قائم مقام فرمانده گردان امام حسين (ع)لشگر مکانیزه 31عاشورا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
سومين فرزند خانواده خطيبي ، در سال 1341 ه ش در خانواده اي مذهبي و متمكن ، در شهر تبريز به دنيا آمد . پدرش به كار تهيه مواد اوليه و بافت فرش اشتغال داشت و از اين راه زندگي مرفهي براي خانواده فراهم كرده بود. دورة ابتدايي را در مدرسة كمال خجندي ( شهيد تيزقدم فعلي ) تبريز گذراند و پا به پاي برادر بزرگترش - حسن - درس مي خواند . در اين ايام ، حميد در كار تهية مواد اوليه قالي به پدرش كمك مي كرد و همزمان زير نظر آقاي فريـدي - دايـي خود - قرائت قرآن كريم را فرامي گرفت . بعد از پايان دورة ابتدايي ، به مدرسة راهنمايـي آذرآبادگـان(سابق) و پس از آن به هنرستـان طالقانـي(فعلی) تبريز رفت و به تحصيل ادامـه داد . در اين دوره علاقة زيـادي به فوتبــال در او پيدا شد .
با اوج گيري انقلاب اسلامي در سال 1357 ، حميد كه فعالانه در تظاهرات و درگيري هاي مختلف نظير حمله به سينماها و كارخانه پپسي تبريز شركت داشد . در حالي كه كلاس دوم دبيرستان را با موفقيت گذرانده بود ، ترك تحصيل كرد . پس از پيروزي انقلاب اسلامي به همكاري با پايگاه مقاومت بسيج ميرزا باقر زادگاهش پرداخت . سپس به پايگاه راه آهن پيوست ، و پس از آن در كسوت اعضاي رسمي اطلاعات سپاه تبريز درآمد .
با شعله ور شدن آتش جنگ ايران و عراق ، حميد به سوي جبهه شتافت و در خلال عملياتهاي مختلف ، از جمله عمليات والفجر 4 ، پنج بار مجروح شد . بعد از عمليات والفجر 4 ، حميد از ناحية دست به شدت مجروح شد . گرچه توصية پزشكان بايد در بستر استراحت مي كرد ، ولي شوق حضور در جبهه او را از بستر دور كرد و دوباره با تني مجروح به جبهه كشاند . اواخر سال 1362 ، عمليات خيبر شروع شد . حميد ، معاون فرمانده گردان امام حسين (ع) را بر عهده داشت كه فرماندهي آن بر عهده محمدباقر مشهدي عباس بود و اين گردان در جزيره مجنون مستقر بود . همه نيروهاي گردان در اين عمليات تا آخرين گلوله جنگيدند و سرانجام ، حميد پاكي خطيبي در 7 اسفند 1362 به شهادت رسيد . آزادگاني كه بعدها از عراق بازگشتند ، تعريف كردند : « زماني كه گردان امام حسين (ع) در محاصره بود ، صداي دعاهاي حميد و دوستانش را مي شنيديم . »
پيكر حميد پاكي خطيبي در جزيره مجنون ماند ، تا اين كه بعد از پايان جنگ ، بقاياي پيكر او توسط گروه جستجوی مفقودین سپاه پاسداران انقلاب اسلامي کشف شدو در سال 1374 ، به شهر تبريز انتقال يافت و در گلزار شهداي خطيب تبريز به خاك سپرده شد .
منبع:"فرهنگ جاودانه های تاریخ"(زندگینامه فرماندهان شهید آذربایجان شرقی)نوشته ی یعقوب توکلی,نشر شاهد,تهران-1384
خاطرات
پدر شهيد :
حميد در اين سن و سال نه زياد شلوغ بود كه كسي را اذيت كند و نه زياد ساكت و مظلوم كه همه او را آزار دهند . در حد يك كودك معمولي فعال بود و با بچه ها بازي مي كرد .
حسين پاكي خطيبي ,برادرشهيد :
حميد از همان بدو تأسيس سپاه وارد اين نهاد انقلابي شد و از همين زمان علائم تغيير و تحول عميق در رفتار و شخصيت او هويدا شد . از آن پس ، كمتر در محله يا خانه ظاهر مي شد و كمتر با ما سخن مي گفت و بيشتر اوقات خود را در اطلاعات سپاه يا در پايگاه مسجدي كه معاونت آن را به عهده داشت ، مي گذراند .
حميد براي من كه برادر كوچكترش بودم ، يك دستگاه دوچرخة كورسي خريده بود . در اوايل سال 1362 ، روزي كه سرويس سپاه به سراغ او نيامد ، حميد از من خواست تا او را با دوچرخه به مقصد برسانم . با هم راه افتاديم و او در ميدان جهاد پياده شد تا ادامـة راه را پياده بـرود . قبل از رفتن نامه اي به من داد تا به مادرم بدهم ، ولي لحظه اي بعد نامه را از من پس گرفت و رفت . فرداي آن روز با خبر شديم كه حميد مقابل بيمارستان امام خميني توسط منافقين ترور شده است . بعد معلوم شد كه آن نامه اي را كه مي خواست به مادر برسانم ، وصيت نامة ايشان بوده است .
حميد در جريان اين ترور به شدت زخمي شد ، اما درگيري او با مهاجم منجر به دستگيري و در نهايت اعدام او شد . حميد در ايام رمضان در مسجد مقبرة تبريز ، براي استماع سخنراني هاي روحانيون حضور مي يافت و چون در خانواده اي مذهبي رشد كرده بود ، مسائل شرعي و اسلامي را كاملاً رعايت مي كرد . در نمازهاي جماعت مسجد ميرزا باقر تبريز هميشه حاضر مي شد . بزرگترين آرزويش ديدار امام و زيارت كربلا بود .
علي پرتوي:
حميد بارها در جبهه جنگيد . وقتي براي مرخصي ده يا پانزده روز به تبريز مي آمد ، در بسيج فعاليت مي كرد . گاهي اوقات در تيم واليبال « كوشش » بازي مي كرد . شبها را نيز در واحد اطلاعات سپاه مي گذراند . آخرين باري كه با او همرزم بودم عمليات والفجر 4 بود . در اين عمليات كه در سه مرحله انجام گرفت ، لشكر 31 عاشورا خط شكن بود . در آنجا حميد به من توصيه كرد اگر هر يك از ما به شهادت رسيديم ، ديگري جبهه را خالي نگذارد و راه دوست خود را تا وصال به شهادت ادامه دهد . در مرحلة دوم اين عمليات ، حسن پاكي خطيبي برادر حميد ، به فيض شهادت نائل آمد . وقتي خبر شهادت برادر را به حميد دادند ، بدون ابراز ناراحتي گفت : « ما پيرو راه امام هستيم و شهادت نصيب هر كسي نمي شود . پيام شهدا اين است كه بايد در جبهه حضور داشته باشيم . »