0

مقالات روانشناسی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات روانشناسی

 6 : مجله علوم رفتاري پاييز 1389; 4(3 (مسلسل 13)):199-206.
 
رابطه عملكرد جنسي زنان با سازگاري زناشويي
 
علي اكبري دهكردي مهناز*
 
* گروه روان شناسي، دانشكده علوم انساني، دانشگاه پيام نور، تهران، ايران
 
 مقدمه: وجود رابطه جنسي مطلوب به نحوي كه بتواند موجب تامين رضايت طرفين شود، نقش بسيار مهم و اساسي در موفقيت و پايداري كانون خانواده دارد. با شناخت چگونگي عملكرد جنسي و مولفه هاي آن مي توان به رضايت جنسي و در نهايت به رضايت زناشويي كه در سازگاري همسران تاثير بسزايي دارد رسيد. هدف پژوهش حاضر شناسايي عملكرد جنسي زنان و بررسي رابطه عملكرد جنسي زنان با سازگاري زناشويي آنان و همسرانشان بود.
روش: اين پژوهش همبستگي در سال
1388 روي 60 زوج از ساكنان خوابگاه متاهلان دانشگاه تربيت مدرس كه به شيوه نمونه گيري تصادفي انتخاب شدند، انجام شد. اطلاعات به وسيله پرسش نامه عملكرد جنسي زنان و پرسش نامه سازگاري زناشويي كه از اعتبار و روايي بالايي برخوردارند، جمع آوري شد. تحليل آماري داده ها با نرم افزار SPSS 14 و با استفاده از ضريب همبستگي پيرسون و رگرسيون چندگانه انجام شد.
يافته ها: بين عملكرد جنسي و مولفه هاي آن در زنان با سازگاري زناشويي آنان و همسرانشان همبستگي مثبت معني دار وجود داشت. همچنين مولفه هاي عملكرد جنسي زنان %25 واريانس سازگاري زناشويي آنان و %34 واريانس سازگاري زناشويي همسرانشان را تبيين نمود.
نتيجه گيري: عملكرد جنسي در پيش بيني سازگاري زناشويي نقش دارد. با توجه به عملكرد جنسي زنان و دادن اطلاعات صحيح و آموزش هاي لازم در اين خصوص، ميتوان به تداوم زندگي و رضايت زناشويي آنان كمك كرد
.
 
كليد واژه: زنان، سازگاري زناشويي، عملكرد جنسي، پرسش نامه عملكرد جنسي زنان، پرسش نامه سازگاري زناشويي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  8:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات روانشناسی

 7 : مجله علوم رفتاري پاييز 1389; 4(3 (مسلسل 13)):207-213.
 
رابطه خلاقيت و بهزيستي ذهني در دانشجويان
 
پيوسته گر مهرانگيز*,دستجردي الهام,دهشيري غلام رضا
 
* گروه روان شناسي، دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي، دانشگاه الزهرا(س)، تهران، ايران
 
 

مقدمه: توجه به احساس بهزيستي يا رضامندي افراد و رابطه آن با خلاقيت امري ضروري است. موفقيت فعاليت هاي دانشجويان نيز مي تواند تا حد زيادي به دارابودن احساس رضامندي از كيفيت زندگي شان و نيز خلاقيت آنها بستگي داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسي رابطه بين خلاقيت و بهزيستي ذهني در دانشجويان دانشگاه الزهرا (س) انجام شد.
روش: اين پژوهش همبستگي روي
300 نفر از دانشجويان دانشگاه الزهرا (س) كه در سال 1388 به روش نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند، انجام شد. براي ارزيابي خلاقيت از پرسش نامه خلاقيت عابدي و براي سنجش بهزيستي ذهني از پرسش نامه بهزيستي ذهني بزرگسالان كه ابعاد هيجاني، روان شناختي و اجتماعي بهزيستي ذهني را ارزيابي مي كند، استفاده شد. داده ها با استفاده از آمار توصيفي، ضريب همبستگي پيرسون و تحليل رگرسيون گام به گام با نرم افزار SPSS 13 مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند.
يافته ها: ميان خلاقيت و بهزيستي ذهني (r=0.46؛ p<0.01) رابطه معني داري در جهت مثبت وجود داشت. در تحليل رگرسيون گام به گام از ميان مولفه هاي خلاقيت، سيالي به همراه انعطاف پذيري در مجموع %25 واريانس بهزيستي ذهني را به خود اختصاص دادند. ساير مولفه هاي خلاقيت نقش مهمي در پيش بيني بهزيستي ذهني و ابعاد آن نداشتند.
نتيجه گيري: داشتن روحيه اي شاد و رضايت از شرايط زندگي مي تواند بر ايجاد اعمال و بينش هاي نو و اصيل تاثير مهمي داشته باشد. همچنين هيجان هاي مثبت خود مي توانند از همين اعمال و بينش هاي نو خلق شوند.

 
كليد واژه: خلاقيت، بهزيستي ذهني، ضريب همبستگي پيرسون، رگرسيون گام به گام
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  8:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات روانشناسی

 8 : مجله علوم رفتاري پاييز 1389; 4(3 (مسلسل 13)):215-223.
 
مقايسه سوگيري توجه نسبت به چهره هاي هيجاني در بيماران مبتلا به اضطراب اجتماعي، اضطراب منتشر و افراد عادي
 
چلبيانلو غلام رضا*,گروسي فرشي ميرتقي,قناعت پيشه زينب
 
* گروه روان شناسي، دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي، دانشگاه تبريز، تبريز، ايران
 
 

مقدمه: در دو دهه اخير انبوهي از پژوهش هاي باليني انجام شده تا به فهم زيربناهاي اصلي اختلال اضطراب اجتماعي كمك نمايند. نقش شناخت در ايجاد و تداوم بيماري هاي اضطرابي، از ديرباز در كانون توجه قرار گرفته است. پژوهش حاضر با هدف مقايسه سوگيري توجه نسبت به چهره هاي هيجاني در مبتلايان به اختلال اضطراب اجتماعي با بيماران مبتلا به اضطراب منتشر و افراد عادي انجام شد.
روش: اين مطالعه علي مقايسه اي روي
15  نفر بيمار اضطراب اجتماعي، 10 نفر بيمار اضطراب منتشر و 20 نفر از افراد عادي كه به روش نمونه گيري در دسترس از بين مراجعان مراكز و درمانگاه هاي روان پزشكي شهر شيراز در سال 1388 انجام شد. آزمودني ها چهره ها را با الگوي تكليف كامپيوتري در دو حالت هيجاني مثبت و منفي از بين چهره هاي خنثي شناسايي نمودند. داده ها با استفاده از روش تحليل واريانس با اندازه گيري هاي مكرر با نرم افزار  SPSS 17تجزيه و تحليل شد.
يافته ها: مبتلايان به اضطراب اجتماعي در مقايسه با افراد عادي، در تشخيص چهره هاي مثبت روگرداني بيشتر و در تشخيص چهره هاي منفي سوگيري بيشتري نشان دادند. تعداد چهره هاي ارايه شده برحسب نوع چهره، تفاوت هاي معني داري در تمايز بين نوع چهره ها و زمان واكنش ايجاد نمود
.
نتيجه گيري: مبتلايان به اضطراب اجتماعي چهره هاي حاوي لبخند را به عنوان محرك تهديد كننده تفسير نموده و از آنها اجتناب مي كنند، بنابراين به عنوان راهكاري اجتنابي، محل صحيح چهره هاي منفي را در مقايسه با چهره هاي مثبت، بيشتر تشخيص مي دهند.

 
كليد واژه: اختلال اضطراب اجتماعي، اختلال اضطراب منتشر، سوگيري توجه، چهره هاي هيجاني
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  8:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات روانشناسی

 10 : مجله علوم رفتاري پاييز 1389; 4(3 (مسلسل 13)):233-239.
 
عوامل موثر بر رفتارهاي مخاطره آميز نوجوانان
 
نيك منش زهرا*,خسروي زهره,كيامنش عليرضا,بني جمالي شكوه السادات,كاظمي يحيي
 
* گروه روان شناسي، دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي، دانشگاه سيستان و بلوچستان، زاهدان، ايران
 
 

مقدمه: رفتارهاي مخاطره آميز را به عنوان رفتار هايي كه با بعضي از نتايج نامطلوب همبسته هستند تعريف مي كنند و نوجواني دوره مهمي براي شروع رفتارهاي مخاطره آميز است. نوجوانان به موقعيت هاي مخاطره اي تمايل دارند و در ايران آسيب هاي اجتماعي عمده و درحال گسترشي وجود دارد. اين مطالعه با هدف بررسي ترتيب اولويت عوامل موثر بر رفتارهاي مخاطره آميز نوجوانان وكمك به دقت تصميم گيري هاي مربوط به كاهش رفتارهاي مخاطره آميز و همچنين بررسي نقش جنسيت در تاثير عوامل مذكور انجام شد.
روش: اين مطالعه از نوع همبستگي با استفاده از روش هاي نمونه گيري خوشه اي و هدفمند روي
316 دانش آموز شهر زاهدان در سال 1383-84 انجام شد. ابزار گردآوري داده ها پرسش نامه هاي پژوهشگرساخته رفتارهاي مخاطره آميز، عملكرد خانواده، ساخت خانواده، خويشتن داري و سبك دلبستگي بود. داده ها پس از جمع آوري با نرم افزار SPSS 15.5 و با آزمون هاي همبستگي و رگرسيون گام به گام تحليل شد.
يافته ها: ترتيب ورود متغيرها به الگوي پيش بيني رفتارهاي مخاطره آميز نوجوانان "كنترل در مقابل آزادي"، "خويشتن داري"، "كنترل به شيوه متقاعدسازي" و "حل اختلاف اعضاي خانواده به شيوه متقاعدسازي" بود. ترتيب ورود متغيرها به الگوي پيش بيني رفتارهاي مخاطره آميز در دختران و پسران متفاوت بود.
نتيجه گيري: كنترل به شيوه متقاعد سازي توسط والدين و تقويت خويشتن داري از مهم ترين اقداماتي است كه براي كاهش رفتارهاي مخاطره آميز نوجوانان پيشنهاد مي شود
.

 
كليد واژه: رفتار مخاطره آميز، عملكرد خانواده، خويشتن داري، دلبستگي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  8:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات روانشناسی

 11 : مجله علوم رفتاري پاييز 1389; 4(3 (مسلسل 13)):241-248.
 
آسيب پذيري فرهنگي، اجتماعي و تربيتي در نوجوانان و جوانان
 
احمدي نوده خدابخش*
 
* مركز تحقيقات علوم رفتاري، دانشگاه علوم پزشكي بقيه ا...(عج)، تهران، ايران
 
 

مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسي ميزان آسيب پذيري فرهنگي، اجتماعي و تربيتي و عوامل مرتبط با آن در بين نوجوانان و جوانان و فراهم كردن امكان تدوين تدابير پيشگيري انجام شد.
روش: اين پژوهش توصيفي  تحليلي در سال  1388روي فرزندان نوجوان و جوان كاركنان يكي از مراكز دولتي انجام شد جامعه هدف  1200نفري به روش خوشه اي چند مرحله اي از استان هاي تهران، قم، اصفهان، همدان، مازندران، اردبيل، كرمانشاه، اهواز و خراسان رضوي انتخاب شدند و درنهايت تعداد  1030نفر به مطالعه وارد شدند. ابزار جمع آوري اطلاعات پرسش نامه محقق ساخته و شامل20  مقياس فرعي بود. براي تجزيه و تحليل داده ها از شاخص هاي آماري همبستگي، آزمون T مستقل و تحليل واريانس به كمك نرم افزار  SPSS 14استفاده شد.
يافته ها: از نظر آسيب پذيري كلي %70.4 افراد مصون، %17.4 افراد عادي و %21.2 افراد دچار آسيب شناخته شدند. بيشترين آسيب پذيري به ترتيب در ابعاد نگرش زن سالاري و تساوي نگري زن و مرد، ضعف در برنامه اوقات فراغت و اوقات فراغت آسيب زا، گرايش به لذت طلبي و مادي گرايي ديده شد.
نتيجه گيري: بسيج امكانات در جهت رسيدگي به آسيب هاي نوجوانان و جوانان، راه اندازي مراكز مشاوره براي خانواده ها و فرزندان، تلاش براي غني سازي اوقات فراغت نوجوانان، ايجاد فرصت هاي اشتغال براي نوجوانان و جوانان، آموزش خانواده ها براي نظارت بيشتر و بهتر و كمك به بهبود روابط بين اعضاي خانواده ها براي پيشگيري از افزايش آسيب ضروري به نظر مي رسد.

 
كليد واژه: آسيب پذيري فرهنگي، آسيب پذيري اجتماعي، نوجوانان، جوانان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  8:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات روانشناسی

 12 : مجله علوم رفتاري پاييز 1389; 4(3 (مسلسل 13)):249-253.
 
عوامل فردي و سازماني مرتبط با فرسودگي شغلي در كاركنان نيروي دريايي
 
انيسي جعفر*,اسكندري محسن,قرباني زهره,عبدالمحمدي الهه
 
* مركز تحقيقات علوم رفتاري، دانشگاه علوم پزشكي بقيه اله (عج)، تهران، ايران
 
 

مقدمه: فرسودگي شغلي عبارت از كاهش قدرت سازگاري فرد بر اثر عوامل فشارزا به همراه نشانگان خستگي جسمي و هيجاني است. كاركنان نيروهاي دريايي مستقر در مناطق مرزي در معرض تنيدگي هاي زيادي قرار دارند كه مي تواند منجر به افزايش فرسودگي شغلي آنان شود. مطالعه حاضر با هدف بررسي سطح فرسودگي شغلي دركاركنان نيروي دريايي مستقر در مناطق مرزي ايران انجام شد.
روش: اين مطالعه توصيفي تحليلي همبستگي، در سال 1387 روي كاركنان نيروي دريايي مستقر در مناطق مرزي ايران انجام شد. 303 نفر از كاركنان به روش تصادفي خوشه اي انتخاب شده و با پرسش نامه هاي محقق ساخته و فرسودگي شغلي گلدارد مورد بررسي قرار گرفتند. داده ها پس از جمع آوري با شاخص هاي آماري توصيفي شامل فراواني، ميانگين و انحراف معيار و روش هاي آماري استنباطي شامل مجذور كاي، همبستگي پيرسون و رگرسيون همزمان چند گانه به كمك نرم افزار SPSS 15 تجزيه و تحليل شدند.
يافته ها: متغيرهاي سن، سابقه كار و شيوه مديريت تاثير معني داري بر كاهش فرسودگي شغلي داشتند (p<0.01)همچنين، ميان فرسودگي شغلي با شيوه مديريت، قوانين اداري و امكانات رفاهي همبستگي معني داري وجود داشت.(p<0.01)
نتيجه گيري: هر چند عوامل فردي در فرسودگي شغلي با اهميت هستند، اما عوامل سازماني نيز نقش بسزايي در كاهش فرسودگي شغلي دارند. به عبارت ديگر بهبودي در شيوه مديريت و قوانين و همچنين افزايش امكانات رفاهي سبب كاهش فرسودگي شغلي مي شود.

 
كليد واژه: فرسودگي شغلي، نيروي دريايي، پرسش نامه فرسودگي شغلي گلدارد
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  8:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات روانشناسی

 1 : مجله علوم رفتاري تابستان 1389; 4(2):83-89.
 
مقايسه فعاليت سيستم هاي مغزي / رفتاري در بيماران مبتلا به برگشت محتويات معده به مري و افراد سالم
 
شهيدي شادكام منظرسادات,آزادفلاح پرويز*,خدمت حسين
 
* گروه روان شناسي، دانشكده علوم انساني، دانشگاه تربيت مدرس، تهران، ايران
 
 

مقدمه: با توجه به اهميت بررسي زيرساخت هاي رواني در بيماري برگشت محتويات معده به مري(GERD) ، اين مطالعه با هدف بررسي و مقايسه ميزان فعاليت سيستم هاي مغزي / رفتاري افراد مبتلا به GERD و افراد سالم، انجام پذيرفت.
روش: 60 بيمار (30 زن و 30 مرد) مبتلا به
GERD ، از بين بيماران مراجعه كننده به يك كلينيك تخصصي گوارش در شهر تهران، با تشخيص پزشك فوق تخصص گوارش و 60 فرد سالم (30 زن و 30 مرد) كه از نظر ميانگين سني و ملاك هاي ورود به گروه بيمار نزديك بودند، به عنوان گروه مقايسه انتخاب شدند. هر دو گروه، پرسش نامه شخصيتي، گري ويلسون را تكميل كردند. ميانگين هاي دو گروه در متغيرهاي موردنظر، با استفاده از آزمون T براي مقايسه دو گروه مستقل، مورد بررسي قرار گرفت.
يافته ها: ميزان فعاليت سيستم بازداري رفتاري در افراد مبتلا به
GERD ، بيشتر از افراد سالم بود. در حالي كه، ميزان فعاليت سيستم فعال ساز رفتاري در افراد سالم، بيشتر از گروه بيمار بود. در فعاليت سيستم جنگ / گريز دو گروه، تفاوتي ديده نشد.
نتيجه گيري: بررسي بنيادي متغيرهاي عصبي / رفتاري در قلمرو اختلالات گوارشي ضروري است.

 
كليد واژه: بيماري برگشت محتويات معده به مري، سيستم هاي مغزي / رفتاري، سيستم فعال ساز رفتاري، سيستم بازداري رفتاري، سيستم جنگ / گريز
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  8:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات روانشناسی

 2 : مجله علوم رفتاري تابستان 1389; 4(2):91-95.
 
تاثير رفتاردرماني شناختي بر تسريع بهبود جسمي زنان پس از جراحي هيستركتومي
 
علي پور احمد*,يوسف پور ناهيد
 
* گروه روان شناسي، دانشكده علوم انساني، سازمان مركزي دانشگاه پيام نور، تهران، ايران
 
 

مقدمه: جراحي هيستركتومي يكي از رايج ترين جراحي هاي زنان است. هدف از انجام اين پژوهش، بررسي نقش رفتار درماني شناختي در تسريع بهبود جسمي بيماران پس از جراحي هيستركتومي بود.
روش: در اين مطالعه كارآزمايي باليني، 20 آزمودني كانديد عمل جراحي هيستركتومي به طور تصادفي در دو گروه آزمايش و كنترل جاي داده شدند. رفتار درماني شناختي پيش از جراحي در طول 8 جلسه براي گروه آزمايش آموزش داده شد و پس از عمل جراحي، هر دو گروه از لحاظ تسريع بهبود جسمي يعني ميزان دوز داروي مسكن مصرفي، تعداد روزهاي بستري در بيمارستان و بازگشت به فعاليت هاي روزمره بررسي شدند. داده هاي پژوهش به كمك آزمون آماري
T براي دو گروه مستقل تحليل شد.
يافته ها: رفتار درماني شناختي در مورد بيماران كانديداي هيستركتومي در گروه آزمايش، فرآيند بهبود بدني را به طور معني داري تسريع كرد و ميزان درد و مصرف مسكن را پايين آورد.
نتيجه گيري: رفتار درماني شناختي در جهت شناسايي و تغيير شناخت هاي منفي عمل مي كند و باعث تسريع بهبود، كاهش درد و مصرف داروهاي مسكن پس از جراحي هيستركتومي مي شود.

 
كليد واژه: رفتاردرماني شناختي، جراحي هيستركتومي، زنان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  8:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات روانشناسی

 3 : مجله علوم رفتاري تابستان 1389; 4(2):97-102.
 
رابطه اعتقاد به حجاب و آسيب پذيري فردي، خانوادگي و اجتماعي
 
احمدي نوده خدابخش*,بيگدلي زهرا,مرادي آزاده,سيداسماعيلي فتح اله
 
* مركز تحقيقات علوم رفتاري، دانشگاه علوم پزشكي بقيه اله (عج)، تهران، ايران
 
 

مقدمه: هدف اين مطالعه شناخت رابطه بين اعتقاد به حجاب و انواع آسيب پذيري در حوزه هاي فردي، خانوادگي و اجتماعي بود.
روش: در اين پژوهش همبستگي، 531 دختر نوجوان و جوان 29-15ساله از سراسر ايران با استفاده از روش نمونه گيري خوشه اي چندمرحله اي انتخاب شدند و مورد بررسي قرار گرفتند. اطلاعات مورد نياز از طريق پرسش نامه محقق ساخته در زمينه ابعاد مختلف آسيب پذيري متشكل از 20 زير مقياس جمع آوري شد. داده هاي حاصل با استفاده از روش هاي آماري ضريب همبستگي، تحليل رگرسيون و تحليل واريانس مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت.
يافته ها: اعتقاد به حجاب با كاهش آسيب پذيري به ميزان
0.80، رابطه معني دار داشت (P<0.0001). گرايش به غرب به تنهايي 0.66 واريانس عدم رعايت حجاب را پيش بيني كرد. ميزان پايبندي به حجاب با ويژگي هاي جمعيت شناختي (سن، تحصيلات، روابط خانوادگي و ميزان كنترل والدين) در سطح P<0.01 رابطه معني دار داشت.
نتيجه گيري: اعتقاد به رعايت حجاب به عنوان مانعي در برابر آسيب پذيري فرهنگي عمل مي كند. بنابراين رشد و تقويت آن يكي از روش هاي مناسب براي پيشگيري و كاهش آسيب پذيري است.

 
كليد واژه: حجاب، آسيب پذيري فردي، آسيب پذيري خانوادگي، آسيب پذيري اجتماعي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  8:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات روانشناسی

 

 4 : مجله علوم رفتاري تابستان 1389; 4(2):103-108.
 
رابطه باورهاي كمال گرايانه و رفتارهاي خودناتوان ساز در دانشجويان
 
نيكنام ماندانا*,حسينيان سيمين,يزدي سيده منوره
 
* گروه مشاوره، دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي، دانشگاه الزهرا (س)، تهران، ايران
 
 

مقدمه: شناخت باورهاي مثبت و منفي كمال گرايي و رابطه آنها با مولفه هاي رواني و شخصيتي اهميت زيادي دارد. هدف پژوهش حاضر، بررسي رابطه باورهاي كمال گرايانه و رفتارهاي خودناتوان ساز بود.
روش: در اين پژوهش توصيفي از نوع همبستگي، 360 دانشجوي سال سوم كارشناسي دانشگاه هاي تهران (170 پسر و 190 دختر) بر اساس نمونه گيري خوشه اي انتخاب و با تكميل مقياس كمال گرايي فراست و مقياس خودناتوان سازي در اين پژوهش شركت كردند. داده هاي پژوهش توسط روش هاي آماري همبستگي و تحليل رگرسيون مورد بررسي قرار گرفت.
يافته ها: بين كمال گرايي مثبت و منفي با خودناتوان سازي به ترتيب همبستگي منفي و مثبت معني دار وجود داشت. همچنين، كمال گرايي مثبت و منفي هر دو توانستند تغييرات مربوط به خودناتوان سازي را به صورت معني دار پيش بيني كنند
(P<0.001).
نتيجه گيري: در حضور متغير كمال گرايي مثبت احتمال افزايش رفتارهاي خودناتوان ساز كمتر و در حضور متغير كمال گرايي منفي احتمال وجود رفتارهاي خود ناتوان ساز بيشتر است.

 
كليد واژه: باورهاي كمال گرايانه، رفتارهاي خودناتوان ساز، دانشجويان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  8:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات روانشناسی

 6 : مجله علوم رفتاري تابستان 1389; 4(2):115-121.
 
مقايسه بين نارسايي هاي شناختي و مولفه هاي فراشناخت با توجه به متغير تعديلي ميزان سوانح شغلي
 
براتي هاجر*,عريضي حميدرضا
 
* گروه روان شناسي، دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ايران
 
 

مقدمه: اين پژوهش نقش تعديلي متغير سانحه شغلي را در رابطه بين نارسايي هاي شناختي و مولفه هاي فراشناخت مورد بررسي قرار داد.
روش: پژوهش حاضر از نوع رابطه اي است. جامعه آماري 4726 نفر از كليه كاركنان زن و مرد (رسمي و غير رسمي) يك كارخانه توليد ماشين در سال 1386 بودند. در نهايت 254 نفر به عنوان نمونه آماري مورد مطالعه قرار گرفتند. پرسش نامه نارسايي هاي شناختي و
(CFQ) و پرسش نامه فراشناخت (MCQ) ابزار جمع آوري داده ها بودند. شركت كنندگان بر اساس ميزان سوانح به دو گروه با سوانح و بدون سوانح تقسيم شدند. به منظور بررسي ارتباط و مقايسه بين متغيرها از روش هاي آمار توصيفي مناسب، همبستگي، آزمون T مستقل و تحليل عاملي استفاده شد.
يافته ها: بين دو گروه از نظر ميزان فراشناخت و نارسايي هاي شناختي تفاوت معني دار وجود داشت. همچنين رابطه بين نارسايي هاي شناختي و مولفه هاي فراشناخت در دو گروه معني دار بود.
نتيجه گيري: نارسايي شناختي در سنخ صبح (افرادي كه بيشترين آگاهي و هوشياري را در صبح دارند) از افراد سنخ عصر (افرادي كه بيشترين آگاهي و هوشياري را در عصر دارند) بيشتر است. با توجه به اين نكته، با گماردن افراد سنخ عصر به مشاغلي كه نوبت كاري و شيفت شبانه دارند، مي توان از سانحه پيشگيري كرد.

 
كليد واژه: نارسايي هاي شناختي، مولفه هاي فراشناخت، سوانح شغلي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  8:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات روانشناسی

 8 : مجله علوم رفتاري تابستان 1389; 4(2):129-133.
 
اثر محتواي عاطفي تكاليف بر عملكرد حافظه آشكار و ناآشكار دانشجويان
 
زارع حسين,مهدويان عليرضا*,نهروانيان پروانه
 
* گروه روان شناسي، دانشكده علوم انساني، دانشگاه علم و فرهنگ، تهران، ايران
 
 

مقدمه: به منظور بررسي تفاوت تاثير رويداد هاي خوشايند و ناخوشايند در حافظه، اين پژوهش به بررسي تاثير محتواي عاطفي تكاليف بر عملكرد حافظه آشكار و ناآشكار دانشجويان پرداخت.
روش: اين پژوهش از نوع آزمايشي است و با انتخاب و تخصيص تصادفي 90 نفر از دانشجويان به صورت انفرادي اجرا شد. به هر آزمودني يكي از تكاليف داراي بار عاطفي مثبت، خنثي يا منفي داده شد. سپس با دو روش براي سنجش حافظه آشكار و حافظه ناآشكار، ميزان يادآوري تكاليف عاطفي اندازه گيري شد.
يافته ها: تكليف عاطفي (مثبت، منفي و خنثي) تاثير متفاوتي بر عملكرد حافظه آشكار و ناآشكار داشتند. در حافظه آشكار، بهترين عملكرد مربوط به تكاليف عاطفي مثبت و كمترين عملكرد حافظه، در تكليف منفي بود. عملكرد حافظه ناآشكار در هر دو نوع تكاليف عاطفي مثبت و منفي بهتر از تكليف خنثي بود.
نتيجه گيري: حافظه آشكار نسبت به مسايل عاطفي مثبت و خوشايند بيشترين كارآيي را دارد؛ كمترين ميزان كارآيي حافظه مربوط به مسايل عاطفي ناخوشايند و منفي است. در حافظه ناآشكار خوشايند (مثبت) يا ناخوشايند (منفي) بودن مسايل عاطفي موجب بهتر به خاطر سپردن اطلاعات مي شود، اما مطالبي كه داراي محتواي خنثي هستند، كمترين ميزان تاثيرگذاري را بر حافظه ناآشكار دارند.

 
كليد واژه: تکاليف عاطفي، حافظه آشكار، حافظه ناآشكار، دانشجو
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  8:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات روانشناسی

 5 : مجله علوم رفتاري تابستان 1389; 4(2):109-114.
 
مقايسه طرحواره هاي ناسازگار اوليه در افراد چاق مبتلا به اختلال پرخوري و فاقد اختلال پرخوري
 
مولودي رضا*,دژكام محمود,موتابي فرشته,اميدوار نسرين
 
* گروه روان شناسي باليني، دانشكده پزشكي، دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي، تهران، ايران
 
 

مقدمه: هدف مطالعه حاضر مقايسه طرحواره هاي ناسازگار در افراد چاق مبتلا به اختلال پرخوري و فاقد اختلال پرخوري بود.
روش: اين مطالعه در دو مرحله انجام شد. در مرحله اول، به منظور شناسايي افراد چاق مبتلا به اختلال پرخوري و فاقد اختلال پرخوري، 151 نفر از افراد چاق مقياس پرخوري را كامل كردند. در مرحله دوم، آزمودني هايي كه در مرحله اول، در مقياس پرخوري نمره بيشتر از 17 كسب كرده بودند، به عنوان افراد چاق مبتلا به اختلال پرخوري انتخاب شدند
(n=30). افرادي كه نمره آنها در مقياس پرخوري 6 يا كمتر از 6 بود، به عنوان افراد چاق فاقد اختلال پرخوري انتخاب شدند (n=30). اين دو گروه پرسش نامه طرحواره يانگ را كامل كردند. به منظور اجتناب از تاثير متغيرهاي مزاحم، دو گروه بر اساس سن و جنس همتا شدند.
يافته ها: افراد چاق مبتلا به اختلال پرخوري در مقايسه با افراد چاق فاقد اختلال پرخوري در طرحواره هاي رهاشدگي / بي ثباتي، محروميت هيجاني و خويشتن داري و خودانضباطي ناكافي به طور معني داري نمرات بيشتري كسب كردند.
نتيجه گيري: طرحواره هاي رهاشدگي / بي ثباتي، محروميت هيجاني و خويشتن داري و خودانضباطي ناكافي نقش مهمي در شناخت تفاوت هاي بين افراد چاق مبتلا به اختلال پرخوري و فاقد اختلال پرخوري بازي مي كنند.

 
كليد واژه: طرحواره هاي ناسازگار، اختلال پرخوري، چاقي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  8:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات روانشناسی

 7 : مجله علوم رفتاري تابستان 1389; 4(2):123-128.
 
اثربخشي برنامه آموزش روان شناختي خانواده بر بهبود جو خانوادگي بيماران مبتلا به اختلالات شديد روان پزشكي
 
كرملو سميرا*,مظاهري علي,متقي پور ياسمن
 
* پژوهشكده خانواده، دانشگاه شهيد بهشتي، تهران، ايران
 
 

مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسي اثر بخشي برنامه آموزش روان شناختي خانواده بر جو خانوادگي در خانواده هاي بيماران مبتلا به اختلالات شديد روان پزشكي بود.
روش: نمونه پژوهش شامل خانواده هاي 30 نفر از بيماران مبتلا به اختلالات شديد روان پزشكي بود كه در سال 1386 در بيمارستان طالقاني و امام حسين (ع) شهر تهران بستري بودند و از طريق نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند. افرادي كه مايل به شركت در برنامه بودند در گروه آزمايش و افرادي كه در برنامه شركت نكردند در گروه كنترل قرار گرفتند. هر دو گروه به پرسش نامه جو خانواده پاسخ دادند (پيش آزمون) و سپس برنامه آموزشي 6 جلسه به صورت جلسات هفتگي 2 ساعته براي گروه آزمايش به اجرا درآمد. داده ها با استفاده از آزمون
T مستقل و كوواريانس تجزيه و تحليل شدند.
يافته ها: آموزش روان شناختي باعث افزايش انسجام و بيانگري
(P<0.001) در گروه آزمايش شد، اما تغييري در مولفه هاي جو كلي خانواده و تعارض در دو گروه ديده نشد.
نتيجه گيري: آموزش روان شناختي خانواده افراد مبتلا به اختلالات شديد روان پزشكي تاثير مثبتي بر جو خانوادگي آنها ندارد. آموزش روان شناختي خانواده باعث افزايش بيانگري و انسجام خانواده مي شود، اما تغييري در مولفه تعارض ايجاد نمي كند.

 
كليد واژه: برنامه آموزش روان شناختي خانواده، جو خانوادگي، اختلالات شديد روان پزشكي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  8:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات روانشناسی

 9 : مجله علوم رفتاري تابستان 1389; 4(2):135-139.
 
مقايسه كيفيت زندگي، تنيدگي و سلامت روان در معتادان و غيرمعتادان مبتلا به HIV و افراد سالم
 
كتيبايي ژيلا*,حميدي هوشنگ,ياريان سجاد,قنبري سعيد,سيدموسوي پريسا سادات
 
* گروه روان شناسي باليني، دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي، دانشگاه علامه طباطبايي، تهران، ايران
 
 

مقدمه: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسي مقايسه اي كيفيت زندگي، تنيدگي و سلامت روان در معتادان و غيرمعتادان مبتلا به HIV و افراد سالم بود.
روش ها: 30 معتاد مبتلا به
HIV و 30 غيرمعتاد مبتلا به HIV از مراكز مراقبت از بيماران HIV و 30 فرد سالم از پارك هاي شهر تهران از طريق روش نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند. نمونه ها با پرسش نامه محقق ساخته، پرسش نامه كيفيت زندگي، پرسش نامه رويدادهاي زندگي پيكل و پرسش نامه سلامت عمومي (GHQ) ارزيابي شدند. نتايج با استفاده از تحليل واريانس تك متغيري و آزمون تعقيبي توكي تحليل شد.
يافته ها: كيفيت زندگي و سلامت روان در معتادان مبتلا به
HIV پايين تر از غيرمعتادان مبتلا به HIV و در غيرمعتادان مبتلا به HIV پايين تر از افراد سالم بود. همچنين، ميزان تنيدگي در معتادان مبتلا به HIV بالاتر از غيرمعتادان مبتلا بهHIV  و در غيرمعتادان مبتلا به HIV بالاتر از افراد سالم بود.
نتيجه گيري: تشخيص عفونت
HIV در كنار اعتياد، به دلايل مختلفي همچون برچسب هاي اجتماعي، نامعلوم بودن وضعيت بيماري و عدم درمان قطعي، مي تواند مشكلات جسماني، رواني و اجتماعي شديدتري را به مشكلات و دردهاي بيمار بيافزايد.

 
كليد واژه: اعتياد، ايدز، کيفيت زندگي، تنيدگي، سلامت روان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  8:46 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها