0

بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 13 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1381; 5(3 (پياپي 19)):159-162.
 
نگاهي به «من بادم و تو آتش»
 
حفيظي مينا*
 
 
 

آنه ماري شيمل، من بادم و تو آتش (درباره زندگي و آثار مولانا)، ترجمه فريدون بدره اي، انتشارات توس، 1377، 222 صفحه.
عرفان دوستان ايراني در سال هاي اخير بارها نام آنه ماري شيمل را شنيده اند. او، به دليل ترجمه آثارش به زبان فارسي و سفرهايي که به کشور ما داشته و علاقه اي که در موضع گيري هاي خود نسبت به ايران نشان داده، در محافل علمي و سياسي جلب توجه کرده است. از اين رو، بي گمان بسياري از خوانندگان اين سطور با زندگي نامه وي آشنا هستند. با اين حال، نشر ترجمه اثر دلنشين او با عنوان من بادم و تو آتش براي معرفي بيشتر او فرصت تازه اي پديد آورده است.
آنه ماري شيمل تحقيق در اسلام را از نوجواني آغاز کرد و در 19 سالگي به دريافت درجه دکتري در مطالعات اسلامي از دانشگاه برلين نايل شد. شيمل، که سال ها در مجاورت مزار مولانا به سر برده، همواره با لذتي همراه با حسرت از آن ايام خوش ياد مي کند و، در اين يادکرد، قلم او بيشتر ترجمان دل اوست. من بادم و تو آتش نيز، با همين کيفيت، آميزه اي است از سفرنامه و خاطرات و يادداشت هاي تحقيقي که به بياني شاعرانه و دلنشين به هم پيوند خورده است و خواننده را، بي آن که درگير بحث هاي تحقيقي پرارجاع سازد، با ديدگاه هاي نويسنده درباره مولانا آشنا مي گرداند.
فصل اول کتاب سراسر گزارش خاطرات خانم شيمل از قونيه دهه 1950 است. وي، چنان در آرزوي زيستن در فضاي عصر مولاناست که به ساختار قديم شهر قونيه دل بسته و از ساخت و سازهاي جديد شهري ناخرسند است؛ گويي طبيعت قونيه و کوچه و بازار آن، با همان صورت اصيل، به او در تفسير ابيات مثنوي و ديوان شمس و رمزگشايي اشارات مولانا ياري مي رساند. در حقيقت، نکات تازه در اين اثر بيشتر مربوط به تفسير خاص شيمل از ابيات و شرح و توصيف و نيز دسته بندي صور خيال مولاناست. نبايد از نظر دور داشت که، بر اساس مآخذ موجود، چندان مطلب تازه اي نمي توان درباره زندگي مولانا يافت يا ابهامي از نقاط در سايه مانده آن زدود. با اين همه، ارزش کار پژوهشگران نگاه از دريچه هاي متعدد به احوال مولاناست...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 16 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1381; 5(3 (پياپي 19)):172-174.
 
تاريخ و جغرافياي جامع فارس
 
روح بخشان عبدالمحمد*
 
 
 

نزهت الاخبار (تاريخ و جغرافياي فارس)، ميرزا جعفرخان حقايق نگار خورموجي، تصحيح و تحقيق سيدعلي آل داود، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تابستان 1380، 851 صفحه، فهرست.

خطه فارس بخشي از ايران زمين است که سرنوشت عمده تاريخ اين کشور در آن جا رقم خورده است. اين اقليم، پيش از آن که مثله شود و به صورت تکه پاره هاي امروزي درآيد، پهنه اي وسيع، ميان کرمان و اصفهان و خوزستان و درياي فارس، را در برمي گرفته است. پس بي دليل نيست که تاريخ و جغرافياي کامل آن، در قرن سيزدهم هجري، به دست کسي نوشته شده باشد که زاده خورموج از توابع استان بوشهر امروزه بوده است.

حاجي ميرزامحمدجعفرخان حسيني خورموجي دشتستاني، ملقب به حقايق نگار، در سال 1225 در خورموج ديده به جهان گشود. پدر و اجدادش از خوانين محل و داراي مناصب ضابطي و کلانتري بودند و جد چهارمش رياست تمام دشتي و دشتستان را داشته است. خود ميرزاجعفر هم، پس از مرگ پدر، عهده دار ضابطي و کلانتري خورموج شد؛ اما، بر اثر تاخت و تازهاي محلي، ناگزير به فرار و ترک آن جا گرديد و در سال 1260 به شيراز رفت و، در پرتو سوادي که داشت، به مشاغل حکومتي گمارده شد و مناصبي يافت. وي، در اين دوران، هم چنان به تحصيل و مطالعه ادامه داد و کتابي به نام آثار جعفري تاليف کرد که در سال 1276 به چاپ رسيد. او، در همان سال، به تهران رفت و نسخه اي از اين اثر را به نظر ناصرالدين شاه رساند که پسند افتاد و ناصرالدين شاه او را مامور نگارش تاريخ قاجار و وقايع آن عصر به دور از تکلف و تملق کرد. ميرزاجعفر اين تاريخ را با نام حقايق الاخبار تاليف کرد و، چون اثر او مورد توجه قرار گرفت، به لقب حقايق نگار ملقب شد. متاسفانه، بر اثر خرده گيري حسودان در مورد قتل اميرکبير، شاه دستور توقيف و نابودي کتاب را داد. اما نسخه هايي از آن جان به در برد که، چند سال پيش، چاپ و منتشر شد...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 12 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1381; 5(3 (پياپي 19)):150-158.
 
مباني زبان
 
پناهي ثريا*
 
 
 

مباني زبان، ترسک، رابرت لارنس، ترجمه علي فاميان، نشر مرکز، تهران 1379، هشت + 348 صفحه.
مباني زبان ترجمه فارسي کتاب
Language, The Basics تاليف رابرت لارنس ترسک، استاد دانشگاه ساسکس، و مولف فرهنگ اصطلاحات دستوري و زبان شناسي تاريخي است که اصل آن در 1995 و ترجمه اش در 1379 به چاپ رسيد.
علي فاميان، مترجم کتاب، دريادداشتي بر اثر، ذوق و سليقه نويسنده را در انتخاب سرفصل ها، توضيح مطالب و ارائه مثال ها از زبان هاي گوناگون تحسين مي کند که بجا و به حق است. در حقيقت، مباني زبان اثر تحقيقي دقيق و معتبري که در حوزه زبان شناسي همگاني است.
نويسنده، در مقدمه، هدف تاليف کتاب را شناساندن موضوع مهم و جذاب زبان به خواننده ذکر مي کند. وي، به اين منظور، نه موضوع کاملا متفاوت، سودمند و هيجان انگيز را انتخاب و در نه فصل کتاب مطرح کرده است.
موضوع فصل اول، «منحصر به فرد بودن زبان» است که مولف، با طرح سوالي درباره مهم ترين خصوصيات تمايز دهنده انسان از ساير موجودات، به شرح و بسط آن مي پردازد. وي سه ويژگي عمده ساختاري براي زبان قايل است که آن را متمايز مي سازد: دوگانگي، جابه جايي، و عدم محدوديت. دوگانگي (اصطلاح رايج آن در جامعه زبان شناسي ما: تجزيه دوگانه) بهره گيري از چند عنصر محدود و بي معنا (واج) در ترکيب براي ساختن عناصر معنادار بسيار است. جابه جايي استفاده از زبان است براي سخن گفتن درباره چيزهايي فراتر از زمان و مکان حاضر. عدم محدوديت توانايي انسان است در استفاده از زبان براي بيان پيام هاي تازه و بي سابقه...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 13 : نامه فرهنگستان بهمن 1382; 6(2 (پياپي 22)):154-163.
 
رحيق التحقيق و جايگاه عرفاني - حكمي آن
 
شمس محمدجواد*
 
 
 

فخرالدين مبارک شاه مرورودي، رحيق التحقيق، به انضمام اشعار ديگر او، به تصحيح و تحقيق نصراله پورجوادي، مرکز نشر دانشگاهي، تهران ????، ??? صفحه.
يکي از مهم ترين ويژگي هاي عرفان و تصوف در قرن ششم هجري رواج و گسترش شعر تعليمي - عرفاني است. هرچند نفوذ عرفان اسلامي در نظم و نثر فارسي از قرن پنجم هجري آغاز شد و در ابتدا نيز بيشتر سروده هاي عرفاني در قالب رباعي و دوبيتي بود، اما شعر عرفاني در قرن ششم هجري گسترش بسيار يافت و حوزه قصيده و مثنوي را نيز در برگرفت. تعاليم و آموزه هاي بلند و انديشه هاي ناب و ژرف عرفاني از اين طريق تعليم داده شد. از اين دوره به بعد، منظومه هاي عرفاني گران قدري پديد آمد. سرايندگان اين گونه آثار نقش مهم و به سزايي درگسترش تعاليم عرفاني - حکمي داشته اند و هرچند برخي از آنان خود در شمار صوفيان رسمي نبوده و ظاهرا به سلسله اي خاص نيز تعلق نداشته اند، بي شک با مفاهيم و موضوعات عرفاني آشنا بوده و کوشيده اند يافته هاي عارفان و دانسته هاي خود را در قالب نظم و به زباني تمثيلي - عرفاني بيان کنند. زبان تمثيل يکي از شيوه هاي بيان تعاليم عرفاني و تجربه هاي باطني است که، هرچند خود نوعي زبان عرفاني است، از زبان اشاري عرفاني يا زبان اصطلاحي عرفان متمايز است. در حقيقت، در پس زبان اشاري عرفان تجربه اصيلي وجود دارد. اين زبان هم زمان با تجربه عرفاني و در همان حرکتي پديد مي آيد که تجربه به ساحت آگاهي در مي آيد ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 15 : نامه فرهنگستان بهمن 1382; 6(2 (پياپي 22)):173-178.
 
تحقيقات ايران شناسي: چند واژه اصيل فارسي و معادل آنها در ايراني ميانه
 
تفضلي احمد*
 
 
 از آنجا که در درس زبان هاي ايراني باستان و ميانه افتخار شاگردي پروفسور مري بويس را داشتم، به عنوان سهم ناچيزي در مجموعه مقالات اهدايي به ايشان، درباره چند واژه جالب فارسي، که در متون کلاسيک فارسي عمدتا چاپ شده در سال هاي اخير آمده اند، بحث مي کنم. در فرهنگ هاي فارسي، غالب اين واژه ها يا نيامده اند يا تحريف شده اند.
اندميدن «حسرت خوردن»: مرد همواره به اول کار خود مي گردد و به آن مي اندمد و از خوشي ها باز مي خواهد... (طبقات الصوفيه، 45). قس فارسي نو اندمه «به ياد آوردن غم گذشته» (لغت فرس). اين فعل متناظر است با پارتي
ndm- «آه کشيدن». (GHilAiN 1939, 56; BoycE 1977,12)
بدست / پدست بستن «تهديد کردن، مرعوب کردن»: بدست مي بندي ترجمه توعدون عربي «تهديد مي کنيد» (تفسير شنقشي، 186). اين واژه همچنين در ترجمه چاپ نشده اي از قرآن مجيد به کار رفته است (نسخه خطي شماره 54 آستان قدس، سوره 54 آيه هاي 16، 18، 21، 30، 37، 39) در ترجمه نذر «بيم، هراس». اين واژه مطابق است با پهلوي padist burdan «تهديد کردن» (Bûndahishn 5. 15; 6.5. etc.)؛ padist-bar «تهديد کننده» (D?nkard, 105. 14)؛ padist?g «تهديدآميز» (Ibid, 228.20)؛ padist burd?r?h «تهديدآميزندگي» (Ibid, 228. 22)؛ padist?dan «تهديد کردن» (Ibid, 283. 4; 391. 5)؛ padist?dan «تهديدکردن» (Z?dspram, 1. 7)؛ padist?h «تهديد، ارعاب» (Datistan-i Dinik, 79. 12)؛ paêwast[an] «تهديد، ارعاب» (?kand- Gum?n?k Vi??r 11. 124)؛ paêwast[an] «تهديد مي کند» (Ibid, 11. 268). برخي از عبارت هاي دينکرد و شکند گمانيک به آيه هايي از قرآن مجيد که در آنجا کافران تهديد به عذاب الهي شده اند اشاره مي کند (BAUSANi 1957 , 455-462). در باره واژه پهلوي ZAEHNER, BSOS IX, 582 ?padist. اين واژه مرتبط است با پارتي و فارسي ميانه ترفاني pdyst «قول، وعده» (SUNdERMANN 1973..., IV, 130)، زبور پهلوي ptst(131. 2) [y]، پارتي و فارسي ميانه ترفاني pdyst'w- «قول دادن»؛ پارتي pdystwd «موعود» و جز آن (BoycE 1977, 69). در مورد تحول معنائي اين واژه قس عربي وعده «قول» و وعيد «تهديد، ارعاب»، نذر «عهد، قول» و نذر «بيم» ...
 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 16 : نامه فرهنگستان بهمن 1382; 6(2 (پياپي 22)):179-191.
 
در باره فناوري واژه گزيني انبوه در صنعت واژه گزيني
 
منصوري احمدرضا*
 
 
 

در «ضرورت تقويت زبان ملي»، فشرده استدلال ما در انتشارات فرهنگان از 15-16 سال پيش چنين بوده است:
با تعريف واقع بينانه، ناوابستگي (يا «خودکفايي») عبارت است از: مصرف کننده صرف علم و فناوري ديگران نبودن، بلکه علم و فناوري نو و اصيل توليد کردن و علم و فناوري خود را، و محصولات آن را که کالا و خدمات است، با ديگران مبادله کردن. يعني ناوابستگي در گرو توليد علم و فناوري است.

توليد علم و فناوري، غير از پژوهش، تفکر خلاق مي خواهد، و بالندگي تفکر خلاق علمي در مقياس جامعه ممکن نيست مگر با حضور زبان علمي باليده و بالنده، چرا که زبان نه تنها ظرف تفکر، بلکه همچنين ابزار تفکر است: انسان با زبان و در زبان مي انديشد، و هرچه زبان باليده تر و با ديگر عناصر بوم فرهنگي سازگارتر، انديشيدن هموارتر و بالنده تر و خلاق تر. پس پيشرفت زبان در حيطه علم و فناوري از لازمه هاي رسيدن به ناوابستگي و خوداتکايي است.
با اين استدلال، واژه گزيني فقط فعاليتي در جهت تسهيل ارتباط در داخل جامعه مصرف کننده علم و فناوري نيست، بلکه واژه گزيني در واقع توليد ابزارهاي تفکر (آن هم تفکر خلاق) است - توليدي که نياز به آن ده ها سال است مورد بحث است، و حجم مورد نياز آن حدود يک دهه پيش توسط آقاي دکتر رضا منصوري معادل 10 ميليون واژه برآورد شد، که حالا قاعدتا بايد به چيزي بين 12 تا 15 ميليون رسيده باشد. آيا با سرعت توليد واژه در جهان براي مفاهيم تازه کشف شده، و در مقابل آن سرعت توليدات واژه گزيني ما در ايران طي همين يک دهه، اميدي به چاره ساز بودن سازوکارهايي که در اين مدت در پيش گرفته ايم هست؟ پاسخ بديهي اين است که خير: ما نياز به «توليد انبوه واژه» داريم. حال، چه کنيم؟
اين مقاله پاسخي بسته بندي شده به اين سوال نيست، بلکه سعي دارد اين سوال کلي را پله پله به سوال هايي ديگر تجزيه کند. باشد که بتوان آنها را به صورت يک سامانه (سيستم)، يعني «مجموعه اي از اجزا و روابطشان که با هم، نسبت به بيرون از خود، کاري را انجام مي دهد يا مي تواند انجام دهد» نگريست، تا مقدمه اي باشد براي حرکت به سمت يافتن پاسخ ها. پيشنهادهايي نيز در زمينه برخي از سوال ها عرضه خواهد شد ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 18 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1381; 5(3 (پياپي 19)):187-198.
 
چهره مولانا در آلبوم شخصي مكتوبات او
 
حدادعادل غلام علي*
 
 
 

چهره مولانا، در چشم کساني که او را مي شناسند، در همه جاي جهان، چنان که بايد، چهره اي عرفاني است. تصوير او تصوير انساني است روحاني و معنوي که شکوه و جلال قدسي همچون هاله اي به گرد رخسار او حلقه زده است. شخصيت او، به دريايي عميق و زلال مي ماند که امواج بلند و سرکش عشق درآن، دم به دم، طوفان به پا مي کند. اين تصوير عمدتا از کتاب گران سنگ مثنوي او و ديوان غزليات شورانگيز شمس حاصل شده است. اما مولانا را علاوه بر مثنوي و ديوان شمس و فيه ما فيه و مجالس سبعه، کتاب ديگري نيز هست که همانا مکتوبات اوست، مجموعه يکصد و پنجاه نامه کوتاه و بلند به جا مانده از او که به ما کمک مي کند تا تصويري را که از شخصيت او در ذهن داريم برجسته تر و کامل تر سازيم.
مکتوبات مولانا بارها در ترکيه و ايران به چاپ رسيده است. مرجع ما در اين مقاله آخرين چاپ اين کتاب است که به تصحيح دکتر توفيق ھ. سبحاني و ويرايش احمد سميعي به سال 1371 به همت مرکز نشر دانشگاهي در تهران چاپ و منتشر شده است و دو مقدمه عالمانه از شادروانان عبدالباقي گولپينارلي و دکتر فريدون نافذاوزلوق در آغاز و نيز چند فهرست و نمايه در پايان کتاب بر فوايد آن افزوده است. چنان که افلاکي در مناقب العارفين مي نويسد، مولانا روزانه ده دوازده نامه مي نوشته و بنابراين، بر جاي ماندن اين تعداد نامه، از ميان نامه هاي بسياري که وي مي نوشته، تعجب آور نيست...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 17 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1381; 5(3 (پياپي 19)):175-186.
 
پيشينه، جايگاه و برنامه هاي پژوهش هاي تورفاني
 
زوندرمان ورنر*
 
* آکادمی علوم برلن - براندنبورگ
 
 

آلبرت گرون ودل در 12 اوت سال 1902 نخستين سفر تورفان پژوهي خود را آغاز کرد. تورفان، واحه اي در استان سين کيانگ چين، در پايان قرن نوزدهم ميلادي، نظر دانشمندان اروپايي را به خود جلب کرده بود. جهان گردان روسي چون رگل (1879) و کلمنتس (1898)، هم چنين جغرافي دان سوئدي، سون هدين (1893-1900)، از آثاري مدفون در شن و نگاره هايي کنده شده بر ديواره هاي بادرفتي غارها و دست نوشته هايي که هر از گاه سر از ريگزار بيابان بيرون مي آوردند سخن مي گفتند و ره آوردشان شاهد صادق سخنانشان بود. در ديگر واحه ها، چون خوچو و قره شهر، بيشتر از جاهاي ديگر، يافته هاي باستاني به دست آمده بود. اين مکان هاي باستاني هم چون ايستگاه هايي به دنبال يکديگر، در امتداد راه باستاني ابريشم، که زماني خاور دور را به هند و باختر زمين پيوند مي داد، جاي گرفته اند. (نگاره 1)
گنج خفته در ريگزار چنان شکوهمند بود که دانشمندان روس، که سلطه امپراطوري تزاري بر شمال چين بر ايشان مزيت بزرگي به شمار مي آمد، دوستان آلماني خود را به همکاري فراخواندند و همين امر، سرانجام، به تشکيل چهار گروه کاوشگري آلماني – پروسي انجاميد. واپسين آنها به سال 1914، درست چند ماه پيش از آغاز نخستين جنگ جهاني، به کار خود پايان داد.
گروه هاي کاوشگر توانسته بودند چشم به راهان را از نگراني درآورند. از ميان پژوهشگران اروپايي و آسيايي که براي دست يابي به گنج باستاني تورفان سر از پا نمي شناختند، آلماني ها از همه کامياب تر بودند. دستاورد آنان بسي از همکاران و هماوردان روسي شان بيشتر بود. از همين روست که اينک گنجينه دست نوشته ها و يادمان هاي هنري واحه تورفان در برلن، کامل ترين و غني ترين مجموعه از نوع خود در جهان است. ديگر مجموعه هاي مهم، چون مجموعه موزه و کتاب خانه بريتانيا (بريتيش ميوزيوم) لندن، کتاب خانه ملي و موزه گيمه در پاريس، ارميتاژ و آکادمي علوم سن پترزبورگ يا دانشگاه ريوکو در کيوتو، سرشار از يافته هايي هستند از دون هوانگ و کناره هاي جنوبي راه ابريشم...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 10 : نامه فرهنگستان بهمن 1382; 6(2 (پياپي 22)):128-132.
 
حكايت همچنان باقي است (حديث به سرقت رفتن شاهنامه بايسنقري)
 
نصيري محمدرضا*
 
* دانشگاه پيام نور
 
 

از زماني که حکيم فردوسي شاهنامه را تقديم سلطان محمود غزنوي کرد و محمود در حق آن ناسپاسي کرد، گوهرشناسان سخن سنج رنج سي ساله وي را ارج نهادند و ارزش واقعي اين اثر ماندگار جهاني را دريافتند و اين اثر سترگ به زودي در ميان طبقات، از سلاطين و امرا گرفته تا قصه خوانان و معرکه گيران، شهرت و معروفيت تمام يافت و در دل مردم نشست و به سينه ها سپرده شد و نقل محافل گرديد. نساخان، خوش نويسان، تذهيب کاران، نگارگران و کتاب آرايان نسخه هاي نفيس بي بديل از آن پديد آوردند که زينت بخش کتاب خانه ها و موزه ها شد. سوداگران هر برگش را چون زر ناب خريدند و سلاطين به داشتن يک نسخه از آن فخر فروختند. در دوره تيموري توجه به هنر و تذهيب و ظريف کاري شدت يافت، خاصه در عصر شاهرخ و ميرزا بايسنقر، با تجمع هنرمندان در هرات، مکتب هرات پديد آمد و خطاطان و تذهيب کاراني چون بهزاد و ميرعماد آثاري بي نظير آفريدند، که امروزه زينت بخش موزه هاي جهان است. در ميان فراورده هاي هنري مکتب هرات، نسخه شاهنامه فردوسي درخشش ديگري يافت. اين نسخه به دستور بايسنقر ميرزا، که خود شاهزاده اي هنرمند هنرپرور بود، به خط جعفر بايسنقري تهيه شد که امروزه از شاهکارهاي مسلم فن کتابت، تذهيب و نگارگري به شمار مي رود. مشخصات اين نسخه بي نظير در فهرست آتاباي چنين آمده است:
قطع نيم ورقي در ابعاد 26×38 سانتي کاغذ خانبالغ نخودي رنگ، خط نستعليق - کوفي تزئيني - ثلث - کتابت خفي بسيار خوش. صفحات: مجدول زرين زوج تحرير مشکي و لاجوردي، اشعار به وسيله پنج جدول زرين بند مشکي به شش مصرع تقسيم شده است. عناوين و سرحکايات در کتيبه هاي مستطيل شکل مذهب مرصع به اشکال و رنگ هاي گوناگون به خط ثلث به آب زر و برخي به سفيدآب با تحرير مشکي نگاشته شده است.
در ظهر صفحه قبل از شروع شاهنامه يک شمسه مذهب مرصع ممتاز نقش است که در متن زرين آن به خط رقاع و به آب زر با تحرير مشکي اسم بايسنقر بهادرخان نوشته شده است و در بالاي همين شمسه يک ترنج مدور دور کنگره مذهب متوسط است که به منظور پوشانيدن سجع مهر يا مطلبي نقاشي شده است. چهار صفحه از اول شروع شاهنامه و دو صفحه از پايان کتاب متن و حاشيه مذهب مرصع مزدوج ممتاز و بسيار دلفريب و زيبا نقش است که از بهترين نمونه هاي فن تذهيب و ترصيع به شمار مي رود. نسخه جمعا 22 مجلس مينياتور آب رنگ ممتاز به محتواي داستان هاي شاهنامه طرح و نقش است که به سبک مکتب هرات و در نهايت کمال استادي و دلربايي است. اين نسخه داراي 700 صفحه که هر صفحه 31 سطر و صفحات مصور بين 4-6-10 سرکتابت دارد ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 

 19 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1381; 5(3 (پياپي 19)):199-211.
 
فرايند با هم آيي و تركيبات با هم آيند در زبان فارسي
 
پناهي ثريا*
 
 
 

مقدمه
هدف از تحقيق حاضر طرح و توصيف مفهوم با هم آيي در زبان فارسي و توجه به نقش ترکيبات هم آيند در مسائل کاربردي اين زبان (مانند تاليف فرهنگ هاي آموزشي) است. در زبان فارسي، تاکنون بررسي مستقلي در اين بحث صورت نگرفته و جايگاه آن در دستگاه زبان مشخص نشده است.
نگارنده، در بررسي با هم آيي از نظرگاه هاي معنايي، ساخت واژي و نحوي (پايان نامه کارشناسي ارشد)، به اين نتيجه رسيد که تبيين و توضيح آن بر اساس معناشناسي موجه تر است. از اين رو، در اين مقاله ابتدا، در حوزه نظري مروري خواهم داشت بر آرا و ملاک ها و طبقه بندي برخي زبان شناسان غربي چون فرث، پالمر، مک اينتاش، لاينز، کروز، هليدي، رقيه حسن، و هارتمن و جيمز؛ و، در حوزه زبان شناسي کاربردي، براي يافتن الگويي در تاليف فرهنگ ترکيبات با هم آيند در زبان فارسي، به آرا تجربي هاوسمن و بنسون در تاليف فرهنگ با هم آيي اشاره خواهم کرد. سپس به بررسي سابقه طرح مسئله در زبان فارسي و آرائي که درباره آن اظهار شده خواهم پرداخت. سرانجام تعريف، تحليل و توصيف معنايي و صرفي اين پديده زباني در ترکيبات زبان فارسي و هم چنين پيشنهادي براي تدوين فرهنگ ترکيبات با هم آيند ارائه خواهم داد...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 12 : نامه فرهنگستان بهمن 1382; 6(2 (پياپي 22)):148-153.
 
نقد و بررسي: تبصره اي بر مقاله «سفينه تاج الدين احمد وزير»
 
نيساري سليم*
 
 
 

در شماره 21 (دوره ششم - شماره اول) نامه فرهنگستان مقاله اي خواندم زير عنوان «سفينه تاج الدين احمد وزير» نوشته آقاي ذاکرالحسيني. نويسنده در آغاز مقاله شرح موجز و مفيدي در باره محتويات اين سفينه آورده است که مي رساند حدود 75 تن از فضلاي سرشناس قرن هشتم از آثار خود و ديگران در سال 782 ه. ق. به منظور تقديم به تاج الدين احمد، وزير شاه شجاع دستنويسي کرده اند. اصل نسخه در اختيار دانشگاه اصفهان است. بار اول در سال 1353 به صورت عکسي (فاکسيميله) در رديف انتشارات دانشگاه اصفهان چاپ و منتشر شده است و بار دوم در سال 1381 در دو جلد به صورت حروف نگاري در قم جزو انتشارات مجمع ذخائر اسلامي.
نويسنده مقاله نحوه کار مصحح چاپ 1381 را به نقل از مقدمه آن چاپ چنين توصيف کرده است: «... براي بازنويسي متن سفينه، نسخه را از روي چاپ عکسي چندين بار خوانده، موارد قابل ترديد و نقائص چاپ عکسي را از روي اصل نسخه رفع کرده، براي تصحيح بعضي قسمت ها از منابع ديگر با اشاره به آنها سود جسته، مواضع ناخوانا و نوشته ها و اشعار ناقص را ... از روي ماخذ حديث، دواوين و منابع ديگر ... تکميل کرده و جمعا مدت سه سال به اين کار اشتغال داشته است».
چه کسي ممکن است با خواندن اين توضيح در باره روش کار و تلاش و کوشش سه ساله مصحح در رفع کاستيها و کژيهاي نسخه خطي اين خدمت ارزنده را تحسين و تمجيد نکند؟...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 
تهران، شهر بي آسمان
 
اجاكيانس آناهيد*
 
 
 

از همين نويسنده، طي سال هاي 1355 تاکنون آثار داستاني زير منتشر شده است:
-
         صيغه (مجموعه داستان) 1355؛
-
         دخيل بر پنجره فولاد (مجموعه داستان) 1357؛
-
         روضه قاسم (رمان) 1362، تاريخ انتشار: 1381؛
-
         تالار آئينه (رمان) 1370؛
-
         ديگر کسي صدايم نزد (مجموعه داستان) 1371؛
-
         چيزي به فردا نمانده است (مجموعه داستان) 1377؛
-
         مهرگياه (رمان) 1377؛
-
         عشق و بانوي ناتمام (رمان) 1381؛
-
         ساعت پنج براي مردن دير است (مجموعه داستان) 1381؛
-
         کات! منطقه ممنوعه (فيلم نامه)، زير چاپ.
کالبدشکافي وضع نابسامان اجتماعي و سياسي ايران در دوران سلطنت پهلوي بن مايه رمان کوتاه تهران، شهر بي آسمان (1380) به قلم اميرحسين چهل تن است که، به دليل برخي ويژگي هاي ساختاري و سبکي، خواننده را به چالشي سخت فرا مي خواند.
ساختار پيچيده اثر که، به پيروي از شالوده رمان نو، بر جريان سيال ذهن و تک گويي هاي قهرمان اثر مبتني است، گاه داراي چنان نوساناتي است که خواننده را درگير تلاشي سخت در نشاندن قطعات «پازل» (جورچين) داستان در جايگاه زماني مناسب مي سازد.
در سطح بروني داستان، که بسيار ساده و موجز است، نخست با شخصيت اول و يگانه قهرمان واقعي اثر آشنا مي شويم. «کرامت» نوکيسه اي است ميان سال که، در سال هاي اول جنگ تحميلي، در خانه اي مجلل و مصادره شده واقع در زعفرانيه با زن و فرزندانش اقامت دارد و، در کنار کسب و کار روزانه، به معاملات غيرقانوني چون قاچاق عتيقه جات و داروهاي کمياب، براي ارضاي خواسته هاي رنگارنگ همسر جوانش «غنچه»، مشغول است ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 11 : نامه فرهنگستان بهمن 1382; 6(2 (پياپي 22)):133-147.
 
تاملي در باره مثل «زيره به كرمان بردن» و معادل هاي آن
 
كتابي احمد*
 
* پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي
 
 

زيره را من سوي کرمان آورم
گر به پيش تو دل و جان آورم
(مثنوي، دفتر اول، بيت 3195)
درآمد
زيره به کرمان بردن يکي از رايج ترين مثل هاي فارسي است. اين مثل، نه تنها در گفتگوهاي عوام، که در سخنان و نوشته هاي خواص نيز کرارا مي آيد. معادل هاي بسياري براي آن در زبان فارسي و فرهنگ مردم (فولکلور) ايران وجود دارد، که شاعران و سخنوران آنها را به کار برده اند و نشانه بارز غناي حيرت آور زبان فارسي است. با يک برآورد مقدماتي، بيش از پنجاه مثل با مضموني مشابه و برابر با آن احصا شده است (? دهخدا، ج 2، ص 706، 934، 935، 1147؛ ج 3، ص 205 و در جاهاي ديگر) و، حال آن که، شمار امثال معادل آن در زبان عربي هفت (همو، ص 935) و در زبان هاي اروپايي عموما يکي دوتاست.
در اين مقاله، تلاش مي کنيم معادل هاي متعددي را که، از ديرباز، براي اين مثل در زبان فارسي متداول شده است، همراه با شواهد منثور و منظوم و نيز معادل هاي عربي و اروپائي آنها، ارائه کنيم، اما پيش از آن، جا دارد که به بررسي معناي خود مثل و موارد کاربرد آن بپردازيم.
مثل زيره به کرمان بردن، چه در تداول و چه در زبان خواص، به مفهوم کاري بيهوده و نامعقول به کار مي رود. گاهي نيز، از روي شکسته نفسي گوينده، در بيان آن که سخنش در خور مخاطبان نيست و براي آنان تازگي ندارد ادا مي شود. استنباط بيهودگي از فحواي اين مثل کاملا طبيعي و منطقي است. وقتي کسي کالايي را به جايي برد که خود به توليد آن معروف باشد، کاري عبث و دور از اقتضاي مقام کرده است. آن کالا، اگر هديه باشد، براي گيرنده ارج و منزلتي ندارد و، اگر براي عرضه در بازار باشد، از آن سود که هيچ زيان هم به بار خواهد آمد.
به کان خويش بسي بي بها بود گوهر    به شهر خويش بسي بي قدر بود مردم (انوري) ...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  2:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 1 : نامه فرهنگستان مهر 1380; 5(2 (پياپي 18)):2-7.
 
واژه گزيني از گذشته نزديك تا آينده دور
 
حدادعادل غلام علي*
 
 
 

با آن كه وظايف و فعاليت هاي فرهنگستان زبان وادب فارسي به يافتن معادل براي لغات و اصطلاحات خارجي محدود و منحصر نمي شود عموم مردم و بسياري از اهل علم  تنها تصوير و تصوري كه از فرهنگستان در ذهن خويش دارند معادل يابي براي الفاظ بيگانه يا، به اصطلاح رايج در فرهنگستان، واژه گزيني است. اين سرمقاله را به ترسيم دورنمايي از كم و كيف واژه گزيني در فرهنگستان اختصاص داده ايم تا دانسته شود كه فرهنگستان در راه واژه گزيني تا كجا پيش آمده و قصد دارد تا كجا پيش رود.

مقدمتا خوب است اشاره كنيم كه در باب برگرداندن لغات و اصطلاحات علمي و فني خارجي به فارسي اتفاق نظر وجود ندارد. گروهي اصولا چنين كاري را غيرلازم و كم فايده حتي ناممكن مي دانند و گروهي ديگر، بر خلاف آنان، معتقدند بايد واژه گزيني را به جد گرفت و، با يافتن و ساختن معادل هاي مناسب و دلپسند فارسي براي الفاظ بيگانه در حوزه علم و فن، زبان فارسي علمي را تجهيز و تقويت كرد. اعضاي پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي جمهوري اسلامي ايران، كه خط مشي فرهنگستان را تعيين مي کنند، به همين گروه دوم تعلق دارند و معتقدند که، هر چند انبوه متراكم لغات بيگانه كه در دهه هاي گذشته پديد آمده و بي معادل مانده و نيز سيلاب بي امان لغاتي كه هم اكنون دم به دم از راه مي رسد كار را بسيار دشوار ساخته، نبايد از پاي نشست و دست از واژه گزيني شست بلكه مي بايد دامن همت به كمر زد و، آهسته و پيوسته به شيوه اي معتدل و با حوصله و تدبير، زبان فارسي را از خطري كه بنيان آن را تهديد مي كند نجات داد؛ چنان كه آموزگار شيرين زبان ما، سعدي گفته است:.

به راه باديه رفتن به از نشستن باطل        اگر مراد نيابم به قدر وسع بكوشم

...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  3:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 : نامه فرهنگستان مهر 1380; 5(2 (پياپي 18)):8-20.
 
عبارت هاي فعلي ضميردار در زبان فارسي
 
طبيب زاده اميد*
 
* دانشگاه بوعلي سينا، همدان
 
 

 ضبط عبارت هاي فعلي ضميردار در فرهنگ هاي فارسي همواره با مشكلاتي همراه بوده است. كاربرد ضمير در اين عبارت ها چنان گوناگون است كه، اگر در مدخل موبوط به هر عبارت اطلاعات لازم در خصوص آن به نوعي ذكر نشود، هم از دقت علمي فرهنگ كاسته مي شود و هم مراجع، خاصه مراجع خارجي، در كاربرد درست عبارت دچار مشكل مي گردد. مثلا كاربرد ضمير «خود» در دو عبارت پاي قول خود ايستادن و خود را باختن بسيار متفاوت است: در اولي، به جاي ضمير مشترك خود، مي توان از ضمير شخصي متصل استفاده كرد (مثلا «من پاي قولم ايستاده ام»)؛ اما، در دومي، به جاي ضمير مشترك از هيچ ضمير ديگري نمي توان استفاده كرد، يعني مثلا فقط مي توان گفت: «من خودم را باختم»، اما هرگز نمي توان گفت: «من من را باختم» يا «منم را باختم». ديگر آن که استفاده از ضمير شخصي منفصل در عبارت فعلي اول نيز باعث غير دستوري شدن آن مي گردد: «من پاي قول من ايستاده ام». در مثالي ديگر به كاربرد ضمير در دو عبارت «چيزي را از گلوي كسي بريدن» و « گلوي خود را پاره كردن» توجه كنيد: در اولي، به جاي ضمير مبهم كسي، هم مي توان از ضمير شخصي منفصل استفاده کرد (مثلا «اين لقمه را از گلوي تو نمي برند») هم از ضمير مشترك (مثلا «از گلوي خودش بريد كه بچه اش را بزرگ كند»). اما، در دومي، علاوه بر ضمير مشترك خود، فقط از ضمير شخصي متصل مي توان استفاده كرد (مثلا «گيرم گلويم را پاره مي كردم، مگر کسي صدايم را مي شنيد!»)، يعني، در اين جا نيز، هرگز نمي توان از ضمير منفصل استفاده كرد و مثلا گفت: « گيرم گلوي من را پاره مي كردم...». بنابراين، چگونگي كاربرد ضمير در عبارت هاي فعلي فارسي از جمله اطلاعاتي است كه بايد در فرهنگ هاي فارسي در اختيار مراجع گذاشته شود.

در اين مقاله، ابتدا به توصيف دستوري كاربردهاي ضمير در عبارت هاي فعلي و گروه بندي عبارت هاي فعلي بر اين اساس مي پردازيم و، سپس، در بخش دوم مقاله، چند فرهنگ فارسي را از اين حيث بررسي و ارزيابي مي كنيم.

 

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  3:04 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها