یادش به خیر ، روزها و شبهای با صفا و پر شور در نخلستانهای خسرو آباد و حاشیه اروند. همه آماده برای عملیات. عملیاتی که در گذشته جنگ نمونه ای نداشت. اینجا شباهتی به رملهای فکه یا آبهای هورالعظیم نداشت. این بار عرصه دیگری پیش رو بود .
یادش به خیر ، روزها و شبهای با صفا و پر شور در نخلستانهای خسرو آباد و حاشیه اروند. همه آماده برای عملیات. عملیاتی که در گذشته جنگ نمونه ای نداشت. اینجا شباهتی به رملهای فکه یا آبهای هورالعظیم نداشت. این بار عرصه دیگری پیش رو بود .
رودخانه ای مهیب و وحشتناک که در دل شب حقیقت آن بیشتر رخ می نمود. آنچه از آن به گوش می رسید هم عظمت آن را بیشتر به چشم می آورد : " رودخانه ای با عرض تا یک کیلومتر عمق تا 20 متر و 4 بار جذر و مد در شبانه روز با جریانهای گردابی و در محدوده دید دشمن".
این بار باید عملیاتی آبی، خاکی و شهری انجام می شد . عبور از اروند ، تصرف شهر بندری فاو که در خانه ها و اماکن آن نفرات دشمن مخفی شده اند و دست آخر جنگ در زمین های نمکزار آنسوی فاو . ساعت 10/22 روز 20 بهمن ماه 64 بازهم رمز یا فاطمه الزهرا (س). هوای صاف اروند یکباره دگرگون شد و بارش بارانی شدید در مدتی کوتاه اگرچه تلاطم غیر عادی رود را در پی داشت ، اما رسیدن غواصان به آن سوی رود را هم ممکن ساخت.
پاکسازی میدان مین بستان - ایستاده از چپ :شهید رحمتی ... شهید فروتن و نفر دوم نشسته از راست شهید صالحی
اتفاقی که آن شب در رسیدن خط شکنان غواص به خط دشمن و حضور در ساحل فاو افتاد، نه آن زمان و نه حالا بعد از سالهای دوری از واقعه و نه در فکر و ذهن نسلهای بعدی توجیه عادی ندارد. هر چه بود عنایتی از آسمان بود و ثمره رمز عملیات. آنها که اروند را از نزدیک دیده اند، آنها که سیم خاردارهای رشته ای و حلقوی و فرشی ، انواع هشت پر ، مین منور و تله های انفجاری را می شناسند و آنها که اضطراب و تردیدهای فرماندهان را در شب اول عملیات شنیده اند ، عنایات آسمانی و دستگیریهای پنهانی و هدایت غیبی غواصان بسیجی را در دل جریان هولناک اروند می فهمند .
این طور بود که نسل قدیم تر جنگ در کنار نوجوانان پاکدل اعزامهای جدید یک به یک با قایق ها از اروند عبور کردند و عملیاتی عاشقانه را رقم زدند. شهر فاو به سرعت آزاد شد و خبر آن را رهبر عزیز انقلاب در آن سال در راهپیمایی 22 بهمن دادند. در گیر و دار جنگ هم یکی از فرماندهان گوشه ای از حکمتهای شیرینی این نبرد را گوشزد کرد: " مدتها پیش چندین طرح عملیاتی خدمت امام عرضه شد، فرموند روی منطقه فاو کار کنید. اصرار فرماندهان برای اولویت دادن به منطقه شلمچه و بصره به جایی نرسید و امام باز بر روی فاو تاکید کردند" .
نیروهای اردوگاه شهدای تخریب در کنار تانک فارم های شهر فاو عراق
جنگ اصلی و طولانی در کیلومترها بعد از شهر فاو بویژه در خیز برای تصرف جاده فاو - ام القصر بود. از ویژگیهای این عملیات پرواز خیل بی شمار هواپیماهای دشمن و بمباران دائم عادی و شیمیایی بود که منطقه را از بوی سیر پر کرده بود. زمینهای نمکزار خط مقدم ، با آن آبهای شور بدن سوز هم پرده دیگری از عملیات و مانع طبیعی دیگری در دل آن آتش جهنمی بود.
مین کاری و انهدام پل ها و جاده ها برای جلوگیری از هجوم تانکهای دشمن روش جدید کاری نیروهای تخریب بود که از عملیات خیبر شروع شد. در این عملیات هم در یکی از روزها بچه ها با مین های سبدی و ... 400 متر جلوتر از نیروهای خودی و در زیر آتش بی حد خمپاره و تیر مستقیم مشغول مین کاری شدند و جان پناه آنها همان چاله های حاصل از انفجار خمپاره بود که تیزی و تندی نمک را هم باید تحمل می کردند.
این عملیات ؛ عظمت های بی شمار از کیفیت مقدمه چینی ها ی بی سر و صدا ، آتش پرچم ایران و تحول چشمگیر در مقابله با هواپیمای دشمن ، مقاومت جانانه چند هفته ای تا نصب پل اعجاب انگیز بعثت بر روی اروند داشت که هر یک مصداق دوباره ای از نصر الهی و امداد الهی با خیل ملائک بود اما آنچه تا ابد بر تارک تاریخ درخشندگی بیشتری دارد عظمت سفر کرده های آن روزها از خاک تا افلاک است.
کنار مسجد هویزه - از راست شهید احمد فروتن و شهید امیر گلپیرا
" احمد فروتن " را اولین بار در اردوگاههای شهدای تخریب دیدم. صحبت ما زیاد طول نکشید اما لبخند دلنشین او با تواضع و حجب خاصش آنچنان بر دل نشست که وقتی نام او را پرسیدم بلافاصله از زبان در آمد که " فامیلی شما چقدر با شما جور در می آید! "
احمد مدتی بعد در خیبر شاهد شهادت گل بقرا و گلپیرا در محل ماموریتی خود در پاسگاه زید بود . وقتی او را دیدیم با حسرت گفت: " خدا گل ها را برد ". وقتی از اردوگاه به تخریب قرارگاه ثار الله رفت شهید حسین قاسمی که حکم فرمانده او را داشت می گفت: " احمد با دیگر نیروها فرق دارد همه کارهای او روی حساب است ". هرگاه مرخصی می آمد دوشنبه ها و پنج شنبه ها را مقید به روزه داری بود و در منطقه هم سرمای زمستانی و خستگی او را از شب زنده داری منصرف نمی کرد.
این بنده خوب خدا در جبهه ها ماند تا آن شب موعود . انهدام پل جاده فاو تا ام القصر هدف نیروهای تخریب بود که چندین شب برای آن تلاش کردند اما درگیری مداوم نیروهای پیاده در اطراف آن و به میدان آوردن تمام امکانات نظامی از سوی عراق فرصت را برای رسیدن به آن فراهم نمی کرد.
شهید احمد فروتن سمت راست و شهید مصطفی جعفر پوریان سمت چپ
آن شب نیروهای تخریب با تجهیزات کامل و پوتین در پا در داخل سنگری از سایت منتظر دستور حرکت بودند. در مدت 2 ساعت انتظار که نیروها با همان وضع خواب سبکی کرده بودند احمد با خواندن قرآن و نماز وقت را گذراند و بعد به سمت جلو حرکت کردند. بعد از سه راهی مرگ، حجم آتش دشمن فوق تصور شد و برای جلوگیری از آسیب دیدن نیروها که در کنار دهها عدد نیترات و مواد منفجره دیگر در خشایارها جاگیر شده بودند، همه به بیرون آمدند و با دست و سرنیزه چاله ای برای فرو کردن بدن یا حداقل سر خود کندند.
از نیروها یکی کم شده بود و وقتی با خشایار سر زدند احمد را دیدند که آرام به شهادت رسیده است. آن شب در باران آتش هیچ نیرویی آسیب ندید اما در این میان یکی از خمپاره ها که جلو خشایار فرود آمد ، ترکشی از سوراخ چشمی آن بر گردن احمد نشست. اصلا گویا همه برنامه های آن شب برای بردن احمد از زمین به آسمان بود. گویا همه ماموریت برای این بود که احمد به دست ملائک سپرده شود. احمد رفت و پیکر پاکش در قطعه 53 بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد. نیروهای اردوگاه شهدای تخریب و گردان تخریب لشکر 27 حضرت رسول (ص) او را خوب می شناسند.
گفتم ز کجایی تو تسخّر زد و گفت ای جان
نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه
نیمیم ز آب و گل نیمیم ز جان و دل
نیمیم لب دریا نیمی همه دردانه
و من فکر می کنم احمد با ذکر دائمی و خالصانه خود در قنوت هایش "اللهم طهر قلبی من النفاق و عملی من الریا و لسانی من الکذب و عینی من الخیانه " آن شب را برای خود چه خوب تدارک دیده بود.
مجید جعفرآبادی نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس