0

موفقیت : روابط اجتماعی

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط جتماعی

 

آرام، چشم به راه بمانیم
آرام، چشم به راه بمانیموقتی از کسی که خیلی دوست اش داریم، دور هستیم؛ بارها و بارها در ذهنمان آخرین حرف‌ها، روز و ساعت دیدار را مرور می‌کنیم تا باور کنیم خیلی از دیدارمان نگذشته و او را دوباره می‌بینیم.
گاهی هم که صبر و تحمل مان تمام می‌شود، یا به عکس او خیره می‌شویم یا آخرین اس‌ام‌اس او را بارها می‌خوانیم تا آرام شویم.
حالا تصور کنید به اجبار، مثلا به خاطر یک ماموریت کاری مجبور باشیم چند هفته یا چند ماهی کنار هم نباشیم.... فکر نبودن و ندیدن او یک طرف، مسئولیت‌هایی که باید در این مدت به‌عهده بگیریم، یک طرف دیگر...انگار با رفتن اش پشت مان خالی شده و دیگر کسی را توی این دنیا نداریم...اما می‌توانیم همه این احساسات را کنترل کنیم و به جای دلتنگی و ناآرامی، در زمان نبودن او به بهترین شکل ممکن زندگی را اداره کنیم، هرچند هر لحظه چشم به راه بازگشت اش باشیم. در این مطلب با راهکارهای سر و سامان دادن به زندگی در زمانی که همسر مان در کنار ما نیست، آشنا می‌شویم.
بعضی از مشاوران به زوج‌ها توصیه می‌کنند هر از گاهی مدتی از هم دور باشند. این دوری هم فرصت فکر کردن و بازنگری به رفتارهای شخصی را فراهم می‌کند و هم اشتیاق به بودن در کنار همدیگر را در طرفین بیدار می‌کند.
اما تفاوت‌های بسیاری بین دوری برنامه ریزی شده و دوری اجباری وجود دارد. در واقع زمانی که با برنامه ریزی تصمیم می‌گیریم مدتی از هم دور باشیم؛ برای برطرف کردن بسیاری از نیازها، چه روحی- روانی و چه جسمی برنامه‌ریزی کرده‌ایم. اما در دوری اجباری یا برنامه ریزی نشده، طرفین باید به اجبار شرایطی را تحمل کنند و با کمبودها و نیازها در این دوره کنار بیایند و گاهی هم مبارزه کنند.
شاید یکی از اولین راهکارهای تحمل این دوری، شیوه برخورد و نگاه ما به این جدایی باشد. در حقیقت نگاه ما به این شرایط، می‌تواند دوری را به جدایی سخت یا قابل تحمل و آسان تبدیل کند. برای آنکه نگاهی مثبت به قضیه داشته باشیم، اول از همه باید مسایلی را حل کنیم تا بتوانیم با برنامه ریزی و بدون درگیری با مشکلات روحی- روانی، زندگی را اداره کنیم. بنابراین اول از همه به این سؤال‌ها جواب بدهیم:
- ‌دوری از همسرم چه استرس‌ها و نگرانی‌هایی برای من ایجاد می‌کند؟ در مقابل این پرسش تمام نگرانی‌ها و هیجان‌هایمان را بنویسیم و قبل از رفتن او مسایل را با هم بررسی کنیم.
- ‌چرا از دوری او می‌ترسم؟ اگر در سال‌های قبل عزیزی را در سفر از دست داده باشیم، دوری هر کسی برایمان یادآور همان خاطره تلخ است. بنابراین برای رهایی از این فکر آزار دهنده، پیش از سفر همسر مان تمام مراحل سفر را- تا جایی که می‌دانیم- با هم مرور کنیم تا مطمئن شویم خطری او را تهدید نمی‌کند.اگر با این کار آرام نشدیم، از روانپزشک یا روان‌شناس کمک بگیریم.
- ‌چه کسی حامی من خواهد بود؟ بعد از ازدواج زندگی زن و مرد به هم گره می‌خورد و اولین همراه و همسفر، همسر است. اما هیچ وقت نباید حضور و کمک نزدیکانی مثل پدر و مادر و خواهر و برادر خودمان و همسرمان را نادیده بگیریم. آنها همیشه هستند و در این دوره خاص بیش از پیش می‌توانیم از آنها کمک بگیریم.
● منظم باشیم، منظم‌تر از قبل
در مواقعی که سفر همسرمان کوتاه است، چندان جای نگرانی نیست. می‌توانیم با کمی تغییر در برنامه‌ها و به‌عهده گرفتن وظایف او، به راحتی کارها را سر و سامان بدهیم. اما در سفرهای طولانی، شرایط کمی فرق می‌کند و باید برنامه ریزی دقیق تری داشته باشیم تا کلافه نشویم و بچه‌ها و اطرافیان را هم کلافه نکنیم. برای همین این چند نکته را به یاد بسپاریم:
- پیشواز برویم؛ بهتر است یک هفته یا چند روز قبل از رفتن همسر مان، مسئولیت‌های او را کم کم به‌عهده بگیریم. مثلا خرید منزل، رساندن بچه‌ها به مدرسه، رسیدگی به کارهای منزل مثل پرداخت قبض آب و برق و... به این ترتیب در روزهای اول نبودن او کلافه و سردرگم نمی‌شویم.
-‌ همه ما مسئولیم؛ اگر فرزند ما به سنی رسیده است که می‌تواند بعضی از مسئولیت‌ها را به‌عهده بگیرد، مسئولیت‌ها را تقسیم کنیم. کارهای ساده را به اوبسپاریم تا هم مسئولیت‌پذیری را یاد بگیرد و هم اینکه با این کار احساس می‌کند بزرگ شده است و کمتر نا آرامی می‌کند.
- ‌بی تابی، هرگز؛ از قدیم گفته اند، پشت سر مسافر گریه شگون نداره بنابراین به جای گریه و زاری و بی‌حوصلگی و به هم زدن روال عادی زندگی، کنترل احساسات و امور زندگی را به دست بگیریم.
- ‌آنها هم بدانند؛ با وجودی که باید بسیاری از مسایل خصوصی زندگی بین خودمان بماند، اما بعضی وقت‌ها بی‌دلیل نزدیکان را بی‌خبر می‌گذاریم. شاید هم فکر می‌کنیم با این کار مزاحم آنها نمی‌شویم. همه این رفتارها محترم و مودبانه است. اما زمانی که همسرمان نیست، باید پدر و مادر و خواهر و برادر او و خودمان از نبودن همسر مان مطلع شوند. به این ترتیب همسر مان هم مطمئن می‌شود در نبودن او همسر و فرزندان اش تنها و بی‌حامی نیستند و با آرامش به برنامه اش می‌رسد.
- ‌خانه را پر کنیم؛ اگر پیش از سفر او، حداقل برای یک هفته مایحتاج منزل را بخریم و آماده کنیم، بخشی از دغدغه و نگرانی مان برطرف می‌شود.
- ‌تفریح تعطیل نشود؛ به گردش و تفریح بچه‌ها، به ویژه اگر سن شان کم است، توجه کنیم. هر چه قدر بچه‌ها و حتی خودمان سرگرم‌تر باشیم، دوری را راحت‌تر تحمل می‌کنیم. برای این تفریح هم لازم نیست حتما بیرون برویم، تماشای یک فیلم خوب، یا بازی و سرگرمی در منزل هم همان تاثیر را دارد.
● گول احساساتمان را نخوریم
انگار وقتی کمی از هم دور می‌شویم، با هم غریبه می‌شویم. این حس دست خودمان نیست اما باید با ارتباط روزانه این احساس را از بین ببریم. از طرفی وقتی از کسی که دوست‌اش داریم بی‌خبر می‌مانیم، کلافه و سردرگم‌ایم. یادمان باشد ابراز احساسات فقط قربان صدقه رفتن و رمانتیک بازی نیست؛ همین که برنامه‌های مان را به هم بگوییم و از هر لحظه هم خبر داشته باشیم، انگار کنار هم هستیم و با هم غریبه نیستیم؛ چون همدیگر را هر لحظه در حال انجام آن کارها مجسم می‌کنیم. بنابراین ارتباطمان را قطع نکنیم، حتی اگر یک پیامک کوتاه یک کلمه‌ای باشد.
از مشکلات حرفی نزنیم، چون او از ما کیلومترها دور است و هیچ کاری از دست اش برنمی‌آید. با این کار فقط اعصاب او را به هم می‌ریزیم و نمی‌گذاریم به کارهایش برسد. حتما درباره برنامه‌های او سؤال کنیم و بی‌تفاوت نباشیم. و در نهایت اینکه سفر او فاجعه وحشتناکی نیست و می‌توانیم با برنامه‌ریزی به راحتی همه چیز را کنترل کنیم .

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 31 مرداد 1391  4:37 AM
تشکرات از این پست
h2755621850
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط جتماعی

 

آسیب شناسی سخن
آسیب شناسی سخنسخن، از دید کمی وکیفی، پیوسته در معرض آفات و آسیب های گوناگونی است که به خاطر تاثیرات منفی بر شخصیت، روان و اعتبار اجتماعی گوینده یا مخاطب، بی ارزش و گاه ضد ارزش می شود و ناپایداری ارتباط کلا می سازنده را نیز، موجب می گردد.
آسیب های مهم سخن- براساس آموزه های دینی- عبارت است از:
۱) پرگویی
پرحرفی، از آفات مهم سخن، و در مقابل کم گویی و گزیده گویی، از آداب مهم آن به شمار رفته است. برای نمونه، امیر مومنان می فرمایند:
«آفت سخن، درازگویی است،... خوشا آن که... زبان را از فزون گویی در کشید»
در این باره، مطالب فراوانی در آموزه های دینی مطرح است که به برخی از آنها، اشاره ای می کنیم:
یک. معیار«زیاده گویی» آن است که سخن، نه سودی دنیوی داشته باشد و نه پاداشی آخروی، بلکه گفتار بیهوده ای که بیشتر بدون اندیشه بر زبان جاری می شود، همچنین، درازگویی ملا ل آور، حتی در مطالب مفید، که خود، از تاثیر کلا م، سخت می کاهد. بدین سان، نفی پرگویی، به معنای روایی کم گویی بیش از حد نیست، از این روی، در روایات، بر رعایت«میانه روی» در سخن، تاکید می شود.
دو. پرحرفی، پیامدهای نا مطلوب فراوانی دارد. در وهله نخست، زیان آن بر روان و دل گوینده است، چرا که زبان، پنجره ای به سوی دل آدمی است و پرگویی، موجب ملا لت و قساوت آن، از سوی دیگر، شخص پرحرف، مرتکب سخنانی گناه آلود می شود و برآیند این دو، سقوط معنوی وی خواهد بود. افزون بر آن، زیاده گویی، پاره ای از عیوب پنهان آدمی را آشکار می سازد و ملا لت و رنجش مخاطبان را در پی دارد.
اینگونه است که حتی در سخنان مطلوب و مفید نیز، نباید افراط کرد:
با این که سخن به لطف آب است
کم گفتن هر سخن، صواب است
آب ارچه همه زلال خیزد
از خوردن پر، ملال خیزد
کم گوی و گزیده گوی چون در
تا زاندک تو جهان شود پر
۲) زشت گویی
از آسیب های سخن که موجب ناپایداری ارتباط، ایجاد تنفر و کاستن ارزش و اعتبار گوینده می شود، زشت گویی است; امیر مومنان(ع) در نکوهش آن می فرمایند: «از سخن زشت بپرهیز، که فرومایگان را گرد تو آورد و بزرگواران را از تو دور سازد.»
نیز «بد گفتن، ]آدمی را[ بی ارزش و برادری را تباه می سازد.»
زشت گویی، گاه از جهت محتوا و به خاطر استفاده از کلمات زشت و رکیک، زخم زبان و طعنه و کنایات آزاردهنده و به کارگیری برچسب های تحقیرآمیز است. قرآن کریم، با نکوهش و بازداشتن از سخنان ناروا و دشنام حتی به مخالفان، از به کارگیری نام ها و لقب های زشت نیز آشکارا نهی فرموده است: و به یکدیگر لقب های زشت مدهید، چه ناپسند است که بر کسی پس از ایمان، نام کفر آمیز بگذارد. به ویژه این که برچسب های منفی، پیام ها و برداشت هایی را در پی دارد که با ایجاد هاله ای بر شخصیت فرد، آدمی را از شناخت وی محروم می کند آن سان که دیگر نه با خود وی، که بر برچسب او، روبه رو می گردد و فرایند ارتباط را سخت تحت تاثیر می نهد، چرا که برداشت های منفی، دشمن ارتباط است و گاه زشت گویی از جهت صدا و آهنگ است. صدا، علاوه بر این که به عنوان وسیله ای ارتباطی، در تبادل افکار به کار گرفته می شود، به عنوان پدیده ای زیبایی شناسانه نیز، به آن توجه می شود، و طبعا بی توجهی به آهنگ و حالت های عاطفی صدا و به ویژه داد و فریاد کردن، آفت سخن و سخنوری است. قرآن کریم در بیانی تشبیه گونه، می فرماید: «و صدایت را آهسته ساز، که بدترین آوازها، بانگ خران است». اما صادق(ع)، داد و فریاد هنگام سخن گفتن را، مصداق آن دانسته است.
۳) گناه آلودی
زیان، آن سان که عالمان اخلا ق گفته اند بیش از هر عضو دیگری در معرض گناه و آسیب است و آدمی با گفتارش می تواند گناهانی بی شمار و سنگین را مرتکب شود که خود سرچشمه بسیاری از ناشایست ها و جنایات قرار گیرد. از این روی، بر پرهیز از سخنان گناه آلود تاکید بسیار می شود. قرآن کریم چنان که پیشتر اشاره شد مومنان را به گفتار «استوار و درست (سدید) فرا می خواند» سخنی که بسان سدی محکم، مانع امواج گناه و باطل است. نیز امیرمومنان «صواب» گفتن را ویژگی پارسایان می شمارد یعنی بجا و درست گفتن و به دور از خطا و باطل.
۴) نجوا در سخن
نجوا در حضور دیگران، از آسیب های سخن و عوامل ناپایداری ارتباط است، چه، این کار موجب بی اعتمادی و سو»ظن دیگران و نشانه بی اعتنایی به آنان و خلاف ادب است. از این روی در آیات و روایات بازداشته شده است: «ای کسانی که ایمان آورده اید چون با یکدیگر محرمانه گفت وگو می کنید به «قصد» گناه و تعدی و نافرمانی پیامبر با همدیگر محرمانه گفت وگو نکنید، و به نیکوکاری و پرهیزگاری نجوا کنید...
چنان نجوایی صرفا از «القائات» شیطان است تا مومنان را اندوهگین سازد.
نیز امام صادق «ع» می فرماید:
در جمع سه نفره نباید دو نفر از آنان جدای از سومی، به نجوا بپردازند، چرا که این کار موجب اندوه و اذیت وی می گردد.
از آیه و حدیث یاد شده برمی آید که نجوا از دو جهت نکوهیده است: نخست از جهت محتوای آن، هرگاه گناه و تعدی و نافرمانی باشد ودوم اینکه نجوا، خود موجب اندوه و آزار دیگران می گردد، بدین سان، اگر گفت وگوی محرمانه، نگرانی و سو»ظنی را برنینگیزد و محتوای آن، توصیه به نیکی ها و تقوا باشد، روا خواهد بود.
۵) نازگویی (سخن دام افکنانه)
از دیدگاه آموزه های دینی، ارتباط با جنس مخالف، بر اصل تکبرورزی، فاصله گرفتن و حریم قائل شدن، استوار است و گفت وگو میان زن و مرد نامحرم، تنها به هدف انتقال اطلاعات لازم، در فضایی عادی و توام با حیا و عفت، روا می باشد. قرآن کریم، به همسران پیامبر(ص) و در واقع به تمام زنان مومن دستور می دهد به گونه جدی و متین با نامحرمان سخن گویند، و از به کارگیری تعبیرات یا آهنگ های نرم و تحریک کننده، که افراد شهوتران را به فکر گناه می افکند، بپرهیزند: پس به ناز سخن مگویید تا آن که در دلش بیماری است طمع ورزد و گفتاری شایسته گویید.
روشن است که عمل به این آموزه، گاهی در جهت حفظ عفت و پاکدامنی و بهداشت روانی جامعه می باشد.
۶) تعارض بین گفتار و شخصیت گوینده
از آسیب های سخن، تعارض گفتار آدمی با شخصیت و متغیرهای شخصیتی اوست. این حالت، که نشانه ناپاکی یا تزلزل درونی و حتی نماد «نفاق» به شمار می رود، نمودهای گوناگونی دارد که از آن جمله است:
الف) تعارض سخن با باورهای درونی
گفتار آدمی بایستی برایند باورها، آرمان ها و گرایش های درونی او باشد و از سر اعتقاد و ژرفای دل بر زبان جاری گردد و از دوگانگی درون و برون، پرهیز شود.
قرآن کریم، با نکوهش از آنان که گفتار و پندارشان متعارض و سخنان فریبنده شان برخلاف خواسته ها و نگرش های آنان است، می فرماید: و از مردم کسی است که در زندگی این دنیا سخنش تو را به تعجب وامی دارد و خدا را بر آن چه در دل دارد گواه می گیرد، در حالی که خود، سخت ترین دشمنان است».
در جای دیگر، این شیوه را به صراحت، کار«منافقان» می داند: تا ]خداوند[ کسانی را که دورویی نمودند، معلوم بدارد...]آنان که[ به زبان خویش چیزی می گفتند که در دلهایشان نبود».
ب) دورویی در سخن
عادت برخی آن است که در گفت وگو با افراد مختلف، شخصیت های متفاوت و گاه متضادی از خود بروز می دهند، و درمواجهه با هر فرد و گروهی، با زیر پا نهادن حقیقت، به گونه ای سخن می گویند تا رضایت آنان را به دست آورند و به منافع خویش برسند. از این روی، در حضور افراد به گونه ای سخن می گویند و پشت سر آنان به گونه ای دیگر این کار، که گونه ای نفاق و عامل سلب اعتماد عمومی است، در آیات و روایات، سخت نکوهش شده است. از جمله، امام باقر علیه السلا م می فرماید:
بد بنده ای است بنده دو شخصیتی و دو زبانی که در حضور برادرش، وی را می ستاید و در نهان، از او بدگویی می کنند
ج) نا همگونی سخن یا سطح دانش
گفتن مطالبی که آدمی، آگاهی کافی از آنها ندارد، و نیز اظهار سخنانی که سطح دانش او را فراتر از آن چه هست می نمایاند، از آسیب های گفت و گو ست که اولی، عامل نشر شایعات، و دومی نشانه خود برتربینی و فخر فروشی است از این روی، امیر مومنان علیه السلا م می فرمایند:
«نه تنها آن چه را نمی دانی، مگو، بلکه هر آن چه را می دانی نیز، بر زبان جاری مکن».
د) تعارض گفتار با رفتار
نا همگونی سخن با عمل، از عوامل مهم بی اعتمادی، کاهش یا سلب تاثیر گذاری سخن، و در نتیجه ناپایداری روابط کلا می است زشتی این کار و پیامدهای منفی آن، از آیات ذیل، به روشنی نمایان است: ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا چیزی می گویید که انجام نمی دهید؟ نزد خدا بسیار موجب خشم است که چیزی را بگویید که انجام نمی دهید. بدین سان، گفتار خالی از عمل، خواه از سر نفاق باشد و خواه از روی ضعف اراده، خشم بزرگ خداوند را در پی دارد، چرا که در هر حال، آثار منفی خود را بر جای می نهد.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 31 مرداد 1391  4:43 AM
تشکرات از این پست
h2755621850
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط جتماعی

 

آسیب‌شناسی استفاده گسترده از تلفن همراه
آسیب‌شناسی استفاده گسترده از تلفن همراهامروز تلفن همراه به عنوان یکی از مظاهر فناوری ارتباطی نوین در زندگی فردی و اجتماعی بشر جایگاهی قدرتمند دارد و جزو لاینفک مناسبات روزمره محسوب می‌شود به طوری که می‌توان ادعا کرد برای بسیاری از افراد زندگی بدون آن امکانپذیر نیست یا دست‌کم مطلوبیتی ندارد. نفوذ کاربردهای تلفن همراه در شئون زندگی پدیده‌ای جهانی است و در جامعه ما با وجود فروکش کردن تب اولیه استفاده از آن، مقبولیتش به حدی رسیده که مضرات جدی و اساسی این فناوری مدرن را مخفی و نادیده نگه می‌دارد، مضراتی که در حوزه‌های متنوع اجتماعی، فرهنگی، رفتاری، روان‌شناسی، پزشکی، قانونی، جزایی و ... به آسیب‌زایی می‌پردازد و با کمی دقت و موشکافی می‌توان به دامنه تاثیر نامطلوب آن پی برد. در حقیقت از یک دیدگاه آسیب‌شناسانه می‌توان تلفن همراه را یک منبع بزرگ برای تولید نارسایی‌ها و معضلاتی دانست که آشکارا یا پنهان در مناسبات زندگی کاربران نفوذ کرده است.
تحقیقات اخیر که در این حوزه صورت می‌گیرد و اخبار ناخوشایندی که گاه و بیگاه درباره مضرات پزشکی و رفتاری تلفن همراه از گوشه و کنار جهان به گوش می‌رسد، بازبینی و نگرش دوباره برای استفاده از این وسیله پرکاربرد و عادی شده را ضروری می‌سازد و مجموعه کاربران، ارائه‌کنندگان خدمات و قانونگذاران و دولت‌ها را در معرض اقدامات پیشگیرانه قرار می‌دهد که پیش از هر چیز به شناخت ماهیت انواع و اقسام آسیب‌ها و دامنه نفوذ آنها نیاز دارد. در این نوشتار به آسیب‌شناسی استفاده از تلفن همراه در میان عموم و نگرانی‌های موجود در این حوزه پرداخته‌ایم.
● کاهش مهارت‌های ارتباطی
فروکش کردن تب تلفن همراه در جامعه ما به معنای کاهش استفاده ازآن نیست، بلکه ریشه چنین تصوری را باید در عادت کردن‌ها و عادی شدن‌ها جستجو کرد. استفاده ازتلفن در مقطعی از زمان شیوه‌ای برای پز دادن و نوعی مد محسوب می شد و بالطبع رفتاری برجسته و به‌قول معروف توی چشم بود؛ اما کاربرد عمومی آن میان اقشار مختلف تلفن همراه را از یک وسیله تجملی و شاخص به ابزاری کارآمد و ضروری برای امور روزمره تبدیل کرد. جنبه‌های مدگونه و نوآورانه آن را هم باید صرفا در مدل‌های جدید گوشی‌های تلفن همراه و برخی کاربردهای پیشرفته آن جستجو کرد که بتدریج در اختیار کاربران قرار می‌گیرد؛ اما قضیه به همین جا ختم نمی‌شود. تلفن همراه امروزه به بخشی از هویت افراد تبدیل شده است، بویژه نوجوانان و جوان‌ترها که شخصی و خصوصی بودن خط تماس و محتویات حافظه گوشی را نمادی از استقلال تلقی می‌کنند و مایه به رخ کشیدن اطلاعات متنوع متنی، تصویری، صوتی و ... به دیگران می‌پندارند. در حقیقت گوشی تلفن همراه آرشیوی قوی و منحصر به فرد است که دانسته‌ها، توانایی‌ ارتباطی و دسترسی فرد را به اطلاعات به روز آشکار می‌کند و در هر جمع و محفلی فرصت مناسب برای ابراز وجود و خودنمایی در اختیار صاحبش قرار می‌دهد. در حالی که این هویت کاذب معمولا به شخصیت فرد بستگی ندارد و نتیجه قرار گرفتن وی در معرض امواج مهارگسیخته انتقال اطلاعات دیجیتالی و موبایلی محسوب می‌شود که محتویات آنها اغلب با عرف و اخلاق جامعه هم ناسازگاری دارد. هویت کاذبی که از تلفن همراه ناشی می‌شود، حتی به شماره خط‌ها نیز کشیده شده و سال‌هاست که در جامعه ما فلان پیش‌شماره به فلان قشر اختصاص دارد و مفاهیمی را القاء می‌کند که مطلوبیت یا عدم مطلوبیت آن بر قیمت خطوط تماس نیز تاثیری چشمگیر و پذیرفته شده دارد.
در این حوزه، برخی مزایای استفاده از تلفن همراه و دلایل شیوع آن نیز قابل تامل است. دسترسی سریع به دوستان آشکار و پنهان، قابلیت مخفی نگهداشتن اطلاعات، بهره‌مندی از سرویس پیام کوتاه برای مخفیکاری بیشتر و دسترسی آسان به انواع بازی‌ها و شیوه‌های انتقال فایل‌های صوتی و تصویری مزایایی هستند که برای هر کاربری فریبنده و مطلوب به نظر می‌رسد؛ اما با کمی دقت می‌توان دریافت این ویژگی‌ها شرایط بهتری برای سوءاستفاده و ایجاد و اشاعه ناهنجاری‌های رفتاری و شخصیتی پدید می‌آورد. در این ویژگی‌ها زندگی دوگانه‌ای را برای کاربر رقم می‌زند و در صورتی که نوجوان یا جوان باشد، تاثیر‌پذیر هویتی پر از تعلیق برایش پدید می‌آورد. اگر چه انتقال اطلاعات امری مطلوب محسوب می‌شود، اما نمی‌توان نقش محدودیت‌های منطقی برای کودکان و نوجوانان را نادیده گرفت؛ در حالی که انتقال اطلاعات از طریق تلفن همراه تقریبا هیچ محدودیتی نمی‌شناسد و قابلیت‌های فنی دیگری نظیر درگاه مادون قرمز، بلوتوث، پیام تصویری و ... که در گوشی‌ها تعبیه شده‌اند، اندیشه ایجاد با اعمال هر محدودیتی را عقیم می‌سازد. در چنین شرایطی افراد در معرض اطلاعاتی قرار می‌گیرند که قدرت تشخیص خوب و بد آن را ندارند یا در حالتی عمومی‌تر حداقل با اخلاق فردی و اجتماعی ناسازگار است.
در جریان این تبادل اطلاعات فراگیر که مانند موجی جامعه را درگیر میکند کودکان و نوجوانان بیش از دیگران در معرض آسیب قرار دارند و بالطبع اطلاعات نامناسبی دریافت می‌کنند که نظام ارزشی رو به شکل گیری آنان را مخدوش می‌کند. به همین دلیل است که بزرگسالان و سالمندان تنها به جنبه ارتباطی گوشی‌های تلفن همراه توجه دارند و انواع ساده و قدیمی آن را تهیه می‌کنند و در مقابل، جوان‌ترها و نوجوانان به انواع جدیدی توجه دارند که قابلیت‌های ارتباطی و اطلاعاتی ویژه‌ای در اختیارشان می‌گذارند و البته گذاشتن قفل و رمز ورود هر گوشی تلفن همراه در میان کاربران کم‌سن و سال رایج‌تر است.
شیوه ارتباطات با تلفن همراه موضوع دیگری است که دکتر هادی فراهانی، جامعه‌شناس و کارشناس علوم ارتباطات درباره آن توضیح می‌دهد: برقراری ارتباطات پنهانی و غیرمستقیم از اعتماد به نفس افراد می‌کاهد و مهارت‌های ارتباطی آنان را برای زندگی و حضور در محیط‌های جمعی ضعیف می‌کند.
در فرهنگ ما مرسوم است هر حرفی را که نمی‌توان رودررو و به صورت حضوری به دیگری گفت از طریق تماس تلفنی بیان می‌شود. این یک ضعف فرهنگی است که سهولت و فراگیری استفاده از تلفن همراه بر شدت آن می‌افزاید. صحبت با تلفن همراه در مکان‌های عمومی آسیب دیگری است که طبق آخرین پژوهش‌ها بیش از ۹۰ درصد افراد از آزارهای آن اظهار نارضایتی کرده‌اند.
صدای زنگ نامناسب، جواب ندادن به تماس‌ها، صحبت یکباره و با صدای بلند و ... اغلب رنجش دیگران را موجب می‌شود و در قالب یک ناهنجاری رفتاری قابل بحث و بررسی است. استفاده بیش از اندازه و غیرضروری از تلفن همراه برای کاربر استرس و پریشانی ذهنی پدید می‌آورد. این اختلالات به حدی است که نوعی بیماری روانی و عصبی براساس آن تعریف شده است و فرد مبتلا در طول روز چندین بار احساس می‌کند گوشی تلفن همراهش زنگ می‌خورد. پژوهش ها نشان می‌دهد حداقل دوسوم کاربران به این نوع تیک عصبی دچارند و بیش از ۷۰ درصد کاربران مبتلا آن را تجربه‌ای تلخ و حالتی ناخوشایند توصیف می‌کنند. ارسال بیش از اندازه پیام کوتاه نیز نوعی وسواس و اختلال ذهنی به دنبال دارد که متاسفانه نزد کاربران نوجوان ایرانی بسیار رایج است.
● معتاد نشوید
بسیاری از محققان معتقدند استفاده بیش از اندازه از تلفن همراه در ذهن و اعصاب کاربران نوعی اعتیاد پدید می‌آورد که درست مانند اعتیاد به مواد مخدر، الکل، پرخوری، رابطه غیراخلاقی، بازی‌های‌ رایانه‌ای، اینترنت و ... مخرب است. اعتیاد به استفاده از تلفن همراه در حقیقت تمایل شدید به رفتاری است که انجام می‌گیرد و احساسی که پس و پیش از آن به فرد دست می‌دهد. معتادان به استفاده از تلفن همراه از دوستان و خانواده فاصله می‌گیرند، انزواطلب می‌شوند، اولویت‌های سنی و اجتماعی نظیر تحصیل و اشتغال را پس می‌زنند، هنگامی که تلفن همراه در دسترس‌شان نیست به آن فکر می‌کنند و از دوری‌اش رنج می‌برند. خاموش بودن تلفن همراه در افراد معتاد تحمل‌ناپذیر است و موجب می‌شود حتی هنگام خواب یا در مواقع خاصی که گوشی تلفن همراه را خاموش می‌کنند یا در حالت سکوت قرار می‌دهند به استرس و دلشوره دچار شوند. فرد معتاد نمی‌تواند ازگوشی تلفن همراه خود دور بماند و از هر ترفندی برای استفاده دائمی از آن بهره می‌جوید. این نوع اعتیاد از علاقه و وابستگی فراتر می‌رود و به نوعی جنون در دسترس بودن تبدیل می‌شود.
امروزه وضعیت استفاده از تلفن همراه در مدارس جامعه، از وجود چنین اعتیادی در میان قشر نوجوان و محصل حکایت می‌کند. ورود گوشی به مدارس ممنوع است، اما بسیاری از دانش‌آموزان سر کلاس درس گوشی خود را همراه دارند و حتی برای یکدیگر یا دوستان و آشنایان پیامک می‌فرستند. در حقیقت بعید است کسی با تلفن همراه دوست یا آشنای محصلش تماس بگیرد و متوجه شود، گوشی‌اش را در خانه گذاشته و به مدرسه رفته است! پریشانی ذهنی ناشی از اعتیاد به تلفن همراه به گونه‌ای است که برای فرد استرس دائمی به ارمغان می‌آورد و چنان که می‌دانیم، استرس ما در دردها و بیماری‌هاست. علاوه بر آن فرد معتاد از اعتیاد نامعقولش آگاهی می‌یابد و در مقابل اتهام اعتیاد و وابستگی شدید رفتاری به احساس شرم و تنزل شخصیتی دست می‌یابد. به طور کلی می‌توان ادعا کرد استفاده از تلفن همراه نوعی هیجان منفی و ویرانگر در پی دارد که با شدت و ضعف متفاوت روحیه، اعصاب و هویت رفتاری و اجتماعی کاربر را تخریب می‌کند.
دکتر فراهانی در این‌باره به تغییر الگوهای رفتاری اشاره می‌کند و می‌افزاید: استفاده دائمی از تلفن همراه و تبدیل این وسیله به ابزاری برای امور روزمره، الگوهای جدیدی در رفتارهای اجتماعی پدید می‌آورد که بخشی از آنها بسیار نامطلوب است و در بلندمدت به آسیب‌های آشکار رفتاری منجر می‌شود. وابستگی برخی افرادبویژه جوان‌ترها به تلفن همراه و هویت کاذب آن شرایطی راپدید می‌آورد که برای مثال در یک مهمانی خانوادگی یا فامیلی مشاهده می‌کنیم، عده‌ای به جای ارتباط کلامی از طریق بلوتوث یا پیامک به صحبت با یکدیگر می‌پردازند. یکی برای دیگری تصویر یا متنی را ارسال می‌کند و بلافاصله جواب می‌گیرد، گاهی تمام وقت مهمانی و با هم بودن به بررسی محتویات گوشی‌ها سپری می‌شود و انگار هیچ‌کس قصد ندارد از پشت هویت مجازی تلفن همراهش بیرون بیاید و درباره مسائل واقعی و ملموس کار، زندگی و روابط فامیلی و اجتماعی سخن بگوید، با ادامه این روند که حتی دوستی‌ها، احوالپرسی‌های میان آشنایان، ابراز محبت‌ها، خواستگاری‌ها و... با تلفن همراه یا پیامک انجام می‌شود می‌توان انتظار داشت نسل‌هایی مجازی پرورش یابند که حتی از ساده‌ترین مهارت‌های کلامی و رابطه‌ای بی‌بهره‌اند.
انتقال اطلاعات و روابط مجازی در نگاه اول بسیار مطلوب است، اما تبدیل شدن شئون آن به بازیچه و وسیله سرگرمی و وقتگذرانی آسیبی است که از ضعف‌های فرهنگسازی در این حوزه حکایت می‌کند.
نظیر چنین فاجعه‌ای برای استفاده از اینترنت نیز رخ داده است و ضرورت فرهنگسازی و اطلاع‌رسانی در حوزه وسایل و امکانات مجازی زندگی را پررنگ‌تر می‌سازد.
● مراقب باشید
تلفن همراه مانند هر وسیله الکترونیکی دیگری که امکانات مجازی در اختیار کاربران قرار می‌دهند، به ابزاری برای سوءاستفاده تبدیل می‌شود و این کاربردهای نادرست در حوزه‌های متنوعی رخ می‌دهد و تلاش برای ایجاد ممانعت‌های قانونی، قضایی، اخلاقی یا اجتماعی در برابر آنها راه به جایی نمی‌برد. گویا فناوری و فرصت‌هایی که برای سوءاستفاده پیش‌روی متخلفان قرار می‌دهد همواره یک گام از قوانین بازدارنده جلوتر است و مهم‌ترین تجربه جامعه ما در این حوزه به سوءاستفاده از گوشی‌های تلفن همراه دوربین‌دار برای فاش کردن و اشاعه مسائلی مربوط می‌شود که در عرف و اخلاق جمعی جزو حریم خصوصی است. دوربین کوچک تلفن‌های همراه هنگامی که با بی‌دقتی، شیطنت، خصومت یا تمایل به انجام تجربه‌ای تازه به کار گرفته می‌شود، به نشر مسائلی در محیط جامعه می‌انجامد که با خدشه‌دار کردن روحیه و اخلاق عمومی به بحرانی دامنه‌دار و برانگیختن هیجان یا همدردی آحاد افراد خاتمه می‌یابد. تجربه‌های تلخی از این نوع در حافظه جمعی ایرانیان بسیار است و هنوز هم می‌توان در صفحه حوادث روزنامه‌ها از آنها سراغ گرفت. مهمانی‌ها، جشن‌های عروسی، اماکن خصوصی و حریم شخصی افراد از خطر این دوربین‌های کوچک و ساده در امان نیستند و کار به جایی رسیده است که در برخی محافل پیش از انجام هر کاری به صورت محترمانه یا با لحنی قاطع حاضران را از فیلمبرداری یا گرفتن عکس با گوشی‌های تلفن همراه برحذر می‌دارند.
آسیب دیگر این که بسیاری از افراد نمی‌دانند حافظه وسایل الکترونیکی از رایانه گرفته تا دوربین عکاسی، ۴ MP، گوشی تلفن همراه و... حتی پس از شکسته و تخریب شدن قابل بازیابی است و این حافظه‌های کوچک و پرمحتوا پس از مصرف و به پایان رسیدن عمرشان در هر شرایطی جزو وسایل خصوصی محسوب می‌شوند و به همین سبب راه برای سوءاستفاده متخلفان و افراد کنجکاو باز می‌ماند.
هک تلفن همراه شیوه دیگری از سوءاستفاده است که در چند سال اخیر در جامعه ما رواج یافته. متاسفانه به سبب وجود برخی نابسامانی‌های قانونی در حوزه الکترونیک و ارتباطات مجازی نرم‌افزارهای هک نیز به فراوانی در بازار و سایت‌های اینترنتی یافت می‌شود و چنین وضعیتی هر کاربری را برای استفاده از آنها با هر قصد و انگیزه‌ای وسوسه می‌کند. هک تلفن همراه به شیوه‌های مختلفی صورت می‌گیرد. سوزاندن سیمکارت، تخریب گوشی، دسترسی به اطلاعات حافظه تلفن همراه، نشر ویروس‌های مجازی و... بخشی از آنها هستند که از طریق خطوط تماس، امکانات نوین مخابراتی یا بلوتوث انجام می‌شود. دزدیدن اعتبار ریالی از سیمکارت‌های اعتباری نیز روش جدیدی است که بسادگی صورت می‌گیرد: دریافت یک پیامک ناشناس حاوی متن، وسوسه برای ارسال همان پیامک به شماره‌ای خاص برای افزایش اعتبار به صورت رایگان و آخر سر انتقال بخشی از اعتبار فرد گیرنده به فرستنده. روش‌های دیگری هم برای سوءاستفاده مالی از گوشی‌های تلفن همراه وجود دارد و برخی هکرها با استفاده از نرم‌افزارهای خاص هزینه ارسال پیامک یا برقراری تماس خود را به عهده کاربران دیگر می‌گذارند و از این طریق به نوعی کلاهبرداری می‌پردازند که به سبب پایین بودن مبلغ زیان برای خسارت‌دیده ارزش پیگیری در محاکم قضایی را ندارد.
انتشار برخی آمارها درباره استفاده از تلفن همراه که ویژه کاربران ایرانی است، نارسایی‌های دیگری را در این حوزه آشکار می‌کند و دکتر فراهانی درباره آنها توضیح می‌دهد: آمارهای تایید نشده از اختصاص حدود ۷۰‌درصد محتوای گوشی‌ها و فایل‌های انتقالی به هجویات، طنزهای عامیانه و متون و تصاویر غیراخلاقی حکایت می‌کند که تحقیقات میدانی نیز چنین رقمی را نشان می‌دهد و ثابت می‌کند. ارسال و دریافت پیامک‌های اشتباهی نیز دردسرساز است و اغلب از استفاده بی‌رویه از سرویس پیام کوتاه ناشی می‌شود. این سرویس ارتباطی در اصل بر ارسال و دریافت متون درباره مسائل ضروری اختصاص دارد، ولی در کشور ما بیشتر برای سرگرمی و تفریح به کار می‌رود. دیگر این که طبق آمار رسمی ۸۰ درصد کاربران ایرانی از قابلیت‌های پیشرفته تلفن همراهشان آگاهی ندارند و اغلب کاربران تنها از ۱۰ درصد قابلیت‌های گوشی‌هایشان استفاده می‌کنند. در جامعه ما دوربین، حافظه، بلوتوث و نرم‌افزارهای پخش فایل صوتی و تصویری پرکاربردترین امکانات گوشی‌ها محسوب می‌شوند و ناگفته پیداست قابلیت‌های پیشرفته ارتباطی در گوشی‌ها یا پشتیبانی فنی نمی‌شوند یا اصلا طرفدار ندارند و به کار نمی‌آیند. در این حوزه اطلاع‌رسانی شرکت‌‌های واردکننده و نهادهای مسوول در حوزه فناوری ارتباطات ضرورتی است که با توجه به برنامه‌های توسعه کشور و اهدافی نظیر تحقق دولت و شهروند الکترونیکی پررنگ‌تر می‌شود. در کنار همه این نارسایی‌ها استفاده از تلفن همراه با معضل دیگری پیوند می‌خورد که اگر ویژه جامعه کاربران ایرانی نباشد، حداقل از ضعف‌های قانونی و فرهنگی در این حوزه حکایت می‌کند: استفاده از تلفن همراه حین رانندگی که یکی از دلایل پرشمار تصادفات و ایجاد گره‌های ترافیکی در معابر شهری محسوب می‌شود.
● تحقیقات پزشکی چه می‌گویند؟
مضرات پزشکی استفاده از تلفن همراه موضوعی است که نه ثابت شده و نه رد می‌شود. با این حال نتایج تحقیقاتی که به تناوب در این باره صورت می‌گیرد اصلا به نفع این وسیله ارتباطی نیست. به طوری که نگرانی‌های ناشی از اعلام نتایج تحقیقات که چون موجی اخبار و رسانه‌ها را در بر می‌گیرد در برخی کشورها نهضت‌هایی برای اعمال محدودیت استفاده از تلفن همراه برانگیخته است. برخی دولت‌ها با اعطای بودجه‌های کلان پژوهشی به موسسات و مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی موافقت کرده‌اند و هدف بررسی آثار کوتاه و بلندمدت استفاده از تلفن همراه و تجهیزات مخابراتی آن بر سلامت انسان، سایر جانداران و محیط زیست است.
تا امروز نتایج اغلب تحقیقات نادیده گرفته یا رد شده‌اند با این حال مضرات پزشکی تلفن همراه برای کودکان و افراد زیر ۱۲ سال و رابطه امواج الکترومغناطیس ناشی از گوشی‌ها با بروز تومور مغزی تقریبا اثبات شده است. بر این اساس در کشورهایی ‌نظیر فرانسه که در این زمینه پیشگام محسوب می‌شود زمزمه‌هایی مبنی بر ممنوعیت استفاده از تلفن همراه برای کودکان و تبلیغات رسانه‌ای در این حوزه به گوش می‌رسد.
نتیجه برخی تحقیقات نیز استفاده از تلفن همراه را برای افراد زیر ۲۰ سال یکی از دلایل بروز آسیب‌های جدی در بخش‌های مربوط به شنوایی و بینایی مغز معرفی می‌کند.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 31 مرداد 1391  4:43 AM
تشکرات از این پست
h2755621850
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط جتماعی

 

آموزش مهارتهای اجتماعی
 
تغییر دادن خود ساده نیست اما ممكن است.اطلاعاتی به شما می‌دهیم، به نمونه‌هایی اشاره می‌كنیم و آنگاه روشهایی را به شما معرفی می‌كنیم كه با رعایت آنها امید آن است كه احساس رضایت بیشتری از خود و زندگیتان داشته باشید. از آنجائی كه بسیاری از رنجشها، اضطرابها و خشم‌های ما ناشی از روابطمان با دیگران است به نظر می‌رسد كه آموزش مهارتهای اجتماعی می‌تواند زمینه‌ساز زندگی توام با رضایت باشد.
● هدف از آموزش مهارتهای اجتماعی :
فرد بتواند رفتار، افكار و احساسات خود را بشناسد و شیوه‌هایی را پیاده كند كه باعث راحت‌تر شدن برقراری ارتباط با دیگران شود.
▪ مهارتهای اجتماعی شامل :
با توجه به گستردگی موضوع، آموزش را از اجزاء مهارت شروع می‌كنیم، به كار بردن هر یك از این مهارت‌ها مقدمه‌ یك ارتباط خوب و رضایتمند است.
الف) رفتارهای غیركلامی:
آگاهی از جنبه‌های غیركلامی ارتباط به ما كمك می‌كند تا در تفسیر نشانه‌ها مهارت بیشتری پیدا كنیم و برداشتهای دیگران را بهتر كنترل كنیم. برخی از رفتارهای غیركلامی عبارتند از:
۱) ارتباط جسمی :
تماس مودبانه بخصوص دست دادن این پیام را می‌رساند كه تاكید ما بر رابطه با فرد مخاطب است نه بر تفاوتهایی كه با او داریم و این موجب می‌شود كه طرفین گفتگو احساس برابری كنند و احساس نكنند كه از موقعیت پائین‌تری نسبت به شخص مقابلشان برخوردارند.
۲) ارتباط چشمی:
برقراری ارتباط چشمی گاهی برای شروع ارتباط ضروری است. این رفتار در هنگام گفتگو می‌تواند نشانه توجه، علاقه و درگیری باشد. در حین گفتگو اگر مستقیما به چشمان كسی كه با او حرف می‌زنید نگاه كنید، می‌توانید صمیمی بودن خود را به او انتقال دهید اما اگر هنگام گفتگو با اشخاص به جای دیگر خیره شوید نامطمئن بودن خود را القاء كرده‌اید و اگر بیش از اندازه به چشمان او نگاه كنید احتمالا احساس بدی پیدا می‌كند و به این نتیجه می‌رسد كه او را زیر حمله قرار داده‌اید. نگاه كردن بی‌وقفه به چشمان مخاطب نه درست است و نه ضرورت دارد. وقتی با دیگران حرف می‌زنید به حالتهای نگاه‌های خود دقت كنید و بكوشید كه به تدریج از نگاه‌های خود استفاده بهتری كنید.نگاه كردن آرام و پیوسته، و گاه برگرفتن این نگاه به گفتگو حالت مشخص‌تر و دوستانه‌تری می‌دهد و بر صمیمیت و احترام و صراحت سخن می‌افزاید. به طور كلی عدم ارتباط چشمی باعث تضعیف یا قطع سریع ارتباط می‌شود.
۳) حالت بدن:
به هنگام گفتگوی اشخاص با یكدیگر به طرز ایستادن و نشستن آنها دقیق شوید. بسیاری از اشخاص در هنگام صحبت با مخاطب خود بدنشان را از او دور می‌كنند و اشخاصی كه با حالت نشسته با هم حرف می‌زنند تنها سرهایشان به سمت یكدیگر متمایل است.
این بار هنگام صحبت با دیگران دقت كنید تا بدانید كه وقتی تنه شما كمی به سمت مخاطب شما نزدیك می‌شود بر صمیمیت گفتگوی شما تا چه حد اضافه می‌شود. اگر یك فرد بالغ هنگام صحبت با یك كودك كم‌سال به سوی او خم شود و از تفاوت قدی خود و آن كودك بكاهد، در برقراری ارتباط با او تغییر قابل ملاحظه‌ای ایجاد می‌شود، بنابراین به طور كلی می‌توان گفت به هنگام گفتگو با فرد مورد نظر خود اگر هر دو نشسته و یا ایستاده باشند ارتباط بهتری در این گفتگو ایجاد می‌شود تا اینكه یكی از طرفین نشسته و دیگری ایستاده باشد. در عین حال وقتی با فردی صحبت می‌كنید جهت شما كاملا رو به طرف او باشد.
۴) تكان‌دادن سر:
تكان دادن سر به معنای «آهان»، «بله» و «درسته» می‌باشد. این نشانه‌ها همگی علامت توجه ما به گفته‌های طرف مقابل هستند. حركات سر می‌تواند نشانه احساسات ما باشد برای مثال ما با كج‌كردن سر به یك طرف علاقه‌مندی خود را نسبت به حرفهای طرف مقابل ابراز می‌كنیم. پائین انداختن سر می‌تواند نشانه غمگینی و گاهی عدم تائید حرف دیگران باشد. به طور كلی ما با تكان دادن سر تمایلمان را به ادامه صحبت مخاطب نشان می‌دهیم.
۵) حالات چهره:
چهره اطلاعات فراوانی در خصوص حالات هیجانی دیگران به ما می‌دهد. هر هیجانی در ناحیه خاصی از صورت ظاهر می‌شود. در هنگام خشم ابروها را پائین می‌بریم، بالا كشیدن یك یا هر دو ابرو می‌تواند نشانه تعجب یا نگرانی باشد برای اینكه دقیقا متوجه شویم، لازم است موضوع صحبت و موقعیتی كه در آن گفتگو می‌شود را نیز در نظر بگیریم. در هنگام عصبانیت لبها را روی هم می‌فشاریم و در هنگام غم و اضطراب لبها را جمع می‌كنیم. خمیازه كشیدن به معنای خستگی است. لبخند علاوه بر اینكه مهربانی و تفاهم را منتقل می‌سازد، گاهی ممكن است نشانه تحقیر و تمسخر باشد، تعبیر آن بستگی به ویژگی‌های محیط مثل رفتارهای دیگر فرد، در حین گفتگو دارد.
۶) ژست:
ژست شامل حركات ظریف برخی از بخش‌های بدن مثل حركات دست‌ها، بازوها و صورت است. وقتی از ژستها استفاده می‌كنیم موضوع صحبتمان قابل فهم‌تر است. با حركات دست در حین صحبت می‌توانیم حالات هیجانی را هم منتقل سازیم مثلا شخصی كه مدام دستهایش را به هم می‌پیچد، با ساعت و یا لبه‌های لباسش بازی می‌كند در واقع حالت درونی اضطراب را نشان می‌دهد. در جدول زیر حركات خاصی كه به طور روزمره مورد استفاده‌اند و معنای خاصی دارند، نوشته شده است.
ژست/ استنباط دیگران
نشان‌دادن مشت‌های گره كرده /عصبانیت
بالا انداختن شانه /بی‌اطلاعی
این پا آن پا كردن /بی‌قراری
مالیدن چشم‌ها /خستگی
بالا بردن كف دست و به سمت جلو /توقف، صبر كردن
كف زدن (تند) /تائید
كف زدن (آرام) /عدم تائید
▪ قدم به قدم :
بسیار خوب، تا اینجا با مهارتهای غیركلامی آشنا شدید، با این كار شما اولین قدم آموزش را برداشته‌اید.
ـ حال نوبت آن است كه خود را ارزیابی كنید، یعنی دقیقا به رفتارهای غیركلامی خود دقت كنید تا متوجه شوید در كدامیك از این رفتارها نیاز به تمرین بیشتری دارید.
ـ به اشخاصی كه فكر می‌كنید در مهارتهای غیركلامی خوب عمل می‌كنند دقت كنید و ببینید كه آنها چگونه از این مهارتها در رفتار خود استفاده می‌كنند.
ـ اگر می‌دانید كه رفتار مناسب كدام است در ذهن خود تصور كنید كه در حال استفاده از این مهارتها هستید.
ـ كم كم در حضور دیگران این رفتارها را به كار ببرید و توجه كنید كه چگونه رفتار كرده‌اید و نتیجه این رفتارتان چه بوده است.
ـ در ابتدای شروع ممكن است احساس كنید كه فایده‌ای نداشته، اما ناامید نشوید، شما در ابتدای راه هستید، دوباره رفتار خود را بررسی كنید، فراموش نكنید در اثر تمرین پیوسته می‌توانید به نتیجه دلخواه برسید.
ـ اگر به این نتیجه رسیدید استفاده از این مهارتها برایتان سخت است عجله نكنید و از موردی كه فكر می‌كنید برایتان راحت‌تر است شروع كنید. بنابراین بهتر است ابتدا روی یك مهارت متمركز شوید، مثلا ممكن است ارتباط چشمی برایتان آسان نباشد، اما سر تكان دادن برایتان راحت‌تر باشد، بنابراین می‌توانید ابتدا با سر تكان دادن شروع كنید، بعد از اینكه احساس كردید در این رفتار غیركلامی كمی پیشرفت كرده‌اید كم كم رفتارهای بعدی را هم شروع كنید.
ـ ممكن است شما بگوئید این مهارتها ساده است و همه به طور روزمره این مهارتها را بكار می‌برند اما اگر خوب دقت كنید می‌بینید كه در استفاده از برخی از این مهارتها نیاز است كه تجدید نظر كنید و برای ارتباط بهتر با دیگران تغییراتی در جهت بهبودی این رفتارها ایجاد كنید.
ـ یادتان باشد كه بدون تمرین كردن نمی‌توانید به هدف خود برسید.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 31 مرداد 1391  4:47 AM
تشکرات از این پست
h2755621850
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط جتماعی

 

آموزش و پرورش ؛ یکی از مهمترین آژانسهای اجتماعی شدن
آموزش و پرورش ؛ یکی از مهمترین آژانسهای اجتماعی شدنیکی از مهمترین آژانسهای اجتماعی شدن و مدرسه ؛ اصلی ترین نهاد آن :
Education,One of the most important agency for socialization and school the main institution of it :
. . . و انسان ، درون جامعه متولد می شود . نخستین نهادی که انسان در بدو تولد درون آن چشم می گشاید ، خانواده است. همان خانواده ای که کدهای اولیه ی شناخت را به انسان می دهد و او را برای ورودبه جامعه آماده می کند. خانواده می تواند مطابق تعاریف رسمی ومنطبق براین تعاریف یک گروه اجتماعی متشکل ازیک مرددر جایگاه پدرویک زن در جایگاه مادرو چند فرزند دیگر آنها باشد ، می تواند تنها از یکی ازاین عوامل ؛ پدریا مادریا پدر خوانده یا مادر خوانده یا هر انسان دیگری در این نقش تشکیل شده باشد .
حتی می تواند جمعی بزرگترمانند یک شیرخوارگاه یا یتیم خانه را شامل شود و متاسفانه در جامعه ی انسانی مدرن مانند برخی کشورهای غربی حتی می تواند متشکل از یک زوج هم جنس باشد . در هر صورت مادر و پدر یا کسانی در نقش آنها ، اولین جمعی است که یاریگر نوزاد یا Newborn درگرفتن نخستین کدهای شناختی وکسب معرفت می باشد،درگام دوم درمسیراجتماعی شدن ، آژانسهای مختلفی پس از خانواده ایفای نقش می کنند . اما هریک ازاین آژانسها می توانند مسیرهای مختلفی را به کودک آموزش دهند که ناشی از فرهنگ آژانس موثر بر شناخت کودک است و می تواند نشئت گرفته از فرهنگ جامعه ، خرده فرهنگ ها و حتی وضعیت خاص روانی یک شخص باشد و بنابراین این آژانسها می توانند مسیرهای گوناگون و گاه متعارض و متضادی را به کودک القا کنند که در نهایت معرفت کسب شده توسط کودک می تواند از انطباق کامل با فرهنگ جامعه تا ضدیت با فرهنگ غالب ، متغیر باشد . نخستین آژانسی که از سوی جامعه و با هدف اجتماعی کردن کودک ایجاد و وارد عمل می شود ، مدرسه یا نهاد رسمی آموزش و پرورش است .
نباید از یاد برد که هدفِ آموزش علوم یا آمادگی کودک برای علم آموزی و بعهده گرفتن مشاغل تخصصی در آینده و شرکت در نظام تقسیم کار، هدف ثانویه ی مدرسه خصوصا" در مدارس ابتدایی است و هدف اصلی این نهاد همان اجتماعی کردن یا آماده ساختن کودک برای حضوردرجامعه و درک به موقع و هماهنگِ ساختها ، کارکردها و فرهنگِ جامعه جهت نشان دادن عملکرد معقول اعم از واکنشها ، رفتار یا کنش ، در جهت رفع نیازها و رسیدن به اهداف جمعی است. مرور اجمالی آنچه اصول جامعه شناختی نام می گیرد، این هدف اصلی و اساسیِ نهاد مدرسه را روشن تر میکند . در این مقاله ، نخست به اجتماعی شدن و آژانسهای آن از دیدگاه مکاتب مختلف و نقش نهاد آموزش وپرورش ومدارس درسطوح مختلف خواهیم پرداخت .
پس از آن نگاهی خواهیم داشت به اصول جامعه شناختی ، همچنین به فلسفه ی شناخت یا معرفت شناختی اجتماعی برای بیان آنچه باید این نهاد به آن مجهز باشد تا بتواند بطور موثرتر و کارآمدتر نقش خود را به عنوان مهمترین آژانس اجتماعی کننده ایفا کند . توجه به وظایفِ نهادها و آژانسهای اجتماعی کننده دیگر در جامعه ی انسانی و وجوب هماهنگی با آژانس آموزش و پرورش و بخصوص نهاد مدرسه در اجتماعی کردن کودک به عنوان عضو جدیدالورود به جامعه بخش دیگری از این نوشتار را تشکیل خواهد داد .
● اجتماعی شدن :
Mayer F . Nimkoff در فرهنگ علوم اجتماعی، اجتماعی شدن یا Socialization را چنین توصیف می کند :
۱) مراد ازاجتماعی شدن درروانشناسی اجتماعی فرایندی است که به وسیله ی آن یک فرد می آموزد که از طریق فراگرفتن رفتاری اجتماعی که مورد تایید گروه باشد ، خود را با آن گروه انطباق دهد .
۲) اصطلاح اجتماعی شدن را در اصل روانشناسان اجتماعی ، جامعه شناسان و پژوهندگان رشد کودک به کار برده اند : « همه ی کودکانی که استعدادهایشان ... زیاد محدود نیست در برهم کنش اجتماعی شرکت می جویند و سرانجام رفتارهای اجتماعی کسب می کنند . فرایندی ... که به اجتماعی شدن معروف است ... در اصل فرایندی مربوط به یادگیری است . » در این تعریف که از نیوکم است ، اجتماعی شدن فردی تا حدّی با یادگیری اجتماعی مساوی انگاشته شده است .
بنابر تعریفهای دیگر مراد از اجتماعی شدن تقریبا" آن یادگیری است که با تصویب گروهی سروکار دارد . : تفاوتهای موجود در مفهوم اصطلاح اجتماعی شدن تا حد سازوکارهایی که اجتماعی شدن از طریق آنها حاصل می شود نیز گسترده است . تالکوت پارسونز و ر.ف.بیلز ، پس از یادآوری این نکته که « کانون اصلی فرایند اجتماعی شدن در فرایند نهادی شدن فرهنگ جامعه ای است که کودک در آن متولد می شود » اشاره می کنند که جنبه های قاطع فرهنگ برای این منظور الگوهای ارزش جامعه اند و شرایط موثر برای اجتماعی شدن « قرار گرفتن در وضعی اجتماعی است که خود اشخاص قدرتمندتر و مسئول تر در نظام ارزش فرهنگی مورد بحث در آن ادغام می شوند ، هم از این لحاظ که همراه بچه ها نظام اجتماعی نهادی شده ای را تشکیل می دهند و هم از این نظر که الگوها قبلا" به شیوه ای مناسب در شخصیت خود آنها نهادی شده است .» پارسونز و بیلز همچنین عقیده دارند که اجتماعی شدن متضمن ایجاد تناوب در تفکیک و ادغام نقشهاست .
از دیدگاه فرویدی - که پارسونز و بیلز آن را با نظریه ی خود در مورد کنش اجتماعی و نظامهای اجتماعی سازگار کرده اند - اجتماعی شدن فرایندی است که برطبق آن کودک هنجارهای والدین را در خود نهادی می کند و یک فراخود بدست می آورد . گفته می شود که این امر از طریق ساز وکارهای نیروگذار روانی و ارزشیاب و شناختی روی می دهد . اولی مشتمل است بر تقویت و خاموشی که بر پاداش و کیفر مبتنی است . دومی متضمن تقلید و یکسان شدن است ، که بر پایه ی احساس احترام و احساس عشق استوار است . پیروان نظریه ی همنقشی نمادین بر نقش سخن گفتن در فرایند اجتماعی شدن تاکید می کنند : « کودک هنگامی اجتماعی می شود که توانایی ایجاد ارتباط با دیگران را پیدا کند و به مدد استفاده از گفتار برآنان تاثیر گذارد و از آنان تاثیر پذیرد . این امر رفتاری را در برابر موضوعهای نامبرده ایجاب می کند که از لحاظ اجتماعی مورد قبول باشد . »
۳) اصطلاح اجتماعی شدن عموما" در ارتباط با کودکان به کار برده می شود ، اما این فرایند در واقع عام است و به همین لحاظ بر بزرگسالان نیز قابل اطلاق است . شحص ممکن است در هر سنی با گروههای تازه آشنا شود و ارزشهای آنان را کسب کند . » ( ۱:۲۹)
▪ اجتماعی شدن در نظریه های عوامل گرا و تفسیر گرا :مراحل اجتماعی شدن در هر مکتب و توجه و معرفی آژانسهای اجتماعی شدن در نظریه های فوق :« کاربرد واژه و مفهوم اجتماعی شدن را می توان به امیل دورکیم نسبت داد این مفهوم بی تردیددر آثار جامعه شناختی آلمانی در پایان قرن نوزدهم - به ویژه در آثار گئورگ زیمل وجود دارد . اما در نوشته های این جامعه شناس فرانسوی است که به نظام پردازی نظری آن پرداخته می شود . به علاوه این اندیشه که در جامعه های مدرن ، آموزش گاه تمام و کمالِ ( درخدمت ) اجتماعی شدن گشته است ، به میراث دورکیم تعلق دارد .
این میراث به ما توضیح می دهد که به علت افول نهادهای سنتی مانند دین و خانواده است که مدرسه در انتقال فرهنگ و تفاوت گذاری اجتماعی اهمیت یافته است و براهمیتش افزوده می گردد . اجتماعی ساختن یعنی هدایت و تغییر افراد ؛ یعنی تبدیل فردی غیراجتماعی به موجودی اجتماعی از رهگذر القای مقوله های فکری و نظامی از اندیشه ها ، باورها ، سنتها و ارزشهای اخلاقی ، حرفه ای یا طبقاتی که پاره ای از آنها تغییرناپذیراند و پاره ای دیگر برعکس ، همپای آموخته های جدید و تجربه ها و اوضاع زندگی دگرگون می شوند . چنین تعریفی مستلزم موارد زیر است : بررسی گذشته و آینده ی سرگذشت افراد ، برتری امر اجتماعی بر امر فردی ، کاربرد زور و فشار ، تقسیم قدرت و سرانجام هدفهایی مانند ادغام فرد در جماعت های عقیدتی یا شناختی . اما این تعریف مقاومت افراد یا شکست نهاد آموزشی در مهار اجتماعی آنان را نفی نمی کند و از این لحاظ پیوندی جدایی ناپذیر با فرایند گزینش دارد . اجتماعی شدن و گزینش دو روی واقعیتی واحدند . »
همانگونه که ذکر شد اجتماعی شدن برای نخستین بار بصورت یک اصطلاح معین جامعه شناختی در نوشته های دورکیم مطرح گردید . اما اگر نظریه های جامعه شناسی را به طور کلّی در دو گروه عوامل گرا و تفسیر گرا در نظر بگیریم اجتماعی شدن در نزد هرگروه مفاهیم و تعاریف خاصی پیدا می کند . تفسیرگرایان برعکس عوامل گرایان که اجتماعی شدن را دریک مرحله در نظر می گیرند آن را در دو مرحله تعریف میکنند .
به عنوان مثال هربرت بلومر اجتماعی شدن را شامل دو مرحله ی یادگیری Learning و اجتماعی شدن Socialization می داند ، اریک فروم نیز به یک مرحله ی پیش از اجتماعی شدن ( یا جامعه پذیری که بهتر است به جای آن جاافتادن در جامعه گفت ) تحت عنوان Assimilation معتقد است . در نظر گیدنز نیز اجتماعی شدن متفاوت از جامعه پذیری است . او برای جامعه پذیری از واژه ی Sociation و برای اجتماعی شدن از Socialization استفاده می کنند . اما چه تفاوتی میان دیدگاههای این دو گروه وجود دارد ؟از نظر عوامل گرایان و خصوصا" کارکردگرایان اجتماعی شدن ( درواقع اجتماعی کردن ) مجموعه ای ازتمهیدات و اعمالی است که جامعه از طریق نهادهایی خاص طراحی و اجرا می کند تا فرد را در خدمت جامعه در آورده ، معرفت و رفتار او را با جامعه هماهنگ کند . در طی فرایند جامعه پذیری انسان کاملا" در قالبهای فرهنگی جامعه قرار گرفته و در واقع آن را می پذیرد . راهکار کلی جامعه برای اجتماعی کردن فرد از طریق ترغیب ، تشویق و تنبیه است و نهادهای خاصی چون نهادهای آموزشی حمایت و تشویق رفتارهای هماهنگ با جامعه و قوانین تنبیهی برای ممانعت از خروج انسان از هنجارهای اجتماعی، این فرایند را کنترل می کنند .
این اعتقاد بنیادی که انسان ذاتا" شرور و متمایل به خروج از قواعد زندگی اجتماعی است بنیاد تشویقها و تنبیه ها را می سازد . ازدیدگاه تفسیر گرایان ، اما ؛انسان در طی مرحله ی اول رفتارها و هنجارها را می آموزد و سپس با تفهم و تفسیرگری در ذهن، آنها را می پذیرد یا تغییر داده به شیوه ی خاص خود در قالبها یا نقشهای اجتماعی موجود قرار می گیرد یا به شیوه ی خود، قالبها و نقشهای جدیدی را ساخته در آن قرار می گیرد . از این دیدگاه انسان توانایی تشخیص دارد و با آموختن رفتارهای اجتماعی بدلیل تشخیص درستی رفتار و سودآوری رفتارهای جمعی برای خودش آنها را درونی کرده به کنش اجتماعی می پردازد .
▪ ومر آژانسهای اجتماعی کننده را شامل شش آژانس ذکرمی کند
۱) خانواده و عمدتا" والدین
۲) دیگر مهم
۳) گروه همالان
۴) مدرسه و نهادهای رسمی آموزش و پرورش
۵) مجامع عمومی و مراکز گذران اوقات فراغت
۶ ) رسانه ها و دیگر نهادهای ارتباط جمعی
آنچه باید درطی فراینداجتماعی شدن ،نهادینه درشخص یا درونی شود با نگاهی به اصول و مفاهیم مولفه ها و مثلث تبیین اجتماعی بهتر مشخص می شود (۴) در مثلث تبیین اجتماعی و منطبق بر اصل اول جامعه شناختی یعنی راهها و اهداف در قاعده ی مثلث نیازها ی جمعی یا Collective Needs ازطریق راههای مشترک Collective Means به اهداف جمعی یا مشترک یا توافقی Collective Goals می رسند و در همه حال فرهنگ در راس مثلث ناظر و کنترل کننده ی این سه مفهوم است . آنچه در فرایند اجتماعی شدن ، در هر جامعه ای در شخص درو نی و نهادینه می گردد مفاهیم فرهنگی ، تیازها و اهداف جامعه و خصوصا" راههای مجازی است که بر اثرتوافق جمعی و فرهنگ ناظر بر فعالیتهای اجتماعی تعریف شده است . هنگامی که شخص تابع آژانسهای اجتماعی کننده قرار گیرد واین نهادها هماهنگ و بطور صحیح و کامل نقش خود را ایفا کنند شخص تمامی مفاهیم فوق را پذیرفته و آنها را همچون مفاهیم اولیه و تنها راههای ممکن درونی کرده و تنها درقالب آنها حرکت خواهد کرد . از دیدگاه تفسیر گرایی قوه ی تخیل و تفکر شخص در مرحله ی اجتماعی شدن فعالانه به تفهم و ارزیابی مفاهیم می پردازد و اجتماعی شدن فرایندی را تشکیل می دهد که شخص در عین پذیرش فرهنگی به خلاقیت و حرکت در قالب راههای مجاز و راههای جدید و ایجاد مفاهیم نو دست می زند و این حرکتها تکامل اجتماعی را امکان پذیر می سازد . در نظریه ی سیستهاتیک پارسونز در این مرحله راههای مجاز و تعریف شده از سوی جامعه و نظام فرهنگی جامعه از سوی شخص گزینش می گردند .
چه در نگاه عوامل گرایان و چه در نگاه تفسیرگرایان ، آزانسها و نهادهای اجتماعی کننده نقشی بسیار مهم و غیر قابل تردید دارند . آنچه در نظریه ی مرتن ناهمنوایی نام می گیرد و به عدم پذیرش یکی از مفاهیم راهها یا اهداف مربوط می شود در نگاهی دقیق می تواند به عدم کارکرد کامل و درست نهادها و آژانسهای اجتماعی کننده ، مربوط شود که از درونی کردن و جاانداختن و یا تشریح و تبیین هدفمند و قابل پذیرش مفاهیم مشترک اجتماعی قاصر بوده اند.
از سوی دیگر تفکیک یافتگی که در پویایی شناسی جامعه خود را نشان می دهد و می تواند در نظام تقسیم کار متبلور شود فتنها در صورتی امکان پذیر است که افراد جامعه لااقل بخشی از مفاهیم فرهنگی جامعه را بخوبی شناخته . آنها را درونی کنند . تنها در این صورت است که در عین انسجام اجتماعی اشخاص می توانند در عین احساس امنیت و اطمینان خاطر از ایفای نقش توسط دیگر اعضای جامعه و درست عمل کردن کلیت جامعه و اعتقاد به کارکردهای مناسب نهادهای اجتماعی به هرچه تخصصی تر شدن کار خود بیندیشند و به جای رفتن در پی سطح حداقل مورد نیاز از تخصصهای متعدد به سطح بالا در یک رشته بیندیشند و خود را از احساس نیاز به شناخت فنون و علوم متعدد بی نیاز احساس کنند . نهادها و آژانسهای اجتماعی کننده خصوصا" نهادهای رسمی فرهنگی همچون مدارس باید در نخستین قدم خود به این مفاهیم به طور کامل واقف و تا حدودی معتقد باشند .
اما آنچه در دیالکتیک هم فراخوانی یا اصل سوم جامعه شناختی مطرح می گردد خصوصا" در بحث اجتماعی شدن ، درست عمل کردن و هماهنگی ، همراهی و همگامی تمامی آژانسهای اجتماعی کننده در جامعه است . تنها همراهی تمامی این عوامل است که می تواند سنتز مرکب
( شالوده ی درهم پیچیده و همراه عوامل متداخل در دیالکتیک هم فرا خوانی یا Mutual Implication ) ایجاد کند و این مجموعه ی حاصل است که می واند انجام کامل و درست فرایند اجتماعی شدن را تضمین کرده از بار آسیبها و ناهنجاریهایی که عمدتا" از تخطی از قراردادها و فرهنگ جامعه پدید می آیند بکاهد . نخستین بارقه ها و آثار روان پریشی در رفتارهای افراد ضد اجتماع یا زیرپاگذارندگان قواعد اجتماعی اصولا" با پیشینه ای از کارکرد غلط آژانسهای اجتماعی کننده ، اعم ازعملکرد غلط یک آژانس یا عدم هماهنگی در میان دو یا چند آژانس ،ظاهر می شود.
توجه برنامه ریزی اجتماعی به این آژانسها و تشخیص به موقع اشتباهات احتمالی در عملکردها می تواند از میزان ناهنجاریهای آینده ی جامعه تا حد زیادی بکاهد .

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 31 مرداد 1391  4:48 AM
تشکرات از این پست
h2755621850
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط جتماعی

آن سوی سرزنش


آن سوی سرزنشوقتی كه امروز صبح از خواب بیدار شدید، اولین فكری كه از ذهنتان گذشت چه بود؟آیا به خودتان گفتید كه «آه امیدوارم امروز كسی مرا به خاطر كاری سرزنش كند»؟ یا این كه «چقدر خوب بود امروز كسی پیدا می‌شد و همین الان مرا سرزنش می‌‌كرد!» باید بگویم كه پاسخ شما قطعا منفی است. هیچ كس دوست ندارد كه كسی او را سرزنش كند. این هدیه‌ایست كه هیچ كس علاقه ندارد آن را بگیرد ولی همه شدیدا علاقه دارند كه آن را به كسی بدهند.
سرزنش كردن دیگران ابزاریست كه اشخاص برای سروسامان دادن به یك اوضاع نامناسب و نابه‌سامان از آن استفاده می‌كنند اما می‌توان گفت كه این ابزار تقریبا هرگز كارآمد نبوده است. ممكن است در ابتدا به نظر برسد كه همه كارها رو به راه شده ولی به واقع چنین نیست. وقتی كه من دیگران را سرزنش می‌كنم و ‌آنها مقصر فرض می‌كنم،‌آنها به ظاهر سكوت می‌كنند ولی این من هستم كه برای خودم دشمن درست كرده‌ام. وقتی كه مدیر یك شركت عادت كند كه كارمندان، مشتریان و مراجعان را سرزنش كند، كم‌كم از این حربه خوشش می‌آید و دیگر اول سراغ آن می‌رود. شماتت و سرزنش باعث می‌شود كه حسی مبهم و نامطمئن خلق شود كه اشخاص بی‌گناه هم تحت تاثیرش قرار گیرند. در آخر هم تعداد اندكی از مشكلات برطرف می‌شوند و عملكرد گروه نیز سیر نزولی پیدا خواهد كرد. كسانی كه همیشه به دنبال كسی هستند كه او را سرزنش كنند، به تدریج احترام گذشته‌تان بین افراد را از دست خواهند داد. حالا سوال اینست كه اگر سرزنش كردن اینقدر بد است پس چرا این قدر فراوان است و هر روز صدها و صدها بار نمونه‌هایش را می‌بینیم؟ اول این كه قربانی بودن لذت‌بخش است. بله من كار خطایی نكردم ولی به من ظلم كردند، به من اجحاف كردند و نخواستند به حرفهایم گوش دهند. من ناراحت و غمگین هستم اما انگار این اندوه، شیرین و خواستنی است و من از این كه بیگناه مجازات می‌شوم،‌ خوشحالم چون من در هر حال خوب، درستكار و صادق هستم و كاملا مطمئنم كه تقصیر من نبوده است. دوم این كه اگر من دلخور و افسرده‌ام نباید بیش از این از من انتظاری داشته باشند. من رنجور و غمگین هستم باید به من احترام بگذارند، به من كمك كنند. بله من كس ویژه‌ای هستم. نباید انتظار داشته باشند كه من برای خودم یا دیگران كاری انجام دهم. من در هر حال بی‌تقصیر هستم.
سوم این كه من به نمایش‌نامه و داستان‌های دراماتیك علاقه دارم. هر درام و هر ملودرام هم یك «آدم خوب» دارد و یك «آدم بد». من همیشه آدم خوب هستم و می‌توانم قصه غمناك و دردناك مورد ظلم واقع شدنم را با آب و تاب برایتان تعریف كنم. من دوست دارم برای همه تعریف كنم كه تو چقدر احمق، پلید، نادان، ابله، بی‌ملاحظه، تنبل و نالایق هستی. در داستان تراژدی من،‌‌آن كس كه قضاوت می‌كند چه كسی خوب بوده و چه كسی بد بوده، «من» هستم.
بیشتر كسانی كه دیگران را سرزنش می‌كنند از چیزی ناراحت هستند و از آن رنج می‌برند. وقتی كه كسی دیگران را سرزنش می‌كند پیش خود احساس می‌‌كند كه در حقش اجحاف كرده‌اند و بی‌‌گناه قربانی شده است. نكته اینست كه مشكلات و رنج‌های ما با سرزنش كردن دیگران حل نمی‌شوند و كاهش نمی‌یابند. حتی اگر این اشخاص واقعا در ناراحتی‌ و دردسرهای ما مقصر باشند،‌باز هم این كار بر آینده و حتی زندگی كنونی ما تاثیر خواهد گذاشت و سلامتی، شادی و موفقیت ما را تحت نفوذ خود خواهند گرفت. به جای این كه سرچشمه مشكلات خود را در خارج جستجو كنیم باید علت آن را درونمان پیدا كنیم.
منبع یك غم و اندوه وكاستی عاطفی همواره درون ماست. برای این كه بتوانیم به شادی و موفقیت دست یابیم باید با تمام وجود درك كنیم و بپذیریم كه كسی جز ما محصول زندگی،‌ تجربیات و احساسات ما نیست. حرف‌ها و كارهای دیگران تا وقتی كه ما به آنها معنا دهیم، بی‌معنی خواهند بود. اگر كسی به دروغ حرفی درباره شما بزند، می‌توانید عصبانی شوید، پرخاش كنید،‌او را سرزنش كرده محكوم كنید كه چرا درباره‌ی شما دروغ گفته است. اما آیا این كار كمكی خواهد كرد یا این كه جز متشنج كردن اوضاع و شرایط محل كار سود دیگری هم خواهد داشت؟ راه حل دیگری هم وجود دارد. می‌توانید شخص سومی كه این دروغ‌ها را شنیده پیدا كنید و به او فرصتی دهید تا دوباره این گفته‌ها حرف بزند یا این كه می‌ توانید آن شخص دروغگو را با رئیستان روبرو كنید و حقایق را معلوم كنید. راه دیگر اینست كه تمامی این «اكاذیب» را به دقت بشنوید و ببینید كه آیا واقعیت دارند یا خیر. اگر بخشی از آنها درست هستند مسئولیتش را به عهده می‌گیرید. خب در این شرایط جدید كسی كه با آن شخص دروغگو رو به رو می‌شود،‌كه خواهد بود؟ یك متهم‌كننده،‌یك قربانی یا شخصی كه درباره خودش و دیگران ملاحظه كار و دقیق است؟
ملاحظه‌كار بودن به این معنی نیست كه همیشه مورد پسند همه باشید و از حق خودتان صرف‌نظر كنید. این مفهوم این طور می‌گوید كه وقتی می‌خواهید درباره مسائل گوناگون مذاكره و گفتگو كنید، هرگز از یاد نبرید كه طرف مقابل شما هم انسان است و مانند شما دغدغه‌ها و مشكلات خاص خودش را دارد. این نكته زمانی كه می‌‌خواهید درباره یك تضاد و تعارض حرف بزنید، بیشتر اهمیت پیدا می‌‌كند. در ابتدا باید نیازها و نگرانی‌های او را بشناسید. علاوه بر این پردازش احساسات و عواطف شما نیز بسیار مهم است به عبارت بسیار ساده باید یاد بگیرید كه آماده بخشودن او باشید. نگذارید كه این حس تلخ و ناخوشایند رنجش و دلخوری روی قلبتان سنگینی كند. اگر شرایط مناسب بود،‌به او بگویید ناراحت كه شده‌اید. با یك دوست مورد اعتماد یا یك مشاور حرف بزنید. این احساسات را بیرون بریزید و بعد به راهتان ادامه دهید. بخشودن یك رفتار نادرست و یك اشتباه آزاردهنده به این معنی نیست كه شما كار آن شخص را موجه می‌دانید. بلكه به این معنی است كه ذهن خودتان را از تمامی آن بندهای احساسی دردناك آزاد می‌كنید. وقتی كه از شر این احساسات منفی خلاص شوید، می‌ توانید به آن مقصر هم كمك كنید تا بهتر و شایسته‌تر رفتار كند.
البته هیچ تضمینی وجود ندارد كه او از شما استقبال كند اما همین رفتار گرم و عاقلانه شما می‌تواند الهام‌بخش او باشد. وقتی كه دیگران ببینند كه شما از آن دسته اشخاصی نیستید كه همیشه انگشت اتهام به سوی دیگران دراز می‌كنند، به شما گرایش پیدا خواهند كرد و به عنوان یك مدیر و راهبر گروه به شما اعتماد خواهند كرد. حالا اگر واقعا مقصر باشید چه؟ ساده است مسئولیتش را می‌پذیرید و با تمام وجود سعی می‌كنید مشكل را حل كنید. رویه تدافعی اتخاذ نكنید، دیگران را شماتت نكنید و سعی نكنید از خودتان سلب مسئولیت كنید. تمامی این روش‌ها اوضاع را بدتر خواهند كرد.
و نكته آخر این كه اگر می‌خواهید دیگران به شما كمك كنند، از آنها قدردانی كنید، شما نیز به آنها كمك كنید،‌صادق باشید، مسئولیت كارهایتان را بر عهده بگیرید و هرگز كسی را سرزنش نكنید. با رعایت این اصول اهداف سریعتر خودشان را به شما نشان خواهند داد. سرزنش كردن قدرت و كارایی شما را كاهش می‌دهد ولی كلیدهای موفقیت و خوشخبتی شما در درون خودتان نهفته‌‌اند. اگر فراتر از مرزهای محدودكننده سرزنش را بنگرید، می‌توانید پیدایشان كنید.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 31 مرداد 1391  4:48 AM
تشکرات از این پست
h2755621850
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط جتماعی

 

 

آنچه به شکست روابط منجر می شود
آنچه به شکست روابط منجر می شودهمه ما می دانیم که زنده نگه داشتن اشتیاق، علاقه از ضروریات هر رابطه بلندمدتی به شمار می رود و همچنین واقف به این مساله هم هستیم که توانایی انجام چنین کاری آنقدرها هم که فکرش را می توان کرد، آسان نیست. هر رابطه ای خوبی ها و بدی های مخصوص به خود را دارد، اما تکنیک هایی وجود دارد که با تکیه بر آنها به راحتی می توانید شعله های عشق و علاقه را همواره در میان خود زنده نگه دارید.
۱) وفادار و مهربان باشید.
۲) به همسرتان توجه کنید.
۳) خیرخواه و بخشنده باشید
سورپرایز های کوچک می توانند تفاوت های بزرگی در زندگی ایجاد کنند. تاثیر آنها واقعاً شگفت انگیز است. به عنوان مثال می توانید لباس های خود را قبل از صرف شام عوض کنید، از ظروف چینی لوکس استفاده کنید یا گل هایی را از باغچه چیده و درون گلدان قرار دهید. تمام موارد ذکر شده به زندگی شما طعم و روح تازه ای هدیه می کنند.
۴) صبور باشید
همه ما به هر حال روزهای بدی را در زندگی خود تجربه می کنیم. زمانی که احساس می کنید همسرتان در یک چنین شرایطی قرار گرفته است باید از هوش و ذکاوت خود بهره بگیرید، برای کمک کردن به او می توانید بچه ها را به مدت یک ساعت به پارک ببرید و برایش غذای مورد علاقه اش را سفارش دهید. کاری کنید تا خود به خود فضایی برای استراحت و آرامش او فراهم شود، این جزء حقیقت زندگی است. با رضایت خاطر تمام و کمال به انجام چنین اموری اقدام کنید.
۵) صادق باشید
با صداقت کامل به بیان احساسات خود بپردازید و این کار را با رعایت کامل احترام انجام دهید. ناامیدی ها و شکست هایتان را با او در میان بگذارید، البته توجه داشته باشید که در عین حال باید امیدها و آرزوهایتان را نیز با یکدیگر تقسیم کنید. اگر بخواهید چیزهایی را از یکدیگر پنهان کرده و به رازداری بپردازید، مطمئن باشید که دیری نخواهد گذشت که عشق و علاقه میان شما دو نفر از بین می رود.
۶) شوخ طبع و سرگرم کننده باشید
زندگی در عصر تکنولوژی، بدون وجود استرس و تنش امکان پذیر نیست، اما به هر حال باید سعی کنید هر طور که شده روح شوخ طبعی و بذله گویی را در زندگی خود زنده نگه دارید. برای هم جوک های بامزه تعریف کنید، یکدیگر را قلقلک بدهید و یا هرازگاهی به تماشای فیلم های کمدی بنشینید. زن و مردی که بتوانند با هم به یک موضوع خاص بخندند، معمولاً توانایی انجام کارهای سرگرم کننده دیگر را نیز پیدا می کنند.
۷) انعطاف پذیر باشید
همه افراد در طول زندگی مشترک خود، دستخوش تغییرات فراوانی قرار می گیرند. خوشبختانه رابطه آنها نیز با این تغییرات دگرگون شده و به رشد و تعالی نزدیک تر می شود. به عنوان مثال این امکان وجود دارد که یکی از شما شغل خود را تغییر دهد و دیگری هم مذهب خودش را، یکی دچار بیماری می شود و دیگری مرتکب خطایی بزرگ؛ رابطه شما باید انعطاف بالایی داشته باشد در غیر این صورت از شدت تندبادهای گاه و بی گاه خم شده و در برخی موارد در معرض خرد شدن و منقطع گشتن، قرار می گیرد.
۸) سخاوتمند باشید
من یکی از بهترین موارد را برای قسمت پایانی نگه داشتم. پس از تحقیقاتی که روی هزاران زوج مختلف به وجود آمد، پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که تکنیک هدیه دادن غوغا به پا می کند. با تهیه گل، شکلات، کارت تبریک و سایر هدایای دیگر می توانید همسر خود را بیش از پیش خوشحال کنید. سعی کنید این کار را به طور مکرر انجام دهید و برای انجام آن دنبال دلیل خاصی نباشید. هدف شما از این کار این است که می خواهید عشق و علاقه خود را با هدیه ای هر چند کوچک و ناقابل به طرف مقابل اثبات کنید.
۹) در دسترس باشید
برای یکدیگر وقت بگذارید. وقتی را برای قدم زدن و صحبت کردن با یکدیگر کنار بگذارید. می توانید با هم، دوری در اطراف شهر بزنید، شام را در بیرون از منزل میل کنید یا به سینما بروید. در بررسی های اخیر، زوج های موفق، گذراندن وقت در کنار یکدیگر را به عنوان یکی از فاکتورهای مهم موفقیت رابطه خود عنوان کردند.
۱۰) برخورد فیزیکی فراموش نشود
منظور ما بیش از تماس جنسی، تماس حسی است. بوی عطر، شمع، گل و راه رفتن در ساحل دریا هر کسی را به وجد می آورد. لباس هایتان را بپوشید و همین حالا با همسر خود قرار ملاقات بگذارید و عشق و علاقه خود را نسبت به او ابراز کنید. مطمئناً همه شما توانایی انجام چنین کاری را دارید.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 31 مرداد 1391  4:49 AM
تشکرات از این پست
h2755621850
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط جتماعی

 

آیــا این یک بلوف است و یا نوعی تهدید جدی؟
آیــا این یک بلوف است و یا نوعی تهدید جدی؟می کشمت، ردت رو از اینترنت می گیرم، رمز شخصی ات رو پـیـدا می کـنـــم، به اطلاعاتت دسترسی پیدا می کنم،آدرس خـونـــت رو برمی دارم و هر بلایی که بتونم سرت در میارم. تمام این کارها رو فقط به این خاطر انجام میدم کـــه تــو شانسی انتخاب شدی و من هم اصلا از قیافت خوشم نمیاد.
.... خـوب آیــا این یک بلوف است و یا نوعی تهدید جدی به شمار می رود؟
یک دقیقه فرصت دارید تا در مورد آن فکر کنید.
خـیلی خوب، می توانید نفس راحتی بکشید، زیرا تمام آن بلوف بود. البته اگر من بخواهم این کار را عملی کنم امکان وقوع آن وجود دارد، ولی بنده هیچ تمایلی به کشتن شما ندارم (به این دلیل که نه شما را می شناسم و نه شما کار بدی در حق من انجام داده اید) امروزه از این دست تهدیدات زیاد به گوش می رسند، اما به راستی اگر شخصی تصمیم به انجام یک چنین کاری بگیرد تا چه حد امکان به وقوع پیوستن گفته های او وجود دارد. در این قسمت برای شما جزئیات را به تفصیل شرح می دهیم.
نکته قابل توجه اینجاست که اگر من روزی تصمیم به انجام این کار بگیرم و بخواهم محل زندگی شما را پیدا کرده و به تعقیب شما بپردازم و شما را سر به نیست کنم، توانایی انجام یک چنین کاری را دارم. فقط کافی است شخصی را برای انجام امور کامپیوتری اجیر کنم تا شما را بر روی اینترنت بیابد و سپس به ادامه تهدیدات خود جامه عمل بپوشانم. البته لازم نیست که یک متخصص کامپیوتر در کنار من حاضر باشد، در صورت نیاز، این کار تنها با یک تماس تلفنی امکان پذیر است. حتی اگر با چنین فردی آشنا نباشم، پیدا کردن او زیاد به طول نمی انجامد. و این نوعی قابلیت پشتیبانی از بلوف به شمار می رود.
درس امروز پیدا کردن مهارت در "بلوف زدن" است. شما باید همیشه توانایی انجام لافی را که زده اید داشته باشید. هیچ گاه همه مردم بلوف های شما را به سادگی نمی پذیرند و هنگامیکه چنین شرایطی ایجاد شد شما باید قابلیت عملی کردن گفته های خود را داشته باشید تا بتوانید فرد پیروز میدان باشید.
● تفاوت میان دروغگویی و لاف زدن
شاید از من سوال کنید که آیا تو خود در مقاله های قبلی ما را از دروغ گفتن منع نمی کردی و مخالف جدی دروغگویی نبودی؟ حال چرا ما را به لاف زدن دعوت می کنی؟
بله، من به شدت با دروغ گفتن مخالف هستم. اما دروغ گوی و لاف زدن دو مقوله مجزا هستند. شاید در این قسمت تا حدودی سر در گم شوید اما بلوف زدن دروغ گفتن نیست بلکه بیانیه ای است که در موقع اظهار به طور کامل صحیح نیست اما امکان به حقیقت پیوستن آن وجود دارد ولی دروغ همیشه دروغ است، شما به هیچ وجه نمی توانید به آن جامه عمل بپوشانید.
برای مثال اگر رئیس یا مدیر یک دفتر لعنتی هستید و بنا به دلایلی قصد اخطار دادن به کارکنانتان را دارید، بهتر است پیش از به زبان آوردن هر کلمه توانایی اثبات گفته های خود را نیز در نظر بگیرید. به عنوان مثال چنانچه به یکی از کارکنان خود بگویید " اگر سریعا وضع ظاهری خود را مرتب نکنی من فردا فرد مناسب تری را جایگزین تو می کنم" ممکن است در همان لحظه فرد مورد نظرتان در کنار شما نباشد اما تا موقعی که شخصی در ذهن شما برای امر جایگزینی وجود داشته باشد شما به راحتی می توانید به تهدید خود اتکا کنید و اگر زمان اثبات بلوف فرا رسد به سادگی یک تماس تلفنی می توانید فرد موردنظر را جایگزین این دلقک کنید. دروغ نیز میتواند شبیه به این بلوف گفته شود اما شما هیچ گاه فردی را در ذهن خود ندارید که در امر جانشینی از او استفاده کنید.
● بیش از اندازه ریسک نکنید
تمام بلوف ها شبیه به هم نیستند. یک بلوف می تواند بی اثر باشد و دیگری میتواند تاثیر شگرفی ایجاد کند. شخص زیرکی همانند شما خوب می داند که نباید همه چیز را تحت ریسک قرار دهد. واگذاری تمام امور به شانس و اقبال بدون در نظر گرفتن شرایط محیطی کاری عبث و نامعقول به شمار می رود.
اجازه دهید تا با ذکر یک مثال این مطلب را برای شما روشن تر کنیم. در نظر بگیرید که یک خانه و یا یک سری اجناس را برای فروش در دست دارید. شخصی به نام آقای علاقمند وجود دارد که از صمیم قلب خواستار خرید از شما است. اجناس را وارسی می کند و هزار سوال مختلف در مورد آن از شما می پرسد. چون قیمت بالایی پیشنهاد شده او می بایست از سلامت کامل کالاها اطمینان خاطر حاصل کند تا تصمیم به خرید آن بگیرد و برای این کار زمان لازم است. اما شما ناگهان صبر و شکیبایی خود را از دست می دهید و بد اخلاق و بی حوصله می شوید.
حال شخص دیگری را در نظر می گیریم که به املاک و یا اجناس شما نزدیک می شود و چندان هم مشتاق به نظر نمی رسد اما سوالاتی در مورد چگونگی کالا از شما می پرسد. خبری از یک علاقه واقعی در کار نیست او تنها برای ارضاء حس کنجکاوی خود از شما سوال می پرسد. تعداد سوالات زیاد نیست اما او با تن صدای جدی با شما صحبت می کند. اجازه دهید نام او را آقای تماشاگر بگذاریم.
در یک چنین شرایطی می توانید از آقای تماشاگر به عنوان اهرمی برای بالا بردن قیمت در نظر آقای علاقمند استفاده کنید و او را وادار به انجام حرکتی کنید. حتی می توانید او را تهدید کنید که اگر این دادوستد انجام نپذیرد او یک معامله خوب و بی نظیر را از دست داده است. مطمئنا با انجام یک چنین اموری جرقه های طلایی انگیزه برای خرید در آقای تماشاگر نیز به وجود می آید. اما در این زمان شما در حال راه قدم زدن در تاریکی هستید زیرا از هیچ یک از طرفین هیچ گونه پیشنهاد قطعی دریافت نکرده اید.
بلوف زدن نیازمند وجود دلایل کافی برای پشتیبانی است و این امر سبب میشود تا آقای علاقمند حرکت خود را به سمت خرید تسریع بخشد. او به شدت خواستار خرید املاک و اموال شماست و قصد دارد تا بهای خوبی را نیز برای آن پرداخت کند. اما بی صبری و کم حوصلگی شما همه چیز را خراب می کند و باعث می شود تا شما همه چیز را از دست بدهید.
این شرایط را در نظر بگیرید: اینجا یک آژانس املاک یا یک بنگاه معاملاتی است و شما نسبت به این قضیه که پیشنهاد بهتری نخواهید گرفت، آگاهی کامل دارید و می دانید که وجه موردنظر تا چه حد برای شما حیاتی است. آیا شما در این لحظه حاضر به ریسک کردن هستید؟ آیا حاضرید تا دست خالی از آن مکان خارج شوید؟!
● نکاتی در مورد بلوف زدن
در این قسمت به نکاتی اشاره می شود که شما می بایست همواره هنگام بلوف زدن در نظر بگیرید تا در تمام شرایط فرد پیروز میدان باشید.
● بر روی مسائل نادر مثل پرواز کردن لاف نزنید
اگر به تمام جزئیات بلوف خود تسلط نداشته باشید، مطمئنا بازنده خواهید بود. خود را آماده کنید، آماده کنید، آماده کنید. اگر به جلسه بزرگی که قرار است در آن لاف بزنید وارد شدید داستان خود را کاملا صریح و بی پرده بیان کنید. هیچ گاه در مورد موضوعی که دانشی نسبت به آن ندارید لاف نزنید زیرا هرگز موفق نخواهید شد و مشت شما در حین بحث وا می شود و بازنده محسوب می شوید. اگر می خواهید روابط موفقیت آمیزی داشته باشید و کارکنانتان همیشه بهترین ها باشند هیچ گاه بلوف دیگران را قبول نکنید و از نام هایی که برای هشدار دادن به شما استفاده می کنند بر علیه خودشان بهره بگیرید.( برای مثال: " جو، فردی را که تو به عنوان اثبات بلوف خود بر روی او حساب می کردی به همراه همسرش از شهر خارج شده است و بهتر است تا کارها را مطابق میل ما انجام دهی")
● همیشه نتیجه کار را در نظر بگیرید
عمیقا در مورد تمام نتایج فکر کنید و پی آمدهای مختلف را سبک سنگین کنید. زمانی که تصمیم به بر هم زدن یک معامله بزرگ تجاری می گیرید از قبل در ذهن خود طرحی برای حمایت از گفته هایتان بریزید در غیر اینصورت مجبور می شوید تا میدان را حتی بدون کسب یک پنی ترک کنید.
● از موفقیت بلوف خود اطمینان خاطر کسب کنید
به گفته های خود ایمان داشته باشید. همواره چهره یک شطرنج باز را به خود بگیرید، با اعتماد به نفس کامل ظاهر شوید و حرکات بدن خود را کنترل کنید. اگر می خواهید شخص مقابل گفته های شما را باور کند ابتدا خود می بایست به آنها اعتقاد داشته باشید.
● بلوف را ساده و بی تکلف بیان کنید
هرچه پیرامون یک موضوع خاص جزئیات بیشتری مطرح شود شخص مقابل سر نخ های بیشتری بدست می آورد. حتی اگر هم توانایی اثبات بلوف خود را داشته باشید ولی از آنجاییکه در هنگام مطرح کردن موضوع مانند یک دختربچه سراسیمه و دست پاچه عمل می کنید، شخص مقابل شما را دست کم می گیرد و حرفهایتان را باور نمی کند.
● لاف زدن همیشه آخرین راه فرار است
همیشه باید حساب کارهای خود را داشته باشید و تمام امور را از روی قوانین مربوطه انجام دهید تا هیچ گاه نیاز به مبالغه و یا دروغ گفتن پیدا نکنید.
● طرف مقابل خود را دست کم نگیرید
اگر او فرد زیرکی باشد به جزئیات امور اشراف کامل دارد و می تواند به آسانی بلوف های شما را نیز تشخیص دهد. مثلا اگر به ریئس خود بگویید که "چون تمام کارگران صنعتی حقوقی معادل ۵ هزار دلار دریافت می کنند بنابراین حقوق من نیز باید افزایش پیدا کند" قبل از هرچیز شما می بایست از صحت این امر اطمینان خاطر حاصل کنید زبرا او به راحتی می تواند کتاب جداول حقوقی را از کشوی میز خود بیرون آورده و به شما نشان دهد که حقوق کارگر صنعتی بیش از ۳ هزار دلار نیست. مهم نیست که دعوی شما تا چه اندازه محکم است فقط کافی است تا بتوانید آنرا با استناد به مدارکی ثابت کنید پس فراهم آوردن شواهد برای اثبات گفته ها امری ضروری است.
خوب بچه ها، امروز چه چیزی یاد گرفتید؟ اگر مجبور به بلوف زدن شدید در ابتدا می بایست مطمئن شوید که توانایی پشتیبانی از آن را دارید در غیر این صورت شما کسی جز یک دروغگو نخواهید بود و من نیز به نوبه خود از آدم های دروغگو متنفر هستم.
مراقب محیط اطراف خود باشید و قابلیت مواجهه با شرایط متفاوت را در خود افزایش دهید

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 31 مرداد 1391  4:49 AM
تشکرات از این پست
h2755621850
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط جتماعی

 

آیا قرض دادن پول به دوستان کار صحیحی است؟
 
می توانیم این مقاله را خیلی خلاصله عنوان كنـیم:اگـر دوستی از شما درخواست قرض پول زیاد نمود، همیشه یك چیز را بگویید: ندارم . و خلاص.
اما ما مـی دانیم كـه ایـن چیز پـسندیـده ای بـرای شـمـا نیست چون "او دوست واقعا" خوبی اسـت"، یا "شـما به او اعتماد دارید"، یا " از ۶ سالـگی او را میشنـاسـید"، یـا "برادر شماست"، درست است؟ به این راحتی هم نیست.
توجه داشته باشید كه منظور از قرض دادن پول، مقدار زیاد آن است نه مبلغ جزئی. اگر دوستی از شما ۵۰ یا ۱۰۰هزار تومان پول خواست، اگر توانایی دارید خسیس نباشید، به او بدهید.
توجه داشته باشید كه قرض دادن پول برای حـل مـشـكـلات دوسـتـان امـری پـسندیده و قابل تحسین است اما هنگامی كه مبـلغ پـول زیاد مـی شود مـمـكن اسـت بـاعث بـروز برخی مشكلات گردد. انگیزه طرف مقابل در استقراض می تواند در تصمیم گـیـری شـما در دادن یا ندادن پول بسیار مؤثر باشد. اینكه او پول را برای چه منظوری میخواهـد و قرار است در چه راهی صرف شود. نهایتا" حق انتخاب با شما است.
در این بخش چند دلیل كه چرا نباید پول زیـاد بـه دوسـتـتـان قـرض دهید آورده شده ولی ممكن است شرایط متفاوت بوده و ایـن دلایـل، دلایـل قانـع كنـنـده ای بـرای مـمانــعت از پرداخت پول نباشند.
● استقراض بدلیل كم خردی
اولین سوالی كه پیش می آید این است كه چـرا او خـود را در موقعیتی قرار داده كه نیاز به قرض پول پیدا كند. اگر به دنبـال زیـاده خـواهی و تـجـمل گـرایی و دراز كـردن پای خود بیشتر از گلیمش است، مقصر خود او است. هیچ انسان عاقـلی بیدلیل خود را مقروض نمیكند.
● آب رفته به جوی باز نخواهد گشت
قرض دادن پول زیاد، سرمایه گذاری محسوب نمی گردد. چـون او یـك دوست است بعید بنظر می رسد كه بخواهید بصورت "اقساط" پول را از او پس بگیرید. بنابراین پولتان یكی دو سال از جیبتان بیرون مانده و هنگامی كه آنرا پس می گیرید به دلیل تورم حتی قادر به خریدن یك آب نبات چوبی نیز نخواهید بود.
● پول رابطه دوستی را خراب می كند
دراغلب موارد پول نقش اساسی در ایجاد شكاف بین دو دوست ایفا میكند. این موضوع در مورد شریك كاری صدق نمی كند چون هنگامیكه شما وارد یك رابطه كاری میشوید، می دانید كه پول چیزی است كه رابطه شما بر اساس آن پایه گذاری شده است. اما در رابطه با دوستان، پول باعث خواهدشد افراد در موقعیتهای نامناسبـی قرار بگیرند. فردی ممكن است خود را برتر یا بالاتر از دیگری احساس كند كه این باعـث ناهنجاری در روابط خواهد شد.
● می خواهید به او صدمه بزنید؟
پــول ریـشـه همه بـدی ها اسـت، بـخصوص هنگامیكه پول شما دست دوستتان باشد. دوست ندارید به دلیـل پـس گرفـتن پول خود به فكر آزار و اذیت دوستتان بیفتید. شما به اندازه كافی استرس و دشمن برای جنگ و جدال دارید.
● اگر باید قرض بدهید
فرض كنیم كه شما انسانـی رعـوف و رقیـق القلـبی هستید كه توان نه گفتن به دوست خود را نداریــد و دوست ندارید كه او بخاطر ممانعت شما دلگیر شود. حال چه باید كرد؟
از او ضمانت بخواهید: شـما پـول قرض دادید بنابراین باید چیزی بعنوان وثیقه نزد خود داشته باشید. چیزی كه ارزش آن بیشتر از پول پرداختی باشد تا اگر مجبور به فروش آن شدید، هرگز متضرر نگردید. ۲۰۰ هزار تومان به او قرض دادید؟ بایـد سـاعت رولـكس او را بگیرید. می خواهد بداند ساعت چند است؟ پس بـایـد سـریعا" پـول شـما را برگرداند. او هم چیزی از شما پیش خودش دارد. اینطور نیست؟
تحقیق كنید: دریـابید كه او پول را بـه چـه منظوری طلب میكند. درصورت امكان خودتان پول را مستقیما" پرداخت كنید تا كنترل بیشتری روی مساله داشته باشید. این تضمین می كند كه دوست شما پول را برای خرید مواد مـخـدر، سـفرهـای تـفریـحی، خرید طلا برای معشوقه اش و موارد مضر و غیر ضروری دیگر نمی خواهد.
هرگز بیشتر از توان خود پول قرض ندهید: هزینه ها را تا حدامكان پایین نگاه دارید. پس اندازه تمامی عـمرتان را به یـكباره پـرداخت نكنید چون ریسك از دسـت دادن دست مایه خود را باعث خواهید شد و ممكن است خود شما نیازمند و درمانده شوید.
زودباور نباشید: اگر او از پس دادن پول و یا پرداخت یكی از قسط ها سرباز زد، مطمئن شوید كه دلایل او برای عدم پرداخت قانع كننده و صحیح باشد. شما به او پول قرض داده اید پس حق شما است كه بدانید چرا او در بازپرداخت آن كوتـاهـی مـی كنـد. اگر جـواب مناسبی نداشت و نتوانست متقاعدتان كند، همان موضوعی كه قبلا گفته شد، یعنی بروز اختلاف و كدورت و در نهایت تخریب رابطه دوستـی، مـمـكن اسـت گـریـبان گیر شما شود.
خودتان را خلاص كنید: شاید برخی از شما موافق باشید كه اگر دوست شما وضعیت مالی خوبی نداشت و مقدار پول قرض داده شده نیز ناچیز (مثلا" ۲۰۰ هـزار تومان) بود، بهتر است از خیر پولتان بگذرید. به این ترتیب او دیگر از شما طلب پول نخـواهد نمود.
بار دیگر متذكر می شویم كه قرض دادن پول چنانچه در وسع شما بوده و باعث برطرف شدن "نیاز واقعی" دوستانتان گردد امری پسندیده و واجب است.
 
 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 31 مرداد 1391  4:50 AM
تشکرات از این پست
h2755621850
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط جتماعی

 

 

آیا می دانید گوش دادن هم ارتباط کلامی است؟
آیا می دانید گوش دادن هم ارتباط کلامی است؟زندگی انسان از بدو تولد در میان دیگران و در اجتماع آغاز می شود.
نوزاد كه به تدریج در میان دیگران زندگی می‌كند، رفتارهای اجتماعی را یاد می گیرد و با محیط زندگی خود سازگار می شود.
یكی از رفتارهای اجتماعی انسان حرف زدن یا ارتباط كلامی است. «بطور كلی ارتباطCommunication یعنی فرایند انتقال پیام از فرستنده به گیرنده مشروط برآن كه محتوای مورد انتقال از فرستنده‌ برگیرنده منتقل شود و بالعكس . برای برقراری رابطه، انتقال دهنده و گیرنده بایدكد یا رمزمشتركی داشته‌باشند تا معنی اطلاعات موجود درپیام بدون‌اشتباه تعبیر‌شود.»۱
این كد یا رمز مشترك در ارتباط كلامی از جنس كلام یا زبان مشترك است ; كه خود همواره با رمزها و كدهای غیر كلامی مثل حركات و حالتهای بدن , چهره و دست و ... همراه است ( زبان بدن ) . این رفتارهای غیر كلامی به شكلی تفكیك ناپذیر بخش كلامی شنونده را تحت تاثیر خود قرار می دهد .
با توجه به تعریف ارتباط، هر ارتباطی دو سو دارد: یكی فرستنده و دیگری گیرنده (فعلاً به پیام و كانا‌ انتقال آن كاری نداریم.)
در ارتباط كلامی فرستنده همان گوینده‌است و گیرنده همان شنونده .
بنابراین می بینید كه نقش شنونده كم از گوینده نیست و هر دو نقشی برابر در انتقال پیام یا در ارتباط كلامی دارند.
پس گوش‌دادن هم بخشی از ارتباط كلامی است.
حالا به این پرسش پاسخ دهید: یك شنونده خوب چه ویژگی هایی دارد؟
شنونده ی خوب یا فعال نقش خود را در ارتباط كلامی می داند و آن را دست كم نمی گیرد. برای مثال وقتی كسی حرف می زند، شنونده ی خوب مراقب است که
حواسش پرت نشود. برای این كار سعی می كند هرچند لحظه یك بار حرف‌های شنونده را در ذهن خود خلاصه كند و مهم‌ترین بخش آن را به خاطر بسپارد.
مراقب زبان بدن یا پیام‌های غیركلامی خود است . برای این كار سعی می كند به حالت‌های خود تسلط داشته‌باشد. گاه‌‌گاه با یك حركت سر یا دست یا تغییرحالت در چهره‌ نشان دهد كه دارد به حرف گوینده توجه می كند. گاه با بیان كلمه‌های كوچك و اصوات لازم گوینده را تشویق می كند كه به حرفش ادامه دهد.
▪به ارتباط از طریق چشم اهمیت می دهد و به چشم‌های طرف مقابل نگاه می كند.
▪وسط حرف گوینده نمی آید و كلامش را قطع نمی كند.
▪بی حوصلگی و بی تابی نمی كند و نشان نمی دهد كه باقی حرف را می داند.
▪سعی نمی كند پیش‌داوری و قضاوت كند یا گوینده را محكوم كند.
▪ به فكر دفاع از خود نیست و تلاش نمی كند عقاید خود را به دیگری بقبولاند.
▪برای پاسخ به پرسش ها عجله نمی کند و فرصت می دهد طرف مقابل فکر کند.
▪سعی می كند احساسات گوینده را درك كند و برای این كار بد نیست خودش را به جای او بگذارد.
▪در مواقع لزوم احساس طرف مقابل را در قالب كلمه‌های خودش (شنونده) بازگو می كند.
▪ اطلاعات خود را به رخ طرف مقابل نمی كشد.
▪ سعی می كند پیا‌م‌های غیركلامی گوینده را درك كند.
▪گوینده را سوال پیچ نمی كند.
البته باید توجه داشته باشیم همه‌ی این سفارش‌ها برای موقعی است كه كسی بخواهد شنونده‌ی فعالی باشد. مسلماً ما همیشه فرصت نداریم یا به دلایل دیگر اصلاً مایل نیستیم شنونده‌ی فعالی باشیم در آن صورت باید به فكر تكنیك‌هایی برای پایان دادن به گفتگو باشیم.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 31 مرداد 1391  4:51 AM
تشکرات از این پست
h2755621850
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط جتماعی

 

 

آیین زندگی و خوشبختی به زبان رایانه‌ای
آیین زندگی و خوشبختی به زبان رایانه‌ایبس نکته با تو بگویم شاید ندیده باشی
تا دسته دسته نرگس، زین باغ چیده باشی
درباره آیین زندگی و خوشبختی، هر کس به گونه‌ای سخن بر زبان رانده است و قلم بر کاغذ نشانده، ما نیز به زبانی رایانه‌ای و به گونه‌ای که خواهید خواند، این آیین دوست‌داشتنی را قلمی کرده‌ایم و البته چشم به راه رهنمود‌های سبزتان نشسته‌ایم. امید است که پسند و رهنمودهای شما شود ارمغان ما.
▪ در زندگی و معاشرت با دیگران، نرم‌افزار باشیم؛ نه سخت‌افزار.
▪ اهل خالی‌بندی نباشیم و برای دیگران، این همه کلاس نگذاریم و پرستیژمدارانه، رفتار و برخورد نکنیم. می‌گویند شخصی به نصب در و پنجره‌های منازل و مغازه‌ها اشتغال داشت. یکی از او پرسید: به چه کاری مشغول هستی؟ آن شخص یقه خود را درست کرد و بادی در غبغب انداخت و پرستیژمدارانه پاسخ داد: «ویندوز نصب می‌کنم».
▪ برای پسوند فایل زندگی اجتماعی و خانوادگی، از سه کاراکتر «ع»، «ش» و «ق»، استفاده کنیم.
▪ هیچ‌گاه قفل سی‌دی قلب مردم را نشکنیم که «تا توانی دلی به دست آور؛ دل شکستن هنر نمی‌باشد».
▪ چنانچه در کاری شکست خوردیم، آن را «Shut Down» نکنیم؛ بلکه آن را «Restart» کنیم.
▪ برای مانیتور زندگی‌مان، بک‌گراند (Background) سبز یا آبی را در نظر بگیریم؛ نه سیاه یا دودی.
▪ برای سیستم قلبمان از مانیتورهای تخت و صاف (Flat) استفاده کنیم.
▪ روی کلید‌های عیب کیبورد خودمان انگشت بگذاریم؛ نه روی کلیدهای عیب کیبورد دیگران.
▪ برای فایل‌های اسرار زندگی‌مان، پسورد (password) بگذاریم و آن را مخفی (Hidden) کنیم.
▪ همواره پیش از سخن گفتن، سی پی یوی فکرمان را به کار بیندازیم.
▪ بر صفحه مشکلات مردم، کلید F۱ باشیم و آنان را کمک و راهنمایی (Help) کنیم.
▪ اگر شخصیت ما ژله‌ای نیست و بزرگ و والاست، این نوع شخصیت، نباید به ما اجازه دهد که با هر کسی چت (Chat) کنیم و هر کسی با ما چت کند.
▪ برای باغ زندگی مردم، ویندوز باشیم؛ نه داس.
▪ یک معادله ریاضی – رایانه‌ای به ما می‌گوید: «تا به فکر ساپورت دیگران نباشیم، دیگران به فکر ساپورت ما نخواهند بود».
▪ اگر از کسی بدی و کم‌لطفی دیدیم، آن را «Save» نکنیم؛ بلکه آن را «Delete» نماییم و حتی آن را از ریسایکل‌بین (Recyclebin) قلبمان کاملاً محو کنیم.
▪ به دیگران اجازه ندهیم در «سی دی رام» زندگی‌مان هر نوع «سی دی» را که بخواهند، قرار دهند.
▪ خانه و دفتر کارمان، به روی مردم نیازمند، «Open» باشد.
▪ برای حل اختلافات زناشویی، روی گزینه «گذشت و ایثار»، دابل کلیک (Double click) کنیم.
▪ تا حرف کسی تمام نشده، اسپیکر (Speaker) خود را روشن نکنیم.
▪ درآمدمان را در اول ماه، پارتیشن‌بندی کنیم؛ تا در آخر ماه کم نیاوریم.
▪ برای رفع گرفتاری‌های مردم، اتوران (Autorun) باشیم.
▪ همان گونه که دیگران سایت «گوگل» را طراحی کرده‌اند، ما نیز سایت « گو – گُل» را برای مردم طراحی کنیم؛ تا در ارتباط خود با یکدیگر، گُل بگویند و گُل بشنوند.
▪ در سایت زندگی شخصی‌مان، یک رُوم (Room) به نام مشکل‌گشا (Moshkelgosha) بسازیم؛ تا دیگران با ما چت (Chat) کنند.
▪ هنگام مشاهده خوبی‌ها و نیکی‌های دیگران، بلافاصله کلید پرینت اسکرین (Print Screen) را بزنیم و از آنها تصویر بگیریم.
▪ در زمان ناتوانی، درماندگی و تاریکی زندگی دیگران، کلید «Power» برای آنان باشیم.
▪ نگذاریم هر کسی در رُوم (Room) زندگی‌مان چت نماید و در این صورت، او را ایگنور (Ignore) کنیم.
▪ چشم‌هایمان را به روی عیب‌های پنهان مردم، «Close» کنیم.
▪ گاه و بی‌گاه، کامپیوتر زندگی‌ ما هنگ (Hang) می‌کند که باید آن را با «فکر»، «مشورت» و «برنامه‌ریزی»، ری‌استارت (Restart) کنیم.
▪ برای کپی گرفتن از دیسکت زندگی دیگران، نخست آن را ویروس‌یابی و سپس ویروس‌کشی کنیم.
▪ مواظب باشیم که رایانه زندگی زناشویی‌مان، ویروس غرور و لج‌بازی به خود نگیرد که در این صورت، ممکن است هیچ آنتی‌ویروسی نتواند آن را از بین ببرد.
▪ اگر برای شخصیت و تصمیم‌گیری‌های خویش ارزش و احترام قائل هستیم، خودمان یکی از Gameهای کامپیوتر زندگی دیگران نباشیم.
▪ فایل‌های مهم زندگی خود را گاه به گاه، اسکن (Scan) کنیم؛ تا اگر به ویروسی آلوده شده باشند، سریعاً مشخص شود.
▪ در حروف‌چینی کتاب زندگی، از شیوه «راست چین» استفاده کنیم؛ نه «چپ چین».
▪ برای برنامه زندگی اجتماعی و به ویژه زندگی خانوادگی، همیشه ورژن‌های جدید و سازگار را معرفی کنیم.
▪ پیش از پرینت گرفتن از سخنانمان، پیش‌نمایش چاپ (print preview) آن را مشاهده کنیم.
▪ در تجارت و کارهای مالی و اقتصادی، سرمایه‌ها و دارایی‌های خود را در یک درایو (Drive) نریزیم؛ بلکه آنان را در درایوهای گوناگون پخش کنیم؛ تا اگر به فرمت (Format) یک درایو مجبور شدیم، درایوهای دیگر را محفوظ داشته باشیم.
▪ اگر روزی رایانه زندگی ما با همسرمان هنگ کرد، سه کلید «کنترل اعصاب»، «آلت انصاف» و «دلیت عصبانیت» را بزنیم.
▪ مکان‌نمای ارتباطات ما با آدم‌های ناباب و ناجنس، به صورت «فِلِش» نباشد؛ بلکه به صورت «وِلِش» باشد.
▪ هارد مغز خود را از برنامه‌های غیرمفید، پر نکنیم؛ تا فضا را برای نصب برنامه‌های مفید، تنگ ننماییم.
▪ برای این که از دیدن مانیتور زندگی، بیشتر لذت ببریم، کارت گرافیک بالا برای آن تهیه کنیم.
▪ اگر لازم است که مانیتور رایانه ما دارای رنگ‌های متنوع و متعدد باشد، ولی مانیتور ارتباطات ما با مردم، حتماً باید یک‌رنگ باشد.
▪ برای رایانه زندگی دیگران، نرم‌افزارهایی را معرفی کنیم که حداکثر هماهنگی را با سخت‌افزارهای موجودشان داشته باشند.
▪ در خطاطی کامپیوتری، از برنامه «کِلْک» هم می‌توانیم استفاده کنیم؛ اما در خطاطی زندگی، از برنامه «کَلَک» نباید استفاده کنیم.
▪ بکوشیم تا خوش اخلاقی را به جای این که در رم (Ram) و حافظه موقت داشته باشیم، در رام (Rom) و حافظه پایدار داشته باشیم؛ تا در هنگام آغاز (Start) ارتباط با دیگران، آن را به کار گیریم.
▪ اگر می‌خواهیم در زندگی خویش موفق و خوشبخت باشیم، باید خودمان زیرمنوهای Programs را دقیقاً تنظیم کنیم و نباید بگذاریم که دیگران این کار را برای ما انجام دهند؛ اگر چه می‌توانیم در این زمینه، با آنان مشورت کنیم.
▪ کتاب زندگی را با برنامه «زرنگاه» حروف‌چینی نماییم و در حروف‌چینی آن، از حروف «سیاه» استفاده نکنیم.
▪ در کیس (Case) مستکبران و زورمداران، «سی دی رام» نباشیم؛ بلکه «سی دی ناآرام» باشیم.
▪ قانون کپی‌رایت زندگی اجتماعی به ما اجازه نمی‌دهد که سی دی بدی‌ها و عیب‌های دیگران را رایت کنیم.
▪ در طراحی کتاب زندگی، از برنامه «فتو شاد» و «فری خند» و «کُرِل مزاح» نیز استفاده کنیم.
▪ در سایت زندگی، همیشه لینکِ (Mahabbat) داشته باشیم و هیچ گاه برای این سایت، فیلتر نگذاریم.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 31 مرداد 1391  4:52 AM
تشکرات از این پست
h2755621850
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط جتماعی

 

 

ابزارهای جامعه شناختی چگونگی برقراری ارتباطات انسانی
ابزارهای جامعه شناختی چگونگی برقراری ارتباطات انسانیارتباط دغدغه ذهنی بشر از سپیده دم تاریخ تاکنون:ارتباط برقرار کردن، از آغاز جهان هستی، بعنوان نیاز طبیعی انسان در تعامل با دیگران همواره مورد بحث بوده است، بسیار مباحث و گفته‌ها در این مورد آمده و بعد از این نیز خواهد آمد، در واقع برآیند تعاریف مختلف گویای آن است که هر کسی از دیدگاه خود به تعریف ارتباط و ویژگی‌ها و شرایط برقراری آن می‌پردازد،
اما آنچه مسلم است بی‌تردید پیام همه این نوشته‌ها، دیدن، شنیدن، درک و پذیرش روح انسان از سوی طرفین است و آنگاه یک ارتباط انسانی برقرار شده است. در همة زمان‌ها، در همة فرهنگ‌ها و در همة ملیت‌ها، و با همه شرایط اجتماعی متفاوت در جای جای جهان هستی، ارتباط و چگونگی و چرایی برقراری آن همواره مورد بحث و مباحثه قرار گرفته است. و در شرایط اجتماعی متفاوت، قالب‌های برقراری ارتباط هم مختلف بوده است، اما هدف همة این ارتباطات همواره برقراری ارتباطی انسانی بوده است. هر چند در اینگونه ارتباطات، گاهاً اهدافی عینی هم مد نظر بوده است، حال هدف هر چه باشد، بهر صورت متعامل در پی برقراری ارتباط است، از آغاز آفرینش جهان هستی، ابزارها، مکانیسم‌های برقراری ارتباط، گاه کلامی یا غیر کلامی؛ گاه از طریق تصویری یا سنگ نبشته‌ای بر روی دیوار، در داخل غارها یا بر روی قالیچه و پارچه‌ای، و بعدها توسط پیک‌ها و قاصدها و سپس با توجه به پیشرفت بشر از طریق رسانه‌های نوشتاری، شنیداری و بعد دیداری صورت گرفته است. در حقیقت:
قالب‌های برقراری ارتباط امروزه و در جهان معاصر بسیار پیشرفته و مترقی می‌باشد بطوری که اگر کوچکترین مسئله‌ای در دورترین نقطه جهان هستی رخ دهد، با مطلع شدن انسان‌ها در کمتر از چند ثانیه در سایر نقاط هستی، بلافاصله با آن واقعه ارتباط برقرار شده است و انسان بگونه‌ای واکنش نشان می‌دهد، خوشحال بودن، ناراحت شدن، همدلی، خشمگین شدن و... و عکس‌العمل‌های مختلفی که بگونه‌ای نشان از دریافت پیام توسط گیرنده می‌باشد، صورت می‌گیرد. در جهان معاصر انسان بدون ارتباط، انسانی افسرده و مرده است. چرا که در پویایی ارتباط انسانی است که حالاتی مانند بالندگی، شادابی، تحول، تحرک،.... مسیر انسان را مشخص و شفاف می‌کند و باعث سرعت در رسیدن به اهداف می‌گردد. جامعه امروز و دنیای معاصر کنونی، جامعه‌ای است که حتی در خلوت انسان‌ها هم ارتباط صورت می‌گیرد ، آیا ارتباطی که امروز، از طریق اینترنت با دورترین نقطه جهان صورت می‌گیرد، قابل قیاس با چگونگی برقراری ارتباط صدها سال پیش و حتی دهها سال پیش می‌باشد؟ به طور قطع و یقین جواب نه می باشد، امروز پیشرفت وسایل ارتباط جمعی نوین و توسعه روزافزون فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی و بویژه، اینترنت و ماهواره تاثیر شگرفی بر برقراری ارتباطات در زندگی مردم و نیز رفتار و مناسبات اجتماعی آنان گذارده است.
پیامدهای فرهنگی و اجتماعی تکنولوژی جدید ارتباطی به مانند فکس، تلویزیون‌های ماهواره‌ای و اینترنت به نوعی برقراری ارتباطات انسانی را وارد«عصر دوم رسانه‌ها» کرده است که به کلی با«عصر اول رسانه‌ها» متفاوت می‌باشد.در عصر اول رسانه‌ها، در برقراری ارتباط، انسان‌های عاقل، خود بسنده، با ثبات و متمرکز پرورش می‌یافت و تولید کنندگان اندک برای مصرف کنندگان بسیار، پیام‌ها را تولید و ارسال می‌کردند. اما در عصر دوم رسانه‌ها، ارتباطات دیجیتالی، انسان‌های لایه لایه، متغیر و منفعل و مصرف کننده را پرورش می‌دهد و بواقع مهمترین پیامدهای فرهنگی رسانه‌های الکترونیک جدید، در برقراری ارتباطات، ظهور هویت فرا ملی نزد استفاده کنندگان آنها است.
رشد و پیشرفت تکنولوژیکی ارتباطات هر چند نکات بسیار مثبتی را برای بشریت به ارمغان آورده است اما باید به این نکته نیز اشاره کرد که:
«امروزه ممکن است هر جامعه‌ای با اطمینان اعلام کند که بر مشکلات تاریخی و معاصر ناشی از ارتباطات فایق آمده است، اما در دهه آینده یا نهایتاً قرن آینده متوجه خواهد شد که پیشرفت‌های تکنولوژیک، چه پیامدها، سردرگمی‌ها و مشکلات پیش‌بینی نشده‌ای برایش به ارمغان آورده است. « سین مک براید ۱۹۸۰»
● چرایی و چگونگی برقراری ارتباط
شما در دنیایی زندگی می‌کنید که به دنیای ارتباطات موسوم است، و.... هر یک از این کنش‌ها و فعالیت‌ها ی که شما ا نجا م می د هید یک ارتباط نامیده می‌شود. بنابه شرایط و مناسبات در هر یک از این برخوردها رفتار خاصی را پیشه می‌کنید. و بواقع کنش شما هدفمند است و در یک ارتباط عقلانی قرار می‌گیرید و انتخاب کنش تصادفی نیست، یعنی اینکه شما در عملتان و ارتباطتان هدفی را دنبال می‌کنید؟ حال این سئوال‌ها مطرح می‌شود که: چرا ارتباط برقرار می‌کنید؟ هدف ارتباط چیست؟ و در حقیقت برقراری اینگونه ارتباطات محتاج چه پیش زمینه‌های قبلی و اهداف پیشین است؟
● چرا ارتباط برقرار می‌کنید؟
( قابل ذکر است که موارد ششگانه ز یر از کتاب “The Dynamics of Human Communication” نوشته Gaile. Myers & Michele T. Myers ترجمه شده است.)
۱) ارتباط برقرار می‌کنید تا خود را بهتر بشناسید و خود را کشف کنید. ارتباط برقرار می‌کنید تا در یابید که در برخورد با دیگران چگونه باشید و در حقیقت مهمترین مرکز توجه در ارتباط، خود شما هستید و باید هم باشید و از این بودن نباید احساس شرمندگی کرد.
۲) ارتباط برقرار می‌کنید تا دیگران را بیشتر بشناسید و از شک و تردید دربارة اطرافیانتان بکاهید. اغلب کارهایی که دیگران صورت می‌دهند و یا در مورد آنها اظهار نظر می‌کنند شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد و مایل هستید رفتاری متناسب با رفتار دیگران داشته باشید. این که مثل آنان باشید یا نه، انتخاب با شما است. اما غالباً افراد برای پی بردن به احساس، افکار و یا مطلع شدن از چگونگی رفتار دیگران، ارتباط برقرار می‌کنند.
۳) ارتباط برقرار می‌کنید تا جهان پیرامون خود را بشناسید. شما قادرید دنیای کنونی، گذشته و آینده را کشف کنید و برای برقراری ارتباط ثمربخش از توانایی منحصر به فرد انسانی یعنی استفاده از نمادها- بویژه زبان- بهره‌مندید.
امروزه شما، به یمن اطلاعات و فناوری و وسایل ارتباط جمعی نوین، هم از رویدادها و عقاید جاری مطلعید و هم به اطلاعات و مباحث مربوط به باورها و رویدادهایی دسترسی دارید که قرن‌ها پیش رخ داده و یا هزاران کیلومتر دورتر از شما به وقوع پیوسته‌اند.وقتی به سفر می‌روید، مطالعه می‌کنید، پژوهش علمی را تحقق می‌دهید و یا گفتگوهای خودمانی با هم کلاسیها و اعضای خانواده می‌کنید، سعی دارید نسبت به جهان پیرامون معرفت و شناخت پیدا کنید.
۴) ارتباط برقرار می‌کنید تا دنیا را با دیگران تسهیم کنید و آنها را یاری رسانید. شما مهم‌ترین هدف ارتباط هستید و دربارة خود از دیگران کسب اطلاع می‌کنید. این ارتباط شما را به خانواده، دوستان، گروهها و انجمن‌ها پیوند می‌زند. هدف مهم دیگری که دنبال می‌کنید. برقراری ارتباط و حفظ تداوم آن است. بدین معنی که از شما قدردانی شود، به شما توجه شود، شما را دوست بدارند و شما نیز آنان را دوست بدارید.
هنگامی که با دیگران گفتگو می‌کنید و یا مهر و علاقه خود را ابراز می‌دارید در حقیقت رابطه انسانی با اهمیتی را موجب می‌شوید، اگر چه بر روی شما به عنوان یک فرد تمرکز دارند، اما بسیاری از متخصصان از جمله معلمان، پرستاران، وکلا، کارگزاران و صدها صاحب حرفة دیگر، خود را وقف دیگران کرده‌اند تا از طریق ارتباط مصالح و منافع دانشجویان، بیماران، موکلین و مراجعین را تامین بکنند و در رفع نیازهای اساسی آنان گام بردارند.
۵) ارتباط برقرار می‌کنید تا انها را مجاب کنید و تحت تاثیر قرار دهید و یا در برابر نفوذ دیگران ایستادگی کرده و میزان آن را بسنجید. وقتی دوست خود را متقاعد می‌کنید که به جای رفتن به کتابخانه، همراه شما به سینما بیاید، قطعاً ارتباط در کانون فعالیت‌ها قرار خواهد داشت. الگوی ارتباط در ایام کودکی با دستورات و فرامین اعضای خانواده شکل می‌گیرد ولی در سالهای بعد الگوی ارتباط تغییر میکند و امر و نهی مقتدرانه جای خود را به اقناع و تاثیرگذاری می‌دهد. رئیس یا والدین به عنوان مرکز اقتدار نه فقط باید قدرت کنترل و نظارت داشته باشند بلکه باید از طریق ارتباط با دیگران قدرت اعمال نفوذ و تداوم آن را نیز دارا باشند، تا بدین ترتیب عواقب اجرا نکردن دستورات را به آنها گوشزد کنند. ارتباط همراه با پاداش و تنبیه می‌تواند اهرم قدرتمندی در به نظارت و به نظم در آوردن دیگران باشد. معلمان، مدیران، والدین، سیاستمداران، بازرگانان و رهبران مذهبی از معدود افرادی هستند که هدفشان از ارتباط تاثیر گذاری و تغییر عقیده و طرز عمل دیگران است.
۶) ارتباط برقرار می‌کنید تا تفریح کنید و لذت برید و از نظام خشک و انعطاف ناپذیر انواع دیگر ارتباط، رهایی یابید وقتی لطیفه‌ای را برای کسی تعریف می‌کنید بر روابطتان اثر می‌گذارد حتی اگر هدف شما تفریح صرف باشد، تماشای نمایش تلویزیون، فیلم سینمایی یا نمایش صحنه‌ای(تئاتر) می‌تواند اهداف گوناگونی را شامل شود که یکی از آنها فراهم آوردن شرایطی است که از ارتباط خشک و سخت فاصله بگیرید و از تنش‌ها و مسئولیت‌های زندگی رها شوید.
برای استراحت و تمدد اعصاب خود چه می‌کنید؟ این پرسشی است که در اغلب مصاحبه‌ها از افراد پر مشغله سئوال می‌شود.پاسخ این سئوال از فعالیت‌های فیزیکی افراد گرفته(«پیاده روی می‌کنم»، «؟ بازی می‌کنم»، «با بچه‌ها دو چرخه سواری می‌کنم»، «پرورش اندام کار می‌کنم») همه و همه مستلزم برقراری ارتباط خواهد بود. این فعالیت‌ها، خواه شرکت در مسابقه‌ای باشد، خواه همکاریهای متقابل افراد در کار، همگی بر مبنای گونه‌های مختلف ارتباط صورت می‌گیرد.
● ارتباط چیست؟
در یک بررسی کلی می‌توان گفت:«ارتباط ((Communication شاخة علمی تازه‌ای است که از تلفیق ریاضیات، فیزیک، روانشناسی، زیست‌شناسی، و زبان‌شناسی به وجود آمده است.» ولی باید افزود که این رشتة تازة علمی نه تنها مورد توجه زبان‌شناسی و رشته‌های گوناگون علوم انسانی و اجتماعی قرار گرفته، بلکه به تدریج در علوم تجربی نیز راه باز کرده است. علاوه بر آن در دهه‌های اخیر، بینشهایی مانند نظریة «کنش متقابل نمادی»( Symbolic interaction) در جامعه‌شناسی شکل گرفته که طی آن ارتباط ، به ویژه ارتباطات نمادین، پایه و اساس تمامی کنشهای اجتماعی شناخته شده است.
اما محققان، به ویژه در جهان سوم، به دلایل مختلف پیش از آنکه به مطالعة رشتة اصلی این دانش یعنی ارتباطات انسانی بپردازند توجه، فرصت و بودجه‌های تحقیقاتی را صرف ارتباط جمعی کرده‌اند و شاید همین کم توجهی ، در کنار جوان بودن این رشته از دانش بشری. سبب شده است که هنوز تعریف کامل مورد توافق دانش پژوهان علوم ارتباط، یعنی رشته‌های گوناگون علوم اجتماعی و علوم تجربی تدوین نشود.
برای ارتباط تعاریف زیادی در کتابهای مختلف آمده است که به نظر من بسیاری از آنها جامع و مانع نیست. در زیر به بررسی تعدادی از این تعاریف می‌پردازیم.
● نگاهی به تعاریف ارتباط
از میان فرهنگهای لغت خارجی، و بستر و از فرهنگهای فارسی فرهنگ دانشگاهی انگلیسی- فارسی آریان پور و فرهنگ فارسی معین را انتخاب می‌کنیم.
در فر هنگ لغا ت وبستر،communicationعمل ار تبا ط بر قر ار کر د ن ،تعر یف شد ه ا ست.در این فر هنگ همچنین از معا د ل ها یی ما نند تا ثیر (impact)،بخشید ن(bestow)،ا نتقا ل د ا دن(lonvey)،آ گا ه سا ختن ،مکا لمه و مر او ده و دا شتن(have interaction) استفاده شده است.
در وبستر اضافه شده است که عمل برقرار کردن ارتباط می‌تواند از طریق کلمات. حروف، پیامها، کنفرانسها، مکاتبه‌ها و دیگر راهها انجام گیرد. (محسنیان راد، ۱۳۸۰، ص ۴۲-۴۱)
فرهنگ دانشگاهی انگلیسی- فارسی دکتر عباس آریان‌پور برای لغتcommunication معادلهای فارسی زیر را ارائه داده است.
ارتباط، خطوط ارتباطی، وسایل ارتباطی، مبادله، گزارش، ابلاغیه، ابلاغ، اطلاعیه، نقل و انتقال، مراوده، اخبار، مشارکت، جلسة رسمی و سری فراماسیونها، عمل رساندن، ابلاغ، کاغذنویسی، مکاتبه، سرایت، راه، وسیله نقل و انتقال ، (آریان‌پور، ۱۳۵۴، ص ۴۳۲)
فرهنگ فارسی معین، ارتباط را یک بار به صورت مصدر متعدی و بار دیگر اسم مصدر معنی کرده است.
۱) مصدر متعدی: ربط دادن، بستن ، بر بستن، بستن چیزی را با چیز دیگر
۲) اسم مصدر: بستگی پیوند، پیوستگی، رابطه. (معین، ۱۳۵۶، ص ۱۸۹)
در فرهنگ فارسی معین، علاوه بر این واژه‌ها، مدخلهای «ارتباطات» «ارتباطچی»، «ارتباط داشتن» «ارتباطی» و«ارتباطیه» نیز آمده است که اطلاع اساسی تازه‌ای. علاوه بر آنچه برای «ارتباط» گفته شده است، به ما نمی‌دهد.
همان طور که از ابتدا پیش بینی کردیم. چون بحث ما دربارة ارتباط جنبة تخصصی دارد نمی‌توان از توضیحات مندرج در فرهنگهای لغت استفادة زیادی کرد.
توماس نیلسون در رسالة پیرامون تعریف ارتباط که متن درسی او بوده است می‌گوید: معنی لغت ارتباط از یک سو روشن و واضح و از سوی دیگر پیچیده و غامض است. در استفادة معمول از این لغت، مفهوم آن روشن است ولی وقتی به جست و جوی تعیین حدود و کاربرد آن می‌پردازیم. مسئله‌ای پیچیده و غامض می‌شود.
ارسطو فیلسوف یونانی شاید اولین اندیشمندی باشد که ۲۳۰۰ سال پیش نخستین بار در زمینة ارتباط سخن گفت، او در کتاب مطالعة معانی بیان (ریطوریقا) Rehtoric که معمولا آن را مترادف ارتباط می‌دانند. در تعریف ارتباط می‌نویسد.
ارتباط عبارت است از جست و جو برای دست یافتن به کلیة وسایل و امکانات موجود برای ترغیب و اقناع( Persuasion ) دیگران. شاید بسیاری از تعریفهایی که برای ارتباط ارائه شده تا حدودی از تعریف ارسطو سرچشمه گرفته باشد. تعریف زیر که شاید تشابه بیشتری با تعریف ارسطو داشته باشد به عنوان نمونه ذکر می‌شود.
ویلبرشرام در کتاب فراگرد و تاثیر ارتباط جمعی می‌گوید: در فراگرد ارتباط به طور کلی ما می خواهیم با گیرندة پیام خود در یک مورد و مسئله معین همانندی (اشتراک فکر) ایجاد کنیم.
کلودشنن در کتاب نظریه‌های ریاضی ارتباط می‌نویسد: ارتباط عبارت است از تمام روشهایی که از طریق آن ممکن است ذهنی بر ذهن دیگر تاثیر بگذارد. این عمل نه تنها با نوشته یا صحبت کردن بلکه حتی با موسیقی، هنرهای تصویری، تئاتر، باله و عملا تمام رفتارهای انسانی عملی است. برخی دیگر از کارشناسان ارتباطات، مسئله تاثیر را در تعریف خود به صورت محرک و پاسخ مطرح کرده‌اند. تعریف کارل‌هاولند در کتاب ارتباطات اجتماعی را می‌توان به عنوان نمونة این گونه تعریفها ذکر کرد:
ارتباط عبارت است از فراگرد انتقال یک محرک(معمولا علامت بیانی)از یک فرد(ارتباط گر)communicator به فردی دیگر (پیام گیر)communicates به منظور تغییر رفتار او! دیوید برلو، در تعریف خود از ارتباط، بر پاسخ و باز تاب تاکید بیشتری کرده است. او می‌گوید:
«ارتباط برقرار کردن عبارت است از جست و جوی پاسخ از سوی گیرنده." دانشمندانی چون آزگود عمل تاثیر گذاری و تاثیر پذیری را نه فقط بین افراد بلکه بین سیستمها مطرح کرده‌اند. آزگود می‌گوید: «وقتی ما ارتباط برقرار می‌کنیم که یک سیستم یا یک منبع روی حالت و چگونگی یا اعمال سیستم دیگر تاثیر بگذارد. مقصد یا دریافت کننده از طریق انتخاب علایم متناوب که می‌تواند در کانال حمل شود با فرستنده مرتبط می‌شود. در رویا رویی با سیستمهای ارتباط انسانی معمولا ما علایمی می‌فرستیم که پیام محسوب می‌شوند. اینها اکثرا (نه الزاما، در همة موارد) به صورت پیامهای زبانی و بیانی هستند.» گروه دیگری از اندیشمندان ارتباط، مسئله تاثیر و یا جریان محرک و پاسخ را در تعریف ارتباط به صورت انتقال معنی مطرح کرده‌اند. به عنوان نمونه. هنری لیندگرن در کتاب هنر ارتباط انسانی می‌گوید: «ارتباط از دیدگاه روانشناسی فراگردی است حاوی تمام شرایطی که متضمن انتقال معنی باشد.»
لیندگرن در تعریف خود بیشتر بر انتقال معنی تکیه کرده است. از نظر او اینکه این معنی ها به چه ترتیب منتقل خواهند شد، چندان مطرح نیست.
رایت نیز در تعریف خود همچون لیندگرن مسئله انتقال معنی را مطرح کرده است:«ارتباط فر اگرد انتقال معنی بین دو فرد است.»
لارسن مسئله معنی را بیشتر شکافته و تعریف دقیق‌تری ارائه داده است او می‌نویسد:ارتباط دلالت بر فراگردی می‌کند که از طریق آن یک سری معنی‌های نهفته شده در بطن یک پیام، به طریقی تغییر پیدا می‌کند که معنی دریافت شده برابر با آنهایی است که شروع کننده پیام، قصد آن را داشته است.
میکی اسمیت، در ارائه مدل ارتباطی خود، تعریفی برای ارتباط آورده که در آن به انتقال حافظه‌ها در ارتباط نیز اشاره شده است. او می‌گوید:
ارتباط عبارت است از فراگرد انتقال اطلاعات، احساسها، حافظه‌ها و فکرها در میان مردم.
مافیوس اسمیت در تعریف ارتباط می‌گوید:
هر نوع عملی که به وسیلة فردی انجام شود که طی آن فرد دیگری بتواند آن را درک کند ارتباط نامیده می‌شود. خواه این عمل با استفاده از یک وسیله انجام شود یا بدون وسیله.
برخی دیگر، داشتن علایم مشابه با شیوة مشابه را شرط ارتباط دانسته‌اند لاسول می‌گوید: «یک عمل ارتباطی بین دو نفر، وقتی کامل است که آنها از علایم مشابهی با شیوه‌های مشابه آگاه باشند.»
عده دیگری از دانشمندان علوم ارتباطات، در تعریف‌های خود، عناصر موجود در جریان ارتباط را نیز مورد توجه قرار داده‌اند. جیمز واتسون، در کتاب فرهنگ ارتباط و بررسیهای وسایل ارتباطی، تعریفی از ارتباط را برگزیده و ارائه داده است. این تعریف از آن هولت رینه‌ هارت و وینسون است. این تعریف نیز تقریباً مشابه تعریف لاسول است.
ارتباط عبارت است از فراگرد تولید محتوایی نمادی از سوی یک فرد بر اساس یک کد با پیش‌بینی مصرف آن از سوی دیگران بر اساس همان کد.
روبرت گویر در کتاب فراگرد ارتباط می‌گوید:
ارتباط عبارت است از روشی که حداقل متضمن چهار عنصر زیر باشد.۱- تولید کننده‌ای که ۲- علامت یا نمادی را. ۳- برای حداقل یک دریافت کننده مطرح کند.
۴) و او درک معنی کند.
آرانگارن در کتاب ارتباط انسانی می‌نویسد:ارتباط عبارت است از انتقال اطلاعات در محدودة سه چیز، انتشارemission انتقا ل condution و دریافت message.میلر در کتاب روانشناسی زبان شناسی در تعریف ارتباط می‌نویسد.
ارتباط هنگامی روی می‌دهد که یک منبع پیام، علایمی را از طریق کانال به دریافت کننده‌ای که مقصد destination محسوب می‌شود، ارسال کند.
گروه دیگری، در تعریف خود از ارتباط، پیام را بیشتر شکافته‌اند و روی آن تاکید کرده‌اند مانند برلسون واشتاینر:
انتقال اطلاعات، ایده‌ها، انگیزه‌ها، مهارتها و غیره، از طریق استفاده از نمادها.symbols، کلمات، تصاویر و شکلها، اعداد، نمودارها و غیره، عمل یا فراگرد انتقالی محسوب می‌شود که معمولاًَ آن را ارتباط می‌گویند. برخی از تدوین کنندگان تعریف برای ارتباط به ارتباط مستقیم و غیرمستقیم اشاره کرده‌اند.
براونل در کتاب اجتماع انسانی می‌نویسد:در فراگرد ارتباط مستقیم چیزی به نمادها تبدیل و از شخصی به شخص دیگر انتقال می‌یابد.، ولی ارتباط مستقیم، کارکردیfunction است از همانندی مردم نسبت به یکدیگر و این ارتباطی است بدون رسانة نمادین و در واقع همانند‌ای است از تجربه.
برخی دیگر در تعریفهای خود از ارتباط(نه ارتباط جمعی) وسایل ارتباطی را مورد توجه قرار داده‌اند. انجمن بین‌المللی تحقیقات ارتباط جمعی(.International Association for Mass Communication Research) تعریف زیر را برای ارتباط ارائه داده است:
منظور از ارتباط روزنامه‌ها، نشریات، مجلات، کتابها. رادیو، تلویزیون، آگهی، ارتباطات دور(تلفن، تلگراف، کابلهای زیر دریایی) و پست است. همچنین ارتباط چگونگی تولید و توزیع کالاها و خدمات مختلفی را که وسایل و فعالیتهای فوق به عهده دارند و مطالعات و تحقیقات مربوط به محتوای پیامها و نتایج و آثار آن را در بر می‌گیرد. (معتمد نژاد، ۱۳۵۶، ص ۳۶)
چارلز کولی در کتاب مفهوم و معنی ارتباط در سازمانهای اجتماعی ارتباط را چنین تعریف کرده است:
ارتباط مکانیسمی است که روابط انسانی بر اساس و به وسیلة آن به وجود می‌آید و تمام مظاهر فکری و وسایل انتقال و حفظ آنها در مکان و زمان بر پایة آن توسعه پیدا می‌کند. ارتباط، حالات چهره، رفتارها، حرکات، طنین صدا، کلمات نوشته‌ها، چاپ، راه‌آهن، تلگراف، تلفن و تمام وسایلی که اخیراً در راه غلبه انسان بر مکان و زمان ساخته شده است را در برمی‌گیرد. (معتمد نژاد، ۱۳۵۶، ص ۳۸)
او در سال۱۹۲۴ در این باره می نویسد: «خط واضح و دقیقی میان معنی‌های ارتباط و بقیة کلمات بیرونی آن وجود ندارد. در معنی همة عینیتها و عملها، نماد بیانی از ذهن هستند و تقریباً هر چیز ممکن است به عنوان علامت مورد استفاده قرار گیرد.» همان طور که ملاحظه می‌شود کولی در این تعریف، تلگراف و تلفن را در کنار راه‌آهن به عنوان وسایل ارتباطی معرفی کرده است. ریموند ویلیامز در کتاب ارتباطات در این باره می‌نویسد:
کلمة : communication در زبان انگلیسی از قدیم به معنای انتقال افکار، اطلاعات و رفتارها از شخصی به شخص دیگر به کار رفته است. اما اکنون این کلمه به معنای راه و وسیلة حمل و نقل از مکانی به مکان دیگر نیز استفاده می‌شود و در معنای اخیر راه‌آهن، کانالهای دریایی و تمام مجراها و وسایل مسافرت و حمل و نقل انسانها و کالاها را در بر می‌گیرد که معمولاً به همة آنها ارتباطات می‌گویند. در حالی که اکنون وسایل جدید انتقال افکار و اخبار و رفتارهای انسانی از شخصی به شخص دیگر که شامل دستگاه‌های چاپ، تلگراف، تلفن، بی‌سیم، فیلم، رادیو و تلویزیون است نیز ارتباطات نامیده می‌شوند. به این ترتیب در صورتی که کلمة ارتباطات هم برای وسایط حمل و نقل و هم وسایل انتقال افکار و اخبار به کار رود. این نوع وسایل و سایط با هم اشتباه شده و تشخیص آنها با دشواری روبرو می‌شود. بنابر این بهتر است که برای معرفی وسایط انتقال انسانها و کالاها به جای ارتباطات کلمة حمل ونقل transport استفاده شود و اصطلاح ارتباطات به تاسیسات و وسایلی که وظیفة انتقال افکار و اخبار و رفتارهای انسان را به عهده دارند اختصاص داده شود و برای معرفی جریان انتقال و دریافت پیام به کار رود.برخی از دیگر کارشناسان ارتباطات، در تعاریف خود مانند تعریف فوق، تاکید دارند که گیرنده یا فرستنده حتماً نباید انسان باشد. به عنوان مثال چارلزموریس دامنة جریان ارتباط را تا آنجا توسعه می‌دهد که می‌گوید رادیاتور یک اتومبیل با اطراف خود ارتباط برقرار می‌کند و پیام گرم شدن خودش را پخش می‌کند. موریس تاکید می‌کند که در ارتباط انتقال معنی مهم است، حال این انتقال با زبان انجام گیرد یا با وسیلة دیگری.
آرانگارن به هنگام توضیح دربارة انتقال و دریافت پیام می‌گوید:
باید توجه کرد که دریافت کننده پیام الزاماً نباید یک انسان باشد بلکه می‌تواند یک دستگاه الکترونیکی باشد. به همین ترتیب منتشر کننده پیام نیز الزاماً نباید انسان باشد، بلکه می‌تواند یک دستگاه الکترونیکی باشد. سرانجام به مسئله‌ای که باید توجه کرد این است که مقصود از پیام همان معنای روزمرة آن بدون هیچ گونه توضیح اضافی دیگری است.
عده‌ای از کارشناسان ارتباط در تعریفهای خود حتی وجود ارتباط را در مورد روابط بین ماشینهای خودکار و یا وراثت نیز ذکر کرده‌اند. کلودشنن در این باره می‌گوید:
امروزه تمام ارتباط در یک معنای وسیع به کار می‌رود و شامل تمام روشها و ساز و کارها و طرز کار دستگاههایی است که یکی بر دیگری تاثیر می‌گذارد. به عنوان مثال دستگاهی که قادر است به طور خودکار یک هواپیما را کنترل و جهت حرکت آن را تنظیم کند اگر بر یک موشک‌انداز خودکار تاثیر بگذارد و این موشک انداز تحت تاثیر عبور این هواپیما به طور خودکار به کار افتد و آن را منهدم کند ارتباط روی داده است.
جرج میلر در کتاب ارتباط زبان و معنی به ارتباط بین ماشینها و حتی ارتباط در وراثت اشاره می‌کند.
و سرانجام تعریف جرج گوردن در مورد ارتباط زمینه‌ای فوق‌العاده وسیع برای ارتباط مطرح کرده است. او در کتاب زبانهای ارتباط می‌گوید:«هر چیزی که انسان انجام می‌دهد به نحوی با مفهوم عمومی ارتباط مربوط است.»
رونالد بنژ نیز گسترة عظیمی برای ارتباط قایل شده است و می‌گوید:«هیچ چیز هویت پیدا نمی‌کند. مگر در سایة ایجاد ارتباط.»
آخرین تعریفی که به آن اشاره می‌کنم، تعریفی است از دنیس لانگی و میشل شین که در فرهنگ لغات ارتباطات، سال۱۹۸۶ آمده است. آنها می‌نویسند:
«ارتباط عبارت است از فراگرد انتقال اطلاعات با وسایل ارتباطی گوناگون از یک نقطه، یک شخص، یا یک دستگاه به دیگر ا ن.ُ
● تعریف پیشنهادی برای ارتباط
به هر حال با توجه به تعاریف فوق می‌توان گفت: «ارتباط عبارت از فراگرد انتقال پیام از سوی فرستنده برای گیرنده مشروط بر اینکه تأثیری بجای گذاشته‌ باشد» یا در تعریف دیگری می‌توانیم به این نتیجه برسیم که: ارتباط یعنی همانا دیده‌شدن، شنیده‌شدن، فهمیده‌شدن و حاصل‌شدن از سوی دیگران است و هم‌چنین دیدن،‌ شنیدن، درک و پذیرش روح آنهاست و اینجا است که می‌گوییم ارتباط برقرار شده است.
● انواع روابط انسانی از دیدگاه بوبر
مارتین بوبرmartin buber) )فیلسوف اتریشی به سه نوع رابطه با استفاده از تعابیر شاعرانه اشاره می‌کنند.
۱) رابطه من و آن I- IT Communication
۲) رابطه من و شما I- You Communication
۳) رابطه من و تو I- Thou Communication
▪ ارتباط من و آن
در رابطه من و آن، انسانها با یکدیگر برخورد های کاملا غیر مشخصی دارند و تقریبا با آنها همچون اشیاء برخورد می‌کنند. در رابطه من و آن، به طرف مقابل زیاد اعتماد نمی‌کنیم. حتی اصلا اهمیتی نمی‌دهیم که چنین آدمی وجود دارد(رابطه با فروشندگان، کارکنان رستورانها، و کارمندان ادرات و... )
در خانواده‌های سازمان نایافته، پدر و مادر فرزندان خود را نادیده می‌گیرند و با فرزندان خود همچون اشیاء برخورد می‌کنند و آنها را انسانهای بی‌همتا و بی‌نظیر در نظر نمی‌گیرند.
▪ ارتباط من و شما
دومین سطح رابطه از نظر بوبر، ارتباط من و شما است که اکثر تعاملات انسان در زمره این ارتباطات می گنجد. ارتباط من و شما حد وسط ارتباطات غیر فردی و میان فردی است. در این نوع ارتباطات، طرفین با یکدیگر مثل اشیاء برخورد نمی‌کنند. اما فردیت یکدیگر را به طور کامل به رسمیت نمی‌شناسند. (گفتگو با فروشنده کتاب، گفتگوی شما یا همکاری‌ها در این گونه تعاملات)، شما دیگران را به واسطه نقشی که دارند به رسمیت می‌شناسید و به فردیت آنها بها نمی‌دهید. در محیط کار نیز اکثر روابط از نوع روابط من و شماست.
ارتباط ما با دیگران در عرصه‌های اجتماعی در مقایسه با ارتباط با عزیزانمان عمق کمتری دارد.به این ترتیب ارتباط ما با دوستان اتفاقی، همکاران، بستگان دورمان از نوع ارتباط من و شماست.
▪ ارتباط من و تو
نادرترین نوع ارتباط، ارتباط من و تو است. به نظر بوبر، این نوع ارتباط، عالی‌ترین شکل گفتگوی انسانی است. چون طرفین رابطه، یکدیگر را موجوداتی ارزشمند و ارجمند و بی‌همتا می‌بینند. وقتی در سطح من و تو ارتباط برقرار می کنیم به تمامیت و فردیت دیگران توجه می‌دهیم. دیگر با آنها متناسب با نقش‌های اجتماعی آنها برخورد نمی‌کنیم. و آنها را انسانهای بی‌همتا می‌بینیم که کلیت وجود آنها را قبول داریم. در ضمن در ارتباطات من و تو، خودمان را نمی‌پوشانیم و بر چهره خود نقاب نمی زنیم بلکه تمام مکنونات قلبی خود را فاش می‌کنیم. و مزیت‌ها، عیب‌ها ، و امیدها ترسها و نقاط قوت و ضعف خود را با آنها در میان می‌گذاریم.
به نظر بوبر در روابط من و تو به طور تمام و کمال انسان می‌شویم و در تعاملات خالصانه رفتار می‌کنیم.
به نظر بوبر، اکثر ارتباط انسانها در واقع «ظاهر سازی» هستند. یعنی طرفین سخت مراقب چهره و تصویر خود هستند و مدام در بند این هستند که خودشان را چطور جلوه دهند و به نمایش بگذارند. اما در روابط من و تو، انسانها همانهایی هستند که «هستند» و ماهیت و احساس واقعی خود را فاش می‌سازند از نظر بوبر ارتباط من و تو کاملا میان فردی است. زیرا در این نوع برخوردها. انسانها یکدیگر را اشخاصی کامل و زنده می‌بینند.
روابط من و تو زیاد رایج نیستند. زیرا نمی‌توانیم مکنونات قلبی خود را با هر کسی در میان بگذاریم. انسانها دوست ندارند برای هر کسی در دل و با هر کسی رابطه خصوصی برقرار کنند به همین دلیل روابط و ارتباطات من و تو بسیار کمیاب و مظهر روابط میان فردی کامل است. (جولیاتی. ۱۳۷۹، ص ۴۵-۴۹)
بی‌تردید در شمردن انواع ارتباط، می‌توانیم انواع دیگر کنش ارتباطی را بیابیم ولی آنچه که مسلم است این است که ارتباط در هر قالبی بگنجد، پیامش مثبت است و سازنده، البته اگر محتوای ارتباط هدفمند و خیرگرایانه باشد و در غیر این صورت پیام‌های منفی، آسیب‌زا هم می‌تواند در قالب پیام‌های ارتباطی بگنجد. به هر صورت آنچه که در یک پیام مهم است، تأثیر می‌باشد و رساندن پیام به گیرنده پیام.
● ویژگی‌های ارتباطات انسانی
از آنجایی که ارتباط بر اساس تعاریف فوق یک فراگرد محسوب می‌شود. این فراگرد دارای ویژگی‌های زیر است.
۱) میان‌کنشی بودن ارتباط
هنگامی که می‌گوییم فرآیند ارتباط میان کنشی است، ما خود به خود بر آن باور گرایش خواهیم داشت که، این فراگرد بر پویایی رابطه میان انسانها استوار است. اکثر جامعه شناسان و دست اندرکاران علوم اجتماعی به معنی وسیع کلمه، میان کنش یا کنش متقابل را در مورد ارتباطات مبادله دو سویه پیامها بین دو انسانی که به عمل ارتباطی پرداخته‌اند می‌دانند که به تغییر و دگرگونی در یکی از آنها یا هر دوی آنها می‌انجامد.
میان کنش زمانی رخ می‌دهد که یک جریان و رابطه داد و ستدی دربین اجزای آن فراگرد به وجود آید. میان کنش در ارتباطات عموما به تبادل پیامها اطلاق می‌شود که میان دو نفر در جریان است که این خود، منتج به تغییر در پیامها شود. به گونه‌ای روشن، وقتی دو نفر در فراگرد ارتباطی درگیر می‌شوند، در تمام لحظه‌های تبادل و میان کنش، هر یک دگرگون می‌شوند و این دگرگونی خود ناشی از دگرگونی در نگرشها و تمایلات هر یک از آنها است. پیامها چه کلامی و چه غیر کلامی، تاثیری در طرف مقابل می‌گذارند و آن تاثیر منجر به دگرگونی در نگرشها و رفتارهای فرد مقابل می‌شود و او را بر آن می‌دارد که از طریق مکانیزم باز خور عکس العملی نشان دهد که متمایز با آنچه که قبلا خود نشان داده است، باشد. این خود، در فرستنده پیام تاثیر می‌گذارد و او نیز دگرگون می‌شود و ممکن است با شدت بیشتر به کار خود ادامه دهد و یا اینکه از تاب و توان گذشته خود بکاهد.
گاه ممکن است چنین به نظر آید که فقط یکی از طرفین فراگرد ارتباطی دگرگون شده است و طرف دیگر تغییری از خود نشان نمی دهد. پژوهشهای دقیق و خرده نگر، نشان داده‌اند که چنین نیست. هر دو طرف فراگرد ارتباطی تغییر می‌پذیرند، هر چند که ممکن است یکی از آنها چنین تغییری را کمتر از خود بروز دهد و سعی در پنهان کردن احساس و رفتار خود کند. خواه ناخواه انسانی که در فراگرد ارتباطی درگیر شده است. دگرگون می‌شود و این دگرگونی با شدت و ضعف در او نمایان خواهد شد گاه دگرگونی در باورها و نگرشها است، و گاه در احساسات و زمانی در رفتار.
در ارتباطات آنچه میان دو نفر مبادله می‌شود پیام است. پیام عموما به آنچه نوشته و یا گفته می‌شود اطلاق می‌شود. اما باید توجه داشت که پیام فقط به گفتار و نوشتار خاتمه نمی‌یابد. بخش عظیمی از پیامهایی که میان مردم مبادله می‌شود در کسوت گفتار و نوشتار نمی‌آید. بلکه اعمالی هستند که بیشتر انجام می‌دهند و حرکاتی که از آنان به منصه ظهور می‌رسند.
به عبارت دیگر، رفتارها، طرز لباس پوشیدن، بلندی و کوتاهی موی سر و یا ریش، نوع وسیله نقلیه که استفاده می‌کنند. همه و همه پیامی هستند که از فردی به دیگری منتقل می‌شود و به او تفهیم می‌کند که طرف مقابل چگونه آدمی است و چگونه می‌اندیشد و چه احساسی دارد. اگر چیزی که ما می‌پوشیم و یا حرکتی که انجام می‌دهیم معنی خاصی را به دیگران منتقل می‌کند. می‌تواند پیامی از سوی ما به آنان باشد و آن هم می‌تواند هم در سطح ملی و هم در سطح بین‌المللی ارتباطی را به وجود آورد (فرهنگی، ۱۳۷۹، ص ۲۴-۲۲)
۲) تعاملی یا مراوده‌ای بودن ارتباط
فراگرد ارتباطی در محیط شکل می‌گیرد و انجام می‌پذیرد. محیط نه تنها به فراگرد ارتباطی و نوع آن تاثیر می‌گذارد. بلکه به ادراکات( perception) ، آنچه بین خود ردو بدل می‌کنیم. و حتی در سطحی که ارتباط می‌گیریم نیز تاثیر می‌گذارد. ما در خلاء با یکدیگر ارتباط نمی‌گیریم.
کنشها و واکنشهای ما در مقابل یکدیگر در چارجوب نظامهای اجتماعی( social system)و شرایط فیزیکی حاکم برماست. آنچه شما در خانه با والدین یا خواهران و برادران خود در میان می‌گذارید، کاملاً متفاوت از آن است که در دانشگاه یا کارخانه با دوستان خود در میان می‌گذارید. یا به استادان و رؤسای خود می‌گویید. علاوه بر این، آنگونه که شما به جهان و دگرگونیهای آن می‌نگرید با توجه به عوامل محیطی و نظام اجتماعی بر رفتار ارتباطی شما اثر می‌گذارد. محیط فیزیکی و شرایط اجتماعی که در آن قرار می‌گیریم نگرش و رفتار ما را همانگونه که دیدیم تغییر می‌دهد و در نتیجه ما با دیگران همواره به گونه‌ای متفاوت ارتباط برقرار می‌کنیم. به عبارت دیگر ارتباط ما با دیگران موکول به وضعیت و شرایط حاکم برماست. ارتباط ما با دیگران همواره متفاوت است و ما خود نیز همواره در حالت متفاوتی نسبت به قبل خود هستیم. به گفته جیمزمک کر ا کسی James Mc crocks«رفتار ارتباطی ما تغییر پذیر است و ما در مورد یک واقعیت به گونه‌های متفاوت عمل می‌کنیم». بر این اساس. واقعیت در نظر ما با توجه به فراگرد ارتباطی ما با دیگران شکل می‌گیرد واقعیت آن چیزی است که از طریق ارتباط با دیگران برای ما پدید آمده است
مهمتر آنکه ما بخشی از «خود» را از طریق ارتباطات با دیگران در میان می‌گذاریم. بدین سان شدنی است که، ادراک ما از جهان- یا واقعیت از نظر ما- دائماً در معرض دگرگونی است و بستگی به آن دارد که در کجائیم و محیط جغرافیایی و شرایط اجتماعی و فرهنگی حاکم بر ما چگونه است و این عوامل بر روی ما در آن برهه خاص از زمان چه تاثیری گذارده‌اند. ممکن است برخی از ما این تجربه مشترک را داشته باشیم که پس از سالهای سال دوری، از دوستی که در دوره کودکی و یا دبیرستان با ما بوده و بسیار صمیمی بوده‌ایم روبرو شویم. آن دوست در گذشته نزدیکترین فرد به ما در زندگی بوده است، و ما از همه چیز یکدیگر با خبر بوده‌ایم. اما اینک پس از چند سال جدایی و تغییر شرایط اجتماعی و فرهنگی برای هر کدام از ما- یکی در دانشگاه و دیگری در محیط بسته کار- احساس می‌کنیم دیگر نمی‌توانیم به درستی با یکدیگر ارتباط داشته باشیم. حرف یکدیگر را نمی‌فهمیم و وجود یکدیگر را به راحتی نمی‌توانیم تحمل کنیم. چیز زیادی برای گفتن و در میان نهادن با یکدیگر نداریم. ارتباط بین ما با دشواری انجام می‌پذیرد. این دشواری از این رو پدید آمده است که ما دیگر در یک محیط و شرایط یکسان با یکدیگر نیستیم. یکی دانشجوست و دیگری کارگری ساده، یکی تجارب فراوانی در محیط کار بدست آورده است و دیگری دنیای وسیعی از تفکرات و آگاهیهای علمی به رویش گشوده شده است. دیگر نزدیکی و یگانگی گذشته نمی‌تواند بین ما دو نفر پدید آید. مگر آنکه باز ما دو نفر در شرایط یکسان قرار گیریم. نزدیکی intimacyکه در ارتباط بین شخص، مبحثی گسترده و جالب توجه است در حقیقت بر پایه‌های یکسان محیط جغرافیایی، اجتماعی و فرهنگی و نگرشی شکل می‌گیرد. تفاوت هر یک از عوامل فوق در طرفین ارتباط درجه نزدیکی را کاهش می‌دهد. این تجربه بیانگر این واقعیت است که ارتباط در فضا و محیطی که بر ادراک ما تاثیر دارد شکل می‌گیرد و این فضا یا محیط است که اشکال و شیوه‌های ارتباطی را برای ما رقم می‌زند. (همان منبع، ۱۳۷۹، ص ۲۷-۳۰).
۳) ارتباط یک تبادل است
نظریه پردازان قدیمی- همچون شنون و ویور(۱۹۴۹)- ارتباط را فرآیندی خطی می‌دانستند که طی آن منبع پیام را فرمول‌بندی و به گیرنده منتقل می‌کند. اما اکنون دیدگاههای تبادلی جای این نظریه را گرفته‌اند. در این دیدگاه ماهیت پویا و متغییر این فرآیند مورد توجه است و بر تاثیر و تاثر ارتباط برقرار کنندگان بر یکدیگر در یک سیستم دو سویه تاکید می‌شود. (هارجی و ساندرز و دیکسون،۱۳۷۷، ص۲۴).
۴) ارتباط اجتناب ناپذیر است
به نظر طرفداران دیدگاههای فراگیر در مورد اجزای ارتباط(مثلاً واتزلاویک و دیگران، ۱۹۶۷، شف‌لین،۱۹۷۴) در موقعیت‌های اجتماعی که افراد از حضور هم آگاهند و تحت تاثیر کارهای یکدیگر هستند گریزی از ارتباط نیست. به نظر کارسن carson (۱۹۶۹، ص۱۶) »هر گاه رفتار طرفین وابسته به یکدیگر باشد- و حتی اندکی نفوذ میان فردی وجود داشته باشد- می‌توان گفت که دو طرف با هم ارتباط دارند.» در اینجا یادآوری جمله معروف واتز لاویک و دیگران ضروری می‌نماید:«ما چاره‌ای جز ارتباط نداریم» برخی دیگر از محققان تعریف محدود‌تری از ارتباط ارائه می‌دهند. به نظر اکمن و فریزن (۱۹۶۹) زمانی ارتباط برقرار می‌شود که طرف رمز گردان به عمد پیامی برای طرف گوینده ارسال نماید. اما آیا طرف رمز گشا باید از منظور وی آگاهی داشته باشد؟ اگر طرف رمزگشا متوجه تعمد او نشد و بر همین اساس واکنش نشان داد(یا اصلاًَ عملی انجام نداد)چطور؟ آیا باز هم می‌توانیم بگوییم ارتباطی برقرار شده است؟ وینرwiener و دیگران(۱۹۷۲) نیز ارتباط را به مجموعه رفتارهایی محدود می‌کند که با یک رمز خاص هماهنگی داشته باشد، رمز اجتماعی مشترکی که سنبل‌ها را معنا نماید. اما باز هم می‌توان پرسید که یک رمز تا چه حد باید مشترک باشد؟ و رسمیت آن چقدر باید باشد تا بتوانیم آن را یک رمز محسوب کنیم؟
۵) ارتباط هدفمند است
یکی دیگر از ویژگیهای ارتباط، هدفمندی آن است: طرفین ارتباط هدفهایی دارند، آنها می‌خواهند از ارتباط خود نتیجه مطلوب بگیرند(برگر berger،۱۹۸۹). به نظر کلرمن kellerman (۱۹۹۲) یکی از نشانه‌های هدفمندی ارتباط این است که ارتباط به فعالیتی«تنظیم شده» تبدیل شود. یعنی ارتباط برقرار کنندگان صحبتها و اعمال خود را متناسب با اهداف خود و الزامات موجود پی‌ریزی کنند. این نکته با نظر وینوگراد winograd (۱۹۸۱) مبنی بر اینکه«تمامی چیزهایی که طرفین در برخوردهای اجتماعی خود ابراز می‌کنند ماحصل طرحی است برای تحقق یک هدف» هماهنگی کامل دارد. لنگرlanger و دیگران(۱۹۷۸) معتقدند که بخش اعظمی از ارتباط«بی‌فکر» صورت می‌گیرد. آنها بین فعالیت آگاهانه‌ای که در آن«افراد به دنیای خود توجه دارند و استراتژی‌های رفتاری خود را بر اساس اطلاعات دریافتی تدوین می‌کنند» و فعالیت ناآگاهانه که در آن«اطلاعات جدید عملاً پردازش نمی‌شود بلکه سناریوهای قدیمی که زمانی جدید بوده‌اند بطور قالبی احیاء می‌شوند» تمایز قائلند. کلرمن(۱۹۹۲) قاطعانه می‌گوید: «ارتباط هم هدفمند استراتژیک است و هم خودکار». او معتقد است که می‌توان بدون هر گونه آگاهی هوشیارانه‌ای به بازبینی رفتار هدفمند پرداخت. خلاصه هدفمندی ارتباط به این معنی نیست که الزاماً هوشیاری کاملی بر جریان ارتباط حاکم باشد. علیرغم اینکه تعهد، کنترل و آگاهی از جمله بخشهای بسیار مهم مفهوم ارتباط، بعنوان فعالیتی ماهرانه، هستند. اما ظاهراً بسیاری از زنجیره‌های قبلاً تمرین شده را می‌توان در پس ذهن نیز انجام داد(برشیلد bereschield،۱۹۸۳). ما پس از کسب مهارتها می‌توانیم آنها را«بدون» تفکر هوشیارانه انجام دهیم. اما گاهی این عدم آگاهی می‌تواند موجب عدم توفیق برخوردها شود لنگر(۱۹۹۲) تاکید می‌کند که:
عدم آگاهی از انتخاب کلمات در هنگام صحبت ما را از فرآیندی که به نفع ماست محروم می‌سازد. عدم آگاهی از این انتخابها در هنگام گوش دادن به هنگام حرفهای دیگران نیز برای ما گران تمام می‌شود...اگر رویکرد آگاهانه‌ای داشته باشیم که در آن از سایر چشم‌اندازها و باورها نیز مطلع گردیم آنگاه میزان کنترل ما بر ارتباط افزایش خواهد یافت. (همان منبع، ۱۳۷۷، ص ۲۵-۲۶)
۶) ارتباط چند بعدی است. یکی دیگر از ویژگیهای مهم ارتباط، چند بعدی بودن آنهاست، چون پیام‌ها بندرت به صورت جداگانه و مجزا مبادله می‌شوند. واتز لاویک و دیگران(۱۹۶۷) متوجه شده‌اند که فرآیند ارتباط در دو سطح مجزا اما به هم مرتبط روی می‌دهد. سطح اول مربوط به محتوی است و با موضوع اصلی مرتبط است. مثلاً صحبت درباره فیلم دیشب، انتخاب رستوران، تشریح نظریه نسبیت، و موضوعات دیگر. این مساله موضوع گفتگو را تشکیل می‌دهند و وقتی به آنچه در هنگام ارتباط روی داده فکر می‌کنیم، معمولاً همین مساله به ذهن ما خطور می‌کنند.
اما این کل ماجرا نیست. ارتباط جنبه‌های دیگری هم دارد که کمتر مشهودند. مثلاً فرافکنی هویت در حین مذاکره درباره رابطه، و یا تعریف ارتباط از سوی تعامل کنندگان. تعامل کنندگان با انتخاب موضوع بحث(و موضوعاتی که باید از آنها اجتناب کرد)، بخصوص با انتخاب کلمات و شکلهای ابراز، لهجه‌ها، سرعت گفتار و کل ویژگی‌ها و رفتارهای غیر کلامی، به ارائه خود self-presentatonیا کنترل برداشت می‌پردازند. منظور تعامل کننده، ارائه مثبت خود در نظر عموم و اصولاً ارائه خود به شکلی خوشایند است.
ایجاد برداشتی صحیح و مطلوب در اذهان، چند فایده مهم دارد، از جمله اینکه علاوه بر پاداشهای مادی، منافع اجتماعی همچون تایید، دوستی و اقتدار را هم در پی دارد. گافمنgaffman درسا ل(۱۹۵۹)بر اهمیت حفظ صورتکها- که در واقع ابزار ارزشمندی شخص هستند- توسط بازگران اجتماعی تاکید می‌ورزد- صورتک عبارت است از ابزار ارزشمندی خودمان در حضور دیگران- گافمن متوجه شد که بازیگران اجتماعی نه تنها سعی می‌کنند صورتک خود را حفظ کنند، بلکه مراقب هستند تا صورتک طرف مقابل را نیز بی‌اعتبار نسازند. براون و لوینسون (۱۹۷۸) در یکی از فصول ارزشمند کتاب خود به این نکته اشاره می‌کنند که مودب بودن، شیوه‌ای برای کاهش احتمال لو رفتن صورتک است. (همان منبع،۱۳۷۷، ص۲۷).
۷) ارتباط برگشت ناپذیر است.
به بیان ساده می‌توان گفت که وقتی چیزی را گفتیم نمی‌توانیم آن را«پس بگیریم» گاهی با فاش کردن یک راز، اعتماد دیگران را از خودمان سلب می‌کنیم اما دیگر کار از کار گذشته است، و گفته‌ ما برگشت‌ناپذیر است.
البته منظور این نیست که نمی‌توان پیامدهای شخصی و رابطه‌ای این عمل را اصلاح کرد. ما برای اصلاح وقایع و برای آنکه کمتر سرزنش شویم باید ماجرا را دوباره تعریف کنیم، به همین خاطر به مکانیسم شرح account متوسل می‌شویم. منظور ما از شرح، توضیح دادن اعمال مبهم و مشکل آفرین است. (همان منبع، ۱۳۷۷، ص۲۸).
وظایف ارتباطات وظیفه اصلی ارتباطات انسانی و دگرگونی ، سازش با دگرگونی است. ما در اینجا به چهار وظیفه ارتباطات که عبارتند از: وظیفه پیوستگی، اطلاعاتی و استدراکی و تاثیرگذاری و تصدیق می‌پردازیم.
ـ وظیفه پیوستگی( affinity function)یکی از وظایف ارتباطات استقرار، ابقاء و دگرگونی روابط اجتماعی است. بدون شک بسیاری از ما از این رو به ارتباطات روی می‌آوریم تا به دیگران بپیوندیم، و خود را با دگرگونی‌هایی که از آن حادث می‌شود سازگار کنیم. این وظیفه عموماً بیانگر وجود و یا عدم وجود جاذبه، نزدیکی. تشابه و اشتراک بین مردم است. دو نفر یکدیگر را می‌بینند. ارتباطات موجب ایجاد یا افزایش و یا بر عکس موجب از بین رفتن و یا کاهش پیوستگی میان طرفین ارتباط یا اشخاص می‌شود.
ـ وظیفه اطلاعاتی و استدراکی
اکثر دانشمندان ارتباطات بر این باورند که یکی از مهمترین وظایف ارتباطات، وظیفه اطلاعاتی و استدراکی است که موجب افزایش استدراک از طرف مقابل فراگرد ارتباطات یا افزایش اطلاعات می‌شود. یکی از کارهایی را که ارتباطات می‌کند، همانطور که اشاره شد، فرستادن و دریافت پیام و یا به عبارتی اطلاعات است که به نوبه خود می‌تواند موجب تفهیم و تفاهم بر حسب آنکه آیا پیام به درستی ارسال و دریافت شده باشد می‌شود. اگر ارتباطات را فراگرد ارسال و دریافت پیامهای نوشتاری، گفتاری و غیرکلامی(یاحرکتی) بدانیم که به منظور انتقال معنی و مفهوم از فردی به فرد دیگر و یا تاثیر و تاثر بر روی دیگران و یا نفوذ در آنان بکار می‌رود، در آن صورت ما بدین خاطر با دیگران ارتباط برقرار می‌کنیم که تغییری در اطلاعات آنان بوجود آوریم و یا خود را با آنها سازش داده

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 31 مرداد 1391  4:53 AM
تشکرات از این پست
h2755621850
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط جتماعی

 

 

احترام؛ چیزی که این روزها کمتر می‌بینید
 
ساده است؛ آن قدر ساده که دیگر دارد پیش پا افتاده می‌شود. آن‌قدر پیش پا افتاده که دیگر دلمان نمی‌خواهد راجع به آن حرف بزنیم.
به همدیگر احترام نمی‌‌گذاریم واقعا نمی‌گذاریم. از خودمان نمی‌پرسیم، چرا به همدیگر احترام نمی‌گذاریم؟ در واقع دیگر به زمانی که بی‌اهمیت بشود،‌نزدیک شده‌ایم.
وقتی پای حرف موسفیدها می‌نشینیم هنوز می‌شنویم که؛ ما در مقابل پدر و مادرمان، پایمان را دراز نمی‌کردیم. ما در مقابل پدر و مادرمان با صدای بلند حرف نمی‌زدیم. با آنها یک و دو نمی‌کردیم.
به آنها احترام می‌گذاشتیم. جالب است که نسل فعلی یا لااقل تعداد زیادی از بچه‌های نسل سوم، وقتی چنین حرف‌هایی را می‌شنوند فقط به همدیگر نگاه می‌کنند و در کمال متانت و ادب پوزخند می‌زنند.
بچه‌های جوان و نوجوان، بارها این قصه و حکایت‌های تکراری مثل این را از دهان امثال من و شما شنیده‌اند. دیگر به نظرشان این قصه‌ها کهنه و قدیمی شده است. آنها جوانند و می‌خواهند چیزهای جدید و نو بشنوند.
دیگر الان همه می‌دانند که در دوره «گذار» هستیم. داریم از «سنت» به طرف «مدرنیته» حرکت می‌کنیم و در واقع زندگی‌هایمان ملغمه‌ای از سنت و مدرنیته است. شاید این زندگی قاطی‌پاطی شده ما،‌مال این باشد که تکلیفمان با خودمان روشن نیست. نمی‌دانیم که دلمان می‌خواهد سنتی باشیم یا مدرن بودن را می‌پسندیم؟ جالب است که هر دو بخش، جذابیت‌هایی دارند.
می‌خواهیم با افکار سنتی، زندگی مدرن و لوکس داشته باشیم و حتی برعکس با افکار مدرن،‌دو دستی به سنت‌هایی چسبیده‌ایم که برای بعضی‌هایش هیچ توجیهی نداریم و نمی‌دانیم برای چه به آنها چسبیده‌ایم؟ چند مثال، موضوع احترام گذاشتن را روشن می‌‌کند. دلمان می‌خواهد همیشه احترام ببینیم.
گمان می‌بریم که به دیگران احترام می‌گذاریم. وقتی در یک هوای سرد پاییزی که آفتاب کمرنگی، سوز هوا را می‌شکست به یک بیمارستان بزرگ مجهز و معروف تهران رفتم با انواع احترام گذاشتن و بی‌احترامی مواجه شدم. می‌خواستم نزد پزشک عمومی بروم جهت معاینه و مشاوره باید در صف طویلی می‌ایستادم که خب، ماها بعد از این همه سال اگر در کاری حرفه‌ای شده باشیم!‌آن هم ایستادن توی صف است! ایستادم.
اما جالب است که به نظر می‌آمد، فقط به نظر می‌آمد که چند نفری بیشتر جلوی من نیستند تا به مقصد برسم. چون مدام آدم‌هایی می‌آمدند و می‌ایستادند و می‌گفتند: من اینجا بودم یا من اینجا جا گرفتم یا این آقا پشت سر من بود یا من جلوی این خانم ایستاده بودم و... وای به حال آنکه پیر بود دردمند یا جوان بود، و رنجور. چون بعد از تمام این مکالمات و مکاشفه تعیین جای هر کس! بالاخره به این بحث می‌رسیدیم که؛جوان‌های امروزی اصلا نمی‌دانند احترام گذاشتن یعنی چه؟
بزرگتری و کوچکتری یعنی چه؟و... بحث در زمینه احترام گذاشتن بالا می‌گرفت تا اینکه همه با هم در یک نقطه مشترک، متحد می‌شدند و آن هم این بود که مسئول پذیرش و تعیین وقت، مقصر است.
چون به جای اینکه پاسخگوی مردم دردمندی باشد که مدتی است توی صف ایستاده‌اند، به همکارانش وقت می‌دهد که دفترچه‌های بیمه را مدام زیر دستش سر می‌دهند که لابد برای آشنایان و اقوام و بستگان وقت بگیرند! نکته جالب این است که در قسمت‌های مختلف بیمارستان، روی در و دیوار،‌اعلامیه‌هایی چسبانده‌اند مبنی بر اینکه پرسنل نباید برای فک و فامیل‌هایشان پارتی بازی کنند وگرنه توسط مدیریت توبیخ می‌شوند.
جالب‌تر اینکه مدیریت اصلا به هیچ اعتراضی توجهی نمی‌کندو هیچ آدم معترضی را به محل کارش راه نمی‌دهد! اینجاست که باید بپرسیم پس موضوع «طرح تکریم ارباب رجوع» یعنی چه؟ باور کنید بنده در سازمانها و ادارات مختلف، این کاغذ را که به دیوار چسبانده‌اند آن هم با گل و بته کامپیوتری دیده‌ام اما به غیر از مخلصم‌ یا چاکرم چیزی نشنیده‌ام و همیشه هم گفته‌ام که ای کاش مخلصان و چاکران، کمی احترام می‌دیدند تا احترام می‌گذاشتند.
در همان بیمارستان کذایی، وقتی نوبت ویزیت به خانمی همراه دخترش رسید و به داخل هدایت شد، اول یک نفر از پرسنل بیمارستان همراه یک بیمار - لابد فامیلش بود- داخل مطب دکتر رفت و برگشت، آن خانم و دخترش هم چنان منتظر بودند تا بتوانند به دکتر بگویند چه بیماری دارند، پرستاری همراه ۳ نفر بیمار که یکی از آنها یک آقای سر حال بود که سرم به دست داشت وارد اتاق شدند.
گویا صبر خانم لبریز شد که اعتراض کرد و صدای بد و بیراه گفتن بلند شد. خانم پرستار یک سیلی به دختر آن خانم زد و با خونسردی آمد بیرون و مامور انتظامات را صدا کرد.خانم بیمار معترض شد که این چه وضعی است که در مقابل اعتراض، به ما سیلی هم می‌زنند، مامور هم می‌آید که ما را بیرون کند؟! او نرفت که نرفت.
مدام دست‌هایش را مشت کرد و به هم می‌چسباند و می‌گفت: با دستبند ببریدم، نمی‌آیم،‌بیمارم، باید معاینه بشوم، منتظر مانده‌ام و حالا هم نوبتم است. حقم ضایع شده حالا باید تاوان پارتی بازی پرستار را هم من بدهم!!
بالاخره با پادرمیانی پلیس ، او را به اتاق مدیریت هدایت کردند، از آنچه بعداً بر او گذاشت اطلاعی در دست نیست چون وقایع پرهیجانی را پیش‌رو داشتیم. بعد از پایان این غائله، آقای دکتر بعد از ۴۵دقیقه معطل نگهداشتن خلایق بیمار، کیفش را برداشت و موقع بیرون رفتن از اتاق گفت: این خانم به من بی‌احترامی کرده. دیگر نمی‌توانم تحمل کنم! به همین راحتی، نتوانست بی‌احترامی را تحمل کند و گذاشت و رفت.
باور کنید به همین راحتی به حدود ۱۵ نفر بیمار منتظر را که چند نفرشان واقعا حال بدی داشتند و حتی یک نفر که روی برانکار دراز کشیده بود، بی‌احترامی کرد و رفت. باور کنید به همین راحتی این کار را کرد.
هرچه منتظر ماندیم دکتر از قهر بیاید بیرون نیامد. بعد هم یکی از خدمه را دیدیم که یک سینی غذا همراه نوشابه برای آقای دکتر برد که لااقل حالا که قهر کرده ضعف نکند!
سرتان را درد نیاورم دکتر آنقدر از اعتراض بی‌احترام آن بیمار ناراحت شده بود که حاضر نشد لااقل به خودش احترام بگذارد و بپذیرد او مقصر است که به مریض منتظرش احترام نگذاشته و حرف همکارش را پذیرفته است، بپذیرد که اگر بلد بود به خودش احترام بگذارد یا به حرفه‌اش یا لااقل به لباسی که پوشیده، باید به آن همه بیمار که منتظر بودند هم احترام بگذارد و کارش را ادامه دهد و واقعا اگر آن دکتر از آن خانم پرستار،‌ احترام دیده بود به یاد می‌آورد که این شغل ، از آن شغل‌های بسیار محترم است که یک سرش به مردم وصل است؛ همان مردمی که بیمارند، رنجورند و متاسفانه حضورشان در چنین بیمارستان‌هایی، نشانه بی‌پول بودنشان هم هست و اینها همان مردمی هستند که به امثال او نه فقط با دیده احترام می‌نگرند بلکه در عمل نیز با احترام رفتار می‌کنند اگر واقعا بلد بودند که به خودشان احترام بگذارند بدون شک می‌فهمیدند که مردم با آنها همچنان با احترام رفتار خواهند کرد و در نهایت آن که با خودشان آشتی می‌کردند.
صدیقه خانم یکی از همسایگان بسیار قدیمی و میانسالی است که هرازگاهی با قلب پرمهرش با چشمانی پراشک منزل ما را مزین به قدم‌های خسته‌ای می‌کند که گواهی از قلب شکسته نازکش می‌دهند.
هروقت از او می‌پرسم! حال شما چطور است؟ اشک می‌ریزد اما با لبخند می‌گوید: آمدم از بی‌احترامی بچه‌ها درد دل بکنم و شروع می‌کند به گفتن حرف‌هایی که خیلی قشنگ نیست؛ قصه‌ای تکراری که شنیدنش زجرآور و تکرارش ملال‌آور است.
اما هربار چنان با دقت گوش می‌کنم که گویی اولین بار است قصه بی‌احترامی بچه‌هایی را می‌شنوم که حالا دیگر خودشان پدر و مادر شده‌اند و به اصطلاح پا به سن گذاشته‌اند. قصه دختری که از بیمار بودن طولانی پدرش خسته شده و زیر لب گفته! پس چرا نمی‌میری؟ حکایت پسری که مدام به مادرش می‌گوید: فکر کردید کی هستید؟ برای ما چه کار کرده‌اید؟ اول اینکه هر کاری کرده‌اید وظیفه‌تان بوده، دوم اینکه وظیفه‌تان را هم درست انجام نمی‌دهید!
البته بی‌احترامی کردن فقط خاص رفتارهای افراد درون خانواده با همدیگر نیست. شاید اعضای خانواده، هر کدام به شکل متفاوتی محق باشند. شاید یکی از دلایل را بتوان ظرفیت‌های متفاوت افراد دانست. شاید زیاد احترام گذاشتن قشنگ نیست، شاید نوع احترام گذاشتن را در رفتارهایمان مشخص نکرده‌ایم.
مادری را می‌شناسم که مدام فرزند کوچکش را با القاب بی‌عرضه، تنبل و... صدا می‌زند، اما از اعضای فامیل انتظار دارد که به پسر کوچکش احترام بگذارند و شخصیت او را نادیده نگیرند.
کودک هم هاج و واج مانده که مفهوم احترام گذاشتن یعنی چه؟ وقتی که مدام موردهجوم بی‌احترامی است! وقتی سؤال می‌کند احترام گذاشتن چگونه است؟ و به چه کسی باید احترام بگذارد؟ جواب شایسته‌ای دریافت نمی‌کند؛ چون در خانواده‌ای که اعضای آن با تظاهر به دیگران می‌خواهند بگویند رفتاری محترمانه و محبت‌آمیز نسبت به یکدیگر دارند، اما این فقط ظاهر و رویه زندگی است و نه آنچه باید باشد، کودک ما چگونه می‌تواند درک صحیحی از معنای احترام داشته باشد؟!
در یک میهمانی فامیلی و یا دوستانه که همه به لطف محبت میزبان دور هم جمع شده‌اند بیش از آنکه صدای گفت‌وگو شنیده شود، صدای زنگ‌های متنوع موبایل و ارسال S.M.S و جوک برای همدیگر که فضا را اشغال کرده ، شنیده می‌شود. یک روز نوجوانی پرسید: وقتی شما جوان بودید و ما الان قصه‌اش را می‌شنویم میهمانی‌ها چگونه بود؟
واقعا تکنولوژی باعث شده آدم‌ها از همدیگر دور بشوند؟ این جواب را شنید؛ مردم در گذشته به همدیگر قلبا احترام می‌گذاشتند و از بودن با همدیگر لذت می‌بردند، الان به لطف تکنولوژی، زندگی کردن را فراموش کرده‌ایم. یادمان رفته است چگونه باید با یکدیگر رفتار کنیم. اما همه‌اش تقصیر تکنولوژی نیست. دلمان خواست زندگی‌ای را که غربی‌‌ها سال‌هاست می‌خواهند کنار بگذارند، تجربه کنیم، از همدیگر دور شویم و رفتارهایی را که سابقاً مهم وحتی قشنگ و بامعنی بود با رفتارهایی عوض کنیم که بعد با حسرت از آن یاد کنیم.
دیشب توی شیرینی فروشی، آقایی ناگهان پرسید: چرا بچه‌های ما به ما مدام بی‌احترامی می‌کنند؟ اگر در مقابل خواسته غیر منطقی‌شان مقاومت کنیم کم مانده است دست‌رویمان بلند کنند.
پسرم به من می‌گوید: به تو احترام می‌گذارم که نمی‌زنمت وگرنه حقت است! من مانده‌ام که چی حقم است؟ چرا نسل من که حتی هنوز با بزرگان و پدر و مادرش با احترام حرف می‌زند و با احترام رفتار می‌کند باید از جوانانی که نسل فعلی هستند، مدام بی‌احترامی ببیند. شیرینی فروش می‌گفت: چون به بچه‌هایمان زیاد بها داد‌ه‌ایم.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 31 مرداد 1391  4:54 AM
تشکرات از این پست
h2755621850
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط جتماعی

 

 

احساسات خود را کنترل کنید
احساسات خود را کنترل کنیدایـن بار میخواهیم درسی از کتاب تلنگرهای زندگی را برای شـما بازگو کنیم. ماجرای جالبی است. در رستوران مــحل بودیم که ناگهان یکی از مشتری هـا خونـسردی خــود را از دست داد و و کلماتی را بر زبان آورد که نباید میگفت. جریان از این قرار بود:
▪ مشتری: من این صورتحساب لعنتی رو پرداخت نمیکنم.
ـ متصدی: عذر می خـوام، امـا تـمـام افـراد ملزم به پرداخت صورتحسابشون هستند
▪ مشتری: شنیدی چی گفتم احمق، من پرداخت نمیکنم، شما دارید پول زیادی از مردم میگیرید.
ـ متصدی: اگر اشتباهی در جمع هزینه ها صـورت گـرفـته بـاشـه ما با کمال میل اونو رفع میکنیم. اجازه بدید من فیش شما رو ببینم.
▪ مشتری: مردیکه لعنتی شما دارین دزدی میکنین، من دیگه پامو اینجا نمی زارم.
حدس بزنید چه اتفاقی افتاد؟ بعد از اینکه ضـربـه مـحـکـمی بـه دهــان او وارد شد و تمام ظرف ها را شست و همه جا را طی کشید، کارکنان قهوه خانه او را مثل زباله بـه بــیرون پرت کردند. چه کار بی نظیری. آن آدم کم عقل مسـبـب وقـوع هـمه این اتفاقات دلخراش بود. دفعه بعد یاد میگیرد که بهتر است مثل یک فرد متشخص رفتار کند. در کار مساله شخصی وجود ندارد به طور حتم یکی از مهمترین مواردی که در زندگی وجود دارد کنترل احساس است.
عده بسیار زیادی از مردم نمی توانند بر احساست خـود غلبه کنند و به همین دلیل تمام فرصت های زندگی خود را از دست میدهند. این امر نقش بسیار مهمی را در زندگی شغلی شما ایفا میکند، زیرا بدون داشتن کنترل نفس تمام کارها بر هم می ریزد و به دیگران نشان می دهید که هیچ گونه کنترلی بر روی رفتار خود ندارید پس هنگامیکه شما نمیتوانید نفس خود را کنترل کنید چگونه میتوانید کارکنان یک شرکت را اداره کنید و یک تجارت بزرگ راه بیاندازید؟ اگر بر احساسات خود تسلط نداشته باشید هیچ گاه نمی توانید بر دیگران تسلط داشته باشید و آنها را مدیریت کنید. کسب و کار در روابط با مردم معنی پیدا میکند و اگر نتوانید بر احساسات خود غلبه کنید نه تنها موفق نمی شوید بلکه این امر باعث افت شما نیز می شود. عده ای از افراد آرامش و خونسردی خود را به راحتی و بر سر مسایل جزئی از دست می دهند و فقط می خواهند به شخص مقابل حمله ور شوند و تا می توانند او را کتک بزنند. اما توصیه ما به این دسته از افراد این است که از خواب غفلت بیدار شوند و واقعیات زندگی را آنچنان که هست ببینند.
مقایسه عقل و احساس رفتار انسانها بر پایه دو اصل استوار است:
▪ عقلانی
▪ عاطفی.
برای اکثر مردم بخش عاطفی غالب است. آنها تنها عواطف را به عنوان حکمران اعمال خود می شناسند. این رفتار تنها به دو دلیل از انسان سر میزند: یکی اینکه آنقدر تنبل هستند که توان فکر کردن در مورد مسایل مختلف را ندارند یا اینکه اصلا مغزی وجود ندارد که بتوانند به وسیله آن فکر کنند. عده بسیار کمی هم بر اساس عقل و منطق زندگی می کنند و همین تعداد کم هستند که جهان را اداره می کنند . آنها جزیی ترین مسایل را محاسبه می کنند و به احساسات خود اجازه نمی دهند که مانند سدی بر سر راه انجام کارهایشان قرار گیرند. اولین راه مبارزه با معضل عواطف کنترل خشم و جلوگیری از عصبانیت است. بعضی از افراد مثل دوستان، همکاران و حتی خبرنگاران برای رسیدن به اهداف خود شیوه خاصی دارند. آنها در ابتدا سعی می کنند شما را خشمگین کنند تا تعادل روحی خود را از دست داده و از دایره عقل و منطق خارج شوید. هنگامیکه خونسردی و آرامش از دست برود دیگر امکان فکر کردن وجود ندارد بنابراین آنها می توانند به آسانی به اهداف شوم خود دست پیدا کنند. اگر شخصی که در ابتدا داستان او را برای شما تعریف کردیم بعد از اینکه متوجه وجود اشکال در صورتحساب می شد به متصدی مراجعه می کرد و خواستار رفع نقص می شد، از وقوع تمام اتفاقات ناخوشایند جلوگیری می کرد. ولی در عوض آن مرد بدترین راه یعنی از دست دادن آرامش و خونسردی را انتخاب کرد و به همین دلیل چند دندان خود را از دست داد. احساسات خود را کنترل کنید در اینجا هدف دست کشیدن کامل از احساسات نیست بلکه باید به دیگران اثبات کنید که توانایی غلبه بر عواطف خود را در شراط مختلف دارید.
احساسات به طرق مختلف از قبیل: تن صدا، ایما و اشاره، ژست و ادا و اطوار منتقل میشوند.
پس برای کنترل احساسات باید به طور آگاهانه بر روی تمام موارد، از صحبت کردن گرفته تا حرکات بدن تسلط کامل داشته باشید. کنترل گفتار کنترل گفته هایی که از دهان شما خارج میشود بسیار آسان است. فقط کافی است در جواب سخنان توهین آمیز و ناخوشایند دهان خود را باز نکنید تا هیچ کلمه تحقیرآمیزی از آن خارج نشود. در این حالت ممکن است مورد توهین قرار گیرید اما همیشه به خاطر داشته باشید که تنها در حیطه کاری و به خاطر شغل شماست و به شخصیت درونی شما مربوط نمی شود. با چنین دیدی از زندگی هیچ کس هرگز نمی تواند شما را آزرده خاطر سازد. اگر کسی صدایش را برای شما بلند کرد و بحث و جدل راه انداخت، شما نباید واکنش مشابه در مقابل او انجام دهید.
کاری کنید که او به اعتماد به نفس شما پی برد و از فریاد زدن به شدت پرهیز کنید. با این کار اثبات میکنید که فرد خونسردی هستید و با اقتدار کامل میتوانید کار خود را دنبال کنید. تن صدای خود را بلند نکنید و از استدلال های منطقی بهره بگیرید. به خاطر هر مساله جزیی عصبانی نشوید. تنها چند استدلال منطقی می تواند همه چیز را به حالت عادی بازگرداند، البته شاید کمی وقتگیر باشد اما موفقیت نهایی از آن شماست. هیچ گاه پاسخ طعن آمیز و نیشدار به گفته های شخص مقابل ندهید. این امر تعجب افراد را بر می انگیزد، زیرا آنها میخواهند به درون شما نفوذ کنند اما شما به آنها این اجازه را نمی دهید. با این کار او عصبانی میشود و به شکل یک آدم احمق و نامعقول در می آید. واکنش اعضای بدن خود را کنترل کنید کنترل کردن عکس العمل های مختلف بدن کار آسانی نیست. همه ما هنگام عصبانیت واکنش های مخصوص به خود داریم که دیگران را متوجه احساسات ما می کند و نهایتا آنها را به سمت افکار درونی ما رهنمون میسازد.
باید تمرین کنید که در هر وضعیت عاطفی که به سر میبرید شرایط نرمال خود را حفظ کنید. با شنیدن خبر خوب یا بد تغییری در وضعیت ظاهری خود ایجاد نکنید تا شخص مقابل از احساس واقعی شما با خبر نشود. حرکات چشم و دهان خود را کنترل کنید، به طور طبیعی تنفس کنید و دستها و پاهای خود را بیش از اندازه تکان ندهید. برای مثال اگر بعد از شنیدن خبری با پای خود مکررا ضربه های آهسته به زمین وارد کنید این کار گویای این مطلب است که خبر مورد نظر باعث ایجاد عصبانیت در شما شده است، و شما میخواهید از این طریق خشم خود را تخلیه کنید. شخص مقابل به سرعت متوجه موضوع شده و می تواند برای شما عواقب خطرناکی را در بر داشته باشد. روح شما مانند یک زره جنگی است، هربار که عصبانی شوید باعث ایجاد سوراخ کوچکی در آن می شوید. با زیاد شدن این سوراخها دشمنان به راحتی می توانند به شما حمله ور شوند و سر شما را از بدن جدا کنند. پس سعی کنید هیچ گاه عصبانی نشوید و خونسردی خود را در تمام زمینه ها حفظ کنید. قضاوت دیگران در مورد شما اهمیت چندانی ندارد چون در مورد شخصیت شغلیتان قضاوت می کنند و خود واقعی شما را نمی شناسند پس به راحتی خشمگین نشوید تا بتوانید در شغل خود به موفقیت دست پیدا کنید.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 31 مرداد 1391  4:54 AM
تشکرات از این پست
h2755621850
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:موفقیت : روابط جتماعی

 

ارتباط انسانی از راه اینترنت
ارتباط انسانی از راه اینترنتبسیاری از فیلسوفانی كه درباره اینترنت نوشته اند این بحث را به میان كشیده اند كه ارتباط افراد از طریق اینترنت به شیوه های مختلف نسبت به انواع معمول و روزمره ی ارتباط كه باحضورجسمی افرادهمراه است،حالتی تقلیل یافته دارد.برای مثال «هیوبرت دریفوس» دركتاب خود با نام (درباب اینترنت) استدلال می كند كه:
(درك ما از واقعیت،اشیاء،افراد وتوانایی ما در برقراری ارتباط موثر با آنها به شیوه ای كه بدن ما به نحوی بی سروصدا در پس زمینه عمل می كند ارتباط دارد).
توانایی بدن ما در دستیابی به چیزها(اشیاء)،فراهم آورنده درك ما از واقعیت كاری است كه انجام می دهیم وآماده ایم كه انجام دهیم.
همه این امور را بدن ما آنقدر بی دردسر، فراگیرو موفق انجام می دهدكه ما ندرتاً متوجه آن می شویم،و این بدان علت است كه بدین سادگی به این نتیجه گیری می رسیم كه در فضای سیبرنتیكی(مجازی) می توان بدون حضور جسمی ارتباط برقرارنمود چراكه امكان ارتباطی كامل از این نوع [درفضای مجازی اینترنت] ناممكن است.
درك كردن اینكه چرا فیلسوفان این گونه مباحث را مطرح می كنند آسان است.به نظرمی رسد كه بسیاری از جنبه های ارتباط شخصی ما به تماس چهره به چهره و مستقیم نیاز داشته باشد.
برای مثال دریفوس استدلال می كند كه اعتماد به اشخاص دیگر تا حدی براساس این تجربه است كه آنها از آسیب پذیری ما در یك موقعیت رودرر و هنگامی كه فرصت استفاده از آن وجود دارد بهره نمی برند.
حتی اگر این استدلال را نپذیریم،به نظر می آید كه حقیقتی در این امر وجود دارد كه ما می توانیم به حد معینی از اطمینان به افراد هنگام دیدار مستقیم و شخصی با آنها دست یابیم كه درروابط آن لاین(بر روی شبكه) [حتی به صورت دیداری و شنیداری] در دسترس نیست.به خصوص امكان فریبكاری آشكار در یك موقعیت مستقیم و رودررو به حداقل می رسد.
همانطوركه گوردون گراهام و بسیاری دیگر اشاره كرده اند برروی اینترنت بسیار آسان است كه افراد را با اختراع كردن شخصیت هایی كاملاً تخیلی فریب داد،امری كه در دنیای غیرمجازی امكان آن بسیار مشكلتر است.بنابراین به این دلیل و دلایل مشابه عقیده بر اینست كه روابط از اینترنتی در مقایسه با روابط «واقعی» و همراه با حضورجسمی،روابطی ضعیف هستند.
اما پیش از نتیجه گیری نهایی باید اندكی دقت به خرج داد.یك دلیل برای احتیاط به خرج دادن در این نتیجه گیری نهایی اینست كه روابط غیرمجازی و واقعی در معرض انواعی ازتحریف قراردارند كه عمدتاً در روابط اینترنتی وجود ندارد.یكی از این تحریف ها به مسئله جذابیت جسمی مربوط می شود.نكته مهم دیگر این است كه ما براساس ادراكمان از جذابیت جسمی افراد استنباط های ناموجهی درباره افراد انجام می دهیم.برای مثال درپیامد آنچه روانشناسان «اثر مثبت هاله ای» می نامند،افراد جذابتر از لحاظ جسمی باهوشتر،اخلاقی تر، سازگارتر،بهتر و كارآمدتر شمرده می شوند و البته تنها جذابیت جسمی نیست كه بر قضاوت های ما درباره افراد تاثیر می گذارد.
ما همچنین درقضاوت درباره دیگران برنشانه هایی بسیار ازجمله سن،جنس،خصوصیات نژادی،سبك لباس پوشیدن،لهجه و طبقه اجتماعی متكی هستیم.
دلیل اینكه این نوع نشانه ها اغلب باعث قضاوت های تحریف شده درباره افراد می شود اینست كه ما از«نظریه های تلویحی شخصیت» استفاده می كنیم كه بركلیشه پردازی تكیه دارند.میراندا فریكر، فیلسوف معاصر به نمونه تخیلی جالب توجهی از این نوع فرآیند اشاره كرده است.
در رمان «كشتن مرغ مقلد» كه ماجرای آن در آلابامای آمریكا دردهه ۱۹۳۰ رخ می دهد،محاكمه مرد سیاه پوستی را به تصویر می كشد.هیأت منصفه ای تماماً سفیدپوست،حتی با وجودآنكه روشنست كه وی حقیقت را می گوید،با اعتقاد كامل شهادت او را قبول نمی كنند.نكته مهم اینست كه در آن فرهنگ و در آن زمان سیاه پوست بودن به نحوی كاملاً اشتباه، بیانگر فقدان اعتبار بود.یافتن مثالهای مشابه از زندگی واقعی در مورد كلیشه پردازی آسان است.
امرقابل توجه درارتباط از طریق اینترنت اینست كه خصوصیاتی كه معیار قضاوت ما درباره افراد در دنیای غیرمجازی است، در دنیای مجازی اینترنت عمدتاً مشاهده ناپذیر هستند.طنز قضیه دراینست كه مشخصه ارتباطات از طریق اینترنت یعنی فقدان رابطه چهره به چهره،نبود حضورجسمی-كه فریبكاری و جعل هویت آشكار را ممكن می كند-درعین حال مانع گرایش به كلیشه پردازی و هویت سازی می شود.البته نباید در مورد این نتیجه گیری مبالغه كرد.
حتی در روابطی كه كاملاً به واسطه كلمات نوشته شده است،مثلاً درگپ های اینترنتی،ما هنوز درباره افراد به داوری هایی دست می زنیم كه فراتر از شواهد موجود است.اما به هرحال این احتمال وجود دارد كه در این نوع ارتباط های اینترنتی عمدتاً براساس محتوای واقعی ارتباط با یك شخص داوری كنیم،كه با احتمال بیشتری بیانگر جنبه هایی از شخصیت افراد است كه خودشان آنها را مهم می شمرند.
پیامد این نكته این است كه ما در ارتباط های اینترنتی نسبت به ارتباط های معمول روزمره كنترل بیشتری بر آن جنبه هایی از شخصیت مان كه به دیگران عرضه می كنیم اعمال می ذاریم.از اینروست كه در مورد فریبكاری در رابطه اینترنتی نگرانی وجود دارد.اگر با كنترل كردن جنبه هایی ازشخصیت امان در ارتباط های آن لاین(بر روی شبكه) بتوانیم از اثرات بدتر گرایشمان به داوری كردن براساس كلیشه های توجیه ناپذیر و بی دلیل اجتناب كنیم،آنگاه امكان دارد ارتباط هایی ازطریق اینترنت،دست كم در برخی جنبه ها،نسبت به اغلب ارتباط های روزمره همراه با حضور جسمی،كمتر تحریف شده و بیشتر «واقعی» باشد.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 31 مرداد 1391  4:55 AM
تشکرات از این پست
h2755621850
دسترسی سریع به انجمن ها