0

فرماندهان شهید > استان خراسان جنوبی > ماژانی ,حسن رضا

 
amirpetrucci0261
amirpetrucci0261
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 27726
محل سکونت : http://zoomstar.ir/

فرماندهان شهید > استان خراسان جنوبی > ماژانی ,حسن رضا

فرماندار بیرجند

سال 1333 ه ش در روستای چهکند درشهرستان بیرجند به دنیا آمد. دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی را در آغوش پدر و مادری مومن ومذهبی گذراند .بعد از وارد دوران تحصیلات ابتدایی شد.دوره ی راهنمایی و دبیرستان را هم با موفقیت طی نمود و وارد دانشگاه شد.اوتحصیلات دانشگاهی را با بورسیه جهاد سازندگی(سابق) به پایان رسانید و با دانشنامه کارشناسی در جهاد سازندگی مشغول خدمت شد.
در طول خدمت از نیروهای برجسته جهاد بود و به جهت توانایی وتعهدی که داشت به سمت فرماندار شهرستان بجنورد برگزیده شد و تا زمان شهادت در این سمت خدمات شایانی از خود به یادگار گذاشت.
در طول جنگ تحمیلی ایشان بارها به جبهه رفت و در عملیات مختلفی شرکت کرد. آخرین بار در سال 1367 برای شرکت در عملیات مرصاد راهی جبهه شد که در همین عملیات به شهادت رسید.
لیلا ایزد پناه,همسر شهید در مورد او چنین می گوید:
"ویژگی های اخلاقی شهید وپای بندی اوبه اصول و احکام اسلام و تعهد ایشان در قبال جامعه محروم به حدی بود که بهتر از نهاد جهاد سازندگی را جهت خدمت به رنج دیدگان و محرومین نیافت و به همین دلیل جهاد سازندگی را انتخاب کرد . باید گفت در رابطه با مسائل اجتماعی و خدمت به مردم الگوی خدمت به خلق بود که از دیدگاه عامه مردم مقبولیت تام داشت. از بعد ساده زیستن و ساده پوشیدن و خونسردی در مقابل مشکلات از صفات بارز و ممتاز اخلاقی شهید بود. امر به معروف و نهی از منکر می کرد.
عشق به امام حسین و اهل البیت علیهم صلوات الله و تشکیل مجالس و محافل مذهبی و مراسم سینه زنی و روضه خوانی و توسل به ائمه اطهار داشت.
ایده و افکار ناب آن عزیز دربرخوردهای زیبا و اسلامی شهید با همه و فرزندانش فراموش نشدنی است و تا زمانی که سایه رحمتش بر سر خانواده بود از محبت های بیکران و اسلامی او به حد اعلاء برخوردار بودیم.
به امام و روحانیت متعهد عشق می ورزید و قبل از انقلاب مقلد امام بود . پیروی از ولایت فقیه را واجب می دانست و علاقه و دلبستگی شدیدی به امام و اسلام و پاسداری از انقلاب و ارزش های انقلاب داشت. عامل به واجبات و تارک محرمات الهی بودند در رابطه با انجام صله رحم و دیدار با اقوام و بستگان با مشکلات کاری و مسئولیتی که بر عهده ایشان بود ملزم به رعایت انجام آن بود و انجام می داد. پدر و مادرش را آن قدر محترم می شمرد که همه جهات اخلاقی و اسلامی را در خصوص والدین مراعات می کردند. "
او خدمت کردن در جهاد را خدمت به مستضعفین و بندگان خدا و عبادتی بزرگ می دانست و در انجام خدمات مربوطه که شامل قشر مستضعف و مورد توصیه حضرت امام بود سر از پا نمی شناخت. از ریاکاری و تزویر متنفر بود و اگر کسانی را در این جهت مشاهده می کرد روی خوشی با آنان نداشت. طالب منصب و مقام نبود و دوست داشت در مناطق محروم خدمت کند ,چون مورد توجه امام بود. وقتی هم که به سمت فرمانداری شهرستان بجنورد برگزیده شد با استاندار وقت در میان گذاشته بود به شرطی فرمانداری را می پذیرم که محدودیتی در رفتن به جبهه و جنگ نباشد .بعد از قبولی سمت فرمانداری موفق و مردمی بود. قبل از شروع کار اداری به اداره می رفت و دیرتر از همه کار را رها می کرد. کار و خدمت ایشان وقت به خصوصی نداشت و شبانه روزی بود.
موقعیت نظام جمهوری اسلامی ایجاب می کرد که مسئولین و دست اندرکاران از خدمت کردن به مردم اظهار خستگی نکنند و شهید ماژانی چنین بود . محل کارش به روی همگان باز بود. انسانی پشتکار دار و خادم به محرومین بود و سعی داشت طرح ها و برنامه هایی که به نتیجه نهایی می رسید بهره عام المنفعه آن را تقدیم محرومین بنماید. صدام و حزب بعث را کافر و دست پرورده آمریکای جهان خوار می دانست و جنگ تحمیلی را براساس نظریه حضرت امام و از الطاف الهی و واجب می شمرد.
منبع:"پرونده شهید در بنیاد شهید وامور ایثارگران بیرجند ومصاحبه با خانواده ودوستان شهید




وصیت نامه

بسمه تعالى
انا لله و انا اليه راجعون
خدايا، چه بگويد بنده گنه كار تو، خطا كار تو، سر تا پا معصيت کارتو كه در محضر تو گرفتار و اسير نفس و شيطان گرديد و از تو غفلت نمود.
خدايا، اگر اميد و رجائم به درگاه تو و رحمت تو و لطف تو نباشد با اين همه بار سنگين گناه چه كنم.
خدايا، چهارده معصوم را شفيع قرار مى‌دهم . اگركمك خواستن و توسل جستن به معصومين نباشد چگونه مى‌شود اين همه بار سنگين گناهان را تحمل نمود, گرچه من در حق شما ظلمها كردم، در بسيارى از مكانها و جاهايى كه موجب شادى قلب شما نمى‌شد حاضر مى‌شدم، واى بر من كه زنده بودم و فرزند شما زهر نوشيد، واى بر من كه زنده بودم و آنچه كه خواست شما بود عمل نمى‌شد.
و اما شما پدر و مادر گرانبها و مهربان و عزيزم كه جز زحمت و مشكلات و بار زندگى چيزى براى شما نبودم، من به درگاه خدا توبه مى‌كنم از اينكه نتوانستم حق شما را به جا آورم و از شما خواهش عاجزانه دارم كه مرا حلال كنيد و دعا كنيد.
و تو اى همسر مهربانم كه از اول زندگى مشتركمان جز رنج و زحمت كارى برايت نكردم و هميشه درگير يك زندگى مشكل بودى ,خدا خودش اجرت را بدهد و از تو حلالیت مى‌طلبم .به ابراهيم كه نامش را سال شصت در جبهه گذاشتم به او بگو كه چه مسئوليت خطير و سنگينى دارد و به عنوان پدر و پناهگاه خواهران و برادرش بايد باشد و اما زينب كه بايد پيام‌آور شهيد و شهادت باشد و محمد جواد كه با آن هيبت شجاعتش بايد مرد مبارزه شود و زهرا، رهرو راستين فاطمه زهرا گردد. انشاء الله خداوند تو را خودش كمك نمايد در تربيت و پرورش فرزندانمان.
و اما برادر بزرگوارم احمد آقا، همچنان كه قبلا هم خدمت شما عرض كردم توجه و تعهد به اسلام و به جا آوردن شكر نعمت امام و جمهورى اسلامى امروز يك تكليف است.
و تو خواهر عزيزم، بدان كه امروز ما بايد از آنچه كه داريم براى حفظ اسلام استفاده كنيم و انشاء الله على هم به تكليفى كه بر عهده اوست يعنى در خدمت جنگ قرار گرفتن عمل بكند.
و اما همسر خوبم، توجه داشته باش كه قرضهاى زيادى داريم و بايد پرداخت شود.
1 ـ از آقاى سعيد خيام نكويى، سه هزار تومان
2 ـ از آقاى محراب حق گو دانشجو علم و صنعت، چهار هزار تومان
3 ـ از آقاى حسن نجفى كارمند علم و صنعت، هفت هزار تومان
4 ـ از آقاى على ماژانى به غير از خرجى كه براى خانه نموده است، پنجاه هزار تومان
5 ـ از آقاى باقرزاده 300 تومان
حسن رضا چدانی




خاطرات
همسر شهید :
در طول جنگ تحمیلی تا زمان شهادت ایشان بارها به جبهه جنگ رفته اند و می توان گفت شش مرحله ایشان به جبهه رفته اند. در سال شصت مجموعاً به مدت شش ماه در سال شصت و چهار بیش از پنج ماه و در سال شصت و هفت که منجر به شهادتشان شده بود و به طور کلی باید بگویم زمان هایی که حضور در مناطق جنگی داشتند چون عضو جهاد سازندگی بودند و جهاد سازندگی یکی از بازوان پرکار جنگ بود.
امام عنوان سنگر سازان بی سنگر را برای جهاد گران به یادگار گذاشتند .
در خصوص شهادت این عزیز باید عرض کنم به روایت فرمانده ایشان برادر نوری می فرمایند که در عملیات مرصاد در حین عبور از منطقه ترکش خمپاره دشمن به اتومبیل حامل ایشان اصابت کرده و در نتیجه ضربه مغزی به شهید ماژانی وارد گردیده و در بیمارستان به فیض شهادت نائل می شوند.



آثار باقی مانده از شهید
سخنان شهید در سفر حج
مراکز اسلامی تا زمانی که در سلطه آمریکا باشند و دست نشاندگان امریکا به نام اصطلاح خادم الحرمین در این مکان های مقدس مشروعیت کسب کنند در جهت انحراف و بیگانه شدن از سرچشمه اش پیش می رود.
امروز مرکز ظلم به اسلام همان مکانی است که باید مرکز اسلام باشد.
مظلومیت اهل بیت را به وضوح در سرزمین حجاز می توانی لمس کنی. در این جا خیابان به نام ابولهب است. بازار به نام ابوسفیان هست ولی از ائمه و حضرت علی (ع) خبری نیست.
پدران و مادران و خویشاوندان و همسران شهداء و اسرا و مفقودین و معلولین توجه داشته باشند که هیچ چیزی از آن چه فرزندان آنان به دست آورده اند کم نشده است فرزندان شما در کنار ائمه اطهارند. والسلام

برادران و خواهران جهاد آن چه که می توانم بگویم نیت ها را خالص کنند، درون ها را پاک کنند، با هم صادق باشید و هر چه بیشتر امام را بشناسید و پیرو او باشید.
برادران و خواهران جهاد خود و زندگیتان را در خدمت انقلاب اسلامی قرار دهید. ما تاریخ را داریم و می سازیم و عمل ما ثبت در تاریخ می شود و ورق های تاریخ نشان گر عمل آینده ما خواهد بود آن هم ورق هایی که روز محضر ورق خواهد خورد.
ما باید احساس عدالت اجتماعی را در مردم زنده کنیم.
قرآن را بشناسید و در آن تعمق کنید تا بتوانید با الله رابطه برقرار کنید.
انقلاب اسلامی ما پر از نعمت است هر گوشه آن را که نگاه کنی می بینی که نیاز به ایثار و فداکاری دارد. چه نعمتی از این بالاتر که انسان خودش فدای تثبیت جمهوری اسلامی بشود.
واقعیت این است که زندگی با وجود عمل به تکلیف شیرین و ارزش پیدا می کند.
دیگر تنها در معبد و تاریک خانه و ایام خاص نیست که نام امام حسین (ع) برده می شود بلکه نام او را سلاح بر دست و با فکر و شعور در میدان های مبارزه با قامتی برافراشته می بریم.
زیباترین زندگی و انسانیت و حرکت به سوی خدا زمانی است که انسان بتواند به عزیزترین هایش برای رضای خدا حرکت کرده و به تکلیف الهی اش عمل کند.
مگر می شود از پیرو پیر خمینی بودن دست برداشت ,وای بر ما اگر ذره ای از او غافل شویم.
وقتی گرسنگان آفریقا را می بینیم که شکمشان به پشتشان چسبیده و قدرت تحمل وزن استخوان سر خود را روی بدنشان ندارد؛ چگونه می شود تحمل کرد این همه ظلم و جور و فساد را. ساکت نشست و قیام نکرد.

بسمه تعالی
خدمت همسر عزیزم سلام امیدوارم که حالت خوب باشد و هیچ گونه نگرانی و کسالتی نداشته باشی. من خوبم و به یاد تو و دعای تو مشغولم و دلم برایت تنگ شده .گرچه بسیار دوستت دارم و مشتاق دیدار تو عزیز قلبی ام می باشم ولی به هر حال زیبایی زندگی و انسانیت و حرکت به سوی خدا زمانی است که انسان بتواند با توجه به عزیزترین هایش که تو هستی برای رضای خدا حرکت کرده و به تکلیف الهی اش عمل کند و این خیلی زیباست که خود این حرکت ها کمال بخشیدن به روابط من و تو می باشد و نتیجه اش نزدیکتر شدن قلب من و تو بوده که نتیجه همه این ها نزدیکتر شدن دل های ما به خدا می باشد.
الان که این نامه را برایت می نویسم نزدیک افطار است. خواستم در یک حالت خاصی نامه را برایت بنویسم چرا که خیلی دوستت دارم و اما نامه ای که نوشتی آن چنان در من تاثیر گذاشت که خدا می داند به فکر فرو رفتم و حال عجیبی داشتم برای چاره متوسل به قرآن شدم البته نه امروز چند روز پیش نامه ات را آقای رمضانی به من داد. روزه بودم و دقیقاً چند دقیقه به افطار باقی مانده بود که با دلی شکسته توکل به خدا کردم و چاره و چه باید بکنم را از خدا خواستم .قرآن را باز کردم خدا می داند چه شدم و چه شد .میدانی دقیقاً سوره عنکبوت آمد گویی خدا مستقیم داشت به من جواب می داد که از تو بنده و شما بنده ها چه می خواهم و روش الهی چیست برو سوره عنکبوت را بخوان در آن حالی که من داشتم با دهن روزه دم افطار خدا چگونه به من و تو لطف کرد و جواب داد و راه مرا روشن کرد.
آیا مردم پنداشتند به صرف این که گفتند ما ایمان به خدا آوردیم رهاشان کنند و بر این ادعا هیچ امتحانشان نکنند و هرگز چنین نیست . لیلاجان خدا بسیار رحیم و رحمان و علیم و بصیر است.
کسانی که خالصانه رو به آویند جواب می دهد. الله اکبر خدا دارد ما را امتحان می کند باید به خود او پناه ببریم ما کجا و امتحان الهی کجا, ما کجا تحمل امتحان او را داریم .مای ضعیف باید توسل کنیم به خودش توکل کنیم به خودش الله اکبر .. .
لیلاجان عجیب است نمی دانی وقتی که انسان با خلوص به خدا پناه ببرد خدا هم فوری جواب می دهد. بعد از مسئله در مراسم شب بیست و یکم ماه رمضان در اهواز که شرکت کرده بودم یک تعبیرات هشدار دهنده و تکان دهنده ای را یک نفر مداح می خواند که ضمن آن من به یاد تو و زندگی مان بودم و گفتم خدایا به ما قدرت بده و توجه بده چرا که ما مگر نه این است که پیروان خاندان آل محمد (ص) هستیم چه کوته می توانیم فراموش کنیم سختی ها و دردهایی که حضرت زهرا (س) برای حفظ اسلام کشید .
چگونه فراموش کنیم ضربت خوردن ایشان و سقط فرزند و با آن حال فرزند سقط شده به دنبال دفاع از مظلومیت حضرت علی (ع) بودند و ضربت خوردن حضرت علی (ع) و صحرای کربلا و وضعیت خانواده امام حسین (ع) و فرزندان ایشان و حضرت زینب (س) ؛مگر می شود فراموش کرده این همه مصیبت را که با جان و دل خریدند و ما مشغول دنیا بشیم. آیا وضعیت ما قابل قیاس با مشکلات امام حسین (ع) و خانواده معظم شان و حضرت زینب (س) می باشد.
چگونه تحمل کنیم و ساکت باشیم برای این که هنوز هم در اطراف سوسنگرد گورستان های دسته جمعی پیدا می کنند و گورستان دسته جمعی زنان و دخترانی که در بستان به آنها تجاوز شده ؛چگونه بی تفاوت بگذریم از کشتارهایی که در خرمشهر و آبادان و سوسنگرد و .... شده است و قیام نکنیم. یعنی این همه سنگدل شدیم غافل شدیم، مشغول شدیم به دنیا. اگر تعهدی باشد و ایمان اجازه نمی دهد ساکت بمانیم در برابر این همه ظلم و جور و تجاوز.
چگونه می توانیم فراموش کنیم شهادت بهترین فرزندان انقلاب و نسل انقلاب را شهادت کسانی مثل محمد شهاب ها ـ مهدی آخوندزاده ها ـ احمد رحیمی ها را .
الله اکبر خدایا به تو پناه می برم از این که غافل بشوم از ادامه راه این بزرگواران من چگونه سر بر بالین در رختخواب بگذارم در حالی که در این رابطه وام دارم.در این انقلاب شهدایی چون دست غیب ها و صدوقی ها و بهشتی ها و رجایی ها و مدنی ها و ..... را داده ایم مگر می شود ما از اسلام دست بردایم ,مگر می شود از نماز یومیه دست برداریم, اگر می شود پس می شود از جنگ و انقلاب هم دست برداشت ,مگر می شود از پیرو پیر خمین بودن دست برداشت. وای بر ما اگراز او ذره ای غافل شویم مگر نه این است که ارتباط با امام زمان دارد .به والله قسم برای من شکی نمانده که امام امت رابطه مستقیم با امام زمان (عج) دارد. حرف های او تعیین تکلیف هایی که او می کند همه برای خداست و امام زمان توجه دارد و ناظر بر اعمال ماست. به خدا پناه می برم از این که خدای نکرده از سربازان امام زمان نباشیم. سرباز امام زمان بودن مقدمه اش سرباز خمینی بودن است لحظه ای از خمینی غافل نشوید که او هرچه می گوید حق است و چه زیباتر از حق مگر نه این است که این دنیا مزرعه آخرت است و مگر نه این است که این دنیا مقدمه ای است برای آخرت و اصل آن جاست. بیائیم آماده بشویم برای آن جا, آماده شدن برای آن جا مبارزه با نفس می خواهد, مبارزه با رفاه مبارزه با همه. چگونه می شود تحمل کرد که در زمان ما در آفریقا هزاران هزار کودک از گرسنگی پوست شکمشان به پشتشان چسبیده و قدرت تحمل وزن استخوان سر خود را بر روی بدنشان ندارند. چگونه می شود تحمل کرد این همه ظلم و جور و فساد و ساکت نشست و قیام نکرد وای بر ما اگر از سکوت کنندگان باشیم.

بسمه تعالی
خدمت همسر عزیزم سلام, امیدوارم که سرحال و خرم و با نشاط باشی .من خوبم و تو هم که همیشه در قلب ما با ما اجین شدی.
انشاءالله عزیزان من و تو, ابراهیم و زینب و محمدجواد خوبند و شما هم که انشاءالله از دست اذیت و آزارشان پر حوصله و صبور هستی .خلاصه من کاملاً امیدوارم وقتی که می آیم آنجا تو به من کلی روحیه بدهی چرا که برخورد تو با من بیشتر از هر کسی برای من سازنده است و تو به من بیشترین روحیه را می دهی. خلاصه ما کلی خاطرخواهت هستیم . لیلاجان من همان طور که گفتم حدود اوایل تیر تهران می آیم از طرف من همه را سلام برسان چون آقای رضایی دم در در حال رفتن است دیگر وقت نوشتن نامه نیست خداحافظت باشد.

برادران و خواهران جهادگر:
نیت ها را خالص کنید و درون ها را پاک و تزکیه کنید. با هم صادق و مهربان باشید هرچه بیشتر امام را بشناسید و پیرو او باشید و بدانید که می دانید ما تاریخ را داریم و می سازیم و در آینده تاریخ نشانگر عمل ما خواهد بود.
انقلاب اسلامی ما پر از نعمت است و نیاز به ایثار و فداکاری دارد و چه نعمتی از این بالاتر که انسان فدای انقلاب اسلامی و تثبیت جمهوری اسلامی شود . مگر می شود از پیروی خط امام دست برداشت .وای بر ما اگر ذره ای از او غافل شویم و چگونه می شود تحمل کرد گرسنگان آفریقا را که از گرسنگی پوست شکمشان به پشت چسبیده و ظلم و فساد و آدم کشی استکبار جهانی را مشاهده کرد و ساکت نشست و قیام ننمود.

همسر گرانقدرم:
بیا دست یکدیگر را بگیریم و بار مبارزه با باطل و ظلم رابه دوش کشیم و تو همسرم ابراهیم را بزرگش کن و تو ای مادر بزرگوارم عشق به خاندان ولایت از گریه های تو در روضه خوانی ها در دلم جوشش گرفت و برایم زحمت زیادی کشیده ای. زندگی تو پر از رنج و زحمت بوده و من برای تو هیچ نکردم.
مادر جان حلالم کن وای خدایا چگونه می توانم فراموش کنم شهادت بهترین فرزندان انقلاب را منجمله شهیدان محمد شهاب ها ,آخوندزاده ها و احمد رحیمی ها را (الله اکبر) خدایا به تو پناه می برم از این که غافل بشوم از ادامه راه این بزرگواران.

 

جمعه 26 آذر 1389  3:08 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها