نمره آقای دیمی: 20
ما صبح زود حرکت کردیم.
ما راه بسیار دوری را طی کردیم.
جاده بسیار بد و ناهموار بود.
مدام در ماشین بالا و پایین میشدیم.
در دلمان گفتیم: " چرا مسئولین فکری به حال این جاده خراب نمیکنن؟!"
در بین راه چندین مورد تصادف توجه ما را به خود جلب نمود.
ما درس عبرت گرفتیم که باید آهسته برانیم تا به مقصد برسیم و باید کمربند ایمنی خود را ببندیم.
هوا کاملا تاریک شده بود.
در نزدیکیهای ایلام، جاده بسیار رویایی بود.
ما دیدیم که ایلام در بین کوهها قرار دارد.
آنقدر از کوهها پایین رفتیم تا به تابلوی "به ایلام خوش آمدید" رسیدیم.
خیلی خوشحال شدیم
.
ایلام، شهر بسیار زیبایی بود.
ما در آنجا چند تا پس لرزه هم دشت کردیم
.
یک حکم شرعی هم یاد گرفتیم:
"برای پس لرزه ها، نیازی به خواندن نماز آیات نیست. "
در کل، سفر با هیجان و آموزنده ای بود.
این بود انشای من.