0

بانک مقالات معارف قرآن

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

ليلة القدر؛ عيد فرشتگان

ليلة القدر؛ عيد فرشتگان

سيدمحمد خسرواني شريعتي
نخستين پيام ملكوتي وحي در سپيده دمي از ماه رمضان بر قلب نازنين پيامبر اكرم (ص) نازل شد، آنگاه هيجاني شگفت و بيرون از حد توصيف سراسر وجود مبارك حضرت را فراگرفت. آن نور در مقام ظهور به صورت جبرئيل «افق مغرب و مشرق را گرفت و همه فضا را با شش هزار بال پر كرد، و اين تمثل حقيقت عقلي او در چشم پيامبر بود. (1)
از هيبت روحالامين دل پيامبر بسختي تپيد، آيات نور بر ضمير منير مهتر و سرور عالم نقش پذيرفت و از آن لحظه زلال ايمان در بستر زمان جريان جاودانة خود را آغاز كرد. آن شب شكوهمند مبداء تحول بشري و سرآغاز رحمت و نعمت الهي يعني نزول قرآن بود، در شب قدر فرشتگان به فرمان پروردگار دسته دسته و گروه گروه به سوي خاكيان بال ميگشايند و تا سپيدهدمان به سلام انسان موحد ميشتابند، به گفته طبري: «به ماه رمضان اندر، شبي هست كه آن را ليلةالقدر خوانند و آن عيد فرشتگان است كه جمله از آسمان به زمين آيند و جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و فرشتگان بيعدد آن شب به زمين آيند و آن شب نوزدهم ماه رمضان است تا شب بيست و هفتم.» (2)
طبق صريح آيه كريمه - انا انزلناه في ليلةالقدر - نزول قرآن در شب قدر بوده است اما شب قدر در چه شبي يا چه ماهي قرار دارد بخوبي روشن نيست. در اين مورد صاحبنظران اتفاق عقيده ندارند، بعضي از مفسران ميگويند: منظور از ليله مباركه درآيه انا انزلناه في ليلة مباركة شب نيمه شعبان (3) است.
بسياري از مفسران به دليل آيه: «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن» (بقره (2) آيه 185). و آيه: «ما انزلناه يوم الفرقان» (انفال(8) آيه 41) شب قدر را در ماه رمضان دانستهاند.
در كتاب تاريخ پيامبر اسلام چنين آمده: «ابتداي نزول وحي بر رسول خدا در ماه رمضان بود و روز بعثت هفدهم ماه رمضان يعني روز بدر» (4) بوده است و روايتي از امام جعفر صادق (ع) هم نقل شده كه «يوم الفرقان» نوزدهم ماه رمضان سال دوم از هجرت رسول عليه السلام» (5) بوده است. و باز صاحب كتاب تاريخ قرآن، اين حادثه عظيم را «در سحرگاه روز دوشنبه هفدهم يا چهاردهم ماه رمضان سيزده سال پيش از هجرت» (6) نوشته است.
مفسران درباره زمان شب قدر آراء مختلفي اظهار كردهاند، از آن جمله است: اول رمضان؛ دهه آخر رمضان؛ شبي از شبهاي رمضان؛ نيمه شعبان؛ يك شب مخصوص نامعين؛ به قول بغوي «خداوند اين شب را براي امت اسلام مبهم گذارد تا در همه شبهاي رمضان از طمع درك آن به پرستش او تلاش كنند. چنان كه ساعت اجابت را در روز جمعه و صلاة وسطي را در نمازهاي پنجگانه پنهان داشته است». (7)
در تفسير منير روض الجنان و روح الجنان نيز در اين مورد چنين ميخوانيم: «خداي تعالي چند چيز در چند چيز پنهان كرد شب قدر در ميان شبها و نماز وسطي در نمازها و وقت قيام ساعت در اوقات و نام مهترين خود در اسماء و ساعت اجابت دعا در ساعات روز و آدينه و رضاي خود در طاعات و سخط خود در سيات و دوست خود در ميان بندگان». (8)
بسياري از مفسران شيعه شب قدر را در يكي از شبهاي دهة آخر ماه رمضان قرار دادهاند و به ظن قوي و شهادت روايات بايد شب بيست و سوم ماه رمضان را شب قدر دانست. (9) در اين مورد به روايات زير ميتوان استناد نمود:
اميرالمومنين علي عليهالسلام فرمود كه: «رسول صليالله عليه و آله در دهة آخرين (ماه رمضان) اهل خود را بيدار كردي» (10)
چند كس از اصحاب نزد رسول آمده گفتند يا رسولالله در خواب چنان ديدم كه ليلةالقدر شب هفتم است از آخر ماه رمضان حضرت فرمود: هر كه از شما ميخواهد كه در شبي از شبهاي ماه رمضان به عبادت قيام نمايد بايد كه در شب بيست و سيم باشد» (11) و حديث معتبري از امام محمد باقر عليه السلام ميخوانيم كه آن حضرت شب بيست و يكم و شب بيست و سوم را احيا ميداشتند و در نصف اول شب مشغول دعا ميشدند و در نصف آخر مشغول نماز.» (12)
از احاديث ديگر نيز مستفاد ميشود كه شب قدر همين شب است «حضرت رسول (ص) در دهة آخر ماه رمضان بستر خود را جمع ميكردند، در شب بيست و سوم اهل خود را بيدار ميكردند و آنها را كه خواب ربوده بود، به صورت آنها آب ميپاشيدند، حضرت فاطمه سلامالله عليها هم نميگذاشت در اين شب احدي از اهلش بخوابد و علاج ميفرمود خواب آنها را به كمي طعام... و ميفرمود محروم كسي است كه از خير امشب محروم بماند. (13) نقل شده است كه حضرت صادق (ع) سخت مريض شده بودند چون شب بيست و سيم ماه رمضان شد موالي خود را امر فرمودند كه حركتش دادند، به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود تا به صبح» (14) در اين باب شيعه و اهل سنت نيز روايت كردهاند كه: عبدالله انيس انصاري (جهني) به رسول خدا (ص) گفت: منزل من از مدينه دور است شبي را امر كنيد كه در آن داخل مدينه شوم؛ حضرت شب بيست و سوم را امر فرمودند، لذا آن شب را «شب جهني» ميخواندند» (15)
از امام جعفر صادق (ع) هم نقل شده است كه: «هر كه او شب بيست و سوم (ماه رمضان) سورةالروم و العنكبوت بخواند غفرالله له.» (16)
راجع به تعيين شب قدر علاوه بر آنچه گذشت اقوال ديگري نيز نوشتهاند كه بعضي جنبة اعمال ذوق و قريحه دارد كه دو روايت زير از آن شمار است:
1ـ «از ابن عباس روايت شده است كه جمله ليلةالقدر سه بار در سوره قدر تكرار شده و مجموع حروف ليلةالقدر نه حرف است و حاصل ضرب سه در نه بيست هفت است به همين مناسبت بايد شب قدر شب بيست و هفتم باشد» (17)
2ـ ابوبكر وراق را پرسيدند: گفت: عدد اين سوره بر عدد شبهاي ماهست سوره سي كلمه است و ماه سي شب آنگه پرسنده را گفت بشمر، او ميشمرد چون به «هي» رسيد گفت چندداري گفت بيست و هفت: گفت هي هي» (18)
چگونگي نزول قرآن در شب قدر

از شب قدر به نام شب مبارك ياد شده است و اهل لغت قدر را به معني تقدير گفتهاند و اين شب تقدير و اندازهگيري كارها و حكمهاست و سخن ديگر اين است كه شب عظمت و شكوهمندي است.
انا انزلناه في ليلةالقدر: با اين كه قرآن را خداي تعالي بتدريج آيه به آيه و سوره به سوره فرو فرستاده است چگونه است كه در اين آيه انزال قرآن در شب قدر به صراحت ذكر شده؟ به اين پرسش چند پاسخ گفتهاند:
1ـ طبرسي به نقل از ابن عباس مينويسد: «خداوند متعال قرآن را يكباره در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان دنيا نازل كرد و سپس جبرئيل (ع) آن قسمت قسمت در بيست و سه سال بر پيامبر نازل گردانيد.» (19)
2ـ از بين اقوال مختلف مفسران در اين زمينه فيض كاشاني اين گونه نظر داده است: «نزل في طول عشرين سنه نجوما من باطن قلبه الي ظاهر لسانه» (20)
3ـ استدلال استاد علامه طباطبايي دراين مورد چنين است: آياتي كه دلالت بر نازل شدن قرآن در ماه رمضان دارد تعبير به انزال شده است نه تنزيل مثل اين آيات: شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن (سوره بقره (2) آيه 185 و سوره دخان (44) آيه 3 و سوره قدر (97) آيه 3).
پس معلوم ميشود كه نازل شدن در ماه رمضان دفعي بوده نه تدريجي و چون الفاظ قرآن تدريجاً موجود شده پس دفعي بودنش از اين نظر است كه روي هم رفته آيات آن يك چيز فرض شده مثل اين كه در آيه: «كماء انزلناه من السماء» (سوره يونس (10) آيه 24) با اين كه باران تدريجا و دانه دانه ميبارد مجموع قطرات آن يك آب فرض شده». (21)
4ـ نويسنده كتاب فروغ ابديت در اين باب چنين نظر داده است: «قرآن يك وجود جمعي علمي واقعي دارد كه يك دفعه در ماه رمضان نازل گرديده و يك وجود تدريجي دارد كه آغاز نزول روز بعثت بوده و تا پايان عمر آن حضرت به طور تدريج نازل ميگرديد.» (22)
بنابراين ميتوان گفت قرآن دو نزول داشته است: يكي نزول دفعي كه روح و مقاصد قرآن به صورت جمعي بر قلب نازنين پيامبر اكرم نازل شد، نزل به الروح الامين علي قلبك (شعرا(26) آيه 194). و ديگر نزول تدريجي كه به صورت آيه آيه و با درنگ و تأني و بنا به مصلحت و احتياج در مدت بيست و سه سال به عالم لفظ و عبارت آمد و به مردم ابلاغ گرديد. در حكمت نزول تدريجي، نويسنده كتاب نامه هدايت نوشتهاند: «نزول تدريجي قرآن كريم آشكارا به معاصران پيامبر اكرم و بعد هم به ما ميفهماند كه آيات ساخته و پرداخته بشري نيست بلكه رسول خدا نيز بايد در انتظار وحي بسر برد تا هنگام لزوم و مصلحت آيات نازل شود.» (23)
در توضيح زمان و چگونگي نزول قرآن، ميبدي صاحب تفسير كشفالاسرار و عدة الابرار نيز چنين نويسد: «قرآن يوم الفرقان فرو فرستاديم، جايي ديگر گفت: «انا انزلناه في ليلةالقدر» شب قدر فرو فرستاديم، جايي ديگر گفت: «علي مكث و نزلناه تنزيلا» به روزگار و درنگ فرو فرستاديم و اين آن بود كه قرآن در شبانروز بدر به آسمان دنيا فرو فرستادند و آن در بيعت العزه در خزانه قرآن بنهادند، يك جاي روز گفت و يك جاي شب گفت بر سعت عادت عرب كه از شب خبري حكايت كنند و آن روز بود و از روز حكايت كنند و آن به شب بود.» (24)

فضيلت شب قدر

در فضيلت ليلةالقدر روايات فراواني رسيده است چون آن شب ليله مكاشفه رسول خداوند و ائمه هدي است. مفسران قرآن و محققان علوم اسلامي در تعظيم و تبجيل اين ليله مباركه در حد وسع كوشيدهاند و آن شب را «شب وصال نبي ختمي و ليله وصول عاشق حقيقي به محبوب خود» (25) نوشتهاند. در اين جا به چند روايت استناد ميشود: از پيامبر اكرم - صليالله عليه و آله - روايت شده است كه: «من قام ليلة القدر ايمانا و احتسابا غفرله ما تقدم من ذنبه» (26) هر كه شب قدر را بپا دارد و مومن باشد و معتقد روز جزا حق سبحانه گناهان او را بيامرزد.
و در روايت ديگري ميخوانيم: «چون شب قدر باشد خداي تعالي جبرئيل را با كوكبه فرشتگان به زمين فرستد و او لواء سبز دارد، بر بام كعبه بزند، آن فرشتهها در هر جا ميروند و سلام ميكنند بر هر جا قائمي و قاعدي و نمازكني و ذاكري ] ديدند [ دست در دست ايشان مينهند و بر دعاء ايشان آمين ميكنند.» (27)
ميبدي در اين باب اينطور نوشته است: ربالعالمين در دو وقت بندگان را بر فرشتگان عرضه كند، يكي در موسم عرفات كه حاجيان احرام گرفته... وديگر شب قدر بندگان را بر فرشتگان جلوه كند زيرا در اين شب مطيعان در طاعت بيفزايند و عاصيان از معصيت باز گردند.» (28)
صاحب تفسير ارزشمند گازر ضمن نقل روايتي شب زندهداري و عبادت آن شب را موجب عزت و منزلت دانسته است و مينويسد، آن شب را براي آن قدر خوانند كه «هر بي قدري در اين شب با قدر و منزلت شود چون طاعت كند و شب را زنده دارد.» (29) و باز در تفسير منهجالصادقين ميخوانيم كه «ليلةالقدر به جهت آن است كه دراين شب از نزد ملك ذيقدر كتاب ذيقدر نازل شده به رسول ذيقدر براي امت ذيقدر» (30) البته مومنان به پيروي از آيات و عمل به روايات همه اوقات به نيايش ميپردازند و هميشه به حضور در، درگاه مشتاقند و از طرفي ميدانند كه حقتعالي در شب قدر خير و بركت و مغفرت بيپايان خود را بر بندگان نازل ميكند و خود فرموده است: «ليلة القدر خير من الف شهر» و الف عدد كامل است و در آن شب خداوند گناهكاران امت محمد را به شفاعت صالحان بيامرزد. مفسران قرآن كريم در فضيلت عبادت اين شب كه بهتر از هزار ماه عبادت است رواياتي نقل كردهاند كه در اين جا به ذكر چند مورد اكتفا ميشود:
1ـ رسول صليالله عليه و آله «چهار عابد را نام برد كه ايشان خداي را پرستيدند هشتاد سال و يك طرفةالعين در وي عاصي نگشتند: ايوب و زكريا و حزقيل و يوشع صحابه را از اين عجب آمد؛ جبرئيل آمد و اين سوره آورد و باز نمود كه: يك شب عبادت تو بهترست از عبادت هزار ماه ايشان.» (31)
2ـ تفسير آيه ليلةالقدر خير من الف شهر ميخوانيم: در ميان بنياسرائيل مردي قوي و شجاع بود به نام شمشون مدت هزار ماه با كفار كارزار كرد «حق سبحانه به حبيب خود خطاب كرد كه من ترا شبي دادهام كه تو و امت تو اگر در آن شب به عبادت بروز رسانيد ثواب آن بهتر باشد از اين هزار ماه كه شمشون با كفار جهاد كرد.» (32)
3ـ صاحب تفسير گازر مينويسد: رسول خداي گفت: «در خواب ديدم كه بوزينگان بر منبر من ميروند و فرود ميآيند. چون جبرئيل آمد از وي پرسيدم: گفت بنياميه باشند كه از پس تو بنا حق بر منبر تو روند. من گفتم يا جبرئيل مدت ملك ايشان چند باشد. گفت هزار ماه. من دلتنگ شدم. جبرئيل آمد و مرا تسلي داد و سورة الكوثر و «انا انزلناه» آورد و باز نمود كه شب قدر بهتر است از هزارماه كه مدت ملك بني اميه باشد.» (33)
باز در تعظيم ليلةالقدر و قيام به طاعت در آن شب ميخوانيم «تمام دايرة وجود يك شب قدر محمدي است اگر قدر بداني و يك قيام يوم القيمه احمدي است اگر قيام به خدمت كني.» (34)

ليلةالقدر و عترت

احاديثي كه پيوند هميشگي عترت را با شب قدر نشان ميدهد فراوان است از آن جمله است فرمايش رسول اكرم (ص) به اصحاب: «آمنوا بليلةالقدر انها تكون لعلي بن ابيطالب و لولد الاحد عشر من بعدي.» (35)
و روايت ديگري از امام جواد عليه السلام نقل شده: كه اميرالمومنين (ع) به ابن عباس فرمود: «شب قدر در هر سالي هست و درآن شب امر آن سال فرود ميآيد و براي آن امر سرپرستاني است بعد از رسول خدا (ص). ابن عباس گفت آنها كيانند فرمود: من هستم و يازده تن از فرزندان صلبي من كه امامان محدث باشند.» (36)
و حديث ديگري از امام محمدتقي عليهالسلام نقل شده كه در آن چنين آمده است:اي گروه شيعه با سوره انا انزلناه مخاصمه و مباحثه كنيد تا پيروز شويد به خدا كه آن سوره پس از پيغمبر حجت خداي است بر مردم و آن سوره سرور دين شماست و نهايت دانش ماست.» (37)
از اميرالمومنين علي (ع) نقل شده است كه فرمود: «مرا در شبي ضربت زدند كه در آن شب يوشعبن نون را وفات رسيد و قبض روح من در شبي كردند كه در مثل آن شب عيسيبن مريم را به آسمان بردند.» (38)
عالم بزرگوار مرحوم محمدباقر مجلسي نيز در كتاب بحارالانوار بابي را به فضايل سورةالقدر اختصاص داده است كه از آن ميان دو حديث نقل ميشود:
1ـ «عنالصادق ـ عليهالسلام ـ النور الذي يسعي بين يدي المومنين يوم القيامه نور انا انزلنا» (39)
2ـ «عن ابي عبدالله قال: من قرا انا انزلناه في ليلةالقدر في فريضة من فرائض الله نادي مناد: يا عبدالله غفرالله لك مامضي، فاستانف العمل». (40)

حق شب قدر است در شبها نهان

شب و آن از اول غروب آفتاب تا طلوع فجر است، قرآن كريم به فضيلت قيام در ليل و نيايش شبانه تاكيد كرده است و مستغفران در اسحار را در رديف صابران و صادقان ستوده است «الصابرين و الصادقين و القانتين و المنفقين و المستغفرين بالاسحار» آل عمران (3) آيه 17. روايت رسيده از معصومين - عليهم السلام - نيز حاكي از عمل و همت آن ذوات پاك تابناك به تهجد ميباشد، از ميان ليالي شب قدر فضيلت ويژهاي يافته است. و آن به عنوان يكي از مقدسترين شبهاي سال مورد توجه همه مسلمانان قرار گرفته است. عارفان از نورانيت ليلة مباركه تعبيراتي دارند كه به گلچيني از سخنان دلپذير و دريافتهاي لطيف آنان و سپس، نقل پارهاي از اشعار شاعران نامور در شرف و منزلت شب قدر بسنده ميكنيم.
در فرهنگ اصطلاحات عرفاني ليلةالقدر اين گونه تعريف شده است: «شبي است كه سالك را به تجلي خاص مشرف ميكنند تا به آن تجلي قدر و مرتبه خود را نسبت به محبوب بشناسد.» (41) ميبدي در بزرگداشت شب قدر از جوانمردان شب زندهدار كه در راه عشق و پرستش حق شربت بلا نوشيدهاند ياد ميكند و مينويسد: «ما در تعظيم شب قدر از آسمان قرآن فرستاديم و به وحي پاك و پيغام راست عالميان را از خيرات اين شب خبر داديم، اين المستغفرون؟ كجايند جوانمردان شب خيزان كه در آرزوي مواصلت ما بيخواب و بي آرام بودهاند و در راه عشق ما شربت بلا نوشيدهاند؟ تا خستگي ايشان مرهم نهيم و اندرين شب قدر، ايشان را با قدر و منزلت گردانيم.» (42)
عزيزالدين نسفي در كتاب انسان كامل در بيان ليلةالقدر چنين مينويسد: «بدان كه ملك و ملكوت مظهر صفات جبروتاند. هرچيز كه در جبروت پوشيده و مجمل بودند، اكنون در ملك ظاهر شدند و مفصل گشتند. و ازين جهت جبروت را ليلةالقدر و ليلةالجمعه ميگويند و ملك را يومالقيمه و يومالجمعه و يومالفصل و يومالبعث ميخوانند.» (43) و نيز عقيده دارد كه عقل هم مبداء است و هم معاد «نسبت به آمدن ليلةالقدر است و نسبت به بازگشتن يوم القيامه» (44) توضيح و شرحي در معني عرفاني ليلةالقدر در كتاب مفتاح نور آمده است كه گزيدة آن چنين است: «ليلةالقدر ليلهاي است كه حق تعالي به جميع شوون و احديت جمع اسماء و صفات كه حقيقت اسم اعظم است در آن محتجب باشد و آن تعيين بنيه ولي كامل است كه در زمان رسول خدا - صليالله عليه و آله و سلم - آن سرور پس از آن ائمه هدي - عليهم السلام - واحداً بعد واحد ميباشند.» (45) اهل معرفت توجه تام ولي كامل و ظهور سلطنت ملكوتيه او را ليلةالقدر دانستهاند و دراين باب گفتهاند: «مراتب نزول حقيقت وجود به اعتبار احتجاب شمس حقيقت در افق تعينات ليالي است و مراتب صعود به اعتبار خروج شمس حقيقت از آفات تعينات ايام است. به اعتبار قوس نزول ليلةالقدر محمدي است وبه قوس صعود يوم القيامه احمدي است.» (46) بعضي از اهل معرفت نيز ليلة القدر را كنيه محمدي و الف شهر را كنايه از جميع موجودات نوشتهاند: «ليلةالقدر اشاره به اسم اعظم يعني مرآت تام محمدي - صليالله عليه و آله - و هزار شهر عبارت است از مظهر سماء ديگر و چون از براي حق تعالي هزار و يك اسم است و يك اسم مستأثر در علم غيب است از اين جهت ليلةالقدر نيز مستأثر است و ليلة قدر بنيه محمدي نيز اسم مستأثراست از اين جهت بر اسم مستأثر كسي جز ذات مقدس رسول ختمي صليالله عليه و اله اطلاع پيدا نميكند.» (47)
زبان فارسي يكي از مهمترين ابزار نشر و بسط معارف ديني و قرآني است كه شاعران و سخنوران ما توانستهاند با بهرهگيري از مفاهيم متعالي آن به آثار خود كمال بخشند و هر يك به فراخور اخلاص به تماشاي شوق آميز تجليات دروني نشسته و آثار فكري خود را به ارمغان گذاشتهاند. اين مقاله را با اشاره چند شاعر نامور به مفهوم عميق شب قدر به پايان ميبريم:
روز، در معرفت سخن ميرانچون تو بيرون كني رخ از جلبيب در شب قدر، قدر خود را دانشب عاشقت ليلةالقدر است
(رودكي)
با نور و ضياء ليلةالقدر با رنگ و نگار جنت العدني
(منوچهري)
هر روزش عيد و هر شبش قدر چون دايره هر كجا رود صدر
(خاقاني)
قدر شب قدر خويش درياب امشب شب قدر توست بشتاب
(نظامي)
زآن شب قدرست كاختروار تافتقدر جان از پرتو جانان بود اين سايه و اين سپيد از قدر يافتهمچنانك قدر تن از جان بود
(مولوي)
تاكند جان هر شبي را امتحاننه همه شبها بود خالي از آنآنك بود اندر شب قدر آن بدر حق شب قدر است در شبها نهاننه همه شبها بود قدر اي جوانرو به شه آورد چون تشنه به ابر
(مولوي)
كه هر روزش از وي شب قدر بودعارفان را سماع روحاني قضا روزگاري زمن در ربودشب قدري بود كه دست دهد
(سعدي)
يارب اين تأثير دولت از كدامين كوكبست آن شب قدري كه گويند اهل خلوت امشبست
(حافظ)
آن شب قدر كه اين تازه براتم دادندسرخوش آمد يار و جامي بر كنار طاق بودسلام فيه حتي مطلع الفجر چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبيدر شب قدر ار صبوحي كردهام عيبم مكنشب قدرست و طي شد نامه هجر
(حافظ)

پاورقيها:

1ـ محمود راميار. تاريخ قرآن، چاپ دوم، ناشر اميركبير، تهران، 1362، ص 55.
2ـ محمد جرير طبري. ترجمه تفسير طبري، به تصحيح حبيب يغمايي، چاپ دوم، انتشارات توس، تهران 1356، ج 7، ص 2038.
3ـ ابوعلي الفضلبن الحسن الطبرسي. مجمعالبيان، به تصحيح ابوالحسن شعراني، انتشارات اسلاميه، تهران، 1390 هـ ، ج 9، ص 61.
4ـ محمد ابراهيم آيتي. تاريخ پيامبر اكرم (ص)، به كوشش ابوالقاسم گرجي، چاپ سوم، انتشارات دانشگاه تهران، 1362، ص 85. ولي نزد شيعه شب مبعث شب 27 رجب است.
5ـ ابوالفتوح رازي. روضالجنان و روحالجنان في تفسير القرآن. مشهور به تفسير شيخ ابوالفتوح رازي، به كوشش و تصحيح محمدجعفر ياحقي، محمدمهدي ناصح، بيست جلد، بنياد پژوهشهاي اسلامي، مشهد 1366، ج 9، ص 121.
6ـ محمود راميار، همان كتاب، ص 54.
7ـ همان كتاب، ص 194.
8ـ ابوالفتوح رازي، همان كتاب، ج 20، ص 902.
9ـ محمدباقر حجتي، پژوهشي در تاريخ قرآن، ناشر، دفتر نشر فرهنگ اسلامي تهران، 1360، ص 40.
10ـ ابوالمحاسن الحسينبن الحسن الجرجاني، تفسير گازر، جلاء الاذهان و جلاء الاحزان، به تصحيح ميرجلالالدين حسيني ارموي، ده جلد، ناشر مهرآيين، ج 10، ص 410.
11ـ فتحالله كاشاني، منهجالصادقين، به تصحيح ابوالحسن شعراني، ده جلد، چاپ دوم، انتشارات كتابفروشي اسلاميه، تهران، 1344، ج 10، ص 306.
12ـ محمدباقر مجلسي، زادالمعاد، انتشارات كتابفروشي اسلاميه، تهران، محرم 1378، ص 187.
13ـ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، يكصدوده جلد، چاپ دوم، ناشر المكتبة الاسلاميه، تهران، شعبان 1368، ج 97، ص 10.
14ـ عباس قمي، مفاتيحالجنان، ناشر انتشارات جاويدان، تهران 1345، ص 483.
15ـ سيدعلياكبر قرشي، قاموس قرآن، ناشر دارالكتب الاسلاميه، تهران، ج 5، ص 255.
16ـ ابوالفتوح رازي، نسخه آستان قدس رضوي، شماره عمومي 130، ج 20، ص 903
17ـ سيدمحمدباقر حجتي، همان كتاب، ص 39.
18ـ ابوالفتوح رازي، نسخه كتابخانه مسجد گوهرشاد، شماره عمومي 166،ج 20، ص 456.
19ـ ابوعلي الفضلبن الحسن الطبرسي، همان كتاب، ج 10، ص 518.
20ـ محسن كاشاني، تفسير صافي، پنج جلد، ناشر موسسه الاعملي، بيروت، ج 1، ص 65.
21ـ سيدمحمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ترجمه محمدتقي مصباحزاده يزدي، ناشر بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي، ج 2، ص 19.
22ـ جعفر سبحاني، فروغ ابديت، ناشر، نشر دانش اسلامي، تهران 1363 ص 236.
23ـ محمدمهدي ركني يزدي، نامه هدايت، ناشر آستان قدس رضوي، مشهد 1363، ص 28.
24ـ ابوالفضل رشيدالدين ميبدي، كشفالاسرار و عدةالابرار، به اهتمام علياصغر حكمت، ده جلد، انتشارات دانشگاه تهران، 1339، ج 4، ص 53.
25ـ امام خميني (ره)، پرواز در ملكوت، ناشر نهضت زنان مسلمان، تهران، ص 226.
26ـ فتحالله كاشاني، همان كتاب، ج 10، ص 308.
27ـ ابوالفتوح رازي، چاپ بنياد پژوهشهاي اسلامي، نسخه كتابخانه مسجد گوهرشاد، شماره عمومي 166، ج 2، ص 466.
28ـ ابوالفضل رشيدالدين ميبدي، همان كتاب، ج 10، ص 567.
29ـ ابوالمحاسن الحسينبن الحسن الجرجاني، همان كتاب، ج 10، ص 409.
30ـ فتحالله كاشاني، همان كتاب، ج 10، ص 303.
31ـ ابوالمحاسن الحسينبن الحسن الجرجاني، همان كتاب، ج 10، ص 413.
32ـ فتحالله كاشاني، همان كتاب، ج 10، ص 304.
33ـ ابوالمحاسن الحسينبن الحسن الجرجاني، همان كتاب، ج 10، ص 414.
34ـ امام خميني، سرالصلوة، ناشر موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، تهران، 1369، ص 62.
35ـ محمدبن يعقوببن اسحاق كليني، اصول كافي، ترجمه سيدجواد مصطفوي، چهار جلد ناشر دفتر نشر اهل بيت، بيتا، بيجا، ج 2، ص 481.
36ـ همان كتاب، ج 2، ص 481.
37ـ همان كتاب، ج 1، ص 364.
38ـ ابوالمحاسن الحسينبن الحسن الجرجاني، همان كتاب، ج 2، ص 57.
39ـ محمدباقر مجلسي، همان كتاب، ج 92، ص 330.
40ـ همان، ج 92، ص 327.
41ـ سيدجعفر سجادي، فرهنگ و اصطلاحات و تعبيرات عرفاني، ناشر كتابخانه طهوري، تهران، ص 690.
42ـ ابوالفضل رشيدالدين ميبدي، همان كتاب، ج 10، ص 564.
43ـ عزيزالدين نسفي، انسان كامل، به تصحيح ماريژن موله، ناشر انستيتو ايران و فرانسه، تهران 1341، ص 180.
44ـ همان كتاب، ص 72.
45ـ علي تاجديني، مفتاح نور، (شرح اصطلاحات عرفاني امام خميني ره) ناشر سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1370، ص 209.
46ـ امام خميني (ره)، آداب الصلوة، ناشر موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، 1370، ص 338.
47ـ امام خميني (ره)، پرواز در ملكوت، همان كتاب، ص 236.
48ـ علياكبر دهخدا، لغتنامه ذيل كلمه قدر.

 

جمعه 21 مهر 1391  6:53 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شب رؤيت قلبي قرآن و عترت تحليلي بر شب قدر و چگونگي درك اين فرصت الهي

شب رؤيت قلبي قرآن و عترت
تحليلي بر شب قدر و چگونگي درك اين فرصت الهي

آيت الله عبدالله جوادي آملي
چه بخواهيم، چطور بخواهيم

شب قدر قلب ماه مبارك رمضان است. ماه مبارك رمضان براي امت اسلامي معجزه اي قوي تر از معجزه سليمان پيامبر است. زيرا اعجاز آن حضرت در مسلط بودن بر باد بود كه غدوها شهر و رواحها شهر(1). راه يك ماهه را در بامداد يا در شامگاه طي مي كرد.
سليمان پيامبر(ع) اين توان را داشت كه در يك بامداد راه يك ماهه را طي كند ولي اعجاز قرآن كريم در اين است كه سالك صالح در يك شامگاه در ليله القدر، راه هزار ماهه را طي مي كند. ليله القدر خير من الف شهر(2). با اين تفاوت كه او مسير «مكان» را مي پيمود و قرآنيان مي توانند مسير «مكانت» را طي كنند. همراهان سليمان نبي در يك بامداد راه ظاهري يك ماهه را طي مي كردند، ولي پيروان قرآن و عترت مكانت و راه معنوي هزار ماهه را يك شبه طي مي كنند. اگر گفته شد: كاين طفل يك شبه ره صد ساله مي رود(3)، يا كاين طفل يك شبه ره صد ساله مي رود، آن را مي شود در شب قدر تجربه كرد.
طرح اين مقدمه براي آن است كه ما در كنار حرم كريمأ اهل بيت(سلام الله عليها) از خدا چه بخواهيم، در جوار قبور مراجع و صلحأ و صديقين و شهدأ چه مسألت كنيم. مسأله آمرزش گناه، مسأله حل مشكلات، مسأله شفاء بيماران، مسأله برقراري امنيت؛ همه اينها جزء فروعات خواسته ماست. ما يك مطلبي عظيم و مطلوب عزيز داريم كه در سايه آن مطلب و مطلوب، اين مقصدها و مقصودها هم حاصل مي شود. اين مقدمه براي آن است كه ما چه بخواهيم، چطور بخواهيم، با چه حالي بخواهيم كه با دست پر برگرديم. نظام ما، دولت و ملت ما در سايه اين دعاهاي ما از مشكلات برهند و به مقصد برسند.

استشمام رايحه قدر با قلب قرآني

مطلب ديگر اينكه وقتي ما مي توانيم يك شبه ره صد ساله را طي كنيم. چون هزار ماه تقريبا هشتاد سال است. وقتي اين توان را داريم كه يك شبه ره صد ساله را طي كنيم؛ پايان سير ما چه باشدو چطور بخواهيم؟!
در شب نزول قرآن كريم بركات فراواني نصيب جامعه بشري شده و الي يوم القيامه مي شود. يكي اينكه قرآن و عترت مرده ها را زنده مي كند. بعد از حيات يابي، اگر كسي بيمار بود؛ بيمارها را درمان مي كنند. و اگر كسي كور بود، به او چشم بينا مي دهند. كر بود، گوش شنوا مي دهند. اهل سهو و نسيان بود، به او ذاكره و حافظه مي دهند. اهل سفر نبود، به او زاد و راحله مي دهند. همراهان خوبي نداشت، به او همسفران خوبي مي دهند و مانند آن اگر قرآن براي اين معارف نازل شده است، ما چرا در شب نزول قرآن اين معارف را نگيريم؟! اگر آن مائده و مأدبه قرآني در كنارش اين غذاها تعبيه شده است، چرا استفاده نكنيم؟! چرا زنده نشويم، سالم نشويم، چشم و گوش پيدا نكنيم، همراهان و همسفراني نظير انبياء و اولياء پيدا نكنيم ووقتي از امام صادق(ع) سوال مي كنند علامت شب قدر چيست، فرمود: شب قدر رايحه خوبي دارد. از بوي آن شب معلوم است كه اين شب، شب قدر است. خوب عنايت كنيد؛ شب معطر است! و آنچه كه در اين روايت است، حقيقت است نه مجاز. شب، معطر است، نه هوا. گاهي مي گوئيم زمستان سرد است، تابستان گرم. اين سخن مجاز است، با قرينه همراه است؛ همه مي فهمند. وقتي گفتيم زمستان سرد است، زمان كه سرد نيست؛ هوا كه متزمن است، سرد است. مگر زمان سرد و گرم دارد؟! تابستان گرم است، يعني هوا در تابستان گرم است. چون با قرينه همراه است، قابل ادراك است. اما وقتي امام صادق(ع) مي فرمايد: شب قدر معطر است، نه هوا معطر است، نه آنچه كه در شب قدر است، معطر است! خود شب، زمان معطر است. اين را كه انسان با شامه و بيني استشمام نمي كند. عطر شب قدر را قلب قرآني درك مي كند. نه شامه! فرمود: شب قدر معطر است... آنها وقتي بوي بهشت را مي شنيدند، مي فهميدند امشب، شب قدر است.

كسب معرفت و اطاعت از قرآن و عترت

راه ديگر اين كه امور را از خدا بخواهيم؛ ما پيرو كسي هستيم كه اين ايام، ايام شهادت اوست و غير از ذات مقدس پيامبر اعظم(ص) مردي به عظمت او خلق نشد و خلق نمي شود و آن «علي مظلوم» است. و او امام ماست. ما او را با جان و دل به امامت پذيرفتيم. اما خودش يك مطلبي دارد كه به ما فرمود ميسور شما نيست، ولي پائين ترش را طلب بكنيد. آن مطلب كه عنصر محوري دعاي ماست، اين است؛ وجود مبارك امير بيان فرمود: من تا خدا را نبينم، عبادت نمي كنم. منتها خدا با چشم ديده نمي شود، با بصيرت و جان مشاهده مي شود؛ ما كنت اعبد ربا لم اره(4). بعد فرمود: لا تدركه العيون بمشاهده الابصار، بل تدركه القلوب بحائق الايمان(5). آن علي بود و اين كلام وقف او است. فرمود: من آن نيستم كه خداي نديده را عبادت كنم. با جان ديدم و او را مي پرستم. اين مقام ميسور ديگري نيست. اما پائين تر از اين مقام را مي شود تمنا داشت، و آن اين است كه ما تابع قرآنيم از يك سو، پيرو عترتيم از سوي ديگر. و ميراث گرانبهاي پيامبر اعظم(ص) به ما سپرده است؛ ما مطيع قرآن و عترتيم. اين معنا را در شب قدر از خدا بخواهيم كه بجائي برسيم كه بگوئيم: ما كنت اطيع قرآنا لم اره، ما كنت اطيع علياً لم اره، ما كنت اطيع اماماً لم اره. من تا قرآن را نبينم، از او اطاعت نمي كنم. من تا علي و خاتم اوصياء(ص) را نبينم، اطاعت نمي كنم. من تا امام زمانم را نبينم، اطاعت نمي كنم. نه با چشم ظاهر، كه با چشم دل! اين معنا را مي توان گفت، اين معنا را مي توان خواست، اين معنا را مي توان يافت.

رؤيت قلبي قرآن و عترت

اين معنا ميسور هر كسي نيست. ممكن است كسي چهل يا پنجاه سال درس حوزوي بخواند، در خدمت قرآن و عترت باشد؛ حكيم بشود، فقيه بشود، مفسر بشود، در تبيين آيات الهي كوشا باشد، ولي قرآن را نبيند! او امام شناس خوبي باشد، بر شافي سيدمرتضي و امالي شيخ طوسي ها مسلط بشود، قهرمان غديرنويسي باشد، اما امام را نبيند! آن كار در شب قدر ساخته است، آن هم با اعتكاف!
فضلاء، طلاب، جوانها! اين اعتكاف دهه سوم ماه مبارك رمضان را دريابيد. مي دانيد اگر كسي در سه شبانه روز، مهمان خدا، در خانه او بود؛ چه مي گيرد، به او چه مي دهند، به او چه حياتي مي دهند، چه سلامت مي دهند، چه چشم و گوشي مي دهند؟! آن مشكلات بعدي حل مي شود.
عمده آن است كه ما اماممان را با جان ببينيم، بعد علي وار بگوئيم: ما كنت اتولي اماماً لم اره، ما كنت افسر قرآناً لم اره، ما كنت اطيع قراناً لم اره، ما كنت تابعاً لقرآن لم اره. ما تا قرآن را نبينيم، از او اطاعت نمي كنيم. ما تا امام را نبينيم، از او اطاعت نمي كنيم. مگر كسي بايد امام را با چشم ظاهر ببيند؟ مگر ابي بصير در خدمت امام زمانش نبود؟ مگر اين ابي بصير نابينا نبود؟ مگر اين ابي بصير مورد وثوق امام زمانش نبود؟ مگر بسياري از احاديث فقهي، كلامي، تفسيري به وسيله ابي بصير به ما نرسيد؟! مگر ابي بصير با اين چشم امام زمانش را مي ديد؟ او كه نابينا بود. امام زمانش او را مي ديد، و او با جان، امام زماني بود.
اين معنا با قرآن به سر كردن ها در كنار حرم كريمه اهل بيت از يك سو، و به اعتكاف از سوي ديگر حل مي شود. آن مطالب جزئي هدف ما نيست، گرچه به ما مي دهند. مشكلات حل معيشت و اداء قرض و شفاي مرض، اينها جزء ريزش هاي مائده قرآني است. ما بايد به جائي برسيم كه قرآن حافظ ما باشد، عترت حافظ ما باشد. ما هرگز رفتني را به جاي ماندني اشتباه نكنيم، فاني را به جاي باقي نبينيم، مجاز را به جاي حقيقت ننگريم؛ مجاز را مجاز بدانيم، حقيقت را حق. فاني را گذرا بدانيم، باقي را جاودانه و ماندني.

راه اشتباهي ما

تمام مشكلات دولت و ملت در اين است كه ما اشتباهي مي رويم. بارها به عرضتان رسيد؛ اگر در طي سال 8 ميليون پرونده به دستگاه قضائي مي رسد، بخش مهم اين 8 ميليون- كه يك ركن اساسي مملكت به دوش دستگاه قضائي است، بودجه اساسي را او جذب مي كند- براي آن است كه اكثر ما فاني را باقي مي دانيم، مجاز را حقيقت مي پنداريم، باطل را حق مي پنداريم. اين 8 ميليون پرونده، پرونده هاي علمي و حقوقي مرد افكن نيست. اينها درباره بديهيات و الفباي دين است. يعني مربوط به كم فروشي است، دروغ گفتن است، غيبت كردن است، تهمت زدن است، گران فروشي است، چك بي محل كشيدن است؛ همه اين 8 ميليون به استثناي موارد اندك مربوط به الفباي دين است!
آنچه كه اين مملكت را فلج كرده است براي آن است كه نماز ما تنهي عن الفحشاء(6) نيست! قرآن به سر ما، ما را به مقامي نمي رساند كه بگوئيم: ما كنت اطيع قرآناً لم اره! ما در الفباي دين مشكل داريم. اگر كسي دروغ نگويد، تجاوز نكند، تهمت نزند، كم فروشي نكند، گران فروشي نكند، هتك حرمت نكند، ما مشكل پرونده اي نداريم!
*سخنراني در مراسم احياي شب قدر - حرم حضرت معصومه (س)21 مهرماه 1385

جمعه 21 مهر 1391  6:54 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

برترين شب

برترين شب

زهرا رضائيان

شب قدر، بزرگترين ، شريف ترين، پرارج ترين و پررمز و رازترين شب ها در گردونه زمان است كه قلم ها در وصفش مى شكنند و زبان ها در توصيفش قاصر و عقل و تدبيرها در فهم آن مبهوت و متحير مى مانند.
شبى كه به فرموده امام صادق (ع) قلب رمضان به شمار مى آيد. بهترين شب سال، شب قدر است كه خداوند در قرآن كريم آن را شبى پربركت دانسته و ارزش آن را برتر از هزار ماه بيان مى كند.
آيا براستى بركتى بالاتر از اين هست كه يك شب هم تراز هزار ماه يعنى ۳۰ هزار شب يا ۸۳ سال و ۴ ماه قرار گيرد. چرا اين شب «شب قدر» ناميده شده است چه اسرارى در آن نهفته و چه وقايع و حوادثى در آن رخ داده و مى دهد.
مفسران قرآن كريم با استفاده از قرآن و احاديث پيشوايان معصوم دين درباره نامگذارى اين شب به «شب قدر» مطالب و دلايل زيادى آورده اند.
شب قدر يعنى شب بزرگ و باعظمت ، زيرا در قرآن كريم «قدر» به معناى منزلت و بزرگى خدا آمده است. (حج ۷۴‎)
همه مقدرات بندگان نيز در طول سال در اين شب رقم مى خورد. (دخان ۴‎)
همچنان كه امام رضا (ع) فرمودند: «خداوند در شب قدر آنچه را از اين سال تا سال بعد پيش خواهد آمد مقدر مى فرمايد از زندگى يا مرگ ، از خوب يا بد يا روزى ، پس آنچه خداوند در اين شب مقرر فرمود، وقوع آن حتمى خواهد بود.»
البته اين امر هيچ گونه تضادى با آزادى اراده انسان و مسئله اختيار ندارد زيرا تقدير الهى به وسيله فرشتگان طبق شايستگى ها و لياقت هاى افراد و ميزان ايمان و تقوا و پاكى نيت و اعمال آنهاست. بدون شك مفاهيمى چون وعده و وعيد، انذار و بشارت ، كيفر و پاداش در قرآن و روايات بدون اراده و اختيار انسان بى معنا خواهد بود. حضور انسان در محافل شب قدر، عبادت و دعا و جلوه هايى از حضور اراده و اختيار انسان است. بزرگترين اشتباه درباره حقيقت مشيت الهى اين است كه گروهى خود را صاحب همه چيز مى دانند و تصور مى كنند خداوند به صورت مطلق همه كارها را به بندگان خود واگذار كرده است ؛ پس نه ثواب و عقاب در كار است و نه مسئوليت و اخلاق. گروهى ديگر نيز فكر مى كنند انسان موجودى مجبور است كه هيچ اختيار و آزادى ندارد و همه چيز توسط قضا و قدر تعيين مى شود. در حالى كه حقيقت امرى ميان اين دو نظر است يعنى نه جبر قضا و قدر و نه واگذارى مطلق به بندگان، چرا كه بعضى از كارها را ما به خواست و اراده خودمان انجام مى دهيم مثل خوردن ، آشاميدن، رفتن، آمدن و در بعضى ديگر از كارها همچون به دنيا آمدن، از دنيا رفتن و اراده و خواست ما مطرح نيست.

پنهان بودن شب قدر

شب قدر در طول سال بيش از يك شب نيست و آن شب نيز در ماه مبارك رمضان واقع شده است. اين مسئله، مورد قبول همه مسلمانان است كه هيچ گونه شك و ترديدى در آن وجود ندارد؛ زيرا از سويى خداوند در قرآن مى فرمايد: «ماه رمضان ماهى است كه قرآن در آن نازل شده است» (بقره ۱۸۵‎)
و از سوى ديگر در آيه اول سوره قدر مى خوانيم «ما آن (قرآن) را در شب قدر فروفرستاديم.» از همراه كردن اين دو آيه مباركه به يكديگر چنين نتيجه گيرى مى شود كه شب قدر خارج از ماه مبارك رمضان نيست و حتماً در اين ماه قرار دارد. بنابر روايات اسلامى خداوند اجابت را در ميان دعاها پنهان كرده است تا مؤمنان به همه دعاها روى آورند. همان گونه كه وقت مرگ را پنهان كرده است تا مردم در همه حال پذيراى آن باشند. وقت قيامت و ظهور امام زمان(عج) را نيز مخفى كرده تا اهل معصيت آنها را دستاويزى براى نيل به مقاصد شوم خود قرار ندهند و در مقابل مؤمنان در همه حال مراقبت بيشترى از خود نشان دهند. بر همين مبنا شب قدر مخفى است و زمان دقيق آن مشخص نيست. امام على(ع) دليل مخفى بودن شب قدر را در اين مى داند كه مؤمنان شب هاى بيشترى را قدر بدانند و به آرزوى درك فضيلت آن به كارهاى نيك و عبادت بيشترى پرداخته و از معاصى و زشتى ها دورى گزينند و در پرستش خداوند تلاش بيشترى نمايند. از سوى ديگر شب قدر بايستى مخفى باشد زيرا اگر شب خاصى معين مى شد، برخى افراد بر اثر توفيق شب زنده دارى و احياى آن به عجب و غرور مبتلا مى شدند اما هنگامى كه زمان آن معين نباشد، بر اثر مواظبت بيشتر، ملكات فاضله در نفس شان راسخ تر مى شوند و در نتيجه از بركات و فيوضات بيشترى در اين شبها بهره مند مى شوند. اگر اين شب معلوم بود، حرمت و عظمت درخورشان را نداشت ، زيرا مردم همواره براى هر چه كه از ديد آنها مخفى است ، احترام بيشترى قائلند.

فضايل شب قدر

بى ترديد شب قدر از شب هاى باعظمت و با اهميت سال است و دليل فضيلت اين شب بر ساير شبها به اعتبار امورى است كه در اين شب محقق مى شود.
شب آمرزش گناهان: پيامبر خدا (ص) در تفسير سوره «قدر» فرمودند: «هر كس شب قدر را احيا بدارد و مؤمن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد، تمامى گناهانش آمرزيده مى شود.»
قلب رمضان : امام صادق (ع) فرمودند: «از كتاب خدا استفاده مى شود كه شماره ماههاى سال نزد خداوند، دوازده ماه است و سرآمد ماه ها ماه رمضان است و قلب ماه رمضان ليلة القدر است.»
بهتر از هزار ماه: در فرهنگ غنى اسلام ، همه چيز را با معيارهاى الهى مى سنجند و بر همين اساس قرآن در مورد اين شب مى فرمايد: «ليلة القدر خير من الف شهر» در دعاى ۴۴صحيفه سجاديه نيز مى خوانيم: «(عبادت و بندگى در) شبى از شب هاى آن را بر (عبادت در) شب هاى هزارماه قرار داد (چون خيرات و بركات و سودهاى دينى و دنيوى در آن است ) و آن را شب قدر ناميد.»
نزول قرآن در اين شب: طبق روايات موجود، مجموع قرآن در شب قدر نازل شده است. اين نزول دفعى و يكباره قرآن است اما نزول تدريجى و تفصيلى قرآن طى بيست و سه سال دوران نبوت پيامبر گرامى به صورت الفاظ نازل شده است.

حضرت مهدى موعود(عج) ، صاحب شب قدر

بنا بر روايات و ظاهر آيات سوره قدر، شب قدر منحصر به زمان رسول خدا(ص) نيست و فرشتگان در شب قدر مقدرات يك سال را نزد «ولى مطلق زمان » مى آورند و بر او عرضه مى كنند. اين واقعيت از روز نخستين خلقت بوده است و تا قيامت هم ادامه دارد.
از سويى نيز بنابر روايات زمين از نخستين روز خلقت تا آخر فناى دنيا بى حجت نخواهد بود چنان كه امام على(ع) فرمودند: «شب قدر در هر سالى هست ، در اين شب امور همه سال (و تقديرها و سرنوشت ها) فروفرستاده مى شود، پس از درگذشت پيامبر (ص) نيز اين شب صاحبانى دارد.»
حجت خدا در زمين در زمان حاضر وجود مقدس و مبارك حضرت مهدى(عج) است و اوست كه حجت خدا و وصى اوصيا و خليفه رسول خدا و معصوم از هر گناه و پليدى است و لذا صاحب شب قدر است.

جمعه 21 مهر 1391  6:54 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

قدر؛ تقدير سعادت انساني

قدر؛ تقدير سعادت انساني

محمد جواد رستگار

ماه رمضان كه از آن به عنوان ماه خود سازي و دستيابي به معرفت پروردگار ياد شده اين فرصت را به انسان مي دهد تا زماني هرچند
كوتاه، رها از بندگي دنيا، راه بندگي خالق را در پيش گيرد و گذشته پر از خطاي يك ساله خويش را با حالي كه برخاسته از شناخت خداوند است به آينده اي روشن پيوند زند.
ماه رمضان، فرصتهاي ارزشمندي را كه چون ستارگان، راه هدايت را براي آدمي معين مي نمايد، در اختيار ميهمان ضيافت الهي قرار مي دهد تا با استفاده از اين فرصتها به سر منزل مقصود راه يابد. يكي از اين فرصتهاي بي بديل كه در قرآن كريم به آن اشاره مستقيم شده، شب قدراست؛ شبي كه از هزار ماه بهتر است. شب قدر، به استناد مضمون روايات، شبي است كه پرونده يك ساله سرنوشت انسان در آن گشوده مي شود و به تأييد الهي مي رسد.

* معناي شب قدر در آيات قرآن

اولين پرسشي كه در خصوص اين شب به ذهن متبادر مي شود اين است كه معناي «قدر» چيست؟ و چرا اين شب، «شب قدر» ناميده شده است؟
خداوند در سوره قدر، شبي را كه قرآن در آن نازل شده «شب قدر» ناميده است، و به ظاهر مراد از آن تقدير و اندازه گيري است، چنانكه علامه طباطبايي اين وجه بيان را اختيار مي كند.( الميزان، ج20، ص 561)
آيه سوره دخان كه در وصف «شب قدر» است، بدين معنا دلالت دارد. خداوند در اين سوره در بيان ارزش، اهميت و جايگاه شب قدر، افزون بر نزول يكپارچه و كامل قرآن، به يك امر دايمي و هميشگي اشاره مي كند و مي فرمايد: «در آن هر حادثه اي كه بايد واقع شود، خصوصياتش مشخص و محدود مي گردد، اين امري است خلف ناپذير، امري است از ناحيه ما كه اين ماييم فرستنده رحمتي از ناحيه پروردگارت.»
از اين آيه استفاده مي شود كه شب قدر منحصر در شب نزول قرآن بر پيامبر گرامي(ص) و آن سالي كه قرآن در آن به صورت دفعي نازل شد، نيست، بلكه با تكرار سالها و گردش روزگار، آن شب نيز مكرر مي شود. پس در هر ماه رمضان از هر سال قمري شب قدر هست، كه در آن شب، امور سال آينده تا شب قدر سال بعد اندازه گيري و مقدر مي شود.
در سوره قدر نيز خداوند مي فرمايد: «شب قدر از هزار ماه بهتر است» و نيز مي فرمايد فرشتگان در آن شب نازل مي شوند. واژه «تنزل» نيز نشان بر دوام و استمرار و تكرار آن دارد.

* شب قدر در روايات

طبق روايات فراواني كه در منابع شيعي آمده، شبهاي نوزدهم، بيست و يكم و بيست و سوم ماه مبارك رمضان «شبهاي قدر» معرفي شده اند. (الدر المنثور، ج 6، ص 376)
چنان كه مي دانيم، شب قدر ميان سه شب از ماه مبارك رمضان، مردد است. شب نوزدهم، بيست و يكم يا بيست و سوم اين ماه. دلايل و روايات نيز چنان است كه گويا در اين مردد بودن و ابهام، تعمدي هست. وقتي از امام معصوم سؤال مي شود آخر كدام يك از اين سه شب، شب قدر است، پاسخ چنين مي آيد كه شما را چه باك كه بيش از يك شب به درگاه خداوند حاضر شويد و از گناهانتان استغفار كنيد.
نكته ديگري كه درباره شب قدر در روايات بدان اشاره شده، بحث تقدير زندگي سالانه انسان در آن شب است.
چنانكه در سوره «قدر» مي خوانيم، در شب قدر، «فرشتگان و روح، به اذن پروردگارشان به زمين نازل مي شوند.» و چنانكه روايات، در شرح و تفصيل اين آيه گفته اند، فرشتگان در هر شب قدر، اعمال بندگان خداوند را بر پيامبران و امامان معصوم(ع) عرضه مي كنند؛ زيرا ايشان «حجت» خدا بر زمين و ولي اويند. امام باقر(ع) در اين ارتباط مي فرمايد: در شب قدر به ولي امر(امام هر زمان) تفسير كارها و حوادث نازل مي شود و وي درباره خويش و ديگر مردمان مأمور به دستورهايي مي شود.(الميزان، ج 19، ص 101- 103)

* تقدير الهي و رابطه آن با اختيار انسان

يكي از سؤالهاي معمول كه در رابطه با معناي شب قدر در آيات و روايات مطرح مي شود، اين است كه اگر قرار است خداوند تقدير يك ساله انسان را در اين شب رقم بزند، پس نقش اختيار انسان در زندگي چيست؟ حال آنكه يكي از مباني كلامي تشيع، بحث مختار بودن انسان است كه در روايات فراواني از ائمه معصومين(ع) به آن اشاره شده است. با اين همه، در نگاه اوليه بين آنچه از ائمه اطهار(ع) در رابطه با اختيار و آزادي انسان آمده است و آنچه در تفسير شب قدر بيان شده، تناقضي به وجود مي آيد كه اين دو حيطه را در مقابل يكديگر قرار مي دهد.
آنچه از مجموع آيات و روايات به دست مي آيد اين است كه، شب قدر هيچ گونه منافاتي با اختيار انسان ندارد و بدون ترديد، او در سرنوشتي كه در شب قدر برايش رقم مي خورد، موثر است. حتي مي شود گفت نقش اصلي در تعيين سرنوشت به خود انسان سپرده شده تا آنچه بخواهد براي فرداي خود رقم بزند.
براي اثبات اين ادعا، مي توان به برخي ادله كه در ذيل مي آيد، استناد كرد:

1) مهر تأييد الهي بر نقش انسان در تعيين سرنوشت

در قرآن كريم به نزول قرآن وفرشتگان در شب قدر اشاره شده و نيز آن شب، «شب سلامت» خوانده شده است. حكمت معرفي شب قدر به عنوان شبي كه قرآن در آن نازل شده و شبي كه مقدرات در آن سامان داده مي شود، اين است كه بنده سرنوشت و مقدرات خويش را به قرآن پيوند بزند و آن را سرمشق و سرچشمه فكر و عمل خويش قرار بدهد، در صورتي كه هماهنگ با مفاهيم و معاني قرآن بود، عامل به قرآن، سعادتمند است و اگر مخالف با مفاهيم عالي قرآن بود، فاعل آن گمراه خواهد بود.

2) اجماع مسلمين

تاكيد همه پيروان فرق و مذاهب اسلامي بر اهميت شب قدر و شب زنده داري و تشكيل اجتماعات با شكوه براي خواندن دعا و مناجات و راز و نياز با پروردگار و طلب مغفرت از پروردگار، برخاسته از يك واقعيت انكارناپذير در خصوص دخالت انسان در سرنوشت خويش است.

3) دعاهايي با مضامين بلند پرواز!

در روايت معتبري آمده است؛ دعا سرنوشت انسان را تغيير مي دهد، از سوي ديگر دعاهاي وارده كه قرائت آن در شب قدر توصيه شده است به لحاظ عرفاني و معنوي مضامين بسيار بلندي دارد. مضمون دعاهاي وارده در شب قدر، نور اميد به فردايي بهتر را در دل انسان زنده مي كند و او ياري و لطف پروردگار را از زبان اولياي الهي مي شنود؛ لذا ندامت از گذشته سراسر وجودش را فرا مي گيرد و به اميد ساختن دنيا و آخرتي توأم با نور ايمان و اميد به الطاف الهي، برنامه هاي آينده را تدوين مي نمايد.
انسان با توسل به ادعيه مأثوره وارد مسير سرنوشت خويش گشته و آن را تغيير مي دهد. گاهي براي پيمودن مسير مقدرات، بر بال دعا و گاه بر بال عمل مي نشيند؛ گرچه دعا هم نوعي عمل شمرده مي شود. بنابراين، دعا در شبهاي قدر كه يك كار اختياري مي باشد منشأ اثر است و در سرنوشت افراد دخالت دارد؛ به همين دليل به آن سفارش فراوان شده است.

4) تكميل اعمال صالحان

بي شك، دستيابي به فلسفه وجودي آنچه در تعاليم آسماني اسلام به آنها سفارش فراوان شده است، نيازمند تلاش در كسب معارف و شناخت ويژگيهاي بي بديل شريعت اسلام است. يكي از راه هاي رسيدن به مقامهاي بالاي عرفاني كه راه پيمودن مسير حق از آن مي گذرد، دقت در اعمال صالحي است كه از مؤمن به خداوند سر مي زند.
شب قدر يكي از ظرفيتهاي زماني ارزشمندي است كه مومنان و صالحان براي جبران كمبودهاي اعمال خود مي توانند از آن بهره برداري نمايند.
در اين ارتباط، روايتي نيز از امام باقر (ع) وارد شده، در پاسخ به اين پرسش كه چرا شب قدر به وجود آمده و به عبارت ديگر فلسفه شب قدر چيست؟ ايشان مي فرمايند: اگر خداوند كارهاي مؤمنان را چند برابر نكند، به سر حد كمال نمي رسند، اما از راه لطف كارهاي نيكوي آنها را چند برابر مي فرمايد تا كاستي هايشان جبران شود. براين اساس، «عمل صالح، خود بنده است؛ هنگامي كه يك عمل صالح معمولي با زماني پربركت و مقدس همراه گردد، از ارزشي چند برابر برخوردار مي شود و گاه همراه شدن يك عمل صالح با ولايت و اعتقاد و امامت مي تواند انسان را به اوج شرافت برساند؛ پس، راز سعادتمند شدن انسانها در شب قدر، عمل اختياري صالحي است كه با عنايت خداوند، بركت يافته و چند برابر مي شود.»

جمعه 21 مهر 1391  6:54 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شبي برتر از سي هزار روز

شبي برتر از سي هزار روز

كامران شرفشاهي

" انا انزلناه في‌اليلة القدر ،‌وما ادريك ما ليلة القدر، ليلة القدر خير من الف شهر، تنزل الملائكة و الروح فيها باذن ربهم من كل امر، سلام هي حتي مطلع الفجر"
يعني: (ما آن (قرآن ) را در شب قدر فرو فرستاديم و تو چه مي‌داني شب قدر چيست؟ شب قدر از هزار ماه برتر وارزشمندتر است ، فرشتگان و بزرگ ايشان - روح- در آن شب به رخصت پروردگارشان براي انجام هر آنچه تقدير و مقدر گشته فرود آيند اين شب تا سپيده دم آكنده از سلامت و امنيت است.) (1)
شب قدر، شب شگفتي‌هاست و درك چنين شبي ميسر نخواهد شد مگر بر پرهيزگاران و صاحبدلان شب زنده‌داري كه زنگار تعلقات دنيوي را از آيينه روح شسته و چشم آنان به تماشاي بارش باران رحمت الهي در اين شب فرخنده گشوده شود . در توصيف بركات، فضايل و شگفتي‌هاي شب قدر بسيار سخن گفته شده و تمام علما و انديشمندان اسلامي در اين باره اتفاقنظر دارند كه هيچ شبي در طي ايام سال به چنين مقام و مرتبتي وجود ندارد و لذا درك منزلت و كسب فيض از اين شب كه شب رحمت،‌بركت و مغفرت است بسيار حايز اهميت مي‌باشد‌.
درخصوص جايگاه شب قدر نخستين نكته آنكه اين شب به گواه قرآن كريم در ماه مبارك رمضان كه ماه ضيافت الله است واقع شده “شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن هدي للناس و بينات من الهدي و الفرقان “
يعني : (ماه رمضان كه قرآن در آن نازل شده و راهنماي مردم ا ست و آيات روشن آن پيام هدايت و مايه تمييز حق از باطل مي‌باشد .) (2)
و نكته دوم در خصوص جايگاه شب قدر نزول قرآن كريم در اين شب خجسته مي‌باشد. اين مهم علاوه بر سوره مباركه قدر در آيات نخستين سوره مباركه دخان نيز بيان شده است:
“ والكتاب المبين، انا انزلنا في ليله مباركه انا كنا منذرين فيها يفرق كل امر حكيم امرا من عندنا انا كنا مرسلين” يعني : ( قسم به كتاب روشنگر (قرآن) كه ما آن را در شبي بس فرخنده فرو فرستاديم . همانا ما هشدار دهنده‌ايم در آن شب هر امر استواري فيصله مي‌يابد فرماني از جانب ماست ما فرستنده آن هستيم.(3)
چنانچه ملاحظه شد در آيات نخست سوره مباركه دخان خداوند متعال از شب قدر با عنوان “ شب مبارك” ياد فرموده است و در تفسير و تبيين نزول قرآن كريم در اين شب امام جعفر صادق(ع) فرموده‌اند‌: “نزل القرآن جمله واحده في شهر رمضان الي بيت المعمور ثم نزل في طول عشرين سنه“
يعني : ( قرآن ،تمامت آن به يك باره در ماه رمضان از سوي پروردگار يكتا به بيت معمور فرو فرستاده شد و آن‌‌گاه در طي بيست سال نازل گرديد.) (4)
در روايات ديگري كه در كتاب شريف “ نورالثقلين” از امام جعفر صادق (ع) نقل شده است آن حضرت فرموده‌اند كه ( خداوند تبارك وتعالي تورات را در ششمين شب از ماه مبارك رمضان و انجيل را در دوازدهمين شب و زبور را در هجدهمين شب و قرآن كريم را در شب قدر فرو فرستاده است.)
نزول ساير كتب آسماني در ايام ماه مبارك رمضان و ذكر دقيق شب نزول آنها و ترتيب منظمشان نسبت به يكديگر شايان تامل است. در اين روايت كه از “ ابوبصير” نقل شده است امام به جاي ذكر عدد به شب قدر اشاره فرموده‌اند . البته در روايت پنجاه و دوم همين كتاب به نقل از حفص بن غياث آمده است كه امام جعفر صادق (ع) از رسول گرامي اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) بازگو كرده‌اند كه ايشان فرموده‌اند:”انزل القرآن في ثلاث و عشرين من شهر رمضان “
يعني : ( قرآن كريم در بيست و سومين شب از ماه رمضان نازل شده است.) بي گمان نخستين و مهمترين منبع ما براي شناخت شب قدر،‌سوره مباركه قدر است. سوره مباركه قدر با پنج آ‌يه شريفه در شمار كوتاه‌ترين سوره‌هاي اين كتاب آسماني است كه در مكه نازل شده و نود و هفتمين سوره قرآن كريم محسوب مي‌شود. آنچه از اين سوره كوتاه اما بسيار ژرف وپرمحتوا استفاده مي‌شود علاوه بر آ‌نچه ذكر شد ارزش اين شب از هزار ماه بيشتر است و نظامنامه خلقت و برنامه يكساله كه از سوي پروردگار يكتا مقدر شده است توسط فرشتگان و روح به پيشگاه مقدس حضرت وليعصر ( عج) تقديم مي‌شود وتا هنگام سحرگاهان هنگامه سلام و امنيت ورحمت خواهد بود.
در خصوص اهميت سوره قدر نيز احاديث بسياري نقل شده است تا آنجا كه سفارش شده در نمازهاي يوميه از خواندن اين سوره مباركه غفلت نشود و نيز روايت شده است كه رسول مكرم اسلام(ص) اين سوره را با خضوع و خشوع و اشك ديده مي‌خواندند و در پاسخ كساني كه علت اين همه سوز و گداز را جويا مي‌شدند مي‌فرمودند كه به خاطر آ‌نچه چشمانم ديده و دلم را فرا گرفته است و به خاطر آنچه دل اين مرد (اشاره به امام علي(ع)) پس از من خواهد ديد.
آن‌گونه كه از روايات استنباط مي‌شود شب قدر پديده‌اي است داراي استمرار تا روز قيامت چنانكه در روايتي آمده است كه جناب ابوذر غفاري از رسول اكرم(ص) پرسيد: “آيا شب قدر منحصر به روزگار پيامبران است؟” و پيامبر پاسخ فرموده‌اند: “ خير،‌ چنين نيست و اين شب تا روز رستاخيز ادامه خواهد داشت . “(5)
پيرامون اين نكته كه مراد از شب قدر كدامين شب است حدود چهل قول گوناگون در كتب تفاسيرذكر شده است. اما غالبا بر اين نكته متفق‌القولند كه شب قدر در يكي از روزهاي فرد دهه سوم ماه مبارك رمضان واقع شده است .(6)
و اما درباره ذكر دقيق شب قدر،مفسران شيعه به استناد احاديث متواتري كه از رسول گرامي اسلام(ص) و خاندان پاك وحي عليهم‌السلام رسيده شب‌هاي نوزدهم،‌بيست ويكم و بيست و سوم را با تكيه بر شواهدي از گفتار و سيره پيشوايان عاليقدر اسلام شب قدر دانسته‌اند و دو شب نخست را مقدمه‌اي براي ورود به شب مبارك قدر بر شمرده‌اند .
چنانچه عرفا گفته‌اند مراحل سيرو سلوك و سفر به سمت حضرت حق سه مرتبه مهم را شامل مي‌شود كه عبارتند از “ تخليه”، “ تحليه”و “ تجليه” كه به اين ترتيب مي‌توان شب نوزدهم را مرحله توبه و اراده قطعي بر ترك معصيت ،‌شب بيست و يكم را مرحله استغاثه خالصه و تعهد نسبت به اداي تكاليف و شب بيست و سوم را مرحله اجر هجرت و رجعت و تجلي الهي برشمرد‌.
صاحب كشاف اصطلاحات الفنون شب قدر را شبي با عزت و شرف ذكر كرده است كه هر كس در آن طاعت كند عزيز و مشرف گردد و به تجلي خاص مشرف شود و قدر و رتبه خود را بشناسد نسبت به محبوب و آن وقت ابتداي وصول سالك باشد. ( 7)
در برخي احاديث نيز اندازه‌گيري امور در شب نوزدهم،‌ ابرام آن را در شب بيست و يكم و حتميت و امضاي آن در شب بيست و سوم ذكر شده است.
به نظر مي‌رسد كه عدم ذكر دقيق شب قدر از سوي پيامبر (ص) و خاندان پاك وحي (ع) و مخفي نگه‌داشتن آن بر پايه حكمت و مصلحتي بوده است كه همانا مسلمين در ايام پر فيض ماه مبارك رمضان به عبادت در تمامي شب‌هاي اين ماه اهتمام افزون‌تري داشته باشند و به همين واسطه نسبت به تزكيه و تهذيب خويش تلاش مضاعفي مبذول نمايند تا از اين رهگذر جسم و روح خود را از آلودگي‌هاي دنيوي هر چه بيشتر پاك نمايند و لياقت حضور و درك شب قدر را بيابند همان گونه كه خداوند متعال اسم اعظم خود را در ميان ساير اسماء مقدس خويش پنهان نگذاشته است تا بشرتمامي نام‌هاي حضرت حق را به بزرگي بر زبان آ‌ورد.
در اينجا جا دارد به استدلال حكيمانه مولانا جلال الدين محمد مولوي در اين باره اشاره كنيم كه بسيار عميق و روشنگر است؛
حق شب قدر است در شب‌ها نهان
تا كند جان هر شبي را امتحان
نه همه شب‌ها بود “ قدر” اي جوان
نه همه شب‌ها بود خالي از آن
همين مضمون را سعدي نيز در “گلستان” خويش به ظرافت و نازك خيالي خردمندانه بيان كرده است؛
اگر شب‌ها همه قدر بودي
شب قدر بي قدر بودي
گرسنگ همه لعل بدخشان بودي
پس قيمت لعل و سنگ يكسان بودي
از ديگر نكات شگفت درباره شب قدر برتري اين شب از هزار ماه است كه با محاسبه‌اي ساده ،هزار ماه برابر است با 30 هزار شب يا 83 سال و 4 ماه كه اين رقم معادل و يا بلكه بيشتر از تمام متوسط عمر يك انسان است كه توفيق حيات يابد.
و چه بسيار احاديثي كه در آن آمده است كه در اين شب هيچ دعاي بي‌شائبه‌اي رد نمي‌شود و... آن‌‌گاه مي‌توان به همين اعتبار به راز رياضت‌هاي زنده دلان و عرفا كه نه تنها شب قدر بلكه تمام ماه رمضان و بلكه تمام سال را با نيايش و نماز شب را به سحر مي‌رسانند پي برد.
در برخي از روايات تنها به شب قدر اشاره نشد و بين شب و روز اين مناسبت خجسته ارتباط داده شده است و مومن روز را بايد زمينه‌اي بداند براي ورود در شب و چنانچه توصيه شده است با احسان به نيازمندان و دستگيري از محرومان و نيز آمادگي قلبي و ذهني خود را مهياي حضور در شب قدر نمايد. به گواه سيره خاندان پاك وحي (ع) “ احيا” تنها بيداري جسم نيست و از آنجا كه آيين مبين اسلام آييني اجتماعي است توجه به ابعاد ديگري كه مورد توجه پيشوايان عظيم الشان اسلام بوده است قطعا مي‌تواند روشنگر راه و مشكل‌گشا باشد.
در روايات متعددي آمده است كه ائمه معصوم (ع) دراين ايام مستحقان را شناسايي نموده وبه آنها صدقه مي‌دادند و در انجام كار نيكو از هيچ كوششي فروگذار نمي‌فرمودند.
سيد بن طاووس در روايتي شب قدر را “ليله البرات” ذكر نموده ونقل كرده است كه در اين شب نام كاروان‌هاي حج نوشته مي‌شود و اگر كسي بخواهد به اين سعادت نايل گشته و به حج مشرف گردد بايد به‌عنوان مقدمات اين مهم در اين شب بكوشد. همچنين از شب قدر با تعابير ديگري همچون “ تقسيم الارزاق” و “ كتابه الاجال” نيز ياد شده است .(8) اما چگونه كسي كه سخاوت نسبت به نيازمندان ندارد و برآورده كردن حوايج افراد جامعه خويش نقشي نمي‌پذيرد توقع درك شب قدر و افزايش روزي و بهره‌مندي از مواهب و بركات بي‌كران الهي را دارد؟
سيد بن طاووس در “اقبال” نقل كرده است كه با فرار سيدن ماه مبارك رمضان امام سجاد (ع) هر روز به نيازمندان صدقه مي‌داد و مي‌فرمود : شايد شب قدر را درك كنم .(9)
امام محمد باقر(ع) در پاسخ “ حمران بن اعين” كه از ايشان درباره آ‌داب شب قدر پرسيده ،‌پاسخ مي‌دهند: “ در اين شب نماز،‌زكات وانواع نيكي را به جاي آ‌ور و اين نيكي‌ها بهتر از عمل در هزار ماه است‌. “(10)
درباره شب قدر آداب و نكات ويژه‌اي در كتاب ارجمند “ مفاتيح الجنان” گردآوري شده است كه در گراميداشت اين شب عزيز مي‌تواند همدم و رهنمون صاحبدلان و دلباختگان قرار گيرد .‌(11) و در اينجا نكته بسيار بسيار مخصوصي را نبايد از نظر دور داشت و آن ارادت و پيوستگي با وجود مقدس حضرت امام زمان(عج) است . بايد از اين نكته مهم غافل نبود كه تمام فيوضات الهي يكجا به دست مبارك حضرت اباصالح المهدي(عج) مي‌رسد و ما آن فيوضات را از دست مبارك ايشان دريافت مي‌كنيم. در شب قدر ملائك و روح به محضر مقدس آن عالي‌جناب نازل مي‌شوند ولذا هر چه پيوستگي با وجود مقدس آن حضرت بيشتر باشد بهره‌مندي از اين شب بزرگ افزون‌تر خواهد بود .
درباره علائم شب قدر در كتاب ارجمند “اصول كافي “ از امام محمدباقر (ع) روايت شده است كه آن حضرت فرموده‌اند: ( هواي شب قدر پاكيزه ودل انگيز است. اگر فصل سرما باشد گرم و لذت بخش است واگر فصل گرما باشد خنك و لطيف است . ) (12)
همچنين در روايت ديگر از امام جعفر صادق(ع) نقل شده است : ( شب قدر ،‌شبي درخشان است . نه گرم و نه سرد و ستارگان آن شب چون آفتاب پرتوافكني مي‌كنند .) (31)
كلام آخر در زمينه شب قدر و تجليل و غنيمت شمردن اين فرصت است كه شايد ديگر توفيق آن پيش نيايد. در اين مجال سيري خواهيم داشت بر شب‌هاي قدر و نگاه زلال پيامبر(ص) و اهل بيت مكرم(ع) آن حضرت در گراميداشت اين شب بزرگ و مبارك.
از مولاي متقيان امام علي‌بن‌ابيطالب(ع) روايت شده است كه پيامبر گرامي اسلام(ص) در دهه آ‌خر ماه رمضان بستر خود را جمع مي‌كرد و شب‌ها و روزهاي آخر ماه رمضان را به عبادت مي‌گذراند و شب بيست و سوم به اهل بيت خود امر مي‌فرمود كه بيدار بمانند.(14)
حضرت فاطمه زهرا(س) روز قبل بيست و سوم رمضان اهل خانه را به خواب دعوت مي‌فرمودند تا در شب قدر همه بيدار باشند و اهل خانه را به صرف غذاي اندك سفارش كرده و مي‌فرمودند: محروم كسي است كه از خير امشب بي‌نصيب بماند .‌(15)
چنانكه از احاديث و روايات معتبر استفاده مي‌شود ائمه معصوم (ع) با آداب و تمهيدات مخصوصي به استقبال شب قدر مي‌رفته‌اند. در برخي روايات غسل در سه شب نوزدهم،‌بيست و يكم و بيست و سوم مستحب شمرده شده و از امام محمد باقر(ع) در روايتي خطاب به مردي كه از ايشان درباره درك شب قدر پرسيده بود فرمودند: از ابتداي رمضان هر شب يكصد بار سوره دخان را تلاوت كن آن‌گاه چون شب بيست و سوم فرا رسيد مشاهده خواهي كرد آنچه را سوال كرده‌اي .(16)
در شرح زندگاني پربركت نبي اعظم(ص) و عترت گرامي ايشان نقل شده است كه در شب قدر بسيار نيايش كرده و خانواده خويش را نيز به مناجات در اين شب ترغيب و سفارش مي‌فرموده‌اند تا شب قدر را مغتنم بشمارند كه شب قبولي حاجات است .
در اين روايات نقل شده است كه امام جعفر صادق( ع) در يكي از سال‌ها در ايام شب قدر به شدت بيمار شدند به گونه‌اي كه بستري شدند اما هنگام شب قدر دستور فرمودند كه ايشان را به مسجد ببرند . سپس تا سپيده صبح آن حضرت به نماز و دعا و راز و نياز با خالق بي‌همتا مشغول شدند .(17)

 

پي‌نوشتها:

1- قرآن كريم- سوره مباركه قدر
2- قرآن كريم- سوره مباركه بقره- آيه 185
3- قرآن كريم- سوره مباركه دخان - آ‌يات 2 تا 5
4- تفسير نورالثقلين - جلد پنجم -ص -624 روايت 53
5- تفسير الميزان - علامه محمد حسين طباطبايي- ج -20ص 333
6- التفهيم بيروني- ص 252
7- لغتنامه - ميرزا علي اكبر دهخدا
8- مثنوي- مولانا جلال الدين محمد مولوي
9- گلستان - شيخ اجل مصلح الدين سعدي شيرازي - تصحيح دكتر غلامحسين يوسفي- ص 177
10- بحارالانوار - علامه محمد باقر مجلسي‌- ج -98 ص 142
11- اقبال الاعمال- سيد بن طاووس - ج -1 ص 329
12- اصول الكافي - ثقه الاسلام كليني - ج -4 ص 157
13- اقبال الاعمال - سيد بن طاووس - ج -1 ص 152
14- معارف ومعاريف - سيد مصطفي حسيني دشتي - ج -4 ص 1762
15- بحارالانوار - علامه محمد باقر مجلسي - ج -97 ص4
16- تفسير جامع- سيد ابراهيم بروجردي- ج -7 ص 460
17- مفاتيح الجنان- شيخ عباس قمي - ص 483
جمعه 21 مهر 1391  6:54 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

در شب قدر چه دعائي كنيم؟

در شب قدر چه دعائي كنيم؟
تحليلي بر شب قدر و چگونگي درك اين فرصت الهي(قسمت دوم و پاياني)

آيت الله جوادي آملي

در نخستين بخش ازگفتار جايگاه و معناي حقيقي شب قدر مطالبي در خصوص استشمام رايحه قدر با قلب قرآني و امكان رؤيت قلبي قرآن و عترت در شب قدر بيان شد. اينك در دومين و آخرين بخش اين گفتار، موضوعاتي پيرامون مظلوميت علي(ع) و اولويت هاي دعا كردن در شب قدر مورد بحث قرار گرفته است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

ما در الفباي دين مشكل داريم

اين مشكلات دولت و ملت نه از قبيل مشكلات و شبهات ابن كومله است كه حكيم حل كند، نه از قبيل مشكلات ترتب است كه اصولي حل كند، نه شبيه مشكل شرط متأخر است كه فقيه حل كند! مشكلات 8 ميليون پرونده روي الفباي دين است. اين نماز شب ها، اين نماز وترها، اين نماز مستحبي ها، اين قرآن به سرها، اين توسل ها، اين دعاها، اين زيارت ها براي اينكه ما را بيدار كند، ما باطل را حق ننگريم!
در قرآن كريم فرمود: يك عده مرده اند، آنها كافرند؛ يك عده بيمارند. آنكه به نامحرم مي نگرد، بيمار است؛ فيطمع الذي في قلبه مرض(7). آنكه روابط با بيگانه را يك امر سياسي مي پندارد، بيمار است. فرمود: فتري الذين في قلوبهم مرض يسارعون فيهم(8). قرآن براي آن است كه اين بيماري هاي سياسي، اخلاقي، رواني و مانند آن را حل كند. اگر جامعه اين بيماري ها را حل كرد و سالم شد، جامعه امام زماني است.
بنابراين شبي كه قرآن نازل مي شود، شب يهدي للتي هي اقوم(9) است. ما چرا خود قائم به قسط نشويم؟! چرا ما قلبمان را قرآني نكنيم و نگوئيم ما كنت افسر قراناً لم اره، ما كنت اتولي اماماً لم اره؟
اگر ديديم، به مقصد مي رسيم و بوي ليله قدر را استشمام مي كنيم. آنگاه هرگز باطل را حق نمي پنداريم، فاني را باقي خيال نمي كنيم، يحسب ان ماله اخلده(10) دامنگير ما نمي شود. دنيا مجاز است، ممر است براي مقر. ما بين مجوز، بين معبر، بين راه و مقصد اشتباه نمي كنيم. هرگز راه را مقصد و مقصود نمي دانيم. اگر در اوائل راهيم، مي فهميم در راهيم، نه مقصد! مقصدما آخرت است و اگر اين مراحل را گذرانديم؛ دنيا مجاز است، مجوز است در برابر حقيقت. اگر ما آن معنا را پشت سرگذاشتيم، بين راه و هدف فرق گذاشتيم؛ گفتيم: دنيا مجاز است، يعني مجوز است، يعني راه است، مقصد جاي ديگر است؛ يك مرحله جلو رفتيم.
وقتي به آن مرحله رسيديم، مي گوئيم: دنيا مجاز است، مجوز است؛ يك حقيقتي دارد. اين مجاز در قبال حقيقت است، نه اين مجوز در قبال هدف!
اينكه مي بينيد وقتي امام سجاد يا ائمه ديگر(ع) دستشان را به دعا برمي داشتند، وقتي پايين مي آوردند، اين دست را يا بر بالاي سر مي گذاشتند، يا مي بوئيدند، يا مي بوسيدند، يا به صورت مي كشيدند، مي گفتند: اين دست ما به دست بي دستي خدا رسيده است. اين از مجاز به حقيقت رسيدن است، نه از مجاز به مقصد رسيدن.
اگر وجود مبارك امام سجاد مالي را به سائل مي داد، اين دست را مي بوئيد و مي بوسيد و بر سر مي گذاشت، مي گفت: گيرنده اين صدقه خدائي است كه در سوره توبه فرمود: «هو الذي يقبل التوبه عن عباده و ياخذ الصدقات (11). اين كجا، آن كجا! هم مجازي است در برابر هدف، هم مجاز است در قبال حقيقت.
اگر فرصت كرديد اعتكاف دهه سوم را از دست ندهيد. ممكن است شما 30 سال درس بخوانيد، مجتهد مسلم بشويد، اما راه شب قدر شب ديگر است! آن ليله القدر خير من الف شهر به شما شامه مي دهد كه بوي بد سياست بازي ها را، حزب بازي ها را، باند بازي ها را استشمام كنيد. در متن سياستيد مثل امام راحل و سيد حسن مدرس، نه بيراهه مي رويد، نه راه كسي را مي بنديد. در متن انتخاباتيد، اما نه فريب مي دهيد، نه فريب مي خوريد. اين بو كشيدن با درس و بحث حوزه و دانشگاه حاصل نمي شود! اين محصول شب قدر است و محصول اعتكاف است و محصول آن چشم باطني است.
هدف همه ما اين باشد كه بگوئيم: خدايا! به بارگاه ولي ات پناهنده شديم، در كنار كوي تو آرميده ايم تا علي وار بگوئيم: ما كنت اطيع قرانا لم اره. ما كنت اطيع اماما لم اره. اگر او مي گفت: ما كنت اعبد ربا لم اره، ما مي گوئيم: ما كنت اطيع قرانا لم اره، ما كنت اطيع اماما لم اره. ما تا امام زمان ما را نبينيم، اطاعت نمي كنيم. اگر با جان امامي شديم، او را مي بينيم و پيروي مي كنيم. اگر با جان قرآني شديم، او را مي بينيم و اطاعت مي كنيم.

مظلوميت علي(ع)

مي دانيد مظلوميت علي چيست؟ اين در تاريخ هاي عادي نيست، اين در نهج البلاغه است. خيلي سخت است انسان اينها را نقل كند، تحملش سخت است. نامه اي معاويه براي علي بن ابيطالب نوشت، آن نامه در نهج البلاغه نيست، ولي جواب علي بن ابيطالب در نهج البلاغه هست. معاويه خواست علي بن ابيطالب(ع) را سرزنش كند. در آن نامه رسمي كه از شام به مدينه آمد، گفت: علي يادت هست كه تو را با طناب بستند و به مسجد بردند؟! اين علي همان كسي بود كه خاورميانه در اختيارش بود!
حضرت در جواب فرمودند: من كه انكار نمي كنم. بله مرا با طناب بردند. ولي معاويه! تو رفتي من را رسوا كني، خودت رسوا شدي! اين نشانه بطلان سقيفه است كه علي را بايد با طناب ببرند! من كه انكار نمي كنم، من باطل را امضاء نكردم و نمي كنم. ما كه انكار نكرديم، نگفتيم كه ما را با طناب نبردند! من كسي بودم كه آن وقتي شمشير به دست من بود، همه فرار مي كردند. هيچ كسي آن شهامت را نداشت كه در برابر من بايستد. اما براي حفظ اسلام من حاضر شدم دستم را ببندند. اردت ان تفضح فافتضحت ( نهج البلاغه نامه 28). رفتي ما را رسوا كني، خودت رسوا شدي اموي را رسوا كردي، اهل سقيفه را رسوا كردي...
ما شبي كه مربوط به اين ذات مقدس است، آمديم از خدا بخواهيم، آن مقام علي(ع) نه مقدور ماست، نه ميسور ما كه بگوئيم: «ما كنت اعبد ربا لم اره. ولي اين را مي خواهيم بگوئيم: تا علي را نبينيم، عبادت نكنيم! اين را مي خواهيم. تا امام مان را نبينيم، عبادت نكنيم. آن توفيق را به ما بده ما امام زمان شناس باشيم، علي شناس باشيم، اين چهارده ذوات قدسي را ببينيم و عبادت كنيم. آن گاه نه كسي را فريب مي دهيم، نه فريب كسي را مي خوريم. نه بيراهه مي رويم، نه راه كسي را مي بنديم...

مراقب جاذبه هاي بي باطن باشيم

مطلب ديگر اينكه رسول گرامي(ص) فرمود: اياكم و خضراء الدمن(12)، اين جزء جوامع الكلم است. تنها آن مطلب رقيق و نازلي نيست كه در كتاب هاي نكاح فقه آمده! فرمود: آن گل ها، رياحين كه از مزبله مي رويد، از آنها پرهيز كنيد. تنها معناي اين حديث نوراني اين نيست كه المراه الحسناء في منبت سوء(13). بيانات رسول گرامي جزء جوامع الكلم آن حضرت است. اگر انديشه خوب ديدي، ولي گوينده داراي قلب طيب و طاهر نبود، اين جزء خضراء الدمن است. اگر طرح خوبي ديديد، حرف خوبي ديديد اما از جان ناپاك برخاست، اين جزء خضراءالدمن است. هرجا كلمه حق يراد بها الباطل(14) بود، جزء خضراء الدمن است. به دنبال خضرا الدمن نرويم. مبادا آن مزبله را نديده، به جاذبه گل حركت كنيم! ديدن آن مزبله، باطن محصول نيايش هاي شب قدر است و اعتكاف دهه سوم! آن در كتاب ها نيست، آن در حوزه و دانشگاه نيست. اگر كسي بخواهد آن شامه را پيدا كند، راه ديگري دارد كه در شب هاي قدر بايد آنها را جستجو بكند.
و ذات اقدس اله در مجموعه نظام كيهاني، ما را به دو اصل آشنا كرد؛ يكي اينكه چيزي بالاتر از راه شيري و ستاره ها و شمس و قمر نيست. مگر ما از آفتاب، نوراني تر در نظام كيهاني خود داريم؟ از ماه تابنده تر در شب چيزي داريم؟ اگر از اين ستاره ها بپرسند نوراني تر داريد، مي گوئيم: نه.
همين خدائي كه فرمود: اين نجوم را من باعث زينت آسمان قرار دادم، سپهر را با نجوم مزين كرده ام؛ به ما فرمود: اين نجوم، اين آفتاب و ماه يك سابقه بدي دارد، يك لاحقه تلخي. مي دانيد اين شمس و قمر را من از چه درست كردم؟ از يك مشت دود خفه كن و مرگ بار درست كردم. شمس و قمر كه حقيقتي ندارد! يك مشت دود را من به ماه تبديل كردم، يك مشت دود را من آفتاب كردم. سوره اي در قرآن به نام سوره دخان است.
در سوره فصلت اين بخش را فرمود. ثم استوي الي السماء و هي دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعا او كرها قالتا اتينا طائعين (15). آنگاه قضاهن سبع سماوات و زينا السماء الدنيا بمصابيح (16)
فرمود: بعد از اينكه كار زمين ساخته شد، بقيه دود را من ماه درست كردم؛ بقيه دود را من آفتاب درست كردم. اين ميليون ها ستاره هاي ثابت و سيار كه مي بينيد، يك مشت دود بود! ثم استوي الي السماء و هي دخان، بعد قضاهن سبع سماوات، زينا السماء الدنيا بمصابيح ومانند آن... اين سابقه تلخ شمس و قمر! بعد هم اذا الشمس كورت (17) هست، اذا النجوم انكدرت (18) هست، اين لاحقه تلخ سماوات!
به دنبال چه مي گرديم؟ به دنبال كه مي گرديم؟ ...هيچ موجودي عظمت انسان را ندارد. انسان نه قبلا دود بود، نه بعدا دود مي شود. حقيقت انسان نفخت فيه من روحي (19) بود، بعد الي الله برمي گردد كه يا ايها الانسان انك كادح الي ربك كدحا فملاقيه (20). ما نه قبلا سابقه تلخ دخاني داشتيم، نه بعدا داريم. ما روح بوديم، نفخه الهي بوديم؛ و همين نفخه الهي دوباره به همان جا برمي گردد.
به دنبال چه مي گرديم؟! در شب قدر اينها را از خدا بخواهيم، در ايام اعتكاف اينها را از ذات اقدس اله مسالت كنيم. هيچگاه شمس و قمر زينت ما نيست، هيچگاه راه شيري زينت ما نيست! اينها زينت آسمان است كه بعد فرسوده خواهد شد. ما هدف ديگري داريم؛ از كوي ابد آمده ايم، به كوي ابد مي رويم.
به ما گفتند: يك سليماني بود كه راه يك ماهه را يك بامداد طي مي كرد؛ ما به شما شب قدر داديم كه راه هشتاد ساله را يك شبه طي كنيد....

چه دعايي بكنيم؟

اينها دعاهاي ماست؛ خواسته هاي دولت و ملت، حل مشكلات، حل خواسته هاي فرعي و مانند آن زير مجموعه اين دعاهاي ما بايد باشد. طهارت دل مي خواهد، شرح صدر مي خواهد، كينه زدائي مي خواهد، عداوت زدائي مي خواهد، ده ها بيماري را كنار گذاشتن مي خواهد؛ آنگاه قرآن را به دست گرفتن مي خواهد، قرآن به سر گذاشتن مي خواهد و اين مطالب را از ذات اقدس اله مسالت كردن...
اگر خداي ناكرده كينه اي نسبت به ديگران داريم، بگوئيم: خدايا! من از او گذشتم، تو از او بگذر، حقي داريم، بگذريم تا با صفاي ضمير، با شرح صدر، دلي بخواهيم داشته باشيم كه جاي غير او نباشد تا او محبت خود را، ارادت مان را به قرآن كه ثقل اكبر است، ارادت مان را به عترت طاهرين(ع) كه ثقل اصغر است در قلب ما مستقر بكند كه حبب اليكم الايمان و زينه في قلوبكم (12). بقيه حل است؟ ما ديگر فاني را باقي نمي پنداريم، يحسب ان ماله اخلده نمي شود، مجاز را حقيقت نمي دانيم، بيگانه را آشنا نمي دانيم، دشمن را دوست تلقي نمي كنيم، فاني را باقي تلقي نخواهيم كرد. در كنار اين هدف اعظم؛ آنگاه خواسته هاي همه مسلمان ها را در شرق و غرب عالم را هم بخواهيم، نجات جوامع بشري را از استكبار و صهيونيست بخواهيم، وحدت جهان اسلام را بخواهيم، عزت مسلمان ها را بخواهيم، فرزانگي و خردورزي جوامع بشري را بخواهيم كه ديگر هر از چند گاهي در دانمارك يا غير دانمارك كار سفيهانه نشود. از خدا عقل آنها را هم بخواهيم، حيات آنها را هم بخواهيم.
اگر پيامبراعظم(ص) نسبت به مشركان و وثني و صنمي حجاز دعا مي كرد، ما هم نسبت به بت پرستان و ثنوي و وثني و ملحدان عالم دعا كنيم و كه خدايا! اينها را از سفاهت برهان، به رشد برسان.
اولا خواسته هاي جوامع بشري را، ثانيا خواسته هاي جوامع اسلامي را، ثالثا پيروان قرآن و عترت كه از همه مظلوم ترند رو رابعا امنيت مناطق خاورميانه را از ذات اقدس اله مسالت بكنيم تا دشمن ديگر نه به هوس خاورميانه بزرگ باشد، نه به هوس خاورميانه جديد. حزب الله را دعا كنيم، مظلومان و مطرودان عراق و افغانستان و فلسطين و لبنان را دعا كنيم.

معامله خدا با بندگان

با اين شرح صدر به ضيافت خدا برويم. خدا در اين ماه با ما معامله ها كرده، با ما معامله مي كند. هم افطاري ما را قبول مي كند، هم ما را به افطاري دعوت كرده است؛ جمع هر دو ممكن است. فرمود: مرا بخواهي، مهمان توام. من تو را بخواهم، ميزبان توام. اين ماه مبارك رمضان فرصت خوبي است براي ضيافت؛ ماه مهماني است. يا ما مهمان اوئيم يا او مهمان ما.
فرمود: اگر مرا هم دعوت كني، من هم مي آيم. منتها من دعوتم نشان خاص دارد. آن سرزمين وحي، هر كسي به آن سرزمين وي در حج و عمره قدم گذاشت، جزء ضيوف الرحمان است. هر كسي در ماه مبارك رمضان به وظيفه اين ماه عمل كرد جزء ضيوف الرحمان است. اما هر كسي مرا دعوت كرد، من مهمان اويم، او ميزبان من است؛ انا عند المنكسره قلوبهم (22). هر جا دل شكسته اي هست، من مهمان آنم. فرمود: مرا بخوان من در كنار دلت مهمان توام!
* سخنراني در مراسم احياي شب نوزدهم ماه مبارك رمضان. قم؛ حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) 21 مهر 1385

 

پي نوشت ها:

(1) سبا . آيه 12
(2) قدر . آيه 3
(3) ديوان حافظ
(4) الكافي . ج1 . ص 98
(5) الكافي .ج.1 ص 98
(6) عنكبوت . 45
(7) احزاب . 32
(8) مائده . 52
(9) اسراء .9
(10) همزه . 3
(11) توبه . 104
(12) الكافي . ج .5ص 332
(13) الكافي . ج .5 ص 332
(14) نهج البلاغه . خطبه 40
(15) فصلت . 11
(16) فصلت . 12
(17) تكوير . 1
(18) تكوير . 2
(19) حجر . 9
(20) انشقاق . 6
(21) حجرات . 7
(22) منيه المريد . ص 123
جمعه 21 مهر 1391  6:54 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

رابطه شب قدر با امام عصر (عج)

رابطه شب قدر با امام عصر (عج)

روزنامه رسالت

خداوند متعال در چهارمين آيه سوره مباركه قدر مي‌فرمايد:
تنزل الملائكه والروح فيها باذن ربهم من كل امر.
فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرماني (براي تقدير هر كاري) فرود آيند، فعل مضارع «تنزل» دلالت بر تكرار و بقاي شب قدر دارد، و در آيات سوم و چهارم سوره دخان نيز مي‌فرمايد؛ فيها يفرق كل امر حكيم.
در آن شب، هر فرماني، بر حسب حكمت صادر مي‌شود.
اين آيه نيز دلالت بر تجدد و دوام دارد. زيرا هيئت نحوي باب «تفعل» اگر دلالت بر پذيرش يا تكلف يا هر دو مي‌نمايد. ظاهر اين فعل‌ها، خبر از تفريق و تنزل امر در شب‌هاي قدر آينده مي‌دهد.
اين امر كه در زمان رسول خدا (ص) و امامت، ناشي از اين معني و مبتني بر همين اساس است. هنگامي كه كسي قرآن را به‌عنوان كلام خدا پذيرفت به اين معني است كه همه سوره‌ها و آيات آن را پذيرفته است و يك مسلمان واقعي هم كسي است كه تسليم همه آيات قرآن باشد، پس هر مسلماني الزاما بايد سوره قدر، و از آن سوره شب قدر، و استمرار آن را تا قيامت بپذيرد و لازمه پذيرفتن آن، آيه (تنزل الملائكه...) كه هر فرد با ايماني ناگزير از قبول آن است، اين است كه بپذيرد در شب قدر فرشته‌ها و روح از جانب پروردگار با هر امري فرود مي‌آيند و اين امر يك متولي و ولي مي‌خواهد كه متولي و ولي آن امر باشد. اينكه خداوند در آيات سوم و چهارم سوره دخان مي‌فرمايد:
در آن شب هر فرماني، بر حسب حكمت صادر مي‌شود*فرماني از جانب ما، و ما همواره فرستنده آن بوده‌ايم.
دلالت بر تكرار و تجديد فرق و ارسال در آن شب دارد و به اين معنا كه آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائما نازل مي‌شوند؛ پس بايد به‌طور مداوم شخصي به عنوان «ولي» اين امر باشد كه به سوي او نازل و ارسال مي‌گردند كه او همان ولي جهان و جهانيان خواهد بود؛ و هم اوست كه اطاعتش بر همگان واجب است.
به همين سبب، هر كس ادعا كرد كه من ولي امر هستم، بايد ثابت كند كه اين امر توسط فرشتگان و روح بر او نازل شده و مي‌شوند، و چون هيچ كس جز پيامبر و اوصياي معصومينش (ع) نمي‌توانند مدعي اين امر باشند و اساسا هم نيستند، بايد از اوصياء و پيامبر همواره كسي باشد كه در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب يزدان هر امري بر او نازل شود.
آيه مورد بحث، يكي از مستدل‌ترين آيات قرآن كريم بر ضرورت وجود هميشگي يك ولي امر از جانب خداست كه امين بر حفظ و اجزاء و اداي امر الهي باشد، و آن همان امام معصوم (ع) است. و هر كس نزول پيوسته فرشتگان و روح را در شب قدر بپذيرد كه اگر به قرآن ايمان دارد بايد بپذيرد، ناگزير بايد ولي امر را هم بپذيرد وگرنه كافر به بعضي از آيات قرآن خواهد بود، كه در آن صورت چنين كسي بنابر بيان خود قرآن كريم، كافر واقعي است.
چنان كه خداوند در آيات 150 و 151 سوره نساء مي‌فرمايد:
ان الذين يكفرون بالله و رسله و يريدون ان يفرقوا بين الله و رسله و يقولون نومن ببعض و نكفر ببعض و يريدون ان يتخذوا بين ذلك سبيلا‌* اولئك هم الكافرون حقا و اعتدنا للكافرين عذابا مهينا.
كساني كه به خدا و پيامبران خدا كافر شده‌اند و مي‌خواهند بين خدا و رسولانش جدايي اندازند و مي‌‌گويند به برخي ايمان مي‌آوريم و به بعضي كافر مي‌‌شويم و مي‌خواهند در اين ميان (بينابين) اتخاذ كنند، اينان حقا كافرند و ما براي كفر كيشان عذاب خوار كننده‌اي مهيا كرده‌ايم.
و مي‌بينيد كه خداوند، كساني را كه پاره‌اي از آيات خدا را بپذيرند و برخي را نپذيرند، كافر حقيقي مي‌داند.
بنابراين مومن حقيقي كسي است كه هم استمرار شب قدر را تا قيامت پذيرا باشد و هم وجود حجت زمان و ولي امر، و امام معصومي كه امر الهي را دريافت مي‌كند و امين بر آن در جهت پاسداري، به كار بستن و اداء باشد، قبول كند؛ يعني همان بزرگواري كه در اين زمان وجود مقدسش بقيه الله الاعظم حضرت مهدي (عج) مي‌باشد و به همين سبب پيامبر خاتم (ص) بنابر آنچه شيعه و سني از آن حضرت نقل كرده‌اند، فرمودند:
من انكر المهدي فقد كفر.(1)
كسي كه وجود مهدي را انكار كند، رهسپار ديار كفر شده است.
و در كتب شيعه، از اين قبيل احاديث فراوان است، و از آن جمله، از امام صادق‌(ع) و آن حضرت از پدر ارجمندشان و از آن طريق از جد عاليقدرشان و از پيامبر اكرم (ص) نقل شده كه فرموده‌اند:
قائم از فرزندان من است، اسم او اسم من و كنيه او، كنيه من و سيماي او سيماي من و سنت او سنت من است، دين و آيين و ملت و شريعت امر در بين مردم برپا مي‌دارد و آنان را به كتاب خداي عزوجل فرا مي‌خواند. كسي كه او را طاعت كند، مرا پيروي كرده و كسي كه او را نافرماني كند، مرا نافرماني كرده است و كسي كه او را در دوران غيبتش انكار كند، تحقيقا مرا انكاركرده و كسي كه او را تكذيب كند هر آينه مرا تكذيب كرده و كسي كه او را تصديق كند، هر آينه مرا تصديق كرده است. از آنها كه مرا درباره او تكذيب كرده و گفتار مرا در شان او انكار مي‌كنند و امت مرا از راه او گمراه مي‌سازند، به خدا شكايت مي‌برم. بزودي آنها كه ستم كردند و مي‌دانند كه بازگشتشان به كجاست و سرنوشتشان چگونه است (و چگونه در دگرگوني‌ها مجازات ستمگري‌هاي خود را در دنيا و آخرت خواهند ديد.)(2)
در اين حديث شريف، انكار و تكذيب امام عصر، ارواحنا فداه، انكار و تكذيب پيامبر به حساب آمده است، و در نتيجه همه پيامبران را انكار كرده، كه همان رهسپاري به وادي كفر خواهد بود.
علي‌بن ابراهيم قمي در تفسيري درباره نزول فرشتگان و روح، در شب قدر مي‌گويد: فرشتگان و روح‌القدس، در شب قدر، بر امام زمان (عج) نازل مي‌شوند و آنچه را كه از مقدرات سالانه بشر، نوشته‌اند، به او تقديم مي‌دارند.
و همين محدث مورد وثوق از حضرت امام باقر (ع) نقل كرده، كه وقتي از حضرتش پرسيدند: آيا شما مي‌دانيد كه ليله القدر كدام شب است؟ حضرت فرمودند:
چگونه ندانيم، و حال آنكه در شب قدر فرشتگان بر گرد ما طواف مي‌كنند. (3)
حضرت امام سجاد (ع)، در اين باره، مي‌فرمايند:
همانا سال به سال در شب قدر تفسير و بيان كارها، بر ولي امر (امام زمان (عج)) فرود مي‌آيد.
و نيز آن حضرت (ع) فرموده‌اند:
اي گروه شيعه، با سوره «انا انزلناه في ليله القدر» با مخالفين امامت ائمه معصومين (ع) مخاصمه و مباحثه (و اتمام حجت) كنيد تا كامياب و پيروز شويد، به خدا كه آن سوره، پس از پيغمبر اكرم (ص) حجت خداي تبارك و تعالي است بر مردم، و آن سوره آقاي دين شماست و نهايت دانش و آگاهي ماست. اي گروه شيعه، با «حم والكتاب المبين، انا انزلناه في ليله مباركه انا كنا منذرين» مناظره كنيد، زيرا اين آيات مخصوص واليان امر امامت بعد از پيامبر اكرم (ص) است. همچنين از رسول اكرم (ص) نقل شده است، كه به اصحابشان فرموده‌اند:
به شب قدر ايمان بياوريد، زيرا آن شب براي علي‌بن ابي‌طالب (ع) و يازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود.
از آنچه كه نگارش يافت، استفاده مي‌شود كه شب قدر تا قيامت باقي است و در هر شب قدر هم ولي امر و صاحب امري هست كه آن امر را دريافت دارد، كه در زمان ما صاحب آن امر صاحب بزرگوار ما حضرت حجه‌بن الحسن المهدي، ارواحنا فداه است و براي آنكه بهتر بدانيم كه شب قدر بيانگر مقام شامخ ولايت اهل بيت (ع) و امامت آنان تا روز رستاخيز مي‌باشد. حديثي را هم كه در بخش فضيلت‌هاي حضرت فاطمه زهرا (س) است، ملاحظه مي‌كنيم كه در آن به‌طور كنايه از آن بانوي عظيم‌القدر تعبير به ليله القدر شده است و آن در تفسير فرات بن‌ ابراهيم از حضرت صادق‌(ع) نقل شده كه فرموده‌اند:
«ما قرآن را در شب قدر فرو فرستاديم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس كسي كه فاطمه (س) را آن‌گونه كه بايد، بشناسد، شب قدر را درك كرده است.
و اين اشاره به مقام ولايت آن بانوي معصوم (س) نيز دارد.
و از طرفي، همان‌گونه كه در شب قدر امر حق بر امام به حق فرود مي‌آيد، نزول گاه نور پاك امامان معصوم (ع) نيز وجود مقدس فاطمه زهرا (س) است؛ كه حقيقتا هر كس آن بانو را شناخت و به عظمت مقام فرزندان معصومش و همسر مظلوم و معصومش پي برد، شب قدر را درك كرده است.

پي‌نوشتها:

1. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 51، ص51 منتخب الاثر فصل 10، ب 1، جزء 1، ص 492
2.علامه مجلسي، همان، ج 51، ص ؛73 منتخب الاثر فصل 2، ب 3، ح 4، ص 183
3. امراء هستي، ص190 تفسير القمي، ص ؛731 علامه مجلسي، همان، ج 97، ص 14، جزء 23
جمعه 21 مهر 1391  6:54 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شب قدر به ريزه خوارى اكتفا نكنيم - بخش اول

شب قدر به ريزه خوارى اكتفا نكنيم - بخش اول

آيت الله جوادى آملى‎

جريان قدر و اِحياء و گرامى داشت قرآن و بهره بردارى از فضل لِيلة القدر جزء دولت قرآن است. كه اين دولت همواره مورد درخواست ماست و از ذات أقدس إله مسئلت مى كنيم، نَسئَلُكَ دُولَهً كَرِيمَهً تُعِزُّ بِهَا الإسلامَ وَ أهلَه وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ أهلَه. و هنگام ظهور بقيّه الله (أرواحُ مَن سِواهُ فِداه) اين دولت تجلّى مى كند. بحث شب قدر بررسى عناصر محورى دولت قرآن است ؛كه اين چه دولت جهان شمولى است چه دولت فراگيرى است كه همه دُوَل و مِلل را زير پوشش خود مى گيرد لِيُظهِرَهُ عَلَى الدِينِ كُلِّهِ وَ لُو كَرِهَ الكافِرُون(۱)‎/ وَ لُو كَرِهَ المُشرِكُون وَ كَفى بِاللهِ شَهِيداً و مانند آن.
نمودارى از دولت قرآن را ذات أقدس إله در دولت سليمان و مُلك سليمان ذكر كرد. فرمود: گوشه اى از دولت الهى را ما به سليمان داده ايم، ولى به شما صدها برابر خواهيم داد. دولت سليمان غُدُوُّها شَهر وَ رَواحُها شَهر(۲) بود. مُلك سليمان بر اين محور بود كه آن حضرت بامداد راه يك ماهه مى رفت. شامگاه راه يك ماهه مى رفت. دولتى كه بر باد مستقر باشد اينقدر قدرت دارد كه مسافر خود را در يك و نيم روز به اندازه يك ماه راه ببرد. سالكِ خود را در پگاه يا شامگاه به اندازه يك ماه راه ببرد. اما دولت قرآن يك شبه ره صد ساله مى رود. اين هزار ماه كه در طى يك قرن در حدود هشتاد سال خلاصه مى شود، دولت قرآن است.

دارايى لِيلة القدر

ادراك لِيلة القدر كار آسانى نيست؛ فهمش آسان نيست چه رسد به حضور و ظهور و نيل اش. وَ مَا أدريكَ مَا لِيلَةُ القَدر(۳)‎/ خاصيّت اين دولت آن است كه لَيلَةُ القَدرِ خِير مِنْ ألفِ شَهر(۴)‎/ اين كه در اين كريمه فرمود: إنّا أنزَلناهُ فِى لَيلَهِ القَدرْ (۵)‎/ وَ مَا أدريكَ مَا لَيلَةُ القَدر، اين تحليلش را تشبيه كرده است. تحليلش را تَثقيل كرده است. فرمود: درك اين معنا مشكل است، چه رسد به نيل اين معنا. تو چه مى دانى كه دولت قرآن يك شبه ره هشتاد ساله مى رود!
اگر بزرگانى گفتند: هرچه دارند همه از دولت قرآن دارند و اگر همين بزرگان گفته اند: يك بيت از اين قصيده به از صد رساله بود و اگر همين ها سروده اند، اين طفل يك شبه ره صدساله مى رود، نشأت گرفته از همين دولت قرآن است. فرمود: درك اين معنا مشكل است، چه رسد به داشتن اين معنا!
از مناجات هاى لطيف و ظريف خواجه هَروى اين است كه دارا شدن مهم است، نه دانا شدن! آن مناجات هاى لطيف خواجه انصارى را كه مى خوانيد، مى بينيد به خدا عرض مى كند كه دانا شدن مهم نيست. اگركسى زحمت بكشد، دانا بشود؛ فقيه بشود، حكيم بشود، اديب بشود، متكلم بشود، محدث بشود، اين داناى علم است و اين مهم نيست. به دليل اين كه صدها نفر در طول سال ها به حوزه ها و دانشگاه ها راه يافتند و دانا شدند. عمده دارا شدن است نه دانا شدن.
دانايى لِيلَهُ القَدرِ خِير مِنْ ألفِ شَهر دشوار است، چه رسد به دارايى اش. سخن از لَيلَهُ القَدرِ خِير مِنْ ألفِ شَهر است. اين راه دشوار نيست. اگر دشوار بود ما را امر نمى كردند، دعوت نمى كردند. دشوارى مال كسى است كه كوله بار خود را بر دوش دارد. اگر بار خودبينى را به زمين بگذارد، سبك مى شود. وقتى سبك شد، تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا (۶)‎/ وجود مبارك رسول گرامى (عليه و على آله آلاف التحيّه والثناء) فرمود: نَجَى المُخَفَّفُون. آنها كه سبك بالند نجات پيدا كرده اند.
همين معناى بلند نبوى را وجود مبارك عليّ بن أبيطالب (عليه أفضلُ صلوات المُصلّين) كه اين ايام متعلق به آن حضرت است، فرمود: تَخَفَّفُوا، تَلْحَقُوا. سبك بار بشويد، پروازش آسان است! اين پركشيدن با سنگين بال و سنگين بار بودن ممكن نيست. كار جعفر طَرار نيست كه يك شبه ره صد ساله را طى كند. اين كار جعفر طيّار است. طرارى را كنار گذاشتن و طيّار شدن با مراسم احياء هماهنگ است، و اين شدنى است.

فرصت را قدر بدان.‎

اگر قرآن به سر مى گذاريم، هدف تنها اين نباشد كه خدا گناهان ما را بيامرزد، ما را به جهنم نبرد، ما را به بهشت ببرد. اينها ريخت و پاش سفره شب قدر است. وقتى يك دوستى سفره اى پهن مى كند، مائده الهى و مَأدبة الهى مى چيند، مهمان هاى خود را به بهترين وجه پذيرايى مى كند. وقتى مهمان ها برخاستند، سفره برچيده مى شود، آن ريزه هاى سفره را مى ريزند؛ مرغ ها آن ريزه هاى سفره را مى چينند.
ريزه سفره شب قدر اين است كه كسى نسوزد، به جهنم نرود. اينها شب قدر نيست. شب قدر آن است كه انسان طيّار گونه دست هزارها نفر را بگيرد و به بهشت ببرد. در دنيا رفتار او، گفتار او، سيرت او، سريرت او، سنّت او آموزنده باشد. هزارها نفر را زنده كند و در آخرت هم هزارها نفر را به همراه خود به بهشت ببرد. اگر ما بتوانيم در كنار سفره الهى و دولت قرآن بنشينيم، چرا در ته صفوف و صَفُّ النِعال قرار بگيريم به دنبال آن ريزه هاى سفره تكان ها باشيم كه از سفره تكانده شده چيزى به ما برسد.
به ما گفتند: هر كسى به اندازه قدر خود شب قدر را درك مى كند و قدر هر كسى هم به اندازه قدر همت اوست. اگر ما به اندازه همت مان دولت قرآن را و دولت قدر را مى توانيم ادراك كنيم، چرا همت نطلبيم ما قبل از اينكه از خدا مظروف بخواهيم، ظرف و ظرفيت هم طلب بكنيم. هرگز نمى توان گفت: چون ما ظرفيت مان اينقدر بود، خدا به ما اينقدر داد. اين سخن نيمى از ثواب است، نه هر ثوابى و همه ثواب.
سخن صائب، ثواب، منزه از خطا، مبرّاى از اشتباه آن است كه هم ظرف بخواهيم ، هم مظروف. آن يكى فيض اش گدا آرد پديد، اين مال مصرع قبل است. وآن دگر بخشد گدايان را مزيد، اين طليعه بيت ديگر است. اين دو مصرع يك بيت نيست كه شهرت يافته است. آن يكى فيض اش گدا آرد پديد، مربوط به بيت قبل است. وآن دگر بخشد گدايان را مزيد طليعه بيت بعد.
يعنى خدا دوتا فيض دارد: با يك فيض ظرفيت مى دهد با فيض ديگر اين ظرف را پُرِ از مظروف مى كند و به تعبير اهل معرفت اگر هر فيضى به اندازه ظرفيت باشد كه ما اِبداع نخواهيم داشت. ما لِيسة تامّه را به كانة تامّ نمى توانيم تبديل بكنيم. اين كه خدا لِيسِ تامّ را كانِة تامّ مى كند، يعنى از كَتم عدم به وجود مى آورد، نشانه آن است كه داد او را قابليت شرط نيست، بلكه شرط قابليت، داد اوست. ما هم از خدا قابليت طلب بكنيم، هم مقبول را بخواهيم. هم ظرف طلب بكنيم، هم مظروف طلب بكنيم. اين همت اگر در ما زنده شد؛ هرگز نمى گوييم لياقت ما همين مقدار بود. از ما خواستن و از ذات أقدس إله اِجابت كردن!
بنابراين دولت قرآن دولتى است كه لِيلهُ القَدرِ خِير مِنْ ألفِ شَهر است. ريزه هاى اين سفره، ريخت و پاش اين مائده همان است كه كسى نسوزد، حوائج اش برطرف بشود، بيماران شِفا پيدا كنند، دُيون تَاديه بشود، مشكلات معيشت و تورّم و مسكن و ازدواج حلّ بشود.‎ شب قدر يعنى شبى كه خِير مِنْ ألفِ شَهر. اگر وَ مَا أدراكَ مَا لِيلَهُ القَدر، اگر فهميدن او مشكل است، پيدا كردن اش هم مشكل تر. منتها اگر كسى با مفهوم اُنس گرفت، درك اين معانى براى او مشكل است. اگر كوله بار خودبينى و خودخواهى و دنيا طلبى بر دوش او بسته است، طى اين راه براى او مشكل است. اينها را كه بگذارد كنار، هم فهميدنش آسان است، هم پركشيدنش.
منابع در روزنامه موجود است.

جمعه 21 مهر 1391  6:55 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

ليله القدر شب سرنوشت

ليله القدر شب سرنوشت

رضا شريفي

در مقاله حاضر نويسنده با واكاوي مفاهيم قدر، شب و روز در قرآن جايگاه و ارزش شب قدر را در تعيين سرنوشت انسان مورد بررسي موشكافانه قرار داده است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

ناپيدايي شب قدر

يكي از بركات ماه رمضان وجود ليله القدر در شب هاي آن است. به احتمال بسياري قوي ليله القدر در ماه رمضان و مشهور در نيمه دوم و معروف آن دهه سوم آن در شب هاي بيست و يك، بيست و سه و يا بيست و هفتم است. البته برخي نيز شب نوزدهم را نيز يكي از احتمالات قوي دانسته اند. با اين همه برخي از روايات معدود نيز شب نيمه شعبان را شب قدر مي دانند ولي مشهور در ميان اهل حديث و دانشمندان و عموم مردم ماه رمضان مي باشد.
برخي از عالمان و اهل علم و عمل براي دست يابي به احياي شب قدر كه از اعمال شب قدر است تمامي سال را احياي نگه مي دارند كه اين خود بيانگر جايگاه و ارزش شب قدر و احيا و شب زنده داري در آن است.
اهتمام عمومي مومنان براي شب زنده داري و احياي اين شب و به جا آوردن اعمال مخصوصي كه براي آن بيان شده است بيانگر نقش و كاركردهاي متنوع و بسيار آن در زندگي بشر است. از اين رو هر كسي مي كوشد تا با به جاآوري اعمال شب قدر و احياي آن به آثار آن دست يابد؛ بنابراين با اين كه اين شب به طور مشخص معلوم نيست و تفاوت ها و تغييرات ماه و دست يابي درست حتي به همان شب هاي چندگانه مشخص شده در روايات براي مردم فراهم نيست، با همه اين مسايل براي دست يابي به تاريخ و وقت دقيق شب قدر، مومنان مي كوشند به هر طريقي شده به اعمال و آثار اين شب مقيد باشند از اين رو شب هاي مختلف احتمالي را به قصد دست يابي به شب قدر، احيا مي كنند و به اعمال مخصوص آن شب مي پردازند. مشكل در شناسايي و تعيين شب قدر افزون بر معلوم نبودن آن از نظر كلي، در تعيين شب مورد نظر در ميان شب هاي ماه رمضان نيز مي باشد؛ زيرا گردش ماه و عدم تعيين شب نخست آن به علل و عوامل مختلف، خود موجب مي شود تا مشكل مصداقي نيز پديد آيد و مردم ندانند كه حتي شبي كه احيا مي كنند همان شب نوزده و يا بيست و يك و يا بيست و سه و يا بيست و هفت است و يا اين كه در تطبيق شب ها نيز دچار اشتباه مي شوند همان گونه كه درباره آغاز ماه رمضان و پايان شعبان براي آغاز وجوب روزه و يا پايان آن در آخر رمضان و اول شوال دچار مشكل مي شوند و گرفتار مساله يوم الشك و وجوب روزه در آغاز و يوم الفطر و حرمت روزه مي گردند. و هر ساله به شكلي اين مساله مردم را دچار سرگرداني مي كند. اين مسايل از جمله علل و عواملي است كه مردم را به احياي شب هاي مختلف ماه رمضان به ويژه شب هاي دهه سوم مي كشاند و هر شبي را كساني به احتمال و رجاي شب قدر بودن احيا مي گيرند و به شب زنده داري و عمل به اعمال ويژه آن به شكل فردي ويا جمعي مي پردازند.
اما پرسش اين است كه شب قدر چه شبي است و چرا براي عالمان اهل علم و عمل و حتي عموم مردم ارزش دارد و آنان مي كوشند تا به هر طريقي شده اين شب را كشف و وقت آن را معلوم كنند و به شب زنده داري و احياي آن شب با اعمال ويژه و مخصوص آن اقدام كنند؟

مفهوم شناسي ليله القدر

ليله القدر اصطلاحي قرآني براي بيان مفهومي خاص است. سوره قدر يكي از سوره هايي است كه به طور اختصاصي براي بيان جايگاه و ارزش آن نازل شده است و اين خود بيانگر ارزش و جايگاه خاص اين شب از نظر خداوند و قرآن است.
تأكيد بر اين شب و اهتمام ويژه خداوندي با نزول سوره اي خاص، خود تأكيدي بر لزوم اهتمام و توجه ويژه مؤمنان به اين شب است تا با احترام و تكريم آن بتوانند از فوايد و آثار آن بهره مند گردند. خداوند در اين سوره بيان مي داردكه در اين شب، قرآن و يا حضرت ختمي مرتبت از مقام خاص خويش اجلال نزول كرده و به زمين وارد شده و زمين را بركت داده است. از اين رو شب قدر را به سبب نزول منبع هدايتي بشر به سوي كمال مطلق مي بايست پاس داشت و تكريم و تعظيم نمود؛ زيرا تكريم و تعظيم آن در حقيقت بركت يابي از راه اين تكريم و ارزش گذاري به خود مي باشد.
از سوي ديگر قرآن در همين سوره بيان مي كند كه شب قدر، نه تنها به اين سبب از هزار ماه برتر و با ارزش تر است بلكه مي بايست به علتي ديگر نيز پاس داشته شود زيرا در اين شب تنها اين اتفاق هاي بزرگ نيافتاده و اين گونه نيست كه تكريم و پاسداشت آن به سبب واقعه تاريخي صرف بوده باشد همانند پاسداشت و تكريم ايام الله رهايي موسي(ع) و بني اسرائيل از فرعون و سپاه او و دست يابي به آزادي و يا نزول مائده آسماني بر حضرت عيسي(ع) و حواريون كه امري تاريخي است و خداوند از مؤمنان خواسته است كه به سبب اين بركات ويژه و عنايات خاص اين روزها را پاس داشته و تكريم و تعظيم نمايند؛ بلكه شب قدر داراي جايگاه و ارزش هاي ديگري است كه بايد مورد تكريم و تعظيم قرار گيرد.
اگر بخواهيم براي اين ويژگي شب قدر نمونه و مثالي بيان كنيم بايد به شب تولد شخص و يا شب هاي ميمون و مبارك ديگري چون شب ازدواج و يا مانند آن اشاره كرد كه شخص به سبب اين امور كه در زندگي اش تأثيرات شگرف و مهمي به جا گذاشته مورد تكريم و تعظيم قرار مي گيرد و جشن ها و برنامه هاي ويژه اي براي آن انجام مي شود.

شب قدر، شب تحول و دگرگوني اساسي

شب قدر در زندگي هر كسي از چنين جايگاهي برخوردار است و موجبات تحول و تغيير اساسي در زندگي بشر مي شود؛ زيرا خداوند در سوره قدر و دخان و آيات ديگر بيان مي دارد كه در اين شب قدر است كه با نزول فرشتگان و تعيين قدر و سرنوشت هر كسي وضعيت دست كم يك ساله وي مشخص و مقدر مي گردد.
از اين رو اين شب از جايگاه خاص و اهتمامي ويژه از سوي خدا و مؤمنان برخوردار مي شود. بنابراين نمي توان شب قدر را شبي عادي هم چون شب هاي ديگر دانست.
براي شناخت اين شب لازم است با اشاره به آيات و روايات از چرايي و چگونگي تقدير و نقش آن در زندگي سخن گفت و ابهاماتي را كه در مسأله وجود دارد درحد امكان برطرف نمود.
در ادبيات عربي شب در برابر روز قرار مي گيرد و به عنوان اموري متضاد در جهان مادي مورد توجه است.

معناشناسي دو واژه شب و روز

البته براي هر يك از دو واژه شب و روز معاني ديگري در قرآن بيان شده كه از آن جمله مي توان درباره روز به معاني ديگر اشاره كرد. يوم واژه اي عربي است به معناي روز كه پس از طلوع خورشيد از شرق تحقق مي يابد و تاريكي شب از منطقه اي برطرف مي شود، همچنين براي بروز و ظهور امري و هم چنين قيامت و رستاخيز به كار رفته است. راغب اصفهاني و ديگران درباره روزي كه در برابر شب قرار مي گيرد اين معنا را بيان مي كنند كه روز زماني است كه از طلوع خورشيد آغاز و به غروب آن ختم مي شود. البته در قرآن و ادبيات عربي براي بيان اين معنا از روز واژگاني ديگر نيز چون ضحي، نهار و ضياء نيز به كار مي رود. اما واژه يوم داراي معاني پيش گفته اي است كه بيانگر اين مي باشد كه يوم در كاربردهاي اصلي خود مشروط به وجود معناي خاص از ظهور و بروز است. به اين معنا كه بروز و ظهور در آن نقش اساسي دارد. از اين رو قيامت و رستاخيز را يوم دانسته اند كه روز بروز و ظهور سرائر و نهان هاست. اين معنا را قرآن به صراحت در قالب «يوم تبلي السرائر» بيان داشته است.
اليوم در كاربردهاي قرآن در بسياري از موارد به معناي روز رستاخيز است؛ زيرا در اين روز است كه ظهور و بروز واقعي و كامل هر چيز تحقق مي يابد.
در برابر واژه يوم ليل و ليله نيز كاربردهاي چندي پيدا مي كند كه از آن جمله نهان و جمع شدن هر آن چيزي است كه آشكار و پيداست. در فرهنگ اسلامي و عرفاني شب و ليل از جايگاه ويژه و مهمي برخوردار مي باشد. از جمله شب به عنوان زمان امنيت (سبا آيه 15 و 18 و طه آيه 77) معراج رباني (اسراء آيه 1) زمان استراحت و آرامش (روم آيه 23 و نبا آيه 23) زمان قبض روح و مرگ موقت و پرواز در فضاي فرامادي و بهره مندي از مواهب ديگر هستي (انعام آيه 6) و دست يابي به مقام محمود و قرآن الفجر (سجده آيه 16 و مزمل آيه 20 مزمل آيه 6 و ده ها آيه ديگر) مطرح شده است.
شب به عنوان آيت بزرگ خداوند و نشانه اي از قدرت و عظمت او در جايگاه ارزشي والا قرار گرفته به طوري كه بارها از سوي خداوند در آيات قرآن بدان سوگند ياد شده و از شب هاي دهگانه به عظمت تجليل شده است كه به نظر مي رسد شب هاي دهه آخر ماه رمضان يعني شب هاي قدر باشد. (فجر آيه 1 و 2) البته علامه طباطبايي به پيروي از زمخشري در كشاف (ج 4 ص 746) اين شب ها را بر شب هاي ده گانه اول ذي الحجه كه شب عيد قربان در آن قرار دارد تطبيق داده است كه آن نيز مي تواند درست باشد (الميزان ج 20 ص 279) چنان كه مي تواند اشاره به شب هاي دهه نخست محرم باشد كه برخي بدان اشاره مي كنند.
انسان در شب به سبب وجود آرامش در آن مي تواند به امور و مقاماتي دست يابد كه در روز امكان آن به سبب (سبحا طويلا) شدني نيست؛ زيرا (قول ثقيل) و مقامات و دانش هاي بلند و سنگين در زمان شب بر جان ها فرود مي آيد و دل ها به علوم و مراتبي دست مي يابد كه هرگز در هياهوي روز شدني و قابل تصور نيست.

قضا و قدر

چنان كه گفته شد اصطلاح تركيبي ليله القدر داراي دو بخش است كه يكي از آن ها واژه ليله است كه در قرآن مي تواند كاربردهاي مختلف و متعددي داشته باشد؛ بر اين اساس با توجه به اين كه همواره اين واژه در برابر يوم و نهار و ضحي (روز) قرار مي گيرد با توجه به اصل «تعرف الاشياء باضدادها» با شناخت روز و معاني و كاربردهاي آن مي توان به معاني شب و ليل نيز دست يافت. از اين رو مي توان گفت كه شب به معناي نهان و جمع و تاريكي و فاصله زماني از غروب تا طلوع خورشيد مي باشد.
در كاربردهاي عرفان اسلامي و فرهنگ ديني چنان كه بيان شد شب از جايگاه خاصي براي ارتباطات معنوي و دست يابي به مقامات عالي كمالي برخوردار مي باشد و نقش آن در تعالي و كمالات چنان است كه شب زنده داري به عنوان ماموريت اصلي و واجب پيامبران و رهروان صديق و پاك آنان مطرح شده است.
پيامبر(ص) مامور مي شود تا يك سوم يا نصف و يا دو سوم را به شب زنده داري و عبادت مشغول شود؛ زيرا روز چنين استعدادي براي دريافت كمالات ندارد. روز تنها زمان بروز و ظهور آن چه در شب بدست آمده، مي باشد و كسي كه در شب چيزي به دست آورد در روز آن را آشكار مي سازد؛ زيرا روز در هر حال زمان بروز و ظهور چيزهاي نهان است.
اما واژه قدر كه در اين تركيب به كار رفته، در برابر قضا قرار مي گيرد. قضا در كاربردهاي قرآني نيز داراي معاني چندي است كه وجه مشترك همه آن ها انجام قطعي است. از اين رو قاضي را قاضي مي خوانند كه حكم قطعي را صادر كرده و فصل الخطاب مي باشد.
در آيات قرآني قضا به معناي حكم قطعي و انجام يقيني و قطعي كاري به كار رفته است. از آن جمله مي توان به آيه 117 سوره بقره در خصوص مسئله تحقق هر چيزي به اراده و قول «كن» الهي اشاره كرد. آيات 200 و 210 سوره بقره و نيز 47 سوره آل عمران و 65 و 103 سوره نساء و آيات بسياري ديگر همين معنا را به عنوان مفهوم قضا بيان مي كنند.
قدر به معناي اندازه، ارزش (زمر آيه 67)، بها، ميزان و توان و قدرت به كار رفته است.
(يونس. 5- رعد17.- رعد26. و دهها آيه ديگر)
در كاربردهاي فرهنگ اسلامي قرآني هرگاه سخن از قضا مي شود به معناي انجام قطعي امري است كه به سخن عاميانه بي برو برگرد است و امكان اين نيست كه امري قضايي تحقق نيابد. از اين رو قضاي الهي به معناي تحقق قطعي و يقيني چيزي است.
اما قدر به معنايي به كار مي رود كه در آن حكم كلي مشخص شده ولي هنوز به مقام قطع و اجرا نرسيده است.بنابراين قدر را در اصطلاح كلامي به معناي حكم كلي دانسته اند كه البته داراي ويژگي هايي چون اندازه و تعيين و مشخص شدن مي باشد و قضا به معناي حكم قطعي همان حكم كلي است كه مي بايست در خارج تحقق يابد.
خداوند در آيه 21 سوره حجر درباره روزي مي فرمايد: و ان من شيء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم؛ خزائن هر چيزي در نزد ماست و ما در مقام تنزيل و فرود تدريجي، آن را به اندازه معلوم و مشخصي مي فرستيم.
بنابراين براي هر چيزي از پيش، اندازه اي مشخص مي شود و آن چيز به شكل قضايي به تدريج فرو فرستاده مي شود. اين گونه نيست كه امري بي اندازه مشخص از پيش تعيين شده قضايي شود و تحقق يابد.
در آيه 22 سوره حديد مي فرمايد: ما اصاب من مصيبه في الارض و لا في أنفسكم الا في كتاب من قبل ان نبراها ان ذلك علي الله يسير؛ آن چه به عنوان قضاي حتمي و قطعي در جهان و آفاق تحقق مي يابد و يا به عنوان رخداد بر سر آدم مي آيد از پيش در كتابي نوشته شده و اندازه آن مشخص و معلوم شده است و پس از تصويب و اندازه گيري است كه فرود مي آيد و تحقق خارجي پيدا مي كند و اين مسئله بر خداوند سخت نيست بلكه بسيار آسان است.
به اين معنا كه خداوند همان گونه كه به كليات هر چيزي علم و دانش دارد بر جزئيات آن نيز آگاه مي باشد و اين مسئله موجب مي شود تا هيچ امري بر او پوشيده نباشد و هر چيز از خرد و كلان پيش از اين در كتاب مبين الهي (از رطب و يابس؛ انعام آيه59) نوشته شده است و به قدرت و توانايي الهي تحقق مي يابد و اين گونه نيست كه خداوند تنها به كليات آگاهي و علم و قدرت دارد و در جزئيات و امور خرد و ريز دخالتي نمي كند بلكه همه چيز از خرد و كلان را مي داند و براي آن برنامه اي از پيش تعيين شده دارد و اين مسئله براي خداوند قادر و دانا و توانا سخت نيست بلكه امري بسيار آسان و پيش پا افتاده مي باشد.

جايگاه شب قدر در تقدير امور

با مطالب پيشين مي توان به اين نتيجه رسيد كه شب قدر شب تقدير و سرنوشت است و شبي است كه وضعيت امور جهان و انسان رقم مي خورد و هر آن چيزي كه در طول يك سال مي بايست به انسان داده شود مشخص ومعلوم مي شود.اگر بخواهيم همانندي براي شب قدر بيان كنيم مي توان به انزال دفعي قرآن اشاره كرد كه به طور كلي در شبي خاص بر جان پيامبر نازل شده است: اناانزلناه (القرآن) في ليله القدر؛ ما قرآن را به شكل كلي در شب قدر فرو فرستاديم.
آيه 185 سوره بقره در تفسير اين آيه مي فرمايد كه اين شب در ماه رمضان بوده است: «ماه رمضاني كه در آن قرآن به شكل دفعي فرو فرستاده شده تا هدايت براي مردم و دليل و برهاني از هدايت خداوندي باشد و فرقان و جداساز اموري كه در آن حق و باطل در هم آميخته شود.»
كتاب مبين همان كتابي است كه هر تر و خشكي در آن به شكل قدر نگاشته شده است (انعام آيه 59) چنان كه آيات 2تا 5 سوره دخان بيان مي كنند كه به شكل انزال دفعي بر قلب پيامبر(ص) وارد شده و آن حضرت از همه هستي و وقايع و رخدادهاي ريز و درشت آن به اذن الهي آگاه شد.
به سخن ديگر آن چه در ليله القدر نازل شده شايد كتابي مكنون باشد كه جز پاكان «لايمسه الا المطهرون» از آن آگاه نيستند كه از جمله آنها حضرت(ص) و امامان معصوم(ع) مي باشند. اين كتاب غير از كتاب قرآن و يا در بردارنده آن مي باشد. به اين معنا كه كتاب مبيني كه بر پيامبر(ص) در شب قدر به شكل دفعي نزول يافته كتابي بزرگ تر و در بردارنده تر از قرآن است كه قرآن، بخشي از آن كتاب مي باشد.
چنين كتابي است كه در شبي مبارك به شكل دفعي نازل شده، از طرفي آيات سوره قدر به شكل تتنزل بيان مي كند كه كتاب مبين در شب هاي قدر بر معصوم(ع) انزال مي يابد؛ زيرا هر تنزلي نيازمند كسي است كه به سوي او نزول انجام شود و اين جا همان معصوم(ع) است كه محل نزول فرشتگاني است كه كتاب مبين را مي آورند كه در آن همه چيز نوشته شده است. به سخن ديگر، كتاب مبين به سبب دربردارندگي امور كلي و جزيي هستي كه به شكل قدر مي باشد بر معصوم و انسان كامل فرو فرستاده مي شود و اين مطلبي است كه آيات مختلف آن را تبيين و روشن مي كنند. (دخان. 1تا 4)
در حقيقت در اين شب قدر است كه هر چيزي با توجه به حكمت (اهداف كلي و مقاصد از پيش تعيين شده) جدا مي شود و وضعيت هر چيزي معلوم مي گردد و خداوند آن را به شكل دفعي در آن شب مبارك فرو مي فرستد و در اختيار معصوم و انسان كامل قرارمي دهد تا معصوم(ع) مردم را انذار كند و وضعيت آنان را توضيح و تشريح كند تا در طول سال برخي را كه ضرر و زيان دارد با اعمال نيك و دعا دفع و امور خير را جلب و جذب كنند.
از اين رو گفته شده آن چه در شب قدر تعيين مي شود و انزال دفعي مي يابد در هر شبي دوباره تعيين تكليف مي گردد و كساني كه با شب زنده داري و اعمال شب و قرآن خواندن و عبادت و استغفار زندگي مي كنند آثار بد را مي زدايند و اجازه نمي دهند تا به شكل قضاي حتم و قطعي در آيد و امور خير را به سوي خويش جذب مي كنند. اما كساني كه در طول شب هاي سال اين گونه عمل نمي كنند گرفتار قضاي حتمي و قطعي مي گردند.

جاذبه كلام وحي

سه نفر به نام ابوجهل، اخش و ابوسفيان از متعصبان مشرك، تصميم گرفتند بي آنكه ديگري بفهمد، شبانگاه در پناه تاريكي و مخفيانه به كنار ديوار منزل پيامبر(ص) بروند و آيات قرآن را بشنوند.
هر سه نفر، آيات را جداگانه شنيدند و در راه به همديگر برخورد كردند و خودشان را سرزنش كردند كه چرا جذب استماع قرآن شدند، پس پيمان بستند كه ديگر اين كار را تكرار نكنند.
اما شب بعد، جاذبه قرآن آنها را وادار كرد كه در اطراف خانه پيامبر، وقتي حضرتش قرآن مي خواند، گوش فرا دهند. دوباره در برگشت به هم رسيدند و خودشان را سرزنش كردند كه چرا اين پيمان را شكستند و جذب قرآن شدند.
روز كه شد، اخش عصا به دست، به منزل ابوسفيان رفت و سپس به منزل ابوجهل رفت و درباره قرآن با هم صحبت كردند، تا مبادا آنها دست از جاهليت بردارند.
ابوجهل كه بيشتر از آن دو به مرام جاهليت و تكبر و رياست دنيا متعصب بود، گفت: سوگند مي خوريم كه به محمد ايمان نياوريم (اگرچه قرآنش انسان را جذب كند) 1

پی نوشت:

1- سيره ابن هشام، ج1، ص337
جمعه 21 مهر 1391  6:55 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

عشق و کمال طلبی از منظر قرآن

عشق و کمال طلبی از منظر قرآن

خلیل منصوری
يكى از احساسات عاطفى انسان، عشق و محبت است. محبت تنها يك علاقه قلبى سست و خالى از هر گونه اثر نيست، بلكه علاقه اى است كه آثار آن در عمل انسان ظهور و بروز مى كند. كسى كه عشق و محبت به چيزى دارد، آثار آن در رفتار و كردار و همه حالات او نمودار مى گردد. در حقيقت يك اثر طبيعى محبت آن است كه انسان به سوى محبوب و خواسته هاى او كشيده مى شود. البتّه ممكن است، محبت هاى ضعيف و سستى يافت شود كه شعاع آن از قلب بيرون نيفتد، اما اين گونه محبت ها به قدرى ناچيز است كه نمى توان نام محبت بر آن گذاشت. يك محبت اساسى به يقين داراى آثارى عملى است و به قطع دارنده آن را با محبوب پيوند مى دهد و در مسير خواسته هاى او به تلاش پرثمر وا مى دارد. يكى از احساسات عاطفى انسان، عشق و محبت است. محبت تنها يك علاقه قلبى سست و خالى از هر گونه اثر نيست، بلكه علاقه اى است كه آثار آن در عمل انسان ظهور و بروز مى كند. كسى كه عشق و محبت به چيزى دارد، آثار آن در رفتار و كردار و همه حالات او نمودار مى گردد. در حقيقت يك اثر طبيعى محبت آن است كه انسان به سوى محبوب و خواسته هاى او كشيده مى شود. البتّه ممكن است، محبت هاى ضعيف و سستى يافت شود كه شعاع آن از قلب بيرون نيفتد، امّا اين گونه محبت ها به قدرى ناچيز است كه نمى توان نام محبت بر آن گذاشت. يك محبت اساسى به يقين داراى آثارى عملى است و به قطع دارنده آن را با محبوب پيوند مى دهد و در مسير خواسته هاى او به تلاش پرثمر وا مى دارد.
دليل اين موضوع روشن است; زيرا محبت، عشق و علاقه انسان به چيزى حتماً به خاطر اين است كه كمالى در آن يافته است، هرگز انسان به موجودى كه هيچ نقطه قوت و كمالى در آن نيست عشق و محبت نمىورزد; بنابر اين، عشق و محبت انسان به هر چيزى به خاطر آن است كه در او كمال مى يابد، چنان چه عشق به خدا، از آن روست كه خدا را سرچشمه اصلى هر نوع كمالى مى داند و به طور قطع چنين وجودى محبوب كسانى است كه خواهان رسيدن به كمال مطلق و رهايى از نقص هستند.
عشق به كمال مطلق

اساساً، عشق حقيقى، عشق به كمال است و همواره رو به سوى آن دارد; چون انسان هرگز عاشق نقص ها، كمبودها و عدم ها نمى شود، بلكه همواره به دنبال امور وجودى، هست ها و كمال ها مى گردد، به همين دليل آن كس كه هستى و كمالش از همه برتر است از همه كس به عشق ورزيدن سزاوارتر است.
از اثرات اين عشق، دورى از گناه است. امام صادق(ع) مى فرمايد: «ما احبّ اللّه عزّوجلّ من عصاه;[1] كسى كه گناه مى كند، خدا را دوست نمى دارد».
خداوند مى فرمايد: اگر محبت خدا داشتيد و اثرات آن در عمل و زندگى شما آشكار شد، خداوند هم شما را دوست مى دارد و به دنبال اين دوستى، اثرات آن در مناسبات با او آشكار مى گردد، پس خدا گناهانتان را مى بخشد و شما را مشمول رحمتش مى گرداند. «قُلْ إِن كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[2]
دليل دوستى متقابل خداوند نيز روشن است، زيرا او وجودى است از هر نظر كامل و بى پايان وبه هر موجودى كه در مسير تكامل گام بردارد بر اثر سنخيت و مناسبت، پيوند محبت خواهد داشت.
پس محبت يك طرفه نيست زيرا هر محبتى دارنده آن را دعوت مى كند كه عملاً در راه خواسته هاى واقعى محبوب گام بر دارد و در چنين حالى به طور قطع محبوب نيز به او علاقه پيدا مى كند.
دستورها و فرمان هاى خداوند ـ محبوب كامل ـ از آن رو براى مؤمنان بسيار شيرين، گوارا و بدون تكلّف و مشقّت است كه آن را، خواسته محبوب خويش مى دانند; براى همين، در به جا آوردن آن كوتاهى نكرده بلكه با تمام خشنودى و راحتى انجام مى دهند. از نظر آنان اين مجموعه دستورها و فرمان هاى محبوب كه به نام دين خوانده مى شود، همان خواسته هاى معشوق و محبوب است. پس دين چيزى جز دوستى و محبت نيست: هل الدين إلاّ الحبّ[3]
بنابراين، از نظر ايشان روح و حقيقت دين همان ايمان، دوستى، محبت و عشق به خدا است. ايمان و عشقى كه شعاع آن تمام وجود انسان را روشن مى كند و همه اعضا و جوارح تحت تأثير آن قرار مى گيرد و اثر بارز و روشن آن پيروى از خواسته هاى محبوب است. دوستى چنين عاشقانى، بسيار زياد و شديد است: «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِدُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْدَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبَّاً لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ»[4] كسانى كه به خدا ايمان آورده اند و او را كمال مطلق مى دانند، عشق و علاقه بيشتر و شديدى به او دارند. چون كه آنها مردمانى دانا هستند و كمال را در حق مى جويند; از اين رو، به كمال مطلق عشق مىورزند، و هر ميل و محبتى در برابر عشق خدا در نظرشان بى ارزش و ناچيز است، زيرا غير خدا را چيز ناقص، وجودى وابسته و غير كامل مى يابند، اصولاً به آن ها عشق نمىورزند و شايسته محبت نمى بينند.
از آثار عشق به كمال مطلق و خداوند محبوب، ايمان است، در حقيقت ايمان نوعى علاقه و محبت شديد به خدا، كمال و معنويت است: «وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِير مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»[5] ايمان محبوب شد چون، ايمان همان عشق به كمال است: هل الايمان إلاّ الحبّ و البغض[6] انسان هنگامى مى تواند به اوج ايمان برسد كه نيرومندترين علاقه او يعنى عشق و محبت به ذات خود را تحت شعاع عشق به ذات خدا و نمايندگان او قرار دهد. خداوند مى فرمايد: «قُلْ إِن كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[7] اگر خدا را دوست و محبوب داريد، پس از من پيامبر اطاعت و پيروى كنيد تا شما نيز محبوب خدا گرديد و خدا شما را دوست بدارد. بنابراين هيچ كس به حقيقت ايمان و محبت به خدا نمى رسد، مگر زمانى كه از خدا و فرمان هايش اطاعت كند. از پيامبر(ص) نقل شد كه فرمود: هيچ يك از شما به حقيقت ايمان نمى رسد مگر زمانى كه من نزد او محبوب تر از خودش، مالش، فرزندش و تمام مردم باشم.[8]
خداوند مى فرمايد: «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِن وَلاَ مُؤْمِنَة إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً مُّبِيناً»[9] هيچ مرد و زن با ايمانى را نرسد كه هنگامى كه خدا و پيامبرش حكمى كردند در برابر آن از خودشان اختيارى داشته باشند. چون از آثار عشق، پذيرش خواسته ها و فرمان هاى محبوب است. محبوبى كه كمال محض است و هيچ نقصى ندارد و هيچ چيز را بيرون از حكمت و علم نمى خواهد; و پيامبرى كه جز به خواسته محبوب خواسته اى ندارد و چيزى نمى خواهد; «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى»[10] اصولاً پيوند محبت با كسى كه محبوب انسان است او را به سوى محبوب و خواسته هاى او مى كشاند و هر چه رشته محبت قوى و استوارتر باشد، اين جاذبه قوى تر است، به ويژه محبتى كه انگيزه آن كمال محبوب است، احساس اين كمال سبب مى شود كه انسان سعى كند خود را به آن مبدأ كمال و اجراى خواسته هاى او نزديك تر گرداند.
به هر حال كسانى كه عشق و دوستى او را بر همه چيز مقدم داشته و دوستان خدا را دوست و دشمنان او را دشمن مى دارند، ـ بنابه آن چه گفته شد ـ پنج اثر و پاداش در آنان نمودار مى شود، سه اثر در دنيا و دو در آخرت; 1) از آثار دوستى خدا، استوارى و ثبات ايمان است; چنان چه نقش آن بر دل هايشان نشسته و هيچ گاه زدوده نمى شود; 2) روح شان تازه و شاداب است; 3) و بر دشمنان خويش پيروز مى شوند; 4) و از بهشتيان خواهند بود; 5) و خشنودى خدا را به دست مى آورند.

محبت به ديگران

محبت، مودت، عشق و دوستى از مؤلفه هاى بنيادين و سازه هاى اصلى ساختمان جامعه انسانى است. چرا كه جامعه از افراد انسان ها تشكيل شده، و هم چون ساختمان عظيم و پرشكوهى كه از آجر و قطعات آهن سنگ و سيمان تشكيل مى شود، اگر اين افراد پراكنده و آن اجزاء مختلف با هم ارتباط و پيوند پيدا نكند جامعه يا ساختمان به وجود نخواهد آمد. عشق و محبت و دوستى سازه اصلى پيوند افراد جامعه انسانى است. مودت و دوستى ملاط و چسب است كه ميان اجزاى پراكنده ارتباط پديد مى آورد و بدون آن ها ارتباط به هم مى خورد و ساختمان جامعه و اجتماع از هم فرو مى پاشد.
محبت به پدر و مادر و برادر و اقوام و خويشان و ديگر افراد جامعه، نشانه زنده بودن عواطف انسانى و رحمانى در انسان است. اين محبت در طول محبت خداوند است، نه در عرض آن; چون هر كس به خداوند محبت مىورزد به تبع رحمت رحمانى او، به موجودات ديگر به ويژه به هم نوع خود علاقه و محبت خواهد داشت، تنها در صورتى محبت به ديگران مذموم است كه در عرض محبت خداوند قرار گيرد.خداوند اين گونه محبت را مذموم و ناپسند شمرده است.[11]
برخى محبت را از عواطف و صفات شهوانى شمرده و آن را تنها به ماديات و جسمانيات متعلق مى دانند، از اين رو تعلق محبت را به خدا مجازى دانسته اند; و منظور از آن را اطاعت، انجام اوامر و ترك نواهى خدا مى دانند; در حالى كه چنين نيست زيرا خداوند محبت را به طور حقيقى براى خود ثابت كرده و مى فرمايد: «قُلْ إِن كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[12]
و يا در سوره توبه آيه 24 مى فرمايد: «قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَاد فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِين» اين آيات نشان مى دهد كه استعمال حب درباره خداوند حقيقى است زيرا حب به خدا را چون حب به پدر و مادر و اموال دانسته و همه را از يك سنخ محبت به شمار آورده است و به كار بردن افعل و تفضيل در جايى به كار مى رود كه هر دو در اصل معنا مشترك باشند و تفاوت در شدت و ضعف باشد.
به هر حال حب ارتباط، پيوند و تعلقى خاص و انجذابى شعورى ميان انسان و كمال اوست و تجربه هاى دقيق كه از طريق آثار و خواص حب صورت گرفته ثابت كرده كه در حيوانات نيز اين ويژگى وجود دارد. حب و دوستى، ارتباط و پيوند وجودى ميان مُحِبّ و محبوب است و يا انجذابى ميان علت مكمّل و معلول مستكمل و مانند آن است; چون حب، عامل تكميل كننده انسان است، ازاين رو انسان افعال خود را دوست مى دارد.
محبت داراى مراتب مختلفى از نظر شدت و ضعف است، چون دوستى و محبت رابطه اى وجودى است و وجود حقيقى مشكك و داراى مراتب است. از سوى ديگر محبت تنها به امور مادى تعلق نمى گيرد. چنان كه حب تنها در انسان برخاسته از علم و شعور است ولى در موجودات ديگر چنين نيست، چون در حب تنها انجذاب شرط است نه علم و شعور، از اين رو در همه موجودات حب حقيقى سريان دارد بدون آن كه نيازى به علم و شعور در حد انسانى در آنها باشد.

پی نوشت ها:

[1]. معانى الاخبار، صدوق; بحارالانوار، ج 67، ص 15.
[2]. آل عمران/31.
[3]. خصال، صدوق; بحارالانوار، ج 27، ص 95.
[4]. بقره/ 165.
[5]. حجرات/ 7.
[6]. اصول كافى ج 2، باب حب الله، حديث 5; بحارالانوار، ج 64، ص 52.
[7]. آل عمران/ 31.
[8]. صحيح بخارى ج 6 ص 145.
[9]. احزاب/ 36.
[10]. نجم/ 3 و 4.
[11]. توبه /24.
[12]. آل عمران / 31.
جمعه 21 مهر 1391  6:55 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شب قدركوتاه ترين راه براي معراج انسان

شب قدركوتاه ترين راه براي معراج انسان

خليل منصوري

ارزش و فضيلت شب قدر

شب قدر عنوان خاصي براي يكي از شب هاي ماه رمضان است كه هرساله با آمدن اين ماه تكرار مي شود. در آموزه هاي قرآني از ميان شب هاي 29 و يا 30 گانه ماه رمضان به طور مشخص بيان نشده است كه كدام يك از شب ها شب قدر است. از اين رو خداوند اين شب را در ميان شب هاي ماه رمضان نهان ساخته و با بيان اجمالي، تنها به خصوصيات اين ماه پرداخته است در ارزش و فضيلت اين ماه مي توان به آيات سوره قدر و آيه 2 تا 4 سوره فرقان مراجعه كرد. قرآن در در مقام تجرد و فراتر از ماده و جسم، زمان و مكان معنايي ندارد، زيرا خاستگاه زمان و مكان، ماده و عوالم با ويژگي هاي مادي است. با اين همه، چه چيزي موجب شد تا خداوند از ارزش و فضيلت شبي سخن گويد كه آن را برابر با هزار ماه دانسته است؟ چه خصوصيات و ويژگي هاي برجسته اي دراين شب هست كه خداوند كه در مقام تجرد محض نشسته است و در پيشگاه وي زمان و مكان به حكم آفريده هايش هيچ تفاوتي با هم ديگر ندارند، آن را اين گونه از ارزش و فضيلت برخوردار ساخته است؟ براي رسيدن به پاسخي درست و در خور، تنها مي بايست به مطالعه آموزه هاي قرآني پرداخت. مقاله حاضر پاسخ اين پرسش را براساس آيات قرآن ارائه مي دهد.
سوره قدر با بيان اين كه شب قدر از هزار ماه برتر است، بر ارزش و جايگاه آن تاكيد كرده است.
درآيه 3 سوره دخان بيان مي كند كه يكي از علل و عوامل ارزش گذاري اين شب، نزول قرآن به عنوان آخرين كتاب هدايت آسماني است.
پس از آن كه حضرت آدم(ع) به جهت ترك اولايي كه انجام مي دهد و به دام ابليس مي افتد و به خاطر خوردن از درخت ممنوع، از بهشت خويش رانده مي شود و هبوط مي كند خداوند به جهت استغفار آن حضرت و پذيرش توبه وي، به او وعده مي دهد كه مي تواند در زمين، منتظر راهنمايي ها و هدايت هاي وحياني باشد. به اين معنا كه براي بازگشت به بهشت رضوان و بهشت جاويداني كه در انديشه آن از درخت ممنوع خورد مي تواند با بهره گيري از آموزه هاي وحياني كه براي هدايت و راهنمايي وي فرو فرستاده مي شود خود را به مقام ويژه و مطلوب برساند.
از زماني كه انسان با هبوط حضرت آدم(ع)، در زمين مستقر شد و زمين قرارگاه وي شد تا از متاع و امكانات آن بهره مند گردد و خويش را به مقام شايسته برساند، از سوي خداوند آموزه هايي وحياني فرو فرستاد شد كه توسط پيامبران به مردمان ابلاغ گرديد. آخرين كتاب آسماني كه در بردارنده كامل ترين و گوياترين آموزه هاي وحياني براي بشر است. در شب قدر بر پيامبر(ص) نازل شد. به سخني ديگر آخرين و كامل ترين آموز ه هاي وحياني براي هدايت بشر دراين شب بزرگ نازل شده است. از اين رو در فضيلت و بزرگي اين شب همين بس كه قرآن در آن فرود آمده است.
خداوند در توصيف اين شب از واژه مبارك استفاده كرده و آن را اين گونه به بزرگي و مبارك بودن ستوده است. چنان كه گفته شد همه مكان ها و زمان ها از جهت انتساب به آفريدگارشان از صبغه قداست و مبارك بودن برخوردارند (عنكبوت آيه 56 و نيز فصلت آيه 10) با اين حال، خداوند در قرآن سرزمين هايي را به مباركي و قداست ستوده است كه از آن جمله سرزمين فلسطين و قدس شريف است. (مائده آيه 21 و طه آيه 12 و اعراف آيه 137 و اسراء آيه 1). چنان كه زماني چون شب قدر را نيز به عنوان شب مبارك توصيف و ستايش نموده است. (دخان آيه 3)
توصيف زمان و يا مكاني به عنوان مبارك به اين معنا است كه آن زمان و مكان از بركت و خصوصيات ويژه و استثنايي برخوردار مي باشد كه ديگر زمان ها و مكان از آن بي بهره اند مهم ترين عاملي كه موجب مي شود خداوند شب قدر را به مبارك بودن بستايد عامل نزول قرآن است. قرآن به عنوان كتاب هدايتي، مهم ترين دليلي است كه اين شب را به اين درجه از اهميت و ارزش رسانده است.
عامل ديگري كه قرآن آن را به عنوان سبب و علت ارزشمندي اين شب بر مي شمارد، نزول فرشتگان دراين شب است. هرچند كه بر پايه آموزه هاي قرآني، فرشتگان براي ماموريت هاي متفاوتي هرشب و هر روز از سوي خداوند نازل مي شوند تا به عنوان تقسيم كنندگان روزي و آورندگان دستور و يا ايجاد كنندگان آفرينش و يا محافظان وجودي در زمين انجام وظيفه نمايند، با اين همه تاكيد قرآن بر نزول فرشتگان دراين شب معنا و مفهوم خاصي مي يابد. به كارگيري اسم جمع همراه با لام معرفه به صورت (الملائكه) به اين معناست كه همه فرشتگان از كروبين و عالين تا ديگر فرشتگاني كه مي بايست به عنوان ماموريت هاي روزانه در زمين باشند در اين شب فرود مي آيند و در زمين مستقر مي شوند. مي توان گفت كه دراين شب همايش بزرگي از همه فرشتگان در زمين برقرار مي شود و آنان با حضور فرشته اي خاص به بررسي مسايل آفرينش به ويژه زمين و انسان مي پردازند.
در سوره قدر از حضور موجودي برتر به عنوان روح سخن گفته مي شود. اين خود يكي از مهم ترين عوامل براي ارزش مندي اين شب و برتري آن بر هزار ماه است. روح در آموزه هاي وحياني و سنت معصومان(ع) در معاني چندي به كار رفته است كه مي توان به روح مطلق، جبرئيل و روح انساني اشاره كرد. با اين همه به نظر مي رسد كه مراد از اين روح، امري فراتر از آن باشد كه در برخي از روايات و يا تفاسير بدان تعبير شده است.
روح حقيقت حيات و مايه اساسي زندگي است. اگر موجودي معناي زندگي و حي بودن يافته است به خاطر وجود اين امر خداوندي است كه از آن در اين سوره و در برخي ديگر از آيات به عنوان روح اشاره شده است. او دراين همايش بزرگ فرشتگان به عنوان مهمان ويژه و رهبر و پيشوا حضور مي يابد. حضور روح در زمين دراين شب است كه شب قدر را منزلت و مرتبتي داده است كه خداوند را به ستايش از آن وامي دارد. به سخن ديگر حضور اين عوامل حيات در زمين در شب قدر آن چنان اهميت و ارزش دارد كه خداوند بر خود فرض كرده است كه به گونه اي از اين همه عظمت و بزرگي حضور تجليل كند تا مردمان را به ارزش و جايگاه شب قدر آگاه سازد.
در شب قدر و ارزش و جايگاه آن هزاران نكته باريك تر از موي وجود دارد كه به لحاظ رعايت اختصار به همين اندازه بسنده مي شود.

شب قدر شب تقدير

در آيات و آموزه هاي قرآني كاركردهايي براي اين شب بيان شده است كه افزون بر نشان دادن ارزش و اعتبار آن روشن مي سازد كه چه كاركردها و آثاري براي انسان دارد. تبيين اين آثار مي تواند انگيزه اي براي گرايش مردمان به اين شب باشد كاركردهايي كه قرآن بيان مي كند به گونه اي است كه در زندگي بشر اثر مستقيم به جا مي گذارد.
يكي از آثار اين شب كه در زندگي بشر تاثير مهم و سرنوشت سازي دارد، تقدير و تعيين سرنوشت است. (سوره دخان آيه 4) دراين شب است كه سرنوشت يك ساله انسان رقم زده مي شود. قدر را از آن رو قدر گفته اند كه مقدار و اندازه هر چيزي در آن شب مشخص و معلوم مي شود. اندازه و مقدار روزي هركس و سير تحولات زندگي وي دراين شب رقم مي خورد.
هنگامي كه همه فرشتگان با نماينده خاص و سرپرست بزرگ خود در زمين مستقر مي شوند، هر يك از آنان به مسايل و مباحث مرتبط با انسان و هستي مي پردازند و از آن جايي كه براي هر انساني دست كم دو فرشته رقيب و عتيد و فرشتگان نگهبان و محافظ مي باشد آنان به مسايل او رسيدگي مي كنند. از اين روست كه دعا و مناجات و ايجاد ارتباط باجهان بالا دراين شب، بسيار آسان است. حضور همه فرشتگان در زمين اين امكان را مي بخشد تا انسان در حالت معنوي خاصي قرار گيرد و بتواند ارتباط معنايي و معنوي خوبي را با خدا برقرار كند.
بنابراين امكان ارتباط بسيار خوب و نزديك با سرپرستان امور انساني كه در تعابير عرفاني از آنان به رب النوع و در آيات قرآني مقسمات امر و مانند آن ياد مي شود بهترين فرصتي است كه انسان مي تواند خود را بسازد و از اين شب بهترين بهره را ببرد.

شب قدر، شب معراج انسان

در اين شب است كه دروازه اي از زمين به آسمان گشوده مي شود و انسان به سادگي و آساني مي تواند از اين دروازه آسماني به سوي حيات مطلق و زندگي معنوي بالا رود. در اين شب است كه همه دروازه هاي آسماني به روي بشريت گشوده است و انسان مي تواند با سلطان و برهان مبين از اقطار آسمان و دروازه هاي آن بگذرد. اين برهان و سلطان مبين كه به آدمي ياري مي رساند همان آموزه هاي وحياني و توسل و شفاعت اولياي خداوندي است كه دستگيره و عروه الوثقاي اويند.
حضور روح در اين همايش آسماني فرشتگان، به آدمي اين فرصت استثنايي را مي دهد تا با حقيقت زندگي و حيات طيب، ارتباط برقرار كند. در اين زمان كه روح خود را به زمين فرود آورده است آدم هوشيار و زيرك آن است كه عروج كوتاه خويش را كه به بزرگي همه هستي است انجام دهد.
در اين شب، روح بر زمين فرود آمده است تا اين امكان براي همگان فراهم شود كه در كوتاه ترين راه و زمان به هدف معراجي خويش دست يابند اگر در شب هاي ديگر براي دست يابي به روح و فرشتگان عالي و كروبيان درگاه خداوند، نيازمند عروجي بس بزرگ و گامي بس بلند است در اين شب روح و فرشتگان مقرب خداوند بر زمين فرود آمده اند تا هر انساني با هر توان و توشي، با كوتاه ترين و كم ترين زمان ممكن به معراج دست يابد.
شب قدر كوتاه ترين راه و كم ترين زمان ممكن براي معراج انسان است. اگر براي ديدار دوست در شب هاي ديگر مي بايست ساعت ها نشست و روزهاي بس بلند عبادت كرد و زماني بس زياد در انتظار ماند، اكنون خود ملاقات شوندگان به سوي ملاقات كنندگان آمده اند. همه زمان هاي انتظار فرو ريخته است و هر ديوار و حاجب و حايلي از ميان برداشته شده است. همه فرشتگان بار عام داده اند و همگان را در جامه و حالي مي پذيرند. هر كس با هر وضعيتي كه دارد مي تواند در اين بار عام حضور يابد و هر كس هر نياز و حاجتي دارد مي تواند به آساني با مسئولان و ماموران آن بخش در ميان بگذارد و به حاجت خويش برسد.
از اين روست كه گفته اند شب قدر شب معراج انسان است. شب قدر، كوتاه ترين راه و كم ترين زمان براي رسيدن به مقصد است. اگر انسان در جست وجوي حيات معنوي و معراج قدوسي مي باشد، در اين زمان صاحب معراج نزول كرده است تا خود با دستگيري از مردم، آنان را بالا كشد. اين فرصتي است كه در هيچ شبي رخ نمي دهد. اين گونه است كه خداوند اين شب را برهزار ماه برتري مي دهد. به اين معنا كه درك واقعي يك شب قدر به تمام عمر آدمي مي ارزد. شب قدر شب عروج است و هر انساني مي تواند به سادگي و آساني معراجي را كه آرزوي هر كسي است انجام دهد و به مراحل عالي انساني و مراتب و مقامات برتر عرفاني دست يابد.

شب قدر، شب ائمه(ع)

شب قدر، شب ائمه اطهار(ع) است. در اين شب است كه فرشتگان و روح نازل مي شوند. اين اتفاق هر ساله رخ مي دهد. از اين روست كه قرآن از واژه تنزل استفاده كرده است. اين واژه فعل مضارع است كه دلالت بر تداوم و استمرار مي كند. قرآن بيان مي كند كه در شب قدر هر سال همه فرشتگان با روح نازل مي شوند و در زمين مستقر مي گردند. براي هر نزول و فرودي محل نزول و مكان فرودي هست. فرشتگان و روح در شب قدر بر پيامبر(ص) و ديگر معصومان(ع) در زمان حياتشان نازل مي شدند. در زمان ما آنان بر حضرت ولي عصر(عج) نازل مي شوند. روايات بسياري از امامان(ع) اين معنا را تاييد مي كند. از اين رو مي بايست گفت كه شب قدر شب ائمه(ع) است.
از آن جايي كه امام عصر(عج) در حال حاضر انسان كامل و خليفه و حجت خداوند بر جهانيان است، فرشتگان بر وي نازل مي شوند تا ضمن بهره مندي از وي به فرمان ها و دستورهاي او گوش فرا دهند.
به نظر مي رسد كه حضور فرشتگان و روح در نزد ولي عصر(عج) براي بهره مندي از خليفه الهي است كه به حكم الهي قرارگاه وي در زمين است. به اين معنا كه روح كه مايه حيات و فرشته زندگي است به دستور ولي عصر(عج) و خليفه زمان عمل مي كند. به سخن ديگر وي نيز همانند ديگر فرشتگان براي بهره مندي و فرمان بري بر زمين نازل مي شود تا از ولي عصر و انسان كامل بهره برد، زيرا به حكم الهي همه فرشتگان بي استثنا مي بايست مطيع انسان كاملي باشند كه خليفه الهي است. در آيات مرتبط با آفرينش انسان و حضرت آدم(ع) كه در سوره بقره آمده است همه فرشتگان مامور مي شوند كه بر انسان كامل (حضرت آدم در آن زمان) سجده برند و از وي اطاعت كنند. سجده در مفهوم قرآني به معناي اطاعت و پذيرش محض فرمان و بهره گيري از مسجود است. از اين رو به دستور الهي پس از سجده تكويني و تشريعي به آموزش مستقيم و غيرمستقيم آدم(ع) نيازمند شدند تا به واسطه وي، به كمالات لايق خويش دست يابند.
حضور روح در جمع فرشتگاني كه به ديدار ولي عصر(عج) و خليفه الهي مي آيند به اين معنا است كه او نيز براي بهره مندي علمي و وجودي و دست يابي به كمالات برتر كه بي نهايت است به حضور مي رسد و از وي آموزش و دستور مي گيرد.
به سخني ديگر در شب قدر همه فرشتگان آسماني و زميني به حضور واسطه فيض الهي مي رسند تا به طور مستقيم از او دستور گيرند و از آموزش ها و علوم وي بهره مند گردند.

شب قدر شب بي نهايت

براين اساس شب قدر شب دست يابي به بي نهايت است. هر كسي كه بخواهد با حق مطلق باشد و از كمالات وي بهره برد مي بايست به حضور ولي عصر(عج) برسد. اگر فرشتگان و روح براي بهره مندي در اين شب به زمين سرازير مي شوند، اين انسان ناقص چرا از اين شب بهره مند نشود؟ هنگامي كه فرشتگان براي بهره مندي از خليفه الهي مي آيند، انسان چرا نمي بايست با اعمال اين شب، خود را به آن جا نرساند و از معراج بهره مند نشود؟
براي دست يابي به فضايل و آثار اين شب بزرگ اعمال چندي چون شب زنده داري و تهجد و قرائت قرآن و غسل ويژه و مانند آن بيان شده كه انسان با روح پاك و پاكيزه خويش مي تواند به سادگي به آنها عمل كند و به معراج بزرگ دست يابد.
لینک مطلب به کیهان :http://www.kayhannews.ir/860705/6.htm
خلیل منصوری ( با نام علي شريفي منتشر شد)

جمعه 21 مهر 1391  6:55 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

ليلة القدر در نگاه علامه طباطبايى (رحمه الله)

ليلة القدر در نگاه علامه طباطبايى (رحمه الله)

حسين ملانورى

اشاره: مهم‏ترين مناسبت ماه مبارك رمضان، شب قدر است كه هماره مورد توجه مؤمنين بوده و خواهد بود. آنچه در پيش روى داريد بحثى پيرامون شب قدر بر اساس نظرات مرحوم علامه طباطبايى رحمه الله در تفسير شريف الميزان است كه در دو سوره «قدر» و «دخان‏» مطرح گرديده است. اميد كه مورد توجه مبلغان ارجمند واقع شده و راهنماى خوبى براى معرفى اين شب در شب‏هاى احياء باشد.

شب قدر يعنى چه؟

مراد از قدر، تقدير و اندازه‏گيرى است و شب قدر شب اندازه‏گيرى است و خداوند متعال در اين شب حوادث يك سال را تقدير مى‏كند و زندگى، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و امورى از اين قبيل را در اين شب مقدر مى‏گرداند.

شب قدر كدام شب است؟

در قرآن كريم آيه‏اى كه به صراحت‏بيان كند شب قدر چه شبى است ديده نمى‏شود. ولى از جمع‏بندى چند آيه از قرآن كريم مى‏توان فهميد كه شب قدر يكى از شب‏هاى ماه مبارك رمضان است. قرآن كريم از يك سو مى‏فرمايد: «انا انزلناه فى ليلة مباركة‏» (1) . اين آيه گوياى اين مطلب است كه قرآن يكپارچه در يك شب مبارك نازل شده است و از سوى ديگر مى‏فرمايد: «شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن‏» (2) . و گوياى اين است كه تمام قرآن در ماه رمضان نازل شده است. و در سوره قدر مى‏فرمايد: «انا انزلناه فى ليلة القدر» (3) . از مجموع اين آيات استفاده مى‏شود كه قرآن كريم در يك شب مبارك در ماه رمضان كه همان شب قدر است نازل شده است. پس شب قدر در ماه رمضان است. اما اينكه كدام يك از شب‏هاى ماه رمضان شب قدر است، در قرآن كريم چيزى بر آن دلالت ندارد. و تنها از راه اخبار مى‏توان آن شب را معين كرد.
در بعضى از روايات منقول از ائمه اطهار عليهم السلام شب قدر مردد بين نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم ماه رمضان است و در برخى ديگر از آنها مردد بين شب بيست و يكم و بيست و سوم و در روايات ديگرى متعين در شب بيست و سوم است (4) . و عدم تعين يك شب به جهت تعظيم امر شب قدر بوده تا بندگان خدا با گناهان خود به آن اهانت نكنند.
پس از ديدگاه روايات ائمه اهل بيت عليهم السلام شب قدر از شب‏هاى ماه رمضان و يكى از سه شب نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم است. اما روايات منقول از طرق اهل سنت‏به طور عجيبى با هم اختلاف داشته و قابل جمع نيستند ولى معروف بين اهل سنت اين است كه شب بيست و هفتم ماه رمضان. شب قدر است (5) و در آن شب قرآن نازل شده است.

تكرار شب قدر در هر سال:

شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و سالى كه قرآن در آن نازل شد نيست‏بلكه با تكرار سالها، آن شب نيز تكرار مى‏شود. يعنى در هر ماه رمضان شب قدرى است كه در آن شب امور سال آينده تقدير مى‏شود. دليل بر اين امر اين است كه:
اولا: نزول قرآن بطور يكپارچه در يكى از شب‏هاى قدر چهارده قرن گذشته ممكن است ولى تعيين حوادث تمامى قرون گذشته و آينده در آن شب بى‏معنى است.
ثانيا: كلمه «يفرق‏» در آيه شريفه «فيها يفرق كل امر حكيم‏» (6) . در سوره دخان به خاطر مضارع بودنش، استمرار را مى‏رساند و نيز كلمه «تنزل‏» در كريمه «تنزل الملئكه والروح فيها باذن ربهم من كل امر» (7) به دليل مضارع بودنش دلالت‏بر استمرار دارد.
ثالثا: از ظاهر جمله «شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن‏» (8) چنين برمى‏آيد كه مادامى كه ماه رمضان تكرار مى‏شود آن شب نيز تكرار مى‏شود. پس شب قدر منحصر در يك شب نيست‏بلكه در هر سال در ماه رمضان تكرار مى‏شود.
در اين خصوص در تفسير برهان از شيخ طوسى از ابوذر روايت‏شده كه گفت: به رسول خدا (ص) عرض كردم يا رسول الله آيا شب قدر شبى است كه در عهد انبياء بوده و امر به آنان نازل مى‏شده و چون از دنيا مى‏رفتند نزول امر در آن شب تعطيل مى‏شده است؟ فرمود: «نه بلكه شب قدر تا قيامت هست‏» (9) .

عظمت‏شب قدر:

در سوره قدر مى‏خوانيم: «انا انزلناه فى ليلة القدر وما ادريك ما ليلة القدر ليلة القدر خير من الف شهر» . خداوند متعال براى بيان عظمت‏شب قدر با اين كه ممكن بود بفرمايد: «وما ادريك ما هى هى خير من الف شهر» يعنى با اين كه مى‏توانست در آيه دوم و سوم به جاى كلمه «ليلة القدر» ضمير بياورد، خود كلمه را آورد تا بر عظمت اين شب دلالت كند. و با آيه «ليلة القدر خير من الف شهر» عظمت اين شب را بيان كرد به اين كه اين شب از هزار ماه بهتر است. منظور از بهتر بودن اين شب از هزار ماه، بهتر بودن از حيث فضيلت عبادت است. چه اين كه مناسب با غرض قرآن نيز چنين است. چون همه عنايت قرآن در اين است كه مردم را به خدا نزديك و به وسيله عبادت زنده كند. و احياء يا عبادت آن شب از عبادت هزار ماه بهتر است.
از امام صادق عليه السلام سؤال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ (با اينكه در آن هزار ماه در هر دوازده ماهش يك شب قدر است) .
حضرت فرمود: «عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت در هزار ماهى كه در آن شب قدر نباشد.» (10) .

وقايع شب قدر:
1- نزول قرآن:

ظاهر آيه شريفه «انا انزلناه فى ليلة القدر» اين است كه همه قرآن در شب قدر نازل شده است و چون تعبير به انزال كرده كه ظهور در يكپارچگى و دفعى بودن دارد نه تنزيل كه ظاهر در نزول تدريجى است.
قرآن كريم به دو گونه نازل شده است:
1- نزول يكباره در يك شب معين.

2- نزول تدريجى در طول بيست و سه سال نبوت پيامبر اكرم (ص) .

آياتى چون «قرانا فرقناه لتقراه على الناس على مكث ونزلناه تنزيلا» (11) نزول تدريجى قرآن را بيان مى‏كند.
در نزول دفعى (و يكپارچه)، قرآن كريم كه مركب از سوره‏ها و آيات است‏يك دفعه نازل نشده است‏بلكه بصورت اجمال همه قرآن نازل شده است چون آياتى كه درباره وقايع شخصى و حوادث جزيى نازل شده ارتباط كامل با زمان و مكان و اشخاص و احوال خاصه‏اى دارد كه درباره آن اشخاص و آن احوال و در آن زمان و مكان نازل شده و معلوم است كه چنين آياتى درست در نمى‏آيد مگر اينكه زمان و مكانش و واقعه‏اى كه درباره‏اش نازل شده رخ دهد به طورى كه اگر از آن زمان‏ها و مكان‏ها و وقايع خاصه صرف نظر شود و فرض شود كه قرآن يك باره نازل شده، قهرا موارد آن آيات حذف مى‏شود و ديگر بر آنها تطبيق نمى‏كنند، پس قرآن به همين هيئت كه هست دوبار نازل نشده بلكه بين دو نزول قرآن فرق است و فرق آن در اجمال و تفصيل است. همان اجمال و تفصيلى كه در آيه شريفه «كتاب احكمت اياته ثم فصلت من لدن حكيم خبير» (12) به آن اشاره شده است. و در شب قدر قرآن كريم به صورت اجمال و يكپارچه بر پيامبر اكرم (ص) نازل شد و در طول بيست و سه سال به تفصيل و به تدريج و آيه به آيه نازل گرديد.

2- تقدير امور:

خداوند متعال در شب قدر حوادث يك سال آينده را از قبيل مرگ و زندگى، وسعت‏يا تنگى روزى، سعادت و شقاوت، خير و شر، طاعت و معصيت و... تقدير مى‏كند.
در آيه شريفه «انا انزلناه فى ليلة القدر» (13) كلمه «قدر» دلالت‏بر تقدير و اندازه‏گيرى دارد و آيه شريفه «فيها يفرق كل امر حكيم‏» (14) كه در وصف شب قدر نازل شده است‏بر تقدير دلالت مى‏كند. چون كلمه «فرق‏» به معناى جدا سازى و مشخص كردن دو چيز از يكديگر است. و فرق هر امر حكيم جز اين معنا ندارد كه آن امر و آن واقعه‏اى كه بايد رخ دهد را با تقدير و اندازه‏گيرى مشخص سازند. امور به حسب قضاى الهى داراى دو مرحله‏اند، يكى اجمال و ابهام و ديگرى تفصيل. و شب قدر به طورى كه از آيه «فيها يفرق كل امر حكيم‏» برمى‏آيد شبى است كه امور از مرحله اجمال و ابهام به مرحله فرق و تفصيل بيرون مى‏آيند.

3- نزول ملائكة و روح:

بر اساس آيه شريفه «تنزل الملئكة والروح فيها باذن ربهم من كل امر» (15) ، ملائكة و روح در اين شب به اذن پروردگارشان نازل مى‏شوند. مراد از روح آن روحى است كه از عالم امر است و خداى متعال درباره‏اش فرموده است «قل الروح من امر ربى‏» (16) . در اين كه مراد از امر چيست؟ بحث‏هاى مفصلى در تفسير شريف الميزان آمده است كه به جهت اختصار مبحث‏به دو روايت در مورد نزول ملائكة و اينكه روح چيست‏بسنده مى‏شود.
الف: پيامبر اكرم (ص) فرمود: وقتى شب قدر مى‏شود ملائكه‏اى كه ساكن در «سدرة المنتهى‏» هستند و جبرئيل يكى از ايشان است نازل مى‏شوند در حالى كه جبرئيل به اتفاق سايرين پرچم‏هايى را به همراه دارند.
يك پرچم بالاى قبر من، و يكى بر بالاى بيت المقدس و پرچمى در مسجد الحرام و پرچمى بر طور سينا نصب مى‏كنند و هيچ مؤمن و مؤمنه‏اى در اين نقاط نمى‏ماند مگر آنكه جبرئيل به او سلام مى‏كند، مگر كسى كه دائم الخمر و يا معتاد به خوردن وشت‏خوك و يا زعفران ماليدن به بدن خود باشد (17) .
ب: از امام صادق عليه السلام در مورد روح سؤال شد. حضرت فرمودند: روح از جبرئيل بزرگتر است و جبرئيل از سنخ ملائكة است و روح از آن سنخ نيست مگر نمى‏بينى خداى تعالى فرموده: «تنزل الملئكة والروح‏» پس معلوم مى‏شود روح غير از ملائكة است (18) .

4- سلام و امنيت:

قرآن كريم در بيان اين ويژگى شب قدر مى‏فرمايد: «سلام هى حتى مطلع الفجر» (19) . كلمه سلام و سلامت‏به معناى عارى بودن از آفات ظاهرى و باطنى است. و جمله «سلام هى‏» اشاره به اين مطلب دارد كه عنايت الهى تعلق گرفته است‏به اين كه رحمتش شامل همه آن بندگان بشود كه به سوى او روى مى‏آورند و نيز به اينكه در خصوص شب قدر باب عذابش بسته باشد. به اين معنا كه عذابى جديد نفرستد. و لازمه اين معنا اين است كه در اين شب كيد شيطان‏ها هم مؤثر واقع نشود چنانكه در بعضى از روايات نيز به اين معنا اشاره شده است.
البته بعضى از مفسرين گفته‏اند: مراد از كلمه «سلام‏» اين است كه در شب قدر ملائكة از هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند، سلام مى‏دهند.

پى‏نوشت‏ها:

1- دخان / 3 .
2- بقره / 185 .
3- قدر / 1 .
4- ر. ك. مجمع البيان، ج 10، ص‏519 .
5- ر.ك. تفسير الدر المنثور، ج‏6 .
6- دخان / 6 .
7- قدر / 4 .
8- بقره / 185 .
9- تفسير البرهان، ج‏4، ص‏488، ح‏26 .
10- فروع كافى، ج‏4، ص‏157، ح‏4.
11- اسراء / 106 .
12- هود / 1.
13- قدر / 1.
14- دخان / 6 .
15- قدر / 4 .
16- اسراء / 85 .
17- مجمع البيان، ج‏10، ص‏520 .
18- تفسير برهان، ج‏4، ص‏481، ح‏1.
19- قدر / 5 .
جمعه 21 مهر 1391  6:55 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شب قدر واجابت دعا

شب قدر واجابت دعا

زهرا رضائيان

امام علي(ع) فرمودند: «شب قدر در هر سالي هست ، در اين شب امور همه سال (و تقديرها و سرنوشت ها) فروفرستاده مي شود، پس از درگذشت پيامبرص نيز اين شب صاحباني دارد.»
شب قدر، بزرگترين ، شريف ترين ، پرارج ترين و پررمز و رازترين شبها در گردونه زمان است كه قلم ها در وصفش مي شكنند و زبان ها در توصيفش قاصر و عقل و تدبيرها در فهم آن مبهوت و متحير مي مانند.
شبي كه به فرموده امام صادق قلب رمضان به شمار مي آيد. بهترين شب سال ، شب قدر است كه خداوند در قرآن كريم آن را شبي پربركت دانسته و ارزش آن را برتر از هزار ماه بيان مي كند.
آيا براستي بركتي بالاتر از اين هست كه يك شب هم تراز هزار ماه يعني 30 هزار شب يا 83 سال و 4 ماه قرار گيرد؟
چرا اين شب «شب قدر» ناميده شده است؟ چه اسراري در آن نهفته و چه وقايع و حوادثي در آن رخ داده و مي دهد؟
مفسران قرآن كريم با استفاده از قرآن و احاديث پيشوايان معصوم دين درباره نامگذاري اين شب به «شب قدر» مطالب و دلايل زيادي آورده اند.
شب قدر يعني شب بزرگ و باعظمت ، زيرا در قرآن كريم «قدر» به معناي منزلت و بزرگي خدا آمده است. (حج /74)
همه مقدرات بندگان نيز در طول سال در اين شب رقم مي خورد. (دخان /4)
همچنان كه امام رضاع فرمودند: «خداوند در شب قدر آنچه را از اين سال تا سال بعد پيش خواهد آمد مقدر مي فرمايد از زندگي يا مرگ ، از خوب يا بد يا روزي ، پس آنچه خداوند در اين شب مقرر فرمود، وقوع آن حتمي خواهد بود.»
البته اين امر هيچ گونه تضادي با آزادي اراده انسان و مساله اختيار ندارد زيرا تقدير الهي به وسيله فرشتگان طبق شايستگي ها و لياقت هاي افراد و ميزان ايمان و تقوا و پاكي نيت و اعمال آنهاست.
بدون شك مفاهيمي چون وعده و وعيد، انذار و بشارت ، كيفر و پاداش در قرآن و روايات بدون اراده و اختيار انسان بي معنا خواهد بود.
حضور انسان در محافل شب قدر، عبادت و دعا و... جلوه هايي از حضور اراده و اختيار انسان است. بزرگترين اشتباه درباره حقيقت مشيت الهي اين است كه گروهي خود را صاحب همه چيز مي دانند و تصور مي كنند خداوند به صورت مطلق همه كارها را به بندگان خود واگذار كرده است ؛ پس نه ثواب و عقاب در كار است و نه مسووليت و اخلاق.
گروهي ديگر نيز فكر مي كنند انسان موجودي مجبور است كه هيچ اختيار و آزادي ندارد و همه چيز توسط قضا و قدر تعيين مي شود.
در حالي كه حقيقت امري ميان اين دو نظر است يعني نه جبر قضا و قدر و نه واگذاري مطلق به بندگان، چرا كه بعضي از كارها را ما به خواست و اراده خودمان انجام مي دهيم مثل خوردن ، آشاميدن ، رفتن ، آمدن و... و در بعضي ديگر از كارها همچون به دنيا آمدن ، از دنيا رفتن و... اراده و خواست ما مطرح نيست.
در شب قدر فرشتگان بسياري به زمين مي آيند به طوري كه زمين بر آنها تنگ مي شود، لذا آن را «شب قدر» ناميده اند زيرا يكي از معاني «قدر» به معناي ضيق و تنگ است (اطلاق /7) و در اين شب قرآن با تمام قدر و منزلتش به وسيله فرشته صاحب قدر بر پيامبرص نازل شد.

پنهان بودن شب قدر

شب قدر در طول سال بيش از يك شب نيست و آن شب نيز در ماه مبارك رمضان واقع شده است. اين مساله ، مورد قبول همه مسلمانان است كه هيچ گونه شك و ترديدي در آن وجود ندارد؛ زيرا از سويي خداوند در قرآن مي فرمايد: «ماه رمضان ماهي است كه قرآن در آن نازل شده است» (بقره /185)
و از سوي ديگر در آيه اول سوره قدر مي خوانيم «ما آن (قرآن) را در شب قدر فروفرستاديم.» از همراه كردن اين دو آيه مباركه به يكديگر چنين نتيجه گيري مي شود كه شب قدر خارج از ماه مبارك رمضان نيست و حتما در اين ماه قرار دارد.
بنابر روايات اسلامي خداوند اجابت را در ميان دعاها پنهان كرده است تا مومنان به همه دعاها روي آورند. همان گونه كه وقت مرگ را پنهان كرده است تا مردم در همه حال پذيراي آن باشند.
وقت قيامت و ظهور امام زمان عج را نيز مخفي كرده تا اهل معصيت آنها را دستاويزي براي نيل به مقاصد شوم خود قرار ندهند و در مقابل مومنان در همه حال مراقبت بيشتري از خود نشان دهند. بر همين مبنا شب قدر مخفي است و زمان دقيق آن مشخص نيست.
امام علي ع دليل مخفي بودن شب قدر را در اين مي داند كه مومنان شبهاي بيشتري را قدر بدانند و به آرزوي درك فضيلت آن به كارهاي نيك و عبادت بيشتري پرداخته و از معاصي و زشتي ها دوري گزينند و در پرستش خداوند تلاش بيشتري نمايند.
از سوي ديگر شب قدر بايستي مخفي باشد زيرا اگر شب خاصي معين مي شد، برخي افراد بر اثر توفيق شب زنده داري و احيائ آن به عجب و غرور مبتلا مي شدند اما هنگامي كه زمان آن معين نباشد، بر اثر مواظبت بيشتر، ملكات فاضله در نفس شان راسخ تر مي شود و در نتيجه از بركات و فيوضات بيشتري در اين شبها بهره مند مي شوند.
اگر اين شب معلوم بود، حرمت و عظمت درخور شان را نداشت ، زيرا مردم همواره براي هر چه كه از ديد آنها مخفي است ، احترام بيشتري قائلند.

فضايل شب قدر

بي ترديد شب قدر از شبهاي باعظمت و بااهميت سال است و دليل فضيلت اين شب بر ساير شبها به اعتبار اموري است كه در اين شب محقق مي شود.
شب آمرزش گناهان : پيامبر خداص در تفسير سوره «قدر» فرمودند: «هر كس شب قدر را احيا بدارد و مومن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد، تمامي گناهانش آمرزيده مي شود.»
قلب رمضان : امام صادق فرمودند: «از كتاب خدا استفاده مي شود كه شماره ماههاي سال نزد خداوند، دوازده ماه است و سرآمد ماه ها ماه رمضان است و قلب ماه رمضان ليله القدر است.»
بهتر از هزار ماه: در فرهنگ غني اسلام ، همه چيز را با معيارهاي الهي مي سنجند و بر همين اساس قرآن در مورد شب مي فرمايد: «ليله القدر خير من الف شر» در دعاي 44صحيفه سجاديه نيز مي خوانيم: «(عبادت و بندگي در) شبي از شبهاي آن را بر (عبادت در) شبهاي هزارماه قرار داد (چون خيرات و بركات و سودهاي ديني و دنيوي در آن است ) و آن را شب قدر ناميد.»
نزول قرآن در اين شب: طبق روايات موجود، مجموع قرآن در شب قدر نازل شده است. اين نزول دفعي و يكباره قرآن است اما نزول تدريجي و تفصيلي قرآن طي بيست و سه سال دوران نبوت پيامبر گرامي به صورت الفاظ نازل شده است.
از ديگر فضايل اين شب نامگذاري يكي از سوره هاي قرآن به نام «قدر» است و اين خود گوياي فضيلت و اهميت اين شب است. اين شب ، شب مباركي است زيرا خدا مي فرمايد: و قرآن كه بهترين خيرات و بركات است در اين شب مبارك نازل شده است. (دخان /3)
نزول ملائكه و روح در شب قدر نشانه شرافت آن بر هزار ماه است. چنان كه امام باقر نيز فرمودند: «عمل صالح در شب قدر از قبيل نماز و زكات و انواع كارهاي خوب بهتر است از عمل در هزار ماهي كه در آن شب قدر نباشد.» شب قدر سراسر خير و سلامت است و از هر امر ناپسندي به دور است و اين خود نيز نشان شرافت آن بر هزار ماه است.

حضرت مهدي ، صاحب شب قدر

بنا بر روايات و ظاهر آيات سوره قدر، شب قدر منحصر به زمان رسول خداص نيست و فرشتگان در شب قدر مقدرات يك سال را نزد «ولي مطلق زمان » مي آورند و بر او عرضه مي كنند. اين واقعيت از روز نخستين خلقت بوده است و تا قيامت هم ادامه دارد.
از سويي نيز بنابر روايات زمين از نخستين روز خلقت تا آخر فناي دنيا بي حجت نخواهد بود چنان كه امام علي فرمودند: «شب قدر در هر سالي هست ، در اين شب امور همه سال (و تقديرها و سرنوشت ها) فروفرستاده مي شود، پس از درگذشت پيامبرص نيز اين شب صاحباني دارد.»
حجت خدا در زمين در زمان حاضر وجود مقدس و مبارك حضرت مهدي است و اوست كه حجت خدا و وصي اوصيا و خليفه رسول خدا و معصوم از هر گناه و پليدي است و لذا صاحب شب قدر است.

جمعه 21 مهر 1391  6:55 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات معارف قرآن

  عنوان مقاله : تحلیل حکمی عرفانی «لیلة القدر» با مبانی قرآنی

دریافت فایل pdf

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  عنوان مقاله : شب قدر؛ جایگاه و برکت‌ها

دریافت فایل pdf

 

 

 

 

  عنوان مقاله : فضيلت شب قدر

دریافت فایل pdf

 

 

 

 

 

جمعه 21 مهر 1391  6:56 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات معارف قرآن

  عنوان مقاله : قدر شب قدر

دریافت فایل pdf

 

 

 

 

 

 

 

  عنوان مقاله : برنامه های قرآن برای احیاء شهر رمضان

 

دریافت فایل pdf

 

 

 

 

 

  عنوان مقاله : القضاء و القدر (1-2)

 

دریافت فایل pdf

جمعه 21 مهر 1391  6:56 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها