0

هنر و ادبیات > فیلم های بلند > ترکش‌های صلح

 
amirpetrucci0261
amirpetrucci0261
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 27726
محل سکونت : http://zoomstar.ir/

هنر و ادبیات > فیلم های بلند > ترکش‌های صلح

نویسنده و کارگردان: علی شاه‌حاتمی
مدیر فیلمبرداری: رسول احدی
تدوین: عباس گنجوی
صدابردار همزمان: عباس رستگارپور طراح گریم: فریدون کشن‌فلاح
طراح صحنه: مصطفی آل احمد
بازیگردان: کیهان ملکی
تهیه‌کننده: مجتبی فرآورده (محصول مؤسسه فرهنگی سینمایی زیتون)
بازیگران: نعمت سلطانی، عبدالحمید دارچی‌پوران، فرامرز مهرجو و امیر ایرانیان.

خلاصه داستان
در شهری مرزی، نوجوانی به نام «جمعه» همراه با تعدادی دیگر از اهالی به کار جمع‌آوری ضایعات جنگی، همچون ورقه‌های حلبی، پوکه‌های فشنگ، کشتی و آهن‌آلات قراضه مشغول است. «جمعه» و دوستش «عود» همه‌ی درآمد فروش ضایعات را برای مادر و خواهرشان می‌فرستند که در یکی از شهرهای منطقه زندگی می‌کنند و آن دو در یک کشتی تجاری زندگی می‌کنند که در رودخانه‌ای واقع در جزیره‌ی مینو به گل نشسته است. برای خواهر «جمعه» خواستگار می‌آید و «جمعه» در صدد مهیا کردن جهیزیه برای خواهرش است. او به فردی به نام «عزت» که ضایعات را می‌خرد، پیشنهاد می‌کند که از یک میدان مین قدیمی، مقدار زیادی نبشی و قله‌های خورشیدی جمع‌آوری کنند. عزت می‌پذیرد و مقداری پول به عنوان بیعانه به جمعه می‌پردازد. عبود می‌کوشد جمعه را منصرف کند، اما...

علی شاه‌حاتمی
متولد 1339 تهران. فعالیت‌های هنری خود را با نوشتن نمایشنامه، کارگردانی و بازیگری تئاتر آغاز کرد و از سال 1360 با پیوستن به حوزه هنری (حوزه هنر و اندیشه اسلامی) کار خود را به شکل حرفه‌ای در سینما شروع کرد.
وی در آن سال‌ها به عنوان بازیگر، دستیار کارگردان و منشی صحنه در تولیدات حوزه حضور داشت. «شاه‌حاتمی» به عنوان کارگردان ابتدا فیلم کوتاه «گورکن» را ساخت و پس از آن در سال 1367 نخستین فیلم بلند خود با عنوان «تعقیب سایه‌ها» را جلوی دوربین برد.دیگر فیلم‌های او عبارت‌اند از: پرنده آهنین (1370)، آخرین شناسایی (1372)، لاک‌پشت (1375)، ترکش‌های صلح (1378)، دوستان (1380)، کولی (1381) بر مدار چلیپا (1381) و ...

یادداشت کارگردان
«جنگ تجربه‌ی آشکار مرگ است و رنج وی...
سرزمین کوچکی را روی زمین می‌شناسم که از تازیانه‌های جنگ تنش زخم برداشته و مردمانی که مرگ را در سکوت تجربه می‌کنند. نامشان «ضایعاتی» بود و کارشان جمع‌آوری ضایعات جنگ. چهره‌های دردمندشان را آفتاب می‌سوزاند و تن‌های خسته‌شان را مین‌ها و خمپاره‌های به یادگار مانده از جنگ. من در سرزمینی سوخته از جنگ در جستجوی حقیقت بودم؛ در جستجوی دردی پنهان از بشر ...»

جمعه 26 آذر 1389  5:14 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها