مقالات روانشناسی

هدف پژوهش حاضر بررسي مقايسه اي رويدادهاي تنيدگي زاي زندگي در زنان مبتلا به سرطان سينه و زنان سالم بود. 65 بيمار مبتلا به سرطان سينه بستري طي ماه هاي شهريور تا دي سال 1387 در بخش سرطان انستيتوکانسر بيمارستان امام خميني به صورت در دسترس انتخاب گرديد. همه بيماران کمتر از 2 ماه از تشخيص سرطان آنها گذشته بود. 65 بيمار با 65 فرد سالم که از نظر سن، ميزان تحصيلات، وضعيت سکونت و شغل در شهر تهران همتا بودند از جنبه رويدادهاي تنيدگي زاي زندگي با استفاده از آزمون پيکل سال 1971 مورد بررسي قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون t براي دو گروه مستقل مورد تحليل قرار گرفتند. نتايج نشان داد که زنان مبتلا به سرطان سينه بطور معناداري از افراد سالم رويدادهاي تنيدگي زاي بيشتري را تجربه نموده اند. همچنين زنان مبتلا به سرطان سينه به تعداد بيشتري مرگ يکي از اعضاي خانواده به جز همسر و فرزند را به عنوان مهم ترين حادثه اعلام نموده اند. و حاملگي ناخواسته و طلاق از ميانگين تنيدگي بالائي برخوردار است.

 نسخه قابل چاپ

هدف پژوهش حاضر، مطالعه اثربخشي رويکرد خانواده درماني ساختاري در بهبود اختلالات اضطرابي کودکان از طريق ايجاد تغيير در ساختار خانواده، کاهش تعارضات در روابط والدين خانواده هاي داراي کودکان مبتلا به اختلالات اضطرابي کودکان بوده است. روش پژوهش شبه تجربي بوده و با اجراي پيش آزمون و پس آزمون و ارائه مداخله و اندازه گيري مکرر انجام شد. 40 خانواده با حداقل يک فرزند داراي اختلالات اضطرابي که به طور تصادفي در دو گروه مساوي شامل گروه آزمايشي و گروه کنترل جايگزين شده و در اين مطالعه شرکت کردند. اعضاي خانواده هاي گروه آزمايشي، به مدت 9 جلسه در معرض مداخله درماني با طرح درماني يکسان (که بر اساس رويکرد خانواده درماني ساختاري از پيش طراحي شده بود) قرار گرفتند. همچنين خانواده ها شش هفته پس از آخرين جلسه درمان در يک جلسه پيگيري نيز شرکت کردند. ابزار پژوهش مصاحبه تشخيصي بر اساس معيارهاي DSM-IV-TR و مقياس اضطراب کودکان اسپنس بود. در طول مدت مطالعه گروه کنترل هيچگونه مداخله اي را دريافت نکرد. نتايج نشان داد که اثربخشي خانواده درماني ساختاري در بهبود اختلالات آسيمگي، هراس اجتماعي و ترس از صدمات جسماني، اضطراب تعميم يافته و اختلال وسواس - اجبار گروه آزمايشي (p<0.005) معنادار است.

 نسخه قابل چاپ

هدف از پژوهش حاضر، تاثير آموزش راهبرد هاي شناختي - رفتاري (خودآموزش دهي) در بهبود عملکرد خواندن و کاهش ميزان افسردگي دانش آموزان نارساخوان مقطع ابتدايي شهر اراک بود. بدين منظور از بين کليه دانش آموزان مقطع ابتدايي مشغول به تحصيل شهر اراک تعداد 32 دانش آموز نارساخوان همراه با اختلال افسردگي، پس از اجراي آزمون هاي تشخيصي (از جمله آزمون اختلال خواندن، آزمون هوشي و کسلر و پرسشنامه رفتاري راتر) به صورت نمونه گيري چندمرحله اي تصادفي انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفي در دو گروه آزمايش و کنترل جايگزين شدند. آزمودني هاي گروه آزمايش به مدت 12 جلسه، تحت آموزش راهبرد خودآموزش دهي قرار گرفتند. همزمان مادران همين آزمودني ها هم به مدت 6 جلسه اين راهبرد آموزشي را دريافت کردند تا با دانش آموز در خانه تمرين کنند. داده هاي بدست آمده با استفاده از روش آماري تحليل کوواريانس مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. نتايج به دست آمده حاکي از آنست که عملکرد خواندن آزمودني هاي گروه آزمايش در مقايسه با گروه گواه به ميزان معناداري بهبود يافته و ميزان افسردگي آنان نيز به ميزان معناداري نسبت به گروه گواه کاهش يافته است.

 نسخه قابل چاپ

هدف از اين پژوهش بررسي ارتباط بين مولفه هاي هوش هيجاني (شامل حل مساله، شادماني، استقلال، تحمل فشار رواني، خودشکوفايي، خودآگاهي هيجاني، واقع گرايي، روابط بين فردي، خوش بيني، عزت نفس، کنترل تکانش، انعطاف پذيري، مسووليت پذيري اجتماعي، همدلي و خودابرازي) با خودارزيابي عملکرد در حيطه هاي عمومي، فني و بين فردي بود. به همين منظور از 150 کارخانه مستقر در شهرک صنعتي مورچه خورت که داراي حدود 11000 هزار پرسنل بوده اند، 35 کارخانه و از اين 35 کارخانه، 300 نفر از کارکنان آنها با استفاده از نمونه گيري چندمرحله اي انتخاب شدند. ابزارهاي پژوهش شامل پرسشنامه هوش هيجاني، بار - اون EI) با 90 سوال) و پرسشنامه خودارزيابي عملکرد شغلي موتوويدلو و ون اسکاتر (با 6 سوال) بود. داده هاي حاصل از پرسشنامه ها با استفاده از ضريب همبستگي پيرسون و تحليل رگرسيون گام به گام مورد تحليل قرار گرفت. نتايج نشان داد که بين مولفه هاي هوش هيجاني با خودارزيابي عملکرد شغلي عمومي ضرايب همبستگي معنادار و مثبت بين 0.303 (براي انعطاف پذيري) تا 0.409 (براي عزت نفس) وجود دارد. بين مولفه هاي هوش هيجاني با خودارزيابي عملکرد شغلي فني ضرايب همبستگي مثبت و معنادار بين 0.167 (براي انعطاف پذيري) تا 0.327 (براي عزت نفس) به دست آمد. بين مولفه هاي هوش هيجاني با خودارزيابي عملکرد شغلي بين فردي ضرايب همبستگي مثبت و معنادار بين 0.182 (براي انعطاف پذيري) تا 0.383 (براي خوش بيني) به دست آمد. نتايج تحليل رگرسيون گام به گام نشان داد که متغيرهاي عزت نفس، همدلي، استقلال و کنترل تکانش براي خودارزيابي عملکرد شغلي عمومي، متغيرهاي عزت نفس، روابط بين فردي و واقع گرايي براي خودارزيابي عملکرد شغلي فني و متغيرهاي خوش بيني، همدلي، استقلال و روابط بين فردي براي خودارزيابي عملکرد شغلي بين فردي داراي توان پيش بين معنادار ( (p<0.05هستند.

 نسخه قابل چاپ

مطالعه حاضر با هدف بررسي اعتبار و پايايي مقياس سرسختي روان شناختي لانگ و گولت[10] (LGHS) ، در چهارچوب طرح اعتبارسنجي، طراحي و اجرا گرديد و با استفاده از نتايج به دست آمده به بررسي و تبيين ابعاد روان سنجي مقياس مورد نظر پرداخته شد. بدين منظور اعتبار و پايايي پرسشنامه تحقيق بر روي نمونه اي 550 نفري از دانشجويان دانشگاه هاي شاهد، تهران و شهيد بهشتي به روش نمونه برداري تصادفي خوشه اي به شرح ذيل مورد مطالعه قرار گرفت. پس از ترجمه پرسشنامه تحقيق به زبان فارسي و به منظور رفع مشکلات احتمالي در ترجمه مقياس 30 نفر از دانشجويان دانشکده علوم انساني دانشگاه شاهد به تصادف انتخاب شدند و نسخه فارسي مقياس (LGHS) بر روي آنها اجرا گرديد. اعتبار پرسشنامه LGHS در قالب بررسي اعتبار سازه و به سه روش تحليل عامل، همبستگي با آزمون هاي ديگر (اعتبار سازه) و اعتبار افتراقي اندازه گيري شد. به منظور سنجش پايايي مقياس نيز از روش هاي آماري محاسبه ضريب همساني دروني (آلفاي کرونباخ)؛ روش دو نيمه سازي و روش بازآزمايي استفاده گرديد. در مجموع و برمبناي نتايج اين مطالعه پرسشنامه اي 42 سوالي که سه خرده مقياس کنترل (با 16 سوال)، خرده مقياس تعهد (با 15 سوال) و خرده مقياس چالش جويي (با 11 سوال) را دربر مي گيرد؛ براي سنجش سازه سرسختي روان شناختي در افرادي تهيه شد که استرس خاصي را تجربه مي کنند و يا در موقعيت فشارزاي قابل توجهي به سر مي برند. اعتبار و پايايي اين مقياس به منظور کاربرد در جمعيت دانشجويان ايران توسط شواهد به دست آمده مورد تاييد و حمايت قرار گرفت و از شرايط لازم براي کاربرد در پژوهش هاي روان شناختي و شناسايي افراد سرسخت برخوردار است.

 نسخه قابل چاپ

هدف از اين پژوهش شناختن استعاره هاي خود خانواده هاي بيماران مبتلا به اسکيزوفرني از لحاظ منفي و مثبت بودن مي باشد. روش اين پژوهش از نوع علي - مقايسه اي است که طي آن تعداد 20 نفر از خانواده هاي بيماران مبتلا به اسکيزوفرني بستري در بيمارستان رواني با تعداد 20 نفر از خانواده هاي افرادي که از نظر رواني سالم تشخيص داده شدند و از نظر ويژگي هاي جمعيت شناختي مشابه گروه بيمار مي باشند، با استفاده از آزمون فن افتراق معنايي آزگود مورد مقايسه قرار گرفتند. نتايج تحقيق نشان داد که خانواده هاي بيماران مبتلا به اسکيزوفرني استعاره هاي خود منفي تري نسبت به خانواده افراد سالم دارند. نتيجه نشان مي دهد که استعاره هاي خاص مورد استفاده در خانواده هاي بيماران مبتلا به اسکيزوفرني در ايجاد اختلال، نقش ايفا مي کنند. همچنين نتايج تحقيق هيچ تفاوتي را بين استعاره هاي خود هيچ يک از افراد خانواده بيماران مبتلا به اسکيزوفرني نسبت به يکديگر نشان نداد.

 نسخه قابل چاپ

هدف از تحقيق حاضر تعيين ارتباط جهت گيري هاي مذهبي اسلامي با ابعاد هويت بوده است. مشارکت کنندگان در پژوهش شامل 232 دختر و 99 پسر رشته هاي مختلف تحصيلي دانشگاه شيراز بودند که به روش خوشه اي مرحله اي انتخاب شدند. ابزارهاي پژوهش، عبارت بودند از: فرم تجديد نظر شده مقياس جهت گيري هاي مذهبي اسلامي و ويرايش ششم مقياس ابعاد هويت .AIQ-IV براي تعيين پايائي پرسشنامه ها از روش آلفاي کرونباخ و براي تعيين روائي مقياس ها نيز از تحليل عوامل استفاده شد. ضرائب پايائي حاصل، مويد پايائي مطلوب مقياس ها بود. نتايج تحليل عاملي به روش مولفه هاي اصلي با چرخش واريماکس براي مقياس جهت گيري هاي مذهبي بيانگر وجود دو عامل بود که به ترتيب اعتقادات - مناسک و اخلاق نامگذاري شدند. همچنين نتايج تحليل عاملي براي ابعاد هويت، پنج بعد هوپت فردي، اجتماعي، مذهبي و قومي - نژادي را نشان داد. نتايج رگرسيون چندگانه زير مقياس هاي اعتقادات – مناسک و اخلاق نشان داد که زير مقياس اعتقادات – مناسک پيش بيني کننده مثبت و معني دار بعد هويت مذهبي و زير مقياس اخلاق پيش بيني کننده ابعاد هويت فردي و ارتباطي به شکل مثبت و نيز پيش بيني کننده بعد هويت مذهبي به شکل منفي مي باشد.

 نسخه قابل چاپ

اين پژوهش با هدف تعيين اثربخشي روش آموزشي - درماني پسخوراند عصبي (نوروفيدبک) بر شدت ولع مصرف در بيماران وابسته به مواد افيوني انجام گرفت. به اين منظور 20 نفر از بيماران مرد وابسته به مواد افيوني با ميانگين سني 30 سال، تحت درمان نگهدارنده با متادون يا بوپرونورفين، به شيوه در دسترس انتخاب و پس از اجراي پرسشنامه سنجش ولع هروئين (HCQ)، همتاسازي و در دو گروه آزمايش و کنترل جايگزين شدند. بيماران گروه آزمايش علاوه بر دارو درماني، 30 جلسه (به مدت 5 هفته، هر هفته 6 ساعت) درمان نوروفيدبک دريافت کردند و بيماران گروه کنترل تنها درمان دارويي نگهدارنده با متادون يا بوپرونورفين را پشت سر گذاشت. در پايان دوره بيماران دو گروه به وسيله تست HCQ مورد ارزيابي مجدد قرار گرفتند. نتايج تحليل کواريانس چند متغيري حاکي از آن بود که گروه آزمايش در پايان دوره در متغيرهاي انتظار مثبت، تمايل به مصرف و ميانگين کل شدت ولع نسبت به گروه کنترل کاهش نشان داده است. بنابراين روش درماني نوروفيدبک مي تواند در کاهش شدت ولع بيماران وابسته به مواد افيوني اثربخش باشد.

 نسخه قابل چاپ

هدف اين تحقيق، بررسي نقش پيشينه تحصيلي و برخي ويژگيهاي فردي دانشجويان در پيشرفت تحصيلي آنان در قالب يک مدل علي بود. 397 نفر از دانشجويان دانشگاه پيام نور مرکز تهران، مشتمل بر 307 نفر دانشجوي دوره کارشناسي، 90 نفر دوره کارشناسي ارشد، متشکل از 117 نفر پسر و 280 نفر دختر، به شيوه طبقه اي و تصادفي ساده انتخاب شدند و پرسشهاي سه پرسشنامه: 1) راهبردهاي انگيزشي براي يادگيري، 2) منبع کنترل راتر، و 3) خودپنداره بک پاسخ دادند. براي متغير پيشينه تحصيلي از معدل دوره تحصيلي قبل، و براي متغير پيشرفت تحصيلي، از معدل کل دروسي را که تا ترم پيش از اجراي پرسشنامه ها، کسب کرده بودند، استفاده شد. با استفاده از تحليل مسير، اثرات مستقيم و غيرمستقيم متغيرهاي پيش بين بر پيشرفت تحصيلي مورد بررسي قرار گرفت. نتايج بدست آمده از تحليل نشان داد که: پيشينه تحصيلي، اضطراب امتحان، و خود تنظيمي به طور مستقيم بر پيشرفت تحصيلي دانشجو اثر مي گذارند و بهترين پيش بيني کننده هاي پيشرفت تحصيلي هستند، و متغيرهاي: پيشينه تحصيلي، خودکارآمدي، خودپنداره، منبع کنترل، ارزشگذاري تکليف، و استفاده از راهبردهاي شناختي به طور غيرمستقيم بر روي پيشرفت تحصيلي دانشجو تاثير مي گذارند.

 نسخه قابل چاپ

هدف از مطالعه حاضر، پاسخ به اين سوال است که آيا مي توان بر اساس نظريه هاي موجود و فرهنگ بومي براي نوجوانان ايراني آزمون هوش هيجاني ساخت و سپس آن را براي جامعه ايران هنجاريابي کرد؟ براي اين منظور ابتدا نظريه هاي هوش هيجاني مورد مطالعه قرار گرفتند و با هم مقايسه شدند. سپس در حوزه هاي مختلف مولفه هاي انتخاب شدند. سوالاتي در ارتباط با مولفه ها نوشته شد و سعي شد که در محتوا و شکل ظاهري سوالات فرهنگ بومي در نظر گرفته شود. براي وقوف به مشکلات احتمالي، آزمون محقق ساخته، به 35 نفر از دانش آموزان دبيرستاني داده شد. بر اساس بررسي مقدماتي تعدادي از سوالات تغيير يافتند و تعدادي نيز حذف شدند. آزمون محقق ساخته به همراه آزمون بار-آن اجرا گرديد. آزموني ها 362 نفر دانش آموز دبيرستاني بودند (183 پسر و 179 نفر دختر) که بطور تصادفي از ميان دانش آموزان کلاسهاي دوم و سوم دبيرستان ها انتخاب شدند. براي تحليل داده هاي پژوهش، روشهاي آماري، ميانگين، انحراف استاندارد، رتبه درصدي، همبستگي پيرستون، آزمون هاي کرويت بارتلت، کفايت نمونه برداري (KMO)، تحليل عاملي با چرخش واريماکس و آلفاي کرانباخ بکار گرفته شد. يافته ها نشان داد که آزمون محقق ساخته ويژگي ها و ملاک يک آزمون هوش هيجاني معتبر را دارا مي باشد. يافته ها همچنين عامل جديدي را معرفي کرد که نشان دهنده تاثيرات فرهنگي مي باشد.

 نسخه قابل چاپ

اين پژوهش با هدف مقايسه وضعيت بهداشت رواني نوجوانان طلاق محروم از مادر، يتيم محروم از مادر و عادي داراي مادر سنين 15 تا 18 سال شهر اصفهان، در سال 1385-1384  انجام شد. روش تحقيق علي-مقايسه اي بود. جامعه آماري شامل کليه نوجوانان پسر و دختر 15 تا 18 سال طلاق و يتيم محروم از مادر و عادي داراي مادر، ساکن در شهر اصفهان و مشغول به تحصيل در دبيرستانهاي عادي در سال 1385-1384 بود. نمونه آماري شامل 228 نفر نوجوان طلاق، يتيم و عادي بود، به گونه اي که، هر گروه شامل 76 نفر (38 نفر و پسر 38 نفر دختر) بودند که به شيوه تصادفي ساده انتخاب گرديدند. ضمنا در روش نمونه گيري، ترکيبي از روش نمونه گيري خوشه اي و تصادفي ساده مورد استفاده قرار گرفت. در اين پژوهش عضويت گروهي و جنسيت متغيرهاي مستقل، وضعيت بهداشت رواني متغيرهاي وابسته و ويژگيهاي جمعيت شاختي متغيرهاي کنترل را تشکيل مي دادند. براي بررسي و مقايسه وضعيت بهداشت رواني آزمودني ها، از پرسشنامه SCL-90-R و براي بررسي ويژگي هاي جمعيت شناختي آزمودني ها، از پرسشنامه جمعيت شناختي استفاده شد. جهت تجزيه و تحليل داده ها از روش تحليل مانوا، آزمون تفاوت معني دار حقيقي توکي (HSD) و ميانگين استفاده گرديد. سپس از تحليل داده ها نتايج ذيل به دست آمد: بين ميانگين نمرات آزمودني هاي سه طلاق، يتيم، و عادي در هر 9 مقوله پرسشنامه SCL-90-R تفاوت معني داري وجود داشت (P=0.0001)، ضمنا در شش بعد (افسردگي، اضطراب، شکايات جسماني، حساسيت در روابط متقابل، اضطراب فوبيک و افکار پارانوئيد) P=0.0001 ميانگين نمرات دختران بيشتر از پسران بود، ولي در بعد پرخاشگري (P=0.0001) ميانگين نمرات پسران بيشتر از دختران بود. در دو بعد وسواس و اجبار و روان پريشي بين ميانگين نمرات پسران و دختران تفاوت معناداري وجود نداشت. ضمنا تعامل بين عضويت گروهي و جنسيت بر هيچ کدام از زير مقايس ها (9 بعد پرسشنامه SCL-90-R) معنادار نبود. يافته هاي پژوهش در پرتو نتايج تحقيقات مربوط، مورد بحث و نتيجه گيري قرار گرفته است. 

 نسخه قابل چاپ

اين پژوهش، با هدف بررسي و مقايسه ميزان رضايتمندي از زندگي مشترک بين دانشجوياني که ازدواج دانشجويي داشته اند با دانشجوياني که ازدواج غيردانشجويي داشته اند، انجام شده است. کليه دانشجويان متاهل در حال تحصيلي دانشگاه فردوسي مشهد به عنوان جامعه آماري در اين پژوهش مورد نظر قرار گرفته اند. در اين پژوهش 107 نفر دانشجوي متاهل اعم از زن و مرد بر اساس نمونه گيري در دسترس انتخاب شده اند. ضمن آنکه روش پژوهش توصيفي از نوع همبستگي است و ابزار جمع آوري داده ها پرسشنامه رضايتمندي زناشويي (MSI) بوده است که اعتبار آن 77.47 توسط صالحي (1370) گزارش شده است. در اين تحقيق چهار مقوله جاذبه، تفاهم، طرز تلقي و سرمايه گذاري در زوجين مورد بررسي قرار گرفته است. داده هاي پژوهش هم در آمار توصيفي و استنباطي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته اند. نتايج پژوهش حاکي از آن است که بين دو گروه در پاسخگويي به دو مقوله جاذبه و سرمايه گذاري تفاوتي به چشم نمي خود در حاليکه در ارتباط با دو مقوله تفاهم و طرز تلقي، سطح تفاوت بين دو گروه معنادار مي باشد و رضايتمندي کلي متاثر از اين مقوله است. از ديگر نتايج آنکه بين رضايتمندي زناشويي دانشجوياني که ازدواج دانشجويي داشته اند با گروهي که ازدواج غيردانشجويي داشته اند تفاوت معناداري وجود دارد و مرد و زناني که ازدواج دانشجويي داشته اند ميزان رضايتمندي زناشويي بيشتري را گزارش کرده اند.

 نسخه قابل چاپ

اين تحقيق به منظور تعيين رابطه بين داشتن معنا در زندگي و رضامندي از زندگي زناشويي در بين مراجعان به مراکز مشاوره در مقايسه با جمعيت عادي در شهر تهران انجام شده است. در اين پژوهش 90 زوج شامل 45 زوج داراي رضامندي از زندگي زناشويي که به مراکز مشاوره مراجعه نکرده اند و 45 زوج با رضامندي زناشويي پايين از ميان مراجعان به مراکز مشاوره به صورت تصادفي انتخاب گردد.
اين تحقيق با استفاده از روشهاي تحقيق توصيفي و پس رويدادي اجرا گرديد. ابزارهاي مورد استفاده در اين پژوهش عبارتند از: پرسشنامه زناشويي (ENRICH) و پرسشنامه هاي ذکر شده به ترتيب برابر با 0.95 و 0.91 محاسبه گرديد. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از آزمون هاي آماري معناداري ضريب همبستگي، رگرسيون و t استودنت براي مقايسه ميانگين دو گروه مستقل با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت.
يافته هاي تحقيق حاکي از وجود رابطه معناداري بين معنا در زندگي و رضامندي از زندگي زناشويي به ميزان r=0.78 مي باشد. همچنين ميزان معنا در زندگي زوجيني که از زندگي زناشويي خود راضي بودند و به مراکز مراجعه نکرده بودند بيشتر از ميزان معنا در زندگي زوجين مراجعه کننده به مراکز مشاوره که از زندگي زناشويي خود راضي نبودند مي باشد. يافته هاي ديگر پژوهش رابطه معناداري بين معنا در زندگي و سن، مدت زمان ازدواج، جنس، سطح تحصيلات، تعداد فرزند، درآمد را نشان نداد.

 نسخه قابل چاپ

هدف: پژوهش حاضر به منظور مقايسه پيشرفت مهارت نوشتن در دانش آموزان با اختلال نارسايي توجه / بيش فعالي و عادي پايه اول ابتدايي انجام شده است.
روش: در اين پژوه، روش مورد استفاد، علي مقايسه اي و جامعه آماري کليه دانش اموزان پايه اول ابتدايي در شهر فسا است که از کل مدارس ابتدايي، 6 مدرسه دخترانه و پسرانه و از هر مدرسه 5 دانش آموز عادي (مجموعا 30 دانش آموز دختر و پسر) به صورت نمونه گيري خوشه اي تصادفي انتخاب شدند. براي گزينش دانش آموزان با نارسايي توجه/بيش فعالي، با مراجعه به 23 دبستان و با استفاده از معيارهاي تشخيضي و آماري انجمن روانپزشکي آمريکا (2000) و مقايس کانرز نسخه مربوط به معلمان، 30 دانش آموز دختر و پسر با اختلال نارسايي توجه/ بيش فعالي غربالگري شدند. ابزار مورد استفاده براي سنجش مهارت نوشتن، آزمون پيشرفت مهارت نوشتن پايه اول ابتدايي (راغب، 1384) است. براي تحليل داده ها از آزمون t، تحليل واريانس، همبستگي و خي دو استفاده شده است.
يافته ها: در نوشتن (املا و انشا) برخوردارند. در خرده آزمون «نوشتن اسم تصوير» بين گروه ها تفاوت معناداري مشاهده نگرديد. در مقايسه گروه عادي و زير نوع هاي اختلال، بيشترين تفاوت مربوط به گروه با اختلال از نوع بي توجه و گروه با اختلالاز نوع بي توجه و گروه با اختلال از نوع تکانشگري بود. همچنين، بين عملکرد دختران و پسران در گروه عادي و بيش فعال، تفاوتي به دست نيامد. يافته هاي پژوهش نشان داد که بين پيشرفت مهارت نوشتن و زير نوع هاي اختلال رابطه معناداري وجود ندارد، از سوي ديگر بين معيارهاي تشخيصي انجمن روانپزشکي امريکا و مقايس کانرز همبستگي در سطح 0.87 به دست آمد.
نتيجه گيري: دانش آموزان با اختلال نارسايي توجه/بيش فعالي، به ويژه نوع بي توجه ضعيف ترين عملکرد را در املا و انشا از خود نشان دادند.

 نسخه قابل چاپ

امروزه در حوزه اندازه گيري دو نظريه غالب وجود دارد. نظريه کلاسيک اندازه گيري، که به وسيله اسپيرمن مطرح گرديد و نظريه سوال پاسخ که سرمنشا آن به نظريه خصيصه مکنون باز مي گردد. در واقع، زماني که نظريه خصيصه مکنون براي اندازه گيري متغيرهاي دو ارزشي مورد استفاده قرار گرفت، به نظريه سوال پاسخ مشهور شد. اگرچه مباني پيچيده رياضي اين نظريه، در مقايسه با نشريه کلاسيک، باعث شده که پژوهشگران تمايل کمتري براي کاربرد اين نظريه داشته باشند، ولي مفروضه هاي زيربنايي آن منطقي تر از نظريه کلاسيک هستند. امروزه در چارچوب اين نظريه، دو رويکرد مختلف به اندازه گيري وجود دارد. رويکرد اول که مدل هاي خانواده راش از آن تبعيت مي کنند، هدف اصلي اش اندازه گيري ميزان خصيصه افراد است: در حالي که رويکرد دوم با هدف تحليل سوال و برآورد پارامترهاي آنها شکل گرفته است و از مدل هايي نظري مدل 2 و 3 پارامتري براي اين منظور استفاده مي کند. با وجود تفاوت هاي موجود بين اين دو رويکرد، کمتر منبعي به اين تفاوت ها اشاره مي کند و پژوهشگران نيز کمتر از اين موضوع اطلاع دارند. در مقاله حاضر به بررسي مباني شکل گيري نظريه سوال پاسخ، مفروضه ها، مدل هاي مختلف و تفاوت بين آنها پرداخته مي شود.

 نسخه قابل چاپ