0

ختم آنلاین زیارت عاشورا - اول محرم تا اربعین حسینی-1436 ه.ق

 
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8846
محل سکونت : اصفهان

روز اول صفر(وارد کردن سر مطهر امام حسین علیه السلام به شام )

بسمه تعالی

ختم آنلاین  زیارت عاشورا در روز اول ماه صفر
(وارد کردن سر مطهر امام حسین علیه السلام به شام )
 
 

 

مقدمه:

صَفَر (صفرالخیر یا صفر المظفّر) (به عربی: صَفَر)‏ دومین ماه قمری پس از محرم است. در دوران جاهلیت آن را ناجِر می‌نامیدند. صفر از ریشه «صفر» به معنی تهی و خالی است. دلیل نامگذاری آن این است که چون این ماه پس از ماه محرم است و مردم دوران جاهلیت در ماه محرم - به دلیل اینکه از ماههای حرام بود- از جنگ دست می‌کشیدند، با فرارسیدن ماه صفر به جنگ روی می‌آوردند و خانه‌ها خالی می‌ماند؛ از این رو به آن صفر گفته‌اند.

 

حوادث تاریخی فراوانی در ماه صفر رخ داده است که به برخی از آنها اشاره می‌شود: 
 
آغاز جنگ صفین در سال 37 قمری، آوردن سر مبارک امام حسین علیه السلام به دمشق، اربعین امام حسین علیه السلام، ولادت امام محمد باقر علیه السلام در سال 57 قمری، ولادت امام کاظم علیه السلام در سال 128 قمری، شهادت زید بن علی بن الحسین علیه السلام در سال 121 قمری، شهادت عمار بن یاسر و خزیمه بن ثابت ذو الشهادتین در جنگ صفین در سال 37 قمری، رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در سال 11 قمری، شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام در سال 50 قمری، شهادت امام رضا علیه السلام در سال 203 قمری و. . . . 
 
حدیثی از امام حسین(ع): 
امام حسين (عليه‏السلام) فرمودند: 
چيزى را بر زبان نياوريد كه از ارزش شما بكاهد .
 
وقایع اول صفر:
1.شروع جنگ صفین  در سال ۳۷ هجری 
روز اول ماه صفر سال37 هـ .ق. جنگ صفین رخ داد. ماجرا از آن جا آغاز شد که مولای متقیان علی (علیه السلام) پس از آن که با پافشاری مردم خسته از جور و بی عدالتی و تشنه عدالت علوی، خلافت ظاهری را پذیرفتند، همان گونه که به مردم وعده کرده بودند از هیچ تخلف و ظلمی چشم پوشی نکردند؛ به همین علت در نخستین روزهای خلافت خود، دستور عزل معاویه که صلاحیت حکومت را نداشت صادر فرمودند؛ ولی او با قلدری تمام از دستور امیرمؤمنان (علیه السلام) سرپیچی کرد و به کار شکنی و تضعیف حکومت مولا علی (علیه السلام) پرداخت؛ لذا حضرت پس از پایان یافتن فتنه جمل خود را برای سرکوبى این طغیانگر ظالم آماده ساختند.
سپاه امیرمؤمنان (علیه السلام) و سپاه معاویه در محلى به نام صفین در جنوب شهر رقّه در کنار رود فرات، رویاروى یکدیگر صف آرایى کردند. پس از آن که نامه‌ها و پندهاى مولاى متقیان در قلب سخت‌تر از سنگ معاویه اثرى نکرد، در اول صفر سال 37 هـ .ق. دو سپاه، آرایش جنگى به خود گرفتند.(1) در طول جنگ صفین جلوه هایی از احسان و کرم خاندان عصمت و طهارت به ظهور رسید.
سپاهیان معاویه چند بار بر آب تسلط پیدا کردند ولى دو مرتبه سپاهیان مولاى متقیان (علیه السلام) آن را باز پس ‌گرفتند‍‍؛ در زمانى که معاویه خبیث بر آب تسلط پیدا مى‌کرد، مانع از رسیدن آب به سپاه حضرت على‌(علیه السلام) مى‌شد اما سپاهیان اسلام در زمانى که بر آب مسلّط مى‌شدند، از رسیدن آب به سپاه معاویه جلوگیرى نمى‌کردند.
بیان این نکته خالى از لطف نیست که آزادسازى آب یکبار به دست مبارک امام حسین (علیه السلام) انجام شد و حضرت سید الشهداء هم پس از تسلط مانع از رسیدن آب به دشمن نشدند. البته از خاندان کرم و لطف این نکته دور از انتظار نیست؛ چرا که ذات اهل بیت‌(علیهم السلام) لطف و کرم مى‌باشد و ذات دشمنان اهل بیت خباثت و پلیدی.
پس از این که آثار شکست در سپاه معاویه ظاهر شد، عمروبن-عاص نیرنگ باز دستور داد تا سپاهیان معاویه صفحاتی از قرآن کریم را بر سر نیزه‌ها کنند و تمام سپاه فریاد زنند که بین ما و شما کتاب خدا حاکم داور باشد، تا بدین گونه از هلاکت حتمى نجات یابند.
لشکریان امیرمؤمنان(علیه السلام) فریب خوردند و خواهان پایان جنگ و تن دادن حضرت علی (علیه السلام) به حکمیت شدند. هرچه امیرمؤمنان تلاش کردند تا سپاهیان را براى ادامه جنگ و رسیدن به پیروزى که در چند قدمى آنان بود راضى کنند، بى‌فایده بود.
سرانجام حضرت را تهدید و وادار به قبول حکمیت کردند و به اصرار فراوان، ابوموسى اشعرى را حکم سپاه حضرت قرار دادند. امیرمؤمنان(علیه السلام) در اوج مظلومیت در این باره فرمودند: « من پیش از امروز امیر شما بودم لکن امروز فرمانم نمى‌برید و مأمورم
ساختید».
در حکمیت نیز ابوموسى فریب خدعه عمروعاص را خورد و همان افراد که به اصرار، حضرت را مجبور به قبول حکمیت کرده بودند، خود منکر آن شدند و گروه خوارج را تشکیل دادند.(2)
 
2.وارد کردن سر مطهر امام حسین علیه السلام به شام در سال ۶۱ هجری (بنا بر روایتی) 
3.ورود اهل بیت علیهم السلام به شام در سال ۶۱ هجری
در روز اول صفر سال 61 هـ .ق. کاروان اسرای اهل بیت (علیهم السلام)را وارد شهر شام کردند. شهرى که مردمان آن به علت تبلیغات سوء معاویه بر ضد اهل بیت‌(علیهم السلام) با اسلام ناب، بیگانه و پیرو اسلام معاویه شده بودند. اهل شام براى ورود اهل بیت‌(علیهم السلام) به دستور یزید ملعون مجالس جشن بر پا کردند و به شادى و پایکوبى پرداختند.(3) سهل بن سعد ساعدى از اصحاب پیامبر‌(صلی الله علیه و اله) نقل مى‌کند که در مسیر حرکتم به بیت ‌المقدس به شام ‌رسیدم. وقتى وارد شهر شدم، شهر را آذین بندى شده و آماده براى جشن دیدم. زنان با دف و طبل به شادى مى‌پرداختند. تصور کردم که در این منطقه عیدى است که من از آن خبر ندارم. پس از جستوجو و پرسش فهمیدم که وا اسفا!، شادى مردم به جهت ورود اهل بیت داغدار‌(علیهم السلام) به شام است.
شامیان پست در اجراى دستور یزید ملعون کوتاهى نکرده بودند و بر فراز بام ‌ها بیرق‌هاى رنگارنگ بر افراشته و در هر گذرى بساط شراب برپا کرده بودند؛ مردم دسته دسته به سوى دروازه‌ شهر مى‌رفتند تا به تماشاى کاروان اسرا بنشینند. این‌ها همه در حالى بود که آل الله(علیهم السلام) مصیبت زده و عزادار بودند.(4)
سرهاى مقدس شهدای اهل بیت‌(علیهم السلام) را یکى پس از دیگرى از دروازه ساعات وارد نمودند. پیشاپیش همه سرها، سر نورانى قمر بنى‌هاشم‌(علیه السلام) بود. در میان سرها، سر مطهر سیدالشهداء با عظمت و شکوه فوق العاده در حالى که لبخندى بر لبان مبارکش بود به چشم مى‌خورد؛ باد محاسن شریفش را به چپ و راست مى‌برد. (5)
سهل بن سـعد ساعدی مى‌گـوید: « بـه خـدمت امام زیـن‌العابدین(علیه السلام) رسیدم و پس از عرض سلام و ادب خود را معرفى کردم. آن گاه امام به من فرمودند: «اگر مى‌توانى پولی به نیزه دار سر پدرم بده که آن را از میان ما بیرون ببرد تا از توجه این تماشاگران به حرم پیامبر‌(صلی الله علیه و اله) کاسته شود».
سهل در ادامه مى‌گوید: «رفتم و چهارصد دینار طلا به او دادم و از او خواستم تا سرها را از میان زنان بیرون ببرد. او نیز قبول کرد و آنها را از میان بانوان بیرون برد».(6)
در شام چه بر اهل بیت عصمت و طهارت گذشت، قلم را یاراى نوشتن نیست، اما همین بس که سیدالساجدین‌(علیه السلام) اوج مصایب آل الله (علیهم السلام) را در شهر شام دانستند و آرزو کردند که اى کاش نبودم و شهر شام را با این وضعیت نمى‌دیدم.»(7)
 
پی‌نوشت‌ها:
1. تتمه المنتهی: ص 39.
2. تتمه المنتهی: ص 46.
3. منتهی الآمال: ص 591.
4. مستدرک سفینه البحرا: ج 6، ص 294.
5. منتهی الآمال: ص 594.
6. همان، ص 591.
7. همان، ص 616.
 
       
دوشنبه 3 آذر 1393  8:06 AM
تشکرات از این پست
salma57 mokary peyman130 zare58 namebaran mahmood_3074 parseman_110 only110 nazaninfatemeh nargesza nazaninzahra fazli1184r132 papeli taghavi93
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8846
محل سکونت : اصفهان

روز دوم صفر(ورود اسراى اهل بیت‌علیهم السلام به مجلس یزید ملعون)

بسمه تعالی
ختم آنلاین  زیارت عاشورا در روز دوم ماه صفر
(ورود اسراى اهل بیت‌ (علیهم السلام) به مجلس یزید ملعون)

 

 

 

 

حدیثی از امام حسین(ع) :
امام حسین علیه السّلام فرمودند: 
بدرستی كه شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاك است.

 

 

وقایع دوم صفر:

1ـ ورود اسراى اهل بیت‌( علیهم السلام به مجلس یزید ملعون

پس از این که کاروان اسیران وارد شام شدند، آنان را روانه مسجد جامع شهر کردند و در آن‌جا منتظر ماندند تا اجازه ورود به مجلس یزید صادر شود. پس از این که اجازه ورود داده شد، اهل بیت‌(علیهم السلام) را در روز دوم صفر سال 61 هـ .ق. در حالى که دست
مرد‌ها را به گردنشان بسته بودند و همه کودکان و زنان را به یک زنجیر متّصل کرده بودند وارد مجلس یزید کردند.
یزید مست و مغرور از کرده خویش بر تخت تکیه داده و مجلس بزم برپا ساخته بود. سر مقدس سالار شهیدان را شست وشو داده و در حالى که محاسن مبارکش را شانه زده بودند، در تشتى از طلا مقابل یزید گذاشتند و او با چوب خیزرانى که در دست داشت، نسبت به حضرت اسائه ادب مى‌کرد. عقیله عرب زینب کبرى(سلام الله علیها) با دیدن این صحنه دست برد و گریبان چاک زد و فریاد کرد: «وا حسیناه! وا حبیب رسول الله!» که از صداى آن حضرت، حاضران به گریه افتادند. (8)
ابو برزه‌ اسلمى که از اصحاب رسول اکرم‌(صلی الله علیه و اله) بود خطاب به یزید گفت: «به لب و دندان کسى بى‌احترامى مى‌کنى که من شاهد بودم رسول خدا(صلی الله علیه و اله)، همین لب‌ها و دندان‌ها را مى‌بوسید و به حسن و حسین (علیهما السلام)مى‌فرمود: "شما سرور جوانان اهل بهشتید" اى یزید! خدا تو را نابود کند، خدا تو را لعنت کند!».(9)
یزید آب جو طلب مى‌کرد و به یاران خود مى‌داد و در حین قمار بازى و شرابخواری، نسبت به سر مقدس ابا عبدالله الحسین‌(علیه السلام) هَتک حرمت مى‌نمود که قلم از نوشتن آن شرم دارد.
سکینه بنت الحسین(سلام الله علیها) مى‌فرماید: «به خدا سوگند من از یزید کافرتر و ستمکارتر و سنگدل‌تر ندیده‌ام!» امام على بن موسى الرضا(علیهما السلام) در این باره فرمودند: «شیعیان ما هرگز آب جو نمى‌خورند چرا که مخصوص دشمنان ماست ... و نخستین بار یزید، در مقابل سر نازنین جدم حسین بن على‌(علیهما السلام) آن را نوشید».(10)
امام زین العابدین‌(علیه السلام) در اوج مصیبت و مظلومیت اما با کمال شجاعت و صلابت وارد مجلس شدند و خطاب به یزید فرمودند: «اگر رسول الله(صلی الله علیه و اله) ما را در این حالت ببینند گمان دارى با تو چه خواهد کرد؟!»
سپس فرمودند: «اى یزید! واى بر تو! اگر مى‌دانستى چه عمل زشتى را مرتکب شده‌اى و با پدرم و اهل بیت و برادرم و عمو‌هاى من چه کرده‌اى مسلماً به کوه‌ها مى‌گریختی! و روى خاکستر مى‌نشستى و فریاد بلند مى‌کردی!»
«سَر پدرم حسین فرزند فاطمه و على‌(علیه السلام) را بر سر دروازه شهر آویختی؟ ... تو را به خوارى و پشیمانى روزی بشارت مى‌دهم که در آن روز چشمان مردمان گریان است».(11)
در چنین وضعیتی که یزید جسارت و بى‌خیالى را تا بدین حد رسانید، دیگر وقت آن رسید که بار دیگر چهره ننگین یزیدیان براى مردم که قدرى آمادگى پیدا کرده بودند، آشکار گردد و تبلیغات مسموم معاویه بر ضد اهل بیت‌(علیهم السلام) نقش بر آب شود؛ یعنی زینب کبرى(سلام الله علیها)، پیام آور کربلا و بیان‌گر نهضت حسینى، بار دیگر وارد
میدان شود و به وظیفه سنگین خویش عمل کند. آن حضرت با وجودى که داغدار و مصیبت زده بودند، با عظمت و شکوه، چونان مادرش فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و همچون پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین على بن ابى‌طالب‌(علیه السلام) به پا خاستند و خطبه‌اى بلیغ
ایراد فرمودند. سخنان عقیله عرب(سلام الله علیها) آن چنان در میان مردم تأثیر گذاشت که شیون و ناله از تمام اهل مجلس بلند شد تا جایى که یزید که در ابتدا مست و مغرور و مشغول باده‌گسارى و بى‌احترامى بود، سر شرم فرو آورد و براى آرام کردن فضاى مجلس گناهان کشتن امام حسین‌(علیه السلام) را بر گردن ابن زیاد انداخت.
از دیگر وقایعى که در مجلس یزید رخ داد و باعث رسوایی و خوارى یزید شد، خطبه امام زین العابدین(علیه السلام) در آن مجلس بود. خطبه‌اى که امام در آن ضمن معرفى صحیح خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام) از جنایات یزید پرده برداشت. در اثر افشاگرى و مشخص شدن چهره پلید یزیدیان، مردم تحت تأثیر قرار گرفتند و انگیزه بیدارى در آنان تقویت و نفرت و خشم مردم از این عمل روزافزون شد تا جایى که یزید از کرده خویش ابراز پشیمانى می‌نمود و گناه خود را برگردن ابن‌زیاد خبیث مى‌انداخت.
البته این پشیمانى ظاهرى و در راستاى حفظ موقعیت و مقام و تاج و تخت خود بود چرا که بعد از واقعه عاشورا ابن‌ زیاد به شام آمد و یزید مال فراوان به او بخشید و او را به حرمسراى خود برد و از کرده‌ خویش شادمان و مست بود.(12)
در نهایت به سبب مبارزات پنهان و آشکار اهل بیت‌(علیهم السلام) در حالت اسیرى در شام، یزید ذلیل گشته و وضعیت شام بر ضد او و به هوادارى امام حسین‌(علیه السلام)، تغییر کرد و قیام امام حسین در کربلا با مجاهدتهای حضرت زینب و امام زین العابدین(علیه السلام) به کمال رسید.
2ـ شهادت جناب زیدبن على بن الحسین‌((( ع
در دوم صفر سال 121 هـ .ق. زید بن علی بن الحسین(علیه السلام) به شهادت رسید.
شیخ مفید‌ می نویسد: «زید فردی عابد، پرهیزکار، فقیه، سخاوتمند و شجاع بود. پیوسته قرآن تلاوت مى‌کرد و به همین دلیل به حلیف القرآن شهرت پیدا کرده بود.»(13)
از جمله دلایل شهرت زید، قیام خونین او بر ضد هشام بن عبدالملک از خلفاى عباسى، در زمان امام جعفر صادق‌(علیه السلام) مى‌باشد. شایان یادآوری است که عده‌اى به امامت او بعد از امام سجّاد(علیه السلام) اعتقاد دارند؛ شاید اینان دلیل قیام زید را به امامت رسیدن خویش قلمداد کرده باشند حال آن که این مطلب صحیح نیست؛ زیرا او نسبت به امامت امام باقر(علیه السلام) و پس از ایشان امام صادق‌((علیه السلام) آگاهى و معرفت داشت.(14) به هر ترتیب در اثر این قیام او به طرز مظلومانه و دلخراشى به شهادت رسید.
در مورد گریه ائمه معصومین‌(علیه السلام) براى زید روایات زیادى وارد شده؛ از جمله آمده است که رسول اکرم(صلی الله علیه و اله) خبر شهادتش را پیشاپیش داده بودند.حذیفه بن یمان می گوید: «پیامبر(صلی الله علیه و اله) هرگاه به زید بن حارثه نگاه مى‌کردند مى‌فرمودند: "کشته راه خدا و مظلوم اهل بیت من و کسى که در امت من به دار
آویخته خواهد شد، همنام زید است"»؛ سپس به او اشاره مى‌کردند و مى‌گفتند: « زید بیا در کنار من و به من نزدیک شو. نام تو اسمى است که آن را دوست دارم و تو همنام عزیز اهل بیت من هستی».(15)
همچنین حمزه بن حمران از اصحاب امام جعفر صادق‌(علیه السلام) روایت کرده است که امام از یادآورى رنج‌ها و فجایعى که بر جناب زید روا داشتند، به شدت محزون و گریان مى‌شدند.(16)
در سال 121 هـ .ق. زید با انگیزه خون خواهى امام حسین‌(علیه السلام)، و براى بر پایى معروف و ریشه کنى منکر با گروهى از شیعیان، در کوفه بر ضد دولت اموى به پاخاست. والى عراق «یوسف بن عمر ثقفى» از طرف هشام ابن عبدالملک مامور شد تا شورش را سرکوب کند. جنگ خونینى بین سپاهیان ابن عمر ثقفی و سپاه زید در گرفت. سپاهیان کوفه چونان گذشته، بیعت شکسته، زید را تنها گذاشتند و جناب زید با تعدادى اندک تا پاى جان ایستادگى کردند و سرانجام به فیض شهادت نایل شدند. در جنگ تیرى به پیشانى او اصابت کرد. پس از این که نتوانستند تیر را خارج کنند در اثر آن به شهادت رسید و
جسد غرق به خونش را در نهر آبى دفن کردند. روى قبر را با گل و خاک پوشاندند و آب روى آن جارى ساختند. جاسوسان اموى، ابن عُمر را آگاه کردند. او قبر زید را شکافت و جسد مطهرش را بیرون آورد؛ سر نازنینش را جدا ساخت و براى هشام فرستاد. همچنین بدن
زید را عریان کرده، در «کناسه» کوفه به دار آویخت. نزدیک چهار سال بدن آن بزرگوار برهنه بر دار آویخته بود. پس از روى کار آمدن ولید بن یزید عبدالملک، فرزند زید به نام یحیى در خراسان قیام کرد. ولید هم به تلافى این کار، بدن زید را با دارش سوزاند و خاکسترش را در کنار فرات بر باد دادند.این صفحات گوشه‌اى از جنایات خلفاى ستمگر بنى امیه است و بار دیگر قساوت و شقاوت آنان را به اثبات مى‌رساند.(17)
3ـ شکست قیام زنگیان و کشته شدن «صاحب الزنج»
قیام بردگان و غلامان در قرن سوم هجرى به فرماندهى شخصى به نام على بن محمد که خود را منتسب به علویان مى‌دانست، براى مدتى طولانى خواب خوش را از چشمان حکومت ظلم و جور عباسى گرفته بود.قیام زنگیان یکى از بزرگترین نهضت‌هاى محرومان بر ضد خلفاى عباسى بود. امیر زنگیان که به «صاحب الزنج» شهرت پیدا کرده بود، پس از گرد آورى بردگان در اطراف خود در 27 رمضان سال 255 هـ .ق. قیام خود را آغاز نمود. معتمد عباسى، خلیفه وقت، در مدت 15
سال جنگ و گریز تلفات زیادى را براى سرکوب آنان متحمل شد. اما خوى رفاه طلبى و اشرافى گرایى در گروه صاحب الزنج رخنه کرد و سپاهیانش پس از سال‌ها نبرد به تاراج اموال و کشتن مردم بی‌گناه پرداختند و براى خود قصر و کاخ‌هاى مجلل ساختند و آنان که بر ضد برده دارى قیام کرده بودند، خود به برده‌گیری از خلق خدا مشغول شدند.
این امر موجب ضعف و سستى آنان شد و در نهایت با خیانت سرداران «صاحب الزّنج» و محاصره طولانى مدت، فرمانده عباسى توانست در دوم صفر سال 270 هـ .ق. او را شکست دهد و با کشته شدن صاحب الزنج این ماجرا خاتمه پیدا کرد.(18)
خالی از لطف نیست که در مورد انتساب صاحب الزّنج به اهل بیت و علوى دانستن وى که به ویژه در کتب اهل سنت بر آن تأکید مى‌شود مطالبی را یادآور شویم:
1. با وجودى که قیام وى در زمان امام حسن عسکرى (علیه السلام) رخ داده، هیچ گونه تأییدى از جانب آن حضرت در این باره روایت نشده است. علامه مجلسى درباره صاحب الزّنج مى‌نویسد: «او از جهت نسب، مذهب و کردار، هیچ گونه رابطه‌اى با اهل بیت‌(علیهم السلام) نداشت و امام به طور کلى او را نفى کرده بود».(19)
2. به دلیل جاذبه‌اى که خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) در بین مردم داشتند و به دلیل قداست و محبت مردم نسبت به ایشان، بعید نیست اطرافیان «امیر زنگیان» از این امر خشنود بوده، از آن حمایت مى‌کردند و به ترویج این انتساب مى‌پرداختند.
3. دسیسه خود عباسیان براى منزوى کردن شیعه و ایجاد بدبینى در مردم مى‌تواند علت دیگر موضوع باشد.
4. نباید از راویان متعصب و مخالفان اهل بیت (علیهم السلام) نیز غافل شد؛ چرا که آنان با بیان گفته‌هاى ضعیف و یا جعل حدیث، همیشه سعى در خدشه دار کردن مذهب شیعه داشتند ولى غافل از این که اراده الهى بر اعتلا و سرافرازى مکتب اهل بیت(علیهم السلام) قرار گرفته و هیچ کس را یاراى مقابله با آن نیست.

 

 

پی نوشت ها:

8. الدمعه الساکبه، ج 5، ص 105.

9. منتهی الآمال: ص 601.
10. عیون اخبار الرضا: ج 2، ص 25
11. الارشاد: ص 231 - بحارالانوار: ج 45، باب 39، ص 136.
12. تذکره الخواص: ص 146.
13. الارشاد: ص 286 - بحارالأنوار، ج 46، ص 186.
14. منتهی الآمال: ص 732.
15. همان.
16. وقایع الایام: ص 189.
17. منتهی الآمال: ص 737.
18. روز شمار قمری: ص 32.
19. کشف الغمه: ج 3، ص 305 - بحارالانوار: ج 50، ص 293.
منبع:(تاریخ نشر: 1384 ه.ش)، روز شمار تاریخ اسلام، قم، مؤسسه جهانی سبطین (علیهماالسلام)، نوبت چاپ: اول.
 
       
دوشنبه 3 آذر 1393  8:07 AM
تشکرات از این پست
peyman130 zare58 namebaran mahmood_3074 parseman_110 nargesza nazaninzahra fazli1184r132 taghavi93 mokary salma57 nazaninfatemeh only110 papeli
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8846
محل سکونت : اصفهان

روز سوم صفر

بسمه تعالی
ختم آنلاین  زیارت عاشورا در روز سوم ماه صفر

 

 

به امام حسین علیه ‏السلام گفته شد:
اى فرزند رسول خدا چگونه صبح کردید؟ حضرت فرمودند: 
صبح کردم در حالى که من پروردگارى دارم که بالاى سرم است و آتش (جهنم) پیش رویم، و مرگ در جستجوى من است و حساب مرا احاطه کرده و من در گرو عمل خودم هستم، آنچه را دوست دارم نمى‏ یابم و آنچه را دوست ندارم از خودم دور نمى‏ کنم، کارها دست دیگرى (یعنى خدا) است چنانچه بخواهد عذابم مى ‏کند و اگر مایل باشد مى‏ بخشد. پس چه کسى از من نیازمندتر است؟
 
وقایع سوم صفر:
1-ولادت حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) در سال 57 ه.ق
 
امام پنجم، محمد بن على بن الحسین علیه السلام بنا بر نقلى در سوم ماه صفر سال 57 ه .ق. در مدینه به دنیا آمد و جهان را با جمال دلربایش جلوه‌اى دیگر بخشید.
کنیه حضرت، ابو جعفر و از القاب مشهور ایشان، باقر یا باقر العلوم(علیه السلام) مى‌باشد. مادر بزرگوارشان ام عبدالله، فاطمه، دختر امام حسن مجتبى(علیه السلام) است. لذا امام باقر(علیه السلام) از مادر هم علوى هستند؛ یعنی از پدر حسینى و از مادر حسنی. در جلالت و مقام مادرشان به همین نکته بسنده مى‌کنیم که امام صادق (علیه السلام) در مورد ایشان فرمودند: « در خاندان امام حسن (علیه السلام) زنى چون او
نبود ».(1)
همچنین این بانوى گرامی در واقعه عاشورا به همراه زینب کبرى(سلام الله علیها) و دیگر زنان اهل بیت حضور داشتند و طعم اسارت و مصیبت‌های عظیم حادثه عاشورا را چشیدند و تمام وقایع از کربلا تا شام را شاهد بودند و در وظیفه رساندن پیام عاشورا و قیام حسینى به گوش جهانیان نقش داشتند.
حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) در هنگام حادثه عاشورا طفلى چهار ساله بودند و در کربلا حضور داشتند و درد و رنج و عطش کودکان کربلا را چشیدند و از نزدیک تمامى مصایبی را که از طرف بنى امیه به خاندان ایشان وارد شد، با چشمان مبارک خویش دیدند.
از خود حضرت چنین نقل شده است:
«هنگامى که جدم حسین(علیه السلام) به شهادت رسید، من چهار ساله بودم و جریان شهادت آن حضرت و آن چه در آن روز بر ما گذشت همه را به خاطر دارم».(2)
مشهورترین لقب امام محمد باقر (علیه السلام) «باقر العلوم» مى‌باشد؛ لقبى که رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه و اله) به ایشان عطا فرموده بودند. نبى اکرم (صلی الله علیه و اله) به جابربن عبدالله انصارى از صحابه گرانقدر خود فرمودند: «جابر تو زنده خواهى ماند و فرزندم محمدبن على بن الحسین بن على بن ابى طالب(علیهم السلام) را که
نامش در تورات باقر است مى‌بینی؛ آن گاه که او را دیدى سلام مرا به او برسان» .(3)
از جابر بن عبد الله جعفى که یکى از شاگردان امام بود سؤال شد که چرا محمد بن على(علیهما السلام) را باقر نامیدند؟ گفت: «لانه بقر العلم بقراً اى شقه شقاً واظهره اظهاراً؛ او زمین علم را شکافت و حقایق پنهان آن را آشکار ساخت».(4)
همچنین پیامر اسلام (صلی الله علیه و اله) فرمودند:
«از صلب او (امام زین العابدین (علیه السلام)) فرزندى خواهد آمد که نامش نام من و در خلقت و شمایل شبیه من است. او علم را مى‌شکافد چنانکه کشاورز زمین را بشکافد».(5)
ابن حجر از علماى اهل تسنن درباره امام (علیه السلام) مى‌گوید:
«او را از این جهت باقر گفتند زیرا همچنان که زمین را مى‌شکافند تا گنج و معادن و منابع و جواهر ارزشمند آن را کشف و استخراج کنند، او نیز زمین علم را شکافت و دقایق و حقایق احکام را آشکار ساخت؛ لذا او را باقر و جامع و ناشر علم و بلند گرداننده آن گفتند و این نکته‌اى است واضح که جز بر کور دلان مخفى نماند».(6)
آن گاه که امام محمد باقر (علیه السلام) امر امامت را عهده دار شدند، نارضایتى مردم باعث قیام‌هایى در گوشه و کنار کشور پهناور اسلامى شده که این موقعیت براى احیاى سنّت فراموش شده نبوى فرصت مناسبى بود. حضرت از این مجال بهترین استفاده را بردند و پاکسازى اسلام از غبار تحریفات بنى امیه و همچنین خرافات یهود و اسرائیلیات را در صدر فعالیت‌هاى خویش قرار دادند. برپایى کلاس‌هاى درس و تبیین احکام و معارف ناب اهل بیت (علیهم السلام) در مسجد مدینه از جمله این فعالیت‌ها بود که در اثر آن صدها تن از شیفتگان علم و معرفت را همچون پروانه بر گرد شمع وجود ایشان جمع آورده بود.
برگزارى مناظرات علمى مختلف، پاسخ گویى به شبهات دینى، تبیین مسایل کلامى و معارف اصول دین، آوازه حضرت را نه تنها در حجاز، بلکه در سایر کشورهای اسلامى بلند کرد و موجب شد تا نخبگان آن سرزمینها براى کسب فیض و آشنایى با فقه اصیل و علوم ناب نبوى
حتى از عراق و خراسان به محضر امام، شرفیاب شوند و خاضعانه در مقابل آن حضرت زانوى شاگردى بزنند.
پرداختن به نشر آثار و معارف اهل بیت‌ (علیهم السلام) مانع از فعالیت‌هاى ظلم ‌ستیزی حضرت نبود و ایشان در هر فرصتى به افشاگرى و به پرده برداشتن از چهره ننگین بنى امیه مى‌پرداختند. آن حضرت شیعیان خود را از پذیرفتن کوچک ترین مناصب دولتى در
دستگاه غاصب و ظالم اموى نهى مى‌کردند. در کنار تمامى این فعالیت‌ها، در مسایل اجتماعى نیز الگوى شیعیان خود بودند؛ بین غلامان خود مشغول به کار و زراعت مى‌شدند و در هواى گرم عرق مى‌ریختند.
عبادت و تهجد حضرت زبان زد خاص و عام بود. امام دائم الذّکر بودند و در هر شب 150 رکعت نماز به جا مى‌آوردند.(7) هیچ حاجت مندى نبود که دست خالی از منزل محمد بن علی(علیهما السلام) بیرون بیاید.
و اکنون نیز آگاه دلان از این سیره خاندان اهل بیت(علیهم السلام) و از خان کرمشان بهره‌مند و از برکات و عنایات درگاهشان حاجت روا مى‌شوند.

پی‌نوشت‌ها:

1. اصول کافی: ج 1، ص 469.
2. تاریخ یعقوبی: ج 2، ص 320.
3. امالی، شیخ صدوق: ص 353 - بحارالانوار: ج 46، ص 223.
4. علل الشرایع: ج 1، ص 233.
5. کافی: ج 1، ص 469 - بحارالانوار: ج 46، ص 226.
6. اعیان الشیعه: ج 1، ص 65.
7. سیر اعلام النبلا، ذهبی: ج 4 و ص 403.
 
       
دوشنبه 3 آذر 1393  8:08 AM
تشکرات از این پست
zare58 namebaran mahmood_3074 parseman_110 nargesza nazaninzahra fazli1184r132 salma57 nazaninfatemeh papeli mokary taghavi93 only110
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8846
محل سکونت : اصفهان

روز چهارم صفر

بسمه تعالی
ختم آنلاین  زیارت عاشورا در روز چهارم ماه صفر

 

 

امام حسين علیه السّلام فرمودند: 
بر رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد شدم . ابن ابى كعب در خدمت ايشان بود . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به من فرمودند: خوش آمدى اى ابا عبداللّه ، اى زيور آسمانها و زمينها! اُبىّ به پيامبر عرض كرد: اى رسول خدا ! چگونه ممكن است كسى غير از شما زيور آسمانها و زمينها باشد؟! پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: اى ابىّ ! سوگند به آن كسى كه بحق مرا به پيامبرى برانگيخت ، مقام و منزلت حسين بن على در آسمان ، بالاتر از منزلت او در زمين است . در سمت راست عرش خداوند عز و جل نوشته شده است: [حسين] چراغ هدايت و كشتى نجات و امامى سستى ناپذير، با عزّت، افتخارآفرين، راهنما، و ذخيره[اى گرانبها ]است .
 
سایر وقایع:
وفات آيت‌الله محمد علي شاه آبادي (1369 هجري)
عارف کامل و  فقیه مبارز، آیة الله میرزا محمد علی شاه آبادی  در سال 1292 قمری در اصفهان در بیت  فقیه ربانی، آیة الله میرزا محمد جواد اصفهانی ( حسین آبادی) رحمة الله دیده به جهان گشود. 
از همان ابتدا در محضر پدر بزرگوار خود، مقدمات علوم الهی و دروس حوزه را فرا گرفت و از محضر سایر اساتید وقت و علمای اصفهان کسب فیض نمود.
در سال 1304 قمری در سن 12 سالگی، زمانی که  پدر ایشان توسط ناصرالدین شاه به تهران تبعید گردید، به همراه پدرو برادر دیگرشان به تهران مهاجرت فرمود و در طول اقامت 16 ساله در تهران ( تا 1320 ق) به اشتغالات علمی پرداخته و اساتید دیگری را درک نمود.
 
ایشان  در سال 1310 هجری قمری، پس از 6 سال اقامت در تهران، آنگاه که حدود 18 سال داشت به درجه ی اجتهاد نایل آمد.  آیه الله شاه آبادی در سال 1312 قمری در سن 20 سالگی، در سوگ پدر و مربی خود نشست. و پس از فقدان پدر کماکان در تهران به اشتغالات علمی خود ادامه داد و خصوصا" در فلسفه و عرفان به مراتب بالایی از کمال دست یافت.
 سپس در سال 1320 قمری به اصفهان رفته و طی دو سال اقامت در این شهر از محضر اساتید حوزه ی غنی اصفهان استفاده برد و همزمان با آن، کتاب قانون در طب و زبان فرانسه را نیز فراگرفت. 
با انتشار کتاب جدید التألیف کفایه الأصول که مبانی تازه ای از اصول فقه در آن مطرح گردیده بود، آیة الله شاه آبادی تصمیم گرفت که به نجف اشرف عزیمت کرده و با مؤلف این کتاب گرانقدر آشنا شود و لذا در سال 1322 هجری قمری، هنگامی که 30 سال داشت از اصفهان به همراه مادر، همسر و پدر همسر خود به نجف رفت تا از خرمن علم علمای بزرگ آن حوزه، مخصوصا" آخوند خراسانی بهره برد. 
در سال 1329 قمری، زمانی که 37 سال از عمر شریف ایشان گذشته بود، با ارتحال آخوند خراسانی، نجف را پس از یک دوره اقامت 7 ساله ترک کرد و رحل اقامت به سامرا افکند تا از محضر درس میرزای دوم استفاده کند و همچنین به تدریس فقه و اصول و فلسفه بپردازد. 
حوزه ی درسی ایشان در سامراء از حوزه های درسی قوی و پر استقبال طلاب و فضلاء آن دوره گردید، به حدی که میرزای شیرازی، مراجعت ایشان به ایران را موجب خلأ حوزه ی سامراء دانسته و ایشان را از مراجعت به ایران نهی می فرمود، اما آیة الله شاه آبادی در سال 1330 قمری پس از یک سال اقامت در سامراء، به دلیل اصرار فوق العاده ی مادرشان که همراه ایشان بودند تصمیم به مراجعت به ایران می گیرند.
 
 برخی اساتید مرحوم شاه آبادی  عبارتند از:
1- مرحوم آیة الله شیخ احمد مجتهد بید آبادی ( برادر بزرگ تر آیه الله شاه آبادی) متولد 1279 و متوفای 1357 قمری که به اذعان بسیاری از علماء پیش از آن که به سن بلوغ برسد به مقام اجتهاد نایل آمد.
2- مرحوم علامه میرزا محمد هاشم خوانساری چهار سوقی  صاحب اصول آل الرسول ( برادر صاحب روضات) که از اساتید ایشان در دوران اقامت ایشان در اصفهان بوده اند.
3- میرزای جلوه ( میرزا ابوالحسن طباطبایی اصفهانی)  متوفای 1314 ق. که یکی از حکمای اربعه بوده و در عصر قاجار در تهران اقامت داشته است و آیة الله شاه آبادی از درس فلسفه ی ایشان استفاده کرده اند.
4- مرحوم آیة الله میرزا هاشم گیلانی اِشکوری مشهور به آقا میرزا هاشم رشتی  متوفای 1332 ق، صاحب حاشیه بر مصباح الأنس که استاد عرفان آیة الله شاه آبادی در تهران بوده اند.
5- مرحوم آیة الله میرزا محمد حسن آشتیانی  متوفای 1319 قمری، که از شاگردان مبرز شیخ انصاری بود و آیة الله شاه آبادی قبل از رفتن به نجف، از دروس فقه و اصول ایشان در تهران استفاده می کردند.
6- مرحوم آیة الله آخوند ملا محمد کاظم خراسانی ( صاحب کفایه) .
7- مرحوم آیة الله شیخ فتح الله شریعت اصفهانی ( شیخ الشریعه).
8- مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین خلیلی  که در سال 1326 قمری در مسجد سهله وفات یافتند. آیه الله شاه آبادی از محضر درس این 3 استاد اخیر در دوره اقامت 7 ساله خود در نجف استفاده کرده اند.
9- مرحوم آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی رحمة الله ( میرزای دوم).
مرحوم  شاه آبادی پس از مراجعت از عراق در سال 1330 قمری، ابتدا به اصفهان و سپس به تهران عزیمت نموده و به دلیل سکونت در خیابان جمهوری اسلامی ( شاه آباد سابق) به شاه آبادی مشهور می گردند.
 
 ایشان تا سال 1347 هـ . ق. ( 1307شمسی) به مدت 17 سال در تهران به فعالیت های علمی و تبلیغی و مبارزه با نظام جور و تشکیل جلسات سخنرانی و درس و بحث اشتغال داشتند.  مرحوم شاه آبادی قبل از به قدرت رسیدن رضاخان، چهره ی واقعی او را شناخت و فریب تزویر و تظاهر او را به دین داری نخورد و خطر او را به علما گوشزد فرمود و لحظه ای از  مبارزه با ظلم و ظلمت حاکم غفلت نکرد. 
از جمله این مبارزات  تحصن 11 ماهه ی ایشان در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) در اعتراض به جنایات رضاخان بود. 
ایشان همچنین در شرایطی به ملبس کردن 7 تن از فرزندان خود به لباس مقدس روحانیت مبادرت کردند که بسیاری از روحانیون در اثر فشار دولت رضاخان از لباس روحانیت بیرون می آمدند. 
 
از قول امام خمینی نقل شده که : « مرحوم آقای شاه آبادی علاوه بر آن که یک فقیه مبارز و عارف کامل بودند، یک مبارز به تمام معنی هم بودند». 
 
آیة الله شاه آبادی در سال 1347 ق. ( 1307 شمسی) و در سن 55 سالگی به حوزه ی نوپا و جدید التأسیس قم عزیمت نمود  و به اشتغالات علمی و تربیت طلاب همت گماشت . 
برجسته ترین شخصیتی که از انفاس قدسیه این عارف بهره برد ، امام خمینی  بود که در تمام مدت 7 سال اقامت مرحوم شاه آبادی در قم، در زمینه ی عرفان از ایشان کسب فیض نمود.
 
 آیه الله العظمی شاه آبادی در سال 1354 قمری در اثر اصرار بیش از حد مردم تهران که به طور دسته جمعی به قم آمده و از ایشان تقاضای بازگشت به تهران می کردند. به تهران مراجعت نمودند که اقامت ایشان در تهران، همراه با اوج مبارزات سیاسی آن مرد بزرگ الهی در مقابل رضا خان بود، به طوری که علیرغم تعطیلی مساجد و منابر توسط حکومت، ایشان هیچ گاه مسجد و منبر و سخنرانی خود را تعطیل نکرد و در منابر خود تأکید داشت که اسلام از وجود دولت وقت، در خطر است.
 
مرحوم شاه آبادی پس از 77 سال زندگی پر برکت، در روز پنج شنبه 3 صفر 1369 قمری مطابق با 3/9/1328 بدرود حیات گفت  و پیکر مطهرش با تجلیل و تکریم فراوان در زاویه ی مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم (ع) به خاک سپرده شد. 
 
       
دوشنبه 3 آذر 1393  8:08 AM
تشکرات از این پست
zare58 namebaran mahmood_3074 parseman_110 nargesza nazaninzahra fazli1184r132 salma57 nazaninfatemeh papeli taghavi93 mokary only110
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8846
محل سکونت : اصفهان

روز پنجم صفر(شهادت حضرت رقیه (س) دختر امام حسین (ع) )

بسمه تعالی
ختم آنلاین  زیارت عاشورا در روز پنجم ماه صفر
شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها) دختر امام حسین (علیه السلام)
 

 

 

حدیثی از امام حسین(ع) :
امام حسين عليه السلام در نامه اش به كوفيان نوشتند:
به جان خودم سوگند، امام و پيشوا كسى نيست مگر آن كه بر اساس كتاب خدا حكومت كند، عدل و داد را بر پا دارد، پايبند دين حق باشد و خود را وقف در راه خدا كند.
 
وقایع پنجم صفر:
1-شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها) دختر امام حسین (علیه السلام)
در پنجم صفر سال 61 ه .ق. شهادت دختر کوچک امام حسین(علیه السلام) حضرت رقیه(سلام الله علیها) در شام اتفاق افتاد.(8) رقیه خاتون در واقعه عاشورا سه یا چهار ساله بود و امام حسین علیه السلام بسیار به او مهر مى‌ورزیدند و او نیز به پدر علاقه فراوان داشت.
حضرت رقیه به همراه پدر از مدینه منوره هجرت کردند و این دختر خرد سال همانند سایر کودکان، فرزندان و زنان آن حضرت در این سفر رنج و سختى چشیدند و تشنگی کشیدند و با دیگر خاندان نبوى وارد سرزمین کربلا شدند.
پس از شهادت امام و یاران بی‌همتایش(علیهم السلام) او نیز به اسارت کوفیان در آمد و سپس همراه کاروان اسیران روانه کوفه و شام گردیدند. رقیه خاتون در فراق پدر شبانه روز مى‌گریست و بیقرارى مى‌کرد. زنان خاندان عصمت و طهارت جریان شهادت سیدالشهدا
(علیه السلام) و یارانش را از او و دیگر نونهالان، مخفى نگاه مى‌داشتند و مى‌گفتند پدرانشان به مسافرت رفته‌اند. این ماجرا ادامه داشت تا اسرای اهل بیت (علیهم السلام) را در شام در خرابه‌ای نزدیک قصر یزید بردند. این دردانه، هنگام شب از خواب بیدار شد و پریشان، بهانه پدر گرفت و شروع به گریستن کرد. از صداى گریه او بانوان حرم و دیگر کودکان نیز ناله و گریه سر دادند.
صداى شیون به گوش یزید ملعون رسید و برای اینکه بار دیگر مصیبت و داغ اهل بیت(علیهم السلام) را تازه کند، سر بریده امام حسین (علیه السلام) را به خرابه فرستاد. کودک خسته از رنج سفر و شکنجه های ظالمان یزیدی که هر لحظه انتظار پدر می کشید، با دیدن سر پدر ناله‌اى کشید و فریاد زد: «اى پدر! چه کسى رگهاى سر تو را بریده؟! چه کسى مرا در کودکى یتیم کرده ؟! اى پدر! بعد از تو به چه کسى دل ببندم؟! و چه کسى یتیم تو را بزرگ خواهد کرد؟! ... اى کاش در خاک آرمیده بودم و محاسن خضاب شده به خون تو را نمى‌دیدم...». سپس لب‌ هاى کوچکش را بر رگهاى بریده پدر گذاشت و آن قدر گریست تا بیهوش شد و از غصه جان باخت و به پدر بزرگوارش ملحق شد. بدن این شکوفه پرپر گلستان فاطمی را نیز شبانه به خاک سپردند.(9)
هم اکنون آستانه حضرت رقیه(سلام الله علیها) یکى از زیارتگاه‌هاى شیعیان در شهر دمشق است و در 300 مترى از مسجداموى قرار گرفته و عاشقان و محبان اهل بیت(علیهم السلام) به زیارتش مى‌شتابند و دل را درآن بارگاه از زنگار گناه مى‌زدایند.
از کهنترین منابعى که درآن نام حضرت با لفظ «رقیه» آمده است، قصیده سیف بن عمیره نخعى کوفى از اصحاب امام جعفر صادق و امام موسى کاظم(علیهما السلام) است:
«ورقیه رق الحسود لضعفها
وغدا لیعذرها الذى لم یعذر
 
و لامّ کلثوم یجد جدیدها
لثم عقیب دموعها لم یکرر
لم انسها وسکینه و«رقیه»
یبکینه بتحسّر و تزفر»(10)
«به حال رنجوری و ضعف رقیه، دل دشمن غدار سوخت؛ باید در قیامت از او عذر بخواهند. بر ام کلثوم مصیبتهایی رسید که هرگز تکرار نخواهد گشت و چهره اش با اشک پوشیده شد. هرگز فراموش نمی کنم ام کلثوم و سکینه و رقیه را؛ با حسرت و آه و سوز بر او می
گریم».
شواهد و مدارک فراوانى درباره وجود شریف آن حضرت، و این که مدفن شریف ایشان در مکان فعلى حرم مطهر قرار دارد به همراه معجزات و کرامات فراوان از آن مخدره مظلومه موجود است که شیفتگان علم را به آنها ارجاع مى‌دهیم؛ از جمله: ابصار العیون فى انصار الحسین (علیه السلام) : ص368 نفس المهموم: ‌ص414 احقاق الحق: ج11، ص633
 
پی نوشت ها:
8. الوقایع و الحوادث: ج 5، ص 70 - از مدینه تا مدینه: ص 963.
9. منتهی الامال: ص 611 - نفس المهموم: ص 456.
10. دائره المعارف تشیع: ج 8، ص 313 - منتخب التواریخ، ص 388 - کامل بهایی: ج 2. ص 179.
 
       
دوشنبه 3 آذر 1393  8:09 AM
تشکرات از این پست
namebaran mahmood_3074 parseman_110 nargesza nazaninzahra fazli1184r132 salma57 nazaninfatemeh papeli taghavi93 mokary only110
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8846
محل سکونت : اصفهان

روز ششم صفر

بسمه تعالی
ختم آنلاین  زیارت عاشورا در روز ششم ماه صفر

 

 

امام حسين علیه السّلام فرمودند: 

پيامبر صلى الله عليه و آله چنان با هم نشينان رفتار مى نمودند كه هيچ يك از آنان گمان نمى كرد كسى نزد آن حضرت از وى گرامى تر باشد.

 
       
دوشنبه 3 آذر 1393  8:09 AM
تشکرات از این پست
namebaran mahmood_3074 parseman_110 nargesza nazaninzahra fazli1184r132 salma57 nazaninfatemeh papeli taghavi93 mokary only110
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8846
محل سکونت : اصفهان

ختم آنلاین زیارت عاشورا در روز هفتم ماه صفر

بسمه تعالی

ختم آنلاین  زیارت عاشورا در روز هفتم ماه صفر

 

 

امام حسين علیه السّلام فرمودند: 
اى مردم در خوبى ها با يكديگر رقابت كنيد و در كسب غنائم (بهره گرفتن از فرصت ها) شتاب نماييد و كار نيكى را كه در انجامش شتاب نكرده ايد، به حساب نياوريد.
امام حسن علیه السّلام فرمودند: 
ديروز مردى شما را ترك كرد(امام علی علیه السّلام) كه پيشينيان بر او پيشى نگرفتند و پسينيان به او نمى رسند .
امام کاظم علیه السّلام فرمودند: 
خداوندا تو مي داني که من جاي خلوتي از تو براي عبادتت خواسته بودم و تو چنين جايي براي من آماده کردي، پس سپاس و ستايش شايسته ي توست.

 

وقایع هفتم صفر:

1-شهادت امام حسن مجتبى(علیه السلام) در سال 50 ه.ق
در هفتم صفر سال 50 ه .ق. و به قولى در بیست و هشتم صفر همان سال حضرت امام حسن (علیه السلام) در چهل و هفت سالگى با توطئه معاویه به شهادت رسیدند.(11)
بذل و بخشش در راه خدا، یکى از ویژگى‌هاى اخلاقى آن امام بزرگوار است که زبان زد خاص و عام مى باشد تا جایى که ایشان سه بار تمامی دارایى‌هاى خود را در راه خدا بخشیدند. سفره کریم اهل بیت علیه السلام همواره براى مردم به ویژه فقرا و ضعیفان گسترده بود.
معاویه که با نیرنگ و پرداخت رشوه های هنگفت و نیز ترور و تخریب شخصیتها، امام را به پذیرفتن معاهده صلح مجبور کرده بود، تصمیم گرفت مرحله دیگرى از این توطئه را اجرا نماید. امام حسن(علیه السلام) با تیزبینی، بندى را در معاهده آتش بس پیش بینى
کرده بودند، مبنى بر این که معاویه حق ندارد کسى را براى جانشینى انتخاب کند؛ اما معاویه بر خلاف این بند، تصمیم گرفت یزید را جانشین خود کند؛ لذا سید جوانان بهشت، امام مجتبى(علیه السلام)، مانع بزرگی برای معاویه بود؛ به همین دلیل او مصمم به قتل آن حضرت شد.
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه مى‌گوید: «هنگامى که معاویه خواست براى پسرش بیعت بگیرد، وجود حسن بن على(علیهما السلام) را از هر کس دیگر و هر مانع دیگرى دشوارتر دید؛ لذا سم فرستاد و آن حضرت را مسموم کرد».(12)
زهر را با صد هزار درهم، براى جَعده، دختر اشعث بن قیس، فرستاد و او را به وعده ازدواج با یزید فریب داد. امام در روز شهادت روزه بودند و روز بسیار گرمى بود. تشنگى بر امام در لحظه افطار، اثر کرده بود، آن زن شربت شیرى را آغشته به آن سمّ کرد و براى حضرت آورد تا افطار کنند و بدین ترتیب حضرت را به شهادت رساند. به شهادت رساندن امام حسن مجتبى (علیه السلام) از جنایات معاویه است و از نظر تاریخى کوچکترین تردیدى در آن وجود ندارد.
زمانى که در سال 63 ه .ق. در واقعه حره مدینه غارت شد، خانه‌ این زن ملعون به تاراج رفت. اما به پاس خوش خدمتى او در به شهادت رساندن امام اموالش را به او بازگرداندند.
منابع بى‌شمارى خبر شهادت امام را توسط جَعده با توطئه معاویه نقل کرده‌اند .(13)
در حالى که امام حسین (علیه السلام) بر بالین شهادت برادر بزرگوارش خون‌هاى جگر را درون تشت نظاره‌گر بودند به وصایاى حضرت (علیه السلام) گوش جان مى‌سپردند و اشک می‌ریختند. امام در آخرین نفس‌های مبارکشان پس از حمد و ثناى الهى فرمودند: «به ملاقات جد گرامی ام، رسول اکرم و پدر عزیزم، امیرمؤمنان و مادر مظلومه‌ام، فاطمه زهرا و دو عموى گران قدرم، حمزه سید الشهداء و جعفر طیّار، مى روم».
سپس روح بلند ایشان به ملکوت اعلی پیوست و عالم را در ماتم خویش داغ‌دار کرد.
ابن عباس مى‌گوید: «چون امام مجتبی (علیه السلام) به شهادت رسیدند، امام حسین(علیه السلام) ، من، عبدالله بن جعفر و على پسرم را طلبید و آن حضرت را غسل داد». (14)
طبق وصیت آن حضرت، خواستند او را در کنار جد بزرگوارش دفن کنند؛ اما عایشه در حالى که بر قاطرى سوار شده بود با استناد به این که «این خانه من است و اجازه ورود به آن را نمى‌دهم»، مانع از این کار شد و یک بار دیگر کینه خود را نسبت به فرزندان فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نشان داد و فریاد زد: «ما را با شما چه کار! آیا مى‌خواهید شخصى را به خانه من وارد کنید که من او را دوست ندارم؟!»
قاسم فرزند محمد بن ابوبکر نزد عایشه آمد و گفت: «اى عمه! ما هنوز سرهاى خود را از سرافکندگى روز جمل سرخ موی نشسته‌ایم، آیا برآنى که روزى هم به نام روز قاطر‌ مشهور شود؟!» (15)
مروان هم در این میان هیزم کش این آتش شده بود و بنى امیه را تحریک مى‌کرد و فریاد مى‌زد: « مگذارید حسن در خانه پیامبر دفن شود؛ چگونه فرزند قاتل عثمان، در کنار قبر پیامبر دفن شود، اما عثمان در بقیع ؟!»(16)
ابن عباس خطاب به عایشه گفت: « وا اسفا! یک روز بر شتر سوار مى‌شوى و یک روز بر قاطر، مى‌خواهى نور خدا را فرو نشانى و با دوستان خدا جنگ کنى و میان رسول خدا(صلی الله علیه و اله) و حبیب و دوست او حایل شوی».(17)
عایشه فریاد زد: «سوگند به خدا که تا مویى بر سرم هست، نخواهم گذاشت حسن(علیه السلام) در این جا دفن شود!» و هیاهویی برپا کرد؛ لذا در نهایت بى‌شرمى، بدن نازنین حضرت امام حسن مجتبى(علیه السلام) تیر باران شد و بنا بر نقلى هفتاد تیر به بدن آن حضرت اصابت کرد. بنى هاشم قصد مقابله داشتند، اما امام حسین(علیه السلام) فرمودند: «شما را به خدا سوگند مى‌دهم که وصیت برادرم را ضایع نسازید و کارى نکنید که خونى ریخته شود؛ زیرا برادرم سفارش کردند که از درگیرى اجتناب کنید». به ناچار پیکر آن حضرت را به بقیع بردند و نزد جده او، فاطمه بنت اسد(سلام الله علیها) مادر بزرگوار امیرمؤمنان (علیه السلام) دفن کردند.
در فضیلت گریه بر امام حسن (علیه السلام) و زیارت آن بزرگوار، از ابن عباس روایت شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) فرمودند: «چون فرزندم حسن را به زهر شهید کنند، ملائکه آسمان‌هاى هفتگانه بر او گریه کنند و همه چیز حتى مرغان هوایى و ماهیان دریا بر او اشک بریزند؛ هر که بر او بگرید، دیده‌اش کور نشود، روزى که
دیده‌ها کور مى‌شود؛ هر که در مصیبت او اندوهناک شود، غمگین نشود دلش در روزى که دل‌ها اندوهناک است؛ و هر که او را در بقیع زیارت کند، قدمش بر صراط ثابت گردد، در روزى که قدم‌ها بر آن لرزان است».(18)
 
2-ولادت امام موسى بن جعفر (علیه السلام) در سال 128 ه.ق
در روز هفتم صفر سال 128 ه .ق. حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) در محلى بین مکه و مدینه به نام « ابواء» محل دفن حضرت آمنه(سلام الله علیها)، متولد شدند و عالم هستى را به نور ازلى خویش روشن ساختند.
مادر امام کاظم (علیه السلام) «حمیده» نام داشتند که امام محمد باقر (علیه السلام) براى فرزند خویش حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) انتخاب کرده بودند.(19) حضرت باقر العلوم (علیه السلام) خطاب به ایشان فرمودند: « تو در دنیا پسندیده‌اى و در آخرت
نیز پسندیده خواهى بود».(20)
آن بانو در اثر تربیت امام صادق (علیه السلام) از نظر علمى به رتبه‌اى رسیده بود که امام، زن‌ها را براى آموختن مسایل فقهى و احکام دین به ایشان ارجاع مى‌دادند.(21)
مشهورترین کنیه حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) ابو الحسن است و ایشان به کاظم، صالح و صابر و امین ملقب مى‌باشند.
فضایل و مناقب آن امام همام و صفات بر جسته‌ اخلاقى و انسانى ایشان، زبان زد همگان بوده به طورى که تمام دانشمندان اعم از شیعه و سنی به آن معترفند و در برابر عظمت شخصیت امام کاظم (علیه السلام) سر تعظیم و خشوع فرود مى‌آورده‌اند. محمد بن طلحه
شافعى در کتاب مناقب خود مى‌گوید: «او پیشوایى بزرگوار، عالى مقام و بسیار شب زنده‌دار بود؛ مشهور به کرامت و عبادت، و با سجده و قیام روز را به شب مى‌رساند و به دلیل زیادى بردبارى و بخشودن جفاکاران در حق حضرتش، او را کاظم خواندند و به واسطه کثرت عبادت و ستایش پرودگار به عبد صالح موسوم است و در عراق او را باب
الحوائج مى‌خوانند؛ متوسلان به آستانش توسل مى‌جویند و به کرامت و عطاى او از رحمت ایزدى بهره‌مند مى‌شوند». (22)
خطیب بغدادى در تاریخ بغداد از یکى از حنبلى‌ها نقل مى‌کند که گفت: «هر گاه امر مهمى براى من پیش مى آمد، به مرقد امام کاظم، مشرف مى‌شدم و به او توسل پیدا مى‌کردم، خداوند آن امر را بر من آسان و آن چه مى‌خواستم عطا مى‌فرمود» .(23)
شیخ طبرسى مى‌نویسد: «حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام)، حافظ‌ترین مردم نسبت به کتاب خدا بود و مردم مدینه او را زینت کوشندگان در عبادت خداوند نامیدند». (24)
آن امام گرانقدر در زمان حکومت منصور، مهدى، هادى، و هارون عباسى زندگى مى‌کرد. عباسیان تا چندى پس از آن که حکومت را در دست گرفتند، با مردم به خصوص علویان برخورد نسبتاً ملایمى داشتند، اما پس از این که پایه‌هاى حکومت خود را تثبیت کردند و از طرفى با قیام‌هاى پراکنده‌اى که به حمایت از علویان شکل می‌گرفت، مواجه شدند، بنا را بر ستمگرى گذاشتند و حتى نزدیک‌ترین دوستان خود همچون ابومسلم را که در به حکومت رسیدن عباسیان نقش داشت از بین بردند.
منصور عده زیادى از علویان را به شهادت رساند و تعداد زیادى از آنان نیز در زندان‌هاى او درگذشتند. این فشارها از اواخر زمان امام صادق(علیه السلام) آغاز شد و در زمان امام رضا (علیه السلام)که دوره‌ خلافت مأمون بود، به نهایت خود رسید. (25)
امام کاظم (علیه السلام) از یک طرف در مقابل این فشارها قرار داشتند و از سوى دیگر وظیفه خطیر هدایت شیعیان و حفظ آنان را به عهده داشتند. ولی هرگز در برابر دستگاه ظالم و غاصب عباسى سکوت نکردند و از مبارزه منفى و ایجاد تنفر در دل مردم بر ضد آنان لحظه‌اى از پاى ننشستند.
به دلیل این که علویان به عنوان فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و اله) در دیده مردم نگریسته مى‌شدند، و در نتیجه محبت و نفوذى در میان آنان پیدا مى‌کردند،‌ همواره امویان و نیز عباسیان با آن به مقابله مى‌پرداختند تا از حرمت آنان بکاهند.
دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) در طول تاریخ بر انکار این اصل سعی زیادی داشتند و با وجودى که اکثریت جامعه اسلامى از شیعه وسنى، آنان را فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و اله) مى‌دانستند، در برابر آن موضعگیرى مى‌کردند. این مسأله در زمان هارون و در برخوردهاى او با اهل بیت، به ویژه امام کاظم(علیهم السلام) نیز مطرح بود.نقل شده ‌هارون الرشید از موسى بن جعفر(علیهما السلام) پرسید: «چگونه شما مى‌گویید که ما ذرّیه رسول خدا هستیم در حالى که پیامبر فرزند پسر نداشت و شما فرزندان دختر او هستید؟»
عبد صالح خداوند در پاسخ او به دو آیه از قرآن استناد کردند: یکى آیه 85 سوره انعام که عیسى را فرزند ابراهیم مى‌داند در حالى فقط از مادر به ابراهیم (علیه السلام) پیوند دارد. دیگرى آیه مباهله که در آن، حسن و حسین (علیهما السلام) مصداق « وابنائنا » دانسته‌ شده‌اند.(26)
 
پی نوشت ها:
11. توضیح المقاصد: ص 6 - مصباح کفعمی: ج 2، ص 598.
12. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: ج 4، ص 17.
13. انساب الاشراف: ج 3، ص 88-55.
14. منتهی الآمال: ص 328.
15. تاریخ یعقوبی: ج 2، ص 225.
16. ترجمه الامام حسن علیه السلام، ابن سعد: ص 183.
17. منتهی الآمال: ص 329.
18. منتهی الامال: ص 330.
19. همان، ص 902.
20. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام، ج 4، ص 323.
21. منتهی الآمال: ص 902.
22. همان.
23. حیاه الامام موسی الکاظم علیه السلام: باقر شریف القرشی، ج 1، ص 52.
24. اعلام الوری: ص 298.
25. حیات فکری امامان شیعه: ص 384.
26. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه: ص 396.
 

منبع: (تاریخ نشر: 1384 ه.ش)، روز شمار تاریخ اسلام، قم، مؤسسه جهانی سبطین (علیهماالسلام)، نوبت چاپ: اول.

 
       
دوشنبه 3 آذر 1393  8:10 AM
تشکرات از این پست
namebaran mahmood_3074 parseman_110 nargesza nazaninzahra fazli1184r132 salma57 nazaninfatemeh papeli taghavi93 mokary only110
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8846
محل سکونت : اصفهان

ختم آنلاین زیارت عاشورا در روز هشتم ماه صفر

بسمه تعالی
ختم آنلاین  زیارت عاشورا در روز هشتم ماه صفر
مقبره یِ سلمانِ فارسی در شهرکی به نام سلمان پاک، در جنوب شهرِ بغداد، پایتختِ عِراق
 
امام علی(ع) و سلمان:
روزى امام علی علیه ‏السلام از منزل خارج شدند و با سلمان برخورد کردند، به او فرمودند:
اَصْبَحْتُ فى غُمُومٍ اَرْبَعةٍ َقالَ لَهُ: وَ ما هُنَّ قالَ: غَمُّ الْعَیالِ یَطْلُبُونَ الخُبْزَ وَالشَّهَواتِ، وَ الْخالِقُ یَطْلُبُ الطّاعَةَ، وَ الشّیطانُ یَأْمُرُ بِالْمَعْصیَةِ، وَ مَلَکُ الْمَوْتِ یَطْلُبُ الرُّوحَ فَقالَ لَهُ: اَبْشِرْ یا اَبا عَبداللّهِ فَاِنَّ لَکَ بِکُلِّ خِصْلَةٍ دَرَجاتٍ؛
 
اى سلمان چگونه صبح کردى؟ سلمان گفت: با چهار غـم و اندوه صبح کردم، امام علیه ‏السلام فرمودند: آنها چیست؟ سلمان گـفت: 1 ـ غم خانواده که نان و خواسته‏ هاى مادى مى‏ خواهند. 2 ـ خالق (جهان) اطاعت و فرمانبردارى مى‏ طلبد. 3 ـ شیطان که دستور معصیبت مى‏ دهد. 4 ـ عزرائیل که جان را مى ‏طلبد. 
امام علی علیه ‏السلام فرمودند: بشارت باد که براى هر خصلتى درجه ‏اى براى تو خواهد بود.
بحارالأنوار، ج 76، ص 16
 
حدیثی از امام حسین(ع)
امام حسين علیه السّلام فرمودند: 
خدايا! من در حال بى نيازى نيازمندم ؛ پس چگونه در حال فقر نيازمند [تو] نباشم ؟
 

 

وقایع هشتم صفر:

1-وفات سلمان فارسی

در هشتم صفر سال 36 ه .ق. سلمان، بزرگ صحابی رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) در مداین وفات نمود. (1)
ابتدا نامش «روزبه» بود که در روستاى « جى» در نواحى اصفهان متولد شد. پدرش دهقانى زحمت‌کش بود و آیین زرتشتى داشت. به همین دلیل روزبه را به خدمت آتشکده زرتشت درآورد. سلمان بر اثر آشنایى با مسیحیان منطقه، پیرو دین مسیح شد اما با مخالفت شدید و عقاب پدر مواجه شد. او پس از تحمل رنج فراوان سرانجام از بند پدر
گریخت و به شام پناه برد.
در آنجا در کنار اسقف شام به خدمت این دین پرداخت. سلمانهمواره به دنبال کیش برتر در جست وجو و تلاش بود و در راستای این تلاش‌ها، در نهایت به موصل آمد و از آن‌جا به قصد شبه جزیره عربستان، هجرت کرد و در بین راه با ناجوانمردى همراهانش به عنوان
برده به یک یهودى فروخته شد. پس از چندى، فردى از یهود بنی قریظه او را بار دیگر خرید و به مدینه برد.
سلمان پس از سال‌ها تلاش و جستوجو براى یافتن دین حق و پیامبر موعود، گمشده خویش را در وجود نازنین خاتم الانبیاء و اشرف مخلوقات، حضرت محمد(صلی الله علیه و اله) پیدا کرد. پیامبر(صلی الله علیه و اله) او را سلمان نام نهادند و امر فرمودند تا با کار کردن، خود را از صاحبش بازخرید کند. سرانجام او با کمک حضرت و یارانش آزاد شد(2) و تمام عشق و محبت خود را در راه پیامبر اسلام و امیرمؤمنان علیه السلام نثار کرد.
محبت، اخلاص و ارادت نسبت به آستان نبوى و خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام) او را به جایى رسانید که از زبان مبارک پیامبر (صلی الله علیه و اله) که هرگز سخن به مبالغه نمى‌گشاید به این حدیث مفتخر شد:
«سلمان دریایى بى کران و گنجى است تمام نشدنی. سلمان از ما اهل بیت است و حکمت و برهان به او داده شده است». (3)
درباره حکمت و دانش سلمان همین بس که او در کلام گوهر بار مولاى متقیان، همسان لقمان و یا حتی در زبان امام جعفر صادق (علیه السلام)، بهتر از لقمان شناخته شده است.
امام محمد باقر(علیه السلام) خطاب به کسی که نام سلمان فارسی را برد فرمودند: «او را هیچ گاه سلمان فارسی نخوانید؛ چرا که او سلمان محمدی و مردی است از ما اهل بیت(علیهم السلام)!» (4)
از روایات استفاده مى‌شود که سلمان از اسم اعظم الهى اطلاع داشته و از راویان معتبر حدیث بوده است. او از میوه‌هاى بهشتى در دنیا تناول کرده و به درجه‌اى رسیده که بهشت مشتاق و چشم انتظار او بوده است. (5)
روزى پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) این آیه را برای مردم خواندند:
«وَاِن تَتَوَ لَّوا، یَستَبدِلُ قَوماً غَیرُکُم ثُمَّ لا یَکوُ نوُا أمثا لَکُم ؛(6) اگر شما عرب‌ها از اسلام روى برتابید، خداوند قومی را جانشین شما خواهد کرد که از شما نیستند و چون شما رفتار نمى‌کنند».
اصحاب از پیامبر(صلی الله علیه و اله) پرسیدند: «اى رسول خدا(صلی الله علیه و اله) ! آن مردم چه کسانى هستند که جانشین عرب مى‌گردند؟»
پیامبر(صلی الله علیه و اله) دست بر دوش سلمان نهاد و فرمود: «این مرد و قوم اویند». سپس افزود: «به خدایى که جانم در دست اوست، اگر ایمان را در ثریا آویزند، سر انجام مردمى از فارس آن را در ربایند». (7)
سلمان همواره ملازم رکاب پیامبر (صلی الله علیه و اله) و امیرمؤمنان (علیه السلام) در صحنه‌هاى گوناگون بود و در جنگ‌ها به عنوان مشاور عالى پیامبر (صلی الله علیه و اله) و از فرماندهان سپاه حضرت بود. به ویژه در جنگ احزاب، کندن خندق در اطراف مدینه به پیشنهاد سلمان فارسى بود. وى در دوران حکومت خلفاى غاصب، مدافع
امیرمؤمنان(علیه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود و وجود او در صف مخالفان حکومت به عنوان صحابی خاص پیامبر(صلی الله علیه و اله) براى دستگاه خلافت سخت گران مى نمود. او از معدود کسانى بود که در شهادت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بر پیکر نازنین حضرت در آن خاکسپاری شبانه نماز خواند. (8)
سلمان در هشتم صفر سال 36 ه .ق. در 250 سالگى و(بنا به قولى 350 سالگى) وفات نمود و به حبیب خود حضرت ختمى مرتبت پیوست.(9)
همین شرافت و بزرگى بر او کافى است که امیر مؤمنان (علیه السلام) درشب وفات با طى الارض و اعجاز از مدینه به مداین آمدند و بر پیکر او حاضر شدند و او را غسل دادند و با دست نازنین خود کفن نمودند و بر او نماز خواندند . سلمان در حالى که بر چهره مولاى خود متبسم بود، از این دنیاى خاکى رخت بربست.
در نماز بر جنازه سلمان جعفر طیار و حضرت خضر با هفتاد صف از ملایکه حضور داشتند که در هر صف هزاران فرشته قرار داشت. مدفن سلمان محمدى(صلی الله علیه و اله) در مداین در نزدیکى شهر بغداد، جنب تاق کسرى قرار دارد و بارگاهش زیارتگاه عاشقان و شیفتگان
اهل بیت(علیهم السلام) و تربیت شدگان این خاندان است.
 

پی‌نوشت‌ها:

1. تاریخ دمشق: ج 21، ص 375.
2. اسد الغابه: ج 2، ص 328.
3. منتهی الآمال: ص 162.
4. رجال کشی: ص 8 - بحارالانوار: ج 22، ص 394.
5. تاریخ دمشق: ج 6، ص 177.
6. سوره ی محمد: آیه ی 38.
7. مجمع البیان: ج 9، ص 164.
8. اختصاص: ص 5 - بحارالانوار: ج 22، ص 351.
9. تاریخ دمشق: ج 21، ص 375.

منبع:(تاریخ نشر: 1384 ه.ش)، روز شمار تاریخ اسلام، قم، مؤسسه جهانی سبطین (علیهماالسلام)، نوبت چاپ: اول.

 

 
       
دوشنبه 3 آذر 1393  8:10 AM
تشکرات از این پست
salma57 namebaran mahmood_3074 parseman_110 nargesza nazaninzahra fazli1184r132 nazaninfatemeh papeli mokary only110
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8846
محل سکونت : اصفهان

ختم آنلاین زیارت عاشورا در روز نهم ماه صفر

بسمه تعالی
ختم آنلاین  زیارت عاشورا در روز نهم ماه صفر
 
 
 
امام علی علیه السلام فرمودند: 
روزى، دو گونه است: روزى اى که طالب توست و روزى‏اى که تو طالب آنى. پس هر که طالب دنیا باشد، مرگ، او را خواهد طلبید تا از دنیا بیرونش کند، و هر که طالب آخرت باشد، دنیا او را خواهد طلبید تا روزى‏اش را به تمامى به او برساند.
 
امام حسين علیه السّلام فرمودند: 
به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مى شوند.
 
 
وقایع نهم صفر:
1-شهادت عمّار یاسر در جنگ صفین(37 ه.ق)
در نهم صفر سال 37 ه .ق. در جریان جنگ صفین، عمار یاسر به درجه والای شهادت نایل شد. کنیه‌اش ابویقظان، از صحابه نزدیک نبى اکرم (صلی الله علیه و اله) و از یاران با وفاى امیرمؤمنان (علیه السلام) بود. او مسلمانى راستین بود که به همراه پدر و مادر خود (یاسر و سمیه) و نیز برادرش عبدالله در همان روزهاى آغازین دعوت نبوى، به دین توحید مشرف شدند.
مادرش نخستین زنى بود که در اثر شکنجه‌هاى کفّار و مشرکان، در مکه، به طرز دلخراشى در راه اسلام به شهادت رسید. عمّار و پدر و مادرش را به همراه بلال و خباب و صهیب، زره آهنین بر تن مى‌کردند و در صحراى داغ زیر آفتاب سوزان مى‌خواباندند. زمانى که عمّار را در آتش انداخته بودند پیامبر خطاب به آتش فرمودند: «یا نار کونى بردا و سلاماً على عمّار کما کنت برداً و سلاماً على ابراهیم».
در نتیجه دعا، آتش سوزان اثرى بر بدن وی نگذاشت. (10)
در جلال و عظمت وی همین بس که رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه و اله) فرمودند: « عمّار از سر تا پاى مملو از ایمان است و ایمان با گوشت و خون او عجین شده». (11)
عمّار چونان زمان پیامبر که فرماندهى دلیر و یاور پیامبر بود، یار و یاور
أمیرمؤمنان(علیه السلام) در عرصه‌هاى مختلف و مشاور حضرت در زمان خلافت ظاهرى ایشان بود. چونان رزم آوران جوان، همچون شیر، در مقابل دشمنان ولایت مى‌ایستاد و از مولاى متقیان(علیه السلام) دفاع مى‌نمود. وجود وی در صف یاران مولا على(علیه السلام)، خنثى کننده طعنه دشمنان آن حضرت بود که امام را مخالف اصحاب پیامبر معرفى مى‌کردند.
او در جنگ صفین یکى از سرداران سپاه حضرت بود که با ایراد خطبه‌اى مفصل از اشتباهات عثمان پرده برداشت و جنایات اطرافیان و نزدیکان وى را افشا نمود و اهل بیت طاهرین (علیهم السلام) را از تهمت‌هاى معاویه، مبنى بر دست داشتن در قتل عثمان، مبرا دانست.
این شیر دل کهنسال، پس از نبرد نمایان و دلاورانه، در اثر اصابت نیزه از کمینگاه دشمن، به زمین افتاد و خبیثى دیگر سرش را جدا کرد و نزد معاویه برد. بدین ترتیب پس از سال‌ها به دیدار محبوب خویش و رسول اکرم (صلی الله علیه و اله)، پیوست.
شهادت عمار بن یاسر در رکاب امیر مؤمنان (علیه السلام) تزلزلى در سپاه معاویه ایجاد کرد و آنان را دچار تردید و سر در گمى قرار داد؛ چرا که از حضرت ختمى مرتبت چنین روایت شده بود: «عمار را گروه سرکش و ستم پیشه خواهد کشت؛ در حالى که آنان را به حق
دعوت مى‌کند.»(12)
حتى یکى از صحابه پیامبر به نام خزیمه بن ثابت معروف به «ذوالشهادتین» که تا قبل از شهادت عمار، در جنگ حاضر نشده بود، وارد نبرد شد و پس از جنگى نمایان به شهادت رسید.
جرثومه خدعه و نیرنگ، عمرو عاص، که سپاه را در حال متلاشى شدن مى‌دید، فریاد بر آورد: «آ‌رى! گروه ستم پیشه و سرکش، عمار را کشت! چه کسى جز على باعث مرگ عمار شد؛ آیا او نبود که این جنگ را به راه انداخته است؟!»
بدین ترتیب باردیگر کور ذهن‌هاى مسلمان‌نما فریفته دسیسه عمروعاص و معاویه شدند و جنگ را ادامه دادند.
عمار در جنگ صفین 91 سال داشت. امیر مؤمنان(علیه السلام) بر بالین غرق به خون این صحابه بزرگ حاضر شدند و فرمودند: «هر کس از شهادت عمار ناراحت نشود، از مسلمانى بهره‌اى ندارد». (13)
حضرت در حالى که اشعارى در بى وفایى دنیا و ناراحتى از فراق دوستان و یاران خود مى‌خواندند، فرمودند: « یکبار بهشت بر عمار کم است؛ بلکه بارها استحقاق آن را دارد و بر او واجب است». (14)
پیکر او را به همراه مرقال در کنار هم به خاک سپردند.
 
 
2- جنگ نهروان(38 ه.ق)
بعد از اعلام نتیجه حکمین که به دنبال جنگ صفین اتفاق افتاد و در جریان آن ابوموسى اشعرى منافق، با نیرنگ عمرو عاص نتیجه را به نفع معاویه تمام کرد، آتش کینه خوارج شعله‌‌ورتر شد و گروه خود را در منطقه اى به نام « نهروان» جمع کردند و بر ضد امیرمؤمنان اعلام جنگ کردند.
حضرت علی(علیه السلام) تا قبل از این که آنان دست به شمشیر نبرده و جنایات بى شماری را انجام نداده بودند با آنان وارد نبرد نشدند؛ اما پس از آن ناگزیر به جنگ با آنان شتافتند. اما تلاش حضرت براى بازگرداندن خوارج ادامه داشت. مولاى متقیان(علیه السلام) از میان یاران خود، کسانى که اهل سخن بودند و فن بیان داشتند مانند ابن عباس و صعصعه بن صوحان را براى ارشاد آنان فرستاد. به همه‌ آنها جز قاتلان ابن خباب و همسرش(15) امان دادند. در نتیجه از میان دوازده هزار نفر سپاه خوارج، هشت هزار نفر
هدایت شدند و از جنگ صرف نظر کردند؛‌ اما چهار هزار نفر عنود و سنگ‌دل که از دین برگشته بودند باقى ماندند و آغازگر جنگ شدند.
درنهم صفر سال 38 ه .ق. نبرد سنگین میان دو سپاه درگرفت؛ از سپاه حضرت کمتر از ده نفر شهید شدند و از خوارج کمتر از ده نفر زنده ماندند که حضرت قبل از جنگ این مطلب را فرموده بودند. بدین ترتیب فتنه‌اى که نزدیک بود نظام عدالت گستر اسلام و حکومت
علوى را با مشکل مواجه کند، ریشه کن شد.
البته پس مانده این فتنه شوم که از زبانه‌هاى آتش سقیفه بود، در نهایت باعث بزرگترین جنایت بشری شد و مولاى متقیان‌(علیه السلام) را به شهادت رسانید.(16)
 
پی نوشت ها:
10. منتهی الآمال: باب اول، فصل دهم، ص 176.
11. احتیاج طبرسی: ج 1، ص 267.
12. الغدیر: ج 9، ص 21 - بحارالانوار: ج 22، ص 326.
13. انساب الاشراف: ص 219 - بحارالانوار: ج 33، ص 20.
14. منتهی الآمال: ص 178.
15. خوارج نهروان ابن خباب و همسر باردارش را به جرم علی دوستی کشتند و کودکش را از شکم مادر بیرون کشیده و بر سر نیزه زدند.
16. تتمه المنتهی: ص 50.

منبع:(تاریخ نشر: 1384 ه.ش)، روز شمار تاریخ اسلام، قم، مؤسسه جهانی سبطین (علیهماالسلام)، نوبت چاپ: اول.

 
       
دوشنبه 3 آذر 1393  8:11 AM
تشکرات از این پست
namebaran mahmood_3074 parseman_110 nargesza nazaninzahra fazli1184r132 salma57 nazaninfatemeh papeli mokary only110
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8846
محل سکونت : اصفهان

ختم آنلاین زیارت عاشورا در روز دهم ماه صفر

 
بسمه تعالی
ختم آنلاین  زیارت عاشورا در روز دهم ماه صفر
 
 
امام حسين علیه السّلام فرمودند: 
نياز مردم به شما از نعمت هاى خدا بر شما است ؛ از اين نعمت افسرده و بيزار نباشيد .

 

 
       
دوشنبه 3 آذر 1393  8:11 AM
تشکرات از این پست
sayyed13737373 namebaran mahmood_3074 parseman_110 nargesza nazaninzahra fazli1184r132 salma57 nazaninfatemeh papeli only110 mokary
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8846
محل سکونت : اصفهان

ختم آنلاین زیارت عاشورا در روز یازدهم صفر

بسمه تعالی
ختم آنلاین  زیارت عاشورا در روز یازدهم ماه صفر
 
 
امام حسين علیه السّلام فرمودند: 
هركه با خشم خدا ، خواهان خشنودى مردم باشد ، خداوند او را به مردم وامى گذارد .
 
 
سایر وقایع:
لیله الهریر در جنگ صفین(38 ه.ق)
هریر به معنای زوزه سگ، و کنایه از همهمه و ناله و غوغاست. سخت‌ترین شب حملهجنگصفین از نظر تلفات گسترده دو سپاه و فراوانی ناله و فریاد زخمیان و مجروحان،«لیلة الهریر» (شب غوغا و ناله) نام دارد
 
درشب جمعه يازدهم صفر سال 38 هجري امیرمؤمنان علی علیه السلام پس از اقامه نماز جماعت صبح،یارانش را برای جنگی مهمنوید داد و دستور فرمود عمامه و زره و شمشیررسولخدا صلي الله عليه و آلهرا برایش بیاورند. آن روز از صبح تا شب، جنگ و ستیز قهرمانان ادامهداشت تا جایی که سپاهیان امام علی علیه السلام نماز ظهر عصر خود را در حال جنگ، وتنها با اشاره دست و سر به جا آوردند.
 
با فرا رسیدن شب، گمان می‌رفت که عملیاتبه پایان رسیده، ولی برخلاف انتظار همگان، امام علی علیه السلام پس از اقامه نمازمغرب و عشاء و ایراد خطبه، دستور ادامه حمله را صادر فرمود و خود رو به جانب قبلهایستاد، دست به دعا به درگاه خداوند قادر برداشت و با بانگ رسا گفت:« یا الله یارحمن یا رحیم یا واحد یا احد یا صمد یا الله یا اله محمد. . . انا نشکو الیک غیبةنبینا صلی الله علیه و آله و کثره عدونا و تشتت اهوائنا؛ ربنا افتح بیننا قومنابالحق و انت خیر الفاتحین»
 
سپس در سیاهى شب چون شیر غضبناك با همراهى جمعى از اصحابش به لشكر معاویه حمله كرد. امیرالمومنین علیه السلام با كشتن هر یك از یاران معاویه ، تكبیر سر مى داد، روایت مى كنند، كه آن شب از امیرالمومنین علیه السلام پانصد تكبیر شنیده شد،كه با هر تكبیر مردى از اهل شام را به دست خویش هلاك كرد.
 
بزرگان و مشایخ اهل شام در آن تاریكى شب ناله و ضجه سردادند و گفتند: اى اهل عراق ! از خدا بترسید، بر این معدود لشكر معاویه كه باقى مانده اند رحم كنید و آنان را به زنان و فرزندانشان ببخشایید اما این ناله ها و تضرع هیچ فایده اى نداشت ، جنگ تا صبحگاهان بر پا بود و مبارزان على علیه السلام پیوسته و پى در پى حمله مى كردند و مى كشتند، به طورى كه سى و شش هزار نفر از طرفین كشته شدند و جنگ همچنان ادامه داشت . جمعى كثیر از اصحاب معاویه كشته و زخمى شدند.
 
در آن شب، که جنگ و ستیز تا سحرگاهان ادامه داشتو لشگر ستمگرمعاویهدرآستانه سقوط قرار گرفته بود، فریاد ناله مجروحان و غریو و چکاچک شمشیرها و نیزه‌هادشت را پر کرده بود. به همین دلیل «لیلة الهریر» نام گرفت.
در اين جنگ جمعي از لشكر اميرالمؤمنين عليه السلام به شهادت رسيدند، كه از جمله انها «عمار ياسر، اويس قرني، هاشم مرقال، پسر هاشم، خزيمة بن ثابت، صفوان بن حذيفه، عبدالله بن بديل، عبدالله بن حارث برادر مالك اشتر كه از خواص اميرالمؤمنين عليه السلام بودند.
 
از لشكر معاويه نيز جمع كثيري به درك واصل شدند. جنگ صفين 14 ماه به طول انجاميد، سرانجام معاويه براي فرار از شكست با حيله عمرو عاص و نفاق عده اي مثل اشعث بن قيس كندي متوسل به حیله «قرآنبر سر نیزه‌ها کردن»شد وكار به حكميت كشيد.

 

 
       
پنج شنبه 13 آذر 1393  7:59 AM
تشکرات از این پست
salma57 mokary namebaran fazli1184r132 nazaninfatemeh taghavi93 nargesza nazaninzahra mohsen_alavi only110 papeli alirezaHmzezadh parseman_110 mahmood_3074
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8846
محل سکونت : اصفهان

ختم آنلاین زیارت عاشورا در روز دوازدهم صفر

بسمه تعالی

ختم آنلاین  زیارت عاشورا در روز دوازدهم ماه صفر
 
 
امام حسین علیه السّلام فرمودند: 
فرزندم! بپرهيز از ستم بر كسى كه غير از خدا ياورى در مقابل تو ندارد.
 
سایر وقایع:
1-حکمین در صفین(1)
صبح دوازدهم یا سیزدهم(2) ماه صفر سال 38 ه ، لشکر امیرالمؤمنین علیه السلام مهیای جنگ شدند ، اما عمرو عاص حیله نمود و دستور داد تا قرآنها را بر سر نیزه کنند . صفوف جلوی لشکر کفر ورقهایی از قرآن ودر دیگر صفوف هرکس هرچه داشت بر سر نیزه کرد !! و فریاد میزدند: « لا حکم الا لله»!
منافقین مانند اشعث بن قیس، با تضعیف روحیه لشکرِ حضرت آنان را به اختیار حکمین ترغیب کردند. هرچه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند که این نیرنگ است، و من کلام الله ناطق هستم نتیجه نداد. سرانجام قرار بر این شد که هر لشکر حَکَمی از جانب خود معین کند تا حُکم ایشان را هر دو طرف بپذیرند.
معاویه عمرو عاص را معرفی کرد و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: « اگر ناچار هستیم، عبدالله بن عباس، و الّا مالک اشتر نخعی حَکَم باشد ».
اشعث و جماعت قُرّاء و حافظین که بعداً جزء خوارج شدند راضی به هیچکدام از این دو نشدند و گفتند:« فقط عبدالله بن قیس یعنی ابوموسی اشعری » . نفاق منافقین نتیجه داد و ابوموسی و عمرو عاص در « دومه الجندل » - که قلعه ای است بین مدینه و شام – جمع شدند، و با توجه به عداوتی که هر دو نسبت به بنی هاشم خصوصاً حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام داشتند و با مکر و حیلة عمرو عاص حضرت را به ظاهر عزل نمودند. ابوموسی از جمله منافقینی بود که در شب عقبه (بعد از غدیر) قصد قتل پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم را داشتند .(3)
بدین ترتیب فردای آن روز در بین جمعیت ابوموسی به عمرو گفت: تو بایست و معاویه را از امارت خلع کن، تا من هم علی بن ابیطالب علیه السلام را خلع نمایم . عمرو عاص گفت: من هرگز بر تو که عامل ابوبکر و عمر بوده ای و در ایمان و هجرت بر من تقدم داشته ای،سبقت نمی گیرم! ابن عباس گفت: ابوموسی! پسر نابغه تو را فریب ندهد، ولی او به گفتة ابن عباس گوش نداد و ایستاد و انگشتر را از دست بیرون کرد و گفت: من علی علیه السلام و معاویه را از خلافت عزل نمودم و ساکت شد.
عمرو عاص ملعون ایستاد و گفت:« مردم شنیدید که ابوموسی، علی را از خلافت عزل کرد . من هم او را از خلافت عزل نموده، و آن را برای معاویه بن سفیان ثابت می نمایم که او سزاوارتر است، و من به عنوان منصوب کردن معاویه انگشتر به دست می کنم »!
حکمین برای عوامفریبی فحش و دشنام بسیاری به یکدیگر دادند و دست به گریبان یکدیگر شدند و شریح قاضی تازیانه ای بر سر عمرو عاص زد . ابوموسی از ترس اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام به مکه پناهنده شد. همه این مطالب در حالی بود که پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم  در غزوة دومه الجندل ابوموسی را از این کار خبر دادند و فرمودند: « حَکَمَین در دومه الجندل گمراهند و گمراه می کنند کسانی را که از آنها تبعیت کنند ».(4)
امیرالمؤمنین علیه السلام پس از این واقعه در قنوت نوافل ابوموسی و سه نفر دیگر را این گونه لعن می فرمودند: « اللهم العن معاویه و عَمراً و اباالاعور السلمی و اباموسی الاشعری».(5)

2-وفات هارون برادر حضرت موسی(ع)

 

شناسنامه حضرت هــارون علیه السلام(6)
حضرت هارون (ع) از انبیاء بنی اسرائیل و برادر بزرگتر حضرت موسی (ع) است . نام مبارکش 20 بار در کلام الله مجید در سوره های « بقره ، قصص ، نساء ، انعام ، اعراف ، یونس ، مریم ، طه ، انبیاء ، مؤمنون ، فرقان ، شعراء ، صافات » ذکر شده است .
وی 3745 سال بعد از هبوط آدم (ع) متولد شد . بیشتر دوران زندگی وی با برادرش موسی (ع) همراه بود و او همواره یگانه یار و یاور موسی (ع) بوده است . او آئین و شریعت برادرش حضرت موسی (ع) را تبلیغ می کرد و هرگاه موسی (ع) به مسافرت می رفت مانند رفتن به میعادگاه طور و میقات چهل روزه اش ، هارون (ع) را در میان مردم جانشین خود قرار می داد. از امتیازات وی همین بس که خداوند به او سلام و درود فرستاده است و موسی (ع) او را چنین توصیف می کند : « خدایا زبان بردارم هارون (ع) از من فصیح تر است ، او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند . »
سرانجام پس از 126 سال که از عمر موسی (ع) گذشته بود ، به اتفاق برادرش هارون (ع) عازم طور سینا شدند . چون به آن مکان رسیدند هارون (ع) وفات یافت و موسی (ع) او را دفن کرد و به میان بنی اسرائیل بازگشت و موضوع را به اطلاع آنان رسانید اما قوم یهود او را به دروغ به قتل برادرش متهم ساختند . کمی بعد با دعای موسی (ع) فرشتگان تخت حامل جنازه هارون (ع) را در میان آسمان و زمین در معرض دید بنی اسرائیل قرار دادند تا مرگ او را باور نمایند . ولی برخی گویند در بیابان « تیه » قبل از رسیدن به سرزمین مقدس از دنیا رفت . « تیه » نام بیابانی است که بنی اسرائیل پس از خروج از مصر مدت 40 سال در آن ماندند و میان سرزمین « ایله » مصر واقع شده و جزو سرزمین شام است .

 

 

پی نوشت ها:

 

1.قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص385.
2.مستدرک سفینه البحار: ج6 ص294.
3.شرح ابن ابی الحدید: ج13 ص314 و 315.
4. منتخب التواریخ: ص167. تتمه المنتهی: ص30-31. شرح ابن ابی الحدید: ج13 ص315.
5. شرح ابن ابی الحدید: ج13 ص315.
6.مجموعه کامل قصه های قرآن ، نوشته : محمدجواد مهری کرمانشاهی ، انتشارات مشرقین قم
 
       
پنج شنبه 13 آذر 1393  8:00 AM
تشکرات از این پست
salma57 mokary namebaran fazli1184r132 nazaninfatemeh taghavi93 nargesza nazaninzahra mohsen_alavi papeli only110 parseman_110 mahmood_3074
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8846
محل سکونت : اصفهان

ختم آنلاین زیارت عاشورا در روز سیزدهم صفر

بسمه تعالی
ختم آنلاین  زیارت عاشورا در روز سیزدهم ماه صفر
 
 
امام حسین علیه السّلام فرمودند: 
از امام حسين (عليه السلام) سؤال شد:
چرا خداوند روزه را بر بندگانش واجب كرد؟ امام (عليه السلام) فرمودند: براى اينكه ثروتمند سختى گرسنگى را بچشد و در نتيجه از زيادى ثروتش به بيچارگان كمك كند.
 
سایر وقایع:
1-درگذشت کریم خان زند در سال 1193
کریم‌خان زَند (زادهٔ ۱۱۱۹ ه. ق در روستای پری (پیروز) از توابع بخش زند ملایر- درگذشتهٔ ۱۱۹۳ ه‍. ق در شیراز) فرمانروای ایران از ۱۱۷۹ تا ۱۱۹۳ ه. ق و بنیان‌گذار دودمان زندیه بود. وی در دوران اوج حکومت خود تقریباً بر تمام ایران حکومت می‌کرد اما از تاج‌گذاری خودداری و خود را وکیل الرعایا می‌خواند. وی پیش از به قدرت رسیدن رئیس طایفه زند و از فرماندهان سپاه نادرشاه بود. حکومت او دوره‌ای آرام در تاریخ ایران به شمار می‌رود. وی اجازه داد تا بعضی از اقوام ساکن شمال ایران مستقل از حکومت باقی بمانند و یکی از همان‌ها به نام طایفه قاجار با شکست لطف‌علی خان زند دودمان زندیه را برانداختند.[۱][۲] از آن نمونه مدارا با میر مهنا و خوانین بختیاری و مدیریت محلی او در مرکز و جنوب ایران و نیز قاجار در شمال ایران بود.
 
کریم‌خان توانست پس از فروپاشی حکومت نادرشاه افشار، تمام بخش‌های مرکزی، شمالی، غربی و جنوبی ایران را تحت حکومت خود درآورد. همچنین برادر وی، صادق‌خان زند، نیز موفق شد در سال ۱۱۸۹ ه. ق. بصره را از امپراتوری عثمانی جدا کرده و به ایران پیوست نماید و از این طریق، نفوذ ایران را بر سراسر اروندرود، بحرین و جزایر جنوبی خلیج فارس مسلم گرداند.
 
کریم‌خان در ۱۱۹۳ هجری قمری (۱۷۹۹ میلادی) درگذشت. فرزندان او هفت تن، چهار پسر و سه دختر بودند. پس از مرگش زکی‌خان زند به فرمانروایی رسید. وی در موزه پارس یا عمارت فرنگی واقع در روبروی زندان کریم خانی (ارگ کریم خانی) ضلع جنوبی مجاور حیاط هنرستان صنعتی نمازی شیراز به خاک سپرده شده‌است. پس از چیرگی آغامحمدخان قاجار بر شیراز، به دلیل کینه اش قبر وکیل الرعایا را شکافته و استخوانهای او را به تهران برد و در کاخش در مکانی بنام خلوت کریمخانی دفن کرد.

 

 
       
پنج شنبه 13 آذر 1393  8:01 AM
تشکرات از این پست
salma57 namebaran fazli1184r132 nazaninfatemeh taghavi93 nargesza nazaninzahra mohsen_alavi papeli parseman_110 mokary zare58 montazer2 fatemexry only110 mahmood_3074
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8846
محل سکونت : اصفهان

ختم آنلاین زیارت عاشورا در روز چهاردهم صفر

بسمه تعالی
ختم آنلاین  زیارت عاشورا در روز چهاردهم ماه صفر
 
حدیثی از امام حسین(ع)
مردى آمد خدمت امام حسين عليه السلام و گفت مردى گناهكارم و نمى توانم از گناه خودارى كنم مرا موعظه كنید.
امام حسین عليه السلام در پاسخ فرمودند: 
پنج كار انجام بده بعد هر چه خواستى گناه كن:
1 ـ روزى خدا را نخور هر چه مى‏خواهى گناه كن؛
2 ـ از حكومت و سرپرستى خدا خارج شو، هر چه دلت مى‏خواهد انجام ده؛
3 ـ جايى را انتخـاب كن كه خـدا تـو را نبيند بعـد هر چه مى‏خواهى گناه مرتكب شو؛
4 ـ زمانى كه عزرائيل آمد روح ترا از بدنت بگيرد او را از خودت دور كن هر چه خواستى انجام بده؛
5 ـ وقتى‏كه مالك جهنم خواست تو را وارد آتش كند وارد نشو بعد هرگناهى كه مى‏خواهى انجام ده .

 

سایر وقایع:

1-شهادت  محمد بن ابى بکر در سال 38 ه.ق

 

 محمد بن ابی بکر، یکی از یاران باوفای امیرمؤمنان (علیه السلام)در مصر به شهادت رسید. مادرش اسماء بنت عمیس، پس از ابوبکر با حضرت امیر(علیه السلام) ازدواج کرد. محمد در دامان پرمهر علوی تربیت یافت و از کودکى در خانه امیرمؤمنان علیه السلام پرورش یافت و مرام و منش على (علیه السلام) را به شایستگى آموخت.
او از اصحاب خاص مولاى متقیان علی (علیه السلام) بود و در حوادث گوناگون حیات آن حضرت در کنار ایشان چون فرزندى دلسوز و مریدى باوفا حضور داشت. به ویژه در جنگ جمل، در رکاب امیرمؤمنان (علیه السلام) بود و تلاش‌هاى بسیارى کرد تا خواهرش عایشه را از این فتنه بر حذر دارد؛ اما سودى نداشت.
نامه ‌نگارى‌هاى او براى معاویه مبنى بر حقانیت امیرمؤمنان على (علیه السلام) و دفاع از حضرت در کتاب‌های تاریخى موجود است که همه، حاکى از ارادت و معرفت او نسبت به خاندان نبوت(علیهم السلام) مى‌باشد.
محمد بن ابى بکر از سوى امیرمؤمنان(علیه السلام) پس از این که «قیس» نتوانست امارت مصر را سامان بخشد به حکومت آن‌جا منصوب شد. همزمان معاویه نیز عمروعاص را به حکومت مصر منصوب کرد و او را به آن جا فرستاد.
محمد بن ابی بکر در تلاش براى سامان بخشیدن به اوضاع مصر بود؛ ولى دسیسه‌هاى عمروعاص از یک سو و اعتراض و شورش مردم که از جانب عمروعاص تحریک شده بودند از سوى دیگر، باعث شد تا این سردار رشید نتواند در برابر سپاه عمروعاص مقاومت کند و در
نتیجه شکست خورد.
محمد را در محلى به نام « کوم شریک» در حوالی مصر محاصره کردند و پس از دستگیرى، ناجوانمردانه در پوست حمارى کردند و آتش زدند.(17)
امیرمؤمنان(علیه السلام) پس از شنیدن خبر شهادت دلخراش او به شدت محزون شدند و تأسف خوردند. بى تابى امیرمؤمنان(علیه السلام) در فراق او در خطبه 68 نهج‌البلاغه آمده است:
«‌ از زمانى که وارد این جنگ شدم (جنگ با معاویه) ‌براى هیچ کشته‌اى مثل محمد محزون نشدم؛ ‌همانا محمد فرزند همسرم و مانند اولاد من بود و با من به نیکویى رفتار مى‌کرد».(18)
 
سایر وقایع:
17. مرآه الجنان: یافعی: ج 1، ص 87.
18. نهج البلاغه: ترجمه ی شهیدی: خطبه 68.

 

 
       
پنج شنبه 13 آذر 1393  8:02 AM
تشکرات از این پست
salma57 namebaran fazli1184r132 nazaninfatemeh taghavi93 nargesza nazaninzahra mohsen_alavi papeli parseman_110 zare58 montazer2 fatemexry mokary only110 mahmood_3074
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8846
محل سکونت : اصفهان

ختم آنلاین زیارت عاشورا در روز پانزدهم صفر

بسمه تعالی
ختم آنلاین  زیارت عاشورا در روز پانزدهم ماه صفر
 
 
امام حسین علیه السّلام فرمودند: 
ناتوان ترين مردم كسى است كه از دعا عاجز باشد وبخيل ترين مردم كسى است كه درسلام بُخل ورزد.
 
سایر وقایع:
1-ابتدای بیماری پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم (1)
بیماری پیامبر صلّی الله علیه و اله و سلم که منجر به رحلت آن حضرت شد از نیمة ماه صفر آغاز شد.
 
پی نوشت ها:
1.بحار الانوار: ج 31 ص633، ج37 ص116.

 

 
       
پنج شنبه 13 آذر 1393  8:02 AM
تشکرات از این پست
salma57 namebaran fazli1184r132 nazaninfatemeh taghavi93 nargesza nazaninzahra mohsen_alavi papeli parseman_110 zare58 montazer2 fatemexry mokary only110 mahmood_3074
دسترسی سریع به انجمن ها