مقالات روانشناسی

هدف پژوهش حاضر بررسي رابطه ميان رضايت از زندگي، سبک مساله گشايي و نگرش مذهبي با سلامت رواني مي باشد. براي اين منظور از ميان مراجعه کنندگان به مرکز مشاوره دانشگاه تهران دانشجوياني که از سوي روانپزشک تشخيص اختلالات اضطرابي و يا خلقي دريافت داشتند به روش نمونه گيري در دسترس 85 نفر انتخاب و چهار پرسشنامه رضايت زماني از زندگي، سبک مساله گشايي، نگرش مذهبي و سلامتي عمومي- 28 گويه اي را تکميل کردند. نمونه سالم از دانشجويان دانشگاه تهران با روش همتاسازي انتخاب و چهار پرسشنامه را تکميل نمودند. داده هاي حاصله از طريق تحليل واريانس چند متغيره (MANOVA) و رگرسيون چندگانه با روش گام به گام مورد تحليل قرار گرفت.
دانشجويان سالم در مقايسه با دانشجويان بيمار از رضايت بالاتر نسبت به زندگي (P<0.01)، سبک مقابله اي انطباق تر (P<0.01) و نگرش هاي مذهبي قوي تر (P<0.05) برخوردارند. دانشجويان دختر از رضايت بالاتر نسبت به زندگي و گرايشات مذهبي قوي تر برخوردارند (P<0.01). دانشجويان دختر و پسر بيمار در مقايسه با دانشجويان سالم زودتر احساس درماندگي مي کنند، از زندگي ناراضي تر هستند و گرايشات مذهبي ضعيف تري دارند (P<0.01). سبک مساله گشايي به ويژه مقياس درماندگي، بالاتري قدرت پيش بيني سلامت رواني رواني را دارند (P<0.01). نتيجه اينکه سبک مساله گشايي، رضايت از زندگي و نگرش مذهبي در تعديل و تضعف استرس زندگي دانشجويي تاثير معني دار مي گذارند.

 نسخه قابل چاپ

مطالعه حاضر به بررسي تاثير نقص هاي حسي شامل نابينايي و ناشنوايي بر نوع دلبستگي (ايمني/ ناايمني دلبستگي) و سبک هاي دلبستگي (ايمن، دوسوگرا، اجتنابي، آشفته/ سرگشته)، تاثير اين نقص ها بر مشکلات رفتاري کودکان نابينا و ناشنوا در مقايسه با کودکان عادي، و رابطه نوع دلبستگي با مشکلات رفتاري در سه گروه نابينا، ناشنوا و کودکان عادي مي پردازد.
آزمودني هاي اين پژوهش شامل 84 کودک نابينا، ناشنواي مطلق و کودکان عادي 7-6 ساله دختر و پسر بود. ابزارهاي اين پژوهش شامل آزمون هاي اضطراب جدايي، مقياس مشکلات رفتاري آخن باج، آزمون هوشي ريون پيشرونده و پرسشنامه محقق ساخته جمعيت شناختي بود. براي تحليل آماري داده هاي پژوهش از تحليل واريانس يک متغيري، آزمون تعقيبي LSD، آزمون t، آزمون خي دو استفاده شد. نتايج پژوهش نشان داد که کودکان ناشنوا بيش از کودکان عادي در معرض خطر نا ايمني دلبستگي قرار دارند. اما کودکان نابينا از اين لحاظ آماري تفاوت معني داري با کودکان عادي نداشتند. توزيع پراکندگي کودکان نابينا و ناشنوا در چهار سبک دلبستگي (ايمن، دوسوگرا، اجتنابي، آشفته/ سرگشته) با توزيع پراکندگي کودکان عادي در چهار سبک مذکور تفاوت معني دار نداشت. يافته ديگر نشان داد که کودکان نابينا و ناشنوا بيش از کودکان عادي داراي مشکلات رفتاري هستند. همچنين بين ناايمني دلبستگي با مشکلات رفتاري در کودکان عادي رابطه معني دار به دست آمد اما در کودکان نابينا و ناشنوا اين رابطه از لحاظ آماري معني دار نشد.

 نسخه قابل چاپ

هدف اصلي پژوهش حاضر، بررسي رابطه بين شوخ طبعي و اختلالات رواني دانش آموزان دوره پيش دانشگاهي شهر اصفهان بود. جامعه آماري شامل کليه دانش آموزان دوره پيش دانشگاهي شهر اصفهان در سال تحصيلي 1386-1385 بودند که با روش نمونه گيري تصادفي خوشه اي چند مرحله اي 214 دانش آموز (105 دختر و 109 پسر) به عنوان نمونه آماري انتخاب شدند. در مورد آنها پرسشنامه شوخ طبعي (SHQ) و نسخه تجديد نظر شده 90 نشانه اي (SCL-90-R) اجرا شد. نتايج ضريب همبستگي پيرسون نشان داد که بين کل شوخ طبعي با شاخص کلي علايم رواني و ابعاد شکايات جسماني، وسواس - اجبار، حساسيت بين فردي، افسردگي، اضطراب، فوبيا، افکار پارانوييدي، روان پريشي گرايي و سوالات اضافي رابطه معني دار منفي وجود دارد، اما بين کل شوخ طبعي با بعد خصومت رابطه اي معني داري مشاهده نشد. علاوه بر اين، مقايسه ميانگين ها نشان داد که بين دانش آموزان دختر و پسر از لحاظ ميزان کل شوخ طبعي، شاخص کلي علايم رواني و ابعاد وسواس - اجبار، حساسيت بين فردي، خصومت، افکار پارانوييدي و روان پريشي گرايي تفاوت معني داري وجود نداشت، اما از لحاظ ابعاد شکايات جسماني، افسردگي، اضطراب، فوبيا و سوالات اضافي تفاوت ميان آنها معني دار بود.

 نسخه قابل چاپ

پژوهش حاضر به منظور بررسي اثر مشاوره راه حل - محور بر رضايت زناشويي زوج هاي هر دو شاغل صورت گرفته  است. مشاوره راه حل يکي از انواع درمان هاي کوتاه مدت است که بر يافتن راه حل ها توسط مراجع با کمک مشاور تاکيد دارد. جامعه پژوهش شامل آن دسته از معلم هايي مي باشد که همسر آنها نيز شاغل است. نمونه پژوهش شامل 24 زوج است که از بين زوجيني که حاضر به شرکت در مطالعه شدند به صورت تصادفي انتخاب شده اند. ابزار پژوهش عبارت است از پرسشنامه رضايت زناشويي فرم تجديد نظر شده (MSI-R) که توسط اشنايدر ساخته شده است. براي تجزيه و تحليل داده ها علاوه بر استفاده از روش هاي آمار توصيفي از آزمون تحليل واريانس کرت هاي تقسيم شده استفاده شده است. تحليل داده ها نشان مي دهد که مشاوره راه حل - محور به طور معني داري متغيرهاي مورد نظر را بهبود بخشيده است.

 نسخه قابل چاپ

هدف از انجام پژوهش حاضر بررسي نقش پيش بيني کنندگي اهداف پيشرفت سه گانه (تسلط، عملکرد گرايشي و عملکرد اجتنابي) در زمينه پيشرفت تحصيلي و آگاهي فرا شناختي بود. نمونه انتخاب شده براي انجام پژوهش حاضر شامل 392 دانشجو کارشناسي پسر (237) و دختر (155) دانشکده مهندسي دانشگاه شيراز بود، که به روش نمونه گيري خوشه اي تصادفي انتخاب شدند. به منظور گردآوري اطلاعات مورد نياز از پرسشنامه هاي هدف گرايي تحصيلي و آگاهي فرا شناختي استفاده شد. براي تحليل داده ها، روش آماري رگرسيون چند گانه (به شيوه ي همزمان) به کار گرفته شد. نتايج نشان داد که هدف تسلط قادر به پيش بيني پيشرفت تحصيلي نمي باشد. هدف عملکرد گرايشي پيش بيني کننده مثبت و هدف عملکرد اجتنابي پيش بيني کننده منفي پيشرفت تحصيلي بود. همچنين تحليل هاي آماري نشان داد که هدف تسلط به صورت مثبت و معنادار، آگاهي فراشناختي را پيش بيني مي کند، در حالي که هيچ يک از اهداف عملکردي (گرايشي و اجتنابي)، قادر به پيش بيني آگاه فرا شناختي نمي باشند.

 نسخه قابل چاپ

به منظور بررسي رابطه هوش هيجاني با احساس غربت و سلامت عمومي دانشجويان نمونه اي به حجم 196 نفر از دانشجويان غير بومي دانشگاه بوعلي سينا همدان به روش نمونه گيري چند مرحله اي انتخاب و پرسشنامه هاي هوش هيجاني شرينگ، احساس غربت آرچر و سلامت عمومي گلدبرگ بر روي آنان اجرا شد. نتايج نشان داد که: الف) بين هوش هيجاني و سلامت عمومي همبستگي مثبت وجود دارد (p<0.01). ب) هوش هيجاني دانشجويان با احساس غربت آنان همبستگي معني دار ندارد. ج) احساس غربت دانشجويان با سلامت عمومي آنان همبستگي منفي دارد (p<0.01). د) هوش هيجاني دانشجويان دختر تفاوت معني داري با هوش هيجاني دانشجويان پسر ندارد. ه) احساس غربت دانشجويان پسر کمتر از دانشجويان دختر است (p<0.01). و) سلامت رواني دانشجويان پسر بيش از سلامت رواني دانشجويان دختر است (p<0.01). يافته هاي پژوهش به تفصيل مورد بحث و بررسي قرار گرفته اند.

 نسخه قابل چاپ

پژوهش حاضر به بررسي تاثير آموزش گروهي مهارت هاي زندگي (مديريت خشم، جرات آموزي و آرام سازي) بر افزايش جراتمندي و کاهش خشم در بيماران قلبي، پس از جراحي پيوند باي پس عروق کرونر، مي پردازد. بدين منظور در قالب طرح پيش آزمون - پس آزمون به همراه گروه گواه، 40 بيمار مبتلا به اختلال کرونري قلب با دامنه سني 65-35 سال که براي اولين بار تحت جراحي باي پس عروق کرونر قرار گرفته و در حال ترخيص از بيمارستان بودند، انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمايش و گواه جاي داده شدند. جهت گردآوري داده ها، از مقياس جراتمندي راتوس و مقياس خشم MMPI-2 استفاده شد که قبل از شروع برنامه آموزش مهارت هاي زندگي و بلافاصله پس از اتمام دوره آموزشي، توسط بيماران دو گروه آزمايش و گواه تکميل گرديد. تحليل داده ها به روش تحليل کوواريانس انجام شد. يافته ها نشان دادند که برنامه آموزش گروهي مهارت هاي زندگي، به طور معني داري موجب افزايش جراتمندي و کاهش خشم در بيماران شده است (p<0.001). همچنين بر اساس نتايج بدست آمده، بين دو جنس از لحاظ اثر بخشي آموزش گروهي مهارت هاي زندگي بر افزايش جراتمندي و کاهش خشم، تفاوت معني دار ملاحظه نشد (P>0.05).

 نسخه قابل چاپ

پژوهش حاضر با هدف بررسي و مقايسه انواع مولفه هاي آزار (بي توجهي، آزار عاطفي، آزار جسمي، آزار جنسي) در دختران فراري و عادي انجام شده است. بدين منظور تعداد 120 نفر آزمودني (40 دختر فراري انتخاب شده از مراكز نگهداري بهزيستي استان تهران، 40 دختر دانش آموز انتخاب شده از مقطع سوم دبيرستان هاي شهر تهران، 40 دختر انتخاب شده از پارك ها و فرهنگسراهاي شهر تهران) در دامنه سني 14 تا 25 سال با تحصيلات ديپلم و زير ديپلم توسط پرسشنامه آزار ديدگي محقق ساخته مورد بررسي قرار گرفتند. در اين پژوهش پرسشنامه جديدي كه حاوي بخش هايي براي آزار عاطفي و بي توجهي است توسط محقق ساخته و مورد استفاده قرار گرفته است. نتايج پژوهش حاكي از بالاتر بودن تمامي مولفه هاي آزار ديدگي در دختران فراري در مقايسه با دختران عادي (در سطح معنا داري p<0.001 براي تمامي مولفه هاي آزار ديدگي) بوده است. به اين ترتيب با توجه به ميزان بالاي آزار ديدگي تجربه شده توسط دختران فراري، استفاده از مداخلات درماني مناسب و آموزش و آگاه سازي خانواده ها در خصوص اثرات سوء بدرفتاري بر سلامت رواني فرزندان توسط موسسات مسوول، مي تواند نقش عمده اي در كاهش اثرات سوء و پيشگيري از فرار داشته باشد.

 نسخه قابل چاپ

هدف پژوهش حاضر بررسي ميزان اثر بخشي آموزش مهارت هاي زندگي بر كاهش شدت علايم اختلال رفتار مقابله اي و بي اعتنايي دانش آموزان پسر هشت تا ده ساله شهرستان نهاوند بوده است. نمونه گيري در دو مرحله تصادفي و مبتني بر هدف صورت گرفت و در نهايت 30 دانش آموز كه بر اساس فهرست رفتاري كودك (CBCL) و فرم گزارش معلم (TRF)، ODD تشخيص داده شده بودند انتخاب شده و به شكل تصادفي به دو گروه آزمايش (n=15) و گواه (n=15) تقسيم شدند. سپس آموزش مهارت هاي زندگي به مدت 2.5 ماه در 10 جلسه آموزشي 120 دقيقه اي براي آزمودني هاي گروه آزمايش اجرا شد. در پايان دوره آموزش و دو ماه پس از آن، همه آزمودني ها دوباره به كمك ابزارهاي ياد شده ارزيابي شدند. در مرحله بعد داده هاي قبل و بعد از آموزش و پيگيري با استفاده از آزمون تحليل واريانس چند متغيري مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. تحليل داده ها نشان داد كه گروه آزمايشي در مقايسه با گروه گواه، پس از پايان جلسات آموزش مهارت هاي زندگي، بر اساس ارزيابي جداگانه والد و معلم، كاهش معناداري در نمرات شدت علايم اختلال رفتار مقابله اي و بي اعتنايي پيدا كرده است (P<0.001). بررسي پيگيري نيز نشان داد كه بهبودهاي به دست آمده از آموزش دو ماه پس از پايان آموزش نيز همچنان حفظ شده است (P<0.001). اين نتايج نشان مي دهند كه آموزش مهارت هاي زندگي روش سودمندي جهت كاهش شدت علايم اختلال رفتار مقابله اي و بي اعتنايي در كودكان مبتلا مي باشد.

 نسخه قابل چاپ

مطالعه حاضر به اين منظور طراحي شد تا نقش اصلي و تعاملي رجحان هاي هدفي با شرايط هدفي (عملكردي و تبحري) بر رفتار كمك طلبي دانش آموزان در جريان حل مساله رياضي بررسي شود. براي اين منظور 200 دانش آموز پسر پايه سوم راهنمايي به روش تصادفي انتخاب شدند. اين دانش آموزان كه از لحاظ توانايي در حل مساله رياضي به سه مقوله ضعيف، متوسط و قوي تقسيم شده بودند با مطالعه دو سناريو، درجه رجحان خود نسبت به دو ساختار تبحري و عملكردي را تعيين كردند و سپس در شرايط عملكردي يا تبحري به حل 6 مساله دشوار رياضي پرداختند. نتايج نشان داد كه: 1- دانش آموزان در شرايط تبحري در مقايسه با شرايط عملكردي، بيشتر اقدام به كمك طلبي مي كنند. 2- معلوم شد كه دانش آموزان داراي توانايي بالا، از راهبردهاي كارآمدتر كمك طلبي (اشاره خواستن) استفاده مي كنند. 3- دانش آموزان داراي رجحان عملكردي، در شرايط تبحري (در مقايسه با همسالان مشابه خود در شرايط عملكردي) بيشتر به دنبال تاييد بر مي آيند.

 نسخه قابل چاپ

هدف از اين مطالعه بررسي تاثير آموزش مهارت هاي هوش هيجاني بر شيوه هاي مقابله با فشار رواني در نوجوانان شهرستان اروميه بود. 95 دانش آموز (47 دختر و 48 پسر) كلاس دوم دبيرستان در اين پژوهش شركت كردند كه به صورت تصادفي در گروه هاي آزمايش و گواه قرار گرفتند. ابتدا آزمون پاركر - اندلر براي چهار گروه (دو گروه آزمايش و دو گروه گواه) اجرا شد، سپس گروه هاي آزمايش در كلاس هاي آموزش مهارت هاي هوش هيجاني شركت كردند. اين كلاس ها در 16 جلسه به مدت يك و نيم ساعت برگزار شدند. مهارت هايي كه براي جلسات آموزش در نظر گرفته شد عبارت بودند از: مهارت خودآگاهي، شناخت افكار منفي و مهارت متوقف كردن آنها، فشار رواني و شيوه هاي مقابله با آنها، ابراز وجود، همدلي، ارتباط صحيح، مهارت حل مساله و تصميم گيري. بعد از اتمام آموزش مجددا آزمون پاركر - اندلر براي چهار گروه آزمايش و گواه اجرا گرديد. براي تحليل داده هاي پژوهش، شاخص ها و روش هاي آماري، مانند، ميانگين، انحراف معيار و آزمون t براي گروه هاي مستقل بكار گرفته شد. نتايج نشان داد كه آموزش مهارت هاي هوش هيجاني در گروه مساله مدار پسران و گروه اجتنابي و هيجان مدار دختران تاثير معناداري داشته اشت.

 نسخه قابل چاپ

اين پژوهش با هدف تعيين ميزان اثر بخشي شيوه هاي ارايه نقشه مفهومي، ساخت نقشه مفهومي و عدم استفاده از نقشه مفهومي بر بازده هاي شناختي (يادداري، درك و حل مساله) و عاطفي (نگرش نسبت به مدرسه، نگرش نسبت به معلم و كلاس، انگيزش / خود - نظم دهي، ادراك خود - تحصيلي و ارزش گذاري هدف ها) در يادگيري درس زيست شناسي اجرا شد. اثرات كاربندي ها بر بازده هاي شناختي فراگيران از طريق آزمون پيشرفت تحصيلي و بر بازده هاي عاطفي از طريق پرسشنامه سنجش نگرش نسبت به مدرسه كه هر دو داراي شاخص هاي قابل قبول روايي و پايايي بودند، مورد اندازه گيري قرار گرفت. اين پژوهش مبتني بر يك طرح شبه آزمايشي با پيش آزمون و پس آزمون بود. كلاس هاي درسي از قبل تشكيل شده به روش نمونه گيري هدفمند به عنوان 4 گروه آزمايشي و 2 گروه كنترل انتخاب شدند. در دو گروه آزمايشي، نقشه هاي از قبل آماده شده در فرآيند آموزش كلاسي به آزمودني ها ارايه شد و اعضاي دو گروه آزمايشي ديگر به تهيه نقشه هاي مفهومي از متن هاي آموزش داده شده پرداختند. يافته هاي پژوهش حاضر نشان مي دهند كه هر دو شيوه ارايه و ساخت نقشه مفهومي در مقايسه با شيوه مرسوم آموزش بر متغيرهاي يادداري و درك تاثير مثبت بيشتري دارند، اما اين دو روش اثر معني داري بر عملكرد حل مساله ندارند، در اين مقايسه ها هيچ كدام از دو روش تهيه و ارايه برتري مشخصي نسبت به هم نداشتند. يافته ها در ارتباط با متغيرهاي عاطفي نشان مي دهند كه ارايه نقشه هاي از قبل آماده شده، موجب بهبود نگرش نسبت به معلم و كلاس مي شود اما ساخت نقشه هاي مفهومي بر انگيزش و خود - نظم دهي فراگيران تاثير مثبتي دارد.

 نسخه قابل چاپ

پژوهش حاضر به بررسي برخي از عوامل تاثيرگذار بر انگيزش تحصيلي دانش آموزان دختر و پسر دبيرستاني پرداخته است. جامعه آماري پژوهش 4000 دانش آموز دبيرستاني است كه از طريق روش نمونه گيري چند مرحله اي تصادفي از بين دانش آموزان ده استان كشور انتخاب شدند. نتايج تحليل رگرسيون نشان مي دهد كه متغيرهاي خود پنداره تحصيلي، نگرش دانش آموز به ادامه تحصيل و پاداش هاي اجتماعي بهترين پيش‌بيني كننده هاي انگيزش تحصيلي دروني دانش آموزان مي باشند و متغيرهاي خود پنداره تحصيلي، پاداش هاي اجتماعي و نگر دانش آموز به ادامه تحصيل بهتر توانسته اند انگيزش تحصيلي بيروني دانش آموزان را تبيين كنند، همچنين نگرش دانش آموز به مدرسه و ادامه تحصيل و تعامل با همسالان در پيش بيني بي انگيزگي تحصيلي دانش آموزان تعيين كننده تر بوده اند. متغيرهاي اشاره شده در كنار ساير متغيرها به ترتيب توانسته اند %35 (R²) انگيزش دروني و %34 (R²) انگيزش تحصيلي بيروني و %33 (R²) از بي انگيزگي تحصيلي دانش آموزان را تبيين نمايد.

 نسخه قابل چاپ

مفهوم خداوند، تحول و شكل گيري دين داري شخصي افراد را تعيين مي كند. و در طول دهه گذشته، بيش از هر مفهوم مذهبي ديگر، مورد برسي پژوهش گران قرار گرفته است (هايد، 1990). تاثير ادراك افراد از مولفه هاي مختلف اين مفهوم بر بهداشت رواني افراد توجه بسياري از متخصصان روان شناسي، را به خود جلب نموده است. پژوهش حاضر نيز با هدف بررسي تاثير ادارك مفهوم خداوند بر احساس تنيدگي، اضطراب و افسردگي صورت گرفته است. بدين منظور نمونه اي مشتمل بر 251 نفر از دانشجويان با روش نمونه گيري طبقه اي تصادفي انتخاب شدند و با استفاده از پرسشنامه هاي مفهوم خداوند گورسوچ و مقياس DASS مورد ارزيابي قرار گرفتند. براي بررسي داده ها ضريب همبستگي پيرسون، تحليل رگرسيون گام به گام و تحليل واريانس يك طرفه به كار گرفته شد نتايج حاصل از تحليل يافته ها نشان داد كه ادراك خداوند به عنوان نيك خواه، ارزش مند و لايتناهي با افسردگي رابطه منفي و ادراك خداي نامربوط و خداي تنبيه گر با افسردگي رابطه مثبت داشت. تنيدگي نيز با ادراك آزمودني از خداوند به عنوان خداوند لايتناهي رابطه منفي و با مولفه خداوند تنبيه گر رابطه مثبت داشت. همچنين ادراك آزمودني از خداوند به عنوان خداوند تنبيه گر با اضطراب رابطه مثبت داشت.

 نسخه قابل چاپ

هدف اين پژوهش هنجاريابي يك فرم كوتاه ايراني از پرسشنامه SCL-90-R بر روي دانشجويان بود. براي اين منظور يك فرم 51 آيتمي از مجموعه آيتم هاي اين پرسشنامه، كه به نظر مي آمد، معرف ويژگي هاي روان سنجي پرسشنامه اصلي باشند، انتخاب و مورد بررسي قرار گرفتند. تعداد 459 نفر به عنوان گروه نمونه، با استفاده از روش خوشه اي چند مرحله اي، از بين دانشجويان دانشگاه هاي استان هاي آذربايجان شرقي و غربي انتخاب شدند. روش پژوهش حاضر اكتشافي بوده كه بر اساس روش هاي روان سنجي انجام گرفته است. مشخصات پرسشنامه BSI، شامل اعتبار و روايي آن مورد بررسي قرار گرفت. براي بررسي اعتبار از دو روش اعتبار بازآزمايي و همساني دروني (آلفاي كرونباخ) استفاده شد. آلفاي كرونباخ براي مقياس ها بين 0.59 و 0.84 و براي كل آزمون برابر 0.95 بود. براي روايي از روش روايي ملاكي (همبستگي مقياس هاي پرسشنامه SCL-90-R با پرسشنامه BSI) استفاده شد. نتايج نشان داد كه همبستگي معني داري بين مقياس هاي دو پرسشنامه (بين 0.9 و 0.98) وجود دارد. اعتبار بازآزمايي براي 9 مقياس نيز بين 0.75 و 0.91 بود. نهايتا با استفاده از آزمون t گروه هاي مستقل ميانگين نمرات دانشجويان دختر و پسر در هر يك از مقياس ها با هم ديگر مقايسه شد و نتايج نشان داد كه تفاوت معني داري بين مقياس هاي شكايات جسماني (Som)، حساسيت در روابط متقابل (Ins)، افسردگي (Dep)، اضطراب (Anx)، ترس مرضي (Phob)، افكار پاراتوييدي (Par) وجود دارد و در همه موارد مذكور ميانگين نمرات دانشجويان دختر بالاتر از دانشجويان پسر بود.

 نسخه قابل چاپ