هر چه عبدالحمید گفت، اتفاق افتاد!
سی و یك سال از شهادت نماینده اولین دوره مجلس شورای اسلامی می گذرد، نماینده ای كه قبل از رای آوردن، محبوبیتش در دل علمای مشهد باعث شد، انتخاب مردم این شهر هرگز به خطا نرود... خانم طاهره افجه، مادر شهید عبدالحمید دیالمه از فرزند شهید خود می گوید:
اول استاد بعد مادر
عبدالحمید فرزند اولم بود. من كه مادرش بودم او را نشناختم. می گفت:" شما استاد من هستی بعد مادرم." رابطه صمیمانه ای داشتیم. در عین حال كه احترام خاصی برای پدر و مادر قائل بود، حرف های خصوصی اش را با من در میان می گذاشت. می گفتم عبدالحمید چرا به پدرت نمی گویی؟ چرا مقابل پدرت ساكت می نشینی و حرفی نمی زنی؟ می گفت مادر جان من با شما راحت تر می توانم حرف هایم را بزنم و از مشكلاتم بگویم.
هدیه تولد اسباب بازی نه، كتاب!
من دیپلم از دانشسرا داشتم و پدرش دندانپزشك بود. از سه سالگی خواندن و نوشتن را به عبدالحمید آموختیم. علاقه عجیبی به مطالعه كتاب داشت. یادم می آید تولد سه سالگی اش بود كه دختر عمه اش برای اسباب بازی هدیه آورد. نگاهی به كادو انداخت و مكثی كرد. دختر عمه اش گفت از این هدیه راضی نیستی؟ گفت بله دوستش دارم اما اگر برایم كتاب هدیه می آوردید، خوشحال تر می شدم. این حرف را عبدالحمید در سن 5 سالگی به زبان آورد. زمانی كه باید در دنیای كودكانه خود با اسباب بازی هایش سرگرم می شد.
آرزوی همسر شهید مطهری
وابستگی به دنیا و مادیات آن نداشت. به دنبال كسب علم و خدمت بود و نزد علامه عسگری، مقام معظم رهبری و شهید مطهری علوم و معارف اسلامی را فرا می گرفت. آنقدر محبوبیت داشت كه همسر شهید مطهری می گفت دوست دارم عبدالحمید داماد من بشود.
نمایندگی تبریك ندارد!
به دنبال شناسنامه اش كه آمدند، گمان كردم می خواهد ازدواج كند. گفتم عبدالحمید چه خبر است شناسنامه را برای چه می خواهی؟ می خواهی داماد شوی؟ خندید و گفت:" نه مادر چند تا از علمای مشهد با من صحبت كردند كه نماینده شدن برای تو واجب است." وقتی هم مردم مشهد با او رای دادند و به خانه آمد، خواهرش رفت جلو و گفت:"مباركه داداش" رو كرد به دخترم و گفت:"نمایندگی یعنی مسوولیت، تبریك نداره!"
حرف حمید، فصل الخطاب
در مجلس هم جایگاه ویژه ای بین نمایندگان داشت؛ وقتی شهید شد، یكی از نمایندگان گفت:" دیالمه تك بود و همتا نداشت، هر چه می گفت مدتی بعد همان ماجرا اتفاق می افتاد."
شعله ای كه هنوز خاموش نشده...
شاید دیگران از صحبت های من این برداشت را كنند كه چون مادر هستم، محبت فرزند باعث می شود كه از او تعریف كنم؛ اما اگر بخواهم حس مادری خود را كنار بگذارم و درباره عبدالحمید صحبت كنم، می توانم بگویم او كم نظیر بود؛ سخنان دوستان، همكاران و اطرافیان او بهترین شاهد بر این ادعاست. هنوز هم سوز از دست دادنش عمق سینه ام را می سوزاند...
شهید دیالمه در چهارم اردیبهشت سال 1333 در تهران و خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. پس از گذراندن دوره دبستان، دروس متوسطه را در دبیرستان "هدف" فراگرفت. در سال 1352 وارد دانشگاه مشهد شد. شش سال بعد با درجه دكترای داروسازی فارغ التحصیل شد.عرفان، فلسفه و منطق را نزد استاد شهید مطهری خواند. سپس به فراگیری علوم جدید در رشته پزشكی در دانشگاه مشهد ادامه داد.
زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسوی را نیز به طور كامل آموخت و پس از اخذ مدرك دكترا در سال 1358 از دانشگاه مشهد، به تهران آمد. شهید دیالمه فعالیت اعتقادی و مبارزاتی خود را از دوران دانشگاه آغاز كرد. از جمله در اولین سال تحصیل خود اقدام به تاسیس كتابخانه اسلامی در خوابگاه دانشگاه مشهد نمود و از طریق این كتابخانه افراد مؤمن را شناسایی كرد. تشكیل جلسات سخنرانی تحت عنوان «صراط مستقیم» با هدف احیاء تفكرات شیعی از دیگر كارهای او. تفكراتش از مرز دانشگاه می گذشت و در سطح شهر گسترش می یافت، به همین جهت و به بهانه شركت در مبارزات مسلحانه، بارها توسط ساواك زندانی شد. پس از تاسیس «مجمع احیاء تفكرات شیعی» به همراه یار نزدیكش، دكتر قاسم صادقی، مبارزات خود را علیه منافقین سازمان دهی كرد.
زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسوی را نیز به طور كامل آموخت و پس از اخذ مدرك دكترا در سال 1358 از دانشگاه مشهد، به تهران آمد. شهید دیالمه فعالیت اعتقادی و مبارزاتی خود را از دوران دانشگاه آغاز كرد. از جمله در اولین سال تحصیل خود اقدام به تاسیس كتابخانه اسلامی در خوابگاه دانشگاه مشهد نمود و از طریق این كتابخانه افراد مؤمن را شناسایی كرد
وی از بینش سیاسی عمیقی برخوردار بود و از اولین كسانی بود كه انحراف از خط اسلام را در بنی صدر و روزنامه وابسته به او مشاهده كرد و به قصد افشاگری با جمعی از دوستان خود در مجمع احیاء تفكرات شیعی مشهد به تهران آمد و در محل روزنامه به اصطلاح «انقلاب اسلامی» تحصن كرد. فعالیتهای شهید در مشهد، محبوبیتی خاص به او بخشید و موجب شد تا چند تن از علمای طراز اول مشهد از جمله، آقا میرزا حسن علی مروارید، مرحوم میرزا مهدی نوقانی و مرحوم میرزا جوادآقا تهرانی به هنگام انتخابات مجلس شورای اسلامی، از او خواستند از شهر مشهد كاندیدا شود.
شهید دیالمه با رای اكثریت مردم به مجلس شورای اسلامی راه یافت و به این ترتیب از سن 26 سالگی، فعالیتهای خود را در سنگر مجلس آغاز كرد. او یكی از اولین كسانی بود كه با استدلال و شیوه ای منطقی خطوط التقاطی از جمله بنی صدر كه در مقابل خط امام صف كشیده بودند را افشاء كرد و خط لیبرالیسم را كه تحت نام خط مصدق مطرح بود، بازشكافت.
او در مجلس عضو «كمیسیون امور شوراها» بود و با اینكه به طور منظم در حوزه به تعلیم نپرداخته بود، ولی در بسیاری از موارد با افرادی كه در سطح خارج حوزه بودند، به بحث می نشست.
شهید دیالمه به مقابله با ارتجاعی های داخلی (منافقین، ملحدین و لیبرالها) با امام و امت پرداخت. وی با انتشار خبر كاندیداتوری بنی صدر برای ریاست جمهوری، در جلسات عمومی و هفتگی با دلایل مستند اظهار داشت «ریاست جمهوری بنی صدر برای جمهوری اسلامی فاجعه است »! او هرگز حاضر نشد از این دیدگاه خود برگردد. در همان زمان با اصرار زیاد در جلسه نطق انتخاباتی «بنی صدر» در مشهد، داوطلب بحث آزاد، در مورد موضوعات ولایت فقیه، حقوق زن در اسلام و اقتصاد اسلامی، با او شد، البته این پیشنهاد هرگز عملی نشد.
سرانجام یكشنبه 7 تیرماه 1360 در حادثه انفجار بمب كینه توسط منافقین در حزب جمهوری اسلامی به همراه 72 تن دیگر از یاران امام (ره) به شهادت رسید. پیكر پاكش درقم در صحن مطهر حضرت معصومه (س) ( مقبره شهید مفتح ) به خاك سپرده شد.