0

متن روضه و مداحی شب سوم محرم، حضرت رقیه سلام الله علیها

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و مداحی شب سوم محرم، حضرت رقیه سلام الله علیها

گریه ی زیاد
 

زبانحال) هر کی اومد این بچه را آرام کند، خودش آتیش گرفت، رباب اومد صدای ناله ی خودش بلند شد، دیدی مادر نتونه بچه را آرام کنه، خودش می شینه گریه می کنه، می گه یکی به دادم برسه، اونوقت یکی می تونه آروم کنه، که خودش دلتنگ نباشه، اما همه دلتنگ حسینند، سکینه (سلام الله علیها) میگه خواهر آرام باش، الان می آن، دوباره همه را می زنند، گفت: دیگه خواهر طاقت ندارم، یادته تو رفتی تو گودال منم می خواستم بیام، لااقل تو رفتی رگهای بریده را بوسیدی، من دلم برای بوسه ی بابا تنگ شده، آروم نمی گیرم من بابام را می خوام …

**********************

گریه ی رقیه

اینقدر رقیه (سلام الله علیها) گریه کرد، آخه گریه کردن را از مادرش یاد گرفته، زهرای کربلاست، نه از لحاظ گریه، شبیه مادرش است، مرامش هم به مادرش شبیه، تو مدینه هر چی خطبه خواند، بین در و دیوار رفت، نتونست در دل این مردم اثر بذاره، آخر سر زهرا (سلام الله علیها) اومد تو بیابونا گریه کرد (اونا که می گند بسه چقدر گریه می کنید، خسته نشدید، بگو من گریه مو از رقیه بلدم) آخه این دختر اینقدر گریه کرد تا به امام زمانش رسید، ما هم گریه می کنیم تا به آقامون برسیم … .

گریه ی ضعف نبود، گریه ی معرفی ظالم بود …

بچه ای که بابا نداره رو گریه حساسه …

 

***********************

جا مانده

امشب شب جا مونده هاست، چون رقیه (سلام الله علیها) بعد از شهدا به بابا رسید، همش می گفت: بابا من جا موندم، بیا منو ببر …  .

تو بیابون گم شده، افتاده زمین، دید یه سپاهی از دور میاد، نزدیک شد، (زبانحال) گفت نزنی من یتیمم، دید یه صدایی اومد، من مادرتم (چون فرمود اولادنا اکبدنا بچه های ما پاره ی جگر ما هستند) سر را گذاشت به دامن زهرا (سلام الله علیها) اما دید در حال راز و نیاز با مادر بود. مادر ! چه بلاهایی سرم آوردند …  یه دفعه آن نامرد رسید …

کسی عزیز باشه، دختر باشه، کسی که تا کربلا پاش به زمین نخورده،  اما شام که رسید موهاش خاک آلود بود، بدنش کبود بود …

زن غساله چو می دید کبودی تو گفت

                                              مادرت کاش به جای تو پسر می آورد

 

 

این دختر همه چیز را در شام به هم ریخته، یعنی می تونه دل منو تو رو هم بزنه با این آلودگی های جامعه یه نفس بزنه، این دختر لشگر را به هم ریخته، شاید آرزوهای لشگر یزید این بود این بچه زودتر بمیره … .

****************************

انگشتر

این خانواده اهل کرم و محبت هستند، اهل بذل و بخشش هستند، امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در حال نماز است، آن موقعی که سائل وارد مسجد شد، هیچ کس بهش کمک نکرد، در حالت رکوع انگشتر را دادند، ابی عبدالله هم مثل باباش خودش انگشترش را به ساربان نشان داد، منتها ساربان هر کار کرد نتونست انگشتر را در بیاره، نامرد کاری كرد، که رقیه تو خرابه، فرمود: 

می فروشم گوشوارم را اگر پیدا شود

                                              در عوض انگشتر زیبا برایت می خرم

***********************************

 

شبیه مادر

مرحوم حاج آقای مسجد جامعی نقل می کردند: همین که ابی عبدالله تنهایی تو خیمه داشت با خواهر حرف می زد، دید پرده ی خیمه کنار رفت، رقیه خانم وارد شد، بابا ! اجازه دارم پهلوت بشینم، بله عزیز دلم، اما شرط داره، باید یه مقدار جلوی من راه بری، رقیه خانم چند قدم راه رفت، ابی عبدالله رو کرد به زینب فرمود: ببین چقدر شبیه مادرم راه می ره .

تو گوش رقیه موند، شبیه مادر، تو طی این سفر می گفت: بابا دارم شبیه مادرت می شم.

یه روز اومد پهلوی عمه نشست، گفت: حالا ببین چقدر شبیه مادرت شدم، ببین قدم خمیده شده ... .

**********************

دختر بچه

(زبانحال) دختر بچه خدا نکند پدرش زمین بخوره، اول دستمال می آورد خون سر بابا را پاک می کند، دائماً چند روز دور بابا می گردد و می گوید: بابا خوب شدی؟

دائم می گفت: عمه ازت یک سؤال دارم، بالاخره به بابام آب دادند یا نه؟

 

منبع:كتاب گلواژه های روضه

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 5 آبان 1393  1:18 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و مداحی شب سوم محرم، حضرت رقیه سلام الله علیها

گدای رقیه
 

نصف شبم اگر گدا بیاد، دختر در را باز کنه، دست خالی نمی ره، دختر می ره تو خونه، می گه: بابا ! گدا اومده، بابا می گه برو بگو حالا وقت گدایی نیست، گدا بگه دخترم! بابت را چقدر دوست داری، برو به بابات بگو این گداهه، وضعش خرابه، دختر بیاد بگه بابا ! به خاطر  من ردش نکن، بابا حتماً کمک می کنه

امشب بگو رقیه جان ! چقدر بابات رو دوست داری، بگو ما گداها رو رد نکنه ...

 

****************

چراغ حسین (علیه السّلام)

فرمود: پولی که برای زیارت ما خرج کنید حتماً برمی گرده، اون هایی که برا هئیت پول می دهند، هیئت داری می کنند، اگه برای امام حسین (علیه السّلام) بدهکار شدی، درسته، چراغ امام حسین (علیه السّلام) را روشن کن … .

رقیه (سلام الله علیها) هم تو دیار غربت چراغ امام حسین (علیه السّلام) را روشن کرد، لذا بعضی موقع ها احساس تقربی که به رقیه (سلام الله علیها) داریم به کسی دیگری نداریم، اینقدر که با رقیه (سلام الله علیها) راحت می تونی حرف بزنی، شاید با امام حسین (علیه السّلام) نتونی حرف بزنی.

تا اراده کرد من می خوام بابام را ببینم درست شد …

 

*********************

احترام به دختر ابوذر پس از فوت پدر

 

بعد از آن که بدن ابوذر غفاری را مالک اشتر و همراهان با احترام کفن و دفن کردند، دختر ابوذر را سوار هودجی کردند و با احترام به مدینه آوردند، وقتی به مدینه رسیدند، اهل مدینه جهت تسلّی دادن دسته دسته نزد او می آمدند.

طریق البکاء 61

 

*******************

غریب است

وقتی برادران یوسف، یوسف را با طناب بین چاه آویزان کردند، گفت: دارید چکار می کنید، اگر پدرم بفهمد ناراحت می شود، برادران عصبانی شدند، طناب را پاره کردند، ندا آمد، جبرائیل برو و بال خودت را پهن کن، بدنش خراش نیفتد، آخه غریبه …

بابا اگه عباس (علیه السّلام) از بالای مرکب افتاد، یه مرد جنگی است، اگر حسین افتاد، مرد است، این سه ساله چطوری از مرکب افتاد …

 

*********************

 
رحم کردن

در انوار نعمانیه آمده است، خداوند به حضرت موسی وحی فرستاد، اتدری لم رزقتک النبوه. آیا می دانی برای چه تو را به پیغمبری برگزیدم؟ موسی عرض کرد: الهی تو خود بهتر می دانی، خطاب شد: آیا به خاطر داری در فلان مکان، گوسفند چرانی می کردی؟ یکی از گوسفندان از گله فرار کرد، وقتی به او رسیدی و گفتی، ای حیوان، خود را و مرا به زحمت انداختی، تو او را اذیت نکردی و با مهربانی به گله برگرداندی، به سبب آن رحم و مهربانی که از تو دیدم، تو را به منصب نبوت سرافراز نمودم.

ثمرات الحیاء ج 1، ص 495

منبع:كتاب گلواژه های روضه

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 5 آبان 1393  1:22 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

متن روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها - حسن خلج + فیلم

گونه های دخترت ترك خورده

زخم قلب من پدر نمك خورده

......

یاد داری تو روی نی بودی،من هم از پشت ناقه افتادم

یه عالم عاشقانه ای داشت این سه ساله

یاد داری تو روی نی بودی،من هم از پشت ناقه افتادم

گریه كردی برای من،من هم به تو از دور بوسه می دادم

بابا من از پشت ناقه افتادم كاروان رفت،من ماندم و تاریكی و یك غول بی شاخ و دم،آثار اون شبو می خوای ببینی،بابایی ببین

گونه های دخترت ترك خورده

زخم قلب من پدر نمك خورده

چرا؟كتك زد دیگه،شما هم كه آماده بودی برای این حرفا،برا چی به زخمت نمك زد؟،بابا خیلی بد دهن بود،خیلی بی تربیت بود،من دارم كد می دم،تو خودت باید تفسیرش كنی،

گونه های دخترت ترك خورده

زخم قلب من پدر نمك خورده

كوچه شد شبانه صحرا

گوییا دوباره زهرا

زبال و پر افتاد

زپشت در افتاد

یاست از سرما كم كم پ‍‍ژمرد

هدیه هایت را دزدید و برد

جای اباالفضل خالی بابا

دومین زهرا هم مرد

یعنی كجا بود عموم ،همون عمویی كه هزار بار به عمه جانم زینب می گفت:زینب كاشكی من اون روز بودم،تو كوچه به این بی شرف حالی می كردم كه،با زن تنها نباید طرف بشه،كجا بود حالا بیاد ببینه،زهرا سه ساله،همون بلا سرش اومد،حالا تیر خلاص

مثل زهرا هی تلاطم می كنم

نمی تونستم وایستم،همون طوری كه مادرم تو كوچه راهش و بست،هی تلو تلو می خورد،هی به در و دیوار می خورد،

 مثل زهرا هی تلاطم می كنم

یه جوری زد

روی نیزه هی تو را گم می كنم

مثل زهرا هی تلاطم می كنم

روی نیزه

عمه بابام الان اینجا بود،عزیز دلم این باباته،كو پس چرا من نمی بینمش،وای وای،دوباره بابا رو كشت

اما

می گه بابا فكر نكنی بیتابی می كنم،حواسم به عمه جانم هست

اما بابا آبروتو خریدم

پیش عمه هی تبسم می كنم

یعنی بی ادب بی تربیت می اومد جسارت می كرد،دست بلند می كرد،تازیانه بلند می كرد،زینب می دوید كجات زد قربونت برم،می گفت:چیزی نیست عمه دردم نیومد،به كجات خورد عزیز دلم،چیزی نشد عمه

مثل اینكه آخرش عمو فهمید

از رو نیزه روی سرخ مو می دید

گریه ی عمو رو دیدم

آب شدم رو خاك چكیدیم

شبیه اشك او

چو آب مشك او

به زحمت تكیه بر دیوار می كرد

من قبلش بگم،بچه كوچولو،وقتی خوابه،نمی رن ،یهو تكونش بدن،آروم می رن،مخصوصاً دختر بچه،بالا سرش، رقیه جان، عزیز دلم،مادر،یا باباش باشه،بابایی،پاشو عزیزم،

 

به زحمت تكیه بر دیوار می كرد

گهی این جمله را تكرار می كرد

الهی صورتش آتش بگیرد

كه با سیلی مرا بیدار می كرد

حالا هرچی بدمی جا داره:حسین................

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 5 آبان 1393  1:23 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

متن روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها - سید مهدی میرداماد- حاح محمود کریمی + فیلم

بابا،دخترت از دنیا بریده.

حالا كه زبون ،زبون دخترونه است،دل سنگ آب می شه،دختر دارا.

بابا،دخترت از دنیا بریده

بدون تو خوشی ندیده

این راسته ،زبون حال نیست.

ببین همه موهام سفیده

زین العابدین علیه السلام گفت: نه یه جای سالم تو بدنش داشت،بابا

این دلم افروخته بابایی

چشام به در دوخته بابایی

خیلی دلم سوخته بابایی

یه چیزای دیگه اشو نگفتم،یه خورد نرم گفتم،خیلی اذیت نشی،والا شاعر می تونست بگه.

چشام به در دوخته بابایی

دامن من سوخته بابایی

گریه داری دیگه؟

بابا مگه نگفتی بر می گردم

بیا می خوام دورت بگردم

عمه رو خیلی خسته كردم

وای وای.

بابا خوشی به قلبم دست رد زد

یه بی حیا بهم لگد زد

بدی نكردم ولی بد زد

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 5 آبان 1393  1:25 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

متن روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها-حجت الاسلام سید حسین مومنی + فیلم

تو خرابه بی بی تب داشت، از روز عاشورا رقیه تب كرد،خدا رو شكر رقیه یا خواب بوده یابی هوش بوده یا مریض بود،خدا رو شكر رقیه نیومد بالای تل زینبیه،اگه یه دختر بیاد بالای تل و ببینه، دور باباشو دوره كردند،بارك الله صداتو خرج كن،اصلاًنذار من روضه بخونم،خوابید تو خرابه،یه داغی به جگر رقیه نشسته می دونی، از كجاست،مرحوم مقرم  می گه تب كردن رقیه از این جا شروع شد،رقیه كجا تب كرد،یه نامردی عرق خورده بود، سر حسین علیه السلام رو جلوش گذاشته بود،به خاطر اینكه جیگر بچه هارو آتیش بزنه،با چوب هی به لب های حسین می زد، رقیه دید و تب كرد،دید دارن به لب های باباش می زنن.نانجیب خواب بود،طاهر نامی می گه نانجیب رو پای من خواب بود، یه وقت صدای گریه از تو خرابه بلند شد،از خواب نحسش پرید،گفت:ببینید تو خرابه چه خبره،خبر آوردند امیر دختر سه ساله و صغیر حسین ،یاد بابا كرده،گفت:بابا می خواد؟تو رو خدا جمله ی اول و می گم،با نالتون نذارید جمله ی دوم و ترجمه كنم،ترجمه كنم خودم اول متلاشی می شم، بی حیا گفت:ارفعو راس الحسین،وتره راس الحسین بحجره ها. ببرید،رقیه سر بابا رو گرفت:همه دیدند لب هاشو رو لب های بابا گذاشت،هی گفت:اَبَ،بابا

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 5 آبان 1393  1:29 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

متن روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها-حاج محمود كریمی + فیلم

دختر كوچولو برا باباش ناز می كنه،خودش و برا بابا لوس می كنه،خدا نكنه یه خورده انگشتش زخم بشه،بذار برات یه حرفی رو بزنم،تا حالا نگفتم، خار مغیلان یه خاریه،اگه یه بچه ،این استحسان در روضه است،ارتفاع خار تقریباً یك متره،خیلی هم به هم فشرده و چسبیده،فقط با ناقه و محمل می شه رد شد،با شتر می شه رد شد،هركی بیافته،اگه بچه باشه،تا كمرش زخم می شه،تمام بدن خون می اد،بدن عین بدن بابا شده،دیگه برات بگم از خار مغیلان،برو تحقیق كن،یه موادی سر این خار هست،تو بدن هركی بره،سه روز تشنج می كنه،این بچه رو دست عمه می لرزید،دیگه نمی تونست بگه بابا،فقط لباش به هم می خورد،چشماش می رفت،حسین.......... فقط پا زخمی نشد، وقتی یه جای بدن زخم بشه،حركت كنی زخم باز می شه،هر روز چند تا زخم باز می شد،تا روز آخر بدن خونی بود،ای وای ای وای.......

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 5 آبان 1393  1:31 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و مداحی شب سوم محرم، حضرت رقیه سلام الله علیها (گوشه ویرانه)

به جغدی بلبلی گفتا تو در ویرانه جا داری

                                           من اندر بوستان بر شاخه سرو آشیان دارم

بگردان روی از این ویران بیا با من سوی بستان

                                      ببین چندین هزاران سرو و کاج و ارغوان دارم

جوابش داد ای بلبل تو را ارزانی آن گلشن

                                              مرا این بس که ویرانه، مأوی و مکان دارم

اگر ویرانه بد بودی چرا پس دختر زهرا

                              به ویران می نشستی که غمش آتش به جان دارم

 

ای بلبل! من هم مثل تو چمن نشین بودم می دانی کی ویرانه نشین شدم؟

 

گذشتم از گل احمر پس از مرگ علی اکبر

                                               به دل، داغ غم ناکامی آن نوجوان دارم

تو بر سر، شورش شمشاد و یاس و ارغوان داری

                                                 من اندر لانه دل، داغ عباس جوان دارم

 

اُف بر این روزگار! بچه های فاطمه(س) کجا و گوشه ویرانه کجا. چراغها را خاموش کردند. در این تاریکی به یاد یک خرابه نشین باشد. مجلس،خوب مجلسی است حال خوشی هم داریم. روز اربعین هم است، نزدیک زوال ظهر است. آی امام حسین(ع)! این قدر دلمان می خواست امروز کربلا باشیم. آی امام حسین! این قدر دلمان می خواست امروز دور قبرت مثل پروانه بچرخیم. آقایان اهل علم! فضلا! محترمین! رجال فضیلت! متدینین! مذهبی ها! خود امام حسین(ع) هم راضی است که من امروز شما را به حرم این سه ساله ببرم. خدا نکند سرپرست شوی، به خدا سرپرستی خیلی زحمت دارد، مسوولیت دارد. زینب(س) سرپرست بچه ها بود. زینب (س) این همه غمی که دارد باید به همه کارها برسد. بی بی، تمام زنها و بچه ها را خواب کرد. حالا آمد خودش بخوابد. کمتر من این کلمه را با صراحت گفته ام، اما روز اربعین است بگذارید بگویم، آتش بزنم. آی زن و مرد! زینب(ع) آمد روی خاکها بخوابد. تا آمد بخوابد یک وقت دید گوشه خرابه در تاریکیها یک بچه بلند شده، هی می گوید: بابا! بابا! بابا!  ای خدا! چه کار کنم؟ با این همه زحمت من این زن و بچه را خواباندم، باز یکی یکی بیدار می شوند بلند شد آمد جلوببیند چه کسی است؟ دید رقیه است.  امروز برای امام حسین(ع) داد بزنید. رقیه گفت: من بابایم را می خواهم، من پدرم را می خواهم، الان بابایم اینجا بود.

دختر دُر دانه منم       به کنج ویرانه منم    عمه چه آمد به سرم   چرا نیام پدرم

الله اکبر،  الله اکبر

امروز می خواهم نوحه بخوانم، همه با من بخوانید:

 

دختر در دانه منم     به کنج ویرانه منم    عمه چه آمد به سرم     چرا نیامد پدرم

الله اکبر،  الله اکبر

یک وقت دیدند غلامی آمد یک طبق هم در دستش است. یا الله! یا الله! این بچه دوید جلو روپوش را از روی طبق برداشت، دید سر بریده حسین(ع) است.

عمه بیا گمشده پیدا شده          کنج خرابه شب یلدا شده      پدر! فدای سر نورانیت

سنگ جفا که زد به پیشانی ات  بس که دویدم عقب قافله  پای من از ره شده پر آبله

 

سر بابایش را به سینه چسباند. صدا زد: بابا! چه کسی مرا یتیم کرد؟ یک وقت دیدند این بچه دیگر ناله نمی کند. وقتی زیر بغل بچه را گرفتند دیدند رقیه جان داده است.

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 5 آبان 1393  1:38 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و مداحی شب سوم محرم، حضرت رقیه سلام الله علیها (صدای مرا به من برگردانید)

مرحوم حاج شیخ علی محدث زاده که از منبریهای معروف بودند نقل کردند : مدتی به گرفتگی حنجره مبتلا شدم بعد از معالجه زیاد ، بالاخره از حنجره ام عکس برداری کردند گفتند : باید برای همیشه از منبر دست بکشی ، مدتی گذشت نزدیک محرم شد دلم شکست گریه کردم ، گفتم : یا اباعبدالله من یک عمری نوکری در خانه شما را داشتم حسین جان راضی نشوید از نوکری در خانه شما محروم شوم . صدای مرا به من برگردانید .

همان شب در عالفم رؤیا دیدم در محضر مولایم امام حسین (ع) هستم و یک سید روضه خوان در خدمت امام بود ، آقا به من فرمود : شیخ علی به این سید بگو روضه دخترم حضرت رقیه را بخواند روضه حضرت رقیه را خواندگریه کردم وقتی از خواب بیدار شدم دیدم به راحتی حرف می زنم همان روز به دکتر مراجعه کردم ، معاینه کرد هیچ مشکلی در حنجره ام احساس نکردم 1 


1. آوای مجمع2 ، تهران ، انتشارات جمهوری ، ص 135 .

 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 5 آبان 1393  1:39 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و مداحی شب سوم محرم، حضرت رقیه سلام الله علیها

کلید دار حرم حضرت رقیه

سید ابراهیم دمشقی کلید دار حرم حضرت رقیه بود ، یک روز صبح از خواب بیدار شددختر بزرگش آمد ، گفت بابا دیشب حضرت رقیه را در خواب دیدم فرمود : به بابایش بگو به والی شهر بگوید که قبر من آب گرفته بیاید قبر مرا تعمیر کند ، سید ابراهیم توجهی نکرد . شب دیگر دختر دوم سید همان خواب را دید ماجرا را برای پدر بیان کرد سید ابراهیم ، سید ابراهیم ترتیب اثر نداد شب سوم دختر کوچک ، شب چهارم خود سید ابراهیم ، حضرت رقیه را در خواب می بیند ، فرمود سید چرا هر چه برای تو پیغام می دهم توجهی نمی کنی ؟قبر من را آب گرفته بیا تعمیر کن ، سید ابراهیم رؤیای صادقه خود را به والی شام بیان کرد والی شام ، علما و بزرگان شهر را خبر کرد ماجرا را گفت ، همه غسل کردند لباس تمیز پوشیدند .

والی شام گفت : قفل در به دست  هر کسی باز شد او مأمور نبش قبر شود می تواند در تعمیر قبر اقدام نماید .

سرانجام قفل در به دست سید ابراهیم باز شد ،سید کلنگ را برداشت قبر را نبش کرد رسید به لحد ، لحد را برداشت (بگویم چه دید سید ابراهیم )دید بدن مطهر صحیح و سالم است ، قبر آب فرا گرفته ، بدن مطهر را بیرون آورد ، روی زانوی خود گذاشت سه روز تعمیر قبر به طول انجامید .

سید ابراهیم می گوید : وقتی تعمیر قبر تمام شد بدن بی بی را در قبر  گذاشتم گفتم : دختر حسین ، من پسر ندارم ، بعد کلید دار حرمت باشد یک پسر می خواهم ، دعایش مستجاب شد خداوند پسری به او عطا کرد .
 
 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 5 آبان 1393  1:40 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و مداحی شب سوم محرم، حضرت رقیه سلام الله علیها

روضه خوان سه ساله ابی عبدالله خاموش شد

ای سر امشب بر یتیمان سر زدی                                              طایر قدسی به ویران سر زدی

قول دادی بهر من آب آوردی                                                            از سفر سوغاتی ناب آوری

صورت از خون خضاب آورده ای                                                    پس چرا خون جای آب آورده ای

جان بابا از رخت شرمنده ام                                                      تو سرت از تن جدا من زنده ام

ای به قربان سر نورانیت                                                                  تا نبینم زخم بر پیشانیت

کاش چشمم مثل دستم بسته نبود                                           کاش فرق دخترت بشکسته بود

زخمها بر صورت خوبت زدند                                                            یوسف زهرا کجا چوبت زدند

یک مرتبه دیدند روضه خوان سه ساله ابی عبدالله خاموش شد ، خدایا چه شده ؟ آمدند جلو دیدند کنار سر بریده بابا جان داده.

 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 5 آبان 1393  1:40 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه حضرت رقیه سلام الله علیها (سر بابایش را آوردند)

بیامد در برم جانانم امشب                                      به تن آمد دوباره جانم امشب

به غیر جان چه دارم تا که سازم                                           نثار مقدم جانانم امشب

شدم من بی سر و سامان ز هجرت                          پدر دادی سرو سامانم امشب

لب خشکیده ببوسم یا گلویت                                              در این سودا عجب حیرانم امشب

دلها را ببریم خرابه شام ، برای دختر سه سالة ابی عبدالله گریه کنیم ، بیاد آن لحظه ای که از خواب بیدار شد ، بهانه بابا گرفت ، به اطراف خرابه نگاه کرد دید خبری نیست ، خودش را به عمه رسانید .

صدا زد عمه : الان سرم روی دامن بابایم بود مرا نوازش می کرد ، بابایم کجا رفت ؟ هر چه کردند این دختر سه ساله را آرام کنند نشد .

دل سنگ آب شد از                                                            گریه تو گریه مکن

عمه بی تاب شد از                                                           گریه تو گریه مکن

عاشقان حرم رقیه ، شما می دانید رسم است اگر یک بچة کوچکی بهانه بابا بگیرد او را نوازش می کنند ، برایش اسباب بازی می آورند آرامش می کنند کجای عالم رسم است برای طفل سه ساله که بهانه بابا بگیرد سر بریده بابایش را بیاورند ، سر بابایش را آوردند خیره خیره  نگاه کرد ، سر بابا را بغل گرفت صدا زد : بابا جانم که رگهای گلوی ترا بریده ، بابا که محاسن تو به خون سرت خضاب  کرده ، هی ناله زد ، گریه کرد ، یک وقت هم دیدند آرام گرفت ، زینب فرمود : آرام باشید رقیه دوباره به خواب رفته بگذارید مقداری استراحت کند اما وقتی نزدیک آمد دید سر یک طرف ، رقیه یک طرف ، صدا زد : رقیه جان دید جواب نمی دهد یک وقت هم  نگاه کرد دید رقیه جان داده .

عمه جانم ، عمه جانم بر تو امشب میهمانم                   می روم در نزد بابا عمه امشب ناگهانم

من ز جان خود که سیرم هم یتیمم هم اسیرم          می کند دشمن شماتت من دگر بابا ندارم 
 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 5 آبان 1393  1:41 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و مداحی شب سوم محرم، حضرت رقیه سلام الله علیها

گوشه خرابه

ای دختر فضل و مادر غم زینب                                                وی اسوه صبر و گل ماتم زینب

از بعد حسین پرچم عاشورا را                                             بر دوش کشیدی تو به عالم زینب

امروز بیائید بریم گوشه خرابه شام ، بریم یتیم نوازی کنیم ، انشاءالله هیچ وقت دختر بی بابا در زندگیت بزرگ نکنی ، امروز حاجت دارها دست به دامن سه ساله امام حسین بزنید ، بمیرم برای زینب که هر وقت بچه های امام حسین را می زدند زینب می آمد خودش را سپر می کرد ، صدا زد عمه جان :

مگر ما بلبلان لانه نداریم                                        به جز ویرانه کاشانه نداریم

همه رفتند سوی خانه خویش                                            مگر ای عمه ما خانه نداریم

رحمت خدا بر آن چشمی که برای حسین و بچه های حسین گریه کند ، انشاءالله کنار حرمش گریه کنی.

صدا زد عمه جان :

دوست دارم که شب هجر پدر سر گردد                                           دیده از دیدن او باز منور گردد

من دعا می کنم ای عمه تو آمین بر گو                                  کز سفر باب من خسته جگر بر گردد

عمه دلم براب بابا پر می زند ، عمه دلم تنگ شده می خواهم بابایم را ببینم ، از کربلا تا شام هر وقت این دختر بهانه باب می گرفت عوض اینکه نوازش کنند با تازیانه آرام می کردند .

آمد چو یار آشنا آرام شو  ، آرام شو                           دیگر شدی از غم  رها ، آرام شو ، آرام شو

گفتی پدر جانم چه شد ، گفتم که درمانم چه شد     این است پدر ، این است دوا ، آرام شو ، آرام شو         

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 5 آبان 1393  1:42 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و مداحی شب سوم محرم، حضرت رقیه سلام الله علیها

دیدند سر بریده یک طرف افتاده ، رقیه یک طرف

من دختر سه سالة فخر زمانه ام                                         نور دو چشم فاطمه را نازدانه ام

روز از فراق روی پدر همدم غمم                                       شبها انیس و مونس آه شبانه ام

بابا بیا که دل به امید تو بسته ام                                        در گوشة خرابه بود آشیانه ام

مانند شمع گشته دل عمه ام کباب                                     از بس که جان گداز بود این ترانه ام

هر کودکی به دهر بگیرد بهانه ای                                        تنها توئی و دیدن رویت بهانه ام

بابا ز راه لطف بیا و مرا ببر                                             از کنج این خرابه غم سوی خانه ام1

دشمن به جای آن که تسلّی دهد مرا                              از کینه می زند به خدا تازیانه ام

بیاد شهدای عزیزمان ، بیاد امام راحل مان ، دلها را روانه شهر شام و خرابه شام کنید ، همان جائی که در

تاریکها یک دختر سه ساله ای زمزمه می کرد :

یا ابتاه ، مَن ذَالَّذی خَضَبَکَ بِدمائکَ ، یا ابتاه مَن ذالَّذی قَطَعَ وَریدَیکَ ، یا ابتاه مَن ذَالَّذی اَیتَمنَی عَلی

صِغَرِ  سِنّی بابا چه کسی رگهای گلویت را بریده ، بابا کدام ظالمی در این سنین کودکی مرا به داغ تو

مبتلا کرد ، این قدر با سر بابا درد دل کرد یک وقت دیدند صدای این روضه خوان امام حسین خاموش

شد آمدند دیدند سر بریده یک طرف افتاده ، رقیه یک طرف .

عمه خدانگهدار رفتم از این زمانه                             همره رأس بابم به ملک جاودانه

من حوری بهشتم ویرانه جای من نیست                  باید روم به جنت اکنون شدم روانه


1. محمد علی تا بع .

 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 5 آبان 1393  1:42 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و مداحی شب سوم محرم، حضرت رقیه سلام الله علیها

هر ساله همزمان با آغاز ماه خون، ماه محرم، هر یک از هنرمندان به بیان مصیبت اهل بیت(ع) در این واقعه با زبان هنر می‌پردازند که سهم قابل توجهی از این رویه به شاعران اختصاص دارد؛ شاعرانی که خود یکی از ارکان اجرای مناسک این ایام‌اند. حاج محمود ژولیده از جمله شاعران آیینی است که نامش با هیئت و اشک برای ائمه اطهار(ع) گره خورده است. وی همزمان با آغاز ماه محرم و فرارسیدن موسم عزای حسینی، اقدام به انتشار تعدادی از سروده‌های جدید خود در قالب «روضه دهه اول» کرده است.

شاعر در هر سروده که در قالب مثنوی به نظم درآمده، به هر یک از اصحاب امام حسین(ع) اظهار ارادت می‌کند. بخش نخست این مجموعه درباره فرارسیدن محرم است که با عنوان «روضه ورود به کربلا» نامگذاری شده است. ابیات ابتدایی این سروده به شرح ذیل است:

گل‌های اهل بیت به گلزار می‌رسند
موعودیان به موعد دیدار می‌رسند

اینجا زمان وصل چه نزدیک حس شود
دلدادگان  وصل به دلدار می‌رسند

این حاجیان که نیمه شب از کعبه آمدند
آخر همه به کوچه و بازار می‌رسند

این کاروان به قافله سالاریِ حسین
دارند با امیر و علمدار می‌رسند

گاهی دم از شریعه و گودال می‌زنند
گاهی به تلّ خاکی و هموار می‌رسند

ناگاه با برادر خود گفت خواهری:
این نخل‌ها به دیده من تار می‌رسند

این باغ‌های کوفه چرا نیزه داده‌اند
این میوه‌ها چه زود سرِ بار می‌رسند...

شاعر در ادامه «روضه دهه اول» قطعه‌ای را به هر یک از خاندان و یاران امام(ع) تقدیم کرده است. از جمله قطعات اهدا شده، می‌توان به ابیاتی از اظهار ارادت شاعر به ساحت حضرت رقیه(س) اشاره کرد که در ذیل می‌آید:

نامم رقیه است، نزن ناشناس نیست
صبّم نکن، کنیز خدا ناسپاس نیست

من دختر صغیره سالار زینبم
فحشم نده که منزلتم جز سپاس نیست

ناز یتیم را که به سیلی نمی‌کشد
این درخور لطافت گلبرگ یاس نیست

دست مرا ببند و ببر با تشر ولی
مشت و لگد که پاسخ این التماس نیست

مو می‌کشی و مقنعه را پاره می‌کنی
این گیسو است، بند طناب و لباس نیست

ای دختران شام، خدا اهلتان کند
این کاروان که مسخره این اُناس نیست

ای شامیان لباسم اگر پاره پاره است
قدری حیا! نشان بزرگی لباس نیست

بابا چقدر صورت تو سنگ خورده است
این رنگ‌های روی تو اصلاً شناس نیست

باید کنون به عمه تأسی کنم، پدر
جز بوس‌ها ز گلوی تو راه خلاص نیست

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 7 آبان 1393  8:29 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
دسترسی سریع به انجمن ها