تاریخچه امتحان اطباء و داروسازان و داروفروشان
آنچنان که در قبل از قلم دکتر علی پرتو گفته شد، دارودهی و شفابخشی از ورای جم مرکز خلافت جمشید شروع گردیده است و این سرزمین نخستین جایگاه این دانش و محل آموزش به داوطلبان بوده است. از همان زمان پادشاهان به این نکته پی برده بودند که اگر کسی بخواهد در بیماری و تندرستی مردم دخالت داشته باشد، باید صلاحیت کامل داشته باشد و از این رو قانونی گذراندند تا افراد ناصالح به این مهم نپردازند و آن قانون بدینگونه بود که هر کس از آریان ها بخواهد پیشه خود را پزشکی یا جراحی قرار دهد، می باید پیش از اینکه به معالجه یکی از بومی ها و یا همشهری ها بپردازد، دستورهای خود را در سه نفر از دیوها تجربه نماید. اگر پس از سومین آزمایش، هر سه نفر درمی گذشتند، داوطلب پزشکی تا پایان عمر از این پیشه برکنار می شد و اگر مجدداً دست به این کار می زد، سخت مجازات می شد. در دوره ساسانی، اجازه طبابت به افرادی داده می شد که مدتی نزد اطباء دانشگاه جندی شاپور خدمت می کردند و پس از مدت ها خدمت حق طبابت و اشتغال به داروفروشی را کسب می کردند. ولی بیشتر این داروفروشان به طور رسمی طبابت می کردند و در حقیقت حد و مرزی برای پزشکان و داروسازان آن زمان وجود نداشت.
برای اولین بار در مورد داروسازان در زمان خلافت معتصم فرزند هارون الرشید، امتحان گرفته میشد. علت وجود امتحان در آن زمان بدین گونه بود که داروسازان و داروفروشان بدینگونه عمل می کردند که هر که را هر چه خواست، می دادند. اعم از آنکه آن دارو را داشته باشند یا نداشته باشند.
امتحان بدین صورت بود که نامی خیالی را خلیفه در نظر می گرفت و مأموران به نزد داروسازان و داروفروشان می رفتند آن نام را به عنوان دارویی به کار میبردند و درخواست دارو می کردند. عده ای می گفتند که از این دارو بی اطلاع هستند که این افراد حق ادامه داروفروشی را داشتند ولی عده ای دیگر ادعای آشنایی با داروی فرضی را می کردند و چیزی نامعلوم به فرستاده خلیفه می دادند و این افراد دیگر حق ادامه داروفروشی را نداشتند.
در مورد اطباء نیز در زمان خلافت مقتدر عباسی (۳۲۰- ۲۹۵- ه ق) سنان بن ثابت بن قره حرانی صامی که رئیس بیمارستان سیده بغداد بود، از طرف خلیفه مأمور شد که از اطباء امتحان به عمل آورد و این امتحان به دلیل وقایع ناگواری که رخ داده بود، توسط سنان به عمل می آمد.
این امتحان نیز به نوبه خود دارای اشکالاتی بود که یک نمونه آن بدین صورت است که مردی در لباس پاک و هیئتی باوقار در مجلس امتحان سنان وارد می شود و کاغذی که حاوی چند دینار بود، جلوروی سنان قرار داد و گفت: از نوشتن و خواندن عاجزم و به سنان گفت امیدوارم قطع معاش من و عیال و اولادم را روا نداری. سنان به او گفت مانعی ندارد، به شرط آنکه در مورد بیماران آنچه را که می دانی عمل نکنی و مرد به سنان قول داد که از دادن سکنجبین و شربت تجاوز نکند.
با تمام این اشکالات می توان گفت که از زمان خلیفة المقتدر به سال ۲۹۵ هجری، امر طبابت و داروفروشی تحت قاعده و ضابطه خاصی قرار گرفت.
۱-۴- اولین فارماکوپه ایران
تشویق و ترغیب رجال و بزرگان ایرانی از اطباء و دانشمندان دارویی باعث شد که کتب و تألیفات مهمی درباره علم پزشکی و داروشناسی منتشر گردد. در این میان قدیمی ترین آن که می توان آنرا اولین فارماکوپه نامید، کتابی است به نام ” الابنیة عن حقایق الادویه” یا ” روضة الانس و منعفة النفس” که تألیف ابومنصورعلی الهروی است که این دانشمند اهل هرات بود و بدین جهت به هروی ملقب است.
این کتاب مملو از شرح داروهایی است که چند قرن پیش درایران متداول بوده است و امروزه اثری از آنها نیست.
۱-۵- داروسازی در عهد صفویه
دوره صفویه یکی از درخشان ترین دوره های تاریخی ایران است. در آن زمان علم راه ترقی و پیشرفت در اروپا می پیمود و طالبان علم در مدارس و بخصوص در حوزه های درس خصوصی نزد اساتید به تحصیل علم مشغول بودند.
تحصیل علم طب و فروع آن جزء تحصیلات عالی و ثانویه بود و داوطلبان آن را پس از اتمام تحصیل فقه و الهیات و فلسفه می آموختند. داروسازی و گیاه شناسی از فروع علم طب بود که به آن صیدله یا عطار می گفتند و داروخانه را عطاری می نامیدند.
در این دوره داروشناسان متخصصی پیدا شدند و به همین جهت سیریل الگورد ( نویسنده کتاب تاریخ پزشکی ایران) آن را ” دوره زرین داروشناسی در اسلام” نامیده است. در این دوره کتابهای نفیسی در داروشناسی تألیف شد که از این کتب می توان ” تحفه حکیم مومن ” به زبان فارسی و کتاب ” مخزن الادویه” که توسط سید حسین خان شیرازی تألیف شده است را نام برد. در دوره صفویه کتاب ” طب شفائی” نوشته می شد که از روی آن کتابی به نام ” داروسازی ایرانی” ( Pharmacopeia persica) توسط آنگلوس تألیف می شود که این کتاب نخستین تحقیق اروپائیان در پزشکی و داروسازی ایران به شمار می رود.
در مجموع، دوران صفوی به دلیل تغیّر و تغییرات گسترده در سیره سلاطین آن درطول حکومت سیصدساله اش که گاهی ناشی از اختلافات داخلی و ضعف تدبیر حاکمان بود، نتوانست خدمات شایسته ای به اشاعه سایر علوم غیراز علوم حوزه ای بنماید.
علیرغم اهتمام پادشاهان اولیه، این سلسله که هدفی جز ترویج اندیشه های نورانی تشیع و اسلام ناب محمدی (ص) نداشتند، بازار تفکرات خرافی و خشک مقدسی و صوفی نمائی و تارک دنیایی در ایران رونق یافت، به حدی که در ادامه دوران این سلسله تحصیل در علمی به غیر از علوم دینی مذموم و مطرود می نمود.علی ای حال به دلیل آنکه در دوران صفویه اقدام به تحصیل علوم دینی قبل از تحصیل سایر علوم به صورت یک امر مسلم درآمد، یکی از نقاط عطف در تاریخ آموزشی پزشکی وداروسازی ایران تلقی می گردد. مشتاقان تحصیل علم طب و داروسازی می بایست ابتدا در علوم فقهی و دینی به درجه تفقه و اجتهاد می رسیدند و پس از آن اگر نیازهای دنیوی آنها را از ادامه تحصیل باز نمی داشت، می توانستند به مطالعه در علوم طبی مشغول شوند که عملاً از توان ذهنی و جسمی بسیاری از مشتاقان علم خارج بود. لذا نشر علوم پزشکی در دوران صفویه دوباره به الگوی ایرانیان باستان رجعت نمود و معلومات این حرفه به صورت سینه به سینه و از پدر به پسر و یا خادم منتقل میشد.
۱-۶- از دارالفنون تا تأسیس دانشکده داروسازی
هم زمان با پیشرفت علوم در اروپا، در ایران نیز در سال ۱۲۶۸ هجری قمری، مطابق با ۱۸۵۰ میلادی با همّت امیرکبیر، دارالفنون تأسیس گردید. منظور امیر از تأسیس دارالفنون، آشنا کردن مردم ایران با صنایع،حرف و فنون جدید اروپا و توسعه آنها در ایران بود. معلّمینی که امیر برای مدرسه خود نیاز داشت، در ایران نبودند و به ناچار می بایست از خارج استخدام می شدند و بر این مبنا امیر به موسیو جان داوود ارمنی عضو وزارت امور خارجه و مترجم دولت ایران مأموریت داد تا شش معلّم برای دروس ذیل از آلمان و اتریش استخدام کند:
معلّم پیاده نظام(یک نفر)، معلّم سواره نظام (یک نفر)، معلّم هندسه (یک نفر)، معلّم مهندسی معدن (یک نفر)، معلّم توپخانه (یک نفر) و معلّم طب و جراحی و تشریح (یک نفر).
بالأخره جان داوود پس از یک سال با شش معلّم اتریشی و یک معلّم ایتالیایی به ایران بازگشت. معلّم ایتالیایی، معلّم دواسازی بود و جان داوود به امیر تفهیم نمود که طب جدید بدون اطّلاع از داروسازی بی فایده است.
دارالفنون در بدو تأسیس به شش شعبه تقسیم شده بود که به ترتیب عبارت بودند از:
۱- مدرسه طب و داروسازی
۲- مدرسه ریاضیات و مهندسی
۳- مدرسه معدن شناسی
۴- مدرسه نظام و موزیک
۵- مدرسه ادبیات
۶- مدرسه هنرهای زیبا (نقاشی)
شاگردان هر درس یا هر رشته کلاس خاصی داشتند که به نام همان درس خوانده می شد ( مثل اتاق داروسازی). با این که معلّمان دارالفنون اتریشی و ایتالیایی بودند، زبان تدریس فرانسه بود. آغازسال تحصیلی بعد از ماه صفر و مدت تحصیل در دارالفنون کمی بیش از شش ماه بود ( تابستان، ماه رمضان، اعیاد و روز عاشورا مدرسه تعطیل بوده است) و ساعات کار آن از هشت صبح تا سه بعد از ظهر بوده است. در دارالفنون، سالی سه بار از دانش آموزان امتحان می گرفتند و پس از آزمون سوم به کلاس بالاتر ارتقاء می یافتند. شاگردان دواساز به تنهایی یا با شاگردان طب در دروس عملی شرکت می کردند و علاوه بر علوم اختصاصی خود، زبان فرانسه، طبیعیات، فیزیک و شیمی هم می آموختند.
در سال ۱۳۱۳ هجری شمسی که دانشگاه تهران تأسیس گردید، مدرسه دواسازی تبدیل به دانشکده داروسازی شد ولی نظر به اینکه داروسازان تحصیل کرده به حد لزوم در ایران نبودند تا بتوانند دانشکده را با استقلال اداره کنند، موقتاً اداره قسمتی از امور آن به دانشکده پزشکی محول شد و دانشکده داروسازی یکی از شعب دانشکده پزشکی شد.
سه سال بعد، یعنی در سال۱۳۱۶ مقرر گردید که محصلین با گواهینامه کامل متوسطه به تحصیلات داروسازی بپردازند. در سال ۱۳۱۸ که پروفسور ابرلین استاد دانشکده پزشکی استراسبورگ به سمت ریاست دانشکده پزشکی منصوب شد، در سازمان دانشکده داروسازی نیز تغییراتی به وجود آورد. دوره تحصیل به چهار سال محدود شد و دانشجویان می توانستند در سال آخر با نوشتن پایان نامه و تصویب آن به اخذ دانشنامهُ دکترا در داروسازی نایل شوند. در سال ۱۳۲۳ هجری شمسی دوره تحصیل داروسازی از چهار سال به پنج سال افزایش یافت ولی چون گنجایش آزمایشگاهها برای کلیه دانشجویان کافی نبود، اجرای آن به سال ۱۳۳۰ موکول شد.
درسال ۱۳۲۴ هجری شمسی مقرر گردید که برای فارغ التحصیلان سال چهارم دانشکده داروسازی پروانه اشتغال به کار صادر شود. در نهایت در سال ۱۳۳۶-۱۳۳۵ دانشکده داروسازی دانشگاه تهران از داشکده پزشکی جدا گردید و به عنوان دانشکده های مستقل کار خود را آغاز نمود.