0

بانک مقالات دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : انعكاس حماسه فتح خرمشهر در آيينه شعر ؛ خرم آن شهر كه در كشور دل جا دارد
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
حماسه خرمشهرحماسه اي شگفت، ژرف و تكان دهنده است. حماسه اي كه همچون نگيني تابناك بر تارك مقاومت مردم اين مرز و بوم مي درخشد و قلبها را از شور و ايمان سرشار مي سازد. اين حماسه در قلمرو سحرانگيز شعر و ادبيات پايداري هم از جايگاه رفيع و ويژه اي برخوردار است.آثاري كه در اين مورد خلق شده با رويكرد اجتماعي افزون تري روبرو شده، تا جايي كه برخي از اين آثار در
شمار شاهكارهاي ادب معاصر مرتبه اي ممتاز يافته اند وهمين منزلت موجب شده تا بر سر زبانها جاري شوند.
روانشاد دكتر سيد حسن حسيني در شرح غزل "غريبانه" در كتاب گزيده شعر جنگ و دفاع مقدس، چنين نوشته است: "گرفتن يا گل كردن و به تعبير اهل فرنگ"هيت" شدن يك شعر يا ترانه در گرو شرايط پيدا و پنهاني است كه به سختي تن به همنشيني با هم مي دهند. بايد در غم از دست رفتن خرمشهر سوخته باشي تا براي هميشه اين غزل پرويز بيگي با صداي حزن آور نوحه خوانان جنگ در دهليز جانت طبل عزا و حماسه را به صدا درآورد. بيگي حبيب آبادي را بايد با اين غزل شناخت."
در بررسي جلوه هاي حماسي خرمشهر مي توان گفت كه نخستين طيف از اشعار مربوط به حماسه خرمشهر، اشعاري است كه مربوط به ايام غم انگيز سقوط اين شهر مي باشد. در اين گونه اشعار، شاعر با بيان ستمي كه به اين شهر و ساكنان آن روا شده است لزوم جهاد تا پيروزي، يا همان شعار معروف دوران جنگ را يادآور مي شود كه: "جنگ جنگ تا پيروزي."
همچنين بسياري از شعرهاي مربوط به حماسه خرمشهر سروده شاعراني است كه خود در ميدانهاي نبرد حاضر بوده اند. حضور بسياري از شاعران در صحنه حماسه خرمشهر موجب شد تا جغرافياي اين منطقه در شعرها حضوري پررنگ داشته باشد و مخاطب بتواند فضا را با تمام عظمت فاجعه يا حماسه يا هنگام سقوط يا فتح خرمشهر احساس كند. در اكثر آثار شاعران واژگاني كه داراي حس گرم جنوبي است، مورد استفاده قرار گرفته است؛ همانند: شط نخل، خورشيد، خرما، كارون، زخم، اروند، شقايق، كربلا، مرغان مهاجر، بلم، تشنه، ساحل، سوخته و...
بخش قابل توجهي از اشعار حماسه خرمشهر مربوط به ستايش پايمردي، شجاعت و ايستادگي خستگي ناپذير آنان است، در اين آثار به شهيد محمد جهان آرا و شهيد محمد حسين فهميده به عنوان نماد ايستادگي نگريسته شده و اين شخصيتها مورد تحسين قرار گرفته اند.
از حيث قالب هم مي توان گفت كه اغلب قالبها، قالبهاي متداول شعر همچون غزل، مثنوي، رباعي، دوبيتي و آزاد به استقبال اين مفهوم شتافته اند. آن چه در پي مي آيد يادي و نگاهي است به سروده هايي كه هر يك سندي ارزنده و ماندگار از حماسه اي سرخ و باشكوه است و البته ذكر آثار تمامي شاعران كه در اين عرصه رسالت خويش را به انجام رسانيده اند، ميسر نمي باشد كه جاي پوزش بسيار دارد.

٭ حسين اسرافيلي:
باز خونين شهر ما، خرم شود
باز هر گلدسته اي پرچم شود

٭ محمود اكرامي:
شهري كه مي گويند شهر خورشيد باشد، همين جاست
شهري كه يوسف در آن جا ترس از برادر ندارد

٭ قيصر امين پور
تو همچون غنچه هاي چيده بودي
كه در پرپر شدن خنديده بودي
مگر راه حيات جاودان را
تو از فهميده ها، فهميده بودي

٭ آرش بارانپور:
آه اين كشف جاودان خونين شهر را/ با كدام زبان بايد سرود؟/ بگذار جهان بداند/ بر اين قوم قهرمان چه گذشته است/ بر خرمشهر/ كه درود عشق، هزاران بار/ بر خاك مقدس و پاكش باد...

٭ نادر بختياري:
با اين كه هزار بار ويران شده اي
در خاطر ما هنوز خرمشهري

٭ پرويز بيگي حبيب آبادي:
ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه
هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه

٭ تيمور ترنج:
هنوز هم از بندرگاه/بوي عرق تن كارگران مي آيد/باز گشته ايم/تا اين زخمي را/كه بر گرده خونين خاكمان نشانده اند/التيام دهيم

٭ كاظم جيرودي:
خرم آن شهر كه در كشور دل جا دارد
كوچه اي پر زگل لاله حمرا دارد

٭ احمد زارعي:
شهيدم! محمد! برادر! منم
كه در شهر خونين قدم مي زنم

٭ مجيد زماني اصل:
خرمشهر!/هرگز از خاطر نخواهيم برد/صميميت سيال تو را/ بوي نخلي كتفهايت را و شرجي ات را...

٭ حميد سبزواري:
به شهر آتش و خون و حماسه، خرمشهر
به پاي صبر زراهي دراز آمده ايم

٭ محمود شاهرخي:
الا شهرخرم، الا شهر خون
كه شد از ستم خاك تو لاله گون

٭ بهمن صالحي:
غم عظيم دل ما به دور شد زين فتح
كه جان مام وطن باد از شما مسرور

٭ محمدرضا عبدالملكيان:
مژده فتح خرمشهر/در ساعت چهار بعد از ظهر/در خيابان آزادي/غريو شادي در طوفان حنجره ها/ و اشك زلال شوق/در سپيده چشمان شهر...

٭ علي عدالتي:
الا شهر حماسه، شهر خرم
تو را دست خدا آزاد كرده است

٭ همايون عليدوستي:
اي چشمهايت تا ابد بيدار، خرمشهر
وي كوه عزمت همچنان ستوار، خرمشهر

٭ ناصر فيض:
خانه ام روزي در اين جا بود و نيست
آن طرف همسايه ما بود و نيست

٭ مشفق كاشاني:
نيست در ديباچه ياد تو جز تصوير فتح
آنچه در پيكار، شيران دلاور ديده اند

٭ سپيده كاشاني:
اي شهر خرم شهر، اي خاك گهرخيز
اي سينه، پر آذرت از غصه لبريز

٭ شيرينعلي گلمرادي:
به شهر سوخته سرفراز مي گويم
كه ايستاده چنين در فراز مي گويم

٭ يدا.. گودرزي:
اي شهر هميشه سبز و خرم
از خاطره ها نمي شوي گم

٭ محمدعلي محمدي:
خرمشهر/دستان اهتمام پر از خالي/چشمان انتظار نمكسود/دلهاي داغدار/شگفتا/اميدوار مثل اوان جنگ/اين جا هنوز جنگ به پايان نمي رسد...

٭ اميد مسعودي:
... شهري كه درآمد و شد كهكشاني از ستاره هاي خون آلود/پيروزي را معنا كرد/و استقامت را تفسير/هنوز هم ميل بودن دارد/خرمشهر

٭ علي موسوي گرمارودي:
بلند آستان، شهر خونين ما
ز تو خرم، آيين ما، دين ما

٭ سيميندخت وحيدي:
آه خونين شهر من، اي شهر من
دشمنت كي مي رهد از قهر من

٭ محمدرضا ياسري(چمن):
گر چه كارون باشد از ما تشنه تر بر آب عشق
همچو خرمشهر جاري آب دارد تاب عشق؟
٭ و...

٭ كامران شرفشاهي

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  10:00 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : معجزهاي كه خرمشهر را از صدام گرفت
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
مقدمه :
اكنون، جنگ تحميلي پايان يافته است، ولي خاطره دفاع مقدس به عنوان پايگاه هويت ملي، همچنان پابرجاست. به همين دليل، فتح خرمشهر، تنها فتح يك سرزمين باارزش نيست، بلكه فتح ارزشهايي است كه اسلام با كلام امام خميني در بين ما آفريد. سالگرد اين عمليات غرورآفرين و شگفتانگيز بر همه ظلمستيزان گرامي باد.
روز سوم خرداد ماه، سالگرد حماسه آزادي و فتح خرمشهر، پس از بيش از يك سال و نيم اشغال آن به دست نظاميان بعثي صدام است. اين روز بزرگ، خاطره بزرگ تاريخي است كه به يك ذهنيت مستمر در حافظه تاريخي ملت ايران بدل شده است. فتح خرمشهر، موجب هيجان عظيم و و برانگيختگي احساسات و عواطف پاك در ميان ملت ايران شد و دلهاي همه ايرانيان و مسلمانان جهان را به يكديگر نزديك كرد و همدلي و وحدت عملي بين اقشار ملت را برانگيخت.

از سوي ديگر، اين فتح بزرگ، موجب سرشكستگي صدام و نيز تلخكامي حاميان قدرتمند وي شد. صدام و نظاميان بعثي، همه همت، توان و تدبير خود را براي حفظ اشغال خرمشهر، از آغاز تصرف آن به كار گرفتند و اين شهر را به زعم خود به يك دژ نفوذناپذير تبديل كرده بودند. آنان با كشيدن حصارهاي دفاعي متعدد به دور اين شهر و احداث خاكريزهاي دفاعي گسترده، با تخريب خانههاي مردم و نيز ايجاد استحكامات گسترده، كه با تعبيه ميدانهاي مين و چيدن سيم خاردارهاي زيادي به دور آنان صورت گرفت، از پدافند قطعي خود براي حفظ اين شهر مطمئن شده و حتي فكر مقابله با عمليات احتمالي هوابرد و هليبرن از سوي نيروهاي ايراني را نيز كرده بودند و هرجا زميني مساعد براي فرود آمدن نيروها از هوا بود، آن ناحيه را با كاشتن عمودي تيرآهنبراي اقدام نظامي از آسمان، ناممكن ساخته بودند.

همه اين اقدامات، نشان از عزم جدي صدام براي ادامه اشغال اين شهر داشت. او حتي در نقشههاي منتشره از سوي خود، نام اين شهر را نيز عوض كرد و آن را «محمره» ناميد، تا ايرانيان از رسيدن به شهر خرم خود، مأيوس شوند. صدام حتي پس از 23 روز نبرد شبانهروزي رزمندگان اسلام در عمليات بيتالمقدس و درست هنگامي كه آنان به فتح خرمشهر نزديك ميشدند، همچنان به تقويت نيروهاي خود در اين شهر ميپرداخت و براي جلوگيري از پيروزي قطعي رزمندان اسلام، سربازان جديدي را وارد اين شهر ميكرد، به گونهاي كه بيشترين اسراي عمليات بيتالمقدس، از داخل شهر خرمشهر به اسارت گرفته شدند. به اسارت درآمدن حدود دوازده هزار نفر از نظاميان بعثي در اين شهر نامآور، حكايت از اراده جدي صدام براي در اهتزاز نگه داشتن پرچم دشمن بر بالاي خانههاي اين شهر داشت.

خرمشهر كه در آخرين روز عمليات بيتالمقدس از تصرف دشمن خارج شد، به صورت نماد موفقيت پرچمداران توحيد و علامت پيروزي قواي اسلام و عزت ايرانيان درآمد و مهري داغ به نشانه شكستي بزرگ بر پيشاني صدام گذاشت. اين عمليات و رشادتها و افتخاراتي كه رزمندگان اسلام آفريدند، اسطورهها را به واقعيت بدل كرد و دسترسي به اسطورهها را در عمل، امكانپذير ساخت.

در اين عمليات، شجاعت، از جانگذشتگي، فداكاري، صبر، آقايي، مقاومت و چيزهاي دست نيافتني، همه در صحنه عمل رخ داد. صدام پس از فتح خرمشهر در لاك دفاعي عميقتري نسبت به آنچه پيشتر انجام ميداد، فرو رفت و از اين به بعد بود كه احساس كرد، جنگي كه آغاز كرده بود، تا انقلاب اسلامي را از پاي درآورد، موجب تزلزل حكومت وي شده و اشغال سرزمين ايران، امكان كشانده شدن جنگ را به خاك او در پي دارد. هرچند صدام در اين شرايط نيز بيش از 2500 كيلومتر مربع از خاك ايران را همچنان در اشغال خود نگه داشت و مناطقي همچون نفتشهر، شلمچه، طلائيه، ارتفاعات قلاويزان، ارتفاعات سومار و ارتفاعات بحرين، همچنان پس از فتح خرمشهر نيز در اشغال دشمن باقي ماند و صدام نشان داد كه تنها با نبردي شجاعانه، دست از اشغالگري و سبعيت برميدارد.

فتح خرمشهر، يكي از نتايج بزرگ عمليات بيتالمقدس بود، ولي تنها نتيجه آن نبود. در اين نبرد كه يكي از مهمترين و گستردهترين عملياتها در دوران جنگ تحميلي است، حدود 5400 كيلومترمربع از خاك كشور كه در جنوب استان خوزستان به اشغال صداميان درآمده بود، آزاد شد. اين وسعت، چندين برابر مساحت چند كشور همجوار ايران است كه دشمن در آن با حداكثر توان نظامي خود؛ يعني با شش لشكر شامل سه لشكر زرهي، يك لشكر مكانيزه و دو لشكر پياده و ده تيپ مستقل پدافند ميكرد و با استفاده از 1400 دستگاه تانك، 1200 دستگاه نفربر زرهي و بيش از پانصد عراده توپخانه صحرايي و حدود هشتادهزار نيروي نظامي، اين منطقه را در كنترل خود داشت.

وجود موانع طبيعي در اطراف منطقه تحت اشغال؛ يعني رودخانه «كرخه نور» در شمال آن، رودخانه «كارون» در شرق و رودخانه «اروندرود» در جنوب و آبهاي «هورالهويزه» در غرب منطقه اشغالي و نيز وجود دشتهاي وسيع مناسب با مانور زرهي، كه ستون فقرات ارتش صدام را تشكيل ميداد ـ شرايط بسيار مناسبي را براي نيروهاي اشغالگر، پديد آورده بود كه با حمايت گسترده نيروي هوايي و آتشهاي وسيع پشتيباني، ميتوانست احساس كند كه در قلعه خيبر نشسته و امكان نفوذ به جبهه وي وجود ندارد.

اما چگونه اين منطقه وسيع از دست نيروهاي دشمن خارج شد؟ چه اتفاقي در بين نيروهاي ايراني افتاد كه آنان، توانستند، ظرف يك سال و اندي، همه سرزمينهاي تحت اشغال دشمن را آزاد و عملياتي به بزرگي عمليات بيتالمقدس را طراحي و اجرا كنند؟ آيا بر تسليحات و تجهيزات آنان افزوده شد؟ آيا كشوري به آنان كمك نظامي كرد؟ آيا حاميان صدام، دست از حمايت وي برداشتند؟ آيا تحريم تسليحاتي ايران شكسته شد؟ و آيا آمريكا، شوروي و اروپا، از حمايت گسترده تسليحاتي و اطلاعاتي صدام دست كشيدند؟

پاسخ همه اين پرسشها منفي است، ولي آنچه واقعيت دارد، اين است كه توان رزمي رزمندگان اسلام، گسترش عظيمي پيدا كرد. براي درك اين موضوع، بايد به تحول فكري و فرهنگي كه حضرت امام خميني(ره) با بروز جنگ در بين مردم ايران ايجاد كردند، انديشيد، كه حاصل آن در فتح خرمشهر ديده ميشود و به همين دليل امام خميني، فتح خرمشهر را «فتح ارزشها» ناميد.

امام خميني (ع)، اقدامات اساسي زير را براي برخورد با دشمن انجام داد و ذهن مردم ايران را در اين زمينه متحول ساخت:
1ـ ترس از بروز جنگ و نگراني از حمله نظامي، دشمن را با سخنان خود از دل مردم ايران بيرون راند.

2ـ دفاع را بر همه مردان و زنان به عنوان واجب كفايي اعلام نموده و ميدان جنگ را در اختيار همه مردم ايران گذاشت و فرمود كه «اذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير» (سوره حج).
بدين ترتيب، توان رزمي ايران به يكباره افزايش يافت و مشاركت آحاد مردم در دفاع رخ داد.

3ـ به همه رزمندگان اعلام كرد كه «شما ميتوانيد»، تنها «نصرت كنيد خدا را، تا نصرت كند شما را» و خدا مجاهدان راهش را بر قاعدين برتري بخشيد؛ «فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجرا عظيما».
4ـ او اعلام كرد كه شما پيروزيد، حتي اگر كشته شويد، زيرا به پيروزي عظيم شهادت ميرسيد «و ما بنا الا احدي الحسنيين».

5 ـ او از حضور همه استعدادها و همه اقشار مردم، بدون هيچ محدوديتي از نظر جسمي، سني، تحصيلاتي، قومي و... در جبهههاي جنگ استقبال كرد و راه ورود «نيروهاي داوطلب» را كه «بسيجي» خوانده ميشدند، براي مقابله با دشمن به جبههها باز كرد، براي همين، نسل جديدي از فداكاران و سرداران بزرگ، وارد عرصه دفاع شدند و كار طراحي نيروها و انجام عملياتها را بر عهده گرفتند؛ سرداراني مانند شهيدان حسين خرازي، حسن باقري، مهدي باكري، صياد شيرازي، منفرد نياكي، احمد متوسليان، احمد كاظمي، محمود شهبازي و صدها شهيد گمنام بزرگ ديگر.

درواقع، امام خميني به خوبي نقطه آغاز حركت براي ايستادن در مقابل دشمن را «شخصيتسازي فرهنگي جامعه» با انتقال آموزههاي اسلام در اين زمينه به عنوان سير اساسي تحول در جبهههاي نبرد تشخيص داده و دست به يك تحول عظيم فرهنگي در بين مردم زدند. ايشان از تحميل جنگ از سوي دشمن، فرصتي براي آشنايي مردم با فرهنگ دفاعي اسلام ساختند و ديدگاههاي زيباي اسلام را در اين زمينه به طور مرتب براي آحاد مردم بيان داشتند.

اقدام ديگري كه ايشان انجام دادند، اين بود كه با بيان نكات نامبرده، تحولي را در فرهنگ خانوادههاي ايراني به وجود آوردند، به گونهاي كه آنان با فرستادن فرزندان خود به جبهههاي جنگ، در جامعه شأن والايي يافتند و به اعزام فرزندانشان براي مقابله با دشمن افتخار ميكردند. پدران و مادران، خود مشوقان فرزندان خويش براي حضور در جبهههاي نبرد حق عليه باطل شدند و اين يك تحول عظيم روحي و فرهنگي بود. امام خميني به گونهاي سخن ميگفت و رفتار ميكرد كه جوانان ايراني، عاشق محيط جبههها ميشدند و كوچكترها از اينكه آنان را در جبههها نميپذيرفتد ـ به دليل كمي سن ـ گريه ميكردند.

علاوه بر اينها، رهبر كبير انقلاب اسلامي، دست به يك «الگوسازي» موفق زد. ايشان حسين فهميده را كه در زمان تلاش دشمن براي اشغال خرمشهر، دست به يك فداكاري بزرگ زد، الگوي همه جوانان و ايرانيان معرفي كرد و فرمود: «رهبر ما آن طفل سيزدهساله است كه نارنجك به خود ميبندد و به مقابله با تانك دشمن ميپردازد». ايشان با معرفي اين الگوي ماندگار، عملا به مردم نشان داد كه اسلام و جامعه اسلامي در عمل از چه شخصيتهايي استقبال ميكند و به چه انسانهايي ارج مينهد. ايشان از خود گذشتن، فدا كردن خود و فيسبيل الله بودن را الگوي مناسب انسانها معرفي كرد و قهرماني را در تسلط انسانها بر خويشتن دانست، براي همين، ايشان شهيد حسين فهميده را به عنوان يك الگوي «محبوب» و «مطلوب» به جامعه و مردم معرفي كرد.
لذا اين تحول عظيم فرهنگي، كه امام امت آفريد، موجب شد كه فداكارترين قشر جامعه در صحنه جنگ با دشمن حضور يافتند و حماسههاي بزرگ از جمله فتح خرمشهر را آفريدند. درواقع، فتح خرمشهر حاصل تركيبي از طراحيهاي درست، ابتكارات خوب و حضور انسانهاي والايي بود كه حاضر بودند در راه خداوند، جان خود را بر دست گرفته و با او معامله كنند.

اكنون، جنگ تحميلي پايان يافته است، ولي خاطره دفاع مقدس به عنوان پايگاه هويت ملي، همچنان پابرجاست. به همين دليل، فتح خرمشهر، تنها فتح يك سرزمين باارزش نيست، بلكه فتح ارزشهايي است كه اسلام با كلام امام خميني در بين ما آفريد. سالگرد اين عمليات غرورآفرين و شگفتانگيز بر همه ظلمستيزان گرامي باد.

نويسنده: حسين علايي

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  10:00 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : لغو قرارداد الجزاير به وسيله عراق و حمله به خرمشهر
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
در حالي كه هنوز خرمشهر در تب و تاب بمب گذاري هاي تروريستي عوامل حزب بعث و حزب خلق عرب، مي سوخت و مسوولين نظام مشغول پي گيري پرونده هاي آن ها بودند، عراق در مرز بصره، كه متصل به مرز خرمشهر بود، به تحركات مملوس نظامي دست زد ارتش عراق در اين منطقه به تقويت نيروهاي نظامي، احداث جاده، تاسيس دژهاي نظامي و ... مشغول بودند و هر از چند گاهي هم بين نيروهاي دو طرف آتش رد و بدل مي شد، اما آن چه بر وخامت اوضاع افزد اظهارات صدام حسين در هفدهم سپتامبر 1980 (بيست و ششم شهريور 1359) در شوراي فرماندهي انقلاب عراق راجع به قرار داد 1975 الجزاير بود. صدام در سخنراني خود گفت:
«طبق اين قرارداد دولت ايران به خواسته هاي خود در شط العرب (اروند رود) دست يافته، ولي مناطق كه در مرز زميني به عراق تعلق مي گرفته، به عراق تحويل نداده است. بدين جهت من در اين جا قرار داد ششم مارس 1975 الجزاير را از طرف عراق ملغي شده اعلام مي كنم»
برپايه ي اين تصميم تمام كشتي هايي كه، از اين به بعد از اروند رود عبور كنند بايد پرچم عراق را بر دكل هاي خود نصب كنند و تمام عوارض كشتي راني و حقوق آن ها متعلق به عراق است.
بدين ترتيب عراق با نقض قوانين بين المللي، روستاهاي خرمشهر كه مشرف به مرز بصره بود را زير آتش آرپي جي و گلوله قرار داد. روستاييان نيز كه بيشتر آن ها از افراد مستضعف بودند، چاره اي جز مهاجرت به شهر نداشتند.
مساله ي اسكان اين افراد و بيكاري آن ها؛ خود بر وخامت اوضاع حاكم بر شهر
مي افزود. با اين اعمال روابط ايران و عراق به تيرگي گراييد.
در بيست و نهم شهريور پايگاه دريايي خرمشهر دستور داد كليه ي كشتي هاي تجاري از اروند رود خارج شوند، اما به دليل نبودن امكان خروج سريع كشتي ها بيش از شصت كشتي در اروند رود باقي ماندند كه براثر درگيري هاي متقابل نابود شدند.
جنگي كه مدت ها قبل عراق از طريق عناصرمسلح و بمب گذاري و ... بر مردم ايران تحميل مي كرد، به طور رسمي از ساعت سيزده و سي دقيقه روز سي و يكم شهريور ماه 1359، يك روز قبل از بازگشايي مدارس، با حمله ي هوايي به فرودگاه هاي بزرگ ايران آغاز شد.
در اولين ساعات حمله، خرمشهر سه بار به وسيله ي 5 ميگ جنگي بمباران شد. در اين حملات بيش ترين خسارات به تاسيسات دريايي، ترمينال و گمرك خرمشهر وارد شد. توان نظامي جمهوري اسلامي در منطقه ي شلمچه ـ خرمشهر نسبت به نيروهاي نظامي عراق يك به چهار بود.
عراقي ها برآورد كرده بودند كه ظرف يك روز به كنار خرمشهر خواهند رسيد و در مدت دو يا سه روز خرمشهر را اشغال خواهند كرد و پس از عبور از پل خرمشهر ـ آبادان، آبادان را ظرف چند روز تصرف خواهند كرد و در كم تر از يك هفته تمام كرانه ي شمالي اروند رود را به چنگ خواهند آورد. در اولين روز تجاوز عراق به ايران، علي رغم مقاومت پاسگاه هاي مرزي، نيروهاي نظامي عراق توانستند پاسگاه مرزي شلمچه در غرب خرمشهر را تصرف كنند. حجم آتش خمپاره و توپ بر روي خرمشهر به حدي بود كه در همان ساعات اوليه، شصت نفر شهيد و بيش از صد و ده نفر به شدت مجروح شدند و كوي طالقاني كه مردمي مستضعف و تهي دست در آن ساكن بودند، به شدت ويران شد.
سخت ترين خزان
روز سي و يكم شهريور هزار و سيصد و پنجاه و نه، كودكان دست در دست
مادران شان براي خريد اول مهر به بازار آمده بودند. زني به همراه پسرش با مرد
دكان دار بر سر قيمت كيف مدرسه چانه مي زند. كودك چادر مادر خود را مي كشد. هوا گرم و دم دار است. عده اي از روستاييان آواره كه خانه هايشان براثر حملات مرزي عراق ويران شده وبه شهر مهاجرت كرده اند، در پناه سايه ي ديوار ساختمان نيمه كاره حيران و مبهوت نشسته اند.
در آن سوي كودك ده ساله ي مرد روستايي صورتش را به شيشه ي خنك مغازه اسباب بازي فروشي چسبانده و چشم از خرسك پارچه اي برنمي دارد. گاهي وقتي به داخل مغازه سرك مي كشيد، مرد مغازه دار با آن لباس بلند عربي اش اخم مي كرد.
پيرمردي به همراه دختر چهار ساله اش از مغازه بيرون مي آيند.
زنان همسايه دورتا دور هم نشسته و پچ پچ مي كنند. «پول دارها دارند شهر را خالي
مي كنند...» صداي زنگار گرفته ي كركره ي مغازه ي فرش فروشي آخرين نجواها را خاموش مي كند. نگاه كودك، وانت پر از وسايل را در انتهاي خيابان گم مي كند. مرد روستايي كلاه چركش را با اعتراض روي صورتش گرفته و دراز به دراز چرت مي زند.
كودك روستايي معني نگاه هاي ملتهب عابرين را نمي فهمد. «عده اي از خواهران و برادران بسيجي به استاديوم ورزشي احضار شده اند تا براي حمله ي قريب الوقوع نيروهاي نظامي عراق آماده باشند.»
زوزه و صداي سوت فرود آمدن خمپاره در وسط بازار همه را به خود مي آورد. پسرك روستايي خودش را لاي چادر مادرش پنهان مي كند. «نود قبضه خمپاره انداز و توپ ارتش عراق بر روي خرمشهر اجراي آتش مي كنند».
گلوله ي توپي فرود مي آيد. مرد روستايي دو نيم شد، در حالي كه دو قسمت بدنش به پوستي بند بود.
تكه پاره ي بدن پسرك در سياهي چادر مادر گم شد. «روبه روي سازمان آتش نشاني تركش توپ، سر موتور سواري را جدا كرد كه بدنش در حال سوختن است. ماشين آتش نشاني جسد سوخته شده را خاموش مي كند...» پيرمردي گريان به مشتي مو و تكه هاي زغال اشاره مي كند و مي گويد:
« از دختر چهار ساله ام فقط همين ها مانده است. فلكه ي ارديبهشت (شهدا)، مردم برگرد جسد دو تن از بچه هاي محله تجمع كرده و شيون و فرياد مي كنند... زن بارداري براثر تركش خمپاره در حال جان دادن است. بچه از شكمش بيرون افتاده، ولي هنوز به ناف مادر وصل است. در و ديواري كه تا چند دقيقه ي قبل شاهد تجمع زنان محله بود، به گوشت و خون آن ها آميخته شده است.
... در خيابان مقبل ميان اعضاي خانواده اي كه در حياط غذا مي خوردند خمپاره اي فرود مي آيد. مادر در حالي كه پارچ آبي در دست دارد سراسيمه از آشپزخانه بيرون مي دود. به جاي شوهر و فرزندانش، تكه پاره اي از گوشت و استخوان را در حياط و سر سفره مي بيند و دچار جنون مي شود... عقربه هاي ساعت به كندي پيش مي رود.
بيمارستان هاي شهر آكنده از كشته و مجروح شده است. هر كس به دنبال گم شده اي مي گردد.
جنت آباد (قبرستان شهر) پر از شهيد است. عده اي مشغول كندن قبر هستند تعداد
كشته ها بسيار زياد است. از سازمان آب، لودر و بيل مكانيكي مي آورند. بسياري از شهدا قابل شناسايي نيستند. يك كيسه ي نايلوني از گوشت و استخوان باز مانده ي يك خانواده ي چند نفري است. خواهران بسيجي براي اقدامات لازم در شهر احضار شده اند.»

مردم شهر را ترك مي كنند

روز اول مهر هيچ كودكي به مدرسه نرفت. آقايان نوري و صداقت، از روحانيون خرمشهر براي خواندن نماز بر اجساد شهدا به قبرستان آمده اند. تعداد كشته ها زياد است. براي هر هشت تا ده جسد يك نماز اقامه مي شود. يك گودال بزرگ كنده اند و اجساد تكه تكه شده را داخل گوني ريخته و داخل گودل مي گذارند. همه ي كارهاي مربوط به دفن بر عهده ي خواهران بسيجي و پيرمردها است ... با صداي هواپيماهاي عراق، قبركن ها و افراد سالم به داخل قبرهاي كنده شده پناه مي برند. گاه همان قبر
خانه ي ابدي آن ها مي گردد و گاه براثر اصابت گلوله، جنازه ي دفن شده از قبر به بيرون پرتاب مي شود و صحنه ي دل خراشي به وجود مي آورد.
آتش گلوله و خمپاره لحظه اي شيوه و فرياد را قطع نمي كند. به دنبال اين حملات
ثروت مندان شهر ـ آنان كه هنوز در شهر مانده اند ـ شهر را تخليه مي كنند و محرومين هم با پاي پياده راهي جاده ها مي شوند. سيل زنان و بچه ها در مسير جاده ي خرمشهر ـ اهواز به راه مي افتند. هر ماشيني را كه مي بينند با التماس مي خواهند كه آن ها را سوار كند. گاه يك تريلي تا جايي كه جا دارد، سوار مي كند آنان كه ياراي رفتن با پاي پياده را ندارند به وسيله ي سه دستگاه كمپرسي شهرداري، از شهر تخليه مي شوند. آن هم فقط زنان و بچه ها به شرطي كه با خود وسايل نياورند، اما فاجعه به همين جا ختم نمي شود. هر از چند گاهي هواپيماهاي عراقي با راكت و تير بار سيل مردم بي دفاع و سرگردان را در مسير جاده ها به رگبار مي بندند. گروهي از مردم هم به بي راهه رفته و در بيابان ها براثر تشنگي و گرسنگي هلاك مي شوند.
از مقاومت؛ تا شهادت
آنان كه در شهر ماندند، مردم مقاومت، تا شهادت بودند مسجد جامع خرمشهر مركز اصلي پشتيباني و سازماندهي نيروهاي مردم بود. همه ي مسائل در مسجد جامع حل و فصل مي شد. عقبه ي نيروها و محل تداركات، سازماندهي نيروهاي باقي مانده در شهر، استراحت و مداواي مجروحين، همه در مسجد جامع انجام مي شد. مسجد جامع نقش ستاد و فرماندهي عمليات را داشت. در اين اوضاع بحران زده محمد جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر بچه ها را در سالن غذاخوري سپاه جمع كرد و گفت:
«بچه ها! تمام كارهايي كه تا به حال انجام داده ايم و تعليماتي كه ديده ايم و هر برنامه اي كه داشتيم براي چنين روزي بود ... امروز روزي است كه بايد وارد صحنه شويم و خود را نشان بدهيم ... بايد آماده ي نبرد باشيم.»
بعد از هجوم سپاه سوم عراق به مناطق مرزي ايران، ماموريت تصرف خرمشهر به گردان هاي هشتم و نهم از تيپ سي وسه ي نيروهاي مخصوص واگذار شده بود.
اين نيروها بر مبناي توجيهات فرماندهي سپاه سوم، مدافعان شهر را اندك وفاقد روحيه پنداشته و تصور كردند ماموريت پاك سازي را حداكثر در چند ساعت و با موفقيت به پايان خواهند رساند، اما به دنبال مقاومت سرسختانه ي نيروهاي مرزي، فرماندهي نيروي نظامي عراق، گردان تانك الحسن را به منطقه ي خرمشهر اعزام كرد. مضاف براين، تعدادي از پاسگاه ها به دليل ضعف فرماندهي به تصرف نيروي نظامي عراق درآمدند. با تسليم شدن سرهنگ كاشاني گردان صد و شصت و پنج دژ، متلاشي شد و همين امر باعث سقوط پايگاه هاي شمال شلمچه گرديد. قبل از طلوع آفتاب تمام دژهاي يك ، دو، سه ، چهار و پنج پاسگاه شلمچه سقوط كرد، اما مقاومت و جان فشاني تعدادي از نيروها باعث شد دژ مركزي از سقوط رهايي يابد. يكي از افسران جواني كه فقط يك قبضه تفنگ 106 در اختيار داشت، مي گفت:
اگر من دو تا تانك داشتم، شلمچه ي عراق را هم مي گرفتم.»
همين روحيه باعث گرديد در نبردي نابرابر، نيروهاي خودي، پاسگاه شلمچه راـ كه به تصرف بعثي ها در آمده بود ـ باز پس گيرند، حتي پاسگاه شلمچه ي عراق را هم تصرف كرده و پرچم جمهوري اسلامي را برفراز آن به اهتزاز درآوردند، اما با رسيدن لشكر زرهي عراق و نبودن پشتيباني، نيروهاي خودي به ناچار عقب نشيني كردند.
در همين حال شهرباني خرمشهر هشدار مي دهد كه نيروهاي دشمن در پنج كيلومتري شهر در حال پيش روي هستند و درخواست پشتيباني هوايي مي كند، اما در پايتخت، اوضاع سياسي به گونه اي پيچيده و درهم رفته، كه كسي به خرمشهر فكر نمي كند.
بني صدر در مقام رياست جمهوري و فرمانده كل قوا با پوزخندي گفت:
«مگر فانتوم نقل و نبات است كه برايتان بفرستم.»
پاسگاه هاي مرزي بدون اين كه، از سلاح و مهمات تخليه شوند به دليل عقب نشيني نيروهاي مرزي به تصرف عراق در مي آيند. در همين حال باز هم نيروهاي مقاومت مردمي، خود نسبت به تخليه ي وسايل و مهمات پاسگاه ها اقدام مي كنند.
اما هر چه مقاومت بيش تر مي شود، فرماندهان ارتش بعث بر حجم نيروهاي مهاجم خود اضافه مي كنند. بار ديگر در سومين روز جنگ، مركز فرماندهي سپاه پاسداران در تلگرافي به مركز فرماندهي ستاد مشترك ارتش سقوط خرمشهر را هشدار مي دهد:
«اگر دژ مركزي سقوط كند اهواز، آبادان و خرمشهر سقوط خواهند كرد. تنها راه چاره پرواز هواپيماهاي فانتوم است.»
با اين حال، هرگز نيروهاي پشتيباني و مهمات به خرمشهر نرسيدند. همين امر فرمانده سپاه خرمشهر را بر آن داشت تا با نيروهاي تحت امر خود اتمام حجت كند:
«اين جا مساله ي ماندن و شهادت است. خارج از شهادت چيز ديگري اين جا نيست. هر كس مي خواهد برود، برود. من به عنوان مسوول سپاه مي گويم اگر مي خواهيد برويد، مي توانيد؛ هيچ اجباري در كار نيست. تنها كسي مي تواند بجنگد و مقاومت كند كه تكليف خود را با خدا حل كرده باشد. اگر مي خواهيد بمانيد، فقط بايد با همان انگيزه اي كه ياران حسين (ع) در كربلا ماندند، بمانيد...»
به دستور جهان آرا، همه ي سلاح هاي اسلحه خانه ي سپاه كه شامل ژـ 3 ، ام يك و برنو بود با مساجد انتقال يافت. از طريق بلندگو به مردم اعلام شد كه براي دريافت اسلحه به مساجد و حسينيه ها مراجعه كنند. مسووليت توزيع اسلحه به خواهران و اگذار شد و آن ها در قبال گرفتن شناسنامه، سلاح در اختيار مردم مي گذاشتند.

خرمشهر زير شني تانك ها
عراق براي درهم شكستن مقاومت قواي مدافع شهر ناچار به وارد كردن سيل عظيم
تانك ها شد. دفاع نابرابر انسان در مقابل آهن آغاز شد. در اندك زماني مهمات مدافعين به پايان رسيد و آن ها مدام تقاضاي مهمات كردند محمد نوراني از جمله بچه هاي مدافع شهر پشت بي سيم فرياد زد:
«به جهنم، ما مي مانيم و كشته مي شويم، مهم نيست، خرمشهر دارد سقوط مي كند. شهر دارد از بين مي رود اگر عراقي ها بيايند به مردم رحم نمي كنند، همه را قتل عام مي كنند. به دادمان برسيد.»
بي سيم چي با گريه نيروها را دل داري داد. جهان آرا به اتاقش رفت و به حال بچه ها و شهر اشك ريخت. نوراني با تلاش بسيار موفق شد كه دوباره با جهان آرا، فرمانده سپاه خرمشهر، تماس بگيرد.
نوراني: «بابا يك كار بكنيد، خرمشهر دارد سقوط مي كند، يك فكري بكنيد.»
جهان آرا: « با آبادان تماس گرفته ام، قرار است دو تا اف 4 بلند شود و آن منطقه را بزنند، شما سريع برگرديد تا شما را نزنند.»
به ناچار عقب نشيني آغاز شد. عراقي ها از فرصت استفاده كرده، آنان را به رگبار بستند و يكي از نيروها تير خورد. در گرماي طاقت فرساي بندر، با زحمت زخمي را به دوش گرفته و به پليس راه برگرداندند. هنوز هيچ هواپيمايي بلند نشده است. مردم اطراف پليس راه جمع شدند. يكي چوب در دست دارد، يكي تبر آورده، يكي كوكتل مولوتوف دارد.
بچه ها كه نزديك شدند، عده اي بي خبر از همه جا جلو رفتند و گفتند:
«خائن ها، نامردها، چرا برمي گرديد، نوراني بغضش مي تركد و مردم متاثر مي شوند...
نوراني: شهر دارد سقوط مي كند، عراقي ها دارند مي آيند چرا ايستاده ايد، يك كاري بكنيد؟»
مردم: بگوييد ما چه كار كنيم؟
آن ها راست مي گفتند، با دست خالي چه كار مي توانستند بكنند؟
مردم: «حالا كه هواپيما ها بلند نشدن، بذار از روي جنازه هاي ما رد بشن. نمي ذاريم به همين سادگي شهر رو بگيرن.»
بيش تر نيروهاي داوطلب براي دفاع از شهر، حتي براي يك بار از آرپي جي استفاده نكرده بودند و هيچ كدام آموزش نظامي درستي نديده بودند. از طرف ديگر نيروهاي آموزش ديده هم بر اثر خستگي و جنگ مداوم نيروي شان تحليل رفته بود. تانك هاي ارتش بعث لحظه به لحظه در شهر پيش مي آمدند. به نظر مي رسيد مقاومت ها درهم شكسته شده است، فرمانده نيروهاي متجاوز با غرور گزارش داد:
«دستورتان اجرا شد ما اكنون وارد محمره (خرمشهر) شديم.»
نيروهاي مدافع اگر چه خسته و تعدادشان اندك است، ولي با روحيه ي خود به خود مانع پيش روي آن ها شدند. فرمانده عراقي مستقر در خرمشهر مي گويد:
«در ساعت شانزده و پانزده دقيقه با چشمان خودم مشاهده كردم نيروهايي كه به
وسيله ي تانك و خودرو در محوراصلي شهر پيش روي كرده بودند، با وضعي تاسف بار و حزن انگيز، با روحيه ي بسيار متزلزل ـ كه به هيچ وجه قابل كنترل نبود ـ شكست خورد و در حال عقب نشيني بود. تلفات وضايعات سنگين بود، به طوري كه گردان تانك الحسين بيش از بيست و سه تانك خود را از دست داده بود. هفده دستگاه خودرو از نوع اسكات ساخت چك اسلواكي متعلق به گردان مكانيزه نيز منهدم شد. ده ها نفر كشته و اسير شده و باقي شكست خورده بودند.»
پيشنهاد آتش بس از طرف عراق، تاكتيكي شكست خورده بدين ترتيب شهري كه قرار بود در عرض چند ساعت تصرف شود، با گذشت شش روز و با به كارگيري بخش اعظم ارتش عراق، مانند خاري در گلوي متجاوزات گير كرده واقعيت اين بود كه خيل نيروهاي عراقي، نه تنها موفقيت كاملي كسب نكرده بودند، بلكه در مقابل عده ي قليلي از مدافعين و بعضاً نيروهاي آموزش نديده با ساده ترين سلاح ها متوقف شدند. صدام براي حفظ آبرو و تجديد قوا پيشنهاد صلح و آتش بس مي دهد:
«عراق در جنگ يك هفته اي خود با ايران به تمام اهداف نظامي اش دست يافته و اينك شرايط خود را براي آتش بس و انجام مذاكرات مستقيم ارائه مي دهد. ايران بايد حق مالكيت عراق بر شط العرب (اروند رود) و سه جزيره ي كوچك در تنگه ي هرمز را به رسميت بشناسد و به مردم ايران حقوق كامل دموكراتيك عطا كند.»
اين سخنان در حالي مطرح مي شد كه ارتش بعث صدها كيلومتر مربع در خاك جمهوري اسلامي پيش روي كرده و ده ها هزار نفر از مردم بي گناه را به شهادت رسانده بود.
در اين وضعيت امام خميني قاطعانه جواب منفي به پيشنهاد صلح داد. پيشنهادي كه
ذره اي با عقل و منطق سازگار نبود:
«... صدام حسين دستش را دراز كرده براي آن كه با ما مصالحه كند، ما با او مصالحه نداريم. يك آدمي است كه كافر است، يك آدمي است كه فاسد است، مفسد است، مفسد را ما نمي توانيم با او مصالحه كنيم. ما تا آخر با آن ها جنگ خواهيم كرد و انشا الله پيروز خواهيم شد...»
بدين ترتيب قطع نامه ي 497 شوراي امنيت كه در ششم مهرماه 1359 صادر شده بود، بدون اين كه اشاره اي به متجاوز شناخته شدن عراق در جنگ و برگشت به مرزهاي بين المللي، داشته باشد، مورد قبول واقع نشد.
تجديد قواي نظاميان عراق و حمله مجدد به خرمشهر


با شكست اقدامات سياسي، نظاميان عراق ضمن تجديد قوا و سامان دهي حملات خود را، با شدت بيش تري بر خرمشهر آغاز كردند. چنان كه در اولين روز بعد از پيشنهاد آتش بس و رد آن، يعني روز هشتم مهرماه تا يك كيلومتري خرمشهر رسيدند، اما باز هم مقاومت شديد نيروهاي مردمي مانع ورود آن ها به شهر گرديد، تا روز دهم مهرماه، به سبب درگيري هاي شديد و نبودن پيشتيباني لازم، سيصدهزار تن كالا در انبارهاي گمرك خرمشهر، يا در آتش سوخته و از بين رفتند، يا به وسيله ي نيروهاي متجاوز عراق غارت شدند. با شكست عراق در ساير مناطق جنگي از جمله سوسنگرد و اهواز به دليل مقاومت مردم، عراق تمام تلاش خود را متوجه خرمشهر نمود. خرمشهري كه به قول رئيس جمهوري عراق «مرواريد شط العرب» ناميده مي شد.
هر چه بر آتش افزوده مي شد، از توان مقاومت نيروهاي مدافع شهر نيز كاسته مي شد.
«بي سيم چي: محمد، نيروها همه خوابند، بچه ها ديگر نمي توانند بيدار بمانند.
نوراني: بايد بيدار بمانند.
بي سيم چي: مي روم بيدارشان كنم، تا مي روم سراغ نفر بعدي، مي بينم قبلي خوابش برده، بچه ها توان بيدار ماندن ندارند. بعضي ها با دست چشمان خود را نگه داشته اند، تا چشم هايشان بسته نشود.»
وعده هاي متوالي مبني برارسال يگان هاي نظامي پياده زرهي و توپخانه براي خرمشهر، طاقت فرسا شده است. روزها در انتظار كمك و پيشيباني و شب ها به دعا و گريه و درخواست كمك، از خدا سپري مي شود.

خرمشهر در چنگال ارتش عراق

از روز دهم به بعد، نيروي نظامي عراق با كندي وارد خرمشهر شد. نبرد تنها مبارزان شهر، با ساده ترين سلاح ها، كوكتل مولوتوف و معدود آرپي جي هاي موجود كه بعضي از اين مهمات، از خود ارتش عراق به غنيمت گرفته شده بود، ادامه مي يابد.
«اولين روزي كه عراقي ها مسجد جامع را هدف قرار دادند، عيد قربان بود.
ـ امروز چند شنبه س؟
ـ جداً نمي دوني امروز چه روزيه؟ امروز عيد قربانه.
ـ خدايا ببين ما به كجا رسيده ايم، ببين چه قدر بچه ها ي مردم كشته شدن كسي به داد ما نمي رسد، لااقل تو به فكري به حال ما بكن. ما كه از شهر بيرون نمي رويم.»
آن چه از همه دردناك تر بود، حمايت نشدن نيروهايي بود، كه از صبح تا شب و از شب تا صبح بدون هيچ گونه چشم داشتي و فقط به خاطر دفاع از اعتقادات و نظام اسلامي، با ابتدايي ترين سلاح هاي با دشمن مي جنگيدند، دشمن كه از مدرن ترين سلاح هاي روسي و امريكايي استفاده مي كرد. روزي نبود كه خبر شهادت يكي ازعزيزان اعلام نشود.



خيانت بني صدر
در خانه شحنه خفته و دزدان به كوي وبام
ره ديولاخ و قافله بي مقصد و مرام
با بحراني شدن اوضاع در خرمشهر، بني صدر (رئيس جمهور وفرمانده كل قوا) از خط مقدم جبهه ديدن مي كند. بچه ها رفتند پيش او و گفتند:
«ما نيرو لازم داريم، تانك مي خواهيم، اسلحه و مهمات به ما بدهيد.» و بني صدر در جواب گفت: «مگر توپ و تانك نقل و نبات است كه ما بريزيم سر دشمن»
طرحي كه بني صدر ارائه داده بود همه را به تعجب وا مي داشت.
(مي گفت:) « ما خرمشهر و آبادان را مي دهيم وسپس از سمت دزفول نيروهاي دشمن را دور مي زنيم و از داخل خاك عراق مي آييم خرمشهر و آبادان را پس مي گيريم.»
حكايت در خواست نيروي پشتيباني بسيار زجر آور بود:
سيد هدايت الله جهان آرا (پدر شهيد محمد جهان آرا) شهادت مي دهد:
«از بيست و دوم شهريور 1359 كه دشمن مرز شلمچه را زير آتش گرفت ما دست به دامان اين آقايان شديم كه شما را به خدا به فريادمان برسيد. محمد (جهان آرا) بارها پيغام داد براي ما نيروي پياده بفرستيد، ما آتش توپ خانه لازم داريم. دست بچه هاي سپاه خرمشهر خالي است. در عوض از آن طرف همه اش وعده هاي توخالي مي دادند... حتي روزهاي اول جنگ كه مهندس بازرگان از طرف بني صدر به خرمشهر آمده بود، من در ملاقات به او گفتم: برويد حقيقت شهر را به رئيس جمهور بگوييد. او گفت: شما خاطر جمع باشيد. گفته اند توپ خانه ي اصفهان به خرمشهر اعزام شود. همين امروز و فردا مي رسند. نشان به آن نشاني كه روز پنجم آبان ـ يعني فرداي روز سقوط خرمشهر ـ بود كه مژده دادند توپخانه ي اعزامي، تازه وارد منطقه شده است. آيا فرستادن توپ خانه از اصفهان محتاج چهل و سه شبانه روز صرف وقت بود.»
نيروهاي بعثي عراق براي درهم شكستن روحيه ي مقاومت نيروهاي مدافع شهر از هر حيله اي استفاده مي كرد و در اين ميان وعده هاي توخالي بني صدر حربه اي براي تضعيف نيروهاي مدافع شهر بود.
«... راديو عراق ما را به مسخره گرفته بود و مي گفت پس اين توپ خانه ي شما چي شد؟ چرا نيامد؟ حتماً سوار مورچه شده اند، اگر با مورچه هم مي آمدند، تا حالا رسيده بودند...»
خرمشهر به تدريج در زير پنجه هاي خون آلود متجاوزين به ويرانه تبديل مي شد. نظاميان عراقي براي ساختن سنگر با بيل مكانيكي و بولدوزر خانه هاي مردم خرمشهر را ويران مي كردند ديگر هيچ كس اميدي نداشت كه قواي كمكي برسد. در اين اوضاع، بازمانده هاي گروهك خلق عرب كه با شروع جنگ تشكيلات شان شكلي ديگر به خود گرفته بود، بسيار فعال بودند. آنان ستون پنجم ارتش عراق بودند.

ستون پنجم ارتش عراق (خلق عرب خرمشهر)
«بچه ها خسته بودند. اطراف بندر خرمشهر، از نيرو خالي شده بود و راه براي نفوذ
بعثي ها هموار؛ اما من خجالت كشيدم به آن ها بگويم بروند و نگهباني بدهند. ديگر تواني برايشان نمانده بود... به آتش نشاني رفتم . به محض پياده شدن شهردار شهر، برادرم و سيد را ديدم كه نشسته بودند. جريان را برايشان گفتم. گفتند، نيرو نداريم. با التهاب و نگراني به مدرسه برگشتم، تا شايد نيرويي جمع كنم، اما اي كاش به مدرسه نرسيده بودم، مدرسه صحراي كربلا شده بود. بچه ها در خون مي غلتيدند. همان بچه هايي كه آن روز لشكر زرهي عراق را آن چنان شجاعانه از شهر بيرون كرده بودند، نمي توانستم باور كنم، باز هم خيانت ستون پنجم، مقر بچه ها را به دشمن گزارش داده بود... با برخورد پايم به جسد يكي از بچه ها، دچار شوك شديدي شدم. چشمم به جنازه ي تقي محسني فر افتاد. كسي كه آن روز چنان شجاعانه جنگيده و حالا نيمي از بدنش را
مي ديدم كه از نيمه ي ديگر جدا شده بود.
ستون پنجم، مقر استراحت نيروهاي مدافع شهر را به توپخانه عراق گزارش داده بود و نيروهايي كه بعد از مدت ها نبرد و خستگي در حال استراحت بودند، چنين به شهادت رسيدند.»
« ـ ايست
ماشين توقف كرد و ما با عجله به طرفش دويديم... جلوتر رفتم يكي از آن ها را شناختم «محمد جهان آرا» بود. به محض ديدن او مانند كودكي كه ظلم زيادي به او شده باشد و با ديدن پدرش گريه اش بگيرد، بغضم (تركيد) و اشك هايم سرازير شد.
ـ محمد ديدي بدبخت شديم، ديدي گلهامون رفتن؟
ديدي ديگه هيچ كس رو نداريم، ديدي يتيم شديم. محمد من را درآغوش گرفته بود و گريه مي كرد.
ـ ناراحت نباش ... ما خدا را داريم، تو ناراحت نباش ما امام خميني رو داريم. براي اولين بار بود كه گريه ي جهان آرا را مي ديدم.»
فعاليت ستون پنجم به اين گونه اعمال منتهي نمي شد. آنان با وارد شدن در ميان مدافعين شهر وانمود مي كردند كه همراه آنان و دركنارشان به مبارزه عليه نظاميان بعثي عراق مي پردازند. از كمك به درمان زخمي ها گرفته تا به دست گرفتن سلاح، اما كار خودشان را مي كردند.
«آن شب اعلام كردند كه خواهرها نبايد در شهر بمانند چون گرفتار عراقي ها مي شوند.
با شنيدن اين خبر به زني كه در كنارم نشسته بود گفتم: حالا كه بايد برويم، بهتر است به برادرها خبر بدهيم كه اين جا مهمات مخفي كرديم. غنيمت هايي كه بچه ها گرفته بودند، زير گوني ها پنهان كرده بوديم. نمي توانستيم به هركس اعتماد كنيم، حتي بعدها فهميدم زني كه در كنارم ايستاده بود، جاسوس بوده و با بي سيم كارهاي ما را به عراقي ها اطلاع مي داده است. آن شب هنگام خارج شدن از شهر، روشن و خاموش شدن چراغ
قوه ها را از دور مي ديدم. آن ها از گروه هاي چپ و جنبشي بودند كه اين طور خيانت مي كردند، حتي يك بار يكي از آن ها ماشين پر از اسلحه را دزديده بود.»
بتدريج با نزديك شدن نيروهاي ارتش عراق و احتمال سقوط شهر، معدود مدافعان باقي مانده ي شهر كه از خوي وحشي گري نظاميان عراقي اطلاع داشتند، به خواهراني كه پا به پاي آن ها در شهر مانده بودند و كار پشتيباني و درمان مجروحين و حتي دفن شهدا را برعهده داشتند، اجازه دادند شهر را ترك كنند، اما آنان مقاومت كردند. جهان آرا به
آن ها گفت:
«تو را به خدا برويد. ما كه دست مان به امام نمي رسد. شما برويد و صحبت كنيد. برويد بگوييد. هر چه هست بگوييد. شايد نگذارند با امام حرف بزنيد. اگر نشد برويد توي مجلس. توي مجلس حرف بزنيد. به همه بگوييد در نماز جمعه ها و هر كجا كه باشد. شهر به شهر بايستيد و بگوييد كه به خرمشهر چه گذشت، بگوييد كه چه عزيزاني را از دست داده ايم.
خونين شهر
روز بيست وچهارم مهر 1359، تاريخ بار ديگر زيباترين جلوه هاي ايثار و مقاومت فرزندان اين كشور را در صفحات خود ثبت كرد. تا بعداز ظهر مواضع معدود نيروهاي مانده در شهر، به تصرف نظاميان عراقي در آمد. در نتيجه، به مركز شهر و پل خرمشهر تسلط يافتند، اما با يورش شجاعانه ي مدافعين شهر، خرمشهر از خطر سقوط حتمي نجات داده شد.
سپاه خوزستان گزارش مي دهد:
« دشمن چندين سنگر خود در شهر را تخليه و عقب نشيني كرده است. پل اصلي شهر و فرمانداري دوباره به دست نيروهاي خودي افتاده است.»
به خاطر همين مقاومت هاي حماسه ساز بود، كه در روز بيست و چهارم مهر، ستاد تبليغات شوراي عالي دفاع مقدس، نام خرمشهر را به «خونين شهر» تغيير داد.
شيخ شريف قنوتي
در كنار نيروهاي مردمي و مدافعين شهر روحانيوني نيز بودند كه به دور از بازي هاي سياسي و كسب قدرت، درگير و دار حكومت، اسلحه در دست گرفته و مبارزه مي كردند. وجود اين روحانيون قوت قلبي براي مدافعان شهر بود. از جمله ي اين روحانيون شيخ شريف قنوتي بود:
«پانزدهم مهر ديگر وضع خيلي خطرناك شده بود. يك روز براي گرفتن غذا به مسجد جامع رفتم. آن روزشيخ شريف ـ يكي از روحانيون بروجرد ـ با گروهي براي كمك به خرمشهر آمده بود. او را نمي شناختم. فكر مي كردم از قم آمده و يا يكي از روحانيون آبادان است.
لقمه اي در دستش بود. با عصبانيتي كه از قبل داشتم
گفتم :
ـ آقاي: چرا براي ما غذا نمي رسونيد؟
شيخ با معصوميت خاصي گفت: خواهر، براي كي؟
ـ براي برادرها سپاه.
ـ برادر هاي سپاه غذا ندارند؟
ـ نخير..
چهره اش سرخ شد و گفت:
ـ... خواهر اين لقمه را بگيريد و بخوريد.
ـ من نمي خواهم آقا!!! اين لقمه مرا سير نمي كند.
ـ خواهر من تازه از بروجرد آمده ام. همين الان رسيدم و اين لقمه را گرفتم.
اين حرف را كه گفت از طرز برخوردم شرم گين شدم و عذرخواهي كردم.»
او يك روحاني همه فن حريف بود. شجاع بود و دلير، صبور بود، خوش فكر و خوش برخورد، روزها در كنار بچه ها مي جنگيد و شب ها مشغول عبادت و نماز شب مي شد. در مسجد جامع چند نفر، از زنان مومن و متعهد بودند كه به كارهاي آشپزي و امدادگري مشغول بودند.
روزي به شيخ شريف گفتند:
«ـ اگر عراقي ها بيايند تكليف ما چيست؟ اگر به دست آن ها اسير شويم.
(شيخ به شوخي گفت)ـ نترسيد، همين جا بمانيد و كارتان را بكنيد، اگر عراقي ها آمدند خود من با تيربار همه ي شما را مي كشم و شهيد مي شويد.
روحيه ي اين خواهرها تا اين حد بالا بود، كه با شنيدن اين حرف خوشحال شدند و رفتند سركارهايشان.»
اما روز بيست و چهارم مهر، حادثه تلخي رخ داد. همه ي مدافعان شهر شيخ شريف قنوتي، اين عاشق ژوليده و بي ريا را مي شناختند. او كه گروه ضربت الله اكبر را تشكيل داد و در همه ي عرصه هاي حياتي حاضر بود.
شيخ شريف در گرما گرم جنگ روز بيست و چهارم مهر به همراه يك راننده، ظرف آب را برداشت و براي كمك و آب رساني به سوي بچه ها مي رفت كه روبه روي فلكه ي تانكر آب به وسيله ي تكاوران گارد رياست جمهوري عراق به رگبار بسته شد. شش گلوله به راننده و يازده گلوله شيخ شريف خورد. در همين حال يكي از تكاوران گارد جلو آمد و آن قدر با سرنيزه به پيشاني شيخ زد كه سر آن روحاني مبارز از قسمت پيشاني جدا شد. سپس عمامه ي شيخ را سردست گرفت و فرياد زد:« من يك خميني را كشتم، من يك خميني را كشتم.»
مرگ است ناز نازان، پيوند عشق بازان
سرهاي سرفرازان بالاي دار ديدم
كارنامه شرم
تاريخ هنوز هم از گفتن آن چه بر خرمشهر گذشت، ناتوان است. نظاميان عراقي پس از تصرف مناطق اشغال شده از هيچ جنايتي فرو گذار نكردند. روز بيست و چهارم مهر، نود درصد شهر به تصرف بعثي ها در آمد. پادگان دژ كه محل سكونت خانواده هاي ارتشي بود، سقوط كرد. مسجد جامع در آستانه ي سقوط قرار گرفت. نظاميان عراقي خيابان چهل متري را گرفته بودند، اما خيلي ها از اين جريان خبر نداشتند و در دام دشمن افتادند. ده، دوازده نفر از خواهراني كه در مسجد جامع آشپزي مي كردند سوار يك تويوتا وانت شدند تا به عقب بروند كه در خيابان چهل متري، يك خمپاره كنار ماشين شان خورد و تعدادي از خواهران به شهادت رسيدند. يكي از خواهران مجروح تعريف
مي كرد:
« همين طور كه روي زمين افتاده بوديم و خون از جراحات مان مي رفت چند سرباز عراقي با لباس كماندويي را ديدم كه به سمت ما مي آمدند. من و دو سه نفر ديگري كه زنده مانده بوديم، خودمان را به مردن زديم چرا كه مي دانستيم اين متجاوزان به هيچ چيز اعتقاد ندارند. يكي از آن ها آمد و چند ضربه به ما زد. فكر كرد كه همه ي ما مرديم، بعد در كمال وقاحت دست تجاوز به سمت پيكر مطهر و خونين يكي از خواهران شهيد ما دراز كرد.»
اين گونه وحشي گري ها يكي از طبيعي ترين رفتارهاي نظاميان بعثي عراق بود. يكي از نظاميان عراقي كه خود در اشغال خرمشهر حضور داشته مي گويد:
«من و دو سه نفر ديگر كار گشت زني را شروع كرديم ... همه (مردم) يا رفته بودند و يا كشته شده بودند. يكي از جنازه هايي كه توجه مرا به خود جلب كرد، زن جواني بود كه به نظر حدوداً 20 ساله مي آمد. احتمالاً تازه كشته شده بود، چون خون تازه اي در كنارش جريان داشت. لباس هاي اين زن سياه بود. از همين لباس هايي كه زنان عرب
مي پوشند... ما به دليل در امان بدن از گلوله و براي يافتن غذا وارد خانه ها مي شديم. در يكي از خانه ها قابلمه ي گرم هنوز روي چراغ بود. صاحب خانه براي نهار كله پاچه داشت، ولي فرصت نشده بود، تا آن را مصرف كند...، البته قبل از اين كه به قابلمه دست پيدا كنيم، من متوجه غيبت نفر سوم شده بودم. نگراني بيش از حد من و همراه ديگرم، فاضل عباس، مرا بر آن داشت تا راه آمده را برگرديم. وقتي به نزديكي كوچه اي كه جنازه ي آن دختر جوان را ديده بوديم رسيديم، من صحنه ي وحشتناكي ديدم. فاضل عباس هم ديد. منظره ي چندش آوري بود. نفر سوم كه به دنبالش مي گشتيم در حال زنا كردن با جسد آن دختر بود. من از فرط ناراحتي به او حمله كردم. فاضل عباس
مي خواست او را بكشد، من اجازه ندادم. گريه و التماس تنها كاري بود كه از او بر
مي آمد، او به ما گفت:
ـ اين ها آتش پرست هستند و اين كار نبايد با آن ها اشكالي داشته باشد.»
اگر چه، چند دقيقه بعد آن فرد متجاوز براثر گلوله ي خمپاره تكه تكه شده، اما تجاوز به شرف و ناموس اين مردم چيزي نبود كه به راحتي بشود از كنار آن گذشت. به هر حال آنان كه با خيانت خود مسبب اين اعمال شدند بايد بهتر بدانند بر خرمشهر چه گذشت. يكي ديگر از اسراي عراقي مي گويد:
«يكي از دوستانم تعريف مي كرد، چند نفر از افراد تيپ كماندويي 33 در همان روزهاي اوايل اشغال خرمشهر وارد خانه اي مي شوند، تا آن جا را بازرسي كنند، اما با يك نوازدي كه در گهواره گريه مي كرد روبه رو شدند... نوزاد را به مقر فرماندهي تيپ آوردند و از فرمانده خواستند او را به يكي از پرورش گاه هاي بغداد يا شهرهاي ديگر عراق بفرستد تا اين نوزاد زنده بماند. فرمانده خشمگين مي شود و از آن ها مي خواهد بچه را زمين بگذارند. فرمانده تيپ با لگدي كه به آن نوزاد مي زند و چند متر آن طرف تر پرتش مي كند، آن نوزاد را متلاشي كرد... تمام رودهايش بيرون ريخته و مغزش متلاشي شد.»
از زنده به گور كردن چهارده نفر از مردم بي دفاع كه دستاشان از پشت بسته شده بود، كه بگذريم آن چه روح انسان را آزاده و ملول مي كند ماجراي ديگري است.
ستوان دوم نصر كه هم شهري صدام بود، از نقطه ي نامعلومي هدف گلوله قرار گرفت. به تلافي آن، سرگرد زيد يونس دستور داد روستايي كه احتمال تيراندازي از آن جا بود را طوري بكوبند كه «حتي يك نفر زنده نماند.»
« ما وقتي وارد روستا شديم ديديم، كه عده اي از اهالي بر اثر گلوله هاي توپ خانه كشته شده اند... بيش ترمجروحين اسير، زن بودند و تعدادي هم بچه ي كوچك به همراه داشتند. يكي از اين زن ها حامله و ديگري هم قلم هر دو پايش شكسته بود كه از پشت نفر برآويزان بود... در مقر ما يك پزشك بود، كه درجه ي ستوان دومي داشت. اين دكتر وقتي اسرا را ديد دستور داد تا زن ها و بچه ها را براي مداوا پايين بياورند. اولين زني كه پياده شده همان زن حامله بود. او را داخل خودرويي كه چهار تخت و برانكارد داخل آن بود، بردند. وقتي سرگرد زيد متوجه شد كه مي خواهند اسرا را مداوا كنند به طرف دكتر رفت و فرياد كشيد:
زيد: چه كسي دستور اين كار را به تو داده است؟
دكتر: من خواستم آن ها را پياده كنند.
زيد: من مي خواهم كه با نمايش اين افراد عاطفه ي سربازانم را نسبت به ايرانيان از بين ببرم، ولي اين عمل تو نتيجه ي كارم را پايمال خواهد كرد.
سرگرد زيد يونس، بلافاصله به طرف يكي از سربازان رفت و سرنيزه ي او را گرفت و به طرف آن زن حامله هجوم برد. وقتي به او نزديك شد، سرنيزه را داخل شكم آن زن فرو برد. صحنه اي عجيب و باورنكردني بود.»
در همين زمان كه زنان، كودكان و مادران اين آب و خاك اين گونه به خون مي خفتند و جان مي سپردند، برخي گروهك ها واحزاب سياسي با حمايت بني صدر مشغول برگزار كردن ميتينگ در دانشگاه ها و تشكيل حزب و راه اندازي نشريه بودند تا سهم خود را از قدرت به دست آورند!
لازم به گفتن نيست كه نظاميان ارتش عراق وسايل مردم خرمشره را غنايم جنگي
مي دانستند. يكي از اسراي عراقي مي گويد:
« من در خيابان كويت شهر بصره مغازه ي بزرگي را ديدم كه اموال خانه هاي خرمشهر را مي فروخت و نظاميان ما كه در خرمشهر بودند اموال غارت شده ي خرمشهر را به او مي فروختند. عده اي از جوانان بصره هم مشتري موتورسيكلت هاي خرمشهري بودند، البته بسياري از اهل بصره هم مي دانستند كه حرام است.»
مسجد جامع در بند نظاميان عراق
به تدريج صحنه ي نبرد و محاصره تنگ تر شد و مدافعان شهر يكي پس از ديگري در خون غلتيدند. فرمانداري خرمشهر به تصرف ارتش عراق در آمد.
به گزارش خبرگزاري عراق، تلگراف ذيل از طرف فرمانده نيروهاي قادسيه ي عراق كه هم اينك در خرمشهر است خطاب به صدام حسين مخابره گرديده است:
1ـ نيروهاي پياده با پشتيباني تانك ها برخرمشهر كنترل دارند؛
2ـ ساختمان فرمانداري را تسخير نموده، پرچم ايران را پايين آورده، پرچم عراق را بالاي ساختمان برافراشتيم؛
3ـ تمام مقاومت هاي دشمن را از بين برده و خسارات دشمن در محله ها، ساختمان ها و خيابان ها از صد ها تن تجاوز كرده است؛
4ـ پل خرمشهر را كاملاً در دست داريم و اينك شهر آبادان را از همه ي راه ها محاصره كرده ايم.»
اين در حالي بود كه هنوز در داخل شهر مقاومت ها ادامه داشت، ولي پل خرمشهر در
تير رس تانك هاي عراق بود. نيروهاي محافظ پل، منطقه را ترك كرده بودند و مدافعان شهر بدون پشتيباني به محاصره در آمدند.
« ـ آقاي مرادي ... آقاي مرادي!
ـ چي شده
ـ كجايي، يه ساعته دارم دنبالت مي گردم، مگر خبر نداري چي شده؟
ـ نه! چي شده؟!
ـ ديگه دير شده هر كسي تو شهر هست بايد خبرش كنيم. بايد تا هوا روشن نشده شهر و خالي كنيم.
ـ شهر رو خالي كنيم؟ هنوز چهل تا نيرو هست، مي دوني چهل تا نيرو يعني چي؟
ـ دستور دادن
ـ چه دستوري؟!!
ـ جناب سرهنگ گفته كه عقب نشيني بايد به موقع باشد...
ـ چه طور از شهر بيرون بريم ـ شهر رو كه دست ماست ما كه تا حالا وايستاديم. بگين نيرو نياد. همه چيز مشخصه، مي تونيم توي جنگ خيابوني مقاومت كنيم.
يعني چي؟ چرا عقب نشيني؟
بچه ها بغض كرده بودند و گريه مي كردند.»
مسجد جامع با گلوله هاي توپ هدف قرار مي گرفت.
بدين ترتيب مسجدي كه مركز فرماندهي، پشتيباني، استراحت، مداواي مجروحين و خلاصه همه چيز خرمشهر بود، در خطر جدي قرار گرفت.
«... در كنار مسجد جامع، بچه ها سنگر گرفته بودند و بي هدف رگبار مي زدند. مسجد ديگر خالي شده بود و وضع به هم ريخته اي داشت. كف مسجد از بقاياي كمك هاي ارسالي مردم شكل ديگري به خودش گرفته بود. روغن با پودر لباسشويي، شكر با حبوبات و همه ي آ ن ها با خون مخلوط شده بودند. خمپاره ها پي در پي صحن مسجد را مي شكافتند و بچه ها بي هدف رگبار مي زدند.»
ديگر شهر خالي شده بود، تنها مدافعان شهر، مقاومت مي كردند، مردمي كه با اكراه شهر را خالي كرده بودند و آواره ي شهرهاي اطراف شده بودند، هنوز درد بي خانماني را نكشيده، بودند و هر لحظه دل شان شكسته تر مي شد.
از جمله اشكالات مهم در طول هجوم دشمن به خرمشهر، شيوه ي پخش اخبار از
رسانه هاي گروهي بود. گزارش ها اغلب به صورتي بود، كه مردم حس كنند رزمندگان نيازي به كمك و پشتيباني ندارند و همه چيز به خوبي پيش مي رود، تا آن جايي كه خانواده هاي آواره ي خرمشهري مورد ملامت و تمسخر اندك افرادي قرار مي گرفتند كه هيچ اطلاعي از اوضاع نداشتند و اين بر مظلوميت آنان كه در شهر مي جنگيدند و آنان كه از خانه شان رانده شده بودند، مي افزود.
شايعه ي تصرف پل به وسيله ي عراق باعث شد گروهي از نظاميان قبل از سقوط شهر از مسجد جامع عقب نشيني كرده و پل خرمشهر را بدون مدافع رها كنند. شهر در خطر سقوط جدي قرار گرفت و فرمانده سپاه خوزستان (شمخاني) براي چندمين بار درخواست كمك كرد:
«وانزلنا الحديد فيه باس شديد
مسوولين! مسوولين! به داد ما برسيد. اين چه سازمان رسمي شناخته شده اي است، كه اسلحه ي انفرادي ندارد. نيروهاي شهادت طلب پاسدار را آموزش نداديد، مسامحه كرديد، چوبش را از خدا خورديد و خواهيد خورد.
چه بگويم، كه شما را به تحرك وابدارم؟ اين را بگويم، كه از صد و پنجاه نفر پاسدار خرمشهر تنها سي نفر باقي مانده، بگويم كه ما مي توانيم با سي خمپاره، خونين شهر را سي ماه نگه داريم و امروز سي تفنگ نداريم و حال آن كه سازمان هاي رسمي با امكانات فراوان، بر ما ان مي رانند كه بايد برانند...»
ستاد فرماندهي اروند هم، كه از مدت ها قبل براي هماهنگي نيروهاي مستقر در منطقه تشكيل شده بود، نتوانست كاري از پيش ببرد و قبل از اين كه بخواهد براي نجات خرمشهر دست به اقدامي بزند، خود در سطح فرماندهي دچار اختلافات شديدي شد و فقط براي مدافعان خرمشهر درخواست كمك كرد:
«تا اين لحظه كه ساعت نه و سي دقيقه است، ما هم چنان در محاصره ي ارتش عراق هستيم و از نيروي تقويتي خبري نيست. جاده ها هم چنان بسته اند. خيابان ها پر از شهيد است. نافرماني و عقب نشيني بدون برنامه و ناباوري در نجات يافتن، شيوع پيدا كرده است و چون از عوارض جنگ است؛ قابل كنترل نيست، زيرا وعده هاي ما خالي از حقيقت در آمده است...
بمباران هاي پي در پي، بيمارستان ها را پر از غير نظاميان بي سرو دست كرده است... گروه هاي اعزامي به محض ديدن جسد شهدا، روحيه ي خود را از دست داده، جبهه را ترك مي كنند...»
در روز سوم آبان سال پنجاه و نه، نظاميان عراق به سي متري مسجد جامع رسيدند، اما نيروي مرموزي مانع آن مي شد كه به آن نزديك شوند. مدافعان شهر محاصره شده بودند. تعداد زيادي از نيروها كه پراكنده بودند، از دستور عقب نشيني اطلاع نداشتند و پل به تصرف نيروهاي عراقي در آمد. مدافعان يكي پس از ديگري در روي پل به شهادت رسيدند و آنان كه باقي ماندند، از طريق قايق و شنا خود را نجات دادند.
بدين ترتيب خرمشهر در چهارم آبان، بعد از سي و چهار روز مقاومت، به تصرف
گرگ هاي متجاوز بعث در آمد. با سقوط خرمشهر، خبرنگاران غربي و شرقي به منطقه فراخوانده شدند، تا پيروزي عراق را به رخ دنيا بكشند.
ارتش عراق در رابطه با سقوط خرمشهر اطلاعيه اي صادر كرد.
« اطلاعيه شماره ي 100 فرماندهي مورخ 4/8/1359 ارتش عراق:
به دنبال پيروزي رزمندگان دلاور پيروز امت عرب، بر دشمن نژاد پرست ايراني و نابودي نيروهاي آنان در محمره ي عربي و آزاد ساختن اين شهر، بار ديگر، محمره به آغوش سرزمين مادري بازگشت و پس از اين كه مردم شهر برادران خود را در برگرفتند، شهر مانند گلي بر شاخسار درخت بزرگي كه عراق ناميده مي شود، روييد.»
اقدامات رژيم بعث پس از اشغال شهر
پس از اشغال شهر، رژيم بعث در مستي حاصل از موفقيت، در خرمشهر اشغال شده دست به اقدامات عجيبي زد. اقداماتي كه جز ذهن خيال باف حاكمان بغداد منطق ديگري نداشت. به دستور صدام، براي اداره ي شهر، يك عراقي به نام حسين عطا به سمت شهردار محمره (نامي كه رسانه هاي بعثي براي خرمشهر به كار مي بردند!)
برگزيده شده و در اولين گام، مقدمات تاسيس شهرك صدا فراهم شد!
تاسيس و افتتاح مدرسه ي ابتدايي عرب زبان در خرمشهر با حضور وزير آموزش عراق و ساير مقامات بعثي، از ديگر اقدامات رژيم بعث براي تثبيت اشغال خرمشهر بود. تعدادي از كودكان بصره در يك اقدام نمايشي به يكي از مدارس خرمشهر منتقل شده و در حضور خبرنگاران و مقامات بعثي افتتاح اولين مدرسه ي ابتدايي عرب زبان در خرمشهر جشن گرفته شد! در همين راستا تعدادي از تجار بصره، بازار عربي محمره را در محل بازار سابق خرمشهر برپا كردند!
اما حقيقت چهره ديگري داشت. «طه شكرچي» از فرماندهان جيش الشعبي كه پس از اشغال خرمشهر به رياست بانك ملي عربستان آزاد (نام انتخابي حزب بعث براي استان خوزستان!) برگزيده شده بود، وظيفه ي تخليه ي كليه ي بانك هاي خرمشهر را برعهده گرفت.
بانك هاي خرمشهر به دليل آن كه، اين شهر بزرگ ترين بندر تجارتي ايران (در مقطع شروع جنگ) محسوب مي شد، مملو از پول و ارزهاي خارجي و طلا و جواهرات بود.
به روايت عبد بطاط (عكاس ارتش عراق)؛ «شكرچي» و نيروهاي تحت امرش بارها در حين تخليه بانك هاي خرمشهر و انتقال ارزهاي خارجي و طلا و جواهرات به عراق مشاهده شده اند.
ارتش بعث هر يك از محلات و خيابان هاي شهر را به عنوان پاداش به يكي از فرماندهان خود بخشيد؛ تا با غارت اموال به جا مانده در خانه ها، ادارات دولتي و مغازه ها در شيريني اشغال خرمشهر با صدام شريك شوند. جديت فرماندهان بعثي در اين كار چنان بود كه حتي از باز كردن شير آب منازل خرمشهر و انتقال آن به بازارهاي بصره و ساير شهرهاي عراق جهت فروش نيز غافل نشدند.
از ديگر اقدامات رژيم بعث پس از اشغال خرمشهر تشكيل كميته اي موسوم به كمتيه تخليه ي اموال بود. پس از تشكيل اين كميته حدود پانزده هزار يخچال به عراق منتقل شد. اموال و اثاثيه ي 25 هزار واحد مسكوني شهر به بندر بصره منتقل و پس از فروش در آن جا، مبلغ آن به حساب ارتش عراق واريز گرديد. 700 هزار تن كالا به همراه 5 هزار اتومبيل خارجي كه در بندر عظيم خرمشهر تخليه شده بودند، به دست اشغال گران، به غارت برده شد، سپس سرهنگ احمد زيدان، فرمانده نيروهاي عراق مستقر در خرمشهر، دستور تخريب كامل شهر را صادر كرد و بسياري از منازل با 300 تن تي ان تي تخريب شدند.
« از: تيپ 26 زرهي
به: پايگاه آگردان 401 توپخانه ي صحرايي
شماره ي منشي ح پ262
قادسيه صدام
نامه سري 1647 مورخ 6/10 (18/7/59) سپاه سوم، كه طي نامه سري 6008 مورخ 9/10 به ما ابلاغ شده.
لطفاً در كار انهدام تاسيسات و لوله هاي نفت هر يك در محور مسووليت خود در اسرع وقت ممكن اقدام نماييد. ما را مطلع سازيد.
سرهنگ دوم ستاد»
نظاميان بعثي تنها به غارت بردن اموال مردم و تخريب آن ها اكتفا نكردند. ديوار
نوشته هايي كه در دفاع از انقلاب به وسيله ي مدافعين شهر نوشته شده بود، بزرگ ترين خطر براي سربازاني بود، كه چهره اي ديگر از ايران براي شان ترسيم كرده بودند، لذا دستور داده مي شود تمام عكس ها و شعارهاي فارسي را پاك كرده و سخنان صدام را جايگزين كنند.
«سري / فوري
از: لشكر زرهي
به: تيپ (...) 33 ـ تيپ 44 ـ تيپ 113
خواهشمند است كليه ي عكس ها و شعارهاي فارسي نوشته شده، بر روي ديوارها و تابلوهاي موجود در خيابان ها و محله هاي اصلي شهر محمره را پاك كرده و به جاي آن گفته هاي رئيس جمهور مبارز، صدام حسين و شعار حزب و انقلاب را ترسيم كنيد. ما با خبر سازيد.
سرهنگ دوم عبدالمنعم عبدالطيف حسن
از طرف فرمانده سوم لشكر زرهي
بدين ترتيب بعثيان غاصب بر روي ديوارهاي خرمشهر نوشتند:
«جئنا لنبقي»
آمده ايم كه بمانيم
به دنبال اشغال خرمشهر، آبادان كه از مدت ها پيش محاصره شده بود، در خطر سقوط قرار گرفت

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  10:00 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : شهرمان را آزاد خواهيم كرد (نوشته اي از شهيد بهروز مرادي)
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
عراقي ها الان آمده اند و شهر ما را گرفته اند. گويي آن كه شهر در دست ما بود و ما در قبل دشمن داشتيم با او مي جنگيديم. اما در ساعت يك و نيم نصف شب روز چهارم آبان 1359، به ما دستور رسيد كه، هر چه زودتر و سريع تر، شهر را تخليه كنيم! شنيدن اين خبر براي ما غير قابل باور بود. ما هنوز داشتيم عليه دشمن مقاومت مي كرديم، به جاي آن كه كمك مان كنند، دستور تخليه شهر و عقب نشيني به اين طرف پل را به ما دادند! هنوز شب چهارم آبان را به ياد دارم. شبي مهتابي كه خرمشهر آخرين نفس هاي آزادي را مي كشيد. اين قضيه دستور تخليه شهر موضوع كوچكي نيست و مسئووليت آن با شخصي است كه اين فرمان را صادر كرده است. هر مقام مملكتي كه چنين دستوري را صادر كرده، مسئوول است. در قبال تاريخ و خون به ناحق ريخته بچه هاي شهر ما مسئوول است.
الان شهر ما را گرفته اند. چند روزي است در انتظار آنيم كه فرمان بدهند و طبق يك نظم خاصي برويم و شهر را آزاد كنيم. مطمئناً ما شهر را آزاد مي كنيم. دشمن در خانه ماست و اين حق ماست كه دشمن را از خانه مان بيرون كنيم. هدف ما آزادي خرمشهر، كه اكنون در اشغال دشمن است. نيست، ما با جهان اسلام كار داريم و هدفمان اين است كه دنيا را آزاد كنيم. اگر ما عرضه اين را نداشته باشيم كه يك شهر را آزاد كنيم، شهري كه خانه و زندگي ما در آن است و سال ها در آن جا رشد كرده و بزرگ شده ايم و مردم با هم پيوندها داشته و زندگي ها كرده اند، مطمئناً نمي توانيم بيت المقدس را آزاد كنيم. هدف اصلي ما آزادي بيت المقدس است. ما مي خواهيم عراق را نجات بدهيم، به يمن برويم و آن جا را نجات بدهيم، لبنان را مي خواهيم آزاد كنيم. اردن را كه پشتيبان صدام است، مي خواهيم آزاد كنيم. اگر ما شهر كوچكي مثل خرمشهر را نتوانيم آزاد كنيم، چطور مي خواهيم ديگر كشورهاي اسلامي را آزاد بكنيم؟
اين ها ميدان هاي آزمايشي است كه خدا براي ما قرار داده است. اگر ما در اين ميدان پيروز شديم. در ميدان هاي بزرگ تر بعدي هم مي توانيم پيروز شويم. لشكري كه آمده و شهر را گرفته و مي خواهد ديگر شهرهاي ما را هم بگيرد، در عمل ثابت كرده كه ترسو و بزدل هم هست. بزدلي دشمن را بچه هاي خرمشهري در سي و پنج روز مقاومت به خود عراقي ها هم ثابت كردند. اين امري است كه خود صدام حسين در مصاحبه با راديو
بي. بي. سي. به آن اعتراف كرده است.
دشمن آمده است كه بماند. اين را روي ديوارهاي شهر ما نوشته است . بدون شرم نوشته اند:
«ما آمده ايم بمانيم»!
اما بچه هاي خرمشهري به دشمن ثابت خواهند كرد كه ترسو و بزدل تر از آن است كه بتواند در مقابل ما مقاومت كند قسم به خون سرخ شهداي شهرمان، ما بالاخره روزي خرمشهر را آزاد خواهيم كرد. روزي كه همين روزهاست و زياد دور نيست.
خرمشهر! آغوش بازكن! فرزندانت در راه اند.

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  10:00 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : فتح خرمشهر درخشان ترين صحنه جنگ
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
كليات: صحنه عمليات خوزستان با عرض بيش از سيصد كيلومتر و با توجه به وضعيت زمين به سه بخش يا منطقه نبرد مستقل تقسيم شد كه هر يك با موقعيت و ويژگي هاي خاص، هدف هاي استراتژيكي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران را براي بيرون راندن متجاوز و در صورت لزوم ادامه عمليات، مشخص و معين مي كرد.
منطقه نبرد سوسنگرد و بستان (جبهه مياني) يا منطقه رابط بين دو جبهه شمالي و جنوبي خوزستان در عمليات طريق القدس (كربلا ۱) و منطقه نبرد غرب دزفول و شوش(جبهه شمالي) در عمليات فتح المبين (كربلا ۲) در ابعاد وسيع از لوث وجودنيروهاي متجاوز پاك گرديد.
سومين منطقه نبرد در صحنه عمليات خوزستان را منطقه استراتژيك جنوب غرب اهواز و خرمشهر (جبهه جنوبي) تشكيل داده كه تقريباً از آذرماه ۱۳۵۹ يعني سه ماه بعد از آغاز تجاوز عمومي و سراسري عراق مورد توجه نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران قرار گرفت. گرچه قبل از اين تاريخ چند تلاش محدود آفندي به منظور سد پيشروي دشمن، عقب راندن دشمن از مواضع متصرفي در نزديك اهواز و محدودساختن سر پل دشمن در شرق كارون اجرا شد ليكن به علت عدم اطلاع صحيح از وضعيت و مقدورات يگان هاي متجاوز تقريباً نتايجي حاصل نگرديد.
اولين اقدام آفندي نسبتاً گسترده با نام عمليات نصر در ۱۵ دي ماه ۱۳۵۹ به منظور بيرون راندن دشمن از مواضع كرخه كور و تصرف پادگان حميد اجرا شد و عليرغم موفقيت هاي اوليه و وصول سريع به هدف هاي مرحله يكم و انهدام يك تيپ مكانيزه عراقي، بر اثر پاتك هاي سنگين و سريع دشمن، عمليات به ناكامي انجاميد ولي نيروهاي خودي توانستند خط پدافندي در جنوب محوطه حميديه - سوسنگرد را تثبيت نمايند. همزمان با عمليات نصر، عمليات آفندي ديگر به نام توكل در ۲۰ دي ماه ۱۳۵۹ در منطقه سر پل دشمن در شرق كارون به منظور رفع محاصره آبادان اجرا شد كه نتيجه اي كلي از آن عايد نشده و وضع اين بخش از منطقه نبرد خوزستان به همان حالتي كه در ماه اول جنگ شكل گرفته بود باقي ماند.
از اقدامات عمده ديگري كه در منطقه غرب و جنوب اهواز تا قبل از اجراي عمليات بيت المقدس انجام گرفت، اجراي طرح «آب اندازي» مي باشد، طرح مذكور توسط سازمان آب و برق خوزستان زير نظر نيروهاي مسلح در دو منطقه شمال كرخه كور (جنوب محور حميديه - سوسنگرد) و جنوب غربي اهواز به مورد اجرا گذاشته شد و چون در طراحي و اجراي عمليات بيت المقدس موضوع آب اندازي عاملي قابل توجه و مؤثر از ويژگي هاي منطقه عمليات را تشكيل مي داد به شرح زير مورد بررسي قرار مي گيرد:
الف - منطقه شمال كرخه كور: در محلي به نام جرگه سيد علي بر روي رودخانه كرخه سدي احداث شد و از طريق يك كانال مصنوعي آب پشت سد ابتدا به منطقه شمال محور حميديه - سوسنگرد و سپس با حفر كانال هاي در زير جاده مذكور به جنوب آن هدايت گرديد.
اجراي طرح آب اندازي كه با صرف هزينه و تلاش بسيار صورت گرفت باعث شد مناطق وسيعي در جنوب جاده حميديه - سوسنگرد تا كرانه شمالي رودخانه كرخه كور و شمال هويزه زير آب رفته و نيروهاي دشمن لاجرم به كرانه جنوبي كرخه كور تغيير موضع دهند و در پاره اي نقاط مثل طراح كه به علت اندكي ارتفاع بيشتر زمين، به زير آب نرفت، عناصري از دشمن همچنان در آن باقي ماند ولي به هر صورت خطر قطع جاده حميديه - سوسنگرد و تهديد اهواز از اين سمت تا حدود زيادي برطرف و مواضع پدافندي لشگر ۱۶ زرهي قابل اطمينان بيشتر گرديد و اين لشگر توانست در پناه آب گرفتگي منطقه، تعدادي از يگان هاي خود را برداشت كرده و براي عمليات در غرب سوسنگرد وارد عمل نمايد.
ب - منطقه جنوب غرب اهواز: در محلي واقع در شمال اهواز آب رودخانه كارون بوسيله پمپاژ و از طريق يك كانال مصنوعي به جنوب غربي اهواز و به غرب جاده مرتفع اهواز - خرمشهر در داخل مواضع دشمن هدايت گرديد و با ايجاد سد خاكي كوچك ديگري در محل به نام چهار طاق واقع در انحناي رودخانه كرخه كور، آب اين رودخانه نيز به آن اضافه گرديد. طرح آب اندازي در منطقه جنوب غرب اهواز به منظور دستيابي به اهداف زير به اجرا گذاشته شد:
(۱) مجبور ساختن دشمن به تغيير موضع يگان هاي توپخانه اي كه از اين منطقه شهر اهواز را گلوله باران مي كردند.
(۲) عقب راندن نيروهاي دشمن ازمحور اهواز - خرمشهر.
(۳) قابل اطمينان ساختن مواضع پدافندي خودي در جنوب غربي اهواز با استفاده از مانع آبي و رفع تهديد تجاوز دشمن به اهواز از سمت مزبور.
نيروهاي عراقي در اين قسمت بر اثر جاري شدن آب تا حدودي عقب نشيني كردند ولي با استفاده از امكانات مهندسي قابل توجه، با احداث خاكريز و ايجاد سيل بند در جلوي مواضع خود و همچنين شكافتن جاده اهواز - خرمشهر در حوالي ايستگاه آب تيمور در سه نقطه و هر شكاف به عرض ۲۰ متر ، آب را به شرق جاده و در نتيجه مجدداً به داخل رودخانه كارون هدايت كردند كه اين عكس العمل دشمن اثرات زيادي را در بر داشت:
(۱) از توسعه منطقه آب گرفته در مواضع عراقي ها در جنوب اهواز جلوگيري شد.
(۲) منطقه آب گرفته وسيعي در منطقه عمومي پادگان حميد در غرب كارون بين نيروهاي خودي و عراقي ها به وجود آمد و بدين ترتيب حفاظت جناح شرقي دشمن در مقابل حملات احتمالي نيروهاي خودي به عقبه و مركز تداركاتي عراقي ها مستقر در منطقه عمومي جفير قابل اطمينان گرديد.
(۳) زمينه صرفه جويي در قوا را براي متجاوز فراهم ساخت.
به اين ترتيب اگر چه آب انداختن منطقه اهواز - خرمشهر همه نتايج مورد نظر را با توجه به عكس العمل دشمن به بار نياورد ليكن با توجه به مقدورات و توانايي هاي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در اواخر سال ۱۳۵۹ و اوايل سال ،۱۳۶۰ اجراي طرح آب اندازي به طور نسبي بيشتر به نفع نيروهاي خودي و كمكي به تحكيم مواضع، صرفه جويي در قوا و جلوگيري از پيشروي متجاوز به سوي اهواز بود. در اواسط سال ۱۳۶۰ كه نيروهاي خودي حالت آفندي به خود گرفتند دستور توقف در جاري ساختن آب به منطقه، به سازمان آب و برق خوزستان مجري طرح هاي يادشده ابلاغ گرديد و خشك كردن مناطق آب گرفته شده بيشتر مورد توجه قرار گرفت.
۲- وضعيت: طرح ريزي عملي طرح كربلا-۳ ازنهم فروردين ۱۳۶۱ و هنگامي كه نبرد فتح المبين (طرح عملياتي كربلا -۲) با سرعت غيرمنتظره اي به پايان موفقيت آميز و درخشان خود نزديك مي شد آغاز گرديد.
تدبير كلي: قبل از آنكه متجاوز از ضربه نبرد فتح به خود آمده و كمر راست كند و در زماني كوتاه تر از آنچه دشمن برآورد مي نمايد كه نيروهاي ما براي حمله بعدي آماده مي شوند، خيلي سريع براي آفند در جبهه اهواز - خرمشهر آماده شده و با هجوم سنگين بر دشمن و انهدام وي، سومين منطقه استراتژيك خوزستان را آزاد نمايند. لذا شايد بتوان گفت: كه اجراي سريع و غافلگيركننده طرح عمليات كربلا-۳ نوعي مرحله استفاده از موفقيت نبرد فتح المبين براي نيروهاي مسلح ما باشد كه با پيروزي هاي غرورآفرين ثامن الائمه، طريق القدس و فتح المبين آزموده شده، روحيه و توان تهاجمي شگرفي يافته بودند و مشاركت نيروهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با ارتش جمهوري اسلامي ايران نتايج مثبت خود را در سركوبي متجاوز به اثبات رسانيده بود.
به طور خلاصه قبل از آغاز عمليات بيت المقدس منطقه عملياتي اهواز - خرمشهر به شكل مثلثي بود كه ضلع شرقي آن با حدود يكصد كيلومتر در امتداد رودخانه كارون ازخرمشهر تا آبادي مليحان واقع در بيست كيلومتري جنوب غربي اهواز و ضلع شمالي آن حدود شصت كيلومتر از مليحان در امتداد كرانه جنوبي رودخانه كرخه كور - هويزه - رودخانه نيسان تا هورالعظيم و وتر اين مثلث را نيز خط مرز دو كشور از محلي تلاقي رودخانه نيسان با هورالعظيم تا پاسگاه ژاندارمري حدود واقع در كرانه نهر خين به طول يكصد و پنجاه كيلومتر تشكيل مي داد. طرح و تدبير پدافندي نيروهاي متجاوز عراق از اين منطقه را مي توان به شرح زير مورد بحث و تجزيه و تحليل قرار داد:
الف - تدبير پدافند در بخش يكم (ضلع شمالي مثلث) شامل شرق هورالعظيم - ساحل رودخانه هاي نيسان و كرخه و ادامه خط دفاعي در حوالي آبادي مليحان و به طرف جنوب تا پادگان حميد: پدافند سرسختانه در اين جبهه با ايجاد استحكامات فشرده، بهره برداري از موانع هورالعظيم و مناطق آب گرفتگي، تهيه قدرت آتش زياد و تهيه احتياط هاي قوي براي انهدام رخنه هاي احتمالي با استقرار حداقل دو لشگر تقويت شده ۵ مكانيزه و ۶ زرهي.
ب- تدبير پدافند در بخش دوم شامل منطقه خرمشهر: پدافند سرسختانه از منطقه خرمشهر و جلوگيري از هرگونه تلاش نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران براي دستيابي به اين شهر با ايجاد استحكامات بسيار سنگين و متوالي (در عمق) در شرق و جنوب شهر خرمشهر به منظور خنثي كردن هر گونه تلاش عبور از رودخانه، احداث خاكريزهاي شرقي - غربي متوالي و موازي در شمال خرمشهر براي جلوگيري از هر گونه تلاش آفندي شمالي - جنوبي به طرف خرمشهر، ايجاد يك سلسله موانع ضد هوابرد و ميادين مين براي جلوگيري از هرگونه عمليات فرود چترباز، هوابرد و متحرك هوايي عمدتاً در غرب خرمشهر، ايجاد استحكامات بسيار زياد در داخل خرمشهر براي جنگ خانه به خانه در صورت وصول نيروهاي خودي به شهر خرمشهر.
پ- تدبير پدافند در بخش سوم (ضلع شرقي) در امتداد ساحل رودخانه كارون: با الهام از نظريه فيلسوف نظامي چين «سن تزو» و تاكتيسين هاي شرق كه مي گويند: «بگذاريد دشمن از رودخانه بگذرد ولي قبل از آنكه بتواند به طور كامل در ساحل دورانسجام پيدا كند عليه او عكس العمل نشان دهيد» نيروهاي عراقي ساحل رودخانه كارون در حد فاصل رودخانه تا جاده اهواز - خرمشهر را اشغال ننموده و به گسترش يگان هاي سبك تأميني و پوششي و اتكا به كاربرد احتياط هاي متحرك و غيرمتمركز عليه نيروهايي كه موفق به عبور از كارون مي شدند، بسنده نمودند به طوري كه لشگر سوم زرهي عراق با استقرار در سه محل مجزا در غرب جاده اهواز -خرمشهر عهده دار اين وظيفه بود.
اشتباه عظيم و خبط نظامي جبران ناپذير وغيرقابل تصور طراحان نظامي متجاوز در كاربرد تدبير پدافندي يادشده اين بود كه نمي دانستند يا نتوانستند يا غافل شدند كه بايد رودخانه را تحت مراقبت شديدو مداوم خود قرار دهند تا تلاش عبور از رودخانه را در كنترل داشته و بتوانند قبل از آنكه فرصت مناسب را از دست بدهند عكس العمل مؤثر نشان دهند.
آنچه را كه در زمينه تدبير پدافندي متجاوز در هر يك از سه بخش يادشده مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته بر اساس بررسي عكس العمل ها، فعاليت ها و اقدامات پدافندي دشمن انجام شده ۲- تسليم احتمالي رژيم عراق در پذيرش شرايط جمهوري اسلامي ايران براي خاتمه جنگ.
پ- اقتصادي:
۱- كاهش فشار مشكلات مهاجرين و آوارگان جنگي بر دولت با اسكان مجدد آنان در نواحي آزاد شده.
۲- ايجاد امكان مجدد فعاليت هاي كشاورزي و صنعتي در نواحي آزاد شده.
۳- توقف هزينه هاي جنگي در صورت تسليم عراق و خاتمه يافتن جنگ.
۳- آغاز عمليات: ۰۰۳۰ _ ۱۰ ارديبهشت ماه ،۱۳۶۱ پايان عمليات: ۵ خرداد ماه ،۱۳۶۱ مدت عمليات: ۲۶ روز.
۴- قرارگاه هدايت كننده: قرارگاه عملياتي كربلا (قرارگاه مشترك نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي).
۵- منطقه عملياتي: غرب اهواز، ساحل غربي رودخانه كارون از خرمشهر تا شلمچه و شمال طلائيه
۶- يگان هاي خودي (نيروهاي ارتش و سپاه پاسداران):
الف _ قرارگاه قدس:
۱- لشگر ۱۶ زرهي
۲- تيپ ۵۸ ذوالفقار
۳- لشگر ۱ سپاه پاسداران
ب _ قرارگاه فتح:
۱- لشگر ۹۲ زرهي
۲- تيپ ۵۵ هوابرد
۳- تيپ ۳۷ زرهي
۴- لشگر ۳ سپاه پاسداران
پ _ قرارگاه نصر:
۱- لشگر ۲۱ پياده
۲- لشگر ۲۳ نوهد
۳- لشگر ۵ سپاه پاسداران
ت _ در كنترل عملياتي قرارگاه كربلا:
۱- تيپ ۳ لشگر ۷۷ پياده
وگرنه هيچ گونه مدركي از دشمن در مورد چگونگي پدافند او از اين منطقه و برآورد متجاوز از راهكار نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران به دست نيامده است. با توجه به نكات بيان شده تلاش اصلي پدافندي نيروهاي عراقي در جناح شمالي، متمركز بوده و تلاش نيروهاي خودي در عبور از رودخانه كارون، از سوي دشمن يك تلاش فرعي برآورد گرديد و نتيجه اين برآورد متجاوز كمك شاياني بود در موفقيت نيروهاي مسلح ما كه درست برعكس برآورد دشمن عمل كرد و تك اصلي را در جناح شرقي دشمن طرح ريزي و اجرا نمود.
در مراحل شناسايي و از همان ابتداي طرح ريزي، موفقيت چنداني براي پيشروي نيروهاي ما با توجه به استحكامات پدافندي دشمن در كرانه كرخه كور و محدود بودن فضاي مانوري به علت وجود منطقه آب گرفتگي در اين بخش از منطقه عملياتي (ضلع شمالي) برآورد نمي گرديد و با شناسايي و انتخاب منطقه سرپل بزرگ در غرب كارون با مساحتي معادل هفتصد كيلومتر مربع (بيش از منطقه آزاد شده در نبرد طريق القدس) كه يكي از ويژگي هاي بسيار برجسته در طراحي عمليات بيت المقدس بوده و تحسين كارشناسان نظامي جهان را برانگيخته، تلاش اصلي آفند نيروهاي خودي در بخش شرقي و تلاش پشتيباني در بخش شمالي و به منظور درگير نگه داشتن متجاوز و سلب امكانات او در تقويت جناح شرقي و همچنين فريب او، متمركز گرديد. به طور كلي در منطقه مثلثي شكل كه تدابير پدافندي دشمن در آن تشريح شد و ابعاد و موقعيت آن بيانگر انهدام نيروهاي متجاوز عراقي و ترميم مرز بين المللي هدف استراتژيكي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در نبرد بيت المقدس را تشكيل مي داد.
منظورهاي اساسي از عمليات بيت المقدس عبارت بودند از:
الف _ نظامي:
۱- ادامه رزم بي امان عليه دشمن اشغالگر به منظور انهدام نيروهاي متجاوز و آزادسازي سرزمين هاي اشغالي در غرب رودخانه كارون.
۲- تأمين و يا تهديد بصره به منظور به دست آوردن مواضع قدرت نظامي.
۳- كاهش بيشتر توان رزمي و سلب ميل به جنگجويي از متجاوز با انهدام نيروهاي او در اين منطقه.
۴- باز پس گرفتن خرمشهر كه به صورت يك آرزو و هدف ملي - مذهبي درآمده بود.
۵- خارج كردن اهواز و ساير مناطق خوزستان در اين ناحيه از تيررس توپخانه دوربرد عراق.
ب _ سياسي:
۱- برآورد مي گرديد كه با تحميل شكست به عراق در اين منطقه و بويژه آزادسازي خرمشهر، رژيم صدام حسين از نظر سياسي و نظامي بي اعتبار و احتمالاً ساقط خواهد شد.
۷- يگان هاي دشمن:
الف _ لشگرهاي ۱۱ و ۱۵ پياده
ب _ لشگر ۵ مكانيزه
پ _ لشگرهاي ۳ ، ۶ ، ۹ و ۱۰ زرهي
ت _ تيپ گارد جمهوري
ث _ تيپ هاي نيروهاي مخصوص
ج _ تيپ ۱۰ زرهي
چ _ تيپ هاي مأموريت ويژه
ح _ بيش از ۱۰ تيپ پياده
۸- مأموريت: قرارگاه عملياتي كربلا در جنوب مأموريت دارد در ۳۰:۰۰ دهم ارديبهشت ماه ۱۳۶۰ به منظور انهدام نيروهاي دشمن در منطقه عمومي اهواز، غرب كارون تك نموده، خرمشهر و خط سبز را تأمين، سپس به منظور تأمين فضاي لازم جهت حفاظت از مرزها تك را ادامه داده ساحل شرقي اروندرود را تأمين و در منطقه پدافند نمايد.
۹- تدبير عمليات:
اين عمليات در چهار مرحله با قرارگاه هاي قدس، فتح و نصر مي بايست انجام گيرد.
مرحله يكم: همزمان با تك قرارگاه قدس در شمال و تأمين خاكريزهاي مقدم دشمن، به منظور ايجاد سرپل مناسب براي ادامه عمليات با قرارگاه فتح و نصر در مركز و جنوب منطقه عمليات با عبور از رودخانه كارون بست باختر تك نموده و خط سرپل را در غرب كارون تأمين مي نمايد.
مرحله دوم: پس از تأمين سرپل، قرارگاه هاي فتح و نصر آفند خود را به ترتيب براي تأمين مرز در منطقه محوله و آزادسازي خرمشهر و شلمچه ادامه مي دهد.
مرحله سوم: پس از تأمين خط مرز و آزادسازي خرمشهر، قرارگاه هاي فتح و نصر تك خود را به سمت باختر براي تأمين ساحل شرقي اروند و پل تنومه ادامه داده و قرارگاه قدس به منظور تأمين پل نشوه بنا به دستور تك مي نمايد.
مرحله چهارم: با تأمين ساحل شرقي اروند، يگان هاي تابعه قرارگاه كربلا در منطقه پدافند مي نمايند.
۱۰- نتيجه:
الف_ عملياتي: آزادسازي حدود ۵۴۰۰ كيلومتر مربع از اراضي اشغالي، ترميم خط مرز از شلمچه تا شمال طلاييه، خرمشهر پس از ۲۰ ماه اشغال و اسارت آزاد گرديد، پادگان حميد و جاده اهواز _ خرمشهر آزاد گرديد. انهدام كامل ۲ لشگر عراق و آسيب رساندن به ۶ لشگر دشمن به ميزان ۲۰ تا ۶۰ درصد.
ب_ تلفات پرسنلي دشمن: كشته و زخمي بيش از ۱۶۰۰۰ نفر، اسير ۱۷۴۹۹ نفر
پ- ضايعات لجستيكي دشمن: انهدام ۵۵۰ دستگاه تانك و نفربر، ۵۰ دستگاه خودرو، ده ها عراده توپ، مقادير زيادي جنگ افزار و مهمات، سرنگوني ۵۳ فروند هواپيما و ۳ هلي كوپتر.

نويسنده: محمد علي زاده

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  10:01 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : « فتح خرمشهر فتح خاك نيست ، بلكه فتح ارزشهاست.» امام خميني (ره )
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
پس از حمله سراسري عراق درتاريخ 31/6/59 عملاً خرمشهر از بعدازظهر همان روز زير آتش سنگين ارتش عراق قرار گرفت دشمن با اجراي آتش سنگين وهجوم قواي رزمي به خرمشهر ومحاصره آن ، طرح ريزي كرده بود كه هماهنگ بابرنامه اشغال سه روزه استان خوزستان ، خرمشهر را زير اشغال خود گيرد.
پيشروي يگان هاي زرهي و پياده عراق به سمت شهر از اولين ساعات جنگ بود و در چهارمين روز از دو محور جاده شلمچه و جاده اهواز به دروازه هاي شهر رسيدند و طي چند حمله سعي داشتند به داخل شهر نفوذ كنند كه هر باربا مقاومت مدافعين عقب نشيني مي كردند .

دلير مردان و جوانان خرمشهري با استقامت وصف ناپذيري در برابر حملات يگان هاي زرهي مكانيزه وپياده عراق مقاومت مي كردند و35روز دشمن را در پشت دروازه ها و كوچه پس كوچه هاي اين ديار خونين متوقف نمودند.
35روز ايستادگي و مقاومت مظلومانه مردم خرمشهر با دست خالي مقابل دشمن تا دندان مسلح زمينه را براي حضور منظم تر ارتش و سازمان دهي نيروهاي مردمي از شهرهاي كوچك درقالب يگان هاي سپاه وواحدهاي جنگ هاي نامنظم شهيد چمران فراهم آورد .

ليكن با خيانت بني صدر و ليبر الهاي ملي گرا و عدم كمك رساني به رزمندگان اسلام و حملات پي درپي زميني و هوايي عراق در سحرگاه چهارم آبان ماه سال 59 آخرين مدافعين خرمشهر با عبور از كارون پس از 35روز مقاومت قهرمانانه عقب نشستند و شهر تبديل به خونين شهر شد .

نقاط مهم شهر خرمشهر به ترتيب اشغال
پل نو
اين پل برروي نهر عرايض درغرب خرمشهر ودر مسير جاده شلمچه احداث شده بود.
ارتش عراق درآغاز هجوم سراسري 3 روزه به نهر عرايض رسيد ، ليكن براي عبور از پل نو چندين روز جنگيد وسرانجام پس از 19 ماه در 3/3/61 آزاد شد.

پليس راه
ابتداي جاده خرمشهر _ اهواز كه به جبهه پليس راه مشهور بود، شاهد حوادث فراواني در اولين هجوم دشمن بود چراكه رزمندگان اسلام موفق شدند با استفاده از جاده خرمشهر _ اهواز از پليس راه عبور كنند ووارد شهر شوند.

ميدان كشتارگاه
اين ميدان محل اتصال نيروهايي بودكه از پليس راه وپل نو به دشمن هجوم مي كردند. ومي بايست دراين منطقه با يكديگر هماهنگ شده وسپس به سوي شهر پيش روي كنند.

بندر و گمرك
بندروگمرك خرمشهر از مهم ترين بنادر كشور، قبل از آغاز جنگ بود ، ارتش عراق درزمان هجوم خود گمرك مملو از اجناس رابه غارت برد وآن رابه آتش كشاند. دشمن درنظر داشت گمرك رابه عنوان محل نبرد استفاده كند ليكن مقاومت نيروهاي مردمي تلفات سنگين رابه دشمن وارد مي ساخت و19 روز طول كشيد تا دشمن توانست موقعيت خود رادرحوالي ساحلي گمرك تبثيت نمايد.

پاد گان دژ
اين پادگان محل حضورلشكرهاي نيروي زميني ارتش بود، وبه همين منظور درپادگان دژكه فرماندهي پاسگاه هاي دژ رانيز برعهده داشت ، صلاح ومهمات كافي براي يك مقاومت 48 ساعته ذخيره شده بود، اين پادگان هم توسط نيروهاي بعث تصرف وسلاح هاي آن به غارت دشمن رفت .

مركزشهر
درطول 35 روز جنگ ومقاومت درخرمشهر تمام نقاط ومحله هاي آن زير آتش سنگين دشمن قرار گرفت باسقوط پليس راه ونفوذ دشمن به نقاطي از شهر مثل كوي طالقاني درتاريخ 21/7/59 تقريباٌ هرسه روز يكبار خرمشهر تاآستانه سقوط پيش مي رفت ودر 24/7/59 خونين ترين درگيري ها رخ داد وخرمشهر ، خونين شهر نام گرفت ومدافعان اين شهر با حماسه هاي خود با دشمن مقابله مي كردند.

پل خرمشهر
اين پل روي كارون احداث شده وشمال وجنوب خرمشهر رابه هم وصل مي كند616 متر طول و8 متر عرض دارد.
از سومين روز هجوم دشمن كه عراق جاده خرمشهر _ اهواز راقطع كرد، تنها راه پشتيباني مدافعان همين پل بود ودشمن از همان ابتدا درصدد بود با اجراي آتش روي آن، امكان تر دد از اين پل را غير ممكن سازد . سرانجام از 3/8/59 با تسلط دشمن برپل ، حماسه مقاومت 35 روزه مدافعان خرمشهر پايان يافت.

مسجد جامع
مسجد جامع خرمشهر سمبل مقاومت خرمشهر شناخته مي شود ودرطول 35 روز مقاومت ، مركز فرماندهي وستاد نيروهاي مردمي ، تبادل اخبار تجهيز وتسليح وآموزش نيروهاي رزمنده ، مداواي اورژانسي مجروحين ونگهداري موقت شهدا، همگي درمسجد جامع صورت مي پذيرفت وآن گاه كه مدافعان از كارون گذشتند مسجد جامع نيز خاموش تا سوم خرداد 1361 مشاهد اشك شوق وشادي توام با سجده شكر رزمندگان اسلام بود.

مقاومت دليرانه ايستادگي وپايداري مردم ايران ورشادتهاي رزمندگان درجبهه هاي حق عليه باطل به كفرستيزان اسلام آموخت كه در مصاف با دشمن درس جهاد، شهامت واستقامت پياده مي نمايند.

كارنامه 8 سال دفاع مقدس نيروهاي انقلابي وايثارگرجمهوري اسلامي ايران خود گواه پيروزي حق برباطل است.
يكي از فتح الفتوحات رزمندگان اسلام در جنگ تحميلي عمليات بيت المقدس بود، كه مي بايست خرمشهر رابه دليل اهميت استراتژيك وجايگاه مهم نظامي از دست اشغالگران آزاد مي شد.
حماسه جاويد فتح خرمشهر با طلوع فجر سوم خرداد 1361 درشهر خرمشهر با فجر پيروزي مقارن شد.
فتح با شكوه خرمشهرفاتحاني داشت همچون محمد جهان آرا ، احمد متوسليان وهمدلي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي .
سلام وصلوات خداوند برارواح طيبه شهيدان وبر رزمنده با اخلاص بي نشان ، حاج احمدمتوسليان .
درسوم خرداد 1361 يكي از پرشكوه ترين وغرور آميز ترين افتخارات ملت رشيد ايران رقم خورد وشكوه وعزت ايرانيان دراين روز به بهترين وجه خود به منصه ظهور رسيد ،قدرت ، ايمان
اراده پايداري وايثار به عنوان اصلي ترين عامل شوكت وعظمت ملت ايران ، غرور استكبار مسكتبران زمان رادرهم كوبيد.

عمليات بيت المقدس
رمز عمليات : يا علي بن ابيطالب (ع)
هدف عمليات: آزاد سازي خرمشهر ،پادگان حميد، هويزه،چفير وحسينيه
منطقه عملياتي: غرب كارون ،جنوب غربي اهوازوشمال خرمشهر
تاريخ شروع: ساعت 30 دقيقه بامداد 10/2/61 13
مدت عمليات: 25 روز طي 3 مرحله
وسعت منطقه عملياتي: 6000 كيلومترمربع
نيروهاي عمل كننده : سپاه پاسداران انقلاب اسلامي وارتش جمهوري اسلامي ايران

شبكه خبر دانشجو – سرويس نقدونظر

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  10:01 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : عمليات بيت المقدس از نگاه ناظران جهاني
كلمات كليدي : سوم خرداد آزادسازي خرمشهر عمليات بيت المقدس
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
عمليات پيروزمندانه بيت المقدس كه منجر به آزادسازي خرمشهر پس از ۵۷۵ روز گرديد، ضربه اساسي و تعيين كننده اي بر پيكر دشمن وارد ساخت و تمامي معادلات، باورها و ذهنيتهايي را كه در مورد توانايي و قابليتهاي نظامي جمهوري اسلامي ايران وجود داشت، تغيير داد. بسياري از كارشناسان نظامي و تحليلگران رسانه هاي خارجي، در برابر «سرعت عمل» و «ويژگيهاي عملياتي» نيروهاي ايراني به هنگام فتح خرمشهر، غافلگير، مبهوت و شگفت زده شدند.
راديو دولتي انگلستان كه در شامگاه نهم ارديبهشت ۱۳۶۱ اعلام مي كرد: «چنانچه ايرانيان در صدد بازپس گرفتن خرمشهر برآيند، سخت ترين «گردو» را براي شكستن برگزيده اند»،
سرانجام ناچار شد سكوت خود را بشكند و طي گفتاري در روز پنجم خردادماه سال شصت و يك، يعني دو روز پس از فتح خرمشهر توسط رزمندگان ايران اسلامي، حيرت زده اعلام كند: «از زماني كه خبرنگاران غربي از نيروهاي عراقي در خرمشهر ديدن كرده و از روحيه خوب آنها گزارش داده اند، بيش از سه يا چهار روز نمي گذرد كه ناگهان همه شهر از دست عراقي ها بيرون كشيده شد.»
در ساعت ده و پنجاه و پنج دقيقه بامداد چهارشنبه، چهارم خرداد ،۱۳۶۱ خبرگزاريهاي بين المللي، در گزارشهايي كه با عنوان «بسيار مهم» از بغداد به سراسر جهان مخابره كردند، براي نخستين بار ضمن استناد به بيانيه نظامي صادره از سوي حكام بغداد، اعلام داشتند كه عراق «تلويحاً» به شكست خود اعتراف كرده است. به نوشته وزير خارجه وقت جمهوري اسلامي ايران، خبرگزاري رسمي عراق ـ آي. ان. ا ـ طي يك اطلاعيه كوتاه ضمن آنكه از خرمشهر با عنوان «بندر خرمشهر» نام برد، اعلام كرد: «سخنگوي ارتش عراق اعلام كرده است بندر خرمشهر را ترك كرده و تا مرزهاي بين المللي عقب نشيني كرده اند. خبرنگار عراق افزود كه عقب نشيني نيروهاي عراقي، از روز يكشنبه اول خرداد ۱۳۶۱ آغاز شده بود.»
همين اطلاعيه تلكس بين المللي خبرگزاري عراق، عصر روز چهارم خرداد ۱۳۶۱ به صورت ديگري از سوي راديو صوت الجماهير بغداد به اطلاع افكار عمومي عراق رسانده شد: «يك سخنگوي ارتش عراق اعلام كرده است كه نيروهاي پيروزمند قادسيه صدام پس از آنكه تمامي حمله هاي قواي دشمن مجوس و نژادپرست فارس را در مناطق الخفاجيه (سوسنگرد) و الاحواز (اهواز) با اقتدار كامل دفع كردند... صبح روز ۱۹۸۲‎/۰۵‎/۲۴ (۱۳۶۱‎/۰۳‎/۰۳) در يك جابه جايي تحسين برانگيز، عقب نشيني تاكتيكي (!) خود را از جبهه محمره (خرمشهر) با موفقيت كامل انجام داده اند.
مجد و افتخار بر لشكريان پيروزمند صدام حسين
اين دعاوي درست در شرايطي از راديوي دولتي بغداد پخش مي شد كه خبرگزاري آمريكايي «يونايتدپرس» در ساعت بيست و چهار و بيست و دو دقيقه همان روز، در گزارش ارسالي خود از بيروت، سربازان عراقي را در حال فرار توصيف كرد و نوشت:
«... سربازان در حال فرار عراق، سرگرم گريختن از خرمشهر و مناطق اشغالي هستند.»۴
دكترعلي اكبر ولايتي در كتاب تاريخ سياسي جنگ تحميلي عراق عليه جمهوري اسلامي ايران (صفحه۱۰۴) با اشاره به تبليغات سران دشمن مي نويسد: «عراق به صراحت شكست خود را اعتراف نكرد و حتي مدعي بود كه گوشمالي لازم را به انقلاب اسلامي ايران داده است و درنتيجه، چون ضرورتي احساس نمي كرد كه نيروهايش بيشتر در خرمشهر بمانند، آنها را با درگيري به عقب كشيده است.»
پس از پخش گزارشهاي مستند و خبري و تصاوير تهيه شده از جبهه خرمشهر توسط رسانه هاي ايراني و خارجي كه در آنها شكست نيروهاي عراقي درقالب صفوف هزاران نفره اسرا و انبوه ادوات و تجهيزات منهدم شده يا به غنيمت درآمده دشمن، به گوياترين وجهي به نمايش درآمد، ديگر حتي كشورهاي جنوب خليج فارس نيز كه همواره از صدام حمايت مي كردند، اكنون به واهي بودن دعاوي حكام بغداد اذعان داشتند. اكنون حتي مردم عراق هم به ماهيت واقعي ماجرا وقوف يافته بودند و به خوبي مي دانستند كه صدام به خاطر شكست در جبهه محمره! جمع كثيري از زبده ترين فرماندهان خود، از جمله سرلشگر صلاحي قاضي ـ فرمانده سپاه سوم ارتش عراق ،... سرتيپ ستاد جواد اسعد شينته، فرمانده سابق لشگر سوم زرهي، سرهنگ دوم ستاد محسن عبدالله، فرمانده تيپ ۱۲ زرهي ابن وليد، سرهنگ ستاد «شاكر العماري»، فرمانده تيپ ،۱۰۴ سرتيپ «عطاءالله نوري الدنيمي» معاون سپاه سوم، سرهنگ «احمد زيدان»، فرمانده عمليات خرمشهر را تيرباران كرده است.
از طرف ديگر رژيم عراق براي فريب افكار عمومي و سرپوش گذاشتن بر شكست خود در عمليات بيت المقدس، اقدام به اعطاي «مدال شجاعت»، «نشان لياقت» و نشان «رافدين» به تعدادي از فرماندهان خود كرد. راديو دولتي صداي آمريكا پس از پنج شبانه روز سكوت و امتناع از انعكاس خبر فتح خرمشهر توسط نيروهاي ايراني، سرانجام در «گزارش ويژه» ۱۳۶۱‎/۳‎/۸ خود مي گويد:
«به رغم مشكلات تداركاتي، نا آرامي هاي ناشي از انقلاب و كاهش تدريجي قدرت عمليات نيروي هوايي ايران، ماشين نظامي ايران به گونه اي اعجاب آور عمل كرد.»
روزنامه گاردين چاپ انگلستان درباره فتح خرمشهر مي نويسد: «سقوط خرمشهر يعني سقوط آخرين و مهمترين افتخار جنگي عراق كه ايراني ها با بازپس گرفتن آن، اين برگ برنده را كه به وسيله آن عراق مي كوشيد ايران را به پاي ميز مذاكره بكشاند، از دست بغداد ربودند.»
احمد متوسليان، در تاريخ ۱۳۶۱‎/۳‎/۷ در جلسه رده هاي مختلف فرماندهي تيپ ۲۷ محمدرسول الله(ص)، در قرارگاه تاكتيكي تيپ ۲۷ «دارخوين» اين چنين به جمع بندي دستاوردهاي عمليات «الي بيت المقدس» مي پردازد: «در مورد عمليات اخير گفتني زياد است؛ ليكن در يك تحليل فشرده بايد گفت كه از لحظه سقوط رژيم طاغوت تا به امروز به تعبير تمام خبرگزاريهاي عمده، سابقه نداشت كه چنين ضربه سياسي مهلكي به منافع آمريكا وارد شود. فتح خرمشهر باعث شد توازن نظامي اي كه آمريكا در منطقه برقرار كرده بود، به شدت به ضرر غرب برهم بخورد. وزير امور خارجه آمريكا (الكساندر هيگ) رسماً در شوراي امور خاورميانه وزارت خارجه شان مي گويد: «پيروزيهاي اخير ايران در جنگ با عراق براي آمريكا نگران كننده است و منافع غرب خصوصاً آمريكا را در منطقه به خطر انداخته است.»


پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس
عمليات بيت المقدس از نگاه ناظران جهاني
منبع: سايت ساجد

 
 
 
 
شنبه 13 خرداد 1391  10:01 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : شعر اين سالها آئينه تمام نماي آن حماسه بزرگ نيست
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
«آب دريا را اگر نتوان كشيد
هم به قدر تشنگي بايد چشيد»
خرمشهر روزگاري پررونق ترين شهر جنوب به حساب مي آمد. اين خاك خوب در كنار همسايه خونگرم و مهربانش آبادان روزگار به خرمي سپري مي كرد. تا اينكه «نامردها» از راه رسيدند و خرمشهر خاطره خوش سالهاي دور و نزديك را از خار برد وتابلوي «خونين شهر» را درآغوش فشرد. خرمشهر هيچگاه روزهاي اسارت را از ياد نخواهد برد و قدم هاي سبز بچه هايي كه مي رفتند و زمزمه مي كردند: «ملتي كه شهادت دارد اسارت ندارد».
حالا تابلوي «با وضو وارد شويد» دعوت نامه زيبايي است براي پاكي به احترام آنهمه خورشيد تابناك.
بايد قبول كرد كه ادبيات دفاع مقدس شتاب زده شكل گرفت. نسل شاعران با نسل بچه هاي جنگ قد كشيد و باليد. همانطور كه بچه هاي جبهه و جنگ براي نخستين بار دست به اسلحه مي شدند شاعران هم اول بار دست به قلم بردند.
واژه ها تراشيده نبودند. كلام پختگي لازم را نداشت. شاعر جنگ هنوز مرز بين شعر وشعار را به درستي نمي شناخت. روشنفكران كه به هر حال تكنيك هاي ادبي را بهتر از بچه هاي تازه كار مي دانستند به سكوت تن دادند.
نگفتند و ننوشتند. اما اين حكايت به دست همان تازه كارها رقم خورد. شعرهاي سالهاي نخستين جنگ شعارزده و سطحي و بيشتر در خدمت هيجان مردم و بچه هاي جبهه بود. شعر دفاع مقدس هنوز شكل قابل قبولي نداشت و نام هاي بزرگي را به مردم معرفي نكرده بود. البته تلاش شاعراني چون حسن حسيني، سهيل محمودي، علي معلم و... را نمي توان ناديده گرفت اما قلم ها هنوز گرم وپخته نبودند.
مرحوم آرش باران پور در نهايت اخلاص شعري براي خرمشهر دارد كه فاقد ارزش هاي عالي ادبي است.
بر مرگ اهريمنان برخاستند
مرداني از تبار رنج
كه سرتاسر ميهن
از خيزش پرشكوهشان شادمان شوند
خرمشهر خرمشهر خرمشهر
از كجاي اين سروش جاودانه سخن بگويم...
شعر باران پور هيچ ويژگي زباني و بياني خاصي ندارد. يعني بيشتر به يك قطعه ادبي شباهت دارد. تاريخ مصرف اين شعرآنقدر كوتاه است كه تجديد چاپ آن بي مورد است. متأسفانه شاعراني از اين دست از شعر شاعران سلف عبرت نگرفتند. وگرنه با نگاهي گذرا به اشعار جعفر كوش آبادي، محمد آزرم و... كه اينگونه اشعار سطحي ونازل براي اتفاقاتي خاص سروده اند. مي توان دريافت كه آثاري اينچنين ماندگار نخواهند شد.
شاعر سالهاي نخست دفاع مقدس شيوه استفاده از استعاره را به درستي نمي دانست اهل ايجاز هم نبود. يكي از خصوصيات شعر اين دوره استفاده بيش از حد از شعارهاي رايج و تحريك احساسات مردم بود. به همين دليل شعر اين سال ها از عمق چنداني برخوردار بود.
در شعر كلاسيك هم وضع بر همين منوال بود. شعر جنگ نوعي رفع تكليف به نظر مي رسيد. حركت از سوي شعر به نظم به سرعت صورت مي گرفت.
اي راهيان خطه نور
موسي و شأن وادي طور
دريادلان پهنه عشق
رويين تنان صحنه عشق
آينه داران خدايي
گل هاي باغ آشنايي...
در اين دوره ادبي شعر اعتراض جايگاهي نداشت. وحدت ملي اجازه هيچگونه اعتراضي به شاعران نمي داد. همصدايي از ويژگي هاي خاص اين دوران است.در اين دوره شاعراني چون اكبر اكسير، ابوالفضل پاشازاده و... كه آغاز دوره شاعري شان بود حركاتي را در قالب غزل آغاز كردند كه بعدها به دليل تغيير ژانر ناتمام ماند و جايگاهي پيدا نكرد.
اي قلب خونين قامتم هشدار بي غم مي شوي
ديروز خونين بودي و امروز خرم مي شوي
اي نخل نامت بهترين، والاترين، زيباترين
كي بعد از اين در پيش اين اهريمنان خم مي شوي
از حق كه نگذريم گاه بارقه هاي اميدي مي درخشيد و فضا را روشن مي كرد.
قيصر امين پور يكي از شاعران قدرتمند و استخوان دار دفاع مقدس است كه در اين سالها از نظم فاصله بسسياري گرفت و شعرهاي درخشاني سرود.
قيصر درشعري چنين مي گويد:
مي خواستم
شعري براي جنگ بگويم
ديدم نمي شود
ديدم قلم زبان دلم نيست...
در اين شعر بلند رگه هاي محكم شعري به چشم مي خورد. قيصر امين پور در شعر كلاسيك هم دست به تجربه زده وسربلند بيرون آمده است
تو همچون غنچه هاي چيده بودي
كه در پرپرشدن خنديده بودي
مگر راه حيات جاودان را
تو از فهميده ها فهميده بودي
در شعر دفاع مقدس هم مثل امدادهاي غيبي كه در جبهه هاي جنگ بسيار اتفاق افتاده است، حادثه هاي خاصي رخ مي دهد. در اين سال ها شعرهايي هم سروده شده اند كه هم بسيار مردم پسند بوده اند و هم از نقطه نظر ادبي اهميت بسيار دارند، غزل معروف گل هاي بهاران پرويز بيگي از اين نمونه هاست.
ياران چه غريبانه، رفتند از اين خانه
هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
... بشكسته بسوهامان، خون است به دل هامان
فرياد وفغان دارد، دردي كش ميخانه
اي واي كه يارانم، گل هاي بهارانم
رفتند از اين خانه، رفتند غريبانه
شايد پرويز بيگي ديگر نتواند موفقيت اين غزل را هيچگاه تكرار كند. زيرا حس خاصي كه در اين شعر موج مي زند محصول شرايط خاصي است كه ديگر تكرار نخواهد شد. ادبيات دفاع مقدس را مي توان به دو گونه تقسيم كرد.
۱ ـ ادبيات شهودي
۲ ـ ادبيات سفارشي
ادبيات شهودي محصول يك لحظه ناآرامي روح شاعر است اما ادبيات سفارشي رنگ و بوي شعر خالص ندارد. بسياري از شاعران كه تنها براي مطرح شدن پا به اين عرصه گذاشته بودند خيلي زود از صحنه محو شدند.
برآستان دروازه هاي باروت گرفته ي خاكي ات
به انتظار مانده ام
اي ذهن خونين بگو آيا
براي من اميدي هست؟
احمد حسيني زاده
نگاه برخي شاعران به جنگ نگاهي به شدت محافظه كارانه است. البته اين نوع نگاه تازگي ندارد و نمونه هاي بسياري از اين نگاه در ادبيات جهان ديده مي شود. شاعراني همچون سيمين بهبهاني به شكلي محافظه كارانه به جريان شعر دفاع مقدس پيوستند . به شكلي زيركانه بعدمذهبي جنگ را كمرنگ كردند و با شعارهاي ناسيوناليستي پايگاه خاصي را براي خود ايجاد كردند. شعر دفاع مقدس براي اين گونه شاعران در واقع جواز چاپ آثار ديگرشان بود. با اينهمه انصاف نيست كه از كنار سروده هاي درخشان اين نسل به آساني گذشت. سيمين بهبهاني غزلي براي يك جانباز سروده است كه در رديف بهترين غزل هاي شعرپارسي است.
شلوار تا خورده دارد، مردي كه يك پا ندارد
برق است و آتش نگاهش، يعني تماشا ندارد
... با تق تق چوپ دستش، روي زمين مي نهد مهر
هرچند ثبت حضورش، حاجت به امضا ندارد
... رخساره مي تابم از او اما به چشمم نشسته
بس نوجوان است و شايد از بيست بالا ندارد...
و اما بعد از حماسه آزادسازي خرمشهر، اين حماسه جريان مسلط ادبي شد. البته قرار نيست همه شاعران در حافظه جمعي و تاريخ ادبيات باقي بمانند اما خيلي ها در همان سال حذف شدند.
ناگفته پيداست كه ادبيات شوخي بر نمي دارد و هيچگاه تعهد صرف نمي تواند شاعري را تثبيت كند. هنوز براي گزينش حتي دو بيت از اين شاعران دچار مشكل هستيم.
شكل ديگري از شعردفاع مقدس در حماسه آزادسازي خرمشهر وجود دارد كه به هيچ وجه ظاهر شعر جنگ ندارد. در پس زمينه اين آثار به اين حماسه بزرگ پرداخته شده است. نكته جالب اينجاست كه اين شكل گويش بيشتر در رمان نمود پيدا كرده است و به تناسب ژانر خود رگه هاي انتقادي هم دارد.
از آنطرف هم افراط هاي بسياري صورت گرفته است كه از آن جمله مي توان به مصادره كردن حماسه اشاره كرد. بسياري از شاعران با يكسونگري حماسه را متعلق به جريان وابسته به خود دانسته اند وهمين امر شعرها را شخصي و مقطعي مي كند.
البته بعداز جنگ هم اين اتفاق افتاد و شاعران بسياري كه دچار تلخي هاي نبرد شده بودند و فضا را مسموم مي ديدند دست به نوعي انتحار زدند وبا انتقادهاي وسيع و گاه نامناسب وحدت ملي را خدشه دار كردند. مثلاً شكل انتقاد از صداوسيما در شعر يكي از شاعران بسيار متعهد دفاع مقدس ابداً قابل قبول نيست.
086463.jpg
«جازهاي زهردار جام جم
حرمت چشم ترم را برده اند»
همين شاعر در غزلي انتقادي فرم صحيح تلنگر به مسؤولان را به خوبي اجرا كرده است
«كاش اشك چشم هايم سد راه غم نبود
هاي هاي گريه بر زخم دلم مرهم نبود
كاشكي اين پنبه ها، اين افتخار دست ها
روي پيشاني آنهايي كه مي دانم نبود»
همانطور كه همگان مي دانند شعر صحنه اغراق ها ست و آگراندسيمان كردن حادثه در ابعادي بزرگ هنر شعر است. اما متأسفانه اين اتفاق در شعر دفاع مقدس و به ويژه حماسه آزادسازي خرمشهر نيفتاده است. شعرهاي اين سال ها نمي تواند آيينه تمام نماي آن حماسه بزرگ باشد. هنوز اين اميد وجود دارد كه با فروكش كردن اين حادثه احساسات ته نشين شده سرباز كنند و شعر اين دوره شكل تازه اي به خود بگيرد.
سلمان هراتي و محمدرضا عبدالملكيان با نگاهي شاعرانه و پرهيز از شعار به مقوله دفاع مقدس پرداخته اند واين دو نام را مي شود نام هاي ماندگاري دانست.
عبدالجبار كاكايي وعليرضا قزوه نيز به نوعي ديگر ماندگاري خود را تثبيت كرده اند. كاكايي به شدت از مستقيم گويي پرهيز مي كند اما قزوه همه چيز را مستقيم مي گويد. با اين حال چند لايه بودن شعر قزوه اعتبار خاصي به آثارش بخشيده است.
كاش برگردند يكشب آسمان مردان خاكي پوش
دستمال پاكشان را روي فرق چاك چاك خاك بگذارند
... بچه هاي كاش مادر كاش جاي نامه خواندن بود
بچه هاي همسرم بدرود
بچه هاي كاش بودي كاش مي ديدي
بچه هاي تا قيامت بر نمي گرديم
انتهاي جاده ايثار
بچه هاي كربلاي چار
اين زمان اما
دست بر زخم دلم نگذار
زخم ها جاني بگيرد كاش
كاش طوفاني بگيرد كاش
انتقاد در لايه هاي شعر قزوه به چشم مي خورد. هرچند كه گاهي در سطحي نيز پديدار مي شود. به هر حال قزوه از مطرح ترين شاعران دفاع مقدس است.
شعر عبدالملكيان ظاهري ميرا وتاريخ مصرف دار دارد اما اين قضاوت، سطحي است. شكي نيست كه بسياري از سطرهاي عبدالملكيان محكوم به نابودي هستند، اما همان سطرهاي درخشان كافي است تا آيندگان بخش مهمي از حماسه خرمشهر را در آينه شعر او ببيند.
مژده فتح خرمشهر
در ساعت چهاربعدازظهر
در خيابان آزادي
غريو شادي در توفان حنجره ها
... خدايا خدايا
من چقدر كوچك هستم
وقتي گرماي جبهه هاي جنوب را نچشيده ام
من چقدر كوچك هستم
وقتي كه با رمز« ياعلي ابن ابي طالب» ع
توفاني از پيروزي ها را بر پانكرده ام
... خدايا خدايا
در ساعت ۴ عصر
من چه لال هستم وقتي كه آمبولانس ها
آژير پيروزي را در خيابان آزادي سرداده اند...
بيش از دو دهه از آزادسازي خرمشهر اين حماسه بزرگ ملي و مذهبي مي گذرد. اين خاك خوب به ما برگشته است. حالا بايد در فضايي آرام شعر آن روزگار بررسي شود. اين كار دل مي خواهد كه صاحبدلان بسياري دل و جان برسر اين كار گذاشته اند و خواهند گذاشت.

يادهاي ماندني
086514.jpg
من عشق را بي واسطه مديونتانم
اي سروهاي رفته من مجنونتانم
ازبس دويدم كو به كو رد شما را
ناي از نفسهايم بريد افتادم ازپا
چشمي بچرخانيد امشب در شبم آه
بالا گرفت از داغتان امشب تبم آه
دل ازكفم برديد و ديگر برنگشتيد
رفتيد بي من آه آخر برنگشتيد
اي يادهاي ماندني طوفاني ام من
امشب خرابم بي شما هذياني ام من
من عشق را بي واسطه مديونتانم
اي سروهاي رفته من مجنونتانم
يك شب سراغي ازمن مجنون بگيريد
من عاشقم شيداوشان آسان نگيريد
ديريست تب نوش غريب داغتانم
من مرغ شبخوان حريم باغتانم
مي ترسم اينجا بي شما تنها بمانم
تنهاي تنها با دل شيدا بمانم
با آفتاب وآينه برمن بتابيد
امشب شبانه در شبم رؤيا بباريد
من بي شما تاب و تب ماندن ندارم
من بي شما ناي غزل خواندن ندارم
من عشق را بي واسطه مديونتانم
اي سروهاي رفته من مجنونتانم
همخون خورشيديد و خاموشي نداريد
آئينه هاي من فراموشي نداريد
همسنگ الونديد بالابرز و مانا
هم لحن لاله سرخ و پيوسته شكوفا
آشفته زلف خواب من با يادتان آه
آشفته تر پرمي زند در خونتان ماه
مي رنگ و ني آوا به خواب من بياييد
در خلوت من مست و تر دامن بياييد
رقصي چنين با زلف مي آشفته تر به
پا را زسرنشناختن آسيمه سر به
راه رسيدن تا شما كي مي شود طي؟
كي همنشينم مي شود در زمزمه ني؟
تا كي به دنبال جنون، مستي، غريبي؟
تا چند با ياد شما خاطر فريبي؟
ياران رفته خونتان كارون مي باد
پيوسته در رؤيايتان آواي ني باد
اي قله هاي سربرآفاق دماوند
آتشفشانهاي مذاب عشق پيوند
ما ازشما جاماندگان دربند داميم
مستيم اگر با يادتان مديون جاميم
من عشق را بي واسطه مديونتانم
اي سروهاي رفته من مجنونتانم

نويسنده: سالم سبزي ـ دهلران

 
 
 
شنبه 13 خرداد 1391  10:01 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : شش فيلم سهم خرمشهر ازسينماي ايران
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
كشورهاي مختلفي در جنگ هاي گوناگوني كه در دنيا صورت گرفته مورد تجاوز واقع شده اند.
بعضي از آنها خيلي زود آزاد شده و برخي ديگر مدت ها در اسارت دشمنان بوده اند، نمونه اش شهر لنينگراد در شوروي سابق بود كه به عنوان نمادمقاومت در جنگ جهاني با ۸۷۲ روز محاصره موضوع صدها كتاب و فيلم در جهان قرار گرفت. بعدها اين اتفاق براي خرمشهر نيز در ايران روي داد. اين شهر ۵۴۵ روز درا ختيار كشور عراق به عنوان دشمن ايران بود. اين موضوع خيلي زود وارد سينماي نوپاي پس از انقلاب شد و شش كارگردان با شش فيلم به موضوع اشغال اين شهر پرداختند.
رسول ملاقلي پور يكي از نخستين فيلمسازاني است كه در سال ۱۳۶۴ با ساخت فيلم بلمي به سوي ساحل سراغ اشغال خرمشهر رفت. پل آزادي نيز كه به كارگرداني مهدي مدني در سال ۱۳۶۲ جلوي دوربين رفت جزو نخستين آثار مستند اين مقوله است.اما ناصر غلامرضايي فيلمساز سينماي آزاد پيش از انقلاب اين مقوله را داخل شهر به تصوير كشيد. سرزمين خورشيد به كارگرداني احمدرضا درويش فيلم ديگري بود كه سال ها پس از پايان جنگ در دهه هفتاد جلوي دوربين رفت. در اين فيلم نيز بازيگراني شاخص حضور داشتند. اما اين شهر بار ديگر در اولين فيلم از يك كارگردان در سال ۱۳۷۱ جلوي دوربين رفت. احمد اميني كه سال ها به كار نگارش نقد مشغول بود زندگي يك خانواده را روايت مي كرد كه در منطقه اي مرزي در خوزستان زندگي مي كنند. آنها با شروع جنگ و مهاجرت همسايه ها تنها مي مانند و ... كيميا ساخته ديگري از احمد رضا درويش نيز در قالب يك داستان اجتماعي آدم هاي خرمشهر را دنبال مي كند و زندگي آنان را به تصوير مي كشد.
آخرين ساخته سينماي ايران در اين عرصه فيلم ديگري از درويش است به نام دوئل. فيلمي كه سعي داشت ابعاد اين جنگ را با زبان سينمايي گسترده تر تصوير كند. اما سينماي ايران قصد دارد به زودي گامي ديگر در راستاي حفظ خاطره پاسداري از ايران و در قالب نمادين آن خرمشهر بردارد. كارهاي تحقيقاتي فيلم شكوه پيروزي آغاز شده تا احمدرضا درويش پشت دوربين آن ياد ديگري را از آن حماسه به نوار سلولوئيد دوربين ثبت كند.

 
 
 
 
شنبه 13 خرداد 1391  10:01 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : سوم خرداد برگ زرين تاريخ معاصر
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
بازنگري اجمالي عمليات بيت المقدس و مسائل جانبي آن

حوادث تاريخي بويژه رويدادهايي كه در نبردهاي سنگين نظامي به وجود مي آيد گاهي آنچنان تعيين كننده و سرنوشت ساز واقع مي شود كه دايره تأثيرات شگرف آن از محدوده زماني و مكاني فراترمي رود. رويداد سوم خرداد۱۳۶۱ يكي از بزرگترين حوادث اين سرزمين است كه به حق درخشانترين صفحه جنگ را رقم زده و در اعمال اقتدار بين المللي ايران تحت تلألو انوار درخشان انقلاب اسلامي نقش ويژه اي داشته است.
اين نوشتار سعي دارد در يك فرصت كوتاه با تكيه بر بعد نظامي، حوادث مربوط به سوم خرداد۱۳۶۱ را مرور كرده و گذري به زواياي ناپيداي اين رويداد عظيم بنمايد.
خرمشهر زيباترين بندر ايران
خرمشهر با ۲۵۰هزارسكنه در سال۱۳۵۹ بزرگترين بندر تجاري كشور بوده كه توانايي انتقــــال ۱‎/۵ميليون تن كالا را كه از طريق خليج فارس وارد مي شود به سراسر ايران دارد. اتصال به شبكه سراسري راه آهن، سواحل مناسب جهت كشتي هاي بزرگ، نزديكي به منابع نفتي و پالايشگاه آبادان از ويژگي هاي خرمشهر است، بهره مندي از طبيعت زيبا و سرسبز و نخلستانهاي پربار جلوه هاي اين شهر را كه عروس بنادر ايران به شمار مي رفت دوچندان مي نمايد اين بندر مهم و استراتژيك مرزي از ديرباز مورد طمع بيگانگان بوده و بارها مورد تجاوز و دست اندازي واقع شده است كه مهمترين موارد آن به شرح ذيل است:
ـ اشغال ۳روزه خرمشهر توسط حاكم بغداد و امير وقت كويت در زمان حمله محمدشاه قاجار به هرات (حدود سال۱۱۱۵) كه به دستور انگلستان انجام گرفت وقتل و غارت بي سابقه اي به وقوع پيوست كه به دستور حاكم عثماني تخليه گرديد.
ـ اشغال توسط انگلستان با استفاده از خاك عثماني در زمان ناصرالدين شاه كه در مقابل دادن هرات خرمشهر از اشغال آزاد شد.
ـ اشغال در شهريور۱۳۲۰ توسط انگليسي ها و آزادي آن بنا به توافق استعماري ابرقدرتها.
ـ اشغال در ۱۳۵۹ و آزادسازي آن با عمليات بيت المقدس با قدرت رزمندگان اسلام و بدون دادن باج و يا دخالت بيگانه.
پايمردي و مقاومت در برابر تجاوز
از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي شيطنت هاي استكبار جهاني با دخالت هاي مرئي ونامرئي عراق در حوادث سياسي اجتماعي ايران شروع مي شود. تحريك حس قوميت عرب، تقويت سازمانهاي به اصطلاح خلق عرب، بمباران و تجاوزات هوائي و تبليغات مسموم و شديد رواني در رسانه ها از جمله اين اقدامات است.
صالح مهدي عماش معاون نخست وزير و وزير كشور عراق در شروع حاكميت بعثيها اينگونه ادعامي كند. «عراق هرگز در مورد شط العرب با ايران اختلاف نداشته است، شط العرب جزئي از خاك عراق است. اختلاف در مورد عربستان (خوزستان) بوده كه قسمتي از خاك عراق است و در دوره قيمومت خارجي، ضميمه ايران شده و برخلاف خواست مردم عراق، اهواز ناميده مي شود.
براساس اين ايده و عقيده و يا ايجاد زمينه هاي مناسب، صدام در منطقه جنوب تلاش اصلي خود را براي فتح خرشهر قرار داده و بعدازظهر دوشنبه۵۹‎/۶‎/۳۱ كه شهر نسبتاً وضعيت آرامي داشته و تلاش هايي براي مقابله با تهاجم احتمالي صورت مي پذيرد مورد هجوم باراني از آتش قرار مي گيرد و در كمتر از يك ساعت تمام شهر در آتش مي سوزد و آنهاكه زنده مانده اند اجساد پاره پاره بستگانشان را نظاره مي كنند.
۹۰قبضه توپ و خمپاره عراقي بدون وقفه آتش مي ريزد و سرانجام عراق از طريق شلمچه با تيپهاي۲۶ و ۶زرهي به طرف خرمشهر حركت مي كند.
مقاومت قدم به قدم نيروهاي مردمي و سپاه پاسداران در كنار يگانهاي ارتش جمهوري اسلامي ايران مستقر در منطقه در طول ۳۵روز درمقابل ارتش مجهز و آماده عراق فصل زريني در حماسه هاي نبرد شهري به شمار مي رود.
خرمشهر در چهارم آبانماه۱۳۵۹ به اشغال دشمن درآمد و در طول ۵۷۸روز اشغال شاهد جنايت بي شمار عراقي ها در اين شهر بود. غنيمت بردن تمامي اموال دولتي و مردم كه يك رقم آن ۵۷۰۰اتومبيل در گمرك بوده است و تخريب كامل شهر از عمده اين جنايت هاست. اسناد به دست آمده از ارتش عراق عمق جنايت را نشان مي دهد كه چگونه صدها اصله درخت خرما وهزاران ساختمان با مواد منفجره و لودر تخريب شده اند و اموال مردم به غارت رفته است.
مقدمات عمليات بيت المقدس
تثبيت دشمن و متوقف كردن او در روزهاي اول جنگ باعث شد تا عراق بدون دستيابي به اهداف بلندپروازانه خود، نداي صلح طلبي سردهد. اما رهبري داهيانه امام (ره) مبني بر خروج متجاوز كه با فرمان شكست حصر آبادان، تحركي در جبهه ها پديد آورد از قادسيه صدام جهنمي پديد ساخت كه تبديل به گورستان ارتش عراق گرديد.
انجام عمليات هاي ثامن الائمه، طريق القدس و فتح المبين توسط دلاور مردان ارتش جمهوري اسلامي ايران و قهرمانان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، نظر طراحان و كارشناسان نظامي را به طرف خرمشهر معطوف داشت.
پدافند دشمن در غرب كارون و ايجاد منطقه وسيّع آبگرفتگي و همچنين برقراري مواضع پدافندي مناسب، دشمن را مطمئن ساخته بودكه نيروهاي اسلام به سادگي نمي توانند خرمشهر را فتح نمايند و بر همين اساس اين ادعاي صدام به طور مداوم تكرار مي شد كه اگر نيروهاي ايراني خرمشهر را پس بگيرند كليد بصره را به آنها خواهم داد.
طراحي عمليات
در طرح ريزي عمليات بيت المقدس كه در سلسله طرحهاي كربلا عنوان كربلا۳ را گرفته بود براساس يك اصل كلي نظامي به نكات فراواني توجه شد و طراحان كه از كارشناسان ورزيده نظامي و اساتيد زبده دانشكده افسري و ستاد بودند به اين نكات توجه خاص داشتند: وضعيت دشمن از نظر تركيب، استعداد، گسترش، نقاط ضعف، نقاط قوت، تفكر تاكتيكي زمين منطقه نبرد و...
ـ اطلاعات لازم از سه محور عمده به دست آمده ۱ـ عكس هوائي توسط خلبانان شجاع نيروي هوائي ۲ـ شناسايي زميني توسط گشتي ها ۳ـ اسرا و پناهندگان عراقي، تجزيه و تحليل اطلاعات فوق و برآورد كارشناسي و طراحان نظامي ارتش جمهوري اسلامي ايران آنچنان به واقعيت نزديك بود كه بعداز پيروزي اسناد به دست آمده آن را تأييد نمود.
عمده قواي دشمن در منطقه لشگرهاي زرهي ۱۰ـ۶ـ۹ـ۳ و لشگرهاي پياده۱۱ و ۱۰ و لشگر ۵مكانيزه همراه تعدادي تيپ پياده و مكانيزه زرهي مستقل و مأمور بوده است. جمع نيروهاي دشمن قبل از شروع عمليات حدود ۲۰تيپ و در انتهاي نبرد با توجه به اطلاعات دريافتي از اسرا به حدود ۴۸تيپ كه تقريباً ۱۴لشگر را تشكيل مي دهد، بالغ گرديد.
ـ لازم به يادآوري است كه منطقه طرح ريزي شده ۴۰برابر منطقه ثامن الائمه، ۱۰برابر منطقه طريق القدس، ۳برابر منطقه فتح المبين و ۹برابر منطقه عملياتي والفجر۸ بوده است.
انعكاس فتح خرمشهر در رسانه هاي خارجي
ـ مطبوعات آمريكايي يكصدا اعتراف كردند «پس از برتري ايران، سران نظامي عراق كه از قدرت تهاجمي نيروهاي ايراني حيرت زده شده بودند پس از هر حمله ايران به شدت شكست خورده وعقب نشيني كردند، آمريكا شكست عراق از ايران راخطري بزرگ تلقي مي كند، مقامات دولت ريگان گفتند انهدام نيروهاي عراق توسط ايران براي منافع غرب موقعيت خطرناكي به وجود مي آورد.»
ـ خبرگزاري فرانسه در ادامه بيان حمايت مردم از رزمندگان مي نويسد: «واشنگتن از اين بيم دارد كه موفقيتهاي ايران ضربه اي مهلك و مرگ آور به رژيم صدام حسين وارد آورد.»
ـ آسوشيتدپرس «خرمشهر از جايگاههاي بزرگ جنگ محسوب مي شود و بيرون راندن عراقي ها به آن معناست كه عراقي ها عملاً تمام مناطق استراتژيكي را كه در آغاز جنگ تصرف كرده بودند از دست داده اند.»
ـ مايكل كندي خبرنگار روزنامه لوس آنجلس تايمز: يك ژنرال عراق گفت: «ماعلاقه اي به ماندن در اينجا نداريم اينجا يك صحراي خشك و خالي است و مي تواند ارزاني خودشان باشد كه اينگونه صحبت ها با استراتژي عراق در آغاز جنگ كاملاً مغايرت دارد.»
ـ نيوزويك «عراق مي خواست با هجوم به سرزمينهاي ايران شاهد سقوط جمهوري اسلامي باشد ولي اين آرزو با برتري نيروهاي ايراني اتفاق نيفتاد.»
ـ روزنامه لوكوتيذين دوپاري در اواسط عمليات نوشت: «لشكريان ارتش به حمايت سپاه پاسداران پيشروي خود را به سوي مرز ادامه مي دهند و باز پس گيري خرمشهر هدف نهائي عمليات بيت المقدس است.»
ـ روزنامه الثوره بغداد: «ما هرگز قصد تصرف اراضي ايران را نداشته ايم.»
ـ خبرگزاري فرانسه: «اين موفقيتها حاكي از آن است كه جمهوري اسلامي ايران موفق شده ارتش باقي مانده از رژيم گذشته را در نيروي منسجمي ادغام نمايد واين از لحاظ شيوه هاي جنگي مورد استفاده و چه از نظر عناصر خادم به يك رژيم انقلابي بي سابقه است.»
ـ خبرنگار ژاپني مايلي جي شيمبون: «فتح خرمشهر تنها ده ساعت طول كشيد و اين گوياي ضعف شديد رزمي ارتش عراق و وجود ايمان و قدرت نيروهاي جمهوري اسلامي بود.»
ـ واشنگتن پست: «بازپس گيري بندر خرمشهر نمايانگر پيروزي تقريباً كامل ايران در اين جنگ بوده است.»
ـ واشنگتن پست: «ايران تاكتيك حمله زميني را به نحو احسن انجام داده است براساس محاسبات پنتاگون از چهارحمله عظيم ايران، اين حمله (بيت المقدس) قاطع ترين آنهاست.»
ـ گاردين انگليس: «سقوط خرمشهر يعني سقوط آخرين و مهمترين افتخار جنگي عراق كه ايرانيها با بازپس گيري آن اين برگ برنده را كه به وسيله آن عراق مي كوشيد ايران را پاي ميز مذاكره بكشاند از دست بغداد ربودند.»
ـ الكساندر هيگ وزير خارجه اسبق امريكا گفت: «بيم آن مي رودكه اين درگيري به كشورهاي همسايه گسترش پيدا كند و موجب تغييرات گسترده و غيرقابل پيش بيني در توازن نيروهاي منطقه شود.»
ـ راديو مونت كارلو فرانسه بازپس گيري خرمشهر را توسط نيروهاي ايراني غيرممكن قلمداد كرده بود.
ـ بي.بي.سي كه مبلغ سياستهاي استعماري امپراتوري ورشكسته و پيرانگليس است اعلان كرد چنانچه ايران درصدد بازپس گيري خرمشهر برآيد سخت ترين گردو را براي شكستن برگزيده است.
و در پايان لازم به يادآوري است يكي از بزرگترين جشن هاي مردمي انقلاب كه در طول تاريخ دنيا نيز بسياركم سابقه است در بعدازظهر سوم خرداد۶۱ با اعلان آزاد شدن خرمشهر از صداي جمهوري اسلامي ايران برپا گرديد كه تا پاسي از شب ادامه داشت در اين جشن با شكوه مردم به شكرانه فضل و عنايت خداوند ساعت ۹شب فرياد الله اكبر سر داده و با پخش شيريني از نظاميان داخل شهرها قدرداني مي كردند.
معاونت عمليات نزاجا
تهيه كننده سرهنگ۲ پياده مجتبي جعفري

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  10:01 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : دلايل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
جمهوري اسلامي ايران از آغاز تجاوز رژيم عراق خواهان صلح بود، اما صلحي حقيقي و شرافت مندانه. بديهي است صلح از نظر حقوق بين الملل بايد حاوي مقدمات زير باشد:
- دفع آتش تجاوز
- شناسايي متجاوز
- تعيين خسارات و تنبيه متجاوز
- تضمين صلح و بقاي آن به كشور مورد تجاوز

با توجه به اين مقدمات در كليه نظرها و بيانيه هاي شخصيت ها و رؤساي دولت ها و مجامع بين المللي كه هياهوي صلح و آتش بس بع از فتح خرمشهر به راه انداختند تماماً فاقد موارد فوق بوده اند. شوراي امنيت سازمان ملل كه بر اساس منشور سازمان در اين رابطه مسئول بوده است در قطعنامه 514 و قطعنامه هاي بعدي به جاي لفظ «منازعه» بين ايران و عراق از كلمه «وضعيت» استفاده مي كرد، اين دو واژه از نظر حقوق بين الملل تعريف خاص خود را دارند، در اعلان «وضعيت» هيچ مسئوليتي متوجه شوراي امنيت سازمان نمي شود ولي اعلان «منازعه» براي شوراي امنيت مسئوليت آور مي شد، به همين دليل از كاربرد واژه «منازعه» در صدور قطعنامه ها خودداري مي كرد. بنابراين شورايي كه دفع مخاصمه بين كشورها را به عهده دارد تا اين اندازه از مسئوليتش طفره مي رود. ايران به اين اميد كدام مرجع ديگري دست از دفاع مقدس خود مي كشيد؟
آيا شعار صلح را بدون توجه به مقدمات و راهكاري عملي آن با آب و تاب مطرح نمودن خيانت به واژه مقدس صلح نيست؟
آيا با اين وجود عدم پذيرش صلح فريبان مدعي اصلي ايران كار خردمندانه اي نبوده است؟
امام خميني (ره) همواره خواهان پايان دادن به جنگ بود، اما پاياني كه متضمن حقوق ملت مظلوم ايران باشد، اما از اين كه پس از فتح خرمشهر مصراً خواهان پايان بخشيدن به جنگ بود هيچ مدرك و سندي در دست نيست وانگهي امام راحل (ره) در هر كاري به نظر كارشناسان و متخصصان بسيار اهميت مي داد، تحقيقاً اگر نظر فرماندهان و كارشناسان جنگ مبتني بر ادامه دفاع مقدس بود امام راحل (ره) همان نظر را مي پذيرفتند، و از همه مهم تر لحن سخنان و محتواي رهنمودهاي امام خميني به ويژه بعد از فتح خرمشهر گوياي صلحي عادلانه بود كه از اركان حقوقي صلح حكايت مي كرد.
براي مثال معظم له طي سخناني در جمع گروهي از دانشجويان دانشكده افسري ارتش و مسئولين اين دانشكده فرمودند:
از اول هم صلح طلب بوديم و صلح يكي از اموري است كه كا به تبع از اسلام قبول كرديم. صلح اسلامي، صلحي كه برادر مي شوند بعد از صلح، و ما طالب اين هستيم. اما صلحي كه اصلاًَ اعتنا نكنند به اين كه جنايت كردند در اينجا و اعتنا نكنند به اينكه غراماتي وارد شده است و بايد جبران بكنند، خساراتي وارد شده است و بايد جبران بكنند اين اسمش صلح نيست اين اسمش را مي توانيم بگذاريم صلح صدامي. (28)
امام راحل (ره) همين منطق را تا پايان جنگ دنبال نمودند و حتي مفاد قطعنامه 598 را كه پذيرفتند متضمن صلح واقعي و عادلانه ندانستند، از اين جهت پذيرش آن را چون نوشيدن جام زهر دانستند.
نويسنده: محمد مولايي

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  10:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : اعتراف رسانه هاي غربي: ايران كاملاً پيروز شد
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
با آغاز مرحله اول عمليات بيت المقدس و آزاد شدن قسمتي از خاك ميهن اسلامي، آژانسهاي خبر پراكني به تكاپو مي افتند تا با وارونه جلوه دادن حقيقت، پيروزيهاي ايران را خنثي و كم اثر جلوه دهند. در حالي كه همه چيز حاكي از آن بود كه ارتش عراق قسمت زيادي از اراضي ايران را از دست داده و راه فرار را در پيش گرفته است، ولي رسانه هاي غربي با تبليغات گسترده، اعلاميه هاي شوراي عراق را پخش كرده و كمترين اشاره اي به پيروزيهاي ايران نمي كنند. حتي مدعي مي شوند كه پيروزي ايران واقعيت نداشته و شواهد چنين چيزي را نشان نمي دهد.
وقتي نيروهاي ايران با يورش گسترده از غرب كارون خود را به جاده اهواز - خرمشهر مي رسانند، اين خبر همچنان جزو ادعاهاي بي پايه ايران معرفي مي شود و هنگامي كه رزمندگان اسلام قدم به شهر هويزه مي گذارند، اعلام مي شود كه نيروهاي عراق با عقب نشيني تاكتيكي، قسمت عظيمي از قواي ايران را به مخاطره در آورده اند.
هنگامي كه قرارگاه كربلا اعلام مي كند رزمندگان اسلام به پشت دروازه هاي خرمشهر رسيده و در حال برداشتن موانع و انهدام دشمن هستند، رسانه هاي غربي و شيوخ منطقه فقط به پخش اطلاعيه هاي عراق مبني بر عقب نشيني ايرانيان مي پردازند و تبليغات گسترده اي عليه ايران صورت مي گيرد تا پيروزيهاي به دست آمده در هجوم اين تبليغات محو شود.
اما توقف در مرحله سوم باعث مي شود كه دشمنان اسلام مهمترين حربه تبليغاتي را به دست آورند و به تبليغات مغرضانه خود وسعت بخشند و براي تحقق اين امر، تلاش گسترده اي صورت مي گيرد تا نيروهاي عراق انگيزه و روحيه براي ادامه نبرد داشته باشند و بتوانند از آزادي خرمشهر جلوگيري كنند. به چند مورد از اخبار و تحليلهاي مغرضانه استكبار در آستانه ورود رزمندگان اسلام به خرمشهر، اشاره مي كنيم:
راديو بي بي سي: عراق ها مي گويند تلفات سنگيني بر نيروهاي ايراني وارد آمده و آنها هم اكنون در حال عقب نشيني هستند.
راديو آلمان: نيروهاي عراقي تهاجم وسيعي عليه نيروهاي ايران در شمال خرمشهر آغاز كرده اند. در بيانيه هاي نظامي عراق آمده است كه تلفات سنگيني بر نيروهاي ايران وارد آمده است.
راديو آمريكا: نيروهاي عراق با دست زدن به تهاجم برق آسا و همه جانبه عليه ايران در شمال خرمشهر، تلفات سنگيني بر آنها وارد آورده و آنها را به عقب نشيني وادار كرده اند.
راديو قاهره: نيروهاي ايران در غرب كارون متلاشي شده و نيروهاي عراق آنان را تعقيب مي كنند.
راديو كويت: حمله ايرانيان دفع شده است و قسمتي از قواي ايران محاصره و گروهي تسليم و به بقيه تلفات سنگيني وارد آمده است.
لوس آنجلس تايمز: نيروهاي ايراني در كناره غربي كارون به دام عراق افتاده اند.
خبرگزاري فرانسه: به نظر مي رسد توازن جنگ در خوزستان به نفع عراق خواهد بود.
راديو بي بي سي: "همان طور كه بدون شك اطلاع داريد، ديروز بندر خرمشهر پس از 20 ماه دوباره به دست نيروهاي ايران افتاد. بدين ترتيب، ايران هم اسماً و هم رسماً در جنگ كاملاً پيروز شده است."
لوس آنجلس تايمز: "يك ژنرال عراقي گفت: "ما علاقه اي به ماندن در اين جا نداريم. اين جا يك صحراي خشك و خالي است و مي تواند ارزاني خودشان باشد، كه اين گونه صحبتها با استراتژي عراق در آغاز جنگ كاملاً مغايرت دارد"
اينها تنها نمونه اي از اظهار عجز رسانه هاي غربي در برابر پيروزي هاي چشمگير رزمندگان اسلام بود

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  10:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : گزارش يك فرمانده عراقي درباره عمليات بيت المقدس
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
اطلاعاتي كه از اسراي عراقي درباره جنگ تحميلي به دست آمده به روشن شدن جريانات و حوادثي كه در خلال اين جنگ اتفاق افتاده كمك شاياني كرده است. ضمن اينكه بررسي عملياتهاي رزمندگان اسلام از زبان دشمن، خالي از لطف نخواهد بود.
متن زير گزارش يكي از فرماندهان اسير عراقي درباره عمليات بيتالمقدس است كه با حذف بخشهايي از آن كه شامل جزئيات گسترش يگانهاي دشمن در منطقه و عكس العمل سپاه سوم در برابر عمليات ميباشد، ارائه شده است.

آمادگي عراق
پس از عمليات فتح المبين در منطقه شوش و دزفول، عراق متحمل شكست نظامي بزرگي شد؛ بنابراين، به فكر حمله آينده و قريب الوقوع نيروهاي اسلام در جنوب و منطقه اهواز و خرمشهر افتاد و اقدامات سريع و گسترده اي را براي تمركز و بسيج نيرو و نيز تهيه طرح هاي پدافندي انجام داد تا حمله نيروهاي اسلام را به شكست كشانده و انتقام عمليات فتح المبين را بگيرد. اطلاعات موجود نزد فرماندهي عراق و عكس هاي هوايي ، فعاليت هاي شناسايي گروههاي گشتي، بالگردها، استراق سمع و افسران اطلاعاتي كه مأمور به شناسايي نيروهاي ايران بودند، حاكي از آن بود كه نيروهاي اسلام قصد انجام عمليات عبور از رود كارون در منطقه پل هالوب و منطقه كوت العبيد (طاهري) را دارند.
پيش بيني عراق از حمله نيروهاي ايران
عراق طرح تك نيروهاي اسلام را به شرح زير پيش بيني كرده بود:
الف) تك و عبور از رود كارون با فلش اصلي در منطقه كوت العبيد و پل هالوب و پيشروي بسمت جاده اهواز - خرمشهر و انهدام نيروي مستقر در غرب كارون؛
ب) حمله با فلش فرعي به منطقه اهواز از محور پادگان حميد (منطقه لشكر )؛
ج) حمله با فلش فرعي ديگر در منطقه هويزه (منطقه لشكر )؛
د) بعد از كسب موفقيت در اين عمليات، عبور از منطقه كوت شيخ به سمت خرمشهر.

طرح پدافندي عراق
فرماندهي نيروهاي مسلح دستور تقويت نيروهاي خرمشهر را صادر كرد و به دنبال اين دستور يگانهايي از سپاه در شمال و سپاه در منطقه مياني و نيز سپاه به زير امر سپاهكه مسئوليت منطقه جنوبي را داشتند در آمدند. هم چنين، صدام شخصاً دستوراتي به اين مضمون صادر كرد:« دفاع از خرمشهر همانند دفاع از بغداد و بصره بوده و خرمشهر تكيه گاه بصره به شمار مي رود بنابراين، بايد پيروزي در نبرد آينده را با هر قيمتي به دست آورد و نيروهاي ايراني را منهدم نمود ». هم چنين، فرماندهان به كليه نيروها تاكيد كردند كه اين آخرين نبرد است و بايد در اين عمليات مقاومت كنند تا جنگ پايان پذيرد.

گسترش نيروهاي عراق
الف) لشكر پياده از شهر خرمشهر تا روستاي گصبه واقع بر رود كارون (داخل) را پدافند مي كرد.
ب) لشكر زرهي به دليل تحركي كه داشت در غرب جاده اهواز - خرمشهر جلوي منطقه احتمالي عبور نيروهاي اسلام مستقر و يگان هاي زرهي، مكانيزه و پياده را زير امر او قرار داده بودند.
ج) لشكر مكانيزه از منطقه اهواز در محل زير آب برده شده طاهري و پادگان حميد و ساختمان هاي مسكوني پدافندكردند.
د) لشكر زرهي در هويزه تا هور هويزه پدافند مي كرد كه چند تيپ پياده به او مأمور و در خط پدافندي اول مستقر شدند.
ه) لشكر زرهي مستقر در جفير به عنوان احتياط عمومي لشكر مكانيزه و لشكر زرهي براي انهدام و مقابله با هرگونه رخنه در مواضع دو لشكر ياد شده تعيين گرديد.
و) لشكر زرهي (منهاي تيپ زرهي) به اضافه تيپ مكانيزه احتياط لشكر زرهي قرار داده شدند؛
ز) تيپ پياده لشكر با واحدهاي پياده مستقر در شلمچه به عنوان احتياط خرمشهر زير امر لشكر قرار گرفتند؛
ح) لشكر پياده به عنوان احتياط عمومي سپاه زير امر سپاه سوم قرار گرفت؛
ط) بعد از عبور نيروهاي اسلام، تيپ نيروي مخصوص زير امر سپاه سوم .
ي ) تيپ زرهي نيز زير امر سپاه سوم قرار گرفت؛

به كليه يگان ها دستور داده شد براي جلوگيري از غافلگيري، هوشياري و آمادگي خود را حفظ كنند.

نيروهايي كه مأمور پاتك بودند بايستي در كليه مناطق لشكر به طور مداوم براي بهتر انجام دادن مأموريت محوله تمرين مي كردند.

آغاز عمليات توسط نيروهاي ايران

در نخستين لحظات روز 10/02/1361 نيروهاي اسلام حمله اي كه انتظار آن مي رفت از محور به شرح زير بر سپاه سوم انجام دادند:

الف) نيروهاي اسلام با تلاش اصلي از منطقه طاهري، با عبور از رود كارون، نيروهاي تاخيري را پشت سر گذاشته و توانستند به جاده اهواز - خرمشهر برسند؛

ب) حمله با تلاش پشتيباني فرعي به جبهه لشكر مكانيزه در منطقه اهواز كه نيروهاي اسلام توانستند مواضع جلويي اين منطقه را منهدم كنند، ولي به دليل مقاومت شديد نتوانستند به عمق مواضع رخنه كنند؛ و

ج) حمله با تلاش فرعي به جبهه لشكر زرهي در منطقه هويزه كه نيروهاي اسلام در اين منطقه نيز نتوانستند به عمق مواضع رخنه كنند و فقط توانستند نيروهاي خط مقدم را عقب برانند.

) تجزيه و تحليل عراق از وضعيت جبهه ها و اتخاذ تصميمات لازم

عراق وضعيت جبهه را مورد تجزيه و تحليل قرار داده و تصميمات نظامي سريعي اتخاذ مي كند. بعد از پيشروي خوب و مؤثر نيروهاي اسلام به سمت مرزهاي بين المللي و راندن كليه نيروهاي عراقي و تمركز اغلب نيروهاي اسلام در سمت چپ جاده اهواز - خرمشهر موارد زير براي فرماندهي عراق نمايان شد.

الف) چنانچه نيروها به پيشروي خود از خاكريزهاي مرزي ادامه دهند به تنومه در بصره و نشوه خواهند رسيد و اين به اين معني است كه كليه پل هاي شط العرب را به تصرف خود در آورده است.

ب) به اين ترتيب نيروهاي اسلام با پيشروي در پشت لشكر مكانيزه، لشكرزرهي و لشكرزرهي آنها را محاصره و اسير نموده و سرانجام سپاه منهدم مي شود.

ج) نيروهاي مستقر در خرمشهر نيز بدون درگيري به محاصره و اسارت در خواهند آمد.

بنابراين، فرماندهي عراق تصميمات زير را اتخاذ كرد:

الف) عقب كشيدن لشكر زرهي از محور نشوه به عراق و تخليه و انهدام شهر هويزه با مواد منفجره؛

ب) عقب كشيدن لشكر به شلمچه؛

ج) انتقال لشكر به منطقه كتيبان؛

د) كليه لشكرهاي مزبور پس از انتقال به عقب براي مقابله با تعرض هاي احتمالي دشمن به پل هاي شط العرب آماده باشند.

ه) افزايش نيروها و اصلاح موضع پدافندي در منطقه خرمشهر به سمت نيروهاي اسلام كه البته لازم است يادآوري شود خرمشهر در برابر نيروهاي اسلام به صورت نعل اسبي قرار داشت و تصميم گرفته شده بود كه كليه نيروها شهر را تخليه و به مرزهاي بين المللي انتقال يابند.

و) صدام شخصاً تصميم گرفت نبرد در داخل خرمشهر به هر قيمتي كه تمام شود انجام گيرد.

طرح دفاعي عراق از شهر خرمشهر پس از عبور نيروهاي ايران

تنها هدف فرماندهي نيروهاي مسلح عراق حفظ و نگه داري خرمشهر به هر قيمت ممكن بود، به طوري كه در اين مورد رهنمودهايي از شخص صدام صادر شد. وي هم چنين، معاون خود عزت الدوري و بعضي از اعضاي فرماندهي كشوري را براي بررسي وضعيت و آگاهي از نظرات آنان درباره نبرد آينده خرمشهر، به سپاه سوم اعزام كرد و به اين موضوع به دليل وجود نيروهاي عراقي در داخل خرمشهر كه امكان محاصره آنها وجود داشت اهميت داده شد و بهترين روش مقابله با وضعيت موجود تشخيص داده شد و هيچ كس جرآت دادن پيشنهاد عقب كشيدن نيروها را نداشت.

فرماندهي عراق به رسته مهندسي دستور داده بود پل مهندسي از نوع پي ام پي بر اروند رود در فاصله دو كيلومتري شمال جزيره ام الرصاص احداث كنند، اين پل كه آمادگي هاي نصب آن از قبل انجام شده بود در اثناي عمليات طاهري نصب گرديد.

طرح دفاعي فرماندهي عراق از خرمشهر به شرح زير بوده است:

الف) لشكر پياده مسئوليت اداره عمليات را به عهده داشت؛

ب) سرهنگ احمد زيدان فرمانده تيپ مسئول هماهنگي واحدهاي زير امر لشكر در خرمشهر بود؛

ج) تيپ براي مقابله با رخنه هاي احتمالي در جبهه، احتياط لشكر و در خرمشهر مستقر بود (اين تيپ احتياط محلي و مستقيم خرمشهر به شمار رفته و به محض صدور دستور لشكر وارد عمل مي شد)؛

د) شهر به وسيله نيروهاي اضافي تقويت شد؛

ه) جبهه يگانها به سمت رود كارون بود و سپس به سمت اهواز قرار داده شدند، اما بعضي از واحدها براي مقابله با عبور احتمالي (با تلاش فرعي) نيروهاي اسلام در فاصله اي نزديك رود كارون هم چنان باقي ماندند؛

و) ذخيره كردن مهمات به مقدار زياد؛

ز) تقويت واحدهاي توپخانه؛

ح) مأمور كردن تيپ پياده به لشكر ؛

ط) فرماندهي كل نيروهاي مسلح عراق لشكر پياده را براي بهره گيري در صورت نياز زير امر سپاه سوم قرار داد؛و

ي) تيپ نيرو مخصوص نيز به سپاه سوم مأمور شد.

خلا صه طرح پدافندي عراق از خرمشهر

الف) مقاومت و پايداري در سنگر تا آخرين گلوله و نفر دنبال شود؛

ب) به محض ايجاد رخنه در يكي از مواضع، تيپ نيروي مخصوص موظف بود فوراً با آن مقابله كند.

چنانچه رخنه گسترده بود و تيپ نيروي مخصوص قادر به مقابله با آن نبود به ترتيب لشكر و سپاه نيروي احتياط خود را وارد عمل مي كردند.

طرح تك و باز پس گيري خرمشهر توسط نيروهاي ايران در03/01/1361

خلاصه طرح تك نيروهاي اسلام به شرح زير است:

الف) رخنه و پيشروي به وسيله دو ستون در جبهه نيروهاي عراقي در شمال نهر عرايض كه ستون نخست: ستوني به سمت شط العرب و ستون دوم: ستوني به سمت نيروهاي مستقر در نزديك جاده اهواز - خرمشهر براي محاصره آنها بود؛

ب) نگهداري منطقه متصرفي بعد از موفقيت رخنه با تكيه بر نهر عرايض به عنوان يك مانع اصلي و قوي تا از شكستن محاصره توسط نيروي مستقر در شهر جلوگيري به عمل آيد؛

ج) نيرويي به سمت راست نهر عرايض، براي تنگ كردن حلقه محاصره و وادار كردن آنان به تسليم شدن، پيشروي نمايد؛

د) نيرويي به غرب نهر عرايض براي پدافند به سمت شلمچه اعزام بشود تا از رسيدن نيروهاي كمكي سپاه براي محاصره شهر جلوگيري به عمل آيد.

تك نيروهاي ايران در روز/01/1361

الف) در ساعت :13روز03/01/1361، نيروهاي اسلام تك سريع و برق آساي خود را بر جبهه تيپ و تيپ انجام دادند و توانستند به آساني خط را شكسته و به سرعت به جاده خرمشهر - بصره برسند. هم چنين، پيشتازان اين نيروها به نزديك پل نو و قرارگاه تيپ كه گردان و گردان را اعزام كرده بود، رسيدند و توانستند كليه نيروهاي تاخيري و تعويقي را منهدم كنند به طوري كه قرارگاه تيپ 33 به عقب نشيني به سمت شط العرب وادار شد؛

ب) لشكر فوراً به تيپ ها براي اجراي طرح از پيش تعيين شده درباره دفاع از خرمشهر دستوراتي صادر كرد، ولي بدون نتيجه ماند و نيروهاي اسلام توانستند بخش عظيمي از تيپ هاي و را منهدم و پيشروي خود را به سمت شط العرب ادامه دهند؛

ج) گزارشهاي واصله از تيپ ها دقيق و واضح نبود. تيپ 33 به گردان دستور داد كه گروه هاي گشتي را به عقب برگرداند، اما اين گروهها از نقطه رهايي واقع در منطقه گردان تيپ حدود ده تا دوازده كيلومتر دور شدند كه اين امر به تيپ گزارش شد و تيپ فوراً به گردان كه در پادگان دژ به عنوان احتياط گردان مستقر بود براي مقابله با رخنه ايجاد شده در جبهه دستور حركت داد، گردان به سمت قرارگاه تيپ حركت كرد، ولي به علت تاريكي و آشنا نبودن فرمانده جديد آن كه چند روزي بيش از انتصاب وي به اين سمت نگذشته بود، نتوانست مأموريت خود را انجام دهد و در بامداد روز/3/1361 در قسمت غرب ساختمان هاي مسكوني (پيش ساخته) در محاصره كامل قرار گرفت و مجبور شد خود را به نيروهاي اسلام تسليم كند، اما گردان توانست يك گروهان به علاوه يك دسته به پادگان دژ اعزام دارد تا منتظر بازگشت گروه هاي گشتي شوند و خود را براي مأموريت آينده آماده كند.

د) پس از بازگشت گروه هاي گشتي، گردان به سمت پادگان دژ حركت كرد و با توجه به تماس بي سيمي خوبي كه با قرارگاه برقرار بود، وضعيت به تيپ گزارش داده شد. هم چنان وضعيت براي اغلب يگان ها به دليل آشنا نبودن با محورهاي پيشروي و اماكن متصرفي نيروهاي اسلام نامشخص بود واين كه آيا تردد از جاده خرمشهر به سمت پل نو توسط نيروهاي خودي انجام مي گيرد. در ساعت :30 روز /3/1361، گردان گزارش داد كه در منطقه نزديك مواضع توپخانه و ساختمان هاي مسكوني در ميان نخلستان هاي پراكنده محاصره شده و بعد از تسليم نيروها قادر به انجام كاري نمي باشد. با تسليم شدن گردان ، مشخص شد كه نيروهاي اسلام بر جاده خرمشهر تا قرارگاه تيپ كنترل دارند و پل نو و قرارگاه تيپ نيز به دست اين نيروها سقوط كرده و روشن شد كه نيروهاي اسلام به طور كامل بر نهر عرايض مسلط و حلقه محاصره را بر نيروهاي عراق تثبيت كرده است. در اين حين تماس با قرارگاه تيپ قطع شد تا پايان نبرد اين وضع ادامه پيدا كرد و اين مسئله به دليل به اسارت در آمدن نيروهاي گردان بود كه باعث تغيير فركانس ها شد و علي رغم آن، تماس هم چنان قطع بود؛

ه-) ما از داخل پادگان دژ مشاهده كرديم كه يگان هاي عراقي به سمت خرمشهر در حركت بودند و دليل آن را نمي دانستيم. شخصاً با قرارگاه تيپ تماس گرفتم آنها اعلام كردند لشكر به يگان ها دستور عقب نشيني به داخل شهر داده است اين تصميم بسيار اشتباه بود؛ زيرا، يگان ها در داخل شهر متراكم و كنترل آنان دشوار مي شد و چنانچه نيروها به دليل وجود مهمات و تداركات در مواضع خود باقي مي ماندند، كنترل آنان نيز آسان ميشود اين تصميم را ميتوان يكي از اشتباهات اصلي فرماندهي عراق در نبردهاي خرمشهر به حساب آورد.

و) در ساعت :9 سرهنگ احمد زيدان فرمانده تيپ و فرمانده نيروهاي مستقر در خرمشهر، بنا به دستور لشكر دستور داد كه منطقه بندر براي انجام حمله و شكستن محاصره شناسايي شد.

سرهنگ احمد زيدان كنترل خود را از دست داده و دستپاچه شده بود و حتي درحين شناسايي بندر به طور آشكار معلوم شد كه وي در حال شناسايي و جست وجوي محلي براي عبور از اروندرود است. در ساعت :15 سرهنگ احمد زيدان دستورات لشكر را به نيروهايي كه به طور انباشته و فشرده تجمع كرده بودند (به طور غيرقابل و صفي كپه شده بودند) ابلاغ كرد. هم چنين، شنيديم كه وي در داخل يكي از ميادين مين خرمشهر رفته و سرهنگ ستاد خميس مخيلف، فرمانده تيپ ، به جاي وي منصوب شده است. نيمه شب/3/1361 ، تمام يگان ها داخل بندر بودند.

ز) در ساعت :08 روز 3/3/1361، لشكر پشتيباني در منطقه شلمچه پاتك كرد، ولي با شكست روبه رو شد. هم چنين، از نيروهاي عراقي محاصره شده در شهر خواسته شد براي شكستن محاصره، از بندر به سمت قصر شيخ خزعل اقدام به حمله كنند، ولي با پاتك نامنظم به دليل وجود نهر عرايض و اجراي آتش انبوه سلاح ها با شكست روبه رو شد، و نيروهاي عراقي متحمل تلفات زيادي شدند.

ح) نيروهاي اسلام حلقه محاصره را در منطقه بندر تنگ تر كردند به طوري كه تا دروازه بندر رسيدند در اين حال، تمامي مهمات نيروهاي عراقي كه در موقع عقب نشيني از مواضعشان با خود حمل كرده بودند تمام شده و هزاران نفر خود را تسليم نيروهاي اسلام كردند.

ط) فرماندهي عراق، سرتيپ ستاد سعيد محمد فتحي را از سمت فرماندهي لشكر بركنار و هدايت عمليات به عهده سرلشكر ستاد قدوري الدوري، دبير فرماندهي كل نيروهاي مسلح واگذار شد. وي از نيروهاي عراقي خواست مقاومت كند و قول داد كه نيروهاي المنصور با پشتيباني نيروهاي زرهي در حال پيشروي به سمت خرمشهر مي باشند، ولي اين اظهارات به طور كلي نادرست بود.

ي) وضعيت به همين صورت ادامه داشت و هزاران نفر از جمله فرماندهان تيپ ها و گردان ها در قرارگاه نيروهاي كماندويي موجود در بندر گرد آمدند كه ترس، اضطراب و دستپاچگي همه را در بر گرفته بود و توپخانه نيروهاي اسلام به اجراي آتش خود ادامه مي داد كه باعث كشته و زخمي شدن ده ها نفر (به طوري كه از درد مي ناليدند) شد. در ساعت :18 روز /3/1361، نيروهاي اسلام موفق شدند بندر را تصرف كنند و هزاران نفر از نيروها و فرماندهان عراقي كه در محاصره بودند را به اسارت در آوردند و به اين ترتيب تصرف بندر خرمشهر پايان يافت.

تهيه و تدوين: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  10:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : دشمن، غافلگير مي شود
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
نگاهي به عمليات غرور آفرين بيت المقدس ؛
نهم ارديبهشت 1361فرا رسيد. شب از نيمه گذشته بود. شور و نشاط زايد الوصفي در قرارگاه كربلا حاكم بود.شهيد صدوقي و آية ا. ..مشكيني نيز در كنار فرماندهان سپاه و ارتش حضور داشتند.
در حالي كه ساعت 15دقيقه از نيمه شب را نشان مي داد، آياتي ازسوره مباركه فتح تلاوت شد و سرانجام 30دقيقه پس از ساعت 24، فرمانده قرارگاه كربلا با قرائت رمز عمليات، فرمان آغاز يورش به دشمن را صادر كرد. نيروها كه از ساعتها قبل در انتظار فرمان حمله به سر مي بردند، در تمام محورها عمليات سرنوشت ساز رزمندگان اسلام شروع گرديد. هدايت عمليات به همراه طنين دعاي ملكوتي توسل، معنويت خاصي را بر قرارگاه مركزي حاكم كرده بود. شهيد صدوقي و آية ا. ..مشكيني به طور جداگانه پيامهايي را به وسيله بي سيم خطاب به رزمندگان اسلام قرائت كردند. اولين خبر درگيري، از چهارمين محور قرارگاه فتح (فتح 4)به قرارگاه كربلا رسيد. تقريبا 3ساعت پس از آغاز عمليات، تمامي يگان ها با دشمن درگير شده بودند. شبكه ارتباطي بي سيمي دشمن همچنان عادي بود و دشمن هيچ گونه آماده باش فوق العاده اي اعلام نكرده بود و شواهد و قراين حاكي از غافلگيري دشمن به ويژه در محور قرارگاه فتح بود. يگانهاي تابعه قرارگاه قدس، در 5محور مختلف با دشمن درگير شدند، اما هوشياري دشمن در مورد سمت تك رزمندگان و همچنين استحكاماتي كه دشمن ايجاد كرده بود، عملا منجر به كندي و نا هماهنگي در پيشروي يگانهاي قرارگاه قدس شد، يگانهاي قرارگاه فتح، ضمن درگيري با دشمن و انهدام قوايش در غرب كارون، خود را به جاده اهواز-خرمشهر رساندند. تنها معضل قرارگاه فتح، عدم الحاق با قرارگاه نصر بود. اين امر موجب بروز نگراني جدي در جبهه خودي شده بود. يگانهاي قرارگاه نصر در ساعت مقرر با دشمن درگير شدند. تاخير در حركت و پيشروي يگانهاي قرارگاه نصر و نيز وجود باتلاق در كنار جاده اهواز -خرمشهرو همچنين تمركز نيروهاي دشمن در منطقه شمال خرمشهر موجب گرديد كه اهداف قرارگاه نصر تأمين نگردد و درگيري به روز كشيده شود. در پايان روز اول، وضعيت كلي عمليات بدين ترتيب بود كه قرارگاه نصر و فتح، سرپلي به مساحت 800كيلومتر مربع در غرب كارون تصرف كرده بودند و نيروهاي قرارگاه قدس به غير از دو محور، در بقيه محورها موفق به عبوراز رودخانه كرخه نور نشدند. پس از مراحل اول عمليات، دشمن بلافاصله با درك جديدي كه از محورهاي عمليات رزمندگان اسلام و اهداف آنها پيدا كرده بود، اقدام به پاتك نمود..

پيام صدام به نيروهاي آماده پاتك
«تمامي نيروهايي كه مواضع و استحكامات خود را از دست داده اند بايد ظرف امروز و امشب دوباره از دشمن پس بگيرند، در غير اين صورت محاكمه انقلابي خواهند شد.»
ادامه عمليات در شب دوم، طي جلسه اي مورد بحث و بررسي قرار گرفت. دراين جلسه پس از بررسيهاي به عمل آمده مقرر گرديد رزمندگان در شب دوم استراحت كنند و صرفا جهت تثبيت سر پل، رخنه هاي موجود را بپوشانند.

مرحله دوم عمليات بيت المقدس
پس از آنكه رخنه هاي موجود در منطقه سر پل ترميم، تأمين و تثبيت گرديد، در قرارگاه مركزي كربلا با حضور فرماندهان در مورد ادامه عمليات تبادل نظر صورت گرفت. براي محاصره و تصرف خرمشهر سه راه كار وجود داشت :
عمليات از شرق جاده اهواز -خرمشهر
عمليات روي جاده اهواز -خرمشهر
اجراي تك از غرب جاده اهواز، محاصره و تصرف خرمشهر با دور زدن دشمن از نزديك نهر عرايض و مسدود كردن عقبه دشمن، پس از بررسي راهكارهاي مختلف در مورد محاصره و تصرف خرمشهر.
در زمينه هدف عمليات در مرحله دوم، دو نظر كلي وجود داشت :
الف :) پيشروي به سمت مرز و دسترسي بيشتر به عقبه دشمن
ب :) پيشروي به سمت خرمشهر از غرب جاده اهواز -خرمشهر
پس از بحث و بررسيهاي بسيار كه صورت گرفت، سرانجام نظر اول مورد تصويب قرار گرفت. بدين ترتيب مقرر شد كه مرحله دوم عمليات با دو قرارگاه فتح و نصر انجام گيرد. در اين مرحله قرارگاه قدس ماموريت داشت كه با عمليات ايذايي نيروهاي دشمن را درگير نگه دارد. مرحله دوم عمليات در ساعت 30:23دقيقه روز 16/2/1361 با هدف رسيدن به مرز بين المللي و محاصره خرمشهر آغاز شد. نيروهاي قرارگاه فتح در همان ساعتهاي اول عمليات به جاده مرزي رسيدند. نيروهاي قرارگاه نصر در جناح چپ عمليات به شدت تحت فشار دشمن قرار گرفتند. در ساعت 3بامداد، برخي از يگانها رسيدن به مرز بين المللي را اعلام كردند. با شروع مرحله دوم عمليات، نيروهاي دشمن در غرب جاده اهواز -خرمشهر كه از تأمين عقبه خود احساس نگراني مي كردند، اقدام به عقب نشيني نمودند. قواي عراقي در حين عقب نشيني به خاطر وجود دژمرزي و خندقهاي متعدد دچار مشكل شده و تعدادي از تانكهايشان نيز به داخل خندق افتادند. پس از مرحله دوم عمليات، برتري رزمندگان اسلام نسبت به دشمن قطعي شد و ابتكار عمل به طور كامل در اختيار رزمندگان اسلام قرار گرفت. از اين پس تصميم گيري در جبهه خودي به آساني صورت مي گرفت و در جبهه دشمن با سختي و سر درگمي همراه بود. دشمن در روز 19/2/1361، تا جفير عقب نشيني كرد و با استقرار در 2كيلومتري پاسگاه شهابي در حد فاصل كوشك و طلائيه، به صورت پراكنده نيروي تأمين گذاشت.

نتايج مرحله دوم عمليات بيت المقدس
1- رسيدن به مرز بين المللي و پايان دادن به ماهها اشغال خاك مقدس جمهوري اسلامي ايران
2- تشديد محاصره خرمشهر و وادار نمودن دشمن به تخليه تدريجي نيروهايش از داخل خرمشهر
3- عقب نشيني لشكرهاي 5مكانيزه و 6زرهي دشمن از هويزه، پادگان حميد و حومه اهواز
4- آزاد شدن جاده اهواز -خرمشهر
5- حل شدن بخشي از مشكلات عقبه نيروهاي خودي كه متكي به رودخانه كارون بودند با بهره برداري از جاده اهواز -خرمشهر
طي مرحله اول و دوم عمليات، مجموعاً نزديك به پنج هزار كيلومتر مربع از مناطق اشغالي آزاد و علاوه بر كشته و زخمي شدن تعداد زيادي از نيروهاي دشمن، 9075نفر به اسارت درآمدند.
مرحله سوم عمليات بيت المقدس
با پيدايش اوضاع جديد و آگاهي از اضمحلال دشمن، بلافاصله جلسه فرماندهان در قرارگاه مركزي كربلا تشكيل شد تا علاوه بر تجزيه و تحليل و بررسي علل عقب نشيني دشمن و موقعيت جديد، در مورد ادامه عمليات نيز تدابير لازم اتخاذ گردد. در اين جلسه شهيد حسن باقري، قرارگاه نصر سپاه پاسداران، با توجه به اطلاعات دريافت شده، خبر نقل و انتقال دشمن در خرمشهر را ارايه داد. فرمانده قرارگاه فتح سپاه پاسداران نيز نتيجه گيري كرد كه تمام تلاشهاي دشمن در روز گذشته براي جلوگيري از پيشروي نيروهاي خودي به سمت شلمچه متمركز شده بود. بر اين اساس، با توجه به اوضاع جديد و خبرهاي واصله از فرار و عقب نشيني دشمن، تصميم گرفته شد كه در اجراي مرحله سوم تسريع شود. نيروهاي دشمن پس از عقب نشيني و فرار، در شلمچه مستقر شدند تا علاوه بر حفظ عقبه نيروهاي مستقر در خرمشهر از معبر وصولي بصره نيز دفاع نمايند لذا ضمن تمركز شديد، آرايشي جديد به خود گرفتند.
مرحله سوم عمليات، با هدف آزاد سازي خرمشهر و با دو قرارگاه فتح و نصر به شكل زير طرح ريزي و ساماندهي شد :به قرارگاه فتح ماموريت داده شد ضمن پاكسازي دشمن در داخل خاك عراق تا عمق 6كيلومتري مرز بين المللي، نيروهاي دشمن را منهدم نمايد. به قرارگاه نصر مأموريت داده شد كه از جاده خرمشهر تا رودخانه عرايض را پاكسازي و نيروهاي دشمن را منهدم نمايند. قرارگاه قدس هم مأموريت يافت به پيشروي خود ادامه داده و تا پشت مرز بين المللي (كوشك -طلائيه )دشمن را عقب بزند.
مرحله سوم عمليات در حالي طرح ريزي مي شد كه رزمندگان اسلام پس از چند مرحله پيشروي و جنگ شبانه روزي با دشمن در خستگي به سر مي بردند، ولي ضرورتهاي گوناگون ايجاب مي كرد كه مرحله سوم عمليات به سرعت طرح ريزي و اجرا شود. مرحله سوم عمليات در ساعت 10شب 19/2/1361، آغاز شد. برابر طرح عمليات، يگانها در محورهاي مختلف با دشمن درگير شدند اما حضور پر حجم دشمن در منطقه شلمچه از يكسو و خستگي شديد رزمندگان اسلام از سوي ديگر، مانع پيشروي در اين منطقه بود.
مجدداً در تاريخ 20/2/1361، رزمندگان اسلام براي آزاد سازي خرمشهر به دشمن حمله ور شدند، اما نتايج مطلوب حاصل نشد. در عين حال نيروها پس از پيشروي، در 3كيلومتري شلمچه استقرار يافتند.

مرحله چهارم عمليات بيت المقدس
بلافاصله پس از مرحله سوم عمليات و در پي تلاشهايي كه براي دستيابي به جاده شلمچه صورت گرفت، فرصت لازم در اختيار يگانها گذارده شد تا به بازسازي و تجديد سازمان نيروهاي خود بپردازند. در اين حال، قرارگاه فجر همراه يگانهاي تابعه خود وارد منطقه شدند. طي اين مدت، جلساتي برگزار گرديد كه در بخشي از آن به بررسي مشكلات و تصميم گيري براي آينده پرداخته شد. تجارب به دست آمده حكايت از آن مي كرد كه سازمان رزم سپاه پاسداران مي بايست به منظور گسترش ظرفيت جذب و به كارگيري نيروهاي بسيجي گسترش يابد. در بخش ديگري از اين نشستها، طرح مانور مرحله چهارم عمليات و تلاشهاي دشمن مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. در اين جلسات افراد غالباً بر اين نظر بودند كه مقاومت دشمن در خرمشهر اساسا بدين منظور صورت مي گيرد كه بتواند زمان لازم را براي تخليه نيروهايش به دست آورد. ضمن اينكه مواضع دفاع در برابر بصره و حفظ جاده شلمچه به عنوان عقبه نيروهاي دشمن در خرمشهر و معبر وصولي بصره، بخش ديگري از تلاشهاي دشمن را تشكيل مي داد. سرانجام پس از 22روز نبرد بي امان در سه مرحله، مرحله چهارم عمليات با هدف محاصره و آزادسازي خرمشهر در ساعت 25/22دقيقه مورخ 1/3/1361 آغاز شد. يگانهاي قرارگاه فتح پس از درگيري با دشمن و پيشروي موفق شدند كه با روشن شدن هوا در پليس راه خرمشهر دشمن را منهدم نمايند. همچنين نيروهاي قرارگاه فجر با عمليات خود توانستند پل نو را تصرف كنند و به سمت شط العرب پيشروي نمايند. نيروهاي قرارگاه نصر نيز در امتداد مرز پيشروي كردند و با پاكسازي و انهدام دشمن به سمت جنوب به حركت درآمدند. بدين ترتيب محاصره خرمشهر كامل شد. اما همچنان نيروهاي دشمن در داخل شهر مقاومت مي كردند. دستور اكيد فرماندهي قواي عراقي براي مقاومت در خرمشهر و وعده هاي فرمانده نيروهاي دشمن در اين شهر مبني بر ارسال كمك و پشتيباني و همچنين تشويق آنها به مقاومت -كه از طريق شنود راديويي شنيده مي شد -نقش زيادي در ايستادگي نيروهاي عراقي داشت. در اين وضعيت دشمن نيروهايش را از مثلث كارون -جاده خرمشهر فراخواني كرد تا پس از سازماندهي آنها، اقدام به شكستن محاصره خرمشهر كند. ولي ضعف روحي قواي دشمن بيش از آن بود كه بتوانند به پاتك و شكستن محاصره اقدام نمايند. روز 2/3/1361حلقه محاصره خرمشهر تنگ تر شد و بخشي از نيروهاي دشمن به اسارت درآمدند. دشمن نا اميد از شكستن محاصره مذبوحانه براي نجات نيروهايش تلاش مي كرد. برخي از نيروهاي دشمن با استفاده از هر وسيله ممكن نظير تيوب چرخ ماشين و كلمن آب براي عبور از رودخانه اروند تلاش مي كردند. برخي از آنها نيز در ميان آب غرق شده و به هلاكت رسيدند. برخي ديگر نيز همچنان در انتظار بودند. طولي نكشيد كه صداي رزمندگان اسلام از بلندگوها پخش شد و باقي مانده نيروهاي دشمن را دعوت به تسليم كرد. به دنبال آن از حدود ساعت 10صبح روز سوم خرداد 1361از گوشه و كنار شهر، عراقي ها در حالي كه دستها را بر سر نهاده بودند و برخي هم قرآن و عكس امام خميني(ره) را در دست داشتند و الموت صدام مي گفتند فوج فوج خود را تسليم كردند.
رزمندگان اسلام در تاريخ سوم خردادماه سال 1361 برخلاف تصور دشمن كه از دروازه هاي شرقي و شمالي و جنوبي كه در كمين آنها بود از دروازه هاي غربي، شهر آزاد و نيروهاي دشمن را منهدم كردند و بسياري از آنان را به اسارت درآوردند. بدين ترتيب خرمشهر كه پس از 34ساعت روز مقاومت در برابر دشمن سقوط كرده بود بعد از 575 روز اشغال ظرف مدت كمتر از 48ساعت آزاد و به طور كامل از لوث وجود اشغالگران پاكسازي شد. رزمندگان اسلام در اولين اقدام خود پس از آزادسازي شهر، نماز شكر را در مسجد جامع خرمشهر به جاي آوردند. اعلام خبر آزاد سازي خرمشهر در ساعت 14 از صداي جمهوري اسلامي ايران امت حزب ا... را كه مدتها در آرزوي چنين لحظه اي بودند مسرور ساخت. شهرهاي كشور غرق در شادي و سرور شدند. حضور مردم در خيابانها، پخش شيريني و برقراري جشن و شادي به قدري وسيع بود كه تنها با شادي مردم در روز فرار شاه قابل مقايسه بود.

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  10:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات دفاع مقدس

عنوان : حماسه هويزه و تاثير آن بر روند جنگ
موضوعات مقالات :درباره خرمشهر
طي هشت سال جنگ تحميلي، حماسه هاي زيادي آفريده شد كه هر يك از آن ها ويژگي هاي خاص خود را داشت و در روند جنگ، موثر بود. يكي از اين حماسه ها، حماسه هويزه است كه از ابعاد مختلف قابل بحث و بررسي است. زنده نگه داشتن ياد و خاطره حماسه آفرينان و انتقال فرهنگ آن ها به نسل جديد ضرورت انكار ناپذيري است.
حفظ اين حماسه ها، كه ياد آور سرگذشت مشترك جامعه مي باشد، موجب وحدت و بزرگداشت شان و تعميق فرهنگ ايثار و شهادت است.
پرسش اصلي مقاله حاضر اين است كه حماسه هويزه چه تاثيري در روند جنگ تحميلي داشت؟ براي پاسخ بدين پرسش، پرسش هاي فرعي آن به صورت زير طرح و بدان ها پاسخ داده مي شود. حماسه هويزه در كدام بستر زماني شكل گرفت؟ شرايط سياسي و نظامي ايران چگونه بود؟ وضعيت نظامي عراق به چه صورت بود؟ حماسه هويزه چه بود و چگونه پديد آمد؟ چه كساني و چه فرهنگ و نگرشي اين حماسه را آفريدند؟ حماسه هويزه چه ويژگي هايي داشت؟ اين ويژگي ها چگونه و با كدام ساز و كار بر روند جنگ تاثير گذاشتند؟ اين تاثير گذاري در كدام سطوح و زمينه ها بود؟
نوشتار حاضر در پاسخ بدين پرسش ها، نخست، زمينه هاي سياسي ـ نظامي پيدايش حماسه هويزه و تركيب نيروهاي نظامي خودي، ويژگي هاي قدرت سياسي اين دروه، موقعيت و مواضع نيروهاي نظامي خودي و دشمن در جبهه هاي جنگ، به ويژه منطقه عملياتي سوسنگرد ـ هويزه و عواملي كه طراحي اين عمليات را موجب شدند، مورد بررسي قرار مي دهد و سپس، به خود عمليات مي پردازد. در بخش بررسي عمليات، نخست اهداف، موقعيت و نيروهاي عمل كننده به اختصار تشريح و سپس به خود عمليات و نحوه شكل گيري حماسه هويزه و چگونگي مقاومت و شهادت حماسه آفرينان پرداخته مي شود. در مبحث بعدي، عمليات مزبور در سه مقوله ناهماهنگي در هدف و وسيله، ناهم گوني نيروهاي عمل كننده و جدايي نيروها در عمل تفهيم خواهد شد تا پيامدها و ساز و كار تاثير گذاري آن در روند جنگ در مبحث نهايي روشن شود.
اوضاع سياسي نظامي ايران از آغاز جنگ تا عمليات هويزه
با گذشت يك سال و نيم از پيروزي انقلاب اسلامي و تلاش رهبري نظام در تثبيت پايه هاي رسمي حكومت، هنوز عامل آشوب ساز در داخل و خارج كشور فعال بودند و با وجود تصويب قانون اساسي، برگزاري انتخابات مجلس و رياست جمهوري، جامعه از ثبات سياسي لازم برخوردار نبود. در نتيجه، قدرت سياسي حاكم انسجام چنداني نداشت. با اين كه موضوع بحران قوميت ها در كردستان، خوزستان، بلوچستان، آذربايجان و تركمن صحرا تماميت جغرافيايي و همبستگي ملي و تهديد مي كرد، قدرت مركزي به دليل شكاف دروني و وجود گروه ها و احزاب متعدد داراي خط مشي مسلحانه نتوانسته بود بحران را حل كند و تركيب قدرت، آن را از درون فلج كرده بود؛ دوره اي كه از آن با نام دوره حاكميت مشترك نيروهاي خط امام و ليبرال ياد مي شود. از يك سو، ابوالحسن بني صدر در مقام رئيس جمهور و فرمانده كل قوا، نيروهاي ليبرال را پشت سر داشت و از سوي ديگر، شهيد محمد علي رجايي، نخست وزير نماينده نيروهاي خط امام محسوب مي شد كه اكثريت مجلس شوراي اسلامي را در پشتيباني خود داشت و از حمايت رهبري و قوه قضائيه نيز برخوردار بود. سپاه بازوي نظامي اين طيف بود. گروه نخست نيز به ارتش و روي كردهاي نظامي آن در قبال نيروهاي انقلابي گرايش داشت. در چنين شرايطي كه ثبات سياسي كشور در معرض خطر و نابودي بود و فشارهاي سياسي، نظامي و اقتصادي امريكا نيز آن را تشديد مي كرد، رژيم عراق تهاجم گسترده خود را عليه جمهوري اسلامي ايران آغاز كرد.
علي رغم آن كه حمله عراق براي مدتي به ساختار دروني قدرت سياسي و جامعه وحدت و انسجام بخشيد، تعليق خريدهاي نظامي و شعار انحلال نيروهاي نظامي كلاسيك به پايان رسيد و با هرگونه ايجاد ترديد و ابهام در فلسفه وجودي ارتش مقابله شد، ولي تاثير اوضاع نابسامان اين دوره در ترغيب رژيم عراق در حمله به جمهوري اسلامي ايران به وضوح آشكار بود و اثرات روحي رواني آن هم چنان در بدنه نيروهاي نظامي مشاهده مي شد و شرايط جبهه ها نيز بهتر از اوضاع سياسي نبود.
در صحنه جنگ، ارتش عراق پيشروي سريعي داشت، به طوري كه با در هم شكستن مقاومت هاي كوچك به پانزده كيلومتري اهواز رسيد، اما در خرمشهر، جنگ چريكي و مقاومت نيروهاي انقلابي يك ماه ادامه يافت و ضربه شديدي بر نيروها و نگرش دشمن وارد آورد. با اين حال خرمشهر بعد از يك ماه مقاومت سقوط كرد و محاصره آبادان تنگ تر شد. از طرف ديگر، تلاش ارتش عراق در عبور از بهمن شير به نتيجه نرسيد. در نتيجه دشمن ضربه ديگري را متحمل شد. مقاومت نيروهاي انقلابي در مقابل حملات متعدد عراق در سوسنگرد، تكرار دلاوري هاي خرمشهر بود. فلش حمله عراق در بستان ـ سوسنگرد ـ اهواز در ميانه راه قطع شد و مهاجمان از تسخير شهر و ادامه پيشروي خود به طرف اهواز عاجز ماندند.
اوضاع داخلي جديد كه تمامي نظرها را به مقابله با دشمن معطوف كرده بود، با توقف پيشروي دشمن كم رنگ تر شد. تلاش رئيس جمهور وقت براي استفاده از شرايط جنگي در رسيدن به اهداف سياسي، اختلاف و دوگانگي را درون قدرت سياسي عميق تر كرد، موضوعي كه ابعاد جديدتري يافت و بني صدر نيز تلاش خود را در حذف نيروهاي انقلابي به جبهه هاي جنگ گسترش داد. هر چند سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، كه به موازات نابساماني هاي بعد از انقلاب و ضرورت برخورد با حركت هاي ضد انقلاب در داخل كشور شكل گرفته بود، به تدريج، گسترش يافت و با تشكيل بسيج مستضعفين به دستور رهبر كبير انقلاب به منبع غني نيروهاي مردمي پيوند خورد و با آغاز جنگ و ضرورت دفاع از انقلاب و تماميت ارضي كشور، به يك نيروي نظامي قدرتمند تبديل شد، ولي در دوره مورد بحث، از نظر استعداد، امكانات و شرايط سياسي در موقعيتي نبود كه بتواند مسئوليت همه جانبه دفاع از كشور را بر عهده بگيرد. هم چنين، تلاش هاي بني صدر مانع همكاري آن ها با ارتش مي شد. در موارد اندكي هم كه همكاري انجام مي گرفت، در صورت همكاري ارتباط آن ها بيشتر يك طرفه بود تا متقابل.
در جبهه هاي جنگ، به دليل ضعف هاي موجود در نيروي نظامي كلاسيك و فقدان فرماندهي متمركز توانا در به كارگيري نيروها، مقاومت اساسي در برابر تجاوز دشمن، به ويژه در شهرها با اتكا به نيروهاي مردمي و انقلابي شكل گرفت. آن ها كه از گوشه و كنار كشور در جبهه هاي جنگ گرد آمده بودند، نه دوره هاي آموزش نظامي را طي كرده بودند و نه تجربه جنگ داشتند، اما با اين همه و علي رغم تفاوت هايشان از نظر سطح سواد و سن و شهري يا روستايي بودن، با هدف مشترك دفاع از اسلام و وطن،
رنج هاي بسياري را به جان خريدند و در دفاع از آن، با تمام وجود جنگيدند. يكي از فرماندهان سپاه در توصيف شكل گيري نيروهاي مردمي در جبهه هاي جنگ مي گويد:
«در جلگه هاي خوزستان، فهميديم جنگ كلاسيك يعني چه؟ ما توانستيم جلوي نيروهاي عراق بايستيم، اما دانشكده خاصي نداشتيم، صداي توپ تا به حال نشنيده بوديم. فرمانده عمليات منظمي نداشتيم. قادر به تامين تداركات و پشتيباني جبهه اي به اين گستردگي نبوديم و مي توان گفت هيچ گونه آمادگي در رابطه با پذيرش جنگ كلاسيك نداشتيم. وقتي جنگ بر ما تحميل شد با فشارهاي فراواني توانستيم مراحل و مقاطع گوناگون را طي كنيم».

دو گانگي سياسي در چهره نيروهاي نظامي، برنامه ها و تاكتيك هاي جنگي آن ها آشكار بود. در مقابل واژه هايي هم چون جنگ كلاسيك، استفاده از تخصص هاي نظامي، و تكيه بر تجهيزات و سلاح هاي پيشرفته واژه هايي مانند جنگ مردمي، نيروهاي ايثارگر و شهادت طلب، شكل گرفت. جنگ هاي چريكي و محدود در برابر عمليات هاي گسترده بروز كرد و كارآيي خود را در متوقف كردن حركت دشمن نشان داد. مقاومت نيروهاي انقلابي در خرمشهر نفس ارتش عراق را گرفت و شبيخون آن ها در جبهه هاي آبادان، فارسيات، اهواز، دزفول و سوسنگرد ارتش عراق را عاجز كرد، اقداماتي كه فرماندهان عراقي را به تعمق بيشتر در پيشروي ها واداشت و ايران را از دوران پر تلاطم و بحراني تسلط دشمن نجات داد. دشمن كه براثر مقاومت ها، توانايي پيشروي را از دست داده بود، به اميد دستيابي به صلح در مناطق اشغالي مستقر شد. در اين مدت، دو طرف حركت در خور توجهي را ازخود نشان ندادند و تنها آتش توپخانه و حملات هوايي محدود بود كه آتش جنگ را شعله ور نگه داشته بود. البته گاهي، عراق مي كوشيد تا موقعيت خود را گسترش دهد و مناطق اشغالي را تثبيت كند.
در جبهه خودي، به جز اقدامات كوچك و محدود نيروهاي انقلابي ـ مردمي طي سه ماه تا دي ماه 1359، تنها يك مورد عمليات منظم را طراحي و در محور دزفول اجرا كردند كه آن هم موفقيتي در پي نداشت اقدامات موثر نيروهاي انقلابي در شكستن محاصره سوسنگرد توجه مردم و مسئولان را به جنگ از گذشته بيشتر و آن ها را به تعمق و مقايسه عمل كرد نيروها در جبهه هاي جنگ حساس تر كرد. افكار عمومي داخلي به اين موضوع تمايل داشت كه ارتش در صورت برخورداري از روحيه تهاجمي مي تواند با بهره گيري از امكانات موجود، دشمن را شكست دهد و از سرزمين هاي اشغالي بيرون براند. در اين مقطع، سكو نوركود نيروهاي نظامي توجيه پذير نبود. در نتيجه، فشار به فرماندهان نظامي براي انجام عمليات آفندي افزايش يافت. رئيس جمهور در جلسه اي در قرارگاه عملياتي جنوب در 26 آذر ماه، بر اجراي يك عمليات آفندي گسترده تاكيد كرد و خطاب به فرمانده نيروي زميني ارتش گفت: به هر ترتيبي كه امكان داشته باشد چنين طرحي را تهيه و اجرا كنيد. من ديگر در مقابل نظرات و خواسته هاي مردم و رهبران مذهبي قدرت مقاومت ندارم يا بايد طرحي را تهيه و اجرا كنيد يا اين كه برويد در رسانه هاي گروهي صريحاً علت عدم امكان اجراي عمليات آفندي را براي مردم توضيح دهيد». علي رغم تشديد گلوله باران شهرهاي مرزي تلاش براي تدارك عمليات گسترده بسيار كند بود واقدامات دو طرف از اجراي آتش توپخانه تجاوز نمي كرد و با اجراي شبيخون هاي نيروهاي انقلابي، گلوله باران شهرها افزايش مي يافت.
تنها در دو مورد گلوله باران شهر اهواز، در هر ساعت نزديك به يك صد گلوله توپ روي شهر فرو ريخت و حدود دويست نفر از مردم شهر شهيد شدند.
به دنبال اين اقدام، موج اعتراضات مردم و ائمه جمعه و مسئولان درباره عدم تحرك اساسي و عقب زدن نيروهاي دشمن از نزديكي شهرها افزايش يافت. بدين ترتيب، فرماندهان نظامي جنگ كارهاي ستادي طراحي عمليات در منطقه هويزه را آغاز و موضوع را به يگان مربوطه ابلاغ كردند.

موقعيت اهداف ونيروهاي عمل كننده

هويزه در جنوب غربي شهر سوسنگرد قرار دارد و از جنوب به پادگان حميد و جفير و در نهايت به كوشك و طلائيه ختم مي شود كه نيروهاي عراق در آن جا مستقر هستند. در شرق هويزه، رودخانه كرخه كور قرار دارد كه مواضع نيروهاي خودي را از مواضع دشمن جدا مي كند اين رود در جنوب غربي حميديه از كرخه منشعب مي شود و نخست، به سمت جنوب امتداد مي يابد و سپس، در شمال بني تميم به سمت غرب تغيير مسير
مي دهد و به موازات جاده حميديه ـ سوسنگرد پس از عبور از هويزه، به هور الهويزه مي ريزد.
به دليل لايروبي سالانه و ريختن گل ولاي اين رودخانه در دو طرف آن، عارضه مرتفعي از هويزه تا آبادي اژدك پديد آمده است كه در زمين هاي همواره و مسطح جنوب ارزش نظامي دارد، عارضه اي كه در جريان نبردهاي اين منطقه، از آن استفاده هاي موثري شد. در غرب هويزه، باتلاق هور الهويزه در امتداد مرز به طول 75 كيلومتر و عرض 40 كيلومتر گسترده شده است كه مانع طبيعي عمده اي براي حركت نظامي دشمن محسوب مي شد. به طوري كه نيروي دشمن علي رغم حضور در شرق هويزه، چند ماه پس از آغاز جنگ توانستند به هويزه وارد شوند.
براساس طرح عمليات قرار بود در مراحل مختلف به ترتيب، شمال و جنوب كرخه پاكسازي و پادگان حميد و منطقه جفير آزاد شود، سپس طلائيه و كوشك در جنوب منطقه عملياتي و بعد از آن، خرمشهر آزاد شود و پس از آزاد سازي كل منطقه خوزستان بنا به دستور، دشمن را در حد فاصل كوشك شلمچه در خاك عراق تا اروند رود تعقيب كنند و با پاكسازي شرق بصره در كنار رود استقرار يابند. عمليات با شركت سه تيپ زرهي ارتش دو گردان و چندين گروهان پياده از نيروهاي سپاه در روز 15/10/1359 آغاز شد.
طبق اعلاميه فرماندهي نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران به منظور تامين اهداف مورد نظر، عمليات در دو دوره و هر دوره در دو مرحله با شركت نيروهاي زير انجام مي گرفت: در نخستين دوره، قرار بود تيپ 3 همدان از لشكر 16 زرهي قزوين به همراه دو گروهان از نيروهاي سپاه، از محور ابو حميظه ـ سوسنگرد حركت كرده منطقه شمال رودخانه كرخه كور را پاكسازي كنند و تيپ 1 قزوين از همان لشكر نيز به همراه دو گردان پياده از سپاه هويزه حركت و پس از پاكسازي كرخه كور، با نيروهاي تيپ 3 الحاق كند. در محور ديگر، قرار بود هم زمان لشكر 92 زرهي اهواز با احداث پل روي رودخانه كارون در منطقه فارسيات به كرانه غربي بيايد و با پيشروي خود، جاده اهواز ـ خرمشهر را براي تردد نيروهاي عراقي ناامن كند. طبق طرح، پنج گروهان از نيروهاي سپاه در اختيار لشكر 92 قرار داشت.

عمليات هويزه: پيروزي اوليه و حماسه بعدي

عمليات نصر (هويزه) پس از پانزده دقيقه اجراي آتش تهيه در ساعت 10 صبح روز 15 دي ماه سال 1359، با حمله هماهنگ شده تيپ 3 همدان از محور جاده حميديه ـ سوسنگرد و تيپ 1 قزوين از جنوب هويزه آغاز شد. تيپ 3، كه حمله خود را از منطقه ابوحميظه آغاز كرده بود، به سرعت، به سوي مواضع دشمن پيشروي كرد ـ البته تيپ 1 قزوين در جنوب هويزه با چنين سرعتي عمل نكرد و طي دو ساعت به كرخه رسيد و توانست با استفاده از پل هاي احداثي دشمن از رودخانه عبور كند و به كرانه جنوبي كرخه كور برسد. در اين محور، طي شش ساعت، نيروهاي عمل كننده توانستند مناطق جنوبي كرخه كور را آزاد كنند و ضربات سنگيني را بر نيروهاي دشمن وارد آورند. نيروهاي عراقي كه شديداً غافلگير شده بودند، با به جا گذاشتن توپخانه خود به دو كيلومتري جنوب كرخه كور عقب نشيني كردند و حدود هشتصد نفر از افراد آن ها به اسارت در آمدند، اما به دليل تاخير نيروهاي محور كارون در عبور از اين رودخانه و برخورد آن ها به ميدان مين پادگان حميد و منطقه جفير، كه عقبه دشمن محسوب
مي شدند و از اهداف مرحله نخست بودند، دست نخورده در اختيار دشمن باقي ماندند.
طبق طرح عمليات، مرحله دوم حمله ساعت 8 صبح روز بعد آغاز شد. در اين روز، نيروهاي زرهي و پياده به سوي پادگان حميد و منطقه جفير پيشروي كردند. در مقابل، تعدادي از تانك هاي عراقي دشمن در حوالي ام الغفار وام الفصيح متمركز شدند و دشمن با آرايش تانك هاي خود جناح جنوبي لشكر 16 زرهي را مورد تهديد قرار داد. ضد حمله آن ها در ساعت 50: 9 از سمت شرق و جنوب به يگان هاي لشكر 16 آغاز شد. يگان هاي عراقي با وجود ضربات سختي، كه روز پيش متحمل شده بودند، با در دست داشتن پادگان حميد، توان پشتيباني و تحرك بالايي داشتند در مقابل ، نيروهاي خودي سرمست از پيروزي اوليه، دشمن را دست كم گرفتند و از تثبيت مواضع جديد غافل شدند، يعني تلاشي براي تحكيم موقعيت به دست آمده به عمل نياوردند، سنگري ايجاد نكردند و خاكريزي برپا نداشتند، تانك هاي عراقي و تجهيزات ديگر دشمن، كه از روز پيش در منطقه باقي مانده بودند، باعث شد تا برخي از افراد به جمع آوري غنائم مشغول شوند. بدين ترتيب، فقدان تجربه در مقابل ضد حمله، كمبود. مهمات كاستي در پشتيباني و ضعف فرماندهي در مجموع موازنه قدرت را در صحنه نبرد به ضرر نيروهاي خودي تغيير دادند.
در ساعت 11، نيروهاي لشكر 16 زير آتش شديد توپخانه دشمن قرار گرفتند و در غرب سوسنگرد، نيروهاي دشمن به حركت در آمدند. حضور هواپيماهاي دشمن در آسمان منطقه و بمباران مواضع نيروهاي خودي اوضاع را آشفته كرد، به طوري كه تانك هاي عراق به هزار متري محل استقرار تيپ رسيدند و شديدترين نبرد تانك ها در طول جنگ بين لشكر 16 زرهي ايران و لشكر 9 زرهي عراق در گرفت كه تا ساعت 4 بعد از ظهر هم چنان ادامه يافت. در اين ساعت، فرمانده يكي از گردان هاي لشكر 16 زرهي براي تجديد قوا و اقدام مجدد، دستور يك خيز عقب نشيني را صادر كرد كه با رسيدن دستور به گردان، تمام نيروهاي زرهي مستقر در منطقه به سرعت صحنه را ترك كردند و به جاي يك گام، چندين گام عقب نشستند. در همين هنگام كه نظم نيروها مختل شده بود، هواپيماهاي نيروي هوايي ارتش در آسمان منطقه ظاهر شد و به جاي مواضع دشمن، مواضع نيروهاي خودي را بمباران كردند. بدين ترتيب، اوضاع بيش از پيش به ضرر نيروهاي خودي ادامه يافت.
نيروهاي پياده سپاه، كه حدود 1500 متر جلوتر از تانك ها مي جنگيدند، از دستور عقب نشيني بي خبر بودند. البته، افزون بر فاصله مزبور، دو عامل گرد و غبار صحنه نبرد، كه ديد نيروهاي پياده را بسيار كاهش داده بود و وجود تانك ها در صحنه، كه از عقب نشيني نيروهاي زرهي به جاي مانده بودند و اين طور نشان مي دادند كه آن ها هنوز در حال مقاومت اند، نيز در عدم آگاهي نيروهاي پياده موثر بود. بدين ترتيب، در پي عقب نشيني قواي زرهي خودي، نيروهاي پياده سپاه در منطقه به جا ماندند و به محاصره تانك هاي دشمن در آمدند. مسعود انصاري يكي از بازماندگان اين واقعه مي نويسد:
«تعدادي از تانك هاي چيفتن در صحنه بودند و ما خيال مي كرديم كه ارتش هنوز دارد مقاومت مي كند... يكي از تانك هاي عراقي در جاده به بيست سي متري ما رسيد، حسين (علم الهدي) با اشاره به من گفت: برجك تانك را بزن. من هم زدم و خود حسين هم زد. دو تانك ديگر نيز با آر.پي.جي زده شد و براي چند دقيقه پيشروي آن ها متوقف گرديد. در اين عمليات، با وجود اين كه ما بي سيم داشتيم؛ ارتش عقب نشيني اش را به ما خبر نداد. من خودم چندين بار معرف لشكر را صدا زدم كه جريان چيست؟ گفت: به گوش باش چند بار ديگر صدا زدم، گفت: تيپ 1 دارد تغيير موضع مي دهد. بعد از چند دقيقه ديگر ارتباط ما قطع شده تا اين كه محاصره شديم. همه بچه ها مقاومت كردند. چنان كه در كانال كوچكي كنار جاده بيش از پنجاه نفر شهيد شدند».
برادر عبيات يكي ديگر از بازماندگان اين حماسه مي گويد:
«آن جا بيابان بازي بود، تنها چيزي كه مشاهده مي شد، بوته هاي علف بودند. صداي انفجارهاي پي درپي خمپاره ها، توپ ها و رگبار شديد تيربارهاي تانك، دشت را پر كرده بود. براداران ما در لابلاي بوته ها به شكل سينه خيز جلو مي رفتند. در حالي كه تيربارها به شدت مشغول شليك بودند و تيرها از همه طرف به سوي بچه ها روانه مي شدند. منتهي براساس تحليلي كه برادر علم الهدي گفته بود آن نيروي ايمان بود كه نقش اساسي در حركت برادرها داشت. آن ها در پشت دو تل خاك سنگر گرفته بودند و در كل حدود بيست الي سي گلوله آر.پي.جي. در آن جا وجود داشت. فرصتي براي تصميم گيري درباره عقب نشيني نبود و بچه ها آماده مقابله بودند. حسين در تل خاك سمت چپ جاده بود».
محمدرضا، بايستي يكي ديگر از بازماندگان حماسه هويزه، در خاطرات خود در مورد حوادث اين محاصره و خروج از آن مي نويسد:
« حسين و محسن به من گفتند: شما آر.پي.جي. نداريد، برويد كه كشته مي شويد. ما حدود صد متر پيش رفته بوديم كه برگشتيم پشت سر بچه ها را ببنيم. ديدم حسين يك گلوله آر.پي.جي. به طرف تانك عراقي شليك كرد كه حدود يك متر از بالاي تانك رد شد. تانك ها هم چنان جلو مي آمدند كه بچه ها يكي از آن ها را زدند و بقيه سرجايشان متوقف شدند. ما حدود سيصد متر عقب آمده بوديم كه يك مرتبه ديديم تانك هاي عراقي از طرف راست جاده (سمت هويزه) به سوي مواضع ما مي آيند... ما محاصره شده بوديم. رگبار تانك ها قطع نمي شد. بچه ها يكي يكي داشتند تير مي خوردند. خون از بدن آن ها سرازير بود. بچه ها سينه خيز جلو مي آمدند. در اين حال، مسعود انصاري هم داشت خودش را جلو مي كشيد. از او سراغ حسين، محسن و جمال را گرفتم و او گفت: آن ها را به رگبار بستند و هر سه شهيد شدند».
در اين حماسه، حدود 140 نفر از نيروهاي مومن، متعهد، تحصيل كرده و انقلابي سپاه و بسيج، كه تعدادي از آن ها از دانشجويان پيرو خط امام بودند، به شهادت رسيدند. عده ديگري نيز با تن مجروح و با استفاده از تاريكي شب خود را به نيروهاي خودي رساندند تا به عنوان پيام آوران حماسه هويزه رسالت سنگين تري را بردوش بگيرند.

ويژگي هاي عمليات و حماسه هويزه

حماسه هويزه كه در طول دو روز عمليات پديد آمد، محصول فرآيندي بود كه در ساختار نيروهاي نظامي كلاسيك و انقلابي و نظام سياسي ريشه داشت و آثار و پيامدهاي ماندگاري در طول هشت سال جنگ عراق عليه ايران برجاي گذاشت. ويژگي هاي عمليات و حماسه هويزه با توجه به اهداف، نيروهاي عمل كننده و نتايج آن در سه مقوله ناهماهنگي هدف و وسيله ناهم گوني نيروهاي عمل كننده و جدايي آن ها در عمل، قابل طرح است:

1ـ ناهماهنگي هدف و وسيله
يكي از رموز موفقيت هر تصميمي ميزان هماهنگي ميان اهداف مورد نظر و توانايي رسيدن به آن است. اهداف از نظر ميزان اهميت تقسيم بندي مي شوند و راه كارهاي دستيابي بدان ها با توجه به ميزان اولويت و تواني كه جامعه به آن ها اختصاص مي دهد، مشخص مي شود. بدين ترتيب، در رسيدن به اهداف توانايي جامعه نقش اصلي را دارد. هدف ها مي توانند مهم باقي بمانند و حتي به صورت ارمان در جامعه مطرح شوند و
گام هاي آهسته و پيوسته اي براي رسيدن به آن ها برداشته شود، ولي سرعت عمل در رسيدن به آن ها ، تنها در سايه توانايي هاي جامعه سنجيده مي شود. اگر چنين تواني در جامعه باشد، تخصيص امكانات براي رسيدن به آن ها بدون در نظر گرفتن عامل زمان موجب نابودي امكانات محدود جامعه خواهد شد.
در عمليات هويزه ميان اهداف مورد نظر و توان خودي هماهنگي وجود نداشت. اهداف وسيع و گسترده و توان ضعيف و محدود بود. توان چهار تيپ زرهي و چند گردان پياده براي جنگ با ارتش عراق كه با تجهيزات پيشرفته تهاجم خود را آغاز كرده و بدون اين كه ضربه سنگيني را متحمل شده باشد، استقرار يافته بود، مناسب به نظر نمي رسيد. از نشر صاحب نظران نظامي، سرزمين وسيعي كه قرار بود طي عمليات هويزه، آزاد شود، نه تنها از توان چنين استعدادي خارج بود، بلكه چند برابر اين توان نيز قادر به باز پس گيري آن نبود. تصرف منطقه شلمچه در داخل عراق و كشاندن جنگ به شرق بصره بيشتر به رويا شباهت داشت تا واقعيت اين ناهماهنگي با نگاهي به توان تجهيزاتي ارتش عراق و ضعف هاي عملياتي خودي آشكارتر مي شود.

2ـ ناهمگوني نيروهاي عمل كننده
افزون بر تناقض موجود ميان هدف و وسيله، نيروهاي عمل كننده نيز از كم ترين هماهنگي و هم گوني برخوردار بودند. اين ناهم گوني از آموزش نيروها تا استراتژي جنگ نمايان بود. در عمليات هويزه، نيروهاي آموزش ديده، ولي كم تجربه ارتش در كنار نيروهاي داوطلب مردمي و انقلابي قرار گرفتند. گروه دوم ،كه انگيزه اي جزدفاع از انقلاب اسلامي و كشور خود نداشتند، فقط به دنبال سلاحي بودند كه از وطن خود دفاع و دينشان را ادا كنند. در كنار آن ها، نيروهاي ارتش قرار داشتند كه به عنوان يك نيروي نظامي كلاسيك آموزش ديده و سازمان يافته با تجهيزات پيشرفته و انگيزه متفاوت آماده جنگ بودند. هر چند اين نيرو آموزش ديده بود، ولي تجربه جنگ نداشت و فرار سران آن، سازمان ارتش را مختل كرده بود. ساختار سازماني متفاوت دو نيروي نظامي، دو ديدگاه متفاوت را در استراتژي و تاكتيك براي مقابله با نيروهاي دشمن پديد آورده بود.
تاكتيك نيروهاي سپاهي و انقلابي، بيشتر برانگيزه هاي مذهبي و تعهد نيروها استوار بود و آنان بر شيوه هاي انقلابي و تدابير و ابتكارات غير كلاسيك تاكيد داشتند، در حالي كه نيروهاي ارتشي بر يك جنگ كلاسيك زرهي و سازمان يافته تاكيد مي كردند.
در عمل، نيروهاي انقلابي در طي سه ماه جنگ با مقاومت در مناطق مختلف شهري، زدن شبيخون نبردهاي چريكي و اتخاذ تاكتيك هاي ابتكاري، دشمن را متوقف كرده بودند و گروه دوم در پي انجام عمليات منظم و نسبتاً گسترده بودند كه در آن، هر يك از اركان نيروي نظامي آن گونه كه آموزش ديده و سازمان يافته بود، عمل كند. عمليات هويزه نخستين ادغام دو نيرو، دو سازمان، دو استراتژي و دو انگيزه و هدف بود كه نقش مهم و موثري در، تكامل و تركيب اين دو نيرو در سال هاي بعدي جنگ ايفا كرد.
3ـ جدايي نيروها در عمل
ناهماهنگي در عمل انعكاس از ناهمگوني نيروها در اهداف، انگيزه، روش، آموزش و تجهيزات است. نيروهاي انقلابي با تجهيزات انفرادي يكي دو كيلومتري جلوتر از نيروهاي زرهي وجود نداشت. در واقع، نه وظايف خطوط جنگ تقسيم شده و نه تركيبي از نيروها پديد آمده بود. تنها اقدام انجام شده، پذيرش نيروهاي انقلابي براي انجام وظيفه در زيرمجموعه يكي از تيپ هاي ارتش بود. در چنين شرايطي، اگر عمليات با موفقيت به پايان مي رسيد، مشكلي پيش نمي آمد، ولي هنگامي كه عمليات نتيجه مطلوب نداد و فشار دشمن افزايش يافت، شكاف بالقوه ميان نيروهابه جدايي بالفعل تبديل شد، هريك از آن ها جداگانه به اتخاذ تصميم پرداختند، سازمان نيروها به هم ريخت، نيروهاي زرهي بدون اطلاع نيروهاي پياده كه در جلوي خط حمله بودند، عقب نشيني كردند، و آسيب پذيري
آن ها را افزايش دادند. در مقابل، نيروهاي محاصره شده به دليل انگيزه هايي مذهبي قوي و روحيه شهادت طلبانه از صحنه نبرد خارج نشدند و با فداكاري در محاصره دشمن به مقاومت خود ادامه دادند و در نهايت تعدادي از آن ها به شهادت رسيدند تا چنين مقاومت و انگيزه هايي پايه و اساس سازمان و استراتژي آينده جنگ باشد.
در نهايت، بايد گفت كه عمليات هويزه تقابل دو استراتژي همسان، ولي نامتقارن ارتش هاي كلاسيك ايران و عراق بود. اين عمليات با رويارويي دو نيروي زرهي آغاز شد و گسترده ترين جنگ تانك ها بعد از جنگ اكتبر نام گرفت، ولي با جنگ تن به تن به صورتي حماسي پايان يافت تا هر دو ارتش بيش از گذشته به توان و قابليت ها خود
پي ببرند.
پيامدها و سازو كارهاي تاثير گذاري حماسه هويزه
بعد از عمليات هويزه و اشغال شهر هويزه به دست نيروهاي عراق و شكست دشمن در تلاش براي تصرف سوسنگرد، ركود بر جبهه ها حاكم شد. هيچ كس نمي دانست كه چه بايد بكند. شيوه حمله زرهي در روز و جنگ دو ارتش منظم به نتيجه نرسيده بود. جنگ زرهي به دليل تلفات بالاي عمليات و ناتواني آنان در جايگزين كردن تجهيزات جديد به جاي آن ها به دليل اعمال تحريم اقتصادي از سوي كشورهاي توليد كننده سلاح، براي جمهوري اسلامي امكان پذير نبود. در مقابل، عراق مي توانست بدون محدوديت مالي و سياسي تجهيزات و سلاح هاي پيشرفته بيشتري را خريداري كند و آن ها را به كار گيرد. در چنين وضعيتي، تكرار جنگ منظم دو ارتش با استفاده از تجهيزات زرهي به معناي قبول برتري عراق و استقبال از شكست بود.
عمليات هويزه، كه بن بست جنگ منظم زرهي را در پي داشت، در درون خود، حماسه اي را نيز آفريد و راه حلي را براي اين مشكل پديد آورد، راه حلي كه چيزي جز تداوم راه حماسه سازان هويزه نبود. نيروهاي انقلابي به تدريج در قالب سپاه و بسيج سازماندهي شدند. آموزش هاي نظامي لازم را ديدند و تجربه هاي تلخ و شيرين جنگ را به كار گرفتند. استراتژي جنگ مردمي با تكيه بر ايمان و تعهد نيروهاي داوطلب بر بن بست كمبود تجهيزات و جنگ منظم زرهي غلبه كرد. نيروهاي سپاهي راه خود را يافتند و با كوله باري از تجربه سازمان شان را گسترش دادند و در تكوين آن، كوشيدند. نخستين حاصل آن دو ماه بعد، با اجراي عمليات محدود حضرت مهدي در منطقه سوسنگرد به دست آمد. بيش از آن كه نتايج عادي اين عمليات كه نيروهاي سپاهي به صورت مستقل آن را طراحي و اجرا كردند، اهميت داشته باشد، عواقب روحي و رواني آن مهم بود، زيرا اين باور را پديد آورد كه نيروهاي انقلابي مي توانند به بن بست سياسي ـ نظامي جنگ پايان دهند و با خلاقيت و ابتكار با ماشين جنگي دشمن مقابله كنند. آن ها به اين نتيجه رسيدند كه حل معضلات انقلاب، تنها با شيوه هاي انقلابي و خارج از روش هاي مرسوم امكان پذير است.
بدين ترتيب، مرحله جديدي آغاز شد كه طي آن، نيروهاي مردمي و سپاه با استفاده از روش ها و تاكتيك هاي مبتني بر روحيه انقلابي، مسئوليت سنگين تري را در جبهه هاي جنگ برعهده گرفتند. سازمان سپاه گسترش يافت و از آن جا كه امكاناتش نسبت به مسئوليتش محدود بود، تجهيزات و سلاح هاي بيشتري را دريافت كرد. در اين شيوه، كه متاثر از حماسه هويزه و عمليات هاي مستقل سپاه در نه ماه اول جنگ بود، نيروهاي دانشگاهي به دليل تحصيلات عالي و توانايي ها و استعدادهاي فردي، خلاقيت بيشتري را از خود نشان دادند و به سرعت مسئوليت هاي فرماندهي نيروهايي كه قبلاً هيچ گونه دانشكده نظامي نديده بودند و تجربه جنگ نداشتند، به عهده گرفتند. در واقع، آن ها تجربه نظامي را با يكديگر آغاز كردند. البته افراد تحصيل كرده اين مراحل را با سرعت بيشتري طي نمودند. ناگفته نماند كه دريافت سريع تجربه ها و آموزش ها همراه با روحيه آرمان خواهي اين قشر در اين جريان تاثير زيادي داشت.
تاثير ديگر عمليات هايي هم چون حماسه هويزه بر رشد، گسترش و تكامل نيروهاي انقلابي، سازمان سپاه و رابطه آنها با ارتش جمهوري اسلامي ايران در طول جنگ بود. تجربه نيروهاي انقلابي در عمليات هويزه، نقش آن ها را در جنگ آشكار و بستر مناسبي را براي رشد شان فراهم كرد تا جايگاه شايسته خود را پيدا كنند. نيروهاي سپاه به سرعت تجارب لازم را كسب كردند و عمليات هاي بزرگي را نخست به صورت مشترك با ارتش و سپس، به تنهايي طراحي و اجرا كردند.
روابط سپاه و ارتش در جبهه هاي جنگ از جمله موضوعاتي است كه از حماسه هويزه و پيامدهاي آن متاثر بود. در دوره فرماندهي بني صدر و تجربه تلخ مشاركت نيروهاي سپاه در عمليات هويزه آن ها را از هم ديگر جدا كرد و نيروهاي سپاهي را به طراحي عمليات هاي مستقل سوق داد. آن ها دريافتند كه اجراي عمليات به شيوه عمليات هويزه و تركيب نيروهاي بدون هماهنگي هاي لازم، پيامدهاي منفي زيادي دارد، بنابراين در صدد جمع آوري تجهيزات برآمدند تا مستقل و بي نياز از ارتش عمل كنند. در مراحل بعدي جنگ نيز، همكاري آن ها، نه به صورت تركيب ساده، بلكه بيشتر به صورت تقسيم وظايف، عمل كرد جداگانه با حمايت بخشي از ارتش از عمليات نيروها سپاه بود.
يكي از دلايل شكست عمليات هويزه اتخاذ استراتژي جنگ منظم و زرهي در آن دوره بود كه خلع سلاح نسبي جناح ليبرال در قدرت سياسي را به همراه داشت. ناكامي اين جناح در هويزه موقعيت آن را در صحنه سياسي كشور متزلزل كرد و بر بي كفايتي فرماندهي عالي جنگ در هدايت جنگ مهر تاييد زد. در مقابل، اين موضوع موجب شد تا نگرش نيروهاي خط امام تقويت شود و موقعيت نظامي سپاه در محيط هاي تصميم گيري افزايش يابد.
عمليات هويزه افزون بر سطوح نظامي و سياسي جبهه هاي خودي، بر وضعيت نظامي دشمن و ارزيابي آن از جبهه هاي خودي نيز موثر بود. شكست ارتش عراق در روز نخست عمليات، آسيب پذيري گسترده آن ها را در مناطق اشغالي آشكار كرد. هر چند
آن ها توانستند طي ضد حمله روز بعد، نيروهاي ايراني را به عقب رانند و مناطقي را كه در مرحله نخست از دست داده بودند، باز پس گيرند، ولي ديگر توان پيشروي بيشتر را نداشتند. در واقع نيروهاي منظم دو طرف به يك موازنه رسيدند و آن را به طور ضمني قبول كردند. نيروهاي عراق به اين نتيجه رسيدند كه جمهوري اسلامي ايران فاقد قابليت و توانايي لازم براي طراحي و اجراي عمليات آفندي اساسي است. يكي از فرماندهان عراقي در اين مورد مي گويد: «ما تصور مي كرديم كه نيروهاي ايراني از اجراي عمليات دقيق و برنامه ريزي شده در سطحي گسترده ناتوان هستند؛ لذا، بر موضع خود كاملاً اصرار داشتيم... ما اين ذهنيت را از شكست نيروهاي ايراني در تاريخ 5/1/1981 (16/10/1359) در هويزه به دست آورديم».
همان طور كه گفته شد در همين حال، ارتش عراق نيز ديگر توان لازم را براي پيشروي بيشتر نداشت. هر چند آنها در اين دوره به لاك دفاعي فرو نرفتند، ولي اقدام چشمگيري را نيز انجام ندادند و نتوانستند پيروزي هاي اوليه شان را توسعه دهند. بدين ترتيب، عراق به موازات تلاش هاي محدود نظامي در صدد استفاده از امتيازات كسب شده براي دستيابي به يك صلح پيروزمندانه بر آمد. در عين حال، براي يك جنگ فرسايشي درازمدت و ادامه اشغال ايران اعلام آمادگي كرد و در عمل نيز، به تهيه مقدمات آن پرداخت.
بدين ترتيب، حماسه هويزه در سه حوزه نيروهاي نظامي جمهوري اسلامي ايران، تركيب قدرت سياسي آن و استراتژي نظامي عراق موثر بود. درعمليات هويزه، بن بست جنگ كلاسيك و زرهي بيش از پيش نمايان شد؛ استراتژي جنگ مردمي و انقلابي جايگاه مناسبي يافت، و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با جذب نيرو و امكانات بيشتر سازمان رزم خود را گسترش داده و تعهدات بيشتري را در صحنه جنگ برعهده گرفت.

منابع و ماخذ
1ـ براي مطالعه بيشتر در مورد ساختار قدرت سياسي ر.ك. به:
منوچهر محمدي؛ تحليلي بر انقلاب اسلامي؛ تهران: اميركبير، چاپ دوم، 1366، صفحه 161 ـ 151.
2ـ درمورد مقاومت نيروهاي مردمي در خرمشهر و حماسه هايي كه آفريدند ر.ك. به:
هادي نخعي و ديگران؛ خرمشهر در جنگ طولاني؛ تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1375 و در مورد واقع روزانه جنگ در طي 35 روز آغاز جنگ ر.ك. به:
مهدي انصاري؛ روز شمار جنگ ايران و عراق؛ جلد چهارم. هجوم سراسري؛ تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1372.
3ـ علي تجلايي (شهيد)؛ «گزارش پاسداران اعزامي از تبريز به سوسنگرد» سند شماره 021476 مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 30/8/1359.
4ـ محمد دروديان؛ از خونين شهر تا خرمشهر؛ تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، چاپ سوم، 1373، صفحه 61ـ 63.
5ـ دفتر سياسي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي؛ گذري بر دو سال جنگ، بي جا: بي نا، بي تا؛ صفحه 61.
6ـ يعقوب حسيني و ديگران؛ ارتش جمهوري اسلامي ايران در هشت سال دفاع مقدس، جلد دو؛ تهران: سازمان عقيدتي سياسي ارتش، 1373، صفحه 111.
7ـ عليرضا لطف الله زادگان؛ روز شمار جنگ ايران و عراق، جلد يازدهم، هويزه آخرين گام هاي اشغالگر؛ تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1373، صفحه 510 ـ 472.
8ـ حسيني و ديگران؛ پيشين، صفحه 114.
9ـ درمورد جزئيات طرح مانور و مراحل مختلف عمليات ر.ك. به:
سند شماره 0044829 مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه، «شرح عمليات نصر». لشكر 92 زرهي اهواز. دي ماه 1359.
10ـ سند شماره 0977/ گ مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه، «گزارش عمليات نصر» صفحه 1ـ17.
11ـ لطف الله زادگان پيشين؛ صفحه هاي 567ـ 568.
12ـ درمورد جزئيات محاصره نيروهاي سپاه مقاومت آن ها ر. ك. به: سند 083097 مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه. «شرح عمليات هويزه» محمدرضا باستي 16/10/1359.
13ـ سند شماره 0977/گ پيشين، صفحه 28.
14ـ حسيني و ديگران؛ پيشين ، صفحه 110 ـ 114.
15ـ دانشكده فرماندهي و ستاد؛ فصلنامه بررسي هاي نظامي؛ شماره 1. صفحه 23.
16ـ لطف الله زادگان، پيشين؛ صفحه 19.

نويسنده: محمود يزدان فام

 
 
شنبه 13 خرداد 1391  10:07 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها