پاسخ به:مشاعره فجر آفرینان
در وسعت و عمق و شور و یکپارچگی
زیباتر از این نمیتوان پیدا کرد
جانهای جهانیان به لب آمده است
جان در پی حق،داوطلب آمده است
تیر بود و خون بود و ناله بود
قتلگاه پایتخت در ژاله بود
دیدم که باید رعد باشم غرنده و پر شور و غوغا
آنوقت در شعرم بگویم تکبیرها، فریادها را
از خون سرخ بهمن سرسبز شد بهاران / اندیشه باور شد، در امتداد باران
بر صخرههای همّت جوشیده خون غیرت / بانگ سرود و وحدت آید زچشمه ساران
ناگهان با لطف خلاق جلیل شد عیان سیمای زیبای خلیل
بت شکن آمد به دستانش تبر سر نگون بنمود بتها سر به سر
رسید موسم بهمن بهار باز آمد جلال محفل ما، یار دل نواز آمد
دست سحر که پرده خورشید می گشود
دل در هوای روح خدا نغمه می سرود
با خط زر نوشت برین گنبد کبود
بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود
در باغ انقلاب، شاد و بلند و سبز
هر روز تازه تر، پر بار می رویم
دانش سلاح ما، حق است یار ما
از ذکر یاحسین سرشار می رویم
مهر روشن برسیاهی چیره شد چشم خفاش از فروغش خیره شد
فجر رحمت, فجر دولت فجرنور فجرازادی زبندظلم و زور
رمز پیروزی ما رهبری چون خمینی بود
مردی از تبار نور پیرومکتب حسینی بود
درون هر ورق سبز بنگری،بینی
جمال یوسف مصری در این تراز آمد
در زمستان بهاران آمد آدم از قعر دوران آمد
بوی نسل شقايق پيچيد بوي عطر شهيدان آمد
در ظلام شب خروش بامها
لرزه میافکند بر اندامها!
نغمهی «الله اکبر» میربود
خواب نوشین از سر خودکامها
از خون جوانان وطن لاله دمیده از ماتم سرو قدشان، سروها خمیده در سایه گل بلبل از این غصه خزیده گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
هوا دلپذير شد، گل از خاك بردميد
پرستو به بازگشت زد نغمه اميد
به جوش آمد از خون درون رگ گياه
بهار خجستهفال خرامان رسد ز راه