پاسخ به:مقالات روانشناسی
مقدمه: حالات خلقي، متغيرهاي شناختي بسياري از جمله توجه و حافظه را تحت تاثير قرار مي دهد. بنابراين هدف از پژوهش حاضر مقايسه نحوه بازشناسي حافظه در افراد مبتلا به اضطراب اجتماعي و افراد عادي در ميان دانش آموزان تهراني است. روش: در اين پژوهش با استفاده از نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي از ميان 200 نفر دانش آموز دختر مقطع متوسطه شهر تهران 60 دانش آموز انتخاب شدند. كليه آزمودني ها به گويه هاي پرسشنامه سنجش علايم هراس اجتماعي مشاوري (1380) و مجموعه واژگان داراي بار عاطفي اضطراب اجتماعي و خنثي پاسخ دادند. حافظه بازشناسي از طريق بازشناسي واژگان مورد ارزيابي قرار گرفت. داده ها با استفاده از آزمون t در سطح 0.99 اطمينان بررسي شد. يافته ها: سوگيري حافظه نسبت به واژگان داراي بار عاطفي در افراد مبتلا به اضطراب اجتماعي در مقايسه با افراد عادي معنادار بود. نتيجه گيري: اضطراب در افراد مبتلا منجر به سوگيري حافظه اي در بازشناسي واژگان و اطلاعات داراي بار عاطفي مي شود.
نسخه قابل چاپ
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقايسه دو روش روان درمانگري رفتاري- شناختي با دارودرمانگري در درمان سندرم روده تحريك پذير (IBS) و ارتقاي سطح سلامت رواني افراد مبتلا به اين اختلال اجرا گرديد. روش: در يك طرح شبه تجربي، 50 نفر از افراد مبتلا به IBS از بين بيماران مراجعه كننده به كلينيك تخصصي گوارش با استفاده از روش نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند و پس از ارزيابي اوليه با استفاده از مقياس ROM-II و ميزان سطح سلامت رواني با استفاده از پرسشنامه SCL-90-R، بصورت تصادفي در دو گروه (دارو درمانگري به عنوان گروه كنترل و روان درمانگري رفتاري- شناختي به همرا ه دارو درمانگري به عنوان گروه آزمايشي) جايگزين شدند. آزمودني هاي گروه آزمايشي طي 8 جلسه تحت روان درمانگري رفتاري- شناختي قرار گرفتند. سپس آزمودني هاي هر دو گروه مجددا با مقياس ROM-II و پرسشنامه SCL-90-R مورد ارزيابي قرار گرفتند. داده هاي بدست آمده با استفاده از آزمون t براي گروههاي مستقل مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. يافته ها: نتايج بدست آمده نشان داد كه روش روان درمانگري رفتاري- شناختي به همراه دارو درمانگري، بيش از دارو درمانگري به تنهايي، در بهبود علايم IBS موثر است و سطح سلامت رواني در گروه آزمايش بطور معناداري بيشتر از گروه كنترل بود. نتيجه گيري: با توجه به نقش روان درمانگري رفتاري- شناختي به همراه دارو درمانگري در درمان بيماران مبتلا به IBS پيشنهاد مي شود درمان اين بيماران به صورت تيمي مركب از متخصصان گوارش و متخصصان روانپزشكي و روانشناسي صورت گيرد.
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسي رابطه ابعاد برونگري،روال آذرده گرايي و روال گسسته گرايي با سيستم هاي مغزي / رفتاري به مرحله اجرا در آمد. روش: در نمونه گيري 128نفر از دانشجويان دختر يكي از دانشگاه هاي تهران با ميانگين سني 26.02 سال و انحراف معيار 3.5، با تكميل پرسشنامه شخصيتي گري - ويلسون GWPQ و فرم تجديدنظر شده پرسشنامه شخصيتي آيزنك EPQ-R مورد ارزيابي قرار گرفتند. نتايج: تحليل آماري با استفاده از روش همبستگي پيرسون و تحليل رگرسيون نشان داد كه برون گردي با سيستم فعال ساز رفتاري رابطه اي معنادار ندارد، روان آزرده گرايي با مؤلفه هاي سيستم بازداري رفتاري و سيستم جنگ / گريز همبستگي دارد. عامل روان گسسته گرايي نيز با دامنه متنوعي از مولفه هاي نظام گري ارتباط دارد. بحث: اين يافته ها با برخي از مطالعات قبلي همسو مي باشد. نتايج اثرات تركيبي اين مولفه ها را نشان مي دهد؛ براي مثال سيستم فعال ساز رفتاري، همانند تفسير گري از اين سيستم، كاملا منطبق بر برونگردي نيست بلكه تركيبي از درونگردي پايين و اضطراب پايين است. سيستم بازداري رفتاري همسو با نتايج تحقيقات پيشين، تركيبي از روان آزرده گرايي بالا و برونگردي پايين است و دامنه متفاوت از وجود شاخص ها در روان گسسته گرايي به عنوان يك ملاك عمومي، باور اينكه تبيين كننده خوبي براي بعد جنگ / گريز باشد، را با مشكل مواجه كرده است.
مقدمه: استرس نوعي فرسودگي جسمي و يا روان شناختي است كه بر اثر مشكلات واقعي و يا خيالي بوجود مي آيد. استرس باعث به هم خوردن تعادل رواشناختي شده و پيامدهاي مختلفي دارد. پيامدهاي استرس شغلي منجر به نارضايتي شغلي و رها كردن حرفه و تخصص است. اين تحقيق درصدد يافتن ميزان رضايت از شغل و رابطه آن با استرس هاي شغلي در گروهي از كاركنان سپاه است. روش: اين تحقيق از نوع مطالعات توصيفي - مقطعي است و جامعه مورد مطالعه در اين تحقيق كليه كاركنان يكي از واحدهاي سپاه مي باشند. نمونه مورد مطالعه در اين تحقيق عبارتند از 146 نفر از كاركنان واحد مورد مطالعه كه به روش نمونه گيري تصادفي انتخاب شدند. ابزار تحقيق پرسشنامه سنجش استرس كاركنان، پرسشنامه سنجش تنيدگي شغلي اسپيو و پرسشنامه رضايت شغلي كاركنان بود. نتايج: نتايج تحليل واريانس بين استرس كار و خانواده و تنيدگي كلي نشان داد بين اين دو رابطه وجود دارد و اين ارتباط معني دار مي باشد، همچنين رضايت از كار و تنيدگي ارتباط معني داري نداشتند، بين استرس خانواده و تنيدگي كلي تحليل واريانس انجام و در نتيجه مشخص شد كه ارتباط بين اين دو معني دار بوده است، همچنين ارتباط بين تنيدگي كلي، استرس ناشي از كار و رضايت از مسوول معني دار بوده است. نتيجه گيري: بطور كلي در بررسي نتايج بين عوامل مختلف مشاهده مي شود كه بين استرس با رضايت از كار، رضايت از مسوول و رضايت از حقوق و مزايا ارتباط معني دار وجود داشته است. اين نتايج در مطالعات ديگر نيز مورد تاييد قرار گرفته است .
مقدمه: منظور از پژوهش حاضر سنجش كاركرد اجرايي بيماران مبتلا به اختلالات وسواسي - اجباري و اضطراب فراگير بود. روش: نمونه مورد مقايسه متشكل از سه گروه 22 نفري از مبتلايان به اختلالات وسواسي - اجباري، اضطراب فراگير و افراد بهنجار با همتاسازي در متغيرهاي سن، جنس، ميزان تحصيلات و وضعيت تاهل بود. روش پژوهش از نوع پس رويدادي بوده است و داده هاي پژوهش پس از جمع آوري از طريق آزمون هاي اضطراب بك، افسردگي بك II، مقياس وسواسي - اجباري ييل - برآون و آزمون دسته بندي كارتهاي ويسكانسين با استفاده از روشهاي آمار توصيفي و استنباطي تجزيه و تحليل شد. نتايج: در سنجش كاركرد اجرايي با استفاده از آزمون ويسكانسين، گروه وسواسي عملكرد ضعيف تري را نسبت به دو گروه ديگر نشان داد، اما تفاوتي ميان گروه هاي اضطراب فراگير و بهنجار ديده نشد. بحث: به نظر مي رسد كه در اختلال وسواسي - اجباري، وجود نقايص عصب روان شناختي منجر به عملكرد ضعيف تر اين بيماران نسبت به مبتلايان به اختلال اضطراب فراگير و افراد بهنجار مي شود.
مقدمه: هدف از انجام اين مطالعه بررسي تاثير درد بر ابعاد مختلف زندگي بيماران درد مزمن اعتباريابي پرسشنامه چند بعدي درد، وست هاون- ييل در بين بيماران درد مزمن در ايران بود. روش: 585 نفر از افراد مبتلا به درد مزمن در ناحيه پاها، كمر، دستها، گردن و شانه در اين پژوهش شركت داشتند. ابزاري كه به منظوربررسي ابعاد چند گانه درد مزمن تهيه شده پرسشنامه چند بعدي درد وست هاون – ييل WHYMPI است. نتايج: درد در بسياري از ابعاد زندگي و رفتار افراد موثر است. بسياري از اين رفتارها با شدت درد همبستگي داشته اند. به نظر آزمودنيها درد در بسياري از جنبه هاي زندگي آنان اثر گذاشته و رفتارهاي آنها را تحت تاثير قرار داده است و مشكلاتي را براي آنها فراهم نموده است. نتيجه گيري: درد بسياري از ابعاد زندگي بيماران مبتلا به درد مزمن را تحت تاثير قرار مي دهد كه اين موضوع در درمان و مراقبت از اين بيماران بايد در نظر گرفته شود.
مقدمه و هدف: آسيب شناسي و تعيين آسيب پذيري جوانان گام اساسي در مصون سازي آنها در برابر تعييرات ارزشي، فرهنگي و اجتماعي است. تحقيق حاضر در صدد برآمده است تا آسيب پذيري هاي فرهنگي و اجتماعي را در بين نوجوانان و جوانان كشور مورد بررسي قرار دهد. روش: تحقيق حاضر يك مطالعه توصيفي و تحليلي است. جمعيت مورد بررسي با بهره گيري از روش نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي انتخاب شدند و شامل 1030 نفر از نوجوانان و جوانان شهرهاي مختلف كشور بود. ابزار جمع آوري اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته بود. به منظور تجزيه و تحليل داده ها از آزمون t استفاده شد. نتايج: نتايج بدست آمده نشان داد كه 12.5% از نوجوانان و جوانان مورد بررسي داراي آسيب پذيري زياد و خيلي زياد هستند. همچنين ملاحظه شد كه در ابعاد عدم رعايت حجاب و پوشش اسلامي، گرايش به اعتياد، تصور از خود، ارتباط با دوستان ناباب، داشتن نگرش فمينيستي، گرايش به استفاده از ماهواره و رسانه هاي خارجي، لذت طلبي و ماديگرايي، ارتباط با جنس مخالف، ضعف هويت ملي و نحوه گذران اوقات فراغت در سطح 0.01>p و در غرب گرايي و قانون گريزي در سطح 0.05>p تفاوت معني داري بين دختران و پسران از نظر ميزان آسيب پذيري وجود دارد. بحث: با توجه به جمعيت جوان كشور و با توجه به اينكه آسيب پذيري نوجوانان و جوانان در واقع شروع آسيب پذيري حداقل دو نسل آينده جامعه است توجه بيش از پيش مسوولين امور فرهنگي ضرورت دارد ضمن اينكه در برنامه و اولويت مصون سازي لازم است به نوع تفاوت آسيب پذيري در بين دختران و پسران توجه شود.
مقدمه: دوره نوجواني به عنوان دوره پر استرس در فرايند رشد شناخته مي شود. در طي اين دوره نوجوانان همزمان با تغييرات جسماني و شناختي، تغييرات عاطفي و هيجاني زيادي را تجربه مي كنند. بر اين اساس هدف اصلي اين مطالعه، بررسي تاثير آموزش مهارتهاي زندگي بر واكنشهاي هيجاني نوجوانان پسر مقطع راهنمايي درشهر تهران بود. روش: در يك مطالعه شبه تجربي، ميزان واكنشهاي هيجاني كليه دانش آموزان مقطع راهنمايي دو مدرسه دولتي يكي از شهركهاي تهران (172=n) با استفاده از پرسش نامه DASS-21 اندازه گيري شد. دانش آموزاني كه واكنشهاي هيجاني آنها متوسط بود بطور تصادفي در دو گروه 30 نفره آزمون و شاهد جايگزين شدند و مهارتهاي زندگي طي 5 جلسه به گروه آزمون آموزش داده شد و پس از شش هفته از دو گروه پس آزمون بعمل آمد. سپس تجزيه تحليل اطلاعات با استفاده از آزمونهاي آماري يو من ويتني و كاي دو انجام گرفت. يافته ها: نتايج بدست آمده نشان داد كه بين قبل و بعد از آموزش در بعد استرس، اضطراب و نمره كل واكنشهاي هيجاني تفاوت معني دار آماري وجود دارد ولي از نظر افسردگي اين اختلاف از نظر آماري معني دار نبود. نتيجه گيري: در دوره نوجواني مي توان با استفاده از آموزش مهارتهاي زندگي ميزان استرس، اضطراب و بطور كلي واكنشهاي هيجاني نوجوانان را كاهش داد.
مقدمه: سازگاري و عوامل مرتبط با آن از موضوعات مهمي است كه در حوزه هاي مختلف روانشناسي به آن پرداخته مي شود. گستره مفهوم سازگاري تا جايي است كه گاهي تعيين حدود و نوع رابطه آن با مفاهيمي نظير شخصيت با ابهام همراه است. بر اين اساس پژوهش حاضر برآن است تا نوع و ميزان ارتباط ميان هريك از عوامل شخصيت و سازگاري نوجوانان را مورد بررسي قرار دهد. روش: در اين پژوهش سطوح مختلف سازگاري با استفاده از مدل همبستگي و رگرسيون بر اساس ويژگيهاي روانشناختي مورد پيش بيني قرار گرفته است. تعداد 456 دانش آموز در دسترس از ميان دانش آموزان پايه سوم دبيرستان هاي پسرانه منطقه 3 تهران به پرسشنامه ويژگيهاي روانشناختي كاليفرنيا و پرسشنامه سازگاري دانش آموزان پاسخ دادند. از مدل رگرسيون لجستيك براي پيش بيني سطوح سازگاري بر اساس ويژگيهاي روانشناختي و از مدل تحليل عاملي و مدل حذف گام به گام براي كاهش تعداد عوامل پيش بيني كننده و استخراج كمترين تركيب عاملي با بيشترين توان پيش بيني استفاده شد. يافته ها: بر اساس نتايج بدست آمده از ميان هجده ويژگي روانشناختي يك تركيب پنج عاملي شامل هويت جنسي، اشتراك، انعطاف پذيري،اجتماعي شدن و سلطه گري در مقايسه با ساير تركيب ها بيشترين توان را در پيش بيني سطوح سازگاري نشان داد. نتيجه گيري: با توجه به ماهيت مجموعه پنج عاملي فوق، سازگاري را مي توان بعنوان بخشي از تعريف شخصيت و يا محصول ارتباط ويژه ميان برخي از عوامل آن در نظر گرفت و نيز بر اساس مجموعه رفتارهاي مرتبط با عوامل فوق بنظر مي رسد براي افزايش سطح سازگاري نوجوانان لازم است تا به شرايط سني و جنسيت نوجوانان و نيز نوع ارتباط آنها با گروه همسالان بيشتر از هر عامل ديگر توجه شود.
مقدمه: مزمن شدن فرايند بيماري و تعدد مشكلات جسمي نظير تنفسي، پوستي، بينايي، اختلال در الگوي خواب، روابط زناشويي و ساير مشكلات رواني و اجنماعي در مصدومين شيميايي هر كدام به تنهايي مي تواند يك منبع تنش زا در اين گروه از بيماران باشد. اين مطالعه با هدف تعيين منابع سازگاري در مصدومين شيميايي انجام شد. روش: در يك مطالعه با رويكرد كيفي، با استفاده ار مصاحبه هاي عميق و نيمه ساختار يافته انفرادي و مصاحبه گروه مدار ((FGD با استفاده از نمونه گيري مبتني بر هدف با 20 مصدوم شيميايي مرد و زن (نظامي و غير نظامي) داده ها گردآوري و سپس با روش تحليل محتوي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. يافته ها: منابع سازگاري در 4 طبقه اصلي شامل، عوامل مذهبي، ميهن پرستي، حمايت اجتماعي و نگرش به بيماري دسته بندي شدند. مهمترين منبع سازگاري عوامل مذهبي نظير مشيت الهي، بيماري عامل پاكي از گناهان، دعا و نيايش و پس از آن ميهن پرستي نظير دفاع از ميهن و جانبازي مايه افتخار سپس حمايت خانواده بويژه همسر و و بالاخره پذيرش بيماري از زير طبقات اين دسته ها بودند. نتيجه گيري: با توجه به تعدد مشكلات جسمي، رواني و اجتماعي در مصدومين شييميايي تقويت منابع سازگاري و شناسايي عوامل تنش زا مي تواند در تطابق اين گروه با بيماري و ارتقاي كيفيت زندگي آنان موثر باشد.
مقدمه: افسردگي از شايعترين اختلالات همراه ميگرن است بطوريكه در حدود 80% بيماران مبتلا به ميگرن گزارش شده است. پژوهش حاضر به منظور بررسي رابطه بين شدت افسردگي با شدت احساس درد در بيماران با سردرد ميگرني در كلينيك بيمارستان رازي انجام گرفت. روش: اين تحقيق از نوع مطالعه همبستگي و از نظر زماني، مقطعي است. جامعه مورد مطالعه بيماران ميگرني بيمارستان رازي شهرستان تبريز در مقطع زماني 4 ماه اول سال 1385 بوده است. به اين منظور 150 بيمار ميگرني بصورت تصادفي انتخاب شدند و دو ابزار پژوهش يكي آزمون افسردگي بك ((BDI جهت اندازه گيري شدت افسردگي و مقياس بصري درد (VAS ) جهت تعيين و اندازه گيري احساس ذهني ميزان درد بكار گرفته شدند. يافته ها: فراواني افسردگي در بيماران ميگرني در اين مطالعه 92 درصد مي باشد كه در اين ميان 7.16 درصد افسردگي خفيف 7.36 درصد افسردگي متوسط و 7.38 درصد افسردگي شديد داشتند و تنها 8 درصد بيماران ميگرني، فاقد افسردگي تشخيص داده شدند. بعلاوه رابطه مستقيم و معني داري بين شدت افسردگي و شدت سردرد ميگرني با استفاده از ضريب همبستگي پيرسون به دست آمد (P=0.001). همچنين بين شدت افسردگي و احساس درد و جنسيت، شغل و تاهل نيز ارتباط معني داري يافت شد. نتيجه گيري: مطالعات ديگري نيز ثابت كرده اند كه همراهي ميگرن و افسردگي سبب ايجاد اثرات مخرب احساسي به ويژه كاهش قدرت تحمل درد به خصوص درزنان مي شود. از آنجاييكه افسردگي در درجات بالاتر باعث عواقب جبران ناپذيري مي شود، مي توان با تشخيص بيماران ميگرني داراي افسردگي و درمان آنها با روشهاي مختلف (دارو درماني- روان درماني- شناخت درماني و غيره) ميزان شدت سردرد را در اين افراد كاهش داد با انجام چنين تحقيقي برنامه ريزي و اقدام در خصوص تشخيص و درمان بيماران ميگرني داراي افسردگي براي مسوولين امر تبيين ميگردد.
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسي رابطه هوش هيجاني و عوامل پنجگانه شخصيت انجام شده است. روش: پژوهش حاضر پژوهشي از نوع همبستگي مي باشد و بدين منظور 377 نفر (دختر=191، پسر=186) ازبين دانش آموزان مقطع سوم دبيرستان شهرستان اراك با روش نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي انتخاب شدند. آزمودني ها جهت اندازه گيري هوش هيجاني و عوامل پنجگانه شخصيت به مقياس هوش هيجاني شات (EIS ) و سياهه شخصيت گلدبرگ (IPIP) پاسخ دادند. داده هاي به دست آمده با استفاده از ضريب همبستگي پيرسون و تحليل رگرسيون مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. يافته ها: نتايج حاصل از پژوهش نشان داد هوش هيجاني با برونگردي، گشودگي به تجربه، سازش يافتگي و وظيفه شناسي رابطه مثبت و در مقابل با نوروزگرايي رابطه منفي دارد. از سوي ديگر بررسي مقايسه اي هوش هيجاني دختران و پسران نيز نشان داد كه سطح هوش هيجاني دختران نسبت به پسران بالاتر است. نتيجه گيري: هوش هيجاني بخشي از سازه شخصيت است و شخصيت بستر عملكرد هوش هيجاني، بنابراين هوش هيجاني همواره بايد به عنوان بخشي از نظام گسترده تر شخصيت مورد مطالعه قرار گيرد.
مقدمه: هر ساله دانشجويان زيادي خانه را به قصد ورود به دانشگاه ترك مي كنند. اين امر به همان اندازه كه براي فرد فرصت هاي جديد به همراه مي آورد، وي را با چالش ها و فشارهايي مثل احساس غربت روبرو مي كند. مطالعه اين پديده در جامعه دانشجويي ايران نيازمند ابزاري براي سنجش است. پژوهش حاضر به منظور اعتباريابي پرسشنامه احساس غربت انجام شده است. روش: پرسشنامه 45 ماده اي احساس غربت (UHS) ترجمه و توسط متخصصين تاييد و روي 360 دانشجوي دانشگاه شهيد بهشتي (210 دختر) كه با روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي نسبي انتخاب شده بودند، اجرا شد. يافته ها: داده هاي به دست آمده مورد تحليل عاملي اكتشافي قرار گرفت و نهايتا فرم فارسي پرسشنامه احساس غربت با 36 ماده به دست آمد. اگرچه تعداد ماده ها كاهش يافته ولي تعداد سازه ها همانند نسخه اصلي پنج سازه مي باشد. نتيجه گيري: پژوهش حاضر به منظور اعتباريابي ابزار سنجش احساس غربت در دانشجويان خوابگاهي صورت گرفته است. پرسشنامه احساس غربت با 36 ماده و پنج سازه استخراج گرديد كه قادر به توجيه 52.5 درصد واريانس مي باشند. اگرچه نه ماده در تحليل عوامل فرم فارسي از اصل پرسشنامه كنار گذاشته شد، اما تعداد سازه ها مطابق با يافته هاي قبلي است.
مقدمه: هدف اين مطالعه استفاده از يك مدل روان شناختي براي توضيح و تبيين اثر تفاوتهاي فردي در اضطراب صفت و موقعيت پرفشار، بر كارآمدي پردازش و عملكرد حافظه فعال بود. همچنين اين مطالعه درصدد آزمون نظريه كارآمدي پردازش آيزنك و كالو مي باشد. اين نظريه پيشنهاد مي كند كه اضطراب اثر منفي بيشتري بر كارآمدي پردازش نسبت به اثربخشي عملكرد دارد. روش: 283 نفر از دانشجويان دختر سال اول دانشگاه، بخش صفت سياهه اضطراب حالت– صفت اسپيلبرگر را تكميل نمودند. پس از نمره گذاري 48 آزمودني از 25 درصد بالاي توزيع به عنوان افراد با اضطراب صفت بالا و 48 آزمودني از 25 درصد پايين توزيع بعنوان افراد با اضطراب صفت پايين انتخاب شدند. آنها سپس بطور تصادفي بر پايه سطح اضطراب (بالا– پايين) و قرار گرفتن در معرض تهديد/ عدم تهديد در 4 گروه قرار گرفتند. اندازه گيري پاسخهاي درست بعنوان شاخصي از نتيجه عملكرد يا اثربخشي و زمان صرف شده براي كامل كردن تكليف و ميزان تلاش ذهني بعنوان اندازه گيري از كارآمدي پردازش محاسبه شد. داده ها با استفاده از تحليل واريانس دو راهه تحليل شد. يافته ها: نتايج حاكي از اثر اضطراب صفت (بالا در مقابل پايين) بر ميزان تلاش ذهني بود. همچنين اثر تعاملي معني دار اضطراب صفت و شرايط آزمايش بر ميزان زمان و پاسخهاي صحيح مشاهده شد. نتيجه گيري: نتايج پيشنهاد مي كند كه گروه اضطراب بالا تلاش خود را به منظور نگه داشتن سطح عملكرد در مقايسه با گروه اضطراب صفت پايين افزايش داد. زمانيكه شرايط فشارزا بود گروه اضطراب بالا عملكرد پايين تري داشت.
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسي سطح تحول من متقاضيان جراحي هاي زيبايي و مقايسه آن با افراد غيرمتقاضي طراحي گرديد. روش: بدين منظور، از ميان جامعه آماري زنان متقاضي جراحي هاي زيبايي، تعداد 70 نفر با روش نمونه گيري در دسترس، از سه کلينيک خصوصي جراحي زيبايي در شهر تهران انتخاب شدند. جهت مقايسه اين افراد با جمعيت غيرمتقاضي، يک نمونه 70 نفري نيز از زنان غيرمتقاضي که از لحاظ سن، تحصيلات و وضعيت اقتصادي- اجتماعي با گروه متقاضي همتا شده بودند، از دو کلينيک خصوصي دندانپزشکي انتخاب شدند. سطح تحول من در هر دو گروه، توسط آزمون فرافکن تکميل جمله لووينگر (SCT) مورد ارزيابي قرار گرفت. جهت تجزيه و تحليل داده ها، آزمون t مستقل، جهت مقايسه تفاوت ميانگين ها در دو گروه از طريق نمره تحول من، مورد استفاده قرار گرفت. يافته: با توجه به مباني نظري و پيشينه مطالعاتي، نتايج حاصل از اين پژوهش، نشان دادند که سطح تحول من در متقاضيان جراحي هاي زيبايي نسبت به غير متقاضيان پايين تر مي باشد. نتيجه گيري: از آنجايي که مي توان نقش < من> در مواجهه با عوامل تهديدکننده را همچون نقش سيستم ايمني بدن در برابر عوامل آسيب زا در نظر گرفت، اين نتيجه گيري منطقي است که بالاتر بودن سطح تحول من، قابليت هاي رشد يافته تر حل تعارض و مقابله هاي منطقي تري را در جمعيت غيرمتقاضي رقم مي زند.