پاسخ به:مقالات روانشناسی
8 : روانشناسي تحولي (روانشناسان ايراني) زمستان 1385; 3(10):169-171. |
|
مروري بر مباني فراتحليل |
|
سهرابي فرد نسرين* |
|
|
فرايند فراتحليل بيش از يک فن آماري، يک روش شناسي براي بررسي نظام دار مجموعه اي از پژوهش ها، صورت بندي دقيق فرضيه ها، انجام يک جستجوي جامع و تهيه ملاک ورود يا حذف مقاله ها، ثبت و نگهداري ترکيب آماري داده ها و اندازه هاي اثر به دست آمده از بررسي هاي متعدد، جستجوي تعديل کننده ها و متغيرهاي ميانجي براي تبيين اثرات مورد نظر و گزارش نتايج است.
فراتحليل با مشکلات پزشکي آغاز شد. نخستين فراتحليل عملا در سال 1904 توسط کارل پيرسون (براي تعيين ميزان تاثير واکسيناسيون عليه آبله در رابطه با بازماندگان) انجام شد. فرايند ترکيب نتايج پژوهش پيرسون در مطالعه ها، در سال 1904 روي آوردن غير عادي بود. اما اگر تکنيک او به گونه منظم در طول سه ربع اول قرن بيستم به کار برده شده بود، اين امکان وجود داشت که پژوهش هاي متراکم، در تضادها و تعارض هاي نافرجام درمان باليني موثر باشند (هانت، 1997، فصل4، رابين، 1984). تنها در دو دهه پاياني قرن بيستم بود که فراتحليل در حوزه هايي مانند پزشکي، علوم رفتاري و وجه مشترک آنها (يعني حوزه روانشناسي تندرستي، روانشناسي پزشکي و طب رفتاري) و ساير رشته ها رايج شد و شهرت يافت.
اما اصطلاح فراتحليل براي تخستين بار در سال 1976 توسط جين گلاس در انجمن پژوهشسي آموزشي آمريکا به کار برده شد. فراتحليل موثرترين راه براي روشن تر کردن نتايج متضاد در مجموعه اي از آثار تجربي، شبيه به گزارش هاي تجربي، و داراي فوايد متمايز نسبت به بررسي هاي کيفي است (هانتر و اشميت، 1990؛ رزنتال، 1991). کليد اصلي اين اصطلاح را اندازه اثر تشکيل مي دهد.
|
|
كليد واژه: |
|
|
نسخه قابل چاپ
|
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391 10:05 PM
تشکرات از این پست