشت و ادامه حیات برای او رنج آور بود. مرگ همسر و یکی از فرزندانش بر مصیبت او افزود، دشمنی این پیشگان ظاهر بین و رشگ مدعیان علم عرصه را بر او تنگ کرد. اما فابر همچنان ثابت و استوار، در دهکدهای دور افتاده گوشه گرفت و با پشتکار پژوهش های علمی خود را دنبال کرد. اما با این وصف، اروپا بلخره عظمت کار فابر را در یافت، فرانسویان او را در جشن هشتاد و هفتمین زاد روزش که در سال 1910 با شرکت دانشمندان و نامداران اروپا در سرین یان برپا شد بسان یک قهرمان ملی گرامی داشتند.
سرانجام فابر در سال 1915 با خرسندی زندگی را بدرود گفت.
اثر دوازده جلدی او بنام ارمغان های حشره شناسی هنوز در خور بهره گیری است. روش فابر، بر خلاف پیشینیان، میدانی (Field Method) بود، وی جانوران را در محل زندگی آنها مورد مطالعه قرار می داد. از این رو بجای شناخت یک نمود طبیعی به زیست گاه جاندار مراجعه می کرد. هفته ها و حتی ماه ها وقت صرف می کرد، در کشتزارها و بیشه زارها به سر می برد و به پژوهش و گزارش می پرداخت.
معروف است که روزی ژاندارمری نسبت به رفتار او بد گمان شد و فکر کرد او یک خیانتکار فراری است، زیرا مشاهده کرد روی زمین دراز کشیده است و دائما از این طرف به آن طرف در حال خزیدن است، وقتی او را بازداشت کرد، معصومانه گفت حشره شناس است و در حال تحقیق و پژوهش می باشد، ژاندارم باور نکرد و می خواست او را به دادگاه بفرستد که فابر نشان لژیون دونور خود را به وی نشان داد و او را قانع ساخت و شاید این تنها موردی بود که فابر از نشان افتخارآمیز و شکوه مند خود بهره گرفت.
فابر در برابر انتقادها و خرده گیری هایی که دانشمندان صوری به روش علمی او می گرفتند، سخن بسیار پرمعنایی دارد، او خطاب به حشره ها می گوید: «ای حشره ها ! همه به اینجا بیایید، به دفاع بر خیزید و به سود من شهادت دهید. اعلام کنید، که من چقدر به شما نزدیک ام و با چه حوصله ای به مشاهده شما می پردازم و با چه دقتی کنش های شما را یادداشت می کنم. اما ای حشره های عزیز من ! اگر سخن شما آنان را متقاعد نگرداند، آن گاه من به ایشان خواهم گفت: شما جانور را تکه تکه می کنید، اما من او را در جریان زندگی مورد مطالعه قرار می دهم. شما او را به صورت چیزی وحشتناک یا ترحم انگیز جلوه می دهید، اما من او را به صورت مهر آمیز عرضه می کنم. شما مرگ را می کارید و من زندگی را».
فابر برای تبیین رفتار جانوران از مفهوم فعالیت غریزی سود جست. فعالیت غریزی، فعالیتی است در جهت حفظ زندگی که در طی زندگی نسل ها، بر اثر تکرار، تسبیت و خود به خودی شده است.
اما پوشیده نیست که رفتار جانوران عالی و از آن جمله انسان، منحصر به فعالیت های خود به خودی غریزی نیست. به شرحی که در بازتاب شناسی (Reflexology) آمده است، جانوران عالی و بیش از همه آنها انسان، در جریان زندگانی، به ویژه زندگانی اجتماعی به فعالیتهای غیر غریزی که ملذوم آگاهی و مبنای شخصیّت انسانی یا انسانیت یا معنویّت است، کشانیده می شود. با این وصف فعالیّت های غیر غریزی بدون فعالیّت های غریزی تحقّق پذیر نیستند، و نمی توان با انصراف از نیازهای غریزی، شخصیت پروری کرد.
بر خلاف اکثر فرزانگان کهن که نمی توانستند با تجربه های محدود و آزمایش افزارهای ناقص خود، بسیاری از نمود ها را بشنا سند و در نتیجه بجای تبیین رفتار جانداران مخصوصا انسان، به وجود عامل هایی مرموز و ناشناختنی اعتقاد می کردند، فابر دقیقا به روش تجربی وفادار ماند.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:46 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

فردریک مایشر

 

 

جوهانس فردریک مایشر، فیزیک دان و بیولوژیست سوئیسی در 13 اگوست 1844 در شهر بازل به دنیا آمد.او اسید نوکلئیک را کشف کرد و نشان داد که این ماده در هسته‌ی همه‌ی سلول‌ها وجود دارد.کارهای وی بعدها نقش بزرگی را در کشف ساختار سه بعدی DNA بازی کرد.
وی در یک خانواده علم پرور رشد یافت بطوریکه پدر و عمویش کرسی کالبد شناسی دانشگاه بازل را در اختیار داشتند. او پسر خجالتی، اما با هوشی بود و به علت حمله شدید تیفوس دچار اختلال جزئی در شنوایی خود بود. با این حال او علاقه خود را به موسیقی و کارهای پدر حفظ کرد.
فردریک مایشر به سفارش پدرش وارد دانشکده‌ی پزشکی شد، اما به علت دشواری در شنیدن، نمی‌توانست با بیماران به خوبی ارتباط برقرار کند. از این رو تصمیم گرفت، وارد عرصه‌ی پژوهش‌های پزشکی شود. وی در سال 1868 پژوهش‌های خود را زیر نظر فلیکس هوپ سیلر در دانشکده‌ی علوم طبیعی دانشگاه توبینگن آلمان آغاز کرد. در آن آزمایشگاه، هنگامی که هنوز بسیاری از دانشمندان در مفهوم «سلول» شک داشتند، برخی از مولکول ‌‌‌های سازنده‌ی سلول ‌ها استخراج شده بودند و پژوهش در زمینه‌ی شیمی بافت ‌ها ادامه داشت.
بررسی شیمیایی سلول‌های سفید خون، به عنوان موضوع پژوهش‌های مایشر برگزیده شد. استخراج این سلول ‌ها از گره ‌های لنفاوی بسیار دشوار بود، اما در زخم ‌های چرک مقدار زیادی از آن‌ها یافت می‌شود. از این رو، مایشر باندهای آلوده را از بیمارستان محلی جمع‌آوری و با کمک محلولی از نمک، گلبول‌های سفید را از آن‌ها جدا می کرد. مایشر در جریان یکی از آزمایش‌هایش، گلبول‌های سفید را تحت تأثیر عصاره‌ی معده‌ی خوک قرار داد. در آن زمان، دانشمندان می‌دانستند این عصاره ، آنزیمی دارد که باعث هضم پروتئین‌ها می‌شود. امروزه آن‌ آنزیم را با نام پپسین می‌شناسیم. وی چگونگی اثر عصاره را بر این سلول‌ها، به دقت زیر میکروسکوپ پی‌ گیری کرد. وقتی عصاره‌ی معده ، پروتئین‌های سفید خون را تخریب کرد، او مشاهده کرد که ساختار این سلول‌‌ها از هم پاشید، اما هسته‌ی آن‌ها تا حدود زیادی سالم باقی ماند. به این ترتیب، او هسته‌ی سلول‌ها را از سیتوپلاسم جدا کرد.
در گام بعدی، هسته‌ها را تحت تأثیر هیدروکسید سدیم قرار داد. افزودن این محلول قلیایی به ظرف حاوی هسته‌ها، باعث تشکیل رسوب سفید رنگی شد که تجزیه‌ی شیمیایی آن نشان داد، کربن، هیدروژن، اکسیژن، نیتروژن و درصد زیادی فسفر، عنصر های سازنده‌ی آن هستند. پایداری در برابر عمل پپسین، چگونگی واکنش آن به حلال‌های متفاوت و درصد فسفر بالا باعث شد که مایشر پیشنهاد کند، ماده غیر پروتئینی جدیدی را کشف کرده است. وی این ماده را نوکلئین به معنای «در هسته» نامید.
مایشر آزمایش‌های مشابهی را روی اسپرم ماهی آزاد انجام داد. به طور کلی، هسته در همه‌ی اسپرم‌ها حجم زیادی از سلول‌ را به خود اختصاص می‌دهد. در اسپرم ماهی آزاد نیز بیش از 90 درصد حجم سلول، از هسته است. تلاش شبانه ‌روزی این پژوهشگر پرکار به استخراج نوکلئین از اسپرم ماهی آزاد و اسپرم گونه‌های دیگر منجر شد. بررسی شیمیایی نوکلئین استخراج شده از آن منابع، نتیجه‌ی پیشین را تأئید کرد. مایشر به ‌راستی ماده‌ی جدیدی کشف کرده بود که به نظر می‌رسید، در هسته‌ی همه‌ی سلول‌ها وجود دارد. آیا این ماده نمی‌توانست ماده‌ی ژنتیک باشد؟
اگر نوکلئین ماده‌ی ژنتیک باشد، باید مقدار آن در همه‌ی سلول‌های پیکری یکسان و در سلول‌های جنسی نصف سلول‌های پیکری باشد. مایشر برای بررسی این فرضیه چند سال تلاش کرد و توانست مقدار نوکلئین را در هسته‌ی سلول‌های پیکری و جنسی تعیین کرد. اما یک روی‌داد ناشی از بدشانسی باعث شد، او به اشتباه نوعی پروتئین را به عنوان ماده‌ی ژنتیک معرفی کند.
مایشر درصد فسفر بالا را معیار شناسایی نوکلئین قرار داده بود. در سیتوپلاسم سلول تخمک، پروتئینی به نام فسویتین وجود دارد که بر خلاف دیگر پروتئین‌ها، مقدار زیادی فسفر دارد. این پروتئین که در آن زمان کشف نشده بود، باعث شد مایشر مقدار نوکلئین موجود در تخمک را به درستی محاسبه نکند. از این رو، نتیجه گرفته که مقدار نوکلئین سلول تخمک و سلول اسپرم با هم برابر نیستند و بنابراین چنین مولکولی نمی‌تواند نقش ماده‌ی ژنتیک را بازی کند.
مایشر پس از سال‌ها تلاش، سرانجام در سال 1895 در 51 سالگی بر اثر بیماری سل جان باخت. دو عامل را دلیل ابتلای او به این بیماری می‌دانند: تماس با چرک باندهای بیماران و فعالیت شبانه ‌روزی در اتاق سردی که برای استخراج نوکلئین لازم بود. در هر صورت، وی جان خویش را بر سر شناخت نوکلئین گذاشت.
بعد از مایشر یک آزمایشگاه در موسسه ماکس پلانک در توبینگن و یک موسسه تحقیقاتی در بازل به نام او نام گذاری شد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:46 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

ارنست مایر

 

 

ارنست مایر که در پنجم ژوئیه ۱۹۰۴ در کمپتن در جنوب آلمان به دنیا آمد، در سوم فوریه ۲۰۰۵ در سن نوح مانند ۱۰۰ سالگی در بدفورد نزدیک کمبریج در ماساچوست ایالات متحده در کمال آرامش درگذشت. مایر به گواهی همکارانش در دانشگاه هاروارد، استفن جی گولد فقید و ادوارد ویلسون، نه تنها بزرگترین زیست شناس تکاملی قرن بیستم بلکه حتی بزرگترین زیست شناس آن در کل بود. توماس هنری هاکسلی به خاطر مبارزاتش در راه پذیرش ایده های داروینی از همان ابتدای درگیریها در چند دهه پایانی قرن نوزدهم به «بولداگ داروین» معروف شد. ارنست مایر نیز به همین ترتیب به خاطر ترویج و انتشار فرضیه های داروین در سرتاسر قرن گذشته «حواری داروین» یا «داروین قرن بیستم» نامیده شده است.
مایر یک قرن زندگی کرد و به اندازه عمر چندین نفر در رشته های مختلف علوم زیستی کار علمی انجام داده است. او که زیردست پدر و مادری که عاشق طبیعت بودند و ارنست کوچک را به پیاده رویهای طولانی می بردند، بزرگ شد و از همان ابتدا در معرض تاریخ طبیعی قرار گرفت. اگرچه عشقش در تمام عمر پرندگان بودند، اما او نیز همچون داروین در ابتدا ناگزیر شد پزشکی بخواند. بررسی هایش را در گریفسوالد آغاز کرد که مکان بسیار مناسبی برای تماشای پرندگان است و از طریق مشاهده تصادفی یک گونه اردک نادر که سالها در آلمان دیده نشده بود با پرنده شناس مشهور برلین، اروین اشترزمان، آشنا شد. اشترزمان بود که به او پیشنهاد کرد تغییر رشته دهد و زیست شناسی بخواند.
مایر پزشکی را به خاطر زیست شناسی رها کرد و نخستین مقاله علمی اش (که مجموعا نزدیک به ۷۰۰ عنوان می شوند) را در سال ۱۹۲۳ و در ۱۹ سالگی منتشر کرد. تنها پس از ۱۶ ماه کار به عنوان دانشجوی تحصیلات تکمیلی و پژوهش درباره موضوع پایان نامه اش از دانشگاه هومبولت در برلین PhD گرفت؛ در آن زمان فقط ۲۲ سال داشت. آخرین کتاب ارنست مایر (که تعدادشان در مجموع به ۲۵ عنوان می رسد) در اوت ۲۰۰۴ و یک ماه پس از آنکه ۱۰۰ ساله شده بود منتشر شد.
در سال ۱۹۳۱ با این تصور که در آلمان پست دانشگاهی دائمی به او پیشنهاد نخواهد شد، برلین را به مقصد موزه تاریخ طبیعی آمریکا در منهتن ترک کرد. در نیویورک خود را پرنده شناس معرفی کرد و در آن هنگام مانند بسیاری از معاصران اش به وراثت لامارکی اعتقاد داشت. او تازه از دو سال کار تحقیقاتی خطرناک در گینه نو و جزایر سلیمان بازگشته بود، ماموریتی که استاد راهنمایش اروین اشترزمان از برلین به سرمایه لرد روچیلد به او واگذار کرد. شاید این شباهت به زندگی داروین و والاس تصادفی نباشد. طی این سفرهای اکتشافی، مایر تنها و سرگردان که هرازگاهی خبر مرگش می رسید، در معرض بیماریهای استوایی و خطر رویارویی با شکارچیان آدمخوار، توانست پوست هزاران نمونه را جمع کند، نمونه هایی که گوشت بسیاری از آنها را خورده بود. مایر فقط پرنده شناسی نبود که احتمالا طعم گوشت بیشترین تعداد گونه های مختلف پرندگان را چشیده است، بلکه در عین حال ۲۶ گونه جدید و بیش از ۴۰۰ زیرگونه جدید را نیز نامگذاری کرد که از رکورد هر تاکسونومیست دیگری بیشتر است. او در بیش از ۳۰۰ اثر در سرتاسر عمرش، به توصیف تغییرات جغرافیایی و پراکندگی پرندگان پرداخته و درباره آنها بحث کرده است. علاوه بر این او دبیر آخرین مجموعه هشت جلدی «چک لیست پرندگان جهان» بود. وظیفه اصلی او در مدت ۲۰ سال حضورش در موزه آمریکا، نگهداری ۲۸۰ هزار نمونه کلکسیون روچیلد و پژوهش درباره آنها بود.
در دهه ۱۹۳۰ دوستی و روابط مایر با تئودوزیوس دابژانسکی، متخصص روس تبار ژنتیک جمعیت در دانشگاه کلمبیا، نویسنده متن تاریخ ساز «ژنتیک و پیدایش گونه ها» که در سال ۱۹۳۷ منتشر شد، به تدریج بر طرز فکر او تاثیر گذاشت. پس از آن علایق مایر رفته رفته متنوع تر شد، از تاکسونومی فراتر رفت و به زیست شناسی تکاملی رسید. این بسط موضوعات مورد علاقه او در نخستین و احتمالا همچنان مهمترین کتاب اش، «سیستماتیک و پیدایش گونه ها»، به اوج رسید که در سال ۱۹۴۲ چاپ شد. این کتاب سهم اصلی او در تلفیق تکاملی به اصطلاح نوین دهه های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ بود. تلفیق یک تحول علمی بنیادی است که عمدتا از طریق آثار مایر و دابژانسکی و دانشمندان دیگری همچون رونالد فیشر و جورج سیمپسون حاصل شد. مایر در نخستین کتاب خویش بینش ها و روشهای دیرین شناسی، ژنتیک جمعیت، سیستماتیک و تاریخ طبیعی را درهم آمیخت و به این ترتیب نظریه تکاملی مدرن و یکپارچه ای فراهم ساخت. در نتیجه الگوها و فرایندهایی که در جمعیت های طبیعی مشاهده می شد اکنون دیگر با انتخاب طبیعی داروینی و مکانیسمهای مندلی وراثت سازگار دیده می شدند و رفتار ژن ها در جمعیت ها از طریق آزمایش های ژنتیک جمعیت در آزمایشگاه و پیش بینی های ریاضی نظری درک می شدند. مایر آخرین بازمانده معماران تلفیق نوین و شاهد عینی و تاریخی آن بود.
ارنست مایر به بینش های بنیادی بسیاری در زیست شناسی تکاملی رسیده بود و تقریبا هیچ موضوع دارای اهمیتی در تکامل نیست که در نتیجه ایده های او پیشرفت نکرده باشد. شاید شناخته شده ترین سهم او نقشی باشد که در برداشت کنونی ما از مفهوم گونه داشت. داروین گمان نمی کرد که گونه به معنای فلسفی کلمه واقعی باشد، بلکه بیشتر بر این باور بود که گونه ها نتیجه تمایل ذاتی انسان به مشاهده ناپیوستگی در میان افرادی هستند که تغییرات پیوسته ای دارند. امروزه بیشتر زیست شناسان عمدتا به خاطر «مفهوم زیست شناختی گونه» که مایر از آن دفاع می کرد، با دیدگاه داروین در مورد گونه مخالف اند. مایر، همراه با دابژانسکی، گونه را «به عنوان گروه هایی از جمعیت های هم آمیز در طبیعت» تعریف کرد که «نمی توانند با دیگر گروه های مشابهی که در همان ناحیه زندگی می کنند ژن مبادله کنند». موانع جریان یافتن ژن میان گونه ها (که در اصطلاح مکانیسم های جدایی تولید مثلی نامیده می شوند) از طریق فرایندهایی نظیر جفت گُزینی اختصاصی از میان افراد هم گونه و نازا بودن افراد دورگ، گونه های زیستی را از هم متمایز نگه می دارند. اگرچه مفهوم زیستی گونه با مشکلات نظری و عملی رو به رو است (برای مثال آنکه در مورد جانداری همچون باکتریها که تولیدمثل غیرجنسی دارند به کار نمی رود) اما هنوز، با فاصله، پرکاربردترین مفهوم در میان حدود ۲۰ تعریف رقیب برای گونه است که در چند دهه گذشته پیشنهاد شده است. اکنون بیش از نیم قرن است که دانشجویان زیست شناسی در تمام دنیا تعریف مایر از گونه را به خاطر می سپارند.
مفهوم زیستی گونه بررسی چگونگی پیدایش گونه های جدید را امکان پذیر ساخت زیرا معیار جدایی تولیدمثلی مانند یک کاغذ تورنسل (که در محلول، آبی یا قرمز می شود و به این ترتیب اسیدی یا بازی بودن را مشخص میکند-م) آزمون علمی سفت و سختی را در اختیار زیست شناسان قرار می دهد. پیدایش گونه ها مبحثی است که خود داروین، با وجود آنکه عنوان کتاب مشهورش دقیقا چنین نویدی می داد، حرف زیادی برای گفتن نداشت. درک مایر از پراکندگی های زیست جغرافیایی گونه های پرندگان، آکنده از دانشی گسترده درباره تغییرات ریختی، او را واداشت مفاهیمی درباره مکانیسم های جغرافیایی گونه زایی بپرورد که امروزه سنگ بنای تمام بررسی هایی است که در مورد گونه زایی انجام می شود. او می گوید جدایی جغرافیایی جمعیتها، مثلا در نتیجه وجود یک رودخانه یا یک دره، مانع همگن شدن جریان ژن میان آنها می شود. چنانچه در این جمعیت های جدا افتاده (که ناهمجا نامیده می شوند) با گذشت زمان جهش هایی انباشته شود، این روند ممکن است به واگرایی چنین جمعیت هایی از یکدیگر بینجامد و به عنوان یکی از پیامدهای جانبی تاریخ های تکاملی جداگانه ای که بر آنها گذشته، ممکن است میانشان جدایی تولیدمثلی پدید آید. مایر در هنگامه بحث هایی که گاه بالا می گرفت با سرسختی از این ایده دفاع کرد و آن را توسعه داد. علاوه بر این درباره مکانیسم های جغرافیایی گونه زایی در طول چندین دهه فرضیه های دیگری نیز مطرح کرد (که به تفصیل در کتاب ۷۹۷ صفحه ای «گونه های جانوری و تکامل» آمده اند).
به ویژه بر سر یکی از این مکانیسم های گونه زایی هنوز بحث و جدل بسیار است. مایر آن را «گونه زایی پیرامونی» یا «گونه زایی اثر بنیانگذار» نامید و این ایده ای است که ارنست مایر به آن خیلی علاقه داشت. اعتقاد داشت که این مهمترین سهم او در زیست شناسی تکاملی است. مایر این مدل را نیز از مشاهدات خودش در تاریخ طبیعی الهام گرفته بود. به این نکته اشاره کرده است که در بعضی جزیره های گینه نو، جمعیت هایی از پرندگان با افراد جمعیتی که در قاره مادر زندگی می کردند تفاوت چشمگیری داشتند. استدلال او این بود که این تمایز و گونه زایی ممکن است ناشی از آن باشد که تعداد اندکی از افراد جمعیت جزیره ای را بنیان گذاشته اند. با آوردن تنها زیرمجموعه ای از تمام ژنهای جمعیت اصلی (که منجر به یک گلوگاه ژنتیکی می شود)، رانش ژنتیکی (تثبیت تصادفی) و انتخاب طبیعی (ناشی از مجموعه متفاوتی از فشارهای انتخابی در این جزیره ها) نه تنها تشکیل گونه های جدید را تشویق خواهد کرد بلکه این کار را با سرعت انجام خواهد داد. از این مکانیسم می توان در توجیه الگوی دیرین شناختی موسوم به «تعادل منقطع» نیز استفاده کرد. این همان چیزی است که نیلز الدرج و استفن جی گولد در سال ۱۹۷۲ پیشنهاد کردند. آنها اشاره کردند که در شواهد سنگوارهای گاهی دوره های طولانی ایستایی ریخت شناختی توسط دوره های کوتاه تغییر فنوتیپی شدید قطع می شود. از بازی روزگار آنکه به نظر می رسد مایر که همه عمر، خود را «تدریج باور» به شمار می آورد، ظاهرا برای تغییرپذیری آهنگ تکامل در امتداد دودمان های تکاملی نیز مکانیسمی معرفی کرده است.
مایر پس از تاسیس «انجمن بررسی تکامل» و انجام وظیفه به عنوان نخستین سردبیر ژورنال آن با نام Evolution، در سال ۱۹۵۳ برای تصاحب کرسی الکساندر آگاسیز در جانورشناسی و پذیرفتن مسوولیت بخش پرندگان موزه جانورشناسی مقایسه ای، به دانشگاه هاروارد رفت. در این زمان قطعا او را می شد بیشتر یک زیست شناس تکاملی نامید تا یک پرنده شناس. اینجا بود که نبردی مادام العمر، و منصفانه به نظر می رسد که بگوییم بیهوده، با ایده در آن زمان نوظهور کلادیستیک در زیست شناسی سیستماتیک آغاز شد. ارنست مایر پیش از بازنشستگی اش در سال ۱۹۷۵ مدتی نیز به عنوان مدیر موزه جانورشناسی مقایسه ای خدمت کرد و در این دوره ناظر ساخت شاخه جدیدی بود که به ساختمان موزه اضافه شد.
مایر ۱۴ عنوان از ۲۵ کتابی که در طول عمرش منتشر ساخت را در دوره ۳۰ ساله ای که پس از بازنشستگی رسمی اش آغاز شد، به چاپ رساند. در طول دو دهه پایانی عمرش بیشتر درباره تاریخ و فلسفه زیست شناسی می اندیشید و می نوشت. مهمترین اثر او در این دوره، یادگاری ۹۷۴ صفحه ای با نام «رشد اندیشه زیست شناختی» است. او در این کتاب و در کتاب ها و مقاله های بعدی اش (مایر بنیانگذار «ژورنال تاریخ زیست شناسی» نیز است)، روشن ساخت که چرا می اندیشد فلسفه زیست شناسی یک علم خودمختار است که با فلسفه علم که به عقیده مایر عمدتا از فیزیک مشتق شده، تفاوت بنیادی دارد. مایر می گفت زیست شناسی علمی است بر پایه پیشامدهای تاریخی و نیز عوامل پیش بینی ناپذیر و تصادفی بسیار که کشف قوانین را در آن غیرممکن می سازند. تنها چیزی که می توان در زیست شناسی یافت قاعده است و نه قانون.
واضح است که ارنست مایر عمیقا احساس می کرد چیز مهمی برای گفتن به جهان دارد و به نظر می رسد که جهان نیز، همینطور می اندیشید. مایر ۲۰ مدرک افتخاری از دانشگاه های بزرگ گرفت، بیش از هر دانشمند دیگری تا زمان خود عضو انجمنها و آکادمی های مختلف بود و بیشتر جایزه هایی که امکان اعطای آنها به یک زیست شناس وجود دارد را برده بود، ازجمله جایزه ژاپن، جایزه بالزان و جایزه کرافورد که معادل نوبل برای بوم شناسان و زیست شناسان تکاملی است.
چگونه ممکن است یک نفر این همه را در یک عمر گنجانده باشد، حتی در عمری با این طول حیرت آور؟ پیش از هر چیز آنکه او مردی با انضباط شخصی سفت و سخت بود که مانند یک پرنده شناس خوب، همراه با پرندگان (یا حتی پیش از آنها) از خواب برمی خاست. نوشتنی هایش (دستخط یا دیکته) را عمدتا صبحها انجام می داد و پیاده رویهای طولانی و نیز ساعات متمادی مطالعه و نامه نگاری با همکاران اش بخشی جدا نشدنی از زندگی روزانه اش بودند. درست مانند داروین، مایر هزاران نامه درباره کار دیگران نوشت و در آنها به دانشمندان همکارش می گفت که درباره کارشان چه فکر می کند؛ کارشان را تحسین می کرد اما در عین حال در مورد منابعی که از قلم انداخته اند و جهت های جدیدی که برای بررسی بیشتر می توانند به کارشان بدهند، توصیه هایی برایشان داشت. دوست نداشت کسی برای آن کارهای بی اهمیت دیگری که لازمه زندگی روی این سیاره اند مزاحمش شود و خوشبختانه همسرش، گرتل، که ۵۵ سال در کنار هم زندگی کردند، عمده وقتش صرف رسیدگی به همین امور می شد.
از این رو ۱۰ سال پیش و پس از درگذشت همسرش در زمانی که مایر نود و چند سال داشت، مجبور شد یاد بگیرد چگونه خودش به تنهایی باید همبرگر درست کند. ارنست از موهبت وضوح فکر حیرت انگیزی برخوردار بود. چیزی که همیشه مرا تحت تاثیر قرار می داد و به فروتنی وا می داشت آن بود که متن دست نوشته هایی که او دیکته می کرد به ویرایش چندانی نیاز نداشت. حتی رقیبان بومی و انگلیسی زبان مایر نیز او را که انگلیسی زبان مادری اش نبود، به خاطر سبک نوشتاری روان و شفاف اش می ستودند. ارنست، از این گذشته، توانایی ذخیره کردن حجم حیرت آوری از اطلاعات که از منابع مختلف بسیار استخراج شده بودند را داشت-حافظه اش خیره کننده بود. توانایی او در تلفیق ایده ها، همراه با یادآوری شگفت انگیز تاریخ طبیعی، حافظه تصویری دقیق و وسعت افق دید علمی، وحشتناک بود و بیشتر از هر کس دیگری که تاکنون در زندگی ام دیده ام، به تولید انبوهی از ایده های نو انجامید. سرزندگی اش نیز افسانه ای بود. تا اواسط دهه نهم زندگی اش هنوز از درختان بالا می رفت تا به لانه های پرندگان سرکشی کند و آخرین ماشین جدیدش را هنگامی خرید که سن اش از ۹۰ گذشته بود که این، آن طور که خودش یک بار برایم تعریف می کرد، موجب حیرت ماشین فروش شده بود.
مایر مصمم و با اراده بود و تحمل کسانی که آموزشهای مقدماتی را ندیده بودند یا بدون آنکه تاریخ طبیعی شان درست باشد یا درباره شیوه استدلال شان خوب اندیشیده باشند حرف می زدند را نداشت. و می توانست در قضاوت هایش درمورد ایده های دیگران قاطع و بیرحم باشد. با این حال نه تنها با سخاوت اندیشه هایش را با دیگران شریک می شد، بلکه از روی خیرخواهی بخش چشمگیری از حقوق و بیشتر پول قابل توجهی که از طریق جایزه هایش به دست می آورد اهدا می کرد تا وقف مقاصدی همچون حفاظت از طبیعت و اعطای جایزه به زیست شناسان تکاملی جوان شود.
اگرچه ارنست مایر ۱۰۰ سال زندگی کرد، اما با این حال دستاوردهایش بیش از آن است که از یک نفر انتظار می رود در طول عمرش انجام دهد، حتی اگر ۱۰۰ سال باشد. مهمتر از تولیدات علمی اش، تاثیر دامنه داری است که او بر اندیشه سه یا چهار نسل از زیست شناسانی گذاشت که با آنها همدوره بود یا ارتباط داشت. دنیای علم یکی از غولها و اندیشمندان الهام بخش خویش را از دست داد. اشترزمان، استاد راهنمای پایان نامه دکترای مایر، یک بار او را ستاره ای در حال طلوع خوانده بود. پس از داروین، هیچ کس همچون ارنست مایر، پرتو بینشی به این روشنی بر آسمان زیست شناسی نینداخته بود.
اما ستاره او از درخشیدن باز نایستاده است و ایده های او تا نسلها همچنان در ذهن زیست شناسان تکاملی جوانی که از راه خواهند رسید، زنده خواهد بود. مایر به مناسبت جشن تولد ۱۰۰ سالگی اش مقاله ای در ژورنال ساینس منتشر کرد و در آن نگاهی کلی به هشت دهه حضورش در پژوهش های تکاملی انداخت. او مقاله را با این کلمات به پایان می برد: «پژوهش های جدید برای تکامل دان فعال حاوی نوید بخش ترین پیام است و آن اینکه زیست شناسی تکاملی مرز نمی شناسد و هنوز خیلی چیزها مانده که باید کشف شوند. فقط حیف که دیگر من نیستم تا از پیشرفت های آینده لذت ببرم.»
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:47 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

فردریک گولاند هاپکینز

 

 

فردریک گولاند هاپکینز کاشف ویتامین در ۲۰ ژوئن ۱۸۶۱ در ایست‌پورن انگلیس در خانواده‌ای متوسط دیده به جهان گشود، پدرش برادرزاده «جرارد مانلی هاپکینز» یکی از شعرای معروف انگلیس بود. فردریک هیچ وقت طعم محبت پدر را نچشید زیرا وقتی که نوزاد بود، پدرش را از دست داد. مادرش نیز فقط به فکر خودش بود و تنها تا ده سالگی مسئولیت نگهداری فردریک را به عهده گرفت، سپس او را به یک مدرسه شبانه ‌روزی سپرد. فردریک همیشه با میکروسکوپی که از پدرش به یادگار مانده بود به تماشای اجسام ریز می‌پرداخت. او به ادبیات نیز علاقه‌مند بود و گاهی اشعار کوتاهی هم می‌سرود.
همانطور که در بالا اشاره شد، در سال ۱۸۷۱ مادرش او را ترک کرد و به آنفیلد در لیورپول رفت و فردریک به مدرسه‌ای در لندن انتقال یافت. او علیرغم این‌که از مهر خانواده محروم شده بود اما در مدرسه بهترین نمرات را کسب می‌‌کرد، وقتی دوران دبیرستانش به پایان رسید، تصمیم گرفت وارد دنیای علم شیمی شود. ۱۷ ساله بود که دیپلم گرفت و با نوشتن یک مقاله در زمینه زندگی حشرات برنده جایزه انجمن علوم لندن شد. او برای گذران زندگی در بانک سلطنتی لندن به استخدام درآمد تا بتواند از عهده هزینه تحصیل خود برآید. از این رو فردریک وارد دانشگاه لندن شد و به تحصیل در رشته شیمی پرداخت و به تجزیه و تحلیل سموم در بدن پرداخت.۲۲ ساله بود که فارغ‌التحصیل شده، سپس وارد دانشگاه پزشکی شد، او در آزمایشگاه به تحقیق در زمینه علم شیمی پرداخت. در سن ۲۸ سالگی مدال طلا در رشته شیمی از دانشگاه پزشکی لندن را دریافت کرد و مدرک کارشناسی‌اش را در زمینه سم‌شناسی و فیزیولوژی به دست آورد. همان زمان در دانشگاه با «جسی آ استیوز» دانشجوی رشته پزشکی آشنا شد و در سن ۳۶ سالگی با او ازدواج کرد. ثمره این ازدواج دو فرزند دختر بود. بعدها جاکیتا دختر بزرگش با نویسنده معروف انگلیسی «جی بی‌ پریستلی» ازدواج کرد.
در سال ۱۸۹۸ با ارائه یک سخنرانی در دانشگاه کمبریج مورد توجه همه اساتید علم شیمی قرار گرفت و عضو انجمن هیئت مدیره این دانشگاه شد و به کرسی استادی دست یافت. فردریک علی رغم موفقیت‌ های چشمگیرش در عرصه علم و دانش همیشه از لحاظ محبت والدین احساس خلاء می‌کرد. یک بار تصمیم گرفت به همراه همسر و دو فرزندش به دیدار مادرش برود. مادر او ازدواج کرده بود و فردریک را به طور کلی از یاد برده بود، برخورد مادر با او و خانواده‌اش بسیار سرد بود، تا جایی که فردریک از این‌که به دیدار مادرش رفته، احساس پشیمانی می‌کرد.
داستان کشف ویتامین از آنجا شروع شد که فردریک در آزمایشگاه، مخلوطی از انواع هیدرات‌های کربن، چربی‌ها، پروتئین‌ها و نمک‌ها را که برای بدن لازم است به یک گروه موش خوراند. چند هفته بعد مشاهده کرد که موش‌ها همگی مرده‌اند ولی گروه دیگر موش‌ها که در همان مدت همان مخلوط غذایی را همراه با مقدار کمی شیر خورده بودند، زنده ماندند. او نتیجه گرفت که شیر موادی دارد که برای زنده ماندن و رشد موش‌ها لازم است اما امروزه می‌دانیم این مواد ضروری، ویتامین‌ها هستند. در آن دوران دوست بسیار صمیمی فردریک «دکتر کریستین ایجکمان»  بود که در زمینه بیماری‌ها تحقیق می‌کرد، او ثابت کرده بود که بیماری «بری بری» در نتیجه کمبود تغذیه ایجاد می‌شود. این امر راه را برای کشف ویتامین‌ها و مواد ویتامین‌دار مسئول بیماری بری‌بری یعنی «تیامین» هموار کرد.
به این ترتیب ایجکمان به یاری فردریک برنده جایزه نوبل پزشکی در سال ۱۹۲۹ شد. لذا علم جدید تغذیه به سرعت گسترش یافت و اولین تحقیقات و نظریه‌ها در مورد ویتامین‌ها در همان سال‌ها به وسیله فردریک انجام شد و او به خاطر همین تحقیق، جایزه انجمن سلطنتی لندن را دریافت و به لقب «سر فردریک هاپکینز» نائل آمد.
فردریک، فردی بسیار پرکار بود و به هیچ وجه از کار کردن و تحقیق در آزمایشگاه و مطالعه خسته نمی‌شد. او در طول شبانه ‌روز فقط ۳ ساعت می‌خوابید و بقیه اوقات خود را صرف کسب علم و ارائه مقالات پزشکی و شیمی می‌کرد. فردریک بسیار خانواده‌ دوست بود و همیشه می‌خواست فرزندانش در کنار او باشند. فردریک هاپکینز در ۱۶ می‌ ۱۹۴۷ در حالی که مشغول تحقیقات در آزمایشگاه دانشگاه کمبریج بود به دلیل سکته قلبی در سن ۸۶ سالگی چشم از جهان فرو بست. بعدها مجسمه یادبود وی را در کمبریج بنا کردند تا نسلهای آینده این دانشمند برجسته را که گام بزرگی در علوم تغذیه گذاشت به فراموشی نسپارند.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:48 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

ژرژ لویی بوفون

 

 

درتاریخ 7 سپتامبر 1707میلادی، ژرژ لویی بوفون طبیعی دان و نویسنده فرانسوی متولد شد، این محقق اروپایی بیشترایام عمرخود را صرف تحقیقات علمی کرد.
مهم ترین اثر خود را با عنوان کتاب تاریخ طبیعی در44 جلد تألیف نمود، این کتاب مجموعه ای از اطلاعات علمی با ارزش درباره تاریخ طبیعی است که به سبکی ساده نگاشته شده است و شهرت اصلی وی نیز به همین کتاب بر می گردد. اما کارهای وی در زمینه ریاضیات: در ایام جوانی با وجود علاقه مندی به رشته ریاضیات، به سبب اصرارهای پدرش تحصیلات خود را در زمینه قانون آغاز نمود، اما علاقه وی در زمینه ریاضیات موجب شد که در سن20 سالگی قضیه دو جمله ای را کشف نماید، هم چنین به همراه گابریل کرامر روی هندسه، احتمال، تئوری اعداد و... کار کرد.
بوفون از لحاظ مادی بی نیاز بود و در عالی ترین گروهای علمی و سیاسی پاریس دارای نفوذی بسیار بود، جان فردریک وزیر نیروی دریایی به منظور تجدید  قوای نیروهای دریایی فرانسه از بوفون خواست تا برای بهبود بخشیدن به ساخت کشتی های جنگی برروی کشش الوارها مطالعه نماید. Memoire  sur le jeu de franc carreau  را بعدها منتشر نمود و مشتق و انتگرال را در نظریه احتمال معرفی نمود و به خاطر همین موضوع در سال 1734 در فرهنگستان رویال پاریس برگزیده شد. حوضه وسیعی از موضوعاتی که بوفون در باره آن ها نوشت شامل: ریاضیات، تئوری احتمال، اختر شناسی، فیزیک و ...می باشد.
 بوفون درسال 1752 با فرانسیسکودی ساینت ازدواج نمود، در این زمان بوفون 45 ساله بود درحالی که همسرش 20 سال داشت، حاصل این ازدواج تولد پسرش درسال 1764 بود، اما همسر بوفون 5 سال بعد در گذشت. مهم ترین مسئله ای که در زمینه ریاضیات مطالعه نمود مسئله Clean tile  می باشد.
بوفون در 16آوریل 1788 در پاریس در گذشت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:49 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

ژرژ لویی بوفون

 

 

درتاریخ 7 سپتامبر 1707میلادی، ژرژ لویی بوفون طبیعی دان و نویسنده فرانسوی متولد شد، این محقق اروپایی بیشترایام عمرخود را صرف تحقیقات علمی کرد.
مهم ترین اثر خود را با عنوان کتاب تاریخ طبیعی در44 جلد تألیف نمود، این کتاب مجموعه ای از اطلاعات علمی با ارزش درباره تاریخ طبیعی است که به سبکی ساده نگاشته شده است و شهرت اصلی وی نیز به همین کتاب بر می گردد. اما کارهای وی در زمینه ریاضیات: در ایام جوانی با وجود علاقه مندی به رشته ریاضیات، به سبب اصرارهای پدرش تحصیلات خود را در زمینه قانون آغاز نمود، اما علاقه وی در زمینه ریاضیات موجب شد که در سن20 سالگی قضیه دو جمله ای را کشف نماید، هم چنین به همراه گابریل کرامر روی هندسه، احتمال، تئوری اعداد و... کار کرد.
بوفون از لحاظ مادی بی نیاز بود و در عالی ترین گروهای علمی و سیاسی پاریس دارای نفوذی بسیار بود، جان فردریک وزیر نیروی دریایی به منظور تجدید  قوای نیروهای دریایی فرانسه از بوفون خواست تا برای بهبود بخشیدن به ساخت کشتی های جنگی برروی کشش الوارها مطالعه نماید. Memoire  sur le jeu de franc carreau  را بعدها منتشر نمود و مشتق و انتگرال را در نظریه احتمال معرفی نمود و به خاطر همین موضوع در سال 1734 در فرهنگستان رویال پاریس برگزیده شد. حوضه وسیعی از موضوعاتی که بوفون در باره آن ها نوشت شامل: ریاضیات، تئوری احتمال، اختر شناسی، فیزیک و ...می باشد.
 بوفون درسال 1752 با فرانسیسکودی ساینت ازدواج نمود، در این زمان بوفون 45 ساله بود درحالی که همسرش 20 سال داشت، حاصل این ازدواج تولد پسرش درسال 1764 بود، اما همسر بوفون 5 سال بعد در گذشت. مهم ترین مسئله ای که در زمینه ریاضیات مطالعه نمود مسئله Clean tile  می باشد.
بوفون در 16آوریل 1788 در پاریس در گذشت.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:49 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

یواخیم یونگ

 

 

یواخیم یونگ (1657-1587) پس از پایان تحصیل در رشته طب در پادوا به زاد و بوم خود، آلمان بازگشت و به تدریس گیاه شناسی و انجام پژوهش های گیاه شناختی پرداخت و در پیشرفت نظام های گیاهی سهمی بزرگ به عهده گرفت. تا هنگامی که زنده بود اثری از او انتشار نیافت، اما جزوه های وی که نزد دانشجویانش مانده بود، در 1662 و 1679 در دو جلد کوچک منتشر شد. یونگ مطالب را بسیار موجز نوشته بود و آثار وی نشان می دهند که تا چه حد در کار رده بندی تبحر داشته است. وی غنچه و گل را به عنوان معیار تمیز گیاهان در نظر گرفت، اما نظیر دیگر معاصران نتوانست اهمیت علمی این اجزاء را در تولید مثل گیاهان دریابد. مسأله چگونگی تولید مثل گیاهان که در قرن هفدهم مورد علاقه و توجه بسیار بود سرانجام در 1694 به وسیله «کامراریوس» حل شد. اما نظرات وی تا نیمه قرن هجدهم پذیرفته نشد. 
یونگ اصطلاحات و عبارات بسیاری وضع کرد که تا زمان ما در طبقه بندی گیاهان اعتبارخود را حفظ کرده اند. اصطلاحاتی مانند برگهای ساده و مرکب، برگهای متقابل و متناوب، دمبرگ، پرچم، خامه، گره و بند را نخستین بار یونگ به کار برد. او برای اولین بار در گلهای مرکب گلهای کوچک پهن را از گلهای رشته ای تشخیص داد و برای فهرست بندی گیاهان یک نظام دو اسمی برگزید که در آن یک نام کلی برای تعیین جنس و یک نام ثانوی برای مشخص کردن نوع گیاه به کار می رفت. یونگ به هنگام تحصیل در پادوا تحت تأثیر «چزال پینو» واقع شد. نظام نام گذاری پیشنهادی او نظام پیشرفته ای بود که بر پایه نظام های ابتدایی پیش از آن بنا شده بود و به نظام مدرن نام گذاری نزدیک می شد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:50 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

نهمیا گرو

 

 

نهمیا گرو (1712-1641) پسر یک روحانی انگلیسی بود. هنگامی که در دانشگاه درس می خواند پدرش در یک جنگ داخلی در زمره بازندگان جنگ درآمد و خانواده گرو مصلحت را در ترک انگلستان دیدند.
نهمیا گرو تحصیلات خود را در دانشگاه لیدن هلند ادامه داد و در سال 1671 از این دانشگاه در رشته پزشکی فارغ التحصیل شد. وی بیشتر اوقات خود را در آناتومی گیاهی می گذراند. در 1673 نخستین کتاب از دو کتاب بزرگ وی با نام تاریخ فلسفی گیاهان انتشار یافت و ده سال بعد دومین اثر او به نام آناتومی گیاهان به انجمن پادشاهی تقدیم شد. این مجلد با عنوان «آناتومی گیاهان و اندیشه تاریخ فلسفی گیاهان و چند مقاله دیگر که در انجمن سلطنتی قرائت گردیده» چاپ شد. نخستین بخش آن به آناتومی گیاهان اختصاص دارد و به دنبال آن برآوردهایی درباره رشد گیاهان و مطالب مربوط به این رشته آمده است و در آخرین بخش تعداد زیادی تصویر گیاهان که عمدتا نمودار مقاطع اجزای گیاهی بود دیده می شد. 
بزرگترین کار او ارائه توصیف تشریحی اجزای گلها بود. گرو مشاهده کرد که در بعضی از گیاهان، مادگی که جزء تولید کننده دانه است و پرچم که جزء سازنده گرده است در یک گل با هم دیده می شود. بنابراین برخی از گیاهان مانند حلزون دو جنسی به شمار می آیند. دوازده سال بعد از انتشار آناتومی گیاهان که شامل توصیف اجزای گلها بود، رودلف کامراریوس پزشک آلمانی به توضیح نظام تولید مثل گیاهان پرداخت. گرو آناتومی تولید مثل و کامراریوس جنبه های کاربردی آن را روشن کرد. ارزش کارهای تشریحی گرو تا سالها پس از مرگ او نا شناخته ماند.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:50 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

یان سوامردام

 

 

یان سوامردام (1680-1637) درآمستردام زاده شد و فرزند دارو فروشی بود که در خانه خود موزه ای از نمونه های جانورشناسی داشت. فضای خانه ذوق به طبیعت را در او بیدار نگه داشت. از نوجوانی به عصبیت، سخت کوشی و تسلیم ناپذیری شهرت داشت. در نیمه سالهای بیست سالگی به دانشگاه «لیدن» وارد شد و در رشته پزشکی به درس خواندن پرداخت، مطالعات وی در پاریس ادامه یافت و در آنجا به سال 1667 به درجه پزشکی رسید. آن قدر به زیست شناسی علاقه مند بود که بلافاصله به طبابت مشغول نشد بلکه خود را وقف تحقیق و زیست شناسی کرد. 
در 1669 سوامردام نتیجه مطالعه کلاسیک خود در مورد دگردیسی حشرات را منتشر ساخت. از آن پس ویژگی های دگردیسی مبنای رده بندی حشرات در سه دسته زیر واقع شد :
1- حشراتی که دگردیسی ندارند و به طور کامل از تخم خارج می شود و تنها از حیث اندازه رشد می یابند مانند کرم کتاب.
2- حشراتی که دگردیسی ناقص دارند یعنی بدون بال از تخم خارج می شوند و بعدا بال در می آورند. مثلا ملخ و پشه یک روزه.
3- حشراتی که دگردیسی کامل دارند یعنی به صورت کرم، نوزاد و حشره در می آیند مانند مگس، زنبور و پروانه.
سوامردام از رشد پشه ها و سنجاقک ها توصیفهای درخشانی به دست داده است و مراحل رشد قورباغه را روشن کرده است. در 1658 در جریان مطالعات خود در مورد قورباغه ذرات موجود در خون را احتمالا برای نخستین بار مشاهده و توصیف کرد. سوامردام از آن نظر به مشاهدات ارزشمند دست یافت که در تشریح بدن جانوران و تعبیر وضع قطعات بدن آنها مهارت داشت.
 
وی برای حل مسائل خاص راه حل های نو می یافت، به عنوان مثال به هنگام مطالعه دستگاه گردش خون برای متوقف ساختن جریان خون در زمان کالبد شکافی مقداری موم در رگهای جانور تزریق می کرد. با این تدبیر مشاهده دریچه های ظریف دستگاه لنفی میسر می شد. برای پرهیز از پاره شدن و ضایع شدن نسوج ظریف و شکننده آنها را در زیر آب تشریح می کرد. هرگاه لایه های چربی مانع دسترسی به ساخت های مورد نظر می شد با تربانتین چربی ها را آب می کرد. برای تزریق مواد یا باد کردن اجسام در زیر میکروسکوپ از پیپت های ظریف استفاده می کرد. با کاربرد این تمهیدات توانست تنفس و انقباض ماهیچه های جانوران و نمونه های زنده را مطالعه کند و برغنای دانش فیزیولوژی بیفزاید. 
وضع سلامتی سوامردام در نوجوانی رضایت بخش نبود و ابتلای وی به بیماری مالاریا هم وضع راخرابتر کرده بود. پیش از آغاز کارهای اصلی نشانه هایی ازعدم ثبات روانی در او دیده می شد که گذشت زمان آنها را بارزتر می ساخت. به همین دلیل پدر وی که از وضعیت مالی خوبی نیز برخوردار بود حاضر به پرداخت هزینه های پسری که به حد بلوغ رسیده و قادر به تأمین معاش خود نبود، نمی شد. 
سرانجام میان او و پدر توافقی حاصل شد که بر اساس آن با کمک مالی محدود پدر، وی بتواند به روستا برود تا ضمن بهبود سلامت خود به کار پزشکی بپردازد. اما وی پس از دور شدن از خانه روزها و شبهای دراز را در کار تحقیق گذراند. به روایت نوشته هایی که از آن ایام برجای مانده است وی «مانند دیوانگان کار می کرد» و سلامتش به مخاطره افتاد. یان کالبد شناسی کلاسیک پشه یک روزه را در 1675 به انجام رسانید. در این پژوهش درخشان ساختمانهای داخلی بسیار ظریف بدن پشه یک روزه با دقت و تفصیل فراوان توضیح داده شده است و سرمشقی است از کاربرد جامع و دقیق میکروسکوپ به دست پژوهشگر و طراحی زبر دست.
پدر یان پس از مرگ، زندگی مرفهی را برای او برجای گذاشت، اما در این هنگام حادثه دیگری روال کار علمی او را برآشفت. خواندن آثار یک مذهبی متحجر به نام آنتوانت بورنیون او را به تأملات و ایثارگری های راهبانه کشاند و ازعالم کامیابی های علمی به دور انداخت. پژوهش درعلوم طبیعی را کاری دنیوی شمرد و به ذکر و تسبیح بسنده کرد. شش سال آخر زندگی را این گونه با دوری از علم سپری کرد و در 43 سالگی جهان را بدرود گفت. 
هرمان بوئرهاو بیشتر کارهای او را در 1737 تحت عنوان «انجیل طبیعت» منتشر ساخت. این اثر بخش بسیار شایسته ای درباره کالبدشناسی درونی زنبور عسل دارد. سوامردام با ساختهایی سروکار داشت که بارها از آنچه که مالپیگی به آنها می پرداخت ریزتر و ظریف تر بود و تصویرهایی که او ارائه می کرد بسیار بالاتر از آن مالپیگی بود. انجیل طبیعت بهترین مجموعه مشاهدات میکروسکوپی است که به وسیله یک فرد صورت گرفته است.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:51 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

مارچلو مالپیگی

 

 

اساس تکامل و کاربرد میکروسکوپ را پنج تن میکروسکوپ کار کلاسیک به نام های؛ مالپیگی، لیوون هوک، هوک، سوامردام و گرو پایه گذاری کردند. قابل توجه اینکه همه این پنج دانشمند که بیش از هر کس دیگر برای تبدیل میکروسکوپ به یک ابزار دقیق علمی زحمت کشیدند در یک فاصله زمانی 14 ساله (41-1628) متولد شده اند. فعالیت های آنها تحرکی در جهت تکامل مکانیکی و بسط کاربرد میکروسکوپ ایجاد کرد. 
نخستین آن پنج تن مارچلو مالپیگی (94-1628) ایتالیایی بود. او پسر زمین داری مستقل بود که زندگی نسبتاً خوبی داشت. تربیت دانشگاهی را در بولونی کسب کرد و در همان جا ضمن فعالیت های دیگر به کار با عدسی ها راغب شد. وی پس از پایان تحصیلات خود و احراز درجه استادی دانشگاه به تدریس و تحقیق خلاق میکروسکوپی مشغول شد. 
توضیح ساختمان ظریف شش، نخستین توصیف کامل از مویرگ ها، سخن گفتن در مورد غشاهای چوبی، پرداختن به تشریح ساختمان ظریف جگر و نشان دادن اینکه صفرایی که از کیسه صفرا رها می شود در حقیقت به وسیله سلولهای جگر ترشح می شود، تشخیص جدا بودن طحال از معده، بررسی دقیق لایه داخلی پوست (که این بخش از پوست به نام لایه مالپیگی خوانده می شود)، توضیح در مورد پرزهای زبان و ساختمان لایه خاکستری مغز، از جمله فعالیت های وی در مورد جانوران می باشد.
مالپیگی علاوه بر مطالعات گسترده ای که در مورد جانوران به عمل آورد، در کالبد شناسی گیاهی هم به تحقیق مشروح پرداخت. یکی از بهترین و گسترده ترین تک نگاری های وی با عنوان آناتومی گیاهی در اصل بالغ بر 150 صفحه بود و 93 لوحه تصویر از مشخصات گیاهان داشت.
وی به آناتومی رشد گیاهان و جانوران علاقه مند بود و بر همین اساس به بررسی وضع جنین مرغ خانگی پرداخت که این پژوهش با توجه به عصری که در آن می زیسته و کیفیت ادواتی که در اختیار داشته است اهمیتی برجسته دارد. 
یکی از مهمترین دستاوردهای وی نشان دادن این امر است که می توان از میکروسکوپ برای بررسی ساختها بهره گرفت و این کار درجه بزرگنمایی وسیع تری را برای مطالعه کالبد شناسی جانوری و گیاهی ارائه کرد. و در آخر اینکه وی ناظر، منتقد و تحلیل گر عمیق ساختمانهای ظریف و روابط میان آنها بود که مشاهدات دقیق و توضیحات عالی و نمودارهای جامع او به کار کالبد شناسان قرن نوزدهم آمد.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:52 PM
تشکرات از این پست
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

تئوفراستوس

 

 

تئوفراستوس(287-380 ق . م) در جزیره لسبوس، در همان جایی که ممکن است ارسطو را ملاقات کرده باشد به دنیا آمد. او به آتن رفت و در آکادمی افلاطون حضور یافت و سپس به لیسه ی ارسطو روی آورد. تئوفراستوس پیرو وفادار ارسطو بود و در لیسه جانشین او شد. او سیاستهای ارسطو را به مدتی حدود 30 سال پس از مرگ ارسطو تداوم بخشید.
در حالیکه اثر ارسطو درباره گیاهان از بین رفته است، خوشبختانه اثر تئوفراستوس در مورد گیاهان، که علم گیاه شناسی یونان را متجلی می سازد محفوظ مانده است. نوشته های وی درباره تاریخ گیاهان به صورت مجموعه هایی آمیخته با داستانهای گیاهان و فرهنگ آمیانه تدارک یافته بود.
مدارک دال بر این است که به هر حال تئوفراستوس در وهله اول به منظور جمع آوری و انباشت مواد برای نوشته هایش، بر مشاهده شخصی خود بر گیاهان تکیه داشت. او از طریق این مشاهدات به تهیه شرح و تعریف گیاهان و اجزای آنها پرداخت که کاملاً دقیق بود.
وی برتری علم بنیادین را آشکار ساخت و از شناخت گیاهانی که دارای ارزش دارویی بودند، بسیار پیشتر رفت. بعلاوه او درباره منابع شیره های گیاهی و فنون عصاره گیری از این گیاهان و خصوصیاتی مانند چسبندگی، چسبناکی، طعم و بو و رنگ آنها صحبت کرد. 
اثر بزرگ وی، تاریخ گیاهان یا تحقیق در باب گیاهان، پایه ای برای فصل گیاه شناسی تاریخ طبیعی پلینی شد و بطور غیر مستقیم گیاه شناسی نوین علمی را پایه ریزی کرد. این اثر قرنها درسنامه استاندارد گیاه شناسی بود. اثر دیگر تئوفراستوس، «منشاء گیاهان» بسیار فلسفی است. این اثر با رشد و نمونه زندگی و تولید مثل سروکار دارد. وی در این اثر بطور تقریبی 500 گونه و نوع را شرح داده است که بیشتر آنها گیاهان کاشتنی هستند. او بر طبق مشاهدات شخصی خود، به شرح جوانه زدن و ترتیب حوادث رویش پرداخت که این تشریح تا قبل از قرن هفدهم بهترین اثر قابل دسترس بود.
تئوفراستوس نخستین کسی بود که گیاهان تک لپه ای و دو لپه ای را از یکدیگر متمایز ساخت. او خصوصیات متمایز درختان، بوته ها و علف ها را فهرست بندی کرد و گیاهان را به انواع یکساله، دوساله و چند ساله طبقه بندی کرد.
تئوفراستوس معتقد بود محیط پیرامون، متغیرهای موثر گیاهان را تحت کنترل خود دارد. در نتیجه وی از طریق تاثیرات مستقیم محیط به تغییرات غیر وراثتی پرداخت. 
نقل قول از او در مورد همین موضوع (تغییرات غیر وراثتی) : «دانه ها و بذرهای درون خاک، گیاهانی را بوجود می آورند که مشابه والدین خود می باشند، از سوی دیگر انواع معدودی از گیاهان در برخی از مناطق، دستخوش تغییر و تحول می شود، بطوریکه از دانه های وحشی و کشت شده، یکی از دیگری بهتر محصول می دهد.»
تئوفراستوس درخت را به عنوان عالی ترین نوع جهان گیاهان در نظر گرفت، همانند ارسطو که وجود انسان را بر بالای هرم سلسله مراتب فرامانروایی حیوانات قرار می داد. 
وی درختان کوهستانی را بر اساس محل رشدشان به 3 دسته تقسیم  کرد :
1- درختانی که در مناطق آفتابی خوب رشد می کنند.
2- درختانی که بر سراشیبی های سرد شمال می رویند.
3- درختانی که در قله های یخبندان پرورش می یابند.
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 17 خرداد 1392  6:52 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها