پاسخ به:مبحث پنجاه و هفتم طرح صالحین: حضرت علی (ع)
چگـونه شهادت امیـرالمونیـن (ع) رقـم خـورد؟
پس از جریان جنگ صفّین و تحمیل ابوموسى اشعرى براى حکمیّت؛ و بعد از به وقوع پیوستن جنگ نهروان با خوارج، سه نفر از بزرگان خوارج که حضرت على(ع) را تکفیر کرده بودند تصمیم گرفتند تا به عنوان خونخواهى، سه نفر از والیان و سران حکومتى را ترور نمایند. یکى عبدالرحمن بن ملجم مرادى بود که ترور امیرالمؤمنین، امام على(علیهالسلام) را در کوفه؛ و دیگرى بَرک بن عبدالله که او ترور معاویه را در شام؛ و سومین نفر عمر بن بکر، که ترور عمرو بن عاص را در مدینه به عهده گرفت. و بعد از آن که هر سه منافق، هم قسم شدند که یا کشته شوند یا هدف شوم خود را به اجراء درآورند، هر کدام به سوى هدف مورد نظر خود رهسپار شدند. و عبدالرّحمن پس از آن وارد کوفه شد، روزى در یکى از کوچههاى کوفه، زنى را به نام قُطّام که پدرش در جنگ نهروان کشته شده بود ملاقات کرد. و چون قطّام، زنى بسیار زیباروى و خوش اندام بود؛ و عبدالرّحمن نیز از قبل مذاکراتى با او براى خواستگارى کرده بود، پس شیفته جمال او گردید و نسبت به آن اظهار عشق و علاقه نمود؛ و سپس پیشنهاد ازدواج به قطّام داد. قطّام در پاسخ گفت: در صورتى با پیشنهاد تو موافقت مىکنم که سه هزار درهم و یک غلام مهریهام قرار دهى، مشروط بر آن که علىّ ابن ابى طالب را نیز به قتل برسانى. عبدالرّحمن براى امتحان قطّام گفت: دو شرط اوّل را مىپذیرم؛ لیکن مرا از قتل علىّ معاف دار. قطّام گفت: خیر، چون شرط سوّم از همه مهمتر است؛ و اگر مىخواهى به کام و عشق خود برسى، بایستى حتما انجام پذیرد. عبدالرّحمن وقتى چنین شنید، گفت: من به کوفه نیامدهام، مگر به همین منظور. پس از آن، قطّام هر ساعت خود را به شکلى آرایش و زینت مىکرد و در مقابل عبدالرّحمن به طنّازى و عشوهگرى مىپرداخت تا آن که او را بیش از پیش دلباخته خود نماید. و چون آتش عشق و شهوت عبدالرّحمن شعلهور گشته و فزونى یافت؛ و نیز زمان موعود با همپیمانانش فرا رسید، آن ملعون شمشیرى مسموم همراه خود برداشت؛ و سحرگاه به مسجد کوفه وارد گشت. هنگامى که نماز صبح به امامت حضرت على(علیهالسلام) شروع شد، عبدالرحمن پشت سر امام ایستاد؛ و هنگامى که سر از سجده برمىداشت ناگهان عبدالرّحمن فریادى کشید و با شمشیر بر فرق مقدّس آن امام مظلوم فرود آورد و گریخت. در همین لحظه امام اظهار داشت: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ»؛ قسم به پروردگار کعبه، رستگار و سعادتمند شدم.
مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه
ایام ضربت خوردن و شهادت حضرت امیرالمونین، علی (ع) تسلیت باد
السلام علیک یا علی بن ابیطالب
السلام علیک یا ابا عبدالله
من مبتلایم مبتلای ابتلایت من بیقرارم بیقرار کربلایت
صل الله علیکم یا ائمه الهدی
صل الله علیک یا علی بن ابیطالب
˙·٠•● مردى از حضرتـــ ♥ عـلـﮯ ♥ علیه السلام سوال كرد: اى پسر عموى بهترین خلق خدا! سجده اول در نماز چه معنى دارد؟ حضرت فرمود: معنایش این است كه: خداوندا! تو مار از این خاك آفریدى . و چون سر بر مى دارى معنایش این است كه : خداوندا! ما را از خاك آفریدى و نشو و نمو دادى. و در سجده دوم یعنى : خدایا! تو ما را به خاك باز خواهى گرداند. چون سر برداشتى یعنى : باز مرتبه دیگر در روز قیامت،ما را از خاك بیرون خواهى آورد. ◄ من لا یحضره الفقیه ، حدیث 930، ج 1، ص 314
امام علی قربون بزرگی و کرمتم
بر آنچه گذشت ، آنچه شکست ، آنچه نشد ... حسرت نخور ؛ زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد ..
مجازات قاتلان على (ع )
وقتى ابن ملجم به قصد كشتن حضرت على (ع ) وارد كوفه شد، (قطام ) با او هم دست شد و دو نفر به نام هاى وردان و شبيب بن بجره را دستيار ابن ملجم نمود، پس از شهادت على (ع ) و به خاك سپارى او، در همان روز بيست و يكم ماه رمضان هنگامى كه امام حسن و امام حسين (ع ) و ساير فرزندان على (ع ) در كوفه اجتماع كردند، ام كلثوم (س ) به حضور برادرش امام حسن (ع ) آمد و او را قسم داد كه ابن ملجم ملعون را حتى يك ساعت نگذارد زنده بماند، با توجه به اين كه آن حضرت تصميم داشت اعدام او را تا سه روز تاءخير بيندازد. امام حسن (ع ) پاسخ مثبت به ام كلثوم داد و همان ساعت اصحاب و بستگان خود را جمع كرد و با آنها به مشورت پرداخت ، راءى همه بر اين شد كه ابن ملجم در همان روز (21) و در همان مكانى كه به امام على (ع ) ضربت زده ، اعدام گردد، در مورد كيفيت قتل ، هر كدام از بستگان سخنى گفتند، امام حسن (ع ) فرمود: من پيرو وصيت اميرمؤ منان (ع ) هستم كه فرمود: (يك ضربت شمشير بر او بزن تا بميرد و بعد جسد او را بسوزان ). آن گاه امام حسن (ع ) دستور داد، ابن ملجم را به همان مكان كه ضربت زده بود، بردند، مردم اجتماع كردند و او را لعنت و سرزنش مى نمودند، امام حسن (ع ) بر فرق او شمشير زد و به جهنم واصل شد، و سپس جسدش را سوزانيدند... آن گاه مردم به سراغ قطام رفتند و او را كشتند و قطعه قطعه نمودند و سپس در پشت كوفه جسدش را به آتش كشيدند و خانه اش را خراب كردند. آن دو نفر هم دست ابن ملجم (يعنى وردان و شبيب ) نيز در همان سحر شب ضربت خوردن على (ع ) به دست مردم كشته شدند
بحار، ج 42 ص 298 297
۩۞۩ منتظر حضور گرم شما در هیت حسینی راسخون هستیم ۩۞۩
برابرى پاداش زيارت اميرالمؤ منين (ع ) با هفتاد حج
رسول خدا(ص ) به امام على (ع ) فرمود: به خدا قسم در سرزمين عراق كشته مى شوى و قبرت در همان جا خواهد بود. از پيامبر (ص ) پرسيد: زيارت قبر من و آباد كردن آن ، چه پاداشى دارد؟ فرمود: اى اباالحسن (ع ) خداوند قبر تو و قبور فرزندان تو را بقعه اى از بقعه هاى بهشت مى گرداند، و قلوب بندگان را به متمايل مى سازد و در راه زيارت شما و آبادى قبرتان ، سختى ها مى بينند، و مى خواهند با اين كار به خدا نزديك شوند و به پيامبر(ص ) او محبت كنند، اى على (ع ) آنان مورد شفاعت من قرار مى گيرند و در كنار حوض بر من وارد مى شوند و در بهشت زايران من خواهند بود اى على (ع ) هر كس شما را زيارت كند، ثواب هفتاد حج مى برد و هنگام بازگشت ، چون كودكى كه از مادر متولد مى شود، از گناهان پاك مى گردد، پس مژده باد تو و دوستان تو به نعمتها و روشنايى چشمى كه كسى آن را نديده و گوشى نشنيده و به دل كسى خطور نكرده ، و كسانى از مردم ، بر زايران شما خرده مى گيرند، اينان بدترين امت منند و شفاعت مرا نخواهند ديد و بر من در كنار حوض وار نمى شوند.
ارشاد القلوب ديلمى ج 2 ص 386 384
على (ع ) از واقعه كربلا مى گويد
امام زين العابدين (ع ) گفت كه : خبر داد مرا امّ ايمن كه حضرت رسالت (ص ) به ديدن حضرت فاطمه زهرا (س ) آمد، پس فاطمه براى آن حضرت حريره ساخت و نزد رسول خدا حاضر كرد، حضرت اميرالمؤ منين (ع ) طبق خرمايى آورد، ام ايمن گفت : من كاسه آوردم كه در آن شير و مسكه بود، پس حضرت رسول (ص ) و اميرالمؤ منين و فاطمه و حسن و حسين (ع ) از آن حريره تناول نمودند و از آن شير آشاميدند و از آن خرما و مسكه ميل فرمودند، پس حضرت على (ع ) ابريق و طشتى آورد و آب بر دست حضرت رسالت (ص ) ريخت . چون حضرت دست هاى خود را شست دست تر بر روى مباركش كشيد پس نظر كرد به سوى على و فاطمه و حسن و حسين (ع ) نظرى كه آثار سرور و شادى در روى مباركش مشاهده كرديم ، آنگاه مدتى به سوى آسمان نظر كرد، پس روى مبارك خود را به جانب قبله گردانيد و دست هاى خود را به سوى آسمان گشود، بسيار دعا كرد پس به سجده رفت و در سجده برداشت و ساعتى سر در زير افكند و مانند باران تند آب از ديده مباركش مى ريخت . چون اهل بيت رسالت اين حالت را در او مشاهده كردند، همه اندوهناك شدند، من نيز از حزن ايشان محزون گرديدم و جراءت نمى كردم كه از سبب اين گريه از آن حضرت سؤ ال كنم . چون اين حالت بسيار به طول انجاميد، على و فاطمه (ع ) گفتند: سبب گريه تو چيست يا رسول اللّه خدا هرگز ديده هاى تو را گريان نگرداند، به درستى كه اين حالت كه در تو مشاهده كرديم دل هاى ما را مجروح كرد. پس حضرت رسول (ص ) رو به حضرت اميرالمؤ منين (ع ) آورد گفت : اى برادر و حبيب من ! چون شما را نزد خود مجتمع ديدم ، از مشاهده شما مرا سرورى حاصل شد كه هرگز چنين شادى در خود نيافته بودم ، و من در شما نظر مى كردم و خدا را شكر مى كردم كه چنين نعمت هابه من كرامت كرده كه ناگاه جبرييل (ع ) بر من نازل شد گفت : يا محمد به درستى كه خداى تعالى مطلع شد بر آنچه در نفس تو حادث گرديد، و دانست شادى كه تو را عارض شد به ديدن برادر و دختر و دو فرزند زاده خود، پس تمام كرد براى تو نعمت و گوارا گردانيد براى تو اين عطيّه را با آنكه گردانيد ايشان را و فرزندان ايشان را و شيعيان ايشان را با تو در بهشت ، و جدايى نخواهد افكند ميان تو و ايشان ، چنانچه به تو عطا مى كند در آن روز خوبى به ايشان عطا خواهد كرد، چنانچه به تو بخشش مى نمايد به ايشان خواهد بخشيد، تا آنكه تو خشنود گردى ، و زياده از مرتبه خوشنودى تو به ايشان كرامت خواهد كرد با بليّه بسيارى كه به ايشان خواهد رسيد در دنيا، و مكروه بسيارى كه ايشان را در خواهد يافت بر دست هاى گروهى از منافقان كه ملت تو را بر خود بندند و دعوى كنند كه از امت تواند، و حال آنكه برى اند از خدا و ايشان را به شمشير آب دار و انواع زجرها و ستم ها بكشند، و هر يك را در ناحيه اى از زمين به قتل رسانند، و قبرهاى ايشان از يكديگر دور باشد، و حق تعالى اين حالت را از براى ايشان پسنديده است و ايشان را اهل اين سعادت گردانيده است ، پس حمد كن خدا را بر آنچه از براى شما پسنديده و راضى شو به قضاى الهى ، پس خدا را حمد كردم و راضى شدم به قضاى او بر آنچه براى شما اختيار نموده است . پس جبرئيل گفت : يا محمد به درستى كه برادر تو على مقهور و مظلوم خواهد شد بعد از تو، منافقان امت بر او غالب خواهند شد و غصب خلافت او خواهند كرد و از دشمنان تو تعب هابه او خواهد رسيد، و در آخر كشته خواهد شد به دست بدترين خلايق و بدبخت ترين اولين و آخرين ، نظير پى كننده ناقه صالح ، در شهرى كه به سوى آن شهر هجرت خواهد نمود، و آن شهر محل شيعيان او و شيعيان فرزندان او خواهند بود. به سبب اين حال بلاى اهل بيت رسالت بسيار خواهد شد و مصيبت ايشان عظيم تر خواهد شد، اين فرزند زاده تو و اشاره كرد به سوى حسين (ع ) شهيد خواهد شد با گروهى از اهل بيت و ذريت تو و نيكان امت تو، در كنار نهر فرات ، در زمينى كه آن را كربلا گويند، به سبب آن كرب و بلا بر دشمنان تو و دشمنان ذريت تو بسيار خواهد شد در روزى كه كرب آن روز منقضى نشود و حسرت آن روز به آخر نرسد، آن بهترين بقعه هاى زمين است و حرمت آن از همه زمين ها عظيم تر، و آن قطعه اى است از بهشت . پس زينب گفت : چون ابن ملجم پدرم را ضربت زد، اثر مرگ در او مشاهده كردم گفتم : اى پدر بزگوار، ام ايمن چنين حديثى به من روايت كرد، مى خواهم آن را از تو بشنوم ، فرمود: اى دختر حديث چنان است كه ام ايمن به تو روايت كرده ، گويا مى بينم تو را و زنان ديگر از اهل بيت مرا در اين شهر اسير كرده باشند، و به ذلت و خوارى شما را برند از دشمنان خود خائف و ترسان باشيد، پس در آن وقت صبر كنيد و شكيبايى نماييد، به حق آن خداوندى كه حبّه ها را شكافته و خلايق را آفريده است ، در آن وقت در روى زمين خدا را دوستى به غير از شما و دوستان و شيعيان شما نباشد. چون حضرت رسول (ص ) اين حديث را نقل كرد براى ما، فرمود: در آن روز شيطان از روى شادى پرواز خواهد كرد و بر دور زمين با ياوران خود جولان خواهد نمود، خواهد گفت : اى گروه شياطين آنچه مطلب ما بود از فرزند آدم به آن رسيديم و در هلاكت ايشان منتهاى آرزوى خود را يافتيم ، و همه را مستحق جهنم نموديم مگر جماعت قليلى كه چنگ در دامان اهل بيت رسالت زده اند، پس تا توانيد سعى كنيد كه مردم را به شك اندازيد در حق ايشان و بداريد مردم را بر عداوت ايشان و تحريص كنيد مردم را بر ضرر رسانيدن به ايشان و دوستان ايشان ، تا كفر و ضلالت خلق مستحكم گردد و از ايشان هيچ كس نجات نيابد، آن ملعون گمان خود را در حق اكثر مردم راست كرد زيرا كه با عداوت شما هيچ عمل صالح فايده نمى بخشد، و با محبت و موالات شما هيچ گناهى جز كباير ضرر نمى رساند.
خبر از آينده عباس (ع )
مورخان نقل مى كنند: در دوران طفوليت حضرت عباس (ع ) يك روز اميرالمؤ منين على بن ابى طالب (ع ) وى را در دامان خود گذاشت و آستين هايش را بالا زد و در حالى كه به شدت مى گريست به بوسيدن بازوهاى عباس (ع ) پرداخت . ام البنين (س )، حيرت زده از اين صحنه ، از امام (ع ) پرسيد: چرا گريه مى كنيد؟! حضرت با صداى آرام و اندوه زده پاسخ داد: به اين دو دست نگريستم و آن چه را كه بر سرشان خواهد آمد به ياد آوردم . ام البنين (س )، شتابان و هراسان ، پرسيد: چه بر سر آنها خواهد آمد؟! امام (ع ) با لحن مملو از غم و اندوه و تاءثر گفت : اين دستها از بازو قطع خواهد شد. كلام حضرت چون صاعقه اى بر ام البنين (س ) فرود آمد و قلبش را ذوب كرد و با وحشت و شتاب پرسيد: (چرا دستهايش قطع مى شوند)؟! امام (ع ) به او خبر داد كه دستان فرزندش در راه يارى اسلام و دفاع از برادرش ، حافظ شريعت الهى و ريحانه رسول الله (ص )، قطع خواهد شد. ام البنين (س ) گريه كرد و زنان همراه او نيز در غم و رنج و اندوهش شريك شدند. سپس ام البنين (س ) به دامن صبر و بردبارى چنگ زد و خداى را سپاس گفت كه فرزندش فداى سبط گرامى رسول خدا (ص ) و ريحانه او خواهد گرديد. اميرالمؤ منين على (ع ) فرمود: ام البنين ، فرزندت عباس (ع ) نزد خداى تبارك و تعالى منزلتى عظيم دارد و خداى متعال در عوض دو دستش ، دو بال به مرحمت خواهد كرد كه با آنها با ملايكه در بهشت پرواز كند، همان گونه كه قبلا اين عنايت را به جعفر بن ابى طالب (ع ) نموده است . و ام البنين (س ) با شنيدن اين بشارت ابدى و سعادت جاودانه مسرور شد.
زندگانى حضرت ابوالفضل العباس (ع ). سردار كربلا، ص 164
علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را که به ماسوا فکندي همه سايهي هما را شهريار گفت پيغامبر علي را کاي علي شير حقي پهلوان پردلي مولوي از علي آموز اخلاص عمل شير حق را دان مطهر از دغل مولوي اي دل سخن از شه نجف کن مداحي غير برطرف کن محتشم کاشاني گزينم قران است و دين محمد همين بود ازيرا گزين محمد ناصر خسرو السلام اي عالم اسرار ربالعالمين وارث علم پيمبر فارس ميدان دين محتشم کاشاني
به رنگ سبز
سبز باشیم
"... هر که علی وار زندگی کند و
علی وار کار کند و علی وار سخن بگوید
و علی وار بیندیشد نمی تواند از
سرنوشت محتوم علی وار بگریزد ..."