0

مستند داستان آفرینش جهان و پاسخ به چند پرسش

 
afarinesh
afarinesh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 66

مستند داستان آفرینش جهان و پاسخ به چند پرسش

مستند داستان آفرینش جهان و پاسخ به چند پرسش

می خواهم به مجموع سوالات و پرسش های مخاطبین گرامی  پاسخ گفته باشم. در طول این چند سال که مستند داستان آفرینش جهان و داستان تمدن با اقتباس از آثار و تالیفات دانشمند محترم و استاد حوزه  و دانشگاه علامه ذی فنون استاد مرتضی رضوی ساخته شده است، سوالات بسیاری مطرح نموده اند که لازم است توضیحات مختصری ارائه نمایم:

تمام مطالب علمی و کیهان شناسی که در مستند داستان آفرینش جهان به تصویر کشیده شده است، به استناد آیات و احادیث و بر پایه اصول مسلم علم روز است.   

 

 

 قرآن و احادیث کلیات همه مسائل علمی انسان و جهان را بیان نموده است و این که چرا تاکنون آن را نشناخته و یا به جهان عرضه ننموده ایم دو علت دارد. ابتدا متاسفانه اکثر آیات علمی و کیهان شناسی قرآن به مواعظ و مسائل اخلاقی ترجمه و تفسیر شده است.و این اشکال بر علما و دانشمندان ما وارد است.

اما مشکل دیگر امکان درک و فهم کلیات علمی پیش از زمان درک آن است! برای نمونه در خیلی از احادیث به مواردی اشاره می شود که با توجه به کشفیات جدید معانی و مفاهیم آن روشن می شود. خصوصا مسائل مربوط به آخرالزمان که با نوعی از پیش بینی همراه است. مسائلی که در یک قرن پیش ناشناخته  و به عنوان  افسانه طرح می گردید امروز نه تنها روشن و مبرهن گردیده  بلکه در واقع هم به  وقوع پیوسته است.

البته بی مهری به آیات علوم تجربی و کم کاری و انحراف از زمینه های علمی به سمت ذهنیات فلسفی و مواعظ اخلاقی هم یکی از عللی است که آیات علمی و کیهان شناسی تا کنون نا مکشوف و مکتوم مانده است. دقیقا در زمانی که جهان غرب فلسفه اسکولاستیک ارسطویی آباء کلیسا و توهمات انتزاعی هیاءت بطلمیوس را رد و نفی می نماید و آن را به گوشه تاریخ طرد می کند، متاسفانه مسلمانان از طریق گذرگاه اندلس (محل تلاقی و ارتباط شرق با غرب) انتزاعیات ذهنی و نه فلک فلسفه ارسطویی و هیاءت بطلمیوس را به عنوان ودیعه علمی، تجربی تلقی کرده و آن را در حد نهایت تکمیل و بر حجم آن صدها موضوع و بر قطر آن  هزاران صفحه افزودند!

در 1400 سال قبل قرآن به صراحت می گوید که همه چیز در سیلان و صیرورت و حرکت است، "خداوند خورشید و ماه را مسخر گردانید و هر یک تا زمان معینی به گردش خود ادامه می‌دهند." (رعد ، فاطر ، زمر ، لقمان)  "خورشید و ماه هر یک در مداری شناور می‌باشند." (یس آیه 40) "خداوند خورشید و ماه را در حالی که هر یک در حال حرکت هستند، به نفع شما مقهور و مسخر گردانیده است." (ابراهیم آیه 33)

متاسفانه تا عصر کپرنیک این اصل مسلم قرآنی نادیده گرفته می شود. چرا که در همان زمان که اروپا از نه فلک ارسطو و توهمات هیئت بطلمیوس گذشته و آن را به بایگانی  تاریخ خود می سپارد،  تازه مسلمانان آنرا به آغوش کشیده و در گسترش و نشرنه فلک ثابت و میخکوب بر افلاک ارسطو و  هیات مندرس بطلمیوس  می کوشند و متاسفانه هم اکنون نیز در برخی حوزه های علمی ما این روند ادامه دارد!

قرآن و احادیث کلیات علوم انسانی و تجربی را بیان نموده است که رفته رفته در بستر زمان و بنابر رشد درک و دانش انسانی و اجتماعی روشن و مبرهن می شود. تصور و توقع ما از قرآن در تبیین مسائل علمی گاهی  بیجا و بسیار کودک منشانه و ناشی از سادگی  است.  گویا برخی توقع دارند  بدون زحمت و کنکاش در دانش و پژوهش علمی حتی جزییات علمی را هم  قرآن حاضر و آماده تبیین و فراهم نماید!   حاصل این نوع برداشت و توقع از قرآن یعنی بستن دروازه های دانش و پایان علم و تکاپوست.

اگر قرار بود قرآن نه تنها کلیات علوم، بلکه جزئیات آن را هم تبیین نماید دیگر چیزی برای آزمندی و تشنگی علمی انسان برای فراگیری و کنکاش در عرصه های دانش و فن آوری نمی ماند! با این حال متاسفانه همان دانش کلی نیز که قرآن رهنمون به آن است در غفلت و دلمشغولی برخی علمای اسلام به توهمات انتزاعی فلسفه ارسطویی و هیات بطلمیوس نادیده گرفته شد تا دانشمندان غربی در تلاشی بی وقفه به جزئیات علومی عالی و قابل تقدیر و ستایش دست یابند، که با تاسف مبتنی بر کلیاتی نادرست در علوم کیهان شناسی است.

قرآن در مقام کمک و هدایت انسان، بستر اولیه کلیات علمی را فراهم می سازد تا انسان با تلاش و فعالیت علمی خود از چارچوب علمی درست و مستحکمی برخوردار شود. فعالیت های علمی و تخصص در جزییات علوم هنگامی درست خواهد بود که بر مبنای کلیات درست قرار گرفته باشد. این رویه قرآن علاوه بر این که راه دانش و علم را محدود و خاتمه نمی بخشد بلکه جهت گیری و رشد بالندگی علوم هم در مسیر درست قرار می گیرد.

در میان تمامی کتب آسمانی قرآن تنها کتابی است که می توان معیار درستی و نا درستی علوم تجربی خصوصا کیهان شناسی روز را در میان آیات و سوره های آن یافت. و این خود دلیلی دیگر بر تبیین علوم در قرآن است. اما اینکه در اکثر موارد چرا یافته های علمی دانشمندان غربی بر قرآن سبقت دارد به خاطر کندی، ضعف و به بیراهه رفتن دانشمندان مسلمان در تبیین علمی آیات قرآن است.

در این میان براستی دانشمندان غربی با تلاشی بی وقفه به دست آوردهای بسیار بزرگ علمی خصوصا در کیهان شناسی دست یافته اند. اما اگر این دست آوردهای بزرگ علمی می توانست بر کلیات علمی آیات قرآنی استوار گردد اکنون شاهد خیلی از اشتباهات بزرگ در عرصه کیهان شناسی غربی نبودیم.

این مستند در راستای همین امر مهم گام برمیدارد. با این حال این مستند آیات و احادیث را بر اصول اولیه علم روز تطبیق نمی دهد، تا با تغییر آن، تغییر در معانی و مفاهیم آیات قرآن اتفاق بیفتد. بلکه با استفاده از پیام آیات و احادیث این اصول مسلم علمی را روشن و مبرهن می سازد.

در ثانی این مستند در اکثر موارد اصول مسلم علمی کیهان شناسی غربی را در بنیان های اساسی آن رد و نفی می کند و اصلا تعریف انبساط مورد نظر هابل را نمی پذیرد و همین طور قانون جاذبه نیوتون غلط اعلام می شود و به جای قانون جاذبه و گرانش قانون دافعه یا رانش پیشنهاد می شود. نوع نگرش استیون هاوکینگ به ایجاد جهان و گسترش کیهان را طرد می نماید. صرفا استفاده از عنوان بیگ بنگ و انفجار بزرگ که در این مستند برای نزدیکی ذهن مخاطب از آن استفاده می شود نباید آن را با نظر هاوکینگ یکی دانست. در این مستند  فراخور هر مطلب از عناوین نباء عظیم و یا انفجار و مهبانگ  برای تصویری صحیح از نوع حادثه و رخداد عظیم قیامت و تشکیل و  ایجاد آسمان های هفت گانه استفاده می شود.

نظریه هابل در خصوص انبساط جهان را مردود و یا حداقال قابل اصلاح در بنیان آن در گسترش جهان می داند  چرا که برای این انبساط عظیم کائنات هیچ منبع و موادی که از آن برای ساخت و گسترش جهان باید استفاده شود معرفی نمی نماید و اساسا هم نمی تواند معرفی کند چرا که بنیان کیهان شناسی غرب بر پایه چند اشتباه بزرگ قرار گرفته است! این انبساط با این حجم عظیم گسترش بدون اخذ مواد از منبعی مولد غیر ممکن و محال است.

فرض انبساط جهان به صرف یک انفجار تا هر اندازه از انرژی متراکم باز هم پاسخگوی این حد از گسترش جهان نیست. چنین انبساطی بادکنی است که پس از بزرگ شدن و کش آمدن در نهایت ناگزیر از ترکیدن و نابودی است.

بنابراین این مستند برخلاف نظریه لاوازیه معتقد است که حجم انرژی و مواد در این جهان ثابت نیست بلکه مدام بر حجم انرژی و مواد این جهان از منبعی عظیم می جوشد و افزوده می شود. به عبارتی جهان کائنات مدام می خورد و بزرگ می شود و به گسترش شگفت انگیز خود ادامه می دهد. این که انرژی از صورتی به صورتی دیگر در می آید درست است اما اینکه حجم مواد و انرژی جهان ثابت است غلط و با اصل اولیه گسترش جهان منافات دارد. و می بینید که در این مسئله هم با نظریه لاوازیه متفاوت است!

طبق نظریه این مستند قانون جاذبه نیوتون درست نیست و اساسا در جهان جاذبه ای وجود ندارد بلکه قانون دافعه و رانش هست که جهان را می گستراند و به سمت بزرگ شدن می راند و افتادن سیب بیش از آنکه به خاطر جاذبه باشد به علت رانش و دافعه است. دقیقا صورت ظاهر و ساده افتادن سیب به نظر هر کودک ابتدایی جاذبه است، اما علت علمی افتادن سیب رانش و دافعه است.

چرا که جهان از منبعی مولد می خورد و بزرگ می شود و موادی که از مرکز کائنات فوران می نماید در یک فوران و شدت عظیمی از پرتاب و رانش عامل فربگی جهان کائنات و علت گسترش جهان است.

این مستند بر خلاف استیون هاوکینگ معتقد به یک مرحله ایجاد و شش انفجار بزرگ و یا نباء عظیم است که هفت آسمان را پدید آورد. در حالی که هاوکینگ به یک بیگ بنگ معتقد است و آن هم که از همان ابتدا با یک نمی دانم بزرگ روبرو است. او می گوید جهان کائنات از یک ذره و با یک بیگ بنگ پدید آمد. اما او نمی گوید که همین یک ذره از کجا آمد؟ و البته هیچ پاسخ درخور و قابل قبولی هم نمی تواند بدهد.

این مستند می گوید آن ذره اولیه کوچک (پیش ماده) اساسا خلق نگردید تا پرسیده شود از چه چیز خلق گردید. قانون خلق و آفرینش و قانون علت و معلول پس از ایجاد این ذره اولیه بود که پدید آمد و معنی و مفهوم یافت. همان طور که زمان، مکان و فضا هم پس از ایجاد این ذره اولیه معنا و مفهوم می یابد.

بنابر این خود این ماده کوچک اولیه اصلا خلق نگردیده است تا بخواهیم قوانین خلقت و جهان را بر آن تعمیم بخشیم بلکه ایجاد شده است. وایجاد یعنی "کن فیکن" ... خداوند گفت باش، و باشنده شد!  اما ماهیت "کن فیکن" چیست؟ ... هر چیستی و هستی پس از آن چیستی و هستی یافت و لذا پاسخ به هر سوالی از ماهیت، چیستی و هستی  "کن فیکن"  محال است.

کلیات و اصول مسلم علمی این مباحث عظیم کیهان شناسی در حوزه هستی شناسی و در مدار فیزیک نظری قرار دارد، نه فیزیک تجربی!

فیزیک تجربی و تنگنای آزمایشگاه های آکادمی های غربی  و چرخ دنده های کاوشگر پلانگ و رصد عدسی محدب تلسکوب هابل با سرعت نور حتی به گردش هم نمی رسد!

مباحث عظیم ایجاد ماده کوچک اولیه، منشاء و منبع تغذیه کائنات از مرکز جهان، فوران و دافعه مواد و انرژی جهان برای گسترش شگفت انگیز جهان و تشکیل هفت آسمان همه و همه در گستره عظیمی از مباحث هستی شناسی جریان دارد که فیزیک تجربی قادر به پاسخگویی و درک آن نیست!

حتی این مباحث  در حوزه های علمی و متون جهان اسلام با این جمع بندی مستحکم و تبیین عالی قابل دسترس نیست.  و این تنها آثار و تالیفات دانشمندنامی و علامه مرتضی رضوی است که در کتاب تبیین جهان و انسان و در چند کتاب کیهان شناسی دیگر آن را تشریح تبیین و تالیف و منتشر نموده اند!

اگر قرار بود معانی و مفاهیم عظیم کیهان شناسی که در این مستند به استناد آیات و احادیث بیان می شود در ترجمه های مرسوم و معمول پیدا شود دیگر چه نیازی به ساخت این مستند بود!

اکثر آیات کیهانشناسی و علمی قرآن متاسفانه به مواعظ و احکام ترجمه شده است و حتی اکثر تفاسیر قرآن در برخورد با آیات کیهانشناسی به بیراهه رفته است. تمام قسمت های این مستند از ابتدا تا آخر مطالب علمی بکر و تازه است که هرگز آنرا در هیچ یک از ترجمه ها و تفاسیرمتون غربی و اسلامی نخواهید یافت!

از ایجاد و نقطه صفر بدون علت، پیش ماده،  و پیشآفرینش جهان  تا قانون رانش و گسترش کیهان و انبساط و هفت آسمان و پدیده حیات وبشرهای نخستین و خلقت آدم و آغاز تمدن از سرزمین بکه و انتشار جمعیت و اختلاف زبان ها و بوجود آمدن اقوام و نژادها و ...

تعریف و تحلیل خلقت آدم در این مستند در راستای هیچ یک از تفاسیر قرار نمی گیرد این مستند آفرینش آدم را به صورت گیاه از زمین به تصویر می کشد، این مستند طوفان نوح را منطقه ای و عمر نوح را 78 سال برآورد می نماید. این مستند نخستین دهکده انسانی  را بکه  و مهاجرت اقوام ابتدایی را ازآن سرزمین به بین النهرین، مصر ایران و ماوراالنهر تا چین و هند و اروپا بر می شمارد. آیا چون در منابع غربی و ترجمه های مرسوم و معمول از قرآن و در تفاسیر موجود نیامده است دلیل بر بطلان مطالب این مستند است؟!  اگر بنابر تکرار مکررات بود و بنابود که همه مقلد قدما در مطالب علمی باشند که دیگر هیچ سخن تازه و هیچ کشف جدیدی اتفاق نمی افتاد. بله این مستند از ابتدا تا انتها عالی ترین مطالب علمی و تاریخی بکر و تازه را به استناد آیات و احادیث و با اقتباس از آثار استاد مرتضی رضوی به تصویر می کشد که هرگز در هیچ یک از متون غربی و اسلامی نیامده است.

سوالات:

با مراجعه به 6 ترجمه قرآن از جمله ترجمه ایت الله مکارم شیرازی و دیگر عزیزان, معنی به این شکل بود ... چطور شما به این معنی رسیدید؟ از کدام ترجمه استفاده میکنید؟

پاسخ:

لطفا بفرماییداین ترجمه ها و تفاسیرچکونه به این معنی رسیدند؟! یعنی هر چه مشهورتر آنقدر هم درست تر؟ 6 ترجمه نه اگر 100 ترجمه هم باشد ممکن است درست ترجمه و درست تفسیر نشده باشد. ضمن این که این مستند درواقع برای پاسخ گویی به همین ابهامات ساخته شده است!

مگر قرآن این کتاب تبیان کل شیئ، به غیر از مواعظ و احکام تفسیر شده است! مگر تفاسیر ما با انبوهی از اسرائیلیات و حتی فراتر از اسرائیلیات پیش نرفته است! تفسیراین آیه و آیات دیگر قرآن با احادیث ائمه و اصول اولیه علمی در کتاب تبیین جهان و انسان نوشته مرتضی رضوی شرح داده شده است. آیت الله مرتضی رضوی در کارنامه علمی خود بیش از 50 جلد کتاب و صدها مفاله علمی دارند و خود مفسر قرآن هستند. مستند داستان آفرینش جهان نیز با برداشت و اقتباس ازآثار و تالیفات کیهان شناسی ایشان تدوین و ساخته شده است. کتاب تبیین جهان و انسان، کتاب با دانشجویان فیزیک و کیهانشناسی، کتاب قرآن و نظام رشته ای جهان و مقالات متعدد در این باره... ضمنا به این مقاله در سایت ایشان مراجعه نمایید: قرآن و سیاهچاله های کیهانی

سوال:

برام سوال هست که چرا گفته غربی ها را که با عنوان علم در همه جهان پخش شده ، آیه نازل شده از آسمان میدانیم و ذره ای شک در درستی آنها نمیکنیم؟ چرا گفته آنها اینقدر برای ما سند هست که تمام آیات و روایات قرآن و امامان را مطابق علم غربی ها تفسیر میکنیم؟

پاسخ:

باید از شما پرسید!  چرا گفته های غربی های یونانی و ارسطویی در خصوص نه فلک را به کیهان شناسی و به نام فلسفه اسلامی به قرآن و اسلام تعمیم دادند؟ چرا جفنگیات هیئت بطلمیوس را هنوز هم که هنوز است در برخی مراکز علمی حوزوی و دانشگاهی تدریس می شود؟ چرا در هستی شناسی و خلقت کائنات به توهمات انتزاعی صدور و فیضان و تجلی استناد می شود؟ براستی چرا؟

براستی چرا هنوز هم برخی تحت عنوان کیهان شناسی خزعبلات هیات بطلمیوسی و نه فلک ارسطو با نام فلسفه اسلامی به خورد ما می دهند. چرا شما و امثال شما در این خصوص ساکت هستید و پاسخ درخوری در این راستا نمی دهید؟! مگر فلسفه ارسطویی، مشائیی، اشراقی و معجون درهم جوش حکمت متعالیه آیه های نازل شده از آسمان هستند؟!

با این حال این کیهان شناسی در این مستند بر مبنای احادیث و آیات قرآن و مسلمات علمی بنا شده است و قرار نیست احادیث اهل بیت و قرآن صرفا به مواعظ و پند و اندرز تفسیر شود... چزی که متاسفانه تا کنون اتفاق افتاده است. و جنابعالی نیز بر این اصرار می ورزید.

جای بسیار بسیار شگفتی است: اکنون انسان میان این دو هیچ می ماند: که برخی می گویند استناد به مسلمات علمی غربی درست نیست، و برخی دیگر هم که می گویند کیهان شناسی مورد نظر شما مردود است که مستند به مسلمات علمی غربی نیست؟!

در این مستند آیات و روایات  مطابق علم غربی ها تفسیر نمی شود بلکه مسلمات کیهان شناسی با استناد به آیات و احادیث تبیین و تشریح می شوند، در مواردی تکمیل و در مواردی هم نفی می شود.

سوال:

 چرا ما باید دروغهای سازمان فراموسونری(بخوانید شیطانی) ناسا(به عبری به معنای فریب دهنده) رو اصل قرار بدیم و سعی کنیم کلام معصومین علیهم السلام رو به اونها نزدیک کنیم؟! کدوم فضا؟ کدوم کهکشان؟! جهان در حال بیداری است، کافیه شما کلید واژه های زمین تخت یا زمین مسطح رو جستجو کنید.

پاسخ:

سطحی اندیشان زمین تخت، ساده ترین تداعی انسان از کائنات و هفت آسمان تا کهکشان و منظومه و سیارات را نفی می کنند. چیزی که در ساده ترین صورت های واقعی جهان قابل مشاهده است و نیازی به تایید و یا رد این مشاهدات از سوی بنگاه های به اصطاح بدگمان ناسا و موساد نیست!

چیزی که در جهان اصلا وجود ندارد چیزی تخت است، هر چند هرگز دایره کامل و مطلقی نیز در عرصه جهان وجود ندارد! اما هر چه هست انحنا و مدور بودن جهان کائنات از بزرگترین سیارات تا ریزترین هسته موجود شناخته شده از ملکول و اتم و کووارک و ... همگی در حال سیلان، صیرورت و جریان هستند و چیزی که به صورت همیشگی در حال دوران است ممکن نیست غیر از مدور بودن صورت دیگری داشته باشد. این امر نیازی به رصد پلانگ و هابل و مابل ندارد، یک امر بدیهی از مشاهادات عقل سلیم از جهان است که هر کودک دبستانی نیز به این امر معترف است! 

وشگفتا از برخی که هر خرافه و هر نظریه خلاف بصیرت ابتدایی ترین انسان ابتدایی را مسلم می گیرند به صرف اینکه امکان توهم توطئه ناسا و موساد در برخی مسلمات علمی و کیهان شناسی وجود دارد! بی شک نظام کلی هر شبکه جهانی از گوگل و فیسبوک و ناسا در صورت نیاز در خدمت نظام کابالیستی بوده و خواهد بود. اما این دلیل بر چشم پوشی بر واقعیت مسلم جهان سراسر غیر تخت نمی شود.

سوال:

آنچه در مستندات مشاهده کردیم، صرفا نظر بود؛ لطفا مستندات دقیق علمی یا دینی آن ها را هم ذکر بفرمایید تا شبهه تفسیر به رای وامثال ذالک پیش نیاید. 

پاسخ:
مباحث هستی شناسی در این مستند صرفا در حوزه فیزیک جریان نمی یابد و مباحث کلان کیهان شناسی "ایجاد" پیش ماده و آغاز و فرجام جهان همگی نظریات علمی است که نه در حوزه فیزک محدود می شود و نه با رصد تجربی و نه با اعداد و ارقام و محاسبات در تخته سیاه کلاس ریاضیات قابل اندازه گیری است.
حتی عرصه بسیط و گسترده این مباحث چنان در افقی از دور دست ها جریان می یابد که حتی کاوشگر هابل و مابل و پلانگ و رصد های نجومی به گردش هم نمی رسد! چه برسد این که بخواهیم این نوع مباحث هستی شناختی را از روزنه محدب عدسی تلسکوپ ماژلان بنگریم و صد البته این بدان معنا نیست که از واقعیت عینی و جهان خارج فیزیکی خارج شویم و دوباره به سیر قهقرایی در لاطائلات فلسفه ارسطویی و از نوع توهمات انتزاعی صدرایی حکمت متعالیه فرو رویم. متاسفانه هنوز هم برخی تحت عنوان کیهان شناسی خزعبلات هیات بطلمیوسی و نه فلک ارسطو با نام فلسفه اسلامی به خورد ما می دهند.

برای نمونه آنچه هاوکینگ و لارنس کراوس آن را تحت عنوان "میدان هیچ" یا "آفرینش از هیچ" می نامند چیز جدیدی از تداعی صورت بدیع مفهوم "ایجاد" در این مستند نیست که زیرکانه از کتاب تبیین جهان و انسان سرقت می نمایند! و همین مفهوم ایحاد را با تزئین به واژه های دهن پرکن "میدان هیچ" و "آفرینش از هیچ"   و در قالب یک تئوری علمی و نظریه تمام عیار هستی شناسی منتشر می نمایند.

در واقع ابداع اصطلاح "میدان هیچ" هاوکینگ و "گیتی از هیچ" لارنس کراوس به نوعی تداعی گر همین اصل قرآنی ایجاد یا همان کن فیکون هست که از بیان صحیح آن باز می مانند و برای گریز از انبوه تناقضات موجود ناگزیردست به کار ساخت و ساز واژه ها می شوند و برای لاپوشانی این ضعف با بازی های زبانی آن را مبهم و گل آلود بیان میکنند تا صورت پیچیده علمی به خود بگیرد.

لطفا شما و جناب دگرس تایسون مجری مستند ادیسه ای فرا زمانی از جایگاه علمی بفرمایید: اگر جهان امروزی زائیده یک جهان قبلی است ( که هست) آن جهان قبلی زائیده کدام جهان است و آن دیگری زائیده کدام جهان مسبوق بر خود است؟!

شما و آن پروفسور فیزیک شما چگونه با عینک فیزیک و حتی فیزیک نظری با محاسبات و معادلات ریاضی و رصد تجربی به این مسئله پاسخ خواهید گفت؟ چه پاسخ درخوری برای حل این مشکل و چه راهکاری برای خروج از این بن بست ارائه می فرمایید؟ یا باید کل صورت مسئله را پاک نمود تا دیگر جای هیچ مناقشه ای نباشد و یا این که باید یک رخنه گریزی به سوی حقیقت یافت. و یا اینکه عقل را در این دایره سرگردان دانست و به دنبال تمام جفنگیات هیات مندرس و پوسیده بطلمیوس رفت که قرنها است به تلی از آوار مبدل گردیده است. اما این مستند مفهوم علمی زیبای "ایجاد" را برای حل این مناقشه پیشنهاد می نماید.

این مستند می گوید آن ذره اولیه کوچک (پیش ماده) اساسا خلق نگردید تا پرسیده شود از چه چیز خلق گردید. قانون خلق و آفرینش و قانون علت و معلول پس از ایجاد این ذره اولیه بود که پدید آمد و معنی و مفهوم یافت. همان طور که زمان، مکان و فضا هم پس از ایجاد این ذره اولیه معنا و مفهوم می یابد.

بنابر این خود این ماده کوچک اولیه اصلا خلق نگردیده است تا بخواهیم قوانین خلقت و جهان را بر آن تعمیم بخشیم بلکه ایجاد شده است. وایجاد یعنی "کن فیکن" ... خداوند گفت باش، و باشنده شد!  اما ماهیت "کن فیکن" چیست؟ ... هر چیستی و هستی پس از آن چیستی و هستی یافت و لذا پاسخ به هر سوالی از ماهیت، چیستی و هستی  "کن فیکن"  محال است. 

سوال:

شماها تا صدسال پیش کسی از علم حرف میزد دهنش سرویس میکردید الان دارید علم با قرآن وارد بحث میکنید.

پاسخ:

چالش آباء کلیسا در قرون وسطی با علم و دانش در عصر رونسانس در مغرب زمین چه ارتباطی به مشرق زمین دارد! شما قرون وسطی و دادگاه های انگیزاسیون آباء کلیسا و مسیحیت را به ایران و اسلام تعمیم می دهید. 

انجیل و مسیحیت چیزی برای گفتن ندارد. اگر یک ره آورد علمی و منطقی داشت، آنهم در میان اناجیل متعدد و متشتت و در تحریف هزاره ها از بین رفت. مسیحیتی که بر اقنوم ثلاثه استوار است، مسیحیتی که شناسنامه ای تیره و تار از زمین ارائه می نماید و راه رستگاری را در تاوانی می بیند که باید بخاطر گناه اولیه پرداخت، بخاطر ایجاد دادگاه های انگیزاسیون و آتشی که برافروخت و تمام فصول عذاب در قرون وسطی را برپا نمود. علم و دانش و نشاط و سرزندگی را به پای صلیب طلایی قربانی ساخت ...

اما با این حال مسیحیت حتی ابزاری  و گفتمانی برای جنگ با علم و پیشرفت نداشت، تا این که خود را با صورت های علمی و فلسفی یونانی ارسطو و افلاطون مسلح ساخت و با نام فلسفه اسکولاستیک وارد میدان نبرد با علم و تجدد رونسانس گردید!

در واقع این مسیحیت نبود که که بر علیه زمین و تمام مواریث انسانیت شورید، این مسیحیت نبود که علم را بر پای صلیب طلایی مصلوب ساخت، این مسیحیت نبود که دادگاه های انگیزاسیون براه انداخت و گالیله را بر محوریت زمین مرکزی میخکوب ساخت، این مسیحیت نبود که هنر عذاب و جهنم و ملامت و اسهزاء انسان را رقم زد، این مسیحیت نبود که جنگ های صلیبی براه انداخت و ... این یونانیت و فلسفه ارسطو و افلاطون بود که هم مسیح نمادین را مصلوب ساخت و هم از پی آن به تحریف مسیحیت پرداخت. به قول نیچه تنها یک مسیحی واقعی وجود داشت که او هم بر بالای صلیب جان سپرد! 

نه فلک ارسطو و هیات بطلمیوس دادگاه های انگیزاسیون براه اندخت، فلسفه مدرسی و اسکولاستیک قرون وسطی را رقم زد و توماس آکویناس قدیس به تاسی از ابن سینا همان با مسیحیت کرد که با اسلام همان شد که نباید می شد! زمانی فلسفه و عرفان ارسطو و افلاطون به نام مسیحیت، مسیحیت را تباه ساخت. و دیروز و امروز نیز به نام حکمت متعالیه  اسلام را از درون ویران و تهی می سازد.

سوال:

در باره اینکه این دانسته ها از احادیث و آیات استنتاج شده است بعرض میرسانم که این موضوع را نمیتوانم بپذیرم .شاید اگر این مطالب را ۲۰ یا ۳۰ سال قبل می گفتند یعنی قبل از طرح موضوع توسط دانشمندان و ارایه فرضیه های مربوط به آن این ادعا ارزشمند وقابل تامل بود ولی پس از آن این ادعا ارزشی ندارد و به مانند تفسیر اشخاص، از پیشگوییهای نوستراداموس میباشد... و این در حالیست که کار علم پیش بینی نیست، دستاورد علوم بسط وگسترش افق دید انسانها است واصلآ وقتی بحث موضوعات علمی مطرح است سند و مدرک و محاسبه وآزمون مورد استناد است. و این درحالیست که نام بزرگ و اشتهار اشخاص نمیتواند دلیل بر اثبات موضو عات علمی باشد مثلآ چونکه نسبیت خاص را البرت اینشتاین مطرح میکند دلیل بر قبول آن توسط محافل علمی نیست بلکه آن فرضیه پس طی مراحل آزمون و آزمایشات متعدد مورد قبول این محافل واقع میشودبنابراین اگر بزرگواری چیزی عنوان کند نمیتوان صرفآ بخاطر اینکه ایشان آن موضوع را گفته اند انرا دلیل بر حقانیت آن دانست البته حداقل برای مسایل علوم تجربی و فیزیک این موضوع وارد است و این نوع عقیده هیچگونه ربطی به بی احترامی به این بزرگواران نیست چون مقوله ما مبتنی بر ایمان آوردن به این نظرات نیست، موضوع کنکاش علمیست همانطور که خداوند در کتاب آسمانی بسیاری از جاها وقتی که مباحث علمی را مطرح میکند با عبارت (ببینید) با مخاطب سخن میگوید نه با عبارت (مومنین،ایمان بیاورید) خلاصه اینکه در علم اسم ونام اعتباری برای فرضیات نیست وهر نظریه ایی قابل به چالش کشیدن میباشد البته با روشهای مخصوص خود نه با قیل و قال و صرف ادعا.

... بهرحال بحث درباره این مطالب بی اندازه گسترده است  بنظر من اگرمدعی بحث علمی هستیم سعی کنیم به وسع خود علم را با ترازوی خودش بسنجیم علم هیچگاه خودرا تقدیس نمیکند وخودش را همواره نقد میکند و با همین روش است که من به آن امیدوارم گرچه قدمهای کوچکی بر میدارد ولی قابل اعتماد است زیرا اگر امروز من و شما دیگر از و با یا طاعون نمیترسیم یا از این موهبت های رفاهی و علمی و اجتماعی و سیاسی بهره مندیم حاصل تلاش همین متفکرین بشری بوده. یادمان باشد قانون بازنشستگی، تامین اجتماعی راهنمایی و رانندگی، موبایل،انتی بیوتیکها، هواپیما و ... هیچکدام از انها در هیچ یک از کتب آسمانی نیامده و حاصل تلاش همین بشر کوچک اما متفکر و خستگی ناپذیر بوده است.

پاسخ:

تاریخ چاپ و انتشار کتاب تبیین جهان و انسان که این مستند با اقتباس و برداشت از آن ساخته شده است در سال 1372 بوده است. یعنی 27سال پیش این کتاب منتشر و نسخه هایی از آن را دانشگاه کمبریج،دورهام، آکسفورد و دانشگاه کرنل و دیگر آکادمی ها دریافت و ضمن ارسال نامه ای از وصول آن تقدیر و تشکر نموده اند. استاد مرتضی رضوی نویسنده کتاب مذکور در مقدمه کتاب خود می نویسد : قبل از چاپ این کتاب مطالب آن در سالهای 1354 یعنی 45 سال پیش در محافل علمی از سوی نویسنده تدریس گردیده است و جزوات و مستندات آن در بایگانی دانشگاهی موجود است. اتفاقا پس از انتشار این کتاب جناب استیون هاوکینگ در پاسخ به سوال: " ارائه نظریه جدیدی در مورد پیدایش کائنات » برآمد، در برخی رسانه های داخلی نسبت به این نظریه اعتراض شد که این یک سرقت علمی از استاد ایرانی است! اما سنگینی نام و اشتهار جناب استیون هاوکینگ و متاسفانه خود باختگی غربی و الیناسیون ما مردم مشرق زمین باعث شد که این صدا به گوش ها نرسد! سه سرقت بزرگ اساسی از استاد ایرانی و کتاب ایشان تحت عناوین - ارائه نظریه جدیدی در مورد پیدایش کائنات، - آیا جهان امروزی زائیده یک جهان قبلی است؟ ، - پایان کار جهان چگونه است و چه زمانی اتفاق می افتد؟ مطرح گردید اما مانند همیشه الیناسیون علمی مرعوب تفرعن غربی گردید! و باز هم مانند همیشه بزرگی نام و اشتهار نام آنها مانع پیگیری حقوق معنوی مولف از یک سرقت بزرگ علمی گردید.  و در چنین شرایطی توقع طرح چنین مطالبی در محافل علمی و تثبیت حق مالکیت علمی و معنوی بسیار دور از ذهن و اساسا ناشدنی است! مدتی پیش کلیپی تحت عنوان "پایان کار جهان چگونه است؟ و چه زمانی اتفاق می افتد" در فضای مجازی و در تلگرام منتشر شد که پیش بینی می نماید 4 تا 5 میلیارد سال تا پایان جهان مانده است! این پیش بینی دانشمندان غربی دقیقا عدد رند محاسبه فرجام و پایان جهان کنونی یا هفتمین آسمان است که در کتاب تبیین جهان و انسان نوشته استاد مرتضی رضوی و در قسمت پنجم مستند داستان آفرینش به طور مفصل محاسبه و اعلام شده است: که تا پایان جهان کنونی 4/565/000/000 (چهار میلیارد و پانصدو شصت و پنج میلیون سال) باقی مانده است که پس از سپری شدن این زمان جهان کنونی یا محتوای آسمان اول دچار نباء عظیم و یا بیگ بنگ هفتم خواهد شد و جهان جدید با آسمان جدید از نو شکل خواهد گرفت.
این محاسبه پایان کار جهان در حدود 45 سال پیش در محافل علمی تدریس و در سال 1372 یعنی دقیا 27 سال پیش در کتاب تبیین جهان و انسان  چاپ و منتشر شده است، جالب است بدانیم که دو دانشمند انگلیسی به نامهای استفان هاوکینگ و نیل توروک دقیقا پس از پنج سال از انتشار کتاب تبیین جهان، یعنی در روز یکشنبه سوم اسفند 1376 – بیست و دوم فوریه 1998 میلادی در پی انتشار خبری با عنوان " ارائه نظریه جدیدی در مورد پیدایش کائنات » به نقل از خبر گزاری رویتر از لندن که در آن، ادعا کرده بودند « کائنات پیش از انفجاری بزرگ در 12 میلیارد سال پیش به اندازه یک نخود بیش نبوده است"
و این در حالی است که این نظریه برای نخستین بار توسط استاد مرتضی رضوی ارائه شده و دو دانشمند انگلیسی این نظریه را از کتاب ایشان اخذ نموده اند. استاد رضوی در کتاب خود محاسبه می نمایند که از پیدایش جهان کنونی که در ابتدا به اندازه یک نخود بوده است و از ششمین بیگ بنگ در حدود 13/687/000/000 (سیزده میلیاردو ششصدو هشتاد و هفت میلیون سال) گذشته است.

در ثانی همانطور که قبلا هم عرض کردم: این مباحث کلان کیهان شناسی گزاره های خاص علمی است که در یک گستره ای از افق بزرگ هستی شناسی و فیزیک نظری قابل طرح است و صرفا در حوزه فیزیک تجربی و آزمایشگاهی جریان نمی یابد و مباحث کلان کیهان شناسی پیش ماده، "ایجاد" یا "میدان هیچ" ، "آفرینش از هیچ" و منشاء و منبع قانون دافعه و فوران و رانش انرژی از مرکزکائنات و تا مباحث حاشیه ای اعلام مرگ و پایان فیزیک، پایان کیهان شناسی و ... همگی نظریات علمی است منتها نه در حوزه فیزک محدود می شود و نه با رصد تجربی و نه با اعداد و ارقام و محاسبات قابل اندازه گیری است. تا بخواهیم آنرا در محدوده محدود آزمایشگاهی به آزمون و خطا و یا به روش اثبات پذیری و یا ابطال گرایی، اثبات یا ابطال نماییم!

هاوکینگ قبلا مرگ و پایان فیزیک و چندی پیش نیز خبر مرگ فلسفه ها را اعلام نمود اما  زمزمه پایان فیزیک پیش از این در روزهای اوج فیزیک نیوتنی شنیده شده بود. در همان زمان ناتوانی در تبیین مدار اورانوس به تدوین مکانیک لاگرانژی انجامید و دوباره در اوج غرور مکانیک لاگرانژی در قرن نوزدهم،  آزمایش مایکلسون- مورلی و آزمایش پرتو کاتودیک دوباره رویای پایان فیزیک را نقش بر آب کرد و با آمدن نسبیت و کوانتوم، فیزیک نیوتنی ای که قرار بود پایان فیزیک باشد، در ابعاد اتمی و سرعت های بالا بی اعتبارشد. در هر حال اینکه بشر روزی خواهد توانست بر طبیعت غلبه کند یا نه و آیا روزی خواهد آمد که پاسخ همه رازهای طبیعت را داشته باشد چیزی است که باید زمان و آینده درباره اش قضاوت کند. می بینید که فیزیک هم چندان که باید مورد اعتماد نیست... اما اینجا اصلا موضوع روی اعتماد و عدم اعتماد نیست بلکه موضوع این است که اعلام مرگ و پایان فیزیک یک نظریه غیر فیزیکی است! حالا هاوکینگ پس ار خبر پایان فیزیک، خبر مرگ فلسفه را می دهد و ادعا نمود که فلسفه مرده است و از آنجا که مرگ فلسفه را مانند فیزیک به آینده حواله ننمود این ادعا قابل بحث و پی گیری است. چرا که اعلام مرگ فلسفه ها یک نظریه کاملا فلسفی است! حتی هاوکینگ با تاسی از پیش ماده ایجاد که با کن فیکون (خداوند فرمود باش و بی درنگ باشنده شد) میدان هیچ را طرح و به اصطلاح سرقت می نماید که این در عرصه فیزیک هیچ کاربردی ندارد. ابتدا او باید آن «هیچ» را از عرصۀ ریاضی محض خارج کرده و آن را تجربی کند و پس از این اثبات، به «تغذیۀ جهان از این هیچ» در گسترش سهمگین و پرسرعتش؛ برسد. او در این بحث، از اصطلاح هیچ در فیزیک سوء استفاده می کند و متاسفانه دقیقاً در مقام فریبکاری قرار می گیرد.

در واقع ابداع اصطلاح "میدان هیچ" هاوکینگ و "گیتی از هیچ" لارنس کراوس به نوعی تداعی گر همین اصل قرآنی ایجاد یا همان کن فیکون هست که از بیان صحیح آن باز می مانند و برای گریز از انبوه تناقضات موجود ناگزیر دست به کار ساخت و ساز واژه ها می شوند و برای لاپوشانی این ضعف با بازی های زبانی آن را مبهم و گل آلود بیان میکنند تا صورت پیچیده علمی به خود بگیرد.

اما این مطالب متناقض و در مواردی اشتباه (انبساط بادکنکی، قانون جاذبه، میدان هیچ و گیتی از هیچ و ...) چون از زبان غرب و تحت عنوان و اشتهار پروفسور فیزیک شنیده می شود، شوآف و بازی های زبانی برای لاپوشانی غیر منطقی و غیرعلمی به اصطلاح این مطالب علمی نادیده گرفته می شود و اصلا دیده نمی شود!

می خواهم بگویم اصطلاح علم که اکنون تحت عنوان دهن پرکن ساینس محدود به تجربه گردیده است و به نوعی این یک مصادره اغواگرانه است. در کجای مباحثات مذکور عالی جنابان غربی جایگاه دارد؟ کدام آزمایشگاه مجهز و مدرن غربی می تواند در یک فرایند آزمون و خطا بگوید که این میدان هیچ که آفرینش از هیچ اتفاق می افتد یعنی چه؟ و به چه مجوز علمی فیزیکی جناب هاوکینگ و لارنس کراوس چنین نظریه ای را ارائه می دهند!

صادقانه عرض کنم که جنابعالی نگرش مثبت و صادقانه ای نسبت به حوزه های علمی دارید و این بسیار عالی است اما باید با آنچه که علم به اصطلاح مطلق می نامیم ، و آنهایی که به عرصه های علمی جهت می دهند و علم را با شبهه علم در می آمیزند و تحت عنوان کلی ساینس به  جامعه علمی تحویل می دهند تفاوت قائل بود. و کمی نسبت به آن بی اعتماد و حتی بدگمان بود!

و در پایان همانطور که مباحث کلان کیهان شناسی در حوزه هستی شناسی جریان می یابد، دست آوردهای رفاهی و موهبت های اجتماعی برشمرده قانون بازنشستگی، تامین اجتماعی، راهنمایی و رانندگی، موبایل،انتی بیوتیکها، هواپیما و ... برخی در درایت های اجتماعی، و بعضا در صنعت و تکنولوژی قابل تعریف و حتی قابل تقدیر است که در برخی موارد سودمندی و یا زیان آور بودن آنها ( تغییرات ژنتیکی و شبیه سازی، تراریخته، آنتی بیوتیک ها و داروهای شیمیایی و جراحی های پزشکی و ...)  چیزی است که باید زمان و آینده درباره اش قضاوت کند.

دوشنبه 24 شهریور 1399  10:40 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها