برادر
يا هيچ گاه حس كبوتر نداشتم
يا خواستم پرنده شوم ، پر نداشتم
تو بال و پر زدي و رسيدي به آسمان
من دست از حضيض زمين بر نداشتم
تو جز جنون و عشق و خطر در سرت نبود
من جز سكوت و فاصله در سر نداشتم
روزي كه روي شانه اين شهر ديدمت
انگار مسخ بودم پيكر نداشتم
يك مشت استخوان و پلاكي كه سوخته ست
گفتند اين تو هستي و باور نداشتم
اي كاش هيچ گاه نمي ديدم اين تو را
اي كاش هيچ گاه برادر نداشتم
منبع: كتاب "امواج ارغواني "
به كوشش : سيد ضياء الدين شفيعي
برگزيده آثار هفدهمين كنگره ي شعر دفاع مقدس
ناشر: بنياد حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس