0

مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

 
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

بنام خدا

شاید مطالب زیر که تاریخچه حجاب و عفاف را در ادیان مختلف بیان نموده کمکی برای دوستان عزیز باشد که بدانند از چه زمانی حجاب استفاده میشده است.

تاریخچه حجاب و عفاف در ادیان و اقوام گذشته

     

 

 

 بنابر گواهی متون تاریخی، در اکثر قریب به اتفاق ملت ها و آیین های جهان، حجاب در بین زنان معمول بوده است؛ هر چند در طول تاریخ، فراز و نشیب های زیادی را طی کرده و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولی هیچگاه بطور کامل از بین نرفته است. مورّخان به ندرت از اقوام بدوی که زنانشان دارای پوشش مناسب نبوده ویا به صورت برهنه در اجتماع ظاهر می شدند، یاد می کنند.

 دانشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل تاریخ و عصر حجر نسبت می دهند. کتاب «زن در آینه تاریخ» پس از طرح مفصل علل و عوامل تاریخی حجاب، می نویسد: با توجه به علل ذکر شده و بررسی آثار و نقوش به دست آمده، پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب مربوط می شود؛ و به این دلایل، عقیده عده ای که می گویند «مذهب» موجد حجاب می باشد، صحت ندارد، ولی باید پذیرفت که در دگرگونی و تکمیل آن بسیار موءثر بوده است.

 1. پوشش زن در یونان و روم باستان

دایره المعارف لاروس درباره پوشش زنان یونان باستان می گوید: زنان یونانی در دوره های گذشته، صورت و اندامشان را تا روی پا می پوشاندند. این پوشش که شفاف و بسیار زیبا بود، در جزایر کورس و اِمِرجوس و دیگر جزایر ساخته می شد. زنان فنیقی نیز دارای پوششی قرمز بودند. سخن درباره حجاب، در لابلای کلمات قدیمی ترین موءلفین یونانی نیز به چشم می خورد؛ حتی «بنیلوب» (همسر پادشاه «عولیس» فرمانروای ایتاک) نیز با حجاب بوده است. زنان شهر «ثیب» دارای حجاب خاصی بوده اند، بدین صورت که حتی صورتشان را نیز با پارچه می پوشاندند. این پارچه دارای دو منفذ بود که جلوی چشمان قرار می گرفت تا بتوانند ببینند. در «اسپارته» دختران تا موقع ازدواج آزاد بودند، ولی بعد از ازدواج خود را از چشم مردان می پوشاندند. نقش هایی که بر جای مانده، حکایت می کند که زنان سر را می پوشانده، ولی صورت هایشان باز بوده است، و وقتی به بازار می رفتند، بر آنان واجب بوده است که صورت هایشان را بپوشانند؛ خواه باکره و خواه دارای همسر باشند. حجاب در بین زنان سیبری و ساکنان آسیای صغیر و زنان شهر ماد (و فارس و عرب) نیز وجود داشته است. زنان رومانی از حجاب شدیدتری برخوردار بوده اند، به طوری که وقتی از خانه خارج می شدند، با چادری بلند تمام بدن را تا روی پاها می پوشاندند و چیزی از برآمدگی های بدن مشخص نمی شد.

 یکی از تاریخ نویسان غربی نیز شواهد زیادی دال بر وجود حجاب در بین زنان یونان و روم باستان آورده است. او درباره «الهه عفت» که یکی از خدایان یونان باستان است، می گوید: «آرتمیس»، الهه عفت است و عالی ترین نمونه (و الگو برای) دختران جوان به شمار می آید. دارای بدنی نیرومند و ورزیده و چابک و به زیور عفّت و تقوا آراسته است.»

 همچنین درباره مردم یکی از قبائلی که نهصد سال قبل از میلاد زندگی می کرده اند، آمده است : «بالاتر از ارمینان و در کنار دریای سیاه، «سکّاها» بیابانگردی می کردند. آنها مردم وحشی و درشت اندام قبائل جنگی نیمه مغول و نیمه اروپایی بسیار نیرومندی بودند که در ارابه به سرمی بردند و زنان خود را سخت در پرده نگاه می داشتند.»

 این مورّخ در جای دیگر می گوید: «زنان فقط در صورتی می توانند خویشان و دوستان خود را ملاقات کنند و در جشن های مذهبی و تماشاخانه ها حضور یابند که کاملاً در حجاب باشند.

 همچنین از قول یکی از فلاسفه یونان باستان، درباره شدت پوشش زن، نقل می کند: نام یک زن پاک دامن را نیز چون شخص او باید در خانه پنهان داشت.

 2. پوشش زن در ایران باستان

 در مورد پوشش زنان ایران باستان، مطالب زیادی در تاریخ وجود دارد. ویل دورانت درباره پوشش زنان ایران باستان و اینکه حجاب بسیار سختی در بین آنان رایج بوده است، می گوید: «زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند. هرگز به آنان اجازه داده نمی شد که آشکارا با مردان آمیزش (اختلاط) کنند. زنان شوهر دار حق نداشتند هیچ مردی را، ولو پدر یا برادرشان باشد، ببینند. در نقش هایی که در ایران باستان بر جای مانده، هیچ صورت زن دیده نمی شود و نامی از ایشان به نظر نمی رسد.»

 از دائره المعارف لاروس نیز به دست می آید که حجاب در بین مادها و پارس ها وجود داشته است. همچنین در تفسیر اثنی عشری آمده است: «تاریخ نشان می دهد که حجاب در فرس قدیم وجود داشته است». در کیش «مازدیسنی» نامه شت مهاباد، آیه 90 گوید: زن خواهید و جفت گیرید و هم خوابه دیگری را نبینید و بر او منگرید و با او میامیزید.»

 نصوصی که بیانگر حجاب زنان ایران باستان است، نشان می دهد که زنان در دوره های مختلفی چون دوره مادها، پارسی ها (هخامنشیان)، اشکانیان و سامانیان دارای حجاب و پوشش بوده اند، که به چند نمونه آن اشاره می شود:

 

دوره مادها

در کتاب «پوشاک باستانی ایرانیان» آمده: «اصلی که باید در نظر داشت، این است که طبق نقوش برجسته و مجسمه های ما قبل میلاد، پوشاک زنان آن دوره (مادها) از لحاظ شکل (با کمی تفاوت) با پوشاک مردان یکسان است.»

 وی در ادامه برای توضیح نقوش بر جای مانده می نویسد: «مرد و زن به واسطه اختلافی که میان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تمیز داده می شوند. به نظر می رسد که زنان پوششی نیز روی سر خود گذارده اند و از زیر آن گیسوهای بلندشان نمایان است.»

 

 دوره پارسی ها (هخامنشیان)

 پارسی ها به وسیله کوروش، دولت ماد را از میان برداشته و سلسله هخامنشی را تأسیس کردند. آنها از نظر لباس همانند مادها بودند. در مورد پوشاک خاص زنان این دوره آمده است: «از روی برخی نقوش مانده از آن زمان، به زنان بومی برمی خوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است. به زنان دیگر آن دوره نیز برمی خوریم که از پهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل بر روی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن نیز، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است.»

 

دوره اشکانیان

 در این دوره نیز همانند گذشته، حجاب زنان ایرانی کامل بوده است. در این باره چنین می خوانیم: «لباس زنان اشکانی پیراهنی بلند تا روی زمین، گشاد، پرچین، آستین دار و یقه راست بوده است. پیراهن دیگری داشته اند که روی اولی می پوشیدند و قد این یکی نسبت به اولی کوتاه و ضمناً یقه باز بوده است. روی این دو پیراهن چادری سرمی کردند.»

 در جای دیگر آمده است: «چادر زنان اشکانی به رنگ های شاد و ارغوانی و یا سفید بوده است. گوشه چادر در زیر یک تخته فلزی بیضی منقوش یا دکمه که به وسیله زنجیری به گردن افکنده شده، بند است. این چادر به نحوی روی سر می افتاده که عمامه (نوعی کلاه زنانه) را در قسمت عقب و پهلوها می پوشانیده است.»

 در کتاب «پارتیان» نیز آمده است: «زنان عهد اشکانی قبایی تا زانو بر تن می کردند، با شنلی که بر سر افکنده می شد و نیز نقابی داشتند که معمولاً به پس سر می آویختند.»

 

دوره ساسانیان

 در این دوره اردشیر پسر بابک با استفاده از ضعف اشکانیان، سلسله ساسانیان را بنیان نهاد و دین زرتشت را دین رسمی کشور قرار داد. اوستا را ترجمه و آتشکده های ویران را بازسازی نمود. زنان در این دوره که احکام دینی زرتشتیان در کشور اعمال می شده است، همچنان دارای حجاب کامل بودند. در مورد پوشاک زنان چنین آمده است: «چادر که از دوره های پیش مورد استفاده بانوان ایران بوده است، در این دوره نیز به صورت مختلف مورد استعمال داشته است.

 حجاب زنان در این دوره چنان اهمیتی داشت که «حتی لباس هنرپیشگان زن، مانند لباس های بلند سایر بانوان، تا پشت پا کشیده شده است.

 برای اثبات توجه زنان در این دوره به حجاب، کافی است این نقل تاریخی را از منابع اسلامی مرور کنیم: هنگامی که سه تن از دختران کسری، پادشاه ساسانی، را با ثروت فراوانی از اموال، برای عمر آوردند، شاهزادگان ایرانی را در برابر عمر در حالی که با پوشش و نقاب، خود را پوشانده بودند، ایستاندند، خلیفه دستور داد، با آوازی بلند بر آنان فریاد کشند که: پوشش از چهره برگیرید تا مسلمانان آنها را ببینند و خریداران پول بیشتری به پای آنها بریزند. دوشیزگان ایرانی از برهنه کردن صورت خودداری کردند و مشت بر سینه نماینده عمر زدند و آنان را از خود دور ساختند. خلیفه خشمناک شد و خواست با تازیانه آنان را بیازارد، در حالیکه شاهزادگان ایرانی می گریستند. حضرت علی(علیه السلام) به عمر فرمودند: در رفتارت مدارا کن؛ از پیغمبر خدا(صلی الله علیه وآله) شنیدم که می فرمود : «بزرگ و شریف هر قومی را که خوار و فقیر شده، گرامی بدارید». عمر پس از شنیدن فرمایش حضرت علی (علیه السلام) آتش خشمش فرو نشست. سپس حضرت اضافه کرد: «با دختران ملوک نباید معامله دختران بازاری (کنیزان) کرد.»

 

3. پوشش زن در ادیان بزرگ الهی

 

حجاب در شریعت حضرت ابراهیم(علیه السلام)

 در آئین مقدس حضرت ابراهیم (علیه السلام) مسأله پوشش زنان، حائز اهمیت بوده است. در کتاب تورات چنین می خوانیم: «"رفقه" چشمان خود را بلند کرده و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد، زیرا از خادم پرسید: این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می آید؟ خادم گفت: آقای من است. پس برقع خود راگرفته، خود را پوشانید.»

 از این بیان روشن می شود که پوشش زن در مقابل نامحرم در شریعت حضرت ابراهیم (علیه السلام) وجود داشته است؛ زیرا «رفقه» در مقابل اسحاق که به او نامحرم بود، از شتر پیاده شد و خود را پوشاند تا چشم اسحاق به او نیفتد.

 

حجاب در آیین یهود

 در اصول اخلاقی «تلمود» که یکی از کتاب های مهم دینی و در حقیقت فقه مدون و آیین نامه زندگی یهودیان است، آمده: «اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت، چنانچه مثلاً بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم می رفت و یا در شارع عام نخ می رشت یا با هر سنخی از مردان درد دل می کرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانه اش تکلّم می نمود، همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.»

 

حجاب در آیین مسحیت

 در کتاب انجیل آمده است: پولس در رساله خود به قدنتیان تصریح می کند:

 «اما می خواهم شما بدانید که سر هر مرد، مسیح است و سر زن، مرد و سر مسیح، خدا. هر مردی که سرپوشیده دعا یا نبوت کند سر خود را رسوا می نماید. اما هر زنی که سربرهنه دعا کند، سر خود را رسوا می سازد؛ زیرا این چنان است که تراشیده شود. زیرا اگر زن نمی پوشد، موی را نیز ببرد و اگر زن را موی بریدن یا تراشیدن قبیح است، باید بپوشد؛ زیرا که مرد را نباید سر خود را بپوشد چون که او صورت و جلال خداست، اما زن جلال مرد است؛ زیرا که مرد از زن نیست، بلکه زن از مرد است و نیز مرد به جهت زن آفریده نشده، بلکه زن برای مرد. از این جهت زن می باید عزتی بر سر داشته باشد، به سبب فرشتگان... در دل خود انصاف دهید آیا شایسته است که زن ناپوشیده نزد خدا دعا کند.» پس در جایی که برای دعا باید سر زن پوشیده باشد، به هنگام روبه رو شدن با نامحرم پوشش سر لازم تر خواهد بود.

 و نیز در انجیل، در رساله پولس، به تیموتاوءس می گوید: «و همچنین زنان خود را بیارایند به لباس حیا و پرهیز، نه به زلف ها و طلا و مروارید و رخت گران بها، بلکه چنان که زنانی را می شاید که دعوای دینداری می کنند به اعمال صالحه.»

 

                  

پنج شنبه 22 آبان 1393  10:15 PM
تشکرات از این پست
moradi92 shayesteh2000 omiddeymi1368 nargesza ria1365
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

بنام خدا

مطلبی دیگر در ارتباط با حجاب و عفاف زینب(س) با دستوری که امام حسین (ع) به ایشان میدهند.

حسین بن علی(ع) به خواهران خویش و به دخترش، فاطمه(س)، توصیه فرمود که اگر من کشته شوم، گریبان چاک نزنید، صورت مخراشید و سخنان ناروا و نکوهیده مگویید. اینگونه حالات، در شان خاندان قهرمان آن حضرت نبود، به خصوص که چشم دشمن ناظر صحنه‌ها و رفتار آنان بود.

 

رفتار توام با عفاف و رعایت حجاب همسران و دختران شهدای کربلا و حضرت زینب، نمونه عملی متانت بانوی اسلام بود. امام سجاد علیه‌السلام نیز تا می‌توانست، مراقب حفظ شوون آن بانوان بود. در کوفه به ابن زیاد گفت: مرد مسلمان و پاکدامنی را همراه این زنان بفرست، اگر اهل تقوایی!

 

به نقل سید بن طاووس، شب عاشورا امام حسین علیه‌السلام در گفت‌وگو با خانواده‌اش آنان را به حجاب و عفاف و خویشتن‌داری توصیه کرد

در حادثه حمله دشمن به خیمه‌ها و غارت آنچه آنجا بود، زنی از بنی بکر بن وائل از بانوان حرم دفاع کرد و خطاب کرد که: ای آل بکر بن وائل! آیا دختران پیامبر را غارت می‌کنند و جامه‌هایشان را می‌برند و شما می‌نگرید؟

 

 

دختران و خواهران امام، مواظب بودند تا حریم عفاف و حجاب اهل‌بیت پیامبر تا آنجا که می‌شود، حفظ و رعایت شود. ام کلثوم به مامور بردن اسیران گفت: وقتی ما را وارد شهر دمشق می‌کنید از دری وارد کنید که تماشاچی کمتری داشته باشد و از آنان درخواست کرد که سرهای شهدا را از میان کجاوه‌های اهل‌بیت فاصله بدهند تا نگاه مردم به آن‌ها باشد و حرم رسول‌ الله را تماشا نکنند.

 

هدف از نقل این نمونه‌ها نشان دادن این نکته است که هم خاندان امام حسین (ع)، نسبت به حجاب و عفاف خویش مواظبت داشتند، و هم از رفتار دشمن در این‌که حریم حرمت عترت پیامبر را نگاه داشته و آنان را در معرض تماشای مردم قرار داده بودند، به شدت انتقاد می‌کردند.

با آن که زیردست دشمن بودند و داغدار و مصیبت‌زده از منزلی به منزلی و از شهری به شهری و از درباری به درباری آنان را می‌بردند، با نهایت دقت، نسبت به حفظ‌ شان و مرتبه یک زن پاکدامن و متعهد مراقبت داشتند و در همان حال نیز سخنرانی‌های افشاگرانه و انجام رسالت و تبیین و دفاع از اهداف شهدا باز نمی‌ماندند. حرکت اجتماعی سیاسی، در عین مراعات حجاب و عفاف و این درسی برای بانوان در همه دوران‌ها و همه شرایط است.

                  

پنج شنبه 22 آبان 1393  10:24 PM
تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 shayesteh2000 nargesza
moradi92
moradi92
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 3481

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

با سلام؛

واقعاً که دست مریزاد! احسنت!

خوب دارید حق مطلب رو درباره حجاب ادا میکنید.

خدا خیرتون بده کاربر shirdel2.

کاش میشد زمان چند سال، به عقب برگرده!!

اون وقت، حتماً یه راه دیگه رو میرفتم و الان اینجای زندگی نبودم!!

 

پنج شنبه 22 آبان 1393  10:30 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 omiddeymi1368 nargesza shirdel2
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

بنام خدا

پاسخ سوال 14 که اوضاع کوفه در زمان ورود اسرا و اقدامات حضرت زینب (س) را مد نظر قرار داده بود باید گفت:

 

شهر کوفه و مردم آن در ادبيات عاشورا جايگاه شايسته اي ندارد و مردمان اين شهر مصداق بي وفايي و بي تعهدي به شمار مي روند، با اين حال آنان در مقايسه با ساير شهرها، ارادت و تبعيت بيشتري نسبت به ائمه (ع) داشتند و شهر کوفه در تاريخ اسلام به عنوان يکي از مراکز تجمع شيعيان به شمار مي رود. شهر کوفه به خاطر اين که «موالي» و غير اعراب مسلمان را در خود جاي داده بود سبب شده بود تا زمينه محبت و مودت نسبت به اهل بيت (ع) در ميان آنان بيشتر ظهور و بروز پيدا کند. مردم کوفه جزو ناب ترين و مومن ترين مسلمانان عصر خود بودند.عملکرد مردم کوفه در برابر امام حسين(ع) به ويژه بي وفايي آن ها نسبت به مسلم، آن ها رابسيار بدنام کرد و کوفيان به نماد بي وفايي و عهدشکني در تاريخ اسلام مشهور شدند، مردم کوفه برخلاف برخي تصورات جزو زبده ترين، ناب ترين و مومن ترين مسلمانان عصر خود بودند. در شهر کوفه نه تنها در عصر امام علي(ع) بلکه تا مدت هاي طولاني که اين شهر از نظر فکري، فرهنگي و سياسي در عالم اسلام اعتبار بالايي داشت، مردمان مومن و نابي حضور داشتند. به طوري که امام صادق(ع) در عصر خود که سال ها از واقعه هولناک کربلا گذشته بود، همچنان چشم اميد به مردم کوفه داشتند و مي فرمودند: «اميد ما به کوفه است، خوبان ما در کوفه هستند».اين تعابير نشان مي دهد که کوفه در نزد اهل بيت(ع) داراي جايگاهي بوده است.

 

حضرت زینب (س) در كوفه

 

بعد از عاشورا، اسیران را به کوفه بردند و در آنجا با وضع دلخراشی گرداندند در بدو ورود به کوفه، زینب (س) برای حاضران خطبه ای خواند به طوری که همه تحت تاثیر آن قرار گرفتند.

 

بُشربن خُزیم اسدی درباره خطبه حضرت زینب (س) می گوید:

 

در این روز، من به زینب دختر علی (ع) نگریستم. سوگند به خدا! كسی را مانند زینب، در سخنوری توانا ندیدم; چنانكه گویی از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) سخن میگوید. بر مردم نهیب زد: خاموش باشید! با این نهیب، نه تنها آن جماعت انبوه ساكت شدند، بلكه زنگ شتران نیز از صدا افتاد! 

 

حضرت زینب (س) خطابه را پایان داد، هیجان شدید در كوفه ایجاد كرد، و وضع روحی مردم دگرگون شد. راوی می گوید: پس از خطبه دختر حضرت علی (ع) ، مردم كوفه شگفت زده دستها را به دندان می گزیدند.

 

در پایان خطبه، آشوبِ شهر و قیام علیه حكومت احساس می شد، از این روی، فرمانده نیروهای نظامی برای جلوگیری از انقلاب علیه ستمگران، اسیران خاندان پیامبر (ص) را به دارالاماره مركز حكومت عبیداللّه بن زیاد فرستاد.

 

حضرت زینب (س) همراه با اسرا وارد دار الاماره کوفه شد،و در آنجا با عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه به مناظره و گفتگو پرداخت.

 

سخنان حضرت زینب (س) بر مردم آن اثری عمیق گذارد و خاندان اموی را رسوا ساخت، سپس عبیداللّه دستور زندانی كردن آنها را صادر كرد. خطبه حضرت زینب (س) و نیز سخنان امام سجاد (ع) و ام کلثوم و فاطمه بنت الحسین در كوفه و دارالاماره و نیز اعتراضهای عبداللّه بن عفیف ازدی و زیدبن ارقم به مردم كوفه جرئت بخشید و زمینه قیام برضد حكومت ظلم را فراهم ساخت چراكه عراقیها پس از سخنان شورانگیز حضرت زینب (س) سخت پشیمان شدند و در فكر چاره رفع ننگ كشتن خاندان پیامبر برآمدند و با جنب وجوشهای تازه علیه امویان سرانجام بر دور مختار گرد آمدند.

                  

پنج شنبه 22 آبان 1393  10:44 PM
تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 shayesteh2000 nargesza
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

بنام خدا

در پاسخ به سوال 15 یعنی اقدام حضرت زینب (س) در شام،در کتب اینگونه نوشته شده:

 

پس از فاجعه كربلا، یزید بن معاویه از عبیداللّه خواست تا كاروان حضرت زینب (س) را همراه سرهای شهیدان به شام فرستاد.خاندان امام حسین (ع) به سوی شام راهی شدند.

 

موقعیت حكومت یزید هنگام ورود اسرا به شام بسیار محكم بود. شهری كه مردم آن سالها بغض خاندان علی (ع) را داشتند; چراكه سالها تبلیغات دودمان ابوسفیان را شنیده بودند، بنابراین، شگفت انگیز نیست كه «هنگام ورود اهل بیت پیامبر (ص) در شام، مردم لباسهای نو برتن كردند و شهر را زینت دادند و نوازندگان مشغول نواختن شدند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود كه گویا شام یكپارچه غرق در سرور است. ».

 

ولی قافله اسیران در مدتی كوتاه، شرایط را به نفع خویش عوض كرد. خطابه های، كه به وسیله زینب و زین العابدین (ع) در شام ایراد گردیدند و در آن جنایت های بنی امیه را آشكارا بیان كردند، از یكسو، دشمنی شامیان نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) را به علاقه و محبت بدل نمود و از سوی دیگر، خشم عمومی را متوجه یزید ساخت و یزید مشاهده كرد كه كشتن امام حسین (ع) به جای آنكه موقعیت او را بهتر كند، ضربه های كوبنده ای بر پایه های حكومتش وارد آورد.

 

در کاخ یزید

یزید مجلسی بی سابقه ترتیب داده بود و اشراف و سران كشوری و لشكری شام در آن شركت داشتند. وی در حضور اسرا،اشعار كفرآمیز خواند و درباره پیروزی خود، مطالبی گفت و آیات قرآن را به نفع خود تأویل كرد.

 

یزید با چوبدستی، كه در دست داشت، نسبت به سر بریده فرزند پیامبر (ص) اسائه ادب كرد. و كینه ای که نسبت به پیامبر (ص) و اسلام در دل داشت، علنی ساخت و اشعاری را خواند كه مضمون آنها این بود:

 

كاش سران قبیله من، كه در بدر كشته شدند، می بودند و می دیدند كه طایفه خرزج چگونه از شمشیرهای ما به ناله آمدند، تا از خوشحالی فریاد می زدند: ای یزید! دست تو شل مباد! ما بزرگان بنی‌هاشم را كشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم و این پیروزی را در برابر آن شكست قرار دادیم. هاشم با حكومت بازی كرد، وگرنه، نه خبری از آسمان داشت و نه وحی بر او نازل شد. من از نسل خُندُف نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم.

ناگهان زینب (س) از گوشه مجلس با سخنان یزید به مقابله برخاست و با صدای رسا، خطبه ای ایراد كرد. خطبه حضرت زینب (س) در كاخ سبزه یزید، حقّانیت امام حسین (ع) و باطل بودن اعمال یزید را آشكار ساخت. خطبه منطقی حضرت زینب (س) در مجلس یزید، حاضران را سخت تحت تأثیر قرار داد، به گونه ای كه یزید نسبت به اسرا،اندكی نرمش و انعطاف نشان داد. و از هرگونه واكنش سخت پرهیزنمود.

 

یزید از اطرافیان خود نظر خواست كه با اسیران چه كند؟ هرچند بعضی گفتند: اینها را نیز به سرنوشت رفتگانشان مبتلا گردان، ولی نعمان بن بشیر، به او توصیه کرد تا رفتار ملایمی داشته باشد.

 

دراثر روشنگری حضرت زینب (س) ، یزید مجبور شد جنایت و قتل امام حسین (ع) را به گردن ابن زیاد بیندازد و او را لعن كند.

 

یزید اجازه داد آنان چند روزی در شام عزاداری كنند. زنان آل ابوسفیان از جمله هند همسر یزید (در خرابه) به پیشواز اهل بیت (ع) رفتند و دست و پای دختران رسول خدا (ص) را می بوسیدند، گریه و زاری می كردند و سه روز عزارداری بپا داشتند.

 

سرانجام، اسیران خاندان پیامبر (ص) با تكریم و احترام، به مدینه بازگشتند.

 

صبح ازل طلیعه ایام زینب است                                  تابنده تر ز صبح بقا شام زینب است

اقدام او به یاری دین گشت ارجمند                                اسلام سر بلند ز اقدام زینب است

عیش و نشاط و خرمی اندر جهان ندید                        پیوسته پر زباد غم ، جام زینب است

در راه دین لباس شهامت چو دوختند                             زیبنده آن لباس بر اندام زینب است

سر زد به چوب محمل ، چو دید از جفا                            بر نوک نیزه رأس دلارام زینب است

خون دل شکسته که از فرق سر بریخت                      تا حشر زیب چهرة گل فام زینب است

عاجز بود زبان ز بیان غمش از آنک                           بی حدّ و حصر محنت و آلام زینب است

(سروی )تو راست فخر به شاهان روزگار                      تا منصب تو خدمت خدّام زینب است

 

                  

پنج شنبه 22 آبان 1393  10:54 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 moradi92 shayesteh2000 ria1365 nargesza
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

بنام خدا

مطلبی دیگر در مورد تاثیر اقدام حضرت زینب (س) در شام:

سخنان و روشنگری های امام سجاد(عليه السلام) و حضرت زینب(سلام الله علیها) در شام چنان تاثیری در مردم گذاشت که يزيد براى كم كردن فشار افكار عمومى هنگام غذا خوردن امام سجّاد(عليه السلام) را بر سر سفره خود مى نشاند! و به زينب و زنان بنى هاشمى اجازه داد كه براى امام حسين(عليه السلام) عزادارى نمايند و زينب كبرى(عليها السلام) نيز به مدت هفت روز براى آن حضرت مراسم عزا برپا كرد و زنان شامى در آن مجلس حاضر شدند، تا آنجا كه نزديك بود مردم به قصر يزيد بريزند و او را بكشند كه دستور داد آن مراسم را تعطيل نمايند و از آن پس يزيد سعى مى كرد گناه را بر عهده پسر مرجانه (ابن زياد) بيندازد و او را متّهم اصلىِ چنين جنايتى معرّفى كند!
سيوطى ـ دانشمند معروف اهل سنّت ـ مى نويسد: يزيد ابتدا از كشته شدن امام حسين(عليه السلام) و خاندانش خوشحال شد، امّا بر اثر خشم مسلمين از آن كار اظهار ندامت مى كرد، ولى با اين حال مردم از او خشمگين بودند و حق داشتند كه او را دشمن بدارند.
طبرى نيز نقل مى كند: يزيد پسر مرجانه را لعنت مى كرد و مى گفت: «فَبَغَّضَني بِقَتْلِهِ إِلَى الْمُسْلِمِينَ وَ زَرَعَ لي في قُلُوبِهِمُ العَداوَةَ، فَبَغَّضَنِي الْبَرُّ وَ الْفاجِرُ بِمَا اسْتَعْظَمَ النَّاسُ مِنْ قَتلي حُسَيْناً»؛ (ابن زياد مرا با كشتن حسين(عليه السلام) منفور مسلمانان قرار داد و بذر عداوت آنان را با من در قلبشان كاشت. و چون كشتن حسين(عليه السلام) براى مردم گران آمده همگان مرا دشمن مى دارند).

                  

پنج شنبه 22 آبان 1393  10:58 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 moradi92 shayesteh2000 nargesza
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

نقل قول moradi92

**********بخش پنجم سئوال با امتیاز ویژه**********

دوستان عزیزم سلام؛

امیدوارم که تا اینجای مبحث، راضی بوده باشید و توانسته باشیم حتی یک گام به شناخت حضرت زینب نزدیکتر شویم.

سئوالهای این سری و رو با لینک منبعی که میتونید ازش استفاده کنید، مطرح میکنم:

 

 

14. درباره اوضاع کوفه با ورود حضرت زینب (س) چه میدانید؟ خانم زینب (س) چه برخوردی داشتند و در آنجا چه کردند؟

 


 

در جواب سوال فوق این چند نکترو میگم :

 

با بررسي شرايطي كه هر كس در آن شرايط قادر بر سخنراني نيست، مي توان به قدرت بيان، نفوذ كلام، اعتماد به نفس و توان او در جذب شنوندگان پي برد. اشخاصي هستند كه با كم ترين مشكل روحي و جسمي و يا كوچك ترين تغييري در شرايط محيط سخنراني و وضعيت شنوندگان، قدرت بر سخن گفتن را از دست مي دهند. در مقابل افراد نادري هستند، كه در بدترين وضعيت جسمي و روحي و شرايط محيطي قادرند بيشترين تأثير را در شنوندگان خود بگذارند.

زينب كبري(س) از چنان اعتماد به نفس، قدرت روحي، قدرت بيان و نفوذ كلامي برخوردار بود كه در بدترين شرايطي كه ممكن است براي يك گوينده فراهم آيد، بهترين و نافذترين سخنراني ها را ايراد كرد. او در سفر تبليغي خود از كربلا به كوفه و از كوفه به شام از نظر جسمي و روحي در شرايطي قرار داشت، كه حقيقتاً قلم و بيان از توصيف آن عاجز است.

زينب كبري سوگدار عزيزترين خويشان و بستگان خويش بود. روزها پي درپي مي گذشت كه از خواب، استراحت و غذاي كافي بي بهره بود. مسئوليت هاي متعدد و سنگيني بر عهده داشت كه فكر هر كدام از آن ها به تنهايي انسان را از پرداختن به كارهاي ديگر باز مي داشت. از نظر مخاطبان تعداد زيادي از آنان بر اثر تبليغات حكومت اموي اهل بيت را گروهي ياغي و آشوبگر كه عليه امنيت مسلمانان قيام كرده اند، مي دانستند، و هرگز آمادگي گوش دادن به سخنان زني اسير را نداشتند. محيط نيز به هيچ وجه مناسب سخنراني نبود، صداي هلهله شادي با صداي شيون و زاري و صداي زنگ شتران و گفتگوي مأموران از هر طرف در هم آميخته بود، به طوري كه صدا به صدا نمي رسيد. در چنين شرايطي حضرت زينب آغاز به سخن كرد. نخستين شرط سخنراني ساكت كردن مجلس و محيط سخنراني است. گوينده اي كه نتواند، مجلس را ساكت نمايد و كنترل مجلس را در اختيار گيرد، نخواهد توانست بر شنوندگان خود تأثير زيادي بگذارد. ساكت كردن مجلس در آن شرايط از قدرت و توان انسان هاي معمولي و عادي خارج بود؛ ولي زينب كبري(س) از چنان قدرت روحي و عظمتي برخوردار بود كه با يك اشاره دست، همه را خاموش ساخت. صداها فرو نشست، زنگ شتران از كار افتاد و نفس ها در سينه ها حبس گرديد. راوي گويد: «من تا آن زمان هرگز زن باحيايي را نديده بودم كه همچون زينب سخن گفته باشد؛ گويا با زبان علي سخن مي گفت:».

سرانجام زينب كبري در ميان اشك و آه مردم كوفه از درون محمل اينگونه سخن آغاز كرد:

«مردم كوفه! مردم مكارِ خيانت كار! هرگز ديده هاتان از اشك تهي مباد! هرگز ناله هاتان از سينه بريده نگردد! شما آن زن را مي مانيد كه چون آنچه داشت مي رشت، به يك بار رشته هاي خودرا پاره مي كرد، نه پيمان شما را ارجي است و نه سوگند شما را اعتباري! جز لاف جز خودستايي، جز در عيان، مانند كنيزكان تملق گفتن، و در نهان با دشمنان ساختن چه داريد؟ شما گياه سبز وتر و تازه اي را مي مانيد كه بر توده سرگيني رسته باشد و مانند گچي هستيد كه گوري را بدان اندوده باشند، چه بد توشه اي براي آن جهان آماده كرديد، خشم خدا و عذاب دوزخ، گريه مي كنيد؟ آري به خدا گريه كنيد كه سزاوار گريستنيد. بيش بگرييد و كم بخنديد! با چنين ننگي كه براي خود خريديد، چرا نگرييد؟ ننگي كه با هيچ آب شسته نخواهد شد، چه ننگي بدتر از كشتن پسر پيغمبر و سيد جوانان بهشت؟! مردي كه چراغ راه شما و ياور روز تيره شما بود. بميريد! سر خجالت را فرو بيفكنيد! به يك بار گذشته خود را بر باد داديد و براي آينده هيچ چيز به دست نياورديد! از اين پس بايد با خواري و سرشكستگي زندگي كنيد؛ چه، شما خشم خدا را براي خود خريديد! كاري كرديد كه نزديك است آسمان بر زمين افتد و زمين بشكافد و كوه ها در هم بريزد. مي دانيد چه خوني را ريختيد؟ مي دانيد اين زنان و دختران كه بي پرده در كوچه و بازار آورده ايد، چه كساني هستند؟! مي دانيد جگر پيغمبر خدا را پاره كرديد؟! چه كار زشت و احمقانه اي! كاري كه زشتي آن سراسر جهان را پر كرده است. تعجب مي كنيد كه از آسمان قطره هاي خون بر زمين مي چكد؟ اما بدانيد كه خواري عذاب رستاخير سخت تر خواهد بود. اگر خدا هم اكنون شما را به گناهي كه كرديد نمي گيرد، آسوده نباشيد، خدا كيفر گناه را فوري نمي دهد اما خون مظلومان را هم بي كيفر نمي گذارد، خدا حساب همه چيز را دارد.»

راوي گويد: سخنان زينب مردم كوفه را گريان و سرگردان نمود. آنان از ندامت و پشيماني دست به دهان گرفته بودند. در كنار خود پيرمردي را ديدم به قدري گريسته كه محاسنش تر شده است. او زير لب با حال گريه مي گفت: «پدرم و مادرم فداي شما! سالخوردگان شما بهترين سالخوردگان، جوانانتان بهترين جوانان، زنانتان بهترين زنان و نسل شما بهترين نسل ها است. شما هرگز خوار و مقهور نمي گرديد.»

این مطالب امیدوارم بدرده دوستان خورده باشه منم دعا کنید محتاج دعاتونم دوستان و برادران عزیز دعای دوست در حق دوست مستجاب الدعوست بنابر روایتی

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

پنج شنبه 22 آبان 1393  11:33 PM
تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 shayesteh2000 nargesza
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی



زينب(س) و جنبشي كه از قصر يزيد آغاز شد**قسمت 1

بسم الله الرحمن الرحيم، والحمدلله رب العالمين، و الصلوه و السلام علي سيدنا محمد و علي آله الطيبين الطاهرين.


با گذشت ايامي چند از واقعه كربلا، بزرگي مصيبت و عبرت آموزي از پي آمدهاي آن را فراموش نمي كنيم. واقعيت اين است كه تأثير مصيبت پس از وقوع آن، بيشتر از احساس آن، پيش از وقوعش است. افزون بر اين معمولاً پيامدهاي ستيز و فداكاري پس از پايان نبرد آشكار مي شود.

روز عاشورا امام حسين (ع) و مردان همراهش، حتي جوانان و پاره اي از خردسالان نيز كشته شدند. بنابر آنچه در كتب تاريخ آمده است، در خيمه ها و اهل بيت امام حسين تنها دو مرد زنده ماندند: شخص اول علي بن الحسين، امام زين العابدين، بود. او بيمار بود و گمان بردند كه او در حال احتضار است، و عمر او ديري نمي پايد. او را رها كردند، و نيازي به كشتن او احساس نكردند، زيرا گمان كردند كه او خود خواهد مرد.

 

جوان ديگري كه به شكل شگفت انگيزي از مرگ نجات يافت، حسن مثني، فرزند امام حسن بود. او به شدت جراحت ديده بود، و در ميان كشتگان بر زمين افتاده بود، بي هيچ حركتي يا نشاني از حيات.

پس از آنكه شعله هاي آتش نبرد فرو نشست، و خواستند زخمي ها را (كشته شدگان) به خاك بسپارند، او را زنده يافتند. درمانش كردند و بدين ترتيب او در چادر و ميان اسرا ماند. در برخي كتب مقاتل رويدادهايي از او در مجلس ابن زياد و يزيد و همچنين در راه آمده است. اما غير از اين دو، همه كشته شدند، و نقش اصلي براي پايان دادن به رسالت امام حسين بر دوش حضرت زينب(س) باقي ماند، و او اين وظيفه دشوار را به بهترين شكل ممكن به انجام رساند.

بي شك او به همه مصيبت هايي كه در روز عاشورا امام حسين به چشم ديد، دچار شد، همچنين او مصيبت از دست دادن امام حسين را نيز لمس كرد. اما پس اين مصيبت ها او وظايفي داشت.

نخستين آنها پاسداري از عزت امام حسين و نماياندن او به عنوان مظهر قدرت است؛ نه اينكه آن را ناتوان، ترسو و ضعيف نشان دهد. چنانكه پيش از اين گفته ام، امام حسين با فداكاري هاي گوناگون يارانش، و با آماده ساختن زنها، خصوصاً حضرت زينب براي رويارويي با اين مصيبت ها، زمينه را براي اين مسأله فراهم كرد، تا در چهره آنان نشاني از ناتواني و خواري نمايان نشود و فرياد و ناله و شيون نكنند. اين گونه مسائل ابداً در كربلا نبود. امام حسين نيز در روز عاشورا بر اين امر تأكيد داشت. يعني در روز عاشورا، كه ياران امام حسين براي مرگ پيش دستي مي كردند. شاعر نيز چنين وصفشان مي گويد:

لبسوا القلوب علي الدروع كأنما يتهافتون علي ذهاب الانفس

آنها بر مرگ پيشي مي گرفتند، گويي به برترين جاها و زيباترين آرزوها مي رسند. خاندان حسين (ع) اين گونه بر يكديگر سبقت مي گرفتند و هر كدام از آنها مي خواست كه با اصرار و پافشاري در برابر دشمن، بدون توجه به مرگ، با شجاعت بايستد، اين همه، هدفمند بوده است، تا در تاريخ روشن شود كه راه راست و اثر ايمان و معناي عزت و بزرگي چيست؟

امام حسين(ع) شخصاً به اين مسأله به خوبي توجه داشت: همچون ناتوانان در صحنه ظاهر نمي شد. بر فرزندان نمي گريست، و براي كشته شدگان مويه نمي كرد. در برابر دشمنان و غمها و مصيبت ها ناتواني نشان نمي داد. سخن معروف درباره او را شنيده ايد: «فوالله ما رأيت مكسوراً قط قد قتل ولده و اهل بيته، أربط جأشاً ولا أقوي جناناً من الحسين». در اين عبارت آنچه نمايان است اراده، استواري، روشنايي در چهره و صلابت در موضع است. پس از همه اين مصيبت ها باز هم همان موضع را، به روشني نزد بانوان در همه شرايط اين ايام و مصيبت ها، مي بينيم؛ يعني موضع قدرت و بي توجهي و بي اهميتي به مرگ، جراحت و تشنگي و دشمن آنچه پس از دفن اجساد سپاه عمر سعد رويداد براي ما بسنده است. سپاه عمر سعد، كشته شدگانشان را دفن كردند. اجساد امام حسين(ع) و خاندانش و يارانش بر زمين ماندند. زماني كه بر آن شدند كه از كربلا به كوفه بروند، خاندان امام حسين، زنان و مادران و خواهران را از كنار قتلگاه و كشته شدگان گذراندند. يعني كوشيدند تا آنچه در نبرد براي كشته ها اتفاق افتاده بود، آشكار سازند. چرا اين كار را كردند؟

براي اينكه آنچه امام حسين(ع) بدان مي انديشيد، بي ثمر سازند. امام حسين مي خواست در زندگي و پس از مرگش نيز با قدرت ظاهر شود، اما آنها مي خواستند كه حسين را پيش و پس از مرگش ناتوان نشان دهند. مي خواستند زنان را در برابر اجساد بياورند، تا آنها براي اظهار عجر كشته شدگان و آرامششان بگريند، غمزده شوند، ناله كنند، و عجز و ضعف آنها ظاهر گردد.

اين صحنه دلهره آور را تصور كنيد. زنان و فرزندان را در برابر اجساد آورده اند، هر يك از زنان برادر، همسر يا فرزندي در ميان كشته شده ها دارد، اما گريه نمي كند. آنها وظيفه داشتند كه از زينب پيروي كنند. حضرت زينب سرور آنها بود، پس در همه امور از او پيروي مي كردند.
پشت سر حضرت زينب مي رفتند. حضرت زينب، در جلوي آنها به جسد پاره پاره امام حسين(ع) رسيد، جسدي كه حتي يك عضو سالم در آن ديده نمي شد. اما با اين حال جسد پوشيده از تير و شمشير و نيزه و سنگ بود، آنچنان كه چيزي از آن پيدا نبود. نيازي نيست تاريخ اين حوادث روشن را به ما بگويد. زينب آمد و نزديك حسين ايستاد و سنگها و نيزه ها و شمشيرها را كنار زد و با دو دستش جسد امام حسين را بلند كرد و گفت: «اللهم تقبل منا هذا القربان»

اين قهرماني را تصور كنيد، حسين براي زينب(س) همه چيز است. بزرگان، قهرمانان و كوه ها در برابر اين صحنه ناتوانند، اما زينب ابداً چنين نيست: «اللهم تقبل منا هذا القربان»

با اين سخن، اعلام داشت كه اين كار به اراده و خواست خودمان بوده است، نه اينكه بر ما تحميل شده باشد. هيچ كس نگفت بياييد و كشته شويد. هيچ كس نگفت كه برخيزيد و هيچكس از ما اين كار را نخواست. ما با آزادي كامل آمديم و اين موضع را برگزيديم. آنچه بدست آورديم، نتيجة خواست و اراده خودمان است. ما حسين را براي دين خدا قرباني كرديم و از خدا مي خواهيم كه اين قرباني را از ما بپذيرد، و چيزهاي ديگر، اصلاً مهم نيست. چنانكه در مجلس ابن زياد وقتي از او مي پرسد چگونه يافتي آنچه را خداوند با برادرت كرد؟ گفت: «والله ما رأيت الا جميلا، هؤلاء رجال كتب الله عليهم القتل فبرزوا إلي مضاجعهم».

بي شك پس از ديدن اين موضع حضرت زينب در برابر سرور كشته شده ها و سيد شهدا ديگر زنان تكليف خود را در برابر شهداشان، دانستند. چرا كه هنگامه ناله و شيون و اظهار ناتواني نبود، بلكه زمان قدرت و صلابت بود و بايد به جهانيان اعلام مي شد ما بدينجا آمديم و مي دانستيم چه رخ خواهد داد. با آسودگي آن را اراده كرديم و براي آن گام برداشتيم و تلاش كرديم و از خداوند مي خواهيم كه آن را از ما بپذيرد. و اگر كار زار، بيش از اين فداكاري مي خواهد، ما آماده ايم. بنابراين سهم حضرت زينب، اين است كه رسالت امام حسين را با حضور عزتمندانه و شرافتمندانه اش در نبرد، تمام سازد.

من به آنچه از ناتواني ها و شيون ها و ناله هاي امام حسين يا زنان و يا خاندان امام حسين(ع) نقل و خوانده مي شود، اعتقادي ندارم. به هيچ عنوان به اين مسائل اعتقاد ندارم. اميدورام اين مسائل مطرح نشود، چرا كه اين مسائل منحرف كردن حركت امام حسين و مأموريت او است. هرگز نشاني از نشانه هاي سستي در حسين پديدار نشد، نه بر او نه بر ياران و زنانش. اين رسالت بزرگي بود كه حسين آن را به انجام رساند. و كاري بود كه حضرت زينب نيز در ميان زنان انجام داد. و سپس، حضرت زينب، نقش مهم ديگري نيز به عهده گرفت و آن چيرگي بر توطئه بني اميه بود. آنها مي خواستند امام حسين را بكشند، بي آنكه كسي خبردار شود.

در تأييد اين سخن، پس از آنكه مسلم بن عقيل به قتل رسيد و كوفيان به عهدشان خيانت كردند و بيعت را شكستند، از سپاه ابن زياد شدند. بنابراين كوفه محل دوستداران حسين نبود بلكه صحنه اي براي دشمنانش بود. چرا حسين را آزاد نگذاشتند تا وارد كوفه شود؟ دليل اين كار چه بود؟

براي اينكه حسين بيرون از كوفه كشته شود، حر را با سپاهي فرستادند تا در وسط صحرا جلودار حسين شود، سپس او را از كوفه و همه مراكز مهم مسلمين دور كردند، تا كشته شود و كسي آگاه نشود. اين نقشة انان بود و براي همين بود كه همه مردان را كشتند. درباره امام سجاد گفتند: «او را نيز بكشيد و كسي را از اين بيت زنده نگذاريد» «اقتلوا هذا ولا تبقوا من اهل هذا البيت باقيه».


 

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

پنج شنبه 22 آبان 1393  11:38 PM
تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 shayesteh2000 nargesza
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی



زينب(س) و جنبشي كه از قصر يزيد آغاز شد **قسمت 2**

 

تلاش آنها بر اين بود، مي گفتند در صحرا بادها شنها را با خود مي برد، و اجساد را خواهد پوشاند، و هيچ كس خبردار نخواهد شد. سپس امور را براي مردم وارونه جلوه مي دهند و مي گويند: «خوارج را كشتيم». رفتار خوارج بدترين اثر را بر مردم مي گذارد، چرا كه مردم خوارج را وسيله اي براي هرج و مرج و پاره پاره كردن امت و فتنه انگيزي ميان مردم مي دانند. از همين رو ممكن نيست كسي خوارج را دوست بدارد، وقتي گفته شود، خوارج، گويي همه چيز پايان يافته. اين حرف وسيله اي براي تبليغات و پنهان سازي و دور ساختن نبرد از پايتخت ها بود. اينها مسائل اساسي براي پنهان كردن قتل حسين و پايان دادن به همه چيز است. و خلاص شدن از همه چيز اما چه كسي اين توطئه را خنثي كرد؟ زينب، سلام الله عليها. زيرا پس از نبرد، آن را براي مردم و در مراكز اسلامي بازگو كرد؛ در كوفه، در راه، در شام و در همه جا، چگونه توانست اين مأموريت را انجام دهد. كوفه علي را مي شناسد كوفه صدا علي را مي شناسد. در شام كوفيان آمدند تا خوارج و اسرا را تماشا كنند. ناگهان صداي بلند علي را شنيدند. از شهادت امام بيش از بيست سال نگذشته. بسياري از مردم علي را مي شناسند و هنوز او را، روز و شب، در خانه هاشان ياد مي كنند. امام را مي شناسند، بنابراين صداي علي را شنيدند و با صدا انس پيدا كردند و دانستند كه صداي علي از همين صداست. اين صدا از كجاست؟

گفتند از زني كه مي گويند «خارجي» است. و زماني كه از او خواستند تا سخن بگويد، ديدند كه با اديان مقابل با زبان علي سخن مي گويد.

در اين لحظه بود كه دريافتند كساني كه آنها را كشتند، همان فرزندانشان هستند كه آنها را فرستادند تا پيروز شوند و دين خدا را ياري رسانند. آنها رفتند و فرزند دختر رسول خدا و خاندانش را كشتند. آنها بر اثر كار زار همسران و برادارن و فرزندان خودشان كشته شدند. در اين هنگام ناله ها و گريه ها را آغاز كردند. حضرت زينب(س) براي آنها سخن مي گفت پس، نفس ها آرام گرفت و زنگ ها خاموش شد. مردم شيون و زاري آغاز كردند. پس از اين در آن خطبه معروف صحنه را براي آنها به تصوير كشيد.

نتيجه آن شد كه تا زينب وارد كوفه شد و يك يا دو روز در آنجا ماند، كار انجام گرفته براي همه كوفيان روشن شد؛ قضيه كشتن حسين و آنچه روي داده بود و چگونگي آن و جزئيات تجاوزها و همه چيز براي مردم به خوبي آشكار شد. زينب بدينسان از شهري به شهر ديگر مي رفت.

چرا از شهري به شهر ديگر مي رفت؟ شما مي دانيد كه در گذشته كاروان نمي توانست زمان زيادي در بيابان به مسيرش ادامه دهد، زيرا اسبان و قاطران و امكانات حمل و نقل توانايي نداشتند كه مثلاً پانصد كيلومتر در بيابان بروند. از همين رو ناچار بودند كه از راههايي بروند كه از شهرها و روستاها مي گذشتند. بنابراين اسرا را از راهي كه در آن ساكناني بودند، بردند، يعني از شهري به شهر ديگر و از روستايي به روستايي، و آنها را مستقيماً از نجف به شام نبردند. (كه نتوانند جايي را ببينند)

در هر شهري كه وارد مي شدند، همان قصه تكرار مي شود: زينب سخن مي گويد و مردم جمع مي شوند و از او مي پرسند: چه اتفاقي افتاد؟ تو كيستي؟

اين كار تا شام ادامه يافت. در شام نيز همان اتفاق افتاد. با اولين خطبه اي كه زينب در قصر يزيد گفت، همه چيز روشن شد، تا حدي كه همسر يزيد با پيراهنش خود را پوشاند و از قصر بيرون رفت و پافشاري كرد تا زينب و خاندان حسين وارد قصر شوند.

جنبش از خانه يزيد آغاز شد. چه كند؟ آيا مي تواند همه را بكشد؟

هر كجا كه اين بانو مي رود، مردم به جنبش مي افتند و آنچه رخ داده بر مردم آشكار مي شود. در اندك زماني، همه جهان اسلام و همه امت قضيه را دانستند. و پس از اين بود كه امت دانست كه خودش مسئول است و مقصر، بايد گناهش را جبران كند و از آن توبه كند.

بنابراين، نخستين وظيفه حضرت زينب، پاسداري از شرافت و عزت پس از شهادت امام حسين است، و پس از آن به انجام رساندن رسالت امام حسين (ع)، و رساندن خبر مصيبت ها و رخدادها به قلب جهان اسلام، در حالي كه بني اميه مي كوشيدند آنها را در بيابان دفن كنند.

ما، پس از مصيبت امام حسين (ع) و پايان رسالتش، در برابر نقش قهرمانانه حضرت زينب هستيم. ما اين زن را احترام مي گذاريم و بزرگ مي داريم، زني كه كاري را صورت داد، كه مردان و قهرمانان بزرگ از انجام آن ناتوانند. علاوه بر اينها يك تجربه شكوهمند و تابناك، و درسي عبرت آموز در برابر ماست و درمي يابيم همانگونه كه مرد مي تواند حسين باشد، زن مسلمان نيز مي تواند زينب باشد. اگر امام حسين نمونه ايست براي قهرمانان و كمالي است براي مردان، زينب نيز نمونه اي است براي زنان، چنانكه مرد مسلمان مي تواند قهرمان و مجاهد باشد، زن مسلمان نيز مي تواند قهرمان و مجاهد باشد، آنها هر دو نياز به ايمان و ايستادگي و احساس (قرب) به خدا دارند، تا نترسند و اندوه نداشته باشند: «فإن اولياء الله لاخوف عليهم و لا هم يحزنون».

اين واقعه در برابر ماست و ما به سخني از سخنان امام حسين، هنگامي كه از مكه خارج شد، توجه مي كنيم: «لم اخرج اشراً و لا بطراً و لاظالماً و لا مفسداً، اريد الاصلاح في امه جدي ما استطعت، اريد لامر بالمعروف و النهي عن المنكر.»

رسالت حسين و هدف حسين و شهادت حسين در اين سخن خلاصه مي شود. در اينجا اين پرسش مطرح مي شود كه آيا امت جد حسين، فقط در عصر امام حسين بودند، آن امت پايان يافتند يا هنوز هستند؟ آيا امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح مردم مخصوص ايام امام حسين بود و پايان يافت، يا اينكه ما نيز آن امت هستيم؟ ما نيز به اصلاح نيازمنديم، ما نيز به امر به معروف و نهي از منكر نيازمنديم، طبيعتاً اين كار هميشگي است. پس ما هنوز در شرايط مناسب براي تحقق اهداف امام حسين هستيم. به سخن ديگر امام حسين در زمان خودش كشته شد تا ما را امروز، اصلاح كند، تا امروز امر به معروف كند، و نهي از منكر.

پس در اين زمانه ما و بنا بر تجزيه و تحليل خود او، پس اگر امروز منكر ترك شود، و به معروف عمل، و اگر جامعه اصلاح شود، امام حسين به هدفش از شهادت رسيده است. و امروز هر اندازه كه معروف ترك شود و به منكر عمل، و ميان مردم فساد اشاعه يابد بدين معناست كه در اين برهه از زمان و اين نسل از امت، امروز خون امام حسين را به هدر داده است. آيا مي شنوي؟ اي كسي كه براي امام حسين اندوهگين هستي و بر امام حسين گريه مي كني، امروز هر چه فساد بيشتر شود و اصلاح جامعه كمتر شود كمكي است براي به نابودي كشاندن اهداف امام حسين اهدافي كه امام حسين براي آنها كشته شد.

پس امروز و در اين شرايط بزرگداشت شعاير و گوش فرا دادن به گريه، تنها وظيفة ما نيست، بلكه آنچه بر ما واجب است، ياري رساندن به امام حسين در اهدافش است، او خود به اين اهداف تصريح كرده است: «إنني ما خرجت أشرا ولابطراً» اين كار راي پيروزي بر كسي يا برابر كسي نبود، تا بگوييم تمام شد و ما راحت شديم.

هرگز چنين نيست، بلكه رسالتي را كه امام حسين آن روز هدف قرار داد، امروز نيز برجاست؛ زيرا كه امت بر جاست.

پس ما به جاي آنكه امروز بگوييم و آرزو كنيم كه «ياليتنا كنا معك فنفوز فوزاً عظيماً» مي توانيم او را ياري كنيم و او را در برابر دشمنش قدرتمندتر، و اهدافش را محقق اين كار شدني است و در برابر ماست.

حالا خود دانيد اي مؤمنان توجه به خود كنيد كه نبرد برپاست. به اعمال و رفتار خودتان و فرزندانتان و زندگيتان و زنانتان و اعمالتان و وظيفتان و محرمانتان توجه كنيد و هوشيار باشيد، و هر آنچه خود مي خواهيد، برگزينيد.

والحمدالله رب العالمين

سید رسول ایمانی/11.38

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

پنج شنبه 22 آبان 1393  11:41 PM
تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 shayesteh2000 nargesza
moradi92
moradi92
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 3481

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

سلام و ممنون؛

بسیار تاثیر گذار بود مطلبتون.

در این شب خیرات و برکات، ان شاالله که هر چه به خیر و صلاح شماست، خداوند به شما ارزانی دارد.

خدایا! به سوز دل خانم حضرت زینب (س)، همه اونایی که توی این هفته اومدن و درباره این بانوی بزرگوار، نوشتند و خوندند، رو مورد توجهات خاصّ خودت قرار بده.

یا علی. 

کاش میشد زمان چند سال، به عقب برگرده!!

اون وقت، حتماً یه راه دیگه رو میرفتم و الان اینجای زندگی نبودم!!

 

پنج شنبه 22 آبان 1393  11:43 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 shayesteh2000 ria1365 nargesza
shayesteh2000
shayesteh2000
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1393 
تعداد پست ها : 6168
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

جواب سوال ولایت مداری حضرت زینب سلام الله علیها :

قرآن بدون هیچ قید و شرطی در کنار اطاعت مطلق از خداوند، دستور به اطاعت از پیامبر صلی الله علیه وآله و صاحبان امر، یعنی،ائمه اطهارعلیهم السلام می‏دهد.« اطیعواالله واطیعواالرسول واولی الامرمنکم‏»( 1)؛ «از خداوند و رسول و اولی الامر اطاعت کنید.»

زینب علیهاالسلام که حضور هفت معصوم(2) را درک کرده، در تمامی ابعاد ولایت مداری (معرفت امام، تسلیم بی چون و چرا بودن، معرفی و شناساندن ولایت، فداکاری در راه آن و) ... سر آمد است. او با چشمان خود مشاهده کرده بود که چگونه مادرش خود را سپر بلای امام خویش قرار داد و خطاب به ولی خود گفت:« روحی لروحک الفداء ونفسی لنفسک الوقاء(3)؛[ای ابالحسن]روحم فدای روح تو و جانم سپر بلای جان تو باد.» و سرانجام جان خویش را در راه حمایت از علی علیه السلام فدا نمود و شهیده راه ولایت گردید.

زینب علیهاالسلام به خوبی درس ولایت مداری را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایی در کربلا به عرصه ظهور رساند. ازیک سو در جهت معرفی و شناساندن ولایت، از طریق نفی اتهامات و یادآوری حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش کرد. از جمله درخطبه شهر کوفه فرمود:« وانی ترحضون قتل سلیل خاتم النبوه ومعدن الرساله وسید شباب اهل الجنه ؛ لکه ننگ کشتن فرزندآخرین پیامبر و سرچشمه رسالت و آقای جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟»

و همچنین در مجلس ابن زیاد، شهر شام، و مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبی معرفی نمود. از سوی دیگر سر تا پا تسلیم امامت ‏بود؛ چه در دوران امام حسین علیه السلام و چه در دوران امام سجاد علیه السلام حتی در لحظه‏ای که خیمه گاه را آتش زدند، یعنی در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: ای یادگار گذشتگان ... خیمه‏ها را آتش زدند ما چه کنیم؟ فرمود:«علیکن بالفرار؛ فرار کنید...

  از این مهمتر در چند مورد، زینب علیهاالسلام از جان امام سجاد علیه السلام دفاع کرد و تا پای جان از او حمایت نمود. الف- در روز عاشورا؛هنگامی که امام حسین علیه السلام برای اتمام حجت، درخواست ‏یاری نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین علیه السلام روانه میدان شد. زینب با سرعت ‏حرکت کرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد، امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او کشته شود نسل پیامبر در روی زمین قطع می‏گردد.ب- بعد از عاشورا در لحظه هجوم دشمنان به خیمه‏ها شمر تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را به شهادت برساند، ولی زینب علیهاالسلام فریاد زد: تا من زنده هستم نمی‏گذارم جان زین العابدین در خطرافتد. اگر می‏خواهید او را بکشید، اول مرا بکشید، دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام علیه السلام صرف نظر کر د..ج- زمانی که ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر کرد، زینب علیهاالسلام آن حضرت را در آغوش کشید و با خشم فریاد زد: ای پسرزیاد! خون ریزی بس است. دست از کشتن خاندان ما بردار. و ادامه داد:« والله لا افارقه فان قتلته فاقتلنی معه؛ به خدا قسم هرگز اورا رها نخواهم کرد؛ اگر می‏خواهی او را بکشی مرا نیز با او بکش.» ابن زیاد به زینب نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندی،که دوست دارد من او را با علی بن الحسین بکشم. او را واگذارید. البته ابن زیاد کوچکتر از آن است که بفهمد این حمایت فقط به خاطرخویشاوندی نیست، بلکه به خاطر دفاع از ولایت و امامت است. اگر فقط مساله فامیلی و خویشاوندی بود، باید زینب علیهاالسلام جان فرزندان خویش را حفظ و آن‏ها را به میدان جنگ اعزام نمی‏کرد.

منابع:1)سوره نساء59

)2)پیامبر ص حضرت زهر س امام حسن ع امام حسین ع امام سجاد ع  امام محمدباقر ع

3)الکوکب الدری ،ج1،ص196

  یاطبیب القلوب heart

پنج شنبه 22 آبان 1393  11:46 PM
تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 ria1365 nargesza
moradi92
moradi92
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 3481

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی


نقل قول shayesteh2000

جواب سوال ولایت مداری حضرت زینب سلام الله علیها :

شایسته خانم عزیز و بزرگوار ؛

واقعاً مطلب کاملی بود! ولایت مداری حضرت زینب (س) رو نسبت به امامان زمانش به خوبی نشان میده.

حضرت زینب (س) به راستی ولایتمدار بودند! ایشون 7 معصوم رو درک کرده بودن!

به جرات میتوان گفت که جان دو امام معصوم رو حفظ کردن. هم امام سجاد (ع) که در متن شما به آن اشاره شد و هم امام باقر (ع) که در آن موقع، 5 سال بیشتر نداشتند.

هر چه از فضایل این بانو بگوییم و اینکه چه قدر بر گردن اسلام و مسلمین و ما بچه شیعه ها حق دارند، نمیتوانیم حق مطلب رو ادا کنیم...

 

 

کاش میشد زمان چند سال، به عقب برگرده!!

اون وقت، حتماً یه راه دیگه رو میرفتم و الان اینجای زندگی نبودم!!

 

پنج شنبه 22 آبان 1393  11:58 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 omiddeymi1368 ria1365 nargesza
shayesteh2000
shayesteh2000
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1393 
تعداد پست ها : 6168
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

نقل قول


اين صحنه دلهره آور را تصور كنيد. زنان و فرزندان را در برابر اجساد آورده اند، هر يك از زنان برادر، همسر يا فرزندي در ميان كشته شده ها دارد، اما گريه نمي كند. آنها وظيفه داشتند كه از زينب پيروي كنند. حضرت زينب سرور آنها بود، پس در همه امور از او پيروي مي كردند.
پشت سر حضرت زينب مي رفتند. حضرت زينب، در جلوي آنها به جسد پاره پاره امام حسين(ع) رسيد، جسدي كه حتي يك عضو سالم در آن ديده نمي شد. اما با اين حال جسد پوشيده از تير و شمشير و نيزه و سنگ بود، آنچنان كه چيزي از آن پيدا نبود. نيازي نيست تاريخ اين حوادث روشن را به ما بگويد. زينب آمد و نزديك حسين ايستاد و سنگها و نيزه ها و شمشيرها را كنار زد و با دو دستش جسد امام حسين را بلند كرد و گفت: «اللهم تقبل منا هذا القربان»
اين قهرماني را تصور كنيد، حسين براي زينب(س) همه چيز است. بزرگان، قهرمانان و كوه ها در برابر اين صحنه ناتوانند، اما زينب ابداً چنين نيست: «اللهم تقبل منا هذا القربان»
با اين سخن، اعلام داشت كه اين كار به اراده و خواست خودمان بوده است، نه اينكه بر ما تحميل شده باشد. هيچ كس نگفت بياييد.
بي شك پس از ديدن اين موضع حضرت زينب در برابر سرور كشته شده ها و سيد شهدا ديگر زنان تكليف خود را در برابر شهداشان، دانستند. چرا كه هنگامه ناله و شيون و اظهار ناتواني نبود، بلكه زمان قدرت و صلابت بود و بايد به جهانيان اعلام مي شد ما بدينجا آمديم و مي دانستيم چه رخ خواهد داد. با آسودگي آن را اراده كرديم و براي آن گام برداشتيم و تلاش كرديم و از خداوند مي خواهيم كه آن را از ما بپذيرد. و اگر كار زار، بيش از اين فداكاري مي خواهد، ما آماده ايم. بنابراين سهم حضرت زينب، اين است كه رسالت امام حسين را با حضور عزتمندانه و شرافتمندانه اش در نبرد، تمام سازد

 

 

انسان هر چقدر هم که قوی باشه باز هم نیاز به تخلیه ی روحی داره،ابی عبدالله ع قبل از شهادتشون، و حضرت زینب س ،قبل از غارت خیمه ها عزاداریها کردند. ..امام حسین علیه السلام  بعداز شهادت علی اکبربالای سرش  روضه خواندند :میوه ی دلم علی ،ثمره ی عمرم علی ،علی الدنیابعدک العفا    crying

علی اکبر که قبل از شهادت به خیمه ها رفتند زنان چه کردند. .داشتند داغون میشدند و قطعا گریه کردند. crying

..وقتی ابی عبدالله علی اصغر رو از مادر گرفتند و از خیمه بیرون بردند. ..حضرت رباب چه کردند ؟؟؟ولوله بود بین زنان    crying

امام حسین بعد از شهادت برادرشون عباس  نزد برادر چه گفتند قطعا چشمانشون اشک جاری بوده  و میگفتند برادر کمرم شکست  crying

 حضرت زینب اون موقعی که از بالای تل میدیدند شمر لعنت الله داره چه میکنه. .چه زجه ها و ناله هایی نزدند. ..crying

ولی بعداز شهادت امام حسین ع   عجیب عزت نفسی داشتند که جلوی دشمن خودشونو کنترل کردند. ..مگه میشه فکرش رو هم کرد حتی.؟؟ ...برسی به بدن پاره پاره برادرت ومحکم  بگی  خدایا این قربانی رو از ما بپذیر. ..بگی جز زیبایی چیزی ندیدم crying

حضرت زینب کیست. ..؟؟یا زینب هیچ گاه نمیتوانیم تا ابد حال شمارو درک کنیم crying

 

  یاطبیب القلوب heart

جمعه 23 آبان 1393  12:45 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 moradi92 ria1365 nargesza
moradi92
moradi92
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 3481

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

**********بخش ششم سئوال با امتیاز ویژه**********

سلام و عرض ادب خدمت دوستان عزیز و گرامی؛

بخش ششم سئوالات همراه با منابعی که میتوانید از آنها کمک بگیرید:

 


16. موضع همسر حضرت زینب (س) در قبال قیام امام حسین (ع) چه بود؟

موضع همسر حضرت زینب (س) در قبال قیام حسینی (ع) 

 


17. پس از تولد حضرت زینب (س) پیامبر اکرم (ص) به ایشان چه کنیه ای دادند؟

جایگاه حضرت زینب سلام الله علیها در روایات

 


18. محمد غالب شافعی، از علمای اهل سنت، درباره بصیرت سیاسی حضرت زینب (س) چه گفته است؟

چهارده نکته از زندگی حضرت زینب علیها سلام

 


19. "قطب سخا" لقب کیست و چرا ایشان به این نام معروف بودند؟

بانوی صبر و استقامت؛ عقیله بنی هاشم

 


20. حدیث ام ایمن که حضرت زینب (س) در لحظات پایانی عمر پدرشان، امیرالمومنین (ع)، از ایشان پرسیدند، را بنویسید.

بانوی صبر و استقامت؛ عقیله بنی هاشم 


با تشکر فراوان از همراهی شما.

توفیقات هر چه بیشتر شما عزیزان را درگاه خداوند متعال خواستارم.

یا علی.

کاش میشد زمان چند سال، به عقب برگرده!!

اون وقت، حتماً یه راه دیگه رو میرفتم و الان اینجای زندگی نبودم!!

 

جمعه 23 آبان 1393  11:14 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 nargesza
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و سوم طرح صالحین: حضرت زینب (س)؛ شخصیّت و نقش ایشان در نهضت حسینی

در پایان من خیلی چیزهایی که در باره بانوی صبر را نمیدانستم در این تالار از دوستان عزیزم فراگرفتم و در ان تامل کردم و به این پی بردم تنها کسی میتوانست این صبر رو تحمل کنه که دیده باشه پدر بزرگوارش چطور در مقابل حتک حرمت خانم فاطمه زهرا  مادر بزرگوارمان چگونه صبر کرد و چطور صبر کرد در مقابل غاصبان خلافت فقط خلافت چون امامت فقط خداییست و لا غیر و برای 12 معصوم و خود پیامبر اعظم میباشد

  یاد خطبه محاکمه تاریخ  مولایم افتادم که فرمودند استخوان در گلو و خار در چشم دیدم که میراثم را به غارت میبرند ولی بخاطر اسلام و وصیت پیامبر کاری نکردم و صبر و شکیبایی را بهتر دیدم ولی اگر بجای این دو (عقیل و عباس) ان دو یعنی برادرم جعفر و عمویم همزه بودند  حق خود را از روزگار میگرفتم 

 

و  تصویر زیر  لبیکی باشد از ما  بیاد گار تاریخ تا در ان دنیا عمه ام  شفاعت من کمترین را بکند بی بی جان اگر چه امروز عباست نیست ولی همه ما شیعیان پدر بزرگوارت ***  کلنا عباسک  ***

 

.انشاء الله امام زمانمان را دریابیم و در این روزها برای سلامتیشان صدقه دهیم تا سالم باشند و اگر لایق بودیم یکی از سربازان اقا باشیم.

 

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

جمعه 23 آبان 1393  11:35 AM
تشکرات از این پست
moradi92 omiddeymi1368 nargesza shirdel2
دسترسی سریع به انجمن ها