ليست شهداي دفاع مقدس (ن)

روز چهارم ارديبهشت ماه سال 1343 کودکي از سلاله طه به دنيا آمد. پدرش سيدبابا براي تربيت اسلامي سيدمنصور تلاش وافري انجام داد.
سيد همانند ديگر کودکان به مدرسه رفت و تا اخذ مدرک ديپلم به تحصيل پرداخت.
نبوي با پيروزي انقلاب لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن کرد و مسئوليت طراح و عمليات لشکر 25 کربلا را پذيرفت. عمليات کربلاي 8 آخرين حماسه اوست. سيد در روز هجدهم فروردين ماه سال 1366 در شلمچه به خون سرخ خود غلطيد و در سن 23 سالگي به شهادت رسيد.

منبع:پرونده شهيد در كنگره شهداي استان مازندران  

در يکي از روزهاي خوب خدا که خورشيد جاده دلش را براي زمينيان طلايي کرده بود، صداي گرية نوزادي در يکي از کوچه‌هاي شهر تهران پيچيد و قلب پدر و مادر را نوازش داد. کاوه نبيري در سال 1341 متولد شد و دوران شيرين کودکي را پشت سر گذاشت و پاي در رکاب، علم‌آموزي گذاشت، و تحصيلات خود را در اراک ادامه داد، جوش و خروش مردم ايران قلب نيري را تکان داد و او را به صفوف مبارزين عليه رژيم پهلوي کشاند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي کاوه به جرگه سبزپوشان عاشق پيوست و پاسدار حريم اسلام گشت، سرکوبي غائله کردستان، رشادت در ستون بانه، سردشت، مبارزه در مهاباد، مريوان، پاوه، گيلانغرب، از جمله حماسه‌هاي کاوه بود که از وي مجاهدي نستوه در اذهان مردم آن ديار متصور نمود. پس از آن به جبهه جنوب اعزام گشت و با شرکت در عمليات‌هاي گوناگون از جمله فتح‌المبين، بيت‌المقدس، و .. حضور در واحد طرح عمليات لشگر 17 علي‌بن‌ابيطالب‌(ع) با سمت فرماندهي گردان،‌ جانشين عمليات، و فرمانده تيپ 2 فعاليت‌هاي چشمگيري داشت و چندين بار مجروح شد، کاوه مدتي را نيز در اردوگاه‌هاي فلسطيني به آموزش و انتقال تجارب به رزمندگان اسلام آن ديار گذراند. سرانجام کاوه نبيري اجر سال‌ها مبارزه شجاعانه را دريافت نمود و پس از عمليات کربلاي5، در سال 1365 در سن 24 سالگي جام زلال عشق را نوشيد، و خون سرخش را نثار اسلام نمود.

منبع:كتاب سرداران سپاه عشق

غلام‌نبي قائمي در سال 1346 در روستاي خراشادي از توابع شهرستان زابل ديده به جهان گشود. دوران کودکي را در دامن پرمهر پدر و مادر سپري کرد. سپس راهي دبستان شد و تحصيلات را تا پنجم ابتدايي ادامه داد.
اما به علت مشکلات زندگي ادامه تحصيل نداد و به کار کشاورزي مشغول گرديد. از اوان کودکي علاقه‌ي زيادي به تلاوت قرآن داشت و راهنماي برادران و خواهران خود در مسايل شرعي بود. با فرا رسيدن دوران خدمت وظيفه به سپاه پاسداران پيوست و به مناطق جنگي اعزام گرديد.
مدت‌ها در جبهه خدمت نمود تا اينکه سرانجام در مورخ 4/3/67 در عمليات تک دشمن در شلمچه به اسارت نيروهاي عراقي درآمد. هفت سال بعد يعني در سال 74 دوران انتظار خانواده پايان يافت و اعلام شد که او در اسارتگاه به شهادت رسيده است.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 3 صفحه 18

سال 1341 آغاز زندگي سبز محمدرضا در دنياي خاکي بود. روزهاي زندگي او در حال و هوايي معنوي و روحاني در سايه‌سار دستان پر عطوفت پدري همچون مرحوم آيت‌الله نجابت سپري شد، محمدرضا به دليل محيط مذهبي خانواده خيلي زود به قرآن و عترت پيامبر (ص) انس گرفت و همزمان با تحصيل کلاسيک در مدرسه به فراگيري علوم اسلامي پرداخت. او علاقه‌ي خاصي به حضور در مجالس نماز جمعه و جماعت داشت.
بعد از اخذ مدرک ديپلم اقتصاد در جرگه‌ي نام‌آوران گروه جنگ‌هاي نامنظم به همراه شهيد چمران به دفاع از انقلاب پرداخت و با آغاز جنگ تحميلي از طريق سپاه پاسداران شيراز به جبهه‌هاي نبرد اعزام شد و مسؤوليت يکي از گردان‌هاي لشگر 19 فجر را پذيرفت. نجابت براي مدتي نيز به عنوان مربي آموزشي در پادگان امام حسين (ع) شيراز به خدمت مشغول شد و سرانجام در هجدهم مهرماه سال 1360 همزمان با شهادت دکتر چمران در سن 19 سالگي در حاليکه جانشيني فرماندهي يکي از گردان‌هاي لشگر 19 فجر را بر عهده داشت به آسمان پيوست و با مرگ سرخ خويش، غروب دلتنگ سوسنگرد را در حزني ماندگار فرو برد.
محمدرضا هنگاميکه در پشت خاکريزهاي دهلاويه مشغول هدايت نيروها بود، از ناحيه‌ي چشم مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در سماعي عارفانه در خاک و خون غلطيد. برادرش محمدحسين نيز در طول سال‌هاي جنگ تحميلي به شهادت رسيده بود.

منبع:كتاب خلاصه خوبيها جلد 4 صفحه 219

محمدحسين در سال 1348 در روستاي لايين‌نو از توابع بخش لطف‌آباد شهرستان درگز ديده به جهان گشود. هنوز دوران کودکي را پشت سر نگذاشته بود که پدرش دار فاني را وداع گفت و مسئوليت سنگين خانواده و مادر داغ‌ديده‌اش را به شانه کوچک محمدحسين سپرد.
مسئوليت سنگين تأمين مايحتاج خانواده باعث شد که محمدحسين نتواند به مدرسه برود و از همان کودکي به کار کشاورزي و دامداري مشغول شود. با رسيدن به سن هجده سالگي به خدمت مقدس سربازي اعزام شد و پس از طي دوره آموزشي به جمع غيورمردان لشکر 77 پيوست و در لواي اين لشکر نامي ايران به ميادين نبرد حق عليه باطل شتافت.
سرانجام در بيست و يکم تيرماه سال 1367 در منطقه عملياتي فکه در سن 19 سالگي همچون شراره‌اي جهيد، برقي زد و از زمين جدا شد و به آسمان پيوست.
پيکرش چون گوهري ناب براي هميشه در مرزهاي ايران اسلامي ماند.

منبع:كتاب گلواژه هاي شهادت جلد 10   -  صفحه: 79

رضا در آغازين روز بهار سال 1345 ديده به جهان هستي گشود و در سايه مهرباني خانواده‌اي متدين بزرگ شد.
او در سال‌هاي جواني به انجام خدمت نظام وظيفه فرا خوانده شد و همراه گردان 318 لشگر 92 زرهي اهواز از طرف ارتش قدم به خاک خونين رزم نهاد.
وي در تاريخ 5/6/1364 ازدواج کرد و خداوند يک فرزند به او هديه داد. سرانجام نجارزاده در روز بيست و هشتم بهار سال 1367 در جبهه فاو بر اثر بمباران شيميايي در سن 22 سالگي شهد شيرين شهادت نوشيد.

منبع:پرونده شهيددرايثارگران ارتش

در نخستين روزهاي پاييز سال 1340 کودکي از سربازان دلير خميني در جمع گرم خانواده‌اي متدين و مذهبي در شهر اصفهان متولد شد نامش را به عشق پيامبر نور و رحمت احمد نهادند و او را زير سايه دين الهي اسلام پرورش دادند احمد تحصيلات خود را از دبستاني در اصفهان آغاز نمود و تا پايان دوره هنرستان ضمن آموختن علم به کسب تجربه در رشته تراشکاري پرداخت.در همين دوران بود که نداي حق‌طلبانه حسين زمان خميني کبير در جاي جاي وطن اسلامي طنين‌انداز شد و جوانان جوياي حق و دلير ايران در لبيک به نداي بت‌شکن تاريخ در مقابل ظلم کاخ استبداد به پا خواستند احمد و برادرش غلامرضا که بعدها شهيد شد نيز به سيل خروشان ملت پيوسته و با پخش اعلاميه‌ها و حضور در تظاهرات و راهپيمائي‌ها نقش مؤثري در پيروزي انقلاب داشتند. پس از پيروزي انقلاب عازم خدمت سربازي شد و پس از طي دوران آموزش با شروع جنگ تحميلي مردانه عازم جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل گردید و به جرگه ياران مرد حق شهيد دکتر چمران پيوست .بعد از عروج عارفانه اين شيرمرد بيشتر حق احمد به جمع دلاورمردان لشگر 8 پيوست و در واحد اطلاعات عمليات اين لشگر مشغول به کار شد جبهه‌هاي نبرد در مدت کوتاه حضور او شاهد دلاوريها و رشادتهايش در عملياتهاي طريق‌القدس، فتح‌المبين، بيت‌المقدس، رمضان، والفجر1و2و3و4، عمليات خيبر به عنوان مسئول واحد اطلاعات لشگر 8 و عمليات بدر بودند او که در جريان عمليات بيت‌المقدس شاهد عروج خونين برادرش غلامرضا بود خود نيز مجروح به پشت جبهه بازگشت اما بدون توجه به جراحات و به عشق خدمت دوباره با جسمي زخمي و روحي عاشق از طريق سپاه اصفهان عازم جبهه شد و مسئوليت واحدهاي آموزش و اطلاعات عمليات لشگر 8 را پذيرفت مدتي بعد بنابه سنت پيامبر (ص)با همسري مهربان ازدواج کرد اما هنوز سه ماه از اين وصلت خجسته نگذشته بود که در اسفندماه سال 1363 در سن 23 سالگي معشوق حقيقي او را به سوي خود فرا خواند و احمد اين بار سبکبال در حاليکه آماده خواندن نماز مغرب و عشا مي‌شد راهي آبي آسمان‌ها شد.

منبع:كتاب سرداران سپاه توحيد

ذاکر نجاتي در سال 1348 در آغوش مادر جاي گرفت و با دعاي خير او و در سايه حمايت‌هاي بي‌دريغ پدر بزرگ شد.
پدر و مادر توجه خاصي به او داشتند چرا که تنها فرزند خانواده بود. اما تربيت مذهبي و ارادتش به اهل‌بيت (ع) باعث شد تا شيفته‌ي انقلاب اسلامي و امام خميني گردد.
ذاکر دوره‌ي ابتدايي را به پايان رساند آنگاه در سپاه عشاير فارس ثبت‌نام کرد و پس از طي دوره‌ي آموزشي به عضويت سپاه درآمد. او درس را رها کرد تا در ميدان عملي درس عشق و ايثار بياموزد، در آخرين عملياتش مسئوليت قبضه‌ي تفنگ 106 را به او سپردند نجاتي در روز دوم عمليات نصر 4 تيرماه سال 1366 در ارتفاعات مشرف به ماووت در حاليکه نام خدا را بر لب داشت در سن 18 سالگي مرگ سرخ را برگزيد.

منبع:كتاب ستاره هاي زميني صفحه 285

حميدعلي در سال 1344 چشم بر جهان هستي گشود. كودكي او در سايه پرمهر خانواده سپري گشت و تعليمات دين مبين اسلام را از آنان فرا گرفت.
نجاتي خيلي زود درس ايثار و جوانمردي را از مكتب سرخ سيدالشهدا آموخت و دل‌بسته سيره اهل‌بيت (ع) گشت. وي با آغاز جنگ‌تحميلي در جرگه سربازان لشكر اسلام به مصاف با بعثيان پرداخت و سرانجام در سال 1365 در منطقه‌ي مريوان از شربت طهور بهشتي نوشيد و در سن 21 سالگي شهيد راه حق شد.

منبع:مجله‌ي اوج

نامش خسرو بود و از اهالي شهرستان گناوه؛ دلش پر مي‌کشيد براي اسلام و انقلاب. لذا با پيروزي انقلاب به عضويت بسيج درآمد و به عنوان رزمنده به مصاف با بعثيان متجاوز پرداخت.
نجدي سرانجام در تاريخ 5/2/1361 در عمليات بيت‌المقدس شهد شيرين شهادت نوشيد و به آسمان پرکشيد

منبع:مجله فتح / ويژه نامه عمليات بيت المقدس

قدير نجاتي در سومين روز بهار سال 1347 در روستاي خضربيگ از توابع شهرستان تربت حيدريه در خانواده‌اي مذهبي و مستضعف ديده به جهان گشود.
تحصيلات ابتدايي را به دليل مشكلات اقتصادي و جو استعماري زمان طاغوت نتوانست به پايان ببرد؛ لذا درس را رها كرد و به كار قالي‌بافي پرداخت. پس از مدتي به ياري پدر شتافت و در كار كشاورزي به عنوان كمك خرج پدر مشغول به كار شد.
در دوران شكوفايي انقلاب اسلامي ده ساله بود؛ با اين حال در تظاهرات و راهپيمايي‌ها فعالانه شركت نمود. با شروع جنگ تحميلي به جبهه‌ها علاقه‌مند شد و درخواست اعزام كرد اما به دليل كمي سن از اعزام وي جلوگيري مي‌شد تا اين كه در سال 1364 موفق شد از طريق بسيج راهي مناطق عملياتي شود.
پس از مدتي به مشهد بازگشت و يك دوره‌ي آموزشي رانندگي بولدزر و لودر را فرا گرفت و با اين كه پدرش در بستر بيماري بود، مجدداً از طريق جهاد سازندگي به جبهه اعزام شد و در تاريخ 26/12/1365 در منطقه‌ي كربلاي پنج بر اثر اصابت تركش خمپاره در سنّ18 سالگي به درجه‌ي رفيع شهادت نايل آمد.
مزار پاكش در گلزار شهداي حضربيك قرار دارد.

منبع:كتاب جهادسازندگي خراسان دردفاع مقدس   -  صفحه: 352

محمد نجاتي‌خطاب در دومين روز از شهريورماه سال 1339 در روستاي خطاب از توابع شهرستان شيروان در خانواده‌اي مذهبي و مستضعف ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خويش گذراند و جهت ادامه‌ي تحصيل به همراه پسرعمويش راهي شيروان شد.
وي با درک بالايي که از اوضاع آن روزگار داشت، از سال دوم دبيرستان وارد فعاليت‌هاي سياسي و مذهبي شد و با شرکت در دوره‌هاي قرآن ضمن خواندن قرآن کريم، مسايل اجتماعي و سياسي روز را نيز دنبال مي‌کرد.
گاهي نشريات انقلابي و اطلاعيه‌هاي امام (ره) را به خانه مي‌آورد و مطالعه مي‌نمود. هر شب يک ساعت پس از نيمه شب به مطالعه مي‌پرداخت و به اين امر بسيار علاقه‌مند بود.
با اوج‌گيري مبارزات بر حق مردم و شکوفايي انقلاب اسلامي، وي حضوري چشمگير در تظاهرات و راهپيمايي‌ها داشت و دين خود را نسبت به انقلاب و امام ادا مي‌نمود.
پس از پيروزي انقلاب و اخذ مدرک ديپلم و تشکيل جهادسازندگي به فرمان امام راحل وارد اين نهاد شد و به طور شبانه‌روزي مشغول خدمت به اقشار محورم جامعه گرديد.
با شروع جنگ تحميلي و تجاوز عراق به جمهوري اسلامي ايران، وي عازم جبهه‌هاي نور عليه ظلمت شد و در عمليات آزادسازي خرمشهر شرکت داشت. پس از فتح خرمشهر دوستان هم‌رزمش پيشنهاد کردند که به مرخصي برود و اين در حالي بود که مأموريت آن‌ها به پايان رسيده بود، اما ايشان در جواب گفته بود: « من تا آزادي قدس از راه کربلا بر نخواهم گشت و شايد هم جزو شهداي گمنام باشم. » و پس از عمليات بيت‌المقدس همان‌طور که آرزو داشت، در جبهه‌ي کوشک در تاريخ 4/3/1364 در اثر اصابت ترکش گلوله‌ي توپ در سنّ 25 سالگي به درجه‌ي رفيع شهادت نايل آمد و پيکر پاکش را پس از سال‌ها گمنامي در بهشت حمزه‌ي شهرستان شيروان به خاک سپردند.

منبع:كتاب جهادسازندگي خراسان دردفاع مقدس صفحه 143

عباس نجاران‌طوسي در آغازين روز سال 1314 در شهر مقدس مشهد و در خانواده‌اي متديّن و مذهبي ديده به جهان گشود.
تحصيلات ابتدايي را تا كلاس سوم خواند اما چون علاقه‌اي به تحصيل نداشت، به كارهاي مختلفي مشغول شد. ابتدا كارهاي فني انجام داد و پس از مدتي در كارگاه كوچك نجاري پدرش مشغول به كار گرديد.
سپس از اين كار نيز دست كشيد و به مكانيكي و دوچرخه‌سازي روي آورد و بعد از مدتي مشغول كار رانندگي شد.
در سنّ بيست و نه سالگي ازدواج كرد و تشكيل خانواده داد. وي رانندگي ماشين‌هاي سبك را بر عهده داشت. مدتي راننده‌ي بيمارستان و مدتي راننده‌ي دانشجويان بود و زماني نيز روي ماشين‌هاي مسافربري كار مي‌كرد. با اوج‌گيري انقلاب شكوهمند اسلامي در صف مبارزان راه حق در تظاهرات و راهپيمايي‌ها شركت نمود.
پس از شروع جنگ تحميلي راهي مناطق جنگي شد و بارها به ياري رزمندگان شتافته و در عمليات مختلفي شركت كرد تا اين‌كه در تاريخ 22/12/1365 در منطقه‌ي كربلاي 5 بر اثر اصابت تركش خمپاره در سنّ 51 سالگي هم‌زمان با ولادت اميرمومنان (ع) به درجه‌ي رفيع شهادت نايل آمد و در صحن آزادي حرم مطهر حضرت رضا (ع) به خاك سپرده شد.

منبع:كتاب جهادسازندگي خراسان دردفاع مقدس   -  صفحه: 353

علي نجبي در سال 1315 در روستاي ابراهيم‌آباد از توابع شهرستان نيشابور در خانواده‌اي مستضعف و مذهبي ديده به جهان گشود. به دليل فوت پدر و تلاش در جهت معيشت خانواده از تحصيلات بازماند و به کار کشاورزي پرداخت.
همزمان با اوج‌گيري انقلاب شکوهمند اسلامي در تظاهرات و راهپيمايي‌ها شرکت مي‌نمود و ديگران را به اطاعت از امام و دستورات ايشان فرا مي‌خواند. در سال 1360 به اتفاق 3 فرزند خود به عضويت بسيج درآمد و سپس از طريق ستاد پشتيباني جنگ جهادسازندگي عازم جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل شد. عشق به امام و دفاع از نظام جمهوري اسلامي باعث شد تا وي 5 مرحله عازم جبهه‌هاي نبرد شود و در آخرين مرحله در منطقه عملياتي جنوب در اثر سقوط در رودخانه کرخه در تاريخ 10/4/1364 در سن 49 سالگي جان به جان آفرين تسليم نمود و به فيض عظيم شهادت نايل آمد.
پيکر پاکش در نيشابور به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب جهادسازندگي خراسان دردفاع مقدس   -  صفحه: 145

صالح نجف‌زاده در يک خانواده مذهبي در روستاي گاوان قائم‌شهر در سال 1344 ديده به جهان گشود. پس از طي دوران کودکي در سن هفت‌ سالگي تحصيلات ابتدايي خود را آغاز نمود. پس از اتمام دوره دبستان وارد دوره راهنمايي گرديد که مصادف با شروع انقلاب اسلامي ايران بود. وي در تظاهرات‌هاي مردمي با در دست داشتن پلاکارد از رژيم شاه بيزاري جست. او در سال 1360 عضو بسيج گرديد که پس از طي دوران آموزشي نظامي در يگان حفاظت مشغول انجام وظيفه گشت و سپس به همراه ديگر همرزمان خود عازم پاکسازي جنگل‌هاي شمال از لوث وجود گروهک‌هاي ضد انقلاب گرديد. او پس از اتمام مأموريت و سرکوب ضد انقلابيون مسلح، با آسودگي خاطر به همراه يگان مخصوص خود ( سپاه پاسداران) عازم جبهه حق عليه باطل شد که در منطقه مهران در سال 1365 در سن 21 سالگي به درجه رفيع شهادت نايل آمد.

منبع:سايت سبزسرخ