0

قرآن و مـنـظـومـه شـمـسـی

 
iran313
iran313
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 1561
محل سکونت : اصفهان

قرآن و مـنـظـومـه شـمـسـی

قرآن و مـنـظـومـه شـمـسـی

آفرينش منظومه شمسی


 
«آيا آفرينش شما مشکل تر است يا منظومه شمسی؟ جوانب آن را بهم آورده غلظت آنرا بالا برد  و آنرا ساخت ـــ و شب و روز را برای آن درست کرد»!  « زمين و سيارات را نوآوری نمود».

(واژه «سَـمْـک» به معنی: غـلظت و تراکم و کـلـفــتیِ بهـم برآمده است. يعنی جمع و جور و کلفـت و متراکم شده. و واژه «رَفع» در آيه نيز به معنی: "بالا بردن و افزايش دادن" است که از معانی آن است).
 
نکات آيات: 1ــ بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن.2
ــ مرده بودن و دوباره پا گرفتن منظومه شمسی. 3ـــ درست کردن شب و روز برای منظومه شمسی.

1ــ بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن:

مـنـظـومـه شمسی ما که حدوداً 5 ميليارد سال عمر دارد در ابـتدا ابر بوده که شامل دود و گاز و خاکستر و غبار و برخی عناصر بوده، و در فضای منظومه شمسی پراکنده بوده است. بعد بادی که ظاهراً مـوج ناشی از انـفـجار سـتـاره ای بـوده ابعاد و جوانب آن را بهم آورده  و مـنـظـومـه شـمـسی بصورت يک ديسک در آمده بوده که بدور خود می چرخيده است. بعد در قـسـمـت مرکزی آن ابر که کلفـت تر بوده، نـيروی جاذبه مـواد بيشتری را جـذب نـمـوده و در آن ناحيه متراکم گرمای لازم برای ايجاد واکنشهای هسته ای فراهم گشته و خـورشـيـد شکـل گرفـتـه است. و در اطراف آن حـلـقـه هـای ديگری از گاز و غـيره به چرخش در آمده که رفـته رفـته به کره های بزرگتری تبديل شده اند که همان سيارات فعلی منظومه شمسی باشند. 

 (در رابطه با پيدايش منظومه شمسی چندين نظريه وجود دارد و ما طبعاً آنکه با آيات قرآن می خواند را می گيريم).

در سوره انبياء آيه 56 می خوانيم: «رَبُّـکُـمْ رَبُّ السَّـمـواتِ وَ الْاَرْضِ الـَّـذی فـَطـَرهُـنَّ = آفريدگار شـما آفريدگار سيارات و زمين است که آنها را از درون (از مرکز) درست کرد»! « فـطـر» از جمله به معنی: "از درون و مرکزيت خود برآمدن، شکل گرفـتن، و درست شدن" است. هر کره ای نيز وقتی می خواهد درست بشود، در ابتدا در مرکز آن نيروی جاذبه آغاز به جذب مواد بدور خود می کند و رفته رفته بزرگ و بزرگ تر مـی شود و به اين شکـل کره شکل می گيرد.

2ــ مرده بودن و پا گرفتن منظومه شمسی:

کسانی که به خدا معتقد نبوده و نيستند از جمله می گفـته اند و می گويند که: وقـتی مـا می ميرويم ديگر زنده نمی شويم. خدا زنده نمودن موارد گوناگونی را در قرآن برای آنها مـثال زده است. در ايـنجا زنده نـمـودن مـنظـومه شمسی را مثال زده و گـفـته: آيا آفـرينش شما مشکـل تر است يا منظومه شمسی؟ اين به اين معنی است که مـنـظـومـه شمسی مرده بوده و دوباره به حيات و زندگی برگردانده شده است.

و در آيه 101 سوره انعام نيز گفته که خدا بديع زمين و سيارات است. بديع بمعنی: نوساز، نوآور، نوين پرداز و مواردی از اين قبيل است (هم خانواده واژه «ابداع» است). و اين موضوع از جنبه ضمنی و تلويحی به اين معنی است که زمين و سيارات پيش از اين چيزِ ديگری بوده اند و وضعيت فعلی آنها، شکل نوآوری شده آنست.

مـنـظـومـه شمسی در واقـع در اصـل جـرم و انرژی مربوط به لاشه يک ستاره بسيار بزرگ غول آسائی بوده که مرده و لاشه آن بصورت ابر در فضای مـنظومه شمسی پراکنده شده بوده است. و منظومه شمسی فعلی نوآوری آن است.

3ـــ درست کردن شب و روز برای منظومه شمسی:

منظور از شب و روز درست کردن برای منظومه شمسی شب و روز  درست کردن برای سيارات آنست. و شب و روز در سيارات ناشی از گردش آنها بدور خود و وضعيت محور آن نسبت به خورشيد است. وقتی محور سياره به موازات خورشيد قرار  می گيرد با چرخش سياره بدور خود باعث ايجاد شب و روز می شود. ولی در صورتی که محور زمين يا هر سياره ديگری عمود بر خورشيد قرار می گرفت شب و روز ايجاد نمی شد هر چند سياره بدور خود نيز می چـرخيد. مثلاً اگر قطب شمال زمين رو به خورشيد می بود قطب شمال هميشه روز می بود و قطب جنوب هميشه شب، هر چند زمـيـن بدور خود نيز می چرخيد.

مطرح کردنِ "درسـت کـردن" شب و روز برای منظومه شمسی برای استدلال به حساب و کتاب داشتن و برنامه ريزی شده بودنِ ايجاد "شب و روز" در آنست. و اين چيزی است که با عـلـم نجوم عـصر محمد کـه در آن زمين مرکز عالم بود و خورشيد بـدور آن می چرخيد نمی خواند. چون در صورت گردش خورشيد بدور زمين ايجاد شب و روز امری طبيعی می نمود، ولی در صورت گردش زمين بدور خود و بدور خورشيد است که در صورت قرار نگرفـتن درست محور زمين و سيارات نسبت به خورشيد شب و روز در آنها ايجاد نخواهد شد.
 
فـاصـلـه گـرفـتـن سـيـارات و زمـيـن از هـمـديـگـر

 


«آيا کسانيکه بخدا ايمان ندارند نمی توانند ببينند کـه زمين و سيارات منظومه شمسی در آغاز "بهم چسبيده" بـودند بعد آنها را با نيرو از هم باز کرديم»؟

«خدا آنست که سيارات منظومه شمسی را با ستونهائی که آنها را نمی بينيد بلند کرد».
 
«و سيارات منظومه شمسی را بلند کرد و در آن ( در منظومه شمسی) تعادل ايجاد نمود».

نکات آيات: 1ـــ زمين و سيارات در ابتدا به هم متصل بوده اند، بعد از هم باز کرده شده و بلند کرده شده اند. 2ـــ ميان سيارات ستونهای نامرئی وجود دارد. 3ـــ ميان سيارات تعادل وجود داد.

1ـــ زمين و سيارات در ابتدا به هم متصل بوده اند و بعد از هم باز کرده شده و بلند کرده شده اند:

چنانکه پيش از اين آمد خورشيد و ساير سيارات منظومه شمسی در ابتدا در کـنـار هـم شکـل گرفته بوده اند  و بعدها از هم فاصله گرفته اند. علت اينکه قرآن دور شدن آنها را "بلند کردنِ" آنها توصيف نموده  اين است که بالای ما قـرار دارنـد و دور شـدن آنها نسبت به ما حالتِ "بلند شدن و بالا رفـتنِ آنها"  دارد.

2ـــ ميان سيارات ستونهای نامرئی وجود دارد:

سيارات منظومه شمسی با نيروی جاذبه که انسان آنرا بصورت ستونهای از موج تصور می کند و به شکـل سـتـون آنـرا رسم می کند با هم نگـهـداشته شده اند.
 
 3ـــ ميان سيارات تعادل وجود دارد:

عـلـتِ کشيده نشدن سيارات بطرف همديگر و يا هل ندادن همديگر وجود نيروی جذب و دفع متعادل ميان آنها است. مثلاً خورشيد زمين را بـطرف خود می کشد و زمين در حرکت خود دور خورشيد که رو به دور شدن از از خورشـيـد است خود را از خورشيد دفع می کند (که به آن نيروی گريز از مرکز گفته می شود). نيروی کشش خورشيد و دفع زمين به يک اندازه است، به اين خاطر نه خورشيد می تواند زمين را بطرف خود بکشد و نه زمين از مدار خود دور خورشيد خارج شده و به بيرون از منظومه شمسی برود. از آنجا که زمين در مداری شبه بيضی دور خورشيد می گردد هنگامی که به خورشيد نزديک می شود سرعت آن بيشتر می شود، در نتيجه نيروی دفع (نيروی گريز از مرکز) آن نيز بيشتر می شود که برابر می شود با نيروی جاذبه بيشتر شده خورشيد، و هنگاميکه از خورشيد دور می شود و نيروی جاذبه خورشيد کمتر می شود سرعت حرکت آن نيز کمتر می شود، و به اين شکل هميشه نيروی جذب و دفع (نيروی گريز از مرکز) برابر است. اين وضع در رابطه با همه اجرامی که در مرکز هستند و اجرامی که در مداری دور آنها می گردند صادق است، مانند زمين و ماه.
 
وجـود 11 سـيـاره 
 


« يوسف به پدر خود گفت: پدرم! من يازده سياره ديدم و خورشيد و مـاه را ديدم که برای من سجده مي کرده اند».

نکـتـه آيـه: يوسف 11 سياره ديده است:

"خورشيد" و "ماه" که يوسف در خواب ديده پدر و مادر وی (کـه مادر وی در واقع خالـه وی بوده) می باشد. و 11 سياره 11 برادر وی می باشد، ولی ديدن 11 سياره الـزاماً به اين معنی است کـه يازده سياره برای ديده شدن می بايست وجود داشـته باشد.

در زمانی که يوسف اين خواب را ديـده (يعـنی 2000 سال پيش از ميلاد مسيح)،  تا زمان محمد و همينطور تا پيش از اختراع تلسکوپ، انسان فـقـط سياراتی را که بچشم می ديد می شناخت. يعنی عـطارد، زهره، مريخ و مشتری.

هـفتمين سياره (اورانوس) در سال 1781 کشف شد ــــ نپتون (هشتمين سياره) در سال 1846 ـــ و پلوتون (نهمين سياره) در  سال 1930. مجموع سيارات منظومه شمسی که فعلاً انسان آنها را می شناسد 9 تا است.

در سال 1992 انـسـان يـک سـياره يخی کوچکی را در خارج از حومه پلوتون کشف کرد. و از آن پس 15 سياره کوچک ديگر را در همان نواحی پيدا کرده، ولی فعلاً مشغـول بررسی آنهاست که آيا سياره هستند يا سيارک و يا چيز ديگری.

در سال 2003 سياره ديگری کشف شد که بعدها بعنوان دهمين سياره شناخته شد. جرم آن حداقل به اندازه پلوتون است و فاصله آن از خورشید بیش از دو برابر فاصله پلوتون از خورشید است.

« خدا سیارات و زمین را نگه می دارد که فرونپاشند، اگر فروبپاشند کس دیگری غیر خدا نیست که بخواهد آنها را بگیرد. خدا خیلی بردبار است و مسائل را برای تعیین تکلیف شدن به آینده موکول می کند».

هـمانطور که آیـه مطرح کـرده زمـیـن و سیارات در واقع در مدار خود نگه داشـته شده اند که فـرو نمی پاشند. چیزیکه آنها را نگه داشته نیروی جاذبه و دافعه (گريز از مرکز) میان آنها و خورشید است. و اینکه آیه می گوید خدا آنها را نگه داشته جنبه مجازی دارد. به این معنی که قانون جاذبه و دافعه (گريز از مرکز) از طرف خدا وضع شده است.

(هیچیک از علومی که ما در این کتاب از آن صحبت می کنیم در زمان محمد وجود نداشته است. و منظور از موکول نمودن مسائل به آینده برای تعیین تکلیف شدن" اینست که خدا به هر کسی و هر مردمی فرصت یک زندگی می دهد، و مجموع اعمال آنها را در نهایت حسابرسی می کند، و به خاطر ستمگری کسی یا کسانی یا حاکمیتی نظام هستی را به هم نمی ریزد و همه چیز را نابود کند).
www.quranology.com

 

امیدوارم لبخند امام زمان روزی شما باشد. باتشکر/

 

سه شنبه 21 شهریور 1391  7:00 AM
تشکرات از این پست
fazel7
catcat
catcat
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 6699
محل سکونت : رنگین کمان

پاسخ به:قرآن و مـنـظـومـه شـمـسـی

 

 

 

 

 
حرکت منظومه شمسی از نظر قرآن                                                                                    
 

 

خداوند در زمینه حرکت منظومه شمسی در سوره یس می فرماید: «والشمس تجری لمستقر لها ذلک تقدیرالعزیز العلیم لاالشمس ینبغی لها ان تدرک القمر و لااللیل سابق النهار و کل فلک یسبحون»؛ و خورشید که پیوسته به سوی قرارگاهش در حرکت است، این تقدیر خداوند قادر و دانا است و نه برای خورشید سزاوار است که به ماه برسد و نه شب بر روز پیشی می گیرد و هر کدام از آنها در مسیر خود شناورند (یس/ 38-40).
دلیلی دیگر بر قدرت کامله ما آفتاب است که می رود و حرکت می کند برای قرارگاهی که او راست یعنی همیشه حرکت می کند تا هنگام انقضای دنیا و یا برای حد معینی که هر شبانه روز دور به آن منتهی می شود و قرائت ائمه (علیهم السلام) است که مستقرلها، به نصب یعنی آفتاب همیشه متحرک است و نیست آنرا سکونی.

در کتاب توحید از ابوذر غفاری رحمه الله نقل کرده که روزی من دست مبارک حضرت رسالت پناه را گرفته پیاده به راهی می رفتیم و نظر بر آفتاب داشتیم تا آنکه غروب کرد، پس من گفتم ای رسول خدا آفتاب به کجا فرود می رود؟ حضرت فرمودند: در آسمان بلند می شود از سمائی به سمائی دیگر تا آنکه به آسمان هفتم در زیر عرش می رسد و در آنجا سجده می کند و فرشتگانی که موکل برآنند آنها نیز به سجده در می آیند. پس آفتاب می گوید ای پروردگار من به کجا امر می کنی که طلوع کنم از محل غروب من یا از موضع طلوع؟ و این است معنی قول خدای تعالی که فرموده: «والشمس تجری لمستقر لها».

«ذلک تقدیرالعزیز العلیم»؛ این است که صنع پرودگار که غالب است بر مملکت خود، دانا است بر ظواهر و بواطن اشیاء. (لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر) نیست آفتاب را سزاوار که اینکه ادراک کند ماه را و دریابد ماه را در آن سرعت زیرا که قمر تمام دوازده برج را در عرض یک ماه قطع کند و آفتاب در یک سال (و لااللیل سابق النهار) محتمل است که مراد از لیل قمر باشد و از نهار شمس یعنی نه ماه پیش گیرنده است بر آفتاب و حاصل کلام آنکه چنانچه آفتاب سرعت ماه را در نمی تواند یافت، همچنین ماه نیز در ضیاء و روشنی بر آفتاب سبقت نتواند گیرد و به نور آفتاب نتواند رسید بلکه ماه کسب نور از آفتاب کند، و بعضی این چنین تفسیر کرده اند که نیست آنکه شب غلبه کند به روشنی روز بر وجهی که دو شب یا بیشتر با هم جمع شوند که میان آنها روز نباشد. بلکه همیشه شب و روز متعاقبانند و آنچه از حدیث حضرت (علیه السلام) استفاده می گردد مراد این است که شب در خلقت سبقت بر نهار گرفته بلکه اول نهار خلق شده و بعد از آن شب.

در مورد این گفتار خداوند که «لمستقر لها» چند قول است:
جماعتی از مفسرین گفته اند خورشید حرکت می کند برای پایان عمرش در موقع سپری شدن دنیا پس همواره حرکت می کند تا دنیا آخر شود. ابومسلم گوید: و این معنا با معنای لامستقر لها یکی می باشد. یعنی برایش قرار و توقفی نیست تا دنیا تمام شود. قتاده می گوید: که خورشید برای یک وقت سیر و حرکت می کند و از آن تجاوز نمی کند و متخلف نمی شود. اینکه خورشید حرکت می کند به سوی دورترین منازلش در زمستان و تابستان که از آن تجاوز نمی کند و کم هم نمی گذارد و مقصود این است که برای آن در بلندی حدی است که از آن تجاوز نمی کند و نیز برای خورشید در هبوط و فرود آمدن حد و غایتی است که از آن نمی گذرد و کوتاهی نمی کند پس آن مستقر است.

(لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر) خورشید را نه سزد که ادراک کند ماه را در سرعت حرکت و سیرش برای آنکه خورشید از ماه کندتر حرکت می کند، زیرا او منازلش را در یک سال سیر می کند و ماه در مدت یک ماه و خداوند سبحان آن دو را به طرز تدویر و دور زدن جاری می نماید و بین فلک و مدار آن دو را جدا و دور نموده پس امکان ندارد که یکی از آن دو ادراک دیگری کند مادامی که بر این صفت و حرکت هستند.
(و لا اللیل سابق النهار) یعنی نه شب از روز پیشی و سبقت گرفته، یعنی هیچگاه دو شب با هم جمع نمی شوند که میان آنها روز نباشد. بلکه شب و روز در تعقیب و دنبال یکدیگرند چنانچه خدای تعالی تقدیر فرموده است.
ابن عباس می گوید یسبحون، یعنی هریک از آنها در مدار خودش حرکت می کند. چنانچه نخ رشته شده در چرخ خودش دور می زند و می پیچد. آنچه گفته شد به وضوح حرکت خورشید را به طور مستمر بیان کرده، اما در اینکه منظور از این حرکت چیست بحثهای فراوان می باشد. گروهی اشاره به حرکت ظاهری خورشید بر گرد زمین می دانند که این حرکت تا پایان جهان ادامه دارد.

بعضی دیگر اشاره به میل شمس در تابستان و زمستان به سوی شمال و جنوب زمین دانسته اند. و بعضی دیگر آن را اشاره به حرکت وضعی، آفتاب دانسته اند، زیرا مطالعات دانشمندان بطور قطع ثابت کرده که خورشید به دورخود گردش می کند. آخرین و جدیدترین تفسیر بر این آیه همانست که اخیراً دانشمندان کشف کرده اند و آن حرکت خورشید با مجموعه منظومه شمسی در وسط کهکشان ما به سوی یک سمت معین و ستاره دور دستی که آن را ستاره وگا نامیده اند می باشد.
به هر حال حرکت دادن خورشید این کره بسیار عظیمی که یک میلیون و دویست هزار مرتبه از کره زمین بزرگتر است آن هم با حرکت حساب شده در این فضای بیکران از هیچکس میسر نیست جز از خداوندی که قدرتش فوق همه قدرتها و علم و دانشش بی انتها است و به همین جهت در پایان آیه می فرماید: این تقدیر خداوند قادر و داناست؟
(لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر) اما در مورد شب و روز چون با هم فاصله چندانی ندارند و دقیقاً پشت سرهم قرار گرفته اند می گوید: شب از روز پیشی نمی گیرد. می بینیم این دو تعبیر در اینجا بسیار حساب شده است و در این تعبیر نشان می دهد که روز قبل از شب آفریده شده و شب به دنبال آن است.

و در این آیات به دو موضوع که از مهمترین مسائل زندگی انسانهاست به عنوان دو آیت الهی اشاره دارد؛ یکی موضوع تاریکی شب و دیگری موضوع خورشید و نور آفتاب. و نظم بسیار دقیق که حاکم بر این دو می باشد بوجود آورنده تاریخ منظم زندگی انسانهاست. تاریخی که اگر نبود روابط اجتماعی به هم می ریخت و زندگی برای انسان بسیار مشکل می شد، از این نظر نیز این دو از آیات الهی هستند.
در عصر نزول قرآن و قرنها قبل و بعد از آن در محافل علمی در مورد آسمان و زمین نظریه حاکم، نظریه بطلمیوس بود که زمین را مرکز جهان می شمرد و ستارگان و خورشید را در دل فلکهایی بلورین میخکوب دانسته و فلکها در اطراف زمین در گردش بودند.

اما قرآن مطلبی کاملاً بر خلاف آن می گوید: خورشید به سوی قرارگاهی در حرکت است نه اینکه خورشید به دور زمین، آن هم نه به دور خودش، بلکه به دنبال فلک بلورینش در حرکت است.خورشید و ماه هر کدام در مسیر خود شناورند. بعد از فرو ریختن فرضیه های بطلمیوس و کشفیات دیگر و پیشرفت علم و مشاهدات نجومی که با استفاده از تلسکوپهای بسیار نیرومند صورت گرفت ثابت کرد حداقل خورشید دارای دو حرکت است. حرکت وضعی به دور خودش و حرکت انتقالی به اتفاق تمام منظومه شمسی به سوی نقطه مشخصی از آسمان یا به تعبیر دیگر به سوی ستاره وگا که از ستارگان صورت فلکی می باشد.

خورشید علاوه بر حرکات ظاهری حرکات واقعی دارد. حرکت دورانی کهکشان، خورشید را با سرعت حدود یک میلیون و یکصد و سی هزار کیلومتر در ساعت در فضا می گرداند و در داخل کهکشان خورشید ثابت نیست و این که ما از این حرکت سریع خورشید در فضا بی خبریم، به سبب دوری اجرام فلکی است. و بدون شک جمله «کل فی فلک یسبحون» با افلاک بلورین بطلمیوسی که هر یک از کرات را در جای خود میخکوب می کرد سازگار نیست و دقیقاً با آنچه علم امروز پرده از آن برداشته است هماهنگ می باشد، همچنین حرکت به سوی مستقر نیز اشاره دیگر به حرکتی است که خورشید به یک سویی از کهکشان دارد، و بیان این مطلب به راستی معجزه است.

جریان شمس همان حرکت آن است و اینکه خورشید به طرف قرار گرفتن خود حرکت می کند، یعنی تا سرآمدن اجلش و یا تا زمان استقرار و یا تا محل استقرارش حرکت می کند. و آفتاب لایزال در جریان است مادامی که نظام دنیوی بر حال خود باقی است. «ذلک تقدیرالعزیز العلیم»، یعنی جریان نامبرده خورشید، تقدیر و تدبیری است از خدایی که عزیز است یعنی هیچ غالبی بر اراده او غلبه نمی کند و علیم است یعنی به هیچ وجه از جهات صلاح در کارهایش جاهل نیست.
تدبیر الهی چیزی نیست که روزی جاری شود و روزی از روزها متوقف گردد بلکه تدبیری است دائمی و خلل ناپذیر. پس خورشید و ماه ملازم آن مسیری هستند که بر ایشان ترسیم شده، نه خورشید به ماه می رسد و نه شب از روز جلو می افتد.
و این معنا این را می رساند که چون خورشید بزرگتر و قوی تر از ماه است و ماه کوچکتر و ضعیف تر، لذا رسیدن خورشید به ماه را ذکر کرد و از ذکر آن حال عکسش روشن می شود. و مشخص می شود که ماه به طریق اولی نمی تواند به خورشید برسد.
و کلمه فلک عبارت است از همان مدار فضایی که اجرام آسمانی هر یک در یکی از آن مدارها سیر می کنند. و در جمله یسبحون، ضمیر جمع آورده شده برای این است که هر یک از اجرام فلکی در برابر مشیت خدا رام است و امر او را اطاعت می کند.

 

شنبه 11 خرداد 1392  2:06 PM
تشکرات از این پست
fazel7
catcat
catcat
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 6699
محل سکونت : رنگین کمان

پاسخ به:قرآن و مـنـظـومـه شـمـسـی

بررسی چگونگی شکل گیری منظومه شمسی و اعجاز قرآن

 

 

 

استاد دانشگاه شهیدبهشتی گفت: جرمی که منظومه شمسی را تشکیل داده براساس یک انفجار ابر نواختری است.
 
 
 
 
به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران شجاعی در نشستی که در بخش اعجاز قرآن در حاشیه بیستمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم برگزار شد افزود: قرآن در آیات متعددی به بیان پدیده های مرتبط به پیدایش جهان می پردازد ، این مقاله ای که ارائه شد به بررسی دو پدیده پیوستگی و جداسازی آسمانها و زمین و آسمان دود مانند از دیدگاه قرآن و علم پرداخته است پژوهش از نوع کتابخانه ای و در دو بخش کیهان شناسی و قرآنی صورت پذیرفته است.

وی در ادامه از سه احتمال برای انطباق پدیده پیوستگی و جداسازی آسمانها و زمین سخن گفت و اذعان کرد: پیوستگی، پیوسته و یکی بودن مواد زمین و آسمان در لحظه مهبانگ است که منجر به شکل گیری آسمان و زمین به صورت کنونی شده است یا پیوسته و یکنواخت بودن فضا تا 300 هزار سال پس از مهبانگ و منظور از جداسازی، آغاز تشکیل اولین ساختارهاست احتمال دوم پیوستگی زمین و خورشید و سایر سیارات منظومه شمسی در نظریه سحابی اولیه و جداسازی جداشدن زمین از خورشید و سیارات و شکل گیری کامل منظومه شمسی است، احتمال سوم پیوستگی آسمانها عدم بارش باران و پیوستگی زمین، عدم رویش گیاهان است در این احتمال به پیوستگی جداگانه آسمان ها به هم و زمین به خود توجه شده است.

شجاعی از پدیده دوم مرتبط با پیدایش جهان یعنی پدیده آسمان دود مانند است که از دیدگاه علمی می تواند ماده اولیه جهان در لحظه مهیانگ یا تا 300 هزار سال پس از آن، سحابی منظومه شمسی یا جو اولیه زمین باشد مراد از آسمان مریک از موارد باشد اعجاز علمی قرآن درباره آسمان دود مانند اثبات شدنی است. اشاره قرآن به پیدایش آسمان از دود، زمانی که اطلاعی از چگونگی پیدایش زمین و آسمان وجود نداشته بیانگر اعجاز علمی قرآن است.
شنبه 11 خرداد 1392  2:10 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها