ليست شهداي دفاع مقدس (ن)

صفي‌الله در يکي از روزهاي سال 1346 درروستاي زيبايي از توابع قزوين به دنياآمد، روزهاي زيباي کودکي را در دامان پر مهر خانواده‌اي متدين و مستضعف اما مهربان گذراند .چند سالي بيشتر نداشت که به علت مشکلات مالي به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد، صفي‌الله تحصيلات خود را از 7 سالگي آغاز کرد و تا دوره راهنمايي ادامه داد و بعد از آن با عشقي که به آموختن و آموزش دادن داشت رهسپار دانش سراي تربيت معلم شد تا معلمي دلسوز و فداکار براي نسل‌هاي بعدي باشد.صفي‌الله همواره در ميان همکاران و همکلاسان به تقوا و دانش زبانزد بود و هميشه خود باني اجراي مراسم مذهبي و دعاي روحبخش کميل و ندبه در مرکز تربيت معلم بود.
با شروع جنگ تحميلي اين معلم عاشق که خود لحظه‌اي از آموختن آسوده نبود در لبيک به نداي ملکوتي حسين زمان (ره) عازم جبهه هاي نور شد و سرانجام پس از حضوري عاشقانه و عارفانه در سنگرهاي نبرد در بهمن ماه سال 1365 در حين عمليات کربلاي 5 در سن 19 سالگي در سرزمين خونرنگ شلمچه به نداي عرشيان آسمان پاسخ گفت و به همراه ملائک به آسمان پر گشود.پيکر مطهرش 12 سال بعد در ميان اشک و اندوه فراق به دستان پر مهر خانواده منتظرش رسيد.

منبع:كتاب ياد ياران

محمدصالح نصرت‌زهي در سال 1340 در روستاي ناهوک از توابع سراوان متولد شد. دوره‌ي ابتدايي را در روستاي زادگاهش و دوران راهنمايي و دبيرستان را تا سال چهارم در شهرستان سراوان تحصيل کرد. در ايام تعطيلي مدارس در مدرسه علوم ديني درس مي‌خواند و چندين بار موفق به ختم قرآن کريم شد.
محمد در جواني اوقات فراغت خود را با کارگري به منظور تأمين مخارج زندگي پر مي‌کرد. همواره براي اسلام و انقلاب در بين جوانان و نوجوانان تبليغ مي‌نمود. او که عضو بسيج نيز بود ، در سال چهارم دبيرستان به جبهه اعزام شد و در منطقه‌ي کرخه‌ي نور در عمليات فتح‌المبين در سال 1361 بر اثر اصابت ترکش در سن 21 سالگي به فيض شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 2 صفحه 170

علي نصيرزاده در سال 1339 در آغوش مادر جاي گرفت از همان سنين کودکي به فراگيري علوم اسلامي پرداخت در سن 7 سالگي وارد دبستان شد و با پشتکار فراوان تا اخذ مدرک ديپلم تحصيلات خود را ادامه داد حمايت و پشتيباني از خط راستين امام را بر خود و ديگران فرض مي‌دانست و با تمام توان تلاش مي‌کرد تا جهل را از دامان پاک اين مرز وبوم پاک کند و شايد به همين خاطر بود که بعد از اتمام تحصيلات به شغل مقدس معلمي روي آورد نصيرزاده با شروع جنگ تحميلي همراه ديگر مردان غيور کشورش به جبهه‌هاي نبرد شتافت و با جديت فراوان مقابل دشمن دون ايستادگي کرد نصيرزاده سرانجام در سال 1365 در مهران و در جريان عمليات کربلاي1 در سن 26 سالگي جان خويش را فداي عزت و افتخار کشورش نمود.

منبع:كتاب ياديادآوران

ابوالفتح در روز دوم شهريورماه سال 1339 در شهر تهران متولد شد، کودکي او در سايه‌ي پر مهر خانواده سپري گشت و در هفتمين خزان زندگي روانه‌ي مدرسه شد تا به کسب علم بپردازد. سالها گذشت و نصيري با اخذ مدرک ديپلم از مدرسه فارغ التحصيل شد. بعد از پيروزي انقلاب لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن کرد و سرانجام در تاريخ 24/10/65 در سن 26 سالگي در شلمچه به ديدار حق شتافت. پيکر پاکش را در جاده‌ي ساوه امامزاده عباس (ع) به خاک سپردند.

منبع:پرونده شهيد در حوزه 273 ناحيه سيدالشهداء بسيج اسلامشهر

سياوش نصيرزاده در تاريخ 21/3/1339 در شهرستان خوي پا به گيتي نهاد. تحصيلات مقدماتي را در زادگاه خود با موفقيت به پايان رساند. در آزمون سراسري سال 1356 دانشگاه‌ها از رشته‌ي «پزشکي» دانشگاه تبريز پذيرفته شد.
فعاليت سياسي شهيد نصيرزاده همزمان با ورود او به دانشگاه شروع گرديد؛ وي به همراه ديگر دانشجويان در راهپيمايي‌هاي اعتراض‌آميز بر عليه حکومت شرکت مي‌کرد و در به تعطيلي کشاندن کلاس‌ها نقش فعالي داشت.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي با عضويت در انجمن اسلامي دانشجويان به فعاليت‌هاي خود جنبه تشکيلاتي داد. با تعطيلي دانشگاه‌ها در جريان انقلاب فرهنگي که مقارن با تشکيل سپاه پاسداران بود به عضويت اين نهاد مردمي درآمده و با جان و دل از ارزش‌هاي انقلاب اسلامي دفاع نمود.
پس از بازگشايي دانشگاه‌ها به تحصيلات خود ادامه مي‌داد که نياز جبهه به نيروهاي متخصص باعث گرديد درس و دانشگاه را رها کرده و به ميادين نبرد اعزام گردد تا به عنوان امدادگر به درمان مجروحان و مداواي رزمندگان بپردازد.
سرانجام پس از ماه‌ها خدمت صادقانه در جبهه‌هاي حق عليه باطل به تاريخ 2/1/1361 در منطقه «رقابيه» براثر اصابت ترکش خمپاره به سر و آسيب‌ديدگي مغز، در سن 22 سالگي جان به جان آفرين تسليم نموده و به درجه رفيع شهادت نايل آمد. روحش شاد و راهش پررهرو باد.

منبع:پرونده شهيد در مديريت فرهنگي دانشگاه تبريز

عبدالكريم در آغازين روز سال 1332 به دنيا آمد و در شهرستان كازرون استان فارس بزرگ شد. عبدالكريم پس از آشنايي با انديشه‌هاي والاي امام امت (ره)، در جرگه‌ي ياران و ياوران انقلاب قرار گرفت و با پيروزي نهضت پرشور خميني و آغاز جنگ تحميلي، عاشقانه راهي خطوط مقدم رزم گشت.
وي سرانجام در تاريخ 12/2/1361 در محور عملياتي دزفول_شوش در سنّ 29 سالگي عاشقانه به سوي كوي دوست پر كشيد.
از او 1 فرزند به يادگار ماند.

منبع:روزنامه كثيرالانتشار   -  تاریخ:  1383/9/8

رمضان در سال 1348 در شهرستان ممسني ديده به جهان هستي گشود.
او جواني پرشور و باايمان شد كه مردم زادگاهش به وجودش افتخار مي‌كردند. رمضان دوران كودكي و نوجواني‌اش را در خانواده‌اي مومن سپري كرد.
سال 1360 به عضويت بسيج روستاي ميشان درآمد؛ چندي بعد لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن كرد.
نصيري در جبهه دلاورانه جنگيد و سرانجام در سرزمين فاو در روز بيست و ششم مردادماه سال 1365 درسنّ 17 سالگي به آرزوي ديرينه‌اش دست يافت.

منبع:كتاب ستاره هاي زميني   -  صفحه: 299

محمدرضا نظام‌خواه فرزند برات در سال 1348 در روستاي کوشکک از توابع شهرستان بيرجند در خانواده‌اي متدين چشم به جهان گشود. دوران کودکي و تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش گذراند. سپس به علت عدم وجود مدرسه راهنمايي در روستا ترک تحصيل نمود و همراه خانواده‌اش به کار کشاورزي و قالي‌بافي پرداخت.
او مقيد به انجام فرايض ديني بود. وي به خواندن کتب مذهبي بسيار علاقه داشت. در جلسات مختلف مذهبي فعالانه حضور داشت. در مجالس سوگواري حضرت اباعبدالله الحسين با شور و عشق فراواني خدمت مي‌نمود.
وقتي براي خدمت نظام وظيفه فرا خوانده شد به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بيرجند پيوست. پس از طي دوره‌ي آموزشي براي حراست از ارزش‌هاي انقلاب و دفاع از سرزمين اسلامي به جبهه شتافت. او به عنوان تک تيرانداز در لشکر ويژه شهدا خدمت مي‌کرد.
محمدرضا در تاريخ پنجم مردادماه سال 1367 در منطقه‌ي پدافندي تنگه‌‌ي حسن‌آباد در اسلام‌آباد غرب بر اثر اصابت ترکش در عمليات مرصاد در سن 19 سالگي دعوت حق را لبيک گفت و به فيض عظماي شهادت نايل گشت.
پيکر پاک شهيد پس از تشييع بر دوش مردم بيرجند به زادگاهش انتقال يافت و باشکوه فراوان در کنار ديگر شهداي روستاي کوشکک به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستاي بيرجند جلد2   -  صفحه: 773

سعيد نظرلي درتاریخ 17/12/1341 خانواده‌اي مذهبي به دنيا آمد و تحصيلات خود را در همان منطقه به پايان رساند. او در دوران كودكي پدرش را از دست داد. وي بعد از تحصيلات متوسطه به خدمت سربازي اعزام شد و در سال 1366 به عنوان مربي تربيتي كارش را آغاز نمود. در اين دوران چندين مرحله به جبهه اعزام و سرانجام در تاريخ 27/10/1366 در سن 25 سالگی به درجه رفيع شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب يادياران

احمدرضا نصيري‌خراساني در مهرماه 1342 در خانواده‌اي مذهبي در زابل به دنيا آمد. دوران کودکي وي با سختي‌هاي فراوان توأم بود. پس از گذراندن سال اول دبستان همراه خانواده به زاهدان رفت.
علاقه فراوان وي به جهاد موجب شد که به تحصيل بي‌علاقه گردد. او که شوق رفتن به جبهه را در سر داشت به فرمان امام در بسيج شرکت نمود و عازم جبهه گرديد. مدت سه ماه در مناطق کرخه‌ نور و دزفول سرگرم جهاد بود.
پس از آن براي ادامه تحصيل به زابل بازگشت و به عضويت رسمي سپاه پاسداران درآمد. بار ديگر به جبهه اعزام شد و سرانجام در عمليات بزرگ فتح‌المبين پس از رشادت‌هاي فراواني در سال 1361 در سن 19 سالگي به شهادت رسيد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 3 صفحه 172

احمدعلي نصيري در سال 1347 در روستاي کچيان از توابع پشت‌آب شهرستان زابل در يک خانواده‌ي کشاورز و متدين چشم به جهان گشود.
پس از پشت سر نهادن دوران طفوليت وارد دبستان شد و تحصيلاتش را تا مقطع دوم راهنمايي ادامه داد، اما به علت مشکلات اقتصادي، تحصيل را ترک کرد و به کار فني روي آورد و براي گذراندن دوره مقدس سربازي وارد سپاه گرديد و با پيوستن به خيل لشکريان اسلام در تاريخ 31/4/67 در «کربلاي شلمچه» در سن 20 سالگي به درجه رفيع شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 3 صفحه 171

رحيم نصيري دورانديش به سال 1336 ه.ش در شهرستان تبريز چشم به جهان گشود. تحصيلات مقدماتي را در زادگاه خود با موفقيت به پايان رساند. در آزمون سراسري سال 1356 دانشگاه‌ها در رشته‌ي «جغرافياي انساني و اقتصادي» دانشگاه تبريز پذيرفته شد که بعداً به «جامعه شناسي» تغيير رشته داد.
با ورود به دانشگاه، فعاليت سياسي وي آغاز گرديد. مطالعه‌ي کتاب‌هاي سياسي و ممنوع و تشکيل جلسات زيرزميني با دانشجويان در راستاي مبارزه با حکومت پهلوي از کارهايي بود که همراه تحصيل در دانشگاه انجام مي‌داد.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در همه‌ي صحنه‌ها حضوري فعال داشت که با شروع جنگ تحميلي تمام فعاليت‌هاي خود را تعطيل کرده و به جبهه اعزام گرديد. نصيري از روابط عمومي بالايي برخوردار بود و محبوبيت خاصي در بين دوستانش داشت. به تلاوت قرآن و مطالعه کتاب‌هاي سياسي و ديني علاقه زيادي داشت. شيفته انقلاب اسلامي بود و به امام عشق مي‌ورزيد. همه را در حفظ اين انقلاب که حاصل تلاش چند ساله مردم مقاوم ايران مي‌باشد، مسؤول مي‌دانست.
يک بار در عمليات مسلم‌بن‌عقيل دچار موج‌گرفتي شد که براثر آن نيمي از بدنش فلج گرديد. پس از بهبودي نسبي دوباره رهسپار ميادين عشق و ايثار گرديد.
سرانجام بعد از ماه‌ها تلاش و دفاع از ارزش‌هاي انقلاب اسلامي و تماميت ارضي به تاريخ 18/11/1361 در عمليات «والفجر مقدماتي» در سن 25 سالگي در فکه به فيض عظيم شهادت نايل آمد که خداوند جسم و جان اين شهيد بزرگوار را توأمان پذيرفت.
روحش شاد و راهش پررهرو باد.

منبع:پرونده شهيد در مديريت فرهنگي دانشگاه تبريز

عبدالرسول در يکي از روزهاي سال 1337 هراسان و اميدوار به خانه بازگشت و آخرين فرزندش را با شوق فراوان در آغوش گرفت. نامش را رحمت الله نهاد، تا هميشه نامش يادآور عظمت پروردگار باشد. او دوران کودکي را در هاله اي از فقر و محروميت سپري کرد و در سن ده سالگي پدر مهربانش را از دست داد. کوچه هاي خاکي خلوت زادگاهش شهرضا غربت و تنهايي او را بيشتر کرد. نصيري با اتمام دوره راهنمايي به کار در بازار پرداخت و در سال 1356 براي انجام خدمت سربازي وارد ارتش شد، در اين زمان براي آشنايي سربازان با ظلم و جور رژيم آنها را با مسائل سياسي روز آشنا ساخت و بارها مورد مؤاخذه قرار گرفت. وي سرانجام از پادگان گريخت و به مردم مبارز پيوست. رحمت الله علاقه خاصي به ائمه اطهار و به خصوص صاحب الزمان (عج) داشت، و اغلب براي توليد حضرت (عج) مراسم جشني برگزار مي کرد. پس از پيروزي انقلاب در لباس بسيجي به جبهه هاي نبرد رفت و در سه عمليات شرکت نمود، اما بعد از عمليات فتح المبين به علت اشتباهي که ستاد ويژه شهدا انجام داده بود پيکر شهيدي که شماره پلاکش مشابه شماره پلاک رحمت الله بود، در شهرضا به عنوان شهيد نصيري تشييع شد تا اينکه بعد از مدت کوتاهي رحمت الله به ميان جمع خانواده اش بازگشت و معلوم شد شهيد از خميني شهر بود، وي در سال 1368 به عضويت سپاه پاسداران در آمد و جهت آموختن فنون رزمي به دوره آموزش عالي پياده ارتش در شيراز رفت. با اتمام اين دوره با همسر يکي از شهدا ازدواج نمود و به قول خود بهترين يار و همسنگر را يافت. نصيري 50 روز بعد راهي جبهه هاي حق عليه باطل شد. تا وظيفه خويشا را در فبال دوستان شهيدش انجام دهد. با آغاز عمليات والفجر 4 گردان يا زهرا (س) با فرماندهي رحمت الله به خظ مقدم رفت و مسؤوليت حدترين بخش عمليات را بر عهده گرفت و توانست اهداف مورد نظر را تصرف نمايد، اما در حين انجام عمليات فرمانده شجاع و رشيد سپاه اسلام در تاريخ 27/7/1362 در سن 25 سالگي در منطقه مريوان بر اثر اصابت تير به قلب به شهادت رسيد. پيکر پاکش را بنا بر سفارش خود شهيد با لباس سپاه در گلزار شهداي شهرضا به خاک سپردند.

منبع:كتاب ناظران وجه‌الله مجموعه نجف و كربلا

عبدالرضا نظري سال 1346 در بخش زرنه از توابع شهر ايوان پا به عرصه وجود نهاد. جذبه نگاه معصومش خبر از افقي روشن مي‌داد. او کودکي‌اش را در دامان پر محبت مادر و نگاه پر مهر پدر سپري کرد. عبدالرضا تا سال اول دبيرستان به تحصيل مشغول گرديد ولي به علت فقر مالي از ادامه تحصيل بازماند. وي در کارهاي کشاورزي به پدر کمک مي‌کرد تا اينکه به خدمت مقدس سربازي فرا خوانده شد و با علاقه فراوان به کمک ديگر رزمندگان اسلام شتافت و سرانجام در تاريخ 12/2/1366 در مصاف با دشمن زبون در منطقه عملياتي فکه در حاليکه 20 ساله بود شربت شيرين شهادت نوشيد.

منبع:كتاب ملكوتيان صفحه 175

در بيست و يكم اسفندماه سال 1339 در تهران فرزند دوم خانواده نظام پا به عرصه هستي نهاد و با شركت در كلاس‌هاي قرآن و مراسم مذهبي روحيه شاد و پرمهرش را رنگ الهي بخشيد. دوران ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت به پايان رساند و تا سال دوم دبيرستان در مدرسه آزادگان در تهران تحصيل كرد. سپس در هنرستان «تالار رودكي» در رشته آواز و اپرا شروع به تحصيل نمود. همزمان غنچه‌هاي انقلاب شكوفا شد و حميدرضا همراه با مردم در جريان انقلاب حضور داشت و با درايت به بررسي عقايد حضرت امام خميني (ره) پرداخت و با عشق به ايشان در صحنه باقي ماند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي هنرستان «تالار رودكي» را رها نمود و در هنرستان موسيقي به ساخت سرودهاي انقلابي و حماسي از جمله «روح مني خميني،‌ ايران، ايران» همت گماشت. حميدرضا كه خود شعر، آهنگ، تنظيم و اجراي موسيقي اين سرودها را بر عهده داشت پس از شروع جنگ در سال 1361 به جبهه اعزام شد و سمت‌هاي مختلف از جمله جانشين فرمانده گردان حضرت زينب (س) از لشگر 10 سيد‌الشهدا (ع) و مسئوليت گردان امدادگران را بر عهده داشت. حميدرضا در دوازدهم فروردين ماه سال 1365 با دختري مؤمن و متعهد ازدواج نمود و زندگي مشترك خويش را تشكيل داد. او با آنكه در جهاد سازندگي عضو بود به نويسندگي،‌كارگرداني تئاتر،‌ خبرنگاري،‌ گويندگي و كارگرداني برنامه‌هاي جنگي در تلويزيون از جمله برنامه «ايران در جنگ»، «سپاه پاسداران انقلاب اسلامي» پرداخته و همزمان با ارائه طرح‌هاي مهم پژوهشكده جهاني هنر و دائره‌المعارف هنر اسلامي،‌ در عمليات كربلاي 4، كربلاي5، و نصر4 حضور داشت و از ناحيه دست، گردن، گوش و كمر مجروح شد. اين عاشق وارسته و هنرمند متعهد در يازدهم تيرماه سال 1366 پس از عمليات نصر4 در ارتفاعات «قشن» مشرف به شهر ماووت عراق به شكرانه پيروزي، پيشاني‌اش را بر خاك نهاد. خداوند نيز در پاسخ شكرش جام شيرين شهادت را به او نوشاند و حامد (1) را به محضر خويش پذيرفت.
1- حامد نام هنري شهيد حميدرضا نظام مي‌باشد.

منبع:خانم نجمه سادات حسيني كندي