پاسخ به:مقالات روانشناسی
هدف از پژوهش حاضر ارائه گزارشي از يک مورد درمان موفقيت آميز اختلال وحشت زدگي با استفاده از روش روان پويشي مبتني بر روابط موضوعي و روان شناسي خود است. بدين منظور دختر دانشجوي 23 ساله اي که بر اساس مصاحبه باليني، ملاک هاي تشخيصي DSM-IV-TR، آزمون MMPI و نظر روانپزشک مبتلا به اختلال وحشت زدگي بود با استفاده از روان درمانگري مبتني بر الگوي روان پويشي مورد مطالعه و درمان قرار گرفت. در اين روش درماني از فن تداعي آزاد، تاکيد بر ناهشيار و تحليل پديده انتقال استفاده شده است. نتايج نشان دهنده کارايي بالاي اين روش درماني در درمان اختلال وحشت زدگي است؛ مراجع در طول درمان احساس منسجم تري از خود به دست آورد و ساختارهاي شخصيتي خود از جمله «من» را مورد وارسي، مشاهده و بازبيني قرار داد و ياد گرفت که با ديگران به حالتي رفتار کند که تناسب بهتري با واقعيت هاي کنوني داشته باشد.
نسخه قابل چاپ
هدف پژوهش حاضر مقايسه مهارت هاي اجتماعي دانش آموزان پسر کم شنواي دوره راهنمايي در مدارس تلفيقي و استثنايي شهر تهران است. در پژوهش پس رويدادي حاضر، 60 نفر از دانش آموزان کم شنوا شرکت داشتند که از اين تعداد 30 نفر در مدارس ويژه دانش آموزان ناشنوا و 30 نفر ديگر در مدارس تلفيقي شهر تهران به تحصيل اشتغال داشتند. در اين پژوهش، موقعيت آموزشي به عنوان متغير مستقل و مهارت هاي اجتماعي دانش آموزان کم شنوا به عنوان متغير وابسته در نظر گرفته شده است. دانش آموزان مورد مطالعه از نظر هوش، پيشرفت تحصيلي، نوع ناشنوايي و دوره تحصيلي همتا سازي شده اند. براي ارزيابي مهارت هاي اجتماعي دانش آموزان از مقياس درجه بندي مهارت اجتماعي گرشام و اليوت (1990) ويژه دانش آموزان راهنمايي استفاده شده که توسط معلم دانش آموزان تکميل گرديده است. يافته هاي به دست آمده نشان مي دهد که ميانگين نمره مهارت هاي اجتماعي دانش آموزان کم شنواي شاغل به تحصيل در مدارس تلفيقي از ميانگين نمره مهارت هاي اجتماعي دانش آموزان کم شنواي شاغل به تحصيل در مدارس استثنايي بالاتر بود ولي اين تفاوت از لحاظ آماري معنادار نبود.
هدف پژوهش حاضر تحليل استنادي ماخذ مقالات تاليفي رشته مديريت در مجلات "دانش مديريت"، "فصلنامه مطالعات مديريت"، و "مجله علوم اداري و اقتصاد دانشگاه اصفهان" در سال هاي 1380-1375 است. روش انجام پژوهش تحليل استنادي است. در اين تحقيق تلاش شده است که با تجزيه و تحليل داده هاي به دست آمده، تعداد مقالات، تعداد استنادها، ميانگين تعداد استنادها در هر مقاله، نوع منابع مورد استفاده، زبان، نيم عمر، منابع و منابع پربسامد تعيين گردد. براي سنجش سوالات تحقيق از آزمون T استفاده شد. نتايج اين تحقيق نشان مي دهد که در 220 عنوان مقاله، 4116 بار به منابع ديگر استناد شده است. تعداد متوسط استناد در هر مقاله 18.70 استناد است. بالاترين ميزان استناد 64.84) درصد( مربوط به کتاب است، زبان انگليسي 71.59) درصد( از بيشترين استناد برخوردار است، و ميزان استناد به منابع تاليفي 75.64) درصد( بسيار بيشتر از منابع ترجمه 24.35) درصد( در متون فارسي است. استنادها از ميانگين نيم عمر 8.63 سال برخوردارند. بيشترين ميانگين نيم عمر مربوط به پايان نامه ها 9.34) سال( است و کمترين ميانگين نيم عمر به منابع الکترونيکي 0.76) سال( اختصاص دارد.
در سالهاي اخير، پژوهش هاي کيفي يا آنچه تحت عنوان مطالعات کيفي شناخته شده اند به طور فزاينده اي در تحقيقات مربوط به علوم اجتماعي، روانشناسي تربيتي، روانشناسي باليني و آموزش و پرورش شايع شده اند. به دليل اينکه در تحليل داده هاي کيفي از فنون مختلفي که مبتني بر ديدگاه هاي نظري مختلفي هستند استفاده مي شود، ارائه تعريفي دقيق و مشخص از پژوهش کيفي تا حدودي مشکل است. با اين حال، ويژگي هاي کلي پژوهش هاي کيفي عبارتند از: تاکيد بر اکتشافات و توصيف، عدم استفاده از نمونه گيري تصادفي و انتخاب نمونه بر اساس هدف پژوهش، تاکيد بر مطالعه پديده ها در بافت طبيعي آنها، در نظر گرفتن پژوهشگر به عنوان يکي از ابزارهاي پژوهش، ارائه داده ها به صورت کلمات، اعمال يا تصاوير، تحليل داده ها به صورت استقرايي و در حين انجام پژوهش، گزارش توصيفي و داستان گونه از نتايج پژوهش، تحليل و بررسي عمقي و همه جانبه يک مورد، تاکيد بر نقش معناهاي شخصي، و جز آن. روش هاي مختلف و مهم پژوهش کيفي عبارتند از: پژوهش هاي قوم نگاري، نظريه مبنا يا مبتني بر داده ها، تحليل مکالمه، تحليل گفتمان، و تحليل داستان. در مقاله حاضر ضمن تعريف پژوهش کيفي، به بررسي مباني فلسفي و زيربناي نظري آن مروري داشته و سپس به طور اجمالي روش هاي مختلف پژوهش کيفي معرفي خواهند شد.
واژه هاي اطلاعات و ارتباطات داراي ابهام و پيچيدگي هايي است. هنوز يک تعريف جامعي در اين مورد که مقبول همگان باشد وجود ندارد. در عين حال دو حوزه اطلاعات و ارتباطات با هم داراي فصل مشترکي هايي است که گاه به خلط مفاهيم مي انجامد. اطلاعات دست مايه اصلي براي ارتباطات است ولي هر اطلاعاتي موجب ارتباط نمي شود. در حاليکه وقتي ارتباط برقرار شد اطلاعات بخوبي جريان پيدا مي کند. ارتباط نياز فطري انسان است و چنانچه به صورت سوال طرح شود- که غالبا هم طرح مي شود ولو در قالب جمله سوالي نباشد- باعث جذب اطلاعات، ذخيره و ماندگاري آن مي گردد. بنظر نويسنده کارآيي، مفهومي است که بيشتر به حوزه اطلاعات مربوط مي شود و اثربخشي به حوزه ارتباطات، بنابراين، لازم است با استفاده از مدل رياضي به تقويت و شفاف سازي جريان اطلاعات پرداخت تا راه براي ورود به حوزه معناشناسي، اطلاع شناسي و ارتباطات هموار گردد همدلي و مشارکت و اعتماد به طرف مقابل در جريان ارتباطات بحثي جدي و انساني است که هنوز مدلي جهت بيان آن طرح نشده است. در جريان دوسويه ارتباطات، گذر از مجراي اطلاعات و اطلاع رساني لازم است اما کافي نيست.
اين پژوهش به بررسي تاثير کودک آزاري، بر ويژگي هاي عاطفي و شخصيتي نوجوانان دختر شهر اصفهان پرداخته است. آزمودني هاي پژوهش 29 نوجوان دختر آزار ديده و 71 نوجوان دختر عادي بوده اند که به روش تصادفي چند مرحله اي انتخاب شدند. گروه آزار ديده با استفاده از پرسشنامه کودک آزاري از گروه عادي جدا شدند. آزمودني ها همچنين پرسشنامه شخصيتي کاليفرنيا را تکميل کردند. داده هاي پژوهش با نرم افزار spss و با آزمون هاي آماري مانوا و همبستگي تحليل شد. نتايج نشان داد که به طور کلي دو گروه در ويژگي هاي خويشتن داري، اجتماعي شدن، برداشت خوب، احساس سلامتي، کارايي ذهني، استعداد روانشناختي، سطح تحمل و استعداد کسب پايگاه با هم تفاوت دارند (P<0.05)، به اين صورت که گروه آزار ديده نمرات پايين تري دريافت کردند. اما در ويژگيهاي خودپذيري، حضور اجتماعي، مردم پذيري، پيشرفت از طريق همنوايي، پيشرفت از طريق استقلال، زنانگي/ مردانگي، اشتراک و مسئوليت پذيري با هم تفاوت ندارند (p>0.05).
ريچارد رورتي به منزله مهم ترين نوعمل گرايي که آرا وي جنبه هاي تربيتي نيز دارد شناخته شده است. در عرصه ديدگاه هاي فلسفي رورتي مفهوم عينيت و ديدگاه بازنمودگراي مرتبط با آن را مورد انتقاد قرار داده است. در عوض، او بر آن است که همبستگي اجتماعي جايگزيني براي عينيت است؛ چنانکه خصيصه احتمالي زبان، جايگزيني براي بازنمودگرايي است. رورتي با تاکيدي که بر روابط اجتماعي دارد، به خصيصه احتمالي در جامعه، اخلاق و نيز خود معتقد مي شود. طعن گرايي، به معناي ترديد در فهم متعارف، نيز مفهومي مشتق از اين ديدگاه احتمالي نگر است. در عرصه تعليم و تربيت، او دو مرحله متمايز در نظر مي گيرد که در آنها ورود به دانشگاه، مرزي اساسي است. طبق نظر وي، اصول تربيتي قبل از ورود به دانشگاه، معطوف به جامعه پذيري است در حالي که پس از ورود به دانشگاه، تاکيد بر تفرد است. به موازات اين نظر، رورتي بر آن است که نوعي تباين ميان اين دو دسته از اصول تربيتي وجود دارد. در اينجا استدلال شده است که تقابل مورد نظر رورتي ميان عينيت و همبستگي اجتماعي، امري ضروري نيست. بنابراين، همه نتايج مترتب بر اين ادعا نيز بايد مورد تجديد نظر قرار گيرند. به علاوه، ديدگاه تربيتي رورتي منجر به برچيدن مرزهاي ميان تربيت و تلقين مي شود که ديدگاهي قابل دفاع نيست. سرانجام، عليه نظر رورتي استدلال شده است که جامعه پذيري و تفرد، تداخل هايي دارند و انديشه تباين داراي ضعف هايي اساسي است.
در حال حاضر، يکي از دشوارترين پرسش ها و معضلات فلسفي، معناي "زندگي" است. بررسي منظرهاي متنوع فلسفي بيانگر اين واقعيت است که فصل مشترک غالب آنها، ابهام زدايي از معناي زندگي و تاکيد بر هويت متعادل و متوازن است. از منظر روانشناسي نيز با رويکردهاي متفاوتي در باب معنا و مفهوم زندگي، مواجهيم، غايت بسياري از اين رويکردها، متضمن سلامت روان و بعضا خودشکوفايي آدمي است. يکي از رويکردهاي غالب و مطرح در حوزه روان درماني، ديدگاه فرانکل است. اين ديدگاه که امروزه به نام مکتب سوم روان درماني و اصطلاحا لوگوتراپي يا "معنادرماني" موسوم است، فرانکل با تجربيات برگرفته از جنگ جهاني دوم، معتقد شد که با تحقق معنا، حيات آدمي، جلوه خاصي مي يابد و همه چيز در پرتو آن قابل پذيرش و تحمل خواهد بود. توجه او بعدها به معناي غايي حيات معطوف شد و آن را پديده اي وراي درک آدمي، تلقي کرد. او در فرازهاي ديگري به تبيين نسبت ميان معناي غايي و دين پرداخت و دين را تحقق خواست معناي غايي در زندگي ناميد. وي تجلي رابطه انسان با خدا را در راز و نياز با او يا اصطلاحا تک گويي صميمانه مشاهده و تبيين مي کند ولي در عين حال بر اين نکته پاي مي فشارد که "انسان نمي تواند از خدا سخن بگويد، اما مي تواند با خدا بگويد، مي تواند دعا کند. هدف اين مقاله، تبيين رويکرد معناي غايي و تاثير آن در حيات آدمي است. در پايان مقاله به رويکرد دين به ويژه اسلام در خصوص معنا و مفهوم زندگي خواهيم پرداخت.
هدف پژوهش حاضر کشف عوامل موثر بر فرسودگي شغلي معلمان نابينا، ناشنوا، و عادي است. 176 معلم زن و مرد از مدارس عادي، نابينا، و ناشنواي مقطع راهنمايي انتخاب شدند و پرسشنامه هاي فرسودگي شغلي ماسلاچ و مقياس درجه بندي تيپ A و تيپ B (بورتنر) را تکميل کردند. براي تجزيه و تحليل داده ها از ضريب همبستگي دو متغيره و رگرسيون چند متغيره (مدل همزمان) استفاده گرديد. يافته ها نشان مي دهد که اوقات فراغت، و سن پيش بيني هاي مناسبي براي متغير ملاک (خستگي عاطفي) مي باشند و جنسيت، پيش بيني مناسب براي متغيرهاي ملاک (خستگي عاطفي، و دگرگوني شخصيت است. تيپ هاي شخصيتي، پيش بين مناسبي براي متغير ملاک (خستگي عاطفي، دگرگوني شخصيت، و فقدان موفقيت فردي) است. متغيرهاي نوع مدرسه، تحصيلات، وضعيت تاهل، تعداد فرزندان، وضعيت اجتماعي- اقتصادي، محيط روانشناختي- اجتماعي، و تعداد شغل در معادله رگرسيون وارد نشدند و پيش بين هاي مناسبي براي متغير هاي ملاک (خستگي عاطفي، دگرگوني شخصيت، و فقدان موقعيت فردي) تلقي نگرديدند.
هدف پژوهش حاضر مطالعه رابطه بين پنج عامل بزرگ شخصيت، سبک هاي مقابله با تنيدگي و سلامت رواني است. فرم خلاصه شده پرسشنامه پنج عامل، پرسشنامه مقابله با موقعيتهاي تنيدگي زا و پرسشنامه سلامت عمومي در مورد نمونه اي تصادفي از 235 آزمودني اجرا شد، و روابط صفات شخصيتي، سبک هاي مقابله اي و سلامت رواني به کمک همبستگي و تحليل رگرسيون مطالعه گرديد. نتايج نشان داد که (1 ميان عامل هاي روان رنجورخويي، پذيرش و برون گرايي با سلامت رواني رابطه معني دار وجود دارد؛ (2 ميان سبک مقابله اي مساله مدار و هيجان مدار با سلامت رواني رابطه معني دار وجود دارد، در حاليکه ميان سبک مقابله اي اجتنابي و سلامت رواني رابطه اي وجود ندارد؛ (3 ميان عامل هاي پذيرش، وظيفه شناسي، برونگرايي و سازگاري با سبک مقابله اي مساله مدار رابطه مثبت معني دار وجود دارد، و (4 از متغير سبک هاي مقابله اي دو سطح و از متغير پنج عامل شخصيت تنها يک سطح در پيش بيني متغير سلامت رواني سهيم هستند. در نهايت، پژوهش نشان مي دهد که صفات شخصيتي و سبک هاي مقابله اي آزمودني ها بطور معني داري با سلامت رواني آنها ارتباط مي يابد.
مولفه هاي ياددهي - يادگيري يکي از مولفه هاي اساسي نظام تعليم و تربيت است. عناصر اساسي اين مولفه عبارت از معلم و فراگير است. مطالعه متون مربوط به اين مولفه نشان مي دهد که همواره سوالات اساسي در اين زمينه در درجه اول از سوي فلاسفه مطرح شده است. علي رغم مطالعه هاي نظري و کاربردي در حوزه فرايند ياددهي - يادگيري، هنوز هم يکي از مشکلات اساسي نظام هاي آموزشي معطوف به نقش معلم و فراگير در اين فرايند است. چرايي وجود چنين مشکلي، وجه مساله خيز مقاله حاضر است. مکاتب فلسفي بزرگ که از قرن بيستم به بعد در اين حوزه جهت گيري هاي نظام آموزشي را تحت تاثير قرار داده اند عبارتند از: تجربه گرايي منطقي و عمل گرايي، علي رغم اين که هر يک از دو رويکرد مذکور واجد دلالت هاي تربيتي هستند، به نظر مي رسد که نظام هاي آموزشي به منظور کاستن از مشکلات خود در اين زمينه به توجه همزمان به هر دو رويکرد نيازمندند.
اطلاعات و اطلاع رساني از جمله مباحثي است که با نشانه شناسي و معناشناسي ارتباط مي يابد. معناشناسي نيز به عنوان مطالعه اي کاملا رفتاري در ابعاد اجتماعي زبان تمرکز مي يابد. از آنجا که علم اطلاع رساني با انتقال اطلاعات، جامعه زباني، شبکه هاي ارتباطي، مفاد و محتواي متن، و تعاملات انساني سر و کار دارد، مقاله حاضر بر آن است تا با استفاده از نظريات و رويکردهاي موجود، اطلاعات را از لحاظ معنايي و نيز نحوه انتقال آن را در هر يک از موارد پيشگفته مورد بررسي قرار دهد.
هدف اين تحقيق کوششي براي تعيين ميزان همبستگي عوامل فردي با کاربرد فن آوري اطلاعات توسط کتابداران کتابخانه هاي دانشگاه تهران است. روش پژوهش پيمايشي است و براي گردآوري اطلاعات از پرسشنامه استفاده شده است. جامعه مورد مطالعه را 153 نفر از کتابداران کتابخانه مرکزي و کتابخانه هاي دانشکده هاي دانشگاه تهران تشکيل مي دهند. نتايج به دست آمده نشان مي دهد که ميان متغيرهاي مسووليت سازماني، ميزان تحصيلات، ميزان آشنايي با زبان انگليسي، دسترسي به فن آوري اطلاعات، تجربه در زمينه فن آوري اطلاعات، آموزش در زمينه فن آوري اطلاعات، و مشارکت کتابداران در پروژه هاي کاربرد فن آوري اطلاعات در کتابخانه و کاربرد فن آوري اطلاعات همبستگي مثبت معناداري وجود دارد. با فراهم کردن فرصت هاي آموزشي مساوي براي گروه هاي مختلف کارکنان در زمينه فن آوري اطلاعات، مي توان شرايط بهبود عملکرد کتابخانه ها و مراکز اطلاع رساني را به وجود آورد.
هدف پژوهش حاضر بررسي و مقايسه شانزده تيپ شخصيتي دانشجويان ايراني و هندي است. بدين منظور تعداد 800 دانشجوي سال آخر رشته هاي علوم انساني و علوم پايه، 400 دانشجوي دختر و پسر ايراني و 400 دانشجوي دختر و پسر هندي، از 6 دانشگاه شهر تهران و 6 کالج شهر پونا (هند) به شيوه خوشه اي انتخاب شده مورد آزمون قرار گرفتند. ابزار پژوهش سنخ نماي مايرز بريگز (MBTI) بود که در مورد دانشجويان به اجرا درآمد. نتايج نشان داد که دانشجويان ايراني و هندي در ابعاد شخصيتي شهودي - حسي، فکري - احساسي با هم تفاوت معني دار دارند و همچنين دانشجويان دختر و پسر نيز اين تفاوت را نشان دادند، ولي در ابعاد برونگرايي - درونگرايي، قضاوتي - درکي تفاوت معني دار نداشتند. تيپ شخصيتي دانشجويان ايراني بيشتر برونگراي حسي - فکري است، در حاليکه دانشجويان هندي بيشتر برونگراي حسي - احساسي، و شهودي - احساسي هستند، و همچنين از نظر درون گرايي، دانشجويان ايراني درونگراي حسي - فکري هستند در حاليکه دانشجويان هندي درونگراي حسي - احساسي و درون گراي شهودي - احساسي محسوب مي شوند.
