0

نجوم و اختر شناسی

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:نجوم و اختر شناسی



ستاره شناسی با رادار

وقتی بتوان دمایی به ماده نسبت داد و وقتی کوانتومهای جذبی و گسیلی کافی با این فرکانسها وجود داشته باشد، آنگاه توزیع انرژی تابشی حاصل از آن ماده که به فضا سرازیر می‌شود، شکل منحنی یک جسم سیاره را دارد. در امواج رادیویی با فرکانس پایین، انرژی زیادی در یک منحنی جسم سیاه وجود ندارد، مگر اینکه دما فوق العاده بالا باشد. به این دلیل بود که ستاره شناسان برای مدت مدیدی (تا اواخر دهه 1940 میلادی) گمان می‌کردند که تلاش در جهت مشاهده جهان بوسیله امواج رادیویی حتی اگر جو زمین در مقابل آن امواج ، شفاف باشد ارزشی ندارد. در نتیجه اکثر اکتشافات اساسی ستاره شناسی رادیویی ، از خارج رصدخانه‌ها انجام می‌شد. کارل یانسگی در سال 1931 امواج رادیویی فضایی را کشف نمود. این امواج توسط تلسکوپهای رادیویی که همان آنتنهای بزرگ منحنی روبه آسمان هستند، دریافت می‌شوند. آنتن ، امواج رادیوئی را درست همانند متمرکز شدن نور توسط تلسکوپ انکساری متمرکز می‌کند. آنتنهای رادیویی می‌توانند ابرهای گازی میان ستارگان را که در نور مرئی غیر قابل تشخیص هستند، شناسایی کنند.
تنظیم دقیق
آنتنهای رادیویی علایم اجرام سماوی مانند خورشید و کوازارها را شناسایی می‌کنند. تلسکوپهای رادیویی علاوه بر دریافت امواج رادیویی ، می‌توانند علایم رادیویی را نیز منتقل کنند. این فوران علایم بسوی جسمی در منظومه شمسی ارسال می‌شود و پژواک آن توسط آنتن رادیویی دریافت می‌شود. زمان بازگشت پژواک فاصله از جسم آسمانی را برای ستاره شناسان مشخص می کند. تجهیزات راداری کاوشگر ماژلان که در مدار زهره می‌چرخد، نقشه‌ها و تصاویری از سطح این سیاره که مرتبا با باریکه‌ای از ابر ضخیم پوشیده می‌شود، تهیه کرده است. رادار همچنین معلوم ساخت که زهره در خلاف جهت سایر سیارات منظومه شمسی می‌گردد. می‌توان تجهیزات راداری را در مدار زمین به تجهیزات رصد متصل کرد. علایم از زمین منعکس می‌شوند و نقشه‌های دقیقی از سطح زمین پدید می‌آورند.
تداخل سنجی
می‌توان علایم دریافت شده توسط دو یا چند تلسکوپ رادیویی را ترکیب نمود و منبع علایم رادیویی مذکور را یافت. به این شیوه تداخل سنجی می گویند. هر چه تلسکوپها از یکدیگر فاصله داشته باشند، اندازه گیری شان دقیقتر خواهد بود. برای تهیه تصویر رادیوئی آسمان، به تلسکوپهای بیشتری احتیاج داشت. مجموعه پایگاههای بسیار طولانی 10 تلسکوپ رادیوئی دارد و از هاوایی در اقیانوس آرام تا آمریکای شمالی و دریای کارائیب امتداد می‌یابد.
مجموعه بسیار بزرگ واقع در سوکورو ، در ایالت نیومکزیکو در آمریکا ، از 27 آنتن رادیوئی مجزا تشکیل شده که به شکل حرف وای نصب شده‌اند. این مجموعه به کمک شیوه تداخل سنجی علائم هر آنتن را جهت تهیه تصاویر رادیوئی آسمان با یکدیگر ترکیب می‌کند. این تصاویر آنقدر دقیق هستند که با تصاویر نوری قابل مقایسه‌اند.این مجموعه قابل گسترش است و می‌توان آنرا تا 36 کیلومتر (23 مایل) امتداد داد. قطر هر آنتن 25 متر (82 پا) است.
 

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 17 بهمن 1391  4:24 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:نجوم و اختر شناسی


ماه تنها قمر طبیعی زمین

ماه تنها جرم آسمانیست که انسان بر روی آن حضور داشته است. ماه روشن ترین جرم در آسمان شب است اما نوری از خود تولید نمی کند در عوض نور خورشید را منعکس می کند. مانند زمین و دیگر اعضای منظومه شمسی، عمر ماه حدود 6/4 بیلیون سال می باشد. ماه از زمین بسیار کوچکتر است. میانگین شعاع ماه 4/1737 کیلومتر ، حدود 27 درصد شعاع زمین می باشد. جرم آن نیز از جرم زمین بسیار کمتر است. جرم زمین 81 برابر جرم ماه می باشد. چگالی ماه حدود 34/3 گرم در هر سانتیمتر مکعب، تقریبا 60 درصد چگالی زمین است. از آنجائیکه جرم ماه از جرم زمین کمتر است، نیروی گرانش در سطح آن نیز کمتر از زمین و حدود یک ششم آن می باشد. بدین ترتیب شخصی که بر روی ماه ایستاده احساس می کند که پنج ششم از وزن خود را از دست داده است. همینطور اگر سنگی را در سطح ماه رها کنیم بسیار آهسته تر از سنگی که در زمین رها شده، به سطح ماه می رسد. علیرغم نیروی گرانش نسبتا ضعیف ماه، فاصله آن تا زمین به قدری کم است که باعث ایجاد جذر و مد در آبهای زمین می گردد. میانگین فاصله مرکز ماه تا مرکز زمین 384.467 کیلومتر است. این فاصله در حال افزایش است البته باسرعتی بسیار اندک. ماه در هر سال 8/3 سانتیمتر از زمین دورتر می شود. دمای سطح ماه در ناحیه استوایی آن از بسیار سرد یعنی 173- درجه سانتیگراد در شب تا بسیار گرم یعنی 127+ درجه سانتیگراد در طی روز، متغیر است. در چاله های عمیق نزدیک قطبهای ماه، دما همیشه حدود 240- درجه سانتیگراد است. در ماه هیچ گونه از حیات وجود ندارد.
 
در مقایسه با زمین، این قمر تغییرات اندکی در طی بیلیونها سال داشته است. در ماه، آسمان حتی در طی روز سیاه است و ستارگان همیشه دیده می شوند. وقتی از زمین با چشم غیر مسلح به ماه نگاه می کنیم، می توانیم مناطق تیره و روشنی بر روی سطح ماه ببینیم. مناطق روشن ارتفاعات ناهمواری هستند که به واسطه برخوردهای اجرام آسمانی با ماه به وجود آمده اند. به این مناطق تری (terrae) می گویند. کلمه تری یک کلمه یونانی به معنی زمینها می باشد. مناطق مرتفع، پوسته اصلی ماه می باشند که به دلیل برخورد انواع اجرام آسمانی قطعه قطعه شده اند. قطر چاله های زیادی در منطقه تری متجاوز از 40 کیلومتر می باشد. بزرگترین آنها حوزه ایتکن (Aitken) قطب جنوب با قطر 2500 کیلومتر است. مناطق تیره با نام ماریا (maria) شناخته می شوند. ماریا واژه ای یونانی به معنی دریا می باشد. این نام به جهت هموار بودن مناطق تیره و شباهت آنها به بسترهای وسیع آب به این مناطق اطلاق می گردد.
این مناطق با لایه ای از مواد مذاب که بیلیونها سال پیش از آتشفشانهای فعال فوران کرده و اکنون منجمد شده اند، پوشیده شده است. از آن زمان، برخورد اجرام آسمانی چاله هایی را در نواحی ماریا ایجاد کرده اند. ماه جو قابل ملاحظه ای ندارد اما مقدار اندکی گاز در سطح آن وجود دارد. مردم اغلب این گازها را اتمسفر ماه می دانند. این اتمسفر می تواند اگزوسفر (exosphere) یا "جو خارجی" نیز نامیده شود. اگزوسفر به ذرات بسیار کم چگالی گفته می شود که پیرامون یک جسم بدون هوا را احاطه کرده است. عطارد و برخی از اجرام منظومه شمسی نیز دارای اگزوسفر می باشند. در سال 1959، دانشمندان کاوش کردن در ماه را به کمک سفینه روبوتیک آغاز کردند. در آن سال، اتحاد جماهیر شوروی سفینه لونا 3 (Luna 3) را به قسمتی از ماه که دیده نمی شود فرستاد و این سفینه نخستین عکسها را از سمت پنهان ماه تهیه نمود. کلمه لونا در لاتین به معنی ماه می باشد. در تاریخ 20 جولای 1969، ماه نشین آپولو 11 ایالات متحده در ماه فرود آمد. فضانورد نیل آرمسترانگ (Neil A. Armstrong) نخستین انسانی بود که بر روی ماه رد پا گذاشت. در سالهای 1990، دو سفینه کاوشگر روبوتیک امریکایی، کلمنتاین (Clementine) و لونار پراسپکتور (Lunar Prospector)، شواهدی مبنی بر وجود آب یخ زده در دو قطب ماه را به دست آوردند. این یخها توسط سنگهای آسمانی، 2 تا 3 بیلیون سال پیش به سطح ماه آورده شده اند.
این یخها در مناطق همیشه سایه ماه باقی ماندند چرا که دما در این مناطق 240- درجه سانتیگراد می باشد. حرکات ماه ماه در مسیرهای متنوعی در حرکت است. برای مثال، حرکت وضعی ماه حول محور طولی فرضی خودش و حرکت ماه به دور زمین را می توان بر شمرد. به دلیل گردش ماه به دور زمین قسمتهای مختلفی از بخش قابل رویت ماه، در هر فاز، از زمین دیده می شود. در هنگام وقوع پدیده ای به نام خسوف ماه، زمین و خورشید در یک راستا قرار می گیرند. حرکت آرامی به نام "لیبراسیون" یا "رخگرد ماه" ما را قادر به دیدن حدود 59 درصد از سطح ماه در زمانهای مختلف می کند. گردش و مدار ماه در هر 5/29 روز یکبار به دور خود می چرخد. در واقع این مدت زمان بین یک طلوع خورشید تا طلوع دیگر در ماه است و به آن روز ماهی می گویند. در مقایسه، زمین در هر 24 ساعت یکبار حول خود می چرخد. محور طولی ماه مانند محور طولی زمین، اندکی کج است. زاویه محور طولی زمین 5/23 درجه است و همین امر منجر به تغییر فصل در زمین می شود. اما زاویه محور طولی ماه تنها حدود 5/1 درجه است بنابراین در ماه فصل وجود ندارد.
نتیجه دیگری که از انحراف اندک زاویه محور طولی ماه حاصل می گردد این است که قله های مشخصی نزدیک قطب های ماه همیشه در معرض نور خورشید قرار دارند و کف برخی از چاله ها به ویژه نزدیک قطب جنوب همیشه در سایه به سر می برند. ماه نجومی زمانیست که ماه یک گردش کامل به دور زمین را نسبت به ستارگان پس زمینه آسمان کامل می کند. در این حین، به دلیل اینکه زمین دائما در مدار خود به دور خورشید در حرکت است، ماه باید کمی بیش از 360 درجه حرکت کند تا از یک ماه نو به ماه نوی دیگر برسد. بنابراین ماه ساینودیک (synodic) از ماه نجومی طولانی تر است. یک ماه نجومی 355/27 روز طول می کشد در حالیکه ماه ساینودیک 537/29 روز است. یک ماه ساینودیک برابر با یک روز ماهی است. در نتیجه همیشه فقط یک نیمکره از ماه دیده می شود و نیمکره دیگر از دید ما در روی زمین پنهان است. مردم گاهی اشتباها به قسمت پنهان ماه، قسمت تاریک می گویند. ماه قسمت تاریک دارد اما آن قسمت بخشی است که در معرض تابش نور خورشید قرار نمی گیرد و محل آن دائما در حال تغییر است. مدار ماه مانند مدار زمین، به شکل یک دایره پهن شده است. فاصله بین مرکز زمین و مرکز ماه متغیر می باشد. در قسمتی از مدار ماه به نام پریجی (perigee) یا حضیض، ماه کمترین فاصله از زمین یعنی 363.300 کیلومتر را دارد. در قسمت دیگری از مدار به نام آپوجی (apogee) یا نقطه اوج، ماه بیشترین فاصله یعنی 405.500 کیلومتر از زمین را دارد. مدار ماه بیضی شکل است. فازها با حرکت ماه به دور زمین، ناظر زمینی در شکل ماه تغییر مشاهده می کند. به نظر می رسد که ماه از شکل یک هلال به شکل یک دایره درآمده و مجددا به هلال تبدیل می شود. شکل ماه هر روز تغییر می کند چرا که ناظر با گردش ماه قسمتهای مختلفی از ماه را که در معرض نور خورشید قرار گرفته است مشاهده می کند. این تغییرات در ظاهر را "فاز" می نامند. ماه دارای چهار فاز است: 1) ماه نو 2) ربع اول 3) ماه کامل 4) ربع آخر. زمانیکه ماه بین زمین و خورشید قرار می گیرد، منطقه روشن آن پشت به زمین قرار می گیرد. ستاره شناسان این فاز تاریک ماه را ماه نو می نامند. یک شب پس از ماه نو، هلال باریکی از نور در گوشه شرقی ماه پدیدار می شود. باقیمانده قسمتی از ماه که رو به زمین است به شکلی کدر و بی نور به خاطر پرتوهایی که از زمین به ماه می تابند، قابل مشاهده است. هر شب، ناظر زمینی می تواند قسمت بیشتری از ماه را که به آن نور می تابد ببیند. بعد از حدود 7 روز، ناطر می تواند نصف ماه کامل را ببیند. به این فاز ربع اول می گویند چرا که این فاز پس از گذشت یک چهارم از ماه ساینودیک ظاهر می گردد. با گذشت 7 روز دیگر، ماه به قسمت مقابل خورشید و زمین می رسد. همه قسمت نور خورده ماه در این هنگام قابل رویت است. به این فاز "بدر کامل" می گویند. حدود هفت روز بعد از بدر کامل، ناظر مجددا یک نیم بدر ماه را می بیند. به این فاز ربع سوم یا ربع آخر می گویند. با گذشت هفت روز دیگر، ماه بین زمین و خورشید قرار می گیرد و به این ترتیب ماه نویی دیگر آغاز می شود. مانند خورشید، ماه نیز از شرق طلوع و از غرب غروب می کند. با پیشروی ماه در مدار و ایجاد فازها، زمان طلوع و غروب آن نیز تغییر می کند.
در فاز ماه نو، ماه به همراه خورشید طلوع می کند. با گذشت هر روز، به طور متوسط ماه حدود 50 دقیقه دیرتر طلوع می کند. گرفتگی ها زمانی رخ می دهند که زمین، خورشید و ماه به طور کامل و یا تقریبا در امتداد یک خط قرار می گیرند. خسوف زمانی رخ می دهد که زمین بین ماه و خورشید است و سایه آن بر روی ماه می افتد. خسوف فقط در زمان فاز بدر کامل رخ می دهد. کسوف زمانی ایجاد می گردد که ماه تقریبا یا کاملا بین زمین و خورشید قرار بگیرد و سایه ماه بر روی زمین بیفتد. کسوف فقط در زمان فاز ماه نو رخ می دهد. در حین یک دور گردش ماه به دور زمین، یک بار زمین بین ماه و خورشید قرار می گیرد و یک بار ماه بین خورشید و زمین است. اما در بیشتر اوقات، این اجرام در راستای یک خط قرار نمی گیرند. بنابر این ما هر ماه شاهد وقوع یک کسوف و یک خسوف نخواهیم بود. دلیل اصلی قرار نگرفتن این اجرام در یک راستا، انحراف 5 درجه ای صفحه مداری ماه نسبت به صفحه مداری زمین است. به دلیل این انحراف سایه زمین یا ماه از بالا یا پایین یکدیگر عبور کرده و وارد فضای بیکران می شوند. لیبراسیون یا رخگرد ما در زمین گاهی شاهد بخشی از قسمت پنهان ماه هستیم. نمایان شدن بخشی از قسمت پنهان به دلیل لیبراسیون یا رخگرد ماه می باشد. در ماه سه نوع رخگرد وجود دارد: 1) رخگرد در طول جغرافیایی. 2) رخگرد روزانه. 3) رخگرد در عرض جغرافیایی. رخگرد در طول جغرافیایی به دلیل بیضی بودن شکل مدار ماه به دور زمین اتفاق می افتد. در حین گردش ماه به دور زمین سرعت گردش آن متغیر است. بر اساس قانون کشف شده توسط ستاره شناس آلمانی، یوهانس کپلر در اوایل قرن 17، هنگامیکه ماه نسبتا به زمین نزدیک است سرعت آن بیش از حد میانگین و هنگامیکه نسبتا از زمین دور است سرعت آن کمتر از حد میانگین می شود. اما سرعت گردش وضعی ماه، یعنی گردش آن به دور محور طولی همواره ثابت است. بنابراین در نتیجه ارتعاشات طولی، رصدکننده نه تنها می تواند "چهره" ماه را ببیند بلکه "گونه هایش" را هم می تواند مشاهده کند.
رخگرد روزانه به سبب تغییر موقعیت ناظر در زمین نسبت به ماه پدیدار می شود. ناظری را مجسم نمایید که در فاز بدر کامل، در استوا قرار دارد. با گردش زمین از غرب به شرق، ناظر ابتدا ماه را هنگام طلوع در افق شرقی و سرانجام غروب آن در افق غربی را مشاهده می کند. در طول این مدت، نقطه دید ناظر حدود 12.700 کیلومتر (به اندازه قطر زمین) نسبت به ماه تغییر کرده است. در نتیجه این گونه به نطر می رسد که ماه به آرامی به سمت غرب گردش می کند. زمانیکه ماه از شرق طلوع کرده و به بالاترین نقطه خود در آسمان سفر می کند، ناظر می تواند گوشه غربی ماه را مشاهده کند و هنگامیکه ماه به سمت افق غربی می رود، گوشه شرقی آن قابل رویت است. رخگرد در عرض جغرافیایی به دلیل انحراف محور طولی ماه به اندازه 5/6 درجه نسبت به خط عمود بر صفحه مداری ماه رخ می دهد. به همین دلیل در طی یک گردش ماه به دور زمین، قطب شمال ماه نخست به سمت زمین دارای انحراف است و سپس قطب جنوب آن به سمت زمین کج می شود. وقتی هر یک از دوقطب به سمت زمین کج شوند، ناظر منطقه بیشتری از قطب ها را مشاهده میکند. در نتیجه همه این رخگرد ها یا لیبراسیون ها ناظر به جای 50 درصد از سطح ماه قادر به رویت 59 درصد از سطح ماه می باشد. شکل گیری و تحولات ماه دانشمندان معتقدند که ماه در اثر یک برخورد شدید با زمین به وجود آمده است. بر اساس این نظر، 5/4 بیلیون سال پیش، زمین باجرمی به اندازه یک سیاره برخورد کرده است. در اثر این برخورد یک ابر بزرگ از سنگ های تبخیر شده از زمین بلند شده و وارد مداری به دور زمین شده است. این ابر تدریجا سرد و غلیظ شده و به حلقه ای از اجرام کوچک دور زمین تبدیل گردیده. این اجرام سپس به یکدیگر متصل شده و ماه را تشکیل داده اند. به دلیل سرعت بالای اتصال اجرام کوچک با یکدیگر انرژی زیادی به شکل گرما آزاد شده است. این گرما منجر به ذوب شدن ماه و پدیدار گشتن دریاهایی از مگما یا مواد مذاب گردیده است. دریای مگما به آرامی سرد و منجمد شده است. با سرد شدن آن عناصر سنگین به درون ماه فرو رفته و جبه ماه را شکل داده اند. با شکل گیری پوسته، سنگ های آسمانی به بمباران ، خرد کردن و در هم کوبیدن آن پرداختند. احتمال دارد که شدیدترین برخوردها باعث کنده شدن کل پوسته ماه شده باشند. بعضی از برخوردها بسیار قدرتمند بودند به طوریکه تقریبا ماه را به چندین تکه تبدیل کردند. یکی از این برخوردها منجر به وجود آمدن حوزه آیتکن قطب جنوب ماه، یکی از بزرگترین چاله های برخوردی در منظومه شمسی شده است. در حدود 4 تا 3 بیلیون سال پیش، جبه ماه ذوب گردید، که احتمالا به دلیل وجود عناصر رادیواکتیو در اعماق ماه بوده است. مواد مذاب ایجاد شده به شکل موادی سیاه رنگ فوران کرده و قسمتهایی از سطح ماه را پوشانده است. این مواد مذاب به تدریج سرد و منجمد شده و تبدیل به سنگهایی به نام بازالت گردیده است. فوران های کوچک احتمالا تا یک بیلیون سال پیش ادامه داشته اند.
از آن زمان، تنها برخوردهای محلی سنگهای آسمانی با سطح ماه به وقوع پیوسته اند. از آنجا که ماه جوی برای سوزاندن سنگهای آسمانی ندارد، بمباران ها تا به امروز ادامه پیدا کرده اند البته با شدتی بسیار بسیار کمتر از گذشته. برخورد اجرام بزرگ می تواند باعث ایجاد چاله گردد و برخورد اجرام کوچک باعث خرد شدن سنگهای سطح ماه و تبدیل آنها به پودری به نام رگولیت (Regolith) می شود. رگولیت در همه جای ماه وجود دارد. اگزوسفر ماه اگزوسفر ماه که در حقیقت به معنای ذراتی است که پیرامون ماه را پوشانده است، به طور کلی از گازهایی که توسط بادهای خورشیدی تولید می شوند تشکیل شده است. باد خورشیدی جریانی دائمی از سطح خورشید است که بیشتر از ذرات هیدروژن و هلیوم به همراه مقادیری نئون و آرگون تشکیل می شود. بقیه گازهای پیرامون ماه از خود ماه سرچشمه می گیرند. یک باران دائمی اجرام ریز سماوی، سنگهای ماه را گرم کرده و باعث تبخیر شدن آنها می شود. اغلب اتمهای موجود در این بخارها، اتمهای سدیوم و پتاسیوم می باشد. در حال حاضر مقدار این عناصر بسیار اندک و تنها چند صد اتم در هر سانتیمتر مکعب است. علاوه بر بخار هایی که در اثر برخوردها ایجاد می شوند، مقادیری گاز نیز در اعماق ماه تولید می شوند. بیشتر گازهای پیرامون ماه در منطقه ای تقریبا بین استوا و قطبها متمرکز می شوند و مقدار آنها قبل از طلوع خورشید به بیشترین حد خود می رسد. بادهای خورشیدی دائما بخارها را در فضا پخش می کنند، اما بخارها مجددا جایگزین می شوند. سطح ماه پوشیده از سوراخهای کاسه ای شکل به نام "چاله"، گودالهای کم عمق به نام "حوزه"، و دشتهای مسطح پهناور به نام "ماریا" یا دریا می باشد. و پودر رگولیت نیز در میان بیشتر سطح آن وجود دارد. چاله ها تعداد بیشمار چاله های ماه در اثر برخورد اجرام آسمانی با سطح ماه ایجاد شده اند. چاله های سطح ماه با اسامی دانشمندان مشهور نامگذاری شده اند. برای مثال چاله کوپرنیک به یاد ستاره شناس لهستانی که در قرن 16 متوجه گردش سیارات به دور خورشید شد، نامگذاری شده است. چاله ارشمیدس نیز به نام ریاضیدان یونانی که 200 سال قبل از میلاد مسیح اکتشافات فراوانی در زمینه ریاضیات به انجام رساند، نامگذاری شده است. شکل چاله ها متناسب با ابعاد آنها متغیر است. چاله های کوچکی به قطر کمتر از 10 کیلومتر تقریبا شبیه کاسه اند. چاله هایی که کمی بزرگترند نمی توانند شبیه به کاسه باشند چون دیواره های آنها شیب زیادی دارد. مواد از دیواره ها به درون این چاله ها سقوط می کند در نتیجه دیواره ها کنگره ای و کف چاله ها مسطح است. چاله های بزرگ دیواره ای طبقه طبقه دارند طبقه هایی که شبیه به تراس می باشند و به صورت پلکانی روی یکدیگر قرار دارند. و در کف چاله ها قله های مرکزی وجود دارند. همان فرایندی که باعث کنگره دار شدن دیواره ها می باشد منجر به تشکیل تراسها در دیواره ها می شود. قله های مرکزی کف چاله نیز تقریبا مانند قله های مرکزی که در اثر برخورد سنگهای آسمانی با زمین ایجاد شده اند، به وجود می آیند. مطالعات بر روی چنین قله هایی در روی زمین نشان می دهد که وجود آنها به دلیل تغییر شکل زمین است. برخورد باعث فشرده شدن زمین و سپس ارتجاع زمین و تشکیل قله ها می گردد. مواد تشکیل دهنده قله های مرکزی ماه ممکن است که از عمق 19 کیلومتری آن آمده باشند. اطراف چاله ها ناهموار و پوشیده از مواد کوهستانی است. مواد کوهستانی به تکه ها و خرده های سنگ هایی گفته می شود که در اثر فشار به خارج از چاله ها پرتاب می شوند. این مواد می توانند تا 100 کیلومتر دورتر از چاله پرتاب شوند.
دورتر از چاله ها، در بیشتر موارد، "چاله های ثانوی" نا منظمی قرار دارد که در اشکال و اندازه های مختلف، به طور خوشه ای و گروهی و یا به طور ردیف در یک خط قرار گرفته اند. چاله های ثانوی در اثر پرتاب شدن مواد از چاله اصلی و برخورد با سطح ماه به وجود می آیند. موادی که پرتاب می شوند شامل توده های عظیم سنگ، دسته هایی از سنگهای نرم به هم چسبیده و اسپری سنگهایی که از سطح ماه بلند می شوند است. این مواد ممکن است که تا هزاران کیلومتر دورتر بروند. پرتوهایی سبک از پودر که می توانند هزاران کیلومتر پیش بروند، از چاله ها متساطع می گردد. این پرتوها به آرامی در اثر بمباران های اجرام بسیار ریز آسمانی از بین رفته و با لایه سطحی ماه ترکیب می گردند. بنابراین چاله ای که همچنان پرتوی مرئی متساطع می نماید، جزء چاله های جوان ماه به حساب می آید. چاله هایی باقطر بیش از 200 کیلومتر دارای قله های مرکزی هستند. برخی از آنها علاوه بر قله های مرکزی دارای "حلقه های کوهستانی" نیز می باشند. حضور این حلقه ها خبر از شکل بعدی چاله ها یعنی حوزه ها را می دهد. حوزه ها چاله هایی با قطر بیش از 300 کیلومتر می باشند. حوزه های کوچکتر تنها یک حلقه کوهستانی دارند اما بزرگترها دارای چندین حلقه با مرکز مشترکند، درست مانند صفحه دارت. حوزه چند حلقه ای "دریای شرقی" با 1000 کیلومتر قطر، از حوزه های خاص به شمار می آید. حوزه های دیگر می توانند بیش از 2000 کیلومتر پهنا داشته باشند یعنی به بزرگی منطقه غربی ایالات متحده. تعداد حوزه ها در نیمه پنهان و نیمه مرئی ماه مساویست. بیشتر حوزه ها یا فاقد بازالت می باشند، به ویژه در حوزه های قسمت پنهان، و یا حاوی مقدار کمی بازالت هستند. این تفاوت ممکن است که از ضخامت پوسته ناشی شود. ضخامت پوسته در قسمت پنهان بیشتر از بخش مرئی می باشد بنابراین ذوب شدن سنگها و رسیدن آنها به سطح مشکل تر است. در زمینهای مرتفع، مواد خارج شونده از حوزه ها بیشتر مواد چند کیلومتری سطح ماه را تشکیل می دهند. بیشتر این مواد لایه ضخیمی از تکه ها و خرده سنگهایی هستند که برچیا (breccia) نام دارند. دانشمندان با مطالعه تکه های کوچکی از برچیا اطلاعاتی در مورد منشا پوسته ماه کسب می نمایند. ماریا، قسمت تیره سطح ماه، 16 درصد از کل سطح را تشکیل می دهد. علت کوچک بودن قسمت ماریا به فرایند تشکیل آن مربوط می شود. به جای برخوردهای عظیم، عواملی چون فوران آتشفشان و تغییر شکل پوسته باعث به وجود آمدن این مناطق شده اند. قسمت عمده زمینهای ماریا شامل چین و چروک و برآمدگی ها و شیارهایی ناشی از عوامل آتشفشانی می باشد. چروکها برآمدگی هایی تاول مانند هستند که در همه جای ماریا پیچ خورده اند. این برآمدگی ها سنگهایی هستند که به دلیل فشار تا شده اند. بیشتر این چروکها دایره شکل می باشند. شیارهایی شبیه به مار نیز در سطح ماه وجود دارند. دانشمندان در گذشته تصور می کردند که این شیارها زمانی آبراهه بوده اند. در حالیکه آنها توسط جریان مواد مذاب شکل گرفته اند. مدرکی که این گفته را ثابت نمود، نمومه ای بود که فضانوردان آپولو با خود به زمین آوردند. در مولکولهای نمونه آورده شده هیچ اثری از آب وجود نداشت. نشانه های آتشفشانی در سرتاسر ماریا نشانه های فراوانی که به واسطه فوران آتشفشانها ایجاد شده اند، وجود دارد. یکی از این نشانه ها دیواره هایی است که در همه جای سطح ماریا وجود دارد. این دیواره ها در واقع ابتدای جریان های مواد مذابند که به شکل جامد در آمده اند و منجر به تجمع بقیه مواد مذاب در پشت خود شده اند. وجود این دیواره ها دلیل دیگری برای اثبات این است که ماریا از بازالت مذاب که منجمد شده است، تشکیل گردیده. تپه ها و گنبدهای کوچک، احتمالا آتشفشان های کوچکند. هم برآمدگی های گنبدی شکل و هم تپه های مخروطی به صورت گروهی در کنار یکدیگر قرار گرفته اند. یکی از بزرگترین دسته های تپه ای موجود در ماه مجموعه تپه های ماریوس (Marius) در منطقه "اقیانوس طوفانها" می باشد. در این مجموعه تعداد فراوانی چروک، شیار و بیش از 50 آتشفشان قرار گرفته است. قسمت زیادی از ماریا و تری پوشیده از ماده تیره ای به نام "رسوب جبه سیاه" است. مدارک به دست آمده در ماموریت های آپولو معلوم کرد که این ماده خاکستر آتشفشانی می باشد. درون ماه ماه، مانند زمین از سه لایه پوسته، جبه و هسته تشکیل شده است. البته ترکیب بندی، ساختمان و منشا این مناطق در ماه تفاوت زیادی با لایه های زمین دارند. بیشتر آنچه که دانشمندان درباره درون زمین و ماه می دانند از مطالعات آنها در خصوص زمین لرزه و ماه لرزه به دست آمده است.
اطلاعات به دست آمده درباره لرزش های ماه، توسط تجهیزاتی که فضانوردان آپولو بین سالهای 1969 تا 1972 در ماه کار گذاشته اند، جمع آوری شده است. پوسته میانگین ضخامت پوسته ماه 70 کیلومتر است. لازم به ذکر است که ضخامت پوسته زمین 10 کیلومتر می باشد. قسمت خارجی پوسته ماه در اثر برخوردهای مهیب شهاب سنگها، شکسته، شکاف خورده و در هم آمیخته است و در قسمت درونی آن چگالی سنگها ناگهان کاهش می یابند. جبه جبه ماه متشکل از سنگهایی متراکم و آکنده از آهن و منیزیوم می باشد. مواد معدنی با چگالی کم به سمت لایه های خارجی ماه و مواد معدنی با چگالی زیاد به سمت لایه های درونی حرکت می کنند. پس از تشکیل جبه، بخشی از این لایه در اثر تشکیل گرما در اعماق درونی ماه ذوب شد. منبع حرارت احتمالا شکسته شدن اورانیوم و دیگر عناصر رادیواکتیو بوده است. این ذوب شدن منجر به ایجاد مگمای بازالتی شد. این مگما به تدریج راه خود را به سمت سطح طی کرد و به صورت مواد مذاب و خاکستر فوران نمود. هسته داده های جمع آوری شده توسط "لونار پراسپکتور" داشتن هسته را برای ماه به اثبات رساند و به دانشمندان کمک نمود که ابعاد آنرا تخمین زنند. شعاع هسته ماه تنها حدود 400 کیلومتر است در حالیکه شعاع هسته زمین 3500 کیلومتر می باشد. هسته ماه کمتر از 1 درصد جرم ماه را به خود اختصاص داده است. دانشمندان گمان می برند که هسته بیشتر از آهن و سولفور و سپس دیگر عناصر تشکیل شده است.
هسته زمین بیشتر از آهن مذاب ساخته شده است. حرکت سریع این هسته مذاب منجر به ایجاد میدان مغناطیسی زمین شده است. میدان مغناطیسی تاثیریست که یک شیء مغناطیسی در منطقه پیرامون خودش می گذارد. اگر هسته یک سیاره یا یک قمر به حالت مذاب باشد حرکت هسته که به واسطه حرکت آن جرم ایجاد می شود، هسته ای معناطیسی به وجود می آورد. اما هسته کوچک ماه با مقدار کمی قسمتهای مذاب، نمی تواند میدان مغناطیسی کلی ایجاد نماید. با اینحال نواحی کوچکی از ماه مغناطیسی می باشد. دانشمندان مطمئن نیستند که این مناطق به چه دلیل به وجود آمده اند. شاید ماه زمانی هسته ای مذاب تر از امروز داشته است. مدرکی وجود دارد که اثبات می نماید در گذشته درون ماه از گاز تشکیل می شده است و مقداری از آن گاز همچنان وجود دارد. بازالت موجود در ماه از سوراخهایی که هنگام فوران آتشفشان به وجود آمده اند تشکیل شده است. در زمین، گازی که در مگما حل شده است در حین فوران از دهانه خارج می شود درست مانند خارج شدن گاز دی اکسید کربن که با تکان دادن یک بطری نوشابه کربناتی یا گاز دار از آن خارج می شود. وجود سوراخ در بازالت مبین وجود گازهایی احتمالا نظیر مونوکسید کربن و بخار سولفور در اعماق ماه می باشد. تاریخچه مطالعات ماه تصورات باستانی برخی از اجداد ما بر این باور بودند که ماه یک کاسه واژگون آتش است. برخی دیگر فکر می کردند که ماه آینه بزرگی است که خشکی ها و دریاهای زمین را نشان می دهد.
فیلسوفان یونان باستان متوجه شده بودند که ماه کره ایست که حول زمین در گردش است. آنها همچنین می دانستند که نور ماه بازتابی از نور خورشید است. برخی از فلاسفه یونان بر این باور بودند که ماه دنیایی بسیار شبیه به زمین است. در حدود 100 سال پس از میلاد مسیح، پلوتارک، نویسنده یونانی، اشاره نمود که مردم در ماه زندگی می کرده اند. یونانی ها همچنین آشکارا بر این باور بودند که نواحی تاریک ماه دریاها و نواحی روشن ماه خشکی های ماه می باشند. در سال 150 پس از میلاد مسیح، بطلیموس، ستاره شناس یونانی که در اسکندریه مصر زندگی می کرد اعلام نمود که ماه نزدیکترین همسایه زمین در فضا است. او فکر می کرد که ماه و خورشید هر دو به دور زمین در گردشند. دیدگاه های بطلیموس تا 1300 سال به قوت خود باقی ماندند. اما در اوایل قرن 16، ستاره شناس لهستانی، نیکلاس کوپرنیک، دیدگاه درست را عرضه کرد. زمین و دیگر سیارات دور خورشید حرکت می کنند و ماه حول زمین در گردش است. مشاهدات اولیه با تلسکوپ گالیله، ستاره شناس و فیزیکدان ایتالیایی نخستین بیانیه علمی درباره ماه بر اساس مشاهدات انجام شده با تلسکوپ را نوشت. در سال 1609، گالیله سطحی ناهموار و کوهستانی را تشریح کرد. بیانات او با باورهای رایج تفاوت داشت. گالیله متذکر شد که مناطق روشن، مناطق ناهموار و تپه ای و مناطق تیره زمینهای مسطح می باشند. حضور ارتفاعات بلند روی ماه گالیله را مجذوب خود کرده بود. بیانات با جزئیات وی در مورد یک چاله در ماه باب مناقشات و مباحثات 350 ساله ای را در خصوص منشاء چاله های ماه باز نمود. ستاره شناسان دیگر در قرن 17، از همه نشانه هایی که در سطح ماه رویت نمودند نقشه تهیه کردند. به تدریج با پیشرفت تلسکوپ ها جزئیات بیشتری از سطح ماه نمایان شد.
در سال 1645، مهندس و ستاره شناس آلمانی مایکل فلورنت لانگرن (Michael Florent van Langren)مشهور به لانگرنوس، نقشه ای را منتشر کرد که برای همه نشانه های سطح ماه به ویژه چاله ها، نام نهاده شده بود. در سال 1647 نیز ستاره شناس لهستانی یوهانس هولیوس (Johannes Hevelius) نقشه ای تهیه کرد که مناطق رخگرد ماه را نیز شامل می شد. تشخیص منشاء چاله ها تا اواخر قرن 19، بیشتر ستاره شناسان معتقد بودند که چاله های سطح ماه به واسطه آتشفشانها تشکیل شده اند. تا اینکه در دهه 80 همان قرن، ستاره شناس انگلیسی ریچارد پرکتور (Richard A. Proctor) به درستی اعلام کرد که چاله های ماه نتیجه برخورد اجرام جامد به سطح ماه می باشند. اما در ابتدا تعداد اندکی از دانشمندان طرح پیشنهادی وی را قبول کردند چرا که تا آن زمان همه چاله هایی که در زمین شناسایی شده بودند منشاء آتشفشانی داشتند. مشخصات ماه میانگین فاصله از زمین (کیلومتر) 384,400 حضیض (کیلومتر) 363,300 نقطه اوج (کیلومتر) 405,500 شعاع استوایی (کیلومتر) 1737.4 محیط استوایی (کیلومتر) 10,916 حجم (کیلومتر مکعب) 21,970,000 جرم (کیلوگرم) 7.3483 x 1022 چگالی (گرم/سانتیمتر مکعب) 3.341 شتاب گریز (کیلومتر/ساعت) 8,568 طول سال (روز زمینی) 27.321661 میانگین سرعت مداری (کیلومتر/ساعت) 3,682.8 حداقل/حداکثر دمای در سطح (سانتیگراد) -233/123

سایت سهند

 

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 17 بهمن 1391  4:24 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:نجوم و اختر شناسی


کدام تلسکوپ را بخریم

همه علاقمندان به دنیای شگفت انگیز ستاره شناسی می خواهند تلسکوپی داشته باشند و با آن به کاوش زیبایی های آسمان شب بپردازند. ولی در هنگام خرید تلسکوپ، دوربین دوچشمی و یا هر وسیله درشتنما، تردیدها و دودلی ها کار خرید را دشوار می کند، کدام تلسکوپ را بخرم؟ در مقاله "نجوم آماتوری را چگونه آغاز کنیم؟"
 
بزرگنمایی واقعی تلسکوپ چقدر است؟
گول شعارهای تبلیغاتی را درباره بزرگنمایی تلسکوپ نخورید. در بعضی از این تبلیغات می نویسند: با بزرگنمایی بیش از 500 برابر!!! و بدین وسیله می خواهند وانمود کنند هر چه قدرت بزرگنمایی تلسکوپ بیشتر باشد، آن تلسکوپ بهتر است. اما این قضیه حقیقت ندارد. برعکس، از نظر متخصصین بزرگنمایی مهمترین خصوصیت یک تلسکوپ نیست. به طور نظری، تلسکوپ ها را می توان طوری ساخت که بزرگنمایی بسیار زیادی داشته باشند! اما برای بدست آوردن بیشترین بزرگنمایی تلسکوپ باید این نکته را در نظر داشت که تصویر بدست آمده باید واضح و از کیفیتی قابل قبول برخوردار باشد. این در صورتی است که به ازای هر 5/2 سانتی متر قطر شیئی تلسکوپ نباید بیش از 50 برابر بزرگنمایی به دست آورد. پس بهترین بزرگنمایی قابل قبول برای یک تلسکوپ 3 اینچی (75 میلیمتری) 150 برابر است. استفاده از بزرگنمایی های بیشتر (استفاده از چشمی های با فاصله کانونی کم) تصویری نا واضح و مات به دست خواهد داد.
بزرگنمایی تلسکوپ عبارت است از نسبت فاصله کانونی شیئی به چشمی:
فاصله کانونی شیئی / فاصله کانونی چشمی = m
مشخصه اصلی یک تلسکوپ چیست؟
مشخصه اصلی یک تلسکوپ گشودگی (قطر عدسی یا آینه اصلی) آن است. هرچه قطر گشودگی تلسکوپ بیشتر باشد نور بیشتری را جمع آوری می کند و تصویر واضح و روشنتری به دست می دهد. در این صورت می توان اجرام کم نوری مثل سحابی ها و کهکشان ها را دید.
توان جمع آوری نور، با مجذور قطر عدسی متناسب است. قطر مردمک چشم در هنگام شب تقریباً 6 میلیمتر است. پس تلسکوپی با قطر 24 میلی متر (4 برابر قطر چشم)، 16=42 بار بیشتر از چشم نور جمع آوری می کند. تلسکوپ 48 میلی متری، 64 بار بیش ازچشم نور جمع می کند و...
توان تفکیک، یعنی اینکه تلسکوپ جزئیات جرم مورد رصد را چقدر تفکیک می کند. در نور زرد-سبز (میانه طیف مرئی)، توان تفکیک بر حسب ثانیه قوس از رابطه زیر حساب می شود.
عدد 5/12 تقسیم بر قطر شیئی = توان تفکیک ( a )
نسبت کانونی یا عدد f عبارت است از : فاصله کانونی / قطرعدسی
کدام تلسکوپ، شکستی، بازتابی یا اشمیت-کاسگرن؟
معمولا" تلسکوپ ها را به دو نوع اصلی شکستی و بازتابی تقسیم می کنند. در تلسکوپ شکستی از یک عدسی برای جمع آوری و کانونی کردن نور استفاده می شود. در تلسکوپ بازتابی یک آینه مقعر نور را کانونی می کند. هر دو برای رصد مناسبند. اما هر کدام مزایایی خاص دارند. تلسکوپ های بازتابی اغلب گشودگی زیاد دارند، اما نسبتاً ارزان هستند. (قیمت یک بازتابی 4 اینچی و یا 100 میلی متری تقریباً 200 تا 300 هزار تومان است در حالی که بهای یک شکستی با همین قطر حدود 400 تا 500 هزار تومان است!).
با وجود این تلسکوپ های شکستی معمولاً تصاویری واضح تر نسبت به تلسکوپ های بازتابی به دست می دهند. منجمان آماتوری که می خواهند جزئیات سطح سیارات را نگاه کنند از تسلکوپ شکستی، و آنهایی که می خواهند به اجرام کم نور مثل سحابی ها و کهکشان ها نگاه کنند از تلسکوپ بازتابی استفاده کنند.
نوع سومی هم از تلسکوپ ها به بازار آمده است که تقریباً ترکیبی از این دو نوه به نام کاتادیوپتریک که در آنها از آینه مقعر به عنوان شیئی و از یک عدسی تصحیح کننده در جلوی لوله تلسکوپ استفاده می شود. به این نوع تلسکوپ اشمیت-کاسگرن هم گفته می شود. حسن این نوع تلسکوپ ها در آن است که معمولاً طول لوله تلسکوپ کمتر است و عدسی ابتدای لوله نقش تصحیح کننده پرتوهای نور را دارد. این مدل ها هم محسنات تلسکوپ های بازتابی و هم شکستی را دارا است و حجم کم آنها حمل و نقل شان را ساده می کند. اما قیمت آنها کمی گران است. دو تولید کننده عمده این تلسکوپ ها، شرکت Celestron و دیگری Meade است. تلسکوپ های شرکت Celestron از نظر اپتیکی از شرکت Meade پیشی گرفته است. اما شرکت Meade در بخش الکترونیکی تلسکوپ از مرغوبیت بیشتری برخوردار است.
تلسکوپ بزرگ بهتر است یا کوچک؟
این حقیقت دارد که تلسکوپ بزرگتر جزئیات بیشتر و اجرام کم نورتر را بهتر نشان می دهند بسیاری را به این باور می کشانند، که تلسکوپ های کوچک ارزش خریدن ندارند. اما حتی یک تلسکوپ شکستی 60 میلیمتری می تواند با نشان دادن اجرام زیادی شما را سال ها سرگرم و مجذوب کند. بسیاری از علاقمندان به ستاره شناسی؛ همین تلسکوپ های کوچک را برای همیشه نگه می دارند. اگر چه داشتن یک تلسکوپ بزرگ در تخیل همه ما خانه کرده و آدم را هیجان زده می کند، اما داشتن تلسکوپ های بزرگ دردسر هم دارد. برای حمل به حیاط، پشت بام، یا اتوموبیل یا هنگام نصب این تلسکوپ ها، دردسرشان آشکار می شود. بهترین تلسکوپ بزرگترین تلسکوپ نیست. بهترین تلسکوپ، تلسکوپی است که همیشه بتوانید از آن استفاده کنید. حمل و استفاده آسان، معیارهای اصلی برای استفاده از تلسکوپی است که می خواهید از آن با لذت رصد کنید.
دوربین های تک چشمی یا دو چشمی به درد رصدهای نجومی می خورند یا نه؟
دوربین های تک یا دوچشمی که اغلب مورد استفاده شکارچیان است یکی از راحت ترین، با صرفه ترین و شاد واجب ترین وسیله ای است که حداقل برای شروع یادگیری منظره آسمان و صورفلکی به کار می آید. این دوربین ها میدان دید وسیعی دارند. البته عیب عمده این دوربین ها بزرگنمایی ثابت آن ها است، چون چشمی آن ها قابل تعویض نیست. عیب عمده دیگر این دسته از دوربین ها مشکل استقرار آن ها است. اغلب دوربین های تک چشمی روس سه پایه نصب نمی شوند و نگه داشتن دوربین های دو چشمی دردسرهای فراوان دارد. به رغم میدان دید زیاد این دوربین ها، حتی با وجود ساخت پایه ای برای رفع اشکال استقرار آن ها، هنوز مشکل ردیابی اجرام باقی است. با همه این ها، هنوز دوربین های تک چشمی و دوچشمی یکی از ابزارهای لازم برای هر اخترشناس حرفه ای و آماتور است و تازه، عیوب آن به قیمت کم شان می ارزد.
استقرار سمت ارتفاعی بهتر است یا استوایی؟
پایه های سمت-ارتفاعی، درست مانند پایه های دروبین عکاسی فقط به بالا و پایین و چپ و راست حرکت می کنند و از این رو لوله تلسکوپ فقط در همین جهات حرکت خواهد کرد. بهترین نوع از پایه های سمت-ارتفاعی، آنهایی هستند که پیچ حرکت آرام دارند که به درد دنبال کردن جرم مورد نظر می خورند (البته فقط در جهت های گفته شده). با وجود این، پایه های سمت-ارتقاعی نمی توانند ستاره ها را در حرکت قوسی شان دنبال کند.
پایه های استوایی پیچیده ترند و برخلاف سمت ارتفاعی می توانند ستاره ها را بدون دردسر، در مسیرشات از شرق به غرب دنبال کنند. اگر تلسکوپ موتوری هم برای ردیابی داشته باشد. این کار را به صورت خودکار انجام می دهد. داشتن موتور ردیاب، کمک بسیار بزرگی است، چون مثلاً هنگام استفاده از بزرگنمایی 100 یا بیشتر، میدان دید تلسکوپ کاهش می یابد و در کمتر از 40-50 ثانیه جرم مورد نظر از میدان دید خارج می شود. تنظیم های مجدد و قراردادن جرم مورد نظر در مرکز میدان دید کاری است خسته کننده و از طرفی هر بار هنگام تنظیم، امکان لرزش تلسکوپ و در نتیجه ابهام تصویر هم وجود دارد.
بهترین فاصله کانونی برای تلسکوپ ها کدام است؟
فاصله کانونی تلسکوپ و اینکه این فاصله چقدر باید باشد، مهمترین مشخصه تلسکوپ نیست. تلسکوپ های با فاصله کانونی کم (400 تا 700 میلیمتر) بزرگنمایی کم و میدان دید زیاد دارند. در عوض فاصله کانونی زیاد (1300 تا 3000 میلیمتر) بزرگنمایی زیاد و میدان دید کمی دارند. به همین دلیل، تلسکوپ های با بزرگنمایی کم را برای مشاهده اجرام کم نور و معمولاً کهکشان خودمان استفاده می کنند و تلسکوپ های با بزرگنمایی زیاد را بیشتر برای مشاهده سیارات انتخاب می کنند.
امیدوارم این مطلب شما را برای انتخاب صحیح شما در خرید تلسکوپ مفید باشد

www.persianstar.com

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 17 بهمن 1391  4:24 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:نجوم و اختر شناسی



آيا ممكن است كل جهان، يك سياهچاله پنج بعدى باشد؟

احتمالاً مى دانيد چنانچه در يك سياهچاله سقوط كنيد چه بلايى سرتان خواهد آمد. چنين سقوطى قطعاً براى شما دلپذير نخواهد بود چراكه پيش از محو شدن در سياهچاله اجزاى بدنتان ريزريز خواهد شد .
اما اگر بخواهيد در درون يك سياهچاله زندگى كنيد هنوز يك راه حل براى شما باقى است: سياهچاله اى را پيدا كنيد كه پنج بعدى باشد. اكنون مشخص شده است كه امكان استمرار حيات در يك سياهچاله پنج بعدى، بسيار بيشتر از يك سيا ه چاله چهار بعدى معمولى است. در سياهچاله هاى چهار بعدى، تغييرات نيروهاى كشندى در فاصله هاى بسيار كم آنقدر شديد است كه اجزاى بدنتان را پاره پاره خواهد كرد. اما در سياهچاله هاى پنج بعدى، اندازه نيروهاى كشندى، قابل صرف نظر كردن است و بنابراين بدون نگرانى جدى از ريز ريز شدن مى توانيد به كاوش در سياهچاله بپردازيد. از آن جالب تر آنكه تحقيقات اخير حاكى از آن است كه ممكن است همگى ما هم اكنون نيز در حال انجام چنين كارى باشيم! درواقع، تجزيه و تحليل هاى رياضى اخير نشان مى دهد كه كل جهان ما ممكن است يك سياهچاله پنج بعدى باشد.
وجود بعد پنجم، تخيل صرف نيست. درواقع، از زمانى كه دو فيزيكدان به نام هاى تئودور كالوزا و اسكار كلين در دهه ،۱۹۲۰ امكان وحدت يافتن دو نظريه نسبيت و الكترومغناطيس را در سايه افزودن بعد پنجم به ساختار فضا- زمان مطرح كرده بودند، جست وجو براى آن آغاز شده بود. حتى خود اينشتين هم از چنين ايده اى استقبال كرده بود. اكنون بايد گفت كه فيزيكدان ها دلايل متعددى مبنى بر صحت وجود بعد پنجم در دست دارند.
نسخه پنج بعدى نسبيت حتى از تمامى آزمون هاى تجربى نيز (كه صحت نسخه چهار بعدى آن را نشان داده بودند) با موفقيت بيرون آمده است. در اينجا به عنوان مثال مى توان به پيش بينى هاى نسبيت چهار بعدى در برخى آزمون هاى نجومى نظير اندازه گيرى هاى مربوط به عدسى هاى گرانشى اشاره كرد. در سال ،۱۹۹۵ فيزيكدانى به نام ديميترى كاليگاس و همكارانش از دانشگاه استنفورد كاليفرنيا نشان دادند كه نسخه جديد پنج بعدى نسبيت نيز با چنين مشاهداتى كاملاً سازگار است. البته چنين دستاوردى براى نظريه پردازانى كه مى دانستند نسخه قديمى تر چهار بعدى نسبيت، به خوبى در درون نسخه جديد پنج بعدى آن مى گنجد چندان مايه شگفتى نبود چراكه براساس نظريه جديد، هيچ دليلى وجود ندارد كه يك جهان پنج بعدى، ظاهراً متفاوت از يك جهان چهار بعدى به نظر برسد.
درواقع بايد گفت كه به دلايلى، وجود يك جهان پنج بعدى حتى طبيعى تر از يك جهان چهار بعدى است. يكى از اين دلايل، مربوط به چگونگى پيدايش جهان ماست. اكنون مدتى است كه دانشمندان به دنبال گزينه هاى ديگرى فراتر از مدل استاندارد مهبانگ براى تبيين نحوه پيدايش جهان ما هستند. در مدل استاندارد مهبانگ، با بازگشت به زمان صفر، به يك تكينگى مى رسيم كه در آن، تمامى قوانين فيزيك درهم مى پاشد و بنابراين مدل ياد شده، عملاً چيزى را در مورد نحوه پيدايش جهان ارائه نمى دهد. اما راه حل هايى براى اين معضل وجود دارد. به عنوان مثال براساس برخى از پاسخ هاى معادلات نسبيت عام، مهبانگ، درواقع حاصل از انقباض جهان بوده كه پيش از آن كه به نقطه تكينگى رسيده باشد، به ناگهان به بيرون جهش كرده و شروع به انبساط كرده است. اكنون مى دانيم كه چنين ايده اى در پنج بعد، بهتر از چهار بعد جواب مى دهد.
در اينجا موضوع اصلى در ارتباط با تبيين علت وجود ماده در جهان ماست. در مدل هاى كيهان شناسى چهار بعدى، وجود ماده در جهان را تنها بايد به عنوان يك پيش فرض پذيرفت. درواقع، مدل هاى چهار بعدى نمى توانند توضيح دهند كه جهان چگونه و در چه زمانى مملو از ماده شد. اما در مدل پنج بعدى چنين مسئله اى قابل تبيين است. براساس مدل پنج بعدى چنين به نظر مى رسد كه مسئله پيدايش ذرات بنيادى در جهان، با جهش ناگهانى آن از حالت انقباض به انبساط قابل تبيين باشد. درواقع در اين مدل، جهش جهان همانند يك تغيير فاز عمل كرده است و ذرات ماده بر اثر انرژى حاصل از اين جهش به وجود آمده اند.
اما پنج بعدى بودن جهان، چه ربطى به سياهچاله هاى پنج بعدى دارد؟ درواقع اين ارتباط به تازگى توسط فيزيكدان ها كشف شده است. سال گذشته، فيزيكدانى به نام پائول وسون به همراه يك دانشجوى دكترا با نام سانجيو سيرا مشغول بررسى هندسه سياهچاله ها بودند. آنها مى خواستند رفتار سياهچاله ها را در فضا- زمان پنج بعدى مورد بررسى قراردهند. اين بررسى، كار دشوارى بود چراكه سياهچاله هاى پنج بعدى، بسيار پيچيده تر از سياهچاله هاى چهار بعدى معمولى هستند. اما نتيجه حاصل كاملاً شگفت انگيز بود: از ديدگاه رياضى، يك جهان پنج بعدى مى تواند درواقع يك سياهچاله پنج بعدى باشد.
نكته جالب آن است كه تا پيش از اين، دانشمندان تقريباً مطمئن بودند كه در جهان ما سياهچاله هاى چهار بعدى وجود دارند (يكى از آنها احتمالاً در مركز كهكشان ما واقع است). از طرفى در سال ۱۹۷۲ نشان داده شده بود كه شباهت هايى ميان جهان ما و سياهچاله چهار بعدى وجود دارد. اكنون فيزيكدان ها دريافته اند كه با ورود به بعد پنجم، اين شباهت كامل خواهدشد.
تصور اين كه جهان ما يك سياهچاله پنج بعدى باشد واقعاً شگفت انگيز است. اما بررسى هاى انجام شده روى نيروى گرانش و برهم كنش ذرات بنيادى مستمراً فيزيكدان ها را به سوى مدل هايى با بيش از چهار بعد معمول سوق داده است. بنابراين ممكن است جهان هاى بى شمارى وجود داشته باشند كه هريك در دل ديگرى واقع شده و هريك داراى ابعاد بالاترى نسبت به قبلى باشد. انسان هنوز نمى داند در كاوش و جست وجو در اين ابعاد، با چه حقايق ناشناخته و شگفت انگيزى روبه رو خواهدشد. اما آنچه مسلم است اين است كه همين مدل ساده پنج بعدى هم ما را با ديدگاهى جديد نسبت به كيهان مواجه ساخته است. بار ديگر كه زير آسمان شب به ستاره ها خيره شديد، اندكى مكث كرده و به اين واقعيت غريب بينديشيد كه ممكن است ما واقعاً در يك سياهچاله پنج بعدى زندگى كنيم.

ترجمه: شهاب شعرى مقدم

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 17 بهمن 1391  4:24 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:نجوم و اختر شناسی


نگاهى به آينده گردشگرى فضايى

يك هفته در مدار

خريد بليت
امروزه سرمايه گذارى طرح هاى اين گردشگرى هاى فضايى تماماً خصوصى است، هر شركت بهاى بليت خود را تعيين مى كند ولى در آغاز همه آنها گران هستند. با كاهش هزينه عمليات امكان دارد بهاى بليت پائين آيد، چنان كه بهاى بليت هواپيما نيز سرانجام چنين شد. با وجود اين كسانى كه شور سفر زودتر به فضا را دارند بايد پس انداز كنند، هم اكنون نيز بعضى سپرده گذارى مى كنند. در زيربهاى كنونى بليت ها و تاريخ پيش بينى شده شروع پرواز ذكر مى شود:
 
• پروازهاى زيرمدارى
*وى اس اس انترپرايز: ۲۰۰ هزار دلار كه ممكن است سرانجام به ۳۰ هزار دلار كاهش يابد. تاريخ پيش بينى شده شروع: ۱۳۸۷.
*پيكان كانادا: ۲۵۰ هزار دلار. تاريخ پيش بينى شده شروع: ۱۳۸۶.
*بالارو: صدهزار دلار كه امكان دارد در ۱۰ سال به ده هزار دلار كاهش يابد. تاريخ پيش بينى شده شروع: ۱۳۹۰.
• يك هفته در مدار
*نپتون: مديرعامل شركت سازنده براى هفت روز سفر مدارى بهاى «با تخفيف» ۲۵۰ هزار دلار براى هر يك از ۱۰ بليت اول عرضه مى كند، با بازپرداخت كامل، دو سال پس از پرواز. پس از فروش اين بليت ها، قيمت دو ميليون دلار خواهد بود. تاريخ پيش بينى شده شروع: ۱۳۸۷.
در سال ۱۳۸۰ دنيس تيتو سرمايه گذار آمريكايى با پرداخت ۲۰ ميليون دلار نخستين فضانورد غيرحرفه اى بود كه همراه فضانوردان روسى سفر كرد و مزه بى وزنى را چشيد. سال پيش هواپيمايى ساخته شد كه زير بدنه اش سفينه اى نصب شده است كه هواپيما آن را بالا مى برد و به فضا پرتاب مى كند. پرواز آزمايشى اين «جفت» با موفقيت انجام گرفته است. نويسنده مقاله حاضر ۲۱ ستاره دنباله دار كشف كرده و ۳۳ كتاب درباره نجوم و فضا نوشته است. وى در اين مقاله علاوه بر جنبه هاى علمى سفر به فضا به جنبه هاى اجتماعى آن نيز مى پردازد كه تفكربرانگيز است. توجه شما را به اين مقاله جلب مى كنيم.
تصور كنيد به يك سفينه فضايى سوار شده ايد كه گنجايش ۱۰ مسافر دارد. شمارش معكوس را مى شنويد و سپس براى يك دقيقه و نيم مانند سريع ترين خودروى مسابقه كه بتوان تصور كرد رو به بالا «گاز» مى دهيد. مى بينيد آسمان از آبى به ارغوانى و نيلى مى گرايد و ناگهان سياه مى شود. وقتى سرعت به چهار هزار كيلومتر در ساعت رسيد، (كه نزديك چهار برابر سرعت صوت است) موتور خاموش مى شود و در چند ثانيه همه چيز آرام است و شما بى وزن و شناوريد.دستگيره هايى وجود دارد كه با گرفتن آنها مى توانيد از پنجره هاى دورنما از منظره تماشايى زمين لذت ببريد و به وضوح منظومه شمسى را ببينيد و خشونت خورشيد را احساس كنيد.
پس از گذشت پنج دقيقه آهسته به جاى خود برگرديد. در كمتر از نيم دقيقه به وزن عادى خود برمى گرديم. دقيقه بعد با وارد شدن سفينه فضايى به جو در جاى خود قرار مى گيريد. آنگاه مى توانيد پشتى صندلى خود را بالا آوريد و از نيم ساعت ديگر پرواز، با رو آوردن سفينه به فرودگاه و زمين نشستن، لذت ببريد. همه مدت پرواز دو ساعت است.
اگر چند پيشگام بى باك موفق شوند احتمال دارد من و شما (به ويژه فرزندان و نوه هامان) در كمتر از ده سال ديگر از اين تجربه لذت ببريم و گردشگران حتى بتوانند يك هفته در مدارى دور زمين بگردند.تجربه، اثرات عميقى خواهد داشت. سال ها چند فضانورد كه براى مدتى در فضا بوده اند احساسات فوق العاده روحى يا دينى خود را شرح داده اند. من با بعضى از آنان گفت وگو كرده و كتاب هاشان را خوانده ام، هيچ يك از ديدن دنيايى كه در آن زندگى مى كنيم به صورت گوى كوچك آرامى در عظمت اطراف خود، بى تاثير نمانده اند. گردشگران آينده فضا چه چيزهايى بايد بدانند؟در آغاز هزينه سفر بسيار گران (به مطلب «خريد بليت» مراجعه كنيد) و تنها در دسترس ثروتمندان است ولى بيشتر سازندگان سفينه هاى فضايى جديد پيش بينى مى كنند با پيشرفت فناورى و طراحى، هزينه ها كاهش مى يابد. مهندس فضايى آمريكايى طراح كشتى فضايى يك كه سال پيش به عنوان نخستين سفينه فضايى توليد بخش خصوصى به فضا پرواز كرد و با موفقيت بازگشت (همچنين نخستين وسيله هوايى بخش خصوصى بود كه به ۱۰۰ كيلومترى بالاى زمين رسيد) مى گويد: «مى خواهيم شاهد آن باشيم كه ده ها هزار نفر بتوانند در ۱۵ سال آينده با اطمينان به فضا پرواز كنند.»
• اصول ايمنى
از نخستين پرواز فضايى سرنشين دار ناسا (آلان شپارد در ۱۳۴۰) حدود ۳۲۰ مرد و زن با برنامه هاى اين سازمان به فضا و ماه سفر كرده اند و با تاسف ۱۷ نفرشان در جريان اين برنامه ها درگذشته اند كه از اين ميان پنج غيرنظامى از جمله يك معلم در فاجعه سال ۱۳۴۵ چلنجر جان خود را از دست دادند. برنامه امسال، نخستين پرتاب سرنشين دار آمريكا پس از حدود دو سال است.مهندس طراح مزبور كه سفينه جديدش وى اس اس انترپرايز نام دارد مى گويد ايمنى مسافر، هدف اصلى است. خطرناك ترين بخش هاى پرواز فضايى، پرتاب به بيرون جو، بازگشت به جو و به زمين نشستن است. او مى گويد: «در بلند شدن موشك از زمين امكان دارد خيلى چيزها نادرست درآيد.» از اين رو كشتى فضايى يك از هواپيماى در حال پرواز پرتاب مى شود كه چندين كيلومتر بالاى زمين است. بازگشت، به صورتى كه او «ورود بى دغدغه» مى خواند ايمنى بيشتر دارد زيرا هواپيما براى فرود به شكل وسيله شبيه V تا شده سپس براى نشستن باز مى شود. طراحان ديگر، رويكردهاى مختلف دارند. نپتون (Neptune) يكى از آنها است كه از اقيانوس پرتاب خواهد شد، در حالى كه وضع عمودى دارد و سه چهارمش زير آب است. موتورها زير آب روشن مى شوند و موشك با ستونى از آتش از دريا بالا خواهد رفت. مسافران در محفظه چتردار بازمى گردند، روى آب فرود مى آيند و سوار كشتى مى شوند. طرح ديگر «پيكان كانادا» (Canadian Arrow) نام دارد و با استفاده از تكميل موشك V2 از زمين پرتاب خواهد شد، كه آلمان در جنگ جهانى دوم ساخت و يكى از مطمئن ترين موشك هايى است كه تاكنون ساخته شده و فناورى آزمايش شده اى دارد.
مخروط جلوى آن و اتاق سرنشينان امكانات خروجى خواهند داشت تا در صورت پيشامد مسئله ناخواسته به كار رود. مسافران با چتر روى آب فرود مى آيند كه دشوار ولى ايمن است و در مرداد ۱۳۸۳ با موفقيت آزمايش شد. سومى كه بالارو (Ascender) نام دارد در واقع هواپيمايى است كه براى بردن گردشگران به فضا در نظر گرفته شده است و مانند هواپيماى معمولى بلند خواهد شد، موتور موشكش روشن شده و به فضا مى رود و سپس مانند هواپيماى معمولى به زمين مى نشيند. سازندگانش مى گويند براى اين طراحى شده كه از گرفتارى هاى وسايل رفت و برگشت (شاتل) ناسا جلوگيرى شود.
• نخست، پروازهاى زيرمدارى
بيشتر طرح هاى گردشگرى فضايى، نخست پروازهاى «زيرمدارى» با پرتاب موشك را پيشنهاد مى كنند كه سفرهايى نسبتاً كوتاه است. مسافر ۱۰۰ تا ۱۱۰ كيلومتر بالا خواهد رفت [هواپيماهاى دورپرواز حدود ۱۰ كيلومتر بالا مى روند]، مدت كوتاهى در بى وزنى به سر خواهد برد، سپس به زمين باز خواهد گشت (مانند شرحى كه در آغاز براى كشتى فضايى يك ذكر كرديم.) چنانكه در آسانسور سريع ساختمان هاى بلند كه به طبقه بالايى مى روند پيش مى آيد، احساسى كه هنگام شروع كند شدن آسانسور به دست مى دهد كمى مانند بى وزنى است ولى البته شباهت آن به پديده واقعى زياد نيست.
پيكان كانادا: در هر پرواز سه مسافر به فضا برده و برمى گرداند. بالا رو (كه سازندگانش انگليسى هستند) رويكرد و زمان بندى متفاوت دارد. مسافرانش دو دقيقه بى وزنى را در سفرى كه ۳۰ دقيقه طول مى كشد تجربه مى كنند. آنان اميدوارند بتوانند تا سال ۱۳۹۰ مسافران را به سفرهاى زيرمدارى ببرند. بالا رو كه پس از بازگشت براى استفاده دوباره آماده است خواهد توانست روزانه چند پرواز به فضا انجام دهد.
• آمادگى براى سختى هاى فضا
مسئولان شركتى كه كشتى فضايى يك را ساخته است برنامه شش روزه آموزش مسافران را به شكل بسيار فشرده آمادگى دو ماهه فضانوردان ناسا شرح مى دهند. مسافران آمادگى كامل پزشكى خواهند داشت، با سفينه شبيه ساز (سيمولاتور) پرواز مى كنند، با كارشناسان فضا درباره چگونگى بيشترين بهره گيرى از تجربه خود گفت وگو مى كنند، پرتاب كردن ها را مى بينند و آموزش تحمل جاذبه را فرا مى گيرند.
«نيروى جاذبه» افزايش وزنى است كه بر اثر شدت شتاب در حركت به فضا دست مى دهد. هرچه سرعت بالا رفتن بيشتر باشد نيرويى كه به وجود مى آيد شديدتر است. وقتى به فضا مى رسيد موتور خاموش مى شود و بى وزن مى شويد. جان گلن كه در سال ۱۳۴۱ سوار موشك اطلس (Atlas) بود و نيروى جاذبه ۷ رسيد- يعنى هفت برابر وزنش- آغاز بى وزنى را چنين شرح داد: «به نيروى جاذبه صفر رسيدم و احساس خوبى دارم.»
• استراحت كامل در مدار
نپتون براى سفر يك هفته اى، مستقيماً به مدار پرواز خواهد كرد. مديرعامل شركت سازنده مى گويد: «طرحى براى پرواز هاى زيرمدارى ندارم، در مورد پرواز فضايى واقعى، ۱۵ دقيقه بى معنى است، علاقه داريم زيربناى كاوش فضا را پى بريزيم. تنها پرواز هاى مدارى و بين سياره اى برنامه ما را پيش مى برند.» باز آلدرين فضا نورد پيشين كه با نيل آرمسترانگ براى نخستين بار روى ماه راه رفتند با مديرعامل شركت مزبور هم عقيده است و مى گويد: «من كاملاً پرواز هاى بى خطر زيرمدارى را ستايش و تشويق مى كنم. علاقه فراوان براى رفتن به فضا در كار است ولى آيا بالا رفتن كوتاه مدت به ۱۰۰ كيلومترى زمين واقعاً سفر به فضا است. براى گردشگرى فضايى واقعى بايد براى چند بار مدار را دور زد.» تا دست يافتن به اين هدف هنوز در آغاز كاريم. همين مديرعامل مى گويد: «در نپتون كه از اقيانوس پرتاب مى شود گردشگران در محفظه اى كه در طبقه هاى بالاى موشك قرار دارد به مدار سفر مى كنند و در همين محفظه به زمين برمى گردند.» همين كه به مدار رسيدند به درون بخش جادار پرتاب كننده اتاقك مى روند كه از مواد پرتابى آن (مثل اكسيژن مايع بى بو و گاز طبيعى)، تخليه شده و با لوازم سرگرمى گردشگران بازسازى شده است. گردش مدارى، يك هفته طول مى كشد و سپس گردشگران به محفظه برمى گردند تا در آب فرود آيند. او مى گويد: «پرواز مدارى، مرخصى تفننى نخواهد بود بلكه ماجراى كاملاً دشوارى است و براى كسانى كه از عهده سختگيرى هاى جسمى و روانى فضايى برنمى آيند، مناسب نيست.»
وى در ادامه مى گويد خدمات مسافرى غيرنظامى تنها شروع كار است: «در نظر داريم كه ايستگاه فضايى براى مسافرت بسازيم.» هدف درازمدت وى شبكه ترابرى بين زمين و ماه است. او گفته است: «به ياد بياوريد كه ماه تنها سه روز از ما دور است. چگونه نخواهيم كه به آنجا برويم؟» سازنده بالارو همچنين در نظر دارد فضاپيمايى براى مدار كامل بسازد كه نامش تاكسى فضايى خواهد بود و سرانجام، طرح اتوبوس فضايى با گنجايش ۵۰ نفر را خواهد ساخت.
• رويا زنده است
راه پيش رو خطر دارد و ممكن است ناموفق باشد ولى مديرعامل شركت كشتى فضايى يك مى گويد: «اگر فكر ترك زمين را از سر بيرون كنيم طبعاً تمدن خود را به پيش نخواهيم برد.» با گردشگرى فضا، همه مى توانيم امكان پيش رفتن داشته باشيم و در طول زندگى از اين سوارى لذت ببريم.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 17 بهمن 1391  4:24 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:نجوم و اختر شناسی



تغییرات فصلی صورتهای فلکی

اگر در شب پر ستاره در فضای آزاد قرار بگیرید متوجه خواهید شد که ستارگان تغییر مکان می‌دهند. اگر به مدت چند دققه به ستاره یا گروه ستارگان خاصی از نزدیک ستون یا ساختمان بلندی نگاه کنید متوجه این حرکت خواهید شد. در طی مشاهده‌ای طولانی‌تر متوجه خواهید شد که ... که برخی از ستارگان مثل خورشید و ماه ظاهرا در شرق طلوع کرده و به تدریج در آسمان بالا می‌آیند و پس از طی پهنه آسمان در افق غربی غروب می‌کنند.
اگر در نیمکره شمالی به دقت بسوی شمال و در نیمکره جنوبی بسوی جنوب نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که بعضی از ستارگان غروب یا طلوع نمی‌کنند، بلکه در طول تمام شب آسمان را دور می‌زنند. اینها را ستارگان "گرد قطبی" می‌نامند، زیرا ظاهرا حول دو محور موسوم به قطبهای سماوی شمال و جنوب در آسمان گردش می‌کنند. اینکه چه ستارگانی (ستارگان گرد قطبی) در تمام طول شب قابل رؤیت هستند به محل رصد بستگی دارد، برای مثال با نگاه به آسمان از آمریمای شمالی یا اروپا خواهیم دید که صورت فلکی دب اکبر ، آسمان شمالی را بطور پیوسته دور می‌زند و هرگز پایینتر از افق قرار نمی‌گیرد؛ بنابراین صورت فلکی مزبور از نوع گرد قطبی است.
مشاهده باز هم بیشتر نشان می‌دهد که همه ستارگان حول محورهای نامرئی گردش می‌کنند. ارتفاع یا فرازی که این محروهای نامرئی در آن قرار دارند به موقعیت ناظر در سطح زمین بستگی دارد. مثلا در مورد فردی که از نیویورک رصد می‌کند، محور نامرئی (قطب سماوی شمالی) تقریبا در نقطه وسط فاصله بین افق شمالی و بالای سر او قرار می‌گیرد. پیدا کردن این محور نامرئی در نیمکره شمالی نسبتا آسان است، زیرا خوشبختانه ستاره قطبی (ستاره جدی) خیلی نزدیک به آن قرار دارد.
البته هنگام شب وقتی به آسمان خیره می‌شوید باید بخاطر داشته باشید که: در این کره هر ستاره نیست که گردش می‌کند، بلکه بخاطر یک بار چرخش زمین حول محورش در هر 24 ساعت ، چنین به نظر می‌رسد که گویی در این مدت ستاره یک بار گردش کرده است.
صرف نظر از اینها ، رصد در طی دو شب متوالی نشان می‌دهد هر ستاره 4 دقیقه زودتر از شب قبل از طلوع می‌کند. با نظاره کردن مداوم ستارگان طی هفته‌ها و ماهها آشکار می‌شود که تمام کره هر ستاره ظاهرا بطور کامل آسمان را دور می‌زند. این تغییر مکان تدریجی از آنچه که طی 24 ساعت ملاحظه می‌کنیم کاملا متمایز است و به این دلیل رخ می‌دهد که زمین نه فقط حول محور خود بلکه در طی یک سال به دور خورشید نیز گردش می‌کند. این امر دلیل تغییرات فصلی صورتهای فلکی است. با رجوع به نقشه‌های آسمان می‌بینیم که در یک زمان معین صورتهای فلکی مربوط به شمال ، جنوب ، شرق و یا غرب در هر یک از فصلهای سال متفاوت هستند.
صورتهای فلکی
ستارگان در آسمان شب بصورت نقشها یا گروههایی دیده می‌شوند که صورتهای فلکی نام دارند. هیچ کس نمی‌داند چه شخصی برای اولن بار نقشهای ستاره‌ای را برای تشکیل صورتهای فلکی تنظیم کرد. مواردی را که می‌دانیم به 4000 سال قبل ، یعنی به دوران بابلیان مربوط می‌شود. حدود 280 سال قبل از میلاد ، یک شاعر یونانی به نام آراتوس سولی درباره صورتهای فلکی اشعاری سروده است و این اشعار قدیمیترین توصیف موجود از آنهاست. نخستین تصاویر صورتهای فلکی نیز روی مجسمه‌ای رومی حک شده است که به "کرخ آتلانت فارنس" مشهور است و اکنون در موزه‌ای در ناپل نگهداری می‌شود. مجسمه نشان می‌دهد که اطلس (شخصیت اسطوره‌ای) به سطح کره‌ای که بر بالای سر اوست که در آن زمان یونانیها می‌شناختند، نقش بسته است. پنج صورت فلکی دیگر در اثر تحولات زمان از آن محو شده است.
چینیها و مصریان باستان نیز برای صورتهای فلکی و همچنینی برای ستارگان درخشان منفرد مثل شعرای یمانی ، تصاویری داشتند. تصاویر مصریان روی جهان نمای مسطح "دندرا" که اکنون در موزه پاریس قرار دارد، ثبت شده است. تصاویر چینیها و مصریها با تصاویر یونانیها کاملا فرق دارد. فقط معدودی از تصاویر مصریها قابل تشخیص هستند، زیرا بعدها هنرمندان مصری در نمونه سازی از تصاویر خیلی قدیمی که الآن موجود نیستند، دچار اشتباه شده‌اند.
صورتهای فلکی راهنما (قراول)
انسانهایی که در نیمکره شمالی زندگی می‌کنند، نسبت به آنها که در نیمکره جنوبی هستند خوش شانس‌ترند، زیرا صورتهای فلکی بسیاری در آسمان نیمکره شمالی وجود دارند که اشکال کاملا متمایزی داشته و باز شناخت آنها آسان است. وقتی این صورتهای فلکی قابل تشخیص شدند محل صورتهای فلکی دیگر نزدیک به آنها نیز وضوح کمتری دارند، به آسانی کشف می‌گردد.
ستارگان دب اکبر
شاخص‌ترین صورت فلکی آسمان شمالی ، دب اکبر (خرس بزرگ) نام دارد. تمشاگران اولیه آسمان تصورات روشن و زنده‌ای داشتند و به همه صورتهای فلکی ، از جمله صورتهای فلکی منطقة البروج اسامی حیوانات ، اشیای مشهور و یا اسامی شخصیتهای اسطوره‌ای را داده بودند. در واقع ، صورت فلکی خرس بزرگ جز دم آن ، زیاد شبیه به خرس نیست.
نحوه یافتن دب اکبر
برای یافتن این صورت فلکی ابتدا جای آن را در نقشه ستارگان پیدا کنید و سپس در یک شب بدون مهتاب و با هوای صاف آن را در آسمان جستجو کنید. ابتدا بگذارید چشمانتان به تاریکی عادت کند. این کار سه یا چهار دقیقه طول می‌کشد. رو به شمال بایستید و با توجه به آن وقت شب از سال به دقت هفت ستاره‌ای را که آن صورت فلکی از آنها تشکیل شده است، جستجو کنید. در پاییز ، در اوایل شب ، دب اکبر در پایین افق قرار می‌گیرد و مثل دیگ بزرگی به نظر می‌رسد که دارای دسته‌ای خمیده است. ولی در بهار این صورت فلکی در بالای سر بهصورت وارونه قرار می‌گیرد و تشخیص شکل آن تا اندازه‌ای دشوار می‌شود. در واقع دیگر این صورت فلکی بصورت کج قرار می‌گیرد.
در این صورت فلکی دو ستاره که نسبت به دسته "دیگ" از بقیه دورترند "قراولان" نامیده می‌شوند، زیرا اگر خط واصل بین آنها را تا پنج برابر امتداد دهیم به ستاره قطبی (جدی) خواهیم رسید. هرگاه توانستید صورت فلکی دب اکبر را تشخیص دهید و از حرکتهای فصلی آن آگاه شوید، آنگاه خواهید توانست در شب جهت شمال را به درستی تعیین کنید. ولی بخاطر داشته باشید که در داخل و یا حومه شهرها ، نور چراغها و هوای دود آلود ، مانع دیدن ستارگان کم نور می‌شود و فقط رؤیت ستارگانی ممکن می‌گردد که صورتهای فلکی پرنورتری را تشکیل می‌دهند.
ستاره قطبی
با شروع از صورت فلکی دب اکبر همراه با استفاده از نقشه ستارگان ، جای صورتهای فلکی دیگر را تشخیص داد. در آسمان شبهای زمستان با ایستادن رو به جنوب ، صورت فلکی جبار (شکارچی) یکی از صورتهای فلکی است که محل آن را می‌توان به آسانترین وجه پیدا کرد. سه ستاره‌ای که "بند شمشیر جبار" را تشکیل می‌دهند در جهت شرق و رو به پایین ، به سمت ستاره شعرای یمانی که درخشانترین ستاره در آسمان است، قراول رفته‌اند.
رصد صورتهای فلکی
جبار (شکارچی) ، صورت فلکی بسیار جالبی است که پر از اجرام قابل رؤیت با چشم غیر مسلح است. ستاره یدالجوزا که "شانه راست جبار" را تشکیل می‌دهد، یک ستاره سرخ بسیار شاخص از نوع ستارگانی است که به "غول سرخ" مشهورند. این ستاره از لحاظ درخشندگی در آسمان در مرتبه دوزادهم قرار دارد. اندازه آن خیلی بزرگتر از خورشید است. قطر این ستاره سه برابر قطر خورشید است. همچنین یدالجوزا ستاره متغیری است و درخشندگی آن بین قدرهای 0.3 و 1.1 تغییر می‌کند. ستاره درخشان دیگری که همان رنگ رخ یدالجوزا را دارد، الدبران است که در صورت فلکی مجاور یعنی ثور قرار دارد.
ستاره رجل الجوزا بر عکس یدالجوزا و الدبران ستاره‌ای بسیار داغ و با رنگ سفید مایل به آبی است یکی از گوهرهای واقعی آسمان ، سحابی بزرگ است، که در صورت فلکی جبار و درست در زیر سه تاره واقع در کمربند آن قرار دارد. با چشم غیر مسلح این سحابی مانند یک لکه غبار تیره‌ای دیده می‌شود، ولی از میان دوربین بطور واضح و بصورت ابر سبز رنگی قابل رؤیت است. این سحابی جزء کهکشان راه شیری است و منطقه‌ای است که ستارگان جدید در آن تولد می‌یابند.
جرم دیگری که با چشم غیر مسلح که بصورت لک غبار تیره دیده می‌شود و در صورت فلکی امراة المسلسه قرار دارد. این جرم یکی از نزدیکترین کهکشانها به کهکشان راه شیری است و بیش از دو میلیون سال نوری با ما فاصله دارد. وقتی در فضای آزاد به این اجرام نگاه کنید به زودی در خواهید یافت که با اندکی خیره شدن به یک طرف آنها رؤیت بهتری ممکن می‌گردد. علت آن است که کناره‌های مردمک چشم در مقایسه با وسط آن ، نسبت به نور ضعیف حساسترند.
اسامی ستارگان
بیشتر ستارگان نیز مانند صورتهای فلکی نامگذاری شده‌اند. اکثر این نامگذاریها توسط یونانیها و اعراب انجام شده است. گر چه ستاره شناسان هنوز هم از این اسامی استفاده می‌کنند، ولی در عمل ترجیح می‌دهند از یک روش علمی که در سال 1603 توسط یوهان بایر (1625-1572) ستاره شناس آلمانی ابداع شد، استفاده کنند. بایر ستارگان هر صورت فلکی را با شروع از درخشانترین آنها ، با حروف یونانی: α (آلفا) ، β (بتا) ، γ (گاما) و غیره نامگذاری کرد. در این روش شعرای یمانی ، آلفای دب اکبر ، یدالجوز ، آلفای جبار و ستاره رجل ، بتای جبار تلقی می‌شود. البته الفبای زبان یونانی محدود است و برای ستارگان زیادی که کشف شده ، ستاره شناسان روشهای دیگری را برای نامگذاری ابداع کرده‌اند.

www.roshd.ir

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 17 بهمن 1391  4:24 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:نجوم و اختر شناسی


مشتری پنجمین سیاره در منظومه شمسی

وقتی از زمین رصد می کنیم، این سیاره نورانی تر از بیشتر ستاره ها دیده می شود. معمولا پس از سیاره ونوس، مشتری دومین سیاره درخشان در آسمان است.
مشتری پنجمین سیاره در منظومه شمسی می باشد. میانگین فاصله آن از خورشید معادل 778.570.000 کیلومتر یعنی بیش از پنج برابر فاصله زمین تا خورشید است. ستاره شناسان باستان این سیاره را به یاد پادشاه خدایان رومی، ژوپیتر نامیدند.
ستاره شناسان این سیاره را از طریق تلسکوپ های مستقر بر روی سیاره زمین و ماهواره های حول زمین مطالعه می کنند. به علاوه ایالات متحده 6 سفینه تحقیقاتی بدون سرنشین را به سوی مشتری ارسال کرده است.
ستاره شناسان در جولای 1994 شاهد رویداد منحصر به فردی در این سیاره بودند. برخورد 21 تکه از شهاب سنگ شومیکر-لوی 9 (Shoemaker-Levy 9) که به اتمسفر مشتری برخورد کرد. این برخورد منجر به وقوع انفجارهای مهیب و پراکندگی مقدار بسیار زیادی گرد و خاک در منطقه ای با وسعت بیشتر از قطر کره زمین گردید.
ویژگی های فیزیکی مشتری
مشتری یک گوی غول پیکر از گاز، مایع و مقدار بسیار ناچیزی سطح جامد می باشد. سطح این سیاره ترکیبی است از ابرهای متراکم و غلیظ قرمز، قهوه ای، زرد و سفید رنگ. این ابرها در مناطقی با رنگ روشن به نام حوزه و مناطقی با رنگ تیره به نام کمربند به شکل موازی با استوا به طور منظم دور سیاره چرخیده شده اند.
مدار و گردش
مشتری در مداری بیضی شکل به دور خورشید گردش می کند. یک دور کامل مشتری به دور خورشید معادل 4333 روز زمینی و یا تقریبا 12 سال زمینی می باشد.
مشتری علاوه بر گردش به دور خورشید، حول محور طولی خود نیز گردش می کند. زاویه این محور حدود 3 درجه می باشد.
مشتری سریع تر از دیگر سیارات به دور خود می چرخد. یک روز در مشتری معادل 9 ساعت و 56 دقیقه می باشد. دانشمندان نمی توانند سرعت گردش درون این غول گازی را به طور مستقیم اندازه گیری کنند. آنها نخست میانگین سرعت ابرهای قابل رویت این سیاره را محاسبه کردند.
مشتری امواج رادیویی از خود متساطع می کند که توسط تلسکوپ های مستقر در زمین نیز قابل ردیابی می باشد. دانشمندان با مطالعه این امواج سرعت گردش سیاره را محاسبه نمودند. قدرت این امواج طی یک الگوی ثابت که در هر 9 ساعت و 56 دقیقه تکرار می شود، تغییر می کند.
سرعت زیاد گردش مشتری باعث برآمدگی این سیاره در استوا و مسطح شدن قطبها گردیده است. قطر استوایی این سیاره 7 درصد بیش از قطر قطبی آن است.
جرم و چگالی
مشتری از دیگر سیارات منظومه شمسی سنگین تر است. جرم آن 318 بار بیشتر از جرم زمین می باشد. اگرچه این سیاره جرم زیادی دارد اما چگالی آن نسبتا کم است. میانگین چگالی این سیاره 33/1 گرم در هر سانتیمتر مکعب است یعنی اندکی بیش از چگالی آب.
چگالی مشتری 4/1 برابر چگالی زمین می باشد. به خاطر کم بودن چگالی این سیاره، ستاره شناسان بر این باورند که عناصر عمده این سیاره هیدروژن و هلیوم می باشند. از این رو این سیاره بیشتر به خورشید شبیه است تا به سیاره ای نظیر زمین.
هسته مشتری باید از عناصر سنگینی تشکیل شده باشد. احتمالا ترکیب بندی این عناصر نظیر ترکیب بندی عناصر هسته زمین است اما 20 تا 30 برابر سنگین تر.
نیروی جاذبه سطح مشتری 4/2 برابر جاذبه زمین است. به این ترتیب جسمی که در روی زمین 100 کیلوگرم است بر روی مشتری 240 کیلوگرم وزن خواهد داشت.
اتمسفر مشتری ترکیبی است از حدود 86 درصد هیدروژن، 14 درصد هلیوم و مقادیر کمی متان، بخار آمونیاک، آب، هیدروکربور اشباع نشده، اتان، ژرمانیوم و مونوکساید کربن. درصد هیدروژن یاد شده بر اساس تعداد مولکولهای این عنصر است نه بر اساس جرم کلی آن. دانشمندان این مقادیر را به کمک اندازه گیریهای تلسکوپی و اطلاعات سفینه ها محاسبه و به دست آورده اند.
این عناصر شیمیایی لایه های رنگارنگی از ابرها را در ارتفاعات مختلف شکل داده اند. بالا ترین لایه سفید رنگ از کریستالهای بخار آمونیاک یخ زده به وجود آمده است. لایه های پایین تر و تیره رنگ تر ابرها مناطق کمربندها را تشکیل داده اند. در پایین ترین لایه قابل رویت، ابرهای آبی رنگی وجود دارند. ستاره شناسان انتظار دارند که در عمق 70کیلومتری پایین تر از ابرهای آمونیاک، ابرهای آب را تشخیص دهند. البته تا کنون این ابرها در هیچ لایه ای کشف نشده اند.
بارزترین ویژگی سطح سیاره مشتری، یک نقطه قرمز بزرگ است. این نقطه حجم زیادی از گاز در حال دوران می باشد و شبیه به گردبادهای زمینیست. بزرگترین قطر این نقطه سه برابر قطر زمین طول دارد. رنگ این نقطه بین آجری و قهوه ای روشن در تغییر است. به ندرت این نقطه به طور کلی محو می شود. احتمالا وجود سولفور و فسفر در کریستالهای آمونیاک منجر به ایجاد چنین رنگی در این نقطه می گردد.
گوشه این نقطه عظیم الجثه با سرعتی معادل 360 کیلومتر در ساعت در حرکت است. فاصله این نقطه نسبت به استوا ثابت است ولی به آرامی به سمت غرب و شرق حرکت می کند.
حوزه ها، کمربندها و نقطه بزرگ قرمز نسبت به سیستم های چرخه ای زمین بسیار ثابت تر می باشند. از زمانیکه دانشمندان شروع به استفاده از تلسکوپ برای رصد آسمان کرده اند، ویژگی های مذکور تغییر ابعاد و رنگ داشته اند اما همچنان الگوی کلی خود را ثابت نگه داشته اند.
دما
دما در بالای ابرهای مشتری 145- درجه سانتیگراد است. اندازه گیریهایی که توسط دستگاههای اندازه گیری خاص به عمل آمده اند نشان می دهند که دمای این سیاره در زیر ابرها افزایش می یابد. دما در اعماق و در جاییکه فشار اتمسفر به حدود 10 برابر فشار جوی زمین می رسد، 21 درجه سانتیگراد یعنی دمای معمولی یک اتاق بر روی زمین است. این همان جائیست که می تواند گونه های زیستی احتمالی در سیاره غول پیکر مشتری را در خود جای دهد.
اگر گونه ای زیستی در این سیاره وجود داشته باشد باید گونه ای هوازی باشد چون در مشتری از سطح جامد خبری نیست. دانشمندان تا کنون هیچ نشانی از حیات در این سیاره نیز یافت نکرده اند.
نزدیک هسته، دما به شدت بالا می رود. دمای هسته مشتری حدود 24000 درجه سانتیگراد یعنی داغتر از سطح خورشید است!.
مشتری از زمانیکه تبدیل به سیاره شد تا کنون همچنان در حال از دست دادن گرما می باشد.
بیشتر ستاره شناسان معتقدند که خورشید، سیارات و همه اجرام موجود در منظومه شمسی از یک سحابی در حال گردش شکل گرفته اند.گرانش گازها و ذرات باعث متصل شدن و تبدیل آنها به ابرهای غلیظ و تکه هایی از مواد گردید. در حدود 6/4 بیلیون سال پیش، این مواد با یکدیگر فشرده شدند تا اجرام گوناگون منظومه شمسی شکل گیرد. فشار این مواد گرما تولید کرد.
مشتری نیز خارج از این بازی نبود. هنگامیکه این سیاره شکل می گرفت، در اثر فشار زیاد، به قدری حرارت تولید شد که حتی امروزه پرتوهای حرارتی که این سیاره به فضا متساطع می کند، دو برابر مقدار گرمائیست که از خورشید دریافت می نماید.
میدان مغناطیسی
مانند سیاره زمین و بسیاری از سیارات، مشتری نیز مانند یک آهن ربای غول آسا کار می کند. نیروی مغناطیسی آن، میدان مغناطیسی بزرگی پیرامون این سیاره ایجاد نموده است. قدرت این میدان 14برابر قدرت میدان مغناطیسی زمین است.
بدون در نظر گرفتن قدرت میادین مغناطیسی لکه های خورشیدی، میدان مغناطیسی مشتری در منظومه شمسی قویترین می باشد.
دانشمندان هنوز به درستی دلیل پیدایش میدان مغناطیسی سیارات را نمی دانند. معتبرترین دلیل آن تا کنون حرکت ذرات باردار در مرکز سیارات می باشد.
اندازه بزرگ مشتری و حرکت سریع آن منجر به این شده است که میدان مغناطیسی این سیاره از زمین قوی تر باشد.
میدان مغناطیسی مشتری ذراتی چون الکترونها، پروتونها و دیگر ذرات بارداری را که در پرتوهای اطراف این سیاره وجود دارند به دام می اندازد. این ذرات به قدری قوی می باشند که می توانند به تجهیزات سفینه های تحقیقاتی اطراف این سیاره آسیب وارد نمایند.
در منطقه ای از فضا به نام مگنتوسفر، میدان مغناطیسی مشتری مانند یک سپر عمل می کند. این سپر سیاره را از بادهای خورشیدی، جریان مداومی از ذرات باردار، حفظ می نماید. بیشتر این ذرات الکترونها و پروتونهایی هستند که با سرعتی معادل 500 کیلومتر در ثانیه در حرکتند.
ذراتی که در دام میدان مغناطیسی مشتری می افتند، وارد مگنتوسفر و نزدیک قطبهای میدان مغناطیسی می شوند. در قسمتی از سیاره که پشت به خورشید است، مگنتوسفر به اندازه زیادی به سمت بیرون سیاره دچار کشیدگی می شود و اصطلاحا دم مغناطیسی را که حدود 700 میلیون کیلومتر طول دارد، تشکیل می دهد.
امواج رادیویی که از مشتری متساطع می شوند در دو شکل به تلسکوپهای رادیویی مستقر در زمین می رسند. انرژی رادیویی منقطع و پرتوهای متوالی. زمانیکه آیو (Io) ، نزدیکترین قمر مشتری از منطقه ای مشخص در میدان مغناطیسی این سیاره عبور می کند، امواج دریافتی توسط تلسکوپها به صورت پرتوهای رادیویی قدرتمند منقطعی می باشد.
اقمار
مشتری 16 قمر با قطرهایی حداقل معادل 10 کیلومتر دارد. این سیاره همچنین دارای تعداد زیادی قمر کوچکتر می باشد. چهار قمر از بزرگترین اقمار مشتری به ترتیب فاصله از این سیاره عبارتند از آیو، اروپا، گانیمد (Ganymede) و کالیستو (Callisto). به این چهار قمر، اقمار گالیله ای می گویند. گالیله ستاره شناس ایتالیایی در سال 1610 به کمک یک تلسکوپ بدوی ساده توانست این چهار قمر را کشف نماید.
آیو آتشفشانهای فعال زیادی دارد که گازهایی شامل سولفور را به سطح این قمر می رانند. سطح زرد – نارنجی رنگ آیو احتمالا شامل مقادیر زیادی رسوب سولفور جامد است. اروپا با قطری معادل 3130 کیلومتر عنوان کوچکترین قمر گالیله ای را به خود اختصاص داده است. سطح اروپا مسطح، دارای شکاف و یخی می باشد.
بزرگترین قمر گالیله ای گانیمد، با قطری معادل 5268 کیلومتر است. گانیمد از سیاره عطارد بزرگتر است. کالیستو با قطر 4806 کیلومتر تنها کمی از عطارد کوچکتر است. به نظر می رسد که گانیمد و کالیستو دارای یخ و برخی مواد سنگی باشند. این دو قمر چاله های زیادی دارند.
بقیه اقمار مشتری از اقمار گالیله ای بسیار کوچکترند. آمالتیا (Amalthea) و هیمالیا بزرگترین اقمار غیر گالیله ای مشتری به حساب می آیند. بزرگترین قطر قمر سیب زمینی شکل آمالتیا تنها 262 کیلومتر است. قطر هیمالیا 170 کیلومتر است. بیشتر این اقمار توسط ستاره شناسان با تلسکوپ های بسیار بزرگ در روی زمین کشف شده اند.
حلقه ها
مشتری سه حلقه به دور استوای خود دارد. البته این حلقه ها نسبت به حلقه های زحل بسیار محو به نظر می رسند. این حلقه ها از ذرات غبار تشکیل شده اند. حلقه اصلی 30کیلومتر ضخامت و 6400 کیلومتر عرض دارد. این حلقه در درون مدار آمالتیا قرار گرفته است.
در مارس 1993، ستاره شناسان اوگن شومیکر (Eugene Shoemaker)، کارولین شومیکر (Carolyn Shoemaker) و دیوید لوی (David H. Levy) سنگی را نزدیک مشتری کشف کردند. سنگی که بعدها شومیکر-لوی 9 نام گرفت، احتمالا یک بار به دور خورشید چرخیده و سپس توسط گرانش سیاره مشتری به سمت این سیاره کشیده شده است.
زمانیکه این سنگ کشف شد، خرد و 21 تکه شده بود. احتمالا تکه تکه شدن آن به هنگام نزدیک شدن به مشتری رخ داده بود. محاسبات صورت گرفته بر اساس مکان سنگ و شتاب آن نشان داد که در جولای 1994 این تکه ها با مشتری برخورد خواهند نمود. دانشمندان امیدوار بودند که با مشاهده این برخورد نکات جدید زیادی در مورد برخورد سنگهای آسمانی با سیارات به دست آورند. همه ستاره شناسان در تاریخ پیش بینی شده تلسکوپ های خود را به سمت این سیاره نشانه گرفتند. حتی تلسکوپ قدرتمند هابل که در مدار زمین قرار دارد نیز به سمت این سیاره قرار گرفت همینور سفینه کنترل از راه دور گالیلو که در مسیر خود به سمت مشتری قرار داشت. همگی منتظر رصد صحنه برخورد بودند.
تکه سنگها در منطقه ای که پشت به زمین و تلسکوپ هابل بود با سیاره برخورد کردند. البته کمتر از نیم ساعت به دلیل گردش وضعی مشتری محل اصابت قابل رصد بود. دانشمندان قطر بزرگترین تکه سنگ را بین 5/0 تا 4 کیلومتر تخمین زدند. این برخورد به طور مستقیم توسط گالیلو که 240 میلیون کیلومتر با مشتری فاصله داشت قابل رویت بود اما ایرادی که به بخشهای خاصی از تجهیزات این سفینه وارد آمد توانایی آن در ضبط و ارسال اطلاعات را به شدت کاهش داد.
این برخورد احتمالا به دلیل فشار زیاد، حرارت و پخش شدن سریع گازهای اتمسفر، منجر به وقوع انفجارهای بزرگی شد. این انفجارها ذرات غبار را در منطقه ای وسیع، بزرگتر از قطر کره زمین، پراکنده ساخت. این ذرات به تدریج در منطقه ای تیره و کدر از مواد پخش شدند و برای ماهها در بالای اتمسفر مشتری باقی ماندند.
اگر چنین برخوردی با زمین ایجاد می شد، غباری را ایجاد می نمود که می توانست جو را سرد و زمین را برای مدتها تاریک کند. به این صورت نسل بیشتر گونه های زیستی موجود در زمین از جمله انسانها و حیوانات منقرض می شد.
پرواز به مشتری
ایالات متحده تا کنون 6 سفینه را به سوی این سیاره ارسال نموده است: 1) پایونیر10، 2) پایونیر-زحل، 3) ویجر1 (Voyager)، 4) ویجر2، 5) یولیسس (Ulysses)، 6) گالیلو.
پایونیر 10 در سال 1972 ارسال شد و در تاریخ 3 دسامبر 1973 در فاصله 130000کیلومتری مشتری قرار گرفت. این سفینه تاثیر شدید کمربند پرتوهای مشتری بر روی سفینه ها را نشان داد. این سفینه همچنین وجود مقدار زیادی هیدروژن و هلیوم در جو این سیاره را گزارش نمود. به علاوه این سفینه مگنتوسفر عظیم این سیاره را کشف کرد.
پایونیر-زحل در دسامبر 1974 در فاصله 43.000 کیلومتری از این سیاره قرار گرفت. این سفینه تصاویری را در فاصله کم از مناطق قطبی سیاره تهیه کرد و اطلاعاتی درباره نقطه قرمز، میدان مغناطیسی و دمای اتمسفر مشتری جمع آوری نمود.
ویجر 1 و 2 به ترتیب در مارس و جولای 1979 نزدیک مشتری قرار گرفتند. این دو سفینه تجهیزات بسیار دقیق تری را با خود حمل می کردند و اطلاعات بیشتری را نیز به زمین ارسال نمودند. ستاره شناسان توانستند به کمک تصاویر تهیه شده توسط این دو سفینه اولین نقشه دقیق از اقمار گالیله ای را تهیه کنند. ویجرها همچنین توانستند آتشفشانهای سولفوری آیو، وقوع رعد و برق در ابر های مشتری و الگوی گردش ابرها را کشف نمایند.
یولیسس در اکتبر 1990 ارسال و در فوریه 1992 از کنار مشتری عبور نمود. آژانس فضایی اروپا این سفینه را بیشتر به منظور مطالعه مناطق قطبی خورشید ساخته بود. دانشمندان از نیروی فراوان گرانش مشتری استفاده کردند تا بتوانند این سفینه را در مدار درست خود برای مطالعه قطبهای خورشید قرار دهند. هنگامیکه یولیسس از کنار مشتری عبور نمود، اطلاعاتی را جمع آوری نمود که ثابت می کرد تاثیر بادهای خورشیدی بر روی مگنتوسفر این سیاره بسیار بیش از آن است که قبلا تصور می شده است.
گالیلو سفر طولانی خود را از اکتبر 1989 آغاز کرد. این سفینه در جولای 1995 کاوشگری را رها کرد. در دسامبر 1995 کاوشگر وارد اتمسفر مشتری شد، به درون آن نفوذ کرد و اندازه گیری مقدار آب و دیگر مواد شیمیایی در اتمسفر سیاره را آغاز نمود. در دسامبر 1995، گالیله به مداری حول مشتری پیوست. در طی سالها، این سفینه اتمسفر مشتری را تحت نظر گرفت و به مشاهده اقمار گالیله ای آن پرداخت.
ماموریت گالیلو یکبار در سال 1997 و بار دیگر در سال 1999 تمدید شد. در نهایت سوخت این سفینه به پایان رسید و مدیران پروژه در سال 2003 برای جلوگیری از برخورد سفینه با قمر اروپا، گالیلو را در درون مشتری منهدم کردند. مشاهدات گالیلو از قمر اروپا وجود احتمالی اقیانوسی در زیر سطح و وجود احتمالی حیات در این قمر را نشان می دهند.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 17 بهمن 1391  4:25 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:نجوم و اختر شناسی


ایجاد سیاه چاله ی مصنوعی در اصل، نظريه پرداران زماني مطالعات خودشان را بر روي سياه چاله ها متمركز كردند كه مي خواستند نظريه نسبيت عام انيشتين (كه بيان مي كرد كه چگونه جرم ناشي از اشيا از خميدگي فضا-زمان ناشي مي شود) را قبول كنند. پس از آن در سال 1974 فيزيكدان دانشكاه كمبريج، استفن هاوكينگ بر پايه كار ياكوب بكنشتينJacob Bekenstein نشان داد كه مكانيك كوانتومي را بايد با نسبيت عام پيوند دهيم.
هاوكينگ پيشنهاد داد كه لبه ي منطقه اي كه ديگر نور هم نمي تواند از آن بگذرد-افق رويداد- خودش مي بايستي ذراتي مانند نوترينو يا فوتون را منتشر كند. در مكانيك كوانتومي، اصل عدم قطعيت هايزنبرگ به ذرات اجازه مي دهد كه از مناطق خلا در هر زماني خارج شوند، اگر چه معمولا خيلي سريع بعد از آن از بين مي روند. ولي اگر دو ذره يكي در منطقه افق رويداد و ديگري بيرون از آن باشد آن گاه ذره اي كه در داخل محدوده ي افق رويداد باشد توسط سياه چاله جذب خواهد شد و ديگري كه بيرون از محدوده است مي تواند به راحتي حركت كند. براي ناظر در اين حالت سياه چاله همانند يك جسم حرارتي و اين ذرات "تابش هاوكينگ" سياه چاله خواهند بود.
اين در نظريه و تئوري خوب عمل مي كند ولي در واقعيت و عملي، تابش هاي هاوكينگ خيلي ضعيف تر از آن هستند كه بتوان بر روي تابش هاي دراي نويز پس زمينه اي كيهانيCMB كه از زمان بيگ بنگ تا به حال به جا مانده اند آن ها را مشخص كرد.سياه چاله ها بسيار سرد هستند. حتي كوچك ترين سياه چاله ها، كه با توجه به هاوكينگ مي بايست گرم ترين دما را داشته باشند باز هم 8 برابر از CMB سردتر است.
به خاطر مواجه شدن با اين مشكلات فيزيكدانان اين تصميم را گرفتند تا يك سياه چاله ي گرم تر را در آزمايشگاه ها بسازند. مشخصا جمع آوري يك مقدار بسيار بزرگ گرانش در يك جا بسيار خطرناك است و غيرممكن است كه بتوان به آن نزديك شد.سياه چاله هاي مصنوعي را مي توانيم بر پايه سيستمي شبيه به حالتي كه خميدگي فضا-زمان توسط پارامتري ديگر كه از انتقال موج متاثر مي شود، بسازيم.
"ما نمي توانيم قوانين گرانشي را در محيط خودمان عوض كنيم."اين را Ulf Leonhardt در دانشگاه سنت آنريوز University of St Andrews در انگلستان به physicsworld.com گفت. "ولي ما مي توانيم پارامتر هاي متشابه در يك سيستم منقبض شده را عوض كنيم." گروه لئونارد در سنت آندريوز اولين گروهي هستند كه مي خواهند يك سياه چاله اي مصنوعي بسازند تا تابش هاوكينگ را بتوان به وسيله ي آن مشخص كرد.
فيزيك ماهي شكل !
ايده ي استفاده از سيستم هاي مشابه اولين بار توسط ويليام آنروWilliam Unruh در دانشگاه بريتيش كلمبيا در سال1981 مطرح شد. او تصور كرد كه يك ماهي بر خلاف جهت جريان آب قصد گريز از آبشاري را دارد كه ما در اين حالت آبشار را به عنوان سياه چاله فرض كرده ايم.و در يك منطقه نزديك به آبشار جريان آب آن قدر شدت مي يابد كه ديگر ماهي قدرت گريز را نخواهد داشت مانند يك افق رويداد. آنرو همچنين تصور كرد كه چه اتفاقي خواهد افتاد اگر موج هايي از طرف دريا به طرف دهانه ي رود روانه شوند.چون جريان در بالادست رود قوي تر مي شود، امواج فقط مي توانند تا يك جاي معيني بالا بيايند(برخلاف جهت جريان آب) و بعد برگشت مي خورند(در جهت جريان آب). در اين حالت رود به يك سفيدچاله تبديل مي شود و هيچ چيز نمي تواند به آن واردشود.
در آزمايش سنت آندريوز، كه از ضريب شكست يك فيبر نوري به عنوان ميدان گرانشي استفاده شد هم سياه و هم سفيد چاله را در بر مي گيرد. در اين جا ما به اين نكته بايد توجه كنيم كه سرعت نور در حالت عادي فقط به طول موج بستگي ندارد بلكه به ضريب شكست محيط هم بستگي دارد.
گروه كار خودشان را اين گونه آغاز كردند كه با فرستادن يك پالس نوري در فيبر نوري با استفاده از نتيجه اثر كر ضريب شكست محيط را اصلاح كردند. كم تر از يك ثانيه بعد آن ها يك نور آزمايشي را مي فرستند كه داراي طول موجي بلند است تا پالس نور را بگيرد. ولي با توجه به ضريب شكست اصلاح شده ي محيط اطراف پالس نوري، نور آزمايشي ما هميشه به اندازه ي كافي دچار كاهش سرعت مي شود تا مانع پيشي گرفتن از پالس نوري بشود-بنابراين پالس مانند يك سفيدچاله مي ماند. حال اگر گروه نور آزمايشي را از طرف مخالف بفرستد آن گاه نور آزمايشي به پالس نوري مي رسد ولي نمي تواند از آن عبور كند-بنابراين پالس نوري مانند يك سياه چاله مي شود
در حالي كه ما معتقديم كه تابش هاوكينگ توسط سياه چاله هاي گرانشي ايجاد مي شوند حداقل خواصي كه ما براي ايجاد آن در آزمايشگاهمان بدان نيازمنديم چيست؟
ريناد پارنتاني، دانشگاه پاريس-سودRenaud Parentani, University Paris-Sud
پشت افق رويداد
لئونارد و هم گروهانش ثابت كردند كه افق رويداد سياه و سفيد چاله هايمان را مي توانيم با مشخص كردن سرعت نور آزمايشيمان كه هيچ گاه بيش تر از سرعت پالس نوري نمي شود، تعيين كنيم. مهمم تر از آن، آن ها اين را هم محاسبه كردند كه بايد ممكن باشد كه ذرات تابش هاوكينگ ايجاد شده در دو طرف افق رويداد را با فيلتر كردن نور هاي باقي مانده در دو طرف فيبر، مشخص كنيم.
مشخص كردن تابش هاوكينگ به فيزيكدانان كمك خواهد كرد تا پلي ميان شكاف موجود بين نسبيت عام و مكانيك كوانتمي ايجاد كنند، دو نظريه اي كه هنوز كامل نشده است. همچنين اين آزمايش مي تواند به فيزيكدانان كمك كند تا راز هاي موجود در طول موج فوتون هاي تابشي از افق رويداد را بررسي كنند كه تصور مي شود كه از صفر شروع شود قبل از اين كه تقريبا بينهايت فشرده شود توسط گرانش.
با اين وجود، ريناد پارنتاني معتقد است كه ممكن است در مدل هاي آينده ي سيستم هاي گروهي ممكن است ما تابش يك افق رويداد را ببينيم. تابش ممكن نيست كه تمام ويژگي هايي را كه ما از يك تابش هاوكينگي كه توسط يك سياه چاله ي اخترفيزيكي انتظار داريم داشته باشد را دارا باشد. براي مثال فيبر نوري به خاطر تجزيه ي نور و پراكندگي داراي محدوديت هايي است يعني طول موج فوتون هاي توليد شده در افق رويداد خيلي فشرده نخواهند بود. پارنتي پرسيد "در حالي كه ما معتقديم كه تابش هاوكينگ توسط سياه چاله هاي گرانشي ايجاد مي شوند حداقل خواصي كه ما براي ايجاد آن در آزمايشگاهمان بدان نيازمنديم چيست؟". "جواب حتي در تئوري هم مشخص نيست. ولي اين آزمايشات به ما جسارت اين را مي دهد تا بر روي مسئله عميق تر توجه كنيم."

سایت سهند

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 17 بهمن 1391  4:25 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:نجوم و اختر شناسی


سیاره نپتون قطر نپتون در منطقه استوایی معادل 49.528 کیلومتر، تقریبا 4 برابر قطر زمین، است. این سیاره 17 برابر سیاره زمین وزن دارد اما چگالی آن از چگالی زمین کمتر است. نپتون 11 قمر و چندین حلقه دارد. نپتون در مداری بیضی شکل به دور خورشید در گردش است. میانگین فاصله آن از خورشید حدود 4.495.060.000 کیلومتر می باشد. یکسال در این سیاره معادل 165 سال زمینیست. نپتون علاوه بر گردش مداری دارای گردش وضعی حول محور فرضی عمودی خود نیز می باشد. زاویه انحراف محور این سیاره 28 درجه است. یک دور گردش وضعی این سیاره در مدت زمان 16 ساعت و 7 دقیقه انجام می گیرد. سطح و اتمسفر
دانشمندان بر این باورند که این سیاره به طور کامل از هیدروژن، هلیوم و سیلیکات ساخته شده است. سیلیکاتها مواد معدنی هستند که بیشتر پوسته سنگی زمین را تشکیل می دهند گو اینکه در نپتون اثری از سطح جامد دیده نمی شود. ابرهایی ضخیم سطح این سیاره را پوشش داده اند. درون این سیاره با قسمتی از گازهای به شدت فشرده شروع می شود. اطراف این هسته مرکزی را لایه ای از گازهایی که به شکل مایع در آمده اند احاطه می کند.
انحراف زاویه محور نپتون باعث به وجود آمدن فصول در این سیاره شده است.
نپتون با لایه ای ضخیم از ابرهایی که به سرعت در حال حرکتند پوشیده شده است. وزش باد، حرکت این ابرها را به 1100 کیلومتر در ساعت می رساند. ابرهایی که در فاصله دورتری از سطح سیاره قرار دارند عمدتا متان یخ زده می باشند. دانشمندان معتقدند که ابرهای تیره تر نپتون که در زیر ابرهای متان قرار گرفته اند سولفات هیدروژنند.
در سال 1989، سفینه ویجر 2 منطقه تیره ای را در نپتون پیدا کرد. این لکه به دلیل وجود توده های گازی که با سرعت بسیار فراوان در حال گردش بودند، ظاهر شده بود. این منطقه نقطه سیاه بزرگ نام گرفت و شبیه نقطه قرمز بزرگ در مشتری بود. اما در سال 1994، تلسکوپ فضایی هابل نشان داد که این لکه از بین رفته است.
اقمار و حلقه ها
نپتون 11 قمر شناخته شده دارد. تریتون (Triton) بزرگترین قمر این سیاره 2705 کیلومتر قطر دارد و در فاصله 354.760کیلومتری سیاره قرار گرفته است. این جرم تنها قمر در منظومه شمسی است که برخلاف جهت حرکت سیاره مادرش در چرخش است. تریتون مداری دایره شکل دارد و در مدت 6 روز زمینی یک بار دور نپتون می چرخد. احتمالا تریتون زمانی دنباله دار بزرگی به دور خورشید بوده و در مقطعی این دنباله دار گرفتار گرانش نپتون شده است.
دانشمندان مدارکی کشف کرده اند که ثابت می کند گدازه های آتشفشانی که در گذشته در این قمر فوران کرده اند ترکیبی از آب و آمونیا بوده اند. این ترکیب امروزه به شکل یخ زده در سطح تریتون وجود دارد. دمای سطحی این قمر 235- درجه سانتیگراد است. در واقع سردترین جائیست که در کل منظومه شمسی وجود دارد. تعدادی آتشفشان در سطح تریتون فعال باقی مانده اند و کریستالهای یخ نیتروژن را تا ارتفاع 10 کیلومتری سطح این قمر به بیرون پرتاب می کنند.
نپتون سه حلقه واضح و یک حلقه مات دارد. همه این حلقه ها بسیار کدرتر از حلقه های زحلند. به نظر می رسد که این حلقه ها متشکل از ذرات غبارند. حلقه خارجی نپتون با بقیه حلقه های سیاره ای منظومه شمسی متفاوت است. این حلقه سه بخش منحنی دارد که از بقیه جاهای آن روشن تر و متراکم تر است . دانشمندان هنوز نمی دانند که چرا همه ذرات غبار به شکل یکنواخت در این حلقه پخش نشده است.
نپتون ابتدا در دل فرمولهای ریاضیات کشف شد. ستاره شناسان که تا قبل از آن فکر می کردند اورانوس آخرین سیاره منظومه شمسی است، متوجه شدند که اورانوس همیشه در جائیکه آنها پیش بینی می کردند نیست. نیروی گرانش سیاره ای ناشناخته بر روی اورانوس تاثیر می گذاشت.
در سال 1843، جان آدامز(John C. Adams)، یک ستاره شناس و ریاضیدان جوان، کار خود را برای کشف سیاره ناشناخته آغاز کرد. آدامز پیش بینی کرد که فاصله این سیاره از اورانوس 6/1 بیلیون کیلومتر است. او مطالعات دقیق خود را در سپتامبر 1845 به پایان رساند. آدامز نتیجه تحقیقات خود را برای سر جورج ایری (Sir George B. Airy)، ستاره شناس سلطنتی انگلستان ارسال کرد. با اینحال چون ایری نمی توانست این سیاره را در تلسکوپ ببیند، نتوانست به آدامز اعتماد کند.
در همین حال لوریر (Urbain J. J. Leverrier)، ریاضیدان فرانسوی که با آدامز نا آشنا بود، کار بر روی این پروژه را آغاز کرد. در نیمه های 1846، لوریر نیز موقعیت نپتون را پیش بینی کرد. او نتیجه مطالعات خود را، که به مطالعات آدامز بسیار شبیه بود، برای رصدخانه اورانیا (Urania) در برلین فرستاد. مدیر رصدخانه، یوهان گاله (Johann G. Galle)، به همراه دستیارش، هنریش دآرست (Heinrich L. d'Arrest)، مطالعات لوریر را بررسی کردند و وجود سیاره را تائید کردند.
امروزه هم آدامز و هم لوریر ، هر دو را کاشف این سیاره می دانند. سیاره ایکه به نام خدای دریای رومیان، نپتون نام گرفت. در آگوست 1989، سفینه ویجر 2 نخستین تصاویر تهیه شده در فاصله نزدیک را از این سیاره و برخی از اقمارش تهیه کرد. این سفینه همچنین به وجود حلقه های نپتون و شش قمر آن به نامهای دسپینا، گالاتیا، لاریسا، نایاد، پروتئوس و تالاسا پی برد.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 17 بهمن 1391  4:25 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:نجوم و اختر شناسی


سیاره پلوتو در سال 2006، این مناظره، انجمن ستاره شناسی بین المللی (مرجع نامگذاری اجرام آسمانی) را بر آن داشت که رسما پلوتو را در گروه سیارات کوتوله معرفی کنند. این سیاره از زمین بدون تلسکوپ دیده نمی شود.
فاصله پلوتو از خورشید تقریبا 39 برابر فاصله زمین از خورشید است. میانگین فاصله آن از خورشید 5.869.660.000 کیلومتر می باشد. پلوتو در مداری بیضی شکل به دور خورشید در حرکت است. در قسمتهایی از این مدار فاصله پلوتو تا خورشید از فاصله نپتون تا خورشید کمتر است. این سیاره به مدت 20 سال زمینی در داخل مدار نپتون می ماند. این پدیده هر 248 سال زمینی یکبار روی می دهد. این زمان معادل یکسال پلوتویی است. آخرین باری که پلوتو به داخل مدار نپتون وارد شد، 23 ژانویه 1979 تا 11 فوریه 1999 بود. پلوتو علاوه بر گردش به دور خورشید، دور خودش نیز (حول محور عمودی فرضی) می چرخد. یکبار گردش سیاره به دور خود حدود 6 روز زمینی طول می کشد.
ستاره شناسان به دلیل دور بودن این سیاره از زمین، هنوز اطلاعات زیادی درباره آن به دست نیاورده اند. قطر آن 2300 کیلومتر یعنی کمتر از یک پنجم قطر کره زمین تخمین زده می شود. سطح این سیاره از سردترین مناطق موجود در منظومه شمسی و احتمالا حدود 225- درجه سانتیگراد است.
بیشتر پلوتو قهوه ایست. به نظر می رسد که این سیاره عمدتا ازمتان یخ زده تشکیل شده و جوی از متان دارد. به خاطر چگالی کم آن ستاره شناسان فکر می کنند که بیشتر پلوتو از یخ است. دانشمندان تردید دارند که نوعی از حیات در این سیاره وجود داشته باشد.
در سال 1905، پرسیوال لاول (Percival Lowell)، ستاره شناس آمریکایی نیروی گرانشی را کشف کرد که بر دو سیاره نپتون و اورانوس تاثیر می گذاشت. در سال 1915، او مکان سیاره پنهان را پیش بینی کرده و جستجوی خود برای یافتن آنرا در رصد خانه آریزونا آغاز نمود. او از یک تلسکوپ برای رصد قسمتهایی از آسمان که او وجود سیاره جدید را در آن نواحی پیش بینی کرده بود، سود برد. متاسفانه پرسیوال در سال 1916 و قبل از کشف سیاره فوت کرد. 13 سال بعد یعنی در سال 1929، کلاید تومبا (Clyde W. Tombaugh)، یکی از دستیاران لاول در رصدخانه، از پیش بینی های او استفاده کرده و با استفاده از تلسکوپ قدرتمندتری به مشاهده نواحی خاص در آسمان پرداخت. سرانجام در سال 1930، تومبا سه عکس از این سیاره تهیه کرد. سیاره ای جدید که به یاد خدای مرگ رومیان باستان، پلوتو نامیده شد. البته دو حرف اول پرسیوال لاول نیز به افتخار وی آغازگر نام سیاره پلوتو می باشند.
در سال 1978، ستاره شناسان رصدخانه نوال (Naval) در آریزونا موفق به کشف قمر پلوتو یعنی شارون (Charon) شدند. قطر این قمر 1210 کیلومتر است.
در سال 1969، ستاره شناسان نخستین تصاویر دقیق از سطح پلوتو را منتشر کردند. این تصاویر که توسط تلسکوپ فضایی هابل تهیه شده بود، 12 منطقه تیره و روشن را در سطح پلوتو نشان می داد. مناظق روشن، که شامل کلاهک ها قطبی هستند، احتمالا نیتروژن یخ زده می باشند. مناطق تیره نیز به طور حتم متان منجمد است که به دلیل پرتوهای فرابنفش خورشیدی دچار تغییرات شیمیایی شده است.
در سال 2005، یک گروه از ستاره شناسان که به بررسی تصاویر هابل می پرداختند، دو قمر ناشناخته پلوتو را کشف کردند. این اقمار که بعدها هایدرا (Hydra) و نیکس (Nix) نامیده شدند، قطری حدود 160کیلومتر دارند و در خارج از مدار شارون قرار گرفته اند.
در سال 2006، ناسا سفینه افقهای جدید (New Horizons) را با هدف رسیدن به پلوتو به فضا ارسال نمود

سایت سهند

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 17 بهمن 1391  4:25 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:نجوم و اختر شناسی


ماهواره ها

فرض كنيد روي قله يك كوه با يك توپ جنگي گلوله اي را پرتاب مي كنيد. ( بدون در نظر گرفتن مقاومت هوا ) هر چه نيروي پرتاب كننده بيشتر باشد ، سرعت گلوله بهنگام خروج از لوله بيشتر خواهد بود و گلوله مسافت بيشتري طي خواهد كرد تا با نيروي جاذبه زمين سقوط كند . حال اگر سرعت پرتاب به 7.9 كيلومتر در ثانيه ( 2800 كيلومتر در ساعت ) برسد ، گلوله ديگر به زمين سقوط نخواهد كرد و با همان سرعت دور زمين ( در مدار دايره اي شكل ) خواهد چرخيد. در اين حالت گلوله تبديل به يك ماهواره شده و اگر نيروي اصطحكاك هوا نباشد ، گلوله تا ابد در مدار زمين باقي مي ماند ولي بخاطر وجود اصطحكاك هوا در ارتفاعات كم ، سرعت گلوله كم شده و در نهايت سقوط خواهد كرد. اگر سرعت پرتابه را افزايش دهيم ، مدار حركت گلوله دور زمين از حالت دايره به حالت بيضي شكل تغيير خواهد كرد و با افزايش سرعت ، مدار حركت بيضي تر خواهد شد
براي قرار دادن ماهواره در مدار بالايي و دايره اي شكل بدور زمين از موشك هاي 2 مرحله اي استفاده مي كنند. به اين صورت كه موشك پس از بلند شدن و در ارتفاع كم ، مسير مستقيم خود را كج مي كند تا در مدار زمين قرار گيرد. در اين لحظه موتور مرحله اول از موشك جدا مي شود. همين لحظه موتور مرحله دوم روشن مي شود و موشك در مدار بيضي شكل دور زمين شروع به گردش مي كند. موتور مرحله دوم خاموش مي شود و وقتي موشك به نقطه اوج ( دورترين نقطه از زمين مدار بيضي از زمين) رسيد ، موتور دوم يكبار ديگر روشن مي شود تا موشك در مدار دايره اي شكل بزرگ قرار گيرد. در همين لحظه ماهواره از موتور دوم جدا مي شود و سپس با همان سرعت اوليه كه از موشك در حال حركت جدا شده ، در مدار دايره اي شكل دور زمين مي گردد .
ارتفاع ماهواره ها از سطح زمين :
ماهواره هاي جاسوسي را اغلب در ارتفاعات كم ( 480 تا 970 كيلومتري) قرار مي دهند. اين ماهواره ها مي توانند در عرض كمتر از دو ساعت دور زمين گردش كنند و عكس هاي دقيق از مراكز نظامي بگيرند.
ماهواره هاي علمي در مدارات مياني ( ارتفاع 4800 تا 9700 كيلومتري) قرار داده مي شوند. از اين ماهواره ها براي تحقيق در مورد مهاجرت حيوانات و بررسي فعاليت آتشفشانها استفاده مي شود.
ماهواره هاي سيستم موقعيت يابي جهاني (GPS ) در ارتفاع 10000 تا 2000 كيلومتري قرار داده مي شوند.
ماهواره هاي ارتباطي مثل ماهواره تلويزيوني را در ارتفاع 35786 كيلومتري قرار مي دهند. زمان گردش ماهواره هايي كه در اين ارتفاع قرار مي گيرند ، با زمان چرخش زمين يكي است . به همين دليل براي دريافت اطلاعات از اين ماهواره ها ، نيازي به جابجايي مكرر گيرنده زميني ( بشقاب ماهواره ) نيست.
كره ماه ( ماهواره طبيعي زمين ) هم ارتفاع ( فاصله ) حدود 384000 كيلومتري از سطح زمين در حال گردش بدور زمين است ، داراي سرعتي معادل 1 كيلومتر در ثانيه است . با اين فاصله و سرعت زمان يك دور گردش ماه بدور زمين حدودا 28 روز طول مي كشد كه همان طول ماه قمري است .
رابطه سرعت با ارتفاع :
همانطور كه مي دانيد با افزايش ارتفاع از سطح زمين ، نيروي جاذبه كم مي شود. هر مدار دايره اي ماهواره ، سرعت مخصوصي دارد كه به آن سرعت پايداري مدار مي گويند. در اين سرعت نيروي جاذبه با نيروي گريز از مركز در حالت تعادل قرار دارند. اگر سرعت ماهواره را به كمتر از سرعت پايداري كاهش دهيم ،‌ نيروي جاذبه بر نيروي گريز از مركز غلبه كرده و ماهواره به مدار پايين تر ( ارتفاع كمتر ) سقوط خواهد كرد و بالعكس اگر سرعت ماهواره را افزايش دهيم ، نيروي گريز از مركز بر نيروي جاذبه غلبه كرده و ماهواره در مدار بالاتر ( بيضي كشيده ) قرار مي گيرد.
ارتفاع از سطح زمين )كيلومتر) -- سرعت پايداري مدار گردش --زمان يك گردش كامل بدورزمين
200-- 7.78 كيلومتر در ثانيه --88 دقيقه
500-- 7.61 كيلومتر در ثانيه --94 دقيقه
1000-- 7.35 كيلومتر در ثانيه --105 دقيقه
10000-- 4.93 كيلومتر در ثانيه حدود --6 ساعت
100000 --1.94 -- كيلومتر در ثانيه حدود 4 روز
1000000 --0.63-- كيلومتر در ثانيه حدود 4 ماه
با كاهش سرعت ماهواره پس از پايان ماموريت ، ارتفاع آن كم مي شود تا وارد جو شود. از آنجا كه سرعت گردش ماهواره در هنگام برخورد به ملكولهاي هواي جو هنوز بسيار زياد است ، دماي سطح ماهواره آنقدر بالا مي رود كه قطعات آن آتش گرفته و ميسوزند .
البته برخي قطعات نسوخته ماهواره ها يا موشكها در مدار زمين باقي مي مانند . اين قطعات بخاطر سرعت زيادي كه در گردش بدور زمين دارند ، براي ديگر ماهواره ها و نيز موشك ها و شاتل هاي فضايي بسيار خطرناك هستند بطوريكه اگر يك قطعه كوچك ( به اندازه يك توپ پينگ پنگ ) به شاتلي اصابت كند ، مانند يك خمپاره عمل خواهد كرد و ممكن است شاتل را منفجر كند ! دانشمندان سعي مي كنند ماهواره ها را از موادي بسازند كه در هنگام برخورد با جو كاملا بسوزند و قطعات خطرناك آنها در جو باقي نماند.

http://www.hupaa.com

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 17 بهمن 1391  4:25 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:نجوم و اختر شناسی


چه طوری برای ستاره ها اسم انتخاب می کنند

وقتی پا به دنیای نجوم می گذاریم با دنیایی از اعداد و الفباهای گوناگون روبرو می شویم. بعضی اوقات نظم موجود در آنها نیز آدم را گیج می کند. هر کسی می تواند ستاره ای مانند وگا را در آسمان پیدا کند و تشخیص دهد، ولی دلیل اینکه ما به نامهایBD +۳۸°۳۲۳۸, Alpha Lyrae, ۳ Lyrae, HR ۷۰۰۱, GC ۲۵۴۶۶, HD ۱۷۲۱۶۷, SAO ۶۷۱۷۴, ADS ۱۱۵۱۰ و هزاران نام دیگر نیز نیاز داریم چیست؟
دست کم تازه کارها در سردرگمیشان تنها نیستند. اولین فرهنگ لغات اجرام آسمانی در سال ۱۹۸۳ تنظیم شد که بیش از ۱۰,۰۰۰ سیستم نامگذاری مختلف را توضیح می داد و بیشتر در مورد اجرام کم نوری بود که توسط حرفه ای ها مطالعه می شدند. ویرایش گران آن از اینکه روزی این فرهنگ لغت منظم, معنا دار و کامل شود ناامید بودند. به همین خاطر این فهرست ها بسیار درهم و پر از طرح هایی مربوط به گذشته های بسیار دور است.
خوشبختانه یک منجم آماتور علاقه مند و جدی، تنها نیاز به دانستن جزء کوچکی از این سیستم نامگذاری دارد. ما در این مقاله به بررسی معانی و تاریخ های ستارگانی که اغلب با آنها مواجه می شویم می پردازیم.
از دوران باستان ستارگان نیز مانند انسانها هر کدام نام اختصاصی داشتند مانند: وگا و دنب. اما امروزه تنها معدودی از درخشان ترین ستارگان، دارای نام اختصاصی هستند که این به طور حتم بهتر است. نام ستارگان شاعرانه و مربوط به اسطوره های کهن صورت های فلکی هستند (که اغلب عربیِ تحریف شده است.) اما مطالعه ستارگان به سادگی در اینجا تمام نمی شود.
“دنب” برای اغلب علاقه مندان نجوم یعنی روشن ترین ستاره صورت فلکی دجاجه اما همین نام در گذشته بر روی حداقل پنج ستاره دیگر نیز قرار داشت.
ب علاوه نام کامل ستارگان بیش از تعدادی است که بتوان آنها را همیشه به خاطر سپرد. کاتالوگ ستارگان درخشان “Yale”, ویرایش چهارم (۱۹۸۲)، ۸۴۵ عدد از آنها را نام برده است. هر منجمی معنای شباهنگ یا جدی را می داند اما از هر صد نفر یک نفر همPishpai (Mu Geminorum), Alsciaukat (۳۱ Lyncis), Dhur (Delta Leonis), یا Zujj al Nushshabah (Gamma Sagittarii). را تشخیص نمی دهد.
سیستم الفبای یونانی, فهرست ساده تری است که بوسیله منجم آلمانی یوهان بایر در سال ۱۶۰۳ پیشنهاد شد. بایر در اطلس ستارگان زیبایش که آرانُمتریا (Uranometria) نام داشت, ستارگان بسیاری را در صورت های فلکی، با حروف کوچک یونانی نامگذاری کرد. در بیشتر موارد پرنورترین ستاره یک صورت فلکی را آلفا نام گذاری نموده بود و سپس بقیه ستارگان را براساس روشنایی دسته بندی کرد و به هر دسته یک حرف نسبت داد و بدین ترتیب تمام ستارگان صورت های فلکی باستانی نامگذاری شد.
روش نامگذاری بایر به سرعت شهرت یافت. نام هر ستاره از هر صورت فلکی، از ترکیب حروف و نام لاتین آن صورت فلکی تشکیل شده بود. پس با این روش ستاره آلفا در صورت فلکی قنطورس را آلفا قنطورس (آلفای قنطورس) می توان نامید.
از آنجا که در زمان گذشته بیشتر تحصیل کرده گان, لاتین و یونانی می دانستند, خود به خود چنین کلماتی بر زبان ها جاری می شد اما امروزه بیشتر رصدگران در ابتدا در مورد الفبای یونانی و کلمات لاتین با مشکل مواجه می شوند. دیر یا زود همه کسانی که با ستارگان سر و کار دارند باید بنشینند و حروف یونانی(در جدول زیر آمده است) و نام لاتین ۸۸ صورت فلکی (که اغلب در انتهای کتابهای نجومی آورده شده است) را یاد بگیرند.
تعداد زیادی ستاره در یک صورت فلکی وجود دارد اما تنها ۲۴ حرف یونانی داریم. گاهی یک حرف مرتباً با اندیس های متفاوت برای نامگذاری ستارگان نزدیک به هم به کار برده می شود. اما برای بررسی بهتر آسمان احتیاج به اسامی بسیار بیشتری داریم. از این رو منجمان برای ادامه کار نامگذاری از اعداد استفاده نمودند.
در سال ۱۷۱۲ جان فلامستید، منجم انجمن اخترشناسی سلطنتی انگلیس، شروع به نامگذاری ستارگان هر صورت فلکی از شرق به غرب بر اساس بعد نمود، که کمک بزرگی برای پیدا کردن یک ستاره از روی نقشه بود.
در این سیستم نامگذاری به عنوان مثال, ۸۰ ثور در سمت شرق ۷۹ ثور و سمت غرب ۸۱ ثور قرار می گیرد. (سال های زیادی از ابداع این سیستم توسط فلامستید گذشته است، اما دستگاه مختصاتی که او به کار برد، هنوز هم با شرق و غرب سماوی به خوبی مطابقت دارد).
همه ستارگان بدون توجه به اینکه حرف یونانی دارند یا نه، عدد گذاری شدند و به همین دلیل است که برای مثال آلفا لیرا, ۳ لیرا نیز خوانده می شود. همه ۲۶۸۲ ستاره شماره فلامستیدی گرفتند. بالاترین شماره فلامستید در میان صورت های فلکی ۱۴۰ ثور (۱۴۰ Tauri) است.
در این بین موارد مشکل سازی نیز به وجود می آمد. وقتی مرزهای صورت فلکی ها در سال ۱۹۳۰ مشخص شدند، دسته ای از ستارگان شماره گذاری شده بوسیله فلامستید، بیرون از صورت فلکی خود قرار گرفتند. از این رو ستاره ۳۰ تکشاخ امروزه در صورت فلکی مار آبی و ستاره ۴۹ مار در صورت فلکی جاثی در نظر گرفته می شود.
چون چنین مواردی در شناخت ستارگان باعث سردرگمی می گردند, بهتر است کنار گذاشته شوند و هرگز استفاده نشوند.
هیچ کس ستارگانی که پایین تر از نیمکره جنوبی آسمان انگلیس قرار داشتند را نام گذاری نکرده بود. به همین خاطر در جنوبی ترین صورت های فلکی، ستارگان اغلب با حروف بزرگ و کوچک رومی مشخص شده اند، مانند L² کشتیدم (L² Puppis) و g حمال.
از زمان بایر چندین نقشه بردار مختلف از حروف رومی برای نامگذاری ستارگان نیمکره جنوبی آسمان استفاده نمودند، اما در آسمان شمالی آنها دیگر استفاده نمی شوند.
فهرست هرکولین
در قرن ۱۹ به دلیل افزایش روز افزون نیازها، همه تلاش ها برای نامگذاری با شکست روبرو شد. تلسکوپ ها صد ها هزار ستاره دیگر را پیش روی دانشمندان قرار دادند و هر کس یک نام اختصاصی بر روی آنها گذاشت. فردریش آرگلاندر (F. W. A. Argelander) اخترشناس دقیق و با تجربه رصد خانه ” بن” شروع به اندازه گیری موقعیت ستارگان با یک تلسکوپ بازتابی ۳ اینچ برای تهیه یک فهرست بسیار پر جرم Bonner Durchmusterung (Bonn survey) نمود.
فهرست BD متشکل از ۳۲۴۱۸۸ ستاره با حداقل قدر ۵/۹ بود. آرگلاندر و جانشین او آسمان را به محدوده میل های یک درجه ای تقسیم نمودند که ۲۴ ساعت بعد را می پوشاند. ستارگان هر محدوده ای بر اساس بعدشان نام گذاری و صورت های فلکی که ستارگان در آن بودند نادیده گرفته شدند.
بنابراین BD +۳۸°۳۲۳۸ وگا یعنی ۳۲۳۸ امین ستاره (محاسبه شده از بعد صفر درجه) در ناحیه ای بین +۳۸° و +۳۹°.
BD اصلی تنها نیمی از آسمان را پوشش می داد: از قطب شمال تا میل ۲- درجه. بعد ها یک فهرست مکمل جنوبی تر به نام SBD ، دامنه آن را به میل ۲۳- رساند و ۱۳۳۶۵۹ ستاره دیگر را پوشش داد.
فهرست Cordoba Durchmusterung (CD or CoD) کار را تمام کرد و ۶۱۳,۹۵۳ ستاره دیگر را تا قطب جنوب سماوی گردآوری نمود. همه آنها در durchmusterungیا DM با تعداد ۱,۰۷۱,۸۰۰ ستاره گردآوری شدند.
جزییات دقیق، موقعیت های درست و قابل اعتماد نقشه های BD سبب شد تا این نقشه نزدیک به یک قرن ابزار دست منجمان باشد. هنوز هم گاهی با نام Durchmusterung مواجه می شویم. در این فهرست عرض جغرافیایی به طور مطلوب با الگو های استاندارد تطابق ندارد. اغلب آنها با دقت رصد با چشم می باشند.
ستارگان متغیر دارای سیستم نامگذاری مخصوص به خود هستند. این کار نیز به وسیله آرگلاندرِ(Argelander) پر انرژی انجام شد. او اولین متغیری را که در یک صورت فلکی یافت R (از آنجایی که بایر در نامگذاری دورترین ستاره از حرف رومی Q استفاده کرده بود) نامید و نام آن صورت فلکی را به آن ضمیمه کرد.
متغییر بعدی S و بالاخره تا Z این کار را ادامه داد. بعد از Z دوباره به R بازگشت و آن را در کنار R قبلی قرار داد یعنی: RR و به همین ترتیب RS تا RZ. سپس به S بازگشت و با SS نامذاری را ادامه داد تا SZ رسید و آن قدر این روند را ادامه داد تا به ZZ رسید. اگر یک متغیر در حال حاضر نام یونانی دارد, از زمان آرگلندر باقی مانده است.
اما متغیر های جدیدی در حال کشف شدن هستند!
بعد از ZZ, منجمان تصمیم گرفتند به AA, AB و تا AZ پیش بروند(J حذف شد زیرا در برخی زبان ها با I اشتباه می شد.) بعد BB تا BZ تا QZ.
با این روش و تا اینجا ۳۳۴ تایی ستاره متغیر را در یک صورت فلکی می توان نامگذاری نمود، اما همچنان این روش برای صورت های فلکی شلوغ نامناسب است.
قبل از شروع کردن یک سیستم نامگذاری سه تایی, منجمان تصمیم به استفاده از یک شکل مطلوب و ساده برای ستارگان متغییر نمودند: V۳۳۵، V۳۳۶. این یک کار عاقلانه بود. در سال ۲۰۰۳ بالاترین شماره ستاره متغیر V۵۱۱۲ Sagittarii بود.
فهرست های مرکب
فهرست بزرگ و کامل تر بعد از BD, فهرست طیف ستاره ای هنری دراپر(Henry Draper) است که Annie J. Cannon در سال ۱۹۱۰ در رصدخانه دانشگاه هاروارد تنظیم نمود و در آن ۲۲۵۳۰۰ ستاره بر اساس بعد منظم شده است. بعدها تعداد ستاره بیشتری توسط مکمل هنری دراپر( Henry Draper Extension) اضافه شد. این فهرست شامل شماره های HDE می شود. هر ستاره با نشان HD یا HDE مورد طیف سنجی قرار گرفت.
در این بین کاتالوگ دیگری در هاروارد تهیه شد: فهرست بازنویسی طیف نگاری هاروارد (Revised Harvard Photometry) در سال ۱۹۰۸ که برای به دست آوردن قدر دقیق۹۱۱۰ ستاره درخشان تا قدر حدود ۵/۶ جستجو کرد.
حتی اکنون نیز فهرست HR به عنوان پایه فهرست مدرن ستارگان پر نور یال ( Yale Bright Star) محسوب می شود که به خاطر اطلاعات جزیی اش همچنان کاربرد گسترده ای در مورد ستارگان درخشان دارد.
سیستم دیگر شماره گذاری ستارگان که امروزه استفاده می شود, SAO و مربوط به فهرست ستارگان رصد خانه اخترفیزیکی اسمیت سونین (۱۹۶۶) است که این هم (با استفاده از نقشه های آسمان) در دانشگاه هاروارد تهیه شد.
این فهرست موقعیت بسیار دقیق ۲۵۸۹۹۷ ستاره را تا حدود قدر ۹ می دهد، هرچند کیفیت آن برای ستارگان کم نور زیاد نیست. ستارگان SAO بر اساس بعد با محدودیت گستردگی ۱۰ درجه در میل شماره گذاری شده اند که کل کره سماوی را پوشش می دهد. شماره های SAO با استفاده گسترده از GC (General Catalogue) فهرست ۳۳۳۴۲ ستاره ای Benjamin Boss (۱۹۳۷) تهیه شد. یکی از بزرگترین فهرست های جدید فهرست راهنما ی ستارگان (Guide Star Catalog)تلسکوپ فضایی هابل است و بزرگتر از آن است که بتوان چاپ کرد و فقط بر روی دو سی دی قرار دارد. موقعیت فهرست GSC معمولاً با دقت نزدیک به دقیقه قوسی و قدر دقیق چند دهم برای ۱۸۸۱۹۲۹۱ جرم است.
روشنترین ستارگان GSC دارای قدر ۹ (برای ستارگان پر نورتر نمی توان از دوربین هادی هابل استفاده نمود.) ستارگان کم نورتر اغلب دارای قدر ۱۳ یا ۱۴ و گاهی ۱۵ هستند. به طور کلی ۱۵۱۶۹۸۷۳ ستاره در این لیست وجود دارند. بیشتر این ۳۶ میلیون جرم, کهکشان های کم نور و کوچکند و بیشتر آنها هرگز با چشم انسان دیده نشده اند. ماشین ها موقعیت آنها را از روی صفحات عکسی اندازه گیری نمودند. یک ستاره مشخص در لیست ۱۲۳۴ ۱۱۳۲ GSC یک جسم درخشان با قدر ۱۳.۳ در صورت فلکی ثور است. اولین چهار رقم یکی از ۹۵۳۷ مناطق کوچک آسمان را مشخص می کند.آخرین چهار رقم, شماره سریال جرمی در همین ناحیه است.
اخیراً فهرست های هیپارکوس( Hipparcos) و تیکو (Tycho) جای فهرست یک ملیونی ستارگان پرنور GSC را گرفته اند. ستارگان TYC و به خصوص HIP موقعیت, قدر, فاصله و حرکتشان با دقت بالا توسط ماهواره هیپارکوس که مبدأ آن توسط آژانس فضایی اروپا سال ۱۹۹۰ در نظر گرفته شد.
فهرست های وسیعتر اکنون در حال تهیه شدن هستند- مانند the Sloan Digital Sky Survey (SDSS) و Two-Micron All Sky Survey (۲MASS).

www.academist.ir

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 17 بهمن 1391  4:25 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:نجوم و اختر شناسی



جاذبه دلیل وجود ماده تاریک. در کیهان

کیهان شناسی که علم مطالعه آغاز، شکل گیری و تکامل عالم است هنوز نمی داند ۹۹% عالم را چه چیز تشکیل داده است. به نظر می رسد جز غیر قابل مشاهده ای قسمت اعظم عالم را تشکیل داده است که قابل شناسایی نیست.
این ماده واقعا چیست؟ چگونه آن را بشناسیم؟
اثبات وجود ماده تاریک:
ماده تاریک معمای کیهان
جاذبه دلیل وجود ماده تاریک.
وجود یک پدیده را از دو روش می توان اثبات کرد: مشاهده مستقیم پدیده یا مشاهده تاثیر آن بر پدیده هایی که راحت تر مشاهده می شوند.
این مطلب که در آسمان شب چیزهایی هست که به راحتی دیده نمی شود و همیشه مورد توجه بوده است. هنگام استفاده از تلسکوپ یا رادیو تلسکوپ فقط اشیایی رصد می شوند که از خود نور یا امواج رادیویی ساتع می کنند. اما هر پدیده ای این خصوصیات را ندارد حتی سیاره خودمان زمین نیز به علت تاریکی بیش از حد قابل مشاهده نیست.
اولین مدرک. خوشه های کهکشانی .
مقدار قابل توجهی ماده در بررسی خوشه های کهکشانی وجود دارد که ما نمی توانیم به آسانی آنها را ببینیم. خوشه های که از تجمع چند صد تا چند هزار کهکشان یا کهکشان های تک در فضا بوجود آمده اند. در دهه ۱۹۳۰، zwicky، Smith، دو خوشه تقریبا نزدیک به هم Coma و Virgo را از لحاط کهکشان های تشکیل دهنده و سرعت خوشه ها مورد بررسی قرار دادند، و سرعتی که بدست آوردند چیزی بین ۱۰ تا ۱۰۰ برابر مقداری بود که انتظار داشتند.
معنی این چیست؟ در یک گروه از کهکشان ها مثل خوشه تنها نیروی موثر بر کهکشان ها گرانش است و این گرانش اثر کششی کهکشان ها بر یکدیگر است که باعث بالا رفتن سرعت آنها می شود.
سرعت می تواند مقدار ماده موجود در کهکشان را به دو طریق مشخص کند:
۱) جرم بیشتر کهکشا ن باعث می شود نیروی شتاب دهنده به کهکشان نیز بیشتر شود.
۲) اگر شتاب یک کهکشان خیلی زیاد باشد می تواند از میدان جاذبه خوشه خارج شود. اگر شتاب کهکشان بیش از سرعت فرار باشد، خوشه را ترک خواهد کرد.
به این ترتیب همه کهکشان ها سرعتی پایین تر از سرعت فرار (گریز) خواهند داشت. و با این نگرش می توان جرم کل خوشه را حدس زد که مقدار قابل توجهی از میزان مشاهده شده است. با این حال این نظریه به علت اینکه مبنی بر مشاهده بود و مشاهدات غالبا با اشتباه همراهند مدت طولانی مورد توجه قرار نگرفت.
هنگامی که چیزی به وسعت یک خوشه کهکشانی نگاه می کنید با اینکه ممکن است سرعت ها زیاد باشند در مقابل وسعت خوشه ها چیزی به حساب نمی آیند پس مشاهده مداوم یک خوشه در طی چندین سال تصویر یکسانی از آن بدست می دهد. ما نمی توانیم کهکشان هایی را که بدون الگو حرکت می کنند با دقت ببینیم. پس یک کهکشان با سرعت زیاد ممکن است از خوشه جدا شده باشد یا اصلا متعلق به خوشه نباشد. حتی ممکن است بعضی از کهکشان ها فقط مقابل کهکشان های دیگر در راستای خط دید آنها باشند. با این حساب این کهکشان گمراه کننده خواهد بود.
دلیل محکمتر: منحنی حرکت انتقالی کهکشان ها .
دلایل قابل اعتماد تری در دهه ۱۹۷۰ در پی اندازه گیری منحنی های دوران کهکشان ها ارایه شد. علت قابل اعتماد تر بودن آنها این است که اطلاعات موثق تری در مورد تعداد یشتری کهکشان دست می دهند.
از گذشته می دانستیم که کهکشان ها حول مرکز شان دوران دارند درست شبیه به چرخش سیارات به دور خورشید و مانند سیارات از قوانین کپلر پیروی می کنند. این قوانین می گویند سرعت چرخشی حول یک مرکز فقط به فاصله از مرکز و جرم موجود در مدار بستگی دارد.
پس با پیدا کردن سرعت چرخش یک کهکشان می توانیم جرم موجود در کهکشان را محاسبه کنیم. همان طور که در کناره های کهکشان میزان نور به سرعت کم می شود انتظار می رود سرعت چرخش نیز پایین بیاید ولی این اتفاق نمی افتد و سرعت در همان میزانی که محاسبه شده بود ثابت می ماند و این مطلب آشکارا نشان می دهد در کناره های کهکشان جرمی وجود دارد که ما نمی بینیم. این آزمایش در مورد چندین کهکشان حلزونی - از جمله کهکشان راه شیری خودمان - انجام شده و هر بار به همین نتیجه رسیده است. و این محکمترین و بهترین اثبات برای وجود ماده تاریک است.
چه میزان ماده تاریک وجود دارد؟
کیهان شناسان میزان موجود در عالم را با پارامتری به نام امگا مورد بحث قرار می دهند. در یک عالم بسته یعنی عالمی که جرم آن در حدی است که عاقبت در خود فرو می ریزد امگا بیش از ۱ تعریف می شود. در یک عالم باز یعنی عالمی که تا ابد اجزای آن در حال دور شدن از یکدیگر هستند امگا کمتر از ۱ است و یک عالم مسطح به طور ایده آل امگایی برابر ۱ خواهد داشت.
میزان ماده قابل مشاهده موجود در عالم در حدود ۰.۰۵ = امگا است و به هیچ وجه بیش از آن نمی باشند. نظریه پردازان مایلند امگای عالم را چیزی ۱ در حدود در نظر بگیرند به آن معنی که ماده تاریک ۰.۹۵ = امگا یا ۹۵% عالم را تشکیل داده است.
اما در صورتی که واقع بینانه تر نگاه کنیم می بینیم که دانشمندان دلیلی برای بیشتر بودن اندازه امگا از ۰.۴ ندارند با این حساب میزان ماده تاریک ۰.۳۵ امگا خواهد بود که ۸۸% جرم عالم است.
می بینیم که ۸۸% عالممان کاملا ناشناخته است!
چه چیز ماده تاریک را تشکیل داده است؟
حدس و گمان های زیادی در باره جنس ماده تاریک وجود دارد.
▪ ماده معمول
ماده تاریک ممکن است از چیزهای معمولی مثل جنس سیارات تشکیل شده باشد،
۱) سیارات.
ماده تاریک ممکن است از چیزهای معمولی مثل جنس سیارات تشکیل شده باشد، ولی سیاراتی مثل زمین به اندازه کافی جرم ندارند، پس ممکن است ژوپیترها تشکیل دهنده ماده تاریک باشند.
اما این نظریه چندین مشکل دارد، اول اینکه ما فرض کرده ایم سیارات فقط در اطراف ستارگان شکل گرفته اند، بنا بر این ستارگان به میزان بسیار کمی جرم آن ها را بالا می برند. با این حساب امگا = ۰.۰۰۵ خواهد بود که برای تشکیل دادن ۸۸% جرم عالم کافی نیست.
دومین و مهمترین مشکل از ترکیب هسته ای مهبانگ (big bang nacleosynthesis) ناشی می شود. در لحظه تولد عالم وقتی مهبانگ رخ داد عالم ماده ای بسیار گرم تشکیل شده از انواع ذرات بود، در حالی که عالم بزرک و بزرگتر و به سردی می گرایید ذرات ماده معمول مثل الکترون، نوترون و پروتون ها نیز سرد می شدند و اتمهای مواد موجود در عالم را تشکیل می دادند. غالب این اتمها مربوط به هلیوم و هیدروژن هستند.
BBN یک تئوری موفق است که نه تنها هیدروژن و هلیوم را به عنوان بیشترین عناصر جهان معرفی می کند بلکه نسبت آنها را نیز به درستی بیان می کند.
اما مسئله ای وجود دارد. مقدار هر ماده ای که تشکیل می شود به میزان ماده معمول تشکیل دهنده اتم (ماده بارنوییک) بستگی دارد و BBNمقدار این ماده را برای عالم کنونی چیزی در حدود امگا = ۰.۱ پیش بینی می کند.
باید توجه کرد که این میزان ماده بارنوییک برای مواد قابل مشاهده در عالم ما زیاد است در نتیجه مقداری ماده معمول تاریک (از جمله سیارات و ستارگان سوخته) وجود دارد اما این مواد نمی توانند توجیه کننده سرعت خوشه و منحنی دوران آنها باشند.
۲) ستارگان تاریک - ژوپیترها، کوتوبه های قهوه ای، کوتوله های سفید
اده معمول دیگری که می تواند تشکیل دهنده ماده تاریک باشد ستارگانی هستند که جرم کافی برای سوختن و درخشان شدن ندارند- کوتوله های قهوه ای - یا ژوپیترها - ژوپیترها کوتوله هایی به مراتب (حدود ۱۰ برابر) سنگین تر هستند و به صورت ستارگان بسیار کوچک و کم نور فعالیت دارند. اما این احتمالات مثل سیارات در مقابل BBN با مشکل مواجه می شوند و باز باریون کافی وجود ندارد. احتمال این نیز می رود که نظریه BBNاشتباه باشد ولی چون این نظریه تا کنون بسیار موفق بوده است به دنبال انتخاب های دیگری برای ماده تاریک هستیم.
▪ ماده عجیب .
ماده تاریک هرچه که هست، مهمترین علت نیروهای گرانشی در این عالم است و حداقل باید سهم کوچکی در ساختار کنونی عالم داشته باشد
این ماده آنقدر ها هم عجیب نیست فقط ماده ای است که الکترون، نوترون و پروتون ندارد. بسیاری از چنین ذرات شناخته شده اند و چند مورد از آن ها در حد تئوری هستند تا بتوان مشکل ماده تاریک را حل کرد.
۱) نوترینوها:
نوترینوها ذرات بدون جرمی هستند که وجودشان ثابت شده و لی دلایلی وجود دارد که نشان داده گاهی اوقات جرم بسیار کوچکی دارند. در عالم مقدار بسیار زیادی از این ذرات وجود دارد، با این حال حتی یک جرم بسیار کوچک تر برای ماده تاریک پر اهمیت است. جرمی به اندازه ۵۰۰۰/۱ جرم الکترون، امگایی به اندازه ۱ بدست می دهد.
۲) ویمپ ها (WIMPs)
بیشتر انتخاب های ماده عجیت در دسته ویمپ ها - Weakly Interaching massive particles - قرار می گیرند. ویمپ ها دسته ای از ذرات سنگین هستند که به سختی با ذرات دیگر واکنش می دهند از این ذرات می توان در تراسنیو ها و آکسیون ها را نام برد.
تغییرات جاذبه
آخرین احتمال این است که ما هنوز جاذبه و گرانش را به درستی نشناخته باشیم. ممکن است جاذبه در مقیاس های بزرگ مثل کهکشان ها نسبت به مقیاس های کوچک که می شناسیم متفاوت باشد. با اینکه چنین احتمالی بعید به نظر می رسد ولی نباید حتی به عنوان یک احتمال کنار گذاشته شود.
نتیجه گیری:
ستاره شناسان هنگام رصد کهکشان ها دریافتند که مقدار بسیار زیادی ماده در عالم وجود دارد و کهکشان ها اتفاقی و نا مرتب در عالم جا نگرفته اند بلکه به صورت خوشه ها و ابر خوشه درمیان رشته ها و دیواره هایی جا گرفته اند که در بین شان تهی گاهها وجود دارند.
ماده تاریک هرچه که هست، مهمترین علت نیروهای گرانشی در این عالم است و حداقل باید سهم کوچکی در ساختار کنونی عالم داشته باشد.
در صورتی که ماده تاریک از ذرات سبک نوترینو تشکیل شده باشد می تواند فواصل بسیار بزرگ را پوشش دهد یعنی در فواصل بین رشته ها و دیواره ها قرار می گیرد این نوع ماده HDM یا ماده تاریک داغ نام دارد.
اما در صورتی که ماده تاریک از ذرات سنگین مثل WIMPs تشکیل شده باشد، ذراتش نسبتا به آرامی حرکت می کنند و می توانند مقیاس های کوچکتری مثل فواصل کهکشانی را پوشش دهند این نوع ماده CDM یا ماده تاریک سرد نام دارد. هر دو نوع ماده یعنی HDM و CDM مشکلاتی دارند از جمله اینکه CDM نی تواند ساختارهایی با مقیاس های بزرگ و HDM نمی تواند مقیاس های کوچک را تحت پوشش قرار دهد. با این حساب فرض می کنیم کهکشان ها در میان ماده مخلوط یاMDM شکل گرفته اند.

www.persianstar.com

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 17 بهمن 1391  4:25 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:نجوم و اختر شناسی


شهاب سنگها و پايان عصر انسان

آمادگي در برابر خطر برخورد شهاب سنگ ها با زمين

تهران، اول اسفند ماه، خبرگزاريها: گروهي از ستاره شناسان، مهندسان و دانشمندان در همايش » انجمن پيشبرد علوم آمريكا« از سازمان ملل متحد در خواست كردند با توجه به نزديك شدن كم سابقه برخورد يك شهاب سنگ بزرگ به كره زمين در سال2036 ، سازمان ملل متحد بايد مسئوليت اقدامات لازم جهت جلوگيري از برخورد اين قبيل اجسام آسماني با زمين راتقبل كند.
به گزارش رويترز، منجمان در حال بررسي مسير حركت شهاب سنگي به نام آپوفيس هستند كه ممكن است يك در45 هزار، در روز13 آوريل سال2036 با زمين برخورد كند. براي همين، ناسا قصد دارد در آينده نزديك برنامه شناسايي شهاب سنگهاي داراي خطر برخورد با زمين را گسترده تر كرده و صدها سنگ آسماني با اين مشخصات را زير نظر بگيرد.
به گفته »راستي اشوايكارت« فضانورد بازنشسته، خطر شهاب سنگها تنها به شهاب سنگ آپوفيس مربوط نمي شود و نياز به تعيين اصولي مشخص درزمينه مواجهه با اين قبيل وقايع ضروري به نظر مي رسد. اشوايكارت يكي از خدمه سفينه آپولو9 است كه در ماه مارس سال1969 از كنار ماه عبور كرد. وي در همايش انجمن پيشرفت علوم آمريكا در سانفرانسسيكو اعلام كرد قصد دارد هفته آينده گزارشي براي كميته استفاده صلح آميز از فضا در سازمان ملل متحد ارسال كرده و خواهان تنظيم و راهكارهاي بين المللي در صورت تهديد كره زمين توسط سنگهاي آسماني شود. انجمن كاشفان فضا در آمريكا كه شامل گروهي از فضا نوردان و منجّمان قديمي است، در سال جاري ميزباني كارگاه هاي آموزشي سطح بالايي را با همين موضوع بر عهده خواهد گرفت تا بتواند برنامه مشخصي را براي مواجهه با اين حوادث آماده كرده و برنامه پيشنهادي خود را تا سال2009 براي سازمان ملل ارسال كند.
به گزارش ايرنا، يكي از نخستين فضانوردان حضور يافته در ايستگاه فضايي بين المللي به نام »ادلو«، در اين باره گفته است كه يكي از پذيرفته ترين روش هاي مقابله با سنگ هاي آسماني كه به زمين نزديك مي شوند عبارت است از ارسال يك سفينه با حركت در كنار شهاب سنگ براي مدتي مشخص كه با استفاده از نيروي جاذبه خود مسير شهاب سنگ را اندكي منحرف كرده و از برخورد آن با زمين جلوگيري مي كند. به طور مثال براي شهاب سنگ آپوفيس با قطر140 متر، يك سفينه بايد به مدت12 روز در نزديكي آن پرواز كند تا بتواند با كمك اثر جاذبه اندك خود، مسير حركت شهاب سنگ را به ميزان جزيي تغيير داده و مانع برخورد آن با زمين شود. چنين مأموريتي در حدود300 ميليون دلار هزينه خواهد داشت.
ناسا اعلام كرده است عواقب برخورد شهاب سنگي به بزرگي آپوفيس با زمين به جنس شهاب سنگ و نيز زاويه بر خورد آن با زمين بستگي دارد. اما به هر حال چنانچه چنين سنگ آسماني در يك شهر فرود بيايد، تمامي شهر را نابود خواهد كرد.
آيا تمدن بشر، مانند آنچه65 ميليون سال پيش روي داد و نسل دايناسورها را ناگهان منقرض کرد، با برخورد يک شهاب سنگ بزرگ با زمين، پايان خواهد يافت؟ پاسخ به اين سؤال نيازمند بررسي هاي دقيق است.
»لوئيس آلوارتس« فيزيک دان و برنده جايزه نوبل در سال1980 اعلام کرد که علت انقراض نسل ناگهاني دايناسورها، برخورد يک شهاب سنگ بزرگ با کره زمين بود. مدرک ارايه شده توسط وي، لايه خاکي نازکي بنام مرز K-T بود که ميان سنگهاي فسيلي غني شده دوران زمين شناسي کرتاسيوس وجود داشت. اين عصر با پايان زندگي دايناسورها خاتمه يافت. تجزيه و تحليل اين لايه نشانگر وجود درصد بالايي از عنصر ايريديوم خالص بود که فقط در شهاب سنگها يافت مي شود و مقدار آن در کره زمين به صورت پراکنده بسيار ناچيز است. براساس اين مستندات »لوئيس آلوارتس« چنين استنباط کرد که65 ميليون سال پيش شهاب سنگي به قطر بيش از10 کيلومتر بازمين برخورد کرده و پس از انفجار و ايجاد يک حفره عظيم تمامي آن تبخير شد. بروز يک آتش سوزي عظيم در کره زمين، دود حاصل از اين انفجار، به علاوه ذرات منتشر شده از باقيمانده شهاب سنگ به وسيله جريان هوا در ساير نقاط پراکنده شد و ابر سياهي تمام سطح زمين را احاطه کرده مانع رسيدن نور خورشيد به زمين شد. با نرسيدن نور خورشيد به زمين و کاهش شديد دما، تمامي موجودات زنده و گياهان بر اثر سرما از بين رفتند. پس از فرونشستن گردوغبار حاصل از انفجار كه داراي درصد زيادي از ايريديوم بود، تمام سطح كره زمين از لايه نازكي به نام K-T پوشانيده شد.
بسياري از دانشمندان به ويژه ديرين شناسان، ابتدا با اين فرضيه مخالف بودند ولي با پيدا شدن حفرة عظيمي به قطر بيش از180 كيلومتر در زير شهر »چيكسولوب« واقع در »پني سولاي ياكاتان« مكزيك در سال1370 كه مكان برخورد شهاب سنگ با زمين را نشان مي داد، اثبات اين فرضيه بسيار ساده شد.
در گذشته دانشمندان در مورد احتمال تكرار چنين پديده اي ترديد داشتند ولي با برخورد اولين تكه شهاب سنگ »شوميكرلوي-9« با سياره عظيم مشتري در سال1374 تمامي ترديدها از بين رفت. شدت اين انفجار معادل ده ميليون بمب هيدروژني و ارتفاع شعله قارچ مانند آن نزديك به2 هزار كيلومتر بود. پس از انفجار، لكه سياهي بر فراز منطقه برخورد در اين سياره ايجاد شد كه فرضيه قبلي را مي توانست به خوبي اثبات كند. بعد از اولين برخورد،20 شهاب سنگ بزرگ و كوچك ديگر با اين سياره برخورد كرد و بشر يكي از پديده هاي نادر و حيرت انگيز كهكشاني را به چشم خود ديد.
در اين زمان بود كه چنين سؤالي مطرح شد: اگر يكي از اين شهاب سنگها با زمين برخورد مي كرد چه اتفاقي مي افتاد؟ در صورتي كه يكي از شوميكرها به قطر2 الي3 كيلومتر و با سرعتي بيش از200 هزار كيلومتر در ساعت مي توانست پس از عبور از جو زمين با سطح خاكي آن برخورد كند انفجاري معادل دهها ميليون بمب هيدروژني را بوجود مي آورد. حفره ايجاد شده حاصل از اين برخورد به اندازه منطقه »رودآيلند« مي شد و هر آنچه در زمين وجود داشت از بين مي رفت. ابر و غبار ايجاد شده از ورود نور خورشيد جلوگيري مي كرد و براي مدتها يخ بندان شديدي زمين را فرا مي گرفت و اگر اين شهاب سنگ، درون اقيانوسي سقوط مي كرد در اثر اين برخورد، امواجي به ارتفاع دهها كيلومتر ايجاد مي شد كه مي توانست هر آنچه بر سر راه وجود داشت از بين ببرد.
تاكنون شهاب سنگهاي بيشماري با زمين برخورد كرده اند و حفره هاي ايجاد شده به واسطه آنها در طول ميليونها سال بر اثر عوامل طبيعي چون سايش خاك و يا پوشش گياهان از بين رفته است. در حال حاضر چندين اثر برخورد شهاب سنگ با زمين به صورت حفره هايي باقي مانده است كه با ارزيابي يكي از آنها مشخص شده كه قطر شهاب سنگ فرود آمده در آن منطقه به اندازه يكي از شوميكرهاي، S-L9 بوده است. بررسي هاي انجام شده نشان مي دهد در طول ميليونها سال قبل، بيش از200 شهاب سنگ بزرگ با زمين برخورد كرده و باعث از بين رفتن نسل هاي بيشماري از جانداران و گياهان و تخريب سطح زمين شده است. بدترين واقعه مربوط به65 ميليون سال قبل بوده است كه نسل دايناسورها را از بين برد.300 هزار سال پيش نيز شهاب سنگ ديگري در صحراي استراليا با زمين برخورد كرد كه گودالي به قطر تقريبي120 و عمق30 متر بوجود آورد. وزن تقريبي اين شهاب سنگ50 هزار تن تخمين زده شده است و از آنجايي كه فرود آن در مكان دور افتاده اي اتفاق افتاده، خسارت وارده بر موجودات زنده و گياهان اندك بوده است.
احتمال برخورد يك شهاب سنگ با اين اندازه تقريباً هر15 هزار تا25 هزار سال يكبار و احتمال برخورد شهاب سنگهاي بزرگتر هر15 ميليون سال يكبار پيش بيني شده است.49 هزار سال پيش در اثر برخورد يك شهاب سنگ آهني به صحراي اريزوناي آمريكا حفره اي به قطر تقريبي يك كيلومتر ايجاد شد و هر آنچه در صدها كيلومتري از آن قرار داشت را از بين برد.
آخرين برخورد شديد شهاب سنگها با زمين، در سال1287 خورشيدي(1908 ميلادي) در منطقه دورافتاده تانگوسكا در سيبري اتفاق افتاد كه دانشمندان قطر آنرا30 متر ارزيابي كردند. اين شهاب سنگ كه پس از ورود به جو زمين در ارتفاع8 كيلومتري منفجر شد، هر آنچه در شعاع15 كيلومتر در سطح زمين قرار داشت را به شدت منهدم ساخت. شعاع تخريب نهايي حاصل از اين برخورد40 كيلومتر برآورد شد و چون در منطقه جنگلي فرود آمده بود باعث از بين رفتن بيش از60 ميليون اصله درخت شد. به علت دور افتادگي اين منطقه، دانشمندان19 سال بعد، از اين واقعه مطلع شدند و به تحقيق در مورد آن پرداختند. زمين شناسان در خاك اين منطقه مقدار زيادي ايريديوم با خلوص زياد پيدا كردند كه اين موضوع سالهاي بعد توسط لوئيس الوارتس براي اثبات فرضيه خود مورد استناد قرار گرفت.
حال سؤال اين است كه آيا ما بايد همواره نگران برخورد شهاب سنگها با زمين باشيم؟ راه حل رفع اين نگراني تنها در ارتقاي فناوري براي جلوگيري از وقوع اين حوادث خلاصه مي شود. امروزه سؤال مهم آن نيست كه بدانيم آيا اين واقعه اتفاق خواهد افتاد يا نه بلكه بايد بدانيم اين اتفاق چه زماني رخ خواهد داد؟
در سال1375 خورشيدي(1996 ميلادي) شهاب سنگي به قطر تقريبي520 متر از فاصله45 هزار كيلومتري زمين- كمي دورتر از كره ماه- عبور كرد كه نفس اخترشناسان را در سينه حبس كرد. اين نزديكترين جسمي بود كه تاكنون رصد شده بود و در صورت برخورد با زمين مي توانست انفجاري معادل5 تا12 هزار مگاتن انرژي را بوجود آورد. موضوع نگران كننده در اين مورد آن بود كه اخترشناسان فقط4 روز قبل از عبور اين شهاب سنگ به وجود آن پي بردند.
در دو دهه قبل دانشمندان فضايي در مورد برخورد شهاب سنگها با كره زمين نگراني هاي بسياري داشتند. زيرا دريافته بودند كه زمين همواره در خطر برخورد يكي از شهاب سنگهاست. بيشتر شهاب سنگها از كمربند جاذبه سيارات فرار كرده و به واسطه جاذبه زياد سياره مشتري وارد منظومه شمسي شده وبه سمت خورشيد مي روند. در گذشته اين تفكر وجود داشت كه تعداد شهاب سنگهاي بزرگ كم است ولي پيشرفت تكنولوژي در چند دهه اخير و رديابي شهاب سنگها به وسيله دستگاههاي حس گر، ماهواره ها، دوربين هاي نجومي پيشرفته و نظاير آن نشان داد كه تعداد آنها كم نيست و همواره خطر برخورد يكي از آنها با زمين وجود دارد. قطر اين اجرام كه به طور اختصار بنام اجسام نزديك به كره زمين (NEOs) ناميده شده اند از چند متر تا چندين كيلومتر است. به تازگي دانشمندان آنها را سنگهاي آسماني بالقوه خطرناك (PHA) ناميده اند.
اخترشناسان مي دانند كه تعداد بيشماري از اين شهاب سنگها در فضا با سرعت و اندازه هاي متفاوتي د رحركت بوده و مي تواند تهديدي جدي براي زمين باشد. به عبارت ساده تر ما در مسير حركت بسياري از شهاب سنگها قرار داريم.
در سال1990 براي سنجش مقدار خطراتي كه اجسام نزديك به كره زمين (NEOs) براي آن دارند، سيستم مقياسي بنام تورينو اختراع شد. به وسيله اين دستگاه مي توان در اين مقياس اندازه شهاب سنگها، ميزان سرعت و درصد احتمال برخورد آنها با زمين را در نظر گرفت. برخورد احتمالي بسيار نزديك شامل درجات7 يا8 و بسيار حتمي شامل درجات9 و10 است. عدد1 براي نزديكترين شهاب سنگي كه تاكنون از كنار زمين عبور كرده در نظر گرفته شده است.
براي جلوگيري از برخورد شهاب سنگها با زمين چه بايد كرد؟ دانشمندان فضايي به تازگي پيشنهاد كرده اند كه با ارسال سفيه هاي فضايي، مسير حركت شهاب سنگها را تغيير دهيم. اولين آزمايش انجام گرفته توسط يك فضاپيما، برخورد عميق آن با شهاب سنگ »تمپل يك« در چهارم تيرماه1384 بود كه شدت انفجار آن به4/5 تن ماده TNT مي رسيد. دانشمندان با شادي فراوان اين واقعه را جشن گرفتند ولي اين برخورد مانند نسيمي بر چهره اين شهاب سنگ بود و سرعت آن را فقط3 صدم سانتيمتر بر ثانيه كاهش داد. شايد بسياري اين واقعه را ناچيز قلمداد كنند ولي اين اولين گام بشر براي محافظت از خانه خود بوده است.

Time Natural’s Extremes Yearbook 2006 -- ترجمه: مهندس سعيد صالحي

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 17 بهمن 1391  4:25 PM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:نجوم و اختر شناسی



ستاره های دنباله داررا بشناسیم ستاره دنباله دار یک جرم یخی است که غبار و گاز درون خود را بیرون می پاشد. بیشتر دنباله دارهایی که ما از زمین شاهد آنها هستیم در مدار بیضی شکل بزرگی به دور خورشید در گردشند. هر دنباله دار از یک هسته جامد، که توسط ابری به نام گیسو احاطه شده است، تشکیل می شود. دنباله دارها دارای یک یا دو دم نیز هستند. اغلب دنباله دارها آنقدر کوچک یا کم نورند که از زمین، بدون تلسکوپ دیده نمی شوند. با اینحال برخی از آنها تا هفته ها در آسمان با چشم غیر مسلح دیده می شوند. ما دنباله دارها را به دلیل گاز و غبار موجود در گیسو و همینطور بازتاب نور در قسمت دم آنها می بینیم. همچنین گازهای دنباله دارها انرژی را که از خورشید جذب کرده اند، پخش می کنند و این باعث درخشش آنها می گردد.
ستاره شناسان دنباله دارها را بر حسب زمانیکه برای یکبار گردش به دور خورشید در مدار خود صرف می کنند، طبقه بندی می نمایند. دنباله دارهای دوره کوتاه کمتر از ۲۰۰ سال زمان برای گردش در مدارشان نیاز دارند و دنباله دارهای دوره بلند بیش از ۲۰۰ سال زمان برای یکبار گردش خود به دور خورشید صرف می کنند.
ستاره شناسان در مورد دنباله دارها بر این باورند که آنها باقیمانده مجموعه ای از گاز، یخ، سنگ و غبارند که حدود ۶/۴ بیلیون سال پیش در منطقه بیرون سیارات شکل گرفتند. بعضی از دانشمندان معتقدند که تعدادی دنباله دار، آب و مولکولهای کربنی لازم برای تشکیل حیات در زمین را به این سیاره آورده اند.
قسمتهای مختلف یک دنباله دار
هسته دنباله دارها یک توپ از یخ و ذرات غبار سنگی است که شبیه به یک گلوله برفی کثیف می باشد. یخ هسته دنباله دار عمدتا از آب منجمد تشکیل شده است اما ممکن است مواد منجمد دیگری نظیر آمونیا، دی اکسید کربن، مونوکسید کربن و متان نیز در آن وجود داشته باشد. دانشمندان تصور می کنند که هسته برخی از دنباله دارها ترد و شکننده است، چراکه آنها شماری دنباله دار پیدا کرده اند که بدون هیچ دلیل واضحی خرد شده اند.
با نزدیک شدن دنباله دار به قسمتهای داخلی منظومه شمسی، گرمای خورشید منجر به تبخیر قسمتی از یخ موجود در سطح هسته دنباله دار شده و ذرات غبار و گاز با فشار از دنباله دار به فضا خارج می گردند و به این شکل قسمت گیسو را شکل می دهند. پرتوهای خورشید، ذرات غبار را از قسمت گیسو به بیرون هل می دهند. این ذرات سبب تشکیل دم غباری دنباله دار می شود. به طور همزمان، بادهای خورشیدی – که جریانی با سرعت بسیار زیاد از ذرات باردار الکتریکی می باشد – بخشی از گازهای دنباله دار را به یون (ذرات بار دار) تبدیل می کند. این یونها نیز به بیرون از گیسو جریان پیدا کرده و دم یونی را شکل می دهند. از آنجائیکه دمهای دنباله دارها توسط پرتوها و بادهای خورشیدی جارو زده می شوند، همیشه در جهت مخالف خورشید قرار می گیرند.
اینگونه تصور می شود که قطر هسته بیشتر دنباله دارها حدود ۱۶ کیلومتر یا کمتر است. قطر برخی از گیسوها می تواند به ۶/۱ میلیون کیلومتر برسد. برخی از دمها نیز در مسافتی معادل ۱۶۰ میلیون کیلومتر گسترده می شوند.
زندگی یک دنباله دار
دانشمندان فکر می کنند، دنباله دارهای دوره کوتاه از کمربند کویپر که در آنسوی مدار سیاره پلوتو قرار دارد، می آیند. کشش گرانشی سیارات خارجی منظومه شمسی می تواند بر این اجرام تاثیر گذاشته و آنها را به درون منظومه شمسی بکشاند. دنباله دارهای دوره بلند از ابر اورت می آیند. مجموعه ای از اجرام در فاصله ای هزار برابر فاصله پلوتو از خورشید که مانند کره ای منظومه شمسی را در بر گرفته است. فعل و انفعالات گرانشی ستارگان در حال گذر، باعث می شود که این اجرام یخی به درون منظومه شمسی راه یابند.
هر بار که یک دنباله دار وارد منظومه شمسی می شود، قسمتی از یخ و غبار خود را از دست می دهد. گاهی قسمتی از دنباله آنها پس از ورود به جو زمین به شکل شهاب سنگ درآمده و در اتمسفر زمین می سوزد. در نهایت بعضی از دنباله دارها همه یخ خود را از دست می دهند. آنها از هم می پاشند و تبدیل به ابری از غبار می شوند و یا به صورت اجرام غیر فعالی نظیر سنگهای آسمانی در می آیند.
مدارهای بلند بیضی شکل دنباله دارها می توانند از مدارهای تقریبا دایره ای سیارات عبور کنند. در نتیجه، گاهی دنباله دارها با سیارات و اقمار آنها برخورد میکنند. بسیاری از چاله های برخوردی در منظومه شمسی به دلیل برخورد همین دنباله دارها ایجاد شده اند.
مطالعه دنباله دارها
بسیاری از نکاتی که دانشمندان امروزه درباره دنباله دارها می دانند، از مطالعه گسترده دنباله دار هالی (Halley) که در سال ۱۹۸۶ از نزدیکی زمین گذر کرد، به دست آمده است. پنج فضاپیما در نزدیکی هالی قرار گرفتند و اطلاعاتی را در مورد شکل ظاهر و ترکیبات شیمیایی آن جمع آوری کردند. چندین کاوشگر نیز به قدری به آن نزدیک شدند که بتوانند هسته آن که به طور معمول با گیسو پوشانده شده بود را مورد بررسی قرار دهند. از اطلاعات به دست آمده مشخص شد که هسته هالی سیب زمینی شکل و حدود ۱۵ کیلومتر طول دارد. این هسته به طور مساوی متشکل از یخ و غبار بود. حدود ۸۰ درصد از بخش یخی آن آب منجمد و ۱۵ درصد از آن مونوکسید کربن منجمد بود. ۵ درصد باقیمانده نیز شامل دی اکسید کربن منجمد، متان و آمونیا می شد. دانشمندان معتقدند که دیگر دنباله دارها از نظر شیمیایی شبیه به هالی می باشند.
دانشمندان به طور غیر منتظره ای متوجه شدند که رنگ هسته دنباله دار هالی، سیاه و کاملا تیره است. آنها فهمیدند که هسته یخی این دنباله دار و یا شاید اغلب دنباله دارها، با پوسته سیاهی از غبار و سنگ پوشیده شده است. این دنباله دارها تنها زمانی گازهای درون خود را با فشار خارج می کنند که سوراخهای موجود در این پوسته سیاه به سمت خورشید قرار گیرد.
دنباله دار دیگری که توسط دوربینهای فضاپیما مشاهده شده، دنباله دار برلی (Borrelly) است. فضاپیمای “اعماق فضای ۱″ در سال ۲۰۰۱، هسته برلی را که تقریبا نصف هسته هالی است مشاهده کرد. هسته این دنباله دار نیز به شکل سیب زمینی است و دارای پوسته ای سیاه می باشد. مانند هالی، این دنباله دار نیز تنها زمانی گازهای درون خود را بیرون می ریزد که سوراخهای پوسته آن رو به خورشید قرار گرفته باشند.
در سال ۱۹۹۴، ستاره شناسان دنباله داری به نام شومیکر-لوی ۹ (Shoemaker-Levy ۹) که تکه تکه شده بود و با سیاره مشتری برخورد نمود را مشاهده کردند. یکی از فعالترین دنباله دارهای ۴۰۰ سال اخیر، هال – باپ (Hale-Bopp) نام دارد که در سال ۱۹۹۷، از فاصله ۱۹۷ میلیون کیلومتری زمین گذر کرد. البته این برای یک دنباله دار فاصله کمی نیست اما به دلیل هسته غیر عادی و بسیار درخشان، این دنباله دار با چشم غیر مسلح نیز قابل رصد بود. تخمین زده شده است که قطر هسته آن بین ۴۰ تا ۵۰ کیلومتر بوده است.
در سال ۲۰۰۴، فضاپیمای آمریکایی غبار ستاره (Stardust) به نزدیک هسته دنباله دار وایلد۲ (Wild ۲) رفت و اطلاعاتی را از گیسوی این دنباله دار جمع آوری نمود. همچنین در همان سال، آژانس فضایی اروپا فضاپیمای رزتا (Rosetta) را که قرار است در سال ۲۰۱۴ به مدار دنباله دار چاریومف- گراسیمنکو (Churyumov-Gerasimenko) برسد، ارسال کرد. رزتا یک کاوشگر کوچک با خود حمل می کند که برای فرود در هسته این دنباله دار طراحی شده است.

سایت سهند

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

سه شنبه 17 بهمن 1391  4:25 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها