شهادت مردانه زيد
|
عصر چهارشنبه نخستين روز جنگ بود، كه هر دو طرف از جنگ دست كشيدند، زيد و همراهان در دارالرزق بسر مى بردند دشمن زخم خورده كه در جنگ با زيد، كشته بسيار داده بود، هر لحظه در انتظار انتقام بسر مى برد.
وقتى كه روز پنجشنبه فرا رسيد، زيد سپاه اندك خود را مجهز كرد دو افسر رشيدش نصر بن حزيمه را فرمانده طرف راست سپاهش و معاوية بن اسحاق را در طرف چپ لشگرش قرار داد، و خود در پيشاپيش لشكر قرار گرفت ، فرمانده دشمن به سپاهيان خود اعلام كرد كه از مركبها پياده شوند(162) طولى نكشيد كه براى چندمين بار، باز نائره جنگ شعله ور شد و هر دو سپاه پياده به جنگ پرداختند.
در اين درگيرى از سپاه دشمن ضربتى سخت به نصر بن حزيمه افسر رشيد زيد وارد آمد، بطورى كه او در همانجا كشته شد، جنگ همچنان ادامه داشت ، عصر پنجشنبه فرا رسيد. زيد و همراهان با حمله هاى پى درپى سپاه دشمن را تا ((سبخه ))(163) عقب راند، فرمانده دشمن هر لحظه تقاضاى كمك از يوسف بن عمر ثقفى حاكم كوفه مى كرد.
خورشيد كم كم بال و پر زرين خود را جمع مى كرد، و هنگام غروب روز پنجشنبه را اعلام مى نمود، شديدترين درگيرى صف حق و باطل در جنگ زيد با دشمن ، درگرفت ، در همين بحران بود كه تيرى از ناحيه دشمن به پيشانى زيد خورد، و آن تير آنقدر به پيشانى او فرو رفت كه به مغزش رسيد، همين تير زيد را از پاى درآورد، او ديگر نمى توانست بر پشت اسب بنشيند، به زمين افتاد، يارانش اطرافش را گرفتند و بطور سريع او را از ميدان جنگ بيرون برده و به خانه يكى از شيعيان بردند آن روز نيز دو طرف دست از جنگ كشيدند.
زيد كه غرق در خون بود، در خانه يكى از ياران بسترى شد و روز بعد (روز جمعه ) روحش به جهان بقا شتافت .
به اين ترتيب ، زندگى حماسه انگيز زيد در ظاهر سپرى شد، ولى در حقيقت آغاز دفتر زندگى را در جهان گشود.
دشمن زخم خورده كه سخت از زيد ناراحت بود، از راههاى مختلف وارد شد تا محل دفن جسد او را پيدا كرده (164) قبر را نبش نموده و بدن را بيرون آورد و آنرا با چند جسد ديگر از ياران زيد، نزد حاكم كوفه (يوسف بن عمر) آورده و در پيشگاه او انداختند، يوسف سر مقدس زيد را از بدن جدا كرد و همراه سرهاى ديگر از ياران زيد، به شام براى هشام فرستاد، هشام به حامل سرها، ده هزار درهم جايزه داد و سپس بدستور هشام سر زيد را در دروازه دمشق نصب نمودند.
و در مورد جسد زيد، حاكم كوفه دستور داد در بازار كناسه آنرا معلق به دار آويزان كردند.
دشمن به اينها اكتفا نكرد، و پس از مدت درازى (165) جسد زيد را از چوبه دار گرفتند و آن را آتش زدند و خاكستر آن را بر باد دادند!
پس از زيد، دست پرورده ها و فرزندان او نيز هر يك پس از ديگرى در راه امر به معروف و نهى از منكر شهيد شدند، اولين فرزند او يحيى و دومى عيسى و سومى حسين و چهارمى محمد، و سپس فرزندزادگان زيد هر كدام با كمال شهامت به راه مبارزه با استعمار و مفاسد ادامه دادند تا كشته شدند!(166)
|