یونانیان عقیده داشتند که زمین به شکل کره است.فیثاغورس اولین کسی بود که کروی بودن زمین را در سال 525 قبل از میلاد بیان کرد.اما نخستین استدلال ها در مورد کروی بودن زمین منصوب به ارسطواست.وی در کتاب درباره ی افلاک نوشت،زمین جسمی کروی است و نه یک سطح صاف و برای این ادعا دو دلیل اورد.نخست انکه او دریافته بود که ماه گرفتگی به دلیل قرار گرفتن زمین بین ماه و خورشید است،چون سایه زمین بر روی ماه همواره گرد است پس زمین باید کروی باشد که سایه اش دایره می شود.دومین دلیل این بود که یونانیان طی سفرهای خود متوجه شده بودند که ستاره شمال در مناطق جنوبی پایین تر از نواحی شمالی در اسمان ظاهر می شود و چون ستاره شمال بر فراز زمین ظاهر می شود این جابجایی تنها در صورتی می تواند رخ دهد که زمین کروی باشد.ارسطو عقیده داشت که زمین ثابت و مرکز جهان است و خورشید،ماه و سیارات و ستارگان در مدارهای کروی دور زمین می چرخند و بیش از پیش به تثبیت این عقیده یونانیان پرداخن که کره شکل کامل است.
قبول این واقعیت مدت ها طول کشید . در سال 1543 میلادی یک منجم لهستانی به نام نیکلاس کوپرنیک De Revolutionibus را منتشر کرد که مشخص می کرد سیارات به دور خورشید گردش می کنند اما نظریه او با تعلیمات کلیسای کاتولیک مغایرت داشت و کلیسا قدرتمندترین سازمان اجتماعی و سیاسی آن زمان بود . عقیده هایی مانند طرح خورشیدمرکزی که در جهان تفکر بدیع بودند سزاوار کیفر مرگ بودند . بنابراین اگرهم تعدادی دیگر ازمنجمان طرح کپرنیک را می پذیرفتند از تصدیق کردن آن هراس داشتند . در سال1632 گالیلئو گالیله ، یکی از برجسته ترین منجمان در طول تاریخ ، سرانجام یک کتاب در حمایت از نظریه کپرنیک منتشر کرد . کلیسای کاتولیک روم گالیله را برای محاکمه به خاطر بدعت گذارن احضار کرد و این منجم برای برگشتن از حرفش یا مرگ حق انتخاب داشت . گالیله دست از عقیده خود کشید اما کلیسا از پذیرفته شدن طرح خورشید در عرف نمی توانست جلوگیری کند(در سال 1992کلیسای کاتولیک روم رسما با گالیله و کپرنیک موافقت کرد
. برای اینکه چگونگی تشکیل شدن ، چگونگی بوجود آمدن و منسب هر کدام را مشخص می کنند و اینکه چگونه بر یکدیگر تاثیر می گذارند و چه اتفاقی ممکن است برای آنها بیفتد .