امروزه هنگامى كه به گذشته نگاه مى كنيم و برخى آثار سينماى دفاع مقدس را كه بر حادثه پردازى تأكيد دارند مورد باز بينى قرار مى دهيم، با لحنى شعارى روبه رو مى شويم كه ممكن است تا حدودى دافعه برانگيز باشد.
شايد بتوان گفت كه اغراق چنين آثارى در همان زمان عرضه اثر نيز مشهود بوده است، اما فروش چشمگير برخى نشان مى دهد كه حتى اگر چنين پيش فرضى صادق باشد، شعارى بودن اثر در زمان خود، لااقل مخاطب به شكل قابل توجهى با اين قضيه كنار آمده. بايستى يادآور شد كه فروش كم يا زياد يك فيلم پوئن مثبت يا منفى اى به هنگام نقد و بررسى براى آن محسوب نمى شود،اما به نظر من اثر پرفروش شايسته توجه ويژه اى است. در هر حال سينما رابطه تنگاتنگى با اقتصاد دارد.
بنابراين نگاهى دوباره به فيلم عقابها *(ساموئل خاچيكيان۱۳۶۴/) كه در بحبوحه جنگ ساخته شد و توانست تا مدتها ركورددار فروش در سينماى پس از انقلاب باشد، مى تواند راه گشاى مناسبى براى اين بحث باشد كه اين چنين اثرى چگونه و از چه الگويى پيروى مى كند.سال ۱۳۶۴ است و كماكان جنگ ادامه دارد. در چنين شرايطى سينما نمى تواند بى توجه به شرايطى كه جامعه با آن درگير است به كار خود ادامه دهد. پس فيلمسازانى مضمون جنگ را در اثر خود به كار مى بندند. بايد توجه داشت كه از نظر تجارى نيز ساخت فيلم جنگى گزينه مناسبى بوده زيرا اثر چندانى تا آن زمان،در اين زمينه خلق نشده و به اصطلاح براى مخاطب تازگى داشته. در اين شرايط آيا مى توان جنگ و درگيرى را در فيلمى زير سؤال برد به نظر نمى رسد كه پاسخ مثبت باشد.
عموم جوانان و نوجوانان از فيلم هاى حادثه پرداز استقبال مى كنند.
ساموئل خاچيكيان به عنوان فيلمساز نام آشناى سينماى پيش از انقلاب كه آثار شاخصى را در كارنامه دارد دست به كار ساخت فيلمى مى شود كه در آن هم نبرد هوايى هست، هم تعقيب و گريز با موتور و هم درگيرى هاى تن به تن. در كنار آن از رابطه قهرمانان فيلم با خانواده هاشان هم غافل نمى شود.البته حضور خانواده، مايه ملودراماتيك شدن عقابها نيست.اصولاً هر فيلمى كه از شخصيت هاى مثبت و منفى خط كشى شده استفاده كند ملودراماتيك خواهد بود.
جيمز ال .اسميت** در بررسى ژانر ملودرام، هنگامى كه ساب ژانرهاى آن را برمى شمرد،آثار جنگى را نيز در ذيل عنوان ملودرام قرار مى دهد. او در ادامه دنياى ملودرام را ،كه ژانر محبوب مردم سراسر جهان است، دنيايى مى نامد كه در آن به آسانى مى توان مرز خوبى و بدى را تشخيص داد. يك طرف قهرمان وجود دارد با تمام خصائل مثبت و طرف ديگر ضد قهرمان با تمام خصائل منفى. از طرف زمين و زمان ،خصوصاً ضد قهرمان، مشكلات بر قهرمان نازل مى شود و در پايان قهرمان را در مواجهه با مشكلات، سربلند و يا شكست خورده نشان مى دهيم. پيروزى قهرمان در پايان كار ،الگوى ملودرام پيروزى و شكست قهرمان الگوى ملودرام شكست است.
درعقابها جنگنده هاى عراقى به ناگاه به ايران حمله مى كنند و نواحى اى از ايران را بمباران مى كنند. پس ايران آغاز گر جنگ نيست و مورد حمله واقع شده. در ادامه نيروهاى ايرانى در واكنش به حمله آنها ،به جاى دست روى دست گذاشتن، در اقدامى تلافى جويانه و صد البته شجاعانه، مواضع عراق را در چند نوبت بمباران مى كنند.
طى يكى از همين عمليات ها يكى از خلبانان ايرانى كه با مادر پيرش زندگى مى كند شهيد مى شود و نمى تواند تنها آرزوى او را كه ديدن جشن عروسى پسرش است(خود او)، جامه عمل بپوشاند. مسبب اين امر طبيعتاً عراقى ها هستند كه آتش جنگ را شعله ور ساخته اند. قهرمان فيلم نيز با بازى سعيد راد داراى خصائلى همچون شجاعت، خانواده دوستى و قدر شناسى است. اما بر شخصيت هاى عراقى يا تأكيد نمى شود ويا مدام در حال سيگار كشيدن و يا آزار غير نظاميان كرد نمايش داده مى شوند. اين گونه دنياى فيلم ترسيم مى شود و به تبع آن مرز ميان نيكى و بدى.
طبيعتاً مخاطب نيز با قطب مثبت فيلم همذات پندارى مى كند اما نكته اى را بايستى متذكر شد و آن اينكه چنين فيلمى منحصراً كسانى كه اين مشى و مرام را پذيرفته اند مورد خطاب قرار مى دهد و چه بسا مخاطب عراقى نتواند با عقابها ارتباط برقرار كند.در اينجا بحث معروفى كه خواهان ترسيم شخصيت هاى سياه و سفيد است راه به جايى نمى برد.همانطور كه گفته شد، در زمان توليد عقابها ايران هنوز درگير جنگ بود. خلبانان فيلم به عنوان نمايندگان ملت نمى توانند دچار درگيريهاى فكرى شخصى شوند. به همين دليل دغدغه اصلى آنها در طول فيلم ،نه ازدواج است و نه شركت در مهمانيهاى خانوادگى. آنها همه بدون ترديد درصدد دفاع از كشور اند و اين كار را حتى به بودن در كنار خانواده ترجيح مى دهند. بنابراين شنيدن ديالوگ«ما براى جانبازى ساخته شديم»در چند نوبت از فيلم و از دهان خلبانان چندان مايه تعجب نيست. قهرمان ملودرام ذاتاً نامنقسم است. اگر او يك ذره نسبت به هدفش دچار ترديد شود ،فيلم به آستانه تراژدى مى غلتد و ديگر ملودرام نخواهد بود. ملودرام احساس مخاطب را هدف مى گيرد و قرار نيست او را به تفكر وادارد.عقابها الگوهاى لازمه يك فيلم تبليغاتى را به درستى به كار مى بندد و فروش چشمگير آن حكايت از موفقيت فيلم دارد. هدف از بررسى موردى عقابها نه مطرح كردن آن در حد يك شاهكار فراموش شده،بلكه بررسى الگوهاى به كار رفته در آن به عنوان نمونه موفقى از سينماى حادثه پرداز- تبليغاتى است كه تبعاً خالى از لطف نخواهد بود. اين كه چه شد كه سكه اين گونه آثار از رونق افتاد، نيازمند بحث مفصلى ست. ذكر دلايلى همچون صحنه پردازى هاى ضعيف و يا كپى كارى از نمونه هاى خوب و بد هاليوودى نمى تواند چندان راهگشا باشد. زيرا مخاطبين عقابها كه اكثر صحنه هاى نبرد آن تصاوير آرشيوى هستند، با نمونه هاى خوب سينماى جنگى هاليوود در پيش از انقلاب آشنا بوده اند.
پى نوشت ها:
*:خلاصه داستان عقابها: عراق به ايران حمله مى كند. به همين دليل جنگنده هاى ايرانى طى چند مأموريت مواضع عراق را بمباران مى كنند. طى يكى از همين مأموريت ها يكى از خلبانان شهيد مى شود و در مأموريت بعدى جنگنده فرمانده عمليات آسيب مى بيند و او مجبور مى شود در خاك عراق فرود بيايد. هنگامى كه سربازان عراقى براى دستگيرى او اقدام مى كنند يك تكاور ايرانى كه جهت انجام مأموريت به آنجا اعزام شده به كمك او مى شتابد و سپس هردو به كردهاى مبارزى كه عليه رژيم بعث قيام كرده اند پناهنده مى شوند. عراقى ها به روستاى كرد نشين حمله مى كنند اما اهالى روستا موفق مى شوند طى درگيرى با سربازان عراقى، خلبان و تكاور ايرانى را فرارى دهند. آنها سوار موتورى مى شوند و به سوى مرز حركت مى كنند اما يك هليكوپتر عراقى تعقيب شان مى كند. مرزبانان ايرانى هليكوپتر را منهدم مى كنند اما موتور آنها روى مين مى رود. تكاور نيروى زمينى پيش از شهادت نتيجه مأموريت خود را به فرمانده خلبان كه زنده مانده اعلام مى كند.
**:البته اسميت تئاتر و ادبيات ملودراماتيك را بررسى مى كند اما مباحث او در حيطه سينما نيز كابرد دارند زيرا همانطور كه مى دانيم سينما ميراث خوار تئاتر و ادبيات است. اين مقاله در فصل نامه فارابى، ويژه نامه رمانس و ملودرام با نام «ماهيت و انواع ملودرام» به چاپ رسيده.