0

داستان پيله كرم ابريشم ، تلاش، ضرورتی برای پرواز

 
sina67
sina67
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 486
محل سکونت : اصفهان

داستان پيله كرم ابريشم ، تلاش، ضرورتی برای پرواز

 

 

 

 

مردي يك پيله كرم ابريشم پيدا كرد و با خود به خانه برد. يك روز پيله كمي باز شد. مرد ساعتها نشست و پروانه را تماشا كرد. پروانه خيلي تلاش مي كرد تا بدن خود را از شكاف ايجاد شده، خارج كند. بعد از مدتي پروانه دست از تلاش كشيد و حركتي نكرد. به نظر مي رسيد كه او تمام سعي خود را كرده است و ديگر قادر به ادامه ي كار نيست.

مرد تصميم گرفت به پروانه كمك كند. او با يك قيچي پيله را باز كرد و پروانه راحت از آن بيرون آمد. اما بدن پروانه متورم بود و بالهايش كوچك و چروكيده بودند. مرد مدتي به پروانه نگاه كرد و انتظار داشت، هر لحظه بالهايش بزرگ شوند و او پرواز كند، اما هيچ يك از اين اتفاقها نيفتادند.

در واقع پروانه تا آخر عمرش همان طور روي شكم خود مي خزيد و بدن متورم و بالهاي چروكيده اش را به اين طرف و آن طرف مي كشيد.

مرد با نيت خير اين كار را انجام داده بود و نمي دانست چرا عاقبت آن چنين شد؟

پيله ي كرم ابريشم محكم بود و سعي و تلاش پروانه براي خروج از آن شكاف باريك، قانون طبيعت بود. براي آنكه آب اضافي از بدن پروانه خارج شود و او موفق به رهايي از پيله گردد.

گاهي تلاش كردن براي زندگي لازم و مفيد است. اگرقرار بود بدون هيچ مانع و مشكلي زندگي را سپري كنيم، ناتوان مي شديم و آن چنان كه بايد ، قوي نمي شديم و هرگز قادر به پرواز نبوديم.

کاش یه روز بشه که دیگه نشه جمله ای ساخت

با نمیشه، با نمیخوام، با نشد، با نداره

شنبه 27 آذر 1389  2:41 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها