تعریف خانواده
تعریفات زیادی درباره ی خانواده شده است ازجمله درکتاب" ساختهای خانواده وخویشاوندی" ازجمشیدبهنام خانواده اینگونه تعریف شده:
«خانواده زن وشوهری یا هسته ای – شامل پدر و مادر و فرزندان – بر اساس ازدواج به وجود می آیدو دارای و ظایف عاطفی ،مذهبی ،تربیتی ،جنسی و ...است
و مشخصه آن روابط میان پدر و مادر ،والدین و فرزندان و خواهران و برادران است .» ( بهنام ، 1350 :5 ).
درجای دیگرکوئن خانواده را به مفهوم محدود آن اینگونه تعریف می کند:
«از یک واحد اجتماعى، ناشى از ازدواج یک زن ویک مرد که فرزندان پدید آمده از آنان خانواده را تکمیل مى کند. تعریف دیگرى، خانواده را گروهى ازافرادمى داند که از راه خون ، زناشویی و یا فرزند پذیری با یکدیگر ارتباط می یابند و طی یک دوره ی زمانی نامشخص ،باهم زندگی می کنند .»( کوئن، 1378 : 127 ).
آنتونی گیدنز جامعه شناس انگلیسی نیز خانواده را:
« گروهی از افراد می داند که با ارتباطا ت خویشاوندی مستقیما پیوند یافته اند،واعضای بزرگسال آن مسئولیت مراقبت از کودکان را برعهده دارند . پیوندهای خویشاوندی ارتباطات میان افراد است که یا از طریق ازدواج برقرار گردیده اند ، یا از طریق تبار که خویشاوندان خونی (مادران ، پدران ، فرزندان دیگر ، پدربزر گها و غیره ) را با یکدیگر مرتبط می سازد . و ازدواج عبارت است از پیوند جنسی از نظر اجتماعی به رسمیت شناخته شده و پسندیده بین دو نفر.»(گیدنز، 1383 : 424)
وثوقی درکتاب مبانی جامعه شناسی خانواده را :
«گروهی ازافراد (دونفریابیشتر) که میان آنها روابط خویشاوندی برقراراست ودرمکان واحدی زیست میکنند.این گروه اختصاصا درجوامع امروزازپدر،مادروفرزندان شکل می گیرد.»(وثوقی،161:1374).
اسلام خانواده را گروهى متشکل از افراد، داراى شخصیت مدنى، حقوقى و معنوى معرفى می کند که هسته اولیه آن را ازدواج مشروع زن و مردى تشکیل مى دهند و نکاح عقدى است که براساس آن رابطه زوجیت بین زن و مرد برقرار مى شود و در آن طرفین داراى وظایف و حقوق جدیدمى شوند. ارتباط خویشاوندى در سایه نکاح پدید مى آید و اعضاى آن روابط قانونى، اخلاقى و عاطفی دارند.
ازنظراسلام اساس تشکیل خانواده این است که زن و مردى مى کوشند اراده خود را بر تأسیس آن و قبول تکالیفى که شرع براى آنها معین کرده است، محقق سازند. بر این اساس خانواده یک تأسیس حقوقی به حساب خواهد آمد که اعضاى آن با رشته خونى با هم پیوند پیدا مى کنند. جامعه شناسان خانواده را یک پدیده تاریخى مى دانند که از اجتماع کلى جدا نیست. واحدى است اجتماعى که در عین حال خصایص یک نهاد و یک گروه را واجد است.
وهمچنین خانواده «ازنظرلوی:خانواده واحدی اجتماعی است که براساس ازدواج پدید می آید. برک ولاک،خانواده را گروهی ازاشخاص می نامند که به واسطه ی روابط زناشویی ،خونی یا فرزندخواندگی با یکدیگراتحاد یافته اندویک خانوارواحد را به وجودآورده اند؛درقالب نقش های اجتماعی خاص شوهروزن،پدرومادر،برادروخواهر با یکدیگرکنش وارتباط متقابل دارند وخرده فرهنگ مشترکی را ایجاد می کنند» (بستان؛47:1387 ).
- تحول خانواده دردوره ی ساسانیان
اقـــوام آريايی به هنگام مهاجرت به فــلات ايران متشكل از تيره هايی بودند كه پس از چندی قبيله را شكل دادند. اين روند ، سلسله مراتبی هرمی شكل بوجود آورد كه هسته
اوليه آن را خانواده تشكيل مي داد . در خانواده ی ابتدايی پدر نقش بسيار مهمی داشت او سرپرست يعنی خانه سالار خوانده می شد واز اقتدار بی حد وحصری برخوردار بود وظايف او شامل اجرای مراسم مذهبی ، حفظ امنيت خانواده ، حفظ اصالت خون وقضاوت بود.از پيوستن چند خانواده متشكل از پدران ، مادران ، فرزندان ، خواهران ، برادران ، عروسان ، دامادان ، عموزادگان ، عمه زادگان ، خاله زادگان ، دايی زادگان وخويشاوندان ، خانواده های گسترده وهم خون به وجود می آمد كه در ملكی موروثی و غير قابل تقسيم تحت نظر رئيس واحد بودند.
خانواده گسترده تاعصر هخامنشی تداوم داشت و تا زمانی كه ثروت آنان عبارت اززمين وگله بود ، ميراث خانواده تقسيم پذير نبود . اما به محض پيدايش پول ومال ، ثروت فردی برثروت جمعی غلبه يافت . باتقسيم بخشی ازميراث ، خانواده بزرگ به چند خانواده كوچک تقسيم شد واين سير حركت برای جامعه ايرانی اجتناب ناپذير بود.
اعضا برای حفظ ثروت واصالت خون از ازدواج های درون گروهی پيروی می كردند.
خانواده آريايی تا دوران ساسانی با تحولاتی روبرو شد ، زيرا درعصر ساسانی خانواده متشكل از پدر ، مادر وفرزندان بود و پدر ديگر اقتدار گذشته را نداشت . با كاهش قدرت مرد درخانواده ، زن بيش از پيش ، هم پاي مرد يا شوهر خود گرديد.
بخشي از وظايف پدر به رهبران مذهبي انتقال يافت وانحصار اجرای اعمال مذهبی ازدست اوخارج گرديد . بدين ترتيب قدرت پدر باازدست دادن يكايک وظايف كاهش يافت درجنگ های عصر ساسانی به خصوص دوران خسرواول درروند اقتصادی تغييراتی ايجاد شد و با رشد شهرسازی برای خانواده های ايرانی امكان مهاجرت فراهم شد . مهاجرين در شهرها گرد هم جمع شدند وسازمان هايی را به وجود آوردند كه به تدريج موجب كاهش نقش اقتصادی خانواده های گسترده گرديد .
- تحول وتطور خانواده دردوره ی ساسانیان وپیش ازآن
ایرانیان در سر آغازبه تیره هایی بخش می شدند .چندی دیگر،این گرو ه ها منشأ خانواده ها وقبیله ها گشتند . بدین گونه سلسله مراتبی از مردم به شکل هرم بند بازان پدید آمدکه خانواده هسته مرکزی آن بود .این خانواده ابتدایی ، یکسره روح پدر سالاری داشت و اقتدار پدر ،در آن میان ،بی حد و حصر بود .یگانه نکته ای که هست ،این است که تطور این نخستین گروه خانوادگی که زاده بی فصل تیره است ، به آرامی صورت گرفت .
خانواده گسترده کهنترین نمونه نوعی است که می شناسیم . ترکیب آن از این قرار است :درملکی موروث که قابل انتقال نیست ، پدر و مادر و فرزندان و نوادگان و برادران و خواهران و عروسان و دامادان و عموزادگان و عمه زادگان و دایی زادگان و خاله زادگان و بستگان دیگر ، و خلاصه همه را زیر نظر رئیسی واحد ،در پیرامون اجاقی واحد و برای برگزاری آئینی واحد و پرستشی واحددر زیر سقفی واحد گرد می آورد . این گروه ، گروهی است که از تیره پدید آمده است . درمقابل ، ترکیب گروه ساسانی ،گروه قرن ششم میلادی ، با نمونه ای مطابقت دارد که تحول و تکاملی بیشتر یافته است ، چنین می نماید که خانواده این دوره با پدرو مادر و فرزندان حجمی بسیار کمتر ازحجم نمونه تیره ای خود دارد ،می توان گفت که آن وقت به ساده ترین صورت خویش در آمده است .
تحول و تبدل اقتصادی ایران در عهد هخامنشی دگرگونی دیگری در بنیان خانواده به بار آورد . تا وقتی که ثروت ایرانیان عبارت از گله و اراضی و املاك بود ، میراث خانواده تقسیم ناپذیر ماند ، اماهمین که پول و مال منقول پیدا شد ، مال فردی بر تملک گروهی غلبه یافت و اگر چه تقسیم همه ی دارایی پذیرفته نشد، دست کم تقسیم قسمتی از میراث که نقد بود ، پذیرفته شد .و بدیهی است که خانواده در چنین نظامی انقسام می پذیرد و تکثیر پیدا می کند و گروه پرحجم به چندین خانواده ی کوچک تقسیم می یابد.
گروهی که بی فصل ، از تیره سر چشمه گرفته بود اعضای بسیاری در بر داشت .دارای حجمی بسیار سخت سازمان یا فته و یکسره پدر سالاري بود . رئیس گروه همه گونه قدرت واختیار داشت .وبر زنان و فرزندان و همه ی خدم خانواده ی خود مسلط بود .حق ولایت خانواده ،حتی حق متهم و محکوم شناختن آن عده از پسرانش را هم که هر کدام برای خودشان پدر خانواده بودند ، به او ارزانی می داشت . اختیار کشتن ، به بردگی فروختن ، از خود ندانستن ، شکنجه دادن ورها کردن و سر راه گذاشتن ، زنان و فرزندانش را به او می داد .
ناگفته پیداست که چنین خانواده ای اعضای بسیا ری در بر داشت . اما پیوند های این افراد واعضا با همدیگر یکسان نبود .در میا نشان کسانی پیدا می شدند که خویشان نزدیک، نبانزدشته(nabanazdista) بودند و کسانی پیدامی شدند که خویشاوندان ساده ای بیش نبودند و نافیه(nafya) خوانده می شدند .گروه نخست به مفهوم اخص پدر ومادر و فرزندان و برادران و خواهران برادران و خواهران پدر و مادر ،و بچه ها و نوه ها را در برمی گرفت . بدین سان خانواده باستانی هر چه کوچک می بود خویشان و بستگان بسیاری در بر داشت که همه یآنها نیایشی مشترک به جا می آورند ومعاش خودشان را تا اندازه ای از ملکی فراهم می آورند که آن هم مشترک بود .اما ساده تر ین نمونه ی خانواده ی ایرانی در دوره ی پیش از اسلام ، نمونه ای که جز پدر و مادر و فرزندان چیزی دربر ندارد ، نخستین بار در حدود هزار سال پس از آن تاریخ ، در قرن ششم میلادی در گرماگرم سلطنت ساسانیان پدیدار می شود.
در واقع خانواده ایرانی در آن دوره در مر حله بسیار پیشرفته ای از تحول خود بود واین دگرگونی حجم خود را مدیون چند عامل پیشرفت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی است .
تحول کلی اجتماع ایرانی در جهت آزادی فرد، قدرت پدر خانواده را در آغوش گروه خانوادگی کاهش می دهد و به عکس مایه ی افزایش قدرت زیردستان پدر خا نواده می شود . زن بدین گونه ، درکانون خانواده بیشتر از پیش همپا ی مرد خانواده می شود، در صورتی که بچه ها کم کم از استبداد پدر آزاد می شوند.
پیش از هر چیز ،خانواده این امتیاز های تازه را مدیون آیین زردتشت است که اندیشه هایش در باره خانواده آرمانی از قرن سوم میلادی به عنوان اسوه هر سازمان خانوادگی بر گردن ایرانیان گذاشته شد. مذهب زردشت زن را در عروج به بلندترین مقامها یاری می دهد . برای مثال شاهپور که درسال 310 که تاج گذاری کرد زنش را شریک تخت و تاج پادشاهی می کند. همچنین نقش همسر ورهران دوم بهرام دوم ، تاج بر سر ، درکنار شوهرش ، به روی سکه ها ، دیده می شود و ورهران پنجم ، مادر هرمز سکستانی ازسال 457 تا سال 459 به سمت ملکه ی بامبشنان بامبشن بر ایران پادشاهی می کند .مادر شاهپور دوم ، تا روزی که پسرش به سن رشد برسد ،نیابت سلطنت را بر عهده می گیرد . وچندی دیگر« بوران» و «آزرمیگ دخت» بر ایران پادشاهی می کنند.
از سوي دیگر ، خانواده ایرانی در این زمینه مدیون عوامل دیگری چون پیشرفت اقتصادی وپیشرفت معنوی است که از اواخر قرن پنجم تحقق پذیرفته بود . همه این علل و اسباب به وجهی کم و بیش مستقیم ،مایه آن شد که خانواده ایرانی سرانجام پای در این راه نو بگذارد.
در دوره پادشاهی دو خسرو ،دگر گونی ها ی دیگری هم به وقوع پیوست که باعث کم شدن گروه خانوادگی شد . ملایمت و نرمی آیین زردشت یکی از عواملی است که در این دگرگون ی ها راپدید آورد . تبدل اقتصادی دومین عاملی است که باعث تقلیل حجم گروه شد . پس در قرن خسرو بزرگ است که خانواده ایرانی سرانجام جریان عادی تغییر شکل خود را از سر می گیرد و توجه به اصالت فرد (اندیویدیوالیسم) (individualisme) که مدتی دراز به علت رخوت و رکودی در - اقتصاد که آن نیز زاده تهاجم های بالکانیها بود به تأخیر افتاد ه بود کم کم نمایان می شود . این دوره که برهه تغییر جهتی در تاریخ بود به تأخیر افتاده بود ،کم کم نمایان می شود این دوره که برهه تغییرجهتی در تاریخ دنیا و بویژه در تاریخ سرزمین ایران آن روزگار است از همین رهگذر در تحول خانواده تأثیر بسیار داشت .
گروه خانوادگی روستایی که وابسته به زمین موروثی بود ،از آن زمان جای خود را به خانواده شهرنشین یا به گروهی می داد و از آن پس میراثی انتقال پذیر داشت .
- تحول خانواده در دوران معاصر
آغازتحول تدریجی خانواده ازگسترده به هسته ای وشکل نوی خانواده درکتاب ساختهای خانواده وخویشاوندی چنین آمده است:
«تحول خانواده ازگسترده به هسته ای وشکل جدید آن با صنعتی شدن اروپا ی غربی آغاز شد . سنتهای دیرپا رو به زوال رفت و بر اساس حقوق اجتماعی تازه،که نتیجه انقلابات فکری قرن جدید بود ، شکل های نوی ازخانواده پدید آمد».
(بهنام ، 1350 : 4) .
حقوق جدید خانواده نسبت به این تحول خیلی دیرتر تغییر یافت ،خصوصا که در نظر بسیاری از افراد در قرن نوزدهم – و حتی اوایل قرن بیتسم – خانواده نهادی بود که دورانش به سر آمده بود.
دلایل اصلی تحول خانواده عبارت بودند از: تغییر خصو صیات شکل تولید و بهره برداری ، تحرك نیروی کار، افزایش فعالیت های نوع دوم و سوم ،صنایع و خدمات ، بالا رفتن سطح مصرف و استفاده از کالاها و خدمات تازه مصرفی . این دگرگونی ها موجب شد که مسئو لیت های جمعی و عمومی جانشین مسئو لیت های خانو ادگی شوند ، فرد خود را متعلق به جامعه بداند و خانواده نقش حمایت کننده خود را از دست بدهد . این تقسیم جدید نقش ها باعث تغییراتی در شخصیت افراد شد وشکل خانواده جدید را دگرگون ساخت .
همه دگرگونی های اجتماعی امروزی بر خانواده و نقش افراد آن تأثیر می گذا رد و در مقابل تغییراتی که در نقش های خانوادگی تحت تأثیرات ایدئوژیک انجام می گیرد در زندگی اقتصادی جامعه موثر است.
دگرگونی خانواده ی ایرانی در قرن اخیر آرام و کند اما مستمر و قاطع بوده است . زمانی درازشکلی از خانواده در این سرزمین وجود داشت که جامعه شناسان آن را به اصطلاح کلی خانواده ی گسترده وصف کرده اند .خانواده ای بود بر اساس شرایع اسلامی و سنت های ایرانی ومذهب ، سنت و شیوه ی تولید اقتصادی جوامع کشاورزی مبانی آن را تشکیل می داد . این خانواده بر اساس پدرتباری پدر مکانی واولویت جنس مذکراستوار بود و سازمان مرتبی داشت که زیر نظر پدراداره می شد خانواده واحد تولید و مصرف بود .منزلت اجتماعی زن ناچیز بود و به فرزند آوردن وانجام کارهای خانگی و گاهی کشاورزی و نساجی محدود می شد . فرزندان نام و نشان از پدر می بردندو سرای خانوادگی نسل های مختلف را در خود جای می داد و پاسدار سنت ها بود .مقررات ازدواج وطلاق و ارث و نگهداری فرزندان بر اساس فقه اسلامی استوار بود و روابط افراد خانواده بر سلسله مراتبی مبتنی بود که همه قبول داشتند.
برخورد با تمدن صنعتی غرب ونتایج آن که عبارت از تغییرات ساخت اقتصادی جامعه ، رواج شهرنشینی ، و دخالت دولت باشد ، موجب تغییرات عمده در این شکل از خانواده و خصوصا شکل شهری آن شده است .
نفوذ تمدن غرب که گاهی صورت تقلید بدون قید و شرط به خود می گیرد بیش از همه درروابط زن و مرد وپدران و فرزندان به چشم می خورد . و زن به عنوان همدم و همکار مرد پذیرفته شده است.
مدرسه به کمک خانواده آمده وگاه تعالیم آن با تعالیم خانواده تضاد پیدا کرده است تغییرات اجتماعی روز به روز سریعتر شده و افکار نو و گاهی آداب و رسوم نسخ شده ی غرب از طریق مطبوعات ، رادیوو تلویزیون و سینما در اختیار نسلهای جوانتر قرار گرفته است.
امکانات تحرك اجتماعی موجب رشد طبقات متوسط در شهرهای ایران گردید وگسترش آموزش عمومی و تخصصی شدن مشاغل ، رفتارهای جدید و تحرک مکانی راسبب شد که در دگرگونی ساختار خانواده مؤثر بود . پیدایش شهرهای بزرگ و زندگی در آپارتمان های کوچک، نومکانی و تحرک بی سابقه جغرافیایی شاغلان جوان، آنان را از سالمندان و والدین دور می سازد و افراد ترجیح می دهند که بیشتر در درون نسل خود زندگی کنند. از طرف دیگر، همراه با تغییرات سریع جامعه، به ناچار ارزش ها، رسوم، عادات و دانستنیها هم تغییر می کند و نسلها از هم فاصله می گیرند.
دخالت دولت در امر خانواده نیز اهمیت بسیار دارد . اعلام تساوی حقوق مرد وزن و تدوین قانون حمایت از خانواده را باید از جمله این اقدامات دانست.
براثر تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و فکری، خانواده دچار تغییراتی شد .جامعه به تدریج از الگوی جامعه کشاورزی به صنعتی تغییر یافت. بنابراین هم کارکردها و هم اقتدار خانواده، همراه با آن دگرگون شد. عمده ترین پیامد و نتیجه حرکت از خانواده سنتی روستایی به خانواده شهری و صنعتی جدید، تحول از نظام خویشاوندی گسترده به خانواده هسته ای بود . براثر این تغییرات، خانواده از حالت یک واحد تولیدی و مصرفی به یک واحد مصرفی تبدیل شد. دیگر نیازی به استفاده از تعداد بسیار فرزندان و اعضای دیگر خانواده وسیع وجود نداشت تا در کار خانوادگی به صورت دسته جمعی شرکت کنند. تولید اقتصادی از خانواده به کارخانه منتقل شد و مؤسسات اجتماعی نقش تربیت و پرورش متخصصان را برعهده گرفتند. پیوندهای خانوادگی به چند دلیل سست و ضعیف شد از جمله این دلایل می توان به جابجایی جغرافیایی فرد در جامعه شهری و استفاده از گروه های رسمی برای حل مسائل و مشکلات به جای گروههای خویشاوندی و سنتی، به دست آوردن پایگاه اکتسابی از طریق کار و تلاش و تحصیلات اشاره کرد.
نتیجه اینکه سیمای خانواده امروزی در ایران، خانواده ای است که در آن قدرت صرفا از آن مرد نیست و تصمیم گیران خانه مرد و زن هستند و دیگر مرد بودن دنیای متفاوتی، با امکانات و اعتبار متمایز محسوب نمی شود. فرزندان در خانواده از جایگاه بهتری نسبت به گذشته برخوردار شده اند .که حتی در مواردی حالتی افراطی به خود گرفته است . این خانواده به نومکانی رأی می دهد.امروزه کمتر زوج جوانی را می توان یافت که علاقمند به زندگی با والدین خود یا والدین
همسرش باشد . اگر در گذشته مردان ترجیح می دادند که همسرشان خانه دار و از نظر تحصیلات پایین تر از خودشان باشند . امروزه برعکس اغلب آنها به دنبال همسر شاغل و ترجیحا با تحصیلات عالیه هستند.
خانواده ی امروزی هرچند بی فرزندی را نمی پسندد از تعدد فرزندان نیز گریزان است . و بیشتر به کیفیت زندگی و رفاه و مجهز شدن به ملزومات زندگی امروزی می اندیشد هر چند خود این امر خانواده ها را با مشکلات جدیدی مواجه کرده و بنوعی آرامش را از خانواده می گیرد .از آن جمله مسابقه خانواده ها برای مجهز شدن به وسایل مدرن و تجملی در سایه ی چشم و هم چشمی است.
منابع ومآخذ
1- بستان،حسین(1387):اسلام وجامعه شناسی خانواده ؛قم،انتشارات حوزه ودانشگاه،چاپ سوم
2- بهنام ، جمشید(1350): ساختهاي خانواده و خویشاوندي در ایران، تهران:انتشارات جیبی
3- ترابي ، علي اكبر(1376): جامعھ شناسی ادبیات فارسي ، تبریز:انتشارات فروغ آزادی
4- کوئن ، بروس (1378): درآمدي به جامعه شناسی، ترجمه : محسن ثلاثی، تهران: نشر توتیا
5- گیدنز ، آنتونی (1383): جامعه شناسی، ترجمھ: منوچھر صبوري، تھران: نشر نی